نمایش مبدأ برای أ س و / المؤاساة

[[رده:ا]]
<span id="المواساة"></span>
= <span dir="rtl">المؤاساة (نسخه آزمایشی)</span> =

<span dir="rtl">مُواسات</span>

= <span dir="rtl">درآمد</span> =

<span id="مواسات-در-لغت"></span>
== <span dir="rtl">مُواسات، در لغت</span> ==

<span dir="rtl">مواسات</span> <ref><span dir="rtl">مُواسات، همچنان كه در عربى به معانى متعدّد و متفاوت به كار رفته است، در فارسى نيز معادل هاى مختلف گرفته است، كه عبارت اند از: فداكارى، از خود گذشتگى، نيكخواهى، خيرانديشى، خيررسانى، حمايت، رعايت، به يك چشم ديدن، غمخوارى، همدردى، شريك ساختن، و... (ر. ك: لغت نامه دهخدا، فرهنگ جامع كاربردى فرزان، فرهنگ معاصر عربى ـ فارسى).</span></ref> <span dir="rtl">مانند «اُسوه»، از مادّه «أسو» است. اين مادّه بر درمان و تيمار و اصلاح كردن، دلالت دارد، و «واسَيْتُه» ساخت ديگرى است از «آسَيْتُه». فيروزآبادى در معناى «مُواسات» مى گويد:</span>

<span dir="rtl">آساهُ بِمالِهِ مُواساةً: أنالَهُ مِنهُ وَ جَعَلَهُ فيهِ اُسوَةً، [أ]وَ لا يَكونُ ذلِكَ إلّا مِن كَفافٍ، فَإِن كانَ مِن فضلَةٍ، فَلَيسَ بِمُواساةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">القاموس المحيط: ج4 ص299 مادّه «أسو».</span></ref>

<span dir="rtl">عبارت «آساه بماله مواساةً» يعنى از مال خود به او بخشيد و او را در آن شريك گردانيد. و مواسات، در جايى است كه شخص از كفاف خود، به كسى ببخشد، و اگر از اضافه كفافش بدهد، مواسات نيست.</span>

<span dir="rtl">ازهرى با افزودن معنايى ديگر براى «مواسات» مى نويسد:</span>

<span dir="rtl">يُقالُ: هُوَ يُؤاسى فى مالِهِ، أى يُساوى، وَ يُقالُ: رَحِمَ اللّهُ رَجُلاً أعطى مِن فَضلٍ، وَ واسى مِن كَفافٍ؛ مِن هذا.</span> <ref><span dir="rtl">معجم تهذيب اللغة: ج1 ص163 مادّه «أسو».</span></ref>

<span dir="rtl">گفته مى شود: «هو يُؤاسى فى ماله» يعنى: مال خود را به طور مساوى تقسيم مى كند (مى بخشد). نيز گفته مى شود: «رحم اللّه رجلاً أعطى من فضل و واسى من كفاف» يعنى: خدا رحمت كند مردى را كه از اضافه بر نيازش، به ديگران ببخشد و از كفاف خود، به ديگران كمك كند!</span>

<span dir="rtl">بنا بر اين، همدردى با ديگران و شريك ساختن آنان در بهره گيرى از مواهب زندگى، از آن جهت كه نوعى درمان و اصلاح اجتماعى است، «مواسات» ناميده مى شود.</span>

<span dir="rtl">نكته قابل توجّه در «مواسات مالى»، اين است كه شرط تحقّق آن، نيازمند بودن شخص به چيزى است كه در اختيار ديگران مى گذارد.</span>

<span dir="rtl">به بيان روشن تر، كمك كردن به ديگران، سه درجه دارد كه هر يك، عنوانى خاص و ارزشى متفاوت با ديگرى دارد:</span>

<span dir="rtl">درجه اوّل: كمك كردن به نيازمندان از اضافه بر نياز خود. اين نوع از كمك كردن، با توجّه به چگونگى آن، «انفاق»، «اهداء»، «صدقه» و «سخاء» و امثال آن ناميده مى شود.</span>

<span dir="rtl">درجه دوم: شريك كردن نيازمندان با خويش و سهيم كردن آنها در آنچه خود بدان نيازمند و علاقه مند است. اين نوع كمك رسانى، «مواسات» ناميده مى شود.</span>

<span dir="rtl">درجه سوم: واگذار كردن همه آنچه خود بدان نياز دارد، به ديگران. اين نوع از كمك رسانى، از بالاترين ارزش هاى اخلاقى شمرده مى شود و «ايثار» نام دارد.</span>

<span id="مواسات-در-حديث"></span>
== <span dir="rtl">مُواسات، در حديث</span> ==

<span dir="rtl">كاربرد «مواسات» در احاديث اسلامى، منطبق بر ريشه لغوى آن است، بدين معنا كه اين كلمه، گاه در سهيم كردن ديگران با خود در بهره گيرى از مواهب زندگى و امكانات مادّى مورد نياز خويش، و گاه در رعايت عدالت در برخورد با ديگران، به كار مى رود.</span>

<span dir="rtl">تأسّى و مواسات، با عنايت به ريشه لغوى آنها، دو ره نمود مهمّ فرهنگى اسلام در جهت ايجاد اصلاحات اخلاقى، اقتصادى و حقوقى در جامعه اند.</span>

<span dir="rtl">تأسّى جستن به كسانى كه از غناى اخلاقى برخوردارند و تلاش نمودن براى همسان سازى خود با آنان، از فقر اخلاقى مى كاهد، چنان كه «مواسات» به معناى اوّلش، فاصله طبقاتى را كاهش مى دهد و به معناى دومش، زمينه ساز برخوردارى همگان از حقوق عادلانه و يكسان خواهد بود.</span>

<span dir="rtl">با توجّه به اين تفسير از «مواسات»، چند نكته در احاديث اين بخش، قابل توجّه اند:</span>

<span id="انواع-مواسات"></span>
=== <span dir="rtl">1. انواع مواسات</span> ===

<span dir="rtl">اشاره كرديم كه «مواسات» در احاديث اسلامى، دو معنا دارد:</span>

<span dir="rtl">الف. همدردى با ديگران در نيازها و مشكلاتشان و سهيم ساختن آنان در امكانات زندگى خويش، چنان كه در حديثى از امام صادق عليه السلام در بيان سپاهيان خِرد و نادانى، آمده است:</span>

<span dir="rtl">وَ المُواساة وَ ضِدّهَا المَنع.</span> <ref><span dir="rtl">الكافى: ج1 ص22 ح14.</span></ref>

<span dir="rtl">و مواسات، كه ضدّ آن، منع است. شايان ذكر است كه اين معنا از مواسات، دو نوع دارد: يكى مواسات با مال و امكانات مادّى</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص279 (مواسات / فصل دوم / مواسات با مال).</span></ref> <span dir="rtl">و ديگرى مواسات با جان به هنگام خطر.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص283 (مواسات / فصل دوم / مواسات در جنگ).</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">ب. رعايت حقوق ديگران به طور يكسان. اين معنا از مواسات نيز انواع فراوانى دارد، مانند: مواسات در حكومت (به معناى عدالت اجتماعى و برخورد يكسان با يكايك افراد جامعه)، مواسات در قضاوت، به معناى عدالت قضايى و برخورد يكسان با طرفين دعوا)، مواسات در تعليم (به معناى عدالت آموزشى و برخورد مساوى با همه دانش آموزان) و مواسات در خانواده (به معناى عدم تبعيض و رعايت مساوات در ابراز محبّت به فرزندان).</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص279 (مواسات / فصل دوم / انواع مواسات).</span></ref>

<span id="دليل-تأكيد-بر-مواسات-مالى"></span>
=== <span dir="rtl">2. دليل تأكيد بر مواسات مالى</span> ===

<span dir="rtl">بررسى احاديث اين بخش، نشان مى دهد كه بيشتر احاديث «مواسات»، در باره مواسات مالى است. از اين رو، اين سؤال، قابل طرح است كه دليل اين همه تأكيد بر مواسات مالى چيست؟ آيا اهمّيت و ارزش اين نوع از مواسات، بيش از ساير انواع آن است؟</span>

<span dir="rtl">پاسخ، اين است كه برخى از انواع مواسات غير مالى (مانند مواسات با جان)، نه تنها ارزششان از مواسات مالى كمتر نيست، بلكه بى ترديد، از ارزش بيشترى برخوردارند. بنا بر اين، دليل تأكيد احاديث اسلامى بر مواسات مالى، به دليل نياز بيشتر جامعه به فرهنگ شدن اين نوع مواسات است.</span>

<span dir="rtl">از سوى ديگر، مواسات مالى، مقدّمه مواسات جانى است و كسى كه نمى تواند ديگرى را در مال خود سهيم كند، بى ترديد، براى حفظ جان او، خود را به خطر نمى افكند.</span>

<span id="راه-گسترش-فرهنگ-مواسات-در-جامعه"></span>
=== <span dir="rtl">3. راه گسترش فرهنگ مواسات در جامعه</span> ===

<span dir="rtl">تأمّل در احاديث فصل سوم، نشان مى دهد كه ارزش اخلاقى «مواسات»، به دو ريشه باز مى گردد:</span>

<span dir="rtl">اوّل. اصالت و شرافت خانوادگى، كه زمينه رشد همه فضايل اخلاقى و از جمله مواسات است و به فرموده امام على عليه السلام:</span>

<span dir="rtl">إنَّ مُواساةَ الرِّفاقِ مِن كَرَمِ الأَعراقِ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص292 ح57.</span></ref>

<span dir="rtl">مواسات نسبت به دوستان (رفيقان)، از بزرگوارى تبار است.</span>

<span dir="rtl">دوم. اعتقادات دينى. بدون اعتقاد به دين، روح خودخواهى و منفعت طلبى انسان، مانع از مواسات و بالاتر از آن، مانع از ايثار مى گردد؛ چرا كه اگر جهان، فاقد شعور و معنا و تهى از حضور خداوند باشد، ارزش هاى اخلاقى نمى توانند مفهوم واقعى داشته باشند.</span>

<span dir="rtl">بر اين اساس، تقويت بنياد خانواده و مذهب، تنها راه گسترش فرهنگ مواسات و نوع دوستى در جامعه است.</span>

<span id="بركات-مادى-و-معنوى-مواسات"></span>
=== <span dir="rtl">4. بركات مادّى و معنوى مواسات</span> ===

<span dir="rtl">فصل چهارم، اختصاص به تبيين آثار و بركات مادّى و معنوى مواسات دارد. از نگاه احاديث اسلامى، مواسات مالى، موجب بقاى محبّت و پيوند برادرى، بركت يافتن مال و زياد شدن روزى مى شود و برجسته ترين اثر مادّى آن، ريشه كن شدن فقر و نياز از جامعه بشرى است، چنان كه امام باقر عليه السلام مى فرمايد:</span>

<span dir="rtl">أما لَو فَعَلتُم مَا احتَجتُم.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص300 ح67.</span></ref>

<span dir="rtl">اگر ياريگرى مى كرديد، نيازمند نمى شديد.</span>

<span dir="rtl">همچنين از نظر معنوى، مواسات، يكى از اصول درستى و قوام دين و يكى از عوامل اجابت دعاست و طبق فرموده امام صادق عليه السلام، مهم ترين اثر معنوى آن، اين است كه شخص مواسات كننده، مشمول اين مژده الهى مى گردد كه:</span>

<span dir="rtl">«يَاأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً * فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَ ادْخُلِى جَنَّتِى</span> <ref><span dir="rtl">فجر: آيه 27ـ30.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">اى نفْسِ آرام يافته! خشنود و خداپسند، به سوى پروردگارت باز گرد، و در ميان بندگان وارد شو، و در بهشت من، وارد شو».</span>

<span id="الفصل-الأول-الحث-على-المؤاساة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الأوّل: الحثّ على المؤاساة</span> =

