ج م ل / الجمال

از دانشنامه قرآن و حدیث
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۲۲ توسط Khaleghitajabadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «<span id="الجمال-نسخه-آزمایشی"></span> = <span dir="rtl">الجَمال (نسخه آزمایشی)</span> = <span dir="rtl">زیبایی</span> <span id="درآمد1"></span> = <span dir="rtl">درآمد</span><ref><span dir="rtl">به قلم پژوهشگر ارجمند، حجّة الإسلام و المسلمین هادی صادقی</span>.</ref> = <span id="واژهشناسی-جمال"></span> == <span dir="rtl">...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الجَمال (نسخه آزمایشی)

زیبایی

درآمد[۱]

واژهشناسی «جمال»

جمال از ریشۀ «ج م ل» است. «جمل» در لغت عرب در چند موضوع به کار رفته است: زیبایی، روغن مذاب، شتر نر، واحد کامل معنادار از کلام، گرد آمدن، نوعی حساب.[۲] ابن فارس، دو ریشۀ اصلی برای آن قائل است و میگوید:

الجیم و المیم و اللام أصلان: أحدهما تجمُّع و عِظَم الخَلْق، و الآخر حُسنٌ.[۳]

جیم و میم و لام، دو ریشۀ اصلی دارد: یکی جمع شدن و بزرگی جُثّه و دوم زیبایی.

برخی بر ریشۀ اوّل، یعنی «بزرگی» تأکید دارند.[۴] بر این اساس، جمال، چیزی است که مایۀ شهرت و بلندی مرتبت انسان شود، چه از کارها باشد، یا از خلقیّات، یا از اموال باشد، یا مربوط به جسم بشر. پس اصل جمال در عربی، «بزرگی» است و به همین دلیل، جُمله را جُمله نامیدهاند؛ چرا که از متفرّقات، بزرگتر است. شتر را نیز به دلیل بزرگی در خلقت، جَمَل گفتهاند. حتّی دنبۀ آب شده را به دلیل منافع بزرگش جمیل خواندهاند.[۵]

گروهی دیگر میگویند اصل آن، غیر عربی است.[۶] برخی نیز این قول را ترجیح داده، یک ریشۀ اصلی عبری برای آن آوردهاند که به معنای بلوغ و کمال و تمایز است. این اصل عبری، با اندکی تغییر معنایی، در عربی به معنای کمال و نظم و تناسب به کار رفته است که دو گونه دارد: یکی صوری و ظاهری و دیگری معنوی و باطنی. به همین مناسبت بر اموری که دارای نظم و اجتماع هستند، جمیل اطلاق میشود. زیبایی ظاهری به دلیل نظم و انتظام پدید میآید. شتر نر به دلیل کمال بردباری در برداشتن بارهای سنگین و استقامت زیادش جمل خوانده شده است. مفاهیم اجمال و جمله نیز به دلیل حصول به نتیجه و حفظ نظم و دستیابی به تناسب و اعتدال به کار رفتهاند. زیبایی نفس انسان به دلیل اتّصاف به صفات روحانی و معنوی است که موجب پیدایش اعتدال و تناسب درونی میشود.[۷]

راغب اصفهانی، جمال را به زیبایی فراوان معنا میکند. البتّه تصریح نمیکند که فراوانی را از کجا آورده است؛ امّا میتوان با توجّه به معنای دیگر جمال - که انباشت بزرگی و عظمت است - این مطلب را استنباط کرد. وی زیبایی فراوان را دو نوع میداند: یکی زیبایی مخصوص انسان، اعم از این که در جانش یا بدنش یا کارهایش باشد و دوم، آنچه از او به دیگری میرسد. وی حدیث «إِنَّ اللّٰهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ» را بر این وجه تفسیر میکند و اشاره به این دارد که: از سوی خداوند متعال، خیرات بسیاری به انسان افاضه میشود و خداوند، کسی را که چنین باشد، دوست دارد.[۸] سیبویه نیز جمال را به زیباییِ دارای دقّت و ظرافت معنا کرده است.[۹] گفتۀ او میتواند در تعیین معنا حجّیت داشته باشد.

بر پایۀ آنچه گفته شد، جمال در این کاربرد، بر زیبایی بسیار که بیانگر دقّت و ظرافت است، اطلاق میشود[۱۰] و دو گونۀ ظاهری و باطنی دارد که در قرآن و حدیث نیز در این دو گونه به کار رفته است.

مفاهیم مرتبط با جمال

در قرآن کریم و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام مفاهیم دیگری که معانی نزدیکی به مفهوم جمال دارند، به کار رفتهاند که برای تکمیل بحث، اشارهای به آنها میشود:

یک. حُسن

به نظر ابن فارس و گروهی از اهل لغت، مفهوم «حُسن»، ریشهای واحد دارد و به معنای زیبایی در برابر زشتی و به عنوان صفتی نیکو برای چیزی که موصوف به آن است، به کار میرود.[۱۱] برخی آن را به معنای چیزی میدانند که شادیآور و خواستنی است، چه عقل آن را پسند کند، چه نفس و چه حس.[۱۲] شاید نزدیکترین مفهوم به مفهوم جمال، حُسن باشد.

همین مفهوم در اخلاق نیز کاربرد دارد: به کارهای نیک، حَسَن و به کارهای بد، قبیح اطلاق میشود. حُسن در آیات بسیاری از قرآن بدین معنا به کار رفته است؛ از جمله:

(لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنىوَ زِيادَة.[۱۳]

برای کسانی که نیکوکاری کردند، نیکویی و بیش از آن است).

پاداش نیکوی خداوند، همان چیزی است که نیکوکاران استحقاقش را دارند؛ امّا خداوند بیش از استحقاق نیز عطا میکند که همان زیادتی است که در این آیه ذکر شده است، مانند زیادتیای که در آیهای دیگر آمده است:

(مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها.[۱۴]

کسی که نیکوکاری کند، ده برابر آن پاداش دارد).

حسن و قبح اخلاقی دقیقاً به معنای زیبایی و زشتی است که جانمایۀ خوبی و بدی کار است. حُسن، کار را زیبا میکند و به دنبال زیبا شدن، کار برای عقل، خواستنی و پسندیده میشود و آن را نیکو به شمار میآورد. بنا بر این، کاربرد اخلاقی آن نیز دقیقاً منطبق با کاربرد لغوی است.

مفهوم حُسن، کاربرد سومی هم دارد و آن، کمال است. هنگامی که قرآن از اوصاف مؤمنان و اهل تقوا سخن میگوید، جایگاه بهشتی آنها را چنین میستاید:

(يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً * خالِدِينَ فِيها حَسُنَتْمُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً.[۱۵]

در مقابل صبرشان غرفهها و درجات برتر [بهشت] را پاداش میگیرند، و در آن جا با تحیّت و سلامی [از سوی خدا و فرشتگان] رو به رو میگردند. * در آن جا جاودانه خواهند بود [که چه] قرارگاه و اقامتگاه نیکی است).

در این کاربرد، حسن به معنای کمال، به کار رفته است؛ امّا چنان که در بحث از حقیقت زیبایی خواهد آمد، کمال، جزئی از معنای زیبایی است و با آن مرتبط است. از این رو، هنگامی از مفهوم حسن برای بیان کمال استفاده میشود که پدیدۀ موصوف، جذّاب و در واقع، حامل زیبایی باشد.

دو. حِلْیه

واژۀ «حُلِیّ»، بر زینت خارجی که به چیزی افزوده میشود، اطلاق میشود.[۱۶] به گفتۀ خلیل فراهیدی:

و الحَلْیُ: کلُّ حِلْیةٍ حَلَّیتَ بِهِ امرَأَةً أو سَیفاً أو نَحوَه.[۱۷]

حَلی، هر زیوری است که با آن، زن یا شمشیر یا مانند آن را تزیین میکنی.

ثعالبی، انواع زینتها را برای اعضای بدن، تحت عنوان حلی بر میشمارد.[۱۸]

حُلی، در قرآن کریم به زیورهای خارجی و افزودنی اطلاق شده است. در یک آیه از زیورهایی سخن گفته میشود که سامری از بنی اسرائیل گرفت تا گوسالهاش را با آنها بسازد.[۱۹] در آیهای دیگر، از زینتیهایی که از دریا به دست میآیند از آنها استفاده میشود، سخن میرود.[۲۰] در آیات متعدّدی در بیان اوصاف بهشتیان از زینتهای طلا و نقرهای گفتگو میشود که آنان به دست میکنند یا میپوشند.[۲۱]

سه. زینت

یکی از نزدیکترین مفاهیم به مفهوم جمال، زینت است. ابن فارس، ریشۀ واحدی برای مادّۀ «زین» قائل است و آن، عبارت از هر چیزی است که موجب زیبایی و نیکویی چیزی دیگر شود.[۲۲] دیگر لغویان نیز همین معنا را برای آن گفتهاند.[۲۳] ظاهراً تزیین میتواند با چیزی بیرونی و عارضی باشد، یا با چیزی درونی و ذاتی. پس میتوان گفت که تزیین میتواند مادّی یا معنوی باشد.[۲۴]

زینت، به هر گونه زیباسازی مادّی و معنوی اطلاق میشود. آنچه در زینت اهمّیت دارد، آن است که زیبایی ظاهر شده است، چه این زیبایی از درون خود شیء ظهور کند، چه از بیرون بدان ملحق شود. در این جا مفهوم زینت، از مفهوم حُلیّ (زیور) جدا میشود. حُلی، تنها شامل پیرایهها و آرایههای عارضی است؛ امّا زینت، شامل زیبایی ذاتی هم میشود.

در قرآن کریم گونههای مختلف زینت به کار رفته است. که میتوان آنها را در دستهبندی ذیل، عرضه کرد:

۱. زینت مادّی

(وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ.[۲۵]

و آسمانِ نزدیکتر [به شما] را با چراغهایی [از ستارگان] آراستیم).

(إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها.[۲۶]

ما آنچه را که بر روی زمین است، مایۀ زینت آن قرار دادیم).

(فَخَرَجَ عَلىقَوْمِهِ فِی زِينَتِهِ.[۲۷]

پس [روزی، قارون] در میان آرایش شخصی و اشرافی خود به میان قوم خویش آمد).

۲. زینت معنوی

(وَ لكِنَّ اللّٰهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ.[۲۸]

ولی خدا ایمان را محبوب شما ساخت و آن را در دلهایتان بیاراست).

(زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ.[۲۹]

میل به خواستهها (هوسها) برای مردم، آراسته شده است).

(زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ.[۳۰]

برای کسانی که کفر ورزیدهاند، مکر و نیرنگشان آراسته گشته است).

۳. زینت خیالی

(وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ.[۳۱]

و هنگامی که شیطان، عملهای [باطل] آنان را در نظرشان بیاراست).

(إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ.[۳۲]

همانا کسانی که به روز واپسین ایمان نمیآورند، اعمال [زشت] آنها را در نظرشان آراستیم. از این رو همواره در سرگردانیاند).

۴. زینت عارضی

(خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ.[۳۳]

در هر مسجدی، آراسته حاضر شوید).

۵. زینت ذاتی

مانند آنچه در بارۀ زینت یافتنِ آسمان به وسیلۀ ستارگان آمد.

۶. زینت عام

(رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِی لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ.[۳۴]

[شیطان گفت:] پروردگارا! بدان سبب که مرا به گمراهی افکندی، من نیز در روی زمین [همۀ کارهای زشت را] برای آنها آراسته خواهم کرد).

این آیه شامل همۀ انواع زینت عارضی و ذاتی میشود.[۳۵]

چهار. زُخرُف

زخرف نیز به مفهوم «زینت» نزدیک است، با این تفاوت که زخرف به زینتی اطلاق میشود که از بیرون افزوده باشد.[۳۶] جوهری و ابن سیده، اصل آن را به معنای طلا میدانند که بعدها به هر زینتی اطلاق شده است.[۳۷] در هر حال، زیادتی در آن ملحوظ است، که گاه این زیادتی به قصد فریب و برای تزویر به کار میرود، چنان که خداوند متعال برای کلامی که ظاهری زیبا دارد و به قصد فریب بیان شده، از تعبیر «زخرف القول» استفاده کرده است:

(يُوحِی بَعْضُهُمْ إِلىبَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً.[۳۸]

برخی از آنها به برخی دیگر، سخنان باطلِ آراسته به فریب پیام میفرستادند).

نیز در بارۀ خانهای که از موادّی نامتعارف همچون طلا برای زینت آن استفاده شده باشد (یا برای طلایی که در یک خانه انباشته شده باشد)، تعبیر «زخرف» به کار میرود:

(أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ.[۳۹]

یا آن که تو را خانهای از طلا [و زیورهای رنگارنگ] باشد).

در حدیثی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که یکی از اشراط الساعه (نشانههای آخر الزمان یا قیامت) را «زُخرفة المساجد (طلاکاری مساجد)»، یعنی کاری مذموم یا دست کم زائد، دانسته است.[۴۰]

ثعالبی، میان برخی مفاهیم ناظر به زیبایی، تفاوتهایی گذاشته است. از نظر او: صباحت در صورت است، بهاء در پیشانی است، وضائت در چهره است، جمال در بینی است، حلاوت در چشمان است، ملاحت در دهان است، ظرافت در زبان است، لباقت در عقل است و کمال زیبایی در موی است؛[۴۱] امّا این تمایزها، نه دقیقاند و نه کلّیت دارند و نمیتوانند مبنایی برای کاربرد لغت باشند؛ زیرا همۀ اینها در غیر این معانی نیز به کار رفتهاند.

حقیقت زیبایی

زیبایی چیست و چگونه حقیقتی است؟ آیا حقیقتی عینی[۴۲] است یا اَنفُسی[۴۳] یا هر دو؟ فیلسین شاله، ارتباط زیبایی را با اموری مانند خوشایندی، مفید بودن، حقیقت و خوبی میسنجد و تعریفهای کانت[۴۴] و ارسطو[۴۵] از زیبایی را به نقد میکشد و سپس تعریف برگسون را که دو بخشی است، میپذیرد. به نظر او، زیبایی، «هماهنگی و بیان حال» است.[۴۶] تعریفهای بسیاری از زیبایی گفته شده است[۴۷] که بیان آنها در این جا به درازا میانجامد و ما تنها به تعریف مختار میپردازیم.

در بارۀ این که زیبایی، حقیقتی یکبعدی است یا دوبعدی، سه نظریّه هست: برخی، سویۀ عینی زیبایی را اصل گرفتهاند و برخی سویۀ ذهنی و برخی دیگر، سویۀ اَنفُسی آن را. به نظر میرسد نظر سوم درستتر باشد و زیبایی، حقیقتی دو سویه است، که از یک سو باید در چیزی که موصوف به زیبایی است، تناسبهایی (مثبت یا منفی،به طوری که شامل تضاد و تقابل یا تنافر و تقارب بشود) وجود داشته باشد و از سوی دیگر، باید بر فرد ناظر، تأثیری خوشایند بگذارد و او را میخکوب کند و به او لذّت بدهد.

با لحاظ کردن جنبۀ عینی زیبایی میتوان آن را معرفتبخش دانست. زیبایی، کاشف کمالی است که در زیر آن است؛ زیرا زیبایی، به سان پردهای است که بر کمالِ مستور کشیده شده است. با این نگاه، در زیبایی، نوعی کشف و پدیدار شدن وجود دارد. زیبایی، نمودی[۴۸] است که از بودی[۴۹] حکایت دارد. زیبایی بدون وجود یک واقعیت خارج از ذهن انسان، به زیبایی موهوم تبدیل میشود. زیبایی واقعی، ریشه در بود اشیا دارد.

در کشف، هم عینیتِ کشف شده موضوعیت دارد و هم خود کشف و پدیدار شدن (نمود = فنومن) که امری انفسی است؛ زیرا چگونگی این نوع کشف، بسته به احساس و سلیقۀ درک کنندۀ آن است. شیوۀ پدیدار شدن موضوع، بر فاعل و شیوۀ تأثیرپذیری او مؤثّر است. بنا بر این، هر دو جنبۀ عینی و انفسی در این جا وجود دارند. تأثیر جنبۀ انفسیِ زیبایی است که آن را نسبی میکند و به همین دلیل است که چیزی نزد کسی یا گروهی زیبا و نزد دیگران زشت جلوه میکند. همچنین حسّزیباییشناسی آدمیان در طول زمان تغییر میکند و سلیقهها دگرگون میشود. اگر به آرایهها و تصاویری که چهل سال پیش، آنها را زیبا میانگاشتیم بنگریم، ممکن است برخی از آنها را دیگر زیبا ندانیم. زیبایی از جنبۀ انفسی، نسبی است؛ امّا از جنبۀ عینی، مطلق است.

اینک جا دارد از کمالی که در زیبایی است، سخن بگوییم. هر کمالی موجب پدید آمدن زیبایی نمیشود. با قدری تأمّل میتوان مصداقهایی از کمال را یافت که واجد وصف زیبایی نیستند. کمالِ هر موجودی، اجتماع اجزا و رسیدنش به غایت است؛[۵۰] ولی رسیدن به غایت و اجتماع اجزا همواره زیبا نیست. غایت شیطان، شیطنت است؛ امّا شیطنت او زیبا نیست. کمال صدای خران در هر چه بلندتر عرعر کردن است؛ امّا در صوت آنان هیچ زیباییای نمیبینیم. خداوند نیز صدای آنها را «أنكَر الأصوَات» خوانده است.[۵۱] بنا بر این، باید به دنبال کمالی خاص باشیم که موجب پیدایش زیبایی میشود. کمال یاد شده، کمالی است که از تناسب و هماهنگی برخاسته است. بدون وجود هماهنگی و تناسب، زیبایی پدید نمیآید. بنا بر این، باید کمال را به گونهای فهم کنیم که در آن، تناسب را نیز ببینیم. تناسب، تعادل، موزون بودن و هماهنگی، مفاهیمی هستند که با زیبایی ارتباط دارند. اگر بخواهیم همه را در یک عنصر جمع کنیم، شاید «تعادل و تناسب»، مفاهیمی مناسب باشند.

همۀ تناسبات، دارای ارزش واحدی نیستند. برخی از آنها عادی و پیشپاافتادهاند و حسّ زیباییشناسی ما را تحریک نمیکنند. بسیاری ساختمانهای معمولی که از نظر ما زیبایی خاصّی ندارند، تناسبات و هماهنگی اجزا دارند. محاسبات هندسی دقیق و جانمایی درست در اجزای آنها به چشم میآید؛ ولی از زیبایی خبری نیست. چرا؟ چون تناسبهای آنها پیشپا افتاده و عادی اند. آنچه زیبایی میآفریند، تناسبمتعالی و ارزشمند است. شدّت تناسبها و دقّت و ظرافتِ به کار رفته در آنها، حالت بداعت و غرابتی اعجابانگیز میآفریند که به آن، زیبایی میگویند. در آیهای از قرآن کریم به این نکتۀ ظریف اشاره شده است:

(وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ.[۵۲]

هر چند زیبایی آن زنان، تو را به شگفتی افکند).

خواجه نصیر الدین طوسی در تعریف «تخییلات شعری»، غرابت و بداعت را شرط میداند و استدلال خوبی برای آن میآورد: «هر چه غریبتر و مستبدعتر و لذیذتر، مخیِّلتر». در نظر وی شعر به دلیل داشتن عنصر خیال میتواند در مخاطب، قبض و بسط، حیرت و تعجّ»ب، نشاط و فتور و دیگر احساسات را بیافریند و این کارها از تصدیق صِرف بر نمیآید:

نفوس اکثر مردم، تخیّل را مطیعتر از تصدیق باشد و بسیار کسان باشند که چون سخنى مقتضای تصدیقِ تنها شنوند، از آن متنفّر شوند و سبب، آن است که تعجّبِ نفس از محاکات، بیشتر از آن بود که از صدق؛ چه محاکات، لذیذ بود و امّا صدق، اگر مشهور بود، مانند چیزى باشد مکرّر و منسوخ از جهت ظهور و اگر غیر مشهور بود، در معرض طلب التذاذ به آن التفاتى نباشد.[۵۳]

بنا بر این، زیبایی عبارت است از: «تناسبات پدیداری اعجابانگیز لذّتبخش». بر اینپایه، زیبایی، حقیقتی دو سویه است و به دلیل جنبۀ اَنفُسی، نسبی است و با لحاظ جنبۀ عینی، از واقعیتی متعادل و متعالی پردهبر میدارد که تحسینبرانگیز و لذّتآفرین است.

جمال در قرآن و حدیث

واژۀ «جمال» و مشتقّاتش هشت بار در قرآن کریم در معنای زیبایی به کار رفته است؛[۵۴] ولی مفاهیم مربوط به زیبایی، منحصر به این ریشه نیست. چنان که گذشت، در قرآن، از مفاهیمی مانند حُسن (با حدود ۱۷۷ کاربرد)، حلیه (با نُه کاربرد)، زینت (با ۴۳ کاربرد) و زخرف (با چهار کاربرد) نیز برای بیان صریح زیبایی استفاده شده است. افزون بر این، مفاهیم «حَبْک» (با یک کاربرد)، «تبرُّج» (با سه کاربرد)،[۵۵] «بهجت» (با سه کاربرد) و «تسویل» (با چهار کاربرد)،[۵۶] گاه به صورتی به کار رفتهاند که در حوزۀ معنایی زیبایی قرار میگیرند.

مناسب است پیش از بیان زیباییهای خاصّی که در قرآن و حدیث به آنها اشاره شده است، سیری اجمالی در گونههای زیبایی ذکر شده در قرآن داشته باشیم.

گونههای زیبایی در قرآن و حدیث

به اختصار میتوان گفت: خداوند، همه چیز این جهان را زیبا آفریده تا انسان، ضمن بهرهگیری از آنها، به زیبایی الهی راه یابد. انواع زیبایی در قرآن بدین شرح اند:

۱. زیباییهای ظاهری و مادّی، شامل زیبایی: پیامبران و اولیای الهی،[۵۷] آسمان با راههای پُرچین و ستارگانش،[۵۸] مناظر طبیعی روی زمین،[۵۹] جانداران،[۶۰] ترکیب انسان و ظاهر او،[۶۱]رزق و روزی،[۶۲] مال و منال و زن و فرزند،[۶۳] باغها،[۶۴] زیورها[۶۵] و رنگها.[۶۶]

۲. زیباییهای باطنی و معنوی، شامل زیبایی: اسما و صفات خدا،[۶۷] ایمان،[۶۸] رنگ معنوی،[۶۹] عفو و اغماض،[۷۰] صبر،[۷۱] جدایی،[۷۲] رهاسازی[۷۳] و گفتار.[۷۴]

در احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام افزون بر زیباییهای یاد شده، از این زیباییها نیز سخن به میان آمده است: اخلاق، عقل، نیّت، باطن، رفتار، حقگویی، زبانآوری، دانش، دانشمند، ادب، راستگویی، شهوتگریزی، جوانمردی، بخشندگی، شرم، سلامت، نرمش و مدارا، فروتنی، نیایش، زندگی، نیکوکاری، برادری، توانمندی، سیاست، قرآن، نماز، فرزانگی، مؤمن، مرد، آزاده، بنده، دینداری، فقیر و درویش.

در قرآن و حدیث، از زیباییهای بسیاری سخن به میان آمده که در این مدخل، به مواردی که ارتباط بیشتری به انسان دارند، اشاره شده است. این زیباییها، همۀ مراحل خلقت انسان را از زیبایی خدا و اوصاف و افعال او تا زیبایی خود انسان و آنچه انسان از آن بهرهمند میشود، در بر میگیرند.

زیبایی از صفات خدا

آیات و احادیث بسیاری، زیبایی و زیبادوستی را از صفات خدا بر شمردهاند.[۷۵] همچنین در بسیاری از دعاهای مأثور،[۷۶] خداوند به صفت «جمال» خوانده شده است.[۷۷] نامهای خدا زیبایند و باید او را به نامهای زیبایش خواند.[۷۸] کارهای خداوند، زیبا و منشأ زیبایی است و او همه چیز را نیکو،[۷۹] بدیع،[۸۰] متقن[۸۱] و موزون[۸۲] آفریده است. از زمین[۸۳] تا آسمان[۸۴] را برای ما تزیین کرده تا در آن اندیشه کنیم[۸۵] و ما را بیازماید. خداوند، نعمتهایش (همچون نعمت ثروت و فرزند) را زینت زندگانی دنیا قرار داده و از طریق آنها انسان را به سوی نعمتها و زیباییهای برتر هدایت کرده است.[۸۶]

زیبایی انبیا و اولیای الهی

بدیهی است که انبیا و اولیای الهی در درجۀ اوّل باید واجد زیباییهای باطنی و محاسن اخلاقی باشند. این مطلب، در جایجای قرآن کریم در بیان اوصاف انبیا ذکر شده است. خداوند، انبیا را از میان صالحان، برگزیده[۸۷] و اوصاف اخلاقی بسیاری برای آنان برشمرده است، از جمله: احسان،[۸۸] توبه و اِنابه،[۸۹] صبر،[۹۰] امانت،[۹۱] اخلاص،[۹۲] نیکویی،[۹۳] بندگی نیکو،[۹۴] وجاهت،[۹۵] علم و توانایی،[۹۶] صداقت[۹۷] و...؛ امّا در بیان الهی، تنها به زیبایی باطنی انبیا توجّه نشده؛ بلکه به زیبایی ظاهری نیز توجّه داده شده است. برای نمونه میتوان به زیبایی یوسف علیه السلام اشاره کرد که زبانزد است و قرآن در بارۀ او چنین میگوید:

(فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلّٰهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَريمٌ.[۹۸]

چون او را ديدند، بزرگش شمردند و دست خويش ببريدند و گفتند: پناه بر خدا! اين که آدمى نيست! اين نیست مگر فرشتهاى بزرگوار).

زیبایی یوسف به گونهای بود که زنان مصر باور نمیکردند او از جنس آدمی باشد؛ امّا زیبایی ظاهری انبیا محدود به این نبود. در احادیث بسیاری، از زیبایی صدای داوود علیه السلام سخن گفته شده و این گونه توصیف شده که کسی مانند صدای او را نداشت.[۹۹] ابن طاووس از ابن عبّاس روایت میکند که داوود علیه السلام زبور را به هفتاد لحن یا صدای متفاوت میخوانده است.[۱۰۰] زیبایی صدای داوود علیه السلام، به گونهای است که امیر مؤمنان علیه السلام او را قاری بهشتیان خوانده است.[۱۰۱]

اَزدی، وجه تسمیۀ عیسی علیه السلام را به «مسیح»، زیبایی ایشان میداند:

المَسیح: عیسَى بن مریم علیهما السلام، سُمّى بما کان علیه من جمال.[۱۰۲]

مسیح همان عیسی بن مریم است که به خاطر زیباییاش بدین نام نهاده شد.

سپس استدلال میکند که عرب میگوید: چهرۀ فلانی با زیبایی، مسح شده است.[۱۰۳] در حدیثی که ابو بصیر از امام صادق علیه السلام در اوصاف امام زمان علیه السلام نقل میکند، یکی از ویژگیهای ایشان، داشتن زیبایی و خوبرویی عیسی علیه السلام است.[۱۰۴] این، نشاندهندۀ زیبایی این دو ولیّ خداوند است.

در بارۀ زیبایی پیامبران علیهم السلام روایات بسیاری در دستاند که برخی از آنها در این مدخل (جمال) آمدهاند. این ویژگی به اندازهای در میان عرب، معروف است که گاه برای بیان زیبایی کسی دیگر میگویند: وی دارای «بهاء الأنبیاء (زیبایی پیامبران)» است. برای نمونه، هنگامی که میخواستند اوصاف ابو طالب علیه السلام را بیان کنند، از این تعبیر استفاده کردهاند.[۱۰۵]

در بارۀ زیبایی و ملاحت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بسیار گفتگو شده است، مانند این که: زیبایی ایشان همۀ تاریکیها را میزداید[۱۰۶] و بر زیبایی دیگر زیبارویان برتری مییابد.[۱۰۷] ترمذی روایتی را از قَتاده از اَ نَس نقل میکند که همۀ پیامبران، خوشسیما و خوشصدا بودهاند و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این دو ویژگی، سرآمد همگان بود.[۱۰۸]

زیبایی اهل بیت علیهم السلام نیز هم به صورت مجموعی[۱۰۹] و هم به صورت مجزّا، بیان شده است. برای نمونه، امام زین العابدین علیه السلام زیبایی امیر مؤمنان علیه السلام را در مرتبۀ پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میشمارد[۱۱۰] و واصل بن عطا زیبایی پادشاهان را در توصیف امام حسن علیه السلام بیان میکند:

حسن بن علی، چهرۀ پیامبران و زیبایی پادشاهان را داشت.[۱۱۱]

ارزش زیبایی و ترغیب به آن در قرآن و حدیث

خداوند، زیبایِ زیباپسند است.[۱۱۲] او با لحنی توبیخآمیز به پیامبرش میگوید:

(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتیأَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیباتِ مِنَ الرِّزْق.[۱۱۳]

بگو: چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است؟).

خداوند، این زینتها و زیباییها را برای مؤمنان میخواهد و به آنها توصیه کرده که در زندگی دنیا از آنها بهرهمند شوند؛ امّا نباید آنها را مقصد و مقصود خود قرار دهند و باید بدانند که زیباییهای خالص و برتر در آخرت است.[۱۱۴]

یکی از دستورهای مهمّ اجتماعی اسلام، آن است که مسلمان باید نظیف و زیبا باشد و هر گاه به جمع سایر مؤمنان میرود، با ظاهری آراسته و زیبا حضور یابد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز بسیار مقیّد به آراستگی و زیبایی ظاهر بود.[۱۱۵] بخشهایی از روش پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام در چگونگی زیباسازی خود، مانند: روغن زدن و شانه زدن مو و مرتّب کردن آن، اصلاح سر و صورت، شیکپوشی، رنگ کردن ریش و...، در روایات سیره بیان شدهاند.[۱۱۶]

خوبرویان و خوبرویی نیز ستوده شدهاند و سفارش شده است که به آنها مراجعه شود.[۱۱۷] در روایات پیامبر و اهل بیت علیهم السلام راههای زیباسازی ظاهر بیان شدهاند،[۱۱۸] چنان که از آفات زیبایی نیز یاد شده است.[۱۱۹]

البتّه در همین حال، توجّه داده شده که زیبایی باطنی و روحانی بر زیبایی ظاهری و جسمانی ترجیح دارد[۱۲۰] و برای انسان، بسیار بد است که با ظاهری زیبا، باطنی زشت داشته باشد.[۱۲۱] انسان باید بکوشد همواره باطنش را از ظاهرش بهتر و زیباتر سازد.[۱۲۲] راههای زیباسازی باطن نیز در روایات بیان شدهاند.[۱۲۳]

انسان نباید فریب ظواهر را بخورد و باطن را فراموش کند. فریب نخوردن انسان به معنای اجتناب از زیباییها و نعمتهای الهی نیست - زیرا خداوند، زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد که نمود نعمتش را در بندۀ خود ببیند - ؛[۱۲۴] بلکه به معنای دلنبستن به زیباییهای ناپایدار و کوتاه دنیا و فراموش نکردن زیباییهای بسیار برتر و ماندگار آخرت است.[۱۲۵] کسی که به ظواهر بپردازد، امّا باطن و عملش خراب باشد، در شمار بدترین مردم است.[۱۲۶]

همچنین زیباگرایی نباید موجب تکبّر شود. مرز میان زیباگرایی و تکبّر، از حق به در شدن و کوچکشمردن مردم است.[۱۲۷] در برخی روایات، پرسنده حتّی برتریطلبی خود را در تصاحب زیباییها بیان میکند و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با رعایت همان ملاکِ تمایز زیباگرایی از تکبّر، آن را بی اشکال بر میشمرد.

امام خمینی رحمه الله این جمله از دعای سحر: «اللّٰهُمَّ إنّی أسأَلُکَ مِن بَهاءِکَ بِأبهاهُ» شرح میدهد:

بهاء به معنای زیبایی است... و زیبایی عبارت است از وجود. پس هر چه خیر و زیبایی و حسن و سنا هست، همه از برکات وجود است و سایۀ آن است... و هر قدر وجود قویتر باشد، زیباییاش تمام‌‌تر و زیباتر خواهد بود. هر اندازه که وجود از شائبۀ عدم و نیستیها به در آید و از اختلاط به جهل و ظلمت خالص گردد، به مقدار خلوصش زیبا و دلپسند خواهد بود و از این روست که عالَم مثال، از عالم ظلمات طبیعت، زیباتر است و عالم ربوبی از همۀ این عوالم زیباتر است... . هر چه زیبایی هست، همه از اوست.[۱۲۸]

خداوند متعال میفرماید:

اگر بهرهمندى کفّار از انواع نعمتهاى مادّى و تهیدستى مؤمنان، سبباین نمیشدکه همۀ مردم به خاطر ضعف ایمان و ناآگاه بودن به حقایق، کافر شوند، ما براى خانههاى کافران، سقفها و نردبانهایى از نقره قرار مىدادیم و براى خانههایشان درها و تختهایى از نقره مىساختیم و خانهها و زندگى آنانرا پر از زر و زیور مىکردیم؛ ولى همۀ اینها جز کالاى اندک زندگى دنیا نیست و آخرت نزد پروردگارت براى پرهیزگاران است).[۱۲۹]

بنا بر این، مؤمن باید تلاش کند هرچه بیشتر به زیباییهای برتر - که در عوالم بالاتر از دنیا یافت میشود - دست یابد. در این سلسله، زیبایی برزخ، زیبایی قیامت، زیبایی بهشت، زیبایی اولیای خدا، زیبایی تجلّیات حضرت حق و رضوان الهی، به ترتیب، قرار میگیرند. از این روست که به مؤمنان سفارش شده است تا بکوشند به این زیباییهای باطنی و اصیل و ماندگار توجّه کنند و اینها را به دست آورند. بخشی از زیباییها یا زشتیهای ظاهری به دست انسان نیستند و در تکوین او و طبیعت و خلقتش وجود دارند؛ امّا خداوند، انسان را نسبت به نعمتی که بدو داده، مسئول ساخته است و اگر نعمتی از وی باز داشته شده، با نعمتی اُخروی جایگزین خواهد شد، مشروط به آن که باطنش (عملش) را زیبا و متناسب با زیباییهای اخروی کند.[۱۳۰] به گفتۀ مولوی:

در طلب، زن دائماً تو هر دو دست که طلب در راه، نیکو رهبر است

لَنگ و لوک و خفتهشکل و بیادب سوی او میغیژ[۱۳۱] و او را میطلب.[۱۳۲]

الفصل الأوّل: قيمَةُ الجَمالِ

فصل يکم: ارزش زيبايی

۱ / ۱: الجَمالُ صِفَةٌ مِن صِفاتِ اللهِ عزّ و جلّ

۱ / ۱: زيبايی، يکی از صفات خداست

1. رسول اللّهصلی الله علیه و آله - فِي الدُّعاءِ یَومَ المُباهَلَةِ -: اللّٰهُمَّ إنّي أَسأَلُكَ مِن جَمالِكَ بِأَجمَلِهِ و كُلُّ جَمالِكَ جَميلٌ، اللّٰهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ.…[۱۳۳]

1. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله - در دعای روز مباهله -: خداوندا! از تو درخواست میکنم، از زیباییهایت، به زیباترینش، اگرچه همۀ زیباییهای تو زیباست. خداوندا! از تو درخواست میکنم، به همۀ زیباییات.…

2. عنهصلی الله علیه و آله - فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ -: يا مَن لَهُ العِزَّةُ وَ الجَمالُ، يا مَن لَهُ القُدرَةُ وَ الكَمالُ.…[۱۳۴]

2. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله - در دعای معروف به دعای جوشن کبیر -: ای کسی که عزّت و زیبایی، از آنِ اوست! ای کسی که قدرت و کمال، از آنِ اوست!.…

3. مُهج الدعوات - مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ جَبرَئيلُ علیه السلام لِلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله -: بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ، يا نورَ السَّماواتِ وَ الأَرض، يا جَمالَ السَّماواتِ وَ الأَرض.…[۱۳۵]

3. مهج الدعوات - از دعایی که جبرئیل علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله آموخت -: به نام خدای مهرگستر مهربان ای روشنایی آسمانها و زمین! ای زیبایی آسمان ها و زمین!.…

4. الإمام عليّ علیه السلام: اللّٰهُمَّ أنتَ أهلُ الوَصفِ الجَميلِ.…[۱۳۶]

4. امام علی علیه السلام: بار خدایا! تو سزاوار وصف زیبایی.…

5. الإمام الصّادق علیه السلام: أسأَلُكَ بِعِزَّتِكَ و عَظَمَتِكَ... و بِبَهائِكَ و جودِكَ و كَرَمِكَ، و بِآلائِكَ و حُسنِكَ و جَمالِكَ.…[۱۳۷]

5. امام صادق علیه السلام: از تو میخواهم به عزّتت و به عظمتت... و به شُکوه و بخشش و کرَمت، به نعمتها و خوبی و زیباییات.…

6. عنه علیه السلام: اللّٰهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِبَهائِكَ و جَلالِكَ، و جَمالِكَ و عَظَمَتِكَ.…[۱۳۸]

6. امام صادق علیه السلام: خداوندا! از تو میخواهم به شُکوه و جلالت، و به زیبایی و عظمتت.…

7. الإمام الكاظم علیه السلام: سُبحانَكَ اللّٰهُمَّ و بِحَمدِكَ، اُثني عَلَيكَ، و ما عَسیٰ أن يَبلُغَ مِن ثَنائي عَلَيكَ! و اُمَجِّدُكَ... ابتَدَأْتَ المَجدَ بِالعِزِّ، و تَعَطَّفتَ الفَخرَ بِالكِبرِياءِ، و تَجَلَّلتَ بِالمَهابَةِ وَ البَهاءِ وَ الجَمالِ وَ النّورِ.…[۱۳۹]

7. امام کاظم علیه السلام: پاکی تو - ای خداوند - و با ستایش تو، تو را ثنا میگویم؛ امّا کجا توانم از عهدۀ ثنای تو بر آیم! تو را به شکوهمندی میستایم... . تو شکوهمندی را با عزّت آغاز کردی، و [ردای] فخر را با کبریا پوشیدی، و [عبایی از] هیبت و زیبایی و جمال و نور بر خود پوشاندی.…

۱ / ۲: الجَمالُ صِفَةُ أنبِياءِ اللهِ و أَولِيائِهِ

۱ / ۲: زيبايی، يکی از صفات پيامبران و اوليای خداست

8. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: اُعطينا أهلَ البَيتِ سَبعَةً لَم يُعطَهُنَّ أحَدٌ قَبلَنا، و لا يُعطاها أحَدٌ بَعدَنا: الصَّباحَةَ، وَ الفَصاحَةَ، وَ السَّماحَةَ، وَ الشَّجاعَةَ، وَ الحِلمَ، وَ العِلمَ، وَ المَحَبَّةَ مِنَ النَّساءِ.[۱۴۰]

8. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: به ما خانواده، هفت امتیاز [با هم] داده شده که به هیچ کس پیش از ما داده نشدهاست و پس از ما نیز به کسی داده نخواهد شد: زیبایی، شیوایی، بخشندگی، دلیری، بردباری، دانایی، و محبوبیت نزد زنان.

