ب ح ر / البحر: تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «رده:ب <span id="البحر-نسخه-آزمایشی"></span> = <span dir="rtl">البحر (نسخه آزمایشی)</span> = == <span dir="rtl">دريا</span> == = <span dir="rtl">درآمد</span> = <span id="بحر-در-لغت"></span> == <span dir="rtl">بحر، در لغت</span> == <span dir="rtl">واژه «بحر»، در اصل به معناى هر چيز فراخ، گسترده و پهناور است. دريا ني...» ایجاد کرد |
|||
خط ۴۸۷: | خط ۴۸۷: | ||
<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في حَديثِ مَسائِلِ عَبدِ اللّهِ بنِ سَلامٍ ـ: قالَ: ... أخبِرني ما فَوقَ السَّماءِ السّابِعَةِ؟ قالَ: بَحرُ الحَيَوانِ، قالَ: فَما فَوقَهُ؟ قالَ: بَحرُ الظُّلمَةِ، قالَ: فَما فَوقَهُ؟ قالَ: بَحرُ النّورِ، قالَ: فَما فَوقَهُ؟ قالَ: الحُجُبُ.…</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج60 ص248 نقلاً عن بعض الكتب القديمة عن ابن عبّاس.</span></ref> | <span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في حَديثِ مَسائِلِ عَبدِ اللّهِ بنِ سَلامٍ ـ: قالَ: ... أخبِرني ما فَوقَ السَّماءِ السّابِعَةِ؟ قالَ: بَحرُ الحَيَوانِ، قالَ: فَما فَوقَهُ؟ قالَ: بَحرُ الظُّلمَةِ، قالَ: فَما فَوقَهُ؟ قالَ: بَحرُ النّورِ، قالَ: فَما فَوقَهُ؟ قالَ: الحُجُبُ.…</span> <ref><span dir="rtl">بحار الأنوار: ج60 ص248 نقلاً عن بعض الكتب القديمة عن ابن عبّاس.</span></ref> | ||
<span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در حديث پرسش هاى عبد اللّه بن سلّام ـ: عبد اللّه پرسيد:... مرا خبر ده كه بالاى آسمان هفتم چيست؟ | <span dir="rtl">42.</span> <span dir="rtl">پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در حديث پرسش هاى عبد اللّه بن سلّام ـ: عبد اللّه پرسيد:... مرا خبر ده كه بالاى آسمان هفتم چيست؟ فرمود: «درياى زندگى».</span> | ||
<span dir="rtl">گفت: بالاى آن چيست؟</span> | <span dir="rtl">گفت: بالاى آن چيست؟</span> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۱۶
البحر (نسخه آزمایشی)
دريا
درآمد
بحر، در لغت
واژه «بحر»، در اصل به معناى هر چيز فراخ، گسترده و پهناور است. دريا نيز به دليل گستردگى و پهناورىِ آن، «بحر» ناميده شده است. ابن فارِس، در اين باره مى نويسد:
الباءُ وَ الحاءُ وَ الرّاءُ. قالَ الخَليلُ: سُمِّىَ البَحرُ بَحراً لِاستِبحارِهِ؛ وَ هُوَ انبِساطُهُ وَ سَعَتُهُ. وَ استَبحَرَ فُلانٌ فِى العِلمِ، وَ تَبَحَّرَ الرّاعى فى رِعىٍ كَثيرٍ. [۱]
با و حا و را. خليل گفته: بحر را از اين رو بحر گفته اند كه گسترده و وسيع است. «استَبحَرَ فُلانٌ فِى العِلمِ»؛ يعنى: دانش فلانى، بسيار شد، و «تَبَحَّرَ الرّاعى فى رِعىٍ كَثيرٍ»؛ يعنى: چوپان در چراندن، مهارت فراوانى پيدا كرد.
همچنين، ابن منظور مى گويد:
إنَّما سُمِّىَ البَحرُ بَحرا لِسَعَتِهِ وَ انبِساطِهِ، وَ مِنهُ قَولُهُم: إنَّ فُلانا لَبَحرٌ؛ أى واسِعُ المَعروفِ. [۲]
دريا را به جهت گستردگى و وسعتش، بحر گفته اند. از همين روست اين گفته كه: «إنَّ فُلانا لَبَحْرٌ؛ فلانى، بحر است»؛ يعنى نيكى اش بسيار است.
امّا راغب اصفهانى، اصل در واژه «بحر» را هر جاى پهناورى كه داراى آب باشد، مى داند و استعمال آن را در ساير موارد، مُجاز مى شمارد. متن گفته او اين است:
أصلُ البَحرِ كُلُّ مَكانٍ واسِعٍ جامِعٍ لِلماءِ الكَثيرِ، هذا هُوَ الأَصلُ، ثُمَّ اعتُبِرَ تارَةً سَعَتُهُ المُعايَنَةُ، فَيُقالُ: بَحَرتُ كَذا: أوسَعتُهُ سَعَةَ البَحرِ، تَشبيها بِهِ، وَ مِنهُ: بَحَرتُ البَعيرَ: شَقَقتُ اُذُنَهَ شَقّا واسِعا، وَ مِنهُ سُمِّيَتِ البَحيرَةُ. قالَ تَعالى: «مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِيرَةٍ» [۳] وَ ذلِكَ ما كانوا يَجعَلونَهُ بِالنّاقَةِ إذا وَلَدَت عَشَرَةَ أبطُنٍ شَقّوا اُذُنَها فَيُسَيِّبونَها، فَلا تُركَبُ وَ لا يُحمَلُ عَلَيها. وَ سَمّوا كُلَّ مُتَوَسِّعٍ فى شَى ءٍ بَحرا، حَتّى قالوا: فَرَسٌ بَحرٌ بِاعتِبارِ سَعَةِ جَريِهِ. وَ قالَ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ فى فَرَسٍ رَكِبَهُ: «وَجَدتُهُ بَحرا»، وَ لِلمُتَوَسِّعِ فى عِلمِهِ بَحرٌ، وَ قَد تَبَحَّرَ: أى تَوَسَّعَ فى كَذا، وَ التَّبَحُّرُ فِى العِلمِ التَّوَسُّعُ. [۴]
اصل واژه «بحر»، به هر جاى وسيعى كه آب فراوان داشته باشد، گفته مى شود. اصل واژه، اين است؛ امّا گاه گستردگىِ نمايانِ آن لحاظ مى شود. مثلاً گفته مى شود: «بَحَرتُ كَذا»؛ يعنى: آن را به گستردگىِ دريا، گسترش دادم، به جهت تشبيه كردن به دريا. از همين جهت است: «بَحَرتُ البَعيرَ»؛ يعنى: گوش شتر را شكافِ بزرگى دادم. «بَحيره» را هم از همين رو، چنين ناميده اند. خداوند متعال، فرموده است: «خداوند، از بَحيره قرار نداده»، و اين، از آن رو بوده كه وقتى شتر، ده شكم مى زاييد، گوش او را مى شكافتند و رهايش مى كردند كه آزادانه بچرد و ديگر، نه سوارش مى شدند، و نه با آن، بارى را حمل مى كردند. هر چيز بزرگ و گشادى را دريا مى ناميدند. حتّى مى گفتند: «اسبى، دريا»، به اعتبار پرسش هاى بلند و وسيعش در هنگام دويدن و پيامبر اسلام ـ كه درود و سلام بر او باد ـ در باره اسبى كه سوارش شد، فرمود: «وَجَدْتَهُ بَحْرا؛ آن را دريايى يافتم». همچنين به كسى كه داراى دانش فراوانى است، گفته مى شود: درياست. نيز «قَدْ تَبَحَّر فى كذا»؛ يعنى: فلان چيز، گسترش يافت و «التَّبَحُّرُ فِى العِلْمِ»؛ يعنى: گستردگىِ دانش. به هر حال، واژه «بحر» در لغت عرب، هم در مقابل دشت به كار مى رود، و هم در باره هر چه كه گسترده و پهناور باشد.
بحر، در قرآن و حديث
واژه «بحر» در قرآن كريم، 41 بار به صورت مفرد، تثنيه و جمع، در مقابل «بَرّ (دشت)» و يا به تنهايى به كار رفته است؛ امّا در احاديث اسلامى، در انواع امور گسترده و عميق، كاربرد دارد؛ مانند: «بحر العلم (درياى دانش)»، «بحر النور (درياى نور)»، «بحر الحياة (درياى زندگى)» و «بحر الرضا (درياى خشنودى)». [۵]
همچنين با عنايت به خطرناك بودن سفر دريايى در دوره هاى گذشته، اقدامات خطرناك، مانند: اظهار نظر كردن در باره قرآن، بدون بهره گيرى از ره نمودهاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام، مصاحبت با اشرار و نزديك شدن به فرمان روايان ستمگر هنگام آشفتگى آنان، به مسافرت هاى دريايى تشبيه گرديده است. [۶]
نكته مهم و قابل تأمّل، اين است كه دريا، در مقابل دشت، از منظر قرآن و حديث، يكى از بزرگ ترين دلايل خداشناسى است. دريا، مانند همه پديده هاى هستى، از پديد آورنده خود، اطاعت مى كند و از قوانين تكوينى او پيروى مى نمايد [۷] و به بركت نام مقدّس او در محدوده اى كه در نظام آفرينش براى آن مشخّص كرده، به تسبيح و تهليل آفريدگارِ جهان، مشغول است [۸] و با منابع متنوّع و پايان ناپذير خود، در خدمت انسان، قرار دارد. [۹] به همين جهت، قرآن و احاديث اسلامى، جامعه انسانى را به مطالعه در باره دريا، آشنايى با شگفتى هاى دريا، نقش آن در زندگى انسان و دلالت آن بر آفريدگار حكيم جهان، تشويق مى نمايند، تا آن جا كه در حديثى منقول از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، نگاه كردن به دريا، عبادت شمرده شده است:
النَّظَرُ فى ثَلاثَةِ أشياءَ عِبادَةٌ: النَّظَرُ فى وَجهِ الوالِدَينِ، وَ فِى المُصحَفِ، وَ فِى البَحرِ. [۱۰]
نگاه كردن به سه چيز، عبادت است: نگاه كردن به صورت پدر و مادر، به قرآن، و به دريا.
آنچه متون اسلامى، در اين راستا بر آن تأكيد دارند، به طور اجمال، عبارت اند از:
يك. نقش دريا در تأمين مواد غذايى
از نگاه قرآن، با عنايت به اين كه دريا بخش قابل توجّهى از منبع خوراكى انسان را تأمين مى كند، نشانه تدبير در نظام آفرينش و دليل خداشناسى است:
«وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا. [۱۱]
اوست كسى كه دريا را مسخّر شما كرد تا از آن، گوشت تازه بخوريد».
ماهى ها، نه تنها در خوراك انسان، نقش عمده اى دارند، بلكه تأمين كننده خوراك بسيارى از پرندگان هستند، چنان كه طبق محاسبات انجام شده، تنها پرندگان دريايىِ سواحل جزاير صخره اى و كوه هاى ساحلى، ساليانه، دو ميليون و پانصد هزار تُن ماهى مى خورند.
علاوه بر اين، دريا، تنها منبع تمام نشدنى نمك است كه در خدمت انسان، قرار دارد.
دو. نقش دريا در تأمين لوازم زينتى
دريا، افزون بر تأمين بخشى از مواد غذايى مورد نياز انسان، برخى از لوازم زينتى را نيز براى وى آماده مى كند. قرآن در اشاره به اين حكمت دريا، مى فرمايد:
«وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا. [۱۲]
و از آن، زيورى براى به تن كردن، بيرون مى كشيد».
و نيز مى فرمايد:
«مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ * فَبِأَىِّ ءَالَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ * يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ. [۱۳]
دو دريا را روانه كرد تا به هم برسند. ميان آن دو، مانعى است كه به هم در نمى آميزند. پس كدام يك از نعمت ها (نشانه ها)ى خدايتان را دروغ مى انگاريد؟! از آن دو، مرواريد و مرجان، بيرون مى آيد».
مرواريد، گوهر گران بهايى است كه هر چه بزرگ تر باشد، ارزشمندتر است و در دل انواع صدف ها، در عمق درياها به وجود مى آيد. مرجان نيز از جانوران زيبا و دل انگيز دريايى است كه كاربرد آرايشى دارد. اين دو، فوايد پزشكى نيز دارند.
سه. نقش دريا در حمل و نقل
يكى ديگر از نكاتى كه در قرآن به عنوان نشانه اى براى به كار رفتن تدبير در آفرينش جهان و راهى براى خداشناسى مورد توجّه قرار گرفته، مسئله حمل و نقل دريايى است:
«وَ ءَايَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * وَ خَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ * وَ إِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَ لَا هُمْ يُنقَذُونَ. [۱۴] و نشانه ديگر براى آنان، اين كه: ما ذرّيه شان را در كِشتى گران بار، سوار كرديم، و مانند آن براى ايشان، مَركوب هايى آفريديم، و اگر بخواهيم، آنان را غرق مى كنيم، به گونه اى كه هيچ فريادرس و نجات دهنده اى برايشان نخواهد بود».
حتّى در عصر كنونى، با وجود انواع وسايط نقليه زمينى و هوايى جديد، كشتى، هنوز نقش عمده اى در حمل و نقل، ايفا مى نمايد.
چهار. در كنار هم قرار گرفتن دو دريا، با حائلى نامرئى
پديده شگفت انگيزِ كنار هم قرار گرفتن دو دريا با حائلى نامرئى، به گونه اى كه هيچ يك بر ديگرى غلبه نمى كند، دو بار در قرآن كريم به عنوان نشانه تدبير در نظام آفرينش و دليل خداشناسى، مورد توجّه قرار گرفته است:
1. مورد اوّل، در سوره فرقان آمده:
«وَ هُوَ الَّذِى مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَ هَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَ حِجْرًا مَّحْجُورًا. [۱۵]
و اوست كه دو دريا را به هم آميخت: يكى شيرين و گوارا، و ديگرى شور [و] تلخ؛ و ميان آن دو، مانع و حريمى استوار، قرار داد».
مانع و حريم نامرئى ميان آب شيرين و شور، همان تفاوت درجه غلظت اين دو آب يا وزن ويژه آنهاست كه سبب مى شود تا مدّت مديدى، اين دو آب با هم در نياميزند.
توضيح، اين كه تمام رودخانه هاى بزرگِ داراى آب شيرين كه به درياها مى ريزند، در كنار ساحل، آب هاى شور را عقب مى زنند و دريايى از آب شيرين، تشكيل مى دهند. اين وضعيّت، تا مدّتى طولانى ادامه دارد. و جالب اين كه به كمك جزر و مدّ آب دريا، آب هاى شيرين، براى كشاورزى قابل استفاده مى شود.
2. مورد دوم، در سوره الرحمان آمده:
«مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ. [۱۶]
دو دريا را روانه كرد تا به هم برسند. ميان آن دو، مانعى است كه به هم در نمى آميزند».
