ج ف و / الجفاء: تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «<span id="الجفاء-نسخه-آزمایشی"></span> = <span dir="rtl">الجَفاء (نسخه آزمایشی)</span> = <span dir="rtl">جفا</span> <span id="درآمد1"></span> = <span dir="rtl">درآمد</span><ref><span dir="rtl">به قلم پژوهشگر ارجمند، جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای عبد الهادی مسعودی</span>.</ref> = <span id="جفا-در-لغت"></span> == <sp...» ایجاد کرد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴۸: | خط ۴۴۸: | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:ج]] |
نسخهٔ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۸
الجَفاء (نسخه آزمایشی)
جفا
درآمد[۱]
جفا، در لغت
واژۀ عربی «جفاء»، مصدر مادّۀ «ج ف و»، به معنای دور افتادن، جدایی و همراهی نکردن است. خلیل فراهیدی میگوید:
جَفَا الشَّیءُ یجفو جَفاءً، مَمدودٌ، كالسَّرجِ یجفو عَن الظَّهرِ، إذا لَمْ یلزَمِ الظَّهرَ.[۲]
جفاء (با الف ممدوده)، مصدر «جفا یجفو» است. مانند: «زین، از پشت [اسب] جدا شد»، هنگامی که همراه پشت نماند.
ابن فارِس نیز در این باره گفته است:
الجیمُ و الفاءُ و الحَرفُ المُعتَلُّ یدُلُّ على أصلٍ واحدٍ: نُبُوُّ الشیءِ عن الشیءِ. مِن ذلك: «جَفَوْتُ الرَّجُلَ أجْفُوه» و هو ظاهرُ الجَفوَةِ أی الجفاءِ؛ جَفَا السَّرْجُ عن ظَهرِ الفَرَسِ و أجفَیتُه أنا. و كذلك كُلُّ شیءٍ إذا لم یلْزَم شیئاً.[۳]
جیم و فا و حرف معتل (واو)، یک ریشه / گوهر معنایی دارد: برداشته و جدا شدن چیزی از چیزی. از همین رو، گفته میشود: «جَفَوتُ الرَّجلَ أجْفُوه»؛ یعنی: «از آن مرد، دوری کردم و با او جفا کردم» و «جَفَا السَّرجُ عَنْ ظَهْرِ الفَرَسِ وَ أجفَیْتُه»، یعنی: «زین از پشت اسب جدا شد و من، آن را برداشتم». همچنین است هر چیزی که با چیزی همراهی نکند.
به گفتۀ خلیل فراهیدی، جفا، نقیض صِلِه است که میتواند نشاندهندۀ عدم و ملکه بودن جفا و صِله باشد؛[۴] یعنی جفا، در دوری و جدایی و گسستی به کار میرود که قابلیت و شأنیت آن پیوستن بوده؛ امّا این پیوند، ایجاد نشده یا گسسته شده است.
تتبّع کاربردهای این مادّه، بویژه کاربردهای روایی و ارائه شده در فصلهای گوناگون این مَدخل، نشان میدهد که «جفا»، در عرصۀ صفات و رفتار انسانی، به همان معنای لغوی خود به کار رفته است. «جفا»، به دور افتادگی انسان از رفتار تراز اجتماع یا تراز دین و فرهنگ، اشاره دارد؛ حالتی یگانه که میتوان آن را بیمهری و کملطفی نامید و نمودهای متنوّع و درجات متعدّد دارد. نمودها و جلوههایی مانند: ناسازگاری، درشتی، تندخویی، نابردباری، بی وفایی و گسستن پیوند.[۵] گفتنی است صحراگُزینی (صحرانشینی جدا از قوم و عشیره)، یکی از عوامل و زمینههای جفا دانسته شده است.[۶] این نکته، به معنای گونهای جدایی از تمدّن و اجتماع و بروز رفتار دور از تراز فرهنگ و تمدّن و دین است.
جفا، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، از مادۀ « ج ف و»، تنها دو واژۀ «تتجافی»[۷] و «جُفاء»[۸] به کار رفته که ارتباط معنایی خود را با معنای اصلی، یعنی جدا شدن و دور افتادن، حفظ کردهاند، هر چند ناظر به صفت روحی انسان نیستند؛ امّا در حدیث، شاهد کاربردهای فراوان جفا در ارتباط با گوهر معناییاش و نیز صفات و رفتارهای انسان هستیم. انسانی جدا افتاده از فرهنگ اجتماعی و دینی که سرِ ناسازگاری و بیمهری و گسستن دارد، نه پیوند و مهربانی و احسان؛ انسانی بیخیر و بیوفا که چندان تعهّدی به آداب دینی و اجتماعی ندارد و گویی از جایی دوردست و به کنار از فرهنگ و تمدّن، آمده است.
ناپسندی جفا و درجهمندی آن
جفا، به معنای بیمهری و ناسازگاری و دوری از هنجار مقبول عمومی، نزد همگان، ناپسند است و عقل انسان نیز زشتی آن را درک میکند. پیشوایان اسلام نیز بر قبح جفا، پای فشرده[۹] و آن را یکی از چهار پایۀ فسق[۱۰] یا کفر[۱۱] دانسته و زمینهساز ورود انسان به دوزخ خواندهاند.[۱۲]
روشن است که جفا به افرادی که عزیزترند و سزاوار پیوند یا نیکی و مهربانی بیشتری هستند، نکوهیدهتر است. از این رو، جفا به پیشوایان بزرگ دین و دوری از آنان، و همچنین جفا به پدر ومادر یا یتیمانِ نیازمند نیکی و مهربانی، از زشتترین جفاها شمرده شده است.[۱۳]
نکتۀ در خور توجّه، این است که دین اسلام، به قصد فرهنگسازی، برخی کارها را جفا و دوری از انسانِ تراز دین خوانده و بدین گونه، به بهبود زندگی اجتماعی انسانها و رسیدن به وضعیت مطلوب، یاری رسانده است. بسیاری از این موارد، در فصل پایانی آمدهاند.[۱۴] برای نمونه، غذا خوردن با دست چپ، برای بیشتر انسانها که با همین دست استنجا میکنند یا ایستاده بول کردن، میتواند به بهداشت فردی و عمومی، زیان برساند و از این رو، جفا و دوری از فرهنگ، تلقّی شدهاند.
در عرصۀ روابط اجتماعی نیز برخی کارها، جفا و دوری از تراز مطلوب دین، شمرده شده است؛ مانند همراهی و دوستی با کسی، بی آن که از نام و نسبش جویا شویم؛ مصافحه یا دست دادن، بی آن که دستکش یا مانع دیگری را از دستمان بیرون بیاوریم؛ نپذیرفتن دعوت به مهمانی یا پذیرفتن و رفتن و غذا نخوردن و نیز کار کشیدن از مهمانِ خود.
در عرصۀ فرهنگ دینی نیز درود نفرستادن بر پیامبر رحمت که با همۀ وجود برای هدایت ما کوشید یا ننامیدن یک پسر از چندین پسر خانواده به نام مبارک او، جفا، کملطفی و بیمهری به پیامبر صلی الله علیه و آله است. همچنین است: نرفتن به زیارت مزار ایشان یا فرزندانش و بویژه سبط شهیدش امام حسین علیه السلام، یا نماز خواندن بدون ایجاد یک حریم کوچک برای خود، یا ستردن خاک عبادت از پیشانی بلافاصله پس از نماز، گویی که از آن میگریزیم.
ممکن است باورمندی به جفا بودن برخی کارها، مشکل به نظر آید؛ امّا توجّه داشته باشیم که جفا، معنایی درجهمند و ناظر به کملطفی، نامهربانی و دور افتادگی از فرهنگ و انسان و جامعۀ تراز اسلام است، نه ظلم و جور و حقکشی که گناه و نافرمانی خداوند به شمار میآیند. بر این پایه، میتوان به اندازۀ مستحبّات و مکروهات سفارش شدۀ دین، جفا و دوری تصوّر کرد تا با انجام دادن هر یک از آداب و مستحبّات، از فاصلۀ خود بکاهیم.
در کنار این کوششها، دعا برای جفاکار نشدن نیز جایگاه خود را دارد؛ زیرا جفا میتواند به درون انسان، نفوذ کند و خوی ثانوی آدمی شود. این نکته را میتوان از دعای پیامبر اسلام فهمید، آن گاه که میگوید:
خدایا! دلی پاک از بدی، روزیام فرما؛ دلی که جفاکار نباشد.[۱۵]
الفصل الأوّل: مَعنَى الجَفاءِ
فصل یکم: معنای جفا
۱/۱: ضِدُّ البِرِّ وَ الصِّلَةِ
1 / 1: ضدّ نیکی و صِلِۀ رَحِم
1. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أنَا أديبُ اللهِ و عَلِيٌّ أديبي، أمَرَني رَبّي بِالسَّخاءِ وَ البِرِّ، و نَهاني عَنِ البُخلِ وَ الجَفاءِ.[۱۶]
1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : من، ادب آموختۀ خدا هستم و علی، ادب آموختۀ من است. پروردگارم، مرا به سخاوت و نیکی کردن، فرمان داد و از بخل و سختگیری، بازَم داشت.
2. الإمام عليّ علیه السلام: أطِع أخاكَ و إن عَصاكَ، و صِلهُ و إن جَفاكَ.[۱۷]
2. امام علی علیه السلام : از برادرت فرمان ببر، هر چند او، تو را نافرمانی کند و با او پیوند برقرار کن، هر چند او از تو دوری گزیند.
