ب ر ك / البركة

از دانشنامه قرآن و حدیث

البركة (نسخه آزمایشی)

بركت

درآمد

بركت، در لغت

واژه «بركت» از ريشه «برك» به معناى ثبات و دوام است. از اين رو، خير و خوبى فراوان و بادوام، بركت ناميده مى شود.

ابن فارِس، در اين باره آورده است:

الباءُ وَ الرّاءُ وَ الكافُ أصلٌ واحِدٌ، وَ هُوَ ثَباتُ الشَّى ءِ، ثُمَّ يَتَفَرَّعُ فُروعا يُقارِبُ بَعضُها بَعضا. [۱] باء و راء و كاف، يك معناى اصلى دارد و آن ثبات داشتن چيزى است. سپس، معانى ديگرى ـ كه به هم نزديك اند ـ، از آن برگرفته شده است.

ابن منظور مى گويد:

البَرَكَةُ: النَّماءُ وَ الزِّيادَةُ. وَ التَّبريكُ: الدُّعاءُ لِلإِنسانِ أو غَيرِهِ بِالبَرَكَةِ... وَ بارِك عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ، أي أثبِت لَهُ وَ أدِم ما أعطَيتَهُ مِنَ التَّشريفِ وَ الكَرامَةِ... وَ قالَ الزَّجاجُ: تَبارَكَ تَفاعُلٌ مِنَ البَرَكَةِ، كَذلِكَ يَقولُ أهلُ اللُّغَةِ... وَ رَوَى ابنُ عَبّاسٍ: وَ مَعنَى البَرَكَةِ الكَثرَةُ فى كُلِّ خَيرٍ. [۲] بركت، يعنى رشد و افزايش، و «تبريك»، دعاى بركت خواستن براى انسان و غير اوست... و «بارِك عَلى مُحَمَّدٍ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدٍ»، يعنى: آنچه از كرامت و شرافت كه بر محمّد و خاندان محمّد داده اى، براى او و خاندانش ثابت و ماندگار بدار.… زَجّاج، گفته است: «تَبارَكَ»، بر اساس سخن اهل لغت، صيغه تَفاعُلِ كلمه بركت است... و ابن عبّاس، روايت كرده است كه: معناى بركت، فراوانى در هر خيرى است.

و در مفردات ألفاظ القرآن آمده:

أصلُ البَرْكِ صَدرُ البَعيرِ وإن استعمل فى غيره، ويُقالُ لَهُ: بِرْكَةٌ، وبَرَكَ البَعيرُ: ألقى بَرْكَهُ، وَاعتُبِرَ مِنهُ مَعنَى اللُّزومِ... وَالبَرَكَةُ ثُبوتُ الخَيرِ الإِلهِىِّ فِى الشَّى ءِ. [۳] اصل «بَرْك»، سينه شتر است، اگر چه در جز آن هم استعمال شده است و به آن (سينه شتر)، بِرْكه نيز مى گويند. «بَرَكَ البَعيرُ»، يعنى: شتر، سينه اش را بر زمين قرار داد. از همين معنا، لزوم و هميشگى در نظر گرفته شده است... و بركت، به معناى ثبات و دوام داشتن خير خدا در چيزى است.

بنا بر اين، خير (خوبى)، اگر با دو ويژگى همراه باشد، بركت ناميده مى شود: يكى، كثرت و فراوانى؛ و ديگرى، ثبات و دوام. براى مثال، نسل بابركت، به معناى كثرت و دوام فرزندان نيكْ سيرت است، يا عمر بابركت، زندگى همراه با خير فراوانى است كه آثار آن، پايدار مى ماند.

بركت، در قرآن و حديث

كلمه «بركت»، در قرآن و حديث، دقيقا در همان معناى لغوى، يعنى خير فراوان و بادوام به كار رفته است. در قرآن، اين كلمه و مشتقّات آن، سى و سه بار در باره آفريدگار جهان، قرآن، فرشتگان، انبيا، انسان، آسمان، زمين، كعبه، آب باران و... به كار رفته است.

در احاديث نيز به پيروى از قرآن، كلمه بركت، كاربرد فراوانى دارد. در اين بخش از قرآن و حديث، پس از اشاره به اصل و اساس همه بركات جهان هستى، در فصل يكم، عوامل بركت جامعه، عمر و خانه، در سه فصل، گزارش مى شوند.

همچنين اخلاق و رفتارهايى كه موجب بركت زندگى اند، انسان ها، حيوانات، مكان ها، زمان ها، خوردنى ها، آشاميدنى ها و شغل هاى بابركت، در نُه فصل، معرّفى مى گردند.

در ادامه، نقش شمارى از اذكار، عبادات و دعاها، در پديد آمدن بركت و نيز نمونه هايى از بركات دعا، در دو فصل، بيان مى شود و در پايان، آنچه موجب زوال بركت در زندگى مى گردد و به تيره روزى انسان مى انجامد، گزارش مى گردد.

امّا پيش از مراجعه به متن آيات و احاديث مرتبط با عناوينى كه بِدانها اشاره شد، توجّه به اين نكات، سودمند است:

1. مبارك مطلق

نخستين نكته اى كه در قرآن و احاديث بِدان اشاره شده، اين است كه مبدأ همه بركات جهان هستى، ذات مقدّس حق تعالى است. اوست كه همه بركات را پديد و فرود آورده و رحمت و بركتش، همه چيز را فرا گرفته است. از اين رو، مباركِ مطلق (بى قيد و شرط)، خداست و «مبارك»، يكى از صفات بارى تعالى است و همه آفريده ها، چه بدانند و چه ندانند، چه بخواهند يا نخواهند، به اندازه ظرفيت و شايستگىِ خود، از بركات الهى، برخوردارند.

2. پيوند عوامل مادّى و معنوى بركت

در بررسى عوامل بركت از نگاه قرآن و حديث، نخستين نكته اى كه جلب توجّه مى كند، اين است كه در متون اسلامى، عوامل معنوى بركت، در كنار اسباب مادّى آن، قرار دارند. احاديث ما، از يك سو: پروا، عبادت، طهارت، دعا، نماز، حج، استغفار و مانند اينها را مبادى (زمينه هاى) بركت و توسعه در زندگى معرّفى مى كنند و از سوى ديگر، دامدارى، كشاورزى، تجارت و كار را پشتوانه و مايه بركت و توسعه مى دانند.

آنچه از همجوارى اين دو دسته از عوامل بر مى آيد، اين است كه در جهان بينى اسلامى، اعتقاد به تأثير معنويّت در خير و بركت و توسعه و شكوفايى مادّى، به معناى نفىِ اسباب مادّى يا كم رنگ كردن نقش آنها در توسعه نيست؛ بلكه بدين معناست كه اسلام، علاوه بر عوامل مادّىِ شناخته شده براى توسعه، عوامل ناشناخته و نامرئى ديگرى را هم مؤثّر مى داند و معتقد است كه باورهاى صحيح دينى، اخلاق شايسته و اعمال نيكو نيز در شكوفايى و توسعه اقتصادى جامعه، نقش دارند.

قرآن كريم، در اين باره تصريح مى كند كه:

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَْرْضِ. [۴]

اگر اهل آبادى ها ايمان مى آوردند و پروا مى ورزيدند، بركت هايى را از آسمان و زمين، بر آنان مى گشاديم».

خداوند، در آيه ديگرى، از قول نوح عليه السلام مى فرمايد:

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا. [۵]

پس گفتم: از پروردگارتان، آمرزش بخواهيد، كه او آمرزنده است. باران آسمان را فراوان بر شما، فرو مى ريزد، و شما را با اموال و فرزندان، يارى مى رساند و برايتان، باغ هايى قرار مى دهد و برايتان، نهرهايى قرار مى دهد».

افزون بر اين، «بركت»، شكوفايى اقتصادى و توسعه پايدارِ جامعه انسانى، با ارزش هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى، همراه است و بدون اين همراهى، بركات مادّى هم دوام نخواهند داشت. [۶]

3. جوشش بركات معنوى از درون بركات مادّى

نكته بسيار مهمّ ديگر، اين است كه از نگاه اسلام، نه تنها ارزش هاى معنوى، در بركات مادّى و توسعه پايدار اقتصادى و تداوم آن تأثير دارند، بلكه عكس آن نيز درست است؛ يعنى بركات مادّى در چارچوب ره نمودهاى اسلامى، موجب تقويت و شكوفايى ارزش ها و بركات معنوى مى گردند.

اصولاً در برنامه ريزى اسلام براى تكامل انسان و جامعه انسانى، تكامل معنوى از توسعه مادّى جدا نيست. از اين رو، در فصل سوم اين مَدخَل، بركات مادّى، در كنار بركات معنوى مطرح شده اند؛ چرا كه بركات مادّى، از درون بركات معنوى مى جوشند و بركات معنوى از متن بركات مادّى پديد مى آيند.

از يك سو، قرآن تأكيد دارد كه اگر ايمان و پروامندى در جامعه فراگير شود، بركات الهى از آسمان و زمين، مردم را فرا خواهند گرفت و جامعه بشرى، شاهد بركات همه جانبه مادّى و توسعه اقتصادى بيش از حدّ تصوّر، خواهد بود. متون اسلامى صراحت دارند كه كارهايى مانند: نماز، حج و دعا، در بركات مادّى و توسعه اقتصادى نقش دارند.

از سوى ديگر، در اسلام، كارِ سالم براى تأمين زندگى آبرومندانه ـ كه يكى از مهم ترين اصول توسعه اقتصادى و بركات مادّى است ـ، از بزرگ ترين عبادت ها و ارزش هاى معنوى شمرده مى شود. اين فرمايش پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، در بيان همين مطلب است:

العِبادَةُ سَبعونَ جُزءا؛ أفضَلُها طَلَبُ الحَلالِ. [۷] عبادت، هفتاد بخش است. برترينِ آنها، كسب [درآمد] حلال است.

در پرتو اين نگرش، اسلام، همه تلاش هايى را كه در جهت پديد آوردن بركات مادّى صورت مى گيرند، چنانچه با انگيزه صحيح و در جهت سازندگى انسان باشند، عبادت مى شمرد و مقدّس مى داند و معتقد است كه بركات مادّى و معنوى، تنها در كنار هم پديد مى آيند.

4. نقش نظام آفرينش در تكامل انسان

تأمّل در آنچه در فصل دوم تا پانزدهم اين بخش آمده، نشان مى دهد كه آفريدگار هستى، در نظام آفرينش، همه گونه امكانات و ابزار را از درون و برون، براى تكامل مادّى و معنوى انسان، فراهم ساخته و نعمت هاى ظاهرى و باطنى را بر انسان، تمام كرده است. نيز اين آيه نورانى را تداعى مى كند كه:

«أَلَمْ تَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً. [۸]

آيا نديديد كه خداوند، آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمين است، براى شما مسخّر گردانيد و نعمت هاى آشكار و نهان خود را براى شما سرشار ساخت؟».

اين آيه، بيانگر آن است كه به انسان، از درون، «عقل» و «فطرت» و «قواى باطنى»، و از بيرون، «وحى» داده شده تا وى به يارى آنها، راه كمالش را بپيمايد.

به عبارت ديگر، آنچه در آسمان و زمين است، در اختيار انسان قرار داده شده تا وى از بركات آنها براى تكامل خويش و رساندن خود به مقصد (انسانيّت، كمال مطلق و لقاى خداوند) بهره بگيرد. به گفته حافظ شيرازى:

اى دل! به كوى عشق، گذارى نمى كنى! اسباب جمع دارى و كارى نمى كنى!

ميدان به كام خاطر و گويى نمى زنى! بازى چنين به دست و شكارى نمى كنى!

بنا بر اين، همه ارزش هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى، و همه آنچه در زمين و آسمان در اختيار انسان است، داراى «خير» و «بركت» هستند و اگر در متون اسلامى، تنها شمارى از صفات و كارهاى نيكو، «خير» شمرده شده اند، يا تعدادى از مكان ها، زمان ها، حيوانات، نباتات، غذاها و آب ها، مبارك (داراى بركت) به شمار آمده اند، به آن معنا نيست كه ساير صفاتِ نيكو و كارهاى پسنديده، يا ساير مكان ها و زمان ها و...، بدون بركت اند؛ بلكه مقصود، آن است كه اين موارد، بيش از ساير موارد، از «بركت» برخوردارند.

5. نقش ضدّ ارزش ها در رفتن بركت

همان گونه كه ارزش هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى در به وجود آمدن «خير» و «بركت» مؤثّرند، ضدّ ارزش ها نيز در از بين رفتن «خير» و «بركت» نقش دارند؛ ليكن شمارى از ضدّ ارزش ها هستند كه تأثير و نقش بيشترى در از بين رفتن «خير» و «بركت» دارند؛ مانند: سوء نيّت، خيانت، شرابخوارى، ظلم، زنا، و ترك امر به معروف و نهى از منكر، كه به طور مشروح، در فصل شانزدهم خواهند آمد.

الفصل الأوّل: أصل البركة

فصل يكم: ريشه بركت [۹]

1 / 1: المُبارَكُ صِفَةٌ مِن صِفاتِ اللّه عزّوجلِّ

1 / 1: مبارك، صفتى صفتى از صفات خدا است

الكتاب

قرآن

«تَبَارَكَ الَّذِى بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ». [۱۰]

«پُربركت است خدايى كه فرمان روايى، به دست اوست؛ و او بر هر چيزى تواناست».

«ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ». [۱۱]

«سپس او را به آفرينشى ديگر، باز آفريديم. پس آفرين بر خدا، و پُرخير و بركت است او، كه نيكوترينِ آفرينندگان است!».

راجع: الأعراف: 54، الفرقان: 1 و 10 و 61، غافر: 64، الزخرف: 85، الرحمن: 78.

ر. ك: اعراف: آيه 54، فرقان: آيه 1 و 10 و 61، غافر: آيه 64، زخرف: آيه 85، الرحمن: آيه 78.

الحديث

حديث

1. الإمام الصادق عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: أسأَ لُكَ... بِاسمِكَ الَّذِي استَقَرَّ بِهِ عَرشُكَ، وبِاسمِكَ الواحِدِ الأَحَدِ الفَردِ الوَترِ المُتَعالِ الَّذي يَملَأُ الأَركانَ كُلَّها، الطّاهِرِ الطُّهرِ المُبارَكِ [۱۲]. [۱۳]

1. امام صادق عليه السلام ـ در ضمن دعا ـ: از تو مى خواهم...، به آن نامت كه عرش تو بِدان استوار گشت و به آن نام يكتاى يگانه بى نظير و بلندت كه همه هستى را آكَنْده است؛ همان نام پاكِ پاكيزه مبارك.

2. طبّ الأئمّة لابني بسطام عن خالد العبسيّ: عَلَّمَني عَلِيُّ بنُ موسى عليه السلام هذِهِ العوذَةَ وقالَ: عَلِّمها إخوانَكَ مِنَ المُؤمِنينَ؛ فَإِنَّها لِكُلِّ ألَمٍ، وهِيَ: «اُعيذُ نَفسي بِرَبِّ الأَرضِ ورَبِّ السَّماءِ، اُعيذُ نَفسي بِالَّذي لايَضُرُّ مَعَ اسمِهِ داءٌ، اُعيذُ نَفسي بِالَّذِي اسمُهُ بَرَكَةٌ وشِفاءٌ». [۱۴]

2. طبّ الأئمّة، دو پسر بسطام ـ به نقل از خالد عَبْسى ـ: امام رضا عليه السلام اين تعويذ [۱۵] را به من آموخت وفرمود: «آن را به برادران مؤمنت بياموز زيرا؛ اين براى هر دردى، كارساز است، و آن، اين است: خود را در پناه خداوندگار زمين و خداوندگار آسمان، قرار مى دهم. خود را در پناه كسى قرار مى دهم كه با وجود نام او، هيچ دردى، آسيب نمى رسانَد. خود را در پناه كسى قرار مى دهم كه نامش، بركت و درمان است».

