نمایش مبدأ برای أ م م / الأمّة

[[رده:ا]]
<span id="الامة-نسخه-آزمایشی"></span>
= <span dir="rtl">الاُمَّة (نسخه آزمایشی)</span> =

<span dir="rtl">امّت</span>

= <span dir="rtl">درآمد</span> =

<span id="امت-در-لغت"></span>
== <span dir="rtl">امّت، در لغت</span> ==

<span dir="rtl">واژه «اُمّت»، در معانىِ مختلفى به كار رفته است، مانند: جماعت،</span> <ref><span dir="rtl">الصحاح: ج5 ص1864 مادّه «أمم»، مفردات ألفاظ القرآن: ص86.</span></ref> <span dir="rtl">خَلق،</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البحرين: ج1 ص76.</span></ref> <span dir="rtl">دين،</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البحرين: ج1 ص75.</span></ref> <span dir="rtl">طريقه،</span> <ref><span dir="rtl">الصحاح: ج5 ص1864.</span></ref> <span dir="rtl">جيل،</span> <ref><span dir="rtl">ترتيب كتاب العين: ص54، النهاية فى غريب الحديث: ج1 ص68.</span></ref> <span dir="rtl">جنس،</span> <ref><span dir="rtl">الصحاح: ج5 ص1864.</span></ref> <span dir="rtl">پيرو،</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البحرين: ج1 ص76.</span></ref> <span dir="rtl">زمان،</span> <ref><span dir="rtl">الصحاح: ج5 ص1864، مجمع البحرين: ج1 ص75.</span></ref> <span dir="rtl">و قامت.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البحرين: ج1 ص76.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">خليل بن احمد فراهيدى در تبيين ريشه آن مى گويد:</span>

<span dir="rtl">اِعلم أنّ كل شى ء يُضَمّ إليه سائرُ مايليه، فإنّ العربَ تُسمّى ذلك الشى ءَ أمّا.</span> <ref><span dir="rtl">ترتيب كتاب العين: ص54.</span></ref>

<span dir="rtl">بِدان كه هر چيزى كه ديگر چيزها به آن مى پيوندند، عرب، آن را «أَمّ» مى نامند.</span>

<span dir="rtl">ابن فارس، با الهام از سخن خليل مى گويد:</span>

<span dir="rtl">أمّا الهمزة و الميم فأصلٌ واحد، يتفرّع منه أربعة أبواب، و هى: الأصل، و المرجع و الجماعة و الدِّين. و هذه الأربعة متقاربة، و بعد ذلك اُصول ثلاثة، و هى: القامة و الحين و القصد. همزه و ميم، يك ريشه معنايى است كه چهار باب گوناگون از آن منشعب شده اند [به اين معانى]: اصل، محل رجوع، جماعت و دين. اين چهار معنا، نزديك به هم اند و پس از اينها، سه معناى ديگر قرار دارند: قامت، زمان و قصد.</span> <ref><span dir="rtl">معجم مقاييس اللغة: مادّه «أمم».</span></ref>

<span dir="rtl">راغب اصفهانى در باره معناى «امّت» آورده است:</span>

<span dir="rtl">و الاُمّة: كلّ جماعة يجمعهم أمرٌ ما؛ إمّا دين واحد، أو زمان واحد، أو مكان واحد، سواء كان ذلك الأمر الجامع تسخيرا أو اختيارا، و جمعها: اُمم. امّت، هر جماعتى را گويند كه چيزى (وجه اشتراكى) آنها را گرد هم آورده باشد: يا دين مشترك، يا زمان مشترك يا مكان مشترك؛ چه اين اشتراك، با اختيار خودشان باشد و چه قهرى باشد.</span> <ref><span dir="rtl">مفردات الفاظ القرآن: مادّه «أمم».</span></ref>

<span id="امت-در-قرآن-و-حديث"></span>
== <span dir="rtl">امّت، در قرآن و حديث</span> ==

<span dir="rtl">در قرآن كريم، واژه «امّت» به معناى: جماعت،</span> <ref><span dir="rtl">قصص: آيه 23: «وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ؛ و چون به آب مَديَنْ رسيد، گروهى از مردم را ديد كه [دام هاى خود را] آب مى دادند».</span></ref> <span dir="rtl">انسان جامع و كامل،</span> <ref><span dir="rtl">نحل: آيه 120: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ؛ و به راستى كه ابراهيم، امّتى بود مطيع خداى».</span></ref> <span dir="rtl">دين،</span> <ref><span dir="rtl">زخرف: آيه 22: «إِنَّا وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ؛ ما پدرانمان را بر دينى يافتيم».</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">زمان،</span> <ref><span dir="rtl">يوسف: آيه 45: «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ؛ و پس از چندى، به ياد آورد».</span></ref> <span dir="rtl">و كسانى كه در يك روش زندگىِ جبرى</span> <ref><span dir="rtl">انعام: آيه 38: «وَمَا مِن دَابَّةٍ فِى الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم؛ و هيچ جنبنده اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند، مگر اين كه آنها نيز گروه هايى مانند شما هستند».</span></ref> <span dir="rtl">و يا اختيارى</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: آيه 104: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ؛ و بايد از ميان شما گروهى باشند كه به سوى خير فرا خوانند</span>».</ref> <span dir="rtl">شريك اند، به كار رفته است؛ ليكن آيات و احاديثى كه در اين بخش خواهند آمد، در باره معناى اوّل و دوم امّت</span> <ref><span dir="rtl">گفتنى است كه آيات و روايات اين بخش، عمدتا در باره امّت اسلامى است؛ ليكن معيارهايى كه براى ارزشيابى، پيشرفت و انحطاط اين امّت ذكر شده، قابل تعميم به همه امّت هاست.</span></ref> <span dir="rtl">اند.</span>

<span dir="rtl">اكنون پيش از ذكر متن آيات و احاديثى كه موضوع آنها امّت يا امّت اسلامى است، به دسته بندى و ارزيابى اجمالىِ آنها مى پردازيم.</span>

<span id="يك.-نگاهى-كلى-به-تاريخ-امت-ها"></span>
=== <span dir="rtl">يك. نگاهى كلّى به تاريخ امّت ها</span> ===

<span dir="rtl">جامعه بشرى، در آغاز پيدايش، امّت واحده بوده است، بدين معنا كه مردم در جوامع اوّليه، گرايش هايى يكسان داشته اند و اختلافى ميان آنها وجود نداشته است؛ بلكه يگانگى و وحدت، بر آنان حكومت مى كرده است. پايين بودن سطح فكرى انسان هاى اوّليه، ايجاب مى كرد كه نتوانند از ره نمودهاى انبياى الهى و رهبرىِ دينى، بهره لازم را ببرند. از اين رو، آنان تنها به بخشى از وظايف انسانىِ خود ـ كه فطرت الهىِ آنان ايجاب مى كرد ـ عمل مى كردند. گم راه نبودند؛ امّا در جهت رشد و تعالى نيز حركت نمى كردند و به تعبير احاديث:</span>

<span dir="rtl">كانُوا قَبلَ نُوحٍ عليه السلام أُمّةً واحِدَةً عَلى فِطرَةِ اللّهِ لا مُهتَدينَ وَلا ضُلّالاً.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص20 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">پيش از نوح عليه السلام، قومى بودند كه بر فطرت خداوندى يك صدا بودند؛ نه ره يافته بودند و نه گم راه.</span>

<span dir="rtl">فطرت الهى انسان ها و ره نمود انبيا و پيشوايان دينى از يك سو، و تمايلات درونى</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص31 ح10 و 11.</span></ref> <span dir="rtl">و وسوسه هاى شياطين جِن و اِنس</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: انعام: آيه112</span>.</ref> <span dir="rtl">از سوى ديگر، به تدريج، زمينه را براى رشد و تكامل جامعه بشر فراهم كردند و بدين سان، مردم در آزمون سختى قرار گرفتند و ميان آنان اختلاف پديد آمد. در اين دوران از زندگى بشر، انبياى الهى موظّف شدند به عنوان بخشى از وظايف خود، از طريق احكام و قوانين دينى، براى رفع اختلاف مردم اقدام كنند.</span>

<span dir="rtl">عدّه اى دعوت انبيا را پذيرفتند و سعادتمند شدند؛ امّا بيشتر امّت ها، تحت تأثير تمايلات درونى و القائات شيطانى، در آزمون الهى شكست خوردند و هلاك گرديدند.</span>

<span id="دو.-عوامل-پيشرفت-و-سقوط-امت-ها"></span>
=== <span dir="rtl">دو. عوامل پيشرفت و سقوط امّت ها</span> ===

<span dir="rtl">براى اين كه آيندگان از سرنوشت امّت هاى گذشته عبرت گيرند، در قرآن كريم و احاديث اسلامى، مهم ترين عوامل پيشرفت و سقوط امّت هاى گذشته، بيان شده است. بر اين اساس، مهم ترين عوامل پيشرفت امّت ها عبارت اند از: رهبرىِ انسان هاى شايسته، وحدت كلمه، شايستگىِ نخبگان، و تمسّك به ارزش هاى اخلاقى و عملى.</span>

<span dir="rtl">مهم ترين عوامل سقوط و هلاكت امّت ها عبارت اند از: رهبرىِ انسان هاى ناشايسته و پيروى كوركورانه مردم از آنها، بدگمانى به رهبران دينى و ترديد در استدلال هاى روشن آنها، تكذيب آيات الهى، به سُخره گرفتن آموزه هاى دينى، دروغ بستن به خداوند متعال، توطئه بر ضدّ مكتب انبيا و مبارزه با حق طلبان، ظلم، افراط در هوسرانى، ترك نهى از منكر و مبارزه با فساد، غفلت از خطر تبهكارى، گناه، اختلاف، فساد نخبگان، سوء تدبير، علاقه به دنياى نكوهيده، اهمّيت ندادن به حقوق افراد مستضعف، و مفاسد فرهنگى و اقتصادى.</span>

<span id="سه.-دليل-همگونى-امت-ها-در-تقابل-با-پيامبران"></span>
=== <span dir="rtl">سه. دليل همگونىِ امّت ها در تقابل با پيامبران</span> ===

<span dir="rtl">از منظر قرآن كريم، امّت هاى گذشته، در تقابل با اديان راستين و رهبران دينى، مشابه</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص133 (امّت / فصل پنجم: نقاط تشابه امّت ها).</span></ref> <span dir="rtl">عمل كرده اند. آنان انبياى الهى را تكذيب مى كردند، منكر زندگىِ پس از مرگ بودند، خود را در انجام دادن كارهاى ناشايسته، مجبور و معذور مى دانستند و به خدا افترا مى بستند.</span>

<span dir="rtl">در اين جا با عنايت به فطرى بودن دين، اين سؤال، قابل طرح است كه: اگر دينْ فطرى است، دليل همگونى امّت ها در تقابل با آن چيست؟</span>

<span dir="rtl">پاسخ، اين است كه اوّلاً: قرآن، تصريح مى كند كه مخالفان پيامبران، مُترفان و مستكبران بوده اند، نه توده مردم:</span>

<span dir="rtl">«وَ مَا أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ * وَ قَالُواْ نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ.</span> <ref><span dir="rtl">سبأ: آيه 34 و 35. نيز، ر. ك: اعراف: آيه 76 ـ 88.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">ما در هيچ شهرى، هشداردهنده اى نفرستاديم، مگر آن كه اسرافكارانِ آن گفتند: «ما منكر پيامى هستيم كه شما براى آن فرستاده شده ايد» و مى گفتند: «ما دارايى و فرزندانِ بيشترى داريم و [لذا] عذاب نمى شويم»».</span>

<span dir="rtl">مستكبران بودند كه گاه، توده مستضعف را هم به دنبال خود مى كشيدند:</span>

<span dir="rtl">«يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ.</span> <ref><span dir="rtl">سبأ: آيه 31</span>.</ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">[در قيامت] مستضعفان به مستكبران مى گويند: «اگر شما نبوديد، حتماً ما از ايمان آورندگان مى بوديم»».</span>

<span dir="rtl">و گاه، توده مستضعف، در برابر مستكبران، از انبيا حمايت مى كردند، چنان كه در مورد قوم صالح عليه السلام مى خوانيم:</span>

<span dir="rtl">«قَالَ الْمَلأَُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ ءَامَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ * قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِى ءَامَنتُم بِهِ كَافِرُونَ.</span> <ref><span dir="rtl">اعراف: آيه 215.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">سران قوم او كه استكبار ورزيدند، به مستضعفان كه ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا مى دانيد كه صالح، از سوى پروردگارش فرستاده شده است؟ [شايد دروغ بگويد!]». گفتند: «بى ترديد، ما به آنچه وى بدان رسالت يافته است، ايمان داريم». مستكبران گفتند: «ما به آنچه شما به آن ايمان داريد كافريم»».</span>

<span dir="rtl">انبياى الهى با حمايت همين مردم مستضعف، دين خدا را به جهانيان عرضه كردند. بنا بر اين، منظور از امّت هايى كه در طول تاريخ با دين و رهبران دينى مقابله كرده اند، مستكبران و زورمداران اند.</span>

<span dir="rtl">ثانيا: علّت همگونىِ امّت هاى مستكبر گذشته در تقابل با پيامبران، اين است كه خصلت استكبار، ضدّيّت با حق و عدل است كه اساس دعوت انبياى الهى است. بنا بر اين، آن همگونى، منافاتى با فطرى بودنِ دين ندارد.</span>

<span dir="rtl">نكته قابل توجّه، اين است كه احاديث اسلامى، تأكيد مى كنند آنچه در امّت هاى پيشين تحقّق يافته، در امّت اسلامى نيز تحقّق خواهد يافت:</span>

<span dir="rtl">كُلُّ ما كانَ فِي الاُمَمِ السّالِفَةِ فَإنَّهُ يَكونُ فى هذِهِ الاُمَّةِ مِثلُهُ؛ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ، وَ القُذَّةِ بِالقُذَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص210 ح215.</span></ref>

<span dir="rtl">هر چه در امّت هاى پيشين بوده، در اين امّت هم خواهد بود، دقيق و مو به مو.</span>

<span dir="rtl">ليكن تكرار حوادث امّت هاى گذشته، در ادوار ميانىِ تاريخ امّت اسلامى خواهد بود؛ زيرا امّت اسلامى، فضايل (ارزش ها و برترى ها) و ويژگى هايى دارد كه در نهايت، حق بر باطل پيروز خواهد شد. در حديث نبوى آمده:</span>

<span dir="rtl">خَيرُ اُمَّتى أوَّلُها وآخِرُها، وَفى وَسَطِها الكَدَرُ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص210 ح214.</span></ref>

<span dir="rtl">بهترينِ امّت من، آغاز و پايانِ آن است؛ ولى در ميانه اش، تيرگى خواهد بود.</span>

<span id="چهار.-فضايل-امت-اسلامى"></span>
=== <span dir="rtl">چهار. فضايل امّت اسلامى</span> ===

<span dir="rtl">در اين مجموعه، فضايل فراوانى براى امّت اسلامى آمده است، مانند اين كه: شكل گيرى اين امّت، به دعاى ابراهيم عليه السلام بوده؛ امّت اسلامى، بهترين امّت است؛ مشمول رحمت ويژه الهى است و براى جامعه بشر، سودمند و فرخنده است.</span>

<span dir="rtl">فضايل اين امّت، سبب شده كه هر چند از نظر تاريخى، پس از امّت هاى گذشته آمده است، اما از نظر ارزشى، بر آنها پيشى گرفته و لذا با عنوان «الآخرون السابقون (پسينيانِ پيشى گيرنده)» توصيف شده است.</span>

<span dir="rtl">در مورد فضايلى كه بدانها اشاره شد، دو سؤال، قابل طرح است:</span>

<span id="الف-ـ-اعتبار-احاديث-فضايل-امت-اسلامى"></span>
==== <span dir="rtl">الف ـ اعتبار احاديث فضايل امّت اسلامى</span> ====

<span dir="rtl">سؤال اوّل، اين است كه آيا سند احاديثى كه فضايل (ارزش ها و برترى هاى) مختلفى را براى امّت اسلامى ذكر كرده اند، از اعتبار لازم برخوردار است يا نه؟</span>

<span dir="rtl">پاسخ، اين است كه قرآن كريم، در آيات متعدّدى، تصريح و تأكيد بر فضايل امّت اسلامى دارد، مانند:</span>

<span dir="rtl">«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ.</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: آيه 110.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">شما بهترين امّتى بوده ايد كه از ميان مردم، سر برآورده».</span>

<span dir="rtl">«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ.</span> <ref><span dir="rtl">بقره: آيه 143.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">و بدين سان، شما را امّتى ميانه[رو] قرار داديم تا گواهانى بر [ديگر] مردم باشيد».</span>

<span dir="rtl">لذا هر چند همه روايات مربوط به فضايل اين امّت، اعتبار لازم را نداشته باشند، از آن جا كه مضمون آنها اجمالاً هماهنگ با قرآن است، ضعف سند آنها زيانى به اثبات ارزشمندىِ امّت اسلامى و تقدّم آن بر ديگر امّت ها نمى رسانَد.</span>

<span id="ب-ـ-آيا-امت-اسلامى-به-خودى-خود-فضيلت-دارد"></span>
==== <span dir="rtl">ب ـ آيا امّت اسلامى، به خودىِ خود فضيلت دارد؟</span> ====

<span dir="rtl">سؤال دوم، اين است كه آيا آيات و رواياتى كه در باره فضايل امّت اسلامى بيان شده اند، شامل همه جوامع اسلامى در طول تاريخ مى شوند يا اختصاص به مقطع خاصّى از تاريخ اسلام، و يا افراد خاصّى از جامعه اسلامى دارند؟</span>

<span dir="rtl">ترديدى نيست كه فضايل امّت اسلامى، اختصاص به كسانى از اين امّت دارد كه عملاً به ارزش هاى اسلام وفادارند. لذا قرآن كريم، وقتى از اين امّت، به عنوان «بهترين امّت» ياد مى كند، بى درنگ، آنان را با خصوصيت امر به معروف و نهى از منكر توصيف مى نمايد:</span>

<span dir="rtl">«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ.</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: آيه 110.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">شما بهترين امّتى بوده ايد كه از ميان مردم، سر برآورده؛ [چرا كه] به كار نيك دستور مى دهيد و از كار زشت، باز مى داريد».</span>

<span dir="rtl">از نگاه قرآن، عدالت اجتماعى، نخستين گام در حكمت بعثت همه انبياى الهى است. لذا در رأس همه نيكى هايى است كه خداوند متعال به آن فرمان داده است:</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاءِحْسَانِ وَ إِيتَاىءِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.</span> <ref><span dir="rtl">نحل: آيه 90.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">خداوند به عدالت و نيكوكارى دستور مى دهد و به اين كه حقّ خويشان به جاى آورده شود، و از فحشا و كار زشت و سركشى، باز مى دارد. شما را پند مى دهد تا شايد پند بپذيريد».</span>

<span dir="rtl">بر اين اساس، نخستين شرط صدق «امّت اسلامى» بر يك جامعه، دفاع آنها از ارزش هاى دينى و در رأس همه، عدالت اجتماعى است. هر گاه امّتى با شاخص هاى جامعه اسلامى</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص137 (امّت / فصل ششم: امتيازات امّت اسلام).</span></ref> <span dir="rtl">شكل گرفت، داراى همه فضايلى خواهد بود كه در قرآن و احاديث اسلامى آمده است؛ امّا جوامعى كه تنها نام اسلام را با خود دارند و از ويژگى هاى امّت اسلامى بى بهره اند، نه تنها فضيلتى ندارند، بلكه مشمول اين پيشگويىِ تكان دهنده پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز هستند كه فرمود:</span>

<span dir="rtl">سَيَأتى عَلى اُمَّتى زَمانٌ لا يَبقى مِنَ القُرآنِ إلّا رَسمُهُ، وَ لا مِنَ الإِسلامِ إلَا اسمُهُ، يُسَمَّونَ بِهِ و هُم أبعَدُ النّاسِ مِنهُ، مَساجِدُهُم عامِرَةٌ و هِىَ خَرابٌ مِنَ الهُدى، فُقَهاءُ ذلِكَ الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءَ تَحتَ ظِلِّ السَّماءِ، مِنهُم خَرَجَتِ الفِتنَةُ و إلَيهِم تَعودُ!</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص232 ح249.</span></ref>

<span dir="rtl">زمانى بر امّت من مى آيد كه از قرآن، جز نوشته اش باقى نمانَد و از اسلام، جز نامش. مسلمان ناميده مى شوند؛ امّا دورترينِ مردم از اسلام اند. مسجدهايشان [از جمعيت] آباد و از هدايت، خالى است. دين شناسان آن زمان، بدترين دين شناسانِ زير سايه آسمان اند. فتنه از آنان برمى خيزد و به آنان، باز مى گردد.</span>

<span id="پنج.-نشانه-هاى-پيشرفت-و-انحطاط-امت-ها"></span>
=== <span dir="rtl">پنج. نشانه هاى پيشرفت و انحطاط امّت ها</span> ===

<span dir="rtl">بى ترديد، استقرار عدالت اجتماعى و ارزش هاى اخلاقى و عملى در جامعه و توسعه علمى و فرهنگى و اقتصادى، مهم ترين نشانه هاى پيشرفت امّت ها هستند.</span>

<span id="شش.-آينده-امت-اسلامى"></span>
=== <span dir="rtl">شش. آينده امّت اسلامى</span> ===

<span dir="rtl">همان گونه كه پيشوايان بزرگ اسلام پيش بينى كرده بودند، تمدّن اسلامى در آغاز تاريخ اسلام، درخشش فراوانى داشت و تا قرن ها بر جهان حكومت مى كرد؛ امّا به تدريج افول كرد.</span>

<span dir="rtl">آنان نيز پيش بينى كرده اند كه در آينده تاريخ، هر چند امّت اسلامى گرفتار انحرافات گوناگونى خواهد شد، با اين حال، به هر حال، گروهى از اين امّت، در طول تاريخ، به ارزش هاى اسلامى وفادار خواهند ماند و با تلاش هاى همين گروه، به تدريج، زمينه براى فراگير شدن تمدّن اسلامى در جهان، به رهبرىِ تنها باقى مانده از خاندان خاتم انبيا صلى الله عليه و آله، فراهم خواهد شد.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص211 (امّت / فصل دهم: آينده امّت محمّد صلى الله عليه و آله در دنيا).</span></ref>

<span id="هفت.-اطلاق-امت-به-فرد"></span>
=== <span dir="rtl">هفت. اطلاق «امّت» به فرد</span> ===

<span dir="rtl">در قرآن و احاديث اسلامى، شمارى از افراد كه در دفاع از ارزش هاى دينى در مقطعى از تاريخ، تنها بوده اند و سپس ديگران از آنان تبعيت كرده اند و به آنها ملحق شده اند، امّت نام گرفته اند، مانند ابراهيم عليه السلام. اين اطلاق، هماهنگ با ريشه لغوىِ كلمه امّت ـ يعنى «اصل» و «مرجع» ـ است. در اين گونه موارد، در اطلاق «امّت» بر فرد، دو نكته لحاظ شده است: يكى تنها بودن در دفاع از ارزش هاى دينى در مقطعى از تاريخ، و ديگرى مقتدا قرار گرفتن.</span>

<span dir="rtl">همچنين در برخى از احاديث، اطلاق امّت بر فرد، به اين دليل است كه آن فرد، جاى گزين جماعت در انجام دادن كارى است، چنان كه در حديثى آمده است كه پيامبر خدا خطاب به امام على عليه السلام فرمود:</span>

<span dir="rtl">إنَّ اللّهَ قَد جَعَلَكَ اُمّةً وَحدَكَ، كَما جَعَلَ إبراهيمَ عليه السلام اُمَّةً، تَمنَعُ جَماعَةَ المُنافِقينَ وَ الكُفّارِ هَيبَتُكَ عَنِ الحَرَكَةِ عَلَى المُسلِمينَ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص304 ح354.</span></ref>

<span dir="rtl">خداوند، تو را به تنهايى يك امّت قرار داده، چنان كه ابراهيم عليه السلام را يك امّت قرار داد و هيبت تو، گروه منافقان و كافران را از حركت [و اقدام] بر ضدّ مسلمانان، باز مى دارد.</span>

<span dir="rtl">و نيز آنچه در شمارى از احاديث آمده كه برخى افراد، در قيامت، «يك امّت» محشور مى شوند، بدين معناست كه آنان در قيامت، به تنهايى يك صف را تشكيل مى دهند، بر خلاف ديگر مردم كه هر يك، در صف يك جماعت هستند. بنا بر اين، آنان به تنهايى، حكم جماعت دارند.</span>

<span id="الفصل-الأول-إرشاد-الامم-بعد-ضلالتهم"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الأوّل: إرشاد الاُمم بعد ضلالتهم</span> =

<span dir="rtl">فصل يكم: راه نمايى شدن اُمّت ها پس از گم راهى آنان</span>

<span id="كان-الناس-قبل-نوح-امة-واحدة"></span>
== <span dir="rtl">1 / 1: كانَ النّاسُ قَبلَ نوحٍ اُمَّةً واحِدَةً</span> ==

<span dir="rtl">1 / 1: مردم، پيش از نوح عليه السّلام، اُمّتى يك دست بودند</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«كَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ اُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيَاً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِى مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ».</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 213.</span></ref>

<span dir="rtl">«مردم، امّتى يگانه بودند. پس خداوند، پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان، كتاب [خود] را به حق، فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داورى كند. و جز كسانى كه [كتاب] به آنان داده شد ـ پس از آن كه دلايل روشن براى آنان آمد ـ به سبب [حسدى و] ستمى كه ميانشان بود، [هيچ كس] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند، آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد؛ و خدا هر كه را بخواهد، به راه راست هدايت مى كند».</span>

<span dir="rtl">«وَ مَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا اُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ وَ لَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِىَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">يونس: 19.</span></ref>

<span dir="rtl">«و مردم، جز يك امّت نبودند. پس اختلاف پيدا كردند؛ و اگر وعده اى از جانب پروردگارت مقرّر نگشته بود، قطعاً در آنچه بر سرِ آن با هم اختلاف مى كنند، ميانشان داورى مى شد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى: «كَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ» ـ: كانوا قَبلَ نوحٍ عليه السلام اُمَّةً واحِدَةً عَلى فِطرَةِ اللّهِ؛ لا مُهتَدينَ ولا ضُلّالاً، فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيّينَ.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البيان: ج2 ص543، بحار الأنوار: ج11 ص10.</span></ref>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در تفسير اين سخن خداوند متعال كه: «مردم، امّتى يك دست بودند. پس خداوند، پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت» ـ: پيش از نوح عليه السلام، امّتى يك دست بر سرشت الهى بودند. نه ره يافته بودند و نه گم راه. پس خداوند، پيامبران را برانگيخت.</span>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">تفسير العيّاشي عن يعقوب بن شعيب: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ: «كَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَاحِدَةً»، قالَ: كانَ هذا قَبلَ نوحٍ عليه السلام اُمَّةً واحِدَةً... قُلتُ: أعَلى هُدىً كانوا أم عَلى ضَلالَةٍ؟ قالَ: بَل كانوا ضُلّالاً</span> <ref><span dir="rtl">ضُلّالاً: غير مهتدين إلى الحقّ (النهاية: ج3 ص98 «ضلل»).</span></ref><span dir="rtl">، كانوا لا مُؤمِنينَ ولا كافِرينَ ولا مُشرِكينَ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج1 ص104 ح306.</span></ref>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">تفسير العيّاشى ـ به نقل از يعقوب بن شعيب ـ: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند كه: «مردم، امّتى يك دست بودند»، پرسيدم.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اين، پيش از نوح عليه السلام بود كه مردم، امّتى واحد بودند...».</span>

<span dir="rtl">گفتم: آيا در راه راست بودند يا در گم راهى؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «گم راه بودند. نه مؤمن بودند، نه كافر، و نه مشرك.</span>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">تفسير العيّاشي عن مسعدة عن الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِ اللّهِ تَعالى: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ» ـ: قالَ عليه السلام: كانَ ذلِكَ قَبلَ نوحٍ عليه السلام، قيلَ: فَعَلى هُدىً كانوا؟ قالَ: بَل كانوا ضُلّالاً... قُلتُ: أفَضُلّالاً كانوا قَبلَ النَّبِيّينَ أم عَلى هُدىً؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: لَم يَكونوا عَلى هُدىً، كانوا عَلى فِطرَةِ اللّهِ الَّتي فَطَرَهُم عَلَيها لا تَبديلَ لِخَلقِ اللّهِ، ولَم يَكونوا لِيَهتَدوا حَتّى يَهدِيَهُمُ اللّهُ، أما تَسمَعُ يَقولُ إبراهيمُ عليه السلام: «لَئِن لَّمْ يَهْدِنِى رَبِّى لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ»</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 77.</span></ref> <span dir="rtl">أي ناسِيا لِلميثاقِ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج1 ص104 ح309.</span></ref>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">تفسير العيّاشى ـ به نقل از مسعده ـ: امام صادق عليه السلام، در باره اين سخن خداوند متعال كه: «مردم، امّتى يگانه بودند. پس خداوند، پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت»، فرمود «: اين، پيش از نوح عليه السلام بوده است».</span>

<span dir="rtl">گفته شد: پس بر راه راست بودند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «نه. گم راه بودند...».</span>

<span dir="rtl">من گفتم: پس آيا پيش از پيامبران، گم راه بودند يا ره يافته؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «ره يافته نبودند؛ بلكه بر همان سرشت الهى اى كه خداوند، ايشان را با آن سرشت آفريد، بودند، و آفرينش خدا، تبديل ناپذير است. نمى توانستند ره يافته باشند تا آن كه خداوند، راه نمايى شان كرد. نشنيده اى كه ابراهيم عليه السلام مى گويد: «اگر پروردگارم مرا راه نمايى نكرده بود، بى گمان، از مردمان گم راه مى بودم» ؟ يعنى پيمان [و ميثاق الهى] را فراموش مى كردم».</span>

<span id="إرسال-المنذر-والهادي-إلى-جميع-الامم"></span>
== <span dir="rtl">1 / 2: إرسالُ المُنذِرِ وَالهادي إلى جَميعِ الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 2: فرستاده شدن هشداردهنده و راه نما به سوى همه امّت ها</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَلِكُلِّ اُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِىَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">يونس: 47.</span></ref>

<span dir="rtl">«و هر امّتى را فرستاده اى است. پس چون فرستاده شان بيايد، ميانشان به عدالت، داورى شود و بر آنان ستم نرود».</span>

<span dir="rtl">«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ اُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ».</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 36.</span></ref>

<span dir="rtl">«و در حقيقت، در ميان هر امّتى فرستاده اى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت، بپرهيزيد»».</span>

<span dir="rtl">«إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَ نَذِيرًا وَ إِن مِّنْ اُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ».</span> <ref><span dir="rtl">فاطر: 24.</span></ref>

<span dir="rtl">«ما تو را به حق، [به سِمَتِ] بشارتگر و هشدار دهنده، گسيل داشتيم. و هيچ امّتى نبوده است، مگر اين كه در آن، هشدار دهنده اى گذشته است».</span>

<span dir="rtl">«إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ».</span> <ref><span dir="rtl">الرعد: 7.</span></ref>

<span dir="rtl">« [اى پيامبر!] تو فقط هشداردهنده اى، و براى هر قومى راه نمايى است».</span>

<span dir="rtl">«وَ لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">القصص: 51.</span></ref>

<span dir="rtl">«و به راستى، اين گفتار را براى آنان، پى درپى و به هم پيوسته نازل ساختيم. اميد كه آنان، پند پذيرند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في قَولِ اللّهِ تَعالى: «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» ـ: أنَا المُنذِرُ وَعَلِيٌّ الهادي</span> <ref><span dir="rtl">في الطبعة المعتمدة: «الهاد»، والتصويب من طبعة مؤسّسة البعثة.</span></ref><span dir="rtl">، وَكُلُّ إمامٍ هادٍ لِلقَرنِ الَّذي هُوَ فيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج2 ص204 ح7 عن حنان بن سدير عن الإمام الباقر عليه السلام، الكافي: ج1 ص191 ح1، الغيبة للنعماني: ص110 ح39، بصائر الدرجات: ص30 ح6 كلّها عن الفضيل عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج35 ص404 ح22.</span></ref>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره اين سخن خداوند متعال كه: « [اى پيامبر!] تو فقط هشداردهنده اى، و براى هر قومى راه نمايى است» ـ: من هشدار دهنده ام و على، راه نماست، و هر امامى، راه نماى نسلى است كه در ميان آنهاست.</span>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: لَم يُخلِ اللّهُ سُبحانَهُ خَلقَهُ مِن نَبِيٍّ مُرسَلٍ، أو كِتابٍ مُنزَلٍ، أو حُجَّةٍ لازِمَةٍ، أو مَحَجَّةٍ</span> <ref><span dir="rtl">المَحَجَّةُ: جادّة الطريق (المصباح المنير: ص121 «حجّ»).</span></ref> <span dir="rtl">قائِمَةٍ</span> <ref><span dir="rtl">القائمة: الدائمة المُستمرّة (النهاية: ج4 ص126 «قوم»).</span></ref><span dir="rtl">، رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِم قِلَّةُ عَدَدِهِم، ولا كَثرَةُ المُكَذِّبينَ لَهُم؛ مِن سابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَن بَعدَهُ، أو غابِرٍ</span> <ref><span dir="rtl">الغابِر: الباقي، وقيل: الماضي (النهاية: ج3 ص337 «غبر»).</span></ref> <span dir="rtl">عَرَّفَهُ مَن قَبلَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 1، بحار الأنوار: ج11 ص61 ح70.</span></ref>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: خداوند پاك، هر گز آفريدگان خويش را از وجود پيامبرى فرستاده يا كتابى آسمانى يا حجّتى قاطع و يا راهى استوار، بى بهره نگذاشته است؛ فرستادگانى كه نه اندك بودنِ شمارشان، آنان را [در انجام دادن وظيفه شان] سست گردانيد و نه فراوانىِ مخالفانشان. براى پيامبر پيشين، نام پيامبرِ پس از او بُرده مى شده و پيامبر گذشته، پيامبر آينده را معرّفى مى كرده است.</span>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ولَم يُخلِهِم بَعدَ أن قَبَضَهُ [يَعني آدَمَ عليه السلام] مِمَّا يُؤَكِّدُ عَلَيهِم حُجَّةَ رُبوبِيَّتِهِ، ويَصِلُ بَينَهُم وبَينَ مَعرِفَتِهِ، بَل تَعاهَدَهُم بِالحُجَجِ عَلى ألسُنِ الخِيَرَةِ مِن أنبِيائِهِ، ومُتَحَمِّلي وَدائِعِ رِسالاتِهِ، قَرنا فَقَرنا، حَتّى تَمَّت بِنَبِيِّنا مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله حُجَّتُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج57 ص112 ح90.</span></ref>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: خداوند، پس از آن كه جان او (آدم عليه السلام) را گرفت، مردم را از وجود حجّتى كه بر خداوندگارىِ او بر آنان تأكيد كند و ايشان را به شناخت او برسانَد، تهى نگذاشت؛ بلكه نسلى از پىِ نسلى با حجّت هايى كه از زبان پيامبران برگزيده اش و امانتداران پيام هاى خويش فرستاد، به مردم رسيدگى كرد، تا آن كه با پيامبر ما محمّد صلى الله عليه و آله حجّت او تمام شد.</span>

<span dir="rtl">راجع: موسوعة معارف الكتاب والسنّة: ج4 ص156 (الإمامة / دراسة حول استمرار الإمامة في كافّة الأزمان)</span>

<span dir="rtl">ر. ك: همين دانش نامه: ج6 ص253 (امامت / پژوهشى در باره استمرار امامت).</span>

<span id="من-هداه-الله-من-الامم-ومن-حقت-عليه-الضلالة"></span>
== <span dir="rtl">1 / 3: مَن هَداهُ اللّهُ مِنَ الاُمَمِ ومَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 3: امّت هايى كه خداوند، راه نمايى شان كرد و امّت هايى كه محكوم به گم راهى شدند</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ اُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ * إِن تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِى مَن يُضِلُّ وَ مَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 36 و 37.</span></ref>

<span dir="rtl">«و در حقيقت، در ميان هر امّتى فرستاده اى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [فريبگر] بپرهيزيد». پس، از ايشان كسى است كه خدا [او را] هدايت كرده است، و از ايشان، كسى است كه گم راهى بر او سزاوار است. بنا بر اين، در زمين بگرديد و ببينيد كه فرجام تكذيب كنندگان، چگونه بوده است. اگر [چه] بر هدايت آنان حرص ورزى؛ ولى خدا، كسى را كه فرو گذاشته است، هدايت نمى كند، و براى ايشان، يارى كنندگانى نيست».</span>

<span dir="rtl">«وَمِن قَوْمِ مُوسَى اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ * وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَىْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا اُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْعَلِمَ كُلُّ اُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَارَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 159 و 160.</span></ref>

<span dir="rtl">«و از ميان قوم موسى، جماعتى هستند كه به حق، راه نمايى مى كنند و به حق، داورى مى نمايند. و آنان را به دوازده عشيره ـ كه هر يك امّتى بودند ـ تقسيم كرديم، و به موسى ـ وقتى قومش از او آب خواستند ـ وحى كرديم كه: با عصايت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن، دوازده چشمه جوشيد. هر گروهى آبشخورِ خود را شناخت؛ و ابر را بر فراز آنان، سايبان كرديم، و گزانگبين و بِلدرچين بر ايشان فرو فرستاديم. از چيزهاى پاكيزه اى كه روزى تان كرده ايم، بخوريد؛ و بر ما ستم نكردند، ليكن بر خودشان ستم مى كردند».</span>

<span dir="rtl">«وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 181.</span></ref>

<span dir="rtl">«و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند».</span>

<span dir="rtl">راجع: الأعراف: 163 ـ 166.</span>

<span dir="rtl">ر. ك: اعراف: آيه 163 ـ 166.</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">تفسير الطبري عن قتادة ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ» ـ: بَلَغَنا أنَّ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ إذا قَرَأَها: هذِهِ لَكُم، وقَد اُعطِيَ القَومُ بَينَ أيديكُم مِثلَها: «وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">تفسير الطبري: ج6 الجزء 9 ص135، تفسير ابن كثير: ج3 ص518، تفسير الثعلبي: ج4 ص311 ح202 عن قتادة نحوه؛ مجمع البيان: ج4 ص773 عن ابن جريج نحوه، بحار الأنوار: ج24 ص144 ح8.</span></ref>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">تفسير الطبرى ـ به نقل از قَتاده، در باره اين سخن خداوند كه: «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق هدايت مى كنند» ـ: به ما خبر رسيده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، هر گاه اين آيه را مى خوانْد، مى فرمود: «اين، در حقّ شماست و مانند اين، به مردم پيش از شما نيز داده شد: «و از ميان قوم موسى، جماعتى هستند كه به حق، راه نمايى مى كنند و به حق، داورى مى نمايند».</span>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» قالَ ـ: يَعني اُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج2 ص43 ح123 عن يعقوب بن زيد، بحارالأنوار: ج24 ص144 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند» ـ: مقصود، امّت محمّد صلى الله عليه و آله است.</span>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اِفتَرَقَت بَنو إسرائيلَ بَعدَ موسى عليه السلام إحدى وسَبعينَ فِرقَةً؛ كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً، وَافتَرَقَتِ النَّصارى بَعدَ عيسى عليه السلام عَلَى اثنَتَينِ وسَبعينَ فِرقَةً؛ كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً، وتَفتَرِقُ هذِهِ الاُمَّةُ عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ فِرقَةً؛ كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً.</span>

<span dir="rtl">فَأَمَّا اليَهودُ فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ: «وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ»، وأمَّا النَّصارى فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ: «مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ»</span> <ref><span dir="rtl">المائدة: 66.</span></ref> <span dir="rtl">فَهذِهِ الَّتي تَنجو، وأمّا نَحنُ فَيَقولُ: «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» فَهذِهِ الَّتي تَنجو مِن هذِهِ الاُمَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الدرّ المنثور: ج3 ص585 نقلاً عن ابن أبي حاتم، كنز العمّال: ج2 ص413 ح4382 وراجع: تفسيرالعيّاشي: ج1 ص331 ح151 والخصال: ص585 ح11 والأمالي للطوسي: ص523 ح1159 والطرائف: ص430 والعمدة: ص74 والمسترشد: ص260.</span></ref>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بنى اسرائيل، پس از موسى عليه السلام، به هفتاد و يك گروه تقسيم شدند كه همگى آنان، در آتش اند، بجز يك گروه، و نصارا، پس از عيسى عليه السلام، به هفتاد و دو گروه تجزيه شدند كه همگى آنان، در آتش اند، بجز يك گروه، و اين امّت (اسلام) به هفتاد و سه گروه تقسيم مى شوند كه همه آنها در آتش اند، مگر يك گروه.</span>

<span dir="rtl">امّا يهود؛ خداوند مى فرمايد: «و از ميان قوم موسى، جماعتى هستند كه به حق، راه نمايى مى كنند و به حق، داورى مى نمايند». در باره نصارا، خداوند مى فرمايد: «از ميان آنان، گروهى ميانه رو هستند» و اين، گروهى اند كه نجات مى يابند. و در باره ما [مسلمانان] مى فرمايد: «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند». از اين امّت هم، اين گروه نجات مى يابند.</span>

<span dir="rtl">راجع: ص46 (الامّة / الفصل الثاني: قلّة من نجى من الاُمم).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: ص47 (امّت / فصل دوم: عبرت گرفتن از امّت ها / اندك بودن امّت هاى نجات يافته).</span>

<span id="مبادئ-اختلاف-الامم"></span>
== <span dir="rtl">1 / 4: مَبادِئُ اختِلافِ الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 4: ريشه هاى اختلاف امّت ها</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ اُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِى مَا ءَاتَاكُمْ فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">المائدة: 48.</span></ref>

<span dir="rtl">«و ما اين كتاب (قرآن) را به حق، به سوى تو فرو فرستاديم، در حالى كه تصديق كننده كتاب هاى پيشين و حاكم بر آنهاست. پس ميان آنان، بر اساس آنچه خدا نازل كرده، حكم كن و از هوس هايشان [با دور شدن] از حقّى كه به سوى تو آمده، پيروى مكن. براى هر يك از شما [امّت ها]، شريعت و راه روشنى قرار داده ايم و اگر خدا مى خواست، شما را يك امّت قرار مى داد؛ ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است، بيازمايد. پس در كارهاى نيك، بر يكديگر پيشى بگيريد. بازگشت [همه] شما به سوى خداست. آن گاه، در باره آنچه در آن اختلاف مى كرديد، آگاهتان خواهد كرد».</span>

<span dir="rtl">«وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ اُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَكِن يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِى رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِىٍّ وَ لَا نَصِيرٍ».</span> <ref><span dir="rtl">الشورى: 8.</span></ref>

<span dir="rtl">«و اگر خدا مى خواست، قطعاً آنان را امّتى يگانه مى گردانيد؛ ليكن هر كه را بخواهد، به رحمت خويش وارد مى سازد و ستمگران، نه يارى دارند و نه ياورى».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّما أنتُم إخوانٌ عَلى دينِ اللّهِ، ما فَرَّقَ بَينَكُم إلّا خُبثُ السَّرائِرِ، وسوءُ الضَّمائِرِ، فَلا تَوازَرونَ</span> <ref><span dir="rtl">المؤازرة: المعاوَنَة على الأمر، يقال: آزَرَه ووازَرَه (تاج العروس: ج6 ص21 «أزر»).</span></ref> <span dir="rtl">(تَأزِرونَ) ولا تَناصَحونَ، ولا تَباذَلونَ ولا تَوادّونَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 113.</span></ref>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: شما، در حقيقت برادران دينى هستيد. آنچه ميان شما جدايى افكنده، چيزى نيست، جز پليدىِ درون ها و بدى نيّت ها. نه هميارى مى كنيد، و نه براى يكديگر خيرخواهى مى كنيد، نه به هم بخشش مى كنيد، و نه به هم مهر مى ورزيد.</span>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لَو سَكَتَ الجاهِلُ مَا اختَلَفَ النّاسُ.</span> <ref><span dir="rtl">كشف الغمّة: ج3 ص139، بحار الأنوار: ج78 ص81 ح75.</span></ref>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: اگر نادان خاموش مى مانْد، ميان مردم، اختلاف پديد نمى آمد.</span>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ لَمّا ذُكِرَ عِندَهُ اختِلافُ النّاسِ ـ: إنَّما فَرَّقَ بَينَهُم مَبادِئُ طينِهِم، وذلِكَ أنَّهُم كانوا فِلقَةً</span> <ref><span dir="rtl">الفِلقَةُ: الكِسْرَة [من الشيء] (الصحاح: ج4 ص1544 «فلق»).</span></ref> <span dir="rtl">مِن سَبخِ</span> <ref><span dir="rtl">السَّبْخَةُ: الأرض التي تعلوها الملوحة (النهاية: ج2 ص333 «سبخ»).</span></ref> <span dir="rtl">أرضٍ وعَذبِها، وحَزنِ</span> <ref><span dir="rtl">الحَزْنُ: ما غَلُظَ من الأرض (الصحاح: ج5 ص2098 «حزن»).</span></ref> <span dir="rtl">تُربَةٍ وسَهلِها، فَهُم عَلى حَسَبِ قُربِ أرضِهِم يَتَقارَبونَ، وعَلى قَدرِ اختِلافِها يَتَفاوَتونَ، فَتامُّ الرُّواءِ ناقِصُ العَقلِ، ومادُّ القامَةِ قَصيرُ الهِمَّةِ، وزاكِي العَمَلِ قَبيحُ المَنظَرِ، وقَريبُ القَعرِ</span> <ref><span dir="rtl">قعرُ البئرِ وغيرِها: عُمقُها (الصحاح: ج2 ص797 «قعر»).</span></ref> <span dir="rtl">بَعيدُ السَّبرِ</span> <ref><span dir="rtl">السَّبْر: الغَور؛ يقال: سبرتُ الجرحَ أسبُرُهُ، إذا نظرتَ ما غورَهُ (اُنظر: الصحاح: ج2 ص675 «سَبَر»).</span></ref><span dir="rtl">، ومَعروفُ الضَّريبَةِ</span> <ref><span dir="rtl">الضَّريبةُ: الطبيعةُ والسجيّة (النهاية: ج3 ص80 «ضرب»).</span></ref> <span dir="rtl">مُنكَرُ الجَليبَةِ</span> <ref><span dir="rtl">الجَليبة: الخُلُقُ الذي يتكلّفه الشخص (تاج العروس: ج1 ص370 «جلب»).</span></ref><span dir="rtl">، وتائِهُ القَلبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وطَليقُ اللِّسانِ حَديدُ الجَنانِ</span> <ref><span dir="rtl">الجَنان: القلب (الصحاح: ج5 ص2094 «جنن»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 234 عن مالك بن دحية، بحار الأنوار: ج5 ص254 ح50.</span></ref>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ آن گاه كه در حضور او از تفاوت آدميان با يكديگر، سخن به ميان آمد ـ: تفاوت ميان آدميان، ريشه در گِل [و سرشت] آنان دارد، بدين سان كه آنان، قطعه اى [مركّب] از زمين شور و شيرين، و خاك درشت و نرم بودند. بنا بر اين، برحَسَب نزديك بودن زمينشان به يكديگر با هم نزديك اند و به اندازه جدايى زمينشان از يكديگر، با هم متفاوت اند. پس بسا افراد خوش سيماى كم خِرد، و بلندقامتِ كوتاه همّت، و پاك كِردارِ زشت روى، و كوتاه قامتِ ژرف انديش و بَسا افراد خوش نهادى كه گاه برخلاف طبيعتشان، رفتار ناخوشايندى از آنان سر مى زنَد، و بسا سرگشته خِرَدِ پريشانْ دل و بسا سخنورِ تيزدل!</span>

<span id="الفصل-الثاني-الاعتبار-بالامم"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثاني: الاعتبارُ بالاُمم</span> =

<span dir="rtl">فصل دوم: عبرت گرفتن از امّت ها</span>

<span id="ابتلاء-الامم"></span>
== <span dir="rtl">2 / 1: اِبتِلاءُ الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 1: آزمايش امّت ها</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِيزٌ».</span> <ref><span dir="rtl">الحديد: 25.</span></ref>

<span dir="rtl">«به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار، روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم، به انصاف برخيزند، و آهن را كه در آن براى مردم، خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى كند. آرى! خداوند، نيرومندِ شكست ناپذير است».</span>

<span dir="rtl">«لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ اُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِى مَا ءَاتَاكُمْ فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">المائدة: 48.</span></ref>

<span dir="rtl">«براى هر يك از شما (امّت ها) شريعت و راه روشنى قرار داده ايم و اگر خدا مى خواست، شما را يك امّت قرار مى داد؛ ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است، بيازمايد. پس در كارهاى نيك، بر يكديگر پيشى بگيريد. بازگشت [همه] شما به سوى خداست. آن گاه، در باره آنچه در آن اختلاف مى كرديد، آگاهتان خواهد كرد».</span>

<span dir="rtl">«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">العنكبوت: 2 و 3.</span></ref>

<span dir="rtl">«آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند: «ايمان آورديم»، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟! و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند، آزموديم، تا خداوند، آنان را كه راست گفته اند، معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان ـ في قَولِهِ تَعالى: «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا...»</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 65.</span></ref> <span dir="rtl">الآيَة ـ: في تَفسيرِ الكَلبِيِّ: لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ قامَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَتَوَضَّأَ وأسبَغَ وُضوءَهُ، ثُمَّ قامَ وصَلّى فَأَحسَنَ صَلاتَهُ، ثُمَّ سَأَلَ اللّهَ سُبحانَهُ ألّا يَبعَثَ عَلى اُمَّتِهِ عَذاباً مِن فَوقِهِم ولا مِن تَحتِ أرجُلِهِم، ولا يُلبِسَهُم شِيَعاً، ولا يُذيقَ بَعضَهُم بَأسَ بَعضٍ.</span>

<span dir="rtl">فَنَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، إنَّ اللّهَ تَعالى سَمِعَ مَقالَتَكَ، وإنَّهُ قَد أجارَهُم مِن خَصلَتَينِ ولَم يُجِرهُم مِن خَصلَتَينِ؛ أجارَهُم مِن أن يَبعَثَ عَلَيهِم عَذاباً مِن فَوقِهِم أو مِن تَحتِ أرجُلِهِم، ولَم يُجِرهُم مِنَ الخَصلَتَينِ الاُخرَيَينِ.</span>

<span dir="rtl">فقال صلى الله عليه و آله: يا جَبرَئيلُ، ما بَقاءُ اُمَّتي مَعَ قَتلِ بَعضِهِم بَعضا؟ فَقامَ وعادَ إلَى الدُّعاءِ، فَنَزَلَ: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ» الآيَتَينِ، فَقالَ: لابُدَّ مِن فِتنَةٍ تُبتَلى بِهَا الاُمَّةُ بَعدَ نَبِيِّها، لِيَتَبَيَّنَ الصّادِقُ مِنَ الكاذِبِ، لِأَنَّ الوَحيَ انقَطَعَ، وبَقِيَ السَّيفُ وَافتِراقُ الكَلِمَةِ إلى يَومِ القِيامَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البيان: ج4 ص487، بحارالأنوار: ج9 ص88؛ تفسير القرطبي: ج7 ص10 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «بگو: «او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان، عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه، به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد]...»» ـ: در تفسير الكلبى آمده است: چون اين آيه فرود آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست و وضويى شاداب و كامل گرفت و سپس، به نماز ايستاد و نمازى نيكو گزارد. آن گاه، از خداوند پاك، درخواست كرد كه بر امّتش عذابى از فرازِ سرشان يا از زيرِ پاهايشان نفرستد و آنها را گروه گروه به [جان] هم نيندازد، و خشم بعضى را به بعضى ديگر نچشانَد.</span>

<span dir="rtl">در اين هنگام، جبرئيل عليه السلام فرود آمد و گفت: اى محمّد! خداوند متعال، گفتار تو را شنيد و آنان (امّت تو) را از دو چيز، پناه داد و از دو چيز، پناهشان نداد: از اين كه از فرازِ سرشان يا از زيرِ پاهايشان برايشان عذابى بفرستد، پناهشان داد؛ امّا از آن دو چيز ديگر (تفرقه و به جان هم افتادن) پناهشان نداد.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اى جبرئيل! با وجود كشته شدن امّت من به دست يكديگر، از آنان چه باقى مى مانَد؟».</span>

<span dir="rtl">برخاست و ديگر باره، دعا كرد. پس اين دو آيه نازل شد: «الف، لام، ميم! آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند: «ايمان آورديم»، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟».</span>

<span dir="rtl">پس فرمود: «از آزمايش، گريزى نيست و امّت، پس از پيامبرش، بايد آزموده شود تا راستگو از دروغگو معلوم گردد؛ زيرا وحى، قطع شده و شمشير و تفرقه، تا روز قيامت برجاست».</span>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في خُطبَةٍ لَهُ ـ: لَو أرادَ اللّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ بِأَنبِيائِهِ حَيثُ بَعَثَهُم أن يَفتَحَ لَهُم كُنوزَ الذِّهبانِ، ومَعادِنَ العِقيانِ</span> <ref><span dir="rtl">العِقيان من الذهب: الخالص (الصحاح: ج6 ص2433 «عقا»).</span></ref><span dir="rtl">، ومَغارِسَ الجِنانِ، وأن يَحشُرَ طَيرَ السَّماءِ ووَحشَ الأَرضِ مَعَهُم لَفَعَلَ، ولَو فَعَلَ لَسَقَطَ البَلاءُ، وبَطَلَ الجَزاءُ، وَاضمَحَلَّتِ الأَنباءُ، ولَما وَجَبَ لِلقائِلينَ اُجورُ المُبتَلَينَ، ولا لَحِقَ المُؤمِنينَ ثَوابَ المُحسِنينَ، ولا لَزِمَتِ الأَسماءُ أهالِيَها عَلى مَعنىً مُبينٍ</span> <ref><span dir="rtl">قال المجلسي قدس سره: «ولا لزمت الأسماء» كالمؤمن والمتّقي والزاهد والعابد (مرآة العقول: ج17 ص24).وفي نهج البلاغة: «ولا لزمت الأسماء معانيها» وليس فيه: «على معنىً مبين».</span></ref><span dir="rtl">، ولِذلِكَ لَو أنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّت أعناقُهُم لَها خاضِعينَ، ولَو فَعَلَ لَسَقَطَ البَلوى عَنِ النّاسِ أجمَعينَ، و لكِنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولي قُوَّةٍ في عَزائِمِ نِيّاتِهِم، وضَعَفَةٍ فيما تَرَى الأَعيُنُ مِن حالاتِهِم؛ مِن قَناعَةٍ تَملَأُ القُلوبَ وَالعُيونَ غَناؤُهُ، وخَصاصَةٍ</span> <ref><span dir="rtl">الخَصاصة: الفَقر والحاجَة (المصباح المنير: ص171 «خصص»).</span></ref> <span dir="rtl">تَملَأُ الأَسماعَ وَالأَبصارَ أذاؤُهُ.</span>

<span dir="rtl">ولَو كانَتِ الأَنبِياءُ أهلَ قُوَّةٍ لا تُرامُ وعِزَّةٍ لا تُضامُ، ومُلكٍ يُمَدُّ نَحوَهُ أعناقُ الرِّجالِ ويُشَدُّ إلَيهِ عُقَدُ الرِّحالِ، لَكانَ أهونَ عَلَى الخَلقِ فِي الاِختِبارِ، وأبعَدَ لَهُم فِي الاِستِكبارِ، ولَامَنوا عَن رَهبَةٍ قاهِرَةٍ لَهُم أو رَغبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِم، فَكانَتِ النِّيّاتُ مُشتَركَةً والحَسَناتُ مُقتَسَمَةً، ولكِنَّ اللّهَ أرادَ أن يَكونَ الاِتِّباعُ لِرُسُلِهِ، وَالتَّصديقُ بِكُتُبِهِ، وَالخُشوعُ لِوَجهِهِ، وَالاِستِكانَةُ لِأَمرِهِ، وَالاِستِسلامُ لِطاعَتِهِ، اُموراً لَهُ خاصَّةً لا تَشوبُها مِن غَيرِها شائِبةٌ، وكُلَّما كانَتِ البَلوى وَالاِختِبارُ أعظَمَ كانَتِ المَثوبَةُ وَالجَزاءُ أجزَلَ.</span>

<span dir="rtl">ألا تَرَونَ أنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ اختَبَرَ الأَوَّلينَ مِن لَدُن آدَمَ إلَى الآخِرينَ مِن هذَا العالَمِ، بِأَحجارٍ لا تَضُرُّ ولا تَنفَعُ، ولا تُبصِرُ ولا تَسمَعُ، فَجَعَلَها بَيتَهُ الحَرامَ الَّذي جَعَلَهُ لِلنّاسِ قِياماً، ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوعَرِ بِقاعِ الأَرضِ حَجَراً، وأقَلِّ نَتائِقِ</span> <ref><span dir="rtl">النّتائِق: جمع نَتيقة، فعيلة بمعنى مفعولة؛ من النّتق: وهو أن تقلع الشيءَ فترفعه من مكانه لِترمي به، هذا هو الأصل، وأراد بها هاهنا البلاد؛ لِرَفع بنائها، وشهرتها في موضعها (النهاية: ج5 ص13 «نتق»).</span></ref> <span dir="rtl">الدُّنيا مَدَراً، وأضيَقِ بُطونِ الأَودِيَةِ مَعاشاً، وأغلَظِ مَحالِّ المُسلِمينَ مِياهاً، بَينَ جِبالٍ خَشِنَةٍ، ورِمالٍ دَمِثَةٍ</span> <ref><span dir="rtl">دَمِثَ المكانُ دَمَثا: لانَ وسَهُلَ (النهاية: ج2 ص132 «دمث»).</span></ref><span dir="rtl">، وعُيونٍ وَشِلَةٍ</span> <ref><span dir="rtl">الوَشَل: الماء القليل (النهاية: ج5 ص189 «وشل»).</span></ref><span dir="rtl">، وقُرىً مُنقَطِعَةٍ، وأثَرٍ مِن مَواضِعِ قَطرِ السَّماءِ داثِرٍ، لَيس يَزكو بِهِ خُفٌّ ولا ظِلفٌ ولا حافِرٌ.</span>

<span dir="rtl">ثُمَّ أمَرَ آدَمَ ووُلدَهُ أن يَثنوا أعطافَهُم نَحوَهُ، فَصارَ مَثابَةً</span> <ref><span dir="rtl">المَثابَةُ: المجتمعُ والمنزل، لأنّ أهله يثوبون إليه أي يرجعون (لسان العرب: ج1 ص245 «ثوب»).</span></ref> <span dir="rtl">لِمُنتَجَعِ</span> <ref><span dir="rtl">المُنتَجَعُ: المَنزِلُ في طلب الكلأ (لسان العرب: ج8 ص347 «نجع»).</span></ref> <span dir="rtl">أسفارِهِم، وغايَةً لِمَلقى رِحالِهِم، تَهوي إلَيهِ ثِمارُ الأَفئِدَةِ مِن مَفاوِزِ قِفارٍ مُتَّصِلَةٍ، وجَزائِرِ بِحارٍ مُنقَطِعَةٍ، ومَهاوي فِجاجٍ عَميقَةٍ، حَتّى يَهُزّوا مَناكِبَهُم ذُلُلاً، يُهَلِّلونَ للّهِِ حَولَهُ، ويَرمُلونَ</span> <ref><span dir="rtl">رَمَلَ: إذا أسرع في المشي وهزّ منكبيه (النهاية: ج2 ص265 «رمل»).</span></ref> <span dir="rtl">عَلى أقدامِهِم شُعثاً غُبراً لَهُ، قَد نَبَذُوا القُنُعَ وَالسَّرابيلَ وَراءَ ظُهورِهِم، وحَسَروا بِالشُّعورِ حَلقاً عَن رُؤوسِهِمُ، ابتِلاءً عَظيماً، وَاختِباراً كَبيراً، وَامتِحاناً شَديداً، وتَمحيصاً بَليغاً، وقُنوتاً مُبيناً، جَعَلَهُ اللّهُ سَبَباً لِرَحمَتِهِ، و وُصلَةً ووَسيلَةً إلى جَنَّتِهِ، وعِلَّةً لِمَغفِرَتِهِ، وَابتِلاءً لِلخَلقِ بِرَحمَتِهِ.</span>

<span dir="rtl">ولَو كانَ اللّهُ تَبارَكَ و تَعالى وَضَعَ بَيتَهُ الحَرامَ ومَشاعِرَهُ العِظامَ بَينَ جَنّاتٍ وأنهارٍ، وسَهلٍ وقَرارٍ، جَمَّ الأَشجارِ، دانِيَ الثِّمارِ، مُلتَفَّ النَّباتِ، مُتَّصِلَ القُرى، مِن بُرَّةٍ</span> <ref><span dir="rtl">البُرّ: الحنطة (لسان العرب: ج4 ص55 «برر»).</span></ref> <span dir="rtl">سَمراءَ، ورَوضَةٍ خَضراءَ، وأريافٍ مُحدِقَةٍ، وعِراصٍ</span> <ref><span dir="rtl">العَرصَة: كلّ بقعةٍ بين الدور واسعة ليس فيها بناء. و تجمع عراصاً وعَرَصات (لسان العرب: ج7 ص52 «عرص»).</span></ref> <span dir="rtl">مُغدِقَةٍ، وزُروعٍ ناضِرَةٍ، وطُرُقٍ عامِرَةٍ، وحَدائِقَ كَثيرَةٍ، لَكانَ قَد صَغُرَ الجَزاءُ عَلى حَسَبِ ضَعفِ البَلاءِ، ثُمَّ لَو كانَتِ الأَساسُ المَحمولُ عَليها وَالأَحجارُ المَرفوعُ بِها، بَينَ زُمُرُّدَةٍ خَضراءَ وياقوتَةٍ حَمراءَ ونورٍ وضِياءٍ، لَخَفَّفَ ذلِكَ مُصارَعَةَ الشَّكِّ فِي الصُّدورِ، ولَوَضَعَ مُجاهَدَةَ إبليسَ عَنِ القُلوبِ، ولَنَفى مُعتَلِجَ الرَّيبِ مِنَ النّاسِ، ولكِنَّ اللّهَ عز و جل يَختَبِرُ عَبيدَهُ بِأَنواعِ الشَّدائِدِ، ويَتَعَبَّدُهُم بِأَلوانِ المَجاهِدِ، ويَبتَليهِم بِضُروبِ المَكارِهِ؛ إخراجاً لِلتَّكَبُّرِ مِن قُلوبِهِم، وإسكاناً لِلتَّذَلُّلِ في أنفُسِهِم، ولِيَجعَلَ ذلِكَ أبواباً فُتُحاً إلى فَضلِهِ، وأسباباً ذُلُلاً لِعَفوِهِ وفِتنَتِهِ، كَما قالَ: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص198 ح2، نهج البلاغة: الخطبة 192 نحوه، بحارالأنوار: ج14 ص469 ح37.</span></ref>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در يكى از سخنرانى هايش ـ: اگر خداوند ـ كه بزرگ است ثناى او ـ، آن گاه كه پيامبرانش را فرستاد، مى خواست گنجينه هاى طلا و معدن هاى زر ناب و باغستان هاى پُردرخت را برايشان بگشايد و مرغان آسمان و وُحوش زمين را همراه و مسخّر آنان كند، بى گمان، مى توانست چنين كند؛ امّا اگر مى كرد، آزمايش، از ميان برمى خاست و پاداش، منتفى مى شد و خبرها (وعد و وعيدهاى پيامبران)، بيهوده مى گشت و ديگر مزدهاى امتحان شدگان براى آسايندگان، واجب نمى شد و پاداشِ [در نظر گرفته شده براى] نيكوكاران به مؤمنان نمى رسيد و نام ها[يى چون: عاصى و مطيع و محسن و مُسى ء] بر معنايى آشكار در اهلشان دلالت نمى كردند. نيز اگر خداوند از آسمان، نشانى فرو مى فرستاد، بى گمان، مردم در برابر آن، سرِ تسليم فرود مى آوردند. ليكن، اگر چنين مى كرد، مسئله آزمايش از مردمان، همگى، ساقط مى شد. امّا خداوند ـ كه بزرگ است ثناى او ـ، پيامبرانِ خود را داراى اراده هايى نيرومند قرار داد و از نظر حالات ظاهرى شان كه به چشم مى آيد، آنها را با قناعتى كه دل ها و چشم ها را از بى نيازى مى آكَنَد و نيازمندى و فقرى كه ديده ها و گوش ها را سخت مى آزارد، ناتوان گردانيد.</span>

<span dir="rtl">اگر پيامبران از نيرويى بلامنازع و قدرتى مقهور ناشدنى و از چنان سلطنتى كه گردن هاى مردمان به سوى آن كشيده و بار سفر به جانب آن بسته مى شود، برخوردار مى بودند، هر آينه، كارِ آزمايش، بر خلق، آسان تر بود و كمتر گردن فرازى مى كردند و از سرِ ترسى چيره شونده بر آنان و يا از روى طمعى به زانو درآوردنده، ايمان مى آوردند و آن گاه، نيّت ها، مشترك و كارهاى نيك، تقسيم شده بود؛ امّا خداوند، چنين خواست كه پيروى از پيامبرانش و تصديق نمودن كتاب هايش و خاكسارى در پيش او و سر سپردن به فرمان او و گردن نهادن به طاعت او، امورى ويژه او باشند و با هيچ ناخالصى اى نياميزند و هر اندازه آزمايش و امتحان بزرگ تر باشد، پاداش و جزا بيشتر خواهد بود.</span>

<span dir="rtl">مگر نمى دانيد كه خداوند ـ كه بزرگ است ثناى او ـ پيشينيان را از زمان آدم عليه السلام تا واپسين مردمان اين عالم، به واسطه سنگ هايى كه نه زيانى مى زنند و نه سودى مى رسانند و نه مى بينند و نه مى شنوند، در بوته آزمايش نهاد و [بدين منظور] آن سنگ ها را خانه باحرمت خويش ساخت و آن را وسيله به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داد. سپس، آن را در سنگلاخى ترينِ سرزمين ها و كم خاك ترينِ شهرهاى دنيا و تنگ ترينِ درّه ها براى زندگى، و كم آب ترين زيستگاه هاى مسلمانان، جاى داد؛ در ميان كوه هاى زُمخت و ريگزارهاى نرم و چشمه هاى كم آب و آبادى هاى دورافتاده از هم، آن جا كه نشانى از بارش هاى آسمانى وجود ندارد، نه شترى در آن جا فربه مى شود، نه گاوى و نه گوسفندى.</span>

<span dir="rtl">سپس، آدم عليه السلام و فرزندان او را فرمود تا به جانب آن (كعبه) روى آورند و بدين سان، بيت الحرام، سرمنزل مقصود آنان، و باراندازِ نهايى شان گرديد. مردمان، با تمام وجود، از ميان بيابان هاى خشك به هم پيوسته و از جزاير پراكنده درياها، و از درون درّه هاى ژرف، به آن جا روى مى آوردند تا [به هنگام سعى] از سرِ خوارى و خاكسارى، شانه هاى خويش را تكان دهند و «لا اله الّا اللّه» گويان بر گِرد آن بچرخند و با موهاى ژوليده و پيكرهاى غبار گرفته، هَروَله كنان بشتابند. نقاب ها و جامه ها را پشت سر افكنده [و جامه احرام به تن كرده]، و موهاى سرِ خويش را سِتُرده اند، و اين هم، آزمونى بزرگ و آزمايشى عظيم و امتحانى سخت و تصفيه اى شديد و اطاعتى آشكار است كه خداوند، آن را سببى براى رحمتش و رشته و وسيله اى به سوى بهشتش و علّتى براى آمرزشش و مايه آزمايش خلق از سرِ مهر خويش، قرار داده است.</span>

<span dir="rtl">اگر خداوند ـ تبارك و تعالى ـ خانه محترم خود و مَشعرهاى ارجمندش (مكان هاى ويژه حج) را در ميان چمنزارها و جويبارها و دشت هاى هموارِ پُردرخت و پُرميوه با گياهان درهم پيچيده و روستاهاى به هم پيوسته، در ميان گندمزارها و بوستان هاى سرسبز و مَرغزارهاى حاصلخيزِ گِرداگرد آن و دشت هاى پُرآب و كشتزارهاى خرّم و راه هاى آباد و باغستان هاى بسيار قرار داده بود، بى گمان، به همان اندازه كه امتحان آسان تر بود، پاداش نيز كمتر بود.</span>

<span dir="rtl">نيز اگر پايه اى كه خانه خدا بر آن بنا شده و سنگ هايى كه آن خانه با آنها افراشته گرديده است، از زمرّد سبز و ياقوت سرخ و نور و روشنايى [سنگ هاى پُرزرق و برق] مى بود، بى گمان، اين كار، ستيز با ترديد سينه ها را آسان مى ساخت، و زحمت مبارزه با ابليس را از دل ها برمى داشت، و تلاطم ترديد را از مردم مى زدود؛ امّا خداوند عز و جل بندگان خود را با انواع سختى ها مى آزمايد، و آنان را با مجاهدت هاى گونه گون به بندگى مى گيرد، و با گرفتارى هاى مختلف مى آزمايدشان، تا بدين وسيله، تكبّر را از دل هايشان بيرون بَرَد، و فروتنى و خاكسارى را در جان هايشان جاى دهد، و اين را درهايى گشاده به سوى رحمتش، و اسبابى آماده براى عفو و آزمونش قرار دهد، چنان كه فرموده است: «الف، لام، ميم. آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند: «ايمان آورديم»، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند، آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته اند، معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد».</span>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">الكافي عن معمّر بن خلّاد: سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ»، ثُمَّ قالَ لي: مَا الفِتنَةُ؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، الَّذي عِندَنا: الفِتنَةُ فِي الدّينِ.</span>

<span dir="rtl">فقال: يُفتَنونَ كَما يُفتَنُ الذَّهَبُ</span> <ref><span dir="rtl">فَتَنتُ الذهبَ والفضَّةَ: إذا أحرقته بالنار ليَبين الجيّد من الرديء (المصباح المنير: ص462 «فتن»).</span></ref><span dir="rtl">، ثُمَّ قالَ: يُخلَصونَ كَما يُخلَصُ الذَّهَبُ</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص370 ح4، الغيبة للنعماني: ص202 ح2، بحارالأنوار: ج5 ص219 ح14.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از مُعمَّر بن خلّاد ـ: از ابو الحسن عليه السلام</span> <ref>. <span dir="rtl">مقصود از «ابو الحسن»، امام رضا عليه السلام است.</span></ref> <span dir="rtl">شنيدم كه مى فرمايد: «الف، لام، ميم! آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند: «ايمان آورديم»، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟». سپس به من فرمود: «آزمايش چيست؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: فدايت شوم! نزد ما آزمايشِ در دين است.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «مردم، گداخته مى شوند، چنان كه طلا [در بوته] گداخته مى شود».</span>

<span dir="rtl">سپس فرمود: «تصفيه مى شوند، چنان كه طلا تصفيه مى شود».</span>

<span dir="rtl">راجع: ص228 (الامّة / الفصل العاشر: مستقبل اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله في الدنيا / ما يقع فيها من الفتن).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: ص229 (امّت / فصل دهم: آينده امّت محمّد صلى الله عليه و آله در دنيا / دچار شدن به فتنه ها).</span>

<span id="إمكانيات-الامم"></span>
== <span dir="rtl">2 / 2: إِمكانِيّاتُ الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 2: امكانات امّت ها</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِى الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِى مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 6.</span></ref>

<span dir="rtl">«آيا نديده اند كه پيش از آنان، چه بسيار امّت ها را هلاك كرديم؟ [امّت هايى كه] در زمين به آنان امكاناتى داديم كه براى شما آن امكانات را فراهم نكرده ايم، و [باران هاى] آسمان را پى در پى، بر آنان فرو فرستاديم، و رودبارها را از زير [شهرهاى] آنان روان ساختيم. پس ايشان را به [سزاى] گناهانشان هلاك كرديم و پس از آنان، نسل هاى ديگرى پديد آورديم».</span>

<span dir="rtl">«وَ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِءْيًا».</span> <ref><span dir="rtl">مريم: 74.</span></ref>

<span dir="rtl">«و چه بسيار نسل ها را پيش از آنان، نابود كرديم كه اثاثى بهتر و ظاهرى فريباتر داشتند».</span>

<span dir="rtl">«وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِن مَّكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَ أَبْصَارًا وَ أَفْئدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لَا أَبْصَارُهُمْ وَ لَا أَفْئدَتُهُم مِّن شَىْ ءٍ إِذْ كَانُواْ يَجْحَدُونَ بِايَاتِ اللَّهِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأحقاف: 26.</span></ref>

<span dir="rtl">«و به راستى، در چيزهايى به آنان امكانات داده بوديم كه به شما در آنها [چنان] امكاناتى نداده ايم، و براى آنان، گوش و ديده ها و دل هايى [نيرومندتر از شما] قرار داده بوديم؛ و [لى] چون نشانه هاى خدا را انكار كردند، [نه] گوششان و نه ديدگانشان و نه دل هايشان، به هيچ وجه به دردشان نخورد، و آنچه ريشخند مى كردند، به سرشان آمد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى: «أَثَاثًا وَرِءْيًا» ـ: الأَثاثُ: المَتاعُ، وأمّا رِئيا: فَالجَمالُ وَالمَنظَرُ الحَسَنُ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج2 ص52 عن أبي الجارود، مجمع البيان: ج6 ص813 عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج14 ص455 ح3؛ فتح الباري: ج8 ص427، تفسير ابن كثير: ج5 ص252 كلاهما عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، تفسير الطبري: ج9 الجزء 16 ص118 عن ابن زيد من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام والثلاثة الأخيرة نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در تفسير اين سخن خداوند متعال: «اثاثى بهتر و ظاهرى فريباتر داشتند» ـ: مقصود از اثاث، كالاست و از ظاهر، زيبايى و مَنظر نيكو.</span>

<span dir="rtl">راجع: ص42 (الامّة / الفصل الثاني / الاعتبار بعاقبة المخدوعين من الاُمم).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: ص43 (امّت / فصل دوم: پند گرفتن از فرجام امّت هاى فريب خورده).</span>

<span id="تسويلات-الشيطان-للامم"></span>
== <span dir="rtl">2 / 3: تَسويلاتُ الشَّيطانِ لِلاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 3: اغواگرى هاى شيطان نسبت به امّت ها</span>

<span dir="rtl">«تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى اُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ».</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 63.</span></ref>

<span dir="rtl">«سوگند به خدا كه به سوى امّت هاى پيش از تو [رسولانى] فرستاديم؛ [امّا] شيطان، اعمالشان را برايشان آراست و امروز [هم] سرپرستشان هموست و برايشان عذابى دردناك است».</span>

<span dir="rtl">«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى اُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ * فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 42 و 43.</span></ref>

<span dir="rtl">«و به يقين، ما به سوى امّت هايى كه پيش از تو بودند، [پيامبرانى] فرستاديم، و آنان را به تنگىِ معيشت و بيمارى دچار ساختيم، تا به زارى و خاكسارى درآيند. پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنان رسيد، تضرّع نكردند؟ ولى [حقيقت، اين است كه] دل هايشان سخت شده است؛ و شيطان، آنچه را انجام مى دادند، برايشان آراسته است».</span>

<span dir="rtl">راجع: ص70 ح54.</span>

<span dir="rtl">ر. ك: ص71 ح54.</span>

<span id="الاعتبار-بعاقبة-المخدوعين-من-الامم"></span>
== <span dir="rtl">2 / 4: الاِعتِبارُ بِعاقِبَةِ المَخدوعينَ مِنَ الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 4: پند گرفتن از فرجام امّت هاى فريب خورده</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ قَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُواْ الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَ جَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ ءَايَةً وَ أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا * وَ عَادًا وَ ثَمُودَاْ وَ أَصْحَابَ الرَّسِّ وَ قُرُونَاً بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا * وَ كُلاًّ ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَ كُلاًّ تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا».</span> <ref><span dir="rtl">الفرقان: 37 ـ 39.</span></ref>

<span dir="rtl">«و قوم نوح را آن گاه كه پيامبران [خدا] را تكذيب كردند، غرقشان ساختيم، و آنان را براى [همه] مردم، عبرتى گردانيديم و براى ستمكاران، عذابى پُردرد آماده كرده ايم. و [نيز] عاديان و ثموديان و اصحابِ رَسّ و نسل هاىِ بسيارى ميان اين [جماعت ها] را [هلاك كرديم] و براى همه آنان، مَثَل ها زديم و همه را زير و زِبَر كرديم»</span>

<span dir="rtl">«أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِى مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَأَيَاتٍ لِّأُوْلِى النُّهَى».</span> <ref><span dir="rtl">طه: 128.</span></ref>

<span dir="rtl">«آيا براى هدايتشان كافى نبود كه [ببينند] چه نسل ها را پيش از آنان نابود كرديم كه [اينك آنها] در سراهاى ايشان، راه مى روند؟ به راستى، براى خردمندان در اين [امر]، نشانه هايى [عبرت انگيز] است».</span>

<span dir="rtl">«وَ قَالَ الَّذِى ءَامَنَ يَاقَوْمِ إِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ * مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ».</span> <ref><span dir="rtl">غافر: 30 و 31.</span></ref>

<span dir="rtl">«و كسى كه ايمان آورده بود، گفت: «اى قوم من! من از [روزى] مثل روز دسته ها [ى مخالف خدا] بر شما مى ترسم؛ [از سرنوشتى] نظير سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود، و كسانى كه پس از آنها آمدند؛ و [گر نه] خدا بر بندگان [خود]، ستم نمى خواهد».</span>

<span dir="rtl">«وَ كَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَ رُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِيدًا وَ عَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُّكْرًا * فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَ كَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْرًا * أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُواْ اللَّهَ يَاأُوْلِى الْأَلْبَابِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا».</span> <ref><span dir="rtl">الطلاق: 8 ـ 10.</span></ref>

<span dir="rtl">«و چه بسيار شهرها كه از فرمان پروردگار خود و پيامبرانش سرپيچيدند و از آنها حسابى سخت كشيديم و آنان را به عذابى [بس] زشت، عذاب كرديم تا كيفر زشتِ عمل خود را چشيدند، و پايان كارشان زيان بود. خدا براى آنان، عذابى سخت آماده كرده است. پس اى خردمندانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد. راستى كه خدا به سوى شما تذكارى فرو فرستاده است».</span>

<span dir="rtl">راجع: آل عمران: 137، الأنعام: 10 و 11، الأنفال: 38، يوسف: 109، النحل: 35، القصص: 43، الروم: 9 ـ 22، السجدة: 26، يس: 31، غافر: 82، الزخرف: 25، محمّد: 10، التغابن: 5، الملك: 18، الحاقّة: 4 و 9 و 12، يونس: 102، ق 36 و 37، إبراهيم: 8 و 9.</span>

<span dir="rtl">ر. ك: آل عمران: آيه 137، انعام: آيه 10 و 11، انفال: آيه 38، يوسف: آيه 109، نحل: آيه 35، قصص: آيه 43، روم: آيه 9 ـ 22، سجده: آيه 26، يس: آيه 31، غافر: آيه 82، زخرف: آيه 25، محمّد: آيه 10، تغابن: آيه 5، ملك: آيه 18، حاقّه: آيه 4 و 9 و 12، يونس: آيه 102، ق: آيه 36 و 37، ابراهيم: آيه 8 و 9.</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ لَكُم فِي القُرونِ السّالِفَةِ لَعِبرَةً، أينَ العَمالِقَةُ</span> <ref><span dir="rtl">العَمالِقة: الجبابرة الذين كانوا بالشام من بقيّة قوم عاد (النهاية: ج3 ص301 «عملق»).</span></ref> <span dir="rtl">وأبناءُ العَمالِقَةِ؟ أينَ الفَراعِنَةُ وأبناءُ الفَراعِنَةِ؟ أينَ أصحابُ مَدائِنِ الرَّسِّ</span> <ref><span dir="rtl">الرَّسّ: البِئر المَطويَّة بالحجارة، والرَّسّ اسم بئرٍ كانت لبقيَّة ثمود، كذّبوا نبيَّهُم ورسّوهُ في البئر (مجمع البحرين: ج2 ص698 «رسس»).</span></ref> <span dir="rtl">الَّذينَ قَتَلُوا النَّبِيّينَ، وأطفَؤوا سُنَنَ المُرسَلينَ، وأحيَوا سُنَنَ الجَبّارينَ؟ أينَ الَّذينَ ساروا بِالجُيوشِ، وهَزَموا بِالأُلوفِ، وعَسكَرُوا العَساكِرَ، ومَدَّنُوا المَدائِنَ؟!</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 182 عن نوف البكالي، بحارالأنوار: ج34 ص126 ح953.</span></ref>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: در ميان نسل هاى گذشته، براى شما پندهاست: كجايند عَمالِقه</span> <ref><span dir="rtl">عَمالِقه، يا بنو عمليق، قومى از عرب بائده و از فرزندان عمليق يا عملاق بن لاوَذ بن اِرَم بن سام بن نوح بودند كه قامتى بلند و تنومند داشتند. گفته مى شود كه در سال هاى 1703 تا 2213 قبل از ميلاد، در مصر، فرمان روايى مى كردند.</span></ref> <span dir="rtl">و عمالقه زادگان؟ كجايند فرعونان و فرعون زادگان؟ كجايند ساكنان شهرهاى رَس؛</span> <ref><span dir="rtl">اصحاب رس، در دو جاى قرآن (ق: آيه 12 و فرقان: آيه 41) ياد شده اند. آنان قومى بودند كه پيامبرشان را تكذيب كردند و هلاك شدند.</span></ref> <span dir="rtl">همانان كه پيامبران را كشتند و راه و رسم پيامبران الهى را از ميان برداشتند و راه و رسم شاهان و ستمكاران را زنده كردند؟ كجايند كسانى كه لشكرها به راه انداختند و هزاران نفر را درهم شكستند و سپاهيان گِرد آوردند و شهرها بنا كردند؟!</span>

<span dir="rtl">راجع: ص70 ح54 و ص74 ح55.</span>

<span dir="rtl">ر. ك: ص71 ح54 وص 75 ح55.</span>

<span id="قلة-من-نجى-من-الامم"></span>
== <span dir="rtl">2 / 5: قِلَّةُ مَن نَجى مِنَ الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 5: اندك بودن امّت هاى نجات يافته</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«قَالُواْ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَانُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ * قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِى كَذَّابُونِ * فَافْتَحْ بَيْنِى وَ بَيْنَهُمْ فَتْحًا وَ نَجِّنِى وَ مَن مَّعِىَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَأَنجَيْنَاهُ وَ مَن مَّعَهُ فِى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ * إِنَّ فِى ذَلِكَ لَايَةً وَ مَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الشعراء: 116 ـ 121.</span></ref>

<span dir="rtl">«گفتند: «اى نوح! اگر دست برندارى، قطعاً از [جمله] سنگسارشدگان خواهى بود». گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تكذيب كردند. ميان من و آنان، فيصله ده و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است، نجات بخش». پس او و هر كه را در آن كشتىِ آكنده با او بود، رهانيديم. آن گاه، باقى ماندگان را غرق كرديم. قطعاً در اين [ماجرا، درس] عبرتى بود؛ و [لى] بيشترشان ايمان آورنده نبودند».</span>

<span dir="rtl">«قَالُواْ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَالُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ * قَالَ إِنِّى لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ * رَبِّ نَجِّنِى وَ أَهْلِى مِمَّا يَعْمَلُونَ * فَنَجَّيْنَاهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عَجُوزًا فِى الْغَابِرِينَ * ثُمَّ دَمَّرْنَا الْاخَرِينَ * وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ * إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَايَةً وَ مَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الشعراء: 167 ـ 174.</span></ref>

<span dir="rtl">«گفتند: «اى لوط! اگر دست برندارى، قطعاً از اخراج شدگان خواهى بود». گفت: «به راستى، من، دشمن كردار شمايم. پروردگارا! مرا و كسانِ مرا از آنچه انجام مى دهند، رهايى بخش». پس او و كسانش، همگى را رهانيديم، جز پيرزنى كه از باقى ماندگان [در خاكستر آتش] بود. سپس، ديگران را سخت هلاك كرديم. و بر [سرِ] آنان، بارانى [از آتش گوگرد] فروريختيم؛ و چه بد بود باران بيم داده شدگان. قطعاً در اين [عقوبت]، عبرتى است؛ و [لى] بيشترشان ايمان آورنده نبودند».</span>

<span dir="rtl">«فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِى الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ * إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ * وَ إِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ * وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ * فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * وَ كُنُوزٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ * كَذَلِكَ وَ أَوْرَثْنَاهَا بَنِى إِسْرَاءِيلَ * فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ * فَلَمَّا تَرَ ءَا الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ * قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِىَ رَبِّى سَيَهْدِينِ * فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ * وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْاخَرِينَ * وَ أَنجَيْنَا مُوسَى وَ مَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْاخَرِينَ * إِنَّ فِى ذَلِكَ لَايَةً وَ مَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الشعراء: 53 ـ 67.</span></ref>

<span dir="rtl">«پس فرعون، مأموران جمع آورى [خود را] به شهرها فرستاد [و گفت:] «اينها عدّه اى ناچيزند. و راستى، آنها ما را بر سرِ خشم آورده اند؛ و [لى] ما همگى به حال آماده باش درآمده ايم». سرانجام، ما آنان را از باغستان ها و چشمه سارها، و گنجينه ها و جايگاه هاى پُرناز و نعمت، بيرون كرديم. [اراده ما] چنين بود، و آن [نعمت ها] را به فرزندان اسرائيل، ميراث داديم. پس هنگام برآمدن آفتاب، آنها را تعقيب كردند. چون دو گروه، همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما قطعاً گرفتار خواهيم شد». گفت: «چنين نيست؛ زيرا پروردگارم با من است و به زودى، مرا راه نمايى خواهد كرد». پس به موسى وحى كرديم: «با عصاى خود، بر اين دريا بزن». تا از هم شكافت و هر پاره اى، همچون كوهى سِتُرگ بود؛ و ديگران را بدان جا نزديك گردانيديم. و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند، نجات داديم. آن گاه، ديگران را غرق كرديم. مسلّماً در اين [واقعه]، عبرتى بود؛ و [لى] بيشترشان ايمان آورنده نبودند».</span>

<span dir="rtl">«فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ اُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِى الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا اُتْرِفُواْ فِيهِ وَ كَانُواْ مُجْرِمِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">هود: 116.</span></ref>

<span dir="rtl">«پس چرا از نسل هاى پيش از شما، خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين، باز دارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم. و كسانى كه ستم كردند، به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند، رفتند، و آنان، بزهكار بودند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">تفسير العيّاشي: عَن أنَسِ بنِ مالِكٍ قالَ: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: تَفَرَّقَت اُمَّةُ موسى عَلى إحدى وسَبعينَ مِلَّةً (فِرقَةً)؛ سَبعونَ مِنها فِي النّارِ وواحِدَةٌ فِي الجَنَّةِ، وتَفَرَّقَت اُمَّةُ عيسى عَلَى اثنَتَينِ وَسَبعينَ فِرقَةً؛ إحدى وسَبعونَ فِرقَةً فِي النّارِ و واحِدَةٌ فِي الجَنَّةِ، وتَعلو اُمَّتي عَلَى الفِرقَتَينِ جَميعاً بِمِلَّةٍ؛ واحِدَةٌ فِي الجَنَّةِ وثِنتانِ وسَبعونَ فِي النّارِ. قالوا: مَن هُم يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: الجَماعاتُ الجَماعاتُ.</span>

