أ ك ل / الأکل

از دانشنامه قرآن و حدیث
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۲۵ توسط Khaleghitajabadi (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الأکل (نسخه آزمایشی)

غذا خوردن

درآمد

لا تَطلُبِ الحَياةَ لِتَأكُلَ، بَلِ اطلُبِ الأَكلَ لِتَحيا. زندگى را براى آن مخواه كه بخورى؛ بلكه خوردن را براى آن بخواه كه زندگى كنى.امام على عليه السلام

رعايت موازين بهداشتى در خوردن و آشاميدن، يكى از مهم ترين عوامل سلامت، شادابى و طول عمر است. اگر مردم بدانند كه چه بايد بخورند، چه اندازه بخورند و چگونه غذا ميل كنند و دانسته خود را به كار بندند، بى ترديد، بيشتر بيمارى ها از جامعه بشر رخت بر خواهد بست و آنان لذّت و شيرينى زندگى را خواهند چشيد.

نخستين نكته در جهت رعايت موازين بهداشتى در خوردن، توجّه به اين حقيقت است كه در نظام آفرينش، خوردن، ابزارى است براى زندگى، نه آن كه زندگى وسيله اى است براى خوردن، چنان كه در حكمت منسوب به امام على عليه السلام آمده است:

لا تَطلُبِ الحَياةَ لِتَأكُلَ؛ بَلِ اطلُبِ الأَكلَ لِتَحيا. [۱]

زندگى را براى آن مخواه كه بخورى؛ بلكه خوردن را براى آن بخواه كه زندگى كنى. بسيارى از مردم ـ اگر نگوييم بيشتر آنان ـ، سلامت و شادابى و زندگى خود را فداى شكم خود مى كنند و اصلاً به فكر اين نيستند كه چه بخورند، چگونه بخورند و چه اندازه بخورند. از اين رو، هر چيزى را كه مزه بيشترى دارد، به هر اندازه كه ميل دارند و به هر شكلى كه پيش آيد، مصرف مى كنند و بدين سان، گرفتار انواع بيمارى ها مى شوند. امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد:

مَن غَرَسَ فى نَفسِهِ مَحَبَّةَ أنواعِ الطَّعامِ، اجتَنى ثِمارَ فُنونِ الأسقامِ. [۲]

هر كه نهالِ دوستى غذاهاى گونه گون را در نفْس خويش بنشانَد، ميوه بيمارى هاى گونه گون خواهد چيد.

ره نمودهاى اسلام در اين زمينه فوق العاده مهم و ارزشمندند كه با عنايت به عصر صدور آنها، معجزه علمى پيشوايان دين، محسوب مى شوند. در اين باره توجّه به دو نكته حائز اهمّيت است:

1. ره نمودهاى اسلام در باره خوردن، تنها سلامت جسم را تضمين نمى كند؛ بلكه متضمّن بهداشت جسم و جان انسان است.

2. از آن جا كه عقل و علم، بر همه رازهاى آفرينش احاطه ندارند، ممكن است حكمت برخى از ره نمودهاى اسلام براى دانش امروز مجهول باشد؛ ولى بى ترديد، اين به معناى بى دليل بودن آن ره نمودها نيست، چنان كه حكمت شمارى از احكام اسلام در گذشته مجهول بوده و امروز، علم، به راز آنها پى برده است.

و اينك، اشاره اى كوتاه به آن ره نمودها:

يك. حلال بودن غذا

نخستين و مهم ترين ره نمود اسلام در باره موادّ غذايى مورد مصرف، اين است كه بايد «حلال» باشد، بدين معنا كه:

اوّلاً: آنچه انسان مصرف مى كند، بايد از راه مشروع تهيّه شده باشد. غذايى كه از راه نامشروع و تجاوز به حقوق ديگران تهيّه گردد، اگرچه ممكن است براى سلامت جسم ضرر نداشته باشد، امّا بى ترديد براى سلامت روان، زيانبار است.

ثانياً: غذاى انسان بايد از «طيّبات» تهيّه شده باشد. بر اين اساس، انسان نبايد غذاهايى را كه طبع توده مردم از آنها نفرت دارد و يا اسلام، خوردنِ آنها را ممنوع مى داند (مانند: گوشت مردار يا حيوانات حرام گوشت)، مصرف كند، هر چند تجاوز به حقوق ديگران نباشد.

ثالثاً: غذا براى شخص مصرف كننده زيانبار نباشد، بدين معنا كه ممكن است غذاى خاصّى براى يك نفر حلال باشد، امّا براى ديگرى به دليل آن كه بيمار است، زيانبار و حرام باشد.

رابعاً: چگونگى مصرف آن براى جان يا جامعه مفسده نداشته باشد، هرچند كه غذايى حلال باشد و براى جسم هم زيانبار نباشد. براى نمونه، غذا خوردن در ظروف طلا و نقره يا غذا خوردن بر سر سفره اى كه مشروبات الكلى در آن قرار دارد، در اسلام ممنوع شده است.

دو. دو وعده غذا در شبانه روز

در احاديث اسلامى براى تداوم سلامت و شادابى، خوردن دو وعده غذا در صبح و شام، توصيه شده است. اهل بهشت نيز كه در «دار السلام» جاويد هستند، در همين دو وعده، غذا ميل مى كنند: «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا؛ [۳] و روزى شان، صبح و شام، در آن جا [آماده] است».

سه. توصيه به كم خوردن

پيشوايان دين، ضمن تأكيد بر كم خورى، منافع فراوانى را براى آن ذكر كرده اند، مانند: تداوم سلامت بدن، صفاى انديشه، نورانيت دل، رهايى از دام شيطان، بهره گيرى از ملكوت هستى، نزديكى به خداوند متعال و استفاده بهتر از عبادت او.

چهار. خطر پرخورى

پرخورى در احاديث، به شدّت نكوهيده است؛ چرا كه از سلامت مى كاهد و شهوت را مى افزايد، بدن را بدبو مى كند و زمينه را براى انواع بيمارى هاى جسمى و روحى فراهم مى سازد. پرخورى، جوهر نفس را تباه مى كند، به نيروى تقوا و ورع ضربه مى زند، بر تيزهوشى، حجاب مى افكند و دل را سخت و تاريك مى سازد. شخص پرخور، خواب هاى آشفته مى بيند، هنگام عبادت، احساس كسالت مى نمايد. از اين رو، عبادتش اندك است و از بساط قرب حضرت حق، دور. و نهايت، اين كه سيرى در دنيا، موجب گرسنگى در آخرت خواهد شد.

پنج. ميزان مفيد خوراك

براى پيشگيرى از زيان هاى پرخورى و بهره گيرى از منافع كم خورى، پيشوايان اسلام توصيه كرده اند كه انسان پيش از آن كه اشتها داشته باشد، چيزى ميل نكند و قبل از آن كه اشتهايش كاملاً از بين برود، از خوردن، دست بكشد:

كُل وَ أنتَ تَشتَهى وَ أمسِك وَ أنتَ تَشتَهى. [۴]

زمانى كه اشتها دارى، غذا بخور و تا هنوز اشتها دارى، دست از غذا بكش.

شش. برترين خوراكى و بهترين سفره

از نظر احاديث اسلامى، برترينِ غذاها، غذايى است كه داراى چند ويژگى باشد:

اوّل، آن كه: از دست رنج كسى كه از غذايش ميل مى كنند، تهيّه شده باشد.

دوم، آن كه: خانواده او آن را دوست داشته باشند.

و سوم، آن كه: تهيّه و خوردن آن، موجب آزار ديگران نباشد.

بهترينِ سفره ها نيز پاكيزه ترين، حلال ترين و ساده ترينِ آنهاست؛ سفره اى كه انواع غذاهاى رنگارنگ و گران قيمت ـ كه اهل بيت عليهم السلام از مصرف آنها به خدا پناه مى بردند ـ بر آن، چيده نشده باشد.

هفت. آداب غذا خوردن

آداب غذا خوردن، به چند بخش تقسيم مى شود:

بخش يكم. نكاتى كه سزاوار است قبل از خوردن غذا رعايت شوند:

نكاتى كه پيشوايان اسلام براى حضور بر سر سفره غذا توصيه كرده اند، عبارت اند از: گذاشتن سبزيجات در سفره، شستن دست ها و خشك نكردن آنها با هوله، در آوردن كفش ها، نشستن بر سر سفره با فروتنى، سهيم كردنِ بيننده (اعم از انسان يا حيوان)، و در آخر، صدقه دادن از آن غذا و يا همانند آن.

بخش دوم. نكاتى كه بايد هنگام خوردن غذا رعايت شوند:

الف ـ تدبّر در اين كه آنچه از انواع خوراكى ها مورد نياز بدن انسان است، چگونه در نظام آفرينش پديد آمده است و چه عواملى دست به دست هم داده اند تا آنچه در سفره نهاده شده، آماده گرديده و اكنون او مى تواند با ميل و اشتها از آن استفاده نمايد؛

ب ـ آغاز كردن خوردن با نام و ياد آفريدگار مهربانى كه انواع غذاهاى مفيد را براى تأمين نيازهاى انسان، در نظام آفرينش قرار داده است. نيز تكرار نام خدا به هنگام خوردن هر نوع غذا، و تكرار آن، هر گاه كه در ميان غذا خوردن، سخن گفته شود و نيز سپاس گفتن فراوان در هنگام خوردن؛

ج ـ آغاز كردن غذا با نمك (در صورتى كه خوردن نمك براى او ضرر نداشته باشد)؛ [۵] د ـ آغاز كردن از سبُك ترين غذاها؛

ه ـ نخوردن غذاى داغ و خوردن غذاى نيم گرم، پيش از آن كه سرد شود؛

و ـ استفاده كردن از دست راست؛

ز ـ كوچك گرفتن لقمه؛

ح ـ خوب جويدن غذا؛

ط ـ طولانى كردن نشستن بر سر سفره؛

ى ـ گرامى داشتن نان و نگذاشتن آن زير ظرف غذا؛

ك ـ استفاده كردن از آنچه از سفره مى ريزد (البتّه در منزل و در صورتى كه آلوده نشده باشد، وگر نه كسى كه در صحرا غذا ميل مى كند، بهتر است آنچه را كه از سفره مى ريزد، براى حيوانات بگذارد)؛

ل. امساك از خوردن غذا پيش از سير شدن كامل و در حالى كه قدرى از اشتها باقى است.

بخش سوم. كارهايى كه هنگام غذا خوردن، ترك آنها شايسته است:

الف ـ اسراف (زياده روى) در كيفيت و كميت خوراك؛

ب ـ خوردن غذايى كه به آن بى ميل است؛

ج ـ دميدن در غذا؛

د ـ خوردن با دست چپ؛

ه ـ خوردن با يك انگشت و دو انگشت؛

و ـ بلند آروغ زدن؛

ز ـ پاك كردن زياد استخوان ها؛

ح ـ آب خوردن ميان غذا؛

ط ـ آب خوردن پس از خوردن گوشت؛

ى ـ خوردن در حال سيرى.

بخش چهارم. حالاتى كه غذا خوردن در آنها نكوهيده است:

به طور كلّى، ميل كردن غذا در حالاتى كه از نظر بهداشتى زيانبارند، نيز ميل كردن غذا به شيوه ضدّ اخلاقى (مانند غذا خوردن به شيوه متكبّران) و يا به گونه اى كه عرف جامعه بر نمى تابد، در اسلام، نكوهيده شناخته مى شود، و آنچه در احاديث مربوط به اين بخش آمده (مانند نهى از غذا خوردن در حال «اتكاء» يا «انبطاح» يا «استلقاء» يا «قيام» يا «مشى» و يا «غذا خوردن در حال جنابت») در صورتى است كه منطبق با يكى از عناوين مذكور گردد.

بخش پنجم. توصيه به هم غذا شدن با ديگران:

در احاديث اسلامى، غذا خوردن به تنهايى، مذموم شناخته شده و توصيه گرديده كه انسان هر قدر مى تواند، ديگران را در غذاى خود سهيم نمايد. نيز غذا خوردن با خانواده، خدمت گزاران و يتيمان، مورد تأكيد قرار گرفته است.

بخش ششم. آدابى كه رعايت آنها به هنگام غذا خوردن با ديگران، ضرورى است:

الف ـ خوردن از قسمت جلوى خود؛

ب ـ خوردن از اطراف غذايى كه براى همه آماده شده و از وسط آن بر نداشتن؛

ج ـ نگاه نكردن به لقمه ديگران؛

د ـ رعايت حقوق ديگران در آنچه در سفره است؛

ه ـ شروع توسّط صاحب غذا يا بهترين شخص حاضر بر سر سفره؛

و ـ ادامه دادن به خوردن، تا سير شدن همه كسانى كه بر سر سفره نشسته اند؛

ز ـ بلند شدن از سر سفره، قبل از بر چيدن آن.

هشت. آداب پايان دادن غذا و برچيدن سفره

پايان غذا خوردن، مانند آغاز آن، آدابى دارد كه رعايت آنها براى سلامت جسم و جان، سودمند است. اين آداب را مى توان به آدابِ: عرفانى، اجتماعى و بهداشتى تقسيم كرد:

الف ـ ادب عرفانى، كه عبارت است از: سپاس گزارى از ولى نعمت حقيقى ـ كه خداوند متعال است ـ و دعا براى بركت يافتن روزى؛

ب ـ ادب اجتماعى، كه عبارت است از: يادآورى گرسنگان و مسئوليتى كه افراد سير در برابر آنان دارند و تلاش براى كاستن فقر و گرسنگى از جامعه در حدّ توان؛

ج ـ ادب بهداشتى، كه عبارت است از: شستن دست ها، خلال كردن و مسواك زدن دندان ها، تميز كردن آنچه زير سفره ريخته، قدرى استراحت بر پشت، و نخوابيدن بلافاصله پس از خوردن غذا.

نُه. آداب خوردن گوشت و ميوه

خوردن گوشت و ميوه از منظر احاديث اسلامى، آداب ويژه اى دارد كه اجمالاً بدانها اشاره مى كنيم:

الف ـ آداب خوردن گوشت

1. انتخاب گوشت جلوىِ لاشه، خصوصاً ذراع (سردست)؛

2. شستن گوشت، قبل از طبخ؛

3. تكّه تكّه كردن گوشت به وسيله دندان به هنگام خوردن (و قطع نكردن آن با چاقو)؛

4. نخوردن گوشتِ «قديد» [۶]؛

5. نخوردن گوشت خام؛

6. خوردن گوشت، سه روز يك بار، يا هفته اى يك بار، و ترك نكردن آن براى چهل روز، و اجتناب از خوردن آن در هر روز؛

7. اجتناب از پاك كردن كامل استخوان و از خوردن مغز قلم.

ب ـ آداب خوردن ميوه

1. شستن ميوه با آب؛

2. ياد خدا هنگام خوردن آن؛

3. خواندن دعاى ويژه [۷] به هنگام ديدن ميوه جديد؛

4. خوردن ميوه در آغازِ فصل به دست آمدنش، و نخوردن آن در اواخر آن فصل،

5. خوردن ميوه با پوست آن.

و اينك، در قالب نقل احاديث، به شرح اين اجمال مى پردازيم.

الفصل الأول: واجبات الأكل

فصل يكم: بايسته هاى غذا خوردن

1 / 1: حِلِّيَّةُ الطَّعامِ

1 / 1: حلال بودن غذا

الكتاب

قرآن

«فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالاً طَيِّبًا وَ اشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ». [۸]

«پس، از آنچه خدا شما را روزى كرده است، حلال و پاكيزه بخوريد، و نعمت خدا را سپاس گزاريد، اگر تنها او را مى پرستيد».

«يَاأَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِى الْأَرْضِ حَلَالاً طَيِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ». [۹]

«اى مردم! از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه را بخوريد، و از گام هاى شيطان پيروى مكنيد، كه دشمن آشكار شماست».

«يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ اشْكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ». [۱۰]

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از پاكيزه هايى [۱۱] كه به شما روزى كرده ايم، بخوريد و خدا را سپاس گوييد، اگر تنها او را مى پرستيد».

الحديث

حديث

1. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ الحَلالَ، قامَ عَلى رَأسِهِ مَلَكٌ يَستَغفِرُ لَهُ حَتّى يَفرُغَ مِن أكلِهِ. [۱۲]

1. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه غذاى حلال بخورَد، فرشته اى بالاى سرش مى ايستد و تا آن گاه كه از خوردنْ فراغت يابد، براى او طلب آمرزش مى كند.

2. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ الحَلالَ أربَعينَ يَوما، نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ وأجرى يَنابيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ. [۱۳]

2. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس چهل روز حلال خورَد، خداوند، دلش را نورانى مى گرداند و چشمه هاى حكمت را از دل او بر زبانش جارى مى سازد.

3. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ طَيِّبا، وعَمِلَ في سُنَّةٍ، وأمِنَ النّاسُ بَوائِقَهُ [۱۴]؛ دَخَلَ الجَنَّةَ. [۱۵]

3. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه غذاى پاك خورَد و طبق سنّت عمل كند و مردم از شرّ و گزند او در امان باشند، به بهشت مى رود.

4. عنه صلى الله عليه و آله: اُمِرَتِ الرُّسُلُ ألّا تَأكُلَ إلّا طَيِّبا، ولا تَعمَلَ إلّا صالِحا. [۱۶]

4. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پيامبران، مأمور بودند كه جز حلال نخورند و جز كار نيك نكنند.

5. عنه صلى الله عليه و آله: مَثَلُ المُؤمِنِ كَمَثَلِ النَّحلَةِ [۱۷]؛ لا يَأكُلُ إلّا طَيِّبا، ولا يَضَعُ إلّا طَيِّبا. [۱۸]

5. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن، مانند زنبور عسل [۱۹] است؛ جز پاك و پاكيزه نمى خورد و جز پاك توليد نمى كند.

6. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ مَثَلَ المُؤمِنِ لَكَمَثَلِ النَّخلةِ؛ أكَلَت طَيِّبا، ووَضَعَت طَيِّبا. [۲۰]

6. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن به سان درخت خرماست كه پاك مى خورد و پاك توليد مى كند.

7. الإمام عليّ عليه السلام: كُن كَالنَّحلَةِ؛ إذا أكَلَت أكَلَت طَيِّبا، وإذا وَضَعَت وَضعَت طَيِّبا، وإذا وَقَعَت عَلى عودٍ لَم تَكسِرهُ. [۲۱]

7. امام على عليه السلام: همچون زنبور عسل باش كه خوراك پاك و پاكيزه مى خورد و محصول پاك و پاكيزه توليد مى كند، و هر گاه روى شاخه اى مى نشيند، آن را نمى شكند.

8. عنه عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ ـ: إنَّ اللِّسانُ يَنزَحُ [۲۲] مِنَ القَلبِ، وَالقَلبُ يَقومُ بِالغِذاءِ، فَانظُر فيما تُغَذّي قَلبَكَ وجِسمَكَ، فَإِن لَم يَكُن ذلِكَ حَلالاً لَم يَقبَلِ اللّهُ تَسبيحَكَ ولا شُكرَكَ. [۲۳]

8. امام على عليه السلام ـ در سفارش به كُمَيل بن زياد ـ: زبان از دل نيرو مى گيرد، و دل به غذا برپاست. پس بنگر كه دل و جسمت را با چه تغذيه مى كنى، كه اگر غذا حلال نباشد، خداوند، نه تسبيح گويى تو را مى پذيرد و نه سپاس گزارى ات را.

9. الكافي عن أبي بصير: قالَ رَجُلٌ لِأبي جَعفَرٍ عليه السلام: إنّي ضَعيفُ العَمَلِ قَليلُ الصِّيامِ، ولكِنّي أرجو ألّا آكُلَ إلّا حَلالاً.

قالَ: فَقالَ لَهُ: أيُّ الاِجتِهادِ أفضَلُ مِن عِفَّةِ بَطنٍ وفَرجٍ؟! [۲۴]

9. الكافى ـ به نقل از ابو بصير ـ: مردى به امام باقر عليه السلام گفت: من عملم ضعيف و روزه ام اندك است؛ امّا كوشش مى كنم جز حلال نخورم. امام عليه السلام فرمود: «چه عمل و كوششى برتر از حفظ شكم و شهوت [از حرام ]است؟!».

1 / 2: اِجتِنابُ الحَرامِ

1 / 2: دورى كردن از حرام

10. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ، لَأَن يَأخُذَ أحَدُكُم... تُرابا فَيَجعَلَهُ فِي فيهِ، خَيرٌ لَهُ مِن أن يَجعَلَ فِي فيهِ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ. [۲۵]

10. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اگر فردى از شما... مشتى خاك بردارد و در دهان خويش نهد، بهتر از آن است كه آنچه را خداوند، حرام كرده است، در دهانش نهد.

11. عنه صلى الله عليه و آله: إذا وَقَعَتِ اللُّقمَةُ مِن حَرامٍ فِي جَوفِ العَبدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ، وما دامَتِ اللُّقمَةُ فِي جَوفِهِ لا يَنظُرُ اللّهُ إلَيهِ.

ومَن أكَلَ اللُّقمَةَ مِنَ الحَرامِ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ [۲۶]، فَإِن تابَ تابَ اللّهُ عَلَيهِ، وإن ماتَ فَالنّارُ أولى بِهِ. [۲۷]

11. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه لقمه حرام در شكم بنده جاى گيرد، هر فرشته اى كه در آسمان ها و زمين است، او را لعنت مى كند و تا زمانى كه آن لقمه در شكم اوست، خداوند بدو نمى نگرد، و هر كس لقمه حرام بخورد، به خشم خدا گرفتار مى آيد. اگر توبه كرد، خداوند عز و جل توبه اش را مى پذيرد و اگر[بى توبه] مُرد، آتش برايش سزاوارتر است.

12. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ حَرَّمَ الجَنَّةَ أن يَدخُلَها جَسَدٌ غُذِّيَ بِحَرامٍ. [۲۸]

12. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، وارد شدن به بهشت را بر جسمى كه با حرام تغذيه شده، حرام (ممنوع) كرده است.

13. عنه صلى الله عليه و آله: مَن وُقِيَ شَرَّ لَقلَقِهِ [۲۹] وقَبقَبِهِ [۳۰] وذَبذَبِهِ [۳۱]، فَقَد وُقِيَ الشَّرَّ كُلَّهُ. [۳۲]

13. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه از شرّ زبان و شكم و شهوتش محفوظ بماند، از همه بدى ها محفوظ مانده است.

14. عنه صلى الله عليه و آله: مَن وُقِيَ شَرَّ لَقلَقِهِ وقَبقَبِهِ وذَبذَبِهِ، ضَمِنتُ لَهُ الجَنَّةَ. [۳۳]

14. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه از شرّ زبان و شكم و شهوتش مصون بماند، من بهشت را برايش ضمانت مى كنم.

15. حلية الأولياء عن ابن مسعود: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَن ضَبَطَ هذا ـ وأشارَ إلى لِسانِهِ ـ وهذا ـ وأشارَ إلى بَطنِهِ ـ ضَمِنتُ لَهُ الجَنَّةَ. [۳۴]

15. حلية الأولياء ـ به نقل از ابن مسعود ـ: پيامبر خدا، به زبان و شكمش اشاره كرد و فرمود: «هر كس اين را و اين را كنترل كند، بهشت را برايش ضمانت مى كنم».

16. عدّة الداعي: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: العِبادَةُ مَعَ أكلِ الحَرامِ كَالبِناءِ عَلَى الرَّملِ. وقيلَ: عَلَى الماءِ. [۳۵]

16. عدّة الداعى ـ به نقل از پيامبر خدا ـ: عبادت كردن با حرامخوارى، چون ساختن بنا بر روى ماسه (/ بر آب) است.

17. صحيح مسلم عن أبي هريرة: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: أيُّهَا النّاسُ! إنَّ اللّهَ طَيِّبٌ لا يَقبَلُ إلّا طَيِّبا، وإنَّ اللّهَ أمَرَ المُؤمِنينَ بِما أمَرَ بِهِ المُرسَلينَ، فَقالَ: «يَاأَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ اعْمَلُواْ صَالِحًا إِنِّى بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ» [۳۶]، وقالَ: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ». [۳۷]

ثُمَّ ذَكَرَ: الرَّجُلُ يُطيلُ السَّفَرَ، أشعَثَ أغبَرَ يَمُدُّ يَدَيهِ إلَى السَّماءِ: يا رَبِّ يا رَبِّ، ومَطعَمُهُ حَرامٌ، ومَشرَبُهُ حَرامٌ، ومَلبَسُهُ حَرامٌ، وغُذِيَ بِالحَرامِ؛ فَأَنّى يُستَجابُ لِذلِكَ؟ [۳۸]

17. صحيح مسلم ـ به نقل از ابو هريره ـ: از پيامبر خدا فرمود: «اى مردم! خداوند، پاك است و جز پاك نمى پذيرد، و خداوند، مؤمنان را به همان چيزى فرمان داد كه پيامبران را بِدان فرمان داده است. مى فرمايد: «اى رسولان! از پاكيزه ها بخوريد و كار نيك كنيد كه من به كارى كه مى كنيد، دانايم» و مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از پاكيزه هايى كه به شما روزى كرده ايم، بخوريد»».

ايشان سپس مردى را مثال زد كه سفرى دور و دراز مى كند و ژوليده و غبار گرفته دست به سوى آسمان بر مى دارد و «خدايا! خدايا!» مى گويد، در حالى كه خوراك و آشاميدنى و پوشاكش حرام است و با حرام، تغذيه شده است. كِى دعاى چنين كسى مستجاب مى شود؟!

18. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! إنَّ العَبدَ لَيَقذِفُ اللُّقمَةَ الحَرامَ فِي جَوفِهِ ما يُتَقَبَّلُ مِنُه عَمَلٌ أربَعينَ يَوما، وأيُّما عَبدٍ نَبَتَ لَحمُهُ مِنَ السُّحتِ [۳۹] وَالرِّبا فَالنّارُ أولى بِهِ. [۴۰]

18. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست، هر آينه بنده لقمه حرام به شكم خود مى فرستد و تا چهل روز، هيچ عملى از او پذيرفته نمى شود. هر بنده اى كه گوشتش از حرام و ربا برويد، آتش به او سزاوارتر است.

19. الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَأتي أهلَ الصُّفَّةِ، وكانوا ضِيفانَ [۴۱] رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله؛ كانوا هاجَروا مِن أهاليهِم وأموالِهِم إلَى المَدينَةِ، فَأَسكَنَهُم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله صُفَّةَ [۴۲]

المَسجِدِ، وهُم أربَعُمِئَةِ رَجُلٍ، كانَ يُسَلِّمُ عَلَيهِم بِالغَداةِ وَالعَشِيِّ، فَأَتاهمُ ذاتَ يَومٍ فَمِنهُم مَن يَخصِفُ نَعلَهُ، ومِنهُم مَن رقَعُ ثَوبَهُ، ومِنهُم مَن يَتَفَلّى، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَرزُقُهُم مُدّا مُدّا مِن تَمرٍ فِي كُلِّ يَومٍ.

فَقامَ رَجُلٌ مِنهُم فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، التَّمرُ الَّذي تَرزُقُنا قَد أحرَقَ بُطونَنا!

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: أما إنّي لَوِ استَطَعتُ أن اُطعِمَكُمُ الدُّنيا لَأَطعَمتُكُم، ولكِن مَن عاشَ مِنكُم بَعدي فَسَيُغدى عَلَيهِ بِالجِفانِ [۴۳] ويُراحُ عَلَيهِ بِالجِفانِ، ويَغدو أحَدُكُم في قَميصَةٍ [۴۴] ويَروحُ فِي اُخرى، وتُنَجِّدونَ [۴۵] بُيوتَكُم كَما تُنَجَّدُ الكَعبَةُ.

فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، إنّا عَلى ذلِكَ الزَّمانِ بِالأَشواقِ فَمَتى هُوَ؟

قالَ صلى الله عليه و آله: زَمانُكُم هذا خَيرٌ مِن ذلِكَ الزَّمانِ، إنَّكُم إن مَلَأتُم بُطونَكُم مِنَ الحَلالِ، توشِكونَ أن تَملَؤوها مِنَ الحَرامِ. [۴۶]

19. امام باقر عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ: اهل صُفّه ميهمان پيامبر خدا بودند. آنان خانواده و اموال خود را ترك گفته و به مدينه هجرت كرده بودند. پيامبر خدا، اين افراد را كه شمارشان به چهارصد مرد مى رسيد، در صُفّه [۴۷] مسجد، اسكان داد و هر صبح و شام به آنان سر مى زد و سلام و احوالپرسى مى كرد. روزى، نزد ايشان رفت. ديد يكى كفش خود را مى دوزد، ديگرى جامه اش را وصله مى زند، و سومى مشغول شپش زدايى از خود است. پيامبر خدا روزى، ده سير خرما به آنها مى داد.

مردى از ميانشان برخاست و گفت: اى پيامبر خدا! از بس كه خرما به ما دادى، معده هايمان سوخت!

پيامبر خدا فرمود: «اگر مى توانستم دنيا را خوراك شما كنم، البتّه اين كار را مى كردم؛ امّا كسانى از شما كه بعد از من زنده بمانند، چاشت و شامشان، با قَدَح، غذا خواهند خورد. صبح، يك پيراهن خواهند پوشيد و شب، يكى، و خانه هايتان را مانند كعبه، تزيين خواهيد كرد».

مردى برخاست و گفت: اى پيامبر خدا! ما سخت مشتاق چنان زمانى هستيم. كِى مى رسد؟

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اين زمان براى شما، بهتر از آن زمان است. شما اگر شكم هايتان را از حلال پر كنيد، به زودى از حرام نيز پر خواهيد كرد».

1 / 3: الاِجتِنابُ عَنِ المُضِرِّ

1 / 3: دورى كردن از آنچه زيان دارد

20. الإمام الصادق عليه السلام: كُلُّ شَيءٍ تَكونُ فيهِ المَضَرَّةُ عَلَى الإِنسانِ فِي بَدَنِهِ فَحَرامٌ أكلُهُ، إلّا فِي حالِ الضَّرورَةِ. [۴۸]

20. امام صادق عليه السلام: هر چيزى كه براى بدن انسان زيان داشته باشد، خوردنش حرام است، مگر از ناچارى.

21. عنه عليه السلام: ما كانَ مِن صُنوفِ البُقولِ مِمّا فيهِ المَضَرَّةُ عَلَى الإِنسانِ فِي أكلِهِ؛ نَظيرِ بُقولِ السُّمومِ القاتِلَةِ، ونَظيرِ الدِّفلى [۴۹]، وغَيرِ ذَلِكَ مِن صُنوفِ السَّمِّ القاتِلِ، فَحَرامٌ أكلُهُ [۵۰].

21. امام صادق عليه السلام: هر نوع گياهى كه خوردن آن براى انسان زيان داشته باشد، مانند [سبزى هاى] سمّىِ كشنده يا خرزَهره يا ديگر گياهان سمّىِ كشنده، خوردنش حرام است.

22. الدعوات: روي: لا تَأكُل ما قَد عَرَفتَ مَضَرَّتَهُ، ولا تُؤثِر هَواكَ على راحَةِ بَدَنِكَ. [۵۱]

22. الدعوات: روايت شده است كه: آنچه را مى دانى ضرر دارد، نخور و هوس خويش را بر آسايش تنت ترجيح مده.

1 / 4: اِجتِنابُ التَّناوُلِ مِن آنِيَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ

1 / 4: اجتناب از غذا خوردن در ظرف هاى زرّين و سيمين

23. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: آنِيَةُ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ مَتاعُ الَّذينَ لا يوقِنونَ. [۵۲]

23. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ظرف هاى طلا و نقره، كالاى كسانى هستند كه يقين ندارند.

24. الإمام الصادق عليه السلام: لا تَأكُل فِي آنِيَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ. [۵۳]

24. امام صادق عليه السلام: در ظروف طلا و نقره غذا نخور.

راجع: جواهر الكلام: ج6 ص328 (القول في الآنية)

و تحرير الوسيلة: ج1 ص132 (القول في الأواني).

1 / 5: اِجتِنابُ التَّناوُلِ مِن مائِدَةٍ يُشرَبُ عَلَيهَا الخَمرُ

1 / 5: اجتناب از غذا خوردن برسفره اى كه در آن، شراب نوشيدمى شود

25. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ، فلا يَأكُل عَلى مائِدَةٍ يُشرَبُ عَلَيهَا الخَمرُ. [۵۴]

25. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه به خدا و روز واپسين ايمان دارد، از سفره اى كه بر سر آن شراب نوشيده مى شود، غذا نمى خورد.

26. عنه صلى الله عليه و آله: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ، فَلا يَقعُد عَلى مائِدَةٍ يُشَربُ عَلَيها الخَمرُ. [۵۵]

26. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بر سر سفره اى كه در آن شراب نوشيده مى شود، نمى نشيند.

27. سنن أبي داود عن سالم عن أبيه: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن مَطعَمَينِ: عَنِ الجُلوسِ عَلى مائِدَةٍ يُشرَبُ عَلَيهَا الخَمرُ، وأن يَأكُلَ الرَّجُلُ وهُوَ مُنبَطِحٌ عَلى بَطنِهِ. [۵۶]

27. سنن أبى داوود ـ به نقل از سالم، از پدرش ـ: پيامبر خدا از دو [نوع] غذا خوردن نهى كرد: [يكى،] از نشستن بر سر سفره اى كه در آن، شراب نوشيده مى شود، و ديگر، اين كه مرد، به شكم، دراز بكشد و غذا بخورد.

الفصل الثانى: وجبات الأكل

فصل دوم: وعده هاى غذا

2 / 1: البُكرَةُ وَالعَشِيُّ

2 / 1: صبح و شب

الكتاب

قرآن

« وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا». [۵۷]

«و روزى شان، صبح و شام، در آن جا [آماده] است».

الحديث

حديث

28. الكافي عن ابن أخي شهاب بن عبد ربّه: شَكَوتُ إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ما ألقى مِنَ الأَوجاعِ وَالتُّخَمِ، فَقالَ لي: تَغَدَّ [۵۸] وتَعَشَّ، ولا تَأكُل بَينَهُما شَيئاً؛ فَإِنَّ فيهِ فَسادَ البَدَنِ، أما سَمِعتَ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا»! [۵۹]

28. الكافى ـ به نقل از برادرزاده شهاب بن عبد ربّه ـ: به امام صادق عليه السلام از دردها و سوء هاضمه اى كه داشتم، شكايت كردم. به من فرمود: «صبحانه و شام بخور و ما بين آن، چيزى نخور؛ زيرا اين كار به بدن صدمه مى زند. آيا نشنيده اى كه خداوند عز و جلمى فرمايد: «و روزى شان، صبح و شام، در آن جا [آماده] است» ؟».

2 / 1 ـ 1: التَّأكيدُ عَلىٰ تَبكيرِ الغَداءِ وَالنَّهيُ عَن تَركِه

2 / 1 ـ 1: تأكيد بر صبحانه خوردن در صبح زود و نهى از ترك آن

29. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أرادَ البَقاءَ ـ ولا بَقاءَ ـ فَليُباكِرِ الغَداءَ، وَليُجَوِّدِ الحِذاءَ، وَليُخَفِّفِ

الرِّداءَ، وَليُقِلَّ مُجامَعَةَ النِّساءِ. [۶۰]

29. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه خواهان ماندن است ـ و البتّه ماندنى در كار نيست ـ بايد صبح زود صبحانه بخورد، كفش خوب [و مناسب] بپوشد، رداى سبك برگيرد، و از هم بسترى با زنان بكاهد.

30. الإمام عليّ عليه السلام: مَن أرادَ البَقاءَ ـ ولا بَقاءَ ـ فَليُباكِرِ الغِذاءَ [۶۱]، وَليُؤَخِّرِ العَشاءَ، وَليُقِلَّ غِشيانَ النِّساءِ، وَليُخَفِّفِ الرِّداءَ. [۶۲]

30. امام على عليه السلام: هر كه خواهان ماندگارى است ـ و البتّه ماندگارى در كار نيست ـ صبحانه اش را زود بخورد، شام را ديرتر بخورد، با زنان كمتر هم بستر شود، و رداى سبك بپوشد.

31. الإمام الصادق عليه السلام: إذا صَلَّيتَ الفَجرَ فَكُل كِسرَةً تُطَيِّبُ بِها نَكهَتَكَ [۶۳]، وتُطفِئُ بِها حَرارَتَكَ، وتُقَوِّمُ بِها أضراسَكَ، وتَشُدُّ بِها لِثَتَكَ، وتَجلِبُ بِها رِزقَكَ، وتُحَسِّنُ بِها خُلُقَكَ. [۶۴]

31. امام صادق عليه السلام: هر گاه نماز صبح را خواندى، يك تكّه نان بخور، كه با اين كار، دهانت را خوش بو مى سازى، حرارتت را فرو مى نشانى، دندان هايت را محكم مى كنى، لثه ات را تقويت مى نمايى، روزى ات را جلب مى كنى، و اخلاقت را خوش مى گردانى.

32. عنه عليه السلام: يَنبَغي لِلمُؤمِنِ ألّا يَخرُجَ مِن بَيتِهِ حَتّى يَطعَمَ؛ فَإِنَّهُ أعَزُّ لَهُ. [۶۵]

32. امام صادق عليه السلام: شايسته است كه مؤمن، پيش از آن كه از خانه اش خارج شود، چيزى تناول كند؛ زيرا اين كار، بر عزّت (نيروى) او مى افزايد.

33. ربيع الأبرار: فِي الحَديثِ: تَركُ الغَداءِ مَسقَمَةٌ. [۶۶]

33. ربيع الأبرار: در حديث آمده است كه: ترك صبحانه، مايه بيمارى است.

2 / 1 ـ 2: التَّأكيدُ عَلَى العَشاءِ وَالنَّهيُ عَن تَركِهِ

2 / 1 ـ 2: تأكيد بر خوردن شام و نهى از ترك آن

34. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَدَعُوا العَشاءَ ولَو بِكَفٍّ مِن تَمرٍ؛ فَإِنَّ تَركَهُ يُهرِمُ. [۶۷]

34. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوردن شام را ترك نكنيد و حتّى اگر شده، مشتى خرما تناول كنيد؛ زيرا ترك شام، پيرى مى آورد.

35. عنه صلى الله عليه و آله: لا تَدَعُوا العَشاءَ ولَو عَلى حَشَفَةٍ [۶۸]، إنّي أخشى عَلى اُمَّتي مِن تَركِ العَشاءِ الهَرَمَ؛ فَإِنَّ العَشاءَ قُوَّةُ الشَّيخِ وَالشّابِّ. [۶۹]

35. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوردن شام را ترك نكنيد، حتّى اگر خرماخُشكه اى باشد، كه مى ترسم امّتم به خاطر ترك شام، دچار پيرى شوند؛ زيرا خوردن شام، نيروبخش پير و جوان است.

36. عنه صلى الله عليه و آله: تَعَشَّوا ولَو بِكَفٍّ مِن حَشَفٍ؛ فَإِنَّ تَركَ العَشاءِ مَهرَمَةٌ. [۷۰]

36. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شام بخوريد، ولو مشتى خرماخُشكه باشد؛ چرا كه نخوردن شام، مايه پيرى است.

37. الإمام عليّ عليه السلام: عَشاءُ الأَنبِياءِ عليهم السلام بَعدَ العَتَمَةِ [۷۱] فَلا تَدَعوهُ؛ فَإِنَّ تَركَ العَشاءِ خَرابُ البَدَنِ. [۷۲]

37. امام على عليه السلام: شام پيامبران، بعد از سپرى شدن ثلث اوّل شب است. پس شما نيز اين كار را ترك نكنيد؛ چرا كه ترك شام، مايه تباهى بدن است.

38. الإمام الصادق عليه السلام: طَعامُ اللَّيلِ أنفَعُ مِن طَعامِ النَّهارِ. [۷۳]

38. امام صادق عليه السلام: غذاى شب، مفيدتر از غذاى روز است.

39. عنه عليه السلام: لا تَدَعِ العَشاءَ ولَو بِثَلاثِ لُقَمٍ بِمِلحٍ. [۷۴]

39. امام صادق عليه السلام: شام خوردن را ترك نكن و حتّى اگر شده، سه لقمه نان با نمك بخور.

40. عنه عليه السلام: أصلُ خَرابِ البَدَنِ تَركُ العَشاءِ. [۷۵]

40. امام صادق عليه السلام: ريشه تباهى بدن، نخوردن شام است.

41. عنه عليه السلام: لا خَيرَ لِمَن دَخَلَ فِي السِّنِّ أن يَبيتَ خَفيفاً، بَل يَبيتُ مُمتَلِئاً خَيرٌ لَهُ. [۷۶]

41. امام صادق عليه السلام: براى كسى كه پا به سن گذاشته است، خوب نيست با شكم خالى بخوابد؛ بلكه اگر با شكم پر بخوابد، برايش بهتر است.

42. عنه عليه السلام: الشَّيخُ لا يَدَع العَشاءَ ولَو بِلُقمَةٍ. [۷۷]

42. امام صادق عليه السلام: افراد سال خورده، حتّى اگر شده، يك لقمه شام بخورند.

43. عنه عليه السلام: يَنبَغي لِلشَّيخِ الكَبيرِ ألّا يَنامَ إلّا وجَوفُهُ مُمتَلِئٌ مِنَ الطَّعامِ؛ فَإِنَّهُ أهدَأُ لِنَومِهِ، وأطيَبُ لِنَكهَتِهِ. [۷۸]

43. امام صادق عليه السلام: شايسته است كه افراد سال خورده، با معده پر از غذا بخوابند؛ زيرا اين كار، خواب آنها را راحت تر و دهانشان را خوش بوتر مى كند.

44. عنه عليه السلام: تَركُ العَشاءِ مَهرَمَةٌ، ويَنبَغي لِلرَّجُلِ إذا أسَنَّ ألّا يَبيتَ إلّا وجَوفُهُ مُمتَلِئٌ مِنَ الطَّعامِ. [۷۹]

44. امام صادق عليه السلام: نخوردن شام، مايه پيرى است، و شايسته است كه انسان، وقتى پا به سن مى گذارد، با معده پر از غذا بخوابد. [۸۰]

45. المحاسن عن المفضَّل بن عمر: دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام لَيلَةً وهُوَ يَتَعَشّى، فَقالَ: يا مُفَضَّلُ، اُدنُ وكُل.

قُلتُ: قَد تَعَشَّيتُ.

فَقالَ: اُدنُ فَكُل؛ فَإِنَّهُ يُستَحَبُّ لِلرَّجُلِ إذَا اكتَهَلَ [۸۱] ألّا يَبيتَ إلّا وفي جَوفِهِ طَعامٌ حَديثٌ. فَدَنَوتُ فَأَكَلتُ. [۸۲]

45. المحاسن ـ به نقل از مفضّل بن عمر ـ: شبى بر امام صادق عليه السلام وارد شدم، در حالى كه مشغول خوردن شام بود. فرمود: «اى مفضّل! نزديك بيا و بخور».

گفتم: من شام خورده ام.

فرمود: «نزديك بيا و بخور؛ زيرا مستحب است كه مرد، هر گاه به سنّ كهولت (ميان سالى) [۸۳] رسيد، شب را در حالى به سر بَرد كه غذاى جديدى در معده اش باشد».

من جلو رفتم و خوردم.

46. الكافي عن عليّ بن أبي علي اللَّهَبيّ: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: ما تَقولُ أطِبّاؤُكُم في عَشاءِ اللَّيلِ؟

قُلتُ: إنَّهُم يَنهَونّا عَنهُ.

قالَ: لكِنّي آمُرُكُم بِهِ. [۸۴]

46. الكافى ـ به نقل از على بن ابى على لَهَبى ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «پزشكان شما در باره خوردن شام، چه مى گويند؟».

گفتم: آنها ما را از اين كار، نهى مى كنند.

فرمود: «امّا من، شما را به آن توصيه مى كنم».

47. الكافي عن زياد بن أبي الحلال: تَعَشَّيتُ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَقالَ: العَشاءُ بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ عَشاءُ النَّبِيّينَ عليهم السلام. [۸۵]

47. الكافى ـ به نقل از زياد بن ابى حلال ـ: شام را با امام صادق عليه السلام خوردم. پس فرمود: «خوردن شام بعد از نماز عشا، شام پيامبران است».

48. الإمام الصادق عليه السلام: مَن تَرَكَ العَشاءَ لَيلَةً، ماتَ عِرقٌ في جَسَدِهِ ولا يَحيا أبَداً. [۸۶]

48. امام صادق عليه السلام: هر كس يك شب شام نخورد، رگى در بدنش مى ميرد و ديگر هرگز زنده نمى شود.

49. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ العَشاءَ لَيلَةَ السَّبتِ ولَيلَةَ الأَحَدِ مُتَوالِيَتَينِ، ذَهَبَ عَنهُ ما لا يَرجِعُ إلَيهِ أربَعينَ يَوماً. [۸۷]

49. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس شب شنبه و يكشنبه، پشت سر هم، شام نخورد، از وجود او چيزى مى رود كه تا چهل روز باز نمى گردد (جبران نمى شود).

50. الإمام الصادق عليه السلام: مَن تَرَكَ العَشاءَ نَقَصَت مِنهُ قُوَّةٌ ولا تَعودُ إلَيهِ. [۸۸]

50. امام صادق عليه السلام: هر كه خوردن شام را ترك كند، مقدارى از نيرويش كم مى شود و ديگر به او باز نمى گردد.

51. الكافي عن سليمان بن جعفر الجعفري: كانَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام لا يَدَعُ العَشاءَ ولَو بِكَعكَةٍ. [۸۹]

وكانَ يَقولُ عليه السلام: إنَّهُ قُوَّةٌ لِلجِسمِ ـ وقالَ: ولا أعلَمُهُ إلّا قالَ: ـ وصالِحٌ لِلجِماعِ. [۹۰]

51. الكافى ـ به نقل از سليمان بن جعفر جعفرى ـ: ابو الحسن عليه السلام [۹۱] خوردن شام را ترك نمى كرد، و اگر شده، يك عدد كلوچه تناول مى كرد، و مى فرمود: «شام، نيروى بدن است» و به گمانم فرمود: «و مايه توانايى بر آميزش است».

52. الإمام الرضا عليه السلام: إذَا اكتَهَلَ الرَّجُلُ فَلا يَدَعُ أن يَأكُلَ بِاللَّيلِ شَيئاً؛ فَإِنَّهُ أهدى [۹۲] لِلنَّومِ، وأطيَبُ لِلنَّكهَةِ. [۹۳]

52. امام رضا عليه السلام: هر گاه مرد به ميان سالى رسد، خوردن چيزى را در شب فرو نگذارد؛ چرا كه موجب خواب راحت تر و خوش بوتر شدن دهان مى شود.

53. عنه عليه السلام: إنَّ في الجَسَدِ عِرقاً يُقالُ لَهُ: العَشاءُ، فَإِن تَرَكَ الرَّجُلُ العَشاءَ لَم يَزَل يَدعو عَلَيهِ ذلِكَ العِرقُ إلى أن يُصبِـحَ، يَقولُ: «أجاعَكَ اللّهُ كَما أجَعتَني، وأظمَأَكَ اللّهُ كَما أظمَأتَني» [۹۴]، فَلا يَدَعَنَّ أحَدُكُمُ العَشاءَ ولَو بِلُقمَةٍ مِن خُبزٍ، أو شَربَةٍ مِن ماءٍ. [۹۵]

53. امام رضا عليه السلام: در بدن، رگى است كه به آن «عشاء (شام)» مى گويند. اگر انسان شام نخورد، آن رگ تا صبح، او را نفرين مى كند و مى گويد: خدا گرسنه ات بدارد كه گرسنه ام داشتى! خدا تشنه ات بدارد كه تشنه ام داشتى! پس هيچ يك از شما خوردن شام را فرو نگذارد و اگر شده، لقمه اى نان يا جرعه اى آب بخورد.

54. عنه عليه السلام: مَن أرادَ أن يَكونَ صالِحا خَفيفَ اللَّحمِ فَليُقَلِّل عَشاءَهُ بِاللَّيلِ. [۹۶]

54. امام رضا عليه السلام: هر كه مى خواهد سالم و لاغر اندام باشد، شامْ كم بخورد.

2 / 2: السَّحورِ لِمَن أرادَ الصَّومَ

2 / 2: كسى كه قصد روزه گرفتن دارد، سحرى بخورد

55. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: السَّحورُ بَرَكَةٌ. [۹۷]

55. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوردن سحرى، بركت است.

56. عنه صلى الله عليه و آله: السَّحورُ أكلُهُ بَرَكَةٌ، فَلا تَدَعوهُ ولَو أن يَجرَعَ أحَدُكُم جُرعَةً مِن ماءٍ؛ فَإِنَّ اللّهَ ومَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَى المُتَسَحِّرينَ. [۹۸]

56. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سحرى خوردن، مايه بركت است. پس، آن را ترك نكنيد، هرچند با نوشيدن جرعه اى آب؛ زيرا خدا و فرشتگانش بر سحرى خوران، درود مى فرستند.

2 / 3: وَجبَةٌ في اليَومِ

2 / 3: يك وعده در روز

57. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ في اليَومِ مَرَّةً لَم يَكُن جائِعاً، ومَن أكَلَ مَرَّتَينِ لَم يَكُن عابِداً، ومَن أكَلَ ثَلاثَ مَرّاتٍ اربُطوهُ مَعَ الدَّوابِّ! [۹۹]

57. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در روز، يك وعده بخورد، گرسنه نيست، و هر كس دو وعده بخورد، عابد نيست، و هر كس سه وعده بخورد، او را با چارپايان ببنديد.

58. شعب الإيمان عن عائشة: رَآني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأنَا آكُلُ في يَومٍ مَرَّتَينِ، فَقالَ:

يا عائِشَةُ، اتَّخَذتِ الدُّنيا بَطنَكِ! أكثَرُ مِن أكلَةٍ كُلَّ يَومٍ سَرَفٌ، وَاللّهُ لا يُحِبُّ المُسرِفينَ. [۱۰۰]

58. شعب الإيمان ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر خدا مشاهده كرد كه من، روزى دو وعده مى خورم. فرمود: «اى عايشه! دنيا را شكم خود كرده اى! بيش از يك وعده در روز خوردن، اسراف است و خداوند، اسرافكاران را دوست ندارد [۱۰۱]».

2 / 4: ثَلاثُ وَجَباتٍ في يَومَينِ

2 / 4: سه وعده در دو روز

59. الإمام الرضا عليه السلام: الَّذي يَجِبُ أن يَكونَ أكلُكَ في كُلِّ يَومٍ عِندَما يَمضي مِنَ النَّهارِ ثَمانُ ساعاتٍ أكلَةً واحِدَةً، أو ثَلاثَ أكَلاتٍ في يَومَينِ، تَتَغَذّى كِراً في أوَّلِ يَومٍ، ثُمَّ تَتَعَشّى، فَإِذا كانَ في اليَومِ الثّاني عِندَ مُضِيِّ ثَمانِ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ أكَلتَ أكلَةً واحِدَةً، ولَم تَحتَج إلَى العَشاءِ [۱۰۲]، وَليَكُن ذلِكَ بِقَدرٍ لا يَزيدُ ولا يَنقُصُ. [۱۰۳]

59. امام رضا عليه السلام: وعده غذايى كه در هر روز بايد بخورى، آن است كه با گذشت هشت ساعت از روز، يك بار بخورى، يا سه وعده در دو روز بخورى، به اين ترتيب كه در آغاز هر روز، صبحانه مى خورى، سپس شام تناول مى كنى و روز دوم، هشت ساعت كه از روز گذشت، يك وعده مى خورى و ديگر نيازى به شام نيست. مقدار غذايت هم بايد به اندازه باشد، نه بيش و نه كم.

سخنى درباره احاديث وعده هاى غذا

چنان كه ملاحظه شد، احاديث اين فصل به پنج دسته تقسيم مى شوند:

1. آنچه با الهام گرفتن از قرآن در مورد چگونگى غذا خوردن بهشتيان، به دو وعده غذا در صبح و شام، توصيه نموده است؛

2. آنچه بر خوردن صبحانه و نهى از ترك آن، تأكيد دارد؛

3. آنچه بر خوردن شام و نهى از ترك آن، بويژه در افراد مُسن، تأكيد نموده است؛

4. آنچه بر يك بار غذا خوردن در روز، تأكيد دارد؛

5. آنچه به سه وعده غذا در دو روز، توصيه نموده است.

احاديث دسته اوّل، دوم و سوم، نه تنها تعارضى با يكديگر ندارند، بلكه مؤيّد همديگرند؛ زيرا دسته اوّل، به دو وعده غذا در صبح و شام، توصيه مى كند و دسته دوم و سوم، تأكيد دارند كه صبحانه و شام نبايد ترك شوند.

دسته چهارم هم با دسته هاى قبلى اش معارض نيست؛ زيرا تصريح مى كند كه در روز، يك وعده غذا كافى است و دسته هاى اوّل تا سوم به دو وعده در صبح و شام توصيه دارند.

امّا حديث مربوط به دسته پنجم كه به سه وعده غذا در دو روز توصيه مى كند، هم از نظر سند ضعيف است (زيرا منقول از كتاب طبّ الرضا عليه السلام است و استناد اين كتاب به امام رضا عليه السلام ثابت نيست) و هم از نظر دلالت (زيرا مخاطب آن، مأمون عبّاسى است و ممكن است توصيه مذكور براى شخص او باشد).

بنا بر اين، جمع بندى احاديث گذشته اين مى شود كه دو بار غذا خوردن در صبح و شام براى تداوم سلامت بدن، سودمند است، چنان كه بهشتيان نيز كه در سراى سلامت، زندگى جاويد دارند، در همين دو وقت، غذا تناول مى نمايند: «وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيّا؛ و روزى هايشان، صبح و شام، در آن جا [آماده] است».

الفصل الثالث: قلّة الأكل

فصل سوم: كم خورى

3 / 1: الحَثُّ عَلىٰ قِلَّةِ الأكلِ

3 / 1: تشويق به كم خورى

60. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أهلَ البَيتِ لَيَقِلُّ طُعمُهُم؛ فَتَستَنيرُ بُيوتُهُم. [۱۰۴]

60. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اهل بيت، خوراكشان اندك است. از اين رو خانه هايشان نورانى است.

61. عنه صلى الله عليه و آله: مَن كَثُرَ تَسبيحُهُ وتَمجيدُهُ، وقَلَّ طَعامُهُ وشَرابُهُ ومَنامُهُ، اشتاقَتهُ المَلائِكَةُ. [۱۰۵]

61. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه تسبيح و تمجيدش [از خداوند متعال] بسيار، و خور و خوابش اندك باشد، فرشتگان، مشتاق او مى شوند.

62. عنه صلى الله عليه و آله: خَفِّفوا بُطونَكُم وظُهورَكُم لِقِيامِ الصَّلاةِ. [۱۰۶]

62. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شكم هايتان و پشت هايتان را براى خواندن نماز، سبك كنيد. [۱۰۷]

63. عنه صلى الله عليه و آله: خَمسٌ مِنَ العِبادَةِ: قِلَّةُ الطُّعمِ، وَالقُعودُ في المَساجِدِ، وَالنَّظَرُ إلَى الكَعبَةِ، والنَّظَرُ فِي المُصحَفِ من غَيرِ أن يَقرَأَهُ، وَالنَّظَرُ في وَجهِ العالِمِ. [۱۰۸]

63. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پنج چيز، از عبادت است: كم خوردن، نشستن در مساجد، نگاه كردن به كعبه، نگريستن به قرآن بدون اين كه آن را تلاوت كند، و نگاه كردن به چهره عالِم.

64. عنه صلى الله عليه و آله: البَطَرُ في الدّينِ قِلَّةُ التَّفَكُّرِ، وَالعِبادَةُ قِلَّةُ الطُّعمِ. [۱۰۹]

64. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بى پروايى در دين، كم خردى است و عبادت، كم خوردن است.

65. عنه صلى الله عليه و آله: طوبى لِمَن طَوى [۱۱۰] وجاعَ، اُولئِكَ الَّذينَ يَشبَعونَ يَومَ القِيامَةِ. [۱۱۱]

65. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوشا به حال آنان كه شكمشان خالى و گرسنه است! اينان كسانى هستند كه در روز قيامت، سيرند.

66. الإمام عليّ عليه السلام: قِلَّةُ الأَكلِ مِنَ العَفافِ، وكَثرَتُهُ مِنَ الإِسرافِ. [۱۱۲]

66. امام على عليه السلام: كم خوردن، از خويشتندارى است و پر خوردن، از اسرافكارى.

67. عنه عليه السلام: إذا أرادَ اللّهُ سُبحانَهُ صَلاحَ عَبدٍ ألهَمَهُ قِلَّةَ الكَلامِ، وقِلَّةَ الطَّعامِ، وقِلَّةَ المَنامِ. [۱۱۳]

67. امام على عليه السلام: خداوند سبحان، هر گاه صلاح بنده اى را بخواهد، كم گويى و كم خورى و كم خوابى را به او الهام مى كند.

68. عنه عليه السلام: مَن قَلَّت طُعمَتُهُ خَفَّت عَلَيهِ مُؤنَتُهُ. [۱۱۴]

68. امام على عليه السلام: آن كه خوراكش اندك باشد، مخارجش (/رنج و زحمتش) كم است.

69. عنه عليه السلام ـ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ:لا تَطلُبِ الحَياةَ لِتَأكُلَ، بَلِ اطلُبِ الأَكلَ لِتَحيا. [۱۱۵]

69. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: براى خوردن، زندگى مكن؛ بلكه براى زنده ماندن بخور.

70. عنه عليه السلام ـ أيضاً ـ: يَنبَغي لِلعاقِلِ أن يَتَذَكَّرَ عِندَ حَلاوَةِ الغِذاءِ مَرارَةَ الدَّواءِ. [۱۱۶]

70. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: سزاوار است كه خردمند هنگام شيرينى غذا، تلخى دوا را به ياد آورد.

3 / 2: فَوائِدُ قِلَّةِ الأَكلِ الظّاهِرِيَّةُ

3 / 2: فوايد مادّى كم خوردن

3 / 2 ـ 1: صِحَّةُ البَدَنِ

3 / 2 ـ 1: تن درستى

71. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اُمُّ جَميعِ الأَدوِيَةِ قِلَّةُ الأَكلِ. [۱۱۷]

71. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مادرِ همه دواها، كم خورى است.

72. عنه صلى الله عليه و آله: حيلَةُ الصِّحَّةِ في الدُّنيا أربَعُ خِصالٍ: قِلَّةُ الكَلامِ، وقِلَّةُ المَنامِ، وقِلَّةُ المَشيِ، وقِلَّةُ الطَّعامِ. [۱۱۸]

72. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: راه تن درستى در دنيا، چهار چيز است: كم گفتن، كم خفتن، كم راه رفتن و كم خوردن.

73. الإمام عليّ عليه السلام: قِلَّةُ الأَكلِ يَمنَعُ كَثيراً مِن أعلالِ الجِسمِ. [۱۱۹]

73. امام على عليه السلام: كم خورى، از بسيارى دردها و بيمارى هاى بدن، جلوگيرى مى كند.

74. عنه عليه السلام: أقلِل طَعاماً تُقلِل سَقاماً. [۱۲۰]

74. امام على عليه السلام: خوراك را كم كن تا بيمارى را كم كنى.

75. عنه عليه السلام: مَن قَلَّ طَعامُهُ قَلَّت آلامُهُ. [۱۲۱]

75. امام على عليه السلام: هر كه خوراكش اندك باشد، بيمارى هايش اندك مى شود.

76. عنه عليه السلام: قِلَّةُ الغِذاءِ أكرَمُ لِلنَّفسِ، وأدوَمُ لِلصِّحَّةِ. [۱۲۲]

76. امام على عليه السلام: اندك خوردن غذا، جان را گرامى تر و سلامت را پايدارتر مى سازد.

77. عنه عليه السلام: مَنِ اقتَصَرَ في أكلِهِ كَثُرَت صِحَّتُهُ، وصَلُحَت فِكرَتُهُ. [۱۲۳]

77. امام على عليه السلام: هر كه در خوردنْ به كم بسنده كند، تن درستى اش فزونى مى گيرد و انديشه اش سالم مى شود.

78. عنه عليه السلام: إنَّ صِحَّةَ الجِسمِ مِن قِلَّةِ الطَّعامِ، وقِلَّةِ الماءِ. [۱۲۴]

78. امام على عليه السلام: سلامت تن، در گرو كم خوردن و كم نوشيدن آب است.

79. المحاسن عن عمرو بن إبراهيم: سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ: لَو أنَّ النّاسَ قَصَدوا في الطَّعامِ لَاستَقامَت أبدانُهُم. [۱۲۵]

79. المحاسن ـ به نقل از عمرو بن ابراهيم ـ: از ابو الحسن عليه السلام [۱۲۶] شنيدم كه مى فرمايد: «اگر مردم در خوردن غذا ميانه روى مى كردند، بدن هايشان سالم مى ماند».

80. الإمام الرضا عليه السلام: إنَّ الجَسَدَ بِمَنزِلَةِ الأَرضِ الطَّيِّبَةِ الخَرابِ؛ إن تُعوهِدَت بِالعِمارَةِ وَالسَّقيِ مِن حَيثُ لا تَزدادُ مِنَ الماءِ فَتَغرَقَ، ولا تَنقُصُ مِنهُ فَتَعطَشَ، دامَت

عِمارَتُها، وكَثُرَ رَيعُها، [۱۲۷] وزَكا [۱۲۸] زَرعُها. وإن تَغافَلتَ عَنها فَسَدَت، ونَبَتَ فيهَا العُشبُ. وَالجَسَدُ بِهذِهِ المَنزِلَةِ، وَبِالتَّدبيرِ [۱۲۹] فِي الأَغذِيَةِ وَالأَشرِبَةِ يَصلُحُ ويَصِحُّ، وتَزكُو العافِيَةُ فيهِ.

وَانظُر... ما يُوافِقُكَ وما يُوافِقُ مَعِدَتَكَ، ويَقوى عَلَيهِ بَدَنُكَ ويَستَمرِئُهُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ، فَقَدِّرهُ لِنَفسِكَ وَاجعَلهُ غِذاكَ. [۱۳۰]

80. امام رضا عليه السلام: بدن به سانِ زمين مناسبِ باير است كه اگر درست آباد و آبيارى شود، به طورى كه نه در آب زياد غرق شود و نه از كم آبى تشنه بماند، پيوسته آباد و حاصلخيز خواهد بود و زراعتش رشد مى كند، و اگر از آن غفلت ورزى، تباه مى گردد و در آن، علف مى رويد. بدن نيز اين گونه است و تغذيه درست آن، موجب سلامتش مى گردد، و عافيت در آن رشد مى كند.

و بنگر كه... چه غذا و نوشيدنى اى با وجود تو و معده تو سازگار است و موجب تقويت بدنت مى شود و به آن مى سازد. همان را براى خودت انتخاب كن و غذاى خود قرار بده.

3 / 2 ـ 2: نَضارَةُ الوَجهِ

3 / 2 ـ 2: شادابى چهره

81. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَرَّ أخي عيسى عليه السلام بِمَدينَةٍ وفيها رَجُلٌ وَامرَأَةٌ يَتَصايَحانِ، فَقالَ: ما شَأنُكُما؟

قالَ [الرَّجُلُ]: يا نَبِيَّ اللّهِ، هذِهِ امرَأَتي ولَيسَ بِها بَأسٌ، صالِحَةٌ، ولكِنّي اُحِبُّ فِراقَها.

قالَ: فَأَخبِرني عَلى كُلِّ حالٍ ما شَأنُها؟

قالَ: هِيَ خَلَقَةُ [۱۳۱] الوَجهِ مِن غَيرِ كِبَرٍ.

قالَ: يَا امرَأَةُ، أتُحِبّينَ أن يَعودَ ماءُ وَجهِكِ طَريّاً؟

قالَت: نَعَم.

قالَ لَها: إذا أكَلتِ فَإِيّاكِ أن تَشبَعي [۱۳۲]؛ لِأَنَّ الطَّعامَ إذا تَكاثَرَ عَلَى الصَّدرِ فَزَادَ في

القَدرِ، ذَهَبَ ماءُ الوَجهِ.

فَفَعَلَت ذلِكَ، فَعادَ وَجهُها طَرِيّاً. [۱۳۳]

81. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برادرم عيسى عليه السلام از شهرى مى گذشت كه ديد مرد و زنى بر سر يكديگر فرياد مى زنند. پرسيد: «شما را چه شده است؟».

مرد گفت: اى پيامبر خدا! اين، همسر من است. عيبى ندارد. زن خوب و شايسته اى است؛ امّا دوست دارم از او جدا شوم.

فرمود: «پس به من بگو مشكلش چيست؟».

گفت: با آن كه سنّى ندارد، پيرچهره است.

فرمود: «اى زن! آيا دوست دارى شادابى و تازگى به چهره ات باز گردد؟».

گفت: آرى.

عيسى عليه السلام به او فرمود: «هر گاه غذا مى خورى، سعى كن سير نشوى؛ زيرا وقتى

غذا در معده انباشته شود و بيش از اندازه باشد، تر و تازگى چهره از بين مى رود».

آن زن چنين كرد و دوباره چهره اش شاداب شد.

3 / 2 ـ 3: طولُ العُمُرِ

3 / 2 ـ 3: زياد شدن عمر

82. لقمان عليه السلام: إذا قَلَّ طُعمَةُ المَرءِ عاشَ طَويلاً. [۱۳۴]

82. لقمان عليه السلام: هر گاه خوراك انسان كم شود، عمرش زياد مى گردد.

3 / 3: فَوائِدُ قِلَّةِ الأَكلِ الباطِنِيَّةُ

3 / 3: فوايد معنوى كم خوردن

3 / 3 ـ 1: صَفاءُ الفِكرِ

3 / 3 ـ 1: روشن شدن فكر

83. الإمام عليّ عليه السلام: مَن قَلَّ أكلُهُ صَفا فِكرُهُ. [۱۳۵]

83. امام على عليه السلام: هر كه كم خورد، انديشه اش روشن و زلال مى گردد.

3 / 3 ـ 2: نورُ القَلبِ

3 / 3 ـ 2: نورانيت دل

84. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أقَلَّ الرَّجُلُ الطُّعمَ، مُلِئَ جَوفُهُ نوراً. [۱۳۶]

84. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آدمى، هر گاه كم خورد، درونش پر از نور مى شود. [۱۳۷]

3 / 3 ـ 3: النَّجاةُ مِنَ الشَّيطانِ

3 / 3 ـ 3: رهيدن از شيطان

85. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن سَرَّهُ أن يُخَلِّصَ نَفسَهُ مِن إبليسَ فَليُذِب لَحمَهُ وشَحمَهُ بِقِلَّةِ الطَّعامِ؛ فَإِنَّ مِن قِلَّةِ الطَّعامِ حُضورَ المَلائِكَةِ، وَكَثرةَ التَّفَكُّرِ فيما عِندَ اللّهِ عز و جل. [۱۳۸]

85. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه دوست دارد خويشتن را از ابليس برهاند، بايد با كم خوردن، گوشت و چربى خود را آب كند؛ زيرا يكى از نتايج كم خوردن، حاضر شدن فرشتگان [در نزد شخص] است و بسيار انديشيدن در آنچه نزد خداوند عز و جل است.

86. عنه صلى الله عليه و آله: جاهِدوا أنفُسَكُم بِقِلَّةِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ؛ تُظِلَّكُمُ المَلائِكَةُ، ويَفِرَّ عَنكُمُ الشَّيطانُ. [۱۳۹]

86. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با كم خوردن و كم نوشيدن، به جهاد با نفْس هاى خويش بپردازيد تا فرشتگان بر شما سايه افكنند و شيطان از شما بگريزد.

3 / 3 ـ 4: الدُّخولُ في مَلَكوتِ السَّماواتِ

3 / 3 ـ 4: وارد شدن به ملكوت آسمان ها

87. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اِلبَسُوا الصّوفَ وشَمِّروا، وكُلوا في أنصافِ البُطونِ؛ تَدخُلوا في مَلَكوتِ السَّماواتِ. [۱۴۰]

87. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پشمينه بپوشيد و دامن همّت به ميان زنيد و معده هايتان را تا نيمه پر كنيد تا به ملكوت آسمان ها وارد شويد.

88. عنه صلى الله عليه و آله: لا يَدخُلُ مَلَكوتَ السَّماواتِ وَالأَرضِ مَن مَلَأَ بَطنَهُ. [۱۴۱]

88. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه شكمش را پر كند، به ملكوت آسمان ها و زمين وارد نمى شود.

3 / 3 ـ 5: التَّقَرُّبُ إلَى اللّهِ عز و جل

3 / 3 ـ 5: نزديك شدن به خدا

89. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: التَّقليلُ مِنَ الطَّعامِ بِمَنزِلَةٍ سَنِيَّةٍ [۱۴۲] عِندَ اللّهِ. [۱۴۳]

89. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كم خوردن، منزلتى والا در نزد خداوند است.

90. عنه صلى الله عليه و آله: أحَبُّكُم إلَى اللّهِ أقَلُّكُم طُعماً، وأخَفُّكُم بَدَناً. [۱۴۴]

90. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: محبوب ترينِ شما در نزد خداوند، كسى است كه كمتر بخورد و بدنى سبك تر داشته باشد.

91. الإمام الصادق عليه السلام: أقرَبُ ما يَكونُ العَبدُ مِنَ اللّهِ ـ جَلَّ وعَزَّ ـ إذا خَفَّ بَطنُهُ. [۱۴۵]

91. امام صادق عليه السلام: بنده، آن زمان به خداوند عز و جل نزديك تر است كه معده اش سبك تر باشد.

3 / 4: جَوامِعُ مَنافِعِ قِلَّةِ الأَكلِ

3 / 4: ديگر فوايد كم خورى

92. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن قَلَّ طُعمُهُ صَحَّ بَدَنُهُ، وصَفا قَلبُهُ. ومَن كَثُرَ طُعمُهُ سَقِمَ بَدَنُهُ، وقَسا قَلبُهُ. [۱۴۶]

92. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه كم بخورد، بدنش سالم مى ماند و صفاى دل مى يابد، و كسى كه زياد بخورد، بدنش بيمار مى شود و دلش سخت مى گردد.

