ب س م ل / البسملة

از دانشنامه قرآن و حدیث
نسخهٔ تاریخ ‏۳ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۵:۵۴ توسط Khaleghitajabadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «رده:ب <span id="البسملة-نسخۀ-آزمایشی"></span> = <span dir="rtl">البَسمَلة (نسخۀ آزمایشی)</span> = <span dir="rtl">بَسمَله</span> = <span dir="rtl">درآمد</span> = <span id="بسمله-در-لغت"></span> == <span dir="rtl">بَسْمَله، در لغت</span> == <span dir="rtl">واژه «بَسْمَلة»، مصدرى است كه از جمله «بسم اللّه الرح...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

البَسمَلة (نسخۀ آزمایشی)

بَسمَله

درآمد

بَسْمَله، در لغت

واژه «بَسْمَلة»، مصدرى است كه از جمله «بسم اللّه الرحمن الرحيم» گرفته شده است و به همين جهت، به آن، مصدر جعلى يا مَنحوت گفته مى شود؛ مانند «حَوقَلة» كه مصدر جعلى «لا حول و لا قوّة إلّا بِاللّه» است و «هَيلَلة» كه مصدر جعلى «لا إله إلّا اللّه» است.

بنا بر اين، معناى كلمه «بسملة»، گفتن يا نوشتنِ ذكر «بسم اللّه الرحمن الرحيم» است. ابن سِكّيت مى گويد:

يُقالُ: قَد أكثَرتُ مِنَ البَسمَلَةِ، إذا أكثَرَ مِن قَولِهِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ». [۱]

گفته مى شود: «من بسمله را افزودم»؛ يعنى: «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بسيار گفتم.

امّا مقصود ما از «بَسمَله» در اين مجال، اشاره به متونى است كه در باره تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و ويژگى ها، فضائل، كاربردها و آداب گفتن اين ذكر مبارك، وارد شده است. البته پيش از آن، توجّه به اين نكات، سودمند است:

1. معناى «اسم»

در باره ريشه واژه «اسم»، اختلاف نظر وجود دارد. برخى آن را برگرفته از «وَسْم» به معناى علامت مى دانند و برخى آن را مشتق از «سُمُوّ» به معناى علوّ و رفعت گفته اند؛ ولى با اين وصف، مى پذيرند كه از لحاظ معناى لغوى به مفهوم نشانه است. [۲]

2. فرق اسم و صفت

صفت، دو معنا دارد. گاه به معناى مصدر «وصف» است و گاه به معناى اسم مصدر، يعنى علامت و نشانه اى كه يكى از ويژگى هاى موصوف را بيان مى كند. بنا بر معناى دوم، اسم و صفت، هر دو به معناى علامت و نشانه مسمّا و موصوف اند و تنها تفاوت آنها اين است كه اسم، شامل هر گونه علامتى مى شود؛ امّا صفت، علامتى خاصّ است و در اصطلاح، نسبت ميان آنها، عموم و خصوصِ مطلق است؛ يعنى هر صفتى، اسم نيز هست؛ ولى هر اسمى، صفت نيست. مثلاً «زيد» اسم است، ولى صفت نيست؛ ليكن «عالم»، هم اسم است و هم صفت.

3. اتّحاد اسم و صفت در باره خداوند عز و جل

در احاديث اسلامى، اسم و صفت، در مورد خداوند متعال، يك معنا دارند. براى مثال «سميع» و «بصير» در برخى از احاديث، به عنوان صفت آمده اند [۳] و در برخى از احاديث، به عنوان اسم [۴] و برخى از احاديث نيز تصريح مى كنند كه اسما و صفات خداوند، تفاوتى ندارند، چنان كه از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود:

إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ. [۵]

نام ها [ى خدا]، صفاتى هستند كه خداوند، با آنها خود را وصف كرده است.

امام رضا عليه السلام نيز در پاسخ محمّد بن سنان كه از «اسم» پرسيده بود، فرمود:

صِفَةٌ لِمَوصوفٍ [۶]. [۷]

صفتى است براى يك موصوف.

بر اين اساس، از منظر احاديث اسلامى، همه نام هاى خداوند (اَسماءُ اللّه)، صفات اويند و همه صفات خداوند، نام هاى او.

به سخن ديگر، ظاهرا خداوند متعال، اسم جامد و غير مشتقّى كه فقط علامت باشد، ندارد و در همه اسماى او، صفتى از صفات الهى لحاظ شده و حتّى نام «اللّه»، ريشه اشتقاق دارد. [۸]

4. معناى اَسما و صفات الهى

نكته بسيار دقيقى كه در احاديث اهل بيت عليهم السلام در تبيين معناى اسما و صفات الهى آمده، اين است كه آنها هويّتى جدا از ذات مقدّس الهى ندارند، چنان كه از امام رضا عليه السلام روايت شده كه فرمود:

أسماؤُهُ تَعبيرٌ، وَ أفعالُهُ تَفهيمٌ، وَ ذاتُهُ حَقيقَةٌ. [۹]

نام هاى او، براى بيان است و افعالش، براى فهماندن است و ذاتش، حقيقت است. همچنين امام رضا عليه السلام مى فرمايد:

الاِسمُ غَيرُ المُسَمّى، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَد كَفَرَ وَ لَم يَعبُد شَيئا، وَ مَن عَبَدَ الاِسمَ وَ المَعنى فَقَد كَفَر وَ عَبَدَ اثنَينِ، وَ مَن عَبَدَ المَعنى دونَ الاِسمِ فَذاكَ التَّوحيدُ. [۱۰]

نام، غير از ناموَر است. پس هر كه نام را بپرستد، نه معنا را، او كافر است و چيزى را نپرستيده است، و هر كه نام و معنا را بپرستد، او كافر است و دو چيز را پرستيده است، و هر كه معنا را بپرستد، نه نام را، اينْ يكتاپرستى است.

بنا بر اين، استعمال اسماى الهى، از يك سو نبايد فاقد مفهوم و معنا باشد تا موجب تعطيل معرفت خداوند متعال گردد، چنان كه از سوى ديگر، نبايد براى آنها مفهومى جدا از ذات بارى تعالى، تصوّر كرد تا به تشبيه و شركْ منتهى گردد؛ بلكه اسما و صفات الهى، چيزى جز تعبير از ذات واجد همه كمالات و فاقد تمام كاستى ها نيستند.

5. معناى ذكر «بسم اللّه»

بر پايه آنچه شيخ صدوق در تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» از امام رضا عليه السلام روايت كرده است، ذكر «بسم اللّه»، در حقيقت، به معناى «نشان بندگى خدا را بر خود گذاشتن» است. متن روايت، چنين است:

مَعنى قَولِ القائِلِ: «بِسمِ اللّهِ»، أى أسِمُ عَلى نَفسى سِمَةً مِن سِماتِ اللّهِ عز و جل وَ هِىَ العِبادَةُ. [۱۱]

وقتى گوينده مى گويد: «به نام خدا»، يعنى: نشان و داغى از نشان ها و داغ هاى خداوند عز و جل را بر خود مى نهم كه همان بندگى باشد. اين تفسير زيبا و دقيق، بدان معناست كه تنها كسى مى تواند در گفتن اين ذكر، هنگام انجام دادن كارها صادق باشد كه حقيقتا خود را مستقل نداند، بلكه بنده خدا بداند؛ چرا كه اين ذكر، نشانه بندگى است.

به تعبير ديگر، كسى مى تواند صادقانه «بسم اللّه» بگويد كه باور كرده باشد هيچ توان و نيرويى براى انجام دادن كار، جز از جانب خداوند متعال نيست: «و لا حول و لا قوّة إلّا بِاللّه». چنين كسى به بيان منقول از امير مؤمنان در تفسير «بسم اللّه»، مى تواند بگويد:

بِهذَا الإِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ. [۱۲]

با اين نام، اين كار را به انجام مى رسانم.

امّا كسى كه براى خداوند متعال، در كار خود، نقشى قائل نيست، نمى تواند علامت بندگى بر خود بگذارد و ذكر شريف «بسم اللّه» را صادقانه بر زبان، جارى سازد.

گفتنى است كه در برخى از منابع، در تفسير «بسم اللّه» از امام على عليه السلام نقل شده كه فرمود:

لَو شِئتُ لَأَوقَرتُ سَبعينَ بَعيرا مِن باءِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ». [۱۳]

اگر مى خواستم، هفتاد شتر را از تفسير باى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، بار مى كردم.

امّا در برخى روايات، به جاى «مِن باء بسم اللّه الرحمن الرحيم»، عبارت «فى تفسير فاتحة الكتاب» [۱۴] آمده است كه در اين صورت، ارتباطى با اين بحث ندارد؛ ليكن هر دو روايت، فاقد سند معتبرند و از اين دو روايتْ ضعيف تر، حديثى است كه به امام على عليه السلام نسبت داده شده كه فرمود:

أنَا النُّقطَةُ الَّتى تَحتَ الباءِ المَبسوطَةِ. [۱۵]

من، همان نقطه زير باىِ كشيده هستم.

6. عظمتِ ذكر «بسم اللّه»

در احاديث اسلامى، شش ويژگى برجسته براى «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آمده است. اين ويژگى ها عبارت اند از:

1. نزديك ترينِ نام خدا به اسم اعظم است؛

2. همه كتاب هاى آسمانى، با اين نام آغاز شده اند؛

3. نخستين سخنى است كه بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نازل شد؛

4. ارجمندترين آيه قرآن است؛

5. تاج سوره هاى قرآن است؛ [۱۶]

6. جزئى از نماز است.

هر چند حكمت و حقيقت اين ويژگى ها، براى ما به طور كامل معلوم نيست؛ ليكن بى ترديد، اين ويژگى ها نشان دهنده عظمت اين ذكر و نقش مؤثّر و تعيين كننده آن در خودسازى و سازندگى است. همچنين آداب گفتن [۱۷] و نوشتن و تأكيد در برخوردِ توأم با احترام با نوشته اين ذكر، دليل ديگرى بر اهمّيت آن است.

7. فضيلت تعليم «بسم اللّه»

عظمت اين ذكر و نقش آن در خودسازى و سازندگى، ايجاب مى كند كه تعليم آن، از فضيلت فوق العاده اى برخوردار باشد. از اين رو، شگفت آور نيست كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

إنَّ المُعَلِّمَ إذا قالَ لِلصَّبِىِّ: قُل: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، فَقالَ الصَّبِىُّ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، كَتَبَ اللّهُ بَراءَةً لِلصَّبِىِّ، وَ بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ، وَ بَراءَةً لِأَبَوَيهِ مِنَ النّارِ. [۱۸]

معلّم، هر گاه به كودك بگويد: بگو: «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و كودك بگويد: «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، خداوند، يك بَرات آزادى از دوزخ براى كودك، يكى براى معلّم و يكى براى پدر و مادر او مى نويسد.

8. بركات ذكر «بسم اللّه»

گفتن ذكر «بسم اللّه» در آغاز هر كار، همان طور كه نشانه عبوديت ذاكر است، صبغه الهى بودنِ كار را نيز مى رساند، بدين معنا كه اين ذكر، كار را در جهت اهداف خداپسند قرار مى دهد و از اين رو، كارى كه با «بسم اللّه» آغاز شود، رنگ الهى مى گيرد و چون خداوند متعال، باقى بوده، مبدأ بركات است، آن كار نيز باقى و پُربركت و سودمند خواهد بود، چنان كه در حديث قدسى آمده است:

إذا قالَ العَبدُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، قالَ اللّهُ ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ: بَدَأَ عَبدى بِاسمى، وَ حَقٌّ عَلَىَّ أن اُتَمِّمَ لَهُ اُمورَهُ، وَ اُبارِكَ لَهُ فى أحوالِهِ.… [۱۹]

هر گاه بنده بگويد: «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان»، خداوند ـ جلّ جلاله ـ مى فرمايد: «بنده ام به نام من آغاز كرد. بر من است كه كارهايش را براى او تمام گردانم و به او در احوالش بركت دهم...».

بر اين اساس، آنچه در فصل چهارم، در تبيين خواصّ «بسم اللّه» آمده (مانند: پناهجويى، درمان، اجابت دعا، تسبيح گفتن كوه ها همراه با ذاكر، حقير شدن شيطان، مصون بودن از شرّ اشرار، مصون بودن از غرق شدن، دفع بلا و وحشت، سنگين شدن ميزان عمل و رهايى از آتش دوزخ)، همه اين امور، در حقيقتْ تبيين و تفصيل بركات اين ذكر مبارك است.

البته بايد توجّه داشت كه اين بركات، در صورتى تحقّق خواهند يافت كه ذاكر، صادقانه اين ذكر را بر زبان جارى سازد و هر چه صداقت او در گفتن اين ذكر بيشتر شود، بركات بيشترى نصيب او خواهد شد.

9. چه كارى را بايد با «بسم اللّه» آغاز كرد؟

با عنايت به آنچه در تبيين بركات «بسم اللّه» بدان اشارت رفت، گفتن اين ذكر در آغاز هر كارى نيكوست. از امام على عليه السلام روايت شده است:

فَكُلُّ أمرٍ يَعمَلُهُ يَبدَأُ فيهِ ب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، فَإِنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ. [۲۰]

هر كارى را كه [آدمى] انجام مى دهد، چنانچه با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز كند، در آن كار به او بركت داده مى شود.

ليكن در موارد خاصّى، گفتن اين ذكر از اهمّيت و بركت بيشترى برخوردار است و آن، مواردى است كه در فصل سوم، به تفصيل خواهد آمد.

الفصل الأوّل: تفسير البسملة

فصل يكم: تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

1 / 1: مَعنَى الاِسمِ

1 / 1: معناى «اسم»

1. الكافي عن محمّد بن سنان عن الإمام الرضا عليه السلام، قال: سَأَلتُهُ عليه السلام عَنِ الاِسمِ ما هُوَ؟ قالَ: صِفَةٌ لِمَوصوفٍ [۲۱]. [۲۲]

1. الكافى ـ به نقل از محمّد بن سنان ـ: از امام رضا عليه السلام در باره اسم [نام] پرسيدم. فرمود: «صفتى است براى يك موصوف». [۲۳]

2. الكافي عن عبد الرحمن بن أبي نجران: كَتَبتُ إلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام ـ أو قُلتُ لَهُ ـ: جَعَلَنِيَ اللّهُ فِداكَ! نَعبُدُ الرَّحمنَ الرَّحيمَ الواحِدَ الأَحَدَ الصَّمَدَ؟ قالَ: فَقالَ: إِنَّ مَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المُسَمّى بِالأَسماءِ أشرَكَ وكَفَرَ وجَحَدَ ولَم يَعبُد شَيئا، بَلِ اعبُدِ اللّهَ الواحِدَ الأَحَدَ الصَّمَدَ المُسَمّى بِهذِهِ الأَسماءِ دونَ الأَسماءِ، إِنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ. [۲۴]

2. الكافى ـ به نقل از عبد الرحمان بن ابى نجران ـ: به امام باقر عليه السلام نوشتم(/ گفتم): خداوند، مرا فدايت كند! ما بخشنده مهربان، يگانه يكتاى بى نياز را مى پرستيم؟

فرمود: «هر كه نام را به جاى ناميده شده به نام ها بپرستد، مشرك و كافر و منكر است و چيزى نپرستيده است؛ بلكه تو، خداى يگانه يكتاى بى نيازى را كه ناميده شده به اين نام هاست، عبادت كن، نه نام ها را. نام ها، صفاتى هستند كه او با آنها، صفات خود را بيان كرده است».

3. الكافي عن هشام بن الحكم عن الإمام الرضا عليه السلام ـ عِندَما سَأَ لَهُ عَن أسماءِ اللّهِ وَاشتِقاقِها ـ: يا هِشامُ، اللّهُ مُشتَقٌّ مِن إلهٍ، وَالإِلهُ يَقتَضي مَألوها، وَالاِسمُ غَيرُ المُسَمّى، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَد كَفَرَ ولَم يَعبُد شَيئا، ومَن عَبَدَ الاِسمَ وَالمَعنى فَقَد كَفَر [۲۵] وعَبَدَ اثنَينِ، ومَن عَبَدَ المَعنى دونَ الاِسمِ فَذاكَ التَّوحيدُ، أفَهِمتَ يا هِشامُ؟ قالَ: فَقُلتُ: زِدني! قالَ:

إنَّ للّهِِ تِسعَةً وتِسعينَ اسما، فَلَو كانَ الاِسمُ هُوَ المُسَمّى لَكانَ كُلُّ اسمٍ مِنها إلها، ولكِنَّ اللّهَ مَعنىً يُدَلُّ عَلَيهِ بِهذِهِ الأَسماءِ، وكُلُّها غَيرُهُ. يا هِشامُ، الخُبزُ اسمٌ لِلمَأكولِ، وَالماءُ اسمٌ لِلمَشروبِ، وَالثَّوبُ اسمٌ لِلمَلبوسِ، وَالنّارُ اسمٌ لِلمُحرِقِ، أفَهِمتَ يا هِشامُ فَهما تَدفَعُ بِهِ وتُناضِلُ [۲۶] بِهِ أعداءَنا وَالمُتَّخِذينَ مَعَ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ غَيرَهُ؟ قُلتُ: نَعَم، قالَ: فَقالَ: نَفَعَكَ اللّهُ بِهِ وثَبَّتَكَ يا هِشامُ.

قالَ هِشامٌ: فَوَاللّهِ ما قَهَرَني أحَدٌ فِي التَّوحيدِ حَتّى قُمتُ مَقامي هذا. [۲۷]

3. الكافى ـ به نقل از هِشام بن حكم ـ: از امام رضا عليه السلام، در باره نام هاى خدا و اشتقاق آنها پرسيدم. فرمود: «اى هشام! اللّه، برگرفته از إلاه (پرستيدن) است و إلاه، مقتضى مألوه (پرستش شونده) اى است. نام، غير از ناموَر است. پس هر كه نام، نه معنا [و ذات] را بپرستد، كافر است و در حقيقت، چيزى را نپرستيده است. هر كه نام و معنا (ذات)، هر دو را بپرستد، كافر است و دو چيز را پرستيده است، و هر كه معنا را بپرستد، نه نام را، اين، يكتاپرستى است. فهميدى، اى هشام؟». گفتم: بيشتر توضيح بده. فرمود: «خداوند، نود و نُه نام دارد. بنا بر اين، اگر نام، همان ناموَر باشد، براى هر نامى از اين نام ها، خدايى خواهد بود؛ امّا خدا، معنايى (ذاتى) است كه اين نام ها، همگى بر او دلالت دارند؛ ولى همه اين نام ها غير از اوست (هيچ كس از اين نام ها، او نيست).

اى هشام! نان، نامى است براى خوردنى ها، و آب، نامى است براى نوشيدنى ها، و پوشاك، نامى است براى پوشيدنى ها، و آتش، نامى است براى آنچه سوزنده است [؛ ولى هيچ يك از اين نام ها مصداق خارجى خود نيستند]. فهميدى ـ اى هشام ـ، آن چنان كه بتوانى پاسخ دشمنان ما و كسانى را كه غير خداوند عز و جل را با او شريك مى گردانند، بدهى و با آنان، مبارزه كنى؟».

گفتم: آرى. فرمود: «اى هشام! خداوند، تو را با اين توضيحات، سود دهد و استوارت بدارد!».

به خدا سوگند، از زمانى كه از آن مجلس برخاستم، ديگر كسى در بحث توحيد، مرا شكست نداد.

4. الكافي عن الفتح بن يزيد الجرجاني عن أبي الحسن عليه السلام، قال: سَمِعتُهُ يَقولُ: وهُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ، السَّميعُ البَصيرُ، الواحِدُ الأَحَدُ الصَّمَدُ، لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ، لَو كانَ كَما يَقولُ المُشَبِّهَةُ لَم يُعرَفِ الخالِقُ مِنَ المَخلوقِ، ولَا المُنشِئُ مِنَ المُنشَإِ، لكِنَّهُ المُنشِئُ، فَرَّقَ بَينَ مَن جَسَّمَهُ وصَوَّرَهُ وأَنشَأَهُ، إذ كانَ لا يُشبِهُهُ شَيءٌ، ولا يُشبِهُ هُوَ شَيئا.

يا فَتحُ، أحَلتَ ثَبَّتَكَ اللّهُ! إنَّمَا التَّشبيهُ فِي المَعاني، فَأَمّا فِي الأَسماءِ فَهِيَ واحِدَةٌ وهِيَ دالَّةٌ عَلَى المُسَمّى، وذلِكَ أنَّ الإِنسانَ وإن قيلَ واحِدٌ فَإِنَّهُ يُخبَرُ أنَّهُ جُثَّةٌ واحِدَةٌ ولَيسَ بِاثنَينِ، وَالإِنسانُ نَفسُهُ لَيسَ بِواحِدٍ؛ لِأَنَّ أعضاءَهُ مُختَلِفَةٌ وأَلوانَهُ مُختَلِفَةٌ، ومَن ألوانُهُ مُختَلِفَةٌ غَيرُ واحِدٍ، وهُوَ أجزاءٌ مُجَزَّأَةٌ لَيسَت بِسَواءٍ؛ دَمُهُ غَيرُ لَحمِهِ، ولَحمُهُ غَيرُ دَمِهِ، وعَصَبُهُ غَيرُ عُروقِهِ، وشَعرُهُ غَيرُ بَشَرِهِ، وسَوادُهُ غَيرُ بَياضِهِ، وكَذلِكَ سائِرُ جَميعِ الخَلقِ، فَالإِنسانُ واحِدٌ فِي الاِسمِ لا [۲۸] واحِدٌ فِي المَعنى، واللّهُ جَلَّ جَلالُهُ هُوَ واحِدٌ لا واحِدَ غَيرُهُ، لَا اختِلافَ فيهِ ولا تَفاوُتَ ولا زِيادَةَ ولا نُقصانَ... [۲۹]

4. الكافى ـ به نقل از فتح بن يزيد جُرجانى ـ: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد: «و اوست ريزبينِ آگاه، شنواى بينا، يگانه يكتاى بى نياز. نه فرزندى دارد و نه خود، فرزند كسى است و هيچ كس، همتاى او نيست. اگر او چنان باشد كه تشبيه كنندگان مى گويند، آن گاه، نه آفريننده از آفريده شناخته مى شود، و نه پديد آورنده از پديد آورده، در حالى كه او پديد آورنده است. او ميان كسى كه جسم داده و صورت داده و پديد آورده، تفاوت گذاشته است؛ زيرا هيچ چيز به او نمى مانَد و او نيز به چيزى مانند نيست».

گفتم: همين طور است، فدايت شوم! امّا فرمودى: «يكتاى بى نياز» و فرمودى: «هيچ چيز به او نمى مانَد»، در حالى كه مى گوييم: خداى واحد و انسانِ واحد. آيا نه اين است كه در واحد بودن، همانندند؟

فرمود: «سخن ناشدنى اى گفتى. اى فتح! خدايت استوار بدارد! تشبيه، فقط در حوزه معانى است؛ امّا در نام ها [و لفظ]، همه يكى هستند و نام ها بر ناموَر، دلالت دارند. توضيح، اين كه وقتى گفته شود: انسانِ واحد، در واقع، گزارش مى شود كه او، يك فرد است، نه دو فرد؛ امّا خودِ انسان، واحد (بسيط) نيست؛ چرا كه اندام ها و رنگ هايش گونه گون است و كسى كه رنگ هايش گونه گون باشد، واحد نيست و داراى اجزاى جدا از هم و نايكسان است، خون او غير از گوشت اوست و گوشتش، غير از خونش و عصبش، غير از رگ هايش و مويش، غير از پوستش و سياهى اش، غير از سفيدى اش.

ديگر مخلوقات نيز همين گونه اند. پس انسان در نام [و لفظ]، واحد است، در معنا [و حقيقت]، واحد نيست، در حالى كه خداوند عز و جل يكتاست و جز او يكتايى نيست. هيچ دوگونگى و تفاوت و فزونى و كاستى اى وجود ندارد...».

5. الكافي عن ابن رئاب عن الإمام الصادق عليه السلام: مَن عَبَدَ اللّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدَ كَفَرَ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَدَ كَفَرَ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ وَالمَعنى فَقَد أشرَكَ، ومَن عَبَدَ المَعنى بِإِيقاعِ الأَسماءِ عَلَيهِ بِصِفاتِهِ الَّتي وَصَفَ بِها نَفسَهُ، فَعَقَدَ عَلَيهِ قَلبَهُ ونَطَقَ بِهِ لِسانُهُ في سَرائِرِهِ وعَلانِيَتِهِ؛ فَاُولئِكَ أصحابُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام حَقّا.

ـ وفي حَديثٍ آخَرَ ـ: اُولئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقّا. [۳۰]

5. الكافى ـ به نقل از ابن رِئاب ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كه خدا را با به وهم در آوردنش بپرستد، كافر است. هر كس نام بدون معنا (ذات) را بپرستد، كافر است. هر كس نام و معنا، هر دو را بپرستد، مشرك است. هر كس معنا را بپرستد، با اطلاق كردن نام ها بر او با همان صفاتى كه خود، خويشتن را بدان ها وصف كرده است و به اين، اعتقاد قلبى داشته باشد و در نهان و آشكارش آن را به زبان آورد، چنين كسانى، پيروان راستين امير مؤمنان عليه السلام هستند».

و در حديثى ديگر، آمده است كه فرمود: «چنين كسانى، مؤمن راستين هستند».

6. الإمام الرضا عليه السلام ـ مِن كَلامِهِ فِي التَّوحيدِ ـ: أسماؤُهُ تَعبيرٌ، وأَفعالُهُ تَفهيمٌ، وذاتُهُ حَقيقَةٌ. [۳۱]

6. امام رضا عليه السلام ـ از سخنان ايشان در باره توحيد ـ: نام هاى او، براى بيان است و افعالش، براى فهماندن است و ذاتش، حقيقت است.

1 / 2: مَعنَى اللّه عزّوجلِّ

1 / 2: معناى اللّه

7. الإمام الكاظم عليه السلام ـ لَمّا سُئِلَ عَن مَعنَى اللّهِ ـ: اِستَولى عَلى ما دَقَّ وجَلَّ. [۳۲]

7. امام كاظم عليه السلام ـ در پاسخ پرسش در باره معناى اللّه ـ: [يعنى] هر ريز و درشتى، در قبضه قدرت اوست.

8. الإمام الصادق عليه السلام ـ في جَوابِ الزِّنديقِ حينَ سَأَ لَهُ: فَما هُوَ؟ ـ: هُوَ الرَّبُّ، وهُوَ المَعبودُ، وهُوَ اللّهُ، ولَيسَ قَولي: «اللّهُ» إثباتَ هذِهِ الحُروفِ: ألِفٍ ولامٍ وهاءٍ، ولا راءٍ ولا باءٍ، ولكِن أرجِعُ [۳۳] إلى مَعنىً وشَيءٍ خالِقِ الأَشياءِ وصانِعِها، ونَعتِ هذِهِ الحُروفِ، وهُوَ المَعنى سُمِّيَ بِهِ اللّهُ، وَالرَّحمنُ، وَالرَّحيمُ، وَالعَزيزُ، وأَشباهُ ذلِكَ مِن أسمائِهِ، وهُوَ المَعبودُ جَلَّ وعَزَّ. [۳۴]

8. امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ زنديقى كه از ايشان پرسيد: پس او (خداوند) چيست؟ ـ: او، پروردگار است. او، معبود است. او، اللّه است. مقصودم از «اللّه»، حروف الف و لام و ها، و [مقصودم از ربّ] حروف راء و باء نيست؛ بلكه مقصود، معنا و آن وجودى است كه آفريننده و سازنده موجودات و مصداق اين حروف [و كلمات] است. او، [ذات و] معنايى است كه اللّه و رحمان و رحيم و عزيز و مانند اين نام ها بر او نهاده شده است. او معبود عز و جلاست.

9. الإمام العسكريّ عليه السلام ـ في تَفسيرِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» ـ: اللّهُ هُوَ الَّذي يَتَأَلَّهُ إلَيهِ عِندَ الحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن كُلِّ مَن هُوَ دونَهُ، وتَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن جَميعِ ما سِواهُ، يَقولُ: بِسمِ اللّهِ؛ أي أستَعينُ عَلى اُموري كُلِّها بِاللّهِ الَّذي لا تَحِقُّ العِبادَةُ إلّا لَهُ، المُغيثِ إذَا استُغيثَ، وَالمُجيبِ إذا دُعِيَ.

وهُوَ ما قالَ رَجُلٌ لِلصّادقِ عليه السلام: يَابنَ رَسولِ اللّهِ، دُلَّني عَلَى اللّهِ ما هُوَ؟ فَقَد أكثَرَ عَلَيَّ المُجادِلونَ وحَيَّروني!

فَقالَ لَهُ: يا عَبدَ اللّهِ، هَل رَكِبتَ سَفينَةً قَطُّ؟ قالَ: نَعَم.

قالَ: فَهَل كُسِرَ بِكَ حَيثُ لا سَفينَةَ تُنجيكَ ولا سِباحَةَ تُغنيكَ؟ قالَ: نَعَم.

قالَ: فَهَل تَعَلَّقَ قَلبُكَ هُنالِكَ أنَّ شَيئا مِنَ الأَشياءِ قادِرٌ عَلى أن يُخَلِّصَكَ مِن وَرطَتِكَ؟ فَقالَ: نَعَم.

