ج و ر/ الجار
الجار (نسخه آزمایشی)
همسایه
درآمد[۱]
واژهشناسی «جار»
جار، از مادّۀ «ج و ر» واژهای معتل و اجوف است. ابن فارس، این مادّه را تکمعنایی و به مفهوم «المَیلُ عن الطّریق (کنار کشیدن از راه)» دانسته و اشارهای به واژهٔ «جار» یا «جأر» نکرده است؛[۲] امّا خلیل فراهیدی، به این واژه و معنای آن پرداخته و چنین نوشته است:
الجارُ: مجاورُک فی المسکن... و الجِوارُ مصدرٌ مِن المجاورة. و الجِوارُ: الاسم، و الجمیع: الأجوار.[۳]
سخن لغتشناسان دیگر[۴] و نیز راغب اصفهانی[۵] مانند خلیل است. از این رو اختلافی در معنای «جار» به چشم نمیآید؛ زیرا بر پایۀ سخن ابن فارس میتوان «جار» را کسی دانست که در کنار ما زندگی میکند.
جار، در قرآن و حدیث
واژهٔ «جار» در قرآن، گاه از مادّۀ «جور» به معنای «کنار هم بودن» و گاه از مادّۀ «جأر» به معنای «پناه دادن» گرفته شده است.[۶] در قرآن کریم، واژهٔ «جار» دو بار و تنها در یک آیه[۷] آمده است و دو واژۀ همخانوادهٔ آن، یعنی «متجاورات»[۸] و «یجاورون»[۹] نیز هر کدام یک بار آمدهاند. در همۀ این چهار مورد، معنای مورد نظر قرآن با معنای لغوی پیشگفته تفاوتی ندارد و به همان معنای کنار هم بودن است. چنین وضعیتی در کاربردهای حدیثی این مادّه نیز حکمفرماست.
نگاه کلّی
از نگاه قرآن و احادیث معصومان علیهم السلام، اهمّیت هر چیز برای انسان، رابطهٔ مستقیم با تأثیر آن بر سعادت دنیوی و اخروی او دارد. اگر بر این پایه و از این زاویه، به همسایه بنگریم، پی میبریم که اهمّیت همسایه به هیچ روی، کمتر از دوستان و آشنایان نیست. به همان گونه که خُلق و خوی همسر و خانواده و خویشان بر انسان تأثیر میگذارد، همسایه نیز در معاشرت و تعامل با آدمی، بر او اثر میگذارد. بر پایۀ نخستین احادیث فصل پیشِ رو، این تأثیر در هر دو سرای زندگی انسان گسترده است. پهنهٔ تأثیر آن نیز در بخش «حدّ الجوار (مرز همسایگی)» تا مرز چهل خانه از هر سو بیان شده؛ ولی خود، متأثر از حجم و اندازهٔ معاشرت و رفت و آمد انسان با همسایگان خویش است؛ چیزی که سوگوارانه باید گفت در فرهنگ شهرنشینی امروز و گسست و سستی علقههای خویشاوندی، بسیار کمرنگ و کماثر گردیده است. همسایه،حرمتش به سان حرمت پدر و مادر و خویشاوند آدمی است و حقوق متعدّدی دارد که در فصل دوم بدانها پرداخته میشود.
حقوق همسایه
شناخت حقوق کسانی که با آنها در ارتباط هستیم، میتواند به تعمیق و گستردهسازی روابط اجتماعی کمک کند. همسایگان بر یکدیگر حقوق بسیاری دارند، مانند: یاری همدیگر، حفظ آبروی هم در پیدا و پنهان، عیادت، اطعام و دیگر حقوقی که در فصل «حقّ الجوار (حقّ همسایگی)» آمدهاند.
گفتنی است همسایگان، درجات متعدّد و نتیجه حقوق متفاوتی دارند، که لازم است با استعانت از خدای قادر متعال به ادای این حقوق همّت گماشت و از گرفتار آمدن به دام شیطان به خداوند پناه برد.
همسایگی شایسته
خداوند از طریق فرستادگانش بویژه آخرین پیامآورش محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و اوصیای از اهل بیت مطهّر او، بارها و پیاپی به رعایت حال همسایگان و تعامل نیکو با آنان سفارش کرده است. این توصیهها چندان فراوان و جدّی بودهاند که گمان «ارتقای همسایگی به خویشاوندی» و «ارث بردن همسایه از همسایه» را نزدیک به واقع جلوه میدادهاند.
نکتهٔ مهم در این میان، یادگیری شیوهٔ تعامل نیکو با همسایه است؛ چیزی که در فصل سوم (حسن الجوار)، احادیث متعدّدی را به هم پیوند داده و عنوانهای: اکرام، تفقّد، تعاهد و صله را پدید آورده است. نکتۀ در خور توجّه، شمرده شدن شکیبایی بر آزار همسایه، به عنوان خوشهمسایگی است، در حالی که گاه با بهانۀ غیرتورزی و دوری از ضعیف خواندنمان، عکس آن رفتار میکنیم.[۱۰]
احادیث این فصل در بخش «آثار حسن الجوار (آثار همسایگی شایسته)»، تأکید کننده بر تأثیرات همسایگی شایسته بر سعادت انسان در دنیا و آخرت و در دو عرصهٔ فردی و اجتماعی است.
همسایگی ناشایست
فصل پایانی، نخست به پرهیز از بدهمسایگی و رعایت نکردن حقوق همسایه پرداخته و دچار شدگان به همسایۀ بد را به استعاذه به خداوند و فرا خواندن او به یاری، راهنمایی کرده است. در فصل «سوء الجار (همسایگی ناشایست)»، ویژگیهای همسایۀ بد نیز تبیین و شیوۀ مقابله با او ترسیم شده و فرجامِ نامبارک همسایگی ناشایست آمده است.
الفصل الأوّل: نَظرَةٌ عامَّةٌ
فصل یکم: نگاهی کلّی
۱ / ۱: أهَمِّيَّةُ الجِوارِ
۱ / ۱: اهمّیت همسایگی
1. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: اِلتَمِسُوا الجارَ قَبلَ شِراءِ الدّارِ.[۱۱]
1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: پیش از خرید خانه، در بارۀ همسایه پرس و جو کنید.
2. عنه صلی الله علیه و آله: أربَعٌ مِنَ السَّعادَةِ: المَرأَةُ الصّالِحَةُ، وَ المَسكَنُ الواسِعُ، وَ الجارُ الصّالِحُ، وَ المَركَبُ الهَنيءُ.[۱۲]
2. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: چهار چیز، از خوشبختی است: همسر خوب، خانهٔ وسیع (جادار)، همسایۀ خوب، و مرکب رهوار.
3. عنه صلی الله علیه و آله: إذا كانَ فِي المَرءِ ثَلاثُ خِصالٍ فَلا تَشُكّوا في صَلاحِهِ: إذا حَمِدَهُ ذو قَرابَتِهِ، و جارُهُ، و رَفيقُهُ.[۱۳]
3. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه سه خصلت در کسی بود، در خوبی او شک نکنید: هر گاه خویشاوند و همسایه و رفیقش او را ستودند.
4. الإمام عليّ علیه السلام: إنَّ لِلدّارِ شَرَفاً، و شَرَفُهَا السّاحَةُ الواسِعَةُ، وَ الخُلَطاءُ الصّالِحونَ. و إنَّ لَها بَرَكَةً، و بَرَكَتُها جَودَةُ مَوضِعِها، و سَعَةُ ساحَتِها، و حُسنُ جِوارِ جيرانِها.[۱۴]
4. امام علی علیه السلام: خانه را شرافتی است و شرافت آن، به وسعت حیاط و همنشینان شایسته است. خانه را برکتی است و برکت آن، خوب بودن جای آن، وسعتِ محوّطهٔ (حیاط) آن و خوشهمسایگی همسایگان آن است.
5. عنه علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلی رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللهِ، إنّي أرَدتُ شِراءَ دارٍ، أينَ تَأمُرُني أشتَرِيَ: في جُهَينَةَ[۱۵]، أم في مُزَينَةَ، أم في ثَقيفٍ، أم في قُرَيشٍ؟ فَقالَ لَهُ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: الجِوارَ ثُمَّ الدّارَ، وَ الرَّفيقَ ثُمَّ السَّفَرَ.[۱۶]
5. امام علی علیه السلام: مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: میخواهم خانهای بخرم. دستور میفرمایید کجا بخرم؟ در میان جُهَینه یا مُزَینه یا ثقیف و یا قریش؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «[اوّل] همسایگان، بعد خانه! [اوّل] همسفر، سپس سفر!».
6. عنه علیه السلام: سَل عَنِ الرَّفيقِ قَبلَ الطَّريقِ، و عَنِ الجارِ قَبلَ الدّارِ.[۱۷]
6. امام علی علیه السلام: پیش از سفر، از همسفر جویا شو و پیش از [خرید] خانه، از همسایه.
7. عنه علیه السلام: سَل عَنِ الجارِ قَبلَ الدّارِ.[۱۸]
7. امام علی علیه السلام: پیش از [خریدن] خانه، در بارۀ همسایه[اش] جویا شو.
8. لقمان علیه السلامـ في وَ صِيَّتِهِ لاِبنِهِ ـ: يا بُنَيَّ، الجارَ ثُمَّ الدّارَ. يا بُنَيَّ، الرَّفيقَ ثُمَّ الطَّريقَ. يا بُنَيَّ، لو كانَتِ البُيوتُ عَلَى العجلِ[۱۹] ما جاوَرَ رَجُلٌ جارَ سَوءٍ أبَداً.[۲۰]
8. لقمان علیه السلام - در توصیه به فرزندش -: پسرم! [نخست،] همسایه، سپس خانه! پسرم! [نخست،] رفیق، سپس راه! پسرم! اگر خانهها بر ارّابه ساخته میشدند، هرگز هیچ کس با همسایۀ بد، همسایگی نمیکرد.
9. الإمام الباقر علیه السلام: إنَّ المُؤمِنَ لَيَشفَعُ لِجارِهِ و ما لَهُ حَسَنَةٌ، فَيَقولُ: يا رَبِّ، جاري! كانَ يَكُفُّ عَنِّي الأذیٰ. فَيُشفَّعُ فيهِ.
فَيَقولُ اللهُ تَبارَكَ و تَعالیٰ: «أنَا رَبُّكَ و أَنَا أحَقُّ مَن كافیٰ عَنكَ»، فَيُدخِلُهُ الجَنَّةَ و ما لَهُ مِن حَسَنَةٍ.[۲۱]
9. امام باقر علیه السلام: مؤمن برای همسایهاش که هیچ کار نیکی [در کارنامهاش] ندارد، شفاعت میکند و میگوید: ای پروردگار من! همسایهام هیچ گاه به من آزار نمیرساند. پس شفاعتش در بارۀ او پذیرفته میشود.
خداوند - تبارک و تعالی - میفرماید: «من پروردگار تو و سزاوارترین کس به پاداش دادن از سوی تو هستم». پس، آن همسایه را به بهشت میبرد، بی آن که او کار نیکی [در کارنامهاش] داشته باشد.
10. الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ الجارَ لَيَشفَعُ لِجارِهِ، وَ الحَميمَ[۲۲] لِحَميمِهِ.[۲۳]
10. امام صادق علیه السلام: همسایه برای همسایهاش شفاعت میکند و دوست صمیمی برای دوست صمیمیاش.
11. عنه علیه السلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ)[۲۴] -: مِنَ النَّبِيّينَ، (وَ لَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ)[۲۵] مِنَ الجيرانِ وَ المَعارِفِ.[۲۶]
11. امام صادق علیه السلام - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (ما را شفاعتکنندگانی نیست) -: [یعنی] از پیامبران (و نه دوستی صمیمی) [یعنی] از همسایگان و آشنایان.
۱ / ۲: حَدُّ الجِوارِ
۱ / ۲: مرز همسایگی
12. السنن الكبرى عن محمّد بن أبي بکر عن دَلال بنت أبي المُدِلَّ عن الصهباء عن عائشة، قالت: يا رَسولَ اللهِ! ما حَقُّ ـ أو قالَ: ما حَدُّ ـ الجِوارِ؟ قالَ: أربَعونَ داراً.[۲۷]
12. السنن الکبری - به نقل از محمّد بن ابی بکر، از دَلال دختر ابو مُدِل، از صهبا -: عایشه گفت: ای پیامبر خدا! حقّ - یا گفت: حدّ - همسایگی چیست؟ فرمود: «[تا] چهل خانه».
13. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أربَعونَ داراً جارٌ.[۲۸]
13. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: [تا] چهل خانه، همسایه اند.
14. عنه صلی الله علیه و آله: ألا إنَّ أربَعينَ داراً جارٌ، و لا يَدخُلُ الجَنَّةَ مَن خافَ جارُهُ بَوائِقَهُ[۲۹].[۳۰]
14. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: آگاه باشید که تا چهل خانه، همسایه اند، و کسی که همسایهاش از گزند او بیمناک باشد، به بهشت نمیرود.
15. عنه صلی الله علیه و آله: حَقُّ الجِوارِ أربَعونَ داراً، هٰكَذا و هٰكَذا و هٰكَذا و هٰكَذا؛ يَميناً و شِمالاً و قُدّامَ و خَلفَ.[۳۱]
15. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: حقِّ همسایگی، تا چهل خانه است: این سو و آن سو و این سو و آن سو، [یعنی] از راست و چپ و رو به رو و پشت سر.
16. عنه صلی الله علیه و آله: كُلُّ أربَعينَ داراً جيرانٌ؛ مِن بَينِ يَدَيهِ و مِن خَلفِهِ و عَن يَمينِهِ و عَن شِمالِهِ.[۳۲]
16. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر چهل خانه، همسایه هستند: از رو به رو و از پشت و از راست و از چپ.
17. الإمام عليّ علیه السلام: حَريمُ المَسجِدِ أربَعونَ ذِراعاً، وَ الجِوارُ أربَعونَ داراً مِن أربَعَةِ جَوانِبِها.[۳۳]
17. امام علی علیه السلام: حریم مسجد، چهل گز[۳۴] است و [حریم] همسایگی [خانه]، چهل خانه از چهار سوی آن.
18. الإمام الباقر علیه السلام: حَدُّ الجِوارِ أربَعونَ داراً مِن كُلِّ جانِبٍ؛مِن بَينِ يَدَيهِ و مِن خَلفِهِ و عَن يَمينِهِ و عَن شِمالِهِ.[۳۵]
18. امام باقر علیه السلام: مرز همسایگی، چهل خانه از هر طرف است: از روبه رو و پشت و راست و چپ آن.
19. الإمام الصادق علیه السلام: أمَرَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله عَلِيّاً و سَلمانَ و أبا ذَرٍّ، فَأَمَرَهُم أن يُنادوا فِي المَسجِدِ بِأَعلی أصواتِهِم:... إنَّ كُلَّ أربَعينَ داراً مِن بَينِ يَدَيهِ و مِن خَلفِهِ و عَن يَمينِهِ و عَن شِمالِهِ، يَكونُ ساكِنُها جاراً لَهُ.[۳۶]
19. امام صادق علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی و سلمان و ابو ذر دستور داد تا در مسجد با بلندترین صدایشان اعلام کنند: «... تا چهل خانه از رو به رو و پشت و راست و چپ آن، ساکنانشان همسایۀ آن خانه به شمار میآیند».
20. معاني الأخبار عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق علیه السلام، قال : قُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ، ما حَدُّ الجارِ؟ قالَ: أربَعينَ داراً مِن كُلِّ جانِبٍ.[۳۷]
20. معانی الأخبار - به نقل از معاویة بن عمّار -: به امام صادق علیه السلام گفتم: فدایت شوم! مرز همسایگی چیست؟ فرمود: «چهل خانه از هر سو».
تَبصِرَةٌ
نکته
هناك روایت شاذّة قبال الروایات المشهورة تحدّد حدّ الجوار بـ «ستّون داراً من کلّ جانبٍ»[۳۸] أو «أربعین ذراعاً».[۳۹] و أیضاً ورد روایة واحدة تفسّر «أربعون داراً» بأنّ المقصود منها عشر دور من کلّ جانب.[۴۰]
در مقابل احادیث مشهور، احادیث شاذّی وجود دارند که حدّ همسایگی را «ستّون داراً من کلّ جانب (شصت خانه از هر طرف)» یا «أربعین ذراعاً (چهل ذراع)» میدانند. نیز حدیثی وجود دارد که «أربعون داراً (چهل خانه)» را به «ده خانه از هر طرف» تفسیر میکند.
۱ / ۳: حُرمَةُ الجِوارِ
۱ / ۳: حرمت همسایگی
۱/۳ - ۱: كَحُرمَةِ النَّفسِ
۱ / ۳ - ۱: مانند حرمت خود
21. الإمام الباقر علیه السلام: قَرَأتُ في كِتابٍ لِعَلِيٍّ علیه السلام أنَّ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله كَتَبَ بَينَ المُهاجِرينَ وَ الأَنصارِ و مَن لَحِقَ بِهِم مِن أهلِ يَثرِبَ: إنَّ الجارَ كَالنَّفسِ، غَيرَ مُضارٍّ و لا آثِمٍ، و حُرمَةَ الجارِ عَلَى الجارِ كَحُرمَةِ اُمِّهِ.[۴۱]
21. امام باقر علیه السلام: در کتابی از علی علیه السلام خواندم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [پیمانی] میان مهاجران و انصار و دیگر اهل یثرب که به آنها ملحق شده بودند، نوشت که: «همسایه (/ پناهنده)»[۴۲] مانند خود انسان است که باید نه زیان ببیند و نه گنهکار شمرده شود[۴۳] و حرمت همسایه برای همسایه مانند حرمت مادر اوست.
22. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: حُرمَةُ الجارِ عَلَى الجارِ كَحُرمَةِ دَمِهِ.[۴۴]
22. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: حرمت همسایه برای همسایه مانند حرمت خون اوست.
۱/۳ - ۲: كَحُرمَةِ الوالِدَينِ
۱ / ۳ - ۲: مانند حرمت پدر و مادر
23. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: حُرمَةَ الجارِ عَلَى الجارِ كَحُرمَةِ اُمِّهِ و أَبيهِ.[۴۵]
23. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: حرمت همسایه برای همسایه مانند حرمت مادر و پدر خود اوست.
24. عنه صلی الله علیه و آله: حُرمَةُ الجارِ عَلَى الجارِ كَحُرمَةِ الاُمَّهاتِ عَلَى الأَولادِ.[۴۶]
24. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: حرمت همسایه برای همسایه مانند حرمت مادران برای فرزندان است.
۱/۳ - ۳: كَحُرمَةِ الَاقرِباءِ
۱ / ۳ - ۳: مانند حرمت خویشاوندان
25. الإمام الحسين علیه السلام: الجِوارُ قَرابَةٌ.[۴۷]
25. امام حسین علیه السلام: همسایگی، [در حدّ] خویشاوندی است.
۱/۳ - ۴: مِن آكَدِ الحُرُماتِ
۱ / ۳ - ۴: از استوارترین حرمتها
26. الإمام عليّ علیه السلام: ما تَأَكَّدَتِ الحُرمَةُ بِمِثلِ المُصاحَبَةِ وَ المُجاوَرَةِ.[۴۸]
26. امام علی علیه السلام: هیچ حرمتی به اندازهٔ حرمت همنشینی و همسایگی نیست.
الفصل الثاني: حَقُّ الجِوارِ
فصل دوم: حقّ همسایگی
۲ / ۱: مَعرِفَةُ حُقوقِ الجارِ وَ الاِهتِمامُ بِها
۲ / ۱: شناخت حقوق همسایه و اهمّیت دادن به آن
27. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لِلجارِ حَقٌّ.[۴۹]
27. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همسایه، حقوقی دارد.
28. عنه صلی الله علیه و آله: أوَّلُ خَصمَينِ يَومَ القِيامَةِ جارانِ.[۵۰]
28. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: نخستین کسانی که روز قیامت از یکدیگر [به خدا] شکایت میبرند، دو همسایه اند.
29. الإمام الصادق علیه السلام: عَلَيكُم بِالوَرَعِ وَ الاِجتِهادِ، وَ اشهَدُوا الجَنائِزَ، و عودُوا المَرضی، وَ احضَروا مَعَ قَومِكُم مَساجِدَكُم، و أَحِبّوا لِلنّاسِ ما تُحِبّونَ لِأَنفُسِكُم، أما يَستَحيِي الرَّجُلُ مِنكُم أن يَعرِفَ جارُهُ حَقَّهُ و لا يَعرِفَ حَقَّ جارِهِ؟![۵۱]
29. امام صادق علیه السلام: پارسایی و کوشش [در عمل و عبادت] داشته باشید و در تشییع جنازهها حاضر شوید، از بیماران عیادت کنید، با خویشان خود در مسجدهایتان [برای جماعت] حضور به هم رسانید و آنچه را برای خودتان دوست دارید، برای مردم هم دوست بدارید. آیا کسی از شما شرم نمیکند از این که همسایهاش حقوق او را بشناسد [و رعایت کند] و او حقوق همسایهاش را نشناسد [و رعایت نکند]؟!
۲ / ۲: جُملَةٌ مِن حُقوقِ الجارِ
۲ / ۲: شماری از حقوق همسایه
30. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أتَدري ما حَقُّ الجارِ؟ إذَا استَعانَكَ أعَنتَهُ، و إذَا استَقرَضَكَ أقرَضتَهُ، و إذَا افتَقَرَ عُدتَ عَلَيهِ، و إذا مَرِضَ عُدتَهُ، و إذا أصابَهُ خَيرٌ هَنَّأتَهُ، و إذا أصابَتهُ مُصيبَةٌ عَزَّيتَهُ، و إذا ماتَ اتَّبَعتَ جِنازَتَهُ، و لا تَستَطيلُ عَلَيهِ بِالبِناءِ فَتَحجُبَ عَنهُ الرّيحَ إلّا بِإِذنِهِ، و لا تُؤذيهِ بِقُتارِ[۵۲] قِدرِكَ إلّا أن تَغرِفَ لَهُ مِنها، و إنِ اشتَرَيتَ فاكِهَةً فَأَهدِ لَهُ، فَإِن لَم تَفعَل فَأَدخِلها سِرّاً، و لا يَخرُجُ بِها وَ لَدُكَ لِيَغيظَ بِها وَلَدَهُ.
أ تَدرونَ ما حَقُّ الجارِ؟ وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لا يَبلُغُ حَقَّ الجارِ إلّا قَليلٌ مِمَّن رَحِمَ اللهُ.[۵۳]
30. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: آیا میدانی حقّ همسایه چیست؟ هر گاه از تو کمک خواست، کمکش کنی و هر گاه از تو قرض خواست، به او قرض دهی و هر گاه فقیر شد، به او کمک کنی و هر گاه بیمار شد، به عیادتش روی و هرگاه خیری به او رسید، به او تهنیت بگویی و هرگاه مصیبتی به او رسید، تسلیتش دهی و چون در گذشت، در تشییع جنازهاش شرکت کنی و ساختمانت را بلندتر از ساختمان او نسازی که مانع رسیدن باد به او شود، مگر این که از خودش اجازه بگیری و با بوی دیگ [غذای] خود آزارش ندهی، مگر این که اندکی از آن به او دهی، و اگر میوهای خریدی، برای او نیز هدیه ببر و اگر این کار را نمیکنی، آن را پنهانی به درون [خانهات] ببر، و بچّهات آن را با خود بیرون نبرد که فرزند همسایهات را ناراحت کند.
آیا میدانید حقّ همسایه چیست؟ سوگند به آن که جانم در دست اوست، حقّ همسایه را جز اندکی از مردم - که مورد رحمت خدا هستند - نمیتوانند ادا کنند.
31. عنه صلی الله علیه و آله: هَل تَدرونَ ما حَقُّ الجارِ؟ ما تَدرونَ مِن حَقِّ الجارِ إلّا قَليلاً، ألا لا يُؤمِنُ بِاللهِ وَ اليَومِ الآخِرِ مَن لا يَأمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ، و إذَا استَقرَضَهُ أن يُقرِضَهُ، و إذا أصابَهُ خَيرٌ هَنّاهُ، و إذا أصابَهُ شَرٌّ عَزّاهُ، و لا يَستَطيلُ عَلَيهِ فِي البِناءِ يَحجُبُ عَنهُ الرّيحَ إلّا بِإِذنِهِ، و إذَا اشتَری[۵۴] فاكِهَةً فَليُهدِ لَهُ، فَإِن لَم يُهدِ لَهُ فَليُدخِلها سِرّاً، و لا يُعطي صِبيانَهُ مِنها شَيئاً يُغايِظونَ[۵۵] صِبيانَهُ.[۵۶]
31. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: آیا میدانید حقّ همسایه چیست؟ شما از حقوق همسایه جز اندکی نمیدانید. آگاه باشید که به خداوند و روز قیامت ایمان ندارد کسی که همسایهاش از شرّ و گزند او در امان نباشد. [از دیگر حقوق همسایه این است که] هر گاه از او قرض خواست، به او قرض دهد و هر گاه خیری به او رسید، به وی تبریک [و گوارایت باد] بگوید و هر گاه شرّی به او رسید، دلداریاش دهد ساختمانش را بلندتر از ساختمان او نسازد که مانع رسیدن باد به او شود، مگر با اجازهٔ خودش، و هر گاه میوهای خرید، از آن برای او هم ببرد و اگر نمیبرد، پنهانی آن میوه را به درون [خانهٔ خود] ببرد و از آن به کودکانش چیزی ندهد که [با آن بیرون بیایند و] کودکان همسایه را ناراحت کنند.
32. المعجم الكبير عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جدّه: قُلتُ: يا رَسولَ اللهِ، ما حَقُّ جاري عَلَيَّ؟
قالَ: إن مَرِضَ عُدتَهُ، و إن ماتَ شَيَّعتَهُ، و إنِ استَقرَضَكَ أقرَضتَهُ، و إن أعوَزَ سَتَرتَهُ، و إن أصابَهُ خَيرٌ هَنَّأتَهُ، و إن أصابَتهُ مُصيبَةٌ عَزَّيتَهُ، و لا تَرفَع بِناءَكَ فَوقَ بِنائِهِ فَتَسُدَّ عَلَيهِ الرّيحَ، و لا تُؤذِهِ بِريحِ قِدرِكَ إلّا أن تَغِرفَ لَهُ مِنها.[۵۷]
32. المعجم الکبیر - به نقل از بهز بن حکیم، از پدرش، از جدّش -: گفتم: ای پیامبر خدا! حقّ همسایهام بر من چیست؟
فرمود: «اگر بیمار باشد، به عیادتش بروی و اگر در گذشت، تشییعش کنی و اگر از تو قرض خواست، به او قرض دهی و اگر فقیر شد، او را بپوشانی و اگر خیری به او رسید، به او تبریک و تهنیت بگویی و اگر مصیبتی به او رسید، به وی تسلیت گویی و ساختمانت را از ساختمان او بالاتر نبری که راه باد را بر او ببندی، و با بوی دیگ [غذای] خود، او را آزار ندهی، مگر این که از آن برای او هم مقداری ببری.
33. الإمام زين العابدين علیه السلامـ في رِسالَةِ الحُقوقِ ـ:... و أَمّا حَقُّ الجارِ فَحِفظُهُ غائِباً، و كَرامَتُهُ شاهِداً، و نُصرَتُهُ و مَعونَتُهُ فِي الحالَينِ جَميعاً، لا تَتَبَّع لَهُ عَورَةً، و لا تَبحَث لَهُ عَن سَوءَ(ةٍ) لِتَعرِفَها، فَإِن عَرَفتَها مِنهُ عَن غَيرِ إرادَةٍ مِنكَ و لا تَكَلُّفٍ كُنتَ لِما عَلِمتَ حِصناً حَصيناً و سِتراً سَتيراً، لَو بَحَثَتِ الأَسِنَّةُ عَنهُ ضَميراً لَم تَتَّصِل إلَيهِ لاِنطِوائِهِ عَلَيهِ، لا تَستَمِع عَلَيهِ مِن حَيثُ لا يَعلَمُ، لا تُسَلِّمهَ عِندَ شَديدَةٍ، و لا تَحسُدهُ عِندَ نِعمَةٍ، تُقيلُ عَثرَتَهُ، و تَغفِرُ زَلَّتَهُ، و لا تَدَّخِر حِلمَكَ عَنهُ إذا جَهِلَ عَلَيكَ، و لا تَخرُج أن تَكونَ سِلماً لَهُ؛ تَرُدُّ عَنهُ لِسانَ الشَّتيمَةِ، و تُبطِلُ فيهِ كَيدَ حامِلِ النَّصيحَةِ، و تُعاشِرُهُ مُعاشَرَةً كَريمَةً.[۵۸]
33. امام زین العابدین علیه السلام - در رسالهٔ خود، معروف به رسالۀ حقوق -: حقّ همسایه این است که در نبودش حافظ [جان، مال و آبروی] او باشی و در بودنش به او احترام نهی و در هر دو حالت، به او یاری و کمک رسانی. دنبال عیبجویی از او نباش و برای این که به بدیهایش پی ببری، آنها را وارسی نکن و اگر هم ناخواسته و بدون قصد، به بدی و عیبی از او پی بردی، برای آنچه میدانی، دژی استوار و پردهای پوشاننده باش (عیبپوش و رازنگهدارش باش)، به گونهای که با زور سرنیزه هم نتوانند [آن] راز را از سینهٔ تو بیرون کشند و برای او از جایی که نمیداند، پنهانی گوش نایست، در سختیها تنهایش نگذار و در نعمتی که دارد، بر او حسد نبر و از اشتباه او در گذر و لغزشش را ببخش و اگر بر تو نادانی کرد، در برابرش از خود بردباری نشان ده و با او از در آشتی در آی و زبان دشنام و ناسزا را از او باز دار و نیرنگِ شخص [به ظاهر] خیرخواه[۵۹] را از او بگردان و با وی بزرگوارانه معاشرت کن.
34. عنه علیه السلامـ في رِسالَةِ الحُقوقِ ـ:... و أَمّا حَقُّ جارِكَ فَحِفظُهُ غائِباً، و إكرامُهُ شاهِداً، و نُصرَتُهُ إذا كانَ مَظلوماً، و لا تَتَبَّع لَهُ عَورَةً، فَإِن عَلِمتَ عَلَيهِ سوءاً سَتَرتَهُ عَلَيهِ، و إن عَلِمتَ أنَّهُ يَقبَلُ نَصيحَتَكَ نَصَحتَهُ فيما بَينَكَ و بَينَهُ، و لا تُسَلِّمهُ عِندَ شَديدَةٍ، و تُقيلُ عَثرَتَهُ، و تَغفِرُ ذَنبَهُ، و تُعاشِرُهُ مُعاشَرَةً كَريمَةً، و لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ.[۶۰]
34. امام زین العابدین علیه السلام - در رسالۀ حقوق -: حقّ همسایهات این است که در غیابش حافظ او باشی و در حضورش او را احترام کنی و اگر به او ستمی شد، یاریاش رسانی. دنبال عیبهایش نباش و اگر بدیای از او دیدی، بپوشان و اگر تشخیص دادی که نصیحت تو را میپذیرد، او را در نهان، نصیحت کن و در سختیها رهایش نکن و از لغزشش در گذر و خطایش را ببخش و با او بزرگوارانه معاشرت کن، و لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ.
35. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: يا عَلِيُّ، تَعَلَّم هٰذِهِ الآيَةَ[۶۱] و عَلِّمها أولادَكَ و جيرانَكَ؛ فَإِنَّهُ لَم يَنزِل عَلَيَّ آيَةٌ أعظَمُ مِن هٰذا.[۶۲]
35. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ای علی! این آیه (آیة الکرسی) را بیاموز و آن را به فرزندانت و همسایگانت آموزش بده؛ زیرا آیهای مهمتر از این بر من نازل نشده است.
36. عنه صلی الله علیه و آله - فيما أوصی بِهِ عَلِيّاً علیه السلام -:... و أَن تُؤَدِّبَ نَفسَكَ و أَهلَكَ و وَلَدَكَ و جيرانَكَ عَلی حَسَبِ الطّاقَةِ.[۶۳]
36. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در توصیههای خود به علی علیه السلام -:... و این که خودت و زن و فرزندان و همسایگانت را به اندازۀ توانت، ادب بیاموزی.
37. تاريخ دمشق عن علقمة بن عبد الرحمن بن أبزي عن أبيه عن جدّه عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أنَّهُ خَطَبَ النّاسَ قائِماً، فَحَمِدَ اللهَ و أَثنیٰ عَلَيهِ، و ذَكَرَ طَوائِفَ مِنَ المُسلِمينَ فَأَثنیٰ عَلَيهِم خَيراً، ثُمَّ قالَ:
ما بالُ أقوامٍ لا يُعَلِّمونَ جيرانَهُم، و لا يُفَقِّهونَهُم، و لا يُفَطِّنونَهُم[۶۴]، و لا يَأمُرونَهُم و لا يَنهَونَهُم؟ و ما بالُ أقوامٍ لا يَتَعَلَّمونَ مِن جيرانِهِم، و لا يَتَفَقَّهونَ، و لا يَفطَنونَ[۶۵]؟ وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لَتُعَلِّمُنَّ جيرانَكُم، و لَتُفَقِّهُنَّهُم، و لَتُفَطِّنُنَّهُم[۶۶]، و لَتَأمُرُنَّهُم، و لَتَنهَوُنَّهُم[۶۷]، و لَيَتَعَلَّمُنَّ قَومٌ مِن جيرانِهِم، و لَيَتَفَقَّهُنَّ، و لَيَتَفَطَّنُنَّ؛ أو لَأُعاجِلَنَّهُم بِالعُقوبَةِ في دارِ الدُّنيا.
ثُمَّ نَزَلَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله فَدَخَلَ بَيتَهُ، فَقالَ أصحابُ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله بَينَهُم: مَن يَعني بِهٰذَا الكَلامِ؟ قالوا: ما نَعلَمُ - يَعني بِهٰذَا الكَلامِ - (إلّا الأَشعَرِيّينَ، إنَّهُم فُقَهاءُ، و لَهُم جيرانٌ مِن أهلِ المِياهِ جُفاةٌ جَهَلَةٌ. فَاجتَمَعَ جَماعَةٌ مِنَ)[۶۸] الأَشعَرِيّينَ، فَدَخَلوا عَلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالوا: أذَكَرتَ طَوائِفَ مِنَ المُسلِمينَ بِخَيرٍ و ذَكَرتَنا بِشَرٍّ؟ فَما بالُنا؟
فَقالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: لَتُعَلِّمُنَّ جيرانَكُم، و لَتُفَقِّهُنَّهُم، و لَتَعِظُنَّهُم، و لَتَأمُرُنَّهُم، و لَتَنهَوُنَّهُم[۶۹]، أو لَأُعاجِلَنَّكُم[۷۰] بِالعُقوبَةِ في دارِ الدُّنيا!
فَقالوا: يا رَسولَ اللهِ، أمّا إذاً فَأَمهِلنا سَنَةً، فَفي سَنَةٍ ما نُعَلِّمُهُم و يَتَعَلَّمونَ.
فَأَمهَلَهُم سَنَةً، ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: (لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ بَنِى إِسْرَٰءِيلَ عَلی لِسَانِ دَاوودَ وَ عِيسَى ٱبْنِ مَرْيَمَ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّ كَانُواْ يَعْتَدُونَ * كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ)[۷۱].[۷۲]
37. تاریخ دمشق - به نقل از علقمة بن عبد الرحمان بن اَبزی، از پدرش، از جدّش -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [در جایی بلند]، ایستاده برای مردم سخنرانی کرد. خدا را سپاس و ثنا گفت و از طوایفی از مسلمانان یاد کرد و آنها را به نیکی ستود. سپس فرمود: «برخی مردمان را چه شده که به همسایگان خود، علم و فهم [دین] و دانایی نمیآموزند و به آنها امر و نهی نمیکنند؟! برخی کسان را چه شده که از همسایگان خود، علم و فهم و دانایی نمیآموزند؟! سوگند به آن که جانم در دست اوست، یا به همسایگان خود، علم و فهم و دانایی میآموزید و آنها را امر و نهی میکنید، و برخی هم از همسایگان خود علم و فهم و دانایی میآموزند، یا آنها را در همین سرای دنیا کیفر میدهم».
سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پایین آمد و به خانهاش رفت. یاران پیامبر صلی الله علیه و آله با خود گفتند: منظور ایشان از این سخن، چه کسانی است؟ گفتند: به نظر ما منظورش از این سخن، [کسی] جز اشعریان نیست. آنهایند که اهل فقه و فهم اند؛ امّا همسایگانی از ساکنان آبگاهها دارند که مردمانی بیفرهنگ و نادان اند. پس [جماعتی از] اشعریان جمع شدند و خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند و گفتند: آیا از طوایفی از مسلمانان به نیکی یاد فرمودید و از ما به بدی؟! مگر ما چه بدی داریم؟
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «یا به همسایگانتان علم و دانایی میآموزید و آنها را اندرز میدهید و امر و نهیشان میکنید، یا در همین سرای دنیا شما را کیفر میدهم».
گفتند: ای پیامبر خدا! پس یک سال به ما مهلت دهید. ظرف یک سال، ما به آنها تعلیم میدهیم و آنها علم میآموزند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یک سال به آنها مهلت داد. سپس این آیات را خواند: (از میان فرزندان اسرائیل، آنان که کفر ورزیدند، به زبان داوود و عیسی بن مریم لعنت شدند. این [کیفر] از آن روی بود که عصیان ورزیدند و [از فرمان خدا] تجاوز کردند و از کار زشتی که آن را انجام میدادند، یکدیگر را باز نمیداشتند. راستی چه بد بود آنچه میکردند!).
38. الإمام الصادق علیه السلام: لا يَزالُ العَبدُ المُؤمِنُ يُورِثُ أهلَ بَيتِهِ العِلمَ وَ الأَدَبَ الصّالِحَ حَتیٰ يُدخِلَهُمُ الجَنَّةَ جَميعاً، حَتّیٰ لا يَفقِدَ مِنهُم صَغيراً و لا كَبيراً، و لا خادِماً و لا جاراً، و لا يَزالُ العَبدُ العاصي يُورِثُ أهلَ بَيتِهِ الأَدَبَ السَّيِّئَ حَتّیٰ يُدخِلَهُمُ النّارَ جَميعاً، حَتّیٰ لا يَفقِدَ فيها مَن أهل بَيتِهِ صَغيراً و لا كَبيراً و لا خادِماً و لا جاراً.[۷۳]
38. امام صادق علیه السلام: بندهٔ مٶمن، پیوسته به خانوادهاش دانش و تربیت نیکو میآموزد تا این که همهٔ آنها را وارد بهشت کند، به طوری که کوچک و بزرگ و خدمتکار و همسایه را در بهشت مییابد؛ [امّا] بندهٔ گنهکار، همواره به خانوادهٔ خود، تربیت بد میآموزد تا این که همهٔ آنها را وارد دوزخ میکند، به طوری که کوچک و بزرگ از خانوادهاش و خدمتکار و همسایه را در آن جا میبیند.
39. عنه صلی الله علیه و آله: مَن كانَت لَهُ أرضٌ فَأَرادَ بَيعَها، فَليَعرِضها عَلی جارِهِ.[۷۴]
39. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس زمینی داشت و خواست آن را بفروشد، [ابتدا] آن را به همسایهاش پیشنهاد دهد.
40. عنه صلی الله علیه و آله: مَن باعَ أرضاً أو داراً، فَإِنَّ جارَ الأَرضِ و جارَ الدّارِ هُوَ أحَقُّ بِابتِياعِها إذا أقامَ ثَمَنَها.[۷۵]
40. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس خواست زمینی یا خانهای را بفروشد، همسایهٔ آن زمین و آن خانه به خرید آن سزاوار است، به شرط این که بهای آن را بپردازد.
41. عنه صلی الله علیه و آله: لا يَمنَع جارٌ جارَهُ أن يَغرِزَ خَشَبَةً في جِدارِهِ.[۷۶]
41. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همسایه نباید مانع همسایهاش از کوبیدن چوبی در دیوار او شود.
42. عنه صلی الله علیه و آله: لِلرَّجُلِ أن يَجعَلَ خَشَبَةً في حائِطِ جارِهِ.[۷۷]
42. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: انسان، مُجاز است چوبی را در دیوار همسایهاش [کار] بگذارد.