اين آيه، علاوه بر معنايى كه گذشت، مى تواند به رودهاى عظيمى اشاره داشته باشد كه در اقيانوس ها در حركت اند كه يكى از مهم ترين هاى آنها، «گُلف اِستريم» نام دارد. اين آب ها كه از مناطق نزديك به خطّ استوا حركت مى كنند، گرم اند و حتّى رنگ آنها، گاه با رنگ آب هاى مجاور، متفاوت است. عرض آنها، حدود يكصد و پنجاه كيلومتر و عمقشان چند صد متر است و سرعت آنها در برخى از مناطق، در طول يك روز، تا يكصد و شصت كيلومتر مى رسد. جالب توجّه، اين است كه اين رودهاى عظيم، با آب هاى اطراف خود، كمتر آميخته مى شوند. [۱۷]
پنج. شگفتى هاى دريا
هر چند سراسر جهان آفرينش، شگفت انگيز و نشانه قدرت و حكمت آفريدگار است، بى ترديد، برخى پديده ها شگفت انگيزتر هستند. از اين رو، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، ضمن نيايش خود، به پيشگاه پروردگارش عرضه مى دارد:
يا مَن فى كُلِّ شَى ءٍ دَلائِلُهُ! يا مَن فِى البِحارِ عَجائِبُهُ! [۱۸]
اى آن كه دليل هاى [وجود] او در هر چيزى هست! اى آن كه شگفتى هايش در درياهاست! تأمّل در آفرينش و زندگىِ ده ها هزار گونه از حيوانات دريايىِ كوچك و بزرگ، گواه اين سخن است.
شش. كشف تدريجى منافع دريا با پيشرفت دانش
آنچه از دلايل خداشناسى در زمينه آفرينش دريا و نقش آن در زندگى انسان برشمرديم، مواردى بود كه براى مردم عصر نزول قرآن، قابل فهم بوده است؛ امّا بى ترديد، منافع دريا و دلايل خداشناسى آن، منحصر به موارد ياد شده نيست؛ بلكه دريا، منافعى براى زندگى انسان دارد كه اگر اهمّيت آنها از فوايدى كه گذشت، بيشتر نباشد، بى ترديد، كمتر نيست، مانند نقش آن در: نزول باران، تعديل هوا، و تأمين رطوبت زمين. [۱۹] همچنين، عناصر فراوانى كه با پيشرفت دانش بشر، از آب دريا گرفته شده و در صنايع مختلف و داروسازى، كاربرد دارند، مانند: مَنيزيم، پتاسيم، بُرُم و سولفات سُديم.
امام صادق عليه السلام ـ در حديث معروف به «توحيد مفضّل» ـ، با اشاره به برخى منافع دريا و دلايل كشف نشده در آن روزها، مى فرمايد:
إِذا أرَدتَ أن تَعرِفَ سَعَةَ حِكمَةِ الخالِقِ، و قِصَرَ عِلمِ المَخلوقينَ؛ فَانظُر إلى ما فِى البِحارِ مِن ضُروبِ السَّمَكِ، و دَوابِّ الماءِ، وَ الأَصدافِ وَ الأَصنافِ الَّتى لا تُحصى وَ ل تُعرَفُ مَنافِعُها إِلَا الشَّى ءُ بَعدَ الشَّى ءِ، يُدرِكُهُ النّاسُ بِأَسبابٍ تُحدَثُ. [۲۰]
اگر مى خواهى گستردگى حكمت آفريدگار، و كوتاهى و ناچيزىِ دانش آدميان را بدانى، بر آنچه در درياهاست، انديشه كن: از انواع ماهيان و آبزيان و صدف ها، و ديگر گونه هاى بى شمار [جانوران دريايى] كه سودمندى آنها شناخته نمى شود، مگر به تدريج كه با پيدايش اسباب، مردم به آنها پى مى برند.
الفصل الأوّل: البحر و فوائده وعجائبه
فصل يكم: دريا و سودها و شگفتى هاى آن
1 / 1: البَحرُ في خِدمَةِ الإِنسانِ
1 / 1: دريا در خدمت انسان
الكتاب
قرآن
«وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». [۲۱]
«و او كسى است كه دريا را رام گردانيد تا از آن، گوشت تازه بخوريد، و زيورى را كه مى پوشيد، از آن بيرون آوريد، و كِشتى ها را در آن، شكافنده [ى آب] مى بينى، و تا از فضل او بجوييد و باشد كه سپاس بگزاريد».
«اللَّهُ الَّذِى سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِىَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». [۲۲]
«خداوند، كسى است كه دريا را براى شما رام گردانيد تا كِشتى در آن، به فرمان او روان گردد، و تا از فضل او بجوييد و باشد كه سپاس بگزاريد».
«وَ مَا يَسْتَوِى الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَ مِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». [۲۳]
«و دو دريا، يكسان نيستند: اين يك، شيرين و تشنگى زُدا و نوشيدنش گواراست، و آن يك، شور و تلخ مزه است؛ و از هر يك، گوشتى تازه مى خوريد و زيورى را كه مى پوشيد، بيرون مى آوريد و كِشتى را در آن، موج شكاف مى بينى تا از فضل او بجوييد، و باشد كه سپاس بگزاريد».
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ ءَايَاتِهِ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَايَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ * وَ إِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مَا يَجْحَدُ بِايَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ». [۲۴]
«آيا نديده اى كه كِشتى ها، به لطف خدا، در دريا روان مى گردند تا برخى از نشانه هاى [قدرت] خدا را به شما بنمايانند؟ قطعا در اين [قدرت نمايى]، براى هر شكيباى سپاس گزارى، نشانه هاست. و چون موجى كوه آسا آنان را فرا بگيرد، خدا را مى خوانند و دين را براى او خالص مى گردانند؛ ولى چون نجاتشان داد و به خشكى رساند، برخى از آنان، ميانه رو هستند؛ و نشانه هاى ما را جز هر خائن ناسپاسى، انكار نمى كند».
«وَ مِنْ ءَايَاتِهِ الْجَوَارِ فِى الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ». [۲۵]
«و از نشانه هاى او، كِشتى هاى كوه آسا در درياست».
«وَ لَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَئاتُ فِى الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ * فَبِأَىِّ ءَالَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ». [۲۶]
«و او راست در دريا، كِشتى هاى بادبان دارِ بلندِ كوه آسا. پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را منكريد؟».
الحديث
حديث
1. الإمام عليّ عليه السلام: الحَمدُ للّهِِ الَّذي سَخَّرَ لَنَا البَحرَ لِتَجرِيَ الفُلكُ فيهِ بِأَمرِهِ، ولِنَبتَغِيَ مِن فَضلِهِ، وجَعَلَ لَنا مِنهُ حِليَةً نَلبَسُها، ولَحما طَرِيّا. [۲۷]
1. امام على عليه السلام: سپاس، خداى را كه دريا را براى ما رام ساخت تا كِشتى، به فرمان او، در آن روان گردد و از فضل [و نعمت هاى] او بجوييم، و از آن براى ما زيورى كه بپوشيم و گوشتى تازه [كه بخوريم]، قرار داد.
2. عنه عليه السلام ـ فِي احتِجاجِهِ عَلى أهلِ البَصرَةِ ـ: سَخَّرَ لَكُمُ الماءَ يَغدو عَلَيكُم ويَروحُ صَلاحا لِمَعاشِكُم، وَالبَحرَ سَبَبا لِكَثرَةِ أموالِكُم، فَلَو صَبَرتُم وَاستَقَمتُم لَكانَت شَجَرَةُ طوبى لَكُم مَقيلاً [۲۸] وظِلّاً ظَليلاً. [۲۹]
2. امام على عليه السلام ـ در اِتمام حجّتش با بصريان ـ: [خداوند، ] آب را براى شما رام ساخت كه بام و شام براى تأمين معاشتان، بر شما در گذر است، و دريا را [نيز براى شما رام ساخت] كه موجب افزونىِ دارايى هاى شماست. پس اگر [بر درستى راه خود] شكيب بورزيد و پايدارى نماييد، درخت طوبا [در بهشت] نيز از آنِ شما خواهد بود كه نيم روزها را در سايه سار گسترده آن، بياراميد.
3. عنه عليه السلام: عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائِرِ المُضمِرينَ... وناشِئَةِ الغُيومِ ومُتلاحِمِها، ودُرورِ قَطرِ السَّحابِ في مُتَراكِمِها، وما تَسفِي [۳۰] الأَعاصيرُ بِذُيولِها، وتَعفُو الأَمطارُ بِسُيولِها، وعَومِ بَناتِ [۳۱] الأَرضِ في كُثبانِ الرِّمالِ، ومُستَقَرِّ ذَواتِ الأَجنِحَةِ بِذُرا شَناخيبِ [۳۲] الجِبالِ، وتَغريدِ ذَواتِ المَنطِقِ في دَياجيرِ الأَوكارِ، وما أوعَبَتهُ الأَصدافُ، وحَضَنَت عَلَيهِ أمواجُ البِحارِ. [۳۳]
3. امام على عليه السلام: [خداوند، ] به راز درونى كه در ضمير خود، نهان مى دارند، آگاه است...، و به پيدايش ابرها و به هم پيوستن آنها، و به ريزش قطره هاى باران از ابرهاى متراكم، و به آنچه گردبادها با دامن هاى خود مى پراكنند و باران ها با سيلاب هايشان با خود مى برند، و به خزيدن خزندگان در پشته هاى ريگزارها، و قرارگاه پرندگان در ستيغ كوهساران، و آواز و نغمه مرغكان در آشيانه هاى تاريك، و به آنچه صدف ها در دل خود جاى داده اند و موج هاى درياها در آغوش خود گرفته اند.
4. عنه عليه السلام: الحَمدُ للّهِِ الّذي لا يَفِرُهُ المَنعُ ولا يُكديهِ الإعطاءُ... لَو وَهَبَ ما تَنَفَّسَت عَنهُ مَعادِنُ الجِبالِ، وضَحِكَت عَنهُ أصدافُ البِحارِ، مِن فِلَذِ [۳۴] اللُّجَينِ [۳۵] وسَبائِكِ العِقيانِ ونَضائِدِ المَرجانِ لِبَعضِ عَبيدِهِ، لَما أثَّرَ ذلِكَ في وُجودِهِ، ولا أنفَدَ سَعَةَ ما عِندَهُ، ولَكانَ عِندَهُ مِن ذَخائِرِ الإِفضالِ ما لا يُنفِدُهُ مَطالِبُ السُّؤّالِ، ولا يَخطِرُ لِكَثرَتِهِ عَلى بالٍ لِأَنَّهُ الجَوادُ الَّذي لا تَنقُصُهُ المَواهِبُ، ولا يُنحِلُهُ [۳۶] إلحاحُ المُلِحّينَ، و «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ» [۳۷]. [۳۸]
4. امام على عليه السلام: ستايش، خدايى را كه نبخشيدن، بر دارايى او نمى افزايد، و دِهِش كردن نيز نادارش نمى گردانَد... اگر آنچه را معادن كوه ها از دل خود بيرون مى ريزند، و صدف هاى درياها، خنده كنان آشكار مى نمايند: يعنى پاره هاى نقره و گدازه هاى زرناب و دانه هاى مرجان را، به يكى از بندگانش ببخشد، اين همه، تأثيرى در وجود (/ جود و بخشش) او ندارد و نعمت هاىِ بى كران او را به پايان نمى رساند. نعمت هايى كه در خزانه هاى خويش دارد، چندان است كه درخواست هاى خواهندگان، آنها را تمام نمى كند و اندازه آنها به هيچ ذهنى خطور نمى كند؛ زيرا او بخشنده اى است كه هر اندازه ببخشد، چيزى از او نمى كاهد و پافشارى پافشارى كنندگان، در دِهِش او تأثيرى نمى گذارد؛ [۳۹] بلكه «چون چيزى را اراده كند، چنين است كه به آن مى گويد: «باش!» پس [بى درنگ] هست مى شود».
5. الدرّ المنثور عن عمير بن سعد: كُنّا مَعَ عَلِيٍّ عَلى شَطِّ الفُراتِ، فَمَرَّت سَفينَةٌ فَقَرَأَ هذِهِ الآيَةَ: «وَ لَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَئاتُ فِى الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ» [۴۰]. [۴۱]
5. الدرّ المنثور ـ به نقل از عمير بن سعد ـ: با على عليه السلام در كناره فرات بوديم كه كشتى اى عبور كرد. اين آيه را خواند: «و او راست در دريا، كشتى هاى بادبان دار بلند كوه آسا».
6. الإمام الصادق عليه السلام ـ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ ـ: ومِن تَدبيرِ الحَكيمِ ـ جَلَّ وعَلا ـ في خَلقِهِ الأَرضَ، أنَّ مَهَبَّ الشَّمالِ أرفَعُ مِن مَهَبِّ الجَنوبِ، فَلَم يَجعَلِ اللّهُ عز و جل كَذلِكَ إلّا لِتَنحَدِرَ المِياهُ عَلى وَجهِ الأَرضِ فَتَسقِيَها وتَروِيَها، ثُمَّ يُفيضَ آخِرَ ذلِكَ إلَى البَحرِ، فَكَما يُرفَعُ أحَدُ جانِبَيِ السَّطحِ ويُخفَضُ الآخَرُ لِيَنحَدِرَ الماءُ عَنهُ ولا يَقومَ عَلَيهِ، كَذلِكَ جُعِلَ مَهَبُّ الشَّمالِ أرفَعَ مِن مَهَبِّ الجَنوبِ لِهذِهِ العِلَّةِ بِعَينِها، ولَولا ذلِكَ لَبَقِيَ الماءُ مُتَحَيِّرا عَلى وَجهِ الأَرضِ، فَكانَ يَمنَعُ النّاسَ مِن أعمالِها، ويَقطَعُ الطُّرُقَ وَالمَسالِكَ.
ثُمَّ الماءُ لَولا كَثرَتُهُ وتَدَفُّقُهُ فِي العُيونِ وَالأَودِيَةِ وَالأَنهارِ، لَضاقَ عَمّا يَحتاجُ النّاسُ إلَيهِ، لِشُربِهِم وشُربِ أنعامِهِم ومَواشيهِم، وسَقيِ زُروعِهِم وأشجارِهِم وأصنافِ غَلّاتِهِم، وشُربِ ما يَرِدُهُ مِنَ الوُحوشِ وَالطَّيرِ وَالسِّباعِ، وتَتَقَلَّبُ فيهِ الحيتانُ ودَوابُّ الماءِ، وفيهِ مَنافِعُ اُخَرُ أنتَ بِها عارِفٌ وعَن عِظَمِ مَوقِعِها غافِلٌ.
