ج ل س / المجلس
المَجلِسُ (نسخه آزمایشی)
نشست و برخاست
درآمد
مجلس، در لغت
واژۀ «مجلس» از مادّۀ «جلس» و به معنای جای نشستن است.[۱] صاحب بن عبّاد، آن را به معنای گروه همنشین نیز دانسته است.[۲] در باب پیش رو، همین معنا مقصود اصلی است، هر چند برخی احادیثِ ناظر به چگونگی نشستن نیز در آن گزارش میشوند.[۳]
در بارۀ بُن معنایی «جلس» دو نظر در کتابهای لغت و غریب القرآن و غریب الحدیث وجود دارد. برخی مانند جوهری و راغب، بُن معنایی آن را محکمی و سِتَبری و برخی دیگر مانند ابن فارس و ابن اثیر، آن را والایی و بلندی میدانند.[۴] هر دو معنا متناسب مینمایند؛ زیرا انسان بیشتر در جای محکم یا بلند مینشیند. فراهیدی تصریحی در این باره ندارد.
مجلس، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، واژۀ «مجلس»، تنها در یک آیه به صورت «المجالس» به کار رفته است که به گشودن جا برای تازهواردان اشاره دارد.[۵] واژۀ مترادف آن، «نادی»، نیز یک بار آمده است.[۶] این واژه (نادی) در اصل به معنای گرد هم آمدن است؛ امّا به جایی که گرد هم میآیند نیز گفته میشود.[۷]
واژۀ «مجلس» در احادیث، گاه به معنای گروه همنشین، گاه به معنای جای نشستن و گاه نیز به معنای «نشست و برخاست» آمده است.
گزارش اجمالی
بخش مهمّی از زندگی ما انسانها به نشست و برخاست با دیگران میگذرد. ما فرصت فراوانی را در مجلسهای متعدّد هزینه میکنیم و بخشی از خوی و رفتارمان در آنها شکل میگیرد. همنشینیهای کوتاه و طولانی، بخشی از شخصیت ما را میسازند و تأثیری عمیق بر ما مینهند. اسلام به عنوان یک دین اجتماعی و همهسونگر، از چند زاویه به مجلس و آداب آن نگریسته است و پیشوایان دینی، با گفتار و رفتار خود، این سنّت اجتماعی را بهبود بخشیدهاند. ما در این جا تنها به آداب نشستن (و نه همنشینی) میپردازیم: ابتدا آداب ایجابی و سلبی ورود به مجلس و بیرون آمدن از آن را ارائه میدهیم، سپس چگونگی حضور در مجلس را بررسی میکنیم و در دو فصل پایانی، نگاهی به آداب و چگونگی نشستن خواهیم داشت.
یک. چگونگی ورود به مجلس
در فصل نخست، به آداب ورود به مجلس در دو بخش ایجابی و سلبی پرداخته شده است. این آداب، هماهنگ با عقل اجتماعی و قابل قبول همگان اند و حکمت بسیاری از آنها، به آسانی درک میشود. نیکوییِ آدابی مانند رعایت نظافت و دوری از مصرف سیر و دیگر خوراکیها و اشیای بدبویی که اهل مجلس را آزار میدهند، به سادگی قابل تصدیق است. همچنین نیکوست که شخص تازهوارد، به نشانۀ فروتنی، در جایی فروتر از منزلت خود بنشیند و برای قرار گرفتن در صدر مجلس، دیگران را به زحمت نیندازد. همچنین در جایی گشاده بنشیند و از تنگ کردن جای دیگران بپرهیزد. این حکم در روزهای گرم و در مجالسی که گرمی و تنگی جا، احساس ناخوشایندی را از حرارت و خفگی و عرق بدن پدید میآورد، لازمتر مینماید.
گفتنی است وظیفۀ نشستگان در مجلس نیز جا گشودن برای تازهوارد و راهنمایی او به سوی خود یا جای خالی مجلس است. در طول نشستن در مجلس نیز نیکوست به سخن اهل مجلس، گوش بسپاریم و از بی توجّهی به آنان و تمرکز بر خود و وسائل شخصی [مانند آینه، کتاب، گوشی تلفن همراه و دیگر سرگرمیها] دوری کنیم.
در آداب سلبی نیز توصیه شده که تازهوارد، حلقۀ مجلس را نشکافد و از این که خود را به قیمت زحمت دادن همگان به بالای مجلس یا جایی خاص برساند، پرهیز نماید. او بهتر است در نخستین جای خالی بنشیند و از نشستن در جایی که شایستۀ بزرگان است و نه او، بپرهیزد. همچنین نباید جای کسی را بگیریم که برای کاری، مجلس را ترک کرده است و قصد بازگشت دارد. نیکو نیست که با نشستن میان دو دوست، آنها را از هم جدا کنیم، یا در جای تنگ، چهارزانو بنشینیم و دیگران را در فشار و تنگنا بیندازیم.
دو. آداب حضور در مجلس
رعایت آداب حضور در مجلس، کمتر از آداب ورود به آن نیست. فصل دوم به آدابی اختصاص دارد که پس از ورود به مجلس به آنها نیاز داریم. در این فصل نیز نخست به آداب ایجابی و سپس به آداب سلبی پرداخته شده است. آداب ایجابی، مانند: جا گشودن برای تازهواردان که برگرفته از سفارش الهی به یاران و همراهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است،[۸] یا برخاستن پیش پای کسانی مانند پدر و آموزگار که بر ما حق دارند و وظیفۀ اخلاقی ما بزرگداشت آنان است. کار دیگری که موظّف به انجام آن در مجالس هستیم، نرمی و خوشکلامی با همنشین و گرامیداشت اوست.
گفتنی است برخی آداب نیز ویژۀ مجلس علم و مذاکرۀ علمی اند که در عنوان «علم» خواهند آمد.
در آداب سلبی نیز سفارش شده است که از غیبت کردن، فخرفروشی به یکدیگر، بلند کردن صدا، پرگویی، بریدن سخن دیگران، آزار دادن همنشین با بیهودهگویی و خنداندن با سخنان و کارهای ناروا بپرهیزیم. روشن است که این کارها در دیگر جاها نیز ناروایند؛ ولی به هنگام همنشینی، زمینۀ تحقّق و نیز پیامدهای آزار دهندهشان بیشتر است. صدای گوشخراش کسی در میانۀ مجلس، اعصاب و روان هر کس را که به آن نزدیک است، آزرده میسازد. پرگویی، مجال اندیشیدن را از گوینده و شنونده میگیرد و فرصت پاسخدهی و به نتیجۀ درست رساندنِ سخن را از میان میبرد. پرگویی، همچنین به بیهودهگویی و به دیگران کشاندنِ سخن و غیبت کردن و افشای راز دیگران و دیگر آزارهای زبانی میانجامد. گاه نیز خنداندن و شاد کردن در مجلس، به گونهای نادرست انجام میگیرد و در کنار خشنود کردن کسانی، کسانی دیگر را استهزا و آزردهخاطر میکند. این همه در تضاد با هدف همنشینی - یعنی بر قراری پیوند اجتماعی و پدید آوردن زمینۀ مساعد برای رابطههای سالم اجتماعی و میانفردی ـ است.
سه. آداب نشستن
احادیث فصل پنجم، ناظر به چگونگی نشستن و حالتهای مختلف آن در جاهای گوناگون و نزد افرادِ متفاوت اند. در این فصل، نخست به آداب ایجابی پرداخته شده است، مانند: فروتنی، سبکبار نشستن به گونهای که آمادگی از جا جستن داشته باشیم، نشستن در جای پیشنهادی صاحبخانه[۹] و کوتاه نشستن هنگام عیادت بیمار و طولانی نکردن آن، مگر این که بیمار، خود بخواهد.
آداب سلبی نیز متعدّدند، مانند نهی از: نشستن رو به روی خورشید یا در جای نمناک یا طول دادن آن هنگام اجابت مزاج، که میتوانند دلایل بهداشتی و پزشکی داشته باشند. همچنین نشستن روی قبر، نشستن در جای زنْ پیش از سرد شدن جای او، نشستن مانند کسی که بر او خشم گرفته اند یا همچون افراد ناآرام و بی قرار، و نیز نشستن حائض نزد محتضر، همگی نکوهیده شمرده میشوند. حکمت برخی از این آداب، روشن و برخی دیگر، نیازمند کاوش و تأمّل است.
چهار. آداب بیرون رفتن از مجلس
بیرون رفتن از مجلس نیز آدابی دارد که شایسته است رعایت شوند. نیکوست که از همنشین خود اجازه بگیریم و بدون اجازهاش او را ترک نکنیم. نیز نیکوست که هنگام برخاستن و بیرون رفتن، خداوند را یاد کنیم و از کردار و گفتار خود استغفار نماییم. همچنین شایسته است که اسرار مجلس را فاش نکنیم. روایات ناظر به این موضوع در فصل چهارم آمدهاند.
پنج. مجلسهای ستوده و نکوهیده
مجلسها چند گونه اند. در هر مجلسی نمیتوان شرکت جست و در برخی بهتر است شرکت کرد. مجالسی سالم و ستوده اند که انسان را متوجّه وظیفه و هدف اصلی خود کنند و او را در این راه یاری دهند، مانند مجالس شکل گرفته در مسجد برای نماز و دعا، مجالس علمآموزی و یاد خدا، مجلس ذکر اهل بیت علیهم السلام و مجلس شکل گرفته از گرد هم آمدن شیعیان اهل بیت علیهم السلام و نیز مجلس محرومان و غریبان حاجتمند که روح آدمی را به یاد نعمتهای خداوند میاندازد و او را سپاسگزار مُنعمش میسازد.
مجالس نکوهیده نیز در نقطۀ مقابل مجالس ستوده، انسان را از یاد خدا دور میکنند و او را به کفر و استهزای آیات الهی یا ناسزاگویی به حجّتهای الهی یا غیبت مسلمان میکشانند و او را در چنبرۀ زشتکاری و نافرمانی گرفتار میسازند. روشن است مجلسی که در آن شراب بنوشند و چنگ و بربط بنوازند و آواز حرام بخوانند، عقل و ایمان را تباه میکند و نفرت و انتقام الهی را بر آدمی فرود میآورد. اینها همه سخن روایات اند که در فصل پنجم، عنوان شدهاند. این فصل با حدیثی جامع در شمارش برخی دیگر از مجالس نکوهیده، مانند مجلسی که در آن، فتوای نادرست میدهند یا مجلسی که دشمنان اهل بیت علیهم السلام را بر ایشان برتری میبخشند، به پایان میرسد.
شش. سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در مجلسها
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اسوۀ والا و الگوی عملی ما در هر کار و هر جاست. ایشان در صورت و سیرت، زیبا بود و گفتار و رفتار ایشان در ورود به مجالس و نشستن میان گروههای همنشین، درسآموز ما در این بخش از زندگی است. فصل ششم، رفتار زیبای پیامبر صلی الله علیه و آله را در مجالس گزارش میدهد.
پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله در نخستین جای خالی که مییافت، مینشست، جایی که نه جدا و گسسته از دیگران باشد و نه لزوماً بالای مجلس. ایشان در آغاز، چنان عادی در حلقۀ یاران خویش مینشست که غریبان تازهوارد، او را نمیشناختند و همین سرگردانی تازهواردان، زمینۀ ساخت منبر و نشاندار کردن جای پیامبر صلی الله علیه و آله را فراهم ساخت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تازهواردان را بزرگ میداشت و به آنان اظهار محبّت میکرد. ایشان در خندیدن و تعجّب کردن و همسخنی با همنشینان، تا مرز ناخشنودی خداوند، همراه بود و دوست نداشت کسی پیش پایش برخیزد. از چیزی که دوست نداشت، تغافل میکرد و هنگام عطسه، صورتش را میپوشاند و صدای عطسهاش را فرو میخورد. به کسی هم که عطسه میکرد و «الحمد للّٰه» میگفت، توجّه میکرد و سخنی مانند «بارَکَ اللّٰه» و «یَرحَمُک اللّٰه» میفرمود. هنگام سخن گفتن در مجلس، فراوان سر به آسمان میکرد و به گاه برخاستن از مجلس، دعا و استغفار مینمود. ایشان همچنین از برخی کارها در مجلس دوری میگزید. پای خود را پیش کسی دراز نکرد، سخن کسی را نبرید، اجازۀ مدح خود را به کسی نداد و با کسی بگو مگو نکرد. یارانش نیز بگومگو نمیکردند و آنان نیز حلقهوار مینشستند. پیامبر صلی الله علیه و آله به مجالس علمی اهتمام داشت و نشست و برخاستش همراه یاد خدا بود. هر یک از اهل مجلس را نصیبی از پیامبر صلی الله علیه و آله بود، چندان که کسی نمیپنداشت که دیگری نزد ایشان عزیزتر از اوست. هر کس با پیامبر صلی الله علیه و آله همنشین میشد، پیامبر نیز با او مینشست و از جای خویش بر نمیخاست تا او خود برخیزد. هر کس از او چیزی میخواست، یا حاجتش را برآورده میساخت و یا با سخنی خوش، روانهاش میداشت. او برایشان چونان پدری مهربان بود و در حق، همه برایش برابر بودند. مجلسش مجلس فروتنی و بردباری و حیامندی و راستی و امانتداری بود. حرمتها در آن، شکسته و صداها در آن، بلند و خطاها تکرار نمیشدند. بزرگ را محترم میداشت و بر کوچکها ترحّم میکرد و حاجتمندان را بر خود، مقدّم میداشت و غریبان را محافظت مینمود.[۱۰]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله افزون بر این که الگوی والای همنشینی بود، برترین نمونه در شیوۀ نشستن بود. در فصل پایانی، چگونگی نشستن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، مثلاً نشستن ایشان رو به قبله و چگونگی نهادن دست و پا و تکیه کردن ایشان، ادب در نشستن و دراز نکردن پا، چگونگی برخاستن و نیز ذکر و دعای ایشان در نشست و برخاست گزارش شده است.
گفتنی است برخی از این آداب ممکن است ویژۀ صحرا و روزگار گذشته باشند و در دیگر مناطق جغرافیایی یا وضعیتهای گوناگون زندگی امروز قابل اجرا نباشند. در این حالت، نیاز است روح رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله را دریابیم و مصداق امروزین آن را بیابیم. برای نمونه، در زندگیهای امروزین که بر روی صندلی و مُبل راحتی مینشینیم، ادب نشستن و شیوۀ نهادن دست و پا، متفاوت از ادب نشستن روی زمین است؛ ولی باید مراقب باشیم روح فروتنی یا رعایت ادب در حضور بزرگان مجلس از میان نرود.
الفصل الأوّل: آدابُ دُخولِ المَجلِسِ
فصل یکم: آداب ورود به مجلس
۱ / ۱: الآداب الإیجابیّة
۱ / ۱: شایستهها
۱ / ۱ - ۱: النَّظافَةُ و تَجَنُّبُ أكلِ المُؤذِياتِ
۱ / ۱ - ۱: نظافت و پرهیز از خوردنیهای آزار دهنده
1. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مَن أكَلَ هٰذِهِ البَقلَةَ المُنتِنَةَ - الثُّومَ وَ البَصَلَ - فَلا يَغشانا في مَجالِسِنا؛ فَإِنَّ المَلائِكَةَ تَتَأَذّیٰ بِما يَتَأَذّیٰ بِهِ المُسلِمُ.[۱۱]
1. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر كس اين سبزىهای بدبو، [یعنی] سیر و پیاز را خورْد، همنشین ما نشود، که فرشتگان نیز از آنچه مسلمانان اذیّت میشوند، اذیّت میگردند.
2. الإمام عليّ علیه السلام - مِمّا عَلَّمَ أصحابَهُ -: تَنَظَّفوا بِالماءِ مِنَ النَّتنِ الرّيحِ الّذي يُتَأذّىٰ بِهِ. تَعَهَّدوا أنفُسَكُم؛ فَإِنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ يُبغِضُ مِن عِبادِهِ القاذورَةَ الَّذي يَتَأنَّفُ[۱۲] بهِ مَن جَلَسَ إلَيهِ.[۱۳]
2. امام على علیه السلام - در آنچه به اصحابش یاد داد -: خودتان را با آب از بوى ناخوشایندی كه مایۀ آزار ديگران است، پاكيزه سازيد. به [سر و وضع] خودتان برسيد؛ زيرا خداوند عزّ و جلّ از بندۀ كثيف خود - كه هر كس با او مىنشيند از [بوی بد] وى بيزار مىشود - نفرت دارد.
۱ / ۱ - ۲: التَّسلیمُ
۱ / ۱ - ۲: سلام کردن
3. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إِذَا انتَهَیٰ أَحَدُكُم إِلىٰ مَجلِسٍ فَليُسَلِّم، فَإِن بَدا لَهُ أَن يَجلِسَ فَليَجلِس، ثُمَّ إِذا قَامَ فَليُسَلِّم؛ فَلَيسَتِ الأُولیٰ بِأَحَقَّ مِنَ الآخِرَةِ.[۱۴]
3. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که یکی از شما به مجلسی رسید، سلام کند و آن گاه اگر خواست بنشیند، بنشیند. سپس چون برخاست، سلام دهد (خداحافظی کند)، که سلام نخستین، بر سلام پایانی اولویّتی ندارد.
4. مسند ابن حنبل عن معاذ بن أنس عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: حَقٌّ عَلیٰ مَن قامَ عَلیٰ مَجلِسٍ أَن يُسَلِّمَ عَلَيهِم، و حَقٌّ عَلی مَن قامَ مِن مَجلِسٍ أَن يُسَلِّمَ.
فَقامَ رَجُلٌ و رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله يَتَكَلَّمُ فَلَم يُسَلِّم، فَقالَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله: ما أَسرَعَ ما نَسِيَ![۱۵]
4. مسند ابن حنبل - به نقل از معاذ بن اَنَس -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «سزاوار است کسی که به مجلسی وارد شد، بر اهل آن سلام کند و سزاوار است کسی که از مجلسی بر میخیزد، سلام دهد (خداحافظی کند)».
در همان حال که پیامبر صلی الله علیه و آله سخن میگفت، مردی برخاست و بدون سلام دادن (خداحافظی) رفت. پیامبر خدا فرمود: «چه زود از یاد برد!».
5. الإمام الصادق علیه السلام: إِذا كانَ قَومٌ في مَجلِسٍ ثُمَّ سَبَقَ قَومٌ فَدَخَلوا، فَعَلَى الدّاخِلِ أَخيراً إِذا دَخَلَ أَن يُسَلِّمَ عَلَيهِم.[۱۶]
5. امام صادق علیه السلام: هر گاه جمعى در مجلسى بودند و جمعى ديگر وارد شدند، گروهِ تازهوارد، بايد به آنها سلام كنند.
راجع: ص ۶۴ (آداب الخروج من المجلس / سلام الوداع).
ر.ک: ص ۶۵ (آداب بیرون رفتن از مجلس / خداحافظی).
۱ / ۱ - ۳: الجُلوسُ في مُنتَهَى المَجلِسِ و فيمَا اتَّسَعَ مِن مَكانٍ
۱ / ۱ - ۳: نشستن در انتها و در جای خالی مجلس
6. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إِذا أَتیٰ أَحَدُكُم مَجلِساً فَليَجلِس حَيثُمَا انتَهیٰ مَجلِسُهُ.[۱۷]
6. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه يكى از شما به مجلسى رفت، در كنار آخرين نفرى كه نشسته است، بنشيند.
7. عنه صلی الله علیه و آله: إذا أخَذَ القَومُ مَجالِسَهُم، فَإن دَعا رَجُلٌ أخاهُ و أوسَعَ لَهُ في مَجلِسِهِ فَليَأتِهِ؛ فَإنَّما هِيَ كَرامَةٌ أكرَمَهُ بِها أخوهُ، و إن لَم يوسِع لَهُ أحَدٌ فَليَنظُر أوسَعَ مَكانٍ يَجِدُهُ فَليَجلِس فيهِ.[۱۸]
7. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه افراد [در مجلسى] در جاى خود نشستند [و كسى وارد شد]، اگر در آن ميان، فردى برادرِ [تازهوارد] خود را فرا خواند و براى او در كنار خود جا باز كرد، [اين تازهوارد] بايد [دعوتش را بپذيرد و] نزد او برود؛ زيرا اين كار، بزرگداشتی است که برادرش با آن به او احترام گذاشته است؛ ولى اگر كسى برايش جايى باز نكرد، نگاه كند هر كجا بيشتر جا بود، همان جا بنشيند.
8. الإمام الصادق علیه السلام: مَن رَضِيَ بِدونِ التَّشَرُّفِ مِنَ المَجلِسِ، لَم يَزَلِ اللّٰهُ عزّ و جلّ و مَلائِكَتُهُ يُصَلّونَ عَلَيهِ حَتّیٰ يَقومَ.[۱۹]
8. امام صادق علیه السلام: هر كس [برای نشستن] به كمتر از صدر مجلس رضايت دهد، خداى عزّ و جلّ و فرشتگانش بر او درود مىفرستند تا اين كه برخيزد.
9. مسند ابن حنبل عن عبد الرّحمٰن بن أبي عمرة الأَنصاري: اُخبِرَ أَبو سَعيدٍ بِجَنازَةٍ، فَعادَ تَخَلَّفَ، حَتّی إِذا أَخَذَ النّاسُ مَجالِسَهُم ثمَّ جاءَ، فَلَمّا رَآهُ القَومُ تَشَذَّبوا[۲۰] عَنهُ، فَقامَ بَعضُهُم لِيَجلِسَ في مَجلِسِهِ، فَقالَ: لا، إِنّي سَمِعتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله يَقولُ: «إِنَّ خَيرَ المَجالِسِ أَوسَعُها»، ثُمَّ تَنَحّیٰ و جَلَسَ في مَجلِسٍ واسِعٍ.[۲۱]
9. مسند ابن حنبل - به نقل از عبد الرحمان بن ابی عمرۀ انصاری -: به ابو سعید [خُدری] خبر [نماز و تشییع] جنازهای را دادند. اندکی دیر آمد و مردم در مجلس در جاهای خود قرار گرفته بودند. مردم که او را دیدند،جا گشودند و یکی برخاست تا ابو سعید به جایش بنشیند. ابو سعید گفت: نه! من شنیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: «بهترین جای نشستن، گشادهترینِ آن است». سپس دور شد و در جایی گشاده نشست.
10. صحیح البخاري عن أبي واقد الليثيّ: إنَّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله بَينَما هُوَ جالِسٌ فِي المَسجِدِ وَ النّاسُ مَعَهُ، إِذ أَقبَلَ ثَلاثَةُ نَفَرٍ، فَأَقبَلَ اثْنانِ إِلیٰ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و ذَهَبَ واحِدٌ، قالَ: فَوَقَفا عَلیٰ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله، فَأَمّا أَحَدُهُما فَرَأَیٰ فُرجَةً فِي الحَلقَةِ فَجَلَسَ فيها، و أَمَّا الآخَرُ فَجَلَسَ خَلفَهُم، و أَمَّا الثّالِثُ فَأَدبَرَ ذاهِباً.
فَلَمّا فَرَغَ رَسول اللّٰهِ صلی الله علیه و آله قالَ: أَلا أُخبِرُكُم عَنِ النَّفَرِ الثَّلاثَةِ؟ أَمّا أَحَدُهُم فَأَویٰ إِلَى اللّٰهِ فَآواهُ اللّٰهُ، و أَمَّا الآخَرُ فَاستَحيا فَاستَحيَا اللّٰهُ مِنهُ، و أَمَّا الآخَرُ فَأَعرَضَ فَأَعرَضَ اللّٰهُ عَنهُ.[۲۲]
10. صحیح البخاری - به نقل از ابو واقد لیثی -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با مردم در مسجد نشسته بود که سه نفر پیش آمدند. دو تن به سوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند و یک نفر هم رفت. آن دو تن پیش روی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ایستادند و یکی از آن دو، جایی گشاده در مجلس دید و همان جا نشست. آن دیگری هم پشت دیگران نشست و نفر سوم، پشت کرد و رفت.
هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کارش تمام شد، فرمود: «از حال این سه تن، باخبرتان نکنم؟ یکی از آنان به خدا پناه برد و خداوند پناهش داد. دیگری از خداوند حیا کرد و خدا هم از او حیا نمود. سومی هم روی گرداند و خدا نیز از او روی گرداند».
11. الإمام عليّ علیه السلام: الأطرافُ مَجالِسُ الأشرافِ.[۲۳]
11. امام علی علیه السلام: کنارههای مجلس، جایگاه بزرگان است.
12. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مِن رَأسِ التَّواضُعِ أَن تَبدَأَ بِالسَّلامِ عَلیٰ مَن لَقيتَ، وَ تَرُدَّ عَلیٰ مَن سَلَّمَ عَلَيكَ، و أَن تَرضیٰ بِالدّونِ مِنَ المَجلِسِ، و لَا تُحِبَّ المِدحَةَ وَ التَّزكِيَةَ.[۲۴]
12. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: از اوج فروتنى است كه به هر کس میبینی، سلام کنی و به هر کس به تو سلام میکند، پاسخ دهی و به جای پایین مجلس رضایت دهى و]شنیدن[ستایش و تعریف را دوست نداشته باشی.
13. الإمام الصادق علیه السلام: مِنَ التَّوَاضُعِ أَن تَرضیٰ بِالمَجلِسِ دونَ المَجلِسِ.[۲۵]
13. امام صادق علیه السلام: از فروتنى است كه به نشستن در پايين مجلس در عوض بالای مجلس رضايت دهى.
14. عنه علیه السلام: إنَّ مِنَ التَّواضُعِ أن يَجلِسَ الرَّجُلُ دونَ شَرَفِهِ.[۲۶]
14. امام صادق علیه السلام: از فروتنى است كه انسان در جايى از مجلس كه پايينتر از شأن اوست، بنشيند.
راجع: سیرة خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۳۳ (سیرة النبيّ صلی الله علیه و آله في المجالس / القعود في أدنى المجلس إليه).
ر. ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۴ ص ۴۳۵
(سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در حضور در مجالس / نشستن در نزدیکترین جا).
۱ / ۱ - ۴: الجُلوسُ تُجاهَ القِبلَةِ
۱ / ۱ - ۴: رو به قبله نشستن
15. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ شَرَفاً، و إنَّ أشرَفَ المَجالِسِ مَا استُقبِلَ بِهِ القِبلَةُ.[۲۷]
15. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر چيزى، شرافتى دارد و شريفترينِ نشستنها، آن است كه رو به قبله باشد.
16. عنه صلی الله علیه و آله: أكرَمُ المَجالِسِ مَا استُقبِلَ بِهِ القِبلَةُ.[۲۸]
16. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: گرامیترينِ نشستنها، رو به قبله نشستن است.
راجع: سیرة خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله: ج ۲ ص ۹۵ (سيرة النبيّ صلی الله علیه و آله في الجلوس و القيام/ الجلوس تجاه القبلة).
ر.ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۱۱۱
(سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در نشستن و برخاستن / رو به قبله نشستن).
۱ / ۱ - ۵: الفَصلُ بَينَ الجُلَساءِ فِي الصَّيفِ
۱ / ۱ - ۵: رعایت فاصله با همنشین در هوای گرم
17. رسول اللّٰه
17. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: براى همنشینان، شايسته است كه در تابستان، ميان هر دو نفر به اندازۀ استخوانِ ذراع فاصله باشد تا در گرما هیچ یک از آنان، ديگرى را اذيّت نكند.
۱ / ۱ - ۶: قَبولُ الكَرامَةِ
۱ / ۱ - ۶: پذیرش جای پیشنهادی
18. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إِذا أَخَذَ القَومُ مَجالِسَهُم، فَإِن دَعا رَجُلٌ أَخاهُ و أَوسَعَ لَهُ في مَجلِسِهِ فَليَأتِهِ؛ فَإِنَّما هِيَ كَرامَةٌ أَكرَمَهُ بِها أَخوهُ، و إِن لَم يوسِع لَهُ أَحَدٌ فَليَنظُر أَوسَعَ مَكانٍ يَجِدُهُ فَليَجلِس فيهِ.[۲۹]
18. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه افراد [در مجلسى] در جاى خود نشستند [و كسى وارد شد]، اگر در آن ميان، فردى برادرِ [تازهوارد] خود را فرا خوانْد و براى او در كنار خود، جا باز كرد، [اين تازهوارد] بايد [دعوتش را بپذيرد و] نزد او برود؛ زيرا اين كار، بزرگداشتی است که برادرش با آن به او احترام گذاشته است؛ ولى اگر كسى برايش جايى باز نكرد، نگاه كند هر كجا بيشتر جا بود، همان جا بنشيند.
19. معاني الأخبار عن أحمد بن محمّد البَزَنطيّ: قالَ أبُو الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: «لا يَأبَى الكَرامَةَ إِلّا حِمارٌ».
قُلتُ: و ما مَعنی ذٰلِكَ؟
فَقالَ: ذٰلِكَ فِي الطّيبِ يُعرَضُ عَلَيهِ، وَ التَّوسِعَةِ فِي المَجلِسِ؛ مَن أَباهُما كانَ كَما قالَ.[۳۰]
19. معانی الأخبار - به نقل از احمد بن محمّد بَزَنطی -: ابو الحسن امام رضا علیه السلام فرمود: «امير مؤمنان علیه السلام فرمود: از پذيرفتن احترام خوددارى نمیورزد، مگر الاغ».
گفتم: مقصود از احترام چيست؟
فرمود: «احترام، در عطری است كه به او تعارف میشود و جایی که در مجلس برایش گشوده میشود. هر کس این دو را نپذیرد، همان گونه است که [علی علیه السلام] فرمود».
۱ / ۱ - ۷: الإنصاتُ عِندَ تَکَلُّمِ الآخَرينَ
۱ / ۱ - ۷: گوش سپردن به سخن یکدیگر
20. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: ما تَجالَسَ قَومٌ مَجلِساً فَلَم يُنصِت بَعضُهُم لِبَعضٍ، إلّا نُزِعَ مِن ذٰلِكَ المَجلِسِ البَرَكَةُ.[۳۱]
20. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: گروهی در مجلسی ننشستند و به سخن یکدیگر گوش نسپردند، جز آن که برکت از آن مجلس رفت.
۱ / ۲: الآدابُ السَّلبِيَّةُ
۱ / ۲: ناشایستها
۱ / ۲ - ۱: تَخَطّي رِقابِ النّاسِ
۱ / ۲ - ۱: گذشتن از روی شانۀ مردم
21. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مَن تَخَطّیٰ حَلقَةَ قَومٍ بِغَيرِ إذنِهِم فَهُوَ عاصٍ.[۳۲]
21. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس بدون اجازۀ کسانی که گرد هم آمدهاند، از روی شانهشان بگذرد، گنهکار است.
22. الإمام عليّ علیه السلام: لَأَن أجلِسَ عَنِ الجُمُعَةِ أَحَبُّ إلَيَّ مِن أَن أَقعُدَ حَتّیٰ إِذا جَلَسَ الإمامُ جِئتُ أتَخَطّیٰ رِقابَ النّاسِ.[۳۳]
22. امام علی علیه السلام: باز ماندن از نماز جمعه را بیشتر میپسندم از تأخیر کردنی که هنگام [پایان یافتن خطبه و] نشستن امام بیایم و از روی شانۀ مردم بگذرم.
23. الإمام الصادق علیه السلام: لا يَنبَغي لِلمُؤمِنِ أَن يَجلِسَ الّا حَيثُ يَنتَهي بِهِ الجُلوسُ، فَإنَّ تَخَطِّيَ أعناقِ الرِّجالِ سَخافَةٌ.[۳۴]
23. امام صادق علیه السلام: سزاوارِ مؤمن نیست که جز در انتهای مجلس بنشیند؛ چرا که از روی شانه مردم گذشتن، سبکسری است.
۱ / ۲ - ۲: الجُلوسُ في مَكانٍ غَیرِ لائِقٍ
۱ / ۲ - ۲: نشستن در جای ناشایست
24. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله - في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ علیه السلام -: يا عَلِيُّ، ثَمانِيَةٌ إِن أُهينوا فَلا يَلوموا إلّا أنفُسَهُم:... وَ الجالِسُ في مَجلِسٍ لَيسَ لَهُ بِأَهلٍ، وَ المُقبِلُ بِالحَديثِ عَلیٰ مَن لا يَسمَعُ مِنهُ.[۳۵]
24. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله - در سفارش خود به على علیه السلام -: اى على! هشت كس هستند كه اگر خوار شدند، نبايد جز خود را سرزنش كنند:... و]از جملۀ آنهاست:[حضور يابنده در مجلسى كه اهل آن مجلس نيست، و سخنْ گوینده با کسی که به سخن او گوش نمیکند.
25. عنه صلی الله علیه و آله: صاحِبُ المَجلِسِ أحَقُّ بِصَدرِ مَجلِسِهِ.[۳۶]
25. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: صاحب مجلس به نشستن در بالای مجلسش شایستهتر است.
26. عنه صلی الله علیه و آله: ذُو السُّلطانِ و ذُو العِلمِ أحَقُّ بِشَرَفِ المَجلِسِ.[۳۷]
26. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: حاکم و عالِم، به بالای مجلس سزاوارترند.
27. الإمام الكاظم علیه السلام - لِهِشامِ بنِ الحَکَمِ -: یا هِشامُ، إنّ أمیرَ المُؤمِنینَ کانَ یَقولُ: إنَّ مِن عَلامَةِ العاقِلِ أن يَكونَ فيهِ ثَلاثُ خِصالٍ: يُجيبُ إذا سُئِلَ، و يَنطِقُ إذا عَجَزَ القَومُ عَنِ الكَلامِ، و يُشيرُ بِالرَّأْيِ الَّذي يَكونُ فيهِ صَلاحُ أهلِهِ؛ فَمَن لَم يَكُن فيهِ مِن هٰذِهِ الخِصالِ الثَّلاثِ شَيءٌ فَهُوَ أحمَقُ.
إنَّ أَميرَ المُؤمِنينَ علیه السلام قالَ: لا يَجلِسُ في صَدرِ المَجلِسِ إلّا رَجُلٌ فيهِ هٰذِهِ الخِصالُ الثَّلاثُ أَو وَاحِدَةٌ مِنهُنَّ، فَمَن لَم يَكُن فيهِ شَيءٌ مِنهُنَّ فَجَلَسَ فَهُوَ أحمَقُ.[۳۸]
27. امام کاظم علیه السلام - به هشام بن حَکَم -: اى هشام! امير مؤمنان علیه السلام مىفرمود: «از نشانههاى خردمند، اين است كه سه ويژگى در او باشد: وقتی پاسخ دهد که از او بپرسند؛ هر گاه ديگران در سخن فرو مانند، او زبان گشايد؛ و نظرى پيشنهاد دهد كه خير و صلاح كسانش در آن باشد. پس كسى كه چيزى از اين سه ويژگى در او نباشد، او نابخرد است».
همانا امير مؤمنان علیه السلام فرمود: «كسى نبايد در بالاى مجلس بنشيند، مگر آن كه اين سه خصلت يا يكى از آنها در او باشد. پس كسى كه چيزى از اينها در او نباشد و [در بالاى مجلس] نشيند، نابخرد است».
28. الإمام عليّ علیه السلام: خَمسَةٌ يَنبَغي أن يُهانوا:... وَ الجالِسُ فِي المَجالِسِ الَّتي لا يَستَحِقُّها.[۳۹]
28. امام علی علیه السلام: پنج نفر، سزامند خوار شدن اند:... و]از آنهاست[کسی که در جاهایی بنشیند که شایستگی آنها را ندارد.
29. عنه علیه السلام: لا تُسرِع إلیٰ أرفَعِ مَوضِعٍ فِي المَجلِسِ؛ فَالمَوضِعُ الَّذي تُرفَعُ إلَيهِ خَيرٌ مِنَ المَوضِعِ الَّذي تُحَطُّ عَنهُ.[۴۰]
29. امام على علیه السلام: به سوى بالاترين جاى مجلس مشتاب. جايى كه بالايت بكشند، بهتر است از جايى كه پايينت آورند.
30. عنه علیه السلام - فِي الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ -: إيّاكَ و صَدرَ المَجلِسِ؛ فَإنَّهُ مَجلِسُ قُلعَةٍ.[۴۱]
30. امام علی علیه السلام - در حکمتهای منسوب به ایشان -: مبادا در بالای مجلس بنشینی؛ چون]تنها جایی است که[نشسته را از آن جا بلند میکنند.
31. عنه علیه السلام - فِي الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ -: عادَةُ النَّوكَی[۴۲] الجُلوسُ فَوقَ القَدرِ، وَ المَجيءُ في غَيرِ الوَقتِ.[۴۳]
31. امام علی علیه السلام - در حکمتهای منسوب به ایشان -: عادت کمخردان، نشستن در جای بالاتر از شأن است و آمدن بیموقع.
۱ / ۲ - ۳: إقامَةُ شَخصٍ وَ الجُلوسُ مَقامَهُ
۱ / ۲ - ۳: بلند کردن کسی و نشستن به جای او
32. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لا يُقِيمُ الرَّجُلُ الرَّجُلَ مِن مَجلِسِهِ ثُمَّ يَجلِسُ فيهِ.[۴۴]
32. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: کسی کس دیگری را از جایش بلند نکند که سپس به جایش بنشیند!
33. صحيح البخاري عن ابن عمر عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أنَّهُ نَهیٰ أَن يُقامَ الرَّجُلُ مِن مَجلِسِهِ و يجلِسَ فيهِ آخَرُ، و لٰكِن تَفَسَّحوا و تَوَسَّعوا.[۴۵]
33. صحیح البخاری - به نقل از ابن عمر -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود که کسی را از جایش بلند کنند و دیگری را به جایش بنشانند؛ امّا جا دهید و مجلس را بگشایید.
۱ / ۲ - ۴: الجُلوسُ في مَكانِ مَن خَرَجَ لِحاجَتِهِ
۱ / ۲ - ۴: نشستن در جای کسی که برای کاری بیرون رفته
34. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: الرَّجُلُ أحَقُّ بِمَجلِسِهِ، و إِن خَرَجَ لِحاجَتِهِ ثُمَّ عادَ فَهُوَ أحَقُّ بِمَجلِسِهِ.[۴۶]
34. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: انسان به جایی که نشسته، سزاوارتر است و اگر برای رفع نیازش بیرون رفت و سپس باز گشت، نسبت به جایش بر دیگران اولویّت دارد.
35. مسند ابن حنبل عن ابن عمر: نَهَىٰ رَسولُ اللّٰه صلی الله علیه و آله أن يَخلُفَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ في مَجلِسِهِ. و قالَ: إذا رَجَعَ فَهُوَ أحَقُّ بِهِ.[۴۷]
35. مسند ابن حنبل - به نقل از ابن عمر -: پیامبر صلی الله علیه و آله نهی فرمود که کسی جای کسی دیگر را در مجلس بگیرد و فرمود: «هنگامی که باز گشت، به آن جا اولویّت دارد».
۱ / ۲ - ۵: الجُلوسُ في مَكانِ مَن قامَ لَهُ
۱ / ۲ - ۵: نشستن در جای کسی که برای انسان بر خاسته
36. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إذا قامَ لَكَ رَجُلٌ مِن مَجلِسِهِ فَلا تَجلِس فيهِ.[۴۸]
36. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که کسی برای تو از جایش بر میخیزد، در جایش منشین.
۱ / ۲ - ۶: التَّفريقُ بَینَ الجَلیسَینِ
۱ / ۲ - ۶: جدایی انداختن میان دو همنشین
37. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لا يَحِلُّ لِرَجُلٍ أن يُفَرِّقَ بَينَ اثنَينِ إلّا بِإِذنِهِما.[۴۹]
37. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: روا نیست کسی میان دو همنشین جدایی اندازد، مگر با اجازۀ خودشان.