43. عنه صلی الله علیه و آله: ماذا يَرجُو الجارُ مِن جارِهِ إذا لَم يَرفَع لَهُ خَشَبَةً في جِدارِهِ؟![۷۸]
43. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همسایه چه امیدی از همسایهاش دارد، اگر به او اجازه ندهد [که] چوبی را در دیوار خانهاش قرار دهد؟!
44. الدرّ المنثور عن ابن عمر: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:... فَما حَقُّ جاري عَلَيَّ؟ قالَ: تَنوسُهُ[۷۹] مَعروفَكَ، و تَكُفُّ عَنهُ أذاكَ.[۸۰]
44. الدر المنثور - به نقل از ابن عمر -: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:... حقّ همسایهام بر من چیست؟ فرمود: «نیکیات را به او برسانی و آزارت را از او باز داری».
45. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: ألا لَعَلَّ أحَدَكُم أن يُثمِرَ مالَهُ، و جارُهُ مِسكينٌ لا يَقدِرُ عَلی شَيءٍ![۸۱]
45. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هان! شاید کسی از شما باشد که مِلکش میوه داده باشد و همسایهاش قدرت [خرید] چیزی نداشته باشد.
46. عنه صلی الله علیه و آله: أدِّ الزَّكاةَ المَفروضَةَ؛[فَإِنَّها][۸۲] طُهرَةٌ تُطَهِّرُكَ، و آتِ صِلَةَ الرَّحِمِ، وَ اعرِف حَقَّ السّائِلِ وَ الجارِ وَ المِسكينِ.[۸۳]
46. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: زکات واجب را بپرداز؛ [زیرا] پاک کنندهای است که تو را پاک میسازد، و صلهٔ رحم به جای آور و حقّ سائل (گدا) و همسایه و مستمند را بشناس [و رعایت کن].
47. الإمام عليّ علیه السلام: زَكاةُ اليَسارِ بِرُّ الجيرانِ، و صِلَةُ الأَرحامِ.[۸۴]
47. امام علی علیه السلام: زکات توانگری، نیکی کردن به همسایگان و رسیدگی به خویشان است.
48. علل الشرائع عن جابر: أقبَلَ رَجُلٌ إلی أبي جَعفَرٍ علیه السلام و أَنَا حاضِرٌ، فَقالَ: رَحِمَكَ اللهُ، اِقبِض هٰذِهِ الخَمسَمِئَةِ دِرهَمٍ فَضَعها في مَوضِعِها، فَإِنَّها زَكاةُ مالي.
فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ علیه السلام: بَل خُذها أنتَ فَضَعها في جيرانِكَ وَ الأَيتامِ وَ المساكينِ، و في إخوانِكَ مِنَ المُسلِمينَ.[۸۵]
48. علل الشرائع - به نقل از جابر -: نزد امام باقر علیه السلام بودم که مردی آمد و گفت: رحمت خدا بر تو باد! این پانصد درهم را بگیر و در جای خود به مصرفش برسان. این، زکاتِ مال من است.
امام باقر علیه السلام به او فرمود: «[نه!] خودت بردار و آن را به مصرف همسایگان و یتیمان و مستمندان و برادران مسلمانت برسان».
49. كتاب من لا يحضره الفقيه: سَأَلَ عَلِيُّ بنُ يَقطينٍ أبَا الحَسَنِ الأَوَّلَ علیه السلام عَن زَكاةِ الفِطرَةِ، أيَصلُحُ أن يُعطَى الجيرانُ وَ الظُّؤُورَةُ[۸۶] مِمَّن لا يَعرِفُ و لا يَنصِبُ؟ فَقالَ: لا بَأسَ بِذٰلِكَ إذا كانَ مُحتاجاً.[۸۷]
49. کتاب من لا یحضره الفقیه: علی بن یقطین از امام کاظم علیه السلام پرسید: آیا میتوان زکات فطره را به همسایگان و دایههای غیر شیعی - که ناصبی هم نباشند - داد؟ فرمود: «اگر نیازمند بود، اشکالی ندارد».
50. السنن الكبرى عن عبداللّٰه بن بشر الخثعمي عن رجل من قومه يُقال له: حُمَمَة: سَقَطَت عَلَيَّ جَرَّةٌ مِن دَيرٍ قَديمٍ بِالكوفَةِ فيها أربَعَةُ آلافِ دِرهَمٍ، فَذَهَبتُ بِها إلی عَلِيٍّ علیه السلام، فَقالَ: اِقسِمها خَمسَةَ أخماسٍ، فَقَسَمتُها، فَأَخَذَ عَلِيٌّ علیه السلام مِنها خُمُساً و أَعطاني أربَعَةَ أخماسٍ، فَلَمّا أدبَرتُ دَعاني، فَقالَ: في جيرانِكَ فُقَراءُ و مَساكينُ؟ قُلتُ: نَعَم، قالَ: خُذها فَاقسِمها بَينَهُم.[۸۸]
50. السنن الکبری - به نقل از عبد اللّٰه بن بشر خثعمی، از مردی از خاندانش به نام حُمَمه -: در یک صومعهٔ قدیمی در کوفه به خمرهای که در آن چهار هزار درهم بود، دست یافتم و آن را نزد علی علیه السلام بردم. فرمود: «آن را پنج قسمت کن». پنج قسمت کردم. علی علیه السلام یک قسمت آن را جدا کرد و چهار قسمت دیگر را به من داد. برگشتم که بروم. مرا صدا زد و فرمود: «در میان همسایگانت، فقیر و مستمند هست؟» گفتم: آری. فرمود: «این را هم بردار و میان آنها تقسیم کن».
51. الكافي عن أبي الصبّاح الكناني: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللهِ علیه السلام عَن لُحومِ الأَضاحِيِّ، فَقالَ: كانَ عَلَيُّ بنُ الحُسَينِ و أبو جَعفَرٍ علیهما السلام يَتَصَدَّقانِ بِثُلُثٍ عَلی جيرانِهِم، و ثُلُثٍ عَلَى السُّؤّالِ، و ثُلُثٌ يُمسِكونَهُ لِأَهلِ البَيتِ.[۸۹]
51. الکافی - به نقل از ابو الصبّاح کِنانی -: از امام صادق علیه السلام در بارۀ گوشتهای قربانی پرسیدم. فرمود: «زین العابدین و باقر علیهما السلام یک سوم را به همسایگانشان صدقه میدادند، یک سوم را به گدایان، و یک سوم را برای خانواده[ی خود] نگه میداشتند».
52. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إنَّما جَعَلَ اللهُ الأَضحیٰ لِتَشبَعَ المَساكينُ مِنَ اللَّحمِ، فَأَظهِروا مِن فَضلِ ما أنعَمَ اللهُ بِهِ عَلَيكُم عَلیٰ عِيالاتِكُم و جيرانِكُم، و أَحسِنوا جِوارَ نِعَمِ اللهِ عَلَيكُم.[۹۰]
52. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند، عید قربان را قرار داده تا بینوایان، از [خوردن] گوشت، سیر شوند. پس، از اضافۀ نعمتهایی که خداوند به شما داده است، بر خانوادهٔ خویش و همسایگانتان انفاق کنید و برای نعمتهایی که خدا به شما داده است، همسایگان خوبی باشید.
53. الدرّ المنثور عن معاذ: أمَرَنا رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله أن نُطعِمَ مِنَ الضَّحايَا: الجارَ، وَ السّائِلَ، وَ المُتَعَفِّفَ.[۹۱]
53. الدرّ المنثور - به نقل از معاذ -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما دستور داد از [گوشت] قربانیها به همسایه و گدا و نیازمند آبرودار بدهیم.
54. الإمام الصادق علیه السلام: ما مِن عَمَلٍ أفضَلَ يَومَ النَّحرِ مِن دَمٍ مَسفوكٍ... أو رَجُلٍ أطعَمَ مِن صالِحِ نُسُكِهِ[۹۲]، ثُمَّ دَعا إلی بَقِيَّتِهِ جيرانَهُ مِنَ اليَتامیٰ و أَهلِ المَسكَنَةِ وَ المَملوكِ، و تَعاهَدَ الأُسَراءَ.[۹۳]
54. امام صادق علیه السلام: در روز [عید] قربان، هیچ عملی برتر از خون ریخته شده نیست... یا این که مردی از قسمت خوب گوشت قربانی خود اطعام کند. سپس همسایگان یتیم و مستمند و بردهٔ خود را به بقیّۀ آن فرا خواند و از اسیران هم دلجویی کند.
۲ / ۳: مَراتِبُ الجيران فِي الحُقوقِ
۲ / ۳: درجات همسایگان در حقوق
55. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: الجيرانُ ثَلاثَةٌ: جارٌ لَهُ حَقٌّ واحِدٌ؛ و هُوَ أدنَى الجيرانِ حَقّاً، و جارٌ لَهُ حَقّانِ، و جارٌ لَهُ ثَلاثَةُ حُقوقٍ؛ و هُوَ أفضَلُ الجيرانِ حَقّاً.
فَأَمَّا الجارُ الَّذي لَهُ حَقٌّ واحِدٌ: فَالجارُ المُشرِكُ لا رَحِمَ لَهُ، و لَهُ حَقُّ الجِوارِ.
و أَمَّا الَّذي لَهُ حَقّانِ: فَالجارُ المُسلِمُ لا رَحِمَ لَهُ، لَهُ حَقُّ الإِسلامِ و حَقُّ الجِوارِ.
و أَمَّا الَّذي لَهُ ثَلاثَةُ حُقوقٍ: فَجارٌ مُسلِمٌ ذو رَحِمٍ، لَهُ حَقُّ الإِسلامِ و حَقُّ الجِوارِ و حَقُّ الرَّحِمِ، و أَدنیٰ حَقِّ الجِوارِ ألّا تُؤذِيَ جارَكَ بِقُتارِ قِدرِكَ إلّا أن تَقدَحَ[۹۴] لَهُ مِنها.[۹۵]
55. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همسایگان سه گونه اند: همسایهای که فقط یک حق دارد - که این، کمحقترین همسایگان است - و همسایهای که دو حق دارد و همسایهای که سه حق دارد، و او بیشترین حقّ همسایگی را دارد.
همسایهای که فقط یک حق دارد، همسایهای است که مشرک و غیر خویشاوند است. او فقط حقّ همسایگی دارد.
همسایهای که دو حق دارد: همسایهای است که مسلمان و غیر خویشاوند است. او، هم حقّ مسلمانی دارد و هم حقّ همسایگی.
همسایهای که سه حق دارد: همسایۀ مسلمان و خویشاوند است. او حقّ مسلمانی و حقّ همسایگی و حقّ خویشاوندی دارد.
کمترین حقّ همسایگی هم این است که با بوی دیگ [غذای] خود، همسایهات را آزار ندهی، مگر این که مقداری از آن را برای او بفرستی.
56. عنه صلی الله علیه و آله: الجيرانُ ثَلاثَةٌ: جارٌ لَهُ ثَلاثَةُ حُقوقٍ: حَقُّ الجِوارِ، و حَقُّ القَرابَةِ، و حَقُّ الإِسلامِ. و جارٌ لَهُ حَقّانِ: حَقُّ الجِوارِ، و حَقُّ الإِسلامِ. و جارٌ لَهُ حَقُّ الجِوارِ: المُشرِكُ مِن أهلِ الكِتابِ.[۹۶]
56. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همسایگان سه دسته اند: همسایهای که سه حق دارد: حقّ همسایگی و حقّ خویشاوندی و حقّ مسلمانی؛ همسایهای که دو حق دارد: حقّ همسایگی و حقّ مسلمانی؛ و همسایهای که [فقط] یک حقّ همسایگی دارد، مشرک اهل کتاب است.
57. عنه صلی الله علیه و آله: الجيرانُ ثَلاثَةٌ: فَمِنهُم مَن لَهُ ثَلاثَةُ حُقوقٍ، و مِنهُم مَن لَهُ حَقّانِ، و مِنهُم مَن لَهُ حَقٌّ واحِدٌ؛ فَأَمَّا الجارُ الَّذي لَهُ ثَلاثَةُ حُقوقٍ: فَجارُكَ القَريبُ المُسلِمُ، و أَمَّا الجارُ الَّذي لَهُ حَقّانِ: فَجارُكَ المُسلِمُ، و أَمَّا الَّذي لَهُ حَقٌّ واحِدٌ: فَجارُكَ الذِّمِّيُّ.[۹۷]
57. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همسایگان سه نوع اند: آنان که سه حق دارند، آنان که دو حق دارند و آنان که یک حق دارند. همسایهای که سه حق دارد، همسایۀ خویشاوند و مسلمان توست، همسایهای که دو حق دارد، همسایۀ مسلمان توست و آن که یک حق دارد، همسایۀ ذمّی توست.
58. المعجم الأوسط عن عائشة: قُلتُ: يا رَسولَ اللهِ، إنَّ لي جارَينِ: أحَدُهُما قُبالَةَ بابي، وَ الآخَرُ شاسِعٌ عَن بابي و هُوَ أقرَبُ إلَى الجِوارِ[۹۸]، فَبِأَيِّهِما أبدَأُ؟ قالَ: الَّذي قُبالَةَ بابِكَ.[۹۹]
58. المعجم الأوسط - به نقل از عایشه -: گفتم: ای پیامبر خدا! من دو همسایه دارم. یکی از آنها رو به روی درِ خانهام است و دیگری از در فاصله دارد و به دیوار، نزدیکتر است. از کدام یک شروع کنم؟ فرمود: «کسی که رو به روی درِ خانۀ توست».
59. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آلهـ لَمّا قالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ المُسلِمينَ: يا رَسولَ اللهِ، إنَّ لي جارَينِ، إلیٰ أيِّهِما أهدي هَدِيَّتي أوَّلاً؟ ـ: إلی أقرَبِهِما مِنكَ باباً، و أَوجَبِهِما عِندَكَ رَحِماً، فَإِنِ استَوَيا في ذٰلِكَ، فَإلیٰ أحسَنِهِما مُجاوَرَةً.[۱۰۰]
59. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - به مردی از مسلمانان که از ایشان پرسید: من دو همسایه دارم. هدیهام را اوّل به کدام یک بدهم؟ -: آن که به درِ خانهات نزدیکتر و حقّ خویشاوندیاش بر تو بیشتر است. اگر هر دو از این جهت یکسان بودند، به آن که حُسن همسایگیاش بیشتر است.
60. عنه صلی الله علیه و آله: إذَا اجتَمَعَ الدّاعِيانِ فَأَجِب أقرَبَهُما باباً؛ فَإِنَّ أقرَبَهُما باباً أقرَبُهُما جِواراً، و إن سَبَقَ أحَدُهُما فَأَجِبِ الَّذي سَبَقَ.[۱۰۱]
60. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه دو نفر همزمان، تو را دعوت کردند، دعوت شخصی را که درِ خانهاش نزدیکتر است، بپذیر؛ زیرا آن که درِ خانهاش نزدیکتر است، همسایۀ نزدیکتر است؛ ولی اگر یکی از آنها زودتر دعوت کرد، دعوت کسی را بپذیر که زودتر گفته است.
61. المعجم الكبير عن معاذ بن جبل: أقبَلَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللهِ، مَن اُعطي مِن فَضلِ ما خَوَّلَنِيَ اللهُ؟ قالَ: اِبدَأ بِاُمِّكَ و أَبيكَ و اُختِكَ و أَخيكَ، وَ الأَدنیٰ فَالأَدنیٰ، و لا تَنسَوُا الجيرانَ و ذَا الحاجَةِ.[۱۰۲]
61. المعجم الکبیر - به نقل از معاذ بن جبل -: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای پیامبر خدا! از فضلی که خداوند به من ارزانی داشته است، به چه کسی عطا کنم؟
فرمود: «از مادر و پدر و خواهر و برادرت و دیگران، به ترتیبِ نزدیکتر بودنشان به تو، شروع کن و همسایگان و نیازمندان را هم فراموش مکن».
62. المعجم الأوسط عن ابن عمر عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أَنَّهُ كانَ إذا بَعَثَ السُّعاةَ عَلَى الصَّدَقاتِ، أمَرَهُم بِما أخَذوا مِنَ الصَّدَقاتِ أن يُجعَلَ في ذَوي قرَابَةِ مَن اُخِذَ مِنهُمُ، الأوَّلُ فَالأوَّلُ، فَإِن لَم يَكُن لَهُ قَرابَةٌ فَلِأُولِي العَشيرَةِ، ثُمَّ لِذَوِي الحاجَةِ مِنَ الجيرانِ و غَيرِهِم.[۱۰۳]
62. المعجم الأوسط - به نقل از ابن عمر -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هر گاه تحصیلداران زکات را میفرستاد، به آنها دستور میداد زکاتی که میگیرند، به خویشاوندان کسی که از او زکات گرفته شده است، به ترتیب اولویت، داده شود. اگر خویشاوندی نداشت، به همعشیرههایش و سپس به نیازمندان همسایه و غیر همسایه داده شود.
63. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: خَمسُ تَمَراتٍ أو خَمسُ قُرَصٍ أو دَنانيرُ أو دَراهِمُ يَملِكُهَا الإِنسانُ و هُوَ يُريدُ أن يُمضِيَها: فَأَفضَلُها ما أنفَقَهُ الإِنسانُ عَلیٰ والِدَيهِ، ثُمَّ الثّانِيَةُ عَلیٰ نَفسِهِ و عِيالِهِ، ثُمَّ الثّالِثَةُ عَلیٰ قَرابَتِهِ الفُقَراءِ، ثُمَّ الرّابِعَةُ عَلیٰ جيرانِهِ الفُقَراءِ، ثُمَّ الخامِسَةُ في سَبيلِ اللهِ؛ و هُوَ أخَسُّها أجراً.[۱۰۴]
63. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: انسان، اگر پنج دانه خرما یا پنج گِرده نان یا مقداری دینار یا درهم داشته باشد و بخواهد آنها را به مصرف برساند، بهترش آن چیزی است که به پدر و مادرش میدهد، در درجهٔ دوم، آنچه صرف خود و عائلهاش میکند، در مرتبهٔ سوم، آنچه صرف خویشاوندان نادارش میکند؛ در مرتبهٔ چهارم، آنچه صرف همسایگان نادارش میکند و در درجهٔ پنجم، آنچه در راه خدا [و جهاد] صرف میکند، و این، اجرش از بقیّه کمتر است.
۲ / ۴: الدُّعاءُ لِلجيرانِ
۲ / ۴: دعا کردن برای همسایگان
64. الإمام الحسن علیه السلام: رَأَيتُ اُمّي فاطِمَةَ علیها السلام قامَت في مِحرابِها لَيلَةَ جُمُعَتِها، فَلَم تَزَل راكِعَةً ساجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمودُ الصُّبحِ، و سَمِعتُها تَدعو لِلمُؤمِنينَ وَ المُؤمِناتِ، و تُسَمّيهِم و تُكثِرُ الدُّعاءَ لَهُم، و لا تَدعو لِنَفسِها بِشَيءٍ. فَقُلتُ لَها: يا اُمّاه، لِمَ لا تَدعينَ لِنَفسِكِ كَما تَدعينَ[۱۰۵] لِغَيرِكِ؟! فَقالَت: يا بُنَيَّ، الجارَ ثُمَّ الدّارَ.[۱۰۶]
64. امام حسن علیه السلام: مادرم فاطمه علیها السلام را دیدم که شب جمعه، در محرابش به نماز ایستاد و تا دمیدن سپیدهٔ صبح، پیوسته در رکوع و سجده بود. شنیدم که از مردان و زنانِ مٶمن نام میبَرَد و مرتّب، برایشان دعا میکند و برای خودش اصلاً دعا نمیکند. به او گفتم: مادر جان! چرا همان گونه که برای دیگران دعا میکنی، برای خودت دعایی نمیکنی؟ فرمود: «فرزندم! اوّلْ همسایه، سپس خانه».
65. الإمام زين العابدين علیه السلام - مِن دُعائِهِ فِي الاِستِعاذَةِ مِنَ الشَّيطانِ -: اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ، وَ اجعَل آباءَنا و اُمَّهاتِنا، و أَولادَنا، و أَهالِيَنا، و ذوي أرحامِنا، و قَراباتِنا، و جيرانَنا، مِنَ المُؤمِنينَ وَ المُؤمِناتِ، مِنهُ في حِرزٍ حارزٍ، و حِصنٍ حافِظٍ، و كَهفٍ مانِعٍ، و أَلبِسهُم مِنهُ جُنَناً واقِيَةً، و أَعطِهِم عَلَيهِ أسلِحَةً ماضِيَةً.[۱۰۷]
65. امام زین العابدین علیه السلام - از دعای ایشان در پناه بردن به خدا از شیطان -: بار خدایا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و پدران و مادران و فرزندان و زنان و بستگان و نزدیکان و همسایگان مؤمن ما را، مرد و چه زن، از شرّ شیطان، در پناهگاهی امن و دژی محافظ و مأمنی استوار قرار ده و بر آنان زرههایی نگهدارنده در برابر او بپوشان و برای مقابله با او سلاحهایی بُرنده عطایشان فرما.
66. الإمام الرضا علیه السلام - فِي الدُّعاءِ لِلخُروجِ إلَى الحَجِّ -: اللّٰهُمَّ إنّي أستَودِعُكَ اليَومَ ديني، و مالي، و نَفسي، و أَهلي، و وَلَدي، و جَميعَ جيراني، و إخوانِيَ المُؤمِنينَ، الشّاهِدَ مِنّا وَ الغائِبَ عَنّا.[۱۰۸]
66. امام رضا علیه السلام - در دعا هنگام راه افتادن برای حج -: خدایا! امروز من دینم و داراییام و جانم و زن و فرزندانم و همۀ همسایگان و برادران مؤمنم را، از حاضر و غایب، به تو میسپارم.
67. الإمام زين العابدين علیه السلام - مَن دُعائِهِ لِجيرانِهِ -: اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمّدٍ و آلِهِ، و تَوَلَّني في جيراني و مَوالِيَّ، العارِفينَ بِحَقِّنا وَ المُنابِذينَ لِأعدائِنا، بِأَفضَلِ وَلايَتِكَ، و وَفِّقهُم لِإِقامَةِ سُنَّتِكَ، وَ الأَخذِ بِمَحاسِنِ أدَبِكَ، في إرفاقِ ضَعيفِهِم، و سَدِّ خَلَّتِهِم[۱۰۹]، و عِيادَةِ مَريضِهِم، و هِدايَةِ مُستَرشِدِهِم، و مُناصَحَةِ مُستَشيرِهِم، و تَعَهُّدِ قادِمِهِم، و كِتمانِ أسرارِهِم، و سَترِ عَوراتِهِم، و نُصرَةِ مَظلومِهِم، و حُسنِ مُواساتِهِم بِالماعونِ، وَ العَودِ عَلَيهِم بِالجِدَةِ[۱۱۰] وَ الإِفضالِ، و إعطاءِ ما يَجِبُ لَهُم قَبلَ السُّؤالِ.
وَ اجعَلنِي اللّٰهُمَّ أجزي بِالإِحسانِ مُسيئَهُم، و اُعرِضُ بِالتَّجاوُزِ عَن ظالِمِهِم، و أَستَعمِلُ حُسنَ الظَّنِّ في كافَّتِهِم، و أَتَوَلیٰ بِالبِرِّ عامَّتَهُم، و أَغُضُّ بَصري عَنهُم عِفَّةً، و اُلينُ جانِبي لَهُم تَواضُعاً، و أَرِقُّ عَلیٰ أهلِ البَلاءِ مِنهُم رَحمَةً، و اُسِرُّ لَهُم بِالغَيبِ مَوَدَّةً، و اُحِبُّ بَقاءَ النِّعمَةِ عِندَهُم نُصحاً، و اُوجِبُ لَهُم ما اُوجِبُ لِحامَّتي[۱۱۱]، و أَرعیٰ لَهُم ما أرعیٰ لِخاصَّتي.
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ و آلِهِ، وَ ارزُقني مِثلَ ذٰلِكَ مِنهُم، وَ اجعَل لي أوفَى الحُظوظِ فيما عِندَهُم، و زِدهُم بَصيرَةً في حَقّي، و مَعرِفَةً بِفَضلي، حَتّیٰ يَسعَدوا بي و أَسعَدَ بِهِم، آمينَ رَبَّ العالَمينَ.[۱۱۲]
67. امام زین العابدین علیه السلام - از دعای ایشان برای همسایگانش -: بار خدایا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا به بهترین وجه، حامی همسایگانم و دوستدارانم که حقّ ما را میشناسند و با دشمنان ما مخالف اند، قرار بده و آنان را در بر پا داشتن راه و رسم تو و در پیش گرفتن آداب نیکوی خودت موفّق بدار: در کمک کردن به ناتوانشان، رفع نیازشان، عیادت از بیمارشان، راهنمایی کردن کسی که از آنها راهنمایی خواهد و مشورت دادن به کسی که از آنها مشورت خواهد، رفتن به دیدنِ از سفر آمدهشان، پنهان داشتن اسرارشان، پوشاندن عیبهایشان، یاری دادن به ستمدیدهشان، گذاشتن ابزار و وسایل خانه در اختیارشان، سود رساندنشان به بخشش فراوان و دادن حقوقشان پیش از مطالبهٔ آنها.
بار خدایا! مرا چنان گردان که بدی کنندهٔ آنها را به نیکی پاداش دهم، از ستمکنندهشان در گذرم، در بارۀ همهٔ آنها خوشگمان باشم، به عموم آنها نیکی کنم، به آنها چشم پاک داشته باشم، با آنها مهربان و نرم باشم، با گرفتارانشان دلسوز و بارحم باشم، در غیابشان نیز دوستدار آنان باشم، صادقانه دوستدار بقای نعمتشان باشم، آنچه را برای خویشان خود واجب میدانم، برای ایشان هم لازم و واجب بدانم، و آنچه را در بارهٔ نزدیکانم رعایت میکنم، در بارهٔ آنها هم رعایت کنم.
بار خدایا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و آنچه را من برای همسایگانم خواستهام، در دعای آنها در حقّ من نیز قرار ده، و از بهترین بهرههایی که دارند، نصیب من نیز بگردان، و بینش آنها را از من و آگاهیشان را از برتریهای من بیفزا، تا آنها به واسطۀ من به خوشبختی برسند و من به واسطۀ آنها]به خوشبختی برسم[! آمین، ای پروردگار جهانیان!
۲ / ۵: التَّحذيرُ مِن تَضييعِ حُقوقِ الجيرانِ
۲ / 5: نهی از تضییع حقوق همسایگان
68. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أعظَمُ الغُلولِ عِندَ اللهِ عزّ و جلّ ذِراعٌ مِنَ الَارضِ، تَجِدونَ الرَّجُلَينِ جارَينِ فِي الأرضِ أو فِي الدّارِ، فَيَقتَطِعُ أحَدُهُما مِن حَظِّ صاحِبِهِ ذِراعاً، فَإِذَا اقتَطَعَهُ طُوِّقَهُ مِن سَبعِ أرَضينَ إلی يَومِ القِيامَةِ.[۱۱۳]
68. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: بزرگترین خیانت از نظر خداوند عزّ و جلّ [خیانت در] یک ذراع زمین است: دو مرد را مییابی که در زمین یا خانهای همسایه اند و یکی از آن دو، از سهم دیگری یک ذراع به سهم خود میافزاید. هر گاه چنین کند، آن یک ذراع از زمین هفتم تا روز قیامت، طوق گردن او میشود.
69. عنه صلی الله علیه و آله: كَم مِن جارٍ مُتَعَلِّقٍ بِجارِهِ يَومَ القِيامَةِ، يَقولُ: يا رَبِّ! هٰذا أغلَقَ بابَهُ دوني فَمَنَعَ[۱۱۴] مَعروفَهُ.[۱۱۵]
69. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: چه بسیار همسایهای که روز قیامت، گریبان همسایهٔ خود را میگیرد و میگوید: ای پروردگار من! این، درِ خانهاش را به روی من بست و خوبیاش را از من دریغ داشت!
70. عنه صلی الله علیه و آله: وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لَيَجيئَنَّ الفَقيرُ مُتَعَلِّقاً بِجارِهِ الغَنِيِّ يَقولُ: يا رَبِّ! سَل هٰذا لِمَ أغلَقَ بابَهُ دوني و مَنَعَني فَضلَهُ؟[۱۱۶]
70. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سوگند به آن که جانم در دست اوست، [روز قیامت] فقیر میآید و گریبان همسایهٔ توانگرش را میگیرد و میگوید: ای پروردگار من! از این بپرس که چرا درِ خانهاش را به روی من بست و لطفش (داشتههای اضافیاش) را از من دریغ کرد!
71. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ الجارَ يَتَعَلَّقُ بِجارِهِ يَومَ القِيامَةِ، فَيَقولُ: يا رَبِّ، وَسَّعتَ عَلیٰ أخي هٰذا و قَسَرتَ عَلَيَّ، اُمسي جائِعاً و يُمسي هٰذا شَبعانَ، فَسَلهُ: لِمَ أغلَقَ بابَهَ دوني، و حَرَمَني ما قَد وَسَّعتَ عَلَيهِ؟[۱۱۷]
71. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: در روز قیامت، همسایه به همسایۀ خود میآویزد و میگوید: ای پروردگار من! به این برادرم گشایش بخشیدی و مرا در تنگدستی قرار دادی. من شب گرسنه میخوابیدم و این با شکم پُر میخوابید. حال از او بپرس: چرا در خانهاش را به روی من بست و از گشایشی که به او داده بودی، مرا محروم ساخت!
72. المعجم الأوسط عن أنس بن مالك: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللهِ، اكسُني، فَأَعرَضَ عَنهُ، فَقالَ: يا رسولَ اللهِ، اكسُني، فَقالَ: أما لَكَ جارٌ لَهُ فَضلُ ثَوبَينِ؟ قالَ: بَلیٰ، غَيرُ واحِدٍ. قالَ: فَلا يَجمَعُ اللهُ بَينَكَ و بَينَهُ فِي الجَنَّةِ.[۱۱۸]
72. المعجم الأوسط - به نقل از انس بن مالک -: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای پیامبر خدا! مرا [جامهای] بپوشان. ایشان چهره از او برگرداند. او دوباره گفت: ای پیامبر خدا! مرا [جامهای] بپوشان. فرمود: «آیا تو همسایهای نداری که بیش از دو جامه داشته باشد؟». گفت: چرا، چندین نفر. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند، تو و او را در بهشت، گرد هم نمیآورد».
73. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ تَعَلَّقَ الجارُ بِالجارِ، فَيَقولُ: يا ربِّ! سَل هٰذا فيما أغلَقَ بابَهُ دوني و مَنَعَني طَعامَهُ؟[۱۱۹]
73. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: چون روز قیامت شود، همسایه گریبان همسایه را میگیرد و میگوید: ای پروردگار من! از این بپرس چرا درِ خانهاش را به روی من بست و از غذایش به من نداد!
74. عنه صلی الله علیه و آله: ألا و إنَّ اللهَ عزّ و جلّ يَسأَلُ الرَّجُلَ عَن حَقِّ جارِهِ، و مَن ضَيَّعَ حَقَّ جارِهِ فَلَيسَ مِنّا.[۱۲۰]
74. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: بدانید که خداوند عزّ و جلّ از انسان در بارۀ حقّ همسایهاش بازخواست میکند و هر کس حقّ همسایهٔ خود را ضایع کند، از ما نیست.
75. عنه صلی الله علیه و آله: مَن أغلَقَ بابَهُ دونَ جارِهِ مَخافَةً عَلیٰ أهلِهِ و مالِهِ، فَلَيسَ ذٰلِكَ بِمُؤمِنٍ.[۱۲۱]
75. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس از ترس تعرّض همسایهاش به زن و فرزند و مال خویش، درِ خانهاش را به روی او ببندد، بدانید که چنین کسی مسلمان نیست.
76. عنه صلی الله علیه و آله: لَيسَ بِمُؤمِنٍ مَن خافَ جارُهُ غَوائِلَهُ[۱۲۲]، كائِناً مَن كانَ الجارُ.[۱۲۳]
76. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: مؤمن نیست کسی که همسایهاش از شرّ او بترسد، آن همسایه هر که میخواهد باشد.
77. عنه صلی الله علیه و آله: وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لا يُؤمِنُ عَبدٌ حَتّیٰ يُحِبَّ لِجارِهِ ما يُحِبُّ لِنَفسِهِ.[۱۲۴]
77. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سوگند به آن که جانم در دست اوست، هیچ بندهای مسلمان نیست، مگر آن که برای همسایهاش آن را پسندد که برای خود میپسندد.
78. الإمام الصادق علیه السلامـ في كِتابِهِ إلی عَبدِ اللهِ النَّجاشِيِّ ـ:... وَ اعلَم أنّي سَمِعتُ أبي يُحَدِّثُ عَن آبائِهِ علیهم السلام عَن أميرِ المُؤمِنينَ علیه السلام، أنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله يَقولُ لَأصحابِهِ يَوماً: ما آمَنَ بِاللهِ وَ اليَومِ الآخِرِ مَن باتَ شَبعانَ و جارُهُ جائِعٌ. فَقُلنا: هَلَكنا يا رَسولَ اللهِ!
فَقالَ: مِن فَضلِ طَعامِكُم، و مِن فَضلِ تَمرِكُم و رِزقِكُم و خَلَقِکُم و خِرَقِكُم؛ تُطفِئونَ بِها غَضَبَ الرَّبِّ.[۱۲۵]
78. امام صادق علیه السلام - در نامهٔ خود به عبد اللّٰه نجاشی -:... بدان من از پدرم شنیدم که از پدرانش علیهم السلام نقل حدیث میکرد که: امیر مؤمنان علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنید که روزی به اصحابش فرمود: «به خدا و روز قیامت، ایمان نیاورده است کسی که شب سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد».
گفتم: ای پیامبر خدا! ما [که با این سخن] نابود شدیم!
پیامبر فرمود: «شما با اضافۀ خوراک و با اضافۀ خرما و روزیتان و اخلاق خوبتان و لباسهای کهنه و فرسودۀ خود، خشم خداوند را فرو مینشانید».
79. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لَيسَ بِمُؤمِنٍ مَن باتَ شَبعانَ رَيّانَ، و جارُهُ جائِعٌ ظَمآنُ.[۱۲۶]
79. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: آن که شب سیر و سیراب بخوابد و همسایهاش گرسنه و تشنه باشد، مسلمان نیست.
80. عنه صلی الله علیه و آله: لَيسَ المُؤمِنُ الَّذي يَشبَعُ و جارُهُ جائِعٌ إلیٰ جَنبِهِ.[۱۲۷]
80. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: مسلمان نیست کسی که سیر باشد و همسایهاش در کنار او گرسنه باشد.
81. دُرر الأحادیث النبویّة عن الإمام الحسن علیه السلام: قالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: «ما آمَنَ بِاللهِ!». قالوا: مَن يا رَسولَ اللهِ؟ قالَ: «مَن باتَ شَبعانَ و جارُهُ جائِعٌ و هُوَ يَشعُرُ».[۱۲۸]
81. دُرَرُ الأحادیث النبویّة ـ به نقل از امام حسن علیه السلام -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به خدا ایمان نیاورده است!».
گفتند: چه کسی ای پیامبر خدا؟
فرمود: «کسی که شب سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد و او بداند».
82. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: ما آمَنَ بي مَن باتَ شَبعانَ و جارُهُ جائِعٌ.[۱۲۹]
82. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به من ایمان نیاورده است آن که شب را با شکم سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد.
83. عنه صلی الله علیه و آله: ما آمَن بي مَن باتَ شَبعانَ و جارُهُ جائِعٌ إلی جَنبِهِ و هُوَ يَعلَمُ بِهِ.[۱۳۰]
83. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به من ایمان نیاورده است کسی که شب سیر بخوابد و همسایهٔ او در کنارش گرسنه باشد و او این را بداند.
84. نثر الدرّ: قالَ لَهُ [لِرَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله] رَجُلٌ: يا رَسولَ اللهِ، لي جارٌ يَنصِبُ قِدرَهُ و لا يُطعِمُني! فَقالَ صلی الله علیه و آله: ما آمَنَ بي هٰذا قَطُّ.[۱۳۱]
84. نثر الدرّ: مردی به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفت: ای پیامبر خدا! همسایهای دارم که دیگش را بار میگذارد؛ ولی غذایی به من نمیدهد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «او هرگز به من ایمان نیاورده است».
85. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لا يَشبَعُ الرَّجُلُ دونَ جارِهِ.[۱۳۲]
85. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: انسان نباید سیر و همسایهاش گرسنه باشد.
86. عنه صلی الله علیه و آله: ألا هَل عَسی رَجُلٌ أن يَبيتَ فِصالُهُ[۱۳۳] رِواءً و يَبيتَ ابنُ عَمِّهِ طاوِياً[۱۳۴] إلیٰ جَنبِهِ! ألا هَل عَسی رَجُلٌ يَبيتُ و فِصالُهُ رِواءً و جارُهُ طاوٍ إلیٰ جَنبِهِ! ألا رَجُلٌ يَمنَحُ مِن إبلِهِ ناقَةً لِأَهلِ بَيتٍ لا دَرَّ لَهُم، تَغدو بِرِفْدٍ و تَروحُ بِرِفدٍ! إنَّ أجرَها لَعَظيمٌ.[۱۳۵]
86. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: مگر میشود مردی، خانوادهاش شب را سیر بخوابند و عموزادهاش در کنار او گرسنه بخوابد؟! مگر میشود مردی، خانوادهاش شب را سیر بخوابند و همسایهاش در کنار او گرسنه باشد؟! آیا مردی نیست که از شتران خود، ماده شتری را به خانوادهای که چیزی برای دوشیدن ندارند، ببخشد تا صبح و شام [به آنان] کمکی کند؟! این کار، پاداشی بزرگ دارد.
87. الإمام زين العابدين علیه السلام: مَن باتَ شَبعاناً [شَبعانَ] و بِحَضرَتِهِ مُؤمِنٌ جائِعٌ طاوٍ، قالَ اللهُ عزّ و جلّ: مَلائِكَتي! اُشهِدُكُم عَلیٰ هٰذَا العَبدِ أنَّني أمَرتُهُ فَعَصاني و أَطاعَ غَيري، و وَكَلتُهُ إلیٰ عَمَلِهِ. و عِزَّتي و جَلالي! لا غَفَرتُ لَهُ أبَداً.[۱۳۶]
87. امام زین العابدین علیه السلام: کسی که شب [با شکم] سیر بخوابد و در کنارش مٶمنی گرسنه و بیغذا بماند، خداوند عزّ و جلّ میفرماید: «ای فرشتگان! شما را بر این بنده گواه میگیرم که من به او فرمان دادم و او نافرمانیام کرد و از غیر من فرمان برد. من او را به کارش واگذار کردم. به عزّت و جلالم سوگند، هرگز او را نمیآمرزم».
۲ / ۶: النَّوادِرُ
۲ / ۶: چند حدیث دیگر
88. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: جارُ الدّارِ أحَقُّ بِالدّارِ.[۱۳۷]
88. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همسایۀ هر خانه، به [خرید] آن خانه سزاوارتر [از غیر همسایه] است.
89. الإمام عليّ علیه السلام: لَيسَ لِلجارِ شُفعَةٌ[۱۳۸]، و لَهُ حَقٌّ و حُرمَةٌ.[۱۳۹]
89. امام علی علیه السلام: همسایه [حقّ] شُفعه[۱۴۰] ندارد، اگر چه حق و حرمتی [اخلاقی] دارد.
90. الإمام الصادق علیه السلام: لَيسَ لِأَحَدٍ أن يَفتَحَ كُوَّةً[۱۴۱] في جِدارِهِ يَنظُرُ مِنها إلیٰ شَيءٍ مِن داخِلِ دارِ جارِهِ، فَإِن فَتَحَ لِلضِّياءِ في مَوضِعٍ لا يَری مِنهُ لا يُمنَعُ مِن ذٰلِكَ.[۱۴۲]
90. امام صادق علیه السلام: هیچ کس حق ندارد در دیوار خانهاش روزنهای ایجاد کند و از آن به درون خانهٔ همسایهاش بنگرد؛ امّا اگر در جایی که از آن [درون خانهٔ همسایه را] نمیبیند، روزنهای برای نور باز کرد، نباید مانع او شد.