قالَ الصّادِقُ عليه السلام: فَذلِكَ الشَّيءُ هُوَ اللّهُ القادِرُ عَلَى الإِنجاءِ حَيثُ لا مُنجِيَ، وعَلَى الإِغاثَةِ حَيثُ لا مُغيثَ.

ثُمَّ قالَ الصَادِقُ عليه السلام: ولَرُبَّما تَرَكَ بَعضُ شيعَتِنا فِي افتِتاحِ أمرِهِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَيَمتَحِنُهُ اللّهُ بِمَكروهٍ لِيُنَبِّهَهُ عَلى شُكرِ اللّهِ تبَارَكَ وتَعالى وَالثَّناءِ عَلَيهِ، ويَمحَقَ عَنهُ وَصمَةَ [۳۵] تَقصيرِهِ عِندَ تَركِهِ قَولَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ.

قالَ: وقامَ رَجُلٌ إلى عَليِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام، فَقالَ: أخبِرني ما مَعنى «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»؟

فَقالَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام: حَدَّثَني أبي عَن أخيهِ الحَسَنِ عَن أبيهِ أميرِ المُؤمِنينَ عليهم السلام أنَّ رَجُلاً قامَ إلَيهِ فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، أخبِرني عَن «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ما مَعناهُ؟

فَقالَ: إنَّ قَولَكَ «اللّهُ» أعظَمُ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ عز و جل؛ وهُوَ الاِسمُ الَّذي لا يَنبَغي أن يُسَمّى بِهِ غَيرُ اللّهِ، ولَم يَتَسَمَّ بِهِ مَخلوقٌ.

فَقالَ الرَّجُلُ: فَما تَفسيرُ قَولِهِ: «اللّهُ»؟

قالَ: هُوَ الَّذي يَتَأَلَّهُ إلَيهِ عِندَ الحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن جَميعِ مَن دونَهُ، وتَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن كُلِّ مَن سِواهُ، وَذلِكَ أنَّ كُلَّ مُتَرَئِّسٍ في هذِهِ الدُّنيا ومُتَعَظِّمٍ فيها، وإن عَظُمَ غِناؤُهُ وطُغيانُهُ، وكَثُرَت حَوائِجُ مَن دونَهُ إلَيهِ، فَإِنَّهُم سَيَحتاجونَ حَوائِجَ لا يَقدِرُ عَلَيها هذَا المُتَعاظِمُ، وكَذلِكَ هذَا المُتَعاظِمُ يَحتاجُ حَوائِجَ لا يَقدِرُ عَلَيها، فَيَنقَطِعُ إلَى اللّهِ عِندَ ضَرورَتِهِ وفاقَتِهِ، حَتّى إذا كُفِيَ هَمَّهُ عادَ إلى شِركِهِ. أما تَسمَعُ اللّهُ عز و جل يَقولُ: «قُلْ أَرَءَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ». [۳۶]

فَقالَ اللّهُ عز و جل لِعِبادِهِ: أيُّهَا الفُقَراءُ إلى رَحمَتي، إنّي قَد ألزَمتُكُمُ الحاجَةَ إليَّ في كُلِّ حالٍ، وذِلَّةَ العُبودِيَّةِ في كُلِّ وَقتٍ، فَإِلَيَّ فَافزَعوا في كُلِّ أمرٍ تَأخُذونَ فيهِ وتَرجونَ تَمامَهُ وبُلوغَ غايَتِهِ، فَإِنّي إن أرَدتُ أن اُعطِيَكُم لمَ يَقدِر غَيري عَلى مَنعِكُم، وإن أرَدتُ أن أمنَعَكُم لَم يَقدِر غَيري عَلى إعطائِكُم، فَأَنَا أحَقُّ مَن سُئِلَ، وأَولى مَن تُضُرِّعَ إلَيهِ.

فَقولوا عِندَ افتِتاحِ كُلِّ أمرٍ صَغيرٍ أو عَظيمٍ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ؛ أي أستَعينُ عَلى هذَا الأَمِرِ بِاللّهِ الَّذي لا يَحِقُّ العِبادَةُ لِغَيرِهِ، المُغيثِ إذَا استُغيثَ، المُجيبِ إذا دُعِيَ، الرَّحمنِ الَّذي يَرحَمُ بِبَسطِ الرِّزقِ عَلَينا، الرَّحيمِ بِنا في أديانِنا ودُنيانا وآخِرَتِنا، خَفَّفَ عَلَينَا الدِّينَ وجَعَلَهُ سَهلاً خَفيفا، وهُوَ يَرحَمُنا بِتَمييزِنا مِن أعدائِهِ.

ثُمَّ قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَن حَزَنَهُ أمرٌ تَعاطاهُ فَقالَ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» وهُوَ مُخلِصٌ للّهِِ يُقبِلُ بِقَلبِهِ إلَيهِ، لم يَنفَكَّ مِن إحدَى اثنَتَينِ: إمّا بُلوغِ حاجَتِهِ فِي الدُّنيا، وإِمّا يُعَدُّ لَهُ عِندَ رَبِّهِ ويُدَّخَرُ لَدَيهِ، وما عِندَ اللّهِ خَيرٌ وأَبقى لِلمُؤمِنينَ. [۳۷]

9. امام عسكرى عليه السلام ـ در تفسير «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» ـ: اللّه، آن موجودى است كه هر آفريده اى به هنگام نيازها و سختى ها، آن گاه كه اميدش از هر آنچه جز اوست، قطع مى گردد و رشته ها از ما سِواى او به كلّى بُريده مى شود، به او پناه مى برد، مى گويد: «بسم اللّه»؛ يعنى در همه كارهايم، از آن خدايى كمك مى جويم كه پرستش، جز حقّ او نيست؛ همو كه هر گاه فريادخواهى شود، به فرياد مى رسد و هر گاه او را بخوانند، پاسخ مى دهد.

اين، همان چيزى است كه مردى به صادق عليه السلام گفت: اى فرزند پيامبر خدا! مرا به خدا، راه نمايى كن كه چيست؟ زيرا مجادله كنندگان، بر من هجوم آورده اند و سرگشته ام ساخته اند!

به او فرمود: «اى بنده خدا! آيا هرگز سوار كشتى شده اى؟».

گفت: آرى.

فرمود: «آيا شده كه كشتى ات در هم شكند و نه كشتىِ ديگرى باشد كه نجاتت دهد، و نه شنا كردن به كارت آيد؟».

گفت: آرى.

فرمود: «آيا در آن هنگام، از دلت گذشته است كه موجودى از موجودات مى تواند تو را از نابودى بِرَهاند؟».

گفت: آرى.

فرمود: «آن موجود، همان خداست كه مى تواند آن گاه كه نجات بخشى نيست، نجاتت دهد و آن گاه كه فريادرسى نيست، به فريادت برسد».

سپس فرمود: «گاه يكى از شيعيان ما در آغاز كار خود، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» نمى گويد و خداوند، او را به رنجى گرفتار مى سازد تا او را متوجّه سپاس گزارى از خداوند ـ تبارك و تعالى ـ گردانَد و لكّه ننگِ كوتاهى در گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را از او بزُدايد».

مردى نيز رو به على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام كرد و گفت: مرا از معناى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»خبر ده كه چيست؟

فرمود: «پدرم [حسين عليه السلام]، از برادرش حسن عليه السلام، از پدرش امير مؤمنان عليه السلام برايم نقل كرد كه مردى خطاب به امير مؤمنان گفت: اى امير مؤمنان! به من بگو كه معناى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ» چيست؟

[امير مؤمنان] فرمود: كلمه اللّه، بزرگ ترين نام از نام هاى خداوند عز و جل است. اين، نامى است كه جز بر خدا نسِزَد كه بر كسى نهاد و هيچ مخلوقى، بِدان ناميده نمى شود».

مرد گفت: [معنا و] تفسير كلمه «اللّه» چيست؟

فرمود: «يعنى موجودى كه هر مخلوقى در وقت نيازها و سختى هايش، آن گاه كه از هر آنچه جز اوست، قطعِ اميد شود و رشته ها از هر كسى جز او به كلّى بُريده گردد، به او پناه مى برد؛ چرا كه هر رئيسى و هر بزرگى در اين دنيا، هر اندازه هم توانگر و قدرتمند باشد و فرودستانش به او نيازمند باشند، باز اين فرودستان، نيازهايى خواهند داشت كه آن بزرگ، از عهده برآوردن آنها بر نمى آيد. خودِ آن بزرگ نيز نيازهايى پيدا مى كند كه قادر به تأمين آنها نيست. در اين صورت، دست نياز و درويشى به سوى خدا دراز مى كند؛ امّا چون خواسته اش بر آورده شد، به

شرك خويش باز مى گردد. نشنيده اى كه خداوند عز و جلمى فرمايد: «بگو: آيا ديده ايد اگر عذاب خدا يا رستاخيز بر شما در آيد، آيا جز خدا را مى خوانيد، اگر راستگوييد؟ نه، كه تنها او را مى خوانيد و او ـ اگر بخواهد ـ اندوهى را كه او را بدان مى خوانيد، از شما باز مى گشايد و آنچه را شريك قرار مى دهيد، از ياد مى بريد»؟

پس خداوند عز و جل به بندگانش مى فرمايد: اى نيازمندانِ به رحمت من! شما را در هر حال، نيازمند خودم، و در هر زمان، بنده خوار خودم قرار داده ام. پس در هر كارى كه در پيش مى گيريد و به اِتمام آن و رسيدن به نهايتش چشم اميد بسته ايد، به من متوسّل شويد؛ زيرا من اگر بخواهم به شما عطا كنم، هيچ كس نمى تواند مانع شود، و اگر بخواهم مانع شوم، هيچ كس نمى تواند به شما عطا كند. پس من، سزاوارترين كس هستم براى اين كه از او چيزى بخواهند، و شايسته ترين كس هستم براى اين كه به او التماس شود.

بنا بر اين، در آغاز هر كارى، كوچك يا بزرگ، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بگوييد؛ يعنى در اين كار، از خدايى كمك مى گيريم كه بندگى، سزاوارِ غير از او نيست؛ همو كه هر گاه از وى فريادخواهى شود، به فرياد مى رسد و هر گاه خوانده شود، پاسخ مى دهد. بخشنده اى كه از سرِ مهر، سفره روزى را بر ما گسترده است؛ مهربانى كه در دين ما و دنيا و آخرتمان، با ما مهربان است. دين را بر ما سبُك گرفته و آن را آسان قرار داده است و با جدا ساختن ما از دشمنان خود، به ما رحم مى آورد».

سپس فرمود: «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه را پيشامدى اندوهگين گردانَد و از روى اخلاص و توجّه قلبى به خداوند بگويد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، از دو حالْ خارج نخواهد بود: يا در دنيا به حاجتش مى رسد، يا اين كه نزد پروردگارش براى او به حساب مى آيد و برايش ذخيره مى شود؛ و البته آنچه نزد خداست، براى مؤمنان، بهتر و ماندگارتر است».

راجع: ص216 ح10 و ص218 ح14.

و هذه الموسوعة: ج5 ص512 (معنى اللّه).

ر. ك: ص217 ح10 و ص219 ح14.

همين دانش نامه: ج5 ص513 (معناى «اللّه»).

1 / 3: مَعنى «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»

1 / 3: معناى (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ)

10. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» سُنَّةُ اللّهِ، سَبَقَت رَحمَةُ اللّهِ غَضَبَهُ. [۳۸]

10. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، قانون خداست. رحمت خدا، بر غضب او پيشى دارد.

11. التوحيد عن الحسن بن عليّ بن فضّال: سَأَلتُ الرِّضا عَليَّ بنَ موسى عليه السلام عَن «بِسمِ اللّهِ»، قالَ: مَعنى قَولِ القائِلِ: «بِسمِ اللّهِ» أي أسِمُ عَلى نَفسي سِمَةً مِن سِماتِ اللّهِ عز و جلوهِيَ العِبادَةُ.

قالَ: فَقُلتُ لَهُ: مَا السِّمَةُ؟ فَقالَ: العَلامَةُ. [۳۹]

11. التوحيد ـ به نقل از حسن بن على بن فضّال ـ: از امام رضا عليه السلام در باره «بسم اللّه» پرسيدم. فرمود: «وقتى كسى مى گويد: بسم اللّه، يعنى [مى گويد]: سِمه اى از سِمات خداوند را بر خود مى نهم و آن، سِمه بندگى است». [۴۰]

گفتم: «سِمه» چيست؟ فرمود: «نشانه».

12. الإمام الصادق عليه السلام: لَقَد دَخَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ يَحيى عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ: ... يا أميرَ المُؤمِنينَ، ما تَفسيرُ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»؟

قالَ عليه السلام: إنَّ العَبدَ إذا أرادَ أن يَقرَأَ أو يَعمَلَ عَمَلاً ويَقولُ «بِسمِ اللّهِ»: أي بِهذَا الاِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ، فَكُلُّ أمرٍ يَعمَلُهُ يَبدَأُ فيهِ ب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَإِنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ. [۴۱]

12. امام صادق عليه السلام: عبد اللّه بن يحيى بر امير مؤمنان عليه السلام وارد شد و گفت: ... اى امير مؤمنان! تفسير «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» چيست؟

فرمود: «بنده، هر گاه بخواهد بخواند [۴۲] يا كارى را انجام دهد و بسم اللّه بگويد، معنايش اين است كه: من با اين نام، اين كار را انجام مى دهم. پس اگر هر كارى را كه انجام مى دهد، با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز كند، در آن كار به او بركت داده مى شود».

13. معاني الأخبار عن صفوان بن يحيى عمّن حدّثه عن الإمام الصادق عليه السلام: أنَّهُ سُئِلَ عَن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»؟ فَقالَ: الباءُ بَهاءُ اللّهِ، وَالسِّينُ سَناءُ اللّهِ، وَالميمُ مُلكُ اللّهِ.

قالَ: قُلتُ: اللّهُ؟

قالَ: الأَلِفُ آلاءُ اللّهِ عَلى خَلقِهِ مِنَ النِّعَمِ بِوِلايَتِنا، وَاللّامُ إلزامُ اللّهِ خَلقَهُ وِلايَتَنا.

قُلتُ: فَالهاءُ؟

فَقالَ: هَوانٌ لِمَن خالَفَ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم.

قُلتُ: الرَّحمنُ؟

قالَ: بِجَميعِ العالَمِ.

قُلتُ: الرَّحيمُ؟

قالَ: بِالمُؤمِنينَ خاصَّةً. [۴۳]

13. معانى الأخبار ـ به نقل از صفوان بن يحيى، از كسى كه از امام صادق عليه السلام روايت كرده است ـ: از امام [صادق عليه السلام] در باره «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» سؤال شد. فرمود: «باء، به معناى بهاى (نورانيّت / زيبايى) خداست، سين، به معناى سناى (رفعت) خداست و ميم، به معناى مُلك (سلطنت و مالكيت) خدا».

من گفتم: «اللّه» چه؟

فرمود: «الف، به معناى آلاء (نعمت هاى) خدا كه نعمت ولايت ما را به خلقش ارزانى داشته است و لام، به اين معناست كه خداوند، خلقش را به ولايت ما، ملزم

ساخته است».

گفتم: «هاء» چه؟

فرمود: «اشاره به هوانِ (خوارى) كسى كه با محمّد و خاندان محمّد ـ كه درودهاى خدا بر ايشان باد ـ، مخالف است».

گفتم: «الرحمن» چه؟ فرمود: «[به معناى رحمت او] نسبت به همه عالم است».

گفتم: «الرحيم» چه؟

فرمود: «[به معناى رحمت او] در خصوص مؤمنان است».

14. الكافي عن عبد اللّه بن سنان: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن تَفسيرِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، قالَ: الباءُ بَهاءُ اللّهِ، وَالسِّينُ سَناءُ اللّهِ، وَالميمُ مَجدُ اللّهِ

ـ ورَوى بَعضُهُم: الميمُ مُلكُ اللّهِ ـ، وَاللّهُ إلهُ كُلِّ شَيءٍ، الرَّحمنُ بِجَميعِ خَلقِهِ، وَالرَّحيمُ بِالمُؤمِنينَ خاصَّةً. [۴۴]

14. الكافى ـ به نقل از عبد اللّه بن سنان ـ: از امام صادق عليه السلام در باره تفسير «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» پرسيدم. فرمود: «باء، [اشاره به] بهاى خداست، سين، به سناى خدا و ميم، به مجد (شُكوه و بزرگوارى) خدا».

برخى روايت كرده اند [كه فرمود]: «ميم، به مُلك خدا [اشاره دارد]، و اللّه، به اين كه او معبود هر چيزى، است و رحمان، به مهربانى او با همه خلقش، و رحيم، به مهربانى اش با مؤمنان».

راجع: هذه الموسوعة: ج3 ص505 (المبحث الثالث: أسماء اللّه عز و جل وصفاته).

ر. ك: همين دانش نامه: ج5 ص489 (مبحث سوم: نام ها و صفات خدا).

الفصل الثاني: خصائص البسملة

فصل دوم: ويژگى هاى (بسم اللّه الرحمن الرحيم)

2 / 1: أقرَبُ شَيءٍ إلَى الاِسمِ الأَعظَمِ

2 / 1: نزديك ترين چيز به اسم اعظم است

15. المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس: إنَّ عُثمانَ بنَ عَفّانَ سَأَلَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، فَقالَ: هُوَ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ، وما بَينَهُ وبَينَ اسمِ اللّهِ الأَكبَرِ إلّا كَما بَينَ سَوادِ العَينِ وبَياضِها مِنَ القُربِ. [۴۵]

15. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: عثمان بن عفّان، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، در باره «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» پرسيد. ايشان فرمود: «آن، نامى از نام هاى خداست و نزديكى آن به اسم اعظم خدا، چونان نزديكى سياهىِ چشم به سفيدىِ آن است».

16. الإمام الباقر عليه السلام: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» أقرَبُ إلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن ناظِرِ العَينِ إلى بَياضِها. [۴۶]

16. امام باقر عليه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، به اسم اعظم خدا نزديك تر از مردمكِ چشم به سفيدىِ آن است.

17. الإمام عليّ عليه السلام ـ في مَعنى بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ـ: إنَّ قَولَكَ «اللّهُ» أعظَمُ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ... [۴۷]

17. امام على عليه السلام ـ در باره معناى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» ـ: كلمه «اللّه»، بزرگ ترين نام از نام هاى خداست.

18. الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِى وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ» [۴۸] ـ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» هُوَ اسمُ اللّهِ الأَكبَرُ، وَالسَّبعُ المَثاني اُمُّ الكِتابِ، يُثَنّى بِها في كُلِّ صَلاةٍ. [۴۹]

18. امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند عز و جل: «ما به تو، سَبْعِ مثانى و قرآن بزرگ را داديم» ـ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، بزرگ ترين نام خداست و سَبْعِ مَثانى، همان «اُمّ الكتاب (سوره فاتحه)» است كه در هر نمازى، دو بار خوانده مى شود.

19. مُهج الدعوات عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» اسمُ اللّهِ الأكبَرُ ـ أو قالَ ـ: الأَعظَمُ. [۵۰]

19. مهج الدعوات ـ به نقل از معاوية بن عمّار ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: ««بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، اسم اكبر خداست» يا فرمود: «اسم اعظم خداست».

20. الإمام الرضا عليه السلام: مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» مِئَةَ مَرَّةٍ، كانَ أقرَبَ إلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن سَوادِ العَينِ إلى بَياضِها، وإِنَّهُ دَخَلَ فيهَا اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ. [۵۱]

20. امام رضا عليه السلام: هر كس بعد از نماز صبح، صد مرتبه بگويد: ««بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العلىّ العظيم»، به نام اعظم خدا، نزديك تر از سياهى چشم به سفيدىِ آن باشد و اسم اعظم خدا، در اين جمله، نهفته است.

2 / 2: مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ سَماوِيٍّ

2 / 2: سرآغاز هر كتاب آسمانى است

21. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ. [۵۲]

21. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، سرآغاز هر كتاب [آسمانى] است.

22. الإمام الباقر عليه السلام: أوَّلُ كُلِّ كِتابٍ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، فَإِذا قَرَأتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَلا تُبالي أن لا تَستَعيذَ، وإذا قَرَأتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» سَتَرَتكَ فيما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ. [۵۳]

22. امام باقر عليه السلام: سرآغاز هر كتابى كه از آسمان فرود آمده، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بوده است. پس هر گاه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» گفتى، ديگر باكى نيست كه استعاذه (أعوذ بِاللّه منَ الشيطان الرجيم) نگويى؛ زيرا هر گاه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بگويى، تو را از [گزند] آنچه ميان آسمان و زمين است، مى پوشانَد.

23. الإمام الصادق عليه السلام: ما نَزَلَ كِتابٌ مِنَ السَّماءِ إلّا وأَوَّلُهُ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ». [۵۴]

23. امام صادق عليه السلام: هيچ كتابى از آسمان نازل نشد، مگر آن كه آغازش «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بود.

24. عنه عليه السلام: ما أنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ كِتابا إلّا وفاتِحَتُهُ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، وإنَّما كانَ يُعرَفُ انقِضاءُ السّورَةِ بِنُزولِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ابتِداءً لِلاُخرى. [۵۵]

24. امام صادق عليه السلام: خداوند، هيچ كتابى از آسمان فرو نفرستاد، مگر اين كه آغازش «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بود و پايان يافتن هر سوره و آغاز شدن سوره اى ديگر، با نازل شدنِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» دانسته مى شد.

سخنى در باره آغاز شدن كتاب هاى آسمانى با «بسم اللّه»

ظاهرا نبايد ترديد كرد كه همه كتاب هاى آسمانى، با نام خدا آغاز شده اند؛ ولى آيا جمله «بسم اللّه» در آغاز كتاب هاى آسمانى، با پسوند «الرحمن الرحيم» بوده يا نه؟ در اين باره، دو دسته حديث، نقل شده است:

دسته اوّل، احاديثى كه تصريح مى كنند همه كتاب هاى آسمانى، با جمله «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» شروع شده اند، مانند احاديثى كه ملاحظه شد.

دسته دوم، احاديثى كه تصريح مى كنند آيه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، قبل از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، بر هيچ پيامبرى جز سليمان عليه السلام، نازل نشده است؛ [۵۶] مانند اين حديث نقل شده از امام على عليه السلام:

إنَّ اللّهَ خَصَّ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله وَ شَرَّفَهُ بِها وَ لَم يُشرِك مَعَهُ فيها أحَدا مِن أنبِيائِهِ ما خَلا سُلَيمانَ عليه السلام، فَإِنَّهُ أعطاهُ مِنها «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، يَحكى عَن بِلقيسَ حينَ قالَت: «أُلْقِىَ إِلَىَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَان وَإِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» [۵۷]. [۵۸]

خداوند، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را به محمّد صلى الله عليه و آله اختصاص داد و او را به آن، مفتخر ساخت و هيچ يك از پيامبرانش جز سليمان عليه السلام را در آن، شريك او نكرد؛ چرا كه به او نيز «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را عطا كرد، آن جا كه به نقل از بلقيس مى فرمايد: «نامه اى ارجمند به من رسيده است. آن نامه از سليمان است و [در] آن [آمده]است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ».

گفتنى است كه از نظر سند، هر دو دسته از احاديث، ضعيف هستند؛ امّا از نظر دلالت، مى توان ميان اين دو دسته، بدين شكل جمع كرد كه امام عليه السلام فرموده باشد: «أوّل كلّ كتاب نُزِّل من السماء بسم اللّه؛ آغاز هر كتابى كه از آسمان نازل شده، بسم اللّه است»؛ ولى راوى پنداشته كه مقصود امام، آيه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» است؛ امّا با توجّه به تعدّد احاديث دسته اوّل، بعيد به نظر مى رسد كه همه راويان، مرتكب چنين اشتباهى شده باشند. وجوه ديگرى نيز براى جمع دلالىِ اين دو دسته روايت، گفته شده كه از اين وجه، ضعيف ترند.

2 / 3: أوَّلُ ما نَزَلَ عَلَى النَّبيِّ صلّي الله عليه و آله

2 / 3: نخستين چيزى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله، نازل شد

25. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كانَ جَبرَئيلُ عليه السلام إذا جاءَني بِالوَحيِ أوَّلَ ما يُلقي عَلَيَّ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۵۹]

25. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جبرئيل عليه السلام هر گاه برايم وحى مى آورد، نخستين چيزى كه بر من مى افكند، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بود.

26. الدرّ المنثور عن ابن عبّاس: أوَّلُ ما نَزَلَ جِبريلُ عليه السلام عَلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قالَ لَهُ جِبريلُ عليه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ» يا مُحَمَّدُ، يَقولُ: اِقرَأ بِذِكرِ اللّهِ، وَ «اللَّهِ» ذُو الاُلوهِيَّةِ وَالمَعبودِيَّةِ عَلى خَلقِهِ أجمَعينَ، وَ «الرَّحْمَنِ» الفَعلانِ مِنَ الرَّحمَةِ، وَ «الرَّحِيمِ» الرَّفيقُ الرَّقيقُ بِمَن أحَبَّ أن يَرحَمَهُ، وَالبَعيدُ الشَّديدُ عَلى مَن أحَبَّ أن يُضعِفَ عَلَيهِ العَذابَ. [۶۰]

26. الدرّ المنثور ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: نخستين بار كه جبرئيل عليه السلام بر محمّد صلى الله عليه و آله فرود آمد، به او گفت: «بسم اللّه» ـ اى محمّد ـ؛ يعنى: با نام خدا بخوان. «اللّه»، يعنى كسى كه اِلاه و معبود همه خلق است. «الرحمن»، بر وزن «فَعْلان» است، [كه] از رحمت [خدا به همگان، سخن مى گويد]، و «الرحيم»، يعنى نرم خو و مهربان است با كسى كه دوست دارد به او رحم كند، و دور و سختگير است نسبت به كسى كه دوست دارد عذابش را دوچندان سازد.

2 / 4: أعظَمُ آيَةٍ في كِتابِ اللّه عزّوجلِّ

2 / 4: باعظمت ترين آيه در كتاب خدا

27. تفسير العيّاشي عن سليمان الجعفري: سُئِلَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام: أيُّ آيَةٍ أعَظَمُ في كِتابِ اللّهِ؟ فَقالَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۶۱]

27. تفسير العيّاشى ـ به نقل از سليمان جعفرى ـ: از ابو الحسن عليه السلام [۶۲] سؤال شد: باعظمت ترين آيه در كتاب خدا، كدام آيه است؟

فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ».

28. السنن الكبرى عن ابن عبّاس: إنَّ الشَّيطانَ استَرَقَ مِن أهلِ القُرآنِ أعظَمَ آيَةٍ فِي القُرآنِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۶۳]

28. السنن الكبرى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: شيطان، باعظمت ترين آيه قرآن را از اهل قرآن دزديد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را.

2 / 5: تيجانُ السُّوَرِ

2 / 5: تاجِ سوره ها

29. صحيح مسلم عن أنس: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: اُنزِلَت عَلَيَّ آنِفا سُورَةٌ، فَقَرَأَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ...». [۶۴]

29. صحيح مسلم ـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «لَختى پيش، سوره اى بر من فرود آمد. آن گاه، خواند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.…».

30. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا قَرَأَ جِبريلُ عليه السلام «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» عَلِمتُ أنَّ السّورَةَ قَد خُتِمَت. [۶۵]

30. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه جبرئيل عليه السلام «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مى گفت، مى فهميدم كه سوره [ى قبلى] پايان يافته است.

31. المعجم الكبير عن ابن عبّاس: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا نَزَلَت عَلَيهِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» عَلِمَ أنَّ السّورَةَ قَد خُتِمَت، وَاستَقبَلَ الاُخرى. [۶۶]

31. المعجم الكبير ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، هر گاه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بر او نازل مى شد، در مى يافت كه سوره[ى قبلى]، پايان يافته و سوره ديگرى آغاز شده است.

32. المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس: كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله لا يَعلَمُ خَتمَ السّورَةِ حَتّى تَنزِلَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۶۷]

32. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله زمانى به پايان يافتنِ سوره پى مى برد كه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» [ديگرى] نازل مى شد.

33. المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس: كانَ المُسلِمونَ لا يَعلَمونَ انقِضاءَ السّورَةِ حَتّى تَنزِلَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، فَإِذا نَزَلَت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» عَلِموا أنَّ السّورَةَ قَدِ انقَضَت. [۶۸]

33. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: مسلمانان، پايان يافتن سوره[ها] را نمى دانستند تا آن كه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» نازل مى شد، و چون «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» نازل مى شد، مى فهميدند كه آن سوره به پايان رسيده است.

34. أسباب نزول القرآن عن عبد اللّه بن مسعود: كُنّا لا نَعلَمُ فَصلَ ما بَينَ السّورَتَينِ حَتّى تَنزِلَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۶۹]

34. أسباب نزول القرآن ـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ: ما جدايىِ ميان دو سوره را نمى دانستيم، مگر آن گاه كه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» نازل مى شد.

35. أسباب نزول القرآن عن عبد اللّه بن عمر: نَزَلَت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» في كُلِّ سورَةٍ. [۷۰]

35. أسباب نزول القرآن ـ به نقل از عبد اللّه بن عمر ـ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، با هر سوره اى نازل شده است.

36. الإمام الصادق عليه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» تيجانُ السُّوَرِ. [۷۱]

36. امام صادق عليه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، تاج سوره هاست.

