نمایش مبدأ برای ب خ ل / البخل

[[رده:ب]]
<span id="البخل-نسخه-آزمایشی"></span>
= <span dir="rtl">البخل (نسخه آزمایشی)</span> =

<span id="بخل-و-تنگ-نظرى"></span>
== <span dir="rtl">بخل و تنگ نظرى</span> ==

= <span dir="rtl">درآمد</span> =

<span id="بخل-و-شح-در-لغت"></span>
== <span dir="rtl">بُخل و شُحّ، در لغت</span> ==

<span dir="rtl">واژه «بُخل»،</span> <ref><span dir="rtl">مصدر اين واژه، به صورت هاى: «بُخُل» و «بُخُول» و «بَخْل» و «بَخَل» نيز وارد شده (ر.ك: الصحاح: ج4 ص1632، لسان العرب: ج11 ص47، القاموس المحيط: ج3 ص333 و... ).</span></ref> <span dir="rtl">در لغت عرب به معناى «منع و اِمساك»</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: مفردات ألفاظ القرآن: ص109، نضرة النعيم: ج3 ص4029، مجمع البحرين: ج1 ص119.</span></ref> <span dir="rtl">و ضدّ «كَرَم و جود»</span> <ref><span dir="rtl">ر.ك: لسان العرب: ج11 ص47، القاموس المحيط، ج3، ص333، مفردات ألفاظ القرآن: ص109.</span></ref> <span dir="rtl">است و در فارسى، به معناى «زُفتى و تنگ چشمى»</span> <ref><span dir="rtl">ر.ك: لغت نامه دهخدا: ج13 ص3825، فرهنگ معين: ج1 ص477.</span></ref> <span dir="rtl">است.</span>

<span dir="rtl">فيروزآبادى، در تبيين معناى «بخل»، گفته است :</span>

<span dir="rtl">البُخلُ وَ البُخولُ، بِضَمِّهِما، وَ كَجَبَلٍ وَ نَجْمٍ وَ عُنُقٍ : ضِدُّ الكَرَمِ.</span> <ref><span dir="rtl">القاموس المحيط: ج3 ص333 مادّه «بخل».</span></ref>

<span dir="rtl">بخل و بخول، هر دو به ضمّ با، و نيز بر وزن هاى جَبَل و نَجْم و عُنُق، ضدّ كَرَم است.</span>

<span dir="rtl">راغب اصفهانى نيز مى گويد :</span>

<span dir="rtl">البُخلُ : إمساكُ المُقتَنَياتِ عَمّا لا يَحِقُّ حَبسُها عَنهُ، وَ يُقابِلُهُ الجودُ.</span> <ref><span dir="rtl">مفردات ألفاظ القرآن: ص109 مادّه «بخل».</span></ref>

<span dir="rtl">بخل، نگه داشتن دارايى ها از جاهايى است كه حبس از آن، شايسته نيست [و در آن جاها بايد مصرف شود]. مقابل آن، بخشش است. و امّا «شُحّ»، به معناى بخل شديد و بازداشتن همراه با حرص، تفسير شده است، چنان كه ابن فارِس مى گويد :</span>

<span dir="rtl">الشين وَ الحاء، الأَصلُ فيهِ المَنعُ، ثُمَّ يَكونُ مَنعا مَعَ حِرصٍ. مِن ذلِكَ الشُّحُّ وَ هُوَ البُخلُ مَعَ حِرصٍ.</span> <ref><span dir="rtl">معجم مقاييس اللغة: ج3 ص178 مادّه «بخل».</span></ref>

<span dir="rtl">شين و حا (شحّ) : اصل در اين واژه، بازداشتن است، و بعدها در بازداشتن همراه با حرص، به كار برده شده است. از همين روست كه شُحّ، همان بخل آزمندانه است.</span>

<span dir="rtl">نيز راغب مى گويد :</span>

<span dir="rtl">الشُّحُّ : بُخلٌ مَعَ حِرصٍ، وَ ذلِكَ فيما كانَ عادَةً.</span> <ref><span dir="rtl">مفردات ألفاظ القرآن: ص446 مادّه «بخل».</span></ref>

<span dir="rtl">شُحّ، بخل همراه با حرص است، و اين، در جايى است كه عادت شده باشد.</span>

<span dir="rtl">ابن اثير نيز مى گويد :</span>

<span dir="rtl">الشُّحُّ : أشَدُّ البُخلِ، وَ هُوَ أبلَغُ؛ فِى المَنعِ مِنَ البُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">النهاية: ج2 ص448 مادّه «بخل».</span></ref>

<span dir="rtl">شُح، بخل شديد است و در خوددارى [از بخشيدن]، رساتر از بخل است.</span>

<span dir="rtl">شيخ طوسى، اصل و حقيقت «بُخل» را دشوارى در بخشش مى داند.</span> <ref><span dir="rtl">التبيان فى تفسير القرآن: ج3 ص196، مجمع البيان: ج3 ص73.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">گفتنى است كه به دليل نزديك بودن معناى لغوى «بخل» و «شُح»، و كاربرد مشابه آنها در قرآن و حديث، مطالب مربوط به آنها در اين جا با هم مطرح مى گردند.</span>

<span id="بخل-و-شح-در-قرآن-و-حديث"></span>
== <span dir="rtl">بخل و شُح، در قرآن و حديث</span> ==

<span dir="rtl">واژه «بُخل» و مشتقّات آن، در قرآن كريم، دوازده بار و در هفت آيه،</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: آيه 180، نساء: آيه 37، توبه: آيه 76، محمّد: آيه 37 و 38، حديد: آيه 24، ليل: آيه 8.</span></ref> <span dir="rtl">به صورت مصدر و فعل ماضى و مضارع، به كار رفته است. واژه «شُح» و «أشحّة» نيز پنج بار در چهار آيه</span> <ref><span dir="rtl">نساء: آيه 128، احزاب: آيه 19، حشر: آيه 9، تغابن: آيه 16.</span></ref> <span dir="rtl">آمده است.</span>

<span dir="rtl">افزون بر اين، در موارد ديگرى، مانند آيات 29 و 100 سوره اِسرا، آيه 19 سوره معارج، آيه 35 سوره ق، آيه 53 سوره نساء، و آيات 34 و 35 سوره نجم، بدون به كار بردن واژه «بخل» و «شُح»، اين صفت ها، به شدّت نكوهش گرديده است.</span>

<span dir="rtl">در احاديث اسلامى، واژه هاى «بخل» و «شُح»، كاربردهاى مختلفى دارند و پيشوايان اسلام، ره نمودهاى قابل تأمّل، ارزنده و آموزنده اى در باره صفت «بخل»، ارائه كرده اند كه در پى، خواهد آمد. امّا پيش از آن، به چند نكته در جمع بندى آنها، اشاره مى شود :</span>

<span id="معناى-بخل-و-شح-و-نكوهيدگى-آنها"></span>
=== <span dir="rtl">1. معناى بخل و شح و نكوهيدگى آنها</span> ===

<span dir="rtl">از نگاه قرآن و حديث، «بخل» و «شحّ»، نكوهيده است و عبارت از منع و اِمساكى است كه عقل، آن را زشت و نكوهيده مى شمارد. از اين رو، در روايتى از امام صادق عليه السلام، ضمن تبيين سپاهيان عقل و جهل، «بخل» در مقابل «سخاء»، از سپاهيان جهل (نادانى)، شمرده شده است :</span>

<span dir="rtl">وَ السَّخاءُ وَ ضِدُّهُ البُخلُ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص308 ح0.</span></ref>

<span dir="rtl">بخشندگى و ضدّ آن، بخل است.</span>

<span dir="rtl">و در روايتى ديگر از امام عسكرى عليه السلام آمده است :</span>

<span dir="rtl">إنَّ... لِلاِقتِصادِ مِقدارا فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ بُخلٌ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص308 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">براى ميانه روى، اندازه اى است كه اگر از آن فزون تر شود، آن، بخل است. اين سخن، بدين معناست كه امساك در حدّ اعتدال، عقلاً و شرعا، نكوهيده نيست و بخل، شمرده نمى شود.</span>

<span dir="rtl">بر اين اساس، بخل، دو نوع ضد دارد : يكى، ضدّى كه ارزش محسوب مى شود و آن، انفاق در حدّ اعتدال و مشروع است كه سخا، جود و كَرَم، دانسته مى شود و بالاترين مراتب آن، ايثار است. ديگرى، انفاقِ خارج از حدّ اعتدال و مشروع است كه اسراف و تبذير، شمرده مى گردد.</span>

<span dir="rtl">بنا بر اين، آنچه به شمارى از اخلاق پژوهان نسبت داده شده كه بخل، ضدّ سخا و جود و كَرَم نيست؛ بلكه ضدّ اسراف است،</span> <ref><span dir="rtl">ر.ك: دائرة المعارف قرآن كريم: ج5 ص369، دانش نامه جهان اسلام: ج3 ص442.</span></ref> <span dir="rtl">صحيح به نظر نمى رسد.</span>

<span dir="rtl">و امّا واژه «شُحّ» در روايات، گاه با بخل، يكسان دانسته شده،</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص313 ح6 و ص315 ح16 و 18 و 20...</span></ref> <span dir="rtl">و گاه براى مراتب بالاى بخل، به كار رفته است.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص311 (بخل و تنگ نظرى / فصل يكم / تنگ نظرى، شديدتر از بخل است).</span></ref>

<span id="مراتب-بخل"></span>
=== <span dir="rtl">2. مراتب بخل</span> ===

<span dir="rtl">بخل، مراتبى دارد كه پايين ترين مراتب آن، اِمساك در چيزى است كه مورد نيازِ بخيل نيست و براى او سودى ندارد. بالاتر از آن، بخل نسبت به چيزى است كه در تملّك بخيل نيست؛ يعنى نه تنها از دادن مال خود به ديگران امتناع مى ورزد؛ بلكه مايل نيست كه ديگرى نيز به شخص ديگرى، چيزى ببخشد! و خسيس تر از وى، كسى است كه نه تنها نسبت به ديگران، بلكه نسبت به خودش نيز بخل مى ورزد و حرص در انباشتن ثروت، نمى گذارد كه مالش را حتى براى رفع نيازهاى شخصى خود، مصرف نمايد.</span>

<span id="گونه-هاى-بخل"></span>
=== <span dir="rtl">3. گونه هاى بخل</span> ===

<span dir="rtl">در احاديث اسلامى، بخل، به امور اقتصادى اختصاص ندارد؛ بلكه امورى مانند كتمانِ دانش هايى كه براى مردم مفيدند، خوددارى از سلام كردن به ديگران و سستى در درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نيز «بخل» دانسته شده است. اين احاديث، مؤيّد نظريه كسانى است كه در تعريف بخل گفته اند : بخل، منع چيزى است كه منع آن، فايده اى و بذل آن، زيانى ندارد.</span> <ref><span dir="rtl">دائرة المعارف قرآن كريم: ج5 ص369 (به نقل از: التعريفات: ص62).</span></ref>

<span id="بدترين-گونه-هاى-بخل"></span>
=== <span dir="rtl">4. بدترين گونه هاى بخل</span> ===

<span dir="rtl">بخل، مراتبى دارد كه شدّت و ضعف آن، مرتبط با شخص بخيل و چيزى است كه امساك مى نمايد. بنا بر اين، هر چه موقعيت بخيل، والاتر باشد و امساك نكردن از چيزى كه نسبت به آن بخل مى ورزد، ضرورتر باشد، زشتىِ بخل، افزون تر مى گردد. از اين رو، در احاديث، بخل ثروتمندان و كسانى كه داراى موقعيت هاى مهمّ اجتماعى هستند، زشت تر از ديگران، شمرده شده است.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص331 (بخل و تنگ نظرى / فصل يكم / بخل ورزيدن بزرگان).</span></ref> <span dir="rtl">همچنين، بخل در پرداخت حقوق واجب مالى به افراد مستحق، از قبيح ترين انواع بخل است.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص327 (بخل و تنگ نظرى / فصل يكم / بخل ورزيدن از پرداخت واجبات مالى).</span></ref>

<span id="گستره-بخل-در-اصطلاح-شريعت"></span>
=== <span dir="rtl">5. گستره بخل در اصطلاح شريعت</span> ===

<span dir="rtl">بسيارى از مفسّران، براى بخل، اصطلاحى شرعى قائل شده اند كه محدوده آن، تنگ تر از معناى لغوى آن است. آنچه در بيان اين اصطلاح و تعيين محدوده آن، مشهورتر است، آن كه بخل، پرداخت نكردن واجبات مالى اى مانند زكات است.</span> <ref><span dir="rtl">دائرة المعارف قرآن كريم: ج5 ص368 (به نقل از: التبيان في تفسير القرآن: ج5 ص264 و ج9 ص566، مجمع البيان: ج5 ص92).</span></ref> <span dir="rtl">بر اساس اين تعريف، اگر كسى حقوقى را كه بر وى واجب است، ادا كند، بخيل ناميده نمى شود؛</span> <ref><span dir="rtl">همان جا (به نقل از الفروق اللّغوية: ص295، إحياء العلوم، ج3 ص259).</span></ref> <span dir="rtl">امّا با تأمّل در رواياتى كه در معناى «بخل» و «شُح»، وارد شده است و مراتب و اقسام بخل اقتصادى و غير اقتصادى و زشت ترين انواع بخل را بيان مى كنند، همچنين آيات و رواياتى كه در نكوهش بخل، خاستگاه، زيان ها و موانع آن آمده، مى توان گفت كه بخل در متون مورد اشاره، اصطلاحى شرعى نيست؛ بلكه به همان معناى لغوى و عرفى اش به كار رفته است؛ ليكن علماى اسلام، در مقام تطبيق اين واژه بر مفاهيم و موضوعات شرعى، بخل را در عناوين احكامى همچون : واجب، مستحب و غير آن، قابل تقسيم مى بينند.</span>

<span id="خاستگاه-هاى-بخل"></span>
=== <span dir="rtl">6. خاستگاه هاى بخل</span> ===

<span dir="rtl">در متون اسلامى، گاه جهل به عنوان خاستگاه بخل معرّفى شده، گاه بيمارى هاى روانى و ناتوانى، گاه وسوسه ها در القاى پديد آمدن فقر در صورت انفاق، گاه كفر، گاه نفاق، و گاه بدگمانى به وعده هاى الهى.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص365 (ريشه هاى بخل).</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">شايان ذكر اين است كه اين عوامل با هم منافاتى ندارند و همه آنها در كنار هم نيز مى توانند خاستگاه رويش صفت ناپسند بخل و شحّ در انسان باشند. همچنين امورى مانند كفر و نفاق ـ همان طور كه زمينه ساز بخل اند ـ، مى توانند آثار بخل نيز محسوب شوند.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص395 (پيامدهاى بخل / زيان هاى دينى).</span></ref>

<span id="پيامدهاى-خطرناك-بخل"></span>
=== <span dir="rtl">7. پيامدهاى خطرناك بخل</span> ===

<span dir="rtl">بخل، يكى از زشت ترين رذايل اخلاقى است كه خطرهاى فراوانى را براى دنيا و آخرت بخيل، در پى دارد. اين نتايج و پيامدها را مى توان به پنج دسته، تقسيم كرد :</span>

<span id="دسته-اول-زيان-هاى-معنوى"></span>
==== <span dir="rtl">دسته اوّل : زيان هاى معنوى</span> ====

<span dir="rtl">نخستين خطر و ضرر بخل براى بخيل، اين است كه او را دچار فقرِ معنوى مى نمايد. در واقع، بخيل در موازات بخل مادّى نسبت به ديگران، از نظر معنوى نسبت به خود نيز بخل مى ورزد. لذا قرآن كريم، تصريح مى فرمايد :</span>

<span dir="rtl">«وَ مَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">محمّد: آيه 38.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">و هر كس بخل ورزد، تنها به زيان خود، بخل ورزيده است».</span>

<span dir="rtl">اين فقر روحى، سبب مى شود كه بخيل، هر چه قدر داشته باشد، باز هم احساس كمبود و نياز و تنگ دستى كند. احساس تنگ دستى نيز تنگ شدن سينه و روح را به دنبال دارد.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص379 (تنگ دلى) و (نداشتن آسايش).</span></ref> <span dir="rtl">و بدين سان، آرامش و آسايش روانى از بخيل، سلب مى گردد و گرفتار رذايل اخلاقى ديگرى مانند : بى شرمى و ناجوانْ مردى هم مى شود. چنين شخصى، آرزو مى كند تا همه مردم در فقر و تنگ دستى به سر ببرند.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص381 (آرزوى فقر كردن براى مردم).</span></ref>

<span id="دسته-دوم-خطرهاى-اجتماعى-و-فرهنگى"></span>
==== <span dir="rtl">دسته دوم : خطرهاى اجتماعى و فرهنگى</span> ====

<span dir="rtl">نكات مهمّى كه در زمينه خطرهاى اجتماعى بخل در روايات آمده، عبارت است از : نفرت عمومى از بخيل، نداشتن دوست واقعى، بى آبرويى، بُريدن دوستان شخص و حتّى اعضاى خانواده اش از او.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص383 (دشنام دادن مردم) و ص385 (نفرت و دشمنى مردم) و ص387 (ننگ و شرمسارى در ميان مردم) و (خوارى در ميان مردم) و ص391 (بريدن پيوند خويشاوندى) و ص393 (نداشتن دوست).</span></ref> <span dir="rtl">افزون بر زيان هاى اجتماعى بخل، براى شخص بخيل، اين رذيله يكى از عوامل بروز فساد فرهنگى در نيازمندان جامعه نيز هست.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص383 (فاسد شدن تهى دستان).</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">از سوى ديگر، از آن جا كه طبيعت آزمندى در نهاد بشر نهفته شده، عموم مردم با ديدن ثروت انبوه افراد بخيل، به اين خصلت، رو مى آورند و در زندگى اجتماعى، از آنها پيروى مى كنند. از اين رو، افراد بخيل، عملاً الگو و امر كننده به بخل نيز هستند و بدين سان، فرهنگ بخل، در جامعه توسعه مى يابد و پايه هاى دين و دنياى مردم، سست مى گردد.</span>

<span id="دسته-سوم-خطرهاى-دينى"></span>
==== <span dir="rtl">دسته سوم : خطرهاى دينى</span> ====

<span dir="rtl">خطرهاى دينى بخل، عبارت است از : سلبِ توفيق از بخيل در انجام دادن كارهاى خير، هزينه كردن آنچه در راه خير بايد مصرف مى كرده، در كارهاى زيانبار و گناه، از بين رفتن پاداش كارهاى نيك، زوال ايمان، خشم الهى، دورى از خدا، گسستگى رابطه بخيل با ولايت و محبّت آفريدگار جهان و در نهايت، هلاكت معنوى.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص395 (پيامدهاى بخل / زيان هاى دينى).</span></ref>

<span id="دسته-چهارم-خطرهاى-اقتصادى"></span>
==== <span dir="rtl">دسته چهارم : خطرهاى اقتصادى</span> ====

<span dir="rtl">افزون بر خطرهاى روانى، اجتماعى و دينى، از نظر اقتصادى نيز بخل براى بخيل، زيانبار و خطرناك است؛ زيرا اين رذيله سبب مى شود كه انسان نتواند از مال خود، بهره مند شود؛ بلكه زحمت تهيّه و نگهدارى ثروت با اوست و استفاده از آن براى ديگران، افزون بر آن بخل، بركت مال او را از بين مى برد و از اعتماد و رغبت ديگران در تعامل اقتصادى با او مى كاهد و گاه موجب مى شود كه نعمت الهى به ديگرى منتقل شود و گاه به تلف شدن آن مى انجامد.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص413 (بخل و تنگ نظرى / فصل چهارم / پيامدهاى بخل / زيان هاى اقتصادى).</span></ref>

<span id="دسته-پنجم-خطرهاى-اخروى"></span>
==== <span dir="rtl">دسته پنجم : خطرهاى اُخروى</span> ====

<span dir="rtl">بالاترين خطرهايى كه بخيل را تهديد مى كند : محروميت از بهشت، و گرفتار شدن به آتش دوزخ در جهان پس از مرگ و در روز قيامت است.</span>

<span dir="rtl">با عنايت به همه آثار و پيامدهاى خطرناك رذيله بُخل، در متون اسلامى، از اين صفت به عنوان بدترين بيمارى اخلاقى،</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص333 (بخل و تنگ نظرى / فصل دوم / نكوهش بخل).</span></ref> <span dir="rtl">ياد شده و در روايتى از امام على عليه السلام، جامع همه زشتى ها و ريشه همه بدى ها دانسته شده است :</span>

<span dir="rtl">البُخلُ جامِعٌ لِمَساوِىِ العُيوبِ وَ هُوَ زِمامٌ يُقادُ بِهِ إلى كُلِّ سوءٍ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص340 ح76.</span></ref>

<span dir="rtl">بخل، گِرد آورنده خوهاى زشت است. آن، مهارى است كه با آن، [شخص] به سوى هر بدى اى كشانده مى شود.</span>

<span dir="rtl">و بدين سان، انواع گناهان و رذايل اخلاقى و شرور، مانند : نفاق، قطع پيوند خانوادگى، دروغ، ظلم، ريختن خون بى گناهان، حلال شمردن محرّمات الهى و ناجوان مردى، در روايات اسلامى، از آثار اين صفت ناپسند، شمرده شده است.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص419 (بخل و تنگ نظرى / فصل چهارم / پيامدهاى بخل / زيان هاى اُخروى).</span></ref>

<span id="مانع-بخل"></span>
=== <span dir="rtl">8. مانع بخل</span> ===

<span dir="rtl">اصلى ترين مانع بخل، ايمان به خدا و روز جزاست. اگر كسى حقيقتا خدا را باور كرده و معتقد باشد كه پاداش آنچه را در راه او انفاق مى كند، به بهترين نحو دريافت مى كند، مال دوستى، او را به بخل، وادار نمى نمايد. لذا در حديثى نبوى، در تبيين صفات مؤمن، مى خوانيم :</span>

<span dir="rtl">وَ لا يَغلِبُهُ الشُّحُّ عَن مَعروفٍ يُريدُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص436 ح286.</span></ref>

<span dir="rtl">و بخل ورزيدن از احسانى كه اراده كرده تا آن را انجام دهد، بر او چيره نمى آيد.</span>

<span dir="rtl">كمترين نقش ايمان در پيشگيرى از بخل، اين است كه شخص مؤمن، نمى تواند نسبت به پرداخت حقوق واجب خود، بى تفاوت باشد :</span>

<span dir="rtl">لا يَجتَمِعُ الشُّحُّ وَ الإِيمانُ فى جَوفِ رَجُلٍ مُسلِمٍ.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص436 ح288.</span></ref>

<span dir="rtl">بخل و ايمان، در درون مرد مسلمان، با هم گِرد نمى آيند.</span>

<span dir="rtl">و در بالاترين مراتب ايمان، نه تنها رذيله بخل از انسان، زائل مى گردد؛ بلكه به بالاترين مراتب سخاوت ـ كه ايثار است ـ، دست مى يابد :</span>

<span dir="rtl">«وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الْاءِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُواْ وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ.</span> <ref><span dir="rtl">حشر: آيه 9.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">و [نيز] كسانى كه قبل از [مهاجران] در [مدينه] جاى گرفته و ايمان آورده اند؛ هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند؛ و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمى يابند؛ و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مى دارند».</span>

<span dir="rtl">كرامت و بزرگوارى نفس نيز در پيشگيرى از صفت بخل، نقشى اساسى دارد. ممكن است كسى مؤمن نباشد، ولى سيادت و شرافتِ ذاتى، او را به سخاوت و گشاده دستى وا دارد، چنان كه در حديثى نبوى آمده است :</span>

<span dir="rtl">إنَّ السَّيِّدَ لا يَكونُ بَخيلاً.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص444 ح309.</span></ref>

<span dir="rtl">سَرور (آقا)، بخيل نيست. در كنار تقويت ايمان و كرامت نفس، دعا و استمداد از خداوند متعال نيز براى پيشگيرى از اين صفت رذيله، مؤثّر است. لذا در روايات متعدّدى، از پيشوايان اسلام گزارش شده كه آنان براى مصون ماندن از بخل، به خداوند منّان، پناه برده و از او استمداد كرده اند و بدين سان، اهمّيت دعا و نقش آن را در زندگى، به پيروان خود، يادآورى نموده اند.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص445 (عوامل بازدارنده بخل / يارى خواستن از خدا).</span></ref>

<span id="بخل-نيكو"></span>
=== <span dir="rtl">9. بُخل نيكو!</span> ===

<span dir="rtl">پيش از اين، اشاره كرديم كه بخل و شُحّ در متون اسلامى، در معناى لغوى شان به كار رفته اند و لذا اين واژه ها، نه تنها در مفاهيم ضدّ ارزشى و امساك هايى كه عقل آنها را ناپسند مى داند، كاربرد دارند؛ بلكه در مفاهيم ارزشى و اِمساك هايى كه از نظر عقل، پسنديده اند نيز به كار رفته است، مانند : بخل در ديندارى، بخل در رازدارى، بخل در صرف كردن بيهوده عمر و مال.</span>

<span dir="rtl">گفتنى است كه واژه هاى بخل و شح، در قرآن كريم، مفهوم ارزشى ندارند؛ امّا در حديث، موارد متعدّدى وجود دارد كه اين واژه ها، در مفاهيم ارزشى، استعمال شده اند.</span>

<span id="الفصل-الأول-التعرف-على-البخل-والشح"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الأوّل : التعرّف على البخل والشح</span> =

<span dir="rtl">فصل يكم : شناخت بخل و تنگ نظرى</span>

<span id="معنى-البخل-والشح"></span>
== <span dir="rtl">1 / 1 : مَعنَى البُخلِ وَالشُّحِّ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 1: معناى بخل و تنگ نظرى</span>

<span id="أ-ـ-ضد-السخاء"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ ضِدُّ السَّخاءِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ ضدّ سخاوتمندى</span>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في بَيانِ جُنودِ العَقلِ ـ</span> :<span dir="rtl">وَالسَّخاءُ وضِدُّهُ البُخلُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص23 ح14، الخصال: ص591 ح3، علل الشرائع: ص115 ح10، المحاسن: ج1 ص314 ح620، مشكاة الأنوار: ص443 ح1485 كلّها عن سماعة بن مهران، بحار الأنوار: ج1 ص111 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در بيان لشكريان خِرد ـ</span> :<span dir="rtl">و [از ديگر لشكريان خِرد، ] بخشندگى است كه ضدّ آن، بخل است.</span>

<span id="ب-ـ-ما-زاد-الاقتصاد"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ ما زادَ الاِقتِصادَ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ افزون بر صرفه جويى (ميانه روى)</span>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">الإمام العسكري عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ لِلسَّخاءِ مِقدارا فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ سَرَفٌ، ولِلحَزمِ مِقدارا، فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ جُبنٌ، ولِلاِقتِصادِ مِقدارا، فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ بُخلٌ.</span> <ref><span dir="rtl">الدرّة الباهرة: ص43، بحار الأنوار: ج69 ص407 ح115.</span></ref>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">امام عسكرى عليه السلام</span> :<span dir="rtl">براى سخاوتمندى، اندازه اى است كه اگر از آن فزون تر شود، آن، زياده روى است؛ و براى دورانديشى (احتياط)، اندازه اى است كه اگر از آن فزون تر شود، آن، ترسويى است؛ و براى صرفه جويى، اندازه اى است كه اگر از آن فزون تر شود، آن، بخل است.</span>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">الفَرقُ بَينَ الاِقتِصادِ وَالبُخلِ : أنَّ الاِقتِصادَ تَمَسُّكُ الإِنسانِ بِما في يَدِهِ خَوفا عَلى حُرِّيَّتِهِ وجاهِهِ مِنَ المَسأَلَةِ؛ فَهُوَ يَضَعُ الشَّيءَ مَوضِعَهُ، ويَصبِرُ عَمّا لا تَدعو ضَرورَةٌ إلَيهِ، ويَصِلُ صَغيرَ بِرِّهِ بِعَظيمِ بِشرِهِ؛ ولا يَستَكثِرُ مِنَ المَوَدّاتِ خَوفا مِن فَرطِ الإِجحافِ</span> <ref><span dir="rtl">أجحفَتْ له: أذهَبَت مالَهُ، وأفقرته الحاجة (تاج العروس: ج12 ص106 «جحف»).</span></ref> <span dir="rtl">بِهِ، وَالبَخيلُ لا يُكافِئُ عَلى ما يُسدى</span> <ref><span dir="rtl">أسدى: وأولى وأعطى بمعنى (النهاية: ج2 ص356 «سدى»).</span></ref> <span dir="rtl">إلَيهِ، ويَمنَعُ أيضا اليَسيرَ مَنِ استَحَقَّ الكَثيرَ، ويَصبِرُ لِصَغيرِ ما يَجري عَلَيهِ عَلى كَثيرٍ مِنَ الذِّلَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص283 ح239.</span></ref>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">فرق بين صرفه جويى با بخل، اين است كه: در صرفه جويى، انسان آنچه را در دستش دارد، نگه مى دارد، چون نمى خواهد با درخواست كردن، آزادى و آبروى خويش را از بين ببرد. بنا بر اين، به جا خرج مى كند و در برابر آنچه ضرورتى ندارد (نيازهاى غيرضرور)، شكيبايى مى ورزد و اندكْ احسانش را با گشاده رويىِ بسيار، همراه مى كند و در دوستى كردن زياده روى نمى كند؛ زيرا مى ترسد كه دارايى اش به كلّى از بين برود. امّا بخيل، احسانى را كه به او مى شود، جبران نمى كند و به كسى كه سزاوارِ عطاى بسيار است، حتّى اندك هم عطا نمى كند و براى [رفع] اندكْ گرفتارى خود، خوارى بسيار را به جان مى خرد.</span>

<span id="ج-ـ-الشح-أشد-من-البخل"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ الشُّحُّ أشَدُّ مِنَ البُخلِ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ تنگ نظرى، شديدتر از بخل است</span>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">الكافي عن الفضل بن أبي قرّة</span> :<span dir="rtl">قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : تَدري مَا الشَّحيحُ؟ قُلتُ : هُوَ البَخيلُ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ : الشُّحُّ أشَدُّ مِنَ البُخلِ، إنَّ البَخيلَ يَبخَلُ بِما في يَدِهِ، وَالشَّحيحَ يَشُحُّ عَلى ما في أيدِي النّاسِ وعَلى ما في يَدَيهِ، حَتّى لا يَرى مِمّا في أيدِي النّاسِ شَيئا، إلّا تَمَنّى أن يَكونَ لَهُ بِالحِلِّ وَالحَرامِ، ولا يَقنَعُ بِما رَزَقَهُ اللّهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص45 ح7، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص63 ح1715، معاني الأخبار: ص245 ح1 عن الفضيل بن عياض، إرشاد القلوب: ص138، بحارالأنوار: ج73 ص306 ح29.</span></ref>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از فضل بن ابى قرّه ـ</span> :<span dir="rtl">امام صادق عليه السلام فرمود: «مى دانى تنگ نظرى چيست؟».</span>

<span dir="rtl">گفتم : همان بخيلى است.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «تنگ نظرى، شديدتر از بخل است. بخيل، نسبت به آنچه خود دارد، بخل مى ورزد؛ امّا شخص تنگ نظر، هم به مال مردم، و هم به مال خود، تنگ نظرى مى ورزد، چندان كه هر چه در دست مردم مى بيند، آرزو مى كند كه به حلال يا به حرام، از آنِ او باشد، و به آنچه خدا روزى اش كرده است، قانع نيست».</span>

<span dir="rtl">راجع : العنوان الآتي.</span>

<span dir="rtl">ر. ك : عنوان بعدى.</span>

<span id="صفة-البخيل-والشحيح"></span>
== <span dir="rtl">1 / 2 : صِفَةُ البَخيلِ وَالشَّحيحِ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 2: ويژگى بخيل و تنگ نظر</span>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">الرِّجالُ أربَعَةٌ : سَخِيٌّ، وكَريمٌ وبَخيلٌ، ولَئيمٌ، فَالسَّخِيُّ الَّذي يَأكُلُ ويُعطي، وَالكَريمُ الَّذي لا يَأكُلُ ويُعطي، وَالبَخيلُ الَّذي يَأكُلُ ولا يُعطي، وَاللَّئيمُ الَّذي لا يَأكُلُ ولا يُعطي.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص308 ح846، بحار الأنوار: ج71 ص356 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مردان، چهار گونه اند: سخاوتمند، كريم، بخيل، و پست. سخاوتمند، كسى است كه هم خود مى خورد و هم به ديگران مى دهد. كريم، كسى است كه خود نمى خورد و به ديگران مى دهد. بخيل، كسى است خود مى خورد و به ديگران نمى دهد؛ و پست، كسى است كه نه خود مى خورد و نه به ديگران مى دهد.</span>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">كَفى بِالمَرءِ مِنَ الشُّحِّ أن يَقولَ : آخُذُ حَقّي لا أترُكُ مِنهَ شَيئا.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج2 ص25 ح2196، الفردوس: ج3 ص286 ح4858 كلاهما عن أبي اُمامة، كنزالعمّال: ج3 ص620 ح8209؛ نثر الدرّ: ج1 ص186.</span></ref>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">در تنگ نظرى آدمى همين بس كه بگويد: «حقّم را مى ستانم و از كمترينِ آن نمى گذرم».</span>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سُوء المُجالَسَةِ، شُحٌّ وفُحشٌ وسوءُ خُلُقٍ.</span> <ref><span dir="rtl">كنزالعمّال: ج3 ص440 ح7348 نقلاً عن ابن المبارك عن سليمان بن موسى.</span></ref>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">همنشينى بد، تنگ نظرى و ناسزاگويى و بدخويى است.</span>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سوءُ المُجالَسَةِ شُحٌّ وعُسرٌ، وسوءُ الخُلُقِ شُؤمٌ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج3 ص443 ص7362 نقلاً عن العسكري في الأمثال عن أبي هريرة.</span></ref>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">همنشينى بد، تنگ نظرى و سختگيرى است، و بداخلاقى، شوم است.</span>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ مُتَحَجِّجٌ بِالمَعاذيرِ وَالتَّعاليلِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص336 ح1275، عيون الحكم والمواعظ: ص47 ح1173.</span></ref>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، [براى نبخشيدن] به انواع عذر و بهانه ها متوسّل مى شود.</span>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كَثرَةُ العِلَلِ آيَةُ البُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص81، غرر الحكم: ج4 ص589 ح7090 وفيه «التعلّل» بدل «العلل»، بحار الأنوار: ج77 ص209؛ دستور معالم الحكم: ص20، كنز العمّال: ج16 ص178.</span></ref>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بهانه تراشىِ فراوان، نشانه بخل است.</span>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">المُحتَكِرُ البَخيلُ جامِعٌ لِمَن لا يَشكُرُهُ، وقادِمٌ عَلى مَن لا يَعذِرُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص62 ح1842.</span></ref>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مال اندوزِ بخيل، براى كسى گِرد مى آورد كه از او سپاس گزارى نمى كند و بر كسى (خداوند) وارد مى شود كه عذرش را نمى پذيرد.</span>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">غَيظُ البَخيلِ عَلَى الجَوادِ أعجَبُ مِن بُخلِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص304 ح478.</span></ref>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">خشم گرفتن بخيل بر بخشنده، شگفت انگيزتر از بخل اوست.</span>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">الأَسخِياءُ يَشمَتونَ</span> <ref><span dir="rtl">الشَّماتَةُ: فرح العدوّ ببليّة تنزل بمن يعاديه (النهاية: ج2 ص499 «شمت»).</span></ref> <span dir="rtl">بِالبُخَلاءِ عِندَ المَوتِ، وَالبُخَلاءُ يَشمَتونَ بِالأَسخِياءِ عِندَ الفَقرِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص331 ح796.</span></ref>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">سخاوتمندان، هنگام مرگ بخيلان، شادمان مى شوند، و بخيلان، هنگام گرفتار آمدن سخاوتمندان به فقر، شادمان مى گردند.</span>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">البُخَلاءُ مِنَ النّاسِ يَكونُ تَغافُلُهُم عَن عَظيمِ الجُرمِ، أسهَلَ عَلَيهِم مِنَ المُكافَأَةِ عَلى يَسيرِ الإِحسانِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص275 ح180.</span></ref>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">براى مردمانِ بخيل، ناديده گرفتن جرم بزرگ [ديگران]، آسان تر است تا جبران كردنِ اندكْ احسان [آنان].</span>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">معاني الأخبار عن شريح بن هاني</span> :<span dir="rtl">سَأَلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام، فَقالَ : يا بُنَيَّ... مَا الشُّحُّ؟ قالَ : أن تَرَى القَليلَ سَرَفا، وما أنفَقتَ تَلَفا.</span> <ref><span dir="rtl">معاني الأخبار: ص401 ح62، بحارالأنوار: ج72 ص194 ح14.</span></ref>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">معانى الأخبار ـ به نقل از شُرَيح بن هانى ـ</span> :<span dir="rtl">امير مؤمنان عليه السلام از فرزندش حسن بن على عليه السلام پرسيد: «فرزندم!... تنگ نظرى چيست؟».</span>

<span dir="rtl">حسن عليه السلام پاسخ داد: اين كه [خرج كردن] اندك را اسراف بشمارى، و آنچه را كه انفاق كرده اى، هدر رفته بدانى.</span>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">معاني الأخبار عن الحارث الأعور</span> :<span dir="rtl">سَأَلَ عَلِيٌّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ابنَهُ الحَسَنَ عليه السلام، أن قالَ لَهُ : مَا الشُّحُّ؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ : أن تَرى ما في يَدِكَ شَرَفا، وما أنفَقتَ تَلَفا.</span> <ref><span dir="rtl">معاني الأخبار: ص245 ح3، تحف العقول: ص225، كشف الغمّة: ج2 ص194، بحارالأنوار: ج78 ص102 ح2؛ حلية الأولياء: ج2 ص36 الرقم 132، تاريخ دمشق: ج13 ص256، كنزالعمّال: ج16 ص215 ح44237.</span></ref>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">معانى الأخبار ـ به نقل از حارث اَعوَر ـ</span> :<span dir="rtl">على ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ از فرزندش حسن عليه السلام پرسيد: «تنگ نظرى چيست؟».</span>

<span dir="rtl">حسن عليه السلام پاسخ داد : اين كه آنچه را در دستت دارى (مال و منال را)، بزرگى بپندارى و آنچه را انفاق كرده اى، بر باد رفته بينگارى.</span>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسن عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ أن يَرَى الرَّجُلُ ما أنفَقَهُ تَلَفا، وما أمسَكَهُ شَرَفا.</span> <ref><span dir="rtl">الدرّة الباهرة: ص22، العدد القويّة: ص37 ح34، نزهة الناظر: ص112 ح199، كشف الغمّة: ج2 ص191، بحار الأنوار: ج74 ص417 ح38.</span></ref>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">امام حسن عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، آن است كه آدمى، آنچه را انفاق كرده است، بر باد رفته بداند و آنچه را نگه داشته است، [مايه] بزرگى بشمارد.</span>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">قالَ زَيدُ بنُ صوحانَ العَبدِيُّ : يا أميرَ المُؤمِنينَ... أيُّ الخَلقِ أشَحٌّ؟ قالَ : مَن أخَذَ المالَ مِن غَيرِ حِلِّهِ، فَجَعَلَهُ في غَيرِ حَقِّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص383 ح5833، معاني الأخبار: ص199 ح4، الأمالي للطوسي: ص436 ح974، الأمالي للصدوق: ص478 ح644 كلّها عن عبد اللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج77 ص378 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">زيد بن صُوحان عبدى گفت : اى امير مؤمنان!... تنگ نظرترين انسان كيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «كسى كه مال را از ناروا به دست آورد و به ناحق، خرجش كند».</span>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ البَخيلَ مَن كَسَبَ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ، وأنفَقَهُ في غَيرِ حَقِّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">معاني الأخبار: ص245 ح2 عن عبد الأعلى بن أعين، تحف العقول: ص372، بحار الأنوار: ج73 ص305 ح22.</span></ref>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، كسى است كه مالى را از ناروا به دست آورد و نابه جا خرج كند.</span>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّمَا الشَّحيحُ مَن مَنَعَ حَقَّ اللّهِ، وأنفَقَ في غَيرِ حَقِّ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ.</span> <ref><span dir="rtl">معاني الأخبار: ص246 ح6 عن زرارة، بحارالأنوار: ج73 ص305 ح25.</span></ref>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">تنگ نظر، كسى است كه حقّ خدا را نپردازد و در غير حقّ خداوند عز و جل خرج كند.</span>

<span id="أصناف-البخل-المالي"></span>
== <span dir="rtl">1 / 3 : أصنافُ البُخلِ المالِيِّ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 3: انواع بخل مالى</span>

<span id="أ-ـ-البخل-بما-لا-ينفع-البخيل"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ البُخلُ بِما لا يَنفَعُ البَخيلَ</span> ===

