نمایش مبدأ برای ب ص ر / البصیرة

[[رده:ب]]
<span id="البصیرة-نسخۀ-آزمایشی"></span>
= <span dir="rtl">البَصیرة (نسخۀ آزمایشی)</span> =

<span dir="rtl">بصيرت</span>

= <span dir="rtl">درآمد</span> =

<span id="بصيرت-در-لغت"></span>
== <span dir="rtl">بصيرت، در لغت</span> ==

<span dir="rtl">واژه «بصيرت»، از مادّه «بصر» است كه، دو معناى اصلى دارد: يكى، علم و ديگرى، درشتى، سختى و خشونت. در اين جا، معناى نخستْ مقصود است. احمد بن فارِس، در اين باره مى گويد:</span>

<span dir="rtl">الباءُ وَ الصّادُ وَ الرّاءُ أصلانِ: أحَدُهُمَا العِلمُ بِالشَّى ءِ. يُقالُ: هُوَ بَصيرٌ بِهِ... وَ البَصيرَةُ: التُّرسُ فيما يُقالُ، وَ البَصيرَةُ البُرهانُ وَ أَصلُ ذلِكَ كُلِّهِ وُضوحُ الشَّى ءِ... وَ أَمَّا الأَصلُ الآخَرُ فَبُصْرُ الشَّى ءِ غَلَظُهُ وَ مِنهُ البَصْرُ، هُوَ أن يُضَمَّ أديمٌ إلى أديمٍ يُخاطانِ كَما تُخاطُ حاشِيَةُ الثَّوبِ.</span> <ref><span dir="rtl">معجم مقاييس اللّغة: ج1 ص253 ـ 254 مادّه «بصر».</span></ref>

<span dir="rtl">باء و صاد و راء (بصر)، دو معناى اصلى را تشكيل مى دهند: يكى، عبارت است از علم به چيزى. گفته مى شود: «هُوَ بَصيرٌ بِهِ» يعنى: «او به آن چيز، داناست».… بصيرت، به معناى سپر است و به معناى برهان هم آمده است. اصل همه اينها، روشن بودن چيزى است.… امّا معناى اصلى دوم، درشتى [و زُمختى] است. از همين معناست «بَصْر» كه عبارت از دو چرم را بر هم دوختن است، چنان كه كناره پارچه، دوخته مى شود. ابن منظور، «بصر» و «بصيرت» را چنين معنا كرده است:</span>

<span dir="rtl">البَصَرُ العَينُ، إلّا أنَّهُ مُذَكَّرٌ وَ قيلَ: البَصَرُ حاسَّةُ الرُّؤيَةِ... وَ البَصيرَةُ: الحُجَّةُ... وَ البَصَرُ: نَفاذٌ فِى القَلبِ، وَ بَصَرُ القَلبِ: نَظَرُهُ وَ خاطِرُهُ، وَ البَصيرَةُ عَقيدَةُ القَلبِ... وَ البَصيرَةُ: الفِطنَةُ... وَ فَعَلَ ذلِكَ عَلى بَصيرَةٍ أى عَلى عَمدٍ وَ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ أى عَلى غَيرِ يَقينٍ... عَلىَ بَصيرَةٍ أى عَلى مَعرِفَةٍ مِن أمرِكُم ويَقينٍ... وَ البَصيرَةُ: العِبرَةُ... وَ البَصَرُ: العِلمُ وَ بَصُرتُ بِالشَّى ءِ، عَلِمتُهُ... وَ البَصيرُ: العالِمُ.</span> <ref><span dir="rtl">لسان العرب: ج4 ص64 و 65 مادّه «بصر».</span></ref>

<span dir="rtl">بَصَر، يعنى چشم؛ امّا [بر خلاف «عَين»،] مذكّر است. گفته شده: بصر، عبارت از حواس ديدن است... بصيرت، يعنى حجّت.… بَصَر، يعنى نفوذ در دل. «بَصَر القُلب»، به نگاه و خطور آن مى گويند و بصيرت، يعنى عقيده قلبى...، بصيرت، يعنى هوش.… «فَعَلَ ذلِكَ عَلى بَصيرَةٍ»، يعنى از روى قصد و آگاهى و «عَلى غَيرِ بَصيرةٍ»، يعنى از روى غير يقين.… «عَلى بَصيرةٍ مِن أمرِكُم وَ يَقينٍ»، يعنى: «با داشتن شناخت و يقين در كار شما»... بصيرت، يعنى عبرت.… بَصَر، يعنى علم. «بَصُرتُ بالشى ءِ»، يعنى: «آن چيز را دانستم»... و بصير، به معناى «عالم» است.</span>

<span dir="rtl">راغب اصفهانى، در توضيح معناى «بصر» و «بصيرت» مى گويد:</span>

<span dir="rtl">البَصَرُ يُقالُ لِلجارِحَةِ النّاظِرَةِ... وَ لِلقُوَّةِ الَّتى فيها، وَ يُقالُ لِقُوَّةِ القَلبِ المُدرِكَةِ: بَصيرَةٌ وَ بَصَرٌ... وَ لا يَكادُ يُقالُ لِلجارِحَةِ بَصيرَةٌ، وَ يُقالُ مِنَ الأَوَّلِ: أبصَرتُ، وَ مِنَ الثّانى أبصَرتُهُ وَ بَصُرتُ بِهِ، وَ قَلَّما يُقالُ بَصُرتُ فِى الحاسَّةِ إذا لَم تُضامَّهُ رُؤيَةُ القَلبِ.</span> <ref><span dir="rtl">مفردات ألفاظ القرآن: ص127 مادّه «بصر».</span></ref>

<span dir="rtl">بَصَر، به عضو بينايى... و به نيرويى كه در آن است، گفته مى شود. به نيروى ادراك كننده قلب هم «بصيرت» و «بَصَر» مى گويند... و به عضو بينايى، كمتر بصيرت گفته مى شود. در صورت اوّل (ديدن با چشم)، «أبصرتُ» مى گويند. و در صورت دوم: «أبصرتُهُ» و «بَصُرتُ بِهِ». در صورت ديدن با حواس بينايى، چنانچه با رؤيت قلبى همراه نباشد، به ندرت گفته مى شود: «بَصُرتُ».</span>

<span dir="rtl">بررسى آنچه در تبيين معناى بصيرت آمده،</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: دانش نامه جهان اسلام: ج3 ص484 مدخل «بصيرت»، دائرة المعارف قرآن كريم: ج5 ص573 مدخل «بصيرت».</span></ref> <span dir="rtl">نشان مى دهد كه اين واژه، در معانى گوناگونى به كار رفته است؛ مانند: دانش، بينش دل، نورِ دل، آگاهى، زيركى، هوشيارى، برهان، عبرت و اعتقاد صحيح دينى.</span>

<span dir="rtl">امّا همه اين معانى، در واقع ـ همان طور كه ابن فارِس گفته ـ به معناى اوّليه مادّه بصيرت، باز مى گردند. حتّى اطلاق «بصر» به چشم نيز بدان جهت است كه چشم، يكى از مهم ترين راه هاى تحصيل علم و معرفت است.</span>

<span dir="rtl">گفتنى است كه هر چند بصيرت، در اصل به معناى علم است؛ ليكن بايد توجّه داشت كه هر علمى، بصيرت نيست و هر عالمى، بصير ناميده نمى شود؛ بلكه اين واژه، حاكى از نوعى احاطه علمى و آينده نگرى است.</span> <ref><span dir="rtl">بر پايه برخى از پژوهش ها، واژه بصيرت، در فرهنگ هاى مختلف، بيش از سى معنا را به خود اختصاص داده كه موضوع آينده و آينده نگرى در ميان بيشتر آنها مشترك است. همچنين بررسى سير تاريخى اين واژه، نشان مى دهد كه اين واژه، از زبان سانسكريت و از شرق به غرب رفته است. وجوه اشتراك فرهنگى اين واژه، در شرق و غربْ فراوان است كه مهم ترين آنها، آينده نگرى و تفاوت اصلى در چگونگى آن است. اولياى خدا، در جستجوى شهود معنوى از طريق بصيرت اند، در حالى كه رهبران و مديران، در جستجوى بصيرتى هستند كه آينده سازمان خود را با موفّقيت، قرين سازند (ر. ك: مقاله «بصيرت در رهبرى و مديريت اسلامى»، محمّد اَزگُلى).</span></ref>

<span id="بصيرت-در-قرآن-و-حديث"></span>
== <span dir="rtl">بصيرت، در قرآن و حديث</span> ==

<span dir="rtl">در قرآن كريم، مشتقّات «بصر»، 148 بار و واژه «بصيرت»، دوبار تكرار شده است.</span>

<span dir="rtl">به طور كلّى، واژه «بصر» در متون اسلامى، گاه در باره بينايى ظاهرى و حسّى، و گاه در باره بينايى باطنى و عقلى به كار مى رود.</span>

<span dir="rtl">به تعبير ديگر، مردم از نظر بينش، به دو دسته تقسيم مى شوند:</span>

<span dir="rtl">دسته اوّل، ديده عقل آنها نزديك بين است، آينده خود و جهان را نمى بينند و اداركات آنها در محسوساتْ خلاصه مى شود و به تعبير زيباى قرآن:</span>

<span dir="rtl">«يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْأَخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ.</span> <ref><span dir="rtl">روم: آيه 7.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">از زندگى دنيا، ظاهرى را مى شناسند، حال آن كه از آخرت غافل اند».</span>

<span dir="rtl">اين دسته، هر چند به ظاهرْ بينا هستند؛ ولى در فرهنگ قرآن و حديث، كور محسوب مى شوند.</span>

<span dir="rtl">برپايه گزارشى، امام على عليه السلام در يكى از سخنرانى هاى خود در مدينه، به اين نكته مهم، اين گونه اشاره فرموده است:</span>

<span dir="rtl">ما كُلُّ ذى قَلبٍ بِلَبيبٍ، وَ لا كُلُّ ذى سَمعٍ بِسَميعٍ، وَ لا كُلُّ ناظِرٍ بِبَصيرٍ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: خطبه 88، الكافى: ج8 ص64 ح22، الإرشاد: ج1 ص292، بحار الأنوار: ج32 ص43 ح28.</span></ref>

<span dir="rtl">نه هر كه دلى دارد، به خردى داننده است، و نه هر كه گوشى دارد نيك شنونده است، و نه هر كه ديده اى دارد بيننده است.</span>

<span dir="rtl">دسته دوم، جامع نگر و واقع نگرند؛ هم نزديك را خوب مى بينند و هم دور را. ادراكات آنها، در محسوساتْ خلاصه نمى شود؛ هم خانه دنيا را مى بينند و هم خانه آخرت را. در فرهنگ قرآن و حديث، اين دسته از مردم، بصير و بينا ناميده مى شوند.</span>

<span dir="rtl">بر پايه روايتى، امام على عليه السلام، اين دو دسته از مردم را اين گونه معرّفى نموده است:</span>

<span dir="rtl">إنَّمَا الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأَعمى، لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئاً، وَ البَصيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ، وَ يَعلَمُ أنَّ الدّارَ وَراءَها. فَالبَصيرُ مِنها شاخِصٌ، وَ الأَعمى إلَيها شاخِصٌ، وَ البَصيرُ مِنها مُتَزَوِّدٌ، وَ الأَعمى لَها مُتَزَوِّدٌ.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص432 ح98.</span></ref>

<span dir="rtl">همانا دنيا، واپسين ديدرسِ انسان كور[دل] است و در فراسوى آن، چيزى نمى بيند؛ امّا بينشوَر، نگاهش از دنيا فراتر مى رود و مى داند كه سرا[ى حقيقى] در وراىِ اين دنياست. پس بينشوَر، از دنيا دل و ديده بر مى گيرد و كور[دل] به آن مى نگرد. بينشوَر، از آنْ توشه بر مى گيرد و كور[دل]، براى آنْ توشه فراهم مى آورد.</span>

<span dir="rtl">بنا بر اين، بصيرت و بينايى حقيقى در فرهنگ قرآن و حديث، به معناى جامع نگرى و آينده نگرىِ علمى و عملى است و كسانى «بصير» ناميده مى شوند كه در پرتو بينش صحيح، در جهت تأمين منافع مادّى و معنوى، و دنيا و آخرت خود، حركت كنند. همه آيات و رواياتى كه در اين بخش در باره ديده بصيرت، ارزش بصيرت، عوامل تقويت بصيرت، مبادى، آثار و موانع آن آمده است، تعريف ياد شده را تأييد مى نمايند. پيش از ملاحظه آيات و روايات مربوط، به اين نكاتْ توجّه فرماييد:</span>

<span id="همتايان-بصيرت-در-مفهوم"></span>
=== <span dir="rtl">1. همتايان بصيرت، در مفهوم</span> ===

<span dir="rtl">در قرآن و روايات اسلامى، واژه هايى وجود دارند كه مى توان گفت كه معادل واژه بصيرت اند و يا بسيار نزديك به آن اند، مانند:</span>

<span id="الف-ـ-يقظه"></span>
==== <span dir="rtl">الف ـ يقظه</span> ====

<span dir="rtl">يكى از واژه هاى معادل بصيرت، «يقظه» است. در اين باره، از امام على عليه السلام نقل شده:</span>

<span dir="rtl">اليَقَظَةُ استِبصارٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص50 ح176.</span></ref>

<span dir="rtl">يقظه (بيدارى)، بصيرت يافتن است.</span>

<span dir="rtl">و در روايتى ديگر از ايشان، در معرّفى اهل بصيرت، آمده است:</span>

<span dir="rtl">فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِى الأَبصارِ وَ الأَسماعِ وَ الأَفئِدَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص452 ح122.</span></ref>

<span dir="rtl">پس بدين سبب، چشم ها و گوش ها و دل هايشان، از نور بيدارى روشن گرديد.</span>

<span id="ب-ـ-نور"></span>
==== <span dir="rtl">ب ـ نور</span> ====

<span dir="rtl">همتاى ديگر بصيرت، نور است:</span>

<span dir="rtl">«يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">حديد: آيه 28.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت خويش، شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به [بركت] آن، راه سپريد».</span>

<span id="ج-ـ-فرقان"></span>
==== <span dir="rtl">ج ـ فرقان</span> ====

<span dir="rtl">يكى ديگر از واژه هاى بسيار نزديك به مفهوم بصيرت، واژه «فرقان» است:</span>

<span dir="rtl">«يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا.</span> <ref><span dir="rtl">انفال: آيه 29.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از خدا پروا كنيد، براى شما فرقانى (نيروى جدا كننده حق از باطل) قرار مى دهد».</span>

<span dir="rtl">همچنين در بسيارى از روايات، واژه هاى ديگرى همچون: عقل،</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: دانش نامه عقايد اسلامى: ج1 ص175 (معرفت شناسى / پژوهشى در باره معناى خِرد).</span></ref> <span dir="rtl">معرفت، علم و حكمت</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: دانش نامه عقايد اسلامى: ج2 ص247 (معرفت شناسى / پژوهشى در باره معناى دانش).</span></ref> <span dir="rtl">نيز در معناى بصيرت به كار رفته اند.</span>

<span id="بيناى-مطلق"></span>
=== <span dir="rtl">2. بيناى مطلق</span> ===

<span dir="rtl">در نوزده آيه از قرآن، خداوند متعال، با صفت بينايى، توصيف شده است.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: دانش نامه عقايد اسلامى: ج5 ص369 (خداشناسى / فصل نهم: بصير).</span></ref> <span dir="rtl">اين صفت، حاكى از احاطه علمى و ذاتىِ آفريدگار بر همه چيز است. لذا برخى از روايات، بصير را از صفات ذات خداوند دانسته اند. بنا بر اين، بيناى مطلقْ اوست و همه چيز، بينايى را از او دريافت مى كنند</span> <ref><span dir="rtl">دريافت عقل از خدا ـ كه در شمارى از احاديث آمده ـ، اشاره به اين معناست (ر. ك: دانش نامه عقايد اسلامى: ج1 ص426 پاورقى 1).</span></ref> <span dir="rtl">و هر كس به او نزديك تر باشد، از بصيرت و بينشِ بيشترى برخوردار خواهد بود.</span>

<span id="معناى-ديده-بصيرت"></span>
=== <span dir="rtl">3. معناى ديده بصيرت</span> ===

<span dir="rtl">از منظر قرآن، در باطن انسان، شعور مرموزى وجود دارد كه با الهام فطرى الهى، مى تواند خوب را از بد، و حق را از باطلْ تشخيص دهد. متن سخن خداوند متعال در اين باره، چنين است:</span>

<span dir="rtl">«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا.</span> <ref><span dir="rtl">شمس: آيه 7 ـ 8.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">سوگند به نفس و آن كه آن را درست كرد! سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن، الهام كرد».</span>

<span dir="rtl">در روايتى از امام صادق عليه السلام، اين الهام فطرى، چنين تفسير شده است:</span>

<span dir="rtl">أى عَرَّفَها وَ أَلهَمَها، ثُمَّ خَيَّرَها فَاختارَت.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص396 ح23.</span></ref>

<span dir="rtl">يعنى به آن شناسانْد و الهام فرمود. سپس، او را مخيّر ساخت و او انتخاب كرد.</span>

<span dir="rtl">و در حديث ديگرى از ايشان، آمده است كه در باره الهام فجور و تقوا مى فرمايد:</span>

<span dir="rtl">عَرَّفَهُ الحَقَّ مِنَ الباطِلِ.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص398 ح24.</span></ref>

<span dir="rtl">حق و باطل را به او شناسانْد.</span>

<span dir="rtl">و نيز در تفسير آيه «وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ؛</span> <ref><span dir="rtl">بلد: آيه 10.</span></ref> <span dir="rtl">و دو راه را به او نشان داديم»، از ايشانْ روايت شده:</span>

<span dir="rtl">نَجدَ الخَيرِ وَ نَجدَ الشَّرِّ.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص396 ح22.</span></ref>

<span dir="rtl">[يعنى: ] راه نيكى و راه بدى را [نشان داديم].</span>

<span dir="rtl">ديده بصيرت، در واقع، همان شعور فطرى مرموز و ادراك باطنىِ موجود در باطن انسان است كه قدرت تشخيص نيك و بد، خير و شر، و حق و باطل را دارد و او را به آينده نگرى و پيروى از حق و دورى گزيدن از باطل، دعوت مى نمايد.</span>

<span dir="rtl">اين شعور و ادراك، در ابتداى زندگى، به صورت استعداد و اِجمال، در نهاد همه انسان ها وجود دارد و به تدريج، شكوفا مى شود. شكوفايى اين شعور، شكوفايىِ انسانيّت است و فلسفه بعثت انبياى الهى، چيزى جز رشد و بالندگى و شكوفايى انسانيّت و سازندگى جامعه مطلوب انسانى نيست.</span>

<span dir="rtl">با بهره گيرى از برنامه انبيا در تقويت ادراكات باطنى، قدرت ديده بصيرت، به تدريج، افزايش مى يابد تا آن جا كه حقايق معقول، به صورت محسوس براى انسانْ قابل رؤيت مى گردند، چنان كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه مى فرمايد:</span>

<span dir="rtl">ما مِن عَبدٍ إلّا وَ فى وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدُّنيا، وَ عَينانِ فى قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ، فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا فَتَحَ عَينَيهِ اللَّتَينِ فى قَلبِهِ، فَأَبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بِالغَيبِ، فَآمَنَ بِالغَيبِ عَلَى الغَيبِ.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص382 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">هيچ بنده اى نيست، مگر آن كه دو چشم در چهره اش دارد كه با آنها، امور دنيا را مى بيند و دو چشم در دلش كه با آنها امور آخرت را مشاهده مى كند. پس هر گاه خدا، خير بنده اى را بخواهد، دو چشمى را كه در دل اوست، مى گشايد و او با آنها، آنچه را خداوند در عالم غيبْ وعده اش را داده است، مى بيند و به وسيله غيب (دو چشم دل) به غيب (/ به غيب بر روى غيب)، ايمان مى آورد.</span>

<span dir="rtl">بديهى است كه خواستِ خداوند حكيم در باره باز شدن ديده بصيرت شمارى از انسان ها، گزاف نيست؛ بلكه به مقتضاى نظام حكيمانه آفرينش، ديده بصيرت كسانى باز شده، تقويت مى گردد كه در جهت شكوفايىِ ادراكات باطنى خود، حركت كرده باشند.</span>

<span id="خاستگاه-هاى-بصيرت"></span>
=== <span dir="rtl">4. خاستگاه هاى بصيرت</span> ===

<span dir="rtl">بر پايه آنچه در تبيين معناى بصيرتْ ارائه شد، خاستگاه بصيرت، مشابه خاستگاه علم، معرفت و حكمت است، همان گونه كه عوامل و موانع آن نيز با اسباب و آفات عناوين ياد شده، مشابهت دارند. لذا براى تكميل مباحث مربوط به بصيرت، ملاحظه بخش قابل عمده اى از آيات و روايات مرتبط با معرفت شناسى،</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: دانش نامه عقايد اسلامى: ج1 ـ 3 (شناخت).</span></ref> <span dir="rtl">ضرورى است. امّا آنچه را در اين فصل، با عنوان «خاستگاه هاى بصيرت» مطرح شده، مى توان به خاستگاه درونى و بيرونىِ بصيرت، تقسيم كرد: خاستگاه درونىِ بصيرت، عبارت است از نيروى باطنىِ قادر بر تشخيص حق و باطل، و خير و شر.</span>

<span dir="rtl">خاستگاه بيرونى بصيرت، خود، دو گونه است: گونه اوّل، شامل ره نمودها و برنامه هايى كه ريشه در قرآن و تعاليم انبيا دارند و موجب شكوفايى فطرت بصيرت مى شوند؛</span>

<span dir="rtl">گونه دوم نيز امدادهاى غيبى الهى كه در نتيجه اجراى تعاليم انبيا در زندگى، موجب تقويت نيروى بصيرت مى گردند و بر اين اساس، خاستگاه هاى بصيرت،</span>

<span dir="rtl">در فصل دوم، در ذيل عناوين فطرت، كتاب خدا، اسلام و توفيق، خلاصه شده است.</span>

<span id="عوامل-تقويت-ديده-بصيرت"></span>
=== <span dir="rtl">5. عوامل تقويت ديده بصيرت</span> ===

<span dir="rtl">عوامل تقويت بصيرت، دو دسته اند: عوامل علمى و عوامل عملى.</span>

<span dir="rtl">به سخن ديگر، بر پايه ره نمودهاى انبياى الهى، شكوفايى فطرت بصيرت، هم به مجاهدت علمى نياز دارد و هم به مجاهدت عملى. متونى كه در فصل چهارم، با عناوين: تفكّر، تعقّل، تعلّم و اعتبار آمده اند، به نقش انديشه و تلاش هاى علمى، در تقويت ديده بصيرت، اشاره دارند و متونى كه با عناوين: پرهيزگارى، ياد خدا، اخلاص، زُهد و... آمده اند، به نقش تلاش هاى عملى در اين باره، اشاره مى نمايند. جالب توجّه اين كه همه اين عوامل، در اين آيه شريف، خلاصه شده اند:</span>

<span dir="rtl">«وَ الَّذِينَ جَاهَدُواْ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا.</span> <ref><span dir="rtl">عنكبوت: آيه 69.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">و كسانى كه در راه ما كوشيده اند، به يقين، راه هاى خود را بر آنان مى نمايانيم».</span>

<span id="بركات-افزايش-نيروى-بصيرت"></span>
=== <span dir="rtl">6. بركات افزايش نيروى بصيرت</span> ===

<span dir="rtl">بر پايه آنچه گذشت، به ميزان مجاهدت هاى علمى و عملى انسان، بينش باطنى، افزايش مى يابد و سالك، در نخستين گام، كاستى هاى درونىِ خود را بهتر مى بيند، زيركى، آينده نگرى، شجاعت و ساير كمالات انسانى، در او تقويت مى شوند و در نهايت، در نتيجه خودسازى، به نقطه اى از قوّت بصيرت و بينايى باطنى مى رسد كه حقايق معقول را به صورت محسوس مى بيند و به بالاترين مراتب ايمان ـ كه ايمانِ شهودى است ـ، دست مى يابد و پيشواى اهل بصيرت مى گردد.</span> <ref><span dir="rtl">ر. ك: ص383 (چشم بصيرت) و ص449 (اهل بصيرت / پيشوايان بصيرت).</span></ref>

<span id="اصلى-ترين-آفت-ديده-بصيرت"></span>
=== <span dir="rtl">7. اصلى ترين آفت ديده بصيرت</span> ===

<span dir="rtl">نقطه مقابل مجاهدت هاى علمى و عملى ـ كه موجب تقويت ديده بصيرت مى گردند ـ، پيروى از تمايلات نفسانى است. از اين رو، اصلى ترين آفت ديده بصيرت يافتن، هواپرستى و پيروى عملى از خواسته هاى ناپسندِ درونى است و بدين سان، هر چه پيروىِ انسان از نفس امّاره، بيشتر شود، چشمِ بصيرت او ضعيف تر مى گردد. در روايتى از امام على عليه السلام آمده:</span>

<span dir="rtl">الهَوى شَريكُ العَمى.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص470 ح144.</span></ref>

<span dir="rtl">هَوَس، شريكِ كوردلى است.</span>

<span dir="rtl">وقتى انسان، به چيزى علاقه پيدا كرد، ديگر نمى تواند معايب آن را ببيند و زشتى هاى آن را بشنود:</span>

<span dir="rtl">عَينُ المُحِبِّ عَمِيَّةٌ عَن مَعايِبِ المَحبوبِ، وَ اُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبحِ مَساويهِ.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص476 ح160.</span></ref>

<span dir="rtl">ديده عاشق، از ديدن عيب هاى معشوق، كور است و گوش او، از شنيدن زشتى معايبش، كَر. ساير آفات و موانع بصيرت، ريشه در پيروى از تمايلات نفسانى دارد و بدين جهت، اصلى ترين راه مبارزه با آفات، داشتن ديده بصيرتِ جهاد با نفس است كه در فرهنگ روايات اسلامى، «جهاد اكبر» ناميده شده است.</span>

<span dir="rtl">كسى كه توفيق اين جهاد را نيابد و در ميدان مبارزه با تمايلات نفسانى، شكست بخورد، نه تنها ديده بصيرت را از دست مى دهد و از درجه انسانيتْ سقوط مى كند، بلكه از هر حيوانى، گم راه تر و خطرناك تر مى گردد. چنين انسانى، سرنوشتى جز دوزخ، نخواهد داشت.</span>

<span id="الفصل-الأول-البصيرة-القلبية"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الأوّل: البصيرة القلبيّة</span> =

<span dir="rtl">فصل يكم: چشم بصيرت</span>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَتَحَ لَهُ قُفلَ قَلبِهِ، وجَعَلَ فيهِ اليَقينَ وَالصِّدقَ، وجَعَلَ قَلبَهُ واعِياً لِما سَلَكَ فيهِ، وجَعَلَ قَلبَهُ سَليماً ولِسانَهُ صادِقاً وخَليقَتَهُ مُستَقيمَةً، وجَعَلَ اُذُنَهُ سَميعَةً وعَينَهُ بَصيرَةً.</span> <ref><span dir="rtl">كنز العمّال: ج11 ص96 ح30768 نقلاً عن أبي الشيخ عن أبي ذر.</span></ref>