38. عنه صلی الله علیه و آله: إذا تَناجَى اثنانِ فَلا تَجلِس إلَيهِما حَتّیٰ تَستَأذِنَهُما.[۵۰]
38. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که دو نفر با هم نجوا میکنند، کنارشان منشین، مگر آن که از هر دو اجازه بگیری.
39. عنه صلی الله علیه و آله: مَن فَرَّقَ بَينَ اثنَينِ في مَجلِسٍ تَكَبُّراً عَلَيهِما، فَليَتَبَّوأ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ.[۵۱]
39. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس از روی تکبّر به دو همنشین، میان آن دو [بنشیند و] جدایی اندازد، جایی را در دوزخ، برای خود، آماده بشمارد.
۱ / ۲ - ۷: التَّرَبُّعُ في مَوضِعِ الضّیقِ
۱ / ۲ - ۷: چهارزانو نشستن در جای تنگ
40. الإمام الصادق علیه السلام - حینَ سُئِلَ: أ تَریٰ هٰذَا الخَلقَ كُلَّهُ مِنَ النّاسِ؟ -: ألقِ مِنهُمُ التّارِكَ لِلسِّواكِ، وَ المُتَرَبِّعَ في مَوضِعِ الضّيقِ، وَ الدّاخِلَ في ما لا يَعنيهِ.[۵۲]
40. امام صادق علیه السلام - در پاسخ مردى كه گفت: آيا اين خلايق همه در شمار آدميان اند؟ -: از شمار آنان بیرون بيفكن كسى را كه مسواک نمىزند و كسى را كه در جاى تنگ چهارزانو مىنشيند و كسى را كه به چيزهاى بیارتباط با خویش مىپردازد.
الفصل الثّاني: آدابُ الحُضورِ فِي المَجلِسِ
فصل دوم: آداب حضور در مجلس
۲ / ۱: الآدابُ الإیجابِیَّةُ
۲ / ۱: شایستهها
۲ / ۱ - ۱: التَّزَحزُحُ لِلقادِمِ وَ التَّوسِعَةُ لَهُ
۲ / ۱ - ۱: جا گشودن و جا به جا شدن برای تازهوارد
الكتاب
(يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنَوُا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی المْجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللهُ لَكُمْ وَ إِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذين أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ).[۵۳]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که به شما گفته میشود: «در مجلسها [برای تازهواردها] جای باز کنید»، جای باز کنید تا خداوند [بهشت را] برای شما وسعت بخشد؛ و هنگامی که گفته میشود: «برخیزید»، برخیزید. خداوند، کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و کسانی را که به آنان علم داده شده، درجات بلند میبخشد، و البتّه خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است).
الحديث
41. مجمع البیان عن المُقاتِلَین[۵۴]- في قَولِهِ تَعالی: (إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا) -: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله فِي الصُّفَّةِ[۵۵]، و فِي المَكانِ ضيقٌ، و ذٰلِكَ يَومَ الجُمُعَةِ، و كانَ صلی الله علیه و آله يُكرِمُ أهلَ بَدرٍ مِنَ المُهاجِرينَ وَ الأنصارِ، فَجاءَ أُناسٌ مِن أهلِ بَدرٍ و فيهِم ثابِتُ بنُ قَيسِ بنِ شَمّاسٍ و قد سُبِقوا فِي المَجلِسِ، فَقاموا حِيالَ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالوا: السَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا النَّبِيُّ و رَحمَةُ اللّٰهِ و بَرَكاتُهُ، فَرَدَّ عَلَيهِمُ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله، ثُمَّ سَلَّموا عَلَى القَومِ بَعدَ ذٰلِكَ فَرَدّوا عَلَيهِم، فَقاموا عَلیٰ أرجُلِهِم يَنتَظِرونَ أن يوسَعَ لَهُم، فَلَم يَفسَحوا لَهُم!
فَشَقَّ ذٰلِكَ عَلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله، فَقالَ لِمَن حَولَهُ مِنَ المُهاجِرينَ وَ الأنصارِ مِن غَيرِ أهلِ بَدرٍ: قُم يا فُلانُ! قُم يا فُلانُ! بِقَدرِ النَّفَرِ الَّذينَ كانوا بَينَ يَدَيهِ مِن أهلِ بَدرٍ.
فَشَقَّ ذٰلِكَ عَلی مَن أُقيمَ مِن مَجلِسِهِ، و عُرِفَ الكَراهِيَةُ في وُجوهِهِم. و قالَ المُنافِقونَ لِلمُسلِمينَ: أ لَستُم تَزعُمونَ أنَّ صاحِبَكُم يَعدِلُ بَينَ النّاسِ؟ فَوَ اللّٰهِ ما عَدَلَ عَلیٰ هٰؤُلاءِ! إنَّ قَوماً أخَذوا مَجالِسَهُم و أحَبُّوا القُربَ مِن نَبِيِّهِم، فَأقامَهُم و جَلَسَ مَن أبطَأَ عَنهُم مَقامَهُم!
فَنَزَلَتِ الآيَةُ.[۵۶]
41. مجمع البیان - به نقل از دو مُقاتل (مقاتل بن سلیمان و مقاتل بن حیّان) در بارۀ این سخن خدای متعال: (هنگامی که به شما گفته میشود: در مجلسها جای باز کنید) -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در صُفّۀ[۵۷] مسجد نشسته بود. جا تنگ و روزِ جمعه بود. ایشان مهاجران و انصار شرکت کننده در جنگ بدر را بزرگ میداشت. برخی از بدریان و از جمله ثابت بن قیس بن شمّاس آمدند؛ ولی پیش از آنان، افرادی مجلس را پر کرده بودند. بدریان رو به روی پیامبر صلی الله علیه و آله ایستادند و گفتند: سلام و رحمت و برکات خدا بر تو، ای پیامبر! پیامبر صلی الله علیه و آله جواب سلامشان را داد. آنان بر مردم نیز سلام کردند و مردم نیز پاسخ سلامشان را دادند. بدریان، سر پا ایستادند و منتظر شدند تا جایی برایشان گشوده شود؛ امّا مردم جایی نگشودند. این، بر پیامبر صلی الله علیه و آله گران آمد و به مهاجران و انصارِ گرداگردش که در جنگ بدر شرکت نداشتند، فرمود: «ای فلان! برخیز. ای فلان! برخیز» و این را به اندازۀ بدریان ایستاده در پیش رویش تکرار فرمود.
این کار، بر افراد بلند کرده شده از مجلس گران آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله این ناخوش داشتن را از چهرهشان فهمید. منافقان نیز به مسلمانان گفتند: آیا شما ادّعا نمیکنید که رفیقتان (محمّد) میان مردم به عدالت رفتار میکند؟! به خدا سوگند، در بارۀ اینان عدالت نورزید. کسانی جایگیر شده بودند و دوست داشتند نزدیک پیامبرشان باشند؛ امّا او آنان را بلند کرد و کسانی را در جایشان نشاند که دیرتر آمده بودند! پس آیه نازل شد.
42. مجمع البیان عن قَتادة - في قَولِهِ تَعالیٰ: (إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا) الآيَة -: كانوا يَتَنافَسونَ في مَجلِسِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله، فَإذا رَأَوا مَن جاءَهُم مُقبِلاً ضَنّوا[۵۸] بِمَجلِسِهم عِندَ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله، فَأمَرَهُمُ اللّٰهُ أن يَفسَحَ بَعضُهُم لِبَعضٍ.[۵۹]
42. مجمع البیان - به نقل از قَتاده، در بارۀ این سخن خدای متعال: (هنگامی که به شما گفته میشود: «در مجلسها جایْ باز کنید...») -: برای جا گرفتن در مجلسِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با یکدیگر رقابت میکردند و چون کسی را میدیدند که پیش میآید، جای خود را در مجلس پیامبر خدا سخت نگاه میداشتند. پس خداوند به ایشان فرمان داد که برای یکدیگر جا بگشایند.
43. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: المُؤمِنُ مِرآةٌ لِأَخيهِ المُؤمِنِ؛ يَنصَحُهُ إِذا غابَ عَنهُ، و يُميطُ عَنهُ ما يَكرَهُ إِذا شَهِدَ، و يوسِعُ لَهُ فِي المَجلِسِ.[۶۰]
43. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: مسلمان، آيینۀ برادر مسلمان خويش است. در غيابش براى او خيرخواهى مىكند و در حضورش آنچه را ناخوش مىدارد، از او دور مىگردانَد و در مجلس، برايش جا باز مىكند.
44. عنه صلی الله علیه و آله: ثَلاثٌ يُصفينَ وُدَّ المَرءِ لِأَخيهِ المُسلِمِ: يَلقاهُ بِالبِشرِ إِذا لَقِيَهُ، و يوسِعُ لَهُ فِي المَجلِسِ إِذا جَلَسَ إِلَيهِ، و يَدعوهُ بِأَحَبِّ الأَسماءِ إلَيهِ.[۶۱]
44. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: سه كار، دوستى انسان را با برادرش خالص مىكند: هر گاه او را ديد، با خوشرويى رفتار كند؛ هر گاه كنارش نشست، براى او جا باز كند؛ و او را با آن نامش كه بيشتر دوست دارد، صدا بزند.
45. عنه صلی الله علیه و آله: ما مِن رَجُلٍ يَأتي قَوماً و يوسِعونَ لَهُ حَتّیٰ يَرضىٰ، إلّا كانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ رِضاهُم.[۶۲]
45. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ کس بر گروهی وارد نمیشود و آنان برایش جا نمیگشایند - به گونهای که راضی شود -، مگر آن که خداوند، خشنود ساختن آنان را به گردن میگیرد.
46. الإمام الصادق علیه السلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (إِنَّا نَرَاكَ مِنَ ٱلْمُحْسِنِينَ)[۶۳] -: كانَ يوسِعُ المَجلِسَ، و يَستَقرِضُ لِلمُحتاجِ، و يُعينُ الضَّعيفَ.[۶۴]
46. امام صادق علیه السلام - در بارۀ اين سخن خداى عزّ و جلّ [به يوسف علیه السلام]: (ما تو را از نيكوكاران مىبينيم) -: براى نشستن ديگران، جا باز مىكرد و به نيازمندان، وام مىداد و به ناتوانان كمک مىكرد.
47. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لا يوسَعُ المَجلِسُ إلّا لِثَلاثٍ: لِذي سِنٍّ لِسِنَّهِ، و لِذي عِلمٍ لِعِلمِهِ، و لِذي سُلطانٍ لِسُلطانِهِ.[۶۵]
47. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: مجلس، جز براى سه نفر، گشوده نمیشود: سالمند به خاطر سنّش، دانشمند به خاطر علمش، و قدرتمند به خاطر قدرتش.
48. عنه صلی الله علیه و آله - و قَد تَزَحزَحَ لِرَجُلٍ دَخَلَ المَسجِدَ و هُوَ جالِسٌ -: إنَّ لِلمُسلِمِ حَقّاً إذا رَآهُ أخوهُ أن يَتَزَحزَحَ لَهُ.[۶۶]
48. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در حالی که نشسته بود و برای مردی تازهوارد به مسجد جا باز کرد -: حقّ مسلمان است که چون برادر دینیاش او را دید، برایش جا به جا شود.
49. المطالب العالیة عن شيخ من كندة: كُنّا جُلوساً عِندَ عَلِيٍّ علیه السلام فَأَتاهُ سَیّدُ نَجران فَأَوسَعُ لَهُ، فَقالَ رَجُلٌ: أ توسِعُ لِهٰذَا النَّصرانِيِّ يا أميرَ المُؤمِنينَ؟! فَقالَ: إنَّهُم كانوا إذا أتَوا رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله أوسَعَ لَهُم.[۶۷]
49. المطالب العالیة - به نقل از پیرمردی از قبیلۀ کِنده -: نزد علی علیه السلام نشسته بودیم که اسقف نجران آمد و ایشان برایش جا گشود. مردی گفت: برای این مسیحی جا میگشایی - ای امیر مؤمنان - ؟ فرمود: «آنان چون نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میآمدند، برایشان جا میگشود».
راجع: سیرة خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۳۴ (سيرة النبيّ صلی الله علیه و آله في المجالس / إكرام الوارد).
ر.ک: سيرۀ پيامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۴ ص ۴۳۷
(سيرۀ پيامبر صلی الله علیه و آله در حضور در مجالس / احترام به تازهوارد).
۲ / ۱ - ۲: القِيامُ وَ التَّعظيمُ لِمَن يَستَحِقُّهُ
۲ / ۱ - ۲: برخاستن و احترام نهادن به کسی که شایستۀ احترام است
50. الإمام عليّ علیه السلام: قُم عَن مَجلِسِكَ لِأَبيكَ و مُعَلِّمِكَ و إن كُنتَ أميراً.[۶۸]
50. امام على علیه السلام: براى [احترام به] پدر و آموزگارت، از جاى خود بلند شو، گر چه امير باشى.
51. عنه علیه السلام: ثَلاثٌ لا يُستَحيىٰ مِنهُنَّ: خِدمَةُ الرَّجُلِ ضَيفَهُ، و قِيامُهُ عَن مَجلِسِهِ لِأَبيهِ و مُعَلِّمِهِ، و طَلَبُ الحَقِّ و إن قَلَّ.[۶۹]
51. امام على علیه السلام: از سه چيز خجالت كشيده نمىشود: خدمت كردن مرد به ميهمانش، از جا برخاستن مرد براى پدر و آموزگارش، و مطالبۀ حق، هر چند كم باشد.
۲ / ۱ - ۳: رَدُّ الغیبَةِ
۲ / ۱ - ۳: برگرداندن غیبت
52. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: ألا و مَن تَطَوَّلَ عَلیٰ أخيهِ في غيبَةٍ سَمِعَها فيهِ في مَجلِسٍ فَرَدَّها عَنهُ، رَدَّ اللّهُ عَنهُ ألفَ بابٍ مِنَ الشَّرِّ فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ، فَإِن هُوَ لَم يَرُدَّها و هُوَ قادِرٌ عَلیٰ رَدِّها، كانَ عَلَيهِ كَوِزرِ مَنِ اغتابَهُ سَبعينَ مَرَّةً.[۷۰]
52. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هان! هر كس به برادر [دينىِ] خود در برابر غيبتى كه از او در مجلسى مىشود، خیرخواهی نمايد و آن]غیبت[را از او دور كند، خداوند، هزار نوع بدى را در دنيا و آخرت از او باز مىگرداند؛ ولى اگر او در حالى كه مىتواند از آن [غیبت] جلوگيرى نمايد، چنین نكند، همانند گناه كسى كه هفتاد مرتبه از برادرش غيبت كند، بر ذمّۀ اوست.
۲ / ۱ - ۴: رِعایَةُ حَقِّ الجَلیسِ
۲ / ۱ - ۴: رعایت حقّ همنشین
53. الإمام زین العابدین علیه السلام - في رِسالَتِهِ المَعروفَةِ بِرِسالَةِ الحُقوقِ -: و أمّا حَقُّ الجَليسِ: فَأَن تُلينَ لَه كَنَفَكَ، و تُطيبَ لَهُ جانِبَكَ، و تُنصِفَهُ في مُجاراةِ اللَّفظِ، و لا تُغرِقَ في نَزع اللَّحظِ إذا لَحَظتَ، و تَقصِدَ فِي اللَّفظِ إلیٰ إفهامِهِ إذا لَفَظتَ، و إن كُنتَ الجَليسَ إلَيهِ كُنتَ فِي القِيامِ عَنهُ بِالخِيارِ، و إن كانَ الجالِسَ إلَيكَ كانَ بِالخِيارِ، و لا تَقومَ إلّا بِإذنِهِ، و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّٰهِ.[۷۱]
53. امام زين العابدين علیه السلام - در رسالۀ معروف به رسالۀ حقوق -: حقّ همنشین، اين است كه: با او نرمى و فروتنی كنى و با او به خوشی رفتار نمایی و در بگومگو کردن با او، انصاف بورزی و به گاه نگریستن، نگاهت را به مدّت طولانی از او بر نگیری و به گاه سخن گفتن، فهماندن به او را قصد کنی و اگر تو نزد او رفته و نشستهای، تو اختیاردار برخاستن [و به پایان بردن مجلس] هستی و اگر او نزد تو آمده و نشسته است، اختیار در دست اوست و جز با اجازۀ او از جايت بر نمیخيزى، و]البتّه[نیرویی نیست جز از سوی خدا.
54. عنه علیه السلام - في بَیانِ الحُقوقِ -: أمّا حَقُّ جَليسِكَ: فَأَن تُلينَ لَهُ جانِبَكَ، و تُنصِفَهُ في مُجازاةِ اللَّفظِ، و لا تَقومَ مِن مَجلِسِكَ إِلّا بِإِذنِهِ، و مَن تَجلِسُ إِلَيهِ يَجوزُ لَهُ القِيامُ عَنكَ بِغَيرِ إذنِكَ، و تَنسیٰ زَلّاتِهِ، و تَحفَظَ خَيراتِهِ، و لا تُسمِعَهُ إِلّا خَيراً.[۷۲]
54. امام زين العابدين علیه السلام - در بیان حقوق -: حقّ همنشین تو، اين است كه: با او نرمى كنى و در توبيخ لفظى، انصاف را رعايت كنى و جز با اجازۀ او از جايت بر نخيزى - در حالی که هر کس که در کنارش نشستی میتواند بدون اجازۀ تو برخيزد - و لغزشهايش را فراموش كنى و خوبىهايش را به ياد داشته باشى و جز نيكى، به گوشش نرسانى.
55. الإمام الصادق علیه السلام - لإسحاقَ بنِ عَمّارٍ -: يا إسحاقُ، صانِعِ المُنافِقَ بِلِسانِكَ، و أخلِص وُدَّكَ لِلمُؤمِنِ، و إن جالَسَكَ يَهودِيٌّ فَأَحسِن مُجالَسَتَهُ.[۷۳]
55. امام صادق علیه السلام - به اسحاق بن عمّار -: ای اسحاق! با منافق، به زبانت سازگارى كن و دوستىات را براى مسلمان، خالص گردان و [حتّی] اگر يهودیاى [هم] با تو همنشین شد، با او به شایستگی همنشینى كن.
۲ / ۱ - ۵: تَکرِمَةُ الجَلیسِ
۲ / ۱ - ۵: گرامی داشتن همنشین
56. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مَن أكرَمَ أَخاهُ المُسلِمَ بِكَلِمَةٍ يُلطِفُهُ بِها أو مَجلِسٍ يُكرِمُهُ، لَم يَزَل في ظِلٍّ مِنَ اللّٰهِ[۷۴] تَعالیٰ مَمدودٍ عَلَيهِ الرَّحمَةُ ما كانَ في ذٰلِكَ.[۷۵]
56. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر كه برای اکرام برادر مسلمان خود، با وی سخنى مؤدّبانه و مهرآميز بگويد يا او را در جاى محترمانهاى از مجلس بنشاند، تا زمانى كه در این كار باشد، پيوسته سایۀ رحمت خداوند عزّ و جلّ بر سر او گسترده است.
57. الإمام عليّ علیه السلام: أكرِمُوا الجَليسَ، تُعمَر[۷۶] ناديكُم[۷۷].[۷۸]
57. امام علی علیه السلام: همنشین را گرامی بدارید، مجلستان رونق مییابد.
58. الإمام العسکري علیه السلام: لَقَد وَرَدَ عَلی أمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام أخَوانِ لَهُ مُؤمِنانِ: أبٌ وَ ابنٌ، فَقامَ إلَیهِما و أکرَمَهُما و أجلَسَهُما في صَدرِ مَجلِسِهِ، و جَلَسَ بَینَ أیدیهِما.[۷۹]
58. امام عسكرى علیه السلام: پدر و پسرى از برادرانِ دینیِ امير مؤمنان علیه السلام خدمت ايشان رسيدند. امام علیه السلام برايشان بلند شد و با احترام، آن دو را در بالاى مجلس نشاند و خود، مقابل آنها نشست.
59. الکافي عن المفضّل بن عمر الجُعفي عن الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّ المُؤمِنَ لَيُتحِفُ أخاهُ التُّحفَةَ. قُلتُ: و أَيُّ شَيءٍ التُّحفَةُ؟ قالَ: مِن مَجلِسٍ، و مُتَّكَإٍ، و طَعامٍ، و كِسوَةٍ، و سَلامٍ.…[۸۰]
59. الکافی - به نقل از مفضّل بن عمر جُعفی -: امام صادق علیه السلام فرمود: «مؤمن به برادرش ارمغانى تقديم مىكند». گفتم: چه ارمغانى؟ فرمود: «جايى براى نشستن در مجلسى، متكايى، غذايى، لباسى، سلامى…».
راجع: سيرة خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۳۴ (سیرة النبيّ صلی الله علیه و آله في المجالس / إکرام الوارد).
ر.ک: سيرۀ پيامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۴ ص ۴۳۷
(سيرۀ پيامبر صلی الله علیه و آله در حضور در مجالس / احترام به تازهوارد).
۲ / ۱ - ۶: هذِهِ الأُمورُ
۲ / ۱ - ۶: این کارها
60. الإمام عليّ علیه السلام - فِي الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ -: إذا كُنتَ في مَجلِسٍ و لَم تَكُنِ المُحَدِّثَ و لَا المُحَدَّثَ فَقُم.[۸۱]
60. امام علی علیه السلام - در حکمتهای منسوب به ایشان -: اگر در مجلسی، نه سخنران بودی و نه شنونده، از جا برخیز.
61. عنه علیه السلام: إنَّ مِن حَقِّ العالِمِ أن... لا تُسارَّهُ في مَجلِسِهِ... و أن... تَجلِسَ بَينَ يَدَيهِ.[۸۲]
61. امام على علیه السلام: از حقوق دانشمند، آن است كه... در مجلس وى، درِ گوشى سخن نگويى… و جلوى او بنشينى.
62. عنه علیه السلام: إنَّ مِن حَقِّ المُعَلِّمِ عَلَى المُتَعَلِّم أن... لا يُشاوِرَ في مَجلِسِهِ... و أن... يَجلِسَ بَينَ يَدَيهِ.[۸۳]
62. امام على علیه السلام: از حقوق آموزگار بر فراگیر، آن است که... در مجلس او [با دیگری] مشورت نکند و رو به رویش بنشیند.
63. الإمام زین العابدین علیه السلام - في حُقوقِ المُعَلِّمِ -: و حَقُّ سائِسِكَ بِالعِلمِ التَّعظيمُ لَهُ، وَ التَّوقيرُ لِمَجلِسِهِ... و أن... لا تُحَدِّثَ في مَجلِسِهِ أحَداً... و لا تُجالِسَ لَهُ عَدُوّاً.[۸۴]
63. امام زين العابدين علیه السلام - در بیان حقوق آموزگار -: حقّ مربّىات آن است كه وى را بزرگ بشمارى و مجلسش را محترم بدارى... و این که... در مجلس وى با كسى سخن نگويى... و با دشمنش ننشينى.
64. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله - في حَقِّ الوالِدِ عَلی وَلَدِهِ -: لا يَجلِسُ قَبلَهُ.[۸۵]
64. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله - در بارۀ حقّ پدر بر فرزندش -: پيش از او ننشيند.
65. تحف العقول علیه السلام - في ما عَهِدَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام إلیٰ مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ حينَ وَلّاهُ مِصرَ -: أمَرَهُ... أن يُساوِيَ بَينَهُم في مَجلِسِهِ و وَجهِهِ.[۸۶]
65. تحف العقول علیه السلام - در گزارش سفارشنامهای که امیر مؤمنان علیه السلام برای محمّد بن ابی بکر نوشت، هنگامی که او را به فرمانداری مصر گمارد -: به او فرمان داد... در نشست و برخاست با مردم و نگاه کردن به ایشان، یکسان رفتار کند.
66. الإمام عليّ علیه السلام - لابنِ عَبّاسٍ عِندَ استِخلافِهِ إيّاه عَلَى البَصرَةِ -: سَعِ النّاسَ بِوَجهِكَ و مَجلِسِكَ و حُكمِكَ.[۸۷]
66. امام على علیه السلام - از سفارش ایشان به ابن عبّاس، هنگامى كه او را در بصره به جاى خود گمارد -: در نگاهت و مَجلست و فرمانت، همۀ مردم را جای بده.
67. عنه علیه السلام: مَنِ ابتُلِيَ بِالقَضاءِ فَليُواسِ بَينَهُم فِي الإِشارَةِ، و فِي النَّظَرِ، و فِي المَجلِسِ.[۸۸]
67. امام على علیه السلام: هر كس گرفتار مسند قضا مىشود، بايد در اشاره، در نگاه و در نشستن، ميان آنان (اطراف دعوا) يكسان عمل كند.
68. عنه علیه السلام - لِشُرَيحٍ القاضي -: واسِ بَينَ المُسلِمينَ بِوَجهِكَ و مَنطِقِكَ و مَجلِسِكَ؛ حَتّیٰ لا يَطمَعَ قَريبُكَ في حَيفِكَ، و لا يَيأَسَ عَدُوُّكَ مِن عَدلِكَ... و لا تَقعُدَنَّ في مَجلِسِ القَضاءِ حَتّیٰ تَطعَمَ.[۸۹]
68. امام على علیه السلام - به شُرَيح قاضی -: ميان مسلمانان در نگاه کردن و سخن گفتن و نشستن خود، به برابرى رفتار كن تا نزديكت، در ستمگریات طمع نورزد و دشمنت، از عدالتت نااميد نگردد... و در مجلسِ داورى منشين، مگر آن كه غذا خورده باشى.
۲ / ۲: الآداب السّلبیّة
۲ / ۲: ناشایستها
۲ / ۲ - ۱: الغیبَةُ
۲ / ۲ - ۱: غیبت کردن
69. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: ما عُمِرَ مَجلِسٌ بِالغيبَةِ إلّا خَرِبَ مِنَ الدّينِ، فَنَزِّهوا أسماعَكُم مِنِ استِماعِ الغيبَةِ؛ فَإنَّ القائِلَ وَ المُستَمِعَ لَها شَريكانِ فِي الإثمِ.[۹۰]
69. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ مجلسی با غیبت آباد نشد، مگر آن که دین [اهل آن مجلس] ویران شد. پس گوشهایتان را از شنیدن غیبت دور بدارید که گوینده و گوش دهندۀ غیبت، هر دو در گناهش شریک اند.
70. الإمام الصادق علیه السلام عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: الجُلوسُ فِي المَسجِدِ انتِظارَ الصَّلاةِ عِبادَةٌ، ما لَم يُحدِث. قيلَ: يا رَسولَ اللَّهِ! و ما يُحدِثُ؟ قالَ: الِاغتِيابَ.[۹۱]
70. امام صادق علیه السلام پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «نشستن در مسجد به انتظارِ نماز، عبادت است، به شرط آن كه كارى از او سر نزند». گفتند: اى پیامبر خدا! چه کاری از او سر میزند]که نباید[؟ فرمود: «غيبت كردن».
۲ / ۲ - ۲: التَّفاخُرُ
۲ / ۲ - ۲: فخرفروشی
71. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لا تَعَلَّمُوا العِلمَ لِتُباهوا بِهِ العُلَماءَ، و لا لِتُماروا بِهِ السُّفَهاءَ، و لا تَخَيَّروا بِهِ المَجالِسَ، فَمَن فَعَلَ ذٰلِكَ فَالنّارُ النَّارُ.[۹۲]
71. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: دانش را فرا نگيريد تا بِدان با دانشمندان رقابت كنيد و با نادانان بستيزيد و مجلسها را به چنگ آوريد، كه هر كس چنين كند، در آتش است، آتش!
۲ / ۲ - ۳: رَفعُ الصَّوتِ
۲ / ۲ - ۳: بلند کردن صدا
72. الإمام الحسن علیه السلام - عَن خالِهِ هِندِ بنِ أبي هالَةَ في وَصفِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله -: مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ و حَياءٍ و صِدقٍ و أمانَةٍ، لا تُرفَعُ فيهِ الأصواتُ.[۹۳]
72. امام حسن علیه السلام - به نقل از دایی خود، هند بن ابی هاله، در توصیف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -: مجلس ايشان، مجلس بردبارى و شرم و راستی و امانتدارى بود و در آن، صدايى بلند نمىشد.
۲ / ۲ - ۴: کَثرَةُ الکَلامِ
۲ / ۲ - ۴: پُرگویی
73. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إنَّ موسىٰ علیه السلام لَقِيَ الخَضِرَ علیه السلام فَقالَ: أوصِني، فَقالَ الخَضِرُ: يا طالِبَ العِلمِ، إنَّ القائِلَ أقَلُّ مَلالَةً مِنَ المُستَمِعِ، فَلا تُمِلَّ جُلَساءَكَ إذا حَدَّثتَهُم.[۹۴]
73. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: موسى علیه السلام خضر علیه السلام را ملاقات كرد و به او گفت: مرا اندرز ده. خضر علیه السلام گفت: «اى خواهانِ علم! خستگىِ گوينده، كمتر از شنونده است. پس هنگام سخن گفتن، همنشینانت را خسته مكن».
۲ / ۲ - ۵: المُسارَّةُ مَعَ الآخَرینَ
۲ / ۲ - ۵: درِ گوشی سخن گفتن با دیگری
74. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: لا یَتَناجَی اثنانِ[۹۵] دونَ واحِدٍ؛ فَإِنَّ ذٰلِكَ یُؤذِی المُؤمِنَ، وَ اللّهُ عزّ و جلّ یَکرَهُ أذَی المُؤمِنِ.[۹۶]
74. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ دو نفری نباید با هم درِ گوشی حرف بزنند که یکنفر دیگرشان (نفر سوم) تنها بماند؛ چرا که این کار، مؤمن را آزار میدهد و خداوند عزّ و جلّ آزار رساندن به مؤمن را ناخوش میدارد.
75. عنه صلی الله علیه و آله: لا تُفحِش في مَجلسِكَ لِکَي یَحذَروكَ بِسُوءِ خُلقِكَ، و لا تَناجَ مَعَ رجُلٍ و أنتَ مَعَ آخَرَ.[۹۷]
75. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: در مَجلست، وِقاحت به خرج نده که مردم به دلیل اخلاق بدت، از تو حذر کنند و وقتی کسی کنار تو نشسته است، با دیگری درِ گوشی سخن مگو.
76. الإمام عليّ علیه السلام - لِشُرَیحٍ القاضي -: لا تُسارَّ أَحَداً في مَجلِسِكَ، و إن غَضِبتَ فَقُم؛ فلا تَقضِيَنَّ و أَنتَ غَضبَانُ.[۹۸]
76. امام علی علیه السلام - به شُرَیح قاضی -: در مجلس داورى، با كسى درِ گوشى صحبت مكن و اگر خشمگين شدى، به پا خيز. پس در حال خشم، داورى مكن.
77. الإمام الصادق علیه السلام: إذا کانَ القَومُ ثَلاثَةً فلا یَتَناجیٰ مِنهُمُ اثنانِ دُونَ صاحِبِهِما؛ فَإنَّ ذٰلِكَ مِمّا یَحزُنُهُ و یُؤذیهِ.[۹۹]
77. امام صادق علیه السلام: هر گاه جمع سهنفرهای بود، نباید دو نفرشان جدا از همنشینشان، با هم درِ گوشی صحبت کنند؛ زیرا این کار، مایۀ ناراحتی و آزار او میشود.
78. الإمام الکاظم علیه السلام: إِذا کانَ ثَلاَثَةٌ فی بَیتٍ فَلاَ یَتَناجَی اثنانِ دونَ صاحِبِهِما؛ فَإنَّ ذٰلِكَ مِمّا یَغُمُّهُ.[۱۰۰]
78. امام کاظم علیه السلام: هر گاه سه نفر در کنار هم بودند، نباید دو نفرشان جدا از همنشینشان، با هم درِگوشی صحبت کنند؛ زیرا این کار، او را ناراحت میکند.
۲ / ۲ - ۶: قَطعُ کَلامِ الآخَرینَ
۲ / ۲ - ۶: قطع کردن سخن دیگران
79. الإمام عليّ علیه السلام: إذا جَلَستَ إِلىٰ عالِمٍ فَكُن عَلیٰ أَن تَسمَعَ أحرَصَ مِنكَ عَلیٰ أن تَقولَ، و تَعَلَّم حُسنَ الِاستِماعِ كَما تَعَلَّمُ حُسنَ القَولِ، و لا تَقطَع عَلیٰ أَحَدٍ حَديثَهُ.[۱۰۱]
79. امام على علیه السلام: هنگامى كه نزد دانایى مىنشينى، براى شنيدن، حريصتر از گفتن باش و خوب گوش دادن را ياد بگير، همان گونه که خوب گفتن را یاد میگیری، و سخن كسى را قطع مكن.
۲ / ۲ - ۷: إیذاءُ الجَلیسِ
۲ / ۲ - ۷: آزار دادن همنشین
80. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: كَفیٰ بِالمَرءِ عَيباً أن يُبصِرَ مِنَ النّاسِ ما يَعمیٰ عَلَيهِ مِن نَفسِهِ، و أَن يُؤذِيَ جَليسَهُ بِما لا يَعنيهِ.[۱۰۲]
80. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: آدمى را همين عيب بس كه بيناى عيب مردمان و غافل از عيب خويش باشد و نيز همنشین خود را با سخنان نامربوط بيازارد.
۲ / ۲ - ۸: مَضغُ الکُندُرِ و ما شابَهَهُ
۲ / ۲ - ۸: جویدن کُندُر و امثال آن
81. الإمام الباقر علیه السلام: إنَّ... مَضغَ الكُندُرِ فِي المَجالِسِ و عَلیٰ ظَهرِ الطَّريقِ مِن عَمَلِ قَومِ لوطٍ.[۱۰۳]
81. امام باقر علیه السلام: کُندر جویدن در مجلسها و میان راه، از کارهای قوم لوط است.
۲ / ۲ - ۹: هذهِ الأُمورُ
۲ / ۲ - ۹: این کارها
82. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: يا مُعاذُ،... لا تَفَحَّش في مَجلِسِكَ لِكَيلا يَحذَروكَ بِسوءِ خُلقِكَ، و لا تُناجِ مَعَ رَجُلٍ و عِندَكَ آخَرُ، و لا تَتَعَظَّم عَلَى النّاسِ فَيُقطَعَ عَنكَ خَيراتُ الدُّنيا.[۱۰۴]
82. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ای مُعاذ!... در مجلست دشنام مده تا به سبب بدخوییات از تو نپرهیزند، و هنگامی که کسی نزد تو هست، با دیگری درِ گوشی سخن مگو، و با مردم تکبّر نکن که خیر و برکت دنیا از تو بریده میشود.
راجع: ص ۸۴ (المجالس الممدوحة و المجالس الذمومة / المجالس المذمومة).
ر.ک: ص ۸۵ (مجلسهای ستوده و نکوهیده / مجلسهای نکوهیده).
83. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالكَلِمَةِ يُضحِكُ بِها جُلَساءَهُ، يَهوي بِها مِن أبعَدِ مِنَ الثُّرَيّا.[۱۰۵]
83. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: گاه مردی سخنی میگوید و همنشینان خود را میخنداند؛ امّا به سبب آن، بیشتر از فاصلۀ]این جا تا[ستارۀ ثریّا سقوط میکند.
84. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالكَلِمَةِ فِي المَجلِسِ لِيُضحِكَهُم بِها، فَيَهوي في جَهَنَّمَ ما بَينَ السَّماءِ وَ الأَرضِ.[۱۰۶]
84. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: آدمى گاه در جمعى براى خنداندن آنان، سخنى مىگويد و [به سبب آن] به اندازۀ فاصلۀ آسمان تا زمين، در دوزخ فرو مىرود.
85. الإمام الصادق علیه السلام: إذا تَلاعَنَ اثنانِ فَتَباعَد مِنهُما؛ فَإنَّ ذٰلِكَ مَجلِسٌ تَنفِرُ عَنهُ المَلائِكَةُ.[۱۰۷]
85. امام صادق علیه السلام: هنگامی که دو نفر همدیگر را لعنت میکنند، از آنها دور شو؛ چون مجلسی است که فرشتگان از آن بیزارند.
الفصل الثالث: آدابُ الجُلوسِ
فصل سوم: آداب نشستن
۳ / ۱: ما یَنبَغي فِي الجُلوس
۳ / ۱: شایستههای نشستن
۳ / ۱ - ۱: التَّواضُعُ
۳ / ۱ - ۱: فروتنی
86. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله - في وَصیَّتِهِ لِأبي ذَرٍّ -: يا أبا ذَرٍّ، إنّي ألبَسُ الغَليظَ، و أجلِسُ علَى الأرضِ، و أركَبُ الحِمارَ بغَيرِ سَرجٍ، و اُردِفُ خَلفي، فمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فلَيس مِنّي.[۱۰۸]
86. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله - در سفارش ايشان به ابو ذر -: اى ابو ذر! من جامۀ خشن به تن مىكنم و روى زمين مىنشينم و بر الاغِ بدون پالان سوار مىشوم و كسى را هم [بر مَرکب] پشت سرم مىنشانم. پس هر كس از سنّت من روى بگرداند، از من نيست.
87. الإمام الصادق علیه السلام - في صِفَة رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله -: يَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ.[۱۰۹]
87. امام صادق علیه السلام - در ذکر اوصاف پيامبر خدا صلی الله علیه و آله -: مانند بندگان مىنشست.
88. عنه علیه السلام: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله يَأكُلُ أكلَ العَبدِ، و يَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ، و يَعلَمُ أنَّهُ عَبدٌ.[۱۱۰]
88. امام صادق علیه السلام: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله مانند بندگان غذا مىخورد و مانند بندگان مىنشست و مىدانست كه يک بنده است.
89. عنه علیه السلام: مَرَّتِ امرَأَةٌ بَذِيَّةٌ بِرَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ يَأكُلُ، و هُوَ جالِسٌ عَلَى الحَضيضِ[۱۱۱]، فَقالَت: يا مُحَمَّدُ! إنَّكَ لَتَأكُلُ أكلَ العَبدِ، و تَجلِسُ جُلوسَهُ!
فَقالَ لَها رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله: إنّي عَبدٌ، و أيُّ عَبدٍ أعبَدُ مِنّي؟!
قالَت: فَناوِلني لُقمَةً مِن طَعامِكَ. فَناوَلَها، فَقالَت: لا وَ اللّٰهِ إلَّا الَّذي في فيكَ!
فَأَخرَجَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله اللُّقمَةَ مِن فيهِ فَناوَلَها، فَأَكَلَتها... فَما أصابَها بَذاءٌ[۱۱۲] حَتّیٰ فارَقَتِ الدُّنيا.[۱۱۳]
89. امام صادق علیه السلام: روزى، پيامبر خدا صلی الله علیه و آله روى زمين نشسته بود و غذا مىخورد كه زنی بدزبان بر ايشان گذشت و گفت: اى محمّد! تو مانند بندگان غذا مىخورى و چون بندگان مىنشينى!
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «من، يک بنده هستم. كدام بنده، بندهتر از من است؟».
زن گفت: پس لقمهاى از غذايت را به من بده.
پيامبر صلی الله علیه و آله لقمهاى به او داد. زن گفت: نه به خدا سوگند! لقمهاى را كه در دهانت هست، به من بده.
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله لقمه را از دهانش بيرون آورد و به او داد. زن، آن را خورد... و از آن پس، تا زمانى كه از دنيا رفت، ديگر بدزبانى[۱۱۴] به سراغش نيامد.