<span dir="rtl">قالَ يَعقوبُ بنُ زَيدٍ: كانَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ إذا حَدَّثَ هذَا الحَديثَ عَن رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله، تَلا فيهِ قُرآنا: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ ءَامَنُواْ وَاتَّقَواْ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ»</span> <ref><span dir="rtl">المائدة: 65.</span></ref> <span dir="rtl">إلى قَولِهِ: «سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">المائدة: 65.</span></ref><span dir="rtl">، وتَلا أيضاً: و «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 181.</span></ref> <span dir="rtl">يَعني اُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج1 ص331 ح151، بحارالأنوار: ج28 ص3 ح2؛ تفسير ابن كثير: ج3 ص141، مسند أبي يعلى: ج4 ص10 ح3656، الدرّ المنثور: ج3 ص116 نقلاً عن ابن مردويه عن أنس وكلّها نحوه، مجمع الزوائد: ج7 ص511 ح12095.</span></ref>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">تفسير العيّاشى: از اَنَس بن مالك، روايت شده كه گفت: پيامبر خدا مى فرمود: «امّت موسى عليه السلام به هفتاد و يك ملّت (فرقه) پراكنده شدند كه هفتاد ملّت آن در آتش اند و يكى در بهشت است. امّت عيسى عليه السلام هفتاد و دو فرقه شدند كه هفتاد و يك فرقه در آتش اند و يكى در بهشت است و امّت من، يك فرقه از آنها بيشتر دارد كه يكى در بهشت است و هفتاد و دو فرقه ديگر در آتش اند».</span>

<span dir="rtl">گفتند: آنان كيستند، اى پيامبر خدا؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «گروه ها، گروه ها!».</span>

<span dir="rtl">يعقوب بن زيد مى گويد: على بن ابى طالب عليه السلام هر گاه اين حديث را از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بازگو مى كرد، در آن، اين آيه قرآن را مى خواند: «و اگر اهل كتاب ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند، قطعاً گناهانشان را مى زدوديم و آنان را به بوستان هاى پر نعمت، وارد مى ساختيم و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است، عمل مى كردند، قطعا از بالاى سرشان و از زير پاهايشان نعمت مى يافتند. از ميان آنها، گروهى ميانه رو هستند و بسيارى از ايشان بد رفتار مى كنند». همچنين اين آيه را تلاوت مى كرد: «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند». [مى فرمود: ] «مقصود، امّت محمّد صلى الله عليه و آله است».</span>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: قَطَعَ اللّهُ عُذرَ عِبادِهِ بِتَبيينِ آياتِهِ وإرسالِ رُسُلِهِ، لِئَلّا يَكونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ، ولَم يُخلِ أرضَهُ مِن عالِمٍ بِما يَحتاجُ إلَيهِ الخَليقَةُ، ومُتَعَلِّمٍ عَلى سَبيلِ النَّجاةِ، اُولئِكَ هُمُ الأَقَلّونَ عَدَداً، وقَد بَيَّنَ اللّهُ ذلِكَ في اُمَمِ الأَنبِياءِ وجَعَلَهُم مَثَلاً لِمَن تَأَخَّرَ، مِثلَ قَولِهِ في قَومِ نوحٍ: «وَ مَا ءَامَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ»</span> <ref><span dir="rtl">هود: 40.</span></ref><span dir="rtl">، وقَولِهِ فيمَن آمَنَ مِن اُمَّةِ موسى: «وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 159.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الاحتجاج: ج1 ص581 ح137، بحارالأنوار: ج68 ص265 ح23.</span></ref>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: خداوند با آشكار ساختن نشانه هايش و فرستادن پيامبرانش، بهانه را از بندگانش گرفت تا بعد از پيامبران، ديگر مردم را بر خداوند، حجّتى نباشد. او زمينش را از وجود كسى كه به آنچه خلقْ بِدان نيازمندند عالم است يا كسى كه در راه نجات [و هدايت] علم مى آموزد، خالى نگذاشته است. البته اينان، اندك شُمارند. خداوند، اين [اندك شمار بودن] را در ميان امّت هاى پيامبران، بيان فرموده و ايشان را نمونه اى براى آيندگان قرار داده است. مثلاً در باره قوم نوح مى فرمايد: «و با او جز [عدّه] اندكى ايمان نياورده بودند». نيز در باره ايمان آورندگان امّت موسى عليه السلام مى فرمايد: «و از ميان قوم موسى، جماعتى هستند كه به حق، راه نمايى مى كنند و به حق، داورى مى نمايند».</span>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ، لَتَفَرَّقَنَّ هذِهِ الاُمَّةُ عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ فِرقَةً؛ كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ»، فَهذِهِ الَّتي تَنجو مِن هذِهِ الاُمَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج2 ص43 ح122 عن ابن الصهبان البكري، مجمع البيان: ج4 ص773، بحار الأنوار: ج28 ص6 ح8؛ الدرّ المنثور: ج3 ص617 نقلاً عن أبي الشيخ عن الإمام عليّ عليه السلام وراجع: الأمالي للمفيد: ص213 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اين امّت، به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد شد كه همه آنها در آتش اند، بجز يك فرقه «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند». اينها نجات يافتگان اين امّت اند.</span>

<span id="علامة-سخط-الله-على-الامم"></span>
== <span dir="rtl">2 / 6: عَلامَةُ سَخَطِ اللّهِ عَلَى الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 6: نشانه خشم خداوند بر امّت ها</span>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللّهُ عَلى اُمَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجَّارُها، ولَم تَزكُ</span> <ref><span dir="rtl">الزّكاة: النماءُ والبركة (النهاية: ج2 ص307 «زكا»).</span></ref> <span dir="rtl">ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج5 ص317 ح53، الخصال: ص360 ح48 كلاهما عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام، تهذيب الأحكام: ج3 ص148 ح319، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص524 ح1489، بحار الأنوار: ج73 ص350 ح46؛ كنز العمّال: ج7 ص839 ح21611 نقلاً عن الديلمي عن الإمام عليّ عليه السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و عذاب [آسمانى] بر آنها فرو نفرستد، [در عوض] قيمت هايشان گران مى شود، عمرهايشان كوتاه مى گردد، تجّارشان سودى نمى بَرَند، ميوه ها [و محصولات] شان بى رشد و بركت مى شود، جويبارهاشان كم آب مى شود، باران از آنان قطع مى شود و بدهايشان بر آنان مسلّط مى شوند.</span>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: ما سَخِطَ اللّهُ عز و جل عَلى اُمَّةٍ إلّا أغلى سِعرَها، وأَكسَدَ أسواقَها، وأَكثَرَ فَسادَها، وَاشتَدَّ جَورُ سُلطانِها، فَعِندَ ذلِكَ لا يُزَكّى أغنِياؤُها، ولا يَعِفُّ سُلطانُها، ولا يُصَلّي فُقَراؤُها.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج4 ص103 ح9749 نقلاً عن ابن النجّار عن ابن عبّاس.</span></ref>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل بر هيچ امّتى خشم نگرفت، مگر آن كه قيمت هايشان را گران كرد، بازارهايشان را كساد كرد، بر تباهى آنان افزود و ستم پادشاهشان، شدّت گرفت. پس در اين هنگام، ثروتمندانشان زكات نمى دهند و پادشاه [و حكمران] پاك دامنى نمى ورزد و فقيرانشان نماز نمى گزارند.</span>

<span id="الفصل-الثالث-عوامل-تقدم-الامم"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثالث: عوامل تقدّم الاُمم</span> =

<span dir="rtl">فصل سوم: عوامل پيشرفت امّت ها</span>

<span id="قيادة-أئمة-الهدى"></span>
== <span dir="rtl">3 / 1: قِيادَةُ أئِمَّةِ الهُدى</span> ==

<span dir="rtl">3 / 1: رهبرى پيشوايان هدايت</span>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَن تَهلِكَ الاُمَّةُ وإن كانَت ضالَّةً، إذا كانَتِ الأَئِمَّةُ هادِيَةً مَهدِيَّةً.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ بغداد: ج9 ص459 الرقم 5089 عن ابن عمر، كنز العمّال: ج6 ص31 ح14715.</span></ref>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه پيشوايانْ راه نما و ره يافته باشند، اُمّت، هر گز تباه نمى شود، هر چند گم راه باشد.</span>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إذا أرادَ اللّهُ عز و جل بِقَومٍ خَيرا وَلّى عَلَيهِم حُلماءَهُم، وقَضّى بَينَهُم عُلَماءَهُم، وجَعَلَ المالَ في سَخاياهُم.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج1 ص246 ح954 عن أبي سعيد الخدري، كنز العمّال: ج6 ص7 ح14595.</span></ref>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه خداوند عز و جل براى مردمى اراده خير كند، بردبارانشان (/ خِردمندانشان) را بر آنان فرمان روا مى كند و عالمانشان را قاضيان آنها قرار مى دهد و ثروت را در دست بخشندگانشان مى گذارد.</span>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إذا أرادَ اللّهُ بِقَومٍ خَيرا، أكثَرَ فُقَهاءَهُم، وأَقَلَّ جُهّالَهُم، فَإِذا تَكَلَّمَ الفَقيهُ وَجَدَ أعوانا، وإذا تَكَلَّمَ الجاهِلُ قُهِرَ</span> <ref><span dir="rtl">قُهِرَ: غُلِبَ (الصحاح: ج2 ص801 «قهر»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج1 ص246 ح952 عن ابن عمر، كنز العمّال: ج10 ص137 ح28692.</span></ref>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه خداوند، خيرِ مردمى را بخواهد، دانايان آنان را افزون مى سازد و نادانانشان را اندك مى گرداند. پس هر گاه دانا سخن بگويد، يارانى مى يابد و هر گاه نادان سخن بگويد، مغلوب مى شود.</span>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ لَيَستَحيي أن يُعَذِّبَ اُمَّةً دانَت بِإِمامٍ مِنَ اللّهِ، وإِن كانَت في أعمالِها ظالِمَةً مُسيئَةً.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص376 ح5، الغيبة للنعماني: ص133 ح15 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان، بحار الأنوار: ج68 ص112 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خداوند، شرم مى كند از اين كه امّتى را كه از پيشوايى الهى پيروى مى كند، عذاب نمايد، هر چند آن امّت، ستمكار و بدكردار باشد.</span>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إذا أرادَ اللّهُ عز و جل بِرَعِيَّةٍ خَيرا، جَعَلَ لَها سُلطانا رَحيما، وقَيَّضَ</span> <ref><span dir="rtl">قَيَّضَ له: أي جاء به وأتاحَهُ لَهُ (الصحاح: ج3 ص1104 «قيض»).</span></ref> <span dir="rtl">لَهُ وَزيرا عادِلاً.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للصدوق: ص318 ح371 عن المفضّل بن عمر، روضة الواعظين: ص511 و فيه «لها» بدل«له»، بحار الأنوار: ج75 ص340 ح19.</span></ref>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: هر گاه خداوند عز و جل خير مردمانى را بخواهد، سلطانى مهربان براى آنها قرار مى دهد و براى آن سلطان، وزيرى دادگر مى گمارَد.</span>

<span id="وحدة-الكلمة"></span>
== <span dir="rtl">3 / 2: وَحدَةُ الكَلِمَةِ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 2: همبستگى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 103.</span></ref>

<span dir="rtl">«و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد: آن گاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دل هاى شما اُلفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اين گونه، خداوند، نشانه هاى خود را براى شما روشن مى كند، باشد كه راه يابيد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: اِحذَروا ما نَزَلَ بِالاُمَمِ قَبلَكُم مِنَ المَثُلاَتِ</span> <ref><span dir="rtl">المَثُلَةُ: العقوبة، والجمع: المَثُلاتُ (الصحاح: ج5 ص1816 «مثل»).</span></ref> <span dir="rtl">بِسُوءِ الأَفعالِ وذَميمِ الأَعمالِ، فَتَذَكَّروا فِي الخَيرِ وَالشَّرِّ أحوالَهُم، وَاحذَروا أن تَكونوا أمثالَهُم. فَإِذا تَفَكَّرتُم في تَفاوُتِ حالَيهِم، فَالزَموا كُلَّ أمرٍ لَزِمَتِ العِزَّةُ بِهِ شَأنَهُم (حالَهُم)، وزاحَتِ الأَعداءُ لَهُ عَنهُم، ومُدَّتِ العافِيَةُ بِهِ عَلَيهِم، وَانقادَتِ النِّعمَةُ لَهُ مَعَهُم، ووَصَلَتِ الكَرامَةُ عَلَيهِ حَبلَهُم؛ مِنَ الاِجتِنابِ لِلفُرقَةِ، وَاللُّزومِ لِلاُلفَةِ، وَالتَّحاضِّ</span> <ref><span dir="rtl">حَضَّهُ: حَثَّهُ، والتَّحاضّ: التَّحاثّ (الصحاح: ج3 ص1071 «حضض»).</span></ref> <span dir="rtl">عَلَيها، وَالتَّواصي بِها، وَاجتَنِبوا كُلَّ أمرٍ كَسَرَ فِقرَتَهُم</span> <ref><span dir="rtl">الفِقْرَةُ: مِثلُ الفَقَارة؛ واحدة فِقَارِ الظّهر (الصحاح: ج2 ص782 «فقر»).</span></ref><span dir="rtl">، وأَوهَنَ مُنَّتَهُم</span> <ref><span dir="rtl">المُنَّةُ ـ بالضمّ ـ: القُوَّةُ (الصحاح: ج6 ص2207 «منن»).</span></ref><span dir="rtl">: مِن تَضاغُنِ القُلوبِ، وتَشاحُنِ الصُّدورِ، وتَدابُرِ النُّفوسِ، وتَخاذُلِ الأَيدي.</span>

<span dir="rtl">وتَدَبَّروا أحوالَ الماضينَ مِنَ المُؤمِنينَ قَبلَكُم... فَانظُروا كَيفَ كانوا حَيثُ كانَتِ الأَملاءُ</span> <ref><span dir="rtl">المَلَأُ: أشراف الناس ورؤساؤهم، وجمعه: أملاء (النهاية: ج4 ص351 «ملأ»).</span></ref> <span dir="rtl">مُجتَمِعَةً، وَالأَهواءُ مُؤتَلِفَةً (مُتَّفِقَةً)، وَالقُلوبُ مُعتَدِلَةً، وَالأَيدي مُترادِفَةً (مُتَرافِدَةً)، وَالسُّيوفُ مُتَناصِرَةً، وَالبَصائِرُ نافِذَةً، والعَزائِمُ واحِدَةً.</span>

<span dir="rtl">ألَم يَكونوا أربابا</span> <ref><span dir="rtl">الرَّبُّ: المَالِكُ والسيّد... (النهاية: ج2 ص179 «ربب»).</span></ref> <span dir="rtl">في أقطارِ الأَرَضينَ، ومُلوكا عَلى رِقابِ العالَمينَ؟! فَانظُروا إلى ما صاروا إلَيهِ في آخِرِ اُمورِهِم، حينَ وَقَعَتِ الفُرقَةُ، وتَشَتَّتَتِ الاُلفَةُ، وَاختَلَفَتِ الكَلِمَةُ وَالأَفئِدَةُ، وتَشَعَّبوا مُختَلِفينَ، وتَفَرَّقوا مُتَحارِبينَ (مُتَحازِبينَ)، قَد خَلَعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ كَرامَتِهِ، وسَلَبَهُم غَضارَةَ</span> <ref><span dir="rtl">الغَضَارَةُ: الخيرُ والسَّعَةُ في العيشِ (تاج العروس: ج7 ص311 «غضر»).</span></ref> <span dir="rtl">نِعمَتِهِ، وبَقِيَ قَصَصُ أخبارِهِم فيكُم عِبَرا للمُعتَبِرينَ.</span>

<span dir="rtl">فَاعتَبِروا بِحالِ وَلَدِ إسماعيلَ وبَني إسحاقَ وبَني إسرائيلَ عليهم السلام، فَما أشَدَّ اعتِدالِ الأَحوالِ، وأقرَبَ اشتِباهِ الأَمثالِ.</span>

<span dir="rtl">تَأَمَّلوا أمرَهُم في حالِ تَشَتُّتِهِم وتَفَرُّقِهِم، لَيالِيَ كانَتِ الأَكاسِرَةُ وَالقَياصِرَةُ أربابا لَهُم، يَحتازونَهُم عَن ريفِ الآفاقِ، وبَحرِ العِراقِ، وخُضرَةِ الدُّنيا، إلى مَنابِتِ الشّيحِ</span> <ref><span dir="rtl">الشّيحُ: نبات سهلي يُتّخذ من بعضه المكانس، له طعم مرّ (لسان العرب: ج2 ص502 «شيح»).</span></ref><span dir="rtl">، ومَهافِي الرّيحِ، ونَكَدِ المَعاشِ، فَتَرَكوهُم عالَةً مَساكينَ، إخوانَ دَبَرٍ ووَبَرٍ</span> <ref><span dir="rtl">أهلُ وَبَر: أي أهل البوادي والقُرى، وهو من وبر الإبل، لأنّ بيوتهم يتّخذونها منه (النهاية: ج5 ص145«وبر»).</span></ref><span dir="rtl">، أذَلَّ الاُمَمِ دارا، وأجدَبَهُم قَرارا، لا يَأوونَ إلى جَناحِ دَعوَةٍ يَعتَصِمونَ بِها، ولا إلى ظِلِّ اُلفَةٍ يَعتَمِدونَ عَلى عِزِّها، فَالأَحوالُ مُضطَرِبَةٌ، وَالأَيدي مُختَلِفَةٌ، وَالكَثرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ؛ فىِ بَلاءٍ أزلٍ</span> <ref><span dir="rtl">الأَزل: الشدّة والضّيق (النهاية: ج1 ص46 «أزل»).</span></ref><span dir="rtl">، وأطباقِ جَهلٍ! مِن بَناتٍ مَوؤودَةٍ، وأصنامٍ مَعبودَةٍ، وأرحامٍ مَقطوعَةٍ، وغاراتٍ مَشنونَةٍ.</span>

<span dir="rtl">فَانظُروا إلى مَواقِع نِعَمِ اللّهِ عَلَيهِم حينَ بَعَثَ إلَيهِم رَسولاً، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم، وجَمَعَ عَلى دَعوَتِهِ اُلفَتَهُم؛ كَيفَ نَشَرَتِ النِّعمَةُ عَلَيهِم جَناحَ كَرامَتِها، وأسالَت لَهُم جَداوِلَ نَعيمِها، وَالتَفَّتِ المِلَّةُ بِهِم، في ظِلِّ سُلطانٍ قاهِرٍ، وآوَتهُمُ الحالُ إلى كَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ، وَتَعَطَّفَتِ الاُمورُ عَلَيهِم في ذُرى مُلكٍ ثابِتٍ. فَهُم حُكّامٌ عَلَى العالَمينَ، ومُلوكٌ في أطرافِ الأَرَضينَ، يَملِكونَ الاُمورَ عَلى مَن كانَ يُمضيها فيهِم، لا تُغمَزُ لَهُم قَناةٌ، ولا تُقرَعُ لَهُم صَفاةٌ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 192، بحار الأنوار: ج14 ص472 ح37.</span></ref>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: از كيفرهايى كه به سبب كردارهاى بد و رفتارهاى نكوهيده، بر سرِ امّت هاى پيش از شما آمد، برحذر باشيد و احوال خوب و بد ايشان را به ياد آوريد و از اين كه چون آنان باشيد، بپرهيزيد. هر گاه در تفاوت دو حال [خوب و بد] آنان انديشيديد، همان كارهايى را در پيش گيريد كه به آنان، عزّت و اقتدار بخشيد و دشمنانشان را از آنان، دور ساخت و سايه عافيت را بر سرشان گسترانيد و نعمت، به سراغشان آمد و بزرگوارى، باعث پيوند آنان گرديد و آن، دورى كردن از پراكندگى و چنگ زدن به رشته همبستگى، و تشويق و توصيه كردن يكديگر به اين دو امر است. از كارهايى كه كمرِ آنان را شكست و نيرويشان را سست كرد، دورى كنيد؛ كارهايى چون: كينه ورزى دل ها و تنفّر سينه ها و پشت كردن جان ها به يكديگر و دست شستن از يارى دادن به هم.</span>

<span dir="rtl">در سرگذشتِ مؤمنانِ پيش از خود نيز انديشه كنيد... و بنگريد كه چگونه بودند آن گاه كه بزرگانِ اشراف، متّحد بودند و خواست ها يكى، و دل ها يكسان، و دست ها پشت سرِ هم، و شمشيرها هميار، و بينش ها نافذ، و اراده ها يكى بودند. آيا خداوندگارانِ سراسر زمين و شهريارانِ جهانيان نبودند؟! نيز به فرجام كار آنان بنگريد، آن گاه كه ميانشان جدايى افتاد و رشته اُلفت، از هم گسيخت و سخن ها و دل ها، چند گونه شدند و به دسته هاى گوناگون، منشعب شدند و دسته دسته شدند و به جان يكديگر افتادند. در اين هنگام، خداوند، جامه كرامتش را از تن آنان بَركَنْد و وفور نعمتش را از ايشان گرفت و داستان سرگذشتشان در ميان شما مانْد تا درس عبرتى باشد براى عبرت آموزان.</span>

<span dir="rtl">پس، از سرگذشت فرزندان اسماعيل و پسران اسحاق و پسران اسرائيل پند گيريد، كه چه همسان اند سرگذشت ها، و چه نزديك به هم است همانندى عبرت ها!</span>

<span dir="rtl">در سرنوشت آنان به هنگام پراكندگى و تفرقه شان بينديشيد. چه روزگاران سياهى كه كسراها و قيصرها بر آنان مِهترى نكردند. آنان را از دشت هاى حاصلخيز (بين النهرين و شامات) و درياى عراق (دجله و فرات) و سرزمين هاى خرّم و سرسبز، به بيابان هايى خارزار و بادخيز ـ كه زندگى در آنها بسى سخت است ـ، بيرون راندند و آنان را به صورت مشتى نيازمندِ مستمند در آوردند كه به شترچرانى و چادرنشينى پرداختند. بدترينِ مردم، از نظر زيستگاه بودند و خشك ترين منزلگاه را داشتند. نه به چتر دعوتى پناه مى بردند كه در زير آن، خود را نگاه دارند، و نه به سايه همبستگى و اُلفتى كه به قدرت آن تكيه كنند. اوضاعشان پريشان بود و دست هايشان پراكنده و جمعيتشان از هم جدا. در رنجى سخت و جهلى مُركّب بودند: از زنده به گور كردن دختران گرفته تا پرستش بت ها و بريدن رشته هاى خويشاوندى و جنگ و غارتگرى.</span>

<span dir="rtl">پس به نعمت هايى كه خداوند به ايشان داد، بنگريد و بينديشيد، آن گاه كه پيامبرى (محمّد صلى الله عليه و آله) را سوى آنان فرستاد و همه آنان را به فرمان بُردارى از آيين خويش درآورد و با گِرد آوردن ايشان بر گِرد دعوت خويش، ميانشان الفت برقرار ساخت. [بنگريد كه] چگونه نعمت، بال هاى كرامتش را بر سرِ آنان گسترانيد و جويبارهاى نعيمش را بر ايشان، روان ساخت و اين دين [اسلام]، آنان را در سايه قدرتى قاهر، متّحد ساخت و اين وضع، آنان را در سايه عزّتى چيره در آورد و دولتِ اقبال، به آنان روى كرد و به قلّه هاى سلطنتىِ پايدار رسيدند. آنان بر جهانيان فرمان روا گشتند و شهريارانِ گوشه و كنار دنيا شدند و زمامدار امور كسانى گرديدند كه پيش تر، آنان بر ايشان فرمان روايى مى كردند. نه نيزه اى به سوى ايشان انداخته مى شد و نه سنگى به جانبشان پرتاب مى شد.</span>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اِلزَموا السَّوادَ الأَعظَمَ؛ فَإِنَّ يَدَ اللّهِ مَعَ الجَماعَةِ، وإيّاكُم وَالفُرقَةَ؛ فَإِنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّيطانِ، كَما أنَّ الشّاذَّ مِنَ الغَنَمِ للِذِّئبِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 127، غرر الحكم: ج2 ص326 ح2747، عيون الحكم والمواعظ: ص101 ح2312 وليس فيهما صدره إلى «مع الجماعة»، بحار الأنوار: ج33 ص373 ح604.</span></ref>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: همراه جامعه (جماعت مسلمانان) باشيد؛ زيرا دستِ خدا با جماعت است. از پراكندگى بپرهيزيد؛ زيرا انسان جدامانده از مردم، طعمه شيطان است، چنان كه گوسفند جدامانده [از رمه]، طعمه گرگ است.</span>

<span id="صلاح-الخاصة"></span>
== <span dir="rtl">3 / 3: صَلاحُ الخاصَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 3: درست بودن خواص</span>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: صِنفانِ مِن اُمَّتي إذا صَلُحا صَلُحَت اُمَّتي، وإذا فَسَدا فَسَدَت اُمَّتي. قيلَ: يا رَسولَ اللّهِ، ومَن هُما؟ قالَ: الفُقَهاءُ وَالاُمَراءُ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص37 ح12 عن السَّكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، تحف العقول: ص50، روضة الواعظين: ص10، بحار الأنوار: ج2 ص49 ح10؛ كنز العمّال: ج6 ص30 ح14708 نقلاً عن حلية الأولياء عن ابن عبّاس و ليس فيه «وإذا فسدا فسدت اُمّتي».</span></ref>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ به نقل از پدرش عليه السلام ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «دو دسته از امّت من هستند كه اگر آنها درست شوند، امّتم درست مى شوند و اگر آنها فاسد شوند، امّتم فاسد مى شوند».</span>

<span dir="rtl">گفته شد: اى پيامبر خدا! آن دو دسته كدام اند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «عالمان دين و فرمان روايان».</span>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: صِنفانِ مِن اُمَّتي إذا صَلُحا صَلُحَت اُمَّتي، وإذا فَسَدا فَسَدَت اُمَّتي: الاُمَراءُ وَالقُرَّاءُ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للصدوق: ص448 ح601 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، النوادر للراوندي: ص157 ح231، مستدرك الوسائل: ج4 ص253 ح4627.</span></ref>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دو دسته از امّت من هستند كه اگر آنها صالح باشند، امّتم صالح مى شوند و اگر آنها فاسد باشند، امّتم فاسد مى شوند: فرمان روايان و قاريان قرآن (عالمان دين).</span>

<span id="التمسك-بالقيم-الأخلاقية-والعملية"></span>
== <span dir="rtl">3 / 4: التَّمَسُّكُ بِالقِيَمِ الأَخلاقِيَّةِ وَالعَمَلِيَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 4: پايبندى به ارزش هاى اخلاقى و رفتارى</span>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: صَلاحُ الاُمَّةِ اليَقينُ وَالزُّهدُ، وفَسادُها بِالأَمَلِ وَالبُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">مستدرك الوسائل: ج7 ص27 ح7554 نقلاً عن أبي القاسم الكوفي في كتاب الأخلاق.</span></ref>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: درستى امّت، در گرو يقين و زهد است و تباهى آن، در آرزو و بخل.</span>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: نَجا أوَّلُ هذِهِ الاُمَّةِ بِاليَقينِ وَالزُّهدِ، وهَلَكَ آخِرُ هذِهِ الاُمَّةِ بِالبُخلِ وَالأَمَلِ.</span> <ref><span dir="rtl">البخلاء: ص27 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه، تفسير القرطبي: ج10 ص3، كنز العمّال: ج3 ص449 ح7388 نقلاً عن ابن أبي الدنيا عن ابن عمرو.</span></ref>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آغاز اين امّت به سبب يقين و زهد، نجات يافت و پايان آن، به سبب بخل و آرزو، نابود مى شود.</span>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله ـ كانَ يَقولُ ـ: إنَّ اللّهَ تَعالى إذا أرادَ بِقَومٍ بَقاءً أو نَماءً رَزَقَهُمُ السَّماحَةَ</span> <ref><span dir="rtl">سَمَحَ بكذا يَسمَحُ سَماحَةً: جادَ وأعطى (المصباح المنير: ص288 «سمح»).</span></ref> <span dir="rtl">وَالعَفافَ، وإذا أرادَ بِقَومٍ اقتِطاعا فَتَحَ عَلَيهِم بابَ خِيانَةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند الشاميّين: ج1 ص35 ح19، تاريخ دمشق: ج40 ص165 كلاهما عن عبادة بن الصامت، كنز العمّال: ج6 ص342 ح15960.</span></ref>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ مى فرمود ـ: خداوند متعال، هر گاه براى مردمى ماندگارى يا رشد بخواهد، گشاده دستى و پاك دامنى، روزىِ آنان مى كند و هر گاه براى مردمى نابودى بخواهد، درِ خيانت را به روى آنان مى گشايد.</span>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ إذا أرادَ بِقَومٍ خَيرا، عَهِدَ</span> <ref><span dir="rtl">كذا في المصدر، وفي الفردوس وكنز العمّال: «أمَدَّ».</span></ref> <span dir="rtl">لَهُم فِي العُمرِ، وألهَمَهُمُ الشُّكرَ.</span> <ref><span dir="rtl">الزهد الكبير: ص239 ح630، الفردوس: ج1 ص246 ح953 كلاهما عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج3ص 254 ح6412.</span></ref>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، هر گاه براى مردمى خيرى بخواهد، بر عمر آنان مى افزايد و به ايشان، توفيق شكرگزارى عطا مى فرمايد.</span>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما لَم يَتَخاوَنوا، وأَدَّوُا الأَمانَةَ، وآتَوُا الزَّكاةَ، وإذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ ابتُلوا بِالقَحطِ وَالسِّنينَ</span> <ref><span dir="rtl">يُقال: أخَذَتهُم السّنَةُ: إذا أجدَبوا واُقحِطوا (لسان العرب: ج13 ص502 «سنه»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">ثواب الأعمال: ص300 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، عدّة الداعي: ص178 عن الحسين بن أبي العلاء عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج75 ص172 ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من تا زمانى كه به يكديگر، خيانت نورزند و امانت را برگردانند و زكات بدهند، پيوسته در خير [و خوشى] به سر مى برند و هر گاه چنين نكردند، به قحطى و خشك سالى گرفتار مى شوند.</span>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابُّوا وتَهادَوا، وأدَّوُا الأَمانَةَ، وَاجتَنَبُوا الحَرامَ، وقَرَوُا</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر «ووقروا» وما في المتن من المصادر الاُخرى.</span></ref> <span dir="rtl">الضَّيفَ، وأَقامُوا الصَّلاةَ، وآتَوُا الزَّكاةَ، فَإِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ ابتُلُوا بِالقَحطِ وَالسِّنينَ.</span> <ref><span dir="rtl">عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص29 ح25 عن داود بن سليمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص85 ح12، الأمالي للطوسي: ص647 ح1340 عن محمّد بن صدقة عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه «وتهادوا وأدّوا الأمانة، واجتنبوا الحرام»، جامع الأخبار: ص377ح 1052 عن الإمام الرضا عن الإمام عليّ عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج75 ص115 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، تا زمانى كه يكديگر را دوست بدارند، به هم هديه دهند، امانت را برگردانند، از حرامْ دورى كنند، از ميهمان پذيرايى كنند، نماز بگزارند و زكات بپردازند، پيوسته در خير به سر مى برند و هر گاه چنين نكردند، به قحطى و خشك سالى مبتلا مى شوند.</span>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ اُمَّتي عَلَى الفِطرَةِ</span> <ref><span dir="rtl">الفِطْرَةُ: الخِلْقَةُ (الصحاح: ج2 ص781 «فطر»).</span></ref><span dir="rtl">، ما لَم يَتَّخِذُوا الأَمانَةَ مَغنَما</span> <ref><span dir="rtl">المَغْنَمُ: هو ما اُصيب من أموال أهل الحرب (النهاية: ج3 ص389 «غنم»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالزَّكاةَ مَغرَما</span> <ref><span dir="rtl">الزكاة مغرما: أي يرى ربّ المال أنّ إخراج زكاته غرامة يغرمها (النهاية: ج3 ص363 «غرم»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الإصابة: ج7 ص46 الرقم 9655 عن أبي تميمة، كنز العمّال: ج3 ص62 ح5504 نقلاً عن سنن سعيدبن منصور؛ نزهة الناظر: ص32 ح28 و فيه «بخير» بدل «على الفطرة» و«لم تر» بدل «لم يتّخذوا»و«الصدقة» بدل «الزكاة».</span></ref>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، تا زمانى كه امانت را غنيمت و زكات دادن را خسارت [براى خود] ندانند، پيوسته بر [مسير] فطرت اند.</span>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا يَزالُ النّاسُ بِخَيرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ ونَهَوا عَنِ المُنكَرِ، وتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى، فَإِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ، وسُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ، ولَم يَكُن لَهُم ناصِرٌ فِي الأَرضِ ولا فِي السَّماءِ.</span> <ref><span dir="rtl">تهذيب الأحكام: ج6 ص181 ح373، المقنعة: ص808، مشكاة الأنوار: ص105 ح239، بحارالأنوار: ج100 ص94 ح95.</span></ref>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مردم، تا زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر كنند و در نيكى (/ طاعت خدا) و پرهيزگارى همكارى نمايند، پيوسته در خير خواهند بود و هر گاه چنين نكنند، بركت ها از آنها گرفته مى شود و برخى، بر برخى ديگر، مسلّط مى شوند و ايشان را در زمين و آسمان، ياورى نيست.</span>

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ ما إذا قالَت صَدَقَت، وإذا حَكَمَت عَدَلَت، وإذَا استُرحِمَت رَحِمَت.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج1 ص243 ح795، مسند أبي يعلى: ج4 ص127 ح4027 كلاهما عن أنس، كنز العمّال: ج15 ص850 ح43383.</span></ref>

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اين امّت، تا زمانى كه در گفتارش، راستگو و در داورى، دادگر باشد و هر گاه از او بخشش خواسته شود، ببخشد، پيوسته در خير [و خوشى] خواهد بود.</span>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أكثَرُ ما تَلِجُ بهِ اُمَّتِيَ الجَنَّةَ، تَقوَى اللّهِ وحُسنُ الخُلقِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص100 ح6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، الجعفريّات: ص150، الاختصاص: ص228، مشكاة الأنوار: ص392 ح1285 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج71 ص375 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشترين چيزى كه امّتم به سبب آن به بهشت مى روند، خداپروايى و خوش خويى است.</span>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: زَينُ اُمَّتي في حُسنِ السَّمتِ</span> <ref><span dir="rtl">السَّمْتُ: هيئة أهل الخير (الصحاح: ج1 ص254 «سمت»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأحاديث للقمّي: ص84 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج71 ص344ح 5.</span></ref>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زيبايى امّت من، در نيكْ رَوِشى است.</span>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ اُمَّتي عَلى شَريعَةٍ مِن دينِها حَسَنَةٍ جَميلَةٍ، ما لَم يَتَخَطَّوُا القِبلَةَ بِأَقدامِهِم.</span> <ref><span dir="rtl">الجعفريّات: ص34 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، دعائم الإسلام: ج1 ص160 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج85 ص49 ح42.</span></ref>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، مادام كه پاهايشان را از قبله منحرف نكنند، پيوسته بر آيينى نيكو و زيبا از دين خويش اند.</span>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">المعجم الأوسط عن اُمّ هانئ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنَّ اُمَّتي لَن تُخزى ما أقاموا صِيامَ رَمَضانَ. قيلَ: يا رَسولَ اللّهِ، وما خِزيُهُم في إضاعَةِ شَهرِ رَمَضانَ؟ قالَ: اِنتِهاكُ المَحارِمِ فيهِ.…</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج5 ص112 ح4827 عن اُمّ هاني، الدرّ المنثور: ج1 ص455 نقلاً عن الأصبهاني عن أبي هريرة.</span></ref>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">المعجم الأوسط ـ به نقل از اُمّ هانى ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «امّت من، تا زمانى كه روزه رمضان را برپا دارند، هر گز خوار نمى شوند».</span>

<span dir="rtl">گفته شد: اى پيامبر خدا! خوارىِ آنان، در وا نهادن ماه رمضان به چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «هتكِ حرمت ها در اين ماه...».</span>

<span id="الفصل-الرابع-عوامل-هلاك-الامم"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الرّابع: عوامل هلاك الاُمم</span> =

<span dir="rtl">فصل چهارم: علل نابودى امّت ها</span>

<span id="قيادة-المضلين-والتبعية-العمياء"></span>
== <span dir="rtl">4 / 1: قِيادَةُ المُضِلّينَ وَالتَّبَعِيَّةُ العَمياءُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 1: رهبرى گمراه سازان و پيروى كوركورانه</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ كَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا عَلَى اُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَى ءَاثَارِهِم مُّقْتَدُونَ * قَ ـ لَ أَوَ لَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ ءَابَاءَكُمْ قَالُواْ إِنَّا بِمَا اُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ * فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الزخرف: 23 ـ 25.</span></ref>

<span dir="rtl">«و بدين گونه، در هيچ شهرى پيش از تو هشدار دهنده اى نفرستاديم، مگر آن كه خوش گذرانان آن گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى [و راهى] يافته ايم و ما از پىِ ايشان راه سپريم». گفت: «هر چند هدايت كننده تر از آنچه پدران خود را بر آن يافته ايد، براى شما بياورم؟». گفتند: «ما [نسبت] به آنچه بدان فرستاده شده ايد، كافريم». پس، از آنان انتقام گرفتيم. پس بنگر كه فرجام تكذيب كنندگان، چگونه بوده است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلَيكُمُ الأَئِمَّةَ المُضِلّينَ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الدارمي: ج1 ص75 ح215 عن أبي الدرداء، سنن الترمذي: ج4 ص504 ح2229، مسند ابن حنبل: ج8 ص326 ح22456 كلاهما نحوه، مسند الشهاب: ج2 ص193 ح1166 كلّها عن ثوبان، موارد الظمآن: ص376 ح1564 عن شدّاد بن أوس، حلية الأولياء: ج6 ص46 الرقم 333 عن عمر، كنز العمّال: ج10 ص188 ح28986.</span></ref>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ترسناك ترين چيزى كه از آن بر شما مى ترسم، [وجود] پيشوايان گم راه كننده است.</span>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ الأَئِمَّةَ المُضِلّينَ، وإذا وُضِعَ السَّيفُ في اُمَّتي لَم يُرفَع عَنها إلى يَومِ القِيامَةِ، ولا تَقومُ السّاعَةُ حَتّى تَلحَقَ قَبائِلُ مِن اُمَّتي بِالمُشرِكينَ، وحَتّى تَعبُدَ قَبائِلُ مِن اُمَّتِيَ الأَوثانَ.</span>

<span dir="rtl">وإنَّهُ سَيَكونُ في اُمَّتي كَذّابونَ ثَلاثونَ، كُلُّهُم يَزعُم أنَّهُ نَبِيٌّ، وأَنَا خاتَمُ النَّبِيّينَ، لا نَبِيَّ بَعدي. ولا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي عَلَى الحَقِّ ظاهِرينَ، لا يَضُرُّهُم مَن خالَفَهُم حَتّى يأتِيَ أمرُ اللّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج4 ص98 ح4252، سنن ابن ماجة: ج2 ص1304 ح2 395 نحوه، مسند ابن حنبل: ج8 ص326 ح22458، صحيح ابن حبّان: ج15 ص110 ح6714، السنن الكبرى: ج9 ص305 ح18617 كلاهما نحوه وكلّها عن ثوبان، كنز العمّال: ج11 ص367 ح31761؛ بحار الأنوار: ج28 ص32 ذيل ح37.</span></ref>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من در حقيقت، از پيشوايان گم راه كننده، بر امّتم مى ترسم؛ [چرا كه] هر گاه شمشير در ميان امّتم نهاده شود، تا روز قيامت، از آنان برداشته نمى شود، و قيامت برپا نمى شود تا آن كه قبايلى از امّت من به مشركان بپيوندند و تا آن كه قبايلى از امّت من، بت پرست شوند. و به زودى در ميان امّتم، سى دروغگو پديد خواهند آمد كه همگى شان ادّعاى پيامبرى مى كنند، در حالى كه من، خاتمِ پيامبران هستم و پس از من، هيچ پيامبرى نخواهد آمد. همواره، گروهى از امّت من هستند كه از حق، جانبدارى مى كنند و پيروزند و هر كس با ايشان مخالفت كند، زيانى به آنان نمى رسانَد تا آن گاه كه فرمان خدا در رسد.</span>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل عن صفوان: حَدَّثَني أبُو المُخارِقِ زُهَيرُ بنُ سالِمٍ أنَّ عُمَيرَ بنَ سَعدٍ الأَنصارِيَّ كانَ وَلّاهُ عُمَرُ حِمصَ، فَذَكَرَ الحَديثَ، قالَ عُمَرُ ـ يَعني لِكَعبٍ ـ: إنّي أسأَلُكَ عَن أمرٍ فَلا تَكتُمني. قالَ: وَاللّهِ لا أكتُمُكَ شَيئا أعلَمُهُ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: [ما]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من كنزالعمّال، وهو ممّا يقتضيه السياق.</span></ref> <span dir="rtl">أخوَفُ شَيءٍ تَخَوَّفُهُ على اُمّةِ مُحمّدٍ صلى الله عليه و آله؟ قالَ: أئِمَّةً مُضِلِّينَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ عُمَرُ: صَدَقتَ، قَد أسَرَّ ذلِكَ إلَيَّ وأعلَمَنيهِ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج1 ص97 ح293، كنز العمّال: ج5 ص756 ح14293.</span></ref>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل ـ به نقل از صفوان، از ابو المُخارق زُهَير بن سالم ـ: عُمَير بن سعد انصارى ـ كه عُمَر، او را حاكم حِمص قرار داده بود ـ گفت: عمر به كعب گفت: در باره چيزى از تو مى پرسم. آن را از من، پوشيده مدار.</span>

<span dir="rtl">كعب گفت: به خدا سوگند، چيزى را كه بدانم، از تو پوشيده نمى دارم.</span>

<span dir="rtl">عمر گفت: خوفناك ترين چيزى كه از آن بر امّت محمّد صلى الله عليه و آله مى ترسى، چيست؟</span>

<span dir="rtl">كعب گفت: پيشوايانِ گم راه كننده.</span>

<span dir="rtl">عمر گفت: راست گفتى. اين را پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، محرمانه به من گفت و از آن، آگاهم ساخت.</span>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: كُنّا جُلوسا عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وهُوَ نائِمٌ ورأسُهُ في حِجري، فَتَذاكَرنا الدَّجّالَ، فَاستَيقَظَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مُحمَرّا وَجهُهُ، فَقالَ:</span>

<span dir="rtl">لَغَيرُ الدَّجّالِ أخوَفُ عَلَيكُم مِنَ الدَّجّالِ: الأَئِمَّةُ المُضِلّونَ، وسَفكُ دِماءِ عِترَتي مِن بَعدي؛ أنَا حَربٌ لِمَن حارَبَهُم، وَسِلمٌ لِمَن سالَمَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص512 ح1120 عن عبد اللّه بن يحيى الحضرمي، الاحتجاج: ج1 ص632 ح147عن يحيى الحضرمي، بحار الأنوار: ج28 ص48 ح12؛ المصنّف لابن أبي شيبة: ج8 ص653 ح32، مسند أبي يعلى: ج1 ص244 ح462 كلاهما عن عبد اللّه بن نجي نحوه وليس فيهما ذيله من «وسفك دماء»، كنز العمّال: ج10 ص270 ح29414.</span></ref>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: نزد پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بوديم و ايشان، خوابيده و سرش در دامان من بود. سخن از دجّال به ميان آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه چهره اش سرخ شده بود از خواب بيدار شد و فرمود: «من از غير دجّال، بيشتر بر شما مى ترسم تا از دجّال: از پيشوايان گم راه كننده، و ريختن خون هاى اهل بيتم پس از من. من با هر كه با ايشان بجنگد، در جنگم و با هر كه با ايشان آشتى باشد، آشتى ام».</span>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَستُ أخافُ عَلى اُمَّتي جوعا يَقتُلُهُم، وَلا عَدُوّا يَجتاحُهُم، وَل ـ كِنِّي أخافُ على اُمَّتي أئِمَّةً مُضِلّينَ؛ إن أطاعوهُم فَتَنوهُم، وإن عَصَوهُم قَتَلوهُم.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج8 ص149 ح7653 عن أبي اُمامة، كنز العمّال: ج6 ص22 ح14671.</span></ref>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نگرانى من براى امّتم اين نيست كه از گرسنگى بميرند يا دشمن بر آنان يورش آورَد؛ بلكه از وجود پيشوايان گم راه كننده بر آنان مى ترسم، كه اگر فرمانشان بَرند، گم راهشان سازند و اگر نافرمانى شان كنند، آنان را به قتل رسانند.</span>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إذا أرادَ اللّهُ بِقَومٍ شَرّا أكثَرَ جُهّالَهُم وأَقَلَّ فُقَهاءَهُم، فَإِذا تَكَلَّمَ الجاهِلُ وَجَدَ أعوانا، وَإِذا تَكَلَّمَ الفَقيهُ قُهِرَ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج1 ص246 ح952 عن ابن عمر، كنز العمّال: ج10 ص137 ح28692.</span></ref>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه خداوند براى مردمى بدى [و گزندى را] بخواهد، نادانانشان را فزونى مى بخشد و دين شناسانشان را اندك مى سازد. هر گاه نادان سخن گويد، ياورانى مى يابد و هر گاه دين شناس سخن بگويد، شكست مى خورَد.</span>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إذا أرادَ [اللّهُ] بِقَومٍ شَرّا وَلّى عَلَيهِم سُفَهاءَهُم، وقَضّى بَينَهُم جُهّالَهُم، وجَعَلَ المالَ في بُخَلائِهِم.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج1 ص246 ح954 عن أبي سعيد الخدري، كنز العمّال: ج6 ص7 ح14595.</span></ref>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [خداوند] عز و جل هر گاه بدىِ مردمى را بخواهد، نابخردانشان را بر آنان فرمان روا مى كند و نادانانشان را در ميانشان قاضى مى گردانَد و دارايى را در دست بخيلانشان قرار مى دهد.</span>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى هذِهِ الاُمَّةِ مِنَ الدَّجّالِ، أئِمَّةٌ مُضِلّونَ، وهُم رُؤَساءُ أهلِ البِدَعِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص316 ح632.</span></ref>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: از دجّال بدتر ـ كه من از آن بر اين امّت مى ترسم ـ، پيشوايانِ گم راه كننده اند. اينان، سركرده بدعت گزاران اند.</span>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لِكُلِّ اُمَّةٍ آفَةٌ، وآفَةُ هذِهِ الاُمَّةِ بَنو اُمَّيَةَ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح الأخبار: ج2 ص528 ح453 نقلاً عن أبي نعيم؛ الفتن: ج1 ص129 ح312 عن النزّال بن سبرة، كنز العمّال: ج11 ص364 ح31755.</span></ref>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر امّتى آفتى دارد. آفت اين امّت، بنى اميّه است.</span>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في خُطبَتِهِ المُسمّاةِ بِالقاصِعَةِ ـ: ألا وقَد أمعَنتُم فِي البَغيِ، وأَفسَدتُم فِي الأَرضِ، مُصارَحَةً للّهِِ بِالمُناصَبَةِ، ومُبارَزَةً لِلمُؤمِنينَ بِالمُحارَبَةِ، فَاللّهَ اللّهَ في كِبرِ الحَمِيَّةِ وفَخرِ الجاهِلِيَّةِ! فَإِنَّهُ مَلاقِحُ الشَّنَآنِ</span> <ref><span dir="rtl">الشَّناءة: البُغض، وقد شنأته شنئا... وشنآنا (الصحاح: ج1 ص57 «شنأ»).</span></ref><span dir="rtl">، ومَنافِخُ الشَّيطانِ، الَّتي خَدَعَ بِهَا الاُمَمَ الماضِيَةَ، وَالقُرونَ الخالِيَةَ، حَتّى أعنَقوا</span> <ref><span dir="rtl">أعنَقَ: إذا أسرع (النهاية: ج3 ص310 «عنق»).</span></ref> <span dir="rtl">في حَنادِسِ</span> <ref><span dir="rtl">الحِنْدِسُ: الليلُ المُظلم (تاج العروس: ج8 ص252 «حندس»).</span></ref> <span dir="rtl">جَهالَتِهِ، ومَهاوي ضَلالَتِهِ، ذُلُلاً عَن سِياقِهِ، سُلُسا</span> <ref><span dir="rtl">رجُلٌ سَلِسٌ: أي لَيِّنٌ مُنقاد (الصحاح: ج3 ص938 «سلسل»).</span></ref> <span dir="rtl">في قِيادِهِ، أمرا تَشابَهَتِ القُلوبُ فيهِ، وتَتابَعَتِ القُرونُ عَلَيهِ، وكِبرا تَضايَقَتِ الصُّدورُ بِهِ.</span>

<span dir="rtl">ألا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِكُم وَكُبَرائِكُمُ! الَّذينَ تَكَبَّروا عَن حَسَبِهِم، وتَرَفَّعوا فَوقَ نَسَبِهِم، وأَلقَوُا الهَجينَةَ عَلى رَبِّهِم</span> <ref><span dir="rtl">قال ابن أبي الحديد: «وألقوا الهجينة على ربّهم» روي: «الهجينة» وروي «الهُجنة»، والمراد بهما الاستهجان من قولك: هو يهجّن كذا؛ أي يقبّحه، ويستهجنه؛ أي يستقبحه. أي نسبوا ما في الأنساب من القبح بزعمهم إلى ربّهم (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج13 ص149).</span></ref><span dir="rtl">، وجاحَدُوا اللّهَ عَلى ما صَنَعَ بِهِم، مُكابَرَةً لِقَضائِهِ، ومُغالَبَةً لِالائِهِ، فَإِنَّهُم قَواعِدُ أساسِ العَصَبِيَّةِ، ودَعائِمُ أركانِ الفِتنَةِ، وسُيوفُ اعتِزاءِ</span> <ref><span dir="rtl">التعزّي: الانتماء والانتساب إلى القوم والعَزاء والعَزوَة: اسمٌ لِدَعوى المستغيث، وهو أن يقول: يا لَفُلان،أو يا لَلأنصار، ويا لَلمُهاجرين (النهاية: ج3 ص233 «عزا»).</span></ref> <span dir="rtl">الجاهِلِيَّةِ، فَاتَّقُوا اللّهَ ولا تَكونوا لِنِعَمِهِ عَلَيكُم أضدادا، ولا لِفَضلِهِ عِندَكُم حُسّادا، ولا تُطيعُوا الأَدعِياءَ الَّذينَ شَرِبتُم بِصَفوِكُم كَدَرَهُم، وخَلَطتُم بِصِحَّتِكُم مَرَضَهُم، وأَدخَلتُم في حَقِّكُم باطِلَهُم، وهُم أساسُ الفُسوقِ، وأحلاسُ العُقوقِ.</span>

<span dir="rtl">اِتَّخَذَهُم إبليسُ مَطايا ضَلالٍ، وجُندا بِهِم يَصولُ عَلَى النّاسِ، وتَراجِمَةً يَنطِقُ عَلى ألسِنَتِهِمُ، استِراقا لِعُقولِكُم، وَدُخولاً في عُيونِكُم، ونَفثا في أسماعِكُم. فَجَعَلَكُم مَرمى نَبلِهِ، ومَوطِئَ قَدَمِهِ، ومَأخَذَ يَدِهِ.</span>

<span dir="rtl">فَاعتَبرِوا بِما أصابَ الاُمَمَ المُستَكبِرينَ مِن قَبلِكُم، مِن بأسِ اللّهِ وصَولاتِهِ، و وَقائِعِهِ ومَثُلاتِهِ، وَاتَّعِظوا بِمَثاوي خُدودِهِم ومَصارِعِ جُنوبِهِم، واستَعيذوا بِاللّهِ مِن لَواقِحِ الكِبرِ كَما تَستَعيذونَهُ مِن طَوارِقِ الدَّهرِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 192، بحار الأنوار: ج14 ص467 ح37.</span></ref>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در خطبه معروف به «قاصعه» ـ: هان! شما ياغيگرى را از حد گذرانديد و در زمين به تباهى پرداختيد. با خداوند، آشكارا به دشمنى برخاستيد و در برابر مؤمنان، عَلَم جنگ برافراشتيد. زنهار، زنهار، از تكبّر نژادى و نازِش جاهلى كه اينها، تخمِ دشمنى و رَمِه هاى شيطان اند و شيطان، به واسطه آنها، امّت هاى گذشته و نسل هاى پيشين را فريفت، چندان كه در تاريكى هاى جهالت او و ورطه هاى گم راهى اش شتافتند، در حالى كه به راحتى، آنان را راند و به آسانى، دل هاشان را [هر سو كه خواست] كشيد! به سوى كارى شتافتند كه دل ها در آن همسان اند و نسل هاى پيشين، پياپى به آن ادامه دادند؛ به سوى گردن فرازى و تكبّرى كه سينه ها بر اثر آن تنگ [و انباشته] شد.</span>

<span dir="rtl">پس زنهار، زنهار، از فرمانبَرى مِهتران و بزرگانتان كه به شرافت خانوادگى خويش نازيدند و تبار خويش را برتر ديدند و نانژادگى [ديگران] را به گردن پروردگارشان انداختند و نيكى هايى را كه خداوند در حقّ ايشان كرده بود، انكار كردند.</span>

<span dir="rtl">بدين سان، با قضاى او ستيزيدند و با نعمت هايش جنگيدند؛ زيرا اينان، پايه هاى عصبيّت و ستون هاى فتنه و شمشيرهاى تفاخر نَسَبى جاهلى اند. پس، از خدا پروا كنيد و با نعمت هايى كه او به شما داده، دشمنى نكنيد و به لطفى كه در حقّ شما كرده، حسد نَوَرزيد و از گزافه گويانى كه زلال خود را با تيره آنان نوشيديد، پيروى نكنيد. سلامتتان را با بيمارى آنان، در آميختيد و باطلِ آنان را در حقّ خود، وارد ساختيد، در حالى كه ايشان، پايه هاى گناه و پَلاس هاى نافرمانى (/ بدرفتارى با خويشان) هستند.</span>

<span dir="rtl">ابليس، آنان را مَركب هاى گم راهى قرار داد و لشكرى كه با آنها بر مردم مى تازد و سخنگويانى كه از زبان آنان، سخن مى گويد، تا خِردهاى شما را برُبايد و به چشمان شما درآيد و در گوش هايتان بدَمَد. پس شما را آماج خَدَنگ خويش و قدمگاهش و دستگيره اش قرار داد.</span>

<span dir="rtl">پس، از گزند خدا و يورش هاى او و ضربات و كيفرهاى او كه بر امّت هاى گردنكشِ پيش از شما رسيد، درس بياموزيد و از جايگاه گونه ها و افتادنگاه پهلوهايشان (قبر و لحد)، پند بگيريد و از آنچه باعث گردنكشى مى شود، به خدا پناه ببريد، چنان كه از بلاهاى روزگار به او پناه مى بريد.</span>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ مِن رِسالَتِهِ إلى سَعدِ الخَيرِ ـ: وكُلُّ اُمَّةٍ قَد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الكِتابِ حينَ نَبَذوهُ، و وَلّاهُم عَدُوَّهُم حينَ تَوَلَّوهُ، وكانَ مِن نَبذِهِمُ الكِتَابَ أن أقاموا حُروفَهُ وحَرَّفوا حُدودَهُ، فَهُم يَروُونَهُ ولا يَرعَونَهُ، وَالجُهّالُ يُعجِبُهُم حِفظُهُم لِلرِّوايَةِ، وَالعُلَماءُ يَحزُنُهُم تَركُهُم لِلرِّعايَةِ، وكانَ مِن نَبذِهِمُ الكِتابَ أن وَلَّوهُ الَّذينَ لا يَعلَمونَ، فَأَورَدوهُمُ الهَوى، وَأصدَروهُم إلَى الرَّدى، وغَيَّروا عُرَى الدّينِ، ثُمَّ وَرَّثوهُ فِي السَّفَهِ وَالصِّبا</span> <ref><span dir="rtl">قال المجلسي قدس سره: قوله عليه السلام: «ثمّ ورّثوه» أي جعلوه ميراثا يرثه كلُّ سفيه جاهل، أو صبيّ غير عاقل (مرآة العقول: ج25 ص116).</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">فَالاُمَّةُ يَصدُرونَ عَن أمرِ النّاسِ بَعدَ أمرِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالَى وعَلَيهِ يَرِدونَ، فَبِئسَ لِلظّالِمينَ بَدَلاً؛ وَلايَةُ النّاسِ بَعدَ وَلايَةِ اللّهِ، وثَوابُ النّاسِ بَعدَ ثَوابِ اللّهِ، ورِضَا النّاسِ بَعدَ رِضَا اللّهِ! فَأَصبَحَتِ الاُمَّةُ كَذلِكَ ـ وفيهِمُ المُجتَهِدونَ فِي العِبادَةِ ـ عَلى تِلكَ الضَّلالَةِ، مُعجَبونَ مَفتونونَ، فَعِبادَتُهُم فِتنَةٌ لَهُم ولِمَنِ اقتَدى بِهِم، وقَد كانَ فِي الرُّسُلِ ذِكرى لِلعابِدينَ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص53 ح16، بحار الأنوار: ج78 ص359 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ از نامه ايشان به سَعد الخير ـ: خداوند، از هر امّتى، آن گاه علم كتاب [آسمانى] را گرفت كه آنان، خود، آن را به دور افكندند و هنگامى دشمنشان را بر آنان فرمان روا ساخت كه ايشان، خود، تن به فرمان روايى او دادند. از جمله مصاديق دور افكندن كتابشان، اين بود كه حروف [و كلمات] آن را پاس داشتند و حدود [و معانى] آن را تحريف كردند. از اين رو، تنها به روايت آن مى پردازند؛ امّا پاسش نمى دارند و آن را به كار نمى بندند، و نادانان از اين كه روايت را حفظ دارند، خوش حال اند؛ ليكن دانايان از اين كه به محتواى آن عمل نمى كنند، اندوهناك اند. از ديگر مصاديق دور افكندن كتابشان، اين بود كه متولّيان آن را كسانى قرار دادند كه آن را نمى شناسند. پس اين متولّيان، آنها را به آبشخور هوس بُردند و به نابودى شان كشاندند و دستگيره هاى دين را تغيير دادند. سپس، آن را براى مُشتى نادان و كودك [صفت] به ميراث نهادند.</span>

<span dir="rtl">پس اينك امّت، به جاىِ گرفتن فرمان هاى خود از خداوند ـ تبارك و تعالى ـ، آنها را از مردم مى گيرند و چه جايگزينى بدى كرده اند ستمگران كه ولايت مردم را به جاى ولايت [و حاكميّت] خدا گُزيده اند و پاداش مردم را به جاى پاداش خدا و خشنودى مردم را به جاى خشنودى خدا! امّت، به چنين وضعى درآمده اند و عبادت پيشگان آنان نيز در همين گم راهى به سر مى بَرَند و مغرور و فريفته گشته اند. عبادتشان، مايه فتنه و گم راهى آنان و پيروانشان شده است، در حالى كه در ميان فرستادگان الهى، درس عبرتى براى عبادت پيشگان، وجود دارد.</span>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ لا يَستَحيي أن يُعَذِّبَ اُمَّةً دانَت بِإِمامٍ لَيسَ مِنَ اللّهِ، وإن كانَت في أعمالِها بَرَّةً تَقِيَّةً.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص376 ح5، الغيبة للنعماني: ص133 ح15 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان، بحار الأنوار: ج68 ص113 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خداوند، شرم نمى كند از اين كه امّتى را كه به پيشوايى غير الهى معتقد باشند عذاب كند، هر چند آن امّت، نيكوكار و پَروا پيشه باشند.</span>

<span id="سوء-الظن-بالأنبياء-والشك-في-البراهين-الواضحة"></span>
== <span dir="rtl">4 / 2: سوءُ الظَّنِّ بِالأَنبِياءِ وَالشَّكُّ فِي البَراهينِ الواضِحَةِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 2: بدگمانى به پيامبران و ترديد در برهان هاى روشن</span>

<span dir="rtl">«أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُاْ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِى أَفْوَاهِهِمْ وَ قَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا اُرْسِلْتُم بِهِ وَ إِنَّا لَفِى شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ * قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِى اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ مَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ * وَ مَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا ءَاذَيْتُمُونَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ * وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">إبراهيم: 9 ـ 13.</span></ref>

<span dir="rtl">«آيا خبرِ كسانى كه پيش از شما بودند: قوم نوح و عاد و ثمود، و آنان كه بعد از ايشان بودند [و] كسى جز خدا از آنان آگاهى ندارد، به شما نرسيده است؟ فرستادگانشان، دلايل آشكار برايشان آوردند؛ ولى آنان، دست هايشان را [به نشانه اعتراض] بر دهان هايشان نهادند و گفتند: «ما به آنچه شما بدان مأموريت داريد، كافريم و از آنچه ما را بدان مى خوانيد، سخت در شكّيم». پيامبرانشان گفتند: «مگر در باره خدا، پديدآورنده آسمان ها و زمين، ترديدى هست؟ او شما را دعوت مى كند تا پاره اى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمان معيّنى به شما مهلت دهد». گفتند: «شما جز بشرى مانند ما نيستيد. مى خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مى پرستيدند، باز داريد. پس براى ما حجّتى آشكار بياوريد». پيامبرانشان به آنان گفتند: «ما جز بشرى مثل شما نيستيم؛ ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد، منّت مى نهد و ما را نرسد كه جز به اذن خدا براى شما حجّتى بياوريم و مؤمنان، بايد تنها بر خدا توكّل كنند». و چرا بر خدا توكّل نكنيم، حال آن كه ما را به راه هايمان رهبرى كرده است؟ و البته ما بر آزارى كه به ما رسانديد، شكيبايى خواهيم كرد، و توكّل كنندگان، بايد تنها بر خدا توكّل كنند. و كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند: «شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد، مگر اين كه به كيش ما بازگرديد». پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه: «حتماً ستمگران را هلاك خواهيم كرد»».</span>

<span id="تكذيب-آيات-الله"></span>
== <span dir="rtl">4 / 3: تَكذيبُ آياتِ اللّهِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 3: انكار نشانه هاى خدا</span>

<span dir="rtl">«كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُواْ بِايَاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنفال: 52.</span></ref>

<span dir="rtl">« [رفتارشان] مانند رفتار خاندان فرعون و كسانى است كه پيش از آنان بودند: به آيات خدا كفر ورزيدند. پس خدا به [سزاى] گناهانشان گرفتارشان كرد. آرى. خداوند، نيرومندِ سختْ كيفر است».</span>

<span dir="rtl">«كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بِايَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ وَكُلٌّ كَانُواْ ظَالِمِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنفال: 54.</span></ref>

<span dir="rtl">« [رفتارى] چون رفتار فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند، كه آيات پروردگارشان را تكذيب كردند. پس ما آنان را به [سزاى] گناهانشان هلاك، و فرعونيان را غرق كرديم، و همه آنان ستمكار بودند».</span>

<span dir="rtl">راجع: آل عمران: 11، يونس: 73، الفرقان: 36، القمر: 42</span>

<span dir="rtl">و ص132 (الاُمّة / الفصل الخامس: ما تشابهت فيه الاُمم / تكذيب الأنبياء عليهم السلام).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: آل عمران: آيه 11، يونس: آيه 73، فرقان: آيه 36، قمر: آيه 42.</span>

<span dir="rtl">وص 133 (امّت / فصل پنجم: نقاط تشابه امّت ها / تكذيب پيامبران عليهم السلام).</span>

<span id="الاستهزاء-بالأنبياء"></span>
== <span dir="rtl">4 / 4: الاِستِهزاءُ بِالأَنبِياءِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 4: ريشخند كردن پيامبران</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 10.</span></ref>

<span dir="rtl">«و پيش از تو پيامبرانى به استهزا گرفته شدند. پس آنچه را ريشخند مى كردند، گريبانگيرِ ريشخند كنندگان ايشان گرديد».</span>

<span dir="rtl">«وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ».</span> <ref><span dir="rtl">الرعد: 32.</span></ref>

<span dir="rtl">«و بى گمان، فرستادگان پيش از تو [نيز] مسخره شدند. پس به كسانى كه كافر شده بودند، مهلت دادم. آن گاه، آنان را [به كيفر] گرفتم. پس چگونه بود كيفر من؟».</span>

<span dir="rtl">«يَاحَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ * أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">يس: 30 و 31.</span></ref>

<span dir="rtl">«دريغا بر اين بندگان! هيچ فرستاده اى بر آنان نيامد، مگر آن كه او را ريشخند مى كردند. مگر نديده اند كه چه بسيار نسل ها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آنها به سويشان بازنمى گردند؟».</span>

<span dir="rtl">«وَ كَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِىٍّ فِى الْأَوَّلِينَ * وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن نَّبِىٍّ إِلَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ * فَأَهْلَكْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشًا وَ مَضَى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الزخرف: 6 ـ 8.</span></ref>

<span dir="rtl">«و چه بسا پيامبرانى كه در [ميان] گذشتگان روانه كرديم. و هيچ پيامبرى به سوى ايشان نيامد، مگر اين كه او را به ريشخند مى گرفتند. و نيرومندتر از آنان را به هلاكت رسانيديم و سنّت پيشينيان، تكرار شد».</span>

<span dir="rtl">راجع: الأنبياء: 41، غافر: 83.</span>

<span dir="rtl">ر. ك: انبيا: آيه 41، غافر: آيه 83.</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">السيرة النبويّة لابن هشام: قالَ ابنُ إسحاقَ: ومَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ فيما بَلَغَني ـ بِالوَليدِ بنِ المُغيرَةِ واُمَيَّةَ بنِ خَلَفٍ وبِأَبي جَهلِ بنِ هِشامٍ، فَهَمَزوهُ وَاستَهزَؤوا بِهِ، فَغاظَهُ ذلِكَ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالى عَلَيهِ في ذلِكَ مِن أمرِهِم: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">السيرة النبويّة لابن هشام: ج2 ص36، تفسير ابن أبي حاتم: ج4 ص1267 ح7137، السيرة النبويّه لابن كثير: ج2 ص85.</span></ref>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">السيرة النبوية، ابن هشام ـ به نقل از ابن اسحاق ـ: آن گونه كه به من رسيده است، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر وليد بن مُغَيره و اُميّة بن خَلَف و ابو جهل بن هشام گذشت و آنان، به او نيش زدند و ريشخندش كردند، به طورى كه ايشان ناراحت شد. پس خداوند متعال، اين آيه را در باره ايشان بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرو فرستاد: «و پيش از تو پيامبرانى به استهزا گرفته شدند. پس آنچه را ريشخند مى كردند، گريبانگير ريشخند كنندگان ايشان گرديد».</span>

<span id="الافتراء-على-الله"></span>
== <span dir="rtl">4 / 5: الاِفتَراءُ عَلَى اللّهِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 5: افترا بستن به خدا</span>

<span dir="rtl">«وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُم مِّنَ الْقُرَى وَ صَرَّفْنَا الْايَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ * فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا ءَالِهَةً بَلْ ضَلُّواْ عَنْهُمْ وَ ذَلِكَ إِفْكُهُمْ وَ مَا كَانُواْيَفْتَرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأحقاف: 27 و 28.</span></ref>

<span dir="rtl">«و بى گمان، همه شهرهاى پيرامون شما را هلاك كرده و آيات خود را گونه گون، بيان داشته ايم، اميد كه آنان بازگردند. چرا آن كسانى كه اينان، غير از خدا، به منزله معبودانى، براى تقرّب [به خدا] اختيار كرده بودند، يارى شان نكردند، و بلكه از دستشان دادند؟ و اين بود دروغِ آنان و آنچه برمى بافتند».</span>

<span id="التآمر-على-الأنبياء-والمجادلة-لإدحاض-الحق"></span>
== <span dir="rtl">4 / 6: التَّآمُرُ عَلَى الأَنبِياءِ وَالمُجادِلَةُ لِإدحاضِ الحَقِّ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 6: توطئه عليه پيامبران و مجادله به قصد بى اعتبار كردن حق</span>

<span dir="rtl">«كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ كُلُّ اُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جَادَلُواْ بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُواْ بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ».</span> <ref><span dir="rtl">غافر: 5.</span></ref>

<span dir="rtl">«پيش از اينان، قوم نوح، و بعد از آنان، دسته هاى مخالف [ديگر] به تكذيب پرداختند، و هر امّتى، آهنگ فرستاده خود كردند تا او را بگيرند، و به [وسيله] باطل، جدال نمودند تا حقيقت را با آن، پايمال كنند. پس آنان را فرو گرفتم. چگونه بود كيفر من؟!».</span>

<span id="الظلم-والطغيان-والترف-والبطر"></span>
== <span dir="rtl">4 / 7: الظُّلمُ وَالطُّغيانُ وَالتَّرَفُ وَالبَطَرُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 7: ستم و سركشى و رفاه زدگى و سرمستى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ تِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا».</span> <ref><span dir="rtl">الكهف: 59.</span></ref>

<span dir="rtl">«و [مردم] آن شهرها چون بيدادگرى كردند، هلاكشان كرديم، و براى هلاكتشان موعدى مقرّر داشتيم».</span>

<span dir="rtl">«وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَ مَا كَانُواْلِيُؤْمِنُواْكَذَلِكَ نَجْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">يونس: 13.</span></ref>

<span dir="rtl">«و قطعاً نسل هاى پيش از شما را هنگامى كه ستم كردند، به هلاكت رسانديم، و پيامبرانشان، دلايل آشكار برايشان آوردند؛ و [لى] بر آن نبودند كه ايمان بياورند. اين گونه، مردم گناهكار را جزا مى دهيم».</span>

<span dir="rtl">«وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">إبراهيم: 13.</span></ref>

<span dir="rtl">«و كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند: «شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد، مگر اين كه به كيش ما بازگرديد». پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتماً ستمگران را هلاك خواهيم كرد».</span>

<span dir="rtl">«وَ قَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُواْ هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغَى».</span> <ref><span dir="rtl">النجم: 52.</span></ref>

<span dir="rtl">«و پيش تر [از همه آنها] قوم نوح را [عذاب كرديم]؛ زيرا كه آنان، ستمگرتر و سركش تر بودند».</span>

<span dir="rtl">«وَ كَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِينَ * فَلَمَّا أَحَسُّواْ بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ * لَا تَرْكُضُواْ وَ ارْجِعُواْ إِلَى مَا اُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئلُونَ * قَالُواْ يَاوَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ * فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنبياء: 11 ـ 15.</span></ref>

<span dir="rtl">«و چه بسيار شهرها را كه [مردمش] ستمكار بودند، درهم شكستيم، و پس از آنها، قومى ديگر پديد آورديم. پس چون عذاب ما را احساس كردند، به ناگاه از آن مى گريختند. [هان!] مگريزيد و به سوى آنچه در آن متنعّم بوديد و [به سوى] سراهايتان بازگرديد. باشد كه مورد پرسش قرار گيريد. گفتند: «اى واى بر ما، كه ما واقعاً ستمگر بوديم!». سخنشان، پيوسته همين بود، تا آنان را دروشده بى جان گردانيديم».</span>

<span dir="rtl">«وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَن مِّن بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">القصص: 58.</span></ref>

<span dir="rtl">«و چه بسيار شهرها كه [مردمش را] هلاك كرديم؛ [زيرا] زندگى خوش، آنها را سرمست كرده بود. اين است سراهايشان كه پس از آنان، جز براى عدّه كمى، مورد سكونت قرار نگرفته است و ماييم كه وارث آنان بوديم».</span>

<span dir="rtl">راجع: الأنعام: 32 و 33 و 42 ـ 45، الأعراف: 165، التوبة: 70، هود: 116 و 117،</span>

<span dir="rtl">إبراهيم: 13، الحجّ: 45، المؤمنون: 33، الفرقان: 37 ـ 39، الروم: 9،</span>

<span dir="rtl">الزخرف: 23 ـ 25،النجم: 50 ـ 52.</span>

<span dir="rtl">ر. ك: انعام: آيه 32 و 33 و 42 ـ 45، اعراف: آيه 165، توبه: آيه 70، هود: آيه 116 و 117، ابراهيم: آيه 13، حج: آيه 45، مؤمنون: آيه 233، فرقان: آيه 37 ـ 39، روم: آيه 9، زخرف: آيه 23 ـ 25، نجم: آيه 50 ـ 52.</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: الظُّلمُ يُزِلُّ القَدَمَ، ويَسلُبُ النِّعَمَ، ويُهلِكُ الاُمَمَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص36 ح1734، عيون الحكم والمواعظ: ص52 ح1356.</span></ref>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: ستم، گام را مى لغزاند، نعمت ها را مى بَرد و امّت ها را نابود مى كند.</span>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ مِن كتابٍ لَهُ إلى اُمَراءِ الأَجنادِ حينَ استِخلافِهِ ـ: أمّا بَعدُ، فَإِنَّما أهلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم أنَّهُم مَنَعُوا النّاسَ الحَقَّ فَاشتَرَوهُ، وأَخَذوهُم بِالباطِلِ فَاقتَدَوهُ</span> <ref><span dir="rtl">قال ابن أبي الحديد: أي منعوا الناس الحقّ فاشترى الناس الحقّ منهم بالرُّشاء والأموال؛ أي لم يضعوا الاُمور مواضعها، ولا ولَّوا الولايات مستحقّيها، وكانت اُمورهم الدينيّة والدنياويّة تجري على وفق الهوى والغرض الفاسد، فاشترى الناس منهم الميراث والحقوق كما تشترى السلع بالمال. ثمّ قال: «وأخذوهم بالباطل فاقتدوه» أي حملوهم على الباطل فجاء الخلف من بعد السّلف، فاقتدوا بآبائهم وأسلافهم في ارتكاب ذلك الباطل ظنّا أنّه حقّ لما قد ألفوه ونشؤوا وربّوا عليه (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج18 ص77).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 79، بحار الأنوار: ج33 ص487 ح692.</span></ref>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از نامه ايشان به سرداران سپاه، آن گاه كه به خلافت رسيد ـ: امّا بعد، آنچه پيشينيانِ شما را نابود كرد، اين بود كه مردم را از حق، باز داشتند. در نتيجه، مردم، حق را فروختند. آنان مردم را به باطل كشاندند و مردم [نيز ناگزير]، از آن باطل، پيروى نمودند.</span> <ref><span dir="rtl">ابن ابى الحديد مى گويد: يعنى مردم را از حقّشان محروم ساختند و در نتيجه، مردم با رشوه و پول، حق را از آنان خريدند. يعنى كارها را در جايگاه خود قرار ندادند و منصب ها را به شايستگان آن نسپردند و امور دينى و دنيايىِ ايشان، بر وفق هوس و اغراض فاسد مى گشت. لذا مردم، ميراث و حقوق را، همچون كالا، با پول مى خريدند. سپس فرمود: «و مردم را به باطل گرفتند و آنان، از آن پيروى نمودند»؛ يعنى آنان را به باطل كشاندند و در نتيجه، خَلَف از پى سَلَف آمد و به پيروى از پدران و اسلاف خود، باطل را به گمان آن كه حقّ است، مرتكب شدند؛ چرا كه با آن باطل، نشو و نما يافتند و بِدان، خو گرفتند (شرح نهج البلاغة: ج18 ص77).</span></ref>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام: فَاحذَروا ما حَذَّرَكُمُ اللّهُ بِما فَعَلَ بِالظَّلَمَةِ في كِتابِهِ، ولا تَأمَنوا أن يَنزِلَ بِكُم بَعضَ ما تَواعَدَ بِهِ القومَ الظّالِمينَ فِي الكِتابِ.</span>

<span dir="rtl">وَاللّهِ! لَقَد وَعَظَكُمُ اللّهُ في كِتابِهِ بِغَيرِكُم، فَإِنَّ السَّعيدَ مَن وُعِظَ بِغَيرِهِ، ولَقَد أسمَعَكُمُ اللّهُ في كِتابِهِ ما قَد فَعَلَ بِالقَومِ الظّالِمينَ مِن أهلِ القُرى قَبلَكُم، حَيثُ قالَ: «وَ كَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً»، وإنَّما عَنى بِالقَريَةِ أهلَها حَيثُ يَقولُ: «وَ أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِينَ»، فَقالَ عز و جل: «فَلَمَّا أَحَسُّواْ بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ» يَعني يَهرُبونَ، قالَ: «لَا تَرْكُضُواْ وَ ارْجِعُواْ إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئلُونَ»، فَلَمّا أتاهُمُ العَذابُ «قَالُواْ يَاوَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ * فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ»، وايمُ اللّهِ إنَّ هذِهِ عِظَةٌ لَكُم وتَخويفٌ، إنِ اتَّعَظتُم وخِفتُم.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص74 ح29، الأمالي للصدوق: ص595 ح822، تحف العقول: ص251 وليس فيه ذيله من قوله تعالى: «فَمَا زَالَت...» وكلاهما نحوه، أعلام الدين: ص224 وفيه «يرهبون» بدل «يهربون» وكلّها عن سعيد بن المسيّب، بحارالأنوار: ج78 ص144 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: از رفتارى كه خداوند با ستمگران كرده و در كتاب خويش، شما را از آن برحذر داشته است، برحذر باشيد و خويشتن را از اين كه برخى از تهديدهايى كه خداوند در قرآن، در باره مردمان ستمگر كرده است، شما را فرو گيرد، ايمن مپنداريد.</span>

<span dir="rtl">به خدا سوگند، خداوند در كتاب خود، شما را به [سرگذشت] ديگران، پند داده است. پس خوش بخت، كسى است كه از ديگران، پند گيرد. خداوند، كارى را كه با مردمان ستمگر آبادى هاى پيش از شما كرده، به گوش شما رسانيده و فرموده است: «و چه بسيار شهرها را كه [مردمش] ستمكار بودند، درهم شكستيم». مقصود از آبادى، مردم آن است؛ زيرا مى فرمايد: «و پس از آنها قومى ديگر، پديد آورديم». پس فرمود: «پس چون عذاب ما را احساس كردند، به ناگاه از آن مى گريختند» ؛ يعنى گريزگاهى مى جستند. فرمود: « [هان!] مگريزيد و به سوى آنچه در آن متنعّم بوديد و [به سوى] سراهايتان بازگرديد. باشد كه شما مورد پرسش قرار گيريد»، و چون عذاب بر آنان فرود آمد، «گفتند: «اى واى بر ما، كه ما واقعاً ستمگر بوديم!». سخنشان پيوسته همين بود، تا آنان را درو شده بى جان گردانيديم». به خدا سوگند كه اين، براى شما پند و ترساندن است، اگر اهل پند گرفتن و ترسيدن باشيد.</span>

<span id="ترك-النهي-عن-المنكر"></span>
== <span dir="rtl">4 / 8: تَركُ النَّهيِ عَنِ المُنكَرِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 8: وا نهادن نهى از منكر</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ اُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِى الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا اُتْرِفُواْ فِيهِ وَ كَانُواْ مُجْرِمِينَ * وَ مَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصْلِحُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">هود: 116 و 117.</span></ref>

<span dir="rtl">«پس چرا از نسل هاى پيش از شما خِردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين، باز دارند، جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان، نجاتشان داديم؟ و كسانى كه ستم كردند، به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند، رفتند و آنان، گناهكار بودند. و پروردگار تو [هر گز] بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند، به ستم، هلاك كند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عز و جل لا يُعَذِّبُ العامَّةَ بِعَمَلِ الخاصَّةِ حَتّى يَرَوُا المُنكَرَ بَينَ ظَهرانَيهِم وهُم قادِرونَ عَلى أن يُنكِروهُ فَلا يُنكِروهُ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ عَذَّبَ اللّهُ الخاصَّةَ وَالعامَّةَ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج6 ص218 ح17736، فتح الباري: ج1 ص14 وليس فيه «فلا ينكروه»، تفسير ابن كثير: ج3 ص154 و ص311 كلّها عن عدي بن عميرة، كنز العمّال: ج3 ص65 ح5515.</span></ref>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل عموم مردم را به سبب عمل [و گناه] عدّه اى خاص، عذاب نمى كند، مگر آن گاه كه منكر را در ميان خويش ببينند و بتوانند آن را نفى كنند [و تغييرش دهند] و نكنند. هر گاه چنين شد، خداوند، همگان را عذاب مى كند.</span>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ المَعصِيَةَ إذا عَمِلَ بِهَا العَبدُ سِرّا لَم تَضُرَّ إلّا عامِلَها، وَإذا عَمِلَ بِها عَلانِيَةً ولَم يُعَيَّر</span> <ref><span dir="rtl">عَيَّرتُه به: قبّحتُه به ونَسَبْتُه إليه (المصباح المنير: ص439 «عار»). وفي قرب الإسناد: «يغيّر» بدل«يعيّر».</span></ref> <span dir="rtl">عَلَيهِ أضَرَّت بِالعامَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">ثواب الأعمال: ص311 ح2 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، قرب الإسناد: ص55 ح179 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج100 ص78 ح35.</span></ref>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر بنده، گناه را پنهانى انجام دهد، جز به انجام دهنده آن، زيان نمى رسانَد و هر گاه آشكارا انجامش دهد و كسى به او اعتراض نكند، زيانش به همگان مى رسد.</span>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: رَحمَةُ مَن لا يَرحَمُ تَمنَعُ الرَّحمَةَ، وَاستِبقاءُ مَن لا يُبقي يُهلِكُ الاُمَّةَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص96 ح5430، عيون الحكم والمواعظ: ص270 ح4974.</span></ref>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: رحم كردن به كسى كه رحم نمى كند، مانع رحمت [الهى] مى شود و باقى گذاشتنِ كسى كه باقى نمى گذارد، امّت را به نابودى مى كشانَد.</span> <ref><span dir="rtl">به تعبير سعدى:</span>

<span dir="rtl">ترحّم بر پلنگ تيزدندانستمكارى بود بر گوسپندان.</span></ref>

<span id="النسيان-والغفلة-والقسوة"></span>
== <span dir="rtl">4 / 9: النِّسيانُ وَالغَفلَةُ وَالقَسوَةُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 9: فراموشى و غفلت و سنگ دلى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى اُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ * فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ * فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَىْ ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا اُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 42 ـ 44.</span></ref>

<span dir="rtl">«و به يقين، ما به سوى امّت هايى كه پيش از تو بودند، [پيامبرانى] فرستاديم و آنان را به تنگىِ معيشت و بيمارى دچار ساختيم، تا به زارى و خاكسارى درآيند. پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنان رسيد، تضرّع نكردند؟ ولى [حقيقت اين است كه] دل هايشان سخت شده و شيطان، آنچه را انجام مى دادند، برايشان آراسته است. پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند، فراموش كردند، درهاى هر چيزى [از نعمت ها] را بر آنان گشوديم، تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند، شاد گرديدند. ناگهان، [گريبان] آنان را گرفتيم و يكباره، نوميد شدند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: وَايمُ اللّهِ، ما كانَ قَومٌ قَطُّ في غَضِّ نِعمَةٍ مِن عَيشٍ فَزالَ عَنهُم، إلّا بِذُنوبٍ اجتَرَحوها؛ لِأَنَّ اللّهَ لَيسَ بِظَلّامٍ لِلعَبيدِ، ولَو أنَّ النّاسَ حينَ تَنزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وتَزولُ عَنهُمُ النِّعَمُ فَزِعوا إلى رَبِّهِم بِصِدقٍ مِن نِيّاتِهِم، ووَلَهٍ مِن قُلوبِهِم، لَرَدَّ عَلَيهِم كُلَّ شارِدٍ، وأصلَحَ لَهُم كُلَّ فاسِدٍ</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 178، بحارالأنوار: ج6 ص57 ح7 وراجع: الخصال: ص624 ح10 وتحف العقول: ص114.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: به خدا سوگند كه هر گز، مردمى در زندگى پُر ناز و نعمتى نبوده اند و آن نعمت ها از آنان به زوال نيامده است، مگر به سبب گناهانى كه مرتكب شدند؛ چرا كه خداوند، نسبت به بندگان، ستمكار نيست. اگر مردم، آن گاه كه بلاها و كيفرها بر آنان فرود مى آيد و نعمت ها از دستشان مى رود، با نيّت هاى راستين و دل هاى واله به پروردگارشان پناه ببرَند، بى گمان، هر گريخته اى را به آنان بازگردانَد و هر تباهى را برايشان اصلاح مى كند.</span>

<span id="الذنوب"></span>
== <span dir="rtl">4 / 10: الذُّنوبُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 10: گناهان</span>

<span dir="rtl">«أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِى الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِى مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 6.</span></ref>

<span dir="rtl">«آيا نديده اند كه پيش از آنان، چه بسيار امّت ها را هلاك كرديم؟ [امّت هايى كه] در زمين به آنان، امكاناتى داديم كه براى شما آن امكانات را فراهم نكرده ايم، و [باران هاى] آسمان را پى در پى بر آنان، فرو فرستاديم و رودبارها را از زير [شهرهاى] آنان روان ساختيم. پس ايشان را به [سزاى] گناهانشان، هلاك كرديم و پس از آنان، نسل هاى ديگرى پديد آورديم».</span>

<span dir="rtl">«كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُواْ بِايَاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنفال: 52.</span></ref>

<span dir="rtl">« [رفتارشان] مانند رفتار خاندان فرعون و كسانى است كه پيش از آنان بودند: به آيات خدا كفر ورزيدند. پس خدا به [سزاى] گناهانشان، گرفتارشان كرد. آرى. خداوند، نيرومندِ سختْ كيفر است».</span>

<span dir="rtl">راجع: هود: 116 و 117، الإسراء: 17، غافر: 21، الدخان: 37، الأحقاف: 18 و 19 و 23 ـ 25، الحاقّة: 9 و 10.</span>

<span dir="rtl">ر. ك: هود: آيه 16 و 117، اسرا: آيه 17، غافر: آيه 21، دخان: آيه 37، احقاف: آيه 18 و 19 و 23 ـ 25، حاقّه: آيه 9 ـ 10.</span>

