أ و ف / الآفة
الآفة (نسخه آزمایشی)
آسيب
درآمد
آفت، در لغت
واژه «آفت»، اسم مصدر است از ريشه «أوف» يا «أيف» [۱] به معناى آسيب، گزند، بيمارى و عيبى كه بر چيزى عارض شود و موجب فساد و تباهى آن گردد.
ابن منظور مى گويد:
أوف: الآفَةُ: العاهَةُ، و فِى المُحكَمِ: عَرَضٌ مُفسِدٌ لِما أصابَ مِن شَى ءٍ... وطَعامٌ مَؤوفٌ: أصابَتهُ آفَةٌ، و فى غَيرِ المُحكَمِ طَعامٌ مَأْوُوفٌ. و إيفَ الطَّعامُ، فَهُوَ مَئيفٌ... الجَوهَرِىُّ: و قَد إيفَ الزَّرعُ عَلى ما لَم يُسَمَّ فاعِلُهُ، أى أصابَتهُ آفَةٌ فَهُوَ مَؤوفٌ مِثلُ مَعوفٍ. [۲]
أوف: آفت: آسيب. در كتاب محكم [ابن سيرين] آمده: آفت، عارضه اى است كه به هر چه برسد، نابودش مى كند.… غذاى مئوف، غذايى است كه آفت زده. در غير كتاب محكم، «طعام مأوُوف» آمده است. «ايف الطعام»، يعنى غذاى آسيب زده.… جوهرى گفته است: «ايف الزرع» به صورت فعل مجهول، آن جايى كه آفت، مشخّص نباشد، پس آن، «مؤوف» است.
مقصود از اين واژه در اين بخش، اشاره به موضوع آسيب شناسى از نگاه قرآن و احاديث اسلامى است.
آفت، در قرآن و حديث
در قرآن كريم، واژه «آفت (آسيب)» نيامده است؛ امّا آسيب شناسى، يكى از آموزه هاى مهمّ اسلامى است كه با الفاظ گوناگون و به طور گسترده در قرآن و احاديث آمده و در بخش هاى مختلف اين دانش نامه، مطرح گرديده است. از اين رو، براى آسيب شناسى هر موضوع، مراجعه به كليدْواژه مربوط به آن، ضرورى است.
بنا بر اين، آنچه در اين جا تحت عنوان «آفت» مى آيد، تنها بخش كوچكى از احاديث آسيب شناسى است كه واژه «آفت» در آنها به كار رفته، و منظور از تشكيل اين بخش، جلب توجّه خوانندگان به اهمّيت اين موضوع از نگاه اهل بيت عليهم السلام و آشنايى اجمالى با آسيب هايى است كه زندگى مادّى و معنوى انسان را تهديد مى نمايند. در جمع بندى اين احاديث، مى توان گفت كه آسيب هاى زندگى، دو نوع اند:
1. آسيب هاى غير قابل پيشگيرى
بخشى از آسيب ها با زندگى انسان، پيوندى ناگسستنى دارند، چنان كه در حديثى از امام على عليه السلام در توصيف انسان آمده:
غَرَضِ الأَسقامِ... حَليفِ الهُمومِ و قَرينِ الأَحزانِ و نُصُبِ الآفاتِ. [۳]
[انسان] در تيررس بيمارى ها... هم پيمان غصّه ها، همنشين اندوه ها، و ملازم آسيب هاست.
انسان در اين جهان، گرفتار انواع آسيب هاى غير قابل پيشگيرى و غم و غصّه هاى ناشى از آن است. از اين رو در حكمت هاى منسوب به امام على عليه السلام آمده كه وقتى ايشان شنيد كه مردى براى دوستش دعا مى كند كه غم و گرفتارى نبيند، فرمود:
إنَّما دَعَوتَ لَهُ بِالمَوتِ لِأَنَّ مَن عاشَ فِى الدُّنيا لابُدَّ أن يَرَى المَكروهَ. [۴]
تو در واقع، براى مرگش دعا كردى؛ زيرا هر كه در دنيا زندگى مى كند، به ناچار، گرفتارى مى بيند.
آفتِ همه آرزوها مرگ است كه هيچ چاره اى ندارد و هيچ كس نمى تواند از آن پيشگيرى كند:
آفَةُ الآمالِ حُضورُ الآجالِ. [۵]
آفت آرزوها، وجود [هميشگى] اجل هاست.
به سخن ديگر، بخشى از آسيب هاى زندگى، تقدير غير قابل تغيير زندگى اند. در اين موارد، از انسان براى پيشگيرى از آنها كارى ساخته نيست، چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده است:
يَغلِبُ المِقدارُ عَلَى التَّقديرِ، حَتّى تَكونَ الآفَةُ فِى التَّدبيرِ. [۶]
تقدير [حق] بر حسابگرى [ما] چنان چيره است كه تدبير، مايه آسيب مى شود.
در روايتى ديگر از ايشان آمده است:
تَذِلُّ الأُمورُ لِلمَقاديرِ، حَتّى يَكونَ الحَتفُ فِى التَّدبيرِ. [۷]
كارها در تسخير تقديرات اند، تا جايى كه تدبير، مرگ آور مى شود.
گفتنى است كه هر چند اين گونه آسيب ها غير قابل پيشگيرى اند، با اين حال، شناخت آنها ضرورى است تا با توجّه به آنها بتوان براى زندگى برنامه ريزى كرد؛ بلكه از آنها به عنوان فرصت، براى كمالات نفسانى بهره بردارى نمود.
2. آسيب هاى قابل پيشگيرى
نكته مهم در باب آسيب شناسى، اين است كه بخش عمده آسيب هايى كه زندگى مادّى و معنوى را تهديد مى كنند، قابل پيش بينى و پيشگيرى اند. مهم تر، اين كه حتّى پيشگيرى بسيارى از آسيب هاى غير قابل پيش بينى، امكان پذير است؛ بلكه مى توان گفت كه آسيب هاى غير قابل پيشگيرى، در برابر آنچه قابل پيشگيرى است، اندك اند.
بسيارى از بيمارى هاى جسمى و روحى و بسيارى از مرگ هاى زودرس را مى توان پيشگيرى كرد. همچنين بسيارى از آسيب هايى را كه زندگى فردى، خانوادگى، اجتماعى، فرهنگى، سياسى، اقتصادى و زيستىِ انسان را تهديد مى كنند، پيش از وقوع مى توان علاج نمود.
بنا بر اين، آسيب شناسى، در واقع، اوّلين و اصلى ترين و مهم ترين مسئله زندگى است كه سعادت و خوش بختى انسان در گرو آن قرار دارد.
راه هاى پيشگيرى از آسيب ها
با تأمّل در احاديث فصل هشتم، مى توان گفت كه با بهره گيرى از چهار عامل، مى توان از وقوع بسيارى از آسيب ها پيشگيرى كرد:
1. شناخت
آسيب شناسى، نخستين گام در جهت پيشگيرى از آسيب است، چنان كه در ره نمود امام على عليه السلام آمده:
العِلمُ حِجابٌ مِنَ الآفاتِ. [۸]
دانش، بازدارنده از آفات است.
هر چه سطح علم و آگاهى مردم نسبت به آسيب هايى كه زندگىِ آنها را تهديد مى كند، بالاتر باشد، مصونيت آنها افزايش مى يابد. بنا بر اين براى سالم سازى جامعه، برنامه ريزى جهت تقويت فرهنگ و آگاهى مردم، ضرورى است.
2. تقويت اراده
شمارى از آسيب هاى زندگى، معلول ضعف اراده در برابر جاذبه ها و تمايلات نفسانى اند؛ چرا كه ضعف اراده، مانع پيروى از عقل و علم و آگاهى مى شود. از اين رو در اين گونه موارد، تنها شناخت آسيب، براى پيشگيرى از آن كافى نيست؛ بلكه تقويت اراده از طريق خودسازى نيز ضرورى است. احاديثى كه براى مصونيت از آسيب ها به روزه دارى، قناعت، خوددارى از هوسرانى و زهد توصيه مى كنند، اشاره به همين نكته دارند. از امام على عليه السلام نقل شده:
لَو زَهِدتُم فِى الشَّهَواتِ لَسَلِمتُم مِنَ الآفاتِ. [۹]
اگر در خواسته هاى نفس، زهد بورزيد، حتما از آسيب ها در امان خواهيد ماند.
3. خدمت به خلق
يكى از آموزه هاى مهمّ اسلام براى پيشگيرى از آسيب هاى غير قابل پيش بينى، كمك به نيازمندان، شاد كردن ديگران و به طور كلّى، نيكى كردن به مردم و خدمت به خلق است. از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده:
المَعروفُ إلَى النّاسِ يَقى صاحِبَها مَصارِعَ السَّوءِ وَ الآفاتِ وَ الهَلَكاتِ. [۱۰]
نيكى كردن به مردم، نيكوكار را از دام بدى ها و آسيب ها و مهلكه ها نجات مى دهد.
اين سخن، بدان معناست كه براى مصون ماندن از آسيب ها، علاوه بر راه هاى متعارف، عوامل و راه هاى غير متعارف نيز وجود دارند كه شمارى از آسيب هاى زندگى را از طريق آنها مى توان پيشگيرى نمود.
4. استمداد از خداوند متعال
در كنار تلاش هاى علمى و عملى براى پيشگيرى از آسيب ها، ذكر و دعا و يارى خواستن از حضرت احديت ـ جلّ و علا ـ نيز نقش مؤثّرى در اين زمينه دارند. بر اساس بسيارى از احاديث، پيشوايان اسلام، مكرّر از خداوند متعال مى خواستند كه آنان را از آسيب ها، مصون بدارد و در برابر آسيب ها، مصونيت بخشد.