9. الإمام عليّ علیه السلام: خُصِّصنا بِخَمسَةٍ: بِفَصاحَةٍ، و صَباحَةٍ، و سَماحَةٍ، و نَجدَةٍ، و حُظوَةٍ عِندَ النَّساءِ.[۱۴۱]

9. امام علی علیه السلام: پنج ویژگی به ما اختصاص داده شده است: شیوایی، زیبایی، بخشندگی، دلیری و محبوبیت در نزد زنان.

10. عنه علیه السلام: ما بَعَثَ اللهُ تَعالیٰ نَبِيّاً قَطُّ إلّا بَعَثَهُ صَبيحَ الوَجهِ، كَريمَ الحَسَبِ، حَسَنَ الصَّوتِ، و إنَّ نَبِيَّكُم صلی الله علیه و آله كانَ صَبيحَ الوَجهِ، كَريمَ الحَسَبِ، حَسَنَ الصَّوتِ.[۱۴۲]

10. امام علی علیه السلام: خداوند متعال هرگز پیامبری را نفرستاد، مگر این که خوبروی بود و گرامیتبار و خوشآوا و پیامبر شما صلی الله علیه و آله نیز خوبروی و گرامیتبار و خوشآوا بود.

11. سنن الترمذي عن أنس: كانَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله رَبعَةً، لَيسَ بِالطَّويلِ و لا بِالقَصيرِ، حَسَنَ الجِسمِ، أسمَرَ اللَّونِ، و كانَ شَعرُهُ لَيسَ بِجَعدٍ و لا سَبطٍ[۱۴۳].[۱۴۴]

11. سنن الترمذی - به نقل از اَ نَس -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میانبالا بود؛ نه بلند بود و نه کوتاه. خوشاندام بود و گندمگون. موهایش نه مجعّد بود و نه فرو افتاده.

12. صحيح البخاري عن أبي هُرَيرة: كانَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله ضَخمَ القَدَمَينِ، حَسَنَ الوَجهِ، لَم أرَ بَعدَهُ مِثلَهُ.[۱۴۵]

12. صحيح البخاری - به نقل از ابو هریره -: پیامبر صلی الله علیه و آله درشتپا و زیباروی بود. پس از او همانندش را ندیدم.

13. مجمع البيان عن ابن عبّاس: إنَّ أحبارَ[۱۴۶] اليَهودِ وَجَدوا صِفَةَ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله مَكتوبَةً فِي التَّوراةِ: أكحَلُ، أعيَنُ، رَبعَةٌ، حَسَنُ الوَجهِ، فَمَحَوهُ مِنَ التَّوراةِ حَسَداً و بَغياً.[۱۴۷]

13. مجمع البيان - به نقل از ابن عبّاس -: عالمان یهود، اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله را در تورات چنین نوشته یافتند: «او چشمانی سیاه[۱۴۸] و درشت دارد. میانبالا و زیباروست». پس، از سر حسادت و بدخواهی، آن اوصاف را از تورات حذف کردند.

14. الإمام زين العابدين علیه السلام: إنَّ عَلِيّاً تالي رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله فِي الكَمالِ وَ الجَمالِ وَ الجَلالِ.[۱۴۹]

14. امام زين العابدين علیه السلام: علی علیه السلام در کمال و زیبایی و شکوهمندی، پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود.

15. كشف الغمّة عن أحمد بن محمّد بن أيّوب المُغيري: كانَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ علیهما السلام، أبيَضَ مُشرَباً حُمرَةً... مَليحاً، مِن أحسَنِ النّاسِ وَجهاً.[۱۵۰]

15. کشف الغمّة - به نقل از احمد بن محمّد بن ایّوب مُغیری -: حسن بن علی علیه السلام سرخ و سفید... ، نمکین و از زیباروترین مردمان بود.

۱ / ۳: الجَمالُ صِفَةٌ يُحِبُّهَا اللهُ عزّ و جلّ

۱ / ۳: خداوند، زيبايی را دوست دارد

16. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: إنَّ اللهَ تَعالیٰ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ.[۱۵۱]

16. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند متعال، زیباست و زیبایی را دوست دارد.

17. عنهصلی الله علیه و آله: يَنبَغي لِلرَّجُلِ إذا خَرَجَ لِأَصحابِهِ أن يُسَوِّيَ مِن رَأسِهِ و لِحيَتِهِ؛ فَإِنَّ اللهَ عزّ و جلّ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ.[۱۵۲]

17. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: برای مرد، سزاوار است که هر گاه به میان یاران و دوستانش میرود، [موهای] سر و ریش خود را آراسته کند؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ زیباست و زیبایی را دوست دارد.

18. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ اللهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ، و يُحِبُّ مَعالِيَ الاُمورِ، و يَكرَهُ سَفسافَها[۱۵۳].[۱۵۴]

18. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند، زیباست و زیبایی و کارهای والا را دوست میدارد و کارهای پَست را ناخوش میدارد.

19. المستدرك على الصحيحين عن عبداللّهبن عمرو: قُلتُ: يا رَسولَ اللهِ، أمِنَ الكِبرِ أن ألبَسَ الحُلَّةَ الحَسَنَةَ؟ قالَ: إنَّ اللهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ.[۱۵۵]

19. المستدرک علی الصحيحين - به نقل از عبد اللّٰهبن عمرو -: گفتم: ای پیامبر خدا! آیا اگر لباس زیبا بپوشم، کبر است؟ فرمود: «خداوند، زیباست و زیبایی را دوست دارد».

20. المعجم الكبير عن عثمان بن محمّد بن قيس: رَأیٰ أبي في يَدي سَوطاً لا عِلاقَةَ[۱۵۶] لَهُ، فَقالَ: إنَّ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله قالَ لِرَجُلٍ: أحسِن عِلاقَةَ سَوطِكَ؛ فَإِنَّ اللهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ.[۱۵۷]

20. المعجم الکبير - به نقل از عثمان بن محمّد بن قیس -: پدرم در دست من تازیانهای دید که دوال نداشت. گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردی فرمود: «دوال تازیانهات را زیبا گردان؛ چرا که خداوند، زیباست و زیبایی را دوست دارد».

21. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: إنَّ اللهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ، و يُحِبُّ أن يَریٰ نِعمَتَهُ عَلیٰ عَبدِهِ.[۱۵۸]

21. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند، زیباست و زیبایی را دوست میدارد، و دوست دارد که نعمت خویش را در بندهاش ببیند.

22. الإمام الصادق علیه السلام: إذا أنعَمَ اللهُ عَلی عَبدِهِ بِنِعمَةٍ أحَبَّ أن يَراها عَلَيهِ؛ لأَنَّهُ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ.[۱۵۹]

22. امام صادق علیه السلام: خداوند، وقتی نعمتی را به بندهای میدهد، دوست دارد آن را در وی ببیند؛ زیرا او زیباست و زیبایی را دوست دارد.

23. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: إنَّ اللهَ عزّ و جلّ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ. إذا خَرَجَ الرَّجُلُ إلی إخوانِهِ فَليُهَيِّئ مِن نَفسِهِ.[۱۶۰]

23. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند عزّ و جلّ زیباست و زیبایی را دوست میدارد. زمانی که مرد به میان برادرانش میرود، باید خود را آراسته سازد.

24. الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ اللهَ عزّ و جلّ يُحِبُّ الجَمالَ وَ التَّجَمُّلَ، و يُبغِضُ البُؤسَ[۱۶۱] وَ التَّباؤُسَ.[۱۶۲]

24. امام صادق علیه السلام: خداوند عزّ و جلّ زیبایی و زیبانمایی را دوست دارد و فقر و تظاهر به فقر را دشمن میشمارد.

۱ / ۴: مَدحُ حِسانِ الوُجوهِ

۱ / ۴: ستايش نکورويان

25. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: اُطلُبُوا الخَيرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ.[۱۶۳]

25. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خوبی را نزد خوبرویان بجویید.

26. عنه صلی الله علیه و آله: اُطلُبُوا الخَيرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ؛ فَإِنَّ فِعالَهُم أحریٰ أن تَكونَ حَسَناً.[۱۶۴]

26. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خوبی را نزد خوبرویان بجویید؛ زیرا رفتار آنان، به زیبایی، سزاوارتر است.

27. عنه صلی الله علیه و آله: اِبتَغُوا الخَيرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ.[۱۶۵]

27. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: نیکی را نزد نکورویان بجویید.

28. عنه صلی الله علیه و آله: إذَا ابتَغَيتُمُ المَعروفَ فَابتَغوهُ في حِسانِ الوُجوهِ.[۱۶۶]

28. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: اگر جویای نیکویی هستید، آن را نزد نکورویان بجویید.

29. عنه صلی الله علیه و آله: اِلتَمِسُوا المَعروفَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ.[۱۶۷]

29. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: نیکویی را نزد نکورویان بجویید.

30. عنه صلی الله علیه و آله: اُطلُبُوا الحَوائِجَ إلیٰ حِسانِ الوُجوهِ.[۱۶۸]

30. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: نیازهای خود را از نکورویان بخواهید.

31. عنه صلی الله علیه و آله: اُطلُبوا حَوائِجَكُم عِندَ حِسانِ الوُجوهِ، فَإِن قَضیٰ حاجَتَكَ قَضاها بِوَجهٍ طَليقٍ، و إن رَدَّكَ رَدَّكَ بِوَجهٍ طَليقٍ، فَرُبَّ حَسَنِ الوَجهِ ذَميمُهُ عِندَ طَلَبِ الحاجَةِ، و رُبَّ ذَميمِ الوَجهِ حَسَنُهُ عِندَ طَلَبِ الحاجَةِ.[۱۶۹]

31. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: نیازهای خود را از خوبرویان بخواهید؛ زیرا [خوب رو] اگر نیاز تو را برآورده کند، با خوشرویی انجام میدهد و اگر دست رد به سینهات بزند، باز با خوشرویی میزند؛ امّا بسا خوبرویی که در هنگام نیازخواهی از او، زشتْرو میشود، و بسا زشتْرویی که در هنگام نیازخواهی از او، خوبرو میشود!

32. عنهصلی الله علیه و آله: عَلَيكُم بِالوُجوهِ المِلاحِ وَ الحَدَقِ[۱۷۰] السّودِ؛ فَإِنَّ اللهَ يَستَحي أن يُعَذِّبَ الوَجهَ المَليحَ بِالنّارِ.[۱۷۱]

32. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: نمکینرویانِ سیهچشم را دریابید؛ زیرا خداوند از این که روی نمکین را با آتش عذاب کند، حیا میکند.

33. عنهصلی الله علیه و آله: وَ اللهِ، ما حَسَّنَ اللهُ خَلقَ رَجُلٍ و خُلُقَهُ فَتَطعَمَهُ النّارُ أبَداً.[۱۷۲]

33. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: به خدا سوگند، هر مردی که خداوند، او را زیباروی و زیباخوی بیافریند، هرگز خوراک آتش [دوزخ] نمیگردد.

34. عنهصلی الله علیه و آله: مَن رُزِقَ حُسنَ صورَةٍ، و حُسنَ خُلُقٍ، و زَوجَةً صالِحَةً، و سَخاءً؛ فَقَد اُعطِيَ مِن خَيرِ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ.[۱۷۳]

34. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس روی زیبا و خوی نیک و همسر شایسته و گشادهدستی روزیاش شود، از خیر دنیا و آخرت به او داده شده است.

35. عنهصلی الله علیه و آله: أفضَلُ نِساءِ اُمَّتي أصبَحُهُنَّ وَجهاً، و أَقَلُّهُنَّ مَهراً.[۱۷۴]

35. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: برترینِ زنانِ امّت من، خوبروترین و کممَهریهترینِ آنان است.

36. عنهصلی الله علیه و آله: إذا بَعَثتُم رَسولاً، فَابعَثوهُ حَسَنَ الوَجهِ، حَسَنَ الاِسمِ.[۱۷۵]

36. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هر گاه فرستادهای میفرستید، کسی را بفرستید که رویش زیبا و نامش نیکو باشد.

37. اعتلال القلوب للخرائطي عن أبي اُمامة: کانَ رَسولُ اللّهِصلی الله علیه و آله إِذا بَعَثَ جَیشاً قال لِأمیرِهِم: إذا بَعَثتَ إلَيَّ بَريداً فَاجعَلهُ جَسيماً، وَسيماً، حَسَنَ الوَجهِ.[۱۷۶]

37. اعتلال القلوب صلی الله علیه و آله، خرائطی - به نقل از ابو اُمامه -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هر گاه لشکری را میفرستاد، به فرمانده آن میفرمود: «هر گاه پیکی نزد من فرستادی، شخص خوش قد و قامت و زیبا و خوبروی انتخاب کن».

38. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: لَم يُعطَ اُمَّتي أقَلَّ مِن ثَلاثٍ: الجَمالِ، وَ الصَّوتِ الحَسَنِ، وَ الحِفظِ.[۱۷۷]

38. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: به امّت من کمتر از سه [ویژگی] داده نشده است: زیبایی، صدای خوش و حافظه.

39. الإمام عليّ علیه السلام: حُسنُ وَجهِ المُؤمِنِ مِن حُسنِ عِنايَةِ اللهِ بِهِ.[۱۷۸]

39. امام علی علیه السلام: زیبایی رخسار مٶمن، از حسن عنایت خدا به اوست.

40. عنه علیه السلام: حُسنُ الصّورَةِ أوَّلُ السَّعادَةِ.[۱۷۹]

40. امام علی علیه السلام: نکورویی، آغاز نیکبختی است.

41. عنه علیه السلام: الصّورَةُ الجَميلَةُ أقَلُّ السَّعادَتَينِ.[۱۸۰]

41. امام علی علیه السلام: چهرۀ زیبا، نیمۀ کوچکتر نیکبختی است.

42. عنه علیه السلام: كَمالُ الرَّجُلِ بِسِتِّ خِصالٍ: بِأَصغَرَيهِ، و أَكبَرَيهِ، و هَيئَتَيهِ؛ أمّا أصغَراهُ فَقَلبُهُ و لِسانُهُ، و أَمّا أكبَراهُ فَعَقلُهُ و هِمَّتُهُ، و أَمّا هَيئَتاهُ فَمالُهُ و جَمالُهُ.[۱۸۱]

42. امام علی علیه السلام: کمال مرد به شش خصلت است: به دو کوچکترینش، و دو بزرگترینش، و دو وضعیتش. دو کوچکترین او، دل و زبان اویند و دو بزرگترین او خِرد و همّت او، و دو وضعیتش، دارایی و زیبایی او.

43. الإمام الصادق علیه السلام: ثَلاثُ خِصالٍ مَن رُزِقَها كانَ كامِلاً: العَقلُ، وَ الجَمالُ، وَ الفَصاحَةُ.[۱۸۲]

43. امام صادق علیه السلام: سه خصلت است که روزیِ هر کس شود، او کامل است: خردمندی و زیبایی و شیوایی.

گفتاری در بارۀ تحسین نکورویان[۱۸۳]

حدیث «حِسانُ الوجوه»

در بارۀ حدیث «نیکویی را نزد نکورویان بجویید»[۱۸۴] که به چند طریق و با چند بیانِ نزدیک به هم روایت شده، بحثهایی نزد اهل حدیث در گرفته است. برخی در بارۀ مضمون آن استبعاد کرده و در تأیید دیدگاه خود، نمونههایی از افراد «خوشچهره، ولی بددل و بداخلاق» و نمونههایی از افراد «زشتچهره، امّا خُوشخلق» آوردهاند.[۱۸۵] در مقام پاسخگویی به این اشکال، توجیهاتی برای آن بر شمرده شده است که در زیر، در بحث از معنای حدیث به آنها اشاره خواهد شد.

سند حدیث

بیشتر علمای اهل سنّت، سند این حدیث را با همۀ روایاتش[۱۸۶] غیر قابل اعتماد و ضعیف میدانند.[۱۸۷] برخی با بیانی شدید از این ضعف یاد میکنند و میگویند هر حدیثی در بارۀ زیبارویان و طلب حاجت از آنها، فواید نگاه کردن به آنها، ستایش آنها یا نرسیدن آتش به آنها وارد شده باشد، دروغ و افترا و ساختگی است[۱۸۸] و برخی دیگر، شمار اندکی از این احادیث را قابل قبول دانستهاند.[۱۸۹]

در کتابهای شیعی مانند الخصال شیخ صدوق نیز مشابه این حدیث وجود دارد. یک نمونۀ آن چنین است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

صبح با نیازهایتان برخیزید؛ چرا که آنها به دست آوردنی هستند، و قرآن را مربّی قرار دهید که برای برطرف کردن حاجت، کاراتر است. خیر را در نزد چهرههای خوب جستجو کنید.[۱۹۰]

البتّه این حدیث، از طریق ضعیفی به ما رسیده؛[۱۹۱] ولی شهرت آن به گونهای است که در شعر شاعران معروف عرب، همچون حَسّان یا ابن رَواحه، هم وارد شده است:

قد سمعنا نبیّنا قال قولاً هو لمن یَطلُبُ الحَوائجَ راحة:

اِغتدوا و اطلُبوا الحوائجَ ممّن زَیّنَ اللّٰهُ وَجهَهُ بِصَباحة.[۱۹۲]

شنیدیم که پیامبرمان چیزی گفت /

که برای درخواستکنندگان، موجب راحتی است:

سحرخیز باشید و نیازهایتان را از کسی بخواهید /

که خداوند، صورتش را زیبا کرده است.

شاعر دیگر چنین سروده است:

سَیّدی! أنتَ أحسَنُ الناسِ وَجهاً کُن شَفیعی فی یومِ هَولٍ کریه

قَد روی صَحبُک الکِرامُ حدیثاً: اُطلُبوا الخَیرَ مِن حِسانِ الوجوهِ.[۱۹۳]

ای سَرور من! تو زیباروترینِ مردمی /

در روز هولانگیز کریه (قیامت)، شفیع من باش.

صحابۀ گرامی تو حدیثی را روایت کردهاند /

که: خوبی را نزد خوب‌‌رویان بجویید.

ابن عساکر، شعری را در این زمینه نقل میکند که در آن، خَیثمه (سرایندۀ این ابیات) خطاب به خواهر ابو الحسن محمّد بن علی، این حدیث را از پدر خویش به سندش از ابن عبّاس نقل میکند. سپس خیثمه خطاب به او میسراید:

أنتِ شَرط النبیِّ إذ قالَ یوماً اُطلبوا الخیرَ مِن صِباحِ الوجوهِ.

تو همان شرط پیامبری که روزی گفت: /

نیکویی را از چهرههای زیبا بخواهید.[۱۹۴]

به دلیل همین شهرت، برخی از کسانی که حدیث را ضعیف دانستهاند، نتوانستهاند از کنار آن بگذرند و به ناچار برای پذیرش معنای آن، توجیهاتی آوردهاند.

معنای حدیث

در بارۀ معنای حدیث «حسان الوجوه» نکاتی وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره میشود:

۱. یکی از محکمات معارف کتاب و سنّت، آن است که اصل ارزشها در اسلام تقوا و اخلاق است. خداوند متعال به این موضوع تصریح میکند و میفرماید:

(يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثىوَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ.[۱۹۵]

اى مردم! ما شما را از نر و مادهاى بیافریدیم و شما را جماعتها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. بدانید که گرامىترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست. خدا دانا و کاردان است).

در این آیه اختلافهای ظاهری در خلقت، لازمۀ ارتباطات انسانی دانسته شده، امّا ملاک برتری به شمار نیامدهو تنها ملاک برتری، «تقوا» دانسته شده است. آیات و روایات بسیاری، همین مضمون را تأیید میکنند و بر معیار بودن باطن خوب و ارزش قائل شدن برای عقل و اخلاق و نجات از دوزخ و سلامت قلب و مانند اینها (از امور باطنی) تأکید دارند.[۱۹۶]

۲. بر پایۀ آنچه در نکتۀ قبل ذکر شد، به فرض صدور این حدیث از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، باید آن را به گونهای معنا کرد که با ملاک یاد شده سازگار باشد. همچنین باید مجموعۀ احادیث باب را بررسی کرد. نخستین کار، جمع مضمونی آنهاست. برخی از این احادیث، مطلق[۱۹۷] و برخی مقیّدند.[۱۹۸] قیدهایی که در دستۀ دوم آمدهاند نیز کار فهم حدیث را آسان میکنند.

۳. در یکی از روایات مقیّد، چنین استدلال شده که احتمال این که کارهای زیبارویان نیکو باشد، بیشتر است.[۱۹۹] بنا بر این، ارجاع به آنان به دلیل احتمال دیدن رفتاری نیکوتر از آنان است، نه صرفاً به دلیل زیبایی ظاهری. برخی نویسندگان نیز کتابی در توضیح همین حدیث نوشته و کوشیده‌‌اند میان زیبایی ظاهری و زیبایی کردار، وجه جمعی بیابند.[۲۰۰]

۴. در یکی دیگر از روایات مقیّد، توضیحی آمده که نشان دهندۀ آن است که مراد از حُسن وجه، زیبارویی نیست؛ بلکه خوشرویی است. در آن جا استدلال شده که او با رویی گشاده با تو برخورد خواهد کرد، چه نیازت را برآورَد، چه نه.[۲۰۱] به همین دلیل، هنگامی که از ابن عبّاس در بارۀ این حدیث پرسش میکنند، خود او به همین قید اشاره میکند و میگوید: مراد، آن است که هنگام مطالبۀ نیاز، روی گشاده و نیکو دارد.[۲۰۲]

۵. در پارهای روایات، زیبارویی و زیبایی عقل یا اخلاق با یکدیگر ذکر شدهاند. مضمون این روایات، بیانگر کمالی است که بر اثر اجتماع زیبایی ظاهری و زیبایی باطنی پدید میآید، بویژه با نظر به روایتی که اجتماع آنها را موجب خیر دنیا و آخرت معرّفی میکند.[۲۰۳] بنا بر این، ستایش موجود در آنها در درجۀ نخست به زیبایی عقل یا اخلاق باز میگردد، هرچند مانع ستایش زیبارویی نیست.

۶. شاید یک معنای حدیث، این باشد که هنگام رو به رو شدن با خوبرویان، به دنبال خیر بگردید. این خیر هم میتواند در اعمال آنها باشد[۲۰۴] و هم در پلی که میتوان از آن زیبایی به زیبایی فعل خدا و زیبایی خود خدا زد.[۲۰۵] به دیگر سخن، این احادیث نمیخواهند ارزش انحصاری زیبارویی یا ارجاع انحصاری به آن را بیان کنند؛ بلکه به دنبال هدایت به چیزی دیگر، مانند خوبی افعال و زیبایی الهی هستند.

ابن سینا با چیدن مقدّماتی، مبناى نظری عشق ورزیدن به صورتهای زیبا و ملیح را بنیاد نهاد. وی در فصلى با عنوان «عشق الظرفاء و الفتیان للأوجه الحسان (عشقورزیِ ظریفان و جوانان به زیبارویان)» در بارۀ عشق مجازى میگوید اگر صورت نمکین و زیبایى را با دیدگاه عقلى دوست بدارى، این عشق، وسیلهاى براى افزایش در خیر خواهد بود؛ زیرا این عاشق به موضوعى تمایل پیدا کرده که از نظر تأثیر، به معشوق اوّل و محض، نزدیکتر است و این محبّت، منهاجى براى اتّصال به معشوق و تشبُّه به مفارقات است.[۲۰۶] انسان، تجلّی خداوند را در هر ذرّهای از ذرّات عالم ببیند، محبّتش به آن بیشتر میشود.

برخی شاعران در مدح زیبارویان با چنین رویکردی سرودهاند:

یدلّ على معروفه حسن وجهه وما زال حسن الوجه إحدى الشواهد[۲۰۷]

زیبایی روی او دلیل بر خوبی اوست /

همواره زیبارو بودن، یکی از شواهد بوده است.

سعدی چنین میسراید:

چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی

گواهی میدهد صورت بر اخلاقش به زیبایی.[۲۰۸]

و مولوی میگوید:

خوبرویان آینهی خوبیّ او عشق ایشان عکس مطلوبیّ او[۲۰۹]

نیز سعدی گفته است:

به جهان، خرّم از آنم که جهان، خرّم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.[۲۱۰]

فتحعلیشاه و راجی کرمانی هم گفتهاند:

در جهان چون حسن یوسف کس ندید حسن، آن دارد که یوسف آفرید.[۲۱۱]

در بیتهای اوّل و دوم، زیبارویی دلیل بر خوبی کردار شخص گرفته شده است و در بیتهای سوم تا پنجم، خوبرویی، دلیل بر خوبی خالق و معشوق ازلی.

۷. برخی روایات بر لزوم خوشنامی، خوشسیمایی و خوشهیکلی فرستاده و پیک تأکید دارند.[۲۱۲] شاید این تأکید به آن دلیل باشد که پیک برای دستیابی به مقصودی فرستاده میشود. اگر این ویژگیها در فرستادگان باشد، احتمال دستیابی به مقصود افزایش مییابد، چنان که در باب رسولان الهی نیز چنین شرایطی ذکر میشود. در باب رهبری جامعه و امامت جماعت نیز به این نکات توجّه میشود. همۀ اینها از باب افزایش کارآمدی و اثرگذاری و ایجاد جاذبه در مخاطب است. البتّه در یکی از روایات،[۲۱۳] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: اگر پیکی را به سوی من گسیل داشتی، چنان ویژگیهایی داشته باشد. شاید بتوان گفت فرستادن پیک به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله موضوعیتی ندارد؛ بلکه ایشان میخواهد امّت خود را بر این شرایط تربیت کند تا عادت کنند هنگام فرستادن پیک، از افراد خوشنام، خوشاندام، خوشسیما و خوشبرخورد استفاده کنند.

برخی محقّقان از دَمیری نقل میکنند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در راه بدر به دو نفر بر خورد و از نامشان پرسید. آنها خود را مسلخ و مخدل معرّفی کردند. ایشان این دو اسم را خوش نداشتند و از آنها فاصله گرفتند. بعدها به امیران خود نامه نوشتند و از آنها خواستند که اگر کسی را به سوی من گسیل داشتید، رویش زیبا و نامش نیکو باشد.

برخی راویان، افزودهای در روایت خود دارند و میگویند: عمر به پا خاست و گفت: نمیدانم بگویم یا نه. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بگو. گفت: چرا شما که ما را از فال بد نهی کردهاید، خودتان فال بد زدید؟ ایشان پاسخ داد: «من فال بد نزدم؛ ولی اسم زیبا را ترجیح میدهم».[۲۱۴] این ماجرا نشاندهندۀ طبع لطیف و زیباپسند ایشان است و بر خلاف گمان عمر - که شاید گمان رایج در آن روزگار بود - ربطی به تطیّر و فال بد زدن ندارد. در کتابهای تاریخ و سیره گزارش دادهاند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اسمهای زشت مردان و زنان و شهرها و سرزمینها را تغییر میداد و به جای آنها اسمهای زیبا مینهاد.[۲۱۵]

۸. در پارهای روایات، زیبارویی صرفاً نوعی خوشبختی ضعیف دنیایی دانسته شده است. تعبیرهایی مانند «اوّل السعادة (آغاز خوشبختی)» یا «أقلُّ السعادتَین (نیمه کوچکترِ خوشبختی)» که در برخی روایات آمده، ضمن تحسین زیبایی ظاهری، خوشبختی حاصل از آن را نسبت به خوشبختی آخرت، اندک میداند.[۲۱۶]

در روایتی، زیبایی، نشانۀ عنایت الهی به فرد زیباروی دانسته شده است.[۲۱۷] برخی روایات نیز زیبایی را یکی از نعمتهایی بر میشمرند که به امّت اسلامی داده شده است.[۲۱۸] روایتهایی که در بارۀ فضیلت زنان زیبا وارد شدهاند،[۲۱۹] به مجموعهای از مرجِّحات دنیوی آنها اشاره دارند که زیبایی یکی از آنهاست؛ امّا به هنگام تعارض با زیباییهای باطنی، زیبارویی ترجیح ندارد. سعدی در بارۀ نیکرویی و نیکخویی زنان چنین سروده است:

اگر پارسا باشد و خوش سَخُن نگه در نکویی و زشتی مکن

زن خوشمنش، دلنشانتر که خوب که آمیزگاری بپوشد عیوب.[۲۲۰]

در برخی روایات صرفاً از تأثیر مثبت زیبایی بر روشنایی چشم سخن گفته شده است.[۲۲۱] برای نمونه، روایت امام کاظم علیه السلام است که فرمود:

ثَلاثٌ یَجلینَ البَصَر: النَظَّرُ اِلَی الخَضرَةِ، وَ النَظَّرُ اِلَی الماءِ الجاری، وَ النَّظَرُ اِلَی الوَجهِ الحَسَنِ.[۲۲۲]

سه چیز، دیده را روشن میسازد: نگاه کردن به سبزه، نگاه کردن به آب جاری و نگاه کردن به چهرۀ زیبا.

از این روایتها نه ارزش اخلاقی زیبایی فهمیده میشود و نه تأثیر آن در مقامات معنوی یا بزرگی فرد؛ بلکه وجود زیبایی صرفاً به عنوان نعمتی شناخته میشود که همچون دیگر نعمتهای الهی بار مسئولیتِ دارندۀ آن را بیشتر میکند.

۹. برخی شارحان حدیث، روایات «حسان الوجوه» را به معنای «دارندگان چهرۀ موجّه نزد مردم» معنا کردهاند.[۲۲۳] ابن منظور نیز از حسن مؤدِّب نقل میکند که معنای آن، این است که خداوند، آنها را نزد مردم موجّه گردانده و به آنان قدر و منزلت داده است.[۲۲۴] این برداشت را در حدّ یک احتمال میتوان پذیرفت، هر چند قدری از ظاهر حدیث دور میشود.

۱۰. آخرین روایتی که در این باب بررسی میشود، حدیثی است که میگوید: «با دارندگان چهرههای بانمک و سیهچشمان معاشرت کنید که خداوند، حیا میکند از این که چهرۀ بانمک را به آتش بسوزاند».[۲۲۵]

انسان با خواندن این حدیث به یاد این بیت حافظ میافتد:

مرا مهر سیهچشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

امّا آیا این مطلب درست است؟ با توجّه به مجموعۀ تعالیم کتاب و سنّت نمیتوان مضمون ظاهری این حدیث را پذیرفت و بر اساس معیار عرضه به قرآن، باید معنای ظاهر آن را کنار نهاد. این حدیث یا از اصل بیان نشده و ساخته و پرداختۀ کسانی است که میخواستهاند به دل کسی که چهرهای نمکین و چشمانی سیاه داشته نفوذ کنند و برای خوشامد او این را پرداختهاند، یا معنای دیگری دارد که ما از آن آگاه نیستیم. در هر حال، نمیتوان معنای ظاهر آن را پذیرفت. البتّه مشابه چنین روایتی در موضوعات دیگر داریم. در حدیثی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که:

خداوند، حیا میکند از این که پیر سالخورده را عذاب کند.[۲۲۶]

همچنین ابوبصیر میگوید:

به حضور امام صادق علیه السلام رسیدم، بعد از این که سن و سالم زیاد شده بود و سنگینی نفَس، مرا به سختی انداخته بود. ایشان فرمود: ای ابو محمّد! این چه نفس کشیدنی است!؟ به ایشان گفتم: قربانتان شوم! پیر شدهام و استخوانم سست شده و مرگم نزدیک گشته است. با این حال نمیدانم کارم در سرای دیگر به کجا کشیده میشود. فرمود: ای ابو محمّد! تو هم چنین میگویی؟ گفتم: فدایت شوم! چگونه این را نگویم؟ فرمود: آیا نمیدانی که خداوند - تبارک و تعالی - جوانان شما را احترام و از پیران، شرم میکند؟ گفتم: فدایتان شوم! چگونه جوانان ما را گرامی میدارد و در بارۀ سالخوردگان حیا میکند؟ فرمود: جوانان شما را از این که عذاب و عقابشان کند، محترم و دور میدارد و از پیران هم حیا میکند که به جستجو و بررسی اعمالشان بپردازد.[۲۲۷]

در نقلی دیگر، در ادامۀ همین حدیث امام صادق علیه السلام از قول خداوند چنین میگوید:

موی سفید بندگان مؤمن، نور و روشنی من است و من شرم دارم از این که نورم را با آتش بسوزانم.[۲۲۸]

آنچه موضوع را قابل فهم میکند، آن است که در ادامۀ حدیث، امام علیه السلام میفرماید:

سپیدی مو، زینت عقل و نشانۀ وقار است.