<span dir="rtl">1.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه خداوند، خير بنده اى را بخواهد، قفلِ دل او را برايش مى گشايد و يقين و راستى را در آن مى نهد و دلش را براى راهى كه در آن قدم گذاشته است، آگاه مى سازد و دلش را پاك و زبانش را راستگو و اخلاقش را درست و گوشش را شنوا و چشمش را بينا مى گردانَد.</span>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن عَبدٍ إلّا وفي وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدُّنيا، وعَينانِ في قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ، فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا فَتَحَ عَينَيهِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ فَأَبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بِالغَيبِ، فَآمَنَ بِالغَيبِ عَلَى الغَيبِ.</span> <ref><span dir="rtl">الفردوس: ج4 ص14 ح6040، كنز العمال: ج2 ص42 ح3043.</span></ref>

<span dir="rtl">2.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ بنده اى نيست، مگر آن كه دو چشم در صورتش دارد كه با آنها، امور دنيا را مى بيند و دو چشم در دلش كه با آنها، امور آخرت را مشاهده مى كند. پس هر گاه خدا، خير بنده اى را بخواهد، دو چشمى را كه در دل اوست، مى گشايد و او با آنها، آنچه را خداوند در عالم غيبْ به او وعده داده است، مى بيند و به وسيله غيب (دو چشم دل)، به غيبْ ايمان مى آورد (/ به غيبِ روى غيب، ايمان مى آورد).</span>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام: ألا إنَّ لِلعَبدِ أربَعَ أعيُنٍ: عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ دينِهِ ودُنياهُ، وعَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ آخِرَتِهِ، فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَتَحَ لَهُ العَينَينِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ فَأَبصَرَ بِهِمَا الغَيبَ وأَمرَ آخِرَتِهِ</span> <ref><span dir="rtl">في المصدر: «... الغَيبَ في أمرِ آخِرَتِهِ»، والتصويب من بحار الأنوار. وفي التوحيد: «العيب» بدل «الغيب».</span></ref><span dir="rtl">، وإذا أرادَ بِهِ غَيرَ ذلِكَ تَرَكَ القَلبَ بِما فيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص240 ح90، التوحيد: ص367 ح4 نحوه وكلاهما عن الزهري، بحار الأنوار: ج70 ص53 ح16.</span></ref>

<span dir="rtl">3.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام: آگاه باشيد كه براى بنده، چهار چشم است: دو چشم [سَر] كه با آنها، امور دين و دنيايش را مى بيند، و دو چشم [دل] كه با آنها، امور آخرتش را مشاهده مى كند. پس هر گاه خداوند، خيرِ بنده اى را بخواهد، دو چشمى را كه در دلِ اوست، برايش مى گشايد و او با آنها، عالم غيب و امور آخرتش را مى بيند، و هر گاه جز خيرِ بنده اى را بخواهد، دلش را به حال خود، رها مى كند.</span>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: إنَّما شيعَتُنا أصحابُ الأَربَعةِ الأَعيُنِ: عَينانِ فِي الرَّأسِ، وعَينانِ فِي القَلبِ، ألا وَالخَلائِقُ كُلُّهُم كَذلِكَ، ألا إنَّ اللّهَ عَزَّ وجلَّ فَتَحَ أبصارَكُم وأَعمى أبصارَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص215 ح260، بحار الأنوار: ج68 ص81 ح142.</span></ref>

<span dir="rtl">4.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: شيعيان ما، چهار چشم دارند: دو چشم در سر، و دو چشم در دل. البتّه همه مردمان، اين گونه اند. هان كه خداوند عز و جل، چشم هاى شما را باز كرده و چشم هاى آنان را كور كرده است!</span>

<span dir="rtl">راجع: ص452 ح122.</span>

<span dir="rtl">ر.ك: ص453 ح122.</span>

<span id="الفصل-الثاني-الحث-على-البصيرة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثاني: الحث على البصيرة</span> =

<span dir="rtl">فصل دوم: تشويق به تحصيلِ بصيرت</span>

<span id="البصير-من-صفات-الله-عزوجل"></span>
== <span dir="rtl">2 / 1: البَصيرُ مِن صِفاتِ اللّه عزّوجلِّ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 1: بصيرت، از صفات خداست</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ».</span> <ref><span dir="rtl">غافر: 20.</span></ref>

<span dir="rtl">«همانا خدا، شنوا و بيناست».</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ».</span> <ref><span dir="rtl">فاطر: 31.</span></ref>

<span dir="rtl">«همانا خدا، نسبت به بندگانش، آگاه و بيناست».</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ».</span> <ref><span dir="rtl">غافر: 44.</span></ref>

<span dir="rtl">«همانا خدا، نسبت به بندگان، بيناست».</span>

<span dir="rtl">«إِنَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ بَصِيرٌ».</span> <ref><span dir="rtl">الملك: 19.</span></ref>

<span dir="rtl">«به راستى كه او، به همه چيزْ بيناست».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: كُلُّ بَصيرٍ غَيرَهُ يَعمى عَن خَفِيِّ الأَلوانِ، ولَطيفِ الأَجسامِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 65، بحار الأنوار: ج4 ص309 ح37.</span></ref>

<span dir="rtl">5.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر بينايى جز خدا، از ديدن رنگ هاى پنهان و اجسام ريز [و نامرئى]، ناتوان است.</span>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: بَصيرٌ إِذ لا مَنظورَ إِلَيهِ مِن خَلقِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 1، الاحتجاج: ج1 ص474 ح113، بحار الأنوار: ج4 ص247 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">6.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: [خداوند،] بينا بوده، آن گاه كه هنوز آفريده اى نبود تا ديده شود.</span>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: بَصيرٌ لا بِأَداةٍ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص139 ح4 عن الإمام الصادق عليه السلام وص 140 ح5 عن إسماعيل بن قتيبة عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام، التوحيد: ص308 ح2 عن عبد اللّه بن يونس عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص151 ح51 عن محمّد بن يحيى والقاسم بن أيّوب العلوي عن الإمام الرضا عليه السلام، الأمالي للمفيد: ص255 ح4 عن محمّد بن زيد الطبري عن الإمام الرضا عليه السلام، الأمالي للطوسي: ص23 ح28 عن محمّد بن يزيد الطبري عن الإمام الرضا عليه السلام، بحار الأنوار: ج4 ص229 ح3.</span></ref>

<span dir="rtl">7.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: [خداوند،] بيناست؛ امّا نه با ابزارى [براى ديدن، مانند چشم].</span>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: بَصيرٌ لا يُوصَفُ بِالحاسَّةِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 179، بحار الأنوار: ج4 ص53 ح29.</span></ref>

<span dir="rtl">8.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: [خداوند،] بينايى است كه به داشتن حس [و ابزار بينايى]، وصف نمى شود.</span>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ لَمّا سَأَ لَهُ الزِّنديقُ: أَفَرَأَيتَ قَولَهُ: سَميعٌ بَصيرٌ عالِمٌ؟ ـ: إِنَّما يُسمّى تَبارَكَ وتَعالى بِهذِهِ الأَسماءِ؛ لِأَنَّهُ لا يَخفى عَلَيهِ شَيءٌ مِمّا لا تُدرِكُهُ الأَبصارُ، مِن شَخصٍ صَغيرٍ أَو كَبيرٍ، أَو دَقيقٍ أَو جَليلٍ، ولا نَصِفُهُ بَصيرا بِلَحظ عَينٍ كَالمَخلوقِ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج3 ص194 عن المفضّل بن عمر.</span></ref>

<span dir="rtl">9.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ زنديقى كه پرسيد: نظرت در باره اين گفته خدا چيست كه: «شنوا و بينا و داناست»؟ ـ: خداوند ـ تبارك و تعالى ـ، به اين نام ها ناميده شده است؛ چون هيچ چيزى از آنچه چشم ها مى بينند، بر او پوشيده نيست، از شى ء كوچك گرفته تا بزرگ و ريز يا درشت، و اگر ما او را به بينايى وصف مى كنيم، به معناى آن نيست كه مانند مخلوقات، با چشم مى بيند.</span>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لَم يَزَلِ اللّهُ عز و جل ربَّنا... وَالبَصَرُ ذاتُهُ ولا مُبصَرَ... فَلَمّا أَحدَثَ الأَشياءَ وَقَعَ... البَصَرُ عَلَى المُبصَرِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص107 ح1، التوحيد: ص139 ح1 كلاهما عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج57 ص161 ح96.</span></ref>

<span dir="rtl">10.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خداى عز و جل، هميشه پروردگار ما بوده... و بينايى، ذاتىِ او بوده است، آن گاه كه هنوز چيزى براى ديدن وجود نداشت... و چون اشيا را آفريد...، ديدن به شى ء ديدنى تعلّق گرفت.</span>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ... أَنتَ... بَصيرٌ لا يَرتابُ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج95 ص445 ح1 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي وراجع: قصص الأنبياء: ص123 ح124.</span></ref>

<span dir="rtl">11.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام ـ در دعا ـ: منزّهى تو ـ اى خدا ـ و سپاس، تو راست.… تو... بينايى هستى كه [در صحّت آنچه مى بيند] شك نمى كند.</span>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عليه السلام: قُلنا: إِنَّهُ بَصيرٌ لا بِبَصَرٍ؛ لِأَنَّهُ يَرى أَثَرَ الذَّرَّةِ السَّحماءِ</span> <ref><span dir="rtl">السَّحماء: أي السوداء (لسان العرب: ج12 ص281 «سحم»).</span></ref> <span dir="rtl">في اللَّيلَةِ الظَّلماءِ عَلَى الصَّخرةِ السَّوداءِ، ويَرى دَبيبَ النَّملِ فِي اللَّيلَةِ الدَّجِيَّةِ، ويَرى مَضارَّها ومَنافِعَها وأَثَرَ سِفادِها وفِراخَها ونَسلَها، فَقُلنا عِندَ ذلِكَ: إِنَّهُ بَصيرٌ لا كَبَصَرِ خَلقِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">التوحيد: ص252 ح3، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص133 ح28 وفيه «الدجنّة» بدل «الدجيّة»، الاحتجاج: ج2 ص356 ح281 كلّها عن محمّد بن عبد اللّه الخراساني، بحار الأنوار: ج4 ص176 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">12.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام: گفتيم: او (خداوند) بيناست؛ امّا نه با چشمى؛ چرا كه او ردّ پاى مورچه سياه بر روى تخته سنگ سياه، در شب تار را مى بيند، حركت مور در شب تاريك را مى بيند و زيان و سود و اثر جفتگيرى و بچّه ها و نسل آن را مى بيند [و مى داند]. اين جاست كه مى گوييم: او بيناست؛ امّا نه مانند بينا بودن آفريدگانش.</span>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">الإمام الجواد عليه السلام: كَذلِكَ سَمَّيناه بَصيرا؛ لِأَنَّهُ لا يَخفى عَلَيهِ ما يُدرَكُ بِالأَبصارِ، مِن لَونٍ أَو شَخصٍ أَو غَيرِ ذلِكَ، ولَم نَصِفهُ بِبَصَرِ لَحظَةِ العَينِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص117 ح7، التوحيد: ص194 ح7 وفيه «بنظر لحظ» بدل «ببصر لحظة»، الاحتجاج: ج2 ص468 ح321 وفيه «طرفة العين» بدل «لحظة العين» وكلّها عن أبي هاشم الجعفري، بحار الأنوار: ج4 ص154 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">13.</span> <span dir="rtl">امام جواد عليه السلام: همچنين او (خداوند) را بينا ناميده ايم؛ چون هر آنچه از رنگ و جسم و جز آن كه با چشم ها ديده مى شود، بر او پوشيده نيست و او را بينا به معناى نگريستن با نگاه چشم، وصف نمى كنيم.</span>

<span id="قيمة-البصيرة"></span>
== <span dir="rtl">2 / 2: قيمَةُ البَصيرَةِ</span> ==

<span dir="rtl">2 / 2: ارزش بصيرت</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِىَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 104.</span>

<span dir="rtl">قال العلامة الطباطبائي قدس سره: كأنّه تعالى يشير بقوله: «قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ» إلى ما ذكره في الآيات السابقة من الحجج الباهرة على وحدانيّته وانتفاء الشريك عنه، والمعنى أنّ هذه الحجج بصائر قد جاءتكم من جانب اللّه بالوحي إليّ، والخطاب من قبل النبي صلى الله عليه و آله (الميزان في تفسير القرآن: ج7 ص302).</span></ref>

<span dir="rtl">«به راستى، بصيرت هايى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. پس هر كه ديد، به سود خود اوست و هر كه كور بود، به زيان خود اوست، و من بر شما نگهبان نيستم».</span> <ref><span dir="rtl">علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد: شايد خداوند با جمله «به راستى بصيرت هايى براى شما آمده است»، به دلايل و براهين روشنى كه در آيات پيشين بر يگانگى خويش و نداشتن شريك اقامه كرده، اشاره دارد. پس، معناى آيه، اين است كه اين حجّت ها، بصيرت هايى هستند كه از جانب خدا به وسيله وحى براى ما آمده اند و خطاب، از جانب پيامبر صلى الله عليه و آله است.</span></ref>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: «فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِىَ فَعَلَيْهَا» هذِهِ الآيَةُ جامِعَةٌ لِاءِبصارِ العُيونِ وإبصارِ القُلوبِ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج69 ص76 ح29 و ج93 ص51 كلاهما نقلاً عن تفسير النعماني عن إسماعيل بن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام.</span></ref>

<span dir="rtl">14.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: اين آيه: «پس هر كه ديد، به سود خود اوست و هر كه كور بود، به زيان خود اوست»، ديدن چشم ها و ديدن دل ها هر دو را در بر مى گيرد.</span>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ لَمّا سَأَ لَهُ زَيدُ بنُ صوحانَ العَبدِيُّ عَن أكيَسِ</span> <ref><span dir="rtl">الكيِّسُ: العاقِلُ (مجمع البحرين: ج3 ص1609 «كيس»).</span></ref> <span dir="rtl">النّاسِ ـ: مَن أبصَرَ رُشدَهُ مِن غَيِّهِ، فَمالَ إلى رُشدِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص383 ح5833، معاني الأخبار: ص199 ح4 كلاهما عن عبد اللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، الأمالي للصدوق: ص478 ح644، الأمالي للطوسي: ص436 ح974 كلاهما عن عبد اللّه بن بكر [بكران] المرادي عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عن الإمام زين العابدين عنه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج70 ص106 ح1؛ دستور معالم الحكم: ص84.</span></ref>

<span dir="rtl">15.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در پاسخ پرسشِ زيد بن صوحان عبدى، در باره زيرك ترينِ</span> <span dir="rtl">مردمان ـ: كسى كه راهش را از كژراهه، باز شناسد و به راه گرايد.</span>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ ـ: يَابنَ جُندَبٍ، إنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام قالَ لِأَصحابِهِ: ... طوبى لِمَن جُعِلَ بَصَرُهُ في قَلبِهِ، ولَم يُجعَل بَصَرُهُ في عَينِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص305 و ص502 عن عيسى عليه السلام وفيه «قلبه في نظر عينه» بدل «بصره في عينه»، بحار الأنوار: ج78 ص284 ح1؛ تاريخ دمشق: ج47 ص452 عن عمران بن سليمان عن عيسى عليه السلام وفيه «ولم يكن قلبه في بصره» بدل «ولم يجعل...» وص 462 عن عيسى المرادي عن عيسى عليه السلام وفيه «ولم يكن قلبه في بصر عينه» بدل «ولم يجعل...».</span></ref>

<span dir="rtl">16.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در سفارش به عبداللّه بن جُندَب ـ: اى پسر جُندَب! عيسى بن مريم عليه السلام به يارانش فرمود: «... خوشا بر كسى كه بينايى اش در دلش قرار داده شده، نه [فقط] در چشمش!».</span>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ما أنتُم وَالبَراءَةُ، يَبرَأُ بَعضُكُم مِن بَعضٍ! إنَّ المُؤمِنينَ بَعضُهُم أفضَلُ مِن بَعضٍ، وبَعضُهُم أكثَرُ صَلاةً مِن بَعضٍ، وبَعضُهُم أنفَذُ بَصَراً مِن بَعضٍ، وهِيَ الدَّرَجاتُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص45 ح4 عن الصباح بن سيابة، وسائل الشيعة: ج11 ص429 ح21246.</span></ref>

<span dir="rtl">17.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: شما را چه به بيزارى جستن؟! اين يكى، از آن يكى، بيزارى مى جويد! همانا مؤمنان، برخى شان، برتر از برخى ديگرند. برخى شان، بيشتر از برخى ديگر، نماز مى خوانند. برخى شان، از بصيرتِ بيشترى برخوردارند. اينها درجات است.</span> <ref><span dir="rtl">يعنى: اينها، همان درجات ايمان است در اين سخن خداوند كه فرموده است: «هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللَّهِ» (آل عمران: آيه 163).</span></ref>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَكتُبُ بِهذِهِ الخُطبَةِ إلى أكابِرِ أصحابِهِ، وفيها كَلامٌ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله...: أمّا بَعدُ: فَإِنَّ نورَ البَصيرَةِ روحُ الحَياةِ الَّذي لا يَنفَعُ إيمانٌ إلّا بِهِ مَعَ اتِّباعِ كَلِمَةِ اللّهِ وَالتَّصديقِ بِها، فَالكَلِمَةُ مِنَ الرّوحِ، وَالرّوحُ مِنَ النّورِ، وَالنّورُ نورُ السَّماواتِ وَالأَرضِ، فَبِأَيديكُم سَبَبٌ وَصَلَ إلَيكُم مِنّا نِعمَةٌ مِنَ اللّهِ لا تَعقِلونَ شُكرَها، خَصَّكُم بِها وَاستَخلَصَكُم لَها «وَ تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ»</span> <ref><span dir="rtl">العنكبوت: 43.</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">كشف المحجّة: ص270 عن سنان بن طريف، مختصر بصائر الدرجات: ص196 وفيه «روح البصر» بدل «نور البصيرة»، بحار الأنوار: ج30 ص37 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">18.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: امير مؤمنان عليه السلام، اين خطابه را به ياران بزرگش مى نوشت و در آن، گفتارى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمده است...: «امّا بعد، نورِ بصيرت، جان زندگى است و ايمان، سودى نمى بخشد، مگر با اين نور و با پيروى از كلمه خدا (كلمه توحيد) و تصديق آن. اين كلمه، از جان است و جان، از نور است و نور، نورِ آسمان ها و زمين است. پس در دستانِ شما، رشته اى است كه از ما به شما وصل شده است و اين رشته، نعمتى الهى است كه از عهده شُكر آن بر نمى آييد. خداوند، اين نعمت را به شما اختصاص داده و شما را براى آن، برگزيده است: «و اين مَثَل ها را براى مردم مى زنيم و آنها را جز دانايان نمى فهمند»».</span>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ ـ: يا هِشامُ احذَر هذِهِ الدُّنيا وَاحذَر أهلَها، فَإِنَّ النّاسَ فيها عَلى أربَعَةِ أصنافٍ: رَجُلٍ مُتَرَدٍّ مُعانِقٍ لِهَواهُ. ومُتَعَلِّمٍ مُقرِئٍ</span> <ref><span dir="rtl">في بعض النسخ: «المتقرّئ» (هامش المصدر).</span></ref> <span dir="rtl">كُلَّما ازدادَ عِلماً ازدادَ كِبراً، يَستَعلي بِقِراءَتِهِ وعِلمِهِ عَلى مَن هُوَ دونَهُ. وعابِدٍ جاهِلٍ يَستَصغِرُ مَن هُوَ دونَهُ في عِبادَتِهِ، يُحِبُّ أن يُعَظَّمَ ويُوَقَّرَ. وذي بَصيرَةٍ عالِمٍ عارِفٍ بِطَريقِ الحَقِّ يُحِبُّ القِيامَ بِهِ، فَهُوَ عاجِزٌ أو مَغلوبٌ ولا يَقدِرُ عَلَى القِيامِ بِما يَعرِفُ [هُ]، فَهُوَ مَحزونٌ مَغمومٌ بِذلِكَ، فَهُوَ أمثَلُ أهلِ زَمانِهِ وأَوجَهُهُم عَقلاً.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص400، بحار الأنوار: ج78 ص316 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">19.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام ـ در سفارش به هِشام بن حَكَم ـ: اى هِشام! از اين دنيا و مردم آن، بر حذر باش؛ زيرا مردم در دنيا چهار گروه اند: شخص افتاده در ورطه هلاكت و هماغوشِ هوس؛ طالب دانش و قرآن خوان كه هر چه دانشش افزون گردد، بر غرورش افزوده شود و قرآن دانىِ خويش و دانش خود را وسيله گردن فرازى بر فرودستان خود سازد؛ عابد نادانى كه هر كس را كه در عبادت، از او كمتر است، كوچك شمارد و دوست بدارد كه او را تعظيم و تكريم كنند؛ و صاحب بصيرتِ داناىِ آشنا به راه حق كه دوست دارد حق را بر پاى دارد؛ امّا يا ناتوان است يا مغلوب و فرومانده كه نمى تواند آنچه را مى داند، به كار ببندد و از اين رو، اندوهناك و غم زده است. پس او، بهترين فردِ روزگار خود و خِردمندترينِ آنان است.</span>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عليه السلام ـ فِي الفِقهِ المَنسوبِ إلَيهِ ـ: اِعلَم أنَّ العَمَلَ الدّائِمَ القَليلَ عَلَى اليَقينِ وَالبَصيرَةِ، أفضَلُ عِندَ اللّهِ مِنَ العَمَلِ الكَثيرِ عَلى غَيرِ اليَقينِ وَالجَهلِ.</span> <ref><span dir="rtl">فقه الرضا: ص356، بحار الأنوار: ج78 ص348 ح5.</span></ref>

<span dir="rtl">20.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام ـ در كتاب فقه منسوب به ايشان ـ: بدان كه عمل مداومِ اندك، امّا توأم با يقين و بصيرت، در نزد خداوند، برتر از عملِ بسيارِ توأم با غير يقين و جهل است.</span>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ أيضا ـ: أروي عَنِ العالِمِ عليه السلام: إنَّ اللّهَ جَلَّ وعَلا خَصَّ رَسولَهُ بِمَكارِمِ الأَخلاقِ، فَامتَحِنوا أنفُسَكُم، فَإِن كانَت فيكُم فَاحمَدُوا اللّهَ، وإلّا فَاسأَلوهُ وَارغَبوا إلَيهِ فيها. قالَ: وذَكَرَها عَشَرَةً: اليَقينَ، وَالقَناعَةَ، وَالبَصيرَةَ.…</span> <ref><span dir="rtl">فقه الرضا: ص353، بحار الأنوار: ج69 ص394 ح77.</span></ref>

<span dir="rtl">21.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام ـ در كتاب فقه منسوب به ايشان ـ: از موسى بن جعفر عليه السلام روايت مى كنم كه: «خداوند بزرگ و بلندمرتبه، مكارم اخلاق را به پيامبرش ارزانى داشت. پس شما نيز خود را بيازماييد. اگر اين خوى ها در شما بود، خدا را سپاس گوييد، و گرنه، آنها را با رغبت از او بخواهيد».</span>

<span dir="rtl">سپس، ده تا از اين خوى ها را برشمرد: «يقين، قناعت، بصيرت...».</span>

<span id="الفصل-الثالث-مبادئ-البصيرة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثالث: مبادئ البصيرة</span> =

<span dir="rtl">فصل سوم: خاستگاه هاى بصيرت</span>

<span id="الفطرة"></span>
== <span dir="rtl">3 / 1: الفِطرَةُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 1: سرشت</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا».</span> <ref><span dir="rtl">الشمس: 7 و 8.</span></ref>

<span dir="rtl">«سوگند به نفس و آن كه آن را درست كرد و سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن، الهام كرد!».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">الكافي عن حمزة بن محمَّد عن الإمام الصادق عليه السلام، قال: سَأَلتُهُ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل «وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ»</span> <ref><span dir="rtl">البلد: 10.</span></ref><span dir="rtl">، قَالَ: نَجدَ الخَيرِ ونَجدَ الشَّرِّ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص163 ح4، التوحيد: ص411 ح5، الأمالي للطوسي: ص660 ح1367، بحار الأنوار: ج5 ص196 ح6 و 9.</span></ref>

<span dir="rtl">22.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از حمزة بن محمّد ـ: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداى عز و جل: «و دو راه را به او نشان داديم»، پرسيدم. فرمود: «[يعنى: ] راه نيكى و راه بدى را [نشان داد»].</span>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">تفسيرالقمي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام، قال: سَأَلتُهُ عليه السلام عَن قَولِهِ: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا»، قالَ: خَلَقَها وصَوَّرَها، وقَولِهِ: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»، أي عَرَّفَها وأَلهَمَها، ثُمَّ خَيَّرَها فَاختارَت.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمي: ج2 ص424، بحار الأنوار: ج24 ص71 ح4.</span></ref>

<span dir="rtl">23.</span> <span dir="rtl">تفسير القمّى ـ به نقل از ابو بصير ـ: از امام صادق عليه السلام در باره آيه شريف: «سوگند به نفس و آن كه آن را درست كرد!»، پرسيدم. فرمود: «[يعنى] آن را آفريد و صورت بخشيد».</span>

<span dir="rtl">و در باره آيه شريف: «پس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن، الهام كرد»، پرسيدم. فرمود: «[يعنى] به آنْ شناساند و الهام فرمود. سپس او را مُخيّر ساخت و او انتخاب كرد».</span>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">تأويل الآيات الظاهرة عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» ـ: عَرَّفَهُ الحَقَّ مِنَ الباطِلِ، فَذلِكَ قَولُهُ: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا».</span> <ref><span dir="rtl">تأويل الآيات الظاهرة: ج2 ص804 ح1، بحار الأنوار: ج24 ص72 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">24.</span> <span dir="rtl">تأويل الآيات الظاهرة ـ به نقل از حَلْبى، از امام صادق عليه السلام، در باره آيه شريف: «پس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن، الهام كرد» ـ: حق و باطل را به او شناسانْد، و اين است معناى سخن او كه: «سوگند به نفس و آن كه آن را درست كرد».</span>

<span id="كتاب-الله-عزوجل"></span>
== <span dir="rtl">3 / 2: كِتابُ اللّه عزّوجلِّ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 2: كتاب خدا</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">القصص: 43.</span></ref>

<span dir="rtl">«و به راستى، پس از آن كه نسل هاى نخستين را نابود كرديم، به موسى كتاب داديم كه [در بر دارنده] بصيرت ها و ره نمود و رحمتى براى مردم بود، اميد كه پند گيرند».</span>

<span dir="rtl">«وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِايَةٍ قَالُواْ لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَىَّ مِن رَّبِّى هَـذَا بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 203.</span></ref>

<span dir="rtl">«و هر گاه براى آنان، آياتى نياورى، مى گويند: «چرا آن را خود برنگزيدى؟». بگو: من، فقط از آنچه كه از پروردگارم به من وحى مى شود، پيروى مى كنم. اين [قرآن]، بصيرت هايى است از جانب پروردگار شما، و براى گروهى كه ايمان مى آورند، هدايت و رحمتى است».</span>

<span dir="rtl">«هَـذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الجاثية: 20.</span></ref>

