نمایش مبدأ برای أ ن س / الأنس

[[رده:ا]]
<span id="انس-نسخه-آزمایشی"></span>
= <span dir="rtl">اُنس (نسخه آزمایشی)</span> =

= <span dir="rtl">درآمد</span> =

<span id="انس-در-لغت"></span>
== <span dir="rtl">اُنس، در لغت</span> ==

<span dir="rtl">واژه «اُنس» در لغت، ضدّ «نُفور (گريز)» و به معناى «آرام يافتن به چيزى» و «خو گرفتن» و «دل بستگى» به آن است. راغب اصفهانى در تبيين معناى «اُنس» مى گويد:</span>

<span dir="rtl">الاُنسُ خِلافُ النُّفورِ.</span> <ref><span dir="rtl">مفردات ألفاظ القرآن: ص94 مادّه «انس».</span></ref>

<span dir="rtl">اُنس (آرام يافتن با چيزى)، خلاف نُفور (رميدن) است.</span>

<span dir="rtl">همچنين ابن فارس، اين واژه را چنين ريشه يابى مى نمايد:</span>

<span dir="rtl">الهَمزَةُ وَ النّونُ وَ السّينُ أصلٌ واحِدٌ، وَ هُوَ ظُهورُ الشَّى ءِ، وَ كُلُّ شَى ءٍ خالَفَ طَريقَةَ التَّوَحُّشِ... وَ الاُنسُ: اُنسُ الإِنسانِ بِالشَّى ءِ إذا لَم يَستَوحِش مِنهُ.</span> <ref><span dir="rtl">معجم مقاييس اللغة: ج1 ص145 مادّه «انس».</span></ref>

<span dir="rtl">همزه و نون و سين، يك ريشه معنايى دارد و آن، آشكار شدن چيزى است، و هر چيزى كه خلاف طريقه توحّش باشد.… اُنس، خو گرفتن انسان با چيزى است، زمانى كه از آن، وحشت نداشته باشد.</span>

<span dir="rtl">بر اين پايه، چون خو گرفتن و دل بستگى و الفت يافتن نسبت به چيزى (بر خلاف نفرت و وحشت از آن)، موجب نزديكى و نمايان شدن آن مى گردد، «اُنس» ناميده مى شود.</span>

<span id="انس-در-قرآن-و-حديث"></span>
== <span dir="rtl">اُنس، در قرآن و حديث</span> ==

<span dir="rtl">در قرآن، كلمه «اُنس» به كار نرفته است؛ ليكن از مشتقّات آن استفاده شده است، مانند: «آنَستُم» در آيه: «فَإِنْ ءَانَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ؛</span> <ref><span dir="rtl">نساء: آيه 6.</span></ref> <span dir="rtl">اگر آنان را رشيد يافتيد، اموالشان را به خودشان بسپاريد» كه به معناى محسوس شدن و معلوم گرديدن است و مقصود، اين است كه هنگامى كه آثار رشد فكرى در ايتام برايتان محسوس و نمايان گرديد، اموالشان را در اختيارشان قرار دهيد. و «تستأنسوا» در آيه: «لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُواْ»</span> <ref><span dir="rtl">نور: آيه 27.</span></ref> <span dir="rtl">كه به معناى انجام دادن كارى كه موجب اُنس و آشنايى است، استعمال شده است و مقصود، آن است كه سرزده وارد خانه ديگران نشويد.</span>

<span dir="rtl">امّا در احاديث اسلامى، كلمه «اُنس» و مشتقّات آن، فراوان به كار رفته و ره نمودهاى بسيار ارزنده و آموزنده اى در مورد آنچه شايسته اُنس و دل بستگى است و آنچه شايسته دل بستگى نيست، ارائه شده است؛ امّا پيش از ملاحظه متن اين ره نمودها، توجّه به اين نكات، نيكوست:</span>

<span id="نياز-انسان-به-انس"></span>
=== <span dir="rtl">1. نياز انسان به اُنس</span> ===

<span dir="rtl">نخستين نكته قابل تأمّل، اين است كه نياز نداشتن به اُنس و اَنيس، ويژه خداوند متعال است، چنان كه از امام صادق عليه السلام روايت شده است:</span>

<span dir="rtl">سُبحانَ مَن لا يَستَأنِسُ بِشَى ءٍ أبقاهُ، وَ لا يَستَوحِشُ مِن شَى ءٍ أفناهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الدعوات: ص240 ح672، بحار الأنوار: ج82 ص172 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">منزّه است خدايى كه با چيزى كه ايجادش كرده است، اُنس نمى گيرد و از [فقدان] چيزى كه نابودش مى سازد، احساس وحشت [و تنهايى] نمى كند!</span>

<span dir="rtl">انسان، از ريشه «اُنس» است و در زندگى، نيازمند اُنس با ديگران است و به همين دليل است كه «اُنس» هم مانند «اُلفت»،</span> <ref><span dir="rtl">از امام صادق عليه السلام در تبيين سپاهيان عقل و جهل آمده است: «و الاُلفة و ضِدُّها الفُرقَةُ؛ و الفت كه ضدّ آن، فرقت است» (دانش نامه عقايد اسلامى: ج1 ص340).</span></ref> <span dir="rtl">از سپاهيان خِرد شمرده مى شود و انسان براى رسيدن به زندگى مطلوب، بايد از اين ويژگىِ فطرى استفاده نمايد.</span>

<span id="جهت-دهى-انس-به-سمت-امور-پايدار"></span>
=== <span dir="rtl">2. جهت دهىِ اُنس به سمت امور پايدار</span> ===

<span dir="rtl">بى ترديد، فرجام اُنس و دل بستگى به چيزهاى ناپايدار، جدايى و وحشت است، و هر چه اُنسْ شديدتر باشد، جدايى هم وحشتناك تر و اندوه ناك تر خواهد بود، چنان كه از سليمان عليه السلام نقل شده است:</span>

<span dir="rtl">آنَسُ شَى ءٍ الرّوحُ تَكونُ فِى الجَسَدِ وَ أوحَشُ شَى ءٍ الجَسَدُ تُنزَعُ مِنهُ الرّوحُ.</span> <ref><span dir="rtl">الزهد، ابن حنبل: ص52، الدرّ المنثور: ج5 ص649.</span></ref>

<span dir="rtl">مأنوس ترين چيز، روح در درون تن است و وحشتناك ترين چيز، تنى است كه روح از آن كنده مى شود.</span>

<span dir="rtl">بر اين اساس، احاديث اسلامى، دل بستگى هاى ناپايدار انسان را به گونه اى جهت مى دهند و هدايت مى نمايند كه ضمن تأمين نيازهاى مادّى و موقّت، جدايى از آنها خطرناك نباشد.</span>

<span id="ارزشمندترين-انس"></span>
=== <span dir="rtl">3. ارزشمندترين اُنس</span> ===

<span dir="rtl">بهترين و پايدارترين دوستى كه انسان مى تواند با او اُنس بگيرد و به او دل بستگى پيدا كند، خداوند متعال است، چنان كه از پيامبر خدا روايت شده است كه مى فرمايد:</span>

<span dir="rtl">لا يَستَوحِشُ مَن كانَ اللّهُ أنيسَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص450 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">كسى كه خداوند، مونس اوست، احساس [تنهايى و] ترس نمى كند. اين سخن، بدان معناست كه اُنس حقيقى با خداوند متعال، آرامش مطلق را به همراه دارد و كسى كه با آفريدگار خود حقيقتا مأنوس باشد، هيچ گاه در زندگى دچار دلهره و وحشت نمى گردد.</span>

<span id="ره-نمودهاى-اهل-بيت-عليهم-السلام-براى-انس-يافتن-با-خدا"></span>
=== <span dir="rtl">4. ره نمودهاى اهل بيت عليهم السلام براى اُنس يافتن با خدا</span> ===

<span dir="rtl">با توجّه به اهمّيت اُنس با خدا و نقشى كه در سازندگى و تأمين آسايش انسان دارد، در احاديث اهل بيت عليهم السلام سه ره نمود مهم براى مأنوس شدن با خدا و دل بستگى به او ارائه شده است:</span>

<span id="اول.-ياد-خدا-كردن"></span>
==== <span dir="rtl">اوّل. ياد خدا كردن</span> ====

<span dir="rtl">چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده است:</span>

<span dir="rtl">الذِّكرُ مِفتاحُ الاُنسِ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص460 ح28.</span></ref>

<span dir="rtl">يادِ خدا، كليد اُنس است.</span>

<span dir="rtl">بنا بر اين، انسان، هر چه بيشتر از اين كليد گنج دل بستگى به خدا استفاده كند، اُنس او با حضرت حق، بيشتر مى گردد و به آرامش بيشترى دست مى يابد، چنان كه قرآن، تأكيد مى فرمايد:</span>

<span dir="rtl">«أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.</span> <ref><span dir="rtl">رعد: آيه 28.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">بدانيد كه با ياد خدا، دل ها آرام مى گيرند».</span>

<span id="دوم.-پرهيز-از-مصاحبت-با-اهل-غفلت"></span>
==== <span dir="rtl">دوم. پرهيز از مصاحبت با اهل غفلت</span> ====

<span dir="rtl">كه آفت ذكر و اُنس با خداست. بدين جهت، كسى كه مى خواهد با خدا مأنوس باشد، بايد از معاشرت با انسان هاى غافل، جدّا اجتناب كند؛ چرا كه انس با خدا، با الفت با انسان هاى غافل، در تضاد است، چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده است:</span>

<span dir="rtl">كَيفَ يَأنِسُ بِاللّهِ مَن لا يَستَوحِشُ مِنَ الخَلقِ؟!</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص462 ح34.</span></ref>

<span dir="rtl">چگونه با خدا مأنوس شود كسى كه از خلق نمى رمد؟!</span>

<span dir="rtl">بى ترديد، مقصود از «خَلق» در اين حديث و احاديث مشابه، ذاكران (ياد كنندگان خدا) نيستند؛ زيرا معاشرت با اهل ذكر، خود، عاملى مستقل براى ياد خدا كردن و اُنس گرفتن با اوست؛</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص475 (كسانى كه شايسته اُنس گرفتن اند).</span></ref> <span dir="rtl">بلكه مقصود، اجتناب از معاشرت با مردم غافل است.</span>

<span id="سوم.-استمداد-از-خداوند-متعال"></span>
==== <span dir="rtl">سوم. استمداد از خداوند متعال</span> ====

<span dir="rtl">اهل بيت عليهم السلام خود، مكرّر از خدا اين تقاضا را داشته اند كه «اللّهُمَّ اجعَلنا... آنِسينَ بِكَ»</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص464 ح38.</span></ref> <span dir="rtl">يا «آنِسنى بِكَ يا كَريمُ»</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص466 ح42.</span></ref> <span dir="rtl">يا «و اجعل اُنسى بِكَ».</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص466 ح43.</span></ref> <span dir="rtl">نيز در دعايى كه در صحيفه سجاديّه از امام زين العابدين عليه السلام نقل شده، امام عليه السلام وحشت از انسان هاى بد و غافل و نيز انس با خدا و اوليايش را يك جا از خداوند متعال مى خواهد و مى فرمايد:</span>

<span dir="rtl">وَ ألبِس قَلبِىَ الوَحشَةَ مِن شِرارِ خَلقِكَ وَ هَب لِىَ الاُنسَ بِكَ وَ بِأَولِيائِكَ وَ أهلِ طاعَتِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص466 ح44.</span></ref>

<span dir="rtl">جامه گريز از بدان خَلقت را بر قلب من بپوشان و اُنس به خودت و اوليا و اهل طاعتت را به من عطا فرما.</span>

<span id="انس-گرفتن-با-مردمان-شايسته"></span>
=== <span dir="rtl">5. انس گرفتن با مردمان شايسته</span> ===

<span dir="rtl">اُنس گرفتن با انسان هاى شايسته، به دليل نقش آن در سازندگى مادّى و معنوى</span>

<span dir="rtl">جامعه، مورد تأكيد احاديث اسلامى است و «اولياى خدا» و «فرمانبَران او» و «اهل ايمان» و «خردمندان» و «دوستان نيك سيرت» و «اهل مدارا»، به عنوان شمارى از مصاديق انسان هاى شايسته اُنس گرفتن، معرّفى شده اند.</span>

<span id="عوامل-و-آفات-انس"></span>
=== <span dir="rtl">6. عوامل و آفات اُنس</span> ===

<span dir="rtl">در احاديث اسلامى، «حُسن خُلق» و «حُسن معاشرت» و «نرم خويى» و «نيكى» و «استمداد از خداوند متعال»، عوامل اُنس شمرده شده اند و در مقابل، از «بداخلاقى» به عنوان آفت اُنس، ياد شده است.</span>

<span dir="rtl">گفتنى است كه اسباب و آفات اُنس، در مواردى كه به آنها اشاره شد، منحصر نيستند؛ بلكه همه آنچه در احاديث اسلامى به عنوان عامل دوستى و اُلفتْ مطرح شده اند، عامل اُنس نيز محسوب مى شوند و همه آنچه آفت دوستى و الفت شمرده شده، آفت انس نيز هستند.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: همين دانش نامه: ج5 ص123 (الفت / موانع الفت). همچنين «آفات دوستى» در مَدخل «دوستى» در مجلّدات آينده اين دانش نامه خواهد آمد.</span></ref>

<span id="انس-هاى-نيكو-و-نكوهيده"></span>
=== <span dir="rtl">7. اُنس هاى نيكو و نكوهيده</span> ===

<span dir="rtl">افزون بر توصيه به اُنس داشتن با انسان هاى شايسته، در احاديث اسلامى، مأنوس شدن با همه ارزش هاى اخلاقى و عملى (مانند اُنس گرفتن با: قرآن، كتاب، علم، حق، تقوا، ياد نعمت هاى الهى، ياد آخرت) و نيز اُنس گرفتن با آنچه افراد جاهل از آن وحشت دارند، مورد تأكيد قرار گرفته است.</span>

<span dir="rtl">در مقابل، اُنس يافتن با افراد جاهل و ناشايسته و دل بستگى به انواع ضدّ ارزش هاى اخلاقى و عملى (مانند: دل بستگى به هوس هاى نامشروع و دل بستگى به دنيا)، از نظر اسلام، نكوهيده است.</span>

<span id="الفصل-الأول-الانس-بالله"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الأوّل: الاُنس باللّه</span> =