با این توضیح معلوم میشود که مراد از این احادیث، آن است که این گونه زیباییهای ظاهری میتوانند جنبۀ نشانگی داشته باشند و ما را به سوی زیبایی باطن هدایت کنند. اگر چنین توجیهی را در بارۀ حدیث یاد شده بپذیریم، به نکتهای بازمیگردیم که در بندهای پیشین گفته شد.

همچنین توجّه به قیدی که امام صادق علیه السلام آورد، موضوع را شفافتر میسازد. ایشان فرمود: «جوانان شما»، نه مطلق جوانان؛ یعنی قید شیعۀ اهل بیت علیهم السلام و اهل ولایت بودن است که موجب نجات از آتش یا رهایی از دشواری سؤال و جواب میگردد، نه صرف جوانی یا پیری. مشابه چنین قیدهایی در بارۀ زیبایی هم وجود دارد.

خلاصۀ سخن، آنکه: اوّلاً احادیث «حسان الوجوه»، سند معتبری ندارند. ثانیاً به فرض صحّت سند، باید معنای آنها را به گونهای فهمید که با مسلّمات معارف اسلامی که بر پایۀ آنها، ارزش و کرامت انسان به زیبایی ظاهری او نیست و صرفاً بر پایۀ عمل صالح، تقوا و اخلاق داوری میشود، قابل جمع باشد. آیۀ تکریم انسان[۲۲۹] و روایتهایی که در آنها گفته میشود: «خدا به ظاهر و دارایی شما نگاه نمیکند؛ بلکه به دلها و کردارهای شما مینگرد»[۲۳۰] یا گفته میشود «چه بسیار زبانآوران خوشنما نزد مردم که فردای قیامت، هلاک میشوند»،[۲۳۱] پرتو روشنگری بر موضوع میافکنند. شاید بتوان گفت آنچه در بند دوم بر اساس روایت امام رضا علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد، نکتۀ اصلی را بیان کرده است که انتظار از زیبارویان، آن است که کارهای آنان بهتر از بقیّه باشد.

الفصل الثّاني: أصنافُ الجَمالِ

فصل دوم: انواع زيبايی

۲ / ۱: جَميلُ الظّاهِرِ قَبيحُ الباطِنِ

۲ / ۱: نکورویِ زشتْباطن

الكتاب

(وَ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَٰثا وَرِءْيًا).[۲۳۲]

(و چه بسيار نسلهایی را پيش از آنان نابود کرديم که هم اثاثی بهتر داشتند و هم ظاهری فریباتر!).

(إِذَا جَاءَكَ ٱلْمُنَٰفِقُونَ قَالُواْ نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ ٱللَّهِ وَ ٱللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ ٱللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ ٱلْمُنَٰفِقِينَ لَكَٰذِبُونَ*... وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِن يَقُولُواْ تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ ٱلْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُ أَنَّیٰ يُؤْفَكُونَ).[۲۳۳]

(هنگامی که منافقان نزد تو آيند، میگويند: «ما شهادت میدهيم که يقيناً تو فرستادۀ خدايی» و خداوند میداند که تو فرستادۀ او هستی؛ ولی خداوند، شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند*... هنگامی که آنها را میبينی، جسم [و قيافۀ] آنان تو را در شگفتی فرو میبرد و اگر سخن بگويند، به سخنانشان گوش فرا میدهی؛ امّا گويی چوبهای خشکی هستند که به ديوار تکيه داده شدهاند. هر فريادی از هر جا بلند شود، بر ضدّ خود میپندارند. آنها دشمنان واقعی تو هستند. پس، از آنان بر حذر باش. خداوند، آنها را بکشد! چگونه از حق، منحرف میشوند؟!).

الحديث

44. الإمام الباقر علیه السلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَ رِءْيًا) -: الأَثاثُ: المَتاعُ. و أَمّا رِئياً: فَالجَمالُ وَ المَنظَرُ الحَسَنُ.[۲۳۴]

44. امام باقر علیه السلام - در این سخن خداوند متعال: (و چه بسيار نسلهايی را پيش از آنان نابود کرديم که هم اثاثی بهتر داشتند و هم ظاهری فريباتر) -: مقصود از اثاث، کالاست و مراد از ظاهر، زیبایی و مَنظر نیکوست.

45. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: كَم مِن عاقِلٍ عَقَلَ عَنِ اللهِ عزّ و جلّ أمرَهُ، و هُوَ حَقيرٌ عِندَ النّاسِ ذَميمُ المَنظَرِ، يَنجو غَداً. و كَم مِن ظَريفِ اللِّسانِ جَميلِ المَنظَرِ عِندَ النّاسِ، يَهلِكُ غَداً فِي القِيامَةِ.[۲۳۵]

45. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: بسیار خردمندی که امر و نهی خود را از خدا میگیرد و نزد مردم، خوار و زشتروی است؛ لیکن فردا[ی قیامت] نجات مییابد و بسا کسی که نزد مردم، شیرینگفتار و زیبامنظر است؛ ولی فردا[ی قیامت] هلاک میشود.

46. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ العاقِلَ مَن أطاعَ اللهَ و إن كانَ ذَميمَ المَنظَرِ حَقيرَ الخَطَرِ، و إنَّ الجاهِلَ مَن عَصَى اللهَ و إن كانَ جَميلَ المَنظَرِ عَظيمَ الخَطَرِ.[۲۳۶]

46. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خردمند، کسی است که خدا را فرمان بَرَد، گر چه زشترو و حقیر باشد و نادان، کسی است که از خدا نافرمانی کند، گرچه زیباروی و دارای موقعیتی بزرگ باشد.

47. الإمام عليّ علیه السلام: لا يَنفَعُ الحُسنُ بِغَيرِ نَجابَةٍ[۲۳۷].[۲۳۸]

47. امام علی علیه السلام: زیبایی بدون نجابت، سودی ندارد.

48. عنه علیه السلام - فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ -: ما أقبَحَ بِالصَّبيحِ الوَجهِ أن يَكونَ جاهِلاً! كَدارٍ حَسَنَةِ البِناءِ و ساكِنُها شَرٌّ، و كَجَنَّةٍ[۲۳۹] يَعمُرُها بُومٌ، أو صِرمَةٍ[۲۴۰] يَحرُسُها ذِئبٌ.[۲۴۱]

48. امام علی علیه السلام - در حکمتهای منسوب به ایشان -: چه قدر زشت است برای انسانِ خوشچهره که نادان باشد، مانند خانۀ زیبایی که انسان شرور در آن سکونت گزیند، یا باغی که جغد در آن لانه کند، یا گلۀ شترانی که گرگی آن را چوپانی کند!

49. عنه علیه السلام: قَبيحٌ عاقِلٌ خَيرٌ مِن حَسَنٍ جاهِلٍ.[۲۴۲]

49. امام علی علیه السلام: زشت خردمند، بهتر از زیبای نادان است.

50. عنه علیه السلام: ما أقبَحَ بِالإِنسانِ باطِناً عَليلاً، و ظاهِراً جَميلاً![۲۴۳]

50. امام علی علیه السلام: چه زشت است که آدمی، باطنی بیمار و ظاهری زیبا داشته باشد!

51. عنه علیه السلام: لِسانُ المُرائي جَميلٌ، و في قَلبِهِ الدّاءُ الدَّخيلُ.[۲۴۴]

51. امام علی علیه السلام: زبان ریاکار (منافق)، زیباست؛ امّا در دلش دردی درونی است.

52. عنه علیه السلام: المُرائي ظاهِرُهُ جَميلٌ، و باطِنُهُ عَليلٌ.[۲۴۵]

52. امام علی علیه السلام: ریاکار، ظاهرش زیبا و باطنش بیمار است.

53. عنه علیه السلام: المُنافِقُ قَولُهُ جَميلٌ، و فِعلُهُ الدّاءُ الدَّخيلُ.[۲۴۶]

53. امام علی علیه السلام: منافق، گفتارش زیبا و کردارش بیماریِ درونی است.

54. عنه علیه السلام : - فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ -: اُنظُر وَجهَكَ كُلَّ وَقتٍ فِي المِرآةِ، فَإِن كانَ حَسَناً فَاستَقبِح أن تُضيفَ إلَيهِ فِعلاً قَبيحاً و تَشينَهُ بِهِ، و إن كانَ قَبيحاً فَاستَقبِح أن تَجمَعَ بَينَ قُبحَينِ.[۲۴۷]

54. امام علی علیه السلام - در حکمتهای منسوب به ایشان -: هر زمان روی خویش را در آینه بنگر. اگر زیبا بود، شرم کن از این که کرداری زشت به آن بیفزایی و با آن کردار، روی خود را زشت گردانی، و اگر زشت بود، شرم کن از این که دو زشتی را با هم [در خود] جمع کنی.

55. سعد السعود: فِي الزَّبورِ: مَن أجرَمَ الذُّنوبَ و أَعجَبَهُ حُسنُهُ، فَليَنظُرِ الأَرضَ كَيفَ لَعِبَت بِالوُجوهِ فِي القُبورِ و تَجعَلُها رَميماً[۲۴۸]، إنَّمَا الجَمالُ جَمالُ مَن عوفِيَ مِنَ النّارِ.[۲۴۹]

55. سعد السعود: در زبور [داوود علیه السلام] آمده است: هر کس گناهانی مرتکب شود و از زیبایی خود دچار غرور گردد، به خاک بنگرد که چگونه در گورها با چهرهها بازی میکند و آنها را به استخوانهای پوسیده تبدیل میسازد. زیبایی، تنها زیبایی کسی است که از آتش، امان داده شود.

56. الإمام الجواد علیه السلام: إيّاكَ و مُصاحَبَةَ الشِّرِّيرِ؛ فَإِنَّهُ كَالسَّيفِ المَسلولِ، يَحسُنُ مَنظَرُهُ و يَقبُحُ أثَرُهُ.[۲۵۰]

56. امام جواد علیه السلام: از همنشینی با شرور بپرهیز؛ زیرا او به سان شمشیر آخته، خوشْمنظر و زشتْاثر است.

۲ / ۲: قَبيحُ الظّاهِرِ جَميلُ الباطِنِ

۲ / ۲: زشتْرویِ نکوباطن

57. مسند أبي يعلی عن أنس: كانَ رَجُلٌ مِن أصحابِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله يُقالُ لَهُ: جُلَيبيبٌ، في وَجهِهِ دَمامَةٌ[۲۵۱]، فَعَرَضَ عَلَيهِ رَسولُ اللّهصلی الله علیه و آله التَّزويجَ، فَقالَ لَهُ: إذاً تَجِدَني كاسِداً[۲۵۲]! فَقالَ: غَيرَ إنَّكَ عِندَ اللهِ لَستَ بِكاسِدٍ.[۲۵۳]

57. مسند أبی يعلی - به نقل از اَنَس -: مردی از یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به نام جُلَیبیب، زشتروی بود. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او پیشنهاد کرد که ازدواج کند. به پیامبر گفت:؛ در این صورت، [بازارِ] مرا بیرونق خواهی یافت [و کسی حاضر نخواهد شد با من ازدواج کند].

ایشان فرمود: «امّا تو نزد خدا بیرونق نیستی».

58. الطبقات الكبرى عن عروة بن الزبير و عبد الحميد بن جعفر عن أبيه، قالا: كَتَبَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله إلی أهلِ البَحرَينِ أن يَقدَمَ عَلَيهِ عِشرونَ رَجُلاً مِنهُم، فَقَدِمَ عَلَيهِ عِشرونَ رَجُلاً رَأسُهُم عَبدُ اللهِ بنُ عَوفٍ الأَشَجُّ، و فيهِمُ الجارودُ، و مُنقِذُ بنُ حَيّانَ و هُوَ ابنُ اُختِ الأَشَجِّ، و كانَ قُدومُهُم عامَ الفَتح، فَقيلَ: يا رَسولَ اللهِ، هٰؤُلاءِ وَ فدُ عَبدِ القَيسِ.

قالَ: مَرحَباً بِهِم! نِعمَ القَومُ عَبدُ القَيسِ.

قالَ: و نَظَرَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله إلَى الاُفُقِ صَبيحَةَ لَيلَةَ قَدِموا، و قالَ: لَيَأتِيَنَّ رَكبٌ مِنَ المُشرِكينَ لَم يُكرَهوا عَلَى الإِسلامِ، قَد أنضَوُا الرِّكابَ[۲۵۴] و أَفنَوُا الزّادَ، بِصاحِبِهِم عَلامَةٌ، اللّٰهُمَّ اغفِر لِعَبدِ القَيسِ، أتَوني لا يَسأَ لُونّي مالاً، هُم خَيرُ أهلِ المَشرِقِ.

قالَ: فَجاؤوا في ثِيابِهِم و رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله فِي المَسجِدِ، فَسَلَّموا عَلَيهِ، وَ سَأَلَهُم رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: أيُّكُم عَبدُ اللهِ الأَشَجُّ؟ قالَ: أنَا يا رَسولَ اللهِ - و كانَ رَجُلاً دَميماً -، فَنَظَرَ إلَيهِ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله، فَقالَ[۲۵۵]: إنَّهُ لا يُستَسقیٰ في مُسوكِ[۲۵۶] الرِّجالِ، إنَّما يَحتاجُ مِن الرَّجُلِ إلیٰ أصغَرَيهِ: لِسانِهِ و قَلبِهِ.

فَقالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: فيكَ خَصلَتانِ يُحِبُّهُمَا اللهُ. فَقالَ عَبدُ اللهِ: و ما هُما؟ قالَ: الحِلمُ وَ الأَناةُ. قالَ: أ شَيءٌ حَدَثَ أم جُبِلتُ[۲۵۷] عَلَيهِ؟ قالَ: بَل جُبِلتَ عَلَيهِ.[۲۵۸]

58. الطبقات الکبری - به نقل از عروة بن زبیر و عبد الحمید بن جعفر، از پدرش -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردم بحرین نوشت که بیست مرد از ایشان به حضورش آیند. بیست مرد به ریاست عبد اللّٰه اَشَج،[۲۵۹] پسر عوف، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند. جارود و مُنقذ بن حیّان (خواهرزادۀ اشج) نیز در میان آنها بودند. ورود این هیئت در سال فتح مکّه بود. به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفت: ای پیامبر خدا! اینان نمایندگان عبد القیس هستند. ایشان فرمود: «خوش آمدند! چه خوب قومی هستند عبد القیس!».

سپیدهدمِ روزی که شبانگاه آن این نمایندگان رسیدند، پیامبر خدا صلی الله علیه و آلهبه افق نگریست و فرمود: «گروهی از مشرکان خواهند آمد که برای پذیرش اسلام مجبور نشدهاند، شتران خود را در راه خسته و فرسوده و زاد و توشهشان را تمام کردهاند، رئیسشان دارای علامتی است. خدایا! [قبیلۀ] عبد القیس را بیامرز که نزد من آمدهاند و چیزی نمیخواهند! ایشان بهترین مردم مشرقاند».

آنان با جامههای [مشخّص] خود به حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - که در مسجد بود -، رسیدند و سلام کردند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کدام یک از شما عبد اللّٰهاشج است؟». گفت: من، ای پیامبر خدا ! او فردی زشترو بود. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نگاهی به او کرد. پس [عبد اللّٰه] گفت: پوست آدمیزاد به درد مَشک شدن هم نمیخورد؛ بلکه از مرد به دو کوچکترین عضو او نیاز است: زبانش و دلش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «در تو دو خصلت هست که خداوند آنها را دوست میدارد». عبد اللّٰهگفت: آن دو چیست؟ فرمود: «خردمندی و بردباری». عبد اللّٰهگفت: آیا این دو اکتسابیاند یا بر آنها سرشته شدهام؟ فرمود: «بر آنها سرشته شدهای».

59. الإمام الصادق علیه السلام: كانَ عَلیٰ عَهدِ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ يُقالُ لَهُ: ذُو النَّمِرَةِ، و كانَ مِن أقبَحِ النّاسِ، و إنَّما سُمِّيَ «ذُو النَّمِرَةِ» مِن قُبحِهِ، فَأَتَى النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللهِ، أخبِرني ما فَرَضَ اللهُ عزّ و جلّ عَلَيَّ؟

فَقالَ لَهُ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: فَرَضَ اللهُ عَلَيكَ سَبعَ عَشرَةَ[۲۶۰] رَكعَةً فِي اليَومِ وَ اللَّيلَةِ، و صَومَ شَهرِ رَمَضانَ إذا أدرَكتَهُ، وَ الحَجَّ إذَا استَطَعتَ إلَيهِ سَبيلاً، وَ الزَّكاةَ. و فَسَّرَها لَهُ.

فَقالَ: وَ الَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ نَبِيّاً! ما أزيدُ رَبّي عَلیٰ ما فَرَضَ عَلَيَّ شَيئاً.

فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله: و لِمَ يا ذَا النَّمِرَةِ؟

فَقالَ: كَما خَلَقَني قَبيحاً!

قالَ: فَهَبَطَ جَبرَئيلُ علیه السلام عَلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللهِ، إنَّ رَبَّكَ يَأمُرُكَ أن تُبلِغَ ذَا النَّمِرَةِ عَنهُ السَّلامَ، و تَقولُ لَهُ: يَقولُ لَكَ رَبُّكَ تَبارَكَ و تَعالیٰ: أما تَرضی أن أحشُرَكَ عَلیٰ جَمالِ جَبرَئيلَ علیه السلام يَومَ القِيامَةِ؟

فَقالَ لَهُ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: يا ذَا النَّمِرَةِ، هٰذا جَبرَئيلُ يَأمُرُني أن اُبلِغَكَ السَّلامَ، و يَقولُ لَكَ رَبُّكَ: أما تَرضیٰ أن أحشُرَكَ عَلیٰ جَمالِ جَبرَئيلَ؟

فَقالَ ذُو النَّمِرَةِ: فَإِنّي قَد رَضيتُ يا رَبِّ، فَوَعِزَّتِكَ! لأَزيدَنَّكَ حَتّیٰ تَرضیٰ.[۲۶۱]

59. امام صادق علیه السلام: در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، مردی بود که به او ذو النَّمِرَه (دارای لکّۀ سیاه و سفید)[۲۶۲] میگفتند. او از زشتترینِ مردم بود و به همین جهت، ذو النَّمِره (پَلنگْدار) نامیده شده بود. وی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و گفت: ای پیامبر خدا! مرا از آنچه خداوند عزّ و جلّ بر من واجب نموده، آگاه کن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «خداوند بر تو، هفده رکعت نماز در شبانهروز و روزۀ ماه رمضان - اگر آن ماه را درک کردی - و حج - هر گاه که توانش را داشتی - و زکات را واجب ساخته است» و آنها را برای او توضیح داد.

گفت: سوگند به آن که تو را به حق، به پیامبری بر انگیخت، من چیزی [از مستحبّات] را به آنچه پروردگارم بر من واجب نموده، نمیافزایم».

پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «چرا ای ذو النَّمِره؟». گفت: به خاطر آن که مرا زشت آفرید.

پس جبرئیل علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت: ای پیامبر خدا! پروردگارت به تو دستور میدهد که از جانب او به ذو النمره سلام برسانی و به او بگویی: پروردگارت - تبارک و تعالی - میفرماید: آیا خشنود نیستی که در روز رستاخیز، تو را به زیبایی جبرئیل، محشور نمایم؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «ای ذو النمره! این، جبرئیل است که به من امر میکند به تو سلام [خدا را] برسانم، و پروردگارت به تو میفرماید: آیا خشنود نیستی که تو را به زیبایی جبرئیل، محشور نمایم؟».

ذو النمره گفت: خشنود شدم. ای پروردگار من! سوگند به عزّتت، برای تو [بر مستحبّاتم] میافزایم تا خشنود گردی.

60. علل الشرائع عن ذريح المحاربي عن الإمام الصادق علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللهِ، يَسأَلُ اللهُ عَمّا سِوَى الفَريضَةِ؟

فَقالَ: لا.

قالَ: فَوَالَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ! لا تَقَرَّبتُ إلَى اللهِ بِشَيءٍ سِواها.

قالَ: و لِمَ؟

قالَ: لأَنَّ اللهَ قَبَّحَ خَلقي!

قالَ: فَأَمسَكَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله، و نَزَلَ جَبرَئيلُ علیه السلام فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، رَبُّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ و يَقولُ: أقرِئ عَبدي فُلاناً السَّلامَ و قُل لَهُ: أما تَرضیٰ أن أبعَثَكَ غَداً فِي الآمِنينَ؟

فَقالَ: يا رَسولَ اللهِ، و قَد ذَكَرَنِيَ اللهُ عِندَهُ؟!

قالَ: نَعَم.

قالَ: فَوَ الَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ! لا بَقِيَ شَيءٌ يُتَقَرَّبُ بِهِ إلَى اللهِ إلّا تَقَرَّبتُ بِهِ.[۲۶۳]

60. علل الشرائع - به نقل از ذریح مَحاربی، از امام صادق علیه السلام -: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای رسول خدا! آیا خداوند از غیر واجبات هم بازخواست میکند؟

فرمود: «نه».

مرد گفت: پس، سوگند به آن که تو را به حق فرستاد، من با چیزی جز آنها به خدا تقرّب نمیجویم (فقط واجبات را به جا میآورم).

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «چرا؟».

گفت: چون خداوند، مرا زشت آفریده است!

پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت کرد و جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: ای محمّد! پروردگارت به تو سلام میرساند و میفرماید: بندهام فلانی را سلام برسان و به او بگو: آیا خشنود نمیشوی که فردا[ی قیامت] تو را در زمرۀ کسانی که در امان هستند، برانگیزم؟

مرد گفت: ای پیامبر خدا! [به راستی] خداوند مرا در نزد خود یاد کرد؟

فرمود: «آری». گفت: پس، سوگند به آن که تو را به حق فرستاد، هر چه را موجب تقرّب به خداوند شود، انجام خواهم داد.

61. نهج البلاغة عن مالك بن دحية: كُنّا عِندَ أميرِ المُؤمِنينَ علیه السلام و قَد ذُكِرَ عِندَهُ اختِلافُ النّاسِ، فَقالَ:

إنَّما فَرَّقَ بَينَهُم مَبادِئُ طينِهِم، و ذٰلِكَ أنَّهُم كانوا فِلقَةً[۲۶۴] مِن سَبَخِ أرضٍ[۲۶۵] و عَذبِها، و حَزنِ تُربَةٍ و سَهلِها، فَهُم عَلیٰ حَسَبِ قُربِ أرضِهِم يَتَقارَبونَ، و عَلیٰ قَدرِ اختِلافِها يَتَفاوَتونَ، فَتامُّ الرُّواءِ[۲۶۶] ناقِصُ العَقلِ، و مادُّ القامَةِ قَصيرُ الهِمَّةِ، و زاكِي العَمَلِ قَبيحُ المَنظَرِ، و قَريبُ القَعرِ بَعيدُ السَّبرِ[۲۶۷]، و مَعروفُ الضَّريبَةِ[۲۶۸] مُنكَرُ الجَليبَةِ[۲۶۹]، و تائِهُ القَلبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، و طَليقُ اللِّسانِ حَديدُ الجَنانِ[۲۷۰].[۲۷۱]

61. نهج البلاغة - به نقل از مالک بن دِحْیه -: نزد امیر مٶمنان علیه السلام بودیم که از گوناگونی مردم، سخن به میان آمد. فرمود: «منشأ گوناگونی مردم، گِل آنهاست؛ زیرا آنان، قطعهای از خاک شور یا شیرین، و درشت یا نرم بودند. آنان بر پایۀ مشابهت خاکشان به هم نزدیک میشوند، و بر پایۀ اختلاف آن خاک، از هم متفاوت میگردند. از این رو، نیکوچهرهای میبینی کمخِرد، یا بلندبالایی کوتاههمّت، یا نیکوکرداری بدمنظر، یا خُردجثّهای ژرفنگر، یا نیکوسرشتی بدسیرت، یا شیفتهدلی آشفتهخِرد، یا زبانآوری دلآگاه».

62. الإمام عليّ علیه السلام - فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ -: لا يَهونَنَّ عَلَيكَ مَن قَبُحَ مَنظَرُهُ و رَثَّ لِباسُهُ؛ فَإِنَّ اللهَ تَعالیٰ يَنظُرُ إلَى القُلوبِ، و يُجازي بِالأَعمالِ.[۲۷۲]

62. امام علی علیه السلام - در حکمتهای منسوب به ایشان -: مبادا کسی که زشتمنظر و ژندهپوش است، در نظرت خوار آید؛ زیرا خداوند متعال به دلها مینگرد و به کردارها پاداش میدهد.

63. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: إنَّ اللهَ لا يَنظُرُ إلی صُوَرِكُم و أَموالِكُم، و لٰكِن يَنظُرُ إلیٰ قُلوبِكُم و أَعمالِكُم.[۲۷۳]

63. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند به چهرهها و داراییهای شما نمینگرد؛ بلکه به دلها و کردارهای شما مینگرد.

راجع: ص ۵۶۸ (جمال الباطن / الحثّ على تجميل الباطن).

ر. ک: ص ۵۶۹ (زیبایی باطن / تشویق به زیباسازی باطن).

۲ / ۳: جَميلُ الظّاهِرِ وَ الباطِنِ

۲ / ۳: زيبای ظاهر و باطن

64. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: إذا هَدَى اللهُ عزّ و جلّ عَبداً لِلإِسلامِ، و حَسَّنَ صورَتَهُ، و جَعَلَهُ في مَوضِعٍ غَيرِ شائِنٍ لَهُ، و رَزَقَهُ مَعَ ذٰلِكَ تَواضُعاً؛ فَذٰلِكَ مِن صَفوَةِ اللهِ عزّ و جلّ.[۲۷۴]

64. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه خدای عزّ و جلّ بندهای را به اسلام هدایت کند و چهرهای زیبا به او دهد و در جایگاهی که مایۀ بدنامی او نیست قرارش دهد و با این اوصاف، فروتنی را هم روزیاش کند، چنین کسی از برگزیدگان خدای عزّ و جلّ است.

65. عنهصلی الله علیه و آله: إنَّ أحَبَّ الخَلائِقِ إلَى اللهِ عزّ و جلّ شابٌّ حَدَثُ السِّنَّ في صورَةٍ حَسَنَةٍ، جَعَلَ شَبابَهُ و جَمالَهُ لِلهِ و في طاعَةِ اللهِ، ذٰلِكَ الَّذي يُباهي بِهِ الرَّحمٰنُ مَلائِكَتَهُ، يَقولُ: هٰذا عَبدي حَقّاً.[۲۷۵]

65. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: محبوبترین آفریدگان نزد خداوند عزّ و جلّ جوان نورسته خوشسیمایی است که جوانی و زیبایی خود را برای خدا و در راه طاعت او بگذارد. خداوند رحمان به وجود چنین جوانی بر فرشتگانش مینازد و میفرماید: این است بنده راستین من!

66. عنهصلی الله علیه و آله: مَن كانَ حَسَنَ الصّورَةِ، في حَسَبٍ لا يَشينُهُ، مُتَواضِعاً؛ كانَ مِن خالِصِي اللهِ عزّ و جلّ يَومَ القِيامَةِ.[۲۷۶]

66. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس خوبرو و در نسب، بیعیب، و فروتن هم باشد، او در روز قیامت، از برگزیدگان خدای عزّ و جلّ است.

67. عنهصلی الله علیه و آله: مَن آتاهُ اللهُ وَجهاً حَسَناً وَ اسماً حَسَناً، و جَعَلَهُ في مَوضِعٍ غَيرِ شائِنٍ لَهُ، فَهُوَ مِن صَفوَةِ اللهِ عزّ و جلّ مِن خَلقِهِ.[۲۷۷]

67. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس که خداوند به او روی زیبا و نام زیبا دهد و در جایگاهی قرارش دهد که مایۀ بدنامی او نیست، او از آفریدگان برگزیدۀ خداوند عزّ و جلّ است.

68. الإمام عليّ علیه السلام: شيعَتُنا كَالاُترُجَّةِ؛ طَيِّبٌ ريحُها، حَسَنٌ ظاهِرُها و باطِنُها.[۲۷۸]

68. امام علی علیه السلام: شیعیان ما همچون تُرنجاند که بوی آن، خوش و برون و درونش زیباست.

69. الزهد للحسين بن سعيد، عن زرارة عن الإمام الباقر علیه السلام: أيُّما عَبدٍ كانَ لَهُ صورَةٌ حَسَنَةٌ مَعَ مَوضِعٍ لا يَشينُهُ، ثُمَّ تَواضَعَ لِلهِ؛ كانَ مِن خالِصَةِ اللهِ.

قالَ: قُلتُ: ما مَوضِعٌ لا يَشينُهُ؟ قالَ:

لا يَكونُ ضُرِبَ فيهِ سِفاحٌ.[۲۷۹]

69. الزهد، حسین بن سعید - به نقل از زراره -: امام باقر علیه السلام فرمود: «هر بندۀ زیبارویی که در جایگاه ناشایستی نباشد، سپس در برابر خداوند فروتنی کند، او از خالصان خداست».

گفتم: منظور از جایگاه ناشایست چیست؟

فرمود: «با او بی عفّتی نشده باشد».

۲ / ۴: لِكُلِّ شَيءٍ جَمالٌ

۲ / ۴: هر چيزی زيبايیای دارد

۲ / ۴ - ۱: جَمالُ العَيشِ

۲ / ۴ - ۱: زيبايی زندگی

70. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ العَيشِ القَناعَةُ.[۲۸۰]

70. امام علی علیه السلام: زیبایی زندگی، قناعت است.

۲ / ۴ - ۲: جَمالُ الإِحسانِ

۲ / ۴ - ۲: زيبايی نيکوکاری

71. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ الإِحسانِ تَركُ الاِمتِنانِ.[۲۸۱]

71. امام علی علیه السلام: زیبایی نیکوکاری، منّت ننهادن است.

۲ / ۴ - ۳: جَمالُ الإِخاءِ

۲ / ۴ - ۳: زيبايی برادری

72. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ الاُخُوَّةِ إحسانُ العِشرَةِ، وَ المُواساةُ مَعَ العُسرَةِ.[۲۸۲]

72. امام علی علیه السلام: زیبایی برادری، به حُسن معاشرت، و یاری کردن با وجود تنگدستی است.

۲ / ۴ - ۴: جَمالُ المَعروفِ

۲ / ۴ - ۴: زيبايی نیکویی

73. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ المَعروفِ إتمامُهُ.[۲۸۳]

73. امام علی علیه السلام: زیبایی نیکویی، کامل کردن آن است.

۲ / ۴ - ۵: جَمالُ القُدرَةِ

۲ / ۴ - ۵: زيبايی قدرت

74. الإمام عليّ علیه السلام: حُسنُ السّيرَةِ جَمالُ القُدرَةِ.[۲۸۴]

74. امام علی علیه السلام: نیکورفتاری، زیبایی قدرت است.

75. عنه علیه السلام: كُن جَميلَ العَفوِ إذا قَدَرتَ، عامِلاً بِالعَدلِ إذا مَلَكتَ.[۲۸۵]

75. امام علی علیه السلام: هنگام قدرت، خوشگذشت و هنگام زمامداری، دادگر باش.

76. عنه علیه السلام: العَدلُ قِوامُ الرَّعِيَّةِ، و جَمالُ الوُلاةِ.[۲۸۶]

76. امام علی علیه السلام: دادگری، بر پا دارندۀ مردم و زیبایی حکمرانان است.

77. عنه علیه السلام: أجمَلُ أفعالِ ذَوِي القُدرَةِ الإِنعامُ.[۲۸۷]

77. امام علی علیه السلام: زیباترین کردار قدرتمندان، بخشش مالی است.

۲ / ۴ - ۶: جَمالُ السِّياسَةِ

۲ / ۴ - ۶: زيبايی سياست

78. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ السِّياسَةِ العَدلُ فِي الإِمرَةِ، وَ العَفوُ مَعَ القُدرَةِ.[۲۸۸]

78. امام علی علیه السلام: زیبایی سیاست، به کار بستن عدالت در حکومت و گذشت کردن با وجود توانایی [بر انتقامگیری] است.

۲ / ۴ - ۷: جَمالُ القُرآنِ

۲ / ۴ - ۷: زيبايی قرآن

79. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ القُرآنِ البَقَرَةُ و آلُ عِمرانَ.[۲۸۹]

79. امام علی علیه السلام: زیبایی قرآن، [سورههای] بقره و آل عمران اند.

۲ / ۴ - ۸: جَمالُ الصَّلاةِ

۲ / ۴ - ۸: زيبايی نماز

80. الإمام الکاظم عن آبائه عن الإمام عليّ علیهم السلام : قالَ رَسولُ اللّهِصلی الله علیه و آله : «الإِتيانُ إلَى الجُمُعَةِ زِيارَةٌ و جَمالٌ»، قيلَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، و مَا الجَمالُ؟ قالَ: اُقضُوا الفَريضَةَ[۲۹۰] و تَزاوَروا.[۲۹۱]

80. امام کاظم علیه السلام - به نقل از پدران بزرگوارش، به نقل از امام علی علیه السلام -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «شرکت کردن در نماز جمعه، دیدار است و زیبایی». گفته شد: ای امیر مؤمنان! مقصود از زیبایی چیست؟

فرمود: «فریضۀ الهی را به جا آورید و با یکدیگر دیدار کنید».

۲ / ۴ - ۹: جَمالُ العِلمِ

۲ / ۴ - ۹: زيبايی دانش

81. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ العِلمِ نَشرُهُ، و ثَمَرَتُهُ العَمَلُ بِهِ، و صِيانَتُهُ وَضعُهُ في أهلِهِ.[۲۹۲]

81. امام علی علیه السلام: زیبایی دانش، نشر آن است و میوهاش، عمل کردن به آن، و نگهداریاش، نهادن آن در اختیار اهلش.

۲ / ۴ - ۱۰: جَمالُ الحِكمَةِ

۲ / ۴ - ۱۰: زيبايی حکمت

82. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ الحِكمَةِ الرِّفقُ و حُسنُ المُداراةِ.[۲۹۳]

82. امام علی علیه السلام: زیبایی حکمت، نرمش و مدارا کردن شایسته است.

۲ / ۴ - ۱۱: جَمالُ العالِمِ

۲ / ۴ - 11: زيبايی دانشمند

83. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ العالِمِ عَمَلُهُ بِعِلمِهِ.[۲۹۴]

83. امام علی علیه السلام: زیبایی دانشمند، عمل کردن او به دانش خویش است.

۲ / ۴ - ۱۲: جَمالُ المُؤمِنِ

۲ / ۴ - ۱۲: زيبايی مؤمن

84. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ المُؤمِنِ وَرَعُهُ.[۲۹۵]

84. امام علی علیه السلام: زیبایی مٶمن، پارسایی اوست.

85. عنه علیه السلام: حُسنُ خُلُقِ المُؤمِنِ التَّواضُعُ، و جَمالُهُ التَّعَطُّفُ.[۲۹۶]

85. امام علی علیه السلام: خوی خوش مٶمن، فروتنی است و زیباییاش مهربانی.

۲ / ۴ - ۱۳: جَمالُ الرَّجُلِ

۲ / ۴ - ۱۳: زيبايی مرد

86. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ الرَّجُلِ حِلمُهُ.[۲۹۷]

86. امام علی علیه السلام: زیبایی مرد، بردباری اوست.

87. عنه علیه السلام: شَرَفُ الرَّجُلِ نَزاهَتُهُ، و جَمالُهُ مُروءَتُهُ.[۲۹۸]

87. امام علی علیه السلام: شرافت مرد، به وارستگی اوست و زیباییاش، در مردانگی و انسانیت او.

88. عنه علیه السلام: مَيزَةُ الرَّجُلِ عَقلُهُ، و جَمالُهُ مُرُوَّتُهُ.[۲۹۹]

88. امام علی علیه السلام: امتیاز مرد، خِرد اوست و زیبایی او، مردانگیاش.