الفَصلُ الأَوَّلُ: تآصر الآفات والحياة الدّنيا
فصل يكم: در هم تنيده بودن آسيب ها با زندگى دنيا
1 / 1: الإِنسانُ فِي الدُّنيا مَرمَى الآفاتِ الدُّنيا
1 / 1: انسان در دنيا آماج آسيب هاست
1. الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن كِتابٍ لَهُ إلَى ابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام ـ: مِنَ الوالِدِ الفانِ... إلَى المَولودِ المُؤَمِّلِ ما لا يُدرَكُ، السّالِكِ سَبيلَ مَن قد هَلَكَ، غَرَضِ الأَسقامِ ورَهينَةِ الأَيّامِ ورَمِيَّةِ المَصائِبِ... غَريمِ المَنايا، وأسيرِ المَوتِ، وحَليفِ الهُمومِ، وقَرينِ الأَحزانِ، ونُصُبِ الآفاتِ. [۱۱]
1. امام على عليه السلام ـ از نامه ايشان به فرزندش حسن عليه السلام ـ: از پدر سال خورده... به فرزندى كه آرزوهاى نارسيدنى در سر دارد، و در همان راهى مى رود كه گذشتگان رفتند؛ فرزندى كه آماج بيمارى ها و گروگان روزگار و هدف تيرهاى گرفتارى ها و صدمات... وامدار مقدّرات و اسير مرگ و هم پيمان رنج و تشويش ها و همدم اندوه ها و نشان آسيب هاست.
2. عنه عليه السلام: وَيحَ ابنِ آدَمَ؛ أسيرُ الجوعِ، صَريعُ الشِّبَعِ، غَرَضُ الآفاتِ، خَليفَةُ الأَمواتِ. [۱۲]
2. امام على عليه السلام: بيچاره فرزند آدم! اسير گرسنگى، كُشته سيرى، آماج آسيب ها، و جانشين مردگان است.
3. عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ الدُّنيا ـ: ثُمَّ قَرَنَ [اللّهُ] بِسَعَتِها عَقابيلَ [۱۳] فاقَتِها [۱۴]، وبِسَلامَتِها طَوارِقَ آفاتِها، وبِفُرَجِ [۱۵] أفراحِها غُصَصَ أتراحِها [۱۶]. [۱۷]
3. امام على عليه السلام ـ در توصيف دنيا ـ: آن گاه [خداوند]، گشايش در روزى را با سختى هاى فقر، و سلامت آن را با هجوم آسيب ها، و لذّت شادى هاى آن را با رنج غصّه ها مقرون ساخت.
4. عنه عليه السلام: كَيفَ يُغتَرُّ بِسَلامَةِ جِسمٍ مُعَرَّضٍ لِلآفاتِ؟! [۱۸]
4. امام على عليه السلام: چگونه مى توان به سلامت جسمى مغرور شد كه در معرض آسيب هاست؟!
1 / 2: الدُّنيا مَكمَنُ الآفاتِ
1 / 2: دنيا، كمينگاه آسيب هاست
5. الإمام عليّ عليه السلام: كُرورُ اللَّيلِ وَالنَّهارِ، مَكمَنُ الآفاتِ وداعِي الشَّتاتِ. [۱۹]
5. امام على عليه السلام: گذشت شب و روز، كمينگاه آسيب ها و سبب پراكندگى ها (جدايى ها) است.
6. عنه عليه السلام: السّاعاتُ مَكمَنُ الآفاتِ. [۲۰]
6. امام على عليه السلام: ساعت ها [و لحظات]، كمينگاه آسيب هايند.
7. عنه عليه السلام: مِنَ السّاعاتِ تَوَلُّدُ الآفاتِ. [۲۱]
7. امام على عليه السلام: از ساعت ها، آسيب ها زاده مى شوند.
8. عنه عليه السلام: الدُّنيا مَحَلُّ الآفاتِ. [۲۲]
8. امام على عليه السلام: دنيا، جايگاه آسيب هاست.
الفَصلُ الثاني: آفات العلم
فصل دوم: آسيب هاى دانش
2 / 1: النِّسيانُ
2 / 1: فراموشى
9. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ العِلمِ النِّسيانُ. [۲۳]
9. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب دانش، فراموشى است.
10. عنه صلى الله عليه و آله: آفَةُ العِلمِ النِّسيانُ، وإضاعَتُهُ أن تُحَدِّثَ بِهِ غَيرَ أهلِهِ. [۲۴]
10. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب دانش، فراموشى است و تباه كردنش، اين است كه آن را به كسى كه شايسته آن نيست، بياموزى.
2 / 2: الحَسَدُ
2 / 2: حسادت
11. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ العِلمِ الحَسَدُ. [۲۵]
11. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب دانش، حسادت است.
2 / 3: الخُيَلاءُ
2 / 3: خودْبزرگ بينى
12. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ العِلمِ الخُيَلاءُ [۲۶]. [۲۷]
12. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب دانش، خودبزرگ بينى است.
2 / 4: الخُرقُ
2 / 4: درشتى
13. الإمام عليّ عليه السلام: رَأسُ العِلمِ الرِّفقُ، وآفَتُهُ الخُرقُ [۲۸]. [۲۹]
13. امام على عليه السلام: اساس دانش، نرمش است و آسيب آن، درشتى [خشونت].
2 / 5: تَركُ العَمَلِ بِهِ
2 / 5: به كار نبستن
14. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ العِلمِ تَركُ العَمَلِ بِهِ. [۳۰]
14. امام على عليه السلام: آسيب دانش، به كار نبستن آن است.
2 / 6: الشَّكُّ
2 / 6: شك
15. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ اليَقينِ الشَّكُّ. [۳۱]
15. امام على عليه السلام: آسيب يقين، شك است.
راجع: موسوعة العقائد الإسلامية: ج2 ص163 (المعرفة / القسم السابع: موانع المعرفة).
ر. ك: دانش نامه عقايد اسلامى: ج2 ص517 (معرفت شناسى / بخش هفتم: موانع شناخت).
الفصل الثالث: آفات العقل
فصل سوم: آسيب هاى خرد
3 / 1: الهَوى
3 / 1: هوس [۳۲]
16. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ العَقلِ الهَوى [۳۳]. [۳۴]
16. امام على عليه السلام: آسيب خرد، هوس است.
17. عنه عليه السلام: الهَوى آفَةُ الأَلبابِ [۳۵]. [۳۶]
17. امام على عليه السلام: هوس، آسيب خردهاست.
3 / 2: الكِبرُ
3 / 2: تكبّر
18. الإمام عليّ عليه السلام: شَرُّ آفاتِ العَقلِ الكِبرُ. [۳۷]
18. امام على عليه السلام: بدترينِ آسيب هاى خرد، تكبّر است.
3 / 3: العُجبُ
3 / 3: خودپسندى
19. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ اللُّبِّ العُجبُ. [۳۸]
19. امام على عليه السلام: آسيب خرد، خودپسندى است.
20. عنه عليه السلام ـ في كِتابِهِ إلَى ابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام ـ: اِعلَم أنَّ الإِعجابَ ضِدُّ الصَّوابِ وآفَةُ الأَلبابِ. [۳۹]
20. امام على عليه السلام ـ در نامه ايشان به فرزندش حسن عليه السلام ـ: بدان كه خودپسندى، دشمن [رسيدن به] حقيقت، و آسيب خردهاست.
3 / 4: اللَّجاجُ
3 / 4: خيره سرى
21. الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: عَمَلُ الرَّجُلِ بِما يَعلَمُ أنَّهُ خَطَأٌ هَوىً، وَالهَوى آفَةُ العَفافِ [۴۰]، وتَركُ العَمَلِ بِما يَعلَمُ أنَّهُ صَوابٌ تَهاوُنٌ، وَالتَّهاوُنُ آفَةُ الدّينِ، وإقدامُهُ عَلى ما لا يَدري أصَوابٌ هُوَ أم خَطَأٌ لَجاجٌ [۴۱]، وَاللَّجاجُ آفَةُ العَقلِ. [۴۲]
21. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: عمل كردن انسان به چيزى كه مى داند درست نيست، هوس است؛ و هوس، آسيبِ خوددارى [از حرام و خواهش از مردم] است، و عمل نكردن به آنچه مى داند درست است، سستى است، و سستى، آسيبِ دين است، و پرداختنش به كارى كه نمى داند درست است يا نادرست، خيره سرى است، و خيره سرى، آسيبِ خرد است.
راجع: موسوعة العقائد الإسلاميّة (المعرفة): ج1 ص301 (القسم الثّاني / الفصل السادس: آفات العقل).
ر. ك: دانش نامه عقايد اسلامى: ج1 ص451 (معرفت شناسى / بخش دوم / فصل ششم: آسيب هاى خرد).
الفَصلُ الرابع: آفات العلماء
فصل چهارم: آسيب هاى دانشمندان
4 / 1: حُبُّ الرِّئاسَةِ
4 / 1: رياست خواهى
22. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ العُلَماءِ حُبُّ الرِّياسَةِ. [۴۳]
22. امام على عليه السلام: آسيب دانشمندان، رياست خواهى است.
4 / 2: عَدَمُ الصِّيانَةِ
4 / 2: ناخويشتندارى
23. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الفُقَهاءِ عَدَمُ الصِّيانَةِ. [۴۴]
23. امام على عليه السلام: آسيب فقيهان، ناخويشتندارى است.