<span id="الاختلاف"></span>
== <span dir="rtl">4 / 11: الاِختِلافُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 11: اختلاف</span>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَختَلِفوا، فَإِنَّ مَن كانَ قَبلَكُمُ اختَلَفوا فَهَلَكوا.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج3 ص1282 ح3289 و ج2 ص849 ح2279، مسند ابن حنبل: ج2 ص83 ح3907 و ص84 ح3908، مسند أبي يعلى: ج5 ص153 ح5320، مسند ابن الجعد: ص83 ح464كلّهاعن ابن مسعود نحوه، كنز العمّال: ج1 ص177 ح894.</span></ref>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اختلاف نكنيد؛ زيرا پيشينيانِ شما اختلاف كردند و نابود شدند.</span>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله ـ لَمَّا بَعَثَ أصحابَهُ بِأَمرٍ فَتَفَرَّقوا فيما بَينَهُم ـ: أذَهَبتُم مِن عِندي جَميعا وجِئتُم مُتَفَرِّقينَ؟! إنَّما أهلَكَ مَن كانَ قَبلَكُمُ الفُرقَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج1 ص377 ح1539، المصنّف لابن أبي شيبة: ج8 ص468 ح1، السيرة النبويّة لابن كثير: ج2 ص365 كلّها عن سعد بن أبي وقّاص، كنز العمّال: ج1 ص182 ح920.</span></ref>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ آن گاه كه يارانش را در پىِ كارى فرستاد و آنان، در ميان خود، اختلاف كردند ـ: شما از نزد من با هم رفتيد و جدا آمديد؟! پيشينيانِ شما را همين جدايى از ميان بُرد.</span>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: مَا اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِيِّها، إلّا ظَهَرَ أهلُ باطِلِها عَلى أهلِ حَقِّها.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج7 ص370 ح7754 عن ابن عمر، حلية الأولياء: ج4 ص313 الرقم 283، سير أعلام النبلاء: ج4 ص311 الرقم 113 كلاهما عن الشعبي من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج1 ص183 ح929؛ كتاب سليم بن قيس: ج2 ص570 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله و ص845 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج28 ص55 ح22.</span></ref>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ امّتى پس از پيامبرش اختلاف نكردند، مگر آن كه باطل گرايان آنها بر حق گرايانشان چيره آمدند.</span>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين عن حذيفة بن اليمان: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لَن تُفتَنَ اُمَّتي حَتّى يَظهَرَ فيهِمُ التَّمايُزُ وَالتَّمايُلُ وَالمَقامِعُ.</span>

<span dir="rtl">قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، مَا التَّمايُزُ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: التَّمايُزُ عَصَبِيَّةٌ يُحدِثُهَا النّاسُ بَعدي فِي الإِسلامِ.</span>

<span dir="rtl">قُلتُ: فَمَا التَّمايُلُ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: تَميلُ القَبيلَةُ عَلَى القَبيلَةِ فَتَستَحِلُّ حُرمَتَها.</span>

<span dir="rtl">قُلتُ: فَمَا المَقامِعُ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: سَيرُ الأَمصارِ بَعضِها إلى بَعضٍ، تَختَلِفُ أعناقُهُم فِي الحَربِ.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج4 ص569 ح8597، الفتن: ج1 ص37 ح35، كنز العمّال: ج11 ص184 ح31147.</span></ref>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از حُذَيفة بن يمان ـ: پيامبر خدا فرمود: «امّت من، هرگز به فتنه (/ گم راهى) نخواهد افتاد، مگر آن گاه كه تمايز و تمايل و مَقامِع در ميان آنها پديد آيد».</span>

<span dir="rtl">گفتم: اى پيامبر خدا! تمايز چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «تمايز، عصبيّتى</span> <ref><span dir="rtl">عصبيّت: قوم گرايى، تعصبات نژادى و قبيله اى.</span></ref> <span dir="rtl">است كه مردم، پس از من، در اسلام پديد مى آورند».</span>

<span dir="rtl">گفتم: تمايل چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «تجاوز قبيله اى به قبيله اى و روا شمردن ريختن خون آنان است».</span>

<span dir="rtl">گفتم: مَقامِع چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «حركت كردن [و لشكركشى مردمِ] شهرها به سوى همديگر و به جنگ هم برخاستن».</span>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: وَ ايمُ اللّهِ، مَا اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِيِّها، إلّا ظَهَرَ باطِلُها عَلى حَقِّها، إلّا ما شاءَ اللّهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للمفيد: ص235 ح5، الأمالي للطوسي: ص11 ح13، كشف الغمّة: ج2 ص5 كلّها عن الأصبغ بن نباتة، وقعة صفين: ص224 عن أبي سنان الأسلمي؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج5 ص181 عن أبي سنان عن أبيه وفيهما «أهلُ باطلها عن أهلِ حقّها».</span></ref>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: سوگند به خدا كه هر گز امّتى پس از پيامبرش اختلاف نكردند، جز آن كه باطل گرايان آن [امّت] بر حق گرايانش چيره آمدند، مگر آن كه خدا نخواست.</span>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إيّاكُم وَالتَّلَوُّنَ</span> <ref><span dir="rtl">مُتَلَوِّنٌ: إذا كان لا يثبت على دينٍ واحد (الصحاح: ج6 ص2197 «لون»).</span></ref> <span dir="rtl">في دينِ اللّهِ، فَإِنَّ جَماعَةً فيما تَكرَهونَ مِنَ الحَقِّ خَيرٌ مِن فُرقَةٍ فيما تُحِبّونَ مِنَ الباطِلِ، وإنَّ اللّهَ سُبحانَهُ لَم يُعطِ أحَدا بِفُرقَةٍ خَيرا، مِمَّن مَضى وَلا مِمَّن بَقِيَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 176، بحار الأنوار: ج2 ص313 ح76.</span></ref>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: زنهارتان باد از بى ثباتى در دين خدا؛ زيرا هم داستانى در حق، اگرچه ناخوش داريد، بهتر از پراكندگى در باطلى است كه خوشايند شماست. خداوند سبحان، به هيچ كس، چه در گذشته و چه اكنون، به سبب جدايى، خيرى عطا نكرده است.</span>

<span dir="rtl">راجع: ص54 (الامّة / الفصل الثالث: عوامل تقدم الامم / وحدة الكلمة).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: ص55 (امّت / فصل سوم: عوامل پيشرفت امّت ها / همبستگى).</span>

<span id="فساد-الخاصة"></span>
== <span dir="rtl">4 / 12: فَسادُ الخاصَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 12: تباهى خواص</span>

<span dir="rtl">71.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: وَيلٌ لِاُمَّتي مِن عُلَماءِ السَّوءِ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج10 ص197 ح29038 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن أنس.</span></ref>

<span dir="rtl">71.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: واى بر امّت من از عالمان بد!</span>

<span dir="rtl">72.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يا عَلِيُّ، هَلاكُ اُمَّتي عَلى يَدَي كُلِّ مُنافِقٍ عَليمِ اللِّسانِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص69 ح103، مشكاة الأنوار: ص238 ح687، أعلام الدين: ص94، روضة الواعظين: ص11 كلّها عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج2 ص106 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">72.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى على! هلاكت امّت من به دست منافقانِ زبانباز است.</span>

<span dir="rtl">73.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أخوَفَ ما أَخافُ عَلى اُمَّتي كُلُّ مُنافِقٍ عَليمِ اللِّسانِ</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج1 ص57 ح143 وص 101 ح310 كلاهما عن عمر، شعب الإيمان: ج2 ص284 ح1775 عن عمران بن حصين وفيه «عليكم» بدل «على اُمّتي»، سِيَر أعلام النبلاء: ج11 ص445 الرقم 102 عن عمر، كنز العمّال: ج10 ص186 ح28969؛ منية المريد: ص137، بحار الأنوار: ج2 ص110 ح21.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">73.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشترين ترس من بر امّتم، از منافقان زبانباز است.</span>

<span dir="rtl">74.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنّي لا أخافُ عَلى اُمَّتي مُؤمِنا ولا مُشرِكا، أمَّا المُؤمِنُ فَيَمنَعُهُ اللّهُ بِإيمانِهِ، وأَمَّا المُشرِكُ فَيَقمَعُهُ اللّهُ بِشِركِهِ، ولكِنّي أخافُ عَلَيكُم كُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ</span> <ref><span dir="rtl">الجَنانُ: القَلْبُ (الصحاح: ج5 ص2094 «جنن»).</span></ref> <span dir="rtl">عالِمِ اللِّسانِ، يَقولُ ما تَعرِفونَ، ويَفعَلُ ما تُنكِرونَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 27 عن الإمام عليّ عليه السلام، تحف العقول: ص179 وفيه «حلو اللسان» بدل «عالم اللسان»، الغارات: ج1 ص248، منية المريد: ص136، بحار الأنوار: ج2 ص110 ح20؛ المعجم الأوسط: ج7 ص128 ح7065 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج10 ص199 ح29046.</span></ref>

<span dir="rtl">74.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من بر امّت خويش، از جانب مؤمن يا مشرك نمى ترسم. مؤمن را خداوند به سبب ايمانش [از صدمه زدن به امّتم] باز مى دارد و مشرك را خداوند، به سبب شركش سركوب مى كند؛ بلكه بر شما از كسى مى ترسم كه در دل، منافق و در زبان، عالم است؛ چيزى را مى گويد كه شما مى پسنديد و كارى را مى كند كه شما نمى پسنديد.</span>

<span dir="rtl">75.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير عن كثير بن عبداللّه عن أبيه عن جدّه: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: إنّي أخافُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي مِن أعمالٍ ثَلاثَةٍ.</span>

<span dir="rtl">قالوا: ما هِيَ يا رَسولَ اللّهِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: زَلَّةُ العالِمِ</span> <ref><span dir="rtl">في مسند الشهاب والفردوس: «عالم» بدل «العالم»، وهو الأنسب للسياق.</span></ref><span dir="rtl">، أو حُكمٌ جائِرٌ، أو هَوىً مُتَّبَعٌ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج17 ص17 ح14، مسند الشهاب: ج2 ص174 ح1127، جامع بيان العلم: ج2 ص110 نحوه، الفردوس: ج1 ص61 ح172 عن عمرو بن عوف، كنز العمّال: ج10 ص185 ح28966 نحوه؛ مستدرك الوسائل: ج17 ص358 ح21575 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.</span></ref>

<span dir="rtl">75.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير ـ به نقل از كثير بن عبد اللّه، از پدرش، از جدّش ـ: از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمايد: «من براى امّتم پس از خود، از سه كار مى ترسم».</span>

<span dir="rtl">گفتند: آن سه كار چيست، اى پيامبر خدا؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «لغزش عالم، يا حكومت (/ داورىِ) ظالمانه، يا هوس پيروى شده».</span>

<span dir="rtl">76.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: قِوامُ</span> <ref><span dir="rtl">قِوامُ الشيء: عِمادُه الذي يقوم به (النهاية: ج4 ص124 «قوم»).</span></ref> <span dir="rtl">الدّين وَالدُّنيا بِأَربَعَةٍ: عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَهُ، وجاهِلٍ لا يَستَنكِفُ أن يَتَعَلَّمَ، وجَوادٍ لا يَبخَلُ بِمَعروفِهِ، وفَقيرٍ لا يَبيعُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ، فَإِذا ضَيَّعَ العالِمُ عِلمَهُ استَنكَفَ الجاهِلُ أن يَتَعَلَّمَ، وإذا بَخِلَ الغَنِيُّ بِمَعروفِهِ باعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 372 عن جابر، بحار الأنوار: ج71 ص417 ح39؛ المناقب للخوارزمي: ص368 ح388 عن جابر نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">76.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: استوارى دين و دنيا، به چهار چيز است: عالمى كه به علم خويش عمل كند؛ نادانى كه از آموختن علم، سر باز نزند؛ بخشنده اى كه از بخشش، مضايقه نورزد؛ و تهى دستى كه آخرتش را به دنيايش نفروشد. پس هر گاه عالمْ علمش را تباه كند، نادان از فرا گرفتن علم، سر باز مى زند و هر گاه توانگر از بخششْ دريغ كند، تهى دست، آخرتش را به دنيايش مى فروشد.</span>

<span dir="rtl">77.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: قِوامُ الدُّنيا بِأَربَعَةٍ: بِعالِمٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِهِ، وبِغَنِيٍّ باذِلٍ لِمَعروفِهِ، وبِجاهِلٍ لا يَتَكَبَّرُ أن يَتَعَلَّمَ، وبِفَقيرٍ لا يَبيعُ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ. وإذا عَطَّلَ العالِمُ عِلمَهُ، وأَمسَكَ الغَنِيُّ مَعروفَهُ، وتَكَبَّرَ الجاهِلُ أن يَتَعَلَّمَ، وباعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ، فَعَلَيهِمُ الثُّبورُ</span> <ref><span dir="rtl">الثُّبور: الهلاك (النهاية: ج1 ص206 «ثبر»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص222، التوحيد: ص306 ح1، الأمالي للصدوق: ص424 ح560، الاحتجاج: ج1 ص611 ح138، الاختصاص: ص237 و الأربعة الأخيرة عن الأصبغ بن نباتة نحوه وفيها «قامت الدنيا بثلاثة» بدل «قِوام الدنيا بأربعة»، بحار الأنوار: ج78 ص62 ح143.</span></ref>

<span dir="rtl">77.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: استوارى دنيا، به چهار چيز است: به عالمى كه علمش را به كار بندد؛ به توانگرى كه بخشش كند؛ به نادانى كه از آموختن علم، تكبّر نورزد؛ و به تهى دستى كه آخرتش را به دنياى ديگرى نفروشد. هر گاه عالم، علمش را بيكار گذارد و توانگر، از بخشش مضايقه كند و جاهل، از آموختن علم، تكبّر ورزد و تهى دست، آخرتش را به دنياى ديگرى بفروشد، نابودى به سراغشان مى آيد.</span>

<span dir="rtl">78.</span> <span dir="rtl">الخصال عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام: قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: قِوامُ الدّينِ بِأَربَعَةٍ: بِعالِمٍ ناطِقٍ مُستَعمِلٍ لَهُ، وبِغَنِيٍّ لا يَبخَلُ بِفَضلِهِ عَلى أهلِ دِينِ اللّهِ، وبِفَقيرٍ لا يَبيعُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ، وبِجاهِلٍ لا يَتَكَبَّرُ عَن طَلَبِ العِلمِ. فَإِذا كَتَمَ العالِمُ عِلمَهُ، وبَخِلَ الغَنِيُّ بِمالِهِ، وباعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ، وَاستَكبَرَ الجاهِلُ عَن طَلَبِ العِلمِ، رَجَعَتِ الدُّنيا إلى وَرائِها القَهقَرى</span> <ref><span dir="rtl">القَهقَرى: الرجوع إلى خَلْف، فإذا قلتَ: رَجعت القَهقَرى، فكأنّك قلتَ: رجعت الرجوع الذي يُعرف بهذا الاسم؛ لأنّ القَهقَرى ضَربٌ من الرجوع (الصحاح: ج2 ص801 «قهر»).</span></ref><span dir="rtl">. فَلا تَغُرَّنَّكُم كَثرَةُ المَساجِدِ، وأجسادُ قَومٍ مُختَلِفَةٍ.</span>

<span dir="rtl">قيلَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، كَيفَ العَيشُ في ذلِكَ الزَّمانِ؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: خالِطوهُم بِالبَرّانِيَّةِ ـ يَعني فِي الظّاهِرِ ـ وخالِفوهُم فِي الباطِنِ...</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص197 ح5، مشكاة الأنوار: ص241 ح697 وفيه «الباطل» بدل «الباطن»، روضة الواعظين: ص 11 نحوه، بحار الأنوار: ج2 ص67 ح9.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">78.</span> <span dir="rtl">الخصال ـ به نقل از زراره، از امام باقر عليه السلام ـ: اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «قوام دين، به چهار چيز است: به عالمِ گويا و عامل؛ به توانگرى كه از بخشش به اهل دين خدا دريغ نورزد؛ به نادارى كه آخرت خود را به دنيايش نفروشد؛ و به نادانى كه از طلب علم، تكبّر نورزد. پس هر گاه عالم، علمِ خود را پوشيده بدارد و توانگر، به مال خود بُخل بورزد و نادار، آخرت خود را به دنيايش بفروشد و نادان، از طلب علمْ تكبّر ورزد، دنيا به عقب باز مى گردد. پس زنهار كه فراوانى مسجدها و وجود انسان هاى ناهمدل [در آنها] شما را نفريبد!».</span>

<span dir="rtl">گفته شد: اى امير مؤمنان! در آن زمان، چگونه بايد زيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «در ظاهر با آنان بياميزيد و در باطن، با آنان مخالف باشيد...».</span>

<span dir="rtl">79.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ لَمّا سُئِلَ عَن فَسادِ العامَّةِ ـ: إنَّما هِيَ مِن فَسادِ الخاصَّةِ، وإنَّمَا الخاصَّةُ لَيُقَسَّمونَ على خَمسٍ: العُلَماءُ وهُمُ الأَدِلّاءُ عَلَى اللّهِ، وَالزُّهَّادُ وهُمُ الطَّريقُ إلَى اللّهِ، وَالتُّجّارُ وهُم اُمَناءُ اللّهِ، وَالغُزاةُ وهُم أنصارُ دينِ اللّهِ، وَالحُكّامُ وهُم رُعاةُ خَلقِ اللّهِ.</span>

<span dir="rtl">فَإِذا كانَ العالِمُ طَمّاعا ولِلمالِ جَمّاعا، فَبِمَن يُستَدَلُّ؟! وإذا كانَ الزّاهِدُ راغِبا ولِما في أيدِي النّاسِ طالِبا، فَبِمَن يُقتَدى؟! وإذا كانَ التّاجِرُ خائِنا ولِلزَّكاةِ مانِعا، فَبِمَن يُستَوثَقُ؟! وإذا كانَ الغازي مُرائِيا وللِكَسبِ ناظِرا، فَبِمَن يُذَبُّ عَنِ المُسلِمينَ؟! وإذا كانَ الحاكِمُ ظالِما وفِي الأَحكامِ جائِرا، فَبِمَن يُنصَرُ المَظلومُ عَلَى الظّالِمِ؟!</span>

<span dir="rtl">فَوَ اللّهِ! ما أتلَفَ النّاسَ إلَا العُلماءُ الطَّمّاعونَ، وَالزُّهّادُ الرّاغِبونَ، وَالتُّجّارُ الخائِنونَ، وَالغُزاةُ المُراؤونَ، وَالحُكّامُ الجائِرونَ، «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الشعراء: 227.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم «ترجمة محمّد عليّ الأنصاري»: ص542 ح106؛ تاريخ دمشق: ج23 ص140 عن شقيق بن إبراهيم نحوه من دون إسنادٍ إلى الإمام عليّ عليه السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">79.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در پاسخ پرسش از تباهى توده مردم ـ: تباهى آنان، در واقع، از تباهى خواص است. خواص، به پنج دسته تقسيم مى شوند: عالمان كه راه نمايان به سوى خدا هستند؛ زاهدان كه راهِ به سوى خدا هستند؛ بازرگانان كه امينان خدا هستند؛ مجاهدان كه ياران دين خدا هستند؛ و فرمان روايان كه سرپرستانِ خلق خدايند.</span>

<span dir="rtl">پس هر گاه عالم، طمعكار و ثروت اندوز باشد، از چه كسى بايد راه نمايى جُست؟! هر گاه زاهد، دنياخواه و طالب آن چيزى باشد كه مردم دارند، از چه كسى بايد پيروى كرد؟! هر گاه بازرگان، خيانتكار باشد و زكات نپردازد، به چه كسى بايد اعتماد كرد؟! هر گاه مجاهد، رياكار و چشم به كسب [غنيمت] داشته باشد، به وسيله چه كسى بايد از مسلمانان دفاع كرد؟! و هر گاه فرمان روا، ستمگر و در فرمان روايى (/ قضاوتْ) بيدادگر باشد، ستم ديده بايد از چه كسى در برابر ستمگر، يارى جويد؟!</span>

<span dir="rtl">به خدا سوگند، مردم را نابود نكردند، مگر عالمانِ طمعكار و زاهدانِ دنياخواه و بازرگانانِ خيانتكار و مجاهدانِ رياكار و فرمان روايانِ بيدادگر. «و كسانى كه ستم كردند، به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه، باز خواهند گشت».</span>

<span id="سوء-التدبير"></span>
== <span dir="rtl">4 / 13: سوءُ التَّدبيرِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 13: سوءتدبير</span>

<span dir="rtl">80.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ الفَقرَ، وَلكِن أخافُ عَلَيهِم سُوءَ التَّدبيرِ.</span> <ref><span dir="rtl">عوالي اللآلي: ج4 ص39 ح134.</span></ref>

<span dir="rtl">80.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من بر امّتم از فقر نمى ترسم؛ بلكه از بى تدبيرى (سوء مديريت) مى ترسم.</span>

<span id="حب-الدنيا"></span>
== <span dir="rtl">4 / 14: حُبُّ الدُّنيا</span> ==

<span dir="rtl">4 / 14: دنيادوستى</span>

<span dir="rtl">81.</span> <span dir="rtl">صحيح مسلم عن أبي سعيد الخدريّ: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ: أخوَفُ ما أخافُ عَلَيكُم ما يُخرِجُ اللّهُ لَكُم مِن زَهرَةِ الدُّنيا.</span>

<span dir="rtl">قالوا: و ما زَهرَةُ الدُّنيا يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: بَرَكاتُ الأَرضِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج2 ص728 ح122، صحيح البخاري: ج5 ص2362 ح6063، المعجم الأوسط: ج9ص 15 ح8990، مسند ابن حنبل: ج4 ص16 ح11035، صحيح ابن حبّان: ج10 ص371 ح4513 وليس فيهما ذيله؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص133 كلّها نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">81.</span> <span dir="rtl">صحيح مسلم ـ به نقل از ابو سعيد خُدْرى ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بيشترين ترس من بر شما، از شُكوفه دنياست كه خداوند برايتان مى رويانَد».</span>

<span dir="rtl">گفتند: شكوفه دنيا چيست، اى پيامبر خدا؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «بركت هاى زمين».</span>

<span dir="rtl">82.</span> <span dir="rtl">سنن أبي داود عن ثوبان: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: يُوشَكُ الاُمَمُ أن تَداعى</span> <ref><span dir="rtl">تَداعَت عليكم الاُمم: أي اجتمعوا ودعا بعضهم بعضا (النهاية: ج2 ص120 «دعا»).</span></ref> <span dir="rtl">عَلَيكُم كَما تَداعَى الأَكَلَةُ إلى قَصعَتِها.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ قائِلٌ: ومِن قِلَّةٍ نَحنُ يَومَئِذٍ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: بَل أنتُم يَومَئِذٍ كَثيرٌ، ولكِنَّكُم غُثاءٌ</span> <ref><span dir="rtl">غُثاءُ السيلِ: ما يجيء فوق السيل ممّا يحمله من الزبد والوسخ وغيره (النهاية: ج3 ص343 «غثا»).</span></ref> <span dir="rtl">كَغُثاءِ السَّيلِ، ولَيَنزِعَنَّ اللّهُ مِن صُدورِ عَدُوِّكُمُ المَهابَةَ مِنكُم، ولَيَقذِفَنَّ اللّهُ في قُلوبِكُمُ الوَهَنَ</span> <ref><span dir="rtl">الوَهْنُ: الضَعْفُ (الصحاح: ج6 ص2215 «وهن»).</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ قائِلٌ: يا رَسولَ اللّهِ، وما الوَهَنُ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: حُبُّ الدُّنيا وكَراهِيَةُ المَوتِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج4 ص111 ح4297، مسند ابن حنبل: ج8 ص327 ح22460، تهذيب الكمال: ج13ص 47 الرقم 2811، حلية الأولياء: ج1 ص182 الرقم 31، تاريخ دمشق: ج23 ص330 ح5086، كنز العمّال: ج 11 ص330 ح30916.</span></ref>

<span dir="rtl">82.</span> <span dir="rtl">سنن أبى داوود ـ به نقل از ثَوبان ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «زودا كه امّت ها بر [نابودى] شما هجوم آورند، چنان كه خورندگان به كاسه شان هجوم مى بَرَند!».</span>

<span dir="rtl">گوينده اى گفت: از اندك بودن شمارمان در آن روزگار؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «نه. در آن روزگار، شمارِ شما بسيار است؛ امّا همچون كف و خاشاكِ روى سيلابيد. خداوند، هيبت شما را از دل هاى دشمنانتان مى گيرد، و خدا، در دل هاى شما سستى مى افكند».</span>

<span dir="rtl">گوينده اى گفت: اى پيامبر خدا! سستى چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «دنيادوستى و ناخوش داشتن مرگ».</span>

<span dir="rtl">83.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا عَظَّمَت اُمَّتِيَ الدُّنيا، نُزِعَت مِنها هَيبَةُ الإِسلامِ.</span> <ref><span dir="rtl">نوادر الاُصول: ج2 ص12 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج3 ص183 ح6070؛ تفسير جوامع الجامع: ج1 ص703، تنبيه الخواطر: ج1 ص75 و ج2 ص243.</span></ref>

<span dir="rtl">83.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه امّت من، دنيا را بزرگ شمارند، شُكوه اسلام از دل هاى آنان، گرفته مى شود.</span>

<span dir="rtl">84.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي زَهرَةُ الدُّنيا</span> <ref><span dir="rtl">زهرة الدُّنيا وزينتها أي: حُسنها وبهجتُها وكثرةُ خيرها (النهاية: ج2 ص322 «زهر»).</span></ref> <span dir="rtl">وكَثرَتُها.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير الطبري: ج13 الجزء 25 ص30، تفسير ابن كثير: ج7 ص193 من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله، الكشّاف: ج3 ص404، تفسير القرطبي: ج16 ص27؛ تفسير جوامع الجامع: ج3 ص286.</span></ref>

<span dir="rtl">84.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشترين ترس من براى امّتم، از زرق و برق دنيا و فراوانىِ آن است.</span>

<span dir="rtl">85.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي أن يَكثُرَ لَهُمُ المالُ فَيَتَحاسَدوا ويَقتَتلِوا.</span> <ref><span dir="rtl">مسند الشاميّين: ج2 ص164 ح1115 عن أبي عامر الأشعري، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص316 ح3139 من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله نحوه، كنز العمّال: ج10 ص200 ح27051؛ تنبيه الخواطر: ج 1 ص127.</span></ref>

<span dir="rtl">85.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشترين ترس و نگرانى من براى امّتم، اين است كه مال و ثروت برايشان فراوان شود و [براى آن] بر يكديگر حسد ورزند (/ رقابت كنند) و يكديگر را بكُشند.</span>

<span dir="rtl">86.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ لِكُلِّ اُمَّةٍ فِتنَةً</span> <ref><span dir="rtl">الفِتْنَةُ: الامتحان والاختبار (الصحاح: ج6 ص2175 «فتن»).</span></ref><span dir="rtl">، وفِتنَةُ اُمَّتِيَ المالُ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص569 ح2336، مسند ابن حنبل: ج6 ص152 ح17478، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص354 ح7896، صحيح ابن حبّان: ج8 ص17 ح3223، المعجم الكبير: ج19ص 179 ح404 كلّها عن كعب بن عياض، كنز العمّال: ج3 ص191 ح6106.</span></ref>

<span dir="rtl">86.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر امّتى آزمايشى دارد و آزمايش امّت من، [با] پول و ثروت است.</span>

<span dir="rtl">87.</span> <span dir="rtl">السنن الكبرى عن عبد اللّه بن حوالة: كُنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَشَكَونا إلَيهِ العُريَ وَالفَقرَ وقِلَّةَ الشَّيءِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: أبشِروا، فَوَ اللّهِ لَأَنَا بِكَثرَةِ الشَّيءِ أخوَفني</span> <ref><span dir="rtl">هكذا في المصدر، وفي المصادر الاُخرى: «لَأَخوَفُ».</span></ref> <span dir="rtl">عَلَيكُم مِن قِلَّتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">السنن الكبرى: ج9 ص302 ح18609، حلية الأولياء: ج2 ص3 الرقم 87، دلائل النبوّة لأبي نعيم: ص546 ح478، تاريخ دمشق: ج1 ص73 ح46، كنز العمّال: ج10 ص155 ح38218.</span></ref>

<span dir="rtl">87.</span> <span dir="rtl">السنن الكبرى ـ به نقل از عبد اللّه بن حواله ـ: نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بوديم و از برهنگى و نيازمندى و كم چيزى [خود] به ايشان، شِكوه كرديم.</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خوش باشيد! به خدا سوگند كه از فراوانىِ چيز (ثروت)، بيشتر براى شما مى ترسم تا از اندك بودنِ آن».</span>

<span dir="rtl">88.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل عن زيد بن وهب عن رجل: إنَّ أعرابِيّا أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ أكَلَتنَا الضَّبُعُ</span> <ref><span dir="rtl">الضَّبعُ: يعني السنة المُجدبة، وهي في الأصل الحَيَوانُ المعروف، والعرب تُكنّي به عن سنة الجدب (النهاية: ج3 ص73 «ضبع»).</span></ref><span dir="rtl">، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: غَيرُ الضَّبُعِ عِندي أخوَفُ عَلَيكُم مِنَ الضَّبُعِ، إنَّ الدُّنيا سَتُصَبُّ عَلَيكُم صَبّا، فَيالَيتَ اُمَّتي لا تَلبَسُ الذَّهَبَ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج9 ص46 ح23183، المعجم الأوسط: ج4 ص198 ح3964، المصنّف لابن أبي شيبة: ج8 ص137 ح84، مسند الطيالسي: ص60 ح447 كلّها عن أبي ذرّ، دلائل النبوّة لأبي نعيم: ص540 ح468 عن عبد اللّه وكلّها نحوه، كنز العمّال: ج3 ص219 ح6239 و6240.</span></ref>

<span dir="rtl">88.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل ـ به نقل از زيد بن وهب، از مردى ـ: باديه نشينى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! كفتار (قحطى و خشك سالى)، ما را خورد.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «از غيرِ كفتار، بيشتر بر شما مى ترسم تا كفتار. به زودى دنيا بر شما سرازير خواهد شد. كاش امّتم طلا نپوشند!».</span>

<span dir="rtl">89.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: وَاللّهِ، لَا الفَقرَ أخشى عَلَيكُم، ولكِن أخشى عَلَيكُم أن تُبسَطَ عَلَيكُمُ الدُّنيا كَما بُسِطَت عَلى مَن كانَ قَبلَكُم، فَتَنافَسوها كَما تَنافَسوها، وتُهلِكَكُم كَما أهلَكَتهُم.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج3 ص1152 ح2988، صحيح مسلم: ج4 ص2274 ح6،سنن الترمذي: ج4 ص641 ح2462، سنن ابن ماجة: ج2 ص1325 ح3997، مسند ابن حنبل ج6ص 105 ح17234 كلّها عن عمرو بن عوف، كنز العمّال: ج3 ص199 ح6161.</span></ref>

<span dir="rtl">89.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به خدا سوگند، اين فقر نيست كه من از آن بر شما مى ترسم؛ بلكه از اين بر شما مى ترسم كه دنيا، همچنان كه بر پيشينيان شما فراخ گشت، بر شما نيز فراخ گردد. پس در آن به رقابت برخيزيد، چنان كه آنان به رقابت برخاستند و شما را نيز همچون آنان، نابود كند.</span>

<span dir="rtl">90.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: الفَقرَ تَخافونَ، أوِ العَوَزَ، أو تَهُمُّكُمُ الدُّنيا؟ فَإِنَّ اللّهَ فاتِحٌ لَكُم أرضَ فارِسَ وَالرُّومِ، وتُصَبُّ عَلَيكُمُ الدُّنيا صَبّا، حَتّى لا يُزيغَنَّكُم</span> <ref><span dir="rtl">الزّيْغُ: الشّكُّ والجورُ عن الحقّ (تاج العروس: ج12 ص29 «زيغ»).</span></ref> <span dir="rtl">بَعدي ـ إن أزاغَكُم ـ إلّا هِيَ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج9 ص256 ح24037، المعجم الكبير: ج18 ص52 ح93 نحوه، مسند الشاميّين: ج2 ص182 ح1150 وليس فيه ذيله من «حتّى لا يزيغنّكم» وكلّها عن عوف بن مالك.</span></ref>

<span dir="rtl">90.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از فقر مى ترسيد يا نيازمندى؟ و يا غمِ دنيا را مى خوريد؟ خداوند، سرزمين ايران و روم را براى شما خواهد گشود و دنيا، چنان بر شما سرازير خواهد شد كه پس از من، اگر چيزى شما را منحرف كند، آن چيز، فقط دنياست.</span>

<span dir="rtl">91.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنّي لَستُ أخشى عَلَيكُم أن تُشرِكوا، وَلكِنّي أخشى عَلَيكُمُ الدُّنيا أن تَنافَسوها.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج4 ص1486 ح3816 صحيح مسلم: ج4 ص1796 ح31، السنن الكبرى: ج4 ص21 ح6809، المعجم الكبير: ج17 ص279 ح768، الطبقات الكبرى: ج2 ص205 كلّها عن عقبة بن عامر، كنز العمّال: ج3 ص219 ح6238.</span></ref>

<span dir="rtl">91.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من از اين بر شما نمى ترسم كه مشرك شويد؛ بلكه از اين بر شما مى ترسم كه بر سرِ دنيا به رقابت برخيزيد.</span>

<span dir="rtl">92.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لِكُلِّ اُمَّةٍ عِجلٌ يَعبُدونَهُ، وعِجلُ اُمَّتِيَ الدَّنانيرُ وَالدَّراهِمُ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج3 ص338 ح5019 عن حذيفة، كنز العمّال: ج3 ص223 ح6259.</span></ref>

<span dir="rtl">92.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر امّتى گوساله اى [سامرى] دارد كه آن را عبادت مى كند و گوساله امّت من، دينارها و درهم هاست.</span>

<span dir="rtl">93.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ لِكُلِّ شَيٍّ آفَةً تُفسِدُهُ، وأعظَمُ الآفاتِ آفَةٌ تُصيبُ اُمَّتي؛ حُبُّهُمُ الدُّنيا وجَمعُهُمُ الدّينارَ وَالدِّرهَمَ، لا خَيرَ في كَثيرٍ مِن جَمعِهِما</span> <ref><span dir="rtl">في كنز العمّال: «مِن جَمعِها»، و في فردوس الأخبار: ج1 ص207 ح614: «مِمَّن جَمَعَهُما».</span></ref> <span dir="rtl">إلّا مَن سَلَّطَهُ اللّهُ عَلى هَلَكَتِها فِي الحَقِّ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج1 ص171 ح641 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج3 ص221 ح6248.</span></ref>

<span dir="rtl">93.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل براى هر چيزى آفتى قرار داده است كه آن را تباه مى كند و بزرگ ترينِ آفت ها، آفتى است كه به امّت من مى رسد؛ دنيادوستىِ آنان و گردآورى دينار و درهم. در گردآورى بسيارِ اين دو، خيرى نيست، مگر براى كسى كه خداوند، او را بر خرج كردن آنها در راه حق، قدرت دهد.</span>

<span dir="rtl">94.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: لا تَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنيا كَما غَرَّت مَن كانَ قَبلَكُم مِنَ الاُمَمِ الماضِيَةِ وَالقُرونِ الخالِيَةِ، الَّذينَ احتَلَبوا دِرَّتَها</span> <ref><span dir="rtl">الدِّرَّة: اللَّبَن إذا كثُر وسالَ (النهاية: ج2 ص112 «درر»).</span></ref><span dir="rtl">، وأصابوا غِرَّتَها</span> <ref><span dir="rtl">الغِرّة: الغفلة (المصباح المنير: ص444 «غرر»).</span></ref><span dir="rtl">، وأَفنَوا عِدَّتَها، وأَخلَقوا جِدَّتَها</span> <ref><span dir="rtl">إخلاقُ الثَّوب: تقطيعه (النهاية: ج2 ص71 «خلق»). والمراد أنّهم جعلوا جديدها خلقا قديما.</span></ref><span dir="rtl">، وأَصبَحَت مَساكِنُهُم أجداثا</span> <ref><span dir="rtl">الجَدَثُ: القبر (المصباح المنير: ص92 «جدث»).</span></ref><span dir="rtl">، وأَموالُهُم ميراثا، لا يَعرِفونَ مَن أتاهُم، ولا يَحفِلونَ</span> <ref><span dir="rtl">حَفَلتُ كذا: أي باليت به (الصحاح: ج4 ص1671 «حفل»).</span></ref> <span dir="rtl">مَن بَكاهُم، ولا يُجيبونَ مَن دَعاهُم.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 230، بحار الأنوار: ج73 ص83 ح46.</span></ref>

<span dir="rtl">94.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر آينه زندگى دنيا، شما را نفريبد، چنان كه امّت هاى گذشته و نسل هاى رفته پيش از شما را فريفت؛ همانان كه به وفور نعمت دنيا دست يافتند و بِدان، غِرّه گشتند و روزهاى آن را سپرى كردند و نوِ آن را كهنه ساختند و خانه هايشان، آرامگاهشان شد و دارايى هايشان، مُرده ريگ گرديد. نه كسى را كه نزد آنان رَوَد، مى شناسند، نه به كسى كه بر آنان بگريد، توجّهى مى نمايند و نه پاسخ كسى را كه صدايشان بزند، مى دهند.</span>

<span dir="rtl">95.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إلَيكِ عَنّي يا دُنيا! فَحَبلُكِ عَلى غارِبِكِ، قَدِ انسَلَلتُ مِن مَخالِبِكِ، وأفلَتُّ مِن حَبائِلِكِ</span> <ref><span dir="rtl">حبائلُ: أي مصائد، واحدها حِبالة بالكسر، وهي ما يصاد بها من أيّ شيء كان (النهاية: ج1 ص333 «حَبَلَ»).</span></ref><span dir="rtl">، وَاجتَنَبتُ الذَّهابَ في مَداحِضِكِ</span> <ref><span dir="rtl">المَدحَضَة: المَزَلَّة. يقال: مكانٌ مَدحَضَةٌ؛ إذا كانت لاتثبت عليه الأقدام (تاج العروس: ج10 ص52 «دحض»).</span></ref><span dir="rtl">، أينَ القُرونُ الَّذينَ غَرَرتِهِم بِمَداعِبِكِ؟ أينَ الاُمَمُ الَّذينَ فَتَنتِهِم بِزَخارِفِكِ؟ فَهاهُم رَهائِنُ القُبورِ، ومَضامينُ اللُّحودِ.</span>

<span dir="rtl">وَاللّهِ، لَو كُنتِ شَخصا مَرئِيّا وقالَبا حِسِّيّا، لَأَقَمتُ عَلَيكِ حُدودَ اللّهِ؛ في عِبادٍ غَرَرتِهِم بِالأَمانِيِّ، واُمَمٍ ألقَيتِهِم فِي المَهاوي، ومُلوكٍ أسلَمتِهِم إلَى التَّلَفِ وأَورَدتِهِم مَوارِدَ البَلاءِ، إذ لا وِردَ ولا صَدَرَ</span> <ref><span dir="rtl">الصَّدَرُ: رجوع المسافر من مقصده والشارِبَة من الوِرْد (النهاية: ج3 ص15 «صدر»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 45، بحار الأنوار: ج33 ص475 ح686.</span></ref>

<span dir="rtl">95.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: دور شو از من ـ اى دنيا ـ كه من، ريسمان مهار تو را بر كوهانت افكنده ام! من از چنگال تو رَسته ام و از كمندهايت گريخته ام و از افتادن در لغزشگاه هايت، دورى كرده ام. كجايند آن نسل هايى كه با عشوه هاى خود، فريبشان دادى؟ كجايند آن امّت هايى كه با زرق و برق پوچت، فريفته شان ساختى؟ اينك، آنان، گروگانِ گورهايند و در آغوش لحدها خفته اند.</span>

<span dir="rtl">به خدا سوگند، اگر موجودى قابل رؤيت و كالبدى محسوس بودى، بى گمان، به كيفر آن كه بندگانى را به آرزوها فريفتى و امّت هايى را در ورطه هاى نابودى افكندى و شاهانى را به دستِ نابودى سپردى و آنان را به آبشخورهاى بلا بُردى كه نه آبى نوشيدند و نه از آن آبشخورها به در آمدند، حدود خدا را بر تو جارى مى ساختم.</span>

<span dir="rtl">96.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّ الدُّنيا ظِلُّ الغَمامِ...، سَلّابَةُ النِّعَمِ، أكّالَةُ الاُمَمِ، جَلّاب ـ ةُ النِّقَمِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص644 ح3681، عيون الحكم والمواعظ: ص144 ح3217.</span></ref>

<span dir="rtl">96.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: دنيا [به سانِ] سايه ابر است... رُباينده نعمت ها، خورنده امّت ها و جلب كننده مصيبت هاست.</span>

<span id="الاستهانة-بحقوق-الضعفاء"></span>
== <span dir="rtl">4 / 15: الاِستِهانَةُ بِحُقوقِ الضُّعَفاءِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 15: بى توجّهى به حقوق ضعيفان</span>

<span dir="rtl">97.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ لاُ يُقَدِّسُ اُمّةً لا يَأخُذُ الضَّعيفُ حَقَّهُ مِنَ القَوِيِّ وهُوَ غَيرُ مُتَعتَعٍ</span> <ref><span dir="rtl">غير مُتَعْتَعٍ: أي من غير أن يصيبه أذى يُقلقه ويزعجه (النهاية: ج1 ص190 «تعتع»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج3 ص287 ح5117، السنن الكبرى: ج10 ص160 ح20201، تاريخ بغداد: ج4 ص188 الرقم 1875، الإصابة: ج7 ص153 الرقم 10028، اُسد الغابة: ج3 ص397 الرقم 3205 نحوه وكلّها عن أبي سفيان بن الحارث بن عبد المطّلب، كنز العمّال: ج3 ص72 ح5544.</span></ref>

<span dir="rtl">97.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، امّتى را كه [در آن] ناتوان، بدون ترس و لرز، حقّ خود را از زورمند نستانَد، به خوش بختى (رستگارى) نمى رسانَد.</span>

<span dir="rtl">98.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا يُقَدِّسُ اللّهُ اُمَّةً لا يُؤخَذُ لِضَعيفِها مِن شَديدِها.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج7 ص178 ح7208 عن عائشة، السنن الكبرى: ج10 ص160 ح20203 عن بريدة نحوه، المعجم الكبير: ج11 ص97 ح11230 عن ابن عبّاس وفيه «قويّها» بدل «شديدها»، مسند أبي يعلى: ج2 ص384 ح1999 نحوه، تاريخ بغداد: ج7 ص396 الرقم 3933 كلاهما عن جابر، كنز العمّال: ج3 ص80 ح5588.</span></ref>

<span dir="rtl">98.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، امّتى را كه در آن، حقّ ناتوان از زورمند گرفته نشود، خوش بخت (رستگار) نمى كند.</span>

<span dir="rtl">99.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تُقَدَّسُ اُمَّةٌ لا يُقضى فيها بِالحَقِّ، ويَأخُذُ الضَّعيفُ حَقَّهُ مِنَ القَوِيِّ غَيرَ مُتَعتَعٍ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج19 ص385 ح903 عن معاوية، سنن ابن ماجة: ج2 ص810 ح2426، المصنّف لابن أبي شيبة: ج5 ص247 ح3، مسند أبي يعلى: ج2 ص30 ح1086 و الثلاثة الأخيرة عن أبيسعيد الخدرينحوه، مسند الشاميّين: ج1 ص182 ح315 عن عبد اللّه بن عمر وفيه «غير مضطهد» بدل «غير متعتع»، كنز العمّال: ج 3 ص72 ح5549.</span></ref>

<span dir="rtl">99.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّتى كه در آن به حق داورى نشود و ناتوان، حقّ خود را بدون ترس و لرز، از نيرومند نستانَد، خوش بخت نمى شود.</span>

<span dir="rtl">100.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ ـ: اِجعَل لِذَوِي الحاجاتِ مِنكَ قِسما تُفَرِّغُ لَهُم فيهِ شَخصَكَ، وتَجلِسُ لَهُم مَجلِسا عامّا، فَتَتَواضَعُ فيهِ للّهِِ الَّذي خَلَقَكَ، وتُقعِدُ عَنهُم جُندَكَ وأَعوانَكَ مِن أحراسِكَ وشُرَطِكَ، حَتّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُم غَيرَ مُتَتَعتِعٍ، فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ في غَيرِ مَوطِنٍ: «لَن تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لا يُؤخَذُ لِلضَّعيفِ فيها حَقُّهُ مِنَ القَوِيِّ غَيرَ مُتَتَعتِعٍ».</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 53، تحف العقول: ص142 بزيادة «وذهنك من كلّ شغل ثمَّ تأذن لهم عليك» بعد «شخصك»، و «تحفض لهم في مجلسك ذلك جناحك وتلين لهم كنفك في مراجعتك وجهك» بعد «وشرطك»، بحار الأنوار: ج33 ص608 ح744.</span></ref>

<span dir="rtl">100.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در نامه اش به مالك اشتر ـ: براى آنان كه با تو كار دارند، وقتى بگذار تا در آن وقت، شخصا به نيازهاى آنان رسيدگى كنى و به آنان، بارِ عام بده و در آن مجلس، براى خدايى كه تو را آفريده است، فروتن باش و سربازان و محافظان خود را از آنان دور بدار، تا آن كه مى خواهد با تو سخن بگويد، بدون اضطراب، سخنش را بگويد؛ زيرا من، بارها از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «امّتى كه در آن، حقّ ناتوان از زورمند، بدون ترس و لرز، ستانْده نشود، هر گز خوش بخت نمى شود».</span>

<span dir="rtl">101.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير عن يحيى بن جعدة بن هبيرة عن ابن مسعود: لَمّا قَدِمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله المَدينَةَ أقطَعَ الدّورَ، وَأَقطَعَ ابنَ مَسعودٍ فيمَن أقطَعَ، فَقالَ لَهُ أصحابُهُ: يا رَسولَ اللّهِ نَكِّبهُ عَنّا</span> <ref><span dir="rtl">نَكِّب عنّا [فلانا]: أي نحِّهِ عنّا (النهاية: ج5 ص112 «نكب»).</span></ref><span dir="rtl">، قالَ: فَلِمَ بَعَثَنِيَ اللّهُ إذا؟ إنَّ اللّهَ عز و جل لا يُقَدِّسُ اُمَّةً لا يُعطونَ الضَّعيفَ مِنهُم حَقَّهُ</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج10 ص222 ح10534، حلية الأولياء: ج7 ص315 الرقم 398، السنن الكبرى: ج6 ص241 ح11801 نحوه، كنز العمّال: ج6 ص19 ح14649.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">101.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير ـ به نقل از يحيى بن جَعدة بن هُبَيره، در باره ابن مسعود ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله چون به مدينه آمد، خانه ها را تقسيم كرد</span> <ref>. <span dir="rtl">يعنى مهاجران را با رضايت انصار، در خانه هاى آنان، سكونت داد (نيل الأوطار: ج6 ص56).</span></ref> <span dir="rtl">و ابن مسعود [كه فقير و ضعيف بود]، از جمله كسانى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او سهمى بخشيد. ياران ايشان گفتند: اى پيامبر خدا! او را از ما دور كن.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «پس خداوند براى چه مرا به پيامبرى برانگيخت؟ خداوند عز و جل امّتى را كه حقّ ضعيف خود را ندهند، به خوش بختى نمى رسانَد».</span>

<span dir="rtl">102.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: ما قُدِّسَت اُمَّةٌ لَم يُؤخَذ لِضَعيفِها مِن قَوِيِّها بِحَقِّهِ غَيرَ مُتَعتَعٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج5 ص56 ح2، تهذيب الأحكام: ج6 ص180 ح371، عوالي اللآلي: ج3 ص189 ح26، وسائل الشيعة: ج11 ص395 ح21135؛ السنن الكبرى: ج6 ص157 ح11514، السنة لابن أبي عاصم: ص257 ح582 كلاهما عن بريدة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">102.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: هيچ امّتى كه حقّ ناتوان آن از نيرومندش، بدون ترس و لرز، ستانده نشد، خوش بخت نمى شود.</span>

<span dir="rtl">103.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ما عَذَّبَ اللّهُ اُمَّةً إلّا عِندَ استِهانَتِهِم بِحُقوقِ فُقَراءِ إخوانِهِم.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص303، بحار الأنوار: ج78 ص281 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">103.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خداوند، هيچ امّتى را عذاب نكرد، مگر آن گاه كه به حقوق برادران فقير خود، بى اعتنايى كردند.</span>

<span id="المفاسد-الثقافية-والاقتصادية"></span>
== <span dir="rtl">4 / 16: المَفاسِدُ الثَّقافِيَّةُ وَالاِقتِصادِيَّةُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 16: مفاسد فرهنگى و اقتصادى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ».</span> <ref><span dir="rtl">الرعد: 11.</span></ref>

<span dir="rtl">«در حقيقت، خداوند، حال قومى را تغيير نمى دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">104.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَلَا تُفْسِدُواْ فِى الأَْرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا»</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 56.</span></ref> <span dir="rtl">ـ: إنَّ الأَرضَ كانَت فاسِدَةً فَأَصلَحَهَا اللّهُ عز و جلبِنَبِيِّه صلى الله عليه و آله، فَقالَ: «وَلَا تُفْسِدُواْ فِى الأَْرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا».</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص58 ح20 عن ميسر، بحار الأنوار: ج28 ص250 ح32.</span></ref>

<span dir="rtl">104.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در پاسخ پرسش از اين سخن خداوند عز و جل: «و در زمين، پس از اصلاح آن، فساد مكنيد» ـ: زمين [و جامعه] تباه بود و خداوند عز و جلآن را به واسطه پيامبرش اصلاح كرد. پس فرمود: «و در زمين، پس از اصلاح آن، فساد مكنيد».</span>

<span dir="rtl">105.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّي أخافُ عَلَيكُم ثَلاثاً وهُنَّ كائِناتٌ: زَلَّةُ</span> <ref><span dir="rtl">الزَّلَلُ: الخطأُ والذنب (النهاية: ج2 ص310 «زلل»).</span></ref> <span dir="rtl">عالِمٍ، وجِدالُ مُنافِقٍ بِالقُرآنِ، ودُنيا تُفتَحُ عَلَيكُم.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج6 ص342 ح6575، المعجم الصغير: ج2 ص85، المعجم الكبير: ج20 ص139ح 282 وليس فيه «وهنّ كائنات»، تاريخ بغداد: ج2 ص129 الرقم 521 وليس فيه «بالقرآن» وكلّهاعن معاذ بن جبل، كنز العمّال: ج16 ص48 ح43879.</span></ref>

<span dir="rtl">105.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من از سه چيز بر شما مى ترسم و اين سه چيز، تحقّق خواهند يافت: لغزش عالم، ستيزه كردن منافق به وسيله قرآن، و دنيايى كه به روى شما گشوده مى شود.</span>

<span dir="rtl">106.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّما أتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي ثَلاثَ خِصالٍ: أن يَتَأَوَّلُوا القُرآنَ عَلى غَيرِ تَأويلِهِ، أو يَتَّبِعوا زَلَّةَ العالِمِ، أو يَظهَرَ فيهِمُ المالُ حَتّى يَطغَوا ويَبطَروا! وَ سَاُ نَبِّئُكُمُ المَخرَجَ مِن ذلِكَ: أمَّا القُرآنُ فَاعمَلوا بِحُكمِهِ وآمِنوا بِمُتشابِهِهِ، وأمَّا العالِمُ فَانتَظِروا فَيأَتَهُ</span> <ref><span dir="rtl">الفَيءُ: الرجوع (النهاية: ج3 ص482 «فيأ»).</span></ref> <span dir="rtl">ولا تَتَّبِعوا زَلَّتَهُ، وأَمَّا المالُ فَإِنَّ المَخرَجَ مِنهُ شُكرُ النِّعمَةِ وأَداءُ حَقِّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص164 ح216 عن محمّد بن كعب، بحارالأنوار: ج2 ص42 ح8.</span></ref>

<span dir="rtl">106.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من براى امّتم بعد از خود، از سه چيز بيمناكم: اين كه قرآن را برخلاف مقصود آن، تفسير كنند، يا از لغزش عالم پيروى كنند، يا به چنان مال و ثروتى برسند كه دچار سركشى و سرمستى شوند. راه خارج شدن از اين سه گرفتارى را هم به شما مى گويم. امّا قرآن: به محكمات آن عمل كنيد و به متشابهاتش ايمان آوريد. امّا عالم: منتظر بازگشتش [از لغزش و باز آمدن به مسير درست] بمانيد و از لغزش او پيروى نكنيد. امّا مال: برون شدن از آن، به گزاردن شكر نعمت است و پرداخت حقّش.</span>

<span dir="rtl">107.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أكثَرُ ما أَتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي رَجُلٌ يَتَأَوَّلُ القُرآنَ يَضَعُهُ عَلى غَيرِ مَواضِعِهِ، ورَجُلٌ يَرى أنَّهُ أحَقُّ بِهذَا الأَمرِ مِن غَيرِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج2 ص242 ح1865 عن عمر بن الخطّاب، كنز العمّال: ج10 ص187 ح28978؛منية المريد: ص369 وليس فيه ذيله من «ورجل يرى أنّه».</span></ref>

<span dir="rtl">107.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشترين ترس من براى امّتم پس از من، يكى مردى است كه قرآن را نابه جا تفسير كند و ديگر، مردى كه خود را به اين كار (تفسير قرآن)،</span> <ref><span dir="rtl">واژه «أمر» (در متن عربى حديث) را مى توان به معناى «كار» و يا به معناى «امارت» و «پيشوايى امّت» گرفت.</span></ref> <span dir="rtl">سزاوارتر از ديگرى بداند.</span>

<span dir="rtl">108.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنّي أخافُ عَلَيكُمُ استِخفافاً بِالدّينِ، وبَيعَ الحُكمِ، وقَطيعَةَ الرَّحِمِ، وأَن تَتَّخِذُوا القُرآنَ مَزاميرَ، وتُقَدِّموا أحَدَكُم ولَيسَ بِأَفضَلِكُم فِي الدّينِ.</span> <ref><span dir="rtl">عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص42 ح140، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص248 ح162 وفيه «منع» بدل «بيع» و كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج22 ص452 ح8.</span></ref>

<span dir="rtl">108.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ترس من براى شما، از اين است كه دين را سبُك بشماريد، حُكم را [با رشوه گرفتن] بفروشيد، پيوندهاى خويشى را ببُريد، با قرآنْ چونان مَزامير (سرودهاى مذهبى) رفتار كنيد وآن كسِ خود را كه برترينِ شما در ديندارى نيست، پيشواى (پيشاپيش) خود قرار دهيد.</span>

<span dir="rtl">109.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنّي أخافُ عَلى اُمَّتِي اثنَتَينِ: القُرآنَ وَالَّلبَنَ</span> <ref><span dir="rtl">قال ابن الأثير: ومنه الحديث: «سيهلك من اُمّتي... أهل اللبن»... قال الحربي: أظنُّهُ أراد: يتباعدون عن الأمصار، وعن صلاة الجماعة، ويطلبون مواضع اللَّبن في المراعي والبوادي (النهاية: ج4 ص228«لبن»).</span></ref><span dir="rtl">؛ أمَّا اللَّبَنُ، فَيَبتَغونَ الرّيفَ ويَتَّبِعونَ الشَّهَواتِ ويَترُكونَ الصَّلَواتِ، وأَمَّا القُرآنُ، فَيَتَعَلَّمُهُ المُنافِقونَ فَيُجادِلونَ بِهِ المُؤمِنينَ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج6 ص142 ح17426، المعجم الكبير: ج17 ص296 ح817 و 816 كلاهما نحوه،تفسير ابن كثير: ج5 ص240 كلّها عن عقبة بن عامر، كنز العمّال: ج10 ص215 ح29137.</span></ref>

<span dir="rtl">109.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من بر امّتم از دو چيز مى ترسم: قرآن و شير.</span> <ref><span dir="rtl">ابن اثير مى گويد: «از همين باب است حديث به زودى، اهل لَبَن از امّت من، هلاك خواهد شد». حربى مى گويد: «به گمانم مراد ايشان، اين است كه: از شهرها و از نماز جماعت، فاصله خواهند گرفت و به جايگاه هاى [توليد] شير در چراگاه ها و باديه ها مى روند». خلاصه، منظور، اين است كه مسلمانان، دوباره به باديه ها و روستاها باز خواهند گشت و مَدنيّت خويش را از دست خواهند داد.</span></ref> <span dir="rtl">امّا شير، چون [به خاطر آن] در جستجوى روستاها و مزارع بر مى آيند و از هوس ها، پيروى مى كنند و نمازها را فرو مى گذارند؛ و امّا قرآن، چون منافقان، آن را فرا مى گيرند و به وسيله آن با مؤمنان، ستيزه مى كنند.</span>

<span dir="rtl">110.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي زَلّاتُ العُلَماءِ، ومَيلُ الحُكَماءِ، وسُوءُ التَّأويلِ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج2 ص227.</span></ref>

<span dir="rtl">110.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشترين ترس من براى امّتم از لغزش هاى عالمان، جانبدارى داوران و تفسيرهاى نادرست [از قرآن] است.</span>

<span dir="rtl">111.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أشَدُّ ما يُتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتي ثَلاثَةٌ: زَلَّةُ عالِمٍ، أو جِدالُ مُنافِقٍ بِالقُرآنِ، أو دُنيا تَقطَعُ رِقابَكُم، فَاتَّهِموها عَلى أنفُسِكُم.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص163 ح214 عن ابن عمر، تنبيه الخواطر: ج2 ص217 نحوه، بحارالأنوار: ج2 ص49 ح12.</span></ref>

<span dir="rtl">111.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين چيزى كه از آن بر امّتم مى ترسم، سه چيز است: لغزش عالم، يا مجادله كردن منافق به وسيله قرآن، يا دنيايى كه گردن هاى شما را قطع مى كند. پس، از دنيا بر خود بترسيد.</span>

<span dir="rtl">112.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: مَن سَلِمَ مِن اُمَّتي مِن أربَعِ خِصالٍ فَلَهُ الجَنَّةُ: مِنَ الدُّخولِ فِي الدُّنيا، وَاتِّباعِ الهَوى، وشَهوَةِ البَطنِ، وشَهوَةِ الفَرجِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص223 ح54 عن الحسين بن زيد بن عليّ عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج71 ص271ح 14.</span></ref>

<span dir="rtl">112.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از افراد امّتم از چهار چيز در امان بمانَد، بهشت، از آنِ اوست: از آلودگى به دنيا، پيروى هوس، شكم پرستى، و شيفتگى جنسى.</span>

<span dir="rtl">113.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أَيَّتُهَا الاُمَّةُ، إنّي لا أخافُ عَلَيكُم فيما لا تَعلَمونَ، ولكِنِ انظُروا كَيفَ تَعمَلونَ فيما تَعلَمونَ.</span> <ref><span dir="rtl">حلية الأولياء: ج8 ص132 الرقم 405، اقتضاء العلم العمل: ص40 ح49 كلاهما عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج10 ص191 ح29003.</span></ref>

<span dir="rtl">113.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى امّت! من براى شما در آنچه نمى دانيد، نمى ترسم؛ بلكه بنگريد كه به آنچه مى دانيد، چگونه عمل مى كنيد.</span>

<span dir="rtl">114.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أكثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتِيَ النَّارَ الأَجوَفانِ: البَطنُ وَالفَرجُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص79 ح5 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، الجعفريّات: ص150 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، الاختصاص: ص228 نحوه، بحارالأنوار: ج71 ص269 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">114.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشترين چيزهايى كه امّتم به واسطه آنها به دوزخ مى روند، دو ميان تهى است: شكم و فَرْج.</span>

<span dir="rtl">115.</span> <span dir="rtl">مستدرك الوسائل عن أنس: دَخلتُ عَلَى النَّبِيِ صلى الله عليه و آله وهُوَ نائِمٌ عَلى حَصيرٍ قَد أثَّرَ في جَنبِهِ، قالَ: أمَعَكَ أحَدٌ غَيرُكَ؟ قُلتُ: لا.</span>

<span dir="rtl">قالَ: اِعلَم أنَّهُ قَدِ اقتَرَبَ أجَلي، وطالَ شَوقي إلى لِقاءِ رَبّي وإلى لِقاءِ إخوانِيَ الأَنبياءِ قَبلي. ثُمَّ قالَ: لَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَيَّ مِنَ المَوتِ، ولَيسَ لِلمُؤمِنِ راحَةٌ دونَ لِقاءِ اللّهِ، ثُمَّ بَكى.</span>

<span dir="rtl">قُلتُ: لِمَ تَبكي؟ قالَ: وكَيفَ لا أبكي وأنَا أعلَمُ ما يَنزِلُ بِاُمَّتي مِن بَعدي!</span>

<span dir="rtl">قُلتُ: وما يَنزِلُ مِن بَعدِكَ يا رَسولَ اللّهِ؟!</span>

<span dir="rtl">قالَ: الأَهواءُ المُختَلِفَةُ، وقَطيعَةُ الرَّحِمِ، وحُبُّ المالِ وَالشَّرَفِ، وإظهارُ البِدعَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">مستدرك الوسائل: ج12 ص64 ح13519 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.</span></ref>

<span dir="rtl">115.</span> <span dir="rtl">مستدرك الوسائل ـ به نقل از اَ نَس ـ: بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شدم. ديدم بر بوريايى خوابيده و آن بوريا بر پهلوى ايشان، رد انداخته است. فرمود: «كس ديگرى هم با تو هست؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: خير.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «بدان كه اَ جَلم نزديك شده و اشتياق من به ديدار پروردگارم و به ديدار برادرانم و پيامبران پيش از خود، شدّت يافته است».</span>

<span dir="rtl">سپس فرمود: «هيچ چيز در نزد من، محبوب تر از مرگ نيست و مؤمن را بدون ديدار خداوند، آسودگى نيست» و سپس گريست.</span>

<span dir="rtl">گفتم: چرا گريه مى كنى؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «چگونه گريه نكنم، در حالى كه مى دانم پس از من، چه بر سرِ امّتم خواهد آمد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: اى پيامبر خدا! پس از شما، چه بر سرِ آنان مى آيد؟!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «هوس هاى (/ فرقه ها و گرايش هاى) گوناگون، بُريدن پيوندهاى خويشى، عشق به مال و مقام، و بدعت گذارى».</span>

<span dir="rtl">116.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثَلاثٌ أخافُهُنَّ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي: الضَّلالَةُ بَعدَ المَعرِفَةِ، ومُضِلّاتُ الفِتَنِ، وشَهوَةُ البَطنِ وَالفَرجِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص79 ح6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص407 ح5881 عن إسماعيل بن مسلم، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص29 ح28، الأمالي للمفيد: ص111 ح1،الأمالي للطوسي: ص157 ح263 والثلاثة الأخيرة عن داود بن سليمان عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج71 ص269 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">116.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه چيز است كه از آنها بر امّتم پس از خود مى ترسم: گم راهى پس از شناخت، فتنه هاى گم راه كننده، و هَوَسرانى در خوراك و ميل جنسى.</span>

<span dir="rtl">117.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي ثَلاثٌ: ضَلالَةُ الأَهواءِ، وَاتِّباعُ الشَّهَواتِ فِي البَطنِ وَالفَرجِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «والفجر»، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى.</span></ref><span dir="rtl">، وَالعُجبُ.</span> <ref><span dir="rtl">نوادر الاُصول: ج1 ص441، الإصابة: ج1 ص251 الرقم 229 وليس فيه ذيله من «في البطون» وكلاهما عن أفلح، كنز العمّال: ج10 ص185 ح28967 وراجع: مسند ابن حنبل: ج7 ص181 ح19793 و 19794 كلّها نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">117.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ترسناك ترين چيزى كه از آنها بر امّتم مى ترسم، سه چيز است: هوس هاى (گرايش هاى) انحرافى، پيروى از خواسته هاى شكم و فَرْج، و خودپسندى.</span>

<span dir="rtl">118.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أخوفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي هذِهِ المَكاسِبُ الحَرامُ، وَالشَّهوَةُ الخَفِيَّةُ، وَالرِّبا.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج5 ص124 ح1 عن الإمام الصادق عليه السلام، النوادر للراوندي: ص130 ح160 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج73 ص158 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">118.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ترسناك ترين چيزى كه از آن بر امّتم، پس از خود مى ترسم، اين درآمدهاى حرام است و شهوت نهفته و ربا.</span>

<span dir="rtl">119.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي ثَلاثٌ مُهلِكاتٌ: شُحٌّ</span> <ref><span dir="rtl">الشُّحُّ: أشدّ البخل (النهاية: ج2 ص448 «شحح»).</span></ref> <span dir="rtl">مُطاعٌ، وَهَوىً</span> <ref><span dir="rtl">الهَوى: هَوَى النّفْس (الصحاح: ج6 ص2537 «هوى»).</span></ref> <span dir="rtl">مُتَّبَعٌ، وإعجابُ كُلِّ ذي رَأيٍ بِرَأيِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">حلية الأولياء: ج2 ص160 الرقم 170، المعجم الأوسط: ج5 ص328 ح5452، مسند الشهاب: ج1 ص215 ح325 كلّها عن أنس، كنز العمّال: ج16 ص45 ح43863؛ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص361 ح5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، المجازات النبويّة: ص196 ح153 نحوه وليس فيها صدره، بحارالأنوار: ج 72 ص314 ح13.</span></ref>

<span dir="rtl">119.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ترسناك ترين چيزى كه از آنها بر امّتم مى ترسم، سه چيز مُهلك است: فرمانبَرى از بخل، هوسِ پيروى شده، و شيفتگى هر صاحب رأيى به رأى خويش.</span>

<span dir="rtl">120.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّما أخافُ عَلى اُمَّتي ثَلاثاً: شُحّاً مُطاعا، وهَوىً مُتَّبَعا، وإماما ضالّاً</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «ضلالاً»، والتصويب من بحارالأنوار والمصادر الاُخرى.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص58، بحار الأنوار: ج77 ص161 ح178؛ اُسد الغابة: ج4 ص220 الرقم 3946، تاريخ دمشق: ج46 ص51 ح9970 عن أبي الأعور، الفردوس: ج4 ص57 ح6179 عن عمر بن سفيان وفي الثلاثة الأخيرة «ضالّاً» بدل «ضلالاً»، كنز العمّال: ج16 ص46 ح43868.</span></ref>

<span dir="rtl">120.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من در حقيقت، از سه چيز براى امّت خود بيمناكم: فرمانبَرى از بخل، پيروى از هوس، و پيشواى گم راه.</span>

<span dir="rtl">121.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ الهَوى وطولُ الأَمَلِ؛ أمَّا الهَوى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنْ الحَقِّ، وأَمّا طولُ الأَمَلِ فَيُنسِي الآخِرَةَ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص51 ح62 و ص52 ح62 كلاهما عن جابر، الكافي: ج8 ص58 ح21 عن سليم بن قيس الهلالي عن الإمام عليّ عليه السلام و ج2 ص335 ح3، الأمالي للمفيد: ص207 ح41 كلاهما عن يحيى بن عقيل عن الإمام عليّ عليه السلام، نهج البلاغة: الخطبة 42، خصائص الأئمّة: ص96 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلّهانحوه، بحار الأنوار: ج70 ص75 ح3؛ شعب الإيمان: ج7 ص370 ح10616 عن جابر بن عبداللّه، كنز العمّال: ج16 ص22 ح43765.</span></ref>

<span dir="rtl">121.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوفناك ترين چيزى كه از آن بر امّتم مى ترسم، هوس و آرزوى دراز است؛ زيرا هوس، از حق، باز مى دارد و آرزوى دراز، آخرت را از ياد مى بَرَد.</span>

<span dir="rtl">122.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أشَدَّ ما أتَخَوَّفُ عَلَيكُم خَصلَتانِ: أمّا إحداهُما</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «أحدهما»، والصواب ما أثبتناه.</span></ref> <span dir="rtl">فَاتِّباعُ الهَوى، وأَمَّا الاُخرى فَطولُ الأَمَلِ.</span>

<span dir="rtl">فَأَمَّا اتِّباعُ الهَوى، فَإِنَّهُ يَعدِلُ عَنِ الحَقِّ، ومَن عَدَلَ عَنِ الحَقِّ فَهُوَ صاحِبُ هَوىً.</span>

<span dir="rtl">وأَمّا طولُ الأَمَلِ فَإِنَّهُ حُبُّ الدُّنيا.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للشجري: ج2 ص161 عن أبي حفص عن الإمام عليّ عليه السلام، مسكّن الفؤاد: ص26 عن الإمام عليّ عليه السلام؛ كنز العمّال: ج16 ص137 ح44167.</span></ref>

<span dir="rtl">122.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين چيزى كه از آن بر شما مى ترسم، دو ويژگى است: يكى دنباله روىِ هوس، و ديگرى آرزوى دراز. دنباله روىِ هوس، از حق، منحرف مى گردانَد و هر كه از حقْ منحرف شود، در واقع، پيرو هوس است. و آرزوى دراز هم دنيادوستى است.</span>

<span dir="rtl">123.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أخشى ما خَشيتُ عَلى اُمَّتي كِبَرُ البَطنِ، ومُداوَمَةُ النَّومِ، وَالكَسَلُ، وضَعفُ اليَقينِ.</span> <ref><span dir="rtl">الجامع الصغير: ج1 ص49 ح295، كنز العمّال: ج3 ص460 ح7434 كلاهما عن الدارقطني في الأفراد عن جابر.</span></ref>

<span dir="rtl">123.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشترين ترس من براى امّتم، شكم بارگى و پُرخوابى و تنبلى و ضعف يقين است.</span>

<span dir="rtl">124.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ النِّساءُ وَالخَمرُ.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ بغداد: ج14 ص79 الرقم 7432 عن هبيرة بن يريم عن الإمام عليّ عليه السلام، الفردوس: ج4 ص94 ح6293 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه، كنز العمّال: ج16 ص286 ح44502.</span></ref>

<span dir="rtl">124.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوفناك ترين چيزهايى كه از آنها بر امّتم مى ترسم، زن و شراب است.</span>

<span dir="rtl">125.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي عَمَلُ قَومِ لوطٍ، فَلتَرتَقِب اُمَّتِيَ العَذابَ إذا تَكافَى الرِّجالُ بِالرِّجالِ، وَالنِّساءُ بِالنِّساءِ.</span> <ref><span dir="rtl">مستدرك الوسائل: ج14 ص347 ح16912 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب؛ سنن الترمذي: ج4 ص58 ح1457، سنن ابن ماجة: ج2 ص856 ح2563، مسند ابن حنبل: ج5 ص185 ح15095، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص397 ح8057 كلّها عن جابر وليس فيها ذيله من«فلترتقب»، كنز العمّال: ج5 ص338 ح13119.</span></ref>

<span dir="rtl">125.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوفناك ترين چيزى كه از آن بر امّتم مى ترسم، عمل قوم لوط است. پس هر گاه مردان به مردان و زنان به زنان روى آوردند، امّت من بايد منتظر عذاب باشد.</span>

<span dir="rtl">126.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: هَلاكُ اُمَّتي في ثَلاثٍ: فِي العَصَبِيَّةِ، وَالقَدرِيَّةِ</span> <ref><span dir="rtl">القَدَرِيَّة: هم الذين يقولون إنّ الخير والشرّ بأيدينا ويقولون إنّه لا قَدَر، ويزعمون أنّهم قادرون على الهدى والضلالة وذلك إليهم إن شاؤوا اهتدوا وإن شاؤوا ضلّوا (راجع: موسوعة العقائد الإسلامية: ج6 ص302 (عدل اللّه عز و جل / القسم الثاني / الفصل الثامن: دور القضاء والقدر في أفعال الإنسان / معنى القدريّة).</span></ref><span dir="rtl">، وَالرِّوايَةِ مِن</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «في»، والتصويب من المصادر الاُخرى.</span></ref> <span dir="rtl">غَيرِ ثَبتٍ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج11 ص74 ح11142، السنّة لابن أبي عاصم: ص143 ح326 و ص448 ح950 كلّها عن ابن عبّاس، المعجم الأوسط: ج4 ص39 ح3555 عن أبي قتادة، كنز العمّال: ج16 ص64 ح43952.</span></ref>

<span dir="rtl">126.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نابودى امّت من، در سه چيز است: در عَصَبيّت [قبيله اى و نژادى] و قَدَريگرى،</span> <ref><span dir="rtl">كسانى كه معتقدند خير و شر در دست خودِ ماست و مى گويند تقديرى در ميان نيست و بر اين باورند كه قادر به هدايت و ضلالت اند و اين امر، در اختيار انسان است و اگر بخواهند، به راه راست مى روند و اگر بخواهند، در گم راهى قدم مى گذارند. ر. ك: دانش نامه عقايد</span> <span dir="rtl">اسلامى: ج9 ص47 (عدالت خداوند / بخش دوم / فصل هشتم: نقش قضا و قدر در افعال انسان / مراد از قدريّه).</span></ref> <span dir="rtl">و روايت كردن از فرد غير موثّق.</span>

<span dir="rtl">127.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: ثَلاثٌ لَم تَسلَم مِنها هذِهِ الاُمَّةُ: الحَسَدُ، وَالظَنُّ، وَالطِّيَرَةُ</span> <ref><span dir="rtl">الطِّيَرَةُ: هي التشاؤمُ بالشيء (النهاية: ج3 ص152 «طير»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج16 ص27 ح43789 نقلاً عن كتاب رسته في الإيمان.</span></ref>

<span dir="rtl">127.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه چيز است كه اين امّت از آنها سالم نمانده است: حسادت، گمان، و بدبينى.</span>

<span dir="rtl">128.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إذا فَعَلَت اُمَّتي خَمسَ عَشرَةَ خَصلَةً حَلَّ بِهَا البَلاءُ. فَقيلَ: وما هُنَّ يا رَسولَ اللّهِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: إذا كانَ المَغنَمُ دُوَلاً</span> <ref><span dir="rtl">دُوَل: جمع دُولة ـ بالضمّ ـ وهو ما يُتداول من المال، فيكون لقوم دون قوم (النهاية: ج2 ص140«دول»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالأَمانَةُ مَغنَماً، وَالزَّكاةُ مَغرَماً، وأطاعَ الرَّجُلُ زَوجَتَهُ وعَقَّ اُمَّهُ، وبَرَّ صَديقَهُ وجَفا أباهُ، وَارتَفَعَتِ الأَصواتُ فِي المَساجِدِ، وكانَ زَعيمُ القَومِ أرذَلَهُم، واُكرِمَ الرَّجُلُ مَخافَةَ شَرِّهِ، وشُرِبَتِ الخُمورُ، ولُبِسَ الحَريرُ، وَاتُّخِذَتِ القَيناتُ</span> <ref><span dir="rtl">القَيْنَةُ: الأَمَةُ المُغَنِّيَةُ، تكون من التَّزَيُّن لأنَّها كانت تزَيَّنُ (لسان العرب: ج13 ص351 «قين»). ويُجمَع على القِيناتِ والقِيانِ.</span></ref> <span dir="rtl">وَالمَعازِفُ</span> <ref><span dir="rtl">المعازف: هي الدُّفوف وغيرها ممّا يُضربُ به (النهاية: ج3 ص230 «عزف»).</span></ref><span dir="rtl">، ولَعَنَ آخِرُ هذِهِ الاُمَّةِ أوَّلَها، فَليَرتَقِبوا عِندَ ذلِكَ ريحاً حَمراءَ، أو خَسفا ومَسخا.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص494 ح2210 عن محمّد بن عمر بن عليّ، المعجم الأوسط: ج1 ص150 ح469، تاريخ بغداد: ج3 ص158 الرقم 1196 كلاهما عن محمّد بن عليّ، كنز العمّال: ج11 ص122 ح30866؛ الخصال: ص500 ح1 عن محمّد بن الحنفيّة، الأمالي للطوسي: ص516 ح1128 عن محمّد بن عليّ عن أبيه عن جدّه وكلّها نحوه، بحار الأنوار: ج6 ص304 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">128.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر گاه امّتم پانزده كار انجم دهند، بلا بر آنان فرود مى آيد».</span>

<span dir="rtl">گفته شد: آنها كدام اند، اى پيامبر خدا؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «هر گاه غنايم، تيولِ گروهى خاص گردد؛ امانت، غنيمت تلقّى شود؛ زكات [دادن]، زيان شمرده شود؛ مرد از زنش فرمانبَرى و از مادرش نافرمانى كند؛ به دوستش نيكى و با پدرش بدرفتارى كند؛ صداها در مسجدها بلند شود؛ پيشواى مردم، پست ترينِ آنان باشد؛ به مرد از بيمِ گزند او احترام بگذارند؛ شراب نوشيده شود؛ ابريشم بپوشند؛ كنيزكان خُنياگر و سازها رواج يابند؛ و آخر اين امّت، اوّل آن را لعنت كند. در اين هنگام، بايد منتظر باد سرخ يا فرو شدن در كام زمين يا مسخ شدن باشند».</span>

<span dir="rtl">129.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا استَحَلَّت اُمَّتي سِتّاً فَعَلَيهِمُ الدَّمارُ: إذا ظَهَرَ فيهِمُ التَّلاعُنُ، وشَرِبُوا الخُمورَ، ولَبِسوا الحَريرَ، وَاتَّخَذوا القِيانَ، وَاكتَفَى الرِّجالُ بِالرِّجالِ، وَالنِّساءُ بِالنِّساءِ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج2 ص18 ح1086، شعب الإيمان: ج4 ص377 ح5469 و 5467، مسند الشاميّين: ج1 ص298 ح519، حلية الأولياء: ج6 ص123 الرقم 359 كلّها عن أنس وفيها «خمسا» بدل «ستّا»، كنز العمّال: ج16 ص81 ح44013.</span></ref>

<span dir="rtl">129.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه امّتم شش چيز را روا بشمارند، نابود مى شوند: هر گاه لعن كردن يكديگر در ميانشان رواج يابد، شراب بنوشند، ابريشم بپوشند، كنيزكان خُنياگر برگيرند، و مردان به مردان و زنان به زنان، بسنده كنند.</span>

<span dir="rtl">130.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إذا ظَهَرَ في اُمَّتي عَشرُ خِصالٍ ابتَلاهُمُ اللّهُ بِعَشَرَةٍ: إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ ماتَتِ المَواشي، وإذا مَنَعُوا الصَّدَقاتِ كَثُرَتِ الأَمراضُ، وإذا أكَلُوا الرِّبا كَثُرَتِ الزَّلّاتُ، وإذا جارَتِ السَّلاطينُ ابتَلاهُمُ اللّهُ بِالعَدُوِّ، وإذا حَكَموا بِغَيرِ عَدلٍ ارتَفَعَتِ البَرَكاتُ، وإذا تَعَدَّوا عَن حُدودِ اللّهِ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِمُ القَتلَ، وإذا بَخَسُوا</span> <ref><span dir="rtl">بَخَسَهُ: إذا أنقصه (الصحاح: ج3 ص907 «بخس»).</span></ref> <span dir="rtl">الميزانَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِمُ النَّقصَ</span> <ref><span dir="rtl">كذا في الأصل، وهي سبعة أشياء! (هامش المصدر).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">معدن الجواهر: ص72.</span></ref>

<span dir="rtl">130.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه در ميان امّتم ده چيز</span> <ref><span dir="rtl">در نسخه اصل، به همين صورت (ده چيز) آمده است، در حالى كه اينها هفت چيز هستند.</span></ref> <span dir="rtl">پديدار گردد، خداوند، آنان را به ده چيز مبتلا مى كند: هر گاه زكات ندهند، دام ها مى ميرند هر گاه صدقه ندهند، بيمارى ها بسيار مى شود. هر گاه ربا بخورند، لغزش ها فزونى مى گيرد. هر گاه پادشاهانْ ستم كنند، خداوند عز و جل آنان را به دشمنْ گرفتار مى كند. هر گاه به ناحقّ قضاوت كنند، بركت ها مى رود. هر گاه از حدود خدا تجاوز كنند، خداوند عز و جل قتل را بر آنان چيره مى گرداند. و هر گاه ترازو را كم بگذارند، خداوند، كاستى (/ معلوليّت) را بر آنان مسلّط مى كند.</span>

<span dir="rtl">131.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ تَحتَ يَدِ اللّهِ وفي كَفِّهِ، ما لَم يُمالِئ</span> <ref><span dir="rtl">تَما لَؤوا عليه: أي تساعدوا واجتمعوا وتعاونوا (راجع: النهاية: ج4 ص353 «ملأ»).</span></ref> <span dir="rtl">قُرّاؤُها اُمَراءَها، ولَم يُزَكِّ صُلَحاؤُها فُجّارَها، ولَم يُمالِئ أخيارُها أشرارَها. فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ، رَفَعَ اللّهُ تَعالى يَدَهُ عَنهُم، ثُمَّ سَلَّطَ عَلَيهِم جَبابِرَتَهُم فَساموهُم سوءَالعَذابِ، وضَرَبَهُم بِالفاقَةِ وَالفَقرِ، ومَلأَ قُلوبَهُم رُعباً.</span> <ref><span dir="rtl">أعلام الدين: ص281، تنبيه الخواطر: ج1 ص84 و ج2 ص232 وليس فيه «بخير تحت يد اللّه وفيكفّه»، إرشاد القلوب: ص68، بحارالأنوار: ج75 ص381 ح47؛ الزهد لابن المبارك: ص282 ح821 كلّها نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">131.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اين امّت، پيوسته در خير است و دست خدا بر سرِ اوست، تا زمانى كه قاريان آن (عالمان دين)، از اميرانش جانبدارى نكنند و نيكان آن، نابه كارانش را به نيكى نستايند و خوبان آن، از بدانش حمايت نكنند. پس هر گاه چنين كردند، خداوند متعال، دستش را از سرِ آنان برمى دارد و سپس ستمگرانشان را بر آنان مسلّط مى گردانَد و آن ستمگران، آنان را سخت شكنجه مى كنند و به فقر، گرفتارشان مى سازند و دل هايشان را از وحشت، پُر مى كنند.</span>

<span dir="rtl">132.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: لا يَزالُ عَدلُ اللّهِ مَبسوطاً عَلى هذِهِ الاُمَّةِ ما لَم يَمِل قُرّاؤُهُم إلى اُمَرائِهِم، وما لَم يَزَل أبرارُهُم يَنهى فُجّارَهُم، فَإِن لَم يَفعَلوا ثُمَّ استَنفَروا</span> <ref><span dir="rtl">الاِستنفارُ: الاِستنجاد والاِستنصار (النهاية: ج5 ص92 «نفر»).</span></ref> <span dir="rtl">فَقالوا: لا إلهَ إلَا اللّهُ، قالَ اللّهُ في عَرشِهِ: كَذِبتُم، لَستُم بِها صادِقينَ.</span> <ref><span dir="rtl">الغيبة للنعماني: ص249 ح3 عن الأصبغ بن نباتة، بحار الأنوار: ج52 ص228 ح92.</span></ref>

<span dir="rtl">132.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: دادگرى خدا، پيوسته بر سرِ اين امّت، گسترده است، تا زمانى كه قاريان</span>

<span dir="rtl">آنان (عالمان دين)، به حاكمانشان نگرايند و تا زمانى كه نيكان آنان، گنهكارانشان را نهى كنند. اگر چنين نكنند، سپس فرياد كمك خواهى سر دهند و بگويند: «معبودى جز خداى يگانه نيست»، خداوند در عرش خويش مى فرمايد: «دروغ مى گوييد. شما در اين سخن، صادق نيستيد».</span>

<span dir="rtl">133.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا مَشَت اُمَّتي بِالمُطَيطاءِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «بالمطيطياء»، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى. والمُطَيْطَاءُ: مِشيَةٌ فيها تبختر ومدّ اليدين (النهاية: ج4 ص340 «مطا»).</span></ref><span dir="rtl">، وخَدَمَها أبناءُ المُلوكِ؛ أبناءُ فارِسَ وَالرّومِ، سُلِّطَ شِرارُها عَلى خِيارِها.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص526 ح2261 عن ابن عمر، صحيح ابن حبّان: ج15 ص112 ح6716، موارد الظمآن: ص461 ح1864 كلاهما عن خولة بنت قيس، المعجم الأوسط: ج1 ص48 ح132 و ج4ص 53 ح3587 كلاهما عن أبي هريرة وفيها «سلّط بعضهم على بعض» بدل «سُلّط شرارها على خيارها» نحوه، كنز العمّال: ج11 ص123 ح30869؛ معاني الأخبار: ص301 ح1 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «كان بأسهم بينهم» بدل «سُلّط شرارها على خيارها»نحوه، بحار الأنوار: ج18 ص145 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">133.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه امّت من با تكبّر راه رفتند و شاه زادگان ايران و روم، خدمتكارِ آنان شدند، بَدان ايشان بر خوبانشان مسلّط مى گردند.</span>

<span dir="rtl">134.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إذا تَصامَّت اُمَّتي عَن سائِلِها، ومَشَت بِتَبَختُرِها، حَلَفَ رَبّي عز و جلبِعِزَّتِهِ، فَقالَ: وعِزَّتي، لَاُعَذِّبَنَّ بَعضَهُم بِبَعضٍ.</span> <ref><span dir="rtl">ثواب الأعمال: ص300 ح1 عن عاصم الكوفي عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، مكارم الأخلاق: ج1 ص244 ح721 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج76 ص303 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">134.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه امّت من به خواهش درخوست كننده اش گوش نداد و متكبّرانه راه رفت، پروردگارم به عزّتش سوگند خورده و فرموده است: «به عزّتم سوگند كه به تحقيق، آنان را به واسطه يكديگر، عذاب مى كنم!».</span>

<span dir="rtl">135.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لَو لَم تَغِلَّ</span> <ref><span dir="rtl">الغِلُّ: الغِشّ والحِقْدُ، وغَلَّ من المغنم: خان (الصحاح: ج5 ص1783 «غلل»).</span></ref> <span dir="rtl">اُمَّتي، ما قَوِيَ عَلَيهِم عَدُوٌّ لَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">مسند زيد: ص357 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام؛ المعجم الأوسط: ج8 ص105 ح8108 وفيه «لم يقم لهم عدوّ أبداً» بدل «ما قوي عليهم عدوّ لهم»، كنز العمّال: ج4 ص386 ح11045 نقلاً عن الديلمي وكلاهما عن أبي ذرّ.</span></ref>

<span dir="rtl">135.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر امّت من دغلى (/ خيانت) پيشه نمى كردند، هيچ دشمنى بر آنان چيره نمى شد.</span>

<span dir="rtl">136.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل عن شدّاد بن أوس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتِيَ الشِّركَ وَالشَّهوَةَ الخَفِيَّةَ، قالَ: قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، أتُشرِكُ اُمَّتُكَ مِن بَعدِكَ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: نَعَم، أما إنَّهُم لا يَعبُدونَ شَمساً ولا قَمَراً ولا حَجَراً ولا وَثَناً، وَلكِن يُراؤونَ بِأَعمالِهِم. وَالشَّهوَةُ الخَفِيَّةُ أن يُصبِحَ أحَدُهُم صائِماً، فَتَعرِضُ لَهُ شَهوَةٌ مِن شَهَواتِهِ فَيَترُكُ صومَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج6 ص77 ح17120، سنن ابن ماجة: ج2 ص1406 ح4205 نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص366 ح7940، المعجم الكبير: ج7 ص284 ح7144، المعجم الأوسط: ج4ص 284 ح4213، كنز العمّال: ج3 ص477 ح7505.</span></ref>

<span dir="rtl">136.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل ـ به نقل از شدّاد بن اَوس ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بر امّتم از شرك و شهوت پنهانى مى ترسم».</span>

<span dir="rtl">من گفتم: اى پيامبر خدا! آيا امّتت پس از تو مشرك مى شوند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آرى؛ امّا آنان، خورشيد و ماه و سنگ و بتى نمى پرستند؛ بلكه در اعمالشان ريا مى كنند. شهوت پنهانى هم اين است كه هر يك از آنان، صبح خود را با روزه آغاز مى كند؛ امّا [در بين روز] با شهوتى از شهواتش رو به رو مى شود و روزه اش را رها مى كند».</span>

<span dir="rtl">137.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما أخافُ عَلى اُمَّتي إلّا ضَعفَ اليَقينِ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج8 ص359 ح8869، التاريخ الكبير: ج5 ص264 الرقم853، شعب الإيمان: ج1 ص63 ح30، تاريخ دمشق: ج51 ص180 ح10842 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج3 ص437 ح7332.</span></ref>