<span dir="rtl">فصل يكم: تشويق به مواسات</span>

<span id="سيد-الأعمال"></span>
== <span dir="rtl">1 / 1: سَيِّدُ الأَعمالِ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 1: سرآمد كارها</span>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سَيِّدُ الأَعمالِ ثَلاثُ خِصالٍ: إنصافُكَ النّاسَ مِن نَفسِكَ، ومُواساةُ الأَخِ فِي اللّهِ عز و جل، وذِكرُ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى عَلى كُلِّ حالٍ.</span> <ref>. <span dir="rtl">الخصال: ص125 ح121 عن الإمام الصادق عليه السلام، الأمالي للطوسي: ص577 ح1192 عن محمّد بن جعفر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، الجعفريّات: ص230، بحار الأنوار: ج74 ص392 ح9؛ الزهد لابن المبارك: ص257 ح744 عن حجّاج بن أرطاة عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، تاريخ أصبهان: ج1 ص219 الرقم 326 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيهما «أشدّ» بدل «سيّد»، كنز العمّال: ج15 ص830 ح43303.</span></ref>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سرآمدِ كارها، سه چيز است: انصاف داشتن با مردم، مواسات با برادر [دينى]، و هماره به ياد خداوند متعال بودن.</span>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: المُواساةُ أفضَلُ الأَعمالِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص346 ح1312، عيون الحكم والمواعظ: ص47 ح1196.</span></ref>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: مواسات، برترينِ كارهاست.</span>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: سَيِّدُ الأَعمالِ ثَلاثَةٌ: إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِكَ حَتّى لا تَرضى بِشَيءٍ إلّا رَضيتَ لَهُم مِثلَهُ، ومُؤاساتُكَ الأَخَ فِي المالِ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ؛ لَيسَ «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» فَقَط، ولكِن إذا وَرَدَ عَلَيكَ شَيءٌ أمَرَ اللّهُ عز و جل بِهِ أخَذتَ بِهِ، أو إذا وَرَدَ عَلَيكَ شَيءٌ نَهَى اللّهُ عز و جل عَنهُ تَرَكتَهُ</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص144 ح3، الأمالي للمفيد: ص193 ح23، الأمالي للطوسي: ص680 ح1446 كلّها عن الجارود بن المنذر، الخصال: ص132 ح139 عن زياد بن المنذر، معاني الأخبار: ص193 ح4 عن أبي جارود المنذر الكندي وفيها «أشدّ» بدل «سيّد»، بحار الأنوار: ج69 ص</span>381 <span dir="rtl">ح42.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: سرآمد كارها، سه كار است: انصاف داشتن با مردم، به طورى كه آنچه را براى خود مى پسندى، همانندش را براى آنان نيز بپسندى، و مواسات مالى با برادر [دينى] ، و ذكر خدا در همه حال، و اين، تنها به گفتن «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر» نيست؛ بلكه به اين نيز هست كه هر گاه با چيزى رو به رو شدى كه خداوند به آن فرمان داده است، به كارش ببندى، يا هر گاه با چيزى رو به رو شدى كه خداوند عز و جل از آن نهى كرده است، آن را فرو بگذارى.</span>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">الأمالي عن زُرعَة عن الإمام الصادق عليه السلام، قالَ: قُلتُ لَهُ عليه السلام: أيُّ الأَعمالِ هُوَ أفضَلُ بَعدَ المَعرِفَةِ؟ قالَ: ما مِن شَيءٍ بَعدَ المَعرِفَةِ يَعدِلُ هذِهِ الصَّلاةَ، ولا بَعدَ المَعرِفَةِ وَالصَّلاةِ شَيءٌ يَعدِلُ الزَّكاةَ، ولا بَعدَ ذلِكَ شَيءٌ يَعدِلُ الصَّومَ، ولا بَعدَ ذلِكَ شَيءٌ يَعدِلُ الحَجَّ، وفاتِحَةُ ذلِكَ كُلِّهِ مَعرِفَتُنا، وخاتِمَتُهُ مَعرِفَتُنا، ولا شَيءَ بَعدَ ذلِكَ كَبِرِّ الإِخوانِ، وَالمُواساةِ بِبَذلِ الدّينارِ وَالدِّرهَمِ؛ فَإِنَّهُما حَجَرانِ مَمسوخانِ، بِهِمَا امتَحَنَ اللّهُ خَلقَهُ بَعدَ الَّذي عَدَدتُ لَكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص694 ح1478، إرشاد القلوب: ص145، بحار الأنوار: ج74 ص318 ح79.</span></ref>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">الأمالى، طوسى ـ به نقل از زُرعه ـ: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: بعد از شناخت (معرفت)، كدام عمل، باارزش تر است؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «بعد از شناخت، هيچ چيزى با اين نماز، برابرى نمى كند، و بعد از شناخت و نماز، چيزى با زكات، برابرى نمى كند، و بعد از آن، چيزى با روزه برابرى نمى كند، و بعد از آن، چيزى با حج برابرى نمى كند، و آغاز و انجام همه اينها، شناخت ماست، و بعد از آن، چيزى مانند نيكى كردن به برادران و مواسات با بخشيدن درهم و دينار نيست. درهم و دينار، دو سنگِ دگرگون شده اند كه خداوند، بعد از آن چيزهايى كه برايت بر شمردم، به وسيله آن دو، خلقش را مى آزمايد».</span>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام: ما تَقَرَّبَ المُؤمِنُ إلَى اللّهِ عز و جل بِشَيءٍ أفضَلَ مِن مُواساةِ المُؤمِنِ، وهُوَ قَولُهُ تَعالى: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ»</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 92.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأحاديث للقمّي (الغايات): ص192.</span></ref>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام: مؤمن با چيزى برتر از مواسات نسبت به مؤمن، به خداوند عز و جل نزديك نشده است، و اين، همان سخن خداى متعال است كه: «هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد، تا اين كه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد».</span>

<span id="مؤاساة-الإخوان"></span>
== <span dir="rtl">1 / 2: مُؤاساةُ الإِخوانِ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 2: مواسات نسبت به برادران</span>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لِلمُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ سَبعَةُ حُقوقٍ واجِبَةٍ مِنَ اللّهِ عز و جل عَلَيهِ: الإِجلالُ لَهُ في عَينِهِ، وَالوُدُّ لَهُ في صَدرِهِ، وَالمُواساةُ لَهُ في مالِهِ...</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص398 ح5850، الكافي: ج2 ص171 ح7 عن أبي المأمون الحارثي عن الإمام الصادق عليه السلام، الخصال: ص351 ح27 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام وكلاهما نحوه، الأمالي للصدوق: ص84 ح51 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج74 ص222 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است كه از جانب خداوند عز و جل بر او واجب گشته اند: او را در چشم خويش بزرگ بدارد، در سينه خود، دوستش بدارد، در مال خود، شريكش بگرداند...</span>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: مَن كانَ لَهُ قَميصانِ فَليَلبَس أحَدَهُما، وَليَكُنِ الآخَرُ لِأَخيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص538 ح1162، مكارم الأخلاق: ج2 ص380 ح2661 وفيه «وليُلبس» بدل «وليكن»، تنبيه الخواطر: ج2 ص66 وفيه «وليكس» بدل «وليكن» وكلّها عن أبي ذرّ، بحار الأنوار: ج77 ص90 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس دو پيراهن دارد، يكى از آن دو را بپوشد و ديگرى را به برادرش بدهد.</span>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">مصادقة الإخوان عن خلّاد السندي رفعه: أبطَأَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ، فَقالَ: ما أبطَأَ بِكَ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: العُريُ يا رَسولَ اللّهِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: أما كانَ لَكَ جارٌ لَهُ ثَوبانِ يُعيرُكَ أحَدَهُما؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: بَلى يا رَسولَ اللّهِ.</span>

<span dir="rtl">قالَ صلى الله عليه و آله: ما هذا لَكَ بِأَخٍ.</span> <ref><span dir="rtl">مصادقة الإخوان: ص139 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">مصادقة الإخوان ـ به نقل از خلّاد سندى، در حديثى كه سند آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله رسانده است ـ: مردى ديرتر به نزد پيامبر خدا آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «چرا دير كردى؟».</span>

<span dir="rtl">گفت: برهنگى موجب شد، اى پيامبر خدا!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آيا همسايه اى نداشتى كه دو جامه داشته باشد و يكى را به تو عاريه دهد؟».</span>

<span dir="rtl">گفت: چرا، اى پيامبر خدا!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «او برادر تو نيست».</span>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: خَيرُ إخوانِكَ مَن واساكَ، وخَيرٌ مِنهُ مَن كَفاكَ، وإنِ احتاجَ إلَيكَ أعفاكَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص427 ح4988، عيون الحكم والمواعظ: ص240 ح4586 نحوه وليس فيه «من واساك»؛ الفصول المهمة لابن الصبّاغ: ص115، مطالب السؤول: ج1 ص234 وليس فيهما ذيله.</span></ref>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بهترينِ برادران تو، كسى است كه تو را در مال خود، سهيم كند، و بهتر از او كسى است كه تو را بسنده باشد و اگر به تو نياز پيدا كرد، معافَت بدارد.</span>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: خَيرُ إخوانِكَ مَن واساكَ بِخَيرِهِ، وخَيرٌ مِنهُ مَن أغناكَ عَن غَيرِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص432 ح5013، عيون الحكم والمواعظ: ص239 ح4546.</span></ref>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بهترين برادر تو، كسى است كه در خيرش تو را سهيم كند، و بهتر از او كسى است كه تو را از ديگرى بى نياز گرداند.</span>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: أخوكَ مُواسيكَ فِي الشِّدَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص115 ح420، عيون الحكم والمواعظ: ص39 ح844 وفيه «من واساك» بدل «مواسيك».</span></ref>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: برادر تو، سهيم كننده تو در امكانات زندگى در هنگام سختى [و تنگ دستى] است.</span>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: أصدَقُ الإِخوانِ مَوَدَّةً أفضَلُهُم لِاءِخوانِهِ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ مُواساةً.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص446 ح3238، عيون الحكم والمواعظ: ص122 ح2784.</span></ref>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: صادق ترينِ برادران در دوستى، كسى است كه در خوشى و ناخوشى، نسبت به برادرانش بهتر مواسات كند.</span>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: جَمالُ الاُخُوَّةِ إحسانُ العِشرَةِ، وَالمُواساةُ مَعَ العُسرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص375 ح4793، عيون الحكم والمواعظ: ص221 ح4298.</span></ref>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: زيبايىِ برادرى، به حُسن معاشرت، و مواسات با وجود تنگ دستى است.</span>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في ذِكرِ أعظَمِ الأَصحابِ مَنزِلَةً عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ: كانَ ... أفضَلُهُم عِندَهُ أعَمَّهُم نَصيحَةً لِلمُسلِمينَ، وأعظَمُهُم عِندَهُ مَنزِلَةً أحسَنَهُم مُؤاساةً ومُؤازَرَةً.</span> <ref><span dir="rtl">معاني الأخبار: ص82 ح1 عن أبي هالة عن الإمام الحسن عن الإمام الحسين عليهماالسلام، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص318 ح1 عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، مكارم الأخلاق: ج1 ص45 ح1 عن الإمام الحسن عن الإمام الحسين عن الإمام عليّ عليهم السلام، بحار الأنوار: ج16 ص151 ح4؛ المعجم الكبير: ج22 ص157 ح414، الطبقات الكبرى: ج1 ص424 كلاهما عن ابنٍ لأبي هالة التميمي عن الإمام الحسن عن الإمام الحسين عن الإمام عليّ عليهم السلام، كنز العمّال: ج7 ص166 ح185</span>35.</ref>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلامـ در يادكرد از با منزلت ترينِ اصحاب در نزد پيامبر خدا ـ: برترينِ آنها در نزد ايشان، كسى بود كه خيرخواهى اش براى مسلمانان فراگيرتر بود، و با منزلت ترينِ آنان در نزد ايشان، كسى بود كه بيش از ديگران مواسات مى كرد و كمك مى رساند.</span>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: أحسَنُ الإِحسانِ مُؤاساةُ الإِخوانِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص403 ح3023، عيون الحكم والمواعظ: ص119 ح2683 وفيه «مؤاخاة» بدل «مؤاساة».</span></ref>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: نيكوترين نيكى، مواسات نسبت به برادران است.</span>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: نِظامُ الكَرَمِ مُوالاةُ الإِحسانِ، ومُواساةُ الإِخوانِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص184 ح9998، عيون الحكم والمواعظ: ص499 ح9194.</span></ref>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: آيين بزرگوارى، پياپى نيكى كردن و مواسات ورزيدن نسبت به برادران است.</span>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسن عليه السلام ـ لِبَعضِ وُلدِهِ ـ: يا بُنَيَّ، لا تُؤاخِ أحَدا حَتّى تَعرِفَ مَوارِدَهُ ومَصادِرَهُ، فَإِذَا استَنبَطتَ الخُبرَةَ</span> <ref><span dir="rtl">خَبَرْتُ الأمر: إذا عرفته على حقيقته (النهاية: ج2 ص6 «خبر»).</span></ref><span dir="rtl">، ورَضيتَ العِشرَةَ، فآخِهِ عَلى إقالَةِ العَثرَةِ وَالمُواساةِ فِي العُسرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص233، بحار الأنوار: ج78 ص105 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">امام حسن عليه السلام ـ خطاب به يكى از فرزندان خود ـ: فرزندم! با هيچ كس برادرى مكن تا آن كه او را نيك بشناسى، و چون [او را] آزمودى و معاشرت [با او] را پسنديدى، بر پايه گذشت از لغزش ها و مواسات در سختى ها، با او برادرى كن.</span>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام: لَمّا خَرَجَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يُريدُ البَصرَةَ نَزَلَ بِالرَّبَذَةِ</span> <ref><span dir="rtl">الرَّبَذة: من قرى المدينة على ثلاثة أيّام، قريبة من ذات عرق على طريق الحجاز إذا رحلتَ من فيد تريد مكّة، وبهذا الموضع قبر أبي ذرّ الغفاري رضى الله عنه (معجم البلدان: ج3 ص24).</span></ref><span dir="rtl">، فَأَتاهُ رَجُلٌ مِن مُحارِبٍ</span> <ref><span dir="rtl">مُحارب: قبيلة من فِهْر (لسان العرب: ج1 ص307 «حرب»).</span></ref><span dir="rtl">، فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، إنّي تَحَمَّلتُ في قَومي حَمالَةً</span> <ref><span dir="rtl">الحمالة ـ بالفتح ـ: ما يتحمّله الإنسان عن غيره من دِيَة أو غرامة، مثل أن يقع حرب بين فريقين تُسفك فيها الدماء، فيدخل بينهم رجل يتحمّل ديات القتلى ليُصلح ذات البين، والتحمّل أن يحملها عنهم على نفسه (النهاية: ج1 ص442 «حمل»).</span></ref><span dir="rtl">، وإنّي سَأَلتُ في طَوائِفَ مِنهُمُ المُؤاساةَ وَالمَعونَةَ فَسَبَقَت إلَيَّ ألسِنَتُهُم بِالنَّكَدِ</span> <ref><span dir="rtl">النَّكَد: الشُّؤم واللُّؤم، وكلّ شيء جَرَّ على صاحبه شرّا فهو نَكَد (المحيط في اللغة: ج6 ص214 «نكد»).</span></ref><span dir="rtl">، فَمُرهُم يا أميرَ المُؤمِنينَ بِمَعونَتي، وحُثَّهُم عَلى مُؤاساتي.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: أينَ هُم؟ فَقالَ: هؤُلاءِ فَريقٌ مِنهُم حَيثُ تَرى.</span>