3. تاريخ دمشق عن أبي ذرّ: أوصاني خَليلي صلی الله علیه و آله... أن أصِلَ رَحِمي و إن قَطَعوني و جَفَوني.[۱۸]
3. تاریخ دمشق - به نقل از ابوذر -: محبوبم [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله] به من سفارش فرمود که... صِلِۀ اَرحام به جای آورم، هر چند آنان از من بِبُرند و دوری کنند.
۱/۲: ضِدُّ الحِلمِ
1 / 2: ضدّ بردباری
4. الكافي عن عبد الرحمن بن سيابة: أعطاني أبو عَبدِ اللهِ علیه السلام هٰذَا الدُّعاءَ: اللّهُمَّ إنّي... أَعوذُ بِكَ مِن أن أشتَرِيَ الجَهلَ بِالعِلمِ، وَ الجَفاءَ بِالحِلمِ.[۱۹]
4. الکافی - به نقل از عبد الرحمان بن سیابه -: امام صادق علیه السلام، این دعا را به من هدیه داد: «خدایا!... به تو پناه میبرم از این که نادانی را به جای دانایی و نابردباری (تندی) را به جای بردباری (عقلانیت) بخرم».
۱/۳: ضِدُّ الإِخاءِ
1 / 3: ضدّ برادری
5. الإمام عليّ علیه السلام: ما أقبَحَ القَطيعَةَ بَعدَ الصِّلَةِ، وَ الجَفاءَ بَعدَ الإِخاءِ.[۲۰]
5. امام علی علیه السلام: چه زشت است بُریدن پس از پیوند و دوری کردن پس از دوستی!
الفصل الثّاني: ذَمُّ الجَفاءِ
فصل دوم: نکوهش جفا
6. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: البَذاءُ مِنَ الجَفاءِ، وَ الجَفاءُ فِي النّارِ.[۲۱]
6. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: بدزبانی، جفا شمرده میشود و جفا در آتش [دوزخ] است.
7. الإمام عليّ علیه السلام: الجَفاءُ شَينٌ[۲۲].[۲۳]
7. امام علی علیه السلام: جفا، [مایۀ] ننگ است.
8. عنه علیه السلام: الفِسقُ عَلیٰ أربَعِ شُعَبٍ: عَلَى الجَفاءِ، وَ العَمیٰ، وَ الغَفلَةِ، وَ العُتُوِّ؛ فَمَن جَفا احتَقَرَ الحَقَّ، و مَقَتَ الفُقَهاءَ، و أَصَرَّ عَلَى الحِنثِ[۲۴] العَظيمِ.[۲۵]
8. امام علی علیه السلام: فسق، بر چهار شاخه [سوار] است: بر جفا، کوردلی، غفلت و سرکشی. هر که جفا کند، حق را خُرد میشمارد و دانایان را دشمن میدارد و بر گناه بزرگ، پای میفشارد.
9. عنه علیه السلام: بُنِيَ الكُفرُ عَلیٰ أربَعِ دَعائِمَ: عَلَى الجَفاءِ، وَ العَمیٰ، وَ الغَفلَةِ، وَ الشَّكِّ؛ فَمَن جَفا فَقَدِ احتَقَرَ الحَقَّ، و جَهَرَ بِالباطِلِ، و مَقَتَ العُلَماءَ، و أَصَرَّ عَلَى الحِنثِ العَظيمِ.[۲۶]
9. امام علی علیه السلام: کفر، بر چهار پایه استوار است: جفا، کوردلی، غفلت و شک؛[۲۷] زیرا جفاکار، حق را کوچک میشمارد و آشکارا، دَم از باطل میزند و با دانایان، دشمنی میورزد و بر گناه بزرگ، پای میفشارد.
10. عنه علیه السلام ــ في بَيانِ مَوانِعِ الإِمامَةِ ــ: و قَد عَلِمتُم أنَّهُ لا يَنبَغي أن يَكونَ الوالِيَ عَلَى الفُروجِ وَ الدِّماءِ وَ المَغانِمِ وَ الأَحكامِ و إمامَةِ المُسلِمينَ البَخيلُ؛ فَتَكونَ في أموالِهِم نَهمَتُهُ، و لاَ الجاهِلُ؛ فَيُضِلَّهُم بِجَهلِهِ، و لاَ الجافي؛ فَيَقطَعَهُم بِجَفائِهِ[۲۸].[۲۹]
10. امام علی علیه السلام - در بیان موانع امامت و رهبری -: شما میدانید که شایسته نیست حاکم بر نوامیس و جانها و غنائم (بیت المال) و داوریها و پیشوایی مسلمانان، فردی بخیل باشد که در داراییهای آنان، طمع ببندد یا نادان باشد که با نادانی خویش، آنان را به گمراهی بکشانَد یا جفاکار و بیرحم باشد که به سبب جفاکاریاش، پیوندهای آنان را ببُرد.
11. عنه علیه السلام: لا يَنبَغي أن يَكونَ عَلَى المُسلِمينَ الحَريصُ... و لاَ الجافي؛ فَيَحمِلَهُم بِجِنايَتِهِ عَلَى الجَفاءِ.[۳۰]
11. امام علی علیه السلام: شایسته نیست آزمند، حاکم بر مسلمانان باشد... و نیز جفاکار که با جنایتش، آنها را به قطع پیوندها بکشانَد.
12. عنه علیه السلام - مِن كِتابٍ لَهُ إلیٰ بَعضِ عُمّالِهِ -: أمّا بَعدُ، فَإِنَّ دَهاقينَ[۳۱] أهلِ بَلَدِكَ شَكَوا مِنكَ غِلظَةً و قَسوَةً، وَ احتِقاراً و جَفوَةً، و نَظَرتُ فَلَم أرَهُم أهلاً لأن يُدنَوا؛ لِشِركِهِم، و لا أن يُقصَوا و يُجفَوا؛ لِعَهدِهِم، فَالبَس لَهُم جِلباباً مِنَ اللّينِ تَشوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ، و داوِل لَهُم بَينَ القَسوَةِ وَ الرَّأفَةِ، وَ امزُج لَهُم بَينَ التَّقريبِ وَ الإِدناءِ، وَ الإِبعادِ وَ الإِقصاءِ، إن شاءَ اللهُ.[۳۲]
12. امام علی علیه السلام - از نامۀ ایشان به یکی از کارگزارانش -: اما بعد، دهقانان (کدخدایان و زمینداران) منطقۀ تو به سبب درشتی و سختی و تحقیر و جفای تو [نسبت به ایشان]، از تو شکایت دارند. من اندیشیدم و دیدم که آنان، به سبب مشرک بودنشان، شایسته آن نیستند که به خود، نزدیکشان سازی، و به سبب پیمانشان [و بودنشان در پناه اسلام]، شایسته نیست که رانده شوند یا بر آنان، جفا شود. پس در رفتار با آنان، نرمش را با اندکی درشتی، در هم آمیز و میان درشتی و مهربانی با آنان، در چرخش باش و میان جذب و نزدیک کردن و دور کردن و راندن، جمع کن، إن شاء اللّٰه!
13. الإمام الصّادق علیه السلام: ثَلاثٌ إذا كُنَّ فِي الرَّجُلِ فَلا تَحَرَّج أن تَقولَ: إنَّهُ في جَهَنَّمَ: الجَفاءُ، وَ الجُبنُ، وَ البُخلُ.[۳۳]
13. امام صادق علیه السلام: سه خوی است که اگر در آدمی باشد، تو را باکی نیست که بگویی دوزخی است: جفا و بزدلی و بخل.
14. كشف الغمّة عن إسحاق بن عمّار الصيرفي: دَخَلتُ عَلیٰ أبي عَبدِ اللهِ علیه السلام ــ و كُنتُ تَرَكتُ التَّسليمَ عَلیٰ أصحابِنا في مَسجِدِ الكوفَةِ؛ و ذٰلِكَ لِتَقِيَّةٍ عَلَينا فيها شَديدَةٍ ــ فَقالَ لي أبو عَبدِاللهِ علیه السلام: يا إسحاقُ! مَتیٰ أحدَثتَ هٰذَا الجَفاءَ لِإخوانِكَ؟! تَمُرُّ بِهِم فَلا تُسَلِّمُ عَلَيهِم؟![۳۴]
14. کشف الغمّة - به نقل از اسحاق بن عمّار صَیرَفی -: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و [تا آن روز] به جهت خفقان شدیدی که بر ما حاکم بود، [تقیه میکردم و] بر یارانمان (شیعیان) در مسجد کوفه، سلام نمیکردم. امام صادق علیه السلام به من فرمود: «ای اسحاق! از کی این جفا را در حقّ برادرانت روا میداری که به آنها بر میخوری و سلامشان نمیکنی؟!».
الفصل الثّالث: فَضلُ تَركِ الجَفاءِ
فصل سوم: ارزش ترک جفا
15. الإمام الحسن عن هند بن أبي هالة - في صِفَةِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله -: لَيسَ بِالجافي و لاَ المُهينِ[۳۵].[۳۶]
15. امام حسن علیه السلام - به نقل از [دایی خود،] هند بن ابی هاله در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله -:... نه جفاکار بود و نه کسی را تحقیر میکرد.
16. الإمام عليّ علیه السلام - في صِفَةِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله -: أضاءَت بِهِ البِلادُ بَعدَ الضَّلالَةِ المُظلِمَةِ، وَ الجَهالَةِ الغالِبَةِ، وَ الجَفوَةِ الجافِيَةِ.[۳۷]
16. امام علی علیه السلام - در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله -: شهرها، را پس از آن که در گمراهی تیره و تار فرو رفته بودند و نادانی بر آنها چیره بود و جفاکاری (خشونت و بربریت)، حاکم شده بود، روشن ساخت.