<span dir="rtl">«اين [كتاب]، براى مردم بصيرت بخش و براى قومى كه يقين دارند، ره نمود و رحمتى است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: القُرآنُ هُدىً مِنَ الضَّلالَةِ، وتِبيانٌ مِنَ العَمى.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص600 ح8 عن الإمام الصادق عليه السلام، تفسير العيّاشي: ج1 ص5 ح8، بحار الأنوار: ج92 ص26 ح28.</span></ref>

<span dir="rtl">25.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: قرآن، از گم راهى به راه مى آورَد و كورى [دل] را بينايى مى بخشد.</span>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: كِتابُ اللّهِ تُبصِرونَ بِهِ، وتَنطِقونَ بِهِ، وتَسمَعونَ بِهِ، ويَنطِقُ بَعضُهُ بِبَعضٍ، ويَشهَدُ بَعضُهُ عَلى بَعضٍ، ولا يَختَلِفُ فِي اللّهِ، ولا يُخالِفُ بِصاحِبِهِ عَنِ اللّهِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 133، بحار الأنوار: ج92 ص22 ح23.</span></ref>

<span dir="rtl">26.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كتاب خداست كه با آن مى بينيد و با آن، سخن مى گوييد و با آن مى شنويد و برخى از آن، از برخى ديگر، سخن مى گويد و برخى از آن، بر برخى ديگرش گواهى مى دهد و در باره خدا، سخنِ ناهمساز نمى گويد و پيرو خود را از خدا، جدا نمى گردانَد.</span>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ما جالَسَ هذَا القُرآنَ أحَدٌ إلّا قامَ عَنهُ بِزِيادَةٍ أو نُقصانٍ؛ زِيادَةٍ في هُدىً أو نُقصانٍ مِن عَمىً.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 176، أعلام الدين: ص105، غرر الحكم: ج6 ص103 ح9680، بحار الأنوار: ج92 ص24 ح24.</span></ref>

<span dir="rtl">27.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هيچ كس با اين قرآن ننشست، مگر آن كه با افزايشى يا كاهشى از كنارش برخاست: افزايش در هدايت و يا كاستى از كورى [دل و باطن].</span>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: في كِتابِ اللّهِ نَجاةٌ مِنَ الرَّدى، وبَصيرَةٌ مِنَ العَمى، ودَليلٌ إلَى الهُدى.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير العيّاشي: ج1 ص198 ح143 عن أبي عمرو الزبيري، بحار الأنوار: ج6 ص32 ح39.</span></ref>

<span dir="rtl">28.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: كتاب خدا، [مايه] نجات از هلاكت است و بينايى بخش از كورى و راه نما به راه راست.</span>

<span id="الإسلام"></span>
== <span dir="rtl">3 / 3: الإِسلامُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 3: اسلام</span>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى شَرَعَ الإِسلامَ وسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَن وَرَدَهُ، وأَعَزَّ أركانَهُ لِمَن حارَبَهُ، وجَعَلَهُ عِزّاً لِمَن تَوَلّاهُ... وبَصيرَةً لِمَن عَزَمَ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص49 ح1 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام وبأسانيد مختلفة عن الأصبغ بن نباتة، نهج البلاغة: الخطبة 106، الأمالي للمفيد: ص275 ح3 عن قبيصة عن جابر الأسدي، تحف العقول: ص163، الغارات: ج1 ص138 كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج68 ص349 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">29.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: خداوند ـ تبارك و تعالى ـ، شريعت اسلام را مقرّر داشت و آبشخورهايش را براى كسى كه بخواهد بدان وارد شود، آسان و هموار ساخت و اركان آن را در برابر كسى كه بخواهد با آن بجنگد، استوار گردانيد و براى كسى كه از آن پيروى كند، [مايه] عزّت قرارش داد... و براى كسى كه مصمّم باشد،[مايه] بصيرت.</span>

<span id="التوفيق"></span>
== <span dir="rtl">3 / 4: التَّوفيقُ</span> ==

<span dir="rtl">3 / 4: توفيق</span>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الحَمدُ للّهِِ الَّذي... هَدى مِنَ الضَّلالَةِ، وبَصَّرَ مِنَ العَمى.</span> <ref><span dir="rtl">صحيح ابن حبّان: ج12 ص23 ح5219، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص731 ح2003، تفسير ابن كثير: ج3 ص239 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج15 ص257 ح40850؛ الإرشاد: ج1 ص229 عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج2 ص31 ح19.</span></ref>

<span dir="rtl">30.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سپاس، خدايى را كه... از گم راهى به راه آورْد و كورى [دل] را بينايى بخشيد.</span>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَعالى رُبَّما أظهَرَ آيَةً لِبَعضِ المُؤمِنينَ لِيَزيدَ في بَصيرَتِهِ، ولِبَعضِ الكافِرينَ لِيُبالِغَ فِي الإِعذارِ إلَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">المناقب لابن شهرآشوب: ج2 ص329، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص424 ح289، بحار الأنوار: ج42 ص40 ح13.</span></ref>

<span dir="rtl">31.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: خداوند متعال، گاه نشانه اى را براى مؤمنى نمودار مى سازد تا بر بصيرت او بيفزايد، و براى كافر، تا عذر و حجّت را بر او تمام تر سازد.</span>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّما أنَا وأَنتُم عَبيدٌ مَملوكونَ لِرَبٍّ لا رَبَّ غَيرُهُ. يَملِكُ مِنّا ما لا نَملِكُ مِن أنفُسِنا، وأَخرَجَنا مِمّا كُنّا فيهِ إلى ما صَلَحنا عَلَيهِ، فَأَبدَلَنا بَعدَ الضَّلالَةِ بِالهُدى، وأَعطانَا البَصيرَةَ بَعدَ العَمى.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص356 ح550 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام، نهج البلاغة: الخطبة 216، بحار الأنوار: ج77 ص359 ح32.</span></ref>

<span dir="rtl">32.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: من و شما، در حقيقت، بندگان زرخريد پروردگارى هستيم كه جز او پروردگارى نيست. او چنان اختيارى از ما دارد كه ما خود، از خويش نداريم و ما را از وضعيتى كه در آن قرار داشتيم، به آنچه مصلحت ما در آن است، بيرون بُرد، گم راهىِ ما را به هدايتْ تبديل كرد و ما را كه كور[دل] بوديم، بينايى بخشيد.</span>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ ـ: اللّهُمَّ بِذِكرِكَ أستَعيذُ وأَعتَصِمُ، وبِرُكنِكَ ألوذُ وأَتَحَزَّمُ، وبِقُوَّتِكَ أستَجيرُ وأَستَنصِرُ، وبِنورِكَ أهتدي وأَستَبصِرُ،... سَيِّدي لَو لا نورُكَ عَميتُ عَنِ الدَّليلِ، ولَو لا تَبصيرُكَ ضَلَلتُ عَنِ السَّبيلِ، ولَو لا تَعريفُكَ لَم أرشَد لِلقَبولِ، ولَو لا تَوفيقُكَ لَم أهتَدِ إلى مَعرِفَةِ التَّأويلِ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج94 ص153ـ161 ح22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين.</span></ref>

<span dir="rtl">33.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در «مناجات اِنجيليه» ـ: بار خدايا! به ياد تو پناه مى برم و چنگ مى زنم و خويشتن را در سايه رُكن تو در مى آورم و از نيروى تو، حمايت و يارى مى طلبم و از نور تو، راه نمايى و بصيرت مى خواهم.…</span>

<span dir="rtl">سَرور من! اگر نور تو نبود، راه نما را نمى ديدم، و اگر بينش بخشى تو نبود، راه را گُم مى كردم، و اگر معرّفى تو به پذيرش نبود، راه نمى بُردم، و اگر توفيق دِهى تو نبود، به شناخت تأويل [و معانى قرآن]، هدايت نمى شدم.</span>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً، زَهَّدَهُ فِي الدُّنيا، وفَقَّهَهُ فِي الدّينَ، وبَصَّرَهُ عُيوبَها، ومَن اُوتِيَهُنَّ فَقَد اُوتِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص130 ح10 عن عبد اللّه بن القاسم، مشكاة الأنوار: ص206 ح556 وفيه «عيوبه» بدل «عيوبها»، بحار الأنوار: ج73 ص55 ح28؛ شعب الإيمان: ج7 ص347 ح10535 عن محمّد بن كعب القرظي عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وليس فيه ذيله، كنز العمال: ج10 ص137 ح28689. وراجع: تاريخ دمشق: ج81 ص78.</span></ref>

<span dir="rtl">34.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: هر گاه خداوند، خير بنده اى را اراده كند، او را نسبت به دنيا، بى رغبت مى گردانَد و در دين، دانايش مى كند و عيب هايش را به او مى نمايانَد. به هر كس اين چيزها داده شود، خيرِ دنيا و آخرت، داده شده است.</span>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام ـ فيما كَتَبَ إلى عَلِيِّ بنِ سُوَيدٍ وهُوَ فِي الحَبسِ ـ: الحَمدُ للّهِِ العَلِيِّ العَظيمِ الَّذي بِعَظَمَتِهِ ونورِهِ أبصَرَ قُلوبُ المُؤمِنينَ</span> <ref><span dir="rtl">أي ما أبصروا وعلموا (بحار الأنوار: ج58 ص12).</span></ref><span dir="rtl">، وبِعَظَمَتِهِ ونورِهِ عاداهُ الجاهِلونَ، وبِعَظَمَتِهِ ونورِهِ ابتَغى مَن فِي السَّماواتِ ومَن فِي الأَرضِ إلَيهِ الوَسيلَةَ بِالأَعمالِ المُختَلِفَةِ وَالأَديانِ المُتَضادَّةِ، فَمُصيبٌ ومُخطِئٌ، وضالٌّ ومُهتَدٍ، وسَميعٌ وأَصَمُّ، وبَصيرٌ وأَعمى حَيرانَ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص124 ح95 عن عليّ بن سويد وج1 ص129 ح1 عن الإمام عليّ عليه السلام، رجال الكشّي: ج2 ص754 ح859 عن عليّ بن سويد النسائي وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج78 ص328 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">35.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام ـ در نامه اى كه از زندان، به على بن سُوَيد نوشت ـ: سپاس، خداى والا و بزرگى را كه از بزرگى و نور او، دل هاى مؤمنانْ بينا شد و به سبب همين بزرگى و نور اوست كه نادانان، با وى دشمنى كردند و به واسطه بزرگى و نور او، هر آن كس كه در آسمان ها و در زمين است، با كارهاى گونه گون و آيين ها و باورهاى ناهمگون، در صدد نزديك شدن به او بر آمدند. پس برخى، درست رفتند و برخى، خطا نمودند. برخى، گم راه شدند و برخى، ره يافتند. برخى، شنوا شدند و برخى، كَر گشتند. برخى بينا شدند و برخى، كور و سرگردان ماندند.</span>

<span id="الفصل-الرابع-ما-ينمي-البصيرة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الرابع: ما ينمي البصيرة</span> =

<span dir="rtl">فصل چهارم: عوامل رشد بصيرت</span>

<span id="التفكر"></span>
== <span dir="rtl">4 / 1: التَّفَكُّرُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 1: انديشيدن</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«أَفَلَمْ يَنظُرُواْ إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَ زَيَّنَّاهَا وَ مَا لَهَا مِن فُرُوجٍ * وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ أَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِىَ وَ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجِ بَهِيجٍ * تَبْصِرَةً وَ ذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ».</span> <ref><span dir="rtl">ق: 6 ـ 8.</span></ref>

<span dir="rtl">«مگر به آسمانِ بالاى سرشان ننگريسته اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده ايم و براى آن، هيچ گونه شكافتگى اى نيست؟! و زمين را گسترديم و در آن، كوه هاى ثابت و استوار افكنديم و در آن، از هر گونه جفتِ دل انگيزى رويانيديم تا براى هر بنده توبه كارى، بينش افزا و پندآموز باشد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ التَّفَكُّرَ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ كَما يَمشِي المُستَنيرُ فِي الظُّلُماتِ بِالنّورِ، فَعَلَيكُم بِحُسنِ التَّخَلُّصِ وقِلَّةِ التَّرَبُّصِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص599 ح2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام و ج1 ص28 ح34 عن يحيى بن عمران عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام، النوادر للراوندي: ص144 ح197 عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وكلاهما نحوه، الدرّة الباهرة: ص22 وفيه صدره إلى «البصير»، العدد القويّة: ص38 ح49 وفيه صدره إلى «بالنور» وكلاهما عن الإمام الحسن عليه السلام، بحار الأنوار: ج77 ص135 ح46.</span></ref>

<span dir="rtl">36.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: انديشيدن، حيات بخشِ دلِ شخص بابصيرت است، همان گونه كه شخصِ چراغ به دست در تاريكى ها، در پرتو نور [چراغ] راه مى رود. پس بر شما باد نيكْ رَهيدن و كمتر درنگ كردن!</span>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: فَتَفَكَّروا أيُّهَا النّاسُ وتَبَصَّروا، وَاعتَبِروا وَاتَّعِظوا، وتَزَوَّدوا لِلآخِرَةِ تَسعَدوا.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص432 ح6589، عيون الحكم والمواعظ: ص359 ح6089.</span></ref>

<span dir="rtl">37.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: پس، اى مردم! بينديشيد و بينا شويد، عبرت گيريد و پند آموزيد و براى آخرت، توشه برگيريد تا سعادتمند شويد.</span>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن تَفَكَّرَ أبصَرَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص79، أعلام الدين: ص287، بحار الأنوار: ج77 ص216 ح1؛ دستور معالم الحكم: ص28.</span></ref>

<span dir="rtl">38.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كه بينديشد، بينا مى شود.</span>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن فَكَّرَ أبصَرَ العَواقِبَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص324 ح8577، عيون الحكم والمواعظ: ص459 ح8316.</span></ref>

<span dir="rtl">39.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كه بينديشد، فرجام ها را مى بيند.</span>

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّمَا البَصيرُ مَن سَمِعَ وتَفَكَّرَ، ونَظَرَ وأَبصَرَ، وَانتَفَعَ بِالعِبَرِ، وسَلَكَ جَدَداً</span> <ref><span dir="rtl">الجَدَدُ: الأرضُ الصُلبَةُ التي يسهل المشي فيها (مجمع البحرين: ج1 ص274 «جدد»).</span></ref> <span dir="rtl">واضِحاً، يَتَجَنَّبُ فيهِ الصَّرعَةَ فِي المَهوى.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص155، بحار الأنوار: ج77 ص407 ح38.</span></ref>

<span dir="rtl">40.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بينا، كسى است كه بشنود و بينديشد، بنگرد و بينا شود و از عبرت ها بهره گيرد و راه هموار و آشكار را بپويد و از فرو افتادن و پرتگاه هاى آن، بپرهيزد.</span>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: أفكِر تَستَبصِر.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص171 ح2239، عيون الحكم والمواعظ: ص75 ح1815.</span></ref>

<span dir="rtl">41.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بينديش تا بينش يابى.</span>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: رَأسُ الاِستِبصارِ الفِكرَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص48 ح5232، عيون الحكم والمواعظ: ص264 ح4809 وفيه «التبصرة الفكر» بدل «الاستبصار الفكرة».</span></ref>

<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: اساس بصيرت، انديشيدن است.</span>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن طالَت فِكرَتُهُ حَسُنَت بَصيرَتُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص272 ح8319.</span></ref>

<span dir="rtl">43.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه بسيار انديشه مى كند، بصيرتِ نيكويى مى يابد.</span>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لا بَصيرَةَ لِمَن لا فِكرَ لَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص401 ح10774.</span></ref>

<span dir="rtl">44.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه انديشه ندارد، بصيرت ندارد.</span>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: تَفَكُّرُكَ يُفيدُكَ الاِستِبصارَ، ويَكسِبُكَ الاِعتِبارَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص316 ح4574، عيون الحكم والمواعظ: ص199 ح4036.</span></ref>

<span dir="rtl">45.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: انديشيدنِ تو، به تو بصيرت مى دهد و عبرت آموزى مى بخشد.</span>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسن عليه السلام: عَلَيكُم بِالفِكرِ، فَإِنَّهُ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ، ومَفاتيحُ أبوابِ الحِكمَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">أعلام الدين: ص297، بحار الأنوار: ج78 ص115 ح12.</span></ref>

<span dir="rtl">46.</span> <span dir="rtl">امام حسن عليه السلام: بر شما باد انديشيدن؛ زيرا آن، زندگى بخش دلِ شخصِ بابصيرت و كليد درهاى حكمت است.</span>

<span id="التعقل"></span>
== <span dir="rtl">4 / 2: التَّعَقُّلُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 2: خِردمندى</span>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قُسِّمَ العَقلُ عَلى ثَلاثَةِ أجزاءَ، فَمَن كانَت فيهِ كَمَلَ عَقلُهُ، ومَن لَم تَكُن فيهِ فَلا عَقلَ لَهُ: حُسنُ المَعرِفَةِ بِاللّهِ عز و جل، وحُسنُ الطّاعَةِ لَهُ، وحُسنُ البَصيرَةِ عَلى أمرِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص102 ح58، بحار الأنوار: ج1 ص106 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">47.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خِرد، به سه جزء تقسيم شده است. پس هر كس كه اين سه جزء در او باشد، خِردش كامل است و در هر كس نباشد، از خِرد، بى بهره است: نيكو شناختن خداوند عز و جل، نيكو فرمان بردن از او، و بصيرتِ نيكو داشتن در كار او.</span>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: عَلَى العاقِلِ أن يَكونَ بَصيراً بِزَمانِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص525 ح13، معاني الأخبار: ص334 ح1، الأمالي للطوسي: ص540 ح1163، مكارم الأخلاق: ج2 ص383 ح2661 كلّها عن أبي ذرّ، بحار الأنوار: ج77 ص72 ح1؛ صحيح ابن حبّان: ج2 ص78 ح361 عن أبي ذرّ، كنز العمّال: ج16 ص133 ح44158.</span></ref>

<span dir="rtl">48.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خردمند، بايد به زمان خود، بصيرت داشته باشد.</span>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: ناظِرُ قَلبِ اللَّبيبِ بِهِ يُبصِرُ أمَدَهُ</span> <ref><span dir="rtl">الأَمَدُ: نِهايَةُ البُلوغِ (مجمع البحرين: ج1 ص68 «أمد»)</span></ref><span dir="rtl">، ويَعرِفُ غَورَهُ ونَجدَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 154، بحار الأنوار: ج29 ص600 ح20.</span></ref>

<span dir="rtl">49.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: خردمند، با چشم دل، پايانِ كار خويش را مى بيند و نشيب و فراز آن را مى شناسد.</span>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: دِعامَةُ الإِنسانِ العَقلُ، وَالعَقلُ مِنهُ الفِطنَةُ وَالفَهمُ وَالحِفظُ وَالعِلمُ، وبِالعَقلِ يَكمُلُ، وهُوَ دَليلُهُ ومُبصِرُهُ ومِفتاحُ أمرِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص25 ح23، علل الشرائع: ص103 ح2، مشكاة الأنوار: ص440 ح1484 وفيه «الإسلام» بدل «الإنسان»، بحار الأنوار: ج1 ص90 ح17.</span></ref>

<span dir="rtl">50.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: ستونِ [وجودِ] انسان، خِرد است، و هوشمندى و فهم و حافظه و دانش، از خِرد بر مى خيزد و با خِرد به كمال مى رسد و خِرد، راه نماى او و بينش بخش او و كليدِ كارهاى اوست.</span>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: قالَ لُقمانُ لِابنِهِ: ... إنَّ العاقِلَ إذا أبصَرَ بِعَينِهِ شَيئاً عَرَفَ الحَقَّ مِنهُ، وَالشّاهِدَ يَرى ما لا يَرَى الغائِبُ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج8 ص348 ح547، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص297 ح2505، المحاسن: ج2 ص126 ح1348 وفيه «بعينيه» بدل «بعينه»، مكارم الأخلاق: ج1 ص538 ح1869، مجمع البيان: ج8 ص496 كلها عن حماد، بحار الأنوار: ج13 ص423 ح18.</span></ref>

<span dir="rtl">51.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: لقمان به فرزندش گفت: «... خردمند، هر گاه با چشم خود، چيزى را ببيند، حق را از آن مى شناسد. شاهد، چيزى را مى بيند كه غايب نمى بيند».</span>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام: مَن لَم يَعقِل عَنِ اللّهِ، لَم يَعقِد قَلبَهُ عَلى مَعرِفَةٍ ثابِتَةٍ يُبصِرُها ويَجِدُ حَقيقَتَها في قَلبِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص18 ح12 عن هشام بن الحكم، تحف العقول: ص388، بحار الأنوار: ج78 ص302 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">52.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام: كسى كه خدا را نشناخته است، دلش با شناخت استوارى كه آن را ببيند و حقيقتش را در قلب خويش بيابد، گِرِه نمى خورَد.</span>

<span id="التعلم"></span>
== <span dir="rtl">4 / 3: التَّعَلُّمُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 3: دانش آموختن</span>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ مِنَ الجَهلِ، وضِياءُ الأَبصارِ مِنَ الظُّلمَةِ، وقُوَّةُ الأَبدانِ مِنَ الضَّعفِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للطوسي: ص488 ح1069، عدّة الداعي: ص64 كلاهما عن محمّد بن عليّ بن الحسين بن زيد بن الإمام زين العابدين عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، منية المريد: ص109 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج1 ص171 ح24.</span></ref>

<span dir="rtl">53.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا دانش، زندگى بخش دل ها[ى مُرده] از نادانى است و روشنايى بخش ديدگان، از تاريكى [و كورى] است، و نيروبخش بدن هاى ناتوان است.</span> <ref><span dir="rtl">فردوسى سروده است:</span>

<span dir="rtl">توانا بُوَد هر كه دانا بُود / ز دانش، دل پير، بُرنا بُود.</span></ref>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ، ونورُ الأَبصارِ مِنَ العَمى، وقُوَّةُ الأَبدانِ مِنَ الضَّعفِ.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص523 ح12 عن الإمام عليّ عليه السلام، تحف العقول: ص28، الأمالي للصدوق: ص713 ح982 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام، مجمع البيان: ج2 ص717 عن أنس وليس فيه «من العمى، من الضعف»، روضة الواعظين: ص13 عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج1 ص166 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">54.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا دانش، زندگى بخشِ دل هاست و روشنى بخشِ ديدگان، از كورى و نيروبخش بدن هاى ناتوان است.</span>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ مِنَ الجَهلِ، ومَصابيحُ الأَبصارِ مِنَ الظُّلَمِ.</span> <ref><span dir="rtl">جامع بيان العلم وفضله: ج1 ص55 عن معاذ بن جبل؛ كنز الفوائد: ج2 ص108، أعلام الدين: ص82 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيهما «من الجهل» وكلاهما بزيادة «وقوة الأبدان من الضعف» في آخره، تنبيه الخواطر: ج2 ص245 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه «من الجهل، من الظلم».</span></ref>

<span dir="rtl">55.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا دانش، زندگى بخش دل ها[ى مُرده] از نادانى و چراغ [و روشنى بخش] چشم ها در تاريكى هاست.</span>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: الحِكمَةُ ضِياءٌ لِلبَصَرِ.</span> <ref><span dir="rtl">مختصر بصائر الدرجات: ص196.</span></ref>

<span dir="rtl">56.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: حكمت، نورى براى ديده است.</span>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: جاوِرِ العُلَماءَ تَستَبصِر.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص378 ح4801، عيون الحكم والمواعظ: ص221 ح4297.</span></ref>

<span dir="rtl">57.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: با دانشمندانْ همنشينى كن تا بصيرت يابى.</span>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">الإمام الكاظم عليه السلام: تَفَقَّهوا في دينِ اللّهِ، فَإِنَّ الفِقهَ مِفتاحُ البَصيرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص410، فقه الرضا: ص337، بحار الأنوار: ج78 ص321 ح19.</span></ref>

<span dir="rtl">58.</span> <span dir="rtl">امام كاظم عليه السلام: در دين خدا، ژرفكاوى كنيد؛ زيرا دين شناسى، كليد بصيرت است.</span>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">عيسى عليه السلام: بِحَقٍّ أقولُ لَكُم: لا يَجتَمِعُ الماءُ وَالنّارُ في إناءٍ واحِدٍ، كَذلِكَ لا يَجتَمِعُ الفِقهُ وَالعَمى في قَلبٍ واحِدٍ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص512.</span></ref>

<span dir="rtl">59.</span> <span dir="rtl">عيسى عليه السلام: به حق، با شما مى گويم: آب و آتش، در يك ظرف جمع نمى شوند. همچنين دين شناسى و كورى، در يك دل، جمع نمى شوند.</span>

<span id="الاعتبار"></span>
== <span dir="rtl">4 / 4: الاِعتِبارُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 4: عبرت آموختن</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ ءَاذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَ لَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ».</span> <ref><span dir="rtl">الحجّ: 46.</span></ref>

<span dir="rtl">«پس آيا در زمين سير نمى كنند تا براى ايشان، دل هايى باشد تا با آنها بفهمند يا گوش هايى [باشد] تا با آنها بشنوند؛ زيرا در حقيقت، ديدگانْ كور نيستند؛ بلكه دل هايى كه در سينه هاست، كورند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَنِ اعتَبَرَ أبصَرَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 208، خصائص الأئمّة: ص118، العدد القويّة: ص292 ح18 و ص300 ح36 كلاهما عن الإمام الرضا عليه السلام، نزهة الناظر: ص80 ح153، بحار الأنوار: ج70 ص73 ح27.</span></ref>

<span dir="rtl">60.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كه عبرت بياموزد، بينا مى شود.</span>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: في كُلِّ اعتِبارٍ استِبصارٌ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص396 ح6461، عيون الحكم والمواعظ: ص353 ح5962.</span></ref>

<span dir="rtl">61.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: در هر عبرت آموختنى، بيناشدنى است.</span>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: رَحِمَ اللّهُ امرَأً تَفَكَّرَ فَاعتَبَرَ، وَاعتَبَرَ فَأَبصَرَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 103، غرر الحكم: ج4 ص42 ح5206؛ دستور معالم الحكم: ص45 وفيه «عبداً» بدل «امرأ».</span></ref>

<span dir="rtl">62.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: رحمت خدا بر آن كس كه انديشيد و عبرت گرفت، و عبرت گرفت و بينا شد!</span>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: دَوامُ الاِعتِبارِ يُؤَدّي إلَى الاِستِبصارِ، ويُثمِرُ الاِزدِجارَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص22 ح5150، عيون الحكم والمواعظ: ص251 ح4709.</span></ref>

<span dir="rtl">63.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: عبرت گرفتن مداوم، به بصيرت مى انجامد، و باز ايستادن [از گناه و خطا] را به بار مى نشانَد.</span>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في خُطبَةٍ خَطَبَها يَومَ الجُمُعَةِ ـ: أوَ لَيسَ لَكُم في آثارِ الأَوَّلينَ وفي آبائِكُمُ الماضينَ مُعتَبَرٌ وبَصيرَةٌ إن كُنتُم تَعقِلونَ؟!</span> <ref><span dir="rtl">مصباح المتهجّد: ص381 ح508 عن زيد بن وهب، الدعوات: ص238 ح666، بحار الأنوار: ج89 ص238 ح68.</span></ref>