4 / 3: تِلكَ الخِصالُ
4 / 3: و اين چند آسيب
24. مصباح الشريعة ـ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام ـ: آفَةُ العُلَماءِ عَشَرَةُ أشياءَ: الطَّمَعُ، وَالبُخلُ، وَالرِّياءُ، وَالعَصَبِيَّةُ، وحُبُّ المَدحِ، وَالخَوضُ فيما لَم يَصِلوا إلى حَقيقَتِهِ، وَالتَّكَلُّفُ في تَزيينِ الكَلامِ بِزَوائِدِ الأَلفاظِ، وقِلَّةُ الحَياءِ مِنَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ، وَالاِفتِخارُ، وتَركُ العَمَلِ بِما عَلِموا. [۴۵]
24. مصباح الشريعة ـ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است ـ: آسيب دانشمندان، ده چيز است: چشمداشت، بخل، خودنمايى، جانبدارى، ستايش دوستى، فرو رفتن در چيزى كه به حقيقت آن نرسيده اند، تكلّف درآراستن سخن به واژگان زايد، شرم نداشتن از خداى عز و جل، فخرفروشى، و به كار نبستن آنچه مى دانند.
الفَصلُ الخامس:آفات الدّين
فصل پنجم: آسيب هاى دين
5 / 1: سوءُ الظَّنِّ
5 / 1: بدگمانى
25. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الدّينِ سوءُ الظَّنِّ. [۴۶]
25. امام على عليه السلام: آسيب دين، بدگمانى است.
5 / 2: الهَوى
5 / 2: هوس
26. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الدّينِ الهَوى. [۴۷]
26. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب دين، هوس است.
5 / 3: الحَسَدُ
5 / 3: حسادت
27. الإمام الباقر عليه السلام: الحَسَدُ آفَةُ الدّينِ. [۴۸]
27. امام باقر عليه السلام: حسادت، آسيب دين است.
5 / 4: الشِّركُ
5 / 4: شرك
28. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الإِيمانِ الشِّركُ. [۴۹]
28. امام على عليه السلام: آسيب ايمان، شرك است.
5 / 5: وُلاةُ السَّوءِ
5 / 5: فرمان روايان بد
29. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الدّينِ وُلاةُ السَّوءِ. [۵۰]
29. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب دين، فرمان روايان بد هستند.
5 / 6: الخُرافاتُ
5 / 6: خرافات
30. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ آفَةَ هذَا الدّينِ هذِهِ الأَنواءُ [۵۱]. [۵۲]
30. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا آسيب اين دين، اين نسبت دادن باران و بادها به اختران است. [۵۳]
5 / 7: التَّهاوُنُ
5 / 7: خوارشمارى
31. الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: التَّهاوُنُ آفَةُ الدّينِ. [۵۴]
31. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: خوارشمارى، [۵۵] آسيب دين است.
5 / 8: بَعْضُ الأَشخاصِ
5 / 8: برخى اشخاص
32. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الدّينِ ثَلاثَةٌ: فَقيهٌ فاجِرٌ، وإمامٌ جائِرٌ، ومُجتَهِدٌ جاهِلٌ. [۵۶]
32. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه كس به دين، آسيب مى زنند: فقيه فاسد، پيشواى ستمگر، و عابد نادان.
5 / 9: تِلكَ الخِصالُ
5 / 9: و اين چند آسيب
33. الإمام الصادق عليه السلام: آفَةُ الدّينِ الحَسَدُ وَالعُجبُ وَالفَخرُ. [۵۷]
33. امام صادق عليه السلام: آسيب دين، بدخواهى و خودپسندى و نازِش است.
34. مصباح الشريعة ـ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام ـ: خَيرُ لِباسِكَ ما لا يَشغَلُكَ عَنِ اللّهِ تَعالى، بَل يُقَرِّبُكَ مِن شُكرِهِ وذِكرِهِ وطاعَتِهِ، ولا يَحمِلُكَ فيها إلَى العُجبِ وَالرِّياءِ، وَالتَّزَيُّنِ، وَالمُفاخَرَةِ، وَالخُيَلاءِ، فَإِنَّها مِن آفاتِ الدّينِ. [۵۸]
34. مصباح الشريعة ـ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است ـ: بهترين جامه تو، آن جامه اى است كه از خداى متعال، بازت ندارد؛ بلكه تو را به سپاس گزارى از او و ياد او و فرمانبرى اش نزديك گرداند، و پوشيدن آن تو را به خودپسندى و خودنمايى و خودآرايى و فخرفروشى و غرور نكشاند؛ زيرا اينها از آسيب هاى دين اند.
الفَصلُ السادس: الآفات الأخلاقيّة
فصل ششم: آسيب هاى اخلاقى
6 / 1: الوَلَهُ بِاللَّذاتِ وَالشَّهَواتِ
6 / 1: شيفتگى به خوشى ها و خواهش ها
35. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ النَّفسِ الوَلَهُ [۵۹] بِالدُّنيا. [۶۰]
35. امام على عليه السلام: آسيب نفس، شيفتگى به دنياست.
36. عنه عليه السلام: رَأسُ الآفاتِ الوَلَهُ بِالدُّنيا. [۶۱]
36. امام على عليه السلام: سرآمد آسيب ها، شيفتگى به دنياست.
37. عنه عليه السلام: اللَّذّاتُ آفاتٌ. [۶۲]
37. امام على عليه السلام: خوشى ها، آسيب اند.
38. عنه عليه السلام: رَأسُ الآفاتِ الوَلَهُ بِاللَّذّاتِ. [۶۳]
38. امام على عليه السلام: سرآمد آسيب ها، دل باختگى به خوشى هاست.
39. عنه عليه السلام: الشَّهَواتُ آفاتٌ. [۶۴]
39. امام على عليه السلام: خواهش هاى نفسانى، آسيب اند.
40. عنه عليه السلام: الشَّهَواتُ آفاتٌ قاتِلاتٌ، وخَيرُ دَوائِهَا اقتِناءُ الصَّبرِ عَنها. [۶۵]
40. امام على عليه السلام: خواهش هاى نفسانى، آسيب هاى كُشنده اند و بهترين درمان آنها، شكيب ورزيدن در برابر آنهاست.
41. عنه عليه السلام: مُدمِنُ [۶۶] الشَّهَواتِ صَريعُ الآفاتِ. [۶۷]
41. امام على عليه السلام: شهوت ران را آسيب ها از پاى در مى آورند.
42. عنه عليه السلام: مَن تَسَرَّعَ إلَى الشَّهَواتِ، تَسَرَّعَ إلَيهِ الآفاتُ. [۶۸]
42. امام على عليه السلام: هر كه به سوى هوس ها بشتابد، آسيب ها به سويش مى شتابند.
6 / 2: الكَذِبُ
6 / 2: دروغ
43. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الحَديثِ الكَذِبُ. [۶۹]
43. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب سخن، دروغگويى است.
44. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ النَّقلِ كِذبُ الرِّوايَةِ. [۷۰]
44. امام على عليه السلام: آسيب نقل، دروغ بودن روايت است.
6 / 3: الإِسرافُ وَالتَّبذيرُ
6 / 3: زياده روى و ريخت وپاش
45. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الجودِ السَّرَفُ. [۷۱]
45. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب بخشش، زياده روى است.
46. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الجودِ التَّبذيرُ. [۷۲]
46. امام على عليه السلام: آسيب بخشش، ريخت وپاش كردن است.
6 / 4: تِلكَ الخِصالُ
6 / 4: و اين چند آسيب
47. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ العِبادَةِ الفَترَةُ [۷۳]. [۷۴]
47. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب عبادت، سستى ورزيدن است.
48. عنه صلى الله عليه و آله: لِكُلِّ شَيءٍ آفَةٌ، وآفَةُ هذَا الرَّأيِ الهَوى. [۷۵]
48. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر چيزى، آفتى دارد و آفت اين رأى، گرايش [و جانبدارى] هوس است.
49. عنه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الحَسَبِ [۷۶] الفَخرُ. [۷۷]
49. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب بزرگ زادگى، فخرفروشى است.
50. عنه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الحَسَبِ الاِفتِخارُ وَالعُجبُ. [۷۸]
50. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب بزرگ زادگى، فخرفروشى و خودپسندى است.
51. عنه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الجَمالِ البَغيُ. [۷۹]
51. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب زيبايى، زناست.
52. عنه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الجَمالِ الخُيَلاءُ [۸۰]. [۸۱]
52. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب زيبايى، خودبزرگ بينى است.
53. الإمام عليّ عليه السلام: العُجبُ آفَةُ الشَّرَفِ. [۸۲]
53. امام على عليه السلام: خودپسندى، آفت بزرگ زادگى است.
54. عنه عليه السلام: آفَةُ الغِنَى البُخلُ. [۸۳]
54. امام على عليه السلام: آسيب توانگرى، بخل است.
55. عنه عليه السلام: آفَةُ النِّعَمِ الكُفرانُ. [۸۴]
55. امام على عليه السلام: آسيب نعمت ها، ناسپاسى كردن است.
56. عنه عليه السلام: آفَةُ الطَّلَبِ عَدَمُ النَّجاحِ. [۸۵]
56. امام على عليه السلام: آسيبِ جستن، نيافتن است.
57. عنه عليه السلام: آفَةُ المَجدِ عَوائِقُ القَضاءِ. [۸۶]
57. امام على عليه السلام: آسيبِ [رسيدن به] بزرگى، موانع قضا[ى الهى] است.
58. عنه عليه السلام: مَن قَلَّت مَخافَتُهُ كَثُرَت آفَتُهُ. [۸۷]
58. امام على عليه السلام: هر كه ترسيدنش اندك باشد، آسيب [ديدن] او بسيار مى شود.
59. عنه عليه السلام: آفَةُ المُشاوَرَةِ انتِقاضُ الآراءِ. [۸۸]
59. امام على عليه السلام: آسيب رايزنى، شكسته شدن رأى هاست.
60. عنه عليه السلام: آفَةُ الذَّكاءِ المَكرُ. [۸۹]
60. امام على عليه السلام: آسيب زيركى، حيله گرى است.