<span dir="rtl">قالَ: فَنَصَّ</span> <ref><span dir="rtl">النَّصّ: التحريك حتّى يستخرج أقصى سير الناقة (النهاية: ج5 ص64 «نصص»).</span></ref> <span dir="rtl">راحِلَتَهُ فَادَّلَفَت</span> <ref><span dir="rtl">الدَّلْف: التقدّم (لسان العرب: ج9 ص106 «دلف»).</span></ref> <span dir="rtl">كَأَنَّها ظَليمٌ</span> <ref>. <span dir="rtl">الظَّليم: الذَّكَر من النعام (الصحاح: ج5 ص1978 «ظلم»).</span></ref><span dir="rtl">، فَادَّلَفَ بَعضُ أصحابِهِ في طَلَبِها فَلَأيا بِلَأيٍ</span> <ref><span dir="rtl">الَّلأْيُ: المشقّة والجُهد (لسان العرب: ج15 ص237 «لأى»).</span></ref> <span dir="rtl">ما لُحِقَت، فَانتَهى إلَى القَومِ فَسَلَّمَ عَلَيهِم وسَأَلَهُم ما يَمنَعُهُم مِن مُؤاساةِ صاحِبِهِم، فَشَكَوهُ وشَكاهُم.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: وَصَلَ امرُؤٌ عَشيرَتَهُ، فَإِنَّهُم أولى بِبِرِّهِ وذاتِ يَدِهِ، ووَصَلَتِ العَشيرَةُ أخاها إن عَثَرَ به دَهرٌ وأدبَرَت عَنهُ دُنيا، فَإِنَّ المُتَواصِلينَ المُتَباذِلينَ مَأجورونَ، وإنَّ المُتَقاطِعينَ المُتَدابِرينَ مَوزورونَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: ثُمَّ بَعَثَ راحِلَتَهُ وقالَ: حَل</span> <ref><span dir="rtl">حَلْ: زجر للناقة إذا حَثَثتها على السير (النهاية: ج1 ص433 «حلل»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص153 ح18 عن جابر، بحار الأنوار: ج32 ص132 ح106.</span></ref>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام: زمانى كه امير مؤمنان عليه السلام به قصد بصره خارج شد، در رَبَذه</span> <ref><span dir="rtl">از روستاهاى مدينه كه با آن، سه روز فاصله دارد. نزديك «ذات عرق» است، در راه حجاز، در بين راه فيد به مكّه. مدفن ابو ذر غفارى، در اين روستاست.</span></ref> <span dir="rtl">فرود آمد. مردى از مُحارب</span> <ref><span dir="rtl">مُحارب، قبيله اى از فِهر است.</span></ref> <span dir="rtl">نزد ايشان آمد و گفت: اى امير مؤمنان! من از طرف قوم خود،</span>

<span dir="rtl">تاوانى</span> <ref><span dir="rtl">تاوان، ديه يا غرامتى است كه انسان از طرف ديگرى بايد بپردازد، مثل اين كه ميان دو گروه، جنگى در گيرد و افرادى كشته شوند و يك نفر براى برقرار ساختن صلح و آشتى دخالت كند و ديه كشتگان را به عهده گيرد.</span></ref> <span dir="rtl">بر عهده دارم، و از برخى طايفه هاى آنان خواستم كه مرا يارى و مساعدت كنند؛ امّا آنها زبان به بدگويى و سرزنش من گشودند. شما ـ اى امير مؤمنان ـ به آنها دستور بده كه كمكم كنند، و به هميارى با من ترغيبشان كن.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آنها كجايند؟».</span>

<span dir="rtl">گفت: گروهى از آنان، آن جايند كه مى بينى.</span>

<span dir="rtl">ايشان ناقه اش را با سرعت تمام، به حركت در آورد، به طورى كه ناقه مانند شترمرغ مى دويد. جماعتى از ياران امير مؤمنان نيز در پى ناقه ايشان تاختند و با زحمت زياد، خود را به وى رساندند.</span>

<span dir="rtl">امام عليه السلام به آن عدّه رسيد و بر آنان سلام كرد و پرسيد كه چرا به هم قبيله خود، كمك نمى كنند. آنها از آن مرد، شِكوه كردند و او نيز از آنها شِكوه كرد.</span>

<span dir="rtl">امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «انسان بايد به عشيره خود كمك كند؛ زيرا آنان به نيكى كردن به او و دستگيرى نمودن از او سزاوارترند، و عشيره نيز بايد به برادرشان ـ آن گاه كه روزگارْ به زمينش مى زند و دنيا به او پشت مى كند ـ يارى برسانند؛ زيرا كسانى كه صله رحم مى كنند و به يكديگر بخشش مى نمايند، [نزد خداوند عز و جل] پاداش مى يابند، و آنان كه از يكديگر مى بُرند و به هم پشت مى كنند، گنهكارند». اين را فرمود و ناقه اش را هى كرد.</span>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">مصادقة الإخوان عن الوصّافي عن الإمام الباقر عليه السلام، قالَ: قالَ عليه السلام لي: يا أبا إسماعيلَ، أ رَأَيتَ مَن قِبَلَكُم إذا كانَ الرَّجُلُ لَيسَ لَهُ رِداءٌ وعِندَ بَعضِ إخوانِهِ فَضلُ رِداءٍ يَطرَحُ عَلَيهِ حَتّى يُصيبَ رِداءً؟ قالَ: قُلتُ: لا.</span>

<span dir="rtl">قالَ: فَإِذا كانَ لَيسَ عِندَهُ إزارٌ يوصِلُ إلَيهِ بَعضُ إخوانِهِ بِفَضلِ إزارٍ حَتّى يُصيبَ إزارا؟ قالَ: قُلتُ: لا.</span>

<span dir="rtl">فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلى فَخِذِهِ ثُمَّ قالَ: ما هؤُلاءِ بِإِخوَةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">مصادقة الإخوان: ص137 ح1، المؤمن: ص45 ح106، تنبيه الخواطر: ج2 ص85 عن عليّ بن عقبة عن الإمام الرضا عنه عليهماالسلام نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">مصادقة الإخوان ـ به نقل از وصّافى ـ: امام باقر عليه السلام به من فرمود: «اى ابو اسماعيل! آيا در ميان شما چنين است كه هر گاه كسى ردايى نداشته باشد و يكى از برادرانش رداى اضافى داشته باشد، آن را به او مى دهد تا وى نيز به ردايى برسد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: خير.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آيا اگر ازارى نداشت، برادرش ازار اضافى خود را به او مى دهد تا او نيز صاحب ازارى شود؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: خير.</span>

<span dir="rtl">امام عليه السلام با دست خود بر رانَش زد و فرمود: «اينها برادر نيستند».</span>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ، يَحِقُّ عَلَيهِ نَصيحَتُهُ ومُواساتُهُ ومَنعُ عَدُوِّهِ مِنهُ.</span> <ref><span dir="rtl">المؤمن: ص42 ح96.</span></ref>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: مؤمن، برادر مؤمن است. وظيفه دارد كه او را نصيحت كند، نسبت به او مواسات نمايد، و دشمنش را از او باز دارد.</span>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لا تَزالُ شيعَتُنا مَرعِيّينَ مَحفوظينَ مَستورينَ مَعصومينَ ما أحسَنُوا النَّظَرَ لِأَنفُسِهِم فيما بَينَهُم وبَينَ خالِقِهم، وصَحَّت نِيّاتُهُم لِأَئِمَّتِهِم، وبَرّوا إخوانَهُم؛ فَعَطَفوا عَلى ضَعيفِهِم وتَصَدَّقوا عَلى ذَوِي الفاقَةِ مِنهُم. إنّا لا نَأمُرُ بِظُلمٍ، ولكِنّا نَأمُرُكُم بِالوَرَعِ الوَرَعِ الوَرَعِ، وَالمُواساةِ المُواساةِ</span> <span dir="rtl">ءِخوانِكُم.</span> <ref><span dir="rtl">المحاسن: ج1 ص258 ح492 عن الخطّاب ومصعب بن عبداللّه الكوفيَّين، بحار الأنوار: ج68 ص154 ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: شيعيان ما، تا زمانى كه در روابط ميان خود و خدايشان نيك بنگرند، و به پيشوايانشان حسن نيّت داشته باشند، و به برادرانشان نيكى كنند، و با ناتوانشان دلسوز و مهربان باشند، و به نيازمندانشان كمك كنند، همواره [از جانب خداوند عز و جل] مورد عنايت، محفوظ، و در پناه و مصون خواهند بود. ما به ستم كردن، دستور نمى دهيم؛ بلكه شما را به پارسايى، به پارسايى، به پارسايى دستور مى دهيم، و نيز به مواسات، مواسات با برادرانتان!</span>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">مستدرك الوسائل: دَخَلَ رَجُلٌ إلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام وقالَ: يَابنَ رَسولِ اللّهِ، مَا المُرُوَّةُ؟ قالَ: تَركُ الظُّلمِ، ومُؤاساةُ الإِخوانِ فِي السَّعَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">مستدرك الوسائل: ج7 ص210 ح8062 و ج8 ص221 ح9303 كلاهما نقلاً عن أصل من اُصول القدماء.</span></ref>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">مستدرك الوسائل: مردى بر امام صادق عليه السلام وارد شد و گفت: اى فرزند پيامبر خدا! مردانگى چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «ستم نكردن، و كمك كردن به برادران در هنگام توانگرى».</span>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">الخصال عن يونس بن ظَبيانَ والمفضّل بن عمر: قالَ أبو عَبدِ اللّه عليه السلام: خَصلَتانِ مَن كانَتا فيهِ وإلّا فَاعزُب</span> <ref><span dir="rtl">عَزَبَ: بَعُدَ (النهاية: ج3 ص227 «عزب»).</span></ref> <span dir="rtl">ثُمَّ اعزُب ثُمَّ اعزُب. قيلَ: وما هُما؟ قالَ: الصَّلاةُ في مَواقيتِها وَالمُحافَظَةُ عَلَيها، وَالمُواساةُ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص47 ح50، الكافي: ج2 ص672 ح7 وفيه «البرّ بالإخوان في العسر واليسر» بدل «المواساة»، مصادقة الإخوان: ص138 ح2، مشكاة الأنوار: ص184 ح477 كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص391 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">الخصال ـ به نقل از يونس بن ظبيان و مفضّل بن عمر ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «دو خصلت است كه در هر كه نبود، از او دورى كن، دورى كن، دورى كن!».</span>

<span dir="rtl">گفته شد: آن دو خصلت، كدام اند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «[خواندنِ] نماز در وقت آن و محافظت بر نماز، و [ديگر] مواسات».</span>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">بحار الأنوار عن جعفر بن محمّد العاصمي ـ في حَديثٍ طَويلٍ ذَكَرَ فيهِ ضِيافَةَ الإِمامِ الكاظِمِ عليه السلام لَهُم، إلى أن قالَ ـ: ثُمَّ قالَ [عليه السلام]: يا عاصِمُ، كَيفَ أنتُم فِي التَّواصُلِ وَالتَّواسي؟</span>

<span dir="rtl">قُلتُ: عَلى أفضَلِ ما كانَ عَلَيهِ أحَدٌ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: أيَأتي أحَدُكُم إلى دُكّانِ أخيهِ أو مَنزِلِهِ عِندَ الضّائِقَةِ فَيَستَخرِجُ كيسَهُ ويَأخُذُ ما يَحتاجُ إلَيهِ فَلا يُنكَرُ عَلَيهِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: لا!</span>