89. عنه علیه السلام: جَمالُ الرَّجُلِ الوَقارُ.[۳۰۰]

89. امام علی علیه السلام: زیبایی مرد، وقار است.

راجع: ص ۵۷۲ (صفة جمال الباطن / حسن العقل).

ر. ک: ص ۵۷۳ (عوامل زیباسازی باطن / خوش خِردی).

90. عنه علیه السلام: جَمالُ الرَّجُلِ في كُمَّتِهِ[۳۰۱]، و جَمالُ المَرأَةِ في خُفِّها[۳۰۲].[۳۰۳]

90. امام علی علیه السلام: زیبایی مرد در کلاه اوست و زیبایی زن، در کفش او.

۲ / ۴ - ۱۴: جَمالُ الحُرِّ

۲ / ۴ - ۱۴: زیبایی انسان آزاد

91. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ الحُرِّ تَجَنُّبُ العارِ.[۳۰۴]

91. امام علی علیه السلام: زیبایی آزاده، دوری از ننگ است.

۲ / ۴ - ۱۵: جَمالُ العَبدِ

۲ / ۴ - ۱۵: زیبایی بنده

92. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ العَبدِ الطّاعَةُ.[۳۰۵]

92. امام علی علیه السلام: زیبایی بنده، فرمان برداری است.

۲ / ۴ - ۱۶: جَمالُ الدّينِ

۲ / ۴ - ۱۶: زيبايی دين

93. الإمام عليّ علیه السلام: جَمالُ الدّينِ الوَرَعُ.[۳۰۶]

93. امام علی علیه السلام: زیبایی دین، پارسایی است.

۲ / ۴ - ۱۷: جَمالُ الفَقيرِ

۲ / ۴ - ۱۷: زيبايی فقير

94. الإمام عليّ علیه السلام: الجودُ جَمالُ الفَقيرِ.[۳۰۷]

94. امام علی علیه السلام: زیبایی تهیدست، بخشندگی [مال] است.

راجع: موسوعة معارف الکتاب و السنّة / «الحُسن».

ر. ک: دانشنامۀ قرآن و حدیث / مدخل «الحُسن».

الفصل الثّالث: جَمالُ الظّاهِرِ

فصل سوم: زيبايی ظاهر

۳ / ۱: عَوامِلُ التَّجمیلِ

۳ / ۱: عوامل زيبايی

۳ / ۱ - ۱: الخِلقَةُ

۳ / ۱ - ۱: آفرينش

الكتاب

(لَقَدْ خَلَقْنَا ٱلْإِنسَٰنَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ).[۳۰۸]

(به راستی که ما انسان را به بهترين صورت و نظام آفريديم).

(خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلَارْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ إِلَيْهِ ٱلْمَصِيرُ). [۳۰۹]

(آسمانها و زمين را به حق آفريد و شما را [در عالم جنين] تصوير کرد، تصويری زيبا و دلپذير و البتّه فرجام به سوی اوست).

الحديث

95. رسول اللّهصلی الله علیه و آله - في قَولِهِ تَعالیٰ: (يَزِيدُ فِى ٱلْخَلْقِ مَا يَشَاءُ)[۳۱۰] -: هُوَ الوَجهُ الحَسَنُ، وَ الصَّوتُ الحَسَنُ، وَ الشَّعرُ الحَسَنُ.[۳۱۱]

95. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله - در بارۀ سخن خداوند: (در آفرينش، هر چه بخواهد، میافزايد) -: این روی زیبا، صدای زیبا، و موی زیباست.

96. تفسير البیضاوي - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ) -: بِأن خَلَقَکُم مُنتَصِبَ القامَةِ[۳۱۲]، بادِيَ البَشَرَةِ، مُتَناسِبَ الأَعضاءِ وَ التَّخطيطاتِ، مُتَهَيَّأً لِمُزاوَلَةِ الصَّنائِعِ وَ اكتِسابِ الكَمالاتِ.[۳۱۳]

96. تفسير البیضاوی - در بارۀ سخن خداوند: (و شما را صورتگری کرد و صورتهايتان را نيکو آراست) -: زیرا هر یک از شما را راستقامت، پیداپوست، با اندامها و طرّاحی متناسب، و آماده برای پرداختن به حرفههای مختلف و کسب کمالات آفرید.

۳ / ۱ - ۲: طَعامُ الوالِدَينِ

۳ / ۱ - ۲: خوراک پدر و مادر

97. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: ما مِنِ امرَأَةٍ حامِلَةٍ أكَلَتِ البِطّيخَ، إلّا يَكونُ مَولودُها حَسَنَ الوَجهِ وَ الخُلُقِ[۳۱۴].[۳۱۵]

97. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ زن بارداری نیست که خربزه بخورد، مگر این که فرزندش خوشچهره و خوشخوی خواهد شد.

98. الإمام الصادق علیه السلام: أطعِموا نِساءَكُمُ التَّمرَ البَرنِيَّ في نِفاسِهِنَّ؛ تُجَمِّلوا أولادَكُم.[۳۱۶]

98. امام صادق علیه السلام: به زنان خود در دوران زایمان، خرمای بَرنی بخورانید تا فرزندانتان را زیبا سازید.

99. المحاسن عن محمّد بن مسلم: نَظَرَ أبو عَبدِ اللهِ علیه السلام إلیٰ غُلامٍ جَميلٍ، فَقالَ: يَنبَغي أن يَكونَ أبو هٰذَا الغُلامِ أكَلَ السَّفَرجَلَ.

و قالَ: السَّفَرجَلُ يُحَسِّنُ الوَجهَ، و يُجِمُّ[۳۱۷] الفُؤادَ.[۳۱۸]

99. المحاسن - به نقل از محمّد بن مسلم -: امام صادق علیه السلام به پسرکی زیبا نگریست. فرمود: «پدر این پسر، باید بِهْ خورده باشد»، و فرمود: «بِه، چهره را نیکو میسازد و دل را آرامش میدهد».

۳ / ۱ - ۳: لَبَنُ المُرضِعَةِ الجَميلَةِ

۳ / ۱ - ۳: شير دايۀ زيبا

100. الإمام الباقر علیه السلام: عَلَيكُم بِالوُضّاءِ[۳۱۹] مِنَ الظُّؤرَةِ[۳۲۰]؛ فَإِنَّ اللَّبَنَ يُعدي.[۳۲۱]

100. امام باقر علیه السلام: دایگان پاکیزه و زیبا برگزینید؛ زیرا شیر [دایه، خصلتها را] منتقل میکند.

۳ / ۱ - ۴: تَجميلُ الشَّعرِ

۳ / ۱ - ۴: زيبا نگهداشتن مو

101. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: الشَّعرُ الحَسَنُ مِن كِسوَةِ اللهِ تَعالیٰ، فَأَكرِموهُ.[۳۲۲]

101. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: موی زیبا، پوشش خدای متعال [برای انسان] است. پس گرامیاش بدارید (قدرش را بدانید).

102. عنهصلی الله علیه و آله: إذا أرادَ أحَدُكُم أن يَتَزَوَّجَ فَليَسأَل عَن شَعرِها كَما يَسأَلُ عَن وَجهِها؛ فَإِنَّ الشَّعرَ أحَدُ الجَمالَينِ.[۳۲۳]

102. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه یکی از شما، خواست ازدواج کند، همچنان که از چهرۀ زن پرس و جو میکند، باید از موی او نیز بپرسد؛ زیرا مو، نیمی از زیبایی است.

103. عنهصلی الله علیه و آله: اِختَضِبوا بِالحِنّاءِ؛ فَإِنَّهُ يَزيدُ في شَبابِكُم و جَمالِكُم و نِكاحِكُم و حُسنِ وُجوهِكُم، و يُباهِي اللهُ بِكُمُ المَلائِكَةَ.[۳۲۴]

103. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: با حنا خضاب کنید؛ زیرا حنا زدن، بر جوانی و زیبایی و قدرت آمیزش و خوبْرویی شما میافزاید، و خداوند با شما بر فرشتگان، مباهات میکند.

104. عنهصلی الله علیه و آله: غَيِّرُوا الشَّيبَ؛ فَإِنَّهُ يَزيدُ في شَبابِ أحَدِكُم و جَمالِهِ و مُجامَعَتِهِ لِلنَّساءِ.[۳۲۵]

104. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: موی سفید خود را [با خضاب کردن] تغییر دهید؛ زیرا این کار بر جوانی و زیبایی و قدرت آمیزش هر یک از شما با زنان میافزاید.

105. عنهصلی الله علیه و آله: حُسنُ الشَّعرِ مالٌ، و حُسنُ الوَجهِ مالٌ، و حُسنُ اللِّسانِ مالٌ.[۳۲۶]

105. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: زیبایی مو، دارایی است. زیبایی چهره، دارایی است، و زیبایی زبان، دارایی است.

106. عنهصلی الله علیه و آله: نِعمَ الجَمالُ الشَّعرُ الحَسَنُ يَكسوهُ اللهُ الرَّجُلَ المُسلِمَ.[۳۲۷]

106. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: چه زیباییِ نیکویی است موی زیبا که خداوند، [سر] مرد مسلمان را با آن میپوشاند!

107. عنهصلی الله علیه و آله: إنَّ مِن أجمَلِ الجَمالِ الشَّعرُ الحَسَنُ، و نَغمَةُ الصَّوتِ الحَسَنِ.[۳۲۸]

107. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: از زیباترین زیباییها، موی زیبا و آواز زیباست.

108. كتاب من لا يحضره الفقيه: قالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لِرَجُلٍ: اِحلِق؛ فَإِنَّهُ يَزيدُ في جَمالِكَ.[۳۲۹]

108. کتاب من لا يحضره الفقيه: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردی فرمود: «سرت را بتراش؛ زیرا این کار بر زیبایی تو میافزاید».

109. الإمام الصادق علیه السلام: حَلقُ الرَّأسِ في غَيرِ حَجٍّ و لا عُمرَةٍ، مُثلَةٌ لأَعدائِكُم و جَمالٌ لَكُم.[۳۳۰]

109. امام صادق علیه السلام: تراشیدن مو در غیر حج و عمره، مایۀ تنبیهِ (حساب بردنِ) دشمنانتان و زیبایی شماست.

۳ / ۱ - ۵: تِلكَ الاُمورُ

۳ / ۱ - ۵: اين کارها

110. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: لِيَأخُذ أحَدُكُم مِن شارِبِهِ وَ الشَّعرِ الَّذي في أنفِهِ، وَ ليَتَعاهَد نَفسَهُ؛ فَإِنَّ ذٰلِكَ يَزيدُ في جَمالِهِ.[۳۳۱]

110. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کدام از شما باید سبیل و موهای بینی خود را کوتاه کند و به خودش برسد؛ زیرا این کارها بر زیبایی او میافزاید.

111. الإمام عليّ علیه السلام: الدُّهنُ يُظهِرُ الغِنیٰ، وَ الثِّيابُ تُظهِرُ الجَمالَ، و حُسنُ المَلَكَةِ يَكبِتُ الأَعداءَ.[۳۳۲]

111. امام علی علیه السلام: مالیدن روغن، توانگری را نشان میدهد، و جامهها، زیبایی را نمایان می‌‌سازند، و خوشاخلاقی،[۳۳۳] دشمنان را سرکوب میکند.

112. الإمام الصادق علیه السلام: أكثِروا مِنَ الباذِنجانِ عِندَ جِدادِ[۳۳۴] النَّخلِ؛ فَإِنَّهُ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ، و يَزيدُ في بَهاءِ الوَجهِ، و يُلَيِّنُ العُروقَ[۳۳۵]، و يَزيدُ في ماءِ الصُّلبِ.[۳۳۶]

112. امام صادق علیه السلام: هنگام [فرا رسیدن فصلِ] خرماچینی، بادمجانْ زیاد بخورید؛ چرا که شفای هر درد است، روشنی چهره را میافزاید، رگها را نرم میکند و آب کمر را میافزاید.

113. الدعوات: قالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِيٍّ علیه السلام: كُلِ اليَقطينَ؛ فَإِنَّهُ مَن أكَلَها حَسُنَ خُلُقُهُ، و نَضَرَ وَجهُهُ، و هِيَ طَعامي و طَعامُ الأَنبِياءِ قَبلي.[۳۳۷]

113. الدعوات: پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: «کدو بخور؛ زیرا هر کس آن را بخورد، خُویش نیکو و رویش شاداب میشود. کدو، خوراک من و پیامبرانِ پیش از من است».

۳ / ۲: الحَثُّ عَلَى التَّجَمُّلِ

۳ / ۲: تشويق به خودآرايی

الكتاب

(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللهِ ٱلَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ ٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ ٱلْقِيَٰمَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ ٱلْآيَٰتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ).[۳۳۸]

(بگو: «چه کسی زينتهای الهی را که برای بندگان خود، آفريده و روزیهای پاکيزه را حرام کرده است؟». بگو: «اينها در زندگی دنيا، برای کسانی است که ايمان آوردهاند [اگر چه ديگران نيز با آنها مشارکت دارند ولی] در قيامت، خالص [برای مؤمنان] خواهد بود». اين گونه آيات [خود] را برای کسانی که آگاه اند، شرح میدهيم).

(يَٰبَنِىءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِى سَوْءَاتِكُمْ وَ رِيشًا وَ لِبَاسُ ٱلتَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ ٱللهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ).[۳۳۹]

(ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادهايم که عورتهای شما را میپوشاند و [برای شما] زینتی [است]؛ امّا لباس پرهيزگاری بهتر است. اينها [همه] از نشانههای [قدرت] خداست، تا متذکّر [نعمتهای او] شوند).

الحديث

114. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: اِغسِلوا ثِيابَكُم، و خُذوا مِن شُعورِكُم، وَ استاكوا و تَزَيَّنوا؛ فَإِنَّ بَني إسرائيلَ لَم يَكونوا يَفعَلونَ ذٰلِكَ فَزَنَت نِساؤُهُم.[۳۴۰]

114. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: لباسهای خود را بشویید، موهایتان را اصلاح کنید، مسواک بزنید و خود را آراسته سازید؛ چرا که بنی اسرائیل، این کارها را نکردند و در نتیجه، زنانشان زناکار شدند.

115. عنهصلی الله علیه و آله: مَنِ اتَّخَذَ شَعراً فَليُحسِن إلَيهِ، و مَنِ اتَّخَذَ زَوجَةً فَليُكرِمها، و مَنِ اتَّخَذَ نَعلاً فَليَستَجِدها[۳۴۱]، و مَنِ اتَّخَذَ دابَّةً فَليَستَفرِهها[۳۴۲]، و مَنِ اتَّخَذَ ثَوباً فَليُنَظِّفهُ.[۳۴۳]

115. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس موی نگه داشت، باید به آن برسد، هر کس زن گرفت باید به او نیکی و احترام کند، هر کس کفشی پوشید، باید آن را تمیز نگه دارد، هر کس چارپایی داشت، باید آن را چاق و چلّه گرداند، و هر کس جامهای خرید، باید آن را پاکیزه نگه دارد.

116. عنهصلی الله علیه و آله - لِعَبدِ اللهِ بنِ جُدعانَ -: إذَا اشتَرَيتَ نَعلاً فَاستَجِدها، و إذَا اشتَرَيتَ ثَوباً فَاستَجِدهُ، و إذَا اشتَرَيتَ دابَّةً فَاستَفرِهها، و إذا كانَت عِندَكَ كَريمَةُ قَومٍ فَأَكرِمها.[۳۴۴]

116. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله - خطاب به عبد اللّٰهبن جُدعان -: هر گاه کفشی خریدی، آن را تمیز نگه دار، هر گاه جامهای خریدی، آن را تمیز نگهدار، هر گاه چارپایی خریدی، آن را چاق و چالاک گردان، و هر گاه بانوی بزرگواری از یک قوم نزدت بود، او را گرامی بدار.

117. الإمام الصادق علیه السلام: أبصَرَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله رَجُلاً شَعِثاً[۳۴۵] شَعرُ رَأسِهِ، وَسِخَةً ثِيابُهُ، سَيِّئَةً حالُهُ، فَقالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: مِنَ الدّينِ المُتعَةُ و إظهارُ النَّعمَةِ.[۳۴۶]

117. امام صادق علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که موهای سرش ژولیده، لباسش کثیف و چرکین و سر و وضعش پریشان و به هم ریخته است. فرمود: «بهره بردن [از نعمتهای الهی] و نمایاندن نعمت، جزء دین است».

118. مسند ابن حنبل عن عبد الملك بن عمیر عن أبي الأحوص: أنَّ أباهُ أتَى النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و هُوَ أشعَثُ سَيِّءُ الهَيئَةِ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: أ ما لَكَ مالٌ؟ قالَ: مِن كُلِّ المالِ قَد آتانِيَ اللهُ عزّ و جلّ، قالَ: فَإِنَّ اللهَ عزّ و جلّ إذا أنعَمَ عَلیٰ عَبدٍ نِعمَةً أحَبَّ أن تُریٰ عَلَيهِ.[۳۴۷]

118. مسند ابن حنبل - به نقل از ابو احوص -: او گفته است که پدرش با موهای ژولیده و سر و وضعی ناآراسته نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «آیا مال و ثروتی نداری؟». گفت: خداوند عزّ و جلّ از هر گونه مال و ثروتی به من عطا فرموده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند عزّ و جلّ هر گاه به بندهای نعمتی دهد، دوست دارد که [آثار] آن نعمت در او دیده شود».

119. الإمام عليّ علیه السلام: التَّجَمُّلُ مُرُوَّةٌ ظاهِرَةٌ.[۳۴۸]

119. امام علی علیه السلام: آراستگی، مردانگی (شخصیتِ) پیداست.

120. عنه علیه السلام: المُروءَةُ القَناعَةُ وَ التَّجَمُّلُ.[۳۴۹]

120. امام علی علیه السلام: جوانمردی، قناعت و آراستگی است.

121. عنه علیه السلام: إنَّ أحَبَّ ما تَمتَثِلُهُ العِبادُ إلَى اللهِ - بَعدَ الإِقرارِ بِهِ و بِأَولِيائِهِ علیهم السلام -: التَّعَفُّفُ، وَ التَّجَمُّلُ، وَ الاِصطِبارُ.[۳۵۰]

121. امام علی علیه السلام: محبوبترین چیزی که بندگان، پس از اقرار به او و اولیایش علیهم السلام به درگاهش پیش میآورند، خویشتنداری، آراستگی و شکیبایی است.

122. عنه علیه السلام : - في صِفَةِ المُؤمِنِ -: المُؤمِنُ لَهُ قُوَّةٌ في دينٍ... و تَجَمُّلٌ في فاقَةٍ[۳۵۱].[۳۵۲]

122. امام علی علیه السلام - در توصیف مؤمن -: مٶمن، در دین، نیرومند است...و در ناداری، آراسته.

123. عنه علیه السلام: التَّجَمُّلُ مِن أخلاقِ المُؤمِنينَ.[۳۵۳]

123. امام علی علیه السلام: آراستگی، از اخلاق مٶمنان است.

124. الإمام الهادي عن آبائه عن الإمام الصادق علیهم السلام : إنَّ اللهَ تَعالیٰ يُحِبُّ الجَمالَ وَ التَّجميلَ، و يَكرَهُ البُؤسَ وَ التَّباؤُسَ، فَإِنَّ اللهَ عزّ و جلّ إذا أنعَمَ عَلیٰ عَبدٍ نِعمَةً أحَبَّ أن يُریٰ عَلَيهِ أثَرُها.

قيلَ: و كَيفَ ذٰلِكَ؟ قالَ: يُنَظِّفُ ثَوبَهُ، و يُطَيِّبُ ريحَهُ، و يُجَصِّصُ دارَهُ، و يَكنِسُ أفنِيَتَهُ، حَتّیٰ إنَّ السِّراجَ قَبلَ مَغيبِ الشَّمسِ يَنفِي الفَقرَ و يَزيدُ فِي الرِّزقِ.[۳۵۴]

124. امام هادی علیه السلام - به نقل از پدرانش علیهم السلام -: ابو عبداللّٰه [امام صادق علیه السلام] فرمود: «همانا خداوند، زیبایی و آراستگی را دوست میدارد و فقر و تظاهر به فقر را ناخوش میدارد؛ زیرا خدای عزّ و جلّ هر گاه به بندهای نعمتی میبخشد، دوستدارد نشانۀ آن در وی دیده شود».

گفته شد: چگونه؟

فرمود: «جامهاش را تمیز سازد، خود را خوشبوی گرداند، خانهاش را گچکاری کند، و حیاط خانهاش را بروبد. حتّی افروختن چراغ پیش از غروب خورشید، فقر را از میان میبرد و روزی را میافزاید».

125. دعائم الإسلام: عَنهُ [الإِمامِ الصّادِقِ] علیه السلام أنَّ رَجُلاً سَأَلَهُ فَقالَ: يَابنَ رَسولِ اللهِ، هَل يُعَدُّ مِنَ السَّرَفِ أن يَتَّخِذَ الرَّجُلُ ثِياباً كَثيرَةً يَتَجَمَّلُ بِها و يَصونَ بَعضَها مِن بَعضٍ؟ فَقالَ: لا، لَيسَ هٰذا مِنَ السَّرَفِ، إنَّ اللهَ عزّ و جلّ يَقولُ: (لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ)[۳۵۵].[۳۵۶]

125. دعائم الإسلام: مردی از امام صادق علیه السلام پرسید و گفت: ای فرزند پیامبر خدا! اگر انسان جامههای بسیار داشته باشد تا با آنها خود را زیبا و آراسته کند و یکی را با دیگری نو نگه دارد، آیا این کار از اسراف به شمار میآید؟

ایشان فرمود: «خیر! این از اسراف نیست. خداوند عزّ و جلّ میفرماید: (بر توانگر است که از توانگری خود هزینه کند)».

126. الإمام الصادق علیه السلام: إذا أنعَمَ اللهُ عَلیٰ عَبدِهِ بِنِعمَةٍ فَظَهَرَت عَلَيهِ، سُمِّيَ: حَبيبَ اللهِ، مُحَدِّثاً بِنِعمَةِ اللهِ. و إذا أنعَمَ اللهُ عَلیٰ عَبدٍ بِنِعمَةٍ فَلَم تَظهَر عَلَيهِ، سُمِّيَ: بَغيضَ اللهِ، مُكَذِّباً بِنِعمَةِ اللهِ.[۳۵۷]

126. امام صادق علیه السلام: هر گاه خداوند به بندۀ خود، نعمتی عطا کند و آن نعمت در وجود او به چشم بیاید، او محبوب خدا و بازگو کنندۀ نعمت خدا نامیده میشود و هر گاه خداوند به بندهای نعمتی دهد و آن نعمت در وجودش نمایان نباشد، وی منفور خدا و تکذیب کنندۀ نعمت او نامیده میشود.

127. الإمام الرضا علیه السلام: إنَّ اللهَ - تَبارَكَ و تَعالیٰ - يُحِبُّ الجَمالَ وَ التَّجَمُّلَ، و يُبغِضُ البُؤسَ وَ  التَّباؤُسَ، و إنَّ اللهَ عزّ و جلّ يُبغِضُ مِنَ الرِّجالِ القاذورَةَ، و إنَّهُ إذا أنعَمَ عَلیٰ عَبدِهِ نِعمَةً أحَبَّ أن يَریٰ أثَرَ تِلكَ النَّعمَةِ.[۳۵۸]

127. امام رضا علیه السلام: خداوند - تبارک و تعالی - زیبایی و آراستگی را دوست دارد و فقر و فقرنمایی را دشمن میدارد. خداوند عزّ و جلّ از مردان کثیف نفرت دارد و هر گاه به بندهای نعمتی میدهد، دوست دارد که اثر آن نعمت را ببیند.

۳ / ۳: سيرَةُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله فِي التَّجَمُّلِ

۳ / ۳: روش پيامبر صلی الله علیه و آله در خودآرايی

128. الإمام الباقر علیه السلام: وَقَفَ رَجُلٌ عَلیٰ بابِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله يَستَأذِنُ عَلَيهِ، فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله فَوَجَدَ في حُجرَتِهِ رَكوَةً[۳۵۹] فيها ماءٌ، فَوَقَفَ يُسَوِّي لِحيَتَهُ و يَنظُرُ إلَيها، فَلَمّا رَجَعَ داخِلاً قالَت لَهُ عائِشَةُ: يا رَسولَ اللهِ، أنتَ سَيِّدُ وُلدِ آدَمَ و رَسولُ رَبِّ العالَمينَ، وَقَفتَ عَلَى الرَّكوَةِ تُسَوّي لِحيَتَكَ و رَأسَكَ؟!

قالَ: يا عائِشَةُ، إنَّ اللهَ يُحِبُّ إذا خَرَجَ عَبدُهُ المُؤمِنُ إلیٰ أخيهِ أن يَتَهَيَّأَ لَهُ و أَن يَتَجَمَّلَ.[۳۶۰]

128. امام باقر علیه السلام: مردی بر دَرِ خانۀ پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و اجازۀ ورود میخواست. پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون آمد و [هنگام بیرون آمدن] در اتاق خود، ظرف آبی را دید. ایستاد و به آب نگریست و محاسنش را مرتّب کرد. چون به داخل بر گشت، عایشه به ایشان گفت: ای پیامبر خدا! شما سَروَر فرزندان آدم و فرستادۀ پروردگار جهانیان هستید. کنار ظرف آب میایستید و محاسن و موی سر خود را مرتّب میکنید؟!

فرمود: «ای عایشه! خداوند دوست دارد هر گاه بندۀ مؤمنش نزد برادر خویش میرود، خود را برای او مرتّب و آراسته سازد».

129. مكارم الأخلاق: كانَ [رَسولُ اللهِ] صلی الله علیه و آله يَنظُرُ فِي المِرآةِ، و يُرَجِّلُ جُمَّتَهُ[۳۶۱] و يَتَمَشَّطُ، و رُبَّما نَظَرَ فِي الماءِ و سَوّی جُمَّتَهُ فيهِ، و لَقَد كانَ يَتَجَمَّلُ لأَصحابِهِ فَضلاً عَلیٰ تَجَمُّلِهِ لأَهلِهِ، و قالَ ذٰلِكَ لِعائِشَةَ حينَ رَأَتهُ يَنظُرُ في رَكوَةٍ فيها ماءٌ في حُجرَتِها و يُسَوّي فيها جُمَّتَهُ و هُوَ يَخرُجُ إلیٰ أصحابِهِ، فَقالَت: بِأَبي أنتَ و اُمّي! تَتَمَرَّأُ[۳۶۲] فِي الرَّكوَةِ و تُسَوّي جُمَّتَكَ و أَنتَ النَّبِيُّ و خَيرُ خَلقِهِ؟!

فَقالَ: إنَّ اللهَ تَعالیٰ يُحِبُّ مِن عَبدِهِ إذا خَرَجَ إلیٰ إخوانِهِ أن يَتَهَيَّأَ لَهُم و يَتَجَمَّلَ.[۳۶۳]

129. مکارم الأخلاق: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همواره در آینه نگاه میکرد و موهایش را باز کرده، شانه میزد. گاه در آب مینگریست و موهای سرش را مرتّب میکرد. ایشان افزون بر آراستگی برای خانوادۀ خود، برای یارانش نیز خود را میآراست. یک بار عایشه دید ایشان خود را در ظرف آبی که در اتاقش بود، نگاه میکند و موهایش را مرتّب میسازد و بعد به میان یارانش میرود. گفت: پدر و مادرم به فدایت! شما پیامبر [خدا] و بهترین آفریدۀ او هستی. با این حال در آب دلو مینگری و موهایت را مرتّب میسازی؟!

فرمود: «خداوند متعال، دوست دارد که بندهاش هر گاه نزد برادرانش میرود، خود را مرتّب و آراسته سازد».

130. الطبقات الكبرى عن جُندَب بن مَكيث: كانَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله إذا قَدِمَ الوَفدُ لَبِسَ أحسَنَ ثِيابِهِ و أَمَرَ عِليَةَ أصحابِهِ بِذٰلِكَ، فَلَقَد رَأَيتُ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله يَومَ قَدِمَ وَفدُ كِندَةَ و عَلَيهِ حُلَّةٌ يَمانِيَّةٌ.[۳۶۴]

130. الطبقات الکبری - به نقل از جُندب بن مکیث -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که هیئتی میآمد، همواره بهترین جامههایش را میپوشید و به بزرگان یارانش نیز دستور میداد چنین کنند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را در روزی که هیئت [قبیلۀ] کِنده به خدمت ایشان رسید، با حُلّهای یمنی بر تن دیدم.

131. سنن أبي داود عن أبي زميل: كانَ ابنُ عَبّاسٍ رَجُلاً جَميلاً جَهيراً. قالَ ابنُ عَبّاسٍ: فَأَتَيتُهُم [أيِ الحَرورِيَّةَ]، فَقالوا: مَرحَباً بِكَ يَابنَ عَبّاسٍ، ما هٰذِهِ الحُلَّةُ؟!

قالَ: ما تَعيبونَ عَلَيَّ؟! لَقَد رَأَيتُ عَلیٰ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله أحسَنَ ما يَكونُ مِنَ الحُلَلِ.[۳۶۵]

131. سنن أبی داوود - به نقل از ابو زمیل -: ابن عبّاس، مردی زیبا بود و صدایی رسا داشت. او گفت: نزد آنها [یعنی خوارج حَروریّه] رفتم. گفتند: خوش آمدی، ای پسر عبّاس! این جامه چیست [که پوشیدهای]؟ ابن عبّاس گفت: بر من خرده میگیرید؟ من در تن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زیباترین جامهها را دیدم.

132. صحيح البخاري عن البَراء بن عازِب: رَأَيتُهُ [النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله] في حُلَّةٍ حَمراءَ، لَم أرَ شَيئاً قَطُّ أحسَنَ مِنهُ.[۳۶۶]

132. صحيح البخاری - به نقل از بَراء بن عازِب -: پیامبر صلی الله علیه و آله را در حُلّهای سرخرنگ دیدم و هرگز چیزی زیباتر از آن ندیده بودم.

133. مسند أبي يعلى عن البراء: ما رَأَينا أحَداً في حُلَّةٍ حَمراءَ مُتَرَجِّلاً أجمَلَ مِن رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله، كانَ لَهُ شَعرٌ قَريباً مِن مَنكِبَيهِ.[۳۶۷]

133. مسند أبی يعلی - به نقل از براء -: من هیچ کسی را در جامۀ سرخرنگ و با موهای شانهزده، زیباتر از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ندیدم. موهای ایشان تا نزدیک شانههایش بود.

134. الامام الصادق علیه السلام - لَمّا قیل لَهُ: أ کانَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله یَفرُقُ شَعرَهُ؟ -: لا، إِنَّ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله کانَ إذا طالَ شَعرُهُ کانَ إِلیٰ شَحمَةِ أُذُنِهِ.[۳۶۸]

134. امام صادق علیه السلام - در پاسخ این سؤال که «آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همیشه موی خود را فرقْ باز میکرد؟» - : نه؛ موی ایشان وقتی بلند میشد، تا پرۀ گوشش میرسید.

135. الکافي عَن أبي بصیر: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللهِ علیه السلام: الفَرقُ مِنَ السُّنَّة؟ قالَ: لا. قُلتُ: فَهَل فَرَقَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله؟ قالَ: نَعَم. قُلتُ: کَیفَ فَرَقَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و لَیسَ مِنَ السُنَّةِ؟!

قالَ: مَن أصابَهُ ما أصابَ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله یَفرُقُ کَما فَرَقَ رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله فَقَد أصَابَ سُنَّةَ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله، وَ إلَّا فَلا.

قُلتُ لَهُ: کَفَ ذَلِكَ؟

قالَ: إِنَّ رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آلهحینَ صُدَّ عَنِ البَیتِ و قَد کانَ ساقَ الهَديَ و أحرَمَ، أراهُ اللهُ الرُّویَا الَّتي أخبَرَهُ اللهُ بِها في کِتَابِهِ إِذ یقولُ: (لَّقَدْ صَدَقَ ٱللهُ رَسُولَهُ ٱلرُّءْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ ٱلْمَسْجِدَ ٱلْحَرَامَ إِن شَاءَ ٱللهُ ءَامِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ)[۳۶۹]، فَعَلِمَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله أنَّ اللهَ سَیَفی لَهُ بِما أرَاهُ وَفَّرَ فَمِن ثَمَّ ذٰلِكَ الشَّعرَ الَّذي کانَ عَلَیٰ رَأْسِهِ حینَ أحرَمَ انتِظاراً لِحَلقِهِ فِي الحَرَمِ حَیثُ وَعَدَهُ اللهُ عزّ و جلّ، فَلَمّا حَلَقَهُ لَم یَعُد في تَوفیرِ الشَّعرِ و لا کَانَ ذٰلِكَ مِن قَبلِهِ صلی الله علیه و آله.[۳۷۰]

135. الکافی - به نقل از ابو بصیر -: به امام صادق علیه السلام گفتم: فرق سر گذاشتن، از سنّت است؟ فرمود: «نه». گفتم: آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در سر خود، فرق باز میکرد؟ فرمود: «آری». گفتم: چگونه پیامبر خدا فرق سر باز میکرد و این [از سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله] نیست؟

فرمود: «اگر کسی آن اتّفاقی که برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله افتاد، برایش پیش آمد، او نیز فرق سر باز کند، چنان که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرق سر باز کرد، که به یقین [در این حالت] به سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرق سر باز کرده است و اگر چنین نبود، سنّت نیست».

گفتم: آن اتفاق، چه بوده؟

فرمود: «چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از زیارت خانۀ کعبه منع شد، با این که شتر قربانی بُرده بود و مُحرم شده بود، خداوند، رؤیایی را به او نشان داد که در قرآنش گزارش داده است، هنگامی که میفرماید: (خداوند، در عالم خواب، به پیامبرش جز حق [و راستی] نشان نداد. حتماً همۀ شما، به خواست خدا، واردِ مسجد الحرام میشوید، در نهایت امنیت، در حالی که سرهایتان را تراشیدهاید و ترسی ندارید).

پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دانست که خداوند به آنچه به او در رؤیا نشان داده، عمل خواهد کرد. از این رو، آن مویی را که هنگام احرام بر سر داشت، گذاشت تا بلند شود، به جهت انتظار تراشیدن آن در حرم، همان گونه که خداوند وعده داده بود. پس هنگامی که آن را تراشید، دیگر موی سرش را بلند نگذاشت و پیش از آن نیز موی پیامبر صلی الله علیه و آله آن اندازه نبود».

136. كتاب من لا يحضره الفقيه: سَأَلَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ أبا جَعفَرٍ علیه السلام عَنِ الخِضابِ، فَقالَ: كانَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله يَختَضِبُ، و هٰذا شَعرُهُ عِندَنا.[۳۷۱]

136. کتاب من لايحضره الفقيه: محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السلام در بارۀ خضاب [و رنگ کردن موی سر و ریش] پرسید. امام علیه السلام فرمود: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خضاب میکرد. [دلیلش هم] این موی اوست که نزد ماست».

137. مكارم الأخلاق: كانَ [رَسولُ اللهِ] صلی الله علیه و آله يُحِبُّ الدُّهنَ و يَكرَهُ الشَّعَثَ، و يَقولُ: إنَّ الدُّهنَ يَذهَبُ بِالبُؤسِ. و كانَ يَدَّهِنُ بِأَصنافٍ مِنَ الدُّهنِ، و كانَ إذَا ادَّهَنَ بَدَأَ بِرَأسِهِ و لِحيَتِهِ و يَقولُ: إنَّ الرَّأسَ قَبلَ اللِّحيَةِ.[۳۷۲]

137. مکارم الأخلاق: [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله] روغن مالیدن [به سر] را دوست داشت و ژولیدگی را بد میدانست و میفرمود: روغن مالیدن فقر را میزداید». ایشان از انواع روغنها، استفاده میکرد و هنگام مالیدن روغن، از سر و محاسن خود آغاز میکرد و میفرمود: «سر، قبل از ریش است».