<span dir="rtl">فصل يكم: اُنس با خدا</span>

<span id="الحث-على-الانس-بالله-عزوجل"></span>
== <span dir="rtl">1 / 1: الحَثُّ عَلَى الاُنسِ بِاللّه عزّوجلِّ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 1: تشويق به اُنس با خدا</span>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كَفى بِالمَوتِ واعِظا، وبِالعَقلِ دَليلاً، وبِالتَّقوى زادا، وبِالعِبادَةِ شُغُلاً، وبِاللّهِ مُؤنِسا وبِالقُرآنِ بَيانا.</span> <ref><span dir="rtl">مصباح الشريعة: ص168، بحار الأنوار: ج71 ص325 ح20.</span></ref>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين پندآموز، مرگ است و بهترين راه نما، خِرد، و بهترين ره توشه پرهيزگارى، و بهترين سرگرمى، عبادت و بهترين همدم، خدا و بهترين سخن، قرآن است.</span>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لا يَستَوحِشُ مَن كانَ اللّهُ أنيسَهُ، ولا يَذِلُّ مَن كانَ اللّهُ أعَزَّهُ، ولا يَفتَقِرُ مَن كانَ بِاللّهِ غَناؤُهُ، فَمَنِ استَأنَسَ بِاللّهِ آنَسَهُ اللّهُ بِغَيرِ أنيسٍ.</span> <ref><span dir="rtl">مشكاة الأنوار: ص223 ح618 عن الإمام عليّ عليه السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه خدا همدم اوست، هرگز احساس تنهايى نمى كند، و كسى كه خدا او را عزّت بخشيده است، هيچ گاه خوار نمى شود، و كسى كه توانگرى اش از جانب خداست، هيچ گاه نيازمند نمى شود. پس كسى كه با خدا انس گيرد، خداوند [خود]، انيس او مى شود، بى هيچ انيسى [ديگر].</span>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يا أنيسَ الذّاكِرينَ.</span> <ref><span dir="rtl">المصباح للكفعمي: ص346 و ص463 من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله، البلد الأمين: ص410، بحار الأنوار: ج94 ص395.</span></ref>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى همدم ياد كنندگان!</span>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: يا أنيسَ مَن لا أنيسَ لَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">المصباح للكفعمي: ص338 و342، البلد الأمين: ص404 و407، بحار الأنوار: ج94 ص391 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى همدم آن كه همدمى ندارد!</span>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في دُعاءٍ لَهُ يَلجَأُ فيهِ إلَى اللّهِ لِيَهدِيَهُ إلَى الرَّشادِ ـ: اللّهُمَّ إنَّكَ آنَسُ الآنِسينَ لِأَولِيائِكَ، وأحضَرُهُم بِالكِفايَةِ لِلمُتَوَكِّلينَ عَلَيكَ، تُشاهِدُهُم في سَرائِرِهِم، وتَطَّلِعُ عَلَيهِم في ضَمائِرِهِم، وتَعلَمُ مَبلَغَ بَصائِرِهِم.</span>

<span dir="rtl">فَأَسرارُهُم لَكَ مَكشوفَةٌ، وقُلوبُهُم إلَيكَ مَلهوفَةٌ. إن أوحَشَتهُمُ الغُربَةُ آنَسَهُم ذِكرُكَ، وإن صُبَّت عَلَيهِمُ المَصائِبُ لَجَؤوا إلَى الاِستِجارَةِ بِكَ، عِلما بِأَنَّ أزِمَّةَ</span> <ref><span dir="rtl">أزِمَّة: جمع زمام للبعير وهو الخيط الذي يُشدّ في البرّة ثم يُشدّ عليه المِقوَد (مجمع البحرين: ج2 ص782 «زمم»).</span></ref> <span dir="rtl">الاُمورِ بِيَدِكَ، ومَصادِرَها عَن قَضائِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 227، بحار الأنوار: ج69 ص329 ح40.</span></ref>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در دعايى كه در آن براى راه نمايى شدن، دست به دامن خدا مى شود ـ: بار خدايا! تو براى دوستانت همدم تر از هر همدمى، و براى كمك به آنان كه بر تو توكّل مى كنند، آماده ترينى، و بر نهان هايشان گواهى، و از درون هايشان آگاهى، و اندازه بينش ها [و افكارشان] را مى دانى.</span>

<span dir="rtl">پس، رازهايشان بر تو هويداست و دل هايشان به تو شيداست. اگر تنهايى، دل تنگشان كند، ياد تو انيس آنان مى شود، و اگر گرفتارى ها بر آنان فرو ريزد، به تو پناه مى آورند؛ چرا كه مى دانند زمام كارها همه در دست تو و خاستگاه آنها قضاى توست.</span>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ المُؤمِنِ ـ: المُؤمِنُ يَكونُ صادِقا فِي الدُّنيا، واعِيَ القَلبِ، حافِظَ الحُدودِ.</span> <ref><span dir="rtl">الحُدودُ: هي محارم اللّه وعقوباته التي قرنها بالذنوب (النهاية: ج1 ص352 «حدد»).</span></ref><span dir="rtl">.. وَاللَّيلُ وَالنَّهارُ رَأسُ مالِهِ، وَالجَنَّةُ مَأواهُ، وَالقُرآنُ حَديثُهُ، ومُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله شَفيعُهُ، وَاللّهُ جَلَّ ذِكرُهُ مُؤنِسُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص215 ح532، المواعظ العددية: ص63 وفيه «راعي» بدل «واعي» و «حريفه» بدل «حديثه».</span></ref>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در وصف مؤمن ـ: مؤمن در دنيا اهل صداقت است، دل آگاه است، حدود [الهى] را پاس مى دارد،... شب و روز، سرمايه اوست و بهشت، منزلگاهش و قرآن، سخنش و محمّد صلى الله عليه و آله، شفيعش و خداوند ـ كه يادش بشكوه باد ـ، همدمش.</span>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اِختَرتُ مِنَ التَّوراةِ اثنَتَي عَشرَةَ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «اثني عشر»، وهو تصحيف.</span></ref> <span dir="rtl">آيَةً، فَنَقَلتُها إلَى العَرَبِيَّةِ وأنَا أنظُرُ إلَيها في كُلِّ يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ: ... الثّالِثَةُ: يَابنَ آدَمَ لا تَأنَس بِأَحَدٍ ما وَجَدتَني، فَمَتى أرَدتَني وَجَدتَني بارّا</span> <ref><span dir="rtl">البَرّ: هو العطوف على عباده ببرّه ولطفه، والبرُّ والبارُّ بمعنى: الإحسان (النهاية: ج1 ص116 «برر»).</span></ref> <span dir="rtl">قَريبا.</span> <ref><span dir="rtl">المواعظ العددية: ص419.</span></ref>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: از تورات، دوازده آيه برگزيدم و آنها را به زبان عربى برگرداندم، و روزى سه بار در آنها مى نگرم: «... سوم. اى پسر آدم! تا مرا دارى، با هيچ كس همدم مشو؛ زيرا هر گاه مرا بخواهى، مهربان و نزديكم مى يابى».</span>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ مِن كَلامٍ لَهُ ـ: كُن للّهِِ مُطيعا، وبِذِكرِهِ آنِسا، وتَمَثَّل في حالِ تَوَلّيكَ عَنهُ إقبالَهُ عَلَيكَ، يَدعوكَ إلى عَفوِهِ ويَتَغَمَّدُكَ بِفَضلِهِ وأنتَ مُتَوَلٍّ إلى غَيرِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 223، غرر الحكم: ج4 ص615 ح7187، عيون الحكم والمواعظ: ص392 ح6638، بحار الأنوار: ج71 ص192 ح59.</span></ref>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در گفتارى از ايشان ـ: خداى را فرمان بردار و با ياد او دمخور باش، و آن گاه كه از او روى گردانده اى، رويكرد او را به خود، تصوّر كن: او تو را به بخشايش خويش مى خواند و در فضل خود فرو مى پوشاند و تو به غير او رو مى كنى.</span>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إذا رَأَيتَ اللّهَ سُبحانَهُ يُؤنِسُكَ بِذِكرِهِ فَقَد أحَبَّكَ؛ إذا رَأَيتَ اللّهَ يُؤنِسُكَ بِخَلقِهِ ويوحِشُكَ مِن ذِكرِهِ فَقَد أبغَضَكَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص131 ح4040 و 4041، عيون الحكم والمواعظ: ص135 ح3070 و 3071.</span></ref>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر گاه ديدى كه خداى سبحان، تو را با ياد خويش همدم ساخته، بى گمان، تو را دوست داشته است و هر گاه ديدى تو را با خلق خويش همدم ساخته و از ياد خودش بيگانه ساخته، بى گمان، تو را دشمن مى دارد.</span>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في دٌعاءٍ لَهُ ـ: اللّهُمَّ إلَيكَ حَنَّت قُلوبُ المُخبِتينَ</span> <ref><span dir="rtl">مُخبِتا: أي خاشعا مطيعا (النهاية: ج2 ص4 «خبت»).</span></ref><span dir="rtl">، وبِكَ أنِسَت عُقولُ العاقِلينَ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج87 ص242 ح51 نقلاً عن مصباح السيّد ابن الباقي.</span></ref>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در دعايى از ايشان ـ: بار خدايا! دل هاى دلارامان، شيفته توست و خِردهاى خردمندان، همدم تو.</span>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إلهي، ما أضيَقَ الطَّريقَ عَلى مَن لَم تَكُن دَليلَهُ، وأوحَشَ المَسلَكَ عَلى مَن لَم تَكُن أنيسَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">المزار الكبير: ص150، المزار للشهيد الأوّل: ص270 كلاهما عن ميثم، بحار الأنوار: ج100 ص449 ح26؛ دستور معالم الحكم: ص139 عن عبد اللّه الأسدي، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص347 ح986 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: معبود من! چه تنگ است راه بر كسى كه تو راه نمايش نباشى، و چه دلگير است مسير براى كسى كه تو همدم او نباشى!</span>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام ـ فيما نُسِبَ إلَيهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ ـ: يا مَن أذاقَ أحِبّاءَهُ حَلاوَةَ المُؤانَسَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الإقبال (دار الكتب الإسلاميّة): ص349، بحار الأنوار: ج98 ص226.</span></ref>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام ـ در دعاى عرفه منسوب به ايشان ـ: اى آن كه شيرينى همدمى را به دوستانش چشانيد!</span>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فيما نُسِبَ إلَيهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ ـ: أنتَ الَّذي أزَلتَ الأَغيارَ عَن قُلوبِ أحِبّائِكَ حَتّى لَم يُحِبّوا سِواكَ ولَم يَلجَؤوا إلى غَيرِكَ، أنتَ المونِسُ لَهُم حَيثُ أوحَشَتهُمُ العَوالِمُ.</span> <ref><span dir="rtl">الإقبال (دار الكتب الإسلاميّة): ص349، بحار الأنوار: ج98 ص226.</span></ref>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام ـ در دعاى عرفه منسوب به ايشان ـ: تو آنى كه اغيار را از دل هاى عاشقانت برون بردى تا جز تو را دوست ندارند و به غير تو پناه نياورند. آن گاه كه در همه دنيا احساس تنهايى كنند، تو مونس آنانى.</span>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ ـ: يا مَن آنَسَ العارِفينَ بِطيبِ مُناجاتِهِ، وألبَسَ الخاطِئينَ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «الخائطين»، وهو تصحيف، وفي الصحيفة السجّاديّة الجامعة ص441: «الخائفين».</span></ref> <span dir="rtl">ثَوبَ مُوالاتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص157 ح22.</span></ref>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات اِنجيليه ـ: اى آن كه عارفان را به لذّت مناجاتش خو داده و جامه دوستى اش را بر گنهكاران، پوشانده است!</span>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في دُعاءِ أبي حَمزَةَ الثُّمالِيِّ ـ: إلهي... اِرحَم في هذِهِ الدُّنيا غُربَتي، وعِندَ المَوتِ كُربَتي... حَتّى لا أستَأنِسَ بِغَيرِكَ، يا سَيِّدي إن وَكَلتَني</span> <ref><span dir="rtl">وَكَلتُ أمري إليه: أي ألجأته إليه واعتمدت فيه عليه (النهاية: ج5 ص221 «وكل»).</span></ref> <span dir="rtl">إلى نَفسي هَلَكتُ.</span> <ref><span dir="rtl">مصباح المتهجّد: ص593 ح691، الإقبال: ج1 ص169، المصباح للكفعمي: ص793 كلّها عن أبي حمزة الثمالي، البلد الأمين: ص211، بحار الأنوار: ج 98 ص90 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى ابو حمزه ثمالى ـ: معبود من!... در اين دنيا بر غربت من و در هنگام مرگ، بر اندوه من رحم آور... تا با غير تو اُنس نگيرم. آقاى من! اگر مرا به خويشتن وا گذارى، تباه مى شوم.</span>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي المُناجاةِ الخَمسَ عَشرَةَ ـ: إلهي مَن ذَا الَّذي ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنكَ بَدَلاً، ومَن ذَا الَّذي أنِسَ بِقُربِكَ فَابتَغى عَنكَ حِوَلاً</span> <ref><span dir="rtl">التَحوُّلُ: التَنقّلُ من موضع إلى موضع، والاسم: الحِوَلُ (الصحاح: ج4 ص1680 «حول»).</span></ref><span dir="rtl">، إلهي فَاجعَلنا مِمَّنِ اصطَفَيتَهُ لِقُربِكَ ووِلايَتِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص148.</span></ref>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات هاى پانزده گانه ـ: معبود من! كيست كه شيرينى محبّت تو را چشيد و ديگرى را به جاى تو گزيد؟! و كيست كه به مقام قرب تو اُنس گرفت و جايى ديگر جُست؟! معبود من! پس مرا از كسانى قرار ده كه آنان را براى قرب و دوستى خودت برگزيدى.</span>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي المُناجاةِ الخَمسَ عَشرَةَ ـ: إلهي... أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيرِ ذِكرِكَ، ومِن كُلِّ راحَةٍ بِغَيرِ اُنسِكَ، ومِن كُلِّ سُرورٍ بِغَيرِ قُربِكَ، ومِن كُلِّ شُغُلٍ بِغَيرِ طاعَتِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص151.</span></ref>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات هاى پانزده گانه ـ: معبود من!... از هر لذّتى به غير ياد تو، و از هر آرامشى به غير اُنس با تو، و از هر شادى اى به غير قُرب تو، و از هر سرگرمى اى به غير طاعت تو، از تو آمرزش مى خواهم.</span>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ ـ: اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ الَّذينَ... آنَستَ نُفوسَهُم بِمَعرِفَتِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص156 ح22.</span></ref>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات اِنجيليه ـ: بار خدايا! مرا از كسانى قرار ده كه... جان هايشان را به شناخت خود، مأنوس گردانيده اى.</span>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ مِمّا كانَ يَدعو بِهِ في بَعضِ نَوافِلِ يَومِ الجُمُعَةِ ـ: اللّهُمَّ أنتَ آنَسُ الآنِسينَ لِأَوِدّائِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الوُدُّ: المحبّة، وَدَدتُ الرجل أوُدّه: إذا أحببته (النهاية: ج5 ص165 «ودد»).</span></ref><span dir="rtl">.. إذا أوحَشَتنِي الغُربَةُ آنَسَني ذِكرُكَ.</span> <ref><span dir="rtl">مصباح المتهجّد: ص355 ح473، جمال الاُسبوع: ص237، البلد الأمين: ص385 عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «لأوليائك» بدل «لأودّائك»، بحار الأنوار: ج90 ص6 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ از دعايى كه در برخى نافله هاى روز جمعه مى خواند ـ: بار خدايا! تو براى دوستانت، همدم ترينِ همدمانى.… هر گاه هراسِ غربت، مرا فرا گيرد، يادِ تو، مونس من مى شود.</span>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ عِندَ الصَّباحِ ـ: اللّهُمَّ... وأنتَ آنَسُ الآنِسينَ لِأَولِيائِكَ، وأحرى بِكِفايَةِ المُتَوَكِّلِ عَلَيكَ، وأولى بِنَصرِ الواثِقِ بِكَ، وأحَقُّ بِرِعايَةِ المُنقَطِعِ إلَيكَ، سِرّي لَكَ مَكشوفٌ وأنَا إلَيكَ مَلهوفٌ، وأنَا عاجِزٌ وأنتَ قَديرٌ، وأنَا صَغيرٌ وأنتَ كَبيرٌ، وأنَا ضَعيفٌ وأنتَ قَوِيٌّ، وأنَا فَقيرٌ وأنتَ غَنِيٌّ، إذا أوحَشَتنِي الغُربَةُ آنَسَني ذِكرُكَ.</span> <ref><span dir="rtl">مهج الدعوات: ص227 عن الربيع، بحار الأنوار: ج94 ص277 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ از دعاى ايشان در صبحگاهان ـ: بار خدايا!... تو براى دوستانت همدم ترينِ همدمانى، و براى كارسازىِ آن كه بر تو توكّل مى كند، سزاوارترينى، و براى يارى دادن به آن كه بر تو تكيه مى كند، بهترينى و براى حمايت از آن كه به تو رو مى آورد، برحق ترينى. راز من بر تو هويداست و من به تو مشتاقم. من ناتوانم و تو توانايى. من كوچكم و تو بزرگى. من ضعيفم و تو نيرومندى. من درويشم و تو بى نيازى. هر گاه غربت و تنهايى، دل تنگم كند، ياد تو مونس من مى شود.</span>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ في يَومِ عَرَفَةَ ـ: يا خَيرَ مَن آنَستُ بِهِ وَحدَتي وناجَيتُهُ بِسِرّي.</span> <ref><span dir="rtl">الإقبال: ج2 ص141 عن سلمة بن الأكوع، بحار الأنوار: ج98 ص256.</span></ref>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ از دعاى ايشان در روز عرفه ـ: اى بهترين كسى كه در تنهايى ام با او همدم شدم و رازم را با او در ميان نهادم!</span>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّ مَعرِفَةَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ آنِسٌ مِن كُلِّ وَحشَةٍ، وصاحِبٌ مِن كُلِّ وَحدَةٍ، ونورٌ مِن كُلِّ ظُلمَةٍ، وقُوَّةٌ مِن كُلِّ ضَعفٍ، وشِفاءٌ مِن كُلِّ سُقمٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص247 ح347 عن جميل بن درّاج.</span></ref>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: شناخت خداوند عز و جل، دلارام هر دل تنگى اى، و يار هر تنهايى اى، و روشنايى هر تاريكى اى، و نيروبخش هر ناتوانى اى و شفاى هر بيمارى اى است.</span>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ ـ: يا عَبدَ اللّهِ، لَقَد نَصَبَ إبليسُ حَبائِلَهُ في دارِ الغُرورِ فَما يَقصِدُ فيها إلّا أولِياءَنا، ولَقَد جَلَّتِ الآخِرَةُ في أعيُنِهِم حَتّى ما يُريدونَ بِها بَدَلاً.</span>