<span dir="rtl">الف - بخل ورزيدن بدانچه سودى براى بخيل ندارد</span>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلَى امرَأَةٍ وهِيَ تَبكي عَلى وَلَدِها، وهِيَ تَقولُ : الحَمدُ للّهِِ ماتَ شَهيدا.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كُفّي</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «كُفّ»، والصواب ما أثبتناه كما في مستدرك الوسائل.</span></ref> <span dir="rtl">أيَّتُهَا الاِمرَأَةُ، فَلَعَلَّهُ كانَ يَبخَلُ بِما لا يَضُرُّهُ، ويَقولُ فيما لا يَعنيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الجعفريّات: ص207 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، مستدرك الوسائل: ج7 ص28 ح7557.</span></ref>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر زنى گذشت كه براى فرزندش مى گريست و مى گفت: سپاس، خداى را كه شهيد از دنيا رفت!</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بس كن، اى زن! [از كجا مى دانى كه شهيد است. ] شايد او از آنچه به وى زيانى نمى رسانده است، بخل ورزيده باشد و [يا] سخنان بيهوده بر زبان مى آورده است».</span>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">مسند أبي يعلى عن أبي هريرة</span> :<span dir="rtl">قُتِلَ رَجُلٌ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله شَهيدا، قالَ : فَبَكَت عَلَيهِ باكِيَةٌ فَقالَت : وا شَهيداه.</span>

<span dir="rtl">قالَ : فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَه</span> <ref><span dir="rtl">مَهْ: اسم مبنيّ على السكون بمعنى اسكت (النهاية: ج4 ص377 «مه»).</span></ref><span dir="rtl">، ما يُدريكِ أنَّهُ شَهيدٌ، ولَعَلَّهُ كانَ يَتَكَلَّمُ بِما لا يَعنيهِ، ويَبخَلُ بِما لا يَنقُصُهُ؟!</span> <ref><span dir="rtl">مسند أبي يعلى: ج6 ص122 ح6615، البُخلاء: ص28، إحياء العلوم: ج3 ص373، كنز العمّال: ج3 ص885 ح9031 نقلاً عن السكوني في الأمثال عن أبي هريرة؛ مستدرك الوسائل: ج15 ص259 ح18178 نقلا عن كتاب الأخلاق.</span></ref>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">مسند أبى يعلى ـ به نقل از ابو هُرَيره ـ</span> :<span dir="rtl">در روزگار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، مردى شهيد شد. زنى بر او مى گريست و مى گفت: واى شهيدم!</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خاموش! از كجا مى دانى كه او شهيد است؟ شايد سخنان بيهوده بر زبان مى رانده و به چيزى بخل مى ورزيده كه [اگر مى بخشيد] از او نمى كاست!».</span>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">شعب الإيمان عن أنس</span> :<span dir="rtl">اُصيبَ رَجُلٌ مِن أصحابِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله يَومَ اُحُدٍ، فَجاءَت اُمُّهُ فَقالَت : يا بُنَيَّ، لِيَهنِئكَ الشَّهادَةُ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : وما يُدريكِ؟ لَعَلَّهُ كانَ يَتَكَلَّمُ بِما لا يَعنيهِ، ويَبخَلُ بِما لا يُغنيهِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «لا يعنيه»، والتصويب من الدرّ المنثور: ج8 ص109.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج7 ص425 ح10836 وح 10835، سنن الترمذي: ج4 ص558 ح2316، سير أعلام النبلاء: ج6 ص240 الرقم 110 كلّها نحوه، كنز العمّال: ج3 ص885 ح9030.</span></ref>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">شُعَب الإيمان ـ به نقل از اَ نَس ـ</span> :<span dir="rtl">در جنگ اُحد، مردى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله كشته شد. مادرش آمد و گفت: فرزندم! شهادت، گوارايت باد!</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: «تو از كجا مى دانى؟ [كه شهيد شده است. ] شايد او سخنان بيهوده بر زبان مى رانده، و به چيزى بخل مى ورزيده كه بدان، نيازى نداشته است».</span>

<span id="ب-ـ-البخل-بما-لا-يملكه-البخيل"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ البُخلُ بِما لا يَملِكُهُ البَخيلُ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ بخل ورزيدن به چيزى كه مال بخيل نيست</span>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ بِما لا يَملِكُهُ، فَقَد بالَغَ فِي الرَّذيلَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص380 ح8846، عيون الحكم والمواعظ: ص435 ح7523.</span></ref>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه به آنچه مال او نيست، بخل ورزد، پستى را به اوج خود رسانيده است.</span>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ـ بَعَثَ إلى رَجُلٍ بِخَمسَةِ أوساقٍ مِن تَمرِ البُغَيبِغَةِ</span> <ref><span dir="rtl">البغيبغة: عين ماء كانت للإمام عليّ عليه السلام (معجم البلدان: ج1 ص469).</span></ref><span dir="rtl">، وكانَ الرَّجُلُ مِمَّن يَرجو نَوافِلَهُ ويُؤَمِّلُ نائِلَهُ ورِفدَهُ، وكانَ لا يَسأَلُ عَلِيّا عليه السلام ولا غَيرَهُ شَيئا، فَقالَ رَجُلٌ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام : وَاللّهِ ما سَأَلَكَ فُلانٌ، ولَقَد كانَ يُجزِئُهُ مِنَ الخَمسَةِ الأَوساقِ وَسقٌ</span> <ref><span dir="rtl">الوَسقُ: سِتّون صاعا، وقيل: هو حمل بعير (الصحاح: ج4 ص1566 «وسق»).</span></ref> <span dir="rtl">واحِدٌ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : لا كَثَّرَ اللّهُ فِي المُؤمِنينَ ضَربَكَ</span> <ref><span dir="rtl">الضُرَباءُ: الأمثال والنظراء (النهاية: ج3 ص80 «ضرب»).</span></ref> <span dir="rtl">اُعطي أنَا وتَبخَلُ أنتَ، للّهِِ أنتَ! إذا أنَا لَم اُعطِ الَّذي يَرجوني إلّا مِن بَعدِ المَسأَلَةِ، ثُمَّ اُعطيهِ بَعدَ المَسأَلَةِ، فَلَم اُعطِهِ ثَمَنَ ما أخَذتُ مِنهُ، وذلِكَ لِأَنّي عَرَّضتُهُ أن يَبذُلَ لي وَجهَهُ الَّذي يُعَفِّرُهُ فِي التُّرابِ لِرَبّي ورَبِّهِ عِندَ تَعَبُّدِهِ لَهُ وطَلَبِ حَوائِجِهِ إلَيهِ، فَمَن فَعَلَ هذا بِأَخيهِ المُسلِمِ ـ وقَد عَرَفَ أنَّهُ مَوضِعٌ لِصِلَتِهِ ومَعروفِهِ ـ فَلَم يَصدُقِ اللّهَ عز و جل في دُعائِهِ لَهُ، حَيثُ يَتَمَنّى لَهُ الجَنَّةَ بِلِسانِهِ ويَبخَلُ عَلَيهِ بِالحُطامِ مِن مالِهِ، وذلِكَ أنَّ العَبدَ قَد يَقولُ في دُعائِهِ : اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ. فَإِذا دَعا لَهُم بِالمَغفِرَةِ فَقَد طَلَب لَهُمُ الجَنَّةَ، فَما أنصَفَ مَن فَعَلَ هذا بِالقَولِ، ولَم يُحَقِّقهُ بِالفِعلِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص22 ح1، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص71 ح1762 كلاهما عن مسعدة بن صدقة، بحار الأنوار: ج41 ص36 ح12.</span></ref>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">امير مؤمنان ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ، پنج بارِ شتر از خرماى بُغَيبَغه</span> <ref><span dir="rtl">بُغَيبغه، چشمه آبى متعلّق به امام على عليه السلام بوده است.</span></ref> <span dir="rtl">براى مردى فرستاد. آن مرد، فردى بخشنده و اهل نيكى كردن و دستگيرى بود و نه از على، و نه از ديگران، چيزى درخواست نمى كرد. مردى به امير مؤمنان عليه السلام گفت : به خدا سوگند كه فلانى از تو چيزى نخواسته است و از اين پنج بارِ خرما، يك بار آن براى او كافى است!</span>

<span dir="rtl">امير مؤمنان عليه السلام به او فرمود : «خداوند، افرادى همچون تو را در ميان مؤمنان، افزون نكند! من مى بخشم و تو بخل مى ورزى؟! عجبا از تو! اگر به كسى كه به من چشم اميد دارد، تا وقتى كه درخواستى نكرده است، عطا نكنم و بعد از درخواست كردن، به او عطا كنم، بهاى آنچه را هم كه از او گرفته ام، به وى نداده ام؛ زيرا باعث شده ام تا او به من رو بيندازد؛ همان رويى را كه در هنگام عبادت پروردگارش و درخواست حاجت هايش از او، براى پروردگار من و خودش به خاك مى سايد. پس هر كه با برادر مسلمان خود چنين كند ـ در حالى كه مى داند او سزامند پاداش و احسان اوست ـ، در دعايى كه برايش مى كند، با خداوند عز و جلصداقت نشان نداده است؛ چرا كه با زبانش براى او آرزوى بهشت مى كند، ولى از اندكْ مال خود از او بخل مى ورزد؛ چه، بنده گاه در دعايش مى گويد: بار خدايا! مردان و زنان مؤمن را بيامرز، و وقتى براى آنان آمرزش خواهى مى كند، در واقع، برايشان درخواستِ بهشت مى نمايد. بنا بر اين، كسى كه در گفتار، چنين كند و با كردار خود، آن را تحقّق نبخشد، راه انصاف را نپيموده است».</span>

<span id="ج-ـ-البخل-على-النفس"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ البُخلُ عَلَى النَّفسِ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ بخل نسبت به خود</span>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين عن جابر</span> :<span dir="rtl">خَرَجنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في بَعضِ مَغازيهِ، فَخَرَجَ رَجُلٌ في ثَوبَينِ مُنخَرِقَينِ يُريدُ أن يَسوقَ بِالإِبِلِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما لَهُ ثَوبانِ غَيرَ هذا؟ قيلَ : إنَّ في عَيبَتِهِ</span> <ref><span dir="rtl">العَيبَةُ: ما يجعل فيه الثياب (الصحاح: ج1 ص190 «عيب»).</span></ref> <span dir="rtl">ثَوبَينِ جَديدَينِ.</span>

<span dir="rtl">قالَ : اِيتوني بِعَيبَتِهِ، فَفَتَحَها فَإِذا فيها ثَوبانِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لِلرَّجُلِ : خُذ هذَينِ فَالبَسهُما وألقِ المُنخَرِقَينِ، فَفَعَلَ، ثُمَّ ساقَ بِالإِبِلِ، فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في أثَرِهِ كَالمُتَعَجِّبِ مِن بُخلِهِ عَلى نَفسِهِ بِالثَّوبَينِ.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج4 ص203 ح7369.</span></ref>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از جابر ـ</span> :<span dir="rtl">در يكى از جنگ هاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با ايشان همراه شديم. مردى نيز كه دو جامه ژنده و پاره پوشيده بود و وظيفه اش، راندن شُتران بود، ما را همراهى مى كرد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در باره او فرمود: «آيا جامه هاى ديگرى غير از اينها ندارد؟».</span>

<span dir="rtl">گفته شد: در جامه دانش، دو جامه نو دارد.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «جامه دانش را برايم بياوريد».</span>

<span dir="rtl">آن را باز كرد و ديد كه دو جامه نو در آن است. به آن مرد فرمود : «اين دو جامه را بردار و بپوش و آن جامه هاى ژنده و پاره را دور بينداز».</span>

<span dir="rtl">آن مرد، چنين كرد و آن گاه، شترها را حركت داد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، متعجّب از بخل آن مرد نسبت به خودش، در پى او نگريست.</span>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">أبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ عَلى نَفسِهِ بِمالِهِ، وخَلَّفَهُ لِوُرّاثِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص449 ح3253، عيون الحكم والمواعظ: ص115 ح2542.</span></ref>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل ترينِ مردم، كسى است كه مال خود را از خويش، دريغ ورزد و براى وارثانش بگذارد.</span>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ عَلى نَفسِهِ، كانَ عَلى غَيرِهِ أبخَلَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص335 ح8625، عيون الحكم والمواعظ: ص460 ح8345.</span></ref>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه نسبت به خود بخل ورزد، نسبت به ديگران، بخيل تر خواهد بود.</span>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ بِمالِهِ عَلى نَفسِهِ، جادَ بِهِ عَلى بَعلِ عِرسِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص443 ح9088، عيون الحكم والمواعظ: ص456 ح8467.</span></ref>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه مال خود را از خويش دريغ ورزد، آن را به شوهر همسرش بخشيده است.</span> <ref><span dir="rtl">يعنى بعد از مرگش، اموالش نصيب مردى مى شود كه با بيوه او ازدواج مى كند</span>.</ref>

<span id="أصناف-البخل-الغير-المالي"></span>
== <span dir="rtl">1 / 4 : أصنافُ البُخلِ الغَيرِ المالِيِّ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 4: انواع بخل غيرمالى</span>

<span id="أ-ـ-البخل-بالعلم"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ البُخلُ بِالعِلمِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ بخل ورزيدن در دانش</span>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ بِعِلمٍ اُوتِيَهُ، اُتِيَ بِهِ يَومَ القِيامَةِ مَغلولاً</span> <ref><span dir="rtl">مغلولة: أي ممنوعة مجعول فيها غُلّ، وهو الحديدة التي تجمع يد الأسير (النهاية: ج3 ص380 «غلل»).</span></ref> <span dir="rtl">مَلجوما بِلِجامٍ مِن نارٍ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج10 ص216 ح29143 نقلاً عن ابن الجوزي في العلل عن ابن عمر.</span></ref>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هر كس نسبت به دانشى كه به او داده شده است، بخل ورزد [و به ديگران نياموزد]، روز قيامت، او را دست بسته و در حالى كه لگامى از آتش بر او زده شده است، مى آورند.</span>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مَن كَتَمَ عِلما مِمّا يَنفَعُ اللّهُ بِهِ في أمرِ النّاسِ، أمرِ الدّينِ؛ ألجَمَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ بِلِجامٍ مِنَ النّارِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن ابن ماجة: ج1 ص97 ح265 عن أبي سعيد الخدري، و ح264 عن أنس، سنن أبي داود: ج3 ص321 ح3658، مسند ابن حنبل: ج3 ص153 ح7948 و ص582 ح10602، صحيح ابن حبّان: ج1 ص297 ح95 والأربعة الأخيرة عن أبي هريرة وكلّها نحوه، كنز العمّال: ج10 ص196 ح29031؛ الأمالي للطوسي: ص377 ح808 عن ابن مسعود، منية المريد: ص136، بصائر الدرجات: ص10 ح6، عوالي اللآلي: ج4 ص71 ح40 كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج2 ص68 ح19.</span></ref>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هر كس دانشى را كه خداوند به سبب آن به كار مردم، كار دين، سود مى رسانَد، پوشيده بدارد، خداوند در روز قيامت، لگامى از آتش بر او مى زند.</span>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">عُلَماءُ هذِهِ الاُمَّةِ رَجُلانِ : رَجُلٌ آتاهُ اللّهُ عِلما فَبَذَلَهُ لِلنّاسِ... ورَجُلٌ آتاهُ اللّهُ عِلما فَبَخِلَ بِهِ عَن عِبادِ اللّهِ، وأخَذَ عَلَيهِ طَمَعا، وَاشتَرى بِهِ ثَمَنا، فَذاكَ يُلجَمُ يَومَ القِيامَةِ بِلِجامٍ مِن نارٍ، ويُنادي مُنادٍ : هذَا الَّذي آتاهُ اللّهُ عِلما فَبَخِلَ بِهِ عَن عِبادِ اللّهِ، وأخَذَ عَلَيهِ طَمَعا، وَاشتَرى بِهِ ثَمَنا، وكَذلِكَ حَتّى يَفرُغَ مِنَ الحِسابِ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج7 ص171 ح7187، إحياء العلوم: ج1ص 92 كلاهما عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج10 ص206 ح29090؛ منية المريد: ص136 وفيه «طعما» بدل «طمعا» في كلا الموضعين، روضة الواعظين: ص15، بحار الأنوار: ج2 ص54 ح25.</span></ref>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">عالمان اين امّت، دو دسته اند : مردى كه خداوند به او دانشى را ارزانى داشته است و او، آن را به مردم بخشيده است...؛ و مردى كه خداوند به او دانشى را ارزانى داشته است، ولى او آن را از بندگان خدا، مضايقه كرده و براى طمع، به كار گرفته و دانش خود را به پولى فروخته است. به چنين كسى، روز قيامت، لگامى از آتش مى زنند و ندا دهنده اى ندا مى دهد : «اين است آن كسى كه خداوند، به او دانشى را ارزانى داشت؛ ليكن آن را از بندگان خدا، دريغ ورزيد و براى طمع، به كار گرفت و آن را به پولى فروخت»؛ و پيوسته، چنين مى گويد، تا آن گاه كه حسابرسى به پايان برسد.</span>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ النّارَ لا يَنقُصُها ما اُخِذَ مِنها، ولكِن يُخمِدُها أن لا تَجِدَ حَطَبا، وكَذلِكَ العِلمُ لا يُفنيهِ الاِقتِباسُ، لكِن بُخلُ الحامِلينَ لَهُ سَبَبُ عُدمِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص533 ح3520.</span></ref>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آتش، اگر چيزى از آن برگرفته شود، نمى كاهد؛ امّا اگر هيمه اى نيابد، خاموش مى شود. دانش نيز چنين است. برگرفتن [از آن] نابودش نمى كند؛ بلكه بخل ورزيدنِ دارندگانِ دانش، سبب نابودى آن مى شود.</span>

<span dir="rtl">راجع : العلم والحكمة في الكتاب والسنّة : ص306 (القسم السادس : التعليم / الفصل الأوّل / حرمة كتمان العلم).</span>

<span dir="rtl">ر. ك : علم و حكمت در قرآن و حديث : ج1 ص445 (بخش ششم / فصل يكم / حرمت پنهان داشتن دانش).</span>

<span id="ب-ـ-البخل-بالسلام"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ البُخلُ بِالسَّلامِ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ بخل ورزيدن از سلام كردن</span>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ أبخَلَ النّاسِ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للمفيد: ص317 ح2، الأمالي للطوسي: ص89 ح136 كلاهما عن أبي هريرة، مكارم الأخلاق: ج2 ص8 ح1982، الجعفريّات: ص76، النوادر للراوندي: ص138 ح183 كلاهما عن الإمام الكاظم عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج76 ص4 ح11؛ المعجم الأوسط: ج5 ص371 ح5591، شعب الإيمان: ج6 ص429 ح8767 كلاهما عن أبي هريرة، المعجم الصغير: ج1 ص121 عن عبد اللّه بن معقل، كنز العمّال: ج9 ص116 ح25256.</span></ref>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخيل ترينِ مردم، كسى است كه از سلام كردن، بخل ورزد.</span>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل عن جابر</span> :<span dir="rtl">إنَّ رَجُلاً أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : إنَّ لِفُلانٍ في حائِطي عَذقا</span> <ref><span dir="rtl">العَذْقُ: بالفتح، النخل: (النهاية: ج3 ص199 «عذق»).</span></ref><span dir="rtl">، وإنَّهُ قَد آذاني وشَقَّ عَلَيَّ مَكانُ عَذقِهِ، فَأَرسَلَ إلَيهِ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ : بِعني عَذقَكَ الَّذي في حائِطِ</span> <ref><span dir="rtl">الحائطُ: البُستان من النخيل، إذا كان عليه حائط وهو الجدار (النهاية: ج1 ص462 «حوط»).</span></ref> <span dir="rtl">فُلانٍ. قالَ : لا.</span>

<span dir="rtl">قالَ : فَهَبهُ لي. قالَ : لا.</span>

<span dir="rtl">قالَ : فَبِعنيهِ بِعَذقٍ فِي الجَنَّةِ. قالَ : لا.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما رَأَيتُ الَّذي هُوَ أبخَلُ مِنكَ، إلَا الَّذي يَبخَلُ بِالسَّلامِ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج5 ص79 ح14524، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص24 ح2195، السنن الكبرى: ج6 ص260 ح11884، شعب الإيمان: ج6 ص430 ح8771، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص317 ح1037، كنز العمّال: ج9 ص113 ح25239.</span></ref>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">مسند ابن حنبل ـ به نقل از جابر ـ</span> :<span dir="rtl">مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : فلانى، در نخلستان من خرمابُنى دارد و وجود خرمابن او، باعث آزار و زحمت من گشته است. پيامبر صلى الله عليه و آله در پىِ آن مرد فرستاد و [به او] فرمود: «خرمابُنى را كه در نخلستان فلانى دارى، به من بفروش».</span>

<span dir="rtl">مرد گفت: نمى فروشم.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «پس آن را به من ببخش».</span>

<span dir="rtl">مرد گفت: نمى بخشم.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «به اِزاى خرمابُنى در بهشت، آن را به من بفروش».</span>

<span dir="rtl">مرد گفت: نمى فروشم.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بخيل تر از تو نديده ام، مگر كسى كه از سلام كردن، بخل مى ورزد».</span>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">أمّا أبخَلُ النّاسِ، فَرَجُلٌ يَمُرُّ بِمُسلِمٍ ولَم يُسَلِّم عَلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">عدّة الداعي: ص34، تنبيه الخواطر: ج2 ص237، إرشاد القلوب: ص80 وفيه «اجتاز» بدل «يمرّ»، بحار الأنوار: ج76 ص12 ح48.</span></ref>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخيل ترينِ مردم، مردى است كه بر مسلمانى مى گذرد و بر او سلام نمى كند.</span>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">تنبيه الغافلين عن أبي ذرّ ـ فيما سَأَلَ عَنهُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله حينَ خَلا ـ</span> :<span dir="rtl">قُلتُ : يا نَبِيَّ اللّهِ، فَأَيُّ النّاسِ أبخَلُ؟ قالَ : مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الغافلين: ص584 ح939.</span></ref>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">تنبيه الغافلين ـ به نقل از ابو ذر، از جمله پرسش هايى كه وى در خلوت خود با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از ايشان پرسيد ـ</span> :<span dir="rtl">گفتم : اى پيامبر خدا! بخيل ترين انسان، چه كسى است؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «كسى كه از سلام كردن، بخل ورزد».</span>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ، وَالمَغبونُ</span> <ref><span dir="rtl">الغَبْنُ: ضعف الرأي (لسان العرب: ج13 ص309 «غبن»).</span></ref> <span dir="rtl">مَن لَم يَرُدَّهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج2 ص37 ح2231.</span></ref>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخيل، كسى است كه از سلام كردن بخل ورزد، و زيان ديده، كسى است كه پاسخ سلام را ندهد.</span>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ اللّهَ عز و جل قالَ : إنَّ البَخيلَ مَن يَبخَلُ بِالسَّلامِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص645 ح6، معاني الأخبار: ص246 ح8 كلاهما عن معاوية بن وهب، تحف العقول: ص248 عن الإمام الحسين عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص346 ح1108 و ص407 ح1355 وليس فيها «أنّ اللّه عز و جل قال»، بحار الأنوار: ج73 ص305 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">خداوند عز و جل فرموده : «بخيل، كسى است كه از سلام كردن، بخل ورزد».</span>

<span id="ج-ـ-البخل-بالصلاة-على-النبي-صلى-الله-عليه-و-آله"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ البُخلُ بِالصَّلاةِ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ بخل ورزيدن از درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله</span>

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ الذي مَن ذُكِرتُ عِندَهُ فلَم يُصَلِّ عَلَيَّ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج5 ص551 ح3546، السنن الكبرى للنسائي: ج6 ص19 ح9883 و ج5 ص34 ح8100، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص734 ح2015 كلّها عن عبد اللّه بن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدّه عليهماالسلام، مسند ابن حنبل: ج1 ص429 ح1736 عن عبد اللّه بن عليّ بن الحسين عن أبيه عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج1 ص489 ح2146؛ مكارم الأخلاق: ج2 ص88 ح2241.</span></ref>

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخيل، كسى است كه نام من در حضورش برده شود و بر من، درود نفرستد.</span>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ البَخيلَ كُلَّ البَخيلِ، الَّذي إذا ذُكِرتُ عِندَهُ لَم يُصَلِّ عَلَيَّ.</span> <ref><span dir="rtl">الإرشاد: ج2 ص169، كشف الغمّة: ج2 ص340 كلاهما عن عبد اللّه بن عليّ بن الحسين عليهماالسلام، معاني الأخبار: ص246 ح9 عن عبد اللّه بن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «حقّا» بدل «كلّ البخيل»، بحار الأنوار: ج94 ص61 ح47؛ شعب الإيمان: ج2 ص213 ح1565 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج1 ص508 ح2246.</span></ref>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخيل تمام عيار، كسى است كه هر گاه نام من در حضورش برده شود، بر من درود نفرستد.</span>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ أبخلَ النّاسِ مَن ذُكِرتُ عِندَهُ فَلَم يُصَلِّ عَلَيَّ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير ابن كثير: ج6 ص459، تاريخ دمشق: ج68 ص117 ح13673 و ج59 ص335 كلّها عن أبي ذرّ، كنز العمّال: ج1 ص489 ح2144.</span></ref>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخيل ترينِ مردم، كسى است كه نام من در نزدش برده شود و بر من، درود نفرستد.</span>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">كَفى بِهِ شُحّا أن اُذكَرَ عِندَ رَجُلٍ فَلا يُصَلِّيَ عَلَيَّ.</span> <ref><span dir="rtl">الجامع الصغير: ج2 ص272 ح6250، كنز العمّال: ج1 ص490 ح2151 كلاهما نقلاً عن سنن سعيد بن منصور.</span></ref>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">در بخل فرد، همين بس كه نام من نزد مردى برده شود و بر من، درود نفرستد.</span>

<span id="أقبح-البخل"></span>
== <span dir="rtl">1 / 5 : أقبَحُ البُخلِ</span> ==

<span dir="rtl">1 / 5: زشت ترين گونه بخل</span>

<span id="أ-ـ-البخل-بالحقوق-المفروضة"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ البُخلُ بِالحُقوقِ المَفروضَةِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ بخل ورزيدن از پرداخت واجبات مالى</span>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">أبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ بِمَا افتَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص395 ح5840، الأمالي للصدوق: ص73 ح41 كلاهما عن يونس بن ظبيان عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، معاني الأخبار: ص195 ح1 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز الفوائد: ج1 ص300 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، مشكاة الأنوار: ص408 ح1361، روضة الواعظين: ص421، بحار الأنوار: ج73 ص300 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخيل ترينِ مردم، كسى است كه از [پرداختن] آنچه خداوند عز و جلبر او واجب گردانيده است، بخل ورزد.</span>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لَيسَ البَخيلُ مَن أدَّى الزَّكاةَ المَفروضَةَ مِن مالِهِ، وأعطَى البائِنَةَ</span> <ref><span dir="rtl">أبَنْتُ: أعطيتَ كلّ واحدٍ مالاً تبينه به، أي تفرده والاسم البائنة (لسان العرب: ج13 ص63 «بين»).</span></ref> <span dir="rtl">في قَومِهِ، إنَّمَا البَخيلُ حَقُّ البَخيلِ مَن لَم يُؤَدِّ الزَّكاةَ المَفروضَةَ مِن مالِهِ، ولَم يُعطِ البائِنَةَ في قَومِهِ، وهُوَ يُبَذِّرُ فيما سِوى ذلِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص46 ح8، معاني الأخبار: ص245 ح4 كلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص62 ح1714، بحار الأنوار: ج73 ص306 ح30.</span></ref>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">كسى كه زكات واجب مال خويش را بپردازد و به خويشانش دِهِش كند، بخيل به شمار نمى آيد؛ بلكه بخيل حقيقى، كسى است كه زكات واجب مال خود را نپردازد و به خويشانش دِهِش نكند، حال آن كه در جز اين موارد، ريخت و پاش مى كند.</span>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">الجَوادُ مَن جادَ بِحُقوقِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ في مالِهِ، وَالبَخيلُ مَن مَنَعَ حُقوقَ اللّهِ، ولَيسَ الجَوادُ مَنِ اتَّخَذَ حَراما وأنفَقَ إسرافا.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج2 ص25 ح2196، الفردوس: ج3 ص286 ح4858 كلاهما عن أبي أمامة، كنز العمّال: ج3 ص447 ح7378.</span></ref>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخشنده، كسى است كه حقوق خداوند عز و جل در دارايى اش را با طيبِ خاطر بپردازد؛ و بخيل، كسى است كه حقوق خدا را نپردازد. آن كسى كه از حرام به دست آورد و با اسراف، خرج كند، بخشنده نيست.</span>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ بِإِخراجِ مَا افتَرَضَهُ اللّهُ سُبحانَهُ مِنَ الأَموالِ، أقبَحُ البُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص116 ح2038، عيون الحكم والمواعظ: ص20 ح114.</span></ref>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل ورزيدن از دادن آنچه خداوند سبحان در دارايى ها واجب گردانيده، زشت ترين نوع بخل است.</span>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">أقبَحُ البُخلِ مَنعُ الأَموالِ مِن مُستَحِقِّها.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص430 ح3154، عيون الحكم والمواعظ: ص117 ح2587.</span></ref>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">زشت ترين گونه بخل، نپرداختن [از] دارايى به مستحقّ آن است.</span>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ : الَّذي لا يُؤَدّي حَقَّ اللّهِ عز و جل عَلَيهِ في مالِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص475 ح1037، بحار الأنوار: ج71 ص352 ح9؛ البخلاء: ص33 عن الإمام الباقر عليه السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، كسى است كه حقّ خداوند عز و جل را از دارايى خود نپردازد.</span>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ مَن بَخِلَ بِمَا افتَرَضَ اللّهُ عَلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص45 ح4، الخصال: ص43 ح36، التوحيد: ص373 ح16، معاني الأخبار: ص246 ح7، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص141 ح41 كلّها عن أحمد بن سليمان، بحار الأنوار: ج4 ص172 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، كسى است كه از پرداخت آنچه خداوند بر او واجب فرموده است، بخل ورزد.</span>

<span id="ب-ـ-بخل-الغني"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ بُخلُ الغَنِيِّ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ بخل ورزيدن توانگر</span>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ... يُبغِضُ ثَلاثَةً : يُبغِضُ الشَّيخَ الزّانِيَ، وَالفَقيرَ المُختالَ</span> <ref><span dir="rtl">اختال الرجل، وبه خيلاء: وهو الكبر والإعجاب (المصباح المنير: ص186 «الخيل»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالمُكثِرَ البَخيلَ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج8 ص82 ح21414 عن أبي ذرّ، كنز العمّال: ج16 ص104 ح44072 وراجع: سنن الترمذي: ج4 ص698 ح2568 وسنن النسائي: ج5 ص84 والمستدرك على الصحيحين: ج2 ص123 ح2532.</span></ref>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خداوند عز و جل... از سه كس نفرت دارد: از پيرمرد زِناكار، فقير متكبّر، و توانگر بخيل.</span>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ما أقبَحَ البُخلَ مَعَ الإِكثارِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص68 ح9539، عيون الحكم والمواعظ: ص476 ح8743.</span></ref>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">چه زشت است بخل ورزيدن با وجود توانگرى!</span>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">أبعَدُ الخَلائِقِ مِنَ اللّهِ تَعالى، البَخيلُ الغَنِيُّ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص431 ح3162، عيون الحكم والمواعظ: ص117 ح2584.</span></ref>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">دورترين انسان ها از خداى متعال، بخيل ثروتمند است.</span>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">تِسعَةُ أشياءَ مِن تِسعَةِ أنفُسٍ أقبَحُ مِن غَيرِهِم :... وَالبُخلُ مِنَ الأَغنِياءِ.</span> <ref><span dir="rtl">النوادر للراوندي: ص231 ح474، الجعفريّات: ص234 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، دعائم الإسلام: ج1 ص83 كلاهما نحوه، غرر الحكم: ج3 ص457 ح5080، عيون الحكم والمواعظ: ص243 ح4637 وفيهما «خمس يستقبحن من خمس» بدل «تسعة اشياء... من غيرهم».</span></ref>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">نُه چيز از نُه كس، زشت تر است تا از ديگران :... و بخل ورزيدن، از توانگران.</span>

<span id="ج-ـ-بخل-ذوي-النبل"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ بُخلُ ذَوِي النُّبلِ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ بخل ورزيدن بزرگان</span>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ما أقبَحَ البُخلَ بِذَوِي النُّبلِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص70 ح9552، عيون الحكم والمواعظ: ص481 ح8872.</span></ref>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">چه زشت است بخل ورزيدن بزرگان!</span>

<span id="الفصل-الثاني-التحذير-من-البخل"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثاني : التحذير من البخل</span> =

<span dir="rtl">فصل دوم : پرهيز دادن از بخل</span>

<span id="ذم-البخل"></span>
== <span dir="rtl">2 / 1 : ذَمُّ البُخلِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 1: نكوهش بخل</span>

<span id="أ-ـ-ما-روي-بلفظ-الشح"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ ما رُوِيَ بِلَفظِ الشُّحِّ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ حديث هايى كه با تعبير «شُحّ (تنگ نظرى)» روايت شده اند</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَأُحْضِرَتِ الْأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا»</span> <ref><span dir="rtl">النساء: 128.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">«ولى تنگ نظرى، در نفوس، حضور [و غلبه] دارد؛ و اگر نيكى كنيد و پرهيزگارى نماييد، قطعا خدا به آنچه مى كنيد، آگاه است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّما أخافُ عَلى اُمَّتي : شُحّا مُطاعا، وهَوىً مُتَّبَعا، وإماما ضالّاً</span> <ref><span dir="rtl">اُسد الغابة: ج4 ص220 الرقم 3946، تاريخ دمشق: ج46 ص51 ح9969 كلاهما عن أبي الأعور السلمي، كنزالعمّال: ج16 ص45 ح43865؛ تحف العقول: ص58 وفيه «ضلالا» بدل «ضالّا»، بحارالأنوار: ج77 ص161 ح178.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">من بر امّتم، از چيره آمدن تنگ نظرى [بر آنان]، و پيروى از هوس، و پيشواى گم راه مى ترسم.</span>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي : شُحٌّ مُطاعٌ، وهَوىً مُتَّبَعٌ، وإعجابُ كُلِّ ذي رَأيٍ بِرَأيِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج16 ص45 ح43863 نقلاً عن أبي نصر السجزي في الإبانة عن أنس.</span></ref>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ترسناك ترين چيزى كه از آن بر امّتم مى ترسم: چيره شدن تنگ نظرى [بر آنان]، پيروى از هوس، و مغرور شدن صاحب انديشه اى به انديشه خويش است.</span>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مِن شَرِّ ما اُعطِيَ العَبدُ شُحٌّ هالِعٌ، أو جُبنٌ خالِعٌ</span> <ref><span dir="rtl">قال الشريف الرضيّ رحمة اللّه عليه: والهالع: المخيف المفزع، والاسم منه الهلع، وهو أشدّ الجزع. وقوله عليه الصلاة والسّلام: «أو جبن خالع» مجاز: أي يخلع قلب الجبان، وهذا على المبالغة في وصفه بوهل الرّوع، ونخب الرّوع، وليس يبلغ الجبن على الحقيقة إلى أن يخلع قلب الجبان من مناطه، ويزعجه عن قراره، وإنّما المراد بذلك ما يعرض في القلب عند الخوف من نوازغ الأفكار، ونوازع الحذار (المجازات النبويّة: ص271).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">المجازات النبويّة: ص271 ح223؛ الصحاح: ج3 ص1308، النهاية في غريب الحديث: ج5 ص269، تفسير القرطبي: ج18 ص290.</span></ref>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">از بدترين خصلت هايى كه به بنده داده شده، تنگ نظرى اى است كه او را بى تاب سازد، يا ترسى (جُبنى) كه بندِ دلش را پاره كند.</span>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">شَرُّ ما في رَجُلٍ : شُحٌّ هالِعٌ، وجُبنٌ خالِعٌ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج3 ص12 ح2511، مسند ابن حنبل: ج3 ص165 ح8016، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص418 ح1428، مسند إسحاق بن راهويه: ج1 ص346 ح341، مسند الشهاب: ج2 ص270 ح1338 كلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج3 ص447 ح7381؛ نزهة الناظر: ص46 ح83.</span></ref>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بدترين خصلت يك مرد، تنگ نظرى اى است كه قرار از كف او برُبايد، و ترسى است كه بند دلش را پاره كند.</span>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله ـ لَمّا سُئِلَ أيُّ سَيِّئَةٍ أعظَمُ عِندَ اللّهِ ـ</span> :<span dir="rtl">سوءُ الخُلُقِ وَالشُّحُّ المُطاعُ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج16 ص129 ح44154.</span></ref>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا ـ در پاسخ اين پرسش كه: كدام گناه، نزد خدا بزرگ تر است؟ ـ</span> :<span dir="rtl">بداخلاقى، و تنگ نظرىِ چيره شده [بر انسان].</span>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">طَعامُ السَّخِيِّ دَواءٌ، وطَعامُ الشَّحيحِ داءٌ.</span> <ref><span dir="rtl">البخلاء: ص37 عن ابن عمر، كنزالعمّال: ج3 ص448 ح7384؛ بحارالأنوار: ج71 ص357 ح22 نقلاً عن كتاب الإمامة والتبصرة.</span></ref>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">غذاى شخص بخشنده، داروست، و غذاى شخص تنگ نظر، درد.</span>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مِن أقبَحِ الخَلائِقِ الشُّحُّ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص34 ح9380.</span></ref>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">يكى از زشت ترين خصلت ها، تنگ نظرى است.</span>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا سَوءَةَ أسوَءُ مِنَ الشُّحِّ.</span> <ref><span dir="rtl">عيون الحكم والمواعظ: ص537 ح9888.</span></ref>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هيچ عيبى بدتر از تنگ نظرى نيست.</span>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ مِن كَلامٍ لَهُ لِبَعضِ أصحابِهِ و قَد سَأَلَهُ : كَيفَ دَفَعَكُم قَومُكُم عَن هذَا المَقامِ وأنتُم أحَقُّ بِهِ؟ ـ</span> :<span dir="rtl">أمَّا الاِستِبدادُ عَلَينا بِهذَا المَقامِ، ونَحنُ الأَعلَونَ نَسَبا، وَالأَشَدّونَ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَوطا، فَإِنَّها كانَت أثَرَةً شَحَّت عَلَيها نُفوسُ قَومٍ، وسَخَت عَنها نُفوسُ آخَرينَ وَالحَكَمُ اللّهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 162، بحارالأنوار: ج38 ص159 ح134.</span></ref>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از سخن ايشان به يكى از يارانش كه پرسيد: چه شد كه خويشانتان، شما را از اين مقام (خلافت) كنار زدند، در حالى كه شما به آن سزاوارتريد؟ ـ</span> :<span dir="rtl">علّت آن كه اين مقام را از ما غصب كردند ـ با وجود آن كه نسب ما، برتر و پيوند ما با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله استوارتر است ـ، اين بود كه خلافت، يك امتياز بود و گروهى، به آن تنگ نظرى و آزمندى نمودند و گروهى ديگر (اهل بيت عليهم السلام)، سخاوتمندانه، از آن چشم پوشيدند، و داور [ميان ما و ايشان]، خداست.</span>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">الإِخوانُ أربَعَةٌ : فَأَخٌ لَكَ ولَهُ، وأخٌ لَكَ، وأخٌ عَلَيكَ، وأخٌ لا لَكَ ولا لَهُ... وَالأَخُ الَّذي لا لَكَ ولا لَهُ فَهُوَ الَّذي قَد مَلَأَهُ اللّهُ حُمقا، فَأَبعَدَهُ سُحقا، فَتَراهُ يُؤثِرُ نَفسَهُ عَلَيكَ، ويَطلُبُ شُحّا ما لَدَيكَ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص247، بحار الأنوار: ج78 ص119 ح113.</span></ref>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">برادران (دوستان)، چهار گونه اند: برادرى كه هم به تو سود مى رساند، هم به خودش؛ برادرى كه به تو سود مى رساند؛ برادرى كه به زيان توست؛ و برادرى كه، نه به تو سود مى رساند، نه به خودش.… برادرى كه نه به تو سود مى رساند، نه به خودش، كسى است كه خداوند، او را از حماقت، آكنده و از رحمت، دور داشته است. از اين روست كه مى بينى او خود را بر تو ترجيح مى دهد و آنچه را تو دارى، تنگ نظرانه مى طلبد.</span>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">الإمام الهادي عليه السلام</span> :<span dir="rtl">قالَ إبليسُ ـ لِنوحٍ عليه السلام ـ : إذا وَجَدنَا ابنَ آدَمَ شَحيحا، أو حَريصا، أو حَسودا، أو جَبّارا، أو عَجولاً تَلَقَّفناهُ تَلَقُّفَ الكُرَةِ، فَإِنِ اجتَمَعَت لَنا هذِهِ الأَخلاقُ، سَمَّيناهُ شَيطانا مَريدا.</span> <ref><span dir="rtl">قصص الأنبياء للراوندي: ص85 ح77 عن عبد العظيم الحسني، بحارالأنوار: ج11 ص288 ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">امام هادى عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ابليس، به نوح عليه السلام گفت: ما هر گاه فرزند آدم را تنگ نظر يا آزمند يا حسود يا متكبّر و يا شتابكار بيابيم، او را چون گوى مى رُباييم، و اگر همه اين خصلت ها در وجود او براى ما گِرد آيد، او را شيطانِ گردنكش مى ناميم.</span>