فَإِنَّهُ سِوَى الأَمرِ الجَليلِ المَعروفِ مِن غَنائِهِ في إحياءِ جَميعِ ما عَلَى الأَرضِ مِنَ الحَيَوانِ وَالنَّباتِ، يَمزُجُ بِالأَشرِبَةِ فَتَلينُ وتَطيبُ لِشارِبِها، وبِهِ تُنَظَّفُ الأَبدانُ وَالأَمتِعَةُ مِنَ الدَّرَنِ الَّذي يَغشاها، وبِهِ يُبَلُّ التُّرابُ فَيَصلُحُ لِلاِعتِمالِ، وبِهِ نَكُفُّ عادِيَةَ النّارِ إذَا اضطَرَمَت، وأشرَفَ النّاسُ عَلَى المَكروهِ، وبِهِ يَستَحِمُّ المُتعِبُ الكالُّ فَيَجِدُ الرّاحَةَ مِن أوصابِهِ، إلى أشباهِ هذا مِنَ المَآرِبِ [۴۲] الَّتي تَعرِفُ عِظَمَ مَوقِعِها في وَقتِ الحاجَةِ إلَيها، فَإِن شَكَكتَ في مَنفَعَةِ هذَا الماءِ الكَثيرِ المُتَراكِمِ فِي البِحارِ، وقُلتَ: مَا الإِربُ فيهِ؟ فَاعلَم أنَّهُ مُكتَنَفٌ ومُضطَرَبٌ ما لا يُحصى مِن أصنافِ السَّمَكِ، ودَوابِّ البَحرِ، ومَعدِنِ اللُّؤلُؤِ وَالياقوتِ وَالعَنبَرِ، وأصنافٍ شَتّى تُستَخرَجُ مِنَ البَحرِ، وفي سواحِلِهِ مَنابِتُ العودِ اليَلنجوجِ [۴۳] وضُروبٍ مِنَ الطّيبِ وَالعَقاقيرِ.
ثُمَّ هُوَ بَعدُ مَركَبُ النّاسِ، ومَحمِلٌ لِهذِهِ التِّجاراتِ الَّتي تُجلَبُ مِنَ البُلدانِ البَعيدةِ، كَمِثلِ ما يُجلَبُ مِنَ الصّينِ إلَى العِراقِ، ومِنَ العِراقِ إلَى العِراقِ [۴۴] فَإِنَّ هذِهِ التِّجاراتِ لَو لَم يَكُن لَها مَحمِلٌ إلّا عَلَى الظَّهرِ لَبارَت وبَقِيَت في بُلدانِها وأيدي أهلِها. لِأَنَّ أجرَ حَملِها كانَ يُجاوِزُ أثمانَها، فَلا يَتَعَرَّضُ أحَدٌ لِحَملِها، وكانَ يَجتَمِعُ في ذلِكَ أمرانِ: أحَدُهُما فَقدُ أشياءَ كَثيرَةٍ تَعظُمُ الحاجَةُ إلَيها، وَالآخَرُ انقِطاعُ مَعاشِ مَن يَحمِلُها ويَتَعَيَّشُ بِفَضلِها. [۴۵]
6. امام صادق عليه السلام ـ به مفضّل بن عمر ـ: و از نمونه هاى تدبير [خداى] دانا در آفرينش زمين، اين است كه جهت [وزش باد] شمال را بلندتر از جهت جنوب، قرار داده است. از آن رو، خداوند عز و جل آن را چنين قرار داده است كه آب ها بر روى زمين، روان شوند و آن را آبيارى و سيراب كنند و سرانجام، به دريا بريزند. پس، همان گونه كه يك طرف بام را بلندتر از طرف ديگر قرار مى دهند تا آب از آن سرازير شود و بر بام نَايستد، درست به همين علّت، جهت شمال [زمين] نيز بلندتر از جهت جنوب قرار داده شده است؛ و اگر چنين نبود، آب بر روى زمين، سرگردان مى مانْد و مردم را از كار و فعّاليت هايشان، باز مى داشت و راه ها و گذرگاه ها را مسدود مى كرد.
ديگر، آن كه اگر اين فراوانى آب و روان شدن آن در چشمه ها و درّه ها و رودها نبود، بى گمان، پاسخگوى نياز مردمان براى آشاميدن خود و آشاميدن چارپايان و دام هايشان، و آبيارى كِشت ها و درختان و انواع غلّاتشان، و نوشيدن وحوش و پرندگان و درندگان، و شنا كردن ماهيان و ديگر آبزيان نبود.
افزون بر اينها، سودهاى ديگرى نيز در آن است كه تو بدان دانايى، ليكن از اهمّيت جايگاه آنها غافلى؛ زيرا بجز اين فوايد بزرگِ شناخته شده، يعنى تأثير آب در زنده نگه داشتن هر آنچه در روى زمين است، از حيوان و نبات، [فوايد ديگرى هم دارد، از جمله اين كه] با نوشيدنى ها مى آميزند و بر اثر آن، نوشيدنى ها، نرم و براى نوشنده، گوارا مى شوند. [ديگر آن كه] با آن، بدن ها و جامه ها، از چرك و آلودگى، پاكيزه مى شوند. با آن، خاك را گِل مى سازند و در نتيجه، مناسب كار و بنّايى مى شود. با آن، جلوى آتش سوزى و صدمه زدن آن به مردم، گرفته مى شود. شخص خسته از كار، با آن استحمام مى كند و از رنج و خستگى اش آسودگى مى يابد. فوايد ديگرى نيز دارد كه در وقت نياز، به اهمّيت آنها پى مى برى.
اگر در سودمندى اين آب هاى فراوان انبوه در درياها، ترديد دارى و مى گويى: «چه سودى در آن است؟»، بدان كه، آن آغوش و جولانگاه انواع بى شمارِ ماهيان و آبزيان، و معدن مرواريد و ياقوت و عنبر و انواع گوناگون اشيايى است كه از دريا استخراج مى شوند، و سواحل آن، رويشگاه عود بخور و انواع گياهان خوش بو و دارويى است.
از اينها گذشته، دريا، مَركب آدميان، و طريقى براى حمل و نقل اين كالاهايى است كه از سرزمين هاى دوردست مى آورند؛ كالاهايى نظير آنچه از چين به عراق، و از بصره به كوفه وارد مى كنند. اگر براى حمل و نقل اين كالاها، وسيله اى جز چارپايان نبود، هر آينه، از رونق مى افتادند و در همان شهرهاى خود و در دست صاحبشانشان مى ماندند؛ چرا كه مزد و هزينه حمل و نقل آنها، از بهاى خود آنها فراتر مى رفت و آن گاه، هيچ كس حاضر نمى شد كه اين كالاها را حمل كند؛ و در اين، دو زيان بود: يكى، ناياب شدن كالاهاى بسيارى [در بيشتر سرزمين ها] كه به شدّت مورد نياز است؛ و ديگر، قطع شدن درآمد كسانى كه آنها را حمل [و تجارت] مى كنند و به بركت آن، امرار معاش مى نمايند.
7. عنه عليه السلام ـ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ ـ: تَأَمَّل خَلقَ السَّمَكِ... فَكِّرِ الآنَ في كَثرَةِ نَسلِهِ وما خُصَّ بِهِ مِن ذلِكَ، فَإِنَّكَ تَرى في جَوفِ السَّمَكَةِ الواحِدَةِ مِنَ البَيضِ ما لا يُحصى كَثرَةً، وَالعِلَّةُ في ذلِكَ أن يَتَّسِعَ لِما يَغتَذي بِهِ مِن أصنافِ الحَيَوانِ، فَإِنَّ أكثَرَها يَأكُلُ السَّمَكَ حَتّى أنَّ السِّباعَ أيضا في حافاتِ الآجامِ [۴۶] عاكِفَةٌ عَلَى الماءِ أيضا كَي تُرصِدُ السَّمَكَ، فَإِذا مَرَّ بِها خَطِفَتهُ، فَلَمّا كانَتِ السِّباعُ تَأكُلُ السَّمَكَ، وَالطَّيرُ يَأكُلُ السَّمَكَ، وَالنّاسُ يَأكُلونَ السَّمَكَ، وَالسَّمَكُ يَأكُلُ السَّمَكَ، كانَ مِنَ التَّدبيرِ فيهِ أن يَكونَ عَلى ما هُوَ عَلَيهِ مِنَ الكَثرَةِ. [۴۷]
7. امام صادق عليه السلام ـ به مفضّل بن عمر ـ: در آفرينش ماهى تأمّل نما.… اكنون در فراوانىِ نسل ماهى و اين ويژگى كه به او داده شده است، انديشه كن. در شكم يك ماهى، تخم هاى بى شمارى را مى بينى. علّت اين امر، آن است كه پاسخگوى تغذيه انواع جانوران باشد؛ زيرا بيشتر جانوران، ماهى مى خورند. حتّى درندگان حاشيه بيشه ها نيز در كنار آب مى ايستند تا ماهى صيد كنند و چون ماهى اى بر آنها بگذرد، آن را مى رُبايند. پس، از آن جا كه درندگان، ماهى مى خورند، پرندگان، ماهى مى خورند، آدميان، ماهى مى خورند، و حتّى ماهى نيز ماهى مى خورد، تدبير [الهى] در اين خصوص، آن بوده است كه ماهيان به اين فراوانى باشند.
1 / 2: البَرزَخُ بَينَ البَحرَينِ
1 / 2: فاصله ميان دو دريا
الكتاب
قرآن
«وَ هُوَ الَّذِى مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَ هَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَ حِجْرًا مَّحْجُورًا». [۴۸]
«و او كسى است كه دو دريا را موج زنان، به سوى هم روان كرد: اين يكى، شيرين و گواراست، و آن يكى، شور و تلخ است؛ و ميان آن دو فاصله اى و حريمى استوار قرار داد».
«مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ». [۴۹]
«دو دريا را [به گونه اى] روان كرد كه با هم برخورد كنند. ميان آن دو، فاصله اى است كه به هم تجاوز نمى كنند».
«أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِىَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ». [۵۰]
«يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن، رودها، پديد آورد و براى آن، كوه ها را قرار داد و ميان دو دريا فاصله اى [از خشكى] نهاد؟ آيا معبودى با خداست؟ [نه، ] بلكه بيشترشان نمى دانند».
الحديث
حديث
8. الإمام الحسن عليه السلام: اللّهمّ يا مَن جَعَلَ بَينَ البَحرَينِ حاجِزا وبُروجا وحِجرا مَحجورا. [۵۱]
8. امام حسن عليه السلام: بار خدايا! اى آن كه ميان دو دريا، حائلى و باروهايى و حريمى استوار، قرار داده است.
1 / 3: قِيامُ البِحارِ عَلى حُدودِها
1 / 3: ايستادن درياها در كرانه ها و مرزهاى خود
9. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اللّهمّ إنّي أسأَ لُكَ... بِالاِسمِ الَّذِي استَقَرَّت بِهِ الأَرَضونَ عَلى قَرارِها، وَالجِبالُ عَلى أماكِنِها، وَالبِحارُ عَلى حُدودِها. [۵۲]
9. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بار خدايا! از تو درخواست مى كنم... به آن نامى كه به سبب آن، زمين ها در قرارگاه خود، و كوه ها در جايگاه هايشان، و درياها در مرزهايشان، آرام گرفتند.
10. عنه صلى الله عليه و آله: أسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي تَجري بِهِ الفُلكُ فِي البَحرِ المُسَلسَلِ المَحبوسِ بِقُدرَتِكَ، يا اللّهُ. [۵۳]
10. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى خدا! از تو درخواست مى كنم به حقّ آن نامت كه به سبب آن، كشتى در دريا ـ كه با قدرت تو به زنجير كشيده و محبوس شده است ـ، روان مى شود.
11. الإمام عليّ عليه السلام: الحَمدُ للّهِِ لا مَقنوطا مِن رَحمَتِهِ، ولا مَخلُوّا مِن نِعمَتِهِ، ولا مُؤيَسا مِن رَوحِهِ، ولا مُستَنكَفا عَن عِبادَتِهِ، الَّذي بِكَلِمَتِهِ قامَتِ السَّماواتُ السَّبعُ، وقَرَّتِ الأَرَضونَ السَّبعُ، وثَبَتَتِ الجِبالُ الرَّواسي، وجَرَتِ الرِّياحُ اللَّواقِحُ، وسارَ في جَوِّ السَّماءِ السَّحابُ، وقامَت عَلى حُدودِهَا البِحارُ. [۵۴]
11. امام على عليه السلام: سپاس، خدايى را كه از رحمتش نوميدى نيست و هيچ كس از نعمتش، بى بهره نيست و از لطفش جاى يأس نباشد و از عبادتش، سر باز زده نمى شود؛ همو كه به فرمانش هفت آسمان، برافراشته شدند و هفت زمين، آرام گرفتند و كوه هاى استوارِ سر به فلك كشيده، بر جاى شدند و بادهاى بارور كننده، روان گرديدند و ابرها در ميان آسمان، به حركت در آمد و درياها، در مرزهايشان ايستادند.
12. فاطمة عليهاالسلام: الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَن تَوَكَّلَ عَلَيهِ كَفاهُ، الحَمدُ للّهِِ سامِكِ [۵۵] السَّماءِ، وساطِحِ الأَرضِ، وحاصِرِ البِحارِ. [۵۶]
12. فاطمه عليهاالسلام:سپاس، خدايى را كه هر كه بر او توكّل كرد، بسنده اش نمود. ستايش، خدايى را كه آسمان را بر افراشت و زمين را گسترانْد و درياها را محصور كرد.
13. الإمام الصادق عليه السلام ـ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ في وَصفِ البَحرِ ـ: هُوَ الَّذي وَضَعَ لَهُ حَدّا لا يُجاوِزُهُ لِكَثرَةِ الماءِ ولا لِقِلَّتِهِ، وأنَّ مِمّا يُستَدَلُّ عَلى ما أقولُ أنَّهُ يَقبَلُ بِالأَمواجِ أمثالَ الجِبالِ، يُشرِفُ عَلَى السَّهلِ وَالجَبَلِ، فَلَو لَم تُقبَض أمواجُهُ ولَم تُحبَس فِي المَواضِعِ الَّتي اُمِرَت بِالاِحتِباسِ فيها، لَأَطبَقَت عَلَى الدُّنيا، حَتّى إذَا انتَهَت عَلى تِلكَ المَواضِعِ الَّتي لَم تَزَل تَنتَهي إلَيها ذَلَّت أمواجُهُ وخَضَعَ أشرافُهُ. [۵۷]
13. امام صادق عليه السلام ـ به مفضّل بن عمر، در وصف دريا ـ: او كسى است كه براى دريا مرزى نهاد كه با افزايش و يا كاهش آب، از آن مرز، تجاوز نمى كند. دليل بر آنچه مى گويم، اين است كه دريا، با امواج كوه آسا، به دشت و كوه نزديك مى شود، و اگر موج هاى آن گرفته و در جاهايى كه مأمورند بمانند، نمانند، دنيا را فرا مى گيرند؛ ولى چون به آن جاهايى كه همواره به آن منتهى مى شوند، رسيدند، آرام مى گيرند و امواج كوه آسا، فرو مى نشينند.