<span dir="rtl">قالَ: فَلَستُم عَلى ما اُحِبُّ فِي التَّواصُلِ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج74 ص231 ح28 نقلاً عن قضاء حقوق المؤمنين: ص26 ح27 وفي الطبعة التي بأيدينا «التساوي» بدل «التواسي»، مكارم الأخلاق: ج1 ص312 ح993 نحوه وفيه «التبارّ» بدل «التواسي».</span></ref>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">بحار الأنوارـ به نقل از جعفر بن محمّد عاصمى، در حديثى طولانى كه در آن از پذيرايى شدنشان به وسيله امام كاظم عليه السلام ياد مى كند ـ: سپس فرمود: «اى عاصم! در</span>

<span dir="rtl">همبستگى و مواسات با يكديگر، چگونه ايد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: در بهترين وضعِ ممكن.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آيا چنين هست كه فردى از شما در هنگام تنگ دستى، به دكّان و يا منزل برادرش برود و دخل او را بيرون بكشد و آنچه نياز دارد، بردارد و به او اعتراض نشود؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: نه!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «پس شما در همبستگى، آن گونه كه من دوست دارم، نيستيد».</span>

<span dir="rtl">راجع: هذه الموسوعة: ج2 ص104 (الإخاء / الفصل الرابع: حقوق الإخاء / المؤاساة).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: همين دانش نامه: ج2 ص105 (برادرى / فصل چهارم: حقوق برادرى / سهيم كردن در زندگى).</span>

<span id="مؤاساة-الأصدقاء"></span>
== <span dir="rtl">1 / 3: مُؤاساةُ الأَصدِقاءِ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 3: مواسات نسبت به دوستان</span>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: اُبذُل مالَكَ فِي الحُقوقِ، وواسِ بِهِ الصَّديقَ؛ فَإِنَّ السَّخاءَ بِالحُرِّ أخلَقُ</span> <ref><span dir="rtl">أخلَق: أي أجْدَر (النهاية: ج2 ص72 «خلق»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص204 ح2384، عيون الحكم والمواعظ: ص85 ح2044.</span></ref>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: دارايى ات را در راه حقوقـ[ ى كه به گردن توست،] ببخش، و دوست [خود] را در آن، شريك گردان؛ چرا كه گشاده دستى، براى آزاده، سزاوارتر است.</span>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لا تَعُدَّنَّ صَديقا مَن لا يُواسي بِمالِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص287 ح10276، عيون الحكم والمواعظ: ص522 ح9511.</span></ref>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى را كه تو را در مال خود سهيم نمى كند، هرگز دوست مشمار.</span>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: فِي الضّيقِ يَتَبَيَّنُ حُسنُ مُواساةِ الرَّفيقِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص399 ح6473، عيون الحكم والمواعظ: ص354 ح6004.</span></ref>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: در هنگام تنگ دستى است كه حُسن مواسات دوست، آشكار مى شود.</span>

<span id="مؤاساة-الجنود"></span>
== <span dir="rtl">1 / 4: مُؤاساةُ الجُنودِ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 4: مواسات نسبت به سپاهيان</span>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن كِتابِهِ إلَى الأَشتَرِ النَّخَعِيِّ لَمّا وَلّاهُ عَلى مِصرَ ـ: وَليَكُن آثَرُ</span> <ref><span dir="rtl">آثر: أي أفضل وأعلى منزلة؛ من آثرتُه إيثارا: أي فضّلته (انظر: لسان العرب: ج4 ص7 «أثر»).</span></ref> <span dir="rtl">رُؤوسِ جُندِكَ عِندَكَ مَن واساهُم في مَعونَتِهِ، وأفضَلَ عَلَيهِم مِن جِدَتِهِ</span> <ref><span dir="rtl">الجِدَة ـ بتخفيف الدال ـ: هو الغنى وكثرة المال والاستطاعة (مجمع البحرين: ج3 ص1909 «وجد»).</span></ref> <span dir="rtl">بِما يَسَعُهُم ويَسَعُ مَن وَراءَهُم مِن خُلوفِ أهليهِم، حَتّى يَكونَ هَمُّهُم هَمّا واحِدا في جِهادِ العَدُوِّ؛ فَإِنَّ عَطفَكَ عَلَيهِم يَعطِفُ قُلوبَهُم عَلَيكَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 53، تحف العقول: ص133 نحوه، بحار الأنوار: ج33 ص604 ح744.</span></ref>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در نامه اش به اَشتر نَخَعى، آن گاه كه او را بر حكومت مصر گماشت ـ: بايد عزيزينِ سرداران سپاهت در نزد تو، كسى باشد كه از همه بيشتر به آنان (سپاهيان) مواسات مى نمايد و از آنچه دارد، چندان به آنان مى بخشد كه هم خود و هم خانواده شان را ـ كه در پشت سر خود بر جاى نهاده اند ـ در آسايش قرار دهد، تا در جهاد با دشمن، تنها يك انديشه در سر داشته باشند. همانا توجّه تو به آنان، دل هاى آنها را متوجّه تو مى سازد.</span>

<span id="مؤاساة-الفقراء"></span>
== <span dir="rtl">1 / 5: مُؤاساةُ الفُقَراءِ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 5: مواسات نسبت به فقيران</span>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن واسَى الفَقيرَ مِن مالِهِ، وأنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ، فَذلِكَ المُؤمِنُ حَقّا.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص147 ح17 عن جعفر بن إبراهيم الجعفري عن الإمام الصادق عليه السلام، الخصال: ص47 ح48 عن جعفر بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه «من ماله»، بحار الأنوار: ج75 ص25 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس فقير را در مال خود شريك گرداند و با مردم به انصاف رفتار كند، او مؤمن حقيقى است.</span>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله ـ فِي الدُّعاءِ ـ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ... وَارزُقني مُواساةَ مَن قَتَّرتَ عَلَيهِ مِن رِزقِكَ مِمّا وَسَّعتَ عَلَيَّ مِن فَضلِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">فلاح السائل: ص258 ح154 عن فاطمة بنت الإمام الحسن عن أبيها عليه السلام، مصباح المتهجّد: ص829 ح888 عن مجاهد عن الإمام زين العابدين عليه السلام، جمال الاُسبوع: ص251 عن الإمام الصادق عن الإمام زين العابدين عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج87 ص68 ح</span>19<span dir="rtl">؛ ربيع الأبرار: ج3 ص674 عن الإمام الصادق عليه السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در دعا ـ: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست... و مرا اين عطا فرما كه از آنچه به فضل خود بر من گشايش داده اى، نسبت به كسى كه روزى را بر او تنگ كرده اى، مواسات كنم.</span>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">الفضائل عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري: كُنّا جُلوسا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذ وَرَدَ عَلَينا أعرابِيٌّ أشعَثَ</span> <ref><span dir="rtl">الأشعَث: المُغبَرّ الرأس، المُنتَتِف الشَّعر، الحافِّ الذي لم يَدَّهِن (تاج العروس: ج3 ص225 «شعث»).</span></ref> <span dir="rtl">الحالِ، عَلَيهِ ثِيابٌ رَثَّةٌ، الفَقرُ ظاهِرٌ بَينَ عَينَيهِ... وجَعَلَ يَقولُ شِعرا... فَلَمّا سَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله كَلامَهُ بَكى بُكاءً شَديدا، ثُمَّ قالَ لِأَصحابِهِ: ... فَمَن مِنكُم يُواسي هذَا الفَقيرَ؟ قالَ: فَلَم يُجِبهُ أحَدٌ.</span>

<span dir="rtl">وكانَ في ناحِيَةِ المَسجِدِ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام يُصَلّي رَكَعاتٍ تَطَوُّعا وكانَ قائِما، فَأَومَأَ بِيَدِهِ إلَى الأَعرابِيِّ، فَدَنا مِنهُ، فَدَفَعَ الخاتَمَ مِن يَدِهِ إلَيهِ وهُوَ في صَلاتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الفضائل: ص125، بحار الأنوار: ج35 ص192 ح14.</span></ref>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">الفضائل ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى ـ: نزد پيامبر خدا نشسته بوديم كه باديه نشينى با سر و وضع آشفته و جامه هايى كهنه و پاره، به طورى كه فقر در چهره اش كاملاً نمايان بود، بر ما وارد شد... و داشت شعر مى گفت ...</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله با شنيدن سخنان او، به شدّت گريست و به اصحابش فرمود: «چه كسى از شما نسبت به اين فقير، مواسات مى كند؟».</span>

<span dir="rtl">هيچ كس جوابى نداد.</span>

<span dir="rtl">در گوشه مسجد، على بن ابى طالب عليه السلام نماز مستحبّى مى خواند و در حال قيام بود. به آن باديه نشين اشاره كرد. باديه نشين، نزديك رفت و على عليه السلام در همان حال كه مشغول نماز بود، انگشتر را از دست خويش در آورد و به او داد.</span>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: بِرّوا أيتامَكُم، وواسوا فُقَراءَكُم، وَارفَقوا بِضُعَفائِكُم.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص267 ح4449، عيون الحكم والمواعظ: ص195 ح3986 وفيه «ارأفوا» بدل «ارفقوا».</span></ref>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: به يتيمانتان نيكى كنيد، نسبت به نيازمندانتان مواسات نماييد، و با ناتوانانتان مُدارا (مهربانى) كنيد.</span>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">الكافي عن مُعَلَّى بنِ خُنَيسٍ: خَرَجَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام في لَيلَةٍ قَد رَشَّت</span> <ref><span dir="rtl">الرشّ: المطر القليل... وقيل: أوّل المطر (لسان العرب: ج6 ص303 «رشش»).</span></ref> <span dir="rtl">وهُوَ يُريدُ ظُلَّةَ بَني ساعِدَةَ</span> <ref><span dir="rtl">الظُّلَّة: شيء كالصُّفَّة يُستَتَر به من الحرّ والبَرد. ومنه ظُلّة بني ساعِدة (مجمع البحرين: ج2 ص1140 «ظلل»).</span></ref><span dir="rtl">، فَاتَّبَعتُهُ فَإِذا هُوَ قَد سَقَطَ مِنهُ شَيءٌ، فَقالَ: بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ رُدَّ عَلَينا، قالَ: فَأَتَيتُهُ فَسَلَّمتُ عَلَيهِ، قالَ: فَقالَ: مُعَلّى؟ قُلتُ: نَعَم جُعِلتُ فِداكَ، فَقالَ لي: اِلتَمِس بِيَدِكَ فَما وَجَدتَ مِن شَيءٍ فَادفَعهُ إلَيَّ. فَإِذا أنَا بِخُبزٍ مُنتَشِرٍ كَثيرٍ، فَجَعَلتُ أدفَعُ إلَيهِ ما وَجَدتُ، فَإِذا أنَا بِجِرابٍ</span> <ref><span dir="rtl">الجِراب: وعاءٌ من إهاب الشاء، لا يُوعى فيه إلّا يابس (لسان العرب: ج1 ص261 «جرب»).</span></ref> <span dir="rtl">أعجِزُ عَن حَملِهِ مِن خُبزٍ، فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ أحمِلُهُ عَلى رَأسي، فَقالَ: لا، أنَا أولى بِهِ مِنكَ، ولكِنِ امضِ مَعي.</span>

<span dir="rtl">قالَ: فَأَتَينا ظُلَّةَ بَني ساعِدَةَ، فَإِذا نَحنُ بِقَومٍ نِيامٍ، فَجَعَلَ يَدُسُّ الرَّغيفَ وَالرَّغيفَينِ حَتّى أتى عَلى آخِرِهِم، ثُمَّ انصَرَفنا. فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، يَعرِفُ هؤُلاءِ الحَقَّ؟ فَقالَ: لَو عَرَفوهُ لَواسَيناهُم بِالدُّقَّةِ</span> <ref><span dir="rtl">الدُّقَة: الملح المدقوق. والدِّقّ: كلّ شيء دَقّ وصغر (لسان العرب: ج10 ص101 «دقق»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص8 ح3، تهذيب الأحكام: ج4 ص105 ح300، ثواب الأعمال: ص173 ح2، تفسير العيّاشي: ج2 ص107 ح114، بحار الأنوار: ج47 ص20 ح17.</span></ref>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از مُعَلّى بن خُنَيس ـ: امام صادق عليه السلام در شبى كه نَم نَمْ باران مى آمد، به قصد صُفّه</span> <ref><span dir="rtl">صُفّه: جايى كه در گرما و سرما به آن پناه مى برند، سايبان، سرپناه، آلونك.</span></ref> <span dir="rtl">بنى ساعده خارج شد. من در پى ايشان به راه افتادم. ناگاه، چيزى از دست ايشان افتاد. گفت: «بسم اللّه. خدايا! به ما برگردان».</span>

<span dir="rtl">من جلو رفتم و سلام كردم.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «معلّى؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: بله، فدايت شوم!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «با دستت بگرد و آنچه يافتى، به من بده».</span>

<span dir="rtl">من گشتم. ديدم مقدار زيادى نان، روى زمين، پراكنده شده است، و هر چه مى يافتم، تحويل ايشان مى دادم. ناگاه كيسه چرمينى پر از نان يافتم كه نمى توانستم آن را بلند كنم.</span>

<span dir="rtl">گفتم: فدايت شوم! آن را روى سرم حمل مى كنم.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «نه. من به اين كار، از تو سزاوارترم؛ امّا همراهم بيا».</span>