61. عنه عليه السلام: آفَةُ العَدلِ الظّالِمُ القادِرُ. [۹۰]
61. امام على عليه السلام: آسيب دادگرى، ستمگرِ قدرتمند است.
62. عنه عليه السلام: آفَةُ العُمرانِ جَورُ السُّلطانِ. [۹۱]
62. امام على عليه السلام: آسيب آبادانى، ستمگرىِ فرمان رواست.
63. عنه عليه السلام: آفَةُ الاِقتِصادِ البُخلُ. [۹۲]
63. امام على عليه السلام: آسيب صرفه جويى، بخل است.
64. عنه عليه السلام: آفَةُ الطّاعَةِ العِصيانُ. [۹۳]
64. امام على عليه السلام: آسيب فرمانبرى، نافرمانى است.
65. عنه عليه السلام: العَجزُ آفَةٌ. [۹۴]
65. امام على عليه السلام: ناتوانى، آسيب است.
66. عنه عليه السلام: آفَةُ المَعاشِ سوءُ التَّدبيرِ. [۹۵]
66. امام على عليه السلام: آسيب معاش، سوء تدبير است.
67. عنه عليه السلام: آفَةُ الشَّرَفِ الكِبرُ. [۹۶]
67. امام على عليه السلام: آسيبِ بزرگى، تكبّر است.
68. عنه عليه السلام: رُبَّ مُتَحَرِّزٍ [۹۷] مِن شَيءٍ فيهِ آفَتُهُ. [۹۸]
68. امام على عليه السلام: بسا كسى كه از چيزى پرهيز مى كند، در حالى كه آسيبِ او در همان پرهيز اوست.
69. عنه عليه السلام: آفَةُ الجَلَدِ [۹۹] الفُحشُ. [۱۰۰]
69. امام على عليه السلام: آسيب زورمندى، ناسزاگويى است.
70. عنه عليه السلام: آفَةُ الجودِ الفَقرُ. [۱۰۱]
70. امام على عليه السلام: آسيب بخشندگى، نادارى است.
71. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الشَّجاعَةِ البَغيُ. [۱۰۲]
71. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب دلاورى، زورگويى است.
72. عنه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الشَّجاعَةِ الفَخرُ. [۱۰۳]
72. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب دلاورى، به خود نازيدن است.
73. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الشُّجاعِ إضاعَةُ الحَزمِ. [۱۰۴]
73. امام على عليه السلام: آسيب دلاور، وا نهادن احتياط است.
74. عنه عليه السلام: آفَةُ النَّجابَةِ الكِبرُ. [۱۰۵]
74. امام على عليه السلام: آسيب بزرگ زادگى، خودبرتربينى است.
75. عنه عليه السلام: آفَةُ الوَفاءِ الغَدرُ. [۱۰۶]
75. امام على عليه السلام: آسيب وفادارى، پيمان شكنى است.
76. عنه عليه السلام: آفَةُ الحَزمِ فَوتُ الأَمرِ. [۱۰۷]
76. امام على عليه السلام: آسيب دورانديشى و احتياط، كار از كار گذشتن [و از دست رفتن فرصت] است.
77. عنه عليه السلام: آفَةُ الأَمانَةِ الخِيانَةُ. [۱۰۸]
77. امام على عليه السلام: آسيب امانت، خيانت است.
78. عنه عليه السلام: آفَةُ الهَيبَةِ المِزاحُ. [۱۰۹]
78. امام على عليه السلام: آسيب هيبت، شوخى است.
79. عنه عليه السلام: آفَةُ العُهودِ قِلَّةُ الرِّعايَةِ. [۱۱۰]
79. امام على عليه السلام: آسيب پيمان ها، رعايت نكردن آنهاست.
80. عنه عليه السلام: آفَةُ العُدولِ قِلَّةُ الوَرَعِ. [۱۱۱]
80. امام على عليه السلام: آسيب اشخاص عادل، ناپارسايى است.
81. عنه عليه السلام: لِكُلِّ شَيءٍ آفَةٌ وآفَةُ الخَيرِ قَرينُ السَّوءِ. [۱۱۲]
81. امام على عليه السلام: هر چيزى آسيبى دارد و آسيب خوبى، همدم بد است.
82. عنه عليه السلام: آفَةُ العِبادَةِ الرِّياءُ. [۱۱۳]
82. امام على عليه السلام: آسيب عبادت، رياكارى است.
83. عنه عليه السلام: آفَةُ العَمَلِ تَركُ الإِخلاصِ. [۱۱۴]
83. امام على عليه السلام: آسيب عمل، نداشتن اخلاص است.
84. عنه عليه السلام: آفَةُ العَمَلِ البِطالَةُ. [۱۱۵]
84. امام على عليه السلام: آسيب كار، بى كارى است.
85. عنه عليه السلام: آفَةُ الكَلامِ الإِطالَةُ. [۱۱۶]
85. امام على عليه السلام: آسيب سخن گفتن، درازگويى است.
86. عنه عليه السلام: آفَةُ الوَرَعِ [۱۱۷] قِلَّةُ القَناعَةِ. [۱۱۸]
86. امام على عليه السلام: آسيب پارسايى، نداشتن قناعت است.
87. عنه عليه السلام: آفَةُ الرِّياضَةِ غَلَبَةُ العادَةِ. [۱۱۹]
87. امام على عليه السلام: آسيب رياضت، چيره گشتن عادت است.
88. عنه عليه السلام: الجُبنُ آفَةٌ. [۱۲۰]
88. امام على عليه السلام: كم دلى (ترسو بودن)، يك آسيب است.
89. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آفَةُ السَّماحَةِ [۱۲۱] المَنُّ. [۱۲۲]
89. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب بخشش، منّت نهادن است.
90. عنه صلى الله عليه و آله: آفَةُ السَّخاءِ المَنُّ. [۱۲۳]
90. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب دَهِش، منّت نهادن است.
91. عنه صلى الله عليه و آله: آفَةُ الحِلمِ السَّفَهُ [۱۲۴]. [۱۲۵]
91. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسيب بردبارى (/ خردمندى) سَبُكى كردن است.
92. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الحِلمِ الذُّلُّ. [۱۲۶]
92. امام على عليه السلام: آسيب بردبارى، خوارى است.
93. عنه عليه السلام: آفَةُ العَطاءِ المَطلُ [۱۲۷]. [۱۲۸]
93. امام على عليه السلام: آسيب بخشش، تعلّل ورزيدن است.
94. عنه عليه السلام: آفَةُ النُّجحِ الكَسَلُ. [۱۲۹]
94. امام على عليه السلام: آسيب كاميابى، تنبلى است.
95. عنه عليه السلام: آفَةُ الحَياءِ الضَّعفُ. [۱۳۰]
95. امام على عليه السلام: آسيب حيا، ناتوانى است.
الفَصلُ السابع: الآفات السياسيّة والاجتماعيّة والثقافيّة
فصل هفتم: آسيب هاى سياسى، اجتماعى و فرهنگى
7 / 1: حُبُّ الدُّنيا
7 / 1: دنيادوستى
96. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ جَعَلَ لِكُلِّ شَيءٍ آفَةً تُفسِدُهُ، وأعظَمُ الآفاتِ آفَةٌ تُصيبُ اُمَّتي: حُبُّهُمُ الدُّنيا وجَمعُهُمُ الدّينارَ وَالدِّرهَمَ، لا خَيرَ في كَثيرٍ مِن جَمعِهِما إلّا مَن سَلَّطَهُ اللّهُ عَلى هَلَكَتِها فِي الحَقِّ. [۱۳۱]
96. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل براى هر چيزى، آسيبى قرار داده است كه آن را تباه مى سازد. بزرگ ترينِ آسيب ها، آسيبى است كه به امّت من مى رسد: دنيادوستى آنان و اندوختن دينار و دِرَم. در گرد آوردن بسيارِ اين دو خيرى نيست، مگر براى كسى كه خداوند، او را قدرت بر هزينه كردن آنها در راه حق دهد.
7 / 2: العالِمُ الفاجِرُ
7 / 2: دانشمند فاسد
97. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ العامَّةِ العالِمُ الفاجِرُ. [۱۳۲]
97. امام على عليه السلام: آسيب توده مردم، دانشمند فاسد است.
7 / 3: خُبثُ السَّريرَةِ
7 / 3: بدجنسى
98. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الوُزَراءِ خُبثُ السَّريرَةِ [۱۳۳]. [۱۳۴]
98. امام على عليه السلام: آسيب وزيران، بدنهادى (بدجنسى) است.
7 / 4: الطَّمَعُ
7 / 4: طمع
99. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ القُضاةِ الطَّمَعُ. [۱۳۵]
99. امام على عليه السلام: آسيب قاضيان، طمع است.
7 / 5: ضَعفُ السِّياسَةِ
7 / 5: ضعف سياست
100. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الزُّعَماءِ ضَعفُ السِّياسَةِ. [۱۳۶]
100. امام على عليه السلام: آسيب پيشوايان، ضعف سياست است.
7 / 6: ضَعفُ الحِمايَةِ
7 / 6: ضعف حمايت
101. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ المُلكِ ضَعفُ الحِمايَةِ. [۱۳۷]
101. امام على عليه السلام: آسيب كشوردارى، ضعف حمايت است.
7 / 7: عَجزُ العُمّالِ
7 / 7: ناتوانى كارگزاران
102. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الأَعمالِ عَجزُ العُمّالِ. [۱۳۸]
102. امام على عليه السلام: آسيب كارها، ناتوانى كارگزاران است.
7 / 8: اِستِضعافُ الخَصمِ
7 / 8: ناتوان شمردن دشمن
103. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ القَوِيِّ استِضعافُ الخَصمِ. [۱۳۹]
103. امام على عليه السلام: آسيب توانمند، ناتوان شمردن دشمن است.