۳ / ۱ - ۲: الجُلوسُ جِلسَةَ الواثِبِ
۳ / ۱ - ۲: نیمخیز نشستن
90. الإمام الصادق علیه السلام - في عَلاماتِ المُؤمِن -: قُعودُهُ كَقُعودِ الواثِبِ[۱۱۵].[۱۱۶]
90. امام صادق علیه السلام - در بیان نشانههای مؤمن -: چونان کسی مینشیند که میخواهد برخیزد.
۳ / ۱ - ۳: الجُلوس حَيثُ يَأمُرُهُ صاحِبُ البَيتِ
۳ / ۱ - ۳: نشستن در جایی که صاحبخانه میگوید
91. الإمام الباقر علیه السلام: إذا دَخَلَ أحَدُكُم عَلیٰ أخيهِ في رَحلِهِ فَليَقعُد حَيثُ يَأمُرُهُ صاحِبُ الرَّحلِ؛ فَإِنَّ صاحِبَ الرَّحلِ أعرَفُ بِعَورَةِ بَيتِهِ مِنَ الدّاخِلِ عَلَيهِ.[۱۱۷]
91. امام باقر علیه السلام: هر گاه يكى از شما به خانۀ برادرش وارد شد، هر جايى كه صاحبخانه مىگويد، همان جا بايد بنشيند؛ زيرا صاحبخانه، به عیب[۱۱۸] خانهاش نسبت به مهمان، آشناتر است.
۳ / ۱ - ۴: تَخفيفُ الجُلوسِ عِندَ المَريضِ
۳ / ۱ - ۴: کوتاه نشستن نزد بیمار
92. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أعظَمُ العِيادَةِ أجراً أخَفُّها.[۱۱۹]
92. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: پُرپاداشترين عيادت، كوتاهترينِ آن است.
93. الإمام عليّ علیه السلام: إنَّ مِن أعظَمِ العُوّادِ أجراً عندَ اللّٰهِ عزّ و جلّ لَمَن إذا عادَ أخاهُ خَفَّفَ الجُلوسَ، إلّا أن يَكونَ المَريضُ يُحِبُّ ذٰلكَ و يُريدُهُ و يَسألُهُ ذٰلكَ.[۱۲۰]
93. امام على علیه السلام: از پُرپاداشترين عيادت كنندگان نزد خداوند عزّ و جلّ، كسى است كه چون برادر خويش را عيادت كند، سبُک بنشيند، مگر آن كه خود بيمار، نشستن نزد وى را دوست داشته باشد، و آن را بخواهد و آن را از وى خواستار شود.
۳ / ۲: ما لا یَنبَغي فِي الجُلوس
۳ / ۲: ناشایستهای نشستن
۳ / ۲ - ۱: الجُلوسُ قِبالَ الشَّمسِ
۳ / ۲ - ۱: نشستن در آفتاب
94. الإمام عليّ علیه السلام: إذا جَلَسَ أحَدُكُم فِي الشَّمسِ فَليَستَدبِرها بِظَهرِهِ؛ فَإِنَّها تُظهِرُ الدّاءَ الدَّفينَ.[۱۲۱]
94. امام على علیه السلام: هر گاه كسى از شما در زير آفتاب مىنشيند، پشت به خورشيد قرار گيرد؛ چرا كه آفتاب، بيمارىهاى نهفته را آشكار مىسازد.
95. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إيّاكُم وَ الجُلوسَ فِي الشَّمسِ؛ فَإِنَّها تُبلِي الثَّوبَ، و تُنتِنُ الرّيحَ، و تُظهِرُ الدّاءَ الدَّفينَ.[۱۲۲]
95. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: از نشستن در آفتاب، حذر كنيد؛ چرا كه جامه را كهنه، بوى [بدن] را بد و درد نهفته را آشكار مىکند.
۳ / ۲ - ۲: الجُلوس عَلَی النَّداوَةِ
۳ / ۲ - ۲: نشستن بر جای نمناک
96. الإمام الصادق علیه السلام: أربَعَةٌ تُهرِمُ قَبلَ أوانِ الهَرَمِ:... وَ القُعودُ عَلَى النَّداوَةِ.[۱۲۳]
96. امام صادق علیه السلام: چهار چیز، پیری زودرس میآورند:... و [از آنهاست] نشستن بر نم.
۳ / ۲ - ۳: طولُ الجُلوسِ عَلَی الخَلاءِ
۳ / ۲ - ۳: نشستن طولانی در دستشویی
97. الإمام الباقر علیه السلام: قالَ لُقمانُ لِابنِهِ: طولُ الجُلوسِ عَلَى الخَلاءِ يورِثُ الباسورَ.[۱۲۴]
97. امام باقر علیه السلام: لقمان به پسرش گفت: «طولانى نشستن در دستشویی، موجب بواسير مىگردد».
۳ / ۲ - ۴: الجُلوسُ عَلَى القُبورِ
۳ / ۲ - ۴: نشستن روی قبر
98. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لا تَجلِسوا عَلَى القُبورِ و لا تُصَلّوا عَلَيها.[۱۲۵]
98. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: روی قبرها ننشینید و بر روی آنها نماز نخوانید.
۳ / ۲ - ۵: الجُلوسُ في مَكانِ المَرأَةِ قَبلَ أن يَبرُدَ
۳ / ۲ - ۵: نشستن در جای زن، پیش از سرد شدن آن
99. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إِذَا جَلَسَتِ المَرأَةُ مَجلِساً فَقامَت عَنهُ، فَلا يَجلِس في مَجلِسِها رَجُلٌ حَتّیٰ يَبرُدَ.[۱۲۶]
99. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که زنی در جایی نشست و از آن جا برخاست، تا آن گاه که آن جا سرد نشده است، مردی در آن جا ننشیند.
۳ / ۲ - ۶: جِلسَةُ المَغضوبِ عَلَیه
۳ / ۲ - ۶: نشستن مانند کسی که بر او خشم گرفتهاند
100. سنن أبی داود عن الشريد بن سويد: مَرَّ بِي رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و أنا جالِسٌ هٰكَذا؛ و قَد وَضَعتُ يَدِيَ اليُسریٰ خَلفَ ظَهري وَ اتَّكَأتُ عَلیٰ أَليَةِ يَدي، فَقالَ: أ تَقعُدُ قِعدَةَ المَغضوبِ عَلَيهِم؟![۱۲۷]
100. سنن أبی داوود - به نقل از شرید بن سوید -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر من گذشت. من این گونه نشسته بودم: دست چپم را پشتم نهاده بودم و به گوشت برآمده در بُن شست دستم تکیه داده بودم. به من فرمود: «آیا مانند کسانی مینشینی که بر آنها خشم گرفتهاند؟!».
۳ / ۲ - ۷: الاِستیفازُ
۳ / ۲ - ۷: نیمخیز نشستن
101. مسند ابن حنبل عن سَمُرة: أمَرَنا رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله أن نَعتَدِلَ فِي الجُلوسِ، و أن لا نَستَوفِزَ[۱۲۸].[۱۲۹]
101. مسند ابن حنبل - به نقل از سَمُره -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما فرمان داد که معتدل (راست) بنشینیم و نیمخیز ننشینیم.
۳ / ۲ - ۸: جُلوسُ الحائِضِ عِندَ المُحتَضِرِ
۳ / ۲ - ۸: نشستن حائض نزد محتضر
102. الإمام الکاظم علیه السلام - لَمّا سُئِلَ عَنِ الحائِضِ تَقعُدُ عِندَ رَأْسِ المَريضِ في حَدِّ المَوتِ -: لا بَأْسَ أن تُمَرِّضَهُ، فَإذا خافوا عَلَيهِ و قَرُبَ ذٰلِكَ فَلتَتَنَحَّ عَنه و عَن قُربِهِ؛ فَإِنَّ المَلائِكَةَ تَتَأَذّیٰ بِذٰلِكَ.[۱۳۰]
102. امام کاظم علیه السلام - در پاسخ سؤال از نشستن زن حائض در بالای سر بیمارِ در حال جان دادن -: اشکالی ندارد که پرستاریاش کند؛ ولی هنگامی که هراسانِ بیمار شدند و اَجَلش نزدیک شد، از بیمار دور شود و نزدیکش نباشد که فرشتگان از آن اذیّت میشوند.
الفصل الرّابع: آدابُ الخُروجِ مِنَ المَجلِسِ
فصل چهارم: آداب بیرون رفتن از مجلس
۴ / ۱: الاِستِئذانُ مِنَ الجَليسِ
۴ / ۱: اجازه خواستن از همنشین
103. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إذا زارَ أحَدُكُم أخاهُ فَلا يَقومَ حَتّیٰ يَستَأذِنَهُ.[۱۳۱]
103. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که یکی از شما به دیدار برادرش میرود، بر نخیزد تا اجازه بگیرد.
۴ / ۲: ذِكرُ اللهِ عِندَ القِيامِ
۴ / ۲: ذکر خدا هنگام برخاستن
104. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: كَلِماتٌ لا يَتَكَلَّمُ بِهِنَّ أحَدٌ في مَجلِسِهِ عِندَ قِيامِهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ إلّا كُفِّرَ بِهِنَّ عَنهُ، و لا يَقولُهُنَّ في مَجلِسِ خَيرٍ و ذِكرٍ إلّا خُتِمَ لَهُ بِهِنَّ عَلَيهِ كَما يُختَمُ بِخاتَمٍ عَلَى الصَّحيفَةِ: «سُبحانَكَ اللّٰهُمَّ و بِحَمدِكَ، لا إلٰهَ إلّا أنتَ، أستَغفِرُكَ و أتوبُ إلَيكَ».[۱۳۲]
104. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: چند کلمه اند که کسی هنگام برخاستن از مجلسش سه بار آنها را نمیگوید، مگر آن که خطاهایش جبران میشود، و آنها را در مجلس خیر و ذکر نمیگوید، جز آن که با این کلمات، بر آن[مجلس]، مُهر تأیید زده میشود، آن گونه که بر نوشته مُهر میزنند. [آن کلمات، اینهایند]: «پاکا تو - ای خداوند - و ستایش، تو را! جز تو معبودی نیست. از تو آمرزش میخواهم و به سوی تو باز میگردم».
105. عنه صلی الله علیه و آله: مَن سَرَّهُ أن يَكتالَ بِالمِكيالِ الأوفیٰ مِنَ الأجرِ يَومَ القِيامَةِ، فَليَقُل آخِرَ مَجلِسِهِ حينَ يُريدُ أن يَقومَ: (سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ * وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ * وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)[۱۳۳].[۱۳۴]
105. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس را خوش میآید که اجرش را روز قیامت با پیمانۀ پر بدهند، در پایان مجلسش هنگامی که بر میخیزد، بگوید: (پاک است پروردگار تو، خداوند عزّت، از آنچه [او را بِدان] وصف مىكنند * و سلام بر فرستادگان * و ستايش، خداى راست، پروردگار جهانيان).
106. عنه صلی الله علیه و آله: كَفّارَةُ المَجالسِ أن يَقولَ العَبدُ: «سُبحانَكَ اللّٰهُمَّ و بِحَمدِكَ، أستَغفِرُكَ و أتوبُ إلَيكَ».[۱۳۵]
106. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: کفّارۀ مجلس، این است که بنده بگوید:«پاکا تو - ای خداوند - و ستایش، تو را! از تو آمرزش میخواهم و به سوی تو باز میگردم».
107. عنه صلی الله علیه و آله: مَن جَلَسَ في مَجلِسٍ فَكَثُرَ فيهِ لَغطُهُ[۱۳۶]، فَقالَ قَبلَ أن يَقومَ مِن مَجلِسِهِ ذٰلِكَ: «سُبحانَكَ اللّٰهُمَّ و بِحَمدِكَ، أشهَدُ أن لا إلٰهَ إلّا أنتَ، أستَغفِرُكَ و أتوبُ إلَيكَ»، إلّا غُفِرَ لَهُ ما كانَ في مَجلِسِهِ ذٰلِكَ.[۱۳۷]
107. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن بيهودهگويىاش بسيار شود، چنانچه پيش از آن كه از آن مجلس برخيزد، بگويد: «پاكا تو - اى خداوند - و ستايش، تو را! گواهى مىدهم كه معبودى جز تو نيست. از تو آمرزش مىطلبم و به درگاهت توبه مىكنم»، آنچه]لغزش[از او در آن مجلس سر زده است، آمرزيده مىشود.
108. عنه صلی الله علیه و آله: كَفّارَةُ المَجلِسِ أن يَقولَ العَبدُ بَعدَ أن يَقومَ: «سُبحانَكَ اللّٰهُمَّ و بِحَمدِكَ، لا إلٰهَ إلّا أنتَ، أستَغفِرُكَ و أتوبُ إلَيكَ».[۱۳۸]
108. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: كفّارۀ]لغزشهای[هر مجلسى، اين است كه بنده، سپس از بلند شدن از آن بگويد: «پاكا تو - اى خداوند - و ستايش، تو را! معبودى جز تو نيست. از تو آمرزش مىطلبم و به درگاهت توبه مىكنم».
109. عنه صلی الله علیه و آله: إذا جَلَسَ أحَدُكُم في مَجلِسٍ فَلا يَبرَحَنَّ مِنهُ حَتّیٰ يَقولَ ثَلاثَ مَرّاتٍ: «سُبحانَكَ و بِحَمدِكَ، لا إلٰهَ إلّا أنتَ، اِغفِر لي و تُب عَلَيَّ»، فَإن كانَ في خَيرٍ فَكانَ كَالطّابِعِ عَلَيهِ، و إن كانَ مَجلِسَ الوَعظِ كانَ كَفّارَةً لِما كانَ في ذٰلِكَ المَجلِسِ.[۱۳۹]
109. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که یکی از شما در مجلسی مینشیند، از آن جا بر نخیزد تا این که سه بار بگوید: «پاکا تو و ستایش، تو را! معبودی جز تو نیست. مرا بیامرز و به سوی من باز گرد». پس اگر آن مجلس در نیکی بوده، [این ذکر،] همچون مُهر، آن را میبندد [و ختم به خیرش میکند] و اگر مجلس پند و اندرز بوده، جبران کنندۀ]لغزشهای[آن مجلس است.
راجع: سیرة خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله: ج ۲ ص ۹۹ (سیرة النبيّ صلی الله علیه و آله فی الجلوس و القیام / ذکر اللّه عند الجلوس و القیام) و ص ۱۰۰ (دعاؤُهُ عند القیام).
ر. ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۱۱۹ (سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در نشستن و برخاستن / ذکر خدا هنگام نشستن و برخاستن) و ص ۱۲۱ (دعای پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام برخاستن).
۴ / ۳: سَلامُ الوَداعِ
۴ / ۳: خداحافظی
110. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إذا قامَ أحَدُكُم مِن مَجلِسِهِ فَليُوَدِّعهُم بِالسَّلامِ.[۱۴۰]
110. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه یکی از شما از جایش برخاست، با اهل مجلس خداحافظی کند.
111. عنه صلی الله علیه و آله: إذا قامَ الرَّجُلُ مِن مَجلِسِهِ فَليُوَدِّع إخوانَهُ بِالسَّلامِ، فَإن أفاضوا في خَيرٍ كانَ شَريكَهُم، و إن أفاضوا في باطِلٍ كانَ عَلَيهِم دونَهُ.[۱۴۱]
111. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه انسان از جایش برخاست، با برادرانش خداحافظی کند. اگر آنان به خیر و نیکی سخن گفتند، شریک آنان است و اگر به باطلگویی پرداختند، بر گردن خودشان است و نه این فرد.
راجع: ص ۱۶ (آداب دخول المجلس / التسلیم).
ر. ک: ص ۱۷ (آداب ورود به مجلس / سلام کردن).
112. عنه صلی الله علیه و آله: إذا حُیّیتُم فَسَلِّموا، و إذا قُمتُم فَسَلِّموا.[۱۴۲]
112. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که [به مجلسی] وارد شدید، سلام دهید و هنگامی که برخاستید خداحافظی کنید.
۴ / ۴: حِفظُ الأَسرارِ
۴ / ۴: رازداری
113. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: المَجالسُ بِالأَمانَةِ.[۱۴۳]
113. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: مجلسها امانت اند.
114. عنه صلی الله علیه و آله - في وَصِيَّتِهِ لِأبي ذَرٍّ -: يا أبا ذَرٍّ، المَجالسُ بِالأمانَةِ، و إفشاءُ سِرِّ أخيكَ خِيانَةٌ؛ فَاجتَنِب ذٰلِكَ.[۱۴۴]
114. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله - در سفارش ایشان به ابو ذر -: ای ابو ذر! مجلسها امانت اند و فاش كردن راز برادرت خيانت است. از اين كار، دورى كن.
115. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّما يَتَجالَسُ المُتَجالِسانِ بِأَمانَةِ اللّٰهِ، فَلا يَحِلُّ لِأَحَدِهِما أن يُفشِيَ عَلیٰ صاحِبِهِ ما يَكرَهُ.[۱۴۵]
115. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: دو كس که با هم انجمن مىكنند، آنچه ميانشان مىگذرد، امانت خداست و روا نيست كه يكى از آنها، چيزى را كه برادرش دوست ندارد، به زيان او فاش سازد.
116. الإمام عليّ علیه السلام عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: المَجالِسُ بِالأَمانَةِ، و لا يَحِلُّ لِمُؤمِنٍ أن يَأثُرَ[۱۴۶] عَلیٰ مُؤمِنٍ - أو قالَ: عَن أخيهِ المُؤمِنِ - قَبيحاً.[۱۴۷]
116. امام على علیه السلام: پيامبر خدا فرمود: «مجلسها امانت اند و روا نيست كه مسلمانى از مسلمان ديگر» يا فرمود: «از برادر مسلمان خود كار ناپسندى را بازگو كند».
117. رسول الله صلی الله علیه و آله: مَن حَدَّثَ في مَجلِسٍ بِحَديثٍ فَالتَفَتَ، فَهِيَ أمانَةٌ.[۱۴۸]
117. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس در مجلسی سخنی گفت و سپس به سویی رفت، آن سخن، امانت است.
118. الإمام الصادق علیه السلام: المَجالِسُ بِالأَمانَةِ، و لَيسَ لِأَحَدٍ أن يُحَدِّثَ بِحَديثٍ يَكتُمُهُ صاحِبُهُ إلّا بِإذنِهِ، إلّا أن يَكونَ فِقهاً[۱۴۹] أو ذكراً لَهُ بِخَيرٍ.[۱۵۰]
118. امام صادق علیه السلام: مجلسها امانت اند و هيچ كس نبايد سخنى را كه گويندهاش آن را پنهان مىدارد، جز با اجازۀ خود او بازگو كند، مگر اين كه [مطلبِ] علمی باشد يا ذكر خيرى از او باشد.
119. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: المَجالِسُ بِالأَمانَةِ إلّا ثَلاثَةَ مَجالِسٍ: مَجلِسٌ يُسفَكُ فيهِ دَمٌ حَرامٌ، و مَجلِسٌ يُستَحَلُّ فيه فَرجٌ حَرامٌ، و مَجلِسٌ يُستَحَلُّ فيهِ مالٌ مِن غَيرِ حَقٍّ.[۱۵۱]
119. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: مجلسها امانت اند، مگر سه مجلس: مجلسى كه در آن، خونى به ناروا ريخته شود، و مجلسى كه در آن، زِنا شود و مجلسى كه در آن، مال حرام به ناروا حلال گردد.
120. الإمام عليّ علیه السلام: حَديثُ كُلِّ مَجلِسٍ يُطویٰ مَعَ بِساطِهِ.[۱۵۲]
120. امام علی علیه السلام: سخن هر مجلس، با همان سفرهاش پیچیده میشود.
الفصل الخامس: المَجالِسُ المَمدوحَةُ وَ المَجالِسُ المَذمومَةُ
فصل پنجم: مجلسهای ستوده و نکوهیده
۵ / ۱: أصنافُ المَجالِسِ
۵ / ۱: گونههای مجلس
121. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: المَجالِسُ ثَلاثَةٌ: غانِمٌ، و سالِمٌ، وَ شاحِبٌ[۱۵۳]؛ فَأمَّا الغانِمُ فَالَّذي يَذكُرُ اللّٰهَ تَعالیٰ فيهِ، و أمَّا السّالِمُ فَالسّاكِتُ، و أمَّا الشّاحِبُ فَالَّذي يَخوضُ فِي الباطِلِ.[۱۵۴]
121. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: مجلسها، سه گونه اند: سودمند، سالم، و پژمرده. [مجلس] سودمند، مجلسى است كه در آن، یاد خدا کنند. [مجلسِ] سالم، محفل خاموش است و [مجلس] پژمرده، آن است كه در آن، به باطل پرداخته شود.
122. الإمام الباقر علیه السلام: المَجالِسُ ثَلاثَةٌ: سالِمٌ، و غانِمٌ، و شاجِبٌ[۱۵۵]. فَالسّالِمُ الصّامِتُ، وَ الغانِمُ الذّاكِرُ لِلهِ، وَ الشّاجِبُ الَّذي يَلفِظُ و يَقَعُ فِي النّاسِ.[۱۵۶]
122. امام باقر علیه السلام: مَجلسها، سه گونه اند: سالم و بهرهمند و به هلاكت افتاده. سالم، آن است كه]اهلش[خاموش باشد، و بهرهمند، آن است كه]اهلش[ذكر خدا گويد و به هلاكت افتاده، آن است كه]اهلش[زبان به بدگويى مردم گشايد.
۵ / ۲: المَجالِسُ المَمدوحَةُ
۵ / ۲: مجلسهای ستوده
۵ / ۲ - ۱: الجُلوسُ فِي المَساجِدِ
۵ / ۲ - ۱: نشستن در مسجد
123. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: جَليسُ المَسجِدِ عَلیٰ ثَلاثِ خِصالٍ: أخٍ مُستَفادٍ، أو كَلِمَةٍ مُحكَمَةٍ، أو رَحمَةٍ مُنتَظَرَةٍ.[۱۵۷]
123. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همنشین مسجد، دنبال سه چیز است: برادرِ قابل استفاده، سخنی حکیمانه، یا رحمتی قابل انتظار.
124. سنن الدارمي عن عبد اللّٰه بن عمرو: إنَّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ بِمَجلِسَينِ في مَسجِدِهِ فَقالَ: كِلاهُما عَلیٰ خَيرٍ، و أحَدُهُما أفضَلُ مِن صاحِبِهِ: أمّا هٰؤُلاءِ فَيَدعونَ اللّٰهَ و يَرغَبونَ إلَيهِ؛ فَإن شاءَ أعطاهُم و إن شاءَ مَنَعَهُم، و أمّا هٰؤُلاءِ فَيَتَعَلَّمون الفِقهَ وَ العِلمَ و يُعَلِّمونَ الجاهِلَ، فَهُم أفضَلُ؛ و إنَّما بُعِثتُ مُعَلِّما. قالَ: ثُمَّ جَلَسَ فيهِم.[۱۵۸]
124. سنن الدارمى - به نقل از عبد اللّٰه بن عمرو -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجدش بر دو گروه گذشت و فرمود: «هر دو در كار خيرند؛ ولى يكى بر ديگرى برترى دارد. اينان خدا را مىخوانند و به او رغبت مىورزند. پس اگر خدا بخواهد، به آنان عطا مىكند و اگر بخواهد، از آنان باز مىدارد؛ ولى گروه ديگر، دین و دانش فرا مىگيرند و به كسى كه نمىداند، مىآموزند. پس اينان برترند و من، آموزگار بر انگيخته شدهام». سپس در ميان آنان نشست.
125. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ تَرَهُّبَ أُمَّتِي القُعودُ فِي المَساجِدِ، وَ انتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلَاةِ.[۱۵۹]
125. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: همانا رهبانيت امّت من، نشستن در مسجدها و انتظار كشيدن نماز پس از نماز است.
126. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ المُؤمِنَ مَجلِسُهُ مَسجِدُهُ، و صَومَعَتُهُ بَيتُهُ.[۱۶۰]
126. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: همانا نشستنگاه مؤمن، مسجد او، و استراحتگاهش خانۀ اوست.
127. عنه صلی الله علیه و آله: ما قَعَدَ قَومٌ في مَسجِدٍ يَتلونَ كِتابَ اللّٰهِ و يَتَدارَسونَهُ بَينَهُم، إلّا نَزَلَت عَلَيهِمُ السَّكينَةُ، و غَشِيَتهُمُ الرَّحمَةُ، و حَفَّتهُمُ المَلائِكَةُ، و مَن أبطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَم يُسرِع بِهِ نَسَبُهُ.[۱۶۱]
127. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ گروهی در مسجد ننشستند و کتاب خدا را تلاوت نکردند و در بارۀ آن بحث نکردند، مگر آن که آرامش]الهی[بر آنان نازل شد و رحمت]الهی[آنان را فرا گرفت و فرشتگان، دورشان را گرفتند، و هر كس عملش او را عقب بيندازد، نَسَبش (اسم و رسمش) او را پیش نمیبرد.
۵ / ۲ - ۲: مَجلِسُ العِلمِ
۵ / ۲ - ۲: مجلس علم
128. الإمام عليّ علیه السلام: بَينَما أنَا جالِسٌ في مَسجِدِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله إذ دَخَلَ أبو ذَرٍّ فَقالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ! جَنازَةُ العابِدِ أحَبُّ إلَيكَ أم مَجلِسُ العِلمِ؟
فَقالَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله: يا أبا ذَرٍّ، الجُلوسُ ساعَةً عِندَ مُذاكَرَةِ العِلمِ أحَبُّ إلَى اللّٰهِ مِن ألفِ جَنازَةٍ مِن جَنائِزِ الشُّهَداءِ، وَ الجُلوسُ سَاعَةً عِندَ مُذاكَرَةِ العِلمِ أحَبُّ إلَى اللّٰهِ مِن قِيامِ ألفِ لَيلَةٍ يُصَلّیٰ في كُلِّ لَيلَةٍ ألفُ رَكعَةٍ، وَ الجُلوسُ ساعَةً عِندَ مُذاكَرَةِ العِلمِ أحَبُّ إلَى اللّٰهِ مِن ألفِ غَزوَةٍ و قِراءَةِ القُرآنِ كُلِّهِ.
قالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، مُذاكَرَةُ العِلمِ خَيرٌ مِن قِراءَةِ القُرآنِ كُلِّهِ؟!
فَقالَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله: يا أبا ذَرٍّ، الجُلوسُ ساعَةً عِندَ مُذاكَرَةِ العِلمِ أحَبُّ إلَى اللّٰهِ مِن قِراءَةِ القُرآنِ كُلِّهِ اثنَي عَشَرَ ألفَ مَرَّةٍ. عَلَيكُم بِمُذاكَرَةِ العِلمِ؛ فَإِنَّ بِالعِلمِ تَعرِفونَ الحَلالَ مِنَ الحَرامِ….
يا أبا ذَرٍّ، الجُلوسُ ساعَةً عِندَ مُذاكَرَةِ العِلمِ خَيرٌ لَكَ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ، صِيامِ نَهارِها و قِيامِ لَيلِها. وَ النَّظَرُ إلیٰ وَجهِ العالِمِ خَيرٌ لَكَ مِن عِتقِ ألفِ رَقَبَةٍ.[۱۶۲]
128. امام على علیه السلام: در مسجد پيامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودم كه ابو ذر وارد شد و گفت: اى پيامبر خدا! نزد شما شركت در تشييع جنازۀ عابد، محبوبتر است يا حضور در مجلس علم؟
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اى ابو ذر! نزد خدا، ساعتى در مجلس علم نشستن، محبوبتر از هزار تشييع جنازۀ شهيد است و نزد خدا، ساعتى در مجلس علم نشستن، محبوبتر از هزار شب شبزندهدارى است كه در هر شب، هزار ركعت نماز خوانده شود، و نزد خدا، ساعتى در مجلس علم نشستن، محبوبتر از شركت در هزار غزوه و خواندن همۀ قرآن است».
ابو ذر گفت: اى پيامبر خدا! آيا گفت و شنود علمى، از خواندن همۀ قرآن بهتر است؟
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «نزد خدا - اى ابو ذر - ساعتى در مجلس علم نشستن، محبوبتر از دوازده هزار بار خواندن همۀ قرآن است. همواره گفت و شنود علمى داشته باشيد كه با علم، حلال را از حرام، باز مىشناسيد.…
اى ابو ذر! ساعتى در مجلس علم نشستن، براى تو از عبادت يک سال، كه روزهايش را روزه و شبهايش را زنده بدارى، بهتر است و نگریستن به صورت عالِم برای تو از آزاد کردن هزار برده بهتر است».
129. روضة الواعظين: رَویٰ بَعضُ الصَّحابَةِ: جاءَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ إلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله، فَقالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، إذا حَضَرَت جَنازَةٌ أو حَضَرَ مَجلِسُ عالِمٍ، أيُّهُما أحَبُّ إلَيكَ أن أشهَدَ؟
فَقالَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله: إن كانَ لِلجَنازَةِ مَن يَتبَعُها و يَدفِنُها فَإِنَّ حُضورَ مَجلِسِ العالِمِ أفضَلُ مِن حُضورِ ألفِ جَنازَةٍ، و مِن عِيادَةِ ألفِ مَريضٍ، و مِن قِيامِ ألفِ لَيلَةٍ، و مِن صِيامِ ألفِ يَومٍ، و مِن ألفِ دِرهَمٍ يُتَصَدَّقُ بِها عَلَى المَساكينِ، و مِن ألفِ حَجَّةٍ سِوَى الفَريضَةِ، و مِن ألفِ غَزوَةٍ سِوَى الواجِبِ تَغزوها في سَبيلِ اللّٰهِ بِمالِكَ و نَفسِكَ.
و أينَ تَقَعُ هٰذِهِ المَشاهِدُ مِن مَشهَدِ عالِمٍ! أما عَلِمتَ أنَّ اللّٰهَ يُطاعُ بِالعِلمِ، و يُعبَدُ بِالعِلمِ، و خَيرُ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مَعَ العِلمِ، و شَرُّ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ؟![۱۶۳]
129. روضة الواعظين: برخى از صحابيان روايت كردهاند كه مردى از انصار، نزد پيامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! هنگامى كه تشييع جنازه و حضور در مجلس علمى با هم پيش آمد، حضورم را در كدام يک بيشتر دوست دارى؟
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اگر براى جنازه، كسى هست كه آن را تشييع كند و به خاک بسپارد، حضور در مجلس دانشمند، برتر از شركت در هزار تشييع جنازه و عيادت هزار بيمار و هزار شبزندهدارى و هزار روز روزهدارى و هزار درهم صدقه دادن به فقيران و هزار حجّ مستحبّى و هزار بار با مال و جان جهاد كردن در راه خدا - جز جهاد واجب - است. اين حضورها كجا و حضور در محضر دانشمند، كجا ؟ آيا نمىدانى كه خداوند، با دانش، اطاعت و عبادت مىشود و نيكى دنيا و آخرت با دانش است و بدى دنيا و آخرت با نادانى؟».
130. مستدرك الوسائل عن ابن عبّاس: سَمِعتُ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله يَقولُ و قَد سَألَهُ رَجُلٌ فَقالَ: أيُّ العَمَلِ أفضَلُ؟ قالَ: ذِكرُ اللّٰهِ. فَأَعادَها عَلَيهِ ثَلاثاً، ثُمَّ قالَ:
ما جَلَسَ قَومٌ في بَيتٍ مِن بُيوتِ اللّٰهِ يَدرُسونَ كِتابَ اللّٰهِ و يَتَعاطَونَهُ بَينَهُم إلّا كانوا أضيافَ اللّٰهِ تَعالىٰ، و أظَلَّت عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ بِأجنِحَتِها ما داموا فيهِ حَتّی يَخوضوا في حَديثٍ غَيرِهِ.[۱۶۴]
130. مستدرک الوسائل - به نقل از ابن عبّاس -: شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [در پاسخ] مردی که از ایشان پرسید: «چه کاری برتر است؟»، فرمود: «ذکر خدا» و این را سه بار باز گفت. سپس فرمود: «هیچ گروهی در خانهای از خانههای خدا به بحث و درس در بارۀ کتاب خدا ننشستند و آن را میان خود دست به دست نکردند، جز آن که مهمانان خدای متعال به شمار آمدند و تا هنگامی که به آن مشغول و به سخن دیگری نپرداخته بودند، فرشتگان با بالهایشان بر آنان سایه افکندند».
131. الإمام عليّ علیه السلام: مَجالِسُ العِلمِ غَنيمَةٌ.[۱۶۵]
131. امام علی علیه السلام: مجلسهای دانش، غنیمت اند.
132. عيسى علیه السلام - لِلحَوارِيّينَ -: يا بَني إسرائيلَ! زاحِمُوا العُلَماءَ في مَجالِسِهِم و لَو جُثُوّاً[۱۶۶] عَلَى الرُّكَبِ؛ فَإِنَّ اللّٰهَ يُحيِي القُلوبَ المَيتَةَ بِنورِ الحِكمَةِ كَما يُحيِي الأَرضَ المَيتَةَ بِوابِلِ[۱۶۷] المَطَرِ.[۱۶۸]
132. عيسى علیه السلام - به حواريان -: اى بنى اسرائيل! در مجلس دانشمندان، ازدحام كنيد، حتّى اگر از كمىِ جا بر روى زانوان بنشينيد؛ زیرا خداوند، دلهاى مرده را با نور حكمت، زنده مىكند، همان گونه كه زمين مرده را با رگبار باران، زنده مىسازد.
راجع: سیرة خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۴۹ (سیرة النبيّ صلی الله علیه و آله في المجالس / اهتمامه بمجالس العلم).
ر.ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۴ ص ۴۶۳
(سيرۀ پيامبر صلی الله علیه و آله در حضور در مجالس / اهتمام به برپایی جلسۀ آموزش).
۵ / ۲ - ۳: مَجلِسُ ذِكرِ اللّهِ
۵ / ۲ - ۳: مجلس یاد خدا
133. لقمان علیه السلام - لاِبنِهِ -: يا بُنَيَّ، اِختَرِ المَجالِسَ عَلیٰ عَينِكَ؛ فَإِن رَأَيتَ قَوماً يَذكُرونَ اللّٰهَ جَلَّ و عَزَّ فَاجلِس مَعَهُم؛ فَإِن تَكُن عالِماً نَفَعَكَ عِلمُكَ، و إِن تَكُن جاهِلًا عَلَّموكَ، و لَعَلَّ اللّٰهَ أن يُظِلَّهُم بِرَحمَتِهِ فَيَعُمَّكَ مَعَهُم. و إِذا رَأَيتَ قَوماً لا يَذكُرونَ اللّٰهَ فَلا تَجلِس مَعَهُم؛ فَإن تَكُن عَالِماً لَم يَنفَعكَ عِلمُكَ، و إن كُنتَ جاهِلًا يَزيدوكَ جَهلاً، و لَعَلَّ اللّٰهَ أن يُظِلَّهُم بِعُقوبَةٍ فَيَعُمَّكَ مَعَهُم.[۱۶۹]
133. لقمان - به فرزندش -: «پسر دلبندم! به مجلسها نيک در نگر. اگر گروهى را ديدى كه از خدا عزّ و جلّ ياد مىكنند، با آنان بنشين، که اگر اهل دانش باشى، دانشت تو را سود مىبخشد و اگر نادان باشى، آنان به تو مىآموزند، و اى بسا كه خدا سایۀ رحمتش را بر آنان بگستراند و تو را نيز فرا گيرد، و اگر گروهى را ديدى كه ياد خدا عزّ و جلّ نمىكنند، با آنان منشين، که اگر اهل دانش باشى، دانشت تو را سود نمیرساند و اگر نادان باشى، بر نادانىات مىافزايند، و اى بسا كه خدا كيفرى بر آنان بفرستد و تو را هم در بر گيرد».
134. لقمان علیه السلام - لاِبنِهِ -: يا بُنَيَّ، إذا أتَيتَ مَجلِسَ قَومٍ فَارمِهِم بِسَهمِ الإسلامِ[۱۷۰]، و لا تَنطِق حَتّیٰ تَراهُم قَد نَطَقوا؛ فَإن أفاضوا في ذِكرِ اللّٰهِ فَامضِ مَعَهُم، و إن أفاضوا في غَيرِ ذٰلِكَ فَتَحَوَّل مِنهُم إلیٰ غَيرِهِم.[۱۷۱]
134. لقمان - به فرزندش -: پسر دلبندم! چون به مجلس قومی وارد شدی، بر آنان سلام کن - که سلام (آشتی)، سلاح اسلام است - و سخن مگو تا ببینی چه میگویند. اگر در ذکر خدا بودند، با آنان همراه شو و اگر در چیزهای دیگر بودند، از آنان جدا شو و نزد دیگران برو.
135. مسند ابن حنبل عن أبي سعید الخدريّ عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: یقَولُ الرَّبُّ عزّ و جلّ يَومَ القِيامَةِ: سَيَعلَمُ أهلُ الجَمعِ مَن أهلُ الكَرَمِ. فَقيلَ: و مَن أهلُ الكَرَمِ، يا رَسولَ اللّٰهِ؟ قالَ: مَجالِسُ الذِّكرِ فِي المَساجِدِ.[۱۷۲]
135. مسند ابن حنبل - به نقل از ابو سعيد خُدْرى -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «[در روز قيامت] خداوند عزّ و جلّ مىفرمايد: "امروز، به زودى، اهل محشر خواهند دانست كه اهل كَرَم، كيان اند"». گفته شد: اهل كَرَم كيان اند، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «حاضران در مجالس ذکر]خدا[در مسجدها».
136. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله - حینَ سُئِلَ: أينَ رِياضُ الجَنَّةِ؟ -: مَجالِسُ الذِّكرِ، فَاغدوا و روحوا في ذِكرِ اللّهِ، و ذَكِّروهُ أنفُسَكُم.[۱۷۳]
136. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - هنگامی كه از ایشان پرسیده شد: بوستانهای بهشت کجایند؟ـ: مجالس ذکر [خدا]. پس هر صبح و شام در ذکر خدا باشید و او را به یاد خود بیاورید.
137. عنه صلی الله علیه و آله: ما جَلَسَ قَومٌ مَجلِساً لا يَذكُرونَ اللّٰهَ فيهِ إلّا كانَ عَلَيهِم حَسرَةً يَومَ القِيامَةِ، و إن كانوا مِن أهلِ الجَنَّةِ يَرَونَ ثَوابَ كُلِّ مَجلِسٍ ذَكَرُوا اللّٰهَ فيهِ و لا يَرَونَ ثَوابَ ذٰلِكَ المَجلِسِ؛ فَيَكونُ عَلَيهِم حَسرَةً.[۱۷۴]
137. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه گروهى در مجلسى بنشينند و در آن، خدا را ياد نكنند، آن مجلس در روز قيامت، برايشان مايۀ افسوس است، اگر چه اهل بهشت باشند. ثواب هر مجلسى را كه در آن ياد خدا كردهاند،]در نامۀ عملشان[خواهند ديد؛ ولى ثواب آن مجلس را نمىبينند و از اين رو، مايۀ افسوس آنان مىشود.
138. عنه صلی الله علیه و آله: مجالِسُ الذِّكرِ تَنزِلُ عَلَيهِمُ السَّكينَةُ، و تَحُفُّ بِهِمُ المَلائِكَةُ، و تَغشاهُمُ الرَّحمَةُ، و يَذكُرُهُمُ الرَّبُّ تَعالیٰ عَلیٰ عَرشِهِ.[۱۷۵]
138. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: بر مجلسهای ذکر]خدا[، آرامش فرود مىآید و فرشتگان، آنها را در میان مىگیرند و رحمت، آنها را فرو مىپوشانَد و پروردگار متعال، در عرش خود، از آنها یاد مىکند.