<span dir="rtl">64.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در خطبه اى كه روز جمعه ايراد فرمود ـ: آيا در آثارِ پيشينيان و در پدران گذشته شما، [مايه هاى] عبرت و بصيرت نيست، اگر خِرد مى ورزيديد؟!</span>

<span id="التقوى"></span>
== <span dir="rtl">4 / 5: التَّقوى</span> ==

<span dir="rtl">4 / 5: پرواى از خدا</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا».</span> <ref><span dir="rtl">الأنفال: 29.</span></ref>

<span dir="rtl">«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از خدا پروا كنيد براى شما فرقانى (نيروى جدا كننده حق از باطل) قرار مى دهد».</span>

<span dir="rtl">«يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ».</span> <ref><span dir="rtl">الحديد: 28.</span></ref>

<span dir="rtl">«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا كنيد، و به پيامبرش، ايمان آوريد تا دو بهره از رحمتش به شما عطا كند و برايتان، نورى قرار دهد كه با آن، راه برَويد و شما را بيامرزد، و خدا، آمرزگارى مهربان است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ تَقوَى اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِكُم، وبَصَرُ عَمى أفئِدَتِكُم، وشِفاءُ مَرَضِ أجسادِكُم، وصَلاحُ فَسادِ صُدورِكُم، وطُهورُ دَنَسِ أنفُسِكُم، وجِلاءُ عَشا أبصارِكُم.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 198، بحار الأنوار: ج70 ص284 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">65.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: همانا پرواى از خدا، داروى دردِ دل هاى شما و بينا كننده كورىِ دل هاى شما و شفابخشِ بيمارى بدن هاى شما و اصلاح كننده تباهىِ سينه هاى شما و پاك كننده آلودگىِ جان هاى شما و روشنى بخش ضعف ديدگان شماست.</span>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: فَاتَّقُوا اللّهَ تَقِيَّةَ مَن أيقَنَ فَأَحسَنَ، وعُبِّرَ فَاعتَبَرَ، وحُذِّرَ فَازدَجَرَ، وبُصِّرَ فَاستَبصَرَ، وخافَ العِقابَ، وعَمِلَ لِيَومِ الحِسابِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص437 ح6598، عيون الحكم والمواعظ: ص360 ح6099 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">66.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: از خدا پروا كنيد، همچون پروا كردن كسى كه يقين كرد و نيكى به جا آورد، پند داده شد و پند گرفت، بر حذر داشته شد و [از گناه] باز ايستاد، بينايش كردند و بينا شد، و از كيفر ترسيد و براى روز حساب، كار كرد.</span>

<span id="ذكر-الله-عزوجل"></span>
== <span dir="rtl">4 / 6: ذِكرُ اللّه عزّوجلِّ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 6: ياد خدا</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 201.</span></ref>

<span dir="rtl">«در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد، بى درنگ [خدا را] به ياد آورند و آن گاه، بينا شوند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ المُؤمِنَ مَعنِيٌّ بِمُجاهَدَةِ نَفسِهِ لِيَغلِبَها عَلى هَواها، فَمَرَّةً يُقيمُ أوَدَها</span> <ref><span dir="rtl">الأودُ: العِوَجُ (مجمع البحرين: ج1 ص96 «أود»).</span></ref> <span dir="rtl">ويُخالِفُ هَواها في مَحَبَّةِ اللّهِ، ومَرَّةً تَصرَعُهُ نَفسُهُ فَيَتَّبِعُ هَواها فَيَنعَشُهُ اللّهُ فَيَنتَعِشُ، ويُقيلُ اللّهُ عَثرَتَهُ فَيَتَذَكَّرُ ويَفزَعُ إلَى التَّوبَةِ وَالمَخافَةِ، فَيَزدادُ بَصيرَةً ومَعرِفَةً لِما زيدَ فيهِ مِن الخَوفِ، وذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ يَقولُ: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص284، بحار الأنوار: ج78 ص163 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">67.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام: مؤمن، همواره در كار مبارزه با نفْس خويش است تا بر هَوَس آن، چيره آيد. گاه نفْس خود را از كژى [و انحراف] به راستى مى آورد و در راه محبّت خدا، با هواى نفس، مخالفت مى ورزد. گاه نفْسش، او را بر زمين مى افكنَد و در نتيجه، پيرو هوس آن مى گردد؛ امّا خداوند، دستش را مى گيرد و بر مى خيزد، و خدا، لغزش او را مى بخشد و مؤمن، به خود مى آيد (/ به ياد خدا مى افتد) و به توبه و ترس از خدا، پناه مى بَرد و بر اثر افزايش ترسش [از خدا]، بر بصيرت و معرفت او افزوده مى گردد. گواه اين مطلب، اين سخن خداوند است كه: «در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد، بى درنگ [خدا را] به ياد مى آورند و آن گاه، بينا مى شوند».</span>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» ـ: إذا ذَكَّرَهُمُ الشَّيطانُ المَعاصِيَ وحَمَلَهُم عَلَيها، يَذكُرونَ اللّهَ فَإِذا هُم مُبصِرونَ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج1 ص253، بحار الأنوار: ج63 ص236 ح79.</span></ref>

<span dir="rtl">68.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد، بى درنگ، [خدا را] به ياد مى آورند و آن گاه، بينا مى شوند» ـ: هر گاه شيطان، آنان را به ياد گناهان بيندازد و بر [انجام دادن] آنها وادارشان سازد، خدا را ياد مى كنند و آن گاه، بينا مى شوند.</span>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ثَلاثٌ مِن أشَدِّ ما عَمِلَ العِبادُ: إنصافُ المُؤمِنِ مِن نَفسِهِ، ومُواساةُ المَرءِ أخاهُ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ، وهُوَ أن يَذكُرَ اللّهَ عز و جل عِندَ المَعصِيَةِ يَهُمُّ بِها، فَيَحولُ ذِكرُ اللّهِ بَينَهُ وبَينَ تِلكَ المَعصِيَةِ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص131 ح138، معاني الأخبار: ص192 ح2، جامع الأحاديث: ص189 كلاهما نحوه وكلها عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج69 ص379 ح36.</span></ref>

<span dir="rtl">69.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام: سه چيز، از سخت ترين كارها براى بندگان است: انصاف داشتن مؤمن در باره خود، همدردى و كمك مالى انسان به برادرش، و به ياد خدا بودن در همه حال. اين، بدان معناست كه آدمى، هنگام رو به رو شدن با گناه و آهنگ آن كردن، خدا را ياد مى كند، و ياد خدا، مانع ميان او و آن گناه مى شود. اين است معناى سخن خداوند عز و جل كه مى فرمايد: «در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد، بى درنگ [خدا را] به ياد مى آورند و آن گاه، بينا مى شوند».</span>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">الكافي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام، قال: سَأَلتُهُ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» قالَ: هُوَ العَبدُ يَهُمُّ بِالذَّنبِ ثُمَّ يَتَذَكَّرُ فَيُمسِكُ، فَذلِكَ قَولُهُ: «تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص434 ح7، تفسير العيّاشي: ج2 ص43 ح128 عن زيد بن أبي اُسامة و ص44 ح129 عن عليّ بن أبي حمزة وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج6 ص40 ح72.</span></ref>

<span dir="rtl">70.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از ابو بصير ـ: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل كه: «چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد، بى درنگ [خدا را] به ياد مى آورند و آن گاه، بينا مى شوند»، پرسيدم. فرمود: «[معنايش اين است كه] آن بنده، آهنگِ گناه مى كند. سپس [خدا را] يادآور مى شود و دستْ نگه مى دارد. اين است معناى سخن او كه: «بى درنگ، [خدا را] به ياد مى آورند و آن گاه، بينا مى شوند».</span>

<span dir="rtl">71.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ</span> <ref><span dir="rtl">الوَقرَة: هي المرّة من الوَقر؛ ثِقَلُ السمع (لسان العرب: ج5 ص289 «وقر»).</span></ref><span dir="rtl">، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ</span> <ref><span dir="rtl">العَشوَة: الأمر الملتبس، وأن يركب أمراً بجهل لا يعرف وجهه، مأخوذ من عَشوة الليل، وهي ظُلمته (النهاية: ج3 ص242 «عشا»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 222، إرشاد القلوب: ص59 وفيه: «الغشوة» بدل «العشوة»، غرر الحكم: ج2 ص558 ح3573 نحوه، بحار الأنوار: ج69 ص325 ح39.</span></ref>

<span dir="rtl">71.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: خداوند پاك و بلندمرتبه، ياد [خود] را صيقل دهنده دل ها قرار داده است. گوش هاى سنگين شده دل ها، با ياد خدا، شنوا مى شوند و چشم هاى [كور و] تار شده دل ها به وسيله آن، بينا مى گردند.</span>

<span dir="rtl">72.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن ذَكَرَ اللّهَ استَبصَرَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص166 ح7800، عيون الحكم والمواعظ: ص429 ح7297.</span></ref>

<span dir="rtl">72.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كه خدا را ياد كند، بصيرت مى يابد.</span>

<span dir="rtl">73.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ذِكرُ اللّهِ يُنيرُ البَصائِرَ، ويونِسُ الضَّمائِرَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص29 ح5167، عيون الحكم والمواعظ: ص255 ح4720.</span></ref>

<span dir="rtl">73.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: ياد خدا، روشنى بخش ديدگان و آرام بخش دل هاست.</span>

<span dir="rtl">74.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: الذِّكرُ هِدايَةُ العُقولِ، وتَبصِرَةُ النُّفوسِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص369 ح1403.</span></ref>

<span dir="rtl">74.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: ياد [خدا]، هدايت كننده خِردها و بينا كننده جان هاست.</span>

<span dir="rtl">75.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: الذِّكرُ جِلاءُ البَصائِرِ، ونورُ السَّرائِرِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص362 ح1377.</span></ref>

<span dir="rtl">75.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: ياد خدا، صيقل دهنده ديدگان [دل ها] و نورِ درون هاست.</span>

<span id="الإخلاص"></span>
== <span dir="rtl">4 / 7: الإِخلاصُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 7: اخلاص</span>

<span dir="rtl">76.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: عِندَ تَحَقُّقِ الإِخلاصِ تَستَنيرُ البَصائِرُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص323 ح6211، عيون الحكم والمواعظ: ص338 ح5765.</span></ref>

<span dir="rtl">76.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: چون اخلاص تحقّق يابد، ديده بصيرت، روشنى مى گيرد.</span>

<span dir="rtl">77.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ـ: قالَ اللّهُ تَعالى: ... يا أحمَدُ... مَن عَمِلَ بِرِضائي اُلزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ: اُعَرِّفُهُ شُكراً لا يُخالِطُهُ الجَهلُ، وذِكراً لا يُخالِطُهُ النِّسيانُ، ومَحَبَّةً لا يُؤثِرُ عَلى مَحَبَّتي مَحَبَّةَ المَخلوقينَ، فَإِذا أحَبَّني أحبَبتُهُ، وأَفتَحُ عَينَ قَلبِهِ إلى جَلالي، ولا اُخفي عَلَيهِ خاصَّةَ خَلقي، فَاُناجيهِ في ظُلَمِ اللَّيلِ ونورِ النَّهارِ حَتّى يَنقَطِعَ حَديثُهُ مَعَ المَخلوقينَ، ومُجالَسَتُهُ مَعَهُم، واُسمِعُهُ كَلامي وكَلامَ مَلائِكَتي، واُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذي سَتَرتُهُ عَن خَلقي، واُلبِسُهُ الحَياءَ حَتّى يَستَحيِيَ مِنهُ الخَلقُ كُلُّهُم، ويَمشي عَلَى الأَرضِ مَغفوراً لَهُ، وأَجعَلُ قَلبَهُ واعِياً وبَصيراً، ولا اُخفي عَلَيهِ شَيئاً مِن جَنَّةٍ ولا نارٍ، واُعَرِّفُهُ ما يَمُرُّ عَلَى النّاسِ في يَومِ القِيامَةِ مِنَ الهَولِ وَالشِّدَّةِ، وما اُحاسِبُ الأَغنِياءَ وَالفُقَراءَ وَالجُهّالَ وَالعُلَماءَ... فَهذِهِ صِفاتُ المُحِبّينَ.</span> <ref><span dir="rtl">إرشاد القلوب: ص199ـ204، بحار الأنوار: ج77 ص28 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">77.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در يادكرد حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: خداى متعال فرمود: «... اى احمد!... هر كه براى خشنودى من كار كند، سه خصلت در وجود او مى نهم: سپاس گزارى اى را به او مى شناسانم كه با نادانى آميخته نباشد، و يادى را كه با فراموشى در نياميزد، و محبّتى را كه محبّت مخلوقات را بر محبّت من بر نگزيند. پس هر گاه مرا دوست بدارد، من هم او را دوست مى دارم و چشمِ دلش را به سوى جلالم مى گشايم و بندگان ويژه خود را از او پنهان نمى دارم و در تاريكى هاى شب و روشنايىِ روز، با او نجوا مى كنم، آن سان كه همسخنى اش با آفريدگان و همنشينى با آنان را رها كند. سخن خودم و سخن فرشتگانم را به او مى شنوانَم و رازى را كه از آفريدگانم پوشانده ام، براى او فاش مى سازم و جامه حيا بر او مى پوشانم تا تمام آفريدگان، از او حيا كنند و آمرزيده، بر روى زمين راه مى رود و دلش را پذيرا و بينا مى گردانم و هيچ چيزى از بهشت و دوزخ را بر او پوشيده نمى دارم و ترس ها و سختى هايى را كه مردم در روز قيامت، از سر مى گذرانند و حسابى را كه از توانگران و تهى دستان و نادانان و دانايان مى كِشم، به او مى شناسانَم...». اين است صفات دوستان [خدا].</span>

<span id="الزهد"></span>
== <span dir="rtl">4 / 8: الزُّهدُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 8: پارسايى</span>

<span dir="rtl">78.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ فِي التَّرغيبِ بِالزُّهدِ فِي الدُّنيا ـ: مَن زَهِدَ فيها فَقَصَّرَ فيها أمَلَهُ، أعطاهُ اللّهُ عِلماً بِغَيرِ تَعَلُّمٍ، وهُدىً بِغَيرِ هِدايَةٍ، فَأَذهَبَ عَنهُ العَمى وجَعَلَهُ بَصيراً.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص60، بحار الأنوار: ج77 ص163 ح187؛ حلية الأولياء: ج1 ص72 عن نصير بن حمزة عن أبيه عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عن الإمام الحسين عن أبيه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه، كنز العمّال: ج3 ص197 ح6149.</span></ref>

<span dir="rtl">78.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در تشويق به پارسايى در دنيا ـ: هر كه در دنيا پارسايى ورزد و آرزويش را در آن، كوتاه كند، خداوند، بدون آموختن، به او دانشى مى دهد و بدون هدايت شدن، هدايتى. پس كورى را از او مى زُدايد و او را بينا مى گردانَد.</span>

<span dir="rtl">79.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: اِزهَد فِي الدُّنيا؛ يُبَصِّركَ اللّهُ عَوراتِها.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 391، تنبيه الخواطر: ج2 ص297، غرر الحكم: ج2 ص197 ح2362 وفيه «عيوبها» بدل «عوراتها»، بحار الأنوار: ج70 ص319 ح34.</span></ref>

<span dir="rtl">79.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: در دنيا پارسا باش تا خداوند، تو را به معايب آن، بينا گرداند.</span>

<span id="قبول-النصح"></span>
== <span dir="rtl">4 / 9: قَبولُ النُّصحِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 9: نصيحت پذيرى</span>

<span dir="rtl">80.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: قَد نُصِحتُم فَانتَصِحوا، وبُصِّرتُم فَأَبصِروا، واُرشِدتُم فَاستَرشِدوا.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص475 ح6683.</span></ref>

<span dir="rtl">80.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: شما نصيحت شده ايد. پس نصيحت پذير باشيد. به شما بينايى داده شده است. پس ببينيد. [به راه راست،] ارشاد شده ايد. پس راه راست در پيش گيريد.</span>

<span dir="rtl">81.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لَقَد بُصِّرتُم إن أبصَرتُم، واُسمِعتُم إن سَمِعتُم، وهُديتُم إنِ اهتَدَيتُم.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 20، غرر الحكم: ج3 ص199 ح7346.</span></ref>

<span dir="rtl">81.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر آينه، به شما، بينايى داده شده است، اگر ببينيد، و شنوانيده شده ايد، اگر بشنويد، و راه به شما نشان داده شده است، اگر به راه آييد.</span> <ref><span dir="rtl">يعنى آنچه مايه بينش و بصيرت شماست و آنچه بايد به گوش شما رسانيده شود، به شما گفته شده و راه درست، به شما نمايانده شده است. پس چشم و گوش خود را باز كنيد و راه درست را در پيش گيريد.</span></ref>

<span dir="rtl">82.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: بِالهُدى يَكثُرُ الاِستِبصارُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص199 ح4186، عيون الحكم والمواعظ: ص187 ح3810.</span></ref>

<span dir="rtl">82.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: با راه نمايى، بصيرت، افزون مى شود.</span>

<span id="استقبال-الامور"></span>
== <span dir="rtl">4 / 10: اِستِقبالُ الاُمورِ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 10: به پيشواز رفتنِ كارها</span>

<span dir="rtl">83.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَنِ استَقبَلَ الاُمورَ أبصَرَ. مَنِ استَدبَرَ الاُمورَ تَحَيَّرَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص166 ح7802 و 7803، عيون الحكم والمواعظ: ص452 ح8093 و 8094.</span></ref>

<span dir="rtl">83.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كه به پيشواز كارها رود</span> <ref><span dir="rtl">ظاهرا مقصود آن است كه انديشيدن و تدبير قبل از انجام هر كار، موجب بصيرت و فكر كردن بعد از انجام آن موجب حيرت و سرگردانى است.</span></ref><span dir="rtl">، بينا مى شود و هر كه به دنبال كارها رود، حيران مى شود.</span>

<span id="الجوع"></span>
== <span dir="rtl">4 / 11: الجوعُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 11: گرسنگى</span>

<span dir="rtl">84.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَأَلَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ: ... يا رَبِّ ما ميراثُ الجوعِ؟</span>

<span dir="rtl">قالَ: الحِكمَةُ، وحِفظُ القَلبِ، وَالتَّقَرُّبُ إلَيَّ، وَالحُزنُ الدّائِمُ، وخِفَّةُ المُؤنَةِ بَينَ النّاسِ، وقَولُ الحَقِّ، ولا يُبالي عاشَ بِيُسرٍ أم بِعُسرٍ.…</span>

<span dir="rtl">يا أحمَدُ، إنَّ العَبدَ إذا جاعَ بَطنُهُ وحَفِظَ لِسانَهُ، عَلَّمتُهُ الحِكمَةَ، وإن كانَ كافِراً تَكونُ حِكمَتُهُ حُجَّةً عَلَيهِ ووَبالاً</span> <ref><span dir="rtl">الوَبالُ: الوَخامةُ وسوء العاقبة (مجمع البحرين: ج3 ص1900 «وبل»).</span></ref><span dir="rtl">، وإن كانَ مُؤمِناً تَكونُ حِكمَتُهُ لَهُ نوراً وبُرهاناً وشِفاءً ورَحمَةً، فَيَعلَمُ ما لَم يَكُن يَعلَمُ ويُبصِرُ ما لَم يَكُن يُبصِرُ، فَأَوَّلُ ما اُبَصِّرُهُ عُيوبُ نَفسِهِ حَتّى يَشغَلَ بِها عَن عُيوبِ غَيرِهِ، واُبَصِّرُهُ دَقائِقَ العِلمِ حَتّى لا يَدخُلَ عَلَيهِ الشَّيطانُ.</span> <ref><span dir="rtl">إرشاد القلوب: ص199ـ205، بحار الأنوار: ج77 ص21 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">84.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج از پروردگار پاكش پرسيد و گفت: ... اى پروردگار من! ميراث [و ثمره] گرسنگى چيست؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «حكمت، نگاه داشتن دل، نزديك شدن به من، اندوه هميشگى داشتن، كم خرج و زحمت بودن براى مردم، حقگويى و باك نداشتن از اين كه در آسانى زندگى كند يا در سختى.…</span>

<span dir="rtl">اى احمد! بنده، هر گاه شكمش گرسنه باشد و زبانش را نگه دارد، من به او حكمت مى آموزم. چنانچه كافر باشد، حكمتش، حجّتى بر او و وَبال او خواهد بود، و اگر مؤمن باشد، حكمتش براى او نور و برهان و شفا و رحمت است، به طورى كه آنچه را نمى دانسته است، مى داند و آنچه را نمى ديده است، مى بيند. پس نخستين چيزى كه به او مى نمايانم، عيب هاى خودِ اوست تا با پرداختن به آنها، از پرداختن به عيب هاى ديگران، باز بماند و [ديگر آن كه] دقايق و نكته هاى باريك دانش و معرفت را به او نشان مى دهم تا اين كه شيطان به او راه نيابد».</span>

<span id="الدعاء"></span>
== <span dir="rtl">4 / 12: الدُّعاءُ</span> ==

<span dir="rtl">4 / 12: دعا</span>

<span dir="rtl">85.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي المُناجاةِ الشَّعبانِيَّةِ ـ: إلهي هَب لي كَمالَ الاِنقِطاعِ إلَيكَ، وأَنِر أبصارَ قُلوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إلَيكَ، حَتّى تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ، فَتَصِلَ إلى مَعدِنِ العَظَمَةِ، وتَصيرَ أرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">الإقبال: ج3 ص299، بحار الأنوار: ج94 ص99 ح13 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي عن نوف البكالي.</span></ref>

<span dir="rtl">85.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در «مناجات شعبانيه» ـ: خدايا! كمال [گسستن از همه و] روى آوردن به خودت را ارزانى ام بدار و ديدگانِ دل هاى ما را با فروغِ نگاهى كه به تو مى افكنند، روشنايى بخش، تا آن گاه كه ديدگان دل ها، پرده هاى نور را از هم بدرند و به كانون عظمت [تو] بار يابند و جان هاى ما به شُكوه قدس و پاكى تو بياويزند.</span>

<span dir="rtl">86.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ في قُنوتِهِ ـ: اللّهُمَّ وإنّي مَعَ ذلِكَ كُلِّهِ عائِذٌ بِكَ... مُستَبصِرٌ في ما بَصَّرتَني... فَلا تُخلِني مِن رِعايَتِكَ... وَاجعَل عَلَى البَصيرَةِ مَدرَجَتي.</span> <ref><span dir="rtl">مهج الدعوات: ص68، بحار الأنوار: ج85 ص214.</span></ref>

<span dir="rtl">86.</span> <span dir="rtl">امام حسين عليه السلام ـ در دعاى قنوت ـ: بار خدايا! با اين همه، من به تو پناه آورده ام... و در آنچه به من نشان داده اى، بينايم.… پس مرا از حمايت خويش، بى بهره مگذار... و مرا در مسير خويش، با بينش [و آگاهى] قرار ده.</span>

<span dir="rtl">87.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ في أدعِيَةِ السَّحَرِ في لَيالي شَهرِ رَمَضانَ ـ: اللّهُمَّ أعطِني بَصيرَةً في دينِكَ، وفَهماً في حُكمِكَ، وفِقهاً في عِلمِكَ، وكِفلَينِ</span> <ref><span dir="rtl">كِفلَينِ من رحمتك: أي نصيبين منها (مجمع البحرين: ج3 ص1582 «كفل»).</span></ref> <span dir="rtl">مِن رَحمَتِكَ، ووَرَعاً يَحجُزُني عَن مَعاصيكَ، وبَيِّض وَجهي بِنورِكَ.</span> <ref><span dir="rtl">مصباح المتهجّد: ص596 ح691، الإقبال: ج1 ص173، المصباح للكفعمي: ص796 كلّها عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج98 ص92 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">87.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاهاى سحر شب هاى ماه رمضان ـ: بار خدايا! بصيرت در دينت و فهميدن احكامت و فهم عميق در علمت را به من عطا كن و نيز دو بهره از رحمتت و وَرَعى كه مرا از گناهانت باز دارد، و رويم را با نور خود، سپيد گردان.</span>

<span dir="rtl">88.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام ـ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ لِوَجَعِ العَينِ ـ: وَاجعَلِ النّورَ في بَصَري وَالبَصيرَةَ في ديني.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص550 ح11، الأمالي للمفيد: ص179 ح9، الأمالي للطوسي: ص196 ح334، مكارم الأخلاق: ج2 ص247 ح2597 كلّها عن محمّد الجعفي عن أبيه، بحار الأنوار: ج95 ص86 ح2.</span></ref>

<span dir="rtl">88.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در دعايى كه براى دردِ چشم آموخت ـ: و در ديده ام، روشنايى قرار ده و در دينم، بصيرت.</span>

<span dir="rtl">89.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: أسأَ لُكَ بِاسمِكَ العَظيمِ رِضاكَ عِندَ السُّخطَةِ، وَالفُرجَةَ عِندَ الكُربَةِ، وَالنّورَ عِندَ الظُّلمَةِ، وَالبَصيرَةَ عِندَ تَشَبُّهِ الفِتنَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص592 ح31 عن عبد الرحمن بن سيابة، مصباح المتهجّد: ص276 ح383، جمال الاُسبوع: ص143 وفيهما: «شدّة الغفلة» بدل «تشبّه الفتنة»، بحار الأنوار: ج89 ص302 ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">89.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: به نام بزرگت، از تو مى خواهم كه خشنودى ات را در هنگام خشم، گشايش را در هنگام رنج [و گرفتارى]، روشنايى را در وقت تاريكى و بصيرت را در زمان در هم شدن امور بر اثر فتنه [نصيبم كنى].</span>

<span dir="rtl">90.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: الحَمدُ للّهِِ وَلِيِّ الحَمدِ وأَهلِهِ، ومُنتَهاهُ ومَحَلِّهِ... أسأَ لُكَ اللّهُمَّ الهُدى مِنَ الضَّلالَةِ، وَالبَصيرَةَ مِنَ العَمى، وَالرُّشدَ مِنَ الغَوايَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص590ـ591 ح31 عن عبد الرحمن بن سيابة، مصباح المتهجّد: ص275 ح383، جمال الاُسبوع: ص141 وليس فيهما صدره إلى «ومحلّه»، بحار الأنوار: ج89 ص301 ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">90.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: سپاس، خداى را كه صاحبِ سپاس و سزاوارِ آن و منتهاى آن و جايگاه آن است.…</span>

<span dir="rtl">بار خدايا! از تو مى خواهم هدايت شدن از گم راهى را، و بينا شدن از كورى را، و به راه آمدن از كج روى را.</span>

<span dir="rtl">91.</span> <span dir="rtl">الإمام الرضا عليه السلام ـ فِي الفِقهِ المَنسوبِ إلَيهِ ـ: وإذا أرَدتَ أن تَكتَحِلَ فَخُذِ الميلَ بِيَدِكَ اليُمنى وَاضرِبهُ فِي المُكحُلَةِ، وقُل: «بِسمِ اللّهِ»، فَإِذا جَعَلتَ الميلَ في عَينِكَ فَقُل: «اللّهُمَّ نَوِّر بَصَري، وَاجعَل فيهِ نوراً اُبصِرُ بِهِ حَقَّكَ، وَاهدِني إلى طَريقِ الحَقِّ، وأَرشِدني إلى سَبيلِ الرَّشادِ، اللّهُمَّ نَوِّر عَلَيَّ دُنيايَ وآخِرَتي».</span> <ref><span dir="rtl">فقه الرضا: ص397، المقنع: ص542 نحوه من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج76 ص59 ح6.</span></ref>