7 / 9: سوءُ السّيرَةِ
7 / 9: بدرفتارى
104. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ المُلوكِ سوءُ السّيرَةِ. [۱۴۰]
104. امام على عليه السلام: آسيب شاهان، بدرفتارى است.
7 / 10: البَغيُ
7 / 10: زورگويى
105. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الاِقتِدارِ البَغيُ [۱۴۱] وَالعُتُوُّ [۱۴۲]. [۱۴۳]
105. امام على عليه السلام: آسيب قدرت، زورگويى و گردَنكشى است.
7 / 11: الفَخرُ
7 / 11: تكبّر
106. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ الرِّياسَةِ الفَخرُ. [۱۴۴]
106. امام على عليه السلام: آسيب رياست، تكبّر (خودبرتربينى) است.
7 / 12: مَنعُ الإِحسانِ
7 / 12: خوددارى از نيكى كردن
107. الإمام عليّ عليه السلام: آفَةُ القُدرَةِ مَنعُ الإِحسانِ. [۱۴۵]
107. امام على عليه السلام: آسيب قدرت، خوددارى از نيكى كردن است. [۱۴۶]
الفَصلُ الثامن: موانع الآفات
فصل هشتم: عوامل پيشگيرى از آسيب ها
8 / 1: العِلمُ
8 / 1: دانش
108. الإمام عليّ عليه السلام: العِلمُ حِجابٌ مِنَ الآفاتِ. [۱۴۷]
108. امام على عليه السلام: دانش، مانع آسيب هاست.
8 / 2: الزُّهدُ
8 / 2: زهد
109. الإمام عليّ عليه السلام: لَو زَهِدتُم فِي الشَّهَواتِ لَسَلِمتُم مِنَ الآفاتِ. [۱۴۸]
109. امام على عليه السلام: اگر در خواسته هاى نفس زهد مى ورزيديد، از آسيب ها به سلامت مى مانديد.
110. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ في صِفَةِ الدُّنيا ـ: المَحشُوَّةُ بِالآفاتِ، المَشحونَةُ بِالنَّكَباتِ؛ إلهي فَزَهِّدنا فيها وسَلِّمنا مِنها بِتَوفيقِكَ وعِصمَتِكَ. [۱۴۹]
110. امام زين العابدين عليه السلام ـ در توصيف دنيا ـ: آكنده از آسيب ها، و مالامال از بدبختى هاست. پس ـ اى معبود من ـ ما را به دنيا بى رغبت گردان، و با توفيق و نگهداشت خود، ما را از [آسيب ها و مصيبت هاى] آن به سلامت بدار.
8 / 3: القَناعَةُ
8 / 3: قناعت
111. الإمام عليّ عليه السلام: القانِعُ ناجٍ مِن آفاتِ المَطامِعِ. [۱۵۰]
111. امام على عليه السلام: قانع، از آسيب طمع ها مى رهد.
8 / 4: كَفُّ النَّفسِ عَنِ الشَّهَواتِ
8 / 4: خويشتندارى در برابر خواهش هاى نفس
112. الإمام عليّ عليه السلام: اِمنَع نَفسَكَ مِنَ الشَّهَواتِ، تَسلَم مِنَ الآفاتِ. [۱۵۱]
112. امام على عليه السلام: نفس خود را از خواهش ها باز دار تا از آسيب ها سالم بمانى.
8 / 5: الصَّومُ
8 / 5: روزه
113. مصباح الشريعة ـ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام ـ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «الصَّومُ جُنَّةٌ» أي سَترَةٌ مِن آفاتِ الدُّنيا، وحِجابٌ مِن عَذابِ الآخِرَةِ، فَإِذا صُمتَ، فَانوِ بِصَومِكَ كَفَّ النَّفسِ عَنِ الشَّهَواتِ. [۱۵۲]
113. مصباح الشريعة ـ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «روزه، سپر است»، يعنى پوششى در برابر آسيب هاى دنيا و پرده اى در برابر عذاب آخرت است. پس هر گاه روزه گرفتى، نيّتت از آن، خويشتندارى در برابر خواهش ها باشد.
8 / 6: تَفويضُ الأَمرِ إلَى اللّه عزّوجلِّ
8 / 6: وا گذاردن كار به خدا
114. مصباح الشريعة ـ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام في بَيانِ ثَمَراتِ تَفويضِ الاُمورِ إلَى اللّهِ سُبحانَهُ ـ: المُفَوِّضُ لا يُصبِحُ إلّا سالِما مِن جَميعِ الآفاتِ، ولا يُمسي إلّا مُعافىً بِدينِهِ. [۱۵۳]
114. مصباح الشريعة ـ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است، در باره ثمرات وا گذاردن كارها به خداوند پاك ـ: واگذارنده[ى كارها به خدا]، صبح خود را در حالى آغاز مى كند كه از كلّيه آسيب ها در امان است و شب خود را در حالى آغاز مى كند كه دينش سالم است.
8 / 7: صَنائِعُ المَعروفِ
8 / 7: نيكى كردن
115. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: المَعروفُ إلَى النّاسِ يَقي صاحِبَها مَصارِعَ السَّوءِ وَالآفاتِ وَالهَلَكاتِ، وأهلُ المَعروفِ فِي الدُّنيا هُم أهلُ المَعروفِ فِي الآخِرَةِ. [۱۵۴]
115. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نيكى كردن به مردم، نيكوكار را از مرگ هاى بد و آسيب ها و هلاكت ها حفظ مى كند. نيكوكارانِ در دنيا، در آخرت نيز نيكوكارند.
116. عنه صلى الله عليه و آله: صَدَقَةُ المُؤمِنِ تَدفَعُ عَن صاحِبِها آفاتِ الدُّنيا، وفِتنَةَ القَبرِ، وعَذابَ يَومَ القِيامَةِ. [۱۵۵]
116. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: صدقه مؤمن، آسيب هاى دنيا و عذاب قبر و عذاب روز رستاخيز را از او دفع مى كند.
117. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أدخَلَ عَلى أخيهِ المُسلِمِ فَرَحا أو سُرورا في دارِ الدُّنيا، خَلَقَ اللّهُ لَهُ مِن ذلِكَ خَلقا يَدفَعُ بِهِ عَنهُ الآفاتِ فِي الدُّنيا، فَإِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ كانَ مِنهُ قَريبا، فَإِذا مَرَّ بِهِ [هَولٌ يُفزِعُهُ] [۱۵۶] قالَ لَهُ: لا تَخَف، فَيَقولُ لَهُ: ومَن أنتَ؟
فَيَقولُ: أنَا الفَرَحُ ـ أوِ السُّرورُ ـ الَّذي أدخَلتَهُ عَلى أخيكَ في دارِ الدُّنيا. [۱۵۷]
117. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به برادر مسلمانش در دنيا شادى اى يا خوش حالى اى برساند، خداوند از آن شادى برايش مخلوقى مى آفريند و به واسطه آن، در دنيا، آسيب ها را از او دور مى كند. پس چون روز رستاخيز شود، آن مخلوق، در كنار او خواهد بود، و چون با صحنه هراسناكى مواجه شود، به او مى گويد: «نترس». و او مى پرسد: تو كيستى؟
و وى مى گويد: «من همان شادى يا خوش حالى اى هستم كه در سراى دنيا به برادرت رساندى».
8 / 8: الذِّكرُ وَالدُّعاءُ
8 / 8: ذكر و دعا
118. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما أنعَمَ اللّهُ تَعالى عَلى عَبدٍ نِعمَةً في أهلٍ ومالٍ ووَلَدٍ فَأَعجَبَهُ، فَقالَ إذا رَأى ذلِكَ: «ما شاءَ اللّهُ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» إلّا رَفَعَ اللّهُ تَعالى عَنهُ كُلَّ آفَةٍ حَتّى تَأتِيَهُ مَنِيَّتُهُ. [۱۵۸]
118. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه خداوند متعال به بنده اى در خصوص زن و فرزند و اموال او نعمتى دهد و او از آن نعمت خوشش آيد و با ديدن آن بگويد: «آنچه خدا خواهد. هيچ نيرويى نيست، مگر از خدا»، تا زمانى كه مرگش فرا رسد، خداوند متعال هر آسيبى را از او دور مى كند.
119. عنه صلى الله عليه و آله ـ في دُعائِهِ يَومَ الأَحزابِ ـ: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِنورِ قُدسِكَ، وعَظَمَةِ طَهارَتِكَ، وبَرَكَةِ جَلالِكَ، مِن كُلِّ آفَةٍ وعاهَةٍ. [۱۵۹]
119. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ از دعاى ايشان در روز جنگ احزاب ـ: بار خدايا! از هر آسيبى و معلوليتى، به نور قُدست، و عظمت پاكى ات، و بركت شُكوهت پناه مى برم.
120. الإمام عليّ عليه السلام ـ في مُناجاتِهِ ـ: إلهي خَلَقتَ لي جِسما، وجَعَلتَ لي فيهِ آلاتٍ اُطيعُكَ بِها وأعصيكَ، واُغضِبُكَ بِها واُرضيكَ، وجَعَلتَ لي مِن نَفسي داعِيَةً إلَى الشَّهَواتِ، وأسكَنتَني دارا قَد مُلِئَت مِنَ الآفاتِ، ثُمَّ قُلتَ لي: اِنزَجِر [۱۶۰]، فَبِكَ أنزَجِرُ، وبِكَ أعتَصِمُ، وبِكَ أستَجيرُ، وبِكَ أحتَرِزُ، وأستَوفِقُكَ لِما يُرضيكَ. [۱۶۱]
120. امام على عليه السلام ـ در راز و نيازش با خدا ـ: معبودا! تو براى من تَنى آفريدى، و در آن برايم ابزارهايى نهادى تا با آنها تو را فرمان برم يا نافرمانى كنم، تو را به خشم آورم يا خشنودت سازم، و در درونم انگيزه هايى براى خواهش ها قرار دادى، و در سرايى آكنده از آسيب ها جايم دادى، سپس مرا فرمودى: «باز ايست». پس من به واسطه تو [از گناه و نافرمانى] باز مى ايستم، و از تو نگهدارى مى جويم، و به تو پناه مى آورم، و از تو حمايت مى طلبم، و از تو مى خواهم كه مرا به هر كارى كه تو را خشنود مى سازد، توفيق دهى.
121. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ في دُعائِهِ إذا نَظَرَ إلَى الهِلالِ ـ: أسأَلُ اللّهَ رَبّي ورَبَّكَ... أن يُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وأن يَجعَلَكَ... هِلالَ أمنٍ مِنَ الآفاتِ، وسَلامَةٍ مِنَ السَّيِّئاتِ. [۱۶۲]
121. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى ايشان به هنگام ديدن هلال ماه ـ: از خدا كه پروردگار من و پروردگار توست، مى خواهم كه... بر محمّد و خاندان او درود فرستد و تو را... [براى من] هلالى ايمن از آسيب ها، و سالم از بدى ها قرار دهد.
122. عنه عليه السلام ـ في دُعائِهِ عِندَ خَتمِ القُرآنِ ـ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَاجعَلِ القُرآنَ لَنا في ظُلَمِ اللَّيالي مُؤنِسا... ولِأَلسِنَتِنا عَنِ الخَوضِ فِي الباطِلِ مِن غَيرِ ما آفَةٍ مُخرِسا. [۱۶۳]
122. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى ايشان هنگام ختم قرآن ـ: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و قرآن را در تاريكى هاى شب مونس ما قرار ده... و اين كه زبان هاى ما را از سخن گفتن در باره باطل لال گردانَد، بى آن كه آسيبى به زبان هايمان برسد.
123. عنه عليه السلام ـ في دُعائِهِ عِندَ سَماعِ الرَّعدِ ـ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وأنزِل عَلَينا نَفعَ هذِهِ السَّحائِبِ وبَرَكَتَها، وَاصرِف عَنّا أذاها ومَضَرَّتَها، ولا تُصِبنا فيها بِآفَةٍ، ولا تُرسِل عَلى مَعايِشِنا عاهَةً. [۱۶۴]
123. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى ايشان هنگام شنيدن صداى رعد ـ: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و سود و بركت اين ابرها را بر ما فرو فرست، و گزند و زيان آنهارا از ما بگردان، و با آنها به ما آسيبى مرسان، و بر ارزاق ما خسارتى وارد مساز.
124. عنه عليه السلام ـ في دُعائِهِ عِندَ الصَّباحِ وَالمَساءِ ـ: اللّهُمَّ فَلَكَ الحَمدُ عَلى ما فَلَقتَ لَنا مِنَ الإِصباحِ، ومَتَّعتَنا بِهِ مِن ضَوءِ النَّهارِ، وبَصَّرتَنا مِن مَطالِبِ الأَقواتِ، ووَقَيتَنا فيهِ مِن طَوارِقِ [۱۶۵] الآفاتِ. [۱۶۶]
124. امام زين العابدين عليه السلام ـ از دعاى ايشان در هر بامداد و شامگاه ـ: بار خدايا! پس ستايش، تو را كه پرتو بامدادى را بر ما نمايان نمودى و ما را از فروغ روز، برخوردار ساختى و جايگاه هاى طلب روزى را به ما نشان دادى و از شبيخون آسيب ها و گزندها نگاهمان داشتى.
125. عنه عليه السلام: إلهي فَلا تُخلِنا مِن حِمايَتِكَ، ولا تُعرِنا مِن رِعايَتِكَ، وذُدنا عَن مَوارِدِ الهَلَكَةِ، فَإِنّا بِعَينِكَ وفي كَنَفِكَ ولَكَ.
أسأَلُكَ بِأَهلِ خاصَّتِكَ مِن مَلائِكَتِكَ، وَالصّالِحينَ مِن بَرِيَّتِكَ، أن تَجعَلَ عَلَينا واقِيَةً تُنجينا مِنَ الهَلَكاتِ، وتُجِنُّنا [۱۶۷] مِنَ الآفاتِ، وتُكِنُّنا مِن دَواهِي المُصيباتِ. [۱۶۸]
125. امام زين العابدين عليه السلام: معبودا! ما را از حمايتت بر كنار مدار، و از مراقبتت برهنه مساز، و از هلاكتگاه ها نگاهمان دار؛ چرا كه ما تحت نظر تو و در سايه تو و از آنِ تو هستيم.
به حقّ فرشتگان ويژه ات، و آفريدگان شايسته ات، از تو مى خواهم كه براى ما نگه دارنده اى قرار دهى كه ما را از هلاكت ها برهاند، و از آسيب ها محافظت كند، و از مصيبت هاى سخت، نگاه دارد.
126. عنه عليه السلام: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَلنا مِنَ الَّذينَ تَمَسَّكوا بِعُروَةِ العِلمِ، وأدَّبوا أنفُسَهُم بِالفَهمِ، وقَرَؤوا صَحيفَةَ السَّيِّئاتِ، ونَشَروا ديوانَ الخَطيئاتِ، وتَجَرَّعوا مَرارَةَ الكَمَدِ حَتّى سَلِموا مِنَ الآفاتِ، ووَجَدُوا الرّاحَةَ فِي المُنقَلَبِ. [۱۶۹]
126. امام زين العابدين عليه السلام: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و ما را از كسانى قرار ده كه دستگيره دانش را گرفتند، و خويشتن را به فهمْ پروردند، و نامه بدى ها را خواندند، و دفتر گناهان را گشودند، و شرنگ غم را جرعه جرعه نوشيدند تا آن كه از آسيب ها به سلامت ماندند، و در بازگشتگاه (قيامت) به آسايش رسيدند.
127. الإمام الصادق عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ ـ: اللّهُمَّ اصرِف عَنّي مِنَ العاهاتِ وَالآفاتِ وَالبَلِيّاتِ، ما اُطيقُ وما لا اُطيقُ صَرفَهُ إلّا بِكَ. [۱۷۰]
127. امام صادق عليه السلام ـ در دعاى بعد از نماز عصر ـ: بار خدايا! گزندها و آسيب ها و بلاها را، چه آنها كه خود مى توانم دفع كنم و چه آنها كه جز به واسطه تو نمى توانم دور سازم، از من دور گردان.
128. عنه عليه السلام: تَقولُ في غُسلِ الجُمُعَةِ: اللّهُمَّ طَهِّر قَلبي مِن كُلِّ آفَةٍ تَمحَقُ [۱۷۱] بِها ديني، وتُبطِلُ بِها عَمَلي. [۱۷۲]
128. امام صادق عليه السلام: در هنگام غسل جمعه مى گويى: «بار خدايا! دلم را از هر آسيبى كه به سبب آن، دينم را از بين مى برى و عملم را بر باد مى دهى، پاك گردان».
129. عنه عليه السلام ـ في غُسلِ الزِّيارَةِ إذا فَرَغَ مِنهُ ـ: اللّهُمَّ اجعَلهُ لي نورا وطَهورا وحِرزا وكافِيا مِن كُلِّ داءٍ وسُقمٍ، ومِن كُلِّ آفَةٍ وعاهَةٍ [۱۷۳]. [۱۷۴]
129. امام صادق عليه السلام ـ در هنگام فارغ شدن از غسل زيارت ـ: بار خدايا! اين [غسل] را برايم روشنايى و پاكى و مايه نگهدارى از هر درد و بيمارى، و [نيز] از هر آسيب و گزند جسمانى قرار ده.
130. عنه عليه السلام: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاحفَظني مِن كُلِّ مُصيبَةٍ، ومِن كُلِّ بَلِيَّةٍ، ومِن كُلِّ عُقوبَةٍ، ومِن كُلِّ فِتنَةٍ، ومِن كُلِّ بَلاءٍ، ومِن كُلِّ شَرٍّ، ومِن كُلِّ مَكروهٍ، ومِن كُلِّ مُصيبَةٍ، ومِن كُلِّ آفَةٍ نَزَلَت أو تَنزِلُ مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ، في هذِهِ السّاعَةِ، وفي هذِهِ اللَّيلَةِ، وفي هذَا اليَومِ، وفي هذَا الشَّهرِ، وفي هذِهِ السَّنَةِ. [۱۷۵]
130. امام صادق عليه السلام: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و مرا از هر مصيبتى، و از هر بليّه اى، و از هر كيفرى، و از هر فتنه اى، و از هر بلايى، و از هر بدى، و از هر ناخوشايندى، و از هر مصيبتى، و از هر آسيبى كه در اين ساعت و در اين شب و در اين روز و در اين ماه و در اين سال از آسمان به زمين فرود آمده يا فرود خواهد آمد، نگه دار.
- ↑ از عبارت شمارى از لغت شناسان بر مى آيد كه اصل واژه «آفت»، هم اجوف واوى تلقى شده و هم اجوف يائى (ر. ك: المحيط فى اللغة: ج10 ص437).
- ↑ لسان العرب: ج9 ص16 مادّه «أوف».
- ↑ ر. ك: ص174 ح1.
- ↑ شرح نهج البلاغة: ج20 ص289 ح301.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص110 ح3959، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3712.
- ↑ نهج البلاغة: حكمت 459، تحف العقول: ص223، بحار الأنوار: ج5 ص126 ح77.
- ↑ نهج البلاغة، حكمت 16.
- ↑ ر. ك: ص216 ح108.
- ↑ ر. ك: ص216 ح109.
- ↑ ر. ك: ص218 ح115.
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب31، خصائص الأئمّة: ص118، تحف العقول: ص68، كشف المحجّة: ص220، بحار الأنوار: ج77 ص217 ح2؛ كنز العمّال: ج16 ص167 ح44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص229 ح10096، عيون الحكم والمواعظ: ص505 ح9257.