17. رسول اللّه صلی الله علیه و آله - فِي الدُّعاءِ -: اللّٰهُمَّ ارزُقني قَلباً نَقِيّاً مِنَ الشَّرِّ، لا جافِياً و لا شَقِيّاً.[۳۸]
17. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در دعایش -: بار خدایا! به من قلبی پاک از بدی و به دور از جفاکاری (خشونت) و بیرحمی، روزی فرما.
18. عنه صلی الله علیه و آله: طوبیٰ لِعَبدٍ نُوَمَةٍ[۳۹]؛ عَرَفَهُ اللهُ و لَم يَعرِفهُ النّاسُ، اُولٰئِكَ مَصابيحُ الهُدیٰ و يَنابيعُ العِلمِ، يَنجَلي عَنهُم كُلُّ فِتنَةٍ مُظلِمَةٍ، لَيسوا بِالمَذاييعِ البُذُرِ[۴۰]، و لا بِالجُفاةِ المُرائينَ.[۴۱]
18. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خوشا بر بندۀ گمنامی که خداوند، او را میشناسد و مردم نمیشناسند. اینان، چراغهای هدایت و چشمههای دانش اند که هر فتنۀ تاریکی به سبب وجود آنها برطرف میشود. نه سخنپراکن پخشکنندۀ اسرارند و نه جفاپیشۀ (نافرهیختۀ) ریاکار.
19. عيون أخبار الرضا علیه السلام عن إبراهيم بن العبّاس : ما رَأَيتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام جَفا أحَدا بِكَلِمَةٍ قَطُّ.[۴۲]
19. عیون أخبار الرضا علیه السلام - به نقل از ابراهیم بن العبّاس -: هرگز ندیدم که امام رضا علیه السلام با کلمهای به کسی جفایی (سخن تندی) بگوید.
20. مشكاة الأنوار عن ميّسره: قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام: يا مُيَسِّرُ! أ لا اُخبِرُكَ بِشيعَتِنا؟ قُلتُ: بَلی جُعِلتُ فِداكَ. قالَ: إنَّهُم حُصونٌ حَصينَةٌ، و صُدورٌ أمينَةٌ، و أَحلامٌ رَزينَةٌ، لَيسوا بِالمَذاييعِ البُذُرِ، و لا بِالجُفاةِ المُرائينَ.[۴۳]
20. مشکاة الأنوار - به نقل از میسره -: امام باقر علیه السلام فرمود: «ای میسِّر! آیا شیعیانمان را به تو نشناسانم؟». گفتم: چرا، فدایت شوم! فرمود: «آنان، دژهایی استوارند، با سینههایی امانتدار و خِرَدهایی سنگین. نه افشاگر رازْ فاشکن هستند، نه جفاپیشۀ (نافرهیختۀ) ریاکار».
الفصل الرّابع: ما يُؤَدّي إلَى الجَفاءِ
فصل چهارم: عوامل جفا
21. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَن بَدا[۴۴] جَفا.[۴۵]
21. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که بادیهنشینی اختیار کند، جفا کرده است.
22. عنه صلی الله علیه و آله: مَن سَكَنَ البادِيَةَ جَفا.[۴۶]
22. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که در بادیه سکونت گُزیند، جفاکار (تند و خشن) میشود.
23. عنه صلی الله علیه و آله: لا تَمُدّوا طُنُباً لِبَدوٍ؛ فَإِنَّ فِي البَدوِ الجَفاءَ، و يَدُ اللهِ عَلَى الجَماعَةِ، و لا يُبالِي اللهُ شُذوذَ مَن شَذَّ.[۴۷]
23. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: از بادیهنشینی[۴۸] بپرهیزید؛ زیرا که بادیهنشنیی، جفا (/ناسازگاری) میآورد. دست خدا بر سر جماعت است و خدا به کسی که از جماعت جدا شود، اهمّیتی نمیدهد.
24. الإمام عليّ علیه السلام ــ فيما كَتَبَ إلَى الحارِثِ الهَمدانِيِّ ــ: وَ اسكُنِ الأَمصارَ العِظامَ؛ فَإِنَّها جِماعُ المُسلِمينَ، وَ احذَر مَنازِلَ الغَفلَةِ وَ الجَفاءِ و قِلَّةَ الأَعوانِ عَلیٰ طاعَةِ اللهِ.[۴۹]
24. امام علی علیه السلام - در نامهاش به حارث هَمْدانی -: در شهرهای بزرگ، سکونت گزین؛ زیرا این شهرها محلّ گِرد آمدن مسلمانان هستند و از جایگاههای غفلت و درشتخویی و اندک بودن یاران در طاعت خدا، دوری کن.
25. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: الجَفاءُ وَ القَسوَةُ فِي الفَدادينَ[۵۰] أصحابِ الوَبَرِ[۵۱].[۵۲]
25. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: جفا (خشونت) و سنگدلی، در شترچرانان بیابانگرد است.
26. مسند ابن حنبل عن أبي تميمة الهجيمي: أتَيتُ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ مُحتَبٍ بِشَملَةٍ[۵۳] لَهُ و قَد وَقَعَ هُدبُها عَلیٰ قَدَمَيهِ، فَقُلتُ: أيُّكُم مُحَمَّدٌ ــ أو رَسولُ اللهِ ــ صلی الله علیه و آله؟ فَأَومَأَ بِيَدِهِ إلیٰ نَفسِهِ، فَقُلتُ: يا رسَولَ اللهِ! إنّي مِن أهلِ البادِيَةِ و فِيَّ جَفاؤُهُم، فَأَوصِني.
فَقالَ: «لا تُحَقِّرَنَّ مِنَ المَعروفِ شَيئاً و لَو أن تَلقیٰ أخاكَ و وَجهُكُ مُنبَسِطٌ، و لَو أن تُفرِغَ مِن دَلوِكَ في إناءِ المُستَسقي، و إنِ امرُؤٌ شَتَمَكَ بِما يَعلَمُ فيكَ فَلا تَشتُمهُ بِما تَعلَمُ فيهِ، فَإِنَّهُ يَكونُ لَكَ أجرُهُ و عَلَيهِ وِزرُهُ، و إيّاكَ و إسبالَ الإِزارِ، فَإِنَّ إسبالَ الإِزارِ مِنَ المَخيلَةِ، و إنَّ اللهَ عزّ و جلّ لا يُحِبُّ المَخيلَةَ، و لا تَسُبَّنَّ أحَداً». فَما سَبَبتُ بَعدَهُ أحَداً و لا شاةً و لا بَعيراً.[۵۴]
26. مسند ابن حنبل: ابو تمیمۀ هجیمی روایت کرد که: نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفتم، در حالی که ردایی در بر داشت و چمباتمه، نشسته بود و ریشههای رَدایش روی پاهایش افتاده بود. پس گفتم: کدام یک از شما، محمّد (یا پیامبر خدا) است؟ ایشان، با دستش به خودش اشاره کرد. گفتم: ای پیامبر خدا! من، اهل بادیه هستم و جفای (ناسازگاری) بادیهنشینان در من است. پس مرا اندرزی ده!
فرمود: «هیچ نیکیای را کوچک مشمار، حتّی این را که با برادرت با چهرۀ گشاده، رو به رو شوی، حتّی این را که از سطل خود در ظرف کسی که آب میخواهد، آب بریزی. [دوم، این که:] اگر کسی تو را به چیزی که میداند در تو هست، ناسزا گفت، تو او را به چیزی که میدانی در او هست، ناسزا مگو؛ زیرا در این صورت، برای تو اجر است و برای او گناه. [سوم این که:] از دامنکشان راه رفتن[۵۵] بپرهیز؛ زیرا دامنکشان راه رفتن، نشانۀ تکبّر است و خداوند، تکبّر را دوست ندارد. [چهارم این که:] به هیچ کس، دشنام مده».
[ابوتمیمه] گفت: از آن پس، من به هیچ کس و حتّی به هیچ گوسفند و شتری دشنام ندادم.
27. الإمام عليّ علیه السلام: يَنبَغي لِلمُسلِمِ أن يَتَجَنَّبَ مُؤاخاةَ ثَلاثَةٍ: الماجِنِ الفاجِرِ، وَ الأَحمَقِ، وَ الكَذّابِ؛ فَأَمَّا الماجِنُ الفاجِرُ فَيُزَيِّنُ لَكَ فِعلَهُ، و يُحِبُّ أنَّكَ مِثلُهُ، و لا يُعينُكَ عَلیٰ أمرِ دينِكَ و مَعادِكَ، و مُقارَبَتُهُ جَفاءٌ و قَسوَةٌ، و مَدخَلُهُ و مَخرَجُهُ عارٌ عَلَيكَ.…[۵۶]
27. امام علی علیه السلام: شایسته است که مسلمان، از برادری [و دوستی] با سه تن بپرهیزد: بدکارِ بی شرم، احمق و دروغگو. امّا بدکارِ بیشرم، رفتار خود را برایت میآراید و دوست دارد که تو نیز چون او باشی. در کار دین و قیامتت، به تو کمک نمیکند و نزدیک شدن به او، مایۀ جفا (خشونت) و سختدلی است و رفت و آمدش، ننگی است برای تو.…
الفصل الخامس: أقبَحُ الجَفاءِ
فصل پنجم: زشتترین جفا
۵ / ۱: جَفاءُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أهلِ البَيتِ علیهم السلام
۵ / 1: جفا به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام
28. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَعاشِرَ النّاسِ! إنَّ عَلِيّاً خَليفَةُ اللهِ و خَليفَتي عَلَيكُم بَعدي... مَن جَفاهُ فَقَد جَفاني.[۵۷]
28. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ای مردم! همانا علی، پس از من خلیفۀ خدا و خلیفۀ من بر شماست... هر که بر او جفا کند، بر من جفا کرده است.