1 / 4: تَفَجُّرُ البِحارِ وجَرَيانُها
1 / 4: شكافته شدن درياها و به حركت درآمدن آنها
14. الإمام عليّ عليه السلام: اُنظُر إلَى الشَّمسِ وَالقَمَرِ، وَالنَّباتِ وَالشَّجَرِ، وَالماءِ وَالحَجَرِ، وَاختِلافِ هذَا اللَّيلِ وَالنَّهارِ، وتَفَجُّرِ هذِهِ البِحارِ. [۵۸]
14. امام على عليه السلام: به خورشيد و ماه، و گياهان و درختان، و آب و سنگ، و آمد و شدِ اين شب و روز، و شكافته شدن اين درياها بنگر [و در آنها انديشه كن].
15. عنه عليه السلام: يا مَنِ البِحارُ بِقُدرَتِهِ مَجرِيَّةٌ. [۵۹]
15. امام على عليه السلام: اى كسى كه درياها به قدرت او روان اند!
16. الإمام زين العابدين عليه السلام: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ يا مُدَبِّرَ الاُمورِ، ويا عالِمَ ما فِي الصُّدورِ، ويا مُجرِيَ البُحورِ. [۶۰]
16. امام زين العابدين عليه السلام: بار خدايا! از تو درخواست مى كنم، اى تدبير كننده كارها! و اى داننده آنچه در سينه هاست! و اى روان كننده درياها!
17. الإمام الصادق عليه السلام: اللّهُمَّ رَبَّ النُّجومِ السّائِرَةِ، ورَبَّ البِحارِ الجارِيَةِ، ورَبَّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ. [۶۱]
17. امام صادق عليه السلام: بار خدايا! اى خداوندگار ستارگان گردان! و اى خداوندگار درياهاى روان! و اى خداوندگار دنيا و آخرت!
1 / 5: عَجائِبُ البِحارِ
1 / 5: شگفتى هاى درياها
18. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا مَن في كُلِّ شَيءٍ دَلائِلُهُ، يا مَن فِي البِحارِ عَجائِبُهُ. [۶۲]
18. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى آن كه در هر چيزى نشانه هاى [هستى و قدرت] اوست! اى آن كه در درياها، شگفتى هاى اوست!
19. عنه صلى الله عليه و آله: أسأَ لُكَ بِاسمِكَ ـ يا لا إلهَ إلّا أنتَ ـ المَخزونِ المَكنونِ الَّذي لا يَعرِفُهُ أحَدٌ إلّا بِالآياتِ الواضِحاتِ، وَالدَّلالاتِ البَيِّناتِ، وَالعَلاماتِ الظّاهِراتِ، مِن عَجائِبِ الخَلقِ مِنَ النّارِ وَالنّورِ وَالظُّلُماتِ... وَالبِحارِ وما فيهِنَّ مِنَ الاُمَمِ المُختَلِفاتِ، كُلٌّ يُسَبِّحُ لَكَ بِذلِكَ الاِسمِ العَظيمِ، الَّذي لا تَفنى عَجائِبُهُ لَمّا عَظَّمتَهُ وشَرَّفتَهُ وكَرَّمتَهُ وكَبَّرتَهُ. [۶۳]
19. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى آن كه خدايى جز تو نيست! از تو مى خواهم به حقّ آن نامِ اندوخته و نهانت كه هيچ كس آن را نمى شناسد، مگر از طريق نشانه هاى روشن و دلايل آشكار و علامت هاى پيدا، يعنى شگفتى هاى آفرينش چون آتش و روشنايى و تاريكى ها... ، و درياها و موجودات گوناگونى كه در آنها زيست مى كنند، و همگى به آن نام بزرگ، تو را تسبيح مى گويند؛ نامى كه چنان باعظمت و ارجمند و گرامى و بزرگش داشتى كه شگفتى هايش را پايانى نيست.
20. الإمام عليّ عليه السلام: أنتَ الَّذي فِي السَّماءِ عَظَمَتُكَ، وفِي الأَرضِ قُدرَتُكَ، وفِي البِحارِ عَجائِبُكَ. [۶۴]
20. امام على عليه السلام: تو آنى كه آسمان، نشانه عظمت توست و زمين، گواه قدرت تو، و در دريا، شگفتى هايت را پديد آورده اى.
21. الإمام الصادق عليه السلام ـ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ ـ: إذا أرَدتَ أن تَعرِفَ سَعَةَ حِكمَةِ الخالِقِ وقِصَرَ عِلمِ المَخلوقينَ، فَانظُر إلى ما فِي البِحارِ مِن ضُروبِ السَّمَكِ، ودَوابِّ الماءِ وَالأَصدافِ، وَالأَصنافِ الَّتي لا تُحصى، ولا تُعرَفُ مَنافِعُها إلَا الشَّيءُ بَعدَ الشَّيءِ يُدرِكُهُ النّاسُ بِأَسبابٍ تُحدَثُ، مِثلُ القِرمِزِ فَإِنَّهُ إنَّما عَرَفَ النّاسُ صِبغَهُ بِأَنَّ كَلبَةً تَجولُ عَلى شاطِئِ البَحرِ فَوَجَدَت شَيئا مِنَ الصِّنفِ الَّذي يُسَمَّى الحَلَزونَ فَأَكَلَتهُ، فَاختَضَبَ خَطمُها [۶۵] بِدَمِهِ فَنَظَرَ النّاسُ إلى حُسنِهِ فَاتَّخَذوهُ صِبغا، وأشباهُ هذا مِمّا يَقِفُ النّاسُ عَلَيهِ حالاً بَعدَ حالٍ وزَمانا بَعدَ زمانٍ. [۶۶]
21. امام صادق عليه السلام ـ به مفضّل بن عمر ـ: اگر مى خواهى گستردگى حكمت آفريدگار، و كوتاهى و ناچيزىِ دانش آدميان را بدانى، بر آنچه در درياهاست، انديشه كن: از انواع ماهيان و آبزيان و صدف ها، و ديگر گونه هاى بى شمار [جانوران دريايى] كه سودمندى آنها شناخته نمى شود، مگر به تدريج كه با پيدايش اسباب، مردم به آنها پى مى برند؛ مانند رنگ قرمز كه مردم به اين رنگ، از آن جا پى بردند كه ماده سگى در ساحل دريا مى گرديد و چيزى از رده [آبزيان] موسوم به حلزون را يافت و آن را خورد و پوزه اش به خون آن، آغشته شد و مردم، زيبايىِ آن رنگ را ديدند و از آن رنگ براى رنگ كردن، استفاده كردند؛ و امثال اين فوايد كه مردم، هر از چند گاهى و زمانى به آن پى مى برند.
22. الإمام الكاظم عليه السلام: سُبحانَ مَن ألَجَّ [۶۷] البِحارُ بِقُدرَتِهِ. [۶۸]
22. امام كاظم عليه السلام: پاكا خدايى كه درياها، به قدرت او، متلاطم اند!
الفصل الثاني: طاعة البحر وتسبحه
فصل دوم: فرمان بُردارى و تسبيح گويى دريا
2 / 1: طاعَةُ البَحرِ
2 / 1: فرمان بُردارى دريا
الكتاب
قرآن
«وَ لَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِى فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِى الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَ لَا تَخْشَى». [۶۹]
«و به موسى وحى كرديم كه: بندگان را شبانه ببر و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن كه نه از فرا رسيدن [دشمن] بترسى و نه [از غرق شدن] بيمناك باشى».
«فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ». [۷۰]
«به موسى وحى كرديم كه: «با عصاى خود بر دريا بزن»، تا از هم شكافت و هر پاره اى، همچون كوهى سِتُرگ بود».
الحديث
حديث
23. الكافي: إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى، فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ: يا موسى... الأَرضُ مُطيعَةٌ، وَالسَّماءُ مُطيعَةٌ، وَالبِحارُ مُطيعَةٌ، وعِصياني شَقاءُ الثَّقَلَينِ. [۷۱]
23. الكافى:خداوند ـ تبارك و تعالى ـ با موسى عليه السلام مناجات كرد و در مناجاتش به او فرمود: «اى موسى!... زمين، سر به فرمان [من] است. آسمان، سر به فرمان است. درياها، سر به فرمان اند و نافرمانى از من، [مايه] بدبختى جنّ و انس است».
2 / 2: تَسبيحُ البَحرِ وتَهليلُهُ
2 / 2: درياها، خدا را به پاكى و يگانگى مى ستايند
24. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ البِحارُ الزّاخِراتُ الَّتي هِيَ بِالأَرضِ مُحيطاتٌ. [۷۲]
24. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از تو درخواست مى كنم به حقّ آن نامت كه درياهاى مالامال كه زمين را در ميان گرفته اند، با آن نام، تو را به پاكى مى ستايند.
25. بحار الأنوار ـ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ جَبرَئيلُ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ـ: وبِالَّذي تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ وَالأَرَضونَ بِأَطرافِها، وَالبِحارُ بِأَمواجِها، وَالحيتانُ في بِحارِها، وَالأَشجارُ بِأَغصانِها، وَالنُّجومُ بِزينَتِها. [۷۳]
25. بحار الأنوار ـ از دعايى كه جبرئيل عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله آموخت ـ: و به حقّ آن كسى كه آسمان ها و زمين ها، كران تا كرانشان، و درياها با خيزاب هايشان، و ماهيان در درياها، و درختان با شاخسارانشان، و ستارگان با زيبايى هايشان، او را به پاكى مى ستايند.
26. الإمام عليّ عليه السلام: الحَمدُ للّهِِ بِما حَمِدَ بِهِ بِحارُهُ بِما فيها، وَاللّهُ أكبَرُ بِما كَبَّرَهُ بِهِ بِحارُهُ بِما فيها، وسُبحانَ اللّهِ بِما سَبَّحَهُ بِحارُهُ بِما فيها، ولا إلهَ إلَا اللّهُ بِما هَلَّلَهُ بِحارُهُ بِما فيها. [۷۴]
26. امام على عليه السلام: سپاس، خداى را با آنچه درياهايش و هر آنچه در آنهاست، با آن او را مى ستايند. خدا را به بزرگى ياد مى كنم با آنچه درياهايش و هر آنچه در آنهاست، با آن او را به بزرگى ياد كنند. خدا را به پاكى مى ستايم با آنچه درياهايش و هر آنچه در آنهاست، با آن او را به پاكى مى ستايند. خدا را به يگانگى مى ستايم با آنچه كه درياهايش و هر آنچه در آنهاست، او را به يگانگى ستايند.
راجع: ص254 ح 19.
ر. ك: ص255 ح 19.
الفصل الثالث: ركوب البحر
فصل سوم: سفر در دريا
3 / 1: كَراهَةُ رُكوبِ البَحرِ في هَيَجانِهِ
3 / 1: مكروه بودن سفر دريايى در هنگام متلاطم بودن آن
27. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ كَرِهَ لَكُم أيَّتُهَا الاُمَّةُ أربَعا وعِشرينَ خَصلَةً، ونَهاكُم عَنها... وكَرِهَ رُكوبَ البَحرِ في هَيَجانِهِ. [۷۵]
27. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل براى شما ـ اى امّت ـ، بيست و چهار كار را ناخوش داشته و از آنها، نهى تان كرده است: ... و سفر كردن در دريا را به هنگام متلاطم بودن آن، ناخوش داشته است.
28. عنه صلى الله عليه و آله: مَن رَكِبَ البَحرَ عِندَ ارتِجاجِهِ فَماتَ، فَقَد بَرِئَت مِنهُ الذِّمَّةُ. [۷۶]
28. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در هنگام موّاج بودن دريا، در آن سفر كند و بميرد، خونش به گردن خود اوست.
3 / 2: الأَمانُ مِنَ الغَرَقِ فِي البَحرِ
3 / 2: ايمنى از غرق شدن در دريا
29. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا عَلِيُّ: أمانٌ لِاُمَّتي مِنَ الغَرَقِ إذا هُم رَكِبُوا السُّفُنَ فَقَرَؤوا بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ: «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» [۷۷] «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» [۷۸]. [۷۹]
29. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى على! هر گاه امّت من بر كشتى بنشينند و بخوانند: «به نام خداى مهرگستر مهربان. «و خدا را آن چنان كه بايد، به بزرگى نشناخته اند، حال آن كه روز قيامت، زمين، يكسره در قبضه اوست و آسمان ها، در پيچيده به دست اوست. او منزّه است و برتر است از آنچه با وى، شريك مى گردانند». «به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش. بى گمان، پروردگار من، آمرزنده مهربان است»»، از غرق شدن، در امان خواهند بود.
30. عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن رَجُلٍ يَقولُ إذا رَكِبَ السَّفينَةَ: «بِسْمِ اللَّهِ» المَلِكِ الرَّحمنِ «مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ...» الآيَةَ، إلّا أعطاهُ اللّهُ أمانا مِنَ الغَرَقِ حَتّى يَخرُجَ مِنها. [۸۰]
30. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ مردى نيست كه هر گاه بر كشتى بنشيند، بگويد: «به نام خدا»، آن فرمان رواى مهربان «روان شدنش و لنگر انداختنش. بى گمان، پروردگار من، آمرزگار و مهربان است». «و خدا را چنان كه بايد، به بزرگى نشناختند...» (تا آخر آيه)، مگر آن كه خداوند، او را از غرق شدن، در امان مى دارد تا آن گاه كه از كشتى خارج شود.
31. عنه صلى الله عليه و آله ـ لِقَومٍ رَكِبُوا السَّفينَةَ وسَمُّوا اللّهَ ـ: لَقَد سَلِموا، وبَلَغوا إلى قَعرِ عَدَنٍ. [۸۱]
31. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره عدّه اى كه سوار كشتى شدند و نام خدا را گفتند ـ: سلامت خود را تضمين كردند و به عمق عَدَن مى رسند.
32. الإمام عليّ عليه السلام: مَن خافَ مِنكُمُ الغَرَقَ فَليَقرَأ: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» بِسمِ اللّهِ المَلِكِ الحَقِّ «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ». [۸۲]
32. امام على عليه السلام: هر يك از شما بيمِ غرق شدن داشت، بخواند: «به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش. بى گمان پروردگار من، آمرزگار و مهربان است». به نام خدا كه فرمان رواى حقيقى است «و خدا را چنان كه بايد، به بزرگى نشناختند، حال آن كه روز قيامت، زمين، يكسره در قبضه اوست و آسمان ها، در پچيده به دست اوست. او منزّه است و برتر است از آنچه با وى، شريك مى گردانند».