2 / 6: مُفتَتَحُ الصَّلاةِ

2 / 6: آغازِ نماز

37. سنن الترمذي عن ابن عبّاس: كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله يَفتَتِحُ صَلاتَهُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۷۲]

37. سنن التِرمذى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش را با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز مى كرد.

38. الكشف والبيان عن أبي هريرة: كُنتُ مَعَ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله وَالنَّبيُّ صلى الله عليه و آله يُحَدِّثُ أصحابَهُ، إذ دَخَلَ رَجُلٌ يُصَلّي، وَافتَتَحَ الصَّلاةَ وتَعَوَّذَ، ثُمَّ قالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛

فَسَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَجُلُ! قَطَعتَ عَلى نَفسِكَ الصَّلاةَ، أما عَلِمتَ أنَّ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مِنَ الحَمدِ؛ فَمَن تَرَكَها فَقَد تَرَكَ آيَةً، ومَن تَرَكَ آيَةً مِنهُ فَقَد قُطِعَت عَلَيهِ صَلاتُهُ؟! [۷۳]

38. الكشف و البيان ـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: با پيامبر صلى الله عليه و آله بودم و ايشان براى يارانش سخن مى گفت كه مردى وارد شد و به نماز ايستاد و نمازش را آغاز كرد و استعاذه كرد («أعوذ بِاللّه» گفت) و سپس گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».

پيامبر صلى الله عليه و آله شنيد و فرمود: «اى مرد! نمازت را شكستى. مگر نمى دانى كه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، جزء [سوره] حمد است و هر كه آن را ترك كند، در واقع، آيه اى را ترك كرده است و هر كس آيه اى از حمد را ترك كند، نمازش شكسته شده است؟!».

39. الإمام الباقر عليه السلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ لي: كَيفَ تَقرَأُ إذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ؟

قُلتُ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»، قالَ: قُل: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». [۷۴]

39. امام باقر عليه السلام ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود: «هر گاه به نماز مى ايستى، قرائتت را چگونه شروع مى كنى؟».

گفتم: [مى گويم: ] «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».

فرمود: «بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»».

40. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا قَرَأتُم «الحَمدُ للّهِِ» فَاقرَؤوا: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، إنَّها اُمُّ القُرآنِ، واُمُّ الكِتابِ، وَالسَّبعُ المَثاني، وَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» إحداها. [۷۵]

40. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه «الْحَمْدُ لِلَّهِ» را [در نماز] مى خوانيد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را هم بخوانيد. سوره حمد، اُمّ القرآن و اُمّ الكتاب [۷۶] بوده، سَبعِ مَثانى [۷۷] است (هفت آيه دارد) و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، يكى از آن هفت تاست.

41. عنه صلى الله عليه و آله ـ كانَ يَقولُ ـ: «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» سَبعُ آياتٍ، إحداهُنَّ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، وَهِيَ السَّبعُ المَثاني وَالقُرآنُ العَظيمُ، وَهِيَ اُمُّ القُرآنِ، وَهِيَ فاتِحَةُ الكِتابِ. [۷۸]

41. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سوره حمد، هفت آيه دارد. يكى از آنها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» است. اين سوره، سَبعِ مثانى، قرآن عظيم، اُمّ القرآن و فاتحة الكتاب [۷۹] است.

42. عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَقَد تَرَكَ آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ. [۸۰]

42. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را ترك گويد، آيه اى از كتاب خدا را ترك گفته است.

43. سنن الدارقطني عن أبي هريرة: إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا قَرَأَ وهُوَ يَؤُمُّ النّاسَ، اِفتَتَحَ الصَّلاةَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۸۱]

43. سنن الدار قُطنى ـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه با مردم نماز جماعت مى خواند، قرائت نماز را با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز مى كرد.

44. المستدرك على الصحيحين عن اُمّ سلمة: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَرَأَ فِي الصَّلاةِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَعَدَّها آيَةً، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» آيَتَينِ، «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» ثَلاثَ آياتٍ، «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» أربَعَ آياتٍ، وقالَ هكَذا: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» وجَمَعَ خَمسَ أصابِعِهِ. [۸۲]

44. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از اُمّ سلمه ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در نماز «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را خواند و آن را يك آيه شمرد، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» را آيه دوم، «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را آيه سوم، «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» را آيه چهارم شِمُرد و «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» را كه گفت، پنج انگشتش را [به نشانه آيه پنجم] جمع كرد.

45. الدر المنثور عن اُمّ سلمة: قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ * إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ»، وقالَ: هِيَ سَبعٌ يا اُمَّ سَلَمَةَ. [۸۳]

45. الدرّ المنثور ـ به نقل از اُمّ سلمه ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خواند: ««به نام خداوند بخشنده مهربان. سپاس، خداى را كه پروردگار جهانيان است. بخشنده مهربان است. صاحب روز جزاست. تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى خواهيم. ما را به راه راست، راه نمايى كن. راه آنان كه به ايشان نعمت دادى، نه آنان كه مورد خشم قرار گرفته اند و نه گم راهان»».

سپس فرمود: «اين، شد هفت آيه، اى امّ سلمه!».

46. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آيَةٌ مِن فاتِحَةِ الكِتابِ، وهِيَ سَبعُ آياتٍ تَمامُها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۸۴]

46. امام على عليه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، آيه اى از فاتحة الكتاب است. فاتحة الكتاب، هفت آيه دارد و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، يكى از آنهاست.

47. الإمام الحسين عليه السلام: قيلَ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام: يا أميرَ المُؤمِنينَ، أخبِرنا عَن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» أهِيَ مِن فاتِحَةِ الكِتابِ؟

فَقالَ: نَعَم، كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقرَأُها ويَعُدُّها آيَةً مِنها، ويَقولُ: فاتِحَةُ الكِتابِ هِيَ السَّبعُ المَثاني. [۸۵]

47. امام حسين عليه السلام: به امير مؤمنان عليه السلام گفته شد: اى امير مؤمنان! بفرما كه آيا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، جزء فاتحة الكتاب است؟

فرمود: «آرى. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، آن را [در قرائت نماز] مى خواند و آيه اى از «حمد» به شمار مى آورد و مى فرمود: فاتحة الكتاب، هفت آيه است».

48. سنن الدار قطني عن عبد خير: سُئِلَ عَليٌّ عليه السلام عَنِ السَّبعِ المَثاني، فَقالَ: «الحَمدُ للّهِِ»، فَقيلَ لَهُ: إنَّما هِيَ سِتُّ آياتٍ! فَقالَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آيَةٌ. [۸۶]

48. سنن الدار قُطْنى ـ به نقل از عبد الخير ـ: از على عليه السلام در باره سَبعِ مثانى سؤال شد.

فرمود: «سوره حمد است».

گفته شد: آن كه شش آيه است!

فرمود: ««بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» هم آيه است».

49. السنن الكبرى عن سعيد بن جبير: عَنِ ابنِ عَبّاسٍ في قَولِهِ: «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِى» قالَ: فاتِحَةُ الكِتابِ. قيلَ لِابنِ عَبّاسٍ: فَأَينَ السّابِعَةُ؟ قالَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۸۷]

49. السنن الكبرى ـ به نقل از سعيد بن جُبَير ـ: از ابن عبّاس در باره آيه «و هر آينه، به تو، آن هفت آيه را داديم»، نقل شده كه گفت: مقصود، فاتحة الكتاب است.

به ابن عبّاس گفته شد: پس كو آيه هفتم؟!

گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» است.

50. الكافي عن معاوية بن عمّار: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّه عليه السلام: إذا قُمتُ لِلصَّلاةِ أقرَأُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» في فاتِحَةِ القُرآنِ؟ قالَ: نَعَم.

قُلتُ: فَإِذا قَرَأتُ فاتِحَةَ القُرآنِ أقرَأُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مَعَ السّورَةِ؟ قالَ: نَعَم. [۸۸]

50. الكافى ـ به نقل از معاوية بن عمّار ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم: هر گاه به نماز مى ايستم، در سوره فاتحه قرآن (حمد)، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را هم بخوانم؟

فرمود: «آرى».

گفتم: پس هر گاه سوره فاتحه را خواندم، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را نيز با سوره بخوانم؟

فرمود: «آرى».

الفصل الثالث: مواضع البسملة

فصل سوم: جايگاه هاى ذكر (بسم اللّه)

3 / 1: الكِتابَةُ

3 / 1: نگارش

الكتاب

قرآن

«إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۸۹]

«آن، [نامه اى] از طرف سليمان است و [مضمون] آن، چنين است: به نام خداوند بخشنده مهربان».

الحديث

حديث

51. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ. [۹۰]

51. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، سرآغازِ هر كتابى است.

52. الدرّ المنثور عن الشعبيّ: كانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ يَكتُبونَ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ»، فَكَتَبَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله أوَّلَ ما كَتَبَ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ»، حَتّى نَزَلَت: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا» [۹۱] فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ».

ثُمَّ نَزَلَت: «ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ» [۹۲] فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ».

ثُمَّ اُنزِلَتِ الآيَةُ الَّتي في طس: «إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ». [۹۳]

52. الدرّ المنثور ـ به نقل از شَعْبى ـ: مردم عصر جاهلى مى نوشتند: «به نام تو، اى خداوند!». پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در نخستين نوشته اش، نگاشت: «به نام تو، اى خداوند!»، تا آن كه آيه «رفتن و لنگر انداختنش، به نام خداست» نازل شد. پس از آن، پيامبر صلى الله عليه و آله مى نوشت: «بسم اللّه».

سپس آيه «خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد» نازل شد. پس از آن، پيامبر صلى الله عليه و آله مى نوشت: «بسم اللّه الرحمن».

سپس آيه اى كه در سوره نمل است، نازل شد: «اين، [نامه اى] از طرف سليمان است و [مضمون] آن، چنين است: به نام خداوند بخشنده مهربان»». پس از آن، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى نوشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ».

53. صحيح البخاري عن المسوّر بن مخرمة ومروان ـ في ذِكرِ خَبرِ صُلحِ الحُدَيبِيَةِ ـ: جاءَ سُهَيلُ بنُ عَمرٍو، فَقالَ [لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله]: هاتِ اكتُب بَينَنا وبَينَكُم كِتابا، فَدَعَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله الكاتِبَ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ». قالَ سُهَيلٌ: أمَّا الرَّحمنُ، فَوَاللّهِ ما أدري ما هُوَ؟! ولكِنِ اكتُب «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» كَما كُنتَ تَكتُبُ.

فَقالَ المُسلِمونَ: وَاللّهِ لا نَكتُبُها إلّا «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ».

فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: اُكتُب «بِاسمِكَ اللّهُمَّ». [۹۴]

53. صحيح البخارى ـ به نقل از مُسَوّر بن مِخرَمه و مروان، در نقل ماجراى صلح حُدَيبيه ـ: سهيل بن عمرو، پيش آمد و [به پيامبر صلى الله عليه و آله] گفت: بيا تا ميان خود و شما، پيمانى بنويسيم.

پيامبر صلى الله عليه و آله كاتب را فرا خواند و فرمود: «[بنويس: ] «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»».

سهيل گفت: به خدا سوگند كه من نمى دانم رحمان چيست؛ بلكه همچنان كه پيش تر مى نوشتى، بنويس: «به نام تو، اى خداوند!».

مسلمانان گفتند: به خدا سوگند، جز «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» نمى نويسيم.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بنويس: به نام تو، اى خداوند!».

54. المراسيل عن أبي مالك: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَكتُبُ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ»، فَلَمّا نَزَلَت: «إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» كَتَبَها. [۹۵]

54. المراسيل ـ به نقل از ابو مالك ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله [در مكتوباتش] مى نوشت: «به نام تو، اى خداوند!»؛ امّا چون اين آيه نازل شد: «اين، [نامه اى] از طرف سليمان است و [مضمون] آن، چنين است: «به نام خداوند بخشنده مهربان»». پس از آن، پيامبر صلى الله عليه و آله همين «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را مى نوشت.

55. تحف العقول عن داود الصرمي: أمَرَني سَيِّدي [الإِمامُ الهادي عليه السلام] بِحَوائِجَ كَثيرَةٍ، فَقالَ عليه السلام لي: قُل، كَيفَ تَقولُ؟ فَلَم أحفَظ مِثلَما قالَ لي، فَمَدَّ الدَّواةَ وكَتَبَ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أذكُرُهُ إن شاءَ اللّهُ، وَالأَمرُ بِيَدِ اللّهِ»، فَتَبَسَّمتُ. فَقالَ عليه السلام: ما لَكَ؟ قُلتُ: خَيرٌ. فَقالَ: أخبِرني؟

قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، ذَكَرتُ حَديثا حَدَّثَني بِهِ رَجُلٌ مِن أصحابِنا عَن جَدِّكَ الرِّضا عليه السلام، إذا أمَرَ بِحاجَةٍ كَتَبَ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أذكُرُ إن شاءَ اللّهُ» فَتَبَسَّمتُ. [۹۶]

55. تحف العقول ـ به نقل از داوود صَرمى ـ: سَرورم [امام هادى عليه السلام] دستورهاى بسيارى به من داد كه انجام بدهم. سپس به من فرمود: «بگو كه چه مى گويى».

من، عينِ آنچه را به من فرموده بود، به ياد نداشتم. لذا دوات را برداشت و نوشت: ««به نام خداوند بخشنده مهربان». به خواستِ خدا، به يادم خواهد ماند؛ و كارها در دست خداست».

من لبخندى زدم. ايشان فرمود: «چه شد؟».

گفتم: خير است!

فرمود: «به من بگو».

گفتم: فدايت شوم! به ياد حديثى افتادم كه يكى از شيعيان، از جدّ شما امام رضا عليه السلام برايم نقل كرد كه هر گاه دستور كارى را مى داد، مى نوشت: ««به نام خداوند بخشنده مهربان». به خواست خدا، يادم خواهد ماند». پس لبخند زدم.

56. تحف العقول: كانَ [الإِمامُ الرِّضا] عليه السلام إذا أرادَ أن يَكتُبَ تَذَكُّراتِ حَوائِجِهِ، كَتَبَ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أذكُرُ إن شاءَ اللّهُ»، ثُمَّ يَكتُبُ ما يُريدُ. [۹۷]

56. تحف العقول: [امام رضا عليه السلام] هر گاه مى خواست كارهاى خود را يادداشت كند، مى نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. به خواست خدا، به يادم خواهد ماند». سپس مطالب خود را مى نوشت.

57. كشف الغمّة: رُوِيَ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ عليه السلام أنَّهُ قالَ لِمَولاهُ نافِذٍ: إذا كَتَبتَ رُقعَةً أو كِتابا في حاجَةٍ، فَأَرَدتَ أن تُنجِحَ حاجَتَكَ الَّتي تُريدُ، فَاكتُب رَأسَ الرُّقعَةِ بِقَلَمٍ غَيرِ مَديدٍ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، إنَّ اللّهَ وَعَدَ الصّابِرينَ المَخرَجَ مِمّا يَكرَهونَ، وَالرِّزقَ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبونَ، جَعَلَنَا اللّهُ وَإيّاكُم مِنَ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنونَ».

قالَ نافِذٌ: فَكُنتُ أفعَلُ ذلِكَ فَتُنجِحُ حَوائِجي. [۹۸]

57. كشف الغمّة: روايت شده است كه امام صادق عليه السلام به غلامش نافذ فرمود: «هر گاه كاغذى يا نامه اى براى حاجتى نوشتى و خواستى به حاجت خود برسى، در بالاى كاغذ، با قلمى ناآغشته به مركّب بنويس: به نام خداوند بخشنده مهربان. خدا به شكيبايان وعده داده است كه از آنچه ناخوش دارند، نجات يابند و از جايى كه گمان نمى كنند، روزى داده شوند. خدا، ما و شما را از آن كسانى قرار دهد كه نه بيمى به آنان مى رسد و نه اندوهگين مى شوند».

نافذ مى گويد: از آن پس، من به اين دستور، عمل مى كردم و حاجت هايم برآورده مى شد.

58. مستدرك الوسائل عن بعض الرواة من أصحابنا: قالَ: مِن حَقِّ القَلَمِ عَلى مَن أخَذَهُ، إذا كَتَبَ أن يَبدَأَ بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ. [۹۹]

58. مستدرك الوسائل ـ به نقل از يكى از راويان شيعه ـ: يكى از حقوق قلم بر كسى كه آن را به دست مى گيرد، اين است كه هر گاه چيزى مى نويسد، با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز كند.

راجع: ص312 (آداب البسملة / تجويد الكتابة).

ر. ك: ص313 (آداب «بسم اللّه» / نيكو نوشتن «بسم اللّه»).

3 / 2: الصَّباحُ وَالمَساءُ

3 / 2: بامداد و شامگاه

59. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، اُغدُ بِسمِ اللّهِ؛ فَإِنَّ اللّهَ بارَكَ لِاُمَّتي في بُكورِها. [۱۰۰]

59. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در سفارش به على عليه السلام ـ: اى على! بامدادان، با نام خدا، در پىِ كار خود بيرون شو؛ زيرا خداوند براى امّت من، در بامدادانشان، بركت نهاده است.

60. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ عَليَّ بنَ الحُسَينِ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِما ـ كانَ إذا أصبَحَ قالَ: «أبتَدِئُ يَومي هذا بَينَ يَدَي نِسياني وعَجَلَتي بِاسمِ اللّهِ وما شاءَ اللّهُ»، فإذا فَعَلَ ذلِكَ العَبدُ أجزَأَهُ مِمّا نَسِيَ في يَومِهِ. [۱۰۱]

60. امام صادق عليه السلام: على بن الحسين ـ كه درودهاى خدا بر آن دو باد ـ، هر گاه صبح خود را آغاز مى كرد، مى فرمود: «امروزِ خود را، پيش از فراموش كردنم و شتاب ورزيدنم، با نام خدا و به خواست خدا، آغاز مى كنم». پس هر گاه بنده اى چنين كند، او را از آنچه در آن روز فراموش كند، بسنده باشد. [۱۰۲]

61. عنه عليه السلام: مَن قالَ إذا أصبَحَ: «أبتَدِئُ في يَومي هذا بَينَ يَدَي نِسياني وعَجَلَتي بِاسمِ اللّهِ»، أجزَأَهُ عَلى ما نَسِيَ مِن طَعامٍ أو شَرابٍ. [۱۰۳]

61. امام صادق عليه السلام: هر كس هنگام صبح بگويد: «امروزِ خود را پيش از فراموشى و شتابكارى ام، به نام خدا آغاز مى كنم»، همين ذكر، او را براى آنچه [از ذكر بسم اللّه] كه در هنگام خوردن يا نوشيدن فراموش كند، كفايت مى نمايد.

62. عنه عليه السلام: لا تَدَع أن تَقولَ: «بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ» في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ، فَإِنَّ في ذلِكَ إصرافا لِكُلِّ سُوءٍ. [۱۰۴]

62. امام صادق عليه السلام: گفتن ذكرِ «به نام خدا و به يارى خدا» را در هر بامداد و شامگاه، ترك مكن؛ زيرا اين ذكر، هر گونه بدى اى را مى گردانَد.

3 / 3: الخُروجُ مِنَ البَيتِ وَالدُّخولُ فيهِ

3 / 3: هنگام خارج شدن از خانه يا وارد شدن به آن

63. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا خَرَجَ الرَّجُلُ مِن بَيتِهِ فَقالَ: «بِسمِ اللّهِ»، قالَتِ المَلائِكَةُ لَهُ: سَلِمتَ. فَإذا قالَ: «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ»، قالَت لَهُ المَلائِكَةُ: كُفيتَ. فَإِذا قالَ: «تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ»، قالَتِ المَلائِكَةُ لَهُ: وُقيتَ. [۱۰۵]

63. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه شخص در هنگام خارج شدن از خانه اش بگويد: «به نام خدا»، فرشتگان به او مى گويند: به سلامت!

هر گاه بگويد: «هيچ نيرو و توانى نيست، مگر به [مدد] خداوند»، فرشتگان به او مى گويند: «خدا، يارَت باد!»

و هر گاه بگويد: «به خدا توكّل كردم»، فرشتگان مى گويند: «خدا، نگهدارت باد!».

64. الإمام الباقر عليه السلام: مَن قالَ حينَ يَخرُجُ مِن مَنزِلِهِ: «بِسمِ اللّهِ، حَسبِيَ اللّهُ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ اُموري كُلِّها، وأَعوذُ بِكَ مِن خِزيِ الدُّنيا وعَذابِ الآخِرَةِ»، كَفاهُ اللّهُ ما أهَمَّهُ مِن أمرِ دُنياهُ وآخِرَتِهِ. [۱۰۶]

64. امام باقر عليه السلام: هر كس در هنگام بيرون رفتن از خانه اش بگويد: «به نام خدا. خدا، مرا بس است. به خدا توكّل مى كنم. بار خدايا! در همه كارهايم، از تو خير درخواست مى كنم، و از خوارى در دنيا و عذاب آخرت، به تو پناه مى آورم»، خداوند، غم ها و نگرانى هاى دنيا و آخرت او را برطرف مى سازد.

65. الإمام الصادق عليه السلام: إذا دَخَلتَ مَنزِلَكَ، فَقُل: «بِسمِ اللّهِ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وأَنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلى أهلِ بَيتِهِ»، وسَلِّم عَلى أهلِكَ. وإن لَم يَكُن فيهِ أحَدٌ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ وسَلامٌ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، السَّلامُ عَلَينا وعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ»؛ فَإِذا قالَ ذلِكَ فَرَّ الشَّيطانُ مِن مَنزِلِهِ. [۱۰۷]

65. امام صادق عليه السلام: هر گاه وارد خانه خويش شدى، بگو: «به نام خدا. گواهى دهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست و محمّد ـ كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ـ، فرستاده خداست» و بر خانواده خود نيز سلام كن، و اگر كسى در خانه نبود، بگو: «به نام خدا، و درود بر پيامبر خدا! درود بر ما و بر بندگان شايسته خدا!». پس هر گاه كسى چنين بگويد، شيطان از خانه اش مى گريزد.

66. الإمام الرضا عليه السلام: كانَ أبي عليه السلام إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ قالَ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، خَرَجتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ، لا بِحَولٍ مِنّي ولا قُوَّتي، بَل بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ يا رَبِّ، مُتَعَرِّضا لِرِزقِكَ، فَائتِني بِهِ في عافِيَةٍ. [۱۰۸]

66. امام رضا عليه السلام: پدرم [امام كاظم] عليه السلام هر گاه از خانه اش بيرون مى آمد، مى گفت: «به نام خداوند بخشنده مهربان». با توش و توان [از جانب] خدا بيرون مى آيم، نه با توش و توانى از خويش، كه با توش و توان تو ـ اى پروردگار من ـ، در جستجوى روزىِ تو مى روم. پس آن را با عافيت به من عطا فرما».

راجع: نهج الذكر: ج2 ص88 (أهمّ مواضع الحوقلة / عند الخروج من البيت).

ر. ك: نهج الذكر(با ترجمه فارسى): ج3 ص149 (مهم ترين اوقات گفتن «لا حول و لا قوّة إلّا بِاللّه» / هنگام بيرون رفتن از خانه).

3 / 4: الوُضوءُ

3 / 4: هنگام وضو گرفتن

67. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، إذا تَوَضَّأتَ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ تَمامَ الوُضوءِ، وتَمامَ الصَّلاةِ، وتَمامَ رِضوانِكَ، وتَمامَ مَغفِرَتِكَ»، فَهذا زَكاةُ الوُضوءِ. [۱۰۹]

67. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در سفارش به على عليه السلام ـ: اى على! هر گاه وضو مى گيرى، بگو: «به نام خدا. بار خدايا! از تو درخواست مى كنم وضوى كامل و نماز كامل و خشنودىِ كاملت و آمرزش كاملت را»؛ زيرا اين [ذكر]، زكات وضوست.

68. عنه صلى الله عليه و آله: إن قالَ [العَبدُ] في أوَّلِ وُضوئِهِ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، طَهُرَت أعضاؤُهُ كُلُّها مِنَ الذُّنوبِ. [۱۱۰]

68. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه [بنده] در آغاز وضويش بگويد: «به نام خداوند بخشنده مهربان»، همه اعضايش از گناهان، پاك مى شود.

69. الإمام عليّ عليه السلام: لا يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ حَتّى يُسَمِّيَ؛ يَقولُ قَبلَ أن يَمَسَّ الماءَ: «بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ، اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ التَّوّابينَ، وَاجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ. [۱۱۱]

69. امام على عليه السلام: انسان نبايد بدون بردن نام خدا، وضو بگيرد. پيش از آن كه دست به آب بزند، بگويد: «به نام خدا و به يارى خدا. بار خدايا! مرا از توبه كنندگان و از پاكيزه كاران قرار ده».

70. الإمام الباقر عليه السلام: إذا قُمتَ بِاللَّيلِ مِن مَنامِكَ فَقُل: «الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَدَّ عَلَيَّ روحي لِأَحمَدَهُ وأَعبُدَهُ...».

ثُمَّ استَك وتَوَضَّأ، فَإِذا وَضَعتَ يَدَكَ فِي الماءِ، فَقُل: «بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ، اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ التَّوّابينَ، وَاجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ». فَإِذا فَرَغتَ فَقُل: «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ». [۱۱۲]

70. امام باقر عليه السلام: هر گاه شب [براى نماز] از خواب برخاستى، بگو: «سپاس، خداوند را كه روح مرا به من، باز گردانْد تا او را سپاس و عبادت كنم...».

سپس مسواك بزن و وضو بگير، و چون دستت را در آب گذاشتى، بگو: «به نام خدا و به يارى خدا. بار خدايا! مرا از توبه كاران و از پاكيزه كاران، قرار ده».

و چون وضويت را تمام كردى، بگو: «سپاس، خداى را كه پروردگار جهانيان است».

71. الإمام الصادق عليه السلام: إذا تَوَضَّأَ أحَدُكُم ولَم يُسَمِّ، كانَ لِلشَّيطانِ في وُضوئِهِ شِركٌ، وإن أكَلَ أو شَرِبَ أو لَبِسَ، وكُلُّ شَيءٍ صَنَعَهُ يَنبَغي لَهُ أن يُسَمِّيَ عَلَيهِ، فَإِن لَم يَفعَل كانَ لِلشَّيطانِ فيهِ شِركٌ. [۱۱۳]

71. امام صادق عليه السلام: هر گاه يكى از شما وضو بگيرد و نام خدا را نبرد، شيطان در وضوى او شريك مى شود. هنگام خوردن يا آشاميدن يا پوشيدن و هر كار ديگرى كه انجام مى دهد، بايد نام خدا را ببرد؛ زيرا اگر چنين نكند، شيطان با او شريك مى شود.

3 / 5: القِيامُ إلَى الصَّلاةِ

3 / 5: هنگام ايستادن براى نماز

72. الإمام الباقر عليه السلام: إذا قُمتَ [۱۱۴] إلى صَلاتِكَ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ، وإلَى اللّهِ، ومِنَ اللّهِ، وما شاءَ اللّهُ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ، اللّهُمَّ اجعَلني مِن زُوّارِ بَيتِكَ، وعُمّارِ مَساجِدِكَ، وَافتَح لي بابَ تَوبَتِكَ، وأَغلِق عَنّي بابَ مَعصِيَتِكَ وكُلِّ مَعصِيَةٍ، الحَمدُ للّهِِالَّذي جَعَلَني مِمَّن يُناجيهِ، اللّهُمَّ أقبِل عَلَيَّ بِوَجهِكَ، جَلَّ ثَناؤُكَ»، ثُمَّ افتَتِحِ الصَّلاةَ بِالتَّكبيرِ. [۱۱۵]

72. امام باقر عليه السلام: هر گاه به نماز ايستادى، بگو: «به نام خدا و به [يارى] خدا، و به سوى خدا و از جانب خدا. آنچه خدا بخواهد [، خواهد شد]. هيچ توش و توانى نيست، مگر به [مدد] خدا. بار خدايا! مرا از زيارت كنندگان خانه ات و آباد كنندگان مسجدهايت قرار ده و درِ توبه ات را برايم بگشاى، و درِ نافرمانى ات و هر نوع گناه و نافرمانى را بر من ببند. سپاس، خداى را كه مرا از مناجات كنندگانش قرار داد. بار خدايا! با وجه خودت، به من رو كن. بزرگ است ثناى تو!». سپس نماز را با تكبير (گفتن «أللّه أكبر») آغاز كن.

3 / 6: دُخولُ المَسجِدِ وَالخُروجُ مِنهُ

3 / 6: هنگام وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آن

73. فاطمة عليهاالسلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَقولُ: «بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ، وَاغفِر ذُنوبي، وَافتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ»، وإذا خَرَجَ يَقولُ: «بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاغفِر ذُنوبي، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ». [۱۱۶]

73. فاطمه عليهاالسلام: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه وارد مسجد مى شد، مى گفت: «به نام خدا. بار خدايا! بر محمّد، درود فرست، گناهانم را بيامرز و درهاى رحمتت را به رويم بگشاى».

و هر گاه از مسجد بيرون مى آمد، مى گفت: «به نام خدا. بار خدايا! بر محمّد، درود فرست، گناهانم را بيامرز و درهاى بخششت را بر من بگشاى».

74. عنها عليهاالسلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَقولُ: «بِسمِ اللّهِ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي، وَافتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ»، وإذا خَرَجَ قالَ: «بِسمِ اللّهِ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ». [۱۱۷]

74. فاطمه عليهاالسلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، هر گاه وارد مسجد مى شد، مى گفت: «به نام خدا. سلام بر پيامبر خدا! بار خدايا! گناهانم را بيامرز و درهاى رحمتت را براى من بگشاى».