<span dir="rtl">137.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من بر امّتم از چيزى جز ضعف يقين نمى ترسم.</span>

<span dir="rtl">138.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يا مَعشرَ التُّجّارِ، إنَّكُم قَد وُلّيتُم أمرا هَلَكَت فيهِ الاُمَمُ السّالِفَةُ؛ المِكيالَ وَالميزانَ.</span> <ref><span dir="rtl">السنن الكبرى: ج6 ص53 ح11166 عن ابن عبّاس، تفسير القرطبي: ج17 ص155 وفيه «الموالي» بدل «التجّار» من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج4 ص29 ح9337.</span></ref>

<span dir="rtl">138.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى گروه بازرگانان! شما عهده دار چيزى شده ايد كه امّت هاى گذشته بر اثر آن، به هلاكت افتادند: پيمانه و ترازو.</span>

<span dir="rtl">139.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سَيُصيبُ اُمَّتي داءُ الاُمَمِ، فَقالوا: يا رَسولَ اللّهِ وما داءُ الاُمَمِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: الأَشَرُ</span> <ref><span dir="rtl">أشِرَ: كَفَرَ النِّعمةَ فلم يشكرها (المصباح المنير: ص15 «أشر»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالبَطَرُ</span> <ref><span dir="rtl">البَطَرُ: الطُغيانُ عند النِّعمة وطولُ الغِنى (النهاية: ج1 ص135 «بطر»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالتَّكاثُرُ</span> <ref><span dir="rtl">التَّكاثُرُ: التباري بكثرة المال والعزِّ (مفردات ألفاظ القرآن: ص703 «كثر»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالتَّناجُشُ فِي الدُّنيا، وَالتَّباغُضُ، وَالتَّحاسُدُ، حَتّى يَكونَ البَغيُ.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج4 ص186 ح7311، المعجم الأوسط: ج9 ص23 ح9016، كنز العمّال: ج3 ص526 ح7738.</span></ref>

<span dir="rtl">139.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «به زودى، امّت من به درد امّت ها گرفتار خواهند شد».</span>

<span dir="rtl">گفتند: اى پيامبر خدا! درد امّت ها چه دردى است؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «كُفران نعمت و سرمستى از نعمت ها و تفاخر به بيشتر داشتن و فزون خواهى در دنيا و كينه توزى و حسدورزى نسبت به يكديگر، تا جايى كه سركشى سر بردارد».</span>

<span dir="rtl">140.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: ما زالَت نِعمَةٌ ولا نَضارَةُ عَيشٍ إلّا بِذُنوبٍ اجتَرَحوا، إنَّ اللّهَ لَيسَ بِظَلَامٍ لِلعَبيدِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص624 ح10 عن أبي بصير و محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج93 ص289 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">140.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هيچ نعمت و زندگى خوشى به زوال نيامد، مگر به سبب گناهانى كه مردم مرتكب شدند. خداوند هر گز به بندگان ستم نمى كند.</span>

<span dir="rtl">141.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ ما لَم يَلبَسوا لِباسَ العَجَمِ</span> <ref><span dir="rtl">العَجَمُ: خلاف العَرَبُ، الواحِدُ عَجَميّ (الصحاح: ج5 ص1980 «عجم»).</span></ref><span dir="rtl">، ويَطعَموا أطعِمَةَ العَجَمِ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بِالذُّلِّ.</span> <ref><span dir="rtl">المحاسن: ج2 ص178 ح1504 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام وص 222 ح1669 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج66 ص323 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">141.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: اين امّت، تا زمانى كه جامه غير عرب (جامه فاخر) نپوشند و خوراك غيرِ عرب (خوراك اَشرافى) نخورند، همواره در خوبى به سر خواهند بُرد. پس هر گاه چنين كردند، خداوند، آنان را به خوارى مى افكنَد.</span>

<span dir="rtl">142.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إلّا أوشَكَ أن يَكونَ مِنهُم.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 207، خصائص الأئمّة: ص115، نزهة الناظر: ص82 ح160، عيون الحكم والمواعظ: ص162 ح3464 و فيه «يصير» بدل «يكون»، دعائم الإسلام: ج2 ص513 ح1838نحوه، بحار الأنوار: ج71 ص427 ح76.</span></ref>

<span dir="rtl">142.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كمتر پيش مى آيد كه كسى، خود را به مردمى همانند سازد و از آنان نشود.</span>

<span dir="rtl">143.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام: لا يُقَدِّسُ اللّهُ اُمَّةً فيها بَرَبَطٌ</span> <ref><span dir="rtl">البَربَطُ: مَلهاةٌ تَشْبِهُ العود (النهاية: ج1 ص112 «بربط»).</span></ref> <span dir="rtl">يُقَعقِعُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج6 ص434 ح21 عن موسى بن حبيب، وسائل الشيعة: ج12 ص233 ح22627.</span></ref>

<span dir="rtl">143.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: خداوند، امّتى را كه در آن بَربَط</span> <ref><span dir="rtl">بَربَط، سازى است شبيه عود.</span></ref> <span dir="rtl">نواخته شود، خوش بخت نمى كند.</span>

<span dir="rtl">144.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام: أوحَى اللّهُ إلى نَبِيٍّ مِنَ الأَنبياءِ أن قُل لِقَومِكَ لا يَلبَسوا لِباسَ أعدائي، ولا يَطعَموا طَعامَ أعدائي، ولا يُشاكِلوا بِمَشاكِلِ أعدائي، فَيَكونوا أعدائي كَما هُم أعدائي.</span> <ref><span dir="rtl">تهذيب الأحكام: ج6 ص172 ح332 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص252 ح770 عن إسماعيل بن مسلم، علل الشرائع: ص348 ح6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص23 ح51 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وليس فيه صدره إلى «قُل لقومك»، الجعفريّات: ص234 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وكلّها نحوه، وسائل الشيعة: ج11 ص111 ح20179.</span></ref>

<span dir="rtl">144.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ: خداوند عز و جل به پيامبرى از پيامبران، وحى فرمود كه: «به قومت بگو جامه دشمنان مرا نپوشند و خوراكِ دشمنان مرا نخورند و خود را به شكلِ دشمنان من درنياورند؛ زيرا اگر چنين كنند، اينها نيز همانند آنان، دشمن من خواهند بود».</span>

<span dir="rtl">145.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عليه السلام ـ لِمُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ فيما كَتَبَ مِن جَوابِ مَسائِلِهِ ـ: حَرَّمَ اللّهُ قَتلَ النَّفسِ لِعِلَّةِ فَسادِ الخَلقِ في تَحليلِهِ ـ لَو اُحِلَ ـ وفَنائِهِم، وفَسادِ التَّدبيرِ.…</span>

<span dir="rtl">وحَرَّمَ اللّهُ تَعالَى الزِّنا لِما فيهِ مِنَ الفَسادِ؛ مِن قَتلِ الأَنفُسِ، وذَهابِ الأَنسابِ، وتَركِ التَّربِيَةِ لِلأَطفالِ، وَفَسادِ المَواريثِ، وما أشبَهَ ذلِكَ مِن وُجوهِ الفَسادِ.</span>

<span dir="rtl">وحَرَّمَ اللّهُ عز و جل قَذفَ</span> <ref><span dir="rtl">القَذْفُ: رميُ المرأة بالزنا (النهاية: ج4 ص29 «قذف»).</span></ref> <span dir="rtl">المُحصَناتِ لِما فيهِ مِن فَسادِ الأَنسابِ، ونَفيِ الوَلَدِ، وإِبطالِ المَواريثِ، وتَركِ التَّربِيَةِ، وذَهابِ المَعارِفِ، وما فيهِ مِنَ الكَبائِرِ وَالعِلَلِ الَّتي تُؤَدّي إلى فَسادِ الخَلقِ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص565 ح4934، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص91 ح1، علل الشرائع: ص478 ـ 480 كلاهما عن محمّد بن سنان، بحار الأنوار: ج104 ص370 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">145.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام ـ در نامه اى كه در پاسخ پرسش هاى محمّد بن سنان نوشت ـ: خداوند،</span>

<span dir="rtl">قتل نفس را حرام كرده است؛ زيرا در روا شمردن آن ـ اگر روا شده بود ـ، تباهى و نابودى بشر و تباهىِ تدبير است.…</span>

<span dir="rtl">خداوند متعال، زنا را حرام كرده است؛ زيرا در آن، مفاسدى از قبيل قتلِ نفس و از بين رفتن نَسَب و وا نهادن تربيت فرزندان و تباه شدن ارث و ميراث و مفاسدى از اين دست است.</span>

<span dir="rtl">خداوند عز و جل تهمت زدن به زنان پاك دامن را حرام كرده است؛ چون موجب از ميان رفتن نَسَب ها و نفى فرزند و باطل شدن ارث و ميراث و وا نهادن تربيت و از بين رفتن شناخت ها و گناهان بزرگ و ديگر عوامل منجر به تباهى بشر مى شود.</span>

<span id="الفصل-الخامس-ما-تشابهت-فيه-الامم"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الخامس: ما تشابهت فيه الاُمم</span> =

<span dir="rtl">فصل پنجم: نقاط تشابه امّت ها</span>

<span id="تكذيب-الأنبياء"></span>
== <span dir="rtl">5 / 1: تَكذيبُ الأَنبِياءِ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 1: تكذيب پيامبران</span>

<span dir="rtl">«ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاءَ اُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَ جَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">المؤمنون: 44.</span></ref>

<span dir="rtl">«باز، فرستادگان خود را پياپى روانه كرديم. هر بار براى [هدايت] امّتى پيامبرش آمد، او را تكذيب كردند. پس [ما امّت هاى سركش را] يكى پس از ديگرى آورديم و آنها را مايه عبرت [و زبانزد مردم] گردانيديم. دور باشند [از رحمت خدا] مردمى كه ايمان نمى آورند!».</span>

<span dir="rtl">«وَ إِن تُكَذِّبُواْ فَقَدْ كَذَّبَ اُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ».</span> <ref><span dir="rtl">العنكبوت: 18.</span></ref>

<span dir="rtl">«و اگر تكذيب كنيد، قطعاً امّت هاى پيش از شما [هم] تكذيب كردند، و بر پيامبر [خدا]، جز ابلاغ آشكار [وظيفه اى] نيست».</span>

<span dir="rtl">«وَ إِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عَادٌ وَ ثَمُودُ * وَ قَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ * وَ أَصْحَابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ».</span> <ref><span dir="rtl">الحجّ: 42 ـ 44.</span></ref>

<span dir="rtl">«و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً پيش از آنان، قوم نوح و عاد و ثمود [نيز] به تكذيب پرداختند. و [نيز] قوم ابراهيم و قوم لوط. و [همچنين] اهل مَديَن. و موسى تكذيب شد. پس كافران را مهلت دادم. سپس، [گريبان] آنها را گرفتم. [بنگر،] عذاب من چگونه بود؟».</span>

<span dir="rtl">«كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحَابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ * وَ عَادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوَانُ لُوطٍ * وَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ».</span> <ref><span dir="rtl">ق: 12 ـ 14.</span></ref>

<span dir="rtl">«پيش از ايشان، قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود، و عاد و فرعون و برادران لوط، و بيشه نشينان و قوم تُبّع، به تكذيب پرداختند. همگى، فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه] تهديد [من]، واجب آمد».</span>

<span dir="rtl">«جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ * كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عَادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ * وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ اُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ * إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ».</span> <ref><span dir="rtl">ص: 11 ـ 14.</span></ref>

<span dir="rtl">«اين سپاهكِ دسته هاى دشمن در آن جا (بَدْر) در هم شكستنى اند. پيش از ايشان، قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب [عمارت و] خرگاه ها تكذيب كردند. و ثمود و قوم لوط و اصحاب اَيكَه [نيز به تكذيب پرداختند]. آنها دسته هاى مخالف بودند. هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند. پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد».</span>

<span id="إنكار-المعاد"></span>
== <span dir="rtl">5 / 2: إنكارُ المَعادِ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 2: انكار معاد</span>

<span dir="rtl">«بَلْ قَالُواْ مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ * قَالُواْ أَءِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَ ءَابَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">المؤمنون: 81 ـ 83.</span></ref>

<span dir="rtl">« [نه؛] بلكه آنان [نيز] مثل آنچه پيشينيان گفته بودند، گفتند. گفتند: «آيا چون بميريم و خاك و استخوان شويم، آيا واقعاً باز ما زنده خواهيم شد؟! درست، همين را قبلاً به ما و پدرانمان وعده دادند. اين، جز افسانه هاى پيشينيان [چيزى] نيست»».</span>

<span id="النزعة-إلى-الجبر-والافتراء-على-الله"></span>
== <span dir="rtl">5 / 3: النَّزعَةُ إلَى الجَبرِ وَالاِفتِراء عَلَى اللّهِ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 3: گرايش به جبر و دروغ بستن بر خدا</span>

<span dir="rtl">«وَ قَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَىْ ءٍ نَّحْنُ وَ لَا ءَابَاؤُنَا وَ لَا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَىْ ءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ».</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 35.</span></ref>

<span dir="rtl">«و كسانى كه شرك ورزيدند، گفتند: «اگر خدا مى خواست، نه ما و نه پدرانمان، هيچ چيزى را غير از او نمى پرستيديم و بدون [حكم] او، چيزى را حرام نمى شمرديم». كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز]، چنين رفتار كردند؛ و [لى] آيا جز ابلاغ آشكار بر پيامبران [وظيفه اى] است؟».</span>

<span dir="rtl">«سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا ءَابَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن شَىْ ءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 148.</span></ref>

<span dir="rtl">«كسانى كه شرك آوردند، به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مى خواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى آورديم و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمى كرديم». كسانى هم كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند، تا عقوبت ما را چشيدند. بگو: «آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد؟ شما جز از گمان، پيروى نمى كنيد، و جز دروغ نمى گوييد»».</span>

<span id="مواجهة-السراء-والضراء"></span>
== <span dir="rtl">5 / 4: مُواجَهَةُ السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 4: رو به رو شدن با خوشى و ناخوشى</span>

<span dir="rtl">«فَإِذَا مَسَّ الْاءِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا اُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ * قَدْ قَالَهَا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْيَكْسِبُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الزمر: 49 و 50.</span></ref>

<span dir="rtl">«و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرامى خواند. سپس، چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم، مى گويد: «تنها آن را به دانش خود يافته ام». نه چنان است؛ بلكه آن، آزمايشى است؛ ولى بيشترشان نمى دانند. قطعاً كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز]، اين [سخن] را گفتند و آنچه به دست آورده بودند، كارى برايشان نكرد».</span>

<span dir="rtl">راجع: ص210 (الاُمّة / الفصل العاشر / يأتي عليها ما كان في الاُمم السالفة).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: ص211 (امّت / فصل دهم / دچار شدن به سرنوشت امّت هاى پيشين).</span>

<span id="الفصل-السادس-فضائل-الامة-الإسلامية"></span>
= <span dir="rtl">الفصل السادس: فضائل الاُمّة الإسلاميّة</span> =

<span dir="rtl">فصل ششم: امتيازات امّت اسلام</span>

<span id="إجابة-دعوة-إبراهيم"></span>
== <span dir="rtl">6 / 1: إجابَةُ دَعوَةِ إبراهيمَ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 1: نتيجه دعاى ابراهيم عليه السّلام</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِن ذُرِّيَّتِنَا اُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ».</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 128 و 129.</span></ref>

<span dir="rtl">«پروردگارا! ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده؛ و از نسل ما، امّتى فرمان بُردار خود [پديدآور] و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى، كه تويى توبه پذيرِ مهربان. پروردگارا! در ميان آنان، فرستاده اى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه شان كند؛ زيرا كه تو خود، شكست ناپذيرِ فرزانه اى»».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">146.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أنَا دَعوَةُ أبي إبراهيمَ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص369 ح5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، التبيان في تفسير القرآن: ج1 ص466، بحار الأنوار: ج25 ص200 ح12؛ المستدرك على الصحيحين: ج2 ص453 ح3566، مسند ابن حنبل: ج6 ص84 ح17150، صحيح ابن حبّان: ج14 ص313 ح6404 كلاهما نحوه وكلّها عن عرباض بن سارية، كنز العمّال: ج11 ص383 ح31829.</span></ref>

<span dir="rtl">146.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من [نتيجه] دعاى پدرم ابراهيم عليه السلام هستم.</span>

<span id="خير-الامم"></span>
== <span dir="rtl">6 / 2: خَيرُ الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 2: بهترينِ امّت ها</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 110.</span></ref>

<span dir="rtl">«شما بهترين امّتى هستيد كه براى مردم، پديدار شده ايد: به كار پسنديده فرمان مى دهيد و از كار ناپسند، بازمى داريد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند، قطعاً برايشان بهتر بوده برخى از آنان مؤمن اند؛ و [لى] بيشترشان نافرمان اند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">147.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في قَولِهِ تَعالى: «كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» ـ: إنَّكُم تُتِمّونَ سَبعينَ اُمَّةً، أنتُم خَيرُها وَأَكرَمُها عَلَى اللّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج5 ص226 ح3001، المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص94 ح6987، سنن الدارمي: ج2 ص769 ح2658، مسند ابن حنبل: ج7 ص237ح 20049، السنن الكبرى: ج9 ص9 ح17717 و الثلاثة الأخيرة نحوه وكلّها عن حكيم بن معاوية عن أبيه، كنز العمّال: ج12 ص156 ح34462؛ مجمع البيان: ج2 ص810 عن حكيم عن أبيه نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">147.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «شما بهترين امّتى هستيد كه براى مردم، پديدار شده ايد» ـ: شما هفتادمين امّت هستيد و شما، بهترينِ آنها و نزد خداوند، گرامى ترين شان هستيد.</span>

<span dir="rtl">148.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: اُمَّتي خَيرُ الاُمَمِ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج1 ص333 ح1361، السنن الكبرى: ج1 ص328 ح1024، المصنّف لابن أبيشيبة: ج7 ص411 ح9، تفسير ابن كثير: ج2 ص78 كلّها عن محمّد بن الحنفيّة عن الإمام عليّ عليه السلام،تفسير القرطبي: ج10 ص49، كنز العمّال: ج11 ص411 ح31928.</span></ref>

<span dir="rtl">148.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، بهترينِ امّت هاست.</span>

<span dir="rtl">149.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لَمّا بَعَثَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام وَاصطَفاهُ نَجِيّاً... فَقالَ [موسى عليه السلام]: يا رَبِّ، فَإِن كانَ آلُ مُحَمَّدٍ كَذلِكَ فَهَل في اُمَمِ الأَنبِياءِ أفضَلُ عِندَكَ مِن اُمَّتى...؟ فَقالَ اللّهُ عز و جل: يا موسى، أما عَلِمتَ أنَّ فَضلَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ عَلى جَميعِ الاُمَمِ كَفَضلِهِ عَلى جَميعِ خَلقي؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ موسى عليه السلام: يا رَبِّ، لَيتَني كُنتُ أراهُم؟ فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ: يا موسى، إنَّكَ لَن تَراهُم، فَلَيسَ هذا أوانَ ظُهورِهِم، وَلكِن سَوفَ تَراهُم فِي الجِنانِ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص327 ح2586، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص283 ح30، علل الشرائع: ص417 ح3، بشارة المصطفى: ص213 كلّها عن محمّد بن زياد عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج13 ص341 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">149.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره پاسخ خداوند متعال به اين سؤال موسى عليه السلام كه: «بهترينِ امّت ها كدام است؟» ـ: خداوند عز و جل فرمود: «اى موسى! آيا نمى دانى كه برترى امّت محمّد صلى الله عليه و آله بر همه امّت ها، همانند برترى خود او بر همه آفريدگان من است؟».</span>

<span dir="rtl">موسى عليه السلام گفت: اى پروردگار من! كاش آنها را ديده بودم.</span>

<span dir="rtl">خداوند عز و جل به او وحى فرمود كه: «اى موسى! تو هرگز آنان را نخواهى ديد؛ زيرا اكنون، گاهِ پديدار شدن آنها نيست؛ امّا به زودى آنان را در بهشت، خواهى ديد».</span>

<span id="امة-مرحومة"></span>
== <span dir="rtl">6 / 3: اُمَّةٌ مَرحومَةٌ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 3: امّت رحمت شده</span>

<span dir="rtl">150.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اُمَّتي هذِهِ اُمَّةٌ مَرحومَةٌ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج4 ص105 ح4278، مسند ابن حنبل: ج7 ص161 ح19698 و ص177 ح19773، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص491 ح8372 كلّها عن أبي موسى، المعجم الأوسط: ج2 ص246 ح1879 عن أنس، كنز العمّال: ج12 ص154 ح34452.</span></ref>

<span dir="rtl">150.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اين امّت من، امّتى رحمت شده است.</span>

<span dir="rtl">151.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: اُمَّتي اُمَّةٌ مَرحومَةٌ، مَغفورٌ لَها، مُتابٌ عَلَيها.</span> <ref><span dir="rtl">الجامع الصغير: ج1 ص248 ح1621، كنز العمّال: ج12 ص155 ح34454 كلاهما نقلاً عن الحاكم في الكنى عن أنس.</span></ref>

<span dir="rtl">151.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، امّتى رحمت شده، آمرزيده و بخشوده است.</span>

<span dir="rtl">152.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّكُم اُمَّةٌ مَرحومَةٌ مُعافاةٌ، فَاستَقيموا وخُذوا طاقَةَ</span> <ref><span dir="rtl">الطاقَةُ: أي أقصى غايته (لسان العرب: ج10 ص233 «طوق»).</span></ref> <span dir="rtl">الأَمرِ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج3 ص298 ح3461، مسند الشاميّين: ج2 ص451 ح1683 كلاهما عن أبي مالك الأشعري، كنز العمّال: ج1 ص213 ح1067.</span></ref>

<span dir="rtl">152.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شما امّتى رحمت شده و بخشوده هستيد. پس با تمام توان [در راه حق]، پايدارى كنيد.</span>

<span dir="rtl">153.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ هذِهِ الاُمَّةَ مَرحومَةٌ، عَذابُها بِأَيديها.</span> <ref><span dir="rtl">سنن ابن ماجة: ج2 ص1434 ح4292 عن أنس، مسند ابن حنبل: ج7 ص156 ح19678 نحوه،المعجم الأوسط: ج1 ص294 ح974، مسند الشاميّين: ج1 ص268 ح465، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص190 ح537 كلّها عن أبي موسى، كنز العمّال: ج12 ص159 ح34473.</span></ref>

<span dir="rtl">153.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اين امّت، رحمت شده است. عذابش به دستان خود اوست.</span>

<span id="امة-مباركة"></span>
== <span dir="rtl">6 / 4: اُمَّةٌ مُبارَكَةٌ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 4: امّت خُجسته</span>

<span dir="rtl">154.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اُمَّتي اُمَّةٌ مُبارَكَةٌ، لا يُدرى أوَّلُها خَيرٌ أو آخِرُها.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ دمشق: ج26 ص286 ح5572 عن عمرو بن عثمان، كنز العمّال: ج12 ص154 ح34451.</span></ref>

<span dir="rtl">154.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، امّتى بابركت است. معلوم نيست كه اوّل آن بهترند يا آخرش.</span>

<span dir="rtl">155.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: مَثَلُ اُمَّتي مَثَلُ المَطَرِ، لا يُدرى أوَّلُهُ خَيرٌ أم آخِرُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج5 ص152 ح2869، مسند ابن حنبل: ج4 ص262 ح12329، المعجم الأوسط: ج4 ص231 ح4058، مسند أبي يعلى: ج3 ص398 ح3462 كلّها عن أنس،صحيح ابن حبّان: ج16 ص210 ح7226 عن عمّار بن ياسر، كنز العمّال: ج12 ص162 ح34485.</span></ref>

<span dir="rtl">155.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: حكايت امّت من، حكايت باران است كه معلوم نيست اوّل آن بهتر است يا آخرش.</span>

<span dir="rtl">156.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: مَثَلُ اُمَّتي مَثَلُ حَديقَةٍ قامَ عَلَيها صاحِبُها، فَأَصلَحَ رَواكِبَها</span> <ref><span dir="rtl">الرّاكوبُ والراكوبَةُ: فسيلة تكون في أعلى النخلة متدلّية لا تبلغ الأرض (تاج العروس: ج2 ص36 «ركب»).</span></ref><span dir="rtl">، وَبَنى مَساكِنَها، وحَلَقَ سَعفَها، فَأَطعَمَت عاما فَوجا</span> <ref><span dir="rtl">الفَوجُ: الجماعة من الناس (النهاية: ج3 ص477 «فوج»).</span></ref><span dir="rtl">، ثُمَّ عاما فَوجا، ثُمَّ عاما فَوجا، فَلَعَلَّ آخِرَها طَعما أن يَكونَ أجوَدَها قِنوانا</span> <ref><span dir="rtl">القِنْوُ: العِذْق، وجمعه قِنوان (مفردات ألفاظ القرآن: ص686 «قنو»).</span></ref><span dir="rtl">، وَأطوَلَها شِمراخا</span> <ref><span dir="rtl">الشِّمراخُ: ما يكون فيه الرُّطَبُ (المصباح المنير: ص322 «شمراخ»).</span></ref><span dir="rtl">، أما وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ نَبِيّا، لَيَجِدَنَّ عيسَى بنُ مَريَمَ في اُمَّتي خَلقا مِن حَوارِيِّهِ</span> <ref><span dir="rtl">الحَواريّون: أصحاب المسيح عليه السلام؛ أي خُلْصانُه وأنصاره (النهاية: ج1 ص458 «حور»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص141 ح230، بشارة المصطفى: ص280 كلاهما عن عبد الرحمن بن سمرة، بحارالأنوار: ج21 ص51 ح1؛ مقاتل الطالبيّين: ص31، الفردوس: ج4 ص130 ح6403 كلاهما عن عبد الرحمن بن سمرة نحوه، كنز العمّال: ج12 ص181 ح34571.</span></ref>

<span dir="rtl">156.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: حكايت امّت من، حكايت باغى است كه صاحبش به آن رسيدگى كرده و نهال هاى رُسته بر تنه خرما بُن هاى آن را هَرَس نموده و اتاق هايش را ساخته و شاخه هاى نخل هايش را پيراسته است و يك سال، گروهى را خوراك مى دهد و سال ديگر، گروهى را و سال بعد، گروهى را و شايد، آخرين خوراك آن، خوشه هايش مرغوب تر و شاخه هايش بلندتر باشد. سوگند به آن كه مرا به حق، پيامبر برانگيخت! عيسى بن مريم عليه السلام گروهى از حواريان خود را در ميان امّت من مى يابد.</span>

<span dir="rtl">157.</span> <span dir="rtl">الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه: إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى، فَقالَ لَهُ فيمُناجاتِهِ: ... اُوصيكَ يا موسى... بِصاحِبِ الجَمَلِ الأَحمَرِ، الطَّيِّبِ الطَّاهِرِ المُطَهَّرِ... اُمَّتُهُ مَرحومَةٌ مُبارَكَةٌ؛ ما بَقوا فِي الدّينِ على حَقائِقهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص42 ـ 43 ح8، بحار الأنوار: ج77 ص31 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">157.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از على بن عيسى، كه سند حديث را به پيامبر صلى الله عليه و آله يا اهل بيت عليهم السلام رسانده است ـ: خداوند ـ تبارك و تعالى ـ با موسى عليه السلام نجوا كرد و در مناجاتش به او فرمود: «... اى موسى! تو را سفارش مى كنم... به صاحب شتر سرخ مو؛ آن پاكزادِ پاكِ پاكيزه.… امّت او، تا زمانى كه بر حقايق دين باقى بمانند، رحمت شده و با بركت اند».</span>

<span id="الآخرون-السابقون"></span>
== <span dir="rtl">6 / 5: الآخِرونَ السّابِقونَ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 5: آخرين و اولينِ امّت ها</span>

<span dir="rtl">158.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أنَا آخِرُ الأَنبِياءِ، وأنتُم آخِرُ الاُمَمِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن ابن ماجة: ج2 ص1359 ح4077، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص580 ح8620، مسند الشاميّين: ج2 ص28 ح861، السنّة لابن أبي عاصم: ص171 ح391، تاريخ دمشق: ج2 ص223 ح467 وفيه «خير» بدل «آخر» كلّها عن أبي اُمامة الباهلي، كنز العمّال: ج14 ص292 ح38742.</span></ref>

<span dir="rtl">158.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من، آخرينِ پيامبرانم، و شما، آخرينِ امّت ها هستيد.</span>

<span dir="rtl">159.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: نَحنُ الآخِرونَ السّابِقونَ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج1 ص94 ح236 و ج3 ص1080 ح2797، السنن الكبرى: ج3 ص243 ح5567، تفسير ابن كثير: ج1 ص390 كلّها عن أبي هريرة؛ المناقب لابن شهر آشوب: ج3 ص269 بزيادة «يوم القيامة» في آخره، بحار الأنوار: ج39 ص85.</span></ref>

<span dir="rtl">159.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ما آخرين و اوّلين [امّت ها] هستيم.</span>

<span dir="rtl">160.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: نَحنُ الآخِرونَ مِن أهلِ الدُّنيا، وَالأَوَّلونَ يَومَ القِيامَةِ، المَقضِيُّ لَهُم قَبلَ الخَلائِقِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج2 ص586 ح22، سنن النسائي: ج3 ص87، تفسير القرطبي: ج7 ص155،الفردوس: ج4 ص282 ح6834 كلّها عن حذيفة، كنز العمّال: ج7 ص711 ح21052.</span></ref>

<span dir="rtl">160.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ما آخرين مردم دنيا و در روز قيامت، اوّلينِ مردم هستيم و پيش از همه خلايق، در باره ما داورى مى شود.</span>

<span dir="rtl">161.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: نَحنُ آخِرُ الاُمَمِ، وَأوَّلُ مَن يُحاسَبُ، يُقالُ: أينَ الاُمَّةُ الاُمِّيَّةُ وَنَبِيُّها؟ فَنَحنُ الآخِرونَ الأَوَّلونَ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن ابن ماجة: ج2 ص1434 ح4290، مسند ابن حنبل: ج1 ص604 ح2546 نحوه، الفردوس: ج4ص 282 ح6833 كلّها عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج12 ص159 ح34474.</span></ref>

<span dir="rtl">161.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ما آخرينِ امّت هاييم و اوّلين كسانى كه [در قيامت] حسابرسى مى شوند. گفته مى شود: «كجايند امّت اُمّى و پيامبر آنان؟». پس، ما آخرين و اوّلين هستيم.</span>

<span dir="rtl">162.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: نَحنُ الآخِرونَ السّابِقونَ يَومَ القِيامَةِ، أوّلُ زُمرَةٍ مِن اُمَّتي يَدخُلونَ الجَنَّةَ سَبعونَ ألفا لا حِسابَ عَلَيهِم، كُلُّ رَجُلٍ مِنهُم عَلى صورَةِ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ، ثُمَّ الَّذينَ يَلونَهُم عَلى أشَدِّ ضَوءِ كَوكَبٍ فِي السَّماءِ، ثُمَّ هِيَ بَعدَ ذلِكَ مَنازِلُ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج3 ص574 ح10553 و ص511 ح10128 و ليس فيه «سبعون ألفا لا حساب عليهم»، مسند إسحاق بن راهويه: ج1 ص310 ح291، تاريخ بغداد: ج2 ص160 الرقم 587 كلّها عن أبيهريرة، كنز العمّال: ج12 ص168 ح34517.</span></ref>

<span dir="rtl">162.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ما [در دنيا] آخرين و در روز قيامت، اوّلين هستيم. نخستين گروه از امّت من كه به بهشت مى روند، هفتاد هزار نفرند و حسابرسى نمى شوند. هر مردى از آنان، چونان ماه شب چهارده است. سپس، كسانى كه از پىِ آنان [به بهشت] مى روند، نورانى تر از ستارگان آسمان اند. سپس، گروه هاى بعد كه هر يك را منزلتى است.</span>

<span dir="rtl">163.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: نَحنُ الآخِرونَ السّابِقونَ يَومَ القِيامَةِ، بَيدَ</span> <ref><span dir="rtl">بَيْدَ: هو مثل «غَيْر» وزنا ومعنىً (المصباح المنير: ص68 «باد»).</span></ref> <span dir="rtl">أنَّهُم اُوتُوا الكِتابَ مِن قَبلِنا، ثُمَّ هذا يَومُهُمُ الَّذي فُرِضَ عَلَيهِم فَاختَلَفوا فيهِ فَهَدانَا اللّهُ، فَالنّاسُ لَنا فيهِ تَبَعٌ، اليَهودُ غَدا وَالنَّصارى بَعدَ غَدٍ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج1 ص299 ح836، صحيح مسلم: ج2 ص586 ح21، مسند ابن حنبل: ج3 ص186 ح8121، السنن الكبرى: ج3 ص242 ح5565 كلّها بزيادة «واُوتيناه من بعدهم» بعد «من قبلنا»، سنن النسائي: ج3 ص85 نحوه وكلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج12 ص159 ح34475وراجع: الأمالي للطوسي: ص654 ح1354.</span></ref>

<span dir="rtl">163.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ما [در دنيا] آخرين هاييم و در روز قيامت، نخستين ها؛ جز آن كه به آنان (امّت هاى پيشين)، قبل از ما كتاب داده شد و اين روز (جمعه)، همان روزِ آنان است كه [بزرگداشت آن] برايشان واجب گشت؛ امّا در باره آن اختلاف كردند؛ ولى خداوند، ما را هدايت كرد. پس مردم در اين روز، دنباله رو مايند. يهود، فردا [شنبه را] و نصارا پس فردا [يكشنبه را گرامى مى دارند].</span>

<span id="جوامع-فضائلهم"></span>
== <span dir="rtl">6 / 6: جَوامِعُ فَضائِلِهِم</span> ==

<span dir="rtl">6 / 6: مجموعه فضايل امّت اسلام</span>

<span dir="rtl">164.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِمّا أعطَى اللّهُ اُمَّتي وفَضَّلَهُم بِهِ عَلى سائِرِ الاُمَمِ، أعطاهُم ثَلاثَ خِصالٍ لَم يُعطَها إلّا نَبِيٌّ: وذلِكَ أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى كانَ إذا بَعَثَ نَبِيّا قالَ لَهُ: اِجتَهِد في دينِكَ ولا حَرَجَ عَلَيكَ، وإنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أعطى ذلِكَ اُمَّتي حَيثُ يَقولُ: «وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»</span> <ref><span dir="rtl">الحجّ: 78.</span></ref> <span dir="rtl">يَقولُ: مِن ضيقٍ.</span>

<span dir="rtl">وكانَ إذا بَعَثَ نَبِيّا قالَ لَهُ: إذا أحزَنَكَ أمرٌ تَكرَهُهُ، فَادعُني أستَجِب لَكَ، وإنَّ اللّهَ أعطى اُمَّتي ذلِكَ حَيثُ يَقولُ: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ»</span> <ref><span dir="rtl">غافر: 60.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">وكانَ إذا بَعَثَ نَبِيّا جَعَلَهُ شَهيدا عَلى قَومِهِ، وإنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى جَعَلَ اُمَّتي شُهَداءَ عَلَى الخَلقِ حَيثُ يَقولُ: «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ»</span> <ref><span dir="rtl">الحجّ: 78.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">قرب الإسناد: ص84 ح277 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج22 ص443 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">164.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از چيزهايى كه خدا به امّت من عطا فرمود و بدان وسيله، آنان را بر ديگر امّت ها برترى داد، اين است كه به آنان، سه ويژگى بخشيد كه به كسى جز پيامبر بخشيده نشده است: يكى اين كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ هر گاه پيامبرى مى فرستاد، به او مى فرمود: «در دينت، سخت بكوش و باك مدار». خداوند ـ تبارك و تعالى ـ اين را به امّت من نيز عطا كرده، آن جا كه مى فرمايد: «و در دين، بر شما سختى قرار نداده است» ؛ يعنى تنگى و سختى [در آن، قرار نداده است].</span>

<span dir="rtl">دوم اين كه هر گاه پيامبرى مى فرستاد، به او مى فرمود: «هر گاه امرى ناخوشايند، تو را اندوهگين ساخت، مرا بخوان تا پاسخت دهم». خداوند، اين را نيز به امّت من عطا كرده، آن جا كه مى فرمايد: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم».</span>

<span dir="rtl">سوم اين كه هر گاه پيامبرى مى فرستاد، او را بر قومش گواه قرار مى داد و خداوند ـ تبارك و تعالى ـ امّت مرا بر همه خلق، گواه قرار داده، آن جا كه مى فرمايد: «تا اين پيامبر، بر شما گواه باشد و شما بر مردم، گواه باشيد».</span>

<span dir="rtl">165.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: ما اُعطِيَت اُمَّةٌ مِنَ اليَقينِ</span> <ref><span dir="rtl">اليَقِينُ: العِلمُ وزوال الشكّ (الصحاح: ج6 ص2219 «يقن»).</span></ref> <span dir="rtl">مثل ما اُعطِيَت اُمَّتي.</span> <ref><span dir="rtl">نوادر الاُصول: ج1 ص228 وج2 ص164 و ص266 وليس فيهما «مثل»، كنز العمّال: ج12 ص162 ح34483.</span></ref>

<span dir="rtl">165.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به هيچ امّتى، يقينى برتر از يقينى كه به امّت من داده شده، عطا نشده است.</span>

<span dir="rtl">166.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أنزَلَ اللّهُ عَلَيَّ أمانَينِ لِاُمَّتي: «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الأنفال: 33.</span></ref><span dir="rtl">، إذا مَضَيتُ تَرَكتُ فيهِمُ الاِستِغفارَ إلى يَومِ القِيامَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج5 ص270 ح3082، تفسير ابن كثير: ج3 ص590 كلاهما عن أبي موسى، كنز العمّال: ج1 ص477 ح2081.</span></ref>

<span dir="rtl">166.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، دو مايه امان براى امّتم بر من نازل فرمود: «و [لى] تا تو در ميان آنان هستى، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند، و تا آنان طلبِ آمرزش مى كنند، خدا، عذاب كننده ايشان نخواهد بود». هر گاه من رفتم، آمرزش خواهى را در ميان آنان، تا روز قيامت، باقى مى گذارم.</span>

<span dir="rtl">167.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسن عليه السلام: جاءَ نَفَرٌ مِنَ اليَهودِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَسَأَلَهُ أعلَمُهُم عَن أشياءَ، فَكانَ فيما سَأَلَهُ: أخبِرنا عَن سَبعِ خِصالٍ أعطاكَ اللّهُ مِن بَينِ النَّبِيّينَ، وأعطى اُمَّتَكَ مِن بَينِ الاُمَمِ؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ النَبِيُّ صلى الله عليه و آله: أعطانِيَ اللّهُ عز و جل: فاتِحَةَ الكِتابِ، وَالأَذانَ، وَالجَماعَةَ فِي المَسجِدِ، ويَومَ الجُمُعَةِ، وَالصَّلاةَ عَلَى الجَنائِزِ، وَالإِجهارَ في ثَلاثِ صَلَواتٍ، وَالرُّخصَةَ لِاُمَّتي عِندَ الأَمراضِ وَالسَّفَرِ، وَالشَّفاعَةَ لِأَصحابِ الكَبائِرِ مِن اُمَّتي.</span>

<span dir="rtl">قالَ اليَهودِيُّ: صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ، فَما جَزاءُ مَن قَرَأَ فاتِحَةَ الكِتابِ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ فاتِحَةَ الكِتابِ أعطاهُ اللّهُ عز و جل بِعَدَدِ كُلِّ آيَةٍ نَزَلَت مِنَ السَّماءِ ثَوابَ تِلاوَتِها. وأَمَّا الأَذانُ فَإِنَّهُ يُحشَرُ المُؤَذِّنونَ مِن اُمَّتي مَعَ النَّبِيّينَ وَالصِّدِّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ. وأمَّا الجَماعَةُ فَإِنَّ صُفوفَ اُمَّتي فِي الأَرضِ كَصُفوفِ المَلائِكَةِ فِي السَّماءِ، وَالرَّكعَةُ فِي جَماعَةٍ أربَعٌ وعِشرونَ رَكعَةً، كُلُّ رَكعَةٍ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل مِن عِبادَةِ أربَعينَ سَنَةً. وأمّا يَومُ الجُمُعَةِ فَإِنَّ اللّهَ يَجمَعُ فيهِ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ لِلحِسابِ، فَما مِن مُؤمِنٍ مَشى إلَى الجَماعَةِ</span> <ref><span dir="rtl">الظاهر أنّ الصواب: «الجُمُعَةِ»، كما في الاختصاص وبحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">إلّا خَفَّفَ اللّهُ عز و جلعَلَيهِ أهوالَ يَومِ القِيامَةِ ثُمَّ يُجازيهِ الجَنَّةَ. وأمَّا الإجهارُ فَإِنَّهُ يَتَباعَدُ مِنهُ لَهَبُ النّارِ بِقَدرِ ما يَبلُغُ صَوتُهُ، ويَجوزُ عَلَى الصِّراطِ، ويُعطَى السُّرورَ حَتّى يَدخُلَ الجَنَّةَ. وأمَّا السّادِسُ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يُخَفِّفُ أهوالَ يَومِ القِيامَةِ لِاُمَّتي كَما ذَكَرَ اللّهُ فِي القُرآنِ، وما مِن مُؤمِنٍ يُصَلّي عَلَى الجَنائِزِ إلّا أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ إلّا أن يَكونَ مُنافِقا أو عاقّا. وأمّا شَفاعَتي فَفي أصحابِ الكَبائِرِ ما خَلا أهلَ الشِّركِ وَالظُّلمِ. قالَ: صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ، وأنَا أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وأنَّكَ رَسولُهُ خاتَمُ النَّبِيّينَ وإمامُ المُتَّقينَ ورَسولُ رَبِّ العالَمينَ.</span>

<span dir="rtl">فَلَمّا أسلَمَ وحَسُنَ إسلامُهُ أخرَجَ رِقّا أبيَضَ فيهِ جَميعُ ما قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، وَالَّذي بَعَثَكَ بالحَقِّ نِبِيّا مَا استَنسَختُها إلّا مِنَ الأَلواحِ الَّتي كَتَبَ اللّهُ عز و جل لِموسَى بنِ عِمرانَ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص355 ح36 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه، الأمالي للصدوق: ص261 ح279 عن الحسن بن عبد اللّه عن أبيه، الاختصاص: ص39 عن الحسين بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام الحسين عليهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج9 ص300.</span></ref>

<span dir="rtl">167.</span> <span dir="rtl">امام حسن عليه السلام: جمعى از يهود نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمدند. عالم ترينِ آنان، سؤالاتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد و از جمله پرسش هايش اين بود: آن، كدام هفت چيز است كه خداوند از ميان پيامبران به تو داد و از ميان امّت ها به امّت تو؟</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خداوند عز و جل به من، فاتحة الكتاب را بخشيد و اذان را و [نماز] جماعت در مسجد و روز جمعه را و نماز خواندن بر جنازه را و خواندن سه نماز با صداى بلند را و رخصت به امّتم در اوقات بيمارى و سفر را و شفاعت كردن آن دسته از امّتم را كه مرتكب گناه كبيره شده اند».</span>

<span dir="rtl">يهودى گفت: درست گفتى، اى محمّد! ثواب كسى كه «فاتحة الكتاب» را بخوانَد، چيست؟</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا فرمود: «كسى كه فاتحة الكتاب را بخواند، خداوند عز و جل به شمارِ هر آيه اى كه از آسمان نازل شده است، ثواب تلاوت آن را به او عطا مى فرمايد.</span>

<span dir="rtl">امّا اذان: اذان گويانِ امّت من با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و درستكاران، محشور مى شوند.</span>

<span dir="rtl">امّا جماعت: صف هاى امّت من، در زمين، همانند صف هاى فرشتگان در آسمان است و هر ركعت نماز با جماعت، [معادلِ] بيست و چهار ركعت است و هر ركعتى نزد خداوند عز و جلمحبوب تر از عبادت چهل سال است.</span>

<span dir="rtl">امّا روز جمعه: خداوند، در اين روز، اوّلين و آخرينِ خلايق را براى حسابرسى گِرد مى آورد. پس هيچ مؤمنى نيست كه به سوى جماعت</span> <ref><span dir="rtl">ظاهرا درست آن، چنان كه در الاختصاص و بحار الأنوار آمده، «جمعه» باشد.</span></ref> <span dir="rtl">برود، مگر آن كه خداوند عز و جل، وحشت هاى روز قيامت را براى او آسان مى سازد. سپس، بهشت را به او پاداش مى دهد.</span>

<span dir="rtl">امّا با صداى بلند خواندن: به اندازه فاصله اى كه صداى شخص برسد، زبانه آتش از او دور مى گردد و از صراط مى گذرد و شادمانى به او داده مى شود تا آن كه به بهشت در آيد.</span>

<span dir="rtl">امّا ششمين: خداوند عز و جل، چنان كه در قرآن فرموده است، هراس هاى روز قيامت را براى امّتم آسان مى گردانَد. و هيچ مؤمنى نيست كه بر جنازه ها نماز بخواند، جز آن كه خداوند، بهشت را بر او واجب مى سازد، مگر آن كه منافق يا عاقّ والدين باشد.</span>

<span dir="rtl">امّا شفاعتم: براى كسى است كه مرتكب كبائر شود، به استثناى اهل شرك و ستم».</span>

<span dir="rtl">يهودى گفت: درست گفتى، اى محمّد! من، گواهى مى دهم كه معبودى جز خداوند يكتا نيست و تو پيامبرِ او و خاتمِ پيامبران و پيشواى پرهيزگاران و فرستاده خداوندگار جهانيان هستى.</span>

<span dir="rtl">پس از آن كه اسلام آورد، پوست نازك سفيدى را درآورد كه همه آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله گفته بود، در آن [نوشته شده] بود و گفت: اى پيامبر خدا! سوگند به آن كه تو را به حق به پيامبرى برانگيخت، من، اين را از الواحى كه خداوند عز و جل براى موسى بن عمران عليه السلام نوشته است، رونويسى كرده ام.</span>

<span dir="rtl">168.</span> <span dir="rtl">مجمع البحرين: في حَديثِ مُناجاةِ موسى عليه السلام وقَد قالَ: يا رَبِّ، لِمَ فَضَّلتَ اُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله عَلى سائِرِ الاُمَمِ؟ فَقالَ اللّهُ تَعالى: فَضَّلتُهُم لِعَشرِ خِصالٍ.</span>

<span dir="rtl">قالَ موسى: وما تِلكَ الخِصالُ الَّتي يَعمَلونَها حَتّى آمُرَ بَني إسرائيلَ يَعمَلونَها؟ قالَ اللّهُ تَعالى: الصَّلاةُ، وَالزَّكاةُ، وَالصَّومُ، وَالحَجُّ، وَالجِهادُ، وَالجُمُعَةُ، وَالجَماعَةُ، وَالقُرآنُ، وَالعِلمُ، وَالعاشوراءُ.</span>

<span dir="rtl">قالَ موسى عليه السلام: يا رَبِّ، ومَا العاشوراءُ؟ قالَ: البُكاءُ وَالتَّباكي عَلى سِبطِ مُحَمَّدٍ، وَالمَرثِيَّةُ وَالعَزاءُ عَلى مُصيبَةِ وَلَدِ المُصطَفى.</span>

<span dir="rtl">يا موسى، ما مِن عَبدٍ مِن عَبيدي في ذلِكَ الزَّمانِ بَكى أو تَباكى وتَعَزّى عَلى وَلَدِ المُصطَفى، إلّا وكانَت لَهُ الجَنَّةُ ثابِتا فيها، وما مِن عَبدٍ أنفَقَ مِن مالِهِ في مَحَبَّةِ ابنِ بِنتِ نَبِيِّهِ طَعاما وغَيرَ ذلِكَ دِرهَما أو دينارا، إلّا وبارَكتُ لَهُ في دارِ الدُّنيا؛ الدِّرهَمَ بِسَبعينَ دِرهَما، وكانَ مُعافىً فِي الجَنَّةِ، وغَفَرتُ لَهُ ذُنوبَهُ.</span>

<span dir="rtl">وعِزَّتي وجَلالي، ما مِن رَجُلٍ أوِ امرَأَةٍ سالَ دَمعُ عَينَيهِ في يَومِ عاشوراءَ وغَيرِهِ قَطرَةً واحِدَةً، إلّا وكَتَبتُ لَهُ أجرَ مِئَةِ شَهيدٍ.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البحرين: ج2 ص1219، مستدرك الوسائل: ج10 ص319 ح12085.</span></ref>

<span dir="rtl">168.</span> <span dir="rtl">مجمع البحرين: در حديث مناجات موسى عليه السلام آمده است كه گفت: پروردگارا! چرا امّت محمّد صلى الله عليه و آله را بر ديگر امّت ها برترى داده اى؟</span>

<span dir="rtl">خداوند متعال فرمود: «به ده چيز، آنها را برترى داده ام».</span>

<span dir="rtl">موسى عليه السلام گفت: آن ده چيز كه آنان، بدانها عمل مى كنند، چيست تا به بنى اسرائيل دستور بدهم آنها نيز به كار ببندند؟</span>

<span dir="rtl">خداوند متعال فرمود: «نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، جمعه، نماز جماعت، قرآن، علم، و عاشورا».</span>

<span dir="rtl">موسى عليه السلام گفت: پروردگارا! عاشورا چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «گريستن و گريه نمايى بر نواده محمّد، و سوگوارى و عزادارى براى مصيبت فرزند مصطفى.</span>

<span dir="rtl">اى موسى! هيچ بنده اى از بندگان من در آن زمان نيست كه بر فرزند مصطفى بِگريد يا تظاهر به گريستن كند و عزادارى نمايد، مگر آن كه بهشت براى او باشد و در آن، پايدار مى مانَد. هيچ بنده اى نيست كه در راه محبّت به پسر دختر پيامبرش از مال خود، غذايى دهد يا درهم و دينارى خرج كند، مگر آن كه در همان دنيا به او بركت مى دهم. يك درهم [او] را به هفتاد درهم افزون مى سازم و در بهشت به سلامت زندگى مى كند و گناهانش را مى آمرزم. به عزّت و جلالم سوگند، هيچ مرد يا زنى نيست كه در روز عاشورا و غير عاشورا، يك قطره اشك از چشمش فرو چكد، مگر آن كه اجر صد شهيد را برايش مى نويسم».</span>

<span dir="rtl">169.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام: بَينَما أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله جُلوسٌ في مَسجِدِهِ بَعدَ وَفاتِهِ صلى الله عليه و آله يَتَذاكَرونَ فَضلَهُ، إذ دَخَلَ عَلَينا حَبرٌ مِن أحبارِ</span> <ref><span dir="rtl">الأحْبارُ: العلماء، جمع حِبْر وحَبْر (النهاية: ج1 ص328 «حبر»).</span></ref> <span dir="rtl">اليَهودِ مِن أهلِ الشّامِ، قَد قَرَأَ التَّوراةَ وَالإِنجيلَ وَالزَّبورَ وصُحُفَ إبراهيمَ وَالأَنبِياءِ، وعَرَفَ دَلائِلَهُم، فَسَلَّمَ عَلَينا وجَلَسَ، ولَبِثَ هُنَيئَةً، ثُمَّ قالَ: يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ، ما تَرَكتُم لِنَبِيٍّ دَرَجَةً ولا لِمُرسَلٍ فَضيلَةً إلّا وقَد نَحَلتُموها</span> <ref><span dir="rtl">يَنْحَلُه: أي ينسبه إليه؛ من النِّحلَة: وهي النسبة بالباطل (النهاية: ج5 ص29 «نحل»).</span></ref> <span dir="rtl">لِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكُم! فَهَل عِندَكُم جَوابٌ إن أنَا سَأَلتُكُم؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام: سَل يا أَخَا اليَهودِ ما أحبَبتَ، فَإِنّي اُجيبُكَ عَن كُلِّ ما تَسأَلُ بِعَونِ اللّهِ ومَشيئَتِهِ.…</span>

<span dir="rtl">قالَ اليَهودِيُّ: فَإِنَّ اللّهَ تَعالى ناجى موسى عَلى طورِ سَيناءَ</span> <ref><span dir="rtl">طور سيناء: جبل بالشام (معجم البلدان: ج4 ص48).</span></ref> <span dir="rtl">بِثَلاثِمِئَةٍ وثَلاثَ عَشرَةَ كَلِمَةً، مَعَ كُلِّ كَلِمَةٍ يَقولُ لَهُ: يا موسى إنّي أنَا اللّهُ، فَهَل فَعَلَ بِمُحَمَّدٍ شَيئا مِن ذلِكَ؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام: لَقَد كانَ كَذلِكَ، ومُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ناجاهُ اللّهُ تَعالى فَوقَ سَبعِ سَماواتٍ رَفَعَهُ عَلَيهِنَّ، فَناجاهُ في مَوطِنَينِ: أحَدُهُما عِندَ سِدرَةِ المُنتَهى</span> <ref><span dir="rtl">سِدْرَةُ المنتهى: شجرة في أقصى الجنّة إليها ينتهي علم الأوّلين والآخرين (النهاية: ج2 ص353«سدر»).</span></ref><span dir="rtl">، وكانَ لَهُ هُناكَ مَقامٌ مَحمودٌ، ثُمَّ عَرَجَ بِهِ حَتَّى انتَهى بِهِ إلى ساقِ العَرشِ، وقالَ اللّهُ تَعالى: «دَنَا فَتَدَلَّى»</span> <ref><span dir="rtl">النجم: 8.</span></ref><span dir="rtl">، ودُلِّيَ لَهُ رَفرَفٌ أخضَرُ، غُشِّيَ عَلَيهِ نورٌ عَظيمٌ حَتّى كانَ في دُنُوِّهِ كَقابِ قَوسَينِ أو أدنى، وهُوَ مِقدارُ ما بَينَ الحاجِبِ إلَى الحاجِبِ، وناجاهُ بِما ذَكَرَهُ اللّهُ تَعالى في كِتابِهِ، في سورَةِ البَقَرَةِ، قالَ اللّهُ تَعالى: «وَإِن تُبْدُواْ مَا فِى أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَ يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ»</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 284.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">وكانَت هذِهِ الآيَةُ قَد عُرِضَت عَلى سائِرِ الاُمَمِ مِن لَدُن آدَمَ عليه السلام إلى مَبعَثِ النَّبِيِّ المُعَظَّمِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، فَأَبَوا جَميعا أن يَقبَلوها مِن ثِقَلِها، وقَبِلَها مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله واُمَّتُهُ، فَلَمّا رَأَى اللّهُ تَعالى مِنهُ وَمِن اُمَّتِهِ القَبولَ خَفَّفَ عَنهُ ثِقَلَها، فَقالَ اللّهُ تَعالى لِمُحَمَّدٍ: «ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَا اُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ» ثُمَّ إنَّ اللّهَ تَعالى تَكَرَّمَ عَلى مُحَمَّدٍ، وأشفَقَ عَلَيهِ مِن شَديدِ الآيَةِ التَّي قَبِلَها هُوَ واُمَّتُهُ، فَأَجابَ عَن نَفسِهِ واُمَّتُهُ فَقالَ: «وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَمَلَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ»، فَقالَ اللّهُ تَعالى: لَهُمُ المَغفِرَةُ وَالجَنَّةُ إذا فَعَلوا ذلِكَ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ»</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 285.</span></ref><span dir="rtl">، يَعنِي المَرجِعَ فِي الآخِرَةِ، فَأَجابَهُ سُبحانَهُ: قَد فَعَلتُ ذلِكَ، تُباهي اُمَّتُكَ الاُمَمَ، قَد أوجَبتُ لَهُمُ المَغفِرَةَ.</span>

<span dir="rtl">ثُمَّ قالَ اللّهُ تَعالى: أمّا إذا قَبِلتَها أنتَ وَاُمَّتُكَ، وقَد كانَت مِن قَبلُ عَرَضتُها عَلَى الأَنبِياءِ وَالاُمَمِ فَلَم يَقبَلوها، فَحَقَّ عَلَيَّ أن أرفَعَها عَن اُمَّتِكَ، فَقالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ» مِن خَيرٍ «وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ» مِن شَرٍّ. ثُمَّ ألهَمَ اللّهُ تَعالى نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله أن قالَ: «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا»، فَقالَ اللّهُ سُبحانَهُ: لِكَرامَتِكَ ـ يا مُحَمَّدُ ـ عَلَيَّ، إنَّ الاُمَمَ السّابِقَةَ كانوا إذا نَسوا ما ذُكِّروا فَتَحتُ عَلَيهِم أبوابَ عَذابي، وقَد رَفَعتُ ذلِكَ عَن اُمَّتِكَ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا»</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 286.</span></ref><span dir="rtl">، يَعني بِالآصارِ الشَّدائِدَ الَّتي كانَت عَلَى الاُمَمِ مِمَّن كانَ قَبلَ مُحَمَّدٍ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ اللّهُ تَعالى: قَد رَفَعتُ عَن اُمَّتِكَ الآصارَ الَّتي كانَت عَلَى الاُمَمِ السّالِفَةِ، وذلِكَ أنّي جَعَلتُ عَلَى الاُمَمِ ألّا أقبَلَ مِنهُم فِعلاً إلّا في بِقاعٍ مِنَ الأَرضِ اختَرتُها لَهُم وإن بَعُدَت، وقَد جَعَلتُ الأرضَ لَكَ ولِاُمَّتِكَ طَهورا ومَسجِدا، فَهذِهِ مِنَ الآصارِ وقَد رَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ.</span>

<span dir="rtl">وقَد كانَتِ الاُمَمُ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «في الاُمم»، والتصويب من بحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">السّالِفَةُ تَحمِلُ قُربانَها</span> <ref><span dir="rtl">القُربان: ما تقرّبتَ به إلى اللّه عز و جل (الصحاح: ج1 ص198 «قرب»).</span></ref> <span dir="rtl">عَلى أعناقِها إلى بَيتِ المَقدِسِ، فَمَن قَبِلتُ ذلِكَ مِنهُ أرسَلتُ عَلى قُربانِهِ نارا تَأكُلُهُ</span> <ref><span dir="rtl">راجع: آل عمران: 183.</span></ref><span dir="rtl">، وإن لَم أقبَل ذلِكَ مِنهُ رَجَعَ بِهِ مَثبورا</span> <ref><span dir="rtl">الثُّبُورُ: الهَلاكُ (النهاية: ج1 ص206 «ثبر»).</span></ref><span dir="rtl">، وقَد جَعَلتُ قُربانَ اُمَّتِكَ في بُطونِ فُقَرائِها ومَساكينِها، فَمَن قَبلِتُ ذلِكَ مِنهُ اُضاعِفُ لَهُ الثَّوابَ أضعافا مُضاعَفَةً، ومَن لَم أقبَل ذلِكَ مِنهُ رَفَعتُ عَنهُ عُقوباتِ الدُّنيا، وقَد رَفَعتُ ذلِكَ عَن اُمَّتِكَ وهِيَ مِنَ الآصارِ الَّتي كانَت عَلَى الاُمَمِ السّالِفَةِ.</span>

<span dir="rtl">وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ مَفروضا عَلَيها صَلَواتُها في كَبِدِ اللَّيلِ وأَنصافِ النَّهارِ، وهِيَ مِنَ الشَّدائِدِ الَّتي كانَت عَلَيهِم وقَد رَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ، وقَد فَرَضتُ عَلَيهِم صَلواتِهِم في أطرافِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ في أوقاتِ نَشاطِهِم.</span>

<span dir="rtl">وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ مَفروضا عَلَيهِم خَمسونَ صَلاةً في خَمسينَ وَقتاً</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «وقت»، والتصويب من بحارالأنوار.</span></ref><span dir="rtl">، وهِيَ مِنَ الآصارِ الَّتي كانَت عَلَيهِم، وقَد رَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ.</span>

<span dir="rtl">وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ حَسَنَتُهُم بِحَسَنَةٍ واحِدَةٍ، وسَيِّئَتُهُم بِسَيِّئَةٍ واحِدَةٍ، وجَعَلتُ لِاُمَّتِكَ الحَسَنَةَ بِعَشرٍ، وَالسَّيِّئَةَ بِسَيِّئَةٍ واحِدَةٍ.</span>

<span dir="rtl">وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ إذا نَوى أحَدُهُم حَسَنَةً لَم تُكتَب لَهُ، وَإذا هَمَّ بِسَيِّئَةٍ كَتَبتُها عَلَيهِ وإن لَم يَعمَلها، وقَد رَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ؛ فَإِذا هَمَّ أحَدُهُم بِسَيِّئَةٍ وَلَم يَعمَلها لَم تُكتَب عَلَيهِ، وإذا هَمَّ بِحَسَنَةٍ لَم يَعمَلها كُتِبَت لَهُ حَسَنَةٌ.</span>

<span dir="rtl">وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ إذا أذنَبوا كُتِبَت [ذُنوبُهُم]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">عَلى أبوابِهِم، وجَعَلتُ تَوبَتَهُم مِنَ الذَّنبِ أن اُحَرِّمَ عَلَيهِم أحَبَّ الطَّعامِ إلَيهِم. وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ يَتوبُ أحَدُهُم مِنَ الذَّنبِ الواحِدِ المِئَةَ وَالمِئَتَي سَنَةٍ، ثُمَّ لَم أقبَل تَوبَتَهُ دونَ أن اُعاقِبَهُ فِي الدُّنيا بِعُقوبَةٍ، وقَد رَفَعتُ ذلِكَ عَن اُمَّتِكَ، وإنَّ الرَّجُلَ مِن اُمَّتِكَ لَيُذنِبُ المِئَةَ ثُمَّ يَتوبُ ويَندَمُ طَرفَةَ عَينٍ، فَأَغفِرُ لَهُ ذلِكَ كُلَّهُ وأَقبَلُ تَوبَتَهُ.</span>

<span dir="rtl">وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ إذا أصابَهُم أدنى نَجَسٍ قَرَضوهُ مِن أجسادِهِم، وقَد جَعَلتُ الماءَ طَهورا لِاُمَّتِكَ مِن جَميعِ الأَنجاسِ، وَالصَّعيدَ</span> <ref><span dir="rtl">الصّعيدُ: التراب (الصحاح: ج2 ص498 «صعد»).</span></ref> <span dir="rtl">فِي الأَوقاتِ</span> <ref><span dir="rtl">كذا في المصدر وبحارالأنوار.</span></ref><span dir="rtl">، [و]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">هذِهِ مِنَ الآصارِ الَّتي كانَت عَلَيهِم ورَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إذا قَد فَعَلتَ ذلِكَ بي فَزِدني! فَأَلهَمَهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى أن قالَ: «رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا» قالَ اللّهُ تَعالى: قَد فَعَلتُ ذلِكَ بِاُمَّتِكَ، وقَد رَفَعتُ عَنهُم عَظيمَ بَلايَا الاُمَمِ، وذلِكَ حُكمي في جَميعِ الاُمَمِ ألّا اُكَلِّفَ نَفسا فَوقَ طاقَتِها، قالَ: «وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلَانَا» قالَ اللّهُ تَعالى: قَد فَعَلتُ ذلِكَ، تُباهِي الاُمَمَ اُمَّتُكَ، ثُمَّ قالَ: «فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 286.</span></ref><span dir="rtl">. قالَ اللّهُ تَعالى قَد فَعَلتُ ذلِكَ، وجَعَلتُ اُمَّتَكَ يا أَحمَدُ كَالشّامَةِ البَيضاءِ فِي الثَّورِ الأَسوَدِ، هُمُ القادِرونَ، وهُمُ القاهِرونَ، يَستَخدِمونَ ولايَخدِمونَ، لِكَرامَتِكَ عَلَيَّ، وحَقٌّ عَلَيَّ أن اُظهِرَ دينُكَ عَلَى الأَديانِ حَتّى لا يَبقى في شَرقِ الأَرضِ ولا في غَربِها دينٌ إلّا دينُكَ، ويُؤَدّونَ إلى أهلِ دينِكَ الجِزيَةَ وهُم صاغِرونَ، «وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً اُخْرَى * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى»</span> <ref><span dir="rtl">النجم: 13 ـ 18.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">فَهذا أعظَمُ يا أَخَا اليَهودِ مِن مُناجاتِهِ لِموسى عليه السلام عَلى طورِ سَيناءَ، ثُمَّ زادَ اللّهُ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله أن مَثَّلَ النَّبِيّينَ فَصَلّى بِهِم وهُم خَلفَهُ يَقتَدونَ بِهِ، ولَقَد عايَنَ تِلكَ اللَّيلَةَ الجَنَّةَ وَالنّارَ، وعُرِجَ بِهِ سَماءً سَماءً، وسَلَّمَت عَلَيهِ المَلائِكَةُ، فَهذا أكثَرُ مِن ذلِكَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ اليَهودِيُّ: فَإِنَّ اللّهَ تَعالى ألقى عَلى موسى مَحَبَّةً مِنهُ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَهُ عليه السلام: لَقَد كانَ كَذلِكَ، ومُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ألقى عَلَيهِ مِنهُ مَحَبَّةً، فَسَمَّاهُ حَبيبا، وذلِكَ أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أرى إبراهيمَ عليه السلام صورَةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله واُمَّتِهِ، فَقالَ: يا رَبِّ، ما رَأَيتُ مِن اُمَمِ الأَنبِياءِ أنوَرَ مِن هذِهِ الاُمَّةِ، فَمَن هذا؟</span>

<span dir="rtl">فَنودِيَ: هذا مُحَمَّدٌ حَبيبي، لا حَبيبَ لي مِن خَلقي غَيرُهُ، أحبَبتُهُ قَبلَ أن أخلُقَ سَمائي وَأرضي، وَسَمَّيتُهُ نَبِيّا وأبوكَ آدَمُ يَومَئِذٍ مِنَ الطّينِ، ما أجرَيتُ فيهِ روحا، وأقسَمَ بِحَياتِهِ في كِتابِهِ، فَقالَ اللّهُ تَعالى: «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِى سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الحِجر: 72.</span></ref> <span dir="rtl">أي: وحَياتِكَ يا مُحَمَّدُ، وكَفى بِهذا رِفعَةً وشَرَفا مِنَ اللّهِ عز و جل ورُتبَةً.</span>

<span dir="rtl">قالَ اليَهودِيُّ: فَأَخبِرني بِما فَضَّلَ اللّهُ تَعالى اُمَّةَ مُحَمَّدٍ عَلى سائِرِ الاُمَمِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ عَلِيٌّ عليه السلام: لَقَد فَضَّلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى اُمَّتَهُ عَلى سائِرِ الاُمَمِ بِأَشياءَ كَثيرَةٍ، إنَّما أذكُرُ لَكَ مِنها قَليلاً مِن كَثيرٍ:</span>

<span dir="rtl">مِن ذلِكَ قَولُ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى: «كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 110.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">وَمِن ذلِكَ أنَّهُ إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وجَمَعَ اللّهُ الخَلقَ في صَعيدٍ واحِدٍ، سَأَلَ اللّهُ تَعالَى النَّبِيّينَ: هَل بَلَّغتُم؟ فَيَقولونَ: نَعَم، فَيَسأَلُ الاُمَمَ فَيَقولونَ: ما جاءَنا مِن بَشيرٍ ولا نَذيرٍ، فَيَقولُ اللّهُ عز و جل ـ وَهُوَ أعلَمُ بِذلِكَ ـ لِلنَّبِيّينَ: مَن شُهَداؤُكُمُ اليَومَ؟ فَيَقولونَ: مُحَمَّدٌ واُمَّتُهُ، فَيَشهَدُ لَهُم اُمَّةُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى صلى الله عليه و آله بِالتَّبليغِ، وتُصَدِّقُ شَهادَتَهُم شَهادَةُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله فَيُؤمِنونَ عِندَ ذلِكَ، وَذلِكَ قَولُ اللّهِ عز و جل: «لِّتَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا»</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 143.</span></ref> <span dir="rtl">يَقولُ: يَكونُ مُحَمَّدٌ عَلَيكُم شَهيدا أنَّكُم قَد بَلَّغتُمُ الرِّسالَةَ.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّهُم</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «أنّه»، والتصويب من بحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">أوَّلُ النّاسِ حِسابا، وأَسرَعُهُم دُخولاً إلَى الجَنَّةِ قَبلَ سائِرِ الاُمَمِ كُلِّها.</span>

<span dir="rtl">ومِنها أيضا: أنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلَيهِم فِي اللَّيلِ وَالنَّهارِ [خَمسَ]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">صَلَواتٍ في خَمسَةِ أوقاتٍ: اِثنَتانِ بِاللَّيلِ، وثَلاثٌ بِالنَّهارِ، ثُمَّ جَعَلَ هذهِ الخَمسَ صَلَواتٍ تَعدِلُ خَمسينَ صَلاةً</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «صلوات»، والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">وجَعَلَها كَفَّارَةَ خَطاياهُم، فَقالَ اللّهُ عز و جل: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»</span> <ref><span dir="rtl">هود: 115.</span></ref> <span dir="rtl">يَقولُ: صَلَواتُ الخَمسِ</span> <ref><span dir="rtl">في بحارالأنوار: «صَلاةُ الخمس».</span></ref> <span dir="rtl">تُكفِّرُ الذُّنوبَ مَا اجتَنَبَ العَبدُ الكَبائِرَ.</span>

<span dir="rtl">ومِنها أيضا: أنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَ لَهُم الحَسَنَةَ الواحِدَةَ الَّتي يَهُمُّ بِهَا العَبدُ ولا يَعمَلُها حَسَنَةً واحِدَةً يَكتُبُها لَهُ، فَإِن عَمِلَها كَتَبَها لَهُ عَشرَ حَسَناتٍ وأَمثالَها إلى سَبعِمِئَةِ ضِعفٍ فَصاعِدا.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّ اللّهَ عز و جل يُدخِلُ الجَنَّةَ مِن هذهِ الاُمَّةِ سَبعينَ ألفا بِغَيرِ حِسابٍ، وُجوهُهُم مِثلُ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ، وَالَّذينَ يَلونَهُم عَلى أشَدِّ كَوكَبٍ فِي السَّماءِ، هُم اُمَناؤُهُ، ولَا اختِلافَ بَينَهُم ولا تَباغُضَ بَينَهُم.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّ القاتِلَ مِنهُم عَمدا إن شاءَ أولِياءُ دَمِ المَقتولِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «أولياء الدّم المقتول»، والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">أن يَعفوا</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «يقفوا»، والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">عَنهُ فَعَلوا ذلِكَ، وإن شاؤوا قَبِلُوا الدِّيَةَ، وعَلى أهلِ التَّوراةِ وهُم أهلُ دينِكُم يُقتَلُ القاتِلُ ولا يُعفى عَنهُ، ولا تُؤخَذُ مِنهُ دِيَةٌ، قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: ذلِكَ تَخفيفٌ مِن رَبِّكُم ورَحمَةٌ.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَ فاتِحَةَ الكِتابِ نِصفَها لِنَفسِهِ، ونِصفَها لِعَبدِهِ، قالَ اللّهُ تبارَكَ وتَعالى: قَسَّمتُ بَيني وبَينَ عَبدي هذهِ السّورَةَ، فَإِذا قالَ أحَدُهُم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ» فَقَد حَمِدَني، وإذا قالَ: «رَبِّ الْعَالَمِينَ» فَقَد عَرَفَني، وإذا قالَ: «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَقَد مَدَحَني، وإذا قالَ: «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» فَقَد أثنى عَلَيَّ، وإذا قالَ: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» فَقَد صَدَقَ عَبدي في عِبادَتي بَعدَما سَأَلَني، وبَقِيَّةُ هذهِ السّورَةِ لَهُ.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى بَعَثَ جَبرائيلَ عليه السلام إلَى النَّبِيِّ المُكَرَّمِ أن بَشِّر اُمَّتَكَ بِالزَّينِ وَالسَّناءِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «والنساء»، والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">وَالرِّفعَةِ وَالكَرامَةِ وَالنَّصرِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «والنضرة»، والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّ اللّهَ عز و جل أباحَهُم صَدَقاتِهِم يَأكُلونَها، ويَجعَلونَها في بُطونِ فُقَرائِهِم يَأكُلونَ مِنها ويُطعِمونَ، وكانَت صَدَقاتُ مَن كانَ قَبلَهُم مِنَ الاُمَمِ الماضينَ يَحمِلونَها إلى مَكانٍ قَصِيٍّ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «قضي»، والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">فَيُحرِقونَها بِالنّارِ.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ لَهُمُ الشَّفاعَةَ خاصَّةً دونَ الاُمَمِ، وَاللّهُ تَبارَكَ وتَعالى يَتَجاوَزُ عَن ذُنوبِهِم العِظامِ بِشَفاعَةِ نَبِيِّهِم صلى الله عليه و آله.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّهُ يُقالُ يَومَ القِيامَةِ: [لِيَتَقَدَّمِ]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">الحامِدونَ، فَتَقَدَّمُ اُمَّةُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قَبلَ الاُمَمِ، وهُوَ مَكتوبٌ: اُمَّةُ مُحَمَّدٍ هُمُ الحامِدونَ، يَحمَدونَ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى عَلى كُلِّ مَنزِلَةٍ، [و]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">يُكَبِّرونَهُ عَلى كُلِّ حالٍ، مُناديهِم في جَوفِ السَّماءِ لَهُ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحلِ.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لا يُهلِكُهُم بِجوعٍ، ولا يَجمَعُهُم عَلى ضَلالَةٍ، وَلا يُسَلِّطُ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «ولا يسلك عليهم عدو»، والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">عَلَيهِم عَدُوّا مِن غَيرِهِم، ولا يُساخُ بِبَيضَتِهِم</span> <ref><span dir="rtl">بيضتهم: أي مجتمعهم وموضع سلطانهم ومستقرّ دعوتهم (النهاية: ج1 ص172 «بيض»).</span></ref><span dir="rtl">، وجَعَلَ لَهُمُ الطّاعونَ شَهادَةً.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ لِمَن صَلّى مِنهُم عَلى نَبِيِّهِم صَلاةً واحِدَةً عَشرَ حَسَناتٍ، ومَحا عَنهُ عَشرَ سَيِّئاتٍ، ورَدَّ اللّهُ سُبحانَهُ عَلَيهِ مِثلَ صَلاتِهِ عَلَى النَّبِيِّ المُكَرَّمِ صلى الله عليه و آله.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّهُ جَعَلَهُم أزواجا ثَلاثَةً اُمَما، فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِهِ، ومِنهُم مُقتَصِدٌ، ومِنهُم سابِقٌ بِالخَيراتِ، وَالسّابِقُ بِالخَيراتِ يَدخُلُ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ، وَالمُقتَصِدُ يُحاسَبُ حِسابا يَسيرا، وَالظّالِمُ لِنَفسِهِ مَغفورٌ لَهُ إن شاءَ اللّهُ تَعالى.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: أنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ تَوبَتَهُمُ النَّدَمَ وَالاِستِغفارَ وَالتَّركَ لِلإِصرارِ، وكانَ تَوبَةُ بَني إسرائيلَ قَتلَ أنفُسِهِم.</span>

<span dir="rtl">ومِنها: قَولُ اللّهِ عز و جل لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله: اُمَّتُكَ هذهِ مَرحومَةٌ، عَذابُهُم فِي الدُّنيَا الزِّلزِلَةُ وَالفَقرُ.</span> <ref><span dir="rtl">إرشاد القلوب: ص406 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج16 ص341 ح33.</span></ref>

<span dir="rtl">169.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام: پس از وفات پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، ياران ايشان در مسجد ايشان نشسته بودند و از فضايل او ياد مى كردند كه يكى از علماى يهود اهل شام، بر ما وارد شد. او تورات و انجيل و زَبور و صُحُف ابراهيم عليه السلام و [ديگر] پيامبران را خوانده بود و دلايل آنها را مى دانست. بر ما سلام كرد و نشست و لَختى درنگ نمود. آن گاه گفت: اى امّت محمّد! شما براى هيچ پيامبرى، مقامى و براى هيچ فرستاده اى، فضيلتى نگذاشتيد، مگر اين كه آن را به پيامبرتان محمّد، نسبت داديد. اگر من از شما چيزى بپرسم، آيا پاسخى داريد كه بدهيد؟</span>

<span dir="rtl">امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام به او فرمود: «اى مرد يهود! آنچه دوست دارى، بپرس كه به يارى خدا و به خواست او، هر آنچه بپرسى، پاسخت را خواهم داد...».</span>

<span dir="rtl">يهودى گفت: خداوند متعال، در نجوايش با موسى در طور سينا،</span> <ref><span dir="rtl">طور، كوهى است در شبه جزيره سينا كه در گذشته، جزء فلسطين بوده؛ امّا امروزه در كشور مصر، واقع شده است.</span></ref> <span dir="rtl">سيصد و سيزده جمله به او گفت و با هر جمله اى به او مى فرمود: «اى موسى! اين منم، خدا». آيا چنين كارى را با محمّد صلى الله عليه و آله نيز كرد؟</span>

<span dir="rtl">على عليه السلام فرمود: «البتّه چنين كرده است. با محمّد صلى الله عليه و آله نيز خداوند متعال بر فرازِ هفت آسمان، آن گاه كه او را بالا بُرد، مناجات كرد. در دو جا با او نجوا نمود: يكى در سِدرة المُنتهى (بالاترين درخت سِدر بهشت)</span> <ref><span dir="rtl">درختى است در انتهاى بهشت و علمِ اوّلين و آخرين به او منتهى مى شود (النهاية: ج2 ص353 مادّه «سدر»).</span></ref> <span dir="rtl">كه او را در آن جا، مقامى پسنديده بود. سپس، او را بالا بُرد تا به پايه عرش رسيد. خداوند متعال فرمود: «سپس، نزديك آمد و نزديك تر شد»، سپس، قالى سبزرنگى برايش فرو فرستاده شد و نورى بزرگ، او را فرو پوشانْد و به اندازه دو سرِ يك كمان يا كمتر، يعنى به اندازه فاصله دو ابرو از يكديگر، نزديك شده بود و در اين هنگام، خداوند متعال، آنچه را كه در كتاب خود، در سوره بقره فرموده، نجواكنان به او گفت. خداوند متعال مى فرمايد: «و اگر آنچه در دل هاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند، شما را به آن محاسبه مى كند. آن گاه، هر كه را بخواهد، مى بخشد و هر كه را بخواهد، عذاب مى كند؛ و خداوند بر هر چيزى تواناست». اين آيه بر ديگر امّت ها، از زمان آدم عليه السلام تا مبعث پيامبر بزرگ محمّد صلى الله عليه و آله عرضه شد؛ امّا به دليل گران بودنش، هيچ يك از آنها حاضر نشدند آن را بپذيرند، و محمّد صلى الله عليه و آله و امّت او پذيرفتند. چون خداوند متعال، پذيرش آن را از جانب او و امّتش ديد، سنگينى آن را بر او سبُك گردانيد و به محمّد صلى الله عليه و آله فرمود: «پيامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او فرو فرستاده شده، ايمان دارد». سپس خداوند متعال، از سختى آيه اى كه او و امّتش آن را پذيرفتند، بر وى مهر آورد و دلسوزى نمود و خود از جانب او و امّتش پاسخ داد كه: «مؤمنان، همگى به خدا و فرشتگان و كتاب ها و فرستادگانش ايمان آورده اند». پس خداوند متعال فرمود: اگر چنين كنند، آمرزش و بهشت، براى ايشان باد!.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: «شنيديم و گردن نهاديم. پروردگارا! آمرزش تو را [خواستاريم] و فرجام، به سوى توست» ؛ يعنى بازگشت در آخرت [را خواهانيم]. پس خداوند متعال، به او پاسخ داد: چنين كردم. امّت تو بر ديگر امّت ها ببالند كه آمرزش [خويش] را بر آنان، واجب ساختم.</span>

<span dir="rtl">سپس خداوند متعال فرمود: اگر تو و امّتت آن را پذيرفتيد؛ امّا پيش تر، من، آن را بر پيامبران و امّت ها [ى گذشته] عرضه داشتم؛ ليكن آن را نپذيرفتند و بر من است كه آن را از امّت تو بردارم.</span>

<span dir="rtl">پس فرمود: «خداوند، بر هيچ كس، جز به قدر توانايى اش تكليف نمى كند. آنچه به دست آورده، به سود او» ؛ يعنى خوبى «و آنچه به دست آورده، به زيان اوست» ؛ يعنى بدى. آن گاه، خداوند متعال به پيامبرش الهام فرمود كه بگويد: «پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم، ما را مؤاخذه مكن».</span>

<span dir="rtl">پس خداوند سبحان فرمود: اى محمّد! امّت هاى پيشين، هر گاه آنچه را به آنان يادآورى شده بود، فراموش مى كردند، درهاى عذابم را به رويشان مى گشودم؛ امّا به خاطر ارجمندى تو در نزد من، اين [سنّت خود] را در باره امّت تو كنار گذاشتم.</span>

<span dir="rtl">پس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت: «پروردگارا! هيچ بار گرانى بر [دوش] ما مگذار؛ همچنان كه بر [دوشِ] كسانى كه پيش از ما بودند، نهادى». مقصود از قيد و بندها، سختى هايى است كه بر دوش امّت هاى پيش از محمّد بوده است.</span>

<span dir="rtl">پس خداوند متعال فرمود: سختى هايى را كه بر دوش امّت هاى گذشته بود، از دوش امّت تو برداشتم. بر آن امّت ها مقرّر كرده بودم كه هيچ عملى را از ايشان نپذيرم، مگر در نقاطى از زمين كه خود براى ايشان انتخاب كرده بودم، هر چند در دوردست ها بودند، در حالى كه تمام زمين را براى تو و امّت تو، پاك و سجده گاه قرار دادم. اين، يكى از آن سختى ها بود كه از امّت تو برداشتم.</span>

<span dir="rtl">امّت هاى گذشته، قربانى هاى خود را بر دوش خويش به بيت المقدّس مى بردند و قربانى هر كس را مى پذيرفتم. آتشى مى فرستادم كه آن قربانى را بسوزانَد، و اگر آن را از او نمى پذيرفتم، واويلا گويان، آن را بازمى گردانْد؛ امّا قربانىِ امّت تو را در شكم فقيران و مستمندانش قرار دادم. پس، از هر كس اين قربانى را بپذيرم، چندين برابر به او پاداش مى دهم و از هر كس نپذيرم، كيفرهاى دنيا را از او برمى دارم [و در دنيا عذابش نمى كنم] و اين قيد و بند را ـ كه بر امّت هاى گذشته بود ـ از امّت تو برداشتم.</span>

<span dir="rtl">بر امّت هاى گذشته، واجب بود كه نمازهايشان را در دلِ شب و نيمه هاى روز بخوانند. اين هم يكى از وظايف پُرمشقّت آن امّت ها بود، در حالى كه آن را از عهده امّت تو برداشتم و بر آنان مقرّر داشتم كه نمازهايشان را در اوايلِ شب و روز، آن گاه كه سرِ حال و با نشاط اند، بخوانند.</span>

<span dir="rtl">بر امّت هاى گذشته، واجب بود كه پنجاه نماز را در پنجاه وقت بخوانند، و اين يكى ديگر از تكاليف شاقّ آنها بود، در حالى كه اين را از دوش امّت تو برداشتم.</span>

<span dir="rtl">امّت هاى گذشته، كار نيكشان يك پاداش داشت و كارِ بدشان يك مجازات، در حالى كه براى امّت تو، هر خوبى را دَه پاداش قرار دادم و هر بدى را يك كيفر.</span>

<span dir="rtl">امّت هاى گذشته، هر گاه فردى از آنان، نيّتِ كار نيك مى كرد، برايش [ثوابى] نوشته نمى شد و هر گاه آهنگِ كار بدى مى كرد، آن را برايش مى نوشتم، اگرچه به كار نمى بست، در حالى كه اين [قاعده] را از امّت تو برداشتم، به طورى كه هر گاه فردى از آنان آهنگِ كار بدى كند، امّا انجامش ندهد، به حسابش نوشته نمى شود؛ امّا هر گاه آهنگِ كار نيكى كند، اگرچه آن را انجام ندهد، ثوابى برايش نوشته مى شود.</span>

<span dir="rtl">امّت هاى گذشته، هر گاه گناهى مى كردند، [گناهانشان] بر درهاى [خانه هاى] آنان نوشته مى شد و توبه آنان را از آن گناه، اين قرار دادم كه دوست داشتنى ترين خوراكشان را بر آنها حرام مى كردم.</span>

<span dir="rtl">در امّت هاى گذشته، هر يك از افراد آن از يك گناهى كه كرده بود، يك صد تا دويست سال توبه مى كرد و من، بدون آن كه در دنيا مجازاتش كنم، توبه اش را نمى پذيرفتم، در حالى كه اين را از امّت تو برداشتم. در امّت تو يك نفر، يك صد گناه مى كند، سپس توبه مى نمايد و لحظه اى پشيمان مى شود و من، همه آن گناهانش را مى آمرزم و توبه اش را مى پذيرم.</span>

<span dir="rtl">در امّت هاى گذشته، هر گاه كمترين نجسى اى به [جامه] آنها مى رسيد، آن را [با اطرافش] از تنْ قيچى مى كردند،</span> <ref><span dir="rtl">ظاهرا ضمير در «قرضوه» ـ كه در متن عربى حديث آمده ـ، به «نجس» برمى گردد؛ يعنى نجاست و آثار آن را مى كَنْدند و يا قيچى مى كردند. احتمال دارد مراد از قيچى كردن، پاك كردن جاى نجس شده با سُفال يا سنگ، با شدّت و سختى باشد، به گونه اى كه منجر به سايش و يا</span> <span dir="rtl">حتّى كنده شدن پوست شود و شستن با آب را كافى نمى دانسته اند؛ امّا اين كه در روايات آمده است كه بنى اسرائيل، وقتى با يك قطره ادرار، نجس مى شدند، گوشتِ قسمت نجس شده بدنشان را مى بُريدند، احتمال دارد در نقل به معناى حديث، از جانب راويان، سهوى صورت گرفته</span> <span dir="rtl">باشد و مراد از كَنْدن، برداشتن عين نجاست و اثر آن باشد.</span></ref> <span dir="rtl">در حالى كه براى امّت تو، آب را مايه پاكيزگى از همه نجاست ها و خاك را هم در پاره اى اوقات، قرار دادم. اينها از تكاليف پُررنجى بود كه امّت هاى پيشين داشتند و از امّت تو برداشتم.</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت: حال كه اين كارها را با من كردى، پس بيشتر عطايم فرما!</span>

<span dir="rtl">خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به او الهام فرمود كه بگويد: «پروردگارا! و آنچه تاب آن را نداريم، بر ما بار مكن و از ما درگذر».</span>

<span dir="rtl">خداوند متعال فرمود: اين كار را هم با امّت تو كردم و بلاهاى بزرگ امّت ها [ى گذشته] را از آنان برداشتم و اين حكم من، در باره همه امّت هاست كه به هيچ كس بيش از توانش تكليف نكنم.</span>

<span dir="rtl">پيامبر گفت: «و از ما درگذر و ما را بيامرز و بر ما رحمت آور كه تويى سَرور ما».</span>

<span dir="rtl">خداوند متعال فرمود: چنين كردم. به امّتت بر ديگر امّت ها مباهات كن.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: «پس، ما را بر گروه كافران، يارى بخش».</span>