93. الإمام عليّ عليه السلام: عَلَيكُم بِالقَصدِ [۱۴۷] في المَطاعِمِ؛ فَإِنَّهُ أبعَدُ مِنَ السَّرَفِ، وأصَحُّ لِلبَدَنِ، وأعوَنُ عَلَى العِبادَةِ. [۱۴۸]

93. امام على عليه السلام: بر شما باد ميانه روى در خوردن؛ زيرا اين كار، از اسراف، به دورتر است و بدن را سالم تر نگه مى دارد و به عبادتِ بيشتر كمك مى كند.

94. مصباح الشريعة ـ فيما نَسَبَهُ إلَى الإمامِ الصّادِقِ عليه السلام ـ: قِلَّةُ الأَكلِ مَحمودٌ في كُلِّ قَومٍ [۱۴۹]؛ لِأَنَّ فيهِ مَصلَحَةَ الباطِنِ وَالظّاهِرِ. [۱۵۰]

94. مصباح الشريعة- در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است ـ: كم خورى، در هر جامعه اى پسنديده است؛ زيرا سلامت باطن و ظاهر در آن است.

الفصل الرّابع: كَثرةُ الأكلِ

فصل چهارم: پرخورى

4 / 1: ذَمُّ النَّهَم

4 / 1: نكوهش پرخورى

95. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اِستَعيذوا بِاللّهِ مِنَ الرُّغبِ [۱۵۱]؛ فَإِنَّ الرُّغبَ شُؤمٌ. [۱۵۲]

95. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از شكم بارگى به خدا پناه بريد؛ زيرا شكم بارگى، شوم است.

96. عنه صلى الله عليه و آله: ما مَلَأَ آدَمِيٌّ وِعاءً شَرّاً مِن بَطنٍ. حَسبُ الآدَمِيِّ لُقَيماتٌ يُقِمنَ صُلبَهُ؛ فَإِن غَلَبَتِ الآدَمِيَّ نَفسُهُ، فَثُلُثٌ لِلطَّعامِ، وثُلُثٌ لِلشَّرابِ، وثُلُثٌ لِلنَّفَسِ. [۱۵۳]

96. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آدمى ظرفى بدتر از شكم را پر نكرده است. انسان را چند لقمه اى كه او را سر پا نگه دارد، بس است، و اگر نفْس انسان بر او غلبه كرد [و خويشتندار نبود]، يك سوم [معده اش] را از غذا و يك سومش را از آب پر كند و يك سوم ديگرش را براى نفَس [خالى] بگذارد.

97. عنه صلى الله عليه و آله: سَيَكونُ مِن بَعدي سُنَّةٌ؛ يَأكُلُ المُؤمِنُ في مِعاءٍ واحِدٍ، ويَأكُلُ الكافِرُ في سَبعَةِ أمعاءٍ [۱۵۴]. [۱۵۵]

97. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پس از من، اين رسم، پديد خواهد آمد كه مؤمن در يك روده مى خورد و كافر در هفت روده. [۱۵۶]

98. عنه صلى الله عليه و آله: المُؤمِنُ يَأكُلُ في مِعىً واحِدٍ، وَالكافِرُ يَأكُلُ في سَبعَةِ أمعاءٍ. [۱۵۷]

98. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن با يك روده مى خورد و كافر با هفت روده.

99. صحيح البخاري عن أبي هريرة: إنَّ رَجُلاً كانَ يَأكُلُ أكلاً كَثيرا، فَأَسلَمَ فَكانَ يَأكُلُ أكلاً قَليلاً، فذُكِرَ ذلِكَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ: إنَّ المُؤمِنَ يَأكُلُ في مِعىً واحِدٍ، وَالكافِرُ يَأكُلُ في سَبعَةِ أمعاءٍ. [۱۵۸]

99. صحيح البخارى ـ به نقل از ابو هريره ـ: مردى بود كه غذا زياد مى خورد و چون مسلمان شد، ديگر كم مى خورد. اين را به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند. فرمود: «مؤمن در يك روده غذا مى خورد و كافر در هفت روده».

100. مسند ابن حنبل عن أبي بصرة الغِفاريّ: أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله لَمّا هاجَرتُ وذلِكَ قَبلَ أن اُسلِمَ، فَحَلَبَ لي شُوَيهَةً [۱۵۹] كانَ يَحتَلِبُها لِأَهلِهِ، فَشَرِبتُها، فَلَمّا أصبَحتُ أسلَمتُ.

وقالَ عِيالُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله: نَبيتُ اللَّيلَةَ كَما بِتنَا البارِحَةَ جِياعاً!

فَحَلَبَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله شاةً فَشَرِبتُها ورَويتُ.

فَقالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: أرَويتَ؟

فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ قَد رَويتُ، ما شَبِعتُ ولا رَويتُ قَبلَ اليَومِ!

فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: إنَّ الكافِرَ يَأكُلُ في سَبعَةِ أمعاءٍ، وَالمُؤمِنُ يَأكُلُ في مِعىً واحِدٍ. [۱۶۰]

100. مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو بصره غفارى ـ: چون [به مدينه] كوچيدم، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم و اين، پيش از آنى بود كه مسلمان شوم. پيامبر صلى الله عليه و آله ميشى داشت كه شير آن را براى خانواده اش مى دوشيد. شيرش را براى من دوشيد و من خوردم. صبح كه شد، من اسلام آوردم.

خانواده پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: امشب هم مثل ديشب گرسنه مى خوابيم!

پيامبر خدا دوباره ميش را دوشيد و من نوشيدم و سير شدم. پيامبر خدا به من فرمود: «سير شدى؟».

گفتم: آرى، سير شدم، اى پيامبر خدا! پيش از امروز، هيچ گاه از غذا سير نمى شدم!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «كافر در هفت روده مى خورَد و مؤمن در يك روده».

101. المستدرك على الصحيحين عن جَعدَةَ: سَمِعتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله يَقولُ ـ ورَأى رَجُلاً مُشبَعاً، فَجَعَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يُومِئُ بِيَدِهِ إلى بَطنِهِ ويَقولُ ـ: لَو كانَ هذا في غَيرِ هذا كانَ خَيراً لَهُ. [۱۶۱]

101. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از جَعده ـ: شنيدم پيامبر صلى الله عليه و آله، در حالى كه با دست خود به شكم مردى كه سير غذا خورده بود، اشاره مى كرد، فرمود: «اگر اين، در غير اين بود، برايش بهتر بود».

102. الإمام عليّ عليه السلام ـ في ذِكر حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِ صلى الله عليه و آله ـ: قالَ اللّهُ تَعالى: ... يا أحمَدُ، أبغِضِ الدُّنيا وأهلَها، وأحِبَّ الآخِرَةَ وأهلَها.

قالَ: يا رَبِّ، ومَن أهلُ الدُّنيا، ومَن أهلُ الآخِرَةِ؟

قالَ: أهلُ الدُّنيا مَن كَثُرَ أكلُهُ وضِحكُهُ ونَومُهُ وغَضَبُهُ. [۱۶۲]

102. امام على عليه السلام ـ در حديث معراج ـ: خداوند متعال فرمود: «... اى احمد! از دنيا و اهل آن بيزار باش و آخرت و اهل آن را دوست بدار».

گفت: اى پروردگار من! اهل دنيا كيست و اهل آخرت چه كسى است؟

فرمود: «اهل دنيا، كسى است كه پُرخور و پرخنده و پرخواب و پرخشم باشد».

103. عنه عليه السلام: كَثرَةُ الأَكلِ مِنَ الشَّرَهِ [۱۶۳]، وَالشَّرَهُ شَرُّ العُيوبِ. [۱۶۴]

103. امام على عليه السلام: پرخورى، از شكم پرستى است و شكم پرستى، بدترينِ عيب هاست.

104. الإمام الصادق عليه السلام: كَثرَةُ الأَكلِ مَكروهٌ. [۱۶۵]

104. امام صادق عليه السلام: پرخورى، مكروه و ناخوشايند است.

4 / 2: ذَمُّ أكلِ الأَلوانِ مِنَ الطَّعامِ

4 / 2: نكوهش خوردن غذاهاى متنوّع

105. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سَيَكونُ ناسٌ مِن اُمَّتي يولَدونَ في النَّعيمِ، ويُغَذَّونَ بِهِ، هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ وَالشَّرابِ، ويُمدَحونَ بِالقَولِ، اُولئِكَ شِرارُ اُمَّتي. [۱۶۶]

105. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زودى، مردمانى از امّت من خواهند آمد كه در ناز و نعمت به دنيا مى آيند و با ناز و نعمت پرورده مى شوند. همّ و غمشان، خوردنى ها و نوشيدنى هاى رنگارنگ است و از آنان، به گفتار مدح مى شود. اينان، بدترين مردمان امّت من هستند.

106. عنه صلى الله عليه و آله: سَيَكونُ رِجالٌ مِن اُمَّتي يَأكُلونَ ألوانَ الطَّعامِ، ويَشرَبون ألوانَ الشَّرابِ، ويَلبَسونَ ألوانَ اللِّباسِ، ويَتَشَدَّقونَ [۱۶۷] في الكَلامِ، فَاُولئِكَ شِرارُ اُمَّتي. [۱۶۸]

106. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زودى، مردانى از امّت من خواهند آمد كه غذاهاى رنگارنگ مى خورند و نوشيدنى هاى رنگارنگ مى نوشند و جامه هاى رنگ به رنگ مى پوشند و گزافه گويى مى كنند. اينان، بدترين افراد امّت من هستند.

107. عنه صلى الله عليه و آله: شِرارُ اُمَّتي قَومٌ وُلِدوا في النَّعيمِ وغُذّوا بِهِ، يَأكُلونَ مِنَ الطَّعامِ ألواناً، ويَلبَسونَ مِنَ الثِّيابِ ألواناً، ويَركَبونَ مِنَ الدَّوابِّ ألواناً، يَتَشَدَّقونَ في الكَلامِ. [۱۶۹]

107. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترين افراد امّت من، مردمانى هستند كه در ناز و نعمت زاده مى شوند و به ناز و نعمت پرورده مى شوند. غذاهاى رنگارنگ مى خورند و جامه هاى رنگ به رنگ مى پوشند و مركب هاى رنگارنگ سوار مى شوند و لاف مى زنند و گزاف مى گويند.

108. الإمام عليّ عليه السلام: الأَلوانُ يُعَظِّمنَ البَطنَ، ويُخَدِّرنَ [۱۷۰] الأَليَتَينِ. [۱۷۱]

108. امام على عليه السلام: غذاهاى رنگارنگ، شكم را بزرگ و سَرين را شُل مى كند.

109. عنه عليه السلام: البَيشارَجاتُ [۱۷۲] يُعَظِّمنَ البَطنَ، ويُخَدِّرنَ المَتنَ. [۱۷۳]

109. امام على عليه السلام: پيش غذاها، شكم را بزرگ و كمر را سست مى كنند.

110. عنه عليه السلام ـ في كِتابٍ كَتَبَهُ إلى عُثمانَ بنِ حُنَيفٍ ـ: أمّا بَعدُ يا ابنَ حُنَيفٍ، فَقَد بَلَغَني أنَّ

رَجُلاً مِن فِتيَةِ أهلِ البَصرَةِ دَعاكَ إلى مَأدُبَةٍ [۱۷۴] فَأَسرَعتَ إلَيها، تُستَطابُ لَكَ الأَلوانُ، وتُنقَلُ إلَيكَ الجِفانُ [۱۷۵]. وماظَنَنتُ أنَّكَ تُجيبُ إلى طَعامِ قَومٍ عائِلُهُم [۱۷۶] مَجفُوٌّ، وغَنِيُّهُم مَدعُوٌّ. [۱۷۷]

110. امام على عليه السلام ـ در نامه اى كه به عثمان بن حُنيف نوشت ـ: اى پسر حُنيف! به من خبر رسيده كه مردى از صاحبْ نفوذان بصره، تو را به وليمه اى دعوت كرده و تو بدان

شتافته اى و غذاهاى رنگارنگ برايت آورده اند و كاسه ها برايت چيده اند. من گمان نمى كردم تو دعوت مردمانى را بپذيرى كه تهى دستشان كنار زده مى شود و توانگرشان دعوت مى شود!

111. عنه عليه السلام: اللّهُمَّ اجعَل دَرَجاتي في الجِنانِ رَفيعَةً، وأعوذُ بِكَ رَبّي مِن رَفيعِ المَطعَمِ وَالمَشرَبِ [۱۷۸].

111. امام على عليه السلام: بار خدايا! درجات مرا در بهشت، عالى گردان، و به تو پناه مى برم ـ اى پروردگار من ـ از عالى بودن خوردنى ها و نوشيدنى ها [در دنيا].

112. الإمام الصادق عليه السلام: رَبِّ... أعوذُ بِكَ مِنَ الفِتَنِ كُلِّها ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ، ومِن رَفيعِ المَطعَمِ وَالمَشرَبِ [۱۷۹].

112. امام صادق عليه السلام: پروردگارا!... از همه فتنه ها، پيدا و پنهان آنها، و از غذاها و نوشيدنى هاى فاخر به تو پناه مى برم.

113. تنبيه الخواطر عن المدائني: كانَتِ العَرَبُ لاتَعرِفُ الأَلوانَ، إنَّما طَعامُهُمُ اللَّحمُ يُطبَخُ بِماءٍ ومِلحٍ، حَتّى كانَ زَمَنُ مُعاوِيَةَ، فَاتَّخَذَ الأَلوانَ وتَنَوَّقَ [۱۸۰] فيها، وما شَبِعَ مَعَ كَثرَةِ ألوانِهِ حَتّى ماتَ؛ لِدُعاءِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله؛ يعني قوله صلى الله عليه و آله: «لا أشبَعَ اللّهُ بَطنَكَ» [۱۸۱]. [۱۸۲]

113. تنبيه الخواطر ـ به نقل از مَدائنى ـ: عرب ها با خوراك هاى رنگارنگ آشنايى نداشتند؛ بلكه غذايشان گوشت پخته شده با آب و نمك (آب گوشت ساده) بود، تا آن كه زمان معاويه شد و او به غذاهاى رنگارنگ و شاهانه روى آورد، و با وجود آن همه غذاهاى متنوّع، هيچ گاه سير نمى شد، تا آن كه مُرد، و اين به سبب نفرين پيامبر خدا در حقّ او بود كه فرمود: «خدا شكمت را سير نكند !».

4 / 3: مَضارُّ النَّهَمِ الظّاهِرِيَّةُ

4 / 3: ضررهاى مادّى پرخورى

4 / 3 ـ 1: أنواعُ الأَسقامِ

4 / 3 ـ 1: انواع بيمارى ها

114. الإمام عليّ عليه السلام: مَن غَرَسَ في نَفسِهِ مَحَبَّةَ أنواعِ الطَّعامِ اجتَنى ثِمارَ فُنونِ الأَسقامِ. [۱۸۳]

114. امام على عليه السلام: هر كه [نهال] دوستىِ غذاهاى رنگارنگ را در نفْس خويش بنشاند، ميوه بيمارى هاى گونه گون مى چيند.

115. عنه عليه السلام: إدمانُ الشِّبَعِ يورِثُ أنواعَ الوَجَعِ. [۱۸۴]

115. امام على عليه السلام: عادت به پرخورى، انواع دردها را به دنبال مى آورد.

116. عنه عليه السلام: قَلَّ مَن أكثَرَ مِن فُضولِ الطَّعامِ إلّا لَزِمَتهُ الأَسقامُ. [۱۸۵]

116. امام على عليه السلام: كمتر كسى است كه غذا زياد بخورد و بيمارى ها دامنگيرش نشوند.

117. عنه عليه السلام: الشِّبَعُ يُكثِرُ الأَدواءَ. [۱۸۶]

117. امام على عليه السلام: سيرى، دردها و بيمارى ها را زياد مى كند.

118. عنه عليه السلام: إيّاكَ وإدمانَ الشِّبَعِ؛ فَإِنَّهُ يُهَيِّجُ الأَسقامَ، ويُثيرُ العِلَلَ. [۱۸۷]

118. امام على عليه السلام: از پيوسته سير بودن بپرهيز كه اين كار، ناخوشى ها را تحريك مى كند و بيمارى ها را بر مى انگيزد.

119. عنه عليه السلام: قَلَّ مَن أكثَرَ مِنَ الطَّعامِ فَلَم يَسقَم. [۱۸۸]

119. امام على عليه السلام: كمتر كسى است كه زياد بخورد و بيمار نشود.

120. عنه عليه السلام: كَم مِن أكلَةٍ مَنَعَت أكَلَاتٍ. [۱۸۹]

120. امام على عليه السلام: اى بسا خوردنى كه از خوردن ها باز مى دارد!

121. الإمام الصادق عليه السلام: كُلُّ داءٍ مِنَ التُّخَمَةِ، ما خَلَا الحُمّى؛ فَإِنَّها تَرِدُ وُروداً. [۱۹۰]

121. امام صادق عليه السلام: هر دردى از پرخورى (/ بدگوارى) است، جز تب كه به گونه اى به سراغ انسان مى آيد [و دلايل ديگرى دارد].

4 / 3 ـ 2: ضَعفُ الصِّحَّةِ

4 / 3 ـ 2: ضعف سلامت

122. الإمام عليّ عليه السلام: مَن كَثُرَ أكلُهُ قَلَّت صِحَّتُهُ، وثَقُلَت عَلى نَفسِهِ مُؤنَتُهُ. [۱۹۱]

122. امام على عليه السلام: هر كه پر خورَد، سلامتش كاهش مى يابد و خرج (/ زحمت) آن بر وى سنگين مى شود.

123. عنه عليه السلام: لا صِحَّةَ مَعَ النَّهَمِ. [۱۹۲]

123. امام على عليه السلام: با وجود شكمبارگى، از تن درستى خبرى نيست.

124. عنه عليه السلام: لا تَجتَمِعُ الصِّحَّةُ وَالنَّهَمُ. [۱۹۳]

124. امام على عليه السلام: تن درستى و پرخورى، با هم جمع نمى شوند.

125. الإمام الصادق عليه السلام: فَسادُ الجَسَدِ في كَثرَةِ الطَّعامِ، وفَسادُ الزَّرعِ في كَسبِ الآثامِ، وفَسادُ المَعرِفَةِ في تَركِ الصَّلاةِ عَلى خَيرِ الأَنامِ. [۱۹۴]

125. امام صادق عليه السلام: تباهى تن، در پرخورى است و تباهى كِشت، در گنه ورزى و تباهى شناخت، در ترك صلوات بر بهترين خلق خدا [يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله].

4 / 3 ـ 3: الذَّفَرُ

4 / 3 ـ 3: بوى بد

126. الإمام عليّ عليه السلام: كَثرَةُ الأَكلِ تُذفِرُ [۱۹۵]. [۱۹۶]

126. امام على عليه السلام: پرخورى، [عرق را] بدبو مى كند.

4 / 4: مَضارُّ النَّهَمِ الباطِنِيَّةُ

4 / 4: ضررهاى معنوى پرخورى

4 / 4 ـ 1: فَسادُ الوَرَعِ

4 / 4 ـ 1: تباه شدن پارسايى

127. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: بِئسَ العَونُ عَلَى الدّينِ قَلبٌ نَخيبٌ [۱۹۷]، وبَطنٌ رَغيبٌ [۱۹۸]، ونَعظٌ [۱۹۹] شَديدٌ. [۲۰۰]

127. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دل ترسو و شكم فراخ و شهوت شديد، بد ياورانى براى دين هستند.

128. الإمام عليّ عليه السلام: نِعمَ عَونُ المَعاصِي الشِّبَعُ. [۲۰۱]

128. امام على عليه السلام: پرخورى، كمك خوبى براى گناهان است.

129. عنه عليه السلام: الشِّبَعُ يُفسِدُ الوَرَعَ. [۲۰۲]

129. امام على عليه السلام: پرخورى، پارسايى را تباه مى كند.

130. عنه عليه السلام: الشِّبَعُ يورِثُ الأَشَرَ، ويُفسِدُ الوَرَعَ. [۲۰۳]

130. امام على عليه السلام: پرخورى، بى شرمى مى آورد و پارسايى را تباه مى كند.

131. عنه عليه السلام: بِئسَ قَرينُ الوَرَعِ الشِّبَعُ. [۲۰۴]

131. امام على عليه السلام: پرخورى، بد همدمى براى پارسايى است.

132. الإمام الباقر عليه السلام: إذا شَبِـعَ البَطنُ طَغى. [۲۰۵]

132. امام باقر عليه السلام: شكم، چون سير شود، سركش مى شود.

4 / 4 ـ 2: فَسادُ النَّفسِ

4 / 4 ـ 2: تباهى جان

133. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تُميتُوا القُلوبَ بِكَثرَةِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ؛ فَإِنَّ القُلوبَ تَموتُ كَالزُّروعِ إذا كَثُرَ عَلَيهَا الماءُ. [۲۰۶]

133. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با خوردن و نوشيدن زياد، دل ها را نميرانيد؛ چرا كه دل ها مى ميرند، همچنان كه زراعت، هر گاه زياد آب خورد، از بين مى رود.

134. عنه صلى الله عليه و آله: إيّاكُم وفُضولَ الطَّعامِ؛ فَإِنَّهُ يَسِمُ [۲۰۷] القَلبَ بِالقَسوَةِ، ويُبطِئُ بِالجَوارِحِ عَنِ الطّاعَةِ، ويُصِمُّ الهِمَمَ عَن سَماعِ المَوعِظَةِ. [۲۰۸]

134. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از زياد خوردن بپرهيزيد؛ زيرا زياد خوردن، نشان قساوت را بر دل مى نهد، اندام ها را در اطاعت و عبادت، كُند مى كند، و گوش دل را از نيوشيدن پند، كَر مى سازد.

135. عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَعَوَّدَ كَثرَةَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ قَسا قَلبُهُ. [۲۰۹]

135. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه به خوردن و نوشيدنِ زياد خو كند، دلش سخت مى شود.

136. الإمام عليّ عليه السلام: كَثرَةُ الأَكلِ وَالنَّومِ تُفسِدانِ النَّفسَ، وتَجلِبانِ المَضَرَّةَ. [۲۱۰]

136. امام على عليه السلام: زياد خوردن و زياد خوابيدن، جان را تباه مى كند و زيان به بار مى آورد.

4 / 4 ـ 3: حِجابُ الفِطنَةِ

4 / 4 ـ 3: حجاب زيركى

137. الإمام عليّ عليه السلام: مَن زادَ شِبَعُهُ كَظَّتهُ [۲۱۱] البِطنَةُ، مَن كَظَّتهُ البِطنَةُ حَجَبَتهُ عَنِ الفِطنَةِ. [۲۱۲]

137. امام على عليه السلام: هر كه بيش از اندازه سير شود، به انباشتگىِ معده دچار مى گردد، و هر كه به انباشتگىِ معده دچار گردد، اين مانع زيركى او مى شود.

138. عنه عليه السلام: لا فِطنَةَ مَعَ بِطنَةٍ. [۲۱۳]

138. امام على عليه السلام: با پرخورى، زيركى در كار نيست.

139. عنه عليه السلام: البِطنَةُ تَحجُبُ الفِطنَةَ. [۲۱۴]

139. امام على عليه السلام: پرخورى، مانع زيركى مى شود.

140. عنه عليه السلام: لا تَجتَمِعُ الفِطنَةُ وَالبِطنَةُ. [۲۱۵]

140. امام على عليه السلام: زيركى و پرخورى، با هم جمع نمى شوند.

4 / 4 ـ 4: ظُلمَةُ القَلبِ

4 / 4 ـ 4: تاريكى دل

141. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَشبَعوا فَيُطفَأَ نورُ المَعرِفَةِ مِن قُلوبِكُم. [۲۱۶]

141. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: معده هايتان را از غذا سير نكنيد كه نور معرفت در دل هايتان خاموش مى شود.

142. الإمام عليّ عليه السلام ـ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: كَثرَةُ الطَّعامِ تُميتُ القَلبَ، كَما تُميتُ كَثرَةُ الماءِ الزَّرعَ. [۲۱۷]

142. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: غذاى زياد، دل را مى ميراند، چنان كه آب زياد، زراعت را مى ميراند.

143. عنه عليه السلام: إذا مُلِئَ البَطنُ مِنَ المُباحِ عَمِيَ القَلبُ عَنِ الصَّلاحِ. [۲۱۸]

143. امام على عليه السلام: هر گاه معده از [غذاى] مباح پر شود، دل از [ديدنِ] صلاح و درستى كور مى شود.

4 / 4 ـ 5: فَسادُ الأَحلامِ

4 / 4 ـ 5: آشفتگى خواب ها

144. الإمام عليّ عليه السلام: إيّاكَ وَالبِطنَةَ؛ فَمَن لَزِمَها كَثُرَت أسقامُهُ، وفَسَدَت أحلامُهُ. [۲۱۹]

144. امام على عليه السلام: از پرخورى بپرهيز كه هر كس پرخور شود، بيمارى هايش فزون مى گردد و خواب هاى آشفته مى بيند.

145. عنه عليه السلام: المُستَثقِلُ النّائِمُ تَكذِبُهُ [۲۲۰] أحلامُهُ. [۲۲۱]

145. امام على عليه السلام: كسى كه با معده سنگين بخوابد، خواب هاى دروغ مى بيند.

4 / 4 ـ 6: قِلَّةُ العِبادَةِ

4 / 4 ـ 6: كم شدن عبادت

146. الإمام عليّ عليه السلام: لا يَجتَمِعُ [۲۲۲] الشِّبَعُ وَالقِيامُ بِالمُفتَرَضِ. [۲۲۳]

146. امام على عليه السلام: سيرى و انجام دادن فرايض، با هم جمع نمى شوند.

147. عنه عليه السلام: لا تَطمَع في ثَلاثَةٍ مَعَ ثَلاثَةٍ: في سَهَرِ اللَّيلِ مَعَ كَثرَةِ الأَكلِ، وفي نورِ الوَجهِ مَعَ نَومِ أجمَعِ اللَّيلِ، وفي الأَمانِ مِنَ الدُّنيا مَعَ صُحبَةِ الفُسّاقِ. [۲۲۴]

147. امام على عليه السلام: با وجود سه چيز، به سه چيز چشم مدار: با وجود پرخورى به شب زنده دارى، با وجود همه شب را خوابيدن به نورانيت چهره، و با وجود همنشينى با فاسقان به در امان بودن از دنيا.

148. المحاسن عن حَفص بن غِياث: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: ظَهَرَ إبليسُ لِيَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليه السلام، وإذا عَلَيهِ مَعاليقُ مِن كُلِّ شَيءٍ، فَقالَ لَهُ يَحيى: ما هذِهِ المَعاليقُ يا إبليسُ؟

فَقالَ: هذِهِ الشَّهَواتُ الَّتي أصَبتُها مِنِ ابنِ آدَمَ.

قالَ: فَهَل لي مِنها شَيءٌ؟

قالَ: رُبَّما شَبِعتَ فَثَقَّلتُكَ عَنِ الصَّلاةِ وَالذِّكرِ.

قالَ يَحيى: للّهِِ عَلَيَّ ألّا أملَأَ بَطني مِنَ طَعامٍ أبَداً.

وقالَ إبليسُ: للّهِِ عَلَيَّ ألّا أنصَحَ مُسلِماً أبَداً.

ثُمَّ قالَ أبو عَبدِ اللّه عليه السلام: يا حَفصُ، للّهِِ عَلى جَعفَرٍ وآلِ جَعفَرٍ ألّا يَملَؤوا بُطونَهُم مِن طَعامٍ أبَداً، وللّهِ عَلى جَعفَرٍ وآلِ جَعفَرٍ ألّا يَعمَلوا لِلدُّنيا أبَداً. [۲۲۵]

148. المحاسن ـ به نقل از حفص بن غياث ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «ابليس بر يحيى بن زكريّا عليه السلام آشكار شد. ديد انواع آويزها بر او آويخته است.

يحيى به او گفت: اى ابليس! اين آويزها چيست؟

گفت: اينها همان خواهش هايى (هوس هايى) است كه فرزند آدم را با آنها به چنگ مى اندازم.

يحيى عليه السلام گفت: از آنها چيزى هم براى من هست؟

گفت: هر گاه از غذا سير بخورى، تو را براى نماز و ذكر، سنگين و تنبل

مى كنم.

يحيى گفت: سوگند به خدا كه هرگز شكم خود را از غذا پر نخواهم كرد.

ابليس گفت: سوگند به خدا كه زين پس، هرگز مسلمانى را نصيحت نمى كنم».

امام صادق عليه السلام سپس فرمود: «اى حفص! سوگند به خدا كه جعفر و خاندان جعفر، هرگز شكم هاى خود را از غذا پر نخواهند كرد. سوگند به خدا كه جعفر و خاندان جعفر، هرگز براى دنيا كار نخواهند كرد».

149. عيسى عليه السلام: يا بَني إسرائيلَ، لا تُكثِرُوا الأَكلَ؛ فَإِنَّهُ مَن أكثَرَ الأَكلَ أكثَرَ النَّومَ، ومَن أكثَرَ النَّومَ أقَلَّ الصَّلاةَ، ومَن أقَلَّ الصَّلاةَ كُتِبَ مِنَ الغافِلينَ. [۲۲۶]

149. عيسى عليه السلام: اى بنى اسرائيل! زياد نخوريد كه هر كه زياد خورَد، زياد مى خوابد و هر كه زياد بخوابد، كم نماز مى خواند و هر كه كم نماز بخواند، از غافلان نوشته مى شود.

150. حلية الأولياء عن وُهَيبِ بن الوَرد: بَلَغَنا أنَّ الخَبيثَ إبليسَ تَبَدّى لِيَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليه السلام، فَقالَ لَهُ: إنّي اُريدُ أن أنصَحَكَ.

فَقالَ: كَذَبتَ، أنتَ لا تَنصَحُني، ولكِن أخبِرني عَن بَني آدَمَ.

فَقالَ: هُم عِندَنا عَلى ثَلاثَةِ أصنافٍ. أمّا صِنفٌ مِنهُم: فَهُم أشَدُّ الأَصنافِ عَلَينا، نُقبِلُ حَتّى نَفتِنَهُ ونَستَمكِنَ مِنهُ، ثُمَّ يَفزَعُ إلَى الاِستِغفارِ وَالتَّوبَةِ فَيُفسِدُ عَلَينا كُلَّ شَيءٍ أدرَكنا مِنهُ، ثُمَّ نَعودُ لَهُ فَيَعودُ، فَلا نَحنُ نَيأَسُ مِنهُ، ولا نَحنُ نُدرِكُ مِنهُ حاجَتَنا، فَنَحنُ مِن ذلِكَ في عَناءٍ. وأمَّا الصِّنفُ الآخَرُ: فَهُم في أيدينا بِمَنزِلَةِ الكُرَةِ في أيدي صِبيانِكُم، نُلقيهِم كَيفَ شِئنا، قَد كَفَونا أنفُسَهُم. وأمَّا الصِّنفُ الآخَرُ: فَهُم مِثلُكَ مَعصومونَ لا نَقدِرُ مِنهُم عَلى شَيءٍ.

فَقالَ لَهُ يَحيى: عَلى ذلِكَ، هَل قَدَرتَ مِنّي عَلى شَيءٍ؟

قالَ: لا، إلّا مَرَّةً واحِدَةً؛ فَإِنَّكَ قَدَّمتَ طَعاماً تَأكُلُهُ فَلَم أزَل اُشَهّيهِ إلَيكَ حَتّى أكَلتَ أكثَرَ مِمّا تُريدُ، فَنِمتَ تِلكَ اللَّيلَةَ ولَم تَقُم إلَى الصَّلاةِ كَما كُنتَ تَقومُ إلَيها.

قالَ: فَقالَ لَهُ يَحيى: لا جَرَمَ، لا شَبِعتُ مِن طَعامٍ أبَداً حَتّى أموتَ.

فَقالَ لَهُ الخَبيثُ: لا جَرَمَ، لا نَصَحتُ آدَمِيّاً بَعدَكَ. [۲۲۷]

150. حلية الأولياء ـ به نقل از وُهَيب بن وَرد ـ: به ما رسيده است كه ابليس پليد، بر يحيى بن زكريّا عليه السلام آشكار شد و بدو گفت: من مى خواهم تو را نصيحت كنم.

يحيى عليه السلام گفت: «دروغ مى گويى. تو خيرخواه من نيستى؛ امّا مرا از فرزندان آدم خبر ده».

ابليس گفت: آنان در نزد ما بر سه دسته اند:

دسته اى از آنان بيشترين زحمت را براى ما دارند. آنان را مى فريبيم و بر آنان مسلّط مى شويم؛ امّا بلافاصله به استغفار و توبه پناه مى برند و همه زحمات ما را تباه مى كنند. دوباره به سراغشان مى رويم و دوباره آنها همان مى كنند. بنا بر اين، نه از آنان نااميد مى شويم و نه به مرادمان مى رسيم. بدين جهت، در رنج و زحمتيم.

دسته دوم، در دست ما به سانِ گويى هستند كه در دست كودكان شماست. هر گونه كه بخواهيم، آنها را به اين سو و آن سو مى افكنيم. اينها، خود، زحمت ما را كم كرده اند.

دسته سوم، مانند تو معصوم هستند و ما نمى توانيم با آنها كارى بكنيم.

يحيى گفت: «به هر حال، آيا تاكنون بر من چيره گشته اى؟».

گفت: نه، بجز يك بار و آن هنگامى بود كه مشغول خوردن غذايى شدى، و من پيوسته آن را برايت لذيذ جلوه مى دادم، تا آن كه بيش از اندازه اى كه مى خواستى، خوردى و در نتيجه آن شب خوابيدى و بر خلاف شب هاى پيش، براى نماز بر نخاستى.

يحيى به او گفت: «زين پس، تا زنده ام، هرگز از غذايى، سير نخواهم خورد».

آن ناپاك به او گفت: من نيز زين پس، هرگز آدميزادى را نصيحت نخواهم كرد.

4 / 4 ـ 7: البُعدُ مِنَ اللّهِ عز و جل

4 / 4 ـ 7: دور شدن از خدا

151. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نورُ الحِكمَةِ الجوعُ، وَالتَّباعُدُ مِنَ اللّهِ الشِّبَعُ. [۲۲۸]

151. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نور حكمت، در گرسنگى است [۲۲۹] و دورى از خدا، در سيرى.

152. عنه صلى الله عليه و آله: لَيسَ شَيءٌ أبغَضَ إلَى اللّهِ مِن بَطنٍ مَلآنٍ. [۲۳۰]

152. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نزد خداوند، چيزى منفورتر از شكم پر نيست.

153. عنه صلى الله عليه و آله: أبغَضُكُم إلَى اللّهِ تَعالى كُلُّ نَؤومٍ وأكولٍ وشَروبٍ. [۲۳۱]

153. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: منفورترينِ شما در نزد خداى متعال، هر پرخواب و پرخور و پرنوش است.

154. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عز و جل يُبغِضُ الآكِلَ فَوقَ شِبَعِهِ، وَالغافِلَ عَن طاعَةِ رَبِّهِ، وَالتّارِكَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ، وَالمُخفِرَ [۲۳۲] ذِمَّتَهُ، وَالمُبغِضَ عِترَةَ نَبِيِّهِ، وَالمُؤذِيَ جيرانَهُ. [۲۳۳]

154. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل كسى را كه از روى سيرى بخورد، و كسى را كه از طاعت پروردگارش غافل باشد، و كسى را كه سنّت پيامبرش را وا گذارَد، و كسى را كه عهدشكن باشد، و كسى را كه به عترت پيامبرش بغض ورزد، و كسى را كه همسايه اش را بيازارد، دشمن مى دارد.

155. عنه صلى الله عليه و آله: جاءَني جَبرَئيلُ في ساعَةٍ لَم يَكُن يَأتيني فيها، وفي يَومٍ لَم يَكُن يَأتيني فيهِ، فَقُلتُ لَهُ: يا جَبرَئيلُ، لَقَد جِئتَني في ساعَةٍ ويَومٍ لَم تَكُن تَأتيني فيهِما، لَقَد أرعَبتَني؟!

قالَ: وما يُرَوِّعُكَ يا مُحَمَّدُ وقَد غَفَرَ اللّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وما تَأَخَّرَ؟

قالَ: بِماذا بَعَثَكَ رَبُّكَ؟

قالَ: يَنهاكَ رَبُّكَ عَن عِبادَةِ الأَوثانِ، وشُربِ الخُمورِ، ومُلاحاةِ الرِّجالِ، واُخرى هِيَ لِلآخِرَةِ وَالاُولى، يَقولُ لَكَ رَبُّكَ: يا مُحَمَّدُ، ما أبغَضتُ وِعاءً قَطُّ

كَبُغضي بَطناً مَلآناً. [۲۳۴]

155. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جبرئيل در ساعت و روزى به نزد من آمد كه در چنان ساعت و روزى به نزدم نمى آمد.

به او گفتم: «اى جبرئيل! در ساعت و روزى به نزد من آمده اى كه سابقه نداشته است به نزدم بيايى. مرا به وحشت انداختى!».

جبرئيل گفت: چرا بايد وحشت كنى ـ اى محمّد ـ، در حالى كه خداوند، گناهان گذشته و آينده تو را آمرزيده است؟

گفتم: «چه پيغامى از جانب پروردگارت آورده اى؟».

گفت: پروردگارت تو را از بت پرستى و شرابخوارى و ستيزه گرى با مردم نهى مى كند، و يك چيز ديگر كه به سود دنيا و آخرت است، اين است كه پروردگارت به

تو مى فرمايد: اى محمّد! من هرگز از هيچ ظرفى به اندازه شكم پر، نفرت نداشته ام.

156. عنه صلى الله عليه و آله: كَبُرَ مَقتا عِندَ اللّهِ الأَكلُ مِن غَيرِ جوعٍ، وَالنَّومُ مِن غَيرِ سَهَرٍ. [۲۳۵]

156. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذا خوردن بدون گرسنگى و خوابيدن [در روز] بدون شب زنده دارى، به شدّت منفور خداوند است.

157. عنه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ يَستَوجِبونَ المَقتَ مِنَ اللّهِ تَعالى: الأَكلُ مِن غَيرِ جوعٍ، وَالنّومُ مِن غَيرِ سَهَرٍ، وَالضِّحكُ مِن غَيرِ عَجَبٍ. [۲۳۶]

157. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه چيز، مستوجب دشمنى و نفرت خداوند متعال مى شود: خوردنِ بدون گرسنگى، خوابيدن بدون شب زنده دارى، و خنديدن بدون تعجّب.

158. الإمام الباقر عليه السلام: ما مِن شَيءٍ أبغَضُ إلَى اللّهِ عز و جل مِن بَطنٍ مَملوءٍ. [۲۳۷]

158. امام باقر عليه السلام: هيچ چيزى نزد خداوند عز و جل، منفورتر از شكم پر نيست.

159. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل يُبغِضُ كَثرَةَ الأَكلِ. [۲۳۸]

159. امام صادق عليه السلام: خداوند عز و جل پرخورى را دشمن مى دارد.

160. عنه عليه السلام: إنَّ البَطنَ لَيَطغى مِن أكلِهِ، وأقرَبُ ما يَكونُ العَبدُ مِنَ اللّهِ ـ جَلَّ وعَزَّ ـ إذا خَفَّ بَطنُهُ، وأبغَضُ ما يَكونُ العَبدُ إلَى اللّهِ عز و جل إذَا امتَلَأَ بَطنُهُ. [۲۳۹]

160. امام صادق عليه السلام: شكم، از خوردن طغيان مى كند، و بنده آن گاه به خداوند عز و جل نزديك تر است كه معده اش سبك باشد، و زمانى در نزد خداوند عز و جلمنفورتر است كه معده اش پر باشد.

161. عنه عليه السلام: ثَلاثَةٌ فيهِنَّ المَقتُ مِنَ اللّهِ عز و جل: نَومٌ مِن غَيرِ سَهَرٍ، وضِحكٌ مِن غَيرِ عَجَبٍ، وأكلٌ عَلَى الشِّبَعِ. [۲۴۰]

161. امام صادق عليه السلام: سه چيز، مورد خشم و نفرت خداوند عز و جل است: خوابيدن بدون شب زنده دارى، خنديدن بدون تعجّب (موجبات خنده)، و خوردن از روى سيرى.

162. الإمام الكاظم عليه السلام: إنَّ اللّهَ يُبغِضُ البَطنَ الَّذي لا يَشبَعُ. [۲۴۱]

162. امام كاظم عليه السلام: خداوند، شكمى را كه سير نمى شود، دشمن مى دارد.

4 / 4 ـ 8: جوعُ يَومِ القِيامَةِ

4 / 4 ـ 8: گرسنگى روز قيامت

163. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أكثَرَ النّاسِ شِبَعاً في الدُّنيا، أطوَلُهُم جوعاً يَومَ القِيامَةِ. [۲۴۲]

163. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سيرترينِ مردم در دنيا، گرسنه ترينِ آنان در روز قيامت است.

164. الكافي عن أبي ذرّ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «أطوَلُكُم جُشاءً [۲۴۳] في الدُّنيا، أطوَلُكُم جوعاً في الآخِرَةِ» أو قالَ: «يَومَ القِيامَةِ». [۲۴۴]

164. الكافى ـ به نقل از ابو ذر ـ:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر يك از شما كه در دنيا آروغ هايش طولانى تر باشد، در آخرت، گرسنگى اش طولانى تر خواهد بود» يا فرمود: «در روز قيامت».

165. الإمام عليّ عليه السلام: أتى أبو جُحَيفَةَ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَتَجَشَّأُ، فَقالَ: اُكفُف جُشاءَكَ؛ فَإِنَّ أكثَرَ النّاسِ في الدُّنيا شِبَعاً أكثَرُهُم جوعاً يَومَ القِيامَةِ!

قالَ: فَما مَلَأَ أبو جُحَيفَةَ بَطنَهُ مِن طَعامٍ حَتّى لَحِقَ بِاللّهِ. [۲۴۵]

165. امام على عليه السلام: ابو جُحَيفه خدمت پيامبر خدا آمد و آروغ مى زد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «جلوى آروغت را بگير (كمتر بخور)؛ زيرا آنان كه در دنيا سيرتر مى خورند، در روز قيامت، گرسنه ترند».

از آن پس، ابو جحيفه تا زنده بود، از هيچ غذايى سير نخورد.

166. الأمالي عن عَطِيّة بن عامِر الجُهَنيّ: سَمِعتُ سَلمانَ الفارِسِيَّ وقد اُكرِهَ عَلى طَعامٍ،

فَقالَ: حَسبي، إنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: إنَّ أكثَرَ النّاسِ شِبَعاً في الدُّنيا أكثَرُهُم جوعاً في الآخِرَةِ، يا سَلمانُ، الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الكافِرِ. [۲۴۶]

166. الأمالى، طوسى ـ به نقل از عطيّة بن عامر جُهَنى ـ: از سلمان فارسى كه با اصرار از او مى خواستند [بيشتر] غذا بخورد، شنيدم كه گفت: بس است. از پيامبر خدا شنيدم كه

مى فرمايد: «سيرترينِ مردم در دنيا، گرسنه ترينِ آنان در آخرت است. اى سلمان! دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است».

167. الإمام الصادق عليه السلام: سَمِعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلاً يَتَجَشَّأُ، فَقالَ: يا عَبدَ اللّهِ قَصِّر مِن جُشائِكَ، فَإِنَّ أطوَلَ النّاسِ جوعاً يَومَ القِيامَةِ أكثَرُهُم شِبَعاً في الدُّنيا! [۲۴۷]

167. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا شنيد كه مردى آروغ مى زند. فرمود: «اى بنده خدا! آرام تر آروغ بزن؛ زيرا گرسنه ترينِ مردم در روز قيامت، سيرترينِ آنان در دنياست».

4 / 5: جَوامِعُ مَضارِّ البِطنَةِ

4 / 5: كلّيات زيان هاى پرخورى

168. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إيّاكُم وَالبِطنَةَ؛ فَإِنَّها مَفسَدَةٌ لِلبَدَنِ، ومَورَثَةٌ لِلسَّقَمِ، ومَكسَلَةٌ لِلعِبادَةِ. [۲۴۸]

168. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از پرخورى بپرهيزيد؛ چرا كه مايه تباهى بدن و باعث بيمارى ها و موجب سستى در عبادت مى شود.

169. الإمام عليّ عليه السلام: إيّاكُم وَالبِطنَةَ؛ فَإِنَّها مَقساةٌ لِلقَلبِ، مَكسَلَةٌ عَنِ الصَّلاةِ، مَفسَدَةٌ لِلجَسَدِ. [۲۴۹]

169. امام على عليه السلام: از پرخورى بپرهيزيد؛ چرا كه موجب قساوت دل، سستى در نماز و تباهى بدن مى شود.

170. عنه عليه السلام ـ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: مَن شَبِـعَ عوقِبَ في الحالِ ثَلاثَ عُقوباتٍ: يُلقَى الغِطاءُ عَلى قَلبِهِ، وَالنُّعاسُ عَلى عَينِهِ، وَالكَسَلُ عَلى بَدَنِهِ. [۲۵۰]

170. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: هر كه سير خورَد، در دم به سه كيفر مجازات مى شود: بر دلش پرده مى افتد، خواب بر چشمانش غلبه مى كند، و سستى بر بدنش چيره مى گردد.

171. لقمان عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ ـ:يا بُنَيَّ، إذَا امتلَأَتِ المَعِدَةُ نامَتِ الفِكرَةُ، وخَرَسَتِ الحِكمَةُ، وقَعَدَتِ الأَعضاءُ عَنِ العِبادَةِ. [۲۵۱]

171. لقمان عليه السلام ـ در سفارش به فرزندش ـ: فرزندم! هر گاه معده پر شود، انديشه مى خوابد و خرد گنگ مى شود و اندام ها از عبادت باز مى ايستند.

172. مصباح الشريعة ـ فيما نَسَبَهُ إلَى الإمامِ الصّادِقِ عليه السلام ـ: كَثرَةُ النَّومِ يَتَوَلَّدُ مِن كَثرَةِ الشُّربِ، وكَثرَةُ الشُّربِ مِن كَثرَةِ الشِّبَعِ؛ وهُما يُثقِلانِ النَّفسَ عَنِ الطّاعَةِ، ويُقسِيانِ القَلبَ عَنِ التَّفَكُّرِ وَالخُضوعِ. [۲۵۲]

172. مصباح الشريعة ـ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است ـ: پُرخوابى از پُرنوشى زاده مى شود، و پرنوشى از پرخورى، و اين دو، جان را در طاعت سنگين مى كنند و دل را از انديشيدن و خضوع باز مى دارند.

173. مصباح الشريعة ـ أيضا ـ: لَيسَ شَيءٌ أضَرَّ عَلى قَلبِ المُؤمِنِ مِن كَثرَةِ الأَكلِ، وهِيَ مورِثَةٌ لِشَيئَينِ: قَسوَةِ القَلبِ، وهَيَجانِ الشَّهوَةِ. [۲۵۳]

173. مصباح الشريعة ـ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است ـ: هيچ چيز براى دل مؤمن، زيانبارتر از پرخورى، نيست. پرخورى، دو چيز پديد مى آورد: سختى دل و انگيختگى شهوت.

4 / 6: مَضارُّ الأَكلِ عَلَى الشِّبَعِ

4 / 6: زيان هاى خوردن در حال سيرى

174. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الأَكلُ عَلَى الشِّبَعِ؛ يورِثُ البَرَصَ [۲۵۴]. [۲۵۵]

174. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوردن از روى سيرى، پيسى مى آورد.

175. الدعوات: رُوِيَ: الدَّاءُ الدَّوِيُّ [۲۵۶] إدخالُ الطَّعامِ عَلَى الطَّعامِ. [۲۵۷]

175. الدعوات: روايت شده است كه درد بى درمان، عبارت است از: وارد كردن غذا روى غذا.

راجع: ص478 (الأكل / الفصل السادس / ما لا ينبغي فعله عند التناول / الأكل على الشبع).

ر.ك: ص479 (غذا خوردن / فصل ششم / كارهايى كه هنگام غذا خوردن، نبايد انجام داد / خوردن از روى سيرى)

الفصل الخامس: أفضل الأطعمة

فصل پنجم: بهترين غذاها

5 / 1: ما كانَ مِن كَدِّ اليَدِ

5 / 1: غذايى كه از دست رنج باشد

176. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما أكَلَ العَبدُ طَعاما أحَبَّ إلَى اللّهِ مِن كَدِّ يَدِهِ. ومَن باتَ كالّاً [۲۵۸] مِن عَمَلِهِ باتَ مَغفورا لَهُ. [۲۵۹]

176. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بنده هيچ غذايى نخورده است كه نزد خداوند، محبوب تر از دست رنج او باشد، و هر كس شب را با غذايى كه از عمل خويش به دست آورده است، به سر برد، آن شب را در حالى به سر برده كه آمرزيده شده است.

177. عنه صلى الله عليه و آله: ما أكَلَ أحَدٌ طَعاما قَطُّ خَيرا مِن أن يَأكُلَ مِن عَمَلِ يَدِهِ، وإنَّ نَبِيَّ اللّهِ داوَد عليه السلام كانَ يَأكُلُ مِن عَمَلِ يَدِهِ. [۲۶۰]

177. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ كس هرگز غذايى بهتر از دست رنج خويش نخورده است. [حتّى ]پيامبر خدا، داوود عليه السلام، از دست رنج خويش مى خورد.

178. عنه صلى الله عليه و آله: ما أكَلَ أحَدٌ مِنكُم طَعاما في الدُّنيا خَيرا لَهُ مِن أن يَأكُلَ مِن عَمَلِ يَدَيهِ. [۲۶۱]

178. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ يك از شما در دنيا غذايى بهتر از دست رنج خويش نخورده است.

179. مجمع البيان ـ في خَبَرِ الحَوارِيّينَ ـ: رُوِيَ أنَّهُمُ اتَّبَعوا عيسى عليه السلام... قالوا: يا روحَ اللّهِ، مَن أفضَلُ مِنّا؟! إذا شِئنا أطعَمتَنا، وإذا شِئنا سَقَيتَنا، وقَد آمنّا بِكَ وَاتَّبَعناكَ [۲۶۲].

قالَ: أفضَلُ مِنكُم مَن يَعمَلُ بِيَدِهِ، ويَأكُلُ مِن كَسبِهِ. فَصاروا يَغسِلونَ الثِّيابَ بِالكِراءِ. [۲۶۳]

179. مجمع البيان ـ در خبر حواريان ـ: روايت شده است كه حواريان در پى عيسى عليه السلام روان شدند... و گفتند: اى روح اللّه! از ما برتر كيست؟! هر گاه بخواهيم، تو به ما غذا مى دهى و هر گاه بخواهيم، آب مى دهى، و به تو ايمان آورده ايم و پيرو تو هستيم.

عيسى عليه السلام فرمود: «از شما برتر، كسى است كه با دست خود، كار مى كند و از دست رنج خود مى خورد».

از آن پس، حواريان، لباس مى شستند و مزد مى گرفتند.

5 / 2: ما يَشتَهيهِ الأَهلُ

5 / 2: غذايى كه مطابق ميل خانواده باشد

180. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: المُؤمِنُ يَأكُلُ بِشَهوَةِ أهلِهِ، وَالمُنافِقُ يَأكُلُ أهلُهُ بَشَهوَتِهِ. [۲۶۴]

180. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن با ميل خانواده اش مى خورد و منافق، خانواده اش طبق ميل او مى خورند.

5 / 3: ما لَم يَكُن مُؤذِيا

5 / 3: غذايى كه آزار دهنده نباشد

181. السيرة النبويّة لابن هشام عن أبي أيّوب الأنصاري: كُنّا نَصنَعُ لَهُ[ صلى الله عليه و آله] العَشاءَ ثُمَّ نَبعَثُ بِهِ إلَيهِ، فَإِذا رَدَّ عَلَينا فَضلَهُ تَيَمَّمتُ [۲۶۵] أنَا واُمُّ أيّوبَ مَوضِعَ يَدِهِ، فَأَكَلنا مِنهُ؛ نَبتَغي بِذلِكَ البَرَكَةَ، حَتّى بَعَثنا إلَيهِ لَيلَةً بِعَشائِهِ وقَد جَعَلنا لَهُ بَصَلاً أو ثوما، فَرَدَّهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله، ولَم أرَ لِيَدِهِ فيهِ أثَرا.

قالَ: فَجِئتُهُ فَزِعا، فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، بِأَبي أنتَ واُمّي رَدَدتَ عَشاءَكَ ولَم أرَ فيهِ مَوضِعَ يَدِكَ، وكُنتَ إذ رَدَدتَهُ عَلَينا تَيَمَّمتُ أنَا واُمُّ أيّوبَ مَوضِعَ يَدِكَ؛ نَبتَغي بِذلِكَ البَرَكَةَ!

قالَ: إنّي وَجَدتُ فيهِ ريحَ هذِهِ الشَّجَرَةِ، وأنَا رَجُلٌ اُناجي، فَأَمّا أنتُم فَكُلوهُ. قالَ: فَأَكَلناهُ ولَم نَصنَع لَهُ تِلكَ الشَّجَرَةَ بَعدُ. [۲۶۶]

181. السيرة النبويّة ـ به نقل از ابو ايّوب انصارى ـ: ما براى پيامبر خدا شام درست مى كرديم و نزد ايشان مى فرستاديم و هر گاه باقى مانده غذا را به ما بر مى گرداند، من و اُمّ ايّوب از جايى كه دست ايشان خورده بود، به قصد تبرّك مى خورديم.

شبى شام ايشان را فرستاديم و پياز يا سير هم به آن زده بوديم. وقتى پيامبر خدا غذا را برگرداند، اثرى از دست ايشان در آن نديديم. من با نگرانى نزد ايشان رفتم و گفتم: پدر و مادرم به فدايت، اى پيامبر خدا! شامتان را برگردانديد و من جاى دست شما را در آن نديدم، در حالى كه قبلاً وقتى بر مى گردانديد، من و امّ ايّوب به قصد تبرّك از محلّ دست شما مى خورديم!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «ديدم بوى سير مى دهد، و من هم كسى هستم كه [با پروردگارم يا فرشتگان] مناجات مى كنم؛ [۲۶۷] امّا شما آن را بخوريد».

ما خود، آن غذا را خورديم و از آن پس، ديگر براى ايشان از سير، غذا تهيّه نكرديم.

182. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ ثوما أو بَصَلاً فَليَعتَزِلنا، أو لِيَعتَزِل مَسجِدَنا. [۲۶۸]

182. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه سير يا پياز بخورد، بايد از ما كناره بگيرد، يا از مسجدِ ما فاصله بگيرد.

183. الإمام الصادق عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ مِن هذَا الطَّعامِ فَلا يَدخُل مَسجِدَنا ـ يَعنِي الثّومَ ـ ولَم يَقُل إنَّهُ حَرامٌ. [۲۶۹]

183. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا فرمود: «هر كس از اين غذا (يعنى: سير) بخورد، وارد مسجد ما نشود» و نفرمود حرام است.

184. سنن ابن ماجة عن جابر: إنَّ نَفَرا أتَوُا النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَوَجَدَ مِنهُم ريحَ الكُرّاثِ، فَقالَ: ألَم أكُن نَهَيتُكُم عَن أكلِ هذِهِ الشَّجَرَةِ! إنَّ المَلائِكَةَ تَتَأَذّى مِمّا يَتَأَذّى مِنهُ الإِنسانُ. [۲۷۰]

184. سنن ابن ماجة ـ به نقل از جابر ـ: عدّه اى نزد پيامبر خدا آمدند. دهانشان بوى تره مى داد. فرمود: «مگر من شما را از خوردن اين سبزى نهى نكردم! آنچه انسان را بيازارد، فرشتگان را نيز آزار مى دهد».

185. الإمام عليّ عليه السلام: مَن أكَلَ شَيئا مِنَ المُؤذِياتِ ريحُها فَلا يَقرُبَنَّ المَسجِدَ. [۲۷۱]

185. امام على عليه السلام: هر كس چيزى را كه بويش آزار دهنده است، خورد، به مسجد نرود.

186. الكافي عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام، قال: سَأَلتُهُ عليه السلام عن أكلِ الثّومِ، فَقالَ: إنَّما نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنهُ لِريحِهِ، فَقالَ: «مَن أكَلَ هذِهِ البَقلَةَ الخَبيثَةَ، فَلا يَقرُب مَسجِدَنا». فَأَمّا مَن أكَلَهُ ولَم يَأتِ المَسجِدَ فَلا بَأسَ. [۲۷۲]

186. الكافى ـ به نقل از محمّد بن مسلم ـ: از امام باقر عليه السلام در باره خوردن سير پرسيدم. فرمود: «پيامبر خدا به خاطر بوى آن، از خوردنش نهى كرد و فرمود: هر كس اين سبزى بدبو را خورْد، به مسجد ما نزديك نشود. بنا بر اين، اگر كسى سير بخورد، ولى به مسجد نرود، اشكالى ندارد».

187. الإمام الصادق عليه السلام ـ وقَد سُئِلَ عَن أكلِ الثّومِ وَالبَصَلِ وَالكُرّاثِ ـ: لا بَأسَ بِأَكلِهِ نِيّا وفي القُدورِ، ولا بَأسَ بِأَن يُتَداوى بِالثّوم، ولكِن إذا أكَلَ ذلِكَ أحَدُكُم فَلا يَخرُج إلَى المَسجِدِ. [۲۷۳]

187. امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ سؤالى در باره خوردن سير و پياز و تره ـ: خوردن آنها، خام يا پخته اش، مانعى ندارد. همچنين مداوا كردن با سير، بلامانع است؛ امّا هر گاه فردى از شما اينها را خورد، به مسجد نيايد.

الفصل السادس: آداب تناول الطعام

فصل ششم: آداب غذا خوردن

أوّلاً: ما يَنبَغي رِعايَتُهُ قَبلَ الأَكلِ

يكم. نكاتى كه پيش از غذا خوردن بايد رعايت شود

6 / 1: وَضعُ البَقلِ عَلَى المائِدَةِ

6 / 1: گذاشتن سبزيجات در سفره

188. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: زَيِّنوا مَوائِدَكُم بِالبَقلِ؛ فَإِنَّها مَطرَدَةٌ لِلشَّياطينِ مَعَ التَّسمِيَةِ. [۲۷۴]

188. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سفره هايتان را با سبزى، زينت بخشيد؛ زيرا وجود سبزيجات به همراه ذكر نام خدا، شيطان را مى راند.

189. الكافي عن حَنان: كُنتُ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَلَى المائِدَةِ، فَمالَ عَلَى البَقلِ، وَامتَنَعتُ أنَا مِنهُ؛ لِعِلَّةٍ كانَت بي، فَالتَفَتَ إلَيَّ فَقالَ: يا حَنانُ، أما عَلِمتَ أنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام لَم يُؤتَ بِطَبَقٍ إلّا وعَلَيهِ بَقلٌ؟

قُلتُ: ولِمَ جُعِلتُ فِداكَ؟

فَقالَ: لِأَنَّ قُلوبَ المُؤمِنينَ خَضِرَةٌ [۲۷۵]، وهِيَ تَحِنُّ إلى أشكالِها. [۲۷۶]

189. الكافى ـ به نقل از حنان ـ: من با امام صادق عليه السلام بر سر سفره بودم. ايشان از سبزيجات تناول مى كرد؛ ولى من به خاطر بيمارى اى كه داشتم، سبزى نمى خوردم.

امام عليه السلام رو به من كرد و فرمود: «اى حنان! مگر نمى دانى كه هيچ گاه براى امير مؤمنان عليه السلام سينى غذايى آورده نشد، مگر اين كه در آن، مقدارى سبزى بود؟».

گفتم: فدايت شوم! چرا چنين بوده است؟

فرمود: «چون دل هاى مؤمنان، سبز است [۲۷۷] و به چيزهاى همرنگ خود، گرايش دارد».

190. الإمام الصادق عليه السلام: لِكُلِّ شَيءٍ حِليَةٌ، وحِليَةُ الخِوانِ [۲۷۸] البَقلُ. [۲۷۹]

190. امام صادق عليه السلام: براى هر چيزى، زيورى است و زيور سفره ها، سبزى است.

191. الكافي عن موفّق المديني عن أبيه عن جدّه: بَعَثَ إلَيَّ الماضي عليه السلام يَوما فَأَجلَسَني لِلغَداءِ، فَلَمّا جاؤوا بِالمائِدَةِ لَم يَكُن عَلَيها بَقلٌ، فَأَمسَكَ يَدَهُ، ثُمَّ قالَ لِلغُلامِ:

أما عَلِمتَ أنّي لا آكُلُ عَلى مائِدَةٍ لَيسَ فيها خُضرَةٌ؟ فَائتِني بِالخُضرَةِ.

قالَ: فَذَهَبَ الغُلامُ فَجاءَ بِالبَقلِ فَأَلقاهُ عَلَى المائِدَةِ، فَمَدَّ يَدَهُ عليه السلام حينَئِذٍ وأكَلَ. [۲۸۰]

191. الكافى ـ به نقل از موفّق مدينى، از پدرش، از جدّش ـ: روزى، ماضى عليه السلام [۲۸۱] در پى من فرستاد و مرا براى ناهار نگه داشت. چون سفره را آوردند، سبزى در آن نبود. ايشان از خوردن، خوددارى كرد و به غلام فرمود: «مگر نمى دانى كه من از سفره اى كه در آن سبزى نباشد، نمى خورم؟ پس برايم سبزى بياور». غلام رفت و سبزى آورد و در سفره گذاشت. در اين هنگام، امام عليه السلام دست دراز كرد و به صرف غذا پرداخت.

6 / 2: غَسلُ اليَدَينِ

6 / 2: شستن دست ها

192. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن غَسَلَ يَدَهُ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ عاشَ في سَعَةٍ، وعوفِيَ مِن بَلوى في جَسَدِهِ. [۲۸۲]

192. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس قبل از غذا و بعد از آن، دست هايش را بشويد، پيوسته در گشايش، زندگى خواهد كرد و تَنش سالم خواهد ماند.

193. عنه صلى الله عليه و آله: الوُضوءُ [۲۸۳] قَبلَ الطَّعامِ يَنفي الفَقرَ. [۲۸۴]

193. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شستن دست ها پيش از غذا، فقر را از بين مى برد.

194. عنه صلى الله عليه و آله: الوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ حَسَنَةٌ، وبَعدَ الطَّعامِ حَسَنَتانِ. [۲۸۵]

194. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شستن دست ها پيش از غذا، يك ثواب دارد و بعد از غذا دو ثواب.

195. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أحَبَّ أن يُكثِرَ اللّهُ خَيرَ بَيتِهِ فَليَتَوَضَّأ إذا حَضَرَ غَداؤُهُ، وإذا رُفِعَ. [۲۸۶]

195. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه دوست دارد كه خداوند، خير (بركت) خانه اش را زياد كند، هنگام آوردن غذا و پس از جمع كردن آن، دست هايش را بشويد.

196. عنه صلى الله عليه و آله: مَن سَرَّهُ أن يَكثُرَ خَيرُ بَيتِهِ فَليَتَوَضَّأ عِندَ حُضورِ طَعامِهِ. [۲۸۷]

196. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس خوش حال مى شود كه خير (بركت) خانه اش زياد شود، هنگام حاضر شدن غذايش دست هاى خود را بشويد.

197. عنه صلى الله عليه و آله: طَهورُ الطَّعامِ يَزيدُ في الطَّعامِ، وَالدِّينِ، وَالرِّزقِ. [۲۸۸]

197. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شستن دست ها در هنگام غذا خوردن، غذا و دين و روزى را مى افزايد.

198. عنه صلى الله عليه و آله ـ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، إنَّ الوُضوءَ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ شِفاءٌ في الجَسَدِ، ويُمنٌ [۲۸۹] في الرِّزقِ. [۲۹۰]

198. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ: اى على! شستن دست ها پيش از غذا و پس از آن، مايه بهبود تن و بركت در روزى است.

199. عنه صلى الله عليه و آله: الوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ مِمّا يَنفي الفَقرَ، وهُوَ مِن سُنَنِ المُرسَلينَ. [۲۹۱]

199. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شستن دست ها پيش از غذا و بعد از آن، از چيزهايى است كه فقر را مى زدايد و از آداب پيامبران است.

200. الإمام عليّ عليه السلام: غَسلُ اليَدَينِ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ زِيادَةٌ في العُمُرِ، وإماطَةٌ [۲۹۲] لِلغَمَرِ [۲۹۳] عَنِ الثِّيابِ، ويَجلُو البَصَرَ. [۲۹۴]

200. امام على عليه السلام: شستن دست ها قبل و بعد از غذا، عمر را زياد مى كند، از چرب شدن و بو گرفتن لباس ها جلوگيرى مى نمايد، و نور چشم را زياد مى كند.

201. الإمام الباقر عليه السلام: الوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ يَذهَبانِ بِالفَقرِ. [۲۹۵]

201. امام باقر عليه السلام: شستن دست ها پيش از غذا و پس از آن، فقر را از بين مى برد.

202. المحاسن عن الجعفري [۲۹۶] عن أبي الحسن [الكاظم أو الرضا] عليه السلام: المحاسن عن الجعفري [۲۹۷] عن أبي الحسن [الكاظم أو الرضا] عليه السلام: الوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ يُثبِتُ النِّعمَةَ. [۲۹۸]

202. المحاسن ـ به نقل از جعفرى، از امام كاظم عليه السلام يا امام رضا عليه السلام ـ: شستن دست ها قبل و بعد از غذا، نعمت را پايدار مى دارد.

203. الكافي عن سليمان الجعفري: قالَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام [۲۹۹]: رُبَّما اُتِيَ بِالمائِدَةِ فَأَرادَ بَعضُ القَومِ أن يَغسِلَ يَدَهُ، فَيَقولُ: مَن كانَت يَدُهُ نَظيفَةً فَلا بَأسَ أن يَأكُلَ مِن غَيرِ أن يَغسِلَ يَدَهُ. [۳۰۰]

203. الكافى ـ به نقل از سليمان جعفرى، در باره امام كاظم عليه السلام يا امام رضا عليه السلام ـ: هر گاه سفره مى آوردند و فردى از حاضران مى خواست دست هايش را بشويد، مى فرمود: «هر كس دست هايش تميز است، مانعى ندارد كه بدون شستن آنها غذا بخورد».

204. نثر الدرّ ـ في ذِكرِ الإِمامِ الرِّضا عليه السلام ـ: اِمتَنَعَ رَجُلٌ عِندَهُ عَن غَسلِ اليَدِ قَبلَ الطَّعامِ، فَقالَ عليه السلام: اِغسِلها؛ فَالغَسلَةُ الاُولى لَنا، وأمَّا الثّانِيَةُ فَلَكَ، إن شِئتَ فَاترُكها. [۳۰۱]

204. نثر الدرّ ـ در يادكرد از امام رضا عليه السلام ـ: مردى در حضور ايشان پيش از غذا دست هايش را نشست. امام عليه السلام فرمود: «دست هايت را بشوى. شستنِ اوّل، مالِ ماست و شستنِ دوم، مال خود توست و اگر خواستى، آن را ترك كن».

6 / 3: عَدَمُ التَمَسُّحِ بِالمِنديلِ

6 / 3: خشك نكردن دست ها با هوله

205. الإمام الصادق عليه السلام: إذا غَسَلتَ يَدَكَ لِلطَّعامِ فَلا تَمسَح يَدَكَ بِالمِنديلِ؛ فَإِنَّهُ لا تَزالُ البَرَكَةُ في الطَّعامِ ما دامَتِ النَّداوَةُ في اليَدِ. [۳۰۲]

205. امام صادق عليه السلام: هر گاه دست هايت را براى غذا خوردن شستى، آنها را با هوله خشك مكن؛ زيرا تا زمانى كه رطوبت آن در دست است، در غذا بركت است.

206. الكافي عن مرازم: رَأَيتُ أبَا الحَسَنِ [الكاظم] عليه السلام إذا تَوَضَّأَ قَبلَ الطَّعامِ لَم يَمُسَّ المِنديلَ، وإذا تَوَضَّأَ بَعدَ الطَّعامِ مَسَّ المِنديلَ. [۳۰۳]

206. الكافى ـ به نقل از مُرازم ـ: من شاهد بوده ام كه هر گاه امام كاظم عليه السلام پيش از غذا دست هايش را مى شست، آنها را با هوله خشك نمى كرد، و هر گاه بعد از غذا مى شست، با هوله خشك مى كرد.

6 / 4: خَلعُ النِّعالِ

6 / 4: در آوردن كفش از پا

207. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اِخلَعوا نِعالَكُم عِندَ الطَّعامِ؛ فَإِنَّهُ سُنَّةٌ جَميلَةٌ، وأروَحُ لِلقَدَمَينِ. [۳۰۴]

207. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در هنگام غذا خوردن، كفش هايتان را در آوريد؛ زيرا هم يك سنّت زيباست و هم پاها راحت ترند.

208. عنه صلى الله عليه و آله: إذا قُرِّبَ لِأَحَدِكُم طَعامُهُ وفي رِجلَيهِ نَعلانِ فَلينزَع نَعلَيهِ؛ فَإِنَّهُ أروَحُ لِلقَدَمَينِ، وهُو مِنَ السُّنَّةِ. [۳۰۵]

208. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه در برابر فردى از شما غذايش را نهادند، اگر كفش به پا داشت، آنها را در آورد؛ زيرا اين كار، هم پاها را راحت تر مى كند و هم از سنّت [و آداب غذا خوردن] است.

209. عنه صلى الله عليه و آله: إذا وُضِعَ الطَّعامُ فَاخلَعوا نِعالَكُم؛ فَإِنَّهُ أروَحُ لِأَقدامِكُم. [۳۰۶]

209. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه غذا را نهادند، كفش هايتان را در آوريد؛ زيرا با اين كار، پاهايتان راحت تر مى شوند.