91. عنه علیه السلامـ لَمّا سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَأذَنُ لِجارِهِ أن يَحمِلَ عَلیٰ حائِطِهِ، هَل لَهُ إذا شاءَ أن يَنزِعَ ذٰلِكَ الحِملَ ـ: إن أرادَ أن يَنزِعَهُ لِحاجَةٍ نَزَلَت بِهِ لا يُريدُ بِذٰلِكَ الضَّرَرَ فَذٰلِكَ لَهُ، و إن كانَ إنَّما يُريدُ بِهِ الضَّرَرَ لِغَيرِ حاجَةٍ مِنهُ إلَيهِ، فَلا أریٰ أن يَنزِعَهُ.[۱۴۳]
91. امام صادق علیه السلام - در پاسخ این سؤال که: انسان به همسایهٔ خود اجازه میدهد باری روی دیوار او بگذارد. آیا هر گاه خواست، میتواند آن بار را بردارد؟ -: اگر خواست به دلیل کاری که برایش پیش آمده و میخواهد انجامش دهد، آن را بردارد و قصدش زیان رساندن نیست، مجاز است؛ امّا اگر ضرورتی او را به این کار وا ندارد و قصدش فقط زیان زدن است، جایز نمیدانم که آن را بردارد.
92. دعائم الإسلام: عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أنَّهُ سُئِلَ عَن جِدارٍ لِرَجُلٍ ـ و هُوَ سُترَةٌ فيما بَينَهُ و بَينَ جارِهِ – سَقَطَ، فَامتَنَعَ عَن بِنائِهِ، قالَ: لَيسَ يُجبَرُ عَلیٰ ذٰلِكَ، إلّا أن يَكونَ وَجَبَ ذٰلِكَ لِصاحِبِ الدّارِ الاُخریٰ بِحَقٍّ أو بِشَرطٍ في أهلِ المِلكِ، و لٰكِن يُقالُ لِصاحِبِ المَنزِلِ: اُستُر عَلیٰ نَفسِكَ في حَقِّكَ إن شِئتَ.
قيلَ لَهُ: فَإِن كانَ الجِدارُ لَم يَسقُط، و لٰكِنَّهُ هَدَمَهُ أو أرادَ هَدمَهُ إضراراً بِجارِهِ لِغَيرِ حاجَةٍ مِنهُ إلیٰ هَدمِهِ؟
قالَ: لا يُترَك، و ذٰلِكَ أنَّ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله قالَ: «لا ضَرَرَ و لا إضرارَ»، فَإِن هَدَمَهُ كُلِّفَ أن يَبنِيَهُ.[۱۴۴]
92. دعائم الإسلام: از امام صادق علیه السلام سؤال شد: مردی دیواری دارد که ساتر میان او و همسایهٔ اوست. آن دیوار فرو میریزد و او از ساختنش خودداری میکند.
امام علیه السلام فرمود: «نمیتوان او را مجبور به این کار کرد، مگر این که صاحبِ خانۀ دیگر، به سبب حقّی یا شرطی با صاحب ملک، از این حق [اجبار صاحب دیوار به ساختن دیوارش] برخودار شده باشد؛ اما به صاحب منزل [و دیوار فروریخته فقط] میتوان گفت: اگر خواستی دیوارت را بساز».
به ایشان گفته شد: اگر دیوارۀ خودش نریخته؛ بلکه صاحبش آن را خراب کرده یا خواسته است که خراب شود تا به همسایهاش زیان بزند، بی آن که نیازی به خراب کردن آن داشته باشد، چه؟
فرمود: «نباید رهایش کرد. چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:"زیان و زیان زدن جایز نیست". پس اگر به عمدْ آن را خراب کرده، باید به ساختن آن مجبورش کرد».
93. الإمام الصادق علیه السلام: لَيسَ لِمَنِ اكتَریٰ داراً أن يُدخِلَ فيها ما يَضُرُّ بِالدّارِ أو بِالجيرانِ.[۱۴۵]
93. امام صادق علیه السلام: کسی که خانهای را اجاره کرده است، حق ندارد به آن خانه چیزی بیفزاید که به خانه یا به همسایگان زیان وارد آورد.
الفصل الثالث: حُسنُ الجِوارِ
فصل سوم: همسایگی شایسته
۳ / ۱: الحَثُّ عَلی حُسنِ الجِوارِ
۳ / ۱: تشویق به همسایگی شایسته
۳ / ۱ - ۱: وَصِيَّةُ اللهِ عزّ و جلّ
۳ / ۱ - ۱: سفارش خداوند عزّ و جلّ
الكتاب
(وَٱعْبُدُواْ ٱللَّهَ وَ لَا تُشْرِكُواْ بِهِ شَئْاً وَ بِالْوَٰلِدَيْنِ إِحْسَٰنا وَ بِذِى ٱلْقُرْبَی وَ ٱلْيَتَٰمَی وَ ٱلْمَسَٰكِينِ وَ ٱلْجَارِ ذِى ٱلْقُرْبَی وَ ٱلْجَارِ ٱلْجُنُبِ وَ ٱلصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَ ٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا).[۱۴۶]
(و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر، نیکی کنید و]همچنین[به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایهٔ نزدیک و همسایهٔ دور و همنشین و بردگانی که مالک آنها هستید؛ زیرا خداوند، کسی را که متکبّر و فخرفروش است [و از ادای حقوق دیگران سر باز میزند]، دوست نمیدارد).
الحديث
94. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله - فیما أوصیٰ بِهِ الزُّبَیرَ -: يا زُبَيرُ، عَظِّمِ الإِخوانَ، و جَلِّلِ الأَبرارَ، و وَقِّرِ الأَخيارَ، وصِلِ الجارَ، و لا تُماشِ الفُجّارَ؛ مَن فَعَلَ ذٰلِكَ دَخَلَ الجَنَّةَ بِلا حِسابٍ و لا عَذابٍ، هٰذِهِ وَصِيَّةُ اللهِ إلَيَّ و وَصِيَّتي إلَيكَ.[۱۴۷]
94. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در سفارش به زبیر -: ای زبیر! برادران (دوستان) را بزرگ بدار، نیکوکاران را تکریم کن، به خوبان احترام بگذار، به همسایه نیکی کن و با هرزگان همراه مشو. هر کس اینها را به کار بندد، بی هیچ حساب و عذابی به بهشت میرود. اینها سفارش خداوند به من و سفارش من به توست.
95. الإمام عليّ علیه السلام - في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام -: اللهَ اللهَ في جيرانِكُم؛ فَإِنَّ اللهَ و رَسولَهُ أوصَيا بِهِم.[۱۴۸]
95. امام علی علیه السلام - در سفارش به پسرش حسن علیه السلام -: خدا را، خدا را، در بارۀ همسایگانتان [در نظر بگیرید]؛ زیرا خدا و پیامبرش در بارۀ آنها سفارش کردهاند.
96. فقه الرضا علیه السلام: أحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَكَ؛ فَإِنَّ اللهَ يَسأَ لُكَ عَنِ الجارِ.[۱۴۹]
96. فقه الرضا علیه السلام: با کسی که همسایهٔ توست، به نیکی همسایهداری کن؛ زیرا خداوند در بارۀ همسایه از تو بازخواست خواهد کرد.
۳ / ۱ - ۲: وَصِيَّةُ جَبرَئيلَ علیه السلام
۳ / ۱ - ۲: سفارش جبرئیل علیه السلام
97. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: ما زالَ جِبريلُ علیه السلام يُوصيني بِالجارِ حَتّیٰ ظَنَنتُ أنَّهُ سَيُوَرِّثُهُ.[۱۵۰]
97. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: جبرئیل علیه السلام پیوسته مرا در بارۀ همسایه سفارش میکرد تا جایی که گمان بُردم به زودی، او را ارثبر [از همسایهاش] خواهد کرد.
98. الأدب المفرد عن جابر: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله يَستَعديهِ عَلیٰ جارِهِ، فَبَينا هُوَ قاعِدٌ بَينَ الرُّكنِ وَ المَقامِ إذ أقبَلَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله، و رَآهُ الرَّجُلُ و هُوَ مُقاوِمٌ رَجُلاً عَلَيهِ ثِيابٌ بَياضٌ عِندَ المَقامِ حَيثُ يُصَلّونَ عَلَى الجَنائِزِ.
فَأَقبَلَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله، فَقالَ: بِأَبي أنتَ و اُمّي يا رَسولَ اللهِ! مَنِ الرَّجُلُ الَّذي رَأَيتُ مَعَكَ مُقاوِمُكَ، عَلَيهِ ثِيابٌ بيضٌ؟ قالَ: أقَد رَأَيتَهُ؟ قالَ: نَعَم، قالَ: رَأَيتَ خَيراً كَثيراً، ذاكَ جِبريلُ - صَلَّى اللهُ عَلَيهِ - رَسولُ ربّي، ما زالَ يُوصيني بِالجارِ حَتّیٰ ظَنَنتُ أنَّهُ جاعِلٌ لَهُ ميراثاً.[۱۵۱]
98. الأدب المفرد - به نقل از جابر -: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد تا از همسایهاش به او شکایت کند. میان رکن و مقام نشسته بود که دید پیامبر صلی الله علیه و آله در جایی از مقام که بر جنازهها نماز میخوانند، با مردی سفیدپوش گفتگو میکند.
وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله نزدش آمد، گفت: پدر و مادرم به فدایت، ای پیامبر خدا! مرد سفیدپوشی که با شما بحث میکرد، که بود؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «مگر تو او را دیدی؟».
گفت: بله. فرمود: «خیرِ بسیار دیدهای [و سعادت بزرگی نصیب تو شده است]. او جبرئیل - درود خدا بر او - ، فرستادهٔ پروردگارم، بود. آن قدر در بارۀ همسایه به من سفارش کرد که پنداشتم برای همسایه ارث قرار خواهد داد».
۳ / ۱ - ۳: وَصِيَّةُ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله
۳ / ۱ - ۳: سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله
99. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آلهـ و هُوَ عَلی ناقَتِهِ الجَدعاءِ في حَجَّةِ الوَداعِ ـ: اُوصيكُم بِالجارِ.[۱۵۲]
99. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در حَجّة الوداع در حالی که سوار بر ماده شترش [به نام] جَدعا بود -: شما را در بارۀ [نیکی و خوشرفتاری با] همسایه سفارش میکنم.
100. الكافي عن عبد الرحمٰن بن الحجّاج: بَعَثَ إلَيَّ أبُو الحَسَنِ موسیٰ علیه السلام بِوَصِيَّةِ أميرِ المُؤمِنينَ علیه السلام، و هِيَ:... اللهَ اللهَ في جيرانِكُم؛ فَإِنَّ النَّبِيَ صلی الله علیه و آله أوصیٰ بِهِم، و ما زالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله يُوصي بِهِم حَتّیٰ ظَنَنّا أنَّهُ سَيُوَرِّثُهُم.[۱۵۳]
100. الکافی - به نقل از عبد الرحمان بن حجّاج -: امام کاظم علیه السلام وصیَت امیر مٶمنان علیه السلام را برای من فرستاد و آن، بدین شرح است:... خدا را، خدا را در حقّ همسایگانتان [در نظر بگیرید]؛ چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله در باره آنان سفارش کرده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیوسته در حقّ آنها سفارش میکرد، تا جایی که گمان بردیم به زودی برای آنان میراث (سهمی از ارث همسایه) قرار میدهد.
101. مسند ابن حنبل عن أبي اُمامة: سَمِعتُ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله يُوصي بِالجارِ حَتّیٰ ظَنَنتُ أنَّهُ سَيُوَرِّثُهُ.[۱۵۴]
101. مسند ابن حنبل - به نقل از ابو اُمامه -: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که در بارۀ همسایه سفارش میکرد، چندان که پنداشتم به زودی برای او ارث قرار خواهد داد.
102. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله- في وَصِيَّتِهِ لِمُعاذِ بنِ جَبَلٍ -: اُوصيكَ بِتَقوَى اللهِ، و صِدقِ الحَديثِ، وَ الوَفاءِ بِالعَهدِ، و أَداءِ الأمانَةِ، و تَركِ الخِيانَةِ، و لينِ الكَلامِ، و بَذلِ السَّلامِ، و حِفظِ الجارِ، و رَحمَةِ اليَتيمِ.[۱۵۵]
102. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در توصیهٔ خود به معاذ بن جبل -: سفارش میکنم تو را به پروا داشتن از خدا و راستگویی و پایبندی به پیمان و برگرداندن امانت [به صاحبش] و ترک خیانت و با نرمی سخن گفتن و آشتیجویی و محافظت از همسایه (/ پناهنده) و مهربانی با یتیم.
103. مسند ابن حنبل عن جعفر بن أبي طالب علیه السلام - مِن كَلامِهِ لِلنَّجاشِيِّ مَلِكِ الحَبَشَةِ -: أيُّهَا المَلِكُ! كُنّا قَوماً أهلَ جاهِلِيَّةٍ؛ نَعبُدُ الَاصنامَ، و نَأكُلُ المَيتَةَ، و نَأتِي الفَواحِشَ، و نَقطَعُ الأَرحامَ، و نُسيءُ الجِوارَ، يَأكُلُ القَوِيُّ مِنَّا الضَّعيفَ، فَكُنّا عَلیٰ ذٰلِكَ حَتّیٰ بَعَثَ اللهُ إلَينا رَسولاً مِنّا، نَعرِفُ نَسَبَهُ و صِدقَهُ و أَمانَتَهُ و عَفافَهُ، فَدَعانا إلَى اللهِ تَعالیٰ لِنُوَحِّدَهُ و نَعبُدَهُ و نَخلَعَ ما كُنّا [نَعبُدُ][۱۵۶] نَحنُ و آباؤُنا مِن دونِهِ مِنَ الحِجارَةِ وَ الأَوثانِ، و أَمَرَنا بِصِدقِ الحَديثِ، و أَداءِ الأَمانَةِ، و صِلَةِ الرَّحِمِ، و حُسنِ الجِوارِ.[۱۵۷]
103. مسند ابن حنبل - به نقل از جعفر بن ابی طالب علیه السلام، از سخنان او به نجاشی، پادشاه حبشه -: ای پادشاه! ما مردمانی نادان بودیم که بُتان را میپرستیدیم، مُردار میخوردیم، مرتکب زشتیها میشدیم، از خویشاوندان میبریدیم و به همسایگان، بدی روا میداشتیم. زورمند ما، [حقّ] ضعیف را میخورد.
ما این چنین بودیم، تا این که خداوند، پیامبری از میان ما به سوی ما بر انگیخت که نَسَب او و راستگوییاش و امانتداریاش و پاکدامنیاش را میشناختیم. او ما را به سوی خدا فرا خواند تا او را یگانه بدانیم و او را بپرستیم و سنگها و بُتهایی را که ما و پدرانمان میپرستیدیم، کنار بگذاریم. او ما را به راستگویی و ادای امانت و ارتباط با خویشاوندان و همسایهداریِ شایسته فرمان داد.
104. الإمام عليّ علیه السلامـ في صِفَةِ النَّبِيِ صلی الله علیه و آله ـ: يَأمُرُ بِمَحاسِنِ الأَخلاقِ، و كَرَمِ الجِوارِ.[۱۵۸]
104. امام علی علیه السلام - در معرّفی پیامبر صلی الله علیه و آله -: به خویهای نیکو و گرامیداشت همسایه توصیه میفرمود.
105. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أحسِن جِوارَ مَن جاوَرَكَ، تَكُن مُسلِماً.[۱۵۹]
105. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: با کسی که همسایهٔ توست، نیکو همسایگی کن، تا مسلمان باشی.
106. عنه صلی الله علیه و آله: أحسِن إلیٰ جارِكَ، تَكُن مُؤمِناً.[۱۶۰]
106. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به همسایهات نیکی کن، تا مسلمان باشی.
107. عنه صلی الله علیه و آله: أحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَكَ، تَكُن مُؤمِناً.[۱۶۱]
107. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: با کسی که همسایهٔ توست، نیکو همسایهداری کن، تا مسلمان باشی.
108. عنه صلی الله علیه و آله: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللهِ وَ اليَومِ الآخِرِ، فَليُحسِن إلیٰ جارِهِ.[۱۶۲]
108. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید به همسایهاش نیکی کند.
109. عنه صلی الله علیه و آله: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللهِ وَ اليَومِ الآخِرِ، فَليُكرِم جارَهُ.[۱۶۳]
109. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید همسایهاش را گرامی بدارد.
110. عنه صلی الله علیه و آلهـ لِعَلِيٍّ علیه السلام ـ: إنَّ مِن أخلاقِ المُؤمِنينَ يا عَلِيُّ: الحاضِرونَ الصَّلاةَ... صائِمونَ النَّهارَ، قائِمونَ اللَّيلَ، لا يُؤذونَ جاراً و لا يَتَأَذّیٰ بِهِم جارٌ.[۱۶۴]
110. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - به علی علیه السلام -: ای علی! از خصلتهای مؤمنان این است که: در نماز [جماعت] حاضر میشوند... روزها روزهدارند، شبها به عبادت میپردازند، همسایهای را آزار نمیدهند و هیچ همسایهای از آنها آزار نمیبیند.
111. المعجم الأوسط عن أبي قُراد السّلميّ: كُنّا عِندَ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله، فَدَعا بِطَهورٍ فَغَمَسَ يَدَهُ فيهِ ثُمَّ تَوَضَّأَ، فَتَتَبَّعناهُ فَحَسَوناهُ[۱۶۵]، فَقالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: ما حَمَلَكُم عَلیٰ ما صَنَعتُم؟ قُلنا: حُبُّ اللهِ و رَسولِهِ، قالَ: فَإِن أحبَبتُم أن يُحِبَّكُمُ اللهُ و رَسولُهُ، فَأَدّوا إذَا ائتُمِنتُم، وَ اصدُقوا إذا حَدَّثتُم، و أَحسِنوا جِوارَ مَن جاوَرَكُم.[۱۶۶]
111. المعجم الأوسط - به نقل از ابو قُراد سُلَمی -: نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودیم که ظرف آبی خواست و دستش را در آن فرو برد. سپس وضو گرفت. ما آب وضویش را گرفتیم و جرعه جرعه نوشیدیم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چه انگیزهای شما را به این کار واداشت؟».
گفتیم: محبّت به خدا و پیامبرش.
فرمود: «پس اگر دوست دارید که خدا و پیامبرش هم شما را دوست داشته باشند، هر گاه امانتی به شما داده شد، آن را به صاحبش برگردانید و هر گاه سخنی گفتید، راست بگویید
و با کسی که همسایۀ شماست، به شایستگی همسایگی کنید».
112. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مَن سَرَّهُ أن يُحِبَّهُ اللهُ و رَسولُهُ، فَليَصدُق حَديثَهُ إذا حَدَّثَ، وَ ليُؤَدِّ أمانَتَهُ إذَا ائتُمِنَ، وَ ليُحسِن جِوارَهُ إذا جاوَرَ.[۱۶۷]
112. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که خوش دارد که خدا و پیامبرش او را دوست بدارند، باید هر گاه سخن میگوید، راست بگوید و هر گاه امانتی به او سپرده شد، آن را به صاحبش باز گردانَد و با همسایهاش به شایستگی همسایگی کند.
113. مسند ابن حنبل عن السائب بن عبداللّٰه: جيءَ بي إلَى النَّبِيِّ، فَقالَ صلی الله علیه و آله: يا سائِبُ، انظُر أخلاقَكَ الَّتي كُنتَ تَصنَعُها فِي الجاهِلِيَّةِ فَاجعَلها فِي الإِسلامِ: اِقرِ الضَّيفَ[۱۶۸]، و أَكرِمِ اليَتيمَ، و أَحسِن إلیٰ جارِكَ.[۱۶۹]
113. مسند ابن حنبل - به نقل از سائب بن عبد اللّٰه -: مرا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بردند. فرمود: «ای سائب! به اخلاقی که در جاهلیت مراعات میکردی، بنگر و آنها را در اسلام نیز حفظ کن: میهماننواز باش، یتیم را گرامی بدار و به همسایهات نیکی کن».
۳ / ۱ - ۴: وَصِيَّةُ أهلِ البَيتِ علیهم السلام
۳ / ۱ - ۴: سفارش اهل بیت علیهم السلام
114. الإمام عليّ علیه السلام - مِمّا أوصیٰ بِهِ الحَسَنَ وَ الحُسَينَ علیهما السلام -: اُوصيكُما بِتَقوَى اللهِ... وَ التَّعاهُدِ لِلقُرآنِ، و حُسنِ الجِوارِ.[۱۷۰]
114. امام علی علیه السلام - از وصیّت ایشان به حسن و حسین علیهما السلام -: شما دو تن را سفارش میکنم به پروا کردن از خدا... و پرداختن به قرآن و حُسن همسایگی.
115. عنه علیه السلام - في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام -: اُوصيكَ يا بُنَيَّ بِالصَّلاةِ عِندَ وَقتِها... و حُسنِ الجِوارِ، و إكرامِ الضَّيفِ، و رَحمَةِ المَجهودِ و أصحابِ البَلاءِ.[۱۷۱]
115. امام علی علیه السلام - در سفارش به فرزندش حسن علیه السلام -: فرزندم! تو را وصیّت میکنم به خواندن نماز در وقتش... و خوشرفتاری با همسایه و مهماننوازی، و مهربانی به ناتوانان و گرفتاران.
116. عنه علیه السلام: قَواعِدُ الإِسلامِ سَبعَةٌ: فَأَوَّلُهَا العَقلُ... وَ السّابِعَةُ مُجاوَرَةُ النّاسِ بِالحُسنیٰ.[۱۷۲]
116. امام علی علیه السلام: پایههای اسلام هفت تاست: نخستین آنها خِرد است... و هفتم: همسایگی شایسته با مردم.
117. عنه علیه السلام: شيعَتُنَا المُتباذِلونَ في وَلايَتِنا... بَرَكَةٌ عَلیٰ مَن جاوَروا، سِلمٌ لِمَن خالَطوا.[۱۷۳]
117. امام علی علیه السلام: شیعیان ما در راه ولایت ما به یکدیگر بذل و بخشش میکنند... برای همسایگان خود برکت هستند و با معاشران خویش در صلح و صفایند.
118. عنه علیه السلام: الكَريمُ يَأبَى العارَ، و يُكرِمُ الجارَ.[۱۷۴]
118. امام علی علیه السلام: انسان بزرگوار، ننگ را نمیپذیرد و همسایه (/ پناهنده) را گرامی میدارد.
119. عنه علیه السلام: السَّيِّدُ مَن تَحَمَّلَ أثقالَ إخوانِهِ، و أَحسَنَ مُجاوَرَةَ جيرانِهِ.[۱۷۵]
119. امام علی علیه السلام: سَرور، کسی است که بار برادران خود را به دوش کشد و با همسایگانش نیکو همسایهداری کند.
120. عنه علیه السلام - مِن خُطبَةٍ لَهُ في أصحابِهِ -: قَد بَلَغتُم مِن كَرامَةِ اللهِ تَعالیٰ لَكُم مَنزِلَةً تُكرَمُ بِها إماؤُكُم، و توصَلُ بِها جيرانُكُم، و يُعَظِّمُكُم مَن لا فَضلَ لَكُم عَلَيهِ، و لا يَدَ لَكُم عِندَهُ.[۱۷۶]
120. امام علی علیه السلام - در خطبهای در میان یارانش -: شما از لطف خداوند به جایگاهی رسیدهاید که کنیزانتان گرامی داشته میشوند، به همسایگانتان کمک میشود، و کسانی که بر آنها برتری یا حقّی ندارید، [به خاطر آن جایگاه،] شما را بزرگ میدارند.
121. الإمام الحسن علیه السلام - لَمّا سَأَلَهُ أميرُ المُؤمِنينَ علیه السلام: فَمَا الشَّرَفُ؟ -: مُوافَقَةُ الإِخوانِ، و حِفظُ الجيرانِ.[۱۷۷]
121. امام حسن علیه السلام - در پاسخ امیر مؤمنان علیه السلام که از او پرسید: بزرگی چیست؟ -: سازگاری با برادران و نگهداشت [حق و حرمت] همسایگان.
122. الإمام زين العابدين علیه السلام: مَن أحسَنَ مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَهُ، كانَ مُسلِماً.[۱۷۸]
122. امام زین العابدین علیه السلام: هر که با همسایهاش به شایستگی همسایگی کند، مسلمان است.
123. الإمام الصادق علیه السلام: عَلَيكُم بِحُسنِ الجِوارِ؛ فَإِنَّ اللهَ أمَرَ بِذٰلِكَ.[۱۷۹]
123. امام صادق علیه السلام: همسایگی شایسته داشته باشید؛ زیرا خداوند به این کار، فرمان داده است.
124. عنه علیه السلام: عَلَيكُم بِالصَّلاةِ فِي المَساجِدِ، و حُسنِ الجِوارِ لِلنّاسِ.[۱۸۰]
124. امام صادق علیه السلام: در مساجد نماز بگزارید و با مردم، همسایگی شایسته داشته باشید.
125. عنه علیه السلام- لِزَیدٍ الشَّحّامِ -: اِقرَأ عَلیٰ مَن تَریٰ أنَّهُ يُطيعُني مِنهُم و يَأخُذُ بِقَولِيَ السَّلامَ، و اُوصيكُم بِتَقوَى اللهِ عزّ و جلّ، وَ الوَرَعِ في دينِكُم، وَ الاِجتِهادِ لِلهِ، و صِدقِ الحَديثِ، و أَداءِ الأَمانَةِ، و طولِ السُّجودِ، و حُسنِ الجِوارِ؛ فَبِهٰذا جاءَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله.[۱۸۱]
125. امام صادق علیه السلام - به زید شحّام -: به هر یک از ایشان که فکر میکنی فرمانبُردار من است و به گفتار من عمل میکند، سلام برسان و [بگو:] من شما را به پروا داشتن از خدای عزّ و جلّ، پارسایی در دینتان، کار و کوشش برای خدا، راستگویی، امانتپردازی، طول دادن سجده، و حُسن همسایگی سفارش میکنم؛ زیرا محمّد صلی الله علیه و آله برای اینها آمد.
126. عنه علیه السلام: المَكارِمُ عَشرٌ، فَإِنِ استَطَعتَ أن تَكونَ فيكَ فَلتَكُن:... وَ التَّذَمُّمُ لِلجارِ[۱۸۲]، وَ التَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ، و رَأسُهُنَّ الحَياءُ.[۱۸۳]
126. امام صادق علیه السلام: مکارم [اخلاق] ده تاست. پس اگر میتوانی آنها را در خود داشته باشی، داشته باش:... مراعات [حقّ] همسایه، مراعات [حقّ] رفیق، و در رأس همهٔ آنها، حیاست.
127. عنه علیه السلام - لِداوودَ بنِ سِرحانَ -: يا داوودُ، إنَّ خِصالَ المَكارِمِ بَعضُها مُقَيَّدٌ بِبَعضٍ، يُقَسِّمُهَا اللهُ حَيثُ يَشاءُ... وَ التَّوَدُّدُ إلَى الجارِ وَ الصّاحِبِ.[۱۸۴]
127. امام صادق علیه السلام - به داوود بن سِرحان -: ای داوود! مکارم اخلاق، به یکدیگر پیوسته اند. خداوند، آنها را هر جا که بخواهد، قسمت میکند... [از جملۀ آنهاست:] محبّت کردن به همسایه و دوست.
128. الزهد للحسين بن سعيد عن زرارة: قُلتُ لِلإِمامِ الباقِرِ علیه السلام: إنَّ النّاسَ يَروونَ عَن رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «أشرَفُكُم فِي الجاهِلِيَّةِ أشرَفُكُم فِي الإِسلامِ»، فَقالَ علیه السلام: صَدَقوا و لَيسَ حَيثُ تَذهَبونَ، كانَ أشرَفُهُم فِي الجاهِلِيَّةِ أسخاهُم نَفساً، و أَحسَنَهُم خُلُقاً، و أَحسَنَهُم جِواراً، و أَكَفَّهُم أذىً، فَذٰلِكَ الَّذي إذا أسلَمَ لَم يَزِدهُ إسلامُهُ إلّا خَيراً.[۱۸۵]
128. الزهد، حسین بن سعید - به نقل از زراره -: به امام باقر علیه السلام گفتم: مردم، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت میکنند که فرمود: «برترینِ شما در جاهلیت، در دوران اسلام نیز برترین است».
امام باقر علیه السلام فرمود: «راست میگویند؛ ولی آن گونه هم نیست که شما گمان میکنید. برترین مردمان در جاهلیت، کسی بود که از همه بخشندهتر، خوشاخلاقتر، همسایهدارتر و بیآزارتر بود. چنین کسی اگر اسلام آورْد، اسلام جز بر خوبی او نیفزود».
129. الإمام الباقر علیه السلام: قالَ عَلِيٌّ علیه السلام لِأَبي أيّوبَ الأَنصارِيِّ: يا أبا أيّوبَ، ما بَلَغَ مِن كَرَمِ أخلاقِكَ؟ قالَ: لا اُؤذي جاراً فَمَن دونَهُ، و لا أمنَعُهُ مَعروفاً أقدِرُ عَلَيهِ.[۱۸۶]
129. امام باقر علیه السلام: علی علیه السلام به ابو ایّوب انصاری فرمود: «ای ابو ایّوب! کرامت اخلاقیات تا چه حد است؟». گفت: همسایه و دورتر از همسایه را نمیآزارم و تا میتوانم نیکیای را از او دریغ نمیکنم.
۳ / ۱ - ۵: سيرَةُ أهلِ البَيتِ علیهم السلام
۳ / ۱- ۵: روش اهل بیت علیهم السلام
130. الإمام الصادق علیه السلام: إذا اُدخِلَ اللَّحمُ مَنزِلَ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله قالَ: صَغِّرُوا القِطَعَ، و كَثِّرُوا المَرَقَةَ، وَ اقسِموا فِي الجيرانِ؛ فَإِنَّهُ أسرَعُ لِإِنضاجِهِ، و أَعظَمُ لِبَرَكَتِهِ.[۱۸۷]
130. امام صادق علیه السلام: هر گاه گوشتی به خانۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میآوردند، میفرمود: «آن را به قطعههای کوچک ببُرید و آبگوشت فراوانی بپزید و میان همسایگان تقسیم کنید؛ زیرا با این کار، زودتر میپزد و برکتش بیشتر میشود».
131. الإمام عليّ علیه السلام: دَخَلتُ السّوقَ فَابتَعتُ لَحماً بِدِرهَمٍ و ذُرَةً بِدِرهَمٍ، فَأَتَيتُ بِهِ فاطِمَةَ علیها السلام، حَتّی إذا فَرَغَت مِنَ الخَبزِ وَ الطَّبخِ، قالَت: لَو دَعَوتَ أبي... فَلَمّا دَخَلَنا قالَ [صلی الله علیه و آله]: هَلُمَّ طَعامَكِ يا فاطِمَةُ.
فَقَدَّمَت إلَيهِ البُرمَةَ[۱۸۸] وَ القُرصَ، فَغَطَّى القُرصَ و قالَ: اللّٰهُمَّ بارِك لَنا في طَعامِنا، ثُمَّ قالَ:... اِغرِفي لِأَبيكِ و بَعلِكِ. ثُمَّ قالَ: اِغرِفي و كُلي و أَهدي لِجاراتِكِ. فَفَعَلَت.[۱۸۹]
131. امام علی علیه السلام: به بازار رفتم و دِرهمی گوشت و درهمی ذرّت خریدم و برای فاطمه علیها السلام آوردم. او وقتی نانها را پخت و گوشت را طبخ کرد، گفت: کاش پدرم را هم دعوت کنی!... [وقتی به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله] وارد شدیم، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «غذایت را بیاور، ای فاطمه!».
فاطمه، دیزی و نانها را آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله روی نانها را پوشاند و گفت: «بار خدایا! به غذای ما برکت عطا کن». سپس فرمود: «... حالا برای پدرت و شوهرت بکش». آن گاه فرمود: «غذا بکش و بخور و به همسایگانت هم اهدا کن» و فاطمه چنان کرد.
132. مسند الشاميّين عن أبي هريرة: إنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله أمَرَ عائِشَةَ أن تَذبَحَ شاةً، فقَسَّمَتها بَينَ الجيرانِ.[۱۹۰]
132. مسند الشامیّین - به نقل از ابو هریره -: پیامبر صلی الله علیه و آله به عایشه فرمود: گوسفندی را ذبح و آن را میان همسایگان تقسیم کن.
133. المناقب لابن شهر آشوب عن زيد بن أرقمـ في خَبَرٍ طَويلٍ ـ: إنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله أصبَحَ طاوِياً[۱۹۱]... فَذَهَبَ مَعَ عَلِيٍّ علیه السلام إلی دارِ أبِي الهَيثَمِ، فَقالَ: مَرحَباً بِرَسولِ اللهِ! ما كُنتُ اُحِبُّ أن تَأتِيَني و أَصحابُكَ إلّا و عِندي شَيءٌ، و كانَ لي شيءٌ فَفَرَّقتُهُ فِي الجيرانِ.
فَقالَ: أوصاني جِبريلُ بِالجارِ حَتّی حَسِبتُ أنَّهُ سَيُوَرِّثُهُ.
قالَ: فَنَظَرَ النَّبِيُّ إلی نَخلَةٍ في جانِبِ الدّارِ... فَقالَ: يا عَلِيُّ ائتِني بِقَدَحِ ماءٍ. فَشَرِبَ مِنهُ ثُمَّ مَجَّ فيهِ، ثُمَّ رَشَّ عَلَى النَّخلَةِ، فَتَمَلَّت أعذاقاً مِن بُسرٍ و رُطَبٍ ما شِئنا.
فَقالَ: اِبدَؤوا بِالجيرانِ. فَأَكَلنا و شَرِبنا ماءً بارِداً حَتّی رَوينا... قالَ: فَما زالتَ تِلكَ النَّخلَةُ عِندَنا نُسَمّيها نَخلَةَ الجيرانِ، حَتّی قَطَعَها يَزيدُ عامَ الحَرَّةِ[۱۹۲].[۱۹۳]
133. المناقب، ابن شهرآشوب - به نقل از زید بن ارقم، در خبری طولانی -: پیامبر صلی الله علیه و آله گرسنه بود... با علی علیه السلام به سوی خانهٔ ابو الهَثیم رفت. ابو الهثیم گفت: خوش آمدید، ای پیامبر خدا! من دوست داشتم که هر وقت شما و یارانتان نزد من میآیید، چیزی [برای خوردن و پذیرایی] داشته باشم. حالا هم داشتم؛ امّا آن را میان همسایگان تقسیم کردم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل در بارۀ همسایه آن قدر به من سفارش کرد که خیال کردم به زودی برای او ارث قرار خواهد داد [و همسایه از همسایه ارث خواهد برد]».
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله به درخت خرمایی در گوشهٔ حیاط نگریست... و فرمود: «ای علی! پیالۀ آبی برایم بیاور». آن گاه آن نوشید و سپس آب دهان در آن نهاد و [آب را] بر درخت خرما پاشید و شاخههای آن پر از خرمای نارس و رطب (خرمای رسیده) شد، آن قدر که کفایتمان میکرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «از همسایهها شروع کنید». ما [خرما] خوردیم و آب خنکی نوشیدیم تا سیراب شدیم.…
آن درخت خرما همچنان نزد ما بود و ما آن را «نخل همسایگان» نامیدیم، تا آن که [لشکر] یزید در سال حَرّه[۱۹۴] آن را قطع کرد.
134. الإمام الرضا علیه السلام - في ذِكرِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام -: و دينُهُمُ الوَرَعُ وَ العِفَّةُ... و حُسنُ الصُّحبَةِ، و حُسنُ الجِوارِ.[۱۹۵]
134. امام رضا علیه السلام - در توصیف ائمّه علیهم السلام -: و از کیش ایشان است: پارسایی و پاکدامنی... و حسن رفاقت و حُسن همسایگی.
135. الإمام الصادق علیه السلام: نَحنُ أصلُ كُلِّ خَيرٍ، و مِن فُروعِنا كُلُّ بِرٍّ، فَمِنَ البِرِّ: التَّوحيدُ وَ الصَّلاةُ... و تَعَهُّدُ الجارِ.[۱۹۶]
135. امام صادق علیه السلام: ما ریشۀ همۀ خوبیها هستیم و هر نیکیای، از شاخههای ماست، و از جملۀ نیکیهاست: یکتاپرستی، نماز... و رسیدگی به همسایه.
136. مستدرك الوسائل عن عبداللّٰه بن مسعود - في قِصَّةِ الضَّيفِ الفَقيرِ الَّذِي استَضافَهُ أميرُالمُؤمِنينَ علیه السلام بَعدَ أن طَلَبَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله مِنَ المُسلِمينَ استِضافَتَهُ، و لَم يَكُنِ الطَّعامُ عِندَ الإِمامِ علیه السلام كافِياً، فَبارَكَ اللهُ فيهِ -:... ثُمَّ أكَلَ مِنَ الطَّعامِ أميرُ المُؤمِنينَ علیه السلام، و سَيِّدَةُ النِّساءِ، وَ الحَسَنانِ علیهم السلام، و أَعطَوا مِنهُ جيرانَهُم.[۱۹۷]
136. مستدرک الوسائل - به نقل از عبد اللّٰه بن مسعود، در داستان آن مهمان فقیری که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از مسلمانان خواست او را میزبانی کنند و امیر مؤمنان علیه السلام آن فقیر را به خانهاش برد؛ امّا غذای کافی نداشت و خداوند به غذایش برکت داد -: سپس امیر مؤمنان علیه السلام و بانوی بانوان و حسن و حسین علیهم السلام از غذا خوردند و از آن به همسایگانشان هم دادند.
137. الإقبال: جَمَعَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ وَ الحَسَنَ وَ الحُسَينَ و جَميعَ أهلِ بَيتِهِ علیهم السلام، حَتّی شَبِعوا، و بَقِيَ الطَّعامُ كَما هُوَ، و أَوسَعَت فاطِمَةُ علیها السلام عَلی جيرانِها.[۱۹۸]
137. الإقبال: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله علی بن ابیطالب و حسن و حسین و همۀ اهل بیت خود علیهم السلام را جمع کرد و همگی [از غذا خوردند و] سیر شدند؛ ولی غذا همان گونه باقی مانده بود و فاطمه علیها السلام آن را برای همسایگانش فرستاد.
138. المناقب لابن شهر آشوب: عَنِ الزُّهرِيِّ: لَمّا ماتَ زَينُ العابِدينَ علیه السلام فَغَسَّلوهُ، وُجِدَ عَلی ظَهرِهِ مَجلٌ[۱۹۹]، فَبَلَغَني أنَّهُ كانَ يَستَقي لِضَعَفَةِ جيرانِهِ بِاللَّيلِ.[۲۰۰]
138. المناقب، ابن شهرآشوب - به نقل از زُهْری -: چون زین العابدین علیه السلام در گذشت و ایشان را غسل دادند، بر پشت کمر ایشان اثر تاول (پینه) دیدند. به من خبر رسید که او شبانه برای همسایگان ناتوانش آب میبرده است.
139. الإمام الصادق علیه السلامـ لَمّا قيلَ لَهُ: بَلَغَني أنَّكَ كُنتَ تَفعَلُ في غَلَّةِ عَينِ زِيادٍ شَيئاً و اُحِبُّ أن أسمَعَهُ مِنكَ، فَقالَ ـ:... و كُنتُ آمُرُ لِجيرانِ الضَّيعَةِ كُلِّهِم: الشَّيخِ، وَ العَجوزِ، وَ الصَّبِيِّ، وَ المرَيضِ، وَ المَرأَةِ، و مَن لا يَقدِرُ أن يَجيءَ فَيَأكُلَ مِنها؛ لِكُلِّ إنسانٍ مِنهُم مُدٌّ.[۲۰۱]
139. امام صادق علیه السلام - چون کسی به ایشان گفت: شنیدهام که شما با محصولِ «چشمۀ زیاد» کارهایی میکنید، دوست دارم آن را از خودتان بشنوم -: من دستور میدادم به همۀ همسایگان آن مِلک، از پیر و ناتوان و کودک و بیمار و زن و کسانی که نمیتوانستند بیایند و بخورند، به هر نفرشان یک مُد [طعام][۲۰۲] بدهند.