و هر گاه از مسجد بيرون مى آمد، مى گفت: «به نام خدا. سلام بر پيامبر خدا. بار خدايا! گناهانم را بيامرز و درهاى بخششت را برايم بگشاى».

75. المصنّف لعبد الرزّاق عن المطَّلب بن عبد اللّه بن حنطب: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ قالَ: بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ افتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ، وسَهِّل لي أبوابَ رِزقِكَ. [۱۱۸]

75. المصنّف، عبد الرزّاق ـ به نقل از عبد المطّلب بن عبد اللّه بن حَنطَب ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، هر گاه وارد مسجد مى شد، مى گفت: «به نام خدا. بار خدايا! درهاى رحمتت را بر من بگشاى و راه هاى روزى ات را برايم آسان گردان».

76. جامع الأخبار: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَضَعُ رِجلَهُ اليُمنى ويَقولُ: «بِسمِ اللّهِ، وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ»، و إذا خَرَجَ، يَضَعُ رِجلَهُ اليُسرى ويَقولُ: «بِسمِ اللّهِ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ». [۱۱۹]

76. جامع الأخبار: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، هر گاه وارد مسجد مى شد، ابتدا پاى راستش را داخل مى گذاشت و مى گفت: «به نام خدا. به خدا توكّل كردم. نيرو و توانى نيست، مگر به [مدد] خدا».

و هر گاه از مسجد بيرون مى آمد، نخستْ پاى چپش را بيرون مى گذاشت و مى گفت: «به نام خدا. به خدا پناه مى برم از شيطان رانده شده».

77. الإمام عليّ عليه السلام ـ أنّه كانَ إذا دَخَلَ المَسجِدَ قالَ ـ: بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ، السَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا النَّبِيُّ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ، السَّلامُ عَلَينا وعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ. [۱۲۰]

77. امام على عليه السلام ـ در ذكر هنگام ورود به مسجد ـ: به نام خدا و به يارى خدا. سلام و رحمت و بركات خدا بر تو، اى پيامبر! سلام بر ما و بر بندگان شايسته خدا!

78. تهذيب الأحكام عن سماعة: إذا دَخَلتَ المَسجِدَ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ، إنَّ اللّهَ ومَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَالسَّلامُ عَلَيهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ، رَبِّ اغفِر لي ذُنوبي، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ»، وإذا خَرَجتَ فَقُل مِثلَ ذلِكَ. [۱۲۱]

78. تهذيب الأحكام ـ به نقل از سماعه ـ: هر گاه وارد مسجد شدى، بگو: «به نام خدا. سلام بر پيامبر خدا! خدا و فرشتگانش بر محمّد و خاندان محمّد، درود مى فرستند. درود و رحمت و بركات خدا، بر ايشان باد. پروردگارا! گناهان مرا بيامرز و درهاى بخششت را بر من بگشاى». در هنگام خارج شدن نيز همين را بگو.

3 / 7: الذَّبحُ

3 / 7: هنگام ذبح حيوان

الكتاب

قرآن

«فَكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بِايَاتِهِ مُؤْمِنِينَ». [۱۲۲]

«پس اگر به آيات او ايمان داريد، از آنچه نام خدا [به هنگام ذبح] بر آن برده شده است، بخوريد».

الحديث

حديث

79. الإمام عليّ عليه السلام: إذا ذَبَحَ أحَدُكُم فَليَقُل: بِسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبرُ. [۱۲۳]

79. امام على عليه السلام: هر گاه يكى از شما [حيوانى را] ذبح مى كند، بگويد: «به نام خدا. خدا، بزرگ تر است [از آنچه وصف مى شود]».

3 / 8: الأَكلُ وَالشُّربُ

3 / 8: هنگام خوردن و آشاميدن

80. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، إذا أكَلتَ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ»، وإذا فَرَغتَ فَقُل: «الحَمدُ للّهِِ»؛ فَإِنَّ حافِظَيكَ لا يَبرَحانِ يَكتُبانِ لَكَ الحَسَناتِ حَتّى تُبعِدَهُ عَنكَ. [۱۲۴]

80. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در سفارش به على عليه السلام ـ: اى على! هر گاه شروع به خوردن مى كنى، بگو: «به نام خدا»، و چون تمام كردى، بگو: «سپاس، خداى را»؛ زيرا [اگر چنين كنى،] دو [فرشته] نگهبان تو، تا وقتى آن غذا را از خودت دفع كنى، پيوسته برايت ثواب مى نويسند.

81. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ الفاكِهَةَ وبَدَأَ بِبِسمِ اللّهِ لَم تَضُرَّهُ. [۱۲۵]

81. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس ميوه اى بخورد و به نام خدا شروع كند، آن ميوه به او زيان نمى رساند.

82. عنه صلى الله عليه و آله: زَيِّنوا مَوائِدَكُم بِالبَقلِ؛ فَإِنَّها مَطرَدَةٌ لِلشَّياطينِ مَعَ التَّسمِيَةِ. [۱۲۶]

82. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سفره هايتان را با سبزى بياراييد؛ زيرا [خوردن] سبزى ها همراه با بردن نام خدا، شياطين را دور مى كنند.

83. الإمام عليّ عليه السلام: مَن أكَلَ طَعاما فَسَمَّى اللّهَ عَلى أوَّلِهِ، وحَمِدَ اللّهَ عَلى آخِرِهِ، لَم يُسأَل عَن نَعيمِ ذلِكَ الطَّعامِ كائِنا ما كانَ. [۱۲۷]

83. امام على عليه السلام: هر كس غذايى بخورد و در آغاز آن، نام خدا را ببرد و در پايانش، خدا را سپاس بگويد، در باره نعمت آن غذا ـ هر چه باشد ـ، بازخواست نخواهد شد.

84. الكافي عن داود بن فرقد: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام: كَيفَ اُسَمّي عَلَى الطَّعامِ؟

فَقالَ: إذَا اختَلَفَتِ الآنِيَةُ، فَسَمِّ عَلى كُلِّ إناءٍ.

قُلتُ: فَإِن نَسيتُ أن اُسَمِّيَ؟

قالَ: تَقولُ: بِسمِ اللّهِ عَلى أوَّلِهِ وآخِرِهِ. [۱۲۸]

84. الكافى ـ به نقل از داوود بن فَرقَد ـ: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: هنگام غذا خوردن، چگونه «بسم اللّه» بگويم؟

فرمود: «اگر ظرف ها متعدّد بود، براى هر ظرف غذايى، بسم اللّه بگو».

گفتم: اگر فراموش كردم كه «بسم اللّه» بگويم، چه؟

فرمود: «مى گويى: به نام خدا، براى آغاز و پايان اين [غذا]».

85. مكارم الأخلاق: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا شَرِبَ بَدَأَ فَسَمّى وحَسا حَسوَةً وحَسوَتَينِ، ثُمَّ يَقطَعُ فَيَحمَدُ اللّهَ، ثُمَّ يَعودُ فَيُسَمّي، ثُمَّ يَزيدُ فِي الثّالِثَةِ، ثُمَّ يَقطَعُ فَيَحمَدُ اللّهَ، فَكانَ لَهُ صلى الله عليه و آله في شُربِهِ ثَلاثُ تَسمِياتٍ وثَلاثُ تَحميداتٍ، ويَمُصُّ الماءَ مَصّا ولا يَعُبُّهُ عَبّا [۱۲۹]. [۱۳۰]

85. مكارم الأخلاق: پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام آشاميدن، نخستْ نام خدا را مى گفت و يكى دو جرعه مى نوشيد. سپس، [نوشيدن را] قطع مى كرد و خدا را سپاس مى گفت. آن گاه، دوباره نام خدا را مى برد و در مرتبه سوم، بيشتر مى نوشيد. سپس [نوشيدن را] قطع مى كرد و خدا را سپاس مى گفت. ايشان، در هنگام آشاميدنش، سه بار «بسم اللّه» و سه بار «الحمد للّه» مى گفت. آب را جرعه جرعه مى آشاميد و يكباره، سر نمى كشيد.

86. الإمام الصادق عليه السلام: إذا شَرِبَ أحَدُكُمُ الماءَ فَقالَ: «بِسمِ اللّهِ» ثُمَّ شَرِبَ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ: «الحَمدُ للّهِِ»، ثُمَّ شَرِبَ فَقالَ: «بِسمِ اللّهِ»، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ: «الحَمدُ للّهِِ»، ثُمَّ شَرِبَ فَقالَ: «بِسمِ اللّهِ»، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ: «الحَمدُ للّهِِ»؛ سَبَّحَ ذلِكَ الماءُ لَهُ مادامَ في بَطنِهِ إلى أن يَخرُجَ. [۱۳۱]

86. امام صادق عليه السلام: هر گاه فردى از شما خواست كه آب بنوشد، بگويد: «به نام خدا» و سپس بياشامد. آن گاه، قطع كند و بگويد: «سپاس، خداى را». سپس بياشامد و بگويد: «به نام خدا». آن گاه، قطع كند و بگويد: «سپاس، خداى را». سپس بياشامد و بگويد: «به نام خدا». آن گاه، قطع كند و بگويد: «سپاس، خداى را». [اگر چنين كند،] آن آب از زمانى كه در شكم او جاى مى گيرد، تا زمانى كه دفع شود، تسبيح [خدا] مى گويد.

87. عنه عليه السلام: إنَّ الرَّجُلَ مِنكُم لَيَشرَبُ الشَّربَةَ مِنَ الماءِ فَيوجِبُ اللّهُ لَهُ بِهَا الجَنَّةَ! ـ ثُمَّ قالَ: ـ إنَّهُ لَيَأخُذُ الإِناءَ فَيَضَعُهُ عَلى فيهِ فَيُسَمّي ثُمَّ يَشرَبُ، فَيُنَحّيهِ وهُوَ يَشتَهيهِ، فَيَحمَدُ اللّهَ، ثُمَ يَعودُ فَيَشرَبُ، ثُمَّ يُنَحّيهِ فَيَحمَدُ اللّهَ، ثُمَّ يَعودُ فَيَشرَبُ، ثُمَّ يُنَحّيهِ فَيَحمَدُ اللّهَ؛ فَيوجِبُ اللّهُ عز و جل بِها لَهُ الجَنَّةَ. [۱۳۲]

87. امام صادق عليه السلام: گاه، مردى از شما جرعه اى آب مى نوشد و خداوند، بدان سبب، بهشت را بر او واجب مى گرداند!... [بدين سان كه] ظرف را بر مى دارد و بر دهانش مى گذارد و نام خدا را مى برد و آن گاه مى آشامد. سپس آن را از دهانش دور مى كند ـ با آن كه هنوز آب ميل دارد ـ و خدا را سپاس مى گويد. سپس دوباره شروع به آشاميدن مى كند و باز، ظرف را از دهانش دور مى كند و خدا را سپاس مى گويد. آن گاه، سه باره شروع به آشاميدن مى كند و باز، ظرف را از دهانش دور مى كند و خدا را سپاس مى گويد. پس خداوند عز و جل به سبب اين كارش، بهشت را بر او واجب مى گردانَد.

راجع: ص282 ح125.

ر. ك: ص283 ح125.

3 / 9: النَّومُ

3 / 9: هنگام خوابيدن

88. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا قالَ العَبدُ عِندَ مَنامِهِ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، يَقولُ اللّهُ: مَلائِكَتِي! اُكتُبوا بِالحَسَناتِ نَفَسَهُ إلَى الصَّباحِ. [۱۳۳]

88. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه بنده در هنگام خوابيدن بگويد: «به نام خداوند بخشنده مهربان»؛

خداوند مى فرمايد: «فرشتگان من! نفَس هاى او را تا صبح، ثواب بنويسيد».

89. عنه صلى الله عليه و آله ـ كانَ يَقولُ عِندَ مَنامِهِ ـ: بِسمِ اللّهِ أموتُ وأَحيا وإلَى اللّهِ المَصيرُ، اللّهُمَّ آمِن رَوعَتي، وَاستُر عَورَتي، وأَدِّ عَنّي أمانَتي. [۱۳۴]

89. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در ذكر هنگام خوابيدن ـ: به نام خدا مى ميرم و زندگى مى كنم، و حركت، به سوى خداست. بار خدايا! ترس مرا به آرامش، تبديل فرما و عيبم را بپوشان و امانتم را از طرف من بپرداز.

90. الإمام عليّ عليه السلام: إذا أرادَ أحَدُكُمُ النَّومَ فَليَضَع يَدَهُ اليُمنى تَحتَ خَدِّهِ الأَيمَنِ، وَليَقُل: «بِسمِ اللّهِ، وَضَعتُ جَنبي للّهِِ، عَلى مِلَّةِ إبراهيمَ ودينِ مُحَمَّدٍووِلايَةِ مَنِ افتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ، ما شاءَ اللّهُ كانَ وما لَم يَشَأ لَم يَكُن»، فَمَن قالَ ذلِكَ عِندَ مَنامِهِ حُفِظَ مِنَ اللِّصِّ، وَالمُغيرِ، وَالهَدمِ، وَاستَغفَرَت لَهُ المَلائِكَةُ. [۱۳۵]

90. امام على عليه السلام: هر گاه يكى از شما خواست كه بخوابد، دست راستش را زير گونه راستش بگذارد و بگويد: «به نام خدا. پهلويم را براى خدا [بر زمين] نهادم، در حالى كه بر آيين ابراهيم و دين محمّد و دوستى [و پيروى] كسى هستم كه خداوند، فرمانبرى از او را واجب گردانيده است. آنچه خدا بخواهد، همان مى شود و آنچه نخواهد، نمى شود».

هر كس اين [دعاها] را در هنگام خوابش بگويد، از دزد و غارت و زير آوار رفتن، محفوظ مى ماند و فرشتگان، برايش آمرزش مى طلبند.

91. الإمام الباقر عليه السلام: إذا تَوَسَّدَ الرَّجُلُ يَمينَهُ، فَليَقُل: «بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ إنّي أسلَمتُ نَفسي إلَيكَ، ووَجَّهتُ وَجهي إلَيكَ، وفَوَّضتُ أمري إلَيكَ، وأَلجَأتُ ظَهري إلَيكَ، تَوَكَّلتُ عَلَيكَ رَهبَةً مِنكَ ورغبَةً إلَيكَ، لا مَلجَأَ ولا مَنجى مِنكَ إلّا إلَيكَ، آمَنتُ بِكِتابِكَ الَّذي أنزَلتَ، وبِرَسولِكَ الَّذي أرسَلتَ»، ثُمَّ يُسَبِّحُ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام. [۱۳۶]

91. امام باقر عليه السلام: هر گاه كسى گونه راست خود را بر بالين نهاد، بگويد: «به نام خدا. بار خدايا! خودم را تسليم تو كردم و رو به سوى تو نمودم. كارم را به تو وا نهادم و تو را پشت و پناهم قرار دادم و از سرِ بيم و اميد به تو، بر تو توكّل كردم. هيچ پناهى و گريزى از تو نيست، مگر به سوى خود تو. به كتابت كه آن را نازل كردى و به پيامبرت كه او را فرستادى، ايمان آوردم». سپس تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام را بگويد.

3 / 10: اللُّبسُ

3 / 10: هنگام پوشيدن جامه

92. الإمام الباقر عليه السلام ـ حينَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَلبَسُ الثَّوبَ الجَديدَ ـ: يَقولُ: بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ، اللّهُمَّ اجعَلهُ ثَوبَ يُمنٍ وتَقوى وبَرَكَةٍ، اللّهُمَّ ارزُقني فيهِ حُسنَ عِبادَتِكَ، وعَمَلاً بِطاعَتِكَ، وأَداءَ شُكرِ نِعمَتِكَ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَساني ما اُواري بِهِ عَورَتي، وأَتَجَمَّلُ بِهِ فِي النّاسِ. [۱۳۷]

92. امام باقر عليه السلام ـ در پاسخ سؤال در باره كسى كه جامه نو مى پوشد ـ: بگويد: «به نام خدا و به يارى خدا. بار خدايا! اين جامه را جامه بركت و پرهيزگارى و بركت، قرار ده. بار خدايا! در اين جامه، حُسن عبادتت و به كار بستن طاعتت و گزاردن شكر نعمتت را روزىِ من فرما. سپاس، خداى را كه بر من چيزى پوشانْد كه با آن، برهنگى ام را بپوشانم و بِدان در ميان مردم، آراسته گردم».

3 / 11: التَّخَلّي

3 / 11: هنگام قضاى حاجت

93. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذَا انكَشَفَ أحَدُكُم لِبَولٍ أو غَيرِ ذلِكَ، فَليَقُل: «بِسمِ اللّهِ»؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَغُضُّ بَصَرَهُ. [۱۳۸]

93. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما براى ادرار كردن يا كار ديگرى، كشفِ عورت كرد، بگويد: «به نام خدا». در اين صورت، شيطان، چشم خود را مى بندد.

94. الإمام الصادق عليه السلام: إذا دَخَلتَ المَخرَجَ فَقُل: بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الخَبيثِ المُخبِثِ، الرِّجسِ النِّجسِ، الشَّيطانِ الرَّجيمِ. [۱۳۹]

94. امام صادق عليه السلام: هر گاه وارد آبريزگاه شدى، بگو: «به نام خدا. بار خدايا! از آن ناپاكِ ناپاك كننده، پليدِ آلوده و شيطانِ رانده شده، به تو پناه مى برم».

95. فلاح السائل عن أبي خديجة: إنَّ عَمرَو بنَ عُبيدٍ، وواصِلَ بنَ عطاءٍ، وبَشيرا الرَّحّالَ سَأَلوا أبا عَبدِ اللّه عليه السلام عَن حَدِّ الخَلاءِ إذا دَخَلَهُ الرَّجُلُ، فَقالَ:

إذا دَخَلَ الخَلاءَ قالَ: «بِسمِ اللّهِ»، فَإِذا جَلَسَ يَقضي حاجَتَهُ قالَ: «اللّهُمَّ أذهِب عَنِّي الأَذى، وهَنِّئني طَعامي»، فَإِذا قَضى حاجَتَهُ قالَ: «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أماطَ عَنِّي الأَذى، وهَنَّأَني طَعامي». [۱۴۰]

95. فلاح السائل ـ به نقل از ابو خديجه ـ: عمرو بن عبيد و واصل بن عطا و بَشير رَحّال، از امام صادق عليه السلام در باره آداب وارد شدن به آبريزگاه پرسيدند.

فرمود: «هر گاه شخص وارد آبريزگاه شد، بگويد: به نام خدا، و چون براى قضاى حاجت نشست، بگويد: بار خدايا! ناراحتى را از من ببر و غذايى را كه خورده ام، گوارايم ساز، و چون قضاى حاجت كرد، بگويد: سپاس، خداى را كه ناراحتى را از من، دور ساخت و غذايى را كه خورده ام، گوارايم ساخت».

3 / 12: الجِماعُ

3 / 12: هنگام هم بستر شدن

96. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، إذا جامَعتَ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ جَنِّبنَا الشَّيطانَ، وجَنِّبِ الشَّيطانَ ما رَزَقتَني»، فَإِن قَضى أن يَكونَ بَينَكُما وَلَدٌ، لَم يَضُرَّهُ الشَّيطانُ أبَدا. [۱۴۱]

96. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در سفارش به على عليه السلام ـ: اى على! هر گاه هم بستر شدى، بگو: «به نام خدا. بار خدايا! ما را از شيطان، دور بدار و شيطان را از آنچه روزىِ من كرده اى، دور بدار». پس اگر مقدّر شد كه از شما فرزندى به دنيا آيد، هرگز شيطان به او گزندى نمى رسانَد.

97. الإمام الصادق عليه السلام: إذا أرادَ الرَّجُلُ أن يُجامِعَ أهلَهُ، فَليُسَمِّ اللّهَ ويَدعوهُ بِما قَدَرَ عَلَيهِ.… [۱۴۲]

97. امام صادق عليه السلام: هر گاه مرد خواست با همسرش نزديكى كند، نام خدا را ببرد و هر دعايى را كه توانست، بخواند.

98. تفسير العيّاشي عن سليمان الجعفري: سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ: إذا أتى أحَدُكُم أهلَهُ فَليَكُن قَبلَ ذلِكَ مُلاطَفَةٌ؛ فَإِنَّهُ أبَرُّ [۱۴۳] لِقَلبِها، وأَسَلُّ [۱۴۴] لِسَخيمَتِها [۱۴۵]، فَإِذا أفضى إلى حاجَتِهِ قالَ: «بِسمِ اللّهِ» ثَلاثا، فَإِن قَدَرَ أن يَقرَأَ أيَّ آيَةٍ حَضَرَتهُ مِنَ القُرآنِ فَعَلَ، وإلّا قَد كَفَتهُ التَّسمِيَةُ. [۱۴۶]

98. تفسير العيّاشى ـ به نقل از سليمان جعفرى ـ: از ابو الحسن عليه السلام [۱۴۷] شنيدم كه مى فرمايد: «هر گاه يكى از شما خواست با همسرش هم بستر شود، نخستْ نوازش كند؛ زيرا اين كار، در به دست آوردنِ دل او و از بين بردن تكدّر خاطرش، بيشترين تأثير را دارد و چون كارش را انجام داد، سه بار بگويد: به نام خدا، و اگر توانست آياتى از قرآن را كه به ذهنش مى رسد، بخواند، اين كار را بكند و اگر نتوانست، همان بردنِ نام خدا برايش كافى است».

3 / 13: أخذُ الشّارِبِ

3 / 13: هنگام كوتاه كردن سبيل

99. الإمام الباقر عليه السلام: مَن أخَذَ مِن أظفارِهِ وشارِبِهِ كُلَّ جُمُعَةٍ وقالَ حينَ يَأخُذُ: «بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ، وعَلى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله»، لَم يَسقُط مِنهُ قُلامَةٌ ولا جُزازَةٌ [۱۴۸] إلّا كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها عِتقَ نَسَمَةٍ. [۱۴۹]

99. امام باقر عليه السلام: هر كس هر جمعه، ناخن ها و سبيلش را بگيرد و هنگام گرفتن آنها بگويد: «به نام خدا و به يارى خدا و بر سنّت محمّد، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله»، هيچ چيده ناخن يا مويى از او بر زمين نمى افتد، مگر آن كه خداوند به ازاى آن، [ثواب] آزاد كردن يك برده را برايش مى نويسد.

100. مكارم الأخلاق: إذا أخَذَ الشّارِبَ يَقولُ [۱۵۰]: بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله. [۱۵۱]

100. مكارم الأخلاق: [مرد،] هنگام كوتاه كردن سبيل، بگويد: «به نام خدا و به يارى خدا و بر آيين پيامبر خدا صلى الله عليه و آله».

3 / 14: الرُّكوبُ

3 / 14: هنگام نشستن بر مَركب

101. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن قالَ إذا رَكِبَ الدّابَّةَ: بِسمِ اللّهِ لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدَانَا لِهَذَاوَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلآَ أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» [۱۵۲] و «سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ» [۱۵۳]؛ حُفِظَت لَهُ نَفسُهُ ودابَّتُهُ حَتّى يَنزِلَ. [۱۵۴]

101. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس هنگام سوار شدن بر مَركب، بگويد: «به نام خدا. هيچ توش و توانى نيست، مگر به [مدد] خدا. «خدا را سپاس كه ما را به اين [مسير]، ره نمون شد، و اگر خدا ما را راه نمايى نمى كرد، ما خود، هدايت نمى يافتيم. در حقيقت، فرستادگانِ پروردگار ما، حق را آوردند. و به آنان، ندا داده مى شود كه: اين، همان بهشتى است كه آن را به [پاداشِ] آنچه انجام مى داديد، ميراث يافته ايد» و «منزّه است خدايى كه اين [مَركب] را رامِ ما ساخت و ما بر آن، توانا نبوديم»»، خودش و چارپايش، تا زمانى كه پياده شود، در امان خواهند بود.

102. الأمالي عن عليّ بن ربيعة الأسدي: رَكِبَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام، فَلَمّا وَضَعَ رِجلَهُ فِي الرِّكابِ قالَ: «بِسمِ اللّهِ»، فَلَمَّا استَوَى عَلَى الدّابَّةِ قالَ: «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أكرَمَنا وحَمَلَنا فِي البَرِّ وَالبَحرِ، ورَزَقَنا مِنَ الطَّيِّباتِ، وفَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضيلاً، «سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ»». [۱۵۵]

102. الأمالى، طوسى ـ به نقل از على بن ربيعه اسدى ـ: امام على عليه السلام بر مَركب نشست. چون پايش را در ركاب نهاد، گفت: «به نام خدا»، و چون روى مَركب قرار گرفت، گفت: «سپاس، خداى را كه گرامى مان بداشت و در خشكى و آب، ما را حمل كرد و از خوراكى هاى پاكيزه، روزى مان داد و ما را بر بسيارى از آفريدگانش، بسى برترى داد. «منزّه است خدايى كه اين [مَركَب] را رام ما ساخت و ما بر آن، توانا نبوديم»».

103. الأمان عن صفوان الجمّال: إنَّهُ [أيِ الصّادِقَ] عليه السلام لَمّا رَكِبَ الجَمَلَ قالَ: بِسمِ اللّهِ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ، «سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ * وَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ». [۱۵۶]

103. الأمان ـ به نقل از صفوان جمّال ـ: هنگامى كه امام صادق عليه السلام بر شتر نشست، گفت: «به نام خدا. هيچ نيرو و توانى نيست، مگر از سوى خدا. «منزّه است خدايى كه اين [مَركَب] را رامِ ما كرد و ما بر آن، توانا نبوديم؛ و ما به سوى پروردگار خود، باز مى گرديم»».

104. الإمام الصادق عليه السلام: إذا خَرَجتَ مِن بَيتِكَ تُريدُ الحَجَّ وَالعُمرَةَ إن شاءَ اللّهُ، فَادعُ دُعاءَ الفَرَجِ... فَإِذا جَعلتَ رِجلَكَ فِي الرِّكابِ فَقُل: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، بِسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبَرُ.… [۱۵۷]

104. امام صادق عليه السلام: هر گاه به خواست خدا، از خانه ات به قصد حج و عمره خارج شدى، دعاى فَرَج را بخوان... و چون پايت را در ركاب نهادى، بگو: «به نام خداوند بخشنده مهربان». به نام خدا. خدا، بزرگ تر است.…

3 / 15: السَّفَرُ

3 / 15: هنگام سفر

105. المزار الكبير ـ في ذِكرِ ما يُقالُ عِندَ الخُروجِ لِلسَّفَرِ ـ: وتَقولُ أيضا ما رُوِيَ عَن سَيِّدِنا رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ: جاءَني جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ: رَبُّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ويَقولُ لَكَ: يا مُحَمَّدُ! مَن أرادَ مِن اُمَّتِكَ أن أحفَظَهُ في سَفَرِهِ، واُؤَدِّيَهُ سالِما، فَليَقُل: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ.…

فَإِذا وَضَعتَ رِجلَكَ عَلى بابِكَ لِلخُروجِ فَقُل: بِسمِ اللّهِ، آمَنتُ بِاللّهِ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ، ما شاءَ اللّهُ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ. [۱۵۸]

105. المزار الكبير ـ در بيان ذكرهايى كه هنگام رفتن به سفر، گفته مى شود ـ: همچنين همان چيزى را مى گويى كه از سَروَرمان، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، روايت شده است كه فرمود: «جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و گفت: پروردگارت، به تو سلام مى رساند و مى گويد: اى محمّد! هر كس از امّت تو كه مى خواهد در سفرش از او محافظت كنم و او را به سلامت برسانم، بگويد: «به نام خداوند بخشنده مهربان». به خدا توكّل كردم.…

و آن گاه كه براى بيرون رفتن، پايت را دمِ در گذاشتى، بگو: به نام خدا. به خدا، ايمان دارم. بر خدا، توكّل كردم. هر چه خدا خواهد. نيرو و توانى نيست، مگر از سوى خدا».

106. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ كانَ إذا وَضَعَ رِجلَهُ فِي الغَرزِ [۱۵۹] وهُوَ يُريدُ السَّفَرَ يَقولُ ـ: بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ أنتَ الصّاحِبُ فِي السَّفَرِ، وَالخَليفَةُ فِي الأَهلِ، اللّهُمَّ ازوِ لَنَا الأَرضَ، وهَوِّن عَلَينَا السَّفَرَ. اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ [۱۶۰]، ومِن كَآبَةِ المُنقَلَبِ، ومِن سُوءِ المَنظَرِ فِي المالِ وَالأَهلِ. [۱۶۱]

106. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ هر گاه به قصد سفر، پايش را در ركاب مى گذاشت، مى فرمود ـ: به نام خدا. بار خدايا! تويى همراه در سفر، و جانشين [هر مسافرى] در ميان خانواده[اش]. بار خدايا! زمين را براى ما در هم بپيچان (راهمان را كوتاه ساز)، و سفر را بر ما آسان گردان. بار خدايا! از سختىِ سفر و از اندوه بازگشت و از [رو به رو شدن با] صحنه بد در اموال و خانواده، به تو پناه مى برم.