<span id="ب-ـ-ما-روي-بلفظ-البخل"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ ما رُوِيَ بِلَفظِ البُخلِ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ حديث هايى كه با واژه «بخل» وارد شده اند</span>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">البُخلُ شَجَرَةٌ مِن أشجارِ النّارِ لَها أغصانٌ مُتَدَلِّيَةٌ فِي الدُّنيا، فَمَن كانَ بَخيلاً تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِها، فَساقَهُ ذلِكَ الغُصنُ إلَى النّارِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص475 ح1036 عن سعيد بن مسلمة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، قرب الإسناد: ص117 ح409 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله، روضة الواعظين: ص422، فقه الرضا: ص362، الاختصاص: ص253 كلاهما عن العالم عليه السلام وكلّها نحوه، بحار الأنوار: ج8 ص171 ح114؛ شعب الإيمان: ج7 ص434 ح10875، البخلاء: ص33 و ص34 كلاهما عن سعيد بن مسلمة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، تاريخ بغداد: ج4 ص136، حلية الأولياء: ج7 ص92 كلاهما عن جابر نحوه، كنز العمّال: ج6 ص337 ح15927.</span></ref>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخل، درختى از درخت هاى آتش [دوزخ] است كه شاخه هايش، در دنيا آويزان شده است. پس شخص بخيل، به شاخه اى از شاخه هاى آن، آويخته است و آن شاخه، او را به سوى آتش مى كشانَد.</span>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ألا إنَّ السَّخاءَ مِنَ الإِيمانِ وَالإِيمانَ فِي الجَنَّةِ، وخَلَقَ [اللّهُ] البُخلَ مِن مَقتِهِ</span> <ref><span dir="rtl">مَقَتَهُ: أبغضه (الصحاح: ج1 ص266 «مقت»).</span></ref> <span dir="rtl">وجَعَلَ اُسَّهُ راسِخا في أصلِ شَجَرَةِ الزَّقومِ، ودَلّى بَعضَ أغصانِها إلَى الدُّنيا، فَمَن تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِنها أدخَلَهُ النّارَ، ألا إنَّ البُخلَ مِنَ الكُفرِ وَالكُفرَ فِي النّارِ.</span> <ref><span dir="rtl">البخلاء: ص34، إحياء العلوم: ج3 ص374 كلاهما عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج6 ص393 ح16217.</span></ref>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">آگاه باشيد كه سخاوت، از ايمان است و ايمان، در بهشت جاى دارد. [خداوند، ] بخل را از خشم [و نفرت] خويش آفريد و ريشه آن را در ريشه درخت زقّوم دوانيد و برخى شاخه هاى آن را در دنيا، آويزان ساخت. پس هر كه به شاخه اى از آن بياويزد، آن شاخه، او را به آتش [دوزخ] در مى آورد. آگاه باشيد كه بخل، از كفر است و كفر، در آتش جاى دارد.</span>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">البُخلُ شَجَرَةٌ تَنبُتُ فِي النّارِ، فَلا يَلِجُ النّارَ إلّا بَخيلٌ.</span> <ref><span dir="rtl">البخلاء: ص35 عن عبد اللّه بن جواد، الفردوس: ج2 ص341 ح3543 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه، كنز العمّال: ج6 ص391 ح16207.</span></ref>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخل، درختى است كه در آتش [دوزخ] مى رويد. بنا بر اين، هر بخيلى به آتش مى رود.</span>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">يا أيُّهَا النّاسُ ابتاعوا أنفُسَكُم مِنَ اللّهِ عز و جل، فَإِن بَخِلَ أحَدُكُم أن يُعطِيَ مالَهُ النّاسَ، فَليَتَصَدَّق عَلى نَفسِهِ، فَليَأكُل وَليَلبَس مِمّا رَزَقَهُ اللّهُ عز و جل.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج4 ص136 ح4570، الفردوس: ج5 ص272 ح8159 وفيه «وليكتس» بدل «وليلبس» وكلاهما عن أنس، كنز العمّال: ج6 ص386 ح16179.</span></ref>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اى مردم! خودتان را از خداوند عز و جل بخريد. اگر كسى از شما، از دادن مال خود به مردم بخل مى ورزد، [لااقل] به خودش احسان كند و از آنچه خداوند عز و جلروزى اش فرموده است، بخورد و بپوشد.</span>

<span dir="rtl">71.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">أيُّ داءٍ أدوَى مِنَ البُخلِ</span> <ref><span dir="rtl">أيّ داءٍ أدوى من البخل: أي أيّ عيب أقبح منه (النهاية: ج2 ص142 «دوا»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص379 ح5799، المجازات النبويّة: ص385 ح353، فقه الرضا: ص277 ح44؛ مسند الشهاب: ج1 ص192 ح286 و 287 عن جابر، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج19 ص317، كنز العمّال: ج3 ص449 ح7389، وراجع: صحيح البخاري: ج4 ص1593 ح4122 ومسند ابن حنبل: ج5 ص38 ح14305 والسنن الكبرى: ج6 ص493 ح12745 والمصنّف لابن أبي شيبة: ج6 ص253 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">71.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">چه دردى بدتر از بخل؟!</span>

<span dir="rtl">72.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِبَني سَلِمَةَ : يا بَني سَلِمَةَ مَن سَيِّدُكُم؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ سَيِّدُنا رَجُلٌ فيهِ بُخلٌ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : وأيُّ داءٍ أدوى مِنَ البُخلِ! ثُمَّ قالَ : بَل سَيِّدُكُمُ الأَبيَضُ الجَسَدِ؛ البَراءُ بنُ مَعرورٍ</span> <ref><span dir="rtl">البراء بن معرور أحد الأنصار، ومن صحابة النبي الأعظم صلى الله عليه و آله، وأحد الذين اجتمعوا في العقبة أيّام الحجّ في الصيف وقبل الهجرة للبيعة مع النبي صلى الله عليه و آله، ولمّا أعلن النبي عن رغبته بأخذ العهد على الأنصار، وأنّهم يتعهّدون بالدفاع عنه كما يدافعون عن أهلهم وولدهم، أخذ البراء يد النبي صلى الله عليه و آله وتعهّد عن جميع الحاضرين ـ وكانوا خمسة وسبعين شخصاً ـ بالدفاع عنه صلى الله عليه و آله، هكذا عقد له البيعة.</span>

<span dir="rtl">توفي البراء قبل دخول النبي صلى الله عليه و آله المدينة المنورة، وأوصى قبل موته بأن يكون النبي صلى الله عليه و آله وصيّه ووارثه، فكان هذا وعَمَلان آخران سبباً لرضا اللّه سبحانه وتعالى عنه كما ورد في الحديث المروي عن الامام الصادق عليه السلام.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص44 ح3 عن إسحاق بن عمّار، بحار الأنوار: ج22 ص130 ح106.</span></ref>

<span dir="rtl">72.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به بنى سَلَمه فرمود : «اى بنى سَلَمه! مِهتر شما كيست؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند : اى پيامبر خدا! مِهتر ما، مردى است كه در او بخل است.</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «چه دردى بدتر از بخل؟!».</span>

<span dir="rtl">سپس فرمود: «نه. مِهتر [واقعى] شما، آن مرد سفيدپوست، بَراء بن مَعرور</span> <ref><span dir="rtl">بَراء بن مَعرور، از انصار و صحابى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود. او يكى از هفتاد و پنج تنى بود كه در تابستان سال قبل از هجرت به هنگام مراسم حج در عقبه جمع شدند تا با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كنند، و چون پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام داشت كه ميل دارد با انصار پيمان ببندد و بر ايشان است كه همچون زن و فرزند خود از وى حمايت كنند، براء، دست ايشان را در دست گرفت و از جانب همه حاضران عهد كرد كه از وى حمايت كنند، و بدين سان با وى بيعت كرد. براء، پيش از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله وارد مدينه شود، وفات يافت و پيش از مرگ، پيامبر صلى الله عليه و آله را وصى و وارث اموال خود نمود، و بنا بر حديثى از امام صادق عليه السلام، اين وصيّت او و دو عمل ديگرش مورد رضا و خشنودى خدا واقع شد.</span></ref> <span dir="rtl">است».</span>

<span dir="rtl">73.</span> <span dir="rtl">شعب الإيمان عن عبد الرحمن بن عبد اللّه بن كعب بن مالك</span> :<span dir="rtl">إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ : مَن سَيِّدُكُم يا بَني سَلِمَةَ؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ الجَدُّ بنُ قَيسٍ. قالَ : وبِمَ تُسَوِّدونَهُ؟ قالوا : بِأَنَّهُ أكثَرُنا مالاً، وإنّا عَلى ذلِكَ لَنَزِنُهُ بِالبُخلِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : وأيُّ داءٍ أدوى مِنَ البُخلِ! لَيسَ ذاكَ سَيِّدَكُم.</span>

<span dir="rtl">قالوا : فَمَن سَيِّدُنا يا رَسولَ اللّهِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ : سَيِّدُكُمُ البَراءُ بنُ مَعرورٍ.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج7 ص430 ح10857، البخلاء: ص40 و 41، الأمثال لأبي الشيخ: ص135 ح95 نحوه وراجع: المستدرك على الصحيحين: ج3 ص242 ح4965 والأدب المفرد: ص96 ح296 والمعجم الكبير: ج19 ص81 ح163 وح 164 وج 2 ص35 ح1203 والمعجم الأوسط: ج4 ص75 ح365 والمصنّف لعبد الرزّاق: ج11 ص338 ح20705 وحلية الأولياء: ج7 ص317 الرقم 398 وتاريخ أصبهان: ج2 ص221 الرقم 1514.</span></ref>

<span dir="rtl">73.</span> <span dir="rtl">شعب الإيمان ـ به نقل از عبد الرحمان بن عبد اللّه بن كعب بن مالك ـ</span> :<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «سَرور شما كيست، اى بنى سَلَمه؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند : جدّ بن قيس، اى پيامبر خدا!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «به چه سبب، او را سَرور خود ساخته ايد؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند : چون از ما ثروتمندتر است؛ امّا با وجود اين، آدم بخيلى است.</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «چه دردى بدتر از بخل؟ او سَرور شما نيست».</span>

<span dir="rtl">گفتند : پس چه كسى سَرور ماست، اى پيامبر خدا؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «سَرور شما، بَراء بن مَعرور است».</span>

<span dir="rtl">74.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا سَوأَةَ أسوَأُ مِنَ البُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص399 ح10764، عيون الحكم والمواعظ: ص537 ح9871.</span></ref>

<span dir="rtl">74.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هيچ عيبى بدتر از بخل نيست.</span>

<span dir="rtl">75.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ جامِعٌ لِمَساوِئِ الأَخلاقِ.</span> <ref><span dir="rtl">مطالب السؤول: ص236 عن ابن عبّاس؛ بحار الأنوار: ج78 ص13 ح71.</span></ref>

<span dir="rtl">75.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، گِرد آورنده همه خوى هاى بد است.</span>

<span dir="rtl">76.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ جامِعٌ لِمَساوِئِ العُيوبِ، وهُوَ زِمامٌ يُقادُ بِهِ إلى كُلِّ سوءٍ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 378، مشكاة الأنوار: ص408 ح1364، روضة الواعظين: ص421، بحار الأنوار: ج73 ص307 ح36؛ ينابيع المودّة: ج2 ص414 ح120 وفيه صدره.</span></ref>

<span dir="rtl">76.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، گِرد آورنده خوى هاى زشت است. آن، مهارى است كه با آن، [شخص] به سوى هر بدى اى كشانده مى شود.</span>

<span dir="rtl">77.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">تَجَنَّبُوا البُخلَ وَالنِّفاقَ، فَهُما مِن أذَمِّ الأَخلاقِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص303 ح4540.</span></ref>

<span dir="rtl">77.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از بخل و دورويى بپرهيزيد كه اين دو، از نكوهيده ترينِ خوى هاست.</span>

<span dir="rtl">78.</span> <span dir="rtl">الإمام الهادي عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ أذَمُّ الأَخلاقِ.</span> <ref><span dir="rtl">الدرّة الباهرة: ص42، نزهة الناظر: ص218 ح489، بحار الأنوار: ج78 ص369 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">78.</span> <span dir="rtl">امام هادى عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، نكوهيده ترينِ خوى هاست.</span>

<span dir="rtl">79.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بِئسَ الخَليقَةُ البُخلُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص258 ح4418، عيون الحكم والمواعظ: ص194 ح3977.</span></ref>

<span dir="rtl">79.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بدخصلتى است بخل!</span>

<span dir="rtl">80.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مِن سوءِ الخُلُقِ، البُخلُ وسوءُ التَّقاضي.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص23 ح9324، عيون الحكم والمواعظ: ص472 ح8652 وفيه «ضيق» بدل «سوء» في الموضع الأوّل.</span></ref>

<span dir="rtl">80.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل و بد مطالبه كردن [حقّ خود]، از خصلت هاى بد است.</span>

<span dir="rtl">81.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لَو رَأَيتُمُ البُخلَ رَجُلاً لَرَأَيتُموهُ شَخصا مُشَوَّها.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص111 ح7573.</span></ref>

<span dir="rtl">81.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">اگر بخل را به صورت مردى مى ديديد، قطعا آن را شخصى بسيار زشت مى ديديد.</span>

<span dir="rtl">82.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لَو رَأَيتُمُ البُخلَ رَجُلاً لَرَأَيتُموهُ مُشَوَّها يَغُضُّ</span> <ref><span dir="rtl">غَضَّ طرفَهُ: أي كسره وأطرق ولم يفتح عينه (النهاية: ج3 ص371 «غضض»).</span></ref> <span dir="rtl">عَنهُ كُلُّ بَصرٍ، ويَنصَرِفُ عَنهُ كُلُّ قَلبٍ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص118 ح7598، عيون الحكم والمواعظ: ص416 ح7064.</span></ref>

<span dir="rtl">82.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">اگر بخل را [به صورت انسان] مى ديديد، آن را زشت و بدريخت مى ديديد، به طورى كه هر چشمى، بر آن بسته مى شد و هر دلى، از آنْ روى مى گردانْد.</span>

<span dir="rtl">83.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">أربَعٌ تَشينُ الرَّجُلَ : البُخلُ، وَالكَذِبُ، وَالشَّرَهُ</span> <ref><span dir="rtl">الشَّرهُ: غلبة الحرص (الصّحاح: ج6 ص2237 «شره»).</span></ref><span dir="rtl">، وسوءُ الخُلُقِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص151 ح2143، عيون الحكم والمواعظ: ص74 ح1808.</span></ref>

<span dir="rtl">83.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">چهار خصلت براى مرد، [مايه] ننگ است: بخل، دروغگويى، سيرى ناپذيرى، و بداخلاقى.</span>

<span dir="rtl">84.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ عَلَيكَ بِبِشرِهِ، لَم يَسمَح بِبِرِّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص465 ح9199.</span></ref>

<span dir="rtl">84.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه خوش رويى خود را از تو دريغ دارد، [به طريق اولى] نيكى [و احسان] خود را نيز از تو دريغ مى كند.</span>

<span dir="rtl">85.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آفَةُ الاِقتِصادِ البُخلُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص106 ح3942، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3710 وفيه «الغنى» بدل «الاقتصاد».</span></ref>

<span dir="rtl">85.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آفت ميانه روى، بخل است.</span>

<span dir="rtl">86.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ما فِرارُ الكِرامِ مِنَ الحِمامِ</span> <ref><span dir="rtl">الحِمَامُ: الموت (النهاية: ج1 ص446 «حمم»).</span></ref><span dir="rtl">، كَفِرارِهِم مِنَ البُخلِ ومُقارَنَةِ اللِّئامِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص109 ح9693، عيون الحكم والمواعظ: ص478 ح8775.</span></ref>

<span dir="rtl">86.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">انسان هاى بخشنده، آن چنان كه از بخل و همنشينى با افراد فرومايه مى گريزند، از مرگ نمى گريزند.</span>

<span id="ج-ـ-ما-روي-بلفظهما-أو-في-معناهما"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ ما رُوِيَ بِلَفظِهِما أو في مَعناهُما</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ احاديثى كه با لفظ «شُحّ (تنگ نظرى)» و «بخل» ويا در معناى آن دو، وارد شده است</span>

<span dir="rtl">87.</span> <span dir="rtl">علل الشرائع عن أبي بصير</span> :<span dir="rtl">قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِنَ البُخلِ؟ فَقالَ : نَعَم يا أبا مُحَمَّدٍ في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ، ونَحنُ نَتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ البُخلِ، يَقولُ اللّهُ : «وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الحشر: 9.</span></ref> <span dir="rtl">وسَاُخبِرُكَ عَن عاقِبَةِ البُخلِ.</span>

<span dir="rtl">إنَّ قَومَ لوطٍ كانوا أهلَ قَريَةٍ أشِحّاءَ عَلَى الطَّعامِ فَأَعقَبَهُمُ البُخلُ داءً لا دَواءَ لَهُ في فُروجِهِم.</span>

<span dir="rtl">فَقُلتُ : وما أعقَبَهُم؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ : إنَّ قَريَةَ قَومِ لوطٍ كانَت عَلى طَريقِ السَّيّارَةِ إلَى الشّامِ ومِصرَ، فَكانَتِ السَّيّارَةُ تَنزِلُ بِهِم فَيُضَيِّفونَهُم، فَلَمّا كَثُرَ ذلِكَ عَلَيهِم ضاقوا بِذلِكَ ذَرعا بُخلاً ولُؤما، فَدَعاهُمُ البُخلُ إلى أن كانوا إذا نَزَلَ بِهِمُ الضَّيفُ فَضَحوهُ مِن غَيرِ شَهوَةٍ بِهِم إلى ذلِكَ، وإنَّما كانوا يَفعَلونَ ذلِكَ بِالضَّيفِ حَتّى يُنكَلَ</span> <ref><span dir="rtl">النَّكْلُ: هو المنع والتنحية عمّا يريد (النهاية: ج5 ص116 «نكل»).</span></ref> <span dir="rtl">النّازِلُ عَنهُم، فَشاعَ أمرُهُم فِي القَريَةِ وحَذِرَهُمُ النّازِلَةُ، فَأَورَثَهُمُ البُخلُ بَلاءً لا يَستَطيعونَ دَفعَهُ عَن أنفُسِهِم مِن غَيرِ شَهوَةٍ لَهُم إلى ذلِكَ، حَتّى صاروا يَطلُبونَهُ مِنَ الرِّجالِ فِي البِلادِ ويُعطونَهُم عَلَيهِ الجُعلَ</span> <ref><span dir="rtl">الجُعْلُ: وهو الاُجرة على الشيء (النهاية: ج1 ص276 «جعل»).</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">ثُمَّ قالَ : فَأَيُّ داءٍ أدأى مِنَ البُخلِ، ولا أضَرُّ عاقِبَةً ولا أفحَشُ عِندَ اللّهِ تَعالى؟!</span> <ref><span dir="rtl">علل الشرائع: ص548 ح4، تفسير العيّاشي: ج2 ص245 ح26، قصص الأنبياء للراوندي: ص118 ح118 وليس فيه ذيله من «ثمّ قال» وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج12 ص147 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">87.</span> <span dir="rtl">علل الشرائع ـ به نقل از ابو بصير ـ</span> :<span dir="rtl">به امام باقر عليه السلام گفتم : آيا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از بخل [به خدا] پناه مى برد؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آرى، اى ابا محمّد! در هر بام و شام. ما نيز از بخل، به خدا پناه مى بريم. خداوند مى فرمايد: «هر كس از تنگ نظرى نفْس خود، نگه داشته شود، ايشان، همان رستگاران اند».</span>

<span dir="rtl">از سرانجام بخل، برايت بگويم؟ قوم لوط، اهل آبادى اى بودند كه نسبت به غذا، حريص و بخيل بودند و همين بخل، به پيدايش دردى بى درمان در شهوت جنسى آنان انجاميد».</span>

<span dir="rtl">گفتم : به چه چيز انجاميد؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آبادى قوم لوط، بر سرِ راه كاروان هاى شام و مصر، قرار داشت و كاروانيان، در شهر آنان فرود مى آمدند و لوطيان، از آنها پذيرايى مى كردند و با بالا گرفتن اين وضع، قوم لوط به سبب بخل و خِسّتى كه داشتند، به ستوه آمدند و اين بخل، كارشان را به آن جا كشاند كه هر گاه مسافرى در آبادىِ آنان فرود مى آمد، او را بى سيرت مى كردند، بدون آن كه اين كارشان از روى شهوت باشد؛ بلكه بدان سبب اين عمل را با ميهمان انجام مى دادند تا از نزد آنان برود.</span>

<span dir="rtl">بدين سان، كار آنان در آبادى، شايع شد و كاروانيان، از آنها دورى مى كردند. اين چنين بود كه بخل، بلايى بر سرشان آورد كه ديگر نمى توانستند آن را از خود، دور سازند، بدون آن كه ميلى به اين كار داشته باشند، و كارشان به جايى رسيد كه از مردان شهرها، تقاضاى اين عمل را مى كردند و در برابر آن به آنها مزد هم مى دادند».</span>

<span dir="rtl">امام عليه السلام سپس فرمود: «پس چه دردى بدتر و فرجامش زيانبارتر و نزد خداوند متعال، زشت تر از بخل است؟!».</span>

<span dir="rtl">88.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">يا مَعشَرَ الأَنصارِ... كُنتُم فِي الجاهِلِيَّةِ إذ لا تَعبُدونَ اللّهَ، تَحمَلونَ الكَلَّ</span> <ref><span dir="rtl">الكَلُّ: الثِقلُ، العيال، اليتيم (المصباح المنير: ص538 «الكل»).</span></ref> <span dir="rtl">وتَفعَلونَ في أموالِكُمُ المَعروفَ، وتَفعَلونَ إلَى ابنِ السَّبيلِ، حَتّى إذا مَنَّ اللّهُ عَلَيكُم بِالإِسلامِ وَمَنّ عَلَيكُم بِنَبِيِّهِ، إذ أنتُم تُحَصِّنونَ أموالَكُم، وفيما يَأكُلُ ابنُ آدَمَ أجرٌ، وفيما يَأكُلُ السَّبُعُ أوِ الطَّيرُ أجرٌ.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج4 ص148 ح7183، المعجم الأوسط: ج3 ص33 ح2379 نحوه وكلاهما عن جابر بن عبد اللّه، كنز العمّال: ج6 ص387 ح16184.</span></ref>

<span dir="rtl">88.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اى گروه انصار!... شما در زمان جاهليت، آن گاه كه خدا را نمى پرستيديد، به يتيمان رسيدگى مى كرديد و از اموالتان مى بخشيديد و به در راه ماندگان، كمك مى نموديد، و اكنون كه خداوند با نعمت اسلام و پيامبرش، شما را رَهين منّت خويش ساخته است، اموالتان را نگه مى داريد، در صورتى كه به اِزاى آنچه آدمى زاده اى و حيوانى يا پرنده اى بخورد، مزدى [از جانب خدا] است.</span>

<span dir="rtl">89.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن لَم يُعطِ قاعِدا، مُنِعَ قائِما.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص20 ح4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام، تحف العقول: ص95، غرر الحكم: ح8200.</span></ref>

<span dir="rtl">89.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه به شخص افتاده عطا نكند [بخل ورزد] وقتى كه [نيازمند شد و به دنبال نيازش] برخاست به او چيزى داده نمى شود.</span>

<span dir="rtl">90.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن لَم يُعطِ قاعِدا، لَم يُعطَ قائِما.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 396، عدّة الداعي: ص73، غرر الحكم: ج5 ص248 ح8199.</span></ref>

<span dir="rtl">90.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه به شخص افتاده [نيازمند] عطا نكند، در حال نيازمند شدن به او چيزى عطا نمى شود.</span>

<span id="ذم-البخيل"></span>
== <span dir="rtl">2 / 2 : ذَمُّ البَخيلِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 2: نكوهش بخيل</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ».</span> <ref><span dir="rtl">يس: 47.</span></ref>

<span dir="rtl">«و چون به آنان گفته شود : «از آنچه خداوند به شما روزى داده، انفاق كنيد»، كسانى كه كافر شده اند، به آنان كه ايمان آورده اند، مى گويند : «آيا به كسى خوراك دهيم كه اگر خدا مى خواست، [خودش] به او مى خورانيد؟»».</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا».</span> <ref><span dir="rtl">النساء: 36 و 37. وراجع: الحديد: 24.</span>

<span dir="rtl">قوله تعالى: «الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ» الآيَةَ، أمرُهُمُ النّاسَ بِالبُخلِ إنَّما هُوَ بِسيرَتِهِمِ الفاسِدَةِ وعَمَلَهِم بِهِ، سَواء أمَروا بِهِ لَفظا أو سَكَتوا، فَإِنَّ هذِهِ الطّائِفَةَ لِكَونِهِم اُولي ثَروَةٍ ومالٍ يَتَقَرَّبُ إلَيهِمُ النّاسُ ويَخضَعونَ لَهُم، لِما في طِباعِ النّاسِ مِنَ الطَّمَعِ، فَفِعلُهُم آمِرٌ وزاجِرٌ كَقَولِهِم (الميزان في تفسير القرآن: ج4 ص355).</span></ref>

<span dir="rtl">«خداوند، كسى را كه متكبّر و فخرفروش باشد، دوست نمى دارد؛ همان كسانى را كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل، وا مى دارند</span> <ref><span dir="rtl">«كسانى كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل وا مى دارند... » تا آخر آيه. وا داشتن مردم به بخل، از طريق روش فاسدشان و در پيش گرفتن بخل است، چه با زبان، مردم را به بخل فرا بخوانند، چه فرا نخوانند؛ زيرا اين گروه، به دليل آن كه داراى ثروت و مُكنت هستند، مردم سعى مى كنند خود را به آنها نزديك كنند و در برابرشان، خضوع نمايند، و اين به دليل طمعى است كه در طبيعت بشر، وجود دارد. بنا بر اين، عملكرد بخيلان، همانند گفتارشان، تشويق كننده و باز دارنده است.</span></ref> <span dir="rtl">و آنچه را خداوند از فضل خويش بدانها ارزانى داشته است، پوشيده مى دارند؛ و براى كافران، عذابى خوار كننده، آماده كرده ايم».</span>

<span dir="rtl">«وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْأَخِرِ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ».</span> <ref><span dir="rtl">النساء: 39.</span></ref>

<span dir="rtl">«اگر به خدا و روز بازپسين ايمان مى آوردند و از آنچه خدا به آنان روزى داده، انفاق مى كردند، چه زيانى برايشان داشت؟».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">91.</span> <span dir="rtl">أسباب نزول القرآن عن ابن عبّاس وابن زيد</span> :<span dir="rtl">نَزَلَت في جَماعَةٍ مِنَ اليَهودِ، كانوا يَأتونَ رِجالاً مِنَ الأَنصارِ يُخالِطونَهُم ويَنصَحونَهُم ويَقولونَ لَهُم : لا تُنفِقوا أموالَكُم، فَإِنّا نَخشى عَلَيكُمُ الفَقرَ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالى: «الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ».</span> <ref><span dir="rtl">أسباب النزول: ص157 ح315، تفسير الطبري: ج4 الجزء 5 ص86 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">91.</span> <span dir="rtl">أسباب نزول القرآن ـ به نقل از ابن عبّاس و ابن زيد ـ</span> :<span dir="rtl">گروهى از يهود، نزد مردانى از انصار مى رفتند و با آنان از درِ رفاقت و خيرخواهى در مى آمدند و مى گفتند: «اموالتان را انفاق نكنيد؛ زيرا مى ترسيم كه شما دچار فقر شويد». پس خداوند متعال، [اين آيه را] فرو فرستاد: «كسانى كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل، وا مى دارند».</span>

<span dir="rtl">92.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">أبعَدُكُم بي شَبَها، البَخيلُ البَذيءُ الفاحِشُ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص44، بحار الأنوار: ج77 ص147 ح61.</span></ref>

<span dir="rtl">92.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">كم شباهت ترينِ شما به من، شخص بخيلِ بدزبانِ زشت كردار است.</span>

<span dir="rtl">93.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ألا اُخبِرُكُم بِأَبعَدِكم مِنّي شَبَها؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ.</span>

<span dir="rtl">قالَ : الفاحِشُ المُتَفَحِّشُ، البَذيءُ البَخيلُ المُختالُ</span> <ref><span dir="rtl">مختالٌ: أي متكبّر ذو خيلاء معجب بنفسه (تاج العروس: ج14 ص220 «خيل»).</span></ref><span dir="rtl">، الحَقودُ الحَسودُ، القاسِي القَلبِ، البَعيدُ مِن كُلِّ خَيرٍ يُرجى، غَيرُ المَأمونِ مِن كُلِّ شَرٍّ يُتَّقى.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص291 ح9 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج72 ص109 ح9.</span></ref>

<span dir="rtl">93.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">«آيا شما را از كم شباهت ترينتان به من خبر ندهم؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند : چرا، اى پيامبر خدا!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «شخص زشت گوىِ زشت كردارِ بدزبانِ بخيلِ متكبّرِ كينه توزِ حسود و سنگ دل كه هرگز به خير او اميدى نمى رود و از شرّش كسى در امان نيست».</span>

<span dir="rtl">94.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ اللّهَ تَعالى يُبغِضُ البَخيلَ في حَياتِهِ، السَّخِيَّ عِندَ مَوتِهِ!</span> <ref><span dir="rtl">البخلاء: ص44، الفردوس: ج1 ص168 ح627 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال: ج3 ص447 ح7376؛ نزهة الناظر: ص36 ح42، أعلام الدين: ص295، بحار الأنوار: ج77 ص173 ح8.</span></ref>

<span dir="rtl">94.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خداوند متعال، از كسى كه در زمان حياتش بخيل است و هنگام مُردنش گشاده دست، نفرت دارد.</span>

<span dir="rtl">95.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">يَابنَ آدَمَ، كُنتَ بَخيلاً ما دُمتَ حَيّا</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر «سعيا»، والتصويب من كنز العمّال.</span></ref><span dir="rtl">، فَلَمّا حَضَرَتكَ الوَفاةُ عَمَدتَ إلى مالِكَ تُبَدِّدُهُ، فَلا تَجمَع خَصلَتَينِ : إساءَةً فِي الحَياةِ وإساءَةً عِندَ المَوتِ، اُنظُر إلى قَرابَتِكَ الَّذينَ يَحزَنونَ ولا يَرِثونَ، فَأَوصِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر «فأوصل»، والتصويب من المصادر الاُخرى.</span></ref> <span dir="rtl">إلَيهِم بِمَعروفٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج5 ص284 ح8198 عن زيد بن ثابت، المصنّف لعبد الرزّاق: ج9 ص68 ح16368 عن قتادة من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج3 ص454 ح7416.</span></ref>

<span dir="rtl">95.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اى پسر آدم كه تا زنده اى، بخل مى ورزى و چون هنگام مرگت فرا مى رسد، به سراغ دارايى ات مى روى و آن را پخش و پلا مى كنى!</span> <ref><span dir="rtl">يعنى مالت را به غريبه ها مى بخشى و به خيال خود، اموالت را در راه خدا انفاق مى كنى، در حالى كه نزديكانت، نيازمند آن هستند</span>.</ref> <span dir="rtl">دو خصلت را در خويشتن، گِرد مياور: بد عمل كردن در زمان حيات، و بد عمل كردن، هنگام فرا رسيدن مرگت. به خويشاوندانت كه [از رفتن تو] اندوه مى خورند و ارثى نمى برند، بنگر و به سود آنان، وصيّتى كن.</span>

<span dir="rtl">96.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لَفاجِرٌ سَخِيٌّ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِن عابِدٍ بَخيلٍ.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج7 ص429 ح10851 عن أبي هريرة.</span></ref>

<span dir="rtl">96.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">گنهكار سخاوتمند، نزد خداوند، دوست داشتنى تر از عابد بخيل است.</span>

<span dir="rtl">97.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لَجاهِلٌ سَخِيٌّ أحَبُّ إلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مِن عابِدٍ بَخيلٍ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص342 ح1961، البخلاء: ص47 كلاهما عن أبي هريرة و ص48 و 49، المعجم الأوسط: ج3 ص27 ح2363، شعب الإيمان: ج7 ص428 ح10847 والأربعة الأخيرة عن عائشة و ح10848 عن جابر بن عبد اللّه، كنز العمّال: ج6 ص338 ح15928؛ إرشاد القلوب: ص136.</span></ref>

<span dir="rtl">97.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">نادانِ سخاوتمند، نزد خداوند عز و جل، دوست داشتنى تر از عابد بخيل است.</span>

<span dir="rtl">98.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">السَّخِيُّ الجَهولُ أحَبُّ إلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مِنَ العالِمِ البَخيلِ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج2 ص342 ح3546، البخلاء: ص45 كلاهما عن عائشة، إحياء العلوم: ج3 ص374 عن أبي هريرة وفيهما «العابد» بدل «العالم»، كنز العمّال: ج6 ص392 ح16210.</span></ref>

<span dir="rtl">98.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سخاوتمند نادان، نزد خداوند عز و جل، دوست داشتنى تر از دانشمند بخيل است.</span>

<span dir="rtl">99.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">شابٌّ سَخِيٌّ حَسَنُ الخُلُقِ، أحَبُّ إلَى اللّهِ تَعالى مِن شَيخٍ بَخيلٍ عابِدٍ سَيِّئِ الخُلُقِ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج6 ص361 ح16061 نقلاً عن الفردوس: ج2 ص354 ح3587 عن ابن عبّاس، وفي النسخة التي بأيدينا «شابّ سخيّ سفيه أحبّ إليّ من شيخ بخيل عابد».</span></ref>

<span dir="rtl">99.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">جوانِ بخشنده نيك خوى، نزد خداوند متعال، دوست داشتنى تر از پيرمرد بخيلِ عبادت پيشه زشت خوى است.</span>

<span dir="rtl">100.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لَشابٌّ رَهِقٌ</span> <ref><span dir="rtl">رَهقهُ: غشيهُ (النهاية: ج2 ص283 «رهق»).</span></ref> <span dir="rtl">فِي الذُّنوبِ سَخِيٌّ، أحَبُّ إلَى اللّهِ مِن شَيخٍ عابِدٍ بَخيلٍ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأخبار: ص308 ح844 عن الإمام الصادق عليه السلام، الكافي: ج4 ص41 ح14 عن أبي جعفر المدائني عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص61 ح1708، مكارم الأخلاق: ج1 ص295 ح919 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام، فقه الرضا: ص362، الاختصاص: ص253 وفيهما «المقترف للذنوب» بدل «رهق في الذنوب»، مشكاة الأنوار: ص406 ح1348 عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «مقارف» بدل «رهق»، بحار الأنوار: ج71 ص356 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">100.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">جوانِ فرورفته در گناهان، امّا بخشنده، نزد خداوند، دوست داشتنى تر از پيرمرد عبادت پيشه بخيل است.</span>

<span dir="rtl">101.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لَجاهِلٌ سَخِيٌّ أفضَلُ مِن ناسِكٍ بَخيلٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الدرّة الباهرة: ص30، جامع الأخبار: ص307 ح843 وفيه «شيخ» بدل «ناسك»، نزهة الناظر: ص168 ح339، أعلام الدين: ص303 وفيه «خير» بدل «أفضل»، بحار الأنوار: ج71 ص356 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">101.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">نادانِ سخاوتمند، برتر از عابد بخيل است.</span>

<span dir="rtl">102.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا يُبقِي المالَ إلَا البُخلُ، وَالبَخيلُ مُعاقَبٌ مَلومٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص416 ح10843، عيون الحكم والمواعظ: ص543 ح10079.</span></ref>

<span dir="rtl">102.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مال [و ثروت] را چيزى جز بخل، باقى نمى گذارد، و شخص بخيل، [در آخرت] بازخواست و سرزنش مى شود.</span>

<span dir="rtl">103.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">دينارُ البَخيلِ حَجَرٌ</span> <ref><span dir="rtl">أي لا يستفيد منه، لأنّه يجمعه ولا يصرفه فيما ينفعه، فلا فرق بين ديناره والحجر (هامش المصدر).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">المواعظ العدديّة: ص56.</span></ref>

<span dir="rtl">103.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">دينارِ شخص بخيل، [همانند] سنگ است!</span> <ref><span dir="rtl">يعنى از دارايى اش استفاده نمى كند؛ زيرا آن را گِرد مى آورد و در آنچه به سود اوست، خرج نمى نمايد. در اين صورت، فرقى ميان دينار و سنگ نيست.</span></ref>

<span dir="rtl">104.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هَل تُبصِرُ إلّا فَقيرا يُكابِدُ</span> <ref><span dir="rtl">كابدتُ الأمر: إذا قاسيت شدّته (الصحاح: ج2 ص530 «كبد»).</span></ref> <span dir="rtl">فَقرا، أو غَنِيّا بَدَّلَ نِعمَةَ اللّهِ كُفرا، أو بَخيلاً اتَّخَذَ البُخلَ بِحَقِّ اللّهِ وَفرا، أو مُتَمَرِّدا كَأَنَّ بِاُذُنِهِ عَن سَمعِ المَواعِظِ وَقرا</span> <ref><span dir="rtl">الوَقْرُ: ثِقلُ السمع (النهاية: ج5 ص213 «وقر»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 129، غرر الحكم: ج6 ص206 ح10049، عيون الحكم والمواعظ: ص511 ح9308، بحار الأنوار: ج103 ص108 ح8.</span></ref>

<span dir="rtl">104.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آيا جز فقيرى را مى بينى كه از فقر، در رنج است، يا ثروتمندى را كه نعمت خدا را كفران كرده، يا بخيلى را كه براى افزودن بر دارايى خويش، نسبت به حقّ خداوند، بخل مى ورزد، يا سركشى را كه گويى گوشش از شنيدن پند و اندرزها، كَر است؟!</span>

<span id="النهي-عن-البخل"></span>
== <span dir="rtl">2 / 3 : النَّهيُ عَنِ البُخلِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 3: نهى از بخل</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَلَا تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ».</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 237.</span></ref>

<span dir="rtl">«و [بخشش و] بزرگوارى كردن نسبت به يكديگر را فراموش مكنيد كه خداوند، به آنچه انجام مى دهيد، بيناست».</span>

<span dir="rtl">«وَ لَا يَأْتَلِ أُوْلُواْ الْفَضْلِ مِنكُمْ وَ السَّعَةِ أَن يُؤْتُواْ أُوْلِى الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَ لْيَعْفُواْ وَلْيَصْفَحُواْ أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ».</span> <ref><span dir="rtl">النُّور: 22. ويَأتَلِ: هو يفتعل من ألوت، وقيل: هو من: آليتُ: حلفت (مفردات ألفاظ القرآن: ص84 «إلى»).</span></ref>

<span dir="rtl">«و سرمايه داران و فراخ دولتان، نبايد از دادنِ [مال] به خويشاوندان و تهى دستان و مهاجرانِ در راه خدا، دريغ ورزند، و بايد عفو كنند و گذشت نمايند. مگر دوست نداريد كه خداوند، بر شما ببخشايد؟! و خداوند، آمرزنده مهربان است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">105.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ عَضوضٌ</span> <ref><span dir="rtl">العَضُوضُ: الزمن الشديد الكَلِب (تاج العروس: ج10 ص100 «عضض»).</span></ref> <span dir="rtl">يَعَضُّ كُلُّ امرِئٍ عَلى ما في يَدَيهِ، ويَنسَونَ الفَضلَ بَينَهُم، قالَ اللّهُ عز و جل : «وَلَا تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ».</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج1 ص126 ح414 عن ابن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام، الكافي: ج5 ص310 ح28 عن معاوية بن وهب عن الإمام الصادق عليه السلام، تهذيب الأحكام: ج7 ص18 ح80 عن أبي أيوب عن الإمام الصادق عليه السلام، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص45 ح168 عن داود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وفيه «المؤمن» بدل «كل امرئ» و «لم يؤمن بذلك» بدل «وينسون الفضل بينهم»، بحار الأنوار: ج74 ص413 ح28.</span></ref>

<span dir="rtl">105.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">چنان روزگارِ سختى بر مردمان خواهد رسيد كه هر كس، آنچه را [از مال و دارايى] دارد، با چنگ و دندان خود، نگه مى دارد و بخشيدن به يكديگر را فراموش مى كنند، در حالى كه خداوند عز و جل فرموده است: «و [بخشش و] بزرگوارى نسبت به يكديگر را فراموش مكنيد».</span>