<span dir="rtl">ما به صُفّه بنى ساعده رفتيم. عدّه اى را ديديم كه خوابيده اند. امام عليه السلام آهسته يكى دو گِرده نان، كنار هر كدام گذاشت تا به نفر آخر رسيد. سپس بر گشتيم.</span>

<span dir="rtl">گفتم: فدايت شوم! آيا اينها حق را مى شناسند (شيعه شما هستند)؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اگر مى شناختند كه در ناچيزترين دارايى هايمان هم با آنها مواسات مى كرديم (در همه چيزمان شريكشان مى كرديم)».</span>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عليه السلام ـ لِمَنِ استَأذَنَهُ في عَمَلِ السُّلطانِ ـ: إن كُنتَ تَعلَمُ أنَّكَ إذا وُلّيتَ عَمِلتَ في عَمَلِكَ بِما أمَرَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله، ثُمَّ تُصَيِّرُ أعوانَكَ وكُتّابَكَ أهلَ مِلَّتِكَ، فَإِذا صارَ إلَيكَ شَيءٌ واسَيتَ بِهِ فُقَراءَ المُؤمِنينَ حَتّى تَكونَ واحِدا مِنهُم، كانَ ذا بِذا، وإلّا فَلا.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج5 ص111 ح4، تهذيب الأحكام: ج6 ص335 ح928 كلاهما عن الحسن بن الحسين الأنباري، بحار الأنوار: ج49 ص277 ح28.</span></ref>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام ـ به كسى كه از ايشان اجازه خواست تا براى سلطان، كار كند ـ: اگر مى دانى كه چنانچه به كار گماشته شدى، در آن مقام، به آنچه پيامبر خدا دستور داده، عمل مى كنى، و دستياران و دبيرانت را از همكيشانت مى گمارى، و هر گاه چيزى به تو رسيد، آن را با مؤمنان (شيعيان) فقير، تقسيم مى كنى، و اين طور نيست كه يكى از آنان (حكومتيان) باشى، اينها [گناهِ] آن كار را جبران مى كند. در غير اين صورت، مُجاز نيستى.</span>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّ عِلَّةَ الزَّكاةِ مِن أجلِ قوتِ الفُقَراءِ... مَعَ ما فيهِ مِنَ الزِّيادَةِ وَالرَّأفَةِ وَالرَّحمَةِ لِأَهلِ الضَّعفِ، وَالعَطفِ عَلى أهلِ المَسكَنَةِ، وَالحَثِّ لَهُم عَلَى المُواساةِ، وتَقوِيَةِ الفُقَراءِ وَالمَعونَةِ لَهُم عَلى أمرِ الدّينِ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص8 ح1580، علل الشرائع: ص369 ح3 وفيه «المساواة» بدل «المواساة»، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص89 ح1 كلاهما عن محمّد بن سنان، بحار الأنوار: ج96 ص18 ح38.</span></ref>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام: علّتِ [تشريع] زكات، تأمين قُوت نيازمندان است... علاوه بر اين، زكات، مايه فزونى [نعمت] ، و مهربانى، و محبّت با ناتوانان، و عطوفت به مستمندان، و تشويق بر مواسات با آنان، و تقويت [مالىِ] تهى دستان و كمك به آنها در كار دين است.</span>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">تاريخ اليعقوبي: كان مِمّا أوصَى اللّهُ عز و جل بِهِ لِبَني إسرائيلَ عَلى لِسانِ موسى عليه السلام أن قالَ لَهُم: ... اِجعَلوا للّهِِ نَصيبا في أموالِكُم؛ فَواسوا مِنهُ اليَتيمَ، وَالأَرمَلَةَ، وَالمِسكينَ، وَالضَّعيفَ، وَالسّاكِنَ مَعَكُم الَّذي لا زَرعَ لَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ اليعقوبي: ج1 ص41</span>.</ref>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">تاريخ اليعقوبى: يكى از سفارش هايى كه خداوند عز و جل با زبان موسى عليه السلام به بنى اسرائيل نمود، اين بود كه به آنان فرمود: «... براى خداوند، سهمى در اموالتان قرار دهيد، و از آن به يتيم و بيوه زن و مستمند و ناتوان و هم آبادى تان كه زراعتى ندارد، كمك كنيد».</span>

<span id="الفصل-الثاني-أنواع-المؤاساة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثاني: أنواع المؤاساة</span> =

<span dir="rtl">فصل دوم: انواع مواسات</span>

<span id="المؤاساة-في-المال"></span>
== <span dir="rtl">2 / 1: المُؤاساةُ فِي المالِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 1: مواسات با مال</span>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: أفضَلُ المُروءَةِ مُؤاساةُ الإِخوانِ بِالأَموالِ، ومُساواتُهُم فِي الأَحوالِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص465 ح3314، عيون الحكم والمواعظ: ص125 ح2841.</span></ref>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: برترين مردانگى، شريك كردن برادران در اموال، و برابرى با آنان در احوال است.</span>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: المُروءَةُ العَدلُ فِي الإِمرَةِ، وَالعَفوُ مَعَ القُدرَةِ، وَالمُؤاساةُ فِي العِشرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص142 ح2112، عيون الحكم والمواعظ: ص65 ح1655.</span></ref>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: مردانگى، همان دادگرى در فرمان روايى، گذشتْ با وجود قدرت [بر انتقامگيرى] ، و مواسات در معاشرت است.</span>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام: يا مَعشَرَ شيعَتِنَا، اِسمَعوا وافهَموا وَصايانا وعَهدَنا إلى أولِيائِنَا: اصدُقوا في</span>

<span dir="rtl">قَولِكُم، وبَرّوا في أيمانِكُم لِأَولِيائِكُم وأعدائِكُم، وتَواسَوا بِأَموالِكُم.</span> <ref><span dir="rtl">دعائم الإسلام: ج1 ص64.</span></ref>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام: اى گروه شيعيان ما! سفارش ها و توصيه هاى ما به دوستدارانمان را بشنويد و بفهميد كه: راست گفتار باشيد، و به پيمان هايتان با دوست و دشمنتان وفادار بمانيد، و با اموالتان يكديگر را يارى كنيد</span>.

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: أنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِكَ، وواسِهِم في مالِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للمفيد: ص182 ح4، الزهد للحسين بن سعيد: ص80 ح44 كلاهما عن عجلان أبي صالح، مشكاة الأنوار: ص142 ح341 عن علاء بن صالح، بحار الأنوار: ج78 ص227 ح99.</span></ref>

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: با مردم، انصاف داشته باش، و آنان را در مال خود، سهيم كن.</span>

<span id="المؤاساة-في-الحكومة"></span>
== <span dir="rtl">2 / 2: المُؤاساةُ فِي الحُكومَةِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 2: مواسات در حكومت</span>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في كِتابِهِ إلى حُذَيفَةَ بنِ اليَمانِ ـ: آمُرُكَ أن تُجبِيَ خَراجَ الأَرَضينَ عَلَى الحَقِّ وَالنَّصَفَةِ، ولا تَتَجاوَزَ ما قَدَّمتُ بِهِ إلَيكَ، ولا تَدَعَ مِنهُ شَيئا، ولا تَبتَدِعَ فيهِ أمرا، ثُمَّ اقسِمهُ بَينَ أهلِهِ بِالسَّوِيَّةِ وَالعَدلِ، وَاخفَض لِرَعِيَّتِكَ جَناحَكَ، وواسِ بَينَهُم في مَجلِسِكَ، وَليَكُنِ القَريبُ وَالبَعيدُ عِندَكَ فِي الحَقِّ سَواءً.</span> <ref><span dir="rtl">إرشاد القلوب: ص321، بحار الأنوار: ج28 ص88 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در نامه اش به حُذَيفة بن يَمان ـ: به تو دستور مى دهم كه خراج زمين ها زمين ها را بر پايه حق و انصاف بگيرى. از دستور من تجاوز مكن، و چيزى از آن را فرو مگذار، و چيزى را از پيش خود بر آن ميفزاى، و خراج را در ميان سزامندانش به طور يكسان و عادلانه تقسيم كن، و با رعيّتت، فروتن باش، و در مجلس خود، همه را برابر ببين، و حقّ خويشاوند و بيگانه را يكسان بگزار.</span>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلامـ مِن كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ لَمّا وَلّاهُ عَلى مِصرَ ـ: ... وآسِ بَينَهُم فِي اللَّحظَةِ وَالنَّظرَةِ؛ حَتّى لا يَطمَعَ العُظَماءُ في حَيفِكَ لَهُم، ولا يَيأَسَ الضُّعَفاءُ مِن عَدلِكَ عَلَيهِم.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 27، تحف العقول: ص177، بحار الأنوار: ج33 ص581 ح726.</span></ref>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلامـ در نامه اش به محمّد بن ابى بكر، آن گاه كه او را به حكومت مصر گماشت ـ: تساوى در ميان آنها را [حتّى] در نيم نگاه و نگاه، مراعات كن تا بزرگان كشور، به حمايت بى دليل تو، طمع نورزند، و ناتوانان در اجراى عدالت، از تو نوميد نشوند.</span>

<span id="المؤاساة-في-القضاء"></span>
== <span dir="rtl">2 / 3: المُؤاساةُ فِي القَضاءِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 3: مواسات در قضاوت</span>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَنِ ابتُلِيَ بِالقَضاءِ فَليُواسِ بَينَهُم فِي الإِشارَةِ، وفِي النَّظَرِ، وفِي المَجلِسِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج7 ص413 ح3، تهذيب الأحكام: ج6 ص226 ح543 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كس بر مسند قضا مى نشيند، بايد در اشاره، در نگاه و در نشستن، ميان آنان (طرفين دعوا) يكسان عمل كند.</span>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">الكافي عن سَلَمَةَ بن كُهَيل: سَمِعتُ عَلِيّا صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ يَقولُ لِشُرَيحٍ</span> <ref><span dir="rtl">هو شُريح بن الحارث الكندي الكوفي القاضي.</span></ref><span dir="rtl">: ... ثُمَّ واسِ بَينَ المُسلِمينَ بِوَجهِكَ ومَنطِقِكَ ومَجلِسِكَ، حَتّى لا يَطمَعَ قَريبُكَ في حَيفِكَ</span> <ref><span dir="rtl">أي في مَيلِك معه لقرابته. والحَيف: الجَور والظلم (انظر: النهاية: ج1 ص469 «حيف»).</span></ref><span dir="rtl">، ولا يَيأَسَ عَدُوُّكَ مِن عَدلِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج7 ص412 ح1، تهذيب الأحكام: ج6 ص225 ح541، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص15 ح3243.</span></ref>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از سَلَمة بن كُهيل ـ: از على ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ شنيدم كه به شُرَيح مى فرمايد: «... ديگر، آن كه در نگاه و گفتار و نشست خويش، ميان مسلمانان، به يكسان رفتار كن تا نزديكان تو، به ستم [و جانبدارىِ] تو طمع نكنند، و دشمنت، از دادگرىِ تو نوميد نگردد».</span>

<span id="المؤاساة-في-الحرب"></span>
== <span dir="rtl">2 / 4: المُؤاساةُ فِي الحَربِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 4: مواسات در جنگ</span>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن كَلامِهِ في صِفّينَ ـ: رَحِمَ اللّهُ امرَأً واسى أخاهُ بِنَفسِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج5 ص41 ح4 عن مالك بن أعين، بحار الأنوار: ج32 ص563 ح468؛ تاريخ الطبري: ج5 ص17 عن أبي عمرة الأنصاري.</span></ref>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از سخنان ايشان در صفّين ـ: رحمت خدا بر آن مردى كه با جان خويش برادرش را يارى رساند!</span>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ مِن كَلامٍ لَهُ يُنَبِّهُ فيهِ عَلى فَضيلَتِهِ لِقَبولِ قَولِهِ وأمرِهِ ونَهيِهِ ـ: لَقَد عَلِمَ المُستَحفَظونَ</span> <ref><span dir="rtl">يمكن أن يعني بالمستحفظين... العلماء والفضلاء من الصحابة (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج10 ص179).</span></ref> <span dir="rtl">مِن أصحابِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله أنّي لَم أرُدَّ عَلَى اللّهِ ولا عَلى رَسولِهِ ساعَةً قَطُّ، ولَقَد واسَيتُهُ بِنَفسي فِي المَواطِنِ الَّتي تَنكُصُ</span> <ref><span dir="rtl">النكوص: الرجوع إلى وراء، وهو القهقرى (النهاية: ج5 ص116 «نكص»).</span></ref> <span dir="rtl">فيهَا الأَبطالُ، وتَتَأَخَّرُ فيهَا الأَقدامُ، نَجدَةً</span> <ref><span dir="rtl">النجدة: الشجاعة (النهاية: ج5 ص18 «نجد»).</span></ref> <span dir="rtl">أكرَمَنِي اللّهُ بِها.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 197، غرر الحكم: ج6 ص250 ح10145، بحار الأنوار: ج38 ص319 ح32</span>.</ref>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در گفتارى كه در آن، پيش گامى خود را در پذيرش سخن و امر و نهى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله يادآور مى شود ـ: دين بانان (/ رازداران / عالمانِ) از ميان ياران محمّد صلى الله عليه و آله مى دانند كه من هرگز و حتّى لحظه اى از فرمان خدا و پيامبر او سر باز نزدم، و در آوردگاه هايى كه پهلوانان در آنها پس مى نشينند، و گام ها در آنها وا پس مى روند، با جان خويش او را يارى رساندم، و اين، شجاعتى بود كه خداوند، مرا بدان گرامى داشت.</span>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: اِنهَزَمَ النّاسُ يَومَ اُحُدٍ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَغَضِبَ غَضَبا شَديدا، قالَ: وكانَ إذا غَضِبَ انحَدَرَ عَن جَبينَيهِ مِثلُ اللُّؤلُؤِ مِنَ العَرَقِ، قالَ: فَنَظَرَ فَإِذا عَلِيٌّ عليه السلام إلى جَنبِهِ فَقالَ لَهُ: اِلحَق بِبَني أبيكَ مَعَ مَنِ انهَزَمَ عَن رَسولِ اللّهِ! فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، لي بِكَ اُسوَةٌ، قالَ: فَاكفِني هؤُلاءِ. فَحَمَلَ فَضَرَبَ أوَّلَ مَن لَقِيَ مِنهُم. فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام: إنَّ هذِهِ لَهِيَ المُؤاساةُ يا مُحَمَّدُ! فَقالَ: إنَّهُ مِنّي وأنَا مِنهُ. فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام: وأنَا مِنكُما يا مُحَمَّدُ.</span>