۳ / ۴: سيرَةُ أهلِ البَيتِ علیهم السلام فِي التَّجَمُّلِ

۳ / ۴: روش اهل بيت علیهم السلام در خودآرایی

138. تفسير العيّاشي عن خيثمة بن أبي خيثمة: كانَ الحَسَنُ بنُ عَلِيًّ علیهما السلام إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ لَبِسَ أجوَدَ ثِيابِهِ، فَقيلَ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللهِ، لِمَ تَلبَسُ أجوَدَ ثِيابِكَ؟

فَقالَ: إنَّ اللهَ تَعالیٰ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ، فَأَتَجَمَّلُ لِرَبّي، و هُوَ يَقولُ: (خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ)[۳۷۳]، فاُحِبُّ أن ألبَسَ أجوَدَ ثِيابي.[۳۷۴]

138. تفسیر العیّاشی - به نقل از خَیثَمة بن ابی خیثمه -: حسن بن علی علیه السلام هر گاه به نماز میایستاد، بهترین لباسهایش را میپوشید. به ایشان گفته شد: ای پسر فرستادۀ خدا! چرا بهترین لباسهایت را میپوشی؟

«فرمود: «خداوند متعال، زیباست و زیبایی را دوست دارد. پس خود را برای پروردگارم آراسته میسازم، که او میفرماید: (نزد هر مسجد، زینتتان را برگیرید). بنا بر این، دوست میدارم که بهترین لباسهایم را بپوشم».

139. الإمام الرضا علیه السلام: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ علیهما السلام يَلبَسُ الجُبَّةَ وَ المِطرَفَ[۳۷۵] مِنَ الخَزِّ وَ القَلَنسُوَةَ، و يَبيعُ المِطرَفَ و يَتَصَدَّقُ بِثَمَنِهِ و يَقولُ: (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللهِ) الآيَةَ.[۳۷۶]

139. امام رضا علیه السلام: علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام قبا و ردای خزی که کنارههای آن نقش و نگار داشت، میپوشید و شبکلاه میگذاشت. ردای خز رافروخت و پول آن را صدقهداد وفرمود: (بگو: چه کسی زينت خدا را حرام کرده است...) تا آخر آیه.

140. رجال الكشّي عن أحمد بن عمر: سَمِعتُ بَعضَ أصحابِ أبي عَبدِ اللهِ علیه السلام يُحَدِّثُ أنَّ سُفيانَ الثَّورِيَّ دَخَلَ عَلیٰ أبي عَبدِ اللهِ علیه السلام و عَلَيهِ ثِيابٌ جِيادٌ، فَقالَ: يا أبا عَبدِ اللهِ، إنَّ آباءَكَ لَم يَكونوا يَلبَسونَ مِثلَ هٰذِهِ الثِّيابِ!

قالَ لَهُ: إنَّ آبائي علیهم السلام كانوا في زَمانٍ مُقفِرٍ مُقتِرٍ، و هٰذا زَمانٌ قَد أرخَتِ الدُّنيا عَزالِيَها[۳۷۷]، فَأَحَقُّ أهلِها بِها أبرارُهُم.[۳۷۸]

140. رجال الکشّی - به نقل از احمد بن عمر -: از یکی از یاران امام صادق علیه السلام شنیدم که میگفت: سفیان ثوری، در حالی نزد امام صادق علیه السلام آمد که ایشان جامههای نیکو بر تن داشت. گفت: ای ابو عبد اللّٰه! پدرانت مثل چنین جامههایی را بر تن نمیکردند!

امام علیه السلام به وی فرمود: «پدران من علیهم السلام در روزگار فقر و تنگدستی میزیستند؛ امّا این زمان، دنیا سر مشکهایش را شل کرده [و گشایش و فراخی رخ نموده] است و شایستهترین کسان برای بهره مندی از این گشایش، نیکان این زمانه اند».

141. رجال الكشّي: قالَ سُفيانُ بنُ عُيَينَةَ لِأَبي عَبدِ اللهِ علیه السلام: إنَّهُ يُرویٰ أنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ علیه السلام كانَ يَلبَسُ الخَشِنَ مِنَ الثِّيابِ، و أَنتَ تَلبَسُ القوهِيَّ[۳۷۹] المَروِيَّ[۳۸۰]؟ قالَ: وَيحَكَ! إنَّ عَلِيّاً علیه السلام كانَ في زَمانِ ضيقٍ، فَإِذَا اتَّسَعَ الزَّمانُ فَأَبرارُ الزَّمانِ أولیٰ بِهِ.[۳۸۱]

141. رجال الکشّی: سفیان بن عُیَینه به امام صادق علیه السلام گفت: روایت میشود که علی بن ابی طالب علیه السلام جامههای خشن میپوشید؛ امّا شما جامۀ قوهی و مَروی[۳۸۲] میپوشی! فرمود: وای بر تو! علی علیه السلام در روزگار سختی و تنگدستی به سر میبرد؛ امّا هر گاه در زمانه گشایش شود، نیکان روزگار، به بهرهمندی از آن گشایش، سزاوارترند».

142. الكافي عن محمّد بن عليّ مرفوعاً: مَرَّ سُفيانُ الثَّورِيُّ في المَسجِدِ الحَرامِ، فَرَأیٰ أبا عَبدِ اللهِ علیه السلام و عَلَيهِ ثِيابٌ كَثيرَةُ القيمَةِ حِسانٌ، فَقالَ: وَ اللهِ، لَآتِيَنَّهُ و لَأُوَبِّخَنَّهُ! فَدَنا مِنهُ، فَقالَ: يَابنَ رَسولِ اللهِ، ما لَبِسَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله مِثلَ هٰذَا اللِّباسِ و لا عَلِيٌّ علیه السلام و لا أحَدٌ مِن آبائِكَ!

فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللهِ علیه السلام: كانَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله في زَمَنٍ قَترٍ مُقتِرٍ، و كانَ يَأخُذُ لِقَترِهِ و إقتارِهِ، و إنَّ الدُّنيا بَعدَ ذٰلِكَ أرخَت عَزالِيَها، فَأَحَقُّ أهلِها بِها أبرارُها. ثُمَّ تَلا: (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ ٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزْقِ)، و نَحنُ أحَقُّ مَن أخَذَ مِنها ما أعطاهُ اللهُ، غَيرَ أنّي - يا ثَورِيُّ - ما تَریٰ عَلَيَّ مِن ثَوبٍ إنَّما ألبَسُهُ لِلنّاسِ.

ثُمَّ اجتَذَبَ يَدَ سُفيانَ فَجَرَّها إلَيهِ، ثُمَّ رَفَعَ الثَّوبَ الأَعلی و أَخرَجَ ثَوباً تَحتَ ذٰلِكَ عَلی جِلدِهِ غَليظاً، فَقالَ: هٰذا ألبَسُهُ لِنَفسي، و ما رَأَيتَهُ لِلنّاسِ. ثُمَّ جَذَبَ ثَوباً عَلیٰ سُفيانَ أعلاهُ غَليظٌ خَشِنٌ و داخِلُ ذٰلِكَ ثَوبٌ لَيِّنٌ، فَقالَ: لَبِستَ هٰذَا الأَعلی لِلنّاسِ، و لَبِستَ هٰذا لِنَفسِكَ تَسُرُّها![۳۸۳]

142. الکافی - به نقل از محمّد بن علی، که حدیث را به معصوم علیه السلام رسانده است -: سفیان ثوری که از مسجد الحرام میگذشت، دید امام صادق علیه السلام لباسهای قیمتی و زیبایی پوشیده است. [با خود] گفت: به خدا سوگند، میروم و او را به شدّت سرزنش میکنم. نزدیک ایشان رفت و گفت: ای زادۀ پیامبر خدا! نه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین لباسی پوشید و نه علی علیه السلام و نه هیچ یک از پدران تو!

امام صادق علیه السلام به او فرمود: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در زمانهای سخت و دشوار به سر میبرد و به تناسب سختی و دشواری آن زندگی میکرد؛ ولی بعدها دنیا سرِ مشکهای خود را شل کرد [و وفور نعمت شد]. پس، سزاوارترینِ مردم دنیا به بهرهبری از نعمتهای آن، نیکان دنیا هستند». و سپس [این آیه را] تلاوت کرد: (بگو: چه کسی زیور خدا را که برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟) [و فرمود:] «و ما سزاوارترین کسان به بهره بردن از نعمتهای خدادادی آن [روزیها] هستیم؛ ولی - ای ثوری - جامهای که بر تن من میبینی، به خاطر مردم پوشیدهام».

آن گاه دست سفیان را گرفت و آن را به سوی خود کشید و لباس رویی را بالا زد و جامۀ درشتی را که زیر آن پوشیده بود و با بدن ایشان تماس مستقیم داشت، بیرون آورد و فرمود: «این را برای خودم میپوشم و آنچه را دیدی برای مردم». سپس جامههای سفیان را گرفت که روییاش زبر و درشت بود و زیرین آن، لباسی نرم و لطیف و آن گاه فرمود: «تو این لباس رویی را برای [ریا و فریبِ] مردم پوشیدهای و این [زیری] را برای خوشامدِ نفْس خودت».

143. الكافي عن يوسف بن إبراهيم: دَخَلتُ عَلی أبي عَبدِ اللهِ علیه السلام و عَلَيَّ جُبَّةُ خَزٍّ و طَيلَسانُ[۳۸۴] خَزٍّ، فَنَظَرَ إلَيَّ، فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ! عَلَيَّ جُبَّةُ خَزٍّ و طَيلَسانُ خَزٍّ فَما تَقولُ فيهِ؟ فَقالَ: و ما بَأسٌ بِالخَزِّ؟!، قُلتُ: و سَداهُ[۳۸۵] إبريسَمٌ، قالَ: و ما بَأسٌ بِإِبريسَمٍ؟! فَقَد اُصيبَ الحُسَينُ علیه السلام و عَلَيهِ جُبَّةُ خَزٍّ.

ثُمَّ قالَ: إنَّ عَبدَ اللهِ بنَ عَبّاسٍ لَمّا بَعَثَهُ أميرُ المُؤمِنينَ علیه السلام إلَى الخَوارِجِ فَواقَفَهُم، لَبِسَ أفضَلَ ثِيابِهِ، و تَطَيَّبَ بِأَفضَلِ طيبِهِ، و رَكِبَ أفضَلَ مَراكِبِهِ، فَخَرَجَ فَواقَفَهُم، فَقالوا: يَابنَ عَبّاسٍ، بَينا أنتَ أفضَلُ النّاسِ، إذا أتَيتَنا في لِباسِ الجَبابِرَةِ و مَراكِبِهِم! فَتَلا عَلَيهِم هٰذِهِ الآيَةَ: (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ ٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزْقِ).

فَالبَس و تَجَمَّل؛ فَإِنَّ اللهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ، وَ ليَكُن مِن حَلالٍ.[۳۸۶]

143. الکافی - به نقل از یوسف بن ابراهیم -: در حالی که قبایی از خَز و طَیلَسانی[۳۸۷] از خز به تن داشتم، نزد امام صادق علیه السلام رفتم. ایشان به من نگاهی کرد. گفتم: فدایت شوم! قبای خَز و طیلسان خَز پوشیدهام. نظرتان در این باره چیست؟ فرمود: «پوشیدن خز اشکالی ندارد». گفتیم: تارهایش ابریشم است. فرمود: «ابریشم هم اشکالی ندارد. حسین علیه السلام در حالی به شهادت رسید که قبایی از خز به تن داشت».

سپس فرمود: «زمانی که امیر مؤمنان علیه السلام عبد اللّٰهبن عبّاس را [برای گفتگو] نزد خوارج فرستاد، عبداللّٰه،بهترین جامههای خود را پوشید و بهترین عطرهایش را به خود زد و بهترین چارپایانش را سوار شد و نزد آنها رفت. آنها گفتند: ای پسر عبّاس! تو که برترین مردم هستی، با جامهها و چارپایان شاهانه نزد ما آمدهای! ابن عبّاس این آیه را برایشان خواند: (بگو: چه کسی زیور خدا را که برای بندگانش پدید آورده و [نیز] روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟). پس، بپوش و زیبا باش؛ زیرا خداوند، زیباست و زیبایی را دوست میدارد؛ امّا باید از حلال باشد.

144. قرب الإسناد عن البزنطي عن الإمام الرضا علیه السلام، قال : قالَ لَي: ما تَقولُ فِي اللِّباسِ الخَشِنِ؟ فَقُلتُ: بَلَغَني أنَّ الحَسَنَ علیه السلام كانَ يَلبَسُ، و أَنَّ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام كانَ يَأخُذُ الثَّوبَ الجَديدَ فَيَأمُرُ بِهِ فَيُغمَسُ فِي الماءِ.

فَقالَ لي: اِلبَس و تَجَمَّل، فَإِنَّ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ علیهما السلام كانَ يَلبَسُ الجُبَّةَ الخَزَّ بِخَمسِمِئَةِ دِرهَمٍ، وَ المِطرَفَ الخَزَّ بِخَمسينَ ديناراً فَيَتَشَتّیٰ فيهِ، فَإِذا خَرَجَ الشِّتاءُ باعَهُ و تَصَدَّقَ بِثَمَنِهِ.

و تَلا هٰذِهِ الآيَةَ: (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ ٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزْقِ).[۳۸۸]

144. قرب الإسناد - به نقل از بزَنطی -: امام رضا علیه السلام به من فرمود: نظرت در بارۀ لباس زبر چیست؟ عرض کردم: شنیده ام که حسن علیه السلام میپوشید، و جعفر بن محمّد [صادق] علیه السلام جامۀ نو میگرفت و دستور میداد آن را در آب فرو برند.

فرمود: «بپوش و آراسته باش؛ زیرا علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام جبّۀ خزِ پانصد درهمی میپوشید و زمستان را با ردای خزِ نگارینِ پنجاه دیناری به پایان میبرد و چون زمستان تمام میشد، آن را میفروخت و پولش را صدقه میداد».

سپس این آیه را تلاوت کرد: (بگو: چه کسی زیور خدا را که برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟).

145. الكافي عن العبّاس بن هلال الشامي عن الإمام الرضا علیه السلام، قالَ قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، ما أعجَبَ إلَى النّاسِ مَن يَأكُلُ الجَشِبَ[۳۸۹] و يَلبَسُ الخَشِنَ و يَتَخَشَّعُ؟!

فَقالَ: أ ما عَلِمتَ أنَّ يوسُفَ علیه السلام نَبِيٌّ ابنُ نَبِيٍّ، كانَ يَلبَسُ أقبِيَةَ الدّيباجِ مَزرورَةً بِالذَّهَبِ، و يَجلِسُ في مَجالِسِ آلِ فِرعَونَ يَحكُمُ، فَلَم يَحتَجِ النّاسُ إلیٰ لِباسِهِ، و إنَّمَا احتاجوا إلیٰ قِسطِهِ، و إنَّما يَحتاجُ مِنَ الإِمامِ في أن إذا قالَ صَدَقَ، و إذا وَعَدَ أنجَزَ، و إذا حَكَمَ عَدَلَ.

إنَّ اللهَ لا يُحَرِّمُ طَعاماً و لا شَراباً مِن حَلالٍ، و إنَّما حَرَّم الحَرامَ قَلَّ أو كَثُرَ، و قَد قالَ اللهُ عزّ و جلّ: (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللهِ ٱلَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ ٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزْقِ).[۳۹۰]

145. الکافی - به نقل از عبّاس بن هلال شامی -: به امام رضا علیه السلام گفتم: قربانت گردم! کسی که نان خشک بخورَد و جامۀ درشت بپوشد و خاکساری نماید، برای مردم بسی تحسین برانگیز است.

فرمود: «آیا نمیدانی که یوسف علیه السلام، پیامبر و پیامبرزاده بود؛ امّا جبّههای دیبا با دکمههای طلایی میپوشید[۳۹۱] و در مجالس فرعونیان مینشست و حکم میرانْد؟ مردم به جامۀ او نیاز نداشتند؛ بلکه به دادگریاش نیاز داشتند. آنچه از پیشوا خواسته میشود، این است که هر گاه سخن میگوید، راست بگوید و هر گاه وعده میدهد، انجام دهد و هر گاه داوری میکند، عدالت ورزد. خداوند، هیچ خوردنی و نوشیدنی حلالی را حرام نمیکند؛ بلکه فقط حرام را ممنوع کرده است، چه کم باشد یا زیاد. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: (بگو: چه کسی زیوری را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز] روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟)».

۳ / ۵: النَّوادِرُ

۳ / ۵: گوناگون

146. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: آفَةُ الجَمالِ الخُيَلاءُ.[۳۹۲]

146. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: آفت زیبایی، غرور است.

147. عنهصلی الله علیه و آله: آفَةُ الجَمالِ البَغيُ.[۳۹۳]

147. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: آفت زیبایی، بیعفّتی است.

148. عنهصلی الله علیه و آله: ثَلاثٌ فاتِناتٌ: الشَّعرُ الحَسَنُ، وَ الوَجهُ الحَسَنُ، وَ الصَّوتُ الحَسَنُ.[۳۹۴]

148. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: سه چیز، فریباست: موی زیبا، روی زیبا و آوای زیبا.

149. الإمام عليّ علیه السلام: حُسنُ السّيرَةِ عُنوانُ حُسنِ السَّريرَةِ.[۳۹۵]

149. امام علی علیه السلام: رفتار نیکو، نشانگر باطن نیکوست.

150. عنه علیه السلام: زَكاةُ الجَمالِ العَفافُ.[۳۹۶]

150. امام علی علیه السلام: زکات زیبایی، پاکدامنی است.

151. عنه علیه السلام: العَقلُ غِطاءٌ سَتيرٌ، وَ الفَضلُ جَمالٌ ظاهِرٌ، فَاستُر خَلَلَ خُلُقِكَ بِفَضلِكَ.[۳۹۷]

151. امام علی علیه السلام: خِرد، پردهای پوشاننده است، و فضیلت، زیبایی آشکار است. پس کاستیهای خُلق خود را با فضیلتهای خود بپوشان.

152. عنه علیه السلام: لا جَمالَ كَالحَسَبِ.[۳۹۸]

152. امام علی علیه السلام: هیچ زیبایی‌ای مانند کمالات شخصی (فضایل اکتسابی) نیست.

153. عنه علیه السلام: إنَّ فَضلَ[۳۹۹] الفِعلِ عَلَى القَولِ لَجَمالٌ و زينَةٌ.[۴۰۰]

153. امام علی علیه السلام: فزونی کردار بر گفتار، زیبایی و زیور است.

154. عنه علیه السلام: صِيانَةُ المَرأَةِ أنعَمُ لِحالِها، و أَدوَمُ لِجمالِها.[۴۰۱]

154. امام علی علیه السلام: نگهداری کردن از زن، حال و روز او را خوشتر و زیباییاش را پایدارتر میکند.

155. عنه علیه السلام: عَوِّد نَفسَكَ الجَميلَ؛ فَإِنَّهُ يُجمِلُ عَنكَ الاُحدوثَةَ[۴۰۲]، و يُجزِلُ لَكَ المَثوبَةَ.[۴۰۳]

155. امام علی علیه السلام: خویشتن را به کارهای زیبا عادت بده؛ زیرا هم نام نیک برای تو به ارمغان میآورد و هم پاداش تو را [نزد خدا] زیاد میگرداند.

156. عنه علیه السلام: أصلِحِ المُسيءَ بِحُسنِ فِعالِكَ، و دُلَّ عَلَى الخَيرِ بِجَميلِ مَقالِكَ.[۴۰۴]

156. امام علی علیه السلام: بدرفتار را با نیکرفتاریات اصلاح کن و با گفتار زیبایت، به نیکی رهنمون شو.

157. عنه علیه السلام: يُستَدَلُّ عَلیٰ عَقلِ الرَّجُلِ بِحُسنِ مَقالِهِ، و عَلیٰ طَهارَةِ أصلِهِ بِجَميلِ أفعالِهِ.[۴۰۵]

157. امام علی علیه السلام: خرد آدمی، از نیکگفتاریاش فهمیده میشود و پاکی گوهرش، از زیبایی کردارهایش.

158. عنه علیه السلام: جَميلُ الفِعلِ يُنبِئُ عَن طيبِ الأَصلِ.[۴۰۶]

158. امام علی علیه السلام: زیبایی کردار، خبر از پاکی اصل و نسب میدهد.

159. الإمام الصادق علیه السلام: مَن مَنَّ اللهُ عَلَيهِ فَجَعَلَهُ شَريفاً في بَيتِهِ، جَميلاً في صورَتِهِ، فَحُجَّتُهُ عَلَيهِ أن يَحمَدَ اللهَ تَعالیٰ عَلیٰ ذٰلِكَ، و أَن لا يَتَطاوَلَ عَلیٰ غَيرِهِ فَيَمنَعَ حُقوقَ الضُّعَفاءِ لِحالِ شَرَفِهِ و جَمالِهِ.[۴۰۷]

159. امام صادق علیه السلام: کسی که خدا به او لطف کرده و در میان خاندانش، او را بزرگ و محترم ساخته و در چهرهاش زیبایی قرار داده، حجّت خدا بر او این است که خداوند متعال را بر آن نعمت، سپاس گوید و به سبب بزرگی و زیباییاش به [مال] دیگران، دستاندازی نکند و ناتوانان را از حقوقشان محروم نگردانَد.

الفصل الرّابع: جَمالُ الباطِنِ

فصل چهارم: زيبايی باطن

۴ / ۱: الحَثُّ عَلیٰ تَجميلِ الباطِنِ

۴ / ۱: تشويق به زيباسازی باطن

160. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: أبغَضُ النّاسِ إلَى اللهِ عزّ و جلّ مَن كانَ ثَوبُهُ خَيراً مِن عَمَلِهِ، و أَن يَكونَ ثِيابُهُ ثِيابَ الأَنبِياءِ و عَمَلُهُ عَمَلَ الجَبابِرَةِ.[۴۰۸]

160. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: منفورترینِ مردم نزد خداوند عزّ و جلّ کسی است که لباسش از کردارش بهتر باشد؛ جامهاش جامۀ پیامبران باشد و کردارش کردارِ جبّاران!

161. الإمام عليّ علیه السلام: اللّٰهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أن تُحَسِّنَ في لامِعَةِ العُيونِ عَلانِيَتي، و تُقَبِّحَ فيما اُبطِنُ لَكَ سَريرَتي، مُحافِظاً عَلیٰ رِئاءِ النّاسِ مِن نَفسي بِجَميعِ ما أنتَ مُطَّلِعٌ عَلَيهِ مِنّي، فَاُبدِيَ لِلناسِ حُسنَ ظاهِري، و اُفضِيَ إلَيكَ بِسوءِ عَمَلي، تَقَرُّباً إلیٰ عِبادِكَ و تَباعُداً مِن مَرضاتِكَ.[۴۰۹]

161. امام علی علیه السلام: خداوندا! به تو پناه میبرم از این که بیرونم را در نگاه چشمها[ی مردم] نیکو بنمایی، ولی درونم را که برای تو آشکار است، زشت گردانی و خود را ریاکارانه، در نزد مردم به چیزهایی وادار کنم که تو خود از نسبت من با آنها آگاهی و در نتیجه، ظاهر نیکویم را برای مردم، آشکار دارم، و بدی کردارم را نزد تو آورم تا بدین سان، به بندگانت نزدیک شوم و از خشنودی تو به دور مانم.

162. الإمام الباقر علیه السلام: مَن كانَ ظاهِرُهُ أرجَحَ مِن باطِنِهِ، خَفَّ ميزانُهُ.[۴۱۰]

162. امام باقر علیه السلام: هر کس [کفۀ] ظاهرش سنگینتر از باطنش باشد، ترازوی [اعمال] او سبک خواهد بود.

۴ / ۲: عَوامِلُ تَجميلِ الباطِنِ

۴ / ۲: عوامل زيباسازی باطن

۴ / ۲ - ۱: صَلاةُ اللَّيلِ

۴ / ۲ - ۱: نماز شب

163. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: مَن صَلّیٰ بِاللَّيلِ حَسُنَ وَجهُهُ بِالنَّهارِ.[۴۱۱]

163. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر کس در شب نماز بخواند، در روز، چهرهاش نیکو میشود.

164. عنهصلی الله علیه و آله: صَلاةُ اللّيلِ نورٌ، عَلَيكَ بِصَلاةِ اللَّيلِ! مَن كَثُرَت صَلاتُهُ بِاللَّيلِ حَسُنَ وَجهُهُ بِالنَّهارِ.[۴۱۲]

164. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: نماز شب، نور است. پس نماز شب بخوان. کسی که در شب، فراوان نماز بخواند، در روز، چهرهاش نیکو میشود.

165. الإمام الصادق علیه السلام: صَلاةُ اللَّيلِ تُحَسِّنُ الوَجهَ، و تُحَسِّنُ الخُلُقَ، و تُطَيِّبُ الرّيحَ، و تُدِرُّ الرِّزقَ، و تَقضِي الدَّينَ، و تَذهَبُ بِالهَمِّ، و تَجلُو البَصَرَ.[۴۱۳]

165. امام صادق علیه السلام: نماز شب، چهره را زیبا و خوی را نیکو و بوی را خوش و روزی را فراوان و قرض را ادا و غصّه را بر طرف میکند و چشم را جلا میدهد.

166. فقه الرضا: صَلاةُ اللَّيلِ تَزيدُ فِي الرِّزقِ و بَهاءِ الوَجهِ، و تُحَسِّنُ الخُلُقَ.[۴۱۴]

166. فقه الرضا: نماز شب، روزی و زیبایی چهره را زیاد و اخلاق را نیکو میکند.

۴ / ۲ - ۲: حُسنُ الخُلُقِ

۴ / ۲ - ۲: خوشخويی

167. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: عَلَيكَ بِحُسنِ الخُلُقِ و طولِ الصَّمتِ، فَوَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! ما عَمِلَ الخَلائِقُ عَمَلاً أحَبَّ إلَى اللهِ مِنهُما.[۴۱۵]

167. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خوشخو باش و سکوتت طولانی باشد. سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، خلایق عملی انجام ندادهاند که نزد خداوند، محبوبتر از این دو باشد.

168. عنهصلی الله علیه و آله: خَيرُ ما اُعطِيَ الرَّجُلُ المُؤمِنُ خُلُقٌ حَسَنٌ، و شَرُّ ما اُعطِيَ الرَّجُلُ خُلُقُ سوءٍ في صورَةٍ حَسَنَةٍ.[۴۱۶]

168. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: بهترین چیزی که به مرد مٶمن داده شده، خوی نیکوست و بدترین چیزی که به مرد داده شده، خوی بد در [پس] چهرهای زیباست.

169. عنهصلی الله علیه و آله: لا حُسنَ كَحُسنِ الخُلُقِ.[۴۱۷]

169. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ حُسنی چون حُسن خلق نیست.

170. الإمام عليّ علیه السلام: نِعمَ الإِيمانُ جَميلُ الخُلُقِ.[۴۱۸]

170. امام علی علیه السلام: چه خوش ایمانی است اخلاق زیبا!

171. عنه علیه السلام: البِشرُ مَنظَرٌ مونِقٌ، و خُلُقٌ مُشرِقٌ.[۴۱۹]

171. امام علی علیه السلام: خوشرویی، منظری زیبا و خویی تابناک است.

172. عنه علیه السلام: حُسنُ الخُلُقِ لِلنَّفسِ، و حُسنُ الخَلقِ لِلبَدنِ.[۴۲۰]

172. امام علی علیه السلام: خوشخویی مربوط به روح است و خوشگِلی مربوط به بدن.

173. الإمام الصادق علیه السلام: الخُلُقُ الحَسَنُ جَمالٌ فِي الدُّنيا و نُزهَةٌ فِي الآخِرَةِ، و بِهِ كَمالُ الدّينِ، و قُربَةٌ إلَى اللهِ تَعالیٰ، و لا يَكونُ حُسنُ الخُلُقِ إلّا في كُلِّ وَلِيٍّ و صَفِيٍّ؛ لِأَنَّ اللهَ تَعالیٰ أبیٰ أن يَترُكَ ألطافَهُ و حُسنَ الخُلُقِ إلّا في مَطايا نورِهِ الأَعلیٰ و جَمالِهِ الأَزكیٰ؛لِأَنَّها خَصلَةٌ يَختَصُّ بِهَا الأَعرَفُ بِرَبِّهِ، و لا يَعلَمُ ما في حَقيقَةِ حُسنِ الخُلُقِ إلَّا اللهُ تَعالیٰ.[۴۲۱]

173. امام صادق علیه السلام: خوی نیک، در دنیا زیبایی و در آخرت، آسودگی است و مایۀ کامل شدن دین و نزدیک شدن به خداوند متعال است. خوی نیک، جز در دوستان و برگزیدگان [خدا] نیست؛ زیرا خداوند متعال جز این نخواسته است که الطاف خود و خوی نیک را در کسانی قرار دهد که حاملان نور بلند و جمال پاک او هستند؛ چون خوی نیک، خصلتی است ویژۀ کسانی که خداشناسترند. حقیقت [و ارزش واقعیِ] نیکخویی را کسی جز خداوند متعال نمیداند.

۴ / ۲ - ۳: حُسنُ العَقلِ

۴ / ۲ - ۳: خوشخِردی

174. الإمام عليّ علیه السلام: لا جَمالَ أزيَنُ مِنَ العَقلِ.[۴۲۲]

174. امام علی علیه السلام: هیچ زیباییای زیبندهتر از خِرد نیست.

175. عنه علیه السلام: العَقلُ أجمَلُ زينَةٍ.[۴۲۳]

175. امام علی علیه السلام: خِرد، زیباترین زیور است.

176. عنه علیه السلام: حُسنُ العَقلِ جَمالُ الظَّواهِرِ وَ البَواطِنِ.[۴۲۴]

176. امام علی علیه السلام: نیکویی خِرد، زیبایی برونها و درونهاست.

177. عنه علیه السلام: حَسَبُ[۴۲۵] المَرءِ عِلمُهُ، و جَمالُهُ عَقلُهُ.[۴۲۶]

177. امام علی علیه السلام: حسب و نسب مرد، دانش اوست و زیباییاش، خِرد او.

178. عنه علیه السلام: ما جَمَّلَ الفَضائِلَ كَاللُّبِّ[۴۲۷].[۴۲۸]

178. امام علی علیه السلام: هیچ چیزی چون خِرد، فضیلتها را زیبا نمیگرداند.

179. عنه علیه السلام: قَبيحٌ عاقِلٌ خَيرٌ مِن حَسَنٍ جاهِلٍ.[۴۲۹]

179. امام علی علیه السلام: زشتِ خردمند، بهتر از زیبای نادان است.

180. الإمام العسكري علیه السلام: حُسنُ الصّورَةِ جَمالٌ ظاهِرٌ، و حُسنُ العَقلِ جَمالٌ باطِنٌ.[۴۳۰]

180. امام عسکری علیه السلام:نیکویی چهره، زیبایی ظاهری است و نیکویی خِرد، زیبایی باطنی.

181. الإمام عليّ علیه السلام: عُقولُ النَّساءِ في جَمالِهِنَّ، و جَمالُ الرِّجالِ في عُقولِهِم.[۴۳۱]

181. امام علی علیه السلام: خردِ زنان در زیبایی آنهاست و زیبایی مردان، در خِردشان.

۴ / ۲ - ۴: حُسنُ النِّيَّةِ

۴ / ۲ - ۴: خوش نيّتی

182. الإمام عليّ علیه السلام: حُسنُ الصّورَةِ الجَمالُ الظّاهِرُ، حُسنُ النَّيَّةِ جَمالُ السَّرائِرِ[۴۳۲].[۴۳۳]

182. امام علی علیه السلام: نیکویی چهره، زیبایی ظاهری است، نکویی نیّت، زیبایی درونهاست.

183. عنه علیه السلام: إنَّ اللهَ سُبحانَهُ يُحِبُّ أن تَكونَ نِيَّةُ الإِنسانِ لِلنّاسِ جَميلَةً.[۴۳۴]

183. امام علی علیه السلام: خداوند سبحان دوست دارد که نیّت انسان در بارۀ مردم، زیبا باشد.

184. عنه علیه السلام: جَميلُ النَّيَّةِ سَبَبٌ لِبُلوغِ الاُمنِيَّةِ.[۴۳۵]

184. امام علی علیه السلام: نیّت زیبا، سبب رسیدن به آرزوست.

185. عنه علیه السلام: جَميلُ المَقصَدِ يَدُلُّ عَلیٰ طَهارَةِ المَولِدِ.[۴۳۶]

185. امام علی علیه السلام: زیبا بودن هدف، بر پاکزادگی دلالت دارد.

۴ / ۲ - ۵: حُسنُ السَّريرَةِ

۴ / ۲ - ۵: خوشنهادی

186. الإمام عليّ علیه السلام: الجَمالُ الظّاهِرُ حُسنُ الصّورَةِ، الجَمالُ الباطِنُ حُسنُ السَّريرَةِ.[۴۳۷]

186. امام علی علیه السلام: زیبایی پیدا، رخسارۀ نیکوست و زیبایی پنهان، نهاد نیکو.

۴ / ۲ - ۶: حُسنُ القَولِ وَ الفِعلِ

۴ / ۲ - ۶: نيکويی گفتار و کردار

187. الإمام عليّ علیه السلام: كُن حَسَنَ المَقالِ، جَميلَ الأَفعالِ؛ فَإِنَّ مَقالَ الرَّجُلِ بُرهانُ فَضلِهِ، و فِعالَهُ عُنوانُ عَقلِهِ.[۴۳۸]

187. امام علی علیه السلام: نیکوگفتار و زیباکردار باش؛ زیرا گفتار آدمی، نشانِ برتری اوست و کردار او، دلیل خردمندیاو.

188. تهذيب الكمال عن الحارث الأعور: إنَّ عَلِيّاً علیه السلام سَأَلَ ابنَهُ الحَسَنَ علیه السلام عَن أشياءَ مِن أمرِ المُروءَةِ... قالَ: فَمَا السَّناءُ؟ قالَ: إتيانُ الجَميلِ، و تَركُ القَبيحِ.[۴۳۹]

188. تهذيب الکمال - به نقل از حارث اعور -: علی علیه السلام از فرزندش حسن علیه السلام در بارۀ نشانههای مروّت پرسید و... [از جمله] پرسید: ارجمندی چیست؟ حسن علیه السلام گفت: «انجام دادن کارهای نیک و ترک کردن کارهای زشت».

189. الإمام الحسين علیه السلام: اِعلَموا أنَّ المَعروفَ یَکسِبُ حَمداً، و یُکْسِبُ أجراً، فَلَو رَأَيتُمُ المَعروفَ رَجُلاً رَأَيتُموهُ حَسَناً جَميلاً؛ يَسُرُّ النّاظِرينَ و یَفوقُ العالَمینَ، و لَو رَأَيتُمُ اللُّؤمَ رجلاً رَأَيتُموهُ سَمِجاً[۴۴۰] مُشَوَّهاً؛ تَنفِرُ مِنهُ القُلوبُ و تُغَضُّ دونَهُ الأَبصارُ.[۴۴۱]

189. امام حسين علیه السلام: بدانید که خوبی کردن، آورندۀ ستایش است و در پی دارندۀ پاداش. اگر خوبی را به شکل مردی [مجسَّم] ببینید، حتماً آن را نیکو، زیبا و خوشایند بینندگان خواهید دید و اگر پستی را ببینید، آن را ناهنجار و زشت و بدمنظر خواهید دید که دلها از آن میگریزند و چشمها به رویش بسته میشوند.

190. الإمام الهادي علیه السلام: خَيرٌ مِنَ الخَيرِ فاعِلُهُ، و أَجمَلُ مِنَ الجَميلِ قائِلُهُ.[۴۴۲]

190. امام هادی علیه السلام: نیکتر از نیکی، نیکوکار است و زیباتر از [سخن] زیبا، گویندۀ آن است.