<span dir="rtl">ـ ثُمَّ قالَ: ـ آهِ آهِ عَلى قُلوبٍ حُشِيَت نورا، وإنَّما كانَتِ الدُّنيا عِندَهُم بِمَنزِلَةِ الشُّجاعِ</span> <ref><span dir="rtl">الشُّجاعُ: الحيّة الذّكر (النهاية: ج2 ص447 «شجع»).</span></ref> <span dir="rtl">الأَرقَمِ</span> <ref><span dir="rtl">الأرقمُ: أي الحيّة التي على ظهرها رقم، أي نقش (النهاية: ج2 ص254 «رقم»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالعَدُوِّ الأَعجَمِ، أنِسوا بِاللّهِ وَاستَوحَشوا مِمّا بِهِ استَأنَسَ المُترَفونَ، اُولئِكَ أولِيائي حَقّا، وبِهِم تُكشَفُ كُلُّ فِتنَةٍ وتُرفَعُ كُلُّ بَلِيَّةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص301، بحار الأنوار: ج78 ص279 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در توصيه هاى ايشان به عبد اللّه بن جندب ـ: اى عبد اللّه! ابليس، دام هاى خود را در اين سراى فريب نهاده است و مقصودش از آن، كسى جز دوستان ما نيست؛ ولى آخرت در نگاه دوستان ما، چنان شكوهمند است كه هيچ چيزى را با آن عوض نمى كنند.</span>

<span dir="rtl">بَه بَه از آن دل هاى انباشته از نور! دنيا در نظرشان، چون مارِ پيسه است و دشمنِ بى زبان [درنده خو]. با خدا دمخورند و از آنچه خوش گذرانان بِدان دل شادند، گريزان اند. اينان اند دوستان راستين من. به خاطر آنان، هر فتنه اى برطرف مى شود و هر بلايى رفع مى گردد.</span>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">الإمام الهادي عليه السلام: يا نُورَ النّورِ، يا مُدَبِّرَ الاُمورِ، يا مُجرِيَ البُحورِ، يا باعِثَ مَن فِي القُبورِ، يا كَهفي حينَ تُعيينِي المَذاهِبُ، وكَنزي حينَ تُعجِزُنِي المَكاسِبُ، ومونِسي حينَ تَجفونِي الأَباعِدُ، وتَمَلُّنِي الأَقارِبُ.</span> <ref><span dir="rtl">مصباح المتهجّد: ص800 ح861، الإقبال: ج3 ص188 كلاهما عن أبي موسى، بحار الأنوار: ج98 ص382 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">امام هادى عليه السلام: اى روشناى روشنايى ها! اى گرداننده كارها! اى روان كننده درياها [و آب ها]! اى زنده كننده هر آن كه در گورهاست! اى پناه من در آن گاه كه راه ها به رويم بسته مى شوند، و اى گنج من در آن گاه كه در كسب و كار، فرو مى مانم، و اى مونس من در آن گاه كه بيگانگان از من دورى مى كنند و نزديكان از من خسته مى شوند!</span>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">مسكّن الفؤاد: في أخبارِ داودَ عليه السلام: يا داودُ، أبلِغ أهلَ أرضي: أنّي حَبيبُ مَن أحَبَّني، وجَليسُ مَن جالَسَني، ومُؤنِسٌ لِمَن أنِسَ بِذِكري، وصاحِبٌ لِمَن صاحَبَني، ومُختارٌ لِمَنِ اختارَني، ومُطيعٌ لِمَن أطاعَني، ما أحَبَّني أحَدٌ أعلَمُ ذلِكَ يَقينا مِن قَلبِهِ إلّا قَبِلتُهُ لِنَفسي وأحبَبتُهُ حُبّا لا يَتَقَدَّمُهُ أحَدٌ مِن خَلقي، مَن طَلَبَني بِالحَقِّ وَجَدَني، ومَن طَلَبَ غَيري لَم يَجِدني. فَارفُضوا ـ يا أهلَ الأَرضِ ـ ما أنتُم عَلَيهِ مِن غُرورِها، وهَلُمّوا إلى كَرامَتي ومُصاحَبَتي ومُجالَسَتي ومُؤانَسَتي، وَأْنَسوا بي</span> <ref><span dir="rtl">في بحار الأنوار: «وآنسوني».</span></ref> <span dir="rtl">اُؤانِسكُم، واُسارِع إلى مَحَبَّتِكُم.</span> <ref><span dir="rtl">مسكّن الفؤاد: ص27، بحار الأنوار: ج70 ص26 ح28.</span></ref>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">مسكّن الفؤاد: در خبرهاى داوود عليه السلام آمده است [كه خدا به وى وحى فرمود]: «اى داوود! به اهل زمينم برسان كه: من دوست آنم كه دوستم بدارد، و همنشين آنم كه همنشين من باشد، و مونس كسى هستم كه با ياد من انس گيرد، و يار كسى هستم كه يار من باشد، و برگزيننده كسى هستم كه مرا برگزيند، و فرمان بُردار كسى هستم كه فرمان بردار من باشد. هر كس مرا دوست بدارد و اين را از قلب او به يقين بدانم، او را براى خودم مى پذيرم و چنان دوستش مى دارم كه پيش از او هيچ يك از آفريدگانم را دوست نداشته ام. هر كس به راستى مرا بجويد، مرا مى يابد و هر كس جز مرا بجويد، مرا نمى يابد. پس ـ اى زمينيان ـ اين دنياى پوچ [و باطل] را بگذاريد و به سوى كرامت و دوستى من و همنشينى و همدمى با من بياييد، و به من خو بگيريد تا با شما خو بگيرم و به سوى دوستى شما بشتابم».</span>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">بحار الأنوار ـ مِن دُعاءٍ لِيوشَع بنِ نونٍ عليه السلام ـ: إلهي، ما أضيَقَ الطّريقَ عَلى مَن لَم تَكُن أنتَ أنيسَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص93 ح8 نقلا عن خطّ الشهيد.</span></ref>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">بحار الأنوار ـ در بيان دعايى از يوشع بن نون عليه السلام ـ: معبودا! چه تنگ است راه بر كسى كه تو همدم او نباشى!</span>

<span id="موجبات-الانس-بالله-عزوجل"></span>
== <span dir="rtl">1 / 2: موجِباتُ الاُنسِ بِاللّه عزّوجلِّ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 2: عوامل انس با خدا</span>

<span id="أ-ـ-ذكر-الله-عز-و-جل"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ ذِكرُ اللّهِ عز و جل</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ ياد خدا</span>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» اُنسُ المُؤمِنِ في حَياتِهِ، وعِندَ مَوتِهِ، وحينَ يُبعَثُ.</span> <ref><span dir="rtl">ثواب الأعمال: ص16 ح3 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام، الدعوات: ص254 ح719، بحار الأنوار: ج81 ص235 ح13.</span></ref>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ذكر «لا إله إلّا اللّه»، در زندگى مؤمن و هنگام مرگش و به گاه برانگيخته شدنش همدم اوست.</span>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: الذِّكرُ مِفتاحُ الاُنسِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص145 ح541، عيون الحكم والمواعظ: ص40 ح886.</span></ref>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: ذكر، كليدِ اُنس است.</span>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ذاكِرُ اللّهِ مُؤانِسُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص28 ح5160، عيون الحكم والمواعظ: ص256 ح4741.</span></ref>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: ياد كننده خدا، همدم اوست.</span>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ذِكرُ اللّهِ يُنيرُ البَصائِرَ، ويونِسُ الضَّمائِرَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص29 ح5167، عيون الحكم والمواعظ: ص255 ح4720.</span></ref>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: ياد خدا، بينش ها را روشنايى و درون ها را آرامش مى بخشد.</span>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">عدّة الداعي: في بَعضِ الأَحاديثِ القُدسِيَّةِ: أيُّما عَبدٍ اطَّلَعتُ عَلى قَلبِهِ، فَرَأَيتُ الغالِبَ عَلَيهِ التَّمسُّكَ بِذِكري، تَوَلَّيتُ سِياسَتَهُ وكُنتُ جَليسَهُ ومُحادِثَهُ وأنيسَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">عدّة الداعي: ص235، بحار الأنوار: ج93 ص162 ح42.</span></ref>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">عدّة الداعى: در حديثى قدسى آمده است: «هر بنده اى كه بر دلش بنگرم و چنگ زدن به يادم را بر آن چيره ببينم، تربيت او را خود بر عهده مى گيرم و همنشين و هم سخن و همدم او خواهم بود».</span>

<span id="ب-ـ-التباعد-عن-النفس"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ التَّباعُدُ عَنِ النَّفسِ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ دور شدن از خود</span>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">عوالي اللآلي: رُوِيَ في بَعضِ الأَخبارِ أنَّهُ دَخَلَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ اسمُهُ مُجاشِعٌ فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ... كَيفَ الطَّريقُ إلى قُربِ الحَقِّ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: التَّباعُدُ عَنِ النَّفسِ، فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، فَكَيفَ الطَّريقُ إلى اُنسِ الحَقِّ؟ قالَ: الوَحشَةُ مِنَ النَّفسِ.</span> <ref><span dir="rtl">عوالي اللآلي: ج1 ص246 ح1، بحار الأنوار: ج70 ص72 ح23.</span></ref>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">عوالى اللآلى: در برخى احاديث، آمده است كه مردى به نام مُجاشع، بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و گفت: اى پيامبر خدا!... راه نزديك شدن به حق (خدا) چگونه است؟</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «دور شدن از خود».</span>

<span dir="rtl">گفت: اى پيامبر خدا! راه خو گرفتن با حق (خدا) چگونه است؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «رميدن از خود».</span>

<span id="ج-ـ-اعتزال-أهل-الدنيا"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ اِعتِزالُ أهلِ الدُّنيا</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ كناره گرفتن از اهل دنيا</span>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَنِ انفَرَدَ عَنِ النّاسِ، أنِسَ بِاللّهِ سُبحانَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص338 ح8644، عيون الحكم والمواعظ: ص440 ح7647.</span></ref>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كس از مردمْ كناره گرفت، با خداى سبحان، خو گرفت.</span>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: كَيفَ يَأنَسُ بِاللّهِ مَن لا يَستَوحِشُ مِنَ الخَلقِ؟</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص566 ح7003، عيون الحكم والمواعظ: ص383 ح6475.</span></ref>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: آن كه از خلق نمى گريزد، چگونه با خدا خو بگيرد؟!</span>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام: يا هِشامُ، الصَّبرُ عَلَى الوَحدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ العَقلِ، فَمَن عَقَلَ عَنِ اللّهِ اعتَزَلَ أهلَ الدُّنيا وَالرّاغِبينَ فيها، ورَغِبَ فيما عِندَ اللّهِ، وكانَ اللّهُ اُنسَهُ فِي الوَحشَةِ، وصاحِبَهُ فِي الوَحدَةِ، وغِناهُ فِي العَيلَةِ</span> <ref><span dir="rtl">عال يَعيلُ عَيلَةً، إذا افتقر (النهاية: ج3 ص330 «عيل»).</span></ref><span dir="rtl">، ومُعِزَّهُ مِن غَيرِ عَشيرَةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص17 ح12، تنبيه الخواطر: ج2 ص34 كلاهما عن هشام بن الحكم، تحف العقول: ص387، عدة الدّاعي: ص219، بحار الأنوار: ج78ص 301 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام: اى هشام! شكيبايى بر تنهايى، نشانه نيرومندى خِرد است. پس آن كه خدا را بشناسد، از اهل دنيا و دنياخواهان كناره مى گيرد و به آنچه نزد خداست، راغب مى گردد و خدا همدم بى كسى او مى شود و يار تنهايىِ او و بى نياز كننده نيازمندىِ او مى شود و بى ايل و تبار، عزّتش مى بخشد.</span>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ أوحى إلى نَبِيٍّ مِن أنبِياءِ بَني إسرائيلَ: إن أحبَبتَ أن تَلقاني غَدا في حَظيرَةِ</span> <ref><span dir="rtl">حظيرة القُدس: أي الجنّة (مجمع البحرين: ج1 ص424 «حظر»).</span></ref> <span dir="rtl">القُدسِ، فَكُن فِي الدُّنيا وَحيدا غَريبا مَهموما مَحزونا، مُستَوحِشا مِنَ النّاسِ، بِمَنزِلَةِ الطَّيرِ الواحِدِ، الَّذي يَطيرُ فِي أرضِ القِفارِ، ويَأكُلُ مِن رُؤوسِ الأَشجارِ، ويَشرَبُ مِن ماءِ العُيونِ، فَإِذا كانَ اللَّيلُ أوى وَحدَهُ ولَم يَأوِ مَعَ الطُّيورِ، استَأنَسَ بِرَبِّهِ وَاستَوحَشَ مِنَ الطُّيورِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للصدوق: ص265 ح284 عن يونس بن ظبيان، مشكاة الأنوار: ص449 ح1508 وليس فيه «الواحد»، قصص الأنبياء للراوندي: ص280 ح373، روضة الواعظين: ص474، بحار الأنوار: ج70 ص108 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خداوند عز و جل به پيامبرى از پيامبران بنى اسرائيل، وحى فرمود كه: «اگر دوست دارى فردا[ى قيامت] مرا در فردوسِ برين ديدار كنى، در دنيا تنها و بى كس و غمناك و اندوهگين و از مردم، گريزان باش، همچون پرنده تنهايى كه در بيابان، پرواز مى كند و از ميوه هاى درختان مى خورد و از آب چشمه ساران مى نوشد و چون شب مى شود، تنها و نه با ديگر پرندگان، به آشيانه اى پناه مى برد؛ همان كه با پروردگار خويش دمخور مى شود و از ديگر مرغان مى گريزد.</span>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">الإمام العسكري عليه السلام: مَن أنِسَ بِاللّهِ استَوحَشَ مِنَ النّاسِ، وعَلامَةُ الاُنسِ بِاللّهِ الوَحشَةُ مِنَ النّاسِ.</span> <ref><span dir="rtl">عدّة الداعي: ص194، أعلام الدين: ص313، نزهة الناظر: ص224 ح515 وليس فيه ذيله، بحار الأنوار: ج78 ص379 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">امام عسكرى عليه السلام: هر كه با خدا خو گرفت، از مردم، گريزان شد. نشانه خوگيرى با خدا، گريختن از مردم است.</span>