1 / 2: مُنشِئُ البَرَكاتِ وجاعِلُها

1 / 2: پديد آورنده بركت و عطا كننده آن

الكتاب

قرآن

«وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسِىَ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِى أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائِلِينَ». [۱۶]

«و در آن (زمين) از فرازش، لنگرهايى (كوه هايى) ايجاد كرد و در آن، بركت قرار داد [۱۷] و در چهار روز، روزى هاى آن را [به اندازه] فراهم آورد، برابر با نيازهاى خواهندگان».

«وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَْرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِى بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِى إِسْرَاءِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَ دَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ». [۱۸]

«و مشرق ها و مغرب هاى پُربركت زمين را به آن قومِ به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم)، واگذار كرديم و وعده نيك پروردگارت بر بنى اسرائيل، به خاطر شكيبايى و استقامتى كه به خرج دادند، تحقّق يافت، و آنچه فرعون و فرعونيان [از كاخ هاى مجلّل] مى ساختند، و آنچه از باغ هاى داربست دار فراهم ساخته بودند، در هم كوبيديم!».

«إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ». [۱۹]

«به يقين، اوّلين خانه اى كه براى مردم بنا نهاده شد، همان است كه در مكّه است و پُربركت و [مايه] هدايت براى جهانيان است».

راجع: هود: 48 و 73، الإسراء: 1، مريم: 31، الأنبياء: 71 و 81، المؤمنون: 29، النور: 35، النمل: 8، القصص: 30، سبأ: 18، الصافّات: 113.

ر. ك: هود: آيه 48 و 73، اسرا: آيه 1، مريم: آيه 31، انبيا: آيه 71 و 81، مؤمنون: آيه 29، نور: آيه 35، نمل: آيه 8، قصص: آيه 30، سبأ: آيه 18، صافّات: آيه 113.

الحديث

حديث

3. الإمام عليّ عليه السلام ـ في سُجودِهِ ـ: يا مُنشِئَ البَرَكاتِ مِن مَواضِعِها، ومُرسِلَ الرَّحمَةِ مِن مَعادِنِها. [۲۰]

3. امام على عليه السلام ـ در سجده اش ـ: اى پديدآورنده بركت ها از جايگاه هايشان، و فرستنده رحمت ها از معدن هايشان!

4. عنه عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: يا مُخرِجَ النَّباتِ، يا قاضِيَ الحاجاتِ، يا مُنجِحَ الطَّلِباتِ، يا جاعِلَ البَرَكاتِ. [۲۱]

4. امام على عليه السلام ـ در دعا ـ: اى روياننده گياهان، اى برآورنده نيازها، اى عطاكننده خواسته ها، اى قراردهنده بركت ها!

5. عنه عليه السلام ـ ذاكِرا الإِمامَ الحُجَّةَ عليه السلام ـ: كَأَنَّني بِهِ قَد عَبَرَ مِن وادِي السَّلامِ إلى مَسيلِ السَّهلَةِ، عَلى فَرَسٍ مُحَجَّلٍ، لَهُ شِمراخٌ يَزهَرُ، يَدعو ويَقولُ في دُعائِهِ: ... يا مُنشِرَ الرَّحمَةِ مِن مَواضِعِها، ومُخرِجَ البَرَكاتِ مِن مَعادِنِها... أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَن تُنجِزَ لي أمري، وتُعَجِّلَ لي فِي الفَرَجِ. [۲۲]

5. امام على عليه السلام ـ در يادكرد از امام زمان عليه السلام ـ: گويا او را مى بينم كه از «وادى السَّلام» گذشته، به سوى «مسيلِ [مسجد] «سهله» مى رود، سوار بر اسبى سفيدپا، با كاكُلى بلند و درخشان؛ و دعا مى كند و در دعايش مى گويد: «... اى گستراننده رحمت از جايگاه هايش، و درآورنده بركت ها از كان هايشان...! از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستى و در كارم، به وعده ات وفا كنى و در گشايش برايم، شتاب كنى».

6. عنه عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: اِحتَمل عَنّي مُفتَرَضاتِ حُقوقِ الآباءِ وَالاُمَّهاتِ، وَاغفِر لي ولِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالإِخوَةِ وَالأَخَواتِ وَالقَراباتِ، يا وَلِيَّ البَرَكاتِ، وعالِمَ الخَفِيّاتِ. [۲۳]

6. امام على عليه السلام ـ در دعا ـ: وظايف سنگين [اداى] حقوق پدران و مادران را از دوشم بردار، و مرا و مردان و زنان باايمان، و برادران و خواهران و خويشاوندان [مرا] را بيامرز، اى دارنده بركت ها و داناىِ نهان ها!

7. عنه عليه السلام ـ في خُطبَةِ صَلاةِ الاِستِسقاءِ ـ: يا مُعطِيَ الخَيراتِ مِن أماثِلِها، ومُرسِلَ البَرَكاتِ مِن مَعادِنِها، مِنكَ الغَيثُ المُغيثُ، وأَنتَ الغِياثُ المُستَغاثُ. [۲۴]

7. امام على عليه السلام ـ در خطبه نماز باران ـ: اى عطا كننده خيرها از بهترين هاى (/ جايگاه هاى) آن، و اى فرستنده بركت ها از معدن هاى آن! پناه بخشى و پناه دهندگى، از توست و تو، پناه و پناهگاهى.

1 / 3: مُنزِلُ البَرَكاتِ

1 / 3: فرو فرستنده بركات

الكتاب

قرآن

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَْرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ». [۲۵]

«و اگر مردمِ آبادى ها ايمان مى آوردند و پروا پيشه مى كردند، بركت هايى از آسمان و زمين، به روى آنان مى گشوديم؛ ليكن تكذيب كردند. ما هم [گريبان] آنان را به [كيفر] كارهايشان گرفتيم».

«وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْأَخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ». [۲۶]

«و اين، كتابى است كه آن را فرو فرستاديم، و خجسته است و تصديق كننده آنچه پيشِ روى آن است، تا اُمّ القرى (مكّيان) و آنان را كه اطراف آن اند، بيم دهى. آنان كه به آخرت ايمان دارند، به آن نيز باور دارند و بر نمازهايشان، مراقب اند».

راجع: الأنعام: 155، ص: 29، الأنبياء: 50، الدخان: 3، ق: 9.

ر. ك: انعام: آيه 155، ص: آيه 29، انبيا: آيه 50، دخان: آيه 3، ق: آيه 9.

الحديث

حديث

8. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ فِي الدُّعاءِ ـ: يا قاضِيَ الحاجاتِ، يا راحِمَ العَبَراتِ، يا مُنجِحَ الطَّلِباتِ، يا مُنزِلَ البَرَكاتِ. [۲۷]

8. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در ضمن دعا ـ: اى برآورنده نيازها، اى رحم كننده بر اشك ها، اى برآورنده خواسته ها، اى فرو فرستنده بركت ها!

9. الإمام الحسين عليه السلام: اللّهُمَّ مُعطِيَ الخَيراتِ مِن مَظانِّها، ومُنزِلَ الرَّحَماتِ مِن مَعادِنِها، ومُجرِيَ البَرَكاتِ عَلى أهلِها، مِنكَ الغَيثُ المُغيثُ وأَنتَ الغِياثُ المُستَغاثُ. [۲۸]

9. امام حسين عليه السلام: خدايا! اى بخشنده نيكى ها از گمانگاه هايش، و فرو فرستنده رحمت ها از سرچشمه هايش، و جارى كننده بركت ها بر اهلش! پناه بخشى و پناه دهندگى، از توست و تو، پناه و پناهگاهى.

1 / 4: واسِعُ البَرَكاتِ

1 / 4: گسترنده بركات

الكتاب

قرآن

«وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ ءٍ». [۲۹]

«و رحمتم، همه چيز را فرا گرفته است».

الحديث

حديث

10. الإمام عليّ عليه السلام ـ في دُعاءِ يَومِ الخَميسِ ـ: ومَا افتَرَضتَ عَلَيَّ يا إلهي فَاحتَمِلهُ عَنّي إلى مَن أوجَبتَ حُقوقَهُ مِنَ الآباءِ وَالاُمَّهاتِ وَالإِخوَةِ وَالأَخَواتِ وَاغفِر لي ولَهُم مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ إنَّكَ قَريبٌ مُجيبٌ واسِعُ البَرَكاتِ وذلِكَ عَلَيكَ يَسيرٌ. [۳۰]

10. امام على عليه السلام ـ در دعاى روز پنج شنبه ـ: خدايا! آنچه را [از حقوق] بر من واجب كرده اى، پرداخت آنها را براى آن كسانى كه حقوقشان را بر من واجب كرده اى از پدران و مادران، و برادران و خواهران [من]، خود بر عهده گير و من و ايشان را بيامرز با هر مرد و زن باايمانى، كه تو به راستى [به بندگان] نزديك و اجابت كننده [ى دعاهاى ايشان] هستى و بركت هايت، گسترنده اند، و انجام دادن خواسته هاى من، براى تو آسان و اندك است.

11. فاطمة عليهاالسلام: الحَمدُ للّهِِ رَفيعِ الدَّرَجاتِ، مُنزِلِ الآياتِ، واسِعِ البَرَكاتِ. [۳۱]

11. فاطمه عليهاالسلام: ستايش، خدايى را كه والامرتبه، فرو فرستنده آيات، و گسترنده بركات است.

12. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ في مُناجاتِهِ ـ: نَسأَلُكَ يا واسِعَ البَرَكاتِ ويا قاضِيَ الحاجاتِ، ويا مُنجِحَ الطَّلِباتِ؛ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَن تَرزُقَنا خَوفا وحُزنا تَشغَلُنا بِهِما عَن لَذّاتِ الدُّنيا وشَهَواتِها وما يَعتَرِضُ لَنا فيها عَنِ العَمَلِ بِطاعَتِكَ. [۳۲]

12. امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجاتش ـ: اى صاحب بركت هاى گسترده! اى برآورنده نيازها! اى تأمين كننده خواسته ها! از تو مى خواهيم كه بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستى و به ما، بيم و اندوهى عطا كنى كه به سبب آن دو، ما را از خوشى ها و خواهش هاى دنيا و آنچه در دنيا مانع ما از عمل مى شود، بازدارى.

الفصل الثاني: ما يوجب بركة المجتمع

فصل دوم: آنچه موجب بركت جامعه است

2 / 1: التَّقوى

2 / 1: پَروامندى (تقوا)

الكتاب

قرآن

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَْرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ». [۳۳]

«و اگر مردمِ آبادى ها ايمان مى آوردند و پروا پيشه مى كردند، بركت هايى از آسمان و زمين، به روى آنان مى گشوديم؛ ليكن تكذيب كردند. ما هم آنان را به كيفر كارهايشان، گرفتيم».

«وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالْاءِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ». [۳۴]

«واگر آنان، تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنان نازل شده بود، بر پا مى داشتند، از بالاى سر و از زير پاهايشان [از نعمت هاى الهى] برخوردار مى شدند. برخى از آنان، گروهى ميانه رو و بيشترشان، زشت كردار بودند».

«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَىْ ءٍ قَدْرًا». [۳۵]

«و هر كس از خداوند پروا كند، خداوند، برايش راه خروجى [از مشكلات] قرار مى دهد و او را از جايى كه گمان نمى كند، روزى مى بخشد؛ و هر كس بر خدا تكيه كند، او برايش بس است. خداوند، كار خويش را به سامان مى رساند. به يقين، خداوند براى هر چيزى، اندازه اى قرار داده است».

الحديث

حديث

13. الإمام عليّ عليه السلام ـ في خُطبَةٍ يَحُثُّ فيها عَلَى التَّقوى ـ: أمّا بَعدُ، فَإِنّي اُوصيكُم بِتَقوَى اللّهِ... فَمَن أخَذَ بِالتَّقوى عَزَبَت عَنهُ الشَّدائِدُ بَعدَ دُنُوِّها... وتَحَدَّبَت عَلَيهِ الرَّحمَةُ بَعدَ نُفورِها، وتَفَجَّرَت عَلَيهِ النِّعَمُ بَعدَ نُضوبِها، ووَبَلَت عَلَيهِ البَرَكَةُ بَعدَ إرذاذِها. [۳۶]

13. امام على عليه السلام ـ در سخنرانى اى كه در آن، به پَروامندى برمى انگيزانَد ـ: امّا بعد، شما را به پروادارى از خدا، سفارش مى كنم...؛ زيرا هر كه پروا پيشه كند، سختى ها، پس از آن كه نزديك شده اند، از او دور مى شوند... و رحمت، پس از آن كه رميده است، به او مهربان مى گردد و [چشمه] نعمت ها، پس از آن كه خشكيده، بر او جوشان مى شود و [بارانِ] بركت، پس از آن كه نَم نَم گشته است، بر او سيل آسا مى گردد.

14. الإمام الباقر عليه السلام: وَجَدنا في كِتابِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ» [۳۷] إذا أدَّوا فَرائِضَ اللّهِ، وأَخَذوا بِسُنَنِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، وتَوَرَّعوا عَن مَحارِمِ اللّهِ، وزَهَدوا في عاجِلِ زَهرَةِ الدُّنيا، ورَغِبوا في ما عِندَ اللّهِ، وَاكتَسَبُوا الطَّيِّبَ مِن رِزقِ اللّهِ، لا يُريدونَ بِهِ التَّفاخُرَ وَالتَّكاثُرَ، ثُمَّ أنفَقوا في ما يَلزَمُهُم مِن حُقوقٍ واجِبَةٍ، فَاُولئِكَ الَّذينَ بارَكَ اللّهُ لَهُم في مَا اكتَسَبوا، ويُثابونَ عَلى ما قَدَّموا لِاخِرَتِهِم. [۳۸]

14. امام باقر عليه السلام: در كتابِ على بن الحسين عليه السلام چنين يافتيم: ««همانا اولياى الهى، نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى شوند». هرگاه واجبات الهى را به جا آورند و به سنّت هاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عمل كنند و از حرام هاى الهى بپرهيزند و از زرق و برق گذراى دنيا دل بركَنند و به آنچه پيشِ خداست، دل ببندند و در پىِ رزق پاكيزه خدا باشند، بى آن كه خواستار فخرفروشى و مال اندوزى باشند. آن گاه، آنچه از حقوق واجب بر عهده آنان است، ادا كنند، اينان اند. آن كسانى كه خداوند به آنان در آنچه به دست آورده اند، بركت داده است و بر آنچه براى آخرت خويش، پيش فرستاده اند، پاداش مى يابند».

15. الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «... وَيَرْزُقُهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» ـ: أي يُبارِكُ لَهُ في ما آتاهُ. [۳۹]

15. امام صادق عليه السلام ـ در باره سخن خداوند متعال: «هر كس از خداوند پروا كند، خداوند... او را از جايى كه گمان نمى كند، روزى مى بخشد» ـ: يعنى در آنچه به او داده، بركت قرار مى دهد.