- ↑ العقابيل: بقايا المرض وغيره (لسان العرب: ج11 ص466 «عقبل»).
- ↑ الفاقة: الحاجة والفقر (النهاية: ج3 ص480 «فوق»).
- ↑ الفَرجَة: الخلوص من شدّة (المصباح المنير: ص466 «فرجت»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج77 ص328 ح17.
- ↑ التَّرَحُ: ضدّ الفَرَحِ وهو الهلاك والانقطاع أيضا (النهاية: ج1 ص186 «ترح»).
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص561 ح6984، عيون الحكم والمواعظ: ص384 ح6486.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص626 ح7225، عيون الحكم والمواعظ: ص395 ح6685 وفيه «وموطن» بدل «وداعي».
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص92 ح336، عيون الحكم والمواعظ: ص39 ح870.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص10 ح9250، عيون الحكم والمواعظ: ص467 ح8507.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص153 ح576، عيون الحكم والمواعظ: ص25 ح268.
- ↑ تحف العقول: ص6، مستطرفات السرائر: ص119 ح1 عن حماد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، مكارم الأخلاق: ج2 ص335 ح2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز الفوائد: ج1 ص55، معدن الجواهر: ص59، بحار الأنوار: ج77 ص59؛ كنز العمّال: ج16 ص216 ح44237 نقلاً عن الصابوني في المئتين.
- ↑ سنن الدارمي: ج1 ص158 ح629، المصنّف لابن أبي شيبة: ج6 ص190 ح7 كلاهما عن الأعمش، كنز العمّال: ج10 ص184 ح28960.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص373 ح5762، مستطرفات السرائر: ص119 وفيه «الحلم» بدل «العلم» وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام.
- ↑ الخُيَلاءُ: الكِبرُ والإعجاب (المصباح المنير: ص186 «خيل»).
- ↑ بحار الأنوار: ج73 ص196.
- ↑ الخُرقُ: ضدّ الرِّفق، والخُرقُ: الحُمق (تاج العروس: ج13 ص109 «خرق»).
- ↑ تحف العقول: ص89 و ص100، كنز الفوائد: ج1 ص318، نزهة الناظر: ص98 ح172، بحار الأنوار: ج2 ص58 ح38.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص107 ح3948، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3700.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص98 ح3916، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3705.
- ↑ واژه «هوى» كه در متن عربى حديث آمده، به معناى عشق و دل باختگى نيز آمده كه اين معنا نيز محتمل است.
- ↑ الهَوى: هوى النفس: إرادتها، محبّة الإنسان الشيء وغلبته على قلبه (لسان العرب: ج15 ص372 «هوا»).
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص101 ح3925، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3731 وفيه «الوله بالدنيا» بدل «الهوى».
- ↑ اللُّبُّ: العقل، والجمع ألباب (المصباح المنير: ص547 «لبب»).
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص83 ح314، عيون الحكم والمواعظ: ص24 ح236.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص178 ح5752، عيون الحكم والمواعظ: ص295 ح5293.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص109 ح3956، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3715؛ كنز العمّال: ج16 ص204 ح44226 نقلاً عن وكيع في الغرر.
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص74، كشف المحجّة: ص227، عيون الحكم والمواعظ: ص28 ح405، بحار الأنوار: ج77 ص222 ح2؛ كنز العمّال: ج16 ص172 ح44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ.
- ↑ العَفافُ: الكفُّ عن الحرام والسؤال من الناس (النهاية: ج3 ص264 «عفف»).
- ↑ لَجَّ في الأمر: تمادى عليه وأبى أن ينصرف عنه (لسان العرب: ج2 ص353 «لجج»).
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص295 ح376.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص103 ح3930، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3702.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص111 ح3963، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3722.
- ↑ مصباح الشريعة: ص366.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص101 ح3924، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3730.
- ↑ مسند الشهاب: ج1 ص79 ح75 عن السري بن خالد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، كنز العمّال: ج16 ص117 ح44121 نقلاً عن شعب الإيمان.
- ↑ الكافي: ج8 ص19 ح4 عن جابر بن يزيد، تحف العقول: ص93، كنز الفوائد: ج1 ص136 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج73 ص256 ح29؛ دستور معالم الحكم: ص23 عن الإمام عليّ عليه السلام.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص97 ح3915، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3704.
- ↑ تاريخ جرجان: ص335 الرقم 521، كنز العمّال: ج6 ص23 ح14672 نقلاً عن الحارث بزيادة «لكلٍ آفةٌ تفسده» في أوّله وكلاهما عن ابن مسعود.
- ↑ الأنواء: هي ثمان وعشرون منزلة، ينزل القمر كلّ ليلة منزلة منها، وكانت العرب تزعم أن مع سقوط المنزلة وطلوع رقيبها يكون مطر، وينسبونه اليها فيقولون: مُطرنا بنوء كذا (النهاية: ج5 ص122 «نوأ»).
- ↑ تاريخ جرجان: ص402 الرقم 618 عن كرز بن وبرة الحارثي.
- ↑ واژه «انواء (جمع نَوء)» ـ كه در متن عربى حديث آمده ـ، عبارت است از بيست و هشت منزل كه ماه، هر شب در يكى از آنها قرار مى گيرد. عرب ها معتقد بودند كه با غروب يك منزل و طلوع رقيب آن، باران مى بارد و اين بارش را به آن، نسبت مى دادند و مى گفتند: فلان نوء (منزلگاه)، به ما باران داد (النهاية: ج5 ص122 «نوأ»).
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص295 ح376.
- ↑ واژه «تهاون» ـ كه در متن عربى حديث آمده ـ، يعنى: تحقير و استهزا كردن، سهل انگارى و بى اعتنايى به چيزى.
- ↑ تاريخ أصبهان: ج2 ص302 الرقم 1803 عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج10 ص183 ح28954 نقلاً عن الفردوس.
- ↑ الكافي: ج2 ص307 ح5 عن معاوية بن وهب، منية المريد: ص325، بحار الأنوار: ج73 ص248 ح5.
- ↑ مصباح الشريعة: ص61 و 62.
- ↑ الوَلَهُ: ذهاب العقل، والتحيّر من شدّة الوجد (النهاية: ج5 ص227 «وله»).
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص102 ح3926، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3731 وفيه «العقل» بدل «النفس».
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص54 ح5264.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص55 ح203.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص51 ح5244، عيون الحكم والمواعظ: ص264 ح4797.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص23 ح49، عيون الحكم والمواعظ: ص37 ح756.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص72 ح1888، عيون الحكم والمواعظ: ص21 ح137 وفيه صدره.
- ↑ أدمَنَ فلانٌ كذا: واظبه ولازمه (المصباح المنير: ص200 «دمن»).
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص141 ح9843، عيون الحكم والمواعظ: ص488 ح9025.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص317 ح8589، عيون الحكم والمواعظ: ص459 ح8326 وفيه «تسرّعت» بدل «تسرّع» الثانية.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص373 ح5762 عن حمّاد بن عمرو، الخصال: ص416 ح7 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، المحاسن: ج1 ص81 ح47 عن السري بن خالد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: ص6، بحار الأنوار: ج77 ص61 ح4؛ المعجم الكبير: ج3 ص69 ح2688 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، شعب الإيمان: ج4 ص158 ح4647 عن عاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج16 ص216 ح44237.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص107 ح3947، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3735.
- ↑ مسند الشهاب: ج1 ص79 ح75 عن السريّ بن خالد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، كنز العمّال: ج16 ص113 ح44091 نقلاً عن شعب الإيمان.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص111 ح3964، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3723.
- ↑ الفَترَةُ: الإنكسار والضعف (مجمع البحرين: ج3 ص1358 «فتر»).
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص373 ح5762 عن حماد بن عمرو، الخصال: ص416 ح7 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، المحاسن: ج1 ص81 ح47 عن السري بن خالد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: ص6، بحار الأنوار: ج77 ص61 ح4؛ المعجم الكبير: ج3 ص69 ح2688، مسند الشهاب: ج1 ص78 ح51 كلاهما عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج16 ص112 ح44091 نقلاً عن شعب الإيمان.
- ↑ تاريخ اليعقوبي: ج2 ص103، كمال الدين: ص573 نحوه من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج51 ص250.
- ↑ الحَسَبُ: الشرف بالآباء وما يعدّه الناس من مفاخرهم (النهاية: ج1 ص381 «حسب»).
- ↑ الخصال: ص416 ح7 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، التوحيد: ص376 ح20 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، المحاسن: ج1 ص81 ح47 عن السريّ بن خالد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: ص6؛ المعجم الكبير: ج3 ص69 ح2688 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، مسند الشهاب: ج1 ص78 ح51.
- ↑ الكافي: ج2 ص328 ح2 و ص329 ح6 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص357 ح5762، مستطرفات السرائر: ص114 ح1 كلاهما عن حماد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، مكارم الأخلاق: ج2 ص323 ح2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيها «والعجب»، بحار الأنوار: ج73 ص228 ح20.
- ↑ شعب الإيمان: ج4 ص158 ح4647 عن عاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال: ج16 ص121 ح44136.
- ↑ الخُيَلاء: الكبر والعجب (النهاية: ج2 ص93 «خيل»).
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص373 ح5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، التوحيد: ص376 ح20 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عنه آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، الخصال: ص416 ح7 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: ص6؛ كنز العمّال: ج16 ص112 ح44091 نقلاً عن شعب الإيمان.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص233 ح940، عيون الحكم والمواعظ: ص41 ح940.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص112ح 3969، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3710.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص98 ح3917، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3725.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص106 ح3944، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3733.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات: ص139، غرر الحكم: ج3 ص99 ح3922، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3728.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص280 ح8364، عيون الحكم والمواعظ: ص447 ح7899.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص102 ح3927.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص99 ح3920، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3707.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص108 ح3953، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3720 وفيه «السلطان الجائر» بدل «الظالم القادر».