6 / 5: التَّواضُعُ في الجُلوسِ عَلَى المائِدَةِ

6 / 5: متواضعانه نشستن بر سر سفره

210. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّما أنَا عَبدٌ آكُلُ كَما يَأكُلُ العَبدُ، وأجلِسُ كَما يَجلِسُ العَبدُ. [۳۰۷]

210. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من، در حقيقت، يك بنده ام و مثل بنده غذا مى خورم و مثل بنده مى نشينم.

211. الإمام عليّ عليه السلام ـ في وَصفِهِ صلى الله عليه و آله ـ: ولَقَد كانَ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ عَلَى الأَرضِ، ويَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ. [۳۰۸]

211. امام على عليه السلام ـ در وصف پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: ايشان روى زمين غذا مى خورد، و بنده وار مى نشست.

212. عنه عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا قَعَدَ عَلَى المائِدَةِ يَقعُدُ قِعدَةَ العَبدِ، وكانَ يَتَّكِئُ عَلى فَخِذِهِ الأَيسَرِ. [۳۰۹]

212. امام على عليه السلام: پيامبر خدا هر گاه بر سر سفره مى نشست، به سان بنده مى نشست و بر ران چپ خود، تكيه مى داد.

213. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ أكلَ العَبدِ، ويَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ، وكانَ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ عَلَى الحَضيضِ [۳۱۰]، ويَنامُ عَلَى الحَضيضِ. [۳۱۱]

213. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا بنده وار غذا مى خورد و بنده وار مى نشست، و روى زمين غذا مى خورد و روى زمين مى خوابيد.

214. الإمام الصادق عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ أكلَ العَبدِ، ويَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ، ويَعلَمُ أنَّهُ عَبدٌ. [۳۱۲]

214. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا مثل بنده غذا مى خورد و مثل بنده مى نشست و مى دانست كه يك بنده است.

215. عنه عليه السلام: مَرَّتِ امرَأَةٌ بَذِيَّةٌ [۳۱۳] بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَأكُلُ، وهُوَ جالِسٌ عَلَى الحَضيضِ، فَقالَت: يا مُحَمَّدُ! إنَّكَ لَتَأكُلُ أكلَ العَبدِ، وتَجلِسُ جُلوسهُ!

فَقالَ لَها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنّي عَبدٌ، وأيُّ عَبدٍ أعبَدُ مِنّي؟!

قالَت: فَناوِلني لُقمَةً مِن طَعامِكَ. فَناوَلَها، فَقالَت: لا وَاللّهِ إلَا الَّذي في فيكَ. فَأَخرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله اللُّقمَةَ مِن فيهِ فَناوَلَها، فَأَكَلَتها... فَما أصابَها بَذاءٌ [۳۱۴] حَتّى فارَقَتِ الدُّنيا. [۳۱۵]

215. امام صادق عليه السلام: روزى، پيامبر خدا روى زمين نشسته بود و غذا مى خورد كه زن بددهنى بر ايشان گذشت و گفت: اى محمّد! تو مثل بنده مى خورى و چون بنده مى نشينى!

پيامبر خدا به او فرمود: «من يك بنده هستم. كدام بنده، بنده تر از من است؟».

زن گفت: پس، لقمه اى از غذايت را به من بده.

پيامبر صلى الله عليه و آله لقمه اى به او داد. زن گفت: نه، لقمه اى را كه در دهانت هست، به من بده.

پيامبر خدا لقمه را از دهانش بيرون آورد و به او داد. زن آن را خورد... و از آن پس، تا زمانى كه از دنيا رفت، ديگر بدزبانى از او سر نزد.

216. الزهد لابن حنبل عن الحسن: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا اُتِيَ بِطعَامٍ أمَرَ بِهِ فَاُلقِيَ عَلَى الأَرضِ. [۳۱۶]

216. الزهد، ابن حنبل ـ به نقل از حسن [۳۱۷] ـ: پيامبر خدا هر گاه غذايى برايش مى آوردند، مى فرمود آن را روى زمين بگذارند.

217. مسند أبي يعلى عن عائشة: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: جاءَني مَلَكٌ... فَقالَ: إنَّ ربَّكَ يَقرَأُ عَلَيكَ السَّلامَ، ويَقولَ لَكَ: إن شِئتَ نَبِيّا عَبدا، وإن شِئتَ نَبِيّا مَلِكا؟ قالَ: فَنَظَرتُ إلى جِبريلَ، قالَ: فَأَشارَ إلَيَّ أن ضَع نَفسَكَ، قالَ: فَقُلتُ: نَبِيّا عَبدا. فَكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَعدَ ذلِكَ لا يَأكُلُ مُتَّكِئا، يَقولُ: آكُلُ كَما يَأكُلُ العَبدُ، وأجلِسُ كَما يَجلِسُ العَبدُ. [۳۱۸]

217. مُسنَدُ أبى يَعلى ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر خدا فرمود: «فرشته اى نزد من آمد... و گفت: پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: مى خواهى پيامبر و بنده باشى، يا پيامبر و شاه؟. من به جبرئيل نگاه كردم. به من اشاره كرد كه: تواضع كن. پس گفتم: پيامبر و بنده».

از آن پس، پيامبر خدا در حال تكيه دادن غذا نمى خورد و مى فرمود: «من، بنده وار غذا مى خورم و بنده وار مى نشينم».

218. دعائم الإسلام: كان [صلى الله عليه و آله] إذا أكَلَ استَوفَزَ [۳۱۹] عَلى إحدى رِجلَيهِ، وَاطمَأَنَّ بِالاُخرى، ويَقولُ: أجلِسُ كَما يَجلِسُ العَبدُ، وآكُلُ كَما يَأكُلُ العَبدُ. [۳۲۰]

218. دعائم الإسلام: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه غذا مى خورد، يكى از پاهايش را از زانو خم مى كرد و روى پاى ديگرش تكيه مى داد (نيم خيز مى نشست) و مى فرمود: «من مثل بنده مى نشينم و مثل بنده غذا مى خورم».

219. الإمام عليّ عليه السلام: إذا جَلَسَ أحَدُكُم عَلَى الطَّعامِ فَليَجلِس جِلسَةَ العَبدِ، ولا يَضَعَنَّ أحَدُكُم إحدى رِجلَيهِ عَلَى الاُخرى، ولا يَتَرَبَّع؛ فَإِنَّها جِلسَةٌ يُبغِضُهَاُ عز و جل، ويَمقُتُ صاحِبَها. [۳۲۱]

219. امام على عليه السلام: هر گاه يكى از شما به خوردن نشست، بنده وار بنشيند و هرگز يك پايش را روى پاى ديگرش قرار ندهد و چهارزانو هم ننشيند؛ زيرا خداوند، اين گونه نشستن را دشمن مى دارد و از كسى كه چنان بنشيند، نفرت دارد.

220. عنه عليه السلام: لِيَجلِس أحَدُكُم عَلى طَعامِهِ جِلسَةَ العَبدِ، وَليَأكُل عَلَى الأَرضِ. [۳۲۲]

220. امام على عليه السلام: هر يك از شما بايد در هنگام غذا خوردن، مانند بنده بنشيند و روى زمين غذا بخورد.

بيان

يُستنبط من أحاديث هذا العنوان، استحباب التواضع في الجلوس حول المائدة، واجتناب طريقة المستكبرين، وعلى هذا، فالجلوس على الأرض ليس مقصودا بنفسه، فمن الممكن أن يجلس أحد على الأرض لتناول الطعام باُسلوب متكبّر، بينما يجلس آخر حول المنضدة ولكن بتواضع.

توضيح

آنچه از احاديث اين عنوان استنباط مى شود، ستايش و استحباب فروتنى بر سر سفره و هنگام ميل كردن غذا و اجتناب از شيوه غذا خوردن مستكبران است. بنا بر اين، نشستن روى زمين، موضوعيت ندارد، و چه بسا ممكن است كسى روى زمين با تكبّر غذا بخورد و ديگرى بر سرِ ميز، غذا ميل كند، امّا با فروتنى!

6 / 6: مُواساةُ النّاظِرِ

6 / 6: شريك كردن نگاه كننده

221. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ وذو عَينَينِ يَنظُرُ إلَيهِ ولَم يُواسِهِ ابتُلِيَ بِداءٍ لا دَواءَ لَهُ. [۳۲۳]

221. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در حال خوردن باشد و كسى به او نگاه كند و چيزى از آن را به او ندهد، به دردى بى درمان مبتلا مى گردد.

222. بحار الأنوار عن نَجيح: رَأَيتُ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام يَأكُلُ وبَينَ يَدَيهِ كَلبٌ، كُلَّما أكَلَ لُقمَةً طَرَحَ لِلكَلبِ مِثلَها، فَقُلتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللّهِ، ألا أرجُمُ هذَا كَلبَ عَن طَعامِكَ؟

قالَ: دَعهُ، إنّي لَأَستَحي مِنَ اللّهِ عَزَّ وَجلَّ أن يَكونَ ذو روحٍ يَنظُرُ في وَجهي وأنَا آكُلُ ثُمَّ لا اُطعِمُهُ. [۳۲۴]

222. بحار الأنوار ـ به نقل از نَجيح ـ: شاهد بودم كه حسن بن على عليه السلام غذا مى خورد. سگى رو به روى ايشان نشسته بود. امام عليه السلام هر لقمه اى كه مى خورد، يك لقمه هم براى آن سگ مى انداخت. گفتم: اى پسر پيامبر خدا! اجازه مى دهى تا اين سگ را از غذاى شما دور كنم؟

فرمود: «بگذار باشد. من از خداوند عز و جل شرم مى كنم كه جاندارى به صورت من نگاه كند و من بخورم و به او نخورانم».

6 / 7: التَّصَدُّقُ مِنهُ

6 / 7: صدقه دادن از غذا

223. الإمام الباقر عليه السلام ـ في بَيانِ خُلُقِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلام ـ: كانَ لا يَأكُلُ طَعاما حَتّى يَبَدأَ فَيَتَصَدَّقَ بِمِثلِهِ. [۳۲۵]

223. امام باقر عليه السلام ـ در بيان اخلاق امام زين العابدين عليه السلام ـ: غذايى تناول نمى كرد، مگر آن كه ابتدا به مانند آن، صدقه مى داد.

224. الإمام الصادق عليه السلام: قالَ لُقمانُ لِابنِهِ: ... إنِ استَطَعتَ ألّا تَأكُلَ طَعاما حَتّى تَبدَأَ فَتَصَدَّقَ مِنهُ فَافعَل. [۳۲۶]

224. امام صادق عليه السلام: لقمان به فرزندش گفت:... اگر مى توانى كه غذايى نخورى، مگر آن كه ابتدا از آن صدقه بدهى، اين كار را بكن.

225. سنن ابن ماجة عن عمر ـ لِوَلَدِهِ عَبدِاللّهِ وقَد صَنَعَ لَهُ لَحما بِسَمنٍ ـ: مَا اجتَمَعا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَطُّ إلّا أكَلَ أحَدَهُما وتَصَدَّق بِالآخَرِ. [۳۲۷]

225. سنن ابن ماجة ـ به نقل از عمر، به فرزندش عبد اللّه كه برايش گوشت با روغن آورده بود ـ: هرگز اين دو غذا را براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نياوردند، مگر آن كه يكى از اين دو را خورد و ديگرى را صدقه داد.

ثانيا: ما يَنبَغي رِعايَتُهُ عِندَ التَّناوُلِ

دوم. نكاتى كه هنگام غذا خوردن بايد رعايت كرد

6 / 8: التَّدَبُّرِ

6 / 8: انديشه كردن

«فَلْيَنظُرِ الْاءِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ * أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا * فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا * وَ عِنَبًا وَ قَضْبًا * وَزَيْتُونًا وَ نَخْلاً * وَ حَدَائِقَ غُلْبًا * وَ فَاكِهَةً وَ أَبًّا * مَّتَاعًا لَّكُمْ وَ لِأَنْعَامِكُمْ». [۳۲۸]

«پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد. ما آب را به صورت بارش فرو ريختيم. آن گاه زمين را با شكافتن [لازم]، شكافتيم. پس در آن، دانه رويانيديم و انگور و سبزى، و زيتون و درخت خرما، و باغ هاى انبوه، و ميوه و چراگاه، تا وسيله استفاده شما و دام هايتان باشد».

6 / 9: ذِكرُ اللّه عزّوجلِّ

6 / 9: خدا را ياد كردن

أ ـ اِفتِتاحُ الطَّعامِ بِذِكرِ اللّهِ عز و جل

الف ـ آغاز كردن غذا با نام خدا

226. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن سَرَّهُ ألّا يَجِدَ الشَّيطانُ عِندَهُ طَعاما ولا مَقيلاً، فَليُسَلِّم إذا دَخَلَ بَيتَهُ، ويُسَمِّ عَلى طَعامِهِ. [۳۲۹]

226. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس دوست دارد كه شيطان در نزد او غذا و يا جايى براى خفتن نيابد، هر گاه وارد خانه اش مى شود، سلام كند و در هنگام غذا خوردن، نام خدا را بر زبان آورد.

227. مكارم الأخلاق: كان صلى الله عليه و آله إذا وَضَعَ يَدَهُ في الطَّعامِ قالَ: بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ بارِك لَنا فيما رَزَقتَنا وعَلَيكَ خَلَفُهُ. [۳۳۰]

227. مكارم الأخلاق: پيامبر خدا هر گاه دست به غذا مى برد، مى گفت: «به نام خدا. بار خدايا! در آنچه به ما روزى كردى، بركت ده، و اين را جاى گزين فرما».

228. مكارم الأخلاق: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا وُضِعَتِ المائِدَةُ بَينَ يَدَيهِ قالَ: اللّهُمَّ اجعَلها نِعمَةً مَشكورَةً، تَصِلُ بِها نِعمَةَ الجَنَّةِ. [۳۳۱]

228. مكارم الأخلاق: هر گاه در برابر پيامبر خدا سفره پهن مى شد، مى فرمود: «بار خدايا! اين را نعمتى قرار ده كه شكر آن به جاى آورده مى شود و به نعمت بهشت پيوندش مى دهى».

229. صحيح مسلم عن حُذَيفة: كُنّا إذا حَضَرنا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله طَعاما، لَم نَضَع أيدِيَنا حَتّى يَبدَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَيَضَعَ يَدَهُ، وإنّا حَضَرنا مَعَهُ مَرَّةً طَعاما فَجاءَت جارِيَةٌ كَأَنَّها تُدفَعُ، فَذَهَبت لِتَضَعَ يَدَها في الطَّعامِ، فَأَخَذَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِيَدِها. ثُمَّ جاءَ أعرابِيٌّ كَأَنَّما يُدفَعُ، فَأَخَذَ بِيَدِهِ.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنَّ الشَّيطانَ يَستَحِلُّ الطَّعامَ أن لا يُذكَرَ اسمُ اللّهِ عَلَيهِ، وإنَّهُ جاءَ بِهذِهِ الجارِيَةِ لِيَستَحِلَّ بِها، فَأَخَذتُ بِيَدِها، فَجاءَ بِهذَا الأَعرابِيِّ لِيَستَحِلَّ بِهِ، فَأَخَذتُ بِيَدِهِ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ، إِنَّ يَدَهُ في يَدي مَعَ يَدِها. [۳۳۲]

229. صحيح مسلم ـ به نقل از حُذيفه ـ: عادت ما اين بود كه هر گاه با پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر سفره اى حاضر مى شديم، دست به غذا نمى برديم تا پيامبر خدا شروع كند و دستش را به طرف غذا ببرد. يك بار با ايشان براى صرف غذايى حاضر شديم كه دختركى آمد، به طورى كه گويا كسى او را هُل مى دهد. رفت كه دست به غذا ببرد؛ امّا پيامبر خدا دستش را گرفت. آن گاه يك باديه نشين آمد، به طورى كه گويا او را هم كسى به جلو هُل مى داد. پيامبر صلى الله عليه و آله دست او را نيز گرفت.

پس پيامبر خدا فرمود: «شيطان، غذايى را كه بر آن نام خدا برده نشود، براى خود، حلال مى شمارد [و از آن مى خورد]. او اين دخترك را آورد تا به واسطه وى اين غذا را بر خود حلال كند. به همين جهت، من دستش را گرفتم. بعد، اين باديه نشين را آورد تا به واسطه او حلال كند. به همين خاطر، دست او را نيز گرفتم. و سوگند به آن كه جانم در دست اوست، هم اينك، دست او (شيطان) با دست اين دخترك در دست من است».

230. الكافي عن أحمد بن الحسين الميثمي رفعه، قال: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا وُضِعَتِ المائِدَةُ بَينَ يَدَيهِ قالَ: سُبحانَكَ اللّهُمَّ ما أحسَنَ ما تَبتَلينا، سُبحانَكَ ما أكثَرَ ما تُعطينا، سُبحانَكَ ما أكثَرَ ما تُعافينا، اللّهُمَّ أوسِع عَلَينا وعَلى فُقَراءِ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ. [۳۳۳]

230. الكافى ـ به نقل از احمد بن حسين ميثمى، در حديثى كه سند آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله مى رساند ـ: پيامبر خدا هر گاه غذا در برابرش گذاشته مى شد، مى فرمود: «پاكى تو، اى خداوند! چه نيكو ما را مى آزمايى! پاكى تو. چه بسيار به ما عطا مى كنى! پاكى تو. چه بسيار، ما را عافيت مى بخشى! بار خدايا! روزى ات را بر ما و بر همه مؤمنان و مسلمانان نيازمند، از مرد و زن، فراخ گردان».

231. الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن وَصِيَّةٍ لَهُ لِكُمَيلٍ ـ: إذا أكَلتَ الطَّعامَ فَسَمِّ بِاسمِ الَّذي لا يَضُرُّ مَعَ اسمِهِ داءٌ، وفيهِ شِفاءٌ مِن كُلِّ الأَسواءِ. [۳۳۴]

231. امام على عليه السلام ـ در سفارشى به كميل ـ: هر گاه غذا مى خورى، به نام آن كسى آغاز كن كه با نام او، هيچ دردى زيان نمى زند و شفاى همه بدى ها (ناخوشى ها) در آن است.

232. عنه عليه السلام ـ في وَصِيَّةٍ أوصى بِهَا ابنَهُ الحَسَنَ عليه السلام ـ: يا بُنَيَّ، لا تَطعَمَنَّ لُقمَةً مِن حارٍّ ولا بارِدٍ، ولا تَشرَبَنَّ شَربَةً ولا جُرعَةً إلّا وأنتَ تَقولُ قَبلَ أن تَأكُلَهُ وقَبلَ أن تَشرَبَهُ: «اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ في أكلي وشُربِيَ السَّلامَةَ مِن وَعكِهِ [۳۳۵]، وَالقُّوَّةَ بِهِ عَلى طاعَتِكَ وذِكرِكَ وشُكرِكَ فيما بَقَّيتَهُ في بَدَني، وأن تُشَجِّعَني بِقُوَّتِها عَلى عِبادَتِكَ، وأن تُلهِمَني حُسنَ التَّحَرُّزِ مِن مَعصِيَتِكَ»، فَإِنَّكَ إن فَعَلتَ ذلِكَ أمِنتَ وَعثَهُ [۳۳۶] وغائِلَتَهُ [۳۳۷]. [۳۳۸]

232. امام على عليه السلام ـ در توصيه ايشان به فرزند خود، حسن عليه السلام ـ: فرزندم! هر لقمه اى كه مى خورى، گرم باشد يا سرد، و هر نوشيدنى اى كه مى نوشى، قدحى باشد يا جرعه اى، پيش از خوردن و پيش از نوشيدنش بگو: «خدايا! از تو درخواست مى كنم كه اين خوردن و آشاميدنم را برايم مبرّا از هر تب و دردى، و مايه نيرومندى بر طاعتت و يادت و سپاس گزارى از تو قرار ده، مادام كه آن را در بدنم باقى مى دارى، و مرا با نيروى آن بر عبادتت قوّت قلب بخش، و خوب خويشتندارى از معصيتت را به من الهام فرما» كه اگر چنين كنى، از سختى و تباهى آن لقمه و آشاميدنى، در امان مى مانى.

233. عنه عليه السلام: مَن ذَكَرَ اللّهَ عز و جل عَلَى الطَّعامِ، لَم يُسأَل عَن نَعيمِ ذلِكَ أبَدا. [۳۳۹]

233. امام على عليه السلام: هر كس در هنگام غذا خوردن، نام خداوند عز و جل را بر زبان آورد، هرگز از نعمت آن، بازخواست نمى شود.

234. الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام: قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: مَا اتَّخَمتُ قَطُّ. فَقيلَ لَهُ: ولِمَ؟

قالَ: ما رَفَعتُ لُقمَةً إلى فَمي إلّا ذَكَرتُ اسمَ اللّهِ عَلَيها. [۳۴۰]

234. امام صادق عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ: امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «من، هرگز دچار سوء هاضمه نگشته ام».

گفته شد: چرا؟

فرمود: «چون هيچ لقمه اى را به سوى دهانم نبردم، مگر آن كه نام خدا را بردم».

235. الإمام عليّ عليه السلام: مَن أرادَ ألّا يَضُرَّهُ طَعامٌ فَلا يَأكُل حَتّى يَجوعَ وتَنقى مَعِدَتُهُ، فَإِذا أكَلَ فَليُسَمِّ اللّهَ. [۳۴۱]

235. امام على عليه السلام: هر كه مى خواهد غذايى به وجود او ضرر نزند، صبر كند تا گرسنه شود و معده اش پاك [و خالى ]گردد. آن گاه غذا بخورد، و چون شروع به خوردن كرد، «بسم اللّه» بگويد.

236. عنه عليه السلام: اُذكُرُوا اللّهَ عز و جل عَلَى الطَّعامِ ولا تَلغَطوا؛ فَإِنَّهُ نِعمَةٌ مِن نِعَمِ اللّهِ، ورِزقٌ مِن رِزقِهِ، يَجِبُ عَلَيكُم فيهِ شُكرُهُ وذِكرُهُ وحَمدُهُ. [۳۴۲]

236. امام على عليه السلام: هنگام غذا خوردن، نام خداوند عز و جل را بر زبان آوريد و سر و صدا راه نيندازيد (در سكوت و آرامش غذا بخوريد)؛ زيرا غذا نعمتى از نعمت هاى خدا و روزى اى از روزى هاى اوست و به جاى آوردن شكر و ذكر و حمد او در باره آن غذا، بر شما واجب است.

237. الإمام الصادق عليه السلام: مَا اتَّخَمتُ قَطُّ؛ وذلِكَ أنّي لَم أبدَأ بِطَعامٍ إلّا قُلتُ: «بِسمِ اللّهِ»، ولَم أفرُغ مِن طَعامٍ إلّا قُلُت: «الحَمدُ لِلّهِ». [۳۴۳]

237. امام صادق عليه السلام: من، هرگز دچار سوء هاضمه نشده ام؛ چون هيچ گاه به غذا خوردن شروع نكردم، مگر آن كه «بسم اللّه» گفتم و از خوردن دست نكشيدم، مگر آن كه «الحمد للّه» گفتم.

238. عنه عليه السلام: إنَّ الرَّجُلَ المُسلِمَ إذا أرادَ أن يَطعَمَ طَعاما فَأَهوى بِيَدِهِ فَقالَ: «بِسمِ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» غَفَرَ اللّهُ عز و جل لَهُ قَبلَ أن تَصِلَ اللُّقمَةُ إلى فيهِ. [۳۴۴]

238. امام صادق عليه السلام: مرد مسلمان كه مى خواهد غذايى بخورد، چنانچه وقتى دستش را به طرف آن دراز مى كند، بگويد: «به نام خدا، و سپاس، از آنِ خداوند پروردگار جهانيان است»، پيش از آن كه لقمه به دهانش برسد، خداوند عز و جل او را مى آمرزد.

239. دعائم الإسلام عن الإمام الصادق عليه السلام: إذا وُضِعَ الطَّعامُ فَسَمّوا؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَقولُ لِأَصحابِهِ: اُخرُجوا فَلَيسَ لَكُم فيهِ نَصيبٌ. ومَن لَم يُسَمِّ عَلى طَعامِهِ كانَ لِلشَّيطانِ مَعَهُ فيهِ نَصيبٌ.

وقالَ: مَن قالَ إذا أصبَحَ: «أبتَدِئُ في يَومي هذا بَينَ يَدَي نِسياني وعَجَلَتي بِسمِ اللّهِ» أجزَأَهُ عَلى ما نَسِيَ مِن طَعامٍ أو شَرابٍ. [۳۴۵]

239. دعائم الإسلام: امام صادق عليه السلام فرمود: «هر گاه غذا آورده شد، بسم اللّه بگوييد؛ زيرا [در اين صورت،] شيطان به يارانش مى گويد: برويد كه شما را از اين غذا بهره اى نيست. و هر كس در هنگام خوردن غذا بسم اللّه نگويد، شيطان در آن غذا با او سهيم مى شود».

و فرمود: «و هر كس چون صبح كند، بگويد: اين روز خود را، پيشاپيش فراموشى ها و شتابكارى هايم، با نام خدا آغاز مى كنم، اگر [آن روز] در هنگام خوردن غذايى يا نوشيدن چيزى، بردن نام خدا را فراموش كند، همان [بسم اللّهِ آغاز روز] او را كفايت مى كند».

240. الإمام الصادق عليه السلام: إذا حَضَرَتِ المائِدَةُ وسَمّى رَجُلٌ مِنهُم، أجزَأَ عَنهُم أجمَعينَ. [۳۴۶]

240. امام صادق عليه السلام: هر گاه غذا آوردند و يك نفر از حاضران «بسم اللّه» گفت، از بقيّه كفايت مى كند.

ب ـ تَكرارُ التَّسمِيَةِ عَلى كُلِّ لَونٍ

ب ـ تكرار نام خدا براى هر نوعى از غذا

241. الإمام الصادق عليه السلام: قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: ضَمِنتُ لِمَن يُسَمّي عَلى طَعامِهِ ألّا يَشتَكِيَ مِنهُ.

فَقالَ لَهُ ابنُ الكَوّاءِ: يا أميرَ المؤمِنينَ، لَقَد أكَلتُ البارِحَةَ طَعاما فَسَمَّيتُ عَلَيهِ وآذاني!

فَقالَ: لَعَلَّكَ أكَلتَ ألوانا فَسَمَّيتَ عَلى بَعضِها ولَم تُسَمِّ عَلى بَعضٍ، يا لُكَعُ [۳۴۷]. [۳۴۸]

241. امام صادق عليه السلام: امير مؤمنان فرمود: «من به كسى كه هنگام خوردن غذايش بسم اللّه بگويد، ضمانت مى دهم كه از آن غذا شكوه اى نكند».

ابن كوّاء گفت: اى امير مؤمنان! من ديروز غذايى خوردم و «بسم اللّه» هم گفتم؛ امّا مرا اذيّت كرد!

فرمود: «شايد غذاهاى متنوّع خورده اى و براى يكى بسم اللّه گفته اى و براى يكى نگفته اى، اى فرومايه!».

242. المحاسن عن مِسمَع بن عبد المَلِك: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام: إنّي أتَّخِمُ. فَقالَ: أتُسَمّي؟ قُلتُ: إنّي قَد سَمَّيتُ. فَقالَ: لَعَلَّكَ تَأكُلُ ألوانا؟ فَقُلتُ: نَعَم. قالَ: تُسَمّي عَلى كُلِّ لَونٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَمِن ثَمَّ تَتَّخِمُ. [۳۴۹]

242. المحاسن ـ به نقل از مِسمَع بن عبد الملك ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم: من، رودل مى كنم.

فرمود: «بسم اللّه مى گويى؟».

گفتم: «بسم اللّه» هم مى گويم.

فرمود: «شايد غذاهاى متنوّع مى خورى!».

گفتم: بله.

فرمود: «براى هر نوعش، بسم اللّه مى گويى؟».

گفتم: خير.

فرمود: «پس به همين سبب، رودل مى كنى».

243. الكافي عن داود بن فرقد: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام: كَيفَ اُسَمّي عَلَى الطَّعامِ؟

قالَ: إذَا اختَلَفَتِ الآنِيَةُ فَسَمِّ عَلى كُلِّ إناءٍ.

قُلتُ: فَإِن نَسيتُ أن اُسَمِّيَ؟

قالَ: تَقولُ: بِسمِ اللّهِ عَلى أوَّلِهِ وآخِرِهِ. [۳۵۰]

243. الكافى ـ به نقل از داوود بن فرقد ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم: هنگام غذا خوردن، چگونه «بسم اللّه» بگويم؟

فرمود: «وقتى ظرف ها (غذاها) گوناگون است، براى هر ظرفى [جداگانه] بسم اللّه بگو».

گفتم: اگر فراموش كردم كه «بسم اللّه» بگويم؟

فرمود: «مى گويى: بسم اللّه براى همه اش».

244. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ مَن نَسِيَ أن يُسَمِّيَ عَلى كُلِّ لَونٍ فَليَقُل: بِسمِ اللّهِ عَلى أوَّلِهِ وآخِرِهِ. [۳۵۱]

244. امام صادق عليه السلام: هر كس فراموش مى كند كه براى يكايك انواع غذاها نام خدا را بر زبان آورد، بگويد: بسم اللّه براى همه اش.

ج ـ تَكرارُ التَّسمِيَةِ عِندَ التَّكَلُّمِ

ج ـ تكرار نام خدا در هنگام صحبت كردن

245. الكافي عن مسمع: شَكَوتُ ما ألقى مِن أذَى الطَّعامِ إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام إذا أكَلتُهُ.

فَقالَ: لَم تُسَمِّ؟

فَقُلتُ: إنّي لَاُسَمّي، وإنَّهُ لَيَضُرُّني!

فَقالَ لي: إذا قَطَعتَ التَّسمِيَةَ بِالكَلامِ ثُمَّ عُدتَ إلَى الطَّعامِ تُسَمّي؟

قُلتُ: لا.

قالَ: فَمِن هاهُنا يَضُرُّكَ، أما لَو أنَّكَ إذا عُدتَ إلَى الطَّعامِ سَمَّيتَ ما ضَرَّكَ. [۳۵۲]

245. الكافى ـ به نقل از مسمع ـ: به امام صادق عليه السلام از اين كه هر گاه غذا مى خورم، مرا اذيّت مى كند، شكايت كردم.

فرمود: «بسم اللّه نمى گويى؟».

گفتم: «بسم اللّه» هم مى گويم؛ ولى باز اذيّتم مى كند.

فرمود: «هر گاه بسم اللّه را با صحبت كردن قطع مى كنى و دوباره به خوردن مى پردازى، [باز هم] بسم اللّه مى گويى؟».

گفتم: خير.

فرمود: «به همين سبب، اذيّتت مى كند. اگر وقتى دوباره به خوردن مى پردازى، [باز هم] بسم اللّه بگويى، غذا اذيّتت نمى كند».

د ـ قَضاءُ التَّسمِيَةِ

د ـ به جا آوردن قضاى «بسم اللّه»

246. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ أحَدُكُم طَعاما فَليَقُل: بِسمِ اللّهِ، فَإِن نَسِيَ في أوَّلِهِ فَليَقُل: بِسمِ اللّهِ في أوَّلِهِ وآخِرِهِ. [۳۵۳]

246. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما غذايى مى خورد، «بسم اللّه» بگويد و اگر در ابتداى آن فراموش كرد، بگويد: «بسم اللّه، براى آغاز و انجام آن».

247. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ أحَدُكُم فَليَذكُرِ اسمَ اللّهِ تَعالى، فَإِن نَسِيَ أن يَذكُرَ اسمَ اللّهِ تَعالى في أوَّلِهِ، فَليَقُل: بِسمِ اللّهِ أوَّلَهُ وآخِرَهُ. [۳۵۴]

247. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما غذا مى خورد، نام خداوند متعال را بر زبان آورد و چنانچه در آغاز آن فراموش كرد نام خداوند متعال را بر زبان آورد، بگويد: بسم اللّه براى آغاز و انجام آن.

248. عنه صلى الله عليه و آله: مَن نَسِيَ أن يُسَمِّيَ عَلى طَعامِهِ، فَليَقرَأ: «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» إذا فَرَغَ. [۳۵۵]

248. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس فراموش كرد كه براى غذايش «بسم اللّه» بگويد، بعد از خوردن آن، [سوره] «قل هو اللّه أحد» را بخواند.

249. سنن أبي داود عن اُميّة بن مُخشي: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله جالِسا ورَجُلٌ يَأكُلُ، فَلَم يُسَمِّ حَتّى لَم يَبقَ مِن طَعامِهِ إلّا لُقمَةٌ، فَلَمّا رَفَعَها إلى فيهِ قالَ: بِسمِ اللّهِ أوَّلَهُ وآخِرَهُ، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ثُمَّ قالَ: ما زالَ الشَّيطانُ يَأكُلُ مَعَهُ، فَلَمّا ذَكَرَ اسمَ اللّهِ عز و جل استَقاءَ ما في بَطنِهِ. [۳۵۶]

249. سنن أبى داوود ـ به نقل از اُميّة بن مُخشى ـ: پيامبر خدا نشسته بود و مردى غذا مى خورد. او «بسم اللّه» نگفت، تا آن كه از غذايش فقط يك لقمه ماند. چون آن لقمه را به طرف دهانش برد، گفت: بسم اللّه براى آغاز و انجامش. پيامبر صلى الله عليه و آله خنديد و فرمود: «شيطان پيوسته با او مى خورد، و چون او نام خداوند عز و جل را برد، وى هر چه را در شكمش بود، بالا آورد».

250. الإمام عليّ عليه السلام: مَن أكَلَ طَعاما فَليَذكُرِ اسمَ اللّهِ عز و جل عَلَيهِ، فَإِن نَسِيَ فَذَكَرَ اللّهَ مِن بَعدُ تَقَيَّأ الشَّيطانُ ـ لَعَنَهُ اللّهُ ـ ما كانَ أكَلَ، وَاستَقَلَّ الرَّجُلُ الطَّعامَ [۳۵۷]. [۳۵۸]

250. امام على عليه السلام: هر كس غذايى مى خورَد، بايد نام خداوند عز و جل را بر زبان آورد، و اگر فراموش كرد و بعداً نام خداوند را به ياد آورد، شيطان ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ آنچه را خورده است، بالا مى آورد.

ه ـ ذَمُّ تَركِ التَّسمِيَةِ

ه ـ نكوهش ترك نام خدا

251. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أبغَضَ الخَلقِ إلَى اللّهِ ثَلاثَةٌ... وَالرَّجُلُ يُكثِرُ الأَكلَ ولا يُسَمِّي اللّهَ عَلى طَعامِهِ، ولا يَحمَدُهُ. [۳۵۹]

251. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مبغوض ترين مردم در نزد خداوند، سه كس اند:... و مردى كه زياد مى خورد و در هنگام غذا خوردنش نام خدا را نمى برد و او را سپاس نمى گويد.

252. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ الشَّيطانَ يَستَحِلُّ الطَّعامَ أن لا يُذكَرَ اسمُ اللّهِ عَلَيهِ. [۳۶۰]

252. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شيطان، غذا را با بُرده نشدن نام خدا بر آن [براى خود ]حلال مى كند.

253. عنه صلى الله عليه و آله: قالَ إبليسُ: يا رَبِّ، لَيَس أحَدٌ مِن خَلقِكَ إلّا جَعَلتَ لَهُ رِزقا ومَعيشَةً، فَما رِزقي؟

قالَ: ما لَم يُذكَر عَلَيهِ اسمي. [۳۶۱]

253. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ابليس گفت: پروردگارا! هيچ يك از آفريدگانت نيست، مگر آن كه براى او روزى و معاشى قرار داده اى. پس، روزى من چيست؟ فرمود: «آنچه نام من بر آن برده نشود».

254. عنه صلى الله عليه و آله: كُلُّ طَعامٍ لا يُذكَرُ اسمُ اللّهِ عَلَيهِ فَإِنَّما هُوَ داءٌ، ولا بَرَكَةَ فيهِ. [۳۶۲]

254. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر خوراكى كه نام خدا بر آن برده نشود، آن خوراك درد است و بركتى در آن نيست.

255. جامع الأخبار: سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: هَل يَأكُلُ الشَّيطانُ مَعَ الإِنسانِ؟ فَقالَ: نَعَم، مائِدَةٌ لَم يُذكَر «بِسمِ اللّهِ» عَلَيها يَأكُلُ الشَّيطانُ مَعَهُم، ويَرفَعُ اللّهُ البَرَكَةَ عَنها. [۳۶۳]

255. جامع الأخبار: از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد: آيا شيطان با انسان غذا مى خورد؟ فرمود: «آرى؛ سفره اى كه در آن بسم اللّه گفته نشود، شيطان همراه آنها مى خورد و خداوند، بركت را از آن سفره مى برد».

256. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا سَمَّى العَبدُ عَلى طَعامِهِ لَم يَنَلِ الشَّيطانُ مِنهُ، وإذا لَم يُسَمِّهِ نالَ مِنهُ. [۳۶۴]

256. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه بنده براى غذايش «بسم اللّه» بگويد، شيطان به آن دست نمى زند و هر گاه «بسم اللّه» نگويد، شيطان در آن سهيم مى شود.

257. عنه صلى الله عليه و آله: إذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَيتَهُ فَذَكَرَ اللّهَ عِندَ دُخولِهِ وعِندَ طَعامِهِ، قالَ الشَّيطانُ [۳۶۵]: لا مَبيتَ لَكُم ولا عَشاءَ. وإذا دَخَلَ فَلَم يَذكُرِ اللّهَ عِندَ دُخولِهِ، قالَ الشَّيطانُ: أدرَكتُمُ المَبيتَ. وإذا لَم يَذكُرِ اللّهَ عِندَ طَعامِهِ، قالَ: أدرَكتُمُ المَبيتَ والعَشاءَ. [۳۶۶]

257. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه مرد وارد خانه اش شود و در هنگام ورودش و هنگام غذا خوردنش نام خدا را بگويد، شيطان [به شياطين پيروش] مى گويد: اين جا، جاى خواب و شام براى شما نيست. و هر گاه مرد وارد خانه شود و هنگام ورودش نام خدا را نياورد، شيطان مى گويد: به خوابگاه، دست يافتيد. و اگر مرد، هنگام غذايش نام خدا را نياورد، شيطان مى گويد: به خوابگاه و شام، [هر دو] دست يافتيد.

258. الإمام الصادق عليه السلام: إذا وُضِعَ الغَداءُ وَالعَشاءُ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ»، فَإِنَّ الشَّيطانَ ـ لَعَنَهُ اللّهُ ـ يَقولُ لِأَصحابِهِ: اُخرُجوا؛ فَلَيسَ هاهُنا عَشاءٌ ولا مَبيتٌ. وإذا نَسِيَ أن يُسَمِّيَ قالَ لِأَصحابِهِ: تَعالَوا؛ فَإِنَّ لَكُم هاهُنا عَشاءً ومَبيتا. [۳۶۷]

258. امام صادق عليه السلام: هر گاه ناهار و شام آوردند، «بسم اللّه» بگو؛ زيرا [در اين صورت ]شيطان ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ به يارانش مى گويد: برويد، كه اين جا براى شما از شام و خواب، خبرى نيست. و هر گاه [كسى] «بسم اللّه» گفتن را فراموش كند، او به يارانش مى گويد: بياييد، كه اين جا براى شما هم شام است و هم جاى خواب.

259. عنه عليه السلام: إذا تَوضَّأَ أحَدُكُم ولَم يُسَمِّ، كانَ لِلشَّيطانِ [۳۶۸] في وُضوئِهِ شِركٌ، وإن أكَلَ أو شَرِبَ أو لَبِسَ، وكُلَّ شَيءٍ صَنَعَهُ يَنبَغي لَهُ أن يُسَمِّيَ عَلَيهِ، فَإِن لَم يَفعَل كانَ لِلشَّيطانِ فيه شِركٌ. [۳۶۹]

259. امام صادق عليه السلام: هر گاه فردى از شما وضو بگيرد [۳۷۰] و «بسم اللّه» نگويد، شيطان در وضوى او شريك مى شود. و در هنگام خوردن يا آشاميدن يا پوشيدن، و هر كارى كه انجام مى دهد، بايد «بسم اللّه» بگويد، كه اگر چنين نكند، شيطان در آن شريك مى شود.

و ـ كَثرَةُ الحَمدِ

و ـ حمد بسيار گفتن

260. كتاب من لا يحضره الفقيه عن سَماعَة بن مِهرانَ: كُنتُ آكُلُ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام، فَقالَ: يا سَماعَةُ! أكلاً وحَمدا، لا أكلاً وصَمتا. [۳۷۱]

260. كتاب من لايحضره الفقيه ـ به نقل از سماعة بن مهران ـ: با امام صادق عليه السلام غذا مى خوردم كه فرمود: «اى سماعه! خوردنى و حمد گفتنى، نه خوردن و هيچ نگفتن».

261. الكافي عن عُبَيد بن زُرارة: أكَلتُ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام طَعاما، فَما اُحصي كَم مَرَّةً قالَ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني أشتَهيهِ. [۳۷۲]

261. الكافى ـ به نقل از عُبيد بن زراره ـ: با امام صادق عليه السلام غذايى خوردم و شمارَش را ندارم كه چند بار گفت: «سپاس، خدايى را كه مرا نسبت به اين، بااشتها قرار داد».

6 / 10: الاِفتِتاحُ بِالمِلحِ

6 / 10: آغاز كردن با نمك

262. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، افتَتِح طَعامَكَ بِالمِلحِ، وَاختِم بِالمِلحِ؛ فَإِنَّ مَنِ افتَتَحَ طَعامَهُ بِالمِلحِ وخَتَمَ بِالمِلحِ عوفِيَ مِنِ اثنَينِ وسَبعينَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ، مِنهُ الجُذامُ وَالجُنونُ وَالبَرَصُ. [۳۷۳]

262. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ: اى على! غذايت را با نمك آغاز كن و با نمكْ پايان ده؛ زيرا كسى كه غذايش را با نمك آغاز كند و با نمك پايان دهد، از هفتاد و دو نوع درد و مرض، سالم مى ماند، از جمله از: جذام و ديوانگى و پيسى.

263. الإمام عليّ عليه السلام: اِبدَؤوا بِالمِلحِ في أوَّلِ طَعامِكُم، فَلَو يَعلَمُ النّاسُ ما في المِلحِ لَاختاروهُ عَلَى الدِّرياقِ المُجَرَّبِ. [۳۷۴]

263. امام على عليه السلام: در ابتداى غذايتان با نمك شروع كنيد؛ چرا كه اگر مردم خاصيت نمك را بدانند، آن را بر پادزهر آزموده ترجيح مى دهند.

264. عنه عليه السلام: مَنِ ابتَدَأَ طَعامَهُ بِالمِلحِ ذَهَبَ عَنهُ سَبعونَ داءً، وما لا يَعلَمُهُ إلَا اللّهُ عز و جل. [۳۷۵]

264. امام على عليه السلام: هر كس غذايش را با نمك آغاز كند، هفتاد درد و ديگر چيزهايى كه فقط خداوند عز و جل از آنها آگاه است، از وجود او دور مى شود.

265. عنه عليه السلام: مَنِ افتَتَحَ طَعامَهُ بِمِلحٍ دُفِعَ عَنهُ اثنانِ وسَبعونَ داءً. [۳۷۶]

265. امام على عليه السلام: هر كس غذايش را با نمك آغاز كند، هفتاد و دو درد و مرض از او دور مى شود.

266. الإمام الباقر عليه السلام: أوحَى اللّهُ عز و جل إلى موسَى بنِ عِمرانَ عليه السلام أن مُر قَومَكَ يَفتَتِحوا بِالمِلحِ، ويَختَتِموا بِهِ، وإلّا فَلا يَلوموا إلّا أنفُسَهُم. [۳۷۷]

266. امام باقر عليه السلام: خداوند عز و جل به موسى بن عمران عليه السلام وحى فرمود كه: «به قومت دستور بده [غذايشان را] با نمك آغاز كنند و با نمك پايان دهند. در غير اين صورت، كسى جز خود را سرزنش نكنند».

267. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ بَني إسرائيلَ كانوا يَستَفتِحونَ بِالخَلِّ ويَختِمونَ بِهِ، ونَحنُ نَستَفتِحُ بِالمِلحِ ونَختِمُ بِالخَلِّ. [۳۷۸]

267. امام صادق عليه السلام: بنى اسرائيل [غذايشان را] با سركه آغاز مى كردند و با سركه پايان مى دادند؛ ولى ما با نمك آغاز مى كنيم و با سركه ختم مى كنيم.

268. الإمام الكاظم عليه السلام: لا يَخصِبُ [۳۷۹] خِوانٌ لا مِلحَ عَلَيها، وأصَحُّ لِلبَدَنِ أن يُبدَأَ بِهِ في أوَّلِ الطَّعامِ. [۳۸۰]

أقول: الروايات في افتتاح الطعام بالملح واختتامه به كثيرة جدّا [۳۸۱]، وفي بعضها الحثّ على افتتاح الطعام بالخلّ [۳۸۲].

268. امام كاظم عليه السلام: سفره اى كه در آن نمك نباشد، بركت ندارد، و شروع كردن غذا با نمك، بدن را سالم تر نگه مى دارد.

مؤلّف مى گويد: احاديث در باره استفاده از نمك در آغاز و پايان غذا بسيار زيادند. [۳۸۳] در بعضى از آنها نيز به شروع غذا با سركه تشويق شده است. [۳۸۴]

6 / 11: البَدءُ بِأَخَفِّ الأَغذِيَةِ

6 / 11: آغاز كردن با سبك ترين غذاها

269. الإمام الرضا عليه السلام: اِبدَأ في أوَّلِ طَعامِكَ بِأَخَفِّ الأَغذِيَةِ الَّذي تُغَذّي بِها بَدَنَكَ، بِقَدرِ عادَتِكَ، وبِحَسَبِ وَطَنِكَ [۳۸۵] ونَشاطِكَ. [۳۸۶]

269. امام رضا عليه السلام: غذا خوردنت را با سبك ترين غذاهايى كه از آنها تغذيه مى كنى، به اندازه عادتت و بسته به وطنت و فعّاليتت و زمانت، آغاز كن.

6 / 12: اِجتِنابُ الطَّعامِ الحارِّ

6 / 12: پرهيز از خوردن غذاى داغ

270. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إيّاكُم وَالطَّعامَ الحارَّ؛ فَإِنَّهُ يَذهَبُ بِالبَرَكَةِ، وعَلَيكُم بِالبارِدِ؛ فَإِنَّهُ أهَنأُ وأعظَمُ بَرَكَةً. [۳۸۷]

270. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از خوردن غذاى داغ بپرهيزيد؛ زيرا بركت را مى برد، و غذاى سرد شده بخوريد كه اين گواراتر و بابركت تر است.

271. شعب الإيمان عن صُهَيب: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن أكلِ الطَّعامِ الحارِّ حَتّى يَسكُنَ. [۳۸۸]

271. شعب الإيمان ـ به نقل از صهيب ـ: پيامبر خدا از خوردن غذاى داغ نهى فرمود تا آن كه سرد شود.

272. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أبرِدُوا الطَّعامَ الحارَّ؛ فَإِنَّ الطَّعامَ الحارَّ غَيرُ ذي بَرَكَةٍ. [۳۸۹]

272. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذاى داغ را بگذاريد سرد شود؛ زيرا غذاى داغ، بى بركت است.

273. عنه صلى الله عليه و آله: أبرِدوا طَعامَكُم يُبارَك لَكُم فيهِ. [۳۹۰]

273. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بگذاريد غذايتان سرد گردد تا برايتان بابركت شود.

274. الإمام عليّ عليه السلام: أقِرُّوا [۳۹۱] الحارَّ حَتّى يَبرُدَ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قُرِّبَ إلَيهِ طَعامٌ حارٌّ فَقالَ: أقِرّوهُ حَتّى يَبرُدَ، ما كانَ اللّهُ عز و جل لِيُطعِمَنَا النّارَ، وَالبَرَكَةُ في البارِدِ. [۳۹۲]

274. امام على عليه السلام: بگذاريد تا غذاى داغ، سرد شود. براى پيامبر خدا غذاى داغ آوردند. فرمود: «بگذاريدش تا سرد شود. خداوند عز و جل به ما آتش نمى خوراند. بركت در غذاى سرد است».

275. عنه عليه السلام: اُتِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِطَعامٍ، فَأَدخَلَ إصبَعَهُ فيهِ فَإِذا هُوَ حارٌّ، فَقالَ: دَعوهُ حَتّى يَبرُدَ؛ فَإِنَّهُ أعظَمُ بَرَكَةً، وإنَّ اللّهَ تَعالى لَم يُطعِمنَا الحارَّةَ. [۳۹۳]

275. امام على عليه السلام: براى پيامبر صلى الله عليه و آله غذايى آوردند. انگشتش را داخل آن برد. ديد داغ است. فرمود: «بگذاريدش تا سرد شود؛ چون سرد آن، بابركت تر است و خداوند متعال به ما داغى نخورانده است».

276. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله اُتِيَ بِطَعامٍ حارٍّ جِدّا، فَقالَ: ما كانَ اللّهُ عز و جل لِيُطعِمَنَا النّارَ، أقِرّوهُ حَتّى يَبرُدَ ويُمكِنَ؛ فَإِنَّهُ طَعامٌ مَمحوقُ البَرَكَةِ، ولِلشَّيطانِ فيهِ نَصيبٌ. [۳۹۴]

276. امام صادق عليه السلام: براى پيامبر صلى الله عليه و آله غذاى بسيار گرمى آوردند. فرمود: «خداوند عز و جل آتش، خوراك ما نمى كند. بگذاريدش تا سرد و قابل خوردن شود؛ زيرا اين (غذاى داغ)، غذايى بى بركت است و شيطان را در آن، سهمى است».

277. عنه عليه السلام: اُتِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِطَعامٍ حارٍّ فَقالَ: إنَّ اللّهَ عز و جل لَم يُطعِمنَا النّارَ، نَحّوهُ حَتّى يَبرُدَ. فَتُرِكَ حَتّى بَرَدَ. [۳۹۵]

277. امام صادق عليه السلام: براى پيامبر صلى الله عليه و آله غذاى داغى آوردند. فرمود: «خداوند عز و جل آتش به ما نخورانده است. كنار بگذاريدش تا سرد شود» و غذا را نخورد تا سرد شد.

278. سنن الدارمي عن عُروَة عن أسماء بنت أبي بكر: چ أنَّها كانَت إذا اُتِيَت بِثَريدٍ أمَرَت بِهِ فَغُطِّيَ، حَتّى يَذهَبَ فَورُهُ ودُخانُهُ، وتَقولُ: إنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: هُوَ أعظَمُ لِلبَرَكَةِ. [۳۹۶]

278. سنن الدارمى ـ به نقل از عروه ـ: هر گاه براى اسماء دختر ابو بكر، غذايى مى آوردند، دستور مى داد روى آن را بپوشانند تا از جوش و بخار مى افتاد، و مى گفت: من از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد: «اين (غذاى سرد)، بركتش بيشتر است».

279. مكارم الأخلاق: كانَ صلى الله عليه و آله لا يَأكُلُ الحارَّ حَتّى يَبرُدَ، ويَقولُ: إنَّ اللّهَ لا يُطعِمُنا نارا، إنَّ الطَّعامَ الحارَّ غَيرُ ذي بَرَكَةٍ فَأَبرِدوهُ. [۳۹۷]

279. مكارم الأخلاق: پيامبر صلى الله عليه و آله غذاى داغ را تا سرد نمى شد، تناول نمى كرد و مى فرمود: «خداوند به ما آتش نمى خوراند. غذاى داغ، بى بركت است. پس، آن را سرد كنيد».

280. المحاسن عن عائِذ بن حَبيبٍ بيّاع الهَرَويّ: كُنّا عِندَ أبي عَبدِ اللّه عليه السلام فَاُتينا بِثَريدٍ، فَمَدَدنا أيدِيَنا إلَيه فَإِذا هُوَ حارٌّ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّه عليه السلام: نُهينا عَن أكلِ النّارِ، كُفّوا؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ في بَردِهِ. [۳۹۸]

280. المحاسن ـ به نقل از عائذ بن حبيب بيّاع هروى ـ: نزد امام صادق عليه السلام بوديم كه آب گوشت آوردند. دست به غذا برديم. داغ بود. امام صادق عليه السلام فرمود: «ما از خوردن آتش، نهى شده ايم. دست بداريد؛ زيرا بركت، در سرد آن است».

281. الكافي عن سليمان بن خالد: حَضَرتُ عَشاءَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام في الصَّيفِ، فَاُتِيَ بِخِوانٍ عَلَيهِ خُبزٌ، واُتِيَ بِقَصعَةِ ثَريدٍ ولَحمٍ، فَقالَ: هَلُمَّ إلَيَّ [۳۹۹] هذَا الطَّعامَ، فَدَنوتُ، فَوَضَعَ يَدَهُ فيهِ ورَفَعَها وهُوَ يَقولُ: أستَجيرُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ، هذا ما لا نَصبِرُ عَلَيهِ فَكَيفَ النّارُ؟ هذا ما لا نَقوى [۴۰۰] عَلَيهِ فَكَيفَ النّارُ؟ هذا ما لا نُطيقُهُ فَكَيفَ النّارُ؟

قالَ: وكانَ عليه السلام يُكَرِّرُ ذلِكَ حَتّى أمكَنَ الطَّعامُ، فَأَكَلَ وأكَلنا مَعَهُ. [۴۰۱]

281. الكافى ـ به نقل از سليمان بن خالد ـ: در يك شب تابستانى، خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه سفره نان با كاسه اى آب گوشت آوردند. امام عليه السلام فرمود: «بفرماييد غذا بخوريد».

من، جلو رفتم. امام عليه السلام دستش را در كاسه برد و بيرون آورد و فرمود: «پناه مى برم به خدا از آتش! پناه مى برم به خدا از آتش! پناه مى برم به خدا از آتش! ما تحمّل اين را نداريم، چه رسد به آتش! ما تاب و توان اين را نداريم، چه رسد به آتش! ما طاقت اين را نداريم، چه رسد به آتش!» و پيوسته اين جملات را تكرار مى كرد، تا آن كه غذا سرد شد و شام را با هم صرف كرديم.

282. المحاسن عن سليمان الجعفري عن أبي الحسن عليه السلام: الحارُّ غَيرُ ذي بَرَكَةٍ، ولِلشَّيطانِ فيهِ نَصيبٌ. [۴۰۲]

282. المحاسن ـ به نقل از سليمان جعفرى، از ابو الحسن عليه السلام [۴۰۳] ـ: غذاى داغ، بى بركت است و شيطان در آن، سهيم مى شود.

283. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: السُّخونُ [۴۰۴] بَرَكَةٌ. [۴۰۵]

283. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذاى گرم، بابركت است.

284. المحاسن عن مُرازِم: بَعَثَ إلَينا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِطَعامٍ سَخِنٍ، فَقالَ: كُلوا قَبلَ أن يَبرُدَ؛ فَإِنَّهُ أطيَبُ. [۴۰۶]

284. المحاسن ـ به نقل از مُرازم ـ: امام صادق عليه السلام غذاى گرم براى ما فرستاد و فرمود: «تا سرد نشده است، بخوريد؛ زيرا گرم آن، لذيذتر است».

بيان

ذكرنا الحديثين الأخيرين تحت عنوان «اجتناب الطعام الحارّ»؛ لبيان أنّ المراد من الروايات الناهية عن الطعام الحارّ هو الحارّ جدّا، لا انتظاره حتّى يبرد تماما.

توضيح

دو حديث اخير در زير عنوان «پرهيزكردن از غذاى داغ» براى بيان اين نكته است كه احاديث نهى كننده از خوردن غذاى داغ، نهى از غذاى بسيار داغ است و نه اين كه صبر كنيم تا كاملاً سرد شود.

6 / 13: الأَكلُ بِاليَمينِ

6 / 13: غذا خوردن با دست راست

285. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ لِرَجُلٍ ـ: كُل بِيَمينِكَ؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَأكُلُ بِشِمالِهِ. [۴۰۷]

285. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به مردى ـ: با دست راستت بخور؛ چون شيطان با دست چپش مى خورد.

286. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ أحَدُكُم، فَليَأكُل بِيَمينِهِ، وَليَشرَب بِيَمينِهِ؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَأكُلُ بِشِمالِهِ، ويَشرَبُ بِشِمالِهِ. [۴۰۸]

286. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه فردى از شما غذا مى خورد، با دست راستش بخورد و با دست راستش بياشامد؛ چرا كه شيطان، با دست چپش مى خورد و با دست چپش مى آشامد.

287. عنه صلى الله عليه و آله: لِيَأكُل أحَدُكُم بِيَمينِهِ، وَليَشرَب بِيَمينِهِ، وَليَأخُذ بِيَمينِهِ، وَليُعطِ بِيَمينِهِ؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَأكُلُ بِشِمالِهِ، ويَشرَبُ بِشِمالِهِ، ويُعطي بِشِمالِهِ، ويَأخُذُ بِشِمالِهِ. [۴۰۹]

287. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر يك از شما با دست راستش غذا بخورد و با دست راستش بياشامد و با دست راستش بگيرد و با دست راستش بدهد؛ چرا كه شيطان، با دست چپش مى خورد و با دست چپش مى آشامد و با دست چپش مى دهد و با دست چپش مى گيرد.

288. مسند ابن حنبل عن عائشة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُفرِغُ يَمينَهُ لِمَطعَمِهِ ولِحاجَتِهِ، ويُفرِغُ شِمالَهُ لِلاِستِنجاءِ ولِما هُناكَ. [۴۱۰]

288. مسند ابن حنبل ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر خدا از دست راستش براى خوردن و انجام دادن كارهايش، و از دست چپش براى طهارت گرفتن و امثال آن استفاده مى كرد.

289. صحيح البخاري عن عمر بن أبي سلمة: كُنتُ غُلاما في حِجرِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، وكانَت يَدي تَطيشُ في الصَّحفَةِ، فَقالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: يا غُلامُ! سَمِّ اللّهَ، وكُل بِيَمينِكَ، وكُل ممّا يَليكَ.

فَما زالَت تِلكَ طِعمَتي [۴۱۱] بَعدُ. [۴۱۲]

289. صحيح البخارى ـ به نقل از عمر بن ابى سلمه ـ: من كودك بودم و روى زانوى پيامبر خدا نشسته بودم و به هر طرفِ كاسه، دست دراز مى كردم و مى خوردم. پيامبر خدا به من فرمود: «پسر جان! بسم اللّه بگو و با دست راستت و از جلوى خودت بخور». از آن پس، هميشه اين گونه غذا مى خوردم.

290. مسند ابن حنبل عن عمر بن أبي سلمة: دَعاني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِطَعامٍ يَأكُلُهُ، فَقالَ: اُدنُ، فَسَمِّ اللّهَ عز و جل، وكُل بِيَمينِكَ، وكُل مِمّا يَليكَ. [۴۱۳]

290. مسند ابن حنبل ـ به نقل از عمر بن ابى سلمه ـ: پيامبر خدا مشغول خوردن غذايى بود و مرا تعارف به خوردن كرد و فرمود: «نزديك بيا و بسم اللّه بگو و با دست راستت و از جلوى خودت بخور».

6 / 14: تَصغيرُ اللُّقمَةِ

6 / 14: لقمه كوچك برداشتن

291. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في بَيانِ آدابِ المائِدَةِ ـ: وأمَّا الأَدَبُ فَتَصغيرُ اللُّقمَةِ.… [۴۱۴]

291. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در بيان آداب سفره ـ: از آداب آن، لقمه كوچك برداشتن است.

292. الإمام الحسن عليه السلام: أيضا ـ: وأمَّا التَّأديبُ: فَالأَكلُ مِمّا يَليكَ، وتَصغيرُ اللُّقمَةِ.… [۴۱۵]

292. امام حسن عليه السلام ـ در بيان آداب سفره ـ: آداب سفره، آن است كه از آنچه نزديك به توست، بخورى و لقمه كوچك بردارى.…

راجع: ص518 (الأكل / الفصل السادس / أدب الأكل مع الغير / جوامع آداب التناول).

ر.ك: ص519 (آداب غذا خوردن با ديگران / كلّيات آداب غذا خوردن).

6 / 15: تَجويدُ المَضغِ

6 / 15: خوب جويدن غذا

293. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في بَيانِ آدابِ المائِدَةِ ـ: وأمَّا الأَدَبُ فَتَصغيرُ اللُّقمَةِ، وَالمَضغُ الشَّديدُ.… [۴۱۶]

293. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در بيان آداب سفره ـ: آداب آن، لقمه كوچك برداشتن و خوب جويدن است.

294. الإمام عليّ عليه السلام: من أرادَ ألّا يَضُرَّهُ طَعامٌ فَلا يَأكُل حَتّى يَجوعَ، فَإِذا أكَلَ فَليَقُل: «بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ»، وَليُجِدِ [۴۱۷] المَضغَ. [۴۱۸]

294. امام على عليه السلام: هر كس مى خواهد غذايى او را اذيّت نكند، تا گرسنه نشده است، غذا نخورد و موقع خوردن، «بسم اللّه و باللّه» بگويد و نيكو بجَوَد.

راجع: ص518 (الأكل / الفصل السادس / أدب الأكل مع الغير / جوامع آداب التناول).

ر.ك: ص519 (غذا خوردن / فصل ششم / آداب غذا خوردن با ديگران / كلّيات آداب غذا خوردن).

6 / 16: إطالة الجُلوسِ عَلَى المائِدَةِ

6 / 16: طول دادن نشستن بر سر سفره

295. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ المَلائِكَةَ لا تَزالُ تُصَلّي عَلى أحَدِكُم ما دامَت مائِدَتُهُ مَوضوعَةً. [۴۱۹]

295. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: تا زمانى كه سفره يكى از شما پهن است، فرشتگان بر او درود مى فرستند [و برايش دعا مى كنند].

296. الإمام الصادق عليه السلام: ما عَذَّبَ اللّهُ عز و جل قَوما قَطُّ وهُم يَأكُلونَ، وإنَّ اللّهَ عز و جل أكرَمُ مِن أن يَرزُقَهُم شَيئا ثُمَّ يُعَذِّبَهُم عَلَيهِ، حَتّى يَفرُغوا مِنهُ. [۴۲۰]

296. امام صادق عليه السلام: خداوند عز و جل هرگز مردمى را كه در حال خوردن هستند، عذاب نمى كند، و خداوند عز و جل كريم تر از آن است كه چيزى به آنها روزى كند و سپس بر آن عذابشان نمايد، تا آن گاه كه از خوردن آن دست كشند.

297. عنه عليه السلام: أطيلُوا الجُلوسَ عَلَى المَوائِدِ؛فَإِنَّها ساعَةٌ لا تُحسَبُ مِن أعمارِكُم. [۴۲۱]

297. امام صادق عليه السلام: نشستن بر سر سفره ها را به درازا كشانيد؛ زيرا اين لحظات، از عمر شما به حساب آورده نمى شوند.

298. الكافي عن زرارة: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ: ثَلاثَةٌ إن يَعلَمهُنَّ [۴۲۲] المُؤمِنُ كانَت زِيادَةً في عُمُرِهِ وبَقاءَ النِّعمَةِ عَلَيهِ.

فَقُلتُ: وما هُنَّ؟

قالَ: تَطويلُهُ في رُكوعِهِ وسُجودِهِ في صَلاتِهِ، وتَطويلُهُ لِجُلوسِهِ عَلى طَعامِهِ إذا طَعِمَ عَلى مائِدَتِهِ، وَاصطِناعُهُ المَعروفَ إلى أهلِهِ. [۴۲۳]

298. الكافى ـ به نقل از زراره ـ: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد: «سه چيز است كه اگر مؤمن، آن را بداند، موجب افزايش عمر او و پايدارى نعمت برايش مى شود».

گفتم: آن سه چيز چيست؟

فرمود: «طول دادن ركوع و سجودش در نماز، طول دادن نشستنش بر سر سفره غذا، و نيكى كردن به خانواده اش».

299. مستدرك الوسائل: رُوِيَ أنَّ طولَ الجُلوسِ عَلَى المائِدَةِ لا يَصيرُ مِنَ العُمُرِ. [۴۲۴]

299. مستدرك الوسائل: روايت است كه مدّت نشستن بر سر سفره، از عمر به شمار نمى آيد.

6 / 17: إكرامُ الخُبزِ

6 / 17: احترام گذاشتن به نان

300. الإمام الصادق عليه السلام: لا يوضَعُ الرَّغيفُ تَحتَ القَصعَةِ. [۴۲۵]

300. امام صادق عليه السلام: نان را نبايد زير كاسه گذاشت.

301. الكافي عن الفضل بن يونس: تَغَدّى عِندي أبُو الحَسَنِ[ الكاظم] عليه السلام، فَجيءَ بِقَصعَةٍ وتَحتَها خُبزٌ، فَقالَ: أكرِمُوا الخُبزَ أن لا يَكونَ تَحتَها. وقالَ لي: مُرِ الغُلامَ أن يُخرِجَ الرَّغيفَ مِن تَحتِ القَصعَةِ. [۴۲۶]

301. الكافى ـ به نقل از فضل بن يونس ـ: امام كاظم عليه السلام ناهار نزد ما بود. كاسه اى را كه زير آن قرص نانى بود، آوردند. فرمود: «به نان احترام بگذاريد و آن را زير كاسه قرار ندهيد» و به من فرمود: «به اين پسر بگو نان را از زير كاسه بردارد!».

6 / 18: أكلُ ما يَسقُطُ من الخِوانِ

6 / 18: خوردن ريزه هاى افتاده از سفره

302. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الَّذي يَسقُطُ مِنَ المائِدَةِ مُهورُ حورِ العينِ. [۴۲۷]

302. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آنچه در اطراف سفره مى افتد، مَهريه حور العين است.

303. عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَتَبَّعَ ما سَقَطَ مِنَ السُّفرَةِ غُفِرَ لَهُ. [۴۲۸]

303. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس ريزه هاى افتاده از سفره را برچيند، آمرزيده مى شود.

304. عنه صلى الله عليه و آله: مَنِ التَقَطَ الطَّعامَ السّاقِطَ غَفَرَ اللّهُ ذُنوبَهُ. [۴۲۹]

304. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس غذاهاى افتاده [در اطراف سفره] را بردارد، خداوند، گناهانش را مى آمرزد.

305. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ مِمّا يَسقُطُ مِنَ الخِوانِ، نُفِيَ عَنهُ الفَقرُ، ونُفِيَ عَن وَلَدِهِ الحُمقُ. [۴۳۰]

305. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس ريزه هايى را كه از سفره مى افتند، بخورد، فقر از خودش و حماقت از فرزندانش زدوده مى شود.

306. الإمام عليّ عليه السلام: أكلُ ما يَسقُطُ مِنَ الخِوانِ يَزيدُ في الرِّزقِ. [۴۳۱]

306. امام على عليه السلام: خوردن ريزه هايى كه اطراف سفره مى افتند، روزى را زياد مى كند.

307. عنه عليه السلام: كُلوا ما يَسقُطُ مِنَ الخِوانِ؛ فَإِنَّهُ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ بِإِذنِ اللّهِ عز و جل لِمَن أرادَ أن يَستَشفِيَ بِهِ. [۴۳۲]

307. امام على عليه السلام: ريزه هايى را كه اطراف سفره مى افتند، بخوريد كه به خواست خداوند عز و جل، براى كسى كه آن را به نيّت شفا بخورد، شفاى هر دردى است.

308. الإمام الرضا عليه السلام: مَن أكَلَ في مَنزِلِهِ طَعاما فَسَقَطَ مِنهُ شَيءٌ فَليَتَناوَلهُ، ومَن أكَلَ في الصَّحراءِ أو خارِجا فَليَترُكهُ لِطائِرٍ أو سَبُعٍ. [۴۳۳]

308. امام رضا عليه السلام: هر كس در منزلش غذا مى خورد و چيزى از آن [بر سفره] مى ريزد، آن را بخورد، و هر كس در صحرا يا بيرون غذا مى خورد، ريزه هايش را براى پرندگان و يا درندگان بگذارد.

309. كتاب من لا يحضره الفقيه عن محمّد بن الوليد الكرمانيّ: أكَلتُ بَينَ يَدَي أبي جَعفَرٍ الثّاني عليه السلام، حَتّى إذا فَرَغتُ ورُفِعَ الخِوانُ، ذَهَبَ الغُلامُ يَرفَعُ ما وَقَعَ مِن فُتاتِ الطَّعامِ، فَقالَ لَهُ: ما كانَ في الصَّحراءِ فَدَعهُ ولَو فَخِذَ شاةٍ، وما كانَ في البَيتِ فَتَتَبَّعهُ وَالقُطهُ. [۴۳۴]

309. كتاب من لايحضره الفقيه ـ به نقل از محمّد بن وليد كرمانى ـ: در خدمت امام جواد عليه السلام غذا تناول كردم و چون غذا خوردنم تمام شد و سفره را برداشتند، غلام رفت كه ريزه هاى افتاده غذا را بردارد. پس به او فرمود: «آنچه را [از ريزه هاى غذا] در بيابان است، رها كن، حتّى اگر ران گوسفندى باشد، و آنچه را در خانه است، بياب و بردار».

6 / 19: عَدَمُ القِيامِ عَنِ الطَّعامِ

6 / 19: بلند نشدن از سر سفره

310. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا وُضِعَتِ المائِدَةُ، فَلا يَقومُ رَجُلٌ حَتّى تُرفَعَ المائِدَةُ. [۴۳۵]

310. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه سفره پهن شد، انسان نبايد برخيزد، تا سفره جمع شود.