140. عنه علیه السلام - في حَقِّ وَلَدِهِ الإِمامِ الكاظِمِ علیه السلام -: فيهِ العِلمُ، وَ الحُكمُ، وَ الفَهمُ، وَ السَّخاءُ... و فيهِ حُسنُ الخُلُقِ، و حُسنُ الجِوارِ.[۲۰۳]
140. امام صادق علیه السلام - در بارۀ فرزند خود (امام کاظم علیه السلام) -: او دارای دانش و حکمت و فهم و سخاوت... و خوشخویی و حسن همسایگی است.
۳ / ۲: تَفسيرُ حُسنِ الجِوارِ
۳ / ۲: معنای حُسن همسایگی
۳ / ۲ - ۱: الإِكرامُ
۳ / ۲ - ۱: احترام نهادن
141. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: يا عَلِيُّ، أكرِمِ الجارَ و لَو كانَ كافِراً.[۲۰۴]
141. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ای علی! همسایه را گرامی بدار، هر چند کافر باشد.
۳ / ۲ - ۲: التَّفَقُّدُ
۳ / ۲ - ۲: جویای حال شدن
142. الإمام عليّ علیه السلام: مِن حُسنِ الجِوارِ تَفَقُّدُ الجارِ.[۲۰۵]
142. امام علی علیه السلام: از حُسن همسایگی، جویا شدن از حال همسایه است.
143. عنه علیه السلام: مِن حُسنِ العَمَلِ افتِقادُ حالِ الجارِ.[۲۰۶]
143. امام علی علیه السلام: جویا شدن از حال همسایه، از نیککرداری است.
۳ / ۲ - ۳: التَّعاهُدُ
۳ / ۲ - ۳: رسیدگی کردن
144. الأدب المفرد عن أبي ذرّ: قالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله: يا أباذَرٍّ؛ إذا طَبَختَ مَرَقَةً فَأَكثِر ماءَ المَرَقَةِ، و تَعاهَد جيرانَكَ - أوِ: اقسِم في جيرانِكَ -.[۲۰۷]
144. الأدب المفرد - به نقل از ابو ذر -: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ای ابو ذر! هر زمان که آبگوشتی بار گذاشتی، آب آن را بیشتر کن و برای همسایگانت ببر» یا فرمود: «میان همسایگانت تقسیم کن».
145. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إنِ اشتَرَيتَ لَحماً أو طَبَختَ قِدراً، فَأَكثِر مَرَقَتَهُ، وَ اغرِف لِجارِكَ مِنهُ.[۲۰۸]
145. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه گوشتی خریدی یا دیگی بار گذاشتی، آبش را بیشتر کن و از آن برای همسایهات هم ببر.
146. صحيح مسلم عن أبي ذرّ: إنَّ خَليلي صلی الله علیه و آله أوصاني: إذا طَبَختَ مَرَقاً فَأَكثِر ماءَهُ، ثُمَّ انظُر أهلَ بَيتٍ مِن جيرانِكَ فَأَصِبهُم مِنها بِمَعروفٍ.[۲۰۹]
146. صحیح مسلم - به نقل از ابو ذر -: محبوبم [پیامبر خدا] صلی الله علیه و آله به من سفارش فرمود: «هر گاه آبگوشتی بار گذاشتی، آب آن را بیشتر کن و مقداری از آن را برای خانوادهای از همسایگانت ببر».
147. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: يا عَلِيُّ! إذا طَبَختَ شَيئاً فَأَكثِرِ المَرَقَةَ؛ فَإِنَّها أحَدُ اللَّحمَينِ، وَ اغرِف لِلجيرانِ، فَإِن لَم يُصيبوا مِنَ اللَّحمِ يُصيبوا مِنَ المَرَقِ.[۲۱۰]
147. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ای علی! هر گاه [با گوشتْ] چیزی پختی، آب آن را بیشتر کن؛ چون آبگوشت هم از گوشت است، و ملاقهای برای همسایگانت ببر، تا اگر گوشت نمییابند، [دست کم] آبگوشتی نصیب آنان بشود.
148. الإمام عليّ علیه السلام: مِنَ المُرُوَّةِ تَعَهُّدُ الجيرانِ.[۲۱۱]
148. امام علی علیه السلام: رسیدگی کردن به همسایگان، از مردانگی (مروّت) است.
149. عنه علیه السلام: نِظامُ الفُتُوَّةِ[۲۱۲] احتِمالُ عَثَراتِ الإِخوانِ، و حُسنُ تَعَهُّدِ الجيرانِ.[۲۱۳]
149. امام علی علیه السلام: آیین جوانمردی، تحمّل لغزشهای برادران و رسیدگی شایسته به همسایگان است.
150. الإمام زين العابدين علیه السلامـ في دُعائِهِ لِدُخولِ شَهرِ رَمَضانَ ـ: اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ... و وَفِّقنا فيهِ لِأَن نَصِلَ أرحامَنا بِالبِرِّ وَ الصِّلَةِ، و أَن نَتَعاهَدَ جيرانَنا بِالإِفضالِ وَ العَطِيَّةِ، و أَن نُخَلِّصَ أَموالَنا مِنَ التَّبِعاتِ، و أَن نُطَهِّرَها بِإِخراجِ الزَّكَواتِ.[۲۱۴]
150. امام زین العابدین علیه السلام - در دعای خویش، هنگام حلول ماه رمضان -: خداوندا! بر محمّد و خاندانش درود فرست... و ما را در این ماه، توفیق ده که به خویشانمان نیکی و احسان کنیم و با بخشش و عطا، به همسایگانمان رسیدگی کنیم و اموال خویش را از ناخالصیها خالص سازیم و با پرداخت زکات، آنها را پاک گردانیم.
151. عن الإمام الباقر علیه السلام - لِجابرٍ الجعفي - : ما شيعَتُنا إِلّا مَنِ اتَّقَى اللهَ و أَطاعَهُ، و ما كانوا يُعرَفونَ ـ يا جابِرُ - إِلّا بِالتَّواضُعِ وَ التَّخَشُّعِ، وَ الأَمانَةِ، و كَثرَةِ ذِكرِ اللهِ، وَ الصَّومِ وَ الصَّلاةِ، وَ البِرِّ بِالوالِدَينِ، وَ التَّعاهُدِ لِلجيرانِ مِنَ الفُقَراءِ و أَهلِ المَسكَنَةِ وَ الغارِمينَ وَ الأَيتامِ.[۲۱۵]
151. امام باقر علیه السلام ـ به جابر جعفی -: به خدا سوگند، کسی شیعهٔ ما نیست، مگر آن که از خدا بترسد و فرمانش بَرَد. ای جابر! آنان شناخته نمیشوند، جز با فروتنی و خاکساری، و امانتداری، و بسیاری یاد خدا، و روزه و نماز، و نیکی به پدر و مادر، و رسیدگی به همسایگانِ تهیدست و بیچارگان و بدهکاران و یتیمان.
152. الإمام الباقر علیه السلام: قالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله: إِنَّ خِيارَكُم اُولُو النُّهیٰ. قيلَ: يا رَسولَ اللهِ! و مَن اُولُو النُّهیٰ؟
قالَ: هُم اُولُو الأَخلاقِ الحَسَنَةِ... وَ المُتَعاهِدينَ لِلفُقَراءِ وَ الجيرانِ وَ اليَتامیٰ.[۲۱۶]
152. امام باقر علیه السلام: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بهترینِ شما، خردمندان هستند».
گفته شد: ای پیامبر خدا! خردمندان کیستند؟
فرمود: «کسانی که اخلاق نیکو دارند... و به تهیدستان و همسایگان و یتیمان رسیدگی میکنند».
۳ / ۲ - ۴: الصِّلَةُ
۳ / ۲ - ۴: هدیه دادن
153. الإمام عليّ علیه السلام: قيلَ [لِلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله]: يا نَبِيَّ اللهِ! أفِي المالِ حَقٌّ سِوَى الزَّكاةِ؟ قالَ: نَعَم، بِرُّ الرَّحِمِ إذا أدبَرَت، و صِلَةُ الجارِ المُسلِمِ، فَما أقَرَّ بي مَن باتَ شَبعانَ و جارُهُ المُسلِمُ جائِعٌ.[۲۱۷]
153. امام علی علیه السلام: [به پیامبر صلی الله علیه و آله] گفته شد: ای پیامبر خدا! آیا جز زکات، حقّ دیگری هم در مال هست؟ فرمود: «آری؛ نیکی به خویشاندی که پیوند بریده باشد و نیکی کردن به همسایۀ مسلمان. به [پیامبری] من اقرار نکرده است آن کس که شب را سیر بگذراند و همسایۀ مسلمانش گرسنه باشد».
۳ / ۲ - ۵: كَفُّ الأَذیٰ
۳ / ۲ - ۵: آزار نرساندن
154. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللهِ وَ اليَومِ الآخِرِ فَلا يُؤذِ جارَهُ.[۲۱۸]
154. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، نباید همسایهاش را آزار دهد.
155. عنه صلی الله علیه و آله: مَن أحَبَّ أن يُحِبَّهُ اللهُ و رَسولُهُ، فَليَصدُقِ الحَديثَ، وَ ليُؤَدِّ الأَمانَةَ، و لا يُؤذِ جارَهُ.[۲۱۹]
155. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس دوست دارد خدا و فرستادهاش او را دوست داشته باشند، باید راستگو و امانتدار باشد و نباید همسایهاش را بیازارد.
156. تذکرة الخواصّ: سَأَلَهُ [الإمامَ عَلِيٍّ علیه السلام] رَجُلٌ عَنِ المُرُوَّةِ، فَقالَ: إطعامُ الطَّعامِ، و تَعاهُدُ الإِخوانِ، و كَفُّ الأَذیٰ عَنِ الجيرانِ. ثُمَّ قَرَأَ: (إِنَّ ٱللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ ٱلْإِحْسَٰنِ)[۲۲۰] الآيَةَ.[۲۲۱]
156. تذکرة الخواصّ: مردی از امام علی علیه السلام از مردانگی پرسید. فرمود: «اطعام کردن، رسیدگی به برادران، و آزار نرساندن به همسایگان». سپس [این آیه را] قرائت کرد: (همانا خداوند به دادگری و نیکی کردن، فرمان میدهد) (تا آخر آیه).
157. الإمام عليّ علیه السلامـ في صِفاتِ المُتَّقينَ ـ: كَظوماً[۲۲۲] غَيظُهُ، صافِياً خُلُقُهُ، آمِناً مِنهُ جارُهُ.[۲۲۳]
157. امام علی علیه السلام - در بیان اوصاف پرهیزگاران -: خشمش فروخورده و اخلاقش صاف و بیآلایش و همسایهاش از او در آسایش است.
158. عنه علیه السلام - في صِفَةِ المُؤمِنِ -: لا يُنابِزُ[۲۲۴] بِالأَلقابِ، و لا يُضارُّ بِالجارِ، و لا يَشمَتُ بِالمَصائِبِ.[۲۲۵]
158. امام علی علیه السلام - در توصیف مسلمان -: لقبِ زشت نمیدهد، به همسایه زیان نمیزند و برای گرفتاریها[ی دیگران] شادمانی نمیکند.
159. الإمام الصّادق علیه السلام: مَن كَفَّ أذاهُ عَن جارِهِ، أقالَهُ اللهُ عزّ و جلّ عَثرَتَهُ يَومَ القِيامَةِ.[۲۲۶]
159. امام صادق علیه السلام: هر کس آزارش را از همسایهاش باز دارد، خداوند عزّ و جلّ در روز رستاخیز، لغزشهای او را میبخشد.
160. الكافي عن أبي حمزة: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللهِ علیه السلام يَقولُ: المُؤمِنُ مَن أمِنَ جارُهُ بَوائِقَهُ. قُلتُ: و ما بَوائِقُهُ؟ قالَ: ظُلمُهُ و غَشمُهُ[۲۲۷].[۲۲۸]
160. الکافی - به نقل از ابوحمزه -: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: «مسلمان، کسی است که همسایهاش از بَوائق او در امان باشد». گفتم: بوائق او چیست؟ فرمود: «ظلم و بیانصافی او».
۳ / ۲ - ۶: الصَّبرُ عَلَى الأَذیٰ
۳ / ۲ - ۶: تحمّل کردن آزار
161. الإمام الكاظم علیه السلام: لَيسَ حُسنُ الجِوارِ كَفَّ الأَذیٰ، و لٰكِنَّ حُسنَ الجِوارِ صَبرُكَ عَلَى الأَذیٰ.[۲۲۹]
161. امام کاظم علیه السلام: همسایگی شایسته، این نیست که آزار نرسانی؛ بلکه همسایگی شایسته، شکیبایی کردن تو در برابر آزار و اذیّت [همسایه] است.
162. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: ثَلاثَةٌ يُحِبُّهُمُ اللهُ عزّ و جلّ:... و رَجُلٌ لَهُ جارٍ يُؤذيهِ فَيَصبِرُ عَلی أذاهُ و يَحتَسِبُهُ، حَتّی يَكفِيَهُ اللهُ إيّاهُ بِمَوتٍ أو حَياةٍ.[۲۳۰]
162. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سه کس اند که خداوند عزّ و جلّ آنها را دوست دارد:... و [یکی هم] مردی که همسایهای دارد که آزارش میدهد و او به خاطر خدا بر آزار وی شکیبایی ورزد تا آن که خداوند با مرگ یا بدون مرگ، او را از آزار وی نجات دهد.
163. مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا عن أبي عبدالرحمن الحبلي: جاءَ رَجُلٌ إلی رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله يَشكو إلَيهِ جارَهُ، فَقالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: كُفَّ أذاكَ عَنهُ وَ اصبِر لِأَذاهُ، فَكَفیٰ بِالمَوتِ مُفَرِّقاً.[۲۳۱]
163. مکارم الأخلاق، ابن ابی الدنیا - به نقل از ابو عبد الرحمان حبلی -: مردی نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و از همسایهاش به ایشان شکایت کرد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به او آزار مرسان و بر آزار او شکیبایی کن تا آن گاه که مرگ، شما را از هم جدا سازد».
164. الإمام عليّ علیه السلام: مَن أتبَعَ الإِحسانَ بِالإِحسانِ، وَ احتَمَلَ جِناياتِ الإِخوانِ وَ الجيرانِ، فَقَد أكمَلَ البِرَّ.[۲۳۲]
164. امام علی علیه السلام: هر که نیکی را با نیکی پاسخ دهد و تاوان زیانهای برادران و همسایگان را برعهده بگیرد، نیکی را به کمال رسانیده است.
165. كشف الغمّة: شَكا إلَيهِ [أيِ الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام] رَجُلٌ جارَهُ، فَقالَ: اِصبِر عَلَيهِ. فَقالَ: يَنسُبُنِي النّاسُ إلَى الذُّلِّ؟ فَقالَ: إنَّمَا الذَّليلُ مَن ظَلَمَ.[۲۳۳]
165. کشف الغمّة: مردی از همسایهٔ خود به امام صادق علیه السلام شکایت کرد. ایشان فرمود: «شکیبایی پیشه کن». گفت: مردم مرا به ذلّت، متّهم میکنند. فرمود: «ذلیل، کسی است که ظلم میکند».
۳ / ۲ - ۷: الإِعانَةُ عَلَى البِرِّ
۳ / ۲ - ۷: کمک کردن در کار نیک
166. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: رَحِمَ اللهُ جاراً أعانَ جارَهُ عَلی بِرِّهِ.[۲۳۴]
166. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: رحمت خدا بر آن همسایهای که همسایهاش را در کار نیک یاری دهد!
167. عنه صلی الله علیه و آله: خَيرُ الجيرانِ عِندَ اللهِ خَيرُهُم لِجارِهِ.[۲۳۵]
167. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: بهترینِ همسایگان نزد خدا کسی است که برای همسایهاش بهتر است.
168. عنه صلی الله علیه و آله - في فَضلِ شَهرِ شَعبانَ -: إنَّ اللهَ عزّ و جلّ إذا كانَ أوَّلُ يَومٍ مِن شَعبانَ... يَأمُرُ شَجَرَةَ طوبیٰ فَتُطلِعُ أغصانَها عَلی هٰذِهِ الدُّنيا...، و مَن أصلَحَ بَينَ المَرءِ و زَوجِهِ، أوِ الوالِدِ و وَلَدِهِ، أوِ القَريبِ و قَريبِهِ، أوِ الجارِ و جارِهِ، أوِ الأَجنَبِيِّ وَ الأَجنَبِيَّةِ، فَقَد تَعَلَّقَ مِنهُ بِغُصنٍ.[۲۳۶]
168. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در فضیلت ماه شعبان -: چون روز اوّل شعبان شود، خداوند عزّ و جلّ... به درخت طوبا فرمان میدهد شاخههایش را بر این دنیا بیفشانَد... وهر کس میان مرد و همسرش، یا پدر و فرزندش، یا خویشاوند با خویشاوندش، یا همسایه با همسایهاش، یا مرد و زن بیگانه آشتی دهد، به شاخهای از آن درخت آویخته شده است.
169. الكافي عن أبان بن (عثمان عن أبي بصیر)[۲۳۷] عن الإمام الصادق علیه السلام : نَهیٰ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله عَنِ النِّطافِ وَ الأَربِعاءِ.
قالَ: وَ الأَربِعاءُ: أن يُسَنّیٰ مُسَنّاةٌ فَيُحمَلَ الماءُ فَيُستَقیٰ بِهِ الأَرضَ ثُمَّ يُستَغنی عَنهُ. فَقالَ: لا تَبِعهُ و لكِن أعِرهُ جارَك.
وَالنِّطافُ: أن يَكونَ لَهُ الشِّربُ فَيَستَغنِيَ عَنهُ. فَيَقولُ: لا تَبِعهُ و لكِن أعِرهُ أخاكَ أو جارَكَ[۲۳۸].[۲۳۹]
169. الکافی - به نقل از ابان بن عثمان، از ابو بصیر -: امام صادق علیه السلام فرمود: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از نِطاف و اَربِعاء نهی کرد.
اَربعاء، این است که کسی سیلبند درست کند و از آبِ جمع شده در پشت بند، زمین خود را آبیاری کند و نیازی به بقیّهٔ آب نداشته باشد. [پیامبر صلی الله علیه و آله] فرمود:"مازاد آب را نفروش؛ بلکه به همسایهات عاریه بده"».
نِطاف، این است که کسی نوبتِ آبی داشته باشد و دیگر به آن نیاز نداشته باشد. [پیامبر صلی الله علیه و آله] فرمود:"آن را نفروش؛ بلکه به برادر یا همسایهات عاریه بده"».
۳ / ۲ - ۸: تِلكَ الاُمورُ
۳ /۲ - ۸: این کارها
170. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: كُلُّ مَعروفٍ صَدَقَةٌ، و مِنَ المَعروفِ... أن تَصُبَّ مِن دَلوِكَ في إناءِ جارِكَ.[۲۴۰]
170. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کار نیکی، صدقه است، و از نیکی است که... از دَلو خود در ظرف همسایهات بریزی.
171. الإمام عليّ علیه السلام: حَسبُكَ مِن كَمالِ المَرءِ تَركُهُ ما لا يُحمَدُ بِهِ... و مِن حِفظِهِ جِوارَهُ سَترُهُ لِعُيوبِ جيرانِهِ، و تَركُهُ تَوبيخَهُم عِندَ إساءَتِهِم إلَيهِ.[۲۴۱]
171. امام علی علیه السلام: برای پی بردن به کمال مرد، تو را همین [نشانه] بس که آنچه را بِدان ستوده نمیشود، ترک میکند... و در همسایهداریاش همین بس که عیبهای همسایگانش را میپوشاند، و اگر به او بدی کنند، آنان را سرزنش نمیکند.
172. عنه علیه السلام: مَن تَطَلَّعَ عَلی أسرارِ جارِهِ انهَتَكَت أستارُهُ.[۲۴۲]
172. امام علی علیه السلام: هر که بر اسرار همسایهاش سَرَک کشد، پردههایش دریده میشوند.
173. دعائم الإسلام عن الإمام الباقر علیه السلام: تَعزِيَةُ المُسلِمِ لِلمُسلِمِ الذي یعزّیه: استِرجاعٌ عِندَهُ، و تَذكِرَةٌ لِلمَوتِ و ما بَعدَهُ، و نَحوُ هٰذا مِنَ الكَلامِ.
قالَ: و كَذٰلِكَ الذِّمِّيُّ إذا كانَ لَكَ جاراً فَاُصيبَ بِمُصيبَةٍ، تَقولُ لَهُ أيضا مِثلَ ذٰلِكَ، و إن عَزّاكَ عَن مَيِّتٍ فَقُل: هَداكَ اللهُ.[۲۴۳]
173. دعائم الإسلام: امام باقر علیه السلام فرمود: «تسلیت گفتن مسلمان به مسلمانی که به او تسلیت گفته میشود، چنین است که پیش او استرجاع کند (إنّا للّٰه و إنّا إلیه راجعون بگوید) و مرگ و بعد از مرگ را یادآوری کند و سخنانی از این قبیل بگوید.
همچنین اگر همسایهات ذمّی باشد و به مصیبتی گرفتار آید، به او نیز امثال این جملات را میگویی، و اگر او به تو تسلیت گفت، در جوابش بگو: خدا هدایتت کند!
174. الإمام الصادق: يَنبَغي لِجيرانِ صاحِبِ المُصيبَةِ أن يُطعِمُوا الطَّعامَ عَنهُ ثَلاثَةَ أيّامٍ.[۲۴۴]
174. امام صادق علیه السلام: برای همسایگانِ فرد مصیبتدیده شایسته است که از طرف او سه روز غذا بدهند.
۳ / ۳: آثارُ حُسنِ الجِوارِ
۳ / ۳: آثار همسایگی شایسته
۳ / ۳ - ۱: عُمرانُ الدِّيارِ و طولُ الأعمارِِ
۳ / ۳ - ۱: آبادانی خانهها و طولانی شدن عمرها
175. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: حُسنُ الجِوارِ يَعمُرُ الدِّيارَ، و يُنسِئُ[۲۴۵] فِي الأَعمارِ.[۲۴۶]
175. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: حُسن همسایگی، خانهها را آباد و عمرها را زیاد میکند.
176. عنه صلی الله علیه و آله: حُسنُ الخُلُقِ و حُسنُ الجِوارِ يَعمُرانِ الدِّيارِ، و يَزيدانِ فِي الأَعمارِ.[۲۴۷]
176. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خوشخویی و همسایگی شایسته، خانهها را آباد و عمرها را طولانی میکنند.
177. عنه صلی الله علیه و آله: البِرُّ و حُسنُ الجِوارِ زِيادَةٌ فِي الرِّزقِ، و عِمارَةٌ فِي الدِّيارِ.[۲۴۸]
177. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: نیکی کردن و همسایگی شایسته، روزی را فراوان و خانهها را آباد میکنند.
178. عنه صلی الله علیه و آله: مَن أحَبَّ أن يَكونَ أطوَلَ النّاسِ عُمُراً، فَليَبَرَّ و الِدَيهِ، وَ ليَصِل رَحِمَهُ، وَ ليُحسِن إلیٰ جارِهِ.[۲۴۹]
178. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که دوست دارد عمرش از همهٔ مردم طولانیتر باشد، باید به پدر و مادرش نیکی کند، باید با خویشاوندانش پیوند داشته باشد و باید با همسایهاش خوشرفتار باشد.
179. الإمام عليّ علیه السلام: عَلَيكُم بِصَنائِعِ الإِحسانِ، و حُسنِ البِرِّ بِذَوِي الرَّحِمِ وَ الجيرانِ؛ فَإِنَّهُما يَزيدانِ فِي الأَعمارِ و يَعمُرانِ الدِّيارَ.[۲۵۰]
179. امام علی علیه السلام: انجام دادن انواع خوبیها و نیکوکاریِ شایسته با خویشاوندان و همسایگان را از دست مدهید، که این دو، عمرها را افزون و خانهها را آباد میسازند.
180. الإمام الصّادق علیه السلام: حُسنُ الجِوارِ زِيادَةٌ فِي الأَعمارِ، و عِمارَةُ الدِّيارِ.[۲۵۱]
180. امام صادق علیه السلام: خوشرفتاری با همسایه، مایۀ افزونی عمرها و آبادانی خانههاست.
181. عنه علیه السلام: حُسنُ الجِوارِ عِمارَةٌ لِلدّارِ، و صَدَقَةُ السِّرِّ مَثراةٌ لِلمالِ.[۲۵۲]
181. امام صادق علیه السلام: خوشرفتاری با همسایه، آبادیِ خانه را و صدقه نهانی، فراوانی مال را در پی دارد.
182. عنه علیه السلام: صِلةُ الرِّحِمِ و حُسنُ الجِوارِ يَعمُرانِ الدِّيارَ، و يَزيدانِ فِي الأَعمارِ.[۲۵۳]
182. امام صادق علیه السلام: صلۀ رحم و خوشرفتاری با همسایه، خانهها را آباد و عمرها را زیاد میکنند.
۳ / ۳ - ۲: سَعَةُ الرِّزقِ
۳ / ۳ - ۲: گشایش روزی
183. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إنَّ لِلهِ عزّ و جلّ أملاكاً تَحتَ عَرشِهِ ألهَمَهُم أن يُنادوا قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ و قَبلَ غُروبِ الشَّمسِ في كُلِّ يَومٍ مَرَّتَينِ: ألا مَن وَسَّعَ عَلیٰ عِيالِهِ و جيرانِهِ وَسَّعَ اللهُ عَلَيهِ فِي الدُّنيا، ألا مَن ضَيَّقَ ضَيَّقَ اللهُ عَلَيهِ قَبرَهُ.[۲۵۴]
183. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند عزّ و جلّ در زیر عرش خویش، فرشتگانی دارد که به آنان الهام میکند روزی دو بار، پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب آفتاب، بانگ زنند که: «هلا! هر کس با خانواده و همسایگانش گشادهدستی کند، خداوند در دنیا، او را در گشایش قرار میدهد. هلا! هر کس تنگ گیرد، خداوند، قبرش را بر او تنگ میگرداند».
184. الإمام الباقر علیه السلام: صِلَةُ الأَرحامِ و حُسنُ الجِوارِ زِيادَةٌ فِي الأَموالِ.[۲۵۵]
184. امام باقر علیه السلام: صلۀ ارحام و خوشرفتاری با همسایه، [مایۀ] فزونی در داراییها هستند.
185. الإمام الصّادق علیه السلام: حُسنُ الجِوارِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ.[۲۵۶]
185. امام صادق علیه السلام: همسایگی شایسته، روزی را میافزاید.
186. عنه علیه السلام: حُسنُ الجِوارِ عِمارَةُ الدِّيارِ، و مَثراةُ المالِ.[۲۵۷]
186. امام صادق علیه السلام: همسایگی شایسته، خانهها را آباد و دارایی را فراوان میسازد.
187. الإمام الكاظم علیه السلام: كانَ في بَني إسرائيلَ رَجُلٌ صالِحٌ، و كانَت لَهُ امرَأَةٌ صالِحَةٌ، فَرَأی فِي النَّومِ: إنَّ اللهَ تَعالیٰ قَد وَقَّتَ لَكَ مِنَ العُمُرِ كَذا و كَذا سَنَةً، و جَعَلَ نِصفَ عُمُرِكَ في سَعَةٍ، و جَعَلَ النِّصفَ الآخَرَ في ضِيقٍ، فَاختَر لِنَفسِكَ: إمَّا النِّصفَ الأَوَّلَ و إمَّا النِّصفَ الأَخيرَ. فَقالَ الرَّجُلُ: إنَّ لي زَوجَةً صالِحَةً، و هِيَ شَريكَتي فِي المَعاشِ، فَاُشاوِرُها في ذٰلِكَ، و تَعودُ إلَيَّ فَاُخبِرُكَ.
فَلَمّا أصبَحَ الرَّجُلُ قالَ لِزَوجَتِهِ: رَأَيتُ فِي النَّومِ كَذا و كَذا! فَقالَت: يا فُلانُ، اِختَرِ النِّصفَ الأَوَّلَ و تَعَجَّلِ العافِيَةَ؛ لَعَلَّ اللهَ سَيَرحَمُنا و يُتِمُّ لَنَا النِّعمَةَ.
فَلَمّا كانَ فِي اللَّيلَةِ الثّانِيَةِ أتَى الآتي فَقالَ: مَا اختَرتَ؟ فَقالَ: اِختَرتُ النِّصفَ الأَوَّلَ، فَقالَ: ذٰلِكَ لَكَ.
فَأَقبَلَتِ الدُّنيا عَلَيهِ مِن كُلِّ وَجهٍ، و لَمّا ظَهَرَت نِعمَتُهُ قالَت لَهُ زَوجَتُهُ: قَرابَتُكَ وَ المُحتاجونَ فَصِلهُم و بَرَّهُم، و جارُكَ و أَخوكَ فُلانٌ فَهَبهُم.
فَلَمّا مَضیٰ نِصفُ العُمُرِ و جازَ حَدُّ الوَقتِ، رَأَى الرَّجُلُ الَّذي رَآهُ أوَّلاً فِي النَّومِ، فَقالَ: إنَّ اللهَ تَعالیٰ قَد شَكَرَ لَكَ ذٰلِكَ، و لَكَ تَمامَ عُمُرِكَ سَعَةٌ مِثلُ ما مَضیٰ.[۲۵۸]
187. امام کاظم علیه السلام: در میان بنی اسرائیل، مرد شایستهای بود و همسری نیک داشت. در خواب دید که [کسی به او میگوید]: خداوند برای تو فلان اندازه عمر قرار داده و نیمی از عمرِ تو را در گشایش و نیم دیگر را در تنگی مقرّر کرده است. حال، تو برای خودت انتخاب کن یا نیمهٔ اوّل را [در عافیت باشی] یا نیمهٔ دوم را».
آن مرد گفت: من، همسر نیکوکاری دارم که شریک زندگی من است. با او در این باره مشورت میکنم. آن گاه باز گرد تا به تو خبر دهم.
صبح که شد، آن مرد به همسرش گفت: در خواب، چنین و چنان دیدم.
همسرش گفت: فلانی! نیمهٔ اوّل را برگزین و عافیت را پیش انداز. باشد که خداوند بر ما رحمت آورد و نعمت را بر ما تمام سازد.
شب دوم که شد، آن شخص دوباره به خوابش آمد و گفت: «چه برگزیدی؟».
گفت: نیمهٔ اوّل را برگزیدم.
گفت: «باشد. خواستهات پذیرفته است».
پس دنیا از هر طرف، به او روی آورْد و چون نعمتش آشکار شد، همسرش به او گفت: با خویشاوندان خود صلهٔ رحم کن و به نیازمندان، نیکی نما و به فلان همسایه و برادرت، بخشش کن.
چون نیم عمرش به سرآمد و زمان معیّن فرا رسید، مَرد، همان کسی را که در خواب دیده بود، باز در خواب دید. آن شخص به او گفت: «خدای متعال، کار تو را سپاس گفت و باقی عمرت نیز مثل گذشته در گشایش خواهد گذشت».
۳ / ۳- ۳: كَثرَةُ الجيرانِ
۳ / ۳ - ۳: افزون شدن همسایگان
188. الإمام عليّ علیه السلام: مَن حَسُنَ جِوارُهُ كَثُرَ جيرانُهُ.[۲۵۹]
188. امام علی علیه السلام: هر که همسایۀ خوبی باشد، همسایگانش افزون میشوند.
189. عنه علیه السلام: مَن أحسَنَ إلیٰ جيرانِهِ كَثُرَ خَدَمُهُ.[۲۶۰]
189. امام علی علیه السلام: کسی که به همسایگان خود نیکی کند، خدمتکنندگان به او فراوان میشوند.
190. عنه علیه السلام: حاموا عَنِ الخَليطِ[۲۶۱] يُرغَب في جِوارِكُم.[۲۶۲]
190. امام علی علیه السلام: حواستان به نیازهای دور و بَریها باشد تا به همسایگی با شما رغبت شود.
۳ / ۳- ۴: مَحَبَّةُ النّاسِ
۳ / ۳ - ۴: محبوبیت در میان مردم
191. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آلهـ لِعائِشَةَ ـ: إذا دَخَلَ عَلَيكِ صَبِيُّ جارِكِ فَضَعي في يَدِهِ شَيئاً، فَإِنَّ ذٰلِكَ يَجُرُّ مَوَدَّةً.[۲۶۳]
191. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - به عایشه -: هر گاه کودک همسایهات به خانهات آمد، چیزی در دست او بگذار؛ زیرا، این کار، محبّت میآورد.
۳ / ۳- ۵: سُرورُ القَلبِ
۳ / ۳ - ۵: شادیِ دل
192. الإمام الحسن علیه السلام: السُّرورُ مُوافَقَةُ الإِخوانِ، و حِفظُ الجيرانِ.[۲۶۴]
192. امام حسن علیه السلام: شادمانی، در سازگاری با برادران و مراعات [حقوق] همسایگان است.
۳ / ۳- ۶: غُفرانُ الذُّنوبِ
۳ / ۳ - ۶: آمرزش گناهان
193. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مَن ماتَ و لَهُ جيرانٌ ثَلاثَةٌ كُلُّهُم راضونَ عَنهُ، غُفِرَ لَهُ.[۲۶۵]
193. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس بمیرد و سه همسایه داشته باشد و همهٔ آنها از او راضی باشند، آمرزیده است.
194. عنه صلی الله علیه و آله: ما مِن مُسلِمٍ يَموتُ فَيَشهَدُ لَهُ ثَلاثَةُ أهلِ أبياتٍ مِن جيرانِهِ الأَدنينَ بِخَيرٍ، إلّا قالَ تَبارَكَ و تَعالیٰ: قَد قَبِلتُ شَهادَةَ عِبادي عَلیٰ ما عَلِموا، و غَفَرتُ لَهُ ما أعلَمُ.[۲۶۶]
194. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ مسلمانی نیست که بمیرد و سه خانواده از همسایگان نزدیکش به خوب بودن او شهادت دهند، جز آن که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ میفرماید: «شهادت بندگانم را به آنچه میدانند، پذیرفتم و آنچه را هم خودم از او میدانم، آمرزیدم».
195. عنه صلی الله علیه و آله: إذا ماتَ المُؤمِنُ و قالَ رَجُلانِ مِن جيرانِهِ: «ما عَلِمنا مِنهُ إلّا خَيراً»، و هُوَ في عِلمِ اللهِ تَعالیٰ عَلیٰ غَيرِ ذٰلِكَ، قالَ اللهُ تَعالیٰ لِلمَلائِكَةِ: اِقبَلوا شَهادَةَ عَبدي في عَبدي، و تَجاوَزوا عَن عِلمي فيهِ.[۲۶۷]
195. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه مؤمن بمیرد و دو مرد از همسایگانش بگویند: ما جز خوبی از او نمیدانیم؛ امّا در علم خداوند متعال غیر از آن باشد، خداوند متعال به فرشتگان میفرماید: «شهادت بندهام را در بارۀ بندهام بپذیرید و از علم من در بارۀ او بگذرید».
196. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ مَن تَمَسَّكَ في شَهرِ رَمَضانَ بِسِتِّ خِصالٍ، غَفَرَ اللهُ لَهُ ذُنوبَهُ: أن يَحفَظَ دينَهُ، و يَصونَ نَفسَهُ، و يَصِلَ رَحِمَهُ، و لا يُؤذِيَ جارَهُ، و يَرعیٰ إخوانَهُ، و يَخزُنَ لِسانَهُ.[۲۶۸]
196. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس در ماه رمضان، شش کار انجام دهد، خداوند گناهانش را میآمرزد: دین خود را حفظ کند، خویشتن را نگه دارد، به خویشاوندانش نیکی کند، همسایهاش را نیازارد، به برادرانش رسیدگی کند و زبانش را نگه دارد.
197. عنه صلی الله علیه و آله: وَ الَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ! لا يُعَذِّبُ اللهُ يَومَ القِيامَةِ مَن رَحِمَ اليَتيمَ و لانَ لَهُ فِي الكَلامِ و رَحِمَ يُتمَهُ و ضَعفَهُ، و لَم يَتَطاوَل عَلیٰ جارِهِ بِفَضلِ ما آتاهُ اللهُ.[۲۶۹]
197. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سوگند به آن که مرا به حق بر انگیخت، خداوند در روز قیامت، کسی را که با یتیم مهربانی کند و با او به نرمی سخن گوید و بر یتیمی و ناتوانی او رحم آورد و [کسی را که] به سبب امتیازی که خداوند به او داده است، به همسایهاش تعدّی نکند، عذاب نمیکند.
198. الإمام الكاظم علیه السلام: إنَّهُ كانَ في بَني إسرائيلَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ و كانَ لَهُ جارٌ كافِرٌ، و كانَ يَرفُقُ بِالمُؤمِنِ و يوليهِ المَعروفَ فِي الدُّنيا، فَلَمّا أن ماتَ الكافِرُ، بَنَى اللهُ لَهُ بَيتاً فِي النّارِ مِن طينٍ، فَكانَ يَقيهِ حَرَّها و يَأتيهِ الرِّزقُ مِن غَيرِها، و قيلَ لَهُ: هٰذا بِما كُنتَ تُدخِلُ عَلیٰ جارِكَ المُؤمِنِ فُلانِ بنِ فُلانٍ مِنَ الرِّفقِ، و توليهِ مِنَ المَعروفِ فِي الدُّنيا.[۲۷۰]
198. امام کاظم علیه السلام: در میان بنی اسرائیل، مردی مٶمن بود که همسایهای کافر داشت. کافر، در زنده بودنش، با آن مٶمن با مهربانی رفتار میکرد و به او نیکی مینمود. چون از دنیا رفت، خداوند در آتش، خانهای از گِل برایش ساخت که او را از گرمای آن حفظ میکرد و روزیاش از غیر جهنّم میرسید. به او گفته شد: «این برای آن است که تو در دنیا با همسایه مٶمنت، فلانی فرزند فلانی، با مهربانی رفتار میکردی و به او نیکی مینمودی».
۳ / ۳- ۷: نورُ الوَجهِ
۳ / ۳ - ۷: نورانیت چهره
199. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مَن طَلَبَ الدُّنيا حَلالاً، استِعفافاً عَنِ المَسأَلَةِ و سَعياً عَلیٰ أهلِهِ و تَعَطُّفاً عَلی جارِهِ، جاءَ يَومَ القِيامَةِ و وَجهُهُ كَالقَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ.[۲۷۱]
199. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که دنیا را از راه حلال بجوید، برای این که دستِ خواهش و نیاز به سوی کسی دراز نکند و خانوادهاش را تأمین کند و به همسایهاش محبّت کند، روز قیامت در حالی میآید که چهرهاش چون ماه شب چهارده است.
200. الإمام الباقر علیه السلام: مَن طَلَبَ الرِّزقَ فِي الدُّنيا استِعفافاً عَنِ النّاسِ و تَوسيعاً عَلیٰ أهلِهِ و تَعَطُّفاً عَلیٰ جارِهِ، لَقِيَ اللهَ عزّ و جلّ يَومَ القِيامَةِ و وَجهُهُ مِثلُ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ.[۲۷۲]
200. امام باقر علیه السلام: هر کس در دنیا به دنبال روزی رود تا دست نیاز به سوی مردم دراز نکند و خانوادهاش را در آسایش قرار دهد و به همسایهاش کمک کند، روز قیامت، با چهرهای چون ماه شب چهارده، خداوند عزّ و جلّ را دیدار میکند.
۳ / ۳- ۸: دُخولُ الجَنَّةِ
۳ / ۳ - ۸: رفتن به بهشت
201. الفردوس عن جابر عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: الجِوارُ الحَسَنُ يُدخِلُ صاحِبَهُ الجَنَّةَ.
قالَ رَجُلٌ: و إن كانَ رَجُلَ سَوءٍ؟ قالَ [صلی الله علیه و آله]: نَعَم، عَلیٰ رَغمِ أنفِكَ.[۲۷۳]
201. الفردوس - به نقل از جابر -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خوبْ همسایگی کردن، شخص را به بهشت میبرد».