107. عنه صلى الله عليه و آله ـ لِرَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ ـ: إذا تَوَجَّهتَ إلى سَبيلِ الحَجِّ، ثُمَّ رَكِبتَ راحِلَتَكَ، ثُمَّ قُلتَ: «بِسمِ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ»، ثُمَّ مَضَت راحِلَتُكَ، لَم تَضَع خُفّا ولَم تَرفَع خُفّا إلّا كُتِبَ لَكَ حَسَنَةٌ، ومُحِيَ عَنكَ سَيِّئَةٌ. [۱۶۲]

107. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به مردى از انصار ـ: هر گاه آهنگ سفر حج كردى و بر شترت نشستى و گفتى: «به نام خدا. سپاس، خداى را» و سپس شترت حركت كرد، با هر سُمى كه بگذارد و بردارد، براى تو يك ثواب نوشته مى شود و يك گناه از تو پاك مى گردد.

108. الإمام الصادق عليه السلام: إذا خَرَجتَ مِن بَيتِكَ تُريدُ الحَجَّ وَالعُمرَةَ إن شاءَ اللّهُ فَادعُ دُعاءَ الفَرَجِ... ثُمَّ قُل: «اللّهُمَّ كُن لي جارا مِن كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ، ومِن كُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ»، ثُمَّ قُل: «بِسمِ اللّهِ دَخَلتُ، وبِسمِ اللّهِ خَرَجتُ، وفي سَبيلِ اللّهِ، اللّهُمَّ إنّي اُقَدِّمُ بَينَ يَدَي نِسياني وعَجَلَتي بِسمِ اللّهِ وما شاءَ اللّهُ في سَفَري هذا». [۱۶۳]

108. امام صادق عليه السلام: چون به خواست خدا، از خانه ات به قصد حج و عمره خارج شدى، دعاى فرج را بخوان... و سپس بگو: «بار خدايا! مرا از هر زورگوى سركشى و از هر شيطان متمرّدى، در پناه خود بگير».

سپس بگو: «به نام خدا، داخل شدم و به نام خدا، خارج شدم و در راه خدا [، سفر مى كنم]. بار خدايا! در اين سفرم، پيش از آن كه فراموش كنم يا شتاب ورزم، مى گويم: به نام خدا. آنچه خدا بخواهد [، خواهد شد]».

3 / 16: كُلُّ أمرٍ

3 / 16: در هر كارى

109. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَنِ ابتَدَأَ بِأَمرٍ وقالَ: «بِسمِ اللّهِ»، غَفَرَ اللّهُ لَهُ. [۱۶۴]

109. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس كارى را با «بسم اللّه» آغاز كند، خداوند، او را مى آمرزد.

110. عنه صلى الله عليه و آله: كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِبِسمِ اللّهِ فَهُو أجذَمُ [۱۶۵]. [۱۶۶]

110. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كارِ بااهمّيتى كه با نام خدا آغاز نشود، بى دنباله (ناتمام) خواهد بود.

111. الإمام عليّ عليه السلام: قولوا عِندَ افتِتاحِ كُلِّ أمرٍ صَغيرٍ أو عَظيمٍ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ. [۱۶۷]

111. امام على عليه السلام: در شروع هر كارى، كوچك يا بزرگ، بگوييد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ».

112. الإمام الصادق عليه السلام: أغلِقوا أبوابَ المَعصِيَةِ بِالاِستِعاذَةِ، وَافتَحوا أبوابَ الطّاعَةِ بِالتَّسمِيَةِ. [۱۶۸]

112. امام صادق عليه السلام: درهاى گناه را با پناه بردن به خدا [و گفتنِ «أعوذ بِاللّه»] ببنديد، و درهاى طاعت را با بردنِ نام خدا، باز كنيد.

113. عنه عليه السلام: لا تَدَع «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» وإن كانَ بَعدَهُ شِعرٌ. [۱۶۹]

113. امام صادق عليه السلام: گفتنِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را وا مگذار، هر چند پيش از خواندن شعرى.

114. عنه عليه السلام: لَرُبَّما تَرَكَ فِي افتِتاحِ أمرٍ بَعضُ شيعَتِنا «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، فَيَمتَحِنُهُ اللّهُ بِمَكروهٍ؛ لِيُنَبِّهَهُ عَلى شُكرِ اللّهِ تَعالى وَالثَّناءِ عَلَيهِ، ويَمحُوَ عَنُه وَصمَةَ تَقصيرِهِ عِندَ تَركِهِ قَولَ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ».

لَقَد دَخَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ يَحيى عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام وبَينَ يَدَيهِ كُرسِيٌّ، فَأَمَرَهُ بِالجُلوسِ عَلَيهِ، فَجَلَسَ، فَمالَ بِهِ حَتّى سَقَطَ عَلى رَأسِهِ، فَأَوضَحَ [۱۷۰] عَن عَظمِ رَأسِهِ وسالَ الدَّمُ، فَأَمَرَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِماءٍ فَغَسَلَ عَنهُ ذلِكَ الدَّمَ.

ثُمَّ قالَ: اُدنُ مِنّي، فَدَنا مِنهُ، فَوَضَعَ يَدَهُ عَلى موضِحَتِهِ ـ وقَد كانَ يَجِدُ مِن ألَمِها ما لا صَبرَ لَهُ مَعَهُ ـ ومَسَحَ يَدَهُ عَلَيها، وتَفَلَ فيها، فَما هُوَ إلّا أن فَعَلَ ذلِكَ حَتَّى اندَمَلَ [۱۷۱]، وصارَ كَأَنَّهُ لَم يُصِبهُ شَيءٌ قَطُّ.

ثُمَّ قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: يا عَبدَ اللّهِ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ تَمحيصَ ذُنوبِ [۱۷۲] شيعَتِنا فِي الدُّنيا بِمِحَنِهِم، لِتَسلَمَ لَهُم طاعاتُهُم ويَستَحِقّوا عَلَيها ثَوابَها.…

فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ يَحيى: يا أميرَ المُؤمِنينَ، قَد أفَدتَني وعَلَّمتَني، فَإِن رَأَيتَ أن تُعَرِّفَني ذَنبِيَ الَّذِي امتُحِنتُ بِهِ في هذَا المَجلِسِ حَتّى لا أعودَ إلى مِثلِهِ.

قالَ: تَركُكَ حينَ جَلَستَ أن تَقولَ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، فَجَعَلَ اللّهُ ذلِكَ لِسَهوِكَ عَمّا نُدِبتَ إلَيهِ تَمحيصا بِما أصابَكَ. أما عَلِمتَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَدَّثَني عَنِ اللّهِ عز و جل، أنَّهُ قالَ: كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لَم يُذكَر «بِسمِ اللّهِ» فيهِ فَهُوَ أبتَرُ؟!

فَقُلتُ: بَلى بِأَبي أنتَ واُمّي، لا أترُكُها بَعدَها.

قالَ: إذَن تُحصَنَ بِذلِكَ وتَسعَدَ. [۱۷۳]

114. امام صادق عليه السلام: گاه يكى از شيعيان ما، در آغاز كارى، گفتنِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را ترك مى گويد و از اين رو، خداوند، او را به امر ناخوشايندى گرفتار مى سازد تا وى را متوجّه سپاس گزارى از خداوند متعال و ثناى او گردانَد و لكّه ننگِ تقصير در ترك «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را از او بزُدايد.

يك بار عبد اللّه بن يحيى نزد امير مؤمنان عليه السلام رفت. جلوى ايشان، چهارپايه اى بود و به عبد اللّه فرمود كه روى آن چهارپايه بنشيند. تا عبد اللّه نشست، چهارپايه، كج شد و او به سر [بر زمين] افتاد و سرش شكست و خون جارى شد. امير مؤمنان عليه السلام دستور داد تا آب آوردند و خونش را شست. سپس [على عليه السلام به او] فرمود: «نزديك من بيا».

عبد اللّه، نزديك شد. ايشان، دستش را بر شكافِ سر او ـ كه از شدّت درد آن، تاب نمى آورد ـ نهاد و بر آن، دست كشيد و از آب دهان خود بر آن نهاد. بلافاصله،

زخم سر به هم آورد، به طورى كه انگار اصلاً صدمه اى نديده است.

سپس امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «اى عبد اللّه! سپاس، خدا را كه زدودنِ گناهان شيعيان ما را در دنيا با ايجاد رنج و گرفتارى براى آنان قرار داد تا همچنان طاعت هايشان برقرار بماند و براى آنها پاداش داده شوند...».

عبد اللّه بن يحيى گفت: اى امير مؤمنان! مرا آگاه كردى و به من آموختى. اكنون اگر صلاح مى دانى، به من بفرما كه چه گناهى مرتكب شده بودم كه به سبب آن، در اين مجلس تنبيه شدم، تا ديگر آن را تكرار نكنم.

امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «وقتى نشستى، نگفتى: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». پس خداوند، اين تنبيه را براى غفلت تو از كارى قرار داد كه به آن، فرا خوانده شده اى، تا با اين وسيله، تو را [از اين گناه] پاك گردانَد. مگر نمى دانى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برايم گفت كه خداوند عز و جل فرمود: هر كار مهمّى كه در آن، بسم اللّه گفته نشود، ناقص است؟!».

عبد اللّه بن يحيى گفت: چرا، پدر و مادرم به فدايت! از اين پس، آن را ترك نمى كنم.

امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «در اين صورت، در امان و خوش بخت خواهى بود».

راجع: ص210 ح9.

ر. ك: ص211 ح9.

الفصل الرابع: آثار البسملة

فصل چهارم: آثار «بسم اللّه»

4 / 1: البَرَكَةُ

4 / 1: بركت يافتن

115. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ عز و جل: قَسَمتُ فاتِحَةَ الكِتابِ بَيني وبَينَ عَبدي، فَنِصفُها لي ونِصفُها لِعَبدي، ولِعَبدي ما سَأَلَ. إذا قالَ العَبدُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: بَدَأَ عَبدي بِاسمي، وحَقٌّ عَلَيَّ أن اُتَمِّمَ لَهُ اُمورَهُ، واُبارِكَ لَهُ في أحوالِهِ.… [۱۷۴]

115. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل فرمود: «[سوره] فاتحة الكتاب را ميان خودم و بنده ام قسمت كرده ام؛ نيمش از آنِ من است و نيمش از آنِ بنده ام، و آنچه بنده ام بخواهد، به او مى دهم».

هر گاه بنده بگويد: «به نام خداوند بخشنده مهربان»، خداوند عز و جل مى فرمايد: «بنده ام، به نام من آغاز كرد و بر من است كه كارهاى او را برايش تمام گردانم و در احوالش به او بركت دهم...».

4 / 2: الاِعتِصامُ

4 / 2: قرار گرفتن در پناه خدا

116. الإمام عليّ عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ ـ: يا كُمَيلُ، سَمِّ كُلَّ يَومٍ بِسمِ اللّهِ، وقُل: «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ»، وتَوَكَّل عَلَى اللّهِ. [۱۷۵]

116. امام على عليه السلام ـ در سفارش به كميل ـ: اى كميل! هر روز، نام خدا را ببر و بگو: «هيچ توش و توانى نيست، مگر به [يارى] خدا»، و به خدا توكّل كن.

117. عنه عليه السلام: إنَّ اسمَ اللّهِ فاتِقٌ لِلرُّتوقِ [۱۷۶]، وخائِطٌ لِلخُروقِ [۱۷۷]، ومُسَهِّلٌ لِلوُعورِ، وجُنَّةٌ عَنِ الشُّرورِ، وحِصنٌ مِن مِحَنِ الدُّهورِ، وشِفاءٌ لِما فِي الصُّدورِ، وأَمانٌ يَومَ النُّشورِ. [۱۷۸]

117. امام على عليه السلام: نام خدا، رُفو كننده پارگى ها و دوزنده چاك ها و هموار كننده ناهموارى ها و سپرِ بدى ها و سنگر در برابر رنج هاى روزگار و شفابخشِ بيمارى هاى سينه ها و [مايه] امان در روز رستاخيز است.

118. الإمام زين العابدين عليه السلام: بِسمِ اللّهِ كَلِمَةِ المُعتَصِمينَ [۱۷۹]، ومَقالَةِ المُتَحَرِّزينَ. [۱۸۰]

118. امـام زيـن العابديـن عليه السلام: بـه نـام خـدا كـه سخـن پناهجويـان اسـت [۱۸۱] و گفتـار حمايت خواهان.

119. عنه عليه السلام: بِسمِ اللّهِ استَعَنتُ، وبِبِسمِ اللّهِ استَجَرتُ، وبِهِ اعتَصَمتُ، وما تَوفيقي إلّا بِاللّهِ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ. [۱۸۲]

119. امام زين العابدين عليه السلام: از نام خدا، كمك گرفتم و خود را در پناه نام خدا در آوردم و به نام او چنگ زدم و جز از خدا، توفيق نمى جويم. به او توكّل كرده ام.

120. عنه عليه السلام: اُعيذُ نَفسي وأَهلي ومالي ووُلدي، وجَميعَ ما تَلحَقُهُ عِنايتي، وجَميعَ نِعَمِ اللّهِ عِندي، بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ. [۱۸۳]

120. امام زين العابدين عليه السلام: خودم و همسرم و اموالم و فرزندانم و همه آنچه را مورد توجّه من است، و همه نعمت هايى را كه از خدا دارم، در پناه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» در مى آورم.

121. عنه عليه السلام: بِسمِ اللّهِ خيرِ الأَسماءِ، بِسمِ اللّهِ رَبِّ الأَرضِ وَالسَّماءِ، أستَدفِعُ كُلَّ مَكروهٍ أوَّلُهُ سَخَطُهُ، وأَستَجلِبُ كُلَّ مَحبوبٍ أوَّلُهُ رِضاهُ، وَاختِم [۱۸۴] لي مِنكَ بِالغُفرانِ يا وليَّ الإِحسانِ. [۱۸۵]

121. امام زين العابدين عليه السلام: به نام خدا كه بهترينِ نام هاست. به نام خدا كه پروردگارِ زمين و آسمان است. هر ناخوشايندى را ـ كه در رأس آنها ناخشنودىِ خود اوست ـ از خودم دور مى كنم و هر امر دوست داشتنى اى را ـ كه در رأس آنها خشنودىِ خود اوست ـ به سوى خود مى كشانم. عمر مرا به آمرزشَت ختم فرما، اى صاحب احسان!

122. الإمام العسكري عليه السلام: اِحتَجَبتُ بِحِجابِ اللّهِ... وَاحتَطتُ عَلى نَفسي وأَهلي ووُلدي ومالي ومَا اشتَمَلَت عَلَيهِ عِنايتي بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ. [۱۸۶]

122. امام عسكرى عليه السلام: خود را در پسِ پرده خدا پوشاندم... و خودم و همسرم و فرزندانم و اموالم و هر آنچه را مورد توجّه من است، در پناه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» قرار دادم.

4 / 3: الشِّفاءُ

4 / 3: شفا يافتن

123. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَو قَرَأتَ: «بِسمِ اللّهِ»؛ تَحفَظُكَ المَلائِكَةُ إلَى الجَنَّةِ، وهُوَ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ. [۱۸۷]

123. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر «بسم اللّه» بگويى، فرشتگان، تو را تا بهشتْ محافظت مى كنند و آن، شفاى هر دردى است.

124. الإمام عليّ عليه السلام: «بِسمِ اللّهِ» شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ، وعَونٌ لِكُلِّ دَواءٍ. [۱۸۸]

124. امام على عليه السلام: «بسم اللّه»، شفاى هر دردى و كمك براى هر دارويى است.

125. عنه عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ ـ: يا كُمَيلُ، إذا أكَلتَ الطَّعامَ فَسَمِّ بِسمِ اللّهِ الَّذي لا يَضُرُّ مَعَ اسمِهِ شَيءٌ، وهُوَ الشِّفاءُ مِن جَميعِ الأَسواءِ. [۱۸۹]

125. امام على عليه السلام ـ در سفارش به كميل ـ: اى كميل! هر گاه خواستى غذا بخورى، نام خدا را ببر؛ چرا كه با وجود نام او، هيچ دردى آسيب نمى رساند و در آن، شفاى همه بدى ها [و دردها] هست.

126. الإمام المهديّ عليه السلام ـ في دُعاءٍ لَهُ ـ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، بِسمِ اللّهِ دَواءٌ، وَالحَمدُ للّهِِ شِفاءٌ. [۱۹۰]

126. امام مهدى عليه السلام ـ در يكى از دعاهايش ـ: «به نام خداوند بخشنده مهربان». «به نام خدا»، داروست و «سپاس، خداى را»، شفاست.

127. المصنّف لابن أبي شيبة عن أبيهريرة: دَخَلَ عَلَيَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأَنَا أشتَكي، فَقالَ: ألا أرقيكَ بِرُقيَةٍ [۱۹۱] عَلَّمَنيها جِبريلُ عليه السلام: بِسمِ اللّهِ أرقيكَ، وَاللّهُ يَشفِيكَ مِن كُلِّ إربٍ [۱۹۲] يُؤذيكَ، ومِن شَرِّ النَّفّاثاتِ فِي العُقَدِ [۱۹۳]، ومِن شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَدَ. [۱۹۴]

127. المصنّف، ابن ابى شَيبه ـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، نزد من كه بيمار بودم، آمد و فرمود: «آيا تو را با تعويذى (حِرزى) كه جبرئيل عليه السلام آن را به من آموخته، افسون كنم؟ تو را با نام خدا، افسون مى كنم. خدا، تو را از هر دردى كه رنجت مى دهد، و از گزند دَمَندگان در گِره ها(جادوگران)، و از گزند هر حسودى، آن گاه كه حسادت ورزد، [۱۹۵] شفا مى دهد».

128. الإمام الصادق عليه السلام: حُمَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَأتاهُ جَبرَئيلُ عليه السلام فَعَوَّذَهُ، فَقالَ: بِسمِ اللّهِ أرقيكَ يا مُحَمَّدُ، وبِسمِ اللّهِ أشفيكَ، وبِسمِ اللّهِ مِن كُلِّ داءٍ يُعيِيكَ، بِسمِ اللّهِ وَاللّهُ شافيكَ، بِسمِ اللّهِ خُذها فَلتُهَنّيكَ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ فَلا اُقسِمُ بِمَواقِعِ النُّجومِ، لَتَبرَأَنَّ بِإِذنِ اللّهِ. [۱۹۶]

128. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، تب كرد. جبرئيل عليه السلام نزد ايشان آمد و او را افسون كرد و گفت: «به نام خدا، تو را افسون مى كنم ـ اى محمّد ـ و به نام خدا، شفايت مى دهم ـ به نام خدا ـ، از هر دردى كه تو را رنج مى دهد، ـ به نام خدا ـ؛ و خدا، شفا دهنده توست. به نام خدا، اين را بگير كه تو را به سلامت مى دارد. «به نام خداوند بخشنده مهربان». به جايگاه هاى ستارگان، سوگندى نمى خورم. به خواست خدا، حتما بهبود مى يابى».

4 / 4: الإِجابَةُ

4 / 4: مستجاب شدن دعا

129. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ». [۱۹۷]

129. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دعايى كه با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز گردد، رد نمى شود.

4 / 5: تَسبيحُ الجِبالِ مَعَ مَن يَقرَأُها

4 / 5: تسبيح گويىِ كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه» مى گويد

130. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» موقِنا، سَبَّحَت مَعَهُ الجِبالُ، إلّا أنَّهُ لا يُسمَعُ ذلِكَ مِنها. [۱۹۸]

130. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از سرِ يقين بگويد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، كوه ها هم صدا با او تسبيح خدا مى گويند؛ امّا تسبيح گويىِ آنها شنيده نمى شود.

4 / 6: تَصاغُرُ الشَّيطانِ

4 / 6: كوچك شدن شيطان

131. مسند ابن حنبل عن أبي تميمة الهجيمي عمّن كان رديف [۱۹۹] النبيّ صلى الله عليه و آله: مسند ابن حنبل عن أبي تميمة الهجيمي عمّن كان رديف [۲۰۰] النبيّ صلى الله عليه و آله: كُنتُ رَديفَهُ عَلى حِمارٍ فَعَثَرَ الحِمارُ، فَقُلتُ: «تَعِسَ الشَّيطانُ».

فَقال لِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: لا تَقُل: تَعِسَ الشَّيطانُ؛ فَإِنَّكَ إذا قُلتَ: «تَعِسَ الشَّيطانُ» تَعاظَمَ الشَّيطانُ في نَفسِهِ، وقالَ: صَرَعتُهُ بِقُوَّتي، فَإِذا قُلتَ: «بِسمِ اللّهِ»، تَصاغَرَت إلَيهِ نَفسُهُ حَتّى يَكونَ أصغَرَ مِن ذُبابٍ. [۲۰۱]

131. مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو تميمه هجيمى، از كسى كه در تَرك پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود ـ: من پشت سرِ پيامبر صلى الله عليه و آله بر الاغى نشسته بودم كه ناگاه، الاغ، سِكَندرى خورد. من گفتم: مرگ بر شيطان!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «مگو: مرگ بر شيطان؛ زيرا هر گاه بگويى: مرگ بر شيطان، شيطان در خودش احساس غرور مى كند و مى گويد: من با قدرت خود، آن [الاغ] را زمين زدم. امّا اگر بگويى: به نام خدا، شيطان، چنان احساس كوچكى مى كند كه گويى از مگس هم كوچك تر است».

132. كنزالعمّال عن اُسامة بن زيد: بَينا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى بَغلَةٍ شَهباءَ [۲۰۲]، وأَنَا رِدفُهُ، إذ عَثَرَتِ البَغلَةُ، فَقُلتُ: «تَعِسَ إبليسُ»، فَضَرَبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى مَنكِبي، فَقالَ:

يا اُسامَةُ، لا تَقُل هكَذا؛ فَإِنَّ لِاءِبليسَ عِندَ ذلِكَ نَخرَةً [۲۰۳]، يَقولُ: ذَكَرَني ونَسِيَ رَبَّهُ! ولكِن قُل: «بِسمِ اللّهِ». [۲۰۴]

132. كنز العمّال ـ به نقل از اُسامة بن زيد ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر استرى خاكسترى سوار بود و من، در تَرك وى نشسته بودم كه ناگاه، استر، سِكَندرى خورد. من گفتم: مرگ بر ابليس!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر شانه من زد و فرمود: «اى اُسامه! چنين مگو؛ زيرا ابليس با شنيدن اين حرف، خُرناسى مى كشد [و باد به غبغب مى اندازد] و مى گويد: مرا ياد كرد و پروردگارش را از ياد برد؛ بلكه بگو: به نام خدا».

4 / 7: الاِحتِجازُ مِنَ الأَشرارِ

4 / 7: محفوظ ماندن از اشرار

133. الإمام الصادق عليه السلام ـ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ ـ: يا مُفَضَّلُ، اِحتَجِز مِنَ النّاسِ كُلِّهِم بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» وبِ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، اِقرَأها عَن يَمينِكَ وعَن شِمالِكَ ومِن بَينِ يَدَيكَ ومِن خَلفِكَ ومِن فَوقِكَ ومِن تَحتِكَ، فَإِذا دَخَلتَ عَلى سُلطانٍ جائِرٍ فَاقرَأها حينَ تَنظُرُ إلَيهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ، وَاعقِد بِيَدِكَ اليُسرى، ثُمَّ لا تُفارِقها حَتّى تَخرُجَ مِن عِندِهِ. [۲۰۵]

133. امام صادق عليه السلام ـ به مُفضّل بن عمر ـ: اى مفضّل! با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» و [سوره] «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، خود را از [گزند] همه مردم، محفوظ بدار. آن را از سمت راست و سمت چپ و پيشِ رو و پشتِ سر و بالاى سر و پايين پايت [در شش جهت خود] بخوان، و هر گاه بر سلطان ستمگرى وارد شدى، با ديدن او، سه بار آن (سوره توحيد) را بخوان و با دست چپت بشمار و سپس انگشتانت را همچنان بسته نگه دار (/ خواندن سوره را ادامه بده) تا زمانى كه از نزد او خارج شوى.

134. الإمام الحسين عليه السلام ـ في حِجابٍ لَهُ ـ: اِجعَلِني اللّهُمَّ في حِرزِكَ وفي حِزبِكَ... بِبِسمِ اللّهِ استَشفَيتُ، وبِسمِ اللّهِ استَكفَيتُ، وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ، وبِهِ استَعَنتُ، وإلَيهِ استَعدَيتُ عَلى كُلِّ ظالِمٍ ظَلَمَ، وغاشِمٍ غَشَمَ، وطارِقٍ طَرَقَ، وزاجِرٍ زَجَرَ، «فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» [۲۰۶]. [۲۰۷]

134. امام حسين عليه السلام ـ در نيايش ـ: بار خدايا! مرا در پناه و در دسته خودت قرار ده... با «به نام خدا»، شفا مى جويم. با «به نام خدا»، طلب كفايت مى كنم و بر خدا، توكّل مى كنم و از او كمك مى طلبم و از او در برابر هر ستمگرى كه ستم كند و هر بيدادگرى كه بيداد كند و هر كوبنده اى كه بكوبد و هر باز دارنده اى كه باز دارد، يارى مى جويم «كه خدا، بهترين نگهدار است و او، مهربان ترينِ مهربانان است».

4 / 8: الأَمانُ مِنَ الغَرَقِ

4 / 8: در امان ماندن از غرق شدن

الكتاب

قرآن

«وَ قَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ». [۲۰۸]

«و [نوح] گفت: «در آن [كشتى]، سوار شويد. به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش. بى گمان، پروردگار من، آمرزنده مهربان است»».

الحديث

حديث

135. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أمانٌ لِاُمَّتي مِنَ الغَرَقِ إذا رَكِبوا فِي السَّفينَةِ أن يَقولوا: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ»، «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» [۲۰۹] إلى آخِرِ الآيَةِ. [۲۱۰]

135. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه امّت من در كشتى بنشينند و بگويند: «رفتن و لنگر افكندنش، به نام خداست. بى گمان، پروردگارم، آمرزگار و مهربان است» «و خدا را چنان كه سزاى اوست، ارج ننهادند...» تا آخر آيه، از غرق شدن در امان خواهند بود.

136. عنه صلى الله عليه و آله: أمانٌ لِاُمَّتي مِنَ الغَرَقِ إذا هُم رَكِبُوا السُّفُنَ فَقَرَؤوا: بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ»، «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ». [۲۱۱]

136. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه [كسانى از] امّت من، سوار كشتى شوند و بخوانند: «به نام خداوند بخشنده مهربان». «و خداى را چنان كه سزاى اوست، ارج ننهادند. در روز رستاخيز، سراسر زمين، در مشت اوست و آسمان ها، در هم پيچيده به دست اويند. او منزّه است و برتر از آنچه [برايش] شريك آورند». «رفتن و لنگر انداختنش، به نام خداست. بى گمان، پروردگارم، آمرزگار و مهربان است»، از غرق شدن، در امان خواهند بود.

4 / 9: صَرفُ البَلاءِ

4 / 9: گرداندنِ بلا

137. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا عَلِيُّ، اُلا اُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ؛ إذا وَقَعتَ في وَرطَةٍ أو بَلِيَّةٍ فَقُل: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ»، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَصرِفُ بِها عَنكَ ما يَشاءُ مِن أنواعِ البَلاءِ. [۲۱۲]

137. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «اى على! آيا چند كلمه اى به تو نياموزم؟ هر گاه در مشكلى سخت يا بلايى افتادى، بگو: «به نام خداوند بخشنده مهربان». هيچ نيرو و توانى نيست، مگر از سوى خداى بلندمرتبه و بزرگ؛ زيرا خداوند به بركت اين دعا، از انواع بلا، آنچه را كه بخواهد، از تو مى گردانَد».

4 / 10: دَفعُ الوَحشَةِ

4 / 10: برطرف شدن وحشت

138. الكافي عن سليمان الجعفري: قُلتُ لَهُ [أبِي الحَسَنِ عليه السلام]: إنّي صاحِبُ صَيدِ السَّبُعِ [۲۱۳]، وأَنَا أبيتُ فِي اللَّيلِ فِي الخَراباتِ وأَتَوَحَّشُ، فَقالَ لي:

قُل إذا دَخَلتَ: «بِسمِ اللّهِ أدخُلُ» وأَدخِل رِجلَكَ اليُمنى، وإذا خَرَجتَ فَأَخرِج رِجلَكَ اليُسرى، وسَمِّ اللّهَ؛ فَإِنَّكَ لا ترى مَكروها. [۲۱۴]

138. الكافى ـ به نقل از سليمان جعفرى ـ: به ابو الحسن عليه السلام [۲۱۵] گفتم: من، شكارچى حيوانات درنده هستم و شب ها در ويرانه ها مى خوابم و دچار وحشت مى شوم.

فرمود: «هر گاه وارد [ويرانه اى] شدى، بگو: به نام خدا، وارد مى شوم و پاى راستت را داخل بگذار، و هنگامى كه بيرون مى آيى، نخستْ پاى چپت را بيرون بگذار و نام خدا را ببر. در اين صورت، ناراحتى اى نخواهى ديد».

4 / 11: ثِقلُ الميزانِ

4 / 11: سنگين شدن ترازوى اعمال

139. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اُمَّتي يَأتونَ يَومَ القِيامَةِ وهُم يَقولونَ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، فَتَثقُلُ حَسناتُهُم فِي الميزانِ، فَتَقولُ الاُمَمُ: ما أرجَحَ مَوازينَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله؟!