<span dir="rtl">106.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">سَيَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ عَضوضٌ، يَعَضُّ المُوسِرُ عَلى ما في يَدَيهِ ولَم يُؤمَر بِذلِكَ، قالَ اللّهُ تَعالى : «وَلَا تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ».</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج3 ص255 ح3382، مسند ابن حنبل: ج1 ص246 ح937، السنن الكبرى: ج6 ص29 ح11076، كنز العمّال: ج4 ص168 ح10008؛ نهج البلاغة: الحكمة 468، خصائص الأئمّة: ص124، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص270 ح2 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «لم يؤثر» بدل «لم يؤمر»، بحار الأنوار: ج74 ص418 ح39.</span></ref>

<span dir="rtl">106.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">زمانى چنان سخت بر مردم خواهد رسيد كه توانگر، آنچه را در اختيار دارد، با چنگ و دندان نگه مى دارد، در حالى كه به چنين كارى فرمان نيافته است؛ [بلكه برعكس] خداوند متعال فرموده است: «و [بخشش و] بزرگوارى كردن نسبت به يكديگر را فراموش مكنيد».</span>

<span dir="rtl">107.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إذا رُزِقتَ فَلا تَخبَأ، وإذا سُئِلتَ فَلا تَمنَع.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين:ج4 ص352 ح7887، المعجم الكبير:ج1 ص341 ح1021، حلية الأولياء: ج1 ص150 الرقم24، تاريخ دمشق: ج10 ص465 ح2671، الفردوس: ج1 ص434 ح1769 وكلّها عن بلال، كنز العمّال: ج6 ص387 ح16183.</span></ref>

<span dir="rtl">107.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هر گاه نعمتى به تو روزى شد، پنهانش مدار، و هر گاه از تو درخواست شد، دريغ مَوَرز.</span>

<span id="التحذير-من-منع-الماعون"></span>
== <span dir="rtl">2 / 4 : التَّحذيرُ مِن مَنعِ الماعونِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 4: بر حذر داشتن از «دريغ ورزيدن كالاهاى خانه»</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ * وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الماعون: 4 ـ 7.</span></ref>

<span dir="rtl">«واى بر نمازگزاران؛ آنان كه از نمازشان غافل اند، آنان كه ريا مى كنند و از دادن كالاهاى خانه [به ديگران]، خوددارى مى ورزند!».</span> <ref><span dir="rtl">واژه «ماعون» ـ كه در متن آيه آمده ـ، نام جامعى است براى اثاث خانه، مانند ديگ و تيشه و امثال آن. قماش خانه، كالاى خانه، اثاث، كارفرماى خانه و رخت خانه. در سخن خداوند متعال: «يَمْنَعُونَ الْماعُونَ»، ماعون، به هر چيزى كه به ديگرى در رفع نيازى از نيازهاى زندگى كمك كند، مانند قرضى كه بدهى، احسانى كه انجام دهى، و كالاهاى خانه كه به عاريه به كسى بدهى، گفته مى شود. ديگر معانى متفرّقه آن كه در سخنان اهل بيت عليهم السلام در تفسير اين واژه آمده، همگى به همين معنا باز مى گردند.</span></ref>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">108.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مَن مَنَعَ الماعونَ</span> <ref><span dir="rtl">الماعون: هو اسم جامع لمنافع البيت، كالقدر والفأس وغيرهما (النهاية: ج4 ص344 «معن»).</span>

<span dir="rtl">قوله تعالى: «وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» الماعونُ كُلُّ ما يُعينُ الغَيرَ في رَفعِ حاجَةٍ مِن حَوائِجِ الحَياةِ، كَالقَرضِ تُقرِضُهُ، وَالمَعروفِ تَصنَعُهُ، ومَتاعِ البَيتِ تُعيرُهُ، وإلى هذا يَرجِعُ مُتَفَرِّقاتُ ما فُسِّرَ بِهِ في كَلِماتِهِم (الميزان في تفسير القرآن: ج20 ص368).</span></ref> <span dir="rtl">جارَهُ، مَنَعَهُ اللّهُ خَيرَهُ يَومَ القِيامَةِ ووَكَلَهُ إلى نَفسِهِ، ومَن وَكَلَهُ إلى نَفسِهِ فَما أسوَأَ حالَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص14 ح4968، الأمالي للصدوق: ص515 ح707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص314 ح2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه «ومن وكله إلى نفسه»، بحار الأنوار: ج75 ص46 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">108.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هر كس كالاهاى خانه اش را از همسايه اش دريغ ورزد [و به او عاريت ندهد]، خداوند روز قيامت، خير خود را از او دريغ مى ورزد و وى را به خودش وا مى گذارد؛ و كسى كه خداوند، او را به خود وا بگذارد، چه بد روز و حالى خواهد داشت!</span>

<span dir="rtl">109.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مَن مَنَعَ الماعونَ مِن جارِهِ إذَا احتاجَ إلَيهِ، مَنَعَهُ اللّهُ فَضلَهُ يَومَ القِيامَةِ ووَكَلَهُ إلى نَفسِهِ، ومَن وَكَلَهُ اللّهُ عز و جل إلى نَفسِهِ هَلَكَ ولا يَقبَلُ اللّهُ عز و جللَهُ عُذرا.</span> <ref><span dir="rtl">ثواب الأعمال: ص334 ح1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، أعلام الدين: ص414، بحار الأنوار: ج76 ص363 ح30.</span></ref>

<span dir="rtl">109.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هر كس از همسايه خود، وسيله اى را كه به آن نياز دارد، مضايقه كند، خداوند روز قيامت، فضل و لطف خويش را از او مضايقه مى نمايد و وى را به خودش وا مى گذارد، و كسى كه خداوند عز و جل او را به خود وا گذارد، تباه مى شود و خداى عز و جل، هيچ عذرى را از وى نمى پذيرد.</span>

<span dir="rtl">110.</span> <span dir="rtl">تفسير ابن كثير عن عليّ بن فلان النميري</span> :<span dir="rtl">سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ إذا لَقِيَهُ حَيّاهُ بِالسَّلامِ ويَرُدُّ عَلَيهِ ما هُوَ خَيرٌ مِنهُ، لا يَمنَعُ الماعونَ قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ، مَا الماعونُ؟ قالَ : الحَجَرُ وَالحَديدُ وأشباهُ ذلِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير ابن كثير: ج8 ص518، اُسد الغابة: ج4 ص199 الرقم 3795 بزيادة «والماء» بعد «والحديد»، الدرّ المنثور: ج8 ص644 نقلاً عن ابن قانع عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله.</span></ref>

<span dir="rtl">110.</span> <span dir="rtl">تفسير ابن كثير ـ به نقل از على بن فلان نميرى ـ</span> :<span dir="rtl">از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمايد: «مسلمان، برادر مسلمان است: هر گاه به او برخورَد، سلامش مى كند، و او نيز پاسخ سلامش را بهتر از آن مى دهد و ماعون را از وى، دريغ نكند».</span>

<span dir="rtl">گفتم : اى پيامبر خدا! ماعون چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «سنگ و آهن و مانند اينها».</span>

<span dir="rtl">111.</span> <span dir="rtl">شعب الإيمان عن الحارث بن شريح</span> :<span dir="rtl">قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ المُسلِمَ أخُو المُسلِمِ، إذا لَقِيَهُ رَدَّ عَلَيهِ مِنَ السَّلامِ بِمِثلِ ما حَيّاهُ بِهِ أو أحسَنَ مِن ذلِكَ، وإذَا استَأمَرَهُ نَصَحَ لَهُ، وإذَا استَنصَرَهُ عَلَى الأَعداءِ نَصَرَهُ، وإذَا استَنعَتَهُ قَصدَ السَّبيلِ يَسَّرَهُ ونَعَتَ لَهُ، وإذَا استَعارَهُ الحَدَّ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «أحد» وكذا الذي بعده، والتصويب في الموضعين من كنز العمّال.</span></ref> <span dir="rtl">عَلَى العَدُوِّ أعارَهُ، وإذَا استَعارَهُ الحَدَّ [عَلَى المُسلِمِ]</span> <ref><span dir="rtl">ما بين المعقوفين سقط من المصدر وأثبتناه من كنز العمّال.</span></ref> <span dir="rtl">لَم يُعِرهُ، وإذَا استَعارَهُ الجُبَّةَ أعارَهُ، لا يَمنَعُهُ الماعونَ.</span>

<span dir="rtl">قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ومَا الماعونُ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : الماعونُ فِي الحَجَرِ وَالماءِ وَالحَديدِ.</span>

<span dir="rtl">قالوا : وأيُّ الحَديدِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ : قِدرُ النُّحّاسِ وحَديدُ الفَأسِ الَّذي تَمتَهِنونَ بِهِ.</span>

<span dir="rtl">قالوا : فَما هذَا الحَجَرُ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ : القِدرُ مِنَ الحِجارَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج6 ص116 ح7654، كنز العمّال: ج1 ص151 ح754.</span></ref>

<span dir="rtl">111.</span> <span dir="rtl">شُعب الإيمان ـ به نقل از حارث بن شُرَيح ـ</span> :<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «مسلمان، برادر مسلمان است: هر گاه به او بر خورَد، سلامش را همان گونه كه به وى سلام كرده است يا بهتر از آن، جواب مى دهد و هر گاه از وى مشورت خواست، راه نمايى اش مى كند و هر گاه از او در برابر دشمنان يارى طلبيد، يارى اش مى دهد و هر گاه از او راه نمايى خواست، راه را به او نشان مى دهد، و هر گاه براى مقابله با دشمن، شمشيرش را عاريه خواست، آن را به او عاريه مى دهد، و اگر براى مقابله با مسلمان، شمشيرش را عاريه خواست، به او عاريه نمى دهد و هر گاه رَدايى را عاريه خواست، به او عاريه مى دهد و ماعون را از وى، دريغ نمى ورزد».</span>

<span dir="rtl">گفتند : اى پيامبر خدا! ماعون چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «ماعون، سنگ و آب و آهن است».</span>

<span dir="rtl">گفتند : كدام آهن؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «ديگ مسى و تيشه آهنى كه با آن، كار مى كنند».</span>

<span dir="rtl">گفتند : سنگ چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «ديگ سنگى».</span>

<span dir="rtl">112.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير عن حفصة بنت سيرين</span> :<span dir="rtl">قالَت لَنا اُمُّ عَطِيَّةَ : أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن لا نَمنَعَ الماعونَ.</span>

<span dir="rtl">قُلتُ : ومَا الماعونُ؟ قالَت : هُوَ ما يَتَعاطاهُ النّاسُ بَينَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج25 ص67 ح162، مجمع الزوائد: ج7 ص300 ح11522.</span></ref>

<span dir="rtl">112.</span> <span dir="rtl">المعجم الكبير ـ به نقل از حَفْصه دختر سيرين ـ</span> :<span dir="rtl">امّ عطيّه به ما گفت: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به ما دستور داد كه از [عاريه دادن] ماعون، دريغ نورزيم.</span>

<span dir="rtl">من (حفصه) پرسيدم: ماعون چيست؟</span>

<span dir="rtl">امّ عطيّه گفت: وسايلى كه مردم ميان خود [به عاريت] ردّ و بدل مى كنند.</span>

<span dir="rtl">113.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى : «وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» ـ</span> :<span dir="rtl">هِيَ الزَّكاةُ المَفروضَةُ، يُراؤونَ</span> <ref><span dir="rtl">قوم مُراؤون، والاسم الرياء، يقال فعل ذلك رياءً وسمعة (الصحاح: ج6 ص2348 «رأى»).</span></ref> <span dir="rtl">بِصَلاتِهِم ويَمنَعونَ زَكاتَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج2 ص585 ح3977، السنن الكبرى: ج4 ص308 ح7794، تفسير الطبري: ج15 الجزء 30 ص315 وفيه «يمنعون زكاة اموالهم» وكلّها عن مجاهد.</span></ref>

<span dir="rtl">113.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال : «و ماعون را دريغ مى ورزند» ـ</span> :<span dir="rtl">ماعون، همان زكات واجب است؛ يعنى در نمازشان، ريا مى كنند و زكات خود را نمى پردازند.</span>

<span dir="rtl">114.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِهِ عز و جل : «وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» ـ</span> :<span dir="rtl">هُوَ القَرضُ يُقرِضُهُ، وَالمَعروفُ يَصطَنِعُهُ، ومَتاعُ البَيتِ يُعيرُهُ، ومِنهُ الزَّكاةُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج3 ص499 ح9 عن أبي بصير و ص498 ح8، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص48 ح1666 كلاهما عن سماعة بن مهران نحوه، مجمع البيان: ج10 ص834 عن أبي بصير، الهداية: ص44 وليس فيه ذيله، بحار الأنوار: ج96 ص99 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">114.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و ماعون را دريغ مى ورزند» ـ</span> :<span dir="rtl">ماعون، قرضى است كه شخص مى دهد، احسانى است كه مى كند، كالاى خانه اى است كه به عاريت مى دهد، و زكات هم از جمله آن است.</span>

<span dir="rtl">115.</span> <span dir="rtl">المعجم الأوسط عن ابن مسعود</span> :<span dir="rtl">كُنّا نَقولُ في قَولِهِ : «وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» : القِدرَ وَالدَّلوَ وأشباهَ ذلِكَ، فَإِنَّهُ لاغِنى بِالنّاسِ عَنها.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج2 ص129 ح1472، المعجم الكبير: ج9 ص207 ح9010 و ح9011، تفسير الطبري: ج15 الجزء 30 ص317، تفسير ابن كثير: ج8 ص517 كلّها نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">115.</span> <span dir="rtl">المعجم الأوسط ـ به نقل از ابن مسعود ـ</span> :<span dir="rtl">ما در باره آيه «و ماعون را دريغ مى ورزند» مى گفتيم: [ماعون، ] ديگ و دَلْو و مانند اينهاست؛ زيرا مردم به اين چيزها نياز دارند.</span>

<span dir="rtl">116.</span> <span dir="rtl">سنن أبي داود عن ابن مسعود</span> :<span dir="rtl">كُنّا نَعُدُّ الماعونَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله عارِيَّةَ الدَّلوِ وَالقِدرِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج2 ص124 الرقم 1657، السنن الكبرى للنسائي: ج6 ص522 ح11701، السنن الكبرى: ج4 ص308 ح7789، المعجم الأوسط: ج5 ص31 ح4589، المعجم الكبير: ج9 ص208 ح9014 و ح9013 بزيادة «وأشباه ذلك» في آخره، تفسير الطبري: ج15 الجزء 30 ص317 كلّها بزيادة «والفأس»، تفسير ابن كثير: ج8 ص517.</span></ref>

<span dir="rtl">116.</span> <span dir="rtl">سنن أبى داوود ـ به نقل از ابن مسعود ـ</span> :<span dir="rtl">ما در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، ماعون را عاريه دادن دَلْو و ديگ مى دانستيم.</span>

<span dir="rtl">117.</span> <span dir="rtl">الدرّ المنثور عن ابن مسعود</span> :<span dir="rtl">كانَ المُسلِمونَ يَستَعيرونَ مِنَ المُنافِقينَ الدَّلوَ وَالقِدرَ وَالفَأسَ وشِبهَهُ فَيَمنَعونَهُم، فَأَنزَلَ اللّهُ «وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الدرّ المنثور: ج8 ص644 نقلاً عن ابن مردويه.</span></ref>

<span dir="rtl">117.</span> <span dir="rtl">الدرّ المنثور ـ به نقل از ابن مسعود ـ</span> :<span dir="rtl">مسلمانان، از منافقان، دلو و ديگ و تيشه و مانند اينها را به عاريه مى خواستند؛ ولى آنها نمى دادند. پس خداوند، اين آيه را فرو فرستاد: «و ماعون را دريغ مى ورزند».</span>

<span dir="rtl">118.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لا تَمنَعُوا الخَميرَ</span> <ref><span dir="rtl">الخَمِيرُ والخَمِيرةُ: الذي يُجعل في العجين (الصحاح: ج2 ص650 «خمر»).</span></ref> <span dir="rtl">وَالخُبزَ، فَإِنَّ مَنعَهُما يورِثُ الفَقرَ.</span> <ref><span dir="rtl">الهداية: ص44، تهذيب الأحكام: ج7 ص162 ح718، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص269 ح3973 كلاهما عن السّكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، الجعفريّات: ص161 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه «والخبز»، بحار الأنوار: ج96 ص99 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">118.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">از [دادن] خمير مايه و نان، دريغ نكنيد؛ زيرا دريغ كردن آنها، فقر مى آورد.</span>

<span dir="rtl">119.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خَمسٌ لا يَحِلُّ مَنعُهُنَّ : الماءُ وَالمِلحُ وَالكِلاءُ وَالنّارُ وَالعِلمُ، وفَضلُ العِلمِ خَيرٌ مِن فَضلِ العِبادَةِ، وكَمالُ الدّينِ الوَرَعُ.</span> <ref><span dir="rtl">الجعفريّات: ص172 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">119.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">پنج چيز است كه دريغ كردن آنها [از ديگران]، روا نيست: آب، نمك، علوفه، آتش، و دانش. ارزش دانش، بيشتر از ارزش عبادت است، و كمال دين [و ديندارى]، پارسايى است.</span>

<span dir="rtl">120.</span> <span dir="rtl">سنن أبي داود عن بهيسة عن أبيها، قالت</span> :<span dir="rtl">اِستَأذَنَ أبِيَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَدَخَلَ بَينَهُ وبَينَ قَميصِهِ، فَجَعَلَ يُقَبِّلُ ويَلتَزِمُ، ثُمَّ قالَ : يا رَسولَ اللّهِ، مَا الشَّيءُ الَّذي لا يَحِلُّ مَنعُهُ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ : «الماءُ» قالَ : يا نَبِيَّ اللّهِ، مَا الشَّيءُ الَّذي لا يَحِلُّ مَنعُهُ؟ قالَ : «المِلحُ» قالَ : يا رَسولَ اللّهِ، مَا الشَّيءُ الَّذي لا يَحِلُّ مَنعُهُ؟ قالَ : أن تَفعَلَ الخَيرَ خَيرٌ لَكَ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج2 ص127 ح1669 و ج3 ص278 ح3476، مسند ابن حنبل: ج5 ص399 ح15947، سنن الدارمي: ج2 ص722 ح2515 نحوه، المعجم الكبير: ج24 ص206 ح528، اُسد الغابة: ج6 ص344 الرقم 6405.</span></ref>

<span dir="rtl">120.</span> <span dir="rtl">سنن أبى داوود ـ به نقل از بهيسه ـ</span> :<span dir="rtl">پدرم از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه طلبيد و سرش را زير پيراهن ايشان كرد و به بدن پيامبر صلى الله عليه و آله چسبيد و شروع به بوسيدن بدن ايشان كرد. سپس گفت: اى پيامبر خدا! آن چيست كه ممانعت كردن از آن، روا نيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «آب».</span>

<span dir="rtl">[دوباره] گفت : اى پيامبر خدا! آن چيست كه ممانعت كردن از آن، روا نيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «نمك».</span>

<span dir="rtl">[باز] گفت : اى پيامبر خدا! آن چيست كه مضايقه كردن از آن، روا نيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «هر كار نيكى كه انجام دهى، به سود توست».</span>

<span dir="rtl">121.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا يَحِلُّ مَنعُ المِلحِ وَالنّارِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج5 ص308 ح19 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عليه السلام، قرب الإسناد: ص137 ح483 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج75 ص46 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">121.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">دريغ داشتن نمك و آتش [از ديگران]، روا نيست.</span>

<span dir="rtl">122.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا تَمانَعوا قَرضَ الخَميرِ وَالخُبزِ وَاقتِباسِ النّارِ، فَإِنَّهُ يَجلِبُ الرِّزقَ عَلى أهلِ البَيتِ مَعَ ما فيهِ مِن مَكارِمِ الأَخلاقِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج5 ص315 ح47 عن معاوية بن عمّار، وسائل الشيعة: ج17 ص446 ح22960.</span></ref>

<span dir="rtl">122.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از قرض دادن خمير مايه و نان و اخگر آتش، دريغ نورزيد؛ زيرا قرض دادن اينها براى اهل خانه، روزى مى آورد، علاوه بر آن كه در اين كار، بزرگوارى هاى اخلاقى است.</span>

<span id="الفصل-الثالث-مبادئ-البخل"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثالث : مبادئ البخل</span> =

<span dir="rtl">فصل سوم : ريشه هاى بخل</span>

<span id="الجهل"></span>
== <span dir="rtl">3 / 1 : الجَهلُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 1: نادانى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 180.</span></ref>

<span dir="rtl">«و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده، بخل مى ورزند، هرگز تصوّر نكنند كه آن بخل براى آنان خوب است؛ بلكه برايشان بد است. به زودى، آنچه را كه به آن بخل ورزيده اند، روز قيامت، طوق گردنشان مى شود. ميراث آسمان ها و زمين، از آنِ خداست؛ و خدا به آنچه مى كنيد، آگاه است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">123.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">الحِرصُ وَالشَّرَهُ وَالبُخلُ نَتيجَةُ الجَهلِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص28 ح1694، عيون الحكم والمواعظ: ص26 ح304 وفيه «الشحّ» بدل «البخل».</span></ref>

<span dir="rtl">123.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آزمندى و سيرى ناپذيرى و بخل، زاييده نادانى است.</span>

<span dir="rtl">124.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ما عَقَلَ مَن بَخِلَ بِإِحسانِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص76 ح9588.</span></ref>

<span dir="rtl">124.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">خردمند نيست كسى كه از نيكى كردن، بخل ورزد.</span>

<span dir="rtl">125.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ وقَد مَرَّ بِقَذَرٍ عَلى مَزبَلَةٍ ـ</span> :<span dir="rtl">هذا ما بَخِلَ بِهِ الباخِلونَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 195، خصائص الأئمّة: ص112 عن الشعبيّ، المناقب لابن شهر آشوب: ج2 ص102، عيون الحكم والمواعظ: ص512 ح9333، بحار الأنوار: ج73 ص144 ح28؛ أنساب الأشراف: ج2 ص372 عن الشعبي.</span></ref>

<span dir="rtl">125.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ هنگام گذشتن بر نجاستى در خرابه اى ـ</span> :<span dir="rtl">اين، [حاصل] چيزى است كه بخيلان از [دادن] آن، بخل ورزيدند!</span>

<span dir="rtl">126.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">أعجَبُ لِمَن يَبخَلُ بِالدُّنيا وهِيَ مُقبِلَةٌ عَلَيهِ، أو يَبخَلُ عَلَيها وهِيَ مُدبِرَةٌ عَنهُ، فَلَا الإِنفاقُ مَعَ الإِقبالِ يَضُرُّهُ، ولَا الإِمساكُ مَعَ الإِدبارِ يَنفَعُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للصدوق: ص234 ح248 عن مالك بن أنس، مشكاة الأنوار: ص408 ح1362 و ص468 ح1566، روضة الواعظين: ص485 و ص421، بحار الأنوار: ج73 ص300 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">126.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">در شگفتم از كسى كه دنيا به او روى آورده است و او از [بخشيدن] آن، بخل مى ورزد، يا دنيا به او پشت كرده است و او بر آن، بخل مى ورزد؛ زيرا با وجود رويكرد دنيا، انفاق كردن به او زيانى نمى رساند، و با پشت كردن آن، [بخل و خوددارى] به او سودى نمى رساند.</span>

<span id="الأمراض-النفسانية-والضعف"></span>
== <span dir="rtl">3 / 2 : الأمراضُ النَّفسانِيَّةُ وَالضَّعفُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 2: بيمارى هاى نفسانى و ناتوانى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَأُحْضِرَتِ الْأَنفُسُ الشُّحَّ».</span> <ref><span dir="rtl">النساء: 128.</span></ref>

<span dir="rtl">«و تنگ نظرى در نفوس، حضور [و غلبه] دارد».</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ الْاءِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا».</span> <ref><span dir="rtl">المعارج: 19 ـ 21.</span></ref>

<span dir="rtl">«به راستى كه انسان، سخت آزمند [و بى تاب] خلق شده است. چون صدمه اى به او برسد، عجز و لابه مى كند، و چون خيرى به او برسد، بخل مى ورزد».</span>

<span dir="rtl">«وَكَانَ الْاءِنسَانُ قَتُورًا».</span> <ref><span dir="rtl">الإسراء: 100.</span></ref>

<span dir="rtl">«و انسان، همواره بخيل است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">127.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">مَن أحَسَّ بِضَعفِ حيلَتِهِ عَنِ الاِكتِسابِ بَخِلَ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص327 ح749.</span></ref>

<span dir="rtl">127.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">كسى كه احساس كند از چاره انديشى در كسب و كار، ناتوان است، بخل مى ورزد.</span>

<span id="وسوسة-الشيطان"></span>
== <span dir="rtl">3 / 3 : وَسوَسَةُ الشَّيطانِ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 3: وسوسه شيطان</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ».</span> <ref><span dir="rtl">البقرة: 268.</span></ref>

<span dir="rtl">«شيطان، شما را از تهى دستى بيم مى دهد و به زشتكارى، فرمان مى دهد؛ و خداوند از جانب خود، به شما وعده آمرزش و بخشش مى دهد؛ و خدا، گشايشگرِ داناست».</span>

<span dir="rtl">«قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّى إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْاءِنفَاقِ وَكَانَ الْاءِنسَانُ قَتُورًا».</span> <ref><span dir="rtl">الاسراء: 100.</span></ref>

<span dir="rtl">«بگو: «اگر شما مالك گنجينه هاى رحمت پروردگارم [نيز] بوديد، باز هم از بيم خرج كردن، قطعا امساك مى ورزيديد؛» و انسان، همواره بخيل است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">128.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لِلشَّيطانِ لَمَّةٌ</span> <ref><span dir="rtl">اللَّمَّةُ: الهِمَّةُ والخَطْرة تقع في القلب (النهاية: ج4 ص273 «لمم»).</span></ref> <span dir="rtl">ولِلمَلَكِ لَمَّةٌ؛ فَلَمَّةُ الشَّيطانِ وَعدُهُ بِالفَقرِ، وأمرُهُ بِالفاحِشَةِ، ولَمَّةُ المَلَكِ أمرُهُ بِالإِنفاقِ ونَهيُهُ عَنِ المَعصِيَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">فقه القرآن: ج1 ص233، التبيان في تفسير القرآن: ج2 ص347، مجمع البيان: ج2 ص658 كلاهما عن ابن مسعود، وراجع: سنن الترمذي: ج5 ص47 ح2988 وصحيح ابن حبّان: ج3 ص278 ح997.</span></ref>

<span dir="rtl">128.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هم شيطان، القائاتى دارد، هم فرشته. القائات شيطان، ترساندن از دچار شدن به فقر و وا داشتن به زشتكارى است؛ و القائات فرشته، امر كردن به انفاق و نهى كردن از گناه است.</span>

<span dir="rtl">129.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا تُحَدِّثوا أنفُسَكُم بِفَقرٍ ولا بِطولِ عُمُرٍ، فَإِنَّهُ مَن حَدَّثَ نَفسَهُ بِالفَقرِ بَخِلَ، ومَن حَدَّثَها بِطولِ العُمُرِ يَحرِصُ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص410، فقه الرضا: ص337 عن الإمام الكاظم عليه السلام، كنز الفوائد: ج2 ص194 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه ذيله من «فإنّه من حدّث نفسه... »، بحار الأنوار: ج78 ص321 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">129.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام</span> :<span dir="rtl">گرفتار آمدن به فقر و يا داشتن عمر طولانى را به خود، تلقين نكنيد؛ زيرا كسى كه به خود، فقر را تلقين كند، بخيل مى شود، و كسى كه به خود، طول عمر را تلقين كند، دچار حرص مى گردد.</span>

<span dir="rtl">130.</span> <span dir="rtl">تفسير الطبري عن ابن عبّاس</span> :<span dir="rtl">اِثنانِ مِنَ اللّهِ وَاثنانِ مِنَ الشَّيطانِ : الشَّيطانُ يَعِدُكُمُ الفَقرَ، يَقولُ : لا تُنفِق مالَكَ وأمسِكهُ عَلَيكَ فَإِنَّكَ تَحتاجُ إلَيهِ، ويَأمُرُكُم بِالفَحشاءِ وَاللّهُ يَعِدُكُم مَغفِرَةً مِنهُ عَلى هذِهِ المَعاصي، وفَضلاً فِي الرِّزقِ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير الطبري: ج3 الجزء 3 ص88؛ التبيان في تفسير القرآن: ج2 ص346، مجمع البيان: ج2 ص658 كلاهما نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">130.</span> <span dir="rtl">تفسير الطبرى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ</span> :<span dir="rtl">دو كار، از جانب خداست و دو كار، از جانب شيطان: «شيطان، شما را از تهى دستى بيم مى دهد» و مى گويد: «اموالت را انفاق مكن و براى خودت نگه دار؛ زيرا خودت به آن نياز دارى» و شما را «به زشتكارى فرمان مى دهد؛ و خداوند از جانب خود به شما، وعده آمرزش» اين گناهان «و افزودن» بر روزى اش را مى دهد.</span>

<span id="الكفر-والنفاق"></span>
== <span dir="rtl">3 / 4 : الكُفرُ وَالنِّفاقُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 4: كفر و نفاق</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِى ضَلَالٍ مُّبِينٍ».</span> <ref><span dir="rtl">يس: 47.</span></ref>

<span dir="rtl">«و هر گاه به آنان گفته شود : «از آنچه خدا به شما روزى كرده است، انفاق كنيد»، كسانى كه كافر شده اند، به آنان كه ايمان آورده اند، مى گويند: «آيا به كسى بخورانيم كه اگر خدا مى خواست، [خودش] به وى مى خورانيد؟ شما جز در گم راهى آشكار نيستيد»».</span>

<span dir="rtl">«أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِى يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُواْ فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَ كَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا».</span> <ref><span dir="rtl">الأحزاب: 19.</span></ref>

<span dir="rtl">«بر شما بخيلان اند، و چون خطر فرا رسد، آنان را مى بينى كه مانند كسى كه مرگ، او را فرو گرفته است، چشمانشان در حدقه مى چرخد و به سوى تو مى نگرند، و چون ترس برطرف شود، به شما با زبان هايى تند، نيش مى زنند. بر مال، حريص اند. آنان، ايمان نياورده اند و خداوند، اعمالشان را تباه گردانيده است؛ و اين كار، همواره بر خدا آسان است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">131.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ الشُّحَّ وَالبَذاءَ مِنَ النِّفاقِ، وإنَّهُنَّ يَزِدنَ فِي الدُّنيا ويَنقُصنَ مِنَ الآخِرَةِ، ولَما يَنقُصنَ فِي الآخِرَةِ أكثَرُ مِمّا يَزِدنَ فِي الدُّنيا</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج19 ص30 ح63، شعب الإيمان: ج6 ص135 ح7711، مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص77 ح87، تاريخ دمشق: ج10 ص6 ح2472 والثلاثة الأخيره نحوه وكلّها عن قُرّة المُزني، كنزالعمّال: ج3 ص124 ح5787.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">131.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخل و بدزبانى، از نفاق است. اين دو، بر دنيا [ى شخص] مى افزايند و از آخرت [او] مى كاهند، و آنچه از آخرت [او] مى كاهند، بيشتر از چيزى است كه بر دنيا[ى وى] مى افزايند.</span>

<span id="سوء-الظن-بالله-عزوجل"></span>
== <span dir="rtl">3 / 5 : سوءُ الظَّنِّ بِاللّه عزّوجلِّ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 5: بدگمانى به خدا</span>

<span dir="rtl">132.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">السَّخِيُّ إنَّما يَجودُ مِن حُسنِ الظَّنِّ بِاللّهِ، وَالبَخيلُ إنَّما يَبخَلُ مِن سوءِ الظَّنِّ بِاللّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج6 ص392 ح16209 نقلاً عن أبي الشيخ عن أبي أمامة.</span></ref>

<span dir="rtl">132.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سخاوتمند، از آن رو مى بخشد كه به خداوند، گمان نيك دارد؛ و بخيل، بدان سبب بخل مى ورزد كه به خداوند، بدگمان است.</span>

<span dir="rtl">133.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">يا عَلِيُّ، لا تُشاوِرَنَّ جَبانا فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيكَ المَخرَجَ، ولا تُشاوِرَنَّ بَخيلاً فَإِنَّهُ يَقصُرُ بِكَ عَن غايَتِكَ، ولا تُشاوِرَنَّ حَريصا فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَّها، وَاعلَم أنَّ الجُبنَ وَالبُخلَ وَالحِرصَ غَريزَةٌ يَجمَعُها سوءُ الظَّنِّ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص409 ح5889 عن محمّد بن آدم عن أبيه عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، الخصال: ص102 ح57، علل الشرائع: ص559 ح1 كلاهما عن آدم، بحار الأنوار: ج7 ص386 ح47.</span></ref>

<span dir="rtl">133.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اى على! هرگز با ترسو مشورت مكن؛ زيرا راه برون رفت [از مشكل] را بر تو تنگ مى گردانَد. هرگز با بخيل، مشورت مكن؛ زيرا تو را از هدفت، باز مى دارد. هرگز با حريص، مشورت مكن؛ زيرا بدى</span> <ref><span dir="rtl">احتمال دارد اين كلمه، «شَرَها» يا: «الشَرَه» ـ بدون تشديد ـ باشد كه به معناى آزمندى و طمع و سيرى ناپذيرى است. حديث بعد، اين احتمال را تقويت مى كند. كلمه «شرّها» در اين عبارت، معناى قانع كننده اى ندارد. ملعوم نيست ضمير«ها» مرجعش چيست.</span></ref> <span dir="rtl">آن را در نظرت، نيكو مى نمايانَد، و بدان كه ترس و بخل و حرص، خصلت هايى هستند كه بدگمانى [به خدا]، آنها را فراهم مى آورد.</span>

<span dir="rtl">134.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَر ـ</span> :<span dir="rtl">لا تُدخِلَنَّ في مَشوَرَتِكَ بَخيلاً يَعدِلُ بِكَ عَنِ الفَضلِ ويَعِدُكَ الفَقرَ، ولا جَبانا يُضعِفُكَ عَنِ الاُمورِ، ولا حَريصا يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالجَورِ، فَإِنَّ البُخلَ وَالجُبنَ وَالحِرصَ غَرائِزُ شَتّى يَجمَعُها سوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 53، تحف العقول: ص129 وفيه «الجور» بدل «الجبن»، تنبيه الخواطر: ج1 ص63، دعائم الإسلام: ج1 ص355 نحوه وفيه «غريرة واحدة» بدل «غرائز شتّى»، عيون الحكم والمواعظ: ص525 ح9560 و 9561 و ح9563، بحار الأنوار: ج33 ص602 ح744.</span></ref>

<span dir="rtl">134.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در فرمانش به مالك اشتر ـ</span> :<span dir="rtl">بخيل را طرف مشورت خود قرار مده؛ زيرا تو را از داد و دِهِش، منصرف مى كند و از تنگ دستى مى ترسانَد؛ و نه ترسو را زيرا تو را از اقدام به كارها، سست مى گرداند؛ و نه حريص را؛ زيرا طمع ورزىِ ستمگرانه را در نظرت مى آرايد. بخل و ترس و حرص، خصلت هاى پراكنده اى هستند كه بدگمانى به خدا، آنها را گِرد هم مى آورد.</span>

<span dir="rtl">135.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ بِالمَوجودِ، سوءُ الظَّنِّ بِالمَعبودِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص329 ح1258، عيون الحكم والمواعظ: ص18 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">135.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل ورزيدن از آنچه دارى، بدگمانى به معبود است.</span>

<span dir="rtl">136.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">عَلَى الشَّكِّ وقِلَّةِ الثِّقَةِ بِاللّهِ، مَبنَى الحِرصِ وَالشُّحِّ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص316 ح6195.</span></ref>

<span dir="rtl">136.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">شك و كم اعتمادى به خدا، زيربناى حرص و بخل است.</span>

<span dir="rtl">137.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">الشُّحُّ المُطاعُ، سوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ عَزَّ وجَلَّ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص84 ذيل الحديث 11، معاني الأخبار: ص314 ذيل الحديث 1، بحارالأنوار: ج70 ص6 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">137.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">چيرگى بخل، [برخاسته از] بدگمانى به خداوند عز و جل است.</span>

<span dir="rtl">138.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَنعُ الجودِ سوءُ الظَّنِّ بِالمَعبودِ.</span> <ref><span dir="rtl">كشف الغمّة: ج2 ص418، نثر الدرّ: ج1 ص355 وفيه «الموجود» بدل «الجود»، بحار الأنوار: ج78 ص207 ح68.</span></ref>

<span dir="rtl">138.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">خوددارى از داد و دِهش، بدگمانى به معبود است.</span>

<span dir="rtl">139.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">حَسبُ البَخيلِ مِن بُخلِهِ سوءُ الظَّنِّ بِرَبِّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الاختصاص: ص234، بحار الأنوار: ج73 ص307 ح35.</span></ref>

<span dir="rtl">139.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">در بخل بخيل، همين بس كه به پروردگار خويش، بدگمان است.</span>

<span id="الفصل-الرابع-آثار-البخل"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الرابع : آثار البخل</span> =

<span dir="rtl">فصل چهارم : پيامدهاى بخل</span>

<span id="المضار-النفسية"></span>
== <span dir="rtl">4 / 1 : المَضارُّ النَّفسِيَّةُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 1: زيان هاى روانى</span>

<span id="أ-ـ-فقر-النفس"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ فَقرُ النَّفسِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ فقر روحى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ لَا يَسْئلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ * إِن يَسْئلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُواْ وَ يُخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ * هَاأَنتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَ مَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِىُّ وَ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَ إِن تَتَوَلَّوْاْ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُواْ أَمْثَالَكُم».</span> <ref><span dir="rtl">محمّد: 36 ـ 38.</span></ref>

<span dir="rtl">«اموالتان را [در عوض] نمى خواهد. اگر اموال شما را بخواهد و به اصرار از شما طلب كند، بخل مى ورزيد و كينه هاى شما را بر ملا مى كند. شما، همان مردمى هستيد كه براى انفاق در راه خدا، فرا خوانده شده ايد. پس برخى از شما، بخل مى ورزند و هر كس بخل ورزد، تنها به زيان خود، بخل ورزيده است؛ و خدا بى نياز است و شما نيازمنديد، و اگر روى برتابيد، خداوند، جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">140.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مَن كانَ الفَقرُ في قَلبِهِ، فَلا يُغنيهِ ما اُكثِرَ لَهُ فِي الدُّنيا، وإنَّما يَضُرُّ نَفسَهُ شُحُّها.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج2 ص154 ح1643، كنزالعمّال: ج3 ص206 ح6188 نقلاً عن النسائي وصحيح ابن حبّان وكلاهما عن أبي ذرّ، الدرّ المنثور: ج8 ص108 نقلاً عن ابن مردويه عن أبي زرعة.</span></ref>

<span dir="rtl">140.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">كسى كه فقر در دلش باشد، هر اندازه هم در دنيا بر [ثروت] او افزوده شود، بى نيازش نمى گردانَد و بخل او، تنها به خودش زيان مى رساند.</span>

<span dir="rtl">141.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إيّاكَ وَالشُّحَّ، فَإِنَّهُ جِلبابُ المَسكَنَةِ، وزِمامٌ يُقادُ بِهِ إلى كُلِّ دَناءَةٍ</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص294 ح2658.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">141.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از بخل بپرهيز؛ زيرا بخل، رَداى بينوايى، و مهارى است كه با آن، شخص به سوى هر گونه پستى اى كشانده مى شود.</span>

<span dir="rtl">142.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ جِلبابُ المَسكَنَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص23 ح4 عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام، تحف العقول: ص90 و 97، بحار الأنوار: ج77 ص238؛ مطالب السؤول: ص56.</span></ref>

<span dir="rtl">142.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، رَداى بينوايى است.</span>

<span dir="rtl">143.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">شَحيحٌ غَنِيٌّ، أفقَرُ مِن فَقيرٍ سَخِيٍّ.</span> <ref><span dir="rtl">المواعظ العدديّة: ص57.</span></ref>

<span dir="rtl">143.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل توانگر، از تهى دستِ سخاوتمند، نيازمندتر است.</span>

<span dir="rtl">144.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">الشُّحُّ أضَرُّ عَلَى الإِنسانِ مِنَ الفَقرِ، لِأَنَّ الفَقيرَ إذا وَجَدَ اتَّسَعَ، وَالشَّحيحَ لا يَتَّسِعُ وإن وَجَدَ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص335 ح844.</span></ref>

<span dir="rtl">144.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">بخل، براى آدمى زيانبارتر از فقر است؛ زيرا فقير هر گاه توانگر شود، در گشايش قرار مى گيرد؛ امّا بخيل، اگر چه توانگر شود، در گشايش قرار نمى گيرد.</span>

<span dir="rtl">145.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ فَقرٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص37 ح106، عيون الحكم والمواعظ: ص19 ح58.</span></ref>