33. الكافي عن عليّ بن أسباط: قُلتُ لِابِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام: جُعِلتُ فِداكَ ما تَرى آخُذُ بَرّا أو بَحرا، فَإِنَّ طَريقَنا مَخوفٌ شَديدُ الخَطَرِ؟
فَقالَ: اُخرُج بَرّا ولا عَلَيكَ أن تأتِيَ مَسجِدَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وتُصَلِّيَ رَكعَتَينِ في غَيرِ وَقتِ فَريضَةٍ، ثُمَّ لَتَستَخيرُ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ ومَرَّةً، ثُمَّ تَنظُرُ فَإِن عَزَمَ اللّهُ لَكَ عَلَى البَحرِ، فَقُلِ الَّذي قالَ اللّهُ عز و جل: «وَ قَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» [۸۳] فَإِنِ اضطَرَبَ بِكَ البَحرُ فَاتَّكِ عَلى جانِبِكَ الأَيمَنِ، وقُل: «بِسمِ اللّهِ اسكُن بِسَكينَةِ اللّهِ وقِر بِوَقارِ اللّهِ وَاهدَأ بِإِذنِ اللّهِ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ». [۸۴]
33. الكافى ـ به نقل از على بن اسباط ـ: به امام رضا عليه السلام گفتم: فدايت شوم! به نظر تو از راه خشكى بروم يا دريا؛ زيرا راهمان، ترسناك و پُرخطر است؟
فرمود: «از خُشكى برو؛ ولى بد نيست كه [قبل از رفتن] به مسجد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بروى و دو ركعت نماز، در غير وقتِ نماز واجب، بخوانى. سپس يكصد و يك مرتبه از خدا طلب خير كنى. سپس ببين اگر اراده خدا برايت اين بود كه از طريق دريا بروى، اين گفته خداى عز و جل را بخوان: «فرمود: بر آن بنشينيد. به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش. بى گمان، پروردگار من، آمرزگار و مهربان است». اگر دريا به تلاطم در آمد، بر طرف راست خود، تكيه بده و بگو: به نام خدا. با آرامش خدا، آرام بگير و با وقار خدا، قرار بگير، و به اذن خدا، آرام شو. هيچ توان و نيرويى نيست، مگر به [يارى] خدا».
34. تفسير القمّي عن علي بن أسباط: حَمَلتُ مَتاعا إلى مَكَّةَ فَكَسَدَ عَلَيَّ، فَجِئتُ إلَى المَدينَةِ فَدَخَلتُ إلى أبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ إنّي قَد حَمَلتُ مَتاعا إلى مَكَّةَ فَكَسَدَ عَلَيَّ وقَد أرَدتُ مِصرَ، فَأَركَبُ بَحرا أو بَرّا؟ فَقالَ: ... لا عَلَيكَ أن تَأتِيَ مَسجِدَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَتُصَلِّيَ فيهِ رَكعَتَينِ، وتَستَخيرَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ ومَرَّةً، فَإِذا عَزَمتَ عَلى شَيءٍ ورَكِبتَ البَرَّ [۸۵] أو إذَا استَوَيتَ عَلى راحِلَتِكَ فَقُل: «سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ * وَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ» [۸۶] فَإِنَّهُ ما رَكِبَ أحَدٌ ظَهرا فَقالَ هذا وسَقَطَ إلّا لَم يُصِبهُ كَسرٌ، ولا وَنىً [۸۷] ولا وَهنٌ.
وإن رَكِبتَ بَحرا فَقُل حينَ تَركَبُ: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا» فَإِذا ضَرَبَت بِكَ الأَمواجُ فَاتَّكِ عَلى يَسارِكَ وأشِر إلَى المَوجِ بِيَدِكَ، وقُل: اُسكُن بِسَكينَةِ اللّهِ وقِرَّ بِقَرارِ اللّهِ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ.
قالَ عَلِيُّ بنُ أسباطٍ: قَد رَكِبتُ البَحرَ، فَكانَ إذا هاجَ المَوجُ قُلتُ كَما أمَرَني أبُو الحَسَنِ عليه السلام، فَيَتَنَفَّسُ المَوجُ، ولا يُصيبُنا مِنهُ شَيءٌ. [۸۸]
34. تفسير القمّى ـ به نقل از على بن اَسباط ـ: كالايى به مكّه بردم؛ امّا فروش نرفت. از اين رو به مدينه آمدم و خدمت امام رضا عليه السلام رسيدم و گفتم: فدايت شوم! كالايى را به مكّه بردم، ولى فروش نرفت. و حال، آهنگ مصر دارم. آيا از دريا بروم يا از خشكى؟
فرمود: «... بد نيست به مسجد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بروى و در آن جا، دو ركعت نماز بخوانى و صد و يك مرتبه از خداوند، طلب خير كنى و آن گاه هر تصميمى گرفتى، و [اگر] راه خشكى را در پيش گرفتى يا چون بر شترت نشستى، بگو: «منزّه است آن كه اين را رام ما ساخت؛ و گر نه ما را ياراى [رام ساختن] آنها نبوده است و به سوى پروردگارمان، باز خواهيم گشت»؛ چرا كه هر كس بر مَركبى بنشيند و اين را بگويد و از مَركب بيفتد، نه جايى از بدنش مى شكند، و نه ضعف و سستى به او مى رسد.
و اگر از راه آب (دريا) رفتى، هنگامى كه بر كِشتى نشستى، بگو: «به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش»؛ و اگر امواج بر تو زد، بر جانب چپ خود، تكيه بده و با دستت به موج اشاره كن و بگو: «به آرامش خدا، آرام بگير، و به قرار خدا، قرار بگير. هيچ نيرو و توانى نيست، مگر به [يارى] خدا».
من از راه دريا ره سپار شدم و هر گاه موج برمى خاست، به دستور امام رضا عليه السلام عمل مى كردم و موج كنار مى رفت و چيزى از آن به ما نمى خورد.
الفصل الرابع: أصناف البحار
فصل چهارم: انواع درياها
4 / 1: بِحارُ السَّماءِ
4 / 1: درياهاى آسمان
الكتاب
قرآن
«وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ». [۸۹]
«سوگند به درياى مالامال!».
الحديث
حديث
35. الإمام عليّ عليه السلام: السَّقفُ المَرفوعُ السَّماءُ، وَالبَحرُ المَسجورُ بَحرٌ فِي السَّماءِ تَحتَ العَرشِ. [۹۰]
35. امام على عليه السلام: [مراد از] «بام بلند»، [۹۱] آسمان است و درياى مالامال، دريايى است در آسمان و زير عرش.
36. وقعة صفّين عن زيد بن وهب: إنَّ عَلِيّا خَرَجَ إلَيهِم [أي إلى جَيشِ مُعاوِيَةَ في يَومِ صِفّينَ] فَاستَقبَلوهُ.
فَقالَ: اللّهُمَّ رَبَّ هذَا السَّقفِ المَحفوظِ المَكفوفِ [۹۲] الَّذي جَعَلتَهُ مَغيضا لِلَّيلِ وَالنَّهارِ... ورَبَّ البَحرِ المَسجورِ المُحيطِ بِالعالَمينَ. [۹۳]
36. وقعة صِفّين ـ به نقل از زيد بن وهب ـ: على عليه السلام به سوى آنان (يعنى سپاه معاويه در جنگ صفّين) تاخت و آنها به مقابله اش آمدند.
فرمود: بار خدايا! اى پروردگار اين بام (آسمان) كه از فرو افتادن، آن را نگه داشته اى و آن را جايگاه فرو شدن شب و روز، قرار داده اى... و اى پروردگار درياى مالامال كه جهانيان را در ميان گرفته است!
37. الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ عَلِيّا عليه السلام كانَ يَدعو عَلَى الخَوارِجِ، فَيَقولُ في دُعائِهِ: اللّهُمَّ رَبَّ البَيتِ المَعمورِ، وَالسَّقفِ المَرفوعِ، وَالبَحرِ المَسجورِ، وَالكِتابِ المَسطورِ، أسأَ لُكَ الظَّفَرَ عَلى هؤُلاءِ الَّذينَ نَبَذوا كِتابَكَ وَراءَ ظُهورِهِم، وفارَقوا اُمَّةَ أحمَدَ صلى الله عليه و آله عُتُوّا عَلَيكَ. [۹۴]
37. امام باقر عليه السلام: على عليه السلام خوارج را نفرين مى كرد و در نفرينش مى گفت: «بار خدايا! اى پروردگار خانه آباد، و بام بلند، و درياى مالامال، و كتاب نگاشته شده! از تو درخواست مى كنم پيروزى بر اين جماعتى را كه از سرِ سركشى بر تو، كتابت را پشت سر خويش افكندند و از امّت احمد صلى الله عليه و آله جدا گشتند».
38. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في حَديثِ المِعراجِ ـ: ورَأَيتُ في عِلِّيِّينَ بِحارا وأنوارا وحُجُبا وغَيرَها، لَولا تِلكَ لَاحتَرَقَ كُلُّ ما تَحتَ العَرشِ مِن نورِ العَرشِ. [۹۵]
38. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در حديث معراج ـ: در جهان بَرين، درياها و نورها و پرده ها و ديگر چيزهايى را ديدم كه اگر آنها نبودند، هر آينه، همه آنچه در زير عرش است، از نور عرش مى سوختند.
39. عنه صلى الله عليه و آله ـ في حَديثِ المِعراجِ ـ: ورَأَيتُ فِي السَّماءِ السّابِعَةِ بِحارا مِن نورٍ يَتَلَألَأُ يَكادُ تَلَألُؤُها يَخطِفُ بِالأَبصارِ، وفيها بِحارٌ مُظلِمَةٌ وبِحارُ ثَلجٍ ورَعدٌ. [۹۶]
39. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در حديث معراج ـ: در آسمان هفتم، درياهايى از نور ديدم، چنان درخشان كه درخشش آنها چشم ها را خيره مى كرد و در آن آسمان، درياهايى تاريك و درياهايى از برف، و نيز تُندرى بود.
40. مسند ابن حنبل عن عبّاس بن عبد المطلّب: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: هَل تَدرونَ كَم بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ؟ قالَ: قُلنا: اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ، قالَ: بَينَهُما مَسيرَةُ خَمسِمِئَةِ سَنَةٍ، ومِن كُلِّ سَماءٍ إلى سَماءٍ مَسيرَةُ خَمسِمِئَةِ سَنَةٍ، وكَيفُ [۹۷] كُلِّ سَماءٍ (مَسيرَةُ) خَمسِمِئَةِ سَنَةٍ، وفَوقَ السَّماءِ السّابِعَةِ بَحرٌ بَينَ أسفَلِهِ وأعلاهُ كَما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ. [۹۸]
40. مسند ابن حنبل ـ به نقل از عبّاس بن عبد المطّلب ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «آيا مى دانيد فاصله ميان آسمان و زمين، چه قدر است؟»
گفتيم: خدا و پيامبرش داناترند.
فرمود: «ميان آن دو، پانصد سال راه است و از هر آسمانى تا آسمانى ديگر، پانصد سال راه است و چگونگى [۹۹] هر آسمانى، پانصد سال راه است و بالاى آسمان هفتم، دريايى است كه فاصله ميان پايين و بالايش به اندازه آسمان تا زمين است».
41. التوحيد عن جميل بن درّاج: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام: هَل فِي السَّماءِ بِحارٌ؟
قالَ: نَعَم، أخبَرَني أبي عَن أبيهِ عَن جَدِّهِ عليهم السلام قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنَّ فِي السَّماواتِ السَّبعِ لَبِحارا عُمقُ أحَدِها مَسيرَةُ خَمسِمِئَةِ عامٍ. [۱۰۰]
41. التوحيد ـ به نقل از جميل بن دُرّاج ـ: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: آيا در آسمان هم درياهايى وجود دارد؟
فرمود: «آرى. پدرم [امام باقر]، به نقل از پدرش از جدّش عليهم السلام مرا خبر داد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در آسمان هاى هفتگانه، درياهايى است كه ژرفاى هر يك از آنها به اندازه پانصد سال راه است».
42. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في حَديثِ مَسائِلِ عَبدِ اللّهِ بنِ سَلامٍ ـ: قالَ: ... أخبِرني ما فَوقَ السَّماءِ السّابِعَةِ؟ قالَ: بَحرُ الحَيَوانِ، قالَ: فَما فَوقَهُ؟ قالَ: بَحرُ الظُّلمَةِ، قالَ: فَما فَوقَهُ؟ قالَ: بَحرُ النّورِ، قالَ: فَما فَوقَهُ؟ قالَ: الحُجُبُ.… [۱۰۱]
42. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در حديث پرسش هاى عبد اللّه بن سلّام ـ: عبد اللّه پرسيد:... مرا خبر ده كه بالاى آسمان هفتم چيست؟ فرمود: «درياى زندگى».
گفت: بالاى آن چيست؟
فرمود: «درياى تاريكى».
گفت: بالاى آن چيست؟
فرمود: «درياى نور».
گفت: بالاى آن چيست؟
فرمود: «پرده ها...».
43. الإمام عليّ عليه السلام: جَعَلَ في كُلِّ سَماءٍ ساكِنا مِنَ المَلائِكَةِ خَلَقَهُم مَعصومينَ مِن نورٍ، مِن بُحورٍ عَذَبَةٍ وهُوَ بَحرُ الرَّحمَةِ. [۱۰۲]
43. امام على عليه السلام: [خداوند] در هر آسمانى، ساكنانى از فرشتگان قرار داده كه آنها را معصوم و از نورى از درياهاى شيرين آفريده كه همان درياى رحمت است.
44. الإمام الصادق عليه السلام: إذا نَظَرتَ إلَى السَّماءِ فَقُل: ... اللّهُمَّ رَبَّ السَّقفِ المَرفوعِ، وَالبَحرِ المَكفوفِ. [۱۰۳]
44. امام صادق عليه السلام: هر گاه به آسمان نگريستى، بگو: «... بار خدايا! اى پروردگار بام بلند، و درياى نگه داشته شده!».
4 / 2: بِحارُ الجَنَّةِ
4 / 2: درياهاى بهشت
45. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ فِي الجَنَّةِ بَحرَ الماءِ، وبَحرَ العَسَلِ، وبَحرَ اللَّبَنِ، وبَحرَ الخَمرِ، ثُمَّ تُشَقَّقُ الأَنهارُ بَعدُ. [۱۰۴]
45. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در بهشت، درياى آب است، و درياى عسل، و درياى شير، و درياى باده. سپس رودها و جويبارها [از آنها] منشعب مى شوند.
الفصل الخامس: التمثيل بالبحر للتعظيم
فصل پنجم: تشبيه كردن به دريا، براى بزرگ نشان دادن
5 / 1: بَحرُ العِلمِ
5 / 1: درياى دانش
46. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ مِن نورِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله عِشرينَ بَحرا مِن نورٍ، في كُلِّ بَحرٍ عُلومٌ لا يَعلَمُها إلَا اللّهُ تَعالى. [۱۰۵]
46. امام على عليه السلام: خداى متعال، از نور محمّد صلى الله عليه و آله، بيست درياى نور آفريد، و در هر دريايى دانش هايى است كه كسى جز خداوند متعال، آنها را نمى داند.