<span dir="rtl">فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى جَبرَئيلَ عليه السلام عَلى كُرسِيٍّ مِن ذَهَبٍ بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ وهُوَ يَقولُ: «لا سَيفَ إلّا ذُو الفَقارِ، ولا فَتى إلّا عَلِيٌّ».</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص110 ح90 عن نعمان الرازي، بحار الأنوار: ج20 ص95 ح28 وراجع: الكافي: ج8 ص318 ح502 والمناقب للكوفي: ج1 ص466 ح369.</span></ref>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: در جنگ اُحُد، مسلمانان از گرد پيامبر خدا پراكنده گشتند و ايشان، سختْ خشمگين شد. پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه خشمگين مى شد، عرق، مانند دانه هاى مرواريد از پيشانى اش سرازير مى گشت.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله نگاه كرد و على عليه السلام را در كنار خويش ديد. به او فرمود: «تو نيز با كسانى كه از گرد پيامبر خدا پراكنده اند، به پسران پدرت بپيوند!».</span>

<span dir="rtl">على عليه السلام گفت: اى پيامبر خدا! الگوى من شماييد.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «پس اينان را از من دور كن».</span>

<span dir="rtl">على عليه السلام حمله كرد و بر نخستين كس از دشمن كه رسيد، ضربتى فرود آورد.</span>

<span dir="rtl">جبرئيل عليه السلام گفت: اين است مواسات (فداكارى)، اى محمّد!</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «همانا او از من است و من از اويم».</span>

<span dir="rtl">جبرئيل عليه السلام گفت: و من نيز از شما دو تن هستم، اى محمّد!</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا به جبرئيل عليه السلام نگريست كه بر اورنگى از طلا در ميان آسمان و زمين، نشسته بود و مى گفت: شمشيرى جز ذو الفقار نيست، و جوان مردى جز على نيست».</span>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">تفسير القمّي ـ في ذِكرِ غَزوَةِ اُحُدٍ ـ: لَمَّا انقَطَعَ سَيفُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام جاءَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، إنَّ الرَّجُلَ يُقاتِلُ بِالسِّلاحِ وقَدِ انقَطَعَ سَيفي! فَدَفَعَ إلَيهِ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَيفَهُ «ذَا الفَقارِ» فَقالَ: قاتِلِ بِهذا.</span>

<span dir="rtl">ولَم يَكُن يَحمِلُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أحَدٌ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «أحدا»، والصواب ما أثبتناه كما في بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">إلّا يَستَقبِلُهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام، فَإِذا رَأَوهُ رَجَعوا، فَانحازَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى ناحِيَةِ اُحُدٍ، فَوَقَفَ.</span>

<span dir="rtl">وكانَ القِتالُ مِن وَجهٍ واحِدٍ وقَدِ انهَزَمَ أصحابُهُ، فَلَم يَزَل أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يُقاتِلُهُم حَتّى أصابَهُ في وَجهِهِ ورَأسِهِ وصَدرِهِ وبَطنِهِ ويَدَيهِ ورِجلَيهِ تِسعونَ جَراحَةً، فَتَحامَوهُ.</span>

<span dir="rtl">وسَمِعوا مُنادِياً يُنادي مِنَ السَّماءِ: «لا سَيفَ إلّا ذُو الفَقارِ ولا فَتى إلاّ عَلِيٌّ»، فَنَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ: هذِهِ وَاللّهِ المُؤاساةُ يا مُحَمَّدُ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لِأَنّي مِنهُ وهُوَ مِنّي، وقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام: وأنَا مِنكُما.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج1 ص116، بحار الأنوار: ج20 ص54 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">تفسير القمّى ـ در يادكرد از جنگ اُحُد ـ: امير مؤمنان عليه السلام، چون شمشير او شكست، نزد پيامبر خدا آمد و گفت: اى پيامبر خدا! مرد، با سلاح مى جنگد؛ ولى شمشير من شكسته است!</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا شمشيرش (ذو الفقار) را به او داد و فرمود: «با اين بجنگ».</span>

<span dir="rtl">هر كس به پيامبر خدا حمله مى آورد، امير مؤمنان عليه السلام جلوى او را مى گرفت، و دشمنان، او را كه مى ديدند، عقب مى نشستند. بدين ترتيب، پيامبر خدا خود را به كنار اُحُد رساند و ايستاد.</span>

<span dir="rtl">جنگ، يك سويه شد. ياران پيامبر صلى الله عليه و آله تار و مار شده بودند؛ امّا امير مؤمنان عليه السلام همچنان با دشمن مى جنگيد، تا جايى كه صورت و سر و سينه و شكم و دست ها و پاهايش نود زخم برداشت، و دشمنان از نزديك شدن به او پرهيز مى كردند.</span>

<span dir="rtl">شنيدند كه منادى اى از آسمان ندا مى دهد كه: «شمشيرى جز ذو الفقار نيست، و جوان مردى جز على نيست».</span>

<span dir="rtl">جبرئيل عليه السلام بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرود آمد و گفت: اى محمّد! به خدا سوگند كه اين است مواسات (فداكارى)!</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «علّتش آن است كه من از اويم و او از من است».</span>

<span dir="rtl">جبرئيل عليه السلام گفت: و من نيز از شما دو نفر هستم.</span>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">الإرشاد عن عمران بن حُصَين: لَمّا تَفَرَّقَ النّاسُ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في يَومِ اُحُدٍ، جاءَ عَلِيٌّ مُتَقَلِّدا سَيفَهُ حَتّى قامَ بَينَ يَدَيهِ، فَرَفَعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَأسَهُ إلَيهِ فَقالَ لَهُ: ما لَكَ لَم تَفِرَّ مَعَ النّاسِ؟ فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، أأرجِعُ كافِرا بَعدَ إسلامي ؟! فَأَشارَ لَهُ إلى قَومٍ اِنحَدَروا مِنَ الجَبَلِ، فَحَمَلَ عَلَيهِم فَهَزَمَهُم. ثُمَّ أشارَ لَهُ إلى قَومٍ آخَرينَ، فَحَمَلَ عَلَيهِم فَهَزَمَهُم. ثُمَّ أشارَ إلى قَومٍ، فَحَمَلَ عَلَيهِم فَهَزَمَهُم.</span>

<span dir="rtl">فَجاءَ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، لَقَد عَجِبَتِ المَلائِكَةُ وعَجِبنا مَعَهُم مِن حُسنِ مُواساةِ عَلِيٍّ لَكَ بِنَفسِهِ!</span>

<span dir="rtl">فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: وما يَمنَعُهُ مِن هذا وهُوَ مِنّي وأنَا مِنهُ! فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام: وأنَا مِنكُما.</span> <ref><span dir="rtl">الإرشاد: ج1 ص85، كشف الغمّة: ج1 ص194 نحوه، بحار الأنوار: ج20 ص85 ح17</span>.</ref>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">الإرشاد ـ به نقل از عمران بن حصين ـ: در روز اُحُد، چون مردم از گرد پيامبر خدا پراكنده گشتند، على عليه السلام در حالى كه شمشيرش را به كمر بسته بود، آمد و در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاد. پيامبر خدا سرش را به طرف او بلند كرد و فرمود: «تو چرا با مردم، فرار نمى كنى؟».</span>

<span dir="rtl">گفت: اى پيامبر خدا! آيا پس از مسلمان شدنم، به كفر باز گردم؟!</span>

<span dir="rtl">پس پيامبر صلى الله عليه و آله عدّه اى را كه از كوه [اُحُد] پايين مى آمدند، به او نشان داد. على عليه السلام بر آنان تاخت و تار و مارشان كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله گروه ديگرى را به او نشان داد و على عليه السلام به آنان نيز يورش برد و هزيمتشان داد. پيامبر صلى الله عليه و آله گروهى ديگر را نشانش داد و على عليه السلام بر آنها نيز حمله برد و فرارى شان داد.</span>

<span dir="rtl">در اين هنگام، جبرئيل عليه السلام آمد و گفت: اى پيامبر خدا! فرشتگان و همچنين ما از اين همه مواسات (فداكارىِ) على براى تو، شگفت زده شده ايم!</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا فرمود: «چرا چنين نكند، در حالى كه او از من است و من از اويم ؟».</span>

<span dir="rtl">جبرئيل عليه السلام گفت: و من نيز از شما دو هستم.</span>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">تاريخ الطبري عن عبيد اللّه بن أبي رافع عن أبيهـ في ذِكرِ غَزوَةِ اُحُدٍ ـ: لَمّا قَتَلَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام أصحابَ الأَلوِيَةِ، أبصَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله جَماعَةً مِن مُشرِكي قُرَيشٍ، فَقالَ لِعَلِيٍّ عليه السلام: اِحمِل عَلَيهِم، فَحَمَلَ عَلَيهِم، فَفَرَّقَ جَمعَهُم وقَتَلَ عَمرَو بنَ عَبدِ اللّهِ الجُمَحِيِّ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: ثُمَّ أبصَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله جَماعَةً مِن مُشرِكي قُرَيشٍ، فَقالَ لِعَلِيٍّ عليه السلام: اِحمِل عَلَيهِم، فَحَمَلَ عَلَيهِم، فَفَرَّقَ جَماعَتَهُم وقَتَلَ شَيبَةَ بنَ مالِكٍ أحدَ بَني عامِرِ بنِ لُؤَيٍّ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ جِبريلُ عليه السلام: يا رَسولَ اللّهِ، إنَّ هذِهِ لَلمُواساةُ. فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنَّهُ مِنّي وأنَا مِنهُ. فَقالَ جِبريلُ: وأنَا مِنكُما.</span>

<span dir="rtl">قالَ: فَسَمِعوا صَوتاً:</span>

<span dir="rtl">لا سَيفَ إلّا ذُوالفَقا رِ ولا فَتى إلّا عَلِيّ</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ الطبري: ج2 ص514، تاريخ دمشق: ج42 ص76 نحوه؛ بشارة المصطفى: ص186، المناقب لابن شهر آشوب: ج3 ص124 كلاهما نحوه، المناقب للكوفي: ج1 ص491 ح398، بحار الأنوار: ج41 ص83 ح10 وراجع: شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج14 ص250.</span></ref>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">تاريخ الطبرى ـ به نقل از عبيد اللّه بن ابى رافع، از پدرش، در يادكرد از جنگ اُحُد ـ: چون على بن ابى طالب عليه السلام پرچمداران [سپاه دشمن] را به قتل رساند، پيامبر خدا چشمش به گروهى از مشركان قريش افتاد. به على عليه السلام فرمود: «به اينان حمله كن».</span>

<span dir="rtl">على عليه السلام بر آنان تاخت و آنها را از هم پراكنده ساخت و عمرو بن عبد اللّه جُمَحى را كشت.</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا، چشمش به گروه ديگرى از مشركان قريش افتاد و به على عليه السلام فرمود: «به اينها حمله كن».</span>

<span dir="rtl">على عليه السلام بر آنها يورش برد و تار و مارشان كرد و شيبة بن مالك (يكى از فرزندان عامر بن لُؤَى) را به قتل رساند.</span>

<span dir="rtl">جبرئيل عليه السلام گفت: اى پيامبر خدا! به راستى كه مواسات (فداكارى)، اين است!</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا فرمود: «او از من است و من از او هستم».</span>