<span dir="rtl">145.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، [نوعى] فقر است.</span>

<span dir="rtl">146.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ أحَدُ الفَقرَينِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص17 ح1630، عيون الحكم والمواعظ: ص26 ح307 وفيه «الحرص» بدل «البخل».</span></ref>

<span dir="rtl">146.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، يكى از دو فقر است.</span>

<span dir="rtl">147.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آفَةُ الغِنى البُخلُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص112 ح3969، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3710.</span></ref>

<span dir="rtl">147.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آفت توانگرى، بخل است.</span>

<span dir="rtl">148.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ مُتَعَجِّلُ الفَقرِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص183 ح692.</span></ref>

<span dir="rtl">148.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، به فقر خود، شتاب مى بخشد.</span>

<span dir="rtl">149.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">وَيحَ البَخيلِ المُتَعَجِّلِ الفَقرَ الَّذي مِنهُ هَرَبَ، وَالتّارِكِ الغِنَى الَّذي إيّاهُ طَلَبَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص230 ح10098، عيون الحكم والمواعظ: ص504 ح9237.</span></ref>

<span dir="rtl">149.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بيچاره بخيل! به استقبال فقرى مى رود كه از آن مى گريزد، و توانگرى اى را وا مى گذارد كه آن را مى طلبد.</span>

<span dir="rtl">150.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">عَجِبتُ لِلبَخيلِ! يَستَعجِلُ الفَقرَ الَّذي مِنهُ هَرَبَ، ويَفوتُهُ الغِنَى الَّذي إيّاهُ طَلَبَ، فَيَعيشُ فِي الدُّنيا عَيشَ الفُقَراءِ، ويُحاسَبَ فِي الآخِرَةِ حِسابَ الأَغنِياءِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 126، خصائص الأئمّة: ص100، مشكاة الأنوار: ص408 ح1364، نزهة الناظر: ص84 ح164، جامع الأخبار: ص360 ح1003، تنبيه الخواطر: ج1 ص62، بحار الأنوار: ج72 ص199 ح28.</span></ref>

<span dir="rtl">150.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">در شگفتم از بخيل! فقرى را كه از آن گريزان است، به سوى خود مى كشانَد، و توانگرى اى را كه در پىِ آن است، از دست مى دهد. پس در دنيا، چونان تهى دستان زندگى مى كند، و در آخرت، به سانِ توانگران، از او حسابرسى مى شود.</span>

<span dir="rtl">151.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ مُستَعجِلُ الفَقرَ؛ يَعيشُ فِي الدُّنيا عَيشَ الفُقَراءِ، ويُحاسَبُ فِي العُقبى حِسابَ الأَغنِياءِ.</span> <ref><span dir="rtl">مئة كلمة للجاحظ: ص47 ح98.</span></ref>

<span dir="rtl">151.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، به فقر خود، شتاب مى بخشد. در دنيا، چونان تهى دستان زندگى مى كند، و در آخرت، به سان توانگران، حسابرسى مى شود.</span>

<span dir="rtl">152.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">الشُّحُّ فَقرٌ</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ اليعقوبي: ج2 ص246.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">152.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، [نوعى] فقر است.</span>

<span id="ب-ـ-ضيق-الصدر"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ ضيقُ الصَّدرِ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ تنگ دلى</span>

<span dir="rtl">153.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ضاقَ صَدرُ مَن ضاقَت يَدُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">المواعظ العدديّة: ص58.</span></ref>

<span dir="rtl">153.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">انسان تنگ دست، تنگ دل است.</span>

<span id="ج-ـ-قلة-الراحة"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ قِلَّةُ الرّاحَةِ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ نداشتن آسايش</span>

<span dir="rtl">154.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">أقَلُّ النّاسِ راحَةً البَخيلُ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص395 ح5840، الأمالي للصدوق: ص73 ح41 كلاهما عن يونس بن ظبيان عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، معاني الأخبار: ص195 ح1 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز الفوائد: ج1 ص300 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، مشكاة الأنوار: ص408 ح1361، روضة الواعظين: ص421، بحار الأنوار: ج73 ص300 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">154.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">كم آسايش ترينِ مردم، شخص بخيل است.</span>

<span dir="rtl">155.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام</span> :<span dir="rtl">كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ :</span>

<span dir="rtl">خَلَقتَ الخَلائِقَ في قُدرَةٍ فَمِنهُم سَخِيٌّ ومِنهُم بَخيلٌ</span>

<span dir="rtl">فَأَمَّا السَّخِيُّ فَفي راحَةٍ وأمَّا البَخيلُ فَشُومٌ طَويلٌ</span> <ref><span dir="rtl">عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص177 ح6 عن الهيثم بن عبد اللّه الرّماني، المناقب لابن شهر آشوب: ج4 ص18 عن الإمام الحسن عليه السلام وفيه «فحزن» بدل «فشوم»، بحار الأنوار: ج49 ص111 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">155.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ</span> :<span dir="rtl">امير مؤمنان عليه السلام مى فرمود :</span>

<span dir="rtl">مردمان را با قدرت خويش آفريدى</span>

<span dir="rtl">برخى بخشنده اند و برخى دگر، بخيل.</span>

<span dir="rtl">امّا بخشنده، در آسايش است</span>

<span dir="rtl">و بخيل، در رنج طولانى.</span>

<span dir="rtl">156.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">خَمسٌ هُنَّ كَما أقولُ : لَيسَت لِبَخيلٍ راحَةٌ، ولا لِحَسودٍ لَذَّةٌ، ولا لِلمَملوكِ وَفاءٌ، ولا لِكَذوبٍ مُروءَةٌ، ولا يَسودُ سَفيهٌ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص394 ح5838، الخصال: ص271 ح10، تحف العقول: ص450 عن الإمام الرضا عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج72 ص193 ح13.</span></ref>

<span dir="rtl">156.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">پنج چيز چنان اند كه من مى گويم : بخيل را آسايش نيست؛ حسود را خوشى؛ شاهان را وفا؛ دروغگو را مردانگى؛ و نابخرد، هرگز سَروَرى نيابد.</span>

<span id="د-ـ-الوقاحة"></span>
=== <span dir="rtl">د ـ الوَقاحَةُ</span> ===

<span dir="rtl">د ـ پُررويى</span>

<span dir="rtl">157.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">السَّخِيُّ شُجاعُ القَلبِ، وَالبَخيلُ شُجاعُ الوَجهِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص290 ح323.</span></ref>

<span dir="rtl">157.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">سخاوتمند، پُردل است، و بخيل، پُررو.</span>

<span id="ه-ـ-ذهاب-المروءة"></span>
=== <span dir="rtl">ه ـ ذَهابُ المُروءَةِ</span> ===

<span dir="rtl">ه ـ از بين رفتن مردانگى</span>

<span dir="rtl">158.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا مُرُوَّةَ لِبَخيلٍ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص346 ح10438، عيون الحكم والمواعظ: ص532 ح9679.</span></ref>

<span dir="rtl">158.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل را مردانگى نيست.</span>

<span dir="rtl">159.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">المُرُوَّةُ أن لا تَطمَعَ فَتَذِلَّ، وتَسأَلَ فَتُقِلَّ، ولا تَبخَلَ فَتُشتَمَ، ولا تَجهَلَ فَتُخصَمَ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص293، بحار الأنوار: ج78 ص172 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">159.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مردانگى، آن است كه طمع نَوَرزى تا خوار شوى، و خواهش نكنى تا ندار شوى، و بخل نَوَرزى تا دشنام بشنوى، و نادانى نكنى تا [در بحث] شكست بخورى.</span>

<span id="و-ـ-تمني-الفقر-للناس"></span>
=== <span dir="rtl">و ـ تَمَنِّي الفَقرِ لِلنّاسِ</span> ===

<span dir="rtl">و ـ آرزو كردن فقر براى مردم</span>

<span dir="rtl">160.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ أحَقَّ النّاسِ بِأَن يَتَمَنّى لِلنّاسِ الغِنَى البُخَلاءُ، لِأَنَّ النّاسَ إذَا استَغنَوا كَفّوا عَن أموالِهِم، وإنَّ أحَقَّ النّاسِ بِأَن يَتَمَنّى لِلنّاسِ الصَّلاحَ أهلُ العُيوبِ، لِأَنَّ النّاسَ إذا صَلُحوا كَفّوا عَن تَتَبُّعِ عُيوبِهِم، وإنَّ أحَقَّ النّاسِ بِأَن يَتَمَنّى لِلنّاسِ الحِلمَ أهلُ السَّفَهِ الَّذينَ يَحتاجونَ أن يُعفى عَن سَفَهِهِم، فَأَصبَحَ أهلُ البُخلِ يَتَمَنَّونَ فَقرَ النّاسِ، وأصبَحَ أهلُ العُيوبِ يَتَمَنَّونَ مَعايِبَ النّاسِ، وأصبَحَ أهلُ السَّفَهِ يَتَمَنَّونَ سَفَهَ النّاسِ، وفِي الفَقرِ الحاجَةُ إلَى البَخيلِ، وفِي الفَسادِ طَلَبُ عَورَةِ أهلِ العُيوبِ، وفِي السَّفَهِ المُكافَأَةُ بِالذُّنوبِ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص401 ح5862، الخصال: ص152 ح188، الأمالي للطوسي: ص430 ح961، الأمالي للصدوق: ص471 ح629 كلّها عن عبد اللّه بن مسكان، بحار الأنوار: ج73 ص301 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">160.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">سزاوارترين كسان به اين كه براى مردم، آرزوى توانگرى كنند، بخيلان اند؛ زيرا وقتى مردم، بى نياز شدند، از دارايى آنان، چشم بر مى دارند. سزاوارترين كسان به اين كه براى مردم، آرزوى صلاح كنند، عيبداران اند؛ زيرا وقتى مردم صالح شدند، از پيجويىِ عيب هاى آنان، خوددارى مى كنند. سزاوارترين كسان به اين كه براى مردم، آرزوى بردبارى كنند، نابخردان اند كه نياز دارند از نابخردى هاى آنان، گذشت شود؛ امّا [بر عكس اين، ] بخيلان، آرزومند فقر مردم هستند، عيبداران، آرزو دارند كه مردم، همه عيب داشته باشند، و نابخردان، آروزىِ نابخرد بودن مردم را دارند، در حالى كه فقير بودن، سبب نيازمندى [فقير] به بخيل مى شود، فاسد بودن، موجب عيبجويى در اهل عيب مى گردد، و نابخردى، باعث تلافى كردن با گناه مى شود.</span>

<span id="المضار-الاجتماعية"></span>
== <span dir="rtl">4 / 2 : المَضارُّ الاِجتِماعِيَّةُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 2: زيان هاى اجتماعى</span>

<span id="أ-ـ-فساد-الفقراء"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ فَسادُ الفُقَراءِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ فاسد شدن تهى دستان</span>

<span dir="rtl">161.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إذا بَخِلَ الغَنِيُّ بِمَعروفِهِ، باعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 372، غرر الحكم: ج4 ص518 ح6818، عيون الحكم والمواعظ: ص370 ح6241 وفيهما «بماله» بدل «بمعروفه»، بحار الأنوار: ج2 ص36 ح44؛ المناقب للخوارزمي: ص368 ح388 عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري.</span></ref>

<span dir="rtl">161.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هر گاه توانگر از نيكى كردن بخل ورزد، تهى دست [ناچار مى شود] آخرتش را به دنيايش بفروشد.</span>

<span id="ب-ـ-ذم-الناس"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ ذَمُّ النّاسِ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ نكوهش مردم</span>

<span dir="rtl">162.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ يَكسِبُ الذَّمَّ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص128 ح474، عيون الحكم والمواعظ: ص41 ح956.</span></ref>

<span dir="rtl">162.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، نكوهش مى آورد.</span>

<span dir="rtl">163.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">الباخِلُ فِي الدُّنيا مَذمومٌ، وفِي الآخِرَةِ مُعَذَّبٌ مَلومٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص36 ح1733.</span></ref>

<span dir="rtl">163.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، در دنيا نكوهيده است، و در آخرت، عذاب و ملامت مى شود.</span>

<span dir="rtl">164.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ مَذمومٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص36 ح97، عيون الحكم والمواعظ: ص19 ح56.</span></ref>

<span dir="rtl">164.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، نكوهيده است.</span>

<span dir="rtl">165.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">الشُّحُّ يَجلِبُ المَلامَةَ</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص83، بحارالأنوار: ج77 ص211 ح1.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">165.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، سرزنش به بار مى آورد.</span>

<span dir="rtl">166.</span> <span dir="rtl">مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي</span> :<span dir="rtl">قيلَ : كانَ مَكتوبا عَلى سَيفِ الحُسَينِ عليه السلام : البَخيلُ مَذمومٌ، وَالحَريصُ مَحرومٌ، وَالحَسودُ مَغمومٌ.</span> <ref><span dir="rtl">مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج2 ص172.</span></ref>

<span dir="rtl">166.</span> <span dir="rtl">مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى مى گويند: بر شمشير حسين عليه السلام نوشته شده بود</span>:<span dir="rtl">«بخيل، نكوهيده است، آزمند، محروم است، و حسود، افسرده است».</span>

<span id="ج-ـ-سب-الناس"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ سَبُّ النّاسِ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ دشنام دادن مردم</span>

<span dir="rtl">167.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بِالبُخلِ تَكثُرُ المَسَبَّةُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص200 ح4195، عيون الحكم والمواعظ: ص187 ح3809.</span></ref>

<span dir="rtl">167.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل ورزيدن، مايه دشنامِ بسيار مى شود.</span>

<span dir="rtl">168.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">اِحذَرُوا البُخلَ، فَإِنَّهُ لُؤمٌ ومَسَبَّةٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص272 ح2583، عيون الحكم والمواعظ: ص104 ح2346.</span></ref>

<span dir="rtl">168.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از بخل بپرهيزيد؛ زيرا بخل، پستى و مايه دشنام است.</span>

<span dir="rtl">169.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">الشُّحُّ مَسَبَّةٌ</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص38 ح110.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">169.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، مايه دشنام است.</span>

<span dir="rtl">170.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا مَسَبَّةَ كَالشُّحِّ</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص352 ح10475.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">170.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هيچ صفتى چون بخل، مايه دشنام نيست.</span>

<span dir="rtl">171.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">الشُّحُّ يَكسِبُ المَسَبَّةَ.</span> <ref><span dir="rtl">عيون الحكم والمواعظ: ص62 ح1598.</span></ref>

<span dir="rtl">171.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، دشنام به بار مى آورد.</span>

<span dir="rtl">172.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كَثرَةُ الشُّحِّ توجِبُ المَسَبَّةَ</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص591 ح7102.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">172.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخلِ بسيار، موجب دشنام مى شود.</span>

<span id="د-ـ-بغض-الناس"></span>
=== <span dir="rtl">د ـ بُغضُ الناسِ</span> ===

<span dir="rtl">د ـ نفرت و دشمنى مردم</span>

<span dir="rtl">173.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ مُبَغَّضٌ فِي السَّماواتِ، مُبَغَّضٌ فِي الأَرضِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص39 ح3 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">173.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، هم در آسمان ها و هم در زمين، سخت منفور است.</span>

<span dir="rtl">174.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ يوجِبُ البَغضاءَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص199 ح780، عيون الحكم والمواعظ: ص42 ح986 وفيه «تفتح» بدل «يوجب».</span></ref>

<span dir="rtl">174.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، موجب نفرت و كينه مى شود.</span>

<span dir="rtl">175.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">اِحذَرُوا الشُّحَّ، فَإِنَّهُ يَكسِبُ المَقتَ، ويَشينُ المَحاسِنَ، ويُشيعُ العُيوبَ</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص284 ح2626.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">175.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از بخل بپرهيزيد؛ زيرا بخل، دشمنى مى آورد، و خوبى ها را زشت، و عيب ها و بدى ها را [در بخيل] فاش مى گردانَد.</span>

<span dir="rtl">176.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إيّاكَ وَالتَّحَلِّيَ بِالبُخلِ؛ فَإِنَّهُ يُزري</span> <ref><span dir="rtl">الازدراء: الإحتقار والانتقاص، وهو افتعال من زريت (النهاية: ج2 ص302 «زرا»).</span></ref> <span dir="rtl">بِكَ عِندَ القَريبِ، ويُمَقِّتُكَ إلَى النَّسيبِ</span> <ref><span dir="rtl">نسيبُهُ: أي قريبه (لسان العرب: ج1 ص756 «نسب»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص292 ح2651، عيون الحكم والمواعظ: ص97 ح2236 وفيه «الغريب» بدل «القريب» و «القريب» بدل «النسيب».</span></ref>

<span dir="rtl">176.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">زنهار از متّصف شدن به بخل؛ زيرا بخل، تو را نزد دوست، خوار و نزد خويشاوند، منفور مى سازد!</span>

<span dir="rtl">177.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">جودُ الرَّجُلِ يُحَبِّبُهُ إلى أضدادِهِ، وبُخلُهُ يُبَغِّضُهُ إلى أولادِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص358 ح4729، عيون الحكم والمواعظ: ص222 ح4326.</span></ref>

<span dir="rtl">177.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخشندگىِ مرد، او را نزد دشمنانش [نيز] محبوب مى سازد و بُخلش، او را نزد فرزندانش [نيز]، منفور مى گردانَد.</span>

<span id="ه-ـ-العار-بين-الناس"></span>
=== <span dir="rtl">ه ـ العارُ بَينَ النّاسِ</span> ===

<span dir="rtl">ه ـ ننگ و شرمسارى در ميان مردم</span>

<span dir="rtl">178.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ عارٌ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 3، تحف العقول: ص202، مشكاة الأنوار: ص408 ح1364، روضة الواعظين: ص421، بحار الأنوار: ج73 ص307 ح36؛ دستور معالم الحكم: ص19.</span></ref>

<span dir="rtl">178.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، ننگ است.</span>

<span dir="rtl">179.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ يَكسِبُ العارَ ويُدخِلُ النّارَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص31 ح1706.</span></ref>

<span dir="rtl">179.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، ننگ [و شرمسارى] مى آورد و [بخيل را] به جهنّم، وارد مى كند.</span>

<span id="و-ـ-الذلة-بين-الناس"></span>
=== <span dir="rtl">و ـ الذِّلَّةُ بَينَ النّاسِ</span> ===

<span dir="rtl">و ـ خوارى در ميان مردم</span>

<span dir="rtl">180.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ ذَليلٌ بَينَ أعِزَّتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص377 ح1441.</span></ref>

<span dir="rtl">180.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، در ميان عزيزانش [نيز] خوار است.</span>

<span dir="rtl">181.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ يُذِلُّ مُصاحِبَهُ، ويُعِزُّ مُجانِبَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص370 ح1409.</span></ref>

<span dir="rtl">181.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، همنشين خود را خوار مى كند و كناره گير از خود را عزّت مى بخشد.</span>

<span dir="rtl">182.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">جودُ الفَقيرِ يُجِلُّهُ، وبُخلُ الغَنِيِّ يُذِلُّهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص358 ح4728، عيون الحكم والمواعظ: ص221 ح4305.</span></ref>

<span dir="rtl">182.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخشندگىِ تهى دست، او را بزرگ مى گردانَد، و بخل ورزى توانگر، او را خوار مى سازد.</span>

<span dir="rtl">183.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ أبَدا ذَليلٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص199 ح781، عيون الحكم والمواعظ: ص30 ح484.</span></ref>

<span dir="rtl">183.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، هميشه خوار است.</span>

<span dir="rtl">184.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ بِمالِهِ ذَلَّ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص190 ح7921، عيون الحكم والمواعظ: ص424 ح7173.</span></ref>

<span dir="rtl">184.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هر كه از بخشيدن مال خود بخل ورزد، خوار مى شود.</span>

<span dir="rtl">185.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">المالُ يُكرِمُ صاحِبَهُ ما بَذَلَهُ، ويُهينُهُ ما بَخِلَ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص61 ح1838.</span></ref>

<span dir="rtl">185.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ثروت، صاحب خود را اگر بخشش كند، ارجمند مى سازد، و اگر از بخشيدن آن بخل ورزد، خوار مى كند.</span>

<span dir="rtl">186.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا راحَةَ لِحَسودٍ، ولا مَوَدَّةَ لِمَلولٍ، ولا مُرُوَّةَ لِكَذوبٍ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «للكذوب» والتصويب من بحار الأنوار.</span></ref><span dir="rtl">، ولا شَرَفَ لِبَخيلٍ، ولا هِمَّةَ لِمَهينٍ</span> <ref><span dir="rtl">المَهِينُ: من المهانة: الحقارة والصِّغر (النهاية: ج4 ص376 «مهن»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">مطالب السؤول: ص232 عن ابن عبّاس؛ بحار الأنوار: ج78 ص10 ح67.</span></ref>

<span dir="rtl">186.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">حسود را آسايش نيست، بيزار را دوستى، دروغگو را مردانگى، بخيل را بزرگى، و زبون را همّت.</span>

<span dir="rtl">187.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن جادَ سادَ، ومَن بَخِلَ رَذُلَ</span> <ref><span dir="rtl">الرَّذْلُ: الدونُ الخسيس (الصحاح: ج4 ص1708 «رذل»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">نزهة الناظر: ص128 ح234، كشف الغمّة: ج2 ص242، بحار الأنوار: ج78 ص121 ح4؛ تاريخ دمشق: ج16 ص142، تهذيب الكمال: ج8 ص112 الرقم 1627 كلاهما عن خالد القسري من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">187.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هر كه بخشندگى كند، سَرورى مى يابد، و هر كه بخل ورزد، پست شود.</span>

<span id="ز-ـ-اللؤم"></span>
=== <span dir="rtl">ز ـ اللُّؤمُ</span> ===

<span dir="rtl">ز ـ فرومايگى</span>

<span dir="rtl">188.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خَلَقَ اللّهُ اللُّؤمَ، فَحَفَّهُ بِالبُخلِ وَالمالِ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج3 ص453 ح7410 نقلاً عن أبي نعيم وبز عن ابن عبّاس.</span></ref>

<span dir="rtl">188.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خداوند، فرومايگى را آفريد و آن را با بخل و ثروت، در ميان گرفت.</span>

<span dir="rtl">189.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">يُستَدَلُّ عَلَى اللَّئيمِ بِسوءِ الفِعلِ، وقُبحِ الخُلُقِ، وذَميمِ البُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص451 ح10967، عيون الحكم والمواعظ: ص555 ح10232.</span></ref>

<span dir="rtl">189.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كردارِ بد، اخلاق زشت و صفت نكوهيده بخل، از نشانه هاى انسان فرومايه است.</span>

<span dir="rtl">190.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن جُمِعَ لَهُ مَعَ الحِرصِ عَلَى الدُّنيا البُخلُ بِها، فَقَدِ استَمسَكَ بِعَمودَيِ اللُّؤمِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص442 ح9082، عيون الحكم والمواعظ: ص425 ح7200.</span></ref>

<span dir="rtl">190.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه حرص به دنيا و بخل نسبت به آن در وجودش جمع شود، در واقع، به دو ستون فرومايگى چنگ انداخته است.</span>

<span id="ح-ـ-تمزيق-العرض"></span>
=== <span dir="rtl">ح ـ تَمزيقُ العِرضِ</span> ===

<span dir="rtl">ح ـ دريدن آبرو</span>

<span dir="rtl">191.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ يَسمَحُ مِن عِرضِهِ بِأَكثَرَ مِمّا أمسَكَ مِن عَرَضِهِ</span> <ref><span dir="rtl">العَرَضُ: بالتحريك متاع الدنيا وحطامها (النهاية: ج3 ص214 «عرض»).</span></ref><span dir="rtl">، ويُضَيِّعُ مِن دينِهِ أضعافَ ما حَفِظَ مِن نَشَبِهِ</span> <ref><span dir="rtl">النَّشَبُ: المال والعقار (الصحاح: ج1 ص224 «نشب»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص130 ح2084.</span></ref>

<span dir="rtl">191.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، بيش از آنچه از دارايى اش نگه مى دارد، از آبرويش مى بخشد و چند برابر مال و املاكى كه براى خود حفظ مى كند، از دينش از دست مى دهد.</span>

<span dir="rtl">192.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ يَسخو مِن عِرضِهِ بِمِقدارِ ما يَبخَلُ بِهِ مِن مالِهِ، وَالسَّخِيُّ يَبخَلُ مِن عِرضِهِ بِمِقدارِ ما يَسخو بِهِ مِن مالِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص279 ح208.</span></ref>

<span dir="rtl">192.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">بخيل، به اندازه اى كه از دارايى اش بخل مى ورزد، از آبرويش مى بخشد، و سخاوتمند، به اندازه اى كه از دارايى خود مى بخشد، از آبروى خويش، نگه مى دارد.</span>

<span dir="rtl">193.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">أبخَلُ النّاسِ بِعَرَضِهِ أسخاهُم بِعِرضِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص436 ح3190، عيون الحكم والمواعظ: ص121 ح2764.</span></ref>

<span dir="rtl">193.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل ترينِ مردم در مال و دارايى اش، سخاوتمندترين آنهاست در [از دست دادن] آبروى خويش.</span>

<span dir="rtl">194.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">أبخَلُ النّاسِ بِمالِهِ أجوَدُهُم بِعِرضِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص328 ح755، البخلاء: ص66 عن عبد اللّه بن المعتزّ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">194.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">بخيل ترينِ مردم در دارايى اش، بخشنده ترينِ آنها در آبروى خويش است.</span>

<span dir="rtl">195.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ يُزري بِصاحِبِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص116 ح426، عيون الحكم والمواعظ: ص33 ح589.</span></ref>

<span dir="rtl">195.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، صاحب خود را خوار [و بى مقدار] مى كند.</span>

<span dir="rtl">196.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ما أذَلَّ النَّفسَ كَالحِرصِ، ولا شانَ</span> <ref><span dir="rtl">الشَّيْنُ: خِلافُ الزَّين (المصباح المنير: ص330 «شانه»).</span></ref> <span dir="rtl">العِرضَ كَالبُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص69 ح9550، عيون الحكم والمواعظ: ص481 ح8870.</span></ref>

<span dir="rtl">196.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هيچ چيز مانند حرص، آدمى را خوار نمى سازد، و چيزى همانند بخل، آبرو را لكّه دار نمى كند.</span>

<span dir="rtl">197.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البُخلُ يُمَزِّقُ العِرضَ.</span> <ref><span dir="rtl">العدد القويّة: ص299 ح35، نزهة الناظر: ص206 ح448، أعلام الدين: ص308، بحار الأنوار: ج78 ص355 ح9.</span></ref>

<span dir="rtl">197.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل، آبرو را بر باد مى دهد.</span>

<span id="ط-ـ-قطع-الرحم"></span>
=== <span dir="rtl">ط ـ قَطعُ الرَّحِمِ</span> ===

<span dir="rtl">ط ـ بُريدن پيوند خويشاوندى</span>

<span dir="rtl">198.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إيّاكُم وَالشُّحَّ وَالبُخلَ، فَإِنَّهُ دَعا مَن قَبلَكُم إلى أن يَقطَعوا أرحامَهُم فَقَطَعوها، ودَعاهُم إلى أن يَستَحِلّوا مَحارِمَهُم فَاستَحَلّوها، ودَعاهُم إلى أن يَسفِكوا دِماءَهُم فَسَفَكوها.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج7 ص425 ح10833، صحيح ابن حبّان: ج11 ص580 ح5177 كلاهما عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج3 ص452 ح7404 نقلاً عن ابن جرير وكلاهما نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">198.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از تنگ نظرى و بخل بپرهيزيد؛ زيرا بخل و تنگ نظرى، پيشينيان شما را به بُريدن از خويشان، فرا خواند و آن را بُريدند، و آنان را به روا شمردن نارواها، فرا خواند و آنها را روا شمردند، و به ريختن خون يكديگر فرا خواند و خون يكديگر را ريختند.</span>

<span dir="rtl">199.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا يَطمَعَنَّ ذُو الكِبرِ فِي الثَّناءِ الحَسَنِ، ولَا الخِبُّ</span> <ref><span dir="rtl">الخِبُّ: الخدّاع (المصباح المنير: ص162 «الخبُّ»).</span></ref> <span dir="rtl">في كَثرَةِ الصَّديقِ، ولَا السَّيِّئُ الأَدَبِ فِي الشَّرَفِ، ولَا البَخيلُ في صِلَةِ الرَّحِمِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص434 ح20 عن يحيى بن عمران الحلبي، بحار الأنوار: ج73 ص304 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">199.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آدم متكبّر، هرگز نبايد انتظارِ ستايش [به وسيله ديگران] را داشته باشد، و آدم فريبكار، انتظارِ داشتن دوستان بسيار را، و آدم بى ادب، انتظار بزرگ داشته شدن را، و آدم بخيل، انتظار به جا آوردن صِله رحِم [به وسيله بستگانش] را.</span>

<span id="ي-ـ-عدم-الحبيب"></span>
=== <span dir="rtl">ي ـ عَدَمُ الحَبيبِ</span> ===

<span dir="rtl">ى ـ نداشتن دوست</span>

<span dir="rtl">200.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لَيسَ لِبَخيلٍ حَبيبٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص78 ح7473، عيون الحكم والمواعظ: ص410 ح6956.</span></ref>

<span dir="rtl">200.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، هيچ دوستى ندارد.</span>

<span dir="rtl">201.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">صَديقُ البَخيلِ مَن لَم يُجَرِّبهُ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص292 ح346.</span></ref>

<span dir="rtl">201.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">كسى با بخيل دوست است كه او را نيازموده باشد.</span>

<span dir="rtl">202.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إيّاكُم وَالبُخلَ؛ فَإِنَّ البَخيلَ يَمقُتُهُ الغَريبُ، ويَنفِرُ مِنهُ القَريبُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص326 ح2748، عيون الحكم والمواعظ: ص101 ح2304 وفيه «يلعنه» بدل «يمقته».</span></ref>

<span dir="rtl">202.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از بخل، دورى كنيد؛ زيرا بخيل را بيگانه، دشمن مى دارد و آشنا، از او مى گريزد.</span>

<span dir="rtl">203.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ لِابنِهِ الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام ـ</span> :<span dir="rtl">إيّاكَ ومُصادَقَةَ البَخيلِ، فَإِنَّهُ يَقعُدُ عَنكَ أحوَجَ ما تَكونُ إلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 38، نزهة الناظر: ص94 ح171 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج74 ص199 ح35؛ الصواعق المحرقة: ص131 وفيه «يخذلك في» بدل «يقعد عنك»، تاريخ دمشق: ج42 ص562 عن عقبة بن أبي الصهباء، دستور معالم الحكم: ص65 و 75، كنز العمّال: ج16 ص267 ح44388.</span></ref>

<span dir="rtl">203.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ به فرزندش امام حسن عليه السلام ـ</span> :<span dir="rtl">از دوستى با بخيل بپرهيز؛ زيرا انسان بخيل، زمانى كه بيشترين نياز را به او دارى، از كمك به تو، باز مى ايستد.</span>

<span dir="rtl">204.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إيّاكَ وصُحبَةَ الفاجِرِ وَالكَذّابِ وَالأَحمَقِ وَالبَخيلِ وَالجَبانِ... وأمَّا البَخيلُ فَأَقرَبُ ما تَكونُ أبعَدُ ما يَكونُ إذَا احتَجتَ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج9 ص180 ح25597 نقلاً عن وكيع عن نهار البحري.</span></ref>

<span dir="rtl">204.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از همنشينى با منحرف</span> <ref><span dir="rtl">واژه «فاجر» ـ كه در متن عربى حديث آمده ـ، به معناى منحرف، گنهكار، زناكار و دروغگوست.</span></ref> <span dir="rtl">و دروغگو و احمق و بخيل و ترسو... بپرهيز. امّا بخيل؛ چون در نزديك ترين زمانت به او، يعنى وقتى به او نياز پيدا مى كنى، بيش از هر زمان از تو دورتر است.</span>

<span dir="rtl">205.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إيّاكَ ومُصاحَبَةَ البَخيلِ، فَإِنَّهُ يَخذُلُكَ في مالِهِ أحوَجَ ما تَكونُ إلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص377 ح7 و ص641 ح7 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، تحف العقول: ص279، الاختصاص: ص239 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج74 ص208 ح44؛ الصواعق المحرقة: ص131 عن الإمام عليّ عليه السلام، تاريخ دمشق: ج41 ص409 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام.</span></ref>

<span dir="rtl">205.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از همنشينى با بخيل، دورى كن؛ زيرا زمانى كه بيشترين نياز را به او دارى، از كمك مالى به تو دريغ مى ورزد.</span>

<span dir="rtl">206.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا غُربَةَ كَالشُّحِّ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص357 ح10505.</span></ref>

<span dir="rtl">206.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هيچ [بى كسى و] غربتى، همچون بخل نيست.</span>

<span dir="rtl">207.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لَيسَ لِشَحيحٍ رَفيقٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص76 ح7465، عيون الحكم والمواعظ: ص409 ح6953.</span></ref>

<span dir="rtl">207.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">براى بخيل، هيچ رفيقى نباشد.</span>

<span dir="rtl">208.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">زِيادَةُ الشُّحِّ تَشينُ الفُتُوَّةَ، وتُفسِدُ الاُخُوَّةَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص118 ح5508، عيون الحكم والمواعظ: ص277 ح5051.</span></ref>

<span dir="rtl">208.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخل زياد، جوان مردى را لكّه دار كرده، برادرى را تباه مى كند.</span>

<span id="المضار-الدينية"></span>
== <span dir="rtl">4 / 3 : المَضارُّ الدّينِيَّةُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 3: زيان هاى دينى</span>

<span id="أ-ـ-سلب-التوفيق"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ سَلبُ التَّوفيقِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ سلب توفيق</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى * وَ مَا يُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى».</span> <ref><span dir="rtl">الليل: 8 ـ 11.</span></ref>

<span dir="rtl">«و امّا آن كه بخل ورزيد و خود را بى نياز ديد و [پاداش] نيكوتر را به دروغ گرفت، به زودى، راهِ دشوارى را به او خواهيم نمود، و چون فرو افتد، مال او به كارش نمى آيد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">209.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى» ـ</span> :<span dir="rtl">بِأَنَّ اللّهَ تَعالى يُعطي بِالواحِدَةِ عَشَرَةً إلى مِئَةِ ألفٍ فَما زادَ. «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى» قالَ : لا يُريدُ شَيئا مِنَ الخَيرِ إلّا يَسَّرَهُ اللّهُ لَهُ. «وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى» قالَ : بَخِلَ بِما آتاهُ اللّهُ عز و جل. «وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى» بِأَنَّ اللّهَ يُعطي بِالواحِدَةِ عَشَرَةً إلى مِئَةِ ألفٍ فَما زادَ. «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى» قالَ : لا يُريدُ شَيئا مِنَ الشَّرِّ إلّا يَسَّرَهُ لَهُ. «وَ مَا يُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى» قالَ : أما وَاللّهِ ما هُوَ تَرَدّى في بِئرٍ ولا مِن جَبَلٍ ولا مِن حائِطٍ، ولكِن تَرَدّى في نارِ جَهَنَّمَ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص46 ح5، تهذيب الأحكام: ج4 ص109 ح316 كلاهما عن سعد بن ظريف، المقنعة: ص266.</span></ref>

<span dir="rtl">209.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «امّا آن كه عطا كرد و پروا داشت و [پاداش] نيكوتر را تصديق كرد» ـ</span> :<span dir="rtl">يعنى اين را كه خداوند عز و جلدر عوضِ يكى، ده برابر تا صد هزار برابر و بيشتر عطا مى كند، تصديق كرد. «به زودى، راه آسانى را پيشِ پاى او خواهيم گذاشت»؛ يعنى هر خيرى را كه بخواهد، خداوند، آن را برايش آسان [و فراهم] مى سازد. «و امّا كسى كه بخل ورزيد و خود را بى نياز ديد»؛ يعنى از آنچه خداوند عز و جل به او داده است، بخل ورزيد. «و [پاداش] نيكوتر را به دروغ گرفت»؛ يعنى اين را كه خداوند عز و جل در عوضِ يكى، ده برابر تا صد هزار برابر و بيشتر عطا مى كند [، به دروغ گرفت]. «به زودى، راهِ دشوارى را به او خواهيم نمود»؛ يعنى هر بدى اى را كه بخواهد، خداوند، آن را برايش آماده و فراهم مى سازد. «و چون فرو افتد، مال او به كارش نمى آيد»، به خدا سوگند كه مراد، فرو افتادن در چاهى يا از [فراز] كوهى يا از بالاى ديوارى نيست؛ بلكه فرو افتادن در آتش جهنّم است.</span>

<span dir="rtl">210.</span> <span dir="rtl">أسباب النزول عن ابن عبّاس</span> :<span dir="rtl">إنَّ رَجُلاً كانَت لَهُ نَخلَةٌ فَرعُها في دارِ رَجُلٍ فَقيرٍ ذي عِيالٍ، وكانَ الرَّجُلُ إذا جاءَ ودَخَلَ الدّارَ فَصَعِدَ النَّخلَةَ لِيَأخُذَ مِنهَا التَّمرَ، فَرُبَّما سَقَطَتِ التَّمرَةُ فَيَأخُذُها صِبيانُ الفَقيرِ، فَيَنزِلُ الرَّجُلُ مِن نَخلَتِهِ حَتّى يَأخُذَ التَّمرَةَ مِن أيديهِم، فَإِن وَجَدَها في فَمِ أحَدِهِم أدخَلَ إصبَعَهُ حَتّى يُخرِجَ التَّمرَةَ مِن فيهِ.</span>

<span dir="rtl">فَشَكَا الرَّجُلُ ذلِكَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، وأخبَرَهُ بِما يَلقى مِن صاحِبِ النَّخلَةِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : اِذهَب، ولَقِيَ [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله] صاحِبَ النَّخلَةِ وقالَ : تُعطيني نَخلَتَكَ المائِلَةَ الَّتي فَرعُها في دارِ فُلانٍ، ولَكَ بِها نَخلَةٌ فِي الجَنَّةِ؟ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : لَقَد اُعطيتُ، وإنَّ لي نَخلاً كَثيرا وما فيها نَخلَةٌ أعجَبُ إلَيَّ ثَمَرَةً مِنها!</span>

<span dir="rtl">ثُمَّ ذَهَبَ الرَّجُلُ، فَلَقِيَ رَجُلاً كانَ يَسمَعُ الكَلامَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله</span> <ref><span dir="rtl">هكذا في المصدر، وفي بعض المصادر: «ثمّ ذهب الرجل فقال رجلٌ كان يسمع الكلام من رسول اللّه صلى الله عليه و آله» وهو الأنسب.</span></ref><span dir="rtl">، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ أتُعطيني ما أعطَيتَ الرَّجُلَ، نَخلَةً فِي الجَنَّةِ إن أنَا أخَذتُها؟ قالَ : نَعَم. فَذَهَبَ الرَّجُلُ فَلَقِيَ صاحِبَ النَّخلَةِ، فَساوَمَها مِنهُ، فَقالَ لَهُ : أشَعَرتَ أنَّ مُحَمَّدا أعطاني بِها نَخلَةً فِي الجَنَّةِ، فَقُلتُ : يُعجِبُني ثَمَرُها؟</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَهُ الآخَرُ : أتُريدُ بَيعَها؟ قالَ : لا، إلّا أن اُعطى بِها مالاً أظُنُّهُ اُعطي. قالَ : فَما مُناكَ؟ قالَ : أربَعونَ نَخلَةً. قالَ لَهُ الرَّجُلُ : لَقَد جِئتَ بِعَظيمٍ، تَطلُبُ بِنَخلَتِكَ المائِلَةِ أربَعينَ نَخلَةً؟ ثُمَّ سَكَتَ عَنهُ، فَقالَ لَهُ : أنَا اُعطيكَ أربَعينَ نَخلَةً، فَقالَ لَهُ : أشهِد لي إن كُنتَ صادِقا.</span>

<span dir="rtl">فَمَرَّ ناسٌ فَدَعاهُم، فَأَشهَدَ لَهُ بِأَربَعينَ نَخلَةً، ثُمَّ ذَهَبَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ، إنَّ النَّخلَةَ قَد صارَت في مِلكي، فَهِيَ لَكَ. فَذَهَبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى صاحِبِ الدّارِ، فَقالَ : إنَّ النَّخلَةَ لَكَ ولِعِيالِكَ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : «وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَى * وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى * وَ مَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنثَى * إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى»</span> <ref><span dir="rtl">الليل: 1 ـ 4.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">أسباب النزول: ص477 ح852، تفسير ابن كثير: ج8 ص441 و 442، الدرّ المنثور: ج8 ص532 و533 نقلاً عن ابن أبي حاتم؛ مجمع البيان: ج10 ص759 ـ 760 كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج22 ص60.</span></ref>