<span dir="rtl">خداوند متعال فرمود: «چنين كردم. اى احمد! امّت تو را همانند خالِ سفيد در گاوِ سياه قرار دادم. آنان توانايند، چيره اند، به خدمت مى گيرند و خود، خدمتكار نمى شوند و اين، به پاس حرمتى است كه تو نزد من دارى. بر من است كه دين تو را بر همه دين ها چيره گردانم، چندان كه در شرق و غرب زمين، دينى جز دين تو بر جاى نمانَد و [پيروان آن اديان، همگى] زبونانه به پيروان دين تو، جِزيه بپردازند: «و قطعا بار ديگرى هم او را ديده است، نزد سِدرة المنتهى. در همان جا كه جنّة المَأوى است. آن گاه كه درخت سِدر را آنچه پوشيده بود، پوشيده بود. ديده[اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت. به راستى كه [برخى] از آيات بزرگ پروردگار خود را ديد».</span>

<span dir="rtl">اى مرد يهودى! اين، بزرگ تر از مناجات او با موسى عليه السلام در طور سيناست. خداوند، باز هم به محمّد صلى الله عليه و آله عطا فرمود، بدين ترتيب كه پيامبران را مجسّم ساخت و آنان، پشت سرِ او به نماز ايستادند و بدو اقتدا كردند. در آن شب (معراج)، بهشت و دوزخ را ديد و [خداوند] او را آسمان به آسمان، بالا بُرد و فرشتگان، بر او سلام كردند. اين مهم تر از آن (مناجات خدا با موسى عليه السلام) است».</span>

<span dir="rtl">يهودى گفت: خداوند متعال از جانب خود محبّتى بر موسى افكند.</span>

<span dir="rtl">امير مؤمنان عليه السلام به او فرمود: «همين طور است؛ امّا بر محمّد صلى الله عليه و آله نيز از جانب خود، محبّتى افكند و او را حبيب ناميد. خداوند ـ تبارك و تعالى ـ چهره محمّد صلى الله عليه و آله و امّت او را به ابراهيم عليه السلام نشان داد.</span>

<span dir="rtl">ابراهيم گفت: اى پروردگار! در ميان امّت هاى پيامبران، امّتى به اين نورانيّت نديده ام. اينها كيستند؟</span>

<span dir="rtl">ندا آمد كه: اين، محمّد، حبيب من است و در ميان آفريدگانم حبيبى جز او ندارم. پيش از آن كه آسمان و زمينم را بيافرينم، او را دوست مى داشتم و آن گاه كه هنوز پدرت آدم، [در] گِل بود و جانى در وى روان نساخته بودم، او را پيامبر ناميدم.</span>

<span dir="rtl">خداوند، در كتاب خود به جان او سوگند ياد كرده و فرموده است: «به عمر تو سوگند كه آنان، در مستى خود سرگردان اند». يعنى به جان تو سوگند ـ اى محمّد ـ و اين بلندى و شرافت و مرتبت، از جانب خداوند عز و جل خود، كافى است».</span>

<span dir="rtl">يهودى گفت: مرا خبر ده كه خداوند متعال، با چه چيز، امّت محمّد صلى الله عليه و آله را بر ديگر امّت ها برترى داد؟</span>

<span dir="rtl">على عليه السلام فرمود: «خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به چيزهاى فراوانى، امّت او را بر ديگر امّت ها برترى داده است كه من، اندكى از آن بسيار را برايت مى گويم:</span>

<span dir="rtl">يكى از آنها اين فرموده خداوند ـ تبارك و تعالى ـ است: «شما، بهترين امّتى هستيد كه براى مردم، پديد آورده شده ايد: [چه اين كه] به كار پسنديده. فرمان مى دهيد». ديگر آن كه: چون روز قيامت شود و خداوند، خلايق را در يك عرصه گِرد آورَد، خداوند متعال از پيامبران مى پرسد: آيا [پيام من را] رسانديد؟. مى گويند: آرى. از امّت ها مى پرسد [كه: آيا آنان رساندند؟]. آنان مى گويند: هيچ نويد دهنده و هشدار دهنده اى نزد ما نيامد.</span>

<span dir="rtl">خداوند عز و جل ـ با آن كه خود داناتر است ـ به پيامبران مى فرمايد: گواهانتان كيستند؟. مى گويند: محمّد و امّت او. پس، امّت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله گواهى دهند كه آنان [پيام را] رساندند و گواهى دادن محمّد صلى الله عليه و آله گواهىِ آنان را تأييد كند و در اين هنگام، ايمان مى آورند. خداوند عز و جل در اين باره مى فرمايد: «تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر بر شما گواه باشد». مى فرمايد: محمّد بر شما گواه باشد كه پيام[الهى] را رسانديد.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه امّت محمّد، نخستين كسانى اند كه حسابرسى مى شوند و زودتر از همه امّت هاى ديگر به بهشت درمى آيند.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه: خداوند عز و جل در شبانه روز، پنج نماز در پنج نوبت بر آنان واجب فرمود: دو نوبت در شب و سه نوبت در روز. سپس، اين نمازهاى پنجگانه را همسنگ پنجاه نماز قرار داد و آنها را كفّاره گناهانشان گردانيد. خداوند عز و جل مى فرمايد: «خوبى ها، بدى ها را از بين مى برند» ؛ يعنى نمازهاى پنجگانه، كفّاره گناهان شد، به شرط آن كه بنده از گناهان بزرگ، دورى كند.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند متعال، اين را بر ايشان مقرّر داشت كه هر گاه بنده، آهنگ كار نيكى كند و آن را انجام ندهد، [ثواب] يك كار نيك را برايش مى نويسد و اگر آن را انجام دهد، ده كار نيك و مانند آن تا هفتصد برابر و بيشتر براى او مى نويسد.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند عز و جل از اين امّت، هفتاد هزار نفر را بدون حسابرسى به بهشت مى بَرَد كه چهره هايشان مانند ماه شب چهارده مى درخشد و كسانى كه از پىِ ايشان مى روند، از نورانى ترين ستاره آسمان، نورانى ترند. اينان، امينان اويند و ميانشان هيچ اختلاف و دشمنى اى نيست.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه هر يك از ايشان، مرتكب قتلِ عمد شود، اگر اولياى دَم مقتول بخواهند او را ببخشند، مى توانند چنين كنند و اگر هم خواستند، مى توانند ديه بگيرند، حال آن كه در ميان اهل تورات، يعنى همكيشان شما، قاتل بايد كشته شود و بخشودن او يا ديه گرفتن از او جايز نيست. خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرمود: اين، تخفيف و لطفى است از جانب پروردگار شما.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند متعال، نصف فاتحة الكتاب را براى خودش قرار داد و نصفش را براى بنده اش. خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرموده است: من، اين سوره را ميان خود و بنده ام تقسيم كردم. پس هر گاه يكى از آنان گويد: «ستايش، خدا را»، مرا سپاس گفته است و هر گاه بگويد: «پروردگار جهانيان»، مرا شناخته است و هر گاه بگويد: «بخشنده مهربان»، مرا ستوده است و هر گاه بگويد: «صاحبِ روز جزا»، مرا ثنا گفته است و هر گاه بگويد: «تنها تو را بندگى مى كنيم و فقط از تو يارى مى طلبيم»، بنده ام به راستى مرا بندگى كرده؛ زيرا از من، درخواست نموده است. بقيّه اين سوره، از آنِ اوست.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ جبرئيل عليه السلام را به سوى پيامبر گرامى فرستاد كه: امّتت را به زيبايى و شكوهمندى و بلندى و ارجمندى و پيروزى نويد ده.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند عز و جل صدقاتشان را بر آنان روا شمُرد كه آن را بخورند و در شكم فقيرانشان قرار دهند و از صدقات بخورند و به ديگران بخورانند، در صورتى كه امّت هاى پيشين، صدقاتشان را به مكانى دور مى بردند و در آتش مى سوزاندند.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند عز و جل شفاعت را به ايشان اختصاص داد و به ديگر امّت ها نداد. خداوند ـ تبارك و تعالى ـ، با شفاعت پيامبرشان از گناهان بزرگِ آنان در مى گذرد.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه روز قيامت گفته مى شود: ستايشگران، پيش آيند. پس امّت محمّد صلى الله عليه و آله قبل از ديگر امّت ها پيش مى آيند، در حالى كه نوشته است: امّت محمّد، ستايشگران اند. خداوند ـ تبارك و تعالى ـ را بر هر منزلتى مى ستايند و در هر حالى او را به بزرگى ياد مى كنند. آواز دهنده شان را در دلِ آسمان، غلغله اى چون غلغله زنبوران عسل است.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ آنان را با [بلاى] گرسنگى، نابود نمى كند، بر گم راهى، همداستانشان نمى سازد، دشمن غير خودى بر آنان مسلّط نمى گردانَد، كانون قدرتشان از بين بُرده نمى شود و [مرگِ با] طاعون را برايشان شهادت قرار داده است.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند عز و جل براى هر يك از آنان كه يك صلوات بر پيامبرشان بفرستد، ده ثواب قرار مى دهد و ده گناه از او پاك مى كند. خداوند سبحان، همانند صلواتى كه بر پيامبر گرامى فرستاده است، به او برمى گردانَد.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه آنان را سه دسته قرار داد: دسته اى كه به خود، ستم مى كنند؛ دسته اى كه ميانه رُوَند؛ و دسته اى كه در كارهاى نيكْ پيشتازند. پيشتازِ در كارهاى نيك، بدون حسابرسى وارد بهشت مى شود، ميانه رو، حسابرسىِ اندكى مى شود، و ستمكارِ به خويش، به خواست خداوند متعال، آمرزيده مى شود.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند عز و جل توبه آنان را در پشيمانى و آمرزش خواهى و ادامه ندادن [بر گناه] قرار داد، در حالى كه توبه بنى اسرائيل، اين بود كه خود را بكُشند.</span>

<span dir="rtl">ديگر آن كه خداوند عز و جل به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين امّت تو رحمت شده است. عذابشان در دنيا، زلزله و فقر است».</span>

<span dir="rtl">170.</span> <span dir="rtl">مستدرك الوسائل: قالَ جَبرئيلُ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ: أعطَيتُ اُمَّتَكَ ما لَم اُعطِهِ اُمَّةً مِنَ الاُمَمِ، فَقالَ: وما ذاكَ يا جَبرَئيلُ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: قَولُهُ تَعالى: «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ»</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 152.</span></ref><span dir="rtl">، ولَم يَقُل هذِهِ لِأَحَدٍ مِنَ الاُمَمِ.</span> <ref><span dir="rtl">مستدرك الوسائل: ج5 ص286 ح5871 نقلاً عن مجموعة الشهيد.</span></ref>

<span dir="rtl">170.</span> <span dir="rtl">مستدرك الوسائل: جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: خداى متعال مى فرمايد: «به امّت تو چيزى دادم كه آن را به هيچ يك از امّت ها نداده ام».</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آن چيست، اى جبرئيل؟</span>

<span dir="rtl">گفت: اين فرموده خداى متعال: «به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم»، و اين را به هيچ يك از امّت ها نگفته است.</span>

<span dir="rtl">171.</span> <span dir="rtl">الزهد لابن المبارك عن أبي سعيد مولى ابن عامر: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلى رَجُلٍ وهُوَ يَقولُ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: كَفى بِها مِن نِعمَةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الزهد لابن المبارك (الملحقات): ص113 ح378.</span></ref>

<span dir="rtl">171.</span> <span dir="rtl">الزهد، ابن مبارك ـ به نقل از ابو سعيد، وابسته ابن عامر ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر مردى گذشت كه مى گفت: خداوند را سپاس كه مرا از امّت محمّد، قرار داد.</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «نعمت امّت محمّد بودن، خود، كافى از هر نعمتى است».</span>

<span dir="rtl">172.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَنَّ عَلَينا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله دونَ الاُمَمِ الماضِيَةِ وَالقُرونِ السّالِفَةِ، بِقُدرَتِهِ الَّتي لا تَعجِزُ عَن شَيءٍ وإن عَظُمَ، ولا يَفوتُها شَيءٌ وإن لَطُفَ، فَخَتَمَ بِنا عَلى جَميعِ مَن ذَرَأَ، وجَعَلَنا شُهَداءَ عَلى مَن جَحَدَ، وكَثَّرَنا بِمَنِّهِ عَلى مَن قَلَّ.</span> <ref><span dir="rtl">الصحيفة السجّاديّة: ص25 الدعاء 2.</span></ref>

<span dir="rtl">172.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ: سپاس، خداوند را كه به قدرت خويش، نعمت وجود پيامبرش محمّد صلى الله عليه و آله را به ما بخشيد و نه به امّت هاى گذشته و نسل هاى پيشين؛ قدرتى كه از هيچ كارى ناتوان نيست، هر چند سِتُرگ باشد و هيچ چيز از چنگ او نمى رَهَد، هر چند خُرد باشد. پس ما را پايانِ همه آفريدگانش قرار داد و بر منكران، گواهمان ساخت و به لطف خويش، ما را فزونى داد و ديگران را فرو كاست.</span>

<span id="الفصل-السابع-خصائص-امة-محمد-صلى-الله-عليه-و-آله-التشريعية"></span>
= <span dir="rtl">الفصل السابع: خصائص اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله التشريعيّة</span> =

<span dir="rtl">فصل هفتم: ويژگى هاى امّت محمّد صلى الله عليه و آله در احكام شرعى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَالإِْنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَْغْلَالَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى اُنزِلَ مَعَهُ اُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 157.</span></ref>

<span dir="rtl">«همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده ـ كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى يابند ـ پيروى مى كنند؛ [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده، فرمان مى دهد و از كار ناپسند، باز مى دارد و براى آنان، چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را حرام مى گردانَد و از [دوش] آنان، قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است، برمى دارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و يارى اش كردند و نورى را كه با او نازل شده است، پيروى كردند، آنان، همان رستگاران اند».</span>

<span dir="rtl">«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى اُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ اُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 185.</span></ref>

<span dir="rtl">«ماه رمضان [همان ماهى] است كه در آن، قرآن، فرو فرستاده شده است؛ [كتابى] كه مردم را راهبر است و [متضمّن] دلايل آشكار هدايت و [ميزان] تشخيص حق از باطل است. پس هر كس از شما اين ماه را درك كند، بايد آن را روزه بدارد و كسى كه بيمار يا در سفر است، [بايد به شماره آن،] تعدادى از روزهاى ديگر را [روزه بدارد]. خدا براى شما آسانى مى خواهد و براى شما، دشوارى نمى خواهد؛ تا شماره [ى مقرّر] را تكميل كنيد و خدا را به پاس آن كه ره نمونتان كرده است، به بزرگى بستاييد؛ و باشد كه شكرگزارى كنيد».</span>

<span dir="rtl">«لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 286.</span></ref>

<span dir="rtl">«خداوند، بر هيچ كس، جز به قدرِ توانايى اش تكليف نمى كند. آنچه [از خوبى] به دست آورده، به سود اوست و آنچه [از بدى] به دست آورده، به زيان اوست. پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم، بر ما مگير. پروردگارا! هيچ بارِ گرانى بر [دوش] ما مگذار؛ همچنان كه بر [دوشِ] كسانى كه پيش از ما بودند، نهادى. پروردگارا! و آنچه تاب آن را نداريم، بر ما تحميل مكن و از ما در گذر و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور. سروَر ما تويى. پس ما را بر گروه كافران، پيروز كن».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">173.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أعطى مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله شَرائِعَ نوحٍ وإبراهيمَ وموسى وعيسى عليهم السلام؛ التَّوحيدَ وَالإِخلاصَ وخَلعَ الأَندادِ، وَالفِطرَةَ الحَنيفِيَّةَ السَّمحَةَ، ولا رَهبانِيَّةَ ولا سِياحَةَ. أحَلَّ فيهَا الطَّيِّباتِ وحَرَّمَ فيهَا الخَبائِثَ، ووَضَعَ عَنهُم إصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم</span> <ref><span dir="rtl">إشارة إلى الآية 157 من سورة الأعراف.</span></ref><span dir="rtl">، ثُمَّ افتَرَضَ عَلَيهِ فيهَا الصَّلاةَ وَالزَّكاةَ وَالصَّيامَ وَالحَجَّ وَالأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ وَالحَلالَ وَالحَرامَ وَالمَواريثَ وَالحُدودَ وَالفَرائِضَ وَالجِهادَ في سَبيلِ اللّهِ، وزادَهُ الوُضوءَ، وفَضَّلَهُ بِفاتِحَةِ الكِتابِ، وبِخَواتيمِ سُورَةِ البَقَرَةِ وَالمُفَصَّلِ</span> <ref><span dir="rtl">قال الطريحي: في الحديث: «فُضِّلتُ بالمفصّل»، قيل: سُمّي به لكثرة ما يقع فيه من فصول التسمية بين السور، وقيل: مفصّل القرآن من سورة محمّد صلى الله عليه و آله إلى آخر القرآن (مجمع البحرين: ج3 ص1397«فصل»).</span></ref><span dir="rtl">، وأحَلَّ لَهُ المَغنَمَ وَالفَيءَ، ونَصَرَهُ بِالرُّعبِ، وجَعَلَ لَهُ الأَرضَ مَسجِدا وطَهورا، وأَرسَلَهُ كافَّةً إلَى الأَبيَضِ وَالأَسوَدِ وَالجِنِّ وَالإِنسِ، وأعطاهُ الجِزيَةَ وأسرَ المُشرِكينَ وفِداهُم، ثُمَّ كُلِّفَ ما لَم يُكَلَّف أحَدٌ مِنَ الأَنبياءِ، واُنزِلَ عَلَيهِ سَيفٌ مِنَ السَّماءِ في غَيرِ غِمدٍ، وقيل لَهُ: «قَاتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ»</span> <ref><span dir="rtl">النساء: 84.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص17 ح1، المحاسن: ج1 ص448 ح1035، بحار الأنوار: ج16 ص330 ح26 و راجع: مكارم الأخلاق: ج1 ص140 ح361.</span></ref>

<span dir="rtl">173.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خداوند ـ تبارك و تعالى ـ شريعت هاى نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام را به محمّد داد: يكتاپرستى و اخلاص و نفى [وجود] شريكان [براى خدا]، و آيين راستين آسان. نه رهبانيّت رواست، نه گوشه نشينى. چيزهاى پاكيزه را در اين شريعت ها روا شمُرد و ناپاك ها را ناروا دانست و كُنْد و زنجيرهايى را كه بر آنان بود، از ايشان (امّت اسلام) برداشت.</span> <ref><span dir="rtl">اشاره است به آيه 157 سوره اعراف.</span></ref> <span dir="rtl">آن گاه، در اين [شريعت] بر او (محمّد صلى الله عليه و آله) نماز و زكات و روزه و حج و امر به معروف و نهى از منكر و حلال و حرام و ميراث ها و حدود و فرايض و جهاد در راه خدا را واجب فرمود. افزون بر اينها، وضو و فاتحة الكتاب و آيات پايانى سوره بقره و سوره هاى پُر بَند</span> <ref><span dir="rtl">از سوره محمّد يا فتح تا آخر قرآن، سوره هايى كه داراى آيه هاى كوتاه تر يا فصل هاى (بندهاى) بيشترى هستند.</span></ref> <span dir="rtl">را به او عطا فرمود و غنيمت و فَى ء را براى او روا شمرد و او را با رعب [افكندن در دل دشمن]، نصرت بخشيد و زمين [و خاك] را برايش سجده گاه و [نيز] پاك كننده [در تيمّم] قرار داد و به سوى همگان، از سفيد و سياه، و جنّ و اِنس، فرستاد و [اجازه] گرفتن جزيه و اسير كردن مشركان و فِدْيه گرفتن از آنها را به او داد. سپس، تكليفى به او محوّل شد كه به هيچ يك از پيامبران، محوّل نشد و از آسمان، شمشيرى بدون غلاف برايش فرود آورده و به او گفته شد: «در راه خدا بجنگ. جز عهده دار خود نيستى».</span>

<span dir="rtl">174.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن خُطبَةٍ لَهُ في صِفَةِ النَّبِيِّ وأهلِ بَيتِهِ وأَتباعِ دينِهِ ـ: اِبتَعَثَهُ بِالنّورِ المُضيءِ، وَالبُرهانِ الجَلِيِّ، وَالمِنهاجِ البادي، وَالكِتابِ الهادي. اُسرَتُهُ خَيرُ اُسرَةٍ، وشَجَرَتُهُ خَيرُ شَجَرَةٍ؛ أغصانُها مُعتَدِلَةٌ، وثِمارُها مُتَهَدِّلَةٌ. مَولِدُهُ بِمَكَّةَ، وهِجرَتُهُ بِطَيبَةَ</span> <ref><span dir="rtl">طَيبَة: أمر النبيّ صلى الله عليه و آله أن تسمّى المدينة طَيبة وطابة؛ وهما من الطّيب، لأنّ المدينة كان اسمها يثرب، والثربُ: الفساد (النهاية: ج3 ص149 «طيب»).</span></ref><span dir="rtl">، عَلا بِها ذِكرُهُ، وَامتَدَّ مِنها صَوتُهُ.</span>

<span dir="rtl">أرسَلَهُ بِحُجَّةٍ كافِيَةٍ، ومَوعِظَةٍ شافِيَةٍ، ودَعوَةٍ مُتَلافِيَهٍ. أظهَرَ بِهِ الشَّرائِعَ المَجهولَةَ، وقَمَعَ بِهِ البِدَعَ المَدخولَةَ، وبَيَّنَ بِهِ الأَحكامَ المَفصولَةَ؛ فَمَن يَبتَغِ غَيرَ الإِسلامِ دينا تَتَحَقَّق شِقوَتُهُ، وتَنفَصِم عُروَتُهُ، وتَعظُم كَبوَتُهُ، ويَكُن مَآبُهُ إلَى الحُزنِ الطَّويلِ، وَالعَذابِ الوَبيلِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 161، بحار الأنوار: ج18 ص222 ح58.</span></ref>

<span dir="rtl">174.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در خطبه اى در وصف پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او و پيروان دينش ـ: او را با نورِ تابان، برهان آشكار، راه هويدا و كتاب راه نما فرستاد. خاندانش، بهترين خاندان اند و درختش (تيره و قبيله اش)، بهترين درخت؛ شاخه هايش راست و ميوه هايش آويزان (در دسترس) است. زادگاهش مكّه است و هجرتگاهش طَيبه.</span> <ref><span dir="rtl">به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله شهر يثرب، «طَيْبه» و «طابه» ناميده شد كه از «طيب» به معناى «پاكى» گرفته شده است؛ چون «يثرب» به معناى «فساد» است.</span></ref> <span dir="rtl">در آن جا، نام او بلند شد و صدايش از آن جا [به همه جا] كشيده شد. خداوند، او را با حجّتى بسنده و اندرزى شفابخش و دعوتى اصلاحگر فرستاد. به واسطه او مقرّرات و شريعت هاى ناشناخته را پديدار نمود و بدعت هاى مجعول را در هم كوبيد و احكام قطعى را بيان فرمود. پس هر كه جز اسلام، دينى بجويد، به رنج و فلاكت درمى افتد و دستگيره اش از هم مى گُسَلد و سخت به سر درمى آيد و فرجامش، اندوه بى پايان و عذاب شديد باشد.</span>

<span dir="rtl">175.</span> <span dir="rtl">الإقبال ـ في ذِكرِ صَحيفَةِ آدَمَ عليه السلام الَّتي وَرِثَها شَيثُ عليه السلام وَالَّتي كانَت عِندَ رُسُلِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله إلى نَجرانَ وَالَّتي كان فيها ـ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا الحَيُّ القَيُّومُ، مُعَقِّبُ الدُّهورِ وفاصِلُ الاُمورِ، سَبَقتُ بِمَشِيَّتِيَ الأَسبابَ، وذَلَّلتُ بِقُدرَتِيَ الصِّعابَ، فَأَنَا العَزيزُ الحَكيمُ الرَّحمنُ الرَّحيمُ، اِرحَم تُرحَم، سَبَقَت رَحمَتي غَضَبي، وعَفوي عُقوبَتي، خَلَقتُ عِبادي لِعِبادَتي، وألزَمتُهُم حُجَّتي، ألا إنّي باعِثٌ فيهِم رُسُلي، ومُنزِلٌ عَلَيهِم كُتُبي، اُبرِمُ</span> <ref><span dir="rtl">أبرَمْتُ العَقْدَ: أحكمتُهُ (المصباح المنير: ص45 «برم»).</span></ref> <span dir="rtl">ذلِكَ مِن لَدُن أوَّلِ مَذكورٍ مِنَ بَشَرٍ إلى أحمَدَ نَبِيّي وخاتَمِ رُسُلي، ذاكَ الَّذي أجعَلُ عَلَيهِ صَلَواتي واُسلِكُ في قَلبِهِ بَرَكاتي، وبِهِ اُكمِلُ أنبِيائي ونُذُري.</span>

<span dir="rtl">قالَ آدَمُ عليه السلام: إلهي، مَن هؤُلاءِ الرُّسُلُ؟ ومَن أحمَدُ هذَا الَّذي رَفَعتَ وشَرَّفتَ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: كُلٌّ مِن ذُرِّيَّتِكَ، وأحمَدُ عاقِبُهُم [ووارِثُهُم]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">قالَ: رَبِّ، بِما أنتَ باعِثُهُم ومُرسِلُهُم؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: بِتَوحيدي، ثُمَّ اُقَفّي ذلِكَ بِثَلاثِمِئَةٍ وثَلاثينَ شَريعَةً، أنظُمُها واُكمِلُها لِأَحمَدَ جَميعا، فَأَذِنتُ لِمَن جاءَني بِشَريَعةٍ مِنها مَعَ الإيمانِ بي وبِرُسُلي أن اُدخِلَهُ الجَنَّةَ.</span> <ref><span dir="rtl">الإقبال: ج2 ص334، بحار الأنوار: ج26 ص310 ح77.</span></ref>

<span dir="rtl">175.</span> <span dir="rtl">الإقبال ـ در يادكرد از كتاب آدم عليه السلام كه شيث، آن را به ارث بُرد و نزد فرستادگان محمّد صلى الله عليه و آله به نجران بود و در آن آمده است ـ: به نام خداى بخشنده مهربان. منم خدا كه معبودى جز من نيست. زنده و پايدارم. در پىِ هم آورنده روزگاران و جدا كننده كارهايم. خواست خود را بر سبب ها پيش افكنده ام و با قدرت خويش، سختى ها را رام و مقهور ساخته ام. پس منم شكست ناپذير استواركارِ بخشنده مهربان. رحم كن تا به تو رحم شود. مهر من، بر خشم من و گذشتم بر كيفرم پيشى دارد. بندگانم را براى اين آفريده ام كه مرا پرستش كنند و حجّتم را بر آنان تمام كردم. فرستادگان خويش را در ميانشان برانگيختم و كتاب هايم را بر آنان فرو فرستادم و اين را از زمان نخستين بشرى كه آفريدم تا پيامبرم و خاتم فرستادگانم احمد، ادامه دادم؛ همو كه درودهايم را براى او قرار دادم و بركت هايم را در دلش روان ساختم و [سلسله] پيامبرانم و هشدار دهندگانم [رسولان] را به واسطه او كامل كردم.</span>

<span dir="rtl">آدم عليه السلام گفت: معبودا! اين فرستادگان، كيستند؟ و اين احمد كه او را بزرگى و ارجمندى بخشيدى، كيست؟</span>

<span dir="rtl">خداوند فرمود: «همگى از نسل تو هستند و احمد، واپسينِ آنها و وارث آنهاست».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! آنان را براى چه [پيامى] برمى انگيزى و مى فرستى؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «براى [ابلاغ] يكتايى ام، و براى اين كار، سيصد و سى شريعتِ پياپى مى فرستم و همه آنها را در شريعت احمد، منظّم و كامل مى گردانم. پس براى كسى كه با يكى از اين شريعت ها، همراه با ايمانِ به من و به فرستادگانم، نزد من بيايد، روا دارم كه او را به بهشت درآورم».</span>

<span dir="rtl">176.</span> <span dir="rtl">كمال الدين عن عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني: دَخَلتُ عَلى سَيِّدي عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ [الهادي] عليه السلام، فَلَمّا بَصُرَ بي قالَ لي: مَرحَبا بِكَ يا أَبَا القاسِمِ، أنتَ وَلِيُّنا حَقّا.</span>

<span dir="rtl">قالَ: فَقُلتُ لَهُ: يَا بنَ رَسولِ اللّهِ، إنّي اُريدُ أن أعرِضَ عَلَيكَ ديني، فَإِن كانَ مَرضِيّا ثَبَتُّ عَلَيهِ حَتّى ألقَى اللّهَ عز و جل، فَقالَ: هاتِ يا أَبَا القاسِمِ.</span>

<span dir="rtl">فَقُلتُ: إنّي أقولُ: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى واحِدٌ لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ... وأنَّ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله عَبدُهُ ورَسولُهُ خاتَمُ النَّبِيّينَ فَلا نَبِيَّ بَعدَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ، وأنَّ شَريعَتَهُ خاتِمَةُ الشَّرائِعِ فَلا شَريعَةَ بَعدَها إلى يَومِ القِيامَةِ.…</span>

<span dir="rtl">فَقالَ عَليُّ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام: يا أبَا القاسِمِ، هذا وَاللّهِ دينُ اللّهِ الَّذِي ارتَضاهُ لِعِبادِهِ، فَاثبُت عَلَيهِ، ثَبَّتَكَ اللّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ فِي الحَياةِ الدُّنيا وفِي الآخِرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">كمال الدين: ص379 ح1، التوحيد: ص81 ح37، صفات الشيعة: ص127 ح68، الأمالي للصدوق: ص419 ح557، بحار الأنوار: ج36 ص412 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">176.</span> <span dir="rtl">كمال الدين ـ به نقل از عبد العظيم بن عبد اللّه حسنى ـ: خدمت سَروَرم امام هادى عليه السلام رسيدم. چشمش كه به من افتاد، فرمود: «خوش آمدى، اى ابو القاسم! تو حقيقتا دوست مايى».</span>

<span dir="rtl">گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! مى خواهم دينم را بر تو عرضه بدارم كه اگر [براى شما] رضايتبخش بود، تا زنده هستم، بر آن، پايدارى ورزم.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «بگو، اى ابو القاسم!».</span>

<span dir="rtl">گفتم: من معتقدم كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ يكى است و هيچ چيزى همانند او نيست... و محمّد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او و خاتم پيامبران است و پس از او، تا روز رستاخيز، پيامبرى نخواهد آمد و شريعت او پايان بخشِ همه شريعت هاست، و تا قيام قيامت، ديگر هيچ شريعتى نخواهد آمد.…</span>

<span dir="rtl">امام هادى صلى الله عليه و آله فرمود: «اى ابو القاسم! به خدا سوگند، اين، همان دينى است كه خداوند آن را براى بندگانش برگزيده و پسنديده است. پس بر آن پايدار بمان. خداوند، در زندگى دنيا و آخرت، تو را بر عقيده حق، پايدار بدارد».</span>

<span dir="rtl">177.</span> <span dir="rtl">الكافي عن سماعة بن مهران: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام: قَولُ اللّهِ عز و جل: «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ اُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»</span> <ref><span dir="rtl">الأحقاف: 35.</span></ref><span dir="rtl">؟ فَقالَ: نوحٌ وإِبراهيمُ وموسى وعيسى ومُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وعَلَيهِم. قُلتُ: كَيفَ صاروا اُولِي العَزمِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: لِأَنَّ نوحا بُعِثَ بِكِتابٍ وشَريعَةٍ، وكُلُّ مَن جاءَ بَعدَ نوحٍ أخَذَ بِكِتابِ نوحٍ وشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ.</span>

<span dir="rtl">حَتّى جاءَ إبراهيمُ عليه السلام بالِصُّحُفِ وبِعَزيمَةِ تَركِ كِتابِ نوحٍ، لا كُفرا بِهِ، فَكُلُّ نَبِيٍّ جاءَ بَعدَ إبراهيمَ عليه السلام أخَذَ بِشَريعَةِ إبراهيمَ ومِنهاجِهِ وبِالصُّحُفِ.</span>

<span dir="rtl">حَتّى جاءَ موسى بِالتَّوراةِ وشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ، وبِعَزيمَةِ تَركِ الصُّحُفِ، وكُلُّ نَبِيٍّ جاءَ بَعدَ موسى عليه السلام أخَذَ بِالتَّوراةِ وشَريَعتِهِ ومِنهاجِهِ.</span>

<span dir="rtl">حَتّى جاءَ المَسيحُ عليه السلام بِالإِنجيلِ، وبِعَزيمَةِ تَركِ شَريعَةِ موسى ومِنهاجِهِ، فَكُلُّ نَبِيٍّ جاءَ بَعدَ المَسيحِ أخَذَ بِشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ.</span>

<span dir="rtl">حَتّى جاءَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله فَجاءَ بِالقُرآنِ وبِشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى يَومِ القِيامَةِ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى يَومِ القِيامَةِ، فَهؤُلاءِ اُولُو العَزمِ مِن الرُّسُلِ عليهم السلام.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص17 ح2، المحاسن: ج1 ص420 ح963، بحار الأنوار: ج16 ص353 ح38.</span></ref>

<span dir="rtl">177.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از سماعة بن مهران ـ: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم كه: «پس تو نيز شكيبايى كن، چنان كه فرستادگان اولو العزم، شكيبايى كردند». فرمود: «[پيامبران اولو العزم، عبارت اند از: ] نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمّد ـ كه درود بر او و خاندان او و بر اين پيامبران باد ـ ».</span>

<span dir="rtl">گفتم: چرا اينان، اُولو العزم هستند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «چون نوح با كتاب و شريعت، فرستاده شد و هر پيامبرى كه پس از نوح آمد، كتاب و شريعت و روش او را ادامه داد، تا آن كه ابراهيم عليه السلام با صُحُف و به عزم كنار نهادن كتاب نوح آمد، نه از باب كافر شدن به آن كتاب. سپس هر پيامبرى كه پس از ابراهيم عليه السلام آمد، شريعت و روش ابراهيم و [پيروى از] صُحُف را ادامه داد، تا آن گاه كه موسى عليه السلام با تورات و شريعت و روش خاصّ خود و به عزم كنار نهادن صُحُف آمد. آن گاه، هر پيامبرى كه پس از موسى عليه السلام آمد، تورات و شريعت و روش او را ادامه داد، تا آن كه مسيح عليه السلام با انجيل و به عزم كنار نهادن شريعت و روش موسى عليه السلام آمد. سپس، هر پيامبرى پس از مسيح عليه السلام آمد، شريعت و روش او را دنبال كرد تا آن كه محمّد صلى الله عليه و آله آمد و قرآن را و شريعت و روش خاصّ خود را آورد و از آن پس، حلال او تا روز قيامت، حلال و حرامش تا قيام قيامت، حرام است. پس پيامبران اولوا العزم، اينان هستند».</span>

<span dir="rtl">178.</span> <span dir="rtl">الكافي عن زرارة: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الحَلالِ وَالحَرامِ، فَقالَ: حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ أبَدا إلى يَومِ القِيامَةِ، وحَرامُهُ حَرامٌ أبَدا إلى يَومِ القِيامَةِ، لا يَكونُ غَيرُهُ ولا يَجيءُ غَيرُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص58 ح19.</span></ref>

<span dir="rtl">178.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از زُراره ـ: از امام صادق عليه السلام در باره حلال و حرام پرسيدم. فرمود: «حلالِ محمّد براى هميشه، تا روز قيامت، حلال است و حرام او براى هميشه، تا روز قيامت، حرام است. جز آن، حلال و حرامى نيست و جز آن، حلال و حرامى نمى آيد (/ جز او پيامبرى نمى آيد)».</span>

<span dir="rtl">179.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى بَعَثَ مُحَمَّدا فَخَتَمَ بِهِ الأَنبِياءَ فَلا نَبِيَّ بَعدَهُ، وأَنزَلَ عَلَيهِ كِتابا فَخَتَمَ بِهِ الكُتُبَ فَلا كِتابَ بَعدَهُ، أحَلَّ فيهِ حَلالاً، وحَرَّمَ حَراما، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى يَومِ القِيامَةِ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى يَومِ القِيامَِة، فيهِ شَرعُكُم، وخَبَرُ مَن قَبلَكُم وبَعدَكُم.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج93 ص3 نقلاً عن تفسير النعماني عن إسماعيل بن جابر.</span></ref>

<span dir="rtl">179.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خداوند ـ تبارك و تعالى ـ محمّد صلى الله عليه و آله را فرستاد و سلسله پيامبران را بدو ختم كرد. بنا بر اين، بعد از او پيامبرى نيست. نيز كتابى را بر او فرو فرستاد و آن را پايان بخشِ همه كتاب ها[ى آسمانى] قرار داد. بنا بر اين، پس از آن ديگر كتابى نمى آيد. در اين كتاب، حلالى قرار داد و حرامى وضع كرد. پس حلال آن، تا قيام قيامت، حلال است و حرامش، تا قيام قيامت، حرام. شريعتِ (احكام و مقرّراتِ) شما در اين كتاب است و اخبار پيشينيان و پسينيانِ شما در آن آمده است.</span>

<span dir="rtl">180.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عز و جل أعطى كُلَّ ذي حَقٍّ حَقَّهُ، ألا إنَّ اللّهَ فَرَضَ فَرائِضَ، وسَنَّ سُنَنا، وحَدَّ حُدودا، وأحَلَّ حَلالاً، وحَرَّمَ حَراما، وشَرَعَ الدّينَ فَجَعَلَهُ سَهلاً سَمحا واسِعا، ولَم يَجعَلهُ ضَيِّقا.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج11 ص170 ح11532، مسند أبي يعلى: ج3 ص50 ح2452 كلاهما عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج15 ص940 ح43617.</span></ref>

<span dir="rtl">180.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل حقّ هر حقدارى را به او داد. بدانيد كه خداوند، وظايفى را مقرّر داشت و قوانينى را بر نهاد و حدودى را تعيين نمود و چيزهايى را حلال و چيزهايى را حرام قرار داد و دين را وضع كرد و آن را نرم و آسان و گسترده، قرار داد و تنگ قرارش نداد.</span>

<span dir="rtl">181.</span> <span dir="rtl">المصنّف لعبد الرزاق عن محمّد بن واسع: إنَّ رَجُلاً قالَ: يا رَسولَ اللّهِ! جَرٌّ مُخَمَّرٌ</span> <ref><span dir="rtl">التخميرُ: التغطية (النهاية: ج2 ص77 «خمر»).</span></ref> <span dir="rtl">جَديدٌ أحَبُّ إلَيكَ أن تَتَوَضَّأَ مِنهُ، أو مِمّا يَتَوَضَّأُ النّاسُ مِنهُ أحَبُّ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: أحَبُّ الأَديانِ إلَى اللّهِ الحَنيفِيَّةُ، قيلَ: ومَا الحَنيفِيَّهُ؟ قالَ: السَّمحَةُ، قالَ: الإِسلامُ الواسِعُ.</span> <ref><span dir="rtl">المصنّف لعبد الرزّاق: ج1 ص74 ح338.</span></ref>

<span dir="rtl">181.</span> <span dir="rtl">المصنّف، عبد الرزاق ـ به نقل از محمّد بن واسع ـ: مردى گفت: اى پيامبر خدا! دوست تر مى دارى كه از يك سبوى درپوشدارِ نو وضو بگيرى يا از آنچه [بقيه] مردم وضو مى گيرند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «محبوب ترينِ دين ها نزد خداوند، دين حنيف است».</span>

<span dir="rtl">گفتند: حنيف چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آسانگير».</span>

<span dir="rtl">[سپس] فرمود: «اسلامِ فَراخ».</span>

<span dir="rtl">182.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل عن ابن عبّاس: قيلَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله: أيُّ الأَديانِ أحَبُّ إلَى اللّهِ؟ قالَ: الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج1 ص508 ح2107، الأدب المفرد: ص94 ح287، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص199 ح569، المعجم الأوسط: ج7 ص229 ح7351 عن أبي هريرة، نحوه كنز العمّال: ج1 ص178 ح899.</span></ref>

<span dir="rtl">182.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفته شد: كدام دين، نزد خدا محبوب تر است؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «دين راستينِ آسانگير».</span>

<span dir="rtl">183.</span> <span dir="rtl">المعجم الأوسط عن ابن عمر: قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، الوُضوءُ مِن جَرٍّ جَديدٍ مُخَمَّرٍ أحَبُّ إلَيكَ، أم مِنَ المَطاهِرِ؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: لا، بَل مِنَ المَطاهِرِ؛ إنَّ دينَ اللّهِ الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج1 ص242 ح794، حلية الأولياء: ج8 ص203 الرقم 408.</span></ref>

<span dir="rtl">183.</span> <span dir="rtl">المعجم الأوسط ـ به نقل از ابن عمر ـ: گفتم: اى پيامبر خدا! وضو گرفتن از سبوى نوِ درپوشدار را دوست تر مى دارى يا از آفتابه ها را؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «از آفتابه ها را. دين خدا، راستين و آسانگير است».</span>

<span dir="rtl">184.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا زِمامَ ولا خِزامَ ولا رَهبانِيَّةَ ولا تَبَتُّلَ ولا سِياحَةَ فِي الإِسلامِ.</span> <ref><span dir="rtl">غريب الحديث لابن قتيبة: ج1 ص179، المصنّف لعبد الرزّاق: ج8 ص448 ح15860، المراسيل مع الأسانيد: ص139 ح2 كلاهما نحوه وكلّها عن طاووس، كنز العمّال: ج1 ص220 ح1111.</span>

<span dir="rtl">وقال ابن قتيبة في شرح الحديث: «لا زمام ولا خزام» الزمام في الأنف ولا يكون في غيره، يقال: زممت البعير أزمّه زمّا. والخِزام والخِزامة واحد، وقد يكون الخزام جمعا لخزامة؛ وهي حلقة من شعر تجعل في أحد جانبي المنخرين، فإن كانت تلك الحلقة من صفر فهي برة. أراد عليه الصلاة والسلام ما كان عبّاد بني إسرائيل يفعلونه من حرق التراقي وزمّ الاُنوف.</span>

<span dir="rtl">قوله: «ولا رهبانيّة» يريد فعل الرهبان من مواصلة الصوم ولبس المسوح، وترك أكل اللَّحم وأشباه ذلك، وأصل الرهبانيّة من الرهبة، ثُمَّ صارت اسما لما فضل عن المقدار، واُفرط فيه.</span>

<span dir="rtl">وقوله: «ولا تبتُّل» يريد ترك النكاح، وأصلُ البتل القطعُ.</span>

<span dir="rtl">وقوله: «ولا سياحة» يريد مفارقة الأمصار والذهاب في الأرض، كفعل يحيى بن زكريّا عليه السلام حين ساح ولزم أطراف الأرض وفعل غيره من عبّاد بني إسرائيل، ومن هذا قيل «ماسح وسائح» إذا جرى فذهب، وأراد أنّ اللّه جلّ وعزّ قد وضع هذا عن المسلمين، وبعثه بالحنيفيّة السمحة.</span></ref>

<span dir="rtl">184.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مهار زدن [بر خود]، حلقه در بينى كردن، رَهبانيت، ترك زن كردن و گوشه نشينى، در اسلام نيست.</span> <ref><span dir="rtl">ابن قتيبه در شرح اين حديث مى گويد: «زمام، مهار زدن در بينى است و در غير آن به كار نمى رود. خزام، حلقه اى مويين است كه در يكى از دو پرده بينى قرار مى دهند. اگر اين حلقه، مِسى باشد، به آن «بره» گويند. مراد پيامبر صلى الله عليه و آله كارى است كه عابدان بنى اسرائيل مى كردند؛ يعنى ترقوه هاى خود را مى سوزاندند و در بينى شان مهار مى زدند. منظور از رَهبانيت، عمل راهبان است كه روزه پى در پى مى گرفتند و گليم مى پوشيدند و گوشت نمى خوردند و.</span>...

<span dir="rtl">مراد از «تبتّل»، ترك ازدواج است. تبتّل، در اصل به معناى قطع و بريدن است. مراد از «سياحت» نيز ترك شهرها گفتن و سير و سفر در زمين است. كارى كه يحيى بن زكريا عليه السلام كرد و به سياحت و سير در اطراف و اكناف پرداخت. عابدان بنى اسرائيل نيز چنين مى كردند. مقصود پيامبر صلى الله عليه و آله اين است كه خداوند عز</span> <span dir="rtl">و جل اين راه و رسم ها را از مسلمانان برداشت و پيامبر صلى الله عليه و آله را با آيين تساهل و تسامح و به دور از سختگيرى هاى آن چنانى فرستاد».</span></ref>

<span dir="rtl">185.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير عَن سعيد بن العاص: إنَّ عُثمانَ بنَ مَظعونٍ</span> <ref><span dir="rtl">عثمان بن مظعون بن حبيب بن وهب الجمحي، أبو السائب: صحابي، كان من حكماء العرب فيالجاهليّة، يحرّم الخمر، وأسلم بعد ثلاثة عشر رجلاً، وهاجر إلى أرض الحبشة مرّتين. وأراد التبتّل والسياحة في الأرض زهدا بالحياة، فمنعه رسول اللّه، فاتّخذ بيتا يتعبّد فيه، فأتاه النبيّ صلى الله عليه و آله فأخذ بعضادتي البيت، وقال: يا عثمان، إنّ اللّه لم يبعثني بالرهبانيّة (مرّتين أو ثلاثا) وإنّ خير الدين عند اللّه الحنفيّة السمحة. وشهد بدرا. ولمّا مات جاءه النبيّ صلى الله عليه و آله فقبّله ميتا، حتى رؤيت دموعه تسيل على خدّعثمان. وهو أوّل من مات بالمدينة من المهاجرين، وأوّل من دفن بالبقيع منهم (الأعلام للزركلي: ج4 ص214).</span></ref> <span dir="rtl">قالَ: يا رَسولَ اللّهِ، ائذَن لي فِي الاِختِصاءِ</span> <ref><span dir="rtl">خصيتَ الفحلَ خِصاءً: إذا سللتَ خُصيَيْهِ (الصحاح: ج6 ص2328 «خصى»).</span></ref><span dir="rtl">، فَقالَ لَهُ: يا عُثمانُ، إنَّ اللّهَ قَد أبدَلَنا بِالرَّهبانِيَّةِ الحَنفِيَّةَ</span> <ref><span dir="rtl">في كنز العمّال: «الحنيفيّة» بدل «الحنفيّة».</span></ref> <span dir="rtl">السَّمحَةَ، وَالتَّكبيرَ عَلى كُلِّ شَرَفٍ، فَإِن كُنتَ مِنّا فَاصنَع كَما نَصنَعُ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج6 ص62 ح5519، كنز العمّال: ج3 ص47 ح5419.</span></ref>

<span dir="rtl">185.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير ـ به نقل از سعيد بن عاص ـ: عثمان بن مَظعون</span> <ref><span dir="rtl">ابو سائب عثمان بن مظعون بن حبيب بن وَهْب جمحى، از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و از خِردمندان عرب در زمان جاهليت بود. او شراب را حرام مى دانست و پس از سيزده نفر، اسلام آورد. وى دوبار به حبشه هجرت كرد. او از سرِ زهد و بى رغبتى به زندگى، خواست ازدواج را ترك كند و صحراگردى اختيار كند؛ امّا پيامبر خدا، او را از اين كار، منع فرمود. لذا عثمان، اتاقى درست كرد و به عبادت پرداخت. پيامبر صلى الله عليه و آله نزد او آمد و دو چارچوبِ درِ اتاق را گرفت و فرمود: «اى عثمان! خداوند، مرا براى رَهبانيت نفرستاده است». اين جمله را دو يا سه بار فرمود و افزود: بهترين دين نزد خداوند، آيين راستين تسامح پذير است». عثمان بن مظعون، در جنگ بدر شركت داشت و بعد از جنگ، هنگامى كه مُرد، پيامبر صلى الله عليه و آله بر جنازه او حاضر شد و او را بوسيد و حتّى ديده شد</span> <span dir="rtl">كه اشك هاى ايشان بر گونه عثمان، جارى شد. او نخستين مهاجرى است كه در مدينه درگذشت و نخستين مهاجرى است كه در بقيع، دفن شد.</span></ref> <span dir="rtl">گفت: اى پيامبر خدا! اجازه مى دهى كه خودم را خواجه سازم.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اى عثمان! خداوند به ما، به جاى رهبانيت، آيين راستين آسانگير و تكبير گفتن بر هر بلندى را داده است. پس اگر از ما هستى، همان كارى را بكن كه ما مى كنيم».</span>

<span dir="rtl">186.</span> <span dir="rtl">عوالي اللآلي: رُوِيَ أنَّ القِصاصَ كانَ في شَرعِ موسى [حَتما]</span> <ref><span dir="rtl">أثبتنا ما بين المعقوفين من تفسير الصافي: ج1 ص216 نقلاً عن المصدر.</span></ref><span dir="rtl">، وَالدِّيَةَ حَتما كانَ في شَرعِ عيسى، فَجاءَتِ الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ بِتَسويغِ الأَمرَينِ</span> <ref><span dir="rtl">قيل: كتب على اليهود القصاص وحده وعلى النصارى العفو مطلقا، وخُيِّرت هذه الاُمّة بينهما [القصاص والعفو ]وبين الدية تيسيرا عليهم و تقديرا للحكم على مراتبهم (تفسير البيضاوي: ج1 ص166. وراجع: تفسير الآلوسي: ج2 ص51).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">عوالي اللآلي: ج1 ص387 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">186.</span> <span dir="rtl">عوالى اللآلى: روايت شده است كه قصاص در شريعت موسى عليه السلام لازم الإجرا بود و ديه در شريعت عيسى عليه السلام؛ امّا آيين راستينِ تسامح پذير، هر دو را تجويز كرد.</span> <ref><span dir="rtl">مى گويند: بر يهود، فقط حكم قصاصْ واجب شد و بر نصارا، حكم عفو و اين امّت، ميان اين دو (قصاص و عفو) و ديه، مخيّر شدند.</span></ref>

<span dir="rtl">187.</span> <span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: سُئِلَ عَلِيٌّ عليه السلام: أيُتَوَضَّأُ مِن فَضلِ وُضوءِ جَماعَةِ المُسلِمينَ أحَبُّ إلَيكَ، أو يُتَوَضَّأُ مِن رَكوٍ</span> <ref><span dir="rtl">الرَّكْوَةُ: إناء صغير من جلد يُشرب فيه الماء (النهاية: ج2 ص261 «ركا»).</span></ref> <span dir="rtl">أبيَضَ مُخَمَّرٍ؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: لا، بَل مِن فَضلِ وُضوءِ جَماعَةِ المُسلِمينَ، فَإِنَّ أحَبَّ دينِكُم إلَى اللّهِ الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ السَّهلَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص12 ح16، وسائل الشيعة: ج1 ص210 ح537.</span></ref>

<span dir="rtl">187.</span> <span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: از امام على عليه السلام پرسيده شد: آيا وضو گرفتن از اضافه آبِ وضوى عموم مسلمانان را خوش تر مى دارى يا وضو گرفتن از مَشكچه سفيد سرپوشيده را؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «[وضو گرفتن] از اضافه آب وضوى عموم مسلمانان را؛ زيرا محبوب ترين دين شما نزد خداوند، [دين] حنيف تسامح پذيرِ آسان است».</span>

<span dir="rtl">188.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن خُطبَةٍ لَهُ يُبَيِّنُ فيها فَضلَ الإِسلامِ ـ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي شَرَعَ الإِسلامَ، فَسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَن وَرَدَهُ.…</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 106، الأمالي للمفيد: ص275 ح3، الأمالي للطوسي: ص37 ح40 كلاهما عن قبيصة بن جابر الأسدي، الغارات: ج1 ص138، بحار الأنوار: ج68 ص347 ح17.</span></ref>

<span dir="rtl">188.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از خطبه اى كه در آن، امتيازات اسلام را بيان مى فرمايد ـ: سپاس، خداوند را كه شريعت اسلام را بنا نهاد و آبشخورهاى آن (احكام و قوانينش) را براى تشنگانش آسان نمود.…</span>

<span dir="rtl">189.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير عن محجن بن الأدرع: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَعالى رَضِيَ لِهذهِ الاُمَّةِ اليُسرَ، وكَرِهَ لَهَا العُسرَ ـ قالَها ثَلاثا ـ</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج20 ص298 ح707، المطالب العالية: ج1 ص148 ح543 كلاهما عن محجن بن الأدرع، كنز العمّال: ج3 ص33 ح5331.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">189.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير ـ به نقل از محجن بن اَدرع ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خداوند متعال براى اين امّت، آسانى پسنديده است و سختى و دشوارى را برايش خوش نداشته است». اين جمله را سه بار فرمود.</span>

<span dir="rtl">190.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّكُم اُمَّةٌ اُريدَ بِكُمُ اليُسرَ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج7 ص297 ح20368 عن محجن بن الأدرع، كنز العمّال: ج3 ص652 ح8338.</span></ref>

<span dir="rtl">190.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شما امّتى هستيد كه برايتان، آسانى خواسته شده است.</span>

<span dir="rtl">191.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ وَضَعَ عَن اُمَّتِيَ الخَطَأَ وَالنِّسيانَ ومَا استُكرِهوا عَلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن ابن ماجة: ج1 ص659 ح2045، المعجم الأوسط: ج8 ص161 ح8273 وليس فيه «إنّ اللّه» وكلاهما عن ابن عبّاس، السنن الكبرى: ج7 ص585 ح15096 عن عقبة بن عامر و ج6 ص139 ح11454 وليس فيه «إنّ اللّه»، حلية الأولياء: ج6 ص352 الرقم 394 كلاهما عن ابن عمر، كنز العمّال: ج12 ص156 ح34460.</span></ref>

<span dir="rtl">191.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، [مجازات] خطا و فراموشى و آنچه را بر آن مجبور شوند، از امّت من برداشته است.</span>

<span dir="rtl">192.</span> <span dir="rtl">النوادر للأشعري عن ربعي عن أبي عبداللّه [الصادق] عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: عُفِيَ عَن اُمَّتي ثَلاثٌ: الخَطَأُ، وَالنِّسيانُ، وَالاِستِكراهُ.</span>

<span dir="rtl">وقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: وفيها رابِعَةٌ: وما لا يُطيقونَ.</span> <ref><span dir="rtl">النوادر للأشعري: ص74 ح158، بحار الأنوار: ج5 ص304 ح16.</span></ref>

<span dir="rtl">192.</span> <span dir="rtl">النوادر، اشعرى ـ به نقل از رِبْعى ـ: از امام صادق عليه السلام نقل شده كه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «سه چيز از امّت من، بخشوده شده است: خطا، فراموشى، و اجبار».</span>

<span dir="rtl">امام صادق عليه السلام افزود: «و چهارم، آنچه از طاقتشان خارج است».</span>

<span dir="rtl">193.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رُفِعَ عَن اُمَّتي أربَعُ خِصالٍ: خَطاؤُها، ونِسيانُها، وما اُكرِهوا عَلَيهِ، وما لَم يُطيقوا، وذلِكَ قَولُ اللّهِ عز و جل: «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ»</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 286.</span></ref><span dir="rtl">، و قَولُهُ: «إِلَّا مَنْ اُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاءِيمَانِ»</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 106.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص462 ح1، تفسير العيّاشي: ج1 ص160 ح534 و ج2 ص272 ح75 كلّها عن عمرو بن مروان عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج5 ص306 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">193.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چهار چيز از [افراد] امّت من، برداشته شده است: خطا كردن، فراموشى، آنچه به زور به آن وادار شوند، و آنچه تاب آن را ندارند. اين فرموده خداوند عز و جل است كه: «پروردگارا! اگر فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مفرما. پروردگارا! تكليف هاى سنگين را بر ما بار مكن، چنان كه بر پيشينيان ما بار كردى. پروردگارا! و بر ما آنچه را كه تاب آن را نداريم، تحميل مكن»، و نيز اين فرموده او: «مگر آن كه وادار شود، به ناخواه، در حالى كه دلش مطمئن به ايمان است».</span>

<span dir="rtl">194.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: وُضِعَ عَن اُمَّتي تِسعُ خِصالٍ: الخَطاءُ، وَالنِّسيانُ، وما لا يَعلَمونَ، وما لا يُطيقونَ، ومَا اضُطرّوا إلَيهِ، ومَا استُكرِهوا عَلَيهِ، وَالطِّيَرَةُ</span> <ref><span dir="rtl">الطِّيَرَةُ ـ وقد تُسكّن ـ: هي التشاؤم بالشيء (النهاية: ج3 ص152 «طير»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالوَسوَسَةُ فِي التَّفَكُّرِ فِي الخَلقِ، وَالحَسَدُ ما لَم يَظهَر بِلِسانٍ أو يَدٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص463 ح2 عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص59 ح132،التوحيد: ص353 ح24 عن حريز بن عبد اللّه عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: ص50 كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص153 ح123.</span></ref>

<span dir="rtl">194.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [مسئوليتِ] نُه چيز، از امّت من، برداشته شده است: خطا، فراموشى، آنچه ندانند، آنچه نتوانند، آنچه بِدان ناچار باشند، آنچه به زور به آن وادار شوند، فالِ بد زدن، وسوسه در انديشيدن در آفرينش، و رَشك بردن تا زمانى كه به زبان يا دست، آشكار نشود.</span>

<span dir="rtl">195.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أعطانِي اللّهُ عز و جل فاتِحَةَ الكِتابِ، وَالأَذانَ، وَالجَماعَةَ فِي المَسجِدِ، ويَومَ الجُمُعَةِ، وَالصَّلاةَ عَلَى الجَنائِزِ وَالإِجهارَ في ثَلاثِ صَلَواتٍ، وَالرُّخصَةَ لِاُمَّتي عِندَ الأَمراضِ وَالسَّفَرِ، وَالشَّفاعَةَ لِأَصحابِ الكَبائِرِ مِن اُمَّتي.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص355 ح36 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه عن الإمام الحسن عليه السلام، الأمالي للصدوق: ص261 ح279 عن عبد اللّه عن الإمام الحسن عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، الاختصاص: ص39 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج89 ص268 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">195.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل چند چيز به من عطا فرمود: فاتحة الكتاب، اذان، [نماز] جماعت در مسجد، [نماز] روز جمعه، نماز خواندن بر جنازه، بلند خواندن سه نماز [صبح و مغرب و عشا]، رخصت يافتن امّتم در هنگام بيمارى و سفر، و شفاعتِ آن دسته از امّتم كه مرتكب گناهان كبيره مى شوند.</span>

<span dir="rtl">196.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أهدى إلَيَّ وإلى اُمَّتي هَدِيَّةً، لَم يُهدِها إلى أحَدٍ مِنَ الاُمَمِ كَرامَةً مِنَ اللّهِ عز و جل لَنا. قالوا: وما ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: الإِفطارُ فِي السَّفَرِ، وَالتَّقصيرُ فِي الصَّلاةِ، فَمَن لَم يَفعَل ذلِكَ فَقَد رَدَّ عَلَى اللّهِ عز و جل هَدِيَّتَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص12 ح43، علل الشرائع: ص382 ح1 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، الجعفريّات: ص33، النوادر للراوندي: ص213 ح421 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، دعائم الإسلام: ج1 ص195 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج89 ص58 ح24.</span></ref>

<span dir="rtl">196.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به من و امّتم هديه اى داد كه آن را به هيچ يك از امّت ها اهدا نكرد و اين، لطف و كرامتى بود از جانب خداوند به ما».</span>

<span dir="rtl">گفتند: آن هديه چيست، اى پيامبر خدا؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «روزه نگرفتن در سفر و شكسته خواندن نماز. هر كه چنين نكند، هديه خداوند عز و جل را رد كرد است».</span>

<span id="الفصل-الثامن-خصائص-امة-محمد-صلى-الله-عليه-و-آله-الأخلاقية-والعملية"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثّامن: خصائص اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله الأخلاقيّة والعمليّة</span> =

<span dir="rtl">فصل هشتم: ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى امّت محمّد صلى الله عليه و آله</span>

<span id="الأمر-بالمعروف-والنهي-عن-المنكر"></span>
== <span dir="rtl">8 / 1: الأَمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهيُ عَنِ المُنكَرِ</span> ==

<span dir="rtl">8 / 1: امر به معروف و نهى از منكر نمودن</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 110.</span></ref>

<span dir="rtl">«شما بهترين امّتى هستيد كه براى مردم، پديدار شده ايد؛ به كار پسنديده، فرمان مى دهيد و از كار ناپسند، بازمى داريد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب، ايمان آورده بودند، قطعاً برايشان بهتر بود، برخى از آنان مؤمن اند؛ و [لى] بيشترشان نافرمان اند».</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاءِحْسَانِ وَ إِيتَاىءِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 90.</span></ref>

<span dir="rtl">«در حقيقت، خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان، فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم، باز مى دارد. به شما اندرز مى دهد، باشد كه پند گيريد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">197.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان عن الحكم بن ظهير: إنَّ موسى عليه السلام لَمّا أخَذَ الأَلواحَ</span> <ref><span dir="rtl">الألواحُ: ما يكتبُ فيه من الخشب ونحوه (مفردات ألفاظ القرآن: ص750 «لوح»).</span></ref><span dir="rtl">، قالَ: رَبِّ، إنِّي لَأَجِدُ فِي الأَلواحِ اُمّةً هِيَ خَيرُ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ، يَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ، فَاجعَلهُم اُمَّتي! قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البيان: ج4 ص753، بحار الأنوار: ج13 ص173؛ تفسير الطبري: ج6 الجزء 7 ص65، تفسير ابن كثير: ج3 ص476 و ليس فيهما صدره، تاريخ دمشق: ج61 ص121 والثلاثة الأخيرة عن قتادة.</span></ref>

<span dir="rtl">197.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان ـ به نقل از حَكَم بن ظهير ـ: موسى عليه السلام چون الواح</span> <ref><span dir="rtl">الواح: جمع لوح؛ هر چيزى كه بر آن بنويسند، مانند تخته چوب و.</span>...</ref> <span dir="rtl">را گرفت، گفت: بار خدايا! من در الواح، امّتى مى بينم كه بهترين امّتِ پديد آمده در ميان مردم اند و به معروف، فرمان مى دهند و از منكر، نهى مى كنند. پس، آنها را امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">خداوند فرمود: «آنها، امّت احمدند».</span>

<span dir="rtl">198.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِ اللّهِ تَعالى: «كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ» ـ: يَعنِي الاُمَّةَ الَّتي وَجَبَت لَها دَعوَةُ إبراهيمَ عليه السلام، فَهُمُ الاُمَّةُ الَّتي بَعَثَ اللّهُ فيها ومِنها وإلَيها، وهُمُ الاُمَّةُ الوُسطى، وهُم خَيرُ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج1 ص195 ح130 عن أبي عمرو الزبيري، بحار الأنوار: ج24 ص153 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">198.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «شما، بهترين امّتى هستيد كه در ميان مردم، پديدار شده ايد؛ به كار پسنديده فرمان مى دهيد و از كار ناپسند باز مى داريد» ـ: مقصود، امّتى است كه دعاى ابراهيم عليه السلام در باره آنها تحقّق يافت و امّتى كه خداوند، در ميان آنها و از خود آنها و به سوى آنها، پيامبر برانگيخت. اينان، امّت ميانه اند و بهترين امّتى هستند كه در ميان مردم، پديد آمده اند.</span>

<span dir="rtl">199.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ</span> <ref><span dir="rtl">قال العلّامة الطباطبايي قدس سره: قيل: إنّ «من» للتبعيض، بناء على أنَّ الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر وكذا الدعوة من الواجبات الكفائيّة. وربّما قيل: إنّ «من» بيانيّة، والمراد منه: ولتكونوا بهذا الاجتماع الصالح اُمّة يدعون إلى الخير (الميزان في تفسير القرآن: ج3 ص373).</span></ref> <span dir="rtl">اُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 104.</span></ref> <span dir="rtl">ـ: ... مَن لَم يَكُن يَدعو إلَى الخَيراتِ، ويَأمُرُ بِالمَعروفِ، ويَنهى عَنِ المُنكَرِ مِنَ المُسلِمينَ، فَلَيسَ مِنَ الاُمَّةِ الَّتي وَصَفَهَا اللّهُ، لِأَنَّكُم تَزعُمونَ أنَّ جَميعَ المُسلِمينَ مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ، وقَد بَدَت هذِهِ الآيَةُ وقَد وَصَفَت اُمَّةَ مُحَمَّدٍ بِالدُّعاءِ إلَى الخَيرِ، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ، وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ، ومَن لَم يُوجَد فيهِ الصِّفَةُ الَّتي وُصِفَت بِها فَكَيفَ يَكونُ مِنَ الاُمَّةِ وهُوَ عَلى خِلافِ ما شَرَطَهُ اللّهُ عَلَى الاُمَّةِ ووَصَفَها بِهِ؟</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج1 ص195 ح127 عن أبي عمرو الزبيري، دعائم الإسلام: ج1 ص34 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج68 ص284 ح41.</span></ref>

<span dir="rtl">199.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «و بايد از ميان شما، گروهى، [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وا دارند و از زشتى باز دارند» ـ: ... آن كس از مسلمانان كه به نيكى ها فرا نخوانَد و امر به معروف و نهى از منكر نكند، از امّتى نيست كه خداوند، وصفش كرده است. شما خيال مى كنيد كه همه مسلمانان، از امّت محمّدند، در صورتى كه اين آيه، امّت محمّد را با ويژگى فراخوانى به نيكى ها و امر به معروف نمودن و نهى از منكر كردن مى شناسانَد و كسى كه اين ويژگى ـ كه اين امّت به آن وصف شده ـ در او نباشد، چگونه از اين امّت باشد، در حالى كه آنچه خداوند در باره اين امّت، شرط كرده و آنها را بدان وصف نموده است، در او وجود ندارد؟</span>

<span dir="rtl">200.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا رَأَيتُم اُمَّتي تَهابُ الظّالِمَ أن تَقولَ لَهُ: إنَّكَ أنتَ ظالِمٌ، فَقَد تُوُدِّعَ</span> <ref><span dir="rtl">تُوُدِّعَ منهم: أي اُسلِموا إلى ما استَحقّوه من النَّكيرِ عليهم... وهو من المجاز؛ لأنّ المعتني بإصلاحِ شأن الرجل إذا يَئِسَ من صلاحه تَرَكَه واستَراحَ من معاناة النَّصَب معه (النهاية: ج5 ص166 «ودع»).</span></ref> <span dir="rtl">مِنهُم.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج2 ص561 ح6531 و ص619 ح6790، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص108 ح7036 كلاهما نحوه، سِيَر أعلام النبلاء: ج5 ص383 الرقم 174 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو، المعجم الأوسط: ج 8 ص18 ح7825 عن جابر، كنز العمّال: ج3 ص71 ح5540.</span></ref>

<span dir="rtl">200.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه ديديد امّتم از اين كه به ستمگر بگويد: «تو ستمگرى» مى هراسد، بى گمان [از جانب خدا] به حال خود، رها شده است.</span> <ref><span dir="rtl">به تعبير عاميانه، يعنى كارَش تمام و فاتحه اش خوانده است. «تُوُدّع» ـ كه در متن عربى حديث آمده ـ، از توديع است؛ يعنى با او خداحافظى شده است.</span></ref>

<span dir="rtl">201.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّهُ سَيَكونُ في آخِرِ هذِهِ الاُمَّةِ قَومٌ لَهُم مِثلُ أجرِ أوَّلِهِم، يَأمُرونَ بِالمَعروفِ، ويَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ، ويُقاتِلونَ أهلَ الفِتَنِ.</span> <ref><span dir="rtl">دلائل النبوّة للبيهقي: ج6 ص513 عن عبد الرحمن بن العلاء الحضرمي، تاريخ دمشق: ج1 ص286ح328.</span></ref>

<span dir="rtl">201.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در آخر اين امّت، مردمى خواهند بود كه آنان را پاداشى همانند پاداش نخستين كسانِ آنان است، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و با فتنه گران مى جنگند.</span>

<span id="الاعتدال"></span>
== <span dir="rtl">8 / 2: الاِعتِدالُ</span> ==

<span dir="rtl">8 / 2: ميانه روى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ اُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ إِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ».</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 143.</span></ref>

<span dir="rtl">«و بدين گونه، شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم، گواه باشيد، و پيامبر، بر شما گواه باشد. و قبله اى را كه [چندى] بر آن بودى، مقرّر نكرديم، جز براى آن كه كسى را كه از پيامبر پيروى مى كند، از آن كس كه از عقيده خود برمى گردد، باز شناسيم. و البتّه [اين كار] جز بر كسانى كه خدا [آنها را] هدايت كرده، سخت گران بود. و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند؛ زيرا خدا [نسبت] به مردم، دلسوز و مهربان است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">202.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ اُمَّةً وَسَطًا» ـ: قالَ: عَدلاً.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج6 ص2675 ح6917، سنن الترمذي: ج5 ص207 ح2961، السنن الكبرى للنسائي: ج6 ص292 ح11006، مسند ابن حنبل: ج4 ص22 ح11068 كلّها عن أبي سعيد الخدري؛ التبيان في تفسير القرآن: ج2 ص6، تفسير القمّي: ج1 ص63، دعائم الإسلام: ج1 ص35، بحار الأنوار: ج23 ص351 ح63.</span></ref>

<span dir="rtl">202.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «و بدين گونه شما را امّتى ميانه قرار داديم» ـ: يعنى معتدل.</span>

=== <span dir="rtl">بيان</span> ===

<span dir="rtl">توضيح</span>

<span dir="rtl">ذكرت بعض الروايات الشريفة</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص191 ح4، تفسير العيّاشي: ج1 ص63 ح114، دعائم الإسلام: ج1 ص35 و.…</span></ref> <span dir="rtl">الناظرة للآية الكريمة أنّ المراد من «الاُمّة» هو الوسط وأنّ المراد من «شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ» هو الأئمّة عليهم السلام، وهذا المعنى لا يتنافى مع عموم الآية وشمولها لجميع الاُمّة الإسلامية؛ إذ الأئمّة عليهم السلام جزء من هذه الاُمّة، بل هم أكمل مصاديقها، وتطبيق الآية على النموذج الكامل والمصداق الأتم أي الأئمّة هو تطبيق لائق وفي محلّه، ويعبّر عن هذا النوع من التطبيق في اصطلاحات علم التفسير ب ـ «الجري والتطبيق»، فيذكر مصداق من المصاديق، مع عدم اختصاص الآية بالمذكور، وذكر هنا المصداق الأتمّ والأكمل لها.</span>

<span dir="rtl">برخى رواياتى</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: الكافى: ج1 ص191 ح4، تفسير العياشى: ج1 ص63 ح114، دعائم الإسلام: ج1 ص35 و</span>.…</ref> <span dir="rtl">كه ناظر به اين آيه شريف هستند، مقصود از امّت ميانه (وسط) و نيز گواهان بر مردم (شهداء على الناس) را ائمّه عليهم السلام دانسته اند؛ امّا اين مطلب، با عموميت آيه و ناظر بودن آن به كل جامعه اسلامى، منافاتى ندارد؛ زيرا ائمّه عليهم السلام خود از زمره اين امّت و نمونه كامل آن هستند و تطبيق آيه بر آنان، كاملاً شايسته و به جاست و به اصطلاح مفسّران، از مقوله «جَرْى» است و به عنوان يك مصداق، هر چند كامل ترين مصداق، مطرح شده اند، نه آن كه آيه، منحصر به آنان باشد و آنها تنها مصداقش باشند.</span>

<span id="رهبان-بالليل-اسد-بالنهار"></span>
== <span dir="rtl">8 / 3: رُهبانٌ بِاللَّيلِ اُسدٌ بِالنَّهارِ</span> ==

<span dir="rtl">8 / 3: پارسايان شب و شيران روز</span>

<span dir="rtl">203.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: صِفَتي: أحمَدُ المُتَوَكِّلُ، لَيسَ بِفَظٍّ ولا غَليظٍ، يَجزي بِالحَسَنَةِ الحَسَنَةَ، ولا يُكافِئُ السَّيِّئَةَ، مَولِدُهُ بِمَكَّةَ ومُهاجَرُهُ طَيبَةُ، واُمَّتُهُ الحَمّادونَ، يَأتَزِرونَ عَلى أنصافِهِم ويُوَضِّئونَ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «ويوصون»، والتصويب من الدرّ المنثور وكنز العمّال.</span></ref> <span dir="rtl">أطرافَهُم، أناجيلُهُم في صُدورِهِم، يَصُفّونَ لِلصَّلاةِ كما يَصُفّونَ لِلقِتالِ، قُربانُهُمُ الَّذي يَتَقَرَّبونَ بِهِ إلَيَّ دِماؤُهُم، رُهبانٌ بِاللَّيلِ لُيوثٌ بِالنَّهارِ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج10 ص89 ح10046 عن عبد اللّه بن مسعود، الدرّ المنثور: ج3 ص576 نقلاً عن الزبيربن بكّار في أخبار المدينة وأبي نعيم في الدلائل عن ابن مسعود، كنزالعمّال: ج11 ص401 ح31866.</span></ref>

<span dir="rtl">203.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اوصاف من، اين است: ستودنى تر، توكّل كننده، نه خشن است و نه سنگ دل. نيكى را به نيكى پاداش مى دهد و بدى را تلافى نمى كند. زادگاهش مكّه است و هجرتگاهش طَيْبه (مدينه). امّتش ستاينده [ى خدا] هستند. دامن [همّت] به ميان مى بندند و دست ها و پاهايشان را [به وضو] مى شويند. انجيل هايشان در سينه هاى آنان است. براى نماز، چنان صف مى كشند كه براى جنگ. وسيله تقرّبشان به من، خونشان است. پارسايانِ شب اند و شيرانِ روز.</span>

<span dir="rtl">204.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام كانَ يَمشي ذاتَ يَومٍ فِي الطّريقِ فَناداهُ الجَبّارُ جَلَّ جَلالُهُ: يا موسى... وعِزَّتي وجَلالي، إنَّ الجَنَّةَ مُحَرَّمَةٌ عَلى جَميعِ خَلقي حَتّى يَدخُلَها مُحَمَّدٌ واُمَّتُهُ.</span>

<span dir="rtl">قالَ موسى: ومَن اُمَّةُ مُحَمَّدٍ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: اُمَّتُهُ الحَمّادونَ، يَحمَدون اللّهَ صُعودا وهُبوطا وعَلى كُلِّ حالٍ، يَشُدّونَ أوساطَهُم، ويُطَهِّرونَ أطرافَهُم، صائِمونَ بِالنَّهارِ، رُهبانٌ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «رهبانا»، والصّواب ما أثبتناه كما في السُّنَّة لابن أبي عاصم.</span></ref> <span dir="rtl">بِاللَّيلِ، أقَبَلُ مِنهُمُ اليَسيرَ، واُدخِلُهُمُ الجَنَّةَ بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: فَاجعَلني نَبِيَّ تِلكَ الاُمَّةِ! قالَ: نَبِيُّها مِنها. قالَ: اِجعَلني مِن اُمَّةِ ذلِكَ النَّبِيِّ!</span>

<span dir="rtl">قالَ: اِستَقدَمتَ وَاستَأخَروا يا موسى، ولكِن سَأَجمَعُ بَينَكَ وبَينَهُ في دارِ الجَلالِ.</span> <ref><span dir="rtl">حلية الأولياء: ج3 ص375 الرقم 254، السنّة لابن أبي عاصم: ص306 ح696 كلاهما عن أنس.</span></ref>

<span dir="rtl">204.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روزى موسى بن عمران عليه السلام در راه مى رفت كه خداوند عز و جل او را ندا داد: «اى موسى!... به عزّت و جلالم سوگند كه بهشت بر همه آفريدگانم حرام است تا آن گاه كه [نخست] محمّد و امّت او، بِدان در آيند».</span>

<span dir="rtl">موسى عليه السلام گفت: امّت محمّد كيستند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «امّت او ستايشگران اند. خداوند را در هر بلندى و پستى و در همه حال مى ستايند. كمرهايشان را [براى عبادت] مى بندند و دست ها و پاهايشان را پاكيزه مى كنند. روزه دارانِ در روزند و پارسايانِ شب. اندك [طاعت] را از آنان مى پذيرم و با شهادت دادن به اين كه معبودى جز خداى يگانه نيست، ايشان را به بهشت مى برم».</span>

<span dir="rtl">موسى عليه السلام گفت: پس مرا پيامبر آن امّت قرار ده.</span>

<span dir="rtl">خداوند فرمود: «پيامبرِ آنان، از خودِ آنان است».</span>

<span dir="rtl">موسى عليه السلام گفت: مرا از امّت آن پيامبر، قرار ده.</span>

<span dir="rtl">خداوند فرمود: «اى موسى! تو جلوترى و آنان، پس از تو مى آيند؛ امّا در سراى شُكوه، تو را با آنان، گِرد خواهم آورد».</span>

<span dir="rtl">205.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ في صِفَةِ شيعَةِ أهلِ البَيتِ عليهم السلام ـ: إنَّهُم حُصونٌ حَصينَةٌ، في صُدورٍ أمينَةٍ، وأحلامٍ رَزينَةٍ، لَيسوا بِالمَذاييعِ البُذرِ</span> <ref><span dir="rtl">المَذاييعُ: جمع مذياع، من أذاع الشيء إذا أفشاه، وقيل: أراد الذين يشيعون الفواحش. والبُذرُ: جمع بَذور، يقال: بَذَرتُ الكلامَ بينَ الناس كما تُبذَرُ الحبوبُ؛ أي أفشَيتُهُ وفَرَّقتُهُ (النهاية: ج2 ص174«ذيع» و ج1 ص110 «بذر»).</span></ref><span dir="rtl">، ولا بِالجُفاةِ</span> <ref><span dir="rtl">الجافي: الغليظ الخِلقةِ والطبع (النهاية: ج1 ص281 «جفا»).</span></ref> <span dir="rtl">المُرائينَ، رُهبانٌ بِاللَّيلِ اُسدٌ بِالنَّهارِ.</span> <ref><span dir="rtl">مشكاة الأنوار: ص126 ح292 عن ميسرة، بحار الأنوار: ج68 ص180 ح38.</span></ref>

<span dir="rtl">205.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در بيان اوصاف پيروان اهل بيت عليهم السلام ـ: آنان، دژهايى استوارند، با سينه هايى امانتدار و خِرَدهايى سنگين. نه افشاگر و راز فاش كن هستند، نه خشن و رياكار. پارسايانِ شب اند و شيرانِ روز.</span>

<span id="الفصل-التاسع-صفة-امة-محمد-صلى-الله-عليه-و-آله-في-التوراة-والإنجيل"></span>
= <span dir="rtl">الفصل التاسع: صفة اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله في التوراة والإنجيل</span> =

<span dir="rtl">فصل نهم: اوصاف امّت محمّد صلى الله عليه و آله در تورات و انجيل</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الْاءِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْئهُ فَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمَا».</span> <ref><span dir="rtl">الفتح: 29.</span></ref>

<span dir="rtl">«محمّد، پيامبر خداست و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر، مهربان اند. آنان را در ركوع و سجود مى بينى. فضل و خشنودىِ خدا را خواستارند. علامتِ [مشخصّه] آنان، بر اثر سجود در چهره هايشان است. اين صفت ايشان است در تورات، و مَثَلِ آنها در انجيل، چون كِشته اى است كه جوانه خود را برآورَد و آن را مايه دهد تا سِتَبر شود و بر ساقه هاى خود بِايستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ] آنان، [خدا] كافران را به خشم در اندازد. خدا، به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است».</span>

<span dir="rtl">«الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 146.</span></ref>

<span dir="rtl">«كسانى كه به ايشان، كتاب [آسمانى] داده ايم، همان گونه كه پسران خود را مى شناسند، او (محمّد) را مى شناسند؛ و مسلّماً گروهى از ايشان، حقيقت را نهفته مى دارند و خودشان [هم] مى دانند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">206.</span> <span dir="rtl">السيرة النبويّة لابن هشام عن ابن عبّاس: كَتَبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى يَهودِ خَيبَرَ...: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، مِن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله صاحِبِ موسى وأخيهِ، وَالمُصَدِّقِ لِما جاءَ بِهِ موسى، ألا إنَّ اللّهَ قَد قالَ لَكُم يا مَعشَرَ أهلِ التَّوراةِ، وإنَّكُم لَتَجِدونَ ذلِكَ في كِتابِكُم: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ...».</span> <ref><span dir="rtl">السيرة النبويّة لابن هشام: ج2 ص193، السيرة النبويّة لابن كثير: ج1 ص324، نصب الراية: ج4 ص419، كنز العمّال: ج10 ص469 ح30131.</span></ref>

<span dir="rtl">206.</span> <span dir="rtl">السيرة النبوية، ابن هشام ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا، به يهوديان خيبر... نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. از محمّد، فرستاده خدا، دوست موسى و برادرش و تصديق كننده هر آنچه كه موسى آورده است. هان، اى جماعت پيرو تورات! خداوند به شما فرموده است و شما، اين را در كتابتان مى يابيد كه: «محمّد، پيامبر خداست و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر، مهربان اند».</span>

<span dir="rtl">207.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ...» ـ: هذِهِ الآيَةُ نَزَلَت فِي اليَهودِ وَالنَّصارى، يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: «الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ» يَعنِي التَّوراةَ وَالإِنجيلَ «يَعْرِفُونَهُ» يَعني رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله «كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» لِأَنَّ اللّهَ عز و جل قَد أنزَلَ عَلَيهِم فِي التَّوراةِ وَالزَّبورِ وَالإِنجيلِ صِفَةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، وصِفَةَ أصحابِهِ ومَبعَثِهِ وهِجرَتِهِ، وهُوَ قَولُهُ: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الْاءِنجِيلِ»، هذِهِ صِفَةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأصحابِهِ فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ، فَلَمّا بَعَثَهُ اللّهُ عَرَفَهُ أهلُ الكِتابِ، كَما قالَ جَلَّ جَلالُهُ: «فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ»</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 89.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج1 ص32 عن حريز، بحارالأنوار: ج72 ص92 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">207.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداى متعال: «كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده ايم، او (پيامبر) را مى شناسند...» ـ: اين آيه، در باره يهود و نصارا نازل شد. خداى ـ تبارك و تعالى ـ مى فرمايد: «كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده ايم» ؛ يعنى تورات و انجيل را. «او را مى شناسند» ؛ يعنى پيامبر خدا را مى شناسند، «همان گونه كه پسران خود را مى شناسند» ؛ چه آن كه خداوند عز و جل، اوصاف محمّد صلى الله عليه و آله و ياران او و مبعث و هجرتش را در تورات و زبور و انجيل، براى آنان بيان كرده بود، بدين گونه: «محمّد، پيامبرِ خداست و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر، مهربان اند. آنان را در ركوع و سجود مى بينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامتِ [مشخصّه] آنان، اثر سجود است كه در چهره هايشان است. اين، وصف ايشان است در تورات، و مَثَلِ آنهاست در انجيل». اين، وصفى است كه از پيامبر خدا و ياران او در تورات و انجيل آمده بود. از اين رو، هنگامى كه خداوند، او را به پيامبرى برانگيخت، اهل كتاب، ايشان را شناختند [؛ امّا به روى خود نياورند]، چنان كه خداوند، خود مى فرمايد: «ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مى شناختند، برايشان آمد، انكارش كردند».</span>

<span dir="rtl">208.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ موسى لَمّا نَزَلَت عَلَيهِ التَّوراةُ وقَرَأَها فَوَجَدَ فيها ذِكرَ هذِهِ الاُمَّةِ، فَقالَ: يا رَبِّ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً هُمُ الآخِرونَ السّابِقونَ، فَاجعَلها اُمَّتي. قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يا رَبِّ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً هُمُ السّابِقونَ</span> <ref><span dir="rtl">في تفسير الطبري وابن كثير: «هم المشفّعون» بدل «هم السابقون».</span></ref> <span dir="rtl">المَشفوعُ لَهُم، فَاجعَلها اُمَّتي. قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يا رَبِّ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً هُمُ المُستَجيبونَ المُستَجابُ لَهُم، فَاجعَلها اُمَّتي. قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يا رَبِّ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً أناجيلُهُم في صُدورِهِم يَقرَؤونَها ظاهِراً، فَاجعَلها اُمَّتي. قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يا رَبِّ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً يَأكُلونَ الفَيءَ، فَاجعَلها اُمَّتي. قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يا رَبِّ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً يَجعَلونَ الصَّدَقَةَ في بُطونِهِم يُؤجَرونَ عَلَيها، فَاجعَلها اُمَّتي. قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يا رَبِّ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً إذا هَمَّ أحَدُهُم بِحَسَنَةٍ فَلَم يَعمَلها كُتِبَ لَهُ حَسَنَةٌ واحِدَةٌ، فَإِن عَمِلَها كُتِبَت لَهُ عَشرُ حَسَناتٍ، فَاجعَلها اُمَّتي. قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يا رَبِّ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً إذا هَمَّ أحَدُهُم بِسَيِّئَةٍ ولَم يَعمَلها لَم تُكتَب، وإن عَمِلَها كُتِبَت عَلَيهِ سَيِّئَةٌ واحِدَةٌ، فَاجعَلها اُمَّتي. قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يا رَبِّ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً يُؤتَونَ العِلمَ الأَوَّلَ وَالعِلمَ الآخِرَ، فَيَقتُلونَ قُرونَ الضَّلالَةِ [وَ]</span> <ref><span dir="rtl">الزيادة من الخصائص الكبرى.</span></ref> <span dir="rtl">المَسيحَ الدَّجّالَ</span> <ref><span dir="rtl">في تفسير الطبري وابن كثير: «الأعور الكذّاب» بدل «المسيح الدجّال».</span></ref><span dir="rtl">، فَاجعَلها اُمَّتي. قالَ: تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: يا رَبِّ، فَاجعَلني مِن اُمَّةِ أحمَدَ! فَاُعطِيَ عِندَ ذلِكَ خَصلَتَينِ فَقالَ: «يَامُوسَى إِنِّى اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِى وَبِكَلَامِى فَخُذْ مَا ءَاتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ»</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 144.</span></ref><span dir="rtl">، قالَ: قَد رَضيتُ يا رَبِّ.</span> <ref><span dir="rtl">دلائل النبوة لأبي نعيم: ج1 ص68 ح31، تاريخ دمشق: ج61 ص119 ح12557 كلاهما عن أبيهريرة، تفسير الطبري: ج6 الجزء 9 ص65، تفسير ابن كثير: ج3 ص476 كلاهما عن قتادة من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله نحوه وراجع: تنبيه الغافلين: ص507 ح804 والدرّ المنثور: ج3 ص123 و ص124.</span></ref>