29. عنه صلی الله علیه و آله: مَن جَفا عَلِيّاً جَفَوتُهُ، و مَن والیٰ عَلِيّاً والَيتُهُ.[۵۸]
29. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که به علی جفا کند، من از او دوری میکنم و هر که از علی حمایت کند، من از او حمایت میکنم.
30. كشف الغمّة عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري: دَخَلَت فاطِمَةُ علیها السلام عَلیٰ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ في سَكَراتِ المَوتِ، فَانكَبَّت عَلَيهِ تَبكي، فَفَتَحَ عَينَهُ و أَفاقَ، ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله: يا بُنَيَّةُ! أنتِ المَظلومَةُ بَعدي... و مَن جَفاكِ فَقَد جَفاني.[۵۹]
30. کشف الغُمة - به نقل از جابر بن عبد اللّٰه انصاری -: فاطمه علیها السلام نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که در سَکَرات مرگ بود، رفت و بر روی ایشان، افتاد و شروع به گریستن کرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به هوش آمد و چشمانش را گشود و فرمود: «دخترکم! پس از من، بر تو ظلم خواهد شد... و هر کس به تو جفا کند، به من جفا کرده است».
31. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إنَّ عَلِيّاً وَصِيّي و خَليفَتي، و زَوجَتُهُ فاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِساءِ العالَمينَ ابنَتي، وَ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ وَلَدايَ، مَن والاهُم فَقَد والاني، و مَن عاداهُم فَقَد عاداني، و مَن ناوَأَهُم[۶۰] فَقَد ناوَأَني، و مَن جَفاهُم فَقَد جَفاني.[۶۱]
31. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی، وصی و جانشین من است. همسرش فاطمه، سَرور زنان جهانیان، دختر من است و حسن و حسین، دو سَرور جوانان بهشت، پسران من اند. هر کس آنان را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس آنان را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است
و هر کس در برابر آنان بِایستد [و بستیزد]، در برابر من ایستاده است و هر کس به آنان جفا کند، به من جفا کرده است.
۵ / ۲: جَفاءُ الوالِدَينِ
۵ / 2: جفا به پدر و مادر
32. تفسير القميّ عن ابن عبّاس: حَجَجنا مَعَ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله حِجَّةَ الوَداعِ، فَأَخَذَ بِحَلقَةِ بابِ الكَعبَةِ ثُمَّ أقبَلَ عَلَينا بِوَجهِهِ، فَقالَ: ألا اُخبِرُكُم بِأَشراطِ[۶۲] السّاعَةِ؟ و كانَ أدنَى النّاسِ مِنهُ يَومَئِذٍ سَلمانُ، فَقالَ: بَلیٰ يا رَسولَ اللهِ. فقال صلی الله علیه و آله: إنَّ مِن أشراطِ القِيامَةِ إضاعَةَ الصَّلاةِ... و يَجفُو الرَّجُلُ والِدَيهِ.…[۶۳]
32. تفسیر القمّی - به نقل از ابن عبّاس -: در حَجّة الوداع همراه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حج میگزاردیم. ایشان، حلقۀ در کعبه را گرفت و آن گاه رو به ما کرد و فرمود: «آیا شما را از نشانههای قیامت، خبر ندهم؟».
سلمان که در آن روز از همه به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نزدیکتر بود، گفت: چرا، ای پیامبر خدا!
فرمود: «از نشانههای قیامت: وا نهادن نماز است... و [نیز] جفا کردن شخص به پدر و مادرش...».
33. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إذا فَعَلَت اُمَّتي خَمسَ عَشرَةَ خَصلَةً حَلَّ بِهَا البَلاءُ... و أَطاعَ الرَّجُلُ زَوجَتَهُ و عَقَّ اُمَّهُ، و بَرَّ صَديقَهُ و جَفا أباهُ.[۶۴]
33. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه امّتم، پانزده کار را انجام دهند، بلا بر آنان فرود آید:... و مرد از زنش فرمانبَری و از مادرش نافرمانی کند و به دوستش نیکی و به پدرش جفا کند.
۵ / ۳: جَفاءُ اليَتيمِ
۵ / 3: جفا به یتیم
34. رسول اللّه صلی الله علیه و آله ــ في ذِکرِ صفة مَن یَتَعَلَّقُ بِغُصنٍ مِن أغصانِ شَجَرَةِ الزَّقّومِ المؤدِّیَةِ صاحِبِها إلیٰ النّارِ ـ: وَ الَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ نَبِيّاً... و مَن جَفا يَتيماً و آذاهُ و تَهَضَّمَ مالَهُ، فَقَد تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِنهُ[۶۵].[۶۶]
34. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله – در ذکر صفات کسانی که به شاخههای درخت زقّوم آویخته شدهاند؛ صفاتی که دارندۀ خود را به آتش رهنمون میشوند - : سوگند به آن که مرا به حق به پیامبری بر انگیخت،... هر کس به یتیمی جفا کند و آزارش رسانَد و مال او را بخورَد، به شاخهای از آن درخت [زَقّوم] در دوزخ آویخته است.
۵ / ۴: الجَفاءُ عِندَ الغِنیٰ
۵ / ۴: جفا در وقت توانگری
35. الإمام عليّ علیه السلام: ما أقبَحَ الخُضوعَ عِندَ الحاجَةِ، وَ الجَفاءَ عِندَ الغِنیٰ.[۶۷]
35. امام علی علیه السلام: چه زشت است اظهار خواری به، هنگام نیازمندی و جفاپیشگی، به گاه بی نیازی.
۵ / ۵: الجَفاءُ بَعدَ الإِخاءِ
۵ / ۵: جفا در دوستی
36. الإمام عليّ علیه السلام - في وَ صِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ الحَسَنِ علیه السلام -: ما أقبَحَ القَطيعَةَ بَعدَ الصِّلَةِ، وَ الجَفاءَ بَعدَ الإِخاءِ.[۶۸]
36. امام علی علیه السلام - در سفارش به فرزندش حسن علیه السلام -: چه زشت است بُریدن بعد از پیوند و جفا کردن بعد از برادری!
الفصل السادس: ما عُدَّ مِنَ الجَفاءِ
فصل ششم: آنچه جفا به شمار میآید
۶ / ۱: تَركُ إجابَةِ المُؤَذِّنِ
۶ / 1: اجابت نکردن دعوت مؤذّن
37. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: الجَفاءُ كُلُّ الجَفاءِ وَ الكُفرُ وَ النِّفاقُ، مَن سَمِعَ مُنادِيَ اللهِ يُنادي بِالصَّلاةِ يَدعو إلَى الفَلاحِ و لا يُجيبُهُ.[۶۹]
37. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: جفای تمام کامل و کفر و نفاق آن است که کسی [صدای] مُنادی خدا را بشنود که بانگ نماز سر میدهد و به رستگاری فرا میخوانَد؛ امّا اجابتش نکند.
۶ / ۲: الصَّلاةُ إلیٰ غَيرِ سُترَةٍ
۶ / 2: نماز خواندن بدون گذاشتن مانعی در جلو
38. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: الصَّلاةُ إلیٰ غَيرِ سُترَةٍ[۷۰] مِنَ الجَفاءِ.[۷۱]
38. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: نماز خواندن بدون نهادن چیزی در برابر خود، جفا [در حقّ نماز] شمرده میشود.
۶ / ۳: الاِمتِناعُ عَنِ الصَّلاةِ عَلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله عِنَد ذِكرِهِ
۶ / 3: صلوات نفرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام برده شدن نام او
39. عدّة الداعي عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أ لا أدُلُّكُم عَلیٰ أبخَلِ النّاسِ و أَكسَلِ النّاسِ، و أَسرَقِ النّاسِ، و أَجفَى النّاسِ، و أَعجَزِ النّاسِ، قالوا: بَلیٰ يا رَسولَ اللهِ! قالَ:... و أَمَّا أجفَى النّاسِ فَرَجُلٌ ذُكِرتُ بَينَ يَدَيهِ فَلَم يُصَلِّ عَلَيَّ.[۷۲]
39. عدة الداعی: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا بخیلترین و تنبلترین و دزدترینِ و جفاکارترین و ناتوانترینِ مردم را به شما نشناسانم؟»
گفتند: چرا، ای پیامبر خدا!
فرمود: «... جفاکارترینِ مردم، کسی است که نام من نزد او برده شود و او بر من، صلوات نفرستد».
40. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مِنَ الجَفاءِ أن اُذكَرَ عِندَ الرَّجُلِ فَلا يُصَلِّيَ عَلَيَّ.[۷۳]
40. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: از جفاکاری است که نام من نزد کسی برده شود و او بر من، صلوات نفرستد.
۶ / ۴: تَركُ زِيارَةِ مَراقِدِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و أَهلِ بَيتِهِ علیهم السلام
۶ / ۴: ترک زیارت مرقد پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت او علیهم السلام
41. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَن حَجَّ بَيتَ رَبّي و لَم يَزُرني فَقَد جَفاني.[۷۴]
41. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس حجّ خانۀ پروردگار مرا به جا آورَد و مرا زیارت نکند، بر من جفا کرده است.
42. عنه صلی الله علیه و آله: مَن أتیٰ مَكَّةَ حاجّاً و لَم يَزُرني إلَى المَدينَةِ جَفَوتُهُ يَومَ القِيامَةِ، و مَن أتاني زائِراً وَجَبَت لَهُ شَفاعَتي، و مَن وَ جَبَت لَهُ شَفاعَتي وَ جَبَت لَهُ الجَنَّةُ.[۷۵]
42. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس برای حج به مکّه آید و مرا در مدینه زیارت نکند، من هم در روز قیامت، با او جفا (ناسازگاری) پیشه میکنم [و شفیعش نخواهم بود]؛ ولی هر که به زیارت من آید، شفاعت او بر من واجب است و هر که شفاعتش بر من واجب شود، بهشت برای او واجب میشود.