۴ / ۲ - ۷: صَوابُ القَولِ

۴ / ۲ - ۷: درستی گفتار

191. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: الجَمالُ صَوابُ المَقالِ بِالحَقِّ، وَ الكَمالُ حُسنُ الفِعالِ بِالصِّدقِ.[۴۴۳]

191. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: زیبایی، در درستگویی حق است و کمال، در رفتار زیبای صادقان.

192. الأمالي للطوسي عن جابر بن عبداللّهالأنصاري: أقبَلَ العَبّاسُ علیه السلام ذاتَ يَومٍ إلیٰ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله، و كانَ العَبّاسُ طُوالاً حَسَنَ الجِسمِ، فَلَمّا رَآهُ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله تَبَسَّمَ إلَيهِ فَقالَ: إنَّكَ - يا عَمِّ - لَجَميلٌ.

فَقالَ العَبّاسُ: مَا الجَمالُ بِالرِّجالِ يا رَسولَ اللهِ؟

قالَ: صَوابُ القَولِ بِالحَقِّ.

قالَ: فَمَا الكَمالُ؟

قالَ: تَقوَى اللهِ عزّ و جلّ و حُسنُ الخُلُقِ.[۴۴۴]

192. الأمالی، طوسی - به نقل از جابر بن عبد اللّٰهانصاری -: روزی، عبّاس به سوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد. عبّاس، مردی بلند و خوشاندام بود. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن او لبخند زد و فرمود: «عمو جان! شما واقعاً زیبایی!».

عبّاس گفت: زیبایی مردان به چیست، ای پیامبر خدا؟

فرمود: «به گفتنِ سخن حق».

گفت: کمال چیست؟

فرمود: «پروا داشتن از خداوند عزّ و جلّ و خوشخویی».

۴ / ۲ - ۸: فَصاحَةُ اللِّسانِ

۴ / ۲ - ۸: شيوايی زبان

193. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: جَمالُ الرَّجُلِ فَصاحَةُ لِسانِهِ.[۴۴۵]

193. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: زیبایی مرد، شیوایی زبان اوست.

194. عنهصلی الله علیه و آله: الجَمالُ فِي اللِّسانِ.[۴۴۶]

194. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: زیبایی، در زبان است.

195. الإمام زين العابدين علیه السلام: أقبَلَ العَبّاسُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ إلیٰ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و عَلَيهِ حُلَّةٌ و لَهُ ضَفيرَتانِ و هُوَ أبيَضُ، فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله تَبَسَّمَ، فَقالَ العَبّاسُ: يا رَسولَ اللهِ، ما أضحَكَكَ، أضحَكَ اللهُ سِنَّكَ؟

فَقالَ: أعجَبَني جَمالُ عَمِّ النَّبِيِّ.

فَقالَ العَبّاسُ: مَا الجَمالُ فِي الرِّجالِ؟ قالَ: اللِّسانُ.[۴۴۷]

195. امام زين العابدين علیه السلام: عبّاس بن عبد المطّلب که مردی سفیدرو بود، با جبّهای بر تن و گیسوان بافته، سوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با دیدن او لبخند زد. عبّاس گفت: خداوند، همیشه خندانت بدارد، ای پیامبر خدا! چه چیزی موجب خندۀ شما شد؟

فرمود: «از زیبایی عموی پیامبر خوشم آمد».

عبّاس گفت: زیبایی مردان به چیست؟ فرمود: زبان.

196. الإمام عليّ علیه السلام: جَميلُ القَولِ دَليلُ وُفورِ العَقلِ.[۴۴۸]

196. امام علی علیه السلام: سخن زیبا، نشانۀ فزونی خِرد است.

197. عنه علیه السلام: إنَّ اللهَ عزّ و جلّ جَعَلَ صورَةَ المَرأَةِ في وَجهِها، و صورَةَ الرَّجُلِ في مَنطِقِهِ.[۴۴۹]

197. امام علی علیه السلام: خداوند عزّ و جلّ سیمای زن را در رخسار او و سیمای مرد را در گفتارش قرار داده است.

۴ / ۲ - ۹: العِلمُ وَ الأَدَبُ

۴ / ۲ - ۹: دانش و ادب

198. الإمام عليّ علیه السلام: مَن لَم يَكتَسِب بِالعِلمِ مالاً، اكتَسَبَ بِهِ جَمالاً.[۴۵۰]

198. امام علی علیه السلام: کسی که با دانش، دارایی به دست نیاورَد، با آن، زیبایی به دست میآورد.

199. عنه علیه السلام: العِلمُ جَمالٌ لا يَخفیٰ، و نَسيبٌ[۴۵۱] لا يَجفیٰ.[۴۵۲]

199. امام علی علیه السلام: دانش، جمالی است که پنهان نمیمانَد و خویشاوندی است که جفا نمیکند.

200. عنه علیه السلام: العِلمُ أفضَلُ الجَمالَينِ.[۴۵۳]

200. امام علی علیه السلام: دانش، بهترینِ دو زیبایی است.

201. عنه علیه السلام: طَلَبُ الأَدَبِ جَمالُ الحَسَبِ.[۴۵۴]

201. امام علی علیه السلام: آموختن ادب، مایۀ زیبایی حَسَب (قدر و منزلت) است.

202. عنه علیه السلام - فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ -:

لَيسَ الجَمالُ بِأَثوابٍ تُزَيِّنُنا إنَّ الجَمالَ جَمالُ العِلمِ وَ الأَدَبِ

لَيسَ اليَتيمُ الَّذي قَد ماتَ والِدُهُ إنَّ اليَتيمَ يَتيمُ العَقلِ وَ الحَسَبِ.[۴۵۵]

202. امام علی علیه السلام - در دیوان منسوب به ایشان -:

زیبایی به جامههایی نیست که ما را آرسته میسازند

زیبایی [واقعی]، زیبایی دانش و ادب است.[۴۵۶]

یتیم، آن نیست که پدرش مرده است [و پدر ندارد]

یتیم [واقعی]، آن است که خِرد و بزرگواری نداشته باشد!

۴ / ۲ - 10: اِجتِنابُ المَسكَنَةِ

۴ / ۲ - ۱۰: دوری از فقر

203. الإمام عليّ علیه السلام: التَّجَمُّلُ اجتِنابُ المَسكَنَةِ.[۴۵۷]

203. امام علی علیه السلام: خودآرایی [واقعی]، دوری کردن از فقر است.

۴ / ۲ - ۱۱: تَحَرِّي الصِّدقِ

۴ / ۲ - ۱۱: راستیجويی

204. الإمام عليّ علیه السلام: تَحَرِّي الصِّدقِ و تَجَنُّبُ الكَذِبِ، أجمَلُ شيمَةٍ[۴۵۸] و أَفضَلُ أدَبٍ.[۴۵۹]

204. امام علی علیه السلام: راستیجویی و دوری کردن از دروغ، زیباترین خصلت و برترین ادب است.

205. عنه علیه السلام: الصِّدقُ جَمالُ الإِنسانِ، و دِعامَةُ الإِيمانِ.[۴۶۰]

205. امام علی علیه السلام: راستی، جمال انسان و پشتوانۀ ایمان است.

۴ / ۲ - ۱۲: تَركُ الشَّهوَةِ

۴ / ۲ - ۱۲: ترک هوسها

206. الإمام عليّ علیه السلام: تَركُ الشَّهَواتِ أفضَلُ عِبادَةٍ، و أَجمَلُ عادَةٍ.[۴۶۱]

206. امام علی علیه السلام: ترک خواهشهای نفسانی، برترین عبادت و زیباترین عادت است.

۴ / ۲ - ۱۳: الفُتُوَّةُ

۴ / ۲ - ۱۳: جوانمردی

207. الإمام عليّ علیه السلام: ما تَزَيَّنَ الإِنسانُ بِزينَةٍ أجمَلَ مِنَ الفُتُوَّةِ[۴۶۲].[۴۶۳]

207. امام علی علیه السلام: انسان، به زیوری زیباتر از جوانمردی آراسته نشده است.

۴ / ۲ - ۱۴: السَّخاءُ

۴ / ۲ - ۱۴: بخشندگی

208. الإمام عليّ علیه السلام: لَو رَأَيتُمُ السَّخاءَ رَجُلاً لَرَأَيتُموهُ حَسَناً جَميلاً يَسُرُّ النّاظِرينَ.[۴۶۴]

208. امام علی علیه السلام: اگر بخشندگی را به صورت مردی [مجسّم] میدیدید، قطعاً آن را نیکو و زیبا میدیدید که بینندگان را شادمان میکند.

۴ / ۲ - ۱۵: الحَياءُ

۴ / ۲ - ۱۵: حيا

209. الإمام عليّ علیه السلام: الحَياءُ جَميلٌ.[۴۶۵]

209. امام علی علیه السلام: حیا زیباست.

210. عنه علیه السلام: الحَياءُ خُلُقٌ جَميلٌ.[۴۶۶]

210. امام علی علیه السلام: حیا، خصلتی زیباست.

211. عنه علیه السلام: الحَياءُ سَبَبٌ إلی كُلِّ جَميلٍ.[۴۶۷]

211. امام علی علیه السلام: حیا، وسیلۀ رسیدن به هر زیبایی است.

۴ / ۲ - ۱۶: العافِيَةُ

۴ / ۲ - ۱۶: عافيت

212. رسول اللّهصلی الله علیه و آله: اللّٰهُمَّ أغنِني بِالعِلمِ، و زَيِّنّي بِالحِلمِ، و أَكرِمني بِالتَّقویٰ، و جَمِّلني بِالعافِيَةِ.[۴۶۸]

212. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: خدایا! مرا با دانش، توانگر ساز و با بردباری، زینتم ببخش و با تقوا، گرامیام بدار و با عافیت (آسایش جسم و روح)، زیبایم گردان.

213. الإمام عليّ علیه السلام: لا لِباسَ أجمَلُ مِنَ العافِيَةِ.[۴۶۹]

213. امام علی علیه السلام: جامهای زیباتر از عافیت (آسایش) نیست.

214. عنه علیه السلام: لا لِباسَ أجمَلُ مِنَ السَّلامَةِ.[۴۷۰]

214. امام علی علیه السلام: جامهای زیباتر از سلامت نیست.

۴ / ۲ - ۱۷: المُداراةُ

۴ / ۲ - ۱۷: مدارا

215. الإمام عليّ علیه السلام: المُداراةُ أجمَلُ الخِلالِ.[۴۷۱]

215. امام علی علیه السلام: مدارا کردن، زیباترینِ خصلتهاست.

۴ / ۲ - ۱۸: الصَّبرُ

۴ / ۲ - ۱۸: شکيبايی

216. الإمام عليّ علیه السلام: الصَّبرُ صَبرانِ: فَالصَّبرُ عِندَ المُصيبَةِ حَسَنٌ جَميلٌ، و أَحسَنُ مِن ذٰلِكَ الصَّبرُ عِندَ ما حَرَّمَ اللهُ عزّ و جلّ عَلَيكَ.[۴۷۲]

216. امام علی علیه السلام: شکیبایی دو گونه است: شکیبایی در برابر مصیبت - که نیکو و زیباست - و نیکوتر از آن، شکیبایی در خودداری از چیزهایی است که خداوند عزّ و جلّ بر تو حرام کرده است.

۴ / ۲ - ۱۹: التَّواضُعُ

۴ / ۲ - ۱۹: فروتنی

217. الإمام عليّ علیه السلام:

وَ اجعَل فُؤادَكَ لِلتَّواضُعِ مَنزِلاً إنَّ التَّواضُعَ بِالشَّريفِ جَميلٌ.[۴۷۳]

217. امام علی علیه السلام:

دل خود را سرای فروتنی کن /

که فروتنی، از بزرگان، زیباست.

۴ / ۲ - ۲۰: تِلكَ الخِصالُ

۴ / ۲ - ۲۰: اين صفات

218. الإمام الصادق علیه السلام: مَن كانَت فيهِ خَلَّةٌ مِن ثَلاثَةٍ انتَظَمَت فيهِ ثَلاثَتُها في تَفخيمِهِ و هَيبَتِهِ و جَمالِهِ: مَن كانَ لَهُ وَرَعٌ، أو سَماحَةٌ، أو شَجاعَةٌ.[۴۷۴]

218. امام صادق علیه السلام: هر کس یکی از سه صفت را داشته باشد، آثار هر سۀ آنها، یعنی بزرگی و اُبُّهت و زیبایی، در او جمع میشود: کسی که در او پارسایی یا گشادهدستی یا دلیری باشد.

219. عنه صلی الله علیه و آله: إذا سَأَلتُمُ الخَيرَ فَسَلوا حِسانَ الوُجوهِ.[۴۷۵]

219. امام صادق علیه السلام: هر گاه کمک خواستید، از خوب‌رویان بخواهید.