<span dir="rtl">208.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: موسى عليه السلام زمانى كه تورات بر او نازل شد و آن را خواند و ياد اين امّت را در آن يافت، گفت: پروردگارا! من در الواح، امّتى را مى يابم كه آخرينِ امّت هايند و [در ورود به بهشت،] پيش گام. آن را امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">خداوند فرمود: «آن، امّت احمد است».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! من در الواح، امّتى را مى يابم كه پيشى گيرنده اند و برايشان شفاعت مى شود. آن را امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آن، امّت احمد است».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! من در الواح، امّتى را مى يابم كه اجابت كننده [ى دعوت خدا] و اجابت شونده [ى دعا] هستند. آن را امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آن، امّت احمد است».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! من در الواح، امّتى مى يابم كه انجيل ها (كتاب آسمانى)شان در سينه هاى آنهاست و آنها را از حفظ مى خوانند. آن را امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آن، امّت احمد است».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! من در الواح، امّتى مى يابم كه غنيمت مى خورند. آن را امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آن، امّت احمد است».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! من در الواح، امّتى را مى بينم كه صدقه در شكم هاى [نيازمندان] خود جاى مى دهند و براى اين كار، پاداش مى يابند. آن را امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آن، امّت احمد است».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! من در الواح، امّتى را مى يابم كه هر گاه يكى از آنان، نيّت كار نيك كند و به كار نبندد، براى آن يك ثواب نوشته مى شود و اگر به كار ببندد، ده ثواب برايش نوشته مى شود. آن را امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آن، امّت احمد است».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! من در الواح، امّتى را مى يابم كه هر گاه يكى از آنان، نيّت كار بد كند، امّا آن را به كار نبندد، به حسابش نوشته نمى شود و اگر به كار بندد، يك گناه برايش نوشته مى شود. آن را امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آن، امّت احمد است».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! من در الواح، امّتى را مى يابم كه همه علوم از اوّل تا آخر به آنان داده مى شود و سردمداران گم راهى [و]</span> <ref><span dir="rtl">اين افزوده، برگرفته از الخصائص الكبرى است.</span></ref> <span dir="rtl">مسيح دجّال</span> <ref><span dir="rtl">در تفسير الطبرى و تفسير ابن كثير، به جاى «مسيح دجّال»، «يك چشمِ دروغگو» آمده است.</span></ref> <span dir="rtl">را مى كُشند. آن را از امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آن، امّت احمد است».</span>

<span dir="rtl">گفت: پروردگارا! پس مرا از امّت احمد قرار ده.</span>

<span dir="rtl">در اين هنگام، دو امتياز به او داده شد. خداوند فرمود: «اى موسى! تو را با رسالت هايم و با سخن گفتنم [با تو] بر مردم [روزگار] برگزيدم. پس آنچه را به تو دادم، بگير و از سپاس گزاران باش».</span>

<span dir="rtl">موسى عليه السلام گفت: راضى شدم، اى پروردگار!</span>

<span dir="rtl">209.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أنَا أشبَهُ النّاسِ بِآدَمَ عليه السلام، وإبراهيمُ عليه السلام أشبَهُ النّاسِ بي؛ خَلقُهُ وخُلُقُهُ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «خلقة وخلقة»، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى.</span></ref><span dir="rtl">، وسَمّانِي اللّهُ عز و جل مِن فَوقِ عَرشِهِ عَشَرَةَ أسماءٍ، وبَيَّنَ اللّهُ وَصفي، وبَشَّرَني عَلى لِسانِ كُلِّ رَسولٍ بَعَثَهُ إلى قَومِهِ، وسَمّاني ونَشَرَ فِي التَّوراةِ اسمي، وبَثَّ ذِكري في أهلِ التَّوراةِ وَالإِنجيلِ، وعَلَّمَني كِتابَهُ، ورَفَعَني في سَمائِهِ، وشَقَّ لِيَ اسما مِن أسمائِهِ، فَسَمّاني مُحَمَّدا وهُوَ مَحمُودٌ، وأخرَجَني في خَيرِ قَرنٍ مِن اُمَّتي، وجَعَلَ اسمي فِي التَّوراةِ أحيَدَ، وهُوَ مِنَ التَّوحيدِ؛ فَبِالتَّوحيدِ حَرَّمَ أجسادَ اُمَّتي عَلَى النّارِ، وسَمّاني فِي الإِنجيلِ أحمَدَ؛ فَأَنَا مَحمودٌ في أهلِ السَّماءِ، وجَعَلَ اُمَّتِيَ الحامِدينَ، وجَعَلَ اسمي فِي الزَّبورِ ماحٍ؛ مَحَا اللّهُ عز و جل بي مِنَ الأَرضِ عِبادَةَ الأَوثانِ، وجَعَلَ اسمي فِي القُرآنِ مُحَمَّدا؛ فَأَنَا مَحمودٌ في جَميعِ القِيامَةِ في فَصلِ القَضاءِ، لايَشفَعُ أحَدٌ غَيري.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص425 ح1، معاني الأخبار: ص51 ح1، علل الشرائع: ص128 ح3 كلّها عن جابر بن عبد اللّه، بحار الأنوار: ج16 ص92 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">209.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من، شبيه ترينِ مردم به آدم عليه السلام هستم و ابراهيم عليه السلام شبيه ترينِ مردم به من بوده است، هم اخلاقش هم چهره اش. خداوند، از فراز عرش خود، ده نام بر من نهاد و اوصاف مرا بيان فرمود و از زبانِ هر پيامبرى كه به سوى قومش فرستاد، مژده ظهور مرا داد و نامم را بُرد. نام مرا در تورات، نشر داد و نام مرا در ميان پيروان تورات و انجيل پراكَنْد و كتابش را به من آموخت و در آسمانش، مرا رفعت بخشيد و نام مرا از نام هاى خود برگرفت و مرا «محمّد» ناميد و او نامش «محمود» است. مرا در ميان بهترين نسل از امّتم ظاهر گردانيد. نام مرا در تورات، «اَحْيَد» نهاد كه برگرفته از توحيد است و به واسطه توحيد، بدن امّت مرا بر آتش، حرام ساخت. در انجيل، از من با نام «احمد» ياد كرد. پس من در ميان آسمانيان، محمود (ستوده و پسنديده) هستم و امّت مرا، حمد كننده قرار داد. در زبور، نامم را «ماحى» نهاد. خداوند عز و جل به واسطه من، بت پرستى را از زمين، محو مى كند. در قرآن، نامم را «محمّد» نهاد. پس در سرتاسر قيامت، قضاوت نهايى از سوى من، پسنديده [و پذيرفته] مى شود و كسى جز من، شفاعت نمى كند.</span>

<span dir="rtl">210.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن أبيه عليهم السلام: سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: أينَ كُنتَ وآدَمُ فِي الجَنَّةِ؟ قالَ: كُنتُ في صُلبِهِ</span> <ref><span dir="rtl">الصُّلْب: الظهر (النهاية: ج3 ص44 «صلب»).</span></ref><span dir="rtl">، وهُبِطَ بي إلَى الأَرضِ في صُلبِهِ... ولَم يَزَلِ اللّهُ عز و جليَنقُلُني مِنَ الأَصلابِ الطَّيِّبَةِ إلَى الأَرحامِ الطّاهِرَةِ... وأَثبَتَ فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ ذِكري، ورَقى بي إلى سَمائِهِ، وشَقَّ لِيَ اسما مِن أسمائِهِ الحُسنى، اُمَّتِيَ الحَمّادونَ، فَذُو العَرشِ مَحمودٌ وأنَا مُحَمَّدٌ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للصدوق: ص723 ح989 عن يحيى بن أبي إسحاق، روضة الواعظين: ص78، بحار الأنوار: ج16ص 314 ح2 وراجع: معاني الأخبار: ص55 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">210.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ از پدرش، از جدّش، از پدرش ـ: از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد: آن گاه كه آدم عليه السلام در بهشت بود، شما كجا بودى؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «در پشت او (آدم)، و در همان پشتِ او به زمين فرود آورده شدم.… از آن پس، پيوسته، خداى عز و جل مرا از پشت هاى پاك به زِهدان هاى پاك، منتقل مى كرد. در تورات و انجيل، نام مرا آورد و مرا به آسمان خويش، بالا بُرد و از نام هاى نيكويش، نامى براى من مشتق ساخت. امّت من، حمّادون (ستايندگان)اند و خداوندگار عرش محمود است و من، محمّدم.</span>

<span dir="rtl">211.</span> <span dir="rtl">حلية الأولياء عن سعيد بن أبي هلال: إنَّ عَبدَ اللّهِ بنَ عَمرٍو قالَ لِكَعبٍ: أخبِرني عَن صِفَةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله واُمَّتِهِ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: أجِدُهُم في كِتابِ اللّهِ تَعالى أنّ أحمَدَ واُمَّتَهُ حَمّادونَ، يَحمَدونَ اللّهَ عز و جل عَلى كُلِّ خَيرٍ وشَرٍّ، يُكَبِّرونَ اللّهَ عَلى كُلِّ شَرَفٍ</span> <ref><span dir="rtl">الشَّرَفُ: العُلُوّ (المصباح المنير: ص310 «شرف»).</span></ref><span dir="rtl">، ويُسَبِّحونَ اللّهَ في كُلِّ مَنزِلٍ، نِداؤُهُم في جَوِّ السَّماءِ، لَهُم دَوِيٌّ في صَلاتِهِم كَدَوِيِّ النَّحلِ عَلَى الصَّخرِ، يَصُفّونَ فِي الصَّلاةِ كَصُفوفِ المَلائِكَةِ، ويَصُفّونَ فِي القِتالِ كَصُفوفِهِم فِي الصَّلاةِ، إذا غَزَوا في سَبيلِ اللّهِ كانَتِ المَلائِكَةُ بَينَ أيديهِم ومِن خَلفِهِم بِرِماحٍ شِدادٍ، إذا حَضَرُوا الصَّفَّ في سَبيلِ اللّهِ كانَ اللّهُ عَلَيهِم مُظِلّاً ـ وأشارَ بِيَدِهِ ـ كَما تُظِلُّ النُّسورُ عَلى وُكورِها، لا يَتَأَخَّرونَ زَحفاً أبَداً حَتّى يَحضُرَهُم جِبريلُ عليه السلام.</span> <ref><span dir="rtl">حلية الأولياء: ج5 ص386 الرقم 333، الدر المنثور: ج3 ص558.</span></ref>

<span dir="rtl">211.</span> <span dir="rtl">حلية الأولياء: عبد اللّه بن عمرو به كعب گفت: مرا از اوصاف محمّد صلى الله عليه و آله و امّت او خبر ده. كعب گفت: آنان را در كتاب خداى متعال، چنين مى يابم كه: احمد و امّت او ستايندگان اند. خداى عز و جل را بر هر خوب و بدى مى ستايند. در هر بلندى، خدا را به بزرگى ياد مى كنند و در هر منزلگاهى، خدا را به پاكى مى ستايند. بانگ آنان، در ميان آسمان مى پيچد و در نمازهاشان، همهمه اى چونان همهمه زنبوران عسل در كوهسار دارند. در نماز، همچون صفوف فرشتگان، صف مى بندند و در جنگ، آن گونه صف مى كشند كه در نماز. هر گاه در راه خدا به جنگ بروند، فرشتگان با نيزه هاى محكم، در پيشِ رو و پشتِ سرشان قرار مى گيرند. هر گاه در راه خدا به صف مى ايستند، خداوند بر آنان سايه مى افكنَد (با دستش نشان داد) آن گونه كه عقاب ها بر لانه هايشان بال مى گسترانند و هر گز از پيشروى باز نمى ايستند تا آن كه جبرئيل عليه السلام به آنان مى پيوندد.</span>

<span dir="rtl">212.</span> <span dir="rtl">الكافي عن علي بن عيسى رفعه، قال: إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ رَبُّهُ تَبارَكَ وتَعالى، فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ: ... اُوصيكَ يا موسى وَصِيَّةَ الشَّفيقِ المُشفِقِ بِابنِ البَتولِ عيسَى بنِ مَريَمَ، صاحِبِ الأَتانِ وَالبُرنُسِ وَالزَّيتِ وَالزَّيتونِ وَالمِحرابِ، ومِن بَعدِهِ بِصاحِبِ الجَمَلِ الأَحمَرِ الطَّيِّبِ الطَاهِرِ المُطَهَّرِ، فَمَثَلُهُ في كِتابِكَ أنَّهُ مُؤمِنٌ مُهَيمِنٌ عَلَى الكُتُبِ كُلِّها، وأنَّهُ راكِعٌ ساجِدٌ راغِبٌ راهِبٌ، إخوانُهُ المَساكينُ، وأنصارُهُ قَومٌ آخَرونَ، ويَكونُ في زَمانِهِ أزلٌ</span> <ref><span dir="rtl">الأزْل: الضّيق والشدَّة (النهاية: ج1 ص46 «أزل»).</span></ref> <span dir="rtl">و زِلزالٌ وقَتلٌ وقِلَّةٌ مِنَ المالِ، اسمُهُ أحمَدُ، مُحَمَّدٌ الأَمينُ مِنَ الباقينَ مِن ثُلَّةِ الأَوَّلينَ الماضينَ، يُؤمِنُ بِالكُتُبِ كُلِّها، ويُصَدِّقُ جَميعَ المُرسَلينَ، ويَشهَدُ بِالإِخلاصِ لِجَميعِ النَّبِيّينَ، اُمَّتُهُ مَرحومَةٌ مُبارَكَةٌ ما بَقوا فِي الدّينِ عَلى حَقائِقِهِ، لَهُم ساعاتٌ مُوَقَّتاتٌ يُؤَدّونَ فيهَا الصَّلَواتِ أداءَ العَبدِ إلى سَيِّدِهِ نافِلَتَهُ، فَبِهِ فَصَدِّق، ومِنهاجَهُ فَاتَّبِع؛ فَإِنَّهُ أخوكَ.</span>

<span dir="rtl">يا موسى، إنَّهُ اُمِّيٌّ</span> <ref><span dir="rtl">في تحف العقول: «إنّه أميني».</span></ref><span dir="rtl">، وهُوَ عَبدُ صِدقٍ، يُبارَكُ لَهُ فيما وَضَعَ يَدَهُ عَلَيهِ ويُبارَكُ عَلَيهِ، كَذلِكَ كانَ في عِلمي، وكَذلِكَ خَلَقتُهُ، بِهِ أفتَحُ السّاعَةَ، وبِاُمَّتِهِ أختِمُ مَفاتيحَ الدُّنيا، فَمُر ظَلَمَةَ بَني إسرائيلَ ألّا يَدرُسُوا اسمَهُ ولا يَخذُلوهُ، وإنَّهُم لَفاعلونَ. وحُبُّهُ لي حَسَنَةٌ، فَأَنا مَعَهُ وأنا مِن حِزبِهِ وهُوَ مِن حِزبي، وحِزبُهُمُ الغالِبونَ، فَتَمَّت كَلِماتي لَاُظهِرَنَّ دينَهُ عَلَى الأَديانِ كُلِّها، ولَاُعبَدَنَّ بِكُلِّ مَكانٍ، ولَاُنزِلَنَّ عَلَيهِ قُرآناً فُرقاناً شِفاءً لِما فِي الصُّدورِ مِن نَفثِ الشَّيطانِ، فَصَلِّ عَلَيهِ يَا بنَ عِمرانَ، فَإِنّي اُصَلّي عَلَيهِ و مَلائِكَتي.…</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص42 ـ 43 ح8، تحف العقول: ص490، أعلام الدين: ص218 كلاهما نحوه، بحارالأنوار: ج13 ص332 ح13.</span></ref>

<span dir="rtl">212.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از على بن عيسى، در حديثى كه سند آن را به اهل بيت عليهم السلام مى رساند ـ: خداوند ـ تبارك و تعالى ـ با موسى عليه السلام نجوا كرد و در مناجاتش به او فرمود: «... اى موسى! تو را چونان شخصِ مهربان و دلسوز، سفارش مى كنم در باره زاده بتول (باكره، عذراء)، عيسى بن مريم، آن الاغْ سوارِ بُرنُس پوشى</span> <ref><span dir="rtl">بُرنُس: كلاهى بلند كه اشراف عرب بر سر مى گذاشتند؛ شنلِ كلاه دار.</span></ref> <span dir="rtl">كه خوراكش روغن و زيتون است و با محراب عبادت، دَمخور است و سپس، در باره آن صاحب ماده اُشتر سرخْ موى، آن پاك و پاكيزه و مطهّر. وصفش در كتاب تو، اين است كه تصديق كننده و نگاهبان همه كتاب ها [ى آسمانى] است. پيوسته در ركوع و سجود و اميد و بيم به سر مى برد. برادران او مستمندان اند و يارانش از قومى ديگر. در روزگار او، قحطى و زلزله و كُشتار و اندك بودن دارايى، حاكم است. نامش «احمد» است، محمّد امين و از بقاياى آن جمعِ [پيامبران] نخستين گذشته. به همه كتاب ها [ى آسمانى] ايمان دارد و همه فرستادگان را تصديق مى كند و صادقانه، به [حقّانيت] همه پيامبران، گواهى مى دهد. امّتش تا آن گاه كه بر حقايق دين پايدار بمانند، مورد رحمت و بركت [من] هستند. آنان را اوقاتى تعيين شده است كه در آنها نماز مى گزارند، چونان خدمت گزارىِ بنده به سروَرش. پس او را تصديق كن و از راهش پيروى نما؛ زيرا او برادر توست.</span>

<span dir="rtl">اى موسى! او درس ناخوانده است. او بنده اى راستين است. دستش را بر هر چه بگذارد، در آن به او بركت مى دهيم و به خودش بركت داده مى شود. در علم من، چنين بوده و او را اين گونه آفريده ام. قيامت را بدو آغاز مى كنم و كليدهاى دنيا را به امّت او پايان مى بخشم. پس به ستمگران بنى اسرائيل بفرما كه نام او را محو نكنند و ترك يارى اش ننمايند، كه البتّه چنين خواهند كرد. دوست داشتن او در نزد من، كارى نيك است. پس من با اويم و از حزب او هستم و او نيز از حزب من است و حزب آنان، پيروز است. حكم من، بر اين صادر شده است كه دينِ او را بر همه دين ها چيره گردانم و در همه جا، عبادت شوم و قرآنى بر او فرو فرستم كه جدا كننده [ى حق از باطل] است و شفادهنده سينه ها از وسوسه هاى شيطان. پس اى پسر عمران! بر او درود فرست؛ زيرا من و فرشتگانم نيز بر او درود مى فرستيم...».</span>

<span dir="rtl">213.</span> <span dir="rtl">حلية الأولياء عن كعب الأحبار: قالَ موسى عليه السلام: إنّي لَأَجِدُ فِي الأَلواحِ صِفَةَ قَومٍ عَلى قُلوبِهِم مِنَ النّورِ مِثلُ الجِبالِ الرَّواسي، تَكادُ الجِبالُ وَالرِّمالُ أن تَخِرَّ لَهُم سُجَّدا مِنَ النّورِ. فَسَأَلَ رَبَّهُ وقالَ: اِجعَلهُم مِن اُمَّتي!</span>

<span dir="rtl">قالَ اللّهُ: يا موسى، إنِّي اختَرتُ اُمَّةَ مُحَمَّدٍ وجَعَلتُهُم أئِمَّةَ الهُدى، وهؤُلاءِ طَوائِفُ مِن اُمَّتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">حلية الأولياء: ج5 ص388 الرقم 333.</span></ref>

<span dir="rtl">213.</span> <span dir="rtl">حلية الأولياء ـ به نقل از كعب الأحبار ـ: موسى عليه السلام گفت: من در الواح، اوصاف مردمانى را مى يابم كه در دل هايشان نورى به سان كوه هاى سر به فلك كشيده است و چيزى نمانده كه كوه ها و ريگ ها از شدّت آن در برابرشان به خاك مى افتند.</span>

<span dir="rtl">آن گاه، موسى عليه السلام از پروردگارش درخواست كرد و گفت: اينان را از امّت من قرار ده.</span>

<span dir="rtl">خداوند فرمود: «اى موسى! من، امّت محمّد را برگزيدم و آنان را پيشوايانِ هدايت قرار دادم و اين مردمان، طايفه هايى از امّت او هستند».</span>

<span id="الفصل-العاشر-مستقبل-امة-محمد-صلى-الله-عليه-و-آله-في-الدنيا"></span>
= <span dir="rtl">الفصل العاشر: مستقبل اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله في الدنيا</span> =

<span dir="rtl">فصل دهم: آينده امّت محمّد صلى الله عليه و آله در دنيا</span>

<span id="في-وسطها-الكدر"></span>
== <span dir="rtl">10 / 1: في وَسَطِهَا الكَدَرُ</span> ==

<span dir="rtl">10 / 1: در ميانه آن، تيرگى است</span>

<span dir="rtl">214.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خَيرُ اُمَّتي أوَّلُها وآخِرُها، وفي وَسَطِها الكَدَرُ.</span> <ref><span dir="rtl">نوادر الاُصول: ج1 ص336 عن أبي الدرداء، كنز العمّال: ج11 ص527 ح32455.</span></ref>

<span dir="rtl">214.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين افراد امّت من، اوّلين و آخرينِ آنها هستند و در ميانه اش تيرگى است.</span>

<span dir="rtl">راجع: ص242 (الاُمّة / الفصل العاشر / آخرها الاستخلاف في الأرض).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: ص243 (امّت / فصل دهم / سرانجام اين امّت، جانشينى در زمين است).</span>

<span id="يأتي-عليها-ما-كان-في-الامم-السالفة"></span>
== <span dir="rtl">10 / 2: يَأتي عَلَيها ما كانَ فِي الاُمَمِ السّالِفَةِ</span> ==

<span dir="rtl">10 / 2: دچار شدن به سرنوشت امّت هاى پيشين</span>

<span dir="rtl">215.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلُّ ما كانَ فِي الاُمَمِ السّالِفَةِ فَإِنَّهُ يَكونُ في هذِهِ الاُمَّةِ مِثلُهُ؛ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ</span> <ref><span dir="rtl">حَذْو النَّعلِ بالنَّعلِ: أي تعملون مثل أعمالهم، كما تُقطع إحدى النعلين على قَدْر النعل الاُخرى (النهاية: ج 1 ص357 «حذا»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالقُذَّةِ بِالقُذَّةِ</span> <ref><span dir="rtl">حَذُو القُذَّةِ بالقُذَّةِ: القُذَذْ: ريش السهام، واحدتها: قُذَّة؛ أي كما تُقدَّر كلّ واحدة منها على قدر صاحبتها وتُقطع. يُضربُ للشيئين يستويان ولا يتفاوتان (النهاية: ج4 ص28 «قذذ»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">كمال الدين: ص576 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام و ص530، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص203 ح609 نحوه وفيه «في بني إسرائيل» بدل «في الاُمم السالفة»، عيون أخبارالرضا عليه السلام: ج2 ص201 ح1 عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كشف الغمّة: ج3 ص335،بحار الأنوار: ج28 ص10 ح15.</span></ref>

<span dir="rtl">215.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر آنچه در امّت هاى گذشته بوده است، همانند آن، در اين امّت نيز خواهد بود، قدم به قدم و مو به مو.</span>

<span dir="rtl">216.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لَيَأتِيَنَّ عَلى اُمَّتي ما أَتى عَلى بَني إسرائيلَ؛ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ، حَتّى إن كانَ مِنهُم مَن أتى اُمَّهُ عَلانِيَةً، لَكانَ في اُمَّتي مَن يَصنَعُ ذلِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج5 ص26 ح2641، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص218 ح444 نحوه وكلاهما عن عبد اللّه بن عمرو، كنز العمّال: ج11 ص115 ح30837.</span></ref>

<span dir="rtl">216.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به تحقيق آنچه بر بنى اسرائيل گذشته است، مو به مو، بر امّت من نيز خواهد گذشت. حتّى اگر در ميان آنها كسى بوده كه آشكارا با مادرش هم بستر مى شده، در ميان امّت من نيز كسى خواهد بود كه چنين كند.</span>

<span dir="rtl">217.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لَيُحمَلَنَّ شِرارُ هذِهِ الاُمَّةِ عَلى سُنَنِ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِهِم [مِن]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من المعجم الكبير واُسد الغابة.</span></ref> <span dir="rtl">أهلِ الكِتابِ؛ حَذوَ القُذَّةِ بِالقُذَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج6 ص80 ح17135، المعجم الكبير: ج7 ص281 ح7140، اُسد الغابة: ج2 ص614 الرقم 2393 وفيه «لتحذُونّ» بدل «ليحملنّ»، مسند ابن الجعد: ص491 ح3424 كلّها عن شدّاد بن أوس.</span></ref>

<span dir="rtl">217.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به تحقيق بَدان اين امّت، بر همان راهى خواهند رفت كه پيشينيانِ آنان از اهل كتاب رفتند، مو به مو.</span>

<span dir="rtl">218.</span> <span dir="rtl">صحيح البخاري عن أبي سعيد الخدري: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ: لَتَتَّبِعُنَّ سُنَنَ مَن قَبلَكُم شِبرا بِشِبرٍ وذِراعا بِذِراعٍ، حَتّى لَو سَلَكوا جُحرَ ضَبٍّ لَسَلَكتُموهُ. قُلنا: يا رَسولَ اللّهِ، اليَهودُ وَالنَّصارى؟ قالَ: فَمَن؟!</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج3 ص1274 ح3269، صحيح مسلم: ج4 ص2054 ح6،مسند ابن حنبل: ج4 ص168 ح11800 وفيهما «دخلوا» بدل «سلكوا» و «لتبعتموهم» بدل«لسلكتموه»، صحيح ابن حبّان: ج15 ص95 ح6703، كنز العمّال: ج11 ص133 ح30923؛ الطرائف: ص380، بحار الأنوار: ج53 ص141.</span></ref>

<span dir="rtl">218.</span> <span dir="rtl">صحيح البخارى ـ به نقل از ابو سعيد خُدرى ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بى گمان، شما روش هاى پيشينيان خود را، وَجَب به وجب و گَز به گز، دنبال خواهيد كرد. حتّى اگر آنان به سوراخ سوسمارى خزيدند، شما نيز خواهيد خزيد».</span>

<span dir="rtl">گفتيم: اى پيامبر خدا! [مقصود از پيشينيان،] يهود و نصارا هستند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «پس كه؟!».</span>

<span dir="rtl">219.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَترُكُ هذِهِ الاُمَّةُ شَيئا مِن سُنَنِ الأَوَّلينَ حَتّى تَأتِيَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج1 ص101 ح313 عن المستورد بن شدّاد، فتح الباري: ج13 ص301، كنز العمّال: ج11 ص133 ح30919.</span></ref>

<span dir="rtl">219.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چيزى از روش پيشينيان نيست، مگر آن كه اين امّت، آن را انجام خواهند داد.</span>

<span dir="rtl">220.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير عن كثير بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه: كُنّا قُعودا حَولَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَسجِدِهِ بِالمَدينَةِ، فَجاءَهُ جِبريلُ عليه السلام بِالوَحيِ، فَتَغَشّى رِداءَهُ، فَمَكَثَ طَويلاً حَتّى سُرِّيَ عَنهُ، وكَشَفَ رِداءَهُ فَإِذا هُوَ تَعَرَّقَ عَرَقا شَديدا، وإذا هُوَ قابِضٌ عَلى شَيءٍ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: أيُّكُم يَعرِفُ ما يَخرُجُ مِنَ النَّخلِ؟ فَقالَ الأَنصارُ: نَحنُ يا رَسولَ اللّهِ بِأَبينا أنتَ واُمِّنا، لَيسَ شَيءٌ يَخرُجُ مِنَ النَّخلِ إلّا نَحنُ نَعرِفُهُ، نَحنُ أصحابُ نَخلٍ!</span>

<span dir="rtl">ثُمَّ فَتَحَ يَدَهُ، فَإِذا فيها نَوىً، فَقالَ: ما هذا؟ فَقالوا: هذا ـ يا رَسولَ اللّهِ ـ نَوىً، قالَ: نَوى أيِّ شَيءٍ؟ قالوا: نَوى سَنَةٍ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: صَدَقتُم، جاءَكُم جِبريلُ عليه السلام يَتَعاهَدُ دينَكُم، لَتَسلُكُنَّ سُنَنَ مَن قَبلَكُم حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ، ولَتَأخُذُنَّ بِمِثلِ أخذِهِم إن شِبرا فَشِبرا، وإن ذِراعا فَذِراعا، وإن باعا فَباعا، حَتّى لَو دَخَلوا في جُحرِ ضَبٍّ دَخَلتُم فيهِ.</span>

<span dir="rtl">ألا إنَّ بَني إسرائيلَ افتَرَقَت عَلى موسى سَبعينَ فِرقَةً، كُلُّها ضالَّةٌ إلّا فِرقَةً واحِدَةً؛ الإِسلامَ وجَماعَتَهُم، ثُمَّ إنَّهَا افتَرَقَت عَلى عيسَى بنِ مَريَمَ عَلى إحدى وسَبعينَ فِرقَةً، كُلُّها ضالَّةٌ إلّا واحِدَةً؛ الإِسلامَ وجَماعَتَهُم، ثُمَّ إنَّكُم تَكونونَ عَلَى اثنَتَينِ وسَبعينَ فِرقَةً، كُلُّها فِي النَّارِ إلّا واحِدَةً؛ الإِسلامَ وجَماعَتَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج17 ص13 ح3، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص219 ح445 وليس فيه من«فجاءه جبريل عليه السلام» إلى «يتعاهد دينكم»، كنز العمّال: ج1 ص211 ح1059.</span></ref>

<span dir="rtl">220.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير ـ به نقل از كثير بن عبد اللّه، از پدرش، از جدّش ـ: ما در مسجد پيامبر خدا در مدينه، پيرامون ايشان نشسته بوديم كه جبرئيل عليه السلام بر او وحى آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله خود را در رَدايش پيچيد و مدّتى طولانى، درنگ كرد تا آن كه به خود آمد و ردايش را كنار زد. ديديم عَرَق بسيارى بر [روى] ايشان نشسته و انگار، چيزى در مُشت دارد. فرمود: «كدام يك از شما مى داند كه از نخل، چه بيرون مى آيد؟».</span>

<span dir="rtl">انصار گفتند: ما، اى پيامبر خدا! پدر و مادرمان به فدايت! هيچ چيز نيست كه از نخل بيرون آيد، مگر اين كه ما آن را مى دانيم. ما سر و كارمان با نخل است.</span>

<span dir="rtl">ايشان، دستش را باز كرد. مقدارى هسته خرما در دستش بود. فرمود: «اينها چيست؟».</span>

<span dir="rtl">انصار گفتند: اينها، هسته خرماست، اى پيامبر خدا!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «چه نوع هسته اى؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند: هسته يك ساله.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «درست گفتيد. جبرئيل عليه السلام براى سركشى به دينِ شما نزدتان آمده بود. بى گمان، شما نيز راه هاى كسانى را كه پيش از شما بودند، خواهيد پيمود، قدم به قدم، و آنچه را آنان در پيش گرفتند، در پيش خواهيد گرفت، وَجَب به وجب، و گَز به گَز، و باز</span> <ref><span dir="rtl">در متن عربى حديث، «باع» آمده است كه واحد اندازه گيرىِ طول (به مقدار فاصله دو دستِ باز) است.</span></ref> <span dir="rtl">به باز. حتّى اگر آنان به سوراخ سوسمارى رفته اند، شما نيز به آن داخل خواهيد شد.</span>

<span dir="rtl">بنى اسرائيل، در [دين] موسى عليه السلام هفتاد فرقه شدند كه همگى آنان، گم راه بودند، جز يكى: اسلام و جماعت آنان. سپس در [دين] عيسى بن مريم عليه السلام هفتاد و يك فرقه شدند كه همگى آنان، گم راه بودند، جز يكى: اسلام و جماعت آنان. شما نيز به هفتاد و دو فرقه، پراكنده خواهيد شد كه همگى در آتش اند، بجز يكى: اسلام و جماعتِ ايشان».</span>

<span id="تكون-فيها-الفرقة"></span>
== <span dir="rtl">10 / 3: تَكونُ فيهَا الفُرقَةُ</span> ==

<span dir="rtl">10 / 3: اختلاف و جدايى در آنان</span>

<span dir="rtl">221.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ وقَد أشارَ إلى عَلِيٍّ عليه السلام ـ: يَكونُ بَينَ النَّاسِ فُرقَةٌ وَاختِلافٌ، فَيَكونُ هذا وأَصحابُهُ عَلَى الحَقِّ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج19 ص147 ح322 عن كعب بن عجرة، كنز العمّال: ج11 ص621 ح33016.</span></ref>

<span dir="rtl">221.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در اشاره به على عليه السلام ـ: ميان مردم، جدايى و اختلاف پديد خواهد آمد و [در ميان آن فرقه ها] اين (على عليه السلام) و ياران او بر حقّ اند.</span>

<span dir="rtl">222.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أهلَ الكِتابَينِ افتَرَقوا في دينِهِم عَلى ثِنتَينِ وسَبعينَ مِلَّةً، وإنَّ هذِهِ الاُمَّةَ سَتَفتَرِقُ عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ مِلَّةً ـ يَعنِي الأَهواءَ ـ كُلُّها فِي النَّارِ إلّا واحِدَةً، وهِيَ الجَماعَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج6 ص33 ح16935، المعجم الكبير: ج19 ص377 ح884، السنّة لابن أبي عاصم: ص 7 ح2، تاريخ دمشق: ج32 ص131 ح6629 كلّها عن أبي عامر عبداللّه بن لُحَي الهوزني، مسند الشاميّين: ج2 ص108 ح1005 عن معاوية بن أبي سفيان.</span></ref>

<span dir="rtl">222.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پيروان هر دو كتاب (تورات و انجيل) در دين خود به هفتاد و دو ملّت پراكنده شدند و اين امّت، به هفتاد و سه ملّت (يعنى فرقه) پراكنده خواهد شد كه بجز يكى، يعنى جماعت، بقيّه در آتش اند.</span>

<span dir="rtl">223.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: تَفتَرِقُ اُمَّتي عَلى بِضعٍ وسَبعينَ فِرقَةً، أعظَمُها فِتنَةً عَلى اُمَّتي قَومٌ يَقيسونَ الاُمورَ بِرَأيِهِم، فَيُحِلّونَ الحَرامَ ويُحَرِّمونَ الحَلالَ.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج3 ص631 ح6325، المعجم الكبير: ج18 ص51 ح90 كلاهما عن عوف بن مالك، كنز العمّال: ج1 ص210 ح1058؛ كنز الفوائد: ج2 ص209، الصراط المستقيم: ج3 ص208 عن عوف بن مالك، بحار الأنوار: ج2 ص312.</span></ref>

<span dir="rtl">223.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من به هفتاد و اندى فرقه پراكنده خواهند شد كه پُردردسرترينِ آنان براى امّتم، گروهى اند كه كارها را با رأى خويش مى سنجند و در نتيجه، حرام را حلال و حلال را حرام مى سازند.</span>

<span dir="rtl">224.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: اُمَّتي اُمَّتي، إذَا اختَلَفَ النَّاسُ بَعدي وصاروا فِرقَةً فِرقَةً، فَاجتَهِدوا في طَلَبِ الدّينِ الحَقِّ حَتّى تَكونوا مَعَ أهلِ الحَقِّ، فَإِنَّ المَعصِيَةَ في دينِ الحَقِّ تُغفَرُ، وَالطَّاعَةَ في دينِ الباطِلِ لا تُقبَلُ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص505 ح1396، بحار الأنوار: ج27 ص197 ح58.</span></ref>

<span dir="rtl">224.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، امّت من! هر گاه پس از من، مردم اختلاف كردند و گروه گروه شدند، شما در جستجوى دين حق بكوشيد تا با اهل حق باشيد؛ چرا كه گناه، در دين حق، آمرزيده مى شود و طاعت، در دين باطل، پذيرفته نمى شود.</span>

<span dir="rtl">225.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ اليَهودَ تَفَرَّقوا مِن بَعدِ موسى عليه السلام عَلى إحدى وسَبعينَ فِرقَةً، مِنها فِرقَةٌ فِي الجَنَّةِ وسَبعونَ فِرقَةً فِي النَّارِ، وتَفَرَّقَتِ النَّصارى بَعدَ عيسى عليه السلام عَلَى اثنَتَينِ وسَبعينَ فِرقَةً، فِرقَةٌ مِنها فِي الجَنَّةِ وإحدى وسَبعونَ فِي النَّارِ، وتَفَرَّقَت هذِهِ الاُمَّةُ بَعدَ نَبِيِّها صلى الله عليه و آله عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ فِرقَةً، اثنَتانِ وسَبعونَ فِرقَةً فِي النَّارِ وفِرقَةٌ فِي الجَنَّةِ.</span>

<span dir="rtl">ومِنَ الثَّلاثِ وسَبعينَ فِرقَةً ثَلاثَ عَشرَةَ فِرقَةً تَنتَحِلُ وِلايَتَنا وَمَوَدَّتَنا، اثنَتا عَشرَةَ فِرقَةً مِنها فِي النَّارِ وفِرقَةٌ فِي الجَنَّةِ، وسِتّونَ فِرقَةً مِن سائِرِ النّاسِ فِي النّارِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص224 ح283 عن أبي خالد الكابلي، الأمالي للطوسي: ص523 ح1159 عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، بشارة المصطفى: ص216 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، الاحتجاج: ج1 ص625 ح145 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلّها نحوه، بحار الأنوار: ج28 ص14 ح21.</span></ref>

<span dir="rtl">225.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام: يهود، پس از موسى عليه السلام هفتاد و يك گروه شدند كه از آنها، يك گروه در بهشت است و هفتاد گروه، در آتش اند. نصارا، پس از عيسى عليه السلام هفتاد و دو گروه شدند كه يك گروه آنها در بهشت است و هفتاد و يكى در آتش اند. اين امّت نيز پس از پيامبرش، هفتاد و سه گروه مى شود كه هفتاد و دو گروه، در آتش اند و يك گروه، در بهشت است.</span>

<span dir="rtl">از اين هفتاد و سه گروه، سيزده گروه دَم از ولايت و دوستى ما مى زنند كه دوازده گروهِ آنها در آتش اند، و يك گروه در بهشت است و شصت گروه ديگر، از ساير مردمان كه همگى در آتش اند.</span>

<span dir="rtl">226.</span> <span dir="rtl">بحار الأنوار عن عبداللّه بن عمر: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: سَيَأتي عَلى اُمَّتي ما أتى عَلى بَني إسرائيلَ مِثلٌ بِمِثلٍ، وإنَّهُم تَفَرَّقوا عَلَى اثنَتَينِ وسَبعينَ مِلَّةً، وسَتَفَرَّقُ اُمَّتي عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ مِلَّةً، تَزيدُ عَلَيهِم واحِدَةً، كُلُّها فِي النّارِ غَيرَ واحِدَةٍ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: قيلَ: يا رَسولَ اللّهِ، وما تِلكَ الواحِدَةُ؟ قالَ: هُوَ ما نَحنُ عَلَيهِ اليَومَ أنَا وأهلُ بَيتي.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج28 ص3 ح4 نقلاً عن معاني الأخبار: ص323 ح1 و فيه «أصحابي» بدل «أهل بيتي»،عوالي اللآلي: ج1 ص83 ح7 وليس فيه ذيله من «قال: قيل: ...»؛ سنن الترمذي: ج5 ص26 ح2641، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص218 ح444 كلاهما نحوه، تاريخ دمشق: ج13 ص98 ح3063 وفيها «أصحابي» بدل «أهل بيتي»، كنز العمّال: ج11 ص115 ح30837.</span></ref>

<span dir="rtl">226.</span> <span dir="rtl">بحار الأنوار ـ به نقل از عبد اللّه بن عمر ـ: پيامبر خدا فرمود: «بر امّت من، همان خواهد گذشت كه بر بنى اسرائيل گذشت، مو به مو. آنان، به هفتاد و دو ملّت، پراكنده شدند و امّت من به هفتاد و سه ملّت، پراكنده خواهند شد، يكى بيشتر از آنان و بجز يكى، همه آنان در آتش اند».</span>

<span dir="rtl">گفته شد: اى پيامبر خدا! آن يكى كدام است؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «همان كه ما امروز برآنيم؛ من و اهل بيتم».</span>

<span id="لا-تجتمع-على-ضلالة"></span>
== <span dir="rtl">10 / 4: لا تَجتَمِع عَلى ضَلالَةٍ</span> ==

<span dir="rtl">10 / 4: هم داستان نشدن بر گم راهى</span>

<span dir="rtl">227.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَجمَعُ اللّهُ هذِهِ الاُمَّةَ عَلَى الضَّلالَةِ أبَداً، ويَدُ اللّهِ عَلَى الجَماعَةِ، فَمَن شَذَّ شَذَّ فِي النّارِ.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج1 ص200 ح392 و ص201 ح395 كلاهما عن ابن عمر و ص202 ح398 عن ابن عبّاس وليس فيه ذيله، سنن الترمذي: ج4 ص466 ح2167 عن ابن عمر وفيه «مع الجماعة» بدل «على الجماعة».</span></ref>

<span dir="rtl">227.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اين امّت هر گز بر گم راهى اجتماع نمى كنند. دست خدا بر سرِ جماعت است. پس، هر كه [از جماعت] جدا شود، در آتش [نيز] تنها خواهد بود.</span>

<span dir="rtl">228.</span> <span dir="rtl">الإمام الهادي عليه السلام ـ في رِسالَتِهِ إلى أهلِ الأَهوازِ حينَ سَأَلوهُ عَنِ الجَبرِ وَالتَّفويضِ ـ: اِجتَمَعَتِ الاُمَّةُ قاطِبَةً لَا اختِلافَ بَينَهُم في ذلِكَ: أنَّ القُرآنَ حَقٌّ لا رَيبَ فيهِ عِندَ جَميعِ فِرَقِها، فَهُم في حالَةِ الاِجتِماعِ عَلَيهِ مُصيبونَ، وعَلى تَصديقِ ما أنزَلَ اللّهُ مُهتَدونَ؛ لِقَولِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله: «لا تَجتَمِعُ اُمَّتي عَلى ضَلالَةٍ» فَأَخبَرَ صلى الله عليه و آله: أنَّ مَا اجتَمَعَت عَلَيهِ الاُمَّةُ ولَم يُخالِف بَعضُها بَعضا هُوَ الحَقُّ.</span> <ref><span dir="rtl">الاحتجاج: ج2 ص487 ح328، بحارالأنوار: ج2 ص225 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">228.</span> <span dir="rtl">امام هادى عليه السلام ـ در نامه اش به اهوازيان كه در باره جبر و تفويض از ايشان پرسيده بودند ـ: همه امّت، بر دين، هم داستان اند و در اين باره، ميانشان اختلافى نيست؛ چرا كه قرآن، حق است و در حقّانيت آن، هيچ فرقه اى ترديد ندارد. پس امّت، در هم داستانى شان بر اين نكته، بر صواب اند و در تصديق آنچه خداوند فرو فرستاده است، بر راه درست اند؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است: «امّت من بر گم راهى، اجتماع نمى كنند». پس ايشان خبر داده است كه: «هر آنچه امّت بر آن اجماع كنند و در باره آن اختلافى ميانشان نباشد، آن چيز، حق [و درست] است».</span>

<span id="طائفة-منهم-على-الحق-حتى-قيام-الساعة"></span>
== <span dir="rtl">10 / 5: طائِفَةٌ مِنهُم عَلَى الحَقِّ حَتَّى قِيامِ السَّاعَةِ</span> ==

<span dir="rtl">10 / 5: بر حق بودن گروهى از امّت تا قيام قيامت</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 181.</span></ref>

<span dir="rtl">«و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">229.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» ـ: هِيَ لِاُمَّتي، بِالحَقِّ يَأخُذونَ وبِالحَقِّ يُعطونَ، وقَد اُعطِيَ القَومُ بَينَ أيديكُم مِثلَها.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البيان: ج4 ص773 عن ابن جريج، بحار الأنوار: ج24 ص144 ح8؛ تفسير الطبري: ج6 الجزء 9 ص135 وليس فيه ذيله نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">229.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره آيه شريف: «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند» ـ: اين آيه، در باره امّت من است كه به حق، مى گيرند و به حق، مى دهند. چنين چيزى به مردمانى كه پيش از شما بوده اند نيز داده شده است.</span>

<span dir="rtl">230.</span> <span dir="rtl">تفسير الطبري عن قتادة ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» ـ: بَلَغَنا أنَّ نَبِيَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ إذا قَرَأَها: هذِهِ لَكُم، وقَد اُعطِيَ القَومُ بَينَ أيديكُم مِثلَها: «وَمِن قَوْمِ مُوسَى اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 159.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير الطبري: ج6 الجزء 9 ص135، تفسير ابن كثير: ج3 ص518، تفسير القرطبي: ج7 ص329،الدرّ المنثور: ج3 ص617.</span></ref>

<span dir="rtl">230.</span> <span dir="rtl">تفسير الطبرى ـ به نقل از قَتاده، در باره آيه شريف: «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند» ـ: به ما خبر رسيده است كه پيامبر خدا، هر گاه اين آيه را قرائت مى كرد، مى فرمود: «اين در حقّ شماست. چنين ويژگى اى به مردمانى كه پيش از شما بودند نيز داده شده است. «و از ميان قوم موسى، جماعتى هستند كه به حق، راه نمايى مى كنند و به حق، داورى مى نمايند»».</span>

<span dir="rtl">231.</span> <span dir="rtl">تفسير ابن كثير عن الربيع بن أنس ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» ـ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنَّ مِن اُمَّتي قَوماً عَلَى الحَقِّ حَتّى يَنزِلَ عيسَى بنُ مَريَمَ، مَتى ما نَزَلَ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير ابن كثير: ج3 ص518، تفسير القرطبي: ج7 ص329؛ مجمع البيان: ج4 ص773 وفيه «ومن قوم موسى» بدل «وممّن خلقنا» وليس فيهما ذيله «متى ما نزل»، بحار الأنوار: ج24 ص144 ح9.</span></ref>

<span dir="rtl">231.</span> <span dir="rtl">تفسير ابن كثير ـ به نقل از ربيع بن اَنَس، در باره آيه شريف: «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند» ـ: پيامبر خدا فرمود: «گروهى از امّت من تا زمانى كه عيسى بن مريم عليه السلام فرود آيد ـ هر زمان كه فرود آمد ـ همچنان پشتيبان حق هستند».</span>

<span dir="rtl">232.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ، لَتَفَرَّقَنَّ هذِهِ الاُمَّةُ عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ فِرقَةً، كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» ؛ فَهذِهِ الَّتي تَنجو مِن هذِهِ الاُمَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج2 ص43 ح122 عن ابن الصهبان البكري، مجمع البيان: ج4 ص773، بحار الأنوار: ج 28 ص6 ح8؛ الدرّ المنثور: ج3 ص617 نقلاً عن أبي الشيخ وراجع: الأمالي للمفيد: ص213 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">232.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، هر آينه اين امّت، هفتاد و سه فرقه خواهد شد كه همه آنها در آتش اند، بجز يك فرقه: «و از ميان كسانى كه آفريديم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به آن، داورى مى نمايند». اين فرقه از اين امّت، نجات مى يابد.</span>

<span dir="rtl">233.</span> <span dir="rtl">الكافي عن عبداللّه بن سنان: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ»، قالَ: هُمُ الأَئِمَّةُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص414 ح13، تفسير العيّاشي: ج2 ص42 ح120، بصائر الدرجات: ص36 ح8 كلاهما عن حمران عن الإمام الباقر عليه السلام، المناقب لابن شهر آشوب: ج4 ص400، تأويل الآيات الظاهرة: ج1 ص189 ح37، بحار الأنوار: ج24 ص146 ح17.</span></ref>

<span dir="rtl">233.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از عبد اللّه بن سنان ـ: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم كه: «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق، هدايت مى كنند و به حق، داورى مى نمايند». فرمود: «مقصود از اين گروه، امامان است».</span>

<span dir="rtl">234.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي ظاهِرينَ عَلَى الحَقِّ حَتّى تَقومَ السَّاعَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج4 ص496 ح8389 عن عمر بن الخطّاب، المعجم الكبير: ج20 ص403 ح961 عن المغيرة بن شعبة، تاريخ أصبهان: ج1 ص124 الرقم 47 عن أنس وفيه «يقاتلون» بدل «ظاهرين»، تفسير القرطبي: ج8 ص296 عن عمران بن حصين؛ عوالي اللآلي: ج4 ص62 ح13 وراجع: صحيح البخاري: ج3 ص1331 ح3441 و ج6 ص2667 ح6881 و ص2714 ح7021.</span></ref>

<span dir="rtl">234.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گروهى از امّت من، همواره بر حق اند تا رستاخيز بر پا شود.</span>

<span dir="rtl">235.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي ظاهِرينَ عَلَى الحَقِّ، لا يَضُرُّهُم مَن خَذَلَهُم، حَتّى يَأتِيَ أمرُ اللّهِ وهُم كَذلِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج3 ص1523 ح170، السنن الكبرى: ج9 ص378 ح18825، سنن الترمذي: ج4 ص504 ح2229، صحيح ابن حبّان: ج16 ص221 ح7238 وليس فيهما «وهم كذلك» وكلّها عن ثوبان، كنز العمّال: ج12 ص165 ح34501؛ تنبيه الخواطر: ج 1 ص7 عن أبي سعيد الخدري.</span></ref>

<span dir="rtl">235.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همواره، يك گروه از امّت من بر حق اند و يارى نرساندن كسى، زيانى به آنها نمى رساند و تا فرا رسيدن فرمان خدا (قيامت) چنين اند.</span>

<span dir="rtl">236.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا يَزالُ اللّهُ يَغرِسُ في هذَا الدّينِ غَرسا يَستَعمِلُهُم في طاعَتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن ابن ماجة: ج1 ص5 ح8، مسند ابن حنبل: ج6 ص235 ح17802، موارد الظمآن: ص50 ح88،اُسد الغابة: ج6 ص228 الرقم 6140، الإصابة: ج7 ص243 الرقم 10310، تاريخ دمشق: ج67 ص120 ح13514 كلّها عن أبي عنبة الخولاني، كنز العمّال: ج12 ص193 ح34625.</span></ref>

<span dir="rtl">236.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، پيوسته در اين دين، نهال هايى مى كارد و آنها را در طاعت خود به كار مى گيرد.</span>

<span dir="rtl">237.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي يُقاتِلونَ عَلَى الحَقِّ، ظاهِرينَ إلى يَومِ القِيامَةِ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: فَيَنزِلُ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام، فَيَقولُ أميرُهُم: تَعالَ صَلِّ لَنا، فَيَقولُ: لا، إنَّ بَعضَكُم عَلى بَعضٍ اُمَراءُ، تَكرِمَةُ اللّهِ هذِهِ الاُمَّةَ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج1 ص137 ح247، مسند ابن حنبل: ج5 ص190 ح15129، صحيح ابن حبّان: ج15 ص231 ح6819 كلّها عن جابربن عبد اللّه، كنز العمّال: ج14 ص334 ح38846؛ بشارة المصطفى: ص249 عن الحسن، كشف الغمّة: ج3 ص269، بحار الأنوار: ج51 ص88.</span></ref>

<span dir="rtl">237.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همواره، گروهى از امّت من در راه حق مى جنگند و تا روز قيامت، چيره اند.</span>

<span dir="rtl">پس عيسى بن مريم عليه السلام فرود مى آيد و اميرشان به آنان مى گويد: بيا براى ما نماز بخوان، و او مى گويد: نه. شما خود بر يكديگر اميريد و اين، لطف خدا بر اين امّت است.</span>

<span dir="rtl">238.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لَن يَبرَحَ هذَا الدّينُ قائِما يُقاتِلُ عَلَيهِ عِصابَةٌ</span> <ref><span dir="rtl">العِصابَةُ: الجماعة من الناس (الصحاح: ج1 ص183 «عصب»).</span></ref> <span dir="rtl">مِنَ المُسلِمينَ حَتّى تَقومَ السّاعَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج3 ص1524 ح172، مسند ابن حنبل: ج7 ص438 ح21041 و ص443 ح21070، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص496 ح8388، المعجم الكبير: ج2 ص217 ح1891 كلّهاعن جابر بن سمرة، كنز العمّال: ج12 ص164 ح34495.</span></ref>

<span dir="rtl">238.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اين دين، پيوسته برپاست و گروهى از مسلمانان، تا قيام قيامت، در راه آن مى جنگند.</span>

<span dir="rtl">239.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ عِصابَةٌ مِن اُمَّتي يُقاتِلونَ عَلى أمرِ اللّهِ، قاهِرينَ لِعَدُوِّهِم، لا يَضُرُّهُم مَن خالَفَهُم، حَتّى تَأتِيَهُمُ السّاعَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج3 ص1525 ح176، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص503 ح8409، صحيح ابن حبّان: ج15 ص250 ح6836، المعجم الكبير: ج17 ص314 ح869 كلّها عن عقبة بن عامر، مسند ابن حنبل: ج8 ص310 ح22383 عن أبي اُمامة نحوه، كنز العمّال: ج12 ص165 ح34502.</span></ref>

<span dir="rtl">239.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گروهى از امّت من، تا قيام قيامت، پيوسته در راه خدا مى جنگند و بر دشمنشان چيره اند و مخالفتِ مخالفانشان، گزندى به آنان نمى رسانَد.</span>

<span dir="rtl">240.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي قَوّامَةً عَلى أمرِ اللّهِ، لا يَضُرُّها مَن خالَفَها.</span> <ref><span dir="rtl">سنن ابن ماجة: ج1 ص5 ح7، مسند الشاميّين: ج2 ص394 ح1563، حلية الأولياء: ج9 ص307 الرقم 458 وفيه «قائمة» بدل «قوّامة» وكلّها عن أبي هريرة، اُسد الغابة: ج2 ص621 الرقم 2411 عن شرحبيل بن السمط،تاريخ دمشق: ج22 ص455 ح4991 عن أبي هريرة وابن سمط و ليس فيه «من اُمّتي»، كنز العمّال: ج12 ص164 ح34497.</span></ref>

<span dir="rtl">240.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گروهى از امّت من، پيوسته به فرمان خدا قيام مى كنند و مخالفانشان به آنان زيانى نمى رسانند.</span>

<span id="ما-أجارها-الله-منه"></span>
== <span dir="rtl">10 / 6: ما أجارَهَا اللّهُ مِنهُ</span> ==

<span dir="rtl">10 / 6: از چند چيز، در پناه خدايند</span>

<span dir="rtl">241.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عز و جل وَعَدَني في اُمَّتي، وأَجارَهُم مِن ثَلاثٍ: لا يَعُمُّهُم بِسَنَةٍ</span> <ref><span dir="rtl">السَّنَةُ: الجدبُ (النهاية: ج2 ص413 «سنه»).</span></ref><span dir="rtl">، ولا يَستَأصِلُهُم عَدُوٌّ، ولا يَجمَعُهُم عَلى ضَلالَةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الدارمي: ج1 ص33 ح54 عن عمرو بن قيس، كنز العمّال: ج11 ص442 ح32080.</span></ref>

<span dir="rtl">241.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل به من در باره امّتم وعده داد و آنها را از سه چيز، در پناه خود درآورد: قحطى، عموم آنان را فرا نمى گيرد؛ هيچ دشمنى، آنان را ريشه كن نمى كند؛ و بر گم راهى اجماع نمى نمايند.</span>

<span dir="rtl">242.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ أجارَكُم مِن ثَلاثِ خِلالٍ: أن لا يَدعُوَ عَلَيكُم نَبِيُّكُم فَتَهلِكُوا جَميعا، وأَن لا يَظهَرَ أهلُ الباطِلِ عَلى أهلِ الحَقِّ، وأن لا تَجتَمِعوا عَلى ضَلالَةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج4 ص98 ح4253، المعجم الكبير: ج3 ص292 ح3440، مسند الشاميّين: ج2 ص442 ح1663 كلّها عن أبي مالك الأشعري، كنز العمّال: ج12 ص155 ح34455.</span></ref>

<span dir="rtl">242.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، شما را از سه چيز امان داده است: اين كه پيامبرتان شما را نفرين نكند كه همگى نابود شويد؛ پيروان باطل بر پيروان حق چيره نيايند؛ و بر گم راهى هم داستان نشويد.</span>

<span id="ما-لم-يجرها-الله-منه"></span>
== <span dir="rtl">10 / 7: ما لَم يُجِرهَا اللّهُ مِنهُ</span> ==

<span dir="rtl">10 / 7: چيزهايى كه خداوند، آنان را از آنها پناه نداده است</span>

<span dir="rtl">243.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ: سَأَلتُ رَبّي تَبارَكَ وتَعالى ثَلاثَ خِصالٍ، فَأَعطانِيَ اثنَتَينِ و مَنَعَني واحِدَةً.</span>

<span dir="rtl">قُلتُ: يا رَبِّ لا تُهلِك اُمَّتي جوعا، قالَ: لَكَ هذِهِ، قُلتُ: يا رَبِّ لا تُسَلِّط عَلَيهِم عَدُوّا مِن غَيرِهِم ـ يَعني مِنَ المُشرِكينَ ـ فَيَجتاحوهُم</span> <ref><span dir="rtl">يَجْتاحُهُ: يستأصله ويأتي عليه (النهاية: ج1 ص311 «جوح»).</span></ref><span dir="rtl">، قالَ: لَكَ ذلِكَ، قُلتُ: يا رَبِّ لا تَجعَل بَأسَهُم بَينَهُم، فَمَنَعَني هذِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص83 ح9 عن جابر بن سمرة السوائي، بحار الأنوار: ج22 ص443 ح1؛ المعجم الكبير: ج1 ص107 ح179، تفسير ابن كثير: ج3 ص269 كلاهما عن جابر بن سمرة السوائي، كنز العمّال: ج11 ص175 ح31103.</span></ref>

<span dir="rtl">243.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «من، سه چيز از پروردگارم ـ تبارك و تعالى ـ درخواست كردم. دو تاى آنها را به من داد و يكى را نداد. گفتم: پروردگارا! امّت مرا از گرسنگى هلاك مگردان. فرمود: پذيرفتم. گفتم: پروردگارا! دشمن غير خودى (يعنى از مشركان) را بر آنان، مسلّط مگردان كه آنها را ريشه كن كند. فرمود: پذيرفتم. گفتم: پروردگارا! آنان را دچار جنگ داخلى مگردان. اين را به من نداد».</span>

<span id="ما-يقع-فيها-من-الفتن"></span>
== <span dir="rtl">10 / 8: ما يَقَعُ فيها مِنَ الفِتَنِ</span> ==

<span dir="rtl">10 / 8: دچار شدن به فتنه ها</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">العنكبوت: 2 و 3.</span></ref>

<span dir="rtl">«آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند: «ايمان آورديم»، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند، آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته اند، معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد».</span>

<span dir="rtl">«وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً».</span> <ref><span dir="rtl">الأنفال: 25.</span></ref>

<span dir="rtl">«و از فتنه اى كه تنها به ستمكاران شما نمى رسد بترسيد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">244.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: لَمّا أنزَلَ اللّهُ سُبحانَهُ قَولَهُ: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ» عَلِمتُ أنَّ الفِتنَةَ لا تَنزِلُ بِنا ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَينَ أظهُرِنا، فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، ما هذِهِ الفِتنَةُ الَّتي أخبَرَكَ اللّهُ تَعالى بِها؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: يا عَلِيُّ، إنَّ اُمَّتي سَيُفتَنونَ مِن بَعدي، فَقلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، أوَ لَيسَ قَد قُلتَ لي يَومَ اُحُدٍ حَيثُ استُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ مِنَ المُسلِمينَ وحيزَت</span> <ref><span dir="rtl">تحوّز عنه وتحيَّزَ: إذا تنحّى (لسان العرب: ج5 ص340 «حوز»).</span></ref> <span dir="rtl">عَنِّيَ الشَّهادَةُ، فَشَقَّ ذلِكَ عَلَيَّ، فَقُلتَ لي: أبشِر فَإِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِكَ؟ فَقالَ لي: إنَّ ذلِكَ لَكَذلِكَ، فَكَيفَ صَبرُكَ إذَن؟ فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، لَيسَ هذا مِن مَواطِنِ الصَّبرِ ولكِن مِن مَواطِنِ البُشرى وَالشُّكرِ.</span>

<span dir="rtl">وَقالَ: يا عَلِيُّ إنَّ القَومَ سَيُفتَنونَ بِأَموالِهِم، ويَمُنّونَ بِدينِهِم عَلى رَبِّهِم، ويَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ ويَأمَنونَ سَطوَتَهُ، ويَستَحِلّونَ حَرامَهُ بِالشُّبُهاتِ الكاذِبَةِ وَالأَهواءِ السّاهِيَةِ؛ فَيَستَحِلّونَ الخَمرَ بِالنَّبيذِ، وَالسُّحتَ</span> <ref><span dir="rtl">السُّحت: الحرام الذي لا يحلُّ كسبه؛ لأنّه يسحت البركة (النهاية: ج2 ص345 «سحت»).</span></ref> <span dir="rtl">بِالهَدِيَّةِ، وَ الرِّبا بِالبَيعِ.</span>

<span dir="rtl">قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، فَبِأَيِّ المَنازِلِ اُنزِلُهُم عِندَ ذلِكَ؟ أبِمَنزِلَةِ رِدَّةٍ أم بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ؟ فَقالَ: بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 156، أعلام الدين: ص104، بحار الأنوار: ج72 ص138 ح26؛ كنز العمّال: ج16 ص193 ـ 196 ح44216 نقلاً عن شعب الإيمان عن عبد اللّه بن الحسن نحوه وراجع: مختصر بصائر الدرجات: ص203.</span></ref>

<span dir="rtl">244.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: چون خداوند سبحان، اين سخنش را فرو فرستاد كه: «الف، لام، ميم. آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند: «ايمان آورديم»، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟»، دانستم كه تا وقتى پيامبر خدا در ميان ماست، فتنه بر ما فرود نخواهد آمد. لذا به ايشان گفتم: اى پيامبر خدا! اين فتنه اى كه خداى متعال، تو را از آن خبر داده است، چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اى على! پس از من، امّتم دچار فتنه خواهند شد».</span>

<span dir="rtl">گفتم: اى پيامبر خدا! آيا در روز اُحُد كه جمعى از مسلمانان شهيد شدند و شهادت، نصيب من نشد و اين بر من گران آمد، به من نفرمودى: «بشارتت باد كه شهادت در انتظار توست»؟.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: «همين طور است. در آن هنگام، چگونه شكيبايى خواهى كرد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: اى پيامبر خدا! اين جا جاى شكيب نيست؛ بلكه جاى شادى و سپاس گزارى است.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اى على! به زودى، مردم با دارايى هاى خود، آزموده خواهند شد و آنان به واسطه ديندار بودن خود، بر پروردگارشان منّت خواهند نهاد و رحمت او را مى طلبند و خود را از خشم او ايمن مى پندارند، حرام را با شبهات دروغين و خواهش هاى غفلت زا حلال مى شمارند. مثلاً شراب را به نام نبيذ، حلال مى دارند و مال حرام (رشوه) را به نام هديه و رِبا را به نام معامله».</span>

<span dir="rtl">گفتم: اى پيامبر خدا! در چنان وضعى آنان را در چه جايگاهى قرار دهم؟ در جايگاه ارتداد يا جايگاه فتنه؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «در جايگاه فتنه».</span>

<span dir="rtl">245.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سَيَأتي زَمانٌ عَلى اُمَّتي يَفِرّونَ مِنَ العُلَماءِ كَما يَفِرُّ الغَنَمُ عَنِ الذِّئبِ، فَإِذا كانَ كذلِكَ ابتَلاهُمُ اللّهُ تَعالى بِثَلاثَةِ أشياءَ: الأَوَّلُ: يَرفَعُ البَرَكَةَ مِن أموالِهِم، وَالثّاني: سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم سُلطانا جائِرا، وَالثّالِثُ: يَخرُجونَ مِنَ الدُّنيا بِلا إيمانٍ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص356 ح995، بحار الأنوار: ج22 ص453 ح11.</span></ref>

<span dir="rtl">245.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر امّت من خواهد رسيد كه از عالمان مى گريزند، چنان كه گوسفند از گرگ مى گريزد. چون چنين شود، خداوند متعال، آنها را به سه چيز گرفتار مى سازد: اوّل، بركت را از اموالشان ببرد؛ دوم، سلطانى ستمگر بر آنان مسلّط گرداند؛ و سوم، بى ايمان از دنيا مى روند.</span>

<span dir="rtl">246.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: سَيَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا يُنالُ المُلكُ فيهِ إلّا بِالقَتلِ وَالتَّجَبُّرِ، ولَا الغِنى إلّا بِالغَصبِ وَالبُخلِ، ولَا المَحَبَّةُ إلّا بِاستِخراجِ الدّينِ وَاتِّباعِ الهَوى، فَمَن أدرَكَ ذلِكَ الزَّمانَ فَصَبَرَ عَلَى الفَقرِ وهُوَ يَقدِرُ عَلَى الغِنى، وصَبَرَ عَلَى البِغضَةِ وهُوَ يَقدِرُ عَلَى المَحَبَّةِ، وصَبَرَ عَلَى الذُّلِّ وهُوَ يَقدِرُ عَلَى العِزِّ؛ آتاهُ اللّهُ ثَوابَ خَمسينَ صِدِّيقا مِمَّن صَدَّقَ بي.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص91 ح12 عن العزرمي عن الإمام الصادق عليه السلام، تحف العقول: ص60 نحوه، مشكاه الأنوار: ص55 ح54 عن الإمام الصادق عليه السلام، جامع الأخبار: ص317 ح888 عن الإمام عليّ عليه السلام، بحارالأنوار: ج18 ص147 ح8؛ حلية الأولياء: ج8 ص135 الرقم 405 و ج6 ص312 الرقم 391 نحوه وكلاهما عن الحسن،كنز العمّال: ج3 ص209 ح6195.</span></ref>

<span dir="rtl">246.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر مردم فرا مى رسد كه در آن، حكومت، جز با كشتار و ستم به دست نمى آيد و ثروت، جز با غصب و بخل ورزى و دوستى، جز با خارج شدن از دين و پيروى از هوس فراهم نمى آيد. پس هر كس چنان زمانى را درك كند و بر فقر، شكيبايى ورزد با آن كه در به دست آوردن ثروت، توانايى داشته باشد و بر دشمنى [مردم] شكيبايى ورزد، با آن كه بر كسب دوستى [از طرق نامشروع] توانايى داشته باشد و بر خوارى شكيبايى ورزد، با آن كه بتواند عزّت [و مقام] به دست آورد، خداوند، ثواب پنجاه صدّيق (مؤمن راستين) از كسانى كه مرا تصديق كرده اند، به او بدهد.</span>

<span dir="rtl">247.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: سَيَأتي زَمانٌ عَلى اُمَّتي لا يَعرِفونَ العُلَماءَ إلّا بِثَوبٍ حَسَنٍ، ولا يَعرِفونَ القُرآنَ إلّا بِصَوتٍ حَسَنٍ، ولا يَعبُدونَ اللّهَ إلّا في شَهرِ رَمَضانَ، فَإِذا كانَ كَذلِكَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم سُلطانا لا عِلمَ لَهُ ولا حِلمَ لَهُ ولا رُحمَ لَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص356 ح998، بحار الأنوار: ج22 ص454 ح11.</span></ref>

<span dir="rtl">247.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر امّت من مى آيد كه عالمان را جز به جامه نيكو و قرآن را جز به صداى نيكو نمى شناسند و خدا را جز در ماه رمضان، عبادت نمى كنند. هر گاه چنين شود، خداوند، سلطانى را بر آنان مسلّط مى گردانَد كه نه علم دارد، نه بردبارى و نه رحم.</span>

<span dir="rtl">248.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: سَيَأتي عَلى اُمَّتي زَمانٌ تَخبُثُ فيهِ سَرائِرُهُم وتَحسُنُ فيهِ عَلانِيَتُهُم، طَمَعا فِي الدُّنيا و لا يُريدونَ بهِ ما عِندَ اللّهِ رَبِّهِم، يَكونُ دينُهُم رِياءً، لا يُخالِطُهُم خَوفٌ، يَعُمُّهُمُ اللّهُ مِنهُ بِعِقابٍ، فَيَدعونَهُ دُعاءَ الغَريقِ فَلا يَستَجيبُ لَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص306 ح476، ثواب الأعمال: ص301 ح3 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام،عدّة الداعي: ص178 عن الحسين بن أبي العلاء عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج18 ص146 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">248.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر امّت من فرا مى رسد كه در آن زمان، باطن هايشان پليد و ظاهرشان زيباست. از سرِ طمع به دنيا، نه اين كه به واسطه دنيا، آنچه را [از ثواب و پاداش] نزد پروردگارشان است، بجويند. دينشان از سرِ رياست است و هيچ ترسى [از خدا] در وجودشان نيست. كيفر خداوند، آنان را فرا مى گيرد و چونان شخص در حال غرق شدن، او را مى خوانند؛ امّا دعايشان مستجاب نمى شود.</span>

<span dir="rtl">249.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: سَيَأتي عَلى اُمَّتي زَمانٌ لا يَبقى مِنَ القُرآنِ إلّا رَسمُهُ، وَلا مِنَ الإِسلامِ إلَا اسمُهُ، يُسَمَّونَ بِهِ وهُم أبعَدُ النّاسِ مِنهُ، مَساجِدُهُم عامِرَةٌ وهِيَ خَرابٌ مِنَ الهُدى، فُقَهاءُ ذلِكَ الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءَ تَحتَ ظِلِّ السَّماءِ، مِنهُم خَرَجَتِ الفِتنَةُ وإلَيهِم تَعودُ.</span> <ref><span dir="rtl">ثواب الأعمال: ص301 ح4 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، الكافي: ج8 ص308 ح479 عن السكوني عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام، نهج البلاغة: الحكمة 369 نحوه وفيهما «الناس» بدل«اُمّتي»، بحار الأنوار: ج2 ص109 ح14؛ تفسيرالقرطبي: ج12 ص280 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه، الفردوس: ج2 ص319 ح3448 عن معاذ بن جبل، كنز العمّال: ج11 ص181 ح31135.</span></ref>

<span dir="rtl">249.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر امّت من مى آيد كه از قرآن، جز نوشته اش باقى نمانَد و از اسلام، جز نامش. مسلمان ناميده مى شوند؛ امّا دورترينِ مردم از اسلام اند. مسجدهايشان [از جمعيت] آباد و از هدايت، خالى است. دين شناسان آن زمان، بدترين دين شناسانِ زير سايه آسمان اند. فتنه از آنان بر مى خيزد و به آنان، باز مى گردد.</span>

<span dir="rtl">250.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: سَيَأتي عَلَيكُم زَمانٌ لا يَكونُ فيهِ شَيءٌ أعَزَّ مِن ثَلاثٍ: دِرهَمٌ حَلالٌ، أو أخٌ يُستَأنَسُ بِهِ، أو سُنَّةٌ يُعمَلُ بِها.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج1 ص35 ح88، حلية الأولياء: ج4 ص370 الرقم 288 و ج7 ص127، تاريخ دمشق: ج13ص 31 ح3035 كلّها عن حذيفة، كنز العمّال: ج11 ص126 ح30886؛ تحف العقول: ص368 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه وليس فيه «أو سنّة يُعمل بها»، بحارالأنوار: ج78 ص251 ح102.</span></ref>

<span dir="rtl">250.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زودى زمانى بر شما مى آيد كه در آن، هيچ چيز كمياب تر از سه چيز نيست: درهمى حلال، يا برادرى همدل، يا سنّتى كه به آن عمل شود.</span>

<span dir="rtl">251.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يَأتي عَلَى النَّاسِ زَمانٌ يَذوبُ فيهِ قَلبُ المُؤمِنِ في جَوفِهِ كَما يَذوبُ الآ نُكُ فِي النّارِ ـ يَعنِي الرَّصاصَ ـ، وما ذاكَ إلّا لِما يَرى مِنَ البَلاءِ وَالأَحداثِ في دينِهِم لا يَستَطيعُ لَهُ غَيرا</span> <ref><span dir="rtl">غَيرا: أي تغييرا؛ قال الفيروزآبادي: غَيَّرَهُ: جعله غيرَ ما كانَ وحَوَّلَهُ وبدَّلَهُ، والاسم: الغَيْر (القاموس المحيط: ج2 ص106 «غير»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص518 ح1136 عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، تفسير القمّي: ج2 ص304 عن ابن عبّاس نحوه، بحار الأنوار: ج28 ص48 ح13؛ كنز العمّال: ج3 ص686 ح8463 نقلاًعن ابن أبي الدنيا نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">251.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر مردم فرا مى رسد كه در آن زمان، دل مؤمن در درونش آب شود، آن سان كه سُرب در آتش آب مى شود و اين نيست، مگر به سبب بلا و بدعت هايى كه در دين مردم مى بيند و نمى تواند تغييرشان دهد.</span>

<span dir="rtl">252.</span> <span dir="rtl">صحيح البخاري عن يعقوب بن عبدالرحمن عن أبي حازم: سَمِعتُ سَهلَ بنَ سَعدٍ يَقولُ: سَمِعتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله يَقولُ: أنا فَرطُكُ عَلى الحَوضِ، مَن وَرَدَهُ شَرِبَ مِنهُ، ومَن شَرِبَ مِنهُ لَم يَظمَأ بَعدَهُ أبَدا. لَيَرِدَنَّ عَلَيَّ أقوامٌ أعرِفُهُم ويَعرِفونَني، ثُمَّ يُحالُ بَيني وبَينَهُم.</span>

<span dir="rtl">قالَ أبو حازِمٍ: فَسَمِعَنِي النُّعمانُ بنُ أبي عَيّاشٍ وأنَا اُحَدِّثُهُم هذا، فَقالَ: هكَذا سَمِعتَ سَهلاً؟ فَقُلتُ: نَعَم. قالَ: وأنَا أشهَدُ عَلى أبي سَعيدٍ الخُدرِيِّ لَسَمِعتُهُ يَزيدُ فيهِ:</span>

<span dir="rtl">قالَ: إنَّهُم مِنّي! فَيُقالُ إنَّكَ لا تَدري ما أحدَثوا بَعدَكَ. فَأَقولُ: سُحقا سُحقا لِمَن بَدَّلَ بَعدي.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج6 ص2587 ح6643، صحيح مسلم: ج4 ص1793 ح26 وذيله، مسند ابن حنبل: ج8 ص431 ح22885 وفيهما «ما عملوا» بدل «ما أحدثوا»؛ الطرائف: ص376، نهج الحقّ: ص214، بحار الأنوار: ج18 ص122.</span></ref>

<span dir="rtl">252.</span> <span dir="rtl">صحيح البخارى ـ به نقل از يعقوب بن عبد الرحمان، از ابو حازم ـ: شنيدم كه سهل بن سعد مى گويد: از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «من پيش گام شما در وارد شدن بر حوض [كوثر] هستم. هر كس بر آن وارد شد، از آن نوشيد، و هر كس از آن نوشيد، هرگز تشنه نشد. گروه هايى بر من وارد مى شوند كه من آنها را مى شناسم و آنها هم مرا مى شناسند؛ امّا ميان من و آنها فاصله مى افتد».</span>

<span dir="rtl">نعمان بن ابى عيّاش، در حالى كه اين خبر را براى بعضى روايت مى كردم، از من شنيد و گفت: آيا به همين گونه از سهل شنيدى؟</span>

<span dir="rtl">گفتم: آرى.</span>

<span dir="rtl">گفت: من گواهى مى دهم كه همين خبر را از ابو سعيد خُدرى شنيدم كه از اين، مفصّل تر نقل كرد و گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «آنان از من هستند! [به من] گفته مى شود: تو خبر ندارى كه پس از تو، چه ها كردند! [و من] مى گويم: از رحمت خدا دور باد، از رحمت خدا دور باد، هر كس كه پس از من، [دين خدا را] تغيير داد!».</span>

<span dir="rtl">253.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ إذا سَمِعتَ بِاسمِ رَجُلٍ خَيرٌ مِن أن تَلقاهُ، فَإِذا لَقيتَهُ خَيرٌ مِن أن تُجَرِّبَهُ، ولَو جَرَّبتَهُ أظهَرَ لَكَ أحوالاً. دينُهُم دَراهِمُهُم، وهِمَّتُهُم بُطونُهُم، وقِبلَتُهُم نِساؤُهُم، يَركَعونَ لِلرَّغيفِ، ويَسجُدونَ لِلدِّرهَمِ، حَيارى سُكارى، لا مُسلِمينَ ولا نَصارى.</span> <ref><span dir="rtl">أعلام الدين: ص291 عن اُمّ هانئ بنت أبي طالب، مصباح الشريعة: ص373 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه وفيه صدره إلى «تجرّبه»، بحارالأنوار: ج74 ص166 ح31.</span></ref>

<span dir="rtl">253.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى به مردم فرا رسد كه [در آن زمان] شنيدن نام مردى، بهتر از ديدن اوست و ديدن او، بهتر از آزمودن اوست و اگر او را بيازمايى، احوالى بر تو نمايان سازد. دينشان، دِرهم هايشان است و همّ و غمّشان، شكم هايشان و قبله شان، زنانشان. براى گِرده نانى، سر خم مى كنند و براى دِرهم به خاك مى افتند. سرگردان و مست اند. نه مسلمان اند و نه ترسا.</span>

<span dir="rtl">254.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ بُطونُهُم آلِهَتُهُم، ونِساؤُهُم قِبلَتُهُم، ودَنانيرُهُم دينُهُم، وشَرَفُهُم مَتاعُهُم، لا يَبقى مِنَ الإِيمانِ إلَا اسمُهُ، ومِنَ الإِسلامِ إلّا رَسمُهُ، ومِنَ القُرآنِ إلّا دَرسُهُ، مَساجِدُهُم مَعمورَةٌ، وقُلوبُهُم خَرابٌ عَنِ الهُدى، عُلَماؤُهُم أشَرُّ خَلقِ اللّهِ عَلى وَجهِ الأَرضِ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص355 ح993، بحار الأنوار: ج22 ص453 ح11؛ الفردوس: ج5 ص444 ح8688عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه وليس فيه ذيله من «لا يبقى من الإيمان».</span></ref>

<span dir="rtl">254.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر مردم مى آيد كه شكم هايشان، خداى آنان است و زنانشان، قبله شان و دينارهايشان، دينشان و شرافتشان، كالايشان. از ايمان، جز نامش و از اسلام، جز رسمش بر جاى نمى مانَد و از قرآن، جز خواندنش. مسجدهايشان، آباد [و پُر از جمعيت] است و دل هايشان از هدايت، ويران [و تهى]. عالمانشان، بدترين خلق خدا در روى زمين هستند.</span>

<span dir="rtl">255.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يَأتي عَلى اُمَّتي زَمانٌ يَكونُ اُمَراؤُهُم عَلَى الجَورِ، وعُلَماؤُهُم عَلَى الطَّمَعِ وقِلَّةِ الوَرَعِ، وعُبّادُهُم عَلَى الرِّياءِ، وتُجّارُهُم عَلى أكلِ الرِّبا وكِتمانِ العَيبِ فِي البَيعِ وَالشِّراءِ، ونِساؤُهُم عَلى زينَةِ الدُّنيا، فَعِندَ ذلِكَ يُسَلَّطُ عَلَيهِم أشرارُهُم، فَيَدعو خِيارُهُم فَلا يُستَجابُ لَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">أعلام الدين: ص285، بحار الأنوار: ج103 ص82 ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">255.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر امّت من مى آيد كه فرمان روايانشان ستمكارند، عالمانشان طمعكار و كم تقوا، عابدانشان رياكار، بازرگانانشان رباخوار و پوشاننده عيب [كالا] در هنگام خريد و فروش، و زنانشان در پىِ زيب و زيور دنيا. در اين شرايط، خداوند بَدان ايشان را بر آنان مسلّط مى گردانَد و نيكانشان دعا مى كنند؛ امّا دعايشان مستجاب نمى شود.</span>

<span dir="rtl">256.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يَأتي في آخِرِ الزَّمانِ اُناسٌ مِن اُمَّتي يَأتونَ المَساجِدَ يَقعُدونَ فيها حَلَقا، ذِكرُهُمُ الدُّنيا وحُبُّ الدُّنيا، لا تُجالِسوهُم فَلَيسَ للّهِِ بِهِم حاجَةٌ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص179 ح435 و ص356 ح994، تنبيه الخواطر: ج1 ص69، بحار الأنوار: ج22 ص453 ح11؛ الفردوس: ج2 ص319 ح3445 عن ابن مسعود نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">256.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در آخر زمان، مردمى از امّت من پديد مى آيند كه به مسجدها مى روند و در آنها گِرد هم مى نشينند و ذكر و وِردشان، دنيا و دنيادوستى است. با اينان، هم نشينى نكنيد؛ زيرا خدا را با اينان، كارى نيست.</span>

<span dir="rtl">257.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يَأتي عَلَيكُم زَمانٌ يُخَيَّرُ فيهِ الرَّجُلُ بَينَ العَجزِ وَالفُجورِ، فَمَن أدرَكَ ذلِكَ الزَّمانَ فَليَختَرِ العَجزَ عَلَى الفُجورِ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج3 ص115 ح7748 و ص456 ح9774، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص484ح 8352، مسند أبي يعلى: ج6 ص44 ح6372، مسند إسحاق بن راهويه: ج1 ص197 ح150 كلّهاعن أبي هريرة، كنز العمّال: ج11 ص191 ح31180.</span></ref>

<span dir="rtl">257.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر شما خواهد آمد كه در آن زمان، انسان، ميان ناتوانى و گناه، مخيّر است. پس هر كس آن زمان را درك كرد، ناتوانى را بر گناه برگزيند.</span>

<span dir="rtl">258.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لَيَأتِيَنَّكُم بَعدي دُنيا تَأكُلُ أموالَكُم، كَما تأكُلُ النّارُ الحَطَبَ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج1 ص134؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج19 ص289.</span></ref>

<span dir="rtl">258.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به تحقيق پس از من، دنيايى بر شما فرا مى رسد كه اموالتان را مى خورَد، چنان كه آتش، هيمه را.</span>

<span dir="rtl">259.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّكُم قَد أصبَحتُم في زَمانٍ كَثيرٌ فُقَهاؤُهُ قَليلٌ خُطَباؤُهُ، كَثيرٌ مُعطوهُ قَليلٌ سُؤّالُهُ، العَمَلُ فيهِ خَيرٌ مِنَ العِلمِ، وسَيَأتي زَمانٌ قَليلٌ فُقَهاؤُهُ كَثيرٌ خُطَباؤُهُ، كَثيرٌ سُؤّالُهُ قَليلٌ مُعطوهُ، العِلمُ فيهِ خَيرٌ مِنَ العَمَلِ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج3 ص197 ح3111 عن حكيم بن حزام، الأدب المفرد: ص236 ح789 عن ابن مسعود من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله، مسند الشاميّين: ج2 ص222 ح1225، تاريخ دمشق: ج12 ص304 ح2961 كلاهما عن حرام بن حكيم عن عمّه عبد اللّه بن سعد، اُسد الغابة: ج3 ص223 الرقم 2913 عن حرام بن حكيم عن عمّه نحوه، كنز العمّال: ج14 ص254 ح28628.</span></ref>

<span dir="rtl">259.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شما در زمانى به سر مى بَريد كه دين شناسانِ آن، بسيارند و خطيبانش اندك. دهندگانش بسيارند و خواهندگانش اندك. عمل در اين زمان، بهتر از علم است. زمانى فرا خواهيد رسيد كه دين شناسان آن، اندك اند و خطيبانش بسيار. خواهندگانش بسيارند و دهندگانش اندك. در آن زمان، علم، بهتر از عمل به شمار مى آيد.</span>

<span dir="rtl">260.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّكُم في زَمانٍ مَن تَرَكَ مِنكُم عُشرَ ما اُمِرَ بِهِ هَلَكَ، ثُمَّ يَأتي زَمانٌ مَن عَمِلَ مِنكُم بِعُشرِ ما اُمِرَ بِهِ نَجا.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص530 ح2267، المعجم الصغير: ج2 ص138، تاريخ دمشق: ج52 ص362 ح11069 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج14 ص254 ح38626؛ كنز الفوائد: ج1 ص217.</span></ref>

<span dir="rtl">260.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شما در زمانى به سر مى بريد كه هر يك از شما، يكْ دهمِ آنچه را بدان فرمان داده شده است، وا گذارَد، نابود مى شود؛ امّا زمانى مى آيد كه اگر هر يك از شما، يكْ دهمِ آنچه را بدان فرمان داده شده است، به كار بندد، رستگار مى شود.</span>

<span dir="rtl">261.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: سَيَكونُ في آخِرِ اُمَّتي رِجالٌ يَركَبونَ عَلى سُروجٍ كَأَشباهِ الرِّجالِ، يَنزِلونَ عَلى أبوابِ المَساجِدِ، نِساؤُهُم كاسِياتٌ عارِياتٌ، عَلى رُؤوسِهِنَّ كَأَسنِمَةِ</span> <ref><span dir="rtl">أسْنِمة: جمع سنام، وسنام كلِّ شيء أعلاه (النهاية: ج2 ص409 «سنم»).</span></ref> <span dir="rtl">البُختِ</span> <ref><span dir="rtl">البُخت: وهي جمال طِوال الأعناق (النهاية: ج1 ص101 «بخت»).</span></ref> <span dir="rtl">العِجافِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح ابن حبّان: ج13 ص64 ح5753، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص483 ح8346 نحوه، موارد الظمآن: ص351 ح1454 كلّها عن عبداللّه بن عمرو.</span></ref>

<span dir="rtl">261.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در اواخر امّت من، مردانى پديد مى آيند كه بر زين (مركب)هايى همانند اشتران مى نشينند، و بر درهاى مساجد، فرود مى آيند. زنانشان، پوشيده و در عين حال، برهنه اند. بر سرهايشان كاكُلى چونان كوهان اشتران نحيفِ بُختى</span> <ref>. <span dir="rtl">بُختى: شترى است بلندگردن كه از تركيب شتران خراسانى و شتران فالج، به وجود آمده باشد.</span></ref> <span dir="rtl">است. آنها را لعن كنيد؛ چرا كه آنان ملعون اند. اگر پس از شما امّتى بود، زنان شما به آنها خدمت مى كنند، همان طور كه زنان امّت هاى قبل از شما به شما خدمت كردند.</span>

<span dir="rtl">262.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ، يَخلُقُ القُرآنُ في قُلوبِ الرِّجالِ كَما تَخلُقُ الثِّيابُ</span> <ref><span dir="rtl">خَلُقَ الثوبُ: إذا بَلِيَ فهو خَلَقٌ (المصباح المنير: ص180 «خلق»).</span></ref> <span dir="rtl">عَلَى الأَبدانِ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج1 ص217؛ الإصابة: ج5 ص168 الرقم 6672 عن عبداللّه بن يسار المُزَني نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">262.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر مردم مى آيد كه قرآن در دل هاى مردان، كهنه مى شود، چنان كه لباس ها بر بدن ها كهنه مى شوند.</span>

<span dir="rtl">263.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: سَيَأتي في آخِرِ الزَّمانِ عُلَماءُ يُزَهِّدونَ فِي الدُّنيا ولا يَزهَدونَ، ويُرَغِّبونَ فِي الآخِرَةِ ولا يَرغَبونَ، ويَنهَونَ عَنِ الدُّخولِ عَلَى الوُلاةِ ولا يَنتَهونَ، ويُباعِدونَ الفُقَراءَ، ويُقَرِّبونَ الأَغنِياءَ، اُولئِكَ هُمُ الجَبّارونَ أعداءُ اللّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج1 ص301، أعلام الدين: ص90 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">263.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در آخر زمان، عالمانى پديد خواهند آمد كه به زهدِ به دنيا مى خوانند؛ امّا خود، زهد نمى ورزند. به آخرت ترغيب مى كنند؛ امّا خود، بدان رغبت نشان نمى دهند. از در آمدن بر حكمرانان، نهى مى كنند؛ امّا خود مى روند. از تهى دستان، دورى مى كنند و به توانگران، نزديك مى شوند. اينان، همان جبّارانِ دشمن خدايند.</span>

<span dir="rtl">264.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: سَيَأتي عَلى اُمَّتي زَمانٌ تَكثُرُ فيهِ القُرّاءُ، وتَقِلُّ الفُقَهاءُ، ويُقبَضُ العِلمُ وَيَكثُرُ الهَرجُ. قالوا: وَمَا الهَرجُ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: القَتلُ بَينَكُم.</span>