43. الإمام عليّ علیه السلام: أتِمُّوا بِرَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله حَجَّكُم إذا خَرَجتُم إلیٰ بَيتِ اللهِ، فَإِنَّ تَركَهُ جَفاءٌ، و بِذٰلِكَ اُمِرتُم.[۷۶]
43. امام علی علیه السلام: هر گاه به زیارت خانۀ خدا رفتید، با [زیارت] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، حجّ خود را کامل کنید؛ زیرا ترک [زیارت] پیامبر صلی الله علیه و آله، جفاست و شما به این [تمام کردن حج با زیارت پیامبر خدا]، فرمان داده شدهاید.
44. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَن زارَني و لَم يَزُر عَمّي حَمزَةَ فَقَد جَفاني.[۷۷]
44. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس به زیارت من بیاید و عمویم حمزه را زیارت نکند، به من جفا (بیاحترامی) کرده است.
45. ثواب الأعمال عن حنان بن سدير: قالَ أبو عَبدِ اللهِ علیه السلام: زُوروهُ - يَعني قَبرَ الحُسَينِ علیه السلام - و لا تَجفوهَ؛ فَإِنَّهُ سَيِّدُ الشُّهَداءِ، و سَيِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ.[۷۸]
45. ثواب الأعمال - به نقل از حنان بن سَدیر -: امام صادق علیه السلام فرمود: «او (یعنی مزار حسین علیه السلام را) زیارت کنید و بر او جفا نکنید که او، سَرور شهیدان و سرور جوانان بهشتی است».
46. الإمام الصادق علیه السلام: عَجَباً لِأَقوامٍ يَزعُمونَ أنَّهُم شيعَةٌ لَنا، و يُقالُ: إنَّ أحَدَهُم يَمُرُّ بِهِ دَهرُهُ لا يَأتي قَبرَ الحُسَينِ علیه السلام؛ جَفاءً مِنهُ و تَهاوُناً و عَجزاً و كَسَلاً![۷۹]
46. امام صادق علیه السلام: شگفتا از گروهی که ادّعا میکنند شیعۀ ما هستند؛ ولی گفته میشود برخی از آنان، در تمام عمرشان، از سرِ جفا و سستی و ناتوانی و تنبلی، یک بار هم به زیارت مزار حسین علیه السلام نمیآیند!
47. ثواب الأعمال عن أبي الجارود عن الإمام الباقر علیه السلام: قالَ لي: كَم بَينَكُم و بَينَ الحُسَينِ علیه السلام؟ قالَ: قُلتُ: يَومٌ لِلرّاكِبِ، و يَومٌ و بَعضُ يَومٍ لِلماشي. قالَ: أ فَتَأتيهِ كُلَّ جُمعَةٍ؟ قالَ: قُلتُ: لا، ما آتيهِ إلّا فِي الحينِ. قالَ: ما أجفاكَ! أما لَو كانَ قَريباً مِنّا لاَ تَّخَذناهُ هِجرَةً ــ أي تَهاجَرنا إلَيهِ .[۸۰]
47. ثواب الأعمال - به نقل از ابو الجارود -: امام باقر علیه السلام به من فرمود: «میان شما و [مرقد] حسین علیه السلام، چه قدر فاصله است؟».
گفتم: یک روز راه، برای سواره و یک روز و چند ساعت، برای پیاده.
فرمود: «آیا هر هفته، به زیارتش میروی؟».
گفتم: نه. هر از گاهی میروم.
فرمود: «تو چه قدر جفاکاری! بدانید که اگر به ما نزدیک بود، آن را هجرتگاه خود قرار میدادیم».
48. الإمام عليّ علیه السلام: بِأَبي و اُمِّيَ الحُسَينُ المَقتولُ بِظَهرِ الكوفَةِ. وَ اللهِ، كَأَنّي أنظُرُ إلَى الوُحوشِ مادَّةً أعناقَها عَلیٰ قَبرِهِ، مِن أنواعِ الوَحشِ، يَبكونَهُ و يَرثونَهُ لَيلاً حَتَّى الصَّباحِ، فَإِذا كانَ ذٰلِكَ فَإِيّاكُم وَ الجَفاءَ.[۸۱]
48. امام علی علیه السلام: پدر و مادرم فدای حسین که در بیرون کوفه کشته میشود! به خدا سوگند، گویی وُحوش گوناگونی را میبینم که گردن به سوی قبر او کشیدهاند و شب تا صبح بر او میگریند و مرثیه میسرایند. وقتی چنین است، پس شما از جفاکاری [و ترک زیارت او] بپرهیزید!
راجع: موسوعة الإمام الحسين علیه السلام: ج ۷ ص ۲۳۷ (الحثّ الأكيد على زيارته و التحذير الشديد من تركها / إيّاكم و الجفاء).
ر.ک: دانشنامۀ امام حسین علیه السلام: ج ۱۰ ص ۴۷۵ (تأکید فراوان بر زیارت امام حسین علیه السلام و هشدار شدید در بارۀ ترک آن / هشدار در بارۀ جفاکاری).
۶ / ۵: اِستِخدامُ الضَّيفِ
۶ / ۵: کار کشیدن از میهمان
49. الإمام الباقر علیه السلام: مِنَ الجَفاءِ استِخدامُ الضَّيفِ، فَإِذا نَزَلَ بِكُمُ الضَّيفُ فَأَعينوهُ، و إذَا ارتَحَلَ فَلا تُعينوهُ.[۸۲]
49. امام باقر علیه السلام: به کار گرفتن مهمان، از جفا (بیادبی) است. پس، هر گاه مهمان برای شما آمد، [در بار افکندن و جابه جا کردن بارهایش] به او کمک کنید؛ امّا هر گاه خواست [بارش را ببندد و] برود، کمکش نکنید.
۶ / ۶: المُصافَحَةُ مِن وَراءِ الثِّيابِ
۶ / ۶: دست دادن از پشت جامه
50. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: المُصافَحَةُ مِن وَراءِ الثِّيابِ جَفاءٌ.[۸۳]
50. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: دست دادن با پوشش [مانند دستکش]، جفا (خلاف ادب) است.
۶ / ۷: الأَكلُ بِالشِّمالِ
۶ / 7: خوردن با دست چپ
51. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: الأَكلُ بِالشِّمالِ مِنَ الجَفاءِ.[۸۴]
51. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خوردن با دست چپ،[۸۵] جفا (بیفرهنگی) است.
۶ / ۸: البَولُ قائِما
۶ / 8: ایستاده ادرار کردن
52. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: البَولُ قائِماً مِن غَيرِ عِلَّةٍ مِنَ الجَفاءِ.[۸۶]
52. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : ایستاده ادرار کردن، بدون آن که علّتی داشته باشد، از جفا (نافرهیختگی) است.
۶ / ۹: الاِستِنجاءُ بِاليَمينِ
۶ / 9: طهارت گرفتن با دست راست
53. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: الاِستِنجاءُ بِاليَمينِ مِنَ الجَفاءِ.[۸۷]
53. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : طهارت گرفتن (خود را در دستشویی شستن) با دست راست،[۸۸] از جفا (نافرهیختگی) است.
۶ / ۱۰: تَركُ التَّوَضُّؤِ بَعدَ الحَدَثِ
۶ / 10: وضو نگرفتن پس از بطلان آن
54. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: يَقولُ اللهُ تَعالیٰ: مَن أحدَثَ و لَم يَتَوَضَّأ فَقَد جَفاني، و مَن أحدَثَ و تَوَضَّأَ و لَم يُصَلِّ رَكعَتَينِ و لَم يَدعُني فَقَد جَفاني، و مَن أحدَثَ و تَوَضَّأَ و صَلیٰ رَكعَتَينِ و دَعاني فَلَم اُجِبهُ فيما يَسأَلُ عَن أمرِ دينِهِ و دُنياهُ فَقَد جَفَوتُهُ، و لَستُ بِرَبٍّ جافٍ.[۸۹]
54. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : خدای متعال میفرماید: «هر کس حَدَثی (که موجب بطلان وضو شود)، از او سر بزند و وضو نگیرد، به من جفا کرده است و هر کس حَدَثی از او سر بزند و وضو بگیرد، امّا دو رکعت نماز نگزارد و به درگاهم دعا نکند، باز به من جفا کرده است و هر کس حَدَثی از او سر بزند و وضو بگیرد و دو رکعت نماز بگزارد و به درگاهم دعا کند و من، خواهش او را در کار دین و دنیایش برآورده نسازم، من به او جفا کردهام و من، خداوندی جفاکار نیستم».
۶ / ۱۱: هٰذِهِ الاُمورُ
۶ / 11: این کارها
55. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: ثَلاثٌ مِنَ الجَفاءِ: مَسحُ الرَّجُلِ التُّرابَ عَن وَجهِهِ قَبلَ فَراغِهِ مِن صَلاتِهِ، و نَفخُهُ فِي الصَّلاةِ التُّرابَ لِمَوضِعِ وَجهِهِ، و أَن يَبولَ و هُوَ قائِمٌ.[۹۰]
55. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سه کار از جفا (نافرهیختگی) است: پاک کردن خاک [سجده] از چهره پیش از تمام شدن نماز، دمیدن در خاک محلّ سجده در نماز و ایستاده ادرار کردن.