<span id="د-ـ-الدعاء"></span>
=== <span dir="rtl">د ـ الدُّعاءُ</span> ===

<span dir="rtl">د ـ دعا</span>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في دُعائِهِ ـ: اللّهُمَّ اجعَلنا مَشغولينَ بِأَمرِكَ، آمِنينَ بِوَعدِكَ، آيِسينَ مِن خَلقِكَ، آنِسينَ بِكَ، مُستَوحِشينَ مِن غَيرِكَ، راضينَ بِقَضائِكَ، صابِرينَ عَلى بَلائِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص364 ح1013، بحار الأنوار: ج95 ص360 ح16.</span></ref>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعاى خود ـ: بار خدايا! ما را به كار خودت سرگرم، و به وعده ات دل گرم، و از خَلقت نوميد، و با خودت دمخور، و از غير خود، گريزان، و به قضايت خرسند، و بر بلايت شكيبا ساز.</span>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: اللّهُمَّ... كُن لي أنيسا مِن كُلِّ وَحشَةٍ، وَاعصِمني مِن كُلِّ هَلَكَةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">مهج الدعوات: ص152 و143 كلاهما عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج95 ص252 ح32.</span></ref>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بار خدايا!... همدم تنهايى من باش و از هر نابودى اى، نگاهم بدار.</span>

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: يا أنيسَ كُلِّ غَريبٍ، آنِس فِي القَبرِ غُربتي، ويا ثانِيَ كُلِّ وَحيدٍ، ارحَم فِي القَبرِ وَحدَتي.</span> <ref><span dir="rtl">المصباح للكفعمي: ص497، البلد الأمين: ص318 كلاهما عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج94 ص108 ح14؛ دستور معالم الحكم: ص 140 عن عبد اللّه الأسدي وفيه «وحشتي» بدل «غربتي».</span></ref>

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: اى انيس هر بى كسى! انيس بى كسىِ من در قبر باش و اى دومينِ هر تنهايى! به تنهايى من در قبر رحم فرما.</span>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في دُعائِهِ ـ: اللّهُمَّ... كُن لي في كُلِّ وَحشَةٍ أنيسا، وفي كُلِّ جَزَعٍ حِصنا.</span> <ref><span dir="rtl">مهج الدعوات: ص167، بحار الأنوار: ج95 ص265 ح33.</span></ref>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در دعاى خود ـ: بار خدايا!... در هر بى كسى اى، همدم من باش و به گاهِ هر بى تابى اى، نگهدارم.</span>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ وهُوَ ساجِدٌ: اِرحَم ذُلّي بَينَ يَدَيكَ، وتَضَرُّعي إلَيكَ، ووَحشَتي مِنَ النّاسِ، وآنِسني</span> <ref><span dir="rtl">في جميع المصادر: «واُنسي» بدل «وآنسني».</span></ref> <span dir="rtl">بِكَ يا كَريمُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج3 ص327 ح21، فقه الرضا: ص141، المصباح للكفعمي: ص80، البلدالأمين: ص294 وفيه «العالم» بدل «الناس»، بحار الأنوار: ج86 ص229 ح51 وراجع: تهذيب الأحكام: ج5 ص277 ح946 ومصباح المتهجّد: ص706.</span></ref>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: امير مؤمنان عليه السلام در سجده مى فرمود: «بر خوارى ام در پيشگاهت و زارى ام به درگاهت و تنهايى ام در ميان مردم، رحم آور، و مرا با خودت مأنوس بدار، اى كريم!».</span>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسن عليه السلام: يا مَن إلَيهِ يَفِرُّ الهارِبونَ، وبِهِ يَستَأنِسُ المُستَوحِشونَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَاجعَل اُنسي بِكَ فَقَد ضاقَت عَنّي بِلادُكَ، وَاجعَل تَوَكُّلي عَلَيكَ فَقَد مالَ عَلَيَّ أعداؤُكَ.</span> <ref><span dir="rtl">مهج الدعوات: ص181، بحار الأنوار: ج95 ص408 ح40.</span></ref>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">امام حسن عليه السلام: اى كسى كه گريزندگان، به سويش مى گريزند و تنهايان، با او اُنس مى گيرند! بر محمّد و خاندان او درود فرست، و اُنس مرا با خودت قرار ده كه سرزمين هايت بر من تنگ آمده اند، و توكّل مرا بر خودت قرار ده كه دشمنانت بر ضدّم برخاسته اند.</span>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ في دُعائِهِ إذا حَزَنَهُ أمرٌ ـ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ... وألبِس قَلبِي الوَحشَةَ مِن شِرارِ خَلقِكَ، وهَب لِيَ الاُنسَ بِكَ وبِأَولِيائِكَ وأهلِ طاعَتِكَ، ولا تَجعَل لِفاجِرٍ ولا كافِرٍ عَلَيَّ مِنَّةً، ولا لَهُ عِندي يَدا، ولا بي إلَيهِم حاجَةً، بَلِ اجعَل سُكونَ قَلبي واُنسَ نَفسي وَاستِغنائي وكِفايَتي بِكَ وبِخِيارِ خَلقِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الصحيفة السجّاديّة: ص91 الدعاء 21، مهج الدعوات: ص40 عن الإمام الكاظم عليه السلام نحوه وليس فيه ذيله من «بل اجعل»، بحار الأنوار: ج94 ص334ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى ايشان، هنگامى كه چيزى اندوهناكش مى ساخت ـ: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست... و جامه گريز از نابه كاران خَلقت را بر قامت دلم بپوشان، و اُنس با خودت و دوستانت و فرمان بردارانت را به من ارزانى دار و مرا زير بار منّت و وامدار احسان هيچ گنهكار و كافرى قرار مده و هرگز به آنان نيازمندم مگردان؛ بلكه آرامش دل و آسايش جان و بى نيازى و كارسازى ام را به خودت و به نيكان خَلقت، منحصر گردان.</span>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: يا اُنسَ كُلِّ غَريبٍ مُفرَدٍ، آنِس فِي القَبرِ وَحشَتي، ويا ثانِيَ كُلِّ وَحيدٍ، ارحَم فِي الثَّرى طولَ وَحدَتي.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص168 ح22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين.</span></ref>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: اى انيس هر بى كس تنهايى! انيس تنهايى من در قبر باش. اى دومينِ هر يكّه اى! بر تنهايى درازمدّت من در زير خاك، رحم فرما.</span>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في دُعائِهِ لِنَفسِهِ وخاصَّتِهِ ـ: اللّهُمَّ أغنِنا عَن هِبَةِ الوَهّابينَ بِهِبَتِكَ، وَاكفِنا وَحشَةَ القاطِعينَ بِصِلَتِكَ، حَتّى لا نَرغَبَ إلى أحَدٍ مَعَ بَذلِكَ، ولا نَستَوحِشَ مِن أحَدٍ مَعَ فَضلِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الصحيفة السجّاديّة: ص35 الدعاء 5.</span></ref>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ از دعاى ايشان در حقّ خود و دوستانش ـ: بار خدايا! با دَهِش خويش، ما را از دَهِش دَهِشگران، بى نياز گردان، و با پيوند خودت، تنهايىِ ناشى از پيوندگسلان را برايمان جبران كن تا با دَهِش تو ديگر به كسى رو نياوريم، و در پرتو فضل تو از هيچ كس نهراسيم.</span>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اللّهُمَّ اقذِف في قُلوبِ عِبادِكَ مَحَبَّتي، وضَمِّنِ السَّماواتِ وَالأَرضَ رِزقي، وألقِ الرُّعبَ في قُلوبِ أعدائِكَ مِنّي، وآنِسني بِرَحمَتِكَ، وأتمِم عَلَيَّ نِعمَتَكَ، وَاجعَلها مَوصولَةً بِكَرامَتِكَ إيّايَ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج95 ص298 ح17 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.</span></ref>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: بار خدايا! مِهر مرا در دل هاى بندگانت بيفكن، و آسمان ها و زمين را ضامن روزىِ من گردان، و در دل هاى دشمنانت از جانب من هراس انداز، و مرا با رحمتت مأنوس ساز، و نعمتت را بر من تمام كن، و آن را به كرامتت با من پيوند بزن.</span>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في مُناجاةِ الذّاكِرينَ ـ: إلهي فَأَلهِمنا ذِكرَكَ فِي الخَلاَ وَالمَلاَ</span> <ref><span dir="rtl">المَلاَ: الجَمَاعَة، الخَلْق (الصحاح: ج1 ص73 «ملأ»).</span></ref><span dir="rtl">، وَاللَّيلِ وَالنَّهارِ، وَالإِعلانِ وَالإِسرارِ، وفِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ، وآنِسنا بِالذِّكرِ الخَفِيِّ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص151 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب.</span></ref>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجاتِ ياد كنندگان ـ: معبودا! ياد و نام خودت را در تنهايى و در جمع، و در شب و روز، و در آشكار و نهان، و در خوشى و ناخوشى، به من الهام فرما و ما را با ياد پنهان، دمخور دار.</span>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في مُناجاةٍ تُعرَفُ بِالصُّغرى ـ: فَنَسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأن تَصِلَ خَوفَنا بِأَمنِكَ، ووَحشَتَنا بِاُنسِكَ، ووَحدَتَنا بِصُحبَتِكَ، وفَناءَنا بِبَقائِكَ، وذُلَّنا بِعِزِّكَ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص125 ح19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.</span></ref>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات معروف به مناجات صُغرا (كوچك) ـ: از تو درخواست مى كنيم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و ترس ما را به امنيت خودت، و دل تنگى مان را به اُنس خودت، و تنهايى مان را به همراهى خودت، و نابودى مان را به جاودانگى خودت، و خوارى مان را به عزّتت پيوند زنى.</span>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: مَن يَخرُج في سَفَرٍ وَحدَهُ فَليَقُل: ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ، اللّهُمَّ آنِس وَحشَتي، وأعِنّي عَلى وَحدَتي، وأدِّ غَيبَتي.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص288 ح4 عن عيسى بن عبد اللّه، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص276 ح2431، المحاسن: ج2 ص98 ح1256 كلاهما عن سليمان بن جعفر عن الإمام الكاظم عليه السلام، مكارم الأخلاق: ج1 ص551 ح1901 عن الإمام الكاظم عليه السلام، بحار الأنوار: ج76 ص228 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: هر كس تنها به سفرى مى رود، بگويد: «آنچه خدا خواهد. هيچ نيرويى نيست، مگر از سوى خدا. بار خدايا! هراس تنهايىِ مرا به آرامش تبديل كن، و در تنهايى ام كمكم فرما، و مرا سالم باز گردان».</span>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام: مَن باتَ في بَيتٍ وَحدَهُ، أو في دارٍ أو في قَريَةٍ وَحدَهُ، فَليَقُل: اللّهُمَّ آنِس وَحشَتي، وأعِنّي عَلى وَحدَتي.</span> <ref><span dir="rtl">المحاسن: ج2 ص119 ح1325، الأمان: ص138 كلاهما عن الجعفري، الكافي: ج2 ص573 ح13 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج76 ص201 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام: هر كس شب را در اتاقى يا سرايى يا روستايى تنها بود، بگويد: «بار خدايا! هراس مرا به آرامشْ بَدَل ساز، و در تنهايى ام كمكم كن».</span>

<span id="الفصل-الثاني-الانس-بالناس"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثّاني: الاُنس بالناس</span> =

<span dir="rtl">فصل دوم: اُنس با مردم</span>

<span id="الحث-على-الانس"></span>
== <span dir="rtl">2 / 1: الحَثُّ عَلَى الاُنسِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 1: تشويق به اُنس گرفتن</span>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: المُؤمِنُ آنِسُ الاُنسِ، جَيِّدُ الجِنسِ، مِن طينَتِنا أهلَ البَيتِ.</span> <ref><span dir="rtl">المحاسن: ج1 ص227 ح410، بحار الأنوار: ج67 ص77 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: مؤمن، خون گرم و صميمى و خوش جنس و از سرشت ما خاندان است.</span>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">عيون اخبار الرضا عليه السلام عن ياسر الخادم: كانَ الرِّضا عليه السلام إذا كانَ خَلا جَمَعَ حَشَمَهُ</span> <ref><span dir="rtl">حَشَمُ الرَّجُلِ: خدَمُه ومن يغضب له (الصحاح: ج5 ص1900 «حشم»).</span></ref> <span dir="rtl">كُلَّهُم عِندَهُ، الصَّغيرَ وَالكَبيرَ، فَيُحَدِّثُهُم ويَأنَسُ بِهِم ويُؤنِسُهُم.</span> <ref><span dir="rtl">عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص159 ح24، بحار الأنوار: ج49 ص164 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">عيون أخبار الرضا عليه السلام ـ به نقل از ياسر خادم ـ: امام رضا عليه السلام هر گاه فراغت مى يافت، خَدَم و حَشَم خويش را از كوچك و بزرگ، نزد خود، جمع مى كرد و با آنها به سخن گفتن و خوش و بِش كردن مى پرداخت.</span>

<span id="مؤانسة-الأحياء-والأموات"></span>
== <span dir="rtl">2 / 2: مُؤانَسَةُ الأَحياءِ وَالأَمواتِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 2: انس گرفتن زندگان و مردگان</span>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">الكافي عن حبّة العرني: خَرَجتُ مَعَ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام إلَى الظَّهرِ</span> <ref><span dir="rtl">أي ظَهر الكوفة.</span></ref><span dir="rtl">، فَوَقَفَ بِوادِي السَّلامِ كَأَنَّهُ مُخاطِبٌ لِأَقوامٍ، فَقُمتُ بِقِيامِهِ حَتّى أعيَيتُ، ثُمَّ جَلَستُ حَتّى مَلِلتُ، ثُمَّ قُمتُ حَتّى نالَني مِثلُ ما نالَني أوَّلاً، ثُمَّ جَلَستُ حَتّى مَلِلتُ، ثُمَّ قُمتُ وجَمَعتُ رِدائي، فَقُلتُ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، إنّي قَد أشفَقتُ عَلَيكَ مِن طولِ القِيامِ، فَراحَةَ ساعَةٍ ثُمَّ طَرَحتُ الرِّداءَ لِيَجلِسَ عَلَيهِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لي: يا حَبَّةُ، إن هُوَ إلّا مُحادَثَةُ مُؤمِنٍ أو مُؤانَسَتُهُ.</span>

<span dir="rtl">قالَ: قُلتُ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، وإنَّهُم لَكَذلِكَ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: نَعَم، لَو كُشِفَ لَكَ لَرَأَيتَهُم حَلَقا حَلَقا مُحتَبينَ</span> <ref><span dir="rtl">الاحتباءُ: هو أن يضمّ الإنسان رجليه إلى بطنه بثوب يجمعهما مع ظهره (النهاية: ج1 ص335 «حبا»).</span></ref> <span dir="rtl">يَتَحادَثونَ.</span>