139. الإمام الصادق علیه السلام: ما مِن مَجلِسٍ يَجتَمِعُ فيهِ أَبرارٌ و فُجّارٌ فَيَقومونَ عَلیٰ غَيرِ ذِكرِ اللّٰهِ عزّ و جلّ، إِلّا كانَ حَسرَةً عَلَيهِم يَومَ القِيامةِ.[۱۷۶]
139. امام صادق علیه السلام: هيچ مجلسى نيست كه در آن، نيكان و بدان، گِرد هم آيند و بى ياد خداوند عزّ و جلّ از آن برخيزند، مگر آن كه در روز قيامت، آن مجلس، مايۀ افسوس آنان مىشود.
۵ / ۲ - ۴: مَجلِسُ ذِكرِ النَّبي صلی الله علیه و آله و أهلِ بَیتِهِ علیهم السلام
۵ / ۲ - ۴: مجلس یادکردِ پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیتش علیهم السلام
140. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: ما مِن قَومٍ اجتَمَعوا في مَجلِسٍ فَلَم يَذكُرُوا اسمَ اللّٰهِ عزّ و جلّ و لَم يُصَلُّوا عَلیٰ نَبِيِّهِم، إِلّا كانَ ذٰلِكَ المَجلِسُ حَسرَةً و وَبَالًا عَلَيهِم.[۱۷۷]
140. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه گروهى در مجلسى جمع شوند و از خداى عزّ و جلّ ياد نكنند و بر پيامبرشان صلوات نفرستند، [روز قيامت] آن مجلس برايشان مايۀ افسوس و رنج خواهد شد.
141. عنه صلی الله علیه و آله: ما قَعَدَ قَومٌ مَقعَداً لا يَذكُرونَ اللّٰهَ عزّ و جلّ و يُصَلّونَ عَلَى النَّبِيِّ، إلّا كانَ عَلَيهِم حَسرَةً يَومَ القِيامَةِ و إن دَخَلُوا الجَنَّةَ؛ لِلثَّوابِ.[۱۷۸]
141. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ گروهى نیستند که در جایی بنشینند و خدا را یاد نکنند و بر پیامبر درود نفرستند، جز آن که روز قيامت، آن مجلس به خاطر پاداش از دست رفتهاش مايۀ افسوسشان است، هر چند به بهشت راه یابند.
142. الکافي عن أبي بصير عن الإمام الصادق علیه السلام: مَا اجتَمَعَ في مَجلِسٍ قَومٌ لَم يَذكُرُوا اللّٰهَ عزّ و جلّ و لَم يَذكُرونا، إِلّا كانَ ذٰلِكَ المَجلِسُ حَسرَةً عَلَيهِم يَومَ القِيامَةِ.
ثُمَّ قالَ: قَالَ أَبو جَعفَرٍ علیه السلام: إنَّ ذِكرَنَا مِنِ ذِكرِ اللّٰهِ، و ذِكرَ عَدُوِّنا مِن ذِكرِ الشَّيطانِ.[۱۷۹]
142. الکافی - به نقل از ابو بصير -: امام صادق علیه السلام فرمود: «هر گروهى در مجلسى جمع شوند و در آن مجلس از خدا عزّ و جلّ و از ما ياد نكنند، روز قيامت، آن مجلس برايشان مايۀ افسوس است».
سپس فرمود: «ابو جعفر]امام باقر علیه السلام [فرمود: "يادکرد ما، جزئی از يادکرد خداست و يادکرد دشمن ما، جزئی از يادکرد شيطان است"».
143. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أيُّما قَومٍ جَلَسوا فَأطالُوا الجُلوسَ ثُمَّ تَفَرَّقوا قبلَ أن يَذكُرُوا اللّٰهَ و يُصَلّوا عَلی نَبِيِّهِ، إلّا كانَت عَلَيهِم مِنَ اللّٰهِ تِرَةٌ[۱۸۰]؛ إن شاءَ اللّٰهُ عَذَّبَهُم و إن شاءَ غَفَرَ لَهُم.[۱۸۱]
143. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گروهی که گرد هم بنشینند و مجلسشان را طول دهند و پیش از آن که خدا را یاد کنند و بر پیامبرش درود بفرستند، از هم جدا شوند، این، برای آنان از جانب خدا کاستی به شمار میآید. اگر خواست، عذابشان میکند و اگر خواست، آنها را میآمرزد.
144. عنه صلی الله علیه و آله: زَيِّنوا مَجالِسَكُم بِذِكرِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ.[۱۸۲]
144. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: مجلسهای خود را با ياد على بن ابی طالب بياراييد.
145. ثواب الأعمال عن بكر بن محمّد الأزديّ عن الإمام الصادق علیه السلام: تَجلِسونَ و تَتَحَدَّثونَ؟
قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، نَعَم!
قالَ: إِنّ تِلكَ المَجالِسَ أُحِبُّها، فَأَحیوا أَمرَنا، إِنَّهُ مَن ذَكَرَنا و ذُكِرنا عِندَهُ فَخَرَجَ مِن عَينِهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبابَةِ غَفَرَ اللّٰهُ ذُنوبَهُ و لَو كانَت أَكثَرَ مِن زَبَدِ البَحرِ.[۱۸۳]
145. ثواب الأعمال - به نقل از بكر بن محمّد اَزدى -: امام صادق علیه السلام فرمود: «آيا با هم مىنشينيد و گفتگو مىكنيد؟».
گفتم: آرى، فدايت شوم!
فرمود: «من اين گونه مجلسها را دوست دارم. پس ياد ما را زنده كنيد، كه هر كس از ما ياد كند يا در حضور او از ما ياد شود و به اندازۀ بال مگسى اشک از ديدگانش بيرون آيد، خداوند، گناهان او را مىآمرزد، حتّى اگر بيشتر از كفهای دريا باشند».
146. الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ لِلهِ مَلائِكَةً سَيّاحينَ سِوَی الكِرامِ الكاتِبينَ، فَإذا مَرّوا بِقَومٍ يَذكُرونَ مُحَمَّداً و آلَ مُحَمَّدٍ قالوا: قِفوا، فَقَد أصَبتُم حاجَتَكُم، فَيَجلِسونَ فَيَتَفَقَّهونَ مَعَهُم. فَإذا قاموا، عادوا مَرضاهُم و شَهِدوا جَنائِزَهُم و تَعاهَدوا غائِبَهُم. فَذٰلِكَ المَجلِسُ الَّذي لا يَشقیٰ بِهِ جَليسٌ.[۱۸۴]
146. امام صادق علیه السلام: خداوند، علاوه بر فرشتگانِ مكرّمِ ثبت كنندۀ اعمال، فرشتگانى سيّار دارد. اين فرشتگان هر گاه بر جماعتى بگذرند كه از محمّد و خاندان محمّد ياد مىكنند، مىگويند: «بِايستيد، كه به هدف و مقصود خود رسيديد». آن گاه مىنشينند و با آنها دين و دانش مىآموزند و چون برخاستند، به عيادت بيماران آنان مىروند، در تشييع جنازههای آنان شركت مىكنند و از مسافر آنان خبر مىگيرند. اين، همان مجلسى است كه کسی از نشستن در آن، فرجام بدی نخواهد یافت.
147. الإمام الرضا علیه السلام: مَن جَلَسَ مَجلِساً يُحيیٰ فيهِ أمرُنا، لَم يَمُت قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوبُ.[۱۸۵]
147. امام رضا علیه السلام: هر كس در مجلسى بنشيند كه ياد و نام ما در آن زنده شود، در آن روزى كه دلها مىميرند، دل او نمىميرد.
148. بحار الأنوار عن دعبل الخزاعي عن الإمام الرضا علیه السلام: يا دِعبِلُ، مَن بَكیٰ عَلیٰ مُصابِ جَدِّيَ الحُسَينِ علیه السلام غَفَرَ اللّٰهُ لَهُ ذُنوبَهُ البَتَّة.
ثُمَّ إنَّهُ علیه السلام نَهَضَ و ضَرَبَ سِتراً بَينَنا و بَينَ حَرَمِهِ، و أجلَسَ أهلَ بَيتِهِ مِن وَراءِ السِّترِ لِيَبكوا عَلیٰ مُصابِ جَدِّهِمُ الحُسَينِ علیه السلام.[۱۸۶]
148. بحار الأنوار - به نقل از دِعبِل خُزاعى -: امام رضا علیه السلام فرمود: «اى دعبل! هر كس بر مصيبت جدّم حسين گريه كند، خداوند قطعاً گناهان او را مىآمرزد».
آن گاه برخاست و پردهای بین ما و خانوادهاش کشید و اهل خانهاش را پشت پرده جای داد تا بر مصیبتهای جدّشان حسین علیه السلام گریه کنند.
۵ / ۲ - ۵: مَجلِسُ شيعَةِ أهلِ البَيتِ علیهم السلام
۵ / ۲ - ۵: مجلس شیعیان اهل بیت علیهم السلام
149. الکافي عن إسماعيل البصري عن الإمام الصادق علیه السلام: تَقعُدونَ فِي المَكانِ فَتَحَدَّثونَ وَ تَقولونَ ما شِئتُم و تَتَبَرَّؤونَ مِمَّن شِئتُم و تَوَلَّونَ مَن شِئتُم؟
قُلتُ: نَعَم.
قالَ: و هَلِ العَيشُ إِلّا هٰكَذا.[۱۸۷]
149. الکافی - به نقل از اسماعیل بصری -: امام صادق علیه السلام فرمود: «در جایی مینشینید و به گفتگو مىپردازيد و هر چه بخواهيد، [از فضائل و معارف اهل بيت علیهم السلام] مىگوييد و از هر کس خواستید، بیزاری میجویید و ولایت هر کس را خواستید، بر میگیرید؟».
گفتم: آرى.
فرمود: «و مگر زندگی، جز این است؟!».
150. الکافي عن ميسّر عن الإمام الباقر علیه السلام، قالَ: قالَ لي: أ تَخلونَ و تَتَحَدَّثونَ و تَقولونَ ما شِئتُم؟
فَقُلتُ: إي وَ اللّٰهِ، إِنّا لَنَخلو و نَتَحَدَّثُ و نَقولُ ما شِئنا.
فَقالَ: أما وَ اللّٰهِ لَوَدِدتُ أنّي مَعَكُم في بَعضِ تِلكَ المَواطِنِ، أما وَ اللّٰهِ إنّي لَأُحِبُّ ريحَكُم و أَرواحَكُم، و إنَّكُم عَلیٰ دينِ اللّٰهِ و دينِ مَلائِكَتِهِ، فَأَعينوا بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ.[۱۸۸]
150. الکافی - به نقل از مُيسِّر -: امام باقر علیه السلام به من فرمود: «آيا گاه خلوت مىكنيد و به گفتگو مىپردازيد و هر چه بخواهيد، [از فضائل و معارف اهل بيت علیهم السلام] مىگوييد؟».
گفتم: آرى به خدا! با يكديگر خلوت و گفتگو مىكنيم و آنچه بخواهيم، مىگوييم.
فرمود: «بِدان که به خدا سوگند، دوست داشتم من هم در يكى از آن مجلسها با شما مىبودم. بدان که به خدا سوگند، من بوى شما و جانهاى شما را دوست دارم. شما پيرو دين خدا و دين فرشتگان او هستيد. پس با پارسايى و كوشش [در عمل، به ما] كمک كنيد».
151. الإمام الصادق علیه السلام: خَرَجتُ أنا و أبي، حَتّیٰ إذا كُنّا بَينَ القَبرِ و المِنبَرِ إذا هُوَ بِأُناسٍ مِنَ الشّيعَةِ، فَسَلَّمَ عَلَيهِم ثُمَّ قالَ: إنّي وَ اللّٰهِ لَأُحِبُّ رِياحَكُم و أرواحَكُم، فَأَعينوني عَلیٰ ذٰلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ، وَ اعلَموا أنَّ وَلايَتَنا لا تُنالُ إلّا بِالوَرَعِ وَ الاِجتِهادِ، و مَنِ ائتَمَّ مِنكُم بِعَبدٍ فَليَعمَل بِعَمَلِهِ... ألا و إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ سَيِّداً، و سَيِّدُ المَجالِسِ مَجالسُ الشّيعَةِ.[۱۸۹]
151. امام صادق علیه السلام: من و پدرم بيرون آمديم، تا اين كه وقتی به ميان قبر و منبر [پيامبر خدا صلی الله علیه و آله] رسيديم، با جمعى از شيعيان رو به رو شدیم. پدرم [بلافاصله] به آنها سلام كرد و آن گاه فرمود: «به خدا سوگند كه من بوى شما و روح شما را دوست دارم. پس با پارسايى و كوشيدن [در عمل خود]، مرا در اين محبّت يارى رسانيد و بدانيد كه ولايت ما جز با پارسايى و كوشش به دست نمى آيد. هر كدام از شما بندهاى را به امامت گيرد، بايد به كردار او عمل كند.… آگاه باشید که هر چیزی سَروری دارد و سَرور مجلسها، مجالس شیعیان است».
152. مصادقة الإخوان عن فُضَيل بن يسار: قالَ لي أبو جَعفَرٍ علیه السلام: أ تَتَجالَسونَ؟ قُلتُ: نَعَم. قال: واهاً لِتِلكَ المَجالِسِ![۱۹۰]
152. مصادقة الإخوان - به نقل از فُضَیل بن یسار -: امام باقر علیه السلام به من فرمود: «آیا با هم مینشینید؟». گفتم: آری. فرمود: «به به! چه مجالسی!».
153. الإمام الصادق علیه السلام قالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: إذا رَأيتُم رَوضَةً مِن رِياضِ الجَنَّةِ فَارتَعوا فيها. قيل: يا رَسولَ اللّٰهِ! و مَا الرَّوضَةُ؟ فَقالَ: مَجالسُ المُؤمِنينَ.[۱۹۱]
153. امام صادق علیه السلام: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر گاه باغى از باغهاى بهشت را ديديد، در آن گردش كنيد». گفته شد: اى پيامبر خدا! باغ بهشت چيست؟ فرمود: «مجالس مؤمنان».
154. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: قالَ اللّٰهُ تَبارَكَ و تَعالىٰ: وَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَحابّينَ فِيَّ، وَ المُتَجالِسينَ فِيَّ، وَ المُتَزاوِرينَ فِيَّ، وَ المُتَباذِلينَ فِيَّ.[۱۹۲]
154. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند - تبارک و تعالی - مىفرمايد: «دوست داشتنِ آنانی كه در راه من يكديگر را دوست مىدارند و در راه من با يكديگر همنشینى مىكنند و در راه من به ديدار يكديگر مىروند و در راه من به يكديگر مىبخشند، بر من واجب است».
155. الإمام عليّ علیه السلام: لَمّا نَزَلَت عَلی رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله (طُوبی لَهُمْ وحُسْنُ مَآبٍ)[۱۹۳]، قام المِقدادُ بنُ الأسوَدِ الكِندِيُّ الیٰ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، و ما طوبىٰ؟
قالَ: شَجَرَةٌ فِي الجَنَّةِ... و ظِلُّها مَجلِسٌ مِن مَجالِسِ شيعَةِ عَلِيِّ بنِ أَبي طالِبٍ تجمَعُهُم.[۱۹۴]
155. امام علی علیه السلام: هنگامی که آیۀ (طوبیٰ، از آنِ آنان است و بازگشتی نیک دارند) نازل شد، مقداد بن اسود کِندی نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای پیامبر خدا! طوبی چیست؟
فرمود: «درختی در بهشت است... و سایهاش مجلسی از مجالس پیروان علی بن ابی طالب است که آنان را گرد میآورد».
156. الإمام زين العابدين علیه السلام: مُجالَسَةُ الصّالِحينَ داعِيَةٌ إِلَى الصَّلاحِ.[۱۹۵]
156. امام زين العابدين علیه السلام: همنشینى با نيكان، فرا خواننده به نيكى است.
157. عنه علیه السلام - في دُعائِهِ في طَلَبِ السّترِ وَ الوِقايَةِ -: وَ اعْمُر بي مَجالِسَ الصّالِحينَ.[۱۹۶]
157. امام زین العابدین علیه السلام - در دعای خود برای درخواست خویشتنداری و پرهیزگاری -: و مجالس صالحان را با من آباد کن.
۵ / ۲ - ۶: مَجالِسُ الفُقَراءِ وَ المُستَضعَفینَ
۵ / ۲ - ۶: مجلس فقیران و ناتوانان
158. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: يا مَعشَرَ الفُقَراءِ! إنَّ اللّٰهَ رَضِيَ لي أن أتَأَسّیٰ بِمَجالِسِكُم، و إنّ اللّٰهَ مَعَنا، فَقالَ: (وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيّ)[۱۹۷]، فَإنَّها مَجالِسُ الأَنبِياءِ قَبلَكُم وَ الصّالِحينَ.[۱۹۸]
158. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: اى گروه فقيران! خداوند براى من، [این گونه] پسنديده است كه به مجلسهاى شما تأسّى جويم و خداوند با ماست؛ زيرا فرموده است: (و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند، شكيبايى پيشه كن)؛ چرا كه آنها (مجلسهای شما)، مجلس پيامبرانِ پيش از روزگار شما هستند.
159. عنه صلی الله علیه و آله: عَلَيكُم بِمَجالِسِ الغُرَباءِ، مِن كُلِّ قَبيلَةٍ رَجُلٌ أو رَجُلانِ.[۱۹۹]
159. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: در مجلسهای غریبان - که از هر قبیلهای یکی دو تن بیش نیستند - شرکت کنید.
160. الإمام عليّ علیه السلام - في حَدیثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله -: فَقالَ اللّٰهُ تَعالی:... يا أحمدُ، مَحَبَّتي مَحَبَّةُ الفُقَراءِ، فَأَدنِ الفُقَراءَ و قَرِّب مَجلِسَهُم مِنكَ، و أبعِدِ الأَغنِياءَ و أَبعِد مَجلِسَهُم عَنكَ؛ فَإنَّ الفُقَراءَ أحِبّائي.[۲۰۰]
160. امام علی علیه السلام - در بیان حدیث معراج پيامبر صلی الله علیه و آله -: خداوند متعال فرمود: «... اى احمد! دوستى من، دوستى فقيران است. پس فقيران را نزديک ساز و مجلس آنان را به خود نزديک كن و ثروتمندان را دور ساز و مجلس آنان را از خود دور كن؛ زيرا فقيران، دوستان من هستند».
161. عنه علیه السلام - مِن عَهدِهِ إلَى الأشتَرِ حينَ وَلّاهُ مِصرَ -: وَ اجعل لِذَوِي الحاجاتِ مِنكَ قِسماً تُفَرِّغُ لَهُم فيهِ شَخصَكَ و ذِهنَكَ مِن كُلِّ شُغلٍ، ثُمَّ تَأذَنُ لَهُم عَلَيكَ و تَجلِسُ لَهُم مَجلِساً تَتَواضَعُ فيهِ لِلهِ الَّذي رَفَعَكَ... تَخفِضُ لَهُم في مَجلِسِكَ ذٰلِكَ جَناحَكَ.[۲۰۱]
161. امام على علیه السلام - آن گاه كه مالک اَشتر را به استاندارى مصر گماشت، در عهدنامهاى خطاب به وى -: بخشى از وقت خويش را به نيازمندان اختصاص بده. خود را و فكر خود را از هر كار ديگر فارغ میسازی و سپس خود را در اختيارشان قرار میدهی و اجازه میدهی كه به حضورت برسند و با آنان در يک مجلس مینشینی، در حالى كه براى خدايى كه تو را رفعت بخشيده است، تواضع میكنى... و در مجلس خود، بال تواضع برايشان میگسترى.
۵ / ۳: المجالِسُ المَذمومَةُ
۵ / ۳: مجلسهای نکوهیده
۵ / ۳ - ۱: مَجلِسُ الكُفرِ بِآياتِ اللّهِ وَ الاِستِهزاءِ بِها
۵ / ۳ - ۱: مجلس کفرگویی و تمسخر آیات الهی
الکتاب
(وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِی الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّٰهِ يُكْفَرُ بِهَا وَ يُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی يَخُوضُوا فِی حَدِيثٍ غَيْرِه إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّٰهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَ الْكَافِرِينَ فِی جَهَنَّمَ جَمِيعاً).[۲۰۲]
(و البتّه [خدا] در کتاب (قرآن) بر شما فرو فرستاده است که: هر گاه شنیدید آیات خدا انکار و استهزا میشوند، با آنان ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند، و گرنه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را، همگیشان را، در دوزخ گرد خواهد آورد).
(وَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِی آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی يَخُوضُوا فِی حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ).[۲۰۳]
(هر گاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا میکنند، از آنان روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند، و اگر شیطان [آن را] از یاد تو برد، پس از یاد آوردن، با قوم ستمگر منشین).
الحدیث
162. الإمام زین العابدین علیه السلام: لَيسَ لَكَ أن تَقعُدَ مَعَ مَن شِئتَ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ تَبارَكَ و تَعالَى يَقولُ: (إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِى آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِى حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِين).[۲۰۴]
162. امام زين العابدين علیه السلام: جايز نيست با هر كس همنشینى كنى؛ زيرا خداوند - تبارک و تعالى - فرموده است: (هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را استهزا مىكنند، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند، و اگر شيطان [آن را] از یاد تو برد، پس از ياد آوردن، با قوم ستمگر منشين).
163. الإمام الصادق علیه السلام - لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللَّهِ عزّ و جلّ: (وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِى الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها...) -: إِنَّما عَنیٰ بِهٰذا: إِذا سَمِعتُمُ الرَّجُلَ الَّذي يَجحَدُ الحَقَّ و يُكَذِّبُ بِهِ و يَقَعُ فِي الأَئِمَّةِ، فَقُم مِن عِندِهِ و لا تُقاعِدهُ كائِناً مَن كانَ.[۲۰۵]
163. امام صادق علیه السلام - هنگامی که از ایشان در بارۀ اين سخن خداى عزّ و جلّ: (و البتّه [خدا] در كتاب (قرآن) بر شما فرو فرستاده است كه: هر گاه شنيديد آيات خدا انكار و استهزا میشوند...) پرسیده شد -: مقصودش اين است كه هر گاه شنيديد مردى حق را انكار و آن را تكذيب مىكند و از امامان علیهم السلام بد مىگويد، از نزدش برخيز و با او منشين، هر كه مىخواهد باشد.
164. الإِمام الرضا علیه السلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِى الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها...) -: إذا سَمِعتَ الرَّجُلَ يَجحَدُ الحَقَّ و يُكَذِّبُ بِهِ و يَقَعُ في أهلِهِ، فَقُم مِن عِندِهِ و لا تُقاعِدهُ.[۲۰۶]
164. امام رضا علیه السلام - در بارۀ این سخن خداى متعال: (و البتّه]خدا[در كتاب (قرآن) بر شما فرو فرستاده است كه: هر گاه شنيديد آيات خدا انکار و استهزا مىشوند...) -: هر گاه شنيدى كسى حق را انكار و تكذيب مىكند و زبان به بدگويى از اهل حق گشوده است، از پيش او برخيز و با وى همنشینى مكن.
۵ / ۳ - ۲: مَجلِسٌ یُسَبُّ فيهِ إمامٌ أو يُغتابُ فيهِ مُسلِمٌ
۵ / ۳ - ۲: مجلس دشنامگویی به امام مسلمانان یا غیبت مسلمان
165. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مَن كانَ يُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ اليَومِ الآخِرِ فَلا يَجلِس في مَجلِسٍ يُسَبُّ فيهِ إِمامٌ أو يُغتابُ فيهِ مُسلِمٌ، إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ يَقولُ: (وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِى آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِى حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)[۲۰۷].[۲۰۸]
165. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر كه به خدا و روز واپسين ايمان دارد، نبايد در مجلسى بنشيند كه در آن، امامی[۲۰۹] را دشنام میدهند يا از مسلمانى غيبت مى شود. خداوند عزّ و جلّ، در كتاب خود مىفرمايد: (و هر گاه ديدى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما گفتگو مىكنند، از آنان، روى برتاب تا در سخنى غير از آن در آيند، و اگر شيطان، تو را [در اين باره] به فراموشى انداخت، چون به يادت آمد، با آن مردم ستمكار، منشين).
166. الإمام الصادق علیه السلام: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّٰهِ وَ اليَومِ الآخِرِ فَلا يَقعُدَنَّ في مَجلِسٍ يُعابُ فيهِ إِمامٌ أو يُنتَقَصُ فيهِ مُؤمِنٌ.[۲۱۰]
166. امام صادق علیه السلام: كسى كه به خدا و روز واپسين ايمان دارد، هرگز نبايد در مجلسى بنشيند كه در آن از امامى عيبجويى، يا از مسلمانى بدگويى مىشود.
167. الإمام الباقر علیه السلام: مَن قَعَدَ في مَجلِسٍ يُسَبُّ فيهِ إِمامٌ مِنَ الأَئِمَّةِ يَقدِرُ عَلَى الِانتِصافِ فَلَم يَفعَل، ألبَسَهُ اللّٰهُ الذُّلَّ فِي الدُّنيا و عَذَّبَهُ فِي الآخِرَةِ، و سَلَبَهُ صالِحَ ما مَنَّ بِهِ عَلَيهِ مِن مَعرِفَتِنا.[۲۱۱]
167. امام باقر علیه السلام: هر كس در مجلسى كه در آن به يكى از امامان]معصوم[ناسزا گفته مىشود، بنشيند و قدرت جلوگیری داشته باشد امّا چنین نکند، خداوند در دنيا بر او جامۀ خوارى میپوشاند و در آخرت عذابش میكند و نعمت شناخت ما را - كه به او عطا فرموده است - از او میگيرد.
168. الأمالي للصدوق عن سعيد عن ابن عبّاس: أنَّهُ مَرَّ بِمَجلِسٍ مِن مَجالِسِ قُرَيشٍ و هُم يَسُبّونَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ علیه السلام، فَقالَ لِقائِدِهِ: ما يَقولُ هٰؤُلاءِ؟ قالَ: يَسُبّونَ عَلِيّاً. قالَ: قَرِّبني إلَيهِم.
فَلَمّا أَن اُوقفَ عَلَيهِم قالَ: أيُّكُمُ السّابُّ اللّٰهَ؟ قالوا: سُبحانَ اللّٰهِ، و مَن يَسُبُّ اللّٰهَ فَقَد أَشرَكَ بِاللّٰهِ!
قالَ: فَأَيُّكُمُ السّابُّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله؟ قَالوا: مَن يَسُبُّ رَسولَ اللّٰهِ فَقَد كَفَرَ!
قالَ: فَأَيُّكُمُ السّابُّ عَلِيَّ بنَ أَبي طالِبٍ؟ قالوا: قَد كانَ ذٰلِكَ.
قَالَ: فَأَشهَدُ بِاللّٰهِ و أَشهَدُ لِلهِ، لَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله يَقولُ: «مَن سَبَّ عَلِيّاً فَقَد سَبَّني، و مَن سَبَّني فَقَد سَبَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ»، ثُمَّ مَضىٰ، فَقالَ لِقائِدِهِ: فَهَل قالوا شَيئاً حينَ قُلتُ لَهُم ما قُلتُ؟ قالَ: ما قالوا شَيئاً: قالَ: كَيفَ رَأَيتَ وُجوهَهُم؟ قالَ:
نَظَروا إِلَيكَ بِأَعيُنٍ مُحمَرَّةٍ نَظَرَ التُّيُوسِ إِلىٰ شِفارِ الجازِرِ
قالَ: زِدني فِداكَ أَبوكَ. قالَ:
خُزرُ الحَواجِبِ ناكِسو أذقانِهِم نَظَرَ الذَّليلِ إِلَى العَزيزِ القاهِرِ.[۲۱۲]
168. الأمالی، صدوق - به نقل از سعید -: ابن عبّاس [در روزگار پیری و نابیناییاش] بر مجلسی از مجالس قریش گذشت که علی بن ابی طالب علیه السلام را دشنام میدادند. به عصاکش خود گفت: اینها چه میگویند؟ گفت: علی را دشنام میدهند. گفت: مرا نزدیک آنها ببر.
هنگامی که بالای سرشان ایستاد، گفت: کدام یک از شما خدا را دشنام میدهد؟ گفتند: خدا منزّه است. هر کس خدا را دشنام دهد، به خداوند مشرک شده است!
گفت: کدام یک از شما پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دشنام میدهد؟ گفتند: هر کس پیامبر خدا را دشنام دهد، کافر شده است!
گفت: کدام یک از شما علی بن ابی طالب را دشنام میدهد؟ گفتند: چنین است (ما دشنام میدهیم).
گفت: خدا را گواه میگیرم و برای همو گواهی میدهم که شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: «هر کس علی را دشنام دهد، مرا دشنام داده و هر کس مرا دشنام دهد، خداوند عزّ و جلّ را دشنام داده است».
ابن عبّاس این حدیث را نقل کرد و رفت و به عصاکش خود گفت: آیا آنها هنگامی که من این سخن را برایشان گفتم، چیزی گفتند؟ عصاکش گفت: هیچ نگفتند. گفت: چهرههایشان را چگونه دیدی؟ گفت:
به تو با چشمانی خون گرفته نگریستند / همچون نگاه بُزان به چاقوی قصّاب
ابن عبّاس گفت: برایم بیشتر بگو، پدرت به فدایت!
گفت:
گره افکنده بر ابروان، چانهها به زیر / نگاه ذلیل به عزیزی قاهر.
۵ / ۳ - ۳: مَجلِسُ المُنكَرِ وَ المَعصِيَةِ
۵ / ۳ - ۳: مجلس زشتکاری و گناه
الكتاب
(وَ لُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ * أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلِ وَ تَأْتُونَ فِی نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائتِنَا بِعَذاَبِ اللّٰهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ).[۲۱۳]
(و [یاد کن] لوط را هنگامی که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتی انجام میدهید که هیچ یک از مردم جهان، پیش از شما آن را انجام نداده است! * آیا شما به سراغ مردان میروید و راه [تداوم نسل انسان] را قطع میکنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام میدهید؟!» و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی، عذاب خدا را برای ما بیاور).
الحديث
169. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: لَمّا وَقَعَت بَنو إِسرائيلَ فِي المَعاصي، نَهَتهُم عُلَماؤُهُم فَلَم يَنتَهوا، فَجالَسوهُم في مَجالِسِهِم و آكَلوهُم و شارَبوهُم، فَضَرَبَ اللّٰهُ قُلوبَ بَعضِهِم بِبَعضٍ و لَعَنَهُم عَلىٰ لِسانِ داوُدَ و عيسَى ابنِ مَريَمَ، ذٰلِكَ بِما عَصَوا و كانوا يَعتَدونَ[۲۱۴].[۲۱۵]
169. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که بنی اسرائیل در گناهان فرو غلتیدند، عالمانشان آنها را باز داشتند؛ امّا آنان باز نَایستادند. سپس عالمان در مجالسشان با آنها همنشینی کردند و همغذا گشتند و با هم نوشیدنی خوردند. پس خداوند، آنان را به جان هم انداخت و بر زبان داوود و عیسی بن مریم لعنتشان کرد. این به خاطر نافرمانی و تجاوزگریشان بود.
170. الإمام عليّ علیه السلام - في وَصِیَّتِهِ لابنِهِ الحُسَینِ علیه السلام -: أي بُنَيَّ، العافِيَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ: تِسعَةٌ مِنها فِي الصَّمتِ إلّا بِذِكرِ اللّٰهِ، و واحِدٌ في تَركِ مُجالَسَةِ السُّفَهاءِ.
أي بُنَيَّ، مَن تَزَيّا بِمَعاصِي اللّٰهِ فِي المَجالِسِ أورَثَهُ اللّٰهُ ذُلّاً، و مَن طَلَبَ العِلمَ عَلِمَ.[۲۱۶]
170. امام على علیه السلام - در سفارش خود به فرزندش حسين علیه السلام -: اى پسر عزيزم! عافيت، ده بخش است كه نُه بخش آن، خاموشى در غیر ذكر خداست و يک بخش هم ترک همنشینى با بىخردان است.
اى پسر عزيزم! هر كه در مجالس به نافرمانى از خدا خودنمايى كند، خداوند، زبونش مىسازد و هر كه دانش بجويد، دانا مىشود.
171. عنه علیه السلام: إيّاكَ و مَحاضِرَ الفُسوقِ؛ فَإِنَّها مُسخِطَةٌ لِلرَّحمٰنِ، مُصلِيَةٌ لِلنّيرانِ.[۲۱۷]
171. امام على علیه السلام: از مجالس فساد، دورى كن؛ زيرا آنها موجب خشم [خداى] رحمان و بر افروخته شدن آتش اند.
172. الإمام الصادق علیه السلام: لا يَنبَغي لِلمُؤمِنِ أن يَجلِسَ مَجلِساً يُعصَى اللّٰهُ فيهِ و لا يَقدِرُ عَلیٰ تَغييرِهِ.[۲۱۸]
172. امام صادق علیه السلام: براى مؤمن، سزاوار نيست در مجلسى بنشيند كه در آن، معصيت خداوند مىشود و او نمىتواند آن را تغيير دهد.
173. الکافي عن عليّ بن أسباط عنهم علیهم السلام: فیما وَعَظَ اللّٰهُ عزّ و جلّ بِهِ عیسی علیه السلام: یا عیسی،... و نافِس فِي العَمَلِ الصّالِحِ؛ فَكَم مِن مَجلِسٍ قَد نَهَضَ أَهلُهُ و هُم مُجارونَ مِنَ النّارِ.[۲۱۹]
173. الکافی - به نقل از علی بن اسباط، از امامان معصوم علیهم السلام -: در مناجات خداوند با عیسی علیه السلام این بود که: «اى عيسى!... در كار نیک از دیگران پیشی بگیر؛ زيرا بسا مجلسى كه اهلش در حالى از آن برخيزند كه از آتش دوزخ، پناه داده شده باشند».
۵ / ۳ - ۴: مَجلِسُ شُربِ الخَمرِ
۵ / ۳ - ۴: مجلس بادهنوشی
174. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: مَلعونٌ مَلعونٌ مَن جَلَسَ طائِعاً عَلیٰ مائِدَةٍ يُشرَبُ عَلَيهَا الخَمرُ.[۲۲۰]
174. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: ملعون است، ملعون: كسى كه با ميل خود بر سر سفرهاى بنشیند كه در آن شراب نوشيده مىشود.
175. عنه صلی الله علیه و آله: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّٰهِ وَ اليَومِ الآخِرِ فَلا يَجلِس عَلیٰ مائِدَةٍ يُدارُ عَلَيها بِالخَمرِ.[۲۲۱]
175. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس به خدا و روز واپسین ایمان دارد، بر سر سفرهای که شراب در آن میچرخانند، ننشیند.
176. الإمام الصادق علیه السلام: لا تُجالِسوا شُرّابَ الخَمرِ؛ فَإِنَّ اللَّعنَةَ إِذا نَزَلَت عَمَّت مَن فِي المَجلِسِ.[۲۲۲]
176. امام صادق علیه السلام: با بادهنوشان همنشینی نکنید، که لعنت [الهی] چون فرود آید، همۀ اهل مجلس را فرا میگیرد.
177. الإمام الرضا علیه السلام: لَمّا حُمِلَ رَأسُ الحُسَينِ علیه السلام إلَى الشّامِ، أمَرَ يَزيدُ - لَعَنَهُ اللّٰهُ - فَوُضِعَ و نُصِبَ عَلَيهِ مائِدَةٌ، فَأَقبَلَ هُوَ و أصحابُهُ يَأكُلونَ و يَشرَبونَ الفُقّاعَ، فَلَمّا فَرَغوا أمَرَ بِالرَّأسِ فَوُضِعَ في طَستٍ تَحتَ سَريرِهِ، و بُسِطَ عَلَيهِ رُقعَةُ الشِّطرَنجِ، و جَلَسَ يَزيدُ - لَعَنَهُ اللّٰهُ - يَلعَبُ بِالشِّطرَنجِ و يَذكُرُ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ و أباهُ و جَدَّهُ علیهم السلام و يَستَهزِئُ بِذِكرِهِم، فَمَتىٰ قامَرَ صاحِبَهُ تَناوَلَ الفُقّاعَ فَشَرِبَهُ ثَلاثَ مَرّات، ثُمَّ صَبَّ فَضلَتَهُ عَلىٰ ما يَلِي الطَّستَ مِنَ الأَرضِ.
فَمَن كانَ مِن شيعَتِنا فَليَتَوَرَّع عَن شُربِ الفُقّاعِ، وَ اللَّعِبِ بِالشِّطرَنجِ، و مَن نَظَرَ إلَى الفُقّاعِ أو إلَى الشِّطرَنجِ فَليَذكُرِ الحُسَينَ علیه السلام، وَ ليَلعَن يَزيدَ و آلَ زِيادٍ؛ يَمحُو اللّٰهُ عزّ و جلّ بِذٰلِكَ ذُنوبَهُ و لَو كانَت بِعَدَدِ النُّجومِ.[۲۲۳]
177. امام رضا علیه السلام: هنگامى كه سر حسين علیه السلام را به شام بردند، يزيد - كه خدا لعنتش كند - فرمان داد آن را بر زمين بگذارند. آن گاه روى آن، سفره انداختند و او و همراهانش به خوردن و نوشيدن آبجو پرداختند و چون فارغ شدند، فرمان داد سر را در تَشتى پاى تخت او بگذارند و صفحۀ شطرنج را بر آن گشود. يزيد - كه خدا لعنتش كند - به شطرنجبازى نشست و حسين بن على و پدر و پدربزرگش را ياد مىكرد و مسخرهشان مىنمود و هر گاه همبازىاش را در قمار مىبُرد، آبجو مینوشید و سه بار آن را نوشید و سپس ته ماندهاش را نزديک تشت بر زمين ريخت.
پس هر كه شيعۀ ماست، بايد از نوشيدن آبجو و بازى با شطرنج بپرهيزد. هر كس چشمش به آبجو يا شطرنج افتاد، حسين علیه السلام را به ياد آوَرَد و يزيد و خاندانِ زياد را لعنت كند. با اين كار، خداى عزّ و جلّ گناهانش را محو مىكند، حتّى اگر به تعداد ستارگان باشند.
178. عنه علیه السلام: أوَّلُ مَنِ اتُّخِذَ لَهُ الفُقّاعُ فِي الإسلامِ بِالشّامِ يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ لَعَنَهُ اللّٰهُ، فَأُحضِرَ و هُوَ عَلَى المائِدَةِ و قَد نَصَبَها عَلیٰ رَأسِ الحُسَينِ علیه السلام، فَجَعَلَ يَشرَبُهُ و يَسقي أصحابَهُ و یَقولُ لَعَنَهُ اللّٰهُ: «اِشرَبوا، فَهٰذا شَرابٌ مُبارَكٌ، و لَو لَم يَكُن مِن بَرَكَتِهِ إلّا أنّا أوَّلُ ما تَناوَلناهُ و رَأسُ عَدُوِّنا بَينَ أيدينا و مائِدَتُنا مَنصوبَةٌ عَلَيهِ، و نَحنُ نَأكُلُ[۲۲۴] و نُفوسُنا ساكِنَةٌ و قُلوبُنا مُطمَئِنَّةٌ!».