47. الإمام الكاظم عليه السلام: إنَّ الإِمامَ بِمَنزِلَةِ البَحرِ لا يَنفَدُ ما عِندَهُ وعَجائِبُهُ أكثَرُ مِن ذلِكَ، وَالطَّيرُ حينَ أخَذَ مِنَ البَحرِ قَطرَةً بِمِنقارِهِ لَم يَنقُص مِنَ البَحرِ شَيئا، كَذلِكَ العالِمُ لا يَنقُصُهُ عِلمُهُ شَيئا ولا تَنفَدُ عَجائِبُهُ. [۱۰۶]
47. امام كاظم عليه السلام: امام، به سان درياست كه آنچه در اوست، پايان نمى يابد و شگفتى هايش از آن هم بيشتر است. همان گونه كه اگر پرنده اى با منقارش قطره اى از دريا برگيرد، چيزى از دريا كاسته نمى گردد، دانشمند (امام) نيز چنين است. چيزى از دانش او كاسته نمى شود و شگفتى هايش پايان نمى پذيرد.
48. الإمام الباقر عليه السلام: سَمِعتُ جابِرَ بنَ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيَّ يَقولُ: سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن سَلمانَ الفارِسِيِّ، فَقالَ صلى الله عليه و آله: سَلمانُ بَحرُ العِلمِ لا يُقدَرُ عَلى نَزحِهِ، سَلمانُ مَخصوصٌ بِالعِلمِ الأَوَّلِ وَالآخِرِ. [۱۰۷]
48. امام باقر عليه السلام: از جابر بن عبد اللّه انصارى شنيدم كه مى گويد: از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در باره سلمان پرسيدم. فرمود: «سلمان، درياى دانش است كه نمى توان آب آن را كشيد. علم اوّل و آخر، به سلمان عطا شده است».
49. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سَلمانُ بَحرٌ لا يُنزَفُ، وكَنزٌ لا يُنفَدُ، سَلمانُ مِنّا أهلَ البَيتِ، سَلسالٌ [۱۰۸] يَمنَحُ الحِكمَةَ. [۱۰۹]
49. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سلمان، دريايى خشك ناشدنى و گنجى پايان ناپذير است. سلمان، از ما خاندان (اهل بيت) است. چشمه زلالى است كه حكمت مى بخشد.
5 / 2: بَحرُ النّورِ
5 / 2: درياى نور
50. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في حَديثِ المِعراجِ ـ: ثُمَّ قُذِفتُ في بِحارِ النّورِ، فَلَم تَزَلِ الأَمواجُ تَقذِفُني حَتّى تَلَقّاني جَبرَئيلُ عليه السلام في سِدرَةِ المُنتَهى. [۱۱۰]
50. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در حديث معراج ـ: سپس در درياهاى نور، افكنده شدم و امواج، پيوسته، مرا به جلو مى افكند تا آن كه جبرئيل عليه السلام در سِدرة المُنتهى [۱۱۱] مرا گرفت.
51. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ للّهِِ بَحرا مِن نورٍ، حَولَهُ مَلائِكَةٌ مِن نورٍ، عَلى جَبَلٍ مِن نورٍ، بِأَيديهِم حِرابٌ مِن نورٍ، يُسَبِّحونَ حَولَ ذلِكَ البَحرِ، سُبحانَ ذِي المُلكِ وَالمَلَكوتِ، سُبحانَ ذِي العِزَّةِ وَالجَبَروتِ، سُبحانَ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ، سُبّوحٌ قُدّوسٌ رَبُّ المَلائِكَةِ وَالرّوحِ، فَمَن قالَها في يَومٍ مَرَّةً أو شَهرٍ أو سَنَةٍ مَرَّةً، أو في عُمُرِهِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ، ولَو كانَت ذُنوبُهُ مِثلَ زَبَدِ البَحرِ أو مِثلَ رَملِ عالِجٍ [۱۱۲]، أو فَرَّ مِنَ الزَّحفِ. [۱۱۳]
51. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، دريايى از نور دارد كه پيرامون آن، فرشتگانى از نور بر فراز كوهى از نور هستند و در دست هايشان، نيزه هايى از نور است كه پيرامون آن دريا، به تسبيح گويى مشغول اند [و مى گويند:] «پاكا خداوندگار پادشاهى و سلطنت! پاكا خداوند فرّ و شكوه! پاكا آن زنده اى كه هرگز نمى ميرد! پاكا، مقدّسا، خداوندگار فرشتگان و روح».
بنا بر اين، هر كس اينها را روزى يك بار يا ماهى يك بار يا سالى يك بار يا در تمام عمرش يك بار بگويد، خداوند، همگى گناهان او را مى آمرزد؛ اگر چه گناهانش به اندازه كف دريا يا ريگ هاى عالِج [۱۱۴] باشد يا از جهاد، گريخته باشد.
5 / 3: بَحرُ الحَياةِ
5 / 3: درياى زندگى
52. الإمام زين العابدين عليه السلام: اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَاجعَلنا مِنَ الَّذينَ أسرَعَت أرواحُهُم فِي العُلى، وخَطَطَت هِمَمُهُم في عِزِّ الوَرى، فَلَم تَزَل قُلوبُهُم والِهَةً طائِرَةً حَتّى أناخوا في رِياضِ النَّعيمِ، وجَنَوا مِن ثِمارِ النَّسيمِ، وشَرِبوا بِكَأسِ العَيشِ، وخاضوا لُجَّةَ السُّرورِ، وغاصوا في بَحرِ الحَياةِ، وَاستَظَلّوا في ظِلِّ الكَرامَةِ، آمينَ رَبَّ العالَمينَ. [۱۱۵]
52. امام زين العابدين عليه السلام: بار خدايا! بر محمّد و دودمان او، درود فرست و مرا از آنانى قرار ده كه جان هايشان به سوى بلندى شتافته است و همّت هايشان، از عزّت در ميان مردمان، فراتر رفته است و از اين رو، دل هايشان، پيوسته شوريده است تا آن كه در باغ هاى پُرنعمت، فرود آمده اند و از ميوه هاى نسيم (بادخوش) چيده اند و با جام جانبخش نوشيده اند و در اعماق شادى، فرو شده اند و در درياى زندگى، غوطه ور گشته اند و در سايه سار كرامت، آرميده اند. آمين، اى پروردگار جهانيان!
5 / 4: بَحرُ الرِّضا
5 / 4: درياى خشنودى
53. الإمام زين العابدين عليه السلام: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَلنا مِمَّن جاسُوا [۱۱۶] خِلالَ دِيارِ الظّالِمينَ، وَاستَوحَشوا مِن مُؤانَسَةِ الجاهِلينَ، وسَمَوا إلَى العُلُوِّ بِنُورِ الإِخلاصِ، ورَكِبوا في سَفينَةِ النَّجاةِ، وأقلَعوا بِريحِ اليَقينِ، وأرسَوا بِشَطِّ بِحارِ الرِّضا يا أرحَمَ الرّاحِمينَ. [۱۱۷]
53. امام زين العابدين عليه السلام: بار خدايا! بر محمّد و دودمان محمّد، درود فرست و ما را از آنانى قرار ده كه ميان خانه هاى ستمگران، [براى نابود كردن آنها] به جستجو پرداخته اند و از همدمى با نادانان، رَميده اند و با نور اخلاص، به سوى تعالى اوج گرفته اند و بر كِشتى رهايى نشسته اند و با باد يقين، به حركت در آمده اند و در ساحل درياهاى خشنودى، لنگر انداخته اند، اى مهربان ترينِ مهربانان!
5 / 5: أغنى مِنَ البَحرِ
5 / 5: غنى تر از دريا
54. الإمام عليّ عليه السلام: البَدَنُ القانِعُ أغنى مِنَ البَحرِ. [۱۱۸]
54. امام على عليه السلام: تنِ قانع، غنى تر از درياست.
55. الإمام الصادق عليه السلام: غِنَى النَّفسِ أغنى مِنَ البَحرِ. [۱۱۹]
55. امام صادق عليه السلام: غناى نفس، غنى تر از درياست.
5 / 6: بَحرٌ لا يُدرَكُ قَعرُهُ
5 / 6: دريايى كه ژرفايش نارسيدنى است
56. الإمام عليّ عليه السلام ـ في وَصفِ القُرآنِ ـ: ثُمَّ أنزَلَ عَلَيهِ الكِتابَ... سِراجا لا يَخبو تَوَقُّدُهُ، وبَحرا لا يُدرَكُ قَعرُهُ. [۱۲۰]
56. امام على عليه السلام ـ در وصف قرآن ـ: سپس كتاب را بر او فرو فرستاد... و آن، چراغى است كه شعله اش خاموش نمى گردد، و دريايى است كه به قعر آن نمى توان رسيد.
5 / 7: أخذُ اللُّؤلُؤِ مِنَ البَحرِ
5 / 7: گرفتن مرواريد از دريا
57. الإمام الباقر عليه السلام: ألا تَأخُذونَ اللُّؤلُؤَ مِنَ البَحرِ؟ خُذُوا الكَلِمَةَ الطَّيِّبَةَ مِمَّن قالَها وإن لَم يَعمَل بِها، فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ» [۱۲۱]. [۱۲۲]
57. امام باقر عليه السلام: آيا از دريا، مرواريد نمى گيريد؟ سخن نيك را نيز از كسى كه آن را مى گويد، بگيريد؛ اگر چه خود، آن را به كار نبندد؛ زيرا خداوند مى فرمايد: «كسانى كه سخن را مى شنوند و از نيكوترينش پيروى مى كنند، آنان، كسانى هستند كه خداوند، هدايتشان كرده است».
58. الإمام الصادق عليه السلام: يَغوصُ العَقلُ عَلَى الكَلامِ فَيَستَخرِجُهُ مِن مَكنونِ الصَّدرِ، كَما يَغوصُ الغائِصُ عَلَى اللُّؤلُؤِ المُستَكِنَّةِ فِي البَحرِ. [۱۲۳]
58. امام صادق عليه السلام: خِرَد، غوّاص سخن است و آن را از درون سينه، استخراج مى كند، چنان كه غوّاص براى به دست آوردن مرواريد نهان در اعماق دريا، به دلِ دريا مى زند.
الفصل السادس: التمثيل بالبحر للتحذير
فصل ششم: تشبيه كردن به دريا براى هشدار دادن
6 / 1: بَحرُ القَدَرِ
6 / 1: درياى تقدير
59. الإمام عليّ عليه السلام ـ لَمّا سُئِلَ عَنِ القَدَرِ ـ: طَريقٌ مُظلِمٌ فَلا تَسلُكوهُ، وبَحرٌ عَميقٌ فَلا تَلِجوهُ [۱۲۴]، وسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَكَلَّفوهُ. [۱۲۵]
59. امام على عليه السلام ـ در پاسخ پرسش از تقدير ـ: راهى است تاريك. پس آن را نپيماييد. دريايى است ژرف. پس در آن در نياييد. راز خداست. پس خود را براى [دريافت] آن به رنج [بيهوده] ميفكنيد.
60. عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ القَدَرِ ـ: إنَّهُ بَحرٌ زاخِرٌ خالِصٌ للّهِِ تَعالى، عُمقُهُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ، عَرضُهُ ما بَينَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ. [۱۲۶]
60. امام على عليه السلام ـ در توصيف تقدير ـ: آن، دريايى است مالامال و ويژه خداوند متعال. ژرفايش، به اندازه آسمان تا زمين است و پهنايش، به اندازه مشرق تا مغرب.
6 / 2: بَحرُ الدُّنيا
6 / 2: درياى دنيا
61. الإمام عليّ عليه السلام: اُحَذِّرُكُمُ الدُّنيا فَإِنَّها دارُ شُخوصٍ، ومَحَلَّةُ تَنغيصٍ، ساكِنُها ظاعِنٌ، وقاطِنُها بائِنٌ، تَميدُ بِأَهلِها مَيَدانَ السَّفينَةِ، تقَصِفُهَا العَواصِفُ في لُجَجِ البِحارِ، فَمِنهُمُ الغَرِقُ الوَبِقُ [۱۲۷]، ومِنهُمُ النّاجي عَلى بُطونِ الأَمواجِ تَحفِزُهُ الرِّياحُ بِأَذيالِها، وتَحمِلُهُ عَلى أهوالِها، فَما غَرِقَ مِنها فَلَيسَ بِمُستَدرَكٍ، وما نَجا مِنها فَإِلى مَهلَكٍ. [۱۲۸]
61. امام على عليه السلام: شما را از دنيا بر حذر مى دارم؛ زيرا كه دنيا، سراى كوچيدن و جايگاه كدورت [و سختى] است. ساكن آن، [سرانجام] رَخت بر مى بندد و مقيمش از آن جدا مى شود. اهل خود را به تلاطم مى اندازد، چونان به تلاطم در آمدن كشتى كه توفان ها، آن را در اعماق درياها در هم مى شكند و برخى از مسافران، غرق مى شوند و برخى ديگر مى رَهند، در حالى كه بر شكم موج ها دست و پا مى زنند و بادها با دامن هاى خود، بر او مى كوبند و به وحشتش مى افكنند. پس، آن كه غرق شود، به دادش نمى توان رسيد، و آن كه از آن (كشتى شكسته / بادهاى كوبنده) بِرَهد، به مهلكه اى ديگر، فرو مى غلتد.
62. الإمام زين العابدين عليه السلام: أما بَلَغَكُم ما قالَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام لِلحَوارِيّينَ؟ قالَ لَهُم: الدُّنيا قَنطَرَةٌ فَاعبُروها ولا تَعمُروها، وقالَ: أيُّكُم يَبني عَلى مَوجِ البَحرِ دارا؟ تِلكُمُ الدّارُ الدُّنيا، فَلا تَتَّخِذوها قَرارا. [۱۲۹]
62. امام زين العابدين عليه السلام: آيا به شما نرسيده است آنچه عيسى بن مريم عليه السلام به حواريان فرمود؟ به آنان فرمود: «دنيا، پُلى است. پس، از آن بگذريد و آبادش مكنيد».
و فرمود: «كدام يك از شما بر موج دريا، خانه مى سازد؟! چنين است خانه دنيا. پس، دنيا را جاى ماندن مگيريد».
63. الإمام الصادق عليه السلام: مَثَلُ الدُّنيا كَمَثَلِ ماءِ البَحرِ، كُلَّما شَرِبَ مِنهُ العَطشانُ ازدادَ عَطَشا حَتّى يَقتُلَهُ. [۱۳۰]
63. امام صادق عليه السلام: دنيا، مانند آب درياست كه شخص تشنه، هر چه از آن بيشتر بنوشد، تشنه تر مى شود تا اين كه او را از پا در مى آورد.