311. سنن ابن ماجة عن عائشة: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَهى أن يُقامَ عَنِ الطَّعامِ حَتّى يُرفَعَ. [۴۳۶]

311. سنن ابن ماجة ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر خدا نهى فرمود از اين كه از سر سفره برخيزند، تا اين كه سفره جمع شود.

312. دعائم الإسلام: عنه [أيِ الإِمامِ الصّادِق] عليه السلام أنَّهُ كَرِهَ القِيامَ عَنِ الطَّعامِ. وكانَ رُبَّما دَعا بَعضَ عَبيدِهِ، فَيُقالُ: هُم يَأكُلونَ، فَيَقولُ: دَعوهُم حَتّى يَفرُغوا. [۴۳۷]

312. دعائم الإسلام: روايت شده است كه امام صادق عليه السلام خوش نداشت از سر سفره [تا زمانى كه پهن است، ]برخيزد. گاه، يكى از غلامانش را صدا مى زد و چون مى گفتند: آنها (غلامان) مشغول غذا خوردن هستند، مى فرمود: «بگذاريد غذايشان را تمام كنند».

6 / 20: الإِمساكُ قَبلَ الشِّبَعِ

6 / 20: دست كشيدن از غذا پيش از سير شدن

313. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُل وأنتَ تَشتَهي، وأمسِك وأنتَ تَشتَهي. [۴۳۸]

313. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى كه اشتها دارى، غذا بخور و هنوز كه اشتها دارى، دست از خوردن بكش.

314. الإمام عليّ عليه السلام: مَن أرادَ ألّا يَضُرَّهُ طَعامٌ فَلا يَأكُل حَتّى يَجوعَ... وَليَكُفَّ عَنِ الطَّعامِ وهُوَ يَشتَهيهِ، وَليَدَعهُ وهُوَ يَحتاجُ إلَيهِ. [۴۳۹]

314. امام على عليه السلام: هر كس مى خواهد غذا او را اذيّت نكند، تا گرسنه نشده است، غذا نخورد... و زمانى كه هنوز اشتها دارد، دست از خوردن بكشد، و تا هنوز به آن نياز دارد، رهايش كند.

315. عنه عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلِ ـ: يا كُمَيلُ، لا توقِرَنَّ [۴۴۰] مَعِدَتَكَ طَعاما، ودَع فيها لِلماءِ مَوضِعا ولِلرّيحِ مَجالاً، ولا تَرفَع يَدَكَ مِنَ الطَّعامِ إلّا وأنتَ تَشتَهيهِ، فَإِن فَعَلتَ ذلِكَ فَأَنتَ تَستَمرِئُهُ [۴۴۱]؛ فَإِنَّ صِحَّةَ الجِسمِ مِن قِلَّةِ الطَّعامِ وقِلَّةِ الماءِ. [۴۴۲]

315. امام على عليه السلام ـ در سفارش به كميل بن زياد ـ: اى كميل! معده ات را از غذا سنگين مكن و در آن، جايى براى آب، و فضايى براى هوا بگذار و هنوز كه اشتها دارى، دست از خوردن بدار، كه اگر به اين دستور عمل كنى، غذا گوارايت مى شود (تو را اذيّت نمى كند)؛ زيرا سلامت جسم، در گرو كم خوردن غذا و كم نوشيدن آب است.

316. عنه عليه السلام: مَن أكَلَ الطَّعامَ عَلَى النَّقاءِ، وأجادَ الطَّعامَ تَمَضُّغا، وتَرَكَ الطَّعامَ وهُوَ يَشتَهيهِ، ولَم يَحبِسِ الغائِطَ إذا أتى، لَم يَمرَض إلّا مَرَضَ المَوتِ. [۴۴۳]

316. امام على عليه السلام: هر كس غذاى تميز (سالم) بخورد و غذا را خوب بجوَد و در حالى كه هنوز اشتها دارد، دست از خوردن بكشد و هر گاه غائطش گرفت، آن را نگه ندارد، جز مرض مرگ، بيمارى ديگرى به سراغش نمى آيد.

317. عنه عليه السلام: عَلَيكُم بِالقَصدِ في المَطاعِمِ؛ فَإِنَّهُ أبعَدُ مِنَ السَّرَفِ، وأصَحُّ لِلبَدَنِ، وأعوَنُ عَلَى العِبادَةِ. [۴۴۴]

317. امام على عليه السلام: در باره خوراكى ها ميانه روى كنيد؛ چرا كه اين، از اسراف به دورتر است و بدن را سالم تر نگه مى دارد و به عبادت، بيشتر كمك مى كند.

318. الإمام الرضا عليه السلام: مَن أخَذَ الطَّعامَ زِيادَةً لَم يُفِدهُ، ومَن أخَذَ بِقَدرٍ لا زِيادَةٍ عَلَيهِ ولا نَقصٍ غَذّاهُ ونَفَعَهُ، وكَذلِكَ الماءُ.

فَسَبيلُكَ أن تَأخُذَ مِنَ الطَّعامِ مِن كُلِّ صِنفٍ مِنهُ في إبّانِهِ [۴۴۵]، وَارفَع يَدَكَ مِنَ الطَّعامِ وبِكَ إلَيهِ بَعضُ القَرَمِ [۴۴۶]؛ فَإِنَّهُ أصَحُّ لِبَدَنِكَ، وأذكى لِعَقلِكَ، وأخَفُّ عَلى نَفسِكَ إن شاءَ اللّهُ. [۴۴۷]

318. امام رضا عليه السلام: هر كس زياد غذا بخورد، سودش نمى بخشد، و هر كس به اندازه بخورد، نه بيشتر و نه كمتر، آن خوراك، او را تغذيه مى كند و سودش مى رساند، و همين طور است آب.

پس روش درست، آن است كه از هر نوع خوراكى، در هنگام (فصل) آن بخورى و هنوز كه اندكى اشتها دارى، دست از خوردنش بدارى؛ زيرا اين كار، به خواست خداوند، بدنت را سالم تر، ذهنت را هوشيارتر، و جانت را سبك تر مى دارد.

ثالثا: ما لا يَنبَغي فِعلُهُ عِندَ التَّناوُلِ

سوم. كارهايى كه هنگام خوردن نبايد انجام داد

6 / 21: الإِسرافُ

6 / 21: اسراف

الكتاب

قرآن

«وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ». [۴۴۸]

«بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد، كه خداوند، اسرافكاران را دوست ندارد».

«وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَءَاتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ». [۴۴۹]

«و اوست كسى كه باغ هايى با داربست و بدون داربست، و خرمابُن، و كشتزار با ميوه هاى گوناگون آن، و زيتون، و انار، مشابه يكديگر و نامشابه، پديد آورد. از ميوه آن، چون ثمر داد، بخوريد و حقّ [بينوايان از] آن را روز بهره بردارى از آن بدهيد؛ ولى زياده روى مكنيد، كه او اسرافكاران را دوست ندارد».

الحديث

حديث

319. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلوا وَاشرَبوا وتَصَدَّقوا وَالبَسوا، ما لَم يُخالِطهُ إسرافٌ أو مَخيلَةٌ [۴۵۰]. [۴۵۱]

319. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بخوريد و بياشاميد و صدقه دهيد و بپوشيد، به شرط آن كه با اسراف يا تكبّر آميخته نباشد.

320. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ مِنَ السَّرَفِ أن تَأكُلَ كُلَّ مَا اشتَهَيتَ. [۴۵۲]

320. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از مصاديق اسراف، آن است كه هر چه مى خواهى، بخورى.

321. الكافي عن ياسر الخادم: أكَلَ الغِلمانُ يَوما فاكِهَةً ولَم يَستَقصوا أكلَها ورَمَوا بِها، فَقالَ لَهُم أبُو الحَسَنِ عليه السلام [۴۵۳]: سُبحانَ اللّهِ! إن كُنتُمُ استَغنَيتُم فَإِنَّ اُناسا لَم يَستَغنوا، أطعِموهُ مَن يَحتاجُ إلَيهِ. [۴۵۴]

321. الكافى ـ به نقل از ياسر خادم ـ: روزى، غلامان، ميوه اى خوردند و آن را تا آخرش نخوردند و دور انداختند. ابو الحسن عليه السلام [۴۵۵] به آنان فرمود: «عجبا! اگر شما نياز نداريد، مردمانى هستند كه نيازمندند. آن را به كسانى كه بدان نيازمندند، بدهيد».

6 / 22: ذَمُّ الطَّعامِ

6 / 22: بد گفتن از غذا

322. صحيح مسلم عن أبي هريرة: ما رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عابَ طَعاما قَطُّ، كانَ إذَا اشتَهاهُ أكَلَهُ، وإن لَم يَشتَهِهِ سَكَتَ. [۴۵۶]

322. صحيح مسلم ـ به نقل از ابو هريره ـ: هرگز نديدم كه پيامبر خدا غذايى را نكوهش كند؛ [بلكه] اگر آن را دوست داشت، مى خورد و اگر دوست نمى داشت، سكوت مى كرد.

323. الإمام الصادق عليه السلام: كُفرٌ بِالنِّعَمِ أن يَقولَ الرَّجُلُ: أكَلتُ الطَّعامَ كَذا وكَذا فَضَرَّني. [۴۵۷]

323. امام صادق عليه السلام: كفران نعمت است كه انسان بگويد: فلان غذا و بَهمان غذا را خوردم و اذيّتم كرد.

6 / 23: النَّفخُ في الطَّعامِ

6 / 23: فوُت كردن در غذا

324. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: النَّفخُ في الطَّعامِ يَذهَبُ بِالبَرَكَةِ. [۴۵۸]

324. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فوُت كردن (دميدن) در غذا، بركت را [از آن] مى برد.

325. الإمام عليّ عليه السلام ـ في ذِكرِ مَناهِي النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ـ: نَهى أن يُنفَخَ في طَعامٍ أو شَرابٍ. [۴۵۹]

325. امام على عليه السلام ـ در بيان نهى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: از فوت كردن در غذا يا نوشيدنى، نهى فرمود.

326. سنن أبي داود عن ابن عبّاس: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يُتَنَفَّسَ في الإِناءِ، أو يُنفَخَ فيهِ. [۴۶۰]

326. سنن أبى داوود ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا از رساندنِ بازْدم به ظرف خوراك يا دميدن در آن، نهى فرمود.

327. الإمام عليّ عليه السلام: لا يَنفُخُ الرَّجُلُ في مَوضِعِ سُجودِهِ، ولا يَنفُخُ في طَعامِهِ، ولا في شَرابِهِ. [۴۶۱]

327. امام على عليه السلام: انسان نبايد در محلّ سجده اش يا در غذايش و يا در نوشيدنى اش فوت كند.

328. الإمام الصادق عليه السلام: يُكرَهُ النَّفخُ في الرُّقى [۴۶۲] وَالطَّعامِ ومَوضِعِ السُّجودِ. [۴۶۳]

328. امام صادق عليه السلام: دميدن در تعويذ و غذا و محلّ سجده، مكروه است.

329. دعائم الإسلام: عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام أنَّهُ رَخَّصَ في النَّفخِ في الطَّعامِ وَالشَّرابِ، وقالَ: إنَّما يُكرَهُ ذلِكَ لِمَن

كانَ مَعَهُ غَيرُهُ؛ كَي لا يَعافَهُ [۴۶۴]. [۴۶۵]

329. دعائم الإسلام: از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه ايشان دميدن در غذا و نوشيدنى را اجازه داد و فرمود: «اين كار براى كسى كه ديگرى با او [هم غذا] باشد، مكروه است، براى اين كه باعث اشمئزاز وى نشود».

330. علل الشرائع: عن بكّار بن أبي بكر الحَضرَميّ عن أبي عَبدِاللّهِ عليه السلام ـ في الرَّجُلِ يَنفُخُ في القَدَحِ ـ قالَ: لا بَأسَ، وإنَّما يُكرَهُ ذلِكَ [إذا كانَ] [۴۶۶] مَعَهُ غَيرُهُ؛ كَراهِيَةَ أن يَعافَهُ. [۴۶۷]

وعَنِ الرَّجُلِ يَنفُخُ في الطَّعامِ، قالَ: ألَيسَ إنَّما يُريدُ يَبرُدُهُ؟ قالَ: نَعَم. قالَ: لا بَأسَ. [۴۶۸]

330. علل الشرائع ـ به نقل از بكّار بن ابى بكر حضرمى، در باره فوت كردن در كاسه ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «اشكالى ندارد. اين كار، زمانى مكروه است كه ديگرى با او [هم سفره يا هم كاسه] باشد؛ چون ممكن است موجب اشمئزاز وى گردد».

نيز در باره دميدن شخص در غذا سؤال شد. فرمود: «براى سرد شدن غذا اين كار را مى كند؟».

گفت: آرى.

فرمود: «اشكالى ندارد».

6 / 24: الأَكلُ بِالشِّمالِ

6 / 24: غذا خوردن با دست چپ

331. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الأَكلُ بِالشِّمالِ مِنَ الجَفا [۴۶۹]. [۴۷۰]

331. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذا خوردن با دست چپ، از بى آدابى است.

332. عنه صلى الله عليه و آله: لا تَأكُلوا بِالشِّمالِ؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَأكُلُ بِالشِّمالِ. [۴۷۱]

332. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با دست چپ غذا نخوريد؛ چون شيطان با دست چپ مى خورد.

333. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ بِشِمالِهِ أكَلَ مَعَهُ الشَّيطانُ، ومَن شَرِبَ بِشِمالِهِ شَرِبَ مَعَهُ الشَّيطانُ. [۴۷۲]

333. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس با دست چپش غذا بخورد، شيطان با او هم كاسه مى شود، و هر كس با دست چپش بياشامد، شيطان با او مى آشامد.

334. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ أحَدُكُم فَلا يأكُلُ بِشِمالِهِ، وإذا شَرِبَ فَلا يَشرَبُ بِشِمالِهِ، وإذا أخَذَ فَلا يَأخُذُ بِشِمالِهِ، وإذا أعطى فَلا يُعطي بِشِمالِهِ. [۴۷۳]

334. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: وقتى يكى از شما غذا مى خورد، با دست چپش نخورد و وقتى مى آشامد، با دست چپش نياشامد و وقتى مى گيرد، با دست چپش نگيرد و وقتى مى دهد، با دست چپش ندهد.

335. صحيح مسلم عن جابر: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَهى أن يَأكُلَ الرَّجُلُ بِشِمالِهِ. [۴۷۴]

335. صحيح مسلم ـ به نقل از جابر ـ: پيامبر خدا از اين كه انسان با دست چپش غذا بخورد، نهى فرمود.

336. المعجم الكبير عن جُرهُد: أنَّهُ أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وبَينَ يَدَيهِ طَعامٌ، فَأَدنى جُرهُدٌ يَدَهُ الشِّمالَ لِيَأكُلَ وكانَتِ اليُمنى مُصابَةً، فَقالَ: كُل بِاليَمينِ. فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ إنَّها مُصابَةٌ! فَنَفَثَ [۴۷۵] عَلَيها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَما شَكا حَتّى ماتَ. [۴۷۶]

336. المعجم الكبير ـ در باره جُرهُد ـ: خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و جلوى ايشان غذايى بود. جرهد، دست چپش را پيش برد كه بخورد؛ چون دست راستش صدمه ديده بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «با دست راست بخور».

گفت: اى پيامبر خدا! دست راستم صدمه ديده است.

پيامبر خدا روى دست او دميد و از آن پس، جرهد تا زنده بود، دستش درد نگرفت.

337. الإمام الصادق عليه السلام: لا تَأكُل بِاليَسارِ وأنتَ تَستَطيعُ. [۴۷۷]

337. امام صادق عليه السلام: تا جايى كه مى توانى، با دست چپ غذا نخور.

338. الكافي عن سماعة عن الإمام الصادق عليه السلام، قال: سأَلتُهُ عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَأكُلُ بِشِمالِهِ أو يَشرَبُ بِها، فَقالَ: لا يَأكُل بِشِمالِهِ، ولا يَشرَب بِشِمالِهِ، ولا يَتَناوَل بِها شَيئا. [۴۷۸]

338. الكافى ـ به نقل از سماعه ـ: از امام صادق عليه السلام در باره مردى كه با دست چپش غذا مى خورَد يا آب مى نوشد، سؤال كردم. فرمود: «با دست چپش نخورد و با دست چپش نياشامد و با آن، چيزى بر ندارد».

6 / 25: الأَكلُ بِالإِصبَعِ وَالإِصبَعَينِ

6 / 25: غذا خوردن با يك يا دو انگشت

339. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الأَكلُ بِإِصبَعٍ واحِدَةٍ أكلُ الشَّيطانِ، وَالأَكلُ بِالاِثنَينِ أكلُ الجَبابِرَةِ، وبِالثَّلاثِ أكلُ الأَنبِياءِ. [۴۷۹]

339. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذا خوردن با يك انگشت، غذا خوردن شيطان است و غذا خوردن با دو انگشت، غذا خوردن متكبّران است و با سه انگشت، غذا خوردن پيامبران است.

340. نوادر الاُصول عن ابن عبّاس: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لا تَأكُلوا بِهاتَينِ ـ وأشارَ بِالإِبهامِ والمُشيرَةِ ـ وقالَ: كُلوا بِثَلاثٍ؛ فَإِنَّها سُنَّةٌ، ولا تَأكُلوا بِخَمسٍ؛ فَإِنَّها إكلَةُ الأَعرابِ. [۴۸۰]

340. نوادر الاُصول ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا به انگشت شَست و نشانه اش اشاره كرد و فرمود: «با اين دو غذا نخوريد» و فرمود: «با سه انگشت، غذا بخوريد كه اين، سنّت است، و با پنج انگشت نخوريد؛ زيرا غذا خوردن با پنج انگشت، غذا خوردن باديه نشينان است».

341. الكافي: عن أبي خديجة عن أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أنَّهُ كانَ يَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ، ويَضَعُ يَدَهُ عَلَى الأَرضِ، ويَأكُلُ بِثَلاثِ أصابِعَ، وأنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَأكُلُ هكَذا، لَيسَ كَما يَفعَلُ الجَبّارونَ؛ أحَدُهُم يَأكُلُ بِإِصبَعَيهِ. [۴۸۱]

341. الكافى ـ به نقل از ابو خديجه ـ: امام صادق عليه السلام مثل بنده مى نشست، و دستش را روى زمين مى گذاشت، و با سه انگشت غذا مى خورد و [مى فرمود: ]«پيامبر خدا اين گونه غذا مى خورد، نه چنان كه متكبّران مى خورند. آنها با دو انگشت، غذا مى خورند».

6 / 26: رَفعُ الصَّوتِ بِالجُشاءِ

6 / 26: آروغ زدن با صداى بلند

342. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا تَجَشَّأتُم [۴۸۲] فلا تَرفَعوا جُشاءَكُم. [۴۸۳]

342. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه آروغ مى زنيد، صدايتان را به آروغ، بلند نكنيد.

343. الإمام الصادق عليه السلام: سَمِعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلاً يَتَجَشَّأُ، فَقالَ: يا عَبدَ اللّهِ، قَصِّر مِن جُشائِكَ. [۴۸۴]

343. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صداى آروغ زدن مردى را شنيد. فرمود: «اى بنده خدا! آهسته آروغ بزن».

راجع: ص390 (الأكل / الفصل الرابع / مضارّ النهم الباطنيّة / جوع يوم القيامة).

ر. ك: ص391 (غذا خوردن / فصل چهارم / ضررهاى معنوى پرخورى / گرسنگى روز قيامت).

6 / 27: نَهكُ العِظامِ

6 / 27: زياد پاك كردنِ استخوان

344. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تُمَشمِشوا مُشاشَ [۴۸۵] الطَّيرِ؛ فَإِنَّهُ يورِثُ السِّلَّ. [۴۸۶]

344. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نرمه هاى سر استخوان پرندگان را نخوريد؛ چون موجب بيمارى سل مى شود.

345. الكافي عن محمّد بن الهيثم عن أبيه: صَنَعَ لَنا أبو حَمزَةَ طَعاما ونَحنُ جَماعةٌ، فَلَمّا حَضَرنا رَأى رَجُلاً يَنهَكُ [۴۸۷] عَظما، فَصاحَ بِهِ فَقالَ: لا تَفعَل؛ فَإِنّي سَمِعتُ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام يَقولُ: لا تَنهَكُوا العِظامَ؛ فَإِنَّ فيها لِلجِنِّ نَصيبا، وإن فَعَلتُم ذَهَبَ مِنَ البَيتِ ما هُوَ خَيرٌ مِن ذلِكَ [۴۸۸]. [۴۸۹]

345. الكافى ـ به نقل از محمّد بن هيثم، از پدرش ـ: ابو حمزه براى جمعى از ما غذايى پخت و چون غذا را آوردند، مشاهده كرد كه يكى از ما استخوانى را سخت پاك مى كند. [۴۹۰] فرياد زد: اين كار را نكن؛ چون از امام زين العابدين عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد: «استخوان ها را سخت پاك نكنيد؛ چرا كه براى جنّيان نيز در استخوان، سهمى است و اگر چنين كنيد، چيزى از خانه مى رود كه از اين (پاك شده استخوان)، عزيزتر است».

346. المحاسن عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام، قال: سَأَلتُهُ عليه السلام عَنِ العَظمِ أنهَكُهُ؟ قالَ: نَعَم [۴۹۱]. [۴۹۲]

346. المحاسن ـ به نقل از محمّد بن مسلم ـ: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: آيا مى توانم استخوان را كاملاً تميز كنم [و هر چه گوشت و مغز دارد، بخورم]؟

فرمود: «آرى».

بيان

هذا الجواب يدلّ على جواز نهك العظام، فلا ينافي الكراهة الّتي تدلّ عليها الروايات السابقة.

توضيح

اين جواب، بر جواز تميز كامل كردن استخوان دلالت مى كند. بنا بر اين، با كراهتى كه احاديثِ پيش تر بر آن دلالت داشتند، منافاتى ندارد. [۴۹۳]

6 / 28: الشُّربُ أثناء الطَّعامِ

6 / 28: آب خوردن در بين غذا

347. الإمام الرضا عليه السلام: مَن أرادَ ألّا تُؤذِيَهُ مَعِدَتُهُ فَلا يَشرَب عَلى طَعامِهِ ماءً حَتّى يَفرُغَ مِنهُ، ومَن فَعَلَ ذلِكَ رَطِبَ بَدَنُهُ، وضَعُفَت [۴۹۴] مَعِدَتُهُ، ولَم تَأخُذِ العُروقُ قُوَّةَ الطَّعامِ؛ لِأَنَّهُ يَصيرُ في المَعِدَةِ فِجّا [۴۹۵] إذا صُبَّ الماءُ عَلَى الطَّعامِ أوَّلاً فَأَوَّلاً. [۴۹۶]

347. امام رضا عليه السلام: هر كس مى خواهد ناراحتى معده نگيرد، روى غذا (لقمه) آب نخورد تا آن كه غذايش را تمام كند، و هر كه چنين كند (در بين غذا آب بخورد)، بدنش به رطوبت مى گرايد و معده اش ضعيف مى شود و رگ ها نيروى غذا را جذب نمى كنند؛ زيرا اگر روى غذا پياپى آب ريخته شود، آن غذا در معده خام مى ماند (به درستى هضم نمى شود).

6 / 29: شُربُ الماءِ على اللَّحمِ

6 / 29: نوشيدن آب پس از خوردن گوشت

348. الإمام عليّ عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ اللَّحمَ لا يَعجَلُ بِشُربِ الماءِ، فَقالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ مِن أهلِ بَيتِهِ: يا رَسولَ اللّهِ، ما أقَلَّ شُربَكَ لِلماءِ عَلَى اللَّحمِ!

فَقالَ: لَيسَ أحَدٌ يَأكُلُ هذَا الوَدَكَ [۴۹۷]

ثُمَّ يَكُفُّ عَن شُربِ الماءِ إلى آخِرِ الطَّعامِ إلَا استَمرَأَ. [۴۹۸]

348. امام على عليه السلام: پيامبر خدا هر گاه گوشت مى خورد، بلافاصله آب نمى نوشيد. يكى از اصحاب از اهل بيتش گفت: اى پيامبر خدا! شما چه قدر كم، روى گوشت، آب مى خوريد!

فرمود: «هر يك از شما اين چربى را بخورد و تا آخر غذا از نوشيدن آب خوددارى ورزد، آن غذا خوب گوارش مى شود و او را اذيّت نمى كند».

6 / 30: الأَكلُ عَلَى الشِّبَعِ

6 / 30: خوردن از روى سيرى

349. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، أربَعَةٌ يَذهَبنَ ضِياعا: الأَكلُ عَلَى الشِّبَعِ، وَالسِّراجُ في القَمَرِ، وَالزَّرعُ في السَّبَخَةِ، وَالصَّنيعَةُ عِندَ غَيرِ أهلِها. [۴۹۹]

349. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در توصيه هاى خويش به على عليه السلام ـ: اى على! چهار كار، هَدَر است: خوردن از روى سيرى، چراغ افروختن در شب مهتابى، كِشتن در شوره زار، و خوبى كردن به نااهلش.

350. عنه صلى الله عليه و آله: الأَكلُ عَلَى الشِّبَعِ يورِثُ البَرَصَ. [۵۰۰]

350. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوردن از روى سيرى، موجب پيسى مى شود.

351. عنه صلى الله عليه و آله: خَمسُ خِصالٍ تورِثُ البَرَصَ: النّورَةُ يَومَ الجُمُعَةِ ويَومَ الأَربِعاءِ، وَالتَّوَضّي وَالاِغتِسالُ بِالماءِ الَّذي تُسَخِّنُهُ الشَّمسُ، وَالأَكلُ عَلَى الجَنابَةِ، وغِشيانُ المَرأَةِ في أيّامِ حَيضِها، وَالأَكلُ عَلَى الشِّبَعِ. [۵۰۱]

351. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پنج كار است كه پيسى مى آورد: نوره كشيدن در روز جمعه و چهارشنبه، وضوگرفتن و غسل كردن با آبى كه در آفتاب گرم شده باشد، خوردن در حال جنابت، مجامعت با زن در دوره قاعدگى اش، و غذا خوردن از روى سيرى.

352. الإمام الصادق عليه السلام: ثَلاثَةٌ فيهِنَّ المَقتُ مِنَ اللّهِ عز و جل: نَومٌ مِن غَيرِ سَهَرٍ، وضِحكٌ مِن غَيرِ عَجَبٍ، وأكلٌ عَلَى الشِّبَعِ. [۵۰۲]

352. امام صادق عليه السلام: سه كار است كه خداوند عز و جل از آنها نفرت دارد: خوابيدن [در روز] بدون آن كه شب زنده دارى شده باشد، خنديدنِ بدون تعجّب، و خوردن در حال سيرى.

353. المحاسن عن عليّ بن حَديد رفعه: قامَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام خَطيبا في بَني إسرائيلَ،

فَقالَ: يا بَني إسرائيلَ، لا تَأكُلوا حَتّى تَجوعوا، وإذا جِعتُم فَكُلوا ولا تَشبَعوا. [۵۰۳]

353. المحاسن ـ به نقل از على بن حديد، كه سند آن را به اهل بيت عليهم السلام مى رساند ـ: عيسى بن مريم عليه السلام در ميان بنى اسرائيل به سخنرانى پرداخت و فرمود:

«اى بنى اسرائيل! تا گرسنه نشده ايد، غذا نخوريد، و چون گرسنه شديد، بخوريد؛ امّا خودتان را سير نكنيد».

رابعا: الحالاتُ المَذمومَةُ عِندَ الأَكلِ

چهارم. حالت هاى نكوهيده در هنگام غذا خوردن

6 / 31: الاِنبِطاح

6 / 31: در حال درازكش

354. سنن أبي داود عن سالم عن أبيه: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله... أن يَأكُلَ الرَّجُلُ وهُوَ مُنبَطِحٌ عَلى بَطنِهِ. [۵۰۴]

354. سنن أبى داوود ـ به نقل از سالم، از پدرش ـ: پيامبر خدا نهى فرمود از اين كه... انسان، در حالى كه روى شكمش دراز كشيده است، غذا بخورد.

355. دعائم الإسلام: عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ نَهى أن يَأكُلَ أحَدٌ بِشِمالِهِ، أو يَشرَبَ بِشِمالِهِ، أو يَمشِيَ في نَعلٍ واحِدٍ. وكان يَستَحِبُّ اليَمينَ في كُلِّ شَيءٍ. وكانَ يَنهى عَن ثَلاثِ أكَلاتٍ: ألّا يَأكُلَ أحَدٌ بِشِمالِهِ، أو مُستَلقِيا عَلى قَفاهُ، أو مُنبَطِحا عَلى بَطنِهِ. [۵۰۵]

355. دعائم الإسلام: چ پيامبر خدا از خوردن با دست چپ يا آشاميدن با دست چپ و يا راه رفتن با يك لنگه كفش نهى فرمود، و استفاده از دست راست را در هر كارى دوست مى داشت، و از سه نوع غذا خوردن، نهى مى فرمود: اين كه كسى با دست چپش، يا در حالى كه به پشت يا به شكم دراز كشيده است، غذا بخورد.

356. الكافي عن سَماعة: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَأكُلُ مُتَّكِئا؟ فَقالَ: لا، ولا مُنبَطِحا. [۵۰۶]

356. الكافى ـ به نقل از سماعه ـ: از امام صادق عليه السلام در باره غذا خوردن در حال تكيه دادن پرسيدم. فرمود: «نه، و در حال دراز كشيدن به شكم هم نبايد غذا خورد».

6 / 32: الاِتِّكاء

6 / 32: در حال تكيه دادن

357. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَأكُل مُتَّكِئا. [۵۰۷]

357. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در حال تكيه زدن، غذا نخور.

358. عنه صلى الله عليه و آله: لا آكُلُ وأنَا مُتَّكِئٌ. [۵۰۸]

358. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من در حال تكيه زدن، غذا نمى خورم.

359. دعائم الإسلام: عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ نَهى عَنِ الأَكلِ مَتَّكِئا. وكانَ إذا أكَلَ استَوفَزَ عَلى إحدى رِجلَيهِ، وَاطمَأَنَّ بِالاُخرى، ويَقولُ: أجلِسُ كَما يَجلِسُ العَبدُ، وآكُلُ كَما يَأكُلُ العَبدُ. [۵۰۹]

359. دعائم الإسلام: پيامبر خدا از خوردن در حال تكيه دادن، نهى فرمود و خودش هر گاه غذا مى خورد، روى يكى از پاهايش قرار مى گرفت و به ديگرى تكيه مى داد و مى فرمود: «من به سان بنده مى نشينم و چونان بنده غذا مى خورم».

360. الإمام عليّ عليه السلام: لا تَأكُل مُتَّكِئا كَما يَأكُلُ الجَبّارونَ، ولا تَرَبَّع. [۵۱۰]

360. امام على عليه السلام: مثل شاهان، تكيه زنان مخور و [در حال خوردن،] چهارزانو نيز منشين.

361. الإمام الصادق عليه السلام: ما أكَلَ نَبِيُّ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ مُتَّكِئٌ مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل، وكانَ يَكرَهُ أن يَتَشَبَّهَ بِالمُلوكِ، ونَحنُ لا نَستَطيعُ أن نَفعَلَ. [۵۱۱]

361. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا از زمانى كه خداوند، او را مبعوث كرد، هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد و خوش نداشت كه مانند پادشاهان باشد؛ ولى ما نمى توانيم چنين كنيم.

362. الكافي عن زيد الشحّام: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: ما أكَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُتَّكِئا مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل إلى أن قَبَضَهُ، وكانَ يَأكُلُ إكلَةَ العَبدِ، ويَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ. قُلتُ: ولِمَ ذلِكَ؟ قالَ: تَواضُعا للّهِِ عز و جل. [۵۱۲]

362. الكافى ـ به نقل از زيد شحّام ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «پيامبر خدا از زمانى كه خداوند عز و جل او را برانگيخت، تا زمانى كه او را از دنيا برد، هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد و مانند يك بنده غذا مى خورد و چون يك بنده مى نشست».

گفتم: چرا؟

فرمود: «به خاطر فروتنى براى خداوند عز و جل».

363. الكافي عن أبي خديجة: سَأَلَ بَشيرٌ الدَّهّانُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام وأنَا حاضِرٌ فَقالَ: هَل كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ مُتَّكِئا عَلى يَمينِهِ وعَلى يَسارِهِ؟

فَقالَ: ما كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ مُتَّكِئا عَلى يَمينِهِ ولا عَلى يَسارِهِ، ولكِن كانَ يَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ. قُلتُ: ولِمَ ذلِكَ؟ قالَ: تَواضُعا للّهِِ عز و جل. [۵۱۳]

363. الكافى ـ به نقل از ابو خديجه ـ: من خودم حضور داشتم كه بشيرِ دَهّان از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا پيامبر خدا در حالى كه به سمت راست يا چپش تكيه داده باشد، غذا مى خورد؟

فرمود: «پيامبر خدا هيچ گاه در حال تكيه دادن به راست يا چپش غذا نمى خورد؛ بلكه بنده وار مى نشست».

گفتم: چرا؟

فرمود: «به خاطر فروتنى براى خداوند عز و جل».

364. الإمام الصادق عليه السلام: لا تَأكُل مُتَّكِئا، وإن كُنتَ مُنبَطِحا هُوَ شَرٌّ مِنَ الاِتِّكاءِ. [۵۱۴]

364. امام صادق عليه السلام: در حال تكيه دادن، غذا نخور و از تكيه دادن بدتر، اين است كه در حال دراز كشيدن باشى.

365. الكافي عن محمّد بن مسلم: دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام ذاتَ يَومٍ وهُوَ يَأكُلُ مُتَّكِئا، قالَ: وقَد كانَ يَبلُغُنا أنَّ ذلِكَ يُكرَهُ، فَجَعَلتُ أنظُرُ إلَيهِ، فَدَعاني إلى طَعامِهِ، فَلَمّا فَرغَ قالَ: يا مُحَمَّدُ! لَعَلَّكَ تَرى أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ما رَأَتهُ عَينٌ وهُوَ [۵۱۵] يَأكُلُ وهُوَ مُتَّكِئٌ مِن أن بَعَثَهُ اللّهُ إلى أن قَبَضَهُ؟

قالَ: ثُمَّ رَدَّ عَلى نَفسِهِ فَقالَ: لا وَاللّهِ ما رَأَتهُ عَينٌ يَأكُلُ وهُوَ مُتَّكِئٌ مِن أن بَعَثَهُ اللّهُ إلى أن قَبَضَهُ. [۵۱۶]

365. الكافى ـ به نقل از محمّد بن مسلم ـ: روزى بر امام باقر عليه السلام وارد شدم و ايشان تكيه داده بود و غذا مى خورد. در حالى كه براى ما روايت مى شد كه اين كار، مكروه است. من شروع به نگاه كردن به ايشان كردم. امام عليه السلام مرا به غذايش تعارف كرد. چون از خوردن فراغت يافت، فرمود: «اى محمّد! شايد در اين فكرى كه پيامبر خدا، از زمانى كه خداوند، او را مبعوث كرد تا وقتى از دنيا رفت، هيچ چشمى او را نديد كه در حال تكيه دادن، غذا بخورد؟».

سپس خود جواب خويش را داد و فرمود: «آرى! به خدا سوگند، از زمانى كه خداوند، مبعوثش كرد تا زمانى كه از دنيا رفت، هيچ چشمى نديد كه او، در حال تكيه دادن، غذا بخورد».

366. كتاب من لا يحضره الفقيه عن عمر بن أبي شُعبَة: رَأَيتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام يَأكُلُ مُتَّكِئا، ثُمَّ ذَكَرَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ: ما أكَلَ مُتَّكِئا حَتّى ماتَ. [۵۱۷]

366. كتاب من لايحضره الفقيه ـ به نقل از عمر بن ابى شعبه ـ: امام صادق عليه السلام را ديدم كه در حال تكيه دادن، غذا مى خورد. سپس از پيامبر خدا ياد كرد و فرمود: «ايشان تا زمانى كه از دنيا رفت، هرگز در حال تكيه دادن، غذا نخورد».

بيان

إنّ النهي عن تناول الطعام في حال الاتّكاء في بعض الروايات، يعود إلى أنّه كان من عادة الجبابرة والمتكبّرين، ولذلك لا مانع من الاتّكاء حين تكون هذه العادة منسوخة، أو لم يكن الاتّكاء مثل ما يفعله المتكبّرون، أو كان لمرض، أو لأسباب اُخرى. ولذلك يروى أنَّ الإمام الصادق عليه السلام كان يتناول الطعام متّكئا.

توضيح

نهى از خوردن غذا در حال تكيه دادن ـ چنان كه از شمارى از احاديث گذشته استفاده مى شود ـ به دليل آن است كه جبّاران و مستكبران، آن سان غذا مى خورده اند. بنا بر اين، اگر در زمانى كه اين عادت، منسوخ شده، يا به دليل ديگرى كسى در حال تكيه دادن، غذا ميل كند، مانعى ندارد، چنان كه امام صادق عليه السلام چنين غذا صرف نموده است.

6 / 33: القِيام

6 / 33: حالت ايستاده

367. صحيح مسلم: رَوى قَتادة عن أنس عن النبيّ صلى الله عليه و آله أنَّه نَهى أن يَشرَبَ الرَّجُلُ قائِما.

قالَ قَتادَةُ: فَقُلنا: فَالأَكلُ؟ فَقالَ: ذاكَ أشَرُّ أو أخبَثُ. [۵۱۸]

367. صحيح مسلم ـ به نقل از قتاده ـ: اَنَس گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله نهى فرمود از اين كه شخص در حال ايستاده بياشامد.

گفتيم: غذا خوردن، چه؟

گفت: اين كه بدتر يا زشت تر است.

6 / 34: المَشي

6 / 34: در حال راه رفتن

368. الإمام الصادق عليه السلام: لا تَأكُل وأنتَ تَمشي، إلّا أن تُضطَرَّ [۵۱۹] إلى ذلِكَ. [۵۲۰]

368. امام صادق عليه السلام: در حال راه رفتن، غذا نخور، مگر آن كه ناگزير از اين كار باشى. [۵۲۱]

6 / 35: الجَنابَة

6 / 35: در حال جنابت

369. الإمام عليّ عليه السلام: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِ الأَكلِ عَلَى الجَنابَةِ، وقالَ: إنَّهُ يورِثُ الفَقرَ. [۵۲۲]

369. امام على عليه السلام: پيامبر خدا از خوردن در حال جنابت، نهى كرد و فرمود: «اين كار، فقر مى آوَرَد».

370. سنن ابن ماجة عن عائشة:إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا أرادَ أن يَأكُلَ وهُوَ جُنُبٌ، غَسَلَ يَدَيهِ [۵۲۳].

370. سنن ابن ماجة ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه جُنُب بود و مى خواست غذا بخورد، دست هايش را مى شست.

راجع: ص478 ح351.

ر. ك: ص479 ح351.

سخنى درباره احاديث منع از خوردن در برخى حالات

علّامه محمّدباقر مجلسى رحمه الله مى گويد:

بدان كه از اين اخبار، چند حكم استفاده مى شود:

يكم. كراهت غذا خوردن در حال تكيه دادن

ظاهراً در اين حكم، اختلافى نيست. تكيه دادن، به چند معناست:

1. تكيه دادن با دست. ظاهر اخبار، حكايت از عدم كراهت اين كار و بلكه مستحب بودن آن دارد، چنان كه كلينى، با اسنادش از فضيل بن يسار، روايت كرده است كه گفت: عَبّاد بصرى، نزد امام صادق عليه السلام غذا مى خورد و امام عليه السلام دستش را به زمين، تكيه داد. عبّاد گفت: به سلامت باشيد! مگر نمى دانيد كه پيامبر خدا از اين كار، نهى فرمود؟ امام عليه السلام دستش را از زمين برداشت و غذا خورد؛ امّا دوباره همان كار را كرد و عَبّاد، همان سخن را گفت و امام عليه السلام باز دستش را برداشت و به غذا خوردن ادامه داد؛ ولى مجدّداً دستش را به زمين، تكيه داد، و عبّاد سخنش را تكرار كرد. امام صادق عليه السلام به او فرمود: «نه! به خدا سوگند، پيامبر خدا هرگز از اين كار، نهى نفرمود».

امّا ظاهراً اكثر اصحاب، كراهت را شامل اين حالت نيز مى دانند.

در الدروس مى گويد:

غذا خوردن در حال تكيه دادن، مكروه است، و حديث مربوط به انجام دادن اين كار به وسيله امام صادق عليه السلام، براى بيان «جواز» است. به همين خاطر فرمود: «پيامبر خدا هرگز تكيه داده، غذا نخورد». فضيل بن يسار، جواز تكيه دادن به دست را از امام صادق عليه السلام و نيز نهى نكردن پيامبر خدا از اين كار را روايت كرده است؛ امّا در حديث ديگرى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين كار را نكرده است. جمع ميان اين دو نوع روايت، به اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله لفظاً از اين كار، نهى نفرموده است، هرچند عملاً اين كار را ترك نموده است.

من (مجلسى) مى گويم: مى توان ميان آنها اين گونه نيز سازگارى داد كه تكيه دادنى كه از آن نهى شده است، به يكى از معانى اى كه بعداً مى آيد، حمل مى شود.

2. راست و استوار نشستن روى فرش و كج نشدن به هيچ طرف. اين معنا ظاهر سخن برخى لغت شناسان است. علّتش هم آن است كه اين گونه غذا خوردن، رسم شاهان و متكبّران است.

3. تكيه دادن به پشتى و مانند آن. بسيارى از اطلاقات اخبار، اين معنا را مى فهمانند، چنان كه در احاديث فراوانى آمده است كه امام عليه السلام تكيه داده بود و آن گاه راست نشست. از آداب ائمّه عليهم السلام به دور است كه در حضور مردم به پهلو دراز كشيده باشند [تا بگوييم: راست نشست]؛ بلكه ظاهر، آن است كه امام عليه السلام به پشتى تكيه داده بوده و بعد راست نشسته است، كه اين حالت در هنگامى كه مى خواسته اند نكته اى را بيان كنند يا آن گاه كه عصبانى مى شده اند، زياد پيش مى آمده است.

4. دراز كشيدن به پهلو.

5. اعم از مورد چهارم و اوّل، چنان كه ظاهر سخن اكثر اصحاب، اين را مى فهماند.

6. همه موارد بجز مورد اوّل، كه در جمع و سازش ميان اخبار، اين معنا ظهور بيشترى دارد. بنا بر اين، مستحب است كه در هنگام استفاده از نعمت خداوند، از گرفتن حالات متكبّرانه و استغنا خوددارى شود و تكيه دادن با دست، منافاتى با اين ندارد.

در النهاية مى گويد:

در حديث آمده است: «من در حالى كه تكيه داده ام، غذا نمى خورم». متّكى (تكيه كننده)، در زبان عرب، هر چيزى را گويند كه روى فرش، راست و استوار نشسته باشد؛ امّا عامّه مردم از تكيه دادن، معناى كسى را مى فهمند كه در حال نشسته، به يك پهلو لَم داده است. «تاء» [در اتّكاء]، بدل از «واو» است و اصل آن «وكاء» است و «وكاء» به معناى چيزى است كه با آن، سرِ كيسه و مانند آن را مى بندند. بنا بر اين، شخصى كه تكيه [به معناى غير فهم عامّه از آن ]مى كند، گويا نشيمنگاهش را «وكاء» زده و با نشستن روى فرشى كه زير اوست، آن را بسته است. و معناى حديث [بالا]، اين است كه: من هنگام غذا خوردن، همانند كسى نمى نشينم كه آسوده خاطر مى نشيند و مى خواهد تا جايى كه مى تواند، بخورد؛ بلكه در حدّ كفاف مى خورم. از اين رو، مثل كسى مى نشينم كه آماده برخاستن است. كسانى كه تكيه دادن را بر معناى «لَم دادن به يك پهلو» حمل مى كنند، آن را توجيه پزشكى مى كنند؛ چون در اين حالت، غذا به راحتى از مجارى غذا، پايين نمى رود و به جان شخص نمى نشيند، و چه بسا غذا مايه آزار و اذيّت او شود. و از همين باب است اين حديث كه: «هذا الأبيضُ المتّكئُ المرتفق [۵۲۴]» و مرادش [از «متّكى»] اين است كه راست و استوار، نشسته است.

فيروزآبادى مى گويد:

«توكّأ عليه»، يعنى: تكيه كرد، مانند «أوكأ». اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه: «امّا من در حال تكيه دادن، غذا نمى خورم»، يعنى: راست و چهارزانو و مانند اينها كه بيانگر آمادگى براى پرخورى است؛ بلكه پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام غذا خوردن، چهارزانو نمى نشست و همانند كسى مى نشست كه آماده برخاستن است. مراد از «تكيه دادن»، بر خلاف تصوّر عوام از طلّاب، كج شدن به يك پهلو نيست.

در المصباح مى گويد:

«اتَّكَأ»، يعنى: راست و چهارزانو نشست. در قرآن آمده است: «وَسُرُراً عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ» كه «يتّكئون» به معناى «يجلسون (مى نشينند)» است. و مى فرمايد: «وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً»، [و «متّكى ء»] يعنى: فرشى كه روى آن بنشينند. ابن اثير مى گويد: عامّه مردم از كلمه «اتّكا، (تكيه دادن)»، فقط كج نشستن و تكيه دادن به يك طرف بدن را مى فهمند؛ ولى اين كلمه در هر دو معنا به كار مى رود. گفته مى شود: «اتّكأ»، هر گاه كه پشت يا پهلويش را به چيزى تكيه دهد. و به هر كس كه تكيه به چيزى دهد، مى گويند: «اتّكأ عليه».

و سَرَقُسطى مى گويد:

«اَتْكَأتُه» يعنى: به او چيزى دادم كه روى آن بنشيند و «ضربتُه حتّى اَتْكأتُه» يعنى: او را زدم تا اين كه به پهلو افتاد.

و بيضاوى در باره اين سخن خداوند متعال كه: «وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً» مى گويد:

يعنى پشتى و متّكايى كه به آن تكيه كنند. به قولى [نيز]، يعنى: غذا يا مجلس غذا (ميهمانى)؛ چرا كه هنگام خوردن و آشاميدن، عيّاشانه تكيه مى كنند. به همين خاطر، از اين كار، نهى شده است.

و ابن حَجَر مى گويد:

در معناى «اتّكاء» اختلاف نظر است. بعضى گفته اند: اتّكاء، عبارت است از: محكم و استوار نشستن براى غذا خوردن، به هر شكلى كه باشد، و به قولى، عبارت است از: كج شدن و لَم دادن به يك طرف، و به قولى، عبارت است از: تكيه دادن دست چپ به زمين.

خطّابى مى گويد:

عامّه مردم مى پندارند كه تكيه دادن، عبارت است از: كج شدن و لَم دادن به يك پهلو، در صورتى كه اين تصوّر درست نيست؛ بلكه به معناى محكم نشستن روى فرشى است كه زير شخص است. او مى گويد: اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه: «من در حال تكيه دادن غذا نمى خورم»، معنايش اين است كه من هنگام غذا خوردن، همانند كسى كه با خيال راحت مى نشيند و تا مى تواند مى خورد، روى فرش نمى نشينم؛ چرا كه من به اندازه كفاف مى خورم. از همين رو، مانند شخصى كه آماده برخاستن از جاى خود است، مى نشينم. در حديث اَنَس آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله خرما خورد، در حالى كه به صورت «مُقعى» [۵۲۵] ـ و در روايتى، «مستوفز» [۵۲۶] ـ نشسته بود، كه مراد، نشستن روى كفل و به حالت آماده براى برخاستن است. ابن عدى، به سندى ضعيف، روايت كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله منع كرد از اين كه شخص در هنگام غذا خوردن، به دست چپش تكيه دهد. مالك مى گويد: اين، خود، نوعى از «اتّكاء» است.

من (مجلسى) مى گويم: مالك، هر حالتى را كه در آن غذا خوردن در حال تكيه به شمار آيد، مكروه دانسته و به وضعيت خاصّى از آن اختصاص نداده است. ابن جوزى [نيز] با قاطعيت، «اتّكاء» را به معناى كج شدن و لَم دادن به يك پهلو دانسته و به انكار خطّابى توجّهى نكرده است. پيشينيان در باره حكم «خوردن در حال تكيه دادن» اختلاف كرده اند: ابن قاضى، كراهت اين گونه غذا خوردن را به پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داده است؛ امّا بيهقى گفته است: براى ديگران نيز مكروه است؛ چون اين عمل، عمل متكبّران و عادت شاهان عجم است.

در المسالك مى گويد:

خوردن در حال تكيه دادن به يك پهلو و نيز در حال دراز كشيدن به پشت، مكروه است؛ بلكه بايد روى كفل چپ نشست. روايت فضيل را هم بايد يا به همين معنا، يا به بيان جواز آن و اين كه نهىِ پيامبر صلى الله عليه و آله نهى تحريمى نيست، حمل كرد.

همچنين بر كراهتِ خوردن در حال دمر افتادن نيز دلالت دارد.

شيخ طوسى در النهاية مى گويد:

درست نيست كه انسان در هنگام خوردن، با حالت تكيه دادن بنشيند؛ بلكه بايد روى پاى خود بنشيند.

من (مجلسى) مى گويم: اين سخن شيخ، نشان مى دهد كه تفسير وى از «اتّكاء»، با تكيه دادن به دست، منافاتى ندارد.

صاحب الجامع مى گويد:

چهارزانو نشستن كنار سفره، و خوردن و آشاميدن در حال راه رفتن، و تكيه دادن، اشكالى ندارد؛ ولى بهتر است كه بنشيند.

دوم. كراهت غذا خوردن و همچنين انجام دادن هر كار ديگرى (بجز طهارت گرفتن) با دست چپ، و استحباب انجام دادن آنها با دست راست

در الدروس مى گويد:

خوردن و آشاميدن و انجام دادن هر كار ديگرى با دست چپ، مكروه است، مگر در حالت ضرورت.

در المسالك مى گويد:

مستحب است كه انسان در صورت امكان، با دست راستش غذا بخورد، و خوردن با دست چپ، مكروه است. همچنين است آشاميدن و ديگر كارها؛ امّا اگر در دست راست، مانعى باشد، در اين صورت، خوردن و آشاميدن و انجام دادن كارهاى ديگر با دست چپ، اشكالى ندارد.

سوم. كراهت خوردن در حال راه رفتن

در الدروس مى گويد:

خوردن در حال راه رفتن، مكروه است. اين كه روايت شده پيامبر صلى الله عليه و آله يك بار در حال راه رفتن، نان آميخته به شير خورد، براى بيان جواز اين كار و يا از روى ضرورت (ناچارى) بوده است.

شيخ در النهاية مى گويد:

خوردن و آشاميدن در حال راه رفتن، اشكالى ندارد، هرچند ترك اين كار، بهتر است.

پوشيده نماند كه احاديث حاكى از جواز اين كار، بيشتر است. ظاهر سخن كلينى نيز عدم كراهت است؛ چرا كه وى به روايات جواز، اكتفا كرده و روايات مربوط به منع را نقل نكرده است.

چهارم. كراهت خوردن در حالت «تربُّع»

مرحوم والد (ملّا محمّدتقى مجلسى) گفت: تربّع، به سه معناست: اوّل: دو زانو نشستن كه مستحب است شخص، وقتى نمازش را نشسته مى خواند، در حال قرائتش چنان بنشيند. دوم: چهارزانو نشستن. سوم: اين كه چهارزانو بنشيند و يكى از پاهايش را روى ديگرى بگذارد. خوردن در حالت نخست، اشكالى ندارد، در حالت دوم، خلاف مستحب است و در حالت سوم، مكروه است.

من (محمّدباقر مجلسى) مى گويم: على الظاهر، حالتِ نخست، خلاف مستحب است و دو حالت ديگر، مكروه اند؛ چرا كه «تربّع»، شامل اين دو حالت مى شود، با آن كه ظاهر روايت خصال و تحف، مغايرت [اين دو حالت] يا اعمّيت است.

در الدروس مى گويد:

غذا خوردن و انجام دادن هر كارى در حالت تربّع، مكروه است، و مستحب است كه روى پاى چپ بنشيند.

در القاموس آمده است:

تربّع در نشستن، خلاف جثا (زانو زدن) و أقعى (چمباتمه زدن) است.

پنجم. كراهتِ خوردن در حال جنابت

ظاهر سخن صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه، تحريم خوردن در حال جنابت است و از برخى اخبار، چنين پيداست كه با شستن دست ها، كراهت از بين مى رود و يا تخفيف مى يابد، و بهتر است وضو بگيرد. از برخى اخبار نيز چنين پيداست كه با شستن دست و مضمضه كردن و شستن صورت، كراهت از بين مى رود و يا تخفيف مى يابد. از برخى ديگر پيداست كه شستن هر دو دست و مضمضه، كراهت را از بين مى برد و يا تخفيف مى دهد. جمع ميان اين اخبار، به «تخيير» است. بيشتر اصحاب، استنشاق را به مضمضه كردن افزوده اند؛ امّا من اين را فقط در فقه الرضا عليه السلام ديده ام. [۵۲۷]

6 / 36: الأَكلُ في السّوقِ

6 / 36: خوردن در کوچه و بازار

371. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الأَكلُ في السّوقِ دَناءَةٌ. [۵۲۸]

371. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوردن در كوچه و بازار، پستى است.

372. مستطرفات السرائر: سُئِلَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام عَنِ السَّفِلَةِ [۵۲۹]، قالَ: السَّفِلَةُ: الَّذي يَأكُلُ في الأَسواقِ. [۵۳۰]

372. مستطرفات السرائر: از ابو الحسن عليه السلام [۵۳۱] در باره شخص فرومايه سؤال شد. فرمود: «فرومايه، كسى است كه در كوچه و بازار، چيز مى خورد».

تَعْليقٌ

النهي عن تناول الطعام في السُّوق ـ كما يستفاد من ظاهر الرّوايات ـ أدب اجتماعيّ يرتبط بالظروف الّتي يعتبر فيها الأكل في السوق مذموما عرفا، ولا يشمل على الظاهر تناول الطعام في المطاعم اليوم.

يادداشت

نهى از تناول غذا در بازار ـ چنان كه از ظاهر احاديث گذشته استفاده مى شود ـ، يك ادب اجتماعى است و مربوط به شرايطى است كه غذا خوردن در بازار عرفاً نكوهيده شمرده شود و ظاهراً شامل ميل كردن غذا در ميهمان سراها در شرايط اجتماعى كنونى نمى شود.

خامسا: الاِجتِماعُ حينَ التَّناوُلِ

پنجم. دسته جمعى غذا خوردن

6 / 37: التَّأكيدُ عَلَى الاِجتِماعِ عَلى تَناوُلِ الطَّعامِ

6 / 37: تأكيد بر خوردن غذا به صورت گروهى

373. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلوا جَميعا ولا تَفَرَّقوا؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ مَعَ الجَماعَةِ. [۵۳۲]

373. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دسته جمعى غذا بخوريد و پراكنده نشويد؛ زيرا بركت با جماعت است.

374. عنه صلى الله عليه و آله: الجَماعَةُ بَرَكَةٌ، وطَعامُ الواحِدِ يَكفي الاِثنَينِ، وطَعامُ الاِثنَينِ يَكفي الأَربَعَةَ. [۵۳۳]

374. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جماعت، بركت است: غذاى يك نفر، دو نفر را كفايت مى كند و غذاى دو نفر، چهار نفر را.

375. عنه صلى الله عليه و آله: طَعامُ الواحِدِ يَكفي الاِثنَينِ، وطَعامُ الاِثنَينِ يَكفي الثَّلاثَةَ، وطَعامُ الثَّلاثَةِ يَكفي الأَربَعَةَ. [۵۳۴]

375. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذاى يك نفر، دو نفر را جواب مى دهد و غذاى دو نفر، سه نفر را و غذاى سه نفر، چهار نفر را.

376. عنه صلى الله عليه و آله: طَعامُ الاِثنَينِ كافي الثَّلاثَةِ، وطَعامُ الثَّلاثَةِ كافي الأَربَعَةِ. [۵۳۵]

376. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوراك دو نفر، سه نفر را كفايت مى كند و خوراك سه نفر، چهار نفر را.

377. عنه صلى الله عليه و آله: أحَبُّ الطَّعامِ إلَى اللّهِ ما كَثُرَت عَلَيهِ الأَيدي. [۵۳۶]

377. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: محبوب ترينِ غذاها در نزد خداوند، غذايى است كه دست هاى بسيار در آن باشد.

378. عنه صلى الله عليه و آله: كُلوا جَميعا ولا تَفَرَّقوا؛ فَإِنَّ طَعامَ الواحِدِ يَكفي الاِثنَينِ، وطَعامُ الاِثنَينِ يَكفي الأَربَعَةَ. [۵۳۷]

378. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دسته جمعى بخوريد و از پراكندگى بپرهيزيد؛ زيرا [در صورتِ گروهى خوردن،] غذاى يك نفر، دو نفر را كفايت مى كند و غذاى دو نفر، چهار نفر را.

379. عنه صلى الله عليه و آله: البَرَكَةُ في ثَلاثَةٍ: في الجَماعَةِ وَالثَّريدِ وَالسَّحورِ. [۵۳۸]

379. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت در سه چيز است: در جماعت و آب گوشت و سحرى.

380. سنن أبي داود عن وحشيّ بن حرب عن أبيه عن جدّه: إنَّ أصحابَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قالوا: يا رَسولَ اللّهِ! إنّا نَأكُلُ ولا نَشبَعُ! قالَ: فَلَعَلَّكُم تَفتَرِقونَ؟ قالوا: نَعَم.

قالَ: فَاجتَمِعوا عَلى طَعامِكُم، وَاذكُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَيهِ؛ يُبارَك لَكُم فيهِ. [۵۳۹]

380. سنن أبى داوود ـ به نقل از وحشى بن حرب، از پدرش، از جدّش ـ: اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: اى پيامبر خدا! ما مى خوريم و سير نمى شويم!

فرمود: «شايد جدا از هم مى خوريد؟».

گفتند: آرى.

فرمود: «غذايتان را دسته جمعى بخوريد و هنگام خوردن، نام خدا را بر زبان آوريد. در اين صورت، خداوند به غذاى شما بركت مى دهد».

381. الإمام عليّ عليه السلام: أكثَرُ الطَّعامِ بَرَكَةً ما كَثُرَت عَلَيهِ الأَيدي. [۵۴۰]

381. امام على عليه السلام: بابركت ترين غذا، غذايى است كه دست هاى بسيار در آن شريك باشند.

382. مستدرك الوسائل: رُوِيَ أنَّ العَبدَ إذا جَلَسَ عَلَى المائِدَةِ مَعَ أخيهِ المُؤمِنِ، اُفرِغَت عَلَيهِمَا الرَّحمَةُ، وتَساقَطَ عَلَيهِمَا البَرَكَةُ، فَلا يَزالانِ كَذلِكَ حَتّى يَقوما عَنها. [۵۴۱]

382. مستدرك الوسائل: روايت شده است كه هر گاه بنده با برادر مؤمنش كنار سفره بنشيند، غرق در رحمت مى شوند و بركت بر آنان فرو مى ريزد و پيوسته در اين حالت خواهند بود تا آن كه از سر سفره برخيزند.

6 / 38: الأَكلُ مَعَ الأهل

6 / 38: غذا خوردن به همراه خانواده

383. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ المُؤمِنُ مَعَ أولادِهِ كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ لُقمَةٍ ثَوابُ عِتقِ رَقَبَةٍ، ورُفِعَ لَهُ مَدينَةٌ، وأعطاهُ اللّهُ كِتابَهُ بِيَمينِهِ. [۵۴۲]

383. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه مؤمن همراه فرزندانش غذا بخورد، به ازاى هر لقمه اى، ثواب آزاد كردن يك بنده برايش نوشته مى شود، و برايش [در بهشت ]شهرى بنا مى گردد و خداوند، نامه اعمالش را به دست راستش مى دهد.

384. عنه صلى الله عليه و آله: أيُّما مُؤمِنٍ يُحِبُّ الأَكلَ مَعَ الأَولادِ، ناداهُ مَلَكٌ مِن تَحتِ العَرشِ: يا عَبدَاللّهِ استَأنِفِ العَمَلَ، فَقَد غَفَرَ اللّهُ لَكَ الذُّنوبَ كُلَّها. [۵۴۳]

384. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر مؤمنى كه غذا خوردن با فرزندانش را دوست داشته باشد، فرشته اى از پايين عرش، ندا مى دهد: اى بنده خدا! عمل را از سر گير؛ زيرا خداوند، همه گناهان تو را آمرزيد.

385. عنه صلى الله عليه و آله: ألا اُنَبِّئُكُم بِخَمسٍ مَن كُنَّ فيهِ فَلَيسَ بِمُتَكَبِّرٍ: اِعتِقالِ الشّاةِ [۵۴۴]، ولُبسِ الصّوفِ، ومُجالَسَةِ الفُقَراءِ، وأن يَركَبَ الحِمارَ، وأن يَأكُلَ الرَّجُلُ مَعَ عِيالِهِ. [۵۴۵]

385. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آيا شما را از پنج كار آگاه نكنم كه هر كس آنها را انجام دهد، متكبّر نخواهد بود: قرار دادن پاى گوسفند ميان دو ساق و ران خود و دوشيدن آن، پوشيدن پشمينه، همنشينى با تهى دستان، سوار شدن الاغ، و غذا خوردن با خانواده.

6 / 39: الأَكْلُ مَعَ اليَتيمِ

6 / 39: غذا خوردن با يتيم

386. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما مِن مائِدَةٍ أعظَمَ بَرَكَةً مِن مائِدَةٍ جَلَسَ عَلَيها يَتيمٌ. [۵۴۶]

386. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ سفره اى بابركت تر از سفره اى نيست كه يتيمى بر سر آن نشسته باشد.

387. الإمام الباقر عليه السلام ـ في بَيانِ سيرَةِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلام ـ: ولَقَد كانَ يَعولُ مِئَةَ أهلِ بَيتٍ مِن فُقَراءِ المَدينَةِ، وكانَ يُعجِبُهُ أن يَحضُرَ طَعامَهُ اليَتامى وَالأَضِرّاءُ وَالزَّمنى [۵۴۷] وَالمَساكينُ الَّذينَ لا حيلَةَ لَهُم، وكانَ يُناوِلُهُم بِيَدِهِ، ومَن كانَ لَهُ مِنهُم عِيالٌ حَمَلَ لَهُ [۵۴۸] إلى عِيالِهِ مِن طَعامِهِ. [۵۴۹]

387. امام باقر عليه السلام ـ در بيان سيره امام زين العابدين عليه السلام ـ: ايشان صد خانوار از فقراى مدينه را اداره مى كرد و خوش حال مى شد كه يتيمان، آسيب ديدگان، زمينگيرشده ها [و معلولان] و مستمندان بيچاره بر سر سفره اش حاضر باشند، و با دست خود به آنها مى خوراند و هر يك از آنان كه عائله اى داشت، براى خانواده اش نيز غذا مى برد.

6 / 40: الأَكلُ مَعَ الخادِمِ

6 / 40: غذا خوردن با خدمتكار

388. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الأَكلُ مَعَ الخُدّامِ مِنَ التَّواضُعِ، فَمَن أكَلَ مَعَهُمُ اشتاقَت إلَيهِ الجَنَّةُ. [۵۵۰]

388. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذا خوردن با خدمتكاران، از فروتنى است و هر كس با آنها غذا بخورد، بهشت مشتاق او مى گردد.

389. عنه صلى الله عليه و آله: إذا صَنَعَ لِأَحَدِكُم خادِمُهُ طَعامَهُ، ثُمَّ جاءَهُ بِهِ وقَد وَلِيَ حَرَّهُ ودُخانَهُ، فَليُقعِدهُ مَعَهُ فَليَأكُل، فَإِن كانَ الطَّعامُ مَشفوها [۵۵۱] قَليلاً فَليَضَع في يَدِهِ مِنهُ اُكلَةً أو اُكلَتَينِ [۵۵۲]. [۵۵۳]

389. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه خدمتكار فردى از شما برايش غذايى بپزد و آن را برايش بياورد، بايد او را كه دود و دم آن غذا را تحمّل كرده است، با خود بنشاند تا غذا بخورد. اگر غذا مختصر و اندك بود، يكى دو لقمه در دست وى بگذارد. [۵۵۴]

390. عيون أخبار الرضا عليه السلام عن ياسر الخادم: كانَ الرِّضا عليه السلام إذا كانَ خَلا جَمَعَ حَشَمَهُ كُلَّهُم عِندَهُ؛ الصَّغيرَ وَالكَبيرَ، فَيُحَدِّثُهُم ويَأنَسُ بِهِم ويُؤنِسُهُم، وكانَ عليه السلام إذا جَلَسَ عَلَى المائِدَةِ لا يَدَعُ صَغيرا ولا كَبيرا ـ حَتَّى السّائِسَ [۵۵۵] وَالحَجّام ـ إلّا أقعَدَهُ مَعَهُ عَلى مائِدَتِهِ. [۵۵۶]

390. عيون أخبار الرضا عليه السلام ـ به نقل از ياسر خادم ـ: امام رضا عليه السلام هر گاه خلوت مى كرد، تمام حَشَم و خدم خود را، از كوچك و بزرگ، جمع مى كرد و با آنان به گفتگو مى پرداخت و خوش و بش مى كرد، و هر گاه براى صرف غذا مى نشست، همگان را از كوچك و بزرگ، حتّى مهتر و حجامتگر را با خود بر سر سفره مى نشاند.

391. الكافي عن عبد اللّه بن الصَّلت عن رجل من أهل بَلخَ: كُنتُ مَعَ الرِّضا عليه السلام في سَفَرِهِ إلى خُراسانَ، فَدَعا يَوما بِمائِدَةٍ لَهُ فَجَمَعَ عَلَيها مَوالِيَهُ مِنَ السّودانِ وغَيرِهِم، فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، لَو عَزَلتَ لِهؤُلاءِ مائِدَةً.

فَقالَ: مَه! إنَّ الرَّبَّ تَبارَكَ وتَعالى واحِدٌ، وَالاُمَّ واحِدَةٌ، وَالأَبَ واحِدٌ، وَالجَزاءَ بِالأَعمالِ. [۵۵۷]

391. الكافى ـ به نقل از عبد اللّه بن صلت، از مردى از اهالى بلخ ـ: در سفر امام رضا عليه السلام به خراسان همراه ايشان بودم. روزى فرمود سفره برايش انداختند و غلامان خود را، از سياه و غير سياه، كنار سفره گرد آورد. من گفتم: فدايت شوم! كاش براى اينها جداگانه سفره اى مى انداختيد!

فرمود: «ساكت باش! خداوند متعال، يكى است، مادر، يكى است، پدر، يكى است و پاداش نيز به اعمال است».

6 / 41: اِجتِنابُ الأَكلِ مُنفَرِدا

6 / 41: اجتناب از تنها خوردن

392. الكافي عن جابر بن عبداللّه: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: ألا اُخبِرُكُم بِشِرارِ رِجالِكُم؟ قُلنا: بَلى يا رَسولَ اللّهِ. فَقالَ: إنَّ مِن شِرارِ رِجالِكُم البَهّاتَ الجَرِيءَ الفَحّاشَ، الآكِلَ

وَحدَهُ، وَالمانِعَ رِفدَهُ [۵۵۸]، وَالضّارِبَ عَبدَهُ، وَالمُلجِئَ عِيالَهُ إلى غَيرِهِ. [۵۵۹]

392. الكافى ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه ـ: پيامبر خدا فرمود: «آيا به شما از بدترين مردانتان خبر دهم؟».

گفتيم: بفرماييد، اى پيامبر خدا!

فرمود: «از جمله بدترين مردان شما، كسى است كه تهمت زن و گستاخ و فحّاش و تنها خور و خسيس باشد، بنده اش را كتك بزند و عائله اش را سربار ديگرى بكند».

393. مكارم الأخلاق ـ في وَصفِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ: كانَ لا يَأكُلُ وَحدَهُ ما يُمكِنُهُ. وقالَ: ألا اُنَبِّئُكُم بِشِرارِكُم؟ قالوا: بَلى، قالَ: مَن أكَلَ وَحدَهُ، وضَرَبَ عَبدَهُ، ومَنَعَ رِفدَهُ. [۵۶۰]

393. مكارم الأخلاق ـ در وصف پيامبر خدا ـ: تا جاى ممكن، تنها غذا نمى خورد. فرمود: «آيا شما را از بدترينتان آگاه نسازم؟».

گفتند: بفرماييد.

فرمود: «كسى كه تنها بخورد و برده اش را بزند و بخشش خويش را دريغ كند».

394. الإمام الكاظم عليه السلام: لَعَنَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثَلاثةً: الآكِلَ زادَهُ وَحدَهُ، وَالنّائِمَ في بَيتٍ وَحدَهُ، وَالرّاكِبَ في الفَلاةِ وَحدَهُ. [۵۶۱]

394. امام كاظم عليه السلام: پيامبر خدا سه كس را لعنت كرد: كسى كه توشه اش را تنها بخورد، كسى كه در اتاقى تنها بخوابد، و كسى كه در بيابان، تنها سفر كند.

395. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شَرُّ النّاسِ مَن أكَلَ وَحدَهُ، ومَنَعَ رِفدَهُ، وجَلَدَ عَبدَهُ. [۵۶۲]

395. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترينِ مردم، كسى است كه تنها بخورد و از بخشش دريغ كند و برده اش را بزند.

سادسا: أدَبُ الأَكلِ مَعَ الغَيرِ

ششم. آداب غذا خوردن با ديگران

6 / 42: الأَكلُ مِمّا يَلي

6 / 42: غذا خوردن از جلوى خود

396. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ أحَدُكُم فَليَأكُل مِمّا يَليهِ. [۵۶۳]

396. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما غذا مى خورَد، از جلوى خود بخورد.