فَمَن كانَ مِن شيعَتِنا فَليَتَوَرَّع عَن شُربِ الفُقّاعِ؛ فَإنَّهُ مِن شَرابِ أعدائِنا.[۲۲۵]
178. امام رضا علیه السلام: نخستين كسى كه در روزگارِ اسلام برايش آبجو گرفتند، يزيد بن معاويه - كه خدا لعنتش كند - در شام بود. آن را براى او و در سفرهاى كه در کنار سر حسين علیه السلام بر پا كرده بودند، حاضر كردند و او آن را مىنوشيد و به همراهانش مىنوشاند و - خدا لعنتش كند - مىگفت: بنوشيد! اين، شرابى مبارک است و اگر تنها بركتش همين بود كه ما نخستين كسانى هستيم كه آن را به دست گرفتهايم و در حالى كه سرِ بريدۀ دشمنمان پيش روى ما و سفرهمان بر آن بر پاست و با جانهايى آرام و دلهايى بىاضطراب مىخوريم، كافى بود.
پس هر كس پيرو ما (اهل بیت) است، بايد از نوشيدن آبجو بپرهيزد؛ چرا كه از نوشیدنیهاى دشمنان ماست.
۵ / ۳ - ۵: مَجلِسُ الغِناءِ وَ اللَّهوِ
۵ / ۳ - ۵: مجلس غنا و لهو
179. الإمام الصادق علیه السلام: الغِناءُ مَجلِسٌ لا يَنظُرُ اللّٰهُ إِلیٰ أَهلِهِ، و هُوَ مِمّا قالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ)[۲۲۶].[۲۲۷]
179. امام صادق علیه السلام: [مجلس] غنا، مجلسی است که خداوند به اهل آن نگاه نمیکند و از مصداقهای این سخن خداوند عزّ و جلّ است: (و برخی از مردم، سخنان لهو و بيهوده را مىخرند تا [دیگران] از راه خداوند، گمراه سازند).
180. تفسير القمّي - في قَولِهِ تَعالی (وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّور)[۲۲۸] -: الغِناءُ و مَجالِسُ اللَّهوِ.[۲۲۹]
180. تفسیر القمی - در بارۀ این سخن خدای متعال: (و آنان كه در مجالس باطل، حضور نمىيابند) -: یعنی مجالس غنا (آواز حرامآلود) و لهو (خوشگذرانی به بطالت).
181. الإمام الباقر علیه السلام: لا تَجوزُ شَهادَةُ المُتَّهَمِ، و لا وَلَدِ الزِّناءِ، و لَا الأَبرَصِ، و لا شارِبِ المُسكِرِ، و لَا الَّذينَ يَجلِسونَ مَعَ البَطّالينَ وَ المُغَنّينَ و أَهلِ المُنكَرِ في مَجالِسِ المُنكَرِ مَعَ العَواهِر.[۲۳۰]
181. امام باقر علیه السلام: گواهی دادنِ متّهم، پذیرفته نیست و نیز [گواهیِ] زنازاده و پیساندام و شرابخوار و کسانی که با اهل بطالت و اهل ساز و آواز و اهل زشتکاری در مجالس زشتکاری - که زنان هرزه حاضرند - همنشین میشوند.
182. الإمام الصادق علیه السلام - في ذَمِّ الشِّطرَنجِ -: مَن جَلَسَ عَلَى اللَّعِبِ بِها فَقَد تَبَوَّأَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ، و كانَ عَيشُهُ ذٰلِكَ حَسرَةً عَلَيهِ فِي القِيامَةِ. و إيّاكَ و مُجالَسَةَ اللّاهي المَغرورِ بِلَعِبِها؛ فَإنَّهُ مِنَ المَجالِسِ الَّتي قَد باءَ أهلُها بِسَخَطٍ مِنَ اللّٰهِ يَتَوَقَّعونَهُ كُلَّ ساعَةٍ فَيَعُمُّكَ مَعَهُم.[۲۳۱]
182. امام صادق علیه السلام - در بیان مذمّت شطرنج -: کسی که برای بازی با شطرنج بنشیند، جایگاه او پر از آتش خواهد بود و در قیامت بر آن زندگی حسرت خواهد خورد. از همنشینی با بازیگری که به بازی با آن مغرور است، بر حذر باشید؛ زیرا مجلس بازی با شطرنج، از مجالسی است که خشم خدا اهلش را فرا میگیرد و هر لحظه انتظار عذاب خدا را میکشد. پس عذاب، تو را هم با آنها میگیرد.
183. الکافي عن جهم بن حُميد: قالَ لي أبو عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام: أَنّیٰ كُنتَ؟ فَظَنَنتُ أنَّهُ قَد عَرَفَ المَوضِعَ، فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، إِنّي كُنتُ مَرَرتُ بِفُلانٍ فَاحتَبَسَني، فَدَخَلتُ إِلیٰ دارِهِ و نَظَرتُ إِلی جَواريهِ.
فَقالَ لي: ذٰلِكَ مَجلِسٌ لا يَنظُرُ اللّٰهُ عزّ و جلّ إلیٰ أَهلِهِ. أَمِنتَ اللّٰهَ عزّ و جلّ عَلیٰ أَهلِكَ و مالِكَ؟![۲۳۲]
183. الکافی - به نقل از جهم بن حُمَید -: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «کجا بودی؟». من گمان بردم که امام فهمیده کجا بودهام. گفتم: فدایت شوم! من بر فلانی گذشتم. او مرا نگه داشت و من هم به خانهاش رفتم و به کنیزکان [آوازهخوان] وی نگاهی انداختم. به من فرمود: «چنین مجلسی همان است که خداوند به اهلش نگاه نمیکند. از [فرود آمدن بلای] خدا بر خانواده و داراییات ایمن گشتی؟!».
184. الإمام عليّ علیه السلام: مَجالِسُ اللَّهوِ تُفسِدُ الإيمانَ.[۲۳۳]
184. امام على علیه السلام: مجالس سرگرم شدن به باطل، ايمان را تباه مىكنند.
185. عنه علیه السلام: مُجَالَسَةُ أهلِ اللَّهوِ يُنسِي القُرآنَ، و يُحضِرُ الشَّيطانَ.[۲۳۴]
185. امام على علیه السلام: همنشینى با اهل سرگرمىهای باطل، قرآن را از خاطر]انسان[میبَرد و شيطان را حاضر مىكند.
186. الإمام الصادق علیه السلام: كانَ أصحابُ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله يَجلِسونَ فَيَلهَونَ و يَتَحَدَّثونَ و يَضحَكونَ، حَتّیٰ أَنزَلَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللهِ)[۲۳۵]، فَلَمّا قَرَأَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله عَلَيهِم هٰذِهِ الآیَةَ تَرَكُوا الحَديثَ وَ اللَّهوَ وَ المِزاحَ.[۲۳۶]
186. امام صادق علیه السلام: یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به سرگرمی و خنده و گفتگو مینشستند تا آن که خداوند عزّ و جلّ این آیه را نازل کرد: (آيا هنگام آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان از ياد خداوند، نرم شود؟). هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این آیه را برایشان خواند، گفتگو و سرگرمی و شوخی را رها کردند.
۵ / ۳ - ۶: هٰذِهِ المَجالِسُ
۵ / ۳ - ۶: این مجلسها
187. الکافي عن إسحاق بن موسى: حَدَّثَني أخي و عَمّي عن أبي عَبدِ اللّهِ علیه السلام، قالَ: ثَلاثَةُ مَجالِسَ يَمقُتُهَا اللّٰهُ و يُرسِلُ نَقِمَتَهُ عَلیٰ أَهلِها فَلا تُقاعِدوهُم و لا تُجالِسوهُم: مَجلِساً فيهِ مَن يَصِفُ لِسانُهُ كَذِباً في فُتياهُ، و مَجلِساً ذِكرُ أعدائِنا فيهِ جَديدٌ و ذِكرُنا فيهِ رَثٌّ، و مَجلِساً فيهِ مَن يَصُدُّ عَنّا و أنتَ تَعلَمُ.
قالَ: ثُمَّ تَلا أبو عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام ثَلاثَ آياتٍ مِن كِتابِ اللّٰهِ كَأَنَّما كُنَّ في فيهِ - أو قالَ: في كَفِّهِ -: (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَيَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ)[۲۳۷]، (وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِی آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِی حَدِيثٍ غَيْرِهِ)[۲۳۸]، (وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللّٰهِ الْكَذِبَ)[۲۳۹].[۲۴۰]
187. الکافی - به نقل از اسحاق بن موسى -: برادر و عمويم از امام صادق علیه السلام برايم نقل كردند كه فرمود: «سه مجلس است كه خداوند، آنها را دشمن مىدارد و عذابش را بر اهل آنها مىفرستد. بنا بر اين، در آن جاها ننشينيد و با آنها همنشین نشويد: مجلسى كه در آن، كسى باشد كه در فتوايش زبان به دروغ میگشايد، و مجلسى كه در آن، ياد دشمنان ما تازه و ياد ما كهنه باشد، و مجلسى كه در آن، كسى حضور داشته باشد كه از [راهِ] ما باز مىدارد و تو مىدانى».
ایشان سپس سه آيه از كتاب خدا را تلاوت كرد كه گويى در دهان او بودند - يا گفتند: گویی در مُشت او بودند -: (و به آنهايى كه جز خدا را مىخوانند، دشنام مدهيد، كه آنان هم از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد)،[۲۴۱](و هر گاه كسانى را ديدى که آیات ما را استهزا میکنند، از آنان روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند)،[۲۴۲](و براى آنچه زبان شما به دروغ مىپردازد، مگوييد: «اين، حلال [خداوند] است و آن، حرام [خداوند]» تا مبادا بر خدا دروغ ببنديد)[۲۴۳].[۲۴۴]
الفصل السادس: سيرَةُ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فِي المَجالِسِ
فصل ششم: سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در مجلسها
الف. سیرته صلی الله علیه و آله الاجتماعیة
الف. سیرۀ اجتماعی ایشان
۶ / ۱: القُعودُ في أدنَى المَجلِسِ إلَيهِ
۶ / ۱: نشستن در نزدیکترین جا به محلّ ورودش
188. الإمام عليّ علیه السلام - لَمّا سُئِلَ عَن صِفَةِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله في مَجلِسِهِ -:... و إذَا انتَهیٰ إلیٰ قَومٍ جَلَسَ حَيثُ يَنتَهي بِهِ المَجلِسُ، و يَأمُرُ بِذٰلِكَ.[۲۴۵]
188. امام على علیه السلام - هنگامى كه در بارۀ چگونگى نشستن پيامبر خدا صلی الله علیه و آله از ايشان سؤال شد -: هر گاه به گروهى مىپيوست، در جايى مىنشست كه مجلس به او تمام مىشد (نخستين جاى خالى در آخر مجلس) و به ديگران نيز دستور مىداد چنين كنند.
189. الإمام الصادق علیه السلام: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله إذا دَخَلَ مَنزِلاً قَعَدَ في أدنَى المَجلِسِ إلَيهِ حينَ يَدخُلُ.[۲۴۶]
189. امام صادق علیه السلام: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله هر گاه وارد منزلى مىشد، در نزديکترين جاى مجلس به محلّ ورودش، مىنشست.
راجع: ص ۱۸ (آداب دخول المجلس / الآداب الإیجابیّة / الجلوس في منتهى المجلس و فیما اتّسع من مکان).
ر.ک: ص 19 (آداب ورود به مجلس / شایستهها / نشستن در انتها و در جای خالی مجلس).
۶ / ۲: عَدَمُ تَمَيُّزِهِ عَن أصحابِهِ
۶ / ۲: متمایز نبودن از یارانش
190. سنن أبي داود عن أبي ذرٍّ: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله يَجلِسُ بَينَ ظَهري[۲۴۷] أصحابِهِ، فَيَجيءُ الغَريبُ فَلا يَدري أيَّهُم هُوَ حَتّیٰ يَسأَلَ، فَطَلَبنا إلیٰ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله أن نَجعَلَ لَهُ مَجلِساً يَعرِفُهُ الغَريبُ إذا أتاهُ. قالَ: فَبَنَينا لَهُ دُكّاناً[۲۴۸] مِن طينٍ فَجَلَسَ عَلَيهِ، و كُنّا نَجلِسُ بِجَنبَتَيهِ.[۲۴۹]
190. سنن أبى داوود - به نقل از ابو ذر -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در ميان يارانش مىنشست. از این رو هر گاه ناآشنایی مىآمد، نمىفهميد كدام پيامبر است، تا اين كه مىپرسيد. از پيامبر صلی الله علیه و آله خواستيم كه جايگاهى برايش درست كنيم تا اگر ناآشنایی آمد، او را بشناسد. بدين ترتيب، سكّويى از گِل براى او ساختيم، كه بر آن نشست و ما هم در دو طرف ایشان مینشستیم.
۶ / ۳: إكرامُ الوارِدِ
۶ / ۳: گرامی داشتن تازهوارد
الكتاب
(يَٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى ٱلْمَجَٰلِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ ٱللَّهُ لَكُمْ).[۲۵۰]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که به شما گفته میشود: «در مجلسها [برای تازهواردها] جای باز کنید»، جای باز کنید تا خداوند برای شما گشایش فراهم کند).
الحديث
191. تفسير القمّي - في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالیٰ: (يَٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى ٱلْمَجَٰلِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ ٱللَّهُ لَكُمْ) -: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَقومُ لَهُ النّاسُ، فَنَهاهُمُ اللّٰهُ أن يَقوموا لَهُ فَقالَ: (تَفَسَّحُوا)؛ أي وَسِّعوا لَهُ فِي المَجلِسِ.[۲۵۱]
191. تفسير القمى - در تفسير سخن خداى متعال: (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه به شما گفته میشود: «در مجلسها جا باز كنيد»، جای باز كنيد تا خداوند برای شما گشايش فراهم کند) -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله چون داخل مسجد مىشد، مردم جلويش بر مىخاستند. خداوند، آنها را از برخاستن براى او نهى كرد و فرمود: (تفسَّحوا)؛ يعنى در مجلس برايش جا باز كنيد.
192. الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله خَرَجَ ذاتَ يَومٍ مِن بَعضِ حُجُراتِهِ، إذا قَومٌ مِن أصحابِهِ مُجتَمِعونَ، فَلَمّا بَصُروا بِرَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله قاموا، قالَ لَهُم رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله: اُقعُدوا و لا تَفعَلوا كَما يَفعَلُ الأَعاجِمُ تَعظيماً، و لٰكِنِ اجلِسوا و تَفَسَّحوا في مَجلِسِكُم و تَوَقَّروا، أجلِسُ إلَيكُم إن شاءَ اللّٰهُ.[۲۵۲]
192. امام صادق علیه السلام: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله روزى از يكى از اتاقهاى همسرانش بيرون آمد. چند تن از يارانش گرد هم آمده بودند و هنگامى كه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله را ديدند، برخاستند. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمود: «بنشينيد و كارى را كه عجمها برای تکریم مىكنند، نكنيد؛ بلكه بنشينيد و در مجلستان جا باز كنيد و سنگين (باوقار) باشيد. من هم - إن شاء اللّٰه - نزد شما مىنشينم».
193. مكارم الأخلاق: دَخَلَ عَلَيهِ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ المَسجِدَ و هُوَ صلی الله علیه و آله جالِسٌ وَحدَهُ، فَتَزَحزَحَ صلی الله علیه و آله لَهُ، فَقالَ الرَّجُلُ: فِي المَكانِ سَعَةٌ يا رَسولَ اللّٰهِ!
فَقالَ صلی الله علیه و آله: إنَّ حَقَّ المُسلِمِ عَلَى المُسلِمِ إذا رَآهُ يُريدُ الجُلوسَ إلَيهِ أن يَتَزَحزَحَ لَهُ.[۲۵۳]
193. مكارم الأخلاق: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجد، تنها نشسته بود، که مردى وارد شد. پيامبر صلی الله علیه و آله به خاطر او خود را كنار كشيد. آن مرد گفت: اى پيامبر خدا! جا كه هست! فرمود: «حقّ مسلمان بر مسلمان است كه چون ديد او مىخواهد كنارش بنشيند، به خاطر او خود را كنار بكشد».
194. المستدرك على الصحيحين عن سلمان: دَخَلتُ عَلیٰ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ مُتَّكِئٌ عَلیٰ وِسادَةٍ، فَأَلقاها إلَيَّ، ثُمَّ قالَ لي: يا سَلمانُ، ما مِن مُسلِمٍ يَدخُلُ عَلیٰ أخيهِ المُسلِمِ فَيُلقي لَهُ وِسادَةً إكراماً لَهُ، إلّا غَفَرَ اللّٰهُ لَهُ.[۲۵۴]
194. المستدرک على الصحيحين - به نقل از سلمان -: بر پيامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم، در حالى كه به متكايى تكيه داده بود. آن متكا را به من داد و سپس به من فرمود: «اى سلمان! هيچ مسلمانى نيست كه بر برادر مسلمانش وارد شود و او به احترام وى، متكايى به وى بدهد، مگر اين كه خداوند، او را مىآمرزد».
195. مکارم الأخلاق عن جرير بن عبد اللّٰه: أنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله دَخَلَ بَعضَ بُيوتِهِ فَامتَلَأَ البَيتُ، و دَخَلَ جَريرٌ فَقَعَدَ خارِجَ البَيتِ، فَأَبصَرَهُ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله فَأَخَذَ ثَوبَهُ فَلَفَّهُ و رَمی بِهِ إلَيهِ و قالَ: اِجلِس عَلیٰ هٰذا. فَأَخَذَهُ جَريرٌ فَوَضَعَهُ عَلیٰ وَجهِهِ و قَبَّلَهُ.[۲۵۵]
195. مکارم الأخلاق - به نقل از جریر بن عبد اللّٰه -: پیامبر صلی الله علیه و آله به یکی از اتاقهایش رفت. اتاق از جمعیت پر شد و جریر که آمد، بیرون اتاق نشست. پیامبر صلی الله علیه و آله او را دید، جامۀ خود را گرفت و تا کرد و برای جریر انداخت و فرمود: «روی این بنشین». جریر، آن را گرفت و بر صورتش نهاد و بوسید.
۶ / ۴: إظهارُ الرَّحمَةِ وَ المَحَبَّةِ
۶ / ۴: ابراز مهربانی و محبّت
196. الإمام عليّ علیه السلام - لَمّا سُئِلَ عَن صِفَةِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله في مَجلِسِهِ -: قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ خُلُقُهُ، و صارَ لَهُم أباً رَحيماً.[۲۵۶]
196. امام على علیه السلام - هنگامى كه در بارۀ مجلس پيامبر خدا صلی الله علیه و آله از ايشان سؤال شد -: خوى نيكش شامل همه[ی اهل مجلس] بود و براى مردم، همچون پدرى مهربان بود.
۶ / ۵: المُوافَقَةُ عَلیٰ ما لَيسَ فيهِ سَخَطُ اللهِ
۶ / ۵: همراهی در آنچه خدا را ناخشنود نمیکرد
197. الإمام عليّ علیه السلام - في سيرَتِهِ صلی الله علیه و آله مَعَ جُلَسائِهِ -: يَضحَكُ مِمّا يَضحَكونَ مِنهُ، و يَتَعَجَّبُ مِمّا يَتَعَجَّبونَ مِنهُ.[۲۵۷]
197. امام على علیه السلام - در بارۀ سيرۀ پيامبر صلی الله علیه و آله با همنشینانش -: از آنچه مىخنديدند، او هم مىخنديد و از آنچه تعجّب مىكردند، او هم تعجّب مىكرد.
198. مكارم الأخلاق عن زيد بن ثابت: كُنّا إذا جَلَسنا إلَيهِ صلی الله علیه و آله إن أخَذنا في حَديثٍ في ذِكرِ الآخِرَةِ أخَذَ مَعَنا، و إن أخَذنا في ذِكرِ الدُّنيا أخَذَ مَعَنا، و إن أخَذنا في ذِكرِ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ أخَذَ مَعَنا، فَكُلُّ هٰذا اُحَدِّثُكُم عَن رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله.[۲۵۸]
198. مكارم الأخلاق - به نقل از زيد بن ثابت -: ما چون كنار او مىنشستيم، اگر به گفتگو از آخرت مىپرداختيم، او نيز با ما همراهى مىكرد و اگر از دنيا مىگفتيم، او نيز با ما همراه مىشد و اگر از خوردنى و آشاميدنى سخن مىگفتيم، با ما از همانها سخن مىگفت. همۀ این احادیثی كه [از دنیا و آخرت و...] برايتان مىگويم، از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله است.
199. سنن الترمذي عن جابر بن سَمُرة: جالَستُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله أكَثَرَ مِن مِئَةِ مَرَّةٍ، فَكانَ أصحابُهُ يَتَناشَدونَ الشِّعرَ و يَتَذاكَرونَ أشياءَ مِن أمرِ الجاهِلِيِّةِ و هُوَ ساكِتٌ، فَرُبَّما تَبَسَّمَ مَعَهُم.[۲۵۹]
199. سنن الترمذى - به نقل از جابر بن سَمُره -: بيش از صد بار با پيامبر صلی الله علیه و آله همنشین شدم. يارانش شعر مىخواندند و در بارۀ چيزهايى از روزگار جاهليت گفتگو مىكردند و پيامبر صلی الله علیه و آله ساكت مىماند و بَسا که با ايشان لبخند مىزد.
۶ / ۶: كَراهَتُهُ القِيامَ لَهُ
۶ / ۶: نا خُشنودی از برخاستن پیش پایش
200. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: لا يُقامُ لي، إنَّما يُقامُ لِلهِ تَبارَكَ و تَعالیٰ.[۲۶۰]
200. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: نبايد براى من از جا بلند شد. فقط براى خداوند - تبارک و تعالى - بايد برخاست.
201. سنن الترمذي عن أنس: لَم يَكُن شَخصٌ أحَبَّ إلَيهِم مِن رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله، و كانوا إذا رَأَوهُ لَم يَقوموا؛ لِما يَعلَمونَ مِن كَراهِيَتِهِ لِذٰلِكَ.[۲۶۱]
201. سنن الترمذى - به نقل از اَنَس -: هيچ كس نزد آنان (اصحاب) محبوبتر از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله نبود؛ ولى هنگامى كه او را مىديدند، بر نمىخاستند؛ زيرا مىدانستند كه خوشش نمىآيد.
202. عوالي اللآلي: عَنهُ صلی الله علیه و آله أنَّهُ كانَ يَكرَهُ أن يُقامَ لَهُ، فَكانوا إذا قَدِمَ لا يَقومونَ؛ لِعِلمِهِم كَراهَتَهُ ذٰلِكَ، فَإِذا قامَ قاموا مَعَهُ حَتّیٰ يَدخُلَ مَنزِلَهُ.[۲۶۲]
202. عوالى اللآلى: پيامبر صلی الله علیه و آله ناپسند مىداشت كه برايش برخيزند. از اين رو هنگامى كه مىآمد، يارانش بر نمىخاستند؛ چون مىدانستند كه خوشش نمىآيد؛ ولى چون پيامبر صلی الله علیه و آله بر مىخاست، همراهش بر مىخاستند تا آن كه به درون منزلش برود.
راجع: ص ۱۰۰ (سیرة النبیّ صلی الله علیه و آله فی المجالس / إكرام الوارد).
ر.ک: ص ۱۰۱ (سیرۀ پیامبر علیه السلام در مجلسها / گرامی داشتن تازهوارد).
توضيحى در بارۀ برخاستن پيش پاى ديگران
ظاهر احاديثِ ياد شده، نشان میدهند که پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله برخاستن و ايستادن يارانش براى ايشان را ناپسند میشمرده است. اين حالت مىتواند از فروتنى و خاكسارى ايشان سرچشمه گرفته باشد و از اين رو نمىتوان برخاستن به قصد تكريم و احترام ديگران را به گونۀ مطلق، ناروا دانست. بر اين پايه، گزارشهاى حکایت کننده از برخاستن پيامبر صلی الله علیه و آله پيش پاى جعفر بن ابى طالب در بازگشتش از حبشه[۲۶۳] و عكرمة بن ابى جهل در بازگشت از يمن،[۲۶۴] به آسانى پذيرفته مىشوند، چنان كه فرمان پيامبر صلی الله علیه و آله به انصار براى برخاستن هنگام ورود سعد بن معاذ نيز پذيرفتنى مىنمايد، آن جا كه او براى داورى در بارۀ بنى قريظه - كه در جنگ احزاب، خيانت كرده بودند -، به مجلسى با حضور پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرا خوانده شد و پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
قوموا إلى سَيَّدكُم.[۲۶۵]
پيش پاى سَرورتان برخيزيد.
بر اين پايه، نمىتوان برخاستن پيش پاى بزرگان را در روزگار كنونى - كه گونهاى احترام و اكرام آنان است - ناپسند دانست؛ امرى كه در جوامع متعدّد به صورت يک ادب اجتماعى در آمده و در نگاه كلّى، كارى نيک و پسنديده مىنمايد، بويژه آن كه برخى احاديث به اين ادب، توصيه كردهاند، مانند آنچه آمِدى از امير مؤمنان علیه السلام نقل كرده است:
قُم عَن مَجلِسِكَ لأبيكَ و مُعَلَّمِكَ و لَو كُنتَ أميراً.[۲۶۶]
براى پدر و آموزگارت از جا برخيز، حتّى اگر فرمانروا باشى.
از اين رو، برخى عالمان مانند شهيد اوّل، احتمال دادهاند كه برخى از احاديثِ نهى كننده از قيام، ناظر به ايستادن درازمدّت نزد پادشاهان باشد و نه برخاستن به هنگام ورود شخصى بزرگوار.[۲۶۷] شهيد اوّل، خود، متن اين حديث را چنين آورده است:
مَن أحَبَّ أن يَتَمَثَّلَ لَهُ الرَّجالُ بَينَ يَدَيهِ قِياماً، فَليَتَبَوَّأْ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ.[۲۶۸]
هر كه دوست داشته باشد مردان در برابر او دست به سينه بِایستند، جايگاهش آتش است.
البتّه شهيد اوّل بر اين احتمال، پافشارى نكرده و احتمال ديگرى را مطرح كرده است. او حديثِ ياد شده را بر كسى حمل كرده كه با گردنكشى و زورگويى، خواهان برخاستن ديگران پيش پاى خود است و هر كس را كه بر نخيزد، مؤاخذه مىنمايد. از اين رو، حديث را ناظر به كسى ندانسته كه با اين كار، در صدد دور كردن اهانت و تحقير از خود است.
به نظر مىرسد كه نمىتوان مستندات در خور اعتمادى براى اثبات اين احتمالها ارائه نمود. از اين رو مىتوان دليل نهى را تشابه اين كار با شيوۀ احترام نهادن به پادشاهان و زورمداران متكبّر آن روزگار دانست؛ امرى كه پيامبر صلی الله علیه و آله ياران خويش را از آن بر حذر مىداشت و حديثِ دومِ عنوان «گرامی داشتن تازهوارد» در همين فصل،[۲۶۹] آن را تأييد مىنمايد. نیزمىتوان روحيّۀ فروتنى و خاكسارى پيامبر صلی الله علیه و آله را افزود، البتّه بايد توجّه داشت كه بر نخاستن پيش پاى كسى، در آن روزگار، اهانت و تحقير به شمار نمىآمده است، و گر نه در چنين فرضى، پيامبر صلی الله علیه و آله اجازۀ انجام آن را نمىدادند. مؤيّد اين معنا، جانشين كردن ادب گشودنِ جا، به جاى برخاستن است.[۲۷۰]
نتيجۀ سخن
بر پايۀ پذيرش و تقويت وجه جمع اخير، مىتوان گفت كه برخاستن براى پيامبر صلی الله علیه و آله در روزگار صدر اسلام، شيوۀ درستى براى احترام نهادن نبوده است؛ زيرا به دليل جايگاه حكمرانى و امارت پيامبر صلی الله علیه و آله و وجود آيين برخاستن و ايستادن نزد پادشاهان و جبّاران آن روزگار، از شباهت ظاهرى اين دو، گريزى نبوده است؛ امرى كه پيامبر صلی الله علیه و آله با آن و ديگر جلوههاى رفتارهاى طاغوتى مبارزه مىنمودند. البتّه در بارۀ افرادى كه اين جايگاه را ندارند يا در روزگار يا جايى كه زورمداران، چنين رسمى ندارند، اين شباهت پديد نمىآيد و مىتوان از اين عمل براى احترام نهادن به افراد بزرگ استفاده نمود.
به سخن ديگر، ملاک اصلى در رعايت اين گونه آداب و رسوم، مطابقت آنها با ارزشهاى اصلى و اصيل دين است و در جا و روزگارى كه عرف عمومى جامعه، «برخاستن» را گونهاى حرمت نهادن مىبيند و برنخاستن را مصداق اهانت مىشمرد، رعايت آن، الزامى به نظر مىرسد.
سخن پايانى، آن كه: توجّه داشته باشيم كه «برخاستن»، وظيفۀ اخلاقى افراد نشسته در مجلس است؛ امّا تازهواردان نمىتوانند آن را به عنوان يک حق مطالبه كنند. ما بايد همچون پيامبر صلی الله علیه و آله فروتنى را ترجيح دهيم تا چنين توقّعى در ما جان نگيرد. اين، مانند مهمانى و گستراندن و جمع كردن سفره است كه از يک سو به مهمان توصيه شده در آنها كمک كند و از سويى ديگر، ميزبان از به خدمت گرفتن مهمان، نهى گرديده است، یا همچون سلام كردن است كه پيشدستى در آن را هم به بزرگان و هم به كوچکترها سفارش كردهاند. اين توصيههاى دوسويه مىتوانند به كم كردن سطح انتظار هر يک از دو طرف ارتباط بينجامند و زمينۀ تلطيف روابط ميانفردى را فراهم آورند.
۶ / ۷: التَّغافُلُ عَمّا لا يَرغَبُ
۶ / ۷: تغافل از آنچه دوست نداشت
203. الإمام عليّ علیه السلام - في سیرَةِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله مَعَ جُلَسائِهِ -: يَتَغافَلُ عَمّا لا يَشتَهي.[۲۷۱]
203. امام على علیه السلام - در بارۀ سيرۀ پيامبر صلی الله علیه و آله با همنشینانش -: از آنچه دوست نمىداشت، خود را به غفلت مىزد [و به روى خود نمىآورد].
۶ / ۸: تَغطِيَةُ الوَجهِ و خَفضُ الصَّوتِ عِندَ العُطاسِ
۶ / ۸: پوشاندن چهره و پایین آوردن صدا هنگام عطسه
204. سنن الترمذي عن أبي هريرة: إنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله كانَ إذا عَطَسَ غَطّیٰ وَجهَهُ بِيَدِهِ أو بِثَوبِهِ، و غَضَّ بِها صَوتَهُ.[۲۷۲]
204. سنن الترمذى - به نقل از ابو هريره -: پيامبر صلی الله علیه و آله هنگامى كه عطسه مىكرد، صورتش را با دستش يا لباسش مىپوشاند و با اين كار، صداى عطسهاش را پايين مىآورد.
205. السنن الكبرى عن أبي هريرة: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله إذا عَطَسَ غَضَّ صَوتَهُ و خَمَّرَ[۲۷۳] وَجهَهُ.[۲۷۴]
205. السنن الكبرى - به نقل از ابو هريره -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله چون عطسه مىكرد، صدايش را پايين مىآورد و صورتش را مىپوشاند.
۶ / ۹: تَسميتُ العاطِسِ إذا حَمِدَ اللهَ عزّ و جلّ
۶ / ۹: دعا کردن برای عطسه زننده هنگامی که ستایش خدای عزّ و جلّ کند
206. الإمام الصادق علیه السلام: عَطَسَ غُلامٌ لَم يَبلُغِ الحُلُمَ عِندَ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ: «الحَمدُ لِلهِ»، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله: بارَكَ اللّٰهُ فيكَ.[۲۷۵]
206. امام صادق علیه السلام: نوجوانى بالغ نشده، نزد پيامبر خدا صلی الله علیه و آله عطسه كرد و گفت: «ستايش، از آنِ خداست». پيامبر صلی الله علیه و آله هم به او فرمود: «خداوند، به تو برکت دهد!».
207. المعجم الكبير عن ابن مسعود: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله يُعَلِّمُنا إذا عَطَسَ أحَدُنا أن نُشَمِّتَهُ[۲۷۶].[۲۷۷]
207. المعجم الكبير - به نقل از عبد اللّٰه -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما مىآموخت كه چون يكى از ما عطسه مىزند، برايش دعا كنيم.
208. صحيح البخاري عن أنس: عَطَسَ رَجُلانِ عِندَ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله، فَشَمَّتَ أحَدَهُما و لَم يُشَمِّتِ الآخَرَ، فَقالَ الرَّجُلُ: يا رَسولَ اللّٰهِ، شَمَّتَّ هٰذا و لَم تُشَمِّتني! قالَ: إنَّ هٰذا حَمِدَ اللّٰهَ و لَم تَحمَدِ اللّٰهَ.[۲۷۸]
208. صحيح البخارى - به نقل از اَنَس -: دو مرد نزد پيامبر صلی الله علیه و آله عطسه كردند. پيامبر صلی الله علیه و آله براى يكى دعا كرد و براى ديگرى دعا نكرد. آن مرد گفت: اى پيامبر خدا! براى اين، دعا كردى و براى من دعا نكردى! فرمود: «اين [بعد از عطسهاش] خدا را حمد گفت و تو خدا را حمد نگفتی».
209. الأدب المفرد عن أبي هريرة: جَلَسَ رَجُلانِ عِندَ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله، أحَدُهُما أشرَفُ مِنَ الآخَرِ، فَعَطَسَ الشَّريفُ مِنهُما فَلَم يَحمَدِ اللّٰهَ و لَم يُشَمِّتهُ، و عَطَسَ الآخَرُ فَحَمِدَ اللّٰهَ فَشَمَّتَّهُ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله، فَقالَ الشَّريفُ: عَطَستُ عِندَكَ فَلَم تُشَمِّتني، و عَطَسَ هٰذَا الآخَرُ فَشَمَّتَّهُ!
فَقالَ: إنَّ هٰذا ذَكَرَ اللّٰهَ فَذَكَرتُهُ، و أنتَ نَسيتَ اللّٰهَ فَنَسيتُكَ.[۲۷۹]
209. الأدب المفرد - به نقل از ابو هريره -: دو مرد در حضور پيامبر صلی الله علیه و آله عطسه كردند كه يكى از آن دو، شريفتر از ديگرى بود. آن شريف چون عطسه كرد، حمد خدا نگفت و پيامبر صلی الله علیه و آله هم در جوابش دعا نكرد و ديگرى چون عطسه كرد، حمد خدا گفت و پيامبر صلی الله علیه و آله هم برايش دعا كرد.
آن شريف گفت: من در حضور شما عطسه كردم و دعايم نكرديد؛ ولى اين مرد عطسه كرد و دعايش كرديد!
فرمود: «اين، خدا را ياد كرد و من هم از او ياد كردم؛ ولى تو خدا را فراموش كردى و من هم تو را فراموش كردم».
210. مسند ابن حنبل عن عبداللّه بن جعفر: إنَّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله كانَ إذا عَطَسَ حَمِدَ اللّٰهَ، فَيُقالُ لَهُ: «يَرحَمُكَ اللّٰهُ»، فَيَقولُ: «يَهديكُمُ اللّٰهُ و يُصلِحُ بالَكُم».[۲۸۰]
210. مسند ابن حنبل - به نقل از عبد اللّٰه بن جعفر -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله هر گاه عطسه مىكرد، خدا را حمد مىگفت. پس به او گفته مىشد: «خداوند، تو را رحمت كند!» و او مىفرمود: «خداوند، هدايتتان كند و خاطرتان را شاد گردانَد!».
211. سنن الترمذي عن سالم بن عُبَيد: عَطَسَ رَجُلٌ عِندَ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ: «السَّلامُ عَلَيكُم»، فَقالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله: عَلَيكَ و عَلیٰ اُمِّكَ! إذا عَطَسَ أحَدُكُم فَليَقُل: «الحَمدُ للّٰه رَبِّ العالَمينَ»، وَ ليَقُل لَهُ مَن يَرُدُّ عَلَيهِ: «يَرحَمُكَ اللّٰهُ»، وَ ليَقُل: «يَغفِرُ اللّٰهُ لَنا و لَكُم».[۲۸۱]
211. سنن الترمذى - به نقل از سالم بن عُبَيد -: مردى نزد پيامبر صلی الله علیه و آله عطسه كرد و گفت: سلام بر شما! پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «]سلام[بر تو و بر مادرت! هنگامى كه يكى از شما عطسه مىكند، بگويد: "ستايش، ويژۀ خداوند جهانیان است"، و كسى هم كه براى او دعا مىكند، بگويد: "خداوند، رحمتت كند!" و فرد عطسه كننده هم بگويد: "خداوند، ما و شما را بيامرزد!"».
212. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إذا عَطَسَ أحَدُكُم فَليَقُل: «الحَمدُ لِلهِ»، وَ ليَقُل لَهُ أخوهُ أو صاحِبُهُ: «يَرحَمُكَ اللّٰهُ». فَإِذا قالَ لَهُ: «يَرحَمُكَ اللّٰهُ»، فَليَقُل: «يَهديكُمُ اللّٰهُ و يُصلِحُ بالَكُم».[۲۸۲]
212. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هنگامى كه يكى از شما عطسه مىكند، بگويد: «ستایش، از آنِ خداست» و برادر يا همراهِ عطسه كننده بگويد: «خداوند، رحمتت كند!»، و وقتی به او گفت: «خداوند، رحمتت کند!»، او در جواب بگويد: «خداوند، هدايتتان كند و خاطرتان را شاد گرداند!».
۶ / ۱۰: إكثارُ النَّظَرِ إلَى السَّماءِ
۶ / ۱۰: نگریستن فراوان به آسمان
213. سنن أبي داود عن عبداللّه بن سلام: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله إذا جَلَسَ يَتَحَدَّثُ، يُكثِرُ أن يَرفَعَ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ.[۲۸۳]
213. سنن أبى داوود - به نقل از عبد اللّٰه بن سلام -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله چون به گفتگو مىنشست، فراوان سرش را به سوى آسمان، بلند مىكرد.
۶ / ۱۱: الاِستِغفارُ وَ الدُّعاءُ عِندَ القِيامِ
۶ / ۱۱: آمرزشخواهی و دعا هنگام برخاستن
214. الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله كانَ لا يَقومُ مِن مَجلِسٍ - و إن خَفَّ - حَتّیٰ يَستَغفِرَ اللّٰهَ عزّ و جلّ خَمساً و عِشرينَ مَرَّةً.[۲۸۴]
214. امام صادق علیه السلام: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله از هيچ مجلسى، هر چند كوتاه، بر نمىخاست، مگر آن كه بيست و پنج بار از خداوند عزّ و جلّ آمرزش مىطلبيد.
215. سنن الترمذي عن ابن عمر: كانَ يُعَدُّ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِي المَجلِسِ الواحِدِ مِئَةَ مَرَّةٍ مِن قَبلِ أن يَقومَ: «رَبِّ اغفِر لي و تُب عَلَيَّ، إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الغَفورُ».[۲۸۵]
215. سنن الترمذى - به نقل از ابن عمر -: بارها شمرده شد که پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در يک مجلس، پيش از آن كه برخيزد، صد بار گفته بود: «خدايا! مرا بيامرز و توبهام را بپذير، كه تو، توبهپذيرِ آمرزگارى».