مردی گفت: اگر چه شخص بدی باشد؟ فرمود: «بر خلاف میل تو، آری».
202. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله - لِعَلِيٍّ علیه السلام -: يا عَلِيُّ، أحسِن خُلُقَكَ مَعَ أهلِكَ و جيرانِكَ و مَن تُعاشِرُ و تُصاحِبُ مِنَ النّاسِ؛ تُكتَب عِندَ اللهِ فِي الدَّرَجاتِ العُلیٰ.[۲۷۴]
202. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - به علی علیه السلام -: ای علی! با خانوادهات و همسایگانت و کسانی که با آنها معاشرت و مصاحبت داری، خوشاخلاقی کن، تا در پیشگاه خدا، درجات عالی برایت نوشته شود.
۳ / ۳ - ۹: خَيرُ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ
۳ / ۳ - ۹: خیر دنیا و آخرت
203. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إذا أرادَ اللهُ عزّ و جلّ بِعَبدٍ خَيراً حَبَّبَهُ إلیٰ جيرانِهِ.[۲۷۵]
203. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند عزّ و جلّ هر گاه برای بندهای خیری بخواهد، او را محبوب همسایگانش قرار میدهد.
204. المستدرك على الصحيحين عن عمرو بن الحمق عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إذا أحَبَّ اللهُ عَبداً عَسَلَهُ[۲۷۶]. قالَ: يا رَسولَ [اللهِ][۲۷۷]! و ما عَسَلَهُ؟ قالَ: يُوَفِّقُ[۲۷۸] لَهُ عَمَلاً صالِحاً بَينَ يَدَي أجلِهِ، حَتّیٰ يَرضیٰ عَنهُ جيرانُهُ ـ أو قالَ: مَن حَولَهُ ـ.[۲۷۹]
204. المستدرک علی الصحیحین - به نقل از عَمرو بن حَمِق -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند، هر گاه بندهای را دوست داشته باشد، او را خوشنام میکند».
گفت[م]: ای پیامبر خدا! چگونه او را خوشنام میکند؟
فرمود: «هنگام نزدیک شدن اجلش، او را موفّق به کار نیکی میکند تا همسایگانش از او خشنود شوند» یا فرمود: «تا اطرافیانش از او خشنود شوند».
الفصل الرابع: سوءُ الجِوارِ
فصل چهارم: همسایگی ناشایست
۴ / ۱: التَّحذيرُ مِن سوءِ الجِوارِ
۴ / ۱: نهی از همسایگی ناشایست
205. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله - في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ علیه السلام -: يا عَلِيُّ! أربَعَةٌ مِن قَواصِمِ الظَّهرِ: إمامٌ يَعصِي اللهَ عزّ و جلّ و يُطاعُ أمرُهُ، و زَوجَةٌ يَحفَظُها زَوجُها و هِيَ تَخونُهُ، و فَقرٌ لا يَجِدُ صاحِبُهُ مُداوِياً، و جارُ سَوءٍ في دارِ مُقامٍ.[۲۸۰]
205. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در سفارش خود به علی علیه السلام -: ای علی! چهار چیز، کمرشکن اند: پیشوایی که خداوند عزّ و جلّ را نافرمانی کند و مردم از او فرمان برند؛ زنی که شوهرش از او نگهداری کند، ولی زن به او خیانت ورزد؛ فقری که صاحبش درمانی برای آن نمییابد؛ و همسایهٔ بد در محلّ اقامت.
206. عنه صلی الله علیه و آله: أربَعٌ مِنَ الشَّقاوَةِ: الجارُ السَّوءُ، وَ المَرأَةُ السَّوءُ، وَ المَسكَنُ الضَّيِّقُ، وَ المَركَبُ السَّوءُ.[۲۸۱]
206. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: چهار چیز، از تیرهبختی است: همسایهٔ بد، زن بد،[۲۸۲] خانهٔ تنگ [و کوچک]، و مَرکب بد.
207. عنه صلی الله علیه و آله:... أمّا عَلامَةُ الخائِنِ[۲۸۳] فَأَربَعَةٌ: عِصيانُ الرَّحمٰنِ، و أَذَى الجيرانِ، و بُغضُ الأَقرانِ، وَ القُربُ إلَى الطُّغيانِ.[۲۸۴]
207. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: نشانهٔ خیانتکار، چهار چیز است: نافرمانی از خداوند مهربان، آزردن همسایگان، کینهورزی با همانندان (همگِنان)، و نزدیک شدن به طغیان.
208. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ اللهَ تَعالیٰ لا يُحِبُّ الفاحِشَ و لَا المُتَفَحِّشَ. وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّیٰ يَظهَرَ الفُحشُ وَ التَّفَحُّشُ، و سوءُ الجِوارِ و قَطيعَةُ الأَرحامِ.[۲۸۵]
208. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند متعال، شخص بدزبان و ناسزاگو را دوست ندارد. سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، قیامت بر پا نمیشود تا آن که بدزبانی و ناسزاگویی و بدرفتاری با همسایه و بریدن از خویشاوندان، عادی شود.
209. الکافي عن عَمرو بن عِکرمة، عن الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله أتاهُ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ فَقالَ: إنِّي اشتَرَيتُ داراً في بَني فُلانٍ، و إنَّ أقرَبَ جيراني مِنّي جِواراً مَن لا أرجو خَيرَهُ و لا آمَنُ شَرَّهُ.
قالَ: فَأَمَرَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله عَلِيّاً علیه السلام و سَلمانَ و أبا ذَرٍّ - و نَسيتُ آخَرَ و أَظُنُّهُ المِقدادَ - أن يُنادوا فِي المَسجِدِ بِأَعلیٰ أصواتِهِم بِأَنَّهُ لا إيمانَ لِمَن لَم يَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ[۲۸۶]. فَنادَوا بِها ثَلاثاً.[۲۸۷]
209. الکافی - به نقل از عمرو بن عِکرمه - امام صادق علیه السلام فرمود: مردی از انصار به نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: در میان طایفهٔ بنی فلان، خانهای خریدهام و نزدیکترین همسایهام کسی است که امیدی به خیر او ندارم و از شرّش در امان نیستم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی و سلمان و ابو ذر و یکی دیگر - که من (عَمرو) فراموش کردهام و فکر میکنم مقداد باشد - دستور داد با صدایی بلند در مسجد اعلام کنند: «هر آن که همسایهاش از شرّ او ایمن نباشد، ایمان ندارد». آنان سه بار این پیام را اعلام کردند.
210. صحيح البخاري عن أبي شريح: إنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله قالَ: وَ اللهِ لا يُؤمِنُ، وَ اللهِ لا يُؤمِنُ، وَ اللهِ لا يُؤمِنُ! قيلَ: و مَن يا رَسولَ اللهِ؟ قالَ: الَّذي لا يَأمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ.[۲۸۸]
210. صحیح البخاری - به نقل از ابو شریح -: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «به خدا سوگند که ایمان ندارد! به خدا سوگند که ایمان ندارد! به خدا سوگند که ایمان ندارد!». گفته شد: چه کسی، ای پیامبر خدا؟ فرمود: «کسی که همسایهاش از شرّ او در امان نباشد».
211. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لا يُسلِمُ عَبدٌ حَتّیٰ يُسلِمَ قَلبُهُ و لِسانُهُ، و لا يُؤمِنُ حَتّیٰ يَأمَنَ جارُهُ بَوائِقَهُ.[۲۸۹]
211. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سوگند به آن که جانم در دست اوست، هیچ بندهای اسلام نیاورده است، مگر آن گاه که دل و زبانش اسلام آورند، و ایمان ندارد، مگر آن گاه که همسایهاش از گزند او در امان باشد.
212. عنه صلی الله علیه و آله - في خُطبَةٍ لَهُ -: أيُّهَا النّاسُ! إنَّ العَبدَ لا يُكتَبُ مِنَ المُسلِمينَ حَتّیٰ يَسلَمَ النّاسُ مِن يَدِهِ و لِسانِهِ، و لا يَنالُ دَرَجَةَ المُؤمِنينَ حَتّیٰ يَأمَنَ أخوهُ بَوائِقَهُ، و جارُهُ بَوادِرَهُ[۲۹۰].[۲۹۱]
212. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در یکی از سخنرانیهای خود -: ای مردم! بنده، در شمار مسلمانان نوشته نمیشود، مگر آن که مردم از دست و زبان او آسوده باشند، و به درجهٔ مٶمنان نمیرسد، مگر آن که برادرش از شرّ او و همسایهاش از خشم او ایمن باشند.
213. عنه صلی الله علیه و آله: لا قَليلَ مِن[۲۹۲] أذَى الجارِ.[۲۹۳]
213. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: آزار دادن همسایه، اندک ندارد (کمش هم زیاد است).
214. عنه صلی الله علیه و آله: مَن آذیٰ جارَهُ بِقُتارِ[۲۹۴] قِدرِهِ فَلَيسَ مِنّا.[۲۹۵]
214. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس همسایهاش را [حتّی] با بوی [غذای] دیگش اذیّت کند، از ما نیست.
215. عنه صلی الله علیه و آله: مَن آذیٰ جارَهُ فَقَد آذاني، و مَن آذاني فَقَد آذَى اللهَ. و مَن حارَبَ جارَهُ فَقَد حارَبَني، و مَن حارَبَني فَقَد حارَبَ اللهَ عزّ و جلّ.[۲۹۶]
215. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس همسایهاش را بیازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است. هر کس با همسایهاش بجنگد، با من جنگیده و هر کس با من بجنگد، با خدای عزّ و جلّ جنگیده است.
216. عنه صلی الله علیه و آله: مَن آذیٰ جارَهُ فَهُوَ مَلعونٌ.[۲۹۷]
216. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس همسایهاش را بیازارد، قطعاً ملعون است.
217. عنه صلی الله علیه و آله: مَن آذیٰ جارَهُ فَقَد آذاني، و مَن حارَبَهُ فَقَد حارَبَني.[۲۹۸]
217. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس همسایهاش را بیازارد، مرا آزار داده است و هر که با او بجنگد، با من جنگیده است.
218. عنه صلی الله علیه و آله: مَن آذیٰ جارَهُ فَعَلَيهِ لَعنَةُ اللهِ وَ المَلائِكَةِ وَ النّاسِ أجمَعينَ.[۲۹۹]
218. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس همسایهٔ خود را آزار دهد، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگی، بر او باد!
219. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ اللهَ عزّ و جلّ يُبغِضُ الآكِلَ فَوقَ شِبَعِهِ... وَ المُؤذِيَ جيرانَهُ.[۳۰۰]
219. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند عزّ و جلّ خورندۀ پس از سیری... و آزار دهندۀ همسایه را دشمن میدارد.
220. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ الرَّجُلَ لا يَكونَ مُؤمِناً حَتّیٰ يَأمَنَ جارُهُ بَوائِقَهُ؛ يَبيتُ و هُوَ آمِنٌ مِن شَرِّهِ، إنّما المُؤمِنَ: الَّذي نَفسُهُ مِنهُ في عَنَاءِ وَ النّاسُ مِنهُ في راحَةٍ.[۳۰۱]
220. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: انسان، مسلمان نیست، مگر آن که همسایهاش از گزند او در امان باشد؛ شب که میخوابد، از شرّ او ایمن باشد؛ زیرا مسلمان، کسی است که نفْسش از او در رنجش باشد و خَلق از او در آسایش.
221. عنه صلی الله علیه و آله: إذا ضَرَبتَ كَلبَ جارِكَ فَقَد آذَيتَهُ.[۳۰۲]
221. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: اگر سگ همسایهات را بزنی، همسایهآزاری کردهای.
222. عنه صلی الله علیه و آله: مَلعونٌ مَنِ اطَّلَعَ عَلیٰ جارِهِ.[۳۰۳]
222. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ملعون است کسی که به [خانۀ] همسایهاش سَرَک کشد.
223. مسند ابن حنبل عن المقداد بن الأسود: قالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لِأَصحابِهِ: ما تَقولونَ فِي الزِّنا؟ قالوا: حَرَّمَهُ اللهُ و رَسولُهُ، فَهُوَ حَرامٌ إلی يَومِ القِيامَةِ.
قالَ: فَقالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لِأَصحابِهِ: لَأَن يَزنِيَ الرَّجُلُ بِعَشرِ نِسوَةٍ، أيسَرُ عَلَيهِ مِن أن يَزنِيَ بِامرَأَةِ جارِهِ.
قالَ: فَقالَ: ما تَقولونَ فِي السَّرِقَةِ؟ قالوا: حَرَّمَهَا اللهُ و رَسولُهُ، فَهِيَ حرامٌ.
قالَ: لَأَن يَسرِقَ الرَّجُلُ مِن عَشَرَةِ أبياتٍ، أيسَرُ عَلَيهِ مِن أن يَسرِقَ مِن جارِهِ.[۳۰۴]
223. مسند ابن حنبل - به نقل از مِقداد بن اَسَود -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود: «عقیدهٔ شما در بارۀ زنا چیست؟».
گفتند: خدا و پیامبرش آن را حرام کردهاند و تا روز قیامت، حرام است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود: «اگر شخصی با ده زن زنا کند، گناهش کمتر از آن است که با همسر مرد همسایهاش زنا کند».
سپس فرمود: «عقیدهٔ شما در بارۀ دزدی چیست؟»
گفتند: خدا و پیامبرش آن را حرام کردهاند و حرام است.
فرمود: «اگر شخصی از ده خانه دزدی کند، گناهش کمتر از آن است که از همسایهاش دزدی کند».
224. عنه علیه السلام: ما أقبَحَ الأَشَرَ[۳۰۵] عِندَ الظَّفَرِ، وَ الكَآبَةَ عِندَ النّائِبَةِ المُعضِلَةِ، وَ القَسوَةَ عَلَى الجارِ.[۳۰۶]
224. امام علی علیه السلام: چه زشت است سرمستی به گاه پیروزی، و نومیدی به هنگام مصیبت سخت، و سنگدلی با همسایه!
225. الإمام عليّ علیه السلام: جارُ السَّوءِ أعظَمُ الضَّرّاءِ، و أَشَدُّ البَلاءِ.[۳۰۷]
225. امام علی علیه السلام: همسایۀ بد، بزرگترین رنج و سختترین بلاست.
226. عنه علیه السلام: مِن عَلامَةِ اللُّؤمِ سوءُ الجِوارِ.[۳۰۸]
226. امام علی علیه السلام: از نشانههای فرومایگی، بدهمسایگی کردن است.
227. عنه علیه السلام: سوءُ الجِوارِ وَ الإِساءَةُ إلَى الأَبرارِ، مِن أعظَمِ اللُّؤمِ.[۳۰۹]
227. امام علی علیه السلام: بدرفتاری با همسایگان و بیاحترامی به نیکان، بزرگترین پستی است.
228. الإمام عليّ علیه السلام: بِئسَ الجارُ جارُ السَّوءِ.[۳۱۰]
228. امام علی علیه السلام: چه بد همنشینی است همسایۀ بد!
229. الكافي عن أبي الربيع الشامي عن الإمام الصادق علیه السلام، قال : قالَ علیه السلام - وَ البَيتُ غاصٌّ بِأَهلِهِ -: اِعلَموا أنَّهُ ليسَ مِنّا مَن لَم يُحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَهُ.[۳۱۱]
229. الکافی - به نقل از ابو ربیع شامی -: امام صادق علیه السلام در حالی که اتاق، پر از جمعیت بود، فرمود: «بدانید از ما نیست کسی که برای همسایۀ خود، همسایۀ خوبی نباشد».
230. الإمام الصادق علیه السلام: كانَ فيما أوصیٰ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ ناتانَ أن قالَ لَهُ:... يا بُنَيَّ! حَمَلتُ الجَندَلَ[۳۱۲] وَ الحَديدَ و كُلَّ حِملٍ ثَقيلٍ، فَلَم أحمِل شَيئاً أثقَلَ مِن جارِ السَّوءِ.[۳۱۳]
230. امام صادق علیه السلام: از سفارشهای لقمان به پسرش ناتان، این بود که به او گفت:... پسرم! صخرهٔ بزرگ و آهن و هر بار سنگینی را بر دوش کشیدم؛ ولی چیزی سنگینتر از همسایهٔ بد، بر دوش نکشیدم.
۴ / ۲: الاِستِعاذَةُ مِن سوءِ الجِوارِ
۴ / ۲: پناه بردن به خدا از همسایۀ بد
231. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله - فِي الدُّعاءِ - أعوذُ بِاللهِ العَظيمِ مِن هَوىً مُردٍ، و قَرينٍ مُلهٍ، و صاحِبٍ مُسهٍ، و جارٍ مؤذٍ.[۳۱۴]
231. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: پناه میبرم به خدای بزرگ از هوای نفْس نابود کننده، و رفیقِ غفلتآور، و یار فراموش دهنده [از یاد خدا]، و همسایۀ آزار دهنده.
232. عنه صلی الله علیه و آله: اللّٰهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن غِنىً يُطغيني، و فَقرٍ يُنسيني، و هَوىً يُرديني، و عَمَلٍ يُخزيني، و جارٍ يُؤذيني.[۳۱۵]
232. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: بار خدایا! به تو پناه میبرم از توانگریای که مرا به طغیان کشاند، و از فقری که مرا به فراموشی [از تو و یاد تو] وا دارد، و از هوسی که مرا به تباهی اندازد، و از کرداری که رسوایم سازد، و از همسایهای که مرا بیازارد.
233. الإمام الصادق علیه السلام: اللّٰهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أظلِمَ أو اُظلَمَ، أو أقطَعَ رَحِماً، أو اُوذِيَ جاراً.[۳۱۶]
233. امام صادق علیه السلام: خدایا! به تو پناه میبرم از این که ستم کنم یا به من ستم شود، یا رشتهٔ خویشاوندی را ببُرم، یا همسایهای را بیازارم.
234. الدرّ المنثور عن سعيد بن أبي سعيد: كانَ مِن دُعاءِ داوودَ علیه السلام: اللّٰهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الجارِ السَّوءِ.[۳۱۷]
234. الدرّ المنثور - به نقل از سعید بن ابی سعید -: از دعاهای داوود علیه السلام، این بود: «خدایا! از همسایهٔ بد، به تو پناه میبرم».
235. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: تَعَوَّذوا بِاللهِ مِن شَرِّ جارِ المُقامِ، فَإِنَّ جارَ المُسافِرِ إذا شاءَ أن يَزالَ زالَ.[۳۱۸]
235. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: از بدی همسایۀ خانه، به خدا پناه ببرید؛ زیرا همسایهٔ مسافر (همسفر)، هر گاه شخص بخواهد از او جدا شود، جدا میشود.
236. عنه صلی الله علیه و آله: اللّٰهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن جارِ السَّوءِ في دارِ المُقامَةِ، فَإِنَّ جارَ البادِيَةِ يَتَحَوَّلُ.[۳۱۹]
236. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خدایا! از همسایهٔ بد در خانهای که محلّ زندگی است، به تو پناه میبرم؛ زیرا همسایۀ بادیه (موقّت)، تغییر میکند.
۴ / ۳: خَصائِصُ جارِ السَّوءِ
۴ / ۳: ویژگیهای همسایۀ بد
237. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أعوذُ بِاللهِ مِن جارِ السَّوءِ في دارِ إقامَةٍ، تَراكَ عَيناهُ و يَرعاكَ قَلبُهُ، إن رَآكَ بِخَيرٍ ساءَهُ، و إن رَآكَ بِشَرٍّ سَرَّهُ.[۳۲۰]
237. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به خدا پناه میبرم از همسایهٔ بد در خانهای که جای ماندن است؛ چشمانش تو را میبیند و دلش تو را میپاید؛ اگر تو را در خوبی و خوشی ببیند، ناراحت میشود و اگر تو را در بدی و ناخوشی ببیند، شادمان میشود.
238. عنه صلی الله علیه و آله: ثَلاثٌ هُنَّ مِنَ العَواقِرِ[۳۲۱]: إمامٌ إن أحسَنتَ لَم يَشكُر و إن أسَأتَ لَم يَغفِر، و جارٌ إن رَأیٰ خَيراً دَفَنَهُ و إن رَأیٰ شَرّاً أشاعَهُ، وَ امرَأَةٌ إن حَضَرَتكَ آذَتكَ و إن غِبتَ عَنها خانَتكَ.[۳۲۲]
238. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سه چیز، آدمی را از پای در میآورند: پیشوایی که اگر نیکی کنی، سپاسگزاری نمیکند و اگر بدی کنی، نمیبخشد؛ همسایهای که اگر خوبیای ببیند، آن را میپوشاند و اگر بدیای ببیند، آن را پخش میکند؛ و زنی که وقتی نزد توست، آزارت میدهد و چون از او غایب شوی، به تو خیانت میورزد.
239. عنه صلی الله علیه و آله: ثَلاثَةٌ هُنَّ أمُّ الفَواقِرِ:... و جارٌ عَينُهُ تَرعاكَ و قَلبُهُ يَنعاكَ، إن رَأیٰ حَسَنَةً دَفَنَها و لَم يُفشِها، و إن رَأیٰ سَيِّئَةً أظهَرَها و أَذاعَها.[۳۲۳]
239. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سه چیز در رأس مصیبتهای کمرشکن اند:... و همسایهای که چشمانش تو را میپاید و دلش تو را رسوا میخواهد. اگر خوبیای ببیند، آن را میپوشانَد و فاش نمیگردانَد و اگر بدیای ببیند، آن را آشکار میسازد و همه جا پخش میکند.
240. الإمام الباقر علیه السلام: مِنَ القَواصِمِ الفَواقِرِ[۳۲۴] الَّتي تَقصِمُ الظَّهرَ جارُ السَّوءِ؛ إن رَأیٰ حَسَنَةً أخفاها، و إن رَأیٰ سَيِّئَةً أفشاها.[۳۲۵]
240. امام باقر علیه السلام: یکی از مصیبتهای کمرشکن، همسایۀ بد است: اگر خوبیای ببیند، آن را میپوشاند و اگر بدیای ببیند، فاش میکند [و همه جا میگوید].
241. الكافي عن عمرو بن عكرمة: دَخَلتُ عَلی أبي عَبدِ اللهِ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ: لي جارٌ يُؤذيني! فَقالَ: اِرحَمهُ. فَقُلتُ: لا رَحِمَهُ اللهُ! فَصَرَفَ وَجهَهُ عَنّي.
قالَ: فَكَرِهتُ أن أدَعَهُ، فَقُلتُ: يَفعَلُ بي كَذا و كَذا، و يَفعَلُ بي و يُؤذيني!
فَقالَ: أ رَأَيتَ إن كاشَفتَهُ انتَصَفتَ مِنهُ؟ فَقُلتُ: بَلیٰ، اُربي عَلَيهِ[۳۲۶].
فَقالَ: إنَّ ذا مِمَّن يَحسُدُ النّاسَ عَلیٰ ما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ، فَإِذا رَأیٰ نِعمَةً عَلیٰ أحَدٍ فَكانَ لَهُ أهلٌ جَعَلَ بَلاءَهُ عَلَيهِم، و إن لَم يَكُن لَهُ أهلٌ جَعَلَهُ عَلیٰ خادِمِهِ، فَإِن لَم يَكُن لَهُ خادِمٌ أسهَرَ لَيلَهُ و أَغاظَ نَهارَهُ.[۳۲۷]
241. الکافی - به نقل از عَمرو بن عِکرمه -: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و گفتم: همسایهای دارم که مرا اذیّت میکند! فرمود: «او را ببخش». گفتم: خدا او را نبخشد! امام علیه السلام رویش را از من برگرداند.
من حاضر نشدم دست از او بردارم و گفتم: با من چنین و چنان میکند و مرا آزار میدهد! فرمود: «فکر میکنی اگر با او در اُفتی، حقّت را از او میگیری؟»
گفتم: بله! من بر او افزونم.
فرمود: «این [همسایۀ تو] از آن دسته آدمهایی است که به مردم برای آنچه خداوند از لطف خویش به آنها داده، حسادت میکنند و هر گاه در کسی نعمتی ببینند و آن کس خانوادهای داشته باشد، آنها را میآزارند و اگر خانوادهای نداشته باشد، خدمتکار او را میآزارند و اگر خدمتکاری نداشته باشد، خواب شب را از او میگیرند و روزش را بر او تلخ میکنند».
242. الإمام عليّ علیه السلام: الفَقرُ خَيرٌ[۳۲۸] مِن حَسَدِ الجيرانِ، و جَورِ السُّلطانِ، و تَمَلُّقِ الإِخوانِ.[۳۲۹]
242. امام علی علیه السلام: فقیر بودن، بهتر است از حسودی دیدن از همسایگان و کشیدن جور سلطان و تملّق شنیدن از برادران.
243. الإمام زين العابدين علیه السلام - فِي الدُّعاءِ -: كَم مِن شائِبَةٍ ألمَمتُ بِها فَلَم تَهتِكَ عَنّي سِترَها، و لَم تُقَلِّدني مَكروهَ شَنارِها[۳۳۰]، و لَم تُبدِ سَوآتِها لِمَن يَلتَمِسُ مَعايِبي مِن جيرَتي و حَسَدَةِ نِعمَتِكَ عِندي.[۳۳۱]
243. امام زین العابدین علیه السلام - در دعا -: چه بسیار زشتیای (گناهی) که به جا آوردم و تو بر من پردهدری نکردی، و طوق ننگ آن را بر گردنم نینداختی، و زشتی آن را بر همسایگانی که در جستجوی عیبهای من اند و نیز بر حسدوَرزانِ نعمتی که به من دادهای، آشکار نساختی!
244. أيّوب علیه السلام: اللّٰهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن جارٍ عَينُهُ تَراني و قَلبُهُ يَرعاني، إن رَأیٰ حَسَنَةً أطفاها، و إن رَأیٰ سَيِّئَةً أذاعَها.[۳۳۲]
244. ایّوب علیه السلام: خدایا! به تو پناه میبرم از همسایهای که چشمش مرا میبیند و دلش مرا میپاید: اگر خوبیای ببیند، آن را خاموش میگرداند و اگر بدیای ببیند، آن را فاش میسازد.
245. داوود علیه السلام: اللّٰهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن جارٍ عَينُهُ تَراني و قَلبُهُ يَرعاني، إن رَأیٰ خَيراً دَفَنَهُ، و إن رَأیٰ شَرّاً أشاعَهُ.[۳۳۳]
245. داوود علیه السلام: خدایا! به تو پناه میبرم از همسایهای که چشمش مرا میبیند و دلش مرا میپاید: اگر خوبی ببیند، پنهانش میدارد و اگر بدی ببیند، فاش میگرداند.
۴ / ۴: کَیفیَّةُ التَّعامُلِ مَعَ جارِ السَّوءِ
۴ / ۴: چگونگی برخورد با همسایۀ بد
246. الإمام الباقر علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَشَكا إلَيهِ أذىً مِن جارِهِ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: اِصبِر. ثُمَّ أتاهُ ثانِيَةً فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله: اِصبِر. ثُمَّ عادَ إلَيهِ فَشَكاهُ ثالِثَةً، فَقالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله لِلرَّجُلِ الَّذي شَكا: إذا كانَ عِندَ رَواحِ النّاسِ إلَى الجُمُعَةِ فَأَخرِج مَتاعَكَ إلَىٰ الطَّريقِ حَتّیٰ يَراهُ مَن يَروحُ إلَى الجُمُعَةِ، فَإِذا سَأَلوكَ فَأَخبِرهُم.
قالَ: فَفَعَلَ. فَأَتاهُ جارُهُ المُؤذي لَهُ فَقالَ لَهُ: رُدَّ مَتاعَكَ، فَلَكَ اللهُ عَلَيَّ أن لا أعودَ.[۳۳۴]
246. امام باقر علیه السلام: مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و از آزارهای همسایهاش شکایت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «شکیبایی کن». مرد، بار دوم آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله باز به او فرمود: «شکیبایی کن». مرد، برای سومین بار آمد و شکایت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «هنگامی که مردم برای نماز جمعه میروند، تو اثاثیهات را به کوچه بیاور تا هر کس به نماز جمعه میرود، آنها را ببیند و اگر از تو پرسیدند، برایشان بگو».
آن مرد، چنین کرد. همسایهاش - که او را آزار میداد - نزد وی آمد و گفت: اثاثیهات را برگردان. خداوند، گواهت باشد که دیگر چنین نمیکنم!
247. الأدب المفرد عن أبي جحيفة: شَكا رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله جارَهُ، فَقالَ: اِحمِل مَتاعَكَ فَضَعهُ عَلَى الطَّريقِ، فَمَن مَرَّ بِهِ يَلعَنُهُ. فَجَعَلَ كُلُّ مَن مَرَّ بِهِ يَلعَنُهُ، فَجاءَ إلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ: ما لَقيتُ مِنَ النّاسِ! فَقالَ: إنَّ لَعنَةَ اللهِ فَوقَ لَعنَتِهِم. ثُمَّ قالَ الَّذي شَكا: كُفيتُ ـ أو نَحوَهُ ـ.[۳۳۵]
247. الأدب المفرد - به نقل از ابو جُحَیفه -: مردی از همسایهاش به پیامبر صلی الله علیه و آله شکایت کرد. فرمود: «اثاث خود را ببر و سر راه بگذار، تا هر کس از کنار آن گذشت، او را نفرین کند». [او چنین کرد و] هر کس بر آن میگذشت، آن همسایه را نفرین میکرد. همسایه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: مردم، مرا نفرین میکنند! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «نفرین خدا بالاتر از نفرین آنهاست». سپس آن که شکایت کرده بود، آمد و گفت: مشکل حل شد - یا چیزی شبیه این - .
248. الإمام الصادق علیه السلام: شَكا رَجُلٌ إلیٰ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله جارَهُ، فَأَعرَضَ عَنهُ، ثُمَّ عادَ، فَأَعرَضَ عَنهُ، ثُمَّ عادَ، فَقالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِيٍّ و سَلمانَ و مِقدادٍ: اِذهَبوا و نادوا: لَعنَةُ اللهِ وَ المَلائِكَةِ عَلیٰ مَن آذیٰ جارَهُ.[۳۳۶]
248. امام صادق علیه السلام: مردی از همسایۀ خود به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شکایت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله اعتنایی نکرد. او دوباره شکایت کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله دوباره بیاعتنایی کرد. او سه باره شکایت کرد، این بار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی و سلمان و مقداد فرمود: «بروید و جار بزنید: نفرین خدا و فرشتگان بر کسی که همسایهاش را بیازارد!».
249. تنبيه الخواطر: قيلَ: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ لَهُ: إنَّ فُلاناً جاري يُؤذيني، فَقالَ: اِصبِر عَلیٰ أذاهُ و كُفَّ أذاكَ عَنهُ.
فَما لَبِثَ يَسيراً أن جاءَ، فَقالَ لَهُ: يا نَبِيَّ اللهِ. إنَّ جاري ذاكَ ماتَ!
فَقالَ: كَفیٰ بِالدَّهرِ واعِظاً و بِالمَوتِ مُفَرِّقاً، إنَّكَ لَو رَأَيتَهُ في قَبرِهِ لَبَكَيتَ عَلَيهِ طولَ عُمُرِكَ.[۳۳۷]
249. تنبیه الخواطر: آوردهاند که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: فلان همسایهام مرا میآزارد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بر آزارش شکیبایی کن و تو به او آزار مرسان».
چندی نگذشت که آن مرد آمد و گفت: ای پیامبر خدا آن همسایهام در گذشت.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «روزگار، بهترین آموزگار است و مرگ، بهترین جداساز! اگر او را در قبرش میدیدی، سراسر عمرت بر او میگریستی».
250. الكافي عن إسحاق بن عمّار: شَكَوتُ إلی أبي عَبدِ اللهِ علیه السلام جاراً لي و ما ألقی مِنهُ. قالَ: فَقالَ لي: اُدعُ عَلَيهِ.
قالَ: فَفَعَلتُ فَلَم أرَ شَيئاً، فَعُدتُ إلَيهِ فَشَكَوتُ إلَيهِ. فَقالَ لي: اُدعُ عَلَيهِ.
قالَ: فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ قَد فَعَلتُ فَلَم أرَ شَيئاً!
فَقالَ: كَيفَ دَعَوتَ عَلَيهِ؟ فَقُلتُ: إذا لَقيتُهُ دَعَوتُ عَلَيهِ.
قالَ: فَقالَ: اُدعُ عَلَيهِ إذا أدبَرَ[۳۳۸] و إذَا استَدبَرَ. فَفَعَلتُ فَلَم ألبَث حَتّیٰ أراحَ اللهُ مِنهُ.[۳۳۹]
250. الکافی - به نقل از اسحاق بن عمّار -: از دست همسایهای که داشتم و آزار و اذیّتهایی که از او میدیدم، به امام صادق علیه السلام شکایت کردم. به من فرمود: «نفرینش کن».
من نفرین کردم؛ امّا نتیجهای ندیدم. دوباره خدمت امام علیه السلام رفتم و شکایت کردم. فرمود: «نفرینش کن».
گفتم: فدایت شوم! نفرین کردم؛ امّا نتیجهای ندیدم.
فرمود: «چگونه نفرینش کردی؟».
گفتم: هر گاه به او برخوردم، نفرینش کردم.
فرمود: «زمانی که از تو گذشت و دور شد، نفرینش کن». من این کار را کردم و چندی نگذشت که خداوند، مرا از شرّ او آسوده ساخت.
251. الكافي عن يونس بن عمّار: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللهِ علیه السلام: إنَّ لي جاراً مِن قُرَيشٍ مِن آلِ مُحرِزٍ قَد نَوَّهَ بِاسمي و شَهَّرَني، كُلَّما مَرَرتُ بِهِ قالَ: هٰذَا الرّافِضِيُّ يَحمِلُ الأَموالَ إلیٰ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ!
قالَ: فَقالَ لي: فَادعُ اللهَ عَلَيهِ إذا كُنتَ في صَلاةِ اللَّيلِ و أَنتَ ساجِدٌ فِي السَّجدَةِ الأَخيرَةِ مِنَ الرَّكعَتَينِ الاُولَيَينِ، فَاحمَدِ اللهَ عزّ و جلّ و مَجِّدهُ و قُل: «اللّٰهُمَّ إنَّ فُلانَ بنَ فُلانٍ قَد شَهَرَني و نَوَّهَ بي و غاظَني و عَرَّضَني لِلمَكارِهِ، اللّٰهُمَّ اضرِبهُ بِسَهمٍ عاجِلٍ تَشغَلهُ بِهِ عَنّي، اللّٰهُمَّ و قَرِّب أجَلَهُ، وَ اقطَع أثَرَهُ، و عَجِّل ذٰلِكَ يا رَبِّ السّاعَةَ السّاعَةَ».
قالَ: فَلَمّا قَدِمنَا الكوفَةَ قَدِمنا لَيلاً، فَسَأَلتُ أهلَنا عَنهُ، قُلتُ: ما فَعَلَ فُلانٌ؟ فَقالوا: هُوَ مَريضٌ. فَمَا انقَضیٰ آخِرُ كَلامي حَتّیٰ سَمِعتُ الصِّياحَ مِن مَنزِلِهِ، و قالوا: قَد ماتَ.[۳۴۰]
251. الکافی - به نقل از یونس بن عمّار -: به امام صادق علیه السلام گفتم: همسایهای دارم از قریش، از خاندان مُحرِز، که مرا انگشتنمای خلق ساخته است و هر گاه او را میبینم، میگوید: این رافضی، برای جعفر بن محمّد (صادق)، پول میبرد.
فرمود: «در نماز شبت، او را نفرین کن. هر گاه به سجده رفتی، در سجدۀ آخر از دو رکعت اوّل، خداوند عزّ و جلّ را سپاس بگو و تمجید کن[۳۴۱] و سپس بگو: «خداوندا! فلانی پسر فلانی، مرا انگشتنما و شهرۀ مردم ساخته و به خشمم آورده و در معرض خطرها قرارم داده است. خداوندا! او را هر چه زودتر به تیری پرشتاب بزن تا با آن از من بازَش داری. خداوندا! اجلش را نزدیک ساز و نشانی از او به جا مگذار! هر چه زودتر، ای پروردگار! هم اکنون، هم اکنون!».
به کوفه که آمدیم، شب بود. از خانوادهام در بارۀ آن مرد پرسیدم. گفتند: بیمار است. هنوز سخنم به آخر نرسیده بود که صدای شیون از خانهاش شنیدم و گفتند: مُرد.
252. المجتنى لابن طاووس: شَكا رَجُلٌ إلَى الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ علیه السلام جاراً يُؤذيهِ، فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام: إذا صَلَّيتَ المَغرِبَ فَصَلِّ رَكعَتَينِ ثُمَّ قُل: «يا شَديدَ المِحالِ، يا عَزيزُ! أذلَلتَ بِعِزَّتِكَ جَميعَ خَلقِكَ، اكفِني شَرَّ فُلانٍ بِما شِئتَ».
قالَ: فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذٰلِكَ، فَلَمّا كانَ في جَوفِ اللَّيلِ سُمِعَ الصُّراخُ، و قيلَ: فُلانٌ قَد ماتَ اللَّيلَةَ.[۳۴۲]
252. المُجتنی، ابن طاوس: مردی از همسایهای که او را آزار میداد، به حسن بن علی علیه السلام شکایت کرد. [امام] حسن علیه السلام به او فرمود: «هر گاه نماز مغرب را خواندی، دو رکعت نماز بگزار». سپس بگو: «ای سختکیفر!ای عزیزی که با عزّتت همهٔ آفریدگانت را خوار و رام ساختی! شرّ فلانی را، آن گونه که خود میخواهی، از من دفع کن».
مرد چنان کرد و نیمههای شب، صدای شیون شنید. خبر رسید که: فلانی امشب مُرد.
253. الإمام الصادق علیه السلام ـ فِي الثَّلاثَةِ الَّذينَ لا يُستَجابُ لَهُم دَعوَةٌ -: رَجُلٌ يَدعو عَلیٰ جارِهِ و قَد جَعَلَ اللهُ عزّ و جلّ لَهُ السَّبيلَ إلیٰ أن يَتَحَوَّلَ عَن جِوارِهِ و يَبيعَ دارَهُ.[۳۴۳]
253. امام صادق علیه السلام - در بارۀ سه نفری که دعایشان مستجاب نمیشود -: [و از آنهاست:] مردی که همسایهاش را نفرین کند، در حالی که خداوند عزّ و جلّ او را قادر ساخته است که خانهاش را بفروشد و از همسایگی او برود.…
۴ / ۵: عاقِبَةُ سوءِ الجِوارِ
۴ / ۵: سرانجامِ همسایگی ناشایست
254. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: اِثنانِ لا يَنظُرُ اللهُ إلَيهِما يَومَ القِيامَةِ: قاطِعُ الرَّحِمِ، و جارُ السَّوءِ.[۳۴۴]
254. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: دو کس اند که در روز قیامت، خداوند به آنها نمینگرد: بُرنده از خویشاوند، و همسایۀ بد.
255. عنه صلی الله علیه و آله: مَن مَنَعَ الماعونَ[۳۴۵] مِن جارِهِ إذَا احتاجَ إلَيهِ، مَنَعَهُ اللهُ فَضلَهُ يَومَ القِيامَةِ و وَكَلَهُ إلیٰ نَفسِهِ، و مَن وَكَلَهُ اللهُ عزّ و جلّ إلیٰ نَفسِهِ هَلَكَ، و لا يَقبَلُ اللهُ عزّ و جلّ لَهُ عُذراً.[۳۴۶]
255. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس از همسایهٔ خود، وسیلهای[۳۴۷] را که او بِدان نیاز دارد، دریغ کند، خداوند، روز قیامت، فضل و لطف خویش را از او دریغ میکند و او را به خودش وا میگذارد، و کسی که خداوند عزّ و جلّ او را به خودش وا گذارد، تباه میشود و خدای عزّ و جلّ هیچ عذری را از وی نمیپذیرد.