397. عنه صلى الله عليه و آله: سَمِّ اللّهَ وكُل مِمّا يَليكَ. [۵۶۴]

397. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «بسم اللّه» بگو و از برابر خودت بخور.

398. تاريخ بغداد عن عائشة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا اُتِيَ بِطَعامٍ أكَلَ مِمّا يَليهِ، وإذا اُتِيَ بِالتَّمرِ جالَت يَدُهُ. [۵۶۵]

398. تاريخ بغداد ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر خدا [را عادت چنان بود كه] هر گاه غذايى برايش مى آوردند، از آنچه دمِ دست او بود، مى خورد و هر گاه خرما برايش مى آوردند، دستش [در ظرف] مى گشت [و از جاهاى مختلف بر مى داشت].

399. صحيح البخاري عن عمر بن أبي سلمة: أكَلتُ يَوما مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله طَعاما، فَجَعَلتُ آكُلُ مِن نَواحِي الصَّحفَةِ، فَقالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: كُل مِمّا يَليكَ. [۵۶۶]

399. صحيح البخارى ـ به نقل از عمر بن ابى سلمه ـ: روزى با پيامبر خدا به صرف غذا پرداختم و از اين طرف و آن طرفِ سينى مى خوردم. پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: «از جلوى خودت بخور».

400. سنن الترمذي عن عِكراش بن ذُؤَيب: بَعَثَني بَنو مُرَّةَ بنِ عُبَيدٍ بِصَدَقاتِ أموالِهِم إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَقَدِمتُ عَلَيهِ المَدينَةَ، فَوَجَدتُهُ جالِسا بَينَ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ، قالَ: ثُمَّ أخَذَ بِيَدي فَانطَلَقَ بي إلى بَيتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَقالَ: هَل مِن طَعامٍ؟ فَاُتينا بِجَفنَةٍ [۵۶۷] كَثيرَةِ الثَّريدِ والوَذْرِ [۵۶۸]، وأقبَلنا نَأكُلُ مِنها، فَخَبَطتُ بِيَدي مِن نَواحيها، وأكَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن بَينِ يَدَيهِ، فَقَبَضَ بِيَدِهِ اليُسرى عَلى يَدِيَ اليُمنى، ثُمَّ قالَ: يا عِكراشُ! كُل مِن مَوضِعٍ واحِدٍ؛ فَإِنَّهُ طَعامٌ واحِدٌ. [۵۶۹]

400. سنن الترمذى ـ به نقل از عِكراش بن ذُؤَيب ـ: بنى مُرّة بن عُبَيد، صدقات (زكات) اموالشان را به وسيله من براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرستادند. من به مدينه آمدم و بر پيامبر خدا وارد شدم. ديدم ايشان ميان مهاجران و انصار، نشسته است. دست مرا گرفت و به خانه اُمّ سلمه برد و فرمود: «آيا غذايى هست؟».

پس كاسه اى پر از آب گوشت به همراه يك تكّه گوشت برايمان آوردند و ما شروع به خوردن كرديم. من دستم را به هر طرف كاسه مى دواندم و پيامبر خدا از جلوى خودش مى خورد. ايشان با دست چپش دست راست مرا گرفت و فرمود: «عكراش! از يك جا بخور. اين غذا همه اش مثل هم است».

401. اُسد الغابة عن جعفر بن عبد اللّه بن الحَكَم: رَآنِي الحَكَمُ وأنَا غُلامٌ آكُلُ مِن هاهُنا وهاهُنا، فَقالَ لي: يا غُلامُ، لا تَأكُل هكَذا كَما يَأكُلُ الشَّيطانُ، إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا أكَلَ لَم تَعدُ أصابِعُهُ بَينَ يَدَيهِ. [۵۷۰]

401. اُسد الغابة ـ به نقل از جعفر بن عبد اللّه بن حَكَم ـ: من بچّه بودم و از اين طرف و آن طرف [ظرفم]، غذا مى خوردم. حَكَم، اين رفتار مرا ديد. به من گفت: پسر جان! اين گونه مثل شيطان غذا مخور. پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى غذا مى خورد، انگشتانش از برابر دستانش جلوتر نمى رفت.

6 / 43: الأَكلُ مِنَ الجَوانِبِ

6 / 43: خوردن از كناره هاى ظرف

402. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلوا مِن حوَالَيها [أي القَصعَةَ] ودَعوا ذِروَتَها [۵۷۱]؛ يُبارَك فيها. [۵۷۲]

402. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از كناره هاى كاسه بخوريد و به بلندى وسط آن دست نزنيد تا به آن بركت داده شود.

403. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ أحَدُكُم طَعاما فَلا يَأكُل مِن أعلَى الصَّحفَةِ، ولكِن لِيَأكُل مِن أسفَلِها؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ تَنزِلُ مِن أعلاها. [۵۷۳]

403. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما غذا مى خورَد، از بالاى بشقاب نخورد؛ بلكه از پايينش بخورد؛ چرا كه بركت از بالاى آن فرود مى آيد.

404. عنه صلى الله عليه و آله ـ لِأَصحابِ الصُّفَّةِ وقَد دَعاهُم لِلطَّعامِ ـ: اِجلِسوا، خُذوا بِسمِ اللّهِ، خُذوا مِن حَوالَيها ولا تَأخُذوا مِن أعلاها؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ تَنحَدِرُ مِن أعلاها. [۵۷۴]

404. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به اصحاب صُفّه كه آنان را به غذا دعوت كرده بود ـ: بنشينيد. به نام خدا شروع كنيد. از كناره هاى آن بخوريد و از بالايش بر نداريد؛ چرا كه بركت از بالاى ظرف، سرازير مى شود.

405. عنه صلى الله عليه و آله: البَرَكَةُ تَنزِلُ وَسَطَ الطَّعامِ، فَكُلوا مِن حافَّتَيهِ، ولا تَأكُلوا مِن وَسَطِهِ. [۵۷۵]

405. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت در وسطِ [ظرفِ] غذا فرود مى آيد. پس، از كناره هاى آن بخوريد و از وسطش نخوريد.

406. عنه صلى الله عليه و آله: لا تَأكُلُوا الطَّعامَ مِن فَوقِهِ، وكُلوا مِن جَوانِبِهِ؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ تَنزِلُ مِن فَوقِهِ. [۵۷۶]

406. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذا را از بالاى آن نخوريد؛ بلكه از كناره هايش بخوريد؛ چرا كه بركت از بالاى آن مى آيد.

407. الإمام عليّ عليه السلام: لا تَأكُلوا مِن رَأسِ الثَّريدِ، وكُلوا مِن جَوانِبِهِ؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ في رَأسِهِ. [۵۷۷]

407. امام على عليه السلام: از وسط ظرفِ آب گوشت نخوريد؛ بلكه از كناره هايش بخوريد؛ چون بركت، در وسط آن است.

6 / 44: تَركُ النَّظَرِ إلى لُقمَةِ الآخرين

6 / 44: نگاه نكردن به لقمه ديگران

408. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يُتبِعَنَّ أحَدُكُم بَصَرَهُ لُقمَةَ أخيهِ. [۵۷۸]

408. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ گاه يكى از شما با نگاهش لقمه برادرش را دنبال نكند.

6 / 45: رِعايَةُ حَقِّ الآخَرينَ

6 / 45: رعايت حقّ ديگران

409. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ مَعَ قَومٍ مِن تَمرٍ فَلا يَقرُن [۵۷۹]، فَإِن أرادَ أن يَفعَلَ فَليَستَأذِنهُم، فَإِن أذِنوا لَهُ فَليَفعَل. [۵۸۰]

409. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس با عدّه اى خرما مى خورد، دو تا دو تا نخورد، و اگر خواست چنين كند، بايد از آنها اجازه بگيرد. اگر اجازه دادند، آن گاه اين كار را بكند.

410. دعائم الإسلام: عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ نَهى عَنِ القِرانِ بَينَ التَّمرَتَينِ في فَمٍ، ومِن سائِرِ الفاكِهَةِ. وكَذلِكَ قالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام: إنَّما ذلِكَ إذا كانَ مَعَ النّاسِ في طَعامٍ مُشتَرَكٍ، فَأَمّا مَن أكَلَ وَحدَهُ فَليَأكُل كَيفَ أحَبَّ. [۵۸۱]

410. دعائم الإسلام: در باره پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه ايشان از گذاشتن دو عدد خرما يا هر ميوه ديگر در دهان، نهى فرمود. امام صادق عليه السلام چنين فرمود: «اين، در صورتى است كه شخص، با ديگران، هم غذا باشد؛ امّا كسى كه به تنهايى مى خورَد، مى تواند هر طور كه دوست داشت، بخورد».

411. سنن الترمذي عن ابن عمر: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يُقرَنَ بَينَ التَّمرَتَينِ [۵۸۲] حَتّى يَستَأذِنَ صاحِبَهُ. [۵۸۳]

411. سنن الترمذى ـ به نقل از ابن عمر ـ: پيامبر خدا از دو تا دو تا خوردن خرما نهى فرمود، مگر آن كه شخص از شريك ظرفش اجازه بگيرد.

412. علل الشرائع عن عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عليه السلام: سَأَلتُهُ عليه السلام عَنِ القِرانِ بَينَ التّينِ وَالتَّمرِ وسائِرِ الفَواكِهِ. قالَ: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِ القِرانِ، فَإِن كُنتَ وَحدَكَ فَكُل كَيفَ أحبَبتَ، وإن كُنتَ مَعَ قَومٍ مُسلِمينَ فَلا تَقرُنَ. [۵۸۴]

412. علل الشرائع ـ به نقل از على بن جعفر (برادر امام كاظم عليه السلام ) ـ: از امام كاظم عليه السلام در باره دو تا دو تا خوردن انجير و خرما و ديگر ميوه ها سؤال كردم. فرمود: «پيامبر خدا از اين كار، نهى فرمود. اگر تنها بودى، هر طور كه دوست داشتى، بخور؛ ولى اگر با عدّه اى مسلمان هم كاسه بودى، دو تا دو تا نخور».

413. الإمام الباقر عليه السلام ـ في ذِكرِ أبيهِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلام ـ: ولَقَد كانَ عليه السلام يَأبى أن يُؤاكِلَ اُمَّهُ، فَقيلَ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللّهِ، أنتَ أبَرُّ النّاسِ وأوصَلُهُم لِلرَّحِمِ، فَكَيفَ لاتُؤاكِلُ اُمَّكَ؟

فَقالَ: إنّي أكرَهُ أن تَسبِقَ يَدي إلى ما سَبَقَت عَينُها إلَيهِ. [۵۸۵]

413. امام باقر عليه السلام ـ در وصف پدرش امام زين العابدين عليه السلام ـ: ايشان از هم خوراك شدن با مادرش خوددارى مى ورزيد. به ايشان گفته شد: اى پسر پيامبر خدا! شما نسبت به خويشاوند، از همه نيكوكارتر و مهربان تريد. پس چرا با مادرتان هم خوراك نمى شويد؟

فرمود: «دوست ندارم دستم به سوى چيزى [در سفره] دراز شود كه پيش تر، نگاه مادرم به طرف آن رفته باشد».

6 / 46: بَدءُ رَبِّ الطَّعامِ بالأَكلِ أو خَيرِ مَن حَضَرَ

6 / 46: آغاز كردنِ صاحب غذا يا بهترين فرد حاضران به خوردن

414. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يَؤُمُّ النّاسَ في الطَّعامِ الإِمامُ، أو رَبُّ الطَّعامِ، أو خَيرُهُم. [۵۸۶]

414. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگام غذا خوردن، امام يا صاحب غذا يا بهترين فرد از حاضران بايد آغاز به خوردن كند.

415. عنه صلى الله عليه و آله: إذا وُضِعَ الطَّعامُ فَليَبدَأ أميرُ القَومِ، أو صاحِبُ الطَّعامِ، أو خَيرُ القَومِ. [۵۸۷]

415. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه غذا نهاده شد، بايد امير قوم يا صاحب غذا و يا بهترين فرد از حاضران، آغاز به خوردن كند.

416. عنه صلى الله عليه و آله: الرَّجُلُ أحَقُّ بِصَدرِ دارِهِ وفَرَسِهِ، وأن يَؤُمَّ في بَيتِهِ، وأن يَبدَأَ في صَحفَتِهِ. [۵۸۸]

416. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: انسان به [نشستن در] صدر خانه اش، و [جلو] اسبش، و امامت [جماعت] در خانه اش، و آغاز كردن در سفره اش، سزاوارتر [از ديگران ]است.

6 / 47: تَطويلُ الأَكلِ حَتّى يَفرُغَ القَومُ

6 / 47: طول دادن غذا تا وقتى كه همه از خوردن، دست بكشند

417. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا وُضِعَتِ المائِدَةُ فَلا يَقومُ رَجُلٌ حَتّى تُرفَعَ المائِدَةُ، ولا يَرفَعُ يَدَهُ وإن شَبِعَ حَتّى يَفرُغَ القَومُ، وَليُعذِر [۵۸۹]؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ يُخجِلُ جَليسَهُ فَيَقبِضُ يَدَهُ، وعَسى أن يَكونَ لَهُ في الطَّعامِ حاجَةٌ. [۵۹۰]

417. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه سفره انداخته شد، انسان (صاحب خانه) نبايد برخيزد تا آن گاه كه سفره جمع شود، و نبايد دست از خوردن بكشد، تا وقتى كه همگان دست از خوردن بكشند، و بايد خود را به خوردن مشغول كند؛ چرا كه در غير اين صورت، ميهمانش خجالت مى كشد و دست از خوردن مى دارد، در حالى كه ممكن است هنوز نياز داشته باشد.

418. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ مَعَ القَومِ كانَ آخِرَهُم أكلاً. [۵۹۱]

418. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا هر گاه با عدّه اى غذا مى خورد، آخرين نفر آنها بود كه دست از غذا مى كشيد.

419. الإمام الصادق عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ مَعَ القَومِ أوَّلَ مَن يَضَعُ يَدَهُ مَعَ القَومِ، وآخِرَ مَن يَرفَعُها، إلى أن يَأكُلَ القَومُ. [۵۹۲]

419. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا هر گاه با جمعيت غذا مى خورد، اوّلين كسى بود كه دست به غذا مى برد و آخرين كسى بود كه [از خوردن] دست مى كشيد تا همه غذا بخورند.

420. الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ ـ: إذا أكَلتَ فَطَوِّل أكلَكَ؛ لِيَستَوفِيَ مَن مَعَكَ، ويُرزَقَ مِنهُ غَيرُكَ.

يا كُمَيلُ، إذَا استَوفَيتَ طَعامَكَ فَاحمَدِ اللّهَ عَلى ما رَزَقَكَ، وَارفَع بِذلِكَ صَوتَكَ؛ يَحمَدُهُ سِواكَ، فَيَعظُمُ بِذلِكَ أجرُكَ. [۵۹۳]

420. امام على عليه السلام ـ در سفارش به كميل ـ: زمانى كه غذا مى خورى، خوردنت را طول بده تا همراهانت كاملاً سير شوند و ديگران هم از آن بهره مند گردند.

اى كميل! چون غذايت را كامل خوردى، خدا را بر آنچه روزىِ تو كرده است، سپاس گوى، و بلند سپاس گوى تا ديگران هم او را سپاس گويند و بدين سان، اجر تو بيشتر شود.

6 / 48: جَوامِعُ آدابِ التَّناوُلِ

6 / 48: كلّيات آداب غذا خوردن

421. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الطَّعامُ إذا جَمَعَ أربَعَ خِصالٍ فَقَد تَمَّ: إذا كانَ مِن حَلالٍ، وكَثُرَتِ الأَيدي، وسُمِّيَ في أوَّلِهِ، وحُمِدَ اللّهُ عز و جل في آخِرِهِ. [۵۹۴]

421. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذا هر گاه چهار ويژگى داشته باشد، كامل است: آن گاه كه از حلال باشد، دست ها زياد باشند، در آغازش نام خدا برده شود، و در پايانش حمد خداوند عز و جل گفته شود.

422. عنه صلى الله عليه و آله ـ من وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، اثنَتا عَشَرَةَ خَصلَةً يَنبَغي لِلرَّجُلِ المُسلِمِ أن يَتَعَلَّمَها عَلَى المائِدَةِ: أربَعٌ مِنها فَريضَةٌ، وأربَعٌ مِنها سُنَّةٌ، وأربَعٌ مِنها أدَبٌ.

فَأَمَّا الفَريضَةُ: فَالمَعرِفَةُ بِما يَأكُلُ، وَالتَّسمِيَةُ، وَالشُّكرُ، وَالرِّضا.

وأمَّا السُّنَّةُ: فَالجُلوسُ عَلَى الرِّجلِ اليُسرى، وَالأَكلُ بِثَلاثِ أصابِعَ، وأن يَأكُلَ مِمّا يَليهِ، ومَصُّ الأَصابِعِ.

وأمَّا الأَدَبُ: فَتَصغيرُ اللُّقمَةِ، وَالمَضغُ الشَّديدُ، وقِلَّةُ النَّظَرِ في وُجوهِ النّاسِ، وغَسلُ اليَدَينِ. [۵۹۵]

422. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در سفارش هايش به على عليه السلام ـ: اى على! آداب سفره، دوازده تاست كه انسان مسلمان بايد آنها را بياموزد: چهارتاى آنها واجب است، چهار تا مستحب، و چهار تا از ادب.

آن چهار واجب، عبارت است از: شناخت آنچه مى خورد، نام خدا بردن، شكر گفتن، و خرسندى.

آن چهار مستحب، عبارت است از: نشستن روى پاى چپ، خوردن با سه انگشت، از جلوى خود خوردن، و ليسيدن انگشت ها.

و آن چهار تا كه از ادب است، عبارت است از: لقمه كوچك برداشتن، خوب جويدن، كمتر به صورت ديگران نگاه كردن، و شستن دست ها.

423. عنه صلى الله عليه و آله: إذا وُضِعَتِ المائِدَةُ فَليأكُلِ الرَّجُلُ مِمّا يَليهِ، ولا يَأكُل مِمّا بَينَ يَدَي جَليسِهِ، ولا مِن ذِروَةِ القَصعَةِ؛ فَإِنَّما تَأتيهِ البَرَكَةُ مِن أعلاها، ولا يَقومُ رَجُلٌ حَتّى تُرفَعَ المائِدَةُ، ولا يَرفَعُ يَدَهُ وإن شَبِعَ حَتّى يَرفَعَ القَومُ، وَليُعذِر؛ فَإِنَّ ذلِكَ يُخجِلُ جَليسَهُ فَيَقبِضُ يَدَهُ، وعَسى أن تَكونَ لَهُ في الطَّعامِ حاجَةٌ. [۵۹۶]

423. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه سفره نهاده شد، انسان بايد از آنچه جلوى اوست، بخورد و از جلوى هم سفره اش و از بلندىِ وسط كاسه نخورد؛ چرا كه بركت از بالاى كاسه مى آيد، و تا سفره جمع نشده است، از سر سفره بر نخيزد، و تا ديگران از خوردنْ دست نكشيده اند، او دست نكشد و خودش را مشغول خوردن كند، حتّى اگر سير شده باشد؛ چرا كه اگر دست بكشد، هم سفره اش خجالت مى كشد و دست مى كشد، در حالى كه ممكن است هنوز به غذا نياز داشته باشد.

424. عنه صلى الله عليه و آله: إذَا اجتَمَعَ لِلطَّعامِ أربَعٌ كَمَلَ: أن يَكونَ حَلالاً، وأن تَكثُرَ عَلَيهِ الأَيدي، وأن يُفتَتَحَ بِاسمِ اللّهِ، ويُختَتَمَ بِحَمدِ اللّهِ. [۵۹۷]

424. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه چهار خصلت در غذا جمع شود، آن غذا كامل است: حلال باشد، دست هاى خورنده اش زياد باشد، به نام خدا آغاز گردد، و با حمد خدا پايان پذيرد.

425. الإمام عليّ عليه السلام: مَن أرادَ ألّا يَضُرَّهُ طَعامٌ، فَلا يَأكُل حَتّى يَجوعَ، فَإِذا أكَلَ فَليَقُل: «بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ»، وَليُجِدِ [۵۹۸] المَضغَ، وَليَكُفَّ عَنِ الطَّعامِ وهُوَ يَشتَهيهِ، وَليَدَعَهُ وهُوَ يَحتاجُ إلَيهِ. [۵۹۹]

425. امام على عليه السلام: هر كس مى خواهد غذا اذيّتش نكند، بايد تا گرسنه نشده است، غذا نخورد و چون شروع به خوردن كرد، «بسم اللّه و باللّه» بگويد و خوب بجوَد و هنوز كه ميل به غذا دارد، از خوردنْ دست بكشد و هنوز كه نياز به غذا دارد، خوردن را رها كند.

426. عنه عليه السلام ـ في بَيانِ خُلُقِهِ صلى الله عليه و آله ـ: ما أكَلَ مُتَّكِئا قَطُّ حَتّى فارَقَ الدُّنيا... وكانَ إذا أكَلَ مَعَ القَومِ كانَ أوَّلَ مَن يَبدَأُ، وآخِرَ مَن يَرفَعُ يَدَهُ، وكانَ إذا أكَلَ أكَلَ مِمّا يَليهِ، فَإِذا كانَ الرُّطَبُ وَالتَّمرُ جالَت يَدُهُ.

وإذا شَرِبَ شَرِبَ ثَلاثَةَ أنفاسٍ، وكانَ يَمَصُّ الماءَ مَصّا، ولا يَعُبُّهُ عَبّا، وكانَ يَمينُهُ لِطَعامِهِ وشَرابِهِ وأخذِهِ وإعطائِهِ. [۶۰۰]

426. امام على عليه السلام ـ در بيان اخلاق پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: تا زمانى كه از دنيا رفت، هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد... و هر گاه با جمعيت غذا مى خورد، نخستين كسى بود كه شروع مى كرد و آخرين كسى بود كه دست مى كشيد، و هنگام خوردن، از جلوى خود مى خورد؛ امّا اگر خرما بود، دستش مى چرخيد [و از هر طرفِ ظرف بر مى داشت].

هر گاه مى آشاميد، با سه نفَس مى آشاميد و آب را مزمزه مى كرد و يك باره سر نمى كشيد. دست راستش براى غذا و آب و گرفتن و دادن بود.

427. مكارم الأخلاق: كان صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ سَمّى، ويَأكُلُ بِثَلاثِ أصابِعَ ومِمّا يَليهِ، ولا يَتَناوَلُ مِن بَينِ يَدَي غَيرِهِ، ويُؤتى بِالطَّعامِ فَيَشرَعُ قَبلَ القَومِ ثُمَّ يَشرَعونَ.

وكانَ يَأكُلُ بِأَصابِعِهِ الثَّلاثِ: الإِبهامِ وَالَّتي تَليها وَالوُسطى، ورُبَمَّا استَعانَ بِالرّابِعَةِ.

وكانَ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ بِكَفِّهِ كُلِّها، ولَم يَأكُل بِإِصبَعَينِ، ويَقولُ: إنَّ الأَكلَ بِإِصبَعَينِ هُوَ إكلَةُ الشَّيطانِ. [۶۰۱]

427. مكارم الأخلاق: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه غذا مى خورد، «بسم اللّه» مى گفت، و با سه انگشت و از جلوى خودش مى خورد و از برابر دست ديگران بر نمى داشت، و غذا را كه مى آوردند، پيش از ديگران شروع مى كرد و بعد از ديگران تمام مى كرد.

با سه انگشتِ شست و اشاره و ميانه مى خورد و گاهى اوقات از انگشت چهارم نيز كمك مى گرفت.

ايشان گاه با همه دستش مى خورد، و با دو انگشت غذا نمى خورد و مى فرمود: «با دو انگشت غذا خوردن، خوردن شيطان است».

428. الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ ـ: يا كُمَيلُ، إذا أكَلتَ الطَّعامَ فَسَمِّ بِاسمِ اللّهِ الَّذي لا يَضُرُّ مَعَ اسمِهِ شَيءٌ، وهُوَ الشِّفاءُ مِن جَميعِ الأَسواءِ.

يا كُمَيلُ، إذا أكَلتَ الطَّعامَ فَواكِل بِهِ ولاتَبخَل بِهِ؛ فَإِنَّكَ لَم تَرزُقِ النَاسَ شَيئا، وَاللّهُ يُجزِلُ لَكَ الثَّوابَ بِذلِكَ.

يا كُمَيلُ، أحسِن خُلُقَكَ، وَابسُط [۶۰۲] إلى جَليسِكَ، ولا تَنهَرَنَّ خادِمَكَ. [۶۰۳]

428. امام على عليه السلام ـ در توصيه هاى خويش به كميل بن زياد ـ: اى كميل! هر گاه غذا مى خورى، نام خدا را ببر كه با وجود نام او، هيچ چيز زيان نمى زند، و نام خدا، شفابخش هر درد و گزندى است.

اى كميل! هر گاه غذا مى خورى، ديگرى را هم شريك گردان و بخل مورز؛ زيرا تو چيزى را روزىِ مردم نكرده اى، و خداوند براى اين كار به تو پاداش شايان مى دهد.

اى كميل! اخلاقت را خوش گردان، با همنشينت گشاده رو باش، و بر سر خدمتكارت داد مزن.

429. عنه عليه السلام: إذا سُمِّيَ اللّهُ عَلى أوَّلِ الطَّعامِ، وحُمِدَ عَلى آخِرِهِ، وغُسِلَتِ الأَيدي قَبلَهُ وبَعدَهُ، وكَثُرَتِ الأَيادي عَلَيهِ، وكانَ مِن حَلالٍ؛ فَقَد تَمَّت بَرَكَتُهُ. [۶۰۴]

429. امام على عليه السلام: هر گاه در آغاز غذا نام خدا برده شود و در پايانش حمد او گفته شود و قبل و بعد از غذا دست ها شسته شوند و دست هاى خورنده اش زياد باشند و [غذا ]از حلال باشد، بركتِ آن غذا كامل شده است.

430. عنه عليه السلام: الطَّعامُ يُؤكَلُ عَلى ثَلاثَةِ أضرُبٍ: مَعَ الإِخوانِ بِالسُّرورِ، ومَعَ الفُقَراءِ بِالإِيثارِ، ومَعَ أبناءِ الدُّنيا بِالمُروءَةِ. [۶۰۵]

430. امام على عليه السلام: غذا را سه گونه بايد خورد: با برادران به شادى، با فقيران به ايثار، و با دنياپرستان به جوان مردى.

431. كتاب من لا يحضره الفقيه عن عمرو بن قيس الماصر: دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام بِالمَدينَةِ وبَينَ يَدَيهِ خِوانٌ، وهُوَ يَأكُلُ، فَقُلتُ لَهُ: ما حَدُّ هذَا الخِوانِ؟

فَقالَ: إذا وَضَعتَهُ فَسَمِّ اللّهَ، وإذا رَفَعتَهُ فَاحمَدِ اللّهَ، وقُمَّ [۶۰۶] ما حَولَ الخِوانِ، فَإِنَّ هذا حَدُّهُ. [۶۰۷]

431. كتاب من لايحضره الفقيه ـ به نقل از عمرو بن قيس ماصر ـ: در مدينه بر امام باقر عليه السلام وارد شدم. در برابر ايشان سفره اى بود و مشغول خوردن بود.

گفتم: حدِّ (تعريفِ) اين سفره چيست؟

فرمود: «هر گاه آن را گستردى، بسم اللّه بگو و هر گاه آن را جمع كردى، الحمد للّه بگو و اطراف سفره را تميز كن. اين، حدِّ (تعريفِ) سفره است».

432. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ أبي صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ أتاهُ أخوهُ عَبدُاللّهِ بنُ عَلِيٍّ يَستَأذِنُ لِعَمرِو بنِ عُبَيدٍ وواصِلٍ وبَشيرٍ الرَّحّالِ، فَأَذِنَ لَهُم، فَلَمّا جَلَسوا قالَ: ما مِن شَيءٍ إلّا ولَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ.

فَجيءَ بِالخِوانِ فَوُضِعَ، فَقالوا فيما بَينَهُم: قَد وَاللّهِ استَمكَنّا [۶۰۸] مِنهُ، فَقالوا: يا أبا جَعفَرٍ، هذَا الخِوانُ مِنَ الشَّيءِ؟ فَقالَ: نَعَم. قالوا: فَما حَدُّهُ؟

قالَ: حَدُّهُ إذا وُضِعَ قيلَ: «بِسمِ اللّهِ»، وإذا رُفِعَ قيلَ: «الحَمدُ لِلّهِ»، ويَأكُلُ كُلُّ إنسانٍ مِمّا بَينَ يَدَيهِ، ولا يَتَناوَلُ مِن قُدّامِ الآخَرِ شَيئا. [۶۰۹]

432. امام صادق عليه السلام: عمويم عبد اللّه بن على نزد پدرم ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ آمد و از ايشان براى عمرو بن عبيد، واصل و بشيرِ رَحّال، اجازه شرفيابى خواست. پدرم به آنان اجازه داد. چون نشستند، فرمود: «هر چيزى براى خود، حدّى دارد كه بِدان منتهى مى شود».

در اين هنگام، سفره آوردند و گستردند. آن سه نفر با خود گفتند: به خدا كه اكنون، وقت مغلوب كردن اوست. پس گفتند: اى ابو جعفر! آيا اين سفره، چيز هست؟

فرمود: «آرى».

گفتند: پس، حدِّ (تعريفِ) آن چيست؟

فرمود: «حدّش آن است كه چون گسترده شد، بسم اللّه گفته شود و چون جمع شد، الحمد للّه گفته شود، و هر شخصى از جلوى خودش بخورد و از جلوى ديگران چيزى بر ندارد.

433. مكارم الأخلاق عن الفضل بن يونس ـ في حَديثٍ ذَكَرَ فيهِ مَجيءَ الإِمامِ الكاظِمِ عليه السلام إلى مَنزِلِهِ... إلى أن قالَ ـ: فَأَمَرتُ الغُلامَ فَأَتى بِالطَّستِ، فَدَنا مِنهُ، فَقالَ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ لِكُلِّ شَيءٍ حَدّا.

فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، فَما حَدُّ هذا؟

فَقالَ: أن يَبَدَأَ رَبُّ البَيتِ لِكَي يَنشَطَ الأَضيافُ، فَإِذا وُضِعَ الطَّستُ سُمِّيَ، وإذا رُفِعَ حُمِدَ اللّهُ.

ثُمَّ اُتِيَ بِالمائِدَةِ، فَقُلتُ: ما حَدُّ هذا؟

قالَ: أن تُسَمِّيَ إذا وُضِعَ، وتَحمَدَ اللّهَ إذا رُفِعَ.

ثُمَّ اُتِيَ بِالخِلالِ، فَقُلتُ: ما حَدُّ هذا؟

قال: أن تَكسِرَ رَأسَهُ لِئَلّا يُدمِيَ اللِّثَةَ [۶۱۰].

433. مكارم الأخلاق ـ به نقل از فضل بن يونس، در حديثى كه در آن از آمدن امام كاظم عليه السلام به منزلش ياد شده است ـ: ... به غلام دستور دادم، لگن آورد. امام عليه السلام نزديك آن شد و فرمود: «سپاس، خداوندى را كه براى هر چيزى حدّى قرار داده است».

گفتم: فدايت شوم! حدّ اين لگن چيست؟

فرمود: «اين كه صاحب خانه [به شستن دست هايش] آغاز كند تا ميهمانان به نشاط آيند، و چون لگن آورده شد، بسم اللّه گفته شود و چون برداشته شد، حمد خدا گفته شود».

سپس سفره را آوردند. گفتم: حدّ اين چيست؟

فرمود: «اين كه هر گاه پهن شد، بسم اللّه گفته شود و هر گاه جمع شد، الحمد للّه گفته شود».

بعد، خلال آوردند. گفتم: حدّ اين چيست؟

فرمود: «اين كه سرِ آن را بشكنى تا لثه را خونى نكند».

434. الإمام الصادق عليه السلام ـ لِعُنوانَ البَصرِيِّ ـ: اُوصيكَ بِتِسعَةِ أَشياءَ، فَإِنَّها وَصِيَّتي لِمُريدِي الطَّريقِ إلَى اللّهِ عز و جل، وَاللّهَ أسأَلُ أن يُوَفِّقَكَ لِاستِعمالِهِ: ثَلاثَةٌ مِنها في رِياضَةِ النَّفسِ.…

أمَّا اللَّواتي في الرِّياضَةِ: فَإِيّاكَ أن تَأكُلَ ما لا تَشتَهيهِ؛ فَإِنَّهُ يورِثُ الحَماقَةَ وَالبَلَهَ، ولا تَأكُل إلّا عِندَ الجوعِ، وإذا أكَلتَ فَكُل حَلالاً، وسَمِّ اللّهَ. [۶۱۱]

434. امام صادق عليه السلام ـ به عنوان بصرى ـ: تو را به نُه چيز سفارش مى كنم كه اين، سفارش من به سالكان راه خداى عز و جل است، و از خداوند، مسئلت دارم كه توفيقِ به كار بستن اين سفارش ها را به تو عطا كند. سه تاى آنها مربوط به رياضت نفْس است.…

امّا آنها كه به رياضت نفْس مربوط مى شوند، عبارت اند از: چيزى را كه ميل ندارى، نخور؛ زيرا اين كار، حماقت و كودنى مى آورد. فقط هنگامى كه گرسنه اى، غذا بخور، و هر گاه مى خورى، حلال بخور و «بسم اللّه» بگو.

6 / 49: النَّوادِر

6 / 49: گوناگون

435. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ في قَصعَةٍ ثُمَّ لَحِسَهَا، استَغفَرَت لَهُ القَصعَةُ. [۶۱۲]

435. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در كاسه اى غذا بخورد و در آخر، آن را بليسد، آن كاسه برايش طلب آمرزش مى كند.

436. عنه صلى الله عليه و آله: لَأَن ألطَعَ [۶۱۳] قَصعَةً أحَبُّ إلَيَّ مِن أن أتَصَدَّقَ بِمِلئِها طَعاما. [۶۱۴]

436. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كاسه را بليسم، خوش تر از آن دارم كه آن را پر از غذا صدقه دهم.

437. عنه صلى الله عليه و آله: إيّاكُم أن تَشَمُّوا الخُبزَ [۶۱۵] كَما تَشَمُّهُ السِّباعُ. [۶۱۶]

437. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نان را مانند حيوانات، بو نكشيد.

438. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ أحَدُكُم فَليَلعَق أصابِعَهُ؛ فَإِنَّهُ لا يَدري في أيَّتِهِنَّ البَرَكَةُ. [۶۱۷]

438. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه فردى از شما غذا مى خورَد، انگشتانش را بليسد؛ چرا كه نمى داند بركت در كدام يك از آنهاست.

439. عنه صلى الله عليه و آله: مَن لَعِقَ الصَّحفَةَ [۶۱۸] ولَعِقَ أصابِعَهُ، أشبَعَهُ اللّهُ في الدُّنيا وَالآخِرَةِ. [۶۱۹]

439. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس بشقاب و انگشتان خود را بليسد، خداوند در دنيا و آخرت، او را سير مى گرداند.

440. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ أحَدُكُم طَعاما فَمَصَّ أصابِعَهُ الَّتي أكَلَ بِها، قالَ اللّهُ عز و جل: بارَكَ اللّهُ فيكَ. [۶۲۰]

440. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه فردى از شما غذايى بخورد و انگشتانى را كه با آنها غذا خورده است، بليسد، خداوند عز و جل مى فرمايد: «خدايت بركت دهد!».

441. دعائم الإسلام: عنه صلى الله عليه و آله أنَّهُ كانَ يَلعَقُ الصَّحفَةَ، وقالَ: آخِرُ الصَّحفَةِ أعظَمُها بَرَكَةً، وإنَّ الَّذينَ يَلعَقونَ الصِّحافَ تُصَلّي عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ، ويَدعونَ لَهُم بِالسَّعَةِ في الرِّزقِ، ولِلَّذي يَلعَقُ الصَّحفَةَ حَسَنَةٌ مُضاعَفَةٌ. وكانَ إذا أكَلَ لَعِقَ أصابِعَهُ حَتّى يُسمَعَ لَها مَصيصٌ. [۶۲۱]

441. دعائم الإسلام: پيامبر صلى الله عليه و آله بشقاب را مى ليسيد و مى فرمود: «ته بشقاب، بابركت تر است. كسانى كه بشقاب ها را مى ليسند، فرشتگان بر آنان درود مى فرستند و براى زياد شدن روزىِ آنان دعا مى كنند، و براى كسى كه ته بشقاب را بليسد، دو چندان ثواب است». ايشان هر گاه غذا مى خورد، انگشتانش را مى ليسيد، به طورى كه صداى مكيدن آنها شنيده مى شد.

442. الإمام عليّ عليه السلام: نَهَى [النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله] أن تُلقَى النَّواةُ عَلَى الطَّبَقِ الَّذي يُؤكَلُ مِنهُ الرُّطَبُ أو التَّمرُ. [۶۲۲]

442. امام على عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله از انداختن هسته خرما در سينى اى كه از آن، رطب يا خرما خورده مى شود، نهى فرمود.

443. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا فَرَغَ مِن طَعامِهِ، لَعِقَ أصابِعَهُ في فيهِ فَمَصَّها. [۶۲۳]

443. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا هر گاه غذايش را تمام مى كرد، انگشتانش را در دهانش مى چرخاند و مى مكيد.

444. الإمام الصادق عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَلعَقُ أصابِعَهُ إذا أكَلَ. [۶۲۴]

444. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا هر گاه غذا مى خورد، انگشتانش را مى ليسيد.

445. عنه عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَلطَعُ القَصعَةَ ويَقولُ: مَن لَطَعَ قَصعَةً فَكَأَنَّما تَصَدَّقَ بِمِثلِها. [۶۲۵]

445. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا كاسه را مى ليسيد و مى فرمود: «هر كس كاسه اى را بليسد، چنان است كه همانند آن كاسه صدقه داده باشد».

446. تهذيب الأحكام عن سَماعة بن مِهرانَ: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَنِ الصَّلاةِ تَحضُرُ وقَد وُضِعَ الطَّعامُ؟ قالَ: إن كانَ في أوَّلِ الوَقتِ يُبدَأُ بِالطَّعامِ، وإن كانَ قَد مَضى شَيءٌ مِنَ الوَقتِ خافَ تَأخيرَهُ فَليَبدَأ بِالصَّلاةِ. [۶۲۶]

446. تهذيب الأحكام ـ به نقل از سماعة بن مهران ـ: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: وقت نماز مى شود و سفره انداخته است؟

فرمود: «اگر اوّل وقت باشد، بايد ابتدا غذا را خورد؛ ولى اگر مقدارى از وقت گذشته، به طورى كه بيم به تأخير افتادن نماز مى رود، بايد اوّلْ نماز را خواند».

447. الكافي عن زيد الشحّام عن الإمام الصادق عليه السلامأنَّهُ عليه السلام كَرِهَ أن يَمسَحَ الرَّجُلُ يَدَهُ بِالمِنديلِ وفيها شَيءٌ مِنَ الطَّعامِ؛ تَعظيما لِلطَّعامِ، حَتّى يَمَصَّها، أو يَكونَ عَلى جَنبِهِ صَبِيٌّ يَمَصُّها. [۶۲۷]

447. الكافى ـ به نقل از زيد شحّام ـ: امام صادق عليه السلام خوش نداشت كه شخص، دستش را كه چيزى از غذا بر آن است، با دستمال پاك كند، و اين، براى احترام به غذا بود؛ بلكه مى بايست يا خودش آن را مى ليسيد يا كودكى كه در كنار او بود.

فائدة

في عددٍ من الروايات المتقدّمة، تأكيد على الاستفادة التامّة ممّا بقي في آنية الطعام أو في الأصابع، كعبارات: «لَعْق القصعة»، أو «لَطْع القصعة»، أو «لَعْق الأصابع»، وفي هذه العبارات ملاحظتان:

1. التأكيد على الاستفادة إلى هذا الحدّ ممّا تبقّى من الطعام، إنّما هو من أجل خَلق ثقافة الامتناع عن الإسراف، وبهدف مكافحة الاستكبار وتقوية الاكتفاء الذاتي اقتصاديّا. وواضح أنّ عائلة تتعوّد إلى هذا الحدّ من الاقتصاد، فإنّها لا تهدر أيّ نعمة، ولو تعوّد الناس على ذلك لساعدوا على تحقيق الاكتفاء الذاتيّ، ولَمَا شاهدنا التبذير في المواد الغذائيّة وخاصّة الخبز.

2. الظاهر أنّ لعق القصعة أو الإصبع ليس هو المقصود بعينه، بل المقصود الاستفادة القصوى من الطعام وعدم تبذيره، وهذا الهدف قد يتحقّق عن طريق آخر. ومن جهة اُخرى، لا معنى للعق الإصبع في زماننا هذا؛ حيث لا يتناول الناس طعامهم باليد غالبا، فالتوصية تتّجه حينئذٍ إلى الاستفادة من الطعام المتبقّي في الملعقة، إلّا إذا كانت توصية لعق الإصبع تشير إلى فائدة تناول الطعام باليد من الناحية الصحّية كما قيل.

يادداشت

در شمارى از احاديث گذشته، استفاده كامل از آنچه در ظرف غذا يا در انگشتان باقى مانده است، با تعبيراتى مانند: «لعق القصعة (ليسيدن كاسه)»، «لعق الصحفة (ليسيدن بشقاب)» و «لعق الأصابع (ليسيدن انگشتان)» مورد توصيه و تأكيد قرار گرفته است. در اين باره دو نكته قابل توجّه است:

1. تأكيد بر مصرف باقى مانده موادّ خوراكى تا اين حد، در جهت ايجاد فرهنگ «مبارزه با اسراف» و با هدف استكبارستيزى و تقويت «خودكفايى اقتصادى» است. بديهى است خانواده اى كه تا اين حد به صرفه جويى عادت دارد، هيچ چيزِ قابل مصرفى را هدر نمى دهد و اگر مردم با اين فرهنگ تربيت شوند، كشورى كه خودكفا نيست ـ مانند كشور ما ـ تا اين حد، ضايعات موادّ غذايى (بخصوص نان) نخواهد داشت.

2. ليسيدن انگشتان و ظرف غذا موضوعيت ندارد؛ بلكه هدف، مصرف كردن همه موادّ غذايىِ موجود در آنهاست. بنا بر اين، ممكن است اين هدف، از راه ديگرى هم تحقّق پيدا كند. گذشته از اين، در عصر حاضر كه فرهنگ غذا خوردن با دست، منسوخ شده است، ليسيدن انگشتان، بى معناست و اين توصيه، با خوردن همه موادّ غذايى باقى مانده در قاشق، انجام مى گيرد، مگر آن كه احتمال بدهيم كه خوردن غذا با دست ـ چنان كه گفته شده است ـ از نظر بهداشتى، سودمند باشد.

الفصل السابع: ما ينبغي بعد الأكل

فصل هفتم: نكاتى كه بعد از خوردن بايد رعايت شود

7 / 1: شُكرُ اللّه عزّوجلِّ

7 / 1: گزاردن شكر خداوند

448. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الطّاعِمُ الشّاكِرُ بِمَنزِلَةِ الصّائِمِ الصّابِرِ. [۶۲۸]

448. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سير سپاس گزار، به سانِ روزه دار شكيباست.

449. عنه صلى الله عليه و آله: الطّاعِمُ الشّاكِرُ لَهُ مِنَ الأَجرِ كَأَجرِ الصّائِمِ المُحتَسِبِ. [۶۲۹]

449. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سير سپاس گزار، مزدش همانند مزد روزه دارى است كه به خاطر خدا روزه گرفته باشد.

450. عنه صلى الله عليه و آله: الطّاعِمُ الشّاكِرُ أفضَلُ مِنَ الصّائِمِ الصّامِتِ. [۶۳۰]

450. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سير سپاس گزار، برتر از روزه دار خاموش [از ذكر و سپاسگويى خدا ]است.

451. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ المُؤمِنَ لَيَشبَعُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ فَيَحمَدُ اللّهَ، فَيُعطيهِ اللّهُ مِنَ الأَجرِ ما لا يُعطِي الصّائِمَ، إنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَليمٌ يُحِبُّ أن يُحمَدَ. [۶۳۱]

451. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن، سير مى خورد و مى آشامد و شكر خدا را به جا مى آورد، و خداوند به او مزدى مى دهد كه به روزه دار نمى دهد. خداوند، سپاس گزار و داناست و دوست دارد كه [از او] سپاس گزارى شود.

452. عنه صلى الله عليه و آله: إذا رُفِعَتِ المائِدَةُ فَقُل: الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ، اللّهُمَّ اجعَلها نِعمَةً مَشكورَةً. [۶۳۲]

452. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه سفره جمع شد، بگو: «سپاس، خداوند را كه پروردگار جهانيان است. بار خدايا! اين غذا را نعمتى قرار ده كه شكرش به جاى آورده شده باشد».

453. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ فَشَبِعَ، وشَرِبَ فَرَوِيَ، فَقالَ: «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَني وأشبَعَني، وسَقاني وأرواني» خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَيَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ. [۶۳۳]

453. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه بعد از سير شدن از غذا و آب بگويد: «سپاس، خداوندى را كه مرا غذا داد و سيرم كرد و آبم داد و سيرابم نمود»، همانند روزى كه از مادرش متولّد شده، از گناهانش پاك مى گردد.

454. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ لَيُدخِلُ العَبدَ الجَنَّةَ بِالأَكلَةِ أوِ الشَّربَةِ يَحمَدُهُ عَلَيها. [۶۳۴]

454. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، بنده را به سبب خوردن يا نوشيدنى كه بر آن خداوند را سپاس مى گويد، به بهشت مى بَرَد.

455. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ لَيَرضى عَنِ العَبدِ أن يَأكُلَ الأَكلَةَ فَيَحمَدَهُ عَلَيها، أو يَشرَبَ الشَّربَةَ فَيَحمَدَهُ عَلَيها. [۶۳۵]

455. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند از بنده اى كه غذايى بخورد و او را براى آن سپاس بگويد، يا آبى بنوشد و او را بر آن سپاس گزارد، خشنود مى شود.

456. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ طَعاما ثُمَّ قالَ: «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَني هذَا الطَّعامَ، ورَزَقَنيهِ مِن غَيرِ حَولٍ مِنّي ولا قُوَّةٍ» غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ. [۶۳۶]

456. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس غذايى بخورد و سپس بگويد: «خداوند را سپاس كه اين غذا را به من خوراند و بى آن كه توش و توانى داشته باشم، آن را روزىِ من كرد»، گناهان گذشته و حال [و آينده] او آمرزيده مى شود.

457. عنه صلى الله عليه و آله: مَن قالَ حينَ يَفرُغُ مِن طَعامِهِ: «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَني فَأَشبَعَني، وسَقاني فَأَرواني بِلا حَولٍ مِنّي ولا قُوَّةٍ» فَقَد أدّى شُكرَ ذلِكَ الطَّعامِ. [۶۳۷]

457. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس وقتى غذايش را تمام كرد، بگويد: «سپاس، خداوندى را كه مرا خوراك داد و سير كرد، و آبم داد و سيرابم نمود، بى آن كه مرا توش و توانى [در اين خصوص] باشد»، شكر آن غذا را به جا آورده است.

458. عنه صلى الله عليه و آله: في قَولِ العَبدِ: «الحَمدُ للّهِِ» أرجَحُ في ميزانِهِ مِن سَبعِ سَماواتٍ وسَبعِ أرَضينَ، وإذا أكَلَ أو شَرِبَ أو لَبِسَ ثَوبا قالَ: «الحَمدُ للّهِِ» فَقالَ اللّهُ: إنَّهُ كانَ عَبدا شَكورا. [۶۳۸]

458. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «الحمد للّه» گفتنِ بنده در ترازوى [اعمالِ ]او، سنگين تر از هفت آسمان و هفت زمين است. و هر گاه كه مى خورد، يا مى آشامد و يا جامه اى مى پوشد، بگويد: «الحمد للّه»، خداوند مى فرمايد: «او بنده اى سپاس گزار است».

459. عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن رَجُلٍ يَجمَعُ عِيالَهُ ويَضَعُ مائِدَةً بَينَ يَدَيهِ ويُسَمّي ويُسَمّونَ في أوَّلِ الطَّعامِ، ويَحمَدونَ اللّهَ عز و جل في آخِرِهِ فَتَرتَفِعُ المائِدَةُ، حَتّى يُغفَرَ لَهُم. [۶۳۹]

459. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ مردى نيست كه خانواده اش را جمع كند و سفره اش را بيندازد و همگى غذايشان را با «بسم اللّه» شروع كنند و در پايان، سپاس خداوند عز و جل را به جاى آورند و سفره جمع شود، مگر آن كه آمرزيده شوند.

460. عنه صلى الله عليه و آله ـ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، إذا أكَلتَ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ»، وإذا فَرَغتَ فَقُل: «الحَمدُ للّهِِ»؛ فَإِنَّ حافِظَيكَ لا يَبرَحانِ يَكتُبانِ لَكَ الحَسناتِ حَتّى تُبعِدَهُ عَنكَ. [۶۴۰]

460. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در سفارش به على عليه السلام ـ: اى على! وقتى غذا مى خورى، «بسم اللّه» بگو و در پايان آن، «الحمد للّه» بگو؛ زيرا دو فرشته نگهبان تو، تا زمانى كه غذا را از خودت دور كنى [و از خوردن، دست بكشى]، پيوسته برايت ثواب مى نويسند.

461. مسند ابن حنبل: عَن عَبدِالرَّحمنِ بنِ جُبَيرٍ أنَّهُ حَدَّثَهُ رَجُلٌ خَدَمَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثَمانَ سِنينَ، أنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله إذا قُرِّبَ إلَيهِ طَعامُهُ يَقولُ: «بِسمِ اللّهِ»، وإذا فَرَغَ مِن طَعامِهِ قالَ: «اللّهُمَّ أطعَمتَ وأسقَيتَ، وأغنَيتَ وأقنَيتَ [۶۴۱]، وهَدَيتَ وأحيَيتَ، فَلَكَ الحَمدُ عَلى ما أعطَيتَ». [۶۴۲]

461. مسند ابن حنبل: مردى كه هشت سال پيامبر خدا را خدمت كرده بود، براى عبد الرحمان بن جبير گفت كه پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه غذايش را نزدش مى گذاشتند، مى گفت: «بسم اللّه»، و هر گاه غذايش را تمام مى كرد، مى گفت: «بار خدايا! تو آب و غذا دادى، و تو بى نياز كردى و بخشيدى، و تو هدايت كردى و زندگى بخشيدى. پس، تو را بر آنچه داده اى، سپاس».

462. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ مِن دُعائِهِ عِندَ الفَراغِ مِنَ الطَّعامِ ـ: اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ أطعَمتَ وسَقَيتَ، وأشبَعتَ وأروَيتَ، فَلَكَ الحَمدُ غَيرَ مَكفورٍ، ولا مُوَدَّعٍ، ولا مُستَغنىً عَنكَ. [۶۴۳]

462. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعا در هنگام دست كشيدن از غذا ـ: بار خدايا! تو را سپاس كه غذا و آب مى دهى و سير و سيراب مى گردانى. پس تو را سپاس كه نعمتت هرگز انكار كردنى نيست و با تو بدرود نمى توان گفت [و از تو دست نمى توان شست] و هيچ كس از تو بى نياز نيست.

463. سنن أبي داود عن أبي أيّوب الأنصاري: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ أو شَرِبَ قالَ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَ وسَقى، وسَوَّغَهُ [۶۴۴]، وجَعَلَ لَهُ مَخرَجا. [۶۴۵]

463. سنن أبى داوود ـ به نقل از ابو ايّوب انصارى ـ: پيامبر خدا هر گاه مى خورد يا مى آشاميد، مى گفت: «سپاس، خداوندى را كه غذا و آب مى دهد و آن را مى گواراند، و برايش راه خروجى قرار داده است».

464. صحيح البخاري عن أبي اُمامة:إنّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا رُفِعَ مائِدَتُهُ [۶۴۶] قالَ: الحَمدُ للّهِِ كَثيرا طَيِّبا مُبارَكا فيهِ، غَيرَ مَكفِيٍّ ولا مُوَدَّعٍ ولا مُستَغنىً عَنهُ، رَبَّنا. [۶۴۷]

464. صحيح البخارى ـ به نقل از ابو اُمامه ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله پس از آن كه سفره اش برچيده مى شد، مى گفت: «سپاس فراوان و پاك و خجسته، خداوند را؛ سپاسى هماره و پيوسته كه از آن استغنا نمى جوييم، اى پروردگار ما!». [۶۴۸]

465. الشُّكر لابن أبي الدنيا عن أنس: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ قالَ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَني وسَقاني وهَداني، وكُلَّ بَلاءٍ حَسَنٍ أبلاني، الحَمدُ للّهِِ الرَّزّاقِ ذِي القُوَّةِ المَتينِ [۶۴۹]، اللّهُمَّ لا تَنزِع مِنّا صالِحا أعطَيتَنا، ولا صالِحا رَزَقتَنا، وَاجعَلنا لَكَ مِن الشّاكِرينَ. [۶۵۰]

465. الشكر، ابن ابى الدنيا ـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر خدا چون غذايش را مى خورد، مى گفت: «سپاس، خداوندى را كه به من خوراك و آب داد و هدايتم فرمود و مرا [با نعمت هايش] به هر آزمون نيكويى آزمود. سپاس، خداوندِ روزى دهِ نيرومند استوار را. [۶۵۱] بار خدايا! هر خوبى اى را كه به ما عطا كردى و روزىِ ما قرار دادى، از ما باز مگير و ما را از سپاس گزارانت قرار ده».

466. سنن أبي داود عن أبي سعيد الخدري: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا فَرَغَ مِن طَعامِهِ قالَ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَنا وسَقانا، وجَعَلَنا مُسلِمينَ. [۶۵۲]

466. سنن أبى داوود ـ به نقل از ابو سعيد خُدرى ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه غذايش را تمام مى كرد، مى گفت: «سپاس، خدايى را كه ما را آب و غذا داد و مسلمانمان قرار داد».

467. المعجم الأوسط عن أنَس: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنَّ الرَّجُلَ لَيوضَعُ طَعامُهُ بَينَ يَديَهِ فَما يُرفَعُ حَتّى يُغفَرَ لَهُ.

فَقيلَ: يا رَسولَ اللّهِ! بِمَ ذاكَ؟ قال: يَقولُ: «بِسمِ اللّهِ» إذا وُضِعَ، وَ«الحَمدُ للّهِِ» إذا رُفِعَ. [۶۵۳]

467. المعجم الأوسط ـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر خدا فرمود: «از زمانى كه غذاى انسان در پيش او نهاده مى شود، تا زمانى كه سفره جمع مى گردد، گناهانش آمرزيده مى شود».

گفته شد: چگونه، اى پيامبر خدا؟

فرمود: «چون غذا نهاده شد، بسم اللّه بگويد و وقتى جمع شد، الحمد للّه».

468. الإمام عليّ عليه السلام: مَن ذَكَرَ اسمَ اللّهِ عز و جل عِندَ طَعامٍ أو شَرابٍ في أوَّلِهِ، وحَمِدَ اللّهَ في آخِرِهِ، لَم يُسأَل عَن نَعيمِ ذلِكَ الطَّعامِ أبَدا. [۶۵۴]

468. امام على عليه السلام: هر كس خوردن يا آشاميدنش را با نام خدا آغاز كند و در پايانش خدا را سپاس گويد، از نعمت آن غذا هرگز بازخواست نمى شود.

469. المحاسن عن أبي بصير: تَغَدَّيتُ مَعَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام، فَلَمّا وُضِعَتِ المائِدَةُ قالَ: «بِسمِ اللّهِ»، فَلَمّا فَرَغَ قالَ: «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَنا وسَقانا، ورَزَقَنا وعافانا، ومَنَّ عَلَينا بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، وجَعَلَنا مُسلِمينَ». [۶۵۵]

469. المحاسن ـ به نقل از ابو بصير ـ: ناهار در خدمت امام باقر عليه السلام بودم. چون سفره را نهادند، گفت: «بسم اللّه»، و چون غذايش تمام شد، گفت: «سپاس، خداوندى را كه آب و غذايمان داد و به ما روزى داد و عافيتمان بخشيد و نعمت وجود محمّد صلى الله عليه و آله را به ما ارزانى داشت و ما را مسلمان گردانيد».

470. مسند ابن حنبل عن ابن أعبد: قالَ لي عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام: يَابنَ أعبَدَ، هَل تَدري ما حَقُّ الطَّعامِ؟ قالَ: قُلتُ: وما حَقُّهُ يَابنَ أبي طالِبٍ؟ قالَ: تَقولُ: «بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ بارِك لَنا فيما رَزَقتَنا».

قالَ: وتَدري ما شُكرُهُ إذا فَرَغتَ؟ قالَ: قُلتُ: وما شُكرُهُ؟ قالَ: تَقولُ: «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَنا وسَقانا». [۶۵۶]

470. مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابن اَعبد ـ: على بن ابى طالب عليه السلام به من فرمود: «اى پسر اعبد! آيا مى دانى كه حقّ خوراك چيست؟».

گفتم: حقّش چيست، اى پسر ابو طالب؟

فرمود: «مى گويى: به نام خدا. بار خدايا! به آنچه روزىِ ما كرده اى، بركت عطا فرما».

فرمود: «و آيا مى دانى كه چون غذايت را خوردى، شكر آن چيست؟».

گفتم: شكرش چيست؟

فرمود: «مى گويى: سپاس، خداوندى را كه به ما خوراك و آب داد».

471. كتاب من لا يحضره الفقيه: رُوِيَ عن أبي حَمزَةَ الثُّمالِيِّ عَن عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام أنَّهُ كانَ إذا طَعِمَ قالَ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَنا وسَقانا وكَفانا وأيَّدَنا وآوانا وأنعَمَ عَلَينا وأفضَلَ، الحمَدُ للّهِِ الَّذي يُطعِمُ ولا يُطعَمُ. [۶۵۷]

471. كتاب من لايحضره الفقيه: از ابو حمزه ثُمالى روايت شده است كه على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام چون غذايش را مى خورد، مى گفت: «سپاس، خداوندى را كه به ما غذا و آب داد و نيازهايمان را برآورد و كمكمان نمود و به ما سرپناه داد و ما را مورد لطف و فضل خويش قرار داد. سپاس، خداوندى را كه مى خورانَد و خود نمى خورد».

472. المحاسن عن سِنان عن الإمام الصادق عليه السلام: يا سِنانُ، مَن قُدِّمَ إلَيهِ طَعامٌ فَأَكَلَهُ، فَقالَ: «الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَزَقَنيهِ بِلا حَولٍ ولا قُوَّةٍ مِنّي»، غُفِرَ لَهُ قَبلَ أن يَقومَ ـ أو قالَ: قَبلَ أن يُرفَعَ طَعامُهُ ـ. [۶۵۸]

472. المحاسن ـ به نقل از سِنان ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «اى سنان! هر كس غذايى برايش آورده شود و بخورد و بگويد: سپاس، خداوندى را كه اين غذا را روزىِ من كرد، بى آن كه مرا توش و توانى باشد، پيش از آن كه برخيزد، آمرزيده مى گردد» يا فرمود: «پيش از آن كه غذايش جمع شود».

473. الإمام الصادق عليه السلام: اُذكُرِ اسمَ اللّهِ عز و جل عَلَى الطَّعامِ، فَإذا فَرَغتَ فَقُل: الحَمدُ للّهِِ الَّذي يُطعِمُ ولا يُطعَمُ. [۶۵۹]

473. امام صادق عليه السلام: هنگام غذا خوردن، نام خدا را بياور و چون از خوردنْ فراغت يافتى، بگو: «سپاس، خداوندى را كه مى خورانَد و خود نمى خورَد».

474. عنه عليه السلام: كانَ أبي عليه السلام يَقولُ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي أشبَعَنا في جائِعينَ، وأروانا في ظامِئينَ، وآوانا في ضائِعينَ، وحَمَلَنا في راجِلينَ، وآمَنَنا في خائِفينَ، وأخدَمَنا في عانينَ [۶۶۰]. [۶۶۱]

474. امام صادق عليه السلام: پدرم عليه السلام مى گفت: «سپاس، خداوندى را كه در ميان گرسنگان، سيرمان كرد و در ميان تشنه كامان، سيرابمان نمود و در ميان بى خانمان ها سرپناهمان داد و در ميان پيادگان، سواره مان قرار داد و در ميان بيمناكان، امنيتمان بخشيد و خدمتكار در اختيارمان نهاد و از اسيران [و خدمتكاران] قرارمان نداد».

475. عنه عليه السلام: لَمّا جاءَ المُرسَلون إلى إبراهيمَ عليه السلام جاءَهُم بِالعِجلِ، فَقالَ: كُلوا. فَقالوا: لا نَأكُلُ حَتّى تُخبِرَنا ما ثَمَنُهُ.

فَقالَ: إذا أكَلتُم فَقولوا: «بِسمِ اللّهِ»، وإذا فَرَغتُم فَقولوا: «الحَمدُ للّهِِ».

قالَ: فَالتَفَتَ جَبرَئيلُ عليه السلام إلى أصحابِهِ ـ وكانوا أربَعَةً وجَبرَئيلُ رَئيسُهُم ـ فَقالَ: حَقٌّ للّهِِ أن يَتَّخِذَ هذا خَليلاً. [۶۶۲]

475. امام صادق عليه السلام: زمانى كه مأموران الهى (جبرئيل عليه السلام و فرشتگان همراهش) نزد ابراهيم عليه السلام آمدند و او برايشان گوساله اى [بريان شده] آورد و فرمود: «بخوريد»، گفتند: تا قيمتش را به ما نگويى، نمى خوريم.

فرمود: «[قيمتش آن است كه] چون شروع به خوردن كنيد، بگوييد: بسم اللّه، و چون غذايتان را تمام كرديد، بگوييد: الحمد للّه».

پس جبرئيل عليه السلام به يارانش ـ كه چهار نفر بودند و جبرئيل، رياستشان را به عهده داشت ـ گفت: «خدا حق دارد كه اين را خليل (دوست صميمى) خود گرداند».

7 / 2: الدُّعاءُ بِالبَرَكَةِ

7 / 2: دعاى بركت

476. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أكَلَ أحَدُكُم طَعاما فَليَقُل: «اللّهُمَّ بارِك لَنا فيهِ، وأطعِمنا خَيرا مِنهُ».

و إذا سُقِيَ لَبَنا فَليَقُل: «اللّهُمَّ بارِك لَنا فيهِ، وزِدنا مِنهُ»؛ فَإِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ يُجزِئُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ إلَا اللَّبَنَ. [۶۶۳]

476. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما غذايى خورد، بگويد: «بار خدايا! در اين غذا به ما بركت ده و از اين بهتر را به ما بخوران».

[نيز] هر گاه شير نوشيد، بگويد: «بار خدايا! در اين شير، به ما بركت ده و آن را برايمان افزون گردان»؛ زيرا هيچ چيز غير از شير، كار غذا و آب را نمى كند.

477. الإمام الباقر عليه السلام: لم يَكُن رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ طَعاما ولا يَشرَبُ شَرابا إلّا قالَ: «اللّهُمَّ بارِك لَنا فيهِ، وأبدِلنا بِهِ خَيرا مِنهُ»، إلَا اللَّبَنَ فَإِنَّهُ كانَ يَقولُ: «اللّهُمَّ بارِك لنَا فيهِ، وزِدنا مِنهُ». [۶۶۴]

477. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا هر گاه غذايى مى خورد يا نوشيدنى اى مى آشاميد، مى گفت: «بار خدايا! در اين به ما بركت ده و به جاى آن، بهترش را عطايمان فرما»، بجز در مورد شير كه مى فرمود: «بار خدايا! در اين به ما بركت ده و آن را برايمان بيشتر كن».

478. المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة: دَعا رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ مِن أهلِ قُباءَ [۶۶۵] النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله، فَانطَلَقنا مَعَهُ، فَلَمّا طَعِمَ وغَسَلَ يَدَيهِ ـ أو قالَ يَدَهُ ـ قالَ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي يُطعِمُ ولا يُطعَمُ، مَنَّ عَلَينا فَهَدانا، وأطعَمَنا وسَقانا، وكُلَّ بَلاءٍ حَسَنٍ أبلانا، الحَمدُ للّهِِ غَيرَ مُوَدَّعٍ ولا مُكافَا ولا مَكفورٍ ولا مُستَغنىً عَنهُ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَ مِنَ الطَّعامِ، وسَقى مِنَ الشَّرابِ، وكَسا مِنَ العُريِ، وهَدى مِنَ الضَّلالَةِ، وبَصَّرَ مِنَ العَمايَةِ، وفَضَّلَ عَلى كَثيرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضيلاً، الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ. [۶۶۶]

478. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابو هريره ـ: مردى انصارى از اهالى قُبا، [۶۶۷] پيامبر صلى الله عليه و آله را دعوت كرد و با هم [به خانه اش] رفتند. پيامبر صلى الله عليه و آله پس از آن كه غذايش را خورد و دستانش ـ يا گفت: دستش ـ را شست، گفت: «سپاس، خداوندى را كه مى خوراند و خود نمى خورد. بر ما منّت نهاد و هدايتمان فرمود، و آب و غذايمان داد، و ما را به هر گونه آزمون نيكو، آزمود. سپاس، خداوندى را كه درخواست [ها ]از او ترك نمى شود، و پاداش نمى خواهد، و نعمتش انكار نمى شود، و از او بى نيازى نيست. سپاس، خداوندى را كه از غذا خوراند، و از آب نوشاند، و از برهنگى پوشاند، و از گم راهى به راه راست كشاند، و از كورى به بينايى رساند، و [ما را] بر بسيارى از آفريدگانش برترىِ چشمگير داد. سپاس، خدا را كه خداوندگار جهان هاست».

7 / 3: الدُّعاءُ عِندَ رَفعِ المائِدَةِ

7 / 3: دعا هنگام برچيدن سفره

479. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا وُضِعَتِ المائِدَةُ حَفَّتها أربَعَةُ آلافِ مَلَكٍ، فَإِذا قالَ العَبدُ: «بِسمِ اللّهِ»، قالَتِ المَلائِكَةُ: بارَكَ اللّهُ عَلَيكُم في طَعامِكُم، ثُمَّ يَقولونَ لِلشَّيطانِ: اُخرُج يا فاسِقُ لا سُلطانَ لَكَ عَلَيهِم.

فَإِذا فَرَغوا فَقالوا: «الحَمدُ للّهِِ»، قالَتِ المَلائِكَةُ: قَومٌ أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِم فَأَدَّوا شُكرَ رَبِّهِم.

وإذا لَم يُسَمّوا، قالَتِ المَلائِكَةُ لِلشَّيطانِ: اُدنُ يا فاسِقُ فَكُل مَعَهُم.

فَإِذا رُفِعَتِ المائِدَةُ ولَم يَذكُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَيها، قالَتِ المَلائِكَةُ: قَومٌ أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِم فَنَسوا رَبَّهُم جَلَّ وعَزَّ. [۶۶۸]

479. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه سفره نهاده مى شود، چهار هزار فرشته، آن را در ميان مى گيرند، و چون بنده بگويد: «بسم اللّه»، فرشتگان مى گويند: خدا به غذاى شما بركت دهاد! سپس به شيطان مى گويند: بيرون شو ـ اى نابه كار! ـ كه تو را بر آنان تسلّطى نيست. و چون پس از غذا بگويند: «الحمد للّه»، فرشتگان مى گويند: خداوند به اين عدّه، نعمت داد و آنها شكر پروردگارشان را به جاى آوردند.

امّا اگر «بسم اللّه» نگويند، فرشتگان به شيطان مى گويند: نزديك آى ـ اى نابه كار ـ و با آنان بخور.

و هر گاه سفره جمع شود و نام خدا را نگويند، فرشتگان مى گويند: خداوند به اين عدّه، نعمت داد؛ امّا آنها پروردگار جليل و عزيزِ خويش را فراموش كردند.

480. الإمام عليّ عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رُفِعَتِ المائِدَةُ مِن بَينِ يَدَيهِ يَقولُ: الحَمدُ للّهِِ. [۶۶۹]

480. امام على عليه السلام: پيامبر خدا، هر گاه سفره را از برابرش جمع مى كردند، مى گفت: «الحمد للّه».

481. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رُفِعَتِ المائِدَةُ، قالَ: اللّهُمَّ أكثَرتَ وأطَبتَ وبارَكتَ فَأَشبَعتَ وأروَيتَ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي يُطعِمُ ولا يُطعَمُ. [۶۷۰]

481. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا هر گاه سفره برچيده مى شد، مى گفت: بار خدايا! «فزون دادى و [غذاى ]پاك [و حلال] عطا كردى و بركت بخشيدى و سير كردى و سيراب نمودى. سپاس، خداوندى را كه مى خورانَد و خود نمى خورد».

482. الإمام الصادق عليه السلام: إذا وُضِعَ الخِوانُ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ»، وإذا أكَلتَ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ عَلى أوَّلِهِ وآخِرِهِ»، وإذا رُفِعَ فَقُل: «الحَمدُ للّهِِ». [۶۷۱]

482. امام صادق عليه السلام: هر گاه سفره نهاده شد، بگو: «بسم اللّه»، و چون غذا خوردى، بگو: «بسم اللّه على أوّله و آخِره»، و چون سفره برچيده شد، بگو: «الحمد للّه».

483. عنه عليه السلام: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا وُضِعَ الطَّعامُ بَينَ يَدَيهِ قالَ: اللّهُمَّ هذا مِن مَنِّكَ وفَضلِكَ وعَطائِكَ، فبَارِك لَنا فيهِ، وسَوِّغناهُ، وَارزُقنا خَلَفا إذا أكَلناهُ، ورُبَّ مُحتاجٍ إلَيهِ، رَزَقتَ فَأَحسَنتَ، اللّهُمَّ وَاجعَلنا مِنَ الشّاكِرينَ.