<span dir="rtl">ثُمَّ يَأتي بَعدَ ذلِكَ زَمانٌ يَقرَأُ القُرآنَ رِجالٌ لا يُجاوِزُ تَراقِيَهُم</span> <ref><span dir="rtl">التراقي: جمع تَرقُوَة، وهي العظم الذي بين ثُغرة النَّحر والعَاتِق (النهاية: ج1 ص187 «ترق»).</span></ref><span dir="rtl">، ثُمَّ يَأتي مِن بَعدِ ذلِكَ زَمانٌ يُجادِلُ المُنافِقُ الكافِرُ المُشرِكُ بِاللّهِ المُؤمِنَ بِمِثلِ ما يَقولُ.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج4 ص504 ح8412، المعجم الأوسط: ج3 ص319 ح3277، كنز العمّال: ج14 ص217 ح38457.</span></ref>

<span dir="rtl">264.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از اَبو هُرَيره ـ: پيامبر خدا فرمود: «زمانى بر امّت من خواهد آمد كه در آن زمان، قاريان، بسيارند و دين شناسان، اندك. علم، كاهش مى پذيرد و هَرَج، فزونى مى گيرد».</span>

<span dir="rtl">گفتند: هَرَج چيست، اى پيامبر خدا؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «كُشت و كشتار در ميانتان». [سپس افزود: ] «پس از آن، زمانى فرامى رسد كه مردانى قرآن را مى خوانند؛ امّا از چنبرهاى آنان، فراتر نمى رود. پس از آن، زمانى مى آيد كه منافقِ كافرِ مشرك به خدا، با مؤمن، با همان چيزى مجادله مى كند كه وى، بِدان باور دارد».</span>

<span dir="rtl">265.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا يُقَرَّبُ فيهِ إلَا الماحِلُ</span> <ref><span dir="rtl">المَحْلُ: المَكْرُ والكَيد (القاموس المحيط: ج4 ص49 «محل»).</span></ref><span dir="rtl">، ولا يُظَرَّفُ فيهِ إلَا الفاجِرُ، ولا يُضَعَّفُ فيه إلَا المُنصِفُ، يَعُدّونَ الصَّدَقَةَ فيهِ غُرما، وصِلَةَ الرَّحِمِ مَنّا، وَالعِبادَةَ استِطالةً عَلَى النّاسِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 102، خصائص الأئمّة: ص96، تاريخ اليعقوبي: ج2 ص209 نحوه، بحارالأنوار: ج52 ص278 ح173؛ مطالب السؤول: ج1 ص220 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">265.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: زمانى بر مردم آيد كه در آن زمان، جز شخص حيله گر، كسى مقرَّب نباشد و جز دروغگو، كسى زيرك شمرده نشود و جز شخص دادگر و باانصاف، ناتوان به شمار نيايد. صدقه دادن را زيان، احسان به خويشاوندان را منّت و عبادت را وسيله تفاخر بر مردم قرار مى دهند.</span>

<span dir="rtl">266.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: سَيَأتي عَلَيكُم زَمانٌ يُكفَأُ</span> <ref><span dir="rtl">كَفَأتَ القِدْرَ: إذا كببتها لتُفْرِغَ ما فيها (النهاية: ج4 ص182 «كفأ»).</span></ref> <span dir="rtl">فيهِ الإِسلامُ كَما يُكفَأُ الإِناءُ بِما فيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 103، بحار الأنوار: ج6 ص316 ح32.</span></ref>

<span dir="rtl">266.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: زمانى بر شما مى آيد كه در آن زمان، اسلام، وارونه مى شود، چنان كه ظرف با آنچه در آن است، وارونه مى گردد.</span>

<span dir="rtl">267.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّهُ سَيَأتي عَلَيكُم مِن بَعدي زَمانٌ لَيسَ في ذلِكَ الزَّمانِ شَيءٌ أخفى مِنَ الحَقِّ، ولا أظهَرَ مِنَ الباطِلِ... ولا فِي البِلادِ شَيءٌ هُوَ أنكَرُ مِنَ المَعروفِ، ولا أعرَفُ مِنَ المُنكَرِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص387 ح586، نهج البلاغة: الخطبة147.</span></ref>

<span dir="rtl">267.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر آينه پس از من، زمانى بر شما فرا مى رسد كه در آن زمان، چيزى پوشيده تر از حق و آشكارتر از باطل نباشد... و در شهرها، چيزى ناشناخته تر (/ ناپسندتر) از معروف و شناخته تر (/ پسنديده تر) از منكر نباشد.</span>

<span dir="rtl">268.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: سَيَأتي عَلَيكُم زَمانٌ لا يَنجو فيهِ مِن ذوِي الدّينِ إلّا مَن ظَنّوا أنَّهُ أبلَهُ</span> <ref><span dir="rtl">أبْلَهُ: أي غافل، أو عن الشرّ لا يُحسنه، أو أحمق لا تمييز له (تاج العروس: ج19 ص17 «بله»).</span></ref><span dir="rtl">، وصَبَّرَ نَفسَهُ عَلى أن يُقالَ (لَهُ): إنَّهُ أبلَهُ لا عَقلَ لَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص117 ح5 عن مسعدة بن صدقة، بحار الأنوار: ج75ص 440 ح108.</span></ref>

<span dir="rtl">268.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: زمانى بر شما خواهد رسيد كه در آن زمان، از دينداران، تنها آن كس نجات مى يابد كه او را ابله مى پندارند و در برابر اين كه او را ابله و بى خِرد مى خوانند، شكيبايى مى ورزد.</span>

<span dir="rtl">راجع: ص32 (الاُمّة / الفصل الثاني / الاعتبار بالاُمم / ابتلاء الاُمم).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: ص33 (امّت / فصل دوم: عبرت گرفتن از امّت ها/ آزمايش امّت ها).</span>

<span id="آخرها-يتعلم-كبارها-من-صغارها"></span>
== <span dir="rtl">10 / 9: آخِرُها يَتَعَلَّمُ كِبارُها مِن صِغارِها</span> ==

<span dir="rtl">10 / 9: در اواخر اين امّت، بزرگ ترها از كوچك ترها علم مى آموزند</span>

<span dir="rtl">269.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أوَّلُ هذِهِ الاُمَّةِ يَتَعَلَّمُ صِغارُها مِن كِبارِها، وآخِرُها يَتَعَلَّمُ كِبارُها مِن صِغارِها.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج1 ص37 ح70 عن ابن عبّاس.</span></ref>

<span dir="rtl">269.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در اوايلِ اين امّت، كوچك ترها از بزرگ ترها علم مى آموزند و در اواخر آن، بزرگ ترها از كوچك ترها علم مى آموزند.</span>

<span id="آخرها-الاستخلاف-في-الأرض"></span>
== <span dir="rtl">10 / 10: آخِرُهَا اِلاستِخلافُ فِي الأَرضِ</span> ==

<span dir="rtl">10 / 10: سرانجام اين امّت، جانشينى در زمين است</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">النور: 55.</span></ref>

<span dir="rtl">«خداوند، به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين، جانشين [خود] قرار دهد، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين [خود] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است، به سودشان مستقر مى كند و بيمشان را به ايمنى مبدّل مى گردانَد، [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من، شريك نگردانند؛ و هر كس پس از آن به كفر گرايد، آنان اند كه نافرمان اند».</span>

<span dir="rtl">«هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">التوبة: 33.</span></ref>

<span dir="rtl">«او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است، پيروز گردانَد، هر چند مشركان، خوش نداشته باشند».</span>

<span dir="rtl">«هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا».</span> <ref><span dir="rtl">الفتح: 28.</span></ref>

<span dir="rtl">«اوست كسى كه پيامبر خود را به [قصد] هدايت، با آيين درست، روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان، پيروز گردانَد و گواه بودن خدا، كفايت مى كند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">270.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن كَلامِهِ عليه السلام في بَعضِ احتِجاجاتِهِ ـ: ولَم تُطِقِ الاُمَّةُ الصَّبرَ عَلى ما أظهَرَهُ الثّالِثُ مِن سوءِ الفِعلِ، فَعاجَلَتهُ بِالقَتلِ، فَاتَّسَعَ بِما جَنَوهُ مِن ذلِكَ لِمَن وافَقَهُم عَلى ظُلمِهِم وكُفرِهِم ونِفاقِهِم، مُحاوَلَةُ مِثلِ ما أَتَوهُ مِنَ الاِستيلاءِ عَلى أمرِ الاُمَّةِ.</span>

<span dir="rtl">كُلُّ ذلِكَ لِتَتِمَّ النَّظِرَةُ الَّتي أوجَبَهَا اللّهُ تَعالى لِعَدُوِّهِ إبليسَ، إلى أن يَبلُغَ الكِتابُ أجَلَهُ، ويَحِقَّ القَولُ عَلَى الكافِرينَ، ويَقتَرِبَ الوَعدُ الحَقُّ الَّذي بَيَّنَهُ اللّهُ في كِتابِهِ بِقَولِهِ: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ» وَذلِكَ إذا لَم يَبقَ مِنَ الإِسلامِ إلَا اسمُهُ، ومِنَ القُرآنِ إلّا رَسمُهُ، وغابَ صاحِبُ الأَمرِ بِإِيضاحِ العُذرِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «الغدر»، والتصويب من بحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">لَهُ في ذلِكَ، لِاشتِمالِ الفِتنَةِ عَلَى القُلوبِ، حَتّى يَكونَ أقرَبُ النّاسِ إلَيهِ أشَدَّهُم عَداوَةً لَهُ.</span>

<span dir="rtl">وعِندَ ذلِكَ يُؤَيِّدُهُ اللّهُ بِجُنودٍ لَم تَرَوها، ويُظهِرُ دينَ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله ـ على يَدَيهِ ـ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ.</span> <ref><span dir="rtl">الاحتجاج: ج1 ص605 ح137، بحار الأنوار: ج93 ص124 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">270.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از سخنان ايشان در يكى از احتجاج هايش ـ: و امّت، بدرفتارى اى را كه سومى (عثمان) از خود نشان داد، تاب نياورد و به كُشتن او شتافت. اين جنايت او (عثمان)، راه را بر كسانى كه در ستمگرى و كفر و نفاق، با عثمان و حاميان او هم داستان بودند (معاويه و رهروانش)، گشود و سعى كردند كه همچون آنان، بر امّت، استيلا يابند.</span>

<span dir="rtl">اين همه، از آن روست تا مهلتى كه خداوند به دشمنش ابليس داد، تحقّق پيدا كند، تا آن كه مُهلت مقرّر، به سر آيد و گفتار [خدا] در باره كافران، محقَّق گردد و وعده درستى كه خداوند در كتابش بيان فرموده است، نزديك شود كه مى فرمايد: «خداوند، به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين، جانشين [خود] قرار دهد، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين [خود] قرار داد» و اين [جانشينى]، زمانى است كه از اسلام، جز نامش و از قرآن، جز خطّش باقى نَمانَد و صاحب الأمر، با روشن شدن عذر او در اين باره، غايب شود؛ زيرا فتنه، دل ها را فراگرفته است، به طورى كه نزديك ترينِ مردم به او، دشمن ترينِ آنان نسبت به وى باشند. در اين هنگام، خداوند، او را با سپاهيانى كه شما آنها را نمى بينيد، تأييد و حمايت كند و دين پيامبرش را [به دست او]، بر همه دين ها چيره گردانَد، هر چند مشركان نخواهند.</span>

<span dir="rtl">271.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ» ـ: هُم وَاللّهِ شيعَتُنا أهلَ البَيتِ، يَفعَلُ اللّهُ ذلِكَ بِهِم عَلى يَدَي رَجُلٍ مِنّا، وهُوَ مَهدِيُّ هذِهِ الاُمَّةِ، وهُوَ الَّذي قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لَو لَم يَبقَ مِنَ الدُّنيا إلّا يَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِكَ اليَومَ، حَتّى يَلِيَ رَجُلٌ مِن عِترَتي، اسمُهُ اسمي، يَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطا كَما مُلِئَت ظُلما وجَورًا.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البيان: ج7 ص239.</span></ref>

<span dir="rtl">271.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در باره آيه شريف: «خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين، جانشين [خود] قرار دهد، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين [خود] قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است، به سودشان مستقر كند» ـ: به خدا سوگند كه اينان، شيعيان ما اهل بيت اند. خداوند، اين [وعده خود] را به دست مردى از ما برايشان به انجام مى رساند. او مهدىِ اين امّت است؛ همو كه پيامبر خدا در باره اش فرمود: «اگر از عمر دنيا فقط يك روز باقى مانده باشد، خداوند، آن روز را چندان دراز مى گردانَد تا مردى از خاندان من ـ كه همنام من است ـ، بر سرِ كار آيد و زمين را از عدل و داد بياكَنَد، همچنان كه از ستم و بيداد، آكَنْده شده است».</span>

<span dir="rtl">272.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في مَعنى قَولِهِ عز و جل: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئا» ـ: نَزَلَت فِي القائِمِ وأصحابِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الغيبة للنعماني: ص240 ح35 عن أبي بصير، تفسير القمّي: ج1 ص14 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام،تأويل الآيات الظاهرة: ج1 ص369 ح21 عن عبد اللّه بن سنان، بحار الأنوار: ج51 ص58 ح50.</span></ref>

<span dir="rtl">272.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره آيه شريف: «خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً، آنان را در اين سرزمين، جانشين [خود] قرار دهد، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين [خود] قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است، به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدّل گردانَد، [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند» ـ: اين آيه، در باره قائم عليه السلام و ياران او نازل شده است.</span>

<span dir="rtl">273.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» ـ: وَاللّهِ ما نَزَلَ تَأويلُها بَعدُ، ولا يَنزِلُ تَأويلُها حَتّى يَخرُجَ القائِمُ عليه السلام، فَإِذا خَرَجَ القائِمُ عليه السلام لَم يَبقَ كافِرٌ بِاللّهِ العَظيمِ، ولا مُشرِكٌ بِالإِمامِ، إلّا كَرِهَ خُروجَهُ، حَتّى أن لَو كانَ</span> <ref><span dir="rtl">هكذا في المصدر، وفي تأويل الآيات الظاهرة: «لو أنّ» بدل «أن لو كان»، وهو الأنسب.</span></ref> <span dir="rtl">كافِرا أو مُشرِكا في بَطنِ صَخرَةٍ لَقالَت: يا مُؤمِنُ، في بَطني كافِرٌ فَاكسِرني وَاقتُلهُ.</span> <ref><span dir="rtl">كمال الدين: ص670 ح16، تأويل الآيات الظاهرة: ج2 ص688 ح7 كلاهما عن أبي بصير، العُدد القويّة: ص69 ح104، تفسير فرات: ص481 ح627، بحار الأنوار: ج52 ص324 ح36.</span></ref>

<span dir="rtl">273.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداى متعال كه: «او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است، پيروز گردانَد، هر چند مشركان، خوش نداشته باشند» ـ: به خدا سوگند، تأويل اين آيه، هنوز نازل نشده است و نازل نمى شود تا آن كه قائم عليه السلام ظهور كند. هر گاه قائم عليه السلام ظهور كرد، تمام آنان كه به خداى بزرگ، كافرند، و به امام، مشرك، از ظهور او ناخشنود مى شوند. حتى اگر در دل صخره اى، كافر يا مشركى باشد، آن صخره مى گويد: «اى مؤمن! در دل من، يك كافر وجود دارد. پس مرا بشكن و او را بُكش».</span>

<span dir="rtl">274.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» ـ: إذا خَرَجَ القائِمُ لَم يَبقَ مُشرِكٌ بِاللّهِ العَظيمِ ولا كافِرٌ إلّا كَرِهَ خُروجَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج2 ص87 ح52 عن سماعة، بحار الأنوار: ج52 ص346 ح94.</span></ref>

<span dir="rtl">274.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداى متعال ـ:</span> «<span dir="rtl">او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است، پيروز گردانَد، هر چند مشركان خوش نداشته باشند</span>» <span dir="rtl">ـ: هر گاه قائم عليه السلام ظهور كند، هيچ مشركِ به خداى بزرگ و هيچ كافرى نيست، مگر اين كه از ظهور او ناخشنود باشد.</span>

<span dir="rtl">275.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: بَشِّر هذِهِ الاُمَّةَ بِالسَّناءِ وَالرِّفعَةِ، وَالدّينِ وَالنَّصرِ، وَالتَّمكينِ فِي الأَرضِ،... فَمَن عَمِلَ مِنهُم عَمَلَ الآخِرَةِ لِلدُّنيا، لَم يَكُن لَهُ فِي الآخِرَةِ نَصيبٌ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج8 ص44 ح21278، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص346ح 7862، صحيح ابن حبّان: ج2 ص132 ح405، شعب الإيمان: ج7 ص287 ح10335 كلّها عن اُبيّ بن كعب وليس فيها «والدين»، كنز العمّال: ج12 ص157 ح34465؛ إعلام الورى: ج1 ص89 وليس فيه «والدين»، بحار الأنوار: ج18 ص122 ح36.</span></ref>

<span dir="rtl">275.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اين امّت را به ارجمندى و سربلندى و ديندارى و پيروزى و قدرت يافتن در روىِ زمين، مژده باد!... پس هر كس از ايشان كه كار آخرت را براى دنيا انجام دهد، او را در آخرت، نصيبى نخواهد بود.</span>

<span id="الفصل-الحادي-عشر-صفة-حشر-الامم"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الحادي عشر: صفة حشر الاُمم</span> =

<span dir="rtl">فصل يازدهم: چگونگى محشور شدن امّت ها</span>

<span id="حشر-أفواج-من-الامم"></span>
== <span dir="rtl">11 / 1: حَشرُ أفواجٍ مِنَ الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">11 / 1: محشور شدن گروه هايى از امّت ها</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ اُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِايَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءُو قَالَ أَكَذَّبْتُم بِايَاتِى وَ لَمْ تُحِيطُواْ بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ * وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمْ لَا يَنطِقُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">النمل: 83 ـ 85.</span></ref>

<span dir="rtl">«و آن روز كه از هر امّتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده اند، محشور مى گردانيم، پس آنان، نگاه داشته مى شوند تا همه به هم بپيوندند، تا چون [همه كافران] بيايند، [خدا] مى فرمايد: «آيا نشانه هاى مرا به دروغ گرفتيد، حال آن كه از نظر علم، بِدانها احاطه نداشتيد؟ آيا [در طول زندگى] چه مى كرديد؟! و به [كيفر] آن كه ستم كردند، حكم[عذاب] بر آنان واجب گردد. در نتيجه، ايشان دَم برنمى آورند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">276.</span> <span dir="rtl">تفسير القمّي عن حمّاد عن الإمام الصادق عليه السلام: ما يَقولُ النّاسُ في هذِهِ الآيَةِ: «وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا» ؟ قُلتُ: يَقولونَ إنَّها فِي القِيامَةِ، قالَ: لَيسَ كَما يَقولونَ، إنَّ ذلِكَ فِي الرَّجعَةِ، أيَحشُرُ اللّهُ فِي القِيامَةِ مِن كُلِّ اُمَّةٍ فَوجاً ويَدَعُ الباقينَ؟! إنَّما آيَةُ القِيامَةِ قَولُهُ: «وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا»</span> <ref><span dir="rtl">الكهف: 47.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج1 ص24، مختصر بصائر الدرجات: ص41، بحارالأنوار: ج52 ص60 ح49.</span></ref>

<span dir="rtl">276.</span> <span dir="rtl">تفسير القمّى ـ به نقل از حمّاد ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «مردم در باره اين آيه، چه مى گويند: «و آن روز كه از هر امّتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده اند، محشور مى گردانيم» ؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: مى گويند، اين، در قيامت است.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «چنين نيست كه مى گويند. اين، در زمان رَجعت است. آيا در قيامت، خداوند از هر امّتى گروهى را محشور مى كند و بقيّه را رها مى سازد؟! آيه مربوط به قيامت، اين آيه است: «و آنان را گِرد مى آوريم و هيچ يك را فروگذار نمى كنيم»».</span>

<span dir="rtl">277.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا» ـ: لَيسَ أحَدٌ مِنَ المُؤمِنينَ قُتِلَ إلّا يَرجِعُ حَتّى يَموتَ، ولا يَرجِعُ إلّا مَن مَحَضَ الإيمانَ مَحضاً ومَن مَحَضَ الكُفرَ مَحضاً.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج2 ص131، مختصر بصائر الدرجات: ص43 كلاهما عن المفضّل، بحارالأنوار: ج53 ص53 ح30.</span></ref>

<span dir="rtl">277.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «و آن روز كه از هر امّتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده اند، محشور مى گردانيم» ـ: هيچ يك از مؤمنان نيست كه به قتل رسيده باشد، مگر آن كه رجعت مى كند تا [به مرگ طبيعى] بميرد. تنها كسانى رجعت مى كنند كه مؤمنِ خالص يا كافرِ خالص بوده اند.</span>

=== <span dir="rtl">تنبيه</span> ===

<span dir="rtl">يادآورى</span>

<span dir="rtl">هناك كلام كثير حول موضوع الرجعة، سوف نفصّل البحث فيه في العنوان المختصّ به إن شاء اللّه تعالى.</span>

<span dir="rtl">در باره رجعت، حرف هاى زيادى وجود دارد كه در عنوان مربوط به رجعت، بحث خواهيم كرد، ان شاء اللّه!</span>

<span id="دعوة-كل-اناس-بإمامهم"></span>
== <span dir="rtl">11 / 2: دَعوَةُ كُلِّ اُناسٍ بِإِمامِهِم</span> ==

<span dir="rtl">11 / 2: فرا خواندن هر گروهى با پيشوايشان</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ اُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ اُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً * وَ مَن كَانَ فِى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِى الْاخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً».</span> <ref><span dir="rtl">الإسراء: 71 و 72.</span></ref>

<span dir="rtl">« [ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى خوانيم. پس هر كس كارنامه اش را به دست راستش دهند. آنان، كارنامه خود را مى خوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آنها ستم نمى شود؛ و هر كه در اين [دنيا] كور [دل] باشد، در آخرت [هم] كور [دل] و گم راه تر خواهد بود».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">278.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام ـ في قَولِ اللّهِ عز و جل: «يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ اُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» ـ: إمامٌ دَعا إلى هُدىً فَأَجابوهُ إلَيهِ، وإمامٌ دَعا إلى ضَلالَةٍ فَأَجابوهُ إلَيها، هؤُلاءِ فِي الجَنَّةِ وهؤُلاءِ فِي النّارِ، وهُوَ قَولُهُ عز و جل: «فَرِيقٌ فِى الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِى السَّعِيرِ»</span> <ref><span dir="rtl">الشورى: 7.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للصدوق: ص217 ح239 عن عبد اللّه بن منصور عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج44 ص313 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">278.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند عز و جل: «[ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان، فرا مى خوانيم» ـ: يك پيشوا، آنان را به هدايتْ خوانده و [گروهى از] آنها دعوتش را پذيرفته اند و يك پيشوا، آنان را به گم راهى فراخواند و [گروهى ديگر از] آنها دعوتش را پذيرفته اند. آنان، در بهشت اند و اينان در آتش. اين، معناى سخن خداوند عز و جل است كه: «گروهى در بهشت اند و گروهى در آتش».</span>

<span dir="rtl">راجع: هذه الموسوعة: ج6 ص310 (الإمامة / الفصل الخامس: معرفة الإمام / وجوب معرفة أئمة الهدى).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: همين دانش نامه: ج6 ص311 (امامت / فصل پنجم: شناخت امام / وجوب شناخت پيشوايان هدايت).</span>

<span id="دعوة-الامم-إلى-كتابها"></span>
== <span dir="rtl">11 / 3: دَعوَةُ الاُمَمِ إلى كِتابِها</span> ==

<span dir="rtl">11 / 3: فرا خواندن امّت ها به سوى نامه اعمالشان</span>

<span dir="rtl">«وَ تَرَى كُلَّ اُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ اُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ * هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الجاثية: 28 و 29.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">يستفاد من ظاهر الآية أنّ لكلّ اُمّة كتابا خاصّا بهم كما أنّ لكلّ إنسان كتابا خاصّا به، قال تعالى: «وَ كُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا» الإسراء: 13 (الميزان في تفسير القرآن: ج18 ص177).</span></ref>

<span dir="rtl">«و هر امّتى را به زانو در آمده، مى بينى. هر امّتى به سوى كارنامه خود، فرا خوانده مى شود [و بديشان مى گويند:] «آنچه مى كرديد، امروز، پاداش آن را مى يابيد. اين است كتابِ ما كه عليه شما به حقْ سخن مى گويد. ما از آنچه مى كرديد، نسخه برمى داشتيم»».</span> <ref><span dir="rtl">از ظاهر آيه برمى آيد كه هر امّتى، كارنامه اى ويژه خود دارد، چنان كه هر انسانى كارنامه خاصّ خود را داراست. خداوند متعال مى فرمايد: «و كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته ايم، و روز قيامت، براى او نامه اى كه آن را گشاده مى بيند، بيرون مى آوريم</span>».</ref>

<span id="شهداء-الامم"></span>
== <span dir="rtl">11 / 4: شُهَداءُ الاُمَمِ</span> ==

<span dir="rtl">11 / 4: گواهان امّت ها</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا».</span> <ref><span dir="rtl">النساء: 41.</span></ref>

<span dir="rtl">«پس چگونه است [حالشان]، آن گاه كه از هر امّتى، گواهى آوريم و تو را بر آنان، گواه آوريم؟».</span>

<span dir="rtl">«وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِى كُلِّ اُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَ جِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَىْ ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 89 وراجع: الآية 84.</span></ref>

<span dir="rtl">«و [به ياد آور] روزى را كه در هر امّتى، گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم و تو را [هم] بر اين [امّت]، گواه آوريم، و اين كتاب را ـ كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان، ره نمود و رحمت و بشارتگرى است ـ بر تو نازل كرديم».</span>

<span dir="rtl">«وَ نَزَعْنَا مِن كُلِّ اُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُواْ أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">القصص: 75.</span></ref>

<span dir="rtl">«و از ميان هر امّتى، گواهى بيرون مى كشيم و مى گوييم: «برهان خود را بياوريد». پس بدانند كه حق، از آنِ خداست، و آنچه برمى بافته اند، از دستشان مى رود».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">279.</span> <span dir="rtl">الدرّ المنثور: عَن قَتادَةَ في قَولِهِ: «وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا»</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 84.</span></ref> <span dir="rtl">قالَ: شَهيدُها نَبِيُّها عَلى أنَّهُ قَد بَلَّغَ رِسالاتِ رَبِّهِ، قالَ اللّهُ: «وَ جِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ» قالَ: ذُكِرَ لَنا أنَّ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا قَرَأَ هذِهِ الآيَةَ فاضَت عَيناهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الدرّ المنثور: ج5 ص156 نقلاً عن عبد بن حميد وابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم وراجع: التبيان في تفسير القرآن: ج8 ص174.</span></ref>

<span dir="rtl">279.</span> <span dir="rtl">الدرّ المنثور ـ به نقل از قَتاده، در باره اين سخن خداوند: «روزى را كه از هر امّتى، گواهى برمى انگيزيم» ـ: گواه آن، پيامبر آن است و بر اين گواهى دهد كه پيام هاى پروردگارش را رسانده است. خداوند مى فرمايد: «و تو را [هم] بر اين [امّت] گواه آوريم». براى ما گفته شده است كه پيامبر خدا، هر گاه اين آيه را مى خوانْد، چشمانش پُر از اشك مى شد.</span>

<span dir="rtl">280.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِمّا أعطَى اللّهُ اُمَّتي وفَضَّلَهُم بِهِ عَلى سائِرِ الاُمَمِ... كانَ إذا بَعَثَ نَبِيّا جَعَلَهُ شَهيدا عَلى قَومِهِ، وإنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى جَعَلَ اُمَّتي شُهَداءَ عَلَى الخَلقِ حَيثُ يَقولُ: «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ»</span> <ref><span dir="rtl">الحجّ: 78.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">قرب الإسناد: ص84 ح277 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج22 ص443 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">280.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از جمله چيزهايى كه خداوند به امّت من عطا كرد و بدين وسيله، آنان را بر ديگر امّت ها برترى داد... اين بود كه پيش تر، هر گاه پيامبرى مبعوث مى كرد، او را بر قومش گواه قرار مى داد، در حالى كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ و مرا بر خلق، گواه قرار داده است و مى فرمايد: «تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم، گواه باشيد».</span>

<span dir="rtl">281.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في حَديثٍ طَويلٍ يَذكُرُ فيهِ أحوالَ أهلِ المَحشَرِ ـ: ثُمَّ يَجتَمِعونَ في مَوطِنٍ آخَرَ فَيُستَنطَقونَ، فَيَفِرُّ بَعضُهُم مِن بَعضٍ، فَذلِكَ قَولُهُ عز و جل: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ»</span> <ref><span dir="rtl">عبس: 34 ـ 36.</span></ref><span dir="rtl">، فَيُستَنطَقونَ فَلا يَتَكَلَّمونَ «إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صَوَابًا»</span> <ref><span dir="rtl">النبأ: 38.</span></ref><span dir="rtl">، فَيَقومُ الرُّسُلُ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِم فَيَشهَدونَ في هذَا المَوطِنِ، فَذلِكَ قَولُهُ: «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا».</span> <ref><span dir="rtl">التوحيد: ص261 ح5 عن أبي معمر السعداني، بحارالأنوار: ج7 ص118 ح55.</span></ref>

<span dir="rtl">281.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حديثى بلند كه در آن، احوال اهل محشر را بيان مى كند ـ: سپس، در جايگاهى ديگر، گِرد مى آيند و از آنان، خواسته مى شود كه سخن بگويند. پس هر يك از ديگرى مى گُريزد. پس اين است فرموده خداوند عز و جل كه: «روزى كه آدمى از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و پسرانش مى گريزد». پس، از آنان خواسته مى شود كه سخن بگويند؛ امّا سخن نمى گويند، «مگر كسى كه [خداى] رحمان به او رخصت دهد و سخنِ راست بگويد». در اين هنگام، پيامبران ـ كه درود خدا برايشان باد ـ برمى خيزند و در اين جايگاه، گواهى مى دهند. اين است فرموده او كه: «پس چگونه است [حالشان] آن گاه كه از هر اُمّتى، گواهى آوريم و تو را بر آنان، گواه آوريم؟».</span>

<span dir="rtl">282.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في حَديثٍ طَويلٍ يَذكُرُ فيهِ أحوالَ أهلِ المَوقِفِ ـ: فَيُقامُ الرُّسُلُ فَيُسأَلونَ عَن تَأدِيَةِ الرِّسالاتِ الَّتي حَمَلوها إلى اُمَمِهِم، فَأَخبَروا أنَّهُم قَد أدَّوا ذلِكَ إلى اُمَمِهِم، وتُسأَلُ الاُمَمُ فَتَجحَدُ، كَما قالَ اللّهُ تَعالى: «فَلَنَسْئلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْئلَنَّ الْمُرْسَلِينَ»</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 6.</span></ref><span dir="rtl">، فَيقولونَ: «مَا جَاءَنَا مِن بَشِيرٍ وَ لَا نَذِيرٍ»</span> <ref><span dir="rtl">المائدة: 19.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">فَتُشهِدُ الرُّسُلُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَيَشهَدُ بِصِدقِ الرُّسُلِ وتَكذيبِ مَن جَحَدَها مِنَ الاُمَمِ، فَيَقولُ لِكُلِّ اُمَّةٍ مِنهُم: بَلى «فَقَدْ جَاءَكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ» أي مُقتَدِرٌ عَلى شَهادَةِ جَوارِحِكُم عَلَيكُم بِتَبليغِ الرُّسُلِ إلَيكُم رِسالاتِهِم، وكَذلِكَ قالَ اللّهُ لِنَبِيِّهِ: «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا»، فَلا يَستَطيعونَ رَدَّ شَهادَتِهِ خَوفاً مِن أن يَختِمَ اللّهُ عَلى أفواهِهِم، وأن تَشهَدَ عَلَيهِم جَوارِحُهُم بِما كانوا يَعمَلونَ.</span> <ref><span dir="rtl">الاحتجاج: ج1 ص566 ح137، بحار الأنوار: ج93 ص101 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">282.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حديثى بلند كه در آن، احوال نگه داشته شدگان در ايستگاه [قيامت] را بيان مى كند ـ: پس پيامبران را بلند مى كنند و از آنان در باره ابلاغ پيام هايى كه حامل آنها براى امّت هايشان بوده اند، سؤال مى شود. آنان مى گويند كه آنها را به امّت هايشان ابلاغ كرده اند. و از امّت ها سؤال مى شود. آنها انكار مى كنند، چنان كه خداوند متعال فرموده است: «پس قطعاً از كسانى كه [پيامبران] به سوى آنان فرستاده شده اند، خواهيم پرسيد، و قطعاً از [خود] فرستادگان [نيز] خواهيم پرسيد». پس مى گويند: «نه بشارت دهنده اى به سراغ ما آمد، و نه بيم دهنده اى». در اين هنگام، پيامبران از پيامبر خدا مى خواهند كه گواهى دهد و ايشان، به راستگو بودن پيامبران و دروغ گفتن امّت هايى كه انكار مى كنند، گواهى مى دهد و به هر يك از آن امّت ها مى گويد: آرى! «پس قطعاً براى شما، بشارتگر و هشداردهنده اى آمده است؛ و خدا بر هر چيزى تواناست» ؛ يعنى مى تواند اندام هاى شما را عليه خودتان به گواهى گيرد كه پيامبران پيام هاى خود را به شما رسانده اند. اين چنين، خداوند به پيامبرش مى فرمايد: «پس چگونه است [حالشان] آن گاه كه از هر امّتى، گواهى آوريم و تو را بر آنان، گواه مى آوريم؟» و آن امّت ها نمى توانند شهادت او را رد كنند؛ زيرا مى ترسند كه خداوند، بر دهان هايشان مُهر بزند و اندام ها و اعضاى بدنشان به كارهايى كه كرده اند، گواهى دهند.</span>

<span dir="rtl">283.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا» ـ: نَحنُ الشُّهودُ عَلى هذِهِ الاُمَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">المناقب لابن شهر آشوب: ج4 ص179 عن أبي حمزة الثمالي، بحارالأنوار: ج23 ص351 ح65.</span></ref>

<span dir="rtl">283.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «و [ياد كن] روزى را كه از هر امّتى، گواهى برمى انگيزيم» ـ: گواهان بر اين امّت، ما هستيم.</span>

<span dir="rtl">284.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان: قَولُهُ: «وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا» يَعني يَومَ القِيامَةِ، بَيَّنَ سُبحانَهُ أنَّهُ يَبعَثُ فيهِ مِن كُلِّ اُمَّةٍ شَهيداً، وهُمُ الأَنبياءُ وَالعُدولُ مِن كُلِّ عَصرٍ؛ يَشهَدونَ عَلَى النّاسِ بِأَعمالِهِم.</span>

<span dir="rtl">وقالَ الصّادِقُ عليه السلام: لِكُلِّ زَمانٍ واُمَّةٍ إمامٌ، تُبعَثُ كُلُّ اُمَّةٍ مَعَ إمامِها.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البيان: ج6 ص583، تأويل الآيات الظاهرة: ج1 ص259 ح16، تفسير القمّي: ج1 ص388وليس فيه صدره إلى «بأعمالهم»، بحارالأنوار: ج7 ص308.</span></ref>

<span dir="rtl">284.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان: سخن خداوند: «و [ياد كن] روزى را كه از هر امّتى، گواهى برمى انگيزيم» ؛ يعنى در روز قيامت. خداوند سبحان، فرموده كه در آن روز، از هر امّتى، گواهى برمى گيرد كه عبارت اند از: پيامبران و دادگران هر عصرى. اينان به كارهايى كه مردم كرده اند، گواهى مى دهند.</span>

<span dir="rtl">امام صادق عليه السلام فرمود: «براى هر زمانى و امّتى، پيشوايى است و هر امّتى، با پيشواى خود، برانگيخته مى شود».</span>

<span dir="rtl">285.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِ اللّهِ عز و جل: «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا» ـ: نَزَلَت في اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله خاصَّةً، في كُلِّ قَرنٍ مِنهُم إمامٌ مِنّا شاهِدٌ عَلَيهِم، ومُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله شاهِدٌ عَلَينا.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص190 ح1، تأويل الآيات الظاهرة: ج1 ص129 ح2 كلاهما عن سماعة، بحارالأنوار: ج7 ص283 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">285.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند عز و جل: «پس چگونه است [حالشان] آن گاه كه از هر امّتى، گواهى آوريم و تو را بر آنان، گواه مى آوريم؟» ـ: [اين آيه] تنها در باره امّت محمّد صلى الله عليه و آله نازل شده است. براى هر نسلى از ايشان، پيشوايى از ماست كه بر آنان، گواه است و محمّد صلى الله عليه و آله هم بر ما گواه است.</span>

<span id="الفصل-الثاني-عشر-خصائص-امة-محمد-صلى-الله-عليه-و-آله-في-القيامة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثّاني عشر: خصائص اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله في القيامة</span> =

<span dir="rtl">فصل دوازدهم: ويژگى هاى امّت محمّد صلى الله عليه و آله در قيامت</span>

<span id="أول-الامم-حسابا"></span>
== <span dir="rtl">12 / 1: أوَّلُ الاُمَمِ حِسابا</span> ==

<span dir="rtl">12 / 1: نخستين امّتى كه حسابرسى مى شود</span>

<span dir="rtl">286.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اُمَّتي أوَّلُ الاُمَمِ يُحاسَبونَ يَومَ القِيامَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للصدوق: ص402 ح520 عن مخدوج بن زيد الذهلي، الطرائف: ص71 ح85، العمدة: ص230 ح358 كلاهما عن مخدوج بن زيد الهذلي، بحار الأنوار: ج8 ص1 ح1؛ ذخائر العقبى: ص138 عن مخدوج بن زيد الذهلي، المناقب للخوارزمي: ص140 ح159 عن مخدوج بن زيد الألباني.</span></ref>

<span dir="rtl">286.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، نخستين امّتى است كه در روز قيامت، حسابرسى مى شود.</span>

<span id="أول-أهل-الجنة-دخولا"></span>
== <span dir="rtl">12 / 2: أوّلُ أهلِ الجَنَّةِ دُخولاً</span> ==

<span dir="rtl">12 / 2: نخستين كسانى كه وارد بهشت مى شوند</span>

<span dir="rtl">287.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أوحَى اللّهُ جَلَّت عَظَمَتُهُ إلى عيسى عليه السلام: جُدَّ في أمري ولا تَترُك، إنّي خَلَقتُكَ مِن غَيرِ فَحلٍ آيَةً لِلعالَمينَ، أخبِرهُم آمِنوا بي وبِرَسولِيَ النَّبِيِّ الاُمِّيِّ، نَسلُهُ مِن مُبارَكَةٍ، وهِيَ مَعَ اُمِّكَ فِي الجَنَّةِ، طوبى لِمَن سَمِعَ كَلامَهُ، وأَدرَكَ زَمانَهُ، وشَهِدَ أيّامَهُ.</span>

<span dir="rtl">قالَ عيسى عليه السلام: يا رَبِّ، وما طوبى؟ قالَ: شَجَرَةٌ فِي الجَنَّةِ تَحتَها عَينٌ، مَن شَرِبَ مِنها شَربَةً لَم يَظمَأ بَعدَها أبَدا.</span>

<span dir="rtl">قالَ عيسى عليه السلام: يا رَبِّ، اِسقِني مِنها شَربَةً؟ قالَ: كَلّا يا عيسى، إنَّ تِلكَ العَينَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الأَنبِياءِ حَتّى يَشرَبَها ذلِكَ النَّبِيُّ، وتِلكَ الجَنَّةَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الاُمَمِ حَتّى يَدخُلَها اُمَّةُ ذلِكَ النَّبِيِّ.</span> <ref><span dir="rtl">قصص الأنبياء للراوندي: ص271 ح318، بحار الأنوار: ج14 ص323 ح34.</span></ref>

<span dir="rtl">287.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند پُرشكوه و عظمت، به عيسى عليه السلام وحى فرمود كه: «در كار من بكوش و رهايش مكن. من، تو را بدون پدر آفريدم تا نشانه اى براى جهانيان باشى. به آنان (مردم) بگو كه به من و به فرستاده من، آن پيامبر اُمّى كه نسلش از بانويى خجسته (فاطمه زهرا عليهاالسلام) است و با مادر تو در بهشت است، ايمان آورند. طوبا، از آنِ كسى كه سخن او را بشنود و زمانش را دريابد و روزگارش را ببيند!».</span>

<span dir="rtl">عيسى عليه السلام گفت: اى پروردگار من! طوبا چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «درختى است در بهشت كه در پاى آن، چشمه اى است و هر كه جرعه اى (/ يك بار) از آن چشمه بنوشد، ديگر هر گز تشنه نمى شود».</span>

<span dir="rtl">عيسى عليه السلام گفت: اى پروردگار من! جرعه اى (/ يك بار) از آن به من بنوشان.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «هر گز، اى عيسى! آن چشمه بر پيامبران، حرام است تا آن گاه كه آن پيامبر از آن بنوشد. آن بهشت نيز بر امّت ها حرام است تا آن گاه كه امّت آن پيامبر به آن درآيند».</span>

<span dir="rtl">288.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ الجَنَّةَ لَمُحَرَّمَةٌ عَلَى الأَنبِياءِ حَتّى أدخُلَها أنَا، وإنَّها لَمُحَرَّمَةٌ عَلَى الاُمَمِ حَتّى تَدخُلَها اُمَّتي.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الغافلين: ص510 ح807 عن أبي جعفر، المعجم الأوسط: ج1 ص289 ح942 عن عمر بن الخطّاب نحوه، كنز العمّال: ج11 ص416 ح31953؛ الأمالي للمفيد: ص74 ح8 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، الاختصاص: ص356 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلّها نحوه، بحارالأنوار: ج8 ص143 ح65.</span></ref>

<span dir="rtl">288.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر آينه بهشت، بر پيامبران حرام است، تا آن گاه كه من به آن درآيم و بر امّت ها نيز حرام است، تا آن گاه كه امّت من به آن درآيند.</span>

<span id="أكثر-أهل-الجنة"></span>
== <span dir="rtl">12 / 3: أكثَرُ أهلِ الجَنَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">12 / 3: بيشتر بهشتيان</span>

<span dir="rtl">289.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أهلُ الجَنَّةِ عِشرونَ ومِئَةُ صَفٍّ، ثَمانونَ مِنها مِن هذِهِ الاُمَّةِ، وأربَعونَ مِن سائِرِ الاُمَمِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص683 ح2546، سنن ابن ماجة: ج2 ص1433 ح4289، سنن الدارمي: ج2 ص794 ح2730، مسند ابن حنبل: ج9 ص6 ح23001 وليس فيه ذيله وكلّها عن بريدة، كنز العمّال: ج14ص470 ح39300؛ الاحتجاج: ج1 ص112 ح29 عن ابن عبّاس وليس فيه ذيله، بحار الأنوار: ج7ص 130 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">289.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اهل بهشت، يكصد و بيست صف هستند كه هشتاد صف آنها از اين امّت است و چهل [صف] ديگر، از ساير امّت ها.</span>

<span dir="rtl">290.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أنَا أكثَرُ النَّبِيّينَ تَبَعا يَومَ القِيامَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للصدوق: ص374 ح471، بشارة المصطفى: ص34، التحصين لابن طاووس: ص561 كلّها عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج7 ص130 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">290.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پيروان من در روز قيامت، بيش از [پيروان] ديگر پيامبران است.</span>

<span dir="rtl">291.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يَأتي يَومَ القِيامَةِ مَعي مِن اُمَّتي مِثلُ اللَّيلِ وَالسَّيلِ، فَيُخطَفُ النّاسُ خَطفَةً واحِدَةً، فَتَقولُ المَلائِكَةُ: لَما جاءَ مَعَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «من محمّد صلى الله عليه و آله»، والصواب ما أثبتناه كما في المنتخب من مسند عبد بن حميد.</span></ref> <span dir="rtl">أكثَرُ مِمّا جاءَ مَعَ سائِرِ الأَنبِياءِ.</span> <ref><span dir="rtl">الزهد لابن المبارك (الملحقات): ص113 ح377، المنتخب من مسند عبد بن حُميد: ص424 ح1453نحوه وكلاهما عن أبي هريرة.</span></ref>

<span dir="rtl">291.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روز قيامت، از امّتم با من مانند شب و سيل (مور و ملخ)</span> <ref><span dir="rtl">كنايه از انبوهى جمعيت است.</span></ref> <span dir="rtl">مى آيند. پس ناگهان، مردم [اُمّتم] در يك چشم به هم زدن، عبور داده مى شوند و فرشتگان مى گويند: با محمّد صلى الله عليه و آله بيشتر از آنچه با ديگر پيامبران آمدند، آمدند.</span>

<span dir="rtl">292.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ حَوضا يَومَ القِيامَةِ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ إنَّهُم لَيَتَباهَونَ يَومَ القِيامَةِ أيُّهُم أكثَرُ وارِدا، فَيَدعو كُلُّ نَبِيٍّ إلَيهِ مَن يَعرِفُ مِن اُمَّتِهِ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ، إنّي لَأَرجو أن أكونَ أكثَرَهُم وارِدا.</span> <ref><span dir="rtl">الزهد لابن المبارك (الملحقات): ص121 ح404 عن الحسن، سنن الترمذي: ج4 ص628 ح2443،المعجم الكبير: ج7 ص212 ح6881، التاريخ الكبير: ج1 ص44 الرقم 82 كلّها عن سمرة نحوه، كنز العمّال: ج14 ص424 ح39152.</span></ref>

<span dir="rtl">292.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر پيامبرى را در روز قيامت، حوضى است. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، در روز قيامت، آنان بر سر اين كه كدامينِ آنها نوشندگان</span> <ref><span dir="rtl">واژه «وارِد» ـ كه در متن عربى حديث آمده ـ يعنى: تشنه؛ كسى كه براى نوشيدن يا برداشتن آب، بر حوض يا آبشخورى وارد مى شود؛ نوشنده.</span></ref> <span dir="rtl">بيشترى دارند، به يكديگر مى نازند. پس، هر پيامبرى، كسانى را كه از امّت خويش مى شناسد، به سوى خود مى خوانَد. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، من اميدوارم كه بيشتر از همه آنان، نوشنده (پيرو) داشته باشم.</span>

<span dir="rtl">293.</span> <span dir="rtl">صحيح البخاري عن عبد اللّه [بن مسعود</span>]<span dir="rtl">: كُنّا مَعَ النَبِيِّ صلى الله عليه و آله في قُبَّةٍ، فَقالَ: أتَرضَونَ أن تَكونوا رُبُعَ أهلِ الجَنَّةِ؟ قُلنا: نَعَم، قالَ: أتَرضَونَ أن تَكونوا ثُلُثَ أهلِ الجَنَّةِ؟ قُلنا: نَعَم، قالَ: أتَرضَونَ أن تَكونوا شَطرَ</span> <ref><span dir="rtl">شَطْرُ الشَّيء: نصفُه (الصحاح: ج2 ص697 «شطر»).</span></ref> <span dir="rtl">أهلِ الجَنَّةِ؟ قُلنا: نَعَم.</span>

<span dir="rtl">قالَ: وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، إنّي لَأَرجو أن تَكونوا نِصفَ أهلِ الجَنَّةِ، وذلِكَ أنَّ الجَنَّةَ لا يَدخُلُها إلّا نَفسٌ مُسلِمَةٌ، وما أنتُم في أهلِ الشِّركِ إلّا كَالشَّعرَةِ البَيضاءِ في جِلدِ الثَّورِ الأَسوَدِ، أو كَالشَّعرَةِ السَّوداءِ في جِلدِ الثَّورِ الأَحمَرِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج5 ص2392 ح6163، صحيح مسلم: ج1 ص200 ح377، سنن الترمذي: ج4 ص684 ح2547، سنن ابن ماجة: ج2 ص1432 ح4283، مسند ابن حنبل: ج2 ص31 ح3661 كلّها نحوه، كنز العمّال: ج12 ص160 ح34477.</span></ref>

<span dir="rtl">293.</span> <span dir="rtl">صحيح البخارى ـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ: با پيامبر صلى الله عليه و آله در سراپرده اى بوديم. فرمود: «آيا دوست داريد كه يكْ چهارمِ بهشتيان، شما باشيد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتيم: آرى.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «دوست داريد كه يكْ سومِ بهشتيان، شما باشيد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتيم: آرى.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «دوست داريد كه نيمِ اهل بهشت، شما باشيد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتيم: آرى.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست، اميدوارم كه شما نيمى از اهل بهشت باشيد. اين، بدان سبب است كه تنها جان هاى مسلمان، وارد بهشت مى شوند و شما در ميان مشركان، چون موىِ سپيد بر پوست گاو سياه، يا چون موى سياه بر پوست گاو سرخ هستيد».</span>

<span dir="rtl">294.</span> <span dir="rtl">صحيح مسلم عن عبد اللّه: خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَأَسنَدَ ظَهرَهُ إلى قُبَّةِ أدَمٍ</span> <ref><span dir="rtl">القُبَّة من الخِيام: بيتٌ صغير مستدير، وهو من بيوت العرب. والأَدَمُ: جمع الأَديم؛ وهو الجلد المدبوغ (اُنظر: النهاية: ج4 ص3 «قبب» و المصباح المنير: ص9 «أدم»). وفي مسند ابن حنبل ومسند أبييعلى: «قبّة حمراء».</span></ref><span dir="rtl">، فَقالَ: ألا لا يَدخُلُ الجَنَّةَ إلّا نَفسٌ مُسلِمَةٌ، اللّهُمَّ هَل بَلَّغتُ؟ اللّهُمَّ اشهَد، أتُحِبّونَ أنَّكُم رُبُعُ أهلِ الجَنَّةِ؟ فَقُلنا: نَعَم يا رَسولَ اللّهِ، فَقالَ: أتُحِبّونَ أن تَكونوا ثُلُثَ أهلِ الجَنَّةِ؟ قالوا: نَعَم يا رَسول اللّهِ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: إنّي لَأَرجو أن تَكونوا شَطرَ أهلِ الجَنَّةِ، ما أنتُم في سِواكم مِنَ الاُمَمِ إلّا كَالشَّعرَةِ السَّوداءِ فِي الثَّورِ الأَبيَضِ، أو كَالشَّعرَةِ البَيضاءِ في الثَّور الأَسوَدِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج1 ص201 ح378، مسند ابن حنبل: ج2 ص154 ح4251، صحيح ابن حبّان: ج16 ص497 ح7458، مسند أبي يعلى: ج5 ص171 ح5365، كنز العمّال: ج14 ص48 ح37903.</span></ref>

<span dir="rtl">294.</span> <span dir="rtl">صحيح مسلم ـ به نقل از عبد اللّه ـ: پيامبر خدا، پشتش را به سراپرده اى چرمين، تكيه داد و برايمان سخنرانى كرد و فرمود: «بدانيد كه به بهشتْ وارد نمى شوند، مگر جان هاى مسلمان. بار خدايا! آيا ابلاغ كردم؟ بار خدايا! گواه باش. آيا دوست داريد كه يكْ چهارمِ بهشتيان را شما تشكيل دهيد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتيم: آرى، اى پيامبر خدا!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آيا دوست داريد كه يكْ سومِ بهشتيان را شما تشكيل دهيد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند: آرى، اى پيامبر خدا!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «من اميدوارم كه شما نيمى از اهل بهشت را تشكيل دهيد. شما در ميان ديگر امّت ها، چونان موى سياه در بدن گاو سفيد، يا مانند موى سفيد در بدن گاو سياه هستيد».</span>

<span dir="rtl">295.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا أنَسُ، إنَّ نِصفَ الجَنَّةِ لِاُمَّتي، واُشارِكُ الاُمَمَ فِي النِّصفِ الباقي.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج5 ص365 ح8452 عن أنس.</span></ref>

<span dir="rtl">295.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى اَنَس! نيمى از بهشت، از آنِ امّت من است و در نيمه ديگر نيز با ساير امّت ها شريك هستم.</span>

<span dir="rtl">296.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: أرجو أن أكونَ أنا واُمَّتي نِصفَ أهلِ الجَنَّةِ، ثُمَّ اُقاسِمُ الأَنبِياءَ النِّصفَ الباقِيَ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند الشاميّين: ج1 ص294 ح513، تاريخ دمشق: ج58 ص21 ح12050 كلاهما عن جابر بن عبداللّه، مسند ابن حنبل: ج3 ص344 ح9091 عن أبي هريرة من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله.</span></ref>

<span dir="rtl">296.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اميد دارم كه من و امّتم، نيمى از بهشتيان باشيم. سپس، نيم ديگر را با [ساير] پيامبران، قسمت مى كنم.</span>

<span id="النوادر"></span>
== <span dir="rtl">12 / 4: النَّوادِرُ</span> ==

<span dir="rtl">12 / 4: گوناگون</span>

<span dir="rtl">297.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اُعطيتُ سَبعينَ ألفا مِن اُمَّتي يَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ، قُلوبُهُم عَلى قَلبِ رَجُلٍ واحِدٍ، وَاستَزَدتُ فَزادَني مَعَ كُلِّ واحِدٍ سَبعينَ ألفا.</span> <ref><span dir="rtl">نوادر الاُصول: ج1 ص193، مسند ابن حنبل: ج1 ص24 ح22 وليس فيه «من اُمّتي» وكلاهما عن أبيبكر، كنز العمّال: ج12 ص418 ح35461.</span></ref>

<span dir="rtl">297.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اين امتياز به من عطا شد كه هفتاد هزار نفر از امّتم، بدون حسابرسى وارد بهشت شوند كه دل هايشان يك دل است. من، بيشتر خواستم و [خداوند] بر هر نفر، هفتاد هزار نفر ديگر افزود.</span>

<span dir="rtl">298.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ مِن اُمَّتي مَن يَدخُلُ الجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِ أكثَرُ مِن مُضَرَ</span> <ref><span dir="rtl">مُضَرُ ـ بِضمّ الميم وفتح المُعجمة ـ: قبيلة منسوبة إلى مُضَرِ بن نِزال بن معد بن عدنان (مجمع البحرين: ج 3 ص1702 «مضر»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">سنن ابن ماجة: ج2 ص1446 ح4323، مسند ابن حنبل: ج8 ص392 ح22728، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص143 ح239 نحوه وكلّها عن الحارث بن اُقيش، كنز العمّال: ج12 ص76 ح34068؛ مجمع البيان: ج10 ص592، مسكّن الفؤاد: ص39، بحار الأنوار: ج8 ص34.</span></ref>

<span dir="rtl">298.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از امّت من، كسانى هستند كه با شفاعت هر يك از آنان، شمارى بيش از مُضَر</span> <ref><span dir="rtl">مُضَر، قبيله اى بسيار بزرگ است، منسوب به مُضَر بن نزال بن مَعد بن عدنان.</span></ref> <span dir="rtl">به بهشت مى روند.</span>

<span dir="rtl">299.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: وَعَدَني رَبِّي أن يُدخِلَ الجَنَّةَ مِن اُمَّتي سَبعينَ ألفا لا حِسابَ عَلَيهِم ولا عَذابَ، مَعَ كُلِّ ألفٍ سَبعونَ ألفا وثَلاثُ حَثَياتٍ</span> <ref><span dir="rtl">ثلاث حَثَيات: أي ثلاث غُرَفٍ بيديه، والحديث كناية عن المبالغة في الكثرة، وإلّا فلا كفّ ثَمَّ ولا حَثْيَ،جلّ اللّه عن ذلك وعزّ (النهاية: ج1 ص339 «حثا»).</span></ref> <span dir="rtl">مِن حَثَياتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص626 ح2437، سنن ابن ماجة: ج2 ص1433 ح4286، مسند ابن حنبل: ج8 ص306 ح22366، المعجم الكبير: ج8 ص110 ح7520 وفيها «حثيات ربّي» بدل «حثياته» وكلّها عن أبي اُمامة، صحيح ابن حبّان: ج16 ص232 ح7247 عن عتبة بن عبد السلمي، كنز العمّال: ج11 ص421 ح31977.</span></ref>

<span dir="rtl">299.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پروردگارم به من وعده داد كه هفتاد هزار تن از امّتم را بدون حسابرسى و عذابى به بهشت ببَرد و با هر هزار نفر، هفتاد هزار نفر و سه مشت با مُشت هاى خودش.</span> <ref><span dir="rtl">اين تعبير، براى مبالغه در فراوانى است؛ وگرنه خداوند، نه دستى دارد و نه كف دستى و نه مُشتى.</span></ref>

<span dir="rtl">300.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لَم يَبقَ نَبِيٌّ إلّا اُعطِيَ سُؤالَهُ</span> <ref><span dir="rtl">في كنز العمّال: «سُؤلَهُ».</span></ref><span dir="rtl">، وأخَّرتُ شَفاعَتي لِاُمَّتي.</span> <ref><span dir="rtl">السنن الكبرى: ج2 ص608 ح4266 عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج11 ص438 ح32059.</span></ref>

<span dir="rtl">300.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ پيامبرى نمانده، مگر آن كه خواسته اش به او داده شده است و من، شفاعتم را براى امّتم به تأخير انداخته ام.</span>

<span dir="rtl">301.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: ما أنزَلَ اللّهُ عَلَيَّ آيَةً أرجى مِن قَولِهِ: «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى»</span> <ref><span dir="rtl">الضُحى: 5.</span></ref><span dir="rtl">، قَد خَزَنَها لِاُمَّتي يَومَ القِيامَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج4 ص62 ح6195 عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال: ج1 ص594 ح2709.</span></ref>

<span dir="rtl">301.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، آيه اى اميدبخش تر از اين آيه بر من نازل نكرده است: «و به زودى، پروردگارت، به تو عطا خواهد داد، تا خرسند گردى». اين را، براى امّتم در روز قيامت اندوخته است.</span>

<span dir="rtl">302.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله ـ في فَضلِ صَومِ شَهرِ رَمَضانَ ـ: وأعطاكُم اللّهُ يَومَ سِتَّةَ عَشَرَ إذا خَرَجتُم مِنَ القَبرِ سِتّينَ حُلَّةً تَلبَسونَها، وناقَةً تَركَبونَها، وبَعَثَ اللّهُ لَكُم غَمامَةً تُظِلُّكُم مِن حَرِّ ذلِكَ اليَومِ... ويومَ خَمسَةٍ وعِشرينَ، بَنَى اللّهُ لَكُم تَحتَ العَرشِ ألفَ قُبَّةٍ خَضراءَ، عَلى رَأسِ كُلِّ قُبَّةٍ خَيمَةٌ مِن نورٍ، يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: يا اُمَّةَ أحمَدَ، أنَا رَبُّكُم، وأنتُم عَبيدي وإمائي، استَظِلّوا</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «يستظلّوا»، وما في المتن أثبتناه من المصادر الاُخرى.</span></ref> <span dir="rtl">بِظِلِّ عَرشي في هذِهِ القِبابِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «القبات»، وما في المتن أثبتناه من بحارالأنوار والمصادر الاُخرى.</span></ref><span dir="rtl">، وكُلوا وَاشرَبوا هَنيئا فَلا خَوفٌ عَلَيكُم ولا أنتُم تَحزَنونَ.</span>

<span dir="rtl">يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ، وعِزَّتي وجَلالي لَأَبعَثَنَّكُم إلَى الجَنَّةِ، يَتَعَجَّبُ مِنكُمُ الأَوَّلونَ وَالآخِرونَ، وَلَاُتَوِّجَنَّ كُلَّ واحِدٍ مِنكُم بِأَلفِ تاجٍ مِن نورٍ، ولَاُركِبَنَّ كُلَّ واحِدٍ مِنكُم عَلى ناقَةٍ خُلِقَت مِن نورٍ، زِمامُها</span> <ref><span dir="rtl">الزِّمام: المِقْوَدُ (الصحاح: ج5 ص1944 «زمم»).</span></ref> <span dir="rtl">مِن نورٍ، في ذلِكَ الزِّمامِ ألفُ حَلقَةٍ مِن ذَهَبٍ، وَفي كُلِّ حَلقَةٍ قائِمٌ عَلَيها مَلَكٌ مِنَ المَلائِكَةِ، بِيَدِ كُلِّ مَلَكٍ عَمودٌ مِن نورٍ، حَتّى يَدخُلَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ.</span> <ref><span dir="rtl">ثواب الأعمال: ص94 و95 ح12، فضائل الأشهر الثلاثة: ص83 و84 ح63، الأمالي للصدوق: ص105 ح79، روضة الواعظين: ص376 و 377 كلّها عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج7 ص237 ح9.</span></ref>

<span dir="rtl">302.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در فضيلت روزه ماه رمضان ـ: و در روز شانزدهم، خداوند [اين پاداش را] به شما عطا فرمود كه هر گاه از گور بيرون آييد، شصت جامه به شما مى دهد تا بپوشيد و ناقه اى كه بر آن بنشينيد و خداوند، ابرى برايتان مى فرستد كه از گرماى آن روز، در سايه آن درآييد... و در روز بيست و پنجم، خداوند در زير عرش خويش، هزار قبّه سبز براى شما مى سازد كه بر سرِ هر قبّه اى، خيمه اى از نور است. خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مى فرمايد: «اى امّت احمد! من، پروردگار شما هستم و شما، غلامان و كنيزان من هستيد. در سايه عرش من، در اين قبّه ها درآييد و بخوريد و بياشاميد و گوارايتان باد! نه بيمى بر شماست و نه اندوهى شما را خواهد گرفت. اى امّت محمّد! به عزّت و جلالم سوگند، شما را آن گونه به سوى بهشت خواهم فرستاد كه اوّلين و آخرينِ خلايق از شما به شگفت آيند. بر سرِ هر يك از شما، هزار تاج نور خواهم نهاد و هر كدامتان را بر ناقه اى خواهم نشانْد كه از نور، آفريده شده و مهارش از نور است و در آن مهار، هزار حلقه طلاست و بر هر حلقه اى، فرشته اى از فرشتگان، گماشته شده اند و در دستِ هر فرشته اى، عمودى از نور است و بدون حسابرسى به بهشت وارد مى شود.</span>

<span dir="rtl">303.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: طوبى لِاُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله... يَجوزونَ الصِّراطَ يَومَ القِيامَةِ كَالبَرقِ الخاطِفِ، وفي يَدِ دَردَيائيلَ</span> <ref><span dir="rtl">في مستدرك الوسائل: «دردائيل»، والظاهر أنّه الصواب.</span></ref> <span dir="rtl">لِواءٌ مِن نورٍ يَضرِبُ فِي السَّماءِ الدُّنيا، مَكتوبٌ عَلَيهِ: لا إلهَ إلَا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيكُم يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ، أبشِروا بِالنَّعيمِ الدّائِمِ، وجِوارِ الرَّحمنِ، وجِوارِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، وجِوارِ المَلائِكَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج96 ص344 ح7، مستدرك الوسائل: ج7 ص421 ح8584 كلاهما نقلاً عن كتاب النوادر للراوندي عن ابن عبّاس.</span></ref>

<span dir="rtl">303.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوشا امّت محمّد! در روز قيامت، چونان برق جهان بر صراط مى گذرند و در دست دَردَيائيل، درفشى از نور است كه در آسمان دنيا نصب مى كند و بر آن نوشته است: «معبودى جز خداى يگانه نيست. محمّد، فرستاده خداست. درود بر شما اى امّت محمّد! نويدتان باد به نعمت پاينده و همسايگى با خداى مهربان و همسايگى با محمّد صلى الله عليه و آله و همسايگىِ فرشتگان!».</span>

<span dir="rtl">304.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل عن أبي الدرداء: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: أنَا أوَّلُ مَن يُؤذَنُ لَهُ بِالسُّجودِ يَومَ القِيامَةِ، وأنَا أوَّلُ مَن يُؤذَنُ لَهُ أن يَرفَعَ رَأسَهُ، فَأَنظُرُ إلى بَينِ يَدَيَّ فَأَعرِفُ اُمَّتي مِن بَينِ الاُمَمِ، ومِن خَلفي مِثلُ ذلِكَ، وعَن يَميني مِثلُ ذلِكَ، وعَن شِمالي مِثلُ ذلِكَ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ رَجُلٌ: يا رَسولَ اللّهِ، كَيفَ تَعرِفُ اُمَّتَكَ مِن بَينِ الاُمَمِ فيما بَينَ نوحٍ إلى اُمَّتِكَ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: هُم غُرٌّ مُحَجَّلونَ</span> <ref><span dir="rtl">غُرٌّ مُحجَّلُون: أي بيض مواضع الوضوء من الأيدي والوجه والأقدام، استعار أثر الوضوء في الوجه واليدين والرجلين للإنسان من البياض الذي يكون في وجه الفرس ويديه ورجليه (النهاية: ج1ص346 «حجل»).</span></ref> <span dir="rtl">مِن أثَرِ الوُضوءِ، لَيسَ أحَدٌ كَذلِكَ غَيرُهُم، وأعرِفُهُم أنَّهُم يُؤتَونَ كُتُبَهُم بِأَيمانِهِم، وأعرِفُهُم يَسعى بَينَ أيديهِم ذُرِّيَّتُهُم.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج8 ص172 ح21796 وص 173 ح21799 نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص520 ح3784، تفسير ابن كثير: ج8 ص41 وص 197 كلّها عن أبي ذرّ، كنز العمّال: ج12 ص174 ح34538.</span></ref>

<span dir="rtl">304.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو درداء ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «من، نخستين كسى هستم كه در روز قيامت به او اجازه سجده كردن [در پيشگاه خدا] داده مى شود. من، نخستين كسى هستم كه به او اجازه داده مى شود سرش را از سجده بردارد. پس به مقابل خود مى نگرم و امّتم را در ميان امّت ها مى شناسم، و همچنين، از پشتِ سرم و از سمت راستم و از سمت چپم».</span>

<span dir="rtl">مردى گفت: اى پيامبر خدا! چگونه امّتت را در ميان امّت ها، از نوح تا امّت خودت، مى شناسى؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آنان، بر اثر وضو، دست و پا و چهره هايى سپيد دارند. جز آنان، كسى چنين نيست. همچنين، آنان را از اين جهت مى شناسم كه كارنامه هايشان به دستِ راست آنان داده مى شود. نيز به اين نشان مى شناسم كه ذُرّيه آنان، پيشاپيششان مى دوند».</span>

<span id="الفصل-الثالث-عشر-أصناف-الامة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثّالث عشر: أصناف الاُمّة</span> =

<span dir="rtl">فصل سيزدهم: گروه هاى امّت</span>

<span id="هم-ثلاثة-أصناف"></span>
== <span dir="rtl">13 / 1: هُم ثَلاثَةُ أصنافٍ</span> ==

<span dir="rtl">13 / 1: امّت، سه گروه اند</span>

<span dir="rtl">305.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اُمَّتي عَلى ثَلاثَةِ أصنافٍ: صِنفٌ يُشَبَّهونَ بِالأَنبِياءِ، وصِنفٌ يُشَبَّهونَ بِالمَلائِكَةِ، وصِنفٌ يُشَبَّهونَ بِالبَهائِمِ.</span>

<span dir="rtl">فَأَمَّا الَّذينَ يُشَبَّهونَ بِالأَنبِياءِ، فَهِمَّتُهُمُ الصَّلاةُ وَالزَّكاةُ. وأَمَّا الَّذينَ يُشَبَّهونَ بِالمَلائِكَةِ، فَهِمَّتُهُمُ التَّسبيحُ وَالتَّهليلُ وَالتَّكبيرُ. وأَمَّا الَّذينَ يُشَبَّهونَ بِالبَهائِمِ، فَهِمَّتُهُمُ الأَكلُ وَالشُّربُ وَالنَّومُ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص270 ح733، المواعظ العدديّة: ص151 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">305.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، بر سه دسته اند: دسته اى مانند پيامبران اند؛ دسته اى مانند فرشتگان اند؛ و دسته اى مانند چارپايان اند.</span>

<span dir="rtl">آنان كه مانند پيامبران اند، همّ و غمّشان، نماز و زكات است. آنان كه مانند فرشتگان اند، همّ و غمّشان، ياد كردن خدا به پاكى و يكتايى و بزرگى (تسبيح و تهليل و تكبير) است. آنان كه مانند چارپايان اند، همّ و غمّشان، خوردن و آشاميدن و خوابيدن است.</span>

<span dir="rtl">306.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: تَكونُ اُمَّتي فِي الدُّنيا ثَلاثَةَ أطباقٍ: أمَّا الطَّبَقُ الأَوَّلُ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «الاُولى»، والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref><span dir="rtl">: فَلا يُحِبّونَ جَمعَ المالِ وَادِّخارَهُ، ولا يَسعَونَ فِي اقتِنائِهِ وَاحتِكارِهِ، وإِنَّما رِضاهُم مِنَ الدُّنيا سَدُّ جَوعَةٍ وسَترُ عَورَةٍ، وغِناهُم مِنها ما بَلَغَ بِهِمُ الآخِرَةَ، فَاُولئِكَ هُمُ الآمِنونَ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنونَ.</span>

<span dir="rtl">وأمَّا الطَّبَقُ الثّاني: فَإِنَّهُم يُحِبّونَ جَمعَ المالِ مِن أطيَبِ وُجوهِهِ وأَحسَنِ سُبُلِهِ. يَصِلونَ بِهِ أرحامَهُم، ويَبَرّونَ بِهِ إخوانَهُم، ويُواسونَ بِهِ فُقَراءَهُم، ولَعَضُّ أحَدِهِم عَلَى الرَّصفِ</span> <ref><span dir="rtl">في بحار الأنوار: «الرضف» بدل «الرصف» وكلاهما وارد وإن كان الأصحّ بالضاد المعجمة؛ قال ابن الأثير: الرَّصْفُ: الحجارَةُ التي يرصف بعضها إلى بعض في مسيل فيجتمع فيها ماء المطر. وقال: الرَّضُفُ: الحجارة المُحماة على النار (النهاية: ج2 ص228 «رصف» و ص231 «رضف»).</span></ref> <span dir="rtl">أيسَرُ عَلَيهِ مِن أن يَكتَسِبَ دِرهَما مِن غَيرِ حِلِّهِ، أو يَمنَعَهُ مِن حَقِّهِ، أو يَكونَ لَهُ خازِنا إلى يَومِ مَوتِهِ، فَاُولئِكَ الَّذينَ إن نوقِشوا عُذِّبوا، وإن عُفِيَ عَنهُم سَلِموا.</span>

<span dir="rtl">وأَمَّا الطَّبَقُ الثّالِثُ: فَإِنَّهُم يُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِمّا حَلَّ وحَرُمَ، ومَنعَهُ مِمّا افتُرِضَ ووَجَبَ، إن [أنفَقوهُ]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">أنفَقوا إسرافا وبِدارا</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «وبدرا»، والتصويب من بحار الأنوار. و«بِدارا»: أي مُسارَعَةً (مفردات ألفاظ القرآن: ص110 «بدر»).</span></ref><span dir="rtl">، وإن أمسَكوهُ [أمسَكوا]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحارالأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">بُخلاً وَاحتِكارا، اُولئِكَ الَّذينَ مَلَكَتِ الدُّنيا زِمامَ قُلوبِهِم، حَتّى أورَدَتهُمُ النّارَ بِذُنوبِهِم.</span> <ref><span dir="rtl">عدّة الداعي: ص92 عن عبد اللّه بن عمر، بحار الأنوار: ج103 ص23 ح26.</span></ref>

<span dir="rtl">306.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من در دنيا، سه طبقه اند: طبقه نخست، گِردآورى مال و ثروت اندوزى را دوست ندارند و در به دست آوردن و اندوختن آن نمى كوشند؛ بلكه از دنيا به رفعِ گرسنگى و پوشاندن برهنگى خود، قانع اند و آن اندازه از دنيا به دست مى آورند كه آنان را به آخرت برسانَد. اينان، همان آسودگان اند كه نه بيمى مى يابند و نه اندوهى.</span>

<span dir="rtl">طبقه دوم، دوست دارند كه دارايى را از پاك ترين شكل و بهترين راه آن، گِرد آورند تا با آن، به خويشاوندانشان رسيدگى كنند، به برادرانشان نيكى نمايند و به نيازمندان، كمك برسانند. براى هر كدام از اينان، به دندان گَزيدن سنگِ سخت، آسان تر از آن است كه درهمى از راه غير حلال به دست آورد، يا حق آن را نپردازد، يا تا زمان مرگش خزانه دار (اندوزنده) آن باشد. اينان، كسانى اند كه اگر در حسابرسىِ آنها سختگيرى شود، عذاب مى شوند و اگر بخشوده شوند، به سلامت مى مانند.</span>

<span dir="rtl">طبقه سوم، اينان، گِردآورى مال را از حلال و حرام، دوست دارند و دوست ندارند حقوقى را كه بر آن فرض و واجب گشته است، بپردازند. اگر خرج كنند، با اسراف و بى محابا خرج مى كنند و اگر خرجش نكنند، بخل مى ورزند و مى اندوزند. اينان، كسانى اند كه دنيا، مهارِ دل هايشان را در اختيار گرفته است و آنان را به سبب گناهانشان، به آتش مى كشانَد.</span>

<span id="خيار-الامة"></span>
== <span dir="rtl">13 / 2: خِيارُ الاُمَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">13 / 2: بهترين هاى امّت</span>

<span id="أ-ـ-العلماء"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ العُلَماءُ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ عالمان</span>

<span dir="rtl">307.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُ اُمَّتي عُلَماؤُها، وخِيارُ عُلَمائِها رُحَماؤُها.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ بغداد: ج1 ص238 الرقم 54، حلية الأولياء: ج8 ص188 الرقم 407 وفيه «خيارها» بدل «رحماؤها»، تاريخ دمشق: ج56 ص118 ح11794 كلّها عن أبي هريرة، مسند الشهاب: ج2 ص242 ح1276 عن ابن عمر وفيه «حلماؤها» بدل «رحماؤها»، كنز العمّال: ج10 ص152 ح28778.</span></ref>

<span dir="rtl">307.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين هاى امّتِ من، عالمان آن اند و بهترين عالمانش، مهربانان آن.</span>

<span id="ب-ـ-الأوساط"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ الأَوساطُ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ ميانه روها</span>

<span dir="rtl">308.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رُحَماءُ اُمَّتي أوساطُها</span> <ref><span dir="rtl">يقال: هو أوسَطُ قومه: أي خيارهم. [أو] من أشرفهم وأحسبهم (النهاية: ج5 ص184 «وسط»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج2 ص273 ح3268 عن عبد اللّه بن عمرو، كنز العمّال: ج3 ص28 ح5293.</span></ref>

<span dir="rtl">308.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مهربانان امّتِ من، ميانه روهاى آن اند.</span>

<span dir="rtl">309.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: خَيرُ هذِهِ الاُمَّةِ النَّمَطُ</span> <ref><span dir="rtl">النَّمَطُ: الجماعة من الناس أمرهم واحد (النهاية: ج5 ص119 «نمط»).</span></ref> <span dir="rtl">الأَوسَطُ، يَرجِعُ إلَيهِمُ الغالي، ويَلحَقُ بِهِمُ التّالي</span> <ref><span dir="rtl">يرجع إليهم الغالي ويلحق بهم التالي: فالغالي من يقول في أهل البيت عليهم السلام ما لا يقولون في أنفسهم؛ كمن يدّعي فيهم النبوّة والإلهيّة، والتالي: المرتاد يريد الخير ليبلغه (مجمع البحرين: ج2 ص1332«غلا»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">عيون الأخبار لابن قتيبة: ج1 ص326 عن النعمان بن سعد، المصنّف لابن أبي شيبة: ج8 ص155 ح4عن زبيد وفيه «خير الناس هذا» بدل «خير هذه الاُمّة» وراجع: الكافي: ج1 ص101 ح3 وتفسير العيّاشي: ج1 ص63 ح111.</span></ref>

<span dir="rtl">309.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بهترين هاى اين امّت، گروه هاى ميانه روند كه تندروان، به سوى آنان بازمى گردند و واپس ماندگان، به ايشان مى پيوندند.</span>

<span dir="rtl">310.</span> <span dir="rtl">تاريخ اليعقوبي: قَدِمَ عَلَيهِ [عَلى عَلِيٍّ عليه السلام] قَومٌ مِن أهلِ الغَربِ، فَقال لَهُم: أفيكُم مَن قَد شَهَرَ</span> <ref><span dir="rtl">الشُّهرَة: ظهور الشيء في شُنعةٍ حتّى يَشهَره الناس (النهاية: ج2 ص515 «شهر»).</span></ref> <span dir="rtl">نَفسَهُ حَتّى لا يُعرَفُ إلّا بِهِ؟ فَقالوا: نَعَم!</span>

<span dir="rtl">قالَ: وفيكُم قَومٌ بَينَ ذلِكَ يَتَصَوَّنونَ</span> <ref><span dir="rtl">في طبعة النجف: «يصيبون» بدل «يتصوّنون».</span></ref> <span dir="rtl">مِنَ السَّيِّئاتِ ويَعمَلونَ الحَسَناتِ؟ قالوا: نَعَم!</span>

<span dir="rtl">قالَ: اُولئِكَ خَيرُ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، اُولئِكَ النِّمرِقَةُ</span> <ref><span dir="rtl">نَمَارِقُ: وسائد واحدتها نمرقة بكسر النون وفتحها، وفي الحديث: «نحن النمرقة الوسطى»؛ له ولأهل بيته، باعتبار كونهم أئمّة العدل، يستند الخلق إليهم في تدبير معاشهم (مجمع البحرين: ج3 ص1835 «نمرق»).</span></ref> <span dir="rtl">الوُسطى؛ بِهِم يَرجِعُ الغالي، وبِهِم يَلحَقُ المُقَصِّرُ.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ اليعقوبي: ج2 ص210.</span></ref>

<span dir="rtl">310.</span> <span dir="rtl">تاريخ اليعقوبى: گروهى از اهالى غرب، نزد على عليه السلام آمدند. به ايشان فرمود: «آيا در ميان شما، كسى هست كه خودش را شُهره كرده باشد، به طورى كه جز به آن، شناخته نشود؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند: آرى.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آيا در ميان شما گروهى بينابين هستند كه از بدى ها و گناهان، خوددارى كنند و به كارهاى نيك، اقدام نمايند؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند: آرى.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اينان، بهترين افراد امّت محمّد صلى الله عليه و آله هستند. اينان، تكيه گاه ميانه اند. تندروها، به سوى آنان بر مى گردند و كُنْدروها، به آنان مى پيوندند».</span>

<span id="ج-ـ-السمحاء"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ السُّمَحاءُ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ گشاده دستان</span>

<span dir="rtl">311.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: خِيارُكُم سُمَحاؤُكُم، وشِرارُكُم بُخَلاؤُكُم.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص41 ح15، الأمالي للمفيد: ص291 ح9، الخصال: ص96 ح42، الأمالي للطوسي: ص68 ح98 كلّها عن جميل بن درّاج، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص61 ح1707، بحار الأنوار: ج71 ص350 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">311.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: بهترين افراد شما، گشاده دستانِ شمايند و بدترين افراد شما، بخيلانتان اند.</span>

<span id="د-ـ-حملة-القرآن"></span>
=== <span dir="rtl">د ـ حَمَلَةُ القُرآنِ</span> ===

<span dir="rtl">د ـ حاملان قرآن</span>

<span dir="rtl">312.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أشرافُ اُمَّتي حَمَلَةُ القُرآنِ، وأصحابُ اللَّيلِ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص399 ح5855، الخصال: ص7 ح21، بحار الأنوار: ج87 ص138 ح6؛ المعجم الكبير: ج12 ص97 ح12662 وليس فيه «وأصحاب الليل»، شعب الإيمان: ج2 ص556 ح2703، تاريخ بغداد: ج8 ص80 الرقم 4166 كلّها عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج1 ص510 ح2259.</span></ref>

<span dir="rtl">312.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شريفان امّت من، حاملان قرآن و شب خيزان اند.</span>

<span id="ه-ـ-الدعاة-إلى-الله-عز-و-جل"></span>
=== <span dir="rtl">ه ـ الدُّعاةُ إلَى اللّهِ عز و جل</span> ===

<span dir="rtl">ه ـ دعوتگران به خدا</span>

<span dir="rtl">313.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُ اُمَّتي مَن دَعا إلَى اللّهِ تَعالى، وحَبَّبَ عِبادَهُ إلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الجامع الصغير: ج1 ص615 ح3979، كنز العمّال: ج10 ص152 ح28779 كلاهما نقلاً عن ابن النجّار عن أبي هريرة.</span></ref>

<span dir="rtl">313.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين فرد امّت من، كسى است كه به خداوند متعال، دعوت كند و بندگانش را محبوب او گردانَد.</span>

<span id="و-ـ-أحاسنهم-أخلاقا"></span>
=== <span dir="rtl">و ـ أحاسِنُهُم أخلاقا</span> ===

<span dir="rtl">و ـ نيك خوترين ها</span>

<span dir="rtl">314.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُ اُمَّتي أحاسِنُهُم أخلاقا.</span> <ref><span dir="rtl">الأدب المفرد: ص378 ح1308، السنن الكبرى: ج10 ص326 ح20800 نحوه، الفردوس: ج2 ص369 ح3646 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج3 ص561 ح7910.</span></ref>

<span dir="rtl">314.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين كسانِ امّت من، آنان اند كه اخلاقشان نيكوتر است.</span>

<span dir="rtl">315.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل عن أبي هريرة</span>:<span dir="rtl">قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: اُنَبِّئُكُم بِخِيارِكُم؟ قالوا: بَلى يا رَسولَ اللّهِ. قالَ: خِيارُكُم أطوَلُكُم أعمارا، وَأَحسَنُكُم أخلاقا.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج3 ص368 ح9246، صحيح ابن حبّان: ج2 ص234 ح484، السنن الكبرى: ج3ص 520 ح6528 وفيه «ألا اُخبركم» بدل «اُنبّئكم» و«أعمالاً» بدل «أخلاقا»، موارد الظمآن: ص474 ح1919، كنز العمّال: ج3 ص8 ح5167.</span></ref>

<span dir="rtl">315.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل ـ به نقل از اَبو هُرَيره ـ: پيامبر خدا فرمود: «شما را از بهترين هايتان خبر دهم؟».</span>

<span id="ز-ـ-أزهدهم-في-الدنيا-وأرغبهم-في-الآخرة"></span>
=== <span dir="rtl">ز ـ أزهَدُهُم فِي الدُّنيا وأَرغَبُهُم فِي الآخِرَةِ</span> ===

<span dir="rtl">ز ـ بى اعتناترينِ آنان به دنيا و راغب ترينشان به آخرت</span>

<span dir="rtl">316.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خَيرُ اُمَّتي أزهَدُهُم فِي الدُّنيا، وأَرغَبُهُم فِي الآخِرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج2 ص123.</span></ref>

<span dir="rtl">316.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين فرد امّت من، كسى است كه به دنيا، بى رغبت تر و به آخرت، راغب تر باشد.</span>

<span id="ح-ـ-المستبشرون-عند-الإحسان"></span>
=== <span dir="rtl">ح ـ المُستَبشِرونَ عِندَ الإِحسانِ</span> ===

<span dir="rtl">ح ـ شاد شوندگان به هنگام نيكى كردن</span>

<span dir="rtl">317.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُ اُمَّتي مَن شَهِدَ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ، والَّذينَ إذا أحسَنُوا استَبشَروا، وإذا أساؤُوا استَغفَروا.</span> <ref><span dir="rtl">المصنّف لعبد الرزّاق: ج2 ص566 ح4481، حلية الأولياء: ج6 ص120 الرقم 359 كلاهما عن عروة بن رويم، كنز العمّال: ج16 ص110 ح44083.</span></ref>

<span dir="rtl">317.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين فرد امّت من، كسى است كه گواهى مى دهد معبودى جز خداى يكتا نيست و شريكى ندارد، و محمّد، بنده و فرستاده اوست و آنان كه هر گاه كار نيك انجام دهند، شادمان مى شوند و هر گاه بد انجام دهند، آمرزش مى طلبند.</span>

<span dir="rtl">318.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: خِيارُ اُمَّتِيَ الَّذين إذا سافَروا أفطَروا وقَصَّروا، وإذا أحسَنُوا استَبشَروا، وإذا أساؤُوا استَغفَروا.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص127 ح4، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص141 ح1978 كلاهما عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عليه السلام، الخصال: ص317 ح99، الأمالي للصدوق: ص60 ح18 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج69 ص305 ح26؛ المعجم الأوسط: ج6 ص334 ح6558 عن جابر، كنز العمّال: ج1 ص478 ح2086.</span></ref>

<span dir="rtl">318.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين هاى امّت من، كسانى اند كه هر گاه سفر كنند، روزه نگيرند و [نمازشان را] شكسته بخوانند و هر گاه نيكى كنند، شادمان شوند و هر گاه بدى (گناه) كنند، آمرزش بطلبند.</span>

<span id="ط-ـ-من-يرجى-خيره-ويؤمن-شره"></span>
=== <span dir="rtl">ط ـ مَن يُرجى خَيرُهُ ويُؤمَنُ شَرُّهُ</span> ===

<span dir="rtl">ط ـ كسى كه خيررسان و بى آزار است</span>

<span dir="rtl">319.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خَيرُكُم مَن يُرجى خَيرُهُ ويُؤمَنُ شَرُّهُ، وشَرُّكُم مَن لا يُرجى خَيرُهُ ولا يُؤمَنُ شَرُّهُ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص528 ح2263، مسند ابن حنبل: ج3 ص298 ح8820، صحيح ابن حبّان: ج2 ص285 ح527 كلّها عن أبي هريرة، الأدب المفرد: ص59 ح159 عن أبي الدرداء، المصنّف لابن أبي شيبة: ج8 ص144 ح129 عن سعيد المقبري، كنز العمّال: ج15 ص770 ح43025.</span></ref>

<span dir="rtl">319.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترينِ شما، كسى است كه به خيرش اميد رود و از شرّش ايمنى باشد. بدترينِ شما، كسى است كه به خيرش اميد نرود و از شرّش ايمنى نباشد.</span>

<span id="ي-ـ-من-يستبشر-جهرا-ويبكي-سرا"></span>
=== <span dir="rtl">ي ـ مَن يَستَبشِرُ جَهرا ويَبكي سِرّا</span> ===

<span dir="rtl">ى ـ كسى كه در آشكار، شاد و در نهان، گريان است</span>

<span dir="rtl">320.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خَيرُ اُمَّتي ـ فيما نَبَّأَنِيَ المَلَأُ الأَعلى ـ قَومٌ يَستَبشِرونَ جَهرا مِن سَعَةِ رَحمَةِ رَبِّهِم، ويَبكونَ سِرّا مِن أليمِ عُقوبَتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج2 ص123؛ المستدرك على الصحيحين: ج3 ص19 ح4294 عن عياض بن سليمان نحوه، كنز العمّال: ج1 ص162 ح815.</span></ref>

<span dir="rtl">320.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين افراد امّت من ـ آن گونه كه فرشتگان مقرّب به من خبر داده اند ـ، مردمانى اند كه در آشكار، از گستردگى رحمت پروردگارشان شادند و در نهان، از [بيم] كيفر دردناك او مى گِريند.</span>

<span id="ك-ـ-من-يذكر-الله-عز-و-جل-رؤيته"></span>
=== <span dir="rtl">ك ـ مَن يُذَكِّرُ اللّهَ عزّ و جلّ رُؤيَتُهُ</span> ===