216. عمل الیوم و اللیلة لابن السُّنّي عن عبداللّه الحَضرَمي: كانَ النبيّ صلی الله علیه و آله إذا قامَ مِنَ المَجلِسِ استَغفَرَ عِشرينَ مَرَّةً فَأَعلَنَ[۲۸۶].[۲۸۷]
216. عمل اليوم و الليلة، ابن سُنّی - به نقل از عبد اللّٰه حَضرَمى -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله چون از مجلس بر مىخاست، بيست مرتبه آشكارا استغفار مىكرد.
217. مسند ابن الجعد عن أبي اُمامة: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله إذا جَلَسَ مَجلِساً فَأَرادَ أن يَقومَ، استَغفَرَ اللّٰهَ عَشراً إلیٰ خَمسَ عَشرَةَ.[۲۸۸]
217. مسند ابن الجعد - به نقل از ابو اُمامه -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله وقتى در مجلسى مىنشست و مىخواست برخيزد، ده تا پانزده مرتبه استغفار مىكرد.
218. مُنيَة المُريد: قَد وَرَدَ أنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله كانَ يَختِمُ مَجلِسَهُ بِالدُّعاءِ. [۲۸۹]
218. منية المريد: روايت شده كه پيامبر صلی الله علیه و آله مجلسش را با دعا كردن به پايان مىبُرد.
راجع: سیرة خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله: ج ۲ ص ۹۹ (سيرة النبيّ صلی الله علیه و آله في الجلوس و القيام / ذكر اللّٰه عند الجلوس و القيام).
ر.ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۱۱۹
(سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در نشستن و برخاستن / ذکر خدا گفتن، هنگام نشستن و برخاستن).
۶ / ۱۲: ما يَجتَنِبُهُ فِي المَجالِسِ
۶ / ۱۲: پرهیزهای پیامبر صلی الله علیه و آله در مجلسها
۶ / ۱۲ - ۱: تَقديمُ رِجلِهِ بَينَ الجُلَساءِ
۶ / ۱۲ - ۱: دراز کردن پا میان همنشینان
219. الإمام عليّ علیه السلام - في صِفَةِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله -: ما رُئِيَ مُقَدِّماً رِجلَهُ[۲۹۰] بَينَ يَدَي جَليسٍ لَهُ قَطُّ.[۲۹۱]
219. امام على علیه السلام - در بيان اوصاف پيامبر صلی الله علیه و آله -: هرگز ديده نشد كه در حضور همنشین خود، پايش را دراز كند.
220. الإمام الصادق علیه السلام - في صِفَةِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله -: لَم يَبسُط رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله رِجلَيهِ بَينَ أصحابِهِ قَطُّ.[۲۹۲]
220. امام صادق علیه السلام - در بيان اوصاف پيامبر صلی الله علیه و آله -: پيامبر صلی الله علیه و آله هيچ گاه پاهايش را ميان يارانش دراز نكرد.
221. عنه علیه السلام - في صِفَةِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله -: مَا رَأی[۲۹۳] رُكبَتَيهِ أمامَ جَليسِهِ في مَجلِسٍ قَطُّ.[۲۹۴]
221. امام صادق علیه السلام - در توصيف پيامبر خدا صلی الله علیه و آله -: در هيچ مجلسى، دو زانوى خود را در برابر همنشینش نشان نداد.[۲۹۵]
222. الطبقات الكبرى عن أنس: خَدَمتُ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله عَشرَ سِنينَ، فَما رَأَيتُهُ قَطُّ أدنی رُكبَتَيهِ[۲۹۶] مِن رُكبَةِ جَليسِهِ.[۲۹۷]
222. الطبقات الكبرى - به نقل از اَ نَس -: ده سال به پيامبر صلی الله علیه و آله خدمت كردم و هيچ گاه نديدم كه زانوانش را به زانوان همنشینش نزدیک كند.
۶ / ۱۲ - ۲: قَطعُ كَلامِ الجَليسِ
۶ / ۱۲ - ۲: بریدن سخن همنشین
223. الإمام عليّ علیه السلام - في سیرَةِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله مَعَ جُلَسائِهِ -: لا يَقطَعُ عَلیٰ أحَدٍ كَلامَهُ حَتّیٰ يَجوزَهُ[۲۹۸]، فَيَقطَعَهُ بِنَهيٍ أو قِيامٍ.[۲۹۹]
223. امام على علیه السلام - در بيان سيرۀ پيامبر صلی الله علیه و آله با همنشینانش -: پيامبر صلی الله علیه و آله سخن كسى را قطع نمىكرد، مگر آن كه از حد مىگذراند (/ ناروا مىگفت)[۳۰۰] كه در اين صورت، سخن او را با نهى كردن يا برخاستن قطع مىكرد.
۶ / ۱۲ - ۳: قَبولُ الثَّناءِ
۶ / ۱۲ - ۳: پذیرش ستایش
224. الإمام عليّ علیه السلام - في سيرَةِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله مَعَ جُلَسائِهِ -: لا يَقبَلُ الثَّناءَ إلّا مِن مُكافِئٍ.[۳۰۱]
224. امام على علیه السلام - در بيان سيرۀ پيامبر خدا صلی الله علیه و آله با همنشینانش -: مدح را نمىپذيرفت، مگر از كسى كه مىخواست [لطفی را] جبران كند.
225. الإمام الصادق علیه السلام: أتی النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله أعرابِيٌّ فَقالَ لَهُ: أ لَستَ خَيرَنا أباً و اُمّاً، و أكرَمَنا عَقِباً، و رئيسَنا فِي الجاهِلِيَّةِ وَ الإسلامِ؟
فَغَضِبَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و قالَ: يا أعرابِيُّ! كَم دونَ لِسانِكَ مِن حِجابٍ؟
قالَ: اثنانِ: شَفَتانِ و أسنانٌ.
فَقالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله: فَما كانَ في أحَدِ هٰذَينِ ما يَرُدُّ عَنّا غَربَ[۳۰۲] لِسانِكَ هٰذا؟! أما إنَّهُ لَم یُعطَ أحَدٌ في دُنياهُ شَيئاً هُوَ أضَرُّ لَهُ في آخِرَتِهِ مِن طَلاقَةِ لِسانِهِ. يا عَلِيُّ! قُم فَاقطَع لِسانَهُ!
فَظَنَّ النّاسُ أنَّهُ يَقطَعُ لِسانَهُ، فَأَعطاهُ دَراهِمَ.[۳۰۳]
225. امام صادق علیه السلام: عربى بياباننشين نزد پيامبر صلی الله علیه و آله آمد و به ايشان گفت: آيا تو بهترينِ ما از نظر پدر و مادر، و بزرگوارترين فرزند [بازمانده] از ما، و سَرور ما در جاهليت و اسلام نيستى؟]پس چرا از تو چیزی به ما نمی[رسد؟!
پيامبر صلی الله علیه و آله خشمگين شد و فرمود: «اى اعرابى! بر زبانت چند پرده است؟».
گفت: دو پرده: لبها و دندانها.
پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «در هيچ كدام از اين دو، چيزى (مانع محکمی) نبود كه جلوی تيزى زبانت را بگيرد؟ بِدان كه در دنيا به كسى چيزى داده نشد كه براى آخرت وی زيانبارتر از گشادگی زبانش باشد! اى على! برخيز و زبانش را ببر».
مردم، گمان بردند كه على علیه السلام زبانش را مىبُرد؛ امّا او]چنین نکرد و بلکه[چند درهم به وی داد.
226. رسول اللّه صلی الله علیه و آله - لَمّا قالَ لَهُ الأَسوَدُ بنُ سَريعٍ: قُلتُ شِعراً ثَنَيتُ فيهِ عَلَى اللّٰهِ تَبارَكَ و تَعالیٰ و مَدَحتُكَ -: أمّا ما أثنَيتَ عَلَى اللّهِ تَعالیٰ فَهاتِهِ، و ما مَدَحتَني بِهِ فَدَعهُ.[۳۰۴]
226. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله - هنگامى كه اسود بن سريع به ايشان گفت: شعرى سرودهام كه در آن، خداى متعال را ستودهام و تو را نيز مدح گفتهام -: آنچه را که در آن، خدا را ستودهاى، بياور و آنچه را که در آن، مرا مدح كردهاى، وا گذار.
۶ / ۱۲ - ۴: المُجادَلَةُ
۶ / ۱۲ - ۴: کشمکش لفظی
227. الإمام عليّ علیه السلام - في صِفَةِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله -: ما نازَعَهُ أحَدٌ الحَديثَ فَيَسكُتَ، حَتّیٰ يَكونَ هُوَ الَّذي يَسكُتُ.[۳۰۵]
227. امام على علیه السلام - در توصيف پيامبر خدا صلی الله علیه و آله -: هيچ كس با او به ستيز لفظى نپرداخت و ساكت نشد، مگر آن كه پيامبر صلی الله علیه و آله ابتدا ساكت شد.
228. رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إنَّ أوَّلَ ما نَهاني عَنهُ رَبّي عزّ و جلّ عَن... و مُلاحاةِ[۳۰۶] الرِّجالِ.[۳۰۷]
228. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: نخستين چيزى كه خدايم مرا از آن باز داشت،... و دهان به دهان شدن با مردم بود.
229. الإمام عليّ علیه السلام - في صِفَةِ مَجلِسِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله -: و لا يَتَنازَعونَ عِندَهُ الحَديثَ.[۳۰۸]
229. امام على علیه السلام - در توصیف چگونگی مجلس پيامبر خدا صلی الله علیه و آله -: نزد پيامبر صلی الله علیه و آله، ستيز لفظى نمىكردند.
۶ / ۱۳: صِفَةُ جُلوسِ أصحابِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله
۶ / ۱۳: چگونگی نشستن یاران پیامبر صلی الله علیه و آله
230. مكارم الأخلاق عن أنس: كُنّا إذا أتَينَا النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله جَلَسنا حَلقَةً.[۳۰۹]
230. مكارم الأخلاق - به نقل از اَ نَس -: هنگامى كه نزد پيامبر صلی الله علیه و آله مىآمديم، حلقهوار مىنشستيم.
231. مسند البزّار عن قرّة: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله كانَ إذا جَلَسَ، جَلَسَ إلَيهِ أصحابُهُ حَلَقاً حَلَقاً.[۳۱۰]
231. مسند البزّار - به نقل از قرّه -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله چون مىنشست، يارانش به گِردش حلقه حلقه مىنشستند.
232. سنن أبي داود عن جابر بن سَمُرة: كُنّا إِذا أتَينَا النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله، جَلَسَ أحَدُنا حَيثُ يَنتَهي.[۳۱۱]
232. سنن أبی داوود - به نقل از جابر بن سَمُره -: هنگامی که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله میآمدیم، در انتهای مجلس مینشستیم.
۶ / ۱۴: اِهتِمامُهُ صلی الله علیه و آله بِمَجالِسِ العِلمِ
۶ / ۱۴: اهتمام پیامبر صلی الله علیه و آله به مجالس علمی
233. سنن الدارمي عن عبداللّٰه بن عمرو: إنَّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ بِمَجلِسَينِ في مَسجِدِهِ، فَقالَ صلی الله علیه و آله: كِلاهُما عَلیٰ خَيرٍ، و أحَدُهُما أفضَلُ مِن صاحِبِهِ: أمّا هٰؤُلاءِ فَيَدعونَ اللّٰهَ و يَرغَبونَ إلَيهِ؛ فَإِن شاءَ أعطاهُم و إن شاءَ مَنَعَهُم، و أمّا هٰؤُلاءِ فَيَتَعَلَّمونَ الفِقهَ وَ العِلمَ، و يُعَلِّمونَ الجاهِلَ، فَهُم أفضَلُ، و إنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً. ثُمَّ جَلَسَ فيهِم.[۳۱۲]
233. سنن الدارمى - به نقل از عبد اللّٰه بن عمرو -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجدش بر دو گروه گذشت و فرمود: «هر دو در كار خيرند؛ ولى يكى بر ديگرى برترى دارد. اينان خدا را مىخوانند و به او رغبت مىورزند. پس اگر خدا بخواهد، به آنان عطا مىكند و اگر بخواهد، از آنان باز مىدارد؛ ولى گروه ديگر، دین و دانش فرا مىگيرند و به كسى كه نمىداند، مىآموزند. پس اينان برترند و من، آموزگار بر انگيخته شدهام». پس در ميان آنان نشست.
234. الإصابة عن أبي القمراء: كُنّا في مَسجِدِ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله حَلَقاً نَتَحَدَّثُ، إذ خَرَجَ عَلَينا رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله مِن بَعضِ حُجَرِهِ فَنَظَرَ إلَى الحَلَقِ، ثُمَّ جَلَسَ إلیٰ أصحابِ القُرآنِ فَقالَ: بِهٰذَا المَجلِسِ اُمِرتُ.[۳۱۳]
234. الإصابة - به نقل از ابو قمرا -: در مسجد پيامبر خدا، حلقه حلقه نشسته بوديم و گفتگو مىكرديم كه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله از يكى از اتاقهايش بيرون آمد و به حلقهها نگاه كرد و در حلقۀ قرآنيان نشست و فرمود: «به نشستن در اين مجلس، امر شدم».
راجع: ص ۷۰ (المجالس الممدوحة و المجالس المذمومة / مجلس العلم).
ر.ک: ص ۷۱ (مجلسهای ستوده و نکوهیده / مجلس علم).
۶ / ۱۵: جَوامِعُ خَصائِصِ مَجلِسِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله
۶ / ۱۵: ویژگیهای گوناگون مجلس پیامبر صلی الله علیه و آله
235. الإمام الحسين علیه السلام: سَألتُ أبي علیه السلام عَن... مَجلِسِهِ [أيِ النّبِيِّ] صلی الله علیه و آله، فَقالَ:
كانَ صلی الله علیه و آله لا يَجلِسُ و لا يَقومُ إلّا عَلیٰ ذِكرٍ، و لا يوطِنُ الأماكِنَ[۳۱۴] و يَنهیٰ عَن إيطانِها، و إذَا انتَهیٰ إلیٰ قَومٍ جَلَسَ حَيثُ يَنتَهي بِهِ المَجلِسُ، و يَأمُرُ بِذٰلِكَ، و يُعطي كُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ حَتّیٰ لا يَحسَبُ أحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أنّ أحَداً أكرَمُ عَلَيهِ مِنهُ. مَن جالَسَهُ صابَرَهُ حَتّیٰ يَكونَ هُوَ المُنصَرِفَ عَنهُ. مَن سَألَهُ حاجَةً لَم يَرجِع إلّا بِها أو بِمَيسورٍ مِنَ القَولِ. قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ خُلُقُهُ، و صارَ لَهُم أباً رَحيماً، و صاروا عِندَهُ فِي الحَقٍّ سَواءً. مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ و حَياءٍ و صِدقٍ و أمانَةٍ، لا تُرفَعُ فيهِ الأصواتُ، و لا تُؤبَنُ[۳۱۵] فيهِ الحُرَمُ، و لا تُثَنّیٰ فَلَتاتُهُ[۳۱۶]. مُتَعادِلينَ مُتَواصِلينَ فيهِ بِالتَّقویٰ، مُتَواضِعينَ، يُوَقِّرونَ الكَبيرَ و يَرحَمونَ الصَّغيرَ، و يُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ، و يَحفَظونَ الغَريبَ.
فَقُلتُ: كَيفَ كانَ سيرَتُهُ في جُلَسائِهِ؟ فَقالَ:
كانَ دائِمَ البِشرِ، سَهلَ الخُلُقِ، لَيِّنَ الجانِبِ، لَيسَ بِفَظٍّ، و لا غَليظٍ، و لا صَخّابٍ، و لا فَحّاشٍ، و لا عَيّابٍ، و لا مَزّاحٍ، و لا مَدّاحٍ. يَتَغافَلُ عَمّا لا يَشتَهي، فَلا يُؤيِسُ مِنهُ و لا يُخَيِّبُ فيهِ مُؤَمِّليهِ. قَد تَرَكَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ: المِراءِ[۳۱۷]، وَ الإكثارِ، و ما لا يَعنيهِ. و تَرَكَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ: كانَ لا يَذُمُّ أحَداً، و لا يُعَيِّرُهُ، و لا يَطلُبُ عَثَراتِهِ و لا عَورَتَهُ. و لا يَتَكَلَّمُ إلّا فيما رَجا ثَوابَهُ، إذا تَكَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ، كَأَنَّما عَلیٰ رُؤوسِهِمِ الطَّيرُ، و إذا سَكَتَ تَكَلَّموا، و لا يَتَنازَعونَ عِندَهُ الحَديثَ، و إذا تَكَلَّمَ عِندَهُ أحَدٌ أنصَتوا لَهُ حَتّیٰ يَفرُغَ مِن حَديثِهِ. يَضحَكُ مِمّا يَضحَكونَ مِنهُ، و يَتَعَجَّبُ مِمّا يَتَعَجَّبونَ مِنهُ. و يَصبِرُ لِلغَريبِ عَلَى الجَفوَةِ فِي المَسأَلَةِ وَ المَنطِقِ، حَتّیٰ إن كانَ أصحابُهُ لَيَستَجلِبونَهُم، و يَقولُ: إذا رَأيتُم طالِبَ حاجَةٍ يَطلُبُها فَأَرفِدوهُ. و لا يَقبَلُ الثَّناءَ إلّا مِن مُكافِئٍ. و لا يَقطَعُ عَلیٰ أحَدٍ كَلامَهُ حَتّیٰ يَجوزَهُ، فيَقطَعَهُ بِنَهيٍ أو قِيامٍ.[۳۱۸]
235. امام حسين علیه السلام: از پدرم صلی الله علیه و آله در بارۀ... نشستن او (پيامبر صلی الله علیه و آله) پرسیدم. فرمود: «پيامبر خدا صلی الله علیه و آله نمىنشست و بر نمىخاست، مگر آن كه ذكر بر لب داشت و جايى را به خود اختصاص نمىداد و از اين كار باز مىداشت و هر گاه نزد جماعتى مىرفت، در جايى مىنشست كه مجلس به او تمام مىشد و به اين كار فرمان مىداد. بهرۀ هر يک از همنشینانش را ادا مىكرد، تا آن جا كه همنشین او فكر نمىكرد كسى نزد پيامبر خدا صلی الله علیه و آله از وى ارجمندتر است. هر كه با او همنشین مىشد، او آن قدر شكيب مىورزيد تا اين كه وى خود، قصد رفتن میکرد. هر كس حاجتى از او مىخواست، او يا نياز وى را بر مىآورْد و يا سخنى خوش به وى مىگفت. خوى نيكويش همۀ مردم را در بر مىگرفت و گويى پدر مهربان آنها گشته بود و آنها در [دادن و گرفتن] حق، نزد او يكسان بودند. مجلس ايشان، مجلس بردبارى، شرم، راستى و امانتدارى بود و در آن، نه صدايى بلند مىگرديد و نه سخن زشتى بر زبان رانده مىشد و نه خطاهاى آن مجلس، بازگو [و فاش] مىشدند. همه [در مجلس او] برابر و با تقوا به هم پيوسته بودند و فروتن بودند و بزرگ را احترام مىكردند و بر كوچک، رحم مىآوردند و نيازمند را بر خود ترجيح مىدادند و غریب را پاس مىداشتند».
[به پدرم] گفتم: شيوۀ پيامبر صلی الله علیه و آله با همنشینانش چگونه بود؟
فرمود: «پيامبر خدا صلی الله علیه و آله همواره گشادهرو و آسانخو و نرمخو بود، نه خشن و نه زُمخت و نه فرياد زننده و نه ناسزاگو و نه عيبجو و نه بسيار شوخ و نه فراوان ستایش کننده. در بارۀ آنچه دوست نمىداشت، خود را به غفلت مىزد و ديگران را نه از آن نوميد مىساخت و نه بِدان ترغيب مىكرد. سه چيز را از خود، دور كرده بود: كشمكش، پرگويى و آنچه به او مربوط نبود، و سه چيز را از مردم، كنار نهاده بود: هيچ كس را نه مىنكوهيد و نه از او عيبجويى مىكرد و در پى جستن لغزشها و زشتىهاى كسى نبود، و سخنى نمىگفت، مگر در آنچه اميد ثوابش را مىبُرد.
هر گاه سخن مىگفت، همنشینانش خاموشى مىگزيدند، تا آن جا كه گويى پرنده بر سر ايشان نشسته است، و هر گاه سكوت مىكرد، آنها سخن مىگفتند، و نزد او كشمكش لفظى نمىكردند و اگر كسى سخن مىگفت، به او گوش مىدادند تا از سخنش فارغ شود. از آنچه مىخنديدند، او هم مىخنديد و از آنچه تعجّب مىكردند، او هم تعجّب مىكرد.
پيامبر صلی الله علیه و آله بر درشتى و بىادبىِ غريبه در سخن گفتن و درخواست كردن از وى، شكيبايى مىكرد تا آن جا كه اصحابش آنها (غریبهها) را با خود مىآوردند و مىفرمود: "هر گاه كسى را ديديد كه حاجتى مىطلبد، او را يارى رسانيد". ستايش را از كسى جز جبران كننده نمىپذيرفت و سخن كسى را قطع نمىكرد، مگر آن كه از حد مىگذراند (/ ناروا مىگفت) كه در اين صورت، كلامش را با نهى يا برخاستن، قطع مىكرد».
236. سنن أبي داود عن أبي الدرداء: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله إِذا جَلَسَ و جَلَسنا حَولَهُ، فَقامَ فَأَرادَ الرُّجوعَ، نَزَعَ نَعلَيهِ أَو بَعضَ ما يَكونُ عَلَيهِ، فَيَعرِفُ ذٰلِكَ أَصحابُهُ فَيَثبُتونَ.[۳۱۹]
236. سنن أبى داوود - به نقل از ابو دردا -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله چون مىنشست و ما گِردش مىنشستيم، آن گاه که برمىخاست]و برای کاری میرفت[و مىخواست باز گردد، كفشها يا چيزهاى ديگرش را در مىآورد و بدين گونه يارانش مىفهميدند]قصد بازگشت دارد[و ماندگار مىشدند.
237. شعب الإیمان عن ثابت البناني: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله إذا جَلَسَ تَحَدَّثَ فَخَلَعَ نَعلَيهِ.[۳۲۰]
237. شعب الإیمان - به نقل از ثابت بنانی -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که مینشست تا سخن بگوید، کفشهایش را در میآورد.
238. سنن أبي داود عن ابن عبّاس: مِنَ السُّنَّةِ إِذا جَلَسَ الرَّجُلُ أن يَخلَعَ نَعلَيهِ فَيَضَعَهُما بِجَنبِهِ.[۳۲۱]
238. سنن أبى داوود - به نقل از ابن عبّاس -: از سنّت است كه چون مرد مىنشيند، كفشهايش را از پا در آورد و آنها را كنارش بگذارد.
239. الإمام الصادق علیه السلام: إذا جَلَسَ [رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله] لَم يُحلِل حِبوَتَهُ[۳۲۲] حَتّیٰ يَقومَ جَليسُهُ.[۳۲۳]
239. امام صادق علیه السلام: [پیامبر خدا علیه السلام] هنگامی که مینشست، دستاری را که گرد پاها و کمرش بسته بود، نمیگشود [و از جا بر نمیخاست] تا همنشینش برخیزد.
راجع: سیرة خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله: ج ۲ ص ۹۵ (سیرة النبيّ صلی الله علیه و آله في الجلوس والقیام / صفة جلوسه) و ص ۴۴۵ (سیرة النبیّ صلی الله علیه و آله مع أصحابه).
ر.ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۱۱۱
(سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در نشستن و برخاستن / چگونگی نشستن پیامبر صلی الله علیه و آله) و ج ۴ ص۲۷۷ (سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در رفتار با یارانش).
ب. سیرته صلی الله علیه و آله الشخصیّة
ب. سیرۀ شخصی ایشان
۶ / ۱۶: الجُلوسُ تُجاهَ القِبلَةِ
۶ / ۱۶: رو به قبله نشستن
240. الإمام الصادق علیه السلام: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله أكثَرَ ما يَجلِسُ تُجاهَ القِبلَةِ.[۳۲۴]
240. امام صادق علیه السلام: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله بيشتر وقتها، رو به قبله مىنشست.
۶ / ۱۷: صِفَةُ جُلوسِهِ صلی الله علیه و آله
۶ / ۱۷: ویژگی نشستن پیامبر صلی الله علیه و آله
241. الکافي عن عبد العَظيم الحسني رفعه: كانَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله يَجلِسُ ثَلاثاً: القُرفُصا؛ و هُوَ أن يُقيمَ ساقَيهِ و يَستَقبِلَهُما بِيَدَيهِ و يَشُدَّ يَدَهُ في ذِراعِهِ، و كانَ يَجثو عَلیٰ رُكبَتَيهِ، و كانَ يَثني رِجلًا واحِدَةً و يَبسُطُ عَلَيها الأُخرىٰ. و لَم يُرَ صلی الله علیه و آله مُتَرَبِّعاً[۳۲۵] قَطُّ.[۳۲۶]
241. الکافی - به نقل از عبد العظيم حسنى كه سند حديث را به معصوم علیه السلام رسانده است -: پيامبر صلی الله علیه و آله سه گونه مىنشست: چُمباتمه - به اين صورت كه انسان [بر سُرين خود بنشيند و] دو ساق پايش را راست نگه دارد و آنها را بغل كند و با دست خود، ساعد دست ديگرش را بگيرد - ، دو.زانو، و [سوم بدين گونه كه] يک پا را خم مىكرد و پاى ديگرش را روى آن مىانداخت، و هرگز ديده نشد كه [نزد مردمْ] چهارزانو بنشيند.[۳۲۷]
242. سنن أبي داود عن قَيلَةَ بنت مَخرَمَة: أنَّها رَأَتِ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و هُوَ قاعِدٌ القُرفُصاءَ، [قالت:][۳۲۸] فَلَمّا رَأيتُ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله المُختَشِعَ فِي الجِلسَةِ اُرعِدتُ مِنَ الفَرَقِ[۳۲۹].[۳۳۰]
242. سنن أبى داوود: قَيلَه دختر مَخرَمه، پيامبر صلی الله علیه و آله را ديد كه به شكل چُمباتمه نشسته است.]گفت:[هنگامى كه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله را زانو در بغل گرفته (مثل غُصّهدارها) ديدم، از ترس لرزيدم.
243. المناقب لابن شهرآشوب - في صِفَةِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله -: کانَ أكثَرُ جُلوسِهِ أن يَنصِبَ ساقَيهِ جَميعاً.[۳۳۱]
243. المناقب، ابن شهرآشوب - در بیان اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله -: بيشتر نشستن پيامبر صلی الله علیه و آله اين گونه بود كه هر دو ساق پايش را راست مىكرد (چُمباتمه مىنشست).
244. سنن أبي داود عن جابر بن سليم: أتيتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و هُوَ مُحتَبٍ[۳۳۲] بِشَملَةٍ[۳۳۳] و قد وَقَعَ هُدبُها[۳۳۴] عَلیٰ قَدَمَيهِ.[۳۳۵]
244. سنن أبى داوود - به نقل از جابر بن سليم -: نزد پيامبر صلی الله علیه و آله آمدم، در حالى كه چمباتمه نشسته و ردايى را به گِرد پاها و كمرش بسته و سرِ ندوختۀ آن را روى پاهايش انداخته بود.
245. صحيح البخاري عن ابن عمر: رَأَيتُ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله بِفِناءِ الكَعبَةِ مُحتَبِياً بِيَدِهِ هٰكَذٰا[۳۳۶].[۳۳۷]
245. صحيح البخارى - به نقل از ابن عُمَر -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله را در صحن مسجد الحرام ديدم كه اين گونه، پاها را راست و دستش را به گرد آنها حلقه كرده [و چمباتمه نشسته] است.
246. سنن أبي داود عن أبي سعيد الخُدْري: إنَّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله كانَ إِذا جَلَسَ احتَبیٰ بِيَدِهِ.[۳۳۸]
246. سنن أبى داوود - به نقل از ابو سعيد خُدرى -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله چون مىنشست، دستش را به گرد پاهايش حلقه مىكرد.
247. الأدب المفرد عن أبي هريرة: إنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله خَرَجَ يَوماً فَوَجَدَني فِي المَسجِدِ، فَأَخَذَ بِيَدي فَانطَلَقتُ مَعَهُ، فَما كَلَّمَني حَتّیٰ جِئنا سوقَ بَني قَينُقاعَ، فَطافَ فيهِ و نَظَرَ، ثُمَّ انصَرَفَ و أنا مَعَهُ، حَتّیٰ جِئنَا المَسجِدَ فَجَلَسَ فَاحتَبىٰ.[۳۳۹]
247. الأدب المفرد - به نقل از ابو هريره -: روزى، پيامبر صلی الله علیه و آله از خانهاش بيرون آمد و مرا در مسجد يافت. دستم را گرفت و همراهش رفتم. با من سخن نگفت تا به بازار [يهوديانِ] بنى قينقاع رسيديم. در آن جا چرخى زد و نگاهى انداخت و سپس باز گشت و من همچنان همراهش بودم، تا اين كه به مسجد آمديم و نشست و پاهايش را راست كرد (کف پاهایش را بر زمین گذاشت) و دستانش را به گرد آنها حلقه نمود (چمباتمه نشست).
248. صحيح البخاري عن خَبّاب بن الأرَتّ: شَكَونا إلیٰ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و هُو مُتَوَسِّدٌ بُردَةً لَهُ في ظِلِّ الكَعبَةِ.[۳۴۰]
248. صحيح البخارى - به نقل از خبّاب بن اَرَت -: به پيامبر خدا صلی الله علیه و آله كه در سايۀ كعبه بر رداى خويش تکیه داده بود، شكايت كرديم.
249. سنن الترمذي عن جابر بن سمرة: رَأَيتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله مُتَّكِئاً عَلیٰ وِسادَةٍ عَلیٰ يَسارِهِ.[۳۴۱]
249. سنن الترمذی - به نقل از جابر بن سمره -: پيامبر صلی الله علیه و آله را ديدم كه با سمت چپش به پشتىاى تكيه داده است.
250. الطبقات الكبرى عن زِرّ بن حُبَيش: جاءَ رَجُلٌ مِن مُرادٍ - يُقالُ لَهُ صَفوانُ بنُ غسّالٍ - إلیٰ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله، و هُوَ مُتَّكِئٌ عَلیٰ بُردٍ لَهُ أحمَرَ.[۳۴۲]
250. الطبقات الكبرى - به نقل از زِرّ بن حُبَيش -: مردى از قبيلۀ مراد به نام صفوان بن غسّال نزد پيامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد، در حالى كه ايشان به جامۀ سرخرنگ و راه راه خود، تكيه داده بود.
251. مسند ابن حنبل عن عائشة: قَدِمَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله مِن سَفَرٍ و قَدِ اشتَرَيتُ نَمَطاً[۳۴۳] فيهِ صورَةٌ، فَسَتَرتُهُ عَلیٰ سَهوَةِ[۳۴۴] بَيتي، فَلَمّا دخل كَرِهَ ما صَنَعتُ، و قالَ: أَتَستُرينَ الجُدُرَ يا عائِشَةُ؟!
فَطَرَحتُهُ فَقَطَعتُهُ مِرفَقَتَينِ، فَقَد رَأَيتُهُ مُتَّكِئاً عَلیٰ إِحداهُما، و فيها صورَةٌ.[۳۴۵]
251. مسند ابن حنبل - به نقل از عایشه -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از سفر آمد. من نمدی نقشدار خریده و با آن، تاقچۀ اتاقم را پوشانده بودم. هنگامی که ایشان به درون آمد، کارم را نپسندید و فرمود: «آیا دیوارها را میپوشانی، ای عایشه؟».
من هم آن را برداشتم و دو پشتی از آن درست کردم و دیدم که پیامبر به یکی از آنها - که نقش انسان داشت - تکیه داده بود.
252. سنن أبي داود عن جابر بن سمرة: كانَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله إذا صَلَّى الفَجرَ تَرَبَّعَ في مَجلِسِهِ حَتّیٰ تَطلُعَ الشَّمسُ حَسناءَ.[۳۴۶]
252. سنن أبى داوود - به نقل از جابر بن سمره -: پيامبر صلی الله علیه و آله چون نماز صبح را مىخواند، چهارزانو در جايش مىنشست تا آن كه خورشيد، خوب بر مىآمد.
253. الأدب المفرد عن ذيال بن عبيد: أتَيتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله فَرَأَيتُهُ جالِساً مُتَرَبِّعاً.[۳۴۷]
253. الأدب المفرد - به نقل از ذيال بن عبيد -: نزد پيامبر صلی الله علیه و آله آمدم و او را ديدم كه [برای خودش] چهارزانو نشسته بود.
راجع: سیرة خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله: ج ۱ ص ۲۷۵ (سيرة النبيّ صلی الله علیه و آله الأخلاقيّة / التواضع / تواضعه في الجلوس).
ر. ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۱ ص ۴۲۶ (سیرۀ اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله / فروتنی پیامبر / فروتنی در نشستن).
۶ / ۱۸: أدَبُ جُلوسِهِ صلی الله علیه و آله
۶ / ۱۸: ادب پیامبر صلی الله علیه و آله در نشستن
254. الإمام الصادق علیه السلام: لَم يَبسُط رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله رِجلَيهِ بَينَ أصحابِهِ قَطُّ.[۳۴۸]
254. امام صادق علیه السلام: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگز پاهايش را ميان اصحابش دراز نكرد.
255. الإمام عليّ علیه السلام - في أوصافِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله -: و ما رُؤِيَ مُقَدِّماً رِجلَهُ بَينَ يَدَي جَليسٍ لَهُ قَطُّ.[۳۴۹]
255. امام على علیه السلام - در بيان اوصاف پيامبر صلی الله علیه و آله -: هرگز ديده نشد كه در حضور همنشین خود، پايش را دراز كند.
راجع: سیرة خاتم النبییّن صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۳۳ (سیرة النبيّ صلی الله علیه و آله في المجالس / القعود في أدنی المجلس إلیه).
ر. ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۴ ص ۴۳۵ (سیرۀ پیامبر در حضور در مجالس / نشستن در نزدیکترین جا).
۶ / ۱۹: صِفةُ قِيامِهِ صلی الله علیه و آله
۶ / ۱۹: چگونگی برخاستن پیامبر صلی الله علیه و آله
256. المعجم الكبير عن وائل بن حجر: رَأَيتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله إذا قامَ اتَّكَأَ عَلیٰ إحدی يَدَيهِ.[۳۵۰]
256. المعجم الكبير - به نقل از وائل بن حجر -: ديدم كه پيامبر صلی الله علیه و آله به هنگام برخاستن، بر يكى از دستانش تكيه کرد.
257. الإمام عليّ علیه السلام: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله... إذا قامَ كَأَنَّما يَنقَلِعُ[۳۵۱] مِن صَخرٍ.[۳۵۲]
257. امام على علیه السلام: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله... چون بر مىخاست، گويى از صخرهاى كنده مىشد.
۶ / 20: ذِكرُ اللهِ عِندَ الجُلوسِ وَ القِيامِ
۶ / 20: ذکر خدا هنگام نشستن و برخاستن
258. الإمام عليّ علیه السلام: كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله لا يَجلِسُ و لا يَقومُ إِلّا عَلیٰ ذِكرِ اللّٰهِ جَلَّ اسمُهُ.[۳۵۳]
258. امام على علیه السلام: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله نمىنشست و بر نمىخاست، مگر با ياد كردن خداوند - که نامش بِشْکوه باد ـ.
راجع: سیرة خاتم النبیین صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۴۴ (سيرة النبيّ في المجالس / الاستغفار و الدعاء عند القيام).
ر. ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۴ ص ۴۵۵ (سیرۀ پیامبر در حضور در مجالس / استغفار و دعا هنگام برخاستن).
۶ / ۲۱: دُعاؤُهُ صلی الله علیه و آله عِندَ القِيامِ
۶ / ۲۱: دعای پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام برخاستن
259. المستدرك على الصحيحين عن عائشة: ما كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله يَقومُ مِن مَجلِسٍ إلّا قالَ: «سُبحانَكَ اللّٰهُمَّ رَبّي و بِحَمدِكَ، لا إلٰهَ إلّا أنتَ، أستَغفِرُكَ و أَتوبُ إلَيكَ»، فَقُلتُ لَهُ: يارَسولَ اللّٰهِ، ما أكثَرَ ما تَقولُ هٰؤُلاءِ الكَلِماتِ إذا قُمتَ؟!
قالَ: لا يَقولُهُنَّ مِن أحَدٍ حينَ يَقومُ مِن مَجلِسِهِ، إلّا غُفِرَ لَهُ ما كانَ مِنهُ في ذٰلِكَ المَجلِسِ.[۳۵۴]
259. المستدرک على الصحيحين - به نقل از عايشه -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله از هيچ مجلسى بر نمىخاست، مگر آن كه مىگفت: «خدايا! تو را - اى پروردگارم - منزّه مىدارم و مىستايم. معبودى جز تو نيست. از تو آمرزش مىطلبم و به سوى تو باز مىگردم».
به ايشان گفتم: اى پيامبر خدا! چه قدر اين كلمات را هنگام برخاستن، فراوان مىگويى!
فرمود: «هيچ كس اين كلمات را هنگام برخاستن نمىگويد، جز آن كه هر چه]لغزش[از او در آن مجلس سر زده است، برايش آمرزيده مىشود».
260. منية المريد: إنَّهُ صلی الله علیه و آله كانَ إذا فَرَغَ مِن حَديثِهِ و أَرادَ أن يَقومَ مِن مَجلِسِهِ يَقولُ:
«اللّٰهُمَّ اغفِر لَنا ما أخطَأْنا و ما تَعَمَّدنا، و ما أسرَرنا و ما أعلَنّا، و ما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنّا، أنتَ المُقَدِّمُ و أَنتَ المُؤَخِّرُ، لا إلٰهَ إلّا أنتَ».[۳۵۵]
260. منية المريد: پيامبر صلی الله علیه و آله هر گاه سخنش را به پايان مىبرد و مىخواست از جايش برخيزد، مىگفت: «بار خدايا! آنچه را كه به خطا و آنچه را که به عمد، و آنچه در نهان و آنچه در آشکار از ما سر زده است و تو بِدانها از ما داناترى، بر ما ببخشاى. تويى كه مقدّم مىدارى و تويى كه وا پس مىنهى. معبودى جز تو نيست».
261. سنن الترمذي عن ابن عمر: قَلَّما كانَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله يَقومُ مِن مَجلِسٍ حَتّیٰ يَدعُوَ بِهٰؤُلاءِ الدعوات لِأَصحابِهِ:
«اللّٰهُمَّ اقسِم لَنا مِن خَشيَتِكَ ما يَحولُ بَينَنا و بَينَ مَعاصيكَ، و مِن طاعَتِكَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ جَنَّتَكَ، و مِنَ اليَقينِ ما تُهَوِّنُ بِهِ عَلَينا مُصيباتِ الدُّنيا، و مَتِّعنا بِأَسماعِنا و أَبصارِنا و قُوَّتِنا ما أحيَيتَنا، وَ اجعَلهُ الوارِثَ مِنّا، وَ اجعَل ثَأْرَنا عَلیٰ مَن ظَلَمَنا، وَ انصُرنا عَلیٰ مَن عادانا، و لا تَجعَل مُصيبَتَنا في دينِنا، و لا تَجعَلِ الدُّنيا أكبَرَ هَمِّنا و لا مَبلَغَ عِلمِنا، و لا تُسَلِّط عَلَينا مَن لا يَرحَمُنا».[۳۵۶]
261. سنن الترمذى - به نقل از ابن عمر -: كمتر پيش مىآمد كه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله از مجلسى برخيزد و اين دعاها را براى اصحابش نخواند: «بار خدايا! چنان ترسى از خودت نصيب ما كن كه مانعى ميان ما و نافرمانى از تو گردد، و چنان اطاعتى از خودت كه با آن، ما را به بهشتت برسانى، و چنان يقينى كه به سبب آن، [تحمّل] گرفتارىهاى دنيا را بر ما آسان گردانى. تا زندهايم، ما را از گوشهايمان و چشمهايمان و نيرويمان بهرهمند گردان و آنها را وارث ما قرار ده و خونخواهى ما را از كسى قرار ده كه به ما ستم مىكند و ما را بر هر كه با ما دشمنى مىكند، یاری کن. گرفتاری ما را در دينمان قرار مده و دنيا را بزرگترين نگرانی و دغدغۀ ما و نهايت دانش [و شناخت] ما قرار مده و كسى را كه به ما رحم نمىكند، بر ما چيره مگردان».