فَإِذا رُفِعَ الخِوانُ قالَ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي حَمَلَنا في البَرِّ وَالبَحرِ، ورَزَقَنا مِنَ الطَّيِّباتِ، وفَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِن خَلقِهِ تَفضيلاً. [۶۷۲]

483. امام صادق عليه السلام: على بن الحسين عليه السلام چون غذا در برابرش نهاده مى شد، مى گفت: «بار خدايا! اين از نعمت و فضل و عطاى توست. پس در آن به ما بركت ده و آن را گوارايمان ساز، و چون آن را خورديم، جايگزينش را روزىِ ما كن، و اى بسا نيازمند به اين غذا كه تو روزى دادى و نيكى نمودى! بار خدايا! ما را از سپاس گزاران قرار ده».

و چون سفره جمع مى شد، مى گفت: «سپاس، خداوندى را كه ما را در خشكى و آب، حمل كرد و از پاكيزه ها روزى مان داد و ما را بر بسيارى از آفريدگانش برترىِ چشمگير بخشيد».

7 / 4: ذِكرُ الجائِعِ

7 / 4: ياد كردن گرسنگان

484. تنبيه الخواطر: في التَّوراةِ: اِتَّقِ اللّهَ، وإذا شَبِعتَ فَاذكُرِ الجائِعَ. [۶۷۳]

484. تنبيه الخواطر: در تورات آمده است: «از خدا پروا دار و چون سير شدى، از گرسنه ياد كن».

485. شُعب الإيمان عن الحسن: قيلَ لِيوسُفَ عليه السلام: تَجوعُ وخَزائِنُ الأَرضِ بِيَدِكَ؟ قالَ: إنّي أخافُ أن أشبَعَ فَأَنسَى الجِياعَ. [۶۷۴]

485. شعب الإيمان ـ به نقل از حسن [۶۷۵] ـ: به يوسف عليه السلام گفته شد: گنجينه هاى زمين [مصر ]در اختيار توست و تو، گرسنگى مى كشى؟

فرمود: «مى ترسم كه سير شوم و در نتيجه، گرسنگان را از ياد ببرم».

راجع: هذه الموسوعة: ج4 ص420 (الأكل / الفصل السادس: آداب تناول الطعام / التصدّق

منه).

ر.ك: همين دانش نامه: ج4 ص421 (غذا خوردن / فصل ششم: آداب غذا خوردن / صدقه دادن از غذا).

7 / 5: غَسلُ الأَيدي

7 / 5: شستن دست ها

486. دعائم الإسلام: عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله أنَّهُ أمَرَ بِغَسلِ الأَيدي بَعدَ الطّعامِ مِنَ الغَمَرِ [۶۷۶]، وقالَ: إنَّ الشَّيطانَ يَشَمُّهُ. [۶۷۷]

486. دعائم الإسلام: پيامبر خدا دستور داد كه بعد از غذا، دست ها از بوى و چربىِ گوشت شسته شوند، و فرمود: «[چون] شيطان آن را بو مى كشد».

487. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ يَنفي الفَقرَ [۶۷۸]، وبَعدَهُ يَنفي الهَمَّ، ويُصِحُّ البَصَرَ. [۶۷۹]

487. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شستن دست ها قبل از غذا، فقر را مى بَرَد و بعد از غذا اندوه را مى زدايد و چشم را سالم مى دارد.

488. عنه صلى الله عليه و آله: إذا نامَ أحَدُكُم وفي يَدِهِ ريحُ غَمَرٍ فَلَم يَغسِل يَدَهُ، فَأَصابَهُ شَيءٌ، فَلا يَلومَنَّ إلّا نَفسَهُ. [۶۸۰]

488. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چنانچه فردى از شما دستش آلوده به بو و چربى غذا باشد و آن را نشويد و بخوابد و صدمه اى به او برسد، كسى جز خود را نكوهش نكند.

489. عنه صلى الله عليه و آله: ألا لا يَلومَنَّ امرُؤٌ إلّا نَفسَهُ؛ يَبيتُ وفي يَدِهِ ريحُ غَمَرٍ. [۶۸۱]

489. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آگاه باشيد كه هر كس شب را با دست آلوده به بو و چربىِ غذا به سر ببرد [و بلايى بر سرش بيايد]، نبايد كسى جز خويشتن را نكوهش كند.

490. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ مِن هذَا اللَّحمِ شَيئا فَليَغسِل يَدهُ مِن ريحِ وَضَرِهِ [۶۸۲]، لا يُؤذي مَن حِذاءَهُ. [۶۸۳]

490. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس چيزى از اين گوشت را بخورد، بايد دستش را از بو و چربى آن بشويد تا كسى را كه كنار اوست، آزار ندهد.

491. الإمام عليّ عليه السلام: بَرَكَةُ الطَّعامِ الوُضوءُ قَبلَهُ وبَعدَهُ، وَالشَّيطانُ مُولَعٌ بِالغَمَرِ، وإذا أوى أحَدُكُم إلى فِراشِهِ فَليَغسِل يَدَيهِ مِن ريحِ الغَمَرِ. [۶۸۴]

491. امام على عليه السلام: بركت غذا در شستن دست ها قبل و بعد از [خوردن] آن است. شيطان، به بو و چربى غذا حريص است و هر گاه يكى از شما به بسترش رفت، دستانش را از بو و چربى غذا بشويد.

راجع: هذه الموسوعة: ج4 ص406 (الأكل / الفصل السادس: آداب تناول الطّعام / غسل اليدين).

ر.ك: همين دانش نامه: ج4 ص407 (غذا خوردن / فصل ششم: آداب غذا خوردن / شستن دست ها).

7 / 6: مَسحُ الوَجهِ بَعد غَسلِ اليَدِ

7 / 6: دست كشيدن به صورت بعد از شستن دست

492. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا غَسَلتَ يَدَكَ بَعدَ الطَّعامِ، فَامسَح وَجهَكَ وعَينَيكَ قَبلَ أن تَمسَحَ بِالمِنديلِ، وتَقولُ: اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ الزّينَةَ وَالمَحَبَّةَ، وأعوذُ بِكَ مِنَ المَقتِ وَالبِغضَةِ. [۶۸۵]

492. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چون بعد از غذا دستت را شستى، پيش از خشك كردن با حوله، آن را به صورت و چشمانت بكش و بگو: «بار خدايا! از تو زينت و محبّت را درخواست مى كنم و از كينه و دشمنى، به تو پناه مى برم».

493. الإمام عليّ عليه السلام: زارَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ فَقَدَّمنا إلَيهِ طَعاما، وأهدَت إلَينا اُمُّ أيمَنَ صَحفَةً مِن تَمرٍ وقَعبا [۶۸۶] مِن لَبَنٍ وزَبَدٍ، فَقَدَّمنا إلَيهِ، فَأَكَلَ مِنهُ، فَلَمّا فَرَغَ قُمتُ وسَكَبتُ عَلى يَدَي رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ماءً، فَلَمّا غَسَلَ يَدَيهِ مَسَحَ وَجهَهُ ولِحيَتَهُ بِبِلَّةِ يَدَيهِ. [۶۸۷]

493. امام على عليه السلام: روزى، پيامبر خدا به ديدن ما آمد و ما غذايى براى ايشان آورديم. اُمّ اَيمَن نيز بشقابى خرما و قدحى شير و كره برايمان هديه آورد و آنها را هم در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله نهاديم. پيامبر صلى الله عليه و آله از آن خورد و چون غذايش تمام شد، من برخاستم و بر دست پيامبر خدا آب ريختم و وقتى دستانش را شست، با همان رطوبت، دست هايش را به صورت و محاسنش كشيد.

494. مكارم الأخلاق: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا فَرَغَ مِن غَسلِ اليَدِ بَعدَ الطَّعامِ مَسَحَ بِفَضلِ الماءِ الَّذي في يَدِهِ وَجهَهُ، ثُمَّ يَقولُ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدانا وأطعَمَنا وسَقانا، وكُلَّ بَلاءٍ صالِحٍ أولانا. [۶۸۸]

494. مكارم الأخلاق: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه پس از غذا دستانش را مى شست، با همان رطوبت، دست هايش را به صورتش مى كشيد و سپس مى گفت: «سپاس، خداوندى را كه ما را هدايت فرمود و آب و غذايمان داد و ما را از هر گونه بلاى نيك (نعمت)، برخوردار ساخت».

495. مكارم الأخلاق: كانَ صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ الخُبزَ وَاللَّحمَ خاصَّةً غَسَلَ يَدَيهِ غَسلاً جَيِّدا، ثُمَّ مَسَحَ بِفَضلِ الماءِ الَّذي في يَدِهِ وَجهَهُ. [۶۸۹]

495. مكارم الأخلاق: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه نان و بخصوص گوشت مى خورد، دست هايش را خوب مى شست و آن گاه دست هاى خيس خود را به صورتش مى كشيد.

496. مكارم الأخلاق: رُوِيَ عَنهُ صلى الله عليه و آله أنَّهُ كانَ يَغسِلُ يَدَهُ مِنَ الغَمَرِ، ثُمَّ يَمسَحُ بِها وَجهَهُ ورَأسَهُ قَبلَ أن يَمسَحَها بِالمِنديلِ، ثُمَّ يَقولُ: اللّهُمَّ اجعَلني مِمَّن لا يَرهَقُ وُجوهَهُم قَتَرٌ [۶۹۰] ولا ذِلَّةٌ. [۶۹۱]

496. مكارم الأخلاق: پيامبر خدا، دست خود را از چربى غذا مى شست و سپس آن را پيش از اين كه با دستمال خشك كند، به سر و صورت خود مى كشيد. آن گاه مى گفت: «بار خدايا! مرا از كسانى قرار ده كه گَرد [فلاكت] و ذلّت بر چهره شان نمى نشيند».

497. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا تَوَضَّأتَ [۶۹۲] بَعدَ الطَّعامِ فَامسَح عَينَيكَ بِفَضلِ ما في يَدَيكَ؛ فَإِنَّهُ أمانٌ مِنَ الرَّمَدِ. [۶۹۳]

497. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه پس از غذا دستانت را شستى، با رطوبت آن به چشمانت بكش؛ زيرا اين كار، از چشم درد مصون مى دارد.

498. الكافي عن المفضّل: دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّه عليه السلام فَشَكَوتُ إلَيهِ الرَّمَدَ، فَقالَ لي: أوَ تُريدُ الطَّريفَ [۶۹۴]؟! ثُمَّ قالَ لي: إذا غَسَلتَ يَدَكَ بَعدَ الطَّعامِ فَامسَح حاجِبَيكَ، وقُل ثَلاثَ مَرّاتٍ: الحَمدُ للّهِِ المُحسِنِ المُجمِلِ المُنعِمِ المُفضِلِ.

قالَ: فَفَعَلتُ ذلِكَ، فَما رَمِدَت عَيني بَعدَ ذلِكَ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ. [۶۹۵]

498. الكافى ـ به نقل از مفضّل ـ: خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و از چشم درد شكايت كردم. به من فرمود: «مى خواهى نكته اى تازه برايت بگويم؟» و سپس به من فرمود: «چون پس از غذا دستانت را شستى، آنها را به ابروانت بكش و سه بار بگو: سپاس، خداوند نيكوكار خوش كردار نعمت ده فزونبخش را».

من به اين دستور عمل كردم و الحمد للّه ربّ العالمين، ديگر چشم درد نگرفتم.

499. كشف الغمّة عن جميل بن درّاج: كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَدَخَلَ عَلَيهِ بُكَيرُ بنُ أعيَنَ وهُوَ أرمَدُ، فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: الظَّريفُ يَرمَدُ [۶۹۶]؟!

فَقالَ: وكَيفَ يَصنَعُ؟

قالَ: إذا غَسَلَ يَدَهُ مِنَ الغَمَرِ مَسَحَها عَلى عَينَيهِ.

قالَ: فَفَعَلتُ ذلِكَ فَلَم أرمَد. [۶۹۷]

499. كشف الغمّة ـ به نقل از جميل بن دُرّاج ـ: نزد امام صادق عليه السلام بودم كه بُكَير بن اَعيَن، در حالى كه چشم درد داشت، وارد شد. امام صادق عليه السلام به او فرمود: «آدم زيرك، چشم درد مى گيرد؟!».

گفت: چه كند؟

فرمود: «هر زمان كه دستش را از چربى غذا مى شويد، آن را به چشمانش بكشد».

بكير گفت: به اين دستور، عمل كردم و ديگر گرفتار چشم درد نشدم.

500. الإمام الصادق عليه السلام: مَسحُ الوَجهِ بَعدَ الوُضوءِ يَذهَبُ بِالكَلَفِ [۶۹۸]، ويَزيدُ في الرِّزقِ. [۶۹۹]

500. امام صادق عليه السلام: دست كشيدن به صورت بعد از شستن دست ها، كك مك را از بين مى برد و روزى را زياد مى كند.

501. عنه عليه السلام: إذا غَسَلتَ يَدَكَ مِنَ الطَّعامِ فَامسَح بِهِما وَجهَكَ مِن قَبلِ أن تَمسَحَهُما بِالمِنديلِ، وقُل: اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ الرُّتبَةَ وَالمَحَبَّةَ، وأعوذُ بِكَ مِنَ المَقتِ وَالمَغضَبَةِ. [۷۰۰]

501. امام صادق عليه السلام: هر گاه دستت را از غذا شستى، دو دستت را پيش از آن كه با دستمال خشك كنى، به صورتت بكش و بگو: «بار خدايا! من از تو منزلت و محبّت درخواست مى كنم و از كينه توزى و دشمنى، به تو پناه مى برم».

7 / 7: التَّخليلُ

7 / 7: خلال كردن دندان ها

502. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رَحِمَ اللّهُ المُتَخَلِّلينَ في الوُضوءِ وَالطَّعامِ. [۷۰۱]

502. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: رحمت خدا بر آنان كه در هنگام وضو و [بعد از] غذا، خلال مى كنند.

503. عنه صلى الله عليه و آله: تَخَلَّلوا عَلى أثَرِ الطَّعامِ؛ فَإِنَّهُ صِحَّةٌ لِلنّابِ وَالنَّواجِذِ [۷۰۲]، ويَجلِبُ عَلَى العَبدِ الرِّزقَ. [۷۰۳]

503. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بعد از غذا [دندان هايتان را] خلال كنيد؛ زيرا اين كار، مايه بهداشت دندان هاى نيش و آسياب (/ پيشين) مى شود و براى بنده، روزى مى آورد.

504. عنه صلى الله عليه و آله: تَخَلَّلوا على أثَرِ الطَّعامِ وتَمَضمَضوا؛ فَإِنَّهُما مَضجَعَةٌ [۷۰۴] لِلنّابِ وَالنَّواجِذِ. [۷۰۵]

504. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بعد از غذا، خلال كنيد و دهانتان را بشوييد؛ زيرا اين كار، باعث سلامت دندان هاى نيش و آسياب مى شود.

505. الإمام الصادق عليه السلام: لا يَزدَرِدَنَّ [۷۰۶] أحَدُكُم ما يَتَخَلَّلُ بِهِ؛ فَإِنَّهُ يَكونُ مِنهُ الدُّبَيلَةُ [۷۰۷]. [۷۰۸]

505. امام صادق عليه السلام: مبادا فردى از شما آنچه را با خلال كردن از لا به لاى دندان هايش خارج مى كند، ببلعد؛ چون اين كار، موجب پيدايش دُمَل هاى كُشنده در درون بدن مى شود.

506. الكافي عن إسحاقَ بن جَرير: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَنِ اللَّحمِ الَّذي يَكونُ في الأَسنانِ، فَقالَ: أمّا ما كانَ في مُقَدَّمِ الفَمِ فَكُلهُ، وما كانَ في الأَضراسِ فَاطرَحهُ. [۷۰۹]

506. الكافى ـ به نقل از اسحاق بن جرير ـ: از امام صادق عليه السلام در باره گوشت هاى مانده در ميان دندان ها پرسيدم. فرمود: «آنچه را كه جلوى دهان است، بخور و آنچه را كه لابه لاى دندان هاست، بيرون بينداز».

507. مستطرفات السرائر عن بَعضِ أصحابِ الإمام الكاظم عليه السلام: قالَ أبو الحَسَنِ الأوَّلُ عليه السلام: مَلَكٌ يُنادي في السَّماءِ: اللّهُمَّ بارِك في الخَلّالينَ وَالمُتَخَلِّلينَ. وَالخَلُّ بِمَنزِلَةِ الرَّجُلِ الصّالِحِ يَدعو لِأَهلِ بَيتِهِ بِالبَرَكَةِ.

فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ ومَا الخَلّالونَ وَالمُتَخَلِّلونَ؟ قالَ: الَّذينَ في بُيوتِهِم الخَلُّ، وَالَّذينَ يَتَخَلَّلونَ. [۷۱۰]

507. مستطرفات السرائر ـ به نقل از ابو عبداللّه سيّارى ـ: امام كاظم عليه السلام فرمود: «فرشته اى در آسمان ندا مى دهد: بار خدايا! خَلّالان و مُتخلِّلان را بركت عطا فرما. خَل، به سانِ مرد صالحى است كه براى بركت خانواده اش دعا كند».

گفتم: فدايت شوم! خلّالان و متخلّلان كيستند؟

فرمود: «كسانى كه در خانه هايشان سركه دارند [و استفاده مى كنند]، و كسانى كه [دندان هايشان را ]خلال مى كنند».

508. الإمام الكاظم عليه السلام ـ لِلفَضلِ بنِ يونُسَ حينَ سَأَلَهُ عَن حَدِّ الخَلالِ ـ: يا فَضلُ، كُلُّ ما بَقِيَ في فَمِكَ، فَما أدَرتَ عَلَيهِ لِسانَكَ فَكُلهُ، وما استَكَنَّ فَأَخرِجهُ [۷۱۱] بِالخِلالِ فَأَنتَ فيهِ بِالخِيارِ؛ إن شِئتَ أكَلتَهُ، وإن شِئتَ طَرَحتَهُ. [۷۱۲]

508. امام كاظم عليه السلام ـ در پاسخ سؤال فضل بن يونس در باره مقدار خلال كردن ـ: اى فضل! از غذايى كه در دهانت باقى مانده است، آنچه را با گرداندن زبانت بر گرفتى، بخور و آنچه را كه مانده و با خلال كردن بيرون آوردى، مختارى كه بخورى يا دور افكنى.

7 / 8: السِّواك [۷۱۳]

7 / 8: مسواك زدن [۷۱۴]

509. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تَسَوَّكوا؛ فَإِنَّ السِّواكَ مَطهَرَةٌ لِلفَمِ. [۷۱۵]

509. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مسواك بزنيد؛ زيرا مسواك زدن، دهان را پاكيزه مى كند.

510. عنه صلى الله عليه و آله: اِستاكوا وتَنَظَّفوا. [۷۱۶]

510. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مسواك بزنيد و نظافت كنيد.

511. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِالسِّواكِ؛ فَنِعمَ الشَّيءُ السِّواكُ. [۷۱۷]

511. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مسواك بزنيد كه مسواك زدن، چيز خوبى است!.

512. الإمام الصادق عليه السلام: نَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِالسِّواكِ وَالخِلالِ وَالحِجامَةِ. [۷۱۸]

512. امام صادق عليه السلام: جبرئيل عليه السلام با [دستور] مسواك زدن و خلال كردن و حجامت نمودن، بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نازل شد.

7 / 9: كَنسُ ما تَحتَ المائِدَةِ

7 / 9: جارو زدن زير سفره

513. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا رَفَعتُمُ المائِدَةَ فَاكنُسوا ما تَحتَها؛ فَإِنَّ الشَّياطينَ يَلتَقِطونَ ما تَحتَها، فَلا تَجعَلوا لَهُم نَصيباً في طَعامِكُم. [۷۱۹]

513. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه سفره را برچيديد، زير آن را جارو كنيد؛ زيرا شياطين، آنچه را زير سفره ريخته است، بر مى دارند. پس در غذاى خود، سهمى براى آنان مگذاريد.

7 / 10: الاِستِلقاءُ عَلَى القَفا

7 / 10: دراز كشيدن به پشت

514. الإمام الصادق عليه السلام: الاِستِلقاءُ بَعدَ الشِّبَعِ يُسمِنُ البَدَنَ، ويُمرِئُ الطَّعامَ، ويُسِلُّ الدّاءَ. [۷۲۰]

514. امام صادق عليه السلام: دراز كشيدن به پشت بعد از سير شدن، بدن را چاق مى كند، غذا را هضم مى نمايد و درد را مى زدايد.

515. الإمام الرضا عليه السلام: إذا أكَلتَ شَيئاً فَاستَلقِ عَلى قَفاكَ، وضَع رِجلَكَ اليُمنى عَلَى اليُسرى. [۷۲۱]

515. امام رضا عليه السلام: هر گاه چيزى خوردى، به پشتْ دراز بكش و پاى راستت را روى پاى چپت قرار بده.

516. المحاسن عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر عمّن ذكره: رَأَيتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام إذا تَغَدَّى استَلقى عَلى قَفاهُ، وألقى رِجلَهُ اليُمنى عَلَى اليُسرى. [۷۲۲]

516. المحاسن ـ به نقل از احمد بن محمّد بن ابى نصر، از كسى كه نامش را برد ـ: [امام ]رضا عليه السلام را ديدم كه هر گاه غذا مى خورد، به پشتْ دراز مى كشيد و پاى راستش را روى پاى چپ مى انداخت.

7 / 11: تَركُ النَّومِ بَعدَهُ مُباشَرَةً

7 / 11: نخوابيدن، بلافاصله بعد از خوردن غذا

517. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أذيبوا طَعامَكُم بِذِكرِ اللّهِ وَالصَّلاةِ، ولا تَناموا عَلَيهِ فَتَقسُوَ قُلوبُكُم. [۷۲۳]

517. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذايتان را با نام خدا و نماز، هضم كنيد [۷۲۴] و بلافاصله بعد از غذا نخوابيد؛ كه دل هايتان سخت مى شود.

الفصل الثامن: آداب أكل اللّحم

فصل هشتم: آداب خوردن گوشت

8 / 1: اِختِيارُ لَحمِ المَقاديمِ وخاصّةً الذِّراع

8 / 1: خوردن گوشت پيش سينه بويژه سرْدست

518. الإمام عليّ عليه السلام: كانَ أحَبُّ الشّاةِ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله الذِّراعَ. [۷۲۵]

518. امام على عليه السلام: مطلوب ترين قسمت گوسفند براى پيامبر صلى الله عليه و آله سرْدست بود.

519. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُعجِبُهُ الذِّراعُ. [۷۲۶]

519. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا، سرْدست را دوست داشت.

520. مسند ابن حنبل عن يحيى بن أبي إسحاق عن رجل من بني غِفار: حَدَّثَني فُلانٌ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله اُتِيَ بِطَعامٍ مِن خُبزٍ ولَحمٍ، فَقالَ: «ناوِلنِيالذِّراعَ»، فَنووِلَ ذِراعاً فَأَكَلَها. [۷۲۷]

520. مسند ابن حنبل ـ به نقل از يحيى بن ابى اسحاق، از مردى از بنى غِفار ـ: فلانى برايم نقل كرد كه غذاى نان و گوشت براى پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند. فرمود: «از سردست به من بده». و سردستى به ايشان دادند و ايشان از آن تناول كرد.

521. الإمام الصادق عليه السلام: سَمَّتِ اليَهودِيَّةُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله في ذِراعٍ. وكانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يُحِبُّ الذِّراعَ وَالكَتِفَ، ويَكرَهُ الوَركَ [۷۲۸]؛ لِقُربِها مِنَ المَبالِ. [۷۲۹]

521. امام صادق عليه السلام: آن زن يهودى، پيامبر صلى الله عليه و آله را با سردست گوسفند، مسموم كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله سردست، دوست داشت و ران گوسفند را خوش نمى داشت؛ چرا كه به مجارى ادرار، نزديك است.

522. دعائم الإسلام: عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ كانَ يُحِبُّ... اللَّحمَ، وكانَتِ الذِّراعُ مِنَ اللَّحمِ تُعجِبُهُ، واُهدِيَت إلَيهِ صلى الله عليه و آله شاةٌ فَأَهوى إلَى الذِّراعِ، فَنادَتهُ: إنّي مَسمومَةٌ!. [۷۳۰]

522. دعائم الإسلام: پيامبر خدا... به گوشت علاقه داشت و [بويژه] از سردست خوشش مى آمد. گوسفندى [بريان شده ]به ايشان هديه شد و ايشان به طرف سردست، دست بُرد. سردست، صدا زد كه: من زهرآلودم.

523. الإمام الرضا عليه السلام ـ لِغُلامِهِ ـ: اِشتَرِ لَنا مِنَ اللَّحمِ المَقاديمَ، ولا تَشتَرِ لَنا المَآخيرَ؛ فَإِنَّ المَقاديمَ أقرَبُ مِنَ المَرعى، وأبعَدُ مِنَ الأَذى. [۷۳۱]

523. امام رضا عليه السلام ـ به غلامش ـ: گوشت پيش سينه و سردست برايمان بخر و از خريدن ران، خوددارى كن؛ زيرا پيش سينه و سردست، به چراگاه نزديك تر و از آلودگى دورتر است.

8 / 2: غَسلُ اللَّحمِ قَبلَ طَبخِهِ

8 / 2: شستن گوشت پيش از پختن آن

524. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَرَّ أخي عيسى عليه السلام بِمَدينَةٍ، فَإِذا وُجوهُهُم صُفرٌ وعُيونُهُم زُرقٌ، فَشَكَوا إلَيهِ ما بِهِم مِنَ العِلَلِ.

فَقالَ: دَواؤُكُم مَعَكُم، أنتُم إذا أكَلتُمُ اللَّحمَ طَبَختُموهُ غَيرَ مَغسولٍ، ولَيسَ يَخرُجُ شَيءٌ مِنَ الدُّنيا إلّا بِجَنابَةٍ. فَغَسَلوا بَعدَ ذلِكَ لُحومَهُم فَذَهَبَت أمراضُهُم. [۷۳۲]

524. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برادرم عيسى عليه السلام از شهرى گذشت. ديد رخسار مردمانش زرد و چشمانشان آبى (پريده رنگ) است. آنان از دردهايشان به وى شكايت كردند.

عيسى عليه السلام فرمود: «دوايتان در دست خودتان است. شما وقتى گوشت مى خوريد، آن را نَشُسته مى پزيد، در حالى كه هيچ جاندارى نيست كه از دنيا برود، مگر آن كه جُنُب است».

از آن پس، گوشت هايشان را شستند و بيمارى هايشان از بين رفت.

8 / 3: النَّهس

8 / 3: به دندان كشيدن گوشت

525. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اِنهَسُوا اللَّحمَ نَهسا [۷۳۳]؛ فَإِنَّهُ أهنَأُ وأمرَأُ. [۷۳۴]

525. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوشت را به دندان بكشيد؛ چرا كه اين، لذيذتر و گواراتر است.

526. عنه صلى الله عليه و آله: قَرِّبِ اللَّحمَ مِن فيكَ؛ فَإِنَّهُ أهنَأُ وأمرَأُ. [۷۳۵]

526. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوشت را به دهانت نزديك كن؛ چرا كه اين، لذيذتر و گواراتر است.

527. سنن أبي داود عن صَفوان بن اُميّة: كُنتُ آكُلُ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَآخُذُ اللَّحمَ بِيَدي مِنَ العَظمِ، فَقالَ: أدنِ العَظمَ مِن فيكَ؛ فَإِنَّهُ أهنَأُ وأمرَأُ. [۷۳۶]

527. سنن أبى داوود ـ به نقل از صفوان بن اميّه ـ: با پيامبر صلى الله عليه و آله غذا مى خوردم و من، گوشت را با دستم از استخوان جدا مى كردم [و مى خوردم].

فرمود: «گوشت را نزديك دهانت ببر [و با دندانت گوشت را از استخوان جدا كن ]كه اين، لذيذتر و گواراتر است».

528. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَقطَعُوا اللَّحمَ بِالسِّكّينِ؛ فَإِنَّهُ مِن صَنيعِ الأَعاجِمِ، وَانهَسوهُ؛ فَإِنَّهُ أهنَأُ وأمرَأُ. [۷۳۷]

528. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوشت را با كارد، جدا نكنيد ـ كه اين، روش عجم است ـ؛ بلكه آن را به دندان بكشيد؛ چرا كه اين گونه، لذيذتر و گواراتر است.

529. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أرادَ أحَدُكُم أن يَأكُلَ اللَّحمَ فَلا يَقطَعهُ بِالسِّكّينِ، ولكِن لِيَأخُذهُ بِيَدِهِ فَليَنهَشهُ بِفيهِ؛ فَإِنَّهُ أهنَأُ وأمرَأُ. [۷۳۸]

529. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما خواست گوشت بخورد، آن را با كارد نَبُرد؛ بلكه با دستش بگيرد و به دندان بكشد؛ چرا كه اين طور، لذيذتر و گواراتر است.

8 / 4: اِجتِنابُ أكلِ القَديدِ

8 / 4: اجتناب از خوردن گوشت نمك سود

530. الإمام الصادق عليه السلام: أربَعَةٌ تُهرِمُ قَبلَ أوانِ الهَرَمِ: أكلُ القَديدِ [۷۳۹]، وَالقُعودُ عَلَى النَّداوَةِ، وَالصُّعودُ في الدَّرَجِ، ومُجامَعَةُ العَجوزِ. [۷۴۰]

530. امام صادق عليه السلام: چهار چيز است كه پيرى زودرس مى آورد: خوردن گوشت نمك سود، نشستن بر روى زمين نمناك، بالا رفتن از پلّه، و مجامعت با زنان سال خورده.

531. عنه عليه السلام: ثَلاثَةٌ يَهدِمنَ البَدَنَ ورُبَّما قَتَلنَ: أكلُ القَديدِ الغابِّ [۷۴۱]، ودُخولُ الحَمّامِ عَلَى البِطنَةِ، ونِكاحُ العَجائِزِ. [۷۴۲]

531. امام صادق عليه السلام: سه چيز است كه بدن را خراب مى كند و شايد بكُشد: خوردن گوشت نمك سود مانده، حمّام رفتن با شكم سير، و نزديكى با زنان سال خورده.

532. عنه عليه السلام: ثَلاثٌ يُؤكَلنَ وهُنَّ يَهزِلنَ... اللَّحمُ اليابِسُ، وَالجُبنُ، وَالطَّلعُ [۷۴۳]. [۷۴۴]

532. امام صادق عليه السلام: سه خوراكى است كه لاغرى مى آورد...: گوشت خشكيده، پنير و شكوفه خرما.

533. عنه عليه السلام: اِثنانِ يَضُرّانِ مِن كُلِّ شَيءٍ ولا يَنفَعانِ مِن شَيءٍ... فَاللَّحمُ اليابِسُ، وَالجُبنُ. [۷۴۵]

533. امام صادق عليه السلام: دو چيزند كه كاملاً مضرّند و هيچ سودى ندارند: گوشت خشكيده و پنير.

534. الإمام الهادي عليه السلام: القَديدُ لَحمُ سَوءٍ؛ لِأَنَّهُ يَستَرخي في المَعِدَةِ، ويُهَيِّجُ كُلَّ داءٍ، ولا يَنفَعُ مِن شَيءٍ، بَل يَضُرُّهُ. [۷۴۶]

534. امام هادى عليه السلام: گوشت نمك سود، بد گوشتى است؛ چون در معده تخمير مى شود و دردها (بيمارى ها) را تحريك مى كند، و هيچ فايده اى ندارد؛ بلكه مضرّ است.

535. الكافي عن محمّد بن عيسى: قَالَ أبو الحَسَنِ الثّالِثُ عليه السلام: ما أكَلتُ طَعاماً أبقى ولا أهيَجَ لِلدّاءِ مِنَ اللَّحمِ اليابِسِ ـ يَعنِي القَديدَ ـ. [۷۴۷]

535. الكافى ـ به نقل از محمّد بن عيسى ـ: امام هادى عليه السلام ـ هيچ غذايى نخوردم كه ماندگارتر (ديرهضم تر) و دردانگيزتر از گوشت خشكيده ـ يعنى نمك سود ـ باشد.

راجع: موسوعة الأحاديث الطبيّة: ج1 ص74 ح107.

ر.ك: دانش نامه احاديث پزشكى: ج1 ص105 ح107.

8 / 5: اِجتِنابُ أكلِ اللَّحمِ النِّيءِ

8 / 5: اجتناب از خوردن گوشت خام و نيم پخته

536. الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَهى أن يُؤكَلَ اللَّحمُ غَريضاً [۷۴۸]، وقالَ: إنَّما تَأكُلُهُ السِّباعُ، ولكِن حَتّى تُغَيِّرَهُ الشَّمسُ أوِ النّارُ. [۷۴۹]

536. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از خوردن گوشت تازه و خام، نهى كرد و فرمود: «درندگان، گوشت خام مى خورند؛ بلكه بايد با آفتاب يا آتش پخته شود».

537. الكافي عن هشام بن سالم: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن أكلِ لَحمِ النِّيءِ [۷۵۰]، فَقالَ: هذا طَعامُ السِّباعِ. [۷۵۱]

537. الكافى ـ به نقل از هشام بن سالم ـ: از امام صادق عليه السلام در باره خوردن گوشت خام پرسيدم.

فرمود: «گوشت خام، خوراك درندگان است».

538. الإمام الرضا عليه السلام: أكلُ اللَّحمِ النِّيءِ يورِثُ الدّودَ في البَطنِ. [۷۵۲]

538. امام رضا عليه السلام: خوردن گوشت خام، باعث انگل معده مى شود.

8 / 6: اِجتِنابُ إدمانِ أكلِ اللَّحمِ

8 / 6: اجتناب از مداومت در خوردن گوشت

539. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ اللَّحمَ أربَعينَ صَباحاً قَسا قَلبُهُ. [۷۵۳]

539. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس چهل روز گوشت بخورد، سنگ دل مى شود.

540. الإمام عليّ عليه السلام: لا تَجعَلوا بُطونَكُم مَقابِرَ الحَيَوانِ. [۷۵۴]

540. امام على عليه السلام: معده هايتان را گورستان حيوانات نكنيد.

541. الإمام الصادق عليه السلام: كانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَكرَهُ إدمانَ اللَّحمِ ويَقولُ: إنَّ لَهُ ضَراوَةً [۷۵۵] كَضَراوَةِ الخَمرِ. [۷۵۶]

541. امام صادق عليه السلام: على عليه السلام مداومت در خوردن گوشت را خوش نمى داشت و مى فرمود: «اين كار، عادتى (/ اعتيادى) [۷۵۷] مانند عادت به شرابخوارى مى آورد».

542. ربيع الأبرار: في الحَديثِ: مَن داوَمَ عَلَى اللَّحمِ أربَعينَ يَوماً قَسا قَلبُهُ، ومَن تَرَكَهُ أربَعينَ يَوماً ساءَ خُلُقُهُ. [۷۵۸]

542. ربيع الأبرار: در حديث آمده است: «هر كس چهل روز به خوردن گوشت ادامه دهد، سنگ دل مى شود و هر كس چهل روز گوشت نخورد، بدخوى مى گردد».

8 / 7: وَجَباتُ أكلِ اللَّحمِ

8 / 7: وعده هاى خوردن گوشت

543. الإمام الصادق عليه السلام: كُلُوا اللَّحمَ في كُلِّ اُسبوعٍ، ولا تُعَوِّدوهُ أنفُسَكُم وأولادَكُم؛ فَإِنَّ لَهُ ضَراوَةً كَضَراوَةِ الخَمرِ، ولا تَمنَعوهُم فَوقَ الأَربَعينَ يَوماً؛ فَإِنَّهُ يُسيءُ أخلاقَهُم. [۷۵۹]

543. امام صادق عليه السلام: گوشت را هفته اى يك بار بخوريد و خودتان و فرزندانتان را به آن، عادت ندهيد؛ چون خوردن گوشت، همانند شراب خوردن، عادت مى آورد، و مانع خوردن آن بيش از چهل روز هم نشويد؛ چون آنها را بداخلاق مى كند.

544. المحاسن عن إدريس بن عبد اللّه: كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَذَكَرَ اللَّحمَ، فَقالَ: كُل يَوما بِلَحمٍ، ويَوما بِلَبَنٍ، ويَوما بِشَيءٍ آخَرَ. [۷۶۰]

544. المحاسن ـ به نقل از ادريس بن عبد اللّه ـ: در خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه سخن از گوشت به ميان آورد و فرمود: «يك روز گوشت بخور، يك روز لبنيات، و يك روز چيز ديگر».

تعليق

قال الشهيد قدس سره في الدروس: «روي كراهة إدمان اللحم، وأنّ له ضراوة كضراوة الخمر، وكراهة تركه أربعين يوما، وأنّه يستحبّ في كلّ ثلاثة أيّام، ولو دام عليه اُسبوعين ونحوها لعلّة أو [۷۶۱] في الصوم فلا بأس، ويكره أكله في اليوم مرّتين». [۷۶۲]

يادداشت

شهيد اوّل، در كتاب الدروس گفته است:

روايت شده كه استمرار گوشتخوارى، مكروه است و گوشتخوارى مداوم، مانند عادت به شرابخوارى است. نخوردن گوشت به مدّت چهل روز نيز مكروه است و مستحب است كه در هر سه روز، يك بار گوشت مصرف شود و اگر به طور مداوم در طول دو هفته يا بيشتر [به خاطر مداواى بيمارى و يا براى روزه] خورده شود، اشكالى ندارد و دو روز پشت سر هم خوردن آن، مكروه است.

8 / 8: عَدَمُ تَركِ أكلِ اللَّحمِ أربَعينَ يَوماً

8 / 8: چهل روز گوشت نخوردن

545. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن لَم يَأكُلِ اللَّحمَ أربَعينَ يَوماً ساءَ خُلُقُهُ، فَكُلُوا اللَّحمَ؛ فَإِنَّهُ يَزيدُ في السَّمعِ. [۷۶۳]

545. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس چهل روز گوشت نخورد، اخلاقش بد مى شود. پس گوشت بخوريد كه خوردن گوشت، شنوايى را زياد مى كند.

546. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِاللَّحمِ؛ فَإِنَّهُ يُنبِتُ اللَّحمَ، ومَن تَرَكَ اللَّحمَ أربَعينَ يَوماً ساءَ خُلُقُهُ. [۷۶۴]

546. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوشت بخوريد؛ چرا كه گوشت، گوشت مى روياند. و هر كس چهل روز گوشت نخورد، بدخوى مى گردد.

547. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِاللَّحمِ؛ فَإِنَّ اللَّحمَ يُنمِي اللَّحمَ، ومَن مَضى لَهُ أربَعونَ صَباحاً لَم يَأكُل لَحماً ساءَ خُلُقُهُ، ومَن ساءَ خُلُقُهُ فَأَطعِموهُ اللَّحمَ، ومَن أكَلَ شَحمَةً أنزَلَت مِثلَها مِنَ الدّاءِ. [۷۶۵]

547. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوشت بخوريد؛ زيرا گوشت، گوشت مى روياند، و هر كس چهل روز سپرى كند و هيچ گوشت نخورد، اخلاقش بد مى شود و به هر كس كه اخلاقش بد مى شود، گوشت بخورانيد. هر كس چربى بخورد، به همان اندازه [كه خورده است]، درد (بيمارى) بر او نازل مى كند.

548. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِاللَّحمِ؛ فَإِنَّهُ مَن تَرَكَ اللَّحمَ أربَعينَ يَوماً ساءَ خُلُقُهُ، ومَن ساءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ، ومَن عَذَّبَ نَفسَهُ فَأَذِّنوا في اُذُنِهِ. [۷۶۶]

548. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوشت بخوريد؛ زيرا هر كس چهل روز گوشت نخورد، اخلاقش بد مى شود و هر كس بداخلاق شود، خويشتن را زجر و شكنجه مى دهد و هر كس خويشتن را شكنجه داد، در گوش او اذان بگوييد.

549. الإمام الصادق عليه السلام: اللَّحمُ مِنَ اللَّحمِ، مَن تَرَكَهُ أربَعينَ يَوما ساءَ خُلُقُهُ، كلُوهُ؛ فَإِنَّهُ يَزيدُ في السَّمعِ وَالبَصَرِ. [۷۶۷]

549. امام صادق عليه السلام: گوشت از گوشت مى رويَد. هر كس چهل روز گوشت نخورد، اخلاقش بد مى شود. گوشت بخوريد؛ چرا كه خوردن آن، شنوايى و بينايى را مى افزايد.

550. عنه عليه السلام: اللَّحمُ يُنبِتُ اللَّحمَ، ويَزيدُ في العَقلِ، ومَن تَرَكَ أكلَهُ أيّاماً فَسَدَ عَقلُهُ. [۷۶۸]

550. امام صادق عليه السلام: گوشت، گوشت مى رويانَد و عقل را مى افزايد. و هر كس خوردن آن را ترك كند، عقلش تباه مى گردد.

551. الكافي عن الحسين بن خالد: قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام: إنَّ النّاسَ يَقولونَ: إنَّ مَن لَم يَأكُلِ اللَّحمَ ثَلاثَةَ أيّامٍ ساءَ خُلُقُهُ.

فَقالَ: كَذَبوا، ولكِن مَن لَم يَأكُلِ اللَّحمَ أربَعينَ يَوماً تَغَيَّرَ خُلُقُهُ وبَدَنُهُ؛ وذلِكَ لِانتِقالِ النُّطفَةِ في مِقدارِ أربَعينَ يَوماً [۷۶۹]. [۷۷۰]

551. الكافى ـ به نقل از حسين بن خالد ـ: به امام رضا عليه السلام گفتم: مردم مى گويند: هر كس سه روز گوشت نخورد، بداخلاق مى شود.

فرمود: «دروغ مى گويند؛ بلكه هر كس چهل روز گوشت نخورد، اخلاق و بدنش تغيير مى كند. دليلش هم اين است كه نطفه، در چهل روز، تبديل مى شود» [۷۷۱]. [۷۷۲]

راجع: هذه الموسوعة: ج4 ص474 (الأكل / الفصل السادس / ما لا ينبغي فعله عند التناول / نهك العظام).

ر. ك: همين دانش نامه: ج4 ص475 (غذا خوردن / فصل ششم / كارهاى كه هنگام خوردن نبايد انجام داد / زياد پاك كردنِ استخوان).

الفصل التاسع: آداب أكل الفاكهة

فصل نهم: آداب خوردن ميوه

9 / 1: غَسلُها بِالماءِ

9 / 1: شستن ميوه با آب

552. الكافي عن فرات بن أحنف: قالَ أبو عَبدِاللّهِ [الصّادِقُ] عليه السلام: إنَّ لِكُلِّ ثَمَرَةٍ سَمّاً، فَإِذا أتَيتُم بِها فَمَسّوها بِالماءِ ـ أوِ اغمِسوها في الماءِ ـ؛ يَعنِي اغسِلوها. [۷۷۳]

552. الكافى ـ به نقل از فُرات بن احنف ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «هر ميوه اى سمّى دارد. بنا بر اين، هر گاه برايتان ميوه آوردند، آن را آب بزنيد» ـ و يا «در آب فرو ببريد» ـ؛ يعنى آن را بشوييد.

9 / 2: التَّسمِيَةُ عِندَ أكلِها

9 / 2: بسم اللّه گفتن هنگام خوردن آن

553. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أَكَلَ الفاكِهَةَ وبَدَأَ بِبِسمِ اللّهِ، لَم تَضُرَّهُ. [۷۷۴]

553. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس ميوه بخورد و به نام خدا آغاز كند، به او زيان نمى رساند.

9 / 3: الدُّعاءُ عِندَ أكل الفاكِهَةِ الجَديدَةِ

9 / 3: دعا كردن هنگام خوردن ميوه نوبر

554. تاريخ بغداد عن عائشة: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا اُتِيَ بِالباكورَةِ [۷۷۵] مِنَ الفاكِهَةِ وَضَعَها عَلى فيهِ، ثُمَّ وَضَعَها عَلى عَينَيهِ، ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ كَما أطعَمتَنا أوَّلَهُ، فَأَطعِمنا آخِرَهُ. [۷۷۶]

554. تاريخ بغداد ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه برايش ميوه نوبر آورده مى شد، آن را بر دهانش و سپس بر چشمانش مى نهاد و آن گاه مى گفت: «بار خدايا! همچنان كه نوبرش را به ما خوراندى، پايانش را هم به ما بخوران».

555. الإمام عليّ عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رَأَى الفاكِهَةَ الجَديدَةَ قَبَّلَها ووَضَعَها عَلى عَينَيهِ وفَمِهِ، ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ كَما أرَيتَنا أوَّلَها في عافِيَةٍ، فَأَرِنا آخِرَها في عافِيَةٍ. [۷۷۷]

555. امام على عليه السلام: پيامبر خدا هر گاه ميوه نوبر مى ديد، آن را مى بوسيد و بر چشمان و دهانش مى نهاد و سپس مى گفت: «بار خدايا! همچنان كه نوبر آن را با عافيت به ما نماياندى، پايان آن را نيز با عافيت به ما بنمايان».

9 / 4: الأَكلُ في إقبالِها وَالتَّركُ في إدبارِها

9 / 4: خوردن ميوه در آغاز به بازار آمدن و نخوردن در اواخر آن

556. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِالفَواكِهِ في إقبالِها؛ فَإِنَّها مَصَحَّةٌ لِلأَبدانِ، مَطرَدَةٌ لِلأَحزانِ، وألقوها في إدبارِها [۷۷۸]؛ فَإِنَّها داءُ الأَبدانِ. [۷۷۹]

556. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر شما باد خوردن ميوه ها در آغاز آمدنشان؛ زيرا اين ميوه ها مايه سلامت تن و از بين بردن غم و اندوه اند، و در اواخرشان آنها را نخوريد؛ چون مايه درد (/ بيمارى)اند.

557. الدعوات: رُوِيَ: ... كُلِ الفاكِهَةَ في إقبالِ دَولَتِها [۷۸۰]، وأفضَلُهَا الرُّمّانُ وَالاُترُجُّ. [۷۸۱]

557. الدعوات: روايت شده است كه:... ميوه را در آغازِ به بازار آمدن بخوريد، و بهترين ميوه، انار و ترنج است.

9 / 5: تَركُ تَقشيرِها

9 / 5: پوست نكندن ميوه

558. الكافي: عَنِ ابنِ القَدّاحِ عَن أبي عَبدِ اللّه عليه السلام أنَّهُ كانَ يَكرَهُ تَقشيرَ الثَّمَرَةِ. [۷۸۲]

558. الكافى ـ به نقل از ابن قدّاح ـ: امام صادق عليه السلام پوست كندن ميوه را خوش نمى داشت.

9 / 6: أكل الفاكهة وَتراً و تَركُ القِرانِ بَينَ الفَواكِهِ

9 / 6: دانه دانه خوردن ميوه ها و پرهيز از خوردن چند ميوه با هم

559. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ الفاكِهَةَ وِتراً لَم تَضُرَّهُ. [۷۸۳]

559. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس ميوه را دانه دانه بخورد، به او آسيب نمى رساند.

560. عنه صلى الله عليه و آله: كُلُوا الثِّمارَ وِتراً لا يَضُرُّ. [۷۸۴]

560. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ميوه ها را يك دانه يك دانه بخوريد تا زيان نزنند.

561. مستدرك الوسائل عن كتاب التعريف: رُوِيَ: لا يُقرَنُ بَينَ شَيءٍ مِنَ الفَواكِهِ إلَا العِنَبَ وَالرُّمّانَ؛ فَإِنَّهُ قَد رُوِيَ أنَّهُ لا بَأسَ أن يُقرَنَ بَينَ الحَبَّتَينِ مِنَ العِنَبِ وَالرُّمّانِ. [۷۸۵]

561. مستدرك الوسائل ـ به نقل از كتاب التعريف ـ: روايت است كه هيچ ميوه اى را نبايد چنددانه چنددانه خورد، بجز انگور و انار را؛ چون روايت شده است كه گذاشتن دو حبّه انگور يا دو دانه انار در دهان، اشكالى ندارد.

562. دعائم الإسلام: عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ نَهى عَنِ القِرانِ بَينَ التَّمرَتَينِ في فَمٍ، ومِن سائِرِ الفاكِهَةِ كَذلِكَ. [۷۸۶]

قالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام: إنَّما ذلِكَ إذا كانَ مَعَ النّاسِ في طَعامٍ مُشتَرَكٍ، فَأَمّا مَن أكَلَ وَحدَهُ فَليَأكُل كَيفَ أحَبَّ. [۷۸۷]

562. دعائم الإسلام: پيامبر خدا از گذاشتن دو دانه خرما در دهان و همچنين [دو دانه از ]ساير ميوه ها، نهى فرمود.

جعفر بن محمّد عليه السلام فرمود: «اين، در صورتى است كه با ديگران هم خوراك باشد؛ امّا كسى كه به تنهايى مى خورد، هر گونه دوست داشت، مى تواند بخورد».

563. علل الشرائع عن عليّ بن جعفر عن أخيه الإمام الكاظم عليه السلام، قال: سَأَلتُهُ عَنِ القِرانِ بَينَ التّينِ وَالتَّمرِ وسائِرِ الفَواكِهِ، قالَ: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِ القِرانِ، فَإِن كُنتَ وَحدَكَ فَكُل كَيفَ أحبَبتَ، وإن كُنتَ مَعَ قَومٍ مُسلِمينَ فَلا تَقرُن. [۷۸۸]

563. علل الشرائع ـ به نقل از على بن جعفر ـ: از [برادرم] امام كاظم عليه السلام در باره چنددانه چنددانه خوردن انجير و خرما و ديگر ميوه ها پرسيدم. فرمود: «پيامبر خدا از اين كار، نهى كرد. اگر تنها بودى، هر طور كه دوست داشتى، بخور؛ امّا اگر با عدّه اى مسلمان شريك بودى، اين كار را نكن».

564. المحاسن عن محمّد بن المثنّى الحضرميّ أو غيره رفعه، قال: إذا آكَلتَ أحَدا فَأَرَدتَ أن تَقرُنَ، فَأَعلِمهُ بِذلِكَ. [۷۸۹]

564. المحاسن ـ به نقل از محمّد بن مثنّى حضرمى يا ديگرى، كه سند آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله يا يكى از اهل بيت عليهم السلام رسانده است ـ: هر گاه با كسى هم خوراك بودى و خواستى چنددانه چنددانه بخورى، اين را به او بگو.

بيان

قال ابن الأثير في النهاية: ومنه الحديث: «أنَّهُ نَهى عَنِ القِرانِ، إِلَا أَن يَستَأذِنَ أَحَدُكُم صاحِبَهُ»، ويروى «الإقران» والأوّل أصحّ؛ وهو أن يقرن بين التمرتين في الأكل. وإنّما نُهي عنه؛ لأنّ فيه شَرها، وذلك يُزري بصاحبه، أو لأنّ فيه غبنا برفيقه.

وقيل: إنّما نُهي عنه؛ لما كانوا فيه من شدّة العيش و قلّة الطعام، وكانوا مع هذا يواسون من القليل، فإذا اجتمعوا على الأكل آثر بعضهم بعضا على نفسه. وقد يكون في القوم من قد اشتدّ جوعه، فربّما قرن بين التمرتين، أو عظّم اللقمة، فأرشدهم إلى الإذن فيه؛ لِتَطيبَ به أنفس الباقين.

ومنه حديث جبلة، قال: «كُنَّا بِالمَدينَةِ في بَعثِ العِراقِ، فَكانَ ابنُ الزُّبَيرِ يَرزُقُنَا التّمرَ، وَكانَ ابنُ عُمَرَ يَمُرُّ فَيقولُ: لَا تُقارِنوا إِلَا أَن يَستَأذِنَ الرَجُلُ أَخَاهُ». هذا لأجل ما فيه من الغبن، ولأنّ ملكهم فيه سواء. وروي نحوه عن أبي هريرة في أصحاب الصفّة. [۷۹۰]

توضيح

ابن اثير در النهاية مى گويد:

و از همين معناست اين حديث كه: پيامبر صلى الله عليه و آله از «قِران» نهى كرد، مگر اين كه فرد از رفيقش اجازه بگيرد. «اِقران» نيز روايت شده؛ امّا اوّلى (قِران) درست تر است. قِران، به اين معناست كه دو عدد خرما با هم خورده شود. از اين كار، نهى شده است؛ چون نشانگر نوعى حرص و ولع است و اين به حيثيت شخص لطمه مى زند و يا چون باعث تضييع حقّ رفيق و هم خوراكش مى شود.

بعضى گفته اند: به اين دليل، پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كار نهى فرمود كه در آن زمان، مسلمانان در سختى معيشت و كمبود غذا به سر مى بردند، و با اين حال، مؤمنان از همان اندك با يكديگر مواسات مى كردند و چون براى خوردن، گرد هم مى آمدند، هر يك ديگرى را بر خود مقدّم مى داشت و ترجيح مى داد؛ امّا چون ممكن بود در ميان جماعت، كسى باشد كه سختْ گرسنه باشد و [به خاطر شدّت ضعفش] دو تا دو تا خرما در دهانش بگذارد يا لقمه بزرگ بر دارد، پيامبر صلى الله عليه و آله به آنها مى فرمود كه در اين باره از ديگران اجازه بگيرند تا با رضايت خاطر آنها باشد.

و از همين معناست حديث جبله كه مى گويد: «ما در مدينه در لشكر عراق بوديم و ابن زبير به ما خرما جيره مى داد. ابن عمر بر ما مى گذشت و مى گفت: چنددانه چنددانه نخوريد، مگر اين كه شخص از برادرش اجازه بگيرد». علّتش هم اين است كه اين كار، موجب تضييع حقّ ديگران مى شود، در حالى كه آن خرماها به يكسان متعلّق به آنان است. همانند اين، از ابو هريره نيز در باره اصحاب صُفّه روايت شده است. [۷۹۱]