  1. به قلم پژوهشگر ارجمند، حجّة الإسلام و المسلمین هادی صادقی.
  2. ر.ک. معجم مقاییس اللّغة: ج۱ ص۴۸۱ مادّۀ «جمل»، کتاب العین: ص۱۵۰ مادّۀ «جمل».
  3. معجم مقاییس اللّغة: ج۱ ص۴۸۱ مادّۀ «جمل».
  4. مانند خلیل بن احمد که می‏گوید: جمل به شتر نر که در نُه سالگی بزرگ و قوی شود اطلاق می‏شود: «الجَمَل: یستحقّ هذا الاسم إذا بزل» (کتاب العین: ص۱۵۰ مادّۀ «جمل»).
  5. ر.ک: الفروق فی اللّغة: ص۲۵۷.
  6. ابن منظور در لسان العرب (ج ۱۱ ص۱۲۸ مادّۀ «جمل») از ابن درید نقل می‏کند: «لا أحسبه عربیّاً؛ من آن را عربی نمی‏دانم».
  7. ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: ج۲ ص۱۰۹ مادّۀ «جمل».
  8. ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن: ص۲۰۲ مادّۀ «جمل».
  9. ر.ک: المصباح المنیر: ج۲ ص۱۱۰ مادّۀ «جمل».
  10. این سخن به معنای انکار کاربردهای دیگر جمال نیست؛ بلکه در موضوع این باب، به این معنا به کار می‏رود.
  11. «الحاء و السین و النون أصلٌ واحد. فالحُسن ضِدُّ القبح. یقال: رجلٌ حَسَن، و امْرَأة حسناءُ و حُسّانَةٌ» (معجم مقاییس اللّغة: ج۲ ص۵۷ مادّۀ «حسن»).
  12. ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن: ص۲۳۵ مادّۀ «حسن».
  13. یونس: آیۀ ۲۶.
  14. انعام: آیۀ ۱۶۰.
  15. فرقان: آیۀ ۷۵ - ۷۶.
  16. ر.ک: الفروق فی اللّغة: ص۱۵۴.
  17. کتاب العین: ص۱۹۶ مادّۀ «حلی».
  18. ر.ک: فقه اللّغة: ص۲۷۱.
  19. (وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ) (اعراف: آیۀ ۱۴۸).
  20. (وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها) (نحل: آیۀ ۱۴).
  21. (يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ...) (کهف: آیۀ ۳۱)، (يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً) (حج: آیۀ ۲۳)، (وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ فيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) (فاطر: آیۀ ۱۲)، (جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ) (فاطر: آیۀ ۳۳).
  22. معجم مقاییس اللّغة: ج۳ ص۴۱ مادّۀ «زین».
  23. ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن، لسان العرب،المصباح المنیر، تهذیب اللّغة ذیل مادّۀ «زین».
  24. راغب، نمونه‏هایی از هر یک را آورده است (ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن: ص۳۸۸ مادّۀ «زین»).
  25. فصّلت: آیۀ ۱۲.
  26. کهف: آیۀ ۷.
  27. قصص: آیۀ ۷۹.
  28. حجرات: آیۀ ۷.
  29. آل عمران: آیۀ ۱۴.
  30. رعد: آیۀ ۳۳.
  31. انفال: آیۀ ۴۸.
  32. نمل: آیۀ ۴.
  33. اعراف: آیۀ ۳۱.
  34. حجر: آیۀ ۳۹.
  35. التحقیق فى کلمات القرآن الکریم: ج۴ ص۳۷۵.
  36. همان: ص۳۱۸- ۳۱۹.
  37. ر.ک: صحاح اللّغة: ج۴ ص۱۳۶۹ مادّۀ «زخرف»، لسان العرب: ج۹ ص۱۳۲ مادّۀ «زخرف».
  38. انعام: آیۀ ۱۱۲.
  39. اسرا: آیۀ ۹۳.
  40. ر.ک: إرشاد القلوب: ج‏۱ ص۶۷.
  41. ر.ک: فقه اللّغة: ص۹۴ عسکری نیز همین تمایزها را از عرب‏ها نقل می‏کند (ر.ک: الفروق فی اللّغة: ص۲۵۶).
  42. objective.
  43. subjective.
  44. در زیبایی چهار جهت (کمیت، کیفیت، نسبت و جهت) وجود دارد.
  45. وی زیبایی را با مفاهیم نظام و بزرگی مرتبط می‏دانست.
  46. ر.ک: شناخت زیبایی: ص۱۱۹ - ۱۴۵.
  47. در بارۀ ارتباط «زیبایی» با مفاهیمی مانند: نظم، تناسب، بزرگی، لذّت، کمال، فهم، فرانمود، فرم (شکل)، معنا، بیان و احساس، مطالب بسیاری در تاریخ فلسفۀ هنر و زیبایی‏شناسی گفته شده است. در این جا بنای نقل و نقد این نظریّه‏ها را نداریم. در زبان فارسی نیز کتاب‏های خوبی در این زمینه یافت می‏شوند، از جمله، ر.ک: زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، اثر محمّدتقی جعفری، فلسفۀ هنر، نوشته یانگ، هنر و شناخت، نوشتۀ واربرتن، چیستی هنر، از گراهام، فلسفۀ هنر و چیستی هنر، اثر هنفلینگ.
  48. phnomenon
  49. noumenon
  50. ر.ک: الفروق فی اللّغة: ص۲۵۸.
  51. (وَ اقْصِدْ في‏ مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ) (لقمان: آیۀ ۱۹).
  52. احزاب: آیۀ ۵۲.
  53. ر.ک: أساس الاقتباس: ص۵۵۸.
  54. از ریشۀ «جمل» یازده بار در قرآن، استفاده شده که افزون بر هشت مورد مربوط به جمال، دو مورد مربوط به واژۀ «جَمَل (شتر)» است و یک مورد مربوط به واژۀ «جُمله».
  55. چهار کاربرد با واژۀ «بروج» نیز وجود دارد.
  56. به معنای منفی زیباسازی ظاهری.
  57. ر.ک. ص۴۹۷ (زیبایی، یکی از صفات پیامبران و اولیای خداست).
  58. ر.ک: حجر: آیۀ ۱۶ و ذاریات: آیۀ ۷.
  59. ر.ک: حج: آیۀ ۵ و ق: آیۀ ۷.
  60. ر.ک: نحل: آیۀ ۶ و ۸.
  61. ر.ک: تین: آیۀ ۴ و تغابن: آیۀ ۳.
  62. ر.ک: نحل: آیۀ ۶۷.
  63. کهف: آیۀ ۴۶ و آل عمران: آیۀ ۱۴.
  64. ر.ک: نمل: آیۀ ۶۰.
  65. ر.ک: نحل: آیۀ ۱۴ و اعراف: آیۀ ۳۱.
  66. ر.ک: بقره: آیۀ ۶۹ و فاطر: آیۀ ۲۷ و مرسلات: آیۀ ۳۳.
  67. ر.ک: مؤمنون: آیۀ ۱۴.
  68. ر.ک: حجرات: آیۀ ۷.
  69. ر.ک: بقره: آیۀ ۱۳۸.
  70. ر.ک: حجر: آیۀ ۸۵.
  71. ر.ک: معارج: آیۀ ۵.
  72. ر.ک: مزّمّل: آیۀ ۱۰.
  73. ر.ک: احزاب: آیۀ ۲۸.
  74. ر.ک: بقره: آیۀ ۸۳ و نساء: آیۀ ۸۶.
  75. ر.ک: بقره: آیۀ ۱۳۸ و ۱۹۵، آل عمران: آیۀ ۱۴ و ۱۳۴ و ۱۹۵، کهف: آیۀ ۷، حجر: آیۀ ۱۶. نیز، ر.ک: ص۴۹۹ (خداوند، زیبایی را دوست دارد).
  76. مأثور: رسیده از معصوم علیه السلام.
  77. در دعای جوشن کبیر، دعای معروف سحر، دعای ابو حمزۀ ثمالی و بسیاری از دعاهای دیگر، خداوند را به صفات و افعال زیبا می‏خوانیم. همچنین، ر.ک: ص۴۹۵ (ارزش زیبایی). امام زین العابدین علیه السلام در صحیفۀ سجادیّه چنین می‏فرماید: «وَ لا تَحجُب مُشتاقیکَ عَنِ النَّظَرِ إلیٰ جَمیلِ رُؤیَتِکَ؛ خدایا! انسان‏های مشتاق را از نظاره کردنِ دیدارِ زیبایت، محروم مفرما».
  78. ر.ک: اعراف: آیۀ ۱۸۰.
  79. ر.ک: سجده: آیۀ ۷.
  80. ر.ک: بقره: آیۀ ۱۱۷.
  81. ر.ک: نمل: آیۀ ۸۸.
  82. ر.ک: حجر: آیۀ ۱۹.
  83. ر.ک: کهف: آیۀ ۷.
  84. ر.ک: صافّات: آیۀ ۶.
  85. ر.ک: ق: آیۀ ۶.
  86. ر.ک: حدید: آیۀ ۲۰.
  87. در قرآن، در بارۀ انبیای متعدّدی تعبیر «مِنَ الصَّالِحین» به کار رفته است، از جمله: زکریّا، عیسی، الیاس و یحیی (ر.ک: آل عمران: آیۀ ۳۹ و انعام: آیۀ ۸۴ - ۸۷).
  88. ر.ک: انعام: آیۀ ۸۴ - ۹۰.
  89. ر.ک: ص: آیۀ ۳۰ و۵۴.
  90. ر.ک: ص: آیۀ ۵۴ و احقاف: آیۀ ۳۵ و کهف: آیۀ ۶۹.
  91. ر.ک: شعرا: آیۀ ۱۰۷ و دخان: آیۀ ۱۷ - ۱۸.
  92. ر.ک: مریم: آیۀ ۵۱.
  93. ر.ک: ص: آیۀ ۴۴ - ۴۵ و انبیا: آیۀ ۹۰.
  94. ر.ک: اسرا: آیۀ ۳ و ص: آیۀ ۵۴.
  95. ر.ک: آل عمران: آیۀ ۴۵ و احزاب: آیۀ ۶۹.
  96. ر.ک: یوسف: آیۀ ۵۵.
  97. ر.ک: مریم: آیۀ ۵۴.
  98. یوسف: آیۀ ۳۱.
  99. ر.ک: بحارالأنوار: ج۱۴ ص۲۵ از امام صادق علیه السلام.
  100. ر.ک: الدروع الواقیة: ص۵۳، بحار الأنوار: ج۹۴ ص۱۰۴.
  101. «وَ إِن شِئتَ ثَلَّثتَ بِدَاوُدَ علیه السلام صاحِبَ الْمَزامِیرِ وَ قارِئَ أَهلِ الجَنَّة؛ و اگر خواستی سومین (اسوه) یعنی داوود علیه السلام صاحب مزامیر و قاری اهل بهشت را ببین» (نهج البلاغة: خطبه ۱۶۰).
  102. عبد اللّٰه بن محمّد ازدی، نویسنده کتاب الماء، در قرن پنجم (م ۴۶۶ ق).
  103. ر.ک: کتاب الماء: ج‏۳ ص۱۱۹۶.
  104. ر.ک: الغیبة، نعمانی: ص۶۶.
  105. ر.ک: مستدرک الوسائل: ج‏۶ ص۲۰۷.
  106. بَلَغَ العُلىٰ بِکَمالِهِکَشَفَ الدُّجىٰ بِجَمالِهِ‏حَسُنَت جَمیعُ خِصالِهِصَلّوا عَلَیهِ وَ آلِهِ‏(گلستان سعدی، دیباچه)
  107. ر.ک: ص ۴۹۷ و ۴۹۹ (ح ۸ – ۱۵).
  108. ر.ک: الشفاء بتعریف حقوق المصطفى: ج‏۱ ص۲۹۳.
  109. ر.ک: ص ۴۹۷ ح ۸ - ۹.
  110. ر.ک: ص ۴۹۹ ح ۱۴.
  111. «کَانَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیهما السلام عَلَیهِ سیماءُ الأَنبِیاءِ، وَ بَهاءُ المُلوک» (المناقب، ابن شهرآشوب: ج‏۴ ص۹).
  112. «إنَّ اللّهَ تَعالىٰ جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ» (ر.ک: ص ۴۹۸ ح ۱۶).
  113. اعراف: آیۀ ۳۲.
  114. ر.ک: ادامۀ آیۀ پیشین.
  115. ر.ک: ص ۵۴۳ (زیبایی ظاهر).
  116. ر.ک: ص ۵۴۹ (تشویق به خودآرایی) و ص ۵۵۵ (روش پیامبر در خودآرایی).
  117. ر.ک: ص ۵۰۳ (ستایش نکورویان) و ص ۵۰۹ (گفتاری در بارۀ تحسین نکورویان).
  118. ر.ک: ص ۵۵۹ (روش اهل بیت علیهم السلام در خودآرایی).
  119. ر.ک: ص ۵۶۵ (گوناگون).
  120. ر.ک: ص ۵۲۳ ح ۴۹ - ۵۰ و ص ۵۳۱ ح ۶۲ - ۶۳.
  121. ر.ک: ص ۵۲۳ ح ۵۰.
  122. در این باره، ر.ک: ص ۵۶۹ (زیبایی باطن).
  123. ر.ک: ص ۵۷۱ (عوامل زیباسازی باطن).
  124. ر.ک: ۵۰۱ ح ۲۱.
  125. ر.ک: قصص: آیۀ ۶۰.
  126. ر.ک: ص ۵۶۹ ح ۱۶۰.
  127. «عن عبد اللّٰه‏ بن مسعود عن رسول اللّٰه‏ صلی الله علیه و آله: لا یدخُلُ الجَنَّةَ مَن کانَ فی قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن کبرٍ. قالَ رَجُلٌ: إنَّ الرَّجُلَ یُحِبُّ أن یکونَ ثَوبُهُ حَسَناً و نَعلُهُ حَسَنَةً. قالَ: إنَّ اللّٰهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ، الکِبرُ بَطَرُ الحَقِّ، وَ غَمطُ النّاسِ؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: "کسى که در دلش ذرّه‏اى تکبّر باشد، به بهشت نمى‏رود". مردى گفت: انسان دوست دارد که جامه‏اش زیبا و کفشش زیبا باشد. فرمود: "خداوند، زیباست و زیبایى را دوست دارد کبر، سرکشى در برابر حق و حقیر شمردن مردم است"» (صحیح مسلم: ج ۱ ص ۹۳ ح ۱۴۷).
  128. شرح دعای سحر: ص۵۶.
  129. زخرف: آیۀ ۳۵.
  130. ر.ک: ص ۵۲۵ (زشت روی نکوباطن).
  131. شتابان برو.
  132. مثنوی معنوی: دفتر سوم بخش ۳۷.
  133. الإقبال: ج‌۲ ص‌۳۵۷ عن الحسين بن خالد عن الإمام الصادق عن أبيه علیهما السلام و ج ۱ ص‌۱۷۵ عن أيّوب بن يقطين عن الإمام الرضا عن أبیه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله و في صدره «دعاء آخر في السحر... و هو دعاء‌ المباهلة»، مصباح المتهجّد: ص‌۷۶۰ ح‌۸۴۴ عن الحسين بن خالد عن الإمام الصادق علیه السلام، المصباح للكفعمي: ص‌۹۱۵، البلد الأمين: ص‌۲۶۳ كلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج‌۹۷ ص‌۳۷۰ ح‌۱.
  134. البلد الأمين: ص‌۴۰۲، المصباح للكفعمي: ص‌۳۳۴، بحار الأنوار: ج‌۹۴ ص‌۳۸۴.
  135. مُهج الدعوات: ص‌۱۱۷، المجتنى: ص‌۶۳، بحار الأنوار: ج‌۹۵ ص‌۳۷۴ ح‌۲۴.
  136. نهج البلاغة: الخطبة ۹۱، بحار الأنوار: ج‌۵۷ ص‌۱۱۴ ح‌۹۰.
  137. تهذيب الأحكام: ج‌۳ ص‌۱۲۵ ح‌۲۶۸، الإقبال: ج‌۱ ص‌۴۳۴ كلاهما عن أبي بصير، مصباح المتهجّد: ص‌۶۳۹ ح‌۷۱۷ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام، المصباح للكفعمي: ص‌۸۴۲، بحار الأنوار: ج‌۹۸ ص‌۱۷۹ ح‌۲.
  138. تهذيب الأحكام: ج‌۳ ص‌۷۳ ح‌۲۳۲ عن ذريح المحاربي، المقنعة: ص‌۱۷۴، المصباح للكفعمي: ص‌۷۵۱، مصباح المتهجّد: ص‌۵۴۵ ح‌۶۳۵، الإقبال: ج‌۱ ص‌۹۵ كلّها من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام، بحار الأنوار: ج‌۹۷ ص‌۳۶۹ ذيل ح‌۱.
  139. البلد الأمين: ص‌۳۸۹، بحار الأنوار: ج‌۹۵ ص‌۴۴۵ ح‌۱ نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
  140. الجعفريّات: ص‌۱۸۲، النوادر للراوندي: ص‌۱۲۳ ح‌۱۳۸ كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج‌۲۶ ص‌۲۶۵ ح‌۵۱؛ المناقب لابن المغازلي: ص‌۲۹۵ ح‌۳۳۷ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، ذخائر العقبى: ص‌۴۵ عن ابن عبّاس من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام و فيه «أعطى اللّٰه‏ بني عبد المطّلب» بدل «أُعطينا أهل البيت».
  141. الخصال: ص‌۲۸۶ ح‌۴۰ عن أبي خليلان عن آبائه، بحار الأنوار: ج‌۴۱ ص‌۱۳۱ ح‌۴۴.
  142. سبل الهدى و الرشاد: ج‌۲ ص‌۹۱، كنز العمّال: ج‌۷ ص‌۱۷۱ ح‌۱۸۵۵۹ نقلاً عن ابن مردويه و أبي سعيد الأعرابي في معجمه و الخرائطي في اعتلال القلوب.
  143. السَّبط من الشعر: المنبسط المسترسل (النهاية: ج‌۲ ص‌۳۳۴ «سبط»).
  144. سنن الترمذي: ج‌۴ ص‌۲۳۳ ح‌۱۷۵۴، مسند أبي يعلى: ج‌۴ ص‌۶۲ ح‌۳۸۲۰، تاريخ دمشق: ج‌۳ ص‌۲۷۷ ح‌۶۷۴ كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج‌۷ ص‌۱۶۹ ح‌۱۸۵۵۰؛ العدد القويّة: ص‌۱۲۰ ح‌۲۱ نحوه و راجع صحيح البخاري: ج‌۳ ص‌۱۳۰۳ ح‌۳۳۵۴.
  145. صحيح البخاري: ج‌۵ ص‌۲۲۱۲ ح۵۵۶۸، مسند ابن حنبل: ج‌۴ ص‌۲۵۲ ح‌۱۲۲۶۸، الطبقات الكبرىٰ: ج‌۱ ص‌۴۱۴، مسند أبي يعلى: ج‌۳ ص‌۲۱۴ ح‌۲۸۶۸، مسند الشاميّين: ج‌۴ ص‌۵۹ ح‌۲۷۲۷ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج‌۷ ص‌۱۶۲ ح‌۱۸۵۳۲.
  146. الأحبار: العلماء، جمع حِبر و حَبر (النهاية: ج‌۱ ص‌۳۲۸ «حبر»).
  147. مجمع البيان: ج‌۱ ص‌۲۹۲، بحار الأنوار: ج‌۹ ص‌۶۵.
  148. «أکحل» در متن عربی حدیث، به معنای مرد سرمه‏گون‏چشم و کسی است که مژگان و پلک‏هایش مادرزاد سیاه است (لغت‏نامۀ دهخدا).
  149. التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري علیه السلام: ص‌۱۹۲ ح‌۹۰، بحار الأنوار: ج‌۴۲ ص‌۳۱ ح‌۹.
  150. كشف الغمّة: ج‌۲ ص‌۱۵۱، الدرّ النظيم: ص‌۵۱۵، بحار الأنوار: ج‌۴۳ ص‌۳۰۳ ح‌۶۵.
  151. صحيح مسلم: ج‌۱ ص‌۹۳ ح‌۹۱، مسند ابن حنبل: ج‌۲ ص‌۵۸ ح‌۳۷۸۹، المستدرك على الصحيحين: ج‌۴ ص‌۲۰۱ ح‌۷۳۶۵ كلّها عن عبد اللّٰه‏ بن مسعود، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۳۹ ح‌۱۷۱۶۵؛ تفسير العيّاشي: ج‌۲ ص‌۱۴ ح‌۲۹ عن خيثمة بن أبي خيثمة عن الإمام الحسن علیه السلام، عوالي اللآلي: ج‌۲ ص‌۲۸ ح‌۶۷، بحار الأنوار: ج‌۷۳ ص‌۲۲۱ ذيل ح‌۱۳.
  152. الفردوس: ج‌۵ ص‌۵۰۲ ح‌۸۸۸۹ عن عائشة.
  153. السفساف: الأمر الحقير و الرديء من كلِّ شيء (النهاية: ج‌۲ ص‌۳۷۴ «سفسف»).
  154. المعجم الأوسط: ج‌۷ ص‌۷۸ ح‌۶۹۰۶، تاريخ دمشق: ج‌۳۸ ص‌۳۶۷ ح‌۷۶۹۶ كلاهما عن جابر بن عبداللّٰه، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۴۰ ح‌۱۷۱۶۸ و راجع: المستدرك على الصحيحين: ج‌۱ ص‌۱۱۲ ح‌۱۵۳ و عوالي اللآلي: ج‌۱ ص‌۶۷ ح‌۱۱۷.
  155. المستدرك على الصحيحين: ج‌۱ ص‌۷۹ ح‌۷۰، تاريخ دمشق: ج‌۶۲ ص‌۲۸۴ ح‌۱۲۸۲۲.
  156. عِلاقة السيف - بالكسر - : حمالَته (المصباح المنير: ص‌۴۲۵ «علق»).
  157. المعجم الكبير: ج‌۱۸ ص‌۳۶۶ ح‌۹۳۶، اُسد الغابة: ج‌۴ ص‌۴۲۳ الرقم ۴۳۹۹، الإصابة: ج‌۵ ص‌۳۸۷ الرقم ۷۲۷۷، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۴۰ ح‌۱۷۱۶۹.
  158. مسند أبي يعلى: ج‌۲ ص‌۱۸ ح‌۱۰۵۰ عن أبي سعيد، مسند الشاميّين: ج‌۳ ص‌۳۰۰ ح‌۲۳۲۲، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۴۲ ح‌۱۷۱۸۷؛ الكافي: ج‌۶ ص‌۴۳۸ ح‌۱ عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ علیهما السلام و فيه: «أثر النعمة» بدل «نعمته»، الخصال: ص‌۶۱۳ ح‌۱۰ عن أبي بصير و محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ علیهم السلام و فيه بزيادة «أثر» بعد «أن يرى»، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۲۳۱ ح‌۶۸۱ عن الإمام عليّ علیه السلام و فيه «أثر نعمه» بدل «نعمته»، بحار الأنوار: ج‌۷۹ ص‌۲۹۹ ح‌۳.
  159. الكافي: ج‌۶ ص‌۴۳۸ ح‌۴، وسائل الشيعة: ج‌۳ ص‌۳۴۰ ح‌۵۷۴۱.
  160. عمل اليوم و الليلة لابن السنّي: ص‌۶۶ ح‌۱۷۳، تفسير القرطبي: ج‌۷ ص‌۱۹۷ كلاهما عن عائشة، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۴۳ ح‌۱۷۱۹۶.
  161. کأنّ المراد إظهار الفقر و الحاجة للناس (مجمع البحرین: «باس»).
  162. الكافي: ج‌۶ ص‌۴۴۰ ح‌۱۴، فقه الرضا علیه السلام: ص‌۳۵۴ عن الإمام الرضا علیه السلام، بحار الأنوار: ج‌۷۹ ص‌۳۰۳ ح‌۱۶.
  163. الخصال: ص‌۳۹۴ ح‌۹۹ عن دارم بن قبيصة و نعيم بن صالح الطبري عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، الاختصاص: ص‌۲۳۳ و فيه «الخيرات» بدل «الخير»، الأمالي للطوسي: ص‌۳۹۴ ح‌۸۷۰ عن أبي سعيد الخدري، بحار الأنوار: ج‌۷۰ ص‌۹ ح‌۴؛ شعب الإيمان: ج‌۳ ص‌۲۷۸ ح‌۳۵۴۱، التاريخ الكبير: ج‌۱ ص‌۵۱ الرقم ۱۰۶ كلاهما عن عائشة، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۵۱۶ ح‌۱۶۷۹۵.
  164. عيون أخبار الرضا علیه السلام: ج‌۲ ص‌۷۴ ح‌۳۴۴ عن دارم بن قبيصة عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج‌۷۴ ص‌۱۸۷ ح‌۹.
  165. المصنّف لابن أبي شيبة: ج‌۶ ص‌۲۰۸ ح‌۲ عن عطاء، المعجم الصغير: ص‌۲۲۸ عن ابن عبّاس عن شاعر، قضاء الحوائج: ص‌۵۸ ح‌۵۳، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۵۱۶ ح‌۱۶۷۹۲ نقلاً عن الدارقطني في الإفراد و كلاهما عن أبي هريرة.
  166. شعب الإيمان: ج‌۷ ص‌۴۳۵ ح‌۱۰۸۷۶، الفردوس: ج‌۳ ص‌۱۳۴ ح‌۴۳۵۹ كلاهما عن عبداللّٰه‏ بن جراد، تاريخ بغداد: ج‌۱۱ ص‌۲۹۶ الرقم ۶۰۷۶ عن ابن عمر و كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۵۱۶ ح‌۱۶۷۹۴ نقلاً عن الدارقطني عن عبد اللّٰه‏ بن جراد.
  167. المصنّف لابن أبي شيبة: ج‌۶ ص‌۲۰۸ ح‌۳ عن الزهري، المعجم الكبير: ج‌۲۲ ص‌۳۹۶ ح‌۹۸۳، اُسد الغابة: ج‌۶ ص‌۸۷ الرقم ۵۸۵۲ كلاهما عن خصيفة عن أبيه، تاريخ دمشق: ج‌۱۷ ص‌۷۲ ح‌۴۰۴۲ عن ابن عبّاس و فيها «الخير» بدل «المعروف»، مسند إسحاق بن راهوية: ج‌۳ ص‌۹۴۶ ح‌۱۶۵۰ عن عائشة و فيه «سلوا» بدل «التمسوا»، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۵۱۷ ح‌۱۶۷۹۶.
  168. المعجم الأوسط: ج‌۴ ص‌۱۲۹ ح‌۳۷۸۷ عن أبي هريرة، المصنّف لابن أبي شيبة: ج‌۶ ص‌۲۰۸ ح‌۱، عيون الأخبار لابن قتيبة: ج‌۳ ص‌۱۳۳ كلاهما عن أبي مصعب الأنصاري، قضاء الحوائج: ص‌۵۷ ح‌۵۲ عن ابن عمر و ص ۵۸ ح‌۵۵ عن طلق بن غنام، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۵۲۰ ح‌۱۶۸۱۱.
  169. قضاء الحوائج: ص‌۵۸ ح‌۵۴ عن عمرو بن دينار، تاريخ أصبهان: ج‌۱ ص‌۳۶۳ الرقم ۶۶۷ عن جابر بن عبد اللّٰه و ليس فيه ذيله من «فربّ حسن الوجه»، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۵۲۰ ح‌۱۶۸۱۰.
  170. الحَدَق: جمع حَدَقة؛ و هي العين (النهاية: ج‌۱ ص‌۳۵۴ «حدق»).
  171. الأمالي الطوسي: ص‌۳۱۲ ح‌۶۳۶ عن أنس، بحار الأنوار: ج‌۵ ص‌۲۸۱ ح‌۱۳؛ تاريخ بغداد: ج‌۷ ص‌۳۸۲ الرقم ۳۹۱۰ عن أنس و راجع ثواب الأعمال: ص‌۲۱۶ ح‌۲.
  172. المعجم الأوسط: ج‌۷ ص‌۳۷ ح‌۶۷۸۰ عن أبي هريرة، تاريخ بغداد: ج‌۳ ص‌۲۲۶ الرقم ۱۲۸۷ عن أنس نحوه، كنز العمّال: ج‌۳ ص‌۱۱ ح‌۵۱۹۱؛ ثواب الأعمال: ص‌۲۱۶ ح‌۲ عن موسى بن إبراهيم عن الإمام الكاظم علیه السلام، تنبيه الخواطر: ج‌۱ ص‌۹۰، مشكاة الأنوار: ص‌۳۹۲ ح‌۱۲۸۸ عن الإمام الكاظم علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله و كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج‌۵ ص‌۲۸۱ ح‌۱۴.
  173. كنز العمّال: ج‌۱۱ ص‌۹۹ ح‌۳۰۷۸۳ نقلاً عن ابن شاهين عن أنس.
  174. الكافي: ج‌۵ ص‌۳۲۴ ح‌۴، تهذيب الأحكام: ج‌۷ ص‌۴۰۴ ح‌۱۶۱۵ كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق علیه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۳ ص‌۳۸۶ ح‌۴۳۵۶ عن السکونی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج‌۱۰۳ ص‌۲۳۷ ح‌۳۷؛ مسند الشهاب: ج‌۲ ص‌۱۸۳ ح‌۱۱۴۶، تفسير الثعلبي: ج‌۷ ص‌۹۳ ح‌۴۷ كلاهما عن عائشة و فيهما بزيادة «بركة» بعد «اُمّتي»، كنز العمّال: ج‌۱۶ ص‌۲۹۷ ح‌۴۴۵۶۸.
  175. المعجم الأوسط: ج‌۷ ص‌۳۶۷ ح‌۷۷۴۷، أخبار أصبهان: ج‌۱ ص‌۱۹۳ الرقم ۲۳۵ و فيه «وافداً» بدل «رسولاً»، نوادر الاُصول: ج‌۱ ص‌۱۹۴، الفردوس: ج‌۱ ص‌۲۷۱ ح‌۱۰۵۴، سبل الهدى و الرشاد: ج‌۴ ص‌۷۹ كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۸۰ ح‌۱۴۹۲۷.
  176. اعتلال القلوب للخرائطي: ج۱ ص۱۶۷ ح۳۴۵، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۴۵ ح‌۱۴۷۷۷.
  177. الكافي: ج‌۲ ص‌۶۱۵ ح‌۷، الخصال: ص‌۱۳۷ ح‌۱۵۲ كلاهما عن عبداللّٰه‏ بن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج‌۲۲ ص‌۴۴۳ ح‌۲.
  178. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۹۱ ح‌۴۸۴۸، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۸ ح‌۴۳۹۲.
  179. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۸۲ ح‌۴۸۰۳، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۸ ح‌۴۳۸۷.
  180. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۲۲ ح‌۱۶۵۹.
  181. الخصال: ص‌۳۳۸ ح‌۴۲، معاني الأخبار: ص‌۱۵۰ ح‌۱، روضة الواعظين: ص‌۳۱۹، بحار الأنوار: ج‌۷۰ ص‌۴ ح‌۱.
  182. تحف العقول: ص‌۳۲۰، بحار الأنوار: ج‌۷۸ ص‌۲۳۴ ح‌۵۰.
  183. به قلم پژوهشگر ارجمند، حجّة الإسلام هادی صادقی.
  184. ر.ک: ص ۵۰۳ ح ۲۵.
  185. کشف الخفاء و مزیل الإلباس: ج۱ ص۲۰۵.
  186. افزون بر آنچه در آغاز این مدخل (جمال) آمده است، عجلونی در کشف الخفاء ‏می‏نویسد: «حافظ سلفی از ابن عمر نقل می‏کند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: "إذا سَأَلتُمُ الحَوائِجَ فَاسأَلوهَا النّاسَ، قالوا: و مَنِ النّاسُ یا رَسولَ اللّٰهِ؟ قالَ: أهلُ القُرآنِ، قالوا: ثُمَّ مَن یا رَسولَ اللّٰهِ؟ قالَ: ثُمَّ أهلُ العِلمِ، قالوا: ثُمَّ مَن یا رَسولَ اللّٰهِ؟ قالَ: ثُمَّ صِباحُ الوجوهِ". بیهقی در شعب الإیمان به سندی ضعیف از ابن عبّاس نقل می‏کند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: "مَن آتاهُ اللّٰهُ وَجهاً حَسَناًَ وَ اسماً حَسَناً و جَعَلَه فی مَوضِعٍ غیر شائِنٍ له، فَهُوَ مِن صَفوَةِ اللّٰهِ"» (ر.ک: همان: ص۲۰۴ - ۲۰۵).
  187. از این ضعف سند، با تعبیرهای گوناگونی یاد کرده‏اند، از جمله: غیر ثابت و واهی، تصحیح نشده، ضعیف، باطل، کذب، افک و افترا (ر.ک: الموضوعات: ج۲ ص۵۰۰ - ۵۰۳ و الضعفاء: ج۲ ص۱۳۸ و الروض البسام: ج۴ ص۷۸ و لسان المیزان: ج۷ ص۱۰۷ و المنتخب، ابن حنبل: ص۸۶).
  188. سلسلة الأحادیث الضعیفه: ج۶ ص۳۸۵ (به نقل از ابن قیم جوزی در: المنار: ص۲۴).
  189. از جملۀ آنان سیوطی است (ر.ک: اللآلئ المصنوعة: ج۲ ص۸۱).
  190. «باکرُوا بِالحَوائِجِ؛ فَإِنَّها مُیسَّرَةٌ، وَ تَرِّبُوا الْکتابَ؛ فَإِنَّهُ أَنْجَحُ لِلحاجَةِ، وَ اطلُبُوا الخَیرَ عِندَ حِسانِ الوُجُوهِ» (الخصال: ج۲ ص۳۹۴).
  191. ضعف آن به دلیل وجودِ دارم بن قبیصه و علی بن محمّد عنبسه در طریق حدیث است که هیچ یک از آنها توثیق نشده‏اند. نعیم بن صالح نیز که بدیل دارم بن قبیصه در سند است، فردی ناشناخته است.
  192. عسکری، این شعر را از ابن رواحه یا حَسّان می‏داند (کشف الخفاء و مزیل الإلباس: ج۱ ص۱۲۶).
  193. عِجلونی آن را نقل کرده است. وی اشعار دیگری را نیز با همین مضمون نقل می‏کند (ر.ک: کشف الخفاﺀ و مزیل الإلباس: ج۱ ص۲۰۶).
  194. ابن عساکر در تاریخ دمشق، این مطلب را ذیل «أسماء نساء» در حرف «خ» نقل می‏کند. خود او در جایی دیگر (تاریخ دمشق: ۴۸ ص۳۶۲) و نیز برخی دیگر، آن را به ابن عبّاس نسبت داده‏اند و در یکی از موارد به جای "أنت" واژۀ «عند» به کار رفته است (ر.ک: موسوعة الأحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة: ج۹ ص۱۳۳).
  195. حجرات: آیۀ ۱۳.
  196. ر.ک: مریم: آیۀ ۷۴ و منافقون: آیۀ ۱ و ۴ و ص ۵۲۱ (نکورویِ زشتْ‏باطن) و ص ۵۳۱ (زیبای ظاهر و باطن).
  197. ر.ک: ص ۵۰۳ ح ۲۵ و ۲۷ - ۳۰.
  198. ر.ک: ص ۵۰۳ ح ۲۶ و ۳۱.
  199. «فَإِنَّ فِعالَهُم أحریٰ أن تَکونَ حَسَناً» (ر.ک: ص ۵۰۲ ح ۲۶).
  200. مانند مرعی بن یوسف بن ابی بکر الکرمی (ر.ک: تحسین الطرق و الوجوه فی قوله علیه السلام: اُطلُبوا الخَیرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ) که چنین کرده است.
  201. «فَإِن قَضى حاجَتَک قَضاها بِوَجهٍ طَلیقٍ، وإن رَدَّک رَدَّک بِوَجهٍ طَلیقٍ» (ر.ک: ص ۵۰۲ ح ۳۱).
  202. ر.ک: الموضوعات: ج۲ ص۱۵۹ «عن عمرو بن دینار، عن ابن عبّاس، قال قال رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: اُطلبوا الخیر عند حسان الوجوه. قال: فقیل لابن عبّاس: کم من رجل قبیح الوجه قضی الحاجة!؟ قال: إنّما یعنی حَسَنُ الوجه عند طلب الحاجة».
  203. ر.ک: ص۵۰۵ ح ۳۳ - ۳۴ و ص۵۰۷ ح ۴۲ - ۴۳.
  204. ر.ک: ص۵۰۳ ح ۲۶.
  205. ر.ک: ص۵۰۷ ح ۳۹ که بر عنایت الهی به زیبارویان مؤمن تأکید شده است.
  206. رسائل بو على سینا: ص۳۸۳ - ۳۸۶ و۳۸۹.
  207. کشف الخفاء: ص۱۳۷.
  208. غزلیّات سعدی: غزل شمارۀ ۵۰۴.
  209. مثنوی معنوی: دفتر ششم بخش ۹۶.
  210. غزلیّات سعدی: غزل شمارۀ ۱۳.
  211. تذکرۀ شاعران کرمان: ص۲۴۹.
  212. ر.ک: ص ۵۰۵ ح ۳۶ - ۳۷.
  213. ر.ک: ص ۵۰۵ ح ۳۷ و «إذا أبردتم إلیّ بریداً فأبردوه حسن الاسم حسن الوجه» (حیاة الحیوان، دمیری: ج۲ ص۴۳۱).
  214. حیاة الحیوان، دمیری: ج۲ ص۴۳۲.
  215. مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله: ج۲ ص۷۰۴ - ۷۰۵.
  216. ر.ک: ص ۵۰۷ ح ۴۰ و ۴۱.
  217. ر.ک: ص ۵۰۷ ح ۳۹.
  218. ر.ک: ص ۵۰۵ ح ۳۸.
  219. ر.ک: ص ۵۰۵ ح ۳۵.
  220. بوستان سعدی: باب هفتم در تأثیر تربیت.
  221. شاید به این دلیل باشد که به هنگام دیدن منظره‏های زیبا، چشم انسان، باز‏تر و مردمک چشم نیز گشاده‏تر و عضلات چشم، فعّال‏تر و در نتیجه قوی‏تر می‏گردند. این فرضیّه نیازمند آن است که این ادّعا از سوی متخصّصان آزمایش شود.
  222. المحاسن: ج۲ ص۶۲۲.
  223. فیض القدیر: ج۱ ص۵۴۰.
  224. لسان العرب: ج۵ ص۲۱۳ مادّۀ «نضر».
  225. ر.ک: ص ۵۰۵ ح ۳۲.
  226. «إنَّ اللّهَ لَیَستَحی أن یُعَذِّبَ الشَّیخَ الکَبیرَ» (مشکاة الأنوار: ص۲۹۳).
  227. «یُکرِمُ الشَّبابَ مِنکُم أن یُعَذِّبَهُم، و یَستَحیی مِن الکُهولِ أن یُحاسِبَهُم» (الاختصاص: ص۱۰۴).
  228. «إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ یَقولُ: شَیبُ المُؤمِنینَ نوري، و أنا أستَحي أن اُحرِقَ نوري بناري» (فضائل الشیعة: ص۲۰).
  229. حجرات: آیۀ ۱۳.
  230. ر.ک: ص ۵۳۱ ح۶۳.
  231. ر.ک: ص ۵۲۳ ح۴۵.
  232. مريم: ۷۴.
  233. المنافقون: ۱ و ۴.
  234. تفسير القمّي: ج‌۲ ص‌۵۲ عن أبي الجارود، التبيان في تفسير القرآن: ج‌۷ ص‌۱۴۴، مجمع البيان: ج‌۶ ص‌۸۱۳ كلاهما عن ابن عبّاس من دون إسناد إلى النبيّ صلی الله علیه و آله أو أحد من أهل البيت علیهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج‌۱۴ ص‌۴۵۵ ح‌۳؛ تفسير الطبري: ج‌۹ الجزء ۱۶ ص‌۱۱۷، تفسير ابن كثير: ج‌۵ ص‌۲۵۲ كلاهما عن ابن عبّاس من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام نحوه.
  235. الأمالي للطوسي: ص‌۳۹۳ ح‌۸۶۸ عن ابن عمر، تنبيه الخواطر: ج‌۲ ص‌۱۷۲، بحار الأنوار: ج‌۷۰ ص‌۲۹۰ ح‌۲۶؛ المطالب العالية: ج‌۳ ص‌۱۸ ح‌۲۷۵۹، الفردوس: ج‌۳ ص‌۳۰۴ ح‌۴۹۱۴ فيهما «دميم» بدل «ذميم»، شعب الإيمان: ج‌۴ ص‌۱۵۸ ح‌۴۶۵۰ كلّها عن ابن عمر، كنز العمّال: ج‌۳ ص‌۱۵۴ ح‌۵۹۴۰.
  236. كنز الفوائد: ج‌۱ ص‌۵۶، أعلام الدين: ص‌۱۶۹، بحار الأنوار: ج‌۱ ص‌۱۶۰ ح‌۳۹؛ المطالب العالية: ج‌۳ ص‌۱۵ ح‌۲۷۴۸، إحياء علوم الدين: ج‌۱ ص‌۱۲۱ كلاهما نحوه.
  237. النَّجابَةُ: مصدر النجيب؛ و هو الكريم ذو الحَسَب (لسان العرب: ج‌۱ ص‌۷۴۸ «نجب»).
  238. غرر الحكم: ج‌۶ ص‌۳۸۶ ح‌۱۰۶۷۹، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۵۳۸ ح‌۹۹۰۷.
  239. الجنّة: الحديقة ذات الشجر و النخل (لسان العرب: ج‌۱۳ ص‌۱۰۰ «جنن»).
  240. الصِّرمَة: القطيع من الإبل و الغنم (النهاية: ج‌۳ ص‌۲۷ «صرم»).
  241. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج‌۲۰ ص‌۳۰۶ ح‌۵۰۷.
  242. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۵۱۰ ح‌۶۷۸۷.
  243. غرر الحكم: ج‌۶ ص‌۹۷ ح‌۹۶۶۱، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۷۹ ح‌۸۷۹۶.
  244. غرر الحكم: ج‌۵ ص‌۱۳۰ ح‌۷۶۳۱، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۱۹ ح‌۷۰۹۵.
  245. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۶ ح‌۱۵۷۷، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۹ ح‌۱۲۵۳.
  246. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۶ ح‌۱۵۷۸، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۹ ح‌۱۲۵۴.
  247. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج‌۲۰ ص‌۲۷۱ ح‌۱۲۹.
  248. الرَّميم: الخلق البالي من كلّ شيء (لسان العرب: ج‌۱۲ ص‌۲۵۳ «رمم»).
  249. سعد السعود: ص‌۵۲، بحار الأنوار: ج‌۷۷ ص‌۴۰ ح‌۸.
  250. الدرّة الباهرة: ص‌۴۰، نزهة الناظر: ص‌۲۱۰ ح‌۴۶۰، أعلام الدين: ص‌۳۰۹، بحار الأنوار: ج‌۷۴ ص‌۱۹۸ ح‌۳۴.
  251. الدمامة: القِصر و القبح (لسان العرب: ج‌۱۲ ص‌۲۰۸ «دمم»).
  252. الكساد: خلاف النَّفاق و نقيضه. و سوق كاسدة: بائرة (لسان العرب: ج‌۳ ص‌۳۸۰ «كسد»).
  253. مسند أبي يعلى: ج‌۳ ص‌۳۵۲ ح‌۳۳۳۰، تاريخ بغداد: ج‌۴ ص‌۴۰۸ الرقم ۲۳۱۰، الإصابة: ج‌۱ ص‌۶۰۰ الرقم ۱۱۸۲، ربيع الأبرار: ج‌۱ ص‌۸۴۹ كلاهما نحوه، الاستيعاب: ج‌۱ ص‌۳۳۷ الرقم ۳۶۶.
  254. الرِّکاب: الرواحل من الإبِل. و النِّضو: الدابّة التي أهزلتها الأسفار و أذهبت لحمها؛ یقال أنضیٰ بعیره: أي أهزله وجعَلَه نِضواً (اُنظر النهایة: ج ۲ ص ۲۵۶ «رکب»، و ج ۵ ص ۷۲ ««نضا»)..
  255. أي عبدُ اللّٰه الأشجّ. ففي الطبقات الکبری (ج ۵ ص‌۵۵۷): «و کان رجلاً دمیماً، فلمّا جاءَ نظر رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله إلی رجل دمیم، فقال عبد اللّٰه: یا رسول اللّٰه! إنّه ...».
  256. المَسْك - بالفتح و سكون السين - : الجلد (لسان العرب: ج‌۱۰ ص‌۴۸۶ «مسك»).
  257. جُبِلتُ عليه: أي خُلِقتُ و طُبِعتُ عليه (النهاية: ج‌۱ ص‌۲۳۶ «جبل»).
  258. الطبقات الكبرىٰ: ج‌۱ ص‌۳۱۴ و ج ۵ ص‌۵۵۷ نحوه، سبل الهدى و الرشاد: ج‌۶ ص‌۳۶۸.
  259. اشج به معنای آسیب دیده‏‏سر و شکسته‏سر است (المنجد: ص۳۷۴ مادّۀ «شَجج»).
  260. في الطبعة المعتمدة: «سبعة عشر»، والتصویب من نسخة‌ اُخری.
  261. الكافي: ج‌۸ ص‌۳۳۶ ح‌۵۳۱، بحار الأنوار: ج‌۲۲ ص‌۱۴۰ ح‌۱۲۲.
  262. در بارۀ وی اطّلاعات چندانی در دست نیست، بجز همین روایت امام صادق علیه السلام که می‏رسانَد او مردی زشت‏رو بوده و در باره‏اش جبرئیل علیه السلام نازل شد و از وضع خوب او و زیبایی‏اش در قیامت، خبر داد. در القاموس (ج۲ ص۱۴۸ مادّۀ «نمر») آمده است: نَمِره، نقطۀ لک و رنگ است و اَنْمَر، به دارنده یک لک سیاه و یک لک سفید گفته می‏شود.
  263. علل الشرائع: ص‌۴۶۳ ح‌۹، بحار الأنوار: ج‌۵ ص‌۲۸۰ ح‌۱۰.
  264. الفِلقَة: القِطعة (المصباح المنیر: ص ۴۸۱ «فلق»).
  265. سبخ الأرض: مالحها (لسان العرب: ج‌۳ ص‌۲۴ «سبخ»).
  266. الرُّواء - بالضمّ و المدّ - : المنظر الحسن (لسان العرب: ج‌۱۴ ص‌۳۴۸ «روي»).
  267. القعر: أراد قعر البدن؛ أي أنّه قصير القامة، لكنّه كثير الفوائد و التجارب. داهية يبعد اختبار باطنه (لسان العرب: ج‌۵ ص‌۱۰۸ «قعر»، و ج ۴ ص‌۳۴۰ «سبر» و بحار الأنوار: ج‌۵ ص‌۲۵۴).
  268. الضريبة: الطبيعة و السجيّة (لسان العرب: ج‌۱ ص‌۵۴۹ «ضرب»).
  269. الجليبة: مايجلبه الإنسان و يتكلّفه؛ أي خلقه حسن يتكلّف فعل القبيح، و حمله ابن ميثم على العكس (بحار الأنوار: ج‌۵ ص‌۲۵۴).
  270. الجَنان: القلب (المصباح المنیر: ص ۱۱۲ «جنن»).
  271. نهج البلاغة: الخطبة ۲۳۴، بحار الأنوار: ج‌۵ ص‌۲۵۴ ح‌۵۰.
  272. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج‌۲۰ ص‌۳۲۶ ح‌۷۳۱.
  273. صحيح مسلم: ج‌۴ ص‌۱۹۸۷ ح‌۳۴، مسند ابن حنبل: ج‌۳ ص‌۱۲۹ ح‌۷۸۳۲، صحيح ابن حبّان: ج‌۲ ص‌۱۱۹ ح‌۳۹۴ كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج‌۳ ص‌۲۳ ح‌۵۲۶۲؛ الأمالي للطوسي: ص‌۵۳۶ ح‌۱۱۶۲، مكارم الأخلاق: ج‌۲ ص‌۳۷۷ ح‌۲۶۶۱ بزيادة «وأقوالكم» بعد «أموالكم» و كلاهما عن أبي ذرّ، بحار الأنوار: ج‌۷۷ ص‌۸۸ ح‌۳.
  274. التواضع لابن أبي الدنيا: ص‌۱۵۸ ح‌۱۲۱ عن عبداللّٰه‏ بن عمرو بن عثمان، علل الحديث: ج‌۲ ص‌۱۲۲ ح‌۱۸۵۸ عن فاطمة بنت الإمام الحسين عن أبيها عن الإمام عليّ علیهما السلام؛ تنبيه الخواطر: ج‌۱ ص‌۲۰۱.