راجع: سیرة خاتم النبيیّن صلی الله علیه و آله: ج ۳ ص ۴۴ (سيرة النبيّ في المجالس / الاستغفار و الدعاء عند القيام).
ر. ک: سیرۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله: ج ۴ ص ۴۵۵ (سیرۀ پیامبر در حضور در مجالس / استغفار و دعا هنگام برخاستن).
- ↑ . الصحاح: ج ۳ ص ۹۱۴.
- ↑ . المَجلِسُ: هُمُ القَومُ الجُلوسُ (المحیط فی اللّغة: ج ۷ ص ۱۴).
- ↑ . گفتنی است احادیث ناظر به آداب همنشینی، در عنوان «معاشرت (العشرة)» خواهند آمد.
- ↑ . ر.ک: الصحاح، المفردات فی غریب القرآن، معجم مقاییس اللّغة، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر: مادّۀ «جلس».
- ↑ . (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللهُ لَكُمْ وَ إِذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ) (مجادله: آیۀ ۱۱).
- ↑ . (أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَ تَأْتُونَ فی ناديكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ) (عنکبوت: آیۀ ۲۹).
- ↑ . النادی: مجلس يندو إليه من حواليه (العین. نیز، ر.ک: الصحاح و معجم مقاییس اللّغة: مادّۀ «ندو»).
- ↑ . (یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُـزُوا فَانْشُـزُوا يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ) (مجادله: آیۀ ۱۱).
- ↑ . شاید چرایی آماده نشستن، جلوگیری از دچار شدن به رخوت و سستی پا و چرایی نشستن در جای پیشنهادی صاحبخانه، آن باشد که او جاهای مناسب و نامناسب خانهاش را بهتر میشناسد.
- ↑ . ر. ک : ص ۹۹ (فصل ششم: سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در مجلسها).
- ↑ الدعوات: ص۱۵۹ ح۴۳۹، بحار الأنوار: ج۶۶ ص۲۵۱ ح۱۵؛ صحیح ابن حبّان: ج۴ ص۵۲۳ ح۱۶۴۵ نحوه و لیس فیه ذیله و راجع الکافي: ج۶ ص۳۷۵ ح۲.
- ↑ أنِفَ من الشيء أنَفاً: إذا کرهه و شَرُفت عنه نفسه (لسان العرب: ج ۹ ص ۱۵ «أنف»).
- ↑ الخصال: ص۶۲۰ ح۱۰ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، تحف العقول: ص۱۱۰، بحار الأنوار: ج۱۰ ص۹۹ ح۱ و راجع مکارم الأخلاق: ج۱ ص۹۹ ح۱۸۴.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۶۲ ح۲۷۰۶ عن أبي هریرة؛ مکارم الأخلاق: ج۱ ص۶۶ ح۷۳ و ۷۴، مشکاة الأنوار: ص۳۵۹ ح۱۱۶۷ کلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۴۰.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۵ ص۳۰۹ ح۱۵۶۱۵، المعجم الکبیر: ج۲۰ ص۱۸۷ ح۴۰۸، شعب الإیمان: ج۶ ص۴۴۹ ح۸۸۴۸.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۴۷ ح۵ عن جميل بن درّاج.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج ۱ ص ۶۶ ح ۷۳ عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۴۰؛ الكافي لابن عبد البرّ: ص۶۱۳ من دون إسناد إلی أحد من أهل البيت علیهم السلام.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص۳۹۳ ح۸۶۷ عن مصعب بن شيبة، مشکاة الأنوار: ص۳۶۰ ح۱۱۷۱، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۵ ح۳؛ المعجم الکبیر: ج۷ ص۳۰۱ ح۷۱۹۷ نحوه.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۶۱ ح۳ عن أبي سليمان الزاهد، تحف العقول: ص ۳۶۱ عن الإمام العسكري علیه السلام، مشکاة الأنوار: ص ۳۵۸ ح۱۱۵۹ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۷۲ ص۴۶۶ ح۱۲.
- ↑ تَشَذَّبُوا: تَفَرَّقُوا (تاج العروس: ج۲ ص ۱۰۱ «شذب»).
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۴ ص۳۸ ح۱۱۱۳۷، المستدرك علی الصحیحین: ج۴ ص۳۰۰ ح۷۷۰۵، الأدب المفرد: ص۳۳۱ ح۱۱۳۶ نحوه.
- ↑ صحيح البخاري: ج۱ ص۳۶ ح۶۶، صحيح مسلم: ج۴ ص۱۷۱۳ ح۲۶، سنن الترمذي: ج۵ ص۷۳ ح۲۷۲۴.
- ↑ غرر الحكم: ج۱ ص۲۴۴ ح ۹۸۹، عيون الحكم و المواعظ: ص۲۰ ح۹۵.
- ↑ مشكاة الأنوار: ص۳۵۰ ح ۱۱۲۹، روضة الواعظين: ج۲ ص۲۸۰ ح۱۱۵۸؛ ربيع الأبرار:ج۱ ص۷۸۳ نحوه.
- ↑ الکافي: ج ۲ ص ۱۲۲ ح۶ عن السكوني، معاني الأخبار: ص۳۸۱ ح۹ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، تحف العقول: ص۴۸۷ عن الإمام العسکري علیه السلام و کلاهما نحوه، بحار الأنوار:ج۷۵ ص۱۲۹ ح۲۸.
- ↑ الكافي: ج ۲ ص ۱۲۳ ح ۹ عن هارون بن خارجة، تحف العقول: ص۲۹۶ عن الإمام الباقر علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۱۳۲ ح۳۱؛ شعب الإيمان: ج ۶ ص ۳۰۰ ح ۸۲۳۹ عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله نحوه.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۳۰۰ ح۷۷۰۶ عن ابن عبّاس، المعجم الكبير: ج ۱۰ ص ۳۲۰ ح ۱۰۷۸۱؛ تحف العقول: ص ۲۶ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۹ ح۴.
- ↑ المعجم الأوسط: ج ۸ ص ۱۸۹ ح۸۳۶۱ عن ابن عمر، المطالب العالية: ج۱ ص۸۹ ح۳۱۳، نصب الراية: ج۳ ص ۶۳.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص۳۹۳ ح۸۶۷ عن مصعب بن شيبة، مشكاة الأنوار: ص۳۶۰ ح ۱۱۷۱، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۵ ح۳؛ التاريخ الكبير: ج۷ ص۳۵۲ الرقم۱۵۲۰ نحوه.
- ↑ معاني الأخبار: ص ۱۶۳ ح ۱، عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج ۱ ص۳۱۱ ح ۷۷ نحوه، مشكاة الأنوار: ص۳۱۰ ح۹۷۰، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۱۴۱ ح۵ و راجع الكافي: ج۶ ص ۵۱۳ ح ۳.
- ↑ تاريخ دمشق: ج۳۳ ص۳۶۱ ح۶۸۹۱ عن محمّد بن كعب القرظي، کنز العمّال: ج ۹ ص ۱۵۱ ح ۲۵۴۷۱.
- ↑ المعجم الكبير: ج۸ ص۲۴۶ ح۷۹۶۳ عن أبي أُمامة، الجامع لأخلاق الراوي: ج۱ ص۱۷۴ ح۲۶۱، الفردوس: ج۳ ص۵۵۵ ح۵۷۴۳.
- ↑ دعائم الإسلام: ج ۱ ص ۱۸۲، بحار الأنوار: ج۸۹ ص۲۵۶ ح۷۱.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص۳۰۴ ح۶۰۶ عن أبی قتادة، مشكاة الأنوار: ص ۳۵۹ ح ۱۱۷۰، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۴ ح۲.
- ↑ کتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۴ ص ۳۵۵ ح ۵۷۶۲ عن حمّاد بن عمرو و أنس بن محمّد عن أبيه جميعاً عن الإمام الصادق عن أبیه عن الإمام زین العابدین عن الإمام عليّ علیهم السلام، الخصال: ص۴۱۰ ح۱۲، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۳۷۱ ح۱۲؛ تاريخ دمشق: ج ۶۴ ص ۹۴.
- ↑ کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۴ ص۳۸۰ ح۵۸۲۲، المحاسن: ج۲ ص۲۳۹ ح۱۷۳۶ عن الإمام الکاظم علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج۶۶ ص۴۰۷ ح۱؛ مروج الذهب: ج۲ ص۳۰۲ نحوه.
- ↑ الفردوس: ج۲ ص۲۴۶ ح۳۱۵۷.
- ↑ الكافي: ج ۱ ص ۱۹ ح ۱۲ عن هشام بن الحكم؛ تحف العقول: ص۳۸۹ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۳۰۴ ح۱.
- ↑ غرر الحكم: ج۳ ص۴۵۶ ح۵۰۷۹، عيون الحكم و المواعظ: ص۲۴۳ ح۴۶۳۶.
- ↑ نثر الدرّ: ج۳ ص۱۵۱، غرر الحكم: ج۶ ص۲۸۸ ح۱۰۲۸۳، عيون الحكم و المواعظ: ص۵۲۲ ح۹۵۱۳.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲۰ ص۲۸۵ ح۲۶۴، عيون الأخبار لابن قتيبة: ج۱ ص۳۰۷ من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام؛ نثر الدرّ: ج۴ ص۱۹۹ من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام نحوه.
- ↑ النَّوکی : أي الحمقیٰ، جمع أنوَك (النهایة: ج ۵ ص ۱۲۹ «نوك»).
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲۰ ص۲۸۷ ح۲۸۳، البیان و التبیین: ج۱ ص۲۵۳ من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام نحوه؛ نثر الدرّ: ج۴ ص۱۵۲ من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام نحوه.
- ↑ صحيح البخاري: ج۵ ص۲۳۱۳ ح۵۹۱۴ عن ابن عمر، صحيح مسلم: ج۴ ص۱۷۱۴ ح۲۷ نحوه؛ مشكاة الأنوار: ص۳۵۸ ح۱۱۶۳ نحوه.
- ↑ .صحيح البخاري: ج۵ ص۲۳۱۳ ح۵۹۱۵، صحيح مسلم: ج۴ ص۱۷۱۴ ح۲۸ نحوه؛ منية المريد: ص۲۷۰، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۷ ح۱۹.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۸۹ ح۲۷۵۱ عن وهب بن حذيفة، صحیح مسلم: ج۴ ص۱۷۱۵ ح۳۱ نحوه؛ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۶۶ ح۷۵ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۴۱.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج ۲ ص۲۶۹ ح۴۸۷۴، الأموال: ج۱ ص۹۴ ح۲۲۹، مسند البزّار: ج۱۲ ص۲۲۴ ح۵۹۳۴.
- ↑ السنن الكبرى: ج۳ ص ۳۳۰ ح۵۹۰۱ عن أبي بکرة، مسند الطيالسي: ص۱۱۷ ح۸۷۱، تهذيب الكمال: ج ۳۴ ص۳۴ الرقم۷۴۷۹.
- ↑ سنن أبي داود: ج ۴ ص ۲۶۲ ح ۴۸۴۵ عن عبداللّه بن عمرو، سنن الترمذي: ج ۵ ص۸۹ ح۲۷۵۲؛ منية المريد: ص۲۷۱ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۸ ح ۱۹.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۲ ص۴۵۳ ح۵۹۵۶ عن ابن عمر.
- ↑ المصنّف لعبد الرزّاق: ج۱۱ ص۲۳ ح۱۹۷۹۴ عن أبان، حلية الأولياء: ج۸ ص۱۶۱ الرقم۴۰۶، أدب الإملاء و الاستملاء: ص ۱۴۸.
- ↑ الخصال: ص ۴۰۹ ح ۹، المحاسن: ج ۱ ص ۷۵ ح۳۵، بحار الأنوار: ج۲ ص۱۲۹ ح ۱۲؛ ربیع الأبرار: ج۲ ص۱۱۳ نحوه.
- ↑ المجادلة: ۱۱.
- ↑ أي مقاتل بن سليمان و مقاتل بن حيّان.
- ↑ الصُّفُّة: الظُّلَّة، و هو موضع مظلّل من المسجد کان یأوي إلیه المساکین. و أهل الصُّفّة: هم فقراء المهاجرین و من لم یکن له منهم منزل یسکنه، فکانوا یأوون إلی موضع مظلّل فی مسجد المدینة یسکنونه (اُنظر لسان العرب: ج ۹ ص ۱۹۶ «صفف»).
- ↑ مجمع البيان: ج۹ ص۳۷۸، بحار الأنوار: ج۱۷ ص۲۴؛ أسباب النزول: ص۴۳۱ ح۷۹۵، تفسير الفخر الرازي: ج۲۹ ص۲۶۹ کلاهما نحوه.
- ↑ . صُفّه: ایوان یا سکّویی سایهباندار در مسجد پیامبر علیه السلام که اقامتگاه مسلمانان بیخانمان بود. به فقیران مهاجر (از مکّه) که بیخانمان بودند و در این قسمت از مسجد مدینه سکونت داشتند، «اصحاب صُفّه» گفته میشد.
- ↑ ضنّ: أصل صحيح يدلّ على بخل بالشيء ... الفرق بين البخل و بين الضنّ: أنّ الضنّ أصله أن يكون بالعواري، و البخل بالهِبات، و لهذا تقول: هو ضنين بعلمه، و لا يقال: بخيل بعلمه (التحقيق في كلمات القرآن الكريم: ج ۷ ص ۴۵ «ضنّ»)
- ↑ مجمع البيان: ج۹ ص ۳۷۸، بحار الأنوار: ج۱۷ ص۲۴؛ تفسير الطبري: ج۱۴ الجزء۲۸ ص۱۷، تفسير ابن كثير: ج۸ ص۷۱ کلاهما نحوه.
- ↑ الجعفريّات: ص۱۹۷ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام، النوادر للراوندي: ص۹۹ ح۵۶، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۲۳۳ ح۲۹.
- ↑ الكافي: ج ۲ ص ۶۴۳ ح ۳ عن السكوني عن الإمام الصادق علیه السلام، مشكاة الأنوار: ص۳۵۸ ح۱۱۶۱؛ المستدرك علی الصحیحین: ج۳ ص۴۸۵ ح۵۸۱۵ نحوه.
- ↑ مجمع الزوائد: ج ۸ ص ۱۱۵ ح۱۲۹۲۱ نقلاً عن الطبراني.
- ↑ یوسف: ۳۶.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۳۷ ح۳، مشكاة الأنوار: ص۳۳۳ ح۱۰۵۶ نحوه؛ تفسیر الطبري: ج۷ الجزء۱۲ ص۲۱۶ من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام نحوه.
- ↑ مشکاه الأنوار: ص۳۶۰ ح۱۱۷۳، نزهة الناظر: ص۵۲ ح۱۰۳؛ شعب الإيمان: ج۷ ص۴۶۱ ح۱۰۹۹۰.
- ↑ شعب الإيمان: ج۶ ص۴۶۸ ح۸۹۳۳ عن واثلة بن الخطّاب، الزهد لهنّاد: ج۲ ص۴۹۸ ح۱۰۲۵ نحوه؛ مکارم الأخلاق: ج۱ ص۶۶ ح۶۹ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۴۰.
- ↑ المطالب العالية: ج۲ ص۴۲۱ ح۲۶۳۵، كنز العمّال: ج۱ ص۳۷۶ ح۱۶۳۷ نقلاً عن ابن عمران العدني.
- ↑ غرر الحكم: ج۲ ص۱۹۱ ح۲۳۴۱ و راجع منیة المرید: ص۲۶۱.
- ↑ غرر الحكم: ج۳ ص۳۳۸ ح۴۶۶۶، عيون الحكم و المواعظ: ص۲۱۲ ح۴۲۳۰.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۵ ح۴۹۶۸ عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، ثواب الأعمال: ص۳۳۵ ح۱ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۲۲۶؛ المطالب العالية: ج۲ ص۳۶۲ ح۲۴۸۰ نحوه.
- ↑ تحف العقول: ص ۲۶۶، بحار الأنوار: ج۷۴ ص ۱۷ ح۲.
- ↑ کتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۶۲۳ ح۳۲۱۴ عن أبي حمزة الثمالي، الخصال: ص۵۶۹ ح۱، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۰۳ ح۲۶۵۴، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۷ ح۱.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۴۰۴ ح۵۸۷۲ عن إسحاق بن عمار الصیرفي، الأمالي للمفيد: ص۱۸۵ ح۱۰، الزهد للحسين بن سعيد: ص۸۳ ح۵۰ كلاهما عن الإمام الباقر علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۵۲ ح۱۱.
- ↑ في المصدر:«في ظِلّ اللّٰهِ مِنَ اللّٰهِ»، و التصویب من مستدرك الوسائل (ج ۱۲ ص ۴۱۹ ح ۱۴۴۸۷) نقلاً عن المصدر.
- ↑ الجعفریّات: ص۱۹۴عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام، المؤمن: ص۵۲ ح۱۲۸ نحوه، بحار الأنوار: ج ۷۴ ص ۳۱۶ ح۷۳؛ الجامع لأخلاق الراوي و آداب السامع: ج۱ ص۴۰۳ و راجع الكافي: ج۲ ص ۲۰۶ ح۵.
- ↑ في ربیع الأبرار: «یعمر».
- ↑ النادي: مجلس القوم و متَحَدَّثُهم (المصباح المنیر: ص ۵۹۸ «ندا»).
- ↑ تحف العقول: ص۲۱۵، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۵۳ ح۸۹؛ ربیع الأبرار: ج۲ ص۳۰۰ من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام.
- ↑ الاحتجاج: ج ۲ ص۵۱۸ ح۳۴۰ عن یوسف بن محمّد بن زیاد و عليّ بن محمّد بن سیّار، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري علیه السلام: ص۳۲۵ ح۱۷۳، تنبیه الخواطر: ج۲ ص۱۰۷، بحار الأنوار: ج۴۱ ص۵۶ ح۵.
- ↑ الکافي: ج ۲ ص ۲۰۷ ح ۷، بحار الأنوار: ج۸ ص۱۵۶ ح۹۷.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲۰ ص۳۱۲ ح۵۷۷؛ نثر الدرّ: ج ۴ ص ۲۰۴ من دون إسناد إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله أو أحد من أهل البیت علیهم السلام.
- ↑ الخصال: ص۵۰۴ ح۱ عن عبداللّه بن الحسن بن الحسن بن عليّ عن أبيه عن جدّه، أعلام الدين: ص۹۱.
- ↑ عدّة الداعي: ص۷۱، إرشاد القلوب: ج۱ ص۱۶۴، بحار الأنوار: ج۲ ص۴۵ ح۱۹.
- ↑ کتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۶۲۰ ح۳۲۱۴ عن أبی حمزة الثماليّ، الخصال: ص۵۶۷ ح۱، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۰۰ ح۲۶۵۴، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۵ ح۱.
- ↑ الکافي: ج۲ ص۱۵۹ ح۵ عن درست بن أبي منصور عن الإمام الکاظم علیه السلام، مشكاة الأنوار: ص۲۷۷ ح۸۳۳، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۴۵ ح۶؛ الأدب المفرد: ص۲۷ ح۴۴ عن أبی هریرة من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام.
- ↑ تحف العقول: ص۱۷۶، الغارات: ج۱ ص۲۲۵، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۵۴۰ ح۷۲۰؛ أنساب الأشراف: ج۳ ص۱۶۴ نحوه.
- ↑ نهج البلاغه: الکتاب ۷۶، بحار الأنوار،: ج۳۳ ص۴۹۸ ح۷۰۴.
- ↑ الکافي: ج۷ ص۴۱۳ ح۳ عن السكوني عن الإمام الصادق علیه السلام، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۲۲۶ ح۵۴۳؛ نصب الراية: ج ۴ ص ۷۳ نحوه.
- ↑ الکافي: ج۷ ص۴۱۳ ح۱ عن سلمة بن كهيل، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۲۲۶ ح۵۴۱، کتاب من لا يحضره الفقيه: ج۳ ص۱۵ ح۳۲۴۳ و راجع السنن الكبرى: ج۱۰ ص۲۵۳ ح۲۰۵۳۷.
- ↑ جامع الأخبار: ص۴۱۳ ح ۱۱۴۶، روضة الواعظین: ج۲ ص۴۶۶ ح۱۶۳۰ عن الإمام عليّ علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۲۵۹ ح۵۳.
- ↑ الکافي: ج۲ ص۳۵۷ ح۱ عن السكوني، الأمالي للصدوق: ص۵۰۶ ح۶۹۸، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۲۲۰ ح۱؛ الفردوس: ج۲ ص۱۲۴ ح۲۶۴۵ نحوه و راجع صحيح ابن خزيمة: ج۲ ص۳۸۰ ح۱۵۰۴.
- ↑ سنن ابن ماجة: ج۱ ص۹۳ ح۲۵۴ عن جابر بن عبداللّٰه، المستدرك على الصحيحين: ج ۱ ص ۱۶۱ ح ۲۹۰ نحوه؛ الإرشاد: ج۱ ص۲۳۰ عن الإمام عليّ علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج۱۳ ص۴۱۷ح۱۰.
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۸ ح۱ عن إسماعيل بن محمّد بن إسحاق عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، معاني الأخبار: ص ۸۲ ح۱، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۵۲ ح۴؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴.
- ↑ منية المريد: ص۱۴۰، بحار الأنوار: ج۱ ص۲۲۶ ح۱۸؛ المعجم الأوسط: ج۷ ص۷۸ ح۶۹۰۸، البدایة و النهایة: ج۱ ص۳۲۹.
- ↑ لا یَتَناجی اثنان: أي لایتسارّان منفردَین (النهایة: ج ۵ ص ۲۵ «نجا»).
- ↑ سنن الترمذي: ج ۵ ص ۱۲۸ ح ۲۸۲۵، المعجم الأوسط: ج ۲ ص ۲۸۱ ح ۱۹۸۶ نحوه؛ المناقب لابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴ نحوه، بحار الأنوار: ج ۳۸ ص ۳۰۰ ح ۴.
- ↑ عدّة الداعي: ص ۲۲۹ عن معاذ بن جبل، فلاح السائل: ص ۲۳۱ نحوه، بحار الأنوار: ج ۸۴ ص ۳۵۴ ح ۲.
- ↑ الکافي: ج۷ ص۴۱۳ ح۵، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۲۲۷ ح۵۴۶، کتاب من لا يحضره الفقيه: ج۳ ص۱۴ ح۳۲۳۹.
- ↑ الکافي: ج ۲ ص ۶۶۰ ح ۱ عن أبي بصیر، مشکاة الأنوار: ص ۱۸۹ ح ۵۰۰ و ص ۳۳۴ ح ۱۰۶۰ کلاهما نحوه.
- ↑ الکافي: ج ۲ ص ۶۶۰ ح ۲ عن یونس بن یعقوب البجلي.
- ↑ المحاسن: ج۱ ص۳۶۴ ح۷۸۷، الاختصاص: ص۲۴۵، بحار الأنوار: ج۲ ص۴۳ ح۱۱؛ جامع بيان العلم: ج۱ ص۱۳۰ عن الإمام الحسن علیه السلام نحوه.
- ↑ الکافي: ج۲ ص۴۶۰ ح۲ عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زین العابدین علیه السلام، الأمالي للمفيد: ص۲۷۸ ح۴، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۲۱۵ ح۱۵؛ صفة الصفوة: ج۲ص۱۱۱ الرقم ۱۷۱عن الإمام الباقر علیه السلام.
- ↑ تهذیب الأحکام: ج۲ ص۳۷۱ ح۱۵۴۲ عن زياد بن المنذر، کتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۲۶۰ ح۷۹۹.
- ↑ فلاح السائل: ص۲۳۱ ح۱۲۸ عن معاذ بن جبل، عدّة الداعي: ص۲۲۹، بحار الأنوار: ج۶۷ ص۲۴۸ ح۲۰؛ إحياء العلوم: ج۳ ص۴۳۲ نحوه.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج ۳ ص ۳۶۶ ح ۹۲۳۱ عن أبي هريرة، صحيح ابن حبّان: ج۱۳ ص۲۴ ح۵۷۱۶؛ تنبیه الخواطر: ج۱ ص۱۱۱، بحار الأنوار: ج۷۲ ص۲۵۷ ذیل ح۲۰.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص۵۳۶ ح۱۱۶۲ عن أبي ذرّ، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۷۸ ح۲۶۶۱ نحوه، أعلام الدين: ص۲۰۱، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۸۸ ح۳.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص۷۰۰ ح۱۴۹۷ عن رزيق، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۸۷، بحار الأنوار: ج۹۵ ص۳۴۹ ح۱.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص ۵۳۱ ح۱۱۶۲ عن أبی ذرّ، مکارم الأخلاق: ج۱ ص۲۵۱ ح۷۴۷ نحوه، بحار الأنوار: ج ۷۷ ص ۸۰ ح ۳؛ السنن الکبری: ج۱۰ ص۱۷۴ ح۲۰۲۵۸ نحوه.
- ↑ الکافي: ج۶ ص۲۷۰ ح۱ عن زيد الشحّام، نهج البلاغة: الخطبة۱۶۰، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۲۷۸ ح ۱۱۷؛ شعب الإيمان: ج۵ ص۶۱ ح۵۷۸۰ من دون إسناد إلی الإمام الصادق علیه السلام.
- ↑ الكافي: ج ۶ ص ۲۷۱ ح ۳ عن هارون بن خارجة، تهذيب الأحكام: ج ۹ ص ۹۳ ح ۴۰۰، المحاسن: ج ۲ص ۴۵۶ ح ۳۸۶ نحوه، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۲۶۲ ح ۵۲.
- ↑ علی الحضیض: أي علی الأرض (اُنظر: لسان العرب: ج ۷ ص ۱۳۷ «حضض»).
- ↑ في الزهد و المحاسن: «داء» بدل «بذاء».
- ↑ الكافي: ج۶ ص۲۷۱ ح۲ عن الحسن الصيقل، الزهد للحسين بن سعيد: ص ۷۱ ح ۲۲، المحاسن: ج۲ ص۲۴۵ ح۱۷۶۰ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج ۶۶ ص ۴۲۰ ح ۳۳ و راجع الطبقات الکبری: ج۱ ص۳۸۸.
- ↑ . در برخی نسخهها به جای «بدزبانی (بذاء)»، «بیماری (داء)» آمده است.
- ↑ الوثوب: النهوض و القیام. و فی النسخة التی بأیدینا «المواثب»، و صحّحناه من جامع الأخبار.
- ↑ صفات الشیعة: ص۱۰۵ ح۴۲ عن مسعدة بن صدقه، جامع الأخبار: ص۲۱۵ ح۵۳۱ عن الإمام عليّ علیه السلام.
- ↑ قرب الإسناد: ص۶۹ ح۲۲۲ عن مسعدة بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۵۱ ح۲.
- ↑ . در متن عربی حدیث، «عورة» آمده است که به معنای: عیب، دشواری و هر چیز پوشاندنی است.
- ↑ شعب الإيمان ج ۶ ص ۵۴۲ ح ۹۲۱۹ عن عمر بن عليّ عن الإمام عليّ علیه السلام، مسند البزّار: ج۲ ص۲۵۵ ح۶۶۳؛مكارم الأخلاق: ج۲ ص۱۷۸ ح۲۴۵۵عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه.
- ↑ الكافي: ج۳ ص۱۱۸ ح۶ عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق علیه السلام، مکارم الأخلاق: ج۲ ص ۱۷۵ ح۲۴۴۴، قرب الإسناد: ص۱۳ ح۳۹ عن الإمام الصادق عن أبیه عنه علیهم السلام و کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۸۱ ص۲۱۴ ح۱.
- ↑ الخصال: ص۶۱۷ ح۱۰ عن أبي بصير و محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، تحف العقول: ص۱۰۷، عیون الحکم و المواعظ: ص۱۳۸ ح۳۱۳۳ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۶، ص۱۸۳ ح۳.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۴۱۱ عن ابن عبّاس، دستور معالم الحکم: ص۱۰۱ عن الإمام عليّ علیه السلام نحوه؛ الخصال: ص۹۷ ح۴۴ عن الإمام عليّ علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۱۸۳ ح۱.
- ↑ تحف العقول: ص ۳۱۷، بحار الأنوار: ج ۷۸ ص۲۳۰ ح۱۵.
- ↑ تهذيب الأحكام: ج ۱ ص ۳۵۲ ح ۱۰۴۱ عن محمّد بن مسلم، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۱ ص۲۸ ح۵۶ من دون إسناد إلی لقمان علیه السلام، بحار الأنوار: ج۸۰ ص۱۸۶ ح۴۱؛ عيون الأخبار لابن قتيبة: ج۳ ص۲۷۵ عن لقمان علیه السلام نحوه.
- ↑ صحيح مسلم: ج ۲ ص۶۶۸ ح۹۷ عن أبي مرثد الغنوي، سنن أبي داود: ج ۳ ص ۲۱۷ ح۳۲۲۹ نحوه؛ منتهى المطلب: ج۴ ص۳۱۷.
- ↑ الكافي: ج ۵ ص ۵۶۴ ح ۳۸ عن السكوني عن الإمام الصادق علیه السلام، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۳ ص۴۶۷ ح۴۶۱۹ عن الإمام الصادق علیه السلام، الخصال: ص۵۸۶ ح۱۲ عن الإمام الباقر علیه السلام و کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۳ ص۲۵۵ ح۱.
- ↑ سنن أبی داود: ج ۴ ص۲۶۳ ح۴۸۴۸، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۱۱۷ ح ۱۹۴۷۱، المستدرك علی الصحیحین: ج۴ ص۲۹۹ ح۷۷۰۳ نحوه.
- ↑ اِستَوفَز في قِعدَته: إذا قعد قعوداً منتصباً غیر مطمئنّ (لسان العرب: ج ۵ ص ۴۳۰ «وفز»).
- ↑ مسند ابن حنبل: ج ۷ ص ۲۵۴ ح ۲۰۱۳۱، المعجم الکبیر: ج۷ ص۲۱۳ ح۶۸۸۴، تاریخ دمشق: ج۲۳ ص۲۹۰ کلاهما نحوه.
- ↑ الکافي: ج۳ ص ۱۳۸ ح۱ عن عليّ بن أبي حمزة البطائني، تهذیب الأحکام: ج۱ ص۴۲۸ ح۱۳۶۱، قرب الإسناد: ص۳۱۲ ح۱۲۱۴ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۸۱ ص۲۳۰ ح۱.
- ↑ الأمالي للشجري: ج۲ ص۱۴۱ عن ابن عمر؛ الفردوس: ج۱ ص۳۰۴ ح۱۲۰۰، طبقات المحدّثين: ج۲ ص۲۰۶ ح۱۹۹ کلاهما نحوه.
- ↑ تفسير الآلوسي: ج۲۳ ص۱۵۹ عن ابن عمر، سنن أبي داود: ج۴ ص۲۶۴ ح۴۸۵۷، صحيح ابن حبّان: ج۲ ص۳۵۳ ح۵۹۳ کلاهما عن عبد اللّٰه بن عمرو بن العاص من دون إسناد إلی النبيّ صلی الله علیه و آله أو أحد من أهل البیت علیهم السلام نحوه.
- ↑ الصافّات: ۱۸۰ - ۱۸۲.
- ↑ تفسير القرطبي: ج ۱۵ ص ۱۴۱ عن الشعبي؛ الكافي: ج۲ ص۴۹۶ ح۳ عن الامام الباقر علیه السلام، عدّة الداعي: ص ۲۴۱ عن الإمام الصادق علیه السلام کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۸ ح۲۰ و راجع مجمع البيان: ج۸ ص۷۲۲.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۳ ص۳۰۰ ح۸۸۲۶ عن أبي هريرة.
- ↑ اللَّغْطُ - و يحرّك - : الصوت و الجَلَبَةُ، و أصواتٌ مبهمة لا تُفهم. و فيه: «لَهُم لَغطٌ في أسواقِهم»: ما لا طائل تحته من الكلام (مجمع البحرين: ج ۳ ص ۱۶۳۵ «لغط»).
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۴۹۴ ح۳۴۳۳ عن أبي هريرة، السنن الكبرى للنسائي: ج۶ ص۱۰۵ ح۱۰۲۳۰، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۵۵۴ ح۱۰۴۲۰.
- ↑ المعجم الأوسط: ج۲ ص۵۴ ح۱۲۲۷ عن ابن مسعود، المعجم الكبير: ج۱۰ ص۱۶۴ ح۱۰۳۳۳ نحوه؛ عوالي اللآلي: ج۲ ص۲۶ ح۶۰ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۷ ح۱۷ نقلاً عن خطّ الشهيد رحمه الله.
- ↑ مشکاة الأنوار: ص۳۵۹ ح۱۱۶۶؛ المعجم الکبیر: ج۲ ص۱۳۹ ح۱۵۸۷، الفردوس: ج۱ ص۲۹۸ ح۱۱۷۷ کلاهما نحوه.
- ↑ الجعفریّات: ص ۲۲۹ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام، مشكاة الأنوار: ص۳۴۷ ح۱۱۱۴، جامع الأخبار: ص ۲۳۰ ح۵۸۸، بحار الأنوار: ج ۷۶ ص۱۱ ح۴۶.
- ↑ قرب الإسناد: ص۴۶ ح۱۵۲ عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبیه علیهما السلام و ص۶۶ ح۲۰۹، بحار الأنوار: ج ۷۶ ص ۹ ح۳۶.
- ↑ لبّ اللباب للراوندي: ج۱ ص۳۳۷.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۶۰ ح۲ عن زرارة عن الإمام الباقر علیه السلام، کتاب من لا یحضره الفقيه: ج۴ ص۳۷۸ ح۵۷۹۰؛ مسند الشهاب: ج۱ ص۳۸ ح۳.
- ↑ الأمالى للطوسي: ص۵۳۷ ح۱۱۶۲ عن أبي ذرّ، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۷۹ ح۲۶۶۱، تنبیه الخواطر: ج۲ ص۶۵، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۸۹ ح۳.
- ↑ الزهد لابن المبارك: ص۲۴۰ ح۶۹۱، المصنّف لعبد الرزّاق: ج ۱۱ ص ۲۲ ح۱۹۷۹۱ نحوه؛ تنبيه الخواطر: ج۱ ص۹۸ نحوه.
- ↑ أثرتُ الحدیثَ أثراً: نقلتُه (المصباح المنیر: ص ۴ «أثر»).
- ↑ الأمالي للطوسي: ص۵۷۲ ح۱۱۸۵ عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، تنبیه الخواطر: ج۲ ص۷۰ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۵ ص ۴۶۷ ح۱۶؛ تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳ الرقم ۷۳۵۴.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۵ ص۷۱ ح۱۴۴۸۱ عن جابر بن عبداللّٰه، سنن الترمذي: ج۴ ص۳۴۱ ح۱۹۵۹، تهذیب الکمال: ج۱۷ ص۲۸۷ الرقم۳۹۰۶ کلاهما نحوه.
- ↑ في الطبعة المعتمدة: «ثقة» بدل «فقهاً»، و التصویب من طبعة دار الحدیث.
- ↑ الكافي: ج ۲ ص ۶۶۰ ح ۳، مجمع البحرين: ج۱ ص۸۲.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۵ ص۱۰۸ ح۱۴۶۹۹عن جابر بن عبداللّٰه؛ الأمالي للطوسي: ص۵۳ ح۷۱، معدن الجواهر: ص۱۱۰ ح۱۱۲ نحوه، بحار الأنوار: ج ۷۵ ص ۴۶۵ ح۷.
- ↑ غرر الحكم: ج۳ ص۴۱۴ ح ۴۹۳۷، عيون الحكم و المواعظ: ص۲۳۴ ح۴۴۸۹.
- ↑ و لعلّ الصواب: «شاجب» بالجیم. اُنظر الحدیث اللاحق و تعلیق الشریف الرضي علی هذه الکلمة.
- ↑ أعلام الدين: ص۲۹۳، نزهة الناظر: ص۳۸ ح۴۸ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۴ ص ۱۸۹ ح۱۸؛ المطالب العالیة: ج۳ ص۲۴۳ ح۳۳۸۸ نحوه.
- ↑ قال الشريف الرضيّ قدس سره: و هذا القول مجاز، و المراد أنّ أهل هذه المجالس الثلاثة سالمون، و غانمون، و شاجبون، و الشاجب: الهالك، و الشجب: الهلاك، فجعل عليه الصلاة و السلام هذه الصفات للمجالس و هي على التحقيق لأصحاب المجالس (المجازات النبويّة: ص ۳۴۶ ح ۳۰۰).
- ↑ مشکاة الأنوار: ص۱۱۱ ح۲۵۵، الأمالي للشجري: ج۱ ص۶۲ عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج۹۳ ص۱۶۳ ح۴۳؛ كنز العمّال: ج ۹ ص ۱۴۸ ح۲۵۴۵۲ نقلاً عن الأمثال للعسکري عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله نحوه.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۳ ص۳۹۹ ح۹۴۲۵ عن أبی هریرة، تفسير الثعلبي: ج۷ ص۱۱۰، الفردوس: ج۱ ص۲۰۶ ح۷۸۷ و راجع کتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۲۳۷ ح۷۱۳.
- ↑ سنن الدارمي: ج۱ ص۱۰۵ ح۳۵۵؛ منية المريد: ص۱۰۶ من دون إسناد إلی عبد اللّٰه بن عمرو، الأمالي للشجري: ج۱ ص۴۳ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۱ ص ۲۰۶ ح۳۵.
- ↑ تهذیب الأحکام: ج ۴ ص ۱۹۱ ح۵۴۱ عن عثمان بن مظعون، بحار الأنوار: ج۸۳ ص۳۸۱ ح۴۹؛ التمهيد لابن عبد البرّ: ج ۲۱ ص ۲۲۶، الزهد و الرقائق: ص۲۹۰ ح۸۴۵ کلاهما نحوه.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۶۲ ح۱ عن السكوني عن الإمام الصادق علیه السلام، تهذيب الأحكام: ج۳ ص۲۴۹ ح۶۸۴، بحار الأنوار: ج۸۳ ص۳۸۰ ح۴۹؛ أدب الإملاء و الاستملاء: ص۵۴.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۱۹۵ ح۲۹۴۵ عن أبي هريرة، صحيح ابن حبّان: ج۳ ص۴۵ ح۷۶۸ نحوه؛ الرسالة السعدية: ص۱۶۳، عوالي اللآلي: ج۱ ص۳۷۵ ح۹۷ کلاهما نحوه.
- ↑ جامع الأخبار: ص ۱۰۹ ح ۱۹۵، بحار الأنوار: ج ۱ ص ۲۰۳ ح ۲۱.