<span dir="rtl">210.</span> <span dir="rtl">أسباب نزول القرآن ـ به نقل از ابن عبّاس ـ</span> :<span dir="rtl">مردى درخت خرمايى داشت كه شاخه آن در خانه مردى تهى دست و عيالوار بود. آن مرد، هر گاه مى آمد، وارد خانه آن تهى دست مى شد و بالاى درخت مى رفت تا خرماهايش را بچيند. گاه خرمايى بر زمين مى افتاد و كودكان مرد تهى دست، آن را بر مى داشتند. صاحب نخل، از درخت پايين مى آمد تا آن را از دست كودكان بگيرد؛ و اگر خرمايى را در دهان يكى از آنها مى ديد، انگشتش را داخل دهانش مى كرد و خرما را بيرون مى آورد.</span>

<span dir="rtl">مرد تهى دست، از اين كار آن مرد، به پيامبر صلى الله عليه و آله شكايت بُرد و رفتارى را كه صاحب نخل با آنها مى كرد، براى ايشان، بازگو كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «تو برو». پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، خود، صاحب درخت خرما را ديد و فرمود : «حاضرى آن درخت خرماى خميده ات را كه شاخه اش در خانه فلانى قرار دارد، به اِزاى نخلى در بهشت، به من بفروشى؟». آن مرد گفت: من درختان خرماى بسيارى دارم؛ امّا هيچ يك از آنها ميوه اى به خوبى آن ندارند!</span>

<span dir="rtl">اين را گفت و رفت. [پيامبر صلى الله عليه و آله] به مردى برخورد كرد كه سخنان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را مى شنيد.</span> <ref><span dir="rtl">در مأخذ چنين آمده؛ امّا در پاره اى منابع ديگر، آمده است: «مرد رفت. پس مردى كه سخنان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را شنيده بود، گفت... » كه اين، مناسب تر است</span>.</ref> <span dir="rtl">آن مرد گفت : اى پيامبر خدا! اگر من، نخل او را بگيرم، حاضرى آنچه را به او مى دادى، يعنى نخل در بهشت را به من بدهى؟ فرمود: «آرى». آن مرد، نزد صاحب نخل رفت و خواهان خريد درخت خرماى او شد. صاحب نخل گفت: مگر تو فهميدى كه محمّد به جاى آن، نخلى در بهشت به من مى داد و من گفتم: ميوه آن را دوست مى دارم؟ مرد گفت: حاضرى آن را بفروشى؟ صاحب نخل گفت: نه؛ مگر اين كه به جاى آن، مالى را به من بدهى كه البته گمان نمى كنم بدهى. مرد گفت: چه مى خواهى؟ صاحب نخل گفت: چهل نخل. مرد گفت: توقّع بسيارى است! به جاى يك نخل خميده، چهل نخل طلب مى كنى؟ و سكوت كرد. [سپس] به آن مرد گفت: چهل نخل را به تو مى دهم. صاحب نخل گفت: گواه بياور، اگر راست مى گويى. چند نفر از آن جا مى گذشتند. مرد، آنان را صدا زد و آنها را گواه گرفت كه چهل درخت خرما به او بدهد. سپس نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و گفت : اى پيامبر خدا! آن درخت خرما، از آنِ من شد. اينك، مال تو باشد.</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، نزد صاحب آن خانه (يعنى همسايه صاحب نخل) رفت و فرمود: «نخل، از آنِ تو و عائله ات باشد».</span>

<span dir="rtl">در اين هنگام، خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرو فرستاد: «سوگند به شب، آن گاه كه پرده افكنَد! و سوگند به روز، آن گاه كه روشن شود! و سوگند به آن كه نَر و مادّه را آفريد، كه همانا تلاش شما، پراكنده است!».</span>

<span id="ب-ـ-الإنفاق-في-ما-يسخط-الله-عز-و-جل"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ الإِنفاقُ في ما يُسخِطُ اللّهَ عز و جل</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ خرج كردن در امورى كه خداوند را ناخشنود مى سازد</span>

<span dir="rtl">211.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ بِمَعونَةِ أخيهِ المُسلِمِ وَالقِيامِ لَهُ في حاجَتِهِ، ابتُلِيَ بِمَعونَةِ مَن يَأثَمُ عَلَيهِ ولا يُؤجَرُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص366 ح1 عن حسين بن أمين، ثواب الأعمال: ص298 ح2 عن الحسين بن أبان، المحاسن: ج1 ص184 ح299 عن الحسين بن أنس، تحف العقول: ص293 نحوه، بحار الأنوار: ج75 ص180 ح20 وراجع: الاختصاص: ص242.</span></ref>

<span dir="rtl">211.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه از كمك كردن به برادر مسلمانش و بر آوردن نياز او دريغ ورزد، گرفتار كمك به كسى مى شود كه براى آن كمك، گنهكار شود و مزدى هم نَبَرد.</span>

<span dir="rtl">212.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لَم يَبخَل عَبدٌ ولا أمَةٌ بِنَفَقَةٍ فيما يُرضِي اللّهَ عَزَّ وجَلَّ، إلّا أنفَقَ أضعافَها فيما يُسخِطُ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص43 ح7 عن الحسين بن أيمن، تحف العقول: ص293، الاختصاص: ص242 عن إسماعيل بن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج75 ص172 ح12.</span></ref>

<span dir="rtl">212.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هيچ بنده اى از مرد و زن، از خرج كردن در آنچه خداوند عز و جل را خشنود مى گردانَد، بخل نورزيد، مگر آن كه چند برابر آن را در چيزى خرج كرد كه خداوند عز و جل را ناخشنود مى گردانَد.</span>

<span id="ج-ـ-حبط-الأعمال"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ حَبطُ الأَعمالِ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ بر باد رفتن اعمال</span>

<span dir="rtl">213.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ذُكِرَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله امرَأَةٌ صَوّامَةٌ قَوّامَةٌ مُصَلِّيَةٌ، امرَأَةُ صِدقٍ، غَيرَ أنَّها بَخيلَةٌ؛ قالَ : فَما خَيرُها إذا.</span> <ref><span dir="rtl">الزهد لابن المبارك: ص257 ح743، البخلاء: ص64 كلاهما عن صدقة بن يسار.</span></ref>

<span dir="rtl">213.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفته شد: فلان زن، اهل روزه و شب زنده دارى و نماز است. زن خوبى است؛ امّا بخيل است.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «پس، چه خوبى اى دارد؟!».</span>

<span id="د-ـ-محق-الإيمان"></span>
=== <span dir="rtl">د ـ مَحقُ الإِيمانِ</span> ===

<span dir="rtl">د ـ از بين بردن ايمان</span>

<span dir="rtl">214.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ما يَمحَقُ</span> <ref><span dir="rtl">المحقُ: النّقصُ والمحو والإبطال (النهاية: ج4 ص303 «محق»).</span></ref> <span dir="rtl">الإِيمانَ شَيءٌ كَتَمحيقِ البُخلِ لَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">مستدرك الوسائل: ج7 ص27 ح7554 نقلاً عن كتاب الأخلاق لأبي القاسم الكوفي.</span></ref>

<span dir="rtl">214.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هيچ چيزى مانند بخل، ايمان را از بين نمى برد.</span>

<span dir="rtl">215.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما مَحَقَ الإِسلامَ مَحقَ الشُّحِّ شَيءٌ، ثُمَّ قالَ : إنَّ لِهذَا الشُّحِّ دَبيبا كَدَبيبِ النَّملِ، وشُعَبا كَشُعَبِ الشَّرَكِ</span> <ref><span dir="rtl">زاد هنا في المصدر: وفي نسخة اُخرى: «الشَّوك» بدل «الشرك». وَالشَّرَكُ: حبائل الصيد.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص45 ح5 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص63 ح1716، مكارم الأخلاق: ج1 ص295 ح921، بحار الأنوار: ج73 ص307 ح34؛ مسند أبي يعلى: ج3 ص405 ح3475، المعجم الأوسط: ج3 ص175 ح2843 كلاهما عن أنس وفيهما صدره فقط، كنز العمّال: ج3 ص448 ح7386.</span></ref>

<span dir="rtl">215.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هيچ چيز مانند بخل، اسلام را از بين نمى برد». سپس افزود : «اين بخل را حركتى همچون حركت مورچه و رشته هايى همانند رشته هاى دام صيّادى است».</span>

<span dir="rtl">216.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ما رَأَيتُ شَيئا هُوَ أضَرُّ في دينِ المُسلِمِ مِنَ الشُّحِّ</span> <ref><span dir="rtl">الاُصول الستّة عشر: ص198 ح171 عن زيد النرسي، بحار الأنوار: ج70 ص400 ح73.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">216.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">من براى دين مسلمان، چيزى زيانبارتر از بخل نديده ام.</span>

<span id="ه-ـ-نفاق-القلب"></span>
=== <span dir="rtl">ه ـ نِفاقُ القَلبِ</span> ===

<span dir="rtl">ه ـ نفاق دل</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئنْ ءَاتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ * فَلَمَّا ءَاتَاهُم مِّن فَضْلِهِ بَخِلُواْ بِهِ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">التوبة: 75 و 76.</span></ref>

<span dir="rtl">«و از آنان، كسانى اند كه با خدا عهد كرده اند كه : «اگر [خداوند] از كَرَم خويش به ما عطا كند، قطعا صدقه خواهيم داد و از شايستگان خواهيم شد». پس چون از فضل خويش به آنان بخشيد، بدان بخل ورزيدند و به حال اِعراض، روى بر تافتند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">217.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى : «وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللَّهَ» إلى قَولِهِ : «أَخْلَفُواْ اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكْذِبُونَ» ـ</span> :<span dir="rtl">هُوَ ثَعلَبَةُ بنُ حاطِبِ بنِ عَمرِو بنِ عَوفٍ، كانَ مُحتاجا فَعاهَدَ اللّهَ، فَلَمّا آتاهُ اللّهُ بَخِلَ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج1 ص301 عن أبي الجارود، بحار الأنوار: ج22 ص96 ح49.</span></ref>

<span dir="rtl">217.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال : «و از آنان، كسانى اند كه با خدا عهد كرده اند» تا : «با خدا، خُلفِ وعده كردند، از آن رو كه دروغ مى گفتند» ـ</span> :<span dir="rtl">مراد، ثَعلَبة بن حاطِب بن عمرو بن عوف است كه فردى نيازمند بود و با خدا، چنين عهدى كرد؛ ولى چون خداوند به او مال عطا فرمود، از دِهِش آن، بخل ورزيد.</span>

<span dir="rtl">218.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان ـ فِي الآيَةِ السّابِقَةِ أيضا ـ</span> :<span dir="rtl">قيلَ نَزَلَت في ثَعلَبَةَ بنِ حاطِبٍ وكانَ مِنَ الأَنصارِ، فَقالَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : اُدعُ اللّهَ أن يَرزُقَني مالاً، فَقالَ : يا ثَعلَبَةُ قَليلٌ تُؤَدّي شُكرَهُ خَيرٌ مِن كَثيرٍ لا تُطيقُهُ، أما لَكَ في رَسولِ اللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَو أرَدتُ أن تَسيرَ الجِبالُ مَعي ذَهَبا وفِضَّةً لَسارَت.</span>

<span dir="rtl">ثُمَّ أتاهُ بَعدَ ذلِكَ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ، ادعُ اللّهَ أن يَرزُقَني مالاً، وَالَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ لَئِن رَزَقَنِيَ اللّهُ مالاً لَاُعطِيَنَّ كُلَّ ذي حَقٍّ حَقَّهُ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ ارزُق ثَعلَبَةَ مالاً، قالَ : فَاتَّخَذَ غَنَما فَنَمَت كَما يَنمُو الدّودُ، فَضاقَت عَلَيهِ المَدينَةُ فَتَنَحّى عَنها فَنَزَلَ وادِيا مِن أودِيَتِها، ثُمَّ كَثُرَت نُمُوّا حَتّى تَباعَدَ عَنِ المَدينَةِ، فَاشتَغَلَ بِذلِكَ عَنِ الجُمُعَةِ وَالجَماعَةِ، وبَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلَيهِ المُصَدِّقَ لِيَأخُذَ الصَّدَقَةَ فَأَبى وبَخِلَ، وقالَ : ما هذِهِ إلّا اُختُ الجِزيَةِ. فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا وَيحَ</span> <ref><span dir="rtl">وَيحٌ: كلمة رحمة، وويل كلمة عذاب (الصحاح: ج1 ص417 «ويح»).</span></ref> <span dir="rtl">ثَعلَبَةَ، يا وَيحَ ثَعلَبَةَ، وأنزَلَ اللّهُ الآياتِ، عَن أبي اُمامَةَ الباهِلِيِّ ورُوِيَ ذلِكَ مَرفوعا.</span>

<span dir="rtl">وقيلَ : إنَّ ثَعلَبَةَ أتى مَجلِسا مِنَ الأَنصارِ فَأَشهَدَهُم، فَقالَ : لَئِن آتانِيَ اللّهُ مِن فَضلِهِ تَصَدَّقتُ مِنهُ وآتَيتُ كُلَّ ذي حَقٍّ حَقَّهُ، ووَصَلتُ مِنهُ القَرابَةَ، فَابتَلاهُ اللّهُ فَماتَ ابنُ عَمٍّ لَهُ فَوَرِثَهُ مالاً ولَم يَفِ بِما قالَ فَنَزَلَت عَنِ ابنِ عَبّاسٍ وسَعيدِ بنِ جُبَيرٍ وقَتادَةَ.</span>

<span dir="rtl">وقيلَ : نَزَلَت في ثَعلَبَةَ بنِ حاطِبٍ ومُعَتِّبِ بنِ قُشَيرٍ وهُما مِن بَني عَمرِو بنِ عَوفٍ، قالا : لَئِن رَزَقَنَا اللّهُ مالاً لَنَصَّدَّقَنَّ، فَلَمّا رَزَقَهُمَا اللّهُ المالَ بَخِلا بِهِ، عَنِ الحَسَنِ ومُجاهِدٍ.</span>

<span dir="rtl">وقيلَ : نَزَلَت في رِجالٍ مِنَ المُنافِقينَ : نَبتَلِ بنِ الحارِثِ وجَدِّ بنِ قَيسٍ وثَعلَبَةَ بنِ حاطِبٍ ومُعَتِّبِ بنِ قُشَيرٍ، عَنِ الضَّحّاكِ.</span>

<span dir="rtl">وقيلَ : نَزَلَت في حاطِبِ بنِ أبي بَلتَعَةَ، كانَ لَهُ مالٌ بِالشّامِ فَأَبطَأَ عَلَيهِ وجَهَدَ لِذلِكَ جَهدا شَديدا فَحَلَفَ لَئِن آتاهُ اللّهُ ذلِكَ المالَ لَيَصَّدَّقَنَّ، فَآتاهُ اللّهُ تَعالى ذلِكَ فَلَم يَفعَل، عَنِ الكَلبِيِّ.</span> <ref><span dir="rtl">مجمع البيان: ج5 ص81، بحار الأنوار: ج22 ص40؛ تفسير الطبري: ج6 الجزء 10 ص189، تفسير ابن كثير: ج4 ص124 كلاهما نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">218.</span> <span dir="rtl">مجمع البيان ـ در باره همين آيه ـ</span> :<span dir="rtl">گفته شده كه اين آيه، در باره ثَعلَبة بن حاطِب، نازل شد. او مردى از انصار بود و به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : دعا كن كه خداوند به من، ثروتى روزى كند.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اى ثَعلَبه! مال اندكى كه شكرش را بگزارى، بهتر از مال بسيارى است كه شكر آن نتوانى. آيا در پيامبر خدا، براى تو سرمشق نيكويى نيست؟ سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اگر بخواهم كه كوه ها برايم طلا و نقره شوند، مى شوند!».</span>

<span dir="rtl">ثعلبه، دوباره نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! دعا كن كه خداوند به من، ثروتى روزى كند. سوگند به آن كه تو را به حق بر انگيخت، اگر خداوند، ثروتى روزى ام كند، حقّ هر حقدارى را مى دهم!</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بار خدايا! به ثَعلَبه، مالى روزى فرما».</span>

<span dir="rtl">ثعلبه، گوسفندى چند خريد و آن گوسفندها، مانند كِرم، رشد كردند و افزون شدند، چندان كه ديگر مدينه، گنجايش آنها را نداشت. پس به بيرون مدينه رفت و در يكى از درّه هاى مدينه، استقرار يافت. گوسفندانش، همچنان افزايش يافتند تا اين كه از مدينه، باز هم دورتر شد و از شركت در نماز جمعه و جماعت، باز ماند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، مأمور جمع آورى زكات را نزد او فرستاد تا زكاتش را بگيرد؛ امّا ثعلبه، زكاتش را نداد و بخل ورزيد و گفت: اين، چيزى شبيه همان جزيه است!</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بيچاره، ثَعلَبه! بيچاره، ثَعلَبه!»، و خداوند، اين آيات را فرو فرستاد. اين قول از ابو اُمامه باهِلى، روايت شده است كه سند آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله رسانده است.</span>

<span dir="rtl">بنا به قولى، ثَعلَبه به ميان انجمنى از انصار آمد و آنان را گواه گرفته، گفت: اگر خداوند، از فضل خويش به من بدهد، از آن صدقه مى دهم و حقّ هر حقدارى را مى پردازم و به خويشاوندان، كمك مى نمايم.</span>

<span dir="rtl">پس خداوند، او را آزمود. پسر عموى او در گذشت و ثعلبه، وارث اموال او گرديد؛ ليكن به آنچه گفت، وفا نكرد. پس اين آيات، فرود آمد. اين قول از ابن عبّاس و سعيد بن جُبَير و قَتاده است.</span>

<span dir="rtl">بنا به قولى، اين آيات در باره ثَعلَبة بن حاطِب و مُعَتِّب بن قُشَير ـ كه هر دو از بنى عمرو بن عوف بودند ـ، فرود آمد. آن دو گفتند: اگر خداوند به ما مالى روزى كند، صدقه (زكات) خواهيم داد؛ ولى چون خداوند، به آن دو، مال [و ثروت] روزى فرمود، بخل ورزيدند. اين قول، از حسن و مجاهد است.</span>

<span dir="rtl">بنا به قولى، اين آيات در باره نَبتَل بن حارث و جدّ بن قيس و ثَعلَبة بن حاطِب و مُعَتِّب بن قُشَير ـ كه از منافقان بودند ـ، فرود آمد. اين قول، از ضحّاك است.</span>

<span dir="rtl">و به قولى، در باره حاطِب بن ابى بَلتَعه نازل شد كه مال التجاره اى در شام داشت و رسيدن آن به درازا كشيد و حاطِب، براى آن، كوشش بسيار نمود و سوگند خورد كه اگر خداوند، آن مال را به او برگردانَد، صدقه (زكات) خواهد داد. خداوند متعال، آن مال التجاره را به او باز گرداند؛ ليكن حاطِب به سوگند خويش، عمل نكرد. اين قول، از كَلْبى است.</span>

<span dir="rtl">راجع : ص368 (البخل و الشحّ / الفصل الثالث : مبادئ البخل / الكفر والنفاق).</span>

<span dir="rtl">ر. ك : ص369 (بخل و تنگ نظرى / فصل سوم : ريشه هاى بخل / كفر و نفاق).</span>

<span id="و-ـ-سخط-الله-عز-و-جل"></span>
=== <span dir="rtl">و ـ سَخَطُ اللّهِ عز و جل</span> ===

<span dir="rtl">و ـ خشم خدا</span>

<span dir="rtl">219.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ثَلاثَةٌ يُبغِضُهُمُ اللّهُ... يُبغِضُ الشَّيخَ الزّانِيَ وَالبَخيلَ المُتَكَبِّرَ.…</span> <ref><span dir="rtl">صحيح ابن حبّان: ج8 ص138 ح3350 عن أبي ذرّ، إحياء العلوم: ج3 ص372 نحوه وفيه «المنان» بدل «المتكبر».</span></ref>

<span dir="rtl">219.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خداوند، سه كس را دشمن مى دارد :... پيرمرد زِناكار و بخيل متكبّر و.…</span>

<span dir="rtl">220.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ثَلاثَةٌ يُبغِضُهُمُ اللّهُ تَعالى : البَخيلُ وَالمَنّانُ</span> <ref><span dir="rtl">المَنّانُ: الذي لا يُعطي شيئا إلّا مَنّه واعتدّ به على من أعطاه (النهاية: ج4 ص366 «منن»).</span></ref><span dir="rtl">، وَالفاجِرُ. أو قالَ : التّاجِرُ الحَلّافُ، وَالفَقيرُ المُختالُ</span> <ref><span dir="rtl">هكذا في المصدر، ولعلّ الصّواب: «البخيلُ المنّان، والتّاجر الحلّاف، والفقير المختال».</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">البخلاء: ص44 عن أبي ذرّ.</span></ref>

<span dir="rtl">220.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سه كس اند كه خداوند متعال، از آنان نفرت دارد: بخيل و منّت گذار و فاجر (يا فرمود :) بازرگانِ سوگندخوار، و تهى دستِ گردن فراز.</span> <ref><span dir="rtl">در مأخذ، همين گونه آمده، ليكن شايد درست آن، چنين باشد: «بخيلِ منّت گذار، بازرگان سوگندخوار، و درويش گردن فراز</span>».</ref>

<span dir="rtl">221.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خُلُقانِ يُبغِضُهُمَا اللّهُ عَزَّ وجَلَّ : سوءُ الخُلُقِ وَالبُخلُ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج2 ص199 ح2989 عن عبد اللّه بن عمرو، كنز العمّال: ج3 ص453 ح7409.</span></ref>

<span dir="rtl">221.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">دو خوى اند كه خداوند عز و جل، آنها را دشمن مى دارد: بداخلاقى و بخل.</span>

<span dir="rtl">222.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ما شَيءٌ أبغَضُ إلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مِنَ البُخلِ وسوءِ الخُلُقِ.</span> <ref><span dir="rtl">مكارم الأخلاق: ج1 ص51 ح19 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج16 ص231.</span></ref>

<span dir="rtl">222.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هيچ چيزى نزد خداوند عز و جل، منفورتر از بخل و بداخلاقى نيست.</span>

<span dir="rtl">223.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خُلُقانِ يُحِبُّهُمَا اللّهُ، وخُلُقانِ يُبغِضُهُمَا اللّهُ، فَأَمَّا اللَّذانِ يُحِبُّهُمَا اللّهُ فَالسَّخاءُ وَالسَّماحَةُ، وأمَّا اللَّذانِ يُبغِضُهُمَا اللّهُ فَسوءُ الخُلُقِ وَالبُخلُ؛ وإذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا استَعمَلَهُ عَلى قَضاءِ حَوائِجِ النّاسِ.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج6 ص117 ح7659 و ج7 ص426 ح10839، إحياء العلوم: ج3 ص358 ـ 359 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو، كنز العمّال: ج6 ص351 ح16014؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص170 وليس فيه ذيله من «وإذا... ».</span></ref>

<span dir="rtl">223.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">دو خوى اند كه خداوند، آنها را دوست دارد، و دو خوى اند كه خداوند، آنها را دشمن مى دارد. امّا آن دو خويى كه خداوند، دوستشان دارد: بخشندگى و گذشت است؛ و آن دو خويى كه خداوند، آنها را دشمن مى دارد: بداخلاقى و بخل است. هر گاه خداوند، براى بنده اى خيرى را بخواهد، او را به رفع نيازهاى مردم مى گمارد.</span>

<span dir="rtl">224.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ عَلَى المُحتاجِ بِما لَدَيهِ، كَثُرَ سَخَطُ اللّهِ عَلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص446 ح9109، عيون الحكم والمواعظ: ص465 ح8485.</span></ref>

<span dir="rtl">224.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هر كس آنچه را دارد، از نيازمند دريغ دارد، ناخشنودى و خشم خدا بر او بسيار مى شود.</span>

<span dir="rtl">225.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَا اجتُلِبَ سَخَطُ اللّهِ بِمِثلِ البُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص74 ح9575، عيون الحكم والمواعظ: ص476 ح8713.</span></ref>

<span dir="rtl">225.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هيچ چيزى مانند بخل، ناخشنودى خدا را به بار نمى آورد.</span>

<span id="ز-ـ-التباعد-عن-الله-عز-و-جل"></span>
=== <span dir="rtl">ز ـ التَّباعُدُ عَنِ اللّهِ عز و جل</span> ===

<span dir="rtl">ز ـ دور شدن از خدا</span>

<span dir="rtl">226.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">البُخلُ وعُبوسُ الوَجهِ يَكسِبانِ البَغاضَةَ، ويُباعِدانِ مِنَ اللّهِ ويُدخِلانِ النّارَ.</span> <ref><span dir="rtl">مستدرك الوسائل: ج7 ص27 ح7554 نقلاً عن أبي القاسم الكوفي في كتاب الأخلاق، الكافي: ج2 ص103 ح5 عن فضيل عن الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام وليس فيه «يكسبان البغاضة».</span></ref>

<span dir="rtl">226.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخل و ترش رويى، منفورى و دشمنى به بار مى آورند و باعث دورى از خداوند و وارد شدن به آتش [دوزخ] مى شوند.</span>

<span dir="rtl">227.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">السَّخِيُّ قَريبٌ مِنَ اللّهِ، قَريبٌ مِنَ الجَنَّةِ، قَريبٌ مِنَ النّاسِ، بَعيدٌ مِنَ النّارِ، وَالبَخيلُ بَعيدٌ مِنَ اللّهِ، بَعيدٌ مِنَ الجَنَّةِ، بَعيدٌ مِنَ النّاسِ، قَريبٌ مِنَ النّارِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص342 ح1961 عن أبي هريرة، المعجم الأوسط: ج3 ص27 ح2363 عن عائشة، شعب الإيمان: ج7 ص428 ح10848 عن جابر بن عبد اللّه، البخلاء: ص47 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج6 ص338 ح15928؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص12 ح27، جامع الأخبار: ص308 ح845 كلاهما عن الحسن بن عليّ الوشاء عن الإمام الرضا عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص409 ح1366، تنبيه الخواطر: ج1 ص171، بحار الأنوار: ج71 ص355 ح17.</span></ref>

<span dir="rtl">227.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">انسان بخشنده، به خداوند و بهشت و مردم، نزديك است و از آتش [دوزخ]، دور است؛ و انسان بخيل، از خدا و بهشت و مردم، دور است و به آتش [دوزخ]، نزديك است.</span>

<span id="ح-ـ-الحرمان-من-محبة-الله-عز-و-جل-وولايته"></span>
=== <span dir="rtl">ح ـ الحِرمانُ مِن مَحَبَّةِ اللّهِ عز و جل ووِلايَتِهِ</span> ===

<span dir="rtl">ح ـ محروميت از دوستى و ولايت خدا</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا».</span> <ref><span dir="rtl">النساء: 36 و 37.</span></ref>

<span dir="rtl">«خداوند، كسى را كه متكبّر و فخرفروش است، دوست نمى دارد؛ همان كسانى كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل، دعوت مى كنند و آنچه را خداوند از فضل خويش، بدانها ارزانى داشته است، پوشيده مى دارند؛ و براى كافران، عذابى خوار كننده، آماده كرده ايم».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">228.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إذا لَم يَكُن للّهِِ في عَبدٍ حاجَةٌ ابتَلاهُ بِالبُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص44 ح2 عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص63 ح1717، وسائل الشيعة: ج15 ص256 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">228.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هر گاه بنده اى به كار خدا نيايد، خداوند، او را به بخل، مبتلا مى سازد.</span>

<span dir="rtl">229.</span> <span dir="rtl">المعجم الأوسط عن أنس</span> :<span dir="rtl">قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : وَيلٌ لِلأَغنِياءِ مِنَ الفُقَراءِ يَومَ القِيامَةِ، يَقولونَ : رَبَّنا ظَلَمونا حُقوقَنَا الَّتي فَرَضتَ لَنا عَلَيهِم.</span>

<span dir="rtl">فَيَقولُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ : وعِزَّتي وجَلالي لَاُدنِيَنَّكُم ولَاُباعِدَنَّهُم. ثُمَّ تَلا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ الَّذِينَ فِى أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»</span> <ref><span dir="rtl">المعارج: 24 و 25.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج5 ص108 ح4813، المعجم الصغير: ج1 ص246، تفسير القرطبي: ج17 ص39، كنز العمّال: ج6 ص310 ح15822.</span></ref>

<span dir="rtl">229.</span> <span dir="rtl">المعجم الأوسط ـ به نقل از اَ نَس ـ</span> :<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «واى به حال توانگران، از دست تهى دستان در روز قيامت! [تهى دستان] مى گويند: بار خدايا! اينان، حقوق ما را كه بر آنان واجب ساختى، پايمال كردند. خداوند عز و جل مى فرمايد: «به عزّت و جلالم سوگند كه شما را [به خود] نزديك، و آنان را دور مى گردانم!».</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، سپس اين آيات را خواند: «و كسانى كه در دارايى هاى آنان، حقّى معلوم براى نيازخواه و محروم است».</span>

<span dir="rtl">230.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">يَقولُ اللّهُ تَعالى :... أيُّما عَبدٍ خَلَقتُهُ فَهَدَيتُهُ إلَى الإِيمانِ، وحَسَّنتُ خُلُقَهُ، ولَم أبتَلِهِ بِالبُخلِ، فَإِنّي اُريدُ بِهِ خَيرا.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للمفيد: ص259 ح1، الأمالي للطوسي: ص24 ح29 كلاهما عن بريد بن معاوية العجلي عن الإمام الباقر عن آبائه عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج73 ص307 ح33.</span></ref>

<span dir="rtl">230.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خداوند متعال مى فرمايد : «... هر بنده اى را كه او را آفريدم و به ايمان، هدايتش كردم و اخلاقش را نيكو ساختم و به بخل، مبتلايش نكردم، خيرِ او را خواسته ام».</span>

<span id="ط-ـ-الهلاكة"></span>
=== <span dir="rtl">ط ـ الهَلاكَةُ</span> ===

<span dir="rtl">ط ـ نابودى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى * وَ مَا يُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى».</span> <ref><span dir="rtl">الليل: 8 ـ 11.</span></ref>

<span dir="rtl">«و امّا آن كه بخل ورزيد و خود را بى نياز ديد و [پاداش] نيكوتر را به دروغ گرفت، به زودى، راه دشوارى را به او خواهيم نمود، و چون هلاك شد، ديگر مال او به كارش نمى آيد».</span>

<span dir="rtl">«فَخَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِينَ * وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْاْ مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">القصص: 81 و 82.</span></ref>

<span dir="rtl">«آن گاه، او (قارون) را با خانه اش در زمين، فرو برديم و گروهى نداشت كه در برابر [عذابِ] خدا، او را يارى كنند و [و خود نيز] نتوانست از خود، دفاع كند. و همان كسانى كه ديروز، آرزو داشتند تا به جاى او باشند، صبح مى گفتند: «واى! مثل اين كه خداوند، روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد، گشاده يا تنگ مى گردانَد؛ و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را هم به زمين، فرو بُرده بود. واى! گويى كه كافران، رستگار نمى گردند»».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">231.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">يا عَلِيُّ، ثَلاثٌ دَرَجاتٌ، وثَلاثٌ كَفّاراتٌ، وثَلاثٌ مُهلِكاتٌ، وثَلاثٌ مُنجِياتٌ... أمَّا المُهلِكاتُ : فَشُحٌّ مُطاعٌ، وهَوىً مُتَّبَعٌ، وإعجابُ المَرءِ بِنَفسِهِ</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص360 ح5762 عن حماد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، الخصال: ص85 ح12 عن أنس بن محمّد أبو مالك عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، المحاسن: ج1 ص63 ح4 عن سعد بن طريف عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «موبقات» بدل «مهلكات»، مكارم الأخلاق: ج2 ص325 ح2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج70 ص6 ح3.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">231.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اى على! سه چيز، درجه است، سه چيز، كفّاره است، سه چيز، نابود كننده است، و سه چيز، رهاننده... نابود كننده ها، عبارت اند از: فرمانبرى از بخل، پيروى از هوس، و خودپسندى.</span>

<span dir="rtl">232.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ صَلاحَ أوَّلِ هذِهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ وَاليَقينِ، وهَلاكَ آخِرِها بِالشُّحِّ وَالأَمَلِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص79 ح128، الأمالي للصدوق: ص297 ح333 كلاهما عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عليه السلام، بحار الأنوار: ج70 ص173 ح24؛ الزهد لابن حنبل: ص16 عن عبد اللّه بن عمرو وفيه «بالبخل» بدل «بالشحّ»، كنز العمّال: ج3 ص448 ح7383.</span></ref>

<span dir="rtl">232.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اين امّت، در آغاز، با زهد و يقين، درست شده است و در پايان، با بخل و آرزو، تباه مى شود.</span>

<span dir="rtl">233.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">أوَّلُ صَلاحِ هذِهِ الاُمَّةِ بِاليَقينِ وَالزُّهدِ، وأوَّلُ فَسادِها بِالبُخلِ وَالأَمَلِ.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج7 ص427 ح10844، المعجم الأوسط: ج7 ص332 ح7650 كلاهما عن شعيب عن أبيه وفيه «هلاكها» بدل «أوّل فسادها»، الفردوس: ج1 ص35 ح63 عن ابن عمر وفيه «آخر فسادها» بدل «أوّل فسادها»، كنز العمّال: ج3 ص449 ح7388.</span></ref>

<span dir="rtl">233.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">آغازِ درستى اين امّت، با يقين و زهد بود، و آغاز تباهى اش، با بخل و آرزوست.</span>

<span dir="rtl">234.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">نَجا أوَّلُ هذِهِ الاُمَّةِ بِاليَقينِ وَالزُّهدِ، ويَهلِكُ آخِرُها بِالبُخلِ وَالأَمَلِ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القرطبي: ج10 ص3.</span></ref>

<span dir="rtl">234.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اوّلِ اين امّت، با يقين و زهد رَهيد و آخر آن، با بخل و آرزو، نابود مى شود.</span>

<span dir="rtl">235.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">صَلاحُ أوَّلِ هذِهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ وَالتَّقوى، وهَلاكُ آخِرِها بِالبُخلِ وَالفُجورِ.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج7 ص428 ح10845 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه.</span></ref>

<span dir="rtl">235.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اين امّت، در آغاز با زُهد و پرهيزگارى ساخته شد، و در پايان، بر اثر بخل و ناپرهيزگارى، نابود مى شود.</span>

<span dir="rtl">236.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ما بالُ مَن خالَفَكُم أشَدُّ بَصيرَةً في ضَلالَتِهِم، وأبذَلُ لِما في أيديهِم مِنكُم، ما ذاكَ إلّا أنَّكُم رَكَنتُم إلَى الدُّنيا فَرَضيتُم بِالضَّيمِ، وشَحِحتُم عَلَى الحُطامِ وفَرَطتُم فيما فيهِ عِزُّكُم وسَعادَتُكُم.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص634 ح10 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج73 ص104 ح95.</span></ref>

<span dir="rtl">236.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">چه شده است كه مخالفانِ شما در گم راهىِ خويش، بيناترند و در آنچه دارند، بخشنده تر از شما هستند؟ اين نيست، مگر از آن روى كه شما به دنيا تكيه كرديد و به بى عدالتى و ستم، رضايت داديد، و بر كالاى بى ارزش دنيا، آزمند شديد، و در آنچه سربلندى و خوش بختى شما در آن است، كوتاهى نموديد.</span>

<span id="المضار-الاقتصادية"></span>
== <span dir="rtl">4 / 4 : المَضارُّ الاِقتِصادِيَّةُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 4: زيان هاى اقتصادى</span>

<span id="أ-ـ-عدم-الانتفاع-من-المال"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ عَدَمُ الانتِفاعِ مِنَ المالِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ بهره مند نشدن از دارايى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ مَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ».</span> <ref><span dir="rtl">محمّد: 38.</span></ref>

<span dir="rtl">«و هر كس بخل ورزد، در واقع، نسبت به خودش بخل ورزيده است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">237.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ خازِنٌ لِوَرَثَتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص127 ح464، عيون الحكم والمواعظ: ص26 ح295.</span></ref>

<span dir="rtl">237.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، خزانه دارِ وارثان خويش است.</span>

<span dir="rtl">238.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">البَخيلُ يَبخَلُ عَلى نَفسِهِ بِاليَسيرِ مِن دُنياهُ، ويَسمَحُ لِوُرّاثِهِ بِكُلِّها.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص71 ح1884، عيون الحكم والمواعظ: ص56 ح1446.</span></ref>

<span dir="rtl">238.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بخيل، [حتّى] اندكى از مال خود را از خويش، دريغ مى كند؛ ولى [به اجبار، ] همه آن را به وارثانش مى بخشد.</span>

<span dir="rtl">239.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بَشِّر مالَ البَخيلِ بِحادِثٍ أو وارِثٍ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج19 ص251، المناقب للخوارزمي: ص375 ح395 عن أحمد بن أبي طاهر؛ عيون الحكم والمواعظ: ص195 ح3981.</span></ref>

<span dir="rtl">239.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">به دارايى بخيل، نويد ده كه يا حادثه در انتظار اوست يا وارث.</span>

<span dir="rtl">240.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن مَنَعَ المالَ مَن يَحمَدُهُ، وَرَّثَهُ مَن لا يَحمَدُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص366 ح8776، عيون الحكم والمواعظ: ص437 ح7570.</span></ref>

<span dir="rtl">240.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آن كه مال را از كسى كه او را سپاس مى گويد، دريغ دارد، آن را براى كسى به ميراث مى گذارد كه او را سپاس نگويد.</span>

<span dir="rtl">241.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لَم يُوَفَّق مَن بَخِلَ عَلى نَفسِهِ بِخَيرِهِ، وخَلَّفَ مالَهُ لِغَيرِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص93 ح7535، عيون الحكم والمواعظ: ص414 ح7028.</span></ref>

<span dir="rtl">241.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه خير [و ثروت] خود را از خويشتن، دريغ ورزد و دارايى اش را براى ديگران بر جاى نهد، آدم موفّقى نيست.</span>

<span dir="rtl">242.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ ابنَ آدَمَ إذا كانَ في آخِرِ يَومٍ مِن أيّامِ الدُّنيا وأوَّلِ يَومٍ مِن أيّامِ الآخِرَةِ مُثِّلَ لَهُ مالُهُ ووَلَدُهُ وعَمَلُهُ، فَيَلتَفِتُ إلى مالِهِ فَيَقولُ: وَاللّه إِنّي كُنتُ عَلَيكَ حَريصا شَحيحا.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج3 ص231 ح1، الأمالي للطوسي: ص347 ح719، تفسير القمّي: ج1 ص369، تفسير العيّاشي: ج2 ص227 ح20 كلّها عن سويد بن غفلة، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص137 ح370، بحار الأنوار: ج6 ص224 ح26.</span></ref>

<span dir="rtl">242.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">آدمى زاده، آن گاه كه واپسين روز از روزهاى دنيا و نخستين روز از روزهاى آخرتش فرا رسد، دارايى و فرزندان و كردارش، در برابر چشم او مجسّم مى شوند و به دارايى خويش مى نگرد و مى گويد: به خدا سوگند كه من نسبت به تو حريص و بخيل بودم!</span>

<span id="ب-ـ-قلة-البركة"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ قِلَّةُ البَرَكَةِ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ كم بركتى</span>

<span dir="rtl">243.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ولا تَمنَعُوا المَوجودَ فَيَقِلَّ خَيرُكُم.</span> <ref><span dir="rtl">أعلام الدين: ص336 ح14 عن أبي هريرة، بحار الأنوار: ج77 ص179 ح14.</span></ref>

<span dir="rtl">243.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">از [دِهِش] آنچه داريد، دريغ مورزيد كه خير [و دارايى] شما، كم مى شود.</span>

<span dir="rtl">244.</span> <span dir="rtl">صحيح البخاري عن أسماء</span> :<span dir="rtl">قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ، ما لي مالٌ إلّا ما أدخَلَ عَلَيَّ الزُّبَيرُ، فَأَتَصَدَّقُ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ [صلى الله عليه و آله] : تَصَدَّقي ولا توعي</span> <ref><span dir="rtl">لا توعي فيوعى عليك: أي لا تجمعي وتشحّي بالنفقة، فيشحّ عليك وتجازي بتضييق رزقك (النهاية: ج5 ص208 «وعا»).</span></ref> <span dir="rtl">فَيوعى عَلَيكِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج2 ص915 ح2450 و ص520 ح1366، كنز العمّال: ج6 ص342 ح15954.</span></ref>

<span dir="rtl">244.</span> <span dir="rtl">صحيح البخارى ـ به نقل از اَسماء ـ</span> :<span dir="rtl">گفتم: اى پيامبر خدا! من مالى ندارم، مگر آنچه زبير برايم مى آورد. آيا صدقه بدهم؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «صدقه بده و مضايقه مكن كه [اگر چنين كنى، متقابلاً از جانب خدا] از تو مضايقه مى شود».</span>