<span dir="rtl">جبرئيل عليه السلام گفت: و من هم از شما دو تا هستم.</span>

<span dir="rtl">مردم صدايى شنيدند:</span>

<span dir="rtl">شمشيرى جز ذو الفقار نيست</span>

<span dir="rtl">و جوان مردى جز على نيست.</span>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام ـ أنشَدَ حينَ قَصَدَ الطَّفَّ ـ:</span>

<span dir="rtl">سَأَمضي فَما بِالمَوتِ عارٌ عَلَى الفَتى إذا ما نَوى حَقّا وجاهَدَ مُسلِما</span>

<span dir="rtl">وآسَى الرِّجالَ الصّالِحينَ بِنَفسِهِ وفارَقَ مَثبورا</span> <ref><span dir="rtl">الثُّبور: الهلاك والخسران. ومَثبورا: أي هالكا (تاج العروس: ج6 ص140 «ثبر»).</span></ref> <span dir="rtl">وباعَدَ مُجرِما</span> <ref><span dir="rtl">الإرشاد: ج2 ص81، الأمالي للصدوق: ص219 ح239 عن عبداللّه بن منصور عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام الحسين عليهم السلام، كامل الزيارات: ص194 ح274 عن معمّر بن خلّاد عن الإمام الرضا عن الإمام الحسين عليهماالسلام وفيهما «خالف» بدل «باعد</span>»<span dir="rtl">،</span> <span dir="rtl">بحار الأنوار: ج44 ص192 ح4؛ تاريخ الطبري: ج5 ص404 عن عقبة بن أبي العيزار وفيه «يغشّ ويرغما» بدل «وباعد مجرما»، البداية والنهاية: ج8 ص173 عن عبداللّه بن سليم وفيه «وفارق خوفا أن يعيش ويرغما» بدل ذيله.</span></ref>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام ـ در هنگامى كه آهنگ طَف كرد ـ: همى روم، كه مرگ بر جوان مرد، ننگ نيست</span>

<span dir="rtl">هر گاه كه در پى حق باشد و براى اسلام بجنگد.</span>

<span dir="rtl">جوان مرد، جان خويش را فداى پاك مردان مى كند</span>

<span dir="rtl">و از به هلاك افتاده، جدا مى گردد و از گنهكار، دور مى شود.</span>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام: رَحِمَ اللّهُ العَبّاسَ</span> <ref><span dir="rtl">يعني ابن عليّ بن أبي طالب عليه السلام.</span></ref><span dir="rtl">، فَلَقد آثَرَ وأبلى وفَدى أخاهُ بِنَفسِهِ حَتّى قُطِعَت يَداهُ، فَأَبدَلَهُ اللّهُ بِهِما جَناحَينِ يَطيرُ بِهِما مَعَ المَلائِكَةِ فِي الجَنَّةِ كَما جَعَلَ لِجَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ، وإنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى لَمَنزِلَةً يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهَداءِ يَومَ القِيامَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص68 ح101، الأمالي للصدوق: ص548 ح731 كلاهما عن ثابت بن أبي صفيّة، بحار الأنوار: ج22 ص274 ح21.</span></ref>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: خدا رحمت كند عبّاس را! او ايثار كرد و جانانه جنگيد و جان خويش را فداى برادرش كرد، تا جايى كه دو دستش قطع شد، و خداوند به جاى آن دو، دو بال به او بخشيد كه با آنها همراه فرشتگان در بهشت پرواز مى كند، چنان كه به جعفر بن ابى طالب بخشيد. عبّاس در نزد خداوند متعال، چنان منزلتى دارد كه در روز قيامت، همه شهيدان به آن غبطه مى خورند.</span>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">الإمام المهديّ عليه السلام ـ في زِيارَةِ أبِي الفَضلِ العَبّاسِ عليه السلام ـ: السَّلامُ عَلَى العَبّاسِ ابنِ أميرِالمُؤمِنينَ، المُواسي أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادي لَهُ الواقِي، السّاعي إلَيهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ يَداهُ.</span> <ref><span dir="rtl">المزار الكبير: ص489، الإقبال: ج3 ص74 كلاهما عن أبي منصور (ميسور) ابن عبدالمنعم عن الشيخ محمّد بن غالب الأصفهاني الذي خرج على يديه من الناحية المقدّسة، بحار الأنوار: ج101 ص270 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">امام مهدى عليه السلامـ در زيارت ابو الفضل العبّاس عليه السلام ـ: درود بر عبّاس، فرزند امير مؤمنان؛ همو كه با جان خويش برادرش را يارى داد ـ و از ديروزش براى فرداى خويش (قيامت)، توشه بر گرفت ـ و خود را فداى او كرد و سپر او قرار داد، و در رسانيدن آب به او كوشيد، و دو دستش بريده شد.</span>

<span id="المؤاساة-في-التعليم"></span>
== <span dir="rtl">2 / 5: المُؤاساةُ فِي التَّعليمِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 5: مواسات در آموزش</span>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أبعَدُ الخَلقِ مِنَ اللّهِ رَجُلانِ: رَجُلٌ يُجالِسُ الاُمَراءَ فَما قالوا مِن جَورٍ صَدَّقَهُم عَلَيهِ، ومُعَلِّمُ الصِّبيانِ لا يُواسي بَينَهُم ولا يُراقِبُ اللّهَ فِي اليَتيمِ.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ دمشق: ج28 ص18 ح5861 عن أبي اُمامة الباهلي، كنز العمّال: ج16 ص22 ح43761.</span></ref>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دورترين مردم از خداوند، دو مَردند: مردى كه با حكمرانانْ همنشينى كند و در هر زور و ستمى كه مى گويند، تأييدشان نمايد؛ و آموزگار كودكان كه ميان آنان به يكسان رفتار نكند و خدا را در باره يتيم در نظر نگيرد.</span>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام: مَن كَفَلَ لَنا يَتيما قَطَعَتهُ عَنّا مِحنَتُنا بِاستِتارِنا، فَواساهُ مِن عُلومِنَا الَّتي سَقَطَت إلَيهِ حَتّى أرشَدَهُ وهَداهُ، قالَ اللّهُ عز و جل لَهُ: يا أيُّهَا العَبدُ كَريمُ المُواسي لِأَخيهِ أنَا أولى بِالكَرَمِ مِنكَ، اجعَلوا لَهُ يا مَلائِكَتي فِي الجِنانِ بِعَدَدِ كُلِّ حَرفٍ عَلَّمَهُ ألفَ ألفِ قَصرٍ، وضُمّوا إلَيها ما يَليقُ بِها مِن سائِرِ النِّعَمِ.</span> <ref><span dir="rtl">الاحتجاج: ج1 ص11 ح5 عن يوسف بن محمّد بن زياد وعليّ بن محمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، منية المريد: ص116، عوالي اللآلي: ج1 ص17 ح3 عن يونس بن محمّد بن زياد وعليّ بن محمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عن الإمام الحسن عليهم السلام، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص341 ح218، بحار الأنوار: ج2 ص4 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام: هر كس يتيمى از ما را ـ كه مصيبتِ پنهان بودن ما، او را از دسترس به ما محروم ساخته است ـ سرپرستى كند و از علوم (معارف) ما كه به وى رسيده، به او ببخشد تا ارشاد و هدايتش كند، خداوند عز و جل به او مى فرمايد: «اى بنده بخشنده و برادرپرور! من از تو به بخشندگى سزاوارترم. اى فرشتگان! به تعداد هر حرفى كه به او آموخته است، هزار هزار قصر در بهشت ها برايش بسازيد، و از هر گونه نعمت كه زيبنده آن قصرهاست، ضميمه آنها كنيد».</span>

<span id="المؤاساة-في-إبراز-المحبة"></span>
== <span dir="rtl">2 / 6: المُؤاساةُ في إبرازِ المَحَبَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 6: مواسات در ابراز محبّت</span>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: أبصَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلاً لَهُ وَلَدانِ، فَقَبَّلَ أحَدَهُما وتَرَكَ الآخَرَ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: فَهَلّا واسَيتَ بَينَهُما!</span> <ref><span dir="rtl">النوادر للراوندي: ص96 ح43، الجعفريّات: ص189 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص483 ح4704 عن السكوني من دون إسنادٍ إلى الإمام عليّ عليه السلام، عدّة الداعي: ص79، بحار الأنوار: ج104 ص97 ح61.</span></ref>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: پيامبر خدا مردى را ديد كه دو پسر داشت و يكى از آنها را بوسيد و ديگرى را نبوسيد. پيامبر خدا به او فرمود: «چرا ميان آنها يكسان رفتار نكردى؟!».</span>

<span id="الفصل-الثالث-مبادئ-المؤاساة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثالث: مبادئ المؤاساة</span> =

<span dir="rtl">فصل سوم: خاستگاه هاى مواسات</span>

<span id="كرم-الأعراق"></span>
== <span dir="rtl">3 / 1: كَرَمُ الأَعراقِ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 1: بزرگوارى موروثى</span>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ مُواساةَ الرِّفاقِ مِن كَرَمِ الأَعراقِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص210 ح3405، عيون الحكم والمواعظ: ص143 ح3193.</span></ref>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: مواسات با دوستان (همراهان)، از بزرگوارى تَبار است.</span>

<span id="الإيمان"></span>
== <span dir="rtl">3 / 2: الإِيمان</span> ==

<span dir="rtl">3 / 2: ايمان</span>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في ذِكرِ صِفاتِ المُؤمِنينَ ـ: هُم أعَزُّ فِي النّاسِ مِنَ الكِبريتِ الأَحمَرِ، حِليَتُهُم طولُ السُّكوتِ بِكِتمانِ السِّرِّ، وَالصَّلاةُ، وَالزَّكاةُ، وَالحَجُّ، وَالصَّومُ، وَالمُواساةُ لِلإِخوانِ في حالِ اليُسرِ وَالعُسرِ، فَذلِكَ حِليَتُهُم ومَحَبَّتُهُم، يا طوبى لَهُم وحُسنَ مَآبٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الاُصول الستّة عشر: ص129 ح20 عن زيد الزرّاد، بحار الأنوار: ج67 ص352 ح54.</span></ref>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در يادكرد از صفات مؤمنان ـ: آنان در ميان مردم، كمياب تر از گوگرد سرخ اند.</span> <ref><span dir="rtl">گوگرد سرخ (كبريت احمر)، به غايت، كمياب است (لغت نامه دهخدا).</span></ref> <span dir="rtl">زيورشان، لب فرو بستن طولانى در پنهان داشتن راز، و نماز و زكات و حج و روزه و مواسات با برادران در حال سختى و آسانى است. اينهاست زيورشان و علاقه مندى شان. خوشا به حالشان و چه خوش سرانجامى دارند !</span>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ، لا يَظلِمُهُ ولا يَخذُلُهُ ولا يَخونُهُ، ويَحِقُّ عَلَى المُسلِمينَ الاِجتِهادُ فِي التَّواصُلِ، وَالتَّعاوُنُ عَلَى التَّعاطُفِ، وَالمُواساةُ لِأَهلِ الحاجَةِ، و تَعاطُفُ بَعضِهِم عَلى بَعضٍ، حَتّى تَكونوا كَما أمَرَكُمُ اللّهُ عز و جل: رُحَماءَ بَيْنَكُمْ</span> <ref><span dir="rtl">إشارة إلى الآية 29 من سورة الفتح.</span></ref><span dir="rtl">، مُتَراحِمينَ مُغتَمّينَ لِما غابَ عَنكُم مِن أمرِهِم، عَلى ما مَضى عَلَيهِ مَعشَرُ الأَنصارِ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص174 ح15 عن أبي المغرا وج 4 ص50 ح16، المؤمن: ص43 ح101 كلاهما عن سماعة نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص256 ح53.</span></ref>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: مسلمان، برادر مسلمان است. به او ستم نمى كند، [در مشكلات و گرفتارى ها] تنهايش نمى گذارد، و به او خيانت نمى كند. بر مسلمانان است كه در راه همبستگى بكوشند، و با هم همدلى كنند، و نسبت به نيازمندان، مواسات (از خود گذشتگى) داشته باشند و به يكديگر مهرورزى كنند، تا با يكديگر مهربان گرديد چنان كه خداوند عز و جل به شما فرموده است،</span> <ref><span dir="rtl">اشاره است به آيه 29 از سوره فتح.</span></ref> <span dir="rtl">و با يكديگر مهربان باشيد و از اين كه نتوانسته ايد مشكلى را از آنان بگشاييد، غمگين شويد، همان گونه كه گروه انصار در زمان پيامبر خدا بودند.</span>

<span id="ولاية-أهل-البيت-عليهم-السلام"></span>
== <span dir="rtl">3 / 3: وِلايَةُ أهلِ البَيتِ عليهم السّلام</span> ==

<span dir="rtl">3 / 3: ولايت اهل بيت عليهم السّلام</span>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: اِمتَحِنوا شيعَتَنا عِندَ ثَلاثٍ: عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كَيفَ مُحافَظَتُهُم عَلَيها، وعِندَ أسرارِهِم كَيفَ حِفظُهُم لَها عِندَ عَدُوِّنا، وإلى أموالِهِم كَيفَ مُواساتُهُم لِاءِخوانِهِم فيها.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص103 ح62 عن الليثي، قرب الإسناد: ص78 ح253 عن مسعدة بن صدقة، مشكاة الأنوار: ص150 ح361، روضة الواعظين: ص321، بحار الأنوار: ج74 ص391 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: شيعيانِ ما را در سه چيز بيازماييد: در اوقات نماز كه چگونه آنها را رعايت مى كنند، و در اسرارشان كه چگونه آنها را از دشمنان ما پنهان نگه مى دارند، و در اموالشان كه چگونه با آنها نسبت به برادرانشان مواسات مى كنند.</span>