  1. ر.ك : ص350 ح69.
  2. ر.ك : ص372 ح114.
  3. مريم : آيه 62.
  4. ر. ك : ص460 ح313.
  5. ممكن است توصيه به خوردن نمك در آغاز و پايان غذا در احاديث اسلامى ، براى مناطقى باشد كه به دليل تعريق فراوان ، نمك بدن آنها كاسته مى شود ، يا براى ضدّ عفونى كردن دهان باشد. البتّه ظاهر احاديث فراوانى كه به اين مطلبْ توصيه كرده اند ، اين است كه خوردن اندكى نمك قبل از غذا و بعد از آن ، براى برخى بيمارى ها ، مفيد است.
  6. قَديد ، به گوشت خشك شده در برابر آفتاب گفته مى شود.
  7. ر. ك : همين دانش نامه : ج5 ص59 (غذا خوردن / فصل نهم : آداب خوردن ميوه / دعا كردن هنگام خوردن ميوه نوبر).
  8. النحل : 114.
  9. البقرة : 168.
  10. البقرة:172 وراجع : الأعراف: 160 والإسراء: 70 وغافر: 64 والكهف : 19. وقال الراغب: الطّعام الطيِّب في الشّرع : ما كان متناوَلاً من حيثُ ما يجوز ، ومن المكان الّذي يجوز ؛ فإنّه متى كان كذلك كان طيّبا عاجلاً وآجلاً ، لا يُستوخم ، وإلّا فإنّه وإن كان طيّبا عاجلاً لم يطب آجلاً (مفردات ألفاظ القرآن : ص527 «طيب»).
  11. راغب مى گويد : خوراك طيّب (پاك) از نظر شرع ، آن است كه از راه حلال و از جاى مُجاز به دست آيد. چنين غذايى هم در دنيا و هم در آخرت ، طيّب (پاك) است و گوارا. در غير اين صورت ، اگرچه ممكن است در دنيا طيّب باشد ، امّا در آخرت ، طيّب نخواهد بود (مفردات ألفاظ القرآن : ص527 مادّه «طيب»).
  12. مكارم الأخلاق : ج1 ص320 ح1028 ، الدعوات : ص24 ح35 ، روضة الواعظين : ص501 ، بحارالأنوار : ج66 ص314 ح6.
  13. المغني عن حمل الأسفار : ج1 ص435 ح1652 ، إحياء العلوم : ج2 ص134؛ عدّة الداعي : ص140 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : ج103 ص16 ح71.
  14. بَوائقه : أي غوائله وشروره ، واحدها بائقة؛ وهي الداهية (النهاية : ج1 ص162 «بوق»).
  15. سنن الترمذي : ج4 ص669 ح2520 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص117 ح7073 ، المعجم الأوسط : ج4 ص25 ح3520 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج4 ص7 ح9213.
  16. المستدرك على الصحيحين : ج4 ص140 ح7159 ، المعجم الكبير : ج25 ص174 ح428 ، الزهد لابن المبارك : ص476 ، حلية الأولياء : ج6 ص105 الرقم 348 كلاهما بزيادة «قبلي» بعد «الرسل» وكلّها عن اُمّ عبداللّه اُخت شدّاد بن أوس ، كنز العمّال : ج4 ص4 ح9198.
  17. المشهور في الرواية بالخاء المعجمة ، وهي واحدة النخيل ، وروي بالحاء المهملة ؛ يريد نَحلة العسل. ووجه المشابهة بينهما : حِذق النحل وفطنته ، وقلّة أذاه وحقارته ومنفعته ، وقنوعه ، وسعيه في الليل ، وتنزّهه عن الأقذار ، وطيب أكله ، وأنّه لا يأكل من كسب غيره ، ونُحوله وطاعته لأميره...(النهاية : ج5 ص29 «نحل»).
  18. شُعب الإيمان : ج5 ص58 ح5765 ، المستدرك على الصحيحين : ج1 ص147 ح253 نحوه وكلاهما عن عبداللّه بن عمرو بن العاص ، كنز العمّال : ج1 ص147 ح729.
  19. مشهور در روايت ، با «خاء» [يعنى «نخله»] است كه واحد «نخيل» (درخت خُرما) است ، و با «حاء» نيز [به صورت «نحله»] روايت شده كه به معناى زنبور عسل است. وجه مشابهت ميان مؤمن و زنبور عسل ، عبارت است از : هوشمندى و زيركى زنبور عسل و بى آزارى آن و كوچكى اش ، و سودمندى اش و قناعتش و تلاش شبانه روزى اش ، و تميز و به دور بودنش از آلودگى ، و پاكيزگى خوراكش ، و نخوردنش از دست رنج ديگران ، و سخاوتش و فرمان بردارى اش از ملكه (النهاية : ج5 ص29 «نحل»).
  20. مسند ابن حنبل : ج2 ص639 ح6889 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج11 ص405 ح20852 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص559 ح8566 كلّها عن عبداللّه بن عمرو ، المعجم الكبير : ج19 ص204 ح459 عن أبي رزين وكلاهما نحوه.
  21. غرر الحكم : ج4 ص595 ح7186 ، عيون الحكم والمواعظ : ص392 ح6637.
  22. نَزَحَ البئرَ : استقى ماءَها ، أي إنّ اللسان يتغذّى ويستقي من القلب. وفي بشارة المصطفى وبحار الأنوار : «يَبوحُ» بدل «ينزح» ، قال في القاموس : باح بِسرِّه ؛ أظهره ، أي إنّ اللسان ينطق بمعونة القلب ، ولا قوّة له بلا إمداد القلب (انظر : القاموس المحيط : ج1 ص252 «نزح» و ص216 «البوح» ونهج السعادة : ج8 ص225).
  23. تحف العقول : ص175 ، بشارة المصطفى : ص28 كلاهما عن كميل ، بحار الأنوار : ج77 ص273 ح1.
  24. الكافي : ج2 ص79 ح4 ، المحاسن : ج1 ص455 ح1052 نحوه ، بحار الأنوار : ج71 ص269 ح4.
  25. مسند ابن حنبل : ج3 ص68 ح7493 ، شُعب الإيمان : ج5 ص57 ح5763 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج4 ص14 ح9260.
  26. باؤوا بغضب من اللّه : رجعوا به ؛ أي صار عليهم (الصحاح : ج1 ص38 «بوأ»).
  27. مكارم الأخلاق : ج1 ص321 ح1029 ، مشكاة الأنوار : ص543 ح1819 ، الدعوات : ص25 ح37 وفيه صدره إلى «السماوات والأرض» ، روضة الواعظين : ص501 ، بحار الأنوار : ج66 ص314 ح6.
  28. تنبيه الخواطر : ج1 ص61؛ المعجم الأوسط : ج6 ص113 ح5961 ، مسند أبي يعلى : ج1 ص75 ح78 ، تاريخ دمشق : ج37 ص216 ح7461 والثلاثة الأخيرة عن أبي بكر نحوه ، كنز العمّال : ج4 ص16 ح9276.
  29. اللَّقْلَقُ : اللِّسان (النهاية : ج4 ص265 «لقلق»).
  30. القَبْقَبُ : البطن (النهاية : ج4 ص7 «قبقب»).
  31. الذَّبْذَبُ : الذَّكَرُ ، سُمّي به لِتَذَبْذُبه ؛ أي حركته (النهاية : ج2 ص154 «ذبذب»).
  32. شُعب الإيمان : ج4 ص361 ح5409 عن أنس ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج10 ص136 وليس فيه «الشرّ كلّه» ، كنز العمّال : ج3 ص553 ح7872 ؛ كنز الفوائد : ج2 ص10 ، معدن الجواهر : ص32 كلاهما نحوه ، تنبيه الخواطر : ج1 ص105 وليس فيه «الشرّ كلّه» ، بحار الأنوار : ج77 ص169 ح7.
  33. شرح ابن ميثم على المئة كلمة : ص147 ، بحار الأنوار : ج66 ص315 ح7 ؛ الفردوس : ج3 ص632 ح5978 عن أنس وفيه «وجب» بدل «ضمنت».
  34. حلية الأولياء : ج9 ص325 الرقم 462 ، كنز العمّال : ج3 ص557 ح7894.
  35. عدّة الداعي : ص141 ، بحار الأنوار : ج103 ص16 ح73.
  36. المؤمنون : 51.
  37. البقرة : 172.
  38. صحيح مسلم : ج2 ص703 ح65 ، سنن الترمذي : ج5 ص220 ح2989 ، سنن الدارمي : ج2 ص756 ح2617 ، مسند ابن حنبل : ج3 ص220 ح8356 ، كنز العمّال : ج2 ص81 ح3236.
  39. السُّحْت : الحَرام الّذي لا يحلّ كسبه (النهاية : ج2 ص345 «سحت»).
  40. المعجم الأوسط : ج6 ص311 ح6495 ، تفسير ابن كثير : ج1 ص292 كلاهما عن ابن عبّاس.
  41. الضَّيف للواحد ، وقد يُجمع على: أضياف وضُيوف وضِيفان (القاموس المحيط: ج3 ص166 «ضيف»).
  42. الصُّفّة : الظُّلّة (لسان العرب : ج9 ص195 «صفف»).
  43. الجَفنة : خُصّت بوعاء الأطعمة ، وجمعها جِفان (مفردات ألفاظ القرآن : ص197 «جفن»).
  44. كذا فِي المصدر ، وفِي بحار الأنوار : «خميصة» ، والظاهر أنّه الصواب. والخميصة : هي ثوبُ خِزٍّ أو صوفٍ مُعلَم ، وقيل : لا تُسمّي خميصة إلّا أن تكون سوداء مُعلَمة (النهاية : ج2 ص80 «خمص»).
  45. التَّنجيد : التَّزيين (النهاية : ج5 ص19 «نجد»).
  46. النوادر للراوندي : ص152 ح223 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج22 ص310 ح12.
  47. جايى بلند و سايه دار در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله كه بينوايان در آن جا پناه گرفته بودند.
  48. تحف العقول : ص337 ، بحار الأنوار : ج65 ص151 ح20.
  49. الدِّفلى : نَبتٌ مُرّ ، فارسيَّتُهُ «خَر زهرَه» ، قَتّال ، زهرُه كالوَرد الأحمر (القاموس المحيط : ج3 ص376 «دفل»).
  50. تحف العقول : ص337 ، بحارالأنوار : ج65 ص151 ح20.
  51. الدعوات : ص81 ح202 ، بحار الأنوار : ج62 ص269 ح59.
  52. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص353 ح4239 ، الكافي : ج6 ص268 ح7 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص91 ح389 ، المحاسن : ج2 ص411 ح2439 والثلاثة الأخيرة عن موسى بن بكر عن الإمام الكاظم عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج1 ص322 ح1030 ، بحار الأنوار : ج66 ص529 ح12.
  53. الكافي : ج6 ص267 ح1 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص90 ح384 ، المحاسن : ج2 ص411 ح2440 كلّها عن داود بن سرحان ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص352 ح4237 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج1 ص322 ح1032 عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص530 ح14.
  54. الكافي : ج6 ص268 ح2 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص97 ح421 كلاهما عن جرّاح المدائني عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص500 ح3.
  55. مسند ابن حنبل : ج5 ص101 ح14657 ، سنن الدارمي : ج1 ص547 ح2017 ، السنن الكبرى للنسائي : ج4 ص171 ح6741 كلّها عن جابر ، كنز العمّال : ج9 ص275 ح25996 نقلاً عن ابن النجّار عن أبي هريرة ؛ روضة الواعظين : ص508.
  56. سنن أبي داود : ج3 ص349 ح3774 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص143 ح7171 ، السنن الكبرى : ج7 ص434 ح14550 ، كنز العمّال : ج9 ص258 ح25932 ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه : ج4 ص7 ح4968 ، الأمالي للصدوق : ص511 ح707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وفيهما «نهى عن الجلوس على مائدة يُشرب عليها الخمر» ، عوالي اللآلي : ج1 ص163 ح163 ، بحار الأنوار : ج66 ص499 ح1.
  57. مريم : 62.
  58. تَغَدّى : أكَلَ أوّل النهار (القاموس المحيط : ج4 ص369 «غدو»).
  59. الكافي : ج6 ص288 ح2 ، المحاسن : ج2 ص195 ح1565 ، طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام : ص59 ، بحار الأنوار : ج66 ص342 ح5.
  60. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص555 ح4902 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج2 ص38 ح112 عن داود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص231 ح128 عن الإمام الرضا عن أبيه عن الإمام علي عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه ذيله ، مكارم الأخلاق : ج1 ص459 ح1558 ، بحار الأنوار : ج66 ص341 ح1 ؛ عيون الأخبار لابن قتيبة : ج3 ص271 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «وليلبس» بدل «وليجوّد».
  61. في الأمالي للطوسي : «الغَداء» بدل «الغِذاء» ، ولعلّه الأصوب.
  62. الدعوات : ص75 ح176 ، الأمالي للطوسي : ص666 ح1395 عن أبي غندر عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام : ص29 عن حريز عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام وليس فيهما «وليؤخّر العشاء» ، بحار الأنوار : ج62 ص267 ح43 ؛ كنز العمّال : ج10 ص87 ح28472 نقلاً عن أبي نعيم في الطبّ والمصنّف لعبد الرزّاق عن النزال بن سبرة وليس فيه «وليؤخّر العشاء».
  63. النَّكْهَةُ : ريح الفم (الصحاح : ج6 ص2253 «نكه»).
  64. الدعوات : ص140 ح352 ، بحار الأنوار : ج66 ص345 ح21.
  65. المحاسن : ج2 ص236 ح1727 عن حسين بن نعيم ، بحار الأنوار : ج66 ص341 ح3.
  66. ربيع الأبرار : ج2 ص747.
  67. سنن ابن ماجة : ج2 ص1113 ح3355 عن جابر بن عبد اللّه ، كنز العمّال : ج10 ص46 ح28290.
  68. الحَشَفُ: اليابس الفاسد من التمر، وقيل:الضعيف الّذي لا نوى له كالشيص(النهاية: ج1 ص391 «حشف»).
  69. المحاسن : ج2 ص196 ح1571 عن جابر بن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج66 ص343 ح10.
  70. سنن الترمذي : ج4 ص287 ح1856 ، مسند أبي يعلى : ج4 ص240 ح4336 ، تاريخ بغداد : ج3 ص396 الرقم 1520 ، مسند الشهاب : ج1 ص429 ح735 كلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج10 ص46 ح28289.
  71. العَتَمَة : ثُلث الليل الأوّل بعد غيبوبة الشَّفق (لسان العرب : ج12 ص381 «عتم»).
  72. الكافي : ج6 ص288 ح1 ، المحاسن : ج2 ص195 ح1566 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص619 ح10 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، تحف العقول : ص110 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص424 ح1444 ، بحار الأنوار : ج66 ص342 ح6.
  73. الكافي : ج6 ص289 ح11 ، بحار الأنوار : ج66 ص347 ح25.
  74. مكارم الأخلاق : ج1 ص424 ح1447 ، بحار الأنوار : ج66 ص345 ح20.
  75. الكافي : ج6 ص288 ح2 عن هشام بن الحكم ، المحاسن : ج2 ص196 ح1570 عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «أوّل» بدل «أصل» وح 1568 عن محمّد بن مروان نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص343 ح9.
  76. الكافي : ج6 ص289 ح6 ، المحاسن : ج2 ص198 ح1576 كلاهما عن الوليد بن صبيح ، بحار الأنوار : ج66 ص344 ح15.
  77. الكافي : ج6 ص289 ح9 عن ذريح ، بحار الأنوار : ج66 ص346 ح23.
  78. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص359 ح4271 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص315 ح1005 ، بحار الأنوار : ج66 ص345 ح20.
  79. الكافي : ج6 ص288 ح3 عن جميل بن صالح ، المحاسن : ج2 ص197 ح1574 عن حمّاد ، دعائم الإسلام : ج2 ص145 ح509 وفيه «خراب الجسد» بدل «مهرمة» ، بحار الأنوار : ج66 ص344 ح13.
  80. بى ترديد ، مقصود اين گونه احاديث ، پرخورى نيست.
  81. الكَهْلُ : من جاوز الثلاثين ووَخَطَه [أي خالطه ] الشيبُ ، وقيل : من بلغ الأربعين (المصباح المنير : ص543 «كهل»).
  82. المحاسن : ج2 ص197 ح1575 ، بحار الأنوار : ج66 ص344 ح14.
  83. كَهل : به كسى مى گويند كه سنّش از سى گذشته و موهايش جوگندمى شده است. بعضى آن را چهل سالگى دانسته اند (المصباح المنير : ص543 مادّه «كهل»).
  84. الكافي : ج6 ص289 ح10 ، بحار الأنوار : ج66 ص347 ح24.
  85. الكافي : ج6 ص289 ح7 ، المحاسن : ج2 ص195 ح1567 ، بحار الأنوار : ج66 ص342 ح7.
  86. مكارم الأخلاق : ج1 ص424 ح1448 ، بحار الأنوار : ج66 ص345 ح20.
  87. مكارم الأخلاق : ج1 ص424 ح1445 ، بحار الأنوار : ج66 ص345 ح20.
  88. المحاسن : ج2 ص198 ح1579 ، بحار الأنوار : ج66 ص345 ح18.
  89. الكَعْكُ : الخبز اليابس (العين : ص712 «كع»).
  90. الكافي : ج6 ص288 ح5 ، المحاسن : ج2 ص198 ح1580 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص424 ح1446 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص345 ح19.
  91. مقصود ، امام كاظم عليه السلام يا امام رضا عليه السلام است.
  92. في المحاسن: «أهدأ» بدل «أهدى».
  93. الكافي : ج6 ص288 ح4 ، المحاسن : ج2 ص198 ح1577 كلاهما عن سعيد بن جناح ، بحار الأنوار : ج66 ص344 ح16.
  94. قال العلّامة المجلسي قدس سره : هذا الدعاء تمثيل لبيان تضرّر ذلك العرق ، ووصول ضرره إلى البدن ، فكأنّه يدعو ويستجاب له (بحار الأنوار : ج66 ص347).
  95. الكافي : ج6 ص289 ح12 ، بحار الأنوار : ج66 ص347 ح26.
  96. طبّ الإمام الرضا عليه السلام : ص39 ، بحار الأنوار : ج62 ص324.
  97. الكافي : ج4 ص95 ح3 ، تهذيب الأحكام : ج4 ص198 ح568 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام.
  98. مسند ابن حنبل : ج4 ص88 ح11396 ، تفسير ابن كثير : ج1 ص320 كلاهما عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج8 ص523 ح23957.
  99. المواعظ العدديّة : ص127.
  100. شعب الإيمان : ج5 ص32 ح5665 ، كنز العمّال : ج15 ص263 ح40885 وراجع : الفردوس : ج5 ص428 ح8636.
  101. اشاره به آيه 141 از سوره انعام است.
  102. زاد في بعض نسخ المصدر وبحار الأنوار هنا : «وكذا أمر جدّي محمّد صلى الله عليه و آله عليّا عليه السلام في كلّ يوم وجبة وفي غده وجبتين».
  103. طبّ الإمام الرضا عليه السلام : ص15 ، بحار الأنوار : ج62 ص311.
  104. المعجم الأوسط : ج5 ص229 ح5165 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج3 ص391 ح7093.
  105. تنبيه الخواطر : ج2 ص116.
  106. حلية الأولياء : ج7 ص255 الرقم 397 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج15 ص246 ح40780.
  107. يعنى : كم بخوريد و كم بخوابيد و براى نماز شب و عبادت برخيزيد. (م).
  108. الفردوس : ج2 ص195 ح2969 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج15 ص880 ح43493.
  109. كنز العمّال : ج3 ص538 ح7792 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن ابن عبّاس.
  110. يقال : طَوِيَ من الجوع يطوَى فهو طاوٍ : أي خالي البطن جائع لم يأكل. وطَوَى يطوِي إذا تعمّد ذلك (النهاية : ج3 ص146 «طوا»).
  111. الجعفريّات : ص165 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، المقنعة : ص374 وفيه «ظمأ أو جاع للبرّ» بدل «طوى وجاع» ، جامع الأحاديث للقمّي : ص96 بزيادة «وصبر» بعد «وجاع» ، بحار الأنوار : ج75 ص462 ح17.
  112. غرر الحكم : ج4 ص509 ح6747 ، عيون الحكم والمواعظ : ص372 ح6280.
  113. غرر الحكم : ج3 ص168 ح4117 ، عيون الحكم والمواعظ : ص132 ح2970.
  114. غرر الحكم : ج5 ص371 ح8797 ، عيون الحكم والمواعظ : ص438 ح7582 وفيه «على نفسه» بدل «عليه».
  115. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج20 ص333 ح824.
  116. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج20 ص272 ح149.
  117. المواعظ العدديّة : ص213.
  118. الفضائل : ص129 عن ابن مسعود ، بحار الأنوار : ج8 ص144 ح67 ؛ فرائد السمطين : ج1 ص239 ح186 عن عبداللّه بن مسعود.
  119. غرر الحكم : ج4 ص505 ح6768 ، عيون الحكم والمواعظ : ص370 ح6248.
  120. غرر الحكم : ج2 ص189 ح2336.
  121. غرر الحكم : ج5 ص290 ح8409 ، عيون الحكم والمواعظ : ص455 ح8220.
  122. غرر الحكم : ج4 ص519 ح6819 ، عيون الحكم والمواعظ : ص370 ح6240.
  123. غرر الحكم : ج5 ص372 ح8803 ، عيون الحكم والمواعظ : ص437 ح7559.
  124. تحف العقول : ص172 ، بشارة المصطفى : ص25 كلاهما عن كميل ، بحار الأنوار : ج66 ص425 ح41.
  125. المحاسن : ج2 ص221 ح1666 ، مكارم الأخلاق : ج2 ص180 ح2466 عن الإمام الرضا عليه السلام وفيه «قصروا» بدل «قصدوا» ، دعائم الإسلام : ج2 ص145 ح508 ، طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام : ص4 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص334 ح17.
  126. مقصود ، امام كاظم عليه السلام است.
  127. الرَّيْعُ : النماءُ والزيادة. وأرضٌ مَريعة : مخصِبة (الصحاح : ج3 ص1223 «ريع»).
  128. الزَّكاةُ : النَّماءُ والبَرَكةُ (النهاية : ج2 ص307 «زكا»).
  129. في المصدر : «التدبير» ، وما في المتن أثبتناه من بحار الأنوار ومستدرك الوسائل.
  130. طبّ الإمام الرضا عليه السلام : ص13 ، بحار الأنوار : ج62 ص310 نحوه.
  131. خَلُقَ الثَوبُ : إذا بَلي (المصباح المنير : ص180 «خلق»).
  132. في المصدر : «تشبعين» ، والتصويب من بحار الأنوار وقصص الأنبياء.
  133. علل الشرائع : ص497 ح1 عن عمر بن عليّ عن أبيه الإمام عليّ عليه السلام ، قصص الأنبياء للراوندي : ص273 ح328 نحوه ، بحار الأنوار : ج14 ص320 ح26.
  134. المواعظ العدديّة : ص71.
  135. غرر الحكم : ج5 ص299 ح8462 ، عيون الحكم والمواعظ : ص456 ح8236.
  136. الفردوس : ج1 ص290 ح1138 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج15 ص244 ح40772.
  137. مولوى در مثنوى مى گويد : گر تو انبان از غذا خالى كنىپُر ز گوهرهاى ربّانى كنى.
  138. فردوس الأخبار : ج4 ص183 ح6081 عن ابن عبّاس.
  139. تنبيه الخواطر : ج2 ص122.
  140. مكارم الأخلاق : ج1 ص252 ح750؛ إحياء العلوم : ج3 ص125 ، الفردوس : ج1 ص102 ح338 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج15 ص302 ح41120 وراجع : تنبيه الخواطر : ج1 ص100 وإحياء العلوم : ج3 ص124.
  141. تنبيه الخواطر : ج1 ص100 ؛ المغني عن حمل الأسفار : ج2 ص749 ح2741 ، إحياء العلوم : ج3 ص124 و ليس فيهما «والأرض» وكلّها عن ابن عبّاس.
  142. السَّنيّ : الرَّفيع (لسان العرب : ج14 ص403«سنا»).
  143. تنبيه الخواطر : ج2 ص119.
  144. كنز العمّال : ج15 ص261 ح40869 ، جامع الأحاديث للسيوطي : ج1 ص106 ح565 كلاهما نقلاً عن الفردوس عن ابن عبّاس.
  145. الكافي : ج6 ص269 ح4 ، المحاسن : ج2 ص231 ح1707 وفيه «جاف» بدل «خفّ» وكلاهما عن أبي بصير ، جامع الأحاديث للقمّي (الغايات) : ص199 ، بحار الأنوار : ج66 ص331 ح5.
  146. تنبيه الخواطر : ج2 ص229 ، الدعوات : ص77 ح187 من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص338 ح35 ؛ تاريخ دمشق : ج6 ص379 ح1563 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج19 ص187 وفيه «بطنه» بدل «بدنه».
  147. القَصْد : بين الإسراف والتقتير (الصحاح : ج2 ص525 «قصد»).
  148. غرر الحكم : ج4 ص295 ح6153 ، عيون الحكم والمواعظ : ص341 ح5833.
  149. في بحار الأنوار : «في كلّ حالٍ وعندَ كلِّ قَومٍ».
  150. مصباح الشريعة : ص237 ، بحار الأنوار : ج66 ص337 ح33.
  151. الرُّغْب : كثرة الأكل وشدّة النَّهْمة والشَّرَه (لسان العرب : ج1 ص423 «رغب»).
  152. الدعاء للطبراني : ص413 ح1396 ، نوادر الاُصول : ج2 ص142 ، الفردوس : ج1 ص86 ح273 وفيه «الزغب» بدل «الرغب» وليس فيهما ذيله وكلّها عن أبي سعيد ، التاريخ الكبير : ج6 ص8 ح1510 عن يعقوب بن عبداللّه بن الأشجّ وفيه ذيله فقط ، كنز العمّال : ج3 ص199 ح6160.
  153. سنن ابن ماجة : ج2 ص1111 ح3349 ، سنن الترمذي : ج4 ص590 ح2380 ، مسند ابن حنبل : ج6 ص93 ح17186 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص135 ح7139 كلّها عن المقدام بن معديكرب والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص261 ح40870 ؛ المحاسن : ج2 ص222 ح1668 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص335 ح19.
  154. قال الشريف الرضي قدس سره : قوله عليه الصلاة والسلام : «المؤمن يأكل في معاءٍ واحد ، والكافر يأكل في سبعة أمعاء» : وهذا القول مجاز ، والمراد أنّ المؤمن يقنع من مطعمه بالبُلغ [أي الكفاية] الّتي تمسك الرمق ، وتقيم الأوَد [أي العِوَج] ، دون المآكل الّتي يقصد بها وجه اللذّة ، ويقضي بها حقّ الشهوة ، فكأنّه يأكل في معاءٍ واحد لفرط الاقتصار ، وكراهة الاستكثار. وأمّا الكافر فإنّه لتبحبحه في المآكل ، وتنقّله في المطاعم ، وتوخّيه ضدّ ما يتوخّاه المؤمن من إحراز حطام الدنيا الّتي يطلب عاجلها ولا يأمل آجلها ، فهو عبد فيها للذّته ، وكادح في طاعة شهوته ، كأنّه يأكل في سبعة أمعاء؛ لأنّ أكله للذّة لا للبُلغة ، وللنهمة لا للمُسكة (المجازات النبويّة : ص376 ح291).
  155. الكافي : ج6 ص268 ح1 ، المحاسن : ج2 ص233 ح1713 ، بحار الأنوار : ج66 ص337 ح31.
  156. شريف رضى مى گويد : اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه : «مؤمن در يك روده مى خورد و كافر در هفت روده» مَجاز است و مراد ، آن است كه مؤمن در خوردن ، به اندازه اى كه سدّ رمق و رفع حاجت كند ، بسنده مى نمايد و قصدش از خوردن ، لذّت بردن و پاسخ دادن به خواهش نفْس نيست. بنا بر اين ، از فرط قناعت و بيزارى از پرخورى ، گويا با يك روده مى خورد ؛ ولى كافر ، چون پرخور و شكمباره است و بر خلاف مؤمن ، در پى به دست آوردن حطام دنيوى است و نقد و دنيا را مى طلبد و به آينده آن آرزومند نيست ـ و از همين رو بنده لذّت است و در فرمانبرى از خواهش هاى نفسانى خويش مى كوشد ـ گويا كه با هفت روده مى خورد ؛ چرا كه خوردنش براى لذّت بردن است ، نه براى سدّ رمق ، و به خاطر شكمبارگى است و نه رفع حاجت (المجازات النبويّة : ص376 ح291).
  157. صحيح البخاري : ج5 ص2061 ح5078 ، سنن الترمذي : ج4 ص267 ح1818 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1084 ح3257 كلّها عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج1 ص140 ح670 ؛ الخصال : ص351 ح29 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، جامع الأخبار : ص217 ح545 ، بحار الأنوار : ج66 ص325 ح1.
  158. صحيح البخاري : ج5 ص2062 ح5082 ، مسند ابن حنبل : ج3 ص473 ح9881 ، مسند إسحاق بن راهويه : ج1 ص247 ح209 ، كنز العمّال : ج1 ص140 ح670.
  159. الشاة : تطلق على الذكر والاُنثى من الغنم ، وتصغيرها شويهة (المصباح المنير : ص328 «شوه»).
  160. مسند ابن حنبل : ج10 ص350 ح27295 وراجع : صحيح مسلم : ج3 ص1632 ح186 والتاريخ الكبير : ج8 ص119 ح2415 وكنز العمّال : ج1 ص365 ح1608.
  161. المستدرك على الصحيحين : ج4 ص135 ح7141.
  162. إرشاد القلوب : ص199 و 201 ، بحار الأنوار : ج77 ص23 ح6.
  163. الشرَهُ : غلبة الحرص (الصحاح : ج6 ص2237 «شره»).
  164. غرر الحكم : ج4 ص593 ح7110 ، عيون الحكم والمواعظ : ص390 ح6608.
  165. الكافي : ج6 ص269 ح2 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص92 ح394 كلاهما عن أبي بصير ، المحاسن : ج2 ص231 ح1704 عن يونس بن عمّار ، مكارم الأخلاق : ج1 ص316 ح1014 ، بحار الأنوار : ج66 ص335 ح22.
  166. الأمالي للطوسي : ص538 ح1162 ، مكارم الأخلاق : ج2 ص380 ح2661 ، تنبيه الخواطر : ج2 ص66 كلّها عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج77 ص90 ح3.
  167. المُتَشَدِّقون : المتوسّعون في الكلام من غير احتياط واحتراز. وقيل : أراد بالمتشدّق : المستهزئ بالناس يلوي شدقه بهم وعليهم ، والأشداق : جوانب الفم (النهاية : ج2 ص453 «شدق»).
  168. المعجم الكبير : ج8 ص107 ح7512 وح 7513 ، المعجم الأوسط : ج3 ص24 ح2351 ، مسند الشاميّين : ج2 ص342 ح1458 ، حلية الأولياء : ج6 ص90 الرقم 342 كلّها عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج3 ص561 ح7911.
  169. المستدرك على الصحيحين : ج3 ص657 ح6418 ، المعجم الأوسط : ج7 ص372 ح7761 وليس فيه من «ويلبسون» إلى «الدوابّ ألواناً» وكلاهما عن عبد اللّه بن جعفر ، شعب الإيمان : ج5 ص33 ح5669 عن فاطمة عليهاالسلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، كنز العمّال : ج3 ص561 ح7913.
  170. قال العلّامة المجلسي قدس سره : «يخدّرن» يمكن أن يكون كناية عن الكسل. وفي بعض النسخ بالحاء المهملة «يحدرن» ؛ أي يسمنّ (مرآة العقول : ج22 ص141).
  171. الكافي : ج6 ص317 ح8 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج2 ص165 ح1453 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص84 ح18.
  172. هكذا في المصدر ، وفي كتب اللغة : البَيْشِيارَجات : قيل أراد به ما يقدّم إلى الضيف قبل الطعام ، وهي معرّبة. ويقال لها : الفيشفارَجات ـ بفاءين ـ (النهاية : ج1 ص171 «بيشيارج»).
  173. الجعفريّات : ص243 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام.
  174. المَأدُبَة والمَأدَبَة : طعامٌ صُنِع لدَعوَةٍ أو عُرس (القاموس المحيط : ج1 ص36 «أدب»).
  175. الجَفنة : خُصّت بوعاء الأطعمة ، وجمعها جِفان (مفردات ألفاظ القرآن : ص197 «جفن»).
  176. العائل : الفقير (النهاية : ج3 ص330 «عيل»).
  177. نهج البلاغة : الكتاب 45 ، بحار الأنوار : ج75 ص448 ح12.
  178. مهج الدعوات : ص126 ، بحارالأنوار : ج94 ص235 ح9.
  179. الكافي : ج2 ص592 ح31 عن عبد الرحمن بن سيابة ، مصباح المتهجّد : ص277 ، جمال الاُسبوع : ص143 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام وفيهما «شرّ» بدل «رفيع» ، بحار الأنوار : ج89 ص302 ح10.
  180. تنوَّقَ في مطعمه وملبسه : تجوَّدَ وبالغَ (القاموس المحيط : ج3 ص287 «نوق»).
  181. راجع : موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب عليه السلام : ج3 ص281 (القسم السادس / الحرب الثانية / الفصل الثاني / معاوية بن أبي سفيان / دعاء النبيّ صلى الله عليه و آله عليه).
  182. تنبيه الخواطر : ج1 ص48.
  183. غرر الحكم : ج5 ص469 ح9219 ، عيون الحكم والمواعظ : ص426 ح7219.
  184. غرر الحكم : ج1 ص359 ح1363.
  185. غرر الحكم : ج4 ص517 ح6814 ، عيون الحكم والمواعظ : ص370 ح6236.
  186. غرر الحكم : ج1 ص228 ح912 ، عيون الحكم والمواعظ : ص51 ح1322.
  187. غرر الحكم : ج2 ص300 ح2681 ، عيون الحكم والمواعظ : ص97 ح2248.
  188. غرر الحكم : ج4 ص502 ح6749 ، عيون الحكم والمواعظ : ص371 ح6261.
  189. نهج البلاغة : الحكمة 171 ، خصائص الأئمّة : ص110 ، غرر الحكم : ج4 ص548 ح6933 وج 2 ص277 ح2602 نحوه ، بحار الأنوار : ج73 ص166 ح29.
  190. الكافي : ج6 ص269 ح8 ، المحاسن : ج2 ص232 ح1711 ، بحار الأنوار : ج66 ص336 ح29.
  191. غرر الحكم : ج5 ص418 ح8903 ، عيون الحكم والمواعظ : ص434 ح7500.
  192. مئة كلمة للجاحظ : ص32 ح16 ، الفصول المهمّة لابن الصبّاغ : ص109 ، المناقب للخوارزمي : ص375 ح395 ، الدعوات : ص77 ح186 ، شرح ابن ميثم على مئة كلمة للجاحظ : ص137 ح32 ، بحار الأنوار : ج62 ص268 ح52.
  193. غرر الحكم : ج6 ص369 ح10570 ، عيون الحكم والمواعظ : ص533 ح9735.
  194. مستدرك الوسائل : ج16 ص213 ح19632 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
  195. الذَّفَر : النَّتْن... وخبثُ الريح (لسان العرب : ج4 ص307 «ذفر»).
  196. غرر الحكم : ج4 ص596 ح7121 ، عيون الحكم والمواعظ : ص390 ح6612.
  197. النخيب : الجبان الّذي لا فؤاد له. وقيل : الفاسد الفعل (النهاية : ج5 ص31 «نخب»).
  198. الرَّغيب : الواسع (النهاية : ج2 ص237«رغب»).
  199. الإنعاظ : الشَّبَق. نَعَظَ الذكرُ : إذا انتشر، (النهاية : ج5 ص82 «نعظ»).
  200. الكافي : ج6 ص269 ح3 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج2 ص230 ح1702 عن النوفلي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الجعفريّات : ص165 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : ج66 ص335 ح20 ؛ تاريخ دمشق : ج47 ص187 عن أبي الدرداء من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله نحوه ، كنز العمّال : ج16 ص253 ح44344.
  201. غرر الحكم : ج6 ص163 ح9922 ، عيون الحكم والمواعظ : ص493 ح9106.
  202. غرر الحكم : ج1 ص174 ح659 ، عيون الحكم والمواعظ : ص25 ح249.
  203. غرر الحكم : ج1 ص359 ح1364.
  204. غرر الحكم : ج3 ص255 ح4408 ، عيون الحكم والمواعظ : ص193 ح3972.
  205. الكافي : ج6 ص270 ح10 عن أبي عبيدة ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص356 ح4255 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، المحاسن : ج2 ص231 ح1705 عن الحسين بن مختار عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص336 ح23.
  206. مكارم الأخلاق : ج1 ص320 ح1025 ، مشكاة الأنوار : ص162 ح413 ، جامع الأخبار : ص515 ح1453 نحوه ، تنبيه الخواطر : ج1 ص46 ، بحار الأنوار : ج66 ص331 ح7 ؛ ربيع الأبرار : ج2 ص672 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج19 ص187 كلاهما نحوه.
  207. وَسَمتُ الشيءَ وَسما ، والاسم : السِّمَة؛ وهي العلامة (المصباح المنير : ص660 «وسم»).
  208. عدّة الداعي : ص294 ، أعلام الدين : ص339 عن أبي هريرة ، بحار الأنوار : ج103 ص27 ح40.
  209. طبّ النبيّ : ص5 ، بحار الأنوار : ج62 ص293.
  210. غرر الحكم : ج4 ص596 ح7120 ، عيون الحكم والمواعظ : ص389 ح6572.
  211. كظَّته : أي بهظته. والكِظّة : شيء يعتري الإنسان من الامتلاء من الطعام ، حتى لا يطيق التنفّس (مجمع البحرين : ج3 ص1574 «كظظ»).
  212. غرر الحكم : ج5 ص298 ح8458 و ص299 ح8459.
  213. غرر الحكم : ج6 ص361 ح10528 ، عيون الحكم والمواعظ : ص532 ح9701.
  214. غرر الحكم : ج1 ص172 ح652 و ص94 ح345 وفيه «تمنع» بدل «تحجب» ، عيون الحكم والمواعظ : ص39 ح875.
  215. غرر الحكم : ج6 ص572 ح10572 ، عيون الحكم والمواعظ : ص533 ح9737.
  216. مكارم الأخلاق : ج1 ص320 ح1026 ، جامع الأخبار : ص515 ح1452 ، روضة الواعظين : ص500 ، بحار الأنوار : ج66 ص331 ح7 ؛ الفردوس : ج4 ص247 ح6730 عن أبي هريرة وفيه «الحكمة» بدل «المعرفة».
  217. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج20 ص325 ح723.
  218. غرر الحكم : ج3 ص176 ح4139.
  219. غرر الحكم : ج2 ص289 ح2639 ، عيون الحكم والمواعظ : ص96 ح2212.
  220. يقال : كَذَبَني فلان : أي لم يَصدُقني فقالَ لي الكَذِب (لسان العرب : ج1 ص706 «كذب»). وفي طبعة النجف من المصدر : «تكذب» بدل «تكذبه».
  221. غرر الحكم : ج1 ص361 ح1371.
  222. في الطبعة المعتمدة : «لا تجتمع» ، والتصويب من طبعة بيروت وطهران.
  223. غرر الحكم : ج6 ص369 ح10568 ، عيون الحكم والمواعظ : ص533 ح9740.
  224. مستدرك الوسائل : ج6 ص340 ح6955 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
  225. المحاسن : ج2 ص222 ح1667 ، جامع الأخبار : ص515 ح1454 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام وليس فيه ذيله من «ثُمَّ قال أبو عبد اللّه عليه السلام :...» ، بحار الأنوار : ج63 ص216 ح52 ؛ مسند ابن الجعد : ص210 ح1386 ، تاريخ دمشق : ج64 ص204 كلاهما عن ثابت البناني من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام نحوه وليس فيهما ذيله.
  226. ربيع الأبرار : ج2 ص673 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج19 ص188 ؛ تنبيه الخواطر : ج1 ص47.
  227. حلية الأولياء : ج8 ص148 الرقم 406 ، تاريخ دمشق : ج64 ص205 ، حياة الحيوان : ج1 ص265 نحوه وليس فيه ذيله من «فقال له يحيى : على ذلك...» ؛ بحار الأنوار : ج63 ص265 ح150.
  228. مكارم الأخلاق : ج1 ص320 ح1024 ، جامع الأخبار : ص515 ح1452 ، روضة الواعظين : ص500 ، بحار الأنوار : ج66 ص331 ح7 ؛ الفردوس : ج4 ص247 ح6730 عن أبي هريرة.
  229. شيخ اجل ، سعدى ، در گلستان آورده است : اندرون از طعام ، خالى دارتا در او نور معرفت بينى.
  230. عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج2 ص36 ح89 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص109 ح66 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص333 ح14.
  231. تنبيه الخواطر : ج1 ص100 ؛ إتحاف السّادة المتّقين : ج7 ص387 نقلاً عن إحياء العلوم بزيادة «يوم القيامة» بعد «اللّه تعالى».
  232. أخفَرْتُ الرجل : إذا نقَضتَ عهدَه وذمامه ، والهمزة فيه للإزالة ؛ أي أزلتُ خفارته (النهاية : ج2 ص52 «خفر»).
  233. كنز العمّال : ج16 ص87 ح44029 نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة.
  234. الأمالي للمفيد : ص192 ح21 عن أبي حفص العطّار عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص338 ح34 وراجع : المحاسن : ج2 ص232 ح1708.
  235. الفردوس : ج3 ص306 ح4920 عن عبد اللّه بن عمرو ، كنز العمّال : ج16 ص80 ح44011 ؛ مسكّن الفؤاد : ص99 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله.
  236. كنز العمّال : ج16 ص59 ح43932 نقلاً عن الديلمي عن أنس.
  237. الكافي : ج6 ص270 ح11 ، المحاسن : ج2 ص232 ح1709 كلاهما عن أبي الجارود ، جامع الأحاديث للقمّي (الغايات) : ص201 ، بحار الأنوار : ج66 ص331 ح5 ؛ الفردوس : ج3 ص385 ح5175 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه.
  238. الكافي : ج6 ص269 ح9 ، المحاسن : ج2 ص231 ح1703 كلاهما عن صالح النيلي ، الدعوات : ص139 ح347 ، بحار الأنوار : ج66 ص335 ح21.
  239. الكافي : ج6 ص269 ح4 ، المحاسن : ج2 ص231 ح1707 وفيه «جاف» بدل «خفّ» وكلاهما عن أبيبصير، بحار الأنوار : ج66 ص336 ح25 وراجع: جامع الأحاديث للقمّي (الغايات) : ص199.
  240. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج1 ص503 ح1444 ، الخصال : ص89 ح25 ، بحار الأنوار : ج66 ص332 ح9.
  241. المحاسن : ج2 ص231 ح1706 ، بحار الأنوار : ج66 ص336 ح24.
  242. سنن ابن ماجة : ج2 ص1112 ح3351 ، المستدرك على الصحيحين : ج3 ص699 ح6545 كلاهما عن سلمان ، سنن الترمذي : ج4 ص649 ح2478 عن ابن عمر وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج3 ص198 ح6155 ؛ الأمالي للطوسي : ص346 ح715 عن سلمان ، المحاسن : ج2 ص234 ح1716 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص333 ح13.
  243. الجُشَاءُ : صوت مع ريح يحصل من الفم عند حصول الشِّبع (المصباح المنير : ص102 «جشا»).
  244. الكافي : ج6 ص269 ح5 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص92 ح395 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام عن أبي ذرّ ، المحاسن : ج2 ص233 ح1715 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعن أبي ذرّ، مكارم الأخلاق : ج1 ص315 ح1009 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص339 ح3.
  245. عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج2 ص38 ح113 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص232 ح130 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص500 ليس فيه ذيله من «فما ملأ...» ، بحار الأنوار : ج66 ص332 ح12 ؛ المستدرك على الصحيحين : ج4 ص135 ح7140 ، شعب الإيمان : ج5 ص26 ح5643 ، التاريخ الكبير (كتاب الكنى) : ج8 ص31 ح269 ، المعجم الكبير : ج22 ص127 ح327 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج3 ص200 ح6162.
  246. الأمالي للطوسي : ص346 ح715 ، بحار الأنوار : ج66 ص333 ح13 ؛ المعجم الكبير : ج6 ص236 ح6087 عن زيد بن وهب و ص269 ح6183 عن عامر بن عطيّة ، شعب الإيمان : ج5 ص27 ح5645 عن عقبة بن عامر وكلّها نحوه ، حلية الأولياء : ج1 ص198 الرقم 34 وفيه «أطولهم» بدل «أكثرهم» ، كنز العمّال : ج13 ص424 ح37126.
  247. المحاسن : ج2 ص234 ح1716 عن السكوني ، بحار الأنوار : ج66 ص339 ح2.
  248. الدعوات : ص74 ح172 ، بحار الأنوار : ج66 ص338 ح35.
  249. غرر الحكم : ج2 ص324 ح2742 ، عيون الحكم والمواعظ : ص101 ح2305.
  250. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج20 ص320 ح674.
  251. تنبيه الخواطر : ج1 ص102 ، جامع الأخبار : ص516 ح1456 ؛ الشفا : ج1 ص86.
  252. مصباح الشريعة : ص253 ، بحار الأنوار : ج76 ص189 ح18.
  253. مصباح الشريعة : ص239 ، بحار الأنوار : ج66 ص337 ح33.
  254. البَرَص : بياض يظهر في ظاهر البدن (القاموس المحيط : ج2 ص295 «برص»).
  255. الأمالي للصدوق : ص636 ح854 عن عبد الحميد بن عوّاض الطائي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : ج6 ص269 ح7 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص93 ح399 ، المحاسن : ج2 ص232 ح1710 كلّها عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص331 ح8.
  256. الدّاء الدَّوِيّ : الّذي عسرَ علاجه وأعيا الأطبّاء... فالتوصيف للمبالغة ، كلَيلٍ ألْيَل ، ويومٍ أيْوَم (بحار الأنوار : ج66 ص190).
  257. الدعوات : ص81 ح202 ، بحار الأنوار : ج62 ص269 ح59.
  258. كَلَّ الرجلُ : إذا تَعِبَ (لسان العرب : ج11 ص594 «كلل»).
  259. تاريخ دمشق : ج14 ص10 ح3351 ، سير أعلام النبلاء : ج14 ص500 الرقم 282 وليس فيه صدره وكلاهما عن المقدام بن معديكرب ، كنز العمّال : ج4 ص9 ح9228؛ الأمالي للصدوق : ص364 ح452 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج103 ص2 ح1.
  260. صحيح البخاري : ج2 ص730 ح1966 ، السنن الكبرى : ج6 ص209 ح11691 ، المعجم الكبير : ج20 ص267 ح631 كلّها عن المقدام بن معديكرب ، كنز العمّال : ج4 ص8 ح9223.
  261. مسند ابن حنبل : ج6 ص94 ح17190 ، المعجم الكبير : ج20 ص268 ح632 كلاهما عن المقدام بن معديكرب.
  262. في المصدر : «واتّبعنا» ، والتصويب من بحار الأنوار.
  263. مجمع البيان : ج2 ص757 ، بحار الأنوار : ج14 ص276.
  264. الكافي : ج4 ص12 ح6 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص3 ، بحار الأنوار : ج62 ص291؛ الفردوس : ج1 ص191 ح716 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج1 ص156 ح779.
  265. يقال : يمَّمْتُه وتيَمَّمْتُه؛ إذا قَصدتَه ، وأصله التعمّد والتوخّي (النهاية : ج5 ص300 «يمم»).
  266. السيرة النبويّة لابن هشام : ج2 ص144 ، سنن الترمذي : ج4 ص261 ح1807 ، مسند ابن حنبل : ج7 ص423 ح20952 ، المستدرك على الصحيحين : ج3 ص521 ح5938 كلّها عن جابر بن سمرة ، المعجم الكبير : ج4 ص120 ح3855 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص442 ح41754 وراجع : سنن ابن ماجة : ج2 ص1116 ح3364.
  267. ممكن است كلمه «اُناجى» در متن عربى ، مجهول خوانده شود. در اين صورت ، مقصود حديث ، آن است كه : مردم با من نجوا مى كنند و در گوشى صحبت مى نمايند و از اين رو ، ممكن است از بوى دهانم ناراحت شوند (م).
  268. صحيح البخاري : ج5 ص2077 ح5137 ، صحيح مسلم : ج1 ص394 ح73 ، سنن أبي داود : ج3 ص360 ح3822 ، السنن الكبرى : ج3 ص109 ح5056 كلّها عن جابر ، كنز العمّال : ج15 ص267 ح40910.
  269. تهذيب الأحكام : ج9 ص96 ح418 ، المحاسن : ج2 ص331 ح2132 كلاهما عن داود بن فرقد ، بحار الأنوار : ج66 ص250 ح13؛ صحيح البخاري : ج5 ص2076 ح5136 عن أنس ، صحيح مسلم : ج1 ص393 ح68 عن ابن عمر ، المعجم الكبير : ج4 ص91 ح3748 عن خزيمة بن ثابت وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص271 ح40936.
  270. سنن ابن ماجة : ج2 ص1116 ح3365 ، سنن النسائي : ج2 ص43 ، مسند ابن حنبل : ج5 ص169 ح15018 كلاهما نحوه.
  271. تهذيب الأحكام : ج3 ص255 ح708 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص630 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج10 ص108 ح1.
  272. الكافي : ج6 ص374 ح1 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص96 ح419 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص358 ح4269 ، بحار الأنوار : ج66 ص247 ح2؛ سنن أبي داود : ج3 ص361 ح3824 ، صحيح ابن حبّان : ج4 ص521 ح1643 كلاهما عن حذيفة عنه صلى الله عليه و آله وفيهما «من أكل هذه البقلة الخبيثة فلا يقربنّ مسجدنا ـ ثلاثا» ، كنز العمّال : ج7 ص496 ح19947.
  273. الكافي : ج6 ص375 ح2 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص97 ح420 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص358 ح4268 كلّها عن أبي بصير ، دعائم الإسلام : ج2 ص112 ح369 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص205 ح23.
  274. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص11 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص382 ح1278 وفيه «خضّروا» بدل «زيّنوا» من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج62 ص300 ؛ تاريخ أصبهان : ج2 ص187 ح1430 نحوه ، الفردوس : ج2 ص292 ح3333 كلاهما عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج15 ص246 ح40781.
  275. قال العلّامة المجلسي قدس سره : خَضِرَة : أي منوّرة بنور أخضر ، فتميل إلى شكلها ، أو كناية عن كونها معمورة بالحِكم والمعارف ، فتكون لتلك الخضرة المعنويّة مناسبة لها لا نعرف حقيقتها ، أو المعنى أنّ قلوبهم لمّا كانت معمورة بمزارع الحكمة فهي تميل إلى ما كانت له جهة حسن ونفع ، وهذا منه (بحار الأنوار : ج66 ص200).
  276. الكافي : ج6 ص362 ح2 ، المحاسن : ج2 ص309 ح2031 بزيادة «ولا فطور» بعد «بطبق» ، بحار الأنوار : ج66 ص199 ح4.
  277. علّامه مجلسى رحمه الله مى گويد : يعنى منوّر به نورى سبزند و به همين جهت ، به مثل خود ، تمايل دارند. يا كنايه از اين است كه دل مؤمنان ، آباد به حكمت و معارف است و آن سبزى معنوى ، مناسب با اين سبزى ظاهرى است ؛ ليكن ما حقيقت اين مناسبت را نمى دانيم. يا معنايش اين است كه دل هاى مؤمنان ، چون آباد به مزارع حكمت هستند ، به هر چيزى كه جنبه حُسن و زيبايى و سودمندى دارد (از جمله به سبزى ها) ، گرايش دارند (بحار الأنوار : ج66 ص200).
  278. الخِوان : هو ما يوضَع عليه الطعام عند الأكل (النهاية : ج2 ص89 «خون»).
  279. الأمالي للطوسي : ص304 ح606 عن أبي قتادة ، مكارم الأخلاق : ج1 ص382 ح1280 ، بحار الأنوار : ج66 ص199 ح1.
  280. الكافي : ج6 ص362 ح1 ، المحاسن : ج2 ص309 ح2030 ، بحار الأنوار : ج66 ص425 ح44.
  281. مراد از ماضى (يعنى «متوفّى») ، امام كاظم عليه السلام است. اين اصطلاح به امام كاظم عليه السلام در برابر واقفى ها گفته شد ؛ چرا كه آنان معتقد به غيبت ايشان شدند و در ايشان توقّف كردند.
  282. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص358 ح4265 ، الكافي : ج6 ص290 ح1 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، تهذيب الأحكام : ج9 ص97 ح423 عن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج2 ص200 ح1588 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج1 ص301 ح951 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص356 ح16.
  283. المراد : غسل اليدين فقط (المصباح المنير : ص663 «وضؤ»).
  284. مكارم الأخلاق : ج1 ص301 ح950 ، الدعوات : ص142 ح364 ، بحار الأنوار : ج66 ص364 ح42 ؛ مسند الشهاب : ج1 ص205 ح310 عن سهل بن إبراهيم المروزي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله.
  285. كنز العمّال : ج15 ص242 ح40760 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن عائشة.
  286. سنن ابن ماجة : ج2 ص1085 ح3260 ، ذيل تاريخ بغداد : ج18 ص42 ح548 نحوه وكلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج15 ص243 ح40765؛ الأمالي للطوسي : ص590 ح1225 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق : ج1 ص302 ح958 ، دعائم الإسلام : ج1 ص123 كلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج66 ص362 ح38.
  287. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص358 ح4264 ، الكافي : ج6 ص290 ح4 ، المحاسن : ج2 ص200 ح1586 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للطوسي : ص590 ح1225 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله.
  288. كنز العمّال : ج15 ص243 ح40764 نقلاً عن أبي الشيخ عن عبداللّه بن جراد.
  289. اليُمْن : البَرَكة ، وضدّه الشؤم (النهاية : ج5 ص302 «يمن»).
  290. المحاسن : ج2 ص201 ح1591 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص356 ح17.
  291. المعجم الأوسط : ج7 ص164 ح7166 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج15 ص242 ح40761.
  292. مَاطَ : نحّى وأبعَدَ ، كأماط (تاج العروس : ج10 ص423 «ميط»).
  293. الغَمَر: ريح اللّحْمِ ، وما يعلق باليد من دسمه (لسان العرب : ج5 ص32 «غمر»).
  294. الكافي : ج6 ص290 ح3 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص612 ح10 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، المحاسن : ج2 ص201 ح1589 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام وفيهما «الرزق» بدل «العمر» ، بحار الأنوار : ج66 ص353 ح6.
  295. تهذيب الأحكام : ج9 ص98 ح424 عن أبي حمزة ، المحاسن : ج2 ص201 ح1592 عن الحسن بن محمّد الحضرمي عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج1 ص303 ح962 ، بحار الأنوار : ج66 ص356 ح18.
  296. هو سليمان بن جعفر ، من أصحاب الكاظم عليه السلام ، وأدرك الرضا عليه السلام (معجم رجال الحديث : ج23 ص76).
  297. هو سليمان بن جعفر ، من أصحاب الكاظم عليه السلام ، وأدرك الرضا عليه السلام (معجم رجال الحديث : ج23 ص76).
  298. المحاسن : ج2 ص200 ح1587 ، بحار الأنوار : ج66 ص356 ح15.
  299. قال العلّامة المجلسي قدس سره : كأنّه كان في الرواية : «قال : كان أبو الحسن عليه السلام» (بحار الأنوار : ج66 ص359).
  300. الكافي : ج6 ص298 ح13 ، المحاسن : ج2 ص206 ح1611 بزيادة «فلم يغسلها» بعد «نظيفة» ، بحار الأنوار : ج66 ص359 ح30.
  301. نثر الدرّ : ج1 ص362 ، كشف الغمّة : ج3 ص97 ، بحار الأنوار : ج78 ص349 ح6.
  302. الكافي : ج6 ص291 ح1 ، المحاسن : ج2 ص200 ح1585 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص302 ح953 ، بحار الأنوار : ج66 ص355 ح13.
  303. الكافي : ج6 ص291 ح2 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص98 ح426 ، المحاسن : ج2 ص206 ح1613 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص303 ح964 ، بحار الأنوار : ج66 ص360 ح32.
  304. المحاسن : ج2 ص236 ح1722 عن النوفلي ، بحار الأنوار : ج66 ص419 ح29؛ المستدرك على الصحيحين : ج3 ص395 ح5496 وليس فيه «وأروح للقدمين» ، تاريخ أصبهان : ج1 ص276 ح461 نحوه وكلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج15 ص235 ح40725.
  305. مسند أبي يعلى : ج4 ص179 ح4172 عن أنس ، كنز العمّال : ج15 ص235 ح40727.
  306. سنن الدارمي : ج1 ص542 ح2007 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص133 ح7129 وفيه «أكلتم» بدل «وضع الطعام» و«لأبدانكم» بدل «لأقدامكم» ، المعجم الأوسط : ج3 ص295 ح3202 وفيه «أكلتم» بدل «وضع» وكلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج15 ص235 ح40728؛ الأمالي للطوسي : ص311 ح632 عن أنس وفيه «أكلتم» بدل «وضع» ، مكارم الأخلاق : ج1 ص270 ح817 نحوه من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص416 ح17.
  307. الزهد لابن حنبل : ص11 عن الحسن ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج10 ص415 ح19543 عن أيّوب ، الزهد لابن المبارك (الملحقات) : ص53 ح193 ، الطبقات الكبرى : ج1 ص381 وليس فيه «إنّما أنا عبد» وكلاهما عن عائشة ، كنز العمّال : ج15 ص248 ح40793 ؛ مكارم الأخلاق : ج1 ص69 ح79.
  308. نهج البلاغة : الخطبة 160 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص47 ح4 عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج16 ص285 ح136.
  309. مستدرك الوسائل : ج16 ص228 ح19673 و ص326 ح20043 كلاهما نقلاً عن كتاب التعريف لمحمّد بن أحمد الصفواني.
  310. قال العلّامة المجلسي قدس سره : أي على الأرض من غير خِوان ، ويحتمل أن يكون أكابر العرب يرفعون موائدهم ليسهل عليهم الأكل. قال في النهاية : الحَضيض : قرار الأرض وأسفل الجبل (بحار الأنوار : ج66 ص413).
  311. الكافي : ج6 ص271 ح6 ، المحاسن : ج2 ص244 ح1759 كلاهما عن جابر ، بحار الأنوار : ج66 ص419 ح32.
  312. الكافي : ج6 ص271 ح3 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص93 ح400 كلاهما عن هارون بن خارجة ، المحاسن : ج2 ص244 ح1758 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج66 ص419 ح31.
  313. البَذاء : الفُحش في القول. وفلانٌ بَذِيّ اللسان (النهاية : ج1 ص111«بذا»).
  314. في المحاسن ومكارم الأخلاق : «داء» بدل «بذاء».
  315. الكافي : ج6 ص271 ح2 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص11 ح22 ، المحاسن : ج2 ص245 ح1760 كلّها عن الحسن الصيقل ، مكارم الأخلاق : ج1 ص48 ح11 وليس فيه «الحضيض» ، بحار الأنوار : ج66 ص420 ح33.
  316. الزهد لابن حنبل : ص11.
  317. مقصود ، حسن بصرى يا امام حسن عليه السلام است.
  318. مسند أبي يعلى : ج4 ص442 ح4899 ، الطبقات الكبرى : ج1 ص381 ، تاريخ دمشق : ج4 ص74 ح892 ، كنز العمّال : ج15 ص232 ح40707.
  319. استوفز في قِعدته : إذا قعد قعوداً منتصباً غير مطمئنّ (الصحاح : ج3 ص901 «وفز»).
  320. دعائم الإسلام : ج2 ص118 ح396 ، بحار الأنوار : ج66 ص389 ح25؛ المصنّف لعبد الرزّاق : ج10 ص415 ح19543 عن أيّوب نحوه.
  321. الكافي : ج6 ص272 ح10 ، المحاسن : ج2 ص225 ح1678 كلاهما عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص619 ح10 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، تحف العقول : ص110 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص305 ح967 كلاهما بزيادة «وليأكل على الأرض» بعد «العبد» ، بحار الأنوار : ج66 ص417 ح21.
  322. الخصال : ص622 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، المحاسن : ج2 ص225 ح1679 ، بحار الأنوار : ج66 ص417 ح21.
  323. ربيع الأبرار : ج2 ص679 ؛ تنبيه الخواطر : ج1 ص47.
  324. بحار الأنوار : ج43 ص352 ح29 نقلاً عن بعض كتب المناقب المعتبرة.
  325. الخصال : ص518 ح4 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج4 ص154 وفيه «به» بدل «بمثله» وكلاهما عن حمران بن أعين ، بحار الأنوار : ج46 ص63 ح19.
  326. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج2 ص297 ح2505 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص539 ح1869 كلاهما عن حمّاد بن عيسى ، المحاسن : ج2 ص126 ح1348 عن حمّاد بن عثمان أو ابن عيسى ، بحار الأنوار : ج76 ص272 ح28.
  327. سنن ابن ماجة : ج2 ص1115 ح3361 ، تاريخ دمشق : ج44 ص302 ، كنز العمّال : ج15 ص427 ح41689؛ تنبيه الخواطر : ج2 ص230 عن عائشة وفيه «إدامان» بدل «قطّ».
  328. عبس : 24 ـ 32.
  329. المعجم الكبير : ج6 ص240 ح6102 عن سلمان ، كنز العمّال : ج15 ص399 ح41546.
  330. مكارم الأخلاق : ج1 ص69 ح81 و ص310 ح987 ؛ اُسد الغابة : ج6 ص374 الرقم 6496 نحوه ، الدعاء للطبراني : ص278 ح888 عن عبد اللّه بن عمرو نحوه وليس فيه «وعليك خلفه» وراجع : كنز العمّال : ج15 ص428 ح41697.
  331. مكارم الأخلاق : ج1 ص309 ح987 ، بحار الأنوار : ج66 ص380 ح47.
  332. صحيح مسلم : ج3 ص1597 ح102 ، سنن أبي داود : ج3 ص347 ح3766 ، مسند ابن حنبل : ج9 ص74 ح23309 ، كنز العمّال : ج15 ص237 ح40739.
  333. الكافي : ج6 ص293 ح8 ، المحاسن : ج2 ص215 ح1645 عن أحمد بن محسن الميثمي نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص375 ح29 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج7 ص92 ح10 عن عروة نحوه.
  334. تحف العقول : ص171 ، بشارة المصطفى : ص25 نحوه وكلاهما عن كميل ، بحار الأنوار : ج66 ص425 ح41.
  335. الوَعْك : أذى الحمّى ووجعها ومَغْثُها في البدن ، وألم من شدّة التعب (القاموس المحيط : ج3 ص323 «وعك»).
  336. الوَعْثُ : فساد الأمر واختلاطه (المصباح المنير : ص664«وعث»).
  337. الغائلة : الفساد والشرّ (المصباح المنير : ص457«غول»).
  338. مكارم الأخلاق : ج1 ص309 ح986 ، بحار الأنوار : ج66 ص380 ح47.
  339. الكافي : ج6 ص293 ح6 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص219 ح1 ، الأمالي للصدوق : ص374 ح472 كلاهما عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، المحاسن : ج2 ص214 ح1638 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص368 ح1.
  340. المحاسن : ج2 ص219 ح1658 و ص220 ح1660 كلاهما عن عبد اللّه الأرّجاني ، الدعوات : ص80 ح199 من دون إسنادٍ إلى الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص379 ح41.
  341. طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام : ص29 و ص60 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص380 ح46.
  342. الكافي : ج6 ص296 ح23 ، المحاسن : ج2 ص213 ح1635 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص616 ح10 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج1 ص316 ح1017 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص384 ح53.
  343. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص356 ح4254 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص309 ح984 ، بحار الأنوار : ج66 ص380 ح47.
  344. الكافي : ج6 ص293 ح7 عن كليب الأسدي ، المحاسن : ج2 ص215 ح1642 عن كليب الصيداوي ، بحار الأنوار : ج66 ص375 ح27.
  345. دعائم الإسلام : ج2 ص118 ح394 ، بحار الأنوار : ج66 ص383 ح50.
  346. الكافي : ج6 ص294 ح9 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص99 ح429 ، المحاسن : ج2 ص220 ح1663 كلّها عن عبدالرحمن بن الحجّاج ، بحار الأنوار : ج66 ص380 ح45.
  347. اللُّكَع ـ عند العرب ـ : العبد ، ثمّ استُعمل في الحُمق والذمّ. وأكثر ما يقع في النداء ، وهو اللئيم. وقيل : الوَسِخ (النهاية : ج4 ص268«لكع»).
  348. الكافي : ج6 ص295 ح18 ، المحاسن : ج2 ص218 ح1655 كلاهما عن داود بن فرقد ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص355 ح4253 ، دعائم الإسلام : ج2 ص118 ح393 ، بحار الأنوار : ج66 ص369 ح6.
  349. المحاسن : ج2 ص219 ح1656 و ص209 ح1623 عن مسمع أبي سيّار نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص378 ح39.
  350. الكافي : ج6 ص295 ح20 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص99 ح431 ، المحاسن : ج2 ص220 ح1662 ، بحار الأنوار : ج66 ص379 ح44.
  351. مكارم الأخلاق : ج1 ص309 ح983 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص356 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص380 ح47.
  352. الكافي : ج6 ص295 ح19 ، المحاسن : ج2 ص219 ح1657 ، بحار الأنوار : ج66 ص378 ح40.
  353. سنن الترمذي : ج4 ص288 ح1858 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1087 ح3264 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص121 ح7087 كلّها عن عائشة ، كنز العمّال : ج15 ص237 ح40736.
  354. سنن أبي داود : ج3 ص347 ح3767 ، مسند ابن حنبل : ج9 ص475 ح25160 ، السنن الكبرى : ج7 ص451 ح14608 ، الأذكار المنتخبة : ص204 كلّها عن عائشة ، كنز العمّال : ج15 ص236 ح40734.
  355. حلية الأولياء : ج10 ص114 الرقم 476 ، الأذكار المنتخبة : ص205 كلاهما عن جابر ، كنز العمّال : ج15 ص249 ح40798 ؛ بحار الأنوار : ج92 ص353 ح23.
  356. سنن أبي داود : ج3 ص347 ح3768 ، مسند ابن حنبل : ج7 ص10 ح18985 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص121 ح7089 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص426 ح41686.
  357. قال العلّامة المجلسي قدس سره : أي استقلَّ في الطعام ، من باب الحذف والإيصال ؛ أي لا يشركه الشيطان. أو يجده قليلاً لِما قد أكل قبلُ (مرآة العقول : ج22 ص107).
  358. الكافي : ج6 ص293 ح5 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج2 ص213 ح1634 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام وفيه «استقبل» بدل «استقلّ» ، بحار الأنوار : ج66 ص374 ح20.
  359. الفردوس : ج3 ص18 ح4030 عن جابر بن عبد اللّه ، كنز العمّال : ج7 ص791 ح21431.
  360. صحيح مسلم : ج3 ص1597 ح102 ، سنن أبي داود : ج3 ص347 ح3766 ، مسند ابن حنبل : ج9 ص74 ح23309 كلّها عن حذيفة ، كنز العمّال : ج15 ص237 ح40739.
  361. حلية الأولياء : ج8 ص126 الرقم 405 عن ابن عبّاس ، الدرّ المنثور : ج3 ص350 نقلاً عن ابن مردويه ، كنز العمّال : ج1 ص444 ح1916 نقلاً عن أبي الشيخ في العظمة وكلاهما نحوه.
  362. تاريخ دمشق : ج60 ص325 عن عقبة بن عامر ، كنز العمّال : ج15 ص238 ح40741.
  363. جامع الأخبار : ص120 ح220 ، بحار الأنوار : ج92 ص258 ح52.
  364. مستدرك الوسائل : ج16 ص274 ح19859 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي.
  365. أي : للشياطين من أتباعه.
  366. صحيح مسلم : ج3 ص1598 ح103 ، سنن أبي داود : ج3 ص346 ح3765 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1279 ح3887 ، مسند ابن حنبل : ج5 ص187 ح15110 كلّها عن جابر ، كنز العمّال : ج15 ص396 ح41534.
  367. الكافي : ج6 ص293 ح4 ، المحاسن : ج2 ص211 ح1629 كلاهما عن محمّد بن مروان ، الاُصول الستّة عشر : ص234 ح273 عن جابر ، بحار الأنوار : ج66 ص372 ح15.
  368. في المحاسن : «الشيطان» ، والتصويب من بحار الأنوار.
  369. المحاسن : ج2 ص208 ح1621 عن العلاء بن الفضيل ، الاُصول الستّة عشر : ص235 ح274 عن جابر ، مكارم الأخلاق : ج1 ص227 ح667 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص369 ح5.
  370. ظاهراً مقصود از «وضو» در اين جا ، مطلق شستشوى دست و صورت است.
  371. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص355 ح4252 ، المحاسن : ج2 ص215 ح1644 وليس فيه صدره ، بحار الأنوار : ج66 ص375 ح28.
  372. الكافي : ج6 ص295 ح17 ، المحاسن : ج2 ص218 ح1653 ، بحار الأنوار : ج66 ص378 ح37.
  373. الكافي : ج6 ص326 ح2 ، المحاسن : ج2 ص424 ح2486 كلاهما عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام ، الدعوات : ص145 ح379 ، مستطرفات السرائر : ص117 ح1 عن حمّاد بن عمرو الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق : ج1 ص412 ح1392 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص398 ح18.
  374. الكافي : ج6 ص326 ح4 ، المحاسن : ج2 ص422 ح2478 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص357 ح4259 ، الخصال : ص623 ح10 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، تحف العقول : ص113 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص307 ح977 ، بحار الأنوار : ج10 ص101 ح1.
  375. الخصال : ص623 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص113 نحوه ، بحارالأنوار : ج10 ص101 ح1.
  376. الجعفريّات : ص243 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، المحاسن : ج2 ص424 ح2485 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، طبّ النبيّ : ص5 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص397 ح12.
  377. الكافي : ج6 ص326 ح6 ، المحاسن : ج2 ص423 ح2481 كلاهما عن فروة ، بحار الأنوار : ج66 ص396 ح8.
  378. الكافي : ج6 ص330 ح12 عن سليمان الديلمي.
  379. الخِصب : النماء والبركة (المصباح المنير : ص170«خصب»).
  380. الكافي : ج6 ص326 ح5 ، المحاسن : ج2 ص423 ح2479 كلاهما عن الجعفري ، بحار الأنوار : ج66 ص396 ح7.
  381. راجع : موسوعة الأحاديث الطبيّة : ج2 ص439 (افتتاح الطعام بالملح واختتامه به أو بالخلّ) وص 681 (الملح).
  382. راجع : موسوعة الأحاديث الطبيّة : ج2 ص565 (افتتاح الطعام بالخلّ).
  383. ر.ك: دانش نامه احاديث پزشكى: ج2 ص81 (شروع غذا با نمك و پايان دادن به آن با نمك يا سركه) و ص459 (نمك).
  384. ر.ك : دانش نامه احاديث پزشكى : ج2 ص307 (شروع غذا با سركه).
  385. في بعض النسخ وبحار الأنوار : «طاقتك» بدل «وطنك».
  386. طبّ الإمام الرضا عليه السلام : 15 ، بحار الأنوار : ج62 ص311.
  387. اُسد الغابة : ج1 ص422 الرقم 505 ، الإصابة : ج1 ص460 الرقم 753 وفيه صدره إلى «الحار» وكلاهما عن بَوْلا ، كنز العمّال : ج15 ص233 ح40713.
  388. شُعب الإيمان : ج5 ص94 ح5912 ، كنز العمّال : ج15 ص259 ح40856 ؛ دعائم الإسلام : ج2 ص117 ح388 وليس فيه «حتّى يسكن» ، بحار الأنوار : ج66 ص403 ح15.
  389. المستدرك على الصحيحين : ج4 ص132 ح7125 عن جابر ، المعجم الأوسط : ج6 ص209 ح6209 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج15 ص249 ح40802 ؛ الكافي : ج6 ص322 ح3 ، المحاسن : ج2 ص174 ح1486 كلاهما عن محمّد بن حكيم عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيهما صدره ، مكارم الأخلاق : ج1 ص70 ح87 ، بحار الأنوار : ج66 ص410 ح7.
  390. كنز العمّال : ج15 ص233 ح40714 عن عائشة.
  391. أقِرّوه : أي أخِّروه (مجمع البحرين : ج3 ص1464«قرر»).
  392. الكافي : ج6 ص321 ح1 ، المحاسن : ج2 ص173 ح1485 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص613 ح10 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، تحف العقول : ص103 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص314 ح1001 ، بحار الأنوار : ج66 ص401 ح3.
  393. عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج2 ص40 ح124 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص238 ح142 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص401 ح4.
  394. الكافي : ج6 ص322 ح2 عن السكوني ، المحاسن : ج2 ص173 ح1483 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : ص160 عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام نحوه ، دعائم الإسلام : ج2 ص117 ح388 وفيهما «شرك» بدل «نصيب» ، بحار الأنوار : ج66 ص402 ح9.
  395. الكافي : ج6 ص322 ح4 عن ابن القدّاح ، المحاسن : ج2 ص173 ح1482 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج66 ص402 ح8.
  396. سنن الدارمي : ج1 ص533 ح1975 ، مسند ابن حنبل : ج10 ص275 ح27025 عن ابن شهاب عن أسماء بنت أبي بكر ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص131 ح7124 ، السنن الكبرى : ج7 ص457 ح14629 ، كنز العمال : ج15 ص249 ص40800.
  397. مكارم الأخلاق : ج1 ص70 ح87 ، بحار الأنوار : ج66 ص410 ح7.
  398. المحاسن : ج2 ص174 ح1488 ، بحار الأنوار : ج66 ص403 ح13.
  399. في المحاسن وبحار الأنوار : «هلمّ إلى» ، وهو الأنسب بالسياق.
  400. في المصدر : «لم نقوى» ، والصواب ما أثبتناه كما في المحاسن.
  401. الكافي : ج6 ص322 ح5 ، المحاسن : ج2 ص174 ح1489 وفيه «بجفنة» بدل «بقصعة» ، بحار الأنوار : ج66 ص403 ح14.
  402. المحاسن : ج2 ص173 ح1484 ، بحار الأنوار : ج66 ص402 ح10.
  403. مقصود ، امام كاظم عليه السلام يا امام رضا عليه السلام است.
  404. قال العلّامة المجلسي قدس سره : كأنّ السُّخون بالضمّ ، وهو الحارُّ ، وهو محمول على الحرارة المعتدلة ، وما ورد في ذمّه محمول على ما إذا كان شديد الحرارة. ويحتمل أن يكون المراد نوعا من المرق. قال في القاموس : السُّخْن ـ بالضمّ ـ الحارّ ، والسَّخون : مَرَقٌ يُسَخَّن (بحار الأنوار : ج66 ص402).
  405. المحاسن : ج2 ص172 ح1480 ، بحار الأنوار : ج66 ص402 ح6.
  406. المحاسن : ج2 ص172 ح1481 ، بحار الأنوار : ج66 ص402 ح7.
  407. عوالي اللآلي : ج1 ص74 ح142.
  408. سنن الترمذي : ج4 ص258 ح1800 عن سالم عن أبيه ، سنن أبي داود : ج3 ص349 ح3776 ، سنن الدارمي : ج1 ص529 ح1961 كلاهما عن عبد اللّه بن عمر ، مسند ابن حنبل : ج2 ص214 ح4537 عن أبي بكر بن عبيد اللّه بن بكر عن جدّه ؛ عوالي اللآلي : ج1 ص145 ح75 ، بحار الأنوار : ج66 ص390 ح28.
  409. سنن ابن ماجة : ج2 ص1087 ح3266 ، المعجم الأوسط : ج7 ص35 ح6775 نحوه وكلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج15 ص246 ح40785.
  410. مسند ابن حنبل : ج9 ص525 ح25428 ، كنز العمّال : ج15 ص527 ح42038 نقلاً عن ضياء المقدسي في المختارة نحوه.
  411. طِعمتي : أي حالتي في الأكل (النهاية : ج3 ص126«طعم»).
  412. صحيح البخاري : ج5 ص2056 ح5061 ، صحيح مسلم : ج3 ص1599 ح108 وليس فيه ذيله ، مسند ابن حنبل : ج5 ص503 ح16332 وليس فيه صدره إلى «الصحفة» ، كنز العمّال : ج15 ص237 ح40738.
  413. مسند ابن حنبل : ج5 ص504 ح16338 ، سنن أبي داود : ج3 ص349 ح3777 ، تاريخ بغداد : ج7 ص144 وليس فيهما صدره ، كنز العمّال : ج15 ص237 ح40735.
  414. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج4 ص355 ح5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص486 ح61 عن أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق : ج2 ص321 ح2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج66 ص415 ح14.