فَتَقولُ الأَنبِياءُ: إنَّ ابتِداءَ كَلامِهِم ثَلاثَةُ أسماءٍ مِن أسماءِ اللّهِ؛ لَو وُضِعَت في كَفَّةِ الميزانِ، ووُضِعَت سَيِّئاتُ الخَلقِ في كَفَّةٍ اُخرى، لَرَجَحَت حَسَناتُهُم. [۲۱۶]

139. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّتم در روز قيامت، در حال گفتنِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» وارد مى شوند و كارهاى نيكشان، در ترازو سنگين مى شود. امّت هاى ديگر مى گويند: ترازوهاى [اعمال] امّت محمّد، چه سنگين است!

پيامبران مى گويند: [به اين دليل است كه] آغاز سخنشان، [با] سه نام از نام هاى خدا بود كه اگر آن سه نام در يك كفّه ترازو نهاده شوند و بدى ها و گناهان خلايق در كفّه ديگر، باز هم كفّه خوبى هاى آنان مى چربد.

4 / 12: النَّجاةُ مِنَ النّارِ

4 / 12: رهيدن از آتش دوزخ

140. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا مَرَّ المُؤمِنُ عَلَى الصِّراطِ فَيَقولُ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» طَفِئَت لَهَبُ النّيرانِ، وتَقولُ: جُز يا مُؤمِنُ، فَإِنَّ نورَك قَد أطفَأَ لَهَبي! [۲۱۷]

140. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه مؤمن بر صراط بگذرد و بگويد: «به نام خداوند بخشنده مهربان»، زبانه آتش، خاموش مى شود و مى گويد: عبور كن، اى مؤمن! زيرا نور تو، زبانه مرا خاموش كرد.

141. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أرادَ أن يُنجِيَهُ اللّهُ مِنَ الزَّبانِيَةِ التِّسعَةَ عَشَرَ، فَليَقرَأ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَإِنَّها تِسعَةَ عَشَرَ حَرفا، لِيَجعَلَ اللّهُ كُلَّ حَرفٍ مِنها جُنَّةً [۲۱۸] مِن واحِدٍ مِنهُم. [۲۱۹]

141. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مى خواهد كه خداوند، او را از نگهبانانِ نوزده گانه[ى دوزخ] نجات دهد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بخواند؛ زيرا اين ذكر، نوزده حرف است، تا آن كه خداوند، هر حرفى از آن را سپر او در برابر يكى از آن نگهبانان دوزخ قرار دهد.

الفصل الخامس: آداب البسملة

فصل پنجم: آداب «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

5 / 1: الإِجهارُ

5 / 1: بلند گفتن

أ ـ أحَقُّ ما اُجهِرَ بِهِ

الف ـ سزاوارترين آيه به خوانده شدن با صداى بلند

142. الإمام الصادق عليه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» أحَقُّ ما اُجهِرَ بِهِ [۲۲۰]، وهِيَ الآيَةُ الَّتي قالَ اللّهُ عز و جل: «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا» [۲۲۱]. [۲۲۲]

142. امام صادق عليه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، سزاوارترين چيز به خوانده شدن با صداى بلند است، و آن، همان آيه اى است كه خداوند عز و جلفرموده است: «و هر گاه در قرآن، پروردگارت را بر يكتايى اش ياد كنى، از سرِ بيزارى، پشت مى كنند و مى گريزند».

ب ـ إجهارُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله بِها فِي القِراءَةِ

ب ـ بلند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» گفتنِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله

143. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا تَهَجَّدَ بِالقُرآنِ تَسمَعُ لَهُ قُرَيشٌ بِحُسنِ صَوتِهِ [۲۲۳]، وكانَ إذا قَرَأَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَرّوا عَنهُ. [۲۲۴]

143. امام باقر عليه السلام: هر گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، نيمه هاى شب [در نماز] قرآن تلاوت مى كرد، به سبب صوت نيكويش، قريش به آن گوش مى دادند، و چون «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را مى خواند، از او مى گريختند.

144. المستدرك عن أبي هريرة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۲۵]

144. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند مى گفت.

145. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» يَرفَعُ بِها صوتَهُ، فَإِذا سَمِعَهَا المُشرِكونَ وَلَّوا مُدبِرينَ، فَأَنزَلَ اللّهُ جَلَّ ذِكرُهُ: «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا». [۲۲۶]

145. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را با صداى بلند مى گفت و قريش، با شنيدن آن مى گريختند. پس خداوند عز و جل اين آيه را فرو فرستاد: «و هر گاه در قرآن، پروردگارت را بر يكتايى اش ياد كنى، از سرِ بيزارى، پشت مى كنند و مى گريزند».

146. تفسير العيّاشي عن زيد بن عليّ: دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام فَذَكَرَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَقالَ: تَدري ما نَزَلَ في «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»؟ فَقُلتُ: لا!

فَقالَ: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ أحسَنَ النّاسِ صَوتا بِالقُرآنِ، وكانَ يُصَلّي بِفِناءِ الكَعبَةِ فَرَفَعَ صَوتَهُ، وكانَ عُتبَةُ بنُ رَبيعَةَ، وشَيبَةُ بنُ رَبيعَةَ، وأَبو جَهلِ بنُ هِشامٍ، وجَماعَةٌ مِنهُم يَستَمِعونَ قِراءَتَهُ. قالَ: وكانَ يُكثِرُ قِراءَةَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَيَرفَعُ بِها صَوتَهُ.

قالَ: فَيَقولونَ: إنَّ مُحَمَّدا لَيُرَدِّدُ اسمَ رَبِّهِ تَردادا، إنَّهُ لَيُحِبُّهُ! فَيَأمُرونَ مَن يَقومُ فَيَستَمِعُ عَلَيهِ، ويَقولونَ: إذا جازَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَأَعلِمنا حَتّى نَقومَ فَنَستَمِعَ قِراءَتَهُ، فَأَنزَلَ اللّهُ في ذلِكَ: «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ» بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ «وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا». [۲۲۷]

146. تفسير العيّاشى ـ به نقل از زيد بن على ـ: خدمت [برادرم] باقر عليه السلام رسيدم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» گفت و سپس فرمود: «مى دانى در باره «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» چه نازل شده است؟».

گفتم: نه.

فرمود: «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، قرآن را خوش تر از هر كس مى خوانْد. ايشان، در جلوى كعبه نماز مى گزارد و با صداى بلند مى خواند. عتبة بن ربيعه و شيبة بن ربيعه و ابو جهل بن هشام و گروهى ديگر از ايشان (كافران) به خواندن او گوش مى دادند. پيامبر صلى الله عليه و آله «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بسيار مى خواند و آن را با صداى بلند مى گفت.

[قريش] مى گفتند: محمّد، نام خدايش را فراوانْ تكرار مى كند و عاشق اوست! سپس كسى را مأمور مى كردند كه برخيزد و به نماز خواندن پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كند و [به او] مى گفتند: هر گاه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را رد كرد، به ما خبر ده تا برخيزيم و به قرائتش گوش دهيم. پس خداوند، در اين باره نازل كرد: «و هر گاه در قرآن پروردگارت را به يكتايى اش ياد كنى («بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بگويى)، آنان، از سرِ بيزارى، پشت مى كنند و مى گريزند»».

147. الإمام الصادق عليه السلام: كَتَموا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، فَنِعمَ ـ وَاللّهِ ـ الأَسماءُكَتَموها، كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ إلى مَنزِلِهِ وَاجتَمَعَت عَلَيهِ قُرَيشٌ يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» ويَرفَعُ بِها صَوتَهُ، فَتُوَلّي قُرَيشٌ فِرارا، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جلفي ذلِكَ: «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا». [۲۲۸]

147. امام صادق عليه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را پنهان داشتند [۲۲۹] و به خدا سوگند كه بهترينِ نام ها را پنهان داشتند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، هر گاه وارد خانه اش مى شد و قريش، گِرد او جمع مى شدند، با صداى بلند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مى گفت و قريش مى گريختند. پس خداوند عز و جل اين آيه را فرو فرستاد: «و هر گاه در قرآن، پروردگارت را به يكتايى اش ياد كنى، آنان، از سرِ بيزارى، پشت مى كنند و مى گريزند».

148. تفسير فرات عن عمرو بن شمر: سَأَلتُ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام: إنّي أؤُمُّ قَومي فَأَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، قالَ: نَعَم، فَاجهَر بِها؛ قد جَهَرَ بِها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله.

ثُمَّ قالَ: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ مِن أحسَنِ النّاسِ صَوتا بِالقُرآنِ، فَإِذا قامَ مِنَ اللَّيلِ يُصَلّي جاءَ أبوجَهلٍ وَالمُشرِكونَ يَستَمِعونَ قِراءَتَهُ، فَإِذا قالَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» وَضَعوا أصابِعَهُم في آذانِهِم وهَرَبوا، فَإِذا فَرَغَ مِن ذلِكَ جاؤوا فَاستَمَعوا، وكانَ أبو جَهلٍ يَقولُ: إنَّ ابنَ أبي كَبشَةَ لَيُرَدِّدُ اسمَ رَبِّهِ، إنَّهُ لَيُحِبُّهُ!

فَقالَ جَعفَرٌ عليه السلام: صَدَقَ وإن كانَ كَذوبا. قالَ: فَأَنزَلَ اللّهُ: «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا» وهُوَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۳۰]

148. تفسير فرات ـ به نقل از عمرو بن شمر ـ: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: من، پيشْ نماز قوم خود مى شوم. آيا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند بگويم؟

فرمود: «آرى. آن را بلند بگو. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، آن را بلند مى گفت».

سپس فرمود: «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، قرآن را خوش تر از هر كسى مى خواند. هر گاه شب براى نماز بر مى خاست، ابو جهل و مشركان مى آمدند و به قرآن خواندن او، خوبْ گوش مى دادند و چون «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مى گفت، انگشتانشان را در گوش هايشان مى گذاشتند و مى گريختند، و آن را كه تمام مى كرد، دوباره مى آمدند و گوش مى دادند. ابو جهل مى گفت: پسر ابو كَبْشه (يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله)، نام پروردگارش را تكرار مى كند و عاشق اوست!».

سپس امام صادق عليه السلام فرمود: «او راست مى گفت، هر چند آدم بسيار دروغگويى بود. پس خداوند، فرو فرستاد: «و هر گاه در قرآن، پروردگارت را به يكتايى اش ياد كنى، آنان، از سرِ بيزارى، پشت مى كنند و مى گريزند»؛ و آن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بود».

ج ـ إجهارُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله بِها فِي الصَّلاةِ

ج ـ بلند «بسم اللّه» گفتن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در نماز

149. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَجهَرُ فِي المَكتوباتِ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۳۱]

149. امام على عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله در نمازهاى واجب، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند مى گفت.

150. عنه عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فِي السّورَتَينِ جَميعا. [۲۳۲]

150. امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را در هر دو سوره[ى هر ركعت نماز]، با صداى بلند، قرائت مى كرد.

151. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أمَّني جَبرَئيلُ عليه السلام عِندَ الكَعبَةِ، فَجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۳۳]

151. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جبرئيل عليه السلام در كنار كعبه، پيشْ نماز من شد و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را با صداى بلند گفت.

152. سنن الدارقطني عن الحكم بن عمير: صَلَّيتُ خَلفَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَجَهَر فِي الصَّلاةِ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»؛ في صَلاةِ اللَّيلِ، وفي صَلاةِ الغَداةِ وصَلاةِ الجُمُعَةِ. [۲۳۴]

152. سنن الدار قُطْنى ـ به نقل از حكم بن عُمَير ـ: پشت سرِ پيامبر صلى الله عليه و آله به نماز ايستادم. در نماز، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند گفت و [همچنين] در نماز شب و در نماز صبح و نماز جمعه.

153. الإمام الصادق عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا صَلّى بِالنّاسِ جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۳۵]

153. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، هر گاه با مردم نماز مى خواند، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند مى گفت.

154. المستدرك على الصحيحين عن أنس: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۳۶]

154. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از اَ نَس ـ: شنيدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را با صداى بلند مى گويد.

155. المغني: عَن أنسٍ أنَّهُ صَلّى وجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، وقالَ: أقتَدي بِصَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله. [۲۳۷]

155. المغنى: روايت شده است كه اَ نَس، نماز خواند و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند گفت و اظهار داشت: من به نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اقتدا مى كنم.

156. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَلَّمَني جَبرَئيلُ عليه السلام الصَّلاةَ، فَقامَ فَكَبَّرَ لَنا، ثُمَّ قَرَأَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فيما يُجهَرُ بِهِ في كُلِّ رَكعَةٍ. [۲۳۸]

156. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جبرئيل عليه السلام نماز را به من آموخت. او ايستاد و براى ما تكبير [نماز را] گفت. سپس در هر ركعت از نمازهايى كه بلند خوانده مى شوند، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند گفت.

د ـ إجهارُ أهلِ البَيتِ عليهم السلام بِها فِي الصَّلاةِ

د ـ بلند «بسم اللّه» گفتن اهل بيت عليهم السلام در نماز

157. السنن الكبرى عن الشعبي: رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام وصَلَّيتُ وَراءَهُ، فَسَمِعتُهُ يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۳۹]

157. السنن الكبرى ـ به نقل از شَعبى ـ: على بن ابى طالب عليه السلام را ديدم و پشت سرِ او به نماز ايستادم. شنيدم كه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را با صداى بلند گفت.

158. مسند زيد: زَيدُ بنُ عَليٍّ عَن أبيهِ عَن جَدِّهِ عَن عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ عليهم السلام أنَّهُ كانَ يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۴۰]

158. مسند زيد: زيد بن على، از پدرش [امام زين العابدين عليه السلام]، از جدّش [امام حسين عليه السلام]، از على بن ابى طالب عليه السلام روايت كرده است كه ايشان (على عليه السلام)، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را با صداى بلند مى گفت.

159. الكافي عن صفوان الجمّال: صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أيّاما، فَكانَ إذا كانَت صلاةٌ لا يُجهَرُ فيها، جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، وكانَ يَجهَرُ فِي السّورَتَينِ جَميعا. [۲۴۱]

159. الكافى ـ به نقل از صفوان جمّال ـ: چند روز پشت سرِ امام صادق عليه السلام نماز خواندم. ايشان، در نمازى هم كه بلند خوانده نمى شود، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند مى گفت، و در هر دو سوره[ى هر ركعت نماز]، آن را بلند مى گفت.

160. الأمالي للطوسي عن أبي حفص الصائغ: صَلَّيتُ خَلفَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام، فَجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۴۲]

160. الأمالى، طوسى ـ به نقل از ابو حفص صائغ ـ: پشت سرِ امام صادق عليه السلام نماز خواندم. او «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را با صداى بلند گفت.

161. قرب الإسناد عن حنّان بن سدير: صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام المَغرِبَ، فَتَعَوَّذَ جِهارا: أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ، وأَعوذُ بِاللّهِ أن يَحضُرونِ، ثُمَّ جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۴۳]

161. قرب الإسناد ـ به نقل از حنّان بن سَدير ـ: نماز مغرب را پشت سرِ امام صادق عليه السلام خواندم. بلند گفت: «به خداى شنواىِ دانا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده؛ و به خدا پناه مى برم از اين كه شياطين، نزد من بيايند». سپس «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را هم با صداى بلند گفت.

162. الإمام الرضا عليه السلام: الإِجهارُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» في جَميعِ الصَّلَواتِ سُنَّةٌ. [۲۴۴]

162. امام رضا عليه السلام: بلند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» در همه نمازها، سنّت [و مستحّب] است.

163. عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضحّاك: بَعَثَنِي المَأمونُ في إِشخاصِ عَليِّ بنِ موسى عليه السلام مِنَ المَدينَةِ... فَكُنتُ مَعَهُ مِنَ المَدينَةِ إلى مَروٍ، فَوَاللّهِ ما رَأَيتُ رَجُلاً كانَ أتقى للّهِِ تَعالى مِنهُ... وكانَ عليه السلام يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» في جَميعِ صَلَواتِهِ؛ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ. [۲۴۵]

163. عيون أخبار الرضا عليه السلام ـ به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك ـ: مأمون، مرا فرستاد تا على بن موسى [الرضا عليه السلام] را از مدينه [به خراسان] بياورم.… من از مدينه تا مرو با ايشان بودم. به خدا سوگند، مردى خداترس تر از او نديدم.… در همه نمازهايش، در شب و روز، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند مى گفت.

164. الإمام الصادق عليه السلام: اِجتَمَعَ آلُ مُحَمَّدٍ عليهم السلام عَلَى الجَهرِ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». [۲۴۶]

164. امام صادق عليه السلام: خاندان محمّد صلى الله عليه و آله بر بلند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، هم داستان اند.

165. دعائم الإسلام: رُوّينا عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وعَن عَليٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ وعَليِّ بنِ الحُسَينِ ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم أجمَعينَ أنَّهُم كانوا يَجهَرونَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فيما يُجهَرُ فِيهِ بِالقِراءَةِ مِنَ الصَّلَواتِ في أوَّلِ فاتِحَةِ الكِتابِ وأَوَّلِ السّورَةِ في كُلِّ رَكعَةٍ، ويُخافِتونَ بِها فيما تُخافَتُ فيهِ تِلكَ القِراءَةُ مِنَ السّورَتَينِ جَميعا.

وقالَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام: اِجتَمَعنا وُلدَ فاطِمَةَ عليهاالسلام عَلى ذلِكَ [۲۴۷]. [۲۴۸]

165. دعائم الإسلام: براى ما روايت شده است كه پيامبر خدا و على و حسن و حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد ـ كه درودهاى خدا بر همه ايشان باد ـ، در نمازهايى كه قرائت در آنها بلند خوانده مى شود، در آغاز «فاتحة الكتاب» وآغاز سوره، در هر ركعتى، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند مى گفتند، و در نمازهايى كه هر دو سوره در آنها آهسته خوانده مى شود، آن را آهسته مى گفتند.

امام زين العابدين عليه السلام نيزفرموده است:«مافرزندان فاطمه عليهاالسلام،براين،هم داستانيم». [۲۴۹]

ه ـ الإِجهارُ بِها مِن عَلاماتِ الإِيمانِ

ه ـ بلند گفتن «بسم اللّه» از نشانه هاى ايمان است

166. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في حَديثٍ ذَكَرَ فيهِ أنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا خَلَقَ إبراهيمَ عليه السلام كَشَفَ لَهُ عَن بَصَرِهِ فَنَظَرَ إلى أنوارِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله وأَهلِ بَيتِهِ عليهم السلام في جانِبِ العَرشِ، إلى أن قالَ ـ: قالَ [إبراهيمُ عليه السلام]: إلهي وسَيِّدي، وأَرى عِدَّةَ أنوارٍ حَولَهُم لا يُحصي عِدَّتَهُم إلّا أنتَ! قالَ: يا إبراهيمُ، هؤُلاءِ شيعَتُهُم ومُحِبُّوهُم.

قالَ: إلهي وسَيِّدي، بِمَ يُعرَفُ شيعَتُهُم ومُحِبُّوهُم؟ قالَ: يا إبراهيمُ، بِصَلاةِ الإحدى وَالخَمسينَ، وَالجَهرِ بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»، وَالقُنوتِ قَبلَ الرُّكوعِ، وسَجدَتَيِ الشُّكرِ، وَالتَّخَتُّمِ بِاليَمينِ. [۲۵۰]

166. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در حديثى كه در آن فرمود: خداوند عز و جل چون ابراهيم را آفريد، پرده از ديده اش كنار زد و او، انوار محمّد صلى الله عليه و آله و اهل بيتِ او را در كنار عرش ديد ـ: [ابراهيم عليه السلام] گفت: معبودا و سرورا! پيرامون ايشان، نورهايى مى بينم كه شمارِ آنها را كسى جز تو نمى داند.

خداوند فرمود: «اى ابراهيم! آنها پيروان و دوستداران ايشان اند».

ابراهيم عليه السلام گفت: معبودا و سرورا! پيروان و دوستداران ايشان، به چه شناخته مى شوند؟

فرمود: «اى ابراهيم! به پنجاه و يك [ركعت] نماز [۲۵۱] و بلند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» و قنوت خواندن پيش از ركوع و گزاردن دو سجده شكر [در پايان نماز] و انگشترى را در دست راست كردن».

167. الإمام الصادق عليه السلام: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ يُقبِلُ قَومٌ عَلى نَجائِبَ [۲۵۲] مِن نورٍ يُنادونَ بِأَعلى أصواتِهِم: الحَمدُ للّهِِ الَّذي صَدَقَنا وَعدَهُ، وأَورَثَنا أرضَهُ نَتَبَوَّأُ [۲۵۳] مِنَ الجَنَّةِ حَيثُ نَشاءُ، فَتَقولُ الخَلائِقُ: هذِهِ زُمرَةُ الأَنبِياءِ، فَإِذَا النِّداءُ مِن قِبَلِ اللّهِ عز و جل: هؤُلاءِ شيعَةُ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ، فَهُم [۲۵۴] صَفوَتي مِن عِبادي، وخِيَرَتي مِن بَرِيَّتي، فَتَقولُ الخَلائِقُ: إلهَنا وسَيِّدَنا، بِما نالوا هذِهِ الدَّرَجَةَ؟ فَإِذَا النِّداءُ مِن قِبَلِ اللّهِ: بِتَخَتُّمِهِم بِاليَمينِ، وصَلاتِهِم إحدى وخَمسينَ، وإطعامِهِمُ المِسكينَ، وتَعفيرِهِمُ الجَبينَ، وجَهرِهِم بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ». [۲۵۵]

167. امام صادق عليه السلام: چون روز قيامت شود، مردمانى سوار بر ماده شترانى نَژاده از نور مى آيند و بانگ بر مى دارند كه: «سپاس، خداى را كه به وعده اش با ما وفا كرد و زمينش را به ما ميراث داد تا در هر جاى از بهشت كه بخواهيم، ساكن شويم».

پس خلايق مى گويند: «اينان، گروه پيامبران اند»؛ امّا از جانب خداوند عز و جل بانگ مى آيد كه: «اينان، پيروان على بن ابى طالب اند. اينان، بندگان برگزيده من و آفريدگانِ منتخب من هستند».

خلايق مى گويند: اى معبود ما و اى سرور ما! از چه سبب به اين مقام رسيده اند؟

از جانب خداوند، ندا مى آيد كه: «از براى كردن انگشترى در دست راست، گزاردن پنجاه و يك ركعت نماز، غذا دادن به مستمندان، نهادن پيشانى بر خاك [در سجده]، و بلند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»».

168. الإمام العسكريّ عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل أوحى إلى جَدّي رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنّي خَصَصتُكَ وعَليّا وحُجَجي مِنهُ إلى يَومِ القِيامَةِ وشيعَتَكُم بِعَشرِ خِصالٍ ـ إلى أن قالَ ـ: وَالجَهرِ بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ». [۲۵۶]

168. امام عسكرى عليه السلام: خداوند عز و جل به جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وحى فرمود كه: «من، تو و على را و حجّت هايم را از نسل او تا روز قيامت و [نيز] پيروان شما را، به ده خصلت، ممتاز گردانيدم...» تا آن كه فرمود: «و بلند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»».

169. عنه عليه السلام: عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ: صَلاةُ الخَمسينَ، وزِيارَةُ الأَربَعينَ، وَالتَّخَتُّمُ فِي اليَمينِ، وتَعفيرُ الجَبينِ، وَالجَهرُ بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ». [۲۵۷]

169. امام عسكرى عليه السلام: نشانه هاى مؤمن، پنج چيز است: [گزاردن] پنجاه ركعت نماز [در شبانه روز]، زيارت اربعين، انگشترى را در دست راست كردن، پيشانى بر خاك نهادن [در برابر خدا]، و بلند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ».

پژوهشى در باره جَهر به «بَسمَله»

در مورد «جَهْر به بَسمَله (بلند گفتنِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ)» در نماز، چند نكته قابل توجّه است:

1. جهر به «بَسمَله» در سنّت نبوى صلى الله عليه و آله

از احاديث مُستفيض [۲۵۸] و غير قابل ترديد اهل سنّت و شيعيان اهل بيت عليهم السلام، چنين برمى آيد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت او، (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ) را در همه نمازها، حتّى نمازهاى اِخفاتى، [۲۵۹] به جَهر مى خوانده اند. [۲۶۰]

از اين رو، همه فقيهان اماميّه، بر وجوب جَهر به بَسمَله در نمازهاى صبح و شب و جمعه، و بر مطلوب بودن آن در نمازهاى اِخفاتى، اجماع دارند.

2. سنّت جهر به «بَسمَله»، در عمل صحابه

علاوه بر امير مؤمنان عليه السلام، ديگر صحابيان و حتّى خلفاى سه گانه نيز اين سنّت را رعايت مى نمودند. در نقل هاى معتبر از جمعى از صحابيان و تابعيان آمده است كه پشت سر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام، ابو بكر و عمر و عثمان، نماز خواندند و آنان، همگى بَسمَله را به جهر مى خواندند. از جمله صحابيانى كه جَهر به بَسمَله از آنان نقل شده، عمّار، اَنَس، عبد اللّه بن مسعود، عبد اللّه بن عمر، عبد اللّه بن زبير، عايشه، ابو بكر، عمر، عثمان، حكم بن عمير، عامر بن واثله ليثى (ابو طفيل)، نعمان بن بشير، عبيد بن رِفاعه و ابو هُرَيره هستند.

در مقابل، بايد برخى نقل ها را كه به پيامبر صلى الله عليه و آله، امير مؤمنان عليه السلام، اَنَس، خلفاى سه گانه و ابن عبّاس نسبت داده اند كه اصلاً نماز را بدون بَسمَله و يا به اِخفات مى خوانده اند، تلاش هايى براى توجيه بدعت بنى اميّه شمرد، چنان كه در ادامه اين تحليل، روشن خواهد شد.

علاوه بر كثرت و قوّت غير قابل قياس احاديث دسته اوّل، از جمله شواهد آن، احاديثى هستند كه اعتراض عمومى اهل مدينه را در مقابل معاويه در تغيير دادن سنّت جَهر و ترك بَسمَله نقل مى كنند. وقتى معاويه در زمان حكومتش به ترك اين سنّت و سيره اقدام مى كند، با اعتراض فراگير صحابيان و تابعيانِ حاضر در مدينه مواجه مى گردد. شافعى، در كتاب الاُمّ و دارقُطنى و بيهقى در كتاب هاى سنن خود، در باره ترك سنّت و سيره جَهر به «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ» توسّط معاويه و اعتراض عمومى به اين كار او، نقل كرده اند كه:

معاويه به مدينه آمد و نماز جماعت را براى مردم خواند و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را نخواند و هر گاه به سجده مى رفت و سر بر مى داشت، تكبير نمى گفت. چون نمازش را سلام داد، مهاجران و انصار، صدا زدند: «اى معاويه! از نمازت دزديدى! «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» و تكبير، كجا رفت؟». از آن پس، چون نماز خواند، در اُمّ القرآن (سوره حمد) و سوره بعد از آن، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» گفت و هنگامى كه براى رفتن به سجده خم شد، «اللّه أكبر» گفت. [۲۶۱]

حاكم نيشابورى نيز پس از نقل اين روايت در كتاب المستدرك، آن را صحيح مى شمارد. [۲۶۲] ملاحظه مى كنيد كه با حذف «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» از سوره هاى نماز، صحابيان و تابعيان، فرياد برمى آورند. اين، نشانگر آن است كه علاوه بر اين كه جزئيت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» براى سوره حمد و ديگر سوره ها، از مسلّمات در نزد صحابيان بوده است، جَهر به آن نيز از سنّت مستمر، شمرده مى شده است؛ زيرا اگر خلفاى پيشين نيز پايبند به جَهر به بَسمَله نبودند، معاويه با چنان اعتراضى عمومى رو به رو نمى شد و بهانه اى هم براى توجيه عمل خود داشت.

3. دگرگونى سنّت جَهر به «بَسمَله»

مطابق نقل محدّثان شيعه و اهل سنّت، التزام به جَهْر به بَسمَله، تا اوايل زمان حكومت بنى اميّه ادامه داشت و اين بدعت، در زمان حكومت سلاطين اُمَوى پيدا شد. نخستين كسى كه سنّت جَهر به بَسمَله را به اِخفات تغيير داد، عمرو بن سعيد بن عاص، حاكم اُمَوى مدينه بود.

بيهقى، از زُهْرى نقل مى كند كه:

از سنّت نماز، اين بود كه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» قرائت شود و نخستين كسى كه آن را آهسته خواند، عمرو بن سعيد بن عاص، حاكم مدينه بود. او فردى خجالتى بود. [۲۶۳]

البتّه چنان كه از روايت شافعى و دارقُطْنى و بيهقى دانستيد، نخستين كسى كه اقدام به ترك گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» در نماز كرد، معاويه بود؛ ولى پس از مواجهه با اعتراض عمومى صحابيان و تابعيان مدينه، عقب نشينى نمود؛ ليكن اين سياست، توسّط زمامداران و حاكمان اُمَوى ادامه يافت.