64. الإمام الكاظم عليه السلام: إنَّ لُقمانَ قالَ لِابنِهِ: ... يا بُنَيَّ إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ، قَد غَرِقَ فيها عالَمٌ كَثيرٌ. [۱۳۱]
64. امام كاظم عليه السلام: لقمان به پسرش گفت:... پسرم! دنيا، درياى ژرفى است كه خلق بسيارى در آن غرق گشته اند.
65. لُقمانُ الحَكيمُ: يا بُنَيَّ إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ هَلَكَ فيها بَشَرٌ كَثيرٌ، تَزَوَّد مِن عَمَلِها وَاتَّخِذ سَفينَةً حَشوُها تَقوَى اللّهِ، ثُمَّ اركَب لُجَجَ الفُلكِ تَنجو وإنّي لَخائِفٌ أن لا تَنجُوَ.
يا بُنَيَّ السَّفينَةُ إيمانٌ، وشِراعُهَا التَّوَكُّلُ، وسُكّانُهَا [۱۳۲] الصَّبرُ، ومَجاذيفُهَا الصَّومُ وَالصَّلاةُ وَالزَّكاةُ، يا بُنَيَّ مَن رَكِبَ البَحرَ مِن غَيرِ سَفينَةٍ غَرِقَ. [۱۳۳]
65. لقمان حكيم:پسرم! دنيا، درياى ژرفى است كه آدميان بسيارى در آن نابود شده اند. از عمل [در] آن، توشه برگير، و كشتى اى فراهم آور كه بارِ آن، پرواى الهى باشد. پس با آن به [اين] دريا زن تا نجات يابى. با اين حال، مى ترسم كه نجات نيابى!
پسرم! [آن] كشتى، ايمان است و بادبانش، توكّل و سكّانش، شكيبايى و پاروهايش، روزه و نماز و زكات. پسرم! هر كه بى كشتى به دريا برود، غرق مى شود.
6 / 3: بَحرُ الخَطايا
6 / 3: درياى خطاها
الكتاب
قرآن
«أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَآ أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَ مَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ». [۱۳۴]
«يا [كارهايشان] مانند تاريكى هايى است در دريايى ژرف، كه موجى آن را فرو مى پوشانَد و روى آن، موجى ديگر است و بالاى آن، ابرى است. تاريكى هايى است كه بعضى بر روى بعضى ديگر، قرار گرفته است. هر گاه [غرقه] دستش را بيرون آورد، به زحمت، آن را مى بيند. خدا به هر كس نورى نداده باشد، او را هيچ نورى نخواهد بود».
الحديث
حديث
66. الإمام الكاظم عليه السلام: يا سَيِّدي، أنقِذ عَبدَكَ الغَريقَ في بَحرِ الخَطايا. [۱۳۵]
66. امام كاظم عليه السلام: آقاى من! اين بنده غرقه در درياى لغزش ها را نجات بخش.
67. الإمام عليّ عليه السلام ـ في مُناجاتِهِ ـ: إنَّكَ أنتَ عَلّامُ الغُيوبِ، فَالطُف بي فَقَديما لَطَفتَ بِمُسرِفٍ عَلى نَفسِهِ، غَريقٍ في بُحورِ خَطيئَتِهِ، أسلَمَتهُ لِلحُتوفِ [۱۳۶] كَثرَةُ زَلَلِهِ. [۱۳۷]
67. امام على عليه السلام ـ در مناجاتش ـ: تو داناى نهان هايى. پس به من لطف نما كه از ديرباز، همواره با آن كه بر خويش، ستم روا داشته و در درياهاى خطاهايش غرقه گشته و فراوانى لغزش هايش، او را به دست نابودى سپرده است، لطف داشته اى.
68. عنه عليه السلام: إلهي أفحَمَتني ذُنوبي وقَطَعَت مَقالَتي فَلا حُجَّةَ لي ولا عُذرَ، فَأَنَا المُقِرُّ بِجُرمي، المُعتَرِفُ بِإِساءَتي، الأَسيرُ بِذَنبي، المُرتَهَنُ بِعَمَلي، المُتَهَوِّرُ في بُحورِ خَطيئَتي. [۱۳۸]
68. امام على عليه السلام: معبودا! گناهانم، زبانم را بند آورده و گفتارم را بُريده است و مرا هيچ عذر و بهانه اى نيست. پس به جرم خويش، اقرار دارم و به بدكردارى ام، معترفم در بندِ گناه خويشم و گروگانِ كردار [بد] خود هستم و بى باكانه، خويشتن را در درياهاى خطا افكنده ام.
6 / 4: بَحرُ الفِتنَةِ
6 / 4: درياى فتنه
69. الإمام عليّ عليه السلام: قَد خاضوا بِحارَ الفِتَنِ، وأخَذوا بِالبِدَعِ دونَ السُّنَنِ، وتَوَغَّلُوا الجَهلَ، وَاطَّرَحُوا العِلمَ. [۱۳۹]
69. امام على عليه السلام: در درياهاى فتنه ها، فرو رفتند و سنّت ها را رها كرده، بدعت ها را گرفتند و در نادانى، غرقه گشتند و دانش را به دور افكندند.
70. عنه عليه السلام ـ مِن كِتابِهِ لِمُعاوِيَةَ ـ: أردَيتَ [۱۴۰] جيلاً مِنَ النّاسِ كَثيرا خَدَعتَهُم بِغَيِّكَ، وألقَيتَهُم في مَوجِ بَحرِكَ. [۱۴۱]
70. امام على عليه السلام ـ از نامه ايشان به معاويه ـ: مردان بسيارى را به نابودى كشاندى و با فريبكارى خود، آنان را فريفتى و در موج درياى [فتنه گرى] خويش، در افكندى.
6 / 5: بَحرُ الجَهالَةِ
6 / 5: درياى نادانى
71. الإمام عليّ عليه السلام: كَم مِن غَريقٍ هَلَكَ في بَحرِ الجَهالَةِ. [۱۴۲]
71. امام على عليه السلام: چه بسيار كسانى كه در درياى نادانى، غرق و نابود شدند!
72. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ... خَلَقَ الجَهلَ مِنَ البَحرِ الاُجاجِ [۱۴۳] ظُلمانِيّا، فَقالَ لَهُ: أدبِر، فَأَدبَرَ؛ ثُمَّ قالَ لَهُ: أقبِل، فَلَم يُقبِل، فَقالَ لَهُ: اِستَكبَرتَ، فَلَعَنَهُ. [۱۴۴]
72. امام صادق عليه السلام: خداوند،... نادانى را از درياى شور و تاريك آفريد و به او فرمود: «پشت كن!» و او پشت كرد. سپس به او فرمود: «[به من] رو كن!» و او رو نكرد. خداوند به او فرمود: «گردن فرازى كردى» و لعنتش كرد.
6 / 6: بَحرُ التَّسويفِ
6 / 6: درياى امروز و فردا كردن
73. الإمام الباقر عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِجابِرٍ الجُعفِيِّ ـ: إيّاكَ وَالتَّسويفَ، فَإِنَّهُ بَحرٌ يَغرَقُ فيهِ الهَلكى. [۱۴۵]
73. امام باقر عليه السلام ـ در سفارش به جابر جُعْفى ـ: از امروز و فردا كردن بپرهيز؛ زيرا آن، دريايى است كه انسان ها در آن، نابود مى شوند.
6 / 7: جارُ البَحرِ
6 / 7: همسايه دريا
74. الإمام الصادق عليه السلام: لَيسَ لِلبَحرِ جارٌ، ولا لِلمَلِكِ صَديقٌ، ولا لِلعافِيَةِ ثَمَنٌ. [۱۴۶]
74. امام صادق عليه السلام: دريا، همسايه نمى شناسد و پادشاه، دوست. و [نعمتِ] عافيت را قيمت نمى توان نهاد.
75. عنه عليه السلام ـ وقَد قيلَ بِحَضرَتِهِ: جاوِر مَلِكا أو بَحرا ـ: هذا كَلامٌ مُحالٌ، وَالصَّوابُ: لا تُجاوِر مَلِكا ولا بَحرا، لِأَنَّ المَلِكَ يُؤذيكَ، وَالبَحرَ لا يُرويكَ. [۱۴۷]
75. امام صادق عليه السلام ـ آن گاه كه در حضور ايشان گفته شد: يا همسايه پادشاه باش يا همسايه دريا ـ: اين، سخنى نادرست است. درستش اين است كه: «نه با پادشاه بايد همسايه شد، نه با دريا»؛ زيرا پادشاه، تو را مى آزارد و دريا، سيرابت نمى كند.
الفصل السابع: التمثيل براكب البحر
فصل هفتم: تشبيه كردن به مسافر دريا
7 / 1: القائِلُ فِي القُرآنِ بِرَأيِهِ
7 / 1: تفسير به رأىِ قرآن
76. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إن أخطَأَ القائِلُ فِي القُرآنِ بِرَأيِهِ فَقَد تَبَوَّأَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ، وكانَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ مَن رَكِبَ بَحرا هائِجا بِلا مَلّاحٍ ولا سَفينَةٍ صَحيحَةٍ، لا يَسمَعُ بِهَلاكِهِ أحَدٌ إلّا قالَ: هُوَ أهلٌ لِما لَحِقَهُ، ومُستَحِقٌّ لِما أصابَهُ. [۱۴۸]
76. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر آن كه قرآن را به رأى خويش تفسير مى كند، خطا كند، جايگاهش آتش جهنّم است و حكايت او، حكايتِ كسى است كه بدون كشتيبان و كشتى سالم، به دريايى خروشان سفر كند. هر كس خبر غرق شدن چنين كسى را بشنود، بى گمان خواهد گفت: سزاوار بود كه غرق شود. مستحق بود كه اين بلا بر سرش بيايد.
7 / 2: المُصاحِبُ لِلأَشرارِ
7 / 2: همنشينى با بدان
77. الإمام عليّ عليه السلام: مُصاحِبُ الأَشرارِ كَراكِبِ البَحرِ، إن سَلِمَ مِنَ الغَرَقِ لَم يَسلَم مِنَ الفَرَقِ [۱۴۹]. [۱۵۰]
77. امام على عليه السلام: همنشينِ بَدان، همچون مسافر درياست. اگر از غرق شدن به سلامت بماند، از وحشت نمى رَهَد.
7 / 3: المُلتَبِسُ بِالسُّلطانِ وَقتَ الاِضطِرابِ
7 / 3: نزديك شدن به سلطان در وقت آشفته بودن
78. الإمام عليّ عليه السلام: لا تَلتَبِس بِالسُّلطانِ في وَقتِ اضطِرابِ الاُمورِ عَلَيهِ، فَإِنَّ البَحرَ لا يَكادُ يَسلَمُ مِنهُ راكِبُهُ مَعَ سُكونِهِ، فَكَيفَ مَعَ اختِلافِ رِياحِهِ وَاضطِرابِ أمواجِهِ. [۱۵۱]
78. امام على عليه السلام: به سلطان، آن گاه كه كارها بر او آشفته گردد، نزديك مشو؛ زيرا دريا حتّى آن گاه كه آرام است، مسافرش تقريبا از آن در امان نيست، چه رسد آن گاه كه بادهايش وزيدن گيرد و خيزابه هايش به تلاطم در آيد.
7 / 4: المُتَزَوِّجُ
7 / 4: مرد ازدواج كرده
79. الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: إذا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ فَقَد رَكِبَ البَحرَ، فَإِن وُلِدَ لَهُ فَقَد كُسِرَ بِهِ [۱۵۲]. [۱۵۳]
79. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: هر گاه مرد ازدواج كند، [چونان است كه] به دريا سفر كرده است، و چون فرزندى به دنيا آورد، [مانند آن است كه كشتى او] شكسته شود. [۱۵۴]
- ↑ معجم مقاييس اللغة: ج1 ص201 مادّه «بحر».
- ↑ لسان العرب: ج4 ص41 مادّه «بحر».
- ↑ مائده: آيه 103.
- ↑ مفردات ألفاظ القرآن: ص108 مادّه «بحر».
- ↑ ر. ك: ص273 (تشبيه كردن به دريا، براى بزرگ نشان دادن).
- ↑ ر. ك: ص291 (تشبيه كردن به مسافر دريا).
- ↑ ر. ك: ص257 (فرمان بُرداى دريا).
- ↑ ر. ك: ص259 (درياها، خدا را به پاكى و يگانگى مى ستايند).
- ↑ ر. ك: ص241 (دريا در خدمت انسان).
- ↑ صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص275 ح18، بحار الأنوار: ج10 ص368 ح10؛ الفردوس: ج4 ص297 ح6873، كنز العمّال: ج16 ص478 ح45536.
- ↑ نحل: آيه 14.
- ↑ نحل: آيه 14.
- ↑ الرحمن: آيه 19 ـ 22.
- ↑ يس: آيه 41 ـ 43.
- ↑ فرقان: آيه 53.
- ↑ الرحمن: آيه 19 و 20.
- ↑ برگرفته از: تفسير نمونه: ج23 ص131 ـ 132.
- ↑ ر. ك: ص252 ح18.
- ↑ در اين باره، از جمله، ر. ك: باد و باران در قرآن.
- ↑ ر. ك: ص254 ح20.
- ↑ النحل: 14.
- ↑ الجاثية: 12.
- ↑ فاطر: 12.
- ↑ لقمان: 31 و 32.
- ↑ الشورى: 32.
- ↑ الرحمن: 24 و 25.
- ↑ الدروع الواقية: ص182، بحار الأنوار: ج97 ص191 ح3.
- ↑ المَقيلُ: الاستراحة نصف النهار (النهاية: ج4 ص133 «قيل»).
- ↑ بحار الأنوار: ج32 ص256 ح199 نقلاً عن كمال الدين لابن ميثم البحراني.
- ↑ تَسفي التراب: تَذْروهُ (مجمع البحرين: ج2 ص854 «سفا»).
- ↑ في بحار الأنوار: «نبات» بدل «بنات» وبنات الأرض: الحشرات والهوامّ التي تكون في الرمال وغيرها (بحار الأنوار: ج57 ص155).
- ↑ الشناخيبُ: رؤوس الجبال العالية، واحدها: شنخوب (النهاية: ج2 ص504 «شنخب»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج57 ص113 ح90.
- ↑ فِلَذ: جمع فِلذَة وهي القطعة المقطوعة طولاً (النهاية: ج3 ص470 «فلذ»).
- ↑ اللُّجَينُ: الفِضّة (النهاية: ج4 ص235 «لجن»).
- ↑ ينحله من الإنحال أو التنحيل بمعنى الإعطاء أي لا يعطيه إلحاح الملحّين شيئا يؤثّر فيه، بل يعطي مسألة السائلين أو يمنعها حسب المصلحة (هامش المصدر). وفي بحار الأنوار: «لا يبخله».
- ↑ يس: 82.
- ↑ التوحيد: ص49 ح13، نهج البلاغة: الخطبة 91 نحوه وكلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج4 ص274 ح16.