<span dir="rtl">91.</span> <span dir="rtl">امام رضا عليه السلام ـ در كتاب فقه منسوب به ايشان ـ: و هر گاه خواستى سرمه بكِشى، ميل را در دست راستت بگير و آن را در سرمه دان بزن و «بسم اللّه» بگو. همچنين هنگامى كه ميل را در چشم قرار دادى، بگو: «بار خدايا! چشمم را روشنى گردان، و در آن، نورى قرار ده كه با آن، حقّ تو را ببينم و مرا به راه حق، راه نمايى كن و به راه درست، ارشادم فرما. بار خدايا! دنيا و آخرتم را بر من، روشن ساز».</span>

<span dir="rtl">92.</span> <span dir="rtl">الإمام العسكريّ عليه السلام: اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ... وَاستَقبِل بي صِحَّةً مِن سُقمي، وسَعَةً مِن عُدمي، وسَلامَةً شامِلَةً في بَدَني، وبَصيرَةً ونَظرَةً نافِذَةً في ديني.</span> <ref><span dir="rtl">المصباح للكفعمي: ص115، مصباح المتهجّد: ص230 ح337 وليس فيه «وسعة من عدمي، وبصيرة»، العدد القويّة: ص207 نحوه وكلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج86 ص176 ح45.</span></ref>

<span dir="rtl">92.</span> <span dir="rtl">امام عسكرى عليه السلام: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او، درود فرست... و بيمارى ام را به تن درستى و نادارى ام را به گشايش، تبديل كن و بدنم را سراسرْ سالم بدار و بصيرت و نگاهى نافذ در دينم، عطايم فرما.</span>

<span dir="rtl">راجع: موسوعة العقائد الإسلامية: ج2 ص141 (المعرفة / القسم السادس: مبادئ المعرفة / الفصل الرابع: مبادئ الإلهام).</span>

<span dir="rtl">ر.ك: دانش نامه عقايد اسلامى: ج2 ص481 (معرفت شناسى / مبادى شناخت / فصل چهارم: خاستگاه الهام).</span>

<span id="الفصل-الخامس-آثار-البصيرة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الخامس: آثار البصيرة</span> =

<span dir="rtl">فصل پنجم: آثار بصيرت</span>

<span id="العلم"></span>
== <span dir="rtl">5 / 1: العِلمُ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 1: دانايى</span>

<span dir="rtl">93.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أعلَمَ النّاسِ أبصَرُهُم بِالحَقِّ إذَا اختَلَفَتِ النّاسُ وإن كانَ مُقَصِّرا فِي العَمَلِ، وإن كانَ يَزحَفُ عَلَى استِهِ</span> <ref><span dir="rtl">الاستُ: العَجزُ، وقد يراد به حَلقَةُ الدُبُر (مجمع البحرين: ج2 ص816 «سته»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">المستدرك على الصحيحين: ج2 ص522 ح3790، المعجم الكبير: ج10 ص220 ح10531 بزيادة «زحفاً» في آخره، شعب الإيمان: ج7 ص69 ح9510، نوادر الاُصول: ج1 ص44، حلية الأولياء: ج4 ص177 الرقم 271 كلّها عن ابن مسعود، كنز العمّال: ج15 ص890 ح43525.</span></ref>

<span dir="rtl">93.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: داناترينِ مردم، كسى است كه هر گاه مردم [در حق] اختلاف كنند، او بيناترينِ آنان به حق باشد، اگر چه در عمل، كوتاهى كند، و اگر چه بر نشيمن خويش بخَزَد.</span> <ref><span dir="rtl">اگر چه بر نشيمن خويش بخَزَد، شايد كنايه از كودك بودن باشد.</span></ref>

<span dir="rtl">94.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَن أبصَرَ فَهِمَ، ومَن فَهِمَ عَلِمَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 208، خصائص الأئمّة: ص119، نزهة الناظر: ص80 ح153، العدد القويّة: ص292 ح18 عن الإمام الرضا عليه السلام، بحار الأنوار: ج71 ص327 ح25.</span></ref>

<span dir="rtl">94.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه بينا باشد، مى فهمد، و كسى كه بفهمد، دانا مى شود.</span>

<span dir="rtl">95.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لا عِلمَ لِمَن لا بَصيرَةَ لَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص401 ح10773، عيون الحكم والمواعظ: ص539 ح9979.</span></ref>

<span dir="rtl">95.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه بصيرت ندارد، دانشى ندارد.</span>

<span dir="rtl">96.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في ذِكرِ صِفَةِ الإِيمانِ ـ: اليَقينُ عَلى أربَعِ شُعَبٍ: تَبصِرَةِ الفِطنَةِ</span> <ref><span dir="rtl">قال العلامة المجلسي قدس سره: تبصرة الفطنة: التبصرة مصدر باب التفعيل، والفطنة الحذق وجودة الفهم، وقال ابن ميثم: هي سرعة هجوم النفس على حقائق ما تورده الحواس عليها، وقال: تبصرة الفطنة إعمالها. أقول: يمكن أن تكون الإضافة إلى الفاعل؛ أي جعل الفطنة الإنسان بصيراً، أو إلى المفعول، أي جعل الإنسان الفطنة بصيرة، ويحتمل أن تكون التبصرة بمعنى الإبصار والرؤية، فرؤيتها كناية عن التوجّه والتأمل فيها وفي مقتضاها، فالإضافة إلى المفعول، وحمله على الإضافة إلى الفاعل محوج إلى تكلّف (بحار الأنوار: ج56 ص367).</span></ref><span dir="rtl">، وتَأَوُّلِ الحِكمَةِ، ومَعرِفَةِ العِبرَةِ، وسُنَّةِ الأَوَّلينَ. فَمَن أبصَرَ الفِطنَةَ عَرَفَ الحِكمَةَ، ومَن تَأَوَّلَ الحِكمَةَ عَرَفَ العِبرَةَ، ومَن عَرَفَ العِبرَةَ عَرَفَ السُّنَّةَ، ومَن عَرَفَ السُّنَّةَ فَكَأَنَّما كانَ مَعَ الأَوَّلينَ، وَاهتَدى إلَى الَّتي هِيَ أقوَمُ، ونَظَرَ إلى مَن نَجا بِما نَجا، ومَن هَلَكَ بِما هَلَكَ، وإنَّما أهلَكَ اللّهُ مَن أهلَكَ بِمَعصِيَتِهِ، وأَنجى مَن أنجى بِطاعَتِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص50 ح1 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام، نهج البلاغة: الحكمة 31، الخصال: ص231 ح74 عن الأصبغ بن نباتة، تحف العقول: ص165 كلّها نحوه وليس فيها ذيله من «واهتدى...»، بحار الأنوار: ج68 ص351 ح19؛ تاريخ دمشق: ج42 ص515 عن قبيصة بن جابر الأسدي نحوه، وليس فيه ذيله من «واهتدى...»، كنز العمّال: ج1 ص285 ح1388.</span></ref>

<span dir="rtl">96.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در يادكرد اوصاف ايمان ـ: يقين، بر چهار شاخه است: تيزبينى، حكمت دانى، عبرت شناسى، و شناخت سنّت (راه و رسم و سرگذشت) پيشينيان. هر كه تيزبين باشد، حكمت شناس مى شود و هر كه حكمت شناس شود، عبرت را مى شناسد و كسى كه عبرت شناس باشد، سنّت را بشناسد و كسى كه سنّت را بشناسد، گويى با گذشتگانْ بوده است، درست ترين راه را مى يابد و نجات يافتگان و عوامل نجات آنها را، و نيز نابودشدگان و عوامل نابودى آنان را مى شناسد؛ و البته خدا، آنانى را كه نابود كرده، به سبب نافرمانى از او، نابود كرده است، و آنانى را كه نجات بخشيده، به سبب فرمان بُردارى از او، نجات بخشيده است.</span>

<span id="الإيمان"></span>
== <span dir="rtl">5 / 2: الإِيمانُ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 2: ايمان</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلَا تَذَكَّرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">هود: 24.</span></ref>

<span dir="rtl">«مَثَل اين دو گروه، همچون نابينا و ناشنوا [در مقايسه] با بينا و شنواست. آيا در مَثَل، يكسان اند؟ پس آيا پند نمى گيريد؟».</span>

<span dir="rtl">«وَ مَا يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ * وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النُّورُ * وَلَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ».</span> <ref><span dir="rtl">فاطر: 19 ـ 21.</span></ref>

<span dir="rtl">«نابينا و بينا، يكسان نيستند، و نه تاريكى ها و روشنايى، و نه سايه و آفتاب».</span>

<span dir="rtl">«وَ مَا يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ لَا الْمُسِى ءُ قَلِيلاً مَّا تَتَذَكَّرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">غافر: 58.</span></ref>

<span dir="rtl">«نابينا و بينا، يكسان نيستند، و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، [نيز] با [مردم] بدكار، يكسان نيستند، چه اندك، پند مى پذيريد!».</span>

<span dir="rtl">«قُل لَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِى خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّى مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَىَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 50.</span></ref>

<span dir="rtl">«بگو: «به شما نمى گويم كه گنجينه هاى خدا، نزد من است، و غيب نيز نمى دانم، و به شما نمى گويم كه من فرشته ام. جز از آنچه به من وحى مى شود، پيروى نمى كنم». بگو: «آيا نابينا و بينا، يكسان اند؟ آيا نمى انديشيد؟»».</span>

<span dir="rtl">«قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِى الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَىْ ءٍ وَ هُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ».</span> <ref><span dir="rtl">الرعد: 16.</span></ref>

<span dir="rtl">«بگو: «پروردگار آسمان ها و زمين كيست؟». بگو: «خدا». بگو: «پس آيا جز او، سرپرستانى گرفته ايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند؟». بگو: «آيا نابينا و بينا، يكسان اند؟ يا تاريكى ها و روشنايى برابرند؟ يا براى خدا، شريكانى پنداشته اند كه مانند آفرينش او آفريده اند و در نتيجه، [اين دو] آفرينش بر آنان، مُشتَبَه شده است؟». بگو: «خدا، آفريننده هر چيزى است، و اوست يگانه قهّار»».</span>

<span dir="rtl">«أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ».</span> <ref><span dir="rtl">الرعد: 19.</span></ref>

<span dir="rtl">«آيا كسى كه مى داند آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است، مانند كسى است كه نابيناست؟ در حقيقت، خِردمندان، پند مى گيرند».</span>

<span dir="rtl">«وَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِايَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّواْ عَلَيْهَا صُمًّا وَ عُمْيَانًا * وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا * أُوْلَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَ يُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَ سَلَامًا».</span> <ref><span dir="rtl">الفرقان: 73ـ75.</span></ref>

<span dir="rtl">«و كسانى كه چون به آيات پروردگارشان تذكّر داده شوند، كَر و كور، روى آن نمى افتند. و كسانى اند كه مى گويند: «پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان، آن ده كه [مايه] روشنى چشمان ما باشد و ما را پيشواىِ پرهيزگاران گردان». اينان اند كه به [پاس] آن كه شكيبايى كردند، غرفه[هاى بهشت را] پاداش خواهند يافت و در آن جا با سلام و درود، مواجه خواهند شد».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">97.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في صِفَةِ خُلَفاءِ اللّهِ فِي الأَرضِ ـ: هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلى حَقيقَةِ البَصيرَةِ، وباشَرُوا روحَ اليَقينِ، وَاستَلانوا مَا استَعوَرَهُ</span> <ref><span dir="rtl">هكذا في المصدر، وفي المصادر الاُخرى «ما استوعره» وهو الأنسب. وهو من الوعر من الأرض ضدّ السهل، أي استسهل ما استصعبه المتنعّمون (مجمع البحرين: ج3 ص1952 «وعر»).</span></ref> <span dir="rtl">المُترَفونَ، وأَنِسوا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونُ، وصَحِبُوا الدُّنيا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالمَحَلِّ الأَعلى، اُولئِكَ خُلَفاءُ اللّهِ في أرضِهِ، وَالدُّعاةُ إلى دينِهِ. آهِ، آهِ شَوقاً إلى رُؤيَتِهِم.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 147 عن كميل، خصائص الأئمّة: ص106، نزهة الناظر: ص90 ح169، أعلام الدين: ص86 بزيادة «سراً وجهراً» بعد «دينه».</span></ref>

<span dir="rtl">97.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در توصيف جانشينان خدا در زمين ـ: علم، آنان را به حقيقتِ بصيرتْ كشانده است و با روح يقين، در آميخته اند و آنچه را نازپروردگان، دشوار ديده اند، آنان، آسان يافته اند، و با آنچه نادانان از آن رَميده اند، اُنس گرفته اند، و در اين دنيا، با بدن هايى زندگى مى كنند كه روح آنها به جايگاه بَرين، تعلّق دارد. اينان، جانشينان خدا در زمينِ او هستند و دعوتگران او به سوى دينش. وَه، وَه كه چه شوقى است مرا به ديدن ايشان!</span>

<span dir="rtl">98.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّمَا الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأَعمى، لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئاً، وَالبَصيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ، ويَعلَمُ أنَّ الدّارَ وَراءَها. فَالبَصيرُ مِنها شاخِصٌ، وَالأَعمى إلَيها شاخِصٌ، وَالبَصيرُ مِنها مُتَزَوِّدٌ، وَالأَعمى لَها مُتَزَوِّدٌ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 133، غرر الحكم: ج2 ص655 ح3690، إرشاد القلوب: ص19 نحوه.</span></ref>

<span dir="rtl">98.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: همانا دنيا، واپسين ديدرسِ انسان كور[دل] است و در فرا سوى آن، چيزى نمى بيند. امّا شخص بابصيرت، نگاهش از دنيا فراتر مى رود و مى داند كه سرا[ى حقيقى]، در وراى اين دنياست. پس شخص بابصيرت، از دنيا دل و ديده بر مى گيرد و كور[دل]، به آن مى نگرد، بابصيرت، از آن توشه بر مى گيرد و كور[دل]، براى آن، توشه فراهم مى آورَد.</span>

<span dir="rtl">99.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: لَم يُؤمِنِ اللّهُ المُؤمِنَ مِن هَزاهِزِ الدُّنيا، ولكِنَّهُ آمَنَهُ مِنَ العَمى فيها، وَالشَّقاءَ فِي الآخِرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص255 ح18 عن محمّد بن بهلول العبدي، صفات الشيعة: ص109 ح50 عن معاوية بن عمّار نحوه، بحار الأنوار: ج67 ص213 ح20.</span></ref>

<span dir="rtl">99.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: خداوند، مؤمن را از [فشارها و] تكان هاى دنيا، در امان ندانسته است؛ بلكه او را از كور[دلـ]ـى در دنيا و شقاوت در آخرت، امان بخشيده است.</span>

<span dir="rtl">راجع: هذه الموسوعة: ج5 ص221 (الإيمان / الفصل الثالث: مبادئ الإيمان).</span>

<span dir="rtl">ر. ك: همين دانش نامه: ج8 ص137 (فصل سوم: خاستگاه هاى ايمان).</span>

<span id="الاعتبار-1"></span>
== <span dir="rtl">5 / 3: الاِعتِبارُ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 3: عبرت آموختن</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«قَدْ كَانَ لَكُمْ ءَايَةٌ فِى فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْىَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاءُ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُوْلِى الأَْبْصَارِ».</span> <ref><span dir="rtl">آل عمران: 13.</span></ref>

<span dir="rtl">«قطعا در برخورد ميان دو گروه، براى شما نشانه اى [و درس عبرتى] بود. گروهى در راه خدا مى جنگيدند و ديگر گروه، كافر بودند كه آنان (مؤمنان) را به چشم، دو برابرِ خود مى ديدند؛ و خدا، هر كه را بخواهد، به يارى خود، تأييد مى كند. يقينا در اين ماجرا، براى صاحبان بصيرت، عبرتى است».</span>

<span dir="rtl">«يُقَلِّبُ اللَّهُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُوْلِى الْأَبْصَارِ».</span> <ref><span dir="rtl">النور: 44.</span></ref>

<span dir="rtl">«خداست كه شب و روز را با هم جا به جا مى كند. قطعا در اين [تبديل] براى صاحبان بصيرت، عبرتى است».</span>

<span dir="rtl">«فَاعْتَبِرُواْ يَاأُوْلِى الْأَبْصَارِ».</span> <ref><span dir="rtl">الحشر: 2.</span></ref>

<span dir="rtl">«پس عبرت گيريد، اى صاحبان بصيرت!».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">100.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَصِحُّ الاِعتِبارُ إلّا لِأَهلِ الصَّفاءِ وَالبَصيرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">مصباح الشريعة: ص206 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج71 ص326 ح21.</span></ref>

<span dir="rtl">100.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عبرت آموختن، تنها براى اهل صفا و بصيرت، حاصل مى شود.</span>

<span dir="rtl">101.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: بِالاِستِبصارِ يَحصُلُ الاِعتِبارُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص239 ح4351، عيون الحكم والمواعظ: ص189 ح3896.</span></ref>

<span dir="rtl">101.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: با بصيرت است كه عبرت آموختن، حاصل مى شود.</span>

<span dir="rtl">102.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن تَبَصَّرَ فِي الفِطنَةِ، ثَبَتَت لَهُ الحِكمَةُ وعَرَفَ العِبرَةَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص381 ح8849.</span></ref>

<span dir="rtl">102.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه هوشمندانه بنگرد، حكمتْ برايش استوار مى گردد و عبرت شناس مى شود.</span>

<span dir="rtl">103.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّمَا البَصيرُ مَن سَمِعَ فَتَفَكَّرَ، ونَظَرَ فَأَبصَرَ، وَانتَفَعَ بِالعِبَرِ، ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً</span> <ref><span dir="rtl">الجَدَدُ: الأرضُ الصُلبةُ التي يسهل المشي عليها (مجمع البحرين: ج1 ص274 «جدد»)</span></ref> <span dir="rtl">واضِحاً يَتَجَنَّبُ فيهِ الصَّرعَةَ فِي المَهاوي، وَالضَّلالَ فِي المَغاوي، ولا يُعينُ عَلى نَفسِهِ الغُواةَ بِتَعَسُّفٍ في حَقٍّ، أو تَحريفٍ في نُطقٍ، أو تَخَوُّفٍ مِن صِدقٍ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 153، تحف العقول: ص155 نحوه، غرر الحكم: ج3 ص85 ح3891 وفيه «ففكّر» بدل «فتفكّر» وليس فيه ذيله من «ثم سلك جدداً...»، بحار الأنوار: ج77 ص407 ح38.</span></ref>

<span dir="rtl">103.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: صاحب بصيرت، كسى است كه بشنود و بينديشد، بنگرد و ببيند و از عبرت ها بهره گيرد. آن گاه، راه روشن و هموارى را بپويد و از افتادن در پرتگاه هاى آن و گم شدن در كژراهه هايش بپرهيزد و با منحرف شدن از حق، يا تحريف در گفتار، يا ترسيدن از [گفتنِ] سخن راست، گم راهان را در گم راه كردن خودش، يارى نرساند.</span>

<span id="توضيحى-در-باره-اين-كه-بصيرت-حاصل-عبرت-آموختن-است-يا-عامل-آن"></span>
=== <span dir="rtl">توضيحى در باره اين كه بصيرت، حاصل عبرت آموختن است يا عامل آن؟</span> ===

<span dir="rtl">بر پايه شمارى از رواياتِ فصل چهارم، پندآموزى، عامل پديد آمدن بصيرت است:</span>

<span dir="rtl">مَنِ اعتَبَرَ أبصَرَ.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص412 ح60.</span></ref>

<span dir="rtl">هر كه عبرت بياموزد، بينا مى شود.</span>

<span dir="rtl">به عكس، روايات اين فصل (پنجم)، دلالت دارند بر اين كه بصيرت، پديدآورنده عبرت آموزى است:</span>

<span dir="rtl">بِالاِستِبصارِ يَحصُلُ الاِعتِبارُ.</span> <ref><span dir="rtl">ر ك: ص434 ح101.</span></ref>

<span dir="rtl">با بصيرت است كه عبرت آموختن، حاصل مى شود.</span>

<span dir="rtl">بنا بر اين، جا دارد كه اين سؤال مطرح شود كه: چگونه مى شود بصيرت، هم حاصل عبرت آموزى باشد و هم عامل آن؟ و آيا اين امر، بعيد نيست؟ آيا احاديث اين دو فصل، با هم تعارض ندارند؟</span>

<span dir="rtl">پاسخ، منفى است؛ زيرا بصيرتى كه پديدآورنده اعتبار است، با بصيرتى كه حاصل آن است، تفاوت دارد.</span>

<span dir="rtl">توضيح مطلب، اين كه بصيرت نخست، بينشى است كه ذاتا همه انسان ها از آن برخوردارند و با ره نمودهاى انبياى الهى، تقويت مى شود. عمل به مقتضاى اين بصيرت، «اعتبار (عبرت گرفتن)» ناميده مى شود و اعتبارى كه محصول بصيرتِ نخست است، خود نيز عامل پديدآورنده بصيرت جديدى است كه اعتبار جديدترى را به همراه دارد. همچنين هر چه بصيرتْ افزايش يابد، اعتبار و پندآموزى، بيشتر مى گردد و هر چه پندآموزى بيشتر شود، ديده بصيرت، قوّت بيشترى پيدا مى كند، همانند رهروى كه در تاريكى شب، در پرتو نور، حركت مى كند. در اين جا نيز ديدن، مقدّمه رفتن، و رفتن، مقدّمه ديدن ادامه راه تا رسيدن به مقصد است.</span>

<span dir="rtl">بنا بر اين، خلاصه پاسخ، اين است كه بصيرت، هم حاصل عبرت آموختن است و هم عامل آن؛ ولى اين دو بصيرتْ با هم متفاوت اند، چنان كه در فرهنگ روايات اسلامى، علم، هم ميوه و محصول عمل است، و هم عامل حُصول و پيدايش آن؛ امّا علمى كه محصول عمل است و علمى كه عامل حُصول آن است، با هم تفاوت دارند.</span>

<span id="الحزم"></span>
== <span dir="rtl">5 / 4: الحَزمُ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 4: دورانديشى</span>

<span dir="rtl">104.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: النّاظِرُ بِالقَلبِ العامِلُ بِالبَصَرِ، يَكونُ مُبتَدَأُ عَمَلِهِ أن يَعلَمَ: أعَمَلُهُ عَلَيهِ أم لَهُ؟ فَإِن كانَ لَهُ مَضى فيهِ، وإن كانَ عَلَيهِ وَقَفَ عَنهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 154، غرر الحكم: ج2 ص556 ح3569 وفيه «ينظر» بدل «يعلم»، بحار الأنوار: ج1 ص209 ح11.</span></ref>

<span dir="rtl">104.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه با دل مى بيند و با بينش، عمل مى كند، پيش از آن كه عمل كند، مى انديشد كه: آيا عمل او به زيان اوست يا به سودش؟ اگر به سود او بود، آن را انجام مى دهد و اگر به زيانش بود، از انجام دادن آن، باز مى ايستد.</span>

<span id="الشجاعة"></span>
== <span dir="rtl">5 / 5: الشَّجاعَةُ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 5: شجاعت</span>

<span dir="rtl">105.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنّي وَاللّهِ لَو لَقيتُهُم واحِداً وهُم طِلاعُ</span> <ref><span dir="rtl">طِلاعُ الأرضِ: أي ما يملؤها (النهاية: ج3 ص133 «طلع»).</span></ref> <span dir="rtl">الأَرضِ كُلِّها، ما بالَيتُ ولَا استَوحَشتُ، وإنّي مِن ضَلالِهِمُ الَّذي هُم فيهِ وَالهُدَى الَّذي أنَا عَلَيهِ، لَعَلى بَصيرَةٍ مِن نَفسي ويَقينٍ مِن رَبّي.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 62، بحار الأنوار: ج33 ص597 ح743.</span></ref>

<span dir="rtl">105.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: به خدا سوگند، اگر يك تنه با آنانْ رو به رو مى شدم و آنها، سراسر زمين را پُر مى كردند، نه باكى داشتم و نه مى هراسيدم؛ چرا كه من بر گم راهى آنان و ره يافتگى خويش، نيكْ آگاهم، با بصيرت درونم و يقين از جانب پروردگارم.</span>

<span id="الفطنة"></span>
== <span dir="rtl">5 / 6: الفِطنَةُ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 6: تيزهوشى</span>

<span dir="rtl">106.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: العِلمُ بِالفَهمِ. الفَهمُ بِالفِطنَةِ. الفِطنَةُ بِالبَصيرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج1 ص18 ح38 و 39 و 40، عيون الحكم والمواعظ: ص36 ح743 و 745 و 746.</span></ref>

<span dir="rtl">106.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: دانش، به فهميدن است، فهميدن، به تيزهوشى است و تيزهوشى، به بصيرت.</span>

<span id="رؤية-عيوب-النفس"></span>
== <span dir="rtl">5 / 7: رُؤيَةُ عُيوبِ النَّفسِ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 7: ديدن عيب هاى خود</span>

<span dir="rtl">107.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: أبصَرُ النّاسِ مَن أبصَرَ عُيوبَهُ، وأَقلَعَ عَن ذُنوبِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص410 ح3061، عيون الحكم والمواعظ: ص120 ح2716.</span></ref>

<span dir="rtl">107.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: بيناترينِ مردم، كسى است كه عيب هاى خود را ببيند و از گناهان خويش، دست شويد.</span>

<span dir="rtl">108.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: أعقَلُ النّاسِ مَن كانَ بِعَيبِهِ بَصيراً، وعَن عَيبِ غَيرِهِ ضَريراً.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص445 ح3233.</span></ref>

<span dir="rtl">108.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: خردمندترينِ مردم، كسى است كه نسبت به عيب خويش، بينا باشد و از [ديدن] عيب ديگران، كور.</span>

<span id="فعل-الخير"></span>
== <span dir="rtl">5 / 8: فِعلُ الخَيرِ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 8: انجام دادن كار نيك</span>

<span dir="rtl">109.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: ألا إنَّ أبصَرَ الأَبصارِ ما نَفَذَ فِي الخَيرِ طَرفُهُ. ألا إنَّ أسمَعَ الأَسماعِ ما وَعَى التَّذكيرَ وقَبِلَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 105، غرر الحكم: ج2 ص330 ح2757 و 2758 وفيهما «من» بدل «ما» في الموضعين، بحار الأنوار: ج34 ص236 ح998.</span></ref>

<span dir="rtl">109.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هان! بيناترينِ چشم ها، چشمى است كه نگاهش به سوى خوبى باشد. هان! شنواترينِ گوش ها، گوشى است كه پند را در يابد و آن را پذيرا شود.</span>

<span dir="rtl">110.</span> <span dir="rtl">الإمام الحسن عليه السلام: إنَّ أبصَرَ الأَبصارِ ما نَفَذَ فِي الخَيرِ مَذهَبُهُ، وأَسمَعَ الأَسماعِ ما وَعَى التَّذكيرَ وَانتَفَعَ بِهِ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص235، بحار الأنوار: ج78 ص109 ح17.</span></ref>