2 / 2: قِيادَةُ أهلِ البَيتِ عليهم السّلام

2 / 2: پيشوايىِ اهل بيت عليهم السّلام

16. الإمام الحسن عليه السلام: لَو أنَّ النّاسَ سَمِعوا قَولَ اللّهِ عز و جل ورَسولِهِ لَأَعطَتهُمُ السَّماءُ قَطرَها، وَالأَرضُ بَرَكَتَها، ولَمَا اختَلَفَ في هذِهِ الاُمَّةِ سَيفانِ، ولَأَكَلوها خَضراءَ خَضِرَةً إلى يَومِ القِيامَةِ. [۴۰]

16. امام حسن عليه السلام: اگر مردم، سخن خداوند عز و جل و پيامبرش را مى شنيدند، آسمانْ بارانش را، و زمينْ بركتش را به آنان مى بخشيد و هرگز در اين امّت، اختلاف و زد و خورد، پيش نمى آمد و همه از نعمتِ سرسبز دنيا تا روز قيامت، برخوردار مى شدند.

17. الإمام الحسين عليه السلام ـ في بَيانِ ما يَحدُثُ في زَمَنِ ظُهورِ الإِمامِ الحُجَّةِ عليه السلام ـ: ولَتَنزِلَنَّ البَرَكَةُ مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ حَتّى إنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقصِفُ مِمّا يَزيدُ اللّهُ فيها مِنَ الثَّمَرَةِ، ولَتُؤكَلُ ثَمَرَةُ الشِّتاءِ فِي الصَّيفِ، وثَمَرَةُ الصَّيفِ فِي الشِّتاءِ وذلِكَ قَولُهُ تَعالى: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَْرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ» [۴۱]. [۴۲]

17. امام حسين عليه السلام ـ در بيان آنچه هنگام ظهور امام زمان عليه السلام رُخ مى دهد ـ: بركت، از آسمان به سوى زمينْ فرو مى ريزد، تا آن جا كه درخت، به سبب ميوه فراوانى كه خداوند در آن مى افزوده، مى شكند.

[مردم،] ميوه زمستانى را در تابستان و ميوه تابستانى را در زمستان مى خورند، و اين، معناى سخن خداوند متعال است كه: «و اگر مردمِ آبادى ها ايمان مى آوردند و پروا پيشه مى كردند، بركت هايى را از آسمان و زمين به روى آنان مى گشوديم؛ ليكن تكذيب كردند».

18. أنساب الأشراف عن أبي عمرو الجوني: قالَ سَلمانُ الفارِسِيُّ حينَ بويِعَ أبو بَكرٍ: «كرداذ وناكرداذ»؛ أي عَمِلتُم وما عَمِلتُم، لَو بايَعوا عَلِيّا لَأَكَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ أرجُلِهِم. [۴۳]

18. أنساب الأشراف ـ به نقل از ابو عمرو جونى ـ: وقتى با ابو بكر بيعت شد، سلمان گفت: «كرداذ و ناكرداذ؛ يعنى: كرديد و نكرديد! اگر با على عليه السلام بيعت مى كردند، از بالاى سر و زير پايشان [از نعمت هاى الهى] برخوردار مى شدند».

19. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: إنَّ سَلمانَ وَالزُّبَيرَ وَالأَنصارَ كانَ هَواهُم أن يُبايِعوا عَلِيّا عليه السلام بَعدَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، فَلَمّا بويِعَ أبو بَكرٍ قالَ سَلمانُ: أصَبتُمُ الخِبرَةَ وأَخطَأتُمُ المَعدِنَ... وقالَ يَومَئِذٍ: أصَبتُم ذَا السِّنِّ مِنكُم، وأَخطَأتُم أهلَ بَيتِ نَبِيِّكُم، لَو جَعَلتُموها فيهِم مَا اختَلَفَ عَلَيكُمُ اثنانِ، ولَأَكَلتُموها رَغَدا [۴۴]

19. شرح نهج البلاغة: سلمان، زبير و انصار، مايل بودند كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله، با على عليه السلام بيعت كنند. چون مردم با ابو بكر بيعت كردند، سلمان گفت: «به خبره دست يافتيد؛ امّا سرچشمه را از دست داديد». و آن روز گفت: «سال خورده خويش را به دست آورديد، و خاندان پيامبرتان را از دست داديد. اگر حكومت را در اين خاندان قرار داده بوديد، هرگز دو نفر هم اختلاف نمى كردند و از نعمت الهى، فراوان برخوردار مى شديد».

راجع: ص452 (اُناس ذَوُو بركة / أهل البيت عليهم السلام).

ر. ك: ص453 (انسان هاى بابركت / اهل بيت عليهم السلام).

2 / 3: العَدل

2 / 3: عدالت

20. الإمام عليّ عليه السلام: بِالعَدلِ تَتَضاعَفُ البَرَكاتُ. [۴۵]

20. امام على عليه السلام: به سبب عدالت، بركت ها افزونى مى يابند.

21. عنه عليه السلام: العَدلُ أغنَى الغَناءِ. [۴۶]

21. امام على عليه السلام: دادگرى، سرشارترين بى نيازى است.

22. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ النّاسَ يَستَغنونَ إذا عُدِلَ بَينَهُم، وتُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها، وتُخرِجُ الأَرضُ بَرَكَتَها بِإِذنِ اللّهِ تَعالى. [۴۷]

22. امام صادق عليه السلام: اگر ميان مردم دادگرى شود، همه بى نياز مى شوند، آسمان روزى خود را فرو مى ريزد، و زمين به اذن پروردگار متعال، بركت خويش را بيرون مى آورد.

الفصل الثالث: ما يوجب بركة العمر

فصل سوم: آنچه موجب بركت عمر است

3 / 1: حُسنُ العَمَلِ

3 / 1: نيكو كار كردن

23. الإمام عليّ عليه السلام: بَرَكَةُ العُمُرِ في حُسنِ العَمَلِ. [۴۸]

23. امام على عليه السلام: بركت عمر، در نيكو انجام دادنِ كار است.

راجع: ص416 (ما يوجب البركة من الأعمال / تحسين العمل).

ر. ك: ص417 (اعمالى كه موجب بركت است / خوب انجام دادنِ كار).

3 / 2: العَدلُ فِي الرَّعِيَّةِ

3 / 2: دادگرى ميان مردم

24. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن وَلِيَ مِن اُمورِ المُسلِمينَ شَيئا فَحَسُنَت سيرَتُهُ رُزِقَ الهَيبَةَ في قُلوبِهِم... وإذا عَدَلَ فيهِم مُدَّ في عُمُرِهِ. [۴۹]

24. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس سرپرست بخشى از كارهاى مسلمانان شود و شيوه اش نيكو باشد، در دل هاى آنان هيبت مى يابد... و اگر در ميان آنان به عدالت رفتار كند، عمرش افزون مى گردد.

3 / 3: صِلَةُ الرَّحِمِ

3 / 3: صله رحم

25. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن سَرَّهُ أن يُنسَأَ لَهُ في عُمُرِهِ ويُوَسَّعَ لَهُ في رِزقِهِ فَليَتَّقِ اللّهَ وَليَصِل رَحِمَهُ. [۵۰]

25. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس خوش دارد كه عمرش طولانى و روزى اش فراوان شود، از خدا پروا كند و صله رحم نمايد.

26. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ القَومَ لَيَكونونَ فَجَرَةً ولا يَكونونَ بَرَرَةً، فَيَصِلونَ أرحامَهُم فَتَنمي أموالُهُم وتَطولُ أعمارُهُم، فَكَيفَ إذا كانوا أبرارا بَرَرَةً؟! [۵۱]

26. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مردمانى هستند كه گنكارند و نيكوكار نيستند؛ امّا صله رحم مى كنند، در نتيجه، اموالشان افزون و عمرهايشان طولانى مى شود. پس چه رسد به اين كه اگر نيك و نيكوكار باشند!

27. عنه صلى الله عليه و آله: البِرُّ زِيادَةٌ فِي العُمُرِ. [۵۲]

27. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نيكى كردن، مايه افزايش عمر است.

28. الإمام عليّ عليه السلام ـ كانَ يَقولُ ـ: إنَّ أفضَلَ ما يَتَوَسَّلُ بِهِ المُتَوَسِّلونَ الإِيمانُ بِاللّهِ ورَسولِهِ... وصِلَةُ الرَّحِمِ؛ فَإِنَّها مَثراةٌ فِي المالِ ومَنسَأَةٌ فِي الأَجَلِ. [۵۳]

28. امام على عليه السلام ـ مى فرمود ـ: برترين چيزى كه وسيله جويان به آن متوسّل مى شوند، ايمان به خدا و پيامبرش... و صله رحم است، كه مايه فزونى ثروت و تأخير افتادن اجل است.

29. عنه عليه السلام ـ لِنَوفٍ البُكالِيِّ ـ: يا نَوفُ، صِل رَحِمَكَ يَزيدُ اللّهُ في عُمُرِكَ. [۵۴]

29. امام على عليه السلام ـ به نوف بكالى ـ: اى نوف! صله رحم كن تا خداوند، عمرت را افزون نمايد.

30. الإمام الصادق عليه السلام: ما نَعلَمُ شَيئا يَزيدُ فِي العُمُرِ إلّا صِلَةَ الرَّحِمِ، حَتّى إنَّ الرَّجُلَ يَكونُ أجَلُهُ ثَلاثَ سِنينَ فَيَكونُ وَصولاً لِلرَّحِمِ، فَيَزيدُ اللّهُ في عُمُرِهِ ثَلاثينَ سَنَةً فَيَجعَلُها ثَلاثا وثَلاثينَ سَنَةً، ويَكونُ أجَلُهُ ثَلاثا وثَلاثينَ سَنَةً فَيَكونُ قاطِعا لِلرَّحِمِ، فَيَنقُصُهُ اللّهُ ثَلاثينَ سَنَةً ويَجعَلُ أجَلَهُ إلى ثَلاثِ سِنينَ. [۵۵]

30. امام صادق عليه السلام: ما چيزى را جز صله رحم نمى دانيم كه عمر را بيفزايد، [۵۶] تا آن جا كه گاهى باقى مانده عمر كسى، سه سال است، آن گاه اهل صله رحم مى شود. خداوند هم سى سال بر عمرش مى افزايد و آن را سى و سه سال مى كند. گاهى [نيز باقى مانده] عمر كسى، سى و سه سال است. از خويشاوندانش مى بُرد. خداوند هم سى سال از آن مى كاهد و عمرش را به سه سال كاهش مى دهد.

31. الأمالي للطوسي عن داود بن كثير الرقّي: كُنتُ جالِسا عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام إذ قالَ مُبتَدِئا مِن قِبَلِ نَفسِهِ: يا داودُ، لَقَد عُرِضَت عَلَيَّ أعمالُكُم يَومَ الخَميسِ، فَرَأَيتُ في ما عُرِضَ عَلَيَّ مِن عَمَلِكَ صِلَتَكَ لِابنِ عَمِّكَ فُلانٍ، فَسَرَّني ذلِكَ، إنّي عَلِمتُ [أنَّ] [۵۷] صِلَتَكَ لَهُ أسرَعُ لِفَناءِ عُمُرِهِ وقَطعِ أجَلِهِ. قالَ داودُ: وكانَ لِيَ ابنُ عَمٍّ مُعانِدا ناصِبا خَبيثا، بَلَغَني عَنهُ وعَن عِيالِهِ سوءُ حالٍ، فَصَكَكتُ لَهُ نَفَقَةً قَبلَ خُروجي إلى مَكَّةَ، فَلَمّا صِرتُ فِي المَدينَةِ أخبَرَني أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِذلِكَ. [۵۸]

31. الأمالى، طوسى ـ به نقل از داوود بن كثير رَقّى ـ: نزد امام صادق عليه السلام نشسته بودم. امام عليه السلام از پيش خود، چنين سخن آغاز كرد: «اى داوود! روز پنجشنبه، كارهاى شما بر من عرضه شد. در ميان كارهاى تو كه بر من عرضه شد، صله رحمِ تو نسبت به فلان پسر عمويت بود كه مرا خوش حال ساخت. مى دانم كه صله رحمِ تو نسبت به او، به فناى عمر او و سر رسيدن اجلش شتاب بيشترى مى بخشد».

پسرعمويى داشتم كه دشمن امام عليه السلام، ناصبى و خبيث بود. خبردار شدم كه وضع او و خانواده اش خوب نيست. لذا پيش از آن كه به سوى مكّه روانه شوم، براى او خرجى حواله كردم. چون به مدينه رسيدم، امام صادق عليه السلام آن را به من خبر داد.

32. الاختصاص عن عليّ بن حمزة: إنَّ موسَى بنَ جَعفَرٍ عليه السلام قالَ لِيَعقوبَ: ... أما إنَّ أخاكَ سَيَموتُ في سَفَرِهِ قَبلَ أن يَصِلَ إلى أهلِهِ، وسَتَندَمُ أنتَ عَلى ما كانَ مِنكَ، وذاكَ أنَّكُما تَقاطَعتُما فَبُتِرَت أعمارُكُما، فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: مَتى أجَلي؟ قالَ: كانَ أجَلُكَ قَد حَضَرَ حَتّى وَصَلتَ عَمَّتَكَ بِما وَصَلتَها بِهِ فَأَنسَأَ اللّهُ في أجَلِكَ عِشرينَ سَنَةً. [۵۹]

32. الاختصاص ـ به نقل از على بن حمزه ـ: موسى بن جعفر عليه السلام به يعقوب فرمود: «... امّا برادرت، در مسافرتش، پيش از آن كه به خانواده اش برسد، مى ميرد و تو هم از كار خود، پشيمان خواهى شد؛ چرا كه شما رابطه خويش را از هم بريده ايد. پس عمرتان كوتاه شده است».

آن مرد پرسيد: اجل من، كِى است؟

فرمود: «اجل تو، فرا رسيده بود، تا آن كه به عمّه ات خيرى رساندى. خداوند هم عمر تو را بيست سال افزود و اجلت را به تأخير انداخت».

راجع: ص428 (ما يوجب البركة من الأعمال / صلة الرحم).

ر. ك: ص429 (اعمالى كه موجب بركت است / صله رحم).

3 / 4: بِرُّ الوالِدَينِ

3 / 4: نيكى به پدر و مادر

33. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن بَرَّ والِدَيهِ طوبى لَهُ! زادَ اللّهُ في عُمُرِهِ. [۶۰]

33. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به پدر و مادرش نيكى كند، خوشا به حالش! خداوند، عمرش را مى افزايد.

34. عنه صلى الله عليه و آله: يَابنَ آدَمَ ابرَر والِدَيكَ وصِل رَحِمَكَ؛ يُيَسَّر لَكَ يُسرُكَ، ويُمَدَّ لَكَ في عُمُرِكَ. [۶۱]

34. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى فرزند آدم! به پدر و مادرت نيكى كن و صله رحم داشته باش تا خداوند، كارت را آسان و عمرت را طولانى گرداند.

35. عنه صلى الله عليه و آله: كانَ في ما أعطَى اللّهُ تَعالى موسى فِي الأَلواحِ: ... وَاشكُر لي ولِوالِدَيكَ؛ أقِكَ المَتالِفَ، واُنسِئ لَكَ في عُمُرِكَ، واُحيِكَ حَياةً طَيِّبَةً، وأَقلِبكَ إلى خَيرٍ مِنها. [۶۲]

35. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در آنچه خداى متعال در «الواح» به موسى عليه السلام عطا كرد، اين بود كه: «...از من و پدر و مادرت، سپاس گزارى كن، تا تو را از نابود شدن ها نگاه دارم و عمرت را طولانى سازم و تو را با حياتى پاك، زنده بدارم و به بهتر از آن، منتقلت كنم».

36. الإمام الصادق عليه السلام: إن أحبَبتَ أن يَزيدَ اللّهُ في عُمُرِكَ فَسُرَّ أبَوَيكَ. [۶۳]

36. امام صادق عليه السلام: اگر دوست دارى كه خداوند، عمرت را زياد كند، پدر و مادرت را شاد كن.