<span dir="rtl">245.</span> <span dir="rtl">صحيح مسلم عن عبّاد بن عبد اللّه بن الزبير عن أسماء بنت أبي بكر</span> :<span dir="rtl">أنَّها جاءَتِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَت : يا نَبِيَّ اللّهِ لَيسَ لي شَيءٌ إلّا ما أدخَلَ عَلَيَّ الزُّبَيرُ، فَهَل عَلَيَّ جُناحٌ أن أرضَخَ</span> <ref><span dir="rtl">الرَّضخُ: العطيّة (النهاية: ج2 ص228 «رضخ»).</span></ref> <span dir="rtl">مِمّا يُدخِلَ عَلَيَّ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ : اِرضَخي مَا استَطَعتِ، ولا توعي فَيوعِيَ اللّهُ عَلَيكِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج2 ص714 ح89، سنن أبي داود: ج2 ص134 ح1699 وفيه «أعطي ولا توكي؛ فيوكي عليك» بدل «أرضخي... عليك»، صحيح البخاري: ج2 ص520 ح1367، سنن النسائي: ج5 ص74 وفيه «ولا توكي فيوكى» بدل «لا توعي فيوعي»، مسند ابن حنبل: ج10 ص281 ح27052، صحيح ابن حبّان: ج8 ص144 ح3357، السنن الكبرى: ج4 ص314 ح7814 و ج6 ص99 ح13327 والخمسة الأخيرة نحوه، كنز العمّال: ج6 ص341 ح15948.</span></ref>

<span dir="rtl">245.</span> <span dir="rtl">صحيح مسلم ـ به نقل از عبّاد بن عبد اللّه بن زبير، در باره اَسماء دختر ابو بكر ـ</span> :<span dir="rtl">او (اسماء) نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و گفت: اى پيامبر خدا! من چيزى ندارم، جز آنچه زبير برايم [به خانه] مى آورد. اگر از آنچه مى آورد، بخشش كنم، آيا بر من گناهى است.</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «تا جايى كه مى توانى، بپاشان و نگه مدار، كه [اگر چنين كنى، ] خدا [نيز] از تو نگه مى دارد».</span>

<span dir="rtl">246.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ لِأَسماءَ بِنتِ أبي بَكرٍ ـ</span> :<span dir="rtl">اِنفَحي</span> <ref><span dir="rtl">نَفَحَهُ: أعطاه (المصباح المنير: ص616 «نفح»).</span></ref> <span dir="rtl">(أوِ انضَحي أو أنفِقي) ولا تُحصي فَيُحصِيَ اللّهُ عَلَيكِ، ولا توعي فيُوعِيَ اللّهُ عَلَيكِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج2 ص713 ح88، صحيح البخاري: ج2 ص915 ح2451 وليس «انفحي أو انضحي»، مسند ابن حنبل: ج10 ص269 ح27000 و 27001 و ص282 ح27059، صحيح ابن حبّان: ج8 ص5 ح3209، كنز العمّال: ج6 ص341 ح15950.</span></ref>

<span dir="rtl">246.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به اسماء دختر ابو بكر ـ</span> :<span dir="rtl">بيفشان (/ بپاشان / انفاق نما)، و شمارش مكن، كه خدا بر تو شمارش مى كند، و نگه مدار، كه خدا از تو نگه مى دارد».</span>

<span dir="rtl">247.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اِنفَحي وَانضَحي، ولا توعي فَيُوعِيَ اللّهُ عَلَيكِ.</span> <ref><span dir="rtl">المجازات النبويّة: ص379 ح346.</span>

<span dir="rtl">قالَ الشَّريفُ الرَّضِيُّ قدس سره في ذيل الخبر: وقَولُهُ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ: «اِنفَحي وَانضَحي» اِستِعارَةٌ، وَالمُرادُ: أنفِقي مالَكِ في سَبيلِ اللّهِ، وَابذُليهِ في طاعَةِ اللّهِ، وأصيبي بِهِ مَواضِعَهُ بِإِسراعٍ وبِدارٍ، كَما تَنفَحُ الرّيحُ هُبوبَها، وتَنضَحُ السَّحابَةُ شُؤبوبَها [الشُّؤبوب: الدُّفعة من المطر]. وَالمُرادُ بِقَولِهِ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ هاهُنا: «ولا توعي فَيوعِيَ اللّهُ عَلَيكِ» أي لا تُمسِكي فَيُمسِكَ اللّهُ عَلَيكِ؛ لِأَنَّ مَن أوعى شَيئا وحَفِظَهُ فَقَد أمسَكَهُ ومَنَعَهُ.</span></ref>

<span dir="rtl">247.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بيفشان و بپاشان و نگه مدار، كه خدا هم از تو نگه مى دارد.</span> <ref><span dir="rtl">شريف رضى رحمه الله مى گويد: اين فرموده پيامبر ـ درود و سلام بر او باد ـ كه: «بيفشان و بپاشان»، استعاره است و مراد اين است كه: مال خود را در راه خدا، انفاق كن و در مسير طاعت خدا، بخشش نما و آن را بى درنگ و زود، در جايگاه هاى واقعى اش قرار بده، همچنان كه باد، دانه ها و بذرها را به هر سويى مى پراكَنَد، و ابر، قطرات خود را مى تراوانَد. مراد از «نگه مدار، كه خدا از تو نگه مى دارد» نيز اين است كه امساك مكن كه خداوند، از تو امساك مى نمايد؛ زيرا كسى كه چيزى را انبار كرده، نگهدارى كند، در واقع، آن را براى خود نگه داشته و از ديگران، باز داشته است</span>.</ref>

<span id="ج-ـ-تحويل-النعمة"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ تَحويلُ النِّعمَةِ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ انتقال نعمت</span>

<span dir="rtl">248.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ للّهِِ عِبادا اختَصَّهُم بِالنِّعَمِ لِمَنافِعِ العِبادِ، يُقِرُّهُم فيها ما بَذَلوها، فَإِذا مَنَعوها نَزَعَها مِنهُم فَحَوَّلَها إلى غَيرِهِم.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج5 ص228 ح5162 و ج8 ص186 ح8350، تاريخ بغداد: ج9 ص459 الرقم 5089، حلية الأولياء: ج6 ص115 الرقم 356 و ج10 ص215 الرقم 556 كلّها عن عبد اللّه بن عمر، كنز العمّال: ج6 ص350 ح16008؛ نهج البلاغة: الحكمة 425، مشكاة الأنوار: ص546 ح1830 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج74 ص418 ح39.</span></ref>

<span dir="rtl">248.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">براى خداوند، بندگانى است كه نعمت ها را به سود بندگان، در اختيار آنان نهاده است و تا زمانى كه بخشش كنند، آن نعمت ها را در دستشان باقى مى گذارد، و هر گاه از [بخشش] آنها دريغ ورزند، نعمت ها را از آنها مى گيرد و به ديگران، منتقل مى سازد.</span>

<span id="د-ـ-تلف-المال"></span>
=== <span dir="rtl">د ـ تَلَفُ المالِ</span> ===

<span dir="rtl">د ـ تلف شدن مال</span>

<span dir="rtl">249.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ما مِن يَومٍ يُصبِحُ العِبادُ فيهِ إلّا مَلَكانِ يَنزِلانِ، فَيَقولُ أحَدُهُما : «اللّهُمَّ أعطِ مُنفِقا خَلَفا»، ويَقولُ الآخَرُ : «اللّهُمَّ أعطِ مُمسِكا تَلَفا».</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج2 ص523 ح1374، صحيح مسلم: ج2 ص700 ح57، السنن الكبرى للنسائي: ج5 ص375 ح9178، السنن الكبرى: ج4 ص314 ح7816 كلّها عن أبي هريرة، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص604 ح8679 عن أبي سعيد الخدري وفيه «صباح» بدل «يوم يصبح العباد فيه»، كنز العمّال: ج6 ص374 ح16121؛ تفسير القمّي: ج2 ص7 عن هشام بن سالم عنه صلى الله عليه و آله، عوالي اللآلي: ج1 ص366 ح63، بحار الأنوار: ج59 ص172 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">249.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هيچ روزى نيست كه بندگان، آن را آغاز كنند، مگر اين كه دو فرشته فرود مى آيند و يكى از آنها مى گويد: «بار خدايا! به انفاق كننده، عوض عطا فرما» و ديگرى مى گويد: «بار خدايا! مالْ دريغ ورزنده را تلف گردان».</span>

<span dir="rtl">250.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لا آبَت</span> <ref><span dir="rtl">آبَتِ الشمس: رجَعَت من مَشرِقها فغربت (المصباح المنير: ص29 «آب»).</span></ref> <span dir="rtl">شَمسٌ قَطُّ إلّا بُعِثَ بِجَنبَتَيها مَلَكانِ يُنادِيانِ، يُسمِعانِ أهلَ الأَرضِ إلَا الثَّقَلَينِ</span> <ref><span dir="rtl">الثَّقلان: الجِنّ والإنس (النهاية: ج1 ص217 «ثقل»).</span></ref> <span dir="rtl">: اللّهُمَّ أعطِ مُنفِقا خَلَفا، وأعطِ مُمسِكا مالاً تَلَفا.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج8 ص168 ح21780، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص483 ح3662، صحيح ابن حبّان: ج8 ص121 ح3329، موارد الظمآن: ص613 ح2476، مسند الطيالسي: ص131 ح979، البخلاء: ص192 كلّها عن أبي الدرداء نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">250.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هرگز خورشيدى غروب نكرد، مگر آن كه دو فرشته، در دو سوى آن گماشته شدند تا با صدايى كه جز جن و اِنس، ديگر اهل زمين آن را مى شنوند، ندا مى دهند : «بار خدايا! به انفاق كننده، عوض عطا فرما و مالْ دريغ ورزنده را تلف گردان».</span>

<span dir="rtl">251.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ مَلَكا بِبابٍ مِن أبوابِ السَّماءِ يَقولُ : «مَن يَقرِضُ اليَومَ يُجزَ غَدا»، ومَلَكا بِبابٍ آخَرَ يَقولُ : «اللّهُمَّ أعطِ مُنفِقا خَلَفا، وعَجِّل لِمُمسِكٍ تَلَفا».</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج3 ص173 ح8060 عن أبي هريرة، صحيح ابن حبّان: ج8 ص124 ح3323، المعجم الأوسط: ج8 ص380 ح8935، موارد الظمآن: ص208 ح815 وفيه «الجنّة» بدل «السماء» وكلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج6 ص374 ح16119.</span></ref>

<span dir="rtl">251.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بر درى از درهاى آسمان، فرشته اى مى گويد: «هر كه امروز قرض دهد، فردا پاداش مى گيرد»، و بر در ديگرى، فرشته اى ديگر مى گويد: «بار خدايا! به انفاق كننده، جاى گزين عطا فرما، و مالْ دريغ ورزنده را هر چه زودتر، تلف گردان».</span>

<span id="المضار-الاخروية"></span>
== <span dir="rtl">4 / 5 : المَضارُّ الاُخرَوِيَّةُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 5: زيان هاى اُخروى</span>

<span id="أ-ـ-الحرمان-من-الجنة"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ الحِرمانُ مِنَ الجَنَّةِ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ محروميت از بهشت</span>

<span dir="rtl">252.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لا يَدخُلُ الجَنَّةَ بَخيلٌ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج1 ص20 ح13، شعب الإيمان: ج7 ص431 ح10862، البخلاء: ص50 كلّها عن أبي بكر، إحياء العلوم: ج3 ص372 و ص491.</span></ref>

<span dir="rtl">252.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هيچ بخيلى به بهشت، وارد نمى شود.</span>

<span dir="rtl">253.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">الشَّحيحُ لا يَدخُلُ الجَنَّةَ</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الأوسط: ج4 ص234 ح4066، البخلاء: ص51 كلاهما عن ابن عمر، كنزالعمّال: ج3 ص448 ح7382.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">253.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">تنگ نظر، به بهشتْ وارد نمى شود.</span>

<span dir="rtl">254.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لَن يَلِجَ الجَنَّةَ شَحيحٌ</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ دمشق: ج27 ص241 ح5802 عن عبد اللّه بن جراد، كنزالعمّال: ج6 ص578 ح16997.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">254.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هيچ انسان تنگ نظرى به بهشت، وارد نمى شود.</span>

<span dir="rtl">255.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لا يَدخُلُ الجَنَّةَ خِبٌّ ولا مَنّانٌ ولا بَخيلٌ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4 ص343 ح1963، مسند ابن حنبل: ج1 ص27 ح32، مسند أبي يعلى: ج1 ص81 ح90، تاريخ دمشق: ج14 ص265 ح3551، تهذيب الكمال: ج13 ص153 الرقم 2870 كلّها عن أبي بكر، كنز العمّال: ج16 ص76 ح43995.</span></ref>

<span dir="rtl">255.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">فريبكار و منّت گذار و بخيل، به بهشت، وارد نمى شوند.</span>

<span dir="rtl">256.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">قَسَمٌ مِنَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ، لا يَدخُلُ الجَنَّةَ بَخيلٌ.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ دمشق: ج57 ص373 ح12021 عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج3 ص448 ح7385.</span></ref>

<span dir="rtl">256.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سوگندِ خداوند عز و جل است كه : بخيل، به بهشتْ وارد نمى شود.</span>

<span dir="rtl">257.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">أقسَمَ اللّهُ تَعالى بِعِزَّتِهِ وعَظَمَتِهِ وجَلالِهِ، لا يُدخِلُ الجَنَّةَ بَخيلاً ولا شَحيحا.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الخواطر: ج1 ص172؛ البخلاء: ص55 عن أبي شجرة نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">257.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خداوند متعال، به عزّت و عظمت و جلالش سوگند ياد كرده است كه هيچ بخيل و آزمندى را به بهشت، وارد نخواهد كرد.</span>

<span dir="rtl">258.</span> <span dir="rtl">تفسير ابن كثير عن أنس</span> :<span dir="rtl">قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : خَلَقَ اللّهُ جَنَّةَ عَدنٍ</span> <ref><span dir="rtl">عَدَنْتُ البَلَدَ: توطّنته، جنّات عدن: أي جنّات إقامة (الصحاح: ج6 ص2162 «عدن»).</span></ref><span dir="rtl">... ثُمَّ قالَ لَها : اِنطِقي! قالَت : «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">المؤمنون: 1.</span></ref> <span dir="rtl">فَقالَ اللّهُ : وعِزَّتي وجَلالي لا يُجاوِرُني فيكِ بَخيلٌ. ثُمَّ تَلا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الحشر: 9، التغابن: 16.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير ابن كثير: ج5 ص455 عن أنس، المعجم الكبير: ج12 ص114 ح12723، المعجم الأوسط: ج5 ص349 ح5518 كلاهما من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله وليس فيهما ذيله من «ثمّ تلا... »، كنز العمّال: ج3 ص451 ح7400.</span></ref>

<span dir="rtl">258.</span> <span dir="rtl">تفسير ابن كثير ـ به نقل از اَ نَس ـ</span> :<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند، بهشتِ ماندگارى را آفريد... سپس به او فرمود: سخن بگو!. بهشت گفت: «مؤمنان، رستگار شدند». خداوند فرمود: به عزّت و جلالم سوگند كه هيچ بخيلى در تو، همسايه من نخواهد شد!».</span>

<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، سپس اين آيه را تلاوت كرد: «و هر كه از بخل، نفسش نگه داشته شود، آنان، رستگاران اند».</span>

<span dir="rtl">259.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ غَرَسَ جَنَّةَ عَدنٍ بِيَدِهِ وزَخرَفَها، وأمَرَ المَلائِكَةَ فَشَقَّت فيهَا الأَنهارَ، فَتَدَلَّت فيهَا الثِّمارُ، فَلَمّا نَظَرَ إلى زَهرَتِها وحُسنِها، قالَ : وعِزَّتي وجَلالي وَارتِفاعي فَوقَ عَرشي، ما جاوَرَني فيكِ بَخيلٌ.</span> <ref><span dir="rtl">البخلاء: ص56 عن ابن عبّاس، تفسير ابن كثير: ج5 ص455 من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله نحوه، كنز العمّال: ج3 ص451 ح7400.</span></ref>

<span dir="rtl">259.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خداوند ـ تبارك و تعالى ـ، بهشتِ ماندگارى را با دست خويش كاشت و آن را آراست و به فرشتگان دستور داد تا در آن، جويبارهايى را ايجاد كردند و ميوه هايش [از درختان] آويزان گشت. پس چون نيكويى و زيبايى آن را ديد، فرمود: «به عزّت و جلالم و مقام بلندم بر فراز عرشم سوگند كه هيچ بخيلى در اين [بهشت]، همسايه من نخواهد شد!».</span>

<span dir="rtl">260.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لَمّا خَلَقَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ جَنَّةَ عَدنٍ خَلَقَ فيها ما لا عَينٌ رَأَت ولا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ، ثُمَّ قالَ لَها : تَكَلَّمي، فَقالَت : «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» أنَا حَرامٌ عَلى كُلِّ بَخيلٍ ومُراءٍ.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ دمشق: ج52 ص151 ح10964 عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج1 ص55 ح75؛ مستدرك الوسائل: ج7 ص32 ح7572 نقلاً عن لبّ اللباب نحوه، بحار الأنوار: ج72 ص305 نقلاً عن أسرار الصلاة وفيه ذيله.</span></ref>

<span dir="rtl">260.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">چون خداوند عز و جل، بهشتِ ماندگارى را آفريد، در آن چيزهايى را خلق كرد كه هيچ چشمى نديده و بر دل هيچ بشرى خطور نكرده است. سپس به آن فرمود: «سخن بگو!». بهشت گفت: «مؤمنان، رستگار شدند». من بر هر بخيل و رياكارى، حرام هستم.</span>

<span dir="rtl">261.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ثَلاثَةٌ لا يَجِدونَ ريحَ الجَنَّةِ وإنَّ ريحَها لَتوجَدُ مِن مَسيرَةِ خَمسِمِئَةِ عامٍ : العاقُّ لِوالِدَيهِ، ومُدمِنُ الخَمرِ، وَالبَخيلُ المَنّانُ.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج16 ص54 ح43905 نقلاً عن ابن جرير، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص163 ح7235، صحيح ابن حبّان: ج16 ص335 ح7340، السنن الكبرى: ج8 ص501 ح17342، المعجم الكبير: ج12 ص233 ح13180 كلّها عن عبد اللّه بن عمر وفيها «ثلاثة لا ينظر اللّه إليهم يوم القيامة: العاقّ لوالديه ومدمن الخمر والمنان بما أعطى».</span></ref>

<span dir="rtl">261.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سه كس، بوى بهشت را ـ كه از فاصله پانصد سال راه به مشام مى رسد ـ استشمام نمى كنند : نافرمانِ از پدر و مادر، باده گُسار، و بخيلِ منّت گذار.</span>

<span dir="rtl">262.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ سَمِعَ رَجُلاً يَقولُ : إنَّ الشَّحيحَ أعذَرُ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «أغدر»، وما أثبتناه من المصادر الاُخرى.</span></ref> <span dir="rtl">مِنَ الظّالِمِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ لَهُ : كَذَبتَ، إنَّ الظّالِمَ قَد يَتوبُ ويَستَغفِرُ ويَرُدُّ الظُّلامَةَ عَلى أهلِها، وَالشَّحيحَ إذا شَحَّ مَنَعَ الزَّكاةَ وَالصَّدَقَةَ، وصِلَةَ الرَّحِمِ، وقِرَى الضَّيفِ، وَالنَّفَقَةَ في سَبيلِ اللّهِ، وأبوابَ البِرِّ، وحَرامٌ عَلَى الجَنَّةِ أن يَدخُلَها شَحيحٌ</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص44 ح1 عن مسعدة بن صدقة، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص63 ح1718 من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام، مستطرفات السرائر: ص125 ح10، قرب الإسناد: ص72 ح233 كلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، بحارالأنوار: ج73 ص302 ح13.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">262.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام : امير مؤمنان ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ، شنيد كه مردى مى گويد: تنگ نظر، معذورتر از كسى است كه حقّ ديگران را مى خورَد.</span>

<span dir="rtl">ايشان فرمود: «اشتباه مى كنى. ظلم كننده حق خور، بسا كه توبه كرده، طلبِ آمرزش كند و حق را به صاحبش برگردانَد، در حالى كه تنگ نظر، هر گاه بخل ورزد، از دادن زكات و صدقه، خوددارى مى ورزد، به خويشاوندانش كمك نمى كند، از ميهمان، پذيرايى نمى كند، در راه خدا، انفاق نمى كند و از ديگر نيكى كردن ها، خوددارى مى ورزد. وارد شدن تنگ نظر به بهشت، ممنوع است».</span>

<span dir="rtl">263.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يوصي أصحابَهُ، يَقولُ :... وَليَكُن نَظَرُكُم عِبَرا، وصَمتُكُم فِكرا، وقَولُكُم ذِكرا، وطَبيعَتُكُمُ السَّخاءَ، فَإِنَّهُ لا يَدخُلُ الجَنَّةَ بَخيلٌ، ولا يَدخُلُ النّارَ سَخِيٌّ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص390، بحار الأنوار: ج1 ص141 ـ 142 ح30.</span></ref>

<span dir="rtl">263.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام</span> :<span dir="rtl">امير مؤمنان عليه السلام به يارانش سفارش مى كرد و مى فرمود : «... نگاهتان، بايد پندآموز باشد و سكوتتان، انديشيدن و سخنتان، ذكر [خدا]، و طبيعتتان، بخشندگى؛ زيرا هيچ بخيلى به بهشت، و هيچ بخشنده اى به جهنّم، وارد نمى شود».</span>

<span dir="rtl">264.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن كانَت لَهُ دارٌ فَاحتاجَ مُؤمِنٌ إلى سُكناها فَمَنَعَهُ إيّاها، قالَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ : يا مَلائِكَتي أَبخِلَ عَبدي عَلى عَبدي بِسُكنَى الدّارِ الدُّنيا؟ وعِزَّتي وجَلالي لا يَسكُنُ جِناني أبَدا.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص367 ح3، ثواب الأعمال: ص287 ح1، المحاسن: ج1 ص187 ح307 كلّها عن مفضّل بن عمر، عوالي اللآلي: ج1 ص344 ح120 عن الإمام الباقر عليه السلام، بحار الأنوار: ج75 ص179 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">264.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هر كس خانه اى داشته باشد و مؤمنى به سكونت در آن، نياز داشته باشد و آن را از او دريغ دارد، خداوند عز و جل مى فرمايد: «اى فرشتگان من! آيا بنده ام از ساكن شدن بنده ام از براى دنيا، بخل ورزيد؟ به عزّت و جلالم سوگند كه او هرگز در بهشت هاى من، ساكن نخواهد شد!»</span>

<span dir="rtl">265.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">أيُّما مُؤمِنٍ حَبَسَ مُؤمِنا عَن مالِهِ وهُوَ مُحتاجٌ إلَيهِ، لَم يَذُق وَاللّهِ مِن طَعامِ الجَنَّةِ ولا يَشرَبُ مِنَ الرَّحيقِ</span> <ref><span dir="rtl">الرَّحيق المختوم: الرَّحيق من أسماء الخمر، يريد خمر الجنّة، والمختوم المصون الذي لم يبتذل لأجل ختامه (النهاية: ج2 ص208 «رحق»).</span></ref> <span dir="rtl">المَختومِ.</span> <ref><span dir="rtl">ثواب الأعمال: ص286 ح2، المحاسن: ج1 ص186 ح304 كلاهما عن المفضّل، بحار الأنوار: ج75 ص314 ح31.</span></ref>

<span dir="rtl">265.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هر مؤمنى مال خود را از مؤمنى كه به آن مال نياز دارد، مضايقه كند، به خدا سوگند كه از خوراك بهشت، نمى چشد و از باده سر به مُهر بهشتى نخواهد نوشيد!</span>

<span dir="rtl">راجع : ص336 ح67 و 68 و ص338 ح69.</span>

<span dir="rtl">ر. ك : ص337 ح67 و 68 و ص339 ح69.</span>

<span id="ب-ـ-دخول-النار"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ دُخولُ النّارِ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ در آمدن به آتش جهنّم</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَِنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">التوبة: 34 و 35.</span></ref>

<span dir="rtl">«و كسانى كه زر و سيم را گنج مى كنند و آن را در راه خدا هزينه نمى كنند، ايشان را از عذابى دردناك، خبر ده. روزى كه آن گنجينه ها را در آتش جهنّم بگُدازند، پيشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ مى كنند و مى گويند: «اين است آنچه براى خود اندوختيد. پس آنچه را كه مى اندوختيد، بچشيد»».</span>

<span dir="rtl">«أَلْقِيَا فِى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ * مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ».</span> <ref><span dir="rtl">ق: 24 و 25.</span></ref>

<span dir="rtl">«[به آن دو فرشته، خطاب مى شود:] هر كافر سرسختى را در جهنّم، فرو افكنيد؛ هر باز دارنده از خيرى را، هر متجاوزِ شكّاكى را».</span>

<span dir="rtl">«وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 180.</span></ref>

<span dir="rtl">«و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده، بخل مى ورزند، هرگز تصوّر نكنند كه آن بخل براى آنان خوب است؛ بلكه برايشان بد است. به زودى، آنچه كه بدان بخل ورزيده اند، روز قيامت، طوقِ گردنشان مى شود».</span>

<span dir="rtl">«كَلَّا إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى * تَدْعُواْ مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى * وَ جَمَعَ فَأَوْعَى».</span> <ref><span dir="rtl">المعارج: 15 ـ 18.</span></ref>

<span dir="rtl">«نه چنين است. [آتش، ] زبانه مى كِشد. پوست سر و اندام را بركَنَنده است. هر كه را پشت كرده و روى برتافته و گِرد آورده و انباشته [و حسابش را نگه داشته]، فرا مى خوانَد».</span>

<span dir="rtl">«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ * إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ * وَ لَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ * وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ».</span> <ref><span dir="rtl">الحاقة: 30 ـ 36.</span></ref>

<span dir="rtl">«او را بگيريد و در غُل بكشيد. آن گاه، ميان آتشش بياندازيد. سپس در زنجيرى كه درازىِ آن هفتاد گز است، به بند بكشيد؛ چرا كه او به خداى بزرگ، ايمان نياورد و به اِطعام مسكين، تشويق نمى كرد. پس امروز، او را در اين جا حمايتگرى نيست و خوراكى جز چركابه ندارد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">266.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إذَا ابتَغَيتُمُ المَعروفَ فَابتَغوهُ في حِسانِ الوُجوهِ، فَوَاللّهِ لا يَلِجَ النّارَ إلّا بَخيلٌ، ولا يَلِجُ الجَنَّةَ شَحيحٌ، إنَّ السَّخاءَ شَجَرَةٌ فِي الجَنَّةِ تُسَمَّى السَّخاءَ، وإنَّ الشُّحَّ شَجَرَةٌ فِي النّارِ تُسَمَّى الشُّحَّ</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج7 ص435 ح10876 عن عبد اللّه بن جراد.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">266.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اگر جوياى نيكى هستيد، آن را نزد نكورويان بجوييد؛</span> <ref><span dir="rtl">در تاج العروس آمده است: مراد از نكورويان، كسانى هستند كه در ميان مردم، وجهه و جايگاهى دارند. به عبارت ديگر، منظور افراد معتبر هستند.</span></ref> <span dir="rtl">زيرا به خدا سوگند كه جز بخيل، كسى به آتش [دوزخ]، وارد نمى شود و هيچ تنگ نظرى به بهشت، وارد نمى شود. سخاوت، درختى است در بهشت كه به آن، «سخاوت» مى گويند؛ و تنگ نظرى، درختى است در جهنّم كه به آن، «شُح (تنگ نظرى)» مى گويند.</span>

<span dir="rtl">267.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سِتَّةٌ يَدخُلونَ النّارَ بِلا حِسابٍ : الاُمَراءُ بِالجَورِ، وَالعَرَبُ بِالعَصَبِيَّةِ، وَالدَّهاقينُ</span> <ref><span dir="rtl">الدّهقانُ: معرّب يطلق على رئيس القرية وعلى التاجر وعلى من له مال وعقار (المصباح المنير: ص201 «دهقن»).</span></ref> <span dir="rtl">بِالكِبرِ، وَالتُّجّارُ بِالكَذِبِ، وَالفُقَراءُ بِالحَسَدِ، وَالأَغنِياءُ بِالبُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج2 ص329 ح3491 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج16 ص87 ح44030.</span></ref>

<span dir="rtl">267.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">شش گروه اند كه بدون حسابرسى به آتش [دوزخ]، وارد مى شوند : فرمان روايان، به سبب ستمگرى؛ عرب، به سبب عصبيّت [قبيله اى]؛ دهقانان (اربابان و ملّاكين) به سبب تكبّر؛ بازرگانان، به سبب دروغگويى؛ تهى دستان، به سبب حسادت؛ و توانگران، به سبب بخل.</span>

<span dir="rtl">268.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ اللّهَ خَلَقَ الجَنَّةَ ثَوابا لِأَولِيائِهِ، فَحَفَّها</span> <ref><span dir="rtl">حفّوا حوله يحفّون حفّا، أي أطافوا به واستداروا، وحفّه بالشيء، يحفّه، كما يحفّ الهودج بالثياب (الصحاح: ج4 ص1345 «حفف»).</span></ref> <span dir="rtl">بِالجودِ وَالكَرَمِ، وخَلَقَ النّارَ عِقابا لِأَعدائِهِ، فَحَفَّها بِاللُّؤمِ وَالبُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">مستدرك الوسائل: ج15 ص259 ح18177 نقلاً عن كتاب الأخلاق لأبي القاسم الكوفي.</span></ref>

<span dir="rtl">268.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خداوند، بهشت را پاداشى براى دوستانش آفريد و آن را با بخشندگى و كَرَم، در ميان گرفت، و آتش را كيفرى براى دشمنانش آفريد و آن را با پستى و بخل، احاطه كرد.</span>

<span dir="rtl">269.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ما مِن ذي كَنزٍ لا يُؤَدّي حَقَّهُ، إلّا جيءَ بِهِ يَومَ القِيامَةِ يُكوى بِهِ جَبينُهُ وجَبهَتُهُ، وقيلَ لَهُ : هذا كَنزُكَ الَّذي بَخِلتَ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الدرّ المنثور: ج4 ص181 نقلاً عن ابن مردويه عن جابر.</span></ref>

<span dir="rtl">269.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هيچ صاحب اندوخته اى نيست كه حقّ آن را نپردازد، مگر آن كه روز قيامت، او را مى آورند و با آنچه اندوخته است، پيشانى و صورتش را داغ مى كنند و به او گفته مى شود: «اين، همان اندوخته اى است كه از بخشيدن آن، بخل مى ورزيدى».</span>

<span dir="rtl">270.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ما مِن رَجُلٍ لَهُ مالٌ لا يُؤَدّي حَقَّ مالِهِ، إلّا جُعِلَ لَهُ طَوقا في عُنُقِهِ شُجاعٌ</span> <ref><span dir="rtl">الشُّجاع: ضربٌ من الحيّات (الصحاح: ج3 ص1235 «شجع»).</span></ref> <span dir="rtl">أقرَعُ وهُوَ يَفِرُّ مِنهُ وهُوَ يَتبَعُهُ، ثُمَّ قَرَأَ مِصداقَهُ مِن كِتابِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» الآيَةَ</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 180.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">سنن النسائي: ج5 ص11، تفسير القرطبي: ج4 ص291 نحوه وكلاهما عن عبد اللّه بن مسعود، كنز العمّال: ج6 ص303 ح15798؛ مجمع البيان: ج2 ص896 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">270.</span> <span dir="rtl">سنن النسائى ـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ</span> :<span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هيچ مردى نيست كه مالى داشته باشد و حقّ مال خود را نپردازد، مگر اين كه آن مال به صورت مارى گرزه بر گردنش حلقه بزند و او از آن مار بگريزد و مار، دنبالش كند».</span>

<span dir="rtl">ايشان، سپس در تأييد سخن خويش، اين آيه از كتاب خداوند عز و جل را قرائت كرد: «و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده، بخل مى ورزند، هرگز تصوّر نكنند كه آن بخل براى آنان خوب است؛ بلكه برايشان بد است. به زودى، آنچه كه بدان بخل مى ورزيده اند، روز قيامت، طوقِ گردنشان مى شود».</span>

<span dir="rtl">271.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ما مِن ذي رَحِمٍ يَأتي رَحِمَهُ فَيَسأَ لُهُ فَضلاً أعطاهُ اللّهُ إيّاهُ فَيَبخَلُ عَلَيهِ، إلّا اُخرِجَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ مِن جَهَنَّمَ حَيَّةٌ يُقالُ لَها : شُجاعٌ يَتَلَمَّظُ</span> <ref><span dir="rtl">يتلمّظ: أي يدير لسانه في فيه ويحرّكه (النهاية: ج4 ص271 «لمظ»).</span></ref> <span dir="rtl">فَيُطَوَّقُ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الكبير: ج2 ص322 ح2343، المعجم الأوسط: ج5 ص372 ح5593 كلاهما عن جرير بن عبد اللّه، تفسير الطبري: ج3 الجزء 4 ص191، تفسير ابن كثير: ج2 ص152، تفسير القرطبي: ج4 ص291، كنز العمّال: ج3 ص370 ح6992؛ مجمع البيان: ج2 ص897.</span></ref>

<span dir="rtl">271.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هيچ خويشاوندى نيست كه نزد خويشاوند خود برود و از نعمتى كه خدا به او داده است، چيزى بخواهد و او از وى، دريغ بدارد، مگر اين كه در روز قيامت، مارى به نام شُجاع (افعى)، از جهنّم بيرون آورده مى شود كه زبانش را دور دهانش مى چرخاند</span> <ref><span dir="rtl">يعنى چنان كه گويى آماده بلعيدن او مى شود.</span></ref> <span dir="rtl">و بر گردن او حلقه مى زند.</span>

<span dir="rtl">272.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لا يَأتي رَجُلٌ مَولاهُ يَسأَ لُهُ مِن فَضلٍ عِندَهُ فَيَمنَعُهُ إيّاهُ، إلّا دُعِيَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ شُجاعٌ أقرَعُ، يَتَلَمَّظُ فَضلَهُ الَّذي مَنَعَ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن النسائي: ج5 ص82، مسند ابن حنبل: ج7 ص237 ح20052 و ص242 ح20067، السنن الكبرى: ج4 ص300 ح7764، المعجم الكبير: ج19 ص410 ح980، شعب الإيمان: ج3 ص225 ح3390 كلّها عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جدّه، كنز العمّال: ج9 ص78 ح25050.</span></ref>

<span dir="rtl">272.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">هر گاه مردى نزد سَروَر خود برود و از نعمتى كه دارد، چيزى را تقاضا كند و او به وى ندهد، روز قيامت، مارى گرزه را برايش مى خوانند تا آن نعمتى را كه دريغ ورزيده است، ببلعد.</span>

<span dir="rtl">273.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">وَقودُ النّارِ يَومَ القِيامَةِ كُلُّ غَنِيٍّ بَخِلَ بِمالِهِ عَلَى الفُقَراءِ، وكُلُّ عالِمٍ باعَ الدّينَ بِالدُّنيا.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص240 ح10126، عيون الحكم والمواعظ: ص503 ح9227.</span></ref>

<span dir="rtl">273.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هيزم آتش جهنّم در روز قيامت، هر توانگرى است كه مال خود را از تهى دستان، دريغ ورزيده، و هر عالِمى كه دين [خود] را به دنيا فروخته است.</span>

<span dir="rtl">274.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ما مِن عَبدٍ يَمنَعُ دِرهَما في حَقِّهِ إلّا أنفَقَ اثنَينِ في غَيرِ حَقِّهِ، وما رَجُلٌ يَمنَعُ حَقّا مِن مالِهِ إلّا طَوَّقَهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِهِ حَيَّةً مِن نارٍ يَومَ القِيامَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج3 ص504 ح7 و ص546 ح2، تهذيب الأحكام: ج4 ص102 ح290 و ص112 ح328، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص11 ح1588 كلّها عن عبيد بن زرارة، المقنعة: ص268 عن ابن مسكان، وسائل الشيعة: ج6 ص25 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">274.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هيچ بنده اى نيست كه حقّ درهمى را نپردازد، مگر اين كه دو درهم، به ناحق، هزينه كند؛ و هيچ مردى نيست كه حقّ مال خود را نپردازد، مگر اين كه در روز قيامت، خداوند عز و جل آن را به صورت مارى از آتش بر گردن او حلقه مى كند.</span>

<span dir="rtl">275.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في ذَيلِ قَولِهِ تَعالى : «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ» ـ</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ ولَم يُنفِق مالَهُ في طاعَةِ اللّهِ، صارَ ذلِكَ يَومَ القِيامَةِ طَوقا مِن نارٍ في عُنُقِهِ، وهُوَ قَولُهُ : «سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج1 ص127 عن أبي بصير.</span></ref>

<span dir="rtl">275.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در باره آيه شريف : «و كسانى كه به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده، بخل مى ورزند، هرگز تصوّر نكنند كه آن بخل، براى آنان خوب است؛ بلكه برايشان بد است» ـ</span> :<span dir="rtl">هر كس بخل بورزد و مال خويش را در راه طاعت خدا انفاق نكند، روز قيامت، آن مال، طوق آتشينى در گردن او مى شود؛ و اين است [معناى] سخن خداوند كه: «به زودى، آنچه بدان بخل ورزيده اند، روز قيامت، طوقِ گردنشان مى شود».</span>

<span dir="rtl">راجع : ص364 (البخل و الشحّ / الفصل الثالث : مبادئالبخل / الجهل).</span>

<span dir="rtl">وص 336 ح67 و 68 و ص338 ح69.</span>

<span dir="rtl">ر. ك : ص365 (بخل و تنگ نظرى / فصل سوم / ريشه هاى بخل / نادانى).</span>

<span dir="rtl">و ص337 ح67 و 68 و ص339 ح69.</span>

<span id="أنواع-الشرور"></span>
== <span dir="rtl">4 / 6 : أنواعُ الشُّرورِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 6: انواع بدى ها</span>

<span dir="rtl">276.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ايّاكُم وَالشُّحَّ فَإِنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِالشُّحِّ : أمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا، وأمَرَهُم بِالقَطيعَةِ فَقَطَعوا، وأمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا.</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج2 ص133 ح1698، مسند ابن حنبل: ج2 ص622 ح6806 نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص56 ح26، السنن الكبرى: ج4 ص314 ح7818 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو، كنزالعمّال: ج3 ص447 ح7377.</span></ref>

<span dir="rtl">276.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">از تنگ نظرى بپرهيزيد؛ زيرا پيشينيان شما، در حقيقت، به سبب همين تنگ نظرى، نابود شدند: [تنگ نظرى] آنان را به بخل، وا داشت، و بخل ورزيدند؛ و آنان را به بُريدن از خويشاوندان، وا داشت، و پيوند را بُريدند؛ و آنان را به گناه (/ دروغ) وا داشت، و مرتكبِ آن شدند.</span>

<span dir="rtl">277.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إيّاكُم وَالشُّحَّ فَإِنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِالشُّحِّ : أمَرَهُم بِالكَذِبِ فَكَذَبوا، وأمَرَهُم بِالظُّلمِ فَظَلَموا، وأمَرَهُم بِالقَطيعَةِ فَقَطَعوا.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص176 ح234 عن عبد اللّه بن عمرو، بحارالأنوار: ج73 ص303 ح15؛ البخلاء: ص26 عن عبد اللّه بن عمر.</span></ref>

<span dir="rtl">277.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">از تنگ نظرى بپرهيزيد؛ زيرا پيشينيان شما، در حقيقت، به سبب همين تنگ نظرى، نابود شدند: آنان را به دروغ گفتن، وا داشت، و دروغ گفتند؛ به ظلم و حق كُشى وا داشت، و آنها ظلم و حق كُشى كردند؛ و به بُريدن از خويشان، وا داشت، و آنان بُريدند.</span>

<span dir="rtl">278.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اِتَّقُوا الشُّحَّ، فَإِنَّ الشُّحَّ أهلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم، حَمَلَهُم عَلى أن سَفَكوا دِماءَهُم، وَاستَحَلّوا مَحارِمَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح مسلم: ج4 ص1996 ح56، مسند ابن حنبل: ج5 ص69 ح14468، السنن الكبرى: ج10 ص227 ح20450 كلّها عن جابر بن عبد اللّه، كنزالعمّال: ج3 ص505 ح7636؛ نثر الدرّ: ج1 ص255، تنبيه الخواطر: ج1 ص56 عن جابر بن عبد اللّه.</span></ref>

<span dir="rtl">278.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">از تنگ نظرى بترسيد؛ زيرا همين تنگ نظرى، پيشينيانِ شما را به نابودى كشاند: آنان را وا داشت كه خون يكديگر را بريزند و حرام ها را حلال بشمارند.</span>