<span dir="rtl">110.</span> <span dir="rtl">امام حسن عليه السلام: بيناترينِ بينايى ها، آن است كه در خير، نفوذ كند و شنواترينِ شنوايى ها، آن است كه پند و يادآورى را بشنود و از آن، بهره گيرد.</span>

<span id="صلاح-السرائر"></span>
== <span dir="rtl">5 / 9: صَلاحُ السَّرائِرِ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 9: درستى درون ها</span>

<span dir="rtl">111.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: صَلاحُ السَّرائِرِ بُرهانُ صِحَّةِ البَصائِرِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص196 ح5807، عيون الحكم والمواعظ: ص301 ح5334.</span></ref>

<span dir="rtl">111.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: درستىِ درون ها، دليل سلامتِ بينش هاست.</span>

<span dir="rtl">112.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: قَدِ انجابَتِ السَّرائِرُ لِأَهلِ البَصائِرِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة108، غررالحكم: ج4 ص476 ح6676، بحار الأنوار: ج34 ص240 ح999.</span></ref>

<span dir="rtl">112.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: نهانى ها، براى اهل بصيرت، آشكار است.</span>

<span id="إصابة-سبيل-السلامة"></span>
== <span dir="rtl">5 / 10: إصابَةُ سَبيلِ السَّلامَةِ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 10: رسيدن به راه سلامت</span>

<span dir="rtl">113.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: طوبى لِذي قَلبٍ سَليمٍ، أطاعَ مَن يَهديهِ، وتَجَنَّبَ مَن يُرديهِ، وأَصابَ سَبيلَ السَّلامَةِ بِبَصَرِ مَن بَصَّرَهُ، وطاعَةِ هادٍ أمَرَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 214، بحار الأنوار: ج69 ص311 ح32.</span></ref>

<span dir="rtl">113.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: خوشا به حال آن كه دلى پاك دارد: از كسى كه هدايتش كند، پيروى مى كند و از كسى كه او را به تباهى كشانَد، دورى مى گُزيند و با بينايىِ كسى كه به او بينايى مى بخشد و با اطاعت از راه نمايى كه به او فرمان مى دهد، به راهِ سلامتْ دست مى يابد.</span>

<span id="تلك-الآثار"></span>
== <span dir="rtl">5 / 11: تِلكَ الآثارُ</span> ==

<span dir="rtl">5 / 11: و اين چند اثر</span>

<span dir="rtl">114.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: عِبادَ اللّهِ! إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَيهِ عَبداً أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفسِهِ، فَاستَشعَرَ الحُزنَ، وتَجَلبَبَ الخَوفَ؛ فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدى في قَلبِهِ، وأَعَدَّ القِرى لِيَومِهِ النّازِلِ بِهِ، فَقَرَّبَ عَلى نَفسِهِ البَعيدَ، وهَوَّنَ الشَّديدَ.</span>

<span dir="rtl">نَظَرَ فَأَبصَرَ، وذَكَرَ فَاستَكثَرَ، وَارتَوى مِن عَذبٍ فُراتٍ سُهِّلَت لَهُ مَوارِدُهُ، فَشَرِبَ نَهَلاً</span> <ref><span dir="rtl">نَهِلَ: شَرِبَ الشُربَ الأوّل حتّى روي (المصباح المنير: ص628 «نهل»).</span></ref><span dir="rtl">، وسَلَكَ سَبيلاً جَدَداً.</span>

<span dir="rtl">قَد خَلَعَ سَرابيلَ الشَّهَواتِ، وتَخَلّى مِنَ الهُمومِ، إلّا هَمّاً واحِداً انفَرَدَ بِهِ، فَخَرَجَ مِن صِفَةِ العَمى، ومُشارَكَةِ أهلِ الهَوى، وصارَ مِن مَفاتيحِ أبوابِ الهُدى، ومَغاليقِ أبوابِ الرَّدى.</span>

<span dir="rtl">قَد أبصَرَ طَريقَهُ، وسَلَكَ سَبيلَهُ، وعَرَفَ مَنارَهُ، وقَطَعَ غِمارَهُ</span> <ref><span dir="rtl">الغَمرَةُ: الشِدَّةُ (لسان العرب: ج5 ص29 «غمر»).</span></ref><span dir="rtl">، وَاستَمسَكَ مِنَ العُرى بِأَوثَقِها، ومِنَ الحِبالِ بِأَمتَنِها، فَهُوَ مِنَ اليَقينِ عَلى مِثلِ ضَوءِ الشَّمسِ، قَد نَصَبَ نَفسَهُ للّهِِ ـ سُبحانَهُ ـ في أرفَعِ الاُمورِ، مِن إصدارِ كُلِّ وارِدٍ عَلَيهِ، وتَصييرِ كُلِّ فَرعٍ إلى أصلِهِ.</span>

<span dir="rtl">مِصباحُ ظُلُماتٍ، كَشّافُ عَشَواتٍ</span> <ref><span dir="rtl">العَشوَةُ: الأمر المُلتَبِسْ ويجمع على عَشَوات (النهاية: ج3 ص242 «عشو»).</span></ref><span dir="rtl">، مِفتاحُ مُبهَماتٍ، دَفّاعُ مُعضِلاتٍ، دَليلُ فَلَواتٍ</span> <ref><span dir="rtl">الفَلاةُ: الأرض التي لاماء فيها ولا أنيس (لسان العرب: ج15 ص164 «فلا»).</span></ref><span dir="rtl">، يَقولُ فَيُفهِمُ، ويَسكُتُ فَيَسلَمُ.</span>

<span dir="rtl">قَد أخلَصَ للّهِِ فَاستَخلَصَهُ، فَهُوَ مِن مَعادِنِ دينِهِ، وأَوتادِ أرضِهِ. قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ، فَكانَ أوَّلَ عَدلِهِ نَفيُ الهَوى عَن نَفسِهِ، يَصِفُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ، لا يَدَعُ لِلخَيرِ غايَةً إلّا أمَّها، ولا مَظِنَّةً إلّا قَصَدَها، قَد أمكَنَ الكِتابَ مِن زِمامِهِ، فَهُوَ قائِدُهُ وإمامُهُ، يَحُلُّ حَيثُ حَلَّ ثَقَلُهُ، ويَنزِلُ حَيثُ كانَ مَنزِلُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 87، أعلام الدين: ص127 نحوه، غرر الحكم: ج2 ص561 ح3577 وفيه صدره إلى «ليومه النازل به»، بحار الأنوار: ج2 ص56 ح36.</span></ref>

<span dir="rtl">114.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: اى بندگان خدا! از محبوب ترين بندگان خداوند در نزد او، آن بنده اى است كه خدا، وى را در برابر نَفْسش يارى رسانده است و از اين رو، اندوه را جامه زيرين خويش ساخته است و ترس را جامه رويين خود، قرار داده است. پس چراغ هدايت، در دلش مى تابد و خود را براى پذيرايى از آن روزى كه به آن وارد مى شود، آماده ساخته، و دور را بر خود، نزديك كرده است و سخت را آسان.</span>

<span dir="rtl">مى نگرد و بينش مى يابد، [خدا را] ياد مى كند و [بر كردارهاى نيك خود] مى افزايد. از [چشمه هاى] آب گوارا و شيرينى كه آبشخورهايش براى او هموار شده، سيراب مى شود و در همان نخستين نوشيدن، سير مى شود. راهى راست و روشن را مى پويد.</span>

<span dir="rtl">جامه هاى شهوت را [از خود] بركَنده است و از خواسته ها، جز يك خواسته ـ كه در آن منحصر شده ـ، فارغ شده است. بدين سبب، از كورى [باطنى] و مشاركت با هوسرانان، بيرون آمده است. او از كليدهاى درهاى هدايت و از قفل هاى درهاى هلاكت، گشته است. راه خود را ديده و جاده خويش را پيموده است. نشانه هاى راهيابى را شناخته و سختى هاى آن را در نورديده است. از دستگيره ها، به محكم ترينِ آنها و از كوه ها، به استوارترين آنها چنگ زده است. پس به چنان يقينى رسيده است كه مانند نور خورشيد است. خويشتن را براى خداوند سبحان، در بالاترين امور، جاى داده است، آن سان كه هر تشنه اى را سيراب مى سازد و هر فرعى را به اصل آن، باز مى گردانَد.</span>

<span dir="rtl">چراغ تاريكى هاست. برطرف كننده كورى ها، كليد مُبهمات، زُداينده معضلات و راه نماى بيابان هاست. [به موقع] مى گويد و مى فهمانَد و [به وقتش] سكوت مى كند و سالم مى مانَد.</span>

<span dir="rtl">او براى خدا، اخلاص ورزيده و خداوند، خالصش گردانيده است (/ او را از بندگان خالص خود گردانيده است). پس او معدن هاى دين خدا و ميخ هاى زمين اوست. خويشتن را ملزم به عدالت كرده است و نخستين گام عدالت او، دور كردن هوس از خويشتن بود. حق را مى گويد و بِدان، عمل مى كند. كار نيك را تا رسيدن به پايانش انجام مى دهد. هر جا خيرى مى بيند، آهنگِ آن مى كند. زمام خويش را به دست قرآن سپرده است و قرآن، جلودار و پيشواى او گشته است. هر جا كه قرآن، بار افكنَد، او نيز بار مى افكنَد، و هر جا قرآن منزل كند، او هم منزل مى كند.</span>

<span id="الفصل-السادس-أهل-البصيرة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل السادس: أهل البصيرة</span> =

<span dir="rtl">فصل ششم: اهل بصيرت</span>

<span id="أئمة-أهل-البصيرة"></span>
== <span dir="rtl">6 / 1: أئِمَّةُ أهلِ البَصيرَةِ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 1: پيشوايان بصيرت</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ اذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِى الْأَيْدِى وَ الْأَبْصَارِ».</span> <ref><span dir="rtl">ص: 45.</span></ref>

<span dir="rtl">«و از بندگان ما، ابراهيم و اسحاق و يعقوب، ياد كن كه نيرومند و بابصيرت بودند».</span>

<span dir="rtl">«قُلْ هَذِهِ سَبِيلِى أَدْعُواْ إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِى وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ».</span> <ref><span dir="rtl">يوسف: 108.</span></ref>

<span dir="rtl">«بگو: اين است راهِ من. خودم و هر كه را از من پيروى كند، با بصيرت، به سوى خدا فرا مى خوانم و منزّه است خدا، و من، از مشركان نيستم».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">115.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام: أتى رَجُلٌ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ: إلى ما تَدعو يا مُحَمَّدُ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله: أدعو إلَى اللّهِ عَلى بَصيرَةٍ أنَا ومَنِ اتَّبَعَني.</span> <ref><span dir="rtl">مشكاة الأنوار: ص144 ح345 عن أبي بصير، تحف العقول: ص41 نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص145 ح45.</span></ref>

<span dir="rtl">115.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: تو به چه چيز، دعوت مى كنى، اى محمّد؟</span>

<span dir="rtl">پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خودم و هر كه را از من پيروى كند، با بصيرت، به سوى خدا فرا مى خوانم».</span>

<span dir="rtl">116.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في قَولِهِ: «أُوْلِى الْأَيْدِى وَ الْأَبْصَارِ» ـ: يَعني اُولِي القُوَّةِ فِي العِبادَةِ وَالبَصَرِ فيها.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج12 ص7 ح17 نقلاً عن تفسير القمّي: ج2 ص242 عن أبي الجارود وفيه «الصبر» بدل «البصر».</span></ref>

<span dir="rtl">116.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در باره سخن خداوند: «نيرومند و بابينش بودند» ـ: يعنى در عبادت، با قدرت و بصيرت، عمل مى كردند.</span>

<span dir="rtl">117.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في بَيانِ صِفَةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ـ: فَهُوَ إمامُ مَنِ اتَّقى، وبَصيرَةُ مَنِ اهتَدى.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 94، بحار الأنوار: ج16 ص379 ح91.</span></ref>

<span dir="rtl">117.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در يادكرد ويژگى پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: او پيشواى پرهيزگاران و [چشم] بصيرت ره يافتگان است.</span>

<span dir="rtl">118.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في ذِكرِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ـ: طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَد أحكَمَ مَراهِمَهُ</span> <ref><span dir="rtl">المرهَمُ: شيء يوضع على الجراحات (مجمع البحرين: ج2 ص740 «رهم»).</span></ref> <span dir="rtl">وأَحمى مَواسِمَهُ</span> <ref><span dir="rtl">مَواسِم: جمع ميسم: اسم الآلة التي يُكوى بها (مجمع البحرين: ج3 ص1935 «وسم»).</span></ref><span dir="rtl">، يَضَعُ ذلِكَ حَيثُ الحاجَةُ إلَيهِ؛ مِن قُلوبٍ عُميٍ، وآذانٍ صُمٍّ، وأَلسِنَةٍ بُكمٍ</span> <ref><span dir="rtl">بُكم: جمع أبكم، هو الذي خُلِقَ أخرس لا يتكلّم (النهاية: ج1 ص150 «بكم»).</span></ref><span dir="rtl">، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ، ومَواطِنَ الحَيرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 108، غرر الحكم: ج4 ص260 ح6033 وفيه «يتتبع» بدل «متتبع»، بحار الأنوار: ج34 ص240 ح999.</span></ref>

<span dir="rtl">118.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در يادكرد از پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: طبيبى بود كه با طبابت خود، ميان مردم مى گرديد. مرهم هايش را درست و آماده كرده و ابزار داغ كردنش را تافته بود و آنها را بر هر جا از دل هاى كور و گوش هاى كَر و زبان هاى گُنگ، كه نياز بود، مى گذاشت. با داروى خود، مواضع غفلت و جايگاه هاى سرگردانى را مى جُست [و درمان مى كرد].</span>

<span dir="rtl">119.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: أرى نُورَ الوَحيِ والرِّسالَةِ، وأَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ، ولقد سَمِعتُ رَنَّةَ الشَّيطانِ حينَ نَزَلَ الوَحيُ علَيهِ صلى الله عليه و آله، فقلتُ: يا رسولَ اللّهِ، ما هذهِ الرَّنَّةُ؟ فقالَ: هذا الشَّيطانُ قد أيِسَ مِن عِبادَتِهِ، إنّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ، وتَرى ما أرى، إلّا أ نَّكَ لَستَ بِنَبيٍّ، ولكنَّكَ لَوَزيرٌ، وإنّكَ لَعَلى خَيرٍ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 192، بحار الأنوار: ج14 ص476 ح37.</span></ref>

<span dir="rtl">119.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: من، نور وحى و رسالت را مى ديدم و رايحه نبوّت را مى بوييدم. فرياد (/ ناله) شيطان را در هنگامى كه وحى بر ايشان، نازل شد، شنيدم. گفتم: اى پيامبر خدا! اين، چه فريادى است؟</span>

<span dir="rtl">فرمود: «اين، شيطان است كه از پرستيده شدنش، مأيوس شده است. تو آنچه را من مى شنوم، مى شنوى و آنچه را من مى بينم، مى بينى، جز آن كه تو پيامبر نيستى؛ بلكه تو دستْ يار [من] هستى و تو در راه خيرى».</span>

<span dir="rtl">120.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنّي لَعَلى بَيِّنَةٍ مِن رَبّي، وبَصيرَةٍ مِن ديني، ويَقينٍ مِن أمري.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص42 ح3772، عيون الحكم والمواعظ: ص169 ح3558 وفيه «في» بدل «من» في الموضعين الأخيرين.</span></ref>

<span dir="rtl">120.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: من از جانب پروردگارم، دليلى آشكار و در دينم، بصيرت و در كارم، يقين دارم.</span>

<span dir="rtl">121.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ مِن خُطبَةٍ لَهُ يومي فيها إلَى المَلاحِمِ وَالفِتَنِ ـ: ثُمَّ لَيُشحَذَنَّ فيها [أيِ الفِتنَةِ] قَومٌ شَحذَ القَينِ</span> <ref><span dir="rtl">القَينِ: الحَدّاد (النهاية: ج4 ص135 «قين»).</span></ref> <span dir="rtl">النَّصلَ، تُجلى بِالتَّنزيلِ أبصارُهُم...</span>

<span dir="rtl">و طالَ الأَمَدُ بِهِم لِيَستَكمِلُوا الخِزيَ، ويَستَوجِبُوا الغِيَرَ، حَتّى إذَا اخلَولَقَ</span> <ref><span dir="rtl">اخلَولَقَ الأَجلُ: إذا تقادم عهده (مجمع البحرين: ج1 ص548 «خلق»).</span></ref> <span dir="rtl">الأَجَلُ، وَاستَراحَ قَومٌ إلَى الفِتَنِ، وأَشالوا عَن لَقاحِ حَربِهِم، لَم يَمُنّوا عَلَى اللّهِ بِالصَّبرِ، ولَم يَستَعظِموا بَذلَ أنفُسِهِم فِي الحَقِّ، حَتّى إذا وافَقَ وارِدُ القَضاءِ انقِطاعَ مُدَّةِ البَلاءِ، حَمَلوا بَصائِرَهُم عَلى أسيافِهِم، ودانوا لِرَبِّهِم بِأَمرِ واعِظِهِم.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 150، بحار الأنوار: ج29 ص616 ح29.</span></ref>

<span dir="rtl">121.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از سخنان ايشان كه در آن به كشتارها و فتنه هاى آينده اشاره مى كند ـ: سپس در آن [فتنه]، عدّه اى چنان تيز [و آب داده] مى شوند كه آهنگر، سرنيزه (/ تيغه شمشير) را تيز مى كند و ديدگانشان به نور قرآن، روشنى مى يابد.…</span> <ref><span dir="rtl">تا اين جاى حديث، مربوط به بيان حوادث و فتنه هاى آينده است.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">و روزگارشان، به درازا مى كِشد تا خوارى را به نهايت مى رسانند و مستوجب دگرگونى [ ـ پيشامدهاى روزگار و زوال نعمت ها] مى شوند، تا آن كه به پايان روزگار خويش، نزديك مى شوند. گروهى نيز به آشوب ها روى مى آورند و دست به جنگ افروزى مى زنند و تخمِ جنگ مى افشانند.</span> <ref><span dir="rtl">اين قسمت از حديث، به بيان حال و روز مردم در روزگار جاهلى گريز مى زند.</span></ref> <span dir="rtl">[امّا مؤمنانِ بينشوَر] با شكيبايى خود [در ميدان جهاد] بر خدا منّتى نمى نهند، و جان فشانى هاى خويش در راه حق را بزرگ نمى پندارند تا آن كه چون قضاى الهى به تمام شدن مدّت بلا و آزمايش تعلّق گيرد، [عقايد و] بينش هاى خود را بر سرِ شمشيران مى نهند [و آن را براى مردمان، آشكارا تبليغ مى كنند] و به فرمان اندرزگوىِ خويش مطيع پروردگار خود مى گردند.</span> <ref><span dir="rtl">اين قسمت از حديث، به پس از ظهور پيامبر صلى الله عليه و آله و مبارزات و جان فشانى هاى مسلمانان، اشاره مى فرمايد.</span></ref>

<span dir="rtl">122.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ مِن كَلامٍ قالَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ: «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» ـ: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ</span> <ref><span dir="rtl">الوَقْرة: هي المرّة من الوَقْر؛ ثِقَل السمع (النهاية: ج5 ص213 «وقر»).</span></ref><span dir="rtl">، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ</span> <ref><span dir="rtl">العَشْوَة: المرّة من العشا؛ أي سوء البصر بالليل والنهار، أو العمى (القاموس المحيط: ج4 ص362 «عشا»).</span></ref><span dir="rtl">، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ. وما بَرِحَ للّهِِ ـ عَزَّت آلاؤُهُ ـ فِي البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ، وفي أزمانِ الفَتَراتِ</span> <ref><span dir="rtl">الفَتْرة: ما بين الرسولين من رسل اللّه تعالى من الزمان الذي انقطعت فيه الرسالة (النهاية: ج3 ص408 «فتر»).</span></ref><span dir="rtl">، عِبادٌ ناجاهُم في فِكرِهِم، وكَلَّمَهُم في ذاتِ عُقولِهِم، فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِي الأَبصارِ وَالأَسماعِ وَالأَفئِدَةِ، يُذَكِّرونَ بِأَيّامِ اللّهِ، ويُخَوِّفونَ مَقامَهُ، بِمَنزِلَةِ الأَدِلَّةِ فِي الفَلَواتِ</span> <ref><span dir="rtl">الفلاة: القَفْر أو المفازة لا ماءَ فيها، أو الصحراء الواسعة (القاموس المحيط: ج4 ص375 «فلا»).</span></ref><span dir="rtl">، مَن أخَذَ القَصدَ</span> <ref><span dir="rtl">القصد: الرشد. قصد في الأمر قصدا: توسّط وطلب الأسَدّ، ولم يُجاوز الحدّ (المصباح المنير: ص505 «قصد»).</span></ref> <span dir="rtl">حَمِدوا إلَيهِ طَريقَهُ، وبَشَّروهُ بِالنَّجاةِ، ومَن أخَذَ يَمينا وشِمالاً ذَمُّوا إلَيهِ الطَّريقَ، وحَذَّروهُ مِنَ الهَلَكَةِ، وكانوا كَذلِكَ مَصابِيحَ تِلكَ الظُّلُماتِ، وأَدِلَّةَ تِلكَ الشُّبُهاتِ.</span>

<span dir="rtl">وإنَّ لِلذِّكرِ لَأَهلاً، أخَذوهُ مِنَ الدُّنيا بَدَلاً، فَلَم تَشغَلهُم تِجارَةٌ ولا بَيعٌ عَنهُ، يَقطَعونَ بِهِ أيّامَ الحَياةِ، ويَهتِفونَ بِالزَّواجِرِ عَن مَحارِمِ اللّهِ في أسماعِ الغافِلينَ، ويَأمُرونَ بِالقِسطِ ويَأتَمِرونَ بِهِ، ويَنهَونَ عَنِ المُنكَر ويَتَناهَونَ عَنهُ، فَكَأَنّما قَطَعوا الدُّنيا إلَى الآخِرَةِ وهُم فيها، فَشاهَدوا ما وَراءَ ذلِكَ، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعوا غُيوبَ أهلِ البَرزَخِ في طُولِ الإِقامَةِ فيهِ، وحَقَّقَتِ القِيامَةُ عَلَيهِم عِداتِها، فَكَشَفوا غِطاءَ ذلِكَ لِأَهلِ الدُّنيا، حَتّى كَأَنَّهُم يَرَونَ ما لا يَرَى النّاسُ، ويَسمَعونَ ما لا يَسمَعونَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 222، بحار الأنوار: ج69 ص325 ح39.</span></ref>

<span dir="rtl">122.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از گفتار ايشان، هنگام تلاوت اين آيات: «در آن خانه ها، هر بامداد و شامگاه، او را نيايش مى كنند؛ مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، ايشان را از ياد خدا، باز نمى دارد» ـ: خداى پاك و بلندمرتبه، ياد [خويش] را روشنى بخش دل ها قرار داده است. گوش هاى سنگين شده دل ها، با ياد خدا، شنوا مى شوند و چشم هاى كم سو (/ كور) گشته آنها به وسيله آن، بينا مى گردند و دل هاى خيره سر [و سركش] به واسطه آن، رام مى شوند.</span>

<span dir="rtl">همواره، براى خداوند ـ كه نعمت هايش گران بهاست ـ، در هر بُرهه اى از زمان و در فاصله هاى زمانى ميان بعثت پيامبران، بندگانى بوده كه در انديشه هايشان، با آنان نجوا مى كرده است و در درون خِردهايشان، با ايشان سخن مى گفته است و بدين سبب، چشم ها و گوش ها و دل هايشان، از نور بيدارى، روشن گرديد.</span>

<span dir="rtl">اينان، روزهاى [نعمت و عذاب] خدا را به مردم، يادآورى مى كردند و از مقام او مى ترساندند، چونان راه نمايان بيابان ها كه هر كس را راه راستْ در پيش گيرد، راهش را مى ستايند و نويد نجات به او مى دهند و هر كس را كه به چپ و راستْ منحرف شود، راهش را نكوهش مى كنند و او را از نابودى بر حذر مى دارند. آنان، همچنان، چراغ هايى در آن تاريكى ها و راه نمايانى در آن شُبَهات بودند.</span>

<span dir="rtl">يادِ خدا را اهلى است كه آن را به جاى اين دنيا بر گرفته اند. از اين رو، هيچ تجارتى و داد و ستدى، ايشان را از آن، باز نمى دارد. ايّام عمر را با آن مى گذرانند و بازدارندگان از حرام هاى خدا را در گوش هاى غافلان، فرياد مى زنند و به دادگرى، فرا مى خوانند و خود به آن، عمل مى كنند. از زشتى ها، نهى مى كنند و خود، از آنها باز مى ايستند. تو گويى دنيا را پشتِ سر نهاده، به آخرت رسيده اند و هم اكنون، در آن به سر مى برند، و آنچه رافرا سوى دنياست، ديده اند. گويى بر احوال پنهان برزخيان، در طول مدّتى كه آن جايند، آگاه اند. قيامت، وعده هايش را براى آنان، تحقّق بخشيده است. بدين سبب، پرده هاى آن را براى مردم دنيا، كنار مى زنند، چنان كه گويى آنچه را مردم نمى بينند، مى بينند و آنچه را مردم نمى شنوند، مى شنوند.</span>

<span dir="rtl">123.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ نافِذَ البَصيرَةِ، صَلبَ الإِيمانِ، جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام، وأَبلى بَلاءً حَسَنا، ومَضى شَهيدا.</span> <ref><span dir="rtl">سرّ السلسلة العلويّة: ص89، عمدة الطالب: ص356 كلاهما عن المفضّل بن عمر.</span></ref>

<span dir="rtl">123.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: عمويمان عبّاس عليه السلام، بصيرتى عميق و ايمانى استوار داشت و در كنار ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام جهاد كرد و مردانه جنگيد و شهيد شد.</span>

<span dir="rtl">124.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ حينَ سُئِلَ عَنِ النَّعيمِ</span> <ref><span dir="rtl">أي حين سُئِلَ عن الآية الشريفة: «ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيمِ» (التكاثر: 8).</span></ref> <span dir="rtl">ـ: النَّعيمُ نَحنُ؛ الَّذينَ أنقَذَ اللّهُ النّاسَ بِنا مِنَ الضَّلالَةِ، وبَصَّرَهُم بِنا مِنَ العَمى، وعَلَّمَهُم بِنا مِنَ الجَهلِ.</span> <ref><span dir="rtl">تأويل الآيات الظاهرة: ج2 ص852 ح8 عن محمّد بن السائب الكلبي،بحارالأنوار: ج10 ص209 ح10.</span></ref>

<span dir="rtl">124.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ سؤال از «نَعيم»</span> <ref><span dir="rtl">يعنى سؤال از آيه شريف: «ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيمِ».</span></ref> <span dir="rtl">ـ: نَعيم، ما هستيم كه خداوند، به واسطه ما، مردم را از گم راهى رهانيد و به وسيله ما، به آنانْ بصيرت بخشيد و به وسيله ما، از نادانى [خارج كرده،] دانا گردانيد.</span>

<span id="الدعاء-لأهل-البصيرة"></span>
== <span dir="rtl">6 / 2: الدُّعاءُ لِأَهلِ البَصيرَةِ</span> ==