3 / 5: بِرُّ الأَهلِ

3 / 5: نيكى به خانواده

37. الإمام الصادق عليه السلام: مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهلِهِ زادَ اللّهُ في عُمُرِهِ. [۶۴]

37. امام صادق عليه السلام: هر كس نيكى اش به خانواده اش خوب باشد، خداوند بر عمرش مى افزايد.

3 / 6: الصَّدَقَة

3 / 6: صدقه

38. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ صَدَقَةَ المُسلِمِ تَزيدُ فِي العُمُرِ، وتَمنَعُ ميتَةَ السّوءِ، ويُذهِبُ اللّهُ بِهَا الكِبرَ وَالفَخرَ. [۶۵]

38. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: صدقه دادن مسلمان، عمر را مى افزايد و جلوى مرگ بد را مى گيرد. خداوند به سبب آن، تكبّر و فخرفروشى را از بين مى برد.

39. الإمام عليّ عليه السلام: بِالصَّدَقَةِ تُفسَحُ الآجالُ. [۶۶]

39. امام على عليه السلام: به سبب صدقه، عمرها وسعت مى يابند.

40. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ صَدَقَةَ اللَّيلِ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، وتَمحُو الذَّنبَ العَظيمَ، وتُهَوِّنُ الحِسابَ، وصَدَقَةَ النَّهارِ تُثمِرُ المالَ وتَزيدُ فِي العُمُرِ. [۶۷]

40. امام صادق عليه السلام: صدقه در شب، خشم پروردگار را فرو مى نشاند و گناه بزرگ را محو مى كند و حساب را آسان مى سازد؛ و صدقه در روز، مال را افزايش مى دهد و بر عمر مى افزايد.

3 / 7: صَنائِعُ المَعروفِ

3 / 7: انجام دادن كارهاى نيك

41. الإمام عليّ عليه السلام: كَثرَةُ اصطِناعِ المَعروفِ تَزيدُ فِي العُمُرِ وتَنشُرُ الذِّكرَ. [۶۸]

41. امام على عليه السلام: زياد كار نيك انجام دادن، عمر را مى افزايد و نام را پرآوازه مى سازد.

42. الإمام الصادق عليه السلام: مَن يَموتُ بِالذُّنوبِ أكثَرُ مِمَّن يَموتُ بِالآجالِ، ومَن يَعيشُ بِالإِحسانِ أكثَرُ مِمَّن يَعيشُ بِالأَعمالِ [۶۹]. [۷۰]

42. امام صادق عليه السلام: تعداد كسانى كه به سبب گناهان مى ميرند، بيش از كسانى است كه به اجل هايشان مى ميرند، و تعداد آنان كه به سبب نيكوكارى زندگى مى كنند، بيش از كسانى است كه به عمرهايشان [۷۱] زندگى مى كنند.

43. الإمام الكاظم عليه السلام: كانَ في بَني إسرائيلَ رَجُلٌ صالِحٌ وكانَت لَهُ امرَأَةٌ صالِحَةٌ، فَرَأى فِي النَّومِ أنَّ اللّهَ تَعالى قَد وَقَّتَ لَكَ مِنَ العُمُرِ كَذا وكَذا سَنَةً، وجَعَلَ نِصفَ عُمُرِكَ في سَعَةٍ، وجَعَلَ النِّصفَ الآخَرَ في ضيقٍ، فَاختَر لِنَفسِكَ إمَّا النِّصفَ الأَوَّلَ وإمَّا النِّصفَ الأَخيرَ.

فَقالَ الرَّجُلُ: إنَّ لي زَوجَةً صالِحَةً وهِيَ شَريكَتي فِي المَعاشِ فَاُشاوِرُها في ذلِكَ وتَعودُ إلَيَ فَاُخبِرُكَ. فَلَمّا أصبَحَ الرَّجُلُ قالَ لِزَوجَتِهِ: رَأَيتُ فِي النَّومِ كَذا وكَذا، فَقالَت: يا فُلانُ، اختَرِ النِّصفَ الأَوَّلَ وتَعَجَّلِ العافِيَةَ؛ لَعَلَّ اللّهَ سَيَرحَمُنا ويُتِمُّ لَنَا النِّعمَةَ.

فَلَمّا كانَ فِي اللَّيلَةِ الثّانِيَةِ أتَى الآتي فَقالَ: مَا اختَرتَ؟ فَقالَ: اِختَرتُ النِّصفَ الأَوَّلَ، فَقالَ: ذلِكَ لَكَ. فَأَقبَلَتِ الدُّنيا عَلَيهِ مِن كُلِّ وَجهٍ، ولَمّا ظَهَرَت نِعمَتُهُ قالَت لَهُ زَوجَتُهُ: قَرابَتُكَ وَالمُحتاجونَ فَصِلهُم وبَرَّهُم، وجارُكَ وأَخوكَ فُلانٌ فَهَبهُم.

فَلَمّا مَضى نِصفُ العُمُرِ وجازَ حَدُّ الوَقتِ رَأَى الرَّجُلَ الَّذي رَآهُ أوَّلاً فِي النَّومِ، فَقالَ لَهُ: إنَّ اللّهَ تَعالى قَد شَكَرَ لَكَ ذلِكَ ولَكَ تَمامَ عُمُرِكَ سَعَةٌ مِثلُ ما مَضى. [۷۲]

43. امام كاظم عليه السلام: در بنى اسرائيل، مرد نيكى بود كه همسرى نيك داشت. در خواب ديد كه [كسى به او مى گويد]: «خداوند برايت فلان مقدار عمر قرار داده است و نيمى از عمرِ تو را در گشايش و نيم ديگر را در تنگى گذارده است. حال، تو براى خودت انتخاب كن؛ نيمه اوّل را يا نيمه دوم ديگر را».

آن مرد گفت: من، همسر نيكوكارى دارم كه شريك زندگى من است. با او مشورت مى كنم و وقتى برمى گردى، به تو خبر مى دهم.

صبح كه شد، آن مرد به همسرش گفت: در خواب، چنين ديدم.

زنش گفت: فلانى! نيمه اوّل را برگزين و در انتخابِ عافيت بشتاب. باشد كه خداوند بر ما ترحّم كند و نعمت را بر ما كامل سازد.

شب دوم كه شد، آن كه به خواب او آمده بود، آمد و گفت: «چه برگزيدى؟».

گفت: نيمه اوّل را برگزيدم.

گفت: «باشد. خواسته ات پذيرفته است».

پس دنيا از هر طرف، به او روى آورْد و چون نعمتش آشكار شد، همسرش به او گفت: با خويشاوندان خود صله رحم كن و به نيازمندان، نيكى نما و به فلان همسايه و برادرت، بخشش كن.

چون نيمى از عمرش گذشت و از اندازه آن وقت، بيشتر سپرى شد، همان كسى را ديد كه در خواب ديده بود. آن شخص به او گفت: «خداى متعال، كار تو را سپاس گفت و همه عمرت را مثل گذشته در گشايش قرار داد».

3 / 8: حُسنُ الجِوارِ

3 / 8: خوش رفتارى با همسايه

44. الإمام الصادق عليه السلام: حُسنُ الجِوارِ زِيادَةٌ فِي الأَعمارِ، وعِمارَةُ الدِّيارِ. [۷۳]

44. امام صادق عليه السلام: خوش رفتارى با همسايه، مايه فزونى عمرها و آبادى سرزمين هاست.

3 / 9: قِصَرُ الآمالِ

3 / 9: كوتاهى آرزوها

45. الإمام عليّ عليه السلام: طالَ عُمُرُ مَن قَصُرَ رَجاهُ. [۷۴]

45. امام على عليه السلام: هر كه آرزويش كوتاه باشد، عمرش طولانى مى شود.

3 / 10: نِيَّةُ الحَجِّ بَعدَ الرُّجوعِ مِن مَكَّةَ

3 / 10: نيّت كردنِ حجِّ دوباره، بعد از بر گشتن

46. الإمام الصادق عليه السلام: مَن رَجَعَ مِن مَكَّةَ وهُوَ يَنوِي الحَجَّ مِن قابِلٍ زيدَ في عُمُرِهِ. [۷۵]

46. امام صادق عليه السلام: هر كس از مكّه برگردد، در حالى كه تصميم دارد سال بعد هم به حج برود، بر عمرش افزوده مى شود.

3 / 11: زِيارَةُ الحُسَينِ عليه السلام

3 / 11: زيارت امام حسين عليه السلام

47. الإمام الباقر عليه السلام: مُروا شيعَتَنا بِزِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام؛ فَإِنَّ إتيانَهُ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، ويَمُدُّ فِي العُمُرِ، ويَدفَعُ مَدافِعَ السّوءِ. [۷۶]

47. امام باقر عليه السلام: پيروان ما را به زيارت قبر حسين عليه السلام فرمان دهيد؛ چرا كه زيارت آن، بر روزى مى افزايد، عمر را طولانى مى كند و از حوادث ناگوار، جلوگيرى مى نمايد.

48. تهذيب الأحكام عن منصور بن حازم: سَمِعتُهُ عليه السلام يَقولُ: مَن أتى عَلَيهِ حَولٌ لَم يَأتِ قَبرَ الحُسَينِ عليه السلام نَقَصَ اللّهُ مِن عُمُرِهِ حَولاً، ولَو قُلتُ إنَّ أحَدَكُم يَموتُ قَبلَ أجَلِهِ بِثَلاثينَ سَنَةً لَكُنتُ صادِقا؛ وذلِكَ أنَّكُم تَترُكونَ زِيارَتَهُ. فَلا تَدَعوها يَمُدُّ اللّهُ في أعمارِكُم ويَزيدُ [۷۷] في أرزاقِكُم، وإذا تَرَكتُم زِيارَتَهُ نَقَصَ اللّهُ مِن أعمارِكُم وأَرزاقِكُم. فَتَنافَسوا في زِيارَتِهِ، ولا تَدَعوا ذلِكَ. [۷۸]

48. تهذيب الأحكام ـ به نقل از منصور بن حازم ـ: از او (امام صادق عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: «هر كه يك سال بر او بگذرد و به زيارت قبر حسين عليه السلام نرود، خداوند، يك سال از عمر او مى كاهد و اگر بگويم كه يكى از شما سى سال، پيش از اجل خود مى ميرد، راست گفته ام. اين، براى آن است كه زيارت او را ترك مى كنيد.

پس زيارتش را ترك نكنيد تا خداوند، عمرهاى شما را طولانى و روزى هاى شما را افزون كند، و هر گاه زيارتش را ترك كنيد، خداوند از عمرها و روزى هاى شما مى كاهد. پس در زيارت او، از يكديگر پيشى بگيريد و آن را ترك نكنيد».

3 / 12: إسباغُ الوُضوءِ

3 / 12: كامل وضو گرفتن

49. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ لِأَنَسٍ ـ: يا أنَسُ، أسبِغِ الوُضوءَ يُزَد في عُمُرِكَ. [۷۹]

49. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به اَنَس ـ: اى اَنَس! وضو را كامل بگير (به اندازه كافى آب براى شستن اعضاى وضو به كار ببر) تا عمرت افزون شود.

3 / 13: دَوامُ الطَّهارَةِ

3 / 13: پيوسته با وضو بودن

50. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ لِأَنَسٍ ـ: يا أنَسُ، أكثِر مِنَ الطَّهورِ يَزِدِ اللّهُ في عُمُرِكَ. [۸۰]

50. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به اَنَس ـ: اى اَنَس! زياد وضو بگير تا خداوند، بر عمرت بيفزايد.

3 / 14: تَجَنُّبُ البَوائِقِ

3 / 14: پرهيز از شررسانى

51. الإمام الرضا عليه السلام: قالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام: تَجَنَّبُوا البَوائِقَ يُمَدَّ لَكُم فِي الأَعمارِ. [۸۱]

51. امام رضا عليه السلام: جعفر بن محمّد (صادق) عليه السلام فرمود: «از شررسانى بپرهيزيد تا عمرهاى شما دراز شود».

3 / 15: الصَّلاةُ في مَسجِدِ السَّهلَةِ

3 / 15: نماز گزاردن در مسجد سَهْله

52. الإمام زين العابدين عليه السلام: مَن صَلّى في مَسجِدِ السَّهلَةِ رَكعَتَينِ، زادَ اللّهُ عز و جل في عُمُرِهِ سَنَتَينِ. [۸۲]

52. امام زين العابدين عليه السلام: هر كس در مسجد سَهْله دو ركعت نماز بخواند، خداوند، دو سال بر عمر او مى افزايد.

3 / 16: الدُّعاء

3 / 16: دعا

53. الإمام الصادق عليه السلام: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ... طولَ العُمُرِ ودَوامَ اليُسرِ. [۸۳]

53. امام صادق عليه السلام: خداوندا! طول عمر و دوام توانگرى را... از تو مى خواهم.

54. عنه عليه السلام ـ في دُعائِهِ في كُلِّ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ـ: وأن تَجعَلَ في ما تَقضي وتُقَدِّرُ مِنَ الأَمرِ المَحتومِ فِي الأَمرِ الحَكيمِ في لَيلَةِ القَدرِ مِنَ القَضاءِ الَّذي لا يُرَدُّ ولا يُبَدَّلُ؛ أن تُطيلَ عُمُري. [۸۴]

54. امام صادق عليه السلام ـ در دعايش در هر شب ماه رمضان ـ: و [از تو مى خواهم كه] در آنچه حُكم و مقدّر مى كنى، از فرمانِ حتمى در كار حكيمانه در شب قدر، حُكمى كه بر نمى گردد و عوض نمى شود، عمرم را طولانى قرار دهى.

3 / 17: تِلكَ الاُمورُ

3 / 17: و اين چند كار

55. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ حينَ سَأَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ: «يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ» [۸۵] ـ: لَاُقِرَّنَّ عَينَكَ بِتَفسيرِها، ولَاُقِرَّنَّ عَينَ اُمَّتي مِن بَعدي بِتَفسيرِها: الصَّدَقَةُ [۸۶] عَلى وَجهِها، وبِرُّ الوالِدَينِ، وَاصطِناعُ المَعروفِ؛ يُحَوِّلُ الشَّقاءَ سَعادَةً، ويَزيدُ فِي العُمُرِ. [۸۷]

55. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ هنگامى كه امام على عليه السلام از ايشان در باره اين آيه: «خداوند، آنچه را بخواهد، محو مى كند يا نگه مى دارد، و اصل كتاب (لوح محفوظ)، نزد اوست» پرسيد ـ: با تفسير آن، چشمانت را روشن مى كنم و با تفسير آن، چشم امّت خويش را پس از خودم، فروغ مى بخشم: صدقه دادن به طرز درست [و شرعىِ] آن، نيكى به پدر و مادر، و انجام دادن كار نيك، شقاوت را به سعادت تبديل مى كنند و عمر را مى افزايند.

56. عنه صلى الله عليه و آله: مَن سَرَّهُ أن يُمَدَّ في عُمُرِهِ، وأَن يُبسَطَ لَهُ في رِزقِهِ؛ فَليَصِل رَحِمَهُ. [۸۸]

56. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس خوش دارد كه عمرش طولانى و روزى اش فراوان گردد، صله رحم كند.

57. عنه صلى الله عليه و آله: مَن اُلهِمَ الصِّدقَ في كَلامِهِ، وَالإِنصافَ مِن نَفسِهِ، وبِرَّ والِدَيهِ، ووَصلَ رَحِمِهِ؛ اُنسِئَ لَهُ أجَلُهُ، ووُسِّعَ عَلَيهِ في رِزقِهِ، ومُتِّعَ بِعَقلِهِ، ولُقِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ. [۸۹]

57. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به هر كس راستگويى، انصاف، نيكى كردن به پدر و مادرش و صله رحم عطا شود، اجلش به تأخير مى افتد، روزى اش گسترش مى يابد، از عقلش بهره مند مى شود و در هنگام سؤال و جواب [مأموران الهى]، حجّتش (پاسخِ لازم)، به او تلقين (يادآورى) مى گردد.