<span dir="rtl">279.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إيّاكُم وَالشُّحَّ، فَإِنَّهُ دَعَا الَّذينَ مَن قَبلَكُم حَتّى سَفِكوا دِماءَهُم، ودَعاهُم حَتّى قَطَعوا أرحامَهُم، ودَعاهُم حَتَّى انتَهَكوا وَاستَحَلّوا مَحارِمَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص176 ح235 عن أبي هريرة، بحارالأنوار: ج73 ص303 ح16؛ مسند ابن حنبل: ج3 ص424 ح9574، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص57 ح28 كلاهما عن أبي هريرة نحوه، كنزالعمّال: ج16 ص53 ح43901.</span></ref>

<span dir="rtl">279.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">از تنگ نظرى بپرهيزيد؛ زيرا همين تنگ نظرى، مردمانى را كه پيش از شما بودند، وا داشت تا خون يكديگر را بريزند، و وادارشان كرد تا از خويشاوندان خود ببُرند، و وادارشان كرد كه حرام ها را زير پا بگذارند و آنها را حلال بشمارند.</span>

<span dir="rtl">280.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">أنَا زَعيمٌ لِثَلاثَةٍ بِثَلاثَةٍ : لِلمُكِبِّ عَلَى الدُّنيا، وَالحَريصِ عَلَيها، وَالشَّحيحِ بِها، بِفَقرٍ لا غِنى بَعدَهُ، وشُغُلٍ لا فَراغَ مِنهُ، وهَمٍّ لا فَرَحَ مَعَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الغافلين: ص223 ح281.</span></ref>

<span dir="rtl">280.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">من براى سه كس، سه چيز را ضمانت مى كنم : براى پردازنده به دنيا، حريص بر آن و بخيل به آن [ضمانت مى كنم] فقرى را كه هرگز بى نيازى در پى ندارد، و گرفتارى اى را كه هرگز از آن، آسودگى نباشد، و اندوهى را كه هرگز با آن، شادمانى نباشد.</span>

<span dir="rtl">281.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا بِرَّ مَعَ الشُّحِّ.</span> <ref><span dir="rtl">مئة كلمة للجاحظ: ص31 ح15، المناقب للخوارزمي: ص375 ح395.</span></ref>

<span dir="rtl">281.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">نيكى كردن، با تنگ نظرى، جمع نمى شود.</span>

<span dir="rtl">282.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن لَزِمَ الشُّحَّ عَدِمَ النَّصيحَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص228 ح8105.</span></ref>

<span dir="rtl">282.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هر كه با تنگ نظرى همراه شود، دوست خيرخواه را از دست دهد.</span>

<span dir="rtl">283.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا مُرُوَّةَ مَعَ شُحٍّ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص360 ح10521، عيون الحكم والمواعظ: ص531 ح9652.</span></ref>

<span dir="rtl">283.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">با وجود تنگ نظرى، از جوان مردى خبرى نيست.</span>

<span dir="rtl">284.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">إيّاكُم وَالشُّحَّ، فَإِنَّهُ أهلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم، هُوَ الَّذي سَفَكَ دِماءَ الرِّجالِ، وهُوَ الَّذي قَطَعَ أرحامَها، فَاجتَنِبوهُ.</span> <ref><span dir="rtl">شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص258 ح17.</span></ref>

<span dir="rtl">284.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">از تنگ نظرى بپرهيزيد؛ زيرا پيشينيانِ شما را همين به نابودى كشانْد، و همين [تنگ نظرى] بود كه خون مردان را ريخت، و همين بود كه پيوندهاى خويشاوندى را بُريد. پس، از آن دورى كنيد.</span>

<span id="الفصل-الخامس-موانع-البخل"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الخامس : موانع البخل</span> =

<span dir="rtl">فصل پنجم : عوامل باز دارنده از بخل</span>

<span id="الإيمان"></span>
== <span dir="rtl">5 / 1 : الإِيمانُ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 1: ايمان</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الْاءِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُواْ وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">الحشر: 9.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">«و كسانى كه قبل از ايشان (مهاجران) در آن (مدينه) جاى گرفته و ايمان آورده اند، هر كس را كه به سوى آنان مهاجرت كرده، دوست دارند و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است، در دل هايشان حسدى نمى يابند، و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مى دارند، و هر كس از خسّت نفس خود مصون بمانَد، ايشان رستگاران اند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">285.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ مِمّا خَصَّ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِهِ المُؤمِنَ أن يُعَرِّفَهُ بِرَّ إخوانِهِ وإن قَلَّ، ولَيسَ البِرُّ بِالكَثرَةِ وذلِكَ أنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ يَقولُ في كِتابِهِ : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» ثُمَّ قالَ : «وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، ومَن عَرَّفَهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِذلِكَ أحَبَّهُ اللّهُ، ومَن أحَبَّهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى وَفّاهُ أجرَهُ يَومَ القِيامَةِ بِغَيرِ حِسابٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص206 ح6، مصادقة الإخوان: ص172 ح2 كلاهما عن جميل بن درّاج، بحار الأنوار: ج74 ص299 ح35.</span></ref>

<span dir="rtl">285.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">از جمله چيزهايى كه خداوند عز و جل به مؤمن ارزانى داشته، اين است كه نيكى كردن به برادرانش را به او شناسانده است، اگر چه اندك باشد، و نيكى كردن، به كمّيتِ بسيار نيست؛ چرا كه خداوند عز و جل در كتاب خود مى فرمايد: «و آنها را بر خود مقدّم مى دارند، هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد». سپس مى فرمايد: «و هر كس از تنگ نظرىِ نفس خود مصون بمانَد، ايشان رستگاران اند»، و هر كس كه خداوند عز و جل به او اين نكته را بشناسانَد، خداوند او را دوست مى دارد و كسى كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ دوستش بدارد، مزد او را در روز قيامت، بدون حساب و كامل، عطا مى كند.</span>

<span dir="rtl">286.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ مِن أخلاقِ المُؤمِنِ قُوَّةً في دينٍ... ولا يَغلِبُهُ الشُّحُّ عَن مَعروفٍ يُريدُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نوادر الاُصول: ج2 ص262 عن جندب بن عبد اللّه، كنزالعمّال: ج1 ص140 ح669.</span></ref>

<span dir="rtl">286.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">از جمله خصلت هاى مؤمن، اين است كه در دين خود، قوى است... و بخل ورزيدن از احسانى كه اراده كرده تا آن را انجام دهد، بر او چيره نمى آيد.</span>

<span dir="rtl">287.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لا يَجتَمِعُ الشُّحُّ وَالإِيمانُ في قَلبِ عَبدٍ أبَدا.</span> <ref><span dir="rtl">سنن النسائي: ج6 ص13، مسند ابن حنبل: ج3 ص66 ح7485، الأدب المفرد: ص92 ح281، التاريخ الكبير: ج4 ص307 الرقم 2928، البخلاء: ص45 كلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج3 ص453 ح7411؛ الخصال: ص74 ح118 عن أبي هريرة، بحارالأنوار: ج73 ص302 ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">287.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">تنگ نظرى و ايمان، هرگز در دل بنده با هم جمع نمى شوند.</span>

<span dir="rtl">288.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لا يَجتَمِعُ الشُّحُّ وَالإِيمانُ في جَوفِ رَجُلٍ مُسلِمٍ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند ابن حنبل: ج3 ص445 ح9699، المصنّف لابن أبي شيبة: ج4 ص588 ح178 كلاهما عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج3 ص453 ح7414؛ مجمع البيان: ج9 ص393.</span></ref>

<span dir="rtl">288.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بخل و ايمان، در درون مرد مسلمان، با هم گِرد نمى آيند.</span>

<span dir="rtl">289.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خَصلَتانِ لا تَجتَمِعانِ في مُؤمِنٍ : البُخلُ وسوءُ الخُلُقِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن الترمذي: ج4ص343ح1962، الأدب المفرد: ص93ح282، البخلاء: ص46 كلّها عن أبيسعيد الخدري، كنزالعمّال: ج3 ص447 ح7379؛ تاريخ اليعقوبي: ج2 ص97، الخصال: ص75 ح117 عن أبي سعيد الخدري، مشكاة الأنوار: ص407 ح1357 وفي الأخيرين «مسلم» بدل «مؤمن»، بحار الأنوار: ج73 ص297 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">289.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">دو خصلت، در مؤمن جمع نمى شوند: بخل و اخلاق بد.</span>

<span dir="rtl">290.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">خَلَّتانِ لا تَجتَمِعانِ في مُؤمِنٍ : البُخلُ وسوءُ الظَّنِّ بِالرِّزقِ.</span> <ref><span dir="rtl">أعلام الدين: ص294، نزهة الناظر: ص48 ح86 وليس فيه «بالرزق»، بحار الأنوار: ج77 ص172 ح8.</span></ref>

<span dir="rtl">290.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">دو خصوصيت، در مؤمن جمع نمى شوند: بخل و بدگمانى به روزى.</span>

<span dir="rtl">291.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لا يُجمَعُ الإِيمانُ وَالبُخلُ في قَلبِ رَجُلٍ مُؤمِنٍ أبَدا.</span> <ref><span dir="rtl">الإصابة: ج3 ص100 الرقم 3307 عن عبد العزيز عن أبيه سعيد، كنز العمّال: ج3 ص453 ح7412 نقلاً عن الكامل في الضعفاء.</span></ref>

<span dir="rtl">291.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ايمان و بخل، هرگز در دل مرد مؤمن، با هم جمع نمى شوند.</span>

<span dir="rtl">292.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">لا يَنبَغي لِلمُؤمِنِ أن يَكونَ بَخيلاً ولا جَبانا.</span> <ref><span dir="rtl">البخلاء: ص46 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام، كنز العمّال: ج3 ص453 ح7415.</span></ref>

<span dir="rtl">292.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">براى مؤمن، شايسته نيست كه بخيل و ترسو باشد.</span>

<span dir="rtl">293.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مَن أيقَنَ بِالخَلَفِ، جادَ بِالعَطِيَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">مسند الشهاب: ج1 ص233 ح366 عن عبد اللّه بن الزبير عن الإمام عليّ عليه السلام، الفردوس: ج3 ص496 ح5538 عن أنس، تذكرة الخواصّ: ص133 عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال: ج16 ص118 ح44124؛ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص416 ح5904 عن زرارة عن الإمام الصادق عليه السلام، نهج البلاغة: الحكمة 138، خصائص الأئمّة: ص104 عن الإمام عليّ عليه السلام، الخصال: ص621 ح10 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، تحف العقول: ص403 عن الإمام الكاظم عليه السلام، بحار الأنوار: ج10 ص99.</span></ref>

<span dir="rtl">293.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">كسى كه به عوض [الهى] يقين دارد، بخشش مى كند.</span>

<span dir="rtl">294.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مَن أيقَنَ بِالخَلَفِ، سَخَت نَفسُهُ بِالنَّفَقَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج4 ص43 ح3 عن سماعة عن أبي الحسن عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص62 ح1712، مكارم الأخلاق: ج1 ص291 ح898، الخصال: ص619 ح10 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام بزيادة «جادو» قبل «سخت»، تحف العقول: ص109 بزيادة «أنفق و» قبل «سخت»، بحار الأنوار: ج10 ص98 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">294.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">كسى كه به عوض [الهى] يقين دارد، سخاوتمندانه، انفاق مى كند.</span>

<span dir="rtl">295.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">ما عَقَدَ إيمانَهُ مَن بَخِلَ بِإِحسانِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص73 ح9570، عيون الحكم والمواعظ: ص481 ح8875.</span></ref>

<span dir="rtl">295.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه از احسان خويش دريغ ورزد، ايمانش را استوار نساخته است.</span>

<span dir="rtl">296.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ المُؤمِنِ ـ</span> :<span dir="rtl">لا يَغلِبُهُ الهَوى، ولا يَقهَرُهُ الشُّحُّ، ولا يَطمَعُ فيما لَيسَ لَهُ</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص162، الأمالي للصدوق: ص669 ح897 عن عبد الرحمن بن كثير الهاشمي عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام، التمحيص: ص73 ح170، بحارالأنوار: ج78 ص27 ح92؛ مطالب السؤول: ص225 وفيه «ولا تملكه الشهوة» بدل «ولا يطمع فيما ليس له».</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">296.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در وصف مؤمن ـ</span> :<span dir="rtl">هوس، بر او چيره نمى آيد، و تنگ نظرى مقهورش نمى كند، و به آنچه مال او نيست، طمع نمى بندد.</span>

<span dir="rtl">297.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ المُطيعينَ ـ</span> :<span dir="rtl">ويَنفونَ عَن أنفُسِهِمُ الشُّحَّ وَالبُخلَ، فَيُؤَدّونَ ما فُرِضَ عَلَيهِم مِنَ الزَّكاةِ ولا يَمنَعونَها.</span> <ref><span dir="rtl">التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص554 ح328، بحار الأنوار: ج68 ص163 ح12.</span></ref>

<span dir="rtl">297.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در وصف فرمان بُرداران ـ</span> :<span dir="rtl">تنگ نظرى و بُخل را از خود دور مى گردانند و زكاتى را كه بر آنان واجب گشته است، مى پردازند و از پرداخت آن، خوددارى نمى ورزند.</span>

<span dir="rtl">298.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنّي لَأَستَحي مِن رَبّي أن أرَى الأَخَ مِن إخواني فَأَسأَلَ اللّهَ لَهُ الجَنَّةَ وأبخَلَ عَلَيهِ بِالدّينارِ وَالدِّرهَمِ، فَإِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ قيلَ لي : لَو كانَتِ الجَنَّةُ لَكَ لَكُنتَ بِها أبخَلَ وأبخَلَ وأبخَلَ.</span> <ref><span dir="rtl">مصادقة الإخوان: ص169 ح1 عن الإمام الرضا عليه السلام، وسائل الشيعة: ج16 ص387 ح21835؛ سير أعلام النبلاء: ج4 ص394 الرقم 157، تهذيب الكمال: ج20 ص393 الرقم 4050، تاريخ دمشق: ج41 ص385 الرقم 4875 والثلاثة الأخيرة عن الإمام الرضا عن أبيه عن جدّه عنه عليهم السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">298.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام</span> :<span dir="rtl">من از پروردگارم شرم مى كنم كه برادرى از برادرانم را ببينيم و از خداوند، برايش بهشت را مسئلت كنم و آن گاه، در دينار و درهم، بر وى بخل بورزم؛ زيرا چون روز قيامت بر پا شود، به من مى گويند: «اگر بهشت، از آنِ تو بود، بى گمان، نسبت به آن بخيل تر و بخيل تر و بخيل تر بودى».</span>

<span dir="rtl">299.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">لا يُؤمِنُ رَجُلٌ فيهِ الشُّحُّ وَالحَسَدُ وَالجُبنُ، ولا يَكونُ المُؤمِنُ جَبانا ولا شَحيحا ولا حَريصا</span> <ref><span dir="rtl">صفات الشيعة: ص116 ح59 عن الحارثي، الخصال: ص83 ح8 عن الحارثي عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام، مشكاة الأنوار: ص534 ح1788، روضة الواعظين: ص464، بحارالأنوار: ج73 ص161 ح9.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">299.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مؤمن نيست مردى كه در او تنگ نظرى و حسادت و كم دلى است. مؤمن، ترسو و تنگ نظر و حريص نخواهد بود.</span>

<span dir="rtl">300.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ المُؤمِنَ لا يَكونُ سَجِيَّتُهُ الكَذِبَ وَالبُخلَ وَالفُجورَ، ورُبَّما ألَمَّ مِن ذلِكَ شَيئا لا يَدومُ عَلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص442 ح6 عن ابن رئاب، الخصال: ص129 ح134 عن الحلبيّ وفيه «بشيء من هذا» بدل «من ذلك»، بحار الأنوار: ج6 ص20 ح11.</span></ref>

<span dir="rtl">300.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مؤمن، خصلتش دروغگويى و بخل و زناكارى نيست. گاهى ممكن است به چيزى از اينها دست يازد؛ امّا به آن ادامه نمى دهد.</span>

<span dir="rtl">301.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">إن كانَ الخَلَفُ مِنَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ حَقّا، فَالبُخلُ لِماذا؟!</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص393 ح5836، التوحيد: ص376 ح21، الخصال: ص450 ح55، الأمالي للصدوق: ص56 ح12، مختصر بصائر الدرجات: ص138 كلّها عن أبان بن عثمان الأحمر، بحار الأنوار: ج73 ص300 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">301.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">اگر عوض دادن خداوند عز و جل راست است، پس ديگر بخل ورزيدن، چرا؟!</span>

<span dir="rtl">302.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عليه السلام ـ فِي الفِقهِ المَنسوبِ إلَيهِ ـ</span> :<span dir="rtl">إيّاكُم وَالبُخلَ، فَإِنَّهُ عاهَةٌ لا يَكونُ في حُرٍّ ولامُؤمِنٍ، إنَّهُ خِلافُ الإِيمانِ.</span> <ref><span dir="rtl">فقه الرضا: ص338، بحار الأنوار: ج78 ص346 ح4 وراجع: دلائل الإمامة: ص71 ح9.</span></ref>

<span dir="rtl">302.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام ـ در فقه منسوب به ايشان ـ</span> :<span dir="rtl">از بخل بپرهيزيد كه بخل، آفت [و بيمارى] است و در مرد آزاده و مؤمن، يافت نمى شود. بخل، با ايمان، ناسازگار است.</span>

<span id="الإنفاق"></span>
== <span dir="rtl">5 / 2 : الإِنفاقُ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 2: انفاق كردن</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«فَاتَّقُواْ اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُواْ وَ أَطِيعُواْ وَ أَنفِقُواْ خَيْرًا لِّأَنفُسِكُمْ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">التغابن: 16.</span></ref><span dir="rtl">.</span>

<span dir="rtl">«پس تا مى توانيد، از خدا پروا بداريد و بشنويد و فرمان ببريد و مالى از خودتان را [در راه خدا] انفاق كنيد؛ و كسانى كه از خسّت نفس خويش مصون بمانند، آنان، رستگاران اند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">303.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ فَقَد وُقِيَ الشُّحَّ : مَن أدَّى الزَّكاةَ، وقَرَى الضَّيفَ، وأعطى فِي النّائِبَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">اُسد الغابة: ج2 ص121 الرقم 1360، كنزالعمّال: ج3 ص449 ح7393 نقلاً عن المعجم الكبير ومسند أبي يعلى وكلاهما عن خالد بن يزيد بن جارية.</span></ref>

<span dir="rtl">303.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سه خصلت است كه در هر كس وجود داشته باشد، از تنگ نظرى، مصون مانده است : كسى كه زكات بپردازد، ميهمان نوازى كند، و در هنگام سختى ها، بخشش نمايد.</span>

<span dir="rtl">304.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ فَقَد بَرِئَ مِنَ الشُّحِّ : مَن أدّى زَكاةَ مالِهِ طَيِّبَةً بِها نَفسُهُ، وقَرَى الضَّيفَ، وأعطى فِي النَّوائِبِ.</span> <ref><span dir="rtl">المعجم الصغير: ج1 ص49، الفردوس: ج2 ص84 ح2456 كلاهما عن جابر، كنزالعمّال: ج3 ص452 ح7408.</span></ref>

<span dir="rtl">304.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سه خصلت است كه در هر كس وجود داشته باشد، از تنگ نظرى، مبرّاست: كسى كه زكات مال خود را با رضايتِ خاطر بپردازد، ميهمان نوازى كند، و در سختى ها بخشش نمايد.</span>

<span dir="rtl">305.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">مَن أدَّى الزَّكاةَ، وقَرَى الضَّيفَ، وأدَّى الأَمانَةَ، فَقَد وُقِيَ شُحَّ نَفسِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">تنبيه الغافلين: ص311 ح446.</span></ref>

<span dir="rtl">305.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">كسى كه زكات بدهد، ميهمان نوازى كند و امانت را برگردانَد، از خسّت نفس خويش، مصون مانده است.</span>

<span dir="rtl">306.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام</span> :<span dir="rtl">إنَّ رَجُلاً أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ بِأَبي أنتَ واُمّي، إنّي اُحسِنُ الوُضوءَ، واُقيمُ الصَّلاةَ واُؤتِي الزَّكاةَ في وَقتِها، وأقرِي الضَّيفَ طَيِّبَةً بِها نَفسي، مُحتَسِبٌ بِذلِكَ أرجو ما عِندَ اللّهِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ : بَخٍ بَخٍ بَخٍ ما لِجَهَنَّمَ عَلَيكَ سَبيلٌ، إنَّ اللّهَ قَد بَرَّأَكَ مِنَ الشُّحِّ إن كُنتَ كَذلِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">قرب الإسناد: ص75 ح241 عن مسعدة بن صدقة، بحارالأنوار: ج75 ص459 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">306.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ</span> :<span dir="rtl">مردى نزد پيامبر عليه السلام آمد و گفت : اى پيامبر خدا، پدر و مادرم فدايت باد! من، نيكْ وضو مى سازم و به موقع، نماز مى خوانم و زكات مى دهم و با طيبِ خاطر از ميهمان، پذيرايى مى كنم، و اين كارها را به اميد پاداش خداوند، انجام مى دهم.</span>

<span dir="rtl">ايشان فرمود: «بَه بَه! بَه بَه! جهنّم، به تو دسترسى ندارد، اگر به راستى چنين باشى. خداوند، تو را از تنگ نظرى، پاك گردانيده است».</span>

<span dir="rtl">307.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن أدّى زَكاةَ مالِهِ، فَقَد وُقِيَ شُحَّ نَفسِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">كنزالعمّال: ج2 ص523 ح4656 نقلاً عن ابن المنذر؛ مجمع البيان: ج10 ص453 عن الإمام الصادق عليه السلام، عيون الحكم والمواعظ: ص447 ح7878.</span></ref>

<span dir="rtl">307.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كسى كه زكات مال خود را بپردازد، از خسّت نفسش، در امان مانده است.</span>

<span dir="rtl">308.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">عَلَيكَ بِالصَّدَقَةِ، تَنجُ مِن دَناءَةِ الشُّحِّ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص298 ح6147، عيون الحكم والمواعظ: ص333 ح5683.</span></ref>

<span dir="rtl">308.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">صدقه بده تا از پَستى تنگ نظرى، رهايى يابى.</span>

<span id="كرامة-النفس"></span>
== <span dir="rtl">5 / 3 : كَرامَةُ النَّفسِ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 3: بزرگوارى نفس</span>

<span dir="rtl">309.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إنَّ السَّيِّدَ لا يَكونُ بَخيلاً.</span> <ref><span dir="rtl">البخلاء: ص39، الأمثال لأبي الشيخ: ص130 ح89 كلاهما عن أنس، كنز العمّال: ج3 ص449 ح7392.</span></ref>

<span dir="rtl">309.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">سَرور (/ رئيس)، بخيل نيست.</span>

<span dir="rtl">310.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">إيّاكَ وَالبُخلَ، فَإِنُّه عاهَةٌ لا تَكونُ في كَريمٍ.</span> <ref><span dir="rtl">دلائل الإمامة: ص71 ح9.</span></ref>

<span dir="rtl">310.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">از بخل بپرهيز؛ زيرا بخل، [بيمارى و] آفتى است كه در انسان بزرگوار، يافت نمى شود.</span>

<span dir="rtl">311.</span> <span dir="rtl">تاريخ اليعقوبي</span> :<span dir="rtl">قالَ [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله] لِبَني سَلِمَةَ : مَن سَيِّدُكُمُ اليَومَ يا بَني سَلِمَةَ؟ قالوا : الجَدُّ بنُ قَيسٍ، يا رَسولَ اللّهِ. قالَ : فَكَيفَ حالُهُ فيكُم؟ قالوا : مِن رَجُلٍ نُبَخِّلُهُ.</span>

<span dir="rtl">قالَ : وأيُّ داءٍ أدوَأُ مِنَ البُخلِ! لا سُؤدَدَ</span> <ref><span dir="rtl">السّؤددُ: السيادة والشرف (تاج العروس: ج5 ص32 «سود»).</span></ref> <span dir="rtl">لِبَخيلٍ، بَل سَيِّدُكُمُ الأَبيَضُ الجَعدُ عمرُو بنُ الجَموحِ. أو قالَ، قالَ : قَيسُ بنُ البَراءِ.</span> <ref><span dir="rtl">تاريخ اليعقوبي: ج2 ص97؛ البخلاء: ص39، الأمثال لأبي الشيخ: ص130 ح89 كلاهما عن أنس نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">311.</span> <span dir="rtl">تاريخ اليعقوبى</span>:<span dir="rtl">[پيامبر خدا صلى الله عليه و آله] به بنى سَلَمه فرمود : «اى بنى سَلَمه! امروز سَرور شما، چه كسى است؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند : جدّ بن قيس، اى پيامبر خدا!</span>

<span dir="rtl">فرمود: «جايگاه او در ميان شما، چگونه است؟».</span>

<span dir="rtl">گفتند : او را به بخل ورزيدن مى شناسيم.</span>

<span dir="rtl">فرمود: «چه دردى بدتر از بخل؟! براى بخيل، سَرورى نباشد. سَرور شما، آن مرد سفيدپوستِ مجعّدمو، عمرو بن جَموح است» يا فرمود: «قيس بن بَراء است».</span>

<span dir="rtl">راجع : ص332 (البخل والشحّ / الفصل الثاني / ذمّ البخيل).</span>

<span dir="rtl">ر. ك : ص333 (بخل و تنگ نظرى / فصل دوم / نكوهش بخل).</span>

<span id="الاستعانة-بالله-عزوجل"></span>
== <span dir="rtl">5 / 4 : الاِستِعانَةُ بِاللّه عزّوجلِّ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 4: يارى خواستن از خدا</span>

<span dir="rtl">312.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ البُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج5 ص2342 ح6009، سنن النسائي: ج8 ص256 كلاهما عن سعد بن أبي وقّاص، صحيح مسلم: ج4 ص2080 ح52، سنن أبي داود: ج4 ص31 ح3972 كلاهما عن أنس، سنن الترمذي: ج5 ص562 ح3567 عن مصعب بن سعد، كنز العمّال: ج2 ص200 ح3748.</span></ref>

<span dir="rtl">312.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بار خدايا! از بخل، به تو پناه مى برم.</span>

<span dir="rtl">313.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الهَمِّ وَالحَزَنِ، وَالعَجزِ وَالكَسَلِ، وَالبُخلِ.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح البخاري: ج5 ص2069 ح5109 و ص2340 ح6002، سنن الترمذي: ج5 ص520 ح3484، سنن النسائي: ج8 ص257، مسند ابن حنبل: ج4 ص440 ح13303، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص712 ح1944 نحوه وكلّها عن أنس، كنز العمّال: ج2 ص214 ح3821؛ الكافي: ج2 ص586 ح24 عن أبي يعفور، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص335 ح981 عن حفص بن البختري عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج86 ص187 ح49.</span></ref>

<span dir="rtl">313.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بار خدايا! از غم و اندوه و ناتوانى و تنبلى و بخل، به تو پناه مى برم.</span>

<span dir="rtl">314.</span> <span dir="rtl">سنن أبي داود عن عمر بن الخطّاب</span> :<span dir="rtl">كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِن خَمسٍ : مِنَ الجُبنِ، وَالبُخلِ، وسوءِ العُمُرِ، وفِتنَةِ الصَّدرِ، وعَذابِ القَبرِ.</span> <ref><span dir="rtl">سنن أبي داود: ج2 ص90 ح1539، سنن النسائي: ج8 ص256 عن ابن مسعود، سنن ابن ماجة: ج2 ص1263 ح3844 وليس فيه «من خمس»، مسند ابن حنبل: ج1 ص58 ح145، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص712 ح1943، كنز العمّال: ج2 ص261 ح3971.</span></ref>

<span dir="rtl">314.</span> <span dir="rtl">سنن أبى داوود ـ به نقل از عمر بن خطّاب ـ</span> :<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله، از پنج چيز به خدا پناه مى بُرد : از كم دلى، بخل، بدىِ عمر، وسوسه سينه، و عذاب قبر».</span>

<span dir="rtl">315.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ فِي اليَومِ الثّاني وَالعِشرينَ مِن كُلِّ شَهرٍ ـ</span> :<span dir="rtl">اللّهُمَّ وقِني شُحَّ نَفسي، وَاغفِر لي ولِوالِدَيَّ ولِمَن دَخَلَ بَيتي مُؤمِنا ولِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ يَومَ يَقومُ الحِسابُ.</span> <ref><span dir="rtl">الدروع الواقية: ص226 و 138، بحار الأنوار: ج97 ص271 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">315.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از دعاى ايشان در روز بيست و دوم هر ماه ـ</span> :<span dir="rtl">بار خدايا! مرا از [بخل و] خسّت نفسم، محفوظ بدار و در آن روز كه حسابرسى بر پا مى شود، مرا، پدر و مادرم را، و هر مؤمنى را كه به خانه من در آمده، و همه مردان و زنان مؤمن را بيامرز.</span>

<span dir="rtl">316.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ فِي اليَومِ الثّامِنِ وَالعِشرينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ـ</span> :<span dir="rtl">اللّهُمَّ عافِني، وَاعفُ عَنّي، وسَدِّدني، وَاهدِني، وقِني شُحَّ نَفسي، وبارِك لي فِي ما رَزَقتَني، وأعِنّي عَلى ما كَلَّفتَني، وقِني عَذابَ النّارِ.</span> <ref><span dir="rtl">الإقبال (الطبعة الحجريّة): ص232.</span></ref>

<span dir="rtl">316.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ از دعاى ايشان در روز بيست و هشتم ماه رمضان ـ</span> :<span dir="rtl">بار خدايا! مرا عافيتْ عطا فرما، و از من در گذر، و مرا بر درستى بدار، و به راه راست، هدايتم كن، و از خسّت نفسم، مصون بدار، و به آنچه روزى ام كرده اى، بركت ده، و در انجام دادن تكاليفم، يارى ام كن، و از عذاب آتش [دوزخ]، نگاهم دار.</span>

<span dir="rtl">317.</span> <span dir="rtl">تفسير القمّي عن الفضل بن أبي قرّة</span> :<span dir="rtl">رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَطوفُ مِن أوَّلِ اللَّيلِ إلَى الصَّباحِ، وهُوَ يَقولُ : «اللّهُمَّ قِني شُحَّ نَفسي» فَقُلتُ، جُعِلتُ فِداكَ، ما سَمِعتُكَ تَدعو بِغَيرِ هذَا الدُّعاءِ.</span>

<span dir="rtl">فَقالَ : وأيُّ شَيءٍ أشَدُّ مِن شُحِّ النَّفسِ؟ إنَّ اللّهَ يَقولُ : «وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج2 ص372، بحارالأنوار: ج73 ص301 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">317.</span> <span dir="rtl">تفسير القمّى ـ به نقل از فضل بن ابى قرّه ـ</span> :<span dir="rtl">امام صادق عليه السلام را ديدم كه از سرِ شب تا صبح، طواف مى كرد و مى گفت: «بار خدايا! مرا از خسّت نفسم، مصون بدار».</span>

<span dir="rtl">گفتم : فدايت شوم! نشنيدم كه جز اين، دعاى ديگرى كنى؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «از خسّت نفسْ بدتر چيست؟! خداوند مى فرمايد: «و كسانى كه از خسّت نفس خويش، مصون بمانند، آنان، رستگاران اند»».</span>

<span id="الفصل-السادس-البخل-الممدوح"></span>
= <span dir="rtl">الفصل السادس : البخل الممدوح</span> =

<span dir="rtl">فصل ششم : بخل پسنديده</span>

<span id="البخل-بالدين"></span>
== <span dir="rtl">6 / 1 : البُخلُ بِالدّينِ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 1: بخل نسبت به دين</span>

<span dir="rtl">318.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">شِرارُ النّاسِ الزّارِعونَ وَالتُّجارُ إلّا مَن شَحَّ مِنهُم عَلى دينِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع الأحاديث للقمي (الغايات): ص221، دعائم الإسلام: ج2 ص17 ح16 نحوه، بحار الأنوار: ج103 ص103 ح54؛ الفردوس: ج2 ص12 ح2096 عن ابن عبّاس نحوه، كنز العمّال: ج11 ص443 ح32088.</span></ref>

<span dir="rtl">318.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">بدترينِ مردمان، برزيگران و بازرگانان اند، مگر آن كس از ايشان كه بر دين خويش، بخيل باشد.</span>

<span dir="rtl">319.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مَن بَخِلَ بِدينِهِ جَلَّ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص190 ح7922.</span></ref>

<span dir="rtl">319.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">هر كه نسبت به دين خود بخيل باشد، بزرگى يابد.</span>

<span dir="rtl">320.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسن عليه السلام ـ لَمّا سُئِلَ عَنِ المُروءَةِ ـ</span> :<span dir="rtl">شُحُّ الرَّجُلِ عَلى دينِهِ، وإصلاحُهُ مالَهُ، وقِيامُهُ بِالحُقوقِ.</span> <ref><span dir="rtl">معاني الأخبار: ص257 ح2، بحارالأنوار: ج78 ص109 ح16.</span></ref>

<span dir="rtl">320.</span> <span dir="rtl">امام حسن عليه السلام ـ هنگامى كه از ايشان، از جوان مردى پرسيدند ـ</span> :<span dir="rtl">بخل ورزى مرد بر دينش، آباد كردن دارايى اش، و گزاردن حقوقش.</span>

<span dir="rtl">321.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">المُؤمِنُ أشَدُّ في دينِهِ مِنَ الجِبالِ الرّاسِيَةِ، وذلِكَ أنَّ الجَبَلَ قَد يُنحَتُ مِنهُ، وَالمُؤمِنُ لا يَقدِرُ أحَدٌ عَلى أن يَنحِتَ مِن دينِهِ شَيئا، وذلِكَ لِضَنِّهِ بِدينِهِ وشُحِّهِ عَلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">علل الشرائع: ج2 ص558، صفات الشيعة: ص106 ح42 كلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج67 ص299 ح24.</span></ref>

<span dir="rtl">321.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام</span> :<span dir="rtl">مؤمن در دينش محكم تر از كوه هاى استوار است؛ چه، گاه از كوه تراشيده مى شود، امّا از دين مؤمن، هيچ كس نمى تواند چيزى بتراشد؛ زيرا او نسبت به دين خود، حريص و بخيل است.</span>

<span id="الشح-بالنفس-عما-لا-يحل"></span>
== <span dir="rtl">6 / 2 : الشُّحُّ بِالنَّفسِ عَمّا لا يَحِلُّ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 2: بخل ورزيدن در نارواها براى خود</span>

<span dir="rtl">322.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في كِتابِهِ إلَى الأَشتَرِ النَّخَعِيِّ لَمّا وَلّاهُ مِصرَ ـ</span> :<span dir="rtl">فَاملِك هَواكَ، وشُحَّ بِنَفسِكَ عَمّا لا يَحِلُّ لَكَ، فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفسِ الإِنصافُ مِنها فيما أحَبَّت أو كَرِهَت.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 53، تحف العقول: ص126، بحارالأنوار: ج33 ص600 ح744.</span></ref>

<span dir="rtl">322.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در نامه اش به مالك اشتر نَخَعى، آن گاه كه او را بر حكومت مصر گماشت ـ</span> :<span dir="rtl">بر خواهش نفْس، مسلّط باش و آنچه را بر تو روا نيست، از نفس خود، دريغ بدار؛ زيرا دريغ داشتن از نفس، وا داشتن آن به پيمودنِ راه انصاف است در آنچه كه فرد دوست مى دارد و يا ناخوش مى دارد.</span>

<span dir="rtl">323.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام</span> :<span dir="rtl">اِملِك هَواكَ وشُحَّ بِنَفسِكَ عَمّا لا يَحِلُّ لَكَ، فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَفسِ حَقيقَةُ الكَرَمِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص199 ح2366، عيون الحكم والمواعظ: ص84 ح2032.</span></ref>

<span dir="rtl">323.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">بر خواهش نفْس، مسلّط باش و آنچه را بر تو روا نيست، از نفست دريغ بدار؛ زيرا دريغ داشتن از نفس، عين بخشندگى است.</span>

<span id="الشح-بالعمر"></span>
== <span dir="rtl">6 / 3 : الشُّحُّ بِالعُمُرِ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 3: بخل و آزمندى به عمر</span>

<span dir="rtl">324.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">يا أبا ذَرٍّ كُن عَلى عُمُرِكَ أشَحَّ مِنكَ عَلى دِرهَمِكَ ودينارِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص527 ح1162، مكارم الأخلاق: ج2 ص364 ح2661، أعلام الدين: ص190 كلّها عن أبيذرّ، بحار الأنوار: ج77 ص76 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">324.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله</span> :<span dir="rtl">اى ابو ذر! بر عمر خود، تنگ نظرتر [و حريص تر] باش تا بر درهم و دينارت.</span>

<span id="البخل-بالأسرار"></span>
== <span dir="rtl">6 / 4 : البُخلُ بِالأَسرارِ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 4: بخل به رازها</span>

<span dir="rtl">325.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كُن بِأَسرارِكَ بَخيلاً، ولا تُذِع سِرّا اُودِعتَهُ؛ فَإِنَّ الإِذاعَةَ خِيانَةٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص610 ح7175، عيون الحكم والمواعظ: ص392 ح6643.</span></ref>

<span dir="rtl">325.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">نسبت به رازهايت، بخيل باش و رازى را كه به تو سپرده شده است، فاش مكن؛ زيرا فاش كردن راز [ديگران]، خيانت است.</span>

<span id="الضنة-بالأخلاء"></span>
== <span dir="rtl">6 / 5 : الضِّنَّةُ بِالأَخِلّاءِ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 5: بخل به دوستان</span>

<span dir="rtl">326.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في صِفَةِ المُؤمِنِ ـ</span> :<span dir="rtl">ضَنينٌ بِخُلَّتِهِ</span> <ref><span dir="rtl">الضنّة: البخل. والخلة بالضم الصداقة والمحبة التي تخللت القلب فصارت خلاله أي في باطنه كما في النهاية وفي المصباح: الخلة بالفتح الصداقة والضم لغة وبالفتح الفقر والحاجة. فالفقرة تحتمل وجوها: الأوّل: أنّه ضنين بخلته لترصّده مواقع الخلة وأهلها الذين هم إخوان الصدق في اللّه وهم قليلون. الثاني: أن يكون المراد أنّه إذا خال أحدا أي صادقه ضنّ أن يضيِّع خلته أو يهمل خليله فالمراد استحكام مودته. الثالث: أن يكون بفتح الخاء كما روي أي إذا عرضت له حاجة ضنّ بها أن يسأل أحدا فيها ويظهرها (بحار الأنوار: ج67 ص305).</span></ref><span dir="rtl">، سَهلُ الخَليقَةِ، لَيِّنُ العَريكَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 333، أعلام الدين: ص130، بحار الأنوار: ج67 ص305 ح37.</span></ref>

<span dir="rtl">326.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در توصيف مؤمن ـ</span> :<span dir="rtl">در دوستى خويش، بخيل است، نرم خوست، رام و سر به راه است.</span>

<span id="البخل-بصرف-المال-الحلال-في-الباطل"></span>
== <span dir="rtl">6 / 6 : البُخلُ بِصَرفِ المالِ الحَلالِ فِي الباطِلِ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 6: بخل ورزيدن از خرج كردن مال حلال در راه نادرست</span>

<span dir="rtl">327.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام</span> :<span dir="rtl">كُن جَوادا بِالحَقِّ، بَخيلاً بِالباطِلِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص602 ح7149، عيون الحكم والمواعظ: ص391 ح6618.</span></ref>

<span dir="rtl">327.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام</span> :<span dir="rtl">در [مصارف] حق، بخشنده باش، و در [مصارف] باطل، بخيل.</span>

<span dir="rtl">328.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">قيلَ لَهُ [أي لِلإِمامِ الباقِرِ عليه السلام] :... «فَما بالُ المُؤمِنِ قَد يَكونُ أشَحَّ شَيءٍ»؟</span>

<span dir="rtl">قالَ عليه السلام : لِأَنَّهُ يَكسِبُ الرِّزقَ مِن حِلِّهِ، ومَطلَبُ الحَلالِ عَزيزٌ فَلا يُحِبُّ أن يُفارِقَهُ شَيئُهُ لِما يَعلَمُ مِن عِزِّ مَطلَبِهِ، وإن هُوَ سَخَت نَفسُهُ لَم يَضَعهُ إلّا في مَوضِعِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لايحضره الفقيه: ج3 ص560 ح4924، علل الشرائع: ص557، صفات الشيعة: ص105 ح42 كلّها عن مسعدة بن صدقة، بحار الأنوار: ج67 ص299 ح24.</span></ref>

<span dir="rtl">328.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام</span> :<span dir="rtl">به ايشان (امام باقر عليه السلام) گفته شد:... چرا مؤمن، گاه بخيل ترين فرد است؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «چون روزى را از راه حلالش به دست مى آورد، و به دست آوردن حلال، دشوار است. بنا بر اين، دوست ندارد كه داشته اش از او جدا شود، چون از دشوارى به دست آوردنش آگاه است، و اگر هم چيزى ببخشد، آن را جز در جايش نمى بخشد».</span>

<references />