<span dir="rtl">فَقُلتُ: أجسامٌ أم أرواحٌ؟ فَقالَ: أرواحٌ، وما مِن مُؤمِنٍ يَموتُ في بُقعَةٍ مِن بِقاعِ الأَرضِ إلّا قيلَ لِروحِهِ: اِلحَقي بِوادِي السَّلامِ، وإنَّها لَبُقعَةٌ مِن جَنَّةِ عَدنٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج3 ص243 ح1، بحار الأنوار: ج100 ص234 ح26.</span></ref>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از حَبّه عُرَنى ـ: همراه امير مؤمنان عليه السلام، به پشت [كوفه] رفتم. ايشان در [گورستان] وادى السلام ايستاد، چنان كه گويى با مردمانى سخن مى گويد. من نيز ايستادم تا آن كه خسته شدم و نشستم؛ امّا حوصله ام سر آمد و دوباره برخاستم و باز از بس ايستادم، خسته شدم و ديگر بار نشستم، چندان كه حوصله ام سر آمد و برخاستم و ردايم را جمع كردم و گفتم: اى امير مؤمنان! از زياد ايستادنتان، نگران حال شما هستم. ساعتى بياساييد. آن گاه ردايم را انداختم تا بر آن بنشيند.</span>

<span dir="rtl">به من فرمود: «اى حبّه! اين نيست، مگر گفتگو با مؤمن يا همدمى با او».</span>

<span dir="rtl">گفتم: اى امير مؤمنان! آنها هم اين گونه اند؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آرى. اگر برايت آشكار شود، خواهى ديد كه گروه گروه، گرد هم نشسته اند و با يكديگر گفتگو مى كنند».</span>

<span dir="rtl">گفتم: جسم اند، يا روح؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «روح. هر مؤمنى در هر نقطه اى از نقاط زمين بميرد، به روح او گفته مى شود: به وادى السلام برو. آن جا قطعه اى از بهشت برين است».</span>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام: إنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام لَمَّا احتُضِرَت أوصَت عَلِيّا عليه السلام فَقالَت: إذا أنَا مِتُّ فَتَوَلَّ أنتَ غُسلي وجَهِّزني، وصَلِّ عَلَيَّ، وأنزِلني قَبري، وألحِدني، وسَوِّ التُّرابَ عَلَيَّ، وَاجلِس عِندَ رَأسي قُبالَةَ وَجهي، فَأَكثِر مِن تِلاوَةِ القُرآنِ وَالدُّعاءِ، فَإِنَّها ساعَةٌ يَحتاجُ المَيِّتُ فيها إلى اُنسِ الأَحياءِ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج82 ص27 ح13 نقلاً عن مصباح الأنوار.</span></ref>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ: فاطمه عليهاالسلام چون به حال احتضار افتاد، به على عليه السلام وصيّت كرد و گفت: «از دنيا كه رفتم، تو خود، مرا غسل ده و كفن كن، و بر من نماز بخوان، و داخل قبرم ببر و در لحدم بگذار و خاك بر من بريز و آن گاه در بالينم، رو به روى صورتم بنشين و زياد قرآن و دعا بخوان؛ زيرا اين لحظه، لحظه اى است كه مرده به اُنس با زندگان، نياز دارد».</span>

<span id="من-ينبغي-الانس-به"></span>
== <span dir="rtl">2 / 3: مَن يَنبغِي الاُنسُ بِهِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 3: كسانى كه بايسته اُنس گرفتن اند</span>

<span id="أ-ـ-أولياء-الله-عز-و-جل"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ أولِياءُ اللّهِ عز و جل</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ دوستان خدا</span>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام: اللّهُمَّ... ألبِس قَلبِي الوَحشَةَ مِن شِرارِ خَلقِكَ، وهَب لِيَ الاُنسَ بِكَ وبِأَولِيائِكَ وأهلِ طاعَتِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الصحيفة السجّاديّة: ص91 الدعاء 21، مهج الدعوات: ص40 عن الفضل بن الربيع عن الإمام الكاظم عليه السلام، بحار الأنوار: ج94 ص334 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: بار خدايا! جامه گريز از نابه كارانِ خَلقت را بر من بپوشان، و خوگيرى با خود و دوستانت و فرمان بُردارانت را به من ارزانى دار.</span>

<span id="ب-ـ-المؤمن"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ المُؤمِنُ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ مؤمن</span>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">فلاح السائل عن جميل بن درّاج: دَخَلَ رَجُلٌ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَقالَ لَهُ: يا سَيِّدي عَلَت سِنّي وماتَ أقارِبي، وأنَا خائِفٌ أن يُدرِكَنِي المَوتُ ولَيسَ لي مَن آنَسُ بِهِ وأرجِعُ إلَيهِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَهُ: إنَّ مِن إخوانِكَ المُؤمِنينَ مَن هُوَ أقرَبُ نَسَبا أو سَبَبا، واُنسُكَ بِهِ خَيرٌ مِن اُنسِكَ بِقَريبٍ، ومَعَ هذا فَعَلَيكَ بِالدُّعاءِ، وأن تَقولَ عَقيبَ كُلِّ صَلاةٍ:</span>

<span dir="rtl">اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، اللّهُمَّ إنَّ الصّادِقَ قالَ: إنَّكَ قُلتَ: ما تَرَدَّدتُ في شَيءٍ أنَا فاعِلُهُ كَتَرَدُّدي في قَبضِ روحِ عَبدِيَ المُؤمِنِ، يَكرَهُ المَوتَ وأكرَهُ مَساءَتَهُ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وعَجِّل لِوَلِيِّكَ الفَرَجَ وَالعافِيَةَ وَالنَّصرَ، ولا تَسُؤني في نَفسي، ولا في أحَدٍ مِن أحِبَّتي.</span> <ref><span dir="rtl">فلاح السائل: ص303 ح205، مكارم الأخلاق: ج2 ص35 ح2076 وفيه الدعاء «اللّهمّ صلّ على محمّدٍ وآل محمّدٍ، اللّهُمّ إنّ الصادقَ... »، بحارالأنوار: ج86 ص7 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">فلاح السائل ـ به نقل از جميل بن درّاج ـ: مردى خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و گفت: سَرورم! سنّم بالا رفته و نزديكانم مرده اند و مى ترسم مرگ به سراغم آيد و كسى را ندارم كه با او خو بگيرم و معاشرت كنم.</span>

<span dir="rtl">امام عليه السلام به او فرمود: «بعضى از برادران مؤمن تو هستند كه از خويشاوند نَسبى يا سببى، نزديك ترند. دمخور شدن تو با چنين كسانى، بهتر از دمخور شدن با نزديكان است. با اين حال، تو را به دعا كردن توصيه مى كنم و اين كه در پس هر نمازى بگويى:</span>

<span dir="rtl">بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست. بار خدايا! صادق گفت كه تو فرموده اى: در هيچ كارى به اندازه گرفتن جان بنده مؤمنم، دو دل نمى شوم: او مرگ را خوش ندارد و من ناراحتى او را خوش ندارم. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و در فَرَج و عافيت و پيروزى وليّت تعجيل فرما، و مرا در باره خودم و هيچ يك از عزيزانم، دچار غم مساز».</span>

<span id="ج-ـ-العاقل"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ العاقِلُ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ خردمند</span>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام: يا هِشامُ، إيّاكَ ومُخالَطَةَ النّاسِ وَالاُنسَ بِهِم، إلّا أن تَجِدَ مِنهُم عاقِلاً ومَأمونا فَآنِس بِهِ، وَاهرُب مِن سائِرِهِم كَهَرَبِكَ مِنَ السِّباعِ الضّارِيَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص398، بحار الأنوار: ج78 ص313 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام: اى هشام! از آميختن و دمخور شدن با مردم بپرهيز، مگر اين كه در ميان آنها خردمند و امينى بيابى. در اين صورت، با او دمخور شو و از بقيّه آنان، همچون گريختنت از حيوانات درنده، بگريز.</span>

<span id="د-ـ-الودود"></span>
=== <span dir="rtl">د ـ الوَدودُ</span> ===

<span dir="rtl">د ـ مهربان</span>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: أحَقُّ النّاسِ أن يُؤنَسَ بِهِ، الوَدودُ المَألوفُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص391 ح2960، عيون الحكم والمواعظ: ص114 ح2513.</span></ref>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: شايسته ترينِ افراد براى خوگيرى (معاشرت)، كسى است كه مهربان و خون گرم باشد.</span>

<span id="ه-ـ-الأنيس-الموافق"></span>
=== <span dir="rtl">ه ـ الأَنيسُ المُوافِقُ</span> ===

<span dir="rtl">ه ـ همدم سازگار</span>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: الاُنسُ في ثَلاثَةٍ: الزَّوجَةِ المُوافِقَةِ، وَالوَلَدِ الصّالِحِ، وَالأَخِ المُوافِقِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص141 ح2109، عيون الحكم والمواعظ: ص65 ح1654 وفيه «البارّ» بدل «الصالح».</span></ref>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: سه چيز، مايه اُنس است: زن سازگار و فرزند شايسته و دوست سازگار.</span>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام: أمّا حَقُّ الزَّوجَةِ، فَأَن تَعلَمَ أنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَها لَكَ سَكَنا واُنسا، فَتَعلَمَ أنَّ ذلِكَ نِعمَةٌ مِنَ اللّهِ عز و جل عَلَيكَ، فَتُكرِمَها وتَرفُقَ بِها.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص621 ح3214، الخصال: ص567 ح1، الأمالي للصدوق: ص453 ح610، مكارم الأخلاق: ج2 ص301 ح2654كلّها عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج74 ص5 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: حقّ زوجه، اين است كه بدانى خداى عز و جل او را مايه آرامش و اُنس تو قرار داده و بدانى كه اين خود، نعمتى است از جانب خداوند عز و جل به تو. پس، او را گرامى بدارى و با او مهربان باشى.</span>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: أمّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِمِلكِ النِّكاحِ، فَأَن تَعلَمَ أنَّ اللّهَ جَعَلَها سَكَنا ومُستَراحا، واُنسا وواقِيَةً، وكَذلِكَ كُلُّ واحِدٍ مِنكُما يَجِبُ أن يَحمَدَ اللّهَ عَلى صاحِبِهِ، ويَعلَمَ أنَّ ذلِكَ نِعمَةٌ مِنهُ عَلَيهِ... فَإِنَّ لَها حَقَّ الرَّحمَةِ وَالمُؤانَسَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص262 ح19، بحار الأنوار: ج74 ص14 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: حقّ همسرت، اين است كه بدانى خدا او را مايه آرامش و استراحت و اُنس و نگهدارى تو قرار داده است و هر يك از شما دو نفر (زن و شوهر) بايد خدا را بر [نعمت وجود] همسرش سپاس گويد و بداند كه اين، نعمتى است از جانب خداوند به او... و او (همسرت) از حقّ مهربانى و همدلى برخوردار است.</span>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: الاُنسُ في ثَلاثٍ: فِي الزَّوجَةِ المُوافِقَةِ، وَالوَلَدِ البارِّ، وَالصَّديقِ المُصافي.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص318، معدن الجواهر: ص51 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: 78 ص231 ح25.</span></ref>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: سه چيز، مايه اُنس است: همسر سازگار، فرزند نيكوكار [با والدين]، و دوست يك رنگ.</span>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">الخصال عن أبي خالد السِّجِستاني عنه عليه السلام: خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم يَزَل ناقِصَ العَيشِ، زائِلَ العَقلِ، مَشغولَ القَلبِ: فَأَوَّلُها صِحَّةُ البَدَنِ، وَالثّانِيَةُ الأَمنُ، وَالثّالِثَةُ السَّعَةُ فِي الرِّزقِ، وَالرّابِعَةُ الأَنيسُ المُوافِقُ.</span>

<span dir="rtl">قُلتُ: ومَا الأَنيسُ المُوافِقُ؟ قالَ: الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَالوَلَدُ الصّالِحُ، وَالخَليطُ الصّالِحُ، وَالخامِسةُ وهِيَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ: الدَّعَةُ</span> <ref><span dir="rtl">الدَّعَةُ: السِّعة في العيش (تاج العروس: ج11 ص499 «ودع»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص284 ح34، مكارم الأخلاق: ج1 ص437 ح1494 عن الإمام زين العابدين عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص186 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">الخصال ـ به نقل از ابو خالد سِجِستانى ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «پنج چيز است كه هر كس يكى از آنها را نداشته باشد، پيوسته زندگى اش تلخ، فكرش پريشان و دلش مشغول است: اوّل، تن درستى و دوم، امنيت و سوم، گشايش در روزى و چهارم، همدم سازگار».</span>

<span dir="rtl">من گفتم: همدم سازگار، چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «زن خوب، فرزند خوب، و همنشين خوب. و پنجم ـ كه جامع اين چهارتاست ـ، رفاه (آسايش) است».</span>

<span id="ما-يورث-الانس"></span>
== <span dir="rtl">2 / 4: ما يورِثُ الاُنسَ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 4: آنچه مايه اُنس مى شود</span>

<span id="أ-ـ-حسن-الخلق"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ حُسنُ الخُلُقِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ خوش اخلاقى</span>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَن حَسُنَ خُلُقُهُ كَثُرَ مُحِبُّوهُ، وأنِسَتِ النُّفوسُ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص451 ح9131.</span></ref>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه اخلاقش نيكو باشد، دوستدارانش زياد مى شوند و جان ها به او خو مى گيرند.</span>

<span id="ب-ـ-حسن-العشرة"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ حُسنُ العِشرَةِ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ خوش معاشرت بودن</span>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: بِحُسنِ العِشرَةِ تَأنَسُ الرِّفاقُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص210 ح4233، عيون الحكم والمواعظ: ص187 ح3835.</span></ref>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: با خوش معاشرت بودن است كه دوستان، اُنس مى گيرند.</span>

<span id="ج-ـ-لين-الجانب"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ لينُ الجانِبِ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ نرم خويى</span>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: بِلينِ الجانِبِ تَأنَسُ النُّفوسُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص217 ح4261، عيون الحكم والمواعظ: ص188 ح3847.</span></ref>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بر اثر نرم خويى، جان ها [با يكديگر] انس مى گيرند.</span>

<span id="د-ـ-الإحسان"></span>
=== <span dir="rtl">د ـ الإِحسانُ</span> ===

<span dir="rtl">د ـ نيكى كردن</span>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: كُلُّ مُحسِنٍ مُستَأنِسٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص527 ح6841، عيون الحكم والمواعظ: ص375 ح6330.</span></ref>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر نيكوكارى، انس پذير است.</span>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اِصطَنِعُوا المَعروفَ تَكسِبُوا الحَمدَ، وَاستَشعِرُوا الحَمدَ يُؤنِس بِكُمُ (العُقَلاءُ).</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص215، بحار الأنوار: ج78 ص53 ح89.</span></ref>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: نيكى كنيد تا ستايش به دست آوريد، و ستايش كردن [از نيكى ديگران] را شيوه خود كنيد تا خردمندان با شما انس گيرند.</span>

<span id="ه-ـ-الزينة"></span>
=== <span dir="rtl">ه ـ الزّينَةُ</span> ===

<span dir="rtl">ه ـ آرايش</span>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: الخِضابُ بِالسَّوادِ اُنسٌ لِلنِّساءِ، ومَهابَةٌ لِلعَدُوِّ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج6 ص483 ح7 عن عمرو بن يزيد، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص122 ح281، مكارم الأخلاق: ج1 ص185 ح541، بحار الأنوار: ج76 ص100 ح9.</span></ref>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خضاب كردن [موى سر و ريش] با رنگ سياه، مايه انس زنان و ترس دشمن است.</span>

<span id="و-ـ-الدعاء"></span>
=== <span dir="rtl">و ـ الدُّعاءُ</span> ===

<span dir="rtl">و ـ دعا</span>

<span dir="rtl">71.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: كانَ رَجُلٌ بِالمَدينَةِ يَدخُلُ مَسجِدَ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله، فَقالَ: اللّهُمَّ آنِس وَحشَتي، وصِل وَحدَتي، وَارزُقني جَليسا صالِحا.</span>