256. عنه صلی الله علیه و آله: تُحشَرُ عَشَرَةُ أصنافٍ مِن اُمَّتي أشتاتاً، قَد مَيَّزَهُمُ اللهُ تَعالی مِنَ المُسلِمينَ، و بَدَّلَ صُوَرَهُم: فَبَعضُهُم عَلیٰ صورَةِ القِرَدَةِ... و بَعضُهُم مُقَطَّعَةٌ أيديهِم و أَرجُلُهُم... وَ المُقَطَّعَةُ أيديهِم و أرجُلُهُمُ الَّذينَ يُؤذونَ الجيرانَ.[۳۴۸]
256. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ده گروه از امّت من، جداگانه، در حالی که خداوند، آنان را از مسلمانان جدا کرده و شکلشان را تغییر داده است، محشور میشوند: برخی به شکل بوزینه اند؛... برخی دست و پایشان بُریده است... و دست و پا بریدگان، کسانیاند که همسایگان را میآزارند.
257. عنه صلی الله علیه و آله: مَن خانَ جارَهُ شِبراً مِنَ الأَرضِ، جَعَلَهُ اللهُ طَوقاً في عُنُقِهِ مِن تُخومِ الأَرضِ السّابِعَةِ حَتّیٰ يَلقَى اللهَ يَومَ القِيامَةِ مُطَوَّقاً، إلّا أن يَتوبَ و يَرجِعَ.[۳۴۹]
257. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس به یک وجب از زمین همسایهاش تجاوز کند، خداوند، آن را از ژرفای زمین هفتم، طوق گردن او میکند تا آن که روز قیامت، با طوقی به گردن، خدا را دیدار کند، مگر آن که توبه کند و باز گردد.
258. عنه صلی الله علیه و آله: مَن آذی جارَهُ طَمَعاً في مَسكَنِهِ، وَرَّثَهُ اللهُ دارَهُ[۳۵۰]. و هُوَ قَولُهُ: (وَ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ) إلی قَولِهِ: (فَأَوْحَی إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ * وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ ٱلأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ)[۳۵۱].[۳۵۲]
258. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس همسایۀ خود را به طمع خانهاش آزار و اذیّت کند، خداوند، آن همسایه را وارث خانهٔ او قرار میدهد. این، سخن خداوند است: (و کسانی که کافر شدند گفتند:) تا (پس پروردگارشان به آنان وحی کرد که حتماً ستمگران را هلاک خواهیم کرد * و قطعاً شما را پس از ایشان در آن سرزمین سکونت خواهیم داد).
259. عنه صلی الله علیه و آله: سَبعَةٌ لا يَنظُرُ اللهُ إلَيهِم يَومَ القِيامَةِ:... و الزّاني بِحَليلَةِ جارِهِ.[۳۵۳]
259. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هفت نفرند که خداوند، روز قیامت، به آنان نمینگرد:... [و از آنهاست:] کسی که با ناموس همسایۀ خود زنا کند.
260. عنه صلی الله علیه و آله: سَبعَةٌ لا يَنظُرُ اللهُ عزّ و جلّ إلَيهِم يَومَ القِيامَةِ و لا يُزَكّيهِم و لا يَجمَعُهُم مَعَ العالَمينَ، يُدخِلُهُمُ النّارَ أوَّلَ الدّاخِلينَ، إلّا أن يَتوبوا، إلّا أن يَتوبوا، إلّا أن يَتوبوا، فَمَن تابَ تابَ اللهُ عَلَيهِ: النّاكِحُ يَدَهُ، وَ الفاعِلُ وَ المَفعولُ بِهِ، وَ المُدمِنُ بِالخَمرِ، وَ الضّارِبُ أبَوَيهِ حَتّیٰ يَستَغيثا، وَ المُؤذي جيرانَهُ حَتّیٰ يَلعَنوهُ، وَ النّاكِحُ حَليلَةَ جارِهِ.[۳۵۴]
260. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هفت نفرند که خداوند عزّ و جلّ، روز قیامت، به آنان نمینگرد و پاکشان نمیشمارد و با دیگر مردمان، گِردشان نمیآورد؛ بلکه نخستین کسانی هستند که به آتش در میآیند، مگر آن که توبه کنند، مگر آن که توبه کنند، مگر آن که توبه کنند؛ و البتّه آن که توبه کند، خداوند، توبهاش را میپذیرد: کسی که خوداِرضایی کند؛ آن که لواط کند و آن که لواط دهد؛ میخواره؛ کسی که پدر و مادرش را بزند، چندان که کمک بطلبند؛ کسی که همسایگانش را بیازارد تا جایی که او را لعنت کنند؛ و کسی که با ناموس همسایهاش زنا کند.
261. عنه صلی الله علیه و آله: فيما أعطَى اللهُ موسیٰ فِي الأَلواحِ الاُوَلِ في أوَّلِ ما كَتَبَ: عَشَرَةَ أبوابٍ: يا موسیٰ! لا تُشرِك بي شَيئاً... و لا تَزنِ بِحَليلَةِ جارِكَ؛ فَأَحجُبَ عَنكَ وَجهي و تُغلَقَ عَنكَ أبوابُ السَّماءِ.[۳۵۵]
261. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: در نخستین الواحی که خداوند به موسی علیه السلام داد، در همان ابتدایش ده باب (فرمان) نوشته شده بود: «ای موسی! چیزی را شریک من قرار مده... و با ناموس همسایهات زنا مکن که صورتم را از تو میپوشانم و درهای آسمان به رویت بسته میشوند».
262. عنه صلی الله علیه و آله: لا يَدخُلُ الجَنَّةَ مَن خافَ جارُهُ بَوائِقَهُ.[۳۵۶]
262. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: کسی که همسایهاش از شرّ او بترسد، به بهشت نمیرود.
263. عنه صلی الله علیه و آله: لا يَدخُلُ الجَنَّةَ مَن لا يَأمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ.[۳۵۷]
263. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: کسی که همسایهاش از گزند او در امان نباشد، به بهشت نمیرود.
264. عنه صلی الله علیه و آله: وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لا يَدخُلُ الجَنَّةَ عَبدٌ لا يَأمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ.[۳۵۸]
264. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: سوگند به آن که جانم در دست اوست، کسی که همسایهاش از شرّ او در امان نباشد، وارد بهشت نمیشود.
265. عنه صلی الله علیه و آله: مَن كانَ مُؤذِياً لِجارِهِ مِن غَيرِ حَقٍّ، حَرَّمَهُ اللهُ ريحَ الجَنَّةِ، و مَأواهُ النّارُ.[۳۵۹]
265. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس همسایهٔ خود را به ناحق بیازارد، خداوند، او را از بوی بهشت محروم میگرداند و جایگاهش آتش خواهد بود.
266. عنه صلی الله علیه و آله: مَن آذیٰ جارَهُ حَرَّمَ اللهُ عَلَيهِ ريحَ الجَنَّةِ، و مَأواهُ جَهَنَّمُ و بِئسَ المَصيرُ، و مَن ضَيَّعَ حَقَّ جارِهِ فَلَيسَ مِنّا.[۳۶۰]
266. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس همسایهاش را بیازارد، خداوند، بوی بهشت را بر او حرام میسازد و جایگاهش دوزخ است، و چه بد بازگشتگاهی است دوزخ! و هر کس حقّ همسایهاش را ضایع کند، از ما نیست.
267. عنه صلی الله علیه و آله - في صِفَةِ المُتَعَلِّقينَ بِأَغصانِ شَجَرةِ الزَّقومِ في جَهَنَّمَ -: مَن ضَرَبَ[۳۶۱] بَينَ المَرءِ و زَوجِهِ، أوِ الوالِدِ و وَلَدِهِ، أوِ الَأَخِ و أَخيهِ، أوِ القَريبِ و قَريبِهِ، أو بَينَ جارَينِ، أو خَليطَينِ، أو أجنَبِيَّينِ، فَقَد تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِنهُ... و مَن كانَ جارُهُ مَريضاً فَتَرَكَ عِيادَتَهُ استِخفافاً بِحَقِّهِ، فَقَد تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِنهُ، و مَن ماتَ جارُهُ فَتَرَكَ تَشييعَ جِنازَتِهِ تَهاوُناً بِهِ فَقَد تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِنهُ.[۳۶۲]
267. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در بارۀ کسانی که به شاخههای درخت زقّوم در جهنّم آویزان اند -: کسی که میان مرد و همسرش، یا پدر و فرزندش، یا برادر با برادرش، یا خویشاوند با خویشاوندش، یا میان دو همسایه، یا دو رفیق، یا دو بیگانه را به هم بزند، به شاخهای از آن آویخته است... و کسی که همسایهاش بیمار باشد و از روی بیتوجّهی به حقّ او، به عیادتش نرود، به شاخهای از آن آویخته است و کسی که همسایهاش بمیرد و از روی بیاعتنایی به او به تشییع جنازهاش نرود، به شاخهای از آن آویخته است.
268. الامام علي عن رسول الله صلی الله علیه و آله - فِي الحَدیثِ المَعروفِ بِالمَناهي -: مَن بَنیٰ بُنياناً رِياءً و سُمعَةً، حُمِّلَهُ يَومَ القِيامَةِ مِنَ الأَرضِ السّابِعَةِ و هُوَ نارٌ تَشتَعِلُ، ثُمَّ تُطَوَّقُ في عُنُقِهِ و يُلقیٰ فِي النّارِ، فَلا يَحبِسُهُ شَيءٌ مِنها دونَ قَعرِها إلّا أن يَتوبَ.
قيلَ: يا رَسولَ اللهِ، كَيفَ يَبني رِياءً و سُمعَةً؟
قالَ: يَبني فَضلاً عَلی ما يَكفيهِ؛ استِطالَةً مِنهُ عَلیٰ جيرانِهِ و مُباهاةً لِإِخوانِهِ.[۳۶۳]
268. امام علی علیه السلام - در حدیث معروف به مَناهی -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس برای خودنمایی و شهرتطلبی بنایی بسازد، روز قیامت، آن بنا را که به آتشِ شعلهور تبدیل شده است، تا [اَعماق] زمین هفتم بر دوش خود، حمل میکند. سپس آن زمین، طوقِ گردنش میشود و او در آتش، فرو افکنده میشود و هیچ چیزی، مانع رسیدن او به قعر آتش نمیشود، مگر آن که توبه کند».
گفته شد: ای پیامبر خدا! چگونه برای خودنمایی و شهرتطلبی میسازد؟
فرمود: «[یعنی] بیشتر از اندازهٔ نیازش بسازد تا با آن بر همسایگانش بزرگی نماید و بر برادرانش فخر بفروشد».
269. الإمام عليّ علیه السلام: لا يَرِدُ عَلیٰ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله مَن أكَلَ مالاً حَراماً... و لا مَن شَبِعَ و جارُهُ المُؤمِنُ جائِعٌ.[۳۶۴]
269. امام علی علیه السلام: کسی که مال حرامی بخورد... و کسی که سیر باشد و همسایۀ مؤمنش گرسنه، نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد نمیشود.
270. الإمام عليّ علیه السلام: نَهیٰ صلی الله علیه و آله أن يَطَّلِعَ الرَّجُلُ في بَيتِ جارِهِ. و قالَ: مَن نَظَرَ إلیٰ عَورَةِ أخيهِ المُسلِمِ أو عَورَةِ غَيرِ أهلِهِ مُتَعَمِّداً، أدخَلَهُ اللهُ تَعالی مَعَ المُنافِقينَ الَّذينَ كانوا يَبحَثونَ عَن عَوراتِ النّاسِ، و لَم يَخرُج مِنَ الدُّنيا حَتّیٰ يَفضَحَهُ اللهُ، إلّا أن يَتوبَ.[۳۶۵]
270. امام علی علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از سرک کشیدن فرد به خانهٔ همسایهاش نهی کرد و فرمود: «هر کس به عمد، به عورت برادر مسلمانش یا به عورت غیر همسرش بنگرد، خداوند متعال، او را در زمرهٔ منافقانی که از عیبهای مردم جستجو میکردند، در میآورد و از دنیا نمیرود تا این که خدا او را رسوا سازد، مگر این که توبه کند.
271. الأدب المفرد عن أبي هريرة: قيلَ لِلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله: يا رَسولَ اللهِ! إنَّ فُلانَةَ تَقومُ اللَّيلَ و تَصومُ النَّهارَ و تَفعَلُ و تَصَدَّقُ، و تُؤذي جيرانَها بِلِسانِها!
فَقالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: لا خَيرَ فيها، هِيَ مِن أهلِ النّارِ.[۳۶۶]
271. الأدب المفرد - به نقل از ابو هریره -: به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: فلان زن، شبها را به نماز میگذراند و روزها را روزه میگیرد و کار خیر میکند و صدقه میدهد؛ ولی همسایگانش را با زبان خود میآزارد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خیری در او نیست. او از اهل آتش است».
272. مسند ابن حنبل عن أبي هريرة: قالَ رَجُلٌ: يا رَسولَ اللهِ، إنَّ فُلانَةَ يُذكَرُ مِن كَثرَةِ صَلاتِها و صِيامِها و صَدَقَتِها، غَيرَ أنَّها تُؤذي جيرانَها بِلِسانِها! قالَ: هِيَ فِي النّارِ.
قالَ: يا رَسولَ اللهِ، فَإِنَّ فُلانَةَ يُذكَرُ مِن قِلَّةِ صِيامِها و صَدَقَتِها و صَلاتِها، و أَنَّها تَصَدَّقَ بِالأَتوارِ[۳۶۷] مِنَ الأَقِطِ[۳۶۸] و لا تُؤذي جيرانَها بِلِسانِها. قالَ: هِيَ فِي الجَنَّةِ.[۳۶۹]
272. مسند ابن حنبل - به نقل از ابو هریره -: مردی گفت: ای پیامبر خدا! فلان زن در فراوانیِ نماز و روزه و صدقه دادن، زبانزد است؛ امّا با زبانش، همسایگانش را آزار میدهد!
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «او در آتش است».
گفت: ای پیامبر خدا! فلان زن از کمیِ روزه و صدقه دادن و نمازش میگوید، و فقط چند پیاله کشک صدقه میدهد؛ امّا همسایگانش را با زبانش آزار نمیدهد.
فرمود: «او در بهشت است».
۴ / ۶: النَّوادِرُ
۴ / ۶: چند حدیث دیگر
273. التحصین لابن فهد عن ابن مسعود عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لَيَأتِيَنَّ عَلَى النّاسِ زَمانٌ... إذا كانَ ذٰلِكَ الزَّمانُ فَهَلاكُ الرَّجُلِ عَلیٰ يَدَي أبَوَيهِ، فَإِن لَم يَكُن لَهُ أبَوانِ فَعَلیٰ يَدَي زَوجَتِهِ و وَلَدِهِ، فَإِن لَم يَكُن لَهُ زَوجَةٌ و لا وَلَدٌ، فَعَلیٰ يَدَي قَرابَتِهِ و جيرانِهِ.
قالوا: و كَيفَ ذٰلِكَ يا رَسولَ اللهِ؟ قالَ: يُعَيِّرونَهُ لِضيقِ[۳۷۰] المَعيشَةِ، و يُكَلِّفونَهُ ما لا يُطيقُ، حَتّیٰ يورِدوهُ مَوارِدَ الهَلَكَةِ.[۳۷۱]
273. التحصین، ابن فهد - به نقل از ابن مسعود -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «روزگاری بر مردم میآید... که در آن، نابودی مرد به دست پدر و مادر اوست، و اگر پدر و مادری نداشته باشد، به دست زن و فرزندانش نابود میشود، و اگر زن و فرزند نداشت، به دست خویشان و همسایگانش».
گفتند: ای پیامبر خدا! چگونه؟
فرمود: «به خاطر تنگدستی، او را پیوسته سرکوفت میزنند و بیش از توانش از او میخواهند تا آن که به جایگاههای هلاک، واردش میسازند».
274. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ مِن أشراطِ السّاعَةِ: سوءُ الجِوارِ، و قَطيعَةُ الأَرحامِ.[۳۷۲]
274. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: از نشانههای رستاخیز، بدرفتاری با همسایگان و بُریدن از خویشاوندان است.
275. الإمام الصادق علیه السلام: إذا رَأَيتَ الحَقَّ قَد ماتَ و ذَهَبَ أهلُهُ... و رَأَيتَ الجارَ يُؤذي جارَهُ و لَيسَ لَهُ مانِعٌ... و رَأَيتَ الجارَ يُكرِمُ الجارَ خَوفاً مِن لِسانِهِ... فَكُن عَلیٰ حَذَرٍ.[۳۷۳]
275. امام صادق علیه السلام: هر گاه دیدی حق مُرده و پیروان حق از میان رفتهاند... و دیدی که همسایه، همسایهاش را میآزارد و مانعی برای او نیست... و [هر گاه] دیدی همسایه از ترس زبان همسایه به او احترام میگذارد...، به هوش باش.
276. الإمام عليّ علیه السلام: ما عَزَّ مَن ذَلَّ جيرانُهُ.[۳۷۴]
276. امام علی علیه السلام: عزّت نیافت آن که همسایگانش را خوار کرد.
277. الإمام الباقر علیه السلام: لا تَجوزُ شَهادَةُ المُتَّهَمِ... و لا مَن آذیٰ جيرانَهُ.[۳۷۵]
277. امام باقر علیه السلام: شهادت دادن شخص ذی نفع... و کسی که همسایگانش را اذیّت میکند، جایز نیست.
278. الإمام الصادق علیه السلام: ثَلاثَةٌ تُكَدِّرُ العَيشَ: السُّلطانُ الجائِرُ، وَ الجارُ السَّوءِ، وَ المَرأَةُ البَذِيَّةُ.[۳۷۶]
278. امام صادق علیه السلام: سه چیز، زندگی را تیره میسازد: فرمانروای ستمگر، همسایۀ بد، و زنِ بددهن.
279. عنه - لِأبي حَمزَةَ الثُّمالِيِّ - علیه السلام : يا أبا حَمزَةَ! ما كانَ و لَن يَكونَ مُؤمِنٌ إلّا ولَهُ بَلايا أربَعٌ: إمّا أن يَكونَ]لَهُ[[۳۷۷] جارٌ يُؤذيهِ... أو مُنافقٌ یَقفُو أثَرَهُ، أو مُخالِفٌ یَریٰ قِتالَهُ جِهادُ، أو مَن یَحسُدُهُ.[۳۷۸]
279. امام صادق علیه السلام - خطاب به ابو حمزۀ ثُمالی - : ای ابو حمزه! هیچ مؤمنی نبوده است و هرگز نخواهد بود، مگر این که به چهار بلا دچار بوده و خواهد بود: یا همسایهای [دارد] که او را آزار میدهد، یا منافقی که در پی او میافتد، یا مخالفی که جنگیدن با او را جهاد [در راه خدا] میشمارد، یا کسی که به او حسادت میورزد.
280. عنه علیه السلام: ما كانَ و لا يَكونُ و لَيسَ بِكائِنٍ مُؤمِنٌ إلّا و لَهُ جارٌ يُؤذيهِ، و لَو أنّ مُؤمِناً في جَزيرَةٍ مِن جَزائِرِ البَحرِ، لَابتَعَثَ اللهُ لَهُ مَن يُؤذيهِ.[۳۷۹]
280. امام صادق علیه السلام: هیچ مؤمنی نبوده و نخواهد بود و نیست، مگر این که همسایهای داشته و دارد و خواهد داشت که او را آزار رساند. اگر مؤمن در جزیرهای از جزیرههای دریا هم باشد، خداوند، کسی را سراغش میفرستد تا او را آزار دهد.
281. عنه علیه السلام: ما أفلَتَ المُؤمِنُ مِن واحِدَةٍ مِن ثَلاثٍ، و لَرُبَّمَا اجتَمَعَتِ الثَّلاثُ عَلَيهِ: إمّا بُغضُ مَن يَكونُ مَعَهُ فِي الدّارِ يُغلِقُ عَلَيهِ بابَهُ يُؤذيهِ، أو جارٌ يُؤذيهِ، أو مَن في طَريقِهِ إلیٰ حَوائِجِهِ يُؤذيهِ.[۳۸۰]
281. امام صادق علیه السلام: مؤمن از یکی از سه چیز رهایی نمییابد و گاهی نیز هر سه بر سرش میآیند: یا دشمنیِ کسی که با او همخانه است و درِ خانهاش را به روی او میبندد و اذیّتش میکند (دشمن خانگی) یا همسایهای که آزارش میدهد، یا کسی که او را در راه - وقتی به دنبال کارهای خود میرود - آزار میرساند.
282. الأمالي للطوسي عن رُزَیق: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللهِ علیه السلام یقول: «رُفِعَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ علیه السلام بِالكوفَةِ أنَّ قَوماً مِن جيرانِ المَسجِدِ لايَشهَدونَ الصَّلاةَ جَماعَةً فِي المَسجِدِ، فَقالَ علیه السلام: لَيَحضُرُنَّ مَعَنا صَلاتَنا جَماعَةً، أو لَيَتَحَوَّلُنَّ عَنّا، و لا يُجاوِرونّا و لا نُجاوِرُهُم».[۳۸۱]
282. الأمالی، طوسی - به نقل از زُرَیق -: شنیدم که امام صادق علیه السلام میفرمود: به امير مؤمنان در كوفه خبر رسید كه گروهى از همسايگان مسجد، در نماز جماعت، حاضر نمىشوند. پس فرمود: «یا به همراه ما در نماز جماعتْ شرکت میکنند و یا جوری از ما فاصله میگیرند که هیچگونه همسایگی با ما نداشته باشند و ما هم همسایهشان نباشیم!»[۳۸۲]
283. التفسیرُ المنسوبُ إلی الإمام العسکريّ علیه السلام: قِيلَ لِمُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ]الجَوادِ[علیهما السلام: إِنَّ فُلَاناً نُقِبَ فِي جِوارِهِ عَلَى قَومٍ، فَأَخَذُوهُ بِالتُّهَمَةِ، وَ ضَرَبُوهُ خَمسَمِائَةِ سَوطٍ.
قَالَ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ علیهما السلام: «ذَلِكَ أَسهَلُ مِن مِئَةِ أَلفِ أَلفِ سَوطٍ فِي النَّارِ، نُبِّهَ عَلَى التَّوبَةِ حَتَّىٰ يُكَفِّرَ ذَلِكَ».
قِيلَ: وَ كَيفَ ذَلِكَ - يَا بنَ رَسُولِ اللَّهِ - ؟! قَالَ: «إِنَّهُ فِي غَدَاةِ يَومِهِ - الَّذِي أَصابَهُ ما أَصَابَهُ - ضَيَّعَ حَقَّ أَخٍ مُؤمِنٍ، وَ جَهَرَ بِشَتمِ أَبِي الفُضَيلِ وَ أَبِي الدَّواهِي وَ أَبِي السُّرُورِ...، وَ تَرَكَ التَّقِيَّةَ،وَ لَم يَستُر عَلَىٰ إِخوَانِهِ وَ مُخَالِطيهِ، فَاتَّهَمَهُم عِندَ المُخالِفِينَ، وَ عَرَضَهُم لِلَعنِهِم وَ سَبِّهِم وَ مَكرُوهِهِم وَ تَعَرَّضَ هُوَ أَيضاً، فَهُمُّ الَّذِينَ سَوَّوا عَلَيهِ البَلِيَّةَ، وَ قَذَفُوهُ بِهَذِهِ التُّهَمَةِ؛ فَوَجِّهُوا إِلَيهِ وَ عَرِّفُوهُ ذَنبَهُ لِيَتُوبَ، وَ يَتَلافَى ما فَرَطَ مِنهُ، فَإِن لَم يَفعَل، فَليُوَطِّن نَفسَهُ عَلَى ضَربِ خَمسِمِئَةِ سَوطٍ وَ حَبسٍ فِي مُطبَقٍ لَا يَفرُقُ فِيهِ بَينَ اللَّيلِ وَ النَّهَارِ».
فَوُجِّهَ إِلَيهِ، فَتابَ وَ قَضَى حَقَّ الأَخِ الَّذِي كَانَ قَد قَصَّرَ فِيهِ، فَمَا فَرَغَ مِنْ ذَلِكَ حَتَّى عُثِرَ بِاللِّصِّ، وَ أُخِذَ مِنهُ المالُ، وَ خُلِّىَ عَنهُ، وَ جَاءَهُ الْوُشاةُ يَعتَذِرُونَ إِلَيهِ.[۳۸۳]
283. التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: برای امام جواد علیه السلام تعریف کردند که]دزدان[به خانههای گروهی از همسایگان فلانی نقب زده]و از آنها سرقت کرده[اند. حالا او متّهم و دستگیر شده و به او پانصد تازیانه زدهاند.
امام جواد علیه السلام فرمود: «این، سبُکتر است از یکصد هزار هزار تازیانه در دوزخ]که در انتظار اوست[! متوجّهش کنید که توبه کند، بلکه گناه خود را جبران نماید!».
گفتند: چگونه چنین شده است – ای پسر پیامبر خدا -؟!
فرمود: «او در صبح همان روزی که این گرفتاری برایش پیش آمد، حقّ برادر مسلمانش را ضایع کرد، بدین گونه که]در حضور وی، اشخاص محبوبش[ابو الفُضَیل و ابو الدَّواهی و ابو السُّرور... را آشکارا دشنام گفت و تقیّه را رعایت نکرد و راز برادران]هممذهب[و مُعاشران خویش را پوشیده نداشت و آنها را پیش مخالفان مذهبشان متّهم ساخت و در معرض نفرین و دشنام و رفتار ناخوشایند آنها قرارشان داد و خود را نیز گرفتار کرد. در نتیجه، آنان (مخالفان) هم این مصیبت را برایش درست کردند و این تهمت را متوجّه او ساختند. پس کسی را نزد وی بفرستید و او را از گناهش آگاه کنید، تا توبه کند و تُندرَویاش را جبران نماید، که اگر چنین نکند، باید خود را برای پانصد تازیانه]ی دیگر[و زندانی شدن در سیاهچالی که شب و روزش از هم شناخته نمیشود، آماده سازد».
پس خبرش کردند، و توبه کرد، و از آن برادر مسلمانی که حقّش را نادیده گرفته بود، حلالیت (رضایت) گرفت و هنوز از این کارْ فارغ نشده بود که دزد، پیدا شد و مال]دزدیده شده[را از او گرفتند و این شخص را آزاد کردند و اتهامزنندگان، پیش او آمدند و از او عذرخواهی نمودند.
مقدّم میداشت و غریبان را محافظت مینمود.[1]
[1] . ر. ک : ص ۹۹ (فصل ششم: سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در مجلسها).
- ↑ . به قلم پژوهشگر ارجمند، حجّة الإسلام و المسلمین عبد الهادی مسعودی.
- ↑ . ر.ک: معجم مقاییس اللّغة: ج۱ ص۴۹۳ مادّهٔ «جور».
- ↑ . ترتیب کتاب العین: ص۱۵۵ مادّهٔ «جور».
- ↑ . فیومی به نقل از ثعلب و او از ابن اعرابی چنین آورده است: «الجارُ الذی یجاوِرُک بَیتَ بَیتَ». ابن منظور نیز این سخن را به نقل از تهذیب اللّغة آورده است (ر. ک: مصباح المنیر: ج۲ ص۱۱۴ مادّهٔ «جور» و لسان العرب: ج۴ ص۱۵۳ مادّهٔ «جور»).
- ↑ . الجار: «من یقرب مسکنه منک» (مفردات ألفاظ القرآن: ص۲۱۱ مادّهٔ «جور»).
- ↑ . مشتقّات مادّهٔ «جور» و «جأر»، سیزده بار در قرآن کریم آمده است.
- ↑ . نساء: آیۀ ۳۶.
- ↑ . رعد: آیۀ ۴.
- ↑ . احزاب: آیۀ ۶۰.
- ↑ . ر.ک: ص ۵۴۹ ح ۱۶۱.
- ↑ . مسند الشهاب: ج۱ ص۴۱۲ ح۷۰۹، المعجم الكبير: ج۴ ص۲۶۹ ح۴۳۷۹ و ليس فيه «شراء» و كلاهما عن رافع بن خديج عن أبيه، كنز العمّال: ج۱۵ ص۳۸۸ ح۴۱۴۹۵؛ مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۳۱ ح۹۹۰۴.
- ↑ . صحيح ابن حبّان: ج۹ ص۳۴۰ ح۴۰۳۲، تاريخ بغداد: ج۱۲ ص۹۹ الرقم ۶۵۲۸، حلية الأولياء: ج۸ ص۳۸۸ كلّها عن سعد بن أبي وقّاص، الأدب المفرد: ص۱۴۰ ح۴۵۷ عن نافع بن عبدالحارث و فيه «من سعادة المرء» بدل «أربع من السعادة: المرأة الصالحة»، كنز العمّال: ج۱۱ ص۹۲ ح۳۰۷۵۳؛ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۲۷۴ ح۸۳۲ و فيه «البهيّ» بدل «الهنيء»، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۱۵۴ ذيل ح۳۴.
- ↑ . كنز العمّال: ج۱۱ ص۱۰۳ ح۳۰۸۰۴ نقلاً عن هنّاد عن عمر.
- ↑ . مكارم الأخلاق: ج۱ ص۲۷۳ ح۸۳۰ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۱۵۴ ذيل ح۳۴.
- ↑ . في المصدر: «جهنتية»، و التصويب من مستدرك الوسائل.
- ↑ . الجعفريّات: ص۱۶۴ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام، مستدرك الوسائل: ج۳ ص۴۷۰ ح۴۰۲۳.
- ↑ . الكافي: ج۸ ص۲۴ ح۴ عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر علیه السلام، نهج البلاغة: الكتاب ۳۱، تحف العقول: ص۸۶ و ۹۸، أعلام الدين: ص۲۸۸، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۲۲۹ ح۱۰؛ كنز العمّال: ج۱۶ ص۱۱۵ ح۴۴۱۰۳ نقلاً عن الجامع لأخلاق الراوي للخطيب البغدادي.
- ↑ . غرر الحكم: ج۴ ص۱۳۷ ح۵۵۹۸، عيون الحكم و المواعظ: ص۲۸۴ ح۵۱۱۶.
- ↑ . کذا، و في بحار الأنوار: «العمل» بدل «العجل».
- ↑ . الاختصاص: ص۳۷۷ عن الأوزاعي، بحار الأنوار: ج۱۳ ص۴۲۸ ح۲۳.
- ↑ . الكافي: ج۸ ص۱۰۱ ح۷۲ عن عبدالحميد الوابشي، مجمع البيان: ج۷ ص۳۰۶، تأويل الآيات الظاهرة: ج۱ ص۳۹۰ ح۱۴ و ليس فيهما ذيله من «فيقول اللّٰه...»، بحار الأنوار: ج۸ ص۵۶ ح۷۰.
- ↑ . الحَميمُ: القريب المُشفق (مفردات ألفاظ القرآن: ص۲۵۵ «حمم»).
- ↑ . المحاسن: ج۱ ص۲۹۴ ح۵۸۷ عن عليّ الخدمي، بحار الأنوار: ج۸ ص۴۲ ح۳۵.
- ↑ . الشعراء: ۱۰۰.
- ↑ . الشعراء: ۱۰۱.
- ↑ . قضاء حقوق المؤمنين: ص۳۸ ح۴۷، بحار الأنوار: ج۶۷ ص۶۳ ح۷.
- ↑ . السنن الكبرى: ج۶ ص۴۵۱ ح۱۲۶۱۱، كنز العمّال: ج۹ ص۵۲ ح۲۴۸۹۵.
- ↑ . السنن الكبرى: ج۶ ص۴۵۱ ذيل ح۱۲۶۱۲، المراسيل: ص۱۸۹ ح۳، نصب الراية: ج۴ ص۴۱۴ كلّها عن ابن شهاب الزهري، كنز العمّال: ج۹ ص۵۱ ح۲۴۸۹۲.
- ↑ . بَوائِقُهُ: أي غوائله و شروره (النهاية: ج۱ ص۱۶۲ «بَوَقَ»).
- ↑ . المعجم الكبير: ج۱۹ ص۷۳ ح۱۴۳، نصب الراية: ج۴ ص۴۱۴ كلاهما عن كعب بن مالك، التمهيد: ج۲۱ ص۴۱، المجموع للنووي: ج۱۵ ص۴۶۳ عن كعب بن مالك، تفسير القرطبي: ج۵ ص۱۸۵، كنز العمّال: ج۹ ص۵۵ ح۲۴۹۱۵.
- ↑ . مسند أبي يعلى: ج۵ ص۳۶۸ ح۵۹۵۶، نصب الراية: ج۴ ص۴۱۴، المجموع للنووي: ج۱۵ ص۴۶۱، الفردوس: ج۲ ص۱۳۲ ح۲۶۷۱ كلّها عن أبي هريرة.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۹ ح۱ عن عمرو بن عكرمة عن الإمام الصادق علیه السلام، مشكاة الأنوار: ص۳۷۶ ح۱۲۴۰ عن الإمام الصادق علیه السلامعنه صلی الله علیه و آله.
- ↑ . الخصال: ص۵۴۴ ح۲۰ عن عقبة بن خالد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، روضة الواعظين: ص۳۶۹، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۱ ح۶.
- ↑ . هر ذراع، یک گز و یک گز برابر ۲۴ انگشت بوده است (فرهنگ معین: ج ۳ ص ۳۳۰۰).
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۹ ح۲ عن جميل بن درّاج، وسائل الشيعة: ج۸ ص۴۹۱ ح۱۵۸۵۹؛ فتح الباري: ج۱۰ ص۴۴۷ ذيل ح۶۰۲۰ عن عائشة و ليس فيه ذيله من «من بين يديه».
- ↑ . الزهد للحسين بن سعيد: ص۱۰۹ ذيل ح۱۱۶، الكافي: ج۲ ص۶۶۶ ح۱ و ليس فيه «يكون ساكنها جاراً له» و كلاهما عن عمرو بن عكرمة، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۲ ح۱۲.
- ↑ . معاني الأخبار: ص۱۶۵ ح۱، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۱ ح۹.
- ↑ . الفردوس: ج۲ ص۱۱۹ ح۲۶۲۵ عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۹ ص۵۵ ح۲۴۹۱۶.
- ↑ . مجمع البيان: ج۳ ص۷۲، جامع الأخبار: ص۳۸۷ ح۱۰۷۷.
- ↑ . السنن الكبرى: ج۶ ص۴۵۱ ح۱۲۶۱۲، نصب الراية: ج۴ ص۴۱۴ كلاهما عن عائشة، كنز العمّال: ج۹ ص۵۵ ح۲۴۹۱۴.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۶ ح۲ و ج ۵ ص۳۱ ح۵، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۴۱ ح۲۳۸ كلّها عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۶۷ ح۱۵، السيرة النبويّة لابن هشام: ج۲ ص۱۴۹ عن ابن إسحاق.
- ↑ . مرآة العقول میگوید: از مجموع حدیث، چنین پیداست که مراد از «جار» در این قطعه از متن عربی حدیث، کسی است که بر پایۀ قانون جوار به دیگری پناه میبرد و نه همسایۀ خانه.
- ↑ . یعنی همان گونه که انسان بر خودش زیان نمیزند و عیب و گناه خودش را آشکار و بر ملا نمیسازد، با همسایه (/پناهنده) هم باید چنین باشد.
- ↑ . كنز العمّال: ج۹ ص۵۲ ح۲۴۸۹ نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب عن أبي هريرة.
- ↑ . الكافي: ج۵ ص۳۱ ح۵، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۴۱ ح۲۳۸ كلاهما عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق علیه السلام، مكارم الأخلاق: ج۱ ص۲۷۴ ح۸۳۴ و ليس فيه «أبيه»؛ مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۲۱۷ ح۳۲۲ عن سعيد بن المسيّب و ليس فيه «اُمّه».
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۱۹ ح۹۸۵۷.
- ↑ . تاريخ اليعقوبي: ج۲ ص۲۴۶، معدن الجواهر: ص۷۲ من دون إسناد إلى النبيّ صلی الله علیه و آله أو أحد من أهل البيت علیهم السلام.
- ↑ . غرر الحكم: ج۶ ص۶۵ ح۹۵۲۸، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۷۶ ح۸۷۳۱.
- ↑ . مسند البزّار: ج۴ ص۱۰۱ ح۱۲۷۷ عن سعيد بن زيد، كنز العمّال: ج۹ ص۵۳ ح۲۴۹۰۲.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۶ ص۱۳۴ ح۱۷۳۷۷، المعجم الكبير: ج۱۷ ص۳۰۳ ح۸۳۶ و ص ۳۰۹ ح۸۵۲، الفردوس: ج۱ ص۳۹ ح۸۴، تفسير الآلوسي: ج۲۳ ص۲۶۵ كلّها عن عقبة بن عامر، كنز العمّال: ج۹ ص۵۲ ح۲۴۸۹۴.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۳۵ ح۳ و ج ۸ ص۱۴۶ ح۱۲۱، أعلام الدين: ص۲۳۴، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۱۴۶ كلّها عن حبيب الخثعمي نحوه، مشكاة الأنوار: ص۳۳۳ ح۱۰۵۵ و ليس فيه صدره إلى «واحضروا»، وسائل الشيعة: ج۸ ص۳۹۹ ح۱۵۵۰۲.
- ↑ . القتارُ: هو ريح القدر و الشواء و نحوهما (النهاية: ج۴ ص۱۲ «قتر»).
- ↑ . شعب الإيمان: ج۷ ص۸۳ ح۹۵۶۰، مسند الشاميّين: ج۳ ص۳۳۹ ح۲۴۳۰، فتح الباري: ج۱۰ ص۴۴۶ كلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج۹ ص۵۸ ح۲۴۹۳۵؛ مسكّن الفؤاد: ص۱۰۵ عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه نحوه، بحار الأنوار: ج۸۲ ص۹۳ ح۴۶.
- ↑ . في المصدر: «اشتهى»، و ما أثبتناه من المصادر الاُخرى.
- ↑ . غايظه: كغيَّظه؛ أي أغضبه (اُنظر: لسان العرب: ج۷ ص۴۵۰ «غيظ»).
- ↑ . مشكاة الأنوار: ص۳۷۳ ح۱۲۲۱، روضة الواعظين: ص۴۲۶، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۴ ح۹۸۷۸؛ الزهد لابن هنّاد: ج۲ ص۵۰۴ ح۱۰۳۶.
- ↑ . المعجم الكبير: ج۱۹ ص۴۱۹ ح۱۰۱۴، كنز العمّال: ج۹ ص۱۸۴ ح۲۵۶۰۸.
- ↑ . تحف العقول: ص۲۶۶ ح۳۱، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۷ ح۲.
- ↑ . شاید به جای «النصیحة» که در متن عربی حدیث آمده، باید «النمیمه (سخنچینی)» باشد؛ چون اولاً از نظر سجع با قبل و بعدش مناسبتر است، ثانیاً، شخص ناصح و حامل نصحیت، چگونه میتواند نیرنگ ورزد. نصیحت، خلاف نیرنگ و دغلی است.(مترجم)
- ↑ . الخصال: ص۵۶۹ ح۱ عن أبي حمزة الثمالي، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۶۲۳ ح۳۲۱۴، الأمالي للصدوق: ص۴۵۵ ح۶۱۰، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۰۳ ح۲۶۵۴ كلّها عن ثابت بن دينار، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۷ ح۱.
- ↑ . یرید صلی الله علیه و آله آيةَ الكرسيّ.
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۴ ص۳۳۶ ح۴۸۲۴ نقلاً عن تفسير الشيخ أبي الفتوح.
- ↑ . الخصال: ص۵۴۴ ح۱۹ عن إسماعيل بن فضل الهاشمي عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، أعلام الدين: ص۳۴۷، بحار الأنوار: ج۲ ص۱۵۵ ح۷.
- ↑ . في الطبعة المعتمدة: «يعطونهم». و ما أثبتناه في المتن من بعض النسخ الخطّية للمصدر و مختصر تاريخ دمشق و المصادر الاُخرى.
- ↑ . في اُسد الغابة و كنز العمّال: «و لا يَتَفَطَّنون»، و هو الأنسب بالسياق.
- ↑ . في الطبعة المعتمدة: «لتعطينّهم»، و ما أثبتناه في المتن من بعض النسخ الخطّية للمصدر و المصادر الاُخرى.
- ↑ . في الطبعة المعتمدة: «ولتنهنّهم»، و ما أثبتناه من المصادر الاُخرى.
- ↑ . ما بين القوسين أثبتناه من بعض النسخ الخطّية للمصدر و مختصر تاريخ دمشق.
- ↑ . في الطبعة المعتمدة: «و لتنهنّهم»، و ما أثبتناه من المصادر الاُخرى.