  275. تاريخ دمشق: ج‌۱۴ ص‌۲۶۸ ح‌۳۵۵۳ عن عبداللّٰه‏ بن مسعود، كنز العمّال: ج‌۱۵ ص‌۷۸۵ ح‌۴۳۱۰۳؛ أعلام الدين: ص‌۱۲۰ عن الإمام الصادق علیه السلام.
  276. حلية الأولياء: ج‌۳ ص‌۱۹۰ الرقم ۲۴۱ عن سويد عن الإمام الباقر علیه السلام عن جابر، كنز العمّال: ج‌۳ ص‌۱۱۵ ح‌۵۷۴۷؛ كشف الغمّة: ج‌۲ ص‌۳۴۷ عن الإمام الباقر علیه السلام عن جابر عنه صلی الله علیه و آله.
  277. المعجم الأوسط: ج‌۴ ص‌۳۸۶ ح‌۴۵۰۶، المعجم الصغير: ج‌۱ ص‌۲۲۸، شعب الإيمان: ج‌۳ ص‌۲۷۹ ح‌۳۵۴۳، تاريخ دمشق: ج‌۳۱ ص‌۷۱ ح‌۶۴۶۷ بزيادة «و خلقاً حسناً» بعد «و اسماً حسناً» و كلّها عن ابن عبّاس؛ نثر الدرّ: ج‌۱ ص‌۱۸۸ نحوه.
  278. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۱۹۰ ح‌۵۷۸۷، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۹۸ ح‌۵۳۰۸.
  279. الزهد للحسين بن سعيد: ص‌۱۳۸ ح‌۱۸۶، بحار الأنوار: ج‌۷۰ ص‌۱۱ ح‌۱۱؛ المعجم الكبير: ج‌۹ ص‌۱۸۱ ح‌۸۸۹۴ عن عبداللّٰه‏ بن مسعود من دون إسناد إلى رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله أو أحد من أهل البيت علیهم السلام و ليس فيه ذيله من «قال: قلت» نحوه.
  280. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۳ ح‌۴۷۴۹، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۱۲.
  281. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۳ ح‌۴۷۵۰، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۱۳.
  282. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۷۵ ح‌۴۷۹۳، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۱ ح‌۴۲۹۸.
  283. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۳ ح‌۴۷۵۲.
  284. غرر الحكم: ج۳ ص‌۳۹۱ ح‌۴۸۴۷.
  285. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۶۰۶ ح‌۷۱۶۲، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۳۹۳ ح‌۶۶۶۳.
  286. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۹۰ ح‌۱۹۵۴.
  287. غرر الحكم: ج۲ ص‌۳۹۹ ح‌۳۰۰۲.
  288. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۷۵ ح‌۴۷۹۲، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۳ ح‌۴۳۵۶.
  289. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۳ ح‌۴۷۵۱، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۱۴.
  290. في النوادر للراوندي: «قَضَوُا الفريضَةَ و تَزاوَروا»، و في بحار الأنوار ج‌۸۹ ص‌۱۹۷ ح‌۴۴: «ضَوءُ الفريضة» بدل «اُقضوا الفريضة و تزاوروا».
  291. الجعفريّات: ص‌۴۲، النوادر للراوندي: ص‌۱۵۰ ح‌۲۱۵، مشكاة الأنوار: ص‌۳۶۳ ح‌۱۱۸۵، بحار الأنوار: ج‌۸۹ ص‌۲۶۱ ح‌۷۳.
  292. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۳ ح‌۴۷۵۴، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۱۶.
  293. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۷۵ ح‌۴۷۹۴.
  294. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۳ ح‌۴۷۵۳، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۱۵.
  295. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۳ ح‌۴۷۴۷، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۳۴.
  296. بشارة المصطفى: ص‌۲۵ عن كميل بن زياد، بحار الأنوار: ج‌۷۷ ص‌۲۶۸ ح‌۱ نقلاً عن بشارة المصطفى و في نسخته «التعفّف» بدل «التعطّف».
  297. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۵۶ ح‌۴۷۱۸، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۲۱.
  298. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۱۸۰ ح‌۵۷۵۸، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۹۸ ح‌۵۳۱۶.
  299. غرر الحكم: ج‌۶ ص‌۱۲۳ ح‌۹۷۴۹، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۸۵ ح‌۸۹۳۶.
  300. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۲ ح‌۴۷۴۴، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۳۳.
  301. الكُمَّة: القَلَنسُوَة المدوّرة؛ لأنّها تغطّي الرأس (المصباح المنير: ص‌۵۴۱ «كمم»).
  302. الخُفُّ: ما يُلبس في الرِّجل (مجمع البحرين: ج‌۱ ص‌۵۳۱ «خفف»).
  303. نثر الدرّ: ج‌۱ ص‌۲۸۰؛ البيان و التبيين: ج‌۲ ص‌۸۸ و فيه «عِمّته» بدل «كُمّته». و العِمّة - بالكسر - : الاعتمام (مجمع البحرين: ج‌۲ ص‌۱۲۷۳ «عمم»).
  304. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۲ ح‌۴۷۴۵، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۳۳.
  305. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۳ ح‌۴۷۴۸، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۱۱.
  306. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۷۵ ح‌۴۷۹۰.
  307. لبّ اللباب للرّاوندي: ج۲ ص۳۹۶، مستدرك الوسائل: ج‌۱۱ ص‌۱۷۵ ح‌۱۲۶۷۷.
  308. التين: ۴.
  309. التغابن: ۳.
  310. فاطر: ۱.
  311. مجمع البيان: ج‌۸ ص‌۶۲۶ عن أبي هريرة، بحار الأنوار: ج‌۵۹ ص‌۱۵۵؛ تفسير القرطبي: ج‌۱۴ ص‌۳۲۰ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام و راجع التبيان في تفسير القرآن: ج‌۸ ص‌۴۱۲ و السنن الكبرى: ج‌۱۰ ص‌۳۹۰ ح‌۲۱۰۵۶.
  312. في تفسیر الآلوسي: «خَلقَ کُلّاً منکم مُنتصِبَ القامة»، و هو الأصحّ.
  313. تفسير البیضاوي: ج۵ ص۶۲، تفسير الآلوسي: ج‌۲۴ ص‌۸۳ نحوه؛ بحار الأنوار: ج‌۶۰ ص‌۲۸۳.
  314. و یمکن أن تُضبط بفتح الخاﺀ و سکون اللام (الخَلق)، فیکون معناها الخِلقة.
  315. طبّ النبيّ صلی الله علیه و آله: ص‌۲۸، بحار الأنوار: ج‌۶۲ ص‌۲۹۹ و فيه بزيادة «بالجبن» بعد البطّيخ.
  316. مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۳۶۶ ح‌۱۲۰۶، بحار الأنوار: ج‌۶۶ ص‌۱۴۱ ذيل ح‌۵۸.
  317. يُجِمُّ الفؤاد: أي يريحه، و قيل: يجمعه و يكمل صلاحه و نشاطه (النهاية: ج‌۱ ص‌۳۰۱ «جمم»).
  318. المحاسن: ج‌۲ ص‌۳۶۵ ح‌۲۲۷۴، بحار الأنوار: ج‌۶۶ ص‌۱۷۰ ح‌۱۲.
  319. الوَضاﺀة: الحُسن و النظافة و البهجة (تاج العروس: ج‌۱ ص‌۲۷۶ «وضأ»).
  320. الظُّؤرة: المرضعة (النهاية: ج‌۳ ص‌۱۵۴ «ظأر»).
  321. الكافي: ج‌۶ ص‌۴۴ ح‌۱۳، تهذيب الأحكام: ج‌۸ ص‌۱۱۰ ح‌۳۷۷؛ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۳ ص‌۴۷۸ ح‌۴۶۷۷ كلّها عن زرارة، وسائل الشيعة: ج‌۱۵ ص‌۱۸۹ ح‌۲۷۶۰۶.
  322. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۱ ص‌۱۲۹ ح‌۳۲۷، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۱۶۴ ح‌۴۶۰، دعائم الإسلام: ج‌۱ ص‌۱۲۵ كلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج‌۷۶ ص‌۸۳ ذيل ح‌۱؛ المصنّف لابن أبي شيبة: ج‌۶ ص‌۵۹ ح‌۲۱.
  323. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۳ ص‌۳۸۸ ح‌۴۳۶۴، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۴۳۷ ح‌۱۴۹۵، دعائم الإسلام: ج‌۲ ص‌۱۹۶ ح‌۷۱۸، النوادر للراوندي: ص‌۱۱۷ ح‌۱۲۲ عن الإمام الكاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج‌۱۰۳ ص‌۲۳۷ ح‌۳۶؛ تفسير الثعلبي: ج‌۷ ص‌۹۳، كنز العمّال: ج‌۱۶ ص‌۲۹۱ ح‌۴۴۵۲۸.
  324. مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۱۹۰ ح‌۵۶۱ عن الإمام عليّ علیه السلام؛ اُسد الغابة: ج‌۲ ص‌۱۹۹ الرقم ۱۵۰۹، الإصابة: ج‌۲ ص‌۳۲۳ الرقم ۲۳۹۷ كلاهما عن زياد بن درهم عن أبيه نحوه، سبل الهدى و الرشاد: ج‌۱۲ ص‌۲۰۱ عن أنس، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۶۶ ح‌۱۷۳۰۴.
  325. الفردوس: ج‌۳ ص‌۹۸ ح‌۴۲۷۲ عن أنس، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۷۰ ح‌۱۷۳۲۹.
  326. تاريخ أصبهان: ج‌۱ ص‌۱۴۷ الرقم ۱۰۴، تاريخ الإسلام للذهبي: ج‌۱۴ ص‌۴۴۶ الرقم ۴۳۲، تاريخ دمشق: ج‌۳۶ ص‌۳۹۰ ح‌۷۳۷۶، الفردوس: ج‌۲ ص‌۱۴۱ ح‌۲۷۱۸ كلّها عن أنس، كنز العمّال: ج‌۱۵ ص‌۳۷۵ ح‌۴۱۴۴۶.
  327. التمهيد: ج‌۲۴ ص‌۱۳، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۴۱ ح‌۱۷۱۷۹ نقلاً عن زاهر بن طاهر في خماسياته عن أنس و فيه «الشعر الحسن أحد الجمالين» بدل «نعم الجمال الشعر الحسن».
  328. الكافي: ج‌۲ ص‌۶۱۵ ح‌۸ عن أبي بصير عن الإمام الصادق علیه السلام.
  329. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۱ ص‌۱۲۴ ح‌۲۸۷، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۱۳۷ ح‌۳۴۰، مجمع البحرين: ج‌۱ ص‌۳۱۶، بحار الأنوار: ج‌۷۶ ص‌۸۲ ح‌۱.
  330. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۱ ص‌۱۲۴ ح‌۲۸۸ و ج ۲ ص‌۵۲۳ ح‌۳۱۲۵، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۱۳۷ ح‌۳۴۱، بحار الأنوار: ج‌۷۶ ص‌۸۲ ح‌۱.
  331. قرب الإسناد: ص‌۶۷ ح‌۲۱۵ عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج‌۷۶ ص‌۱۰۹ ح‌۱.
  332. الخصال: ص‌۹۲ ح‌۳۳ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۲۱۸ ح‌۶۳۹ عن الإمام الصادق عن أبيه علیهما السلام، بحار الأنوار: ج‌۷۹ ص‌۲۹۹ ح‌۴.
  333. گروهی از شارحان حدیث، «حُسنُ المَلَکة» را که در متن عربی حدیث آمده، «نیکی کردن به غلامان» معنا کرده‏اند.
  334. الجِداد و الجَداد: أوان الصرم [أي القطع] (لسان العرب: ج‌۳ ص‌۱۱۲ «جدد»).
  335. و في بحار الأنوار: «يبين العروق»؛ أي يدفع موادّ العلل، كعرق الجذام و عرق الفالج. أو على بناء التفعيل؛ أي يكثر الدم فتمتلئ العروق به (بحار الأنوار: ج‌۶۳ ص‌۲۲۴).
  336. مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۳۹۸ ح‌۱۳۵۵، بحار الأنوار: ج‌۶۶ ص‌۲۲۳ ذيل ح‌۷.
  337. الدعوات للراوندي: ص‌۱۵۴ ح‌۴۱۹، بحار الأنوار: ج‌۶۶ ص‌۲۲۹ ح‌۱۷.
  338. الأعراف: ۳۲.
  339. الأعراف: ۲۶.
  340. تاريخ الإسلام للذهبي: ج‌۳۱ ص‌۴۹، سير أعلام النبلاء: ج‌۱۸ ص‌۲۵۹، تاريخ دمشق: ج‌۳۶ ص‌۱۲۴ كلّها عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۴۰ ح‌۱۷۱۷۵.
  341. استَجاد الشيء: طَلَبه جيّداً (لسان العرب: ج‌۳ ص‌۱۳۵ «جود»).
  342. دابّة فارهة: أي نشيطة حادّة قويّة (النهاية: ج‌۳ ص‌۴۴۱ «فره»).
  343. الجعفريات: ص‌۱۵۷، دعائم الإسلام: ج‌۲ ص‌۱۵۸ ح‌۵۶۰، قرب الإسناد: ص‌۷۰ ح‌۲۲۳ عن ابن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه علیهما السلام، مشكاة الأنوار: ص‌۲۶۲ عن النوفلي نحوه، بحار الأنوار: ج‌۷۹ ص‌۲۹۷ ح‌۱.
  344. المعجم الأوسط: ج‌۸ ص‌۱۶۸ ح‌۸۲۹۵، الإصابة: ج‌۴ ص‌۳۴ الرقم ۴۹۰۵ كلاهما عن ابن عمر، كنز العمّال: ج‌۱۵ ص‌۴۲۰ ح‌۴۱۶۵۷.
  345. الشِّعِث: المُغبِر الرأس، المُنتتف الشعرِ (لسان العرب: ج‌۲ ص‌۱۶۰ «شعث»).
  346. الكافي: ج‌۶ ص‌۴۳۹ ح‌۵ عن مسمع بن عبد الملك، وسائل الشيعة: ج‌۳ ص‌۳۴۰ ح‌۵۷۴۳.
  347. مسند ابن حنبل: ج‌۵ ص‌۳۸۴ ح‌۱۵۸۹۲، المعجم الأوسط: ج‌۴ ص‌۷۵ ح‌۳۶۵۳، التمهيد لابن عبد البرّ: ج‌۲۴ ص‌۳۷، تفسير الثعلبي: ج‌۳ ص‌۳۰۷ عن عمران بن حسين و كلّها نحوه؛ عوالي اللآلي: ج‌۱ ص‌۱۱۳ ح‌۲۸ عن أبي الأحوص نحوه، مستدرك الوسائل: ج‌۳ ص‌۲۳۷ ح‌۳۴۷۳.
  348. غرر الحكم: ج‌۱ ص‌۸۴ ح‌۳۲۰، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۳۹ ح‌۸۶۱.
  349. غرر الحكم: ج‌۱ ص‌۹۸ ح‌۳۶۳.
  350. تحف العقول: ص‌۱۷۳، بشارة المصطفى: ص‌۲۶ عن كميل نحوه، بحار الأنوار: ج‌۷۷ ص‌۲۶۹ ح‌۱.
  351. التجمّل: التزيّن و تكلّف الجميل و إظهاره. و التجمّل في الفاقة: سلوك مسلك الأغنياء و المتجمّلين في حال الفقر، و ذلك بترك الشكوى إلى الخلق، و الابتهاج بما أعطى اللّٰه‏، و إظهار الغنى عن الخلق. أو التجمّل و التزيّن في الفاقة بما أمكن، و عدم إظهار الفاقة للناس إلّا ما لا يمكن ستره أو زائداً على ما هو الواقع؛ كالفقراء الطامعين فيما في أيدي الناس (بحار الأنوار: ج‌۶۷ ص‌۳۲۶).
  352. الكافي: ج‌۲ ص‌۲۳۱ ح‌۴، الخصال: ص‌۵۷۱ ح‌۲، نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۳، مكارم الأخلاق: ج‌۲ ص‌۳۹۲ ح‌۲۶۶۳، تحف العقول: ص‌۱۶۰، بحار الأنوار: ج‌۶۷ ص‌۲۷۱ ح‌۳.
  353. غرر الحكم: ج‌۱ ص‌۳۰۷ ح‌۱۱۷۵.
  354. الأمالي للطوسي: ص‌۲۷۵ ح‌۵۲۶، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۱۰۰ ح‌۱۹۰، إرشاد القلوب: ص‌۱۹۵ و فيه «و يخصّص» بدل «و يجصّص»، بحار الأنوار: ج‌۷۶ ص‌۱۴۱ ح‌۵.
  355. الطلاق: ۷.
  356. دعائم الإسلام: ج‌۲ ص‌۱۵۵ ح‌۵۴۹، مستدرك الوسائل: ج‌۳ ص‌۲۴۴ ح‌۳۴۸۹ و راجع الكافي: ج‌۶ ص‌۴۴۱ ح‌۴.
  357. الكافي: ج‌۶ ص‌۴۳۸ ح‌۲، وسائل الشيعة: ج‌۳ ص‌۳۴۲ ح‌۵۷۵۰؛ تفسير القرطبي: ج‌۲۰ ص‌۱۰۲، تفسير الثعلبي: ج‌۱۰ ص‌۲۳۱ كلاهما عن بكر بن عبداللّٰه‏ المزني و ليس فيهما صدره نحوه.
  358. فقه الرضا: ص‌۳۵۴، الكافي: ج‌۶ ص‌۴۴۰ ح‌۱۴ فيه صدره إلى «التباؤس»، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۱۰۰ ح‌۱۹۰ كلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج‌۷۹ ص‌۳۰۳ ذيل ح‌۱۶.
  359. الرَّكوَةُ: إناء صغير من جلد يُشربُ فيه الماءُ (النهاية: ج‌۲ ص‌۲۶۱ «ركا»).
  360. مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۲۱۸ ح‌۶۴۰ عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج‌۷۹ ص‌۳۰۷ ذيل ح‌۲۳.
  361. الجُّمّة - بالضمّ - : مجتمع شعر الرأس (الصحاح: ج‌۵ ص‌۱۸۹۰ «جمم»).
  362. یَتَمرّأ فیها: أي ینظر فیها؛ و هو یتَمَفعَل من الرؤیة، و المیم زائدة (اُنظر: النهایة: ج‌۴ ص‌۳۱۴ «مرأ»).
  363. مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۸۴ ح‌۱۴۳، بحار الأنوار: ج‌۱۶ ص‌۲۴۹.
  364. الطبقات الكبرى: ج‌۴ ص‌۳۴۶، كنز العمّال: ج‌۱۰ ص‌۶۱۲ ح‌۳۰۳۱۵ نقلاً عن الواقدي و أبي نعيم؛ بحار الأنوار: ج‌۲۱ ص‌۳۷۲ ح‌۲ نقلاً عن المنتقیٰ و ليس فيه ذيله.
  365. سنن أبي داود: ج‌۴ ص‌۴۵ ح‌۴۰۳۷، المستدرك على الصحيحين: ج‌۲ ص‌۱۶۴ ح‌۲۶۵۶ و ج ۴ ص‌۲۰۲ ح‌۷۳۶۸، السنن الكبرى: ج‌۸ ص‌۳۱۰ ح‌۱۶۷۴۰، تاريخ الإسلام: ج‌۳ ص‌۵۸۸ كلّها نحوه.
  366. صحيح البخاري: ج‌۳ ص‌۱۳۰۴ ح‌۳۳۵۸، صحيح مسلم: ج‌۴ ص‌۱۸۱۸ ح‌۹۱، سنن أبي داود: ج‌۴ ص‌۵۴ ح‌۴۰۷۲، سنن النسائي: ج‌۸ ص‌۱۸۲ نحوه، مسند ابن حنبل: ج‌۶ ص‌۴۰۰ ح‌۱۸۵۰۰.
  367. مسند أبي يعلى: ج‌۲ ص‌۲۹۲ ح‌۱۶۹۴ و ص ۲۹۴ ح‌۱۷۰۰، سنن النسائي: ج‌۸ ص‌۲۰۳، سنن ابن ماجة: ج‌۲ ص‌۱۱۹۰ ح‌۳۵۹۹ كلاهما نحوه و ليس فيهما ذيله، تاريخ دمشق: ج‌۳ ص‌۲۸۹، كنز العمّال: ج‌۷ ص‌۱۶۹ ح‌۱۸۵۴۶.
  368. الکافي: ج۶ ص۴۸۵ ح۳، مکارم الأخلاق، ج۱ ص۱۶۴ ح۴۶۵ نحوه و کلاهما عن أیّوب بن هارون، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۸۹ ح۲۴ و راجع کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۱ ص۱۲۹ ح۳۲۸ و الشمائل المحمّدیة: ص۱۶ ح۷.
  369. الفتح: ۲۷.
  370. الکافی: ج۶ ص۴۸۶ ح۵، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۱۸۹ ح۲۶.
  371. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۱ ص‌۱۲۲ ح‌۲۷۷، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۱۹۳ ح‌۵۷۱ عن حريز بن محمّد، بحار الأنوار: ج‌۷۶ ص‌۱۰۳ ح‌۱۰.
  372. مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۸۰ ح‌۱۲۶، بحار الأنوار: ج‌۱۶ ص‌۲۴۷.
  373. الأعراف: ۳۱.
  374. تفسير العياشي: ج‌۲ ص‌۱۴ ح‌۲۹، مجمع البيان: ج‌۴ ص‌۶۳۷، عوالي اللآلي: ج‌۱ ص‌۳۲۱ ح‌۵۴ نحوه، مجمع البحرين: ج‌۲ ص‌۷۹۷، بحار الأنوار: ج‌۸۳ ص‌۱۷۵ ح‌۲؛ تفسير الآلوسي: ج‌۸ ص‌۱۰۹ و فيه «أجمل» بدل «أجود».
  375. المِطرَفُ و المُطرَف: واحِد المطارِف؛ و هي أردِية من خَزّ مُربّعة لها أعلام (لسان العرب: ج ۹ ص ۲۲۰ «طرف»).
  376. تفسير العيّاشي: ج‌۲ ص‌۱۴ ح‌۳۱، الكافي: ج‌۶ ص‌۴۵۱ ح‌۴ كلاهما عن الوشّاء، قرب الإسناد: ص‌۳۵۷ ح‌۱۲۷۷ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج‌۴۶ ص‌۱۰۶ ح‌۹۸.
  377. العَزالي: جمع العزلاء، و هو فم المزادة الأسفل [و المزادة هي القِربَة و ما شابَهَها]، فشبّه اتّساع المطر و اندفاقه بالذي يخرجُ من فم المزادة (النهاية: ج‌۳ ص‌۲۳۱ «عزل») وهو شبیه بقولهم: أمطرت السماء کأفواه القِرَب.
  378. رجال الكشّي: ج‌۲ ص‌۶۹۱ ح۷۴۰، بحار الأنوار: ج‌۴۷ ص‌۳۵۴ ح‌۶۳.
  379. القوهي: ضرب من الثياب بيض - فارسي -. قال الأزهري: الثياب القوهية معروفة منسوبة إلى قوهستان (لسان العرب: ج‌۱۳ ص‌۵۳۲ «قوه»).
  380. مرو: بلدة من بلاد خراسان، و النسبة إليها: ثوب مرويّ، على القياس (معجم البلدان: ج‌۵ ص‌۱۱۲).
  381. رجال الكشّي: ج‌۲ ص‌۶۹۰ ح‌۷۳۹، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۲۱۸ ح‌۶۴۲، دعائم الإسلام: ج‌۲ ص‌۱۵۵ ح‌۵۵۰، بحار الأنوار: ج‌۴۷ ص‌۳۵۳ ح‌۶۲.
  382. جامۀ قوهی (کوهی) را در قوهستانِ (کوهستانِ) کرمان و جامۀ مَروی را در مرو می‏بافتند.
  383. الكافي: ج‌۶ ص‌۴۴۲ ح‌۸، بحار الأنوار: ج‌۴۷ ص‌۳۶۰ ح‌۷۱.
  384. الطَّيلسان: ثوب يحيط بالبدن خالٍ عن التفصيل و الخياطة، و هو لباس العجم (مجمع البحرين: ج‌۲ ص‌۱۱۰۸ «طلس»).
  385. سَدیٰ: المَدَّة، ما مُدَّ مِن خیوط الثَّوب، خلاف اللُّحمة (مجمع البحرین: ج۱ ص۲۱۵ «سدا»).
  386. الكافي: ج‌۶ ص‌۴۴۲ ح‌۷، تفسير العياشي: ج‌۲ ص‌۱۵ ح‌۳۲، دعائم الإسلام: ج‌۲ ص‌۱۵۳ ح‌۵۴۴، مجمع البيان: ج‌۴ ص‌۶۳۹ كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج‌۷۹ ص‌۳۰۴ ح‌۱۸.
  387. طَیلَسان (طالشان): بالاپوش بلندی است که پارسیان می‏پوشیدند و بافت مردم طالش بود.
  388. قرب الإسناد: ص‌۳۵۷ ح‌۱۲۷۷، بحار الأنوار: ج‌۷۹ ص‌۲۹۸ ح‌۲.
  389. الجَشِب: هو الغليظ الخشن من الطعام. و قيل: غير المأدوم (النهاية: ج‌۱ ص‌۲۷۲ «جشب»).
  390. الكافي: ج‌۶ ص‌۴۵۳ ح‌۵، تفسير العياشي: ج‌۲ ص‌۱۵ ح‌۳۳، دعائم الإسلام: ج‌۲ ص‌۱۵۴ ح‌۵۴۸ عن الإمام الصادق علیه السلام، كشف الغمّة: ج‌۳ ص‌۱۰۰ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج‌۷۹ ص‌۳۰۵ ح‌۱۹؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج‌۱۱ ص‌۳۴ نحوه.
  391. پوشیدن لباس ابریشمی و زرباف، در شریعت اسلامی برای مردان حرام است؛ امّا با توجّه به سند حدیث و نقل امام علیه السلام، ممکن است در شرایع پیشین و از جمله در شریعت یعقوب علیه السلام، حرام نبوده است.
  392. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۴ ص‌۳۷۳ ح‌۵۷۶۲ عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، الخصال: ص‌۴۱۶ ح‌۷ عن مسعدة بن صدقة الربعي عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، المحاسن: ج‌۱ ص‌۸۱ ح‌۴۷ عن السريّ بن خالد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج‌۶۹ ص‌۳۸۹ ح‌۵۹؛ المعجم الكبير: ج‌۳ ص‌۶۹ ح‌۲۶۸۸، مسند الشهاب: ج‌۱ ص‌۷۸ ح‌۷۴ كلاهما عن الحارث عن الإمام عليّ علیه السلام، كنز العمّال: ج‌۱۶ ص‌۱۱۷ ح‌۴۴۱۲۱.
  393. شعب الإيمان: ج‌۴ ص‌۱۵۸ ح‌۴۶۴۷ عن عاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ علیه السلام، كنز العمّال: ج‌۱۶ ص‌۱۱۷ ح‌۴۴۱۲۱.
  394. الفردوس: ج‌۲ ص‌۸۹ ح‌۲۴۷۶ عن أنس، كنز العمّال: ج‌۱۶ ص‌۱۱۹ ح‌۴۴۱۲۹.
  395. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۹۱ ح‌۴۸۴۶، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۷ ح‌۴۳۶۳.
  396. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۱۰۵ ح‌۵۴۴۹، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۷۵ ح‌۴۹۸۸، مستدرك الوسائل: ج‌۷ ص‌۴۶ ح‌۷۶۱۶.
  397. الكافي: ج‌۱ ص‌۲۰ ح‌۱۳، وسائل الشيعة: ج‌۱۱ ص‌۱۶۲ ح‌۲۰۲۹۴.
  398. غرر الحكم: ج‌۶ ص‌۳۵۳ ح‌۱۰۴۸۱، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۵۳۶ ح‌۹۸۴۳.
  399. الفَضل: الزیادة (المصباح المنیر: ص ۴۷۵ «فضل»). أي إنَّ عمل الخیر والإحسان وما إلی ذلك إذا كان زائداً علی الأقوال والوعود وأكثر منها؛ فهو جمال للفاعل و زینة له.
  400. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۵۵۱ ح‌۳۵۵۷.
  401. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۲۰۰ ح‌۵۸۲۰، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۳۰۳ ح‌۵۳۸۲، مستدرك الوسائل: ج‌۱۴ ص‌۲۵۵ ح‌۱۶۶۳۷.
  402. الاُحدوثة: ما يُتَحدّث به (الصحاح: ج‌۱ ص‌۲۷۹ «حدث»).
  403. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۳۲۸ ح‌۶۲۲۹، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۳۳۹ ح‌۵۷۸۳.
  404. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۱۸۲ ح‌۲۳۰۴، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۸۲ ح‌۱۹۷۴ و فيه «الجميل» بدل «الخير».
  405. غرر الحكم: ج‌۶ ص‌۴۴۹ ح‌۱۰۹۶۱، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۵۵۰ ح‌۱۰۱۵۴.
  406. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۹ ح‌۴۷۷۷، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۱ ح‌۴۲۹۹.
  407. الكافي: ج‌۱ ص‌۱۶۴ ح‌۶، التوحيد: ص‌۴۱۴ ح‌۱۲ و فيه «نسبه» بدل «بيته».
  408. الفردوس: ج‌۱ ص‌۳۶۷ ح‌۱۴۸۱ عن عائشة، كنز العمّال: ج‌۳ ص‌۴۷۲ ح‌۸۴۸۳.
  409. نهج البلاغة: الحكمة ۲۷۶، بحار الأنوار: ج‌۸۷ ص‌۲۴۷ ح‌۵۶ نقلاً عن اختيار ابن الباقي.
  410. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۴ ص‌۴۰۴ ح‌۵۸۷۰، الأمالي للصدوق: ص‌۵۸۰ ح‌۷۹۸ كلاهما عن عبداللّٰه‏ بن أبي يعفور عن الإمام الصادق علیه السلام، تحف العقول: ص‌۲۹۴، مشكاة الأنوار: ص‌۵۵۴ ح‌۱۸۷۲، الدرّة الباهرة: ص‌۲۹، بحار الأنوار: ج‌۷۱ ص‌۳۶۵ ح‌۹؛ كنز العمّال: ج‌۳ ص‌۶۷۴ ح‌۸۴۲۸ نقلاً عن ابن أبي الدنيا في كتاب الإخلاص عن الإمام عليّ علیه السلام.
  411. تهذيب الأحكام: ج‌۲ ص‌۱۱۹ ح‌۴۴۹، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۱ ص‌۴۷۴ ح‌۱۳۷۰ و فيه «كثر صلاته» بدل «صلّى»، المحاسن: ج‌۱ ص‌۱۲۵ ذيل ح‌۱۴۱، بحار الأنوار: ج‌۸۷ ص‌۱۴۸ ح‌۲۲؛ سنن ابن ماجة: ج‌۱ ص‌۴۲۲ ح‌۱۳۳۳، مسند الشهاب: ج‌۱ ص‌۲۵۳ ح‌۴۰۸ كلاهما عن جابر و فيهما «كثرت صلاته» بدل «صلّى».
  412. مستدرك الوسائل: ج‌۶ ص‌۳۳۷ ح‌۶۹۴۵ نقلاً عن الراوندي في اللبّ اللباب.
  413. ثواب الأعمال: ص‌۶۵ ح‌۸، تهذيب الأحكام: ج‌۲ ص‌۱۲۲ ح‌۴۶۱ نحوه و كلاهما عن معاوية بن عمّار، الدعوات: ص‌۷۷ ح‌۱۸۴، بحار الأنوار: ج‌۶۲ ص‌۲۶۸ ح‌۵۰.
  414. فقه الرضا: ص‌۱۳۷ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام، بحار الأنوار: ج‌۸۷ ص‌۱۶۲ ح‌۵۴.
  415. المعجم الأوسط: ج‌۷ ص‌۱۴۱ ح‌۷۱۰۳، مسند أبي يعلى: ج‌۳ ص‌۳۳۴ ح‌۳۲۸۵، كتاب الصمت: ص‌۲۶۵ ح‌۵۵۴ كلّها عن أنس و كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج‌۳ ص‌۱۱ ح‌۵۱۸۸؛ معدن الجواهر: ص‌۲۵ نحوه.
  416. المصنّف لابن أبي شيبة: ج‌۶ ص‌۹۰ ح‌۱۸، اُسد الغابة: ج‌۶ ص‌۳۸۰ الرقم ۶۵۱۴ و فيه «الإنسان» بدل «الرجل المؤمن»، مسند ابن حنبل: ج‌۶ ص‌۳۹۵ ح‌۱۸۴۸۱، المستدرك على الصحيحين: ج‌۱ ص‌۲۰۹ ذيل ح‌۴۱۶ كلّها عن اُسامة بن شريك نحوه و ليس في الأخيرين ذيله من «و شرّ ما اُعطي»، كنز العمّال: ج‌۳ ص‌۸ ح‌۵۱۷۰.
  417. مسند الشهاب: ج‌۲ ص‌۳۹ ح‌۸۳۶ عن الحارث عن الإمام عليّ علیه السلام، تهذيب الكمال: ج‌۶ ص‌۱۲۴۱ الرقم ۱۲۴۸ عن شعبة، كنز العمّال: ج‌۱۵ ص‌۹۱۰ ح‌۴۳۵۷۲.
  418. غرر الحكم: ج‌۶ ص‌۱۶۷ ح‌۹۹۴۶، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۹۳ ح‌۹۱۰۰.
  419. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۱۵۶ ح‌۲۱۶۸.
  420. غرر الحکم: ج‌۳ ص‌۳۸۲ ح‌۴۸۰۸، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۸ ح‌۴۴۰۴.
  421. مصباح الشريعة: ص‌۳۳۸، بحار الأنوار: ج‌۷۱ ص‌۳۹۳ ح‌۶۱.
  422. الكافي: ج‌۸ ص‌۱۹ ح‌۴ عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر علیه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۴ ص‌۴۰۶ ح‌۵۸۸۰، التوحيد: ص‌۷۳ ح‌۲۷ كلاهما عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه علیهم السلام، تحف العقول: ص‌۹۳ و فيه «أحسن» بدل «أزين»، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۵۳۴ ح‌۹۷۶۱، بحار الأنوار: ج‌۱ ص‌۸۴ ح‌۵.
  423. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۸۶ ح‌۱۹۴۰.
  424. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۳۸۲ ح‌۴۸۰۷، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۸ ح‌۴۳۷۹.
  425. الحَسَب: الشرف بالآباء و ما يَعدّه الناس من مفاخرهم (النهاية: ج‌۱ ص‌۳۸۱ «حسب»).
  426. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۴۰۱ ح‌۴۸۹۲، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۳۲ ح‌۴۴۴۴.
  427. اللُبّ: العقل (النهاية: ج‌۴ ص‌۲۲۳ «لبب»).
  428. غرر الحكم: ج‌۶ ص‌۵۴ ح‌۹۴۷۳، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۸۰ ح‌۸۸۲۸.
  429. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۵۱۰ ح‌۶۷۸۷.
  430. الدرّة الباهرة: ص‌۴۳، نزهة الناظر: ص‌۲۲۴ ح‌۵۱۳، أعلام الدين: ص‌۳۱۳، بحار الأنوار: ج‌۷۸ ص‌۳۷۷ ح‌۳؛ الدرّ النظيم: ص‌۷۴۷.
  431. معاني الأخبار: ص‌۲۳۴ ح‌۱، الأمالي للصدوق: ص‌۲۹۸ ح‌۳۳۵ كلاهما عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه علیهم السلام، مكارم الأخلاق: ج‌۱ ص‌۴۳۶ ح‌۱۴۹۲، روضة الواعظين: ص‌۸، مشكاة الأنوار: ج‌۴۳۹ ص‌۱۴۷۱، بحار الأنوار: ج‌۱ ص‌۸۲ ح‌۱.
  432. السرائِر: ما اُسِرَّ في القلوب و العقائد و النيّات و غيرها (مجمع البحرين: ج‌۲ ص‌۸۳۶ «سرر»).
  433. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۸۲ ح‌۴۸۰۵ و ۴۸۰۶، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۸ ح‌۴۳۷۷ و ۴۳۷۸ و فيه «كمال» بدل «جمال»، الدرّة الباهرة: ص‌۴۳ عن الإمام العسكري علیه السلام نحوه.
  434. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۶۶۷ ح‌۳۷۰۳.
  435. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۷ ح‌۴۷۶۶، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۱ ح‌۴۲۹۴.
  436. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۶۴ ح‌۴۷۵۸، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۲ ح‌۴۳۱۷.
  437. غرر الحكم: ج‌۱ ص‌۳۱۳ ح‌۱۱۹۳، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۵ ح‌۱۱۲۴ و ۱۱۲۵.
  438. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۶۱۱ ح‌۷۱۷۶، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۳۹۲ ح‌۶۶۴۴ نحوه.
  439. تهذيب الكمال: ج‌۶ ص‌۲۳۸ و ۲۳۹، حلية الأولياء: ج‌۲ ص‌۳۶ ح‌۱۳۲، دستور معالم الحكم: ص‌۸۳، كنز العمّال: ج‌۱۶ ص‌۲۱۶ ح‌۴۴۲۳۷؛ تحف العقول: ص‌۲۲۶، كشف الغمّة: ج‌۲ ص‌۱۹۵، بحار الأنوار: ج‌۷۸ ص‌۱۰۳ ح‌۲.
  440. سَمِج: أي قبيح (النهاية: ج‌۲ ص‌۳۹۸ «سمج»).
  441. نثر الدر: ج۱ ص۳۳۴، نزهة الناظر: ص۱۲۸ ح۲۳۴، كشف الغمّة: ج‌۲ ص‌۲۴۲، کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج‌۷۸ ص‌۱۲۱ ح‌۴؛ الفصول المهمّة لابن الصباغ: ص‌۱۷۶، تهذيب الكمال: ج‌۸ ص‌۱۱۲ عن الخالد القسري من دون اسناد الی احد من أهل البیت علیهم السلام و کلاهما نحوه.
  442. نزهة الناظر: ص‌۲۲۰ ح‌۴۹۹، أعلام الدين: ص‌۳۱۱، بحار الأنوار: ج‌۷۸ ص‌۳۷۰ ح‌۴.
  443. الفردوس: ج‌۲ ص‌۱۲۱ ح‌۲۶۳۳، كنز العمّال: ج‌۳ ص‌۳۴۴ ح‌۶۸۵۳ نقلاً عن الحكيم و كلاهما عن جابر.
  444. الأمالي للطوسي: ص‌۴۹۷ ح‌۱۰۹۲، بحار الأنوار: ج‌۲۲ ص‌۲۸۵ ح‌۵۱؛ تاريخ أصبهان: ج‌۲ ص‌۴۸ الرقم ۱۰۴۶، تاريخ دمشق: ج‌۲۶ ص‌۳۴۵ كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۷۸ ح‌۱۷۳۷۲.
  445. مسند الشهاب: ج‌۱ ص‌۱۶۵ ح‌۲۳۳ عن جابر بن عبداللّٰه‏، كنز العمّال: ج‌۱۰ ص‌۱۵۲ ح‌۲۸۷۷۵.
  446. تحف العقول: ص‌۳۷، كنز الفوائد: ج‌۱ ص‌۲۰۰ عن الإمام عليّ علیه السلام، كشف الغمّة: ج‌۳ ص‌۱۳۷ عن الإمام الجواد عن الإمام عليّ علیهما السلام، بحار الأنوار: ج‌۷۷ ص‌۱۴۱ ح‌۲۴.
  447. المستدرك على الصحيحين: ج‌۳ ص‌۳۷۳ ح‌۵۴۲۴، المجموع: ج‌۱۹ ص‌۹۲ كلاهما عن محمّد بن بشر الخثعمي عن الإمام الباقر علیه السلام، فضائل الصحابة لابن حنبل: ج‌۲ ص‌۹۱۷ ح‌۱۷۵۵، تاريخ دمشق: ج‌۲۶ ص‌۳۴۴ نحوه و كلاهما عن عمر بن بشر الخثعمي عن الإمام الباقر علیه السلام، كنز العمّال: ج‌۶ ص‌۶۷۹ ح‌۱۷۳۷۳.
  448. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۳۹۹ ح‌۴۷۷۶، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۲۳ ح‌۴۳۴۴ و فيه «دالّ على» بدل «دليل».
  449. كنز الفوائد: ج‌۲ ص‌۱۴، بحار الأنوار: ج‌۷۱ ص‌۲۹۳ ح‌۶۳.
  450. غرر الحكم: ج‌۵ ص‌۴۱۰ ح‌۸۹۶۷، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۳۳ ح‌۷۴۶۰.
  451. نَسيب: أي قريب (لسان العرب: ج‌۱ ص‌۷۵۶ «نسب»).
  452. غرر الحكم: ج‌۱ ص‌۳۸۱ ح‌۱۴۶۳.
  453. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۲۵ ح‌۱۶۷۱.
  454. غرر الحكم: ج‌۴ ص‌۲۵۴ ح‌۶۰۰۷، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۳۱۸ ح‌۵۵۵۷.
  455. الديوان المنسوب إلیٰ الإمام عليّ علیه السلام: ص‌۷۶.
  456. تن آدمی شریف است به جان آدمیّت نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت. (سعدی)
  457. تحف العقول: ص‌۲۱۵، بحار الأنوار: ج‌۷۸ ص‌۵۴ ح‌۹۱.
  458. الشيمَة: الخُلُق، الطبيعة (لسان العرب: ج۱۲ ص‌۳۲۹ «شيم»).
  459. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۲۸۲ ح‌۴۴۸۸، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۰۱ ح‌۴۰۸۲.
  460. غرر الحكم: ج‌۲ ص‌۱۴۳ ح‌۲۱۲۰، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۶۵ ح‌۱۶۶۰ و فيه «حلية» بدل «دعامة».
  461. غرر الحكم: ج‌۳ ص‌۲۹۷ ح‌۴۵۲۷، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۲۰۰ ح‌۴۰۵۱، مستدرك الوسائل: ج‌۱۱ ص‌۳۴۴ ذيل ح‌۱۳۲۱۷.
  462. الفُتوّة: الكرم (القاموس المحيط: ج‌۴ ص‌۳۷۳ «فتا»).
  463. غرر الحكم: ج‌۶ ص‌۹۶ ح‌۹۶۵۹، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۷۹ ح‌۸۷۹۴.
  464. عیون الحکم و المواعظ: ص۴۱۵ ح۷۰۵۵، غرر الحكم: ج‌۵ ص‌۱۱۸ ح‌۷۶۰۰، و لیس فیه «جمیلاً».
  465. غرر الحكم: ج‌۱ ص‌۴۱ ح‌۱۲۵، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۳۷ ح‌۷۹۶.
  466. غرر الحكم: ج‌۱ ص‌۲۱۱ ح‌۸۳۸، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۰ ح‌۹۱۹.
  467. تحف العقول: ص‌۸۴، بحار الأنوار: ج‌۷۷ ص‌۲۱۱ ح‌۱ نقلاً عن كتاب الوصايا لابن طاووس؛ دستور معالم الحكم: ص‌۲۳.
  468. الحلم لابن أبي الدنیا: ص۱۹ ح۳ عن سفیان بن عیینة، الفردوس: ج۱ ص۴۶۹ ح۱۹۰۶ عن الإمام الحسین علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، كنز العمّال: ج‌۲ ص‌۱۸۵ ح‌۳۶۶۳؛ تهذيب الأحكام: ج‌۳ ص‌۷۳ ح‌۲۳۲ عن ذريح المحاربي عن الإمام الصادق علیه السلام، المقنعة: ص‌۱۷۴، مصباح المتهجّد: ص‌۵۴۴ ح‌۶۳۳، کلاهما من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام، بحار الأنوار: ج‌۹۷ ص‌۳۶۸ ذيل ح‌۱.
  469. الكافي: ج‌۸ ص‌۱۹ ح‌۴ عن جابر الجعفي عن الإمام الباقر علیه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۴ ص‌۳۸۵ ح‌۵۸۳۴، تحف العقول: ص‌۹۰، بحار الأنوار: ج‌۷۷ ص‌۲۳۸ ح‌۱؛ دستور معالم الحكم: ص‌۳۰، الدرّ النظيم: ص‌۳۷۳.
  470. غرر الحكم: ج‌۶ ص‌۳۸۰ ح‌۱۰۶۳۵، عيون الحكم و المواعظ: ص‌۵۳۷ ح‌۹۸۹۱؛ مطلوب كلّ طالب: ص‌۱۷، المناقب للخوارزمي: ص‌۳۷۵ ح‌۳۹۵.
  471. عيون الحكم و المواعظ: ص‌۴۷ ح‌۱۱۹۷، غرر الحكم: ج‌۱ ص‌۳۴۷ ح‌۱۳۱۳ و فيه «أحمد» بدل «أجمل».
  472. الكافي: ج‌۲ ص‌۹۰ ح‌۱۱ عن الأصبغ، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج‌۱ ص‌۱۸۷ ح‌۵۶۵ عن الإمام الصادق علیه السلام، تحف العقول: ص‌۲۱۶، مشكاة الأنوار: ص‌۵۸ ح‌۶۶، التمحيص: ص‌۶۴ ح‌۱۵۰ نحوه، بحار الأنوار: ج‌۷۰ ص‌۱۸۴ ذيل ح‌۵۲.
  473. المناقب لابن شهرآشوب: ج‌۲ ص‌۱۰۶ عن الإمام الباقر علیه السلام، بحار الأنوار: ج‌۴۱ ص‌۵۸ ذيل ح‌۷.
  474. تحف العقول: ص‌۳۲۰، بحار الأنوار: ج‌۷۸ ص‌۲۳۴ ح‌۴۹.
  475. تاريخ بغداد: ج‌۱۱ ص‌۲۹۶ عن ابن عمر.