- ↑ يعنى پافشارى و سماجت كسان در خواهش، تأثيرى در او نمى گذارد؛ بلكه برحَسَب مصلحت، به درخواست كنندگان مى بخشد يا از آن، دريغ مى ورزد. در بحار الأنوار، «لا يبخله» آمده است؛ يعنى: او را به بخل نمى كشانَد و هر چه بخواهند، باز عطا مى كند و هيچ بخل و مضايقه اى نمى ورزد.
- ↑ الرحمن: 24.
- ↑ الدرّ المنثور: ج7 ص698، كنز العمّال: ج2 ص517 ح4639 كلاهما نقلاً عن عبد بن حميد وابن المنذر والمحاملي في أماليه؛ بحار الأنوار: ج60 ص46 ح23.
- ↑ المآرِبُ: الحوائج، واحدها مأربة ـ مثلثة الراء (مجمع البحرين: ج1 ص37 «أرب»).
- ↑ اليلنجوجُ: عُودُ البُخورِ (بحار الأنوار: ج60 ص90).
- ↑ من العراق: أي البصرة، إلى العراق: أي الكوفة أو بالعكس (المصدر).
- ↑ بحار الأنوار: ج60 ص87 ح11 نقلاً عن توحيد المفضّل.
- ↑ الأَجَمَةُ: الشجر المُلتَفُّ، والجمع أجمات، وجمع الجمع: آجام (مجمع البحرين: ج1 ص20 «أجم»).
- ↑ بحار الأنوار: ج64 ص70 ح32 نقلاً عن توحيد المفضّل.
- ↑ الفرقان: 53.
- ↑ الرحمن: 19 و 20.
- ↑ النمل: 61.
- ↑ مهج الدعوات: ص355، المصباح للكفعمي: ص289، بحار الأنوار: ج94 ص373 ح1.
- ↑ مهج الدعوات: ص112، بحار الأنوار: ج95 ص370 ح23.
- ↑ البلد الأمين: ص412، بحار الأنوار: ج93 ص255 ح1.
- ↑ مصباح المتهجّد: ص659 ح728 عن جندب بن عبد اللّه الأزدي عن أبيه، بحار الأنوار: ج91 ص29 ح5.
- ↑ سَمَكَ الشيء: إذا رَفَعَهُ (النهاية: ج2 ص403 «سمك»).
- ↑ فلاح السائل: ص440 ح303، بحار الأنوار: ج86 ص115 ح2.
- ↑ بحار الأنوار: ج3 ص188 نقلاً عن توحيد المفضّل.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 185، الاحتجاج: ج1 ص482 ح117، بحار الأنوار: ج3 ص26 ح1.
- ↑ بحار الأنوار: ج86 ص192 ح54 نقلاً عن اختيار ابن الباقي عن سلمان.
- ↑ الإقبال (الطبعة الحجرية): ص265.
- ↑ الإقبال: ج2 ص210 عن سعد بن عبد اللّه، بحار الأنوار: ج91 ص70 ح3.
- ↑ البلد الأمين: ص407، المصباح للكفعمي: ص342، بحار الأنوار: ج94 ص391.
- ↑ البلد الأمين: ص415، بحار الأنوار: ج93 ص259 ح1.
- ↑ الدروع الواقية (طبعة مؤسسة النشر الإسلامي): ص181، بحار الأنوار: ج97 ص202 ح3.
- ↑ الخَطمُ: الأنفُ (النهاية: ج2 ص50 «خطم»).
- ↑ بحار الأنوار: ج3 ص109 نقلاً عن توحيد المفضّل.
- ↑ التجَّ البَحرُ: أي تلاطمت أمواجه (مجمع البحرين: ج3 ص1622 «لجج»).
- ↑ مهج الدعوات: 294، بحار الأنوار: ج94 ص330 ح3.
- ↑ طه: 77.
- ↑ الشعراء: 63.
- ↑ الكافي: ج8 ص42 و 45 ح8، تحف العقول: ص493 نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص35 ح7 وراجع: موسوعة العقائد الإسلامية: ج3 ص213 (معرفة اللّه / القسم الأوّل / الفصل الخامس / الباب التاسع: خلق البحر).
- ↑ البلد الأمين: ص416، بحار الأنوار: ج93 ص259 ح1.
- ↑ بحار الأنوار: ج95 ص371 ح23 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
- ↑ الدروع الواقية: ص218، العدد القويّة: ص209 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج95 ص442 ح44 نقلاً عن أصل قديم من مؤلفات قدماء الأصحاب.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص556 ح4914، الخصال: ص520 ح9، الأمالي للصدوق: ص378 ح478 كلّها عن الحسين بن زيد بن عليّ عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج76 ص285 ح2.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج7 ص389 ح20774، كنز العمّال: ج15 ص360 ح41372 نقلاً عن شعب الإيمان عن زهير بن عبد اللّه السنوي.
- ↑ الزمر: 67.
- ↑ هود: 41.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص370 ح5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص333 ح2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج77 ص58 ح3؛ المعجم الكبير: ج12 ص97 ح12661، الدعاء للطبراني: ص255 ح804 كلّها عن ابن عباس، كنز العمّال: ج6 ص714 ح17537.
- ↑ الفردوس: ج4 ص20 ح6056 عن ابن عباس، كنز العمّال: ج6 ص715 ح17538 نقلاً عن أبي شيخ عن ابن عباس.
- ↑ مستدرك الوسائل: ج8 ص236 ح9337 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
- ↑ الخصال: ص619 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص109، بحار الأنوار: ج76 ص286 ح3.
- ↑ هود: 41.
- ↑ الكافي: ج3 ص471 ح5، قرب الإسناد: ص372 ح1327، بحار الأنوار: ج76 ص288 ح4.
- ↑ في المصدر: «البحر» والتصويب من بحارالأنوار.
- ↑ الزخرف: 13 و 14.
- ↑ الوَنى: الفُتور والتقصير (مجمع البحرين: ج3 ص1983 «ونى»).
- ↑ تفسير القمّي: ج2 ص282، بحار الأنوار: ج76 ص286 ح4.
- ↑ الطور: 6. والمسجورُ: أي المملوء (مجمع البحرين: ج2 ص820 «سجر»).
- ↑ بحار الأنوار: ج58 ص107 ح54.
- ↑ در آيه شريف: «وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» (طور: آيه 8).
- ↑ المكفوفُ: أي الممنوع من الإسترسال أن يقع على الأرض (مجمع البحرين: ج3 ص1582 «كفف»).
- ↑ وقعة صفّين: ص232، بحار الأنوار: ج32 ص461 ح402؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج5 ص177.
- ↑ قرب الإسناد: ص12 ح37 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج33 ص381 ح611.
- ↑ بحار الأنوار: ج58 ص45 ح13 نقلاً عن شرح النهج للكيدري.
- ↑ تفسير القمّي: ج2 ص9 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج18 ص326 ح34.
- ↑ في المصادر الاُخرى: «كِثَفُ» بدل «كَيفُ». والكِثَفُ: الغلظة.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج1 ص443 ح1770، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص410 ح3428، مسند أبي يعلى: ج6 ص150 ح6682، كنز العمّال: ج6 ص145 ح15185.
- ↑ در منابع ديگر، (در متن عربى حديث) به جاى «كَيفُ»، «كِثَفِ» آمده كه به معناى ضخامت و سِتَبرى است.
- ↑ التوحيد: ص281 ح9، بحار الأنوار: ج59 ص182 ح23.
- ↑ بحار الأنوار: ج60 ص248 نقلاً عن بعض الكتب القديمة عن ابن عبّاس.
- ↑ تفسير فرات: ص185 ح235 عن الإمام الحسن عليه السلام، بحار الأنوار: ج57 ص92 ح79.
- ↑ الاُصول الستّة عشر: ص208 ح200 عن زيد، بحار الأنوار: ج58 ص97 ح19.
- ↑ سنن الترمذي: ج4 ص699 ح2571، مسند ابن حنبل: ج7 ص242 ح20072، صحيح ابن حبّان: ج16 ص424 ح7409، المعجم الكبير: ج19 ص425 ح1032، مسند عبد بن حميد: ص155 ح410 كلّها عن حكيم بن معاوية عن أبيه، كنز العمّال: ج14 ص455 ح39239.
- ↑ بحار الأنوار: ج57 ص199 ح145 نقلاً عن أبي الحسن البكري في كتاب الأنوار.
- ↑ قرب الإسناد: ص336 ح1238، دلائل الإمامة: ص338 ح295، الخرائج والجرائح: ج1 ص313 ح5 كلاهما نحوه وكلّها عن عليّ بن أبي حمزة، بحار الأنوار: ج26 ص191 ح2.
- ↑ الإختصاص: ص222 عن محمّد بن مسلم، بحار الأنوار: ج22 ص347 ح63.
- ↑ سَلسالٌ: سهل الدخول في الحلق لعذوبته وصفائه (مجمع البحرين: ج2 ص865 «سلسل»).
- ↑ الغارات: ج2 ص823، الإختصاص: ص341، بحار الأنوار: ج22 ص348 ح64.
- ↑ بحار الأنوار: ج18 ص315 ح26 نقلاً عن كتاب المحتضر للحسن بن سليمان ممّا رواه من كتاب المعراج.
- ↑ مكانى است در بهشت.
- ↑ عالِج: رمال بين فيد والقريات على طريق مكّة، لا ماء بها ولا يقدر أحد عليهم فيه، وهو مسيرة أربع ليال (معجم البلدان: ج4 ص70).
- ↑ كنز العمّال: ج2 ص218 ح3480 نقلاً عن الديلمي عن أنس.
- ↑ عالِج: ريگستانى است خشك و بى آب، ميان «فيد» و قربانگاه در راه مكّه و از مكّه، چهار شبانه روز راه است.
- ↑ بحار الأنوار: ج94 ص126 ح19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
- ↑ جاسوا خلال الديار: أي تخلّلوها فطلبوا ما فيها (مجمع البحرين: ج1 ص340 «جوس»).
- ↑ بحار الأنوار: ج94 ص126 ح19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
- ↑ جامع الأخبار: ص383 ح1071، بحار الأنوار: ج78 ص31 ح99.
- ↑ الخصال: ص348 ح21، الأمالي للصدوق: ص317 ح369 كلاهما عن معاوية بن وهب، معاني الأخبار: ص177 ح1 عن محمّد بن وهب، الإختصاص: ص247، بحار الأنوار: ج75 ص105 ح1.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 198، بحار الأنوار: ج92 ص21 ح21.
- ↑ الزمر: 18.
- ↑ تحف العقول: ص291، بحار الأنوار: ج78 ص170 ح4.
- ↑ الاختصاص: ص244، بحار الأنوار: ج1 ص94 ح21.
- ↑ تَلِجوهُ: تَدخلوه (النهاية: ج5 ص224 «ولج»).
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 287، غرر الحكم: ج4 ص261 ح6034، بحار الأنوار: ج1 ص210.
- ↑ التوحيد: ص383 ح32 عن الأصبغ بن نباتة، الاعتقادات: ص35، مختصر بصائر الدرجات: ص153، بحار الأنوار: ج5 ص97 ح23.
- ↑ وَبَقَ: إذا هَلَكَ (النهاية: ج5 ص146 «وَبَقَ»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 196، بحار الأنوار: ج73 ص133 ح137.
- ↑ الأمالي للمفيد: ص43 ح1 عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج73 ص107 ح107.
- ↑ الكافي: ج2 ص136 ح24 عن طلحة بن زيد، تحف العقول: ص396 عن الإمام الكاظم عليه السلام، بحار الأنوار: ج73 ص79 ح40.
- ↑ الكافي: ج1 ص16 ح12 عن هشام بن الحكم، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص282 ح2457، مكارم الأخلاق: ج1 ص540 ح1875 كلاهما من دون اسناد الى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، تحف العقول: ص386، تفسير القمّي: ج2 ص164، بحار الأنوار: ج78 ص299 ح1.
- ↑ السُكّانُ: ذنب السفينة التي به تُعدَّل (لسان العرب: ج13 ص211 «سكن»).
- ↑ الاختصاص: ص336 عن الأوزاعي من دون إسناد الى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج13 ص427 ح22.
- ↑ النور: 40.
- ↑ جمال الاُسبوع: ص185 عن الحسن بن القاسم العبّاسي، مصباح المتهجّد: ص307 ح417 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج91 ص196 ح3.
- ↑ الحَتفُ: الهلاك والجمع حتوف (النهاية: ج1 ص337 «حتف»).
- ↑ البلد الأمين: ص128، جمال الاُسبوع: ص73 من دون إسناد الى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج90 ص194 ح29.
- ↑ البلد الأمين: ص311 عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، المزار للشهيد الأوّل: ص272 عن ميثم نحوه، بحار الأنوار: ج94 ص100 ح14.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص487 ح6701.
- ↑ أرداكُم: أهلَكَكُم (مجمع البحرين: ج2 ص693 «ردى»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب 32، بحار الأنوار: ج33 ص85 ح400.
- ↑ مطالب السؤول: ص234؛ بحار الأنوار: ج78 ص12 ح8.
- ↑ الاُجاجُ: الماء المالِحُ الشديد الملوحة (النهاية: ج1 ص25 «أجج»).
- ↑ الكافي: ج1 ص21 ح14، الخصال: ص589 ح13، علل الشرائع: ص114 ح10، المحاسن: ج1 ص312 ح620 كلّها عن سماعة بن مهران، تحف العقول: ص401 عن الإمام الكاظم عليه السلام، بحار الأنوار: ج1 ص109 ح7.
- ↑ تحف العقول: ص285، بحار الأنوار: ج78 ص164 ح1.
- ↑ الخصال: ص223 ح51، دلائل الإمامة: ص253 ح176 عن علي بن الحسن بن القاسم المعروف بابن الطبّال اليشكري الخزّاز، بحار الأنوار: ج76 ص287 ح5.
- ↑ كشف الغمّة: ج2 ص415، نزهة الناظر: ص184 ح386، بحار الأنوار: ج78 ص210 ح89.
- ↑ التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص15 ح1 عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج92 ص183 ح18.
- ↑ الفَرَقُ: الخَوفُ والفَزعُ (مجمع البحرين: ج3 ص1388 «فرق»).
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص138 ح9835.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص334 ح10408.
- ↑ جدير بالذكر أنّ هذا النصّ منسوب للامام علي عليه السلام ـ كما اشير لذلك في المتن ـ وليس صدوره منه قطعيّا، وعلى تقدير صدوره منه فالظاهر أنّه إشارة للمشاكل التي قد تقع بشكل طبيعي في الحياة العائلية.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص301 ح438.
- ↑ گفتنى است همان طور كه در متن اشاره شده، اين سخن، منسوب به امام على عليه السلام است و صدور آن از امام عليه السلام قطعى نيست و در صورت صدور اين سخن از آن امام عليه السلام، ظاهرا اشاره به مشكلاتى است كه معمولاً به طور طبيعى در زندگى خانوادگى پيش مى آيد.