علّامه امينى، پس از نقل خبر نقل شده، مى گويد:

اين احاديث، نشان مى دهند كه از زمان نزول قرآن، بَسمَله همچنان جزئى از سوره شمرده مى شده است و امّت، با آن، اين گونه رفتار مى كرده اند و بدان، باور قلبى داشته اند. به همين دليل، زمانى كه معاويه آن را [در ذو قار] ترك كرد، مهاجران و انصار گفتند: «او از نماز، دزديده است» و معاويه هم دليلى بر اين كه بَسمَله، جزئى از سوره نيست، نياورد؛ بلكه نمازش را اعاده كرد و اين بار «بسم اللّه» گفت و يا در بقيّه نمازش به آن، پايبندى نشان داد. در صورتى كه اگر در آن روز، قولى در خصوص اين كه بَسمَله، جزئى از سوره نيست، وجود مى داشت، قطعا معاويه به آن احتجاج مى كرد؛ امّا چنين قولى بعدها ساخته شد تا عمل معاويه و ديگر اُمَويان مانند او كه با وجود روشن شدن راه از بيراهه، همچنان از او پيروى كردند، توجيه گردد. [۲۶۴]

4. ستيز اهل بيت عليهم السلام با اين بدعت

از احاديث اهل بيت عليهم السلام به روشنى بر مى آيد كه آنان براى اداى تكليف خود در تبيين احكام الهى و نيز براى حراست از سنّت نبوى صلى الله عليه و آله و ستيز با بدعت حذف بَسمَله و يا اِخفاتِ (آهسته گفتنِ) آن، بر بيان حكم واقعى آن، تأكيد و اصرار مضاعفى داشته اند. در اين جهت، آنان، جَهر به «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ» را به عنوان يكى از شعارهاى اهل بيت عليهم السلام و پيروانشان برشمردند؛ بلكه وضوح سنّت بودن جَهر به بَسمَله را (در مقابل بدعت حذف را اِخفات آن)، در حدّ وضوح حرمت خَمر و باطل بودن مسح بر كفش (به جاى مسح بر پا) دانستند و تقيّه را در اين موارد، روا نشمردند. [۲۶۵]

5 / 2: تَجويدُ الكِتابَةِ

5 / 2: نيكو نوشتن «بسم اللّه»

170. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا كَتَبتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَبَيِّنِ السّينَ فيهِ. [۲۶۶]

170. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مى نويسى، «سين» آن را واضح بنويس.

171. عنه صلى الله عليه و آله ـ في بَيانِ آدابِ كِتابَةِ البَسمَلَةِ ـ: لا تَمُدَّ الباءَ إلَى الميمِ حَتّى تَرفَعَ السّينَ. [۲۶۷]

171. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در بيان شيوه نوشتن «بسم اللّه» ـ: «باء» را تا «ميم» نكِش؛ بلكه «سين» را بالا ببر (دندانه دار كن).

172. الإمام الصادق عليه السلام: اُكتُب «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» مِن أجَوَدِ كِتابِكَ، ولا تَمُدَّ الباءَ حَتّى تَرفَعَ السّينَ. [۲۶۸]

172. امام صادق عليه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را به نيكوترين شكل بنويس و باء را [تا ميم] نكِش؛ بلكه سين را بالا ببر (دندانه بده).

173. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا كَتَبَ أحَدُكُم «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَليَمُدَّ الرَّحمنَ. [۲۶۹]

173. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» نوشت، «الرحمن» را بكِشد.

174. عنه صلى الله عليه و آله: مَن كَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَجَوَّدَهُ تَعظيما للّهِِ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ. [۲۷۰]

174. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بنويسد و آن را، به احترام خداوند، نيكو بنويسد، خدا، او را مى آمرزد.

175. الإمام عليّ عليه السلام: تَنَوَّقَ [۲۷۱] رَجُلٌ في «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَغُفِرَ لَهُ. [۲۷۲]

175. امام على عليه السلام: مردى در نوشتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» دقّت به خرج داد و نيكو نوشت و بدين سبب، آمرزيده شد.

176. منية المريد: رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ لِبَعضِ كُتّابِهِ: ألِقِ [۲۷۳] الدَّواةَ، وحَرِّفِ [۲۷۴] القَلَمَ، وَانصِبِ الباءَ، وفَرِّقِ السِّينَ، ولا تُعَوِّرِ الميمَ، وحَسِّنِ اللّهَ، ومُدَّ الرَّحمنَ، وجَوِّدِ الرَّحيمَ، وضَع قَلَمَكَ عَلى اُذُنِكَ اليُسرى؛ فَإِنَّهُ أذكَرُ لَكَ. [۲۷۵]

176. منية المريد: از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است كه به يكى از نويسندگانش فرمود: «دوات را ليقه كن و قلم را كج بُرش بزن، [سَرِ] باء را بالا بكِش، سين را دندانه دار بنويس، ميم را كور مكن، اللّه را خوش بنويس، الرحمن را بكِش و الرحيم را نيكو بنويس و قلمت را بر پشتِ گوشت بگذار، كه اين كار، براى به ياد سپردنت بهتر است».

5 / 3: إكرامُ المَكتوبِ

5 / 3: احترام نهادن به نوشته «بسم اللّه»

177. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن رَفَعَ قِرطاسا مِنَ الأَرضِ مَكتوبا عَلَيهِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» إجلالاً للّهِِ ولِاسمِهِ عَن أن يُداسَ، كانَ عِندَ اللّهِ مِنَ الصِّدّيقينَ، وخُفِّفَ عَن والِدَيهِ وإن كانا مُشرِكَينِ. [۲۷۶]

177. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس كاغذى را كه بر آن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» نوشته شده و روى زمين افتاده است، به احترام خداوند و جلوگيرى از پايمال شدن نام او، از زمين بردارد، نزد خداوند، از راستگويان به شمار مى آيد و [عذاب] براى پدر و مادرش سبُك مى شود، اگر چه مشرك بوده باشند.

178. الدرّ المنثور عن عمر بن عبد العزيز: إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلى كِتابٍ فِي الأَرضِ، فَقالَ لِفَتىً مَعَهُ: ما في هذا؟ قالَ: «بِسمِ اللّهِ»، قالَ: لُعِنَ مَن فَعَلَ هذا، لا تَضَعوا «بِسمِ اللّهِ» إلّا في مَوضِعِهِ. [۲۷۷]

178. الدرّ المنثور ـ به نقل از عمر بن عبد العزيز ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله به نوشته اى كه روى زمين افتاده بود، بر خورد. به جوانى كه همراهش بود، فرمود: «در اين، چه نوشته است؟».

گفت: «بسم اللّه».

فرمود: «ملعون است كسى كه اين كار را كرده است. بسم اللّه را جز در جايگاهش قرار ندهيد».