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص109 ح3954، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3717.
- ↑ غرر الحكم:ج3 ص106 ح3942، عيون الحكم والمواعظ:ص181ح3710وفيه«الغِنى»بدل«الإقتصاد».
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص98 ح3918، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3726.
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 4، عيون الحكم والمواعظ: ص68 ح1735، بحار الأنوار: ج73 ص160 ح7؛ دستور معالم الحكم: ص19.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص111 ح3965، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3724.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص98 ح3919، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3706.
- ↑ احتَرَزَ منه وتحرّز: جعل نفسه في حرز منه (لسان العرب: ج5 ص333 «حرز»).
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص72 ح5336.
- ↑ الجَلَد: الشدَّة والقُوَّة (القاموس المحيط: ج1 ص283 «جلد»).
- ↑ كنز العمّال: ج16 ص204 ح44226 نقلا عن وكيع في الغرر.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص108 ح3951، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3714.
- ↑ التوحيد: ص376 ح20 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، الخصال: ص416 ح7 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: ص6، بحار الأنوار: ج69 ص389 ح59؛ المعجم الكبير: ج3 ص69 ح2688، تهذيب الكمال: ج6 ص240، مسند الشهاب: ج1 ص78 ح51، تاريخ دمشق: ج13 ص257 ح3269 كلّها عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج16 ص112 ح44091 نقلاً عن شعب الإيمان.
- ↑ شعب الإيمان: ج4 ص158 ح4647 عن عاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال: ج16 ص121 ح44136.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص105 ح3938، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3742 وفيه «الشجاعة» بدل «الشجاع».
- ↑ كنز العمّال: ج16 ص204 ح44226 نقلا عن وكيع في الغرر.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص110 ح3960، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3694.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص110 ح3961، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3695.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص110 ح3962، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3721.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص106 ح3943، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3732.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص107 ح3946، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3734.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص105 ح3937، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3737.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص99 ح7303، عيون الحكم والمواعظ: ص402 ح6787.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص99 ح3921، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3727؛ كنز العمّال: ج16 ص204 ح44226 نقلاً عن وكيع في الغرر.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص108 ح3949، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3701 بزيادة «فيه» في آخره.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص112 ح3967، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3698.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص111 ح3966، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3696.
- ↑ الوَرَعُ: الكفّ عن المحارم والتحرُّج منه (النهاية: ج5 ص174 «ورع»).
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص104 ح3935، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3741.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص104 ح3933، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3739.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص33 ح89، عيون الحكم والمواعظ: ص31 ح499.
- ↑ سَمَحَ يَسمَحُ سَماحةً: جاد وأعطى أو وافق على ما اُريد منه (المصباح المنير: ص288 «سمح»).
- ↑ التوحيد: ص376 ح20 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، المحاسن: ج1 ص81 ح47 عن السريّ بن خالد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: ص6، بحار الأنوار: ج77 ص61 ح4؛ المعجم الكبير: ج3 ص69 ح2688، مسند الشهاب: ج1 ص78 ح74، تهذيب الكمال: ج6 ص240 كلّها عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج16 ص117 ح44121 نقلاً عن شعب الإيمان.
- ↑ الخصال: ص416 ح7 عن مسعدة بن صدقة الربعي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، غرر الحكم: ج3 ص99 ح3923، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3729 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج69 ص389 ح59.
- ↑ السَّفَهُ: نقص في العقل، وأصله الخِفّةُ (المصباح المنير: ص280 «سفه»).
- ↑ الخصال: ص416 ح7 عن مسعدة بن صدقة الربعي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج69 ص389 ح59؛ المعجم الكبير: ج3 ص69 ح2688، مسند الشهاب: ج1 ص78 ح74، تاريخ دمشق: ج13 ص257 ح3269 كلّها عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج16 ص113 ح44091 نقلاً عن شعب الإيمان.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص105 ح3940، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3744؛ الزهد لابن المبارك: ص286 ح829 عن ابن أنعم من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، كنز العمّال: ج16 ص204 ح44226 نقلاً عن وكيع في الغرر.
- ↑ مطلَهُ بدينهِ: إذا سوّفه بوعد الوفاء مرّةً بعد اُخرى (المصباح المنير: ص575 «مطل»).
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص105 ح3941، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3745.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص112 ح3968، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3708.
- ↑ كنز العمّال: ج16 ص204 ح44226 نقلاً عن وكيع في الغرر.
- ↑ الفردوس: ج1 ص171 ح641 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج3 ص221 ح6248.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص108 ح3952، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3719.
- ↑ السرائر: ما اُسرّ في القلوب والعقائد والنيّات وغيرها (مجمع البحرين: ج2 ص836 «سرر»).
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص102 ح3929، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3693 وفيه «سوء» بدل «خبث».
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص104 ح3936، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3736.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص103 ح3931، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3703.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص107 ح3945.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص109 ح3958، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3711.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص105 ح3939، عيون الحكم والمواعظ: ص182 ح3743.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص102 ح3928، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3692.
- ↑ بغى على الناس: ظَلَمَ واعتدى (المصباح المنير: ص57 «بغى»).
- ↑ العُتوّ: التكبُّر والتجبُّر (النهاية: ج3 ص181 «عتا»).
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص113 ح3972، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3699.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص108 ح3950، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3713.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص109 ح3955، عيون الحكم والمواعظ: ص181 ح3718.
- ↑ روشن است كه مردمان، بندگان احسان اند. پس احسان (نيكى) به ايشان، سبب تمكّن و اقتدار احسان كننده مى گردد و خوددارى از احسان، مانع اقتدار و سبب ضعف وى خواهد شد.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص188 ح720.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص114 ح7587، عيون الحكم والمواعظ: ص416 ح7067.
- ↑ بحار الأنوار: ج94 ص152 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص45 ح1770، عيون الحكم والمواعظ: ص53 ح1374.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص224 ح2440، عيون الحكم والمواعظ: ص85 ح2059.
- ↑ مصباح الشريعة: ص133، بحار الأنوار: ج96 ص254 ح28.
- ↑ مصباح الشريعة: ص470، بحار الأنوار: ج71 ص149 ح44.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج1 ص213 ح429، شعب الإيمان: ج6 ص256 ح8061 كلاهما عن أنس، كنز العمّال: ج6 ص343 ح15965.
- ↑ إرشاد القلوب: ص190.
- ↑ ما بين المعقوفين أثبتناه من كنز العمّال.
- ↑ تاريخ بغداد: ج13 ص273 الرقم 7230 عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج6 ص432 ح16412؛ مصادقة الإخوان: ص170 ح1 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه.
- ↑ كنز العمّال: ج10 ص65 ح28385 نقلاً عن ابن صصرى في أماليه عن أنس.
- ↑ كنز العمّال: ج10 ص453 ح30096 نقلاً عن مسند ابن عمر.
- ↑ زَجَرتُه: مَنَعتُه (مجمع البحرين: ج2 ص767 «زجر»).
- ↑ البلد الأمين: ص317 عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج94 ص107.
- ↑ الصحيفة السجّادية: ص163 الدعاء 43، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص101 ح1847 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «العاهات» بدل «الآفات»، الأمالي للطوسي: ص496 ح1086 عن اسحاق بن جعفر عن أخيه الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عنه عليهم السلام، مصباح المتهجّد: ص542 ح628 كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج95 ص344 ح4؛ دستور معالم الحكم: ص107 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه.
- ↑ الصحيفة السجّادية: ص159 الدعاء 42، مصباح المتهجّد: ص520 ح603، الإقبال: ج1 ص451.
- ↑ الصحيفة السجّادية: ص141 الدعاء 36.
- ↑ طُرِقَ فُلان: قُصِدَ ليلاً (مفردات ألفاظ القرآن: ص518 «طرق»).
- ↑ الصحيفة السجّادية: ص40 الدعاء 6، مصباح المتهجّد: ص245 ح361، العدد القويّة: ص362 من دون اسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج58 ص200 ح37.
- ↑ الجُنَّة: الوقاية (النهاية: ج1 ص308 «جنن»).
- ↑ بحار الأنوار: ج94 ص152 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب.
- ↑ بحار الأنوار: ج94 ص127 نقلاً من كتاب العتيق الغروي.
- ↑ فلاح السائل: ص363 ح242 عن معاوية بن عمّار، مصباح المتهجّد: ص77 ح124 عن معاوية بن عمّار من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج86 ص90 ح12.
- ↑ المَحقُ: النَّقصُ والمَحو والإبطال (النهاية: ج4 ص303 «محق»).
- ↑ تهذيب الأحكام: ج1 ص146 ح414 عن محمّد بن مروان وص 367 ح1116 عن عمار الساباطي، الكافي: ج3 ص43 ح4 عن بعض اصحابنا مضمراً، كامل الزيارات: ص397 ح639 عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج81 ص130 ح22.
- ↑ عاهة: أيّ آفةٍ من الوجع (مجمع البحرين: ج2 ص1296 «عوه»).
- ↑ تهذيب الأحكام: ج6 ص54 ح130، كامل الزيارات: ص345 ح583 كلاهما عن إبراهيم بن محمّد الثقفي، بحار الأنوار: ج101 ص146 ح29.
- ↑ مصباح المتهجّد: ص762 ح844 عن الحسين بن خالد، الإقبال: ج1 ص221 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج98 ص115.