- ↑ . في المصدر: «لاُعالجنّكم»، و ما أثبتناه من اُسد الغابة و كنز العمّال.
- ↑ . المائدة: ۷۸ و ۷۹.
- ↑ . تاريخ دمشق: ج۳۲ ص۵۸، اُسد الغابة: ج۱ ص۱۶۲ و ليس فيه ذيله، مجمع الزوائد: ج۱ ص۱۶۴ نقلاً عن الطبراني في المعجم الكبير، كنز العمّال: ج۳ ص۶۸۴ ح۸۴۵۷.
- ↑ . دعائم الإسلام: ج۱ ص۸۲، مستدرك الوسائل: ج۱۲ ص۲۰۱ ح۱۳۸۸۱.
- ↑ . سنن ابن ماجة: ج۲ ص۸۳۳ ح۲۴۹۳، المعجم الكبير: ج۱۱ ص۲۳۴ ح۱۱۷۸۰، سير أعلام النبلاء: ج۹ ص۳۶۷ الرقم ۱۱۸ كلّها عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج۷ ص۵ ح۱۷۶۹۲.
- ↑ . المعجم الكبير: ج۷ ص۲۶۲ ح۷۰۶۷ عن سمرة بن جندب، كنز العمّال: ج۷ ص۹ ح۱۷۷۱۲.
- ↑ . صحيح البخاري: ج۲ ص۸۶۹ ح۲۳۳۱، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۲۳۰ ح۱۳۶، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۴۸۸ ح۹۹۶۸، الموطّأ: ج۲ ص۷۴۵ ح۳۲ كلّها عن أبي هريرة و كلّها نحوه؛ الجعفريّات: ص۱۶۵ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، دعائم الإسلام: ج۲ ص۵۲۴ ح۱۸۶۶ كلاهما نحوه.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۱ ص۶۷۲ ح۲۸۶۷، المعجم الكبير: ج۱۱ ص۲۴۰ ح۱۱۸۰۶، مسند أبي يعلى: ج۳ ص۷۲ ح۲۵۱۴، التمهيد: ج۲۰ ص۱۵۸ كلّها عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج۴ ص۶۱ ح۹۵۱۹.
- ↑ . المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۸۹ ح۴۹۲، الفردوس: ج۴ ص۱۰۲ ح۶۳۲۲ نحوه و كلاهما عن ابن شريح الكعبي، كنز العمّال: ج۹ ص۶۲ ح۲۴۹۴۸.
- ↑ . يَنوسُ: يتحرّك متدلّياً. و هنا: تُدلي عليه معروفك (اُنظر: النهاية: ج۵ ص۱۲۷ «نوس»).
- ↑ . الدرّ المنثور: ج۲ ص۵۳۳ نقلاً عن البيهقي.
- ↑ . تفسير الآلوسي: ج۱۰ ص۱۴۶ عن الحسن البصري، كنز العمّال: ج۶ ص۳۸۶ ح۱۶۱۸۱ نقلاً عن أبي الشيخ عن أنس.
- ↑ . ما بين المعقوفين ليس في المصدر، و أثبتناه من المصادر الاُخرى.
- ↑ . المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۳۹۳ ح۳۳۷۴، مسند ابن حنبل: ج۴ ص۲۷۴ ح۱۲۳۹۷، تفسير ابن كثير: ج۵ ص۶۶، سبل الهدى و الرشاد: ج۹ ص۲۵۳ كلّها عن أنس نحوه. كنز العمّال: ج۶ ص۲۹۴ ح۱۵۷۶۹.
- ↑ . غرر الحكم: ج۴ ص۱۰۶ ح۵۴۵۳، عيون الحكم و المواعظ: ص۲۷۵ ح۴۹۹۵، مستدرك الوسائل: ج۷ ص۴۶ ح۷۶۱۶.
- ↑ . علل الشرائع: ج۱ ص۱۶۱ ح۳، شرح الأخبار: ج۳ ص۵۶۸ ح۱۲۷۸، الغيبة للنعماني: ص۲۳۷ ح۲۶ نحوه، بحار الأنوار: ج۵۱ ص۲۹ ح۲.
- ↑ . الظِئرُ: المرضِعَةُ غير ولدها (النهاية: ج۳ ص۱۵۴ «ظأر»).
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۱۸۰ ح۲۰۷۷، منتقى الجمان: ج۲ ص۴۳۱ عن عليّ بن يقطين، وسائل الشيعة: ج۶ ص۲۵۱ ح۱۲۲۴۲.
- ↑ . السنن الكبرى: ج۴ ص۲۶۴ ح۵۶۵۵، معرفة السنن و الآثار: ج۳ ص۳۱۶ ح۲۳۹۲، نصب الراية: ج۲ ص۳۸۲، المغني لعبد اللّٰه بن قدامة: ج۲ ص۶۱۶ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۶ ص۵۵۵ ح۱۶۹۲۵.
- ↑ . الكافي: ج۴ ص۴۹۹ ح۳، الإقبال: ج۲ ص۲۳۵، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۴۹۳ ح۳۰۵۴، دعائم الإسلام: ج۲ ص۱۸۶ ح۶۷۳، علل الشرائع: ص۴۳۸ ح۳ عن أبي جميلة و الثلاثة الأخيرة نحوه، بحار الأنوار: ج۴۶ ص۳۰۰ ح۴۰.
- ↑ . النوادر للأشعري: ص۱۸ عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج۹۳ ص۳۸۱ ح۵.
- ↑ . الدرّ المنثور: ج۶ ص۵۴ نقلاً عن ابن أبي شيبة.
- ↑ . نُسُك: جمع نسيكة؛ و هي الذبيحة (النهاية: ج۵ ص۴۸ «نسك»).
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۲۱۳ ح۲۱۸۹، الخصال: ص۲۹۸ ح۶۸ عن أبان بن محمّد، روضة الواعظين: ص۳۸۸ كلاهما عن الإمام محمّد بن عليّ علیه السلام، بحار الأنوار: ج۹۱ ص۱۲۷ ح۲۵.
- ↑ . تقدح: أي تَغرِف (النهاية: ج۴ ص۲۱ «قدح»).
- ↑ . حلية الأولياء: ج۵ ص۲۰۷، مسند الشاميّين: ج۳ ص۳۵۶ ح۲۴۵۸ نحوه، تفسير ابن كثير: ج۲ ص۲۶۳ و ليس فيه ذيله من «و أدنى حقّ الجوار»، المجموع للنووي: ج۱۵ ص۴۶۲، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۱۷ ص۱۰ نحوه و كلّها عن جابر، كنز العمّال: ج۹ ص۵۱ ح۲۴۸۹۱؛ مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۴ ح۹۸۷۸.
- ↑ . التبيان في تفسیر القرآن: ج۳ ص۱۹۴، مجمع البيان: ج۳ ص۷۲؛ أحكام القرآن للجصّاص: ج۲ ص۲۴۴، تفسير الآلوسي: ج۵ ص۲۸ عن جابر.
- ↑ . تنبيه الغافلين: ص۱۴۲ ح۱۷۷، الفردوس: ج۲ ص۱۲۰ ح۲۶۲۸ عن أنس؛ المواعظ العددية: ص۱۴۹ كلاهما نحوه.
- ↑ . هکذا في المصدر: «الجوار»، و في مسند أبي یعلی: «الجدار» و لعلّه الأصحّ.
- ↑ . المعجم الأوسط: ج۳ ص۱۲۱ ح۲۶۷۲، مسند أبي يعلى: ج۴ ص۴۷۲ ح۴۹۴۰، مجمع الزوائد: ج۸ ص۳۰۴ ح۱۳۵۴۸ كلاهما نحوه.
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۶ ح۹۸۸۷ نقلاً عن کتاب الأخلاق لأبي القاسم الکوفي.
- ↑ . سنن أبي داوود: ج۳ ص۳۴۴ ح۳۷۵۶، مسند ابن حنبل: ج۹ ص۱۲۲ ح۲۳۵۲۶، السنن الكبرى: ج۷ ص۴۴۹ ح۱۴۶۰۳، مسند إسحاق بن راهويه: ج۳ ص۷۵۵ ح۱۳۶۸، اُسد الغابة: ج۶ ص۴۰۴ ح۶۵۸۱، كنز العمّال: ج۹ ص۲۵۵ ح۲۵۹۱۵.
- ↑ . المعجم الكبير: ج۲۰ ص۱۵۰ ح۳۱۱، كنز العمّال: ج۶ ص۳۹۴ ح۱۶۲۲۰.
- ↑ . المعجم الأوسط: ج۷ ص۴۶ ح۶۸۰۵، سبل الهدى و الرشاد: ج۸ ص۳۸۹، مجمع الزوائد: ج۳ ص۲۴۱ ح۴۴۶۶.
- ↑ . الكافي: ج۵ ص۶۶ ح۱ عن مسعدة بن صدقة، تحف العقول: ص۳۵۰، بحار الأنوار: ج۴۷ ص۲۳۳ ح۲۲.
- ↑ . في المصدر: «تدعون» في الموضعين، و ما أثبتناه من المصادر الاُخریٰ.
- ↑ . علل الشرائع: ص۱۸۲ ح۱ عن عبادة الكلبي عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، دلائل الإمامة: ص۱۵۲ ح۶۵، كشف الغمّة: ج۲ ص۹۴ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۴۳ ص۸۱ ح۳.
- ↑ . الصحيفة السجّادية: ص۷۴ الدعاء ۱۷، المصباح للكفعمي: ص۳۱۱.
- ↑ . فقه الرضا: ص۲۱۵، بحار الأنوار: ج۹۹ ص۱۲۰ ح۷.
- ↑ . الخَلَّةُ: الحاجة و الفقر (النهاية: ج۲ ص۷۲ «خلل»).
- ↑ . الجِدة: الحَظُّ و السعادةُ و الغنىٰ (النهاية: ج۱ ص۲۴۴ «جدد»).
- ↑ . حامَّةُ الرجل: خاصّته من أهله و ولده و ذي قرابته (لسان العرب: ج۱۲ ص۱۵۳ «حمم»).
- ↑ . الصحيفة السجّادية: ص۱۰۹ الدعاء ۲۶، المصباح للكفعمي: ص۲۲۱.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۶ ص۱۱۰ ح۱۷۲۵۵، الطبقات الكبرى: ج۴ ص۲۸۴، تفسير ابن كثير: ج۲ ص۱۳۱، اُسد الغابة: ج۶ ص۲۶۶ الرقم ۶۲۱۷ و ليس فيه «إلى يوم القيامة» و كلّها عن أبي مالك الأشجعي، كنز العمّال: ج۳ ص۵۰۱ ح۷۶۰۷.
- ↑ . في المصادر الاُخرى: «ومنعني» بدل «فمنع».
- ↑ . الأدب المفرد: ص۴۶ ح۱۱۱، مسند ابن المبارك: ص۱۷۰ ح۲۲۰، مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۲۲۹ ح۳۴۵ كلّها عن ابن عمر، تاريخ دمشق: ج۴۳ ص۱۰۸ عن عمر من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام و كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۹ ص۵۲ ح۲۴۸۹۹.
- ↑ . تاريخ دمشق: ج۵ ص۵۱ ح۱۱۷۴ عن أنس.
- ↑ . تنبيه الغافلين: ص۱۴۴ ح۱۸۰ عن أنس.
- ↑ . المعجم الأوسط: ج۷ ص۱۷۰ ح۷۱۸۵، مجمع الزوائد: ج۸ ص۳۰۷ ح۱۳۵۵۸.
- ↑ . الفردوس: ج۱ ص۲۵۴ ح۹۸۴ عن أنس، كنز العمّال: ج۹ ص۵۷ ح۲۴۹۳۰.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص۳۳۳ ح۱، أعلام الدين: ص۴۱۳ كلاهما عن ابن عبّاس، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۳ ذيل ح۴۹۶۸ عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۳۶۲ ح۳۰.
- ↑ . مسند الشاميّين: ج۳ ص۳۳۹ ح۲۴۳۰، شعب الإيمان: ج۷ ص۸۳ ح۹۵۶۰ كلاهما عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه، تفسير الثعلبي: ج۳ ص۳۰۵ عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۹ ص۵۷ ح۲۴۹۳۲ نقلاً عن الخرائطي في مساوئ الأخلاق عن ابن عمرو.
- ↑ . الغوائل: أي المهالِكُ، جمع غائلة (النهاية: ج۳ ص۳۹۷ «غول»).
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۱۹ ح۹۸۵۶.
- ↑ . صحيح مسلم: ج۱ ص۶۸ ح۷۲، سنن ابن ماجة: ج۱ ص۲۶ ح۶۶، مسند ابن حنبل: ج۴ ص۳۵۱ ح۱۲۸۰۱ كلاهما نحوه، مسند أبي يعلى: ج۳ ص۲۴۲ ح۲۹۵۸ كلّها عن أنس، كنز العمّال: ج۹ ص۵۰ ح۲۴۸۸۶.
- ↑ . کشف الریبة: ص۸۹، رسائل الشهید الثاني (منشورات مکتبة بصیرتي) ص۳۳۰ کلاهما عن عبداللّٰه بن سلیمان النوفلي، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۳۶۲ ح۷۷.
- ↑ . نزهة الناظر: ص۲۶ ح۷۰، مكارم الأخلاق: ج۱ ص۲۹۷ ح۹۳۲ نحوه، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۸ ح۹۸۹۲.
- ↑ . السنن الكبرى: ج۱۰ ص۵ ح۱۹۶۶۸، الأدب المفرد: ص۴۶ ح۱۱۲ و ليس فيه «إلى جنبه»، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۱۸۴ ح۷۳۰۷ و فيه «يبيت» بدل «يشبع» و كلّها عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج۹ ص۵۳ ح۲۴۹۰۴؛ عوالي اللآلي: ج۱ ص۲۵۷ ح۲۵، مشكاة الأنوار: ص۳۷۴ ح۱۲۲۲ نحوه، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۹ ح۹۸۹۶.
- ↑ . درر الأحاديث النبويّة: ص۲۹.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۸ ح۱۴، المحاسن: ج۱ ص۱۸۲ ح۲۹۲ كلاهما عن عبيد اللّٰه الوصافي عن الإمام الباقر علیه السلام، الأمالي للطوسي: ص۵۲۰ ح۱۱۴۵ عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله و فيه «ما أقرّ بي» بدل «ما آمن بي» و «جاره المسلم» بدل «جاره»، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۷۶ نحوه، وسائل الشيعة: ج۸ ص۴۹۰ ح۱۵۸۵۳، مسند ابن المبارك: ص۱۷۹ ح۲۶۵.
- ↑ . المعجم الكبير: ج۱ ص۲۵۹ ح۷۵۱، الفردوس: ج۵ ص۳۶۴ ح۸۴۴۷ و ليس فيه «شبعان» و كلاهما عن أنس، كنز العمّال: ج۹ ص۵۳ ح۲۴۹۰۶.
- ↑ . نثر الدرّ: ج۱ ص۲۵۶؛ كنز العمّال: ج۹ ص۱۸۵ ح۲۵۶۱۱ نقلاً عن أبي نعيم.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۱ ص۱۲۱ ح۳۹۰، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۱۸۵ ح۷۳۰۸، حلية الأولياء: ج۹ ص۲۷، الزهد لابن حنبل: ص۱۴۷، الزهد لابن المبارك: ص۱۸۱ ح۵۱۳ كلّها عن عمر، كنز العمّال: ج۹ ص۵۷ ح۲۴۹۲۸.
- ↑ . الفصيل: ولد الناقة إذا فُصل عن اُمّه (تاج العروس: ج۱۵ ص۵۷۴ «فصل») کنایة عن الأولاد و الأهل.
- ↑ . طاوٍ: أي خالي البطن جائع لم يأكل (النهاية: ج۳ ص۱۴۶ «طوا»).
- ↑ . الزهد لابن المبارك: ص۲۶۹ ح۷۷۹ عن المبارك بن فضالة عن الحسن، الدرّ المنثور: ج۴ ص۲۵۲ نحوه.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص۲۹۸ ح۱، المحاسن: ج۱ ص۱۸۲ ح۲۹۰ كلاهما عن فرات بن أحنف، عوالي اللآلي: ج۱ ص۳۴۴ ح۱۲۱، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۳۸۷ ح۱۱۱.
- ↑ . سنن الترمذي: ج۳ ص۶۵۰ ح۱۳۶۸، سنن أبي داوود: ج۳ ص۲۸۶ ح۳۵۱۷ نحوه و كلاهما عن سمرة، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۱۱۸ ح۱۹۴۷۶ عن الشريد بن سويد الثقفي، صحيح ابن حبّان: ج۱۱ ص۵۸۵ ح۵۱۸۲ عن أنس، كنز العمّال: ج۷ ص۶ ح۱۷۶۹۹؛ عوالي اللآلي: ج۱ ص۵۸ ح۸۶ عن سمرة نحوه.
- ↑ . حقّ الشُّفعة: هو حقّ فقهي یکون بین شخصین، و یتعلّق بمال عینيّ مُشاع غیر منقول هما شریکان فیه، فإذا أراد أحد الشریکین بیع سَهمه تکون أولویّة الشراء من حقّ الشریك الآخر بالقیمة السوقیّة.
- ↑ . دعائم الإسلام: ج۲ ص۸۷ ح۲۶۵ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۷ ح۹۸۹۱.
- ↑ . حقّ شفعه حقّی فقهی میان دو نفری است که در مالی غیر منقول، به صورت مشاع، شریک اند و اگر یکی از آنها قصد فروش سهم خود را داشته باشد، شریک دیگر، حق و اولویت دارد که آن را به قیمتی که مشتری دارد، بخرد.
- ↑ . الكوّة: الخرق في الحائط، و الثقب في البيت و نحوه (لسان العرب: ج۱۵ ص۲۳۶ «كوى»).
- ↑ . دعائم الإسلام: ج۲ ص۵۰۵ ح۱۸۰۸.
- ↑ . دعائم الإسلام: ج۲ ص۵۲۴ ح۱۸۶۸، مستدرك الوسائل: ج۱۴ ص۲۶ ح۱۶۰۰۹.
- ↑ . دعائم الإسلام: ج۲ ص۵۰۴ ح۱۸۰۵، مستدرك الوسائل: ج۱۳ ص۴۴۷ ح۱۵۸۶۳.
- ↑ . دعائم الإسلام: ج۲ ص۷۶ ح۲۲۰، مستدرك الوسائل: ج۱۴ ص۳۹ ح۱۶۰۴۹.
- ↑ . النساء: ۳۶.
- ↑ . الدرّ المنثور: ج۶ ص۷۰۸ نقلاً عن الترمذي عن الزبير بن العوّام.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۹۰ ح۵۴۳۳ عن سليم بن قيس، الكافي: ج۷ ص۵۱ ح۷ عن عبدالرحمٰن بن الحجّاج عن الإمام الكاظم عنه علیهما السلام، نهج البلاغة: الكتاب ۴۷، تحف العقول: ص۱۹۸ و فيها «رسول اللّٰه أوصى» بدل «اللّٰه و رسوله أوصيا»، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۳ ح۱۶؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۴۷ فيه «وصيّة نبيّكم صلی الله علیه و آله» بدل «اللّٰه و رسوله أوصيا بهم».
- ↑ . فقه الرضا: ص۴۰۱، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۱۶۷ ح۶.
- ↑ . صحيح البخاري: ج۵ ص۲۲۳۹ ح۵۶۶۹ عن ابن عمر، صحيح مسلم: ج۴ ص۲۰۲۵ ح۱۴۰، سنن أبي داوود: ج۴ ص۳۳۸ ح۵۱۵۱ كلاهما عن عائشة، كنز العمّال: ج۹ ص۴۹ ح۲۴۸۷۸؛ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۵۲ ح۱۰۸، الأمالي للطوسي: ص۵۲۰ ح۱۱۴۵ عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۹۴ ح۲۲.
- ↑ . الأدب المفرد: ص۵۰ ح۱۲۶، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۲۹۸ ح۲۰۳۷۱، تفسير ابن كثير: ج۲ ص۲۶۲، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص۳۳۹ ح۱۱۲۹ كلّها نحوه.
- ↑ . المعجم الكبير: ج۸ ص۱۱۱ ح۷۵۲۳، مسند الشاميّين: ج۲ ص۹ ح۸۲۳ كلاهما عن أبي اُمامة، سبل الهدى و الرشاد: ج۸ ص۴۷۰، كنز العمّال: ج۹ ص۴۹ ح۲۴۸۸۰ نقلاً عن مكارم الأخلاق للخرائطي عن أبي اُمامة.
- ↑ . الكافي: ج۷ ص۴۹ و ۵۱ ح۷، نهج البلاغة: الكتاب ۴۷، تحف العقول: ص۱۹۸ كلاهما عن الإمام عليّ علیه السلام و ليس فيهما صدره، بحار الأنوار: ج۴۲ ص۲۴۹ ح۵۱؛ المعجم الكبير: ج۱ ص۱۰۲ ح۱۶۸ عن إسماعيل بن راشد، تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۴۷ كلاهما عن الإمام عليّ علیه السلام و ليس فيهما صدره.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۸ ص۳۰۵ ح۲۲۳۶۱، المعجم الأوسط: ج۷ ص۱۰۰ ح۶۹۷۲، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۶ ص۱۰۱ ح۲، فتح الباري: ج۱۰ ص۴۴۲ ذيل ح۶۰۱۵ و الثلاثة الأخيرة عن ابن عمر، مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۲۱۶ ح۳۲۰ فيه «حسبنا» بدل «ظننت»، كنز العمّال: ج۹ ص۱۸۴ ح۲۵۶۰۹.
- ↑ . تحف العقول: ص۲۶، نزهة الناظر: ص۴۸ ح۹۲، إرشاد القلوب: ص۷۳ و فيه «حسن الجوار» بدل «حفظ الجوار»، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۱۲۷ ح۳۳؛ تاريخ دمشق: ج۱۸ ص۱۹۴ ح۴۲۳۰ عن معاذ بن جبل، كنز العمّال: ج۱۰ ص۵۹۴ ح۳۰۲۹۱.
- ↑ . ما بين المعقوفين سقط من المصدر و أثبتناه من المصادر الاُخرى.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۱ ص۴۳۲ ح۱۷۴۰، صحيح ابن خزيمة: ج۴ ص۱۳ ح۲۲۶۰، السيرة النبويّة لابن كثير: ج۲ ص۲۰ نحوه، سير أعلام النبلاء: ج۱ ص۴۳۲. تاريخ الإسلام للذهبي: ج۲ ص۱۳۰.
- ↑ . بصائر الدرجات: ص۱۴۱ ح۶ عن حبّة بن جوين العرني، بحار الأنوار: ج۱۷ ص۱۳۸ ح۲۲.
- ↑ . سنن ابن ماجة: ج۲ ص۱۴۱۰ ح۴۲۱۷، المعجم الصغير: ج۲ ص۱۰۴، مسند أبي يعلى: ج۵ ص۳۳۱ ح۵۸۳۹ كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۱۶ ص۲۴۲ ح۴۴۳۱۴؛ الخصال: ص۱۶۹ ح۲۲۲ عن سفيان الثوري عن الإمام الصادق علیه السلام، نزهة الناظر: ص۱۲۴ ح۳۲ عن الإمام الحسن علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۸ ح۱۰.
- ↑ . سنن الترمذي: ج۴ ص۵۵۱ ح۲۳۰۵، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۱۸۲ ح۸۱۰۱، مسند أبي يعلى: ج۵ ص۴۶۱ ح۶۲۱۲، المعجم الأوسط: ج۷ ص۱۲۵ ح۷۰۵۴ كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۱۶ ص۲۴۳ ح۴۴۳۱۳؛ تنبيه الخواطر: ج۱ ص۵.
- ↑ . الأمالي للمفيد: ص۳۵۰ ح۱، الأمالي للطوسي: ص۱۲۰ ح۱۸۷، الأمالي للصدوق: ص۲۶۹ ح۲۹۵ كلّها عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۶۹ ص۳۶۸ ح۴؛ تهذيب الكمال: ج۲۷ ص۲۷۹ الرقم ۵۸۰۳، تاريخ أصبهان: ج۲ ص۲۷۳ الرقم ۱۶۸۵ كلاهما عن أبي هريرة نحوه، كنز العمّال: ج۱۶ ص۲۴۳ ح۴۴۳۱۴.
- ↑ . صحيح مسلم: ج۱ ص۶۹ ح۷۷، سنن ابن ماجة: ج۲ ص۱۲۱۱ ح۳۶۷۲، سنن الدارمي: ج۱ ص۵۳۱ ح۱۹۶۶، مسند ابن حنبل: ج۵ ص۵۱۳ ح۱۶۳۷۰ كلّها عن أبي شريح الخزاعي، كنز العمّال: ج۹ ص۵۳ ح۲۴۹۰۷؛ تاريخ اليعقوبي: ج۲ ص۹۵.
- ↑ . صحيح البخاري: ج۵ ص۲۲۴۰ ح۵۶۷۳، مسند ابن حنبل: ج۵ ص۵۱۴ ح۱۶۳۷۴ كلاهما عن أبي شريح العدوي، صحيح مسلم: ج۱ ص۶۸ ح۷۴، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۱۸۲ ح۷۲۹۷ كلاهما عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۱۶ ص۱۱۰ ح۴۴۰۸۲؛ الفضائل: ص۱۲۹ عن ابن مسعود، بحار الأنوار: ج۸ ص۱۴۴ ح۶۷.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۲۳۲ ح۵، أعلام الدين: ص۱۱۷ كلاهما مرفوعاً عن أحدهما عن الإمام عليّ علیهم السلام، الأمالي للصدوق: ص۶۴۰ ح۸۶۶ عن الأصبغ بن نباته عن الإمام عليّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، كنز الفوائد: ج۱ ص۸۷، بحار الأنوار: ج۶۷ ص۲۷۶ ح۴.
- ↑ . الحُسوة - بالضمّ - : الجرعة من الشراب بقدر ما يحسى مرّة واحدة. و الحَسوة - بالفتح - : المرّة (النهاية: ج۱ ص۳۸۷ «حسا»).
- ↑ . المعجم الأوسط: ج۶ ص۳۲۰ ح۶۵۱۷، اُسد الغابة: ج۶ ص۲۴۷ الرقم ۶۱۷۷، الإصابة: ج۷ ص۲۷۵ الرقم ۱۰۴۱۸، كنز العمّال: ج۱۵ ص۸۲۵ ح۴۳۲۷۸.
- ↑ . مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۱۹۱ ح۲۶۶، اُسد الغابة: ج۳ ص۴۸۵ الرقم ۳۳۷۹، الإصابة: ج۴ ص۲۹۶ الرقم ۵۲۰۱ كلّها عن عبدالرحمن بن أبي قراد، كنز العمّال: ج۱۵ ص۸۴۸ ح۴۳۳۷۳.
- ↑ . قَریٰ الضیفَ: أضافَهُ. و في الصحاح: أحسن إلیه (تاج العروس: ج۲۰ ص۷۱ «قری»).
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۵ ص۲۸۱ ح۱۵۵۰۰، اُسد الغابة: ج۲ ص۳۹۵ الرقم ۱۹۱۳، الفردوس: ج۵ ص۴۰۳ ح۸۵۵۹، كنز العمّال: ج۱۵ ص۸۵۴ ح۴۳۳۹۶.
- ↑ . تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۴۷، البداية و النهاية: ج۷ ص۳۲۸؛ تحف العقول: ص۲۲۲، شرح الأخبار: ج۲ ص۴۴۳ ح۷۹۴، كشف الغمّة: ج۲ ص۵۷ و في الثلاثة الأخيرة «وقال للحسن علیه السلام»، بحار الأنوار: ج۴۲ ص۲۴۴ ذيل ح۴۶.
- ↑ . الأمالي للمفيد: ص۲۲۱ ح۱، الأمالي للطوسي: ص۷ ح۸ كلاهما عن الفجيع العقيلي عن الإمام الحسن علیه السلام، كشف الغمّة: ج۲ ص۱۶۲، بحار الأنوار: ج۴۲ ص۲۰۲ ح۷؛ الفصول المهمّة لابن الصبّاغ: ص۱۳۳.
- ↑ . تحف العقول: ص۱۹۷ عن كميل، بحار الأنوار: ج۶۸ ص۳۸۱ ح۳۱.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۲۳۶ ح۲۴ عن أبي المقدام عن الإمام الباقر علیه السلام، الخصال: ص۳۹۷ ح۱۰۴ عن عمرو بن أبي المقدام عن الإمام الباقر علیه السلام، صفات الشيعة: ص۹۱ ح۲۳، تحف العقول: ص۳۰۰، مشكاة الأنوار: ص۱۲۳ ح۲۹۰ و الثلاثة الأخيرة عن الإمام الباقر علیه السلام و فيها «شيعة عليّ علیه السلام» بدل «شيعتنا»، بحار الأنوار: ج۶۸ ص۱۹۰ ح۴۶.
- ↑ . غرر الحكم: ج۲ ص۱۰۷ ح۱۹۹۶، عيون الحكم و المواعظ: ص۶۰ ح۱۵۲۰.
- ↑ . غرر الحكم: ج۲ ص۱۰۸ ح۲۰۰۲، عيون الحكم و المواعظ: ص۶۰ ح۱۵۲۵.
- ↑ . نهج البلاغة: الخطبة ۱۰۶، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۱۰۷ ح۹۴۶.
- ↑ . تحف العقول: ص۲۲۶، العدد القوّية: ص۵۳ ح۶۴ و فيه «السرور» بدل «الشرف»، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۱۰۴ ح۲؛ المعجم الكبير: ج۳ ص۶۸ ح۲۶۸۸، تهذيب الكمال: ج۶ ص۲۳۹ الرقم ۱۲۴۸، البداية و النهاية: ج۸ ص۴۰ كلّها عن الحارث الأعور، كنز العمّال: ج۱۶ ص۲۱۶ ح۴۴۲۳۷.
- ↑ . تاريخ اليعقوبي: ج۲ ص۳۰۳ عن أبي خالد الكابلي، كنز الفوائد: ج۲ ص۱۶۲، أعلام الدين: ص۱۵۲، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۷۱ ح۷.
- ↑ . الأمالي للصدوق: ص۴۴۱ ج۱۰ عن المفضّل بن عمر، بحار الأنوار: ج۶۹ ص۳۷۰ ح۱۱.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۳۵ ح۱، الأمالي للمفيد: ص۱۸۶ ح۱۲ كلاهما عن مرازم، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۶۲ ح۲۴.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۳۶ ح۵ و ص ۷۷ ح۹، المحاسن: ج۱ ص۸۳ ح۵۰، مشكاة الأنوار: ص۱۳۲ ح۳۰۱ كلّها عن أبي اُسامة زيد الشحام، تحف العقول: ص۴۸۷ عن الإمام العسكري علیه السلام، مستطرفات السرائر: ص۱۶۳ ح۲ عن كثير بن علقمة كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۸۵ ص۱۶۶ ح۱۸.
- ↑ . هو أن یحفظ ذمامه و یطرح عن نفسه ذمّ الناس له إن لم یحفظه (النهایة: ج۲ ص۱۶۹ «ذمم»).
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۵۵ و ۵۶ ح۱، الأمالي للمفيد: ص۲۲۶ ح۴ كلاهما عن الحسين بن عطيّة، الخصال: ص۴۳۱ ح۱۱، الأمالي للطوسي: ص۱۰ ح۱۲ كلاهما عن الحسن بن عطية، بحار الأنوار: ج۶۹ ص۳۷۲ ح۱۷؛ مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۴۱ ح۳۶ عن عائشة عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله نحوه، كنز العمّال: ج۳ ص۲ ح۵۱۲۹.
- ↑ . الأمالي للطوسي: ص۳۰۱ ح۵۹۷ عن أبي قتادة، بحار الأنوار: ج۶۹ ص۳۷۵ ح۲۳.
- ↑ . الزهد للحسين بن سعيد: ص۱۲۸ ح۱۶۰، مشكاة الأنوار: ص۴۲۱ ح۱۴۱۵ نحوه، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۲۵۰ و فيه «قيل» بدل «زراره: قلت»، بحار الأنوار: ج۷۳ ص۲۹۳ ح۲۶.
- ↑ . قرب الإسناد: ص۴۵ ح۱۴۷ عن مسعدة بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۳ ص۲۹۷ ح۴.
- ↑ . الدعوات: ص۱۴۱ ح۳۵۴، بحار الأنوار: ج۶۶ ص۷۵ ح۷۰.
- ↑ . البُرمَة: القِدر مطلقاً، و جمعها بِرام. و هي في الأصل المتّخَذة من الحجر المعروف بالحجاز والیمن (النهایة: ج۱ ص۱۲۱ «برم»).
- ↑ . قرب الإسناد: ص۳۲۶، الخرائج و الجرائح: ج۱ ص۱۰۸ ح۱۷۹، بحار الأنوار: ج۱۸ ص۳۱ ح۲۰.
- ↑ . مسند الشاميّين: ج۳ ص۱۲۰ ح۱۹۱۳، سبل الهدى و الرشاد: ج۷ ص۱۸۶، مجمع الزوائد: ج۳ ص۲۸۲ ح۴۶۰۲.
- ↑ . طَوِيَ من الجوع یَطویٰ طَویً فهو طاوٍ: أي خالي البطن جائع لم یأکل (النهایة: ج۳ ص۱۴۶ «طوا»).
- ↑ . یوم الحَرّةُ: هو يوم قاتَلَ عسکر يزيد بن معاوية أهل المدينة و نهبهم، و كان المتأمّر علیهم مسلم بن عقبة... قُتل فیه خلق کثیر من المهاجرین و الأنصار، و کان ذلك في ذي الحجّة من سنة ثلاث و ستّین من الهجرة (مجمع البحرين: ج۱ ص۳۸۴ «حرر»).
- ↑ . المناقب لابن شهرآشوب: ج۱ ص۱۲۰، المناقب للكوفي: ج۱ ص۶۱ ح۲۳ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۸ ص۴۱ ذيل ح۲۸ نقلاً عن الأمالي للطوسي عن زيد بن أرقم.
- ↑ . سال حَرّه (سال ۶۳ق)، سالی است که یزید بن معاویه از شام، دستور حمله به مردم مدینه را داد و مال و ناموس مردم را سه روز برای لشکر خود حلال اعلام کرد.
- ↑ . الخصال: ص۴۷۹ ح۴۶، كمال الدين: ص۳۳۷ ح۹، عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۵۵ ح۲۰ كلّها عن عبداللّٰه ابن أبي الهذيل، تحف العقول: ص۴۱۶ عن الفضل بن سهل، بحار الأنوار: ج۱۰ ص۳۶۱ ح۲.
- ↑ . الكافي: ج۸ ص۲۴۲ ح۳۳۶، شرح الأخبار: ج۳ ص۹ ح۹۳۰ كلاهما عن عبداللّٰه بن مسكان، تأويل الآيات الظاهرة: ج۱ ص۲۰ ح۳، بحار الأنوار: ج۲۴ ص۳۰۳ ح۱۵.
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۷ ص۲۱۷ ح۸۰۷۵ نقلاً عن تفسير أبي الفتوح.
- ↑ . الإقبال: ج۲ ص۳۷۶، سعد السعود: ص۱۳۱، بحار الأنوار: ج۳۵ ص۲۵۵ ح۱۴؛ تفسير الآلوسي: ج۳ ص۱۴۱، البداية و النهاية: ج۶ ص۱۱۱ نحوه.
- ↑ . في المصدر: «محل» بدل «مجل»، و الصواب ما أثبتناه كما في تنبيه الخواطر. یقال: مَجَلَت یدُه تَمجُل مَجْلاً: إذا ثَخُنَ جلدها و تعجّر، و ظهر فيها ما يشبه البثر؛ من العمل بالأشياء الصُلبَةِ الخَشِنة (النهاية: ج۴ ص۳۰۰ «مجل»).
- ↑ . المناقب لابن شهر آشوب: ج۴ ص۱۵۴، تنبيه الخواطر: ج۱ ص۶۳، بحار الأنوار: ج۴۶ ص۹۰ ح۷۷.
- ↑ . الكافي: ج۳ ص۵۶۹ ح۲، بحار الأنوار: ج۴۷ ص۵۱ ح۸۱.
- ↑ . هر مُد، تقریباً معادل ۷۵۰ گرم است.
- ↑ . عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۲۴ ح۹، الإمامة و التبصرة: ص۲۱۵ ح۶۸، إعلام الورى: ج۲ ص۴۸ كلّها عن يزيد بن سليط، بحار الأنوار: ج۴۸ ص۱۲ ح۱ و راجع الكافي: ج۱ ص۳۱۴ ح۱۴.
- ↑ . جامع الأخبار: ص۲۱۴ ح۵۲۸.
- ↑ . تحف العقول: ص۸۵، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۳۱ ح۲.
- ↑ . كنز العمّال: ج۱۶ ص۱۸۲ ح۴۴۲۱۵.
- ↑ . الأدب المفرد: ص۴۷ ح۱۱۴، صحيح مسلم: ج۴ ص۲۰۲۵ ح۱۴۲، شعب الإيمان: ج۷ ص۷۷ ح۹۵۳۹ و ليس فيهما ذيله، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۷۵ ح۲۱۳۸۴ نحوه، كنز العمّال: ج۹ ص۵۰ ح۲۴۸۸۸؛ عوالي اللآلي: ج۱ ص۲۵۶ ح۲۳ نحوه.
- ↑ . سنن الترمذي: ج۴ ص۲۷۵ ح۱۸۳۳، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۸۸ ح۲۱۴۳۹، صحيح ابن حبّان: ج۲ ص۲۶۸ ح۵۱۳ كلّها عن أبي ذرّ، كنز العمّال: ج۶ ص۴۴۱ ح۱۶۴۴۸؛ تنبيه الخواطر: ج۱ ص۶ عن أبي ذرّ، إرشاد القلوب: ص۱۸۴.
- ↑ . صحيح مسلم: ج۴ ص۲۰۲۵ ح۱۴۳، سنن الدارمي: ج۱ ص۵۴۱ ح۲۰۰۶، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۹۸ ح۲۱۴۸۴، الأدب المفرد: ص۴۶ ح۱۱۳، صحيح ابن حبّان: ج۴ ص۶۲۲ ح۱۷۱۸، كنز العمّال: ج۱۵ ص۸۲۹ ح۴۳۲۹۷.
- ↑ . عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲ ص۷۳ ح۳۳۹ عن دارم بن قبيصة عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، مكارم الأخلاق: ج۱ ص۳۴۳ ح۱۱۰۶ عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، دعائم الإسلام: ج۲ ص۱۶۴ ح۵۹۱ عن الإمام الحسين علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج۶۶ ص۷۹ ح۲؛ سنن الترمذي: ج۴ ص۲۷۴ ح۱۸۳۲، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۱۴۵ ح۷۱۷۷ كلاهما عن عبداللّٰه المزني نحوه، كنز العمّال: ج۱۵ ص۲۳۶ ح۴۰۷۳۳.
- ↑ . غرر الحكم: ج۶ ص۱۶ ح۹۲۸۱، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۶۸ ح۸۵۳۱.
- ↑ . الفُتوَّةُ: الكَرمُ و السخاءُ، و عُبِّر عنها في الشريعة بمكارم الأخلاق (تاج العروس: ج۲۰ ص۳۹ «فتى»).
- ↑ . غرر الحكم: ج۶ ص۱۸۵ ح۹۹۹۹، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۹۹ ح۹۱۹۵.
- ↑ . الصحيفة السجّادية: ص۱۶۷ دعاء ۴۴، مصباح المتهجّد: ص۶۰۸ ح۶۹۵، الإقبال: ج۱ ص۱۱۳، المصباح للكفعمي: ص۸۰۸.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۷۴ ح۳، صفات الشيعة: ص۹۰ ح۲۲، مستطرفات السرائر: ص۱۴۳ ح۱۰، الأمالي للطوسي: ص۷۳۵ ح۱۵۳۵، الأمالي للصدوق: ص۷۲۵ ح۹۹۱ کلها عن جابر الجعفي، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۱۷۵ ح۲۸.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۲۴۰ ح۳۲، أعلام الدين: ص۱۱۴، بحار الأنوار: ج۶۹ ص۳۰۵ ح۲۷.