<span dir="rtl">6 / 2: دعا براى اهل بصيرت</span>

<span dir="rtl">125.</span> <span dir="rtl">الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ فِي الصَّلاةِ عَلى أتباعِ الرُّسُلِ ومُصَدِّقيهِم ـ: اللّهُمَّ وأَوصِل إلَى التّابِعينَ لَهُم بِإِحسانٍ ـ الَّذينَ يَقولونَ: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِاءِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْاءِيمَانِ»</span> <ref><span dir="rtl">الحشر: 10.</span></ref> <span dir="rtl">ـ خَيرَ جَزائِكَ، الَّذينَ قَصَدوا سَمْتَهُم</span> <ref><span dir="rtl">السمتُ: الطريق (النهاية: ج2 ص397 «سمت»).</span></ref><span dir="rtl">، وتَحَرَّوا وِجهَتَهُم، ومَضَوا عَلى شاكِلَتِهِم، لَم يَثنِهِم رَيبٌ في بَصيرَتِهِم، ولَم يَختَلِجهُم</span> <ref><span dir="rtl">لا يختلجُ: لا يتحرّك فيه شيء من الريبة والشكّ (النهاية: ج2 ص60 «خلج»).</span></ref> <span dir="rtl">شَكٌّ في قَفوِ آثارِهِم، وَالاِئتِمامِ بِهِدايَةِ مَنارِهِم، مُكانِفينَ</span> <ref><span dir="rtl">اكتنفَهُ القَومُ: إذا أحاطوا به يمنةً ويسرة (مجمع البحرين: ج3 ص1599 «كنف»).</span></ref> <span dir="rtl">ومُوازِرينَ لَهُم، يَدينونَ بِدينِهِم، ويَهتَدونَ بِهَديِهِم، يَتَّفِقونَ عَلَيهِم ولا يَتَّهِمونَهُم فيما أدَّوا إلَيهِم.</span> <ref><span dir="rtl">الصحيفة السجّاديّة: ص32 الدعاء 4.</span></ref>

<span dir="rtl">125.</span> <span dir="rtl">امام زين العابدين عليه السلام ـ از دعاى ايشان در درود فرستادن بر پيروان و تصديق كنندگانِ پيامبران ـ: بار خدايا! و به آنان كه از ياران محمّد صلى الله عليه و آله، به نيكى پيروى كردند (يعنى تابعيان)، همانان كه مى گويند: «اى پروردگار ما! ما را و برادران ما را كه پيش از ما ايمان آوردند، بيامرز»، بهترين پاداشت را عطا فرما؛ همانان كه راه ايشان را در پيش گرفتند و جهت و مقصد آنان را جُستند و به شيوه آنان رفتند و ترديدى در بصيرت ايشان، راه نيافت و شكّى در گام برداشتن از پىِ ايشان و اقتدا به فروغ تابناك هدايتشان، با وجود آنها در نياميخت؛ بلكه همواره، حامى و پشتيبان آنان اند و از دين آنان، پيروى مى كنند و راه آنان را مى پويند و بر [پيروى از] آنان، هم داستان اند و در آنچه به ايشان رسانده اند، متّهمشان نمى كنند.</span>

<span id="الفصل-السابع-فقد-البصيرة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل السابع: فقد البصيرة</span> =

<span dir="rtl">فصل هفتم: نداشتن بصيرت</span>

<span id="التحذير-من-فقد-البصيرة"></span>
== <span dir="rtl">7 / 1: التَّحذيرُ مِن فَقدِ البَصيرَةِ</span> ==

<span dir="rtl">7 / 1: بر حذر داشتن از بى بصيرتى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَايَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَايُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَايَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 179.</span></ref>

<span dir="rtl">«و در حقيقت، ما بسيارى از جنّيان و انسان ها را براى جهنّم آفريديم؛ [چرا كه] دل هايى دارند كه با آنها نمى فهمند، و چشم هايى دارند كه با آنها نمى بينند، و گوش هايى دارند كه با آنها نمى شنوند. آنان، همانند چارپايان اند؛ بلكه گم راه ترند. آنان، همان غافل ماندگان اند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">126.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شَرُّ العَمى عَمَى القَلبِ.</span> <ref><span dir="rtl">الأمالي للصدوق: ص577 ح788 عن أبي الصباح الكناني عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج70 ص51 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">126.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين كورى، كورى دل است.</span>

<span dir="rtl">127.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لَيسَ الأَعمى مَن عَمِيَ بَصَرُهُ، ولكِنَّ الأَعمى مَن تَعمى بَصيرَتُهُ.</span> <ref><span dir="rtl">شعب الإيمان: ج2 ص127 ح1372، نوادر الاُصول: ج1 ص131، الفردوس: ج3 ص403 ح5227 وفيه «العمى» بدل «الأعمى» في الموضعين وكلّها عن عبد اللّه بن جراد، كنز العمّال: ج1 ص243 ح1220.</span></ref>

<span dir="rtl">127.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كور، آن كسى نيست كه ديده اش كور است؛ بلكه كور [واقعى]، كسى است كه [چشم] بصيرتش كور باشد.</span>

<span dir="rtl">128.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: نَظَرُ البَصَرِ لا يُجدي إذا عَمِيَتِ البَصيرَةُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص174 ح9972، عيون الحكم والمواعظ: ص497 ح9170.</span></ref>

<span dir="rtl">128.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: نگاه چشم، سودى نمى دهد، وقتى [چشم] بصيرت، كور باشد.</span>

<span dir="rtl">129.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: فَقدُ البَصَرِ أهوَنُ مِن فِقدانِ البَصيرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص413 ح6536، عيون الحكم والمواعظ: ص358 ح6071.</span></ref>

<span dir="rtl">129.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: نداشتن بينايى، آسان تر از نداشتن بصيرت است.</span>

<span dir="rtl">130.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ذَهابُ البَصَرِ خَيرٌ مِن عَمَى البَصيرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص32 ح5182، عيون الحكم والمواعظ: ص256 ح4733.</span></ref>

<span dir="rtl">130.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كورى چشم، بهتر از كورى بصيرت است.</span>

<span id="ذم-فاقد-البصيرة"></span>
== <span dir="rtl">7 / 2: ذَمُّ فاقِدِ البَصيرَةِ</span> ==

<span dir="rtl">7 / 2: نكوهشِ شخصِ بى بصيرت</span>

<span dir="rtl">131.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن كِتابٍ لَهُ إلى قُثَمِ بنِ العَبّاسِ وهُوَ عامِلُهُ عَلى مَكَّةَ ـ: أمّا بَعدُ، فَإِنَّ عَيني</span> <ref><span dir="rtl">العَين: الجاسوسُ (النهاية: ج3 ص331 «عين»).</span></ref> <span dir="rtl">ـ بِالمَغرِبِ ـ كَتَبَ إلَيَّ يُعلِمُني أنَّهُ وُجِّهَ إلَى المَوسِمِ اُناسٌ مِن أهلِ الشّامِ العُميِ القُلوبِ، الصُّمِّ الأَسماعِ، الكُمهِ</span> <ref><span dir="rtl">الكَمَهُ: العَمى (النهاية: ج4 ص201 «كمه»).</span></ref> <span dir="rtl">الأَبصارِ، الَّذينَ يَلبِسونَ الحَقَّ بِالباطِلِ، ويُطيعونَ المَخلوقَ في مَعصِيَةِ الخالِقِ، ويَحتَلِبونَ الدُّنيا دَرَّها</span> <ref><span dir="rtl">الدَرُّ: اللَّبَنُ (مجمع البحرين: ج1 ص587 «درر»).</span></ref> <span dir="rtl">بِالدّينِ، ويَشتَرونَ عاجِلَها بِآجِلِ الأَبرارِ المُتَّقينَ؛ ولَن يَفوزَ بِالخَيرِ إلّا عامِلُهُ، ولا يُجزى جَزاءَ الشَّرِّ إلّا فاعِلُهُ. فَأَقِم عَلى ما في يَدَيكَ قِيامَ الحازِمِ الصَّليبِ، وَالنّاصِحِ اللَّبيبِ، التّابِعِ لِسُلطانِهِ، المُطيعِ لِاءِمامِهِ. وإيّاكَ وما يُعتَذَرُ مِنهُ، ولا تَكُن عِندَ النَّعماءِ بَطِراً</span> <ref><span dir="rtl">البَطَرُ: الطغيان عند النعمة (مجمع البحرين: ج1 ص160 «بطر»).</span></ref><span dir="rtl">، ولا عِندَ البَأساءِ فَشِلاً، وَالسَّلامُ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 33، الغارات: ج2 ص509 عن قثم بن العباس نحوه وفيه: «البكم الأبصار» بدل «الكمه الأبصار»، بحار الأنوار: ج33 ص491 ح697.</span></ref>

<span dir="rtl">131.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از نامه ايشان به قُثَم بن عبّاس، كارگزارش در مكّه ـ: امّا بعد، جاسوس من در مغرب (شام)، به من نوشته و اطّلاع داده است كه مردمانى از شاميان كوردل كه گوش هايشان كَر و چشم هايشان، كور است، سوى حج، گسيل شده اند؛ مردمانى كه حق را با باطل مى آميزند و از مخلوق، به بهاى نافرمانى از خالق، فرمان مى برند و دنيا را به وسيله دين مى دوشند [و آن را ابزار رسيدن به دنيا قرار داده اند] و آخرت را ـ كه از آنِ نيكان پرهيزگار است ـ، به دنياى گذرا مى فروشند، در حالى كه به خير، دست نمى يابد، مگر آن كه به كارَش بندد، و به كيفر بدى نمى رسد، مگر كسى كه آن را به جاى آورَد. پس بر آنچه در دست توست (حكومت مكّه)، ايستادگى كن، همچون ايستادن شخص قاطع و باصلابت و خيرخواه خردمندى كه پيرو فرمان رواى خويش و فرمان بُردار پيشواى خويش است. و مبادا كارى كنى كه به عذرخواهى بينجامد! نه هنگام نعمت ها، سرمست شو، و نه در هنگام سختى ها، سست [و دل سرد]. بدرود!</span>

<span dir="rtl">132.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في خُطبَةٍ لَهُ يَذُمُّ فيها أهلَ الكوفَةِ ـ: يا أهلَ الكوفَةِ، مُنيتُ مِنكُم بِثَلاثٍ وَاثنَتَينِ: صُمٌّ ذَوُو أسماعٍ، وبُكمٌ ذَوُو كَلامٍ، وعُميٌ ذَوُو أبصارٍ، لا أحرارُ صِدقٍ عِندَ اللِّقاءِ، ولا إخوانُ ثِقَةٍ عِندَ البَلاءِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 97، الإرشاد: ج1 ص282، الاحتجاج: ج1 ص414 ح89 وفيهما: «ذَوو ألسن، لا إخوان صدق» بدل «ذَوو كلام، لا أحرار صدق»، بحار الأنوار: ج34 ص81 ح938.</span></ref>

<span dir="rtl">132.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در سخنانش در نكوهش كوفيان ـ: اى كوفيان! من به سه خصلت [كه در شما هست] و دو خصلت [كه در شما نيست]، گرفتار آمده ام: گوش داريد؛ امّا كَريد، و زبان داريد؛ امّا لاليد، و چشم داريد؛ امّا كوريد.</span>

<span dir="rtl">[و امّا آن دو خصلتى كه نداريد: ] نه هنگام رويارويى با دشمن، آزادگانى پاكبازيد، و نه به گاه سختى، برادرانى مورد اعتماد.</span>

<span dir="rtl">133.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ أيضاً ـ: يا أهلَ الكوفَةِ، أعِظُكُم فَلا تَتَّعِظونَ... فَيا للّهِِ ماذا مُنيتُ بِهِ مِنكُم! لَقَد مُنيتُ بِصُمٍّ لا يَسمَعونَ، وكُمهٍ لا يُبصِرونَ، وبُكمٍ لا يَعقِلونَ.</span> <ref><span dir="rtl">الفتوح: ج4 ص258، مطالب السؤول: ج1 ص246؛ بحار الأنوار: ج77 ص338 ح26.</span></ref>

<span dir="rtl">133.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در سخنانش در نكوهش كوفيان ـ: اى كوفيان! من، شما را اندرز مى دهم؛ امّا به گوش نمى گيريد.… چه مصيبتى است اين كه من، گرفتار شما شده ام! گرفتار مُشتى كَر شده ام كه نمى شنوند و مُشتى كور كه نمى بينند و مُشتى لال كه نمى فهمند!</span>

<span dir="rtl">134.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: الخَلقُ حَيارى عَمِهونَ</span> <ref><span dir="rtl">العَمَهُ في البصيرة كالعمى في البَصَر (النهاية: ج3 ص304 «عمه»).</span></ref> <span dir="rtl">سُكارى، في طُغيانِهِم يَتَرَدَّدونَ، وبِشَياطينِهِم وطَواغيتِهِم يَقتَدونَ، بُصَراءُ عُميٌ لا يُبصِرونَ، نُطَقاءُ بُكمٌ لا يَعقِلونَ، سُمَعاءُ صُمٌّ لا يَسمَعونَ، رَضوا بِالدّونِ وحَسِبوا أنَّهُم مُهتَدونَ، حادوا عَن مَدرَجَةِ الأَكياسِ، ورَتَعوا في مَرعَى الأَرجاسِ الأَنجاسِ.</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج3 ص90 نقلاً عن توحيد المفضّل.</span></ref>

<span dir="rtl">134.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: مردمان، سرگشته و كور و مست اند. در سركشى خويش، غوطه ورند و از اهريمنان و طاغوت هاى خود، پيروى مى كنند. چشم دارند؛ امّا كورند و نمى بينند. زبان دارند؛ ليكن لال اند و نمى فهمند. گوش دارند؛ امّا كَرند و نمى شنوند. به پَستى، رضايت داده اند و خويشتن را ره يافته مى پندارند. از راه زيركان و خردمندان، منحرف گشته اند و در چراگاه پليدان و ناپاكان مى چرند.</span>

<span id="مضار-فقد-البصيرة"></span>
== <span dir="rtl">7 / 3: مَضارُّ فَقدِ البَصيرَةِ</span> ==

<span dir="rtl">7 / 3: زيان هاى بى بصيرتى</span>

<span id="أ-ـ-الشك"></span>
=== <span dir="rtl">أ ـ الشَّكُّ</span> ===

<span dir="rtl">الف ـ شك</span>

<span dir="rtl">135.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَن عَمِيَ عَمّا بَينَ يَدَيهِ، غَرَسَ الشَّكَّ بَينَ جَنبَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص382 ح8855.</span></ref>

<span dir="rtl">135.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كه از ديدن آنچه پيشِ روى اوست، كور باشد، [نهال] شك را در سينه خود مى نشانَد.</span>

<span dir="rtl">136.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ مِن كَلامٍ لَهُ عليه السلام لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ النَّخَعِيِّ ـ: ها إنَّ ههُنا لَعِلماً جَمّاً ـ وأَشارَ بِيَدِهِ إلى صَدرِهِ ـ لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَةً، بَلى أصَبتُ لَقِناً</span> <ref><span dir="rtl">لَقِناً غير مأمون: أي فَهِماً غيرُ ثِقَة (النهاية: ج4 ص266 «لقن»).</span></ref> <span dir="rtl">غَيرَ مَأمونٍ عَلَيهِ، مُستَعمِلاً آلَةَ الدّينِ لِلدُّنيا، ومُستَظهِراً بِنِعَمِ اللّهِ عَلى عِبادِهِ، وبِحُجَجِهِ عَلى أولِيائِهِ، أو مُنقاداً لِحَمَلَةِ الحَقِّ، لا بَصيرَةَ لَهُ في أحنائِهِ، يَنقَدِحُ الشَّكُّ في قَلبِهِ لِأَوَّلِ عارِضٍ مِن شُبهَةٍ، ألا لا ذا ولا ذاكَ، أو مَنهوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ القِيادِ لِلشَّهوَةِ، أو مُغرَماً بِالجَمعِ وَالاِدِّخارِ، لَيسا مِن رُعاةِ الدّينِ في شَيءٍ، أقرَبُ شَيءٍ شَبَهاً بِهِمَا الأَنعامُ السّائِمَةُ، كَذلِكَ يَموتُ العِلمُ بِمَوتِ حامِليهِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 147، كمال الدين: ص291 ح2، تحف العقول: ص170 كلاهما نحوه، خصائص الأئمّة: ص105 كلّها عن كميل، بحار الأنوار: ج78 ص76 ح46.</span></ref>

<span dir="rtl">136.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ از گفتار ايشان به كميل بن زياد نَخَعى ـ: هان! در اين جا (با دستش به سينه اش اشاره فرمود) دانشِ فراوانى است. كاش براى آن، فراگيرندگانى مى يافتم! البته تيزهوشانى يافته ام؛ ليكن امين و مورد اعتماد نيستند؛ زيرا ابزارهاى دين را براى دنيا به كار مى گيرند و نعمت هاى خدا را، وسيله تسلّط و برترى بر بندگان او قرار مى دهند و حجّت هايش را دستاويز چيره آمدن بر دوستانش. يا [گروه ديگرى را يافته ام كه] در برابر حاملان حق، فرمان بُردارند؛ امّا به پيچ و خم هاى حق، بصيرت ندارند و با اوّلين شُبهه اى كه برايشان پيش مى آيد، آتش ترديد در دل هايشان، برافروخته مى شود. هان! نه اين [گروه] و نه آن [گروه، صلاحيت برخوردارى از دانش مرا ندارند]. گروهى هم هستند كه گرسنه لذّت هايند و رام شهوت ها. جماعتى هم شيفته گِردآوردن مال و اندوختن ثروت اند. اين دو گروه، به هيچ رو، دينْ نگهدار نيستند. مانندترين چيز به اينان، حيواناتِ چرنده اند. چنين است كه با مرگ دانشمندان، دانش نيز مى ميرد.</span>

<span id="ب-ـ-الضلالة"></span>
=== <span dir="rtl">ب ـ الضَّلالَةُ</span> ===

<span dir="rtl">ب ـ گم راهى</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ مِنْهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تَهْدِى الْعُمْىَ وَ لَوْ كَانُواْ لَا يُبْصِرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">يونس: 43.</span></ref>

<span dir="rtl">«و از آنان، كسى است كه به سوى تو مى نگرد. آيا تو نابينايان را ـ هر چند نبينند ـ هدايتْ توانى كرد؟».</span>

<span dir="rtl">«وَ جَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">يس: 9.</span></ref>

<span dir="rtl">«و ما فرا سوى آنان، سدّى و پشت سرشان، سدّى نهاده، پرده اى بر [چشمان] آنان، فرو گسترده ايم. در نتيجه، نمى بينند».</span>

<span dir="rtl">«وَنُقَلِّبُ أَفْئدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِى طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأنعام: 110.</span></ref>

<span dir="rtl">«و دل ها و ديدگانشان را بر مى گردانيم [. در نتيجه، به آيات ما ايمان نمى آورند]، چنان كه نخستين بار، به آن ايمان نياوردند، و آنان را رها مى كنيم تا در طغيانشان، سرگردان بمانند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">137.</span> <span dir="rtl">الإمام الباقر عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى «وَنُقَلِّبُ أَفْئدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ» ـ: نَنكُسُ قُلوبَهُم فَيَكونُ أسفَلُ قُلوبِهِم أعلاها، ونُعمي أبصارَهُم فَلا يُبصِرونَ الهُدى.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج1 ص213 عن أبي الجارود، بحار الأنوار: ج5 ص197 ح12.</span></ref>

<span dir="rtl">137.</span> <span dir="rtl">امام باقر عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «و دل ها و ديدگانشان را بر مى گردانيم» ـ: [يعنى] دل هايشان را وارونه مى سازيم، آن سان كه پايين دل هايشان، بالا قرار مى گيرد، و ديدگانشان را كور مى كنيم، چنان كه راه درست را نمى بينند.</span>

<span dir="rtl">138.</span> <span dir="rtl">تفسير القمّي: في رِوايَةِ أبِي الجارودِ عَن أبي جَعفَرٍ عليه السلام في قَولِهِ: «وَ جَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ» يَقولُ: فَأَعمَيناهُم «فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ» الهُدى، أخَذَ اللّهُ سَمعَهُم وأَبصارَهُم وقُلوبَهُم فَأَعماهُم عَنِ الهُدى.</span>

<span dir="rtl">نَزَلَت في أبي جَهلِ بنِ هِشامٍ و نَفَرٍ مِن أهلِ بَيتِهِ، وذلِكَ أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قامَ يُصَلّي، وقَد حَلَفَ أبو جَهلٍ لَئِن رَآهُ يُصَلّي لَيَدمَغَنَّهُ</span> <ref><span dir="rtl">دَمَغَهُ: أي شجَّهُ بحيث يبلغ الدماغ فيَهلكُهُ (مجمع البحرين: ج1 ص610 «دمغ»).</span></ref><span dir="rtl">، فَجاءَ ومَعَهُ حَجَرٌ وَالنَّبِيُّ قائِمٌ يُصَلّي، فَجَعَلَ كُلَّما رَفَعَ الحَجَرَ لِيَرمِيَهُ أثبَتَ اللّهُ يَدَهُ إلى عُنُقِهِ ولا يَدورُ الحَجَرُ بِيَدِهِ، فَلَمّا رَجَعَ إلى أصحابِهِ سَقَطَ الحَجَرُ مِن يَدِهِ، ثُمَّ قامَ رَجُلٌ آخَرُ وهُوَ مِن رَهطِهِ أيضاً فَقالَ: أنَا أقتُلُهُ؛</span>

<span dir="rtl">فَلَمّا دَنا مِنهُ فَجَعَلَ يَسمَعُ قِراءَةَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَاُرعِبَ فَرَجَعَ إلى أصحابِهِ، فَقالَ: حالَ بَيني وبَينَهُ كَهَيئَةِ العِجلِ يَخطِرُ بِذَنَبِهِ فَخِفتُ أن أتَقَدَّمَ.</span> <ref><span dir="rtl">تفسير القمّي: ج2 ص212 عن أبي الجارود، بحار الأنوار: ج18 ص52 ح6 وراجع: مجمع البيان: ج8 ص652.</span></ref>

<span dir="rtl">138.</span> <span dir="rtl">تفسير القمّى ـ به نقل ابو جارود، از امام باقر عليه السلام در باره آيه شريف: «و ما فرا سوى آنان، سدّى و پشت سرشان، سدّى نهاده، پرده اى بر [چشمان] آنان، فرو گسترده ايم» ـ: آنها را كور كرديم «در نتيجه، نمى بينند» راه درست را. خدا، گوش و چشم و دل آنها را گرفت و از ديدن راه درست و هدايت، نابينايشان كرد.</span>

<span dir="rtl">اين آيه، در باره ابو جهل بن هشام و چند نفر از خانواده اش نازل شد. علّتش آن بود كه روزى پيامبر صلى الله عليه و آله به نماز ايستاد. ابو جهل كه سوگند ياد كرده بود اگر ايشان را در حال نماز خواندن ببيند، مغزش را متلاشى خواهد كرد، سنگى برداشت و آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول نماز خواندن بود. هر بار كه او سنگ را بلند مى كرد تا به ايشان بزند، خداوند، دست او را در هوا نگه مى داشت و سنگ در دستش نمى چرخيد. چون نزد دوستانش باز گشت، سنگ از دستش افتاد. مرد ديگرى ـ كه وى نيز از گروه او بود ـ برخاست و گفت: من، او را مى كُشم.</span>

<span dir="rtl">چون نزديك پيامبر صلى الله عليه و آله شد، صداى قرائت [قرآن] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را شنيد. دچار وحشت شد و نزد دوستانش بر گشت و گفت: يك چيز گوساله مانندى، ميان من و او حائل شد كه دُمش را تكان مى داد و من، ترسيدم كه جلوتر بروم.</span>

<span dir="rtl">139.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: إنَّما سُمِّيَتِ الشُّبهَةُ شُبهَةً لِأَ نَّها تُشبِهُ الحَقَّ، فَأَمّا أولِياءُ اللّهِ فَضِياؤُهُم فيهَا اليَقينُ، ودَليلُهُم سَمتُ الهُدى، وأَمّا أعداءُ اللّهِ فَدَعاهُم إلَيهَا الضَّلالُ ودَليلُهُمُ العَمى.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص93 ح3909.</span></ref>

<span dir="rtl">139.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: شُبهه، به اين دليل شُبهه ناميده شده كه [در ظاهر،] شبيه حق است؛ امّا دوستان خدا، چراغ راهشان در [تاريكى هاى] شبهه، يقين است و راه نمايشان، راه راست؛ ولى دشمنان خدا، انگيزه شان براى شبهه، گم راهى است و راه نمايشان، كورى [و بى بصيرتى].</span>

<span dir="rtl">140.</span> <span dir="rtl">الإمام الصادق عليه السلام: العامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلى غَيرِ الطَّريقِ، لا يَزيدُهُ سُرعَةُ السَّيرِ إلّا بُعداً.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص43 ح1، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص401 ح5864، الأمالي للصدوق: ص507 ح705 كلّها عن طلحة بن زيد، مستطرفات السرائر: ص120 ح4 والثلاثة الأخيرة بزيادة «من الطريق» بعد «السير»، كنز الفوائد: ج2 ص109، بحار الأنوار: ج1 ص206 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">140.</span> <span dir="rtl">امام صادق عليه السلام: كسى كه بدون بينشْ عمل كند، همچون كسى است كه در بيراهه مى رود. چنين كسى، هر چه تندتر برود، [از راه] دورتر مى شود.</span>

<span id="ج-ـ-الرياء"></span>
=== <span dir="rtl">ج ـ الرِّياءُ</span> ===

<span dir="rtl">ج ـ ريا</span>

<span dir="rtl">141.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في جَوابِ زَيدِ بنِ صوحانَ العَبدِيِّ لَمّا سَأَ لَهُ عَن أعمَى الخَلقِ ـ: الَّذي عَمِلَ لِغَيرِ اللّهِ يَطلُبُ بِعَمَلِهِ الثَّوابَ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص383 ح5833، معاني الأخبار: ص199 ح4 كلاهما عن عبد اللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، الأمالي للصدوق: ص479 ح644، الأمالي للطوسي: ص436 ح974 كلاهما عن عبد اللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عن الإمام زين العابدين عنه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج77 ص378 ح1؛ دستور معالم الحكم: ص85.</span></ref>

<span dir="rtl">141.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در پاسخ سؤال زيد بن صوحان عبدى كه پرسيد: كورترين خلق، چه كسى است؟ ـ: كسى كه براى غير خدا، كار كند و براى كارش از خداوند عز و جل پاداش بخواهد.</span>

<span id="د-ـ-بغض-أهل-البيت-عليهم-السلام"></span>
=== <span dir="rtl">د ـ بُغضُ أهلِ البَيتِ عليهم السلام</span> ===

<span dir="rtl">د ـ كين ورزى با اهل بيت عليهم السلام</span>

<span dir="rtl">142.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: أشَدُّ العَمى مَن عَمِيَ عَن فَضلِنا، وناصَبَنَا العَداوَةَ بِلا ذَنبٍ سَبَقَ إلَيهِ مِنّا، إلّا أنّا دَعَونا إلَى الحَقِّ ودَعاهُ مَن سِوانا إلَى الفِتنَةِ وَالدُّنيا.</span> <ref><span dir="rtl">الخصال: ص632 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم، غرر الحكم: ج2 ص461 ح3296، عيون الحكم والمواعظ: ص124 ح2828، بحار الأنوار: ج10 ص111 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">142.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كورترينِ مردم، كسى است كه از ديدن برترى ما، كور باشد و بدون آن كه گناهى در حقّ او كرده باشيم، با ما دشمنى ورزد. تنها گناهمان، اين است كه ما او را به حق، دعوت كرده ايم، در حالى كه ديگران، او را به سوى فتنه و دنيا، فرا خوانده اند.</span>