58. عنه صلى الله عليه و آله: صِلَةُ الرَّحِمِ وحُسنُ الخُلُقِ وحُسنُ الجِوارِ؛ يَعمُرنَ الدِّيارَ، ويَزِدنَ فِي الأَعمارِ. [۹۰]

58. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: صله رحم، اخلاق نيكو و رفتار نيك با همسايه، خانه ها را آباد و عمرها را افزون مى كنند.

59. عنه صلى الله عليه و آله: حُسنُ الخُلُقِ وصِلَةُ الأَرحامِ وبِرُّ القَرابَةِ؛ تَزيدُ فِي الأَعمارِ، وتَعمُرُ الدِّيارَ ولَو كانَ القَومُ فُجّارا. [۹۱]

59. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اخلاق نيكو، صله رحم و نيكى كردن به خويشاوندان، عمرها را مى افزايند و خانه ها را آباد مى سازند، هر چند كه مردم، گنهكار باشند.

60. الإمام عليّ عليه السلام: عَلَيكُم بِصَنائِعِ الإِحسانِ، وحُسنِ البِرِّ بِذَوِي الرَّحِمِ وَالجيرانِ؛ فَإِنَّهُما يَزيدانِ فِي الأَعمارِ، ويَعمُرانِ الدِّيارَ. [۹۲]

60. امام على عليه السلام: بر شما باد نيكوكارى، و نيكى كردنِ شايسته به خويشاوندان و همسايگان؛ زيرا اين دو كار، عمرها را افزون و خانه ها را آباد مى سازند.

61. الإمام الباقر عليه السلام: صَدَقَةُ السِّرِّ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، وبِرُّ الوالِدَينِ وصِلَةُ الرَّحِمِ يَزيدانِ فِي الأَجَلِ. [۹۳]

61. امام باقر عليه السلام: صدقه پنهانى، خشم پروردگار را فرو مى نشاند و نيكى كردن به پدر و مادر و صله رحم، عمر را طولانى مى كنند.

62. الإمام الصادق عليه السلام: البِرُّ وحُسنُ الخُلُقِ يَعمُرانِ الدِّيارَ، ويَزيدانِ فِي الأَعمارِ. [۹۴]

62. امام صادق عليه السلام: نيكى و اخلاق نيكو، خانه ها را آباد و عمرها را طولانى مى سازند.

63. الكافي عن زرارة: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ: ثَلاثَةٌ إن يَعلَمهُنَّ المُؤمِنُ كانَ زِيادَةً في عُمُرِهِ، وبَقاءَ النِّعمَةِ عَلَيهِ. فَقُلتُ: وما هُنَّ؟ قالَ: تَطويلُهُ في رُكوعِهِ وسُجودِهِ في صَلاتِهِ، وتَطويلُهُ لِجُلوسِهِ عَلى طَعامِهِ إذا أطعَمَ عَلى مائِدَتِهِ، وَاصطِناعُهُ المَعروفَ إلى أهلِهِ. [۹۵]

63. الكافى ـ به نقل از زراره ـ: شنيدم كه امام صادق عليه السلام مى فرمود: «سه چيز است كه اگر مؤمن آنها را بداند [و بِدانها عمل كند]، موجب افزايش عمر و پايدارى نعمت او خواهند شد».

پرسيدم: آن سه چيز، كدام اند؟

فرمود: «طول دادن ركوع و سجود در نمازش؛ طول دادن نشستن بر سر سفره خويش، آن گاه كه به ديگران بر سر سفره خود، غذا مى دهد؛ و نيكى كردن به خانواده اش».

الفصل الرابع: ما يوجب بركة الدار

فصل چهارم: آنچه مايه بركت خانه است

4 / 1: الاُضحِيَّةُ عِندَ البِناءِ

4 / 1: قربانى كردن به هنگام ساختنِ خانه

64. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن بَنى مَسكَنا فَليَذبَح كَبشا سَمينا، وَليُطعِم لَحمَهُ المَساكينَ، ثُمَّ يَقولُ: «اللّهُمَّ ادحَر عَنّي مَرَدَةَ الجِنِّ وَالإِنسِ وَالشَّياطينِ، وبارِك لَنا في بُيوتِنا» إلّا اُعطِيَ ما سَأَلَ. [۹۶]

64. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس خانه اى ساخت، قوچ چاقى قربانى كند و گوشت آن را به بينوايان بدهد و سپس بگويد: «پروردگارا! سركشانِ جن و انس و شياطين را از من بران و اين خانه را براى ما مبارك گردان». قطعا آنچه خواسته است، به او عطا مى شود.

4 / 2: الإِطعام

4 / 2: اِطعام

65. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ البَرَكَةَ أسرَعُ إلَى البَيتِ الَّذي يُمتارُ مِنهُ المَعروفُ مِنَ الشَّفرَةِ في سَنامِ البَعيرِ، أو مِنَ السَّيلِ إلى مُنتَهاهُ. [۹۷]

65. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت، به خانه اى كه از آن به مردم نيكى برسد، سريع تر مى رسد تا فرو رفتن تيغ در كوهان شتر يا رسيدن سيل به پايان [مسيرِ] خود.

66. عنه صلى الله عليه و آله: البَيتُ الَّذي يُمتارُ مِنهُ الخَيرُ وَالبَرَكَةُ [۹۸] أسرَعُ إلَيهِ مِنَ الشَّفرَةِ في سَنامِ البَعيرِ. [۹۹]

66. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خانه اى كه از آن آذوقه خيرات مى شود، بركت به آن خانه، سريع تر از فرو رفتن تيغ در كوهان شتر مى رسد.

راجع: ص426 (ما يوجب البركة من الأعمال / الإطعام).

ر. ك: ص427 (اعمالى كه موجب بركت است / اطعام).

4 / 3: البَنات

4 / 3: دختران

67. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما مِن بَيتٍ فيهِ البَناتُ إلّا نَزَلَت كُلَّ يَومٍ عَلَيهِ اثنَتا عَشرَةَ بَرَكَةً ورَحمَةً مِنَ السَّماءِ، ولا تَنقَطِعُ زِيارَةُ المَلائِكَةِ مِن ذلِكَ البَيتِ، يَكتُبونَ لِأَبيهِم كُلَّ يَومٍ ولَيلَةٍ عِبادَةَ سَنَةٍ. [۱۰۰]

67. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ خانه اى نيست كه در آن دخترانى باشند، مگر آن كه هر روز از آسمان بر آن خانه، دوازده بركت و رحمت فرود مى آيد و ديدار فرشتگان از آن خانه قطع نمى شود. [نيز] براى پدر آنان، در هر شبانه روز، عبادت يك سال را مى نويسند.

راجع: ص462 (اُناس ذَوُو بركة / الصبيان).

ر. ك: ص463 (انسان هاى با بركت / كودكان).

4 / 4: التَّسليمُ عِندَ دُخولِ البَيتِ

4 / 4: سلام دادن به هنگام ورود به خانه

68. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا دَخَلَ أحَدُكُم بَيتَهُ فَليُسَلِّم؛ فَإِنَّهُ يَنزِلُهُ البَرَكَةُ وتَأنَسُهُ المَلائِكَةُ. [۱۰۱]

68. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما به خانه خود وارد مى شود، سلام دهد؛ چرا كه بركت مى آورد و فرشتگان با آن، مأنوس مى شوند.

4 / 5: التَّسمِيَةُ بِأَسماءِ الأَنبِياءِ

4 / 5: نام گذارى به نام پيامبران

69. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا كانَ اسمُ بَعضِ أهلِ البَيتِ اسمَ نَبِيٍّ لَم تَزَلِ البَرَكَةُ فيهِم. [۱۰۲]

69. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه نام برخى از اهل خانه نام پيامبرى باشد، در ميان آنان، پيوسته بركت خواهد بود.

70. عنه صلى الله عليه و آله: مَن سَمّى بِاسمي يَرجو بَرَكَتي ويُمني، غَدَت عَلَيهِ البَرَكَةُ وراحَت إلى يَومِ القِيامَةِ. [۱۰۳]

70. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به اميد بركت و ميمنتِ من، به نام من نام گذارى كند، تا روز قيامت، بركت به نزد او آمد و شد مى كند.

4 / 6: تِلكَ الاُمورُ

4 / 6: و اين چند چيز

71. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: البَرَكَةُ في ثَلاثَةٍ: المَرأَةِ، وَالدّارِ، وَالفَرَسِ. [۱۰۴]

71. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت، در سه چيز است: زن، خانه و اسب.

72. عنه صلى الله عليه و آله: الشّاةُ بَرَكَةٌ، وَالبِئرُ بَرَكَةٌ، وَالتَّنّورُ بَرَكَةٌ، وَالقَدّاحَةُ بَرَكَةٌ. [۱۰۵]

72. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوسفند، بركت است. چاه [آب]، بركت است. تنور، بركت است. سنگ چخماق، بركت است.

73. عنه صلى الله عليه و آله: أربَعَةٌ فِي الدّارِ فيهِنَّ البَرَكَةُ: الشّاةُ فِي الدّارِ بَرَكَةٌ، وَالرَّكى فِي الدّارِ بَرَكَةٌ، ورَحَى اليَدِ فِي الدّارِ بَرَكَةٌ، وَالقَدّاحَةُ فِي الدّارِ بَرَكَةٌ، وكيلوا طَعامَكُم يُبارِكِ اللّهُ لَكُم فيهِ. [۱۰۶]

73. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چهار چيز در خانه، بركت دارند: گوسفند در خانه، بركت است. چاه در خانه، بركت است. دستاس در خانه، بركت است. سنگ چخماق در خانه، بركت است. غذاى خود را پيمانه كنيد تا خداوند براى شما در آن، بركت قرار دهد.

74. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ أنزَلَ أربَعَ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ: أنزَلَ الحَديدَ، وَالنّارَ [۱۰۷]، وَالماءَ، وَالمِلحَ. [۱۰۸]

74. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، چهار بركت را از آسمان به زمين فرود آورد: آهن، آتش، آب و نمك را فرود آورد.

75. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ لِلدّارِ شَرَفا، وشَرَفُهَا السّاحَةُ الواسِعَةُ، وَالخُلَطاءُ الصّالِحونَ. وإنَّ لَها بَرَكَةً، وبَرَكَتُها جَودَةُ مَوضِعِها، وسَعَةُ ساحَتِها، وحُسنُ جِوارِ جيرانِها. [۱۰۹]

75. امام على عليه السلام: خانه را شرافتى است و شرافت آن، به وسعت حياط و همنشينان شايسته است. خانه را بركتى است و بركت آن، خوب بودن جاى آن، وسعتِ محوّطه آن و همسايگان شايسته آن اند.

الفصل الخامس: ما يوجب البركة من الأخلاق

فصل پنجم: خوى هايى كه موجب بركت اند

5 / 1: حُسنُ النِّيَّةِ

5 / 1: نيّت نيك

76. الإمام الصادق عليه السلام: مَن حَسُنَت نِيَّتُهُ زيدَ في رِزقِهِ. [۱۱۰]

76. امام صادق عليه السلام: هر كس نيّتش نيكو باشد، روزى اش افزوده مى شود.

5 / 2: حُسنُ الخُلُقِ

5 / 2: اخلاق نيك

77. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حُسنُ الخُلُقِ وكَفُّ الأَذى يَزيدانِ فِي الرِّزقِ. [۱۱۱]

77. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوش اخلاقى و نيازردن ديگران، روزى را مى افزايد.

78. الإمام عليّ عليه السلام: في سَعَةِ الأَخلاقِ كُنوزُ الأَرزاقِ. [۱۱۲]

78. امام على عليه السلام: در خوش اخلاقى، گنجينه هاى روزى، نهفته اند.

79. عنه عليه السلام: التَّوَدُّدُ يُمنٌ. [۱۱۳]

79. امام على عليه السلام: محبّت كردن، بامِيمنت است (شگون دارد).

5 / 3: حُسنُ القَولِ

5 / 3: گفتار نيك

80. الإمام زين العابدين عليه السلام: القَولُ الحَسَنُ يُثرِي المالَ، ويُنمِي الرِّزقَ، ويُنسِئُ فِي الأَجَلِ. [۱۱۴]

80. امام زين العابدين عليه السلام: گفتار نيكو، ثروت را مى افزايد، روزى را رشد مى دهد و مرگ را به تأخير مى اندازد.

5 / 4: حُسنُ الجِوارِ

5 / 4: رفتار نيك با همسايه

81. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: البِرُّ وحُسنُ الجِوارِ زِيادَةٌ فِي الرِّزقِ، وعِمارَةٌ فِي الدِّيارِ. [۱۱۵]

81. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نيكى و رفتار نيك با همسايه، مايه افزايش روزى و آبادانى دنياست.

82. الإمام الصادق عليه السلام: حُسنُ الجِوارِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ. [۱۱۶]

82. امام صادق عليه السلام: رفتار نيك با همسايه، روزى را مى افزايد.

83. عنه عليه السلام: حُسنُ الجِوارِ زِيادَةٌ فِي الأَعمارِ، وعِمارَةُ الدِّيارِ. [۱۱۷]

83. امام صادق عليه السلام: رفتار نيك با همسايه، مايه افزونى عمرها و آبادانى سرزمين هاست.

5 / 5: الصِّدق

5 / 5: راستى

84. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: اِعلَم أنَّ الصِّدقَ مُبارَكٌ، وَالكِذبَ مَشؤومٌ. [۱۱۸]

84. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به امام على عليه السلام ـ: بدان كه راستى، خجسته است و دروغ، شوم است.

85. عنه صلى الله عليه و آله: إذَا التّاجِرانِ صَدَقا بورِكَ لَهُما، فَإِذا كَذِبا وخانا لَم يُبارَك لَهُما. [۱۱۹]

85. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هرگاه دو معامله گر راست بگويند، به هر دوى آنها، بركت داده مى شود. و هر گاه دروغ بگويند و خيانت كنند، به هيچ كدامشان بركت داده نخواهد شد.

86. صحيح البخاري عن حكيم بن حزام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: البَيِّعانِ بِالخِيارِ ما لَم يَتَفَرَّقا ـ أو قالَ: حَتّى يَتَفَرَّقا ـ فَإِن صَدَقا وبَيَّنا بورِكَ لَهُما في بَيعِهِما، وإن كَتَما وكَذِبا مُحِقَت بَرَكَةُ بَيعِهِما. [۱۲۰]

86. صحيح البخارى ـ به نقل از حكيم بن حزام ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «دو معامله گر، تا از هم جدا نشده اند، اختيار [فسخ معامله را] دارند. پس اگر راست بگويند و [عيب را] آشكارا بيان كنند، داد و ستد براى هر دو، بركت خواهد داشت؛ و اگر [عيب را] بپوشانند و دروغ بگويند، بركت از داد و ستدشان مى رود».

87. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِالصِّدقِ؛ فَإِنَّ الصِّدقَ يَهدي إلَى البِرِّ، وإنَّ البِرَّ يَهدي إلَى الجَنَّةِ. وما يَزالُ الرَّجُلُ يَصدُقُ ويَتَحَرَّى الصِّدقَ حَتّى يُكتَبَ عِندَ اللّهِ صِدّيقا. [۱۲۱]

87. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: راست بگوييد؛ چرا كه راستى، به نيكى، ره نمون مى شود و نيكى، به بهشت مى برد. آدمى، پيوسته راست مى گويد و در پىِ راستى است، تا آن جا كه نزد خداوند، «صِدّيق [۱۲۲] (بسيار راستگو)» نوشته مى شود.