<span dir="rtl">فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ في أقصَى المَسجِدِ فَسَلَّمَ عَلَيهِ، وقالَ لَهُ: مَن أنتَ يا عَبدَ اللّهِ؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ: أنَا أبو ذَرٍّ، فَقالَ الرَّجُلُ: اللّهُ أكبَرُ، اللّهُ أكبَرُ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ أبو ذَرٍّ: ولِمَ تُكَبِّرُ يا عَبدَ اللّهِ؟ فَقالَ: إنّي دَخَلتُ المَسجِدَ فَدَعَوتُ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ أن يُؤنِسَ وَحشَتي، وأن يَصِلَ وَحدَتي، وأن يَرزُقَني جَليسا صالِحا.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَهُ أبو ذَرٍّ: أنَا أحَقُّ بِالتَّكبيرِ مِنكَ إذا كُنتُ ذلِكَ الجَليسَ، فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهَ صلى الله عليه و آله يَقولُ: أنَا وأنتُم عَلى تُرعَةٍ</span> <ref><span dir="rtl">التُرعَةُ: الروضة، ويقال: الدرجة (الصحاح: ج3 ص1191 «ترع»).</span></ref> <span dir="rtl">يَومَ القِيامَةِ حَتّى يَفرُغَ النّاسُ مِنَ الحِسابِ، قُم يا عَبدَ اللّهِ فَقَد نَهَى السُّلطانُ عَن مُجالَسَتي.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص307 ح478، بحار الأنوار: ج22 ص403 ح14.</span></ref>

<span dir="rtl">71.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: مردى در مدينه به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و گفت: بار خدايا! براى منِ بى كس، همدلى قرار ده و مرا از تنهايى به در آور و همنشين شايسته اى روزى ام كن.</span>

<span dir="rtl">در اين هنگام، مردى را در انتهاى مسجد ديد و به او سلام كرد و گفت: تو كيستى، اى بنده خدا؟</span>

<span dir="rtl">گفت: ابوذرم.</span>

<span dir="rtl">مرد گفت: اللّه اكبر، اللّه اكبر.</span>

<span dir="rtl">ابوذر گفت: چرا تكبير مى گويى، اى بنده خدا؟</span>

<span dir="rtl">گفت: وارد مسجد كه شدم و دعا كردم خداوند عز و جل مرا از بى كسى نجات دهد و از تنهايى به درم آورد و همنشين شايسته اى روزى ام كند.</span>

<span dir="rtl">ابوذر گفت: من بايد تكبير بگويم، اگر آن همنشين، من باشم؛ زيرا از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد: «من و شما، در روز قيامت، بر روى تُرعه اى</span> <ref><span dir="rtl">تُرعه: باغى كه روى بلندى و تپّه اى ساخته شده باشد؛ پلكان؛ در؛ دريچه.</span></ref> <span dir="rtl">هستيم، تا آن گاه كه كار حسابرسى مردم به پايان رسد». اى بنده خدا! برخيز [و برو] كه سلطان،</span> <ref><span dir="rtl">مقصود، عثمان بن عفّان است.</span></ref> <span dir="rtl">همنشينى با مرا قدغن كرده است.</span>

<span id="آفات-الانس"></span>
== <span dir="rtl">2 / 5: آفاتُ الاُنسِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 5: آسيب هاى اُنس گرفتن</span>

<span dir="rtl">72.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: سوءُ الخُلُقِ يوحِشُ النَّفسَ، ويَرفَعُ الاُنسَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص151 ح5640، عيون الحكم والمواعظ: ص286 ح5175.</span></ref>

<span dir="rtl">72.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بداخلاقى، آدمى را بى كس و تنها مى كند و انس گيرى را از بين مى برد.</span>

<span dir="rtl">73.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن ساءَ خُلُقُهُ، قَلاهُ</span> <ref><span dir="rtl">قَلاهُ: أبغَضَهُ (النهاية: ج4 ص105 «قلا»).</span></ref> <span dir="rtl">مُصاحِبُهُ ورَفيقُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص365 ح8773، عيون الحكم والمواعظ: ص437 ح7567.</span></ref>

<span dir="rtl">73.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه بداخلاق باشد، يار و رفيقش از او بيزار مى شوند.</span>

<span dir="rtl">74.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن ساءَ خُلُقُهُ، أعوَزَهُ الصَّديقُ وَالرَّفيقُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص462 ح9187.</span></ref>

<span dir="rtl">74.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه اخلاقش بد باشد، بى دوست و رفيق مى ماند.</span>

<span dir="rtl">75.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن خَشُنَت عَريكَتُهُ</span> <ref><span dir="rtl">العَرِيكَةُ: الطبيعة (الصحاح: ج4 ص1599 «عرك»).</span></ref><span dir="rtl">، أقفَرَت حاشِيَتُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص325 ح8581.</span></ref>

<span dir="rtl">75.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه درشت خو باشد، اطرافيانش را از دست مى دهد.</span>

<span dir="rtl">76.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اُنسُ الأَمنِ تُذهِبُهُ وَحشَةُ الوَحدَةِ، واُنسُ الجَماعَةِ يُنَكِّدُهُ</span> <ref><span dir="rtl">نَكَدَ: اشتدّ (الصحاح: ج2 ص545 «نكد»).</span></ref> <span dir="rtl">وَحشَةُ المَخافَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص129 ح2018.</span></ref>

<span dir="rtl">76.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: احساس تنهايى، آرامش امنيت را از بين مى برد، و احساس ترس، انس با جماعت را به تلخى تبديل مى كند.</span>

<span dir="rtl">راجع: المحبة في الكتاب والسنة: القسم الأوّل / الفصل الرابع: موانع المحبّة / آفات المحبة.</span>

<span dir="rtl">ر. ك: دوستى در قرآن و حديث: ص96 (بخش يكم / فصل چهارم: موانع دوستى / آفات دوستى).</span>

<span id="من-لا-ينبغي-الانس-به"></span>
== <span dir="rtl">2 / 6: مَن لا يَنبَغِي الاُنسُ بِهِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 6: كسانى كه بايسته اُنس گرفتن نيستند</span>

<span id="أ-ـ-قرين-السوء"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ قَرينُ السَّوءِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ همنشين بد</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَالَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً * يَاوَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلاً * لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِى وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِلْاءِنسَانِ خَذُولًا”.</span> <ref><span dir="rtl">الفرقان: 27 ـ 29.</span></ref>

<span dir="rtl">«و روزى است كه ستمگر، دست هاى خود را مى گزد و مى گويد: كاش با پيامبر، راهى بر مى گزيدم! اى واى! كاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم! او مرا به گم راهى كشاند، پس از آن كه قرآن به من رسيده بود و البته شيطان، همواره فرو گذارنده انسان است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">77.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أوحَشُ الوَحشَةِ قَرينُ السَّوءِ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأحاديث للقمّي: ص83، بحار الأنوار: ج74 ص167 ح32 نقلا عن كتاب الإمامة والتبصرة عن إسماعيل بن الإمام الكاظم عن أبيه عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله.</span></ref>

<span dir="rtl">77.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين تنهايى، [بودن با] همنشين بد است.</span>

<span dir="rtl">78.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إيّاكَ وصاحِبَ السَّوءِ فَإِنَّهُ قَطعَةٌ مِنَ النّارِ، لا يَنفَعُكَ وُدُّهُ، ولا يَفي لَكَ بِعَهدِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج1 ص389 ح1569 عن أنس، كنز العمّال: ج9 ص45 ح24855.</span></ref>

<span dir="rtl">78.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زنهار از يار بد؛ چرا كه يار بد، پاره اى از آتش است. دوستى اش تو را سودى نمى رساند و به عهد خويش با تو وفا نمى كند!</span>

<span dir="rtl">79.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: كُن بِالوَحدَةِ آنَسَ مِنكَ بِقُرَناءِ السَّوءِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص603 ح7152، عيون الحكم والمواعظ: ص391 ح6621.</span></ref>

<span dir="rtl">79.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: با تنهايى دمخورتر باش تا با همنشينان بد.</span>

<span dir="rtl">80.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اِحذَر مُجالَسَةَ قَرينِ السَّوءِ، فَإِنَّهُ يُهلِكُ مُقارِنَهُ، ويُردي</span> <ref><span dir="rtl">يُرديه: يوقعه في مَهلَكة (النهاية: ج2 ص216 «ردا»).</span></ref> <span dir="rtl">مُصاحِبَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص276 ح2599، عيون الحكم والمواعظ: ص103 ح2323 وفيه «مقاربه» بدل «مقارنه».</span></ref>

<span dir="rtl">80.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: از همنشينى با دوست بد بپرهيز، كه دوست بد، همنشين خود را به هلاكت مى افكند و يار خود را به نابودى مى كشاند.</span> <ref><span dir="rtl">و به قول شاعر:</span>

<span dir="rtl">تا توانى، مى گريز از يار بديار بد، بدتر بود از مار بد</span>

<span dir="rtl">مار بد، تنها تو را بر جان زنديار بد، بر جان و بر ايمان زند.</span></ref>

<span dir="rtl">81.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: تَوَحَّشتُ فِي القَفرِ البَلقَعِ</span> <ref><span dir="rtl">البَلقَعُ: وهي الأرض القفر التي لا شيء بها (النهاية: ج1 ص153 «بلقع»).</span></ref><span dir="rtl">، فَلَم أرَ وَحشَةً أشَدَّ مِن قَرينِ السَّوءِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص293 ح355.</span></ref>

<span dir="rtl">81.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: در بيابان برهوت، تنها شدم؛ امّا تنهايى را بدتر از [بودن] با همنشين بد نديدم.</span>

<span dir="rtl">82.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عليه السلام:</span>

<span dir="rtl">لَبِستُ بِالعِفَّةِ ثَوبَ الغِنى وصِرتُ أمشي شامِخَ الرّاسِ</span>

<span dir="rtl">لَستُ إلَى النِّسناسِ</span> <ref><span dir="rtl">النِسناسُ: قيل هم يأجوج ومأجوج، وقيل: خلق على صورة النّاس... وليسوا من بني آدم (النهاية: ج5 ص50 «نسنس»).</span></ref> <span dir="rtl">مُستَأنِسا لكِنَّني آنَسُ بِالنّاسِ</span>

<span dir="rtl">إذا رَأَيتُ التّيهَ</span> <ref><span dir="rtl">يَتيهُ تَيها: إذا تكبّر (النهاية: ج1 ص203 «تيه»).</span></ref> <span dir="rtl">مِن ذِي الغِنى تِهتُ عَلَى التّائِهِ بِالياسِ</span> <ref><span dir="rtl">المناقب لابن شهر آشوب: ج4 ص361، بحار الأنوار: ج49 ص112 ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">82.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام: با مناعت طبع، جامه بى نيازى پوشيدم</span>

<span dir="rtl">و سرافراز، راه رفتم.</span>

<span dir="rtl">با نَسناس،</span> <ref><span dir="rtl">به قولى، همان قوم يأجوج و مأجوج است، و به قولى: موجودى شبيه آدميان، ولى نه از نسل آدم عليه السلام (النهاية: ج5 ص50)؛ بلكه از نسل انسان هايى كه از پيش از آدم عليه السلام در زمين، مى زيستند و از بشر اوّليه متكامل تر، امّا از بنى آدم، عقب مانده تر بودند (ر. ك: تكامل در قرآن: ص53، الديباج الوضىّ: ج2 ص139، الطّراز الأوّل: ج2 ص96).</span></ref> <span dir="rtl">انس نمى گيرم</span>

<span dir="rtl">بلكه با مردمان، انس مى گيرم.</span>

<span dir="rtl">هر گاه تكبّر ثروتمند را ديدم</span>

<span dir="rtl">با طمع بُريدن [از او]، بزرگى مى فروشم</span>

<span id="ب-ـ-الجاهل"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ الجاهِلُ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ نادان</span>

<span dir="rtl">83.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: العاقِلُ بِخُشونَةِ العَيشِ مَعَ العُقَلاءِ، آنَسُ مِنهُ بِلينِ العَيشِ مَعَ السُّفَهاءِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص340 ح895.</span></ref>

<span dir="rtl">83.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: خردمند را، به سختى زيستن با خردمندان، بِهْ كه به خوشى زيستن با نابخردان!</span>

<span dir="rtl">84.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ في دُعائِهِ ـ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَلنا مِمَّن جاسوا</span> <ref><span dir="rtl">جاسوا خِلال الديار: أي توسّطوها وتردّدوا بينها (مفردات ألفاظ القرآن: ص212 «جاس»).</span></ref> <span dir="rtl">خِلالَ ديارِ الظّالِمينَ، وَاستَوحَشوا مِن مُؤانَسَةِ الجاهِلينَ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص126 ح19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.</span></ref>

<span dir="rtl">84.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعايش ـ: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و ما را از كسانى قرار ده كه در ميان خانه هاى ستمگران، جستجو كردند و از همدلى با نادانان رميدند.</span>

<span id="ذم-الاسترسال-بالانس"></span>
== <span dir="rtl">2 / 7: ذَمُّ الاِستِرسالِ بِالاُنسِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 7: نكوهش انس گرفتن بى قيد و بند</span>

<span dir="rtl">85.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: حِشمَةُ الاِنقِباضِ أبقى لِلعِزِّ مِن اُنسِ التَّلاقي</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «التلافي»، والتّصويب من بحار الأنوار ونزهة الناظر.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الدرّة الباهرة: ص31، نزهة الناظر: ص176 ح371، بحار الأنوار: ج74 ص180 ح28.</span></ref>

<span dir="rtl">85.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: حُجب و حيا داشتن [در روابط دوستانه]، عزّت [و احترام] را بيشتر نگه مى دارد تا خودمانى شدن.</span>

<span dir="rtl">86.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عليه السلام: الاِستِرسالُ بِالاُنسِ يُذهِبُ المَهابَةَ.</span> <ref><span dir="rtl">العدد القوية: ص297 ح26، نزهة الناظر: ص200 ح431، أعلام الدين: ص307، بحار الأنوار: ج78 ص357 ح12.</span></ref>

<span dir="rtl">86.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام: معاشرتِ (مردمْ آميزى) بى حدّ و مرز، هيبت را از بين مى برد.</span>

<span id="الفصل-الثالث-ما-ينبغي-الانس-به"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثّالث: ما ينبغي الاُنس به</span> =

<span dir="rtl">فصل سوم: آنچه شايسته اُنس گرفتن است</span>

<span id="الإيمان"></span>
== <span dir="rtl">3 / 1: الإِيمانُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 1: ايمان</span>

<span dir="rtl">87.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: لَو لَم يَكُن فِي الأَرضِ إلّا مُؤمِنٌ واحِدٌ لَاستَغنَيتُ بِهِ عَن جَميعِ خَلقي، ولَجَعَلتُ لَهُ مِن إيمانِهِ اُنسا لا يَحتاجُ إلى أحَدٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص245 ح2، مصادقة الإخوان: ص180 ح1 كلاهما عن معلى بن خنيس عن الإمام الصادق عليه السلام، المؤمن: ص36 ح80 عن الإمام الباقر عليه السلام، المحاسن: ج1 ص260 ح497 عن محمّد بن عليّ الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج6 ص160 ح25.</span></ref>

<span dir="rtl">87.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى ـ تبارك و تعالى ـ فرمود: «اگر در زمين، تنها يك مؤمن مى بود، به وجود او از همه خلقم بى نياز مى شدم و از ايمانش براى او همدمى قرار مى دادم كه به كسى نيازمند نباشد».</span>