<span id="ه-ـ-ندامة-يوم-القيامة"></span>
=== <span dir="rtl">ه ـ نَدامَةُ يَومِ القِيامَةِ</span> ===

<span dir="rtl">ه ـ پشيمانى در روز قيامت</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُواْ رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">السجدة: 12.</span></ref>

<span dir="rtl">«كاش هنگامى را كه مجرمان، نزد پروردگارشان، سرهاشان را به زير افكنده اند، مى ديدى [كه مى گويند: ] پروردگارا! ديديم و شنيديم. ما را باز گردان تا كار شايسته انجام دهيم؛ چرا كه ما، يقين داريم».</span>

<span dir="rtl">«وَ مَن كَانَ فِى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِى الْاخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً».</span> <ref><span dir="rtl">الإسراء: 72.</span></ref>

<span dir="rtl">«و كسى كه در اين [زندگى دنيا]، كور باشد، در آخرت نيز كور و گمراه تر است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">143.</span> <span dir="rtl">الكافي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام</span>&lt;T<span dir="rtl">&gt; ـ في قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»</span> <ref><span dir="rtl">طه: 124.</span></ref> <span dir="rtl"></span>

<span dir="rtl">ـ: &lt;/</span>T<span dir="rtl">&gt;يَعني أعمَى البَصَرِ فِي الآخِرَةِ، أعمَى القَلبِ فِي الدُّنيا عَن وِلايَةِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام، قالَ: وهُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي القِيامَةِ يَقولُ: «لِمَ حَشَرْتَنِى أَعْمَى وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ ءَايَاتُنَا فَنَسِيتَهَا» قالَ: الآياتُ الأَئِمَّةُ «فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى»</span> <ref><span dir="rtl">طه: 125 و 126.</span></ref> <span dir="rtl">يَعني تَرَكتَها وكَذلِكَ اليَومَ تُترَكُ فِي النّارِ كَما تَرَكتَ الأَئِمَّةَ عليهم السلام، فَلَم تُطِع أمرَهُم ولَم تَسمَع قَولَهُم.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج1 ص435 ح92، المناقب لابن شهرآشوب: ج3 ص97، تأويل الآيات الظاهرة: ج1 ص321 ح21، بحار الأنوار: ج24 ص348 ح60.</span></ref>

<span dir="rtl">143.</span> <span dir="rtl">الكافى ـ به نقل از ابو بصير، از امام صادق عليه السلام، در باره اين سخنِ خداوند عز و جل: «و روزِ قيامت، او را كور محشور مى كنيم» ـ: يعنى در آخرت، كورْچشم، در دنيا، كورْدل از [ديدن] ولايت امير مؤمنان عليه السلام. چنين كسى، در قيامت، حيرت زده مى گويد: «چرا مرا كور محشور كردى، در حالى كه من، بينا بودم؟ [خداوند] مى فرمايد: همان طور كه نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى».</span>

<span dir="rtl">مراد از نشانه ها، امامان است. «و آن را به فراموشى سپردى، امروز، همان گونه فراموش مى شوى»؛ يعنى تو آن نشانه ها را رها كردى و امروز، تو نيز در آتش، رها مى شوى، چنان كه امامان عليهم السلام را رها كردى و از فرمانشان، اطاعت ننمودى و به سخنانشان، گوش نكردى.</span>

<span id="الفصل-الثامن-موانع-البصيرة"></span>
= <span dir="rtl">الفصل الثامن: موانع البصيرة</span> =

<span dir="rtl">فصل هشتم: موانع بصيرت</span>

<span id="اتباع-الهوى"></span>
== <span dir="rtl">8 / 1: اِتِّباعُ الهَوى</span> ==

<span dir="rtl">8 / 1: پيروى از هواى نفس</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الجاثية: 23.</span></ref>

<span dir="rtl">«پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده است و خدا، او را دانسته، گم راه گردانيده و بر گوش او و دلش، مُهر زده و بر ديده اش، پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا، چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمى گيريد؟».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">144.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: الهَوى شَريكُ العَمى.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص83، غرر الحكم: ج1 ص153 ح580، بحار الأنوار: ج77 ص230 ح2؛ دستور معالم الحكم: ص20، كنز العمّال: ج16 ص181 ح44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ.</span></ref>

<span dir="rtl">144.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هَوَس، شريك كوردلى است.</span>

<span dir="rtl">145.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن رَكِبَ الهَوى، أدرَكَ العَمى.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص278 ح8352، عيون الحكم والمواعظ: ص455 ح8207.</span></ref>

<span dir="rtl">145.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه بر [مَركب] هوس بنشيند، به كورى مى رسد.</span>

<span dir="rtl">146.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اُوصيكُم بِمُجانَبَةِ الهَوى؛ فَإِنَّ الهَوى يَدعو إلَى العَمى، وهُوَ الضَّلالُ فِي الآخِرَةِ وَالدُّنيا.</span> <ref><span dir="rtl">دعائم الإسلام: ج2 ص350 ح1297 عن الإمام زين العابدين والإمام الباقر عليهماالسلام.</span></ref>

<span dir="rtl">146.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: شما را به دورى گُزيدن از هواى نفس، سفارش مى كنم؛ چرا كه هواى نفس، به كورى [دل و بينش] فرا مى خوانَد و آن، [موجب] گم راهى در آخرت و دنياست.</span>

<span dir="rtl">147.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إذا أبصَرَتِ العَينُ الشَّهوَةَ عَمِيَ القَلبُ عَنِ العاقِبَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص137 ح4063.</span></ref>

<span dir="rtl">147.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر گاه چشم، شهوت بين شود، دل از ديدن عاقبت، كور مى گردد.</span>

<span dir="rtl">راجع: هذه الموسوعة: ج3 ص131 (الأكل / كثرة الأكل / مضار النهم الباطنية / حجاب الفطنة وظلمة القلب).</span>

<span dir="rtl">ر.ك: همين دانش نامه: ج4 ص379 (پرخورى و شكم بارگى / ضررهاى معنوى پرخورى / حجاب فهم و زيركى) و ص381 (تاريكى دل).</span>

<span id="الرغبة-في-الدنيا"></span>
== <span dir="rtl">8 / 2: الرَّغبَةُ فِي الدُّنيا</span> ==

<span dir="rtl">8 / 2: گرايش به دنيا</span>

<span dir="rtl">148.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن يَرغَبُ فِي الدُّنيا فَطالَ فيها أمَلُهُ، أعمَى اللّهُ قَلبَهُ عَلى قَدرِ رَغبَتِهِ فيها.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص60، بحار الأنوار: ج77 ص163 ح187؛ تاريخ أصبهان: ج1 ص162 الرقم 144، كنز العمّال: ج3 ص209 ح6194 نقلاً عن أبي عبد الرحمن السلمي في كتاب المواعظ والوصايا وكلاهما عن ابن عباس وفيهما «رغبته» بدل «أمله».</span></ref>

<span dir="rtl">148.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه به دنيا گرايد و آرزوهاى دنيوى اش، دور و دراز گردد، خداوند به اندازه گرايش او به دنيا، دلش را كور مى گردانَد.</span>

<span dir="rtl">149.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام ـ في صِفَةِ الدُّنيا ـ: مَن أبصَرَ بِها بَصَّرَتهُ، ومَن أبصَرَ إلَيها أعمَتهُ</span> <ref><span dir="rtl">قوله: «مَن أبصر بها بصّرته» أي مَن جعلها سبب هدايته ومحلّ إبصاره بعين عقله، استفاد منها البصر.</span>

<span dir="rtl">و «مَن أبصر إليها أعمته» أي مَن مدّ إليها بصر بصيرته محبّة لها، أعمته عن إدراك أنوار اللّه تعالى (مجمع البحرين: ج1 ص157 «بصر»).</span></ref><span dir="rtl">.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 82، خصائص الأئمّة: ص118، تحف العقول: ص201 وفيه «نظر» بدل «أبصر» في الموضعين، مشكاة الأنوار: ص469 ح1570، نزهة الناظر: ص104 ح185، بحار الأنوار: ج73 ص133 ح136؛ تذكرة الخواصّ: ص136 وفيه «عمته» بدل «أعمته».</span></ref>

<span dir="rtl">149.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در توصيف دنيا ـ: هر كه به دنيا بنگرد [و آن را آيينه عبرت سازد]، دنيا او را بينا مى گردانَد و آن كه به دنيا [به عنوان هدف] بنگرد، دنيا كورش مى سازد.</span>

<span dir="rtl">150.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ أهلِ الدُّنيا ـ: سَلَكَت بِهِمُ الدُّنيا طَريقَ العَمى، وأَخَذَت بِأَبصارِهِم عَن مَنارِ الهُدى، فَتاهوا في حَيرَتِها، وغَرِقوا في نِعمَتِها، وَاتَّخَذوها رَبّا، فَلَعِبَت بِهِم ولَعِبوا بِها، ونَسوا ما وَراءَها.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص76 وفيه «منهج الصواب... فتنتها» بدل «منار الهدى... نعمتها»، بحار الأنوار: ج77 ص225 ح2؛ كنز العمّال: ج16 ص174 ح44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ وفيه «منهج الصواب... فتنتها... رياً» بدل «منار الهدى... نعمتها... رباً».</span></ref>

<span dir="rtl">150.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در ويژگى دنياطلبان ـ: دنيا، آنها را به كوره راه برده و ديدگانشان را از ديدن نشانه هاى راهيابى، فرو پوشانده است. از اين رو، در حيرتكده دنيا، سرگشته اند و در نعمت هاى آن، غرقه. دنيا را پروردگار خويش گرفته اند. از اين رو، دنيا، آنها را بازيچه ساخته است و آنها هم دنيا را، و فراسوىِ آن را، از ياد برده اند.</span>

<span dir="rtl">151.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: لِحُبِّ الدُّنيا صَمَّتِ الأَسماعُ عَن سَماعِ الحِكمَةِ، وعَمِيَتِ القُلوبُ عَن نورِ البَصيرَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص42 ح7363، عيون الحكم والمواعظ: ص404 ح6841.</span></ref>

<span dir="rtl">151.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: به خاطر عشق به دنياست كه گوش ها، از شنيدن حكمت، كَر گشته اند و دل ها، از نور بصيرت، كور.</span>

<span dir="rtl">152.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا بِمُحالِ الآمالِ، وخَدَعَتهُ بِزورِ</span> <ref><span dir="rtl">الزورُ: الكَذِبُ والباطل (النهاية: ج2 ص318 «زور»).</span></ref> <span dir="rtl">الأَمانِيِّ؛ أورَثَتهُ كَمَهاً، وأَلبَسَتهُ عَمىً، وقَطَعَتهُ عَنِ الاُخرى، وأَورَدَتهُ مَوارِدَ الرَّدى.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج2 ص538 ح3532، عيون الحكم والمواعظ: ص152 ح3337 وفيه «وأكسبته عمهاً» بدل «وألبسته عمى».</span></ref>

<span dir="rtl">152.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه دنيا، او را با آمال مُحال، فريفته و با آرزوهاى دروغين، فريب داده است، ميراث بى بينشى برايش بر جا گذاشته و [جامه] كورى بر او پوشانده است و از آخرت، محرومش ساخته و او را به جايگاه هاى هلاكت و تباهى مى آورد.</span>

<span dir="rtl">153.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن غَلَبَتِ الدُّنيا عَلَيهِ، عَمِيَ عَمّا بَينَ يَدَيهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص383 ح8856، عيون الحكم والمواعظ: ص457 ح8281.</span></ref>

<span dir="rtl">153.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه دنيا بر او غالب آيد، از [ديدن] آنچه فراپيش اوست، كور مى گردد.</span>

<span dir="rtl">154.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن قَصَّرَ نَظَرَهُ عَلى أبناءِ الدُّنيا، عَمِيَ عَن سَبيلِ الهُدى.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص386 ح8870، عيون الحكم والمواعظ: ص458 ح8295 وليس فيه «أبناء».</span></ref>

<span dir="rtl">154.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: كسى كه نگاهش به دنياپرستان محدود گردد، از ديدن راه راست، كور مى شود.</span>

<span dir="rtl">155.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام ـ فيما كَتَبَهُ إلى بَعضِ أصحابِهِ ـ: اِرفِضِ الدُّنيا؛ فَإِنَّ حُبَّ الدُّنيا يُعمي ويُصِمُّ ويُبكِمُ، ويُذِلُّ الرِّقابَ.</span> <ref><span dir="rtl">الكافي: ج2 ص136 ح23، مشكاة الأنوار: ص466 ح1556 كلاهما عن أبي جميلة عن الإمام الصادق عليه السلام، تنبيه الخواطر: ج2 ص195 عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج73 ص75 ح39.</span></ref>

<span dir="rtl">155.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام ـ در نامه اى كه به يكى از يارانش نوشت ـ: دنيا را رها كن؛ زيرا دوستى دنيا، كور و كَر و لال مى گردانَد و سرافكندگى مى آورد.</span>

<span id="الغفلة"></span>
== <span dir="rtl">8 / 3: الغَفلَةُ</span> ==

<span dir="rtl">8 / 3: غفلت</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَايَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَايُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَايَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">الأعراف: 179.</span></ref>

<span dir="rtl">«و در حقيقت، ما بسيارى از جنّيان و آدميان را براى جهنّم آفريده ايم؛ [چرا كه] دل هايى دارند كه با آنها [حقايق را] دريافت نمى كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى بينند و گوش هايى دارند كه با آنها نمى شنوند. آنان، همانند چارپايان اند؛ بلكه گم راه ترند. آنان، همان غافلان اند».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">156.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في خَبَرٍ طَويلٍ ـ: وأَمّا عَلامَةُ الغافِلِ فَأَربَعَةٌ: العَمى، وَالسَّهوُ، وَاللَّهوُ، وَالنِّسيانُ.</span> <ref><span dir="rtl">تحف العقول: ص22، بحار الأنوار: ج1 ص122 ح11.</span></ref>

<span dir="rtl">156.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در حديثى طولانى ـ: و امّا نشانه غافل، چهار چيز است: كورى، اشتباه كردن، سرگرمى، و فراموشى.</span>

<span dir="rtl">157.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: دَوامُ الغَفلَةِ يُعمِي البَصيرَةَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص22 ح5146، عيون الحكم والمواعظ: ص250 ح4684.</span></ref>

<span dir="rtl">157.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: ادامه يافتن غفلت، ديده بصيرت را كور مى كند.</span>

<span id="الحب-والبغض"></span>
== <span dir="rtl">8 / 4: الحُبُّ وَالبُغضُ</span> ==

<span dir="rtl">8 / 4: عشق و نفرت</span>

<span dir="rtl">158.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حُبُّكَ لِلشَّيءِ يُعمي ويُصِمُّ.</span> <ref><span dir="rtl">كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص380 ح5814، المجازات النبويّة: ص171 ح138، عوالي اللآلي: ج1 ص124 ح57 عن أبي الدرداء، بحار الأنوار: ج77 ص165 ح2؛ سنن أبي داود: ج4 ص334 ح5130، مسند ابن حنبل: ج8 ص163 ح21752، التاريخ الكبير: ج3 ص172 الرقم 584 كلّها عن أبي الدرداء، كنز العمّال: ج16 ص115 ح44104.</span></ref>

<span dir="rtl">158.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عشق تو به يك چيز، [تو را] كور و كَر مى كند.</span>

<span dir="rtl">159.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: مَن عَشِقَ شَيئاً أعشى</span> <ref><span dir="rtl">أعشاه: أعماه (هامش المصدر).</span></ref> <span dir="rtl">بَصَرَهُ وأَمرَضَ قَلبَهُ، فَهُوَ يَنظُرُ بِعَينٍ غَيرِ صَحيحَةٍ، ويَسمَعُ بِاُذُنٍ غَيرِ سَميعَةٍ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ، وأَماتَتِ الدُّنيا قَلبَهُ، ووَلِهَت عَلَيها نَفسُهُ، فَهُوَ عَبدٌ لَها ولِمَن في يَدَيهِ شَيءٌ مِنها، حَيثُما زالَت زالَ إلَيها، وحَيثُما أقبَلَت أقبَلَ عَلَيها.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الخطبة 109.</span></ref>

<span dir="rtl">159.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كه عاشق چيزى شود، آن چيز، ديده اش را كور و دلش را بيمار مى كند. چنين كسى با ديده اى ناسالم مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود. شهوت ها، خِردش را از هم گسيخته و دنيا، دلش را ميرانده و جانش، شيفته آن گشته است. بنا بر اين، بنده دنيا و بنده دنياداران است، هر جا دنيا برود، او نيز مى رود و به هر سو كه دنيا رو كند، او بِدان رو مى كند.</span>

<span dir="rtl">160.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: عَينُ المُحِبِّ عَمِيَّةٌ عَن مَعايِبِ المَحبوبِ، واُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبحِ مَساويهِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص356 ح6314، عيون الحكم والمواعظ: ص340 ح5807 وفيه «عمياء عن عيب» بدل «عميّة عن معايب».</span></ref>

<span dir="rtl">160.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: ديده عاشق، از ديدن عيب هاى معشوق، كور است و گوش او، از شنيدن زشتىِ معايبش، كَر.</span>

<span id="ترك-العمل-بالعلم"></span>
== <span dir="rtl">8 / 5: تَركُ العَمَلِ بِالعِلمِ</span> ==

<span dir="rtl">8 / 5: عمل نكردن به علم</span>

<span dir="rtl">161.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن تَعَلَّمَ العِلمَ ولَم يَعمَل بِما فيهِ، حَشَرَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ أعمى.</span> <ref><span dir="rtl">مكارم الأخلاق: ج2 ص348 ح2660 عن عبد اللّه بن مسعود، بحار الأنوار: ج77 ص100 ح1.</span></ref>

<span dir="rtl">161.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس علم بياموزد و به آن عمل نكند، خداوند در روز قيامت، او را كور محشور مى كند.</span>

<span dir="rtl">راجع: ح162.</span>

<span dir="rtl">ر.ك: ص481 ح162.</span>

<span id="اللجاج"></span>
== <span dir="rtl">8 / 6: اللَّجاجُ</span> ==

<span dir="rtl">8 / 6: لجاجت و خيره سرى</span>

<span dir="rtl">«الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَهَا عِوَجًا وَ هُم بِالْاخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ * أُوْلَئِكَ لَمْ يَكُونُواْ مُعْجِزِينَ فِى الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُواْ يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَ مَا كَانُواْ يُبْصِرُونَ».</span> <ref><span dir="rtl">هود: 19 و 20.</span></ref>

<span dir="rtl">«همانان كه [مردم را] از راه خدا، باز مى دارند و آن را كج مى شمارند و خود، به آخرت، باور ندارند. آنان در زمين، درمانده كنندگان [خدا] نيستند و جز خدا، دوستانى براى ايشان نيست. عذاب براى آنان، دوچندان مى شود. آنان، توان شنيدن [حق را] نداشتند و [آن را] نمى ديدند».</span>

<span id="تلك-الخصال"></span>
== <span dir="rtl">8 / 7: تِلكَ الخِصالُ</span> ==

<span dir="rtl">8 / 7: اين خصلت ها</span>

<span dir="rtl">الكتاب</span>

<span dir="rtl">قرآن</span>

<span dir="rtl">«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُواْ أَرْحَامَكُمْ * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَارَهُمْ».</span> <ref><span dir="rtl">محمّد: 22 و 23.</span></ref>

<span dir="rtl">«پس [اى مناقان!] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد (/ حاكميت يافتيد)، در زمينْ فساد كنيد و خويشاوندى هاى خود را از هم بگُسَليد؟ اينان، همان كسانى اند كه خدا، آنان را لعنت كرده و ايشان را ناشنوا و چشم هايشان را نابينا كرده است».</span>

<span dir="rtl">الحديث</span>

<span dir="rtl">حديث</span>

<span dir="rtl">162.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا ظَهَرَ العِلمُ وَاحتُرِزَ العَمَلُ، وَائتَلَفَتِ الأَلسُنُ وَاختَلَفَتِ القُلوبُ، وتَقاطَعَتِ الأَرحامُ، هُنالِكَ «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَارَهُمْ».</span> <ref><span dir="rtl">ثواب الأعمال: ص289 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، روضة الواعظين: ص458، مشكاة الأنوار: ص157 ح393 و ص221 ح613، منية المريد: ص334 كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص96 ح27؛ المعجم الكبير: ج6 ص263 ح6170، المعجم الأوسط: ج2 ص161 ح1578، حلية الأولياء: ج3 ص109 الرقم 227 كلّها عن سلمان، تفسير ابن كثير: ج7 ص303 كلّها نحوه، كنز العمال: ج9 ص23 ح24740.</span></ref>

<span dir="rtl">162.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه علم آشكار شود و از عمل، دورى شود و زبان ها با هم شوند و دل ها از هم جدا گردند و پيوندهاى خويشاوندى بگُسَلند، اين جاست كه «خدا، آنان را لعنت مى كند و ناشنوايشان مى گردانَد و چشم هايشان را نابينا مى سازد».</span>

<span dir="rtl">163.</span> <span dir="rtl">عنه صلى الله عليه و آله: لَولا أنَّ الشَّياطينَ يَحومونَ عَلى قُلوبِ بَني آدَمَ لَنَظَروا إلَى المَلَكوتِ.</span> <ref><span dir="rtl">عوالي اللآلي: ج4 ص113 ح174، بحار الأنوار: ج70 ص59 ح39.</span></ref>

<span dir="rtl">163.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر نبود اين كه شياطين، پيرامون دل هاى آدميان پَرسه مى زنند، هر آينه، انسان ها ملكوت را مى ديدند.</span>

<span dir="rtl">164.</span> <span dir="rtl">الإمام عليّ عليه السلام: الأَمانِيُّ تُعمي أعيُنَ البَصائِرِ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 275، غرر الحكم: ج1 ص362 ح1375، بحار الأنوار: ج73 ص170 ح7.</span></ref>

<span dir="rtl">164.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: آرزوها، چشم هاى بصيرت را كور مى كنند.</span>

<span dir="rtl">165.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن نَسِيَ اللّهَ سُبحانَهُ، أنساهُ اللّهُ نَفسَهُ وأَعمى قَلبَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص387 ح8875، عيون الحكم والمواعظ: ص458 ح8300.</span></ref>

<span dir="rtl">165.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كس خداى سبحان را از ياد ببَرَد، خداوند، خودش را از يادش مى بَرَد و دلش را كور مى گردانَد.</span>

<span dir="rtl">166.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: ما أعمَى النَّفسَ الطّامِعَةَ عَنِ العُقبَى الفاجِعَةِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص93 ح9643.</span></ref>

<span dir="rtl">166.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: چه كور است نَفْس طمع وَرز از ديدن فرجام دردآور [طمع]!</span>

<span dir="rtl">167.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَنِ استَهدَى الغاوِيَ</span> <ref><span dir="rtl">غاوٍ: أي مُضِلٍّ غير مُرشِد (مجمع البحرين: ج2 ص1343 «غوى»).</span></ref><span dir="rtl">، عَمِيَ عَن نَهجِ الهُدى.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص323 ح8569، عيون الحكم والمواعظ: ص441 ح7677.</span></ref>

<span dir="rtl">167.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كه از گم راه، راه نمايى جويد، راه راست را نمى بيند.</span>

<span dir="rtl">168.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إنَّ لِلقُلوبِ شَهوَةً وإقبالاً وإدباراً، فَائتوها مِن قِبَلِ شَهوَتِها وإقبالِها، فَإِنَّ القَلبَ إذا اُكرِهَ عَمِيَ.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الحكمة 193، خصائص الأئمّة: ص112، نزهة الناظر: ص74 ح145، غرر الحكم: ج2 ص602 ح3631 بزيادة «وكراهة» بعد «شهوة»، بحار الأنوار: ج70 ص61 ح41.</span></ref>

<span dir="rtl">168.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: همانا دل ها را خواهش و روى آوردن و روى گردانى اى است. پس هر گاه خواستند و روى آوردند، آنها را به كار گيريد؛ چرا كه دل، اگر [به كارى] مجبور گردد، كور مى شود.</span>

<span dir="rtl">169.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: إذا مُلِئَ البَطنُ مِنَ المُباحِ، عَمِيَ القَلبُ عَنِ الصَّلاحِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج3 ص176 ح4139.</span></ref>

<span dir="rtl">169.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر گاه شكم از خوردنى هاى مباح، پُر گردد، دل از ديدن خير و صلاح، كور مى شود.</span>

<span dir="rtl">170.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: مَن غَنِيَ عَنِ التَّجارُبِ، عَمِيَ عَنِ العَواقِبِ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج5 ص346 ح8680، عيون الحكم والمواعظ: ص461 ح8369.</span></ref>

<span dir="rtl">170.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: هر كه خود را از تجربه ها بى نياز ببيند، فرجام ها را نمى بيند.</span>

<span dir="rtl">171.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: اِحذَرِ الشُّبهَةَ وَاشتِمالَها عَلى لُبسَتِها، فَإِنَّ الفِتنَةَ طالَما أغدَفَت</span> <ref><span dir="rtl">أغدفت المرأة قناعها: أي أرسلته على وجهها (الصحاح: ج4 ص1409 «غدف»).</span></ref> <span dir="rtl">جَلابيبَها، وأَغشَتِ الأَبصارَ ظُلمَتُها.</span> <ref><span dir="rtl">نهج البلاغة: الكتاب 65، بحار الأنوار: ج33 ص118 ح410.</span></ref>

<span dir="rtl">171.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: از شُبهه و اشتباه افكنى هاى آن بپرهيز؛ زيرا فتنه، چندى است كه پرده هاى خود را فرو هِشته و تاريكى اش، ديده ها را نابينا كرده است.</span>

<span dir="rtl">172.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: رُبَّما أخطَأَ البَصيرُ رُشدَهُ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج4 ص79 ح5368.</span></ref>

<span dir="rtl">172.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: چه بسا كه بينا در ديدن راه درست خويش، خطا مى كند!</span>

<span dir="rtl">173.</span> <span dir="rtl">عنه عليه السلام: نُزولُ القَدَرِ يُعمِي البَصَرَ.</span> <ref><span dir="rtl">غرر الحكم: ج6 ص171 ح9961.</span></ref>

<span dir="rtl">173.</span> <span dir="rtl">امام على عليه السلام: فرود آمدن تقدير، ديده[ى بصيرت] را كور مى كند.</span>

<span dir="rtl">راجع: هذه الموسوعة: ج4 ص119 (الأمل / مضارّ الآمال الباطلة / زوال العقل وذهاب البصيرة).</span>

<span dir="rtl">موسوعة العقائد الإسلامية: ج2 ص163 (المعرفة / القسم السابع: موانع المعرفة).</span>

<span dir="rtl">ر.ك: همين دانش نامه: ج6 ص187 (زيان هاى آرزوهاى باطل / از بين رفتن خرد) و ص189 (از بين رفتن بينش)</span>

<span dir="rtl">و دانش نامه عقايد اسلامى: ج2 ص517 (معرفت شناسى / بخش هفتم: موانع شناخت).</span>

<references />