56. شعب الإيمان عن سعيد بن جبير: أربَعَةٌ تُعَدُّ مِنَ الجَفاءِ: دُخولُ الرَّجُلِ المَسجِدَ يُصَلّي في مُؤَخَّرِهِ و يَدَعُ أن يَتَقَدَّمَ في مُقَدَّمِهِ، و يَمُرُّ الرَّجُلُ بَينَ يَدَيِ الرَّجُلِ و هُوَ يُصَلّي، و مَسحُ الرُّجِل جَبهَتَهُ قَبلَ أن يَقضِيَ صَلاتَهُ، و مُؤاكَلَةُ الرَّجُلِ مَعَ غَيرِ أهلِ دينِهِ.[۹۱]
56. شعب الإیمان - به نقل از سعید بن جُبَیر -: چهار کار، از جفا (نافرهیختگی) به شمار میآید: این که انسان به مسجد وارد شود و در [صف] آخر آن به نماز ایستد و صف مقدّم را وا گذارد؛ این که انسان از برابر شخص نمازگزار عبور کند؛ این که انسان پیش از تمام کردن نمازش، پیشانی خود را [از خاک سجده] پاک کند؛ و این که انسان با غیر همدین خود همخوراک شود.
57. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أربَعٌ مِنَ الجَفاءِ: يَبولُ الرَّجُلُ قائِماً، أو يُكثِرُ مَسحَ جَبهَتِهِ قَبلَ أن يَفرُغَ مِن صَلاتِهِ، أو يَسمَعُ المُؤَذِّنَ يُؤَذِّنُ فَلا يَقولُ مِثلَ ما يَقولُ، أو يُصَلّي بِسَبيلِ مَن يَقطَعُ صَلاتَهُ.[۹۲]
57. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: چهار کار، از جفا (نافرهیختگی) است: این که مرد، ایستاده ادرار کند؛ یا پیش از آن که نمازش را تمام کند، [خاک] پیشانیاش را پیوسته پاک کند؛ یا صدای مؤذّن را بشنود و آنچه را او میگوید، تکرار نکند؛ یا سر راه کسی نماز بخواند که نماز او را قطع میکند.
58. عنه صلی الله علیه و آله: ثَلاثَةٌ مِنَ الجَفاءِ: أن يَصحَبَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَلا يَسأَلَهُ عَنِ اسمِهِ و كُنيَتِهِ، و أن يُدعَى الرَّجُلُ إلیٰ طَعامٍ فَلا يُجيبَ أو يُجيبَ فَلا يَأكُلَ، و مُواقَعَةُ الرَّجُلِ أهلَهُ قَبلَ المُداعَبَةِ.[۹۳]
58. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سه چیز، از جفاکاری است: این که انسان با فردی همراه شود و از نام و کُنیه وی نپرسد؛ این که انسان به غذایی دعوت شود و نپذیرد یا بپذیرد و نخورد؛ و این که مرد، پیش از ملاعبه، با همسر خویش نزدیکی کند.
59. عنه صلی الله علیه و آله: مِنَ الجَفاءِ أن يَدخُلَ الرَّجُلُ مَنزِلَ أخيهِ؛ فَيُقَدِّمُ الشَّيءَ لِيَأكُلَهُ فَلا يَأكُلُ، وَ الرَّجُلُ يَصحَبُ الرَّجُلَ فِي الطَّريقِ فَلا يَسأَلُ عَنِ اسمِهِ وَ اسمِ أبيهِ، وَ الرَّجُلُ يُجامِعُ أهلَهُ لا يُلاعِبُها قَبلَ الجِماعِ.[۹۴]
59. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: از جفا (خلاف ادب) است که انسان به خانۀ برادرش وارد شود و او برایش چیزی بیاورد که بخورد و او نخورَد؛ یا انسان با فردی رفیق راه شود و از نام او و نام پدرش نپرسد؛ یا مرد با همسرش نزدیکی کند و قبل از نزدیکی با او ملاعبه نکند.
60. عنه صلی الله علیه و آله: مَن وُلِدَ لَهُ أربَعَةُ أولادٍ لَم يُسَمِّ أحَدَهُم بِاسمي، فَقَد جَفاني.[۹۵]
60. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس صاحب چهار فرزند شود و یکی از آنها را به نام من ننامد، بر من جفا کرده است.
61. عنه صلی الله علیه و آله: مَن وُلِدَ لَهُ ثَلاثَةُ بَنينَ و لَم يُسَمِّ أحَدَهُم مُحَمَّداً، فَقَد جَفاني.[۹۶]
61. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس صاحب سه فرزند پسر شود و نام یکی از آنها را «محمّد» نگذارد، به من جفا (بیاحترامی) کرده است.
- ↑ به قلم پژوهشگر ارجمند، جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای عبد الهادی مسعودی.
- ↑ ترتیب کتاب العین: ص 144: «جفو».
- ↑ معجم مقاییس اللغة: ج1 ص465: «جفو».
- ↑ ترتیب کتاب العین: ص 144: «جفو».
- ↑ ر.ک: لسان العرب: ج 14 ص 147: «جفو»؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر: ج1 ص281: «جفو».
- ↑ ر.ک: ص 575 ح 21.
- ↑ (تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ ٱلْمَضَاجِعِ؛ پهلوهایشان را از بسترهایشان جدا میکنند) (سجده: آیۀ 16).
- ↑ (فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاءً؛ اما آن كف به كنارى رفته، نابود مىشود) (رعد: آیۀ 17). گفتنی است احتمال دارد جفا، در این آیه، مهموز و از مادّۀ «جفأ» باشد (ر.ک: إعراب القرآن الكریم و بیانه: ج5 ص 107؛ معجم مقاییس اللّغة: ج1 ص466: «جفو»).
- ↑ ر.ک: ص ۵۶7 ح 7.
- ↑ ر.ک: ص ۵۶7 ح 8.
- ↑ ر.ک: ص ۵۶7 ح 9.
- ↑ ر.ک: ص ۵۶9 ح 13.
- ↑ ر.ک: ص ۵۷9 (فصل پنجم: زشتترین جفا).
- ↑ ر.ک: ص ۵8۵ (فصل ششم: آنچه جفا به شمار میآید).
- ↑ ر.ک: ص ۵71 ح 17.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۵۱ ح۱۹ عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۳۱ ذيل ح۳۵.
- ↑ تحف العقول: ص۸۶، كنز الفوائد: ج۱ ص۹۳ و فيه «ارحم» بدل «أطع»، غرر الحكم: ج۲ ص۱۷۵ ح۲۲۶۷، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۶۶ ح۲۹؛ دستور معالم الحكم: ص۶۰، تاريخ دمشق: ج۲۴ ص۳۳۳ عن الأحنف بن قيس من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام، كنز العمّال: ج۱۶ ص۱۸۲ ح۴۴۲۱۵.
- ↑ تاريخ دمشق: ج۱۱ ص۴۶۵، كنز العمّال: ج۱۶ ص۲۴۵ ح۴۴۳۱۹ نقلاً عن الروياني و أبي نعيم.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۵۹۲ ح۳۱، مصباح المتهجّد: ص۲۷۷ ح۳۸۳، جمال الاُسبوع: ص۱۴۳ كلاهما من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۸۹ ص۳۰۲ ح۱۰.
- ↑ تحف العقول: ص۸۲، غرر الحكم: ج۶ ص۱۱۵ ح۹۷۰۹، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۸۴ ح۸۹۳۰، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۱۰ ح۱؛ دستور معالم الحكم: ص۲۴، تاريخ دمشق: ج۲۴ ص۳۳۳ عن الأحنف بن قيس من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام.
- ↑ سنن الترمذي: ج۴ ص۳۶۵ ح۲۰۰۹ عن أبي هريرة، سنن ابن ماجة: ج۲ ص۱۴۰۰ ج۴۱۸۴، المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۱۱۹ ح۱۷۱ كلاهما عن أبي بكرة، كنز العمّال: ج۳ ص۱۲۰ ح۵۷۶۴؛ الكافي: ج۲ ص۳۲۵ ح۹، الزهد للحسين بن سعيد: ص۶۶ ح۱۰ كلاهما عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۳۰۹ ح۱.
- ↑ الشَّين: العيب (لسان العرب: ج۱۳ ص۲۴۴ «شين»).
- ↑ غرر الحكم: ج۱ ص۳۶ ح۹۹، عيون الحكم و المواعظ: ص۳۷ ح۷۷۸.
- ↑ الحنث العظيم: الذنب المؤثم (مفردات ألفاظ القرآن: ص۲۶۰ «حنث»).
- ↑ الكافي: ج۲ ص۳۹۱ ح۱، كتاب سليم بن قيس: ج۲ ص۹۵۰ ح۸۶ كلاهما عن سليم بن قيس الهلالي، الخصال: ص۲۳۲ ح۷۴ عن الأصبغ بن نباتة، تحف العقول: ص۱۶۶ و فيه «حقّر المؤمن» بدل «احتقر الحقّ»، الغارات: ج۱ ص۱۴۲ عن العلاء بن عبد الرحمن و ليس فيهما «العظيم»، بحار الأنوار: ج۶۸ ص۳۸۳ ح۳۲.
- ↑ كنز العمّال: ج۱۶ ص۱۹۰ ح۴۴۲۱۶ نقلاً عن وكيع.
- ↑ آنچه در این حدیث به عنوان پایههای کفر ذکر شده، در احادیث پیش از آن در کنز العمّال، به عنوان پایههای فسق یاد شده است.
- ↑ قال العلاّمة المجلسي: الجفاء: خلاف البرّ و الصلة، و الغلظة في الخلق. فيقطعهم بجفائه؛ أي عن حاجتهم؛ لغلظته عليهم، أو بعضهم عن بعض؛ لأنّه يصير سبباً لتفرقتهم (بحار الأنوار: ج۲۵ ص۱۶۷).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۱۳۱، بحار الأنوار: ج۲۵ ص۱۶۷ ح۳۶.
- ↑ دعائم الإسلام: ج۲ ص۵۳۱ ح۱۸۸۶.