<span dir="rtl">88.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: لِيَأذَن بِحَربٍ مِنّي مَن آذى عَبدِيَ المُؤمِنَ، وَليَأمَن غَضَبي مَن أكرَمَ عَبدِيَ المُؤمِنَ، ولَو لَم يَكُن مِن خَلقي فِي الأَرضِ ـ ما بَينَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ ـ إلّا مُؤمِنٌ واحِدٌ مَعَ إمامٍ عادِلٍ، لَاستَغنَيتُ بِهِما عَن جَميعِ ما خَلَقتُ في أرضي، ولَقامَت سَبعُ سَماواتٍ وأرَضينَ بِهِما، وجَعَلتُ لَهُما مِن إيمانِهِما اُنسا لا يَحتاجانِ إلى اُنسِ سِواهُما.</span> <ref><span dir="rtl">مشكاة الأنوار: ص494 ح1648 عن الإمام الصادق عليه السلام، الكافي: ج2 ص350 ح1 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام، عدة الداعي: ص182عن الإمام الصادق عليه السلام وفيهما «لاستغنيت بعبادتهما» بدل «لاستغنيت بهما»، بحار الأنوار: ج67 ص71 ح36.</span></ref>

<span dir="rtl">88.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى ـ تبارك و تعالى ـ فرمود: «هر كس بنده مؤمن مرا بيازارد، بايد با من اعلان جنگ دهد و هر كس بنده مؤمن مرا گرامى بدارد، از خشم من در امان خواهد بود. اگر در روى زمين، از مشرق تا مغرب، تنها يك مؤمن با يك پيشواى دادگر وجود داشته باشد، به وجود آن دو از همه آنچه در زمينم آفريده ام، بى نياز مى شوم، و هفت آسمان و زمين به واسطه آن دو، برپا خواهند بود و براى آنها از ايمانشان همدمى قرار مى دهم كه به هيچ همدم ديگرى نيازى نداشته باشند».</span>

<span dir="rtl">89.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: ما مِن مُؤمِنٍ إلّا وقَد جَعَلَ اللّهُ لَهُ مِن إيمانِهِ اُنسا يَسكُنُ عَلَيهِ، حَتّى لَو كانَ عَلى قُلَّةِ جَبَلٍ لَم يَستَوحِش.</span> <ref><span dir="rtl">عدّة الداعي: ص218، المحاسن: ج1 ص259 ح495 نحوه، أعلام الدين: ص460 وفيهما «إليه» بدل «عليه» وكلّها عن عُبَيد بن زرارة، بحار الأنوار: ج67 ص148 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">89.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: هيچ مؤمنى نيست، مگر اين كه خداوند از ايمانش براى او، همدمى قرار مى دهد كه به آن آرام گيرد، به طورى كه اگر در قلّه كوهى هم باشد، احساس تنهايى نكند.</span>

<span dir="rtl">90.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لَو أنَّ مُؤمِنا عَلى قُلَّةِ جَبَلٍ لَبَعَثَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ إلَيهِ شَيطانا يُؤذيهِ، ويَجعَلُ اللّهُ لَهُ مِن إيمانِهِ اُنسا لا يَستَوحِشُ مَعَهُ إلى أحَدٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص250 ح3 عن ابن مسكان، مشكاة الأنوار: ص494 ح1646، المؤمن: ص23 ح29 وليس فيه ذيله، التمحيص: ص 35 ح28 عن زرارة، بحار الأنوار: ج67 ص241 ح70.</span></ref>

<span dir="rtl">90.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: اگر مؤمنى بر ستيغ كوهى باشد، خداوند عز و جل به نزدش شيطانى مى فرستد تا آزارش دهد، و از ايمانش براى او همدمى قرار مى دهد كه با وجود آن، احساس دل تنگى براى هيچ كس نكند.</span>

<span id="القرآن"></span>
== <span dir="rtl">3 / 2: القُرآنُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 2: قرآن</span>

<span dir="rtl">91.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَن أنِسَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ، لَم توحِشهُ مُفارَقَةُ الإِخوانِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص369 ح8790، عيون الحكم والمواعظ: ص437 ح7575.</span></ref>

<span dir="rtl">91.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كس به تلاوت قرآن اُنس گيرد، از جدايى دوستان، احساس تنهايى نمى كند.</span>

<span dir="rtl">92.</span> <span dir="rtl">جامع الأخبار: اِستَوصى رَجُلٌ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام عِندَ خُروجِهِ إلَى السَّفَرِ، فَقالَ عليه السلام: ... إن أرَدتَ المُؤنِسَ فَالقُرآنُ يَكفيكَ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص511 ح1431، مستدرك الوسائل: ج8 ص244 ح9355.</span></ref>

<span dir="rtl">92.</span> <span dir="rtl">جامع الأخبار: مردى هنگام بيرون رفتن به سفر، از امير مؤمنان عليه السلام پندى خواست. ايشان فرمود: «اگر همدم خواستى، قرآن، تو را بَسَنده است».</span>

<span dir="rtl">93.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ في دُعائِهِ عِندَ خَتمِ القُرآنِ ـ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَاجعَلِ القُرآنَ لَنا في ظُلَمِ اللَّيالي مُؤنِسا، ومِن نَزَغاتِ الشَّيطانِ وخَطَراتِ الوَسواسِ حارِسا.</span> <ref><span dir="rtl">الصحيفة السجّاديّة: ص159 الدعاء 42، مصباح المتهجّد: ص520 ح603، الإقبال: ج1 ص451 وفيه «نزعات» بدل «نزغات»، المصباح للكفعمي: ص619.</span></ref>

<span dir="rtl">93.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى ايشان پس از ختم قرآن ـ: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست، و قرآن را در تاريكى هاى شب ها مونس ما، و در برابر تحريكات شيطان و وسوسه هاى اهريمن، نگهبان ما قرار ده.</span>

<span dir="rtl">94.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ مِن قَولِهِ بَعدَ قِراءَةِ القُرآنِ ـ: اللّهُمَّ... اجعَلهُ لي اُنسا في قَبري، واُنسا في حَشري، واُنسا في نَشري</span> <ref><span dir="rtl">أنشرَهُ: أحياه، والإنشار: الإحياء بعد الموت، كالنشور (مجمع البحرين: ج3 ص1783 «نشر»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الإختصاص: ص141، الإقبال: ج1 ص234، مكارم الأخلاق: ج2 ص141 ح2351 وليس فيه ذيله، بحار الأنوار: ج92 ص208 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">94.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ از دعاى ايشان بعد از تلاوت قرآن ـ: بار خدايا!... اين [قرآن] را همدم من در قبرم، و مونس من در روز حشر و نشرم قرار ده.</span>

<span id="التقوى"></span>
== <span dir="rtl">3 / 3: التَّقوى</span> ==

<span dir="rtl">3 / 3: پرهيزگارى</span>

<span dir="rtl">95.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن خَرَجَ مِن ذُلِّ المَعصِيَةِ إلى عِزِّ الطّاعَةِ، آنَسَهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِغَيرِ أنيسٍ، وأعانَهُ بِغَيرِ مالٍ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز الفوائد: ج1 ص135، أعلام الدين: ص315، بحار الأنوار: ج75 ص359 ح74 وراجع: تحف العقول: ص57.</span></ref>

<span dir="rtl">95.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از خوارىِ گناه به سرفرازىِ طاعت در آيد، خداوند عز و جل او را بى هيچ همدمى از دل تنگى به در مى آورد و بدون [دادن] مالى كمكش مى كند.</span>

<span dir="rtl">96.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَنِ اتَّقَى اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، أعطاهُ اللّهُ اُنسا بِلا أنيسٍ، وغِنىً بِلا مالٍ، وعِزّا بِلا سُلطانٍ.</span> <ref><span dir="rtl">مشكاة الأنوار: ص93 ح196، بحار الأنوار: ج70 ص286 ح9.</span></ref>

<span dir="rtl">96.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كس از خداوند، چنان كه بايد پَروا داشته باشد، خدا او را بى هيچ همدمى از تنهايى به در مى آورد و بى هيچ مالى توانگرش مى كند و بى هيچ قدرتى عزّتش مى بخشد.</span>

<span dir="rtl">97.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: ما نَقَلَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ عَبدا مِن ذُلِّ المَعاصي إلى عِزِّ التَّقوى إلّا أغناهُ مِن غَيرِ مالٍ، وأعَزَّهُ مِن غَيرِ عَشيرَةٍ، وآنَسَهُ مِن غَيرِ بَشَرٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص76 ح8 عن يعقوب بن شعيب، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص410 ح5890 عن الهيثم بن واقد، الأمالي للطوسي: ص140 ح228 عن محمّد بن عيسى الكندي، تحف العقول: ص57 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وكلّها نحوه، بحار الأنوار: ج70 ص282 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">97.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خداى عز و جل هيچ بنده اى را از خوارىِ گناهان به سرافرازىِ پرهيزگارى منتقل نكرد، مگر اين كه او را بدون [دادن] مال، توانگر ساخت و بدون ايل و تبار، نيرومندش گردانيد و بدون آدميزادى اُنس بخشيد.</span>

<span id="الكتاب"></span>
== <span dir="rtl">3 / 4: الكِتابُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 4: كتاب</span>

<span dir="rtl">98.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَن تَسَلّى بِالكُتُبِ لَم تَفُتهُ سَلوَةٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص233 ح8126.</span></ref>

<span dir="rtl">98.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كس با كتاب ها آرام گيرد، هيچ آرامشى را از دست نداده است.</span>

<span dir="rtl">99.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ ـ: اُكتُب وبُثَّ عِلمَكَ في إخوانِكَ، فَإِن مِتَّ فَأَورِث كُتُبَكَ بَنيكَ؛ فَإِنَّهُ يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانُ هَرجٍ لا يَأنَسونَ فيهِ إلّا بِكُتُبِهِم.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص52 ح11، منية المريد: ص341، كشف المحجّة: ص84 كلّها عن المفضّل بن عمر، بحارالأنوار: ج2 ص150 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">99.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ به مفضّل بن عمر ـ: بنويس و دانش خود را در ميان برادرانت منتشر كن و چون مُردى، كتاب هايت را به فرزندانت ميراث ده؛ زيرا روزگارى پرآشوب بر مردم فرا مى رسد كه در آن جز با كتاب هايشان انس نمى گيرند.</span>

<span id="العلم"></span>
== <span dir="rtl">3 / 5: العِلمُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 5: دانش</span>

<span dir="rtl">100.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تَعَلَّمُوا العِلمَ... وهُوَ أنيسٌ فِي الوَحشَةِ، وصاحِبٌ فِي الوَحدَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص522 ح12 عن الإمام عليّ عليه السلام، الأمالي للصدوق: ص713 ح982 عن الاصبغ بن نباته عن الإمام عليّ عليه السلام، روضة الواعظين: ص13 عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج1 ص166 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">100.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دانش بياموزيد... كه همدم بى كسى و يار تنهايى است.</span>

<span dir="rtl">101.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: العِلمُ خَليلُ المُؤمِنِ، وَالحِلمُ وَزيرُهُ، وَالعَقلُ دَليلُهُ، وَالعَمَلُ قَيِّمُهُ، وَاللِّينُ أخوهُ، وَالرِّفقُ والِدُهُ، وَالصَّبرُ أميرُ جُنودِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">المجازات النبويّة: ص188 ح154، تحف العقول: ص55 وفيه «والبرّ» بدل «واللّين»، بحار الأنوار: ج67 ص306 ح38؛ تهذيب الكمال: ج6 ص241 الرقم 1248 عن شعبة، مسند الشهاب: ج1 ص122 ح153 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج15 ص903 ح43557 نقلاً عن شعب الإيمان عن الحسن مرسلاً.</span></ref>

<span dir="rtl">101.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دانش، دوست مؤمن است و بردبارى، دستيار او و خِرد، راه نمايش و كار، سرپرستش و نرمش، برادرش و مدارا پدرش و شكيبايى، فرمانده سپاهش.</span>

<span dir="rtl">102.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: اُطلُبُوا العِلمَ... لِأَنَّهُ مَعالِمُ الحَلالِ وَالحَرامِ، ومَنارُ سُبُلِ الجَنَّةِ، وَالمُؤنِسُ فِي الوَحشَةِ، وَالصّاحِبُ فِي الغُربَةِ وَالوَحدَةِ، وَالمُحَدِّثُ فِي الخَلوَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص488 ح1069، عدّة الداعي: ص63 كلاهما عن محمّد بن عليّ بن الحسين عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، مجمع البيان: ج2 ص717 عن أنس، كنز الفوائد: ج2 ص108، أعلام الدين: ص82 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج1 ص171 ح24؛ كنز العمّال: ج10 ص167 ح28867 نقلا عن الديلمي.</span></ref>

<span dir="rtl">102.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دانش بجوييد...؛ چرا كه نشانه هاى (وسيله شناخت) حلال و حرام است، و چراغ راه نماى راه هاى بهشت، و همدم بى كسى، و يار غربت و تنهايى، و هم سخن در خلوت.</span>

<span dir="rtl">103.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: عَلَيكُم بِطَلَبِ العِلمِ فَإِنَّ طَلَبَهُ فَريضَةٌ، وهُوَ صِلَةٌ بَينَ الإِخوانِ، ودالٌّ عَلَى المُرُوءَةِ، وتُحفَةٌ فِي المَجالِسِ، وصاحِبٌ فِي السَّفَرِ، واُنسٌ فِي الغُربَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز الفوائد: ج1 ص319، أعلام الدين: ص84، كشف الغمّة: ج3 ص137 بزيادة «والبحث عنه نافلة» بعد «فريضة»، بحار الأنوار: ج1 ص183 ح89.</span></ref>

<span dir="rtl">103.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بر شما باد تحصيل دانش؛ چرا كه تحصيل آن واجب است، و هم موجب پيوند ميان برادران است و نشانگر مردانگى [و شخصيت] و ارمغان انجمن ها، و يار سفر و همدم تنهايى است.</span>

<span dir="rtl">104.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: العِلمُ أفضَلُ الأَنيسَينِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص22 ح1654.</span></ref>

<span dir="rtl">104.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: دانش، بهترين همدم است.</span>

<span dir="rtl">105.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن خَلا بِالعِلمِ لَم توحِشهُ خَلوَةٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص233 ح8125، عيون الحكم والمواعظ: ص442 ح7726.</span></ref>

<span dir="rtl">105.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كس با دانشْ خلوت كند، از هيچ خلوتى احساس تنهايى نمى كند.</span>

<span dir="rtl">106.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: الاُنسُ بِالعِلمِ مِن نُبلِ الهِمَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص320 ح671.</span></ref>

<span dir="rtl">106.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: همدمى با دانش، از بلندى همّت است.</span>

<span dir="rtl">107.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام: العِلمُ ثِمارُ الجَنَّةِ واُنسٌ فِي الوَحشَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">أعلام الدين: ص302، نزهة الناظر: ص162 ح318 وفيه «منار» بدل «ثمار»، بحار الأنوار: ج78 ص189 ح48.</span></ref>

<span dir="rtl">107.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام: دانش، ميوه هاى بهشت است و مونس تنهايى.</span>

<span id="الحق"></span>
== <span dir="rtl">3 / 6: الحَقُّ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 6: حق</span>