<span id="الفصل-الرابع-آثار-المؤاساة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الرابع: آثار المؤاساة</span> =

<span dir="rtl">فصل چهارم: آثار مواسات</span>

<span id="حفظ-الإخاء"></span>
== <span dir="rtl">4 / 1: حِفظُ الإِخاءِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 1: حفظ پيوند برادرى</span>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: ما حُفِظَتِ الاُخُوَّةُ بِمِثلِ المُواساةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص74 ح9578، عيون الحكم والمواعظ: ص477 ح8758.</span></ref>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هيچ چيزى مانند مواسات، پيوند برادرى را حفظ نمى كند.</span>

<span id="صلاح-الدين"></span>
== <span dir="rtl">4 / 2: صَلاحُ الدّينِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 2: درستى دين</span>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: نِظامُ الدّينِ خَصلَتانِ: إنصافُكَ مِن نَفسِكَ، ومُواساةُ إخوانِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص179 ح9983، عيون الحكم والمواعظ: ص498 ح9178.</span></ref>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: شيرازه دين، دو چيز است: انصاف داشتن، و مواسات با برادرانت.</span>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ ـ: فَكِّر يا مُفَضَّلُ فيما اُعطِيَ الإنسانُ عِلمَهُ وما مُنِعَ، فَإِنَّهُ اُعطِيَ عِلمَ جَميعِ ما فيهِ صَلاحُ دينِهِ ودُنياهُ، فَمِمّا فيهِ لاحُ دينِهِ... مُواساةُ أهلِ الخَلَّةِ</span> <ref><span dir="rtl">الخُلّة ـ بالضمّ ـ: الصداقة والمحبّة ـ وبالفتح ـ: الحاجة والفقر (النهاية: ج2 ص72 «خلل»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج61 ص258 ح8 نقلاً عن توحيد المفضّل.</span></ref>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ خطاب به مُفضَّل بن عمر ـ: اى مفضّل! در اين بينديش كه دانشِ چه چيزهايى در اختيار انسان نهاده شده و دانشِ چه چيزهايى به او داده نشده است. همانا دانشِ هر آنچه درستى دين و دنياى انسان در آن است، به او داده شده است، و از جمله چيزهايى كه درستىِ دين او، در آن نهفته...، مواسات نسبت به نيازمندان است.</span>

<span id="بركة-المال"></span>
== <span dir="rtl">4 / 3: بَرَكَةُ المالِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 3: بركت يافتن مال</span>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ ـ: يا كُمَيلُ، البَرَكَةُ في مالِ مَن آتَى الزَّكاةَ، وواسَى المُؤمِنينَ، ووَصَلَ الأَقرَبينَ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص172، بشارة المصطفى: ص25 عن كميل نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص413 ح38.</span></ref>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در سفارش هاى ايشان به كميل بن زياد ـ: اى كميل! بركت، در مال كسى است كه زكات بدهد و نسبت به مؤمنان، مواسات كند و به خويشان، رسيدگى نمايد.</span>

<span id="زيادة-الرزق"></span>
== <span dir="rtl">4 / 4: زِيادَةُ الرِّزقِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 4: زياد شدن روزى</span>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مُواساةُ الأَخِ فِي اللّهِ عز و جل يَزيدُ فِي الرِّزقِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص504 ح2 عن سعيد بن علاقة، مشكاة الأنوار: ص230 ح645، روضة الواعظين: ص499، بحار الأنوار: ج74 ص395 ح22.</span></ref>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: مواسات نسبت به برادر دينى، روزى را مى افزايد.</span>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">الكافي عن أبي حمزة الثُّماليّ: قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام في خُطبَتِهِ: أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ، فَقامَ إلَيهِ عَبدُ اللّهِ بنُ الكَوّاءِ اليَشكُرِيُّ فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، أوَتَكونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: نَعَم وَيلَكَ! قَطيعَةُ الرَّحِمِ، إنَّ أهلَ البَيتِ لَيَجتَمِعونَ ويَتَواسَونَ وهُم فَجَرَةٌ فَيَرزُقُهُمُ اللّهُ، وإنَّ أهلَ البَيتِ لَيَتَفَرَّقونَ ويَقطَعُ بَعضُهُم بَعضا فَيَحرِمُهُمُ اللّهُ وهُم أتقِياءُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص347 ح7، الدعوات: ص61 ح151 نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص137 ح107</span>.</ref>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از ابو حمزه ثمالى ـ: امير مؤمنان عليه السلام در سخنرانى اش فرمود: «از گناهانى كه مرگ را پيش مى افكنند، به خدا پناه مى برم».</span>

<span dir="rtl">عبد اللّه بن كَوّاء يَشكُرى برخاست و گفت: اى امير مؤمنان! مگر گناهانى هم هستند كه مرگ را پيش افكنند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «واى بر تو! آرى؛ بريدن از خويشاوندان. خانواده هايى هستند كه گرد هم مى آيند و نسبت به يكديگر مواسات مى نمايند و با آن كه اهل معصيت اند، خداوند، آنان را روزى مى بخشد، و خانواده هايى هستند كه پراكنده مى شوند و از يكديگر پيوند مى بُرند و با آن كه مردمانى پرهيزگارند، خداوند، آنان را [از روزى،] محروم مى كند».</span>

<span id="الغنى"></span>
== <span dir="rtl">4 / 5: الغِنى</span> ==

<span dir="rtl">4 / 5: بى نيازى</span>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">كشف الغمّة عن الحَجّاج بن أرطاة: قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام: يا حَجّاجُ، كَيفَ تَواسيكُم؟ قُلتُ: صالِحٌ يا أبا جَعفَرٍ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يُدخِلُ أحَدُكُم يَدَهُ في كيسِ أخيهِ فَيَأخُذُ حاجَتَهُ إذَا احتاجَ إلَيهِ؟ قُلتُ: أمّا هذا فَلا!</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: أما لَو فَعَلتُم مَا احتَجتُم.</span> <ref><span dir="rtl">كشف الغمّة: ج2 ص333، بحار الأنوار: ج78 ص185 ح12؛ الإخوان: ص223 ح192.</span></ref>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">كشف الغمّة ـ به نقل از حَجّاج بن اَرطات ـ: امام باقر عليه السلام فرمود: «اى حَجّاج! مواسات شما چگونه است؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: خوب است، اى ابو جعفر!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آيا هر گاه فردى از شما نياز پيدا كند، دستش را در جيب برادرش مى كند و به اندازه نيازش بر مى دارد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: «در اين حد، نه!»</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اگر اين گونه رفتار كرده بوديد، نيازمند نمى شديد».</span>

<span id="إجابة-الدعاء"></span>
== <span dir="rtl">4 / 6: إجابَةُ الدُّعاءِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 6: پذيرفته شدن دعا</span>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: ثَلاثُ دَعَواتٍ لا يُحجَبنَ عَنِ اللّهِ تَعالى: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ إذا بَرَّهُ ودَعوَتُهُ عَلَيهِ إذا عَقَّهُ، ودُعاءُ المَظلومِ عَلى ظالِمِهِ ودُعاؤُهُ لِمَنِ انتَصَرَ لَهُ مِنهُ، ورَجُلٌ مُؤمِنٌ دَعا لِأَخٍ لَهُ مُؤمِنٍ واساهُ فينا ودُعاؤُهُ عَلَيهِ إذا لَم يُواسِهِ مَعَ القُدرَةِ عَلَيهِ وَاضطِرارِ أخيهِ إلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص280 ح541 عن الإمام الهادي عن آبائه عليهم السلام، عدّة الداعي: ص121، بحار الأنوار: ج74 ص396 ح23.</span></ref>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: سه دعاست كه از درگاه خداوند متعال رد نمى شود: دعاى پدر براى فرزندش، هر گاه كه به او نيكى كند، و نفرينش در حقّ او، آن گاه كه از او نافرمانى نمايد؛ نفرين ستم ديده در حقّ كسى كه به او ستم كرده است، و دعايش براى كسى كه انتقام او را از ستمگرى گرفته است؛ و دعاى مرد مؤمن براى برادر مؤمنش كه به خاطر ما نسبت به او مواسات كرده است، و نفرينش در حقّ او كه مى توانسته به وى كمك كند و نكرده، در حالى كه وى به آن محتاج بوده است.</span>

<span id="البشارة-عند-الموت"></span>
== <span dir="rtl">4 / 7: البِشارَةُ عِندَ المَوتِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 7: خُشنودى به هنگام مرگ</span>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ نَبِيّا! إنَّ عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ لَيَقِفُ يَومَ القِيامَةِ مَوقِفا يَخرُجُ عَلَيهِ مِن لَهَبِ النّارِ أعظَمُ مِن جَميعِ جِبالِ الدُّنيا، حَتّى ما يَكونُ بَينَهُ وبَينَها حائِلٌ؛ بَينا هُوَ كَذلِكَ قَد تَحَيَّرَ، إذ تَطايَرَ مِنَ الهَواءِ رَغيفٌ أو حَبَّةٌ قَد واسى بِها أخا مُؤمِنا عَلى إضافَتِهِ، فَتَنزِلُ حَوالَيهِ فَتَصيرُ كَأَعظَمِ الجِبالِ مُستَديرا حَوالَيهِ، تَصُدُّ عَنهُ ذلِكَ اللَّهَبَ، فَلا يُصيبُهُ مِن حَرِّها ولا دُخانِها شَيءٌ، إلى أن يَدخُلَ الجَنَّةَ.</span> <ref><span dir="rtl">التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص525 ح320، بحار الأنوار: ج74 ص310 ح63.</span></ref>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سوگند به آن كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت، در روز قيامت، بنده اى از بندگان خدا در ايستگاهى [از ايستگاه هاى قيامت] مى ايستد و شعله اى آتش، بزرگ تر از همه كوه هاى دنيا، در برابرش آشكار مى گردد، به طورى كه ميان او و آن شعله هيچ حايلى نيست.</span>

<span dir="rtl">در همان حال كه سرگردان است، ناگاه، گِرده اى نان يا دانه اى [گندم يا جز آن] كه [در دنيا] به آن نياز داشته و به برادرى مؤمن كمك كرده است، از هوا در پيرامون او فرود مى آيد و مانند بزرگ ترين كوه ها مى شود و گرداگرد او را مى گيرد و مانع رسيدن آن شعله به او مى شود، و از حرارت و دود آن، كمترين آسيبى به او نمى رسد، تا اين كه وارد بهشت مى شود.</span>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: « يَاأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً * فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَ ادْخُلِى جَنَّتِى»</span> <ref><span dir="rtl">الفجر: 27 ـ 30.</span></ref><span dir="rtl">: ذلِكَ لِمَن کانَ وَرِعا مُواسِيا لِاءِخوانِهِ وَصولاً لَهُم. وإن كانَ غَيرَ وَرِعٍ ولا وَصولٍ لِاءِخوانِهِ قيلَ لَهُ: ما مَنَعَكَ مِنَ الوَرَعِ وَالمُواساةِ لِاءِخوانِكَ؟ أنتَ مِمَّنِ انتَحَلَ المَحَبَّةَ بِلِسانِهِ ولَم يُصَدِّق ذلِكَ بِفِعلٍ. وإذا لَقِيَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام لَقِيَهُما مُعرِضَينِ، مُقطِبَينِ</span> <ref><span dir="rtl">قَطَبَ: زوى ما بين عينيه وعبس (لسان العرب: ج1 ص680 «قطب»).</span></ref> <span dir="rtl">في وَجهِهِ، غَيرَ شافِعَينِ لَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">المحاسن: ج1 ص283 ح558 عن مصعب والخطّاب الكوفيَّين، بحار الأنوار: ج74 ص398 ح30.</span></ref>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال كه: «اى نفْسِ آرام يافته! خشنود و خداپسند، به سوى پروردگارت باز گرد، و در ميان بندگان من در آى، و در بهشت من، داخل شو» ـ: اين، در حقّ كسى است كه پارسا باشد و نسبت به برادرانش مواسات (از خود گذشتگى) كند و با آنان پيوند برقرار سازد؛ امّا اگر نه پارسا بود و نه برقرار كننده پيوند با برادران، به او گفته مى شود: «چه چيزى مانع تو از پارسايى و مواسات نسبت به برادرانت شد؟ تو، از آن كسانى هستى كه به زبان، دم از دوستى مى زدند؛ ولى در كردار، كارى نمى كردند». پيامبر خدا و امير مؤمنان، هر گاه او را ديدار كنند، از او روى مى گردانند و بر او چهره در هم مى كشند و شفاعتش نمى كنند.</span>

<references />