- ↑ الدهقان: معرّب، يُطلق على رئيس القرية، وعلى التاجر، و على من له مال و عقار، و الجمع: دهاقين (المصباح المنير: ص۲۰۱ «دهقان»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب ۱۹، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۸۹ ح۶۹۴؛ أنساب الأشراف: ج۲ ص۳۹۰ نحوه.
- ↑ الخصال: ص۱۵۹ ح۲۰۴ عن العلاء بن فضيل، أعلام الدين: ص۱۳۴، بحار الأنوار: ج۷۲ ص۱۹۳ ح۱۱.
- ↑ كشف الغمّة: ج۲ ص۴۰۹، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۵ ح۱۸.
- ↑ أي ليس بالذي يجفو أحداً من أصحابه. و لا المُهين: الذي يُهين أصحابه أو يُحَقِّرُهم (مجمع البحرين: ج۱ ص۳۰۱ «جفا»).
- ↑ الشمائل المحمّدية: ص۱۰۹ ح۲۲۶، المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۶ ح۴۱۴، النهاية في غريب الحديث: ج۱ ص۲۸۱، كنز العمّال: ج۷ ص۱۶۴ ح۱۸۵۳۵؛ المناقب للكوفي: ج۱ ص۲۰ ذيل ح۱ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۸۰ ذيل ح۲۸.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۱۵۱، بحار الأنوار: ج۱۸ ص۲۲۱ ح۵۶.
- ↑ شعب الإيمان: ج۳ ص۳۸۵ ح۳۸۳۸ عن عائشة، كنز العمّال: ج۷ ص۴۶۶ ح۱۹۸۱۲.
- ↑ نُومَة: الخامل الذكر الذي لا يُؤبَه به (النهاية: ج۵ ص۱۳۱ «نوم»).
- ↑ البَذور: النّمام، و الجمع البُذُرُ (المعجم الوسيط: ج۱ ص«بذر»).
- ↑ الكافي: ج۲ ص۲۲۵ ح۱۱ عن أبي بصير عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۷۹ ح۲۸، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۸ ص۱۵۵ ح۳؛ حلية الأولياء: ج۱ ص۷۶ الرقم ۴، تاريخ دمشق: ج۴۲ ص۴۹۲ كلّها عن ليث عن الحسن عن الإمام عليّ علیه السلام نحوه، كنز العمّال: ج۳ ص۷۰۷ ح۸۵۲۲.
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲ ص۱۸۴ ح۷، كشف الغمّة: ج۳ ص۱۰۶، إعلام الورى: ج۲ ص۶۳ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۴۹ ص۹۰ ح۴.
- ↑ مشكاة الأنوار: ص۱۲۶ ح۲۹۲، بحار الأنوار: ج۶۸ ص۱۸۰ ح۳۸.
- ↑ من بدا جفا: أي من نزل البادية صار فيه جفاء الأعراب (النهاية: ج۱ ص۱۰۸ «بدا»).
- ↑ الأمالي للطوسي: ص۲۶۴ ح۴۸۳ عن أبي هريرة، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۱۷۰، بحار الأنوار: ج۶۵ص۲۸۲ ح۳۵؛ مسند ابن حنبل: ج۳ ص۳۰۴ ح۸۸۴۵، السنن الكبرى: ج۱۰ ص۱۷۳ ح۲۰۲۵۵ كلاهماعن أبي هريرة ، المعجم الأوسط : ج۱ ص۱۷۶ ح۵۵۶ عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج۱۵ ص۴۰۷ح۴۱۵۹۱.
- ↑ سنن أبي داود: ج۳ ص۱۱۱ ح۲۸۵۹، سنن الترمذي: ج۴ ص۵۲۳ ح۲۲۵۶، سنن النسائي: ج۷ ص۱۹۵، التمهيد: ج۱۸ ص۱۴۴، شعب الإيمان: ج۷ ص۴۷ ح۹۴۰۲ و فيه «لزم» بدل «سكن» و كلّها عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج۱۶ ص۶۲ ح۴۳۹۴۷.
- ↑ المعجم الأوسط: ج۵ ص۱۲۱ ح۴۸۵۲، كنز العمّال: ج۱۵ ص۴۰۷ ح۴۱۵۹۳ نقلاً عن ابن النجّار و كلاهما عن أبي سعيد الخدري.
- ↑ مقصود از بادیهنشینی، سکونت گزیدن در صحراهای خشک و فاقد تجمّع انسانی است، نه دشتهای آباد و دارای جوامع یکجا نشین زنده و پویا که با شهرها و فرهنگ و تمدّن انسانی، مراودات تنگاتنگ دارند و انسان را به فردگرایی و خشونت طبع و ناسازگاری سوق نمیدهند.
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب ۶۹، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۵۰۹ ح۷۰۷؛ ينابيع المودّة: ج۳ ص۴۴۵ ح۱۴.
- ↑ قال الهروي ناقلاً عن أبي عمر: و الفَدادين مخفّفة، و احدها فدّان مشدّد، و هي البقر التي يحرث بها، و أهلها أهل جفاء؛ لبعدهم من الأمصار، فأراد أصحاب الفدادين كما قال تعالى: (وَ سْـئَلِ ٱلْقَرْيَةَ) [يوسف:۸۲] (روض الجنان: ص۳۱۲ الطبعة القديمة).
- ↑ قوله «أصحاب الوبر»: أي أهل البوادي، فإنّ بيوتهم يتّخذونها منه (بحار الأنوار: ج۵۷ ص۲۳۳ «فدد»).
- ↑ الكافي: ج۸ ص۷۰ ح۲۷ عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام، المجازات النبويّة: ص۲۴۷ ح۲۰۸، بحار الأنوار: ج۲۲ ص۱۳۶ ح۱۲۰؛ المعجم الكبير: ج۱۷ ص۲۰۹ ح۵۶۴، مسند الحميدي: ج۱ ص۲۱۷ ح۴۵۸ كلاهما عن أبي مسعود، الفردوس: ج۲ ص۱۲۲ ح۲۶۳۷ عن ابن مسعود و فيها بزياده «و غلظ القلوب» بعد «القسوة»، كنز العمّال: ج۱۱ ص۱۲۰ ح۳۰۸۶۰.
- ↑ الاحتباء: هو أن يضمّ الإنسان رجليه إلى بطنه بثوب يجمعهما به مع ظهره، ويشدّه عليها (النهاية: ج۱ ص۳۳۵ «حبا»). و الشملة: كساء يتغطّى به ويتلفّف فيه (النهاية: ج۲ ص۵۰۱ «شمل»).
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۷ ص۳۵۹ ح۲۰۶۶۰، المعجم الكبير: ج۷ ص۶۴ ح۶۳۸۵ نحوه، تفسير ابن كثير: ج۶ ص۲۱۳، كنز العمّال: ج۶ ص۴۴۱ ح۱۶۴۴۸؛ كنز الفوائد: ج۱، ص۲۱۲ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۶، ص۳۵۵.
- ↑ اِسبالِ اِزار - که در متن عربی حدیث آمده، یعنی : بلندتر قرار دادن لُنگ یا دامن یا پایْجامه - که در قدیم به جای شلوار، دور کمر میبستهاند - از غوزک پا؛ چرا که نشانۀ تکبّر بوده است.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۳۹ ح۱ و ص ۳۷۶ ح۶ نحوه و كلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام، تحف العقول: ص۲۰۵ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۴۲ ح۳۱.
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲ ص۱۳ ح۳۰، قصص الأنبياء للراوندي: ص۱۷۴ ح۲۰۱ كلاهما عن الحسين بن خالد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، الدرّ النظيم: ص۴۲۳ عن سليمان بن مهران عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج۳۸ ص۱۱۲ ح۴۷.
- ↑ الأمالي للصدوق: ص۱۸۸ ح۱۹۷، التحصين لابن طاووس: ص۵۵۰ ح۱۲، بشارة المصطفى: ص۲۴ كلّها عن عبد اللّٰه بن الفضل الهاشمي عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، روضة الواعظين: ص۱۱۶، بحار الأنوار: ج۳۷ ص۱۰۹ ح۲.
- ↑ كشف الغمّة: ج۲ ص۱۲۳، بحار الأنوار: ج۲۸ ص۷۶ ح۳۴.
- ↑ ناوأهم: أي ناهضم و عاداهم (النهاية: ج۵ ص۱۲۳ «نوأ»).
- ↑ كتاب من لايحضره الفقيه: ج۴ ص۱۷۹ ح۵۴۰۴ و ص ۴۲۰ ح۵۹۲۰، الأمالي للصدوق: ص۱۱۲ ح۹۰، بشارة المصطفى: ص۱۶ كلّها عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج۳۵ ص۲۱۰ ح۱۱.
- ↑ أشراط: علامات (النهاية: ج۲ ص۴۶۰ «شرط»).
- ↑ تفسير القميّ: ج۲ ص۳۰۳ و ۳۰۴، بحار الأنوار: ج۶ ص۳۰۶ ح۶.
- ↑ سنن الترمذي: ج۴ ص۴۹۴ ح۲۲۱۰ عن محمّد بن عمر بن عليّ عن الإمام عليّ علیه السلام، المعجم الأوسط: ج۱ ص۱۵۰ ح۴۶۹ عن محمّد بن عليّ عن الإمام عليّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه، كنز العمّال: ج۱۱ ص۱۱۲ ح۳۰۸۶۶؛ الخصال: ص۵۰۰ ح۱ عن محمّد بن الحنفيّة عن الإمام عليّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، الأمالي للطوسي: ص۵۱۶ ح۱۱۲۸ عن محمّد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، تحف العقول: ص۵۳، بحار الأنوار: ج۶ ص۳۰۴ ح۴.