  415. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص359 ح4270 ، الخصال : ص485 ح60 كلاهما عن إبراهيم الكرخي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، المحاسن : ج2 ص248 ح1773 نحوه ، الإقبال : ج1 ص238 ، الدعوات : ص137 ح339 ، بحار الأنوار : ج66 ص413 ح13.
  416. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج4 ص355 ح5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص486 ح61 عن أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق : ج2 ص321 ح2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج66 ص415 ح14.
  417. في المصدر : «و ليجيد» ، والتصويب من بحار الأنوار.
  418. طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام:ص60 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار: ج66 ص380 ح46.
  419. المعجم الأوسط : ج1 ص308 ح1035 ، مسند إسحاق بن راهويه : ج2 ص454 ح1025 ، تفسير القرطبي : ج6 ص374 كلّها عن عائشة ، نوادر الاُصول : ج1 ص93 وليس فيها «لا تزال» ، كنز العمّال : ج9 ص244 ح25844.
  420. الكافي : ج6 ص274 ح1 ، المحجّة البيضاء : ج3 ص14 ، بحار الأنوار : ج66 ص317 ح5.
  421. مكارم الأخلاق : ج1 ص305 ح968 ، الاختصاص : ص253 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام وفيه «أوقات» بدل «ساعة» ، بحار الأنوار : ج66 ص411 ح7.
  422. هكذا في المصدر ، وفي جامع أحاديث الشيعة : ج14 ص492 : «إن يعملهنّ» ، وفي وسائل الشيعة : ج2 ص928 ح8040 : «إن تعلّمهنّ».
  423. الكافي : ج4 ص49 ح15.
  424. مستدرك الوسائل : ج16 ص234 ح19699 نقلاً عن كتاب التعريف لمحمّد بن أحمد الصفواني.
  425. الكافي : ج6 ص303 ح3 ، المحاسن : ج2 ص420 ح2468 كلاهما عن أبان بن تغلب وح 2469 عن أبي بصير نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص270 ح8.
  426. الكافي : ج6 ص304 ح11 ، المحاسن : ج2 ص420 ح2467 ، بحار الأنوار : ج66 ص426 ح2.
  427. عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج2 ص34 ح68 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص101 ح43 بزيادة «فكلوه» في آخره وكلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج1 ص306 ح972 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الدعوات : ص139 ح344 ، بحار الأنوار : ج66 ص433 ح20.
  428. مجمع الزوائد : ج5 ص41 ح7977 نقلاً عن البزّار والطبراني عن عبد اللّه بن اُمّ حرام ، كنز العمّال : ج15 ص240 ح40750 نقلاً عن الحاكم في الكنى وص 245 ح40777 نقلاً عن المعجم الكبير وفيه «أكل» بدل «تتبّع».
  429. كنز العمّال : ج15 ص253 ح40825 نقلاً عن أبي الشيخ عن نبيشة الخير.
  430. تاريخ بغداد : ج4 ص91 الرقم 1734 ، تاريخ دمشق : ج69 ص170 ح13738 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج15 ص252 ح40823.
  431. الخصال : ص505 ح2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : ص230 ح645 ، روضة الواعظين : ص499 ، بحار الأنوار : ج66 ص432 ح18.
  432. الكافي : ج6 ص300 ح1 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص613 ح10 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، المحاسن : ج2 ص228 ح1693 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص433 ح19.
  433. الكافي : ج6 ص298 ح15 وص 301 ح8 ، المحاسن : ج2 ص229 ح1697 كلّها عن معمّر بن خلّاد ، بحار الأنوار : ج66 ص429 ح9.
  434. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص356 ح4257 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص306 ح973 ، الخرائج والجرائح : ج1 ص389 ح17 ، بحار الأنوار : ج66 ص430 ح14.
  435. سنن ابن ماجة : ج2 ص1096 ح3295 ، تهذيب الكمال : ج16 ص348 الرقم 3682 ، الفردوس : ج5 ص114 ح7648 كلاهما نحوه وكلّها عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج9 ص251 ح25889.
  436. سنن ابن ماجة : ج2 ص1095 ح3294 ، تاريخ دمشق : ج60 ص379 ح12486 ، كنز العمّال : ج15 ص259 ح40861.
  437. دعائم الإسلام : ج2 ص120 ح408 ، بحار الأنوار : ج66 ص413 ح10.
  438. طبّ النبيّ : ص2 ، طبّ الإمام الرضا عليه السلام : ص16 نحوه وليس فيه صدره ، بحار الأنوار : ج62 ص290.
  439. طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام : ص60 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص380 ح46.
  440. أوقَرَ راحلتَه : أي حمَّلها وِقرا ؛ وهو الحمل الثقيل (تاج العروس : ج7 ص596«وقر»).
  441. مَرَأ الطعامُ واستَمَرأَ فهو مَرِيء : أي هَنِيء حَميد المغَبَّة (تاج العروس : ج1 ص247«مرأ»).
  442. تحف العقول : ص172 ، بشارة المصطفى : ص25 عن كميل ، بحار الأنوار : ج66 ص425 ح41.
  443. مكارم الأخلاق : ج1 ص314 ح1003 ، بحار الأنوار : ج66 ص422 ح37.
  444. غرر الحكم : ج4 ص301 ح6153 ، عيون الحكم والمواعظ : ص341 ح5833.
  445. إبّانُ كلِّ شيء : وقته وحينه الّذي يكون فيه (لسان العرب : ج13 ص4«أبن»).
  446. القَرَم : شِدّة الشهوةِ إلى اللحم ، ثم كثر حتى قالوا مثلاً بذلك : قَرِمتُ إلى لقائكَ (لسان العرب : ج12 ص473 «قرم»).
  447. طبّ الإمام الرضا عليه السلام : ص14 ، بحار الأنوار : ج62 ص311.
  448. الأعراف : 31.
  449. الأنعام : 141. والمعروشات : أي مرفوعات على ما تحملها ، يقال : عرشتُ الكرمَ : إذا جعلت تحته قَصبا وأشباهه ليمتدّ عليه (مجمع البحرين : ج2 ص1191 «عرش»).
  450. مخيلة : أي كبْرٌ ، والخُيَلاء : الكِبْر والعُجب (النهاية : ج2 ص93«خيل»).
  451. سنن ابن ماجة : ج2 ص1192 ح3605 ، سنن النسائي : ج5 ص79 ، مسند ابن حنبل : ج2 ص600 ح6707 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص150 ح7188 نحوه وكلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : ج15 ص246 ح40784.
  452. سنن ابن ماجة : ج2 ص1112 ح3352 ، شُعب الإيمان : ج5 ص46 ح5721 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج15 ص263 ح40886.
  453. الظاهر أنّه الإمام الرضا عليه السلام.
  454. الكافي : ج6 ص297 ح8 ، المحاسن : ج2 ص224 ح1674 عن نادر الخادم ، دعائم الإسلام : ج2 ص115 ح381 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص118 ح4.
  455. مقصود ، امام رضا عليه السلام است.
  456. صحيح مسلم : ج3 ص1633 ح188 ، مسند ابن حنبل : ج3 ص415 ح9512 ، سنن أبي داود : ج3 ص346 ح3763 وفيه «و إن كرهه تركه» بدل «و إن لم يشتهه سكت» ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1085 ح3259 ، صحيح ابن حبّان : ج14 ص348 ح6436 كلاهما نحوه.
  457. معاني الأخبار : ص385 ح18 ، المحاسن : ج2 ص238 ح1733 ، فقه الرضا : ص347 وليس فيه «كذا وكذا» ، بحار الأنوار : ج66 ص337 ح32.
  458. مكارم الأخلاق : ج1 ص313 ح998 ؛ تاريخ أصبهان : ج1 ص415 ح787 ، إحياء العلوم : ج5 ص282 ، الفردوس : ج4 ص309 ح6906 والثلاثة الأخيرة عن عائشة.
  459. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج4 ص9 ح4968 ، الأمالي للصدوق : ص512 ح707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص400 ح1 ؛ مسند ابن حنبل : ج1 ص662 ح2818 وص 765 ح3366 ، المعجم الكبير : ج11 ص235 ح11789 والثلاثة الأخيرة عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج15 ص294 ح41069.
  460. سنن أبي داود : ج3 ص338 ح3728 ، سنن الترمذي : ج4 ص304 ح1888 ، مسند ابن حنبل : ج1 ص473 ح1907 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1094 ح3288 نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص294 ح41070 ؛ عوالي اللآلي : ج1 ص170 ح194.
  461. الخصال : ص613 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص102 ، بحار الأنوار : ج66 ص458 ح1.
  462. الرُّقَى : جمع رُقْيَة ؛ وهي العُوذة (القاموس المحيط : ج4 ص336«رقي»).
  463. الخصال : ص158 ح203 عن الحسين بن مصعب ، بحار الأنوار : ج66 ص400 ح2.
  464. عافَ الشيء يَعافه؛ إذا كرِهه من طعامٍ أو شراب (العين : ص595 «عيف»).
  465. دعائم الإسلام : ج2 ص118 ح395 ، بحار الأنوار : ج66 ص403 ح15.
  466. ما بين المعقوفين سقط من الطبعة المعتمدة للمصدر ، وأثبتناه من بحار الأنوار.
  467. في المصدر : «يعاقبه» ، والتصويب من بحار الأنوار.
  468. علل الشرائع : ص518 ح1 ، بحار الأنوار : ج66 ص401 ح5.
  469. الجَفا ـ يُقصَر ويُمَدّ ـ : خِلاف البِرّ ، نقيض الصِّلة (لسان العرب : ج14 ص148«جفا»).
  470. الجعفريّات : ص162 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام.
  471. صحيح مسلم : ج3 ص1598 ح104 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1088 ح3268 ، مسند ابن حنبل : ج5 ص91 ح14593 كلّها عن جابر ، صحيح ابن حبّان : ج12 ص34 ح5229 عن سالم بن عبد اللّه عن أبيه نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص261 ح40872.
  472. مسند ابن حنبل : ج9 ص355 ح24533 ، المعجم الأوسط : ج1 ص96 ح292 كلاهما عن عائشة ، كنز العمّال : ج15 ص262 ح40876.
  473. مسند ابن حنبل : ج7 ص108 ح19437 وج 8 ص389 ح22719 كلاهما عن عبد اللّه بن أبي طلحة ، صحيح ابن حبّان : ج12 ص30 ح5226 عن سالم عن أبيه نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص262 ح40878.
  474. صحيح مسلم : ج3 ص1661 ح70 ، الموطّأ : ج2 ص922 ح5 ، مسند ابن حنبل : 4 ص404 ح13095 عن أنس ؛ مكارم الأخلاق : ج2 ص306 ح2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، دعائم الإسلام : ج2 ص119 ح399 ، بحار الأنوار : ج66 ص389 ح26.
  475. النَّفث : شبيه بالنفخ ، وهو أقلّ من التَّفل ؛ لأنّ التَّفل لا يكون إلّا ومعه شيء من الرِّيق (النهاية : ج5 ص88«نفث»).
  476. المعجم الكبير : ج2 ص273 ح2151 ، الإصابة : ج1 ص581 الرقم 1134 نحوه ، كنز العمّال : ج12 ص368 ح35381 ؛ الخرائج والجرائح : ج1 ص54 ح86 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج1 ص118 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص388 ح21 وراجع : دلائل النبوّة للبيهقي : ج6 ص238.
  477. الكافي : ج6 ص272 ح2 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص93 ح403 ، المحاسن : ج2 ص243 ح1755 كلّها عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج66 ص387 ح15.
  478. الكافي : ج6 ص272 ح3 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص93 ح404 ، المحاسن : ج2 ص243 ح1753 ، دعائم الإسلام : ج2 ص119 ح400 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص387 ح13.
  479. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص2 ، بحار الأنوار : ج62 ص290 ؛ كنز العمّال : ج15 ص260 ح40866 نقلاً عن أبي محمّد الغطريف في جزئه وابن النجّار عن أبي هريرة.
  480. نوادر الاُصول : ج1 ص101 ، سير أعلام النبلاء : ج8 ص525 نحوه من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، كنز العمّال : ج15 ص262 ح40879.
  481. الكافي : ج6 ص297 ح6 ، المحاسن : ج2 ص224 ح1677 ، دعائم الإسلام : ج2 ص119 ح402 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص412 ح10.
  482. تَجَشّأ الإنسان تَجَشُّؤا ، والاسم الجُشاء ؛ وهو صوتٌ مع ريح يحصل من الفم عند حصول الشِّبَع (المصباح المنير : ص102 «جشأ»).
  483. الكافي : ج6 ص269 ح6 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص92 ح396 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج2 ص233 ح1714 عن النوفلي وكلاهما بزيادة «إلى السماء» في ذيل الحديث ، بحار الأنوار : ج76 ص56 ح3.
  484. المحاسن : ج2 ص234 ح1716 ، بحار الأنوار : ج66 ص339 ح2.
  485. المُشاش : رؤوس العظام الليّنة الّتي يمكن مضغها. ومَشْمَشَهُ : مصّه ممضوغا (لسان العرب : ج6 ص347 «مشش»).
  486. كنز العمّال : ج15 ص264 ح40889 نقلاً عن ابن النجّار عن مرثد بن عبد اللّه البرني.
  487. النَّهكُ : المُبالَغَة في كلّ شيء ، ونَهَكَ من الطعامِ : بالَغَ في أكله (القاموس المحيط : ج3 ص322 «نهك»).
  488. قال العلّامة المجلسي قدس سره : قال الوالد قدس سره : ينهَك عظما ؛ أي يُخرج مخّه ، أو يستأصل لحمه ، أو الأعمّ (بحار الأنوار : ج66 ص426).
  489. الكافي : ج6 ص322 ح1 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص350 ح4230 عن عليّ بن أسباط عن أبيه ، المحاسن : ج2 ص264 ح1839 ، بحار الأنوار : ج66 ص426 ح1.
  490. سخت پاك كردن استخوان ، به معناى خارج كردن مغز آن يا خوردن و لُخت كردن تمام گوشت آن ، و يا اعم از هر دو است (ر.ك : بحار الأنوار : ج66 ص426).
  491. قال العلّامة المجلسي قدس سره : يمكن حمله على نَهْكٍ لا يصل إلى حدّ الاستئصال ، مع أنّ التجويز لا ينافي الكراهة (بحار الأنوار : ج66 ص427).
  492. المحاسن : ج2 ص265 ح1840 ، بحار الأنوار : ج66 ص427 ح7.
  493. علّامه مجلسى رحمه الله مى گويد : مى توان اين روايت را بر مكيدن حمل كرد كه به حدّ لخت كردن كامل استخوان نرسد. وانگهى ، تجويز ، منافاتى با كراهت ندارد (بحار الأنوار : ج66 ص427).
  494. في المصدر : «وضعف» ، وما أثبتناه من بحار الأنوار.
  495. الفِجّ ـ بالكسر ـ من كلّ شيء : ما لم ينضج ، والنَّيءُ من الفواكِه. وبطِّيخ فِجٌّ : إذا كان صلبا غير نضيج (تاج العروس : ج3 ص450«فجج»).
  496. طبّ الإمام الرضا عليه السلام : ص35 ، بحار الأنوار : ج62 ص323.
  497. الوَدَك : الدَّسَم (القاموس المحيط : ج3 ص322«الوَدَك»).
  498. الجعفريّات : ص161 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام.
  499. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج4 ص373 ح5762 عن أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص264 ح143 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وص 263 ح142 عن عليّ بن الحكم عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، مكارم الأخلاق : ج2 ص335 ح2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : ص9 وفيه «ضلالاً» بدل «ضياعا» ، بحار الأنوار : ج66 ص332 ح11.
  500. الأمالي للصدوق : ص636 ح854 عن عبد الحميد بن عوّاض الطائي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : ج6 ص269 ح7 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص93 ح399 ، المحاسن : ج2 ص232 ح1710 كلّها عن عبداللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، الدعوات : ص139 ح348 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص331 ح8.
  501. الخصال : ص270 ح9 عن ابن عبّاس ، مكارم الأخلاق : ج1 ص145 ح382 ، روضة الواعظين : ص338 ، بحار الأنوار : ج66 ص334 ح16.
  502. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج1 ص503 ح1444 ، الخصال : ص89 ح25 ، بحار الأنوار : ج66 ص332 ح9.
  503. المحاسن : ج2 ص233 ح1712 ، بحار الأنوار : ج66 ص337 ح30.
  504. سنن أبي داود : ج3 ص349 ح3774 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1118 ح3370 وفيه «وجهه» بدل «بطنه» ، السنن الكبرى : ج7 ص434 ح14550 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص143 ح7171 ، كنز العمّال : ج9 ص258 ح25932 ؛ عوالي اللآلي : ج1 ص163 ح163.
  505. دعائم الإسلام : ج2 ص119 ح399 ، بحار الأنوار : ج66 ص389 ح26.
  506. الكافي : ج6 ص271 ح4 ، المحاسن : ج2 ص246 ح1765 ، بحار الأنوار : ج66 ص386 ح9.
  507. المعجم الأوسط : ج1 ص14 ح33 ، تاريخ دمشق : ج45 ص408 ح9926 كلاهما عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج15 ص263 ح40881 ؛ الدعوات : ص137 ح338 عن الإمام الصادق عليه السلام ، دعائم الإسلام : ج2 ص119 ح397 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص388 ح24.
  508. صحيح البخاري : ج5 ص2062 ح5084 ، سنن الترمذي : ج4 ص273 ح1830 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1086 ح3262 ، مسند ابن حنبل : ج6 ص456 ح18779 كلّها عن أبي جحيفة ، كنز العمّال : ج15 ص261 ح40871.
  509. دعائم الإسلام : ج2 ص118 ح396 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص69 ح79 وفيه ذيله من «ويقول» ، بحار الأنوار : ج66 ص389 ح25 وراجع : مسند أبي يعلى : ج4 ص442 ح4899 وتاريخ دمشق : ج4 ص73 ح890.
  510. دعائم الإسلام : ج2 ص119 ح397 ، بحار الأنوار : ج66 ص389 ح26.
  511. الكافي : ج6 ص272 ح8 ، المحاسن : ج2 ص247 ح1768 كلاهما عن معلّى بن خنيس ، بحار الأنوار : ج66 ص387 ح12.
  512. الكافي : ج6 ص270 ح1 ، المحاسن : ج2 ص245 ح1762 ، دعائم الإسلام : ج2 ص119 ح398 وفيه صدره إلى «قبضه» ، بحار الأنوار : ج16 ص261 ح51 وراجع : مسند ابن حنبل : ج2 ص567 ح6560 وتاريخ دمشق : ج4 ص73 ح890.
  513. الكافي : ج6 ص271 ح7 ، المحاسن : ج2 ص245 ح1761 ، بحار الأنوار : ج66 ص385 ح4.
  514. الدعوات : ص137 ح338 ، بحار الأنوار : ج66 ص388 ح24.
  515. كذا في النسخة المعتمدة ، وفي وسائل الشيعة نقلاً عن المصدر : «ما رأته عين يأكل وهو متكئ» وهو الأنسب.
  516. الكافي : ج8 ص129 ح100 ، الأمالي للطوسي : ص692 ح1470 ، بحار الأنوار : ج66 ص386 ح7.
  517. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص354 ح4248 ، الكافي : ج6 ص272 ح9 عن ابن أبي أيّوب ، المحاسن : ج2 ص246 ح1767 عن عمر بن أبي سعيد عن أبيه وكلاهما نحوه ، الزهد للحسين بن سعيد : ص59 ح156 عن حمّاد بن عيسى ، مكارم الأخلاق : ج1 ص313 ح995 وفيهما «ما رأيت» بدل «رأيت» ، بحار الأنوار : ج66 ص388 ح23.
  518. صحيح مسلم : ج3 ص1600 ح113 ، سنن الترمذي : ج4 ص300 ح1879 وليس فيه «أو أخبث» ، مسند ابن حنبل : ج4 ص363 ح12870 نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص292 ح41059 ؛ مكارم الأخلاق : ج1 ص324 ح1041 ، عوالي اللآلي : ج1 ص76 ح151 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص475 ح59.
  519. يمكننا حمل الروايات الّتي تنفي البأس عن الأكل حال المشي على ذلك ، فقد روي عن الإمام عليّ عليه السلام أنّه قال : «لا بأس أن يأكل الرجل وهو يمشي ؛ كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله يفعل ذلك» (الكافي : ج6 ص273 ح2 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص94 ح405 ، المحاسن : ج2 ص247 ح1769 كلّها عن عبدالرحمن العزرمي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص387 ح17). و روي عن الإمام الصادق عليه السلام أنّه قال : «خرج رسول اللّه صلى الله عليه و آله قبل الغداة ومعه كسرة قد غمسها في اللبن وهو يأكل ويمشي وبلال يقيم الصلاة ، فصلّى بالناس صلى الله عليه و آله» (الكافي : ج6 ص273 ح1 ، تهذيب الأحكام : ج9 ص94 ح406 كلاهما عن السكوني ، المحاسن : ج2 ص247 ح1770 عن النوفلي من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص388 ح18).
  520. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص354 ح4247 عن عبد اللّه بن سنان ، المحاسن : ج2 ص248 ح1772 عن محمّد بن سنان ، مكارم الأخلاق : ج1 ص313 ح994 ، الدعوات : ص139 ح346 ، بحار الأنوار : ج66 ص388 ح20.
  521. احاديثى را كه خوردن در حال راه رفتن را روا مى دانند ، مى توان بر اين مورد حمل كرد. مثلاً از امام على عليه السلام روايت شده است كه فرمود : «باكى نيست كه انسان در حال راه رفتن ، چيزى بخورد. پيامبر خدا اين كار را مى كرد» (الكافى : ج6 ص273 ح2). از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده است كه فرمود : «پيامبر خدا پيش از نماز صبح [از خانه اش به مسجد ]بيرون آمد ، در حالى كه تكّه نانى آغشته به شير در دستش بود و مى خورد و مى رفت و بلال ، اقامه نماز مى گفت. آن گاه ، پيامبر صلى الله عليه و آله با مردم ، نماز گزارد» (الكافى : ج6 ص273 ح1).
  522. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج4 ص532 ، الأمالي للصدوق : ص509 ح707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج2 ص306 ح2655 ، تنبيه الخواطر :ج 2 ص256 عن الحسين بن يزيد عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص385 ح2.
  523. سنن ابن ماجة : ج1 ص195 ح593 ، سنن أبي داود : ج1 ص57 ح223 ، سنن النسائي : ج1 ص139 ، مسند ابن حنبل : ج10 ص152 ح26443 بزيادة «أو يشرب» بعد «يأكل» ، صحيح ابن حبّان : ج4 ص20 ح1218 ، كنز العمّال : ج7 ص114 ح18239.
  524. مرتفق : تكيه دهنده به آرنج.
  525. أقعى فى جلوسه : بر پايين پشت خود تكيه زد ، يا بر گوشت سرين نشست و دو ساق و دو ران خود را بالا آورد. چمباتمه نشست (فرهنگ لاروس).
  526. استوفز نيز تقريباً به معناى «أقعى» است ، يعنى : ناآرام و نامطمئن نشست ، چنان كه گويى آماده برجستن است (فرهنگ لاروس).
  527. بحار الأنوار : ج66 ص390.
  528. تحف العقول : ص48 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص319 ح1019 ، الدعوات : ص139 ح345 ، طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص3 ، بحار الأنوار : ج66 ص424 ح38 ؛ المعجم الكبير : ج8 ص249 ح7977 ، تاريخ دمشق : ج45 ص345 ح9908 كلاهما عن أبي اُمامة ، تاريخ بغداد : ج7 ص283 الرقم 3782 ، عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج15 ص260 ح40865.
  529. السَّفِلَة : السُّقَاط من الناس ، والسَّفالة : النَّذالة (النهاية : ج2 ص376«سفل»).
  530. مستطرفات السرائر : ص58 ح24 ، بحار الأنوار : ج75 ص301 ح13.
  531. مقصود ، مى تواند امام كاظم عليه السلام يا امام رضا عليه السلام يا امام هادى عليه السلام باشد.
  532. سنن ابن ماجة : ج2 ص1094 ح3287 ، مشكاة المصابيح : ج2 ص459 ح4257 ، الفردوس : ج3 ص242 ح4711 كلّها عن عمر بن الخطّاب ، كنز العمّال : ج15 ص235 ح40724 ؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص3 ، بحار الأنوار : ج66 ص349 ح9.
  533. الجعفريّات : ص159 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : ج2 ص116 ح387 وليس فيه «الجماعة بركة» ؛ صحيح مسلم : ج3 ص1630 ح180 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1084 ح3254 ، مسند ابن حنبل : ج5 ص25 ح14226 والثلاثة الأخيرة عن جابر وليس فيها «الجماعة بركة» ، كنز العمّال : ج15 ص234 ح40721.
  534. الكافي : ج6 ص273 ح1 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج2 ص161 ح1440 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج66 ص348 ح4.
  535. صحيح البخاري : ج5 ص2061 ح5077 ، صحيح مسلم : ج3 ص1630 ح178 ، الموطّأ : ج2 ص928 ح20 ، مسند ابن حنبل : ج3 ص38 ح7324 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج15 ص234 ح40720.
  536. المعجم الأوسط : ج7 ص218 ح7317 ، مسند أبي يعلى : ج2 ص398 ح2041 ، سير أعلام النبلاء : ج15 ص9 الرقم 3 كلّها عن جابر ، الإخوان : ص229 ح201 عن عبد اللّه بن عمر ، كنز العمّال : ج15 ص233 ح40716 ؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص2 ، بحار الأنوار : ج62 ص290.
  537. المعجم الأوسط : ج7 ص259 ح7444 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج15 ص235 ح40723 نقلاً عن العسكري في المواعظ عن عمر.
  538. المعجم الكبير : ج6 ص251 ح6127 ، فتح الباري : ج9 ص551 ح5420 كلاهما عن سلمان ، كنز العمّال : ج15 ص234 ح40718 ؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص3 ، بحار الأنوار : ج62 ص291.
  539. سنن أبي داود : ج3 ص346 ح3764 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1093 ح3286 ، مسند ابن حنبل : ج5 ص441 ح16078 ، المستدرك على الصحيحين : ج2 ص113 ح2500 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص233 ح40715 ؛ مكارم الأخلاق : ج1 ص319 ح1020 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص349 ح10.
  540. دعائم الإسلام : ج2 ص116 ح387 ، بحار الأنوار : ج66 ص349 ح8.
  541. مستدرك الوسائل : ج16 ص326 ح20044 نقلاً عن كتاب التعريف لمحمّد بن أحمد الصفواني.
  542. تنبيه الغافلين : ص344 ح500 عن أبي سعيد الخدري.
  543. تنبيه الغافلين : ص344 ح499 عن أبي هريرة.
  544. اعتِقالُ الشاةِ : هو أن يضع رجلها بين ساقه وفخذه ، ثم يحلبها (النهاية : ج3 ص281 «عقل»).
  545. جامع الأحاديث للقمّي (الأعمال المانعة) : ص286 عن جابر ؛ التواضع والخمول : ص265 ح219 ، تاريخ دمشق : ج62 ص283 ح12820 ، الفردوس : ج3 ص190 ح4527 كلّها عن جابر نحوه ، كنز العمّال : ج16 ص107 ح44077.
  546. الفردوس : ج4 ص46 ح6144 عن أنس ، كنز العمّال : ج3 ص177 ح6040.
  547. الزَّمانة : العاهة ، زَمِنَ زَمَانةً فهو زَمِنٌ ، والجمع زَمْنى (القاموس المحيط : ج4 ص232 «زمن»).
  548. في المصدر : «حمله» وما أثبتناه من بحار الأنوار.
  549. الخصال : ص518 ح4 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج4 ص154 كلاهما عن حمران بن أعين ، بحار الأنوار : ج46 ص62 ح19.
  550. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص3 ، بحار الأنوار : ج62 ص291 ؛ الفردوس : ج1 ص126 ح438 عن اُمّ سلمة ، كنز العمّال : ج9 ص82 ح25069.
  551. المشفوه : القليل. وأصله الماء الّذي كثرت عليه الشفاه حتّى قلَّ. وقيل : أراد : فإن كان مكثورا عليه ؛ أي كثُرت أكَلَته (النهاية : ج2 ص488 «شفه»).
  552. الاُكْلَة ـ بالضمّ ـ : اللُّقمة ؛ أي : لُقمة أو لُقمتين (النهاية : ج1 ص57 «أكل»).
  553. صحيح مسلم : ج3 ص1284 ح42 ، سنن أبي داود : ج3 ص365 ح3846 وليس فيه «قليلاً» ، مسند ابن حنبل : ج3 ص112 ح7730 وفيه «مشفوفا» بدل «مشفوها» ، السنن الكبرى : ج8 ص13 ح15781 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج9 ص72 ح25010.
  554. مقصود ، اين است كه اگر ميهمانان يا غذاخورها زياد بودند و غذا اندك بود ، يكى دو لقمه هم كه شده ، به خدمتكار بدهد.
  555. السَّائِسُ : هو من يقومُ على الدوابّ ويَروضُها (تاج العروس : ج8 ص322 «سوس»).
  556. عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج2 ص159 ح24 ، بحار الأنوار : ج49 ص164 ح5.
  557. الكافي : ج8 ص230 ح296 ، بحار الأنوار : ج49 ص101 ح18.
  558. الرِّفْد : العطاء والصلة (لسان العرب : ج3 ص181 «رفد»).
  559. الكافي : ج2 ص292 ح13 ، تهذيب الأحكام : ج7 ص400 ح1597 نحوه ، بحار الأنوار : ج72 ص115 ح13.
  560. مكارم الأخلاق : ج1 ص75 ح112 ، تاريخ اليعقوبي : ج2 ص98 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص410 ح7 ؛ نوادر الاُصول : ج2 ص110 ، تاريخ دمشق : ج51 ص133 ح10806 عن معاذ بن جبل وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج16 ص52 ح43897.
  561. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج2 ص277 ح2434 ، الخصال : ص93 ح38 ، المحاسن : ج2 ص161 ح1441 نحوه وكلّها عن إبراهيم بن عبد الحميد ، مكارم الأخلاق : ج1 ص550 ح1899 ، بحار الأنوار : ج66 ص347 ح1.
  562. عوالي اللآلي : ج1 ص287 ح139 ، تحف العقول : ص448 عن عليّ بن شعيب عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج78 ص342 ح41.
  563. الكافي : ج6 ص297 ح3 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج2 ص234 ح1719 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق : ج1 ص319 ح1021 عن ابن عمر وفيه «إذا وضعت المائدة» بدل «إذا أكل أحدكم» ، بحار الأنوار : ج66 ص418 ح26 ؛ سنن ابن ماجة : ج2 ص1089 ح3273 ، تهذيب الكمال : ج16 ص348 الرقم 3682 كلاهما عن ابن عمر وفيهما «إذا وضعت المائدة» بدل «إذا أكل أحدكم» ، كنز العمّال : ج15 ص241 ح40751.
  564. صحيح البخاري : ج5 ص2056 ح5063 ، الموطّأ : ج2 ص934 ح32 كلاهما عن وهب بن كيسان ، سنن الدارمي : ج1 ص527 ح1951 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1087 ح3267 نحوه وكلاهما عن عمر بن أبي سلمة ، كنز العمّال : ج15 ص237 ح40738.
  565. تاريخ بغداد : ج11 ص95 الرقم 5787 ، كنز العمّال : ج7 ص103 ح18173 ؛ مكارم الأخلاق : ج1 ص61 ح55 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج16 ص237 ح35.
  566. صحيح البخاري : ج5 ص2056 ح5062 ، صحيح مسلم : ج3 ص1600 ح109 ، كنز العمّال : ج15 ص428 ح41698 نقلاً عن ابن النجّار وكلاهما نحوه.
  567. الجَفْنة : خُصّت بوعاء الأطعمة ، وجمعها جِفان (مفردات ألفاظ القرآن : ص197 «جفن»).
  568. الوَذْرة ـ بالسكون ـ : القِطعة من اللحم ، والوَذْر ـ بالسكون أيضا ـ : جمعها (النهاية : ج5 ص170 «وذر»).
  569. سنن الترمذي : ج4 ص283 ح1848 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1089 ح3274 نحوه ، المعجم الكبير : ج18 ص83 ح154 ، المعجم الأوسط : ج6 ص180 ح6126 ، كنز العمّال : ج9 ص497 ح27140.
  570. اُسد الغابة : ج2 ص46 الرقم 1212 ، الإصابة : ج2 ص88 الرقم 1780 ، كنز العمّال : ج15 ص429 ح41701 نقلاً عن أبي نعيم.
  571. ذِروة كلّ شيء : أعلاه (النهاية : ج2 ص159 «ذرا»).
  572. سنن أبي داود : ج3 ص349 ح3773 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1090 ح3275 ، مسند ابن حنبل : ج6 ص210 ح17694 نحوه وكلّها عن عبد اللّه بن بسر ، كنز العمّال : ج15 ص250 ح40806؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج2 ص34 ح71 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص101 ح46 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص79 ح1.
  573. سنن أبي داود : ج3 ص348 ح3772 عن ابن عبّاس ، مسند ابن حنبل : ج5 ص419 ح16006 عن واثلة بن الأسقع نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص249 ح40803.
  574. المعجم الكبير : ج22 ص86 ح208 ، حلية الأولياء : ج2 ص23 الرقم 120 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1090 ح3276 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص130 ح7119 كلّها عن واثلة بن الأسقع ، تهذيب الكمال : ج17 ص359 الرقم 3935 عن هشام بن عمّار والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص250 ح40807.
  575. سنن الترمذي : ج4 ص260 ح1805 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص130 ح7118 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1090 ح3277 ، سنن الدارمي : ج1 ص533 ح1974 ، مسند ابن حنبل : ج1 ص643 ح2730 والثلاثة الأخيره نحوه وكلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج15 ص241 ح40754 ؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص3 ، بحار الأنوار : ج62 ص291.
  576. مسند ابن حنبل : ج1 ص738 ح3214 عن ابن عبّاس.
  577. الكافي : ج6 ص296 ح1 وص 318 ح9 كلاهما عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج2 ص168 ح1467 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص82 ح10.
  578. اُسد الغابة : ج6 ص220 الرقم 6126 ، الإصابة : ج7 ص238 الرقم 10286 ، الفردوس : ج5 ص129 ح7709 كلّها عن أبي عمر مولى عمر ، كنز العمّال : ج15 ص251 ح40816.
  579. يُقال : لا تقرن بين تمرتين : أي لا تأكلهما معا (انظر : لسان العرب : ج13 ص336 «قرن»).
  580. صحيح ابن حبّان : ج12 ص37 ح5232 ، المعجم الأوسط : ج4 ص333 ح4355 ، تاريخ بغداد : ج7 ص180 الرقم 3625 نحوه وكلّها عن ابن عمر ، فتح الباري : ج9 ص571 عن زيد بن أبي أنيسة ، كنز العمّال : ج15 ص251 ح40812.
  581. دعائم الإسلام : ج2 ص120 ح407 ، بحار الأنوار : ج66 ص120 ح12.
  582. في المصدر : «بين التمرَبينِ» وهو تصحيف ظاهر.
  583. سنن الترمذي : ج4 ص264 ح1814 ، السنن الكبرى : ج7 ص458 ح14633 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج5 ص562 ح1 ؛ عوالي اللآلي : ج1 ص136 ح36 كلّها نحوه.
  584. علل الشرائع : ص519 ح1 ، مسائل عليّ بن جعفر : ص153 ح206 ، المحاسن : ج2 ص225 ح1681 ، قرب الإسناد : ص272 ح1080 ، بحار الأنوار : ج66 ص118 ح2.
  585. الخصال : ص518 ح4 عن حمران بن أعين ، مكارم الأخلاق : ج1 ص476 ح1638 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج4 ص162 كلاهما من دون إسنادٍ إلى الإمام الباقر عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج46 ص62 ح19.
  586. الإصابة : ج1 ص529 الرقم 972 ، تاريخ دمشق : ج11 ص180 ح2761 نحوه وكلاهما عن ثوبان ، الفردوس : ج5 ص492 ح8860 عن ثابت بن ثوبان وفيه «الأمير» بدل «الإمام» ، كنز العمّال : ج9 ص251 ح25892.
  587. تاريخ دمشق : ج11 ص140 ح3738 عن ثابت بن أبي إدريس ، كنز العمّال : ج15 ص241 ح40752.
  588. النوادر للراوندي : ص275 ح541 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : ص80 ، بحار الأنوار : ج75 ص468 ح21.
  589. الإعذار : المبالغة في الأمر ، أي ليُبالغ في الأكل. وقيل : إنّما هو «و ليُعذِّر» من التعذير : التقصير. أي ليقصّر في الأكل ليتوفّر على الباقين ، وَلْيُرِ أنّه يبالغ (النهاية : ج3 ص198 «عذر»).
  590. سنن ابن ماجة : ج2 ص1096 ح3295 ، تهذيب الكمال : ج16 ص348 الرقم 3862 ، شُعب الإيمان : ج5 ص83 ح5864 كلاهما نحوه وكلّها عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج15 ص241 ح40751 ؛ مكارم الأخلاق : ج1 ص319 ح1021 عن ابن عمر ، طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص3 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج62 ص291.
  591. تاريخ بغداد : ج10 ص240 الرقم 5365 عن عبد الرحمن بيّاع الهروي عن الإمام الصادق عليه السلام ، النهاية في غريب الحديث : ج3 ص198 ، كنز العمّال : ج9 ص271 ح25980 نقلاً عن المصنّف لعبد الرزّاق.
  592. الكافي : ج6 ص285 ح1 عن ابن القدّاح ، المحاسن : ج2 ص234 ح1720 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، مكارم الأخلاق : ج1 ص61 ح55 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص418 ح27.
  593. تحف العقول : ص172 ، بشارة المصطفى : ص25 عن كميل ، بحار الأنوار : ج66 ص425 ح41.
  594. الكافي : ج6 ص273 ح2 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص216 ح39 ، معاني الأخبار : ص375 ح1 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، المحاسن : ج2 ص161 ح1439 عن عبداللّه بن مسكان عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج66 ص314 ح2.
  595. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج4 ص355 ح5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص485 ح60 عن إبراهيم الكرخي عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام الحسن عليهم السلام نحوه ، المحاسن : ج2 ص248 ح1773 عن الإمام الحسن عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج1 ص306 ح969 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام الحسن عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج66 ص415 ح14.
  596. شُعب الإيمان : ج5 ص83 ح5864 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1096 ح3295 وليس فيه من «فليأكل» إلى «من أعلاها» ، الفردوس : ج1 ص335 ح1333 نحوه وكلّها عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج15 ص241 ح40751؛ مكارم الأخلاق : ج1 ص319 ح1021 عن ابن عمر ، طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص3 كلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج66 ص424 ح38.
  597. الدعوات : ص80 ح198 ، بحارالأنوار : ج66 ص412 ح9.
  598. في المصدر : «وليُجيد» ، والتصويب من بحارالأنوار.
  599. طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام : ص60 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحارالأنوار : ج66 ص380 ح46.
  600. مكارم الأخلاق : ج1 ص61 ح55 ، بحارالأنوار : ج16 ص237 ح35.
  601. مكارم الأخلاق : ج1 ص70 ح88 ، بحارالأنوار : ج66 ص410 ح7.
  602. ابسط : أي اُسرُر ويبسطني ما يبسطها : أي يسرّني ما يسرّها؛ لأنّ الإنسان إذا سُرّ انبسط وجهه واستبشر (النهاية : ج1 ص128 «بسط»).
  603. بشارة المصطفى : ص25 ، تحف العقول : ص171 نحوه وكلاهما عن كميل ، بحارالأنوار : ج66 ص425 ح41.
  604. دعائم الإسلام : ج2 ص117 ح392 ، بحارالأنوار : ج66 ص383 ح50.
  605. غرر الحكم : ج2 ص141 ح2111.
  606. قَمَّ البيتَ : كَنَسَه (المصباح المنير : ص516 «قمم»).
  607. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج3 ص356 ح4256 ، مكارم الأخلاق : ج1 ص306 ح970 ، بحارالأنوار : ج66 ص411 ح8.
  608. استمكنّا منه : أي قدرنا وتمكنّا من الاعتراض عليه وتعجيزه (بحارالأنوار : ج66 ص370).
  609. الكافي : ج6 ص292 ح3 ، المحاسن : ج2 ص209 ح1624 كلاهما عن أبي خديجة وص 235 ح1721 عن أبي سلمة نحوه ، بحارالأنوار : ج66 ص370 ح9.
  610. مكارم الأخلاق : ج1 ص318 ح1018 ، بحار الأنوار : ج66 ص423 ح37.
  611. مشكاة الأنوار : ص564 ح1901 ، بحارالأنوار : ج1 ص226 ح17 نقلاً عن الشيخ البهائي وكلاهما عن عنوان البصري.
  612. سنن الترمذي : ج4 ص260 ح1804 ، سنن ابن ماجة : ج2 ص1089 ح3272 ، سنن الدارمي : ج1 ص529 ح1958 ، مسند ابن حنبل : ج7 ص382 ح20750 ، الطبقات الكبرى : ج7 ص51 كلّها عن نبيشة الخير ، كنز العمّال : ج15 ص247 ح40787.
  613. اللَّطْع : اللَّحْس باللسان (تاج العروس : ج11 ص433 «لطع»).
  614. الإصابة : ج7 ص123 الرقم 9921 ، اُسد الغابة : ج6 ص115 الرقم 5906 كلاهما عن أبي ريطة ، كنز العمّال : ج15 ص253 ح40828.
  615. أي لاختبار جودته (بحار الأنوار : ج66 ص272).
  616. الكافي : ج6 ص303 ح6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج2 ص416 ح2459 عن إدريس بن يوسف عن الإمام الصادق عليه السلام ، دعائم الإسلام : ج2 ص117 ح389 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص272 ح17 ؛ المعجم الكبير : ج23 ص285 ح625 ، شُعب الإيمان : ج5 ص114 ح6007 كلاهما عن اُمّ سلمة نحوه ، كنز العمّال : ج15 ص261 ح40873.
  617. صحيح مسلم : ج3 ص1607 ح137 ، سنن الترمذي : ج4 ص258 ح1801 ، مسند ابن حنبل : ج3 ص392 ح9380 كلّها عن أبي هريرة ، سنن الدارمي : ج1 ص528 ح1956 عن أنس بزيادة «الثلاث» بعد «أصابعه» وليس فيه ذيله ، كنز العمّال : ج15 ص244 ح40769.
  618. في المصدر : «الصفحة» ، والتصويب من كنز العمّال.
  619. المعجم الكبير : ج18 ص261 ح653 عن العرباض بن سارية ، كنز العمّال : ج15 ص247 ح40790.
  620. الكافي : ج6 ص297 ح7 ، المحاسن : ج2 ص226 ح1685 كلاهما عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص613 ح10 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، تحف العقول : ص103 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج66 ص405 ح1.
  621. دعائم الإسلام : ج2 ص120 ح405 ، الجعفريّات : ص162 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق : ج1 ص314 ح1002 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص406 ح10.
  622. كنز العمّال : ج15 ص259 ح40862 نقلاً عن الشيرازي.
  623. المحاسن : ج2 ص226 ح1684 عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج1 ص75 ح108 نحوه ، بحار الأنوار : ج66 ص405 ح4.
  624. المحاسن : ج2 ص226 ح1683 عن حمّاد بن عثمان ، بحار الأنوار : ج66 ص405 ح3 ؛ صحيح مسلم : ج3 ص1607 ح136 ، مسند ابن حنبل : ج4 ص353 ح2815 كلاهما عن أنس بزيادة «الثلاث» بعد «أصابعه» ، كنز العمّال : ج7 ص103 ح18174.
  625. الكافي : ج6 ص297 ح4 ، المحاسن : ج2 ص227 ح1688 وفيه «قال» بدل «ويقول» وكلاهما عن عمرو بن جميع ، بحار الأنوار : ج66 ص406 ح7.
  626. تهذيب الأحكام : ج9 ص100 ح433 ، المحاسن : ج2 ص199 ح1581 ، الكافي : ج6 ص298 ح9 وفيه «وتخاف أن تفوتك فتعيد الصلاة» بدل «خاف تأخيره» ، بحار الأنوار : ج66 ص427 ح1.
  627. الكافي : ج6 ص291 ح3 ، المحاسن : ج2 ص206 ح1614 ، تفسير العيّاشي : ج2 ص273 ح79 ، دعائم الإسلام : ج2 ص120 ح406 وفيهما «كان أبي يكره» بدل «إنّه كره» ، بحار الأنوار : ج66 ص360 ح33.
  628. سنن ابن ماجة: ج1 ص561 ح1764، صحيح ابن حبّان: ج2 ص16 ح315، مسند ابن حنبل: ج3 ص125 ح7811، السنن الكبرى: ج4 ص504 ح8518 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج3 ص256 ح6425؛ نثر الدرّ: ج1 ص165.
  629. الكافي: ج2 ص94 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، قرب الإسناد: ص74 ح237 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، ثواب الأعمال: ص216 ح1، تحف العقول: ص364 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج71 ص22 ح1؛ مسند ابن حنبل: ج7 ص24 ح19036، تهذيب الكمال: ج3 ص117 الرقم 456 عن سنان بن سَنّة وفيهما «الصابر» بدل «المحتسب»، كنز العمّال: ج3 ص256 ح6426.
  630. تحف العقول: ص48، المحاسن: ج2 ص214 ح1640 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج66 ص375 ح25.
  631. المحاسن: ج2 ص214 ح1641 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص66 ح99 وفيه «ما يعطي» بدل «مالا يعطي»، بحار الأنوار: ج66 ص375 ح26.
  632. مكارم الأخلاق: ج1 ص310 ح991، الجعفريّات: ص216 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج66 ص381 ح47.
  633. مسند أبي يعلى: ج6 ص388 ح7210، عمل اليوم والليلة لابن السني: ص167 ح473 كلاهما عن عبد اللّه بن قيس، كنز العمّال: ج15 ص247 ح40786.
  634. سير أعلام النبلاء: ج19 ص259 الرقم 160، تاريخ دمشق: ج55 ص399 كلاهما عن أنس، كنز العمّال: ج3 ص258 ح6437.
  635. صحيح مسلم: ج4 ص2095 ح89، سنن الترمذي: ج4 ص265 ح1816، مسند ابن حنبل: ج4 ص235 ح12169، المصنّف لابن أبي شيبة: ج5 ص563 ح1 كلّها عن أنس، كنز العمّال: ج15 ص245 ح40778؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص8.
  636. سنن أبي داود: ج4 ص42 ح4023، سنن الترمذي: ج5 ص508 ح3458، سنن ابن ماجة: ج2 ص1093 ح3285، مسند ابن حنبل: ج5 ص312 ح15632 وليس في الثلاثة الأخيرة «وما تأخّر» وكلّها عن معاذ بن انس، كنز العمّال: ج15 ص239 ح40744؛ الإقبال: ج1 ص244 نحوه، بحار الأنوار: ج98 ص14 ح2.
  637. عمل اليوم والليلة لابن السني: ص166 ح469، كنز العمّال: ج15 ص255 ح40842.
  638. مستدرك الوسائل: ج3 ص269 ح3554 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
  639. الكافي: ج6 ص296 ح25 عن مسمع عن الإمام الصادق عليه السلام، الجعفريّات: ص160 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، دعائم الإسلام: ج2 ص117 ح391 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج66 ص351 ح4.
  640. المحاسن: ج2 ص210 ح1626 عن الإمام الكاظم عليه السلام، مكارم الأخلاق: ج1 ص308 ح981، بحار الأنوار: ج66 ص371 ح12.
  641. القَنا: الرِّضا، وأقناهُ: إذا أرضاه (النهاية: ج4 ص118 «قنا»).
  642. مسند ابن حنبل: ج5 ص577 ح16595 وج 9 ص60 ح23244 وفيه «واجتبيت» بدل «وأحييت»، فتح الباري: ج9 ص581، عمل اليوم والليلة لابن السني: ص164 ح465، اُسد الغابة: ج6 ص420 الرقم 6630 وليس فيه «وأحييت»، كنز العمّال: ج7 ص105 ح18181.
  643. مسند ابن حنبل: ج6 ص310 ح18093، اُسد الغابة: ج6 ص387 الرقم 6536، تاريخ دمشق: ج62 ص172 ح12758، المعجم الكبير: ج3 ص268 ح3372 عن الحارث بن الحارث، كنز العمّال: ج15 ص432 ح41711؛ الإقبال: ج1 ص245 وليس فيه «و أشبعت»، بحار الأنوار: ج98 ص15 ح2.
  644. سَاغَ الشَّرابُ: أي دَخَلَ سهلاً (النهاية: ج2 ص422 «سوغ»).
  645. سنن أبي داود: ج3 ص366 ح3851، صحيح ابن حبّان: ج12 ص24 ح5220، المعجم الكبير: ج4 ص182 ح4082، المعجم الأوسط: ج5 ص304 ح5384، تاريخ بغداد: ج10 ص62 الرقم 5181 وليس فيهما «أو شرب»، كنز العمّال: ج7 ص103 ح18176.
  646. وفي سنن أبي داود: «إذا رُفِعَتِ المائدَةُ».
  647. صحيح البخاري: ج5 ص2078 ح5142، سنن أبي داود: ج3 ص366 ح3849، سنن ابن ماجة: ج2 ص1092 ح3284، سنن الترمذي: ج5 ص507 ح3456 وفيه «غير مودّع» بدل «غير مكفيّ ولا مودَّع»، مسند ابن حنبل: ج8 ص306 ح22364 نحوه، كنز العمّال: ج7 ص104 ح18178.
  648. در باره معانى محتمل ديگرى كه براى بخش پايانىِ اين دعا برشمرده اند، ر.ك: نيل الأوطار: ج6 ص51، تحفة الأحوذى: ج9 ص297، الأذكار النَّوَوية: ص235، عون المعبود: ج1 ص235.
  649. المتين: الشديد القويّ الّذي لا يعتريه وهن ولا يمسُّه لغوب، والمعنى في وصفه بالقوّة، والمتانة أنّه قادر بليغ الاقتدار على كلّ شيء (مجمع البحرين: ج3 ص1670«متن»).
  650. الشكر: ص79 ح170.
  651. متين: هر چيز محكم و نيرومند كه هيچ ضعف و سستى به او راه نيابد. وصف خداوند به نيرومندى و متانت، بدان معناست كه او بر هر چيزى در كمال توانايى و اقتدار است (مجمع البحرين: ج3 ص1670 مادّه «متن»).
  652. سنن أبي داود: ج3 ص366 ح3850، سنن الترمذي: ج5 ص508 ح3457 وفيه «أكل أو شرب» بدل «فرغ من طعامه»، سنن ابن ماجة: ج2 ص1092 ح3283 وفيه «أكل طعاما» بدل «فرغ من طعامه»، مسند ابن حنبل: ج4 ص65 ح11276، كنز العمّال: ج7 ص104 ح18179.
  653. المعجم الأوسط: ج5 ص209 ح5104، كنز العمّال: ج15 ص238 ح40740 نقلاً عن الضياء.
  654. الكافي: ج6 ص294 ح14 عن عبد الرحمن العزرمي عن الإمام الصادق عليه السلام، المحاسن: ج2 ص214 ح1639 عن عبد اللّه العزرمي عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام، ثواب الأعمال: ص219 ح1، الأمالي للصدوق: ص374 ح472 كلاهما عن غياث بن إبراهيم الدارمي عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام، قرب الإسناد: ص90 ح302 عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج66 ص375 ح24.
  655. المحاسن: ج2 ص217 ح1649، بحار الأنوار: ج66 ص377 ح33.
  656. مسند ابن حنبل: ج1 ص322 ح1312، المصنّف لابن أبي شيبة: ج5 ص564 ح11، تهذيب الكمال: ج20 ص322 الرقم 4025، حلية الأولياء: ج1 ص70 الرقم 4، كنز العمّال: ج15 ص428 ح41697.
  657. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص358 ح4266، المحاسن: ج2 ص216 ح1646 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي، مكارم الأخلاق: ج1 ص310 ح988، بحار الأنوار: ج66 ص376 ح30.
  658. المحاسن: ج2 ص212 ح1633 وص 215 ح1643، بحار الأنوار: ج66 ص373 ح19.
  659. الكافي: ج6 ص294 ح13، المحاسن: ج2 ص214 ح1637 بزيادة «والشراب» بعد «الطعام» وكلاهما عن جرّاح المدائني، بحار الأنوار: ج66 ص374 ح23.
  660. العاني: الأسير. وكلُّ من ذلّ واستكان وخضع فقد عنا يعنو (النهاية: ج3 ص314«عنا»).
  661. الكافي: ج6 ص295 ح16، المحاسن: ج2 ص217 ح1650 كلاهما عن هشام بن سالم، مكارم الأخلاق: ج1 ص310 ح990 كلاهما نحوه وليس فيهما «كان أبي عليه السلام يقول»، بحار الأنوار: ج66 ص377 ح34.
  662. علل الشرائع: ص35 ح6، تفسير العيّاشي: ج2 ص153 ح47 وليس فيه صدره إلى «بالعجل» وكلاهما عن عبداللّه بن هلال، بحار الأنوار: ج66 ص368 ح3.
  663. سنن أبي داود: ج3 ص339 ح3730، سنن ابن ماجة: ج2 ص1103 ح3322، مسند ابن حنبل: ج1 ص609 ح2569 كلاهما نحوه، شُعب الإيمان: ج5 ص123 ح6041 كلّها عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج15 ص238 ح40742.
  664. الكافي: ج6 ص336 ح1، المحاسن: ج2 ص291 ح1955 كلاهما عن عبد اللّه بن سليمان، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص39 ح114 عن داود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام الحسين عليهم السلام نحوه، مكارم الأخلاق: ج1 ص421 ح1429 عن الإمام الحسن عليه السلام وليس فيه صدره، بحار الأنوار: ج66 ص100 ح15.
  665. قُبا: قرية على ميلين من المدينة على يسار القاصد إلى مكّة... والأنصار بنوا بقُباء مسجدا يصلّون فيه (معجم البلدان: ج4 ص302).
  666. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص731 ح2003، السنن الكبرى للنسائي: ج6 ص82 ح10133، عمل اليوم والليلة لابن السني: ص171 ح485، صحيح ابن حبّان: ج12 ص23 ح5219 وليس فيه «الحمد للّه غير مودّع ولا مكافأ ولا مكفور ولا مستغنىً عنه»، كنز العمّال: ج15 ص257 ح40850.
  667. روستايى بوده در دو ميلى مدينه، واقع در سمت چپ كسى كه به مكّه مى رود.… انصار در قُبا مسجدى بنا كردند و در آن نماز مى خواندند.
  668. الكافي: ج6 ص292 ح1، تهذيب الأحكام: ج9 ص98 ح427، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص355 ح4250 وليس فيه «بارك اللّه عليكم في طعامكم» وكلّها عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، المحاسن: ج2 ص210 ح1627 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيها «أربعة أملاك» بدل «أربعة آلاف ملك»، بحار الأنوار: ج66 ص371 ح13.
  669. الجعفريّات: ص160 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام.
  670. الكافي: ج6 ص294 ح15، المحاسن: ج2 ص216 ح1647 وفيه «فباركه» بدل «وباركت» بزيادة «فهنّئه» بعد «وأرويت»، بحار الأنوار: ج66 ص376 ح31.
  671. الكافي: ج6 ص292 ح2، تهذيب الأحكام: ج9 ص99 ح428، المحاسن: ج2 ص212 ح1631 كلّها عن أبي بصير، مكارم الأخلاق: ج1 ص316 ح1011، بحار الأنوار: ج66 ص373 ح17.
  672. الكافي: ج6 ص294 ح12، المحاسن: ج2 ص212 ح1632 كلاهما عن أبي يحيى الصنعاني، بحار الأنوار: ج66 ص373 ح18.
  673. تنبيه الخواطر: ج1 ص102؛ الدرّ المنثور: ج3 ص559 نقلاً عن الزهد لابن حنبل عن خالد الربعي وفيه «اتّق اللّه يابن آدم...».
  674. شُعب الإيمان: ج5 ص37 الرقم5683، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج11 ص236؛ مجمع البيان: ج5 ص373، تنبيه الخواطر: ج1 ص103 كلّها نحوه.
  675. مقصود، امام حسن عليه السلام يا حسن بصرى است.
  676. الغَمَر: ريح اللحم وما يعلق باليد من دَسَمه (لسان العرب: ج5 ص32 «غمر»).
  677. دعائم الإسلام: ج2 ص121 ح411، بحار الأنوار: ج66 ص365 ح43.
  678. الوضوء قبل الطعام ينفي الفقر: المراد غسل اليدين فقط (المصباح المنير: ص663 «وضُؤ»).
  679. مكارم الأخلاق: ج1 ص301 ح950، الدعوات: ص142 ح364 وليس فيه «ويصحّ البصر»، بحار الأنوار: ج66 ص364 ح42؛ مسند الشهاب: ج1 ص205 ح310 عن سهل بن إبراهيم المروزي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «اللَّمم» بدل «الهمّ».
  680. سنن ابن ماجة: ج2 ص1096 ح3297، سنن الترمذي: ج4 ص289 ح1859 و1860، مسند ابن حنبل: ج3 ص251 ح5839، سنن الدارمي: ج1 ص537 ح1991 كلّها عن أبي هريرة نحوه، كنز العمّال: ج15 ص244 ح40768.
  681. سنن ابن ماجة: ج2 ص1096 ح3296، مسند أبي يعلى: ج6 ص165 ح6715، تهذيب الكمال: ج19 ص248 الرقم 3744 كلّها عن فاطمة بنت الحسين عن الإمام الحسين عليه السلام عن فاطمة عليهاالسلام، كنز العمّال: ج15 ص242 ح40759؛ كشف الغمّة: ج2 ص180 عن فاطمة بنت الحسين عن فاطمة بنت رسول اللّه عليهاالسلام عنه صلى الله عليه و آله.
  682. الوَضَر: الدَرَنُ والدَسَمُ (الصحاح: ج2 ص846 «وضر»).
  683. مسند أبي يعلى: ج5 ص226 ح5542، المعجم الأوسط: ج7 ص146 ح7115 وفيه صدره إلى «فليغسل يده» وكلاهما عن سالم عن أبيه، كنز العمّال: ج15 ص247 ح40789.
  684. دعائم الإسلام: ج2 ص121 ح412، بحار الأنوار: ج66 ص365 ح43؛ سنن أبي داود: ج3 ص346 ح3761، سنن الترمذي: ج4 ص282 ح1846، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص119 ح7082 كلّها عن سلمان عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيها صدره إلى «وبعده»، كنز العمّال: ج15 ص243 ح40763.
  685. المحاسن: ج2 ص204 ح1603، بحار الأنوار: ج66 ص359 ح27.
  686. القعب: القدح الضخم الغليظ الجافي. وقيل: قدح من خشب مقعّر (لسان العرب: ج1 ص683 «قعب»).
  687. كامل الزيارات: ص126 ح141 عن الحسين بن عليّ بن الحسين عن أبيه، بحار الأنوار: ج66 ص355 ح11.
  688. مكارم الأخلاق: ج1 ص304 ح965، بحار الأنوار: ج66 ص363 ح38.
  689. مكارم الأخلاق: ج1 ص75 ح111، بحار الأنوار: ج66 ص362 ح37.
  690. القَتَر: الغَبَرَة (القاموس المحيط: ج2 ص113 «قتر»).
  691. مكارم الأخلاق: ج1 ص302 ح956، المحاسن: ج2 ص204 ح1603 عن الإمام الجواد عليه السلام، بحار الأنوار: ج66 ص358 ح27.
  692. أشرنا آنفا إلى أنّ المراد من الوضوء هاهنا هو غسل اليدين، لا الوضوء الشرعي.
  693. مكارم الأخلاق: ج1 ص303 ح959، بحار الأنوار: ج66 ص363 ح38.
  694. قال العلّامة المجلسي قدس سره: أي حديثا طريفا لم تسمع مثله. ويمكن أن يكون المعنى: أوَ تريد بالرمد الطريف؛ من الطَّرفة ـ بالفتح ـ وهو نقطة حمراء من الدم تحدث في العين، لكنّه بعيد لفظا ومعنىً (بحار الأنوار: ج66 ص367).
  695. الكافي: ج6 ص292 ح5، بحار الأنوار: ج66 ص367 ح47.
  696. قال العلّامة المجلسي قدس سره: «الظريف يرمد» استفهام إنكاري، والظريف :الكيّس، والظَّرْف: البراعة وذكاء القلب والحِذق. ذكرها الفيروزآبادي (بحار الأنوار: ج62 ص148).
  697. كشف الغمّة: ج2 ص376، بحار الأنوار: ج62 ص148 ح19.
  698. الكَلَف: شيء يعلو الوجه كالسِّمسم، ولون بين السواد والحُمرة، وحمرةٌ كَدِرة تعلو الوجه (القاموس المحيط: ج3 ص192 «كلف»).
  699. الكافي: ج6 ص291 ح4، بحار الأنوار: ج66 ص366 ح46.
  700. الدعوات: ص143 ح369، بحار الأنوار: ج66 ص359 ح27.
  701. مسند الشهاب: ج1 ص340 ح583، الفردوس: ج2 ص262 ح3220 نحوه وكلاهما عن أبي أيّوب، كنز العمّال: ج15 ص255 ح40837؛ مكارم الأخلاق: ج1 ص330 ح1058 بزيادة «من اُمّتي» بعد «المتخلّلين»، المحاسن: ج2 ص377 ح2322 عن أبي حمزة عن الإمام الكاظم عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج66 ص436 ح1.
  702. النواجذ من الأسنان: الضواحك؛ وهي الّتي تبدو عند الضحك، والأكثر الأشهر أنّها أقصى الأسنان (النهاية: ج5 ص20 «نجذ»).
  703. الجعفريّات: ص28، النوادر للراوندي: ص212 ح418 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، دعائم الإسلام: ج2 ص120 ح410، مكارم الأخلاق: ج1 ص331 ح1061 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «مصحّة للفم» بدل «صحّة للناب»، بحار الأنوار: ج66 ص442 ح27.
  704. كذا في المصدر، وفي بحار الأنوار والمصادر الاُخرى: «مَصَحَّة».
  705. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص3، بحار الأنوار: ج62 ص291؛ الفردوس: ج2 ص54 ح2307 عن عمران الكلاعي، كنز العمّال: ج15 ص255 ح40836.
  706. زَرِدَ الرجلُ اللقمةَ: ابتلعها. وازدَرَدها مثله (المصباح المنير: ص252 «زرد»).
  707. الدُّبَيْلَة: هي خُراج ودُمَّل كبير تظهر في الجوف فتقتل صاحبها غالبا (النهاية: ج2 ص99 «دبل»).
  708. الكافي: ج6 ص378 ح4، بحار الأنوار: ج66 ص408.
  709. الكافي: ج6 ص377 ح1، المحاسن: ج2 ص379 ح2330، بحار الأنوار: ج66 ص408.
  710. مستطرفات السرائر: ص49 ح9، مكارم الأخلاق: ج1 ص330 ح1059، بحار الأنوار: ج66 ص303 ح15.
  711. في بحار الأنوار: «فأخرجتَه»، وهو المناسب للسياق.
  712. الكافي: ج6 ص378 ح3، المحاسن: ج2 ص379 ح2329 نحوه وكلاهما عن الفضل بن يونس، بحار الأنوار: ج66 ص408.
  713. روايات هذا العنوان ـ وكما تلاحظ ـ حول حكمة السواك وهي النظافة وصحة الفم والأسنان، وهذا الأدب لا ينحصر بتعقّبه للطعام. وعليه نذكره هنا من باب تطبيق العنوان على بعض مصاديقه.
  714. احاديث باب مسواك ـ همان گونه كه ملاحظه مى كنيد ـ در باره حكمت مسواك كردن اند كه همان نظافت و بهداشت دهان و دندان است. اين آداب، مخصوص به بعد از غذا نيستند و ما در اين جا آنها را به جهت تطبيق داشتن با عنوان، براى برخى از آداب غذا خوردن آورده ايم.
  715. سنن ابن ماجة: ج1 ص106 ح289، المعجم الكبير: ج8 ص220 ح7876، تاريخ دمشق: ج15 ص280 ح3782 وفيهما «مطيبة» بدل «مطهرة» وكلّها عن أبي اُمامة، كنز العمّال: ج9 ص312 ح26174؛ الكافي: ج6 ص495 ح4 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام، المحاسن: ج2 ص382 ح2346 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج76 ص133 ح36.
  716. المصنّف لابن أبي شيبة: ج1 ص197 ح25 عن سليمان بن سعيد، المعجم الأوسط: ج7 ص259 ح7442 عن سليمان بن صرد، تاريخ دمشق: ج36 ص124 عن عبداللّه بن ميمون القدّاح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج9 ص311 ح26165.
  717. كنز العمّال: ج9 ص314 ح26183 نقلاً عن عبد الجبّار الخولاني عن أنس.
  718. الكافي: ج6 ص376 ح2، المحاسن: ج2 ص377 ح2320، مكارم الأخلاق: ج1 ص118 ح281 كلّها عن أبي جميلة، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص52 ح109 وليس فيها «على رسول اللّه صلى الله عليه و آله »، بحار الأنوار: ج76 ص130 ح21.
  719. نوادر الاُصول: ج1 ص255 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج15 ص416 ح41638.
  720. الدعوات: ص80 ح200، بحار الأنوار: ج66 ص412 ح9.
  721. الكافي: ج6 ص299 ح21، تهذيب الأحكام: ج9 ص100 ح435 كلاهما عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر، مكارم الأخلاق: ج1 ص316 ح1013.
  722. المحاسن: ج2 ص236 ح1723، بحار الأنوار: ج66 ص419 ح30.
  723. المعجم الأوسط: ج5 ص163 ح4952، شُعب الإيمان: ج5 ص124 ح6044، عمل اليوم والليلة لابن السني: ص172 ح488 كلّها عن عائشة، كنز العمّال: ج15 ص245 ح40773؛ الدعوات: ص76 ح178، بحار الأنوار: ج66 ص412 ح9.
  724. يعنى: بعد از غذا به ذكر و نماز بپردازيد و بلافاصله نخوابيد تا غذا هضم شود و آن گاه استراحت كنيد. م.
  725. التاريخ الكبير: ج6 ص391 الرقم 2740 عن عمر بن عليّ بن أبي طالب، مسند الشاميّين: ج3 ص120 ح1912 و 1913 كلاهما عن أبي هريرة من دون إسنادٍ إلى الإمام علي عليه السلام.
  726. الكافي: ج6 ص315 ح2، المحاسن: ج2 ص262 ح1830 كلاهما عن زرارة، بحار الأنوار: ج66 ص71 ح60؛ سنن أبي داود: ج3 ص350 ح3781 عن عبد اللّه بن مسعود، مسند ابن حنبل: ج9 ص228 ح23920 عن أبي رافع، المعجم الكبير: ج22 ص336 ح842 عن أبي عبيد والثلاثة الأخيرة من دون إسنادٍ إلى الإمام الباقر عليه السلام، كنز العمّال: ج7 ص103 ح18170.
  727. مسند ابن حنبل: ج2 ص305 ح5089، البداية والنهاية: ج6 ص121.
  728. الوَرْكُ: ما فوق الفَخِذِ (القاموس المحيط: ج3 ص322 «ورك»).
  729. الكافي: ج6 ص315 ح3 عن ابن القدّاح، المحاسن: ج2 ص262 ح1831 عن ابن القدّاح عن الإمام الباقر عليه السلام، بحار الأنوار: ج66 ص71 ح61.
  730. دعائم الإسلام: ج2 ص110 ح356، بحار الأنوار: ج66 ص76 ح73.
  731. الدعوات: ص140 ح353، بحار الأنوار: ج66 ص75 ح70.
  732. قصص الأنبياء: ص274 ح330 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام، علل الشرائع: ص575 ح1 عن عمر بن عليّ عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج14 ص321 ح28.
  733. النَّهْسُ: أخذ اللَّحم بأطراف الأسنان. والنَّهْش: الأخذ بجميعها (النهاية: ج5 ص136 «نهس»).
  734. سنن الترمذي: ج4 ص276 ح1835، المعجم الكبير: ج8 ص48 ح7331 وص 49 ح7332 وفيهما «انتهشوا» و«نهشاً» بدل «انهسوا» و«نهساً» وكلّها عن صفوان بن اُميّة، كنز العمّال: ج15 ص236 ح40732.
  735. مسند ابن حنبل: ج10 ص452 ح27714، المعجم الكبير: ج8 ص49 ح7333 كلاهما عن صفوان بن اُميّة، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص126 ح7103 عن صفوان بن أبي اُميّة، كنز العمّال: ج15 ص246 ح40883.
  736. سنن أبي داود: ج3 ص350 ح3779، مسند ابن حنبل: ج10 ص452 ح27714، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص126 ح7103، السنن الكبرى: ج7 ص456 ح14625، المعجم الكبير: ج8 ص49 ح7333 كلّها نحوه وفيها «قرب اللحم» بدل «أدن العظم»، كنز العمّال: ج15 ص246 ح40883.
  737. سنن أبي داود: ج3 ص349 ح3778، سنن النسائي: ج4 ص172 نحوه، السنن الكبرى: ج7 ص456 ح14626 وكلّها عن عائشة، كنز العمّال: ج15 ص236 ح40731؛ الدعوات ص154 ح419، طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص5 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج66 ص427 ح6 وراجع: المحاسن: ج2 ص264 ح1838.
  738. المعجم الكبير: ج23 ص285 ح624، كنز العمّال: ج15 ص263 ح40884 نقلاً عن شُعب الإيمان وكلاهما عن اُمّ سلمة.
  739. القَدِيْد: اللّحم المملوح المُجَفّف في الشمس (النهاية: ج4 ص22 «قدد»).
  740. تحف العقول: ص317، بحار الأنوار: ج78 ص230 ح15.
  741. غَبَّ اللّحْمُ: إذا أنتن (النهاية: ج3 ص336 «غبب»).
  742. الكافي: ج6 ص314 ح6، المحاسن: ج2 ص253 ح1797، مكارم الأخلاق: ج1 ص348 ح1131، بحار الأنوار: ج76 ص75 ح19.
  743. الطَّلْع: ما يطلع من النخل ثمّ يصير بُسْراً وتمراً (مجمع البحرين: ج2 ص1109 «طلع»).
  744. الكافي: ج6 ص315 ح7، المحاسن: ج2 ص254 ح1798، مكارم الأخلاق: ج1 ص426 ح1453، بحار الأنوار: ج66 ص308 ح1.
  745. الكافي: ج6 ص315 ح7، المحاسن: ج2 ص254 ح1798، مكارم الأخلاق: ج1 ص426 ح1453، بحار الأنوار: ج66 ص64 ح34.
  746. الكافي: ج6 ص314 ح4 عن محمّد بن عيسى، بحار الأنوار: ج62 ص280 نقلاً عن الشهيد الأوّل نحوه.
  747. الكافي: ج6 ص314 ح3.
  748. غَرِيْضاً: أي طَرِيّاً (النهاية: ج3 ص360 «غرض»).
  749. الكافي: ج6 ص313 ح1، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص350 ح4332 بزيادة «يعني نيئاً» بعد «غريضاً»، المحاسن: ج2 ص263 ح1834 وفيهما «قال حريز يعني» بدل «ولكن» وكلّها عن زرارة، بحار الأنوار: ج66 ص71 ح64.
  750. وفي المحاسن وبحار الأنوار: «اللحم النيء». والنِّيء: هو الّذي لم يُطبخ، أو طُبخ ولم ينضج. يقال: ناءَ اللحمُ فهو نِيء ـ بالكسر ـ. وقد يُترك الهمز ويُقلب ياءً فيقال: نِيٌّ (النهاية: ج5 ص140 «نيأ»).
  751. الكافي: ج6 ص314 ح2، المحاسن: ج2 ص263 ح1833، بحار الأنوار: ج66 ص71 ح63.
  752. طبّ الإمام الرضا عليه السلام: ص28، بحار الأنوار: ج62 ص321.
  753. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص5، بحار الأنوار: ج62 ص294.
  754. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج1 ص26.
  755. الضَّراوَة: العادة، يقال: ضَرِيَ الشيءُ بالشيء؛ إذا اعتاده فلا يكاد يصبر عنه (لسان العرب: ج14 ص482 «ضرا»).
  756. المحاسن: ج2 ص261 ح1827 عن عبد الرحمن العزرمي، بحار الأنوار: ج66 ص69 ح57.
  757. واژه «ضراوه» ـ كه در متن عربى آمده ـ به معناى درنده خويى نيز به كار مى رود.
  758. ربيع الأبرار: ج2 ص706.
  759. الاُصول الستّة عشر: ص136 ح33 عن زيد الزرّاد.
  760. المحاسن: ج2 ص262 ح1829، بحار الأنوار: ج66 ص70 ح59.
  761. في بحار الأنوار والطبعة الحجريّة للمصدر: «وفي الصوم».
  762. الدروس: ج3 ص29.
  763. الفردوس: ج3 ص627 ح5960 عن الإمام عليّ عليه السلام.
  764. صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص243 ح149 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص41 ح129 عن داود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليه السلام، دعائم الإسلام: ج2 ص109 ح354، المحاسن: ج2 ص256 ح1805 عن ابن سنان وأبي البختري عن الإمام الصادق عليه السلام، قرب الإسناد ص107 ح367 عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج66 ص56 ح1.
  765. المحاسن: ج2 ص256 ح1807 عن أبياُسامة عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج66 ص67 ح43.
  766. جامع الأحاديث للقمّي: ص99، بحار الأنوار: ج66 ص75 ح71 نقلاً عن النوادر للراوندي.
  767. المحاسن: ج2 ص255 ح1800 عن غياث بن إبراهيم، بحار الأنوار: ج66 ص66 ح37 وراجع: دعائم الإسلام: ج2 ص145 ح511.
  768. طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام: ص139، بحار الأنوار: ج66 ص72 ح68.
  769. قال العلّامة المجلسي قدس سره: «لانتقال النطفة» هذا شاهد للأربعين، فإنّ انتقال النطفة إلى العلقة يكون أربعين يوماً، وكذا المراتب بعدها، فانتقال الإنسان من حال إلى حال يكون في أربعين يوماً، كما ورد أنّ شارب الخمر لا تُقبل صلاتُه وتوبته أربعين يوماً (بحار الأنوار: ج66 ص67).
  770. الكافي: ج6 ص309 ح2، المحاسن: ج2 ص257 ح1810، بحار الأنوار: ج66 ص67 ح46.
  771. اين حديث، قرينه است بر تحريف احاديثى كه مى گويند نخوردن گوشت در مدّت چهل روز، موجب بداخلاقى مى شود. سخن صحيح، آن است كه نخوردن گوشت در اين مدّت، دگرگونى هايى در جسم و روح ايجاد مى نمايد.
  772. علّامه مجلسى رحمه الله مى گويد: عبارت «به دليل تبديل نطفه» گواه بر چهل روز است؛ زيرا تبديل نطفه به عَلَقه و نيز ساير مراحل شكل گيرى جنين، هريك چهل روز طول مى كشد و انتقال انسان از يك مرحله [از اين مراحل ]به مرحله ديگر در چهل روز است، چنان كه در حديث آمده است كه نماز و توبه شرابخوار، تا چهل روز پذيرفته نمى شود (بحار الأنوار: ج66 ص67).
  773. الكافي: ج6 ص350 ح4، المحاسن: ج2 ص374 ح2308 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام وفيه «سماماً» بدل «سمّاً»، بحار الأنوار: ج66 ص118 ح7.
  774. بحار الأنوار: ج66 ص119 ح10، مستدرك الوسائل: ج16 ص461 ح20547 كلاهما نقلاً عن مكارم الأخلاق: ج1 ص368 ح1213 عن ابن عبّاس وليس في النسخة الّتي بأيدينا «ببسم اللّه ».
  775. باكورة الفاكهة: أوّل ما يُدرَك منها (المصباح المنير: ص59 «بكر»).
  776. تاريخ بغداد: ج14 ص217 الرقم 7508، المراسيل مع الأسانيد: ص231 ح2 عن ابن شهاب نحوه.
  777. الأمالي للصدوق: ص338 ح396 عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، مكارم الأخلاق: ج1 ص315 ح1004 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج66 ص119 ح10.
  778. في المصدر: «الإدبارها»، والتصويب من بحار الأنوار.
  779. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص23، بحار الأنوار: ج62 ص296.
  780. الدَّولة: الفعل والانتقال من حال إلى حال (لسان العرب: ج11 ص252 «دول»).
  781. الدعوات: ص159 ح436.
  782. الكافي: ج6 ص350 ح3، المحاسن: ج2 ص374 ح2307 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج66 ص118 ح6.
  783. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص19، بحار الأنوار: ج66 ص123 ح15؛ الفردوس: ج3 ص588 ح5844 عن ابن عبّاس.
  784. جامع الأحاديث للقمّي: ص108، الجعفريّات: ص161 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «لا تضرّوا» بدل «لا يضرّ».
  785. مستدرك الوسائل: ج16 ص327 ح20047.
  786. في المصدر: «وكذلك»، والتصويب من بحار الأنوار.
  787. دعائم الإسلام: ج2 ص120 ح407، بحار الأنوار: ج66 ص120 ح12 وفيه «قال أبو جعفر عليه السلام ».
  788. علل الشرائع: ص519 ح1، مسائل عليّ بن جعفر: ص153 ح206 بزيادة «إلّا بإذنهم» في آخره، المحاسن: ج2 ص225 ح1681، قرب الإسناد: ص272 ح1080، بحار الأنوار: ج66 ص118 ح2.
  789. المحاسن: ج2 ص226 ح1682، بحار الأنوار: ج66 ص118 ح3.
  790. النهاية: ج4 ص52 «قرن» وراجع: بحار الأنوار: ج66 ص120 ـ 122.
  791. النهاية: ج4 ص52 مادّه «قرن». نيز، ر. ك: بحار الأنوار: ج66 ص120 ـ 122.