- ↑ روضة الواعظين: ج۱ ص۵۴ ح۶۶، مشكاة الأنوار: ص۲۳۹ ح۶۹۱، بحار الأنوار: ج ۱ ص ۲۰۴ ح ۲۳؛ ربیع الأبرار: ج۳ ص۲۲۲ نحوه.
- ↑ مستدرك الوسائل: ج ۳ ص ۳۶۳ ح۳۷۸۹ نقلاً عن درر اللآلي؛ شعب الإيمان: ج ۱ ص ۴۴۸ ح۶۷۱ من دون إسناد إلی رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله نحوه.
- ↑ غرر الحكم: ج۶ ص۱۲۶ح ۹۷۶۵.
- ↑ أي على الرُكَب و أطراف الأصابع (مجمع البحرين: ج ۱ ص ۲۷۱ «جثا»).
- ↑ الوابل: المطر الشديد (مجمع البحرين: ج ۳ ص ۱۹۰۱ «وبل»).
- ↑ تحف العقول: ص ۳۹۳ عن الإمام الكاظم علیه السلام، بحار الأنوار: ج ۱ ص ۱۴۶ ح ۳۰.
- ↑ الكافي: ج ۱ ص ۳۹ ح ۱، علل الشرائع: ص۳۹۴ ح۹ نحوه، بحار الأنوار: ج۱ ص۲۰۱ ح۱۱؛ سنن الدارمي: ج۱ ص۱۱۱ ح۳۸۳ نحوه.
- ↑ هکذا في المصدر، و في تفسیر ابن کثیر: «فارمهِم بسهم الإسلام - یعني السلام ـ»، و في تنبیه الخواطر: «السلام» بدل «الإسلام».
- ↑ شعب الإيمان: ج ۷ ص ۵۸ ح۹۴۴۹، تفسیر ابن کثیر: ج ۶ ص ۳۴۳ نحوه و کلاهما عن عون بن عبد اللّٰه؛ نثر الدرّ: ج۷ ص۳۸، تنبيه الخواطر: ج ۱ ص ۳۱ کلاهما نحوه.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۴ ص۱۳۷ ح۱۱۶۵۲، صحيح ابن حبّان: ج۳ ص۹۸ ح۸۱۶ نحوه، شعب الإيمان: ج ۱ص ۴۰۱ ح۵۳۵.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۶۷۲ ح۱۸۲۰ عن جابر بن عبداللّٰه؛ مكارم الأخلاق: ج۲ ص۷۸ ح۲۱۹۴، عدّة الداعي: ص۲۳۸ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۹۳ ص۱۶۳ ح۴۲.
- ↑ الدرّ المنثور: ج۷ ص۲۴۱ نقلا عن ابن مردويه عن أبي هريرة.
- ↑ تاريخ بغداد: ج۳ ص۱۲۸ الرقم ۱۱۴۶ عن أبی هریرة و أبي سعيد الخدري، حلية الأولياء: ج۵ ص۱۱۸ الرقم۳۰۸ و راجع تنبیه الخواطر: ج۲ ص۲۳۴.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۴۹۶ ح۱ عن فضيل بن يسار، الاُصول الستّة عشر (کتاب جعفر بن محمد الحضرمي): ص۲۲۳ ح۲۳۶ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۸ ح۲۰؛ مسند ابن حنبل: ج۲ ص۶۹۳ ۷۱۱۵ عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله نحوه.
- ↑ الكافي: ج ۲ ص ۴۹۷ ح ۵ عن حسين بن زيد عن الإمام الصادق علیه السلام، مكارم الأخلاق: ج۱ ص۱۹ ح۲۰۴۱، بحار الأنوار: ج۹۳ ص۱۶۱ ح۴۲؛ المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۷۳۵ ح۲۰۱۷ نحوه.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۳ ص۴۸۹ ح۹۹۷۲ عن أبي هريرة، صحيح ابن حبّان: ج۲ ص۳۵۲ ح۵۹۱، موارد الظمآن: ص۵۷۷ ح۲۳۲۲ کلاهما نحوه.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۴۹۶ ح۲، عدّة الداعي: ص۲۴۱، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۴۶۸ ح۲۰.
- ↑ وَتَرتُ زیداً حَقّه أتِرُهُ : نَقَصتُهُ (المصباح المنیر: ص ۶۴۷ «وتر»).
- ↑ المستدرك علی الصحیحین: ج۱ ص۶۷۴ ح۱۸۲۶ عن أبی هریرة، شعب الإيمان: ج۲ ص۲۱۴ ح۱۵۶۹، الدعاء للطبراني: ص ۵۳۸ ح۱۹۲۴ کلاهما نحوه.
- ↑ بشارة المصطفى صلی الله علیه و آله: ص۶۱ عن إبراهيم بن موسى عن أبيه الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام الحسين علیهم السلام عن جابر بن عبد اللّٰه، العمدة: ص۳۶۹ ح۷۲۴، بحار الأنوار: ج۳۸ ص۱۹۹ ح۸؛ المناقب لابن المغازلي: ص۲۱۱ ح۲۵۴.
- ↑ ثواب الأعمال: ص۲۲۳ ح۱، مصادقة الإخوان: ص۱۳۴ ح۱، قرب الإسناد: ص۳۶ ح۱۱۷ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۸۲ ح۱۴.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۱۸۶ ح۳ عن عبّاد بن کثیر، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۲۵۹ ح۵۷.
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۲۹۴ ح ۴۸ عن الحسن بن عليّ بن فضّال، الأمالي للصدوق: ص ۱۳۱ ح ۱۱۹، مشکاة الأنوار: ص۴۴۸ ح۱۵۰۴ نحوه، بحار الأنوار: ج۱ ص۲۰۰ ح ۶.
- ↑ بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۲۵۷ ح ۱۵ نقلاً عن بعض مؤلّفات المتأخّرين، الدمعة الساكبة: ج ۴ ص ۱۷۳ نقلاً عن كتاب المنتخب في جمع المراثي و الخطب.
- ↑ الکافي: ج ۸ ص ۲۲۹ ح۲۹۲.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۱۸۷ ح۵، مصادقة الإخوان: ص۱۳۵ ح۲، الاُصول الستّة عشر: ص ۳۲۳ ح ۵۱۹ (کتاب حسین بن عثمان) نحوه، بحار الأنوار: ج ۷۴ ص۲۶۰ ح۵۹.
- ↑ الكافي: ج ۸ ص ۲۱۲ و ۲۱۳ ح۲۵۹ عن عمرو بن أبي المقدام، فضائل الشيعة: ص ۵۱ ح۸، الأمالي للصدوق: ص۷۲۵ ح۹۹۲ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۶۸ ص۸۰ ح۱۴۱.
- ↑ مصادقة الإخوان: ص۱۳۶ ح۵.
- ↑ مستطرفات السرائر (کتاب أبي القاسم بن قولویه): ص۱۴۳ ح۷، بحار الأنوار: ج۷۴ ص ۱۸۸ ح۱۳.
- ↑ الموطّأ: ص۹۵۴ ح۱۶ عن معاذ بن جبل، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۲۳۹ ح۲۲۰۹۱؛ مشکاة الأنوار: ص۳۶۴ ح۱۱۹۰ نحوه، بحار الأنوار: ج۶۹ ص۲۵۲ ح۳۲.
- ↑ الرعد: ۲۹.
- ↑ سعد السعود: ص۱۰۹ عن أبی هريرة العماري من ولد عمّار بن ياسر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، شرح الأخبار: ج۳ ص۴۹۶ ح۱۴۲۷، تفسیر فرات: ص۲۱۲ ح۲۸۷کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۶۸ ص۷۲ ح۱۳۱.
- ↑ الکافي: ج۱ ص۲۰ ح۱۲عن هشام بن الحکم عن الإمام الکاظم علیه السلام، تحف العقول: ص۲۸۳، تنبیه الخواطر: ج۲ ص۳۵ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج ۷۸ ص۱۴۱ ح۳۵.
- ↑ الصحیفة السجّادیة: ص۱۵۶ الدعاء ۴۱.
- ↑ الکهف: ۲۸.
- ↑ تفسير الثعلبي: ج۴ ص۱۵۲ عن أنس، الفردوس: ج۵ ص۲۹۰ ح۸۲۱۳.
- ↑ كنز العمّال: ج۶ ص۴۹۴ ح۱۶۶۹۱ نقلاً عن أبی نعيم عن أنس.
- ↑ إرشاد القلوب: ص ۱۹۹ - ۲۰۱، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۳ ح۶؛ حلیة الأولیاء: ج۶ ص۵ الرقم۳۳۳ في الحدیث القدسي خطاباً لموسی علیه السلام نحوه.
- ↑ تحف العقول: ص ۱۴۲، نهج البلاغة: الکتاب ۵۳ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۵۸ ح۱.
- ↑ النساء: ۱۴۰.
- ↑ الأنعام: ۶۸.
- ↑ علل الشرائع: ص۶۰۵ ح۸۰ عن عليّ بن جعفر عن الإمام الکاظم عن أبیه علیهما السلام، بحار الأنوار: ج۲ ص۱۱۶ ح۱۳.
- ↑ الكافي: ج۲ ص ۳۷۷ ح۸ عن شعيب العقرقوفي، تفسير العيّاشي: ج۱ ص۴۵۱ ح۱۱۳۶، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۲۱۲ ح۴۵.
- ↑ تفسير العيّاشي: ج۱ ص۴۵۱ ح۱۱۳۵ عن محمّد بن الفضيل، مجمع البیان: ج۳ ص۱۹۵، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۹۶ ح۱.
- ↑ الأنعام: ۶۸.
- ↑ المؤمن: ص۷۰ ح۱۹۲عن الإمام الصادق علیه السلام، تفسير القمّي: ج۱ ص۲۰۴، مستطرفات السرائر(کتاب أبي القاسم بن قولويه): ص۱۴۷ ح۲۲، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۹۵ ح۲۴.
- ↑ . مقصود از امام، ممکن است اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آله (امامان اهل بیت) و یا حاکمی که مسلمانان با او بیعت کردهاند و یا هر دو باشد؛ چرا که به هر حال، دشنام (سَبّ)، جای امر به معروف و نهی از منکر و تذکّر و نصیحت و گفتگو (جدال احسن) را نمیگیرد و در اخلاق اسلامی، ناپسند شمرده شده است.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۳۷۸ ح۱۱ عن عبد الأعلى بن أعين و ص۳۷۷ ح۹، تنبیه الخواطر: ج۲ ص۲۱۰ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۲۱۵ ح۴۸.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۳۷۹ ح۱۵ عن زرارة و ج۸ ص۲۳۶ ح۳۱۵، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۲۱۹ ح۵۲.
- ↑ الأمالي للصدوق: ص۱۵۷ ح۱۵۱، بشارة المصطفی صلی الله علیه و آله: ص۲۰۲ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۹ ص۳۱۱ ح۱؛ مروج الذهب: ج۲ ص۴۳۵ نحوه.
- ↑ العنكبوت: ۲۸ - ۲۹.
- ↑ اُنظر الآیة ۷۸ من سورة المائدة.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۲۵۲ ح۳۰۴۷ عن ابن مسعود، مسند ابن حنبل: ج۲ ص۴۲ ح۳۷۱۳ نحوه؛ المجازات النبویّة: ص۳۲۸ ح۲۸۱ نحوه.
- ↑ تحف العقول: ص۸۹، الدرّة الباهرة: ص۲۰ و لیس فیه ذیله من «أي بنيّ» نحوه، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۳۷ ح۱؛ تفسیر الثعالبي: ج۲ ص۳۱۱ نحوه.
- ↑ غرر الحكم: ج۲ ص۳۰۵ ح۲۶۹۸، عيون الحكم و المواعظ: ص ۹۸ ح ۲۲۶۱.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۳۷۴ ح۱ عن عبداللّه بن صالح، تنبیه الخواطر: ج۲ ص ۲۱۰، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۹۹ ح۳۸.
- ↑ الکافي: ج۸ ص ۱۳۱ - ۱۳۴ ح۱۰۳، الأمالي للصدوق: ص۶۰۹ ح۸۴۱، تنبیه الخواطر: ج۲ ص۱۴۱ کلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج۱۴ ص۲۹۲ ح۱۴.
- ↑ الکافي: ج ۶ ص ۲۶۸ ح ۱ عن هارون بن الجهم عن الإمام الصادق علیه السلام، تهذیب الأحکام: ج ۹ ص ۹۷ ح ۴۲۲، المحاسن: ج ۲ ص ۴۱۴ ح ۲۴۵۴ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۴۷ ص۳۹ ح۴۴.
- ↑ سنن الترمذي: ج۴ ص ۱۱۳ ح ۲۸۰۱ عن جابر بن عبد اللّٰه؛ الکافي: ج۶ ص۲۶۸ ح۲ عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، الخصال: ص۱۶۴ ح۲۱۵ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج ۷۹ ص۱۲۹ ح۱۶.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۵۷ ح۵۰۹۰، المقنع للصدوق: ص۴۵۲ من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام، فقه الرضا علیه السلام: ص۲۸۱ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۶۶ ص۴۹۹ ح۳.
- ↑ کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۴ ص۴۱۹ ح۵۹۱۵ عن الفضل بن شاذان، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲ ص ۲۲ ح۵۰، جامع الأخبار: ص۴۳۲ ح۱۲۰۸ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۴۵ ص۱۷۶ ح۲۳.
- ↑ في الطبعة المعتمدة للمصدر: «نأکله»، و التصویب من بحار الأنوار.
- ↑ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲ ص ۲۳ ح۵۱ عن عبد السلام بن صالح الهروي، بحار الأنوار: ج۴۵ ص۱۷۶ ح۲۴.
- ↑ لقمان: ۶.
- ↑ الكافي: ج۶ ص۴۳۳ ح۱۶ عن الحسن بن هارون، دعائم الإسلام: ج۲ ص۲۰۷ ح۷۵۶ نحوه.
- ↑ الفرقان: ۷۲.
- ↑ تفسير القمّي: ج ۲ ص ۱۱۷، بحار الأنوار: ج ۶۹ ص۲۶۲.
- ↑ دعائم الإسلام: ج۲ص۵۱۲ ح۱۸۳۶.
- ↑ مستطرفات السرائر(جامع البزنطي): ص۶۰ ح۲۹ عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج۷۹ ص۲۳۵ ح۱۳.
- ↑ الکافي: ج۶ص۴۳۴ ح۲۲ و راجع دعائم الإسلام: ج۲ ص۲۰۸.
- ↑ غرر الحكم: ج۶ ص۱۳۴ ح۹۸۱۵، عیون الحکم و المواعظ: ص۴۸۹ ح۹۰۶۹.
- ↑ تحف العقول: ص۱۵۱، نثر الدرّ: ج۱ ص۳۱۷، المعیار و الموازنة: ص۲۸۲ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج ۷۷ ص۲۹۱ ح۲.
- ↑ الحدید: ۱۶.
- ↑ مشکاة الأنوار: ص۳۳۵ ح۱۰۶۹.
- ↑ الأنعام: ۱۰۸.
- ↑ الأنعام: ۶۸.
- ↑ النحل: ۱۱۶.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۳۷۸ ح۱۲، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۲۱۵ ح۴۹.
- ↑ . انعام: آيه ۱۰۸.
- ↑ . انعام: آيه ۶۸.
- ↑ . نحل: آيه ۱۱۶.
- ↑ . ترتيب آيات، برطبق ترتيب مطالب نیست؛زيرا آيۀ سوم براى دروغ گفتن در فتواست. آيۀ اوّل براى مطلب دوم است؛ زيرا در اخبار آمده است كه مراد از دشنام دادن به خدا، دشنام دادن به اولياى خداست و آیۀ دوم براى مطلب سوم است؛ چون در اخبار آمده است كه مراد از «آيات» در این آیه، ائمّه علیهم السلام اند.
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۸ ح ۱ عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، معاني الأخبار: ص۸۲ ح۱، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۵۲ ح۴؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۶۲ ح۶، مكارم الأخلاق: ج۱ ص۶۶ ح۷۱، مشكاة الأنوار: ص۳۵۷ ح۱۱۵۶، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۴۰ ح۳۵.
- ↑ في المصادر الاُخری: «ظَهرانَي» بدل «ظهري»، و هو الأنسب.
- ↑ الدُّکّان: الدَّکَّة المبنیّة للجلوس علیها (النهایة: ج ۲ ص ۱۲۸ «دکن»).
- ↑ سنن أبي داود: ج۴ ص۲۲۵ ح ۴۶۹۸، سنن النسائي: ج۸ ص۱۰۱ نحوه؛ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۴۸ ح۸ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۲۹ ح۳۵.
- ↑ المجادلة: ۱۱.
- ↑ تفسير القميّ: ج۲ ص۳۵۶، بحار الأنوار: ج۱۷ ص۲۸ ح۴.
- ↑ الاُصول الستّة عشر (کتاب زید الزرّاد): ص۱۳۰ ح۲۱.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۶۵ ح۶۹، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۴۰ ح۳۵؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۹۵ ح۲۲۸نحوه.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۳ ص۶۹۲ ح۶۵۴۲، المعجم الأوسط: ج۲ ص۱۶۰ ح ۱۵۷۶ نحوه؛ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۵۷ ح۴۱، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۳۵ ح۳۵.
- ↑ مکارم الأخلاق: ج۱ ص۵۷ ح۴۰، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۳۵ ح۳۵؛ سبل الهدىٰ و الرشاد: ج۹ ص۳۸۸، أخلاق النبيّ صلی الله علیه و آله و آدابه: ج۱ ص۸۷.
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۸ ح۱ عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، معاني الأخبار: ص۸۲ ح۱ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۵۲ ح۴؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴نحوه.
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۹ ح۱ عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، معاني الأخبار: ص۸۳ ح۱، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۵۳ ح۴؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۵۷ ح۳۸، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۳۵ ح۳۵؛ السنن الکبری: ج۷ ص۸۳ ح۱۳۳۴۰ نحوه.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۱۴۰ ح۲۸۵۰، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۴۴۳ ح۲۱۰۶۶ نحوه، صحيح ابن حبّان: ج۱۳ ص۹۷ ح۵۷۸۱.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۸ ص۴۰۱ ح۲۲۷۶۹ عن عبادة بن الصامت، الطبقات الكبرى: ج۱ ص۳۸۷، تفسیر ابن کثیر: ج۵ ص۳۲۶.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۹۰ ح۲۷۵۴، الأدب المفرد: ص۲۷۸ ح۹۴۶ نحوه؛ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۴۷ ح۳ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۲۹ ح۳۵.
- ↑ عوالي اللآلي: ج ۱ ص ۴۳۵ ح ۱۴۱، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۳۸ ذيل ح۳۵ و راجع طبقات المحدّثين: ج۳ ص۲۹۴ الرقم۴۹۷.
- ↑ . عوالى اللآلى: ج ۱ ص ۴۳۴ ح ۱۳۹.
- ↑ . ر.ک: المستدرک على الصحيحين: ج ۳ ص ۲۶۹ ح ۵۰۵۰.
- ↑ . صحيح البخارى: ج ۳ ص ۱۱۰۷ ح ۲۸۷۸.
- ↑ . غرر الحکم: ج ۲ ص ۱۹۱ ح ۲۳۴۱.
- ↑ . ر.ک: القواعد و الفوائد: ج ۲ ص ۱۵۹ ج ۱۶۲. نيز، ر.ک: بحار الأنوار: ج ۷۶ ص ۳۸ ذيل ح ۳۵.
- ↑ . ر.ک: المعجم الأوسط: ج ۴ ص ۲۸۲ ح ۴۲۰۸؛ الأمالى، طوسى: ص ۵۳۸ ح ۱۱۶۲، مشکاة الأنوار: ص ۳۵۸ ح ۱۱۶۵.
- ↑ . ر.ک: ص ۱۰۱ ح ۱۹۲.
- ↑ . ر.ک: ص ۱۰۱ (گرامی داشتن تازه وارد).
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۸ ح۱ عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، معاني الأخبار: ص۸۳ ح۱، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۵۲ ح۴؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۸۶ ح۲۷۴۵، سنن أبي داود: ج۴ ص۳۰۷ ح۵۰۲۹، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۴۳۹ ح۹۶۶۸ کلاهما نحوه و راجع منیة المرید: ص۲۵۴.
- ↑ خمّر: غطّیٰ. و التخمير: التغطية (اُنظر: النهاية: ج ۲ ص ۷۷ «خمر»).
- ↑ السنن الكبرى: ج۲ ص۴۱۱ ح۳۵۷۹، المعجم الأوسط: ج۷ ص۲۶۲ ح۷۴۵۲ عن ابن عمر، مسند أبي یعلی: ج۶ ص۱۲۶ ح۶۶۳۳ کلاهما نحوه.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۵۵ ح۱۲ عن السكوني.
- ↑ التشميتُ - بالشین و السین - : الدعاء بالخير و البركة (النهاية: ج ۲ ص ۴۹۹ «شمت»).
- ↑ المعجم الكبير: ج۱۰ ص۷۵ ح۹۹۹۸ و راجع الدعاء للطبراني: ص۵۵۲ ح۱۹۸۳.
- ↑ صحيح البخاري: ج۵ ص۲۲۹۸ ح۵۸۷۱، صحیح مسلم: ج۴ ص۲۲۹۲ ح۵۳، سنن أبي داود: ج۴ ص۳۰۹ ح۵۰۳۹ کلاهما نحوه.
- ↑ الأدب المفرد: ص۲۷۴ ح۹۳۲، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۲۱۹ ح۸۳۵۴، المستدرك على الصحيحين: ج۴ ص۲۹۴ ح۷۶۸۹ کلاهما نحوه.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۱ ص۴۳۷ ح۱۷۴۸، المعجم الكبير: ج۱۲ ص۳۱۴ ح۱۳۵۱۶، شعب الإیمان: ج۷ ص۲۸ ح۹۳۴۰ و راجع الكافي: ج۲ ص۶۵۳ ح۱.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۸۲ ح۲۷۴۰، سنن أبي داود: ج۴ ص۳۰۷ ح ۵۰۳۱، السنن الكبرى للنسائي: ج۶ ص۶۵ ح۱۰۰۵۳ كلاهما نحوه.
- ↑ صحيح البخاري: ج۵ ص۲۲۹۸ ح۵۸۷۰ عن أبي هریرة، سنن أبي داود: ج۴ ص۳۰۸ ح۵۰۳۳، سنن الترمذي: ج۵ ص۸۳ ح۲۷۴۱کلاهما نحوه.
- ↑ سنن أبي داود: ج۴ ص۲۶۰ ح۴۸۳۷، تاريخ بغداد: ج۲ ص۸۲ الرقم۴۶۲، دلائل النبوّة للبیهقي: ج۱ ص۳۲۱.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۵۰۴ ح۴ عن طلحة بن زيد، مکارم الأخلاق: ج۲ ص۹۰ ح۲۲۵۲، عدّة الدّاعي: ص۲۵۰ عن الإمام الرضا علیه السلام، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۵۸ ح۴۰.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۴۹۴ ح۳۴۳۴، تفسير القرطبي: ج۱۷ ص۷۹ و راجع سنن أبي داود: ج۲ ص۸۵ ح۱۵۱۶.
- ↑ «فأعلَنَ» بالاستغفار؛ أي نطق به جهراً لا سرّاً؛ ليسمعه القوم فيقتدون به (فيض القدير: ج ۵ ص ۱۹۷).
- ↑ عمل الیوم و اللیلة لابن السنّي: ص۱۶۱ ح۴۵۳.
- ↑ مسند ابن الجعد: ص۲۹۲ ح۱۹۷۹، عمل الیوم و اللیلة لابن السنّي: ص۱۶۰ ح۴۵۲ نحوه، أدب الإملاء و الاستملاء: ص ۹۰.
- ↑ منية المريد: ص ۲۱۹.
- ↑ في المصدر «رجل»، و التصويب من بحار الأنوار .
- ↑ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۶۱ ح۵۵، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۲۳۶ ح ۳۵؛ سنن الترمذي: ج۴ ص۶۵۵ ح۲۴۹۰ عن أنس نحوه.
- ↑ الكافي: ج ۲ ص ۶۷۱ ح ۱ عن جميل بن درّاج، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۲۶۰ ح ۴۷.
- ↑ قال المجلسيّ رضی الله عنه: «و ما رأى ركبتيه» أي إن احتاج لعلّة إلى كشف ركبتيه ليراه لم يفعل ذلك عند جليسه، حياءً منه. و في بعض النسخ: «أرى» أي لم يكشفها عند جليسه، وهذا أصحّ، لأنه کان من سنّة العرب کشف الرکبتین عند الجلوس للراحة (مرآة العقول: ج ۲۶ ص ۳۰). و في بعض نسخ المصدر و تنبيه الخواطر: «ما زوى» بدل «ما رأى».
- ↑ الكافي: ج ۸ ص ۱۶۴ ح ۱۷۵ عن معاوية بن وهب، تنبيه الخواطر: ج ۲ ص ۱۴۸ نحوه، بحار الأنوار: ج۴۱ ص۱۳۰ ح۴۱؛ تاریخ دمشق: ج۳ ص۳۶۹ من دون إسناد إلی الإمام الصادق علیه السلام نحوه.
- ↑ . علّامه مجلسى مىگويد: «يعنى اگر [برای نشستن] نياز به كنار زدن جامه و بیرون گذاشتن زانوها بود، از سر حيامندى، از اين كار خوددارى مىكرد».
- ↑ و في النسخة التي بأیدنا: «ركبتين»، و ما أثبتناه من المصادر الأُخرى.
- ↑ الطبقات الكبرى: ج۱ ص۳۸۲، المعجم الأوسط: ج۸ ص۲۹۸ ح۸۶۸۸ نحوه؛ مکارم الأخلاق: ج۱ ص۴۹ ح۱۳ نحوه.
- ↑ قال العلّامة المجلسيّ قدس سره: قوله: «حتی یجوزه» أي یتجاوز عن ذلك الکلام و یُتمّه و یرید إنشاء کلام آخر، فیقطعه النبيّ صلی الله علیه و آله بنهي أو قیام. و في بعض النسخ و روایاتهم: «بانتهاء» فیحتمل أن یکون المعنی: فیقطع السائل بانتهاء أو قیام. و لیس في أکثر النسخ الضمیر في "یجوزه" فیحتمل أن یکون بالراء المهمله، أي: إلّا أن یجور و یتکلّم بباطل - کفحش أو غیبة - فیقطعه صلی الله علیه و آله بنهي أو بقیام» (بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۷۱).
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۹ ح۱ عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، معاني الأخبار: ص۸۳ ح۱، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۵۳؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴ نحوه.
- ↑ . در برخى نسخههای متن عربی، «يجور» به جای «یجوز» آمده که از ریشۀ «جور» به معناى تجاوز از حد یا حق و نیز سخن ناروا (مانند غيبت و تهمت) است.
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۹ ح۱ عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، معاني الأخبار: ص۸۳ ح۱، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۵۳ ح۴؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴.
- ↑ غَربُ كلّ شيء: حَدّه، يقال: في لسانه غَرب؛ أي حِدَّة (الصحاح: ج ۱ ص ۱۹۲ «غرب»).
- ↑ معاني الأخبار: ص ۱۷۱ ح ۱، بحار الأنوار: ج ۲۲ ص ۸۶ ح ۳۸ و راجع أعلام الدين: ص۲۷۵.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۳ ص۷۱۲ ح۶۵۷۶، مسند ابن حنبل: ج۵ ص۴۹۵ ح۱۶۳۰۰ نحوه، المعجم الكبير: ج۱ ص۲۸۸ ح۸۴۴.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۶۱ ح۵۵، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۲۳۶ ح ۳۵.
- ↑ ملاحاة الرجال: أي مقاولتهم و مخاصمتهم (النهاية: ج ۴ ص ۲۴۳ «لحا»).
- ↑ الأمالي للصدوق: ص۵۰۲ ح۶۸۸ عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیه السلام، الكافي: ج۲ ص۳۰۱ ح۶ عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج۲ ص۱۲۷ ح۴؛ المصنّف لابن أبي شیبة: ج۵ ص۵۰۹ ح۷.
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۹ ح۱ عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، معاني الأخبار: ص۸۳ ح۱، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۵۳ ح۴؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴ نحوه.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج۱ ص۶۰ ح۵۳، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۲۳۶ ح ۳۵.
- ↑ مسند البزّار: ج۸ ص۲۴۸ ح۳۳۱۱ و راجع السنن الكبرى: ج۳ ص۳۳۲ ح۵۹۰۶.
- ↑ سنن أبي داود: ج۴ ص۲۵۸ ح۴۸۲۵، سنن الترمذي: ج۵ ص۷۳ ح۲۷۲۵، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۴۲۸ ح۲۰۹۸۳.
- ↑ سنن الدارمي: ج۱ ص۱۰۵ ح۳۵۵، سنن ابن ماجة: ج۱ ص۸۳ ح۲۲۹ نحوه؛ الأمالي للشجري: ج۱ص۴۳ نحوه.
- ↑ الإصابة: ج۷ ص۲۷۶ الرقم۱۰۴۲۷، الاستيعاب: ج۴ ص۲۹۷ الرقم۳۱۶۷، اُسد الغابة: ج۶ ص۲۴۹ الرقم۶۱۸۳ كلاهما نحوه.
- ↑ لا يوطن الأماكن: أي لا يتّخذ لنفسه مجلساً يُعرف به (النهاية: ج ۵ ص ۲۰۴ «وطن»).
- ↑ لا تؤبَن فيه الحُرَم: أي لا يُذكرن بقبيح (النهاية: ج ۱ ص ۱۷ «أبن»).
- ↑ في معاني الأخبار: «لا تنثىٰ فَلَتاتُه»، و لعلّه هو الأصحّ. قال ابن الأثیر: «لا تُنثیٰ فَلَتاتُه» أي لا تُشاع و لا تُذاع. والفلَتات: جمع فَلْتة؛ و هي الزلَّة. أراد: أنّه لم یکن لمجلسه فلتات فتُنثیٰ (النهایة: ج ۵ ص ۱۶ «نثا»).
- ↑ المراء: الجدال (النهاية: ج ۴ ص ۳۲۲ «مرا»).
- ↑ عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۸ ح۱ عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، معاني الأخبار: ص۸۲ ح۱ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۵۲ ح۴؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴ نحوه.
- ↑ سنن أبي داود: ج۴ ص۲۶۴ ح۴۸۵۴، السنن الكبرى: ج۶ ص۲۵۰ ح۱۱۸۴۰.
- ↑ شعب الإیمان: ج۲ ص۲۰۲ ح۱۵۳۷، أنساب الأشراف: ج۱۱ ص۲۱۷، تاريخ المدينة: ج۱ ص۳۰۳ کلاهما نحوه.
- ↑ سنن أبي داود: ج۴ ص۷۰ ح۴۱۳۸، الأدب المفرد: ص۳۴۷ ح۱۱۹۰، المعجم الكبير: ج۱۲ ص۱۶۲ ح۱۲۹۱۷.
- ↑ احتبى الرجل: جمع ظهره و ساقيه بثوب أو غيره، و قد يحتبي بيديه. و الاسم: الحِبوة (المصباح المنير: ص ۱۲۰ «حبا»).
- ↑ تفسير العيّاشي: ج۱ ص۲۰۴ ح۱۶۴ عن صفوان الجمّال و بسند آخر عن سعد الإسكاف عن الإمام الباقر علیه السلام، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۸۵ ح۲۱.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۶۱ ح۴ عن طلحة بن زيد، مكارم الأخلاق: ج۱ ص۶۶ ح۷۲، مشکاة الأنوار: ص۳۵۷ ح۱۱۵۵، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۲۴۰ ح ۳۵.
- ↑ التربّع: هو أن يقعد على وركيه و يمدّ ركبته اليمنى إلى جانب يمينه، و قدمه إلى جانب يسارِه، و اليسرى بالعكس (مجمع البحرين: ج ۲ ص ۶۶۸ «ربع»). و جدیر بالذکر أنّ العرب کان یکره التربّع عند الناس.
- ↑ الکافي: ج۲ ص۶۶۱ ح۱، مشکاة الأنوار: ص۳۵۷ ح۱۱۵۶ عن الإمام الصادق علیه السلام، مکارم الأخلاق: ج۱ ص۶۷ ح۷۸، بحار الأنوار: ۱۶ ص۲۵۹ ح۴۴.
- ↑ . عربها، چهار زانو نشستن در حضور جمع را خلاف ادب میشمردند.
- ↑ أضفناها کي یستقیم السیاق.
- ↑ فَرِقَ فَرَقاً: خاف (المصباح المنیر: ص ۴۷۱ «فرق»).
- ↑ سنن أبي داود: ج۴ ص۲۶۲ ح۴۸۴۷، الأدب المفرد: ص۳۴۳ ح۱۱۷۸، السنن الكبرى: ج۳ ص۳۳۴ ح۵۹۱۵ نحوه؛ بحار الأنوار: ج۲۹ ص۵۳۹.
- ↑ المناقب لابن شهرآشوب: ج ۱ ص ۱۴۵ و ۱۴۷، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۲۲۸ ح ۳۴؛ إحیاء العلوم: ج۲ ص۵۲۷.
- ↑ الاحتباء: هو أن يضمّ الإنسان رجليه إلى بطنه إذا جلس، و يجمعهما بثوب إلى ظهره، و يشدّه عليه، و قد يكون الاحتباء باليدين عوض الثوب (النهاية: ج ۱ ص ۳۳۵ «حبا»).
- ↑ الشَّملة: هو كساء يُتغطّى به و يُتلفّف فيه (النهاية: ج ۴ ص ۵۰۱ «شمل»).
- ↑ هدب الثياب: طرفه ممّا يلي طرفه الّذي لم ينسج (مجمع البحرين: ج ۳ ص ۱۸۶۳ «هدب»).
- ↑ سنن أبي داود: ج۴ ص۵۴ ح ۴۰۷۵، الأدب المفرد: ص۳۴۴ ح۱۱۸۲، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۳۵۹ ح۲۰۶۶۰ کلاهما نحوه.
- ↑ أي: الاحتباء باليد و هو القرفصاء.
- ↑ صحيح البخاري: ج۵ ص۲۳۱۴ ح ۵۹۱۷، السنن الكبرى: ج۳ ص۳۳۳ ح۵۹۱۴ نحوه، المعجم الأوسط: ج ۱ ص ۲۱۴ ح۶۹۲ نحوه.
- ↑ سنن أبي داود: ج۴ ص۲۶۲ ح۴۸۴۶، السنن الکبری: ج۳ ص۳۳۴ ح۵۹۱۶، تهذيب الكمال: ج۲ ص۴۷۴ الرقم۳۸۲ کلاهما نحوه.
- ↑ الأدب المفرد: ص۳۴۵ ح۱۱۸۳، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۶۳۲ ح۱۰۸۹۳ نحوه؛ كشف الغمّة: ج۲ ص۳۰۷ نحوه، بحار الأنوار: ج ۴۳ ص ۳۰۱ ح ۶۴.
- ↑ صحيح البخاري: ج۳ ص۱۳۲۲ ح ۳۴۱۶، سنن أبي داود: ج۳ ص۴۷ ح۲۶۴۹ نحوه؛ إعلام الوری: ج۱ ص۱۲۱ عن خبّاب نحوه، بحار الأنوار: ج ۱۸ ص ۲۱۰ ح۳۸.
- ↑ سنن الترمذي: ج ۵ ص ۹۸ ح ۲۷۷۰، سنن أبي داود: ج ۴ ص ۷۱ ح ۴۱۴۳، مسند ابن حنبل: ج ۷ ص ۴۰۳ ح ۲۰۸۲۹ کلاهما نحوه.
- ↑ الطبقات الكبرى: ج ۱ ص ۴۵۱، المعجم الکبیر: ج۸ ص۵۴ ح۷۳۴۷ نحوه؛ منیة المرید: ص۱۰۶ نحوه، بحار الأنوار: ج۱ ص۱۸۵ ح۱۰۶.
- ↑ النَّمَط: ضَرب من البُسط له خَمل رقیق (النهایة: ج ۵ ص ۱۱۹ «نمط»).
- ↑ السَّهوَة: بیت صغیر منحدر في الأرض قلیلاً، شبیه بالمخدَع و الخزانة. و قیل: هو کالصفّة تکون بین یدي البیت. و قیل شبیه بالرفّ أو الطاق یوضع فیه الشيء (النهایة: ج ۲ ص ۴۳۰ «سها»).
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۱۰ ص۹۶ ح ۲۶۱۶۳، سنن ابن ماجة: ج۲ ص۱۲۰۴ ح۳۶۵۳، المصنّف لابن أبي شیبة: ج۶ ص۸۴ ح۱ کلاهما نحوه.
- ↑ سنن أبي داود: ج۴ ص۲۶۳ ح۴۸۵۰، صحيح ابن حبّان: ج ۵ ص ۳۷۵ ح۲۰۲۸، المعجم الكبير: ج۲ ص۲۲۴ ح۱۹۲۷ کلاهما نحوه.
- ↑ الأدب المفرد: ص۳۴۴ ح۱۱۷۹، المعجم الكبير: ج ۴ ص ۱۳ ح۳۴۹۸؛ المسترشد: ص۵۳۸ ح۲۱۴ عن أم عمارة نحوه.
- ↑ الكافي: ج ۲ ص ۶۷۱ ح ۱ عن جميل بن درّاج، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۲۶۰ ح ۴۷.
- ↑ مکارم الأخلاق: ج۱ ص۶۱ ح۵۵، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۲۳۶ نقلا عن کتاب النبوّة؛ سنن الترمذي: ج۴ ص۶۵۵ ح۲۴۹۰، السنن الكبری: ج۱۰ ص۳۲۴ ح ۲۰۷۹۰ نحوه.
- ↑ المعجم الكبير: ج ۲۲ ص ۳۹ ح۹۵.
- ↑ في صفته صلی الله علیه و آله «إذا مشى تقلّع» أراد قوّة المشية... و التقلّع من الأرض قريب بعضه من بعض، أراد أنّه كان يستعمل التثبّت، و لا يبين منه في هذه الحالة استعجال و مبادرة شديدة (النهاية: ج ۴ ص ۱۰۱ «قلع»).
- ↑ الطبقات الكبرى: ج ۱ ص۴۱۰ و راجع تاريخ الطبري: ج۳ ص۱۷۹ و الأمالي للطوسي: ص۳۴۱ ح۶۹۵.
- ↑ مکارم الأخلاق: ج۱ ص۴۵ ح۱ عن الإمام الحسین علیه السلام، عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۳۱۸ ح۱ نحوه، بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۱۵۲ ح ۱؛ المعجم الكبير: ج۲۲ ص۱۵۸ ح۴۱۴.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۶۷۴ ح۱۸۲۷، سنن أبي داود: ج۴ ص۲۶۵ ح۴۸۵۹ نحوه؛ الأمالي للشجري: ج۱ ص۲۴۵ عن أبي برزة الأسلمي نحوه و راجع مشكاة الأنوار: ص۳۵۹ ح۱۱۶۶.
- ↑ منية المريد: ص ۲۲۰، بحار الأنوار: ج ۲ ص ۶۳ ح ۱۳.
- ↑ سنن الترمذي: ج۵ ص۵۲۸ ح ۳۵۰۲، عیون الأخبار لابن قتیبة: ج۲ ص۲۷۹، طبقات المحدّثین: ج۴ ص۲۰۰ الرقم ۶۱۶ کلاهما نحوه و راجع تهذیب الأحکام: ج۳ ص۹۲ ح۲۵۲ و السنن الكبرى للنسائي: ج۶ ص۱۰۶ ح۱۰۲۳۴.