- ↑ أي «بغصن من أغصان شجرة الزقّوم» المذكور في أوّل الحديث.
- ↑ التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري علیه السلام: ص۶۴۷ و ۶۴۸، بحار الأنوار: ج۸ ص۱۶۷ ح۱۱۱.
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب ۳۱، خصائص الأئمّة علیهم السلام: ص۱۱۷، كشف المحجّة: ص۲۳۳ عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه علیهما السلام، بحار الأنوار: ج۷۳ ص۱۷۰ ح۷؛ دستور معالم الحكم: ص۲۵، كنز العمّال: ج۱۶ ص۱۸۰ ح۴۴۲۱۵.
- ↑ تحف العقول: ص۸۲، غرر الحكم: ج۶ ص۱۱۵ ح۹۷۰۹، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۸۴ ح۸۹۳۰، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۱۰ ح۱؛ دستور معالم الحكم: ص۲۴، تاريخ دمشق: ج۲۴ ص۳۳۳ عن الأحنف بن قيس من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام و فيه «اللطف» بدل «الإخاء»، كنز العمّال: ج۱۶ ص۱۷۹ ح۴۴۲۱۵.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۵ ص۳۱۱ ح۱۵۶۲۷ عن سهل عن أبيه، المعجم الكبير: ج۲۰ ص۱۸۳ ح۳۹۴، مجمع الزوائد: ج۲ ص۱۶۷ ح۲۱۵۹ كلاهما عن معاذ بن أنس، كنز العمّال: ج۷ ص۷۰۱ ح۲۰۹۹۹ و راجع: المصنّف لابن أبي شيبة: ج۱ ص۵۱۰ ح۷.
- ↑ السُّترة - بالضمّ -: ما ينصبه المصلّي قدّامه علامة لمصلّاه، من عصا و تسنيم تراب و غيره (المصباح المنير: ص۲۶۶ «ستر»).
- ↑ الجعفريّات: ص۴۲ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام، دعائم الإسلام: ج۱ ص۱۵۰، بحار الأنوار: ج۸۳ ص۳۰۳ ح۹ و راجع المعجم الكبير: ج۹ ص۳۰۰ ح۹۵۰۳ و المصنّف لابن أبي شيبة: ج۱ ص۵۱۰ ح۷.
- ↑ عدّة الداعي: ص۳۴، إرشاد القلوب: ص۸۰ نحوه، بحار الأنوار: ج۸۴ ص۲۵۷ ح۵۵.
- ↑ المصنّف لعبد الرزّاق: ج۲ ص۲۱۷ ح۳۱۲۱ عن عمرو بن دينار عن الإمام الباقر علیه السلام، فتح الباري: ج۱۱ ص۱۶۸ ذيل ح۶۳۵۸، إمتاع الأسماع: ج۱۱ ص۱۲ كلاهما عن قتادة، كنز العمّال: ج۱ ص۴۹۱ ح۲۱۵۶.
- ↑ الهداية: ص۲۵۶ ح۱۴۴، فقه الرضا: ص۲۳۱ و ليس فيه «بيت ربّي»، علل الشرائع: ص۴۳۰ ح۷ عن إبراهيم بن أبي حجر عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج۹۹ ص۳۷۲ ح۵؛ المغني عن حمل الأسفار: ج۱ ص۲۰۷ ذيل ح۸۱۸ و ليس فيه «بيت ربّي»، كنز العمّال: ج۵ ص۱۳۵ ح۱۲۳۶۹ نقلاً عن الديلمي و فيه «البيت» بدل «بيت ربّي» و كلاهما عن ابن عمرو.
- ↑ الكافي: ج۴ ص۵۴۸ ح۵ عن أبي حجر الأسلمي عن الإمام الصادق علیه السلام، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۴ ح۵ عن أبي يحيى الأسلمي عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۵۶۵ ح۳۱۵۷، علل الشرائع: ج۲ ص۴۶۰ ح۷ نحوه و كلاهما عن إبراهيم بن أبي حجر الأسلمي عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، كامل الزيارات: ص۴۴ ح۱۴ عن أبي حجر الأسلمي، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۱۴۰ ح۵.
- ↑ الخصال: ص۶۱۶ ح۱۰ عن أبي بصير و محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، تحف العقول: ص۱۰۶ و فيه «ألّموا» بدل «أتموا» و نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۱۳۹ ح۳.
- ↑ مستدرك الوسائل: ج۱۰ ص۱۹۸ ح۱۱۸۳۹ نقلاً عن الشيخ فخر الدين ابن العلّامة الحِلّي في رسالة النيّة.
- ↑ ثواب الأعمال: ص۱۲۲ ح۴۸، قرب الإسناد: ص۹۹ ح۳۳۶، كامل الزيارات: ص۲۱۶ ح۳۱۶ نحوه و كلّها عن حنان بن سدير، بحار الأنوار: ج۱۰۱ ص۷۴ ح۲۳.
- ↑ كامل الزيارات: ص۴۸۸ ح۷۴۷ عن سليمان بن خالد، بحار الأنوار: ج۱۰۱ ص۷ ح۲۸.
- ↑ ثواب الأعمال: ص۱۱۴ ح۱۹، كامل الزيارات: ص۴۸۹ ح۷۴۹، بحار الأنوار: ج۱۰۱ ص۱۶ ح۲۰.
- ↑ كامل الزيارات: ص۱۶۵ ح۲۱۴ عن الحارث الأعور، بحار الأنوار: ج۱۰۱ ص۶ ح۲۳.
- ↑ الكافي: ج۶ ص۲۸۴ ح۳ عن ميسرة، وسائل الشيعة: ج۱۶ ص۴۵۸ ح۱.
- ↑ الفردوس: ج۴ ص۲۲۸ ح۶۶۸۷ عن أنس، كنز العمّال: ج۹ ص۱۳۵ ح۲۵۳۷۰.
- ↑ الجعفريّات: ص۱۶۲ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام، مستدرك الوسائل: ج۱۶ ص۲۳۰ ح۱۹۶۸۱.
- ↑ مقصود، همان دستی است که با آن در دستشویی، خودمان را پاک میکنیم و میشوییم.
- ↑ كتاب من لايحضره الفقيه: ج۱ ص۲۷ ح۵۱، الخصال: ص۵۴ ح۷۲ عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، جامع الأحاديث للقميّ: ص۶۴ وليس فيه «من غير علّة»، بحار الأنوار: ج۸۰ ص۱۷۴ ح۱۵ و راجع: المعجم الأوسط: ج۶ ص۱۲۹ ح۵۹۹۸.
- ↑ الكافي: ج۳ ص۱۷ ح۷، تهذيب الأحكام: ج۱ ص۲۸ ح۷۴ كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق علیه السلام، كتاب من لايحضره الفقيه: ج۱ ص۲۷ ح۵۱، الخصال: ص۵۴ ح۷۲ عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، النوادر للراوندي: ص۱۹۰ ح۳۴۲ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلامعنه صلی الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج۸۰ ص۲۰۹ ح۲۲.
- ↑ مقصود، دستی است که با آن، غذا میخوریم.
- ↑ إرشاد القلوب: ص۶۰ و ص ۹۴، أعلام الدين: ص۲۷۷ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۸۰ ص۳۰۸ ح۱۸.
- ↑ المعجم الأوسط: ج۶ ص۱۲۹ ح۵۹۹۸، الفردوس: ج۲ ص۸۷ ح۲۴۷۰ نحوه و كلاهما عن بريدة، كنز العمّال: ج۷ ص۵۱۹ ح۲۰۰۴۷.
- ↑ شعب الإيمان: ج۷ ص۴۲ ح۹۳۸۰، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۲ ص۲۶ ح۲۳۴۶ عن أبي إسحاق، معرفة السنن والآثار: ج۲ ص۱۲۶ كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج۱۶ ص۲۵۷ ح۴۴۳۵۹.
- ↑ السنن الكبرى: ج۲ ص۴۰۶ ح۳۵۵۳، سنن ابن ماجة: ج۱ ص۳۰۹ ح۹۶۴ و فيه صدره إلى «صلاته» و نحوه، الفردوس: ج۱ ص۳۷۲ ح۱۵۰۱ كلّها عن أبي هريرة، المعجم الكبير: ج۹ ص۲۹۹ ح۹۵۰۱ عن ابن مسعود نحوه، كنز العمّال: ج۱۶ ص۶۸ ح۴۳۹۷۱.
- ↑ قرب الإسناد: ص۱۶۰ ح۸۵۳ عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه علیهما السلام، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۷۴ ح۵؛ كنز العمّال: ج۹ ص۳۶ ح۲۴۸۱۳ نقلاً عن الديلمي عن أنس نحوه.
- ↑ الفردوس: ج۳ ص۶۳۷ ح۵۹۹۸ عن الإمام الحسين علیه السلام، كنز العمّال: ج۹ ص۳۷ ح۲۴۸۱۴ نقلاً عن الديلمي عن الإمام عليّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه.
- ↑ الكافي: ج۶ ص۱۹ ح۶ عن عاصم الكوزي عن الإمام الصادق علیه السلام، تهذيب الأحكام: ج۷ ص۴۳۸ ح۱۷۴۷ عن الإمام الباقر علیه السلام، عدّة الداعي: ص۷۷، بحار الأنوار: ج۱۷ ص۲۹ ح۸؛ الفردوس: ج۳ ص۶۳۲ ح۵۹۸۱ عن الإمام عليّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص۶۸۲ ح۱۴۵۳ عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۱۰۴ ص۱۳۰ ح۲۲؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۱۹ ص۳۶۶ عن جابر نحوه.