  1. ترتيب إصلاح المنطق: ص78.
  2. ر. ك: الإنصاف فى مسائل الخلاف بين النحويين: ج6 ص16، المصباح المنير: ص290، لسان العرب: ج14 ص401، مشكل إعراب القرآن: ج10 ص6.
  3. التوحيد: ص146 ح14.
  4. التوحيد: ص187.
  5. ر. ك: ص204 ح2.
  6. علّامه مجلسى مى گويد: جمله «صفتى است براى يك موصوف»؛ يعنى نشانه و علامتى است كه بر يك ذات، دلالت مى كند. پس اسم، غير از ذات است. يا به اين معناست كه: نام هاى خداوند متعال، دلالت بر صفاتى دارند كه بر او صدق مى كنند. يا مراد از اسم در اين جا، همان است كه پيش تر بدان اشاره كرديم؛ يعنى مفهوم كلّى اى كه لفظ براى آن وضع مى شود (مرآة العقول: ج2 ص31).
  7. ر. ك: ص204 ح1.
  8. ر. ك: ص207 ح3.
  9. ر. ك: ص208 ح6.
  10. ر. ك: ص206 ح3.
  11. ر. ك: ص216 ح10.
  12. ر. ك: ص216 ح11.
  13. عوالى اللّالى: ج4 ص102 ح150، إحقاق الحقّ: ج7 ص595 (به نقل از شعرانى در لطائف المنن، كه در آن آمده: «... لكم ثمانين بعيرا من معنى الباء».
  14. المناقب، ابن شهرآشوب: ج2 ص43.
  15. مشارق أنوار اليقين: ص21. در ينابيع المودّة (ج 1 ص213 ح15) آمده: در الدُّرُّ المُنَظَّم آمده است: همه اسرار كتاب هاى آسمانى، در قرآن آمده است و همه آنچه در قرآن هست، در سوره فاتحه آمده است و همه آنچه در سوره فاتحه هست، در «بسم اللّه» آمده است و همه آنچه در «بسم اللّه» آمده است، در نقطه زير باء هست و امام على عليه السلام فرموده است: «من، نقطه زير باء [بسم اللّه] هستم».
  16. به استثناى سوره توبه.
  17. ر. ك: ص295 (آداب «بسم اللّه الرحمن الرحيم»).
  18. تفسير القرطبى: ج1 ص336، الكشف و البيان (تفسير الثعلبى): ج1 ص91؛ مجمع البيان: ج1 ص90، جامع الأخبار: ص119 ح214، بحار الأنوار: ج92 ص257 ح52.
  19. ر. ك: ص278 ح115.
  20. ر. ك: ص216 ح11.
  21. قال العلّامة المجلسي قدس سره: قوله عليه السلام: «صفة لموصوف»، أي سمة وعلامة تدلّ على ذات فهو غير الذات، أو المعنى أنّ أسماء اللّه تعالى تدلّ على صفات تصدق عليه، أو المراد بالاسم هنا ما أشرنا إليه سابقا، أي المفهوم الكليّ الذي هو موضوع اللفظ (مرآة العقول: ج2 ص31).
  22. الكافي: ج1 ص113 ح3، التوحيد: ص192 ح5، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص129 ح25، بحار الأنوار: ج4 ص159 ح3.
  23. در باره شرح اين حديث، ر. ك: ص198 (پانوشت 2).
  24. الكافي: ج1 ص87 ح3.
  25. في التوحيد والموضع الآخر من الكافي: «فقد أشرك».
  26. اُناضل: أي اُجادل واُخاصم واُدافع. وفلان يناضل عن فلان: إذا رامى عنه وحاجَجَ، وتكلَّم بعذره، ودفع عنه (النهاية: ج5 ص72 «نضل»).
  27. الكافي: ج1 ص87 ح2 وص 114 ح2، التوحيد: ص220 ح13 وفيه «تنافر أعداءنا والملحدين في اللّه والمشركين» بدل «تناضل به أعداءنا والمتّخذين مع اللّه جلّ وعزّ»، الاحتجاج: ج2 ص203 ح216، بحار الأنوار: ج4 ص157 ح2.
  28. في المصدر: «ولا» بدل «لا»، والتصويب من المصادر الاُخرى.
  29. الكافي: ج1 ص118 ح1، التوحيد: ص185 ح1، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص127 ح23 وفيهما «كفوا أحد منشئ الأشياء ومجسّم الأجسام ومصوّر الصور، لو كان كما يقولون لم يعرف»، بحار الأنوار: ج4 ص173 ح2.
  30. الكافي: ج1 ص87 ح1، التوحيد: ص220 ح12، عدّة الداعي: ص315، بحار الأنوار: ج4 ص166 ح7.
  31. التوحيد: ص36 ح2، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص151 ح51 كلاهما عن محمّد بن يحيى والقاسم بن أيّوب العلوي، الاحتجاج: ج2 ص361 ح283، تحف العقول: ص63 عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج4 ص228 ح3.
  32. الكافي: ج1 ص114 ح3، التوحيد: ص230 ح4 وفيه «سألته»، معاني الأخبار: ص4 ح1، المحاسن: ج1 ص372 ح812 وفيه «عن معنى قول اللّه: «الرَّحْمَـنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى»»، بحار الأنوار: ج4 ص181 ح6.
  33. ويمكن ضبطها أيضا بهذا الشكل: ولكِنِ ارجِع...
  34. الكافي: ج1 ص84 ح6، التوحيد: ص245 كلاهما عن هشام بن الحكم.
  35. الوَصْمُ: العَيب والعار. يقال: ما في فلان وَصمة (الصحاح: ج5 ص2052 «وصم»).
  36. الأنعام: 40 و 41.
  37. التوحيد: ص230 ح5، معاني الأخبار: ص4 ح2 وفيه إلى «حيث لا مغيث»، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص21 ح5 و 6 و 7 وص 27 ح9 كلّها عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار، بحار الأنوار: ج92 ص232 ح14 وص 240 ح48.
  38. الاختصاص: ص45، بحار الأنوار: ج9 ص338 ح20.
  39. التوحيد: ص229 ح1، معاني الأخبار: ص3 ح1، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص260 ح19، بحار الأنوار: ج92 ص230 ح9.
  40. امام عليه السلام، كلمه «اسم» را برگرفته از ماده «وَسَم» دانسته است كه مصدر آن «سِمَة» است، به معناى نشانه و داغ.
  41. التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص25 ح7، بحار الأنوار: ج92 ص242 ح48.
  42. مقصود، خواندن قرآن است و شايد هم اعمّ از آن باشد.
  43. معاني الأخبار: ص3 ح2، التوحيد: ص230 ح3، بحار الأنوار: ج92 ص231 ح12.
  44. الكافي: ج1 ص114 ح1، التوحيد: ص230 ح2، معاني الأخبار: ص3 ح1، تفسير القمّي: ج1 ص28 عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج92 ص231 ح11. علّامه مجلسى رحمه الله، در باره عبارت «باء، بهاى خداست» مى گويد: از بسيارى از اخبار، چنين پيداست كه حروف مفرده، وضع ها و معانى متعدّدى دارند كه جز حجّت هاى الهى، كسى آنها را نمى داند، و اين، يكى از ابعاد علوم ايشان و استنباطشان از قرآن است. اهل سنّت، در باره «الم (الف. لام. ميم)» از ابن عبّاس روايت كرده اند كه: الف، به معناى آلاء (نعمت هاى) خداست، و لام به معناى لطف او، و ميم، نشانگر مُلك او. «بهاء»، به معناى زيبايى و نيكويى است، «سناء»، به معناى رفعت و بلندى، و «مجد»، به معناى بزرگوارى و شرافت. ممكن است اين مطلب بر پايه اشتقاق كبير و مناسبت ذاتى ميان الفاظ و معانى آنها باشد. بنا بر اين، «باء»، چون مشترك ميان معناى حرفى و بهاء است، پس بايد ميان معانى آن دو، مناسبتى باشد. همچنين است «اسم» و «سناء»؛ چون در «سين» اشتراك دارند. پس در معناى بلندى و رفعت نيز اشتراك دارند. نیز «اسم»، چون با «مجد» و «ملك» (در حرف ميم) اشتراك دارند، پس بايد ميان معانى آنها نيز مناسبتى باشد. اين خود، موضوع پُردامنه اى در لغت است كه براى اهل تحقيق و جستجو، كه مبانى و معانى را شناخته باشند، روشن مى شود. پس مراد از اين جمله ايشان كه: «سين، سناى خداست»، اين است كه وجود اين حرف (سين) در كلمه «اسم»، مناط حصول اين معنا در آن است. به همين سان است بقيّه عبارات حديث. تأمّل در اين مطلب، شدّت استبعاد از ظاهر اين كلام را از بين مى برد. اين بود آنچه در اين جا به ذهن رسيد. شايد اين برداشت، به حقيقتْ نزديك تر باشد تا آنچه يكى از بزرگان آورده و گفته است: چون تفسير آن بر حسب معناى حرف اضافه است و از طرفى، «نام»، براى كسى كه به زبان آشنا باشد، نيازى به بيان ندارد. لذا ايشان بر حسب مدلولات دور، پاسخ داده است، يا چون تبرّكا و بيرون از مدلول اوّل به كار رفته است، آن را به غير آن از آنچه در تبرّك لحاظ مى شود، تفسير كرده است و مراد از اين تفسير، يا اين است كه اين حروف، چون در آغاز اين كلمات، دالّ بر اين صفات هستند، تبرّكا اخذ شده اند، يا اين كه اين حروف بر اين معانى دلالت دارند يا به اين دليل كه با اين معانى اى كه براى آنها وضع شده اند، مناسبت دارند، و چون در آغاز اين كلمات قرار دارند، لذا مناسبتشان از ديگر حروف آن كلمات، بيشتر و دلالتشان بر معانى آنها قوى تر است، و يا به اين دليل كه چون حرف «باء» دلالت بر ارتباط و اضافه دارد، و مناط ارتباط و اضافه به چيزى هم يافتن زيبايى و حُسن مطلوب براى طالب است، پس اين حرف، دلالت بر حسن و بها دارد كه خود، مطلوب هر طالبى است. پس، بر اين پايه به «بهاء اللّه» تفسير شده است. همچنين چون «اسم» از ماده «سُمُوّ» گرفته شده است كه دلالت بر رفعت و بلندى و بزرگوارى و شرافت دارد. پس هر يك از دو حرف به اضافه ديگرى دلالت بر آن مطلوب دارد. پس به دلالت بر «سناء»، از باب مناسبت به «سين» نسبت داده شده است و آن را به سناى خدا تفسير كرده است. دلالت بر مجد يا ملك نيز بر همين پايه مناسبت، به ميم نسبت داده شده و آن را به مجد يا به روايت ديگرى به ملك، تفسير كرده است. و «اللّه، به اين كه او معبود هر چيزى است»؛ يعنى مستحق و سزاوار عبوديت براى هر چيزى است. «رحمان به مهربانى او با همه خلقش»، بدان كه رحمان، مبالغه اى بيشتر از رحيم دارد؛ چرا كه بسيارى مبنا بر بسيارى معنا دلالت دارد. رحمان را يك بار به اعتبار كمّيّت در نظر مى گيريم و يك بار به اعتبار كيفيّت. بنا بر اعتبار اوّل، گفته شده است: «يا رحمن الدنيا»، چون مهرورزى او مؤمن و كافر را در بر مى گيرد، و «رحيم الآخرة»، چون در آخرت، مهر و رحمت او اختصاص به مؤمنان دارد. بنا بر اعتبار دوم، گفته شده است: «يا رحمن الدنيا والآخرة و رحيمهما»، كه رحمان بر نعمت هاى بزرگ، اختصاص داده شده است و رحيم به نعمت هاى غير بزرگ. دومى نيز احتمال دارد كه بر وجه اوّل حمل شود؛ يعنى در هر دو سرا، رحمان است با نعمت هاى عام، و در هر دو سرا، رحيم است با نعمت هاى خاص؛ يعنى هدايت و توفيق در دنيا و نسبت درجات آن. وجه اخير در اين خبر، ظهور بيشترى دارد (مرآة العقول: ج2 ص37).
  45. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص738 ح2027، الدرّ المنثور: ج1 ص23 نقلاً عن البيهقي في شُعب الإيمان والخطيب في تاريخه، كنزالعمّال: ج2 ص296 ح4047 نقلاً عن ابن النجّار.
  46. تهذيب الأحكام: ج2 ص289 ح1159 عن عبد اللّه بن يحيى الكاهلي عن الإمام الصادق عليه السلام، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص5 ح11 عن محمّد بن سنان، تفسير العيّاشي: ج1 ص21 ح13 عن إسماعيل بن مهران وكلاهما عن الإمام الرضا عليه السلام، تحف العقول: ص487 عن الإمام العسكري عليه السلام وفيها «سواد» بدل «ناظر»، بحار الأنوار: ج92 ص233 ح15.
  47. التوحيد: ص231 ح5، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص27 ح9 كلاهما عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن الإمام زين العابدين عن الإمام الحسين عن الإمام الحسن عليهم السلام، بحار الأنوار: ج92 ص232 ح14 وص244 ح48.اُنظر تمام الحديث في ص182 ح537.
  48. الحِجر: 87.
  49. مستدرك الوسائل: ج4 ص157 ح4362 نقلاً عن كتاب التنزيل والتحريف للسيّاري، بحار الأنوار: ج92 ص236.
  50. مُهج الدعوات: ص379 عن معاوية بن عمّار، بحار الأنوار: ج93 ص223 ح1.
  51. مُهج الدعوات: ص379 عن سليمان بن جعفر الحميري، بحار الأنوار: ج86 ص162 ح41.
  52. الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع: ج1 ص407 ح547 عن فرات بن أحنف عن الإمام الباقر عليه السلام، كنزالعمّال: ج1 ص555 ح2490.
  53. الكافي: ج3 ص313 ح3 عن فرات بن أحنف.
  54. المحاسن: ج1 ص111 ح103 عن صفوان الجمّال، بحار الأنوار: ج92 ص234 ح17.
  55. تفسير العيّاشي: ج1 ص19 ح5 عن صفوان الجمّال، بحار الأنوار: ج92 ص236 ح29 وراجع: السنن الكبرى: ج2 ص63 ح2376.
  56. الأمالى، صدوق: ص241 ح255، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام: ص591 ح353، المعجم الأوسط: ج1 ص196 ح625، سنن الدار قطنى: ج1 ص310 ح29، فضائل القرآن، ابو عبيد: ص216، الدرّ المنثور: ج1 ص20 (به نقل از ابن مردويه و بيهقى در شُعب الإيمان).
  57. نمل: آيه 29 ـ 30.
  58. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص301 ح60، الأمالى، صدوق: ص240 ح255، مجمع البيان: ج1 ف ص88، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام: ص29 ح10، بحار الأنوار: ج92 ص227 ح5.
  59. سنن الدارقطني: ج1 ص305 ح13 عن ابن عمر.
  60. الدرّ المنثور: ج1 ص23 نقلاً عن ابن جريج وابن أبي حاتم.
  61. تفسير العيّاشي: ج1 ص21 ح14، بحار الأنوار: ج92 ص238 ح37.
  62. در اين جا، منظور امام كاظم عليه السلام يا امام رضا عليه السلام است.
  63. السنن الكبرى: ج2 ص73 ح2413.
  64. صحيح مسلم: ج1 ص300 ح53، سنن النسائي: ج2 ص134، السنن الكبرى: ج2 ص64 ح2380، كنزالعمّال: ج14 ص418 ح39127؛ تفسير فرات: ص610 ح767.
  65. معجم السفر: ص341 ح1143، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص355 ح844 نحوه وكلاهما عن ابن عبّاس.
  66. المعجم الكبير: ج12 ص64 ح12545، مجمع الزوائد: ج2 ص282 ح2634 نقلاً عن البزّار نحوه.
  67. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص356 ح845، سنن أبي داود: ج1 ص209 ح788، السنن الكبرى: ج2 ص63 ح2377 وفيهما «لا يعرف فصل» بدل «لا يعلم ختم»، المعجم الكبير: ج12 ص64 ح12544، أسباب النزول: ص21 ح16.
  68. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص356 ح846، السنن الكبرى: ج2 ص63 ح2378، فضائل القرآن لأبي عبيد: ص217 عن سعيد بن جبير نحوه.
  69. أسباب النزول: ص21 ح17، الدرّ المنثور: ج1 ص20.
  70. أسباب النزول: ص21 ح18.
  71. نثر الدرّ: ج1 ص352.
  72. سنن الترمذي: ج2 ص14 ح245، سنن الدارقطني: ج1 ص304 ح8 وص 305 ح11، السنن الكبرى: ج2 ص70 ح2403 كلاهما عن ابن عمر.
  73. الكشف والبيان (تفسير الثعلبي): ج1 ص104، الدرّ المنثور: ج1 ص21 وفيه «أفسد» بدل «قُطِعَت».
  74. دعائم الإسلام: ج1 ص159 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج85 ص48 ح42؛ سنن الدارقطني: ج1 ص302 ح3 عن الحسين بن موسى عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وص 308 ح22 عن الجهم بن عثمان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عن جابر.
  75. سنن الدارقطني: ج1 ص312 ح36، السنن الكبرى: ج2 ص67 ح2390 كلاهما عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج7 ص437 ح19665.
  76. اُمُّ الكتاب، يعنى: اُمُّ القرآن، مادرِ قرآن، اصل قرآن.
  77. سَبعِ مَثانى، يعنى: هفت بند، هفت آيه، هفت ثَنا.
  78. السنن الكبرى: ج2 ص67 ح2389، مجمع الزوائد: ج2 ص282 ح2635 نقلاً عن المعجم الأوسط وكلاهما عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج1 ص560 ح2519.
  79. فاتحة الكتاب، يعنى: سرآغاز قرآن.
  80. الكشف والبيان (تفسير الثعلبي): ج1 ص104 عن طلحة بن عبيداللّه، الدرّ المنثور: ج1 ص21.
  81. سنن الدارقطني: ج1 ص306 ح17، السنن الكبرى: ج2 ص69 ح2396 عن منصور بن أبي مزاحم عن جدّه.
  82. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص356 ح848، السنن الكبرى: ج2 ص66 ح2385، صحيح ابن خزيمة: ج1 ص248 ح493 نحوه.
  83. الدرّ المنثور: ج1 ص12 نقلاً عن ابن الأنباري في المصاحف.
  84. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص302 ح60، الأمالي للصدوق: ص240 ح255 كلاهما عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، جامع الأخبار: ص122 ح227 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، مجمع البيان: ج1 ص88، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص29 ح10 عن الإمام الحسن عن أبيه عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج85 ص48 ح40 وج 92 ص227 ح5.
  85. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص301 ح59 عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، الأمالي للصدوق: ص240 ح254، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص59 ح30، بحار الأنوار: ج85 ص60 ح47 وج 92 ص227 ح3.
  86. سنن الدارقطني: ج1 ص313 ح40، السنن الكبرى: ج2 ص66 ح2388، كنزالعمّال: ج2 ص296 ح4048 وص 590 ح4800.
  87. السنن الكبرى: ج2 ص66 ح2387 وزاد في آخره «وروي ذلك عن علي عليه السلام»، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص737 ح2024، المصنّف لعبدالرزّاق: ج2 ص94 ح2629 عن عطاء نحوه.
  88. الكافي: ج3 ص312 ح1، تهذيب الأحكام: ج2 ص69 ح251، الاستبصار: ج1 ص311 ح1155.
  89. النمل: 30.
  90. الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع: ج1 ص407 ح547 عن فرات بن أحنف عن الإمام الباقر عليه السلام، كنزالعمّال: ج1 ص555 ح2490.
  91. هود: 41.
  92. الإسراء: 110.
  93. الدرّ المنثور: ج6 ص354 نقلاً عن عبد الرزّاق وابن سعد وابن أبي شيبة وابن المنذر وابن أبي حاتم.
  94. صحيح البخاري: ج2 ص977 ح2581، السنن الكبرى: ج9 ص368 ح18807، المعجم الكبير: ج20 ص13 ح13، مسند ابن حنبل: ج1 ص187 ح656، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص166 ح2657 كلاهما عن عبد اللّه بن شدّاد نحوه.
  95. المراسيل: ص86 ح2.
  96. تحف العقول: ص483، بحار الأنوار: ج76 ص50 ح6.
  97. تحف العقول: ص443، بحار الأنوار: ج78 ص335 ح12.
  98. كشف الغمّة: ج2 ص374، بحار الأنوار: ج76 ص50 ح8.
  99. مستدرك الوسائل: ج8 ص434 ح9918 نقلاً عن التنزيل والتحريف للسيّاري.
  100. تاريخ بغداد: ج3 ص54 الرقم 997 عن عبدالعظيم بن عبد اللّه الحسني عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام، كنزالعمّال: ج7 ص815 ح21537؛ الأمالي للطوسي: ص136 ح220 وفيه «على اسم اللّه» بدل «باسم اللّه»، جامع الأحاديث للقمّي: ص122 كلاهما عن عبدالعظيم بن عبد اللّه الحسني، كشف الغمّة: ج3 ص135 عن أحمد بن عليّ بن ثابت وكلّها عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج78 ص78 ح50.
  101. الكافي: ج2 ص523 ح5 عن محمّد بن مسلم، الاُصول الستّة عشر: ص359 ح601 عن محمّد بن مسلم عن الإمام زين العابدين عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج86 ص288 ح49.
  102. يعنى: پيش از آن كه دچار فراموشى شود و بدون بردنِ نام خدا به كارى مشغول شود، در همان آغاز صبح، بگويد: «با نام خدا و به خواست خدا !». پس هر گاه اين جمله را بگويد، چنانچه در طول روز يادش برود كه قبل از كارى «بسم اللّه» بگويد، همان كه در آغاز روز گفته است، برايش كفايت مى كند و جاى گزين مواردى خواهد شد كه فراموش مى كند. م.
  103. دعائم الإسلام: ج2 ص118 ح394، بحار الأنوار: ج66 ص384 ح50.
  104. المقنع: ص543، الدعوات: ص85 ح218، بحار الأنوار: ج86 ص283 ح45.
  105. قرب الإسناد: ص66 ح211 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج76 ص168 ح10.
  106. الكافي: ج2 ص541 ح3، المحاسن: ج2 ص90 ح1239، الأمان: ص106 كلّها عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج76 ص240 ح21.
  107. الاُصول الستّة عشر: ص234 ح273 عن جابر، مشكاة الأنوار: ص341 ح1093، جامع الأخبار: ص231 ح592 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج76 ص11 ح46.
  108. الكافي: ج2 ص542 ح7، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص6 ح11، المحاسن: ج2 ص91 ح1241 كلّها عن محمّد بن سنان، بحار الأنوار: ج76 ص169 ح13 وص 171 ح21.
  109. جامع الأخبار: ص165 ح394، بحار الأنوار: ج80 ص317 ح9.
  110. التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص521، بحار الأنوار: ج80 ص316 ح7.
  111. الخصال: ص628 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، المحاسن: ج1 ص118 ح120 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام وليس فيه «باسم اللّه وباللّه»، تحف العقول: ص117، بحار الأنوار: ج80 ص314 ح1.
  112. الكافي: ج3 ص445 ح12، تهذيب الأحكام: ج2 ص123 ح467 و ج1 ص76 ح41 نحوه وكلّها عن زرارة، بحارالأنوار: ج87 ص188 ح5.
  113. المحاسن: ج2 ص211 ح1629 عن الفضيل، بحار الأنوار: ج63 ص203 ح27.
  114. أي إذا أردتَ القيام (مرآة العقول: ج15 ص403).
  115. الكافي: ج3 ص445 ح12، تهذيب الأحكام: ج2 ص123 ح467 كلاهما عن زرارة، دعائم الإسلام: ج1 ص167 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج84 ص377 ح30.
  116. دلائل الإمامة: ص75 ح14 عن فاطمة الصغرى عن الإمام الحسين عليه السلام، بحار الأنوار: ج84 ص23 ح14 وفيه «اللهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد» في كلا الموضعين.
  117. سنن ابن ماجة: ج1 ص253 ح771، مسند ابن حنبل: ج10 ص159 ح26479، المصنّف لابن أبي شيبة: ج1 ص373 ح1 وج 7 ص123 ح1، مسند أبي يعلى: ج6 ص167 ح6721 كلّها عن عبد اللّه بن الحسن عن اُمّه فاطمة بنت الحسين عليه السلام، كنزالعمّال: ج8 ص321 ح23109.
  118. المصنّف لعبدالرزّاق: ج1 ص426 ح1666، المصنّف لابن أبي شيبة: ج1 ص373 ح2 وج 7 ص123 ح2 وليس فيهما «باسم اللّه».
  119. جامع الأخبار: ص175 ح417، بحار الأنوار: ج84 ص26 ح19.
  120. مسند زيد: ص154، دعائم الإسلام: ج1 ص150، بحار الأنوار: ج84 ص23 ح12.
  121. تهذيب الأحكام: ج3 ص263 ح744، بحار الأنوار: ج84 ص21 ح8.
  122. الأنعام: 118.
  123. دعائم الإسلام: ج2 ص174 ح627، بحار الأنوار: ج65 ص328 ح41.
  124. المحاسن: ج2 ص210 ح1626 عن الإمام الكاظم عليه السلام، بحار الأنوار: ج66 ص371 ح12.
  125. بحار الأنوار: ج66 ص119 ح10 نقلاً عن مكارم الأخلاق: ج1 ص368 ح1213 عن ابن عبّاس وقد سقطت لفظة «باسم اللّه» من النسخة المطبوعة التي عندنا.
  126. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص30، مكارم الأخلاق: ج1 ص382 ح1279، بحار الأنوار: ج92 ص300؛ الفردوس: ج2 ص292 ح3333 عن أبي اُمامة، كنزالعمّال: ج15 ص246 ح40781.
  127. قرب الإسناد: ص90 ح302 عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، الكافي: ج6 ص294 ح14 عن عبد الرحمن العرزمي عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام نحوه، بحار الأنوار: ج66 ص368 ح2.
  128. الكافي: ج6 ص295 ح20، تهذيب الأحكام: ج9 ص99 ح431، المحاسن: ج2 ص220 ح1662، بحار الأنوار: ج66 ص379 ح44.
  129. العَبُّ: شربُ الماء من غيرِ مَصٍّ، وقيل: أن يشرب الماء دَغرَقَةً؛ أي أن يصبّ الماء مرّة واحدة، وقيل: العبّ الجَرع (لسان العرب: ج1 ص572 «عبب»).
  130. مكارم الأخلاق: ج1 ص76 ح113، بحار الأنوار: ج66 ص472 ح54.
  131. الكافي: ج6 ص384 ح3، المحاسن: ج2 ص406 ح2422 كلاهما عن عمر (عمرو) بن يزيد، بحار الأنوار: ج66 ص469 ح38.
  132. الكافي: ج2 ص96 ح16 عن أبي بصير، معاني الأخبار: ص385 ح17، المحاسن: ج2 ص406 ح2421 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان نحوه، بحار الأنوار: ج66 ص463 ح15.
  133. جامع الأخبار: ص120 ح218، بحار الأنوار: ج92 ص258 ح52.
  134. مكارم الأخلاق: ج1 ص93 ح175، بحار الأنوار: ج76 ص202 ح19.
  135. الخصال: ص631 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص120 وزاد في ذيله «حتّى ينتبه»، بحار الأنوار: ج76 ص191 ح1.
  136. تهذيب الأحكام: ج2 ص116 ح435، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص469 ح1351، مكارم الأخلاق: ج2 ص43 ح2097 كلّها عن محمّد بن مسلم، بحار الأنوار: ج76 ص195 ح12.
  137. مكارم الأخلاق: ج1 ص222 ح654، الكافي: ج6 ص458 ح1 عن محمّد بن مسلم وليس فيه «باسم اللّه وباللّه».
  138. تهذيب الأحكام: ج1 ص353 ح1047 عن محمّد بن الحسين عن الحسن بن عليّ عن أبيه عن آبائه عليهم السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص25 ح43 عن الإمام الباقر عليه السلام، ثواب الأعمال: ص30 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، وفيهما بزيادة «عنه حتى يفرغ»، بحار الأنوار: ج80 ص176 ح22.
  139. الكافي: ج3 ص16 ح1، تهذيب الأحكام: ج1 ص25 ح63 كلاهما عن معاوية بن عمّار، فلاح السائل: ص118 ح54 عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج80 ص179 ح27.
  140. فلاح السائل: ص119 ح56، بحار الأنوار: ج80 ص179 ح28.
  141. تحف العقول: ص12، الكافي: ج5 ص503 ح3 عن أبي القدّاح عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج77 ص66 ح5؛ صحيح البخاري: ج3 ص1193 ح3098، صحيح مسلم: ج2 ص1058 ح116، سنن الترمذي: ج3 ص401 ح1092 كلّها عن ابن عبّاس نحوه، كنزالعمّال: ج16 ص345 ح44847.
  142. دعائم الإسلام: ج2 ص211 ح774.
  143. في تفسير البرهان: ج1 ص99 ح246 «ألين».
  144. السَّلّ: انتزاعك الشيء وإخراجه في رِفق (القاموس المحيط: ج3 ص396 «سلل»).
  145. السَّخِيْمَةُ: الحِقْد (النهاية: ج2 ص351 «سخم»).
  146. تفسير العيّاشي: ج1 ص21 ح14، بحار الأنوار: ج92 ص238 ح37.
  147. در اين جا مقصود، امام كاظم عليه السلام يا امام رضا عليه السلام است.
  148. جَزَّ الصوفَ والشَّعرَ: قَطَعَهُ. والجُزازَةُ: ما جُزَّ منه (لسان العرب: ج5 ص319 و 320 «جزز»).
  149. الكافي: ج6 ص491 ح9، تهذيب الأحكام: ج3 ص237 ح627، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص126 ح303 كلّها عن عبد الرحيم القصير، الخصال: ص391 ح87 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام، مكارم الأخلاق: ج1 ص153 ح403 وفي الثلاثة الأخيرة «على سنّة محمّد وآل محمّد».
  150. في هامش المصدر: «كذا ورد الحديث، وهو مبتور...».
  151. مكارم الأخلاق: ج1 ص157 ح423، بحار الأنوار: ج76 ص112 ح14.
  152. الأعراف: 43.
  153. الزخرف:13. ومقرنين: أي مطيقين، من أقرن له: إذا أطاقه (مجمع البحرين: ج3 ص1472 «قرن»).
  154. الكافي: ج6 ص540 ح17، تهذيب الأحكام: ج6 ص165 ح309، ثواب الأعمال: ص228 ح1، المحاسن: ج2 ص470 ح2631 كلّها عن إبراهيم بن عبد الحميد عن الإمام الكاظم عليه السلام، بحار الأنوار: ج76 ص296 ح25.
  155. الأمالي للطوسي: ص515 ح1126، بحار الأنوار: ج76 ص295 ح23.
  156. الأمان: ص109، بحار الأنوار: ج76 ص298 ح34.
  157. الكافي: ج4 ص284 ح2، تهذيب الأحكام: ج5 ص50 ح154 كلاهما عن معاوية بن عمّار.
  158. المزار الكبير: ص49، المزار للمفيد: ص62 وفيه من «فإذا وضعت...»، بحار الأنوار: ج76 ص263 ح57.
  159. الغَرْز: ركاب الرحل (لسان العرب: ج5 ص386 «غرز»).
  160. وَعثاء السَّفَر: أي شدّته ومشقّته. وأصله من الوَعْث، وهو الرمل، والمشي فيه يشتدّ على صاحبه ويشقّ (النهاية: ج5 ص206 «وعث»).
  161. الموطّأ: ج2 ص977 ح34، سنن أبي داود: ج3 ص33 ح2598، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص109 ح2484 كلاهما عن أبي هريرة، مسند ابن حنبل: ج1 ص550 ح2311 عن ابن عبّاس، السنن الكبرى: ج5 ص410 ح10303 عن عبد اللّه بن سرجس وكلّها نحوه، كنزالعمّال: ج6 ص714 ح17536.
  162. تهذيب الأحكام: ج5 ص20 ح57، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص203 ح2138 كلاهما عن محمّد بن قيس عن الإمام الباقر عليه السلام، روضة الواعظين: ص394.
  163. الكافي: ج4 ص284 ح2، تهذيب الأحكام: ج5 ص50 ح154 كلاهما عن معاوية بن عمّار.
  164. كنزالعمّال: ج10 ص164 ح28854 نقلاً عن الرافعي عن الإمام عليّ عليه السلام.
  165. الجَذْمُ: القطع (المصباح المنير: ص94 «جذم»).
  166. تلخيص الحبير: ج1 ص76 ح70 عن أبي هريرة، تفسير الفخر الرازي: ج1 ص213، إحياء العلوم: ج1 ص305 وفيهما «فهو أبتر»، كنزالعمّال: ج1 ص555 ح2491 نقلاً عن عبدالقادر الرهاوي في الأربعين وفيه «فهو أقطع».
  167. التوحيد: ص232 ح5 عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص28 ح9 عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عن الإمام الحسن عنه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج92 ص233 ح14.
  168. الدعوات: ص52 ح130، بحار الأنوار: ج93 ص313 ح17.
  169. الكافي: ج2 ص672 ح1 عن جميل بن درّاج.
  170. المُوضِحَةُ: الشجَّةُ التي تُبدي وَضَحَ العظام (القاموس المحيط: ج1 ص255 «وضح»).
  171. اندمل: بَرِئ (القاموس المحيط: ج3 ص377 «دمل»).
  172. تمحيصُ الذنوب: إزالتها (النهاية: ج4 ص302 «محص»).
  173. التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص22 ح7، بحار الأنوار: ج76 ص305 ح1.
  174. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص300 ح59، الأمالي للصدوق: ص239 ح253 كلاهما عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج92 ص226 ح3 وج 85 ص59 وراجع: شُعب الإيمان: ج2 ص447 ح2362 و كنزالعمّال: ج2 ص299 ح4055.
  175. تحف العقول: ص171، بشارة المصطفى: ص25 عن كميل، بحار الأنوار: ج77 ص268 ح1 و ص414 ح38.
  176. الرَّتْق: ضِدّ الفَتق، وهو الالتئام (مجمع البحرين: ج2 ص672 «رتق»).
  177. الخَرق: الشَّقّ (النهاية: ج2 ص26 «خرق»).
  178. مستدرك الوسائل: ج5 ص304 ح5927 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
  179. قال المجلسي قدس سره: «كلمة المعتصمين» المضبوط في النسخ الرفع، أي التسمية كلمة المعتصمين باللّه يفتتحون بها في كلّ أمر، ويحتمل أن يكون خبر «بسم اللّه» من غير تقدير، وهو بعيد، ولعلّ الجرّ أظهر؛ صفة للاسم (بحار الأنوار: ج90 ص241).
  180. البلد الأمين: ص100، المصباح للكفعمي: ص144، بحار الأنوار: ج90 ص152 ح11.
  181. علّامه مجلسى قدس سره مى گويد: «كلمةُ المعتصمين» ـ كه در متن عربى حديث آمده ـ، در نسخه ها به رفع «هاء»، ضبط شده است، يعنى: «بُردن نام خدا، سخن كسانى است كه به خدا پناه مى آورند و در هر كارى، با آن آغاز مى كنند». احتمال هم دارد كه خبر «بسم اللّه» باشد، بدون آن كه چيزى را در تقدير بگيريم. امّا شايد جرّ آن، ظهور بيشترى داشته باشد كه در اين صورت، صفت اسم است.
  182. مُهَج الدعوات: ص356، البلد الأمين: ص549، المصباح للكفعمي: ص291، بحار الأنوار: ج94 ص374 ح1.
  183. مُهَج الدعوات: ص26، بحار الأنوار: ج94 ص336 ح5.
  184. في البلد الأمين و بحار الأنوار: «فَاختِم».
  185. المصباح للكفعمي: ص164، البلد الأمين: ص123، بحار الأنوار: ج90 ص188 ح25.
  186. مُهَج الدعوات: ص63، بحار الأنوار: ج94 ص363 ح1.
  187. مستدرك الوسائل: ج4 ص389 ح4995 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب عن عبد اللّه بن مسعود وراجع: بحار الأنوار: ج92 ص258 ح52.
  188. نزهة الناظر: ص66 ح128، إرشاد القلوب: ص366 نحوه، بحار الأنوار: ج10 ص60 ح4 وج 92 ص259 ح53؛ تفسير القرطبي: ج1 ص107.
  189. بشارة المصطفى: ص25 عن كميل، تحف العقول: ص171، بحار الأنوار: ج77 ص267 ح1 وص 412 ح38.
  190. بحار الأنوار: ج53 ص226 نقلاً عن البلد الأمين.
  191. الرُّقْيَة: العوذة التي يُرقى بها صاحب الآفة كالحُمّى والصَّرَع وغير ذلك من الآفات (النهاية: ج2 ص254 «رقى»).
  192. الإرْب: الدَّهاء والنُّكر (النهاية: ج1 ص36 «أربَ»).
  193. العُقَد: جمع عُقدة؛ وهي ما تعقِدُه الساحرة،وأصله من العزيمة(مفردات ألفاظ القرآن:ص577 «عقد»).
  194. المصنّف لابن أبي شيبة: ج7 ص78 ح6 وص 79 ح16 عن أبي سعيد الخدري وج 5 ص443 ح6 عن عبادة بن الصامت وح 9 عن أبي سعيد الخدري وكلّها نحوه، كنزالعمّال: ج10 ص105 ح28534؛ مكارم الأخلاق: ج2 ص246 ح2595، بحار الأنوار: ج95 ص17 ح16.
  195. يا: از گزند هر شورْچشمى، آن گاه كه چشم زخم زند.
  196. الكافي: ج8 ص109 ح88 عن بكر بن محمّد الأزدي، قرب الإسناد: ص42 ح134، مكارم الأخلاق: ج2 ص243 ح2585 وفيهما «يعنيك» بدل «يعييك»، طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام: ص38، بحار الأنوار: ج95 ص65 ح44 وراجع: كنزالعمّال: ج10 ص71 ح28407.
  197. ربيع الأبرار: ج2 ص336؛ الدعوات: ص52 ح131، بحار الأنوار: ج93 ص313 ح17.
  198. الدرّ المنثور: ج1 ص26 نقلاً عن أبي نعيم والديلمي عن عائشة.
  199. الرَّديف: الذي تحمله خلفك على ظهر الدابّة (المصباح المنير: ص224 «ردف»).
  200. الرَّديف: الذي تحمله خلفك على ظهر الدابّة (المصباح المنير: ص224 «ردف»).
  201. مسند ابن حنبل: ج7 ص349 ح20614 وح 20615 نحوه، سنن أبي داود: ج4 ص296 ح4982 نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص324 ح7792، كنزالعمّال: ج1 ص247 ح1244.
  202. الشُّهبَةُ في الألوان: البياض الذي غلب على السواد (الصحاح: ج1 ص159 «شهب»).
  203. نَخَرَ: مدَّ الصوتَ في خياشيمه (القاموس المحيط: ج2 ص139 «نخر»).
  204. كنزالعمّال: ج3 ص888 ح9041 نقلاً عن الخطيب في المتّفق والمفترق.
  205. الكافي: ج2 ص624 ح20، عدّة الداعي: ص275 وفيه «احتجب» بدل «احتجز» وكلاهما عن المفضّل بن عمر، بحار الأنوار: ج92 ص351 ح22.
  206. يوسف: 64.
  207. مُهَج الدعوات: ص356، بحار الأنوار: ج94 ص374 ح1.
  208. هود: 41.
  209. الزمر: 67.
  210. عمل اليوم والليلة لابن السني: ص176 ح500، مسند أبي يعلى: ج6 ص181 ح6748، الدعاء للطبراني: ص255 ح803 كلّها عن طلحة بن عبيداللّه عن الإمام الحسين عليه السلام، كنزالعمّال: ج6 ص709 ح17513.
  211. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص370 ح5762 عن حمّاد بن عمرو و أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص333 ح2656، بحار الأنوار: ج77 ص58 ح3؛ المعجم الكبير: ج12 ص97 ح12661، المعجم الأوسط: ج6 ص184 ح6136 كلاهما عن ابن عبّاس وفيهما «أن يقولوا باسم اللّه الملك» بدل «فقرؤوا بسم اللّه الرحمن الرحيم».
  212. الكافي: ج2 ص573 ح14 عن بكير عن الإمام عليّ عليه السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص159 ح2391 نحوه، عدّة الداعي: ص264 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج95 ص194 ح24؛ الفردوس: ج5 ص324 ح8323.
  213. صاحب صَيد السَّبُع: أي أصيد السَّبُع (مرآة العقول: ج12 ص438).
  214. الكافي: ج2 ص570 ح4، المحاسن: ج2 ص119 ح1325، بحار الأنوار: ج76 ص248 ح39 وج 95 ص143 ح8.
  215. در اين جا، مقصود، امام كاظم عليه السلام يا امام رضا عليه السلام است.
  216. ربيع الأبرار: ج2 ص336.
  217. جامع الأخبار: ص120 ح219، بحار الأنوار: ج92 ص258 ح52.
  218. الجُنَّة: الوقاية (النهاية: ج1 ص308 «جنن»).
  219. جامع الأخبار: ص119 ح215، مجمع البيان: ج1 ص90 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود، بحار الأنوار: ج92 ص257 ح52؛ الدرّ المنثور: ج1 ص26 نقلاً عن وكيع والثعلبي وراجع: المناقب لابن شهر آشوب: ج3 ص401.
  220. جَهَرَ الكلامَ وبالكلامِ: أعلَنَ به، كَأجهَر (القاموس المحيط: ج1 ص394 «جهر»). وجَهَرَ بالقَولِ: رَفَعَ به صوتَه (الصحاح: ج2 ص618 «جهر»).
  221. الإسراء: 46.
  222. تفسير القمّي: ج1 ص28 عن ابن اُذينة، تفسير العيّاشي: ج2 ص295 ح86 عن زرارة عن أحدهما عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج85 ص82 ح25.
  223. في بحار الأنوار: «لِحُسن قراءته».
  224. تفسير القمّي: ج2 ص20 عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج85 ص82 ح25.
  225. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص357 ح850، سنن الدارقطني: ج1 ص310 ح32 عن عائشة، السنن الكبرى: ج2 ص69 ح2397 وزاد في آخره «فترك الناس ذلك»، كنزالعمّال: ج8 ص116 ح22164.
  226. تفسير العيّاشي: ج1 ص20 ح6، مستدرك الوسائل: ج4 ص167 ح4396 نقلاً عن أحمد بن محمّد أبي عبد اللّه السيّاري في كتاب التنزيل والتحريف وكلاهما عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج85 ص82 ح24.
  227. تفسير العيّاشي: ج2 ص295 ح85، بحار الأنوار: ج85 ص73 ح3.
  228. الكافي: ج8 ص266 ح387 عن هارون؛ الدرّ المنثور: ج5 ص298 نقلاً عن البخاري في تاريخه عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه، كنزالعمّال: ج2 ص454 ح4486 نقلاً عن ابن النجّار عن الإمام الباقر عليه السلام.
  229. مقصود از پنهان داشتن، ترك كردن آن در سوره و آن را جزء سوره نشمردن است.
  230. تفسير فرات: ص241 ح327، بحار الأنوار: ج85 ص84 ح29.
  231. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص439 ح1111، سنن الدارقطني: ج1 ص303 ح4 كلاهما عن أبي الطفيل، كنزالعمّال: ج8 ص116 ح22166.
  232. سنن الدارقطني: ج1 ص302 ح2 عن عمر بن عليّ بن أبي طالب.
  233. سنن الدارقطني: ج1 ص309 ح27 عن النعمان بن بشير.
  234. سنن الدارقطني: ج1 ص310 ح31، كنزالعمّال: ج8 ص118 ح22179 نقلاً عن أبي نعيم.
  235. تفسير العيّاشي: ج2 ص295 ح87 عن منصور بن حازم، بحار الأنوار: ج85 ص74 ح3.
  236. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص358 ح853، الدرّ المنثور: ج1 ص22 نقلاً عن الطبراني والدارقطني والبيهقي في شُعب الإيمان.
  237. المغني لابن قدامة: ج1 ص522.
  238. سنن الدارقطني: ج1 ص307 ح18 عن أبي هريرة.
  239. السنن الكبرى: ج2 ص70 ح2401، كنزالعمّال: ج8 ص118 ح22177.
  240. مسند زيد: ص104.
  241. الكافي: ج3 ص315 ح20، تهذيب الأحكام: ج2 ص68 ح246.
  242. الأمالي للطوسي: ص273 ح513، بحار الأنوار: ج85 ص79 ح17.
  243. قرب الإسناد: ص124 ح436، تهذيب الأحكام: ج2 ص289 ح1158 نحوه، بحار الأنوار: ج85 ص35 ح25 وص 79 ح16.
  244. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص123 ح1 عن الفضل بن شاذان، بحار الأنوار: ج85 ص75 ح6.
  245. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص180 ح5، بحار الأنوار: ج85 ص79 ح15.
  246. تفسير روض الجنان: ج1 ص50 عن الإمام الرضا عن أبيه عليهماالسلام.
  247. قال العلّامة الحلّي في تذكرة الفقهاء: «يجب الجهر بالبسملة في مواضع الجهر، ويستحبّ في مواضع الإخفات في أوّل الحمد وأوّل السورة عند علمائنا... وقال الشافعي: يستحبّ الجهر بها قبل الحمد والسورة في الجهريّة والإخفاتيّة، وبه قال عمر وابن زبير وابن عبّاس وابن عمر وأبو هريرة وهو مذهب عطاء وطاووس وسعيد بن جبير ومجاهد... وقال الثوري والأوزاعي وأبو حنيفة وأحمد وأبو عبيد: لا يجهر بها بحال... وقال النخعي: جهر الإمام بها بدعة. وقال مالك: المستحبّ أن لا يقرأها. وقال ابن أبي ليلى، والحكم وإسحاق: إن جهرت فحسن، وإن أخفيت فحسن» (ولمزيد الاطّلاع على هذه الأقوال ومصادرها راجع: تذكرة الفقهاء: ج3 ص152 و 153).
  248. دعائم الإسلام: ج1 ص160، بحار الأنوار: ج85 ص81 ح22.
  249. علّامه حلّى رحمه الله در تذكرة الفقهاء مى گويد: در نمازهايى كه با صداى بلند خوانده مى شوند، بلند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، واجب است و در نمازهاى آهسته، از نظر علماى اماميه، بلند گفتن آن در اوّل حمد و اوّل سوره، مستحب است.… شافعى مى گويد: بلند گفتن «بسم اللّه» قبل از حمد و سوره در نمازهاى بلند و آهسته، هر دو، مستحب است. عمر و ابن زبير و ابن عبّاس و ابن عمر و ابو هُرَيره و عطا و طاووس و ابن جبير و مجاهد، همين نظر را دارند...؛ امّا ثورى و اَوزاعى و ابو حنيفه و احمد و ابو عبيد گفته اند: در هيچ حال، نبايد آن را با صداى بلند گفت.… نخعى، گفته است: بلند گفتن آن، بدعت است. مالك مى گويد: مستحب است كه «بسم اللّه»، بلند قرائت نشود. ابن ابى ليلى، حَكَم و اسحاق نيز گفته اند: چه بلند گفته شود و چه آهسته، در هر دو صورت، نيكوست.
  250. الفضائل: ص133 عن عبد اللّه بن أبي وقّاص، بحار الأنوار: ج36 ص151 ح131 وج 85 ص80 ح20.
  251. هفده ركعت واجب و سى و چهار ركعت نافله.
  252. النَّجيبُ: الفاضل من كلِّ حيوان، والجمع: النُّجَباءُ؛ والاُنثى: النَّجيبَةُ، والجمع: النجائب (مجمع البحرين: ج3 ص1749 «نجب»).
  253. أي ننزل منازلها حيث نهوى (مجمع البحرين: ج1 ص200 «بوأ»).
  254. في المصدر: «فهو»، والتصويب من بحار الأنوار.
  255. تأويل الآيات الظاهرة: ج2 ص524 ح38 نقلاً عن الكراجكي في كنز الفوائد، بحار الأنوار: ج36 ص69 ح16 وج 85 ص79 ح19.
  256. مستدرك الوسائل: ج4 ص188 ح4454 نقلاً عن الهداية للحسين بن حمدان.
  257. تهذيب الأحكام: ج6 ص52 ح122، المزار للمفيد: ص53، مصباح المتهجّد: ص788، الإقبال: ج3 ص100، روضة الواعظين: ص215 وفيها «صلاة إحدى وخمسين» بدل «صلاة الخمسين»، بحار الأنوار: ج101 ص106 ح17.
  258. مُستفيض، به حديثى اطلاق مى شود كه پايين تر از حدّ «تَواتُر» است؛ امّا راويان متعدّد در هر طبقه از راويان دارد.
  259. مقصود، نمازهايى هستند كه بايد با «اِخفات (آهستگى)» خوانده شوند، نه با «جَهر (بلند خواندن)».
  260. كثرت اين احاديث، در حدّى است كه بعيد نيست به حدّ تَواتُر نيز برسند.
  261. ر. ك: الدرّ المنثور: ج1 ص20.
  262. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص233.
  263. الدرّ المنثور: ج1 ص20.
  264. الغدير: ج10 ص202.
  265. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «التَّقِيَّةُ ديني ودينُ آبائي إلّا في ثَلاثٍ: في شُربِ المُسكِرِ، وَالمَسحِ عَلَى الخُفَّينِ، وتَركِ الجَهرِ ب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ»؛ تقيّه كردن، آيين من و آيين پدرانم است؛ مگر در سه چيز: در نوشيدن شراب، مسح كردن [هنگام وضو] بر كفش ها، و تركِ بلند خواندن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ» [در نماز]» (دعائم الإسلام: ج1 ص110).
  266. تاريخ بغداد: ج12 ص340، تاريخ دمشق: ج16 ص6 ح3826، البداية والنهاية: ج10 ص195، الفردوس: ج1 ص278 ح1087 كلّها عن زيد بن ثابت، كنزالعمّال: ج10 ص244 ح29300؛ منية المريد: ص350 عن زيد بن ثابت، بحار الأنوار: ج92 ص34 ح4.
  267. منية المريد: ص350 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج92 ص34 ح4؛ الدرّ المنثور: ج1 ص27 نقلاً عن السلفي في جزء له عن ابن عبّاس.
  268. الكافي: ج2 ص672 ح2 عن سيف بن هارون مولى آل جعدة، مشكاة الأنوار: ص250 ح734 عن هارون مولى آل أبي جعدة.
  269. منية المريد: ص350 عن أنس، بحار الأنوار: ج92 ص34 ح4؛ الفردوس: ج1 ص296 ح1168 عن أنس، كنزالعمّال: ج10 ص244 ح29299 نقلاً عن الخطيب في الجامع.
  270. منية المريد: ص351، بحار الأنوار: ج92 ص34 ح4؛ الدرّ المنثور: ج1 ص27 نقلاً عن أبي نعيم في تاريخ أصبهان وابن اشته في المصاحف عن أنس.
  271. تنوّق وتنيّق: تجوّدَ وبالَغَ (مجمع البحرين: ج3 ص1850 «نوق»).
  272. شُعب الإيمان: ج2 ص546 ح2667 عن قيس بن أبي حازم، كنزالعمّال: ج2 ص296 ح4045؛ منية المريد: ص351، بحار الأنوار: ج92 ص35 ح4.
  273. لاقَ الدواةَ وأَلاقَها: أصلحَ مِدادها [والمِدادُ: الحِبر] فَلاقَتِ الدواةُ؛ لَصِقَ المدادُ بصوفِها (القاموس المحيط: ج3 ص281 «لاق»).
  274. تحريفُ القلم: قَطُّهُ مُحَرَّفا (الصحاح: ج4 ص1343 «حرف»).
  275. منية المريد: ص349، بحار الأنوار: ج92 ص34 ح4؛ الشفا بتعريف حقوق المصطفى: ص448 ح1093، أدب الإملاء والاستملاء: ج2 ص588 ح507، تفسير القرطبي: ج13 ص353، كنزالعمّال: ج10 ص314 ح29566 نقلاً عن الديلمي وكلّها عن معاوية.
  276. تنبيه الخواطر: ج1 ص32 عن أنس، إرشاد القلوب: ص185؛ ربيع الأبرار: ج2 ص335، الدرّ المنثور: ج1 ص29 نقلاً عن الخطيب في تالي التلخيص وكلاهما عن أنس.
  277. الدرّ المنثور: ج1 ص29 نقلاً عن أبي داود في مراسيله.