88. عنه صلى الله عليه و آله: الوَفاءُ وَالصِّدقُ يَجُرّانِ الرِّزقَ. [۱۲۳]

88. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: وفا و راستى، روزى مى آورند.

5 / 6: السَّخاءُ

5 / 6: بخشندگى

الكتاب

قرآن

«فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى». [۱۲۴]

«پس هر كس ببخشد و پروا پيشه كند و به نيكى [و بهشت] باور داشته باشد، كارها را برايش آسان مى سازيم».

الحديث

حديث

89. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الرِّزقُ إلى بَيتٍ فيهِ السَّخاءُ أسرَعُ مِنَ الشَّفرَةِ إلى سَنامِ البَعيرِ. [۱۲۵]

89. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [فرود آمدن] روزى به سوى خانه اى كه در آن، بخشندگى است، سريع تر از فرو رفتن تيغ در كوهان شتر است.

90. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ مَفاتيحَ الرِّزقِ مُتَوَجِّهَةٌ نَحوَ العَرشِ، ويُنَزِّلُ اللّهُ عَلَى النّاسِ أرزاقَهُم عَلى قَدرِ نَفَقاتِهِم، فَمَن كَثَّرَ كُثِّرَ لَهُ، ومَن قَلَّلَ قُلِّلَ لَهُ. [۱۲۶]

90. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كليدهاى روزى، رو به عرش اند و خداوند، روزى هاى مردم را به اندازه هزينه كردن هايشان [در راه خدا] فرو مى فرستد. پس هر كه زياد هزينه كند، روزى اش افزوده مى شود و هر كه كم هزينه كند، روزى اش كاسته مى شود.

91. عنه صلى الله عليه و آله: ما فَتَحَ رَجُلٌ بابَ عَطِيَّةٍ يُريدُ بِها صِلَةً إلّا زادَهُ اللّهُ بِها كَثرَةً، وما فَتَحَ رَجُلٌ بابَ مَسأَلَةٍ يُريدُ بِها كَثرَةً إلّا زادَهُ اللّهُ عز و جل بِها قِلَّةً. [۱۲۷]

91. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ كس درِ بخشش را به قصد نيكى رسانى به ديگرى نگشود، مگر آن كه خداوند، به سبب آن، بر مال او افزود؛ و هيچ كس درِ درخواست را به قصد مال افزايى نگشود، مگر آن كه خداوند، به سبب آن، بر نادارىِ او افزود.

92. الإمام عليّ عليه السلام: عَلَيكُم بِالسَّخاءِ وحُسنِ الخُلُقِ؛ فَإِنَّهُما يَزيدانِ الرِّزقَ ويوجِبانِ المَحَبَّةَ. [۱۲۸]

92. امام على عليه السلام: بخشنده و خوش اخلاق باشيد، كه اين دو، روزى را مى افزايند و محبّت مى آورند.

93. عنه عليه السلام: إنَّ أفضَلَ مَا استُجلِبَ بِهِ الثَّناءُ؛ السَّخاءُ، وإنَّ أجزَلَ مَا استُدِرَّت بِهِ الأَرباحُ الباقِيَةُ؛ الصَّدَقَةُ. [۱۲۹]

93. امام على عليه السلام: برترين چيزى كه با آن، ستايش [ديگران] به دست آورده مى شود، بخشندگى است و بهترين چيزى كه با آن، سودهاى ماندگار حاصل مى گردد، صدقه است.

94. مسند أبي يعلى عن أبي برزة: كانَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله تِسعُ نِسوَةٍ، فَقالَ يَوما: خَيرُكُنَّ أطوَلُكُنَّ يَدا.

فَقامَت كُلُّ واحِدَةٍ تَضَعُ يَدَها عَلَى الجِدارِ، قالَ: لَستُ أعني هذا، ولكِن أصنَعَكُنَّ يَدَينِ. [۱۳۰]

94. مسند أبى يَعلى ـ به نقل از ابو برزه ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله نُه همسر داشت. روزى فرمود: «بهترينِ شما، آن كس است كه دستش درازتر باشد». [۱۳۱]

هر يك از زنان، برخاست و دست خود را بر ديوار مى نهاد. فرمود: «مقصودم، اين نبود؛ بلكه كسى بود كه دستانش بخشنده ترند».

5 / 7: الرِّفقُ

5 / 7: مدارا

95. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ فِي الرِّفقِ الزِّيادَةَ وَالبَرَكَةَ، ومَن يُحرَمِ الرِّفقَ يُحرَمِ الخَيرَ. [۱۳۲]

95. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در مدارا، فزونى و بركت است و هر كه از مدارا محروم باشد، از خير، محروم گشته است.

96. عنه صلى الله عليه و آله: الرِّفقُ يُمنٌ، وَالخُرقُ شُؤمٌ. [۱۳۳]

96. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مدارا، خُجستگى است و خشونت، شومى.

97. الإمام عليّ عليه السلام: مَنِ استَعمَلَ الرِّفقَ استَدَرَّ الرِّزقَ. [۱۳۴]

97. امام على عليه السلام: هر كس مدارا به كار گيرد، روزى را سرشار ساخته است.

98. عنه عليه السلام: التَّلَطُّفُ مِفتاحُ الرِّزقِ. [۱۳۵]

98. امام على عليه السلام: ملاطفت و مهربانى، كليد روزى است.

5 / 8: الأَمانَةُ

5 / 8: امانتدارى

99. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الأَمانَةُ تَجلِبُ الغِنى. [۱۳۶]

99. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امانتدارى، بى نيازى مى آورد.

100. عنه صلى الله عليه و آله: الأَمانَةُ تَجلِبُ الرِّزقَ. [۱۳۷]

100. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امانتدارى، روزى مى آورد.

راجع: هذه الموسوعة: ج13 ص70 (ما يوجب زوال البركة / الخيانة).

ر. ك: همين دانش نامه: ج13 ص71 (آنچه موجب زوال بركت است / خيانت).

5 / 9: القَناعَةُ

5 / 9: قناعت

101. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: القَناعَةُ بَرَكَةٌ. [۱۳۸]

101. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: قناعت، بركت است.

102. عنه صلى الله عليه و آله: مَن قَنِعَ بِما رَزَقَهُ اللّهُ فَهُوَ مِن أغنَى النّاسِ. [۱۳۹]

102. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به آنچه خداوندْ روزى اش كرده است، قانع باشد، از بى نيازترينْ مردمان است.

103. عنه صلى الله عليه و آله: القَناعَةُ مُلكٌ لا يَزولُ، وهِيَ مَركَبُ رِضَا اللّهِ تَعالى، تَحمِلُ صاحِبَها إلى دارِهِ. [۱۴۰]

103. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: قناعت، مُلكى بى زوال است. قناعت، مَركبِ رضاى خداوند متعال است و سوارِ خود را به خانه اش مى رساند.

104. عنه صلى الله عليه و آله: القَناعَةُ كَنزٌ لا يَفنى. [۱۴۱]

104. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: قناعت، گنجى بى پايان است.

105. عنه صلى الله عليه و آله: القَناعَةُ راحَةٌ. [۱۴۲]

105. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: قناعت، آسودگى است.

106. نهج البلاغة: سُئِلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَن قَولِهِ تَعالى: «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً» [۱۴۳] فَقالَ: هِيَ القَناعَةُ. [۱۴۴]

106. نهج البلاغة:از امير مؤمنان عليه السلام در باره آيه: «او را به حياتى پاك، زنده مى داريم» سؤال شد [كه مقصود از «حيات پاك» چيست؟]. فرمود: «آن، قناعت است».

107. الإمام عليّ عليه السلام: مَن قَنِعَ بِاليَسيرِ استَغنى عَنِ الكَثيرِ، ومَن لَم يَستَغنِ بِالكَثيرِ افتَقَرَ إلَى الحَقيرِ. [۱۴۵]

107. امام على عليه السلام: هر كس به اندك، قانع باشد، از بسيار، بى نياز مى گردد و هر كه با بسيار، احساس بى نيازى نكند، به اندك، نيازمند مى شود.

108. عنه عليه السلام: مَن وُهِبَت لَهُ القَناعَةُ صانَتهُ. [۱۴۶]

108. امام على عليه السلام: قناعت به هر كس داده شود، او را مصون مى دارد.

109. عنه عليه السلام: اِقنَع بِما اُوتيتَهُ تَكُن مَكفِيّا. [۱۴۷]

109. امام على عليه السلام: به آنچه تو را داده اند، قانع باش تا كفايت شده باشى.

110. عنه عليه السلام: مَن قَنِعَت نَفسُهُ أعانَتهُ عَلَى النَّزاهَةِ وَالعَفافِ. [۱۴۸]

110. امام على عليه السلام: هر كه جانش قانع باشد، قناعت، او را بر پاكى و پاك دامنى، يارى مى كند.

111. عنه عليه السلام: مَن قَنِعَ حَسُنَت عِبادَتُهُ. [۱۴۹]

111. امام على عليه السلام: هر كه قانع باشد، عبادتش نيكو مى گردد.

112. عنه عليه السلام: مَن قَنِعَ قَلَّ طَمَعُهُ. [۱۵۰]

112. امام على عليه السلام: هر كه قانع باشد، طمعش اندك مى شود.

113. عنه عليه السلام: أصلُ العَفافِ القَناعَةُ، وثَمَرَتُها قِلَّةُ الأَحزانِ. [۱۵۱]

113. امام على عليه السلام: ريشه پاك دامنى، قناعت است و ميوه آن، كم شدن غصّه ها.

114. عنه عليه السلام: القَناعَةُ تُؤَدّي إلَى العِزِّ. [۱۵۲]

114. امام على عليه السلام: قناعت، به عزّت مى رساند.

115. عنه عليه السلام: اِقنَعوا بِالقَليلِ مِن دُنياكُم لِسَلامَةِ دينِكُم؛ فَإِنَّ المُؤمِنَ البُلغَةُ اليَسيرَةُ مِنَ الدُّنيا تُقنِعُهُ. [۱۵۳]

115. امام على عليه السلام: براى سلامت دين خود، از دنيايتان به اندكى، قناعت كنيد؛ چرا كه مؤمن را، دست مايه اى اندك از دنيا، قانع مى سازد.

116. عنه عليه السلام: إذا رَغِبتَ في صَلاحِ نَفسِكَ فَعَلَيكَ بِالاِقتِصادِ وَالقُنوعِ وَالتَّقَلُّلِ. [۱۵۴]

116. امام على عليه السلام: هر گاه خواستى خويش را اصلاح كنى، بر تو باد به ميانه روى و قناعت و به كم بسنده كردن.

117. الإمام الباقر عليه السلام: القَناعَةُ لَذَّةُ العَيشِ. [۱۵۵]

117. امام باقر عليه السلام: قناعت، لذّت زندگى است.

118. الإمام الصادق عليه السلام: مَن قَنِعَ بِالمَقسومِ استَراحَ مِنَ الهَمِّ وَالكَربِ وَالتَّعَبِ، وكُلَّما نَقَصَ مِنَ القَناعَةِ زادَ فِي الرَّغبَةِ وَالطَّمَعِ. وَالطَّمَعُ وَالرَّغبَةُ فِي الدُّنيا أصلانِ لِكُلِّ شَرٍّ، وصاحِبُهُما لا يَنجو مِنَ النّارِ إلّا أن يَتوبَ عَن ذلِكَ. [۱۵۶]

118. امام صادق عليه السلام: هر كه به روزىِ قسمت شده قانع باشد، از اندوه و رنج و خستگى، آسوده مى گردد. هر چه قناعت كم [تر] شود، خواستن و آزمندى افزوده مى گردد. آزمندى و خواستن دنيا، ريشه هاى هر بدى اى هستند و آزمندِ دنياخواه، از دوزخ نمى رهَد، مگر آن كه از اين خصلت [ها] توبه كند.

119. الإمام الرضا عليه السلام: القَناعَةُ تَجمَعُ إلى صِيانَةِ النَّفسِ وعِزِّ القَدرِ طَرحَ [۱۵۷] مُؤَنِ الاِستِكثارِ وَالتَّعَبُّدِ لِأَهلِ الدُّنيا. ولا يَسلُكُ طَريقَ القَناعَةِ إلّا رَجُلانِ: إمّا مُتَقَلِّلٌ يُريدُ أجرَ الآخِرَةِ، أو كَريمٌ مُتَنَزِّهٌ عَن لِئامِ النّاسِ. [۱۵۸]

119. امام رضا عليه السلام: قناعت، افزون بر خويشتندارى و حفظ منزلت [خويش]، بار افزونخواهى و بندگى در برابر دنياداران را از دوش انسان، بر مى دارد. راه قناعت را جز دو كس نمى پويند: آن كه به اندك مى سازد تا به پاداش آخرت برسد و آن بزرگوارى كه خود را از مردم فرومايه، كنار مى كشد.

5 / 10: الرِّضا

5 / 10: رضايت [۱۵۹]

120. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ لِكُلِّ امرِئٍ رِزقا هُوَ يَأتيهِ لا مَحالَةَ، فَمَن رَضِيَ بِهِ بورِكَ لَهُ فيهِ ووَسِعَهُ، ومَن لَم يَرضَ بِهِ لَم يُبارَك لَهُ فيهِ ولَم يَسَعهُ؛ إنَّ الرِّزقَ لَيَطلُبُ الرَّجُلَ كَما يَطلُبُهُ أجلُهُ. [۱۶۰]

120. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كسى روزى اى دارد كه ناچار به او خواهد رسيد. پس هر كه به آن راضى شود، برايش پُربركت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر كه به آن راضى نباشد، نه بركت خواهد يافت و نه او را بس خواهد بود. روزى، در پى انسان است، آن گونه كه اجلش در پى اوست.

121. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ يَبتَلي عَبدَهُ بِما أعطاهُ، فَمَن رَضِيَ بِما قَسَمَ اللّهُ عز و جل لَهُ بارَكَ اللّهُ لَهُ فيهِ ووَسِعَهُ، ومَن لَم يَرضَ لَم يُبارِك لَهُ. [۱۶۱]

121. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند متعال، بنده اش را با آنچه به او مى دهد، مى آزمايد. پس هر كه به قسمت خدا راضى باشد، خداوند به آنچه داده، بركت و وسعت مى بخشد و هر كه به آن راضى نباشد، بركت نخواهد يافت.

122. الإمام الرضا عليه السلام: أوحَى اللّهُ عز و جل إلى نَبِيٍّ مِنَ الأَنبِياءِ: إذا اُطِعتُ رَضيتُ، وإذا رَضيتُ بارَكتُ، ولَيسَ لِبَرَكَتي نِهايَةٌ. [۱۶۲]

122. امام رضا عليه السلام: خداوند به پيامبرى از پيامبران وحى كرد: «هر گاه اطاعتم كنند، راضى مى شوم و چون راضى شوم، بركت مى دهم و بركت من، پايان ندارد».

5 / 11: الصَّبرُ

5 / 11: شكيبايى

123. الإمام عليّ عليه السلام: اِلزَمِ الصَّبرَ؛ فَإِنَّ الصَّبرَ حُلوُ العاقِبَةِ، مَيمونُ المَغَبَّةِ. [۱۶۳]

123. امام على عليه السلام: شكيبا باش؛ چرا كه شكيبايى، شيرين فرجام و خجسته انجام است.