<span dir="rtl">108.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ لِأَبي ذَرٍّ لَمّا اُخرِجَ إلَى الرَّبَذَةِ ـ: يا أبا ذَرٍّ... وَاللّهِ لَو كانَتِ السَّماواتُ وَالأَرضُ عَلى عَبدٍ رَتقا</span> <ref><span dir="rtl">الرَتْقُ: ضِدّ الفتق (الصحاح: ج4 ص1480 «رتق»).</span></ref> <span dir="rtl">ثُمَّ اتَّقَى اللّهَ عَزَّ وجَلَّ جَعَلَ لَهُ مِنها مَخرَجاً، فَلا يُؤنِسكَ إلَا الحَقُّ، ولا يوحِشكَ إلَا الباطِلُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص207 ح251 عن أبي جعفر الخثعمي، نهج البلاغة: الخطبة 130، كشف الغمّة: ج3 ص136 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج22 ص411 ح30.</span></ref>

<span dir="rtl">108.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ به ابو ذر، آن گاه كه به ربذه تبعيد شد ـ: اى ابو ذر!... به خدا سوگند، اگر آسمان ها و زمين بر بنده اى فرو بسته شوند و او پرهيزگارى از خداوند عز و جل را پيشه كند، خداوند براى او از آنها راه خروجى مى گشايد. پس زنهار! جز با حق، انس مگير و جز از باطل مگريز.</span>

<span id="ذكر-نعمة-الله-عزوجل"></span>
== <span dir="rtl">3 / 7: ذِكرُ نِعمَةِ اللّه عزّوجلِّ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 7: ياد كردن از نعمت هاى خداوند</span>

<span dir="rtl">109.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام: إلهي ذِكرُ عَوائِدِكَ يُؤنِسُني، وَالرَّجاءُ لِاءِنعامِكَ يُقَوّيني.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص558 ح8، عدّة الداعي: ص260 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام، مهج الدعوات: ص211 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه السلام وفيه «يقرّبني» بدل «يقويني»، بحار الأنوار: ج95 ص233 ح28.</span></ref>

<span dir="rtl">109.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام: معبود من! ياد بخشش هاى تو، مرا آرامش مى بخشد و اميد به نعمت بخشى تو، به من نيرو مى دهد.</span>

<span id="الآخرة"></span>
== <span dir="rtl">3 / 8: الآخِرَةُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 8: آخرت</span>

<span dir="rtl">110.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَن أصبَحَ وَالآخِرَةُ هَمُّهُ، استَغنى بِغَيرِ مالٍ، وَاستَأنَسَ بِغَيرِ أهلٍ، وعَزَّ بِغَيرِ عَشيرَةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص580 ح1198، تنبيه الخواطر: ج2 ص71، أعلام الدين: ص210، بحار الأنوار: ج70 ص318 ح29؛ دستور معالم الحكم: ص29.</span></ref>

<span dir="rtl">110.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كس روز خود را با نگرانى و اندوهِ آخرت آغاز كند، بدون دارايى و مال، توانگر مى شود و بى اهل و عيال، اُنس مى گيرد و بى ايل و تبار، قدرتمند مى شود.</span>

<span id="الأمل"></span>
== <span dir="rtl">3 / 9: الأَمَلُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 9: آرزو</span>

<span dir="rtl">111.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: الأَمَلُ رَفيقٌ مُؤنِسٌ، إن لَم يُبَلِّغكَ فَقَدِ استَمتَعتَ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص340 ح901؛ غرر الحكم: ج1 ص261 ح1042، عيون الحكم والمواعظ: ص29 ح442 وليس فيهما ذيله.</span></ref>

<span dir="rtl">111.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: آرزو، همراهى همدم است. اگر تو را [به مقصد] نرساند، [لااقل] از آن لذّت مى برى.</span>

<span dir="rtl">راجع: هذه الموسوعة: ج6 ص61 (الأمل).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: همين دانش نامه: ج6 ص61 (آرزو).</span>

<span id="الموت"></span>
== <span dir="rtl">3 / 10: المَوتُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 10: مرگ</span>

<span dir="rtl">112.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: وَاللّهِ لَابنُ أبي طالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَديِ اُمِّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 5، كشف اليقين: ص216 ح218، نزهة الناظر: ص86 ح168، الاحتجاج: ج1 ص245 ح48 نحوه، بحار الأنوار: ج28 ص234 ح20؛ تذكرة الخواص: ص128.</span></ref>

<span dir="rtl">112.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: به خدا كه اُنس پسر ابو طالب با مرگ، بيشتر است از [اُنس] كودك با پستان مادرش.</span>

<span dir="rtl">113.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام: اللّهُمَّ... وَاجعَل لَنا مِن صالِحِ الأَعمالِ عَمَلاً نَستَبطِئُ مَعَهُ المَصيرَ إلَيكَ، ونَحرِصُ لَهُ عَلى وَشكِ اللِّحاقِ بِكَ، حَتّى يَكونَ المَوتُ مَأنَسَنَا الَّذي نَأنَسُ بِهِ، ومَألَفَنَا الَّذي نَشتاقُ إلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الصحيفة السجّاديّة: ص153 الدعاء 40، الدعوات: ص178 ح492 وفيه «مجعلا» بدل «عملا» و «الصبر» بدل «المصير».</span></ref>

<span dir="rtl">113.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: بار خدايا!... ما را از چنان كردارهاى شايسته اى برخوردار فرما كه با وجود آنها، بى صبرانه در انتظار آمدن به سوى تو باشيم و براى پيوستن به تو، لحظه شمارى كنيم، آن سان كه مرگ، كاشانه اُنس ما باشد كه در آن آرام گيريم و آشيانه اُلفتمان كه شوق رسيدن به آن داشته باشيم.</span>

<span id="ما-يستوحش-الجاهل-منه"></span>
== <span dir="rtl">3 / 11: ما يَستَوحِشُ الجاهِلُ مِنهُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 11: آنچه نادان از آن مى رمد</span>

<span dir="rtl">114.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: الجاهِلُ يَستَوحِشُ مِمّا يَأنَسُ بِهِ الحَكيمُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص44 ح1772، عيون الحكم والمواعظ: ص53 ح1375.</span></ref>

<span dir="rtl">114.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: آنچه خردمند بِدان اُنس مى گيرد، نادان از آن مى رمد.</span>

<span dir="rtl">115.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في كَلامِهِ لِكُمَيلِ ـ: اللّهُمَّ بَلى، لا تَخلُو الأَرضُ مِن قائِمٍ بِحُجَّةٍ، ظاهرٍ أوخافٍ مَغمورٍ، لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ وبَيِّناتُهُ. وكَم وأينَ؟ اُولئِكَ الأَقَلّونَ عَدَدا، الأَعظَمونَ خَطَرا، بِهِم يَحفَظُ اللّهُ حُجَجَهُ حَتّى يودِعوها نُظَراءَهُم، ويَزرَعوها في قُلوبِ أشباهِهِم، هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلى حَقائِقِ الاُمورِ، فَباشَروا رَوحَ اليَقينِ، وَاستَلانوا مَا استَوعَرَهُ</span> <ref><span dir="rtl">وَعْرٌ: أي غليظ حَزْن يصعب الصُّعود إليه (النهاية: ج5 ص206 «وعر»).</span></ref> <span dir="rtl">المُترَفونَ، وأنِسوا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ، صَحِبُوا الدُّنيا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالمَحَلِّ الأَعلى، يا كُمَيلُ اُولئِكَ خُلَفاءُ اللّهِ وَالدُّعاةُ إلى دينِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص187 ح257، كمال الدين: ص291 بزيادة «مشهور» بعد «ظاهر»، الإرشاد: ج1 ص228، نهج البلاغة: الحكمة 147، الأمالي للمفيد: ص250 والثلاثة الأخيرة نحوه وكلّها عن كميل، بحارالأنوار: ج1 ص188 ح4، كنز العمّال: ج10 ص263 ح29391 نقلا عن ابن الأنباري فيالمصاحف والمرهبي في العلم ونصر في الحجّة.</span></ref>

<span dir="rtl">115.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در گفتار ايشان به كميل بن زياد ـ: آرى، زمين هرگز از برپا دارنده حجّت ـ كه يا آشكار است و يا ترسان و نهان ـ خالى نمى ماند تا حجّت ها و دلايل خداوند، از بين نرود. اين حجّت ها چندند و كجايند؟ شمار آنان، بسى اندك است؛ ليكن مقامشان بسى بزرگ است. خداوند به واسطه ايشان دليل هاى خويش را حفظ مى كند تا آنها را به همتايان آنان بسپارد و آنها را در دل هاى همانند آنان كِشت كند. علم، آنان را به حقايق امور رسانيده است و به روح يقين دست يافته اند، و آنچه را نازپروردگان دشوار مى دانند، آنان نرم [و آسان] يافته اند، و به آنچه نادانان از آن مى گريزند، آنان اُنس مى گيرند. در دنيا با بدن هايى به سر مى برند كه جان هاى آنها به جايگاه برين آويخته است. اى كميل! اينان اند جانشينان خدا و دعوتگران به دين او.</span>

<span id="الفصل-الرابع-ما-لا-ينبغي-الانس-به"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الرّابع: ما لا ينبغي الاُنس به</span> =

<span dir="rtl">فصل چهارم: آنچه شايسته اُنس گرفتن نيست</span>

<span id="أ-ـ-شهوات-النفس"></span>
== <span dir="rtl">أ ـ شَهَواتُ النَّفسِ</span> ==

<span dir="rtl">الف ـ خواهش هاى نفسانى</span>

<span dir="rtl">116.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ سَلمانَ الفارِسِيَّ ـ: إلهي قَد أنِستُ إلى نَفسي، وقَذَفَتني فِي المَهالِكِ شَهَواتي، وتَعاطَت ما تَعاطَت، وطاوَعتُها فيما مَضى مِن عُمُري ولا أجِدُها تُطيعُني، أدعوها إلى رُشدِها فَتَأبى أن تُطيعَني، وأشكو إلَيكَ رَبِّ ما أشكو لِتُصرِخَني وتَستَنقِذَني.</span> <ref><span dir="rtl">مهج الدعوات: ص378، بحار الأنوار: ج95 ص179 ح23.</span></ref>

<span dir="rtl">116.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعايى كه به سلمان فارسى آموخت ـ: معبودا! من با نفْس خويش خو گرفتم و خواهش هايم مرا در هلاكتگاه ها در افكندند و بلاها بر سر من آوردند. در عمرِ سپرى شده خود، از او فرمان بردم و اكنون از من فرمان نمى برد. او را به راه راست مى خوانم؛ ليكن از اطاعت من سر باز مى زند. بار خدايا! به درگاه تو شِكوه مى كنم، شِكوه، تا كه به دادم رسى و نجاتم دهى.</span>

<span id="ب-ـ-دار-الفناء"></span>
== <span dir="rtl">ب ـ دارُ الفَناءِ</span> ==

<span dir="rtl">ب ـ سراى نيستى</span>

<span dir="rtl">117.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: عَجِبتُ لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ كَيفَ يَأنَسُ بِدارِ الفَناءِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص339 ح6264، عيون الحكم والمواعظ: ص329 ح5647.</span></ref>

<span dir="rtl">117.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: در شگفتم از كسى كه خويشتن را شناخته است، كه چگونه به سراى نيستى، خو مى گيرد!</span>

<span dir="rtl">118.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: كَفى واعِظا بِمَوتى عايَنتُموهُم، حُمِلوا إلى قُبورِهِم غَيرَ راكِبينَ... أنِسوا بِالدُّنيا فَغَرَّتهُم، ووَثِقوا بِها فَصَرَعَتهُم.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 188.</span></ref>

<span dir="rtl">118.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بهترين اندرزگو، مردگانى هستند كه مى بينيد پياده به سوى گورهايشان برده مى شوند... به دنيا خو گرفتند و دنيا فريبشان داد، و به آن اعتماد كردند؛ امّا بر زمينشان زد.</span>

<span dir="rtl">119.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في كِتابِهِ إلى سَلمانَ الفارِسِيِّ قَبلَ أيّامِ خِلافَتِهِ ـ: إنَّما مَثَلُ الدُّنيا مَثَلُ الحَيَّةِ؛ لَيِّنٌ مَسُّها، قاتِلٌ سَمُّها... وكُن آنَسَ ما تَكونُ بِها، أحذَرَ ما تَكونُ مِنها؛ فَإِنَّ صاحِبَها كُلَّمَا اطمَأَنَّ فيها إلى سُرورٍ أشخَصَتهُ عَنهُ إلى مَحذورٍ، أو إلى إيناسٍ أزالَتهُ عَنهُ إلى إيحاشٍ! وَالسَّلامُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 68، روضة الواعظين: ص483 وليس فيه ذيله من «أو إلى إيناسٍ... »، بحار الأنوار: ج33 ص484 ح689.</span></ref>

<span dir="rtl">119.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در نامه اش به سلمان فارسى، پيش از ايّام خلافتش ـ: دنيا به سان مار است كه پوستى نرم دارد؛ امّا زهرش كُشنده است.… در همان زمانى كه به دنيا بيشتر اُنس گرفته اى، بيشتر، از آن بر حذر باش؛ زيرا دنيادار، هر گاه به شادى اى از آن دل بست، دنيا او را از آن شادى به تلخكامى اى بُرد، يا هر گاه اُنسى گرفت، او را از آن حالت، به تنهايى كشاند. بدرود!</span>

<span dir="rtl">120.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّ الدُّنيا رَنِقٌ</span> <ref><span dir="rtl">رَنِقٌ: كَدر (النهاية: ج2 ص270 «رنق»).</span></ref> <span dir="rtl">مَشرَبُها، رَدِغٌ</span> <ref><span dir="rtl">الرَّدَغَةَ: طين ووحل كثير وتجمع على رَدَغ (النهاية: ج2 ص215 «ردغ»).</span></ref> <span dir="rtl">مَشرَعُها، يونِقُ</span> <ref><span dir="rtl">يونِقُ: يعجب الناظر (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج3 ص247).</span></ref> <span dir="rtl">مَنظَرُها، ويوبِقُ</span> <ref><span dir="rtl">وَبِقَ يوبقُ: إذا أهلك (النهاية: ج5 ص146 «وبق»).</span></ref> <span dir="rtl">مَخبَرُها، غُرورٌ حائِلٌ، وضَوءٌ آفِلٌ، وظِلٌّ زائِلٌ، وسِنادٌ مائِلٌ، حَتّى إذا أنِسَ نافِرُها، وَاطمَأَنَّ ناكِرُها، قَمَصَت بِأَرجُلِها، وقَنَصَت بَأَحبُلِها</span> <ref><span dir="rtl">حبائل الشيطان: مصائده (مجمع البحرين: ج1 ص355 «حبل»).</span></ref><span dir="rtl">، وأقصَدَت بِأَسهُمِها.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 83.</span></ref>

<span dir="rtl">120.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: دنيا آبشخورش تيره است و پايابش گِلزار! بيرونش زيبا و درونش كُشنده است! فريبى رفتنى، نورى غروب كننده، سايه اى ناپايدار، و تكيه گاهى كج است! همين كه رمنده از آن، بِدان خو گرفت، و بى اعتماد به آن، بِدان اطمينان يافت، با پاهايش [به او] لگد مى پرانَد و با دام هايش صيد مى كند و با تيرهايش نشانه مى رود!</span>

<span dir="rtl">121.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اِجعَلِ الدُّنيا شَوكا وَانظُر أينَ تَضَعُ قَدَمَكَ مِنها، فَإِنَّ مَن رَكَنَ إلَيها خَذَلَتهُ، ومَن أنِسَ بِها أوحَشَتهُ.</span> <ref><span dir="rtl">مطالب السؤول: ص220؛ بحار الأنوار: ج78 ص22 ح84.</span></ref>

<span dir="rtl">121.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: دنيا را بوته خارى به شمار آور و دقّت كن كه پايت را كجاى آن مى گذارى؛ زيرا هر كس به دنيا تكيه كرد، دنيا او را وا نهاد و هر كس با آن همدم شد، دنيا او را تنها گذاشت.</span>

<references />