- ↑ . الأمالي للطوسي: ص۵۲۰ ح۱۱۴۵ عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، الكافي: ج۲ ص۶۶۸ ح۱۴ عن عبيداللّٰه الوصّافي عن الإمام الباقر علیه السلام عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله و فيه ذيله من «ما أقرّ بي من بات...»، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۱ ح۸.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۷ ح۶ عن زرارة عن الإمام الصادق علیه السلام، دلائل الإمامة: ص۶۶ ح۱ عن ابن مسعود عن فاطمة علیها السلام عنه صلی الله علیه و آله، مشكاة الأنوار: ص۳۷۵ ح۱۲۳۱، بحار الأنوار: ج۴۳ ص۶۲ ح۵۲؛ صحيح البخاري: ج۵ ص۱۹۸۷ ح۴۸۹۰، صحيح مسلم: ج۱ ص۶۸ ح۷۴، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۹۱ ح۷۶۳۰ كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۹ ص۴۹ ح۲۴۸۸۱.
- ↑ . المصنّف لعبد الرزّاق: ج۱۱ ص۸ ح۱۹۷۴۸، مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۱۹۵ ح۲۷۳ عن الزهري، تفسير القرطبي: ج۴ ص۶۱، كنز العمّال: ج۱۵ ص۸۴۵ ح۴۳۳۶۰.
- ↑ . النحل: ۹۰.
- ↑ . تذکرة الخواصّ: ص۱۴۰؛ بحار الأنوار: ج۷۸ ص۷۵ ح۴۴ نقلاً عن المناقب لابن الجوزي.
- ↑ . كَظمُ الغَيظِ: تَجرّعُه و احتمال سَببه و الصبر عليه (النهاية: ج۴ ص۱۷۸ «كظم»).
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۲۳۰ ح۱، أعلام الدين: ص۱۱۶ كلاهما عن عبداللّٰه بن يونس عن الإمام الصادق علیه السلام، صفات الشيعة: ص۹۹ ح۳۵، الأمالي للصدوق: ص۶۶۸ ح۸۹۶ كلاهما عن عبدالرحمن بن كثير عن الإمام الصادق عن أبيه عنه علیهم السلام، التمحيص: ص۷۲ ح۱۷۰، بحار الأنوار: ج۶۷ ص۳۴۴ ح۵۱.
- ↑ . التنابُزُ: التداعي بالألقابِ (النهاية: ج۵ ص۸ «نبز»).
- ↑ . نهج البلاغة: الخطبه ۱۹۳، تحف العقول: ص۱۶۱، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۹۲ ح۲۶۶۳، كنز الفوائد: ج۱ ص۹۱، بحار الأنوار: ج۶۷ ص۳۱۷ ح۵۰؛ مطالب السؤول: ص۲۲۵.
- ↑ . الأمالي للصدوق: ص۶۴۶ ح۸۷۶ عن أبي بصير، مشكاة الأنوار: ص۳۷۴ ح۱۲۲۵، روضة الواعظين: ص۴۲۵، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۰ ح۳.
- ↑ . الغَشم: الظلم و الغصب (لسان العرب: ح۱۲ ص۴۳۷ «غشم»).
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۸ ح۱۲ عن أبي حمزة، التوحيد: ص۲۰۵ ذيل ح۹، معاني الأخبار: ص۲۳۹ ح۲ و ليس فيهما ذيله من «قلت...»، مشكاة الأنوار: ص۳۷۴ ح۱۲۲۸، بحار الأنوار: ج۴ ص۱۹۶ ح۲ و راجع مسند ابن حنبل: ج۳ ص۲۳۵ ح۸۴۴۰.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۷ ح۹ عن الحسن بن عبد اللّٰه، تحف العقول: ص۴۰۹، مشكاة الأنوار: ص۳۷۴ ح۱۲۲۷ عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۳۲۰ ح۱۳؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۱۷ ص۹ عن الحسن، كنز العمّال: ج۱۶ ص۲۰۴ ح۴۴۲۲۶ نقلاً عن وكيع في الغرر.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۸ ص۱۲۶ ح۲۱۵۸۶، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۷۰ ح۱۸۵۰۱، تاريخ بغداد: ج۱۰ ص۱۳۳ ح۵۲۷۳، مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۲۲۱ ح۳۲۶، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۶۹ ح۵۳ كلّها عن أبي ذرّ و ليس فيه ذيله من «ويحتسبه...»، كنز العمّال: ج۹ ص۵۱ ح۲۴۸۹۳.
- ↑ . مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۲۲۱ ح۳۲۷، تنبيه الغافلين للسمرقندي: ص ۱۴۳ ح ۱۷۹، كنز العمّال: ج۹ ص۵۲ ح۲۴۸۹۸؛ بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۳ ح۱۵ نقلاً عن الدعوات.
- ↑ . غرر الحكم: ج۵ ص۴۴۹ ح۹۱۲۰، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۲۵ ح۷۱۹۳.
- ↑ . كشف الغمّة: ج۲ ص۴۱۴، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۲۰۵ ح۴۶.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص۲۲۱ ح۱ عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام عليّ علیهم السلام، الأمالي للصدوق: ص۳۶۳ ح۴۴۸ عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۱۶۷ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، مشكاة الأنوار: ص۲۸۱ ح۸۴۶، روضة الواعظين: ص۴۰۲، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۶۵ ح۳۲.
- ↑ . سنن الترمذي: ج۴ ص۳۳۳ ح۱۹۴۴، مسند ابن حنبل: ج۲ ص۵۷۱ ح۶۵۷۷، سنن الدارمي: ج۲ ص۶۶۲ ح۲۳۴۷، الأدب المفرد: ص۴۷ ح۱۱۵ كلّها عن ابن عمر، كنز العمّال: ج۹ ص۲۷ ح۲۴۷۶۲؛ مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۱۹ ح۹۸۵۸ نقلاً عن الأخلاق.
- ↑ . التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري علیه السلام: ص۶۴۶ عن الإمام العسكري عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۸ ص۱۶۶ ح۱۱۱.
- ↑ . سقط الراوي (أبو بصیر) من الطبعة المعتمدة، و اضفناه من طبعة دار الحدیث (ج۱۰ ص۴۲۵ ح۹۲۵۷) و تهذیب الأحکام.
- ↑ . قال في الوافي: الأربعاﺀ: جمع الربیع؛ و هو النهر الصغیر الذي یسقی به الأرض. و النطاف: جمع النُّطفة - بالضمّ - ؛ و هي الماﺀ الصافي (الوافي: ج۱۸ ص۱۰۱۰).
- ↑ . الكافي: ج۵ ص۲۷۷ ح۲، تهذيب الأحكام: ج۷ ص۱۴۰ ح۶۱۸، وسائل الشيعة: ج۱۲ ص۲۷۸ ح۲۲۷۷۸.
- ↑ . تاريخ دمشق: ج۲۶ ص۳۸۵ ح۵۶۸۹، سنن الترمذي: ج۴ ص۳۴۷ ح۱۹۷۰، مسند ابن حنبل: ج۵ ص۱۴۳ ح۱۴۸۸۳ كلّها عن جابر و في الأخيرين «أخيك» بدل «جارك»، كنز العمّال: ج۶ ص۴۱۸ ح۱۶۳۳۹.
- ↑ . نزهة الناظر: ص۷۰ ح۱۳۸ عن الحارث الهمداني، أعلام الدين: ص۱۲۷ و ص۲۹۲، كشف الغمّة: ج۳ ص۱۳۷ كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۸۰ ح۶۶؛ الفصول المهمّة لابن الصبّاغ: ص۲۷۰.
- ↑ . غرر الحكم: ج۵ ص۳۷۱ ح۸۷۹۸، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۳۶ ح۷۵۳۸.
- ↑ . بحار الأنوار: ج۸۲ ص۱۰۰ ح۴۸ نقلاً عن دعائم الإسلام. و في الطبعة المعتمدة من الدعائم(ج۱ ص۲۲۴): «بقریبه الذمّي» بدل «الذي یعزّیه».
- ↑ . الكافي: ج۳ ص۲۱۷ ح۳، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۱۷۴ ح۵۰۹، المحاسن: ج۲ ص۱۹۳ ح۱۵۵۸ كلّها عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج۸۱ ص۲۶۹ ح۳۱.
- ↑ . النَّسيءُ: التأخير (النهاية: ج۵ ص۴۴ «نسأ»).
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۸ ح۱۰ عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق علیه السلام، وسائل الشيعة: ج۸ ص۴۸۹ ح۱۵۸۴۸.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۹ ص۵۰۴ ح۲۵۳۱۴، مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۲۲۲ ح۳۲۹، فتح الباري: ج۱۰ ص۴۱۵ ذيل ح۵۹۸۶ كلّها عن عائشة، اُسد الغابة: ج۶ ص۱۴۱ الرقم ۵۹۶۵ نحوه، عيون الأخبار لابن قتيبة: ج۳ ص۲۳، كنز العمّال: ج۳ ص۴۵ ح۵۴۰۸.
- ↑ . الاُصول الستّة عشر: ص۲۴۵ ح۳۰۹ عن عبد اللّٰه بن طلحة عن الإمام الصادق علیه السلام، الكافي: ج۲ ص۱۰۰ ح۸، الزهد للحسين بن سعيد: ص۹۳ ح۷۴ كلاهما عن عبد اللّٰه بن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام، أعلام الدين: ص۱۲۰، بحار الأنوار: ج۷۱ ص۳۹۵ ح۷۳.
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۱۵ ص۱۷۵ ح۱۷۹۱۳ نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
- ↑ . غرر الحكم: ج۴ ص۳۰۶ ح۶۱۶۸، عيون الحكم و المواعظ: ص۳۴۲ ح۵۸۴۶.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۷ ح۷ عن أبي مسعود و ح ۸ عن الحكم الخيّاط نحوه، مشكاة الأنوار: ص۳۷۴ ح۱۲۲۶، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۷ ح۹۸۹۰.
- ↑ . عيون الأخبار لابن قتيبة: ج۳ ص۲۳؛ كشف الغمّة: ج۲ ص۴۱۸، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۲۰۷ ح۶۹.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۱۵۲ ح۱۴ عن الحكم الخيّاط، كشف الغمّة: ج۲ ص۴۱۸ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۲۰ ح۸۲.
- ↑ . الفردوس: ج۱ ص۱۸۵ ح۶۹۳ عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج۶ ص۴۴۲ ح۱۶۴۵۳.
- ↑ . صحيفة الإمام الرضا علیه السلام: ص۲۶۰ ح۱۹۷ عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن أبيه عن جدّه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۹۷ ح۳۲.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۶ ح۳، الزهد للحسين بن سعيد: ص۱۱۰ ح۱۱۸ كلاهما عن إبراهيم بن أبي رجاء، مشكاة الأنوار: ص۲۶۰ ح۷۶۹، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۳ ح۱۴.
- ↑ . إحقاق الحقّ: ج۱۲ ص۲۷۰ نقلاً عن الأمتاع و المؤانسة.
- ↑ . قصص الأنبياء للراوندي: ص۱۸۲ ح۲۲۱ عن عبدالرحمن بن الحجّاج، بحار الأنوار: ج۹۶ ص۱۶۲ ح۶.
- ↑ . غرر الحكم: ج۵ ص۱۵۶ ح۷۷۶۲.
- ↑ . غرر الحكم: ج۵ ص۲۰۰ ح۷۹۶۷، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۳۰ ح۷۳۵۸.
- ↑ . الخَليطُ: الشريكُ. و الخليطُ: المُخالِطُ، كالنديم و الجليس (مجمع البحرين: ج۱ ص۵۳۸ «خلط»).
- ↑ . تحف العقول: ص۲۱۵، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۵۳ ح۸۹.
- ↑ . مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص۲۲۵ ح۳۳۶، تاريخ دمشق: ج۶ ص۳۰۵ ح۱۵۵۱، المطالب العالية: ج۳ ص۵ ح۲۷۱۵، الفردوس: ج۵ ص۴۲۷ ح۸۶۳۰ كلّها عن عائشة، كنز العمّال: ج۹ ص۵۹ ح۲۴۹۳۶.
- ↑ . العدد القويّة: ص۵۳ ح۶۴، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۱۱۵ ح۱۰.
- ↑ . مشكاة الأنوار: ص۳۷۵ ح۱۲۳۲، الدعوات: ص۲۲۸ ح۶۳۲، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۲ ح۹۸۶۸ نقلاً عن القطب الراوندي في لب اللّباب.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۳ ص۳۷۹ ح۹۳۰۶ و ص ۳۳۰ ح۸۹۹۹، المغني عن حمل الأسفار: ج۲ ص۱۲۳۰ ح۴۴۴۲ كلّها عن أبي هريرة، حلية الأولياء: ج۹ ص۲۵۲، مسند أبي يعلى: ج۳ ص۴۰۳ ح۳۴۶۸ كلاهما عن أنس، كنز العمّال: ج۱۵ ص۶۸۶ ح۴۲۷۴۵.
- ↑ . كنز العمّال: ج۱۵ ص۶۸۵ ح۴۲۷۴۲ نقلاً عن ابن النجّار عن أبي هريرة، الفردوس: ج۴ ص۳۱ ح۶۰۹۷، العلل المتناهيّة: ج۲ ص۴۱۳ ح۱۴۹۴ كلاهما عن أنس نحوه.
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۷ ص۳۷۰ ح۸۴۴۳ نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللّباب.
- ↑ . المعجم الأوسط: ج۸ ص۳۴۶ ح۸۸۲۸ عن أبي هريرة، مجمع الزوائد: ج۳ ص۲۹۷ ح۴۶۵۲.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص۲۰۳ ح۱ عن عليّ بن يقطين، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۳۰۵ ح۵۲.
- ↑ . مسند إسحاق بن راهويه: ج۱ ص۳۵۳ ح۳۵۲، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۵ ص۲۵۸ ح۷، مسند الشاميّين: ج۴ ص۳۳۰ ح۳۴۶۵، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص۴۱۹ ح۱۴۳۳ كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۴ ص۱۲ ح۹۲۴۷.
- ↑ . الكافي: ج۵ ص۷۸ ح۵، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۳۲۴ ح۸۹۰ كلاهما عن أبي حمزة، وسائل الشيعة: ج۱۲ ص۱۱ ح۲۱۸۷۳ و راجع جامع الأخبار: ص۳۹۰ ح۱۰۸۹.
- ↑ . الفردوس: ج۴ ص۳۰۵ ح۶۸۹۵، كنز العمّال: ج۳ ص۴۲۲ ح۷۲۵۹.
- ↑ . تحف العقول: ص۱۴، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۶۷ ح۶.
- ↑ . الفردوس: ج۱ ص۲۴۴ ح۹۴۲ عن عمرو بن الحمق، كنز العمّال: ج۱۱ ص۱۰۲ ح۳۰۷۹۸.
- ↑ . عَسَلَ الرجُلَ: طَيَّبَ الثناءَ عليه، و هو من العَسَل؛ لأنّ سامعه يَلَذُّ بطيب ذكره. و العَسَلُ: طِيبُ الثناء على الرجل. و في الحديث: «إذا أراد اللّٰه بعبد خيراً عَسَلَه في الناس»؛ أي طَيَّبَ ثَناءَه فيهم؛ و روي أنّه قيل لرسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: ما عَسَلَه؟ فقال: «يَفتَحُ له عَمَلاً صالحاً بين يَدَي موته حتى يرضی عنه مَن حَولَه»؛ أي جَعَل له من العمل الصالح ثناءً طَيِّباً، شَبّه ما رَزَقَه اللّٰـهُ من العمل الصالح الذي طاب به ذِكرُه بين قومه بالعَسَل الذي يُجعَل في الطعام فَيَحْلَوْلي به و يَطِيب، و هذا مَثَلٌ؛ أي وفَّقَه اللّٰه لعمل صالح يُتحِفه كما يُتحِف الرجل أخاه إذا أطعمه العَسَل (لسان العرب: ج۱۱ ص۴۴۶ «عسل»).
- ↑ . أضفناه لاقتضاء السياق، ولعلّه سقط من النسّاح.
- ↑ . في المصادر الاُخریٰ: «يَفتَحُ لَهُ».
- ↑ . المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۴۹۰ ح۱۲۵۸، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص۱۷۵ ح۴۸۱، المعجم الأوسط: ج۳ ص۳۲۵ ح۳۲۹۸، سير أعلام النبلاء: ج۱۹ ص۱۰۵ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۱۱ ص۱۰۱ ح۳۰۷۹۶.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۳۶۵ ح۵۷۶۲، الخصال: ص۲۰۶ ح۲۴ كلاهما عن أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ علیهم السلام، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۲۹ ح۲۶۵۶ عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، معدن الجواهر: ص۴۰ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۲ ص۳۹ ح۳۵.
- ↑ . صحيح ابن حبّان: ج۹ ص۳۴۱ ح۴۰۳۲، موارد الظمآن: ص۳۰۲ ح۱۲۳۲، تاريخ بغداد: ج۱۲ ص۹۹ الرقم ۶۵۲۸ كلّها عن سعد بن أبي وقّاص؛ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۲۷۴ ح۸۳۲، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۱۵۴ ح۳۴.
- ↑ . سعدی میگوید: زن بد در سرای مرد نکو هم در این عالم است دوزخ او!
- ↑ . في بعض النسخ: «الجائر»، كما في هامش المصدر.
- ↑ . تحف العقول: ص۲۲، بحار الأنوار: ج۱ ص۱۲۲ ح۱۱.
- ↑ . المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۵۵۹ ح۸۵۶۶، تاريخ دمشق: ج۲۰ ص۴۲ ح۴۵۹۱ كلاهما عن عبداللّٰه بن عمرو، كنز العمّال: ج۳ ص۶۰۳ ح۸۱۱۹.
- ↑ . بوائقه: أي غوائله و شروره (مجمع البحرين: ج۱ ص۲۰۳ «بوق»).
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۶ ح۱، الزهد للحسين بن سعيد: ص۱۰۹ ح۱۱۶، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۲ ح۱۲.
- ↑ . صحيح البخاري: ج۵ ص۲۲۴۰ ح۵۶۷۰، مسند ابن حنبل: ج۱۰ ص۳۳۲ ح۲۷۲۳۲ و ج ۳ ص۲۳۵ ح۸۴۴۰، المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۵۳ ح۲۱ و ج۴ ص۱۸۲ ح۷۲۹۹ و الثلاثة الأخيرة عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۹ ص۵۰ ح۲۴۸۸۵.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۲ ص۳۳ ح۳۶۷۲، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۱۸۳ ح۷۳۰۱ نحوه، شعب الإيمان: ج۴ ص۳۹۶ ح۵۵۲۴، تاريخ دمشق: ج۵۲ ص۳۱۹ ح۱۱۰۳۸، كنز العمّال: ج۹ ص۵۶ ح۲۴۹۲۴ نقلاً عن الخرائطي في مساوئ الأخلاق و كلّها عن عبداللّٰه بن مسعود.
- ↑ . البادرة: الحِدَّةُ، و هو ما يبدر من حِدّة الرجل عند غضبه (لسان العرب: ج۴ ص۴۹ «بدر»).
- ↑ . أعلام الدين: ص۳۳۴ ح۷ عن أبي هريرة، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۱۷۷ ح۷.
- ↑ . في الفردوس: «في» بدل «من».
- ↑ . المعجم الكبير: ج۲۳ ص۲۵۸ ح۵۳۵، الفردوس: ج۵ ص۲۱۰ ح۷۹۷۹ كلاهما عن اُمّ سلمة، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۶ ص۱۰۲ ح۸ عن عبدة بن أبي لبابة، كنز العمّال: ج۹ ص۵۰ ح۲۴۸۸۳.
- ↑ . القُتار: ریح القِدر. و قد یکون من الشِّواء (لسان العرب: ج۵ ص۷۱ «قتر»).
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۲ ح۹۸۷۱ نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
- ↑ . تفسير الثعلبي: ج۳ ص۳۰۵ ح۳۱۴، الترغيب و الترهيب: ج۳ ص۳۵۴ ح۱۳ كلاهما عن أنس، كنز العمّال: ج۹ ص۵۷ ح۲۴۹۲۷ نقلاً عن أبي الشيخ و أبي نعيم عن أنس.
- ↑ . جامع الأخبار: ص۲۱۴ ح۵۲۷، كنز الفوائد: ج۱ ص۱۵۰ عن يونس بن يعقوب عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۳ ح۱۷.
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۴ ح۹۸۷۹ نقلاً عن الشيخ أبي الفتوح الرازي في تفسيره عن أنس؛ الفردوس: ج۳ ص۶۱۵ ح۵۹۲۴ عن أنس نحوه.
- ↑ . عوالي اللآلي: ج۱ ص۲۵۶ ح۲۳ عن أبي ذرّ، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۵ ح۹۸۸۳.
- ↑ . كنز العمّال: ج۱۶ ص۸۷ ح۴۴۰۲۹ نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة و ليس في النسخة التي بأيدينا، و راجع تفسير ابن كثير: ج۵ ص۴۵۸.
- ↑ . الأمالي للشجري: ج۱ ص۳۹ عن أنس.
- ↑ . مستدرك الوسائل: ج۸ص ۴۲۳ ح۹۸۷۴.
- ↑ . الجعفريّات: ص۱۶۴ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۵ ح۹۸۸۰.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۹ ص۲۲۶ ح۲۳۹۱۵، الأدب المفرد: ص۴۴ ح۱۰۳، المعجم الأوسط: ج۶ ص۲۵۴ ح۶۳۳۳ نحوه، تفسير ابن كثير: ج۶ ص۱۳۵.
- ↑ . الأشَرُ: البَطَرُ، و قيل: أشدّ البطر (النهاية: ج۱ ص۵۱ «أشر»).
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۳۹۰ ح۵۸۳۴، نزهة الناظر: ص۱۶۲ ح۳۲۰.
- ↑ . غرر الحكم: ج۳ ص۳۶۰ ح۴۷۳۴، عيون الحكم و المواعظ: ص۲۲۲ ح۴۳۲۷.
- ↑ . غرر الحكم: ج۶ ص۲۰ ح۹۳۰۶، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۷۲ ح۸۶۴۶.
- ↑ . غرر الحكم: ج۴ ص۱۴۵ ح۵۶۲۷، عيون الحكم و المواعظ: ص۲۸۶ ح۵۱۷۳.
- ↑ . غرر الحكم: ج۳ ص۲۵۳ ح۴۳۹۹.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۸ ح۱۱، وسائل الشيعة: ج۸ ص۴۹۰ ح۱۵۸۵۲.
- ↑ . الجندَل: الحجارة (مجمع البحرين: ج۱ ص۳۲۴ «جندل»).
- ↑ . الأمالي للصدوق: ص۷۶۶ ح۱۰۳۱ عن حمّاد بن عيسى، قصص الأنبياء: ص۱۹۶ ح۲۴۷ عن يحيى بن سعيد القطّان، بحار الأنوار: ج۱۳ ص۴۱۳ ح۳؛ الزهد لابن حنبل: ص۱۳۰، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۸ ص۱۲۳ ح۶ كلاهما عن الحسن، شعب الإيمان: ج۷ ص۸۲ ح۹۵۵۵ عن عمر بن سليمان التيمي و كلّها من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام.
- ↑ . مهج الدعوات: ص۳۵ عن محمّد بن عبيد اللّٰه الإسكندري عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۹۴ ص۳۰۱ ح۲.
- ↑ . جامع الأخبار: ص۳۶۴ ح۱۰۱۲، بحار الأنوار: ج۹۵ ص۳۶۰ ح۱۶ و راجع مسند أبي يعلى: ج۴ ص۲۴۰ ح۴۳۳۵، الدعاء للطبراني: ص۲۰۹ ح۶۵۷.
- ↑ . الكافي: ج۴ ص۴۷۶ ح۳ عن هارون بن خارجة، وسائل الشيعة: ج۱۰ ص۳۵ ح۱۸۴۵۲.
- ↑ . الدرّ المنثور: ج۷ ص۱۷۳ نقلاً عن ابن أبي شيبة من دون إسنادٍ إلى رسول اللّٰه أو أحد من أهل البيت علیهم السلام.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۳ ص۲۵۴ ح۸۵۶۱، المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۷۱۵ ح۱۹۵۲ نحوه و كلاهما عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۹ ص۴۳ ح۲۴۸۴۸.
- ↑ . المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۷۱۴ ح۱۹۵۱، سنن النسائي: ج۸ ص۲۷۴ نحوه، الأدب المفرد: ص۴۷ ح۱۱۷، مسند أبي يعلى: ج۶ ص۸۳ ح۶۵۰۵ كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۹ ص۵۴ ح۲۴۹۱۰.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۹ ح۱۶، الزهد للحسين بن سعيد: ص۱۱۰ ح۱۱۷ كلاهما عن إسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق علیه السلام، مشكاة الأنوار: ص۳۷۵ ح۱۲۳۳ عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۲ ح۱۳.
- ↑ . العواقر: أي المُهلِکات (اُنظر: تاج العروس: ج۷ ص۲۵۴ «عقر»).
- ↑ . المعجم الكبير: ج۱۸ ص۳۱۹ ح۸۲۴، تاريخ أصبهان: ج۱ ص۲۵۳ الرقم ۴۱۱ و ج۲ ص۹۲ الرقم ۱۱۸۶، تاريخ دمشق: ج۴۸ ص۲۹۱ ح۱۰۴۲۹ فيها «الفواقر» بدل «العواقر» و كلّها عن فضالة بن عبيد، كنز العمّال: ج۱۶ ص۲۷ ح۴۳۷۸۵.
- ↑ . قرب الإسناد: ص۸۱ ح۲۶۶ عن مسعدة بن زيد عن الإمام الصادق عن أبيه علیهما السلام، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۱ ح۱۰.
- ↑ . الفواقر: جمع الفاقرة؛ و هي الداهية و المصيبة الشديدة الكاسرة القاصمة فقار الظهر. يقال: فقرته الفاقرة: أي كسرت فقار ظهره (اُنظر: النهاية: ج۳ ص۴۶۳ «فقر»).
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۸ ح۱۵ عن سعد بن طريف، تحف العقول: ص۴۸۷ عن الإمام العسكري علیه السلام، مشكاة الأنوار: ص۳۷۷ ح۱۲۴۳، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۳۷۲ ح۱۱.
- ↑ . قال المجلسي قدس سره: قال في القاموس: كاشفه بالعداوة: باداهُ بها. و انتصف منه: استوفى منه حقّه كاملاً حتّى صار كلّ على النصف. و قال في الصحاح: أنصف: أي عدل، يقال: أنصَفَه من نفسه و أنصفت منه. و قال: ربى الشيء يربو ربواً: أي زاد، و أَربَيتُ: إذا أخذت الأكثر (مرآة العقول: ج۱۲ ص۵۷۱).
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۶ ح۱، الزهد للحسين بن سعيد: ص۱۰۹ ح۱۱۶، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۲ ح۱۲.
- ↑ . زاد في بحار الأنوار: «للمؤمن».
- ↑ . عدّة الداعي: ص۹۷، عيون الحكم و المواعظ: ص۶۳ ح۱۶۳۵ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۲ ص۵۴ ح۸۵.
- ↑ . الشَّنارُ: العَيبُ و العارُ (النهاية: ج۲ ص۵۰۴ «شنر»).
- ↑ . الصحيفة السجّادية: ص۶۹ الدعاء ۱۶.
- ↑ . تاريخ دمشق: ج۱۰ ص۸۳ عن أبي عبد اللّٰه الجدلي، الدرّ المنثور: ج۵ ص۶۶۱.
- ↑ . المصنّف لابن أبي شيبة: ج۷ ص۱۴۷ ح۱ عن أبي عبد اللّٰه الجدلي، المعجم الأوسط: ج۶ ص۱۹۹ ح۶۱۸۰ عن ابن عبّاس نحوه، الدرّ المنثور: ج۷ ص۱۷۳.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۶۶۸ ح۱۳ عن حنان بن سدير عن أبيه، بحار الأنوار: ج۲۲ ص۱۲۲ ح۹۱؛ سنن أبي داوود: ج۴ ص۳۳۹ ح۵۱۵۳، الأدب المفرد: ص۵۰ ح۱۲۴، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۱۸۳ ح۷۳۰۲، صحيح ابن حبّان: ج۲ ص۲۷۸ ح۵۲۰ كلّها عن أبي هريرة نحوه، كنز العمّال: ج۹ ص۱۸۷ ح۲۵۶۱۶.
- ↑ . الأدب المفرد: ص۵۰ ح۱۲۵، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۱۸۳ ح۷۳۰۳، المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۳۴ ح۳۵۶، شعب الإيمان: ج۷ ص۸۰ ح۹۵۴۸ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۹ ص۱۸۴ ح۲۵۶۱۰.
- ↑ . مشكاة الأنوار: ص۳۷۴ ح۱۲۲۹، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۴۲۳ ح۹۸۷۶.
- ↑ . تنبيه الخواطر: ج۲ ص۲۱۵، الدعوات: ص۲۴۰ ح۶۷۳ و ليس فيه ذيله من «أنّك لو رأيته...»، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۳ ح۱۵.
- ↑ . في بعض النسخ: «إذا أقبل».
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۵۱۱ ح۱، وسائل الشيعة: ج۴ ص۱۱۶۵ ح۸۹۳۱.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۵۱۲ ح۳، بحار الأنوار: ج۴۷ ص۳۶۱ ح۷۴.
- ↑ . تمجید، هر ذکر یا دعایی است که عبارت «لا إله إلّا أنت» در آن بیاید یا تکرار شود.
- ↑ . المجتنىٰ لابن طاووس: ص۴۸، عدّة الداعي: ص۵۵، بحار الأنوار: ج۸۷ ص۱۰۳ ح۲۰.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۵۱۰ ح۱ عن الوليد بن صبيح، وسائل الشيعة: ج۴ ص۱۱۵۹ ح۸۹۱۰.
- ↑ . الفردوس: ج۱ ص۴۱۴ ح۱۶۷۴ عن أنس، كنز العمّال: ج۳ ص۳۶۷ ح۶۹۷۵.
- ↑ . الماعون: كلّ ما فيه منفعة، أو كلّ ما يتعاوره الناس بينهم؛ من الدلو و الفأس و القدر و أمثالها، أو ما لا يُمنع، كالماء و الملح (هامش المصدر).
- ↑ . ثواب الأعمال: ص۳۳۴ ح۱ عن أبي هريرة و عبد اللّٰه بن عبّاس، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۴ ح۴۹۶۸، الأمالي للصدوق: ص۵۱۵ ح۷۰۷ كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۱۴ ح۲۶۵۵ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام و كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶ ح۳.
- ↑ . در متن عربی حدیث، «ماعون» آمده است که به معنای هر چیزی است که منفعت و کارآیی داشته باشد، یا هر وسیلهای که مردم از یکدیگر به عاریه میگیرند، مانند: سطل، تیشه و دیگ و یا چیزهایی که از هم دریغ نمیکنند، مانند: آب، نمک و امثال اینها.
- ↑ . مجمع البيان: ج۱۰ ص۶۴۲ عن البرّاء بن عازب، بحار الأنوار: ج۷ ص۸۹؛ تفسير الثعلبي: ج۱۰ ص۱۱۵ عن البرّاء بن عازب، تفسير القرطبي: ج۱۹ ص۱۷۵ عن معاذ بن جبل.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۲ ح۴۹۶۸، الأمالي للصدوق: ص۵۱۳ ح۷۰۷ كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۷ ص۲۱۴ ح۱۱۶.
- ↑ . أي وَرّثَ اللّٰهُ الجارَ دارَ المؤذي.
- ↑ . إبراهيم: ۱۳ و ۱۴.
- ↑ . تفسير القمّي: ج۱ ص۳۶۸، بحار الأنوار: ج۱۱ ص۲۵ ح۶.
- ↑ . تفسير ابن كثير: ج۱ ص۳۸۵ عن عبد اللّٰه بن عمرو، كنز العمّال: ج۵ ص۳۱۳ ح۱۲۹۹۰ نقلاً عن الخرائطي في مساوئ الأخلاق عن ابن عمر؛ مستدرك الوسائل: ج۱۴ ص۳۳۱ ح۱۶۸۶۰ نقلاً عن لبّ اللباب نحوه.
- ↑ . شعب الإيمان: ج۴ ص۳۷۸ ح۵۴۷۰، تفسير ابن كثير: ج۵ ص۴۵۸، الفردوس: ج۲ ص۳۳۲ ح۳۴۹۷ كلّها عن أنس، كنز العمّال: ج۱۶ ص۹۰ ح۴۴۰۴.
- ↑ . تاريخ دمشق: ج۶۱ ص۱۲۸ ح۱۲۵۵۹، تفسير الآلوسي: ج۹ ص۵۸، حلية الأولياء: ج۳ ص۲۶۵، الدرّ المنثور: ج۳ ص۵۵۱ نقلاً عن ابن مردويه و ابن لال في مكارم الأخلاق و كلّها عن جابر بن عبد اللّٰه.
- ↑ . المعجم الكبير: ج۱۹ ص۷۳ ح۱۴۳، نصب الراية: ج۴ ص۴۱۴ كلاهما عن كعب بن مالك، تفسير القرطبي: ج۵ ص۱۸۵، كنز العمّال: ج۹ ص۵۵ ح۲۴۹۱۵، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۲۲۶.
- ↑ . صحيح مسلم: ج۱ ص۶۸ ح۷۳، الأدب المفرد: ص۴۹ ح۱۲۱، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۳۰۷ ح۸۸۶۴، المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۵۴ ح۲۱ كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۹ ص۵۴ ح۲۴۹۰۸؛ تنبيه الخواطر: ج۱ ص۱۰۵.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۴ ص۳۰۸ ح۱۲۵۶۲، صحيح ابن حبّان: ج۲ ص۲۶۴ ح۵۱۰، المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۵۵ ح۲۵، مسند أبي يعلى: ج۴ ص۱۷۸ ح۴۱۷۱ كلّها عن أنس، كنز العمّال: ج۱ ص۱۵۰ ح۷۴۸.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص۳۳۳ ح۱ عن عبد اللّٰه بن عبّاس، أعلام الدين: ص۴۱۳، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۳۶۲ ح۳۰.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۳ ح۴۹۶۸، الأمالي للصدوق: ص۵۱۴ ح۷۰۷ كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۱۳ ح۲۶۵۵ عن الإمام الصادق عن آبائه:عنه صلی الله علیه و آله، روضة الواعظين: ص۴۲۴، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۰ ح۲.
- ↑ . في بحار الأنوار: «أفسَدَ» بدل «ضرب».
- ↑ ا تفسير المنسوب إلى الإمام العسکری علیه السلام: ص ۶۴۷ ، بحار الأنوار: ج ۸ص ۱۶۷ح ۱۱.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۱ ح۴۹۶۸، الأمالي للصدوق: ص۵۱۳ ح۷۰۷ كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۱۱ ح۲۶۵۵ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، أعلام الدين: ص۴۱۱، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۱۴۹ ح۴.
- ↑ . دعائم الإسلام: ج۲ ص۳۵۱ ح۱۲۹۷ عن الإمام زين العابدين و الإمام الباقر علیهما السلام، مستدرك الوسائل: ج۱۶ ص۲۶۵ ح۱۹۸۲۱.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۳ ح۴۹۶۸، الأمالي للصدوق: ص۵۱۳ ح۷۰۷ كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه:، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۱۲ ح۲۶۵۵ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۳۳۲ ح۱.
- ↑ . الأدب المفرد: ص۴۸ ح۱۱۹، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۱۸۴ ح۷۳۰۵، كنز العمّال: ج۹ ص۱۸۶ ح۲۵۶۱۵؛ تنبيه الخواطر: ج۱ ص۹۰، بحار الأنوار: ج۷۱ ص۳۹۴ ح۶۳.
- ↑ . الأتوار: جمع تور؛ و هو إناء من صُفر أو حجارة كالإجّانة (النهاية: ج۱ ص۱۹۹ «تور»).
- ↑ . الأَقِطُ: لَبَن مُجفّف يابس (النهاية: ج۱ ص۵۷ «أقط»).
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج۳ ص۴۴۲ ح۹۶۸۱، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۱۸۴ ح۷۳۰۴، شعب الإيمان: ج۷ ص۷۸ ح۹۵۴۵، مسند إسحاق بن راهويه: ج۱ ص۳۱۱ ح۲۹۳ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۹ ص۱۸۶ ح۲۵۶۱۵.
- ↑ . في المصادر الاُخرى: «بضيق» يدل «لضيق»، و هو الأنسب.
- ↑ . التحصين لابن فهد: ص۱۳ ح۲۵؛ تفسير القرطبي: ج۱۰ ص۳۶۱، كنز العمّال: ج۱۱ ص۱۵۴ ح۳۱۰۰۸ نقلاً عن حلية الأولياء و البيهقي في الزهد و كلّها نحوه.
- ↑ . المجازات النبويّة: ص۱۸۶ ح۱۵۲؛ مسند ابن حنبل: ج۲ ص۵۵۹ ح۶۵۲۴، المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۱۴۷ ح۲۵۳، تاريخ دمشق: ج۲۰ ص۴۱ ح۴۵۹۰ كلّها عن عبداللّٰه بن عمرو، مسند الشاميّين: ج۴ ص۲۰ ح۲۶۱۴ عن أنس و كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۱۴ ص۲۳۳ ح۳۸۵۲۸.
- ↑ . الكافي: ج۸ ص۳۷ ح۷ عن حمران، بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۵۶ ح۱۴۷.
- ↑ . غرر الحكم: ج۶ ص۵۶ ح۹۴۸۶، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۸۰ ح۸۸۳۷.
- ↑ . دعائم الإسلام: ج۲ ص۵۱۲ ح۱۸۳۶، مستدرك الوسائل: ج۱۷ ص۴۳۳ ح۲۱۷۷۹.
- ↑ . تحف العقول: ص۳۲۰، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۲۳۴ ح۴۵.
- ↑ . ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار نقلاً عن المصدر.
- ↑ . التمحيص: ص۳۲ ح۱۰ عن أبي حمزة، بحار الأنوار: ج۶۷ ص۲۴۰ ح۶۵.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۲۵۱ ح۱۱، التمحيص: ص۳۰ ح۴ كلاهما عن إسحاق بن عمّار، بحار الأنوار: ج۶۸ ص۲۲۳ ح۱۴.
- ↑ . الكافي: ج۲ ص۲۴۹ ح۳ عن ابن مسكان، التمحيص: ص۳۵ ح۲۸ عن زرارة، مشكاة الأنوار: ص۳۷۶ ح۱۲۳۸، بحار الأنوار: ج۶۸ ص۲۱۸ ح۷.
- ↑ . الأمالي للطوسي: ص ۶۹۶ ح ۱۴۸۴، تنبیه الخواطر: ج 2 ص 87، بحار الأنوار: ج 8۵ ص 1۴ ح ۲۵، و راجع الأمالي للطوسي: ص ۶۹۷ ح۱۴۸۷، مع اختلاف، و منه هذا الذيل: «إنّي لَأُوشِكُ أن آمُرَ لَهُم بِنارٍ تُشعَلُ في دورِهِم، فَأُحرِقَها عَلَیهِم، أو یَنتَهونَ. قالَ ]أبو عبدِ اللَّه[ علیه السلام: فَامتَنَع المُسلِمونَ عَن مُؤاکَلَتِهِم وَ مُشارَبَتِهِم و مُناکَحَتِهِم، حَتّی حَضَروا الجَماعَةَ مَعَ المُسلِمینَ».
- ↑ . نقل دیگر این روایت در کتاب الأمالی طوسی، تفاوتهایی دارد، از جمله این که چنین ذیلی دارد: «نزدیک است که فرمان دهم خانههایشان را آتش بزنند، مگر آن که به این کار خود، پایان دهند!». امام صادق علیه السلام، فرمود: مسلمانها از خوردن آب و غذا با آنها خودداری کردند، تا آنکه با سایر مسلمانها در جماعت حاضر شدند.
- ↑ . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکري علیه السلام: ص ۳۲۴ ح ۱۷۱، بحار الأنوار: ج ۷۵ ص۴۱۶ ح ۶۸.