<span dir="rtl">ک ـ كسى كه ديدن او، انسان را به ياد خدا مى اندازد</span>

<span dir="rtl">321.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُكُمُ الَّذينَ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ تَعالى.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج10 ص443 ح27672، سنن ابن ماجة: ج2 ص1379 ح4119، الأدب المفرد: ص103 ح323، المعجم الكبير: ج24 ص167 ح423، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص457 ح1580 كلّها عن أسماء بنت يزيد الأنصاريّة، كنز العمّال: ج1 ص419 ح1788.</span></ref>

<span dir="rtl">321.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترينِ شما، كسانى اند كه هر گاه ديده شوند، خداوند متعال، ياد شود.</span>

<span dir="rtl">322.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: ألا أدُلُّكُم عَلى خِيارِ هذِهِ الاُمَّةِ؛ الَّذينَ إذا رآهُمُ النّاسُ ذَكَرُوا اللّهَ، وَإذا ذُكِرَ اللّهُ عِندَهُم أعانوا عَلى ذِكرِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج1 ص440 ح1900 نقلاً عن ابن شاهين عن ابن عبّاس.</span></ref>

<span dir="rtl">322.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آيا شما را به بهترين افراد اين امّت، راه نمايى نكنم؟ كسانى كه هر گاه مردم، آنان را ببينند، خدا را ياد كنند و هر گاه خدا نزد آنان ياد شود، بر يادِ او كمك كنند.</span>

<span dir="rtl">323.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ خِيارَكُمُ الَّذينَ إذا نُظِرَ إلَيهِم ذُكِرَ اللّهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص225 ح12 عن أبي الحسن الأصبهاني عن الإمام الصادق عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص194 ح516، بحار الأنوار: ج75 ص81 ح29.</span></ref>

<span dir="rtl">323.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بهترينِ شما، كسانى اند كه [ديگران] هر گاه به آنان مى نگرند، به ياد خدا مى افتند.</span>

<span id="ل-ـ-من-إذا-غضب-رجع"></span>
=== <span dir="rtl">ل ـ مَن إذا غَضِبَ رَجَعَ</span> ===

<span dir="rtl">ل ـ كسى كه هر گاه خشمگين شود، خويشتندارى مى كند</span>

<span dir="rtl">324.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُ اُمَّتي أحِدّاؤُهُم</span> <ref><span dir="rtl">قال ابن الأثير: الحِدَّةُ: المضاء في الدِّين والصلابة والقصد في الخير، ومنه الحديث: «خيار اُمّتيأحدّاؤها» (النهاية: ج1 ص353 «حدد»).</span></ref><span dir="rtl">، الَّذينَ إذا غَضِبوا رَجَعوا.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج6 ص60 ح5793، مسند الشهاب: ج2 ص243 ح1277 و 1278 كلّها عن قنبر عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال: ج3 ص127 ح5805.</span></ref>

<span dir="rtl">324.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين افراد امّت من، تندمزاجانى هستند كه هر گاه خشمگين شوند، خويشتندارى مى ورزند.</span>

<span id="م-ـ-القانع"></span>
=== <span dir="rtl">م ـ القانِعُ</span> ===

<span dir="rtl">م ـ قانع</span>

<span dir="rtl">325.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُ المُؤمِنينَ القانِعُ، وشِرارُهُمُ الطّامِعُ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند الشهاب: ج2 ص241 ح1274 و 1275، الفردوس: ج2 ص177 ح2885،كنز العمّال: ج3 ص391 ح7095 نقلاً عن القضاعي وكلّها عن أبي هريرة.</span></ref>

<span dir="rtl">325.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترينِ مؤمنان، شخص قانع است و بدترينشان، شخصِ آزمند.</span>

<span id="ن-ـ-العفيف"></span>
=== <span dir="rtl">ن ـ العَفيفُ</span> ===

<span dir="rtl">ن ـ پاك دامن</span>

<span dir="rtl">326.</span> <span dir="rtl">الفردوس عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُ اُمَّتِيَ الَّذينَ يَعِفّونَ إذا آتاهُمُ اللّهُ عز و جلمِنَ البَلاءِ شَيئا. [قالوا: وأَيُّ البَلاءِ؟ قالَ: ]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من كنز العمّال.</span></ref> <span dir="rtl">العِشقُ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج2 ص174 ح2867، كنز العمّال: ج3 ص373 ح7001.</span></ref>

<span dir="rtl">326.</span> <span dir="rtl">الفردوس ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا فرمود: «بهترين هاى امّت من، كسانى هستند كه هر گاه خداوند عز و جل به چيزى از بلا گرفتارشان سازد، پاك دامنى مى ورزند».</span>

<span dir="rtl">گفتند: كدام بلا؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «عشق».</span>

<span id="س-ـ-المتأهلون"></span>
=== <span dir="rtl">س ـ المُتأهِّلونُ</span> ===

<span dir="rtl">س ـ متأهّل</span>

<span dir="rtl">327.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُ اُمَّتِيَ المُتَأَهِّلونَ، وشِرارُ اُمَّتِيَ العُزّابُ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص273 ح748، بحار الأنوار: ج103 ص221 ح32.</span></ref>

<span dir="rtl">327.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين افراد امّتم، متأهّلان اند و بدترين افراد امّتم، عَزَب ها.</span>

<span id="ع-ـ-الذين-يعملون-بالرخص"></span>
=== <span dir="rtl">ع ـ الَّذينَ يَعمَلونَ بِالرُّخَصِ</span> ===

<span dir="rtl">ع ـ كسانى كه به رُخصت ها عمل مى كنند</span>

<span dir="rtl">328.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أفضَلُ اُمَّتِيَ الَّذينَ يَعمَلونَ بِالرُّخَصِ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج1 ص358 ح1443، كنز العمّال: ج3 ص34 ح5340 نقلاً عن ابن لال وكلاهما عن عمر بن الخطّاب.</span></ref>

<span dir="rtl">328.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برترين افراد امّتم، كسانى هستند كه به رخصت ها عمل مى كنند.</span> <ref><span dir="rtl">به رخصت ها عمل كنند: حلال هاى خدا و نعمت هاى خدا را بر خود، حرام نكنند و از آنچه خدا در دنيا نصيبشان ساخته، بهره ببرند.</span></ref>

<span id="جوامع-صفات-خيار-الامة"></span>
== <span dir="rtl">13 / 3: جَوامِعُ صِفاتِ خِيارِ الاُمَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">13 / 3: مجموعه صفاتِ بهترين هاى امّت</span>

<span dir="rtl">329.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خَيرُ اُمَّتي مَن هَدَمَ شَبابَهُ في طاعَةِ اللّهِ، وفَطَمَ نَفسَهُ عَن لَذّاتِ الدُّنيا، وتَوَلَّهَ</span> <ref><span dir="rtl">الوَلَهُ: ذهاب العقل والتحيّر من شدّة الوجد (الصحاح: ج6 ص2256 «وله»).</span></ref> <span dir="rtl">بِالآخِرَةِ، إنَّ جَزاءَهُ عَلَى اللّهِ أعلى مَراتِبِ الجَنَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج2 ص123.</span></ref>

<span dir="rtl">329.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترينِ امّت من، كسى است كه جوانى اش را در طاعت خدا سپرى كند، [طفل] نفس خويش را از [شير] لذّت هاى دنيا، باز گيرد و شيداى آخرت باشد. پاداش چنين كسى در نزد خدا، بالاترين مراتبِ بهشت است.</span>

<span dir="rtl">330.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: خَيرُ اُمَّتِيَ الَّذينَ لَم يُوَسَّع عَلَيهِم حَتّى يَبطَروا</span> <ref><span dir="rtl">البَطَرُ: الطغيان عند النعمة وطول الغنى (النهاية: ج1 ص135 «بطر»).</span></ref><span dir="rtl">، ولَم يُضَيَّق عَلَيهِم حَتّى يَسأَلوا.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج2 ص123؛ اُسد الغابة: ج1 ص522 الرقم 712، الإصابة: ج1 ص576 الرقم 1119 كلاهما عن ابن الجذع عن أبيه وفيهما «لم يعطوا» بدل «لم يوسّع عليهم» و «لم يقتّر» بدل «لم يضيّق»، التاريخ الكبير: ج8 ص433 الرقم 3608 نحوه وفيه «أكثر» بدل «خير»، كنز العمّال: ج3 ص390 ح7088.</span></ref>

<span dir="rtl">330.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين هاى امّتم، كسانى اند كه نه چندان در گشايش قرار داده شده اند كه سرمست شوند و نه چندان در تنگى نهاده شده اند كه دست نياز، دراز كنند.</span>

<span dir="rtl">331.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: خَيرُ اُمَّتي مَن إذا سُفِهَ عَلَيهِمُ احتَمَلوا، وإذا جُنِيَ عَلَيهِم غَفَروا، وإذا اُوذوا صَبَروا.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج2 ص123.</span></ref>

<span dir="rtl">331.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين هاى امّت من، آنان اند كه هر گاه به ايشان گستاخى شود، بردبارى ورزند و هر گاه به آنان جنايتى شود، ببخشند و هر گاه آزار و اذيت شوند، شكيبايى كنند.</span>

<span dir="rtl">332.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين عن عياض بن سليمان: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: خِيارُ اُمَّتي ـ فيما أنبَأَنِيَ المَلَأُ الأَعلى ـ قَومٌ يَضحَكونَ جَهرا في سَعَةِ رَحمَةِ رَبِّهِم عز و جل، ويَبكونَ سِرّا مِن خَوفِ شِدَّةِ عَذابِ رَبِّهِم عز و جل، ويَذكُرونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَالعَشِيِّ فِي البُيوتِ الطَّيِّبَةِ المَساجِدِ، ويَدعونَهُ بِأَلسِنَتِهِم رَغَبا ورَهَبا، ويَسأَلونَهُ بِأَيديهِم خَفضا ورَفعا، ويُقبِلونَ بِقُلوبِهِم عَودا وبَدءَا، فَمَؤونَتُهُم عَلَى النّاسِ خَفيفَةٌ، وعَلى أنفُسِهِم ثَقيلَةٌ، يَدِبّونَ فِي الأَرضِ حُفاةً عَلى أقدامِهِم كَدَبيبِ النَّملِ، بِلا مَرَحٍ ولا بَذَخٍ، يَمشونَ بِالسَّكينَةِ، ويَتَقَرَّبونَ بِالوَسيلَةِ، ويَقرَؤونَ القُرآنَ، ويُقَرِّبونَ القُربانَ، ويَلبَسونَ الخُلقانَ.</span> <ref><span dir="rtl">ثوبٌ خَلَقٌ، أي بالٍ، والجمع خُلقانٌ (الصحاح: ج4 ص1472 «خلق»).</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">عَلَيهِم مِنَ اللّهِ تَعالى شُهودٌ حاضِرَةٌ، وعَينٌ حافِظَةٌ، يَتَوَسَّمونَ</span> <ref><span dir="rtl">تَوَسَّمَ الشيءَ: تَفَرَّسَهُ (القاموس المحيط: ج4 ص186 «وسم»).</span></ref> <span dir="rtl">العِبادَ، ويَتَفَكَّرونَ فِي البِلادِ، أرواحُهُم فِي الدُّنيا وقُلوبُهُم فِي الآخِرَةِ، لَيسَ لَهُم هَمٌّ إلّا أمامَهُم، أعَدُّوا الجِهازَ لِقُبورِهِم، وَالجَوازَ لِسَبيلِهِم، وَالاِستِعدادَ لِمَقامِهِم.</span>

<span dir="rtl">ثُمَّ تَلا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِى وَ خَافَ وَعِيدِ»</span> <ref><span dir="rtl">إبراهيم: 14.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج3 ص19 ح4294، شعب الإيمان: ج1 ص478 ح765، اُسد الغابة: ج4 ص313 الرقم 4154 وليس فيه ذيله من «ويقرؤون القرآن»، حلية الأولياء: ج1 ص16 عن عيّاض بن غنم نحوه، كنز العمّال: ج1 ص162 ح815.</span></ref>

<span dir="rtl">332.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از عياض بن سليمان ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بهترين هاى امّتم ـ آن طور كه فرشتگان مقرّب به من خبر داده اند ـ، مردمانى اند كه در آشكار، از فراگيرى رحمت پروردگارشان [نسبت به خود] خندان اند و در نهان، از ترسِ سختى عذاب پروردگارشان مى گِريند. هر بام و شام، در خانه هاى پاك، يعنى مسجدها، پروردگارشان را ياد مى كنند و با زبان هايشان، از سرِ اميد و بيم، او را مى خوانند و در هر فراز و نشيب، دستِ خواهش به سوى او دراز مى كنند و هماره روىِ دل به سوى او دارند. براى مردم، كم زحمت اند و براى خود، پُرزحمت. با پاهاى برهنه، مورچه وار (آرام و بى آزار) بر روى زمين مى روند، بى سرمستى و غرور. با وقار، راه مى روند و با وسيله (توسّل)،</span> <ref><span dir="rtl">اشاره است به آيه 35 از سوره مائده.</span></ref> <span dir="rtl">خود را به خدا نزديك مى سازند. قرآن، تلاوت مى كنند و قربانى مى كنند و جامه ژنده مى پوشند.</span>

<span dir="rtl">خداوند متعال را بر آنان، گواهانى حاضر و چشمى ناظر است. بندگان را به دقّت مى نگرند و مورد توجّه قرار مى دهند و در آبادى ها مى انديشند. ارواحشان در دنيا و دل هايشان در آخرت است. دغدغه اى جز آخرتِ خود ندارند. براى گورهاى خود، بار و بُنه و براى راهشان، گذرنامه آماده كرده اند و خويشتن را براى ايستادنگاهشان [در برابر پروردگارشان] مهيّا ساخته اند».</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا، سپس، اين آيه را تلاوت كرد: «اين، براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب] در پيشگاه من بترسد و از تهديدم بيم داشته باشد».</span>

<span dir="rtl">333.</span> <span dir="rtl">مسند أبي يعلى عن أبي سعيد الخدريّ: كُنّا عِندَ بَيتِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله في نَفَرٍ مِنَ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ، فَخَرَجَ عَلَينا فَقالَ: ألا اُخبِرُكُم بِخِيارِكُم؟ قالوا: بَلى.</span>

<span dir="rtl">قالَ: خِيارُكُمُ الموفونَ المُطَيَّبونَ، إنَّ اللّهَ يُحِبُّ الخَفِيَّ التَّقِيَّ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند أبي يعلى: ج2 ص17 ح1047، كنز العمّال: ج3 ص436 ح7326 و راجع: مسند ابن حنبل: ج10 ص134 ح26372 والمعجم الصغير: ج2 ص99.</span></ref>

<span dir="rtl">333.</span> <span dir="rtl">مسند أبى يعلى ـ به نقل از ابو سعيد خُدرى ـ: با جمعى از مهاجران و انصار، كنار خانه پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم كه ايشان بيرون آمد و فرمود: «آيا شما را از بهترينان شما آگاه نسازم؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند: چرا.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «بهترين هاى شما وفاداران [به پيمان ها] و مُطيَّبان</span> <ref><span dir="rtl">مطيَّبان: چند تيره از عرب بودند كه پيش از اسلام، در خانه عبد اللّه بن جدعان جمع شدند و پيمان بستند كه همواره از كعبه دفاع و از ستم ديده حمايت كنند، و عاتكه، دختر عبد المطلب، ظرف عطرى آورد و آن عدّه، دست هاى خود را به نشانه بيعت و هم پيمانى در آن فرو</span> <span dir="rtl">بردند. از اين رو به مُطيّبان، موسوم شدند. اين پيمان، به «حلف الفضول» نيز معروف است و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در آن حضور و شركت داشت. احتمال دارد مراد از مطيّبان، كليه كسانى باشند كه در دفاع از ستم ديده و پايبندى به پيمان ها به روش آنها بروند.</span></ref> <span dir="rtl">هستند. خداوند، گم نام پرهيزگار را دوست دارد».</span>

<span dir="rtl">334.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يَلزَمُ اُمَّتِيَ الحَقُّ في أربَعٍ: يُحِبّونَ التّائِبَ، ويُعينونَ المُحسِنَ، ويَستَغفِرونَ لِلمُذنِبِ، ويَدعونَ لِلمَلَأِ.</span> <ref><span dir="rtl">مشكاة الأنوار: ص263 ح780 عن الإمام الصادق عليه السلام، الخصال: ص239 ح88 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه وفيه «يرحمون الضعيف» بدل «يدعون للملأ»، بحار الأنوار: ج6 ص20ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">334.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من، چهار وظيفه دارند: توبه كار را دوست بدارند؛ نيكوكار را يارى برسانند؛ براى گنهكار آمرزش بطلبند؛ و براى عموم، دعا كنند.</span>

<span id="شرار-الامة"></span>
== <span dir="rtl">13 / 4: شِرارُ الاُمَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">13 / 4: بدترين هاى امّت</span>

<span id="أ-ـ-ولاة-الجور"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ وُلاةُ الجَورِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ حكمرانان ستمگر</span>

<span dir="rtl">335.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: وُلاةُ الجَورِ شِرارُ الاُمَّةِ، وأَضدادُ الأَئِمَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص239 ح10122.</span></ref>

<span dir="rtl">335.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: حكمرانانِ ستمگر، بدترين هاى امّت و دشمن امامان [هدايت]اند.</span>

<span id="ب-ـ-المترفون"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ المُترَفونَ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ نازپروردگان</span>

<span dir="rtl">336.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شِرارُ اُمَّتِيَ الَّذينَ وُلِدوا فِي النَّعيمِ</span> <ref><span dir="rtl">في الطبعة المعتمدة من الكافي: «في النعم»، والصواب ما أثبتناه كما في النسخ المخطوطة منه والمصادرالاُخرى.</span></ref> <span dir="rtl">وغُذُّوا بِهِ، يَأكُلونَ طَيِّبَ الطَّعامِ، ويَلبَسونَ لَيِّنَ الثِّيابِ، وإِذا تَكَلَّموا لَم يَصدُقوا.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص127 ح4، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص141 ح1978 كلاهما عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عليه السلام، وسائل الشيعة: ج7 ص125 ح13149؛ الفردوس: ج2 ص369 ح3648 عن ابن عبّاس وليس فيه ذيله من «وإذا تكلّموا»، كنز العمّال: ج3 ص215 ح6225.</span></ref>

<span dir="rtl">336.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين افراد امّت من، كسانى هستند كه در ناز و نعمت، زاده و پرورده شده اند، خوراك هاى لذيذ مى خورند، جامه هاى نرم مى پوشند و هر گاه سخن بگويند، راست نمى گويند.</span>

<span dir="rtl">337.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: سَيَكونُ ناسٌ مِن اُمَّتي يولَدونَ فِي النَّعيمِ ويُغَذَّونَ بِهِ، هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ وَالشَّرابِ، ويُمدَحونَ بِالقَولِ، اُولئِكَ شِرارُ اُمَّتي.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص538 ح1162، مكارم الأخلاق: ج2 ص380 ح2661، تنبيه الخواطر: ج2 ص66 كلّها عن أبي ذرّ، بحار الأنوار: ج77 ص90 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">337.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زودى، مردمانى از امّت من خواهند آمد كه در ناز و نعمت به دنيا مى آيند و در ناز و نعمت، پرورده مى شوند، همّ و غمّشان خوراك ها و نوشيدنى هاى رنگارنگ است و از آنان، مدح مى شود. اينان، بدترين هاى امّت من هستند.</span>

<span dir="rtl">338.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: سَيَكونُ رِجالٌ مِن اُمَّتي يَأكُلونَ ألوانَ الطَّعامِ، ويَشرَبونَ ألوانَ الشَّرابِ، ويَلبَسونَ ألوانَ الثِّيابِ، يَتَشَدَّقونَ</span> <ref><span dir="rtl">المتشدِّقون: المتوسّعون في الكلام من غير احتياط واحتراز. وقيل: أراد بالمتشدّق: المستهزئ بالنّاس يلوي شدقه بهم وعليهم (النهاية: ج2 ص453 «شدق»).</span></ref> <span dir="rtl">فِي الكَلامِ، اُولئِكَ شِرارُ اُمَّتي.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج3 ص24 ح2351، المعجم الكبير: ج8 ص107 ح7512 و 7513، مسند الشاميّين: ج2 ص342 ح1458، حلية الأولياء: ج6 ص90 الرقم 342 كلّها عن أبي اُمامة، كنز العمّال: ج3 ص561 ح7911.</span></ref>

<span dir="rtl">338.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زودى، مردانى از امّت من خواهند آمد كه غذاهاى رنگارنگ مى خورند و نوشيدنى هاى رنگارنگ مى نوشند و جامه هاى رنگارنگ مى پوشند و بى پروا، درازگويى مى كنند.</span> <ref>. <span dir="rtl">تعبير «التشدّق فى الكلام» ـ كه در متن عربى حديث آمده ـ، به معناى: لاف زدن، گزافه گويى كردن، پُرچانگى كردن، متكلّفانه سخن گفتن و لفظ پردازى كردن است.</span></ref> <span dir="rtl">اينان، بدترين هاى امّت من هستند.</span>

<span dir="rtl">339.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: شِرارُ اُمَّتي قَومٌ وُلِدوا فِي النَّعيمِ وغُذّوا بِهِ، يَأكُلونَ مِنَ الطَّعامِ ألوانا، ويَلبَسونَ مِنَ الثِّيابِ ألوانا، ويَركَبونَ مِنَ الدَّوابِّ ألوانا، يَتَشَدَّقونَ فِي الكَلامِ.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج3 ص657 ح6418، المعجم الأوسط: ج7 ص372 ح7761 وليس فيه وسطه من «ويلبسون» إلى «ألوانا» الثالثة وكلاهما عن عبد اللّه بن جعفر، شعب الإيمان: ج 5 ص33 ح5669 عن فاطمة عليهاالسلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه، كنز العمّال: ج3 ص561 ح7913.</span></ref>

<span dir="rtl">339.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين افراد امّت من، گروهى هستند كه در ناز و نعمت، زاده و پرورده مى شوند، خوراك هاى رنگارنگ مى خورند و جامه هاى رنگارنگ مى پوشند و مَركب هاى رنگارنگ، سوار مى شوند و گزافه گويى مى كنند.</span>

<span dir="rtl">340.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: شِرارُ اُمَّتِيَ الَّذينَ وُلِدوا فِي النَّعيمِ وغُذّوا بِهِ، وإِنَّما نَهمَتُهُم</span> <ref><span dir="rtl">النَّهْمة: بُلوغُ الهمَّةِ في الشّيء (النهاية: ج5 ص138 «نهمَ»).</span></ref> <span dir="rtl">ألوانُ الطَّعامِ وَالثِّيابِ، ويَتَشَدَّقونَ فِي الكَلامِ.</span> <ref><span dir="rtl">حلية الأولياء: ج6 ص120 الرقم 359، المصنّف لعبد الرزّاق: ج2 ص566 ح4481 نحوه و كلاهما عن عروة بن رويم، كنز العمّال: ج16 ص110 ح44083.</span></ref>

<span dir="rtl">340.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين هاى امّت من، كسانى هستند كه در ناز و نعمت، زاده و پرورده مى شوند، به خوراك ها و جامه هاى رنگارنگ، اشتهاى سيرى ناپذير دارند و گزافه گويى مى كنند.</span>

<span dir="rtl">راجع: هذه الموسوعة: ج4 ص366 (الأكل / الفصل الرابع / ذمّ أكل الألوان من الطعام).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: همين دانش نامه: ج4 ص367 (غذا خوردن / فصل چهارم / نكوهش خوردن غذاهاى متنوّع).</span>

<span id="ج-ـ-الذين-يكرمون-مخافة-شرهم"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ الَّذينَ يُكرَمونَ مَخافَةَ شَرِّهِم</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ كسانى كه از بيم گزندشان، مورد احترام قرار مى گيرند</span>

<span dir="rtl">341.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا إنَّ شِرارَ اُمَّتِيَ الَّذين يُكرَمونَ مَخافَةَ شَرِّهِم، ألا ومَن أكرَمَهُ النّاسُ اتِّقاءَ شَرِّهِ فَلَيسَ مِنّي.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص14 ح49 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص58،بحار الأنوار: ج75 ص279 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">341.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدانيد! بدترين افراد امّت من، كسانى هستند كه از بيم گزندشان مورد احترام قرار مى گيرند. بدانيد! كسى كه مردم از بيم گزندش به او احترام بگذارند، از من نيست.</span>

<span id="جوامع-صفات-شرار-الامة"></span>
== <span dir="rtl">13 / 5: جَوامِعُ صِفاتِ شِرارِ الاُمَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">13 / 5: مجموعه صفات بدترين هاى امت</span>

<span dir="rtl">342.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شِرارُ اُمَّتِيَ الثَّرثارونَ</span> <ref><span dir="rtl">الثرثارون: هُم الذين يكثرون الكلام تكلُّفا وخروجا عن الحقّ. والثرثرة: كثرة الكلام وترديده (النهاية: ج 1 ص209 «ثرثر»).</span></ref><span dir="rtl">، المُتَشَدِّقونَ</span> <ref><span dir="rtl">الأشداق: جوانب الفم. والمتشدّقون: المتوسّعون في الكلام من غير احتياط واحتراز، وقيل: أراد بالمتشدّق: المستهزئ بالناس يلوي شدقه بهم وعليهم (النهاية: ج2 ص453 «شدق»).</span></ref><span dir="rtl">، المُتَفَيهِقونَ</span> <ref><span dir="rtl">المتفيهقون: هم الذين يتوسّعون في الكلام ويفتحون به أفواههم (النهاية: ج3 ص482 «فهق»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الأدب المفرد: ص378 ح1308، مسند ابن حنبل: ج3 ص301 ح8830 نحوه وليس فيه «المتفيهقون»، السنن الكبرى: ج10 ص326 ح20800 وكلّها عن أبي هريرة، شعب الإيمان: ج6 ص234 ح7988 عن ابن عبّاس وفيه «إنّ شراركم» بدل «شرار اُمّتي»، كنز العمّال: ج3 ص8 ح5166 وراجع: سنن الترمذي: ج4 ص370 ح2018 والمعجم الكبير: ج22 ص221 ح588.</span></ref>

<span dir="rtl">342.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين افراد امّت من، آنان اند كه پُرگوى گزافه گوى وِرّاج اند.</span>

<span dir="rtl">343.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: شِرارُ اُمَّتِيَ الوَحدانِيُّ</span> <ref><span dir="rtl">قال ابن الأثير: يريد بالوحداني: المفارق للجماعة، المنفرد بنفسه، وهو منسوب إلى الوحدة: الانفراد(النهاية: ج5 ص160 «وحد»).</span></ref> <span dir="rtl">المُعجَبُ بِدينِهِ، المُرائي بِعَمَلِهِ، المُخاصِمُ بِحُجَّتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج3 ص515 ح7675 نقلاً عن أبي الشيخ عن ثوبان.</span></ref>

<span dir="rtl">343.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين فرد امّت من، كسى است كه تك رو، و به دينش مغرور، و در كردارش رياكار باشد و بر سر حرف خود، با ديگران به ستيزه پردازد.</span>

<span dir="rtl">344.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: شِرارُ اُمَّتي مَن يَلِي القَضاءَ، إنِ اشتَبَهَ عَلَيهِ لَم يُشاوِر، وإن أصابَ بَطِرَ، وإن غَضِبَ عَنَّفَ</span> <ref><span dir="rtl">التَّعنيف: التَّوبيخ والتّقريع واللَّومُ (النهاية: ج3 ص309 «عنف»).</span></ref><span dir="rtl">، وكاتِبُ السُّوءِ كَالعامِلِ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الجامع الصغير: ج2 ص75 ح4863، كنز العمّال: ج6 ص93 ح14990 كلاهما نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة.</span></ref>

<span dir="rtl">344.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين فرد امّت من، كسى است كه عهده دار منصب قضا شود و اگر امر بر او مشتبه شود، مشورت نمى كند و اگر حكمى درست دهد، مغرور مى شود و اگر در خشم آيد، خشونت مى ورزد. و نويسنده بدى، همانند عمل كننده به آن است.</span>

<span id="جزاء-شرار-الامة"></span>
== <span dir="rtl">13 / 6: جَزاءُ شِرارِ الاُمَّةِ</span> ==

<span dir="rtl">13 / 6: سزاى بدترين هاى امّت</span>

<span dir="rtl">345.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان عن البراء بن عازب: كانَ مُعاذُ بنُ جَبَلٍ جالِسا قَريبا مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَنزِلِ أبي أيّوبَ الأَنصارِيِّ، فَقالَ مُعاذٌ: يا رَسولَ اللّهِ، أرَأَيتَ قَولَ اللّهِ تَعالى: «يَوْمَ يُنفَخُ فِى الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا»</span> <ref><span dir="rtl">النبأ: 18.</span></ref> <span dir="rtl">الآياتِ؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: يا مُعاذُ، سَأَلتَ عَن عَظيمٍ مِنَ الأَمرِ! ثُمَّ أرسَلَ عَينَيهِ، ثُمَّ قالَ: يُحشَرُ عَشَرَةُ أصنافٍ مِن اُمَّتي أشتاتاً، قَد مَيَّزَهُمُ اللّهُ مِنَ المُسلِمينَ وبَدَّلَ صُوَرَهُم، بَعضُهُم عَلى صورَةِ القِرَدَةِ، وبَعضُهُم عَلى صورَةِ الخَنازيرِ، وبَعضُهُم مُنَكَّسونَ؛ أرجُلُهُم مِن فَوقٍ، ووُجوهُهُم مِن تَحتٍ، ثُمَّ يُسحَبونَ عَلَيها، وبَعضُهُم عُميٌ يَتَرَدَّدونَ، وبَعضُهُم صُمٌّ بُكمٌ لا يَعقِلونَ، وبَعضُهُم يَمضَغونَ ألسِنَتَهُم، فَيَسيلُ القَيحُ مِن أفواهِهِم لُعابا يَتَقَذَّرُهُم أهلُ الجَمعِ، وبَعضُهُم مُقَطَّعَةٌ أيديهِم وأَرجُلُهُم، وبَعضُهُم مُصَلَّبونَ عَلى جُذوعٍ مِن نارٍ، وبَعضُهُم أشَدُّ نَتنا</span> <ref><span dir="rtl">النَّتَنُ: الرائحة الكريهة (الصحاح: ج6 ص2210 «نتن»).</span></ref> <span dir="rtl">مِنَ الجِيَفِ، وبَعضُهُم يَلبَسونَ جِبابا سابِغَةً مِن قَطِرانٍ</span> <ref><span dir="rtl">القَطِران: هو ما يُتَحلَّب من شجر الأبهل، فيطبخ فيُهنأ به الإبل الجَربى فيَحرق الجَرَب بحِدَّتِه، و هو أسود منتن يشتعل فيه النار بسرعة، يُطلى بها جلود أهل النار حتّى يكون طلاء لهم كالقميص. والقِطر: النحاس أو الصفر المذاب (بحار الأنوار: ج68 ص175).</span></ref><span dir="rtl">، لازِقَةً بِجُلودِهِم فَأَمَّا الَّذينَ عَلى صورَةِ القِرَدَةِ فَالقَتّاتُ مِنَ النّاسِ، وأمَّا الَّذينَ عَلى صورَةِ الخَنازيرِ فَأَهلُ السُّحتِ، وأمَّا المُنَكَّسونَ عَلى رُؤُوسِهِم فَأَكَلَةُ الرِّبا، وَالعُميُ الجَائِرونَ فِي الحُكمِ، وَالصُّمُّ البُكمُ المُعجَبونَ بِأَعمالِهِم، وَالَّذينَ يَمضَغونَ بِأَلسِنَتِهِم فَالعُلَماءُ وَالقُضَاةُ الَّذينَ خالَفَت أعمَالُهُم أقوالَهُم، وَالمُقَطَّعَةُ أيديهِم وأرجُلُهُمُ الَّذينَ يُؤْذونَ الجيرانَ، وَالمُصَلَّبونَ عَلى جُذوعٍ مِن نارٍ فَالسُّعاةُ بِالنّاسِ إلَى السُّلطانِ، وَالَّذينَ هُم أشَدُّ نَتنا مِنَ الجِيَفِ فَالَّذينَ يَتَمَتَّعونَ بِالشَّهَواتِ وَاللَّذّاتِ ويَمنَعونَ حَقَّ اللّهِ في أموالِهِم، وَالَّذينَ يَلبَسونَ الجِبابَ فَأَهلُ التَّجَبُّرِ وَالخُيَلاءِ.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البيان: ج10 ص642، بحار الأنوار: ج7 ص89.</span></ref>

<span dir="rtl">345.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان ـ به نقل از بَراء بن عازب ـ: مُعاذ بن جَبَل، در خانه ابو ايّوب انصارى، كنار پيامبر خدا نشسته بود. معاذ گفت: اى پيامبر خدا! اين فرموده خداوند متعال: «روزى كه در صور دميده شود، و گروه گروه بياييد» و بقيّه آيات به چه معناست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اى مُعاذ! از موضوع بزرگى پرسيدى». سپس اشك ريخت و آن گاه فرمود: «ده گروه از امّت من، جداگانه، در حالى كه خداوند، آنان را از مسلمانان جدا كرده و شكلشان را تغيير داده است، محشور مى شوند: برخى به شكل بوزينه اند؛ برخى به شكل خوك اند؛ برخى سرنگون اند، در حالى كه پاهايشان به طرف بالا و صورت هايشان به زير است و كِشان كِشان بُرده مى شوند؛ برخى كور و در ترديد (/ در حال آمد و شد) هستند؛ برخى كَر و لال و فاقد عقل اند؛ برخى زبان هايشان را مى جَوَند و از دهانشان چِركابه اى سرازير است كه اهل محشر از ديدن آن، حالشان به هم مى خورَد؛ برخى دست و پايشان بُريده است؛ برخى به شاخه هايى آتشين، به دار آويخته شده اند؛ برخى بدبوتر از مُردارند؛ و برخى جُبّه هايى به تن دارند كه بلند و مِسى و چسبيده به پوست بدن آنان است.</span>

<span dir="rtl">امّا آنان كه به شكل بوزينه اند سخن چينان اند. آنها كه به شكل خوك هايند، حرام خواران اند. سرنگونان، رباخواران هستند. كوران، جَفا كنندگان در حكم اند. كران و لالان، مغروران به اعمالشان اند. آنان كه زبانشان را مى جوند، عالمان و قاضيانى هستند كه گفتارشان با كِردارشان يكى نيست. دست و پا بريدگان، همسايه آزاران اند. به دارآويختگانِ بر شاخه هاى آتشين، سعايت كنندگان از مردم در نزد پادشاه اند. بدبوتر از مردار، شهوترانان و لذّت طلبان اند، و كسانى كه حقوق خدا را از اموالشان نمى پردازند. و جُبّه پوشان، اهل تكبّر و نخوت اند».</span>

<span id="الفصل-الرابع-عشر-من-سمي-بالامة-في-الكتاب-والسنة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الرّابع عشر: من سمي بالاُمّة في الكتاب والسنّة</span> =

<span dir="rtl">فصل چهاردهم: آنان كه در قرآن و حديث، «امّت» خوانده شده اند</span>

<span id="إبراهيم"></span>
== <span dir="rtl">14 / 1: إبراهيمُ</span> ==

<span dir="rtl">14 / 1: ابراهيم</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَ هَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ».</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 120 و 121.</span></ref>

<span dir="rtl">«به راستى، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود و از مشركان نبود. [و] نعمت هاى او را شكرگزار بود. [خدا] او را برگزيد و به راهى راست، هدايتش كرد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">346.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما مِن عَبدٍ يَشهَدُ لَهُ اُمَّةٌ إلّا قَبِلَ اللّهُ شَهادَتَهُم، وَالاُمَّةُ الرَّجُلُ فَما فَوقَهُ، إنَّ اللّهَ يَقولُ: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">الدرّ المنثور: ج5 ص176نقلاً عن ابن مردويه عن أنس.</span></ref>

<span dir="rtl">346.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ بنده اى نيست كه امّتى به نفع او گواهى دهند، مگر آن كه خداوند، گواهى آنان را مى پذيرد. امّت، يك مرد به بالاست. خداوند مى فرمايد: «ابراهيم، امّتى مطيع خدا و حق گرا بود و از مشركان نبود».</span>

<span dir="rtl">347.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا» ـ: وذلِكَ أنَّهُ كانَ عَلى دينٍ لَم يَكُن عَلَيهِ أحَدٌ غَيرُهُ، فَكانَ اُمَّةً واحِدَةً، وإنَّما قالَ: «قانِتا» فَالمُطيعُ، وأَمَّا «الحَنيفُ» فَالمُسلِمُ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج1 ص392 عن أبي الجارود.</span></ref>

<span dir="rtl">347.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «به راستى، ابراهيم، امّتى (پيشوايى) مطيعِ خدا و حق گرا بود» ـ: و اين [امّت بودن او] از آن جهت است كه وى، بر دينى بود كه هيچ كس جز او بر آن دين نبود. پس امّتى يگانه بود. «قانتاً» يعنى فرمان بُردار و «حَنيفا»، يعنى مسلمان [و تسليم].</span>

<span dir="rtl">348.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا» ـ: سَمّاهُ اللّهُ اُمَّةً.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج2 ص274 ح82 عن أبي بصير، تفسير القمّي: ج1 ص323 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج51 ص44 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">348.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «به راستى، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود» ـ: خدا او را [به تنهايى] يك امّت ناميد.</span>

<span dir="rtl">349.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر و الإمام الصادق عليهماالسلام ـ في قَولِهِ عز و جل: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا» ـ: شَيءٌ فَضَّلَهُ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «فضّل»، والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">اللّهُ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج2 ص274 ح81 عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم، بحار الأنوار: ج12 ص12ح 33.</span></ref>

<span dir="rtl">349.</span> <span dir="rtl">امام باقر و امام صادق عليهماالسلام ـ در باره اين سخن خدا عز و جل: «ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود» ـ: اين، امتيازى است كه خداوند به او بخشيد.</span>

<span dir="rtl">350.</span> <span dir="rtl">الكافي عن سماعة بن مهران: قالَ لي عَبدٌ صالِحٌ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ: يا سَماعَةُ، أمِنوا عَلى فُرُشِهِم وأَخافوني، أما وَاللّهِ لَقَد كانَتِ الدُّنيا، وما فيها إلّا واحِدٌ يَعبُدُ اللّهَ، ولَو كانَ مَعَهُ غَيرُهُ لَأَضافَهُ اللّهُ عز و جل إلَيهِ، حَيثُ يَقولُ: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» فَغَبَرَ</span> <ref><span dir="rtl">غَبَرَ: مَكَثَ (المصباح المنير: ص442 «غبر»).</span></ref> <span dir="rtl">بِذلِكَ ما شاءَ اللّهُ، ثُمَّ إنَّ اللّهَ آنَسَهُ بِإِسماعيلَ وإسحاقَ فَصاروا ثَلاثَةً.</span>

<span dir="rtl">أما وَاللّهِ إنَّ المُؤمِنَ لَقَليلٌ وإنَّ أهلَ الكُفرِ لَكَثيرٌ، أتَدري لِمَ ذاكَ؟ فَقُلتُ: لا أدري جُعِلتُ فِداكَ، فَقالَ: صُيِّروا اُنسا لِلمُؤمِنينَ، يَبُثّونَ إلَيهِم ما في صُدورِهِم، فَيَستَريحونَ إلى ذلِكَ ويَسكُنونَ إلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص243 ح5، تفسير العيّاشي: ج2 ص274 ح84 و فيه «فصبر» بدل «فغبر» وليس فيه ذيله من «أما واللّه إنّ المؤمن»، بحار الأنوار: ج67 ص162 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">350.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از سَماعة بن مهران ـ: بنده صالح (امام كاظم عليه السلام) به من فرمود: «اى سماعه! آنان (مدّعيان تشيّع و دوستى ائمّه)، خود در بسترهايشان آسودند و [به سبب افشاى اسرار و ترك تقيّه] مرا به هراس افكندند. هان! به خدا سوگند، زمانى بود كه در دنيا جز يك تن، كسى خدا را نمى پرستيد، كه اگر كس ديگرى هم مى بود، خداوند عز و جل او را نيز اضافه مى كرد، آن جا كه مى فرمايد: «به راستى، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود و از مشركان نبود». روزگارى بدين منوال گذشت. سپس خداوند، اسماعيل و اسحاق را همدم او قرار داد و سه تن شدند.</span>

<span dir="rtl">به خدا سوگند كه مؤمن، اندك است و پيروان كفر، بسيارند. مى دانى چرا چنين است؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: نمى دانم، قربانت گردم!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آنان (مدّعيان تشيّع)، همدم مؤمنان قرار داده شدند تا مؤمنان، با آنان درد دل كنند و بدين وسيله، آسوده شوند و آرام گيرند».</span>

<span dir="rtl">351.</span> <span dir="rtl">الكافي عن مسعدة بن صدقة: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ، وسُئِلَ عَنِ الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ، أواجِبٌ هُوَ عَلَى الاُمَّةِ جَميعا؟ فَقالَ: لا. فَقيلَ لَهُ: ولِمَ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: إنَّما هُوَ عَلَى القَوِيِّ المُطاعِ، العالِمِ بِالمَعروفِ مِنَ المُنكَرِ، لا عَلَى الضَّعيفِ الَّذي لا يَهتَدي سَبيلاً إلى أيٍّ مِن أيٍّ، يَقولُ مِنَ الحَقِّ إلَى الباطِلِ، وَالدَّليلُ عَلى ذلِكَ كِتابُ اللّهِ عز و جل قَولُهُ: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ اُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 104.</span></ref> <span dir="rtl">فَهذا خاصُّ غَيرُ عامٍّ.</span>

<span dir="rtl">كَما قالَ اللّهُ عز و جل: «وَمِن قَوْمِ مُوسَى اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 159.</span></ref><span dir="rtl">، ولَم يَقُل عَلى اُمَّةِ موسى، ولا عَلى كُلِّ قَومِهِ، وهُم يَومَئِذٍ اُمَمٌ مُختَلِفَةٌ، وَالاُمَّةُ واحِدٌ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «واحِدَة»، والصواب ما أثبتناه كما في جميع المصادر.</span></ref> <span dir="rtl">فَصاعِدا، كَما قالَ اللّهُ عز و جل: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ»</span> <ref><span dir="rtl">النحل: 120.</span></ref><span dir="rtl">، يَقولُ: مُطيعا للّهِِ عز و جل.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج5 ص59 ح16، تهذيب الأحكام: ج6 ص177 ح360، مشكاة الأنوار: ص103 ح236،بحار الأنوار: ج100 ص93 ح92.</span></ref>

<span dir="rtl">351.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از مَسعَدة بن صَدَقه ـ: از امام صادق عليه السلام سؤال شد كه: آيا امر به معروف و نهى از منكر، بر همه امّت، واجب است؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «خير».</span>

<span dir="rtl">گفته شد: چرا؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «چون اين كار بر كسى واجب است كه قدرت داشته باشد و از او اطاعت شود و معروف را از منكر، باز شناسد، نه بر شخص ناتوانى كه راه را از بيراهه، باز نمى شناسد و نمى داند از چه به چه فرا بخوانَد. ـ مى فرمايد: حق را از باطل ـ</span> <ref><span dir="rtl">ظاهراً اين جمله از راوى است (ر.ك: الكافى: ج5 ص59 ح16). در بحار الأنوار (ج 100 ص93 ح92) آمده است: «به حق يا به باطل؟».</span></ref> <span dir="rtl">دليل بر اين، كتاب خداوند عز و جلاست كه مى فرمايد: «و بايد از شما، امّتى (گروهى) باشند كه به نيكى دعوت كنند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند». پس اين [دستور]، خاص است، نه عام [و متوجّه عموم مردم].</span>

<span dir="rtl">همچنين مى فرمايد: «و از ميان قوم موسى، جماعتى هستند كه به حق، راه نمايى مى كنند و به حق، داورى مى نمايند». نفرمود: بر امّت موسى، يا بر همه قوم او، كه در آن روز، امّت هاى گوناگونى بودند. امّت، از يك نفر به بالا را شامل مى شود، چنان كه خداوند عز و جل فرموده است: «به راستى، ابراهيم، امّتى قانت براى خدا بود» ؛ يعنى مطيع در برابر خدا».</span>

<span dir="rtl">352.</span> <span dir="rtl">دعائم الإسلام عن الإمام الصادق عليه السلام ـ لِسائلٍ، في قَولِهِ تَعالى: «كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» ـ: قالَ عليه السلام: لَو كانَ اللّهُ عز و جل عَنى جَميعَ المُسلِمينَ أنَّهُم خَيرُ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ، لَم يُعرَفِ النّاسُ الَّذينَ اُخرِجَ إلَيهِم جَميعُ المُسلِمينَ مَن هُم! كَلّا، لَن يَعنِيَ اللّهُ الَّذينَ تَظُنّونَ مِن هَمَجِ</span> <ref><span dir="rtl">الهَمَجُ: يقال للرعاع من الناس الحَمقى: إنّما هم همج (الصحاح: ج1 ص351 «همج»).</span></ref> <span dir="rtl">هذَا الخَلقِ، ولكِن عَنَى اللّهُ الاُمَّةَ الَّتي بَعَثَ فيها مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله.</span>

<span dir="rtl">قالَ السّائِلُ: فَإِنَّهُ لَم يَكُن مَعَهُ إلّا عَلِيٌّ عليه السلام وَحدَهُ!</span>

<span dir="rtl">فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: إنَّ مَعَ عَلِيٍّ فاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَينَ عليهم السلام، وهُمُ الَّذينَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهيرا، وأصحابُ الكِساءِ هُمُ الَّذينَ</span> <ref><span dir="rtl">كذا، ولعلّ الصواب: «وهُم أصحابُ الكِساء الذين...».</span></ref> <span dir="rtl">شَهِدَ لَهُمُ الكِتابُ بِالتَّطهيرِ.</span>

<span dir="rtl">وقَد كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَحدَهُ اُمَّةً؛ لِأَنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يَقولُ: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا» فَكانَ إبراهيمُ وَحدَهُ اُمَّةً ثُمَّ رَفَدَهُ</span> <ref><span dir="rtl">الرِّفْدُ: العطاء والصلة، تقول: رَفَدتُه أرفُدُه: إذا أعطيته (الصحاح: ج2 ص475 «رفد»).</span></ref> <span dir="rtl">بَعدَ كِبَرِهِ بِإِسماعيلَ وإسحاقَ، وجَعَلَ في ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالكِتابَ، وكَذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ وَحدَهُ اُمَّةً ثُمَّ رَفَدَهُ بِعَلِيٍّ وفاطِمَةَ عليهاالسلام، وكَثَّرَهُ بِالحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهماالسلام، كَما كَثَّرَ إبراهيمَ بِإِسماعيلَ وإسحاقَ عليهم السلام، وجَعَلَ الإِمامَةَ الَّتي هِيَ خَلَفُ النُّبُوَّةِ في ذُرِّيَّتِهِ مِن وُلدِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام، كَما جَعَلَ النُّبُوَّةَ في ذُرِّيَّةِ إسحاقَ عليه السلام، ثُمَّ خَتَمَها بِذُرِّيَّةِ إسماعيلَ عليه السلام، وكَذلِكَ كانَتِ الإِمامَةُ فِي الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام لِسَبقِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">دعائم الإسلام: ج1 ص35.</span></ref>

<span dir="rtl">352.</span> <span dir="rtl">دعائم الإسلام: امام صادق عليه السلام به پرسنده اى در باره اين سخن خداى متعال: «شما بهترين امّتى هستيد كه در ميان مردم، پديدار شده ايد»، فرمود: «اگر مقصود خداوند عز و جل [از: «شما بهترين امّتى هستيد كه...»] همه مسلمانان بود كه بهترين امّتى هستند كه در ميان مردم، پديد آورده شده اند، آن وقت، معلوم نبود آن مردمى كه همه مسلمانان در ميان آنان پديد آورده شده اند، چه كسانى هستند. خير! هر گز مقصود خداوند، توده عوام ـ كه شما مى پنداريد ـ نيست؛ بلكه مقصود خداوند، امّتى است كه محمّد صلى الله عليه و آله را در ميان آنان برانگيخت».</span>

<span dir="rtl">پرسنده گفت: [در آن زمان] با ايشان، كسى جز علىِ تنها نبود.</span>

<span dir="rtl">امام صادق عليه السلام فرمود: «فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نيز با على عليه السلام بودند. اينان، همان كسانى هستند كه خداوند، پليدى را از ايشان زدود و پاكِ پاكشان نمود. اصحاب كسا، آن كسانى هستند كه قرآن به پاك گرديدن آنان، گواهى داده است.</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا، به تنهايى، يك امّت بود؛ چرا كه خداوند سبحان مى فرمايد: «به راستى، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود». پس ابراهيم عليه السلام به تنهايى يك امّت بود. سپس خداوند، در بزرگ سالى اش به او اسماعيل عليه السلام و اسحاق عليه السلام را بخشيد و پيامبرى و كتاب را در نسل آن دو قرار داد. پيامبر خدا نيز به تنهايى يك امّت بود. سپس خداوند، على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام را به او بخشيد و به واسطه حسن عليه السلام و حسين عليه السلام [نسل] او را فزونى داد، چنان كه ابراهيم را به واسطه اسماعيل و اسحاق افزون ساخت و امامت را ـ كه جانشين نبوّت است ـ، در ذريّه او از نسل حسين بن على نهاد، چنان كه نبوّت را در ذريّه اسحاق نهاد و آن را با ذريّه اسماعيل، پايان داد و خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله را از نسل اسماعيل، قرار داد. همچنين، امامت در حسن بن على قرار گرفت، چون جلوتر بود».</span>

<span dir="rtl">353.</span> <span dir="rtl">الدرّ المنثور عن ابن عبّاس ـ في قَولِهِ تَعالى: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ» ـ: كانَ عَلَى الإِسلامِ، ولَم يَكُن في زَمانِهِ مِن قَومِهِ أحَدٌ عَلَى الإِسلامِ غَيرُهُ، فَلِذلِكَ قالَ اللّهُ: «كَانَ اُمَّةً قَانِتًا».</span> <ref><span dir="rtl">الدرّ المنثور: ج5 ص176 نقلاً عن ابن أبي حاتم.</span></ref>

<span dir="rtl">353.</span> <span dir="rtl">الدرّ المنثور ـ به نقل از ابن عبّاس، در باره اين سخن خداوند متعال: «به راستى، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود» ـ: او بر دين اسلام بود و در آن زمان، از قوم او كسى جز او بر دين اسلام نبود. لذا خداوند فرمود: «به راستى، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود».</span>

<span id="الإمام-علي-عليه-السلام"></span>
== <span dir="rtl">14 / 2: الإِمامُ عَلِيٌّ عليه السلام</span> ==

<span dir="rtl">14 / 2: امام على عليه السلام</span>

<span dir="rtl">354.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ لِعَلِيٍّ عليه السلام في غَزوَةِ تَبوكَ ـ: يا أَبَا الحَسَنِ... إنَّ اللّهَ قَد جَعَلَكَ اُمَّةً وَحدَكَ، كَما جَعَلَ إبراهيمَ عليه السلام اُمَّةً، تَمنَعُ جَماعَةَ المُنافِقينَ وَالكُفّارِ هَيبَتُكَ عَنِ الحَرَكَةِ عَلَى المُسلِمينَ.</span> <ref><span dir="rtl">التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص485 ح309، بحار الأنوار: ج21 ص260 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">354.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به على عليه السلام در جنگ تبوك ـ: اى ابو الحسن!... خداوند، تو را به تنهايى يك امّت قرار داده، چنان كه ابراهيم عليه السلام را يك امّت قرار داد و هيبت تو، گروه منافقان و كافران را از حركت [و اقدام] بر ضدّ مسلمانان، باز مى دارد.</span>

<span id="قس-بن-ساعدة-797"></span>
== <span dir="rtl">14 / 3: قُسُّ بنُ ساعِدَةَ</span> <ref><span dir="rtl">قُسُّ بن ساعدة الإيادي، من إياد بن أد بن معد، وكان حكيم العرب، وكان مقرّا بالبعث، وهو الذي قال: من عاش مات، ومن مات فات، وكلّ ما هو آت آت، وقد ضرب العربُ بحكمته وعقله الأمثال (مروج الذهب: ج1 ص69).</span></ref> ==

<span dir="rtl">14 / 3: قُسّ بن ساعده</span> <ref><span dir="rtl">قُسّ بن ساعده ايادى، از نسل اِياد بن اَدّ بن مَعد، و از فرزانگان عرب بود و به رستاخيز، باور داشت. عرب ها به فرزانگى و خردمندى او مَثَل ها زده اند.</span></ref>

<span dir="rtl">355.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رَحِمَ اللّهُ قُسّا، يُحشَرُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">كمال الدين: ص167 ح22 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام، كنز الفوائد: ج2 ص136، الخرائج والجرائح: ج3 ص1082 ح14، بحار الأنوار: ج15 ص184 ح8؛ السيرة النبويّة لابن كثير: ج1ص 150 وفيه «سيبعث» بدل «يحشر».</span></ref>

<span dir="rtl">355.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدا رحمت كند قُس را! او در روز رستاخيز، به تنهايى به صورت يك امّت، محشور مى شود.</span>

<span dir="rtl">356.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يَرحَمُ اللّهُ قُسَّ بنَ ساعِدَةَ، إنّي لَأَرجو أن يَأتِيَ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للمفيد: ص342 ح7 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج15 ص228 ح51.</span></ref>

<span dir="rtl">356.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدا رحمت كند قسّ بن ساعده را! من اميد دارم كه او در روز رستاخيز، به تنهايى به صورت يك امّت بيايد.</span>

<span dir="rtl">357.</span> <span dir="rtl">الأمالي للمفيد عن ابن عبّاس: لَمّا قَدِمَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وَفدُ إيادٍ، قالَ لَهُم: ما فَعَلَ قُسُّ بنُ ساعِدَةَ؟ قالوا: ماتَ يا رَسولَ اللّهِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: رَحِمَ اللّهُ قُسَّ بنَ ساعِدَةَ، كَأَنّي أنظُرُ إلَيهِ بِسوقِ عُكاظٍ عَلى جَمَلٍ أورَقَ</span> <ref><span dir="rtl">أورَقُ: أسمرُ (النهاية: ج5 ص175 «ورق»).</span></ref><span dir="rtl">، وهُوَ يَتَكَلَّمُ بِكَلامٍ عَلَيهِ حَلاوَةٌ ما أَجِدُني أحفَظُهُ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ: أنَا أحفَظُهُ يا رَسولَ اللّهِ، سَمِعتُهُ وهُوَ يَقولُ بِسوقِ عُكاظٍ: أيُّهَا النّاسُ! اِسمَعوا، وعوا، وَاحفَظوا: مَن عاشَ ماتَ، ومَن ماتَ فاتَ، وكُلُّ ما هُوَ آتٍ آتٍ، لَيلٌ داجٍ</span> <ref><span dir="rtl">دجا الليل: إذا تمّت ظلمته وألبس كلّ شيء (النهاية: ج2 ص102 «دجا»).</span></ref><span dir="rtl">، وسَماءٌ ذاتُ أبراجٍ، وبِحارٌ تَرَجرَجُ</span> <ref><span dir="rtl">تَرجْرَجَ الشيء: أي جاء وذهب، والرجرجة: الإضطراب (الصحاح: ج1 ص317 «رجج»).</span></ref><span dir="rtl">، ونُجومٌ تَزهَرُ، ومَطَرٌ ونَباتٌ، وآباءٌ واُمَّهاتٌ، وذاهِبٌ وآتٍ، وضَوءٌ وظَلامٌ، وبِرٌّ وآثامٌ، ولِباسٌ ورِياشٌ، ومَركَبٌ، ومَطعَمٌ ومَشرَبٌ.</span>

<span dir="rtl">إنَّ فِي السَّماءِ لَخَبَراً، وإنَّ فِي الأَرضِ لَعِبَرا! ما لي أرَى النَّاسَ يَذهَبونَ ولا يَرجِعونَ؟! أرَضوا بِالمُقامِ هُناكَ فَأَقاموا، أم تُرِكوا فَناموا؟ يُقسِمُ بِاللّهِ قُسُّ بنُ ساعِدَةَ قَسَما بَرّا لا إثمَ فيهِ، ما للّهِِ عَلَى الأَرضِ دينٌ أحَبُّ إلَيهِ مِن دينٍ قَد أضَلَّكُم زَمانُهُ، وأدرَكَكُم أوانُهُ، طوبى لِمَن أدرَكَ صاحِبَهُ فَتابَعَهُ، ووَيلٌ لِمَن أدرَكَهُ فَفارَقَهُ. ثُمَّ أنشَأَ يَقولُ:</span>

<span dir="rtl">فِي الذّاهِبينَ الأَوَّلي ـ ـ نَ مِنَ القُرونِ لَنا بَصائِر</span>

<span dir="rtl">لَمّا رَأَيتُ مَوارِداً لِلمَوتِ لَيسَ لَها مَصادِر</span>

<span dir="rtl">ورَأَيتُ قَومي نَحوَها تَمضِي الأَصاغِرُ وَالأَكابِر</span>

<span dir="rtl">لا يَرجِعُ الماضي إلَي كَ ولا مِنَ الماضينَ غابِر</span>

<span dir="rtl">أيقَنتُ أنّي لا مَحا لَةَ حَيثُ صارَ القَومُ صائِر</span>

<span dir="rtl">فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: يَرحَمُ اللّهُ قُسَّ بنَ ساعِدَةَ، إنّي لَأَرجو أن يَأتِيَ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للمفيد: ص341 ح7، بحار الأنوار: ج15 ص228 ح51؛ مروج الذهب: ج1 ص69 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">357.</span> <span dir="rtl">الأمالى، مفيد ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: زمانى كه هيئت نمايندگى بنى اياد به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند، به آنان فرمود: «از قُسّ بن ساعده، چه خبر؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند: او از دنيا رفته است، اى پيامبر خدا!</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا فرمود: «خدا رحمت كند قسّ بن ساعده را! گويا هم اينك، او را مى بينم كه در بازار عُكاظ بر شترى خاكسترى سوار است و سخنى شيرين بر زبان مى راند كه اكنون، آن را از حفظ ندارم».</span>

<span dir="rtl">مردى از ميان جمع گفت: من از حفظ دارم، اى پيامبر خدا! در بازار عُكاظ از او شنيدم كه مى گفت: اى مردم! بشنويد و فرا گيريد و حفظ كنيد: هر كه زيست، مُرد و هر كه مُرد، رفت و هر آنچه آمدنى است، مى آيد. شبى تار، و آسمانى داراى برج ها، و درياهايى موّاج، و اخترانى تابناك، و بارانى و گياهى، و پدرانى و مادرانى، و رونده اى و آينده اى، و روشنايى و تاريكى اى، و نيكى اى و گناهانى، و جامه اى و زيورى، و مَركوبى و خوردنى اى و نوشيدنى اى! [اين همه، حاكى از آن است كه] در آسمان، خبرى است و در زمين، مايه هاى عبرت! چرا مردمان را مى بينم كه مى روند و باز نمى گردند؟ آيا به ماندن در آن جا دل خوش كرده اند و از اين رو مانده اند، يا رها شده اند و خفته اند؟ قسّ بن ساعده، به خداوند، سوگندى پاك و بى آلايش مى خورَد كه بر روى زمين، نزد خداوند، دينى محبوب تر از دينى نيست كه زمان آن، فرا رسيده و دورانش به شما نزديك شده است. خوشا به حال آن كس كه صاحب آن دين را درك كند و پيروى اش نمايد و بدا به حال آن كس كه او را درك كند و از وى جدايى گزيند!</span>

<span dir="rtl">سپس اين ابيات را خواند:</span>

<span dir="rtl">در آنان كه رفتند از نسل هاى</span>

<span dir="rtl">نخستين، براى ما عبرت ها و بينش هاست.</span>

<span dir="rtl">چون ديدم براى مرگ، آبشخورهايى است</span>

<span dir="rtl">كه هر كه به آنها درآمد، باز نيامد.</span>

<span dir="rtl">و چون ديدم قوم خود را سوى آنها</span>

<span dir="rtl">همى روند از خُرد و كَلان.</span>

<span dir="rtl">آن كه رفت، سوى تو باز نيامد</span>

<span dir="rtl">و از گذشتگان، كسى نمانْد.</span>

<span dir="rtl">يقين كردم كه لاجَرَم، من نيز</span>

<span dir="rtl">آن جا روم كه قوم رفتند.</span>

<span dir="rtl">آن گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خدا رحمت كند قُسّ بن ساعده را! من اميدوارم كه او در روز رستاخيز، به تنهايى به صورت يك امّت وارد شود».</span>

<span id="زيد-بن-عمرو-بن-نفيل-805"></span>
== <span dir="rtl">14 / 4: زَيدُ بنُ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ</span> <ref><span dir="rtl">زيد بن عمرو بن نفيل، وهو ابن عمّ عمر بن الخطّاب، وكان زيد يرغب عن عبادة الأصنام وعابها، فأولع بهِ عمُّه الخطّاب سفهاء مكّة وسلّطهم عليه فآذوه، فسكن كهفا بحراء، وكان يدخل مكّة سِرّا، وسار إلى الشام يبحث عن الدّين (مروج الذهب: ج1 ص70).</span></ref> ==

<span dir="rtl">14 / 4: زيد بن عمرو بن نُفَيل</span> <ref><span dir="rtl">زيد بن عمرو بن نُفَيل، پسر عموى عمر بن خطّاب است. او از بت پرستى روى گردان بود و از بت ها بد مى گفت. عمويش خطّاب، نابخردان مكّه را عليه زيد برانگيخت و آنان را به جان او انداخت و به آزار و اذيّت وى پرداختند. پس زيد در غارى در كوه حِراء پناه گرفت و پنهانى به مكّه مى آمد. او در جستجوى دين به شام رفت</span>.</ref>

<span dir="rtl">358.</span> <span dir="rtl">كمال الدين عن محمّد بن عبد الرحمن بن عبد اللّه [بن]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">الحصين التميمي: كمال الدين عن محمّد بن عبد الرحمن بن عبد اللّه [بن]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار.</span></ref> <span dir="rtl">الحصين التميمي: إنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ وسَعيدَ بنَ زَيدٍ قالا: يا رَسولَ اللّهِ، أنَستَغفِرُ لِزَيدٍ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: نَعَم، فَاستَغفِروا لَهُ، فَإِنَّهُ يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">كمال الدين: ص200 ح42 و ح43 نحوه، بحار الأنوار: ج15 ص205 ح22؛ مسند ابن حنبل: ج1 ص401 ح1648، المعجم الكبير: ج1ص 152 ح350 كلاهما عن سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج3 ص497 ح5856، تاريخ دمشق: ج19 ص511 ح4568.</span></ref>

<span dir="rtl">358.</span> <span dir="rtl">كمال الدين ـ به نقل از عبد الرحمان بن عبد اللّه [بن] حُصَين تميمى ـ: عمربن خطّاب و سعيد بن زيد گفتند: اى پيامبر خدا! آيا براى زيد بن عمرو، طلب آمرزش كنيم؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آرى. برايش طلب آمرزش كنيد. او در روز رستاخيز، به تنهايى به صورت يك امّت، برانگيخته مى شود».</span>

<span dir="rtl">359.</span> <span dir="rtl">كمال الدين عن محمّد بن إسحاق بن يسار المدني: كانَ زَيدُ بنُ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ أجمَعَ عَلَى الخُروجِ مِن مَكَّةَ يَضرِبُ فِي الأَرضِ ويَطلُبُ الحَنيفِيَّةَ ـ دينَ إبراهيمَ عليه السلام ـ وكانَتِ امرَأَتُهُ صَفِيَّةُ بِنتُ الحَضرَمِيِّ كُلَّما أبصَرَتهُ قَد نَهَضَ إلَى الخُروجِ وأَرادَهُ، آذَنَت بِهِ الخَطّابَ بنَ نُفَيلٍ.</span>

<span dir="rtl">فَخَرَجَ زَيدٌ إلَى الشّامِ يَلتَمِسُ ويطلُبُ في أهلِ الكِتابِ الأَوَّلِ دينَ إبراهيمَ عليه السلام ويَسأَلُ عَنهُ، فَلَم يَزَل في ذلِكَ فيما يَزعُمونَ حَتّى أتَى المَوصِلَ وَالجَزيرَةَ كُلَّها، ثُمَّ أقبَلَ حَتّى أتَى الشّامَ فَجالَ فيها حَتّى أتى راهِبا بِمَيفَعَةٍ</span> <ref><span dir="rtl">المَيفَعُ: المكان المُشرف. واليفاع: هو التلّ المشرف (لسان العرب: ج8 ص414 «يفع»).</span></ref> <span dir="rtl">مِن أرضِ البَلقاءِ</span> <ref><span dir="rtl">البَلْقاءُ: كورة من أعمال دمشق بين الشام ووادي القُرى، قصبتها عمّان وفيها قرى كثيرة ومزارع واسعة(معجم البلدان: ج1 ص489).</span></ref><span dir="rtl">، كانَ يَنتَهي إلَيهِ عِلمُ النَّصرانِيَّةِ فيما يَزعُمونَ، فَسَأَلَهُ عَنِ الحَنيفِيَّةِ دينِ إبراهيمَ عليه السلام، فَقالَ لَهُ الرّاهِبُ: إنَّكَ لَتَسأَلُ عَن دينٍ ما أنتَ بِواجِدٍ لَهُ الآنَ مَن يَحمِلُكَ عَلَيهِ اليَومَ، لَقَد دَرَسَ</span> <ref><span dir="rtl">دَرَسَ: عَفا وخَفِيَت آثارُه (المصباح المنير: ص192 «درس»).</span></ref> <span dir="rtl">عِلمُهُ وذَهَبَ مَن كانَ يَعرِفُهُ، ولكِنَّهُ قَد أظَلَّكَ خُروجُ نَبِيٍّ يُبعَثُ بِأَرضِكَ الَّتي خَرَجتَ مِنها بِدينِ إبراهيمَ الحَنيفِيَّةِ، فَعَلَيكَ بِبِلادِكَ فَإِنَّهُ مَبعوثٌ الآنَ، هذا زَمانُهُ.</span>

<span dir="rtl">ولَقَد كانَ سَئِمَ اليَهودِيَّةَ وَالنَّصرانِيَّةَ، فَلَم يَرضَ شَيئا مِنهُما. فَخَرَجَ مُسرِعا ـ حينَ قالَ لَهُ الرَّاهِبُ ما قالَ ـ يُريدُ مَكَّةَ، حَتّى إذا كانَ بِأَرضِ لَخمٍ</span> <ref><span dir="rtl">لخم: أو المناذرة، من قبائل العرب، أسّسوا الدولة اللخميّة في الحيرة ـ العراق ـ (المنجد في الأعلام: ص612 «لخم»).</span></ref> <span dir="rtl">عَدَوا عَلَيهِ فَقَتَلوهُ، فَقالَ وَرَقَةُ بنُ نَوفَلٍ ـ وقَد كانَ اتَّبَعَ مِثلَ أثَرِ زَيدٍ، ولَم يَفعَل في ذلِكَ ما فَعَلَ، فَبَكاهُ وَرَقَةُ وَقالَ فيهِ ـ:</span>

<span dir="rtl">رَشَدتَ وأنعَمتَ ابنَ عَمرٍو و إنَّما تَجَنَّبتَ تَنّورا مِنَ النّارِ حامِيا</span>

<span dir="rtl">بِدينِكَ رَبّا لَيسَ رَبٌّ كَمِثلِهِ وتَركِكَ أوثانَ الطَّواغي كَما هِيا</span>

<span dir="rtl">و قَد تُدرِكُ الإِنسانَ رَحمَةُ رَبِّهِ ولَو كانَ تَحتَ الأَرضِ سِتّينَ وادِيا</span> <ref><span dir="rtl">كمال الدين: ص199 ح41، بحار الأنوار: ج15 ص204 ح20؛ السيرة النبويّة لابن هشام: ج1 ص246، السيرة النبويّة لابن كثير: ج1 ص155، تاريخ دمشق: ج19 ص497 كلّها نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">359.</span> <span dir="rtl">كمال الدين ـ به نقل از محمّد بن اسحاق بن يسار مدنى ـ: زيد بن عمرو بن نُفَيل، تصميم گرفت از مكّه خارج شود و در جستجوى دين حنيف، دين ابراهيم عليه السلام، به سير و سفر بپردازد. همسر او صفيّه، دختر حَضرَمى ـ كه ديد وى آهنگ خارج شدن از مكّه را دارد ـ موضوع را به اطّلاع خطّاب بن نفيل رسانيد.</span>

<span dir="rtl">زيد، ره سپار شام شد و در ميان اهل كتابِ نخستين، جوياى دين ابراهيم عليه السلام شد و سراغ آن را گرفت. مى گويند كه پيوسته در طلب آن بود تا به موصل و جزيره رسيد. سپس به شام رفت و در آن جا گشت تا بر فراز تلّى از سرزمين بَلقاء،</span> <ref><span dir="rtl">بَلقاء: منطقه اى است از توابع شام، بين دمشق و وادى القُرى. مركز آن، اَمّان است و روستاهاى بسيار و كشتزارهاى وسيع دارد</span>.</ref> <span dir="rtl">به راهبى برخورد. آن گونه كه مى گويند، مسيحيت شناسى به او منتهى مى شد. زيد در باره دين حنيف، دين ابراهيم عليه السلام از او پرسيد.</span>

<span dir="rtl">راهب گفت: تو از دينى سراغ مى گيرى كه اكنون، كسى را نمى يابى تا تو را به آن راه نمايى كند. علم آن كهنه شده و كسانى كه آن را بشناسند، از ميان رفته اند؛ امّا زمان ظهور پيامبرى بر تو فرا رسيده كه در همان سرزمينى مبعوث خواهد شد كه در جستجوى دين حنيف ابراهيم از آن خارج گشته اى. پس به ديارت باز گرد كه او اكنون، مبعوث شده است. اينك، زمان اوست.</span>

<span dir="rtl">زيد كه از دين يهود و نصرانى بيزار شده بود و چيزى از اين دو دين را نمى پسنديد، با شنيدن سخن راهب، سراسيمه ره سپار مكّه شد و چون به ديار لَخم رسيد، لَخميان بر او هجوم آوردند و او را كُشتند. ورقة بن نوفل ـ كه او نيز همانند زيد، در جستجوى دين حنيف بود؛ امّا كارى را كه زيد كرد (سفر به اطراف و اكناف در جستجوى دين)، او نكرد ـ بر او گريست و اين ابيات را گفت:</span>

<span dir="rtl">بر راه راست رفتى و چه خوش رفتى، اى پسر عمرو!</span>

<span dir="rtl">تو از تنورى آتشين و سوزان، دورى گُزيدى؛</span>

<span dir="rtl">با پرستش پروردگارى كه پروردگارى چون او نيست</span>

<span dir="rtl">و فرو نهادن بت هاى دروغين.</span>

<span dir="rtl">آدمى به رحمت پروردگار خويش مى رسد</span>

<span dir="rtl">اگرچه شصت وادى در زيرزمين باشد.</span>

<span dir="rtl">360.</span> <span dir="rtl">اُسد الغابة ـ في تَرجَمَةِ زيدِ بنِ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ ـ: سُئِلَ عَنهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَقالَ: يُبعَثُ اُمَّةً وَحدَهُ يَومَ القِيامَةِ، وكانَ يَتَعَبَّدُ فِي الجاهِلِيَّةِ ويَطلُبُ دينَ إبراهيمَ الخَليلِ عليه السلام، ويُوَحِّدُ اللّهَ تَعالى ويَقولُ: إلهي إلهُ إبراهيمَ، وديني دينُ إبراهيمَ.</span>

<span dir="rtl">وكانَ يَعيبُ عَلى قُرَيشٍ ذَبائِحَهُم ويَقولُ: الشَّاةُ خَلَقَها اللّهُ وأَنزَلَ لَها مِنَ السَّماءِ ماءً وأَنبَتَ لَها مِنَ الأَرضِ، ثُمَّ تَذبَحونَها عَلى غَيرِ اسمِ اللّهِ تَعالى! إنكارا لِذلِكَ وَإعظاما لَهُ. وكانَ لا يَأكُلُ مِمّا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ</span> <ref><span dir="rtl">النَّصِيبُ: الحجارة وجمعه نُصُب، وكان للعرب حجارة تعبدها وتذبح عليها (مفردات ألفاظ القرآن: ص807 «نصب»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">اُسد الغابة: ج2 ص368 الرقم 1860.</span></ref>

<span dir="rtl">360.</span> <span dir="rtl">اُسد الغابة ـ در شرح حال زيد بن عمرو بن نُفَيل ـ: در باره او از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد. فرمود: «او در روز قيامت، به تنهايى چونان يك امّت برانگيخته مى شود». او در جاهليت، عبادت [خداى يكتا را] پيشه كرده بود و در طلب دين ابراهيم خليل عليه السلام برآمد و به يكتايىِ خدا، باور داشت و مى گفت: خداى من، همان خداى ابراهيم و دين من، دين ابراهيم است.</span>

<span dir="rtl">او بر قريش از قربانى هايشان [براى بت ها] خُرده مى گرفت و مى گفت: گوسفندى را كه خداى يگانه آفريده و از آسمان برايش آب فرو فرستاده و از زمين، برايش علف رويانيده است، شما به غير نام خداى متعال [براى بت ها] ذبح مى كنيد؟! و بر اين كار، خُرده مى گرفت و آن را كارى بس بيهوده مى شِمُرد و از گوشت حيواناتى كه براى بت ها قربانى مى شدند، نمى خورد.</span>

<span dir="rtl">361.</span> <span dir="rtl">السيرة النبويّة لابن هشام عن أسماء بنت أبي بكر: لَقَد رَأَيتُ زَيدَ بنَ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ شَيخا كَبيرا، مُسنِدا ظَهرَهُ إلَى الكَعبَةِ وهُوَ يَقولُ: يا مَعشَرَ قُرَيشٍ، وَالَّذي نَفسُ زَيدِ بنِ عَمرٍو بِيَدِهِ، ما أصبَحَ مِنكُم أحَدٌ عَلى دينِ إبراهيمَ غَيري. ثُمَّ يَقولُ: اللّهُمَّ لَو أنّي أعلَمُ أيَّ الوُجوهِ أحَبَّ إلَيكَ عَبَدتُكَ بِهِ، ولكِنّي لا أعلَمُهُ، ثُمَّ يَسجُدُ عَلى راحَتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">السيرة النبويّة لابن هشام: ج1 ص240، اُسد الغابة: ج2 ص369 الرقم 1860، السيرة النبويّة لابن كثير: ج1 ص154، تاريخ دمشق: ج19 ص505.</span></ref>

<span dir="rtl">361.</span> <span dir="rtl">السيرة النبوية، ابن هشام ـ به نقل از اسماء دختر ابو بكر ـ: زيد بن عمرو بن نُفَيل را ـ كه پيرى سال خورده بود ـ ديدم كه به كعبه تكيه داده است و مى گويد: اى جماعت قريش! سوگند به آن كه جان زيد بن عمرو در دست اوست، جز من، اَحَدى از شما بر دين ابراهيم نيست.</span>

<span dir="rtl">سپس گفت: بار خدايا! اگر بدانم كه كدام روش نزد تو محبوب تر است، با آن روش، تو را عبادت مى كردم؛ امّا نمى دانم. سپس بر كف دست خود، سجده مى كرد.</span>

<span dir="rtl">362.</span> <span dir="rtl">صحيح البخاري عن أسماء بنت أبي بكر: رَأَيتُ زَيدَ بنَ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ قائِما، مُسنِدا ظَهرَهُ إلَى الكَعبَةِ، يَقولُ: يا مَعاشِرَ قُرَيشٍ، وَاللّهِ ما مِنكُم عَلى دينِ إبراهيمَ غَيري. وكانَ يُحيِي المَوؤودَةَ، يَقولُ لِلرَّجُلِ إذا أرادَ أن يَقتُلَ ابنَتَهُ: لا تَقتُلها، أنَا أكفيكَها مَؤونَتَها. فَيَأخُذُها، فَإِذا تَرَعرَعَت قالَ لِأَبيها: إن شِئتَ دَفَعتُها إلَيكَ، وإن شِئتَ كَفَيتُكَ مَؤونَتَها.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج3 ص1392 ح3616، المستدرك على الصحيحين: ج3 ص498 ح5859،الطبقات الكبرى: ج3 ص380، سير أعلام النبلاء: ج1 ص128 الرقم 6، تاريخ دمشق: ج19 ص504.</span></ref>

<span dir="rtl">362.</span> <span dir="rtl">صحيح البخارى ـ به نقل از اسماء، دختر ابو بكر ـ: زيد بن عمرو بن نُفَيل را ديدم كه ايستاده و به كعبه، تكيه داده است و مى گويد: اى گروه قريش! به خدا سوگند كه هيچ يك از شما بر دين ابراهيم نيستيد، بجز من.</span>

<span dir="rtl">او از زنده به گور كردن دختران، جلوگيرى مى كرد و به مردى كه مى خواست دخترش را بكُشد، مى گفت: او را نكُش. من، خرجىِ او را به عهده مى گيرم، و آن دخترك را مى گرفت و چون بزرگ مى شد، به پدرش مى گفت: اگر بخواهى، او را به تو برمى گردانم و اگر نمى خواهى، خودم اداره اش مى كنم.</span>

<span dir="rtl">363.</span> <span dir="rtl">اُسد الغابة عن زيد بن حارثة: خَرَجتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَوما حارّا مِن أيّامِ مَكَّةَ وهُوَ مُردِفي</span> <ref><span dir="rtl">الرَّديف: الذي تحمله خَلفك على ظهر الدابّة، تقول: أردَفتُهُ إردافا (المصباح المنير: ص224 «ردف»).</span></ref><span dir="rtl">، فَلَقينا زَيدَ بنَ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ، فَحَيّا كُلُّ واحِدٍ مِنهُما صاحِبَهُ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: يا زَيدُ، ما لي أرى قَومَكَ قَد شَنَفوا</span> <ref><span dir="rtl">شَنَفُوا له: أي أبغضوه (النهاية: ج2 ص505 «شنف»).</span></ref> <span dir="rtl">لَكَ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: وَاللّهِ يا مُحَمَّدُ إنَّ ذلِكَ لِغَيرِ نائِلَةِ تِرَةٍ لي فيهِم، ولكِن خَرَجتُ أبتَغي هذَا الدّينَ، حَتّى أقدِمَ عَلى أحبارِ خَيبَرَ فَوَجَدتُهُم يَعبُدونَ اللّهَ ويُشرِكونَ بِهِ، فَقُلتُ: ما هذَا الدّينَ الَّذي أبتَغي! فَخَرَجتُ، فَقالَ لي شَيخٌ مِنهُم: إنَّكَ لَتَسأَلُ عَن دينٍ ما نَعلَمُ أحَدا يَعبُدُ اللّهَ بِهِ إلّا شَيخا بِالحيرَةِ، قالَ: فَخَرَجتُ حَتّى أقدَمَ عَلَيهِ، فَلَمّا رَآني قالَ: مِمَّن أنتَ؟ قُلتُ: أنَا مِن أهلِ بَيتِ اللّهِ مِن أهلِ الشَّوكِ وَالقَرظِ</span> <ref><span dir="rtl">القَرْظُ: وَرَقُ السَلَمُ يُدبَغ به (الصحاح: ج3 ص1177 «قرظ»).</span></ref><span dir="rtl">، قالَ إنَّ الَّذي تَطلُبُ قَد ظَهَرَ بِبِلادِكَ، قَد بُعِثَ نَبِيٌّ قَد طَلَعَ نَجمُهُ، وجَميعُ مَن رَأَيتَهُم في ضَلالٍ. قالَ: فَلَم اُحِسَّ بِشَيءٍ.</span>

<span dir="rtl">قالَ زَيدٌ [بنُ حارِثَةَ]: وماتَ زَيدُ بنُ عَمرٍو واُنزِلَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، فَقالَ النَّبِيُّ لِزَيدٍ: إنَّهُ يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً واحِدَةً</span> <ref><span dir="rtl">اُسد الغابة: ج2 ص369 الرقم 1860، المستدرك على الصحيحين: ج3 ص238 ح4956، المعجم الكبير: ج5 ص86 ح4663 و ج1 ص151 ح35، مسند أبي يعلى: ج6 ص373 ح7177 كلّها نحوه.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">363.</span> <span dir="rtl">اُسْدُ الغابَة ـ به نقل از زيد بن حارثه ـ: در يكى از روزهاى گرم مكّه، در حالى كه پيامبر خدا مرا بر تَرك خود سوار كرده بود، بيرون آمديم. در راه به زيد بن عمرو بن نُفَيل برخورديم و هر يك از آن دو به ديگرى سلام گفتند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اى زيد! چرا قومت تو را دشمن مى دارند؟».</span>

<span dir="rtl">زيد گفت: به خدا سوگند، اى محمّد! اين دشمنىِ آنان با من، از سرِ خونخواهى نيست؛ بلكه از آن روست كه من، در جستجوى اين دين (دين ابراهيم عليه السلام)، به راه افتادم و نزد عالمان يهودِ خيبر رفتم و ديدم كه آنان، خدا را مى پرستند؛ امّا بدو شرك مى ورزند. با خود گفتم: اين، آن دينى نيست كه من مى جويم. لذا از خيبر رفتم. پيرى از آنان به من گفت: تو سراغِ دينى را مى گيرى كه ما كسى را نمى شناسيم كه با آن، خدا را عبادت كند، مگر پيرمردى در حيره.</span>

<span dir="rtl">نزد او رفتم. چون مرا ديد، گفت: تو از چه مردمى هستى؟</span>

<span dir="rtl">گفتم: من، از اهالى خانه خدايم؛ از سرزمين خار و برگ درخت سَلَم.</span>

<span dir="rtl">گفت: آنچه تو در جستجويش هستى، در سرزمين خودت ظهور كرده است. پيامبرى مبعوث شده كه ستاره اش طلوع كرده است و همه كسانى كه تو ديده اى در گم راهى اند. [زيد بن عمرو] گفت: من، چيزى [از ظهور آن مبعوثْ] احساس نكردم.</span>

<span dir="rtl">زيد [بن حارثه] گفت: زيد بن عمرو از دنيا رفت و [سپس، نخستين] وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله به زيد [بن حارثه] فرمود: «او در روز رستاخيز، به تنهايى چونان يك امّت، برانگيخته مى شود».</span>

<span id="عبد-المطلب"></span>
== <span dir="rtl">14 / 5: عَبدُ المُطَّلِبِ</span> ==

<span dir="rtl">14 / 5: عبد المطّلب</span>

<span dir="rtl">364.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: يُحشَرُ عَبدُ المُطَّلِبِ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً واحِدَةً، عَلَيهِ سيماءُ</span> <ref><span dir="rtl">السِّيماءُ: العلامة يُعرف بها الخير والشرّ (تاج العروس: ج16 ص372 «سوم»).</span></ref> <span dir="rtl">الأَنبِياءِ وهَيبَةُ المُلوكِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص447 ح22 عن زرارة، بحار الأنوار: ج15 ص157 ح84.</span></ref>

<span dir="rtl">364.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: عبد المطّلب، در روز قيامت، چونان يك امّت، محشور مى شود، در حالى كه سيماى پيامبران و شُكوه شاهان را دارد.</span>

<span dir="rtl">365.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّ عَبدَ المُطَّلِبِ أوَّلُ مَن قالَ بِالبَداءِ، يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ، عَلَيهِ بَهاءُ المُلوكِ وسيماءُ الأَنبِياءِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص447 ح23 عن مقرن وح 24 عن مفضّل بن عمر، بحار الأنوار: ج15 ص157 ح85.</span></ref>

<span dir="rtl">365.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: عبد المطّلب، نخستين كسى بود كه سخن از بَدا گفت. او در روز قيامت، به تنهايى به صورت يك امّت برانگيخته مى شود، در حالى كه شُكوه شاهان و سيماى پيامبران را دارد.</span>

<span id="المعلم"></span>
== <span dir="rtl">14 / 6: المعلّم</span> ==

<span dir="rtl">14 / 6: معلّم</span>

<span dir="rtl">366.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا اُخبِرُكُم عَنِ الأَجوَدِ الأَجوَدِ؟ اللّهُ الأَجوَدُ الأَجوَدُ، وَأَنَا أجوَدُ وُلدِ آدَمَ، وأجوَدُهُم مِن بَعدي رَجُلٌ عَلِمَ عِلما فَنَشَرَ عِلمَهُ، يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً واحِدَةً، ورَجُلٌ جادَ بِنَفسِهِ في سَبيلِ اللّهِ حَتّى يُقتَلَ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند أبي يعلى: ج3 ص190 ح2782 عن أنس، كنز العمّال: ج10 ص151 ح28771؛ إرشاد القلوب: ص14 عن أنس.</span></ref>

<span dir="rtl">366.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آيا شما را از بخشنده ترينِ بخشندگان، آگاه نسازم؟ خداوند، بخشنده ترينِ بخشندگان است و من، بخشنده ترين فرزند آدم عليه السلام هستم و پس از من، بخشنده ترينِ فرزندان آدم، كسى است كه علمى بياموزد و علم خود را نشر دهد. چنين كسى در روز رستاخيز، به صورت يك امّت برانگيخته مى شود، و [ديگر،] مردى است كه در راه خدا جان فشانى كند تا كشته شود.</span>

<span id="المبلغ-الإسلامي-إذا-مات-في-بلاد-الشرك"></span>
== <span dir="rtl">14 / 7: المُبَلِّغُ الإِسلامِيُّ إذا ماتَ في بِلادِ الشِّركِ</span> ==

<span dir="rtl">14 / 7: مبلّغ اسلام، كه در سرزمين شرك بميرد</span>

<span dir="rtl">367.</span> <span dir="rtl">الأمالي للطوسي عن حمّاد السمدري: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام: إنّي أدخُلُ بِلادَ الشِّركِ وإنَّ مَن عِندَنا يَقولُ: إن مُتَّ ثَمَّ، حُشِرتَ مَعَهُم.</span>

<span dir="rtl">قالَ: فَقالَ لي: يا حَمّادُ، إذا كُنتَ ثَمَّ تَذكُرُ أمرَنا وتَدعو إلَيهِ؟ قالَ: قُلتُ: نَعَم. قالَ: فَإِذا كُنتَ في هذِهِ المُدُنِ ـ مُدُنِ الإِسلامِ ـ تَذكُرُ أمرَنا وتَدعو إلَيهِ؟ قالَ: قُلتُ: لا. فَقالَ لي: إنَّكَ إن مُتَّ ثَمَّ، حُشِرتَ اُمّةً وَحدَكَ، وسعى نورُكَ بَينَ يَدَيكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص46 ح54، بشارة المصطفى: ص68، رجال الكشّي: ج2 ص634 ح635، بحارالأنوار: ج68 ص200 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">367.</span> <span dir="rtl">الأمالى، طوسى ـ به نقل از حمّاد سمدرى ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم: من به سرزمين شرك مى روم. كسى كه نزد ماست، مى گويد: اگر تو در آن جا بميرى، با آنان (مشركان) محشور مى شوى.</span>

<span dir="rtl">امام صادق عليه السلام به من فرمود: «اى حمّاد! آن جا كه هستى، از قضيه ما (امامت اهل بيت) ياد مى كنى و به آن، دعوت مى نمايى؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: آرى.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «در اين شهرها (شهرهاى اسلامى) هم كه هستى، از قضيه ما ياد مى كنى و به آن، دعوت مى نمايى؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم: خير.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اگر در آن جا (بلاد شرك) از دنيا بروى، به تنهايى، چونان يك اُمّتْ محشور خواهى شد و نورِ تو، پيشاپيشت حركت خواهد كرد».</span>

<references />