الفصل السادس: ما يوجب البركة من الأعمال

فصل ششم: اعمالى كه موجب بركت اند

6 / 1: تَحسينُ العَمَلِ

6 / 1: خوب انجام دادنِ كار

124. الإمام الصادق عليه السلام: إذا أحسَنَ المُؤمِنُ عَمَلَهُ ضاعَفَ اللّهُ عَمَلَهُ؛ لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبعُمِئَةٍ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ: «وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ» [۱۶۴]. فَأَحسِنوا أعمالَكُمُ الَّتي تَعمَلونَها لِثَوابِ اللّهِ. [۱۶۵]

124. امام صادق عليه السلام: هر گاه مؤمن كارش را نيكو (خوب و درست) انجام دهد، خداوند، كار او را چند برابر مى گرداند: هر كار نيكى را هفتصد برابر، و اين، سخن خداى متعال است كه: «و خداوند براى هر كه بخواهد، چند برابر مى كند». پس كارهاى خود را كه براى پاداش خداوند انجام مى دهيد، خوب انجام دهيد.

راجع: ص372 (ما يوجب بركة العمر / حسن العمل).

ر. ك: ص373 (آنچه موجب بركت عمر است / نيكو كار كردن).

6 / 2: الإِنفاقُ

6 / 2: انفاق

الكتاب

قرآن

«وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شَىْ ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ». [۱۶۶]

«آنچه را انفاق كنيد، او جاى گزين مى سازد و او بهترينِ روزى دهندگان است».

الحديث

حديث

125. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ عز و جل: أنفِق اُنفِق عَلَيكَ. [۱۶۷]

125. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند فرموده است: «انفاق كن تا به تو انفاق كنم».

126. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أرَدتَ أن يُثرِيَ اللّهُ مالَكَ فَزَكِّهِ. [۱۶۸]

126. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه خواستى خداوند، ثروتت را بيفزايد، زكات آن را بپرداز.

127. عنه صلى الله عليه و آله: تَصَدَّقوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ؛ فَإِنَّ الصَّدَقَةَ لا تَنقُصُ المالَ ولكِن تَزيدُ فيهِ. [۱۶۹]

127. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از آنچه خداوند به شما روزى داده است، صدقه دهيد، كه صدقه مال را نمى كاهد؛ بلكه آن را مى افزايد.

128. عنه صلى الله عليه و آله: الصَّدَقَةُ مَثراةٌ لِلمالِ. [۱۷۰]

128. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: صدقه، افزون كننده مال است.

129. عنه صلى الله عليه و آله: لَيسَ عَبدٌ يَفتَحُ بابَ عَطِيَّةٍ يَبتَغي وَجهَ اللّهِ أو صِلَةٍ إلّا زادَهُ اللّهُ بِها كَثرَةً. [۱۷۱]

129. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ بنده اى نيست كه به خاطر خدا درِ بخشش يا نيكى را بگشايد، مگر آن كه خداوند، به سبب آن، بر او مى افزايد.

130. عنه صلى الله عليه و آله: تَصَدَّقوا؛ فَإِنَّ الصَّدَقَةَ تَزيدُ فِي المالِ كَثرَةً. وتَصَدَّقوا رَحِمَكُمُ اللّهُ. [۱۷۲]

130. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: صدقه دهيد؛ چرا كه صدقه مال را مى افزايد. صدقه دهيد ـ خداوند، شما را رحمت كند ـ!

131. عنه صلى الله عليه و آله: أكثِروا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرزَقوا. [۱۷۳]

131. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بسيارْ صدقه دهيد تا روزى يابيد.

132. عنه صلى الله عليه و آله: اِستَنزِلُوا الرِّزقَ بِالصَّدَقَةِ. [۱۷۴]

132. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روزى را با صدقه فرود آوريد.

133. عنه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ تَزيدُ بِثَلاثَةٍ وإن ظَنَّ الجاهِلونَ أنَّها تَنقُصُها: المالُ يَزيدُ بِالصَّدَقَةِ [۱۷۵]، وَالعِزُّ يَزيدُ بِالعَفوِ، وَالنُّبلُ يَزيدُ بِالتَّواضُعِ. [۱۷۶]

133. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه چيز است كه با سه چيز افزايش مى يابد، هرچند جاهلان مى پندارند كه اين سه چيز، آنها را مى كاهد: مال با صدقه افزايش مى يابد، عزّت با عفو افزوده مى شود و بزرگى با تواضع، بيشتر مى گردد.

134. الإمام عليّ عليه السلام ـ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ ـ: يا كُمَيلُ، البَرَكَةُ في مالِ مَن آتَى الزَّكاةَ، وواسَى المُؤمِنينَ، ووَصَلَ الأَقرَبينَ. [۱۷۷]

134. امام على عليه السلام ـ به كميل بن زياد ـ: اى كميل! بركت، در مال كسى است كه زكات بپردازد، به مؤمنان، كمك كند و به خويشاوندان، نيكى رساند.

135. عنه عليه السلام: بَرَكَةُ المالِ فِي الصَّدَقَةِ. [۱۷۸]

135. امام على عليه السلام: بركت مال، در صدقه دادن است.

136. عنه عليه السلام: داوُوا الجَورَ بِالعَدلِ، وداوُوا الفَقرَ بِالصَّدَقَةِ وَالبَذلِ. [۱۷۹]

136. امام على عليه السلام: ستم را با عدالت، و فقر را با صدقه و بخشش، درمان كنيد.

137. عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: الزَّكاةُ نَقصٌ فِي الصّورَةِ، وزِيادَةٌ فِي المَعنى. [۱۸۰]

137. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: زكات، در ظاهر، كاسته شدن است؛ ولى در حقيقت، افزونى است.

138. فاطمة عليهاالسلام: فَرَضَ اللّهُ الإِيمانَ تَطهيرا مِنَ الشِّركِ... وَالزَّكاةَ زِيادَةً فِي الرِّزقِ. [۱۸۱]

138. فاطمه عليهاالسلام: خداوند، ايمان را براى پاكسازى از شرك... و زكات را براى افزايش روزى، واجب ساخت.

139. الإمام الحسن عليه السلام: فَرَضَ [اللّهُ] عَلَيكُم لِأَولِيائِهِ حُقوقا، فَأَمَرَكُم بِأَدائِها إلَيهِم، لِيُحِلَّ لَكُم ما وَراءَ ظُهورِكُم مِن أزواجِكُم وأَموالِكُم ومَأكَلِكُم ومَشرَبِكُم، ويُعَرِّفَكُم بِذلِكَ البَرَكَةَ وَالنَّماءَ وَالثَّروَةَ، ولِيَعلَمَ مَن يُطيعُهُ مِنكُم بِالغَيبِ. [۱۸۲]

139. امام حسن عليه السلام: خداوند بر شما حقوقى را نسبت به اوليايش واجب ساخته و شما را به اداى آنها، فرمان داده است تا [بدين وسيله] آنچه را در اختيار شماست، از همسران و اموال و خوردنى ها و نوشيدنى ها برايتان حلال سازد و به سبب آن، بركت و رشد و ثروت را به شما بشناساند، و بداند كه چه كسى از شما در نهان، از او اطاعت مى كند.

140. الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ الشَّمسَ لَتَطلُعُ ومَعَها أربَعَةُ أملاكٍ: مَلَكٌ يُنادي: يا صاحِبَ الخَيرِ أتِمَّ وأَبشِر، ومَلَكٌ يُنادي: يا صاحِبَ الشَّرِّ أنزِع وأَقصِر، ومَلَكٌ يُنادي: أعطِ مُنفِقا خَلَفا، وآتِ مُمسِكا تَلَفا.… [۱۸۳]

140. امام باقر عليه السلام: خورشيد، طلوع مى كند و همراه آن، چهار فرشته است. فرشته اى ندا مى دهد: «اى نيكوكار! به پايان برسان و بر تو بشارت باد!». فرشته اى ندا مى دهد: «اى بدكار! دست بردار و كوتاه بيا!». فرشته اى هم ندا مى دهد: «[خدايا!] انفاق كننده را [مالى] جاى گزين ده [۱۸۴] و ثروت بخيل را تلف كن!».…

141. الكافي عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام: ما أحسَنَ عَبدٌ الصَّدَقَةَ فِي الدُّنيا إلّا أحسَنَ اللّهُ الخِلافَةَ عَلى وُلدِهِ مِن بَعدِهِ.

وقالَ: حُسنُ الصَّدَقَةِ يَقضِي الدَّينَ ويَخلُفُ عَلَى البَرَكَةِ. [۱۸۵]

141. الكافى ـ به نقل از سَكونى ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «هيچ بنده اى در دنيا نيكو صدقه نمى دهد، مگر آن كه خداوند، پس از او، بر سر فرزندانش نيكو جاى گزين مى شود (جانشينى مى كند)».

و فرمود: «نيكو صدقه دادن، بدهى را ادا مى كند و [چنين صدقه اى] با بركت، جايگزين مى شود».

142. الإمام الكاظم عليه السلام: كانَ الصّادِقُ عليه السلام في طَريقٍ ومَعَهُ قَومٌ مَعَهُم أموالٌ، وذُكِرَ لَهُم أنَّ بارِقَةً فِي الطَّريقِ يَقطَعونَ عَلَى النّاسِ، فَارتَعَدَت فَرائِصُهُم، فَقالَ لَهُمُ الصّادِقُ عليه السلام: ما لَكُم؟ قالوا: مَعَنا أموالُنا نَخافُ عَلَيها أن تُؤخَذَ مِنّا، أفَتَأخُذُها مِنّا؟ فَلَعَلَّهُم يَندَفِعونَ عَنها إذا رَأَوا أنَّها لَكَ، فَقالَ: وما يُدريكُم لَعَلَّهُم لا يَقصِدونَ غَيري، ولَعَلَّكُم تُعَرِّضونّي بِها لِلتَّلَفِ!

فَقالوا: فَكَيفَ نَصنَعُ، نَدفِنُها؟

قالَ: ذلِكَ أضيَعُ لَها، فَلَعَلَّ طارِئاً يَطرَأُ عَلَيها فَيَأخُذُها، ولَعَلَّكُم لا تَغتَدونَ [۱۸۶] إلَيها بَعدُ.

فَقالوا: كَيفَ نَصنَعُ؟ دُلَّنا.

قالَ: أودِعوها مَن يَحفَظُها ويَدفَعُ عَنها ويُربيها ويَجعَلُ الواحِدَ مِنها أعظَمَ مِنَ الدُّنيا وما فيها، ثُمَّ يَرُدُّها ويُوَفِّرُها عَلَيكُم أحوَجَ ما تَكونونَ إلَيها.

قالوا: مَن ذاكَ؟ قالَ: ذاكَ رَبُّ العالَمينَ.

قالوا: وكَيفَ نودِعُهُ؟

قالَ: تَتَصَدَّقونَ بِهِ عَلى ضُعَفاءِ المُسلِمينَ.

قالوا: وأَنّى لَنَا الضُّعَفاءُ بِحَضرَتِنا هذِهِ؟!

قالَ: فَاعزِموا [۱۸۷] عَلى أن تَتَصَدَّقوا بِثُلُثِها لِيَدفَعَ اللّهُ عَن باقيها مَن تَخافونَ.

قالوا: قَد عَزَمنا.

قالَ: فَأَنتُم في أمانِ اللّهِ، فَامضوا، فَمَضَوا، فَظَهَرَت لَهُمُ البارِقَةُ فَخافوا.

فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام: كَيفَ تَخافونَ وأَنتُم في أمانِ اللّهِ عز و جل؟! فَتَقَدَّمَ البارِقَةُ وتَرَجَّلوا وقَبَّلوا يَدَ الصّادِقِ عليه السلام وقالوا: رَأَينَا البارِحَةَ في مَنامِنا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأمُرُنا بِعَرضِ أنفُسِنا عَلَيكَ، فَنَحنُ بَينَ يَدَيكَ ونَصحَبُكَ وهؤُلاءِ لِنَدفَعَ عَنهُمُ الأَعداءَ وَاللُّصوصَ.

فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام: لا حاجَةَ بِنا إلَيكُم، فَإِنَّ الَّذي دَفَعَكُم عَنّا يَدفَعُهُم، فَمَضَوا سالِمينَ، وتَصَدَّقوا بِالثُّلُثِ وبورِكَ لَهُم في تِجاراتِهِم، فَرَبِحوا لِلدِّرهَمِ عَشَرَةً، فَقالوا: ما أعظَمَ بَرَكَةِ الصّادِقِ عليه السلام!

فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام: قَد تَعَرَّفتُمُ البَرَكَةَ في مُعامَلَةِ اللّهِ عز و جل، فَدوموا عَلَيها. [۱۸۸]

142. امام كاظم عليه السلام: صادق عليه السلام در سفرى، همراه گروهى بود كه اموالى همراه داشتند. به آنان گفته شد كه رهزنان در راه اند و مردم را غارت مى كنند. آنان به وحشت و هراس افتادند. صادق عليه السلام به آنان فرمود: «چرا مى ترسيد؟».

گفتند: اموالى نزد ماست كه مى ترسيم از ما بگيرند. آيا آنها را از ما تحويل مى گيرى؟ شايد اگر ببينند كه اين اموال از آنِ توست، به آنها كارى نداشته باشند.

فرمود: «از كجا معلوم كه آنان مرا قصد نكنند و شما با اين كار، مرا در معرض تلف شدن قرار ندهيد؟».

پرسيدند: پس چه كنيم؟ آنها را دفن كنيم؟

فرمود: «اين كار، اموال را بيشتر تلف مى كند. شايد كسى به آنها بر بخورد و آنها را بردارد. شايد هم بعد از آن، ديگر اموال را پيدا نكنيد».

گفتند: چه كنيم؟ ما را راه نمايى كن.

فرمود: «آنها را نزد كسى به امانت بسپاريد كه هم نگهشان مى دارد، هم از آنها دفاع مى كند، و هم آنها را افزايش مى دهد و هر يك از آنها را بزرگ تر از دنيا و آنچه در آن است، قرار مى دهد. سپس آنها را به صورت افزايش يافته، در زمانى كه بيشترين نياز را به آنها داريد، به شما بر مى گرداند».

گفتند: او كيست؟

فرمود: «پروردگار جهانيان است».

گفتند: چگونه به او امانت بسپاريم؟

فرمود: «آنها را به مسلمانان مستمند، صدقه دهيد».

گفتند: اين جا مستمندان را از كجا پيدا كنيم؟

فرمود: «شما تصميم بگيريد كه يك سوم آنها را صدقه دهيد تا خداوند، بقيّه آنها را از [غارت] كسانى كه بيم داريد، نگه دارد».

گفتند: تصميم گرفتيم.

فرمود: «پس شما در امان خداييد. راه بيفتيد».

به راه افتادند و رهزنان، آشكار شدند و آنان ترسيدند. امام عليه السلام فرمود: «شما در امان خداييد. چگونه است كه مى ترسيد؟».

رهزنان، جلو آمدند و پياده شدند و دست صادق عليه السلام را بوسيدند و گفتند: ديشب، پيامبر خدا را در خواب ديديم كه به ما دستور مى داد خود را در اختيار شما بگذاريم. اكنون در خدمت شماييم و شما و اينان را همراهى مى كنيم تا در برابر دشمنان و دزدان، از اينان دفاع كنيم.

صادق عليه السلام فرمود: «به شما نيازى نداريم. همان كسى كه از ما در مقابل شما دفاع كرد، آنان را نيز از ما دور مى كند».

آنان، به سلامت به راه افتادند و يك سوم اموال خويش را صدقه دادند و تجارت هايشان نيز بركت يافت و هر درهمى، ده برابر برايشان سود داد. پس گفتند: بركت صادق، چه بزرگ است!

صادق عليه السلام فرمود: «شما بركت معامله با خدا را دانستيد! پس به آن، استمرار بخشيد».

143. الإمام الكاظم عليه السلام ـ لِرَجُلٍ شَكا إلَيهِ كَثرَةَ العِيالِ وكُلُّهُم مَرضى ـ: داووهُم بِالصَّدَقَةِ؛ فَلَيسَ شَيءٌ أسرَعَ إجابَةً مِنَ الصَّدَقَةِ ولا أجدى مَنفَعَةً عَلَى المَريضِ مِنَ الصَّدَقَةِ. [۱۸۹]

143. امام كاظم عليه السلام ـ به مردى كه از فراوانىِ نانْخورانش، كه همه بيمار بودند، شكايت داشت ـ: آنان را با صدقه، درمان كن. هيچ چيزى زودتر از صدقه، جواب نمى دهد و هيچ چيزى بيش از صدقه، براى بيمار، سودبخش نيست.

144. الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام: اِتَّقُوا اللّهَ وأَخرِجوا حَقَّ اللّهِ مِمّا في أيديكُم، يُبارِكِ اللّهُ لَكُم في باقيهِ وتَزكوا. [۱۹۰]

144. الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام: از خدا پروا كنيد. آنچه را از حقّ خدا در دست شماست، بپردازيد تا خداوند به آنچه باقى مى ماند، بركت دهد و خودتان هم پاك شويد.

6 / 3: الإِطعامُ

6 / 3: اِطعام

145. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الرِّزقُ إلى مُطعِمِ الطَّعامِ أسرَعُ مِنَ السِّكّينِ إلى ذِروَةِ البَعيرِ، وإنَّ اللّهَ تَعالى يُباهي بِمُطعِمِ الطَّعامِ المَلائِكَةَ. [۱۹۱]

145. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [حركت] روزى به سوى اطعام كننده، سريع تر از [فرو رفتن] چاقو در كوهان شتر است و خداوند متعال بر فرشتگان، به [وجودِ] اطعام كننده، مباهات مى كند.

146. عنه صلى الله عليه و آله: أيُّما مُؤمِنٍ أطعَمَ مُؤمنا عَلى جوعٍ أطعَمَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ مِن ثِمارِ الجَنَّةِ. [۱۹۲]

146. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر مؤمنى كه مؤمنِ گرسنه اى را اطعام كند، خداوند، روز قيامت، او را از ميوه هاى بهشتى مى خوراند.

147. الإمام الكاظم عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: مِن موجِباتِ مَغفِرَةِ الرَّبِّ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ إطعامُ الطَّعامِ. [۱۹۳]

147. امام كاظم عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، پيوسته مى فرمود: «طعام دادن، از موجبات آمرزش پروردگار ـ تبارك و تعالى ـ است».

148. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن لَقَّمَ أخاهُ لُقمَةَ حَلواءَ ولَم يَكُن ذلِكَ مَخافَةً مِن شَرِّهِ، ولا رَجاءً لِخَيرِهِ صَرَفَ اللّهُ عَنهُ سَبعينَ بَلوى فِي القِيامَةِ. [۱۹۴]

148. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به برادرش لقمه اى شيرين بخوراند و اين [كارش] به خاطر ترس از گزند او يا به طمع خير او نباشد، خداوند در روز قيامت، هفتاد گرفتارى را از او بر مى گرداند.

149. عنه صلى الله عليه و آله: مَنِ اهتَمَّ بِجَوعَةِ أخيهِ المُسلِمِ فَأَطعَمَهُ حَتّى يَشبَعَ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ وسَقاهُ حَتّى يَرواهُ. [۱۹۵]

149. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به فكر گرسنگىِ برادر مسلمانش باشد و به او غذا دهد تا سير شود، خداوند، او را مى آمرزد و سيرابش مى كند.

150. الكافي عن محمّد بن قيس عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال: ذَكَرَ أصحابُنا قَوما فَقُلتُ: وَاللّهِ ما أتَغَدّى ولا أتَعَشّى إلّا ومَعي مِنهُمُ اثنانِ أو ثَلاثَةٌ، أو أقَلُّ أو أكثَرُ. فَقالَ عليه السلام: فَضلُهُم عَلَيكَ أكثَرُ مِن فَضلِكَ عَلَيهِم. قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، كَيفَ ذا وأَنَا اُطعِمُهُم طَعامي واُنفِقُ عَلَيهِم مِن مالي ويَخدِمُهُم خادِمي؟! فَقالَ عليه السلام: إذا دَخَلوا عَلَيكَ دَخَلوا مِنَ اللّهِ عز و جل بِالرِّزقِ الكَثيرِ، وإذا خَرَجوا خَرَجوا بِالمَغفِرَةِ لَكَ. [۱۹۶]

150. الكافى ـ به نقل از محمّد بن قيس ـ: شيعيان [در محضر امام صادق عليه السلام، ]، از گروهى ياد كردند. گفتم: به خدا سوگند، هيچ صبح و شامى غذا نمى خورم، مگر آن كه از آنان دو يا سه نفر، يا كم تر و يا بيشتر، با من اند.

امام عليه السلام فرمود: «نيكى آنان به تو، بيش از احسانِ تو بر آنان است».

گفتم: فدايت شوم! چگونه؟ اين منم كه از طعام خود به آنان مى دهم و از مالم به آنان مى بخشم و خدمت گزار من [است كه] به آنان خدمت مى كند!

فرمود: «وقتى پيش تو مى آيند، با روزىِ فراوان خدا، بر تو وارد مى شوند و چون مى روند، همراه با آمرزش تو، بيرون مى روند».

6 / 4: صِلَةُ الرَّحِمِ

6 / 4: صله رحم

151. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ لَتَزيدُ فِي الرِّزقِ. [۱۹۷]

151. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به يقين، صله رحم، روزى را مى افزايد.

152. عنه صلى الله عليه و آله: مَن ضَمِنَ لي واحِدَةً ضَمِنتُ لَهُ أربَعَةً: يَصِلُ رَحِمَهُ فَيُحِبُّهُ اللّهُ، ويُوَسِّعُ عَلَيهِ في رِزقِهِ، ويَزيدُ في عُمُرِهِ، ويُدخِلُهُ الجَنَّةَ الَّتي وَعَدَهُ. [۱۹۸]

152. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه يك چيز را براى من ضمانت كند، من چهار چيز را براى او ضمانت مى كنم: كسى كه به بستگان خود رسيدگى كند، خدا دوستش مى دارد، روزى اش را مى افزايد، عمرش را طولانى مى كند، و او را به بهشتى كه وعده داده، وارد مى نمايد.

6 / 5: صَنائِعُ المَعروفِ

6 / 5: كارهاى نيك

153. الإمام عليّ عليه السلام: صَنائِعُ المَعروفِ تُدِرُّ النَّعماءَ وتَدفَعُ البَلاءَ. [۱۹۹]

153. امام على عليه السلام: انجام دادن كارهاى نيك، نعمت را سرشار مى سازد و بلا را دور مى كند.

154. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَيسَ عَبدٌ يَفتَحُ بابَ عَطِيَّةٍ يَبتَغي وَجهَ اللّهِ أو صِلَةً إلّا زادَهُ اللّهُ بِها كَثرَةً. [۲۰۰]

154. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ بنده اى نيست كه به خاطر خدا، درِ بخششى را بگشايد يا صله رحم كند، مگر آن كه خداوند، او را افزونى مى بخشد.

راجع: ص380 (ما يوجب بركة العمر / صنائع المعروف).

ر. ك: ص381 (آنچه موجب بركت عمر است / انجام دادن كارهاى نيك).

6 / 6: القَصدُ

6 / 6: ميانه روى

155. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَنِ اقتَصَدَ في مَعيشَتِهِ رَزَقَهُ اللّهُ، ومَن بَذَّرَ حَرَمَهُ اللّهُ. [۲۰۱]

155. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه در زندگانى اش ميانه روى كند، خداوند، روزى اش مى دهد؛ و هر كس ولخرجى كند، خداوند، محرومش مى سازد.

156. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ القَصدَ يورِثُ الغِنى. [۲۰۲]

156. امام صادق عليه السلام: ميانه روى، بى نيازى مى آورد.

6 / 7: النَّظافَةُ

6 / 7: نظافت

157. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حَيَ عَلَى الطَّهورِ المُبارَكِ، وَالبَرَكَةُ مِنَ اللّهِ. [۲۰۳]

157. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بشتاب به سوى پاك كننده بركت آفرين؛ و البته بركت، از خداست.

158. عنه صلى الله عليه و آله: غَسلُ الإِناءِ وطَهارَةُ الفِناءِ يورِثانِ الغَناءَ. [۲۰۴]

158. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شستن ظرف ها و تميزى جلوى خانه، بى نيازى مى آورند.

159. عنه صلى الله عليه و آله: تُرفَعُ البَرَكَةُ مِنَ البَيتِ إذا كانَت فيهِ الكُناسَةُ. [۲۰۵]

159. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از خانه اى كه در آن خاكروبه باشد، بركت برداشته مى شود.

160. الإمام الصادق عليه السلام: غَسلُ الإِناءِ وكَسحُ الفِناءِ مَجلَبَةٌ لِلرِّزقِ. [۲۰۶]

160. امام صادق عليه السلام: شستن ظرف ها و جارو كردن جلوى خانه، روزى آور است.

6 / 8: النِّكاحُ

6 / 8: ازدواج

161. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اِلتَمِسُوا الرِّزقَ بِالنِّكاحِ. [۲۰۷]

161. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روزى را با ازدواج بجوييد.

162. عنه صلى الله عليه و آله: تَزَوَّجُوا النِّساءَ؛ فَإِنَّهُنَّ يَأتينَكُم بِالمالِ. [۲۰۸]

162. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با زنان ازدواج كنيد؛ چرا كه آنان برايتان ثروت به بار مى آورند.

163. عنه صلى الله عليه و آله: اِتَّخِذُوا الأَهلَ فَإِنَّهُ أرزَقُ لَكُم. [۲۰۹]

163. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همسر انتخاب كنيد؛ چرا كه برايتان روزى آورتر است.

164. الإمام الصادق عليه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِ صلى الله عليه و آله فَشَكا إلَيهِ الحاجَةَ، فَقالَ: تَزَوَّج، فَتَزَوَّجَ فَوُسِّعَ عَلَيهِ. [۲۱۰]

164. امام صادق عليه السلام: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و از نيازمندى[اش] شكايت كرد. ايشان فرمود: «ازدواج كن». وى ازدواج كرد و زندگى اش وسعت يافت.

165. الكافي عن إسحاق بن عمّار: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام: الحَديثُ الَّذي يَرويهِ النّاسُ حَقٌّ؛ أنَّ رَجُلاً أتَى النَّبِيِ صلى الله عليه و آله فَشَكا إلَيهِ الحاجَةَ، فَأَمَرَهُ بِالتَّزويجِ، فَفَعَلَ، ثُمَّ أتاهُ فَشَكا إلَيهِ الحاجَةَ، فَأَمَرَهُ بِالتَّزويجِ، حَتّى أمَرَهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: نَعَم، هُوَ حَقٌّ. ثُمَّ قالَ: الرِّزقُ مَعَ النِّساءِ وَالعِيالِ. [۲۱۱]

165. الكافى ـ به نقل از اسحاق بن عمّار ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم: آيا [اين] حديثى كه مردم، روايت مى كنند كه: «مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و از نيازمندى[اش] شكايت كرد. ايشان او را به ازدواج فرمان داد و او ازدواج كرد. ديگر بار آمد و از نيازمندى[اش] شكايت كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله باز هم دستور به ازدواج داد، تا سه بار»، درست است؟

امام صادق عليه السلام فرمود: «آرى، درست است».

سپس فرمود: «روزى، با زنان و نانخوران، همراه است».

6 / 9: مُشاوَرَةُ العاقِلِ

6 / 9: مشورت با خردمند

166. الإمام الكاظم عليه السلام: مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ يُمنٌ وبَرَكَةٌ ورُشدٌ وتَوفيقٌ مِنَ اللّهِ. [۲۱۲]

166. امام كاظم عليه السلام: مشورت با خردمندِ خيرخواه، خجستگى و بركت و رشد و توفيقى از سوى خداست.

167. تفسير العيّاشي عن عليّ بن مهزيار: كَتَبَ إلَيَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام أن: سَل فُلانا أن يُشيرَ عَلَيَ ويَتَخَيَّرَ لِنَفسِهِ؛ فَهُوَ يَعلَمُ ما يَجوزُ في بَلَدِهِ، وكَيفَ يُعامِلُ السَّلاطينَ؛ فَإِنَّ المَشوَرَةَ مُبارَكَةٌ، قالَ اللّهُ لِنَبِيِّهِ في مُحكَمِ كِتابِهِ: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» [۲۱۳]، فَإِن كانَ ما يَقولُ مِمّا يَجوزُ كُنتُ اُصَوِّبُ رَأيَهُ، وإن كانَ غَيرَ ذلِكَ رَجَوتُ أن أضَعَهُ عَلَى الطَّريقِ الواضِحِ إن شاءَ اللّهُ. [۲۱۴]

167. تفسير العيّاشى ـ به نقل از على بن مهزيار ـ: امام جواد عليه السلام به من چنين نگاشت: «از فلانى بخواه كه به من نظر مشورتى بدهد و براى خويش [نيز مشاورانى] برگزيند؛ چرا كه او مى داند چه چيز در سرزمينش مجاز است و با حاكمان، چگونه رفتار كند. همانا مشورت، بركت دارد. خداوند در قرآن به پيامبرش فرموده است: «از آنان در گذر و براى آنان آمرزش بخواه و در كار، با آنان مشورت كن. پس چون تصميم گرفتى، بر خدا توكّل كن. خداوند، توكّل كنندگان را دوست مى دارد».

پس اگر آنچه مى گويد، روا بود، رأى او را درست مى شمارم و اگر جز اين باشد، اميدوارم آن را به خواست خدا، بر روش و راه روشن، قرار دهم».

6 / 10: عِيادَةُ المَريضِ

6 / 10: عيادت بيمار

168. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عائِدُ المَريضِ يَخوضُ فِي البَرَكَةِ، فَإِذا جَلَسَ انغَمَسَ فيها. [۲۱۵]

168. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عيادت كننده بيمار، در بركت وارد مى شود و چون نزد بيمار بنشيند، در آن فرو مى رود.

169. مسند ابن حنبل عن أنس: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: أيُّما رَجُلٍ يَعودُ مَريضا فَإِنَّما يَخوضُ فِي الرَّحمَةِ، فَإِذا قَعَدَ عِندَ المَريضِ غَمَرَتهُ الرَّحمَةُ. فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، هذا لِلصَّحيحِ الَّذي يَعودُ المَريضَ فَالمَريضُ ما لَهُ؟ قالَ: تُحَطُّ عَنهُ ذُنوبُهُ. [۲۱۶]

169. مسند ابن حنبل ـ به نقل از اَنَس ـ: از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «هر كس، بيمارى را عيادت كند، در رحمت وارد مى شود و چون نزد بيمار بنشيند، رحمت، او را فرا مى گيرد».

پرسيدم: اى پيامبر خدا! اين، پاداش [شخص] تن درستى است كه از بيمار، عيادت مى كند. براى بيمار چيست؟

فرمود: «گناهانش فرو مى ريزد».

170. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خُطى عائِدِ السَّقيمِ في ما بَينَهُ وبَينَ السَّقيمِ في رِياضِ الجَنَّةِ. [۲۱۷]

170. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گام هاى عيادت كننده بيمار، در فاصله اى كه تا بيمار دارد، در بوستان هاى بهشت است.

171. مسند ابن حنبل عن أبي فاختة: عادَ أبو موسَى الأَشعَرِيُّ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍ، فَدَخَلَ عَلِيٌ عليه السلام فَقالَ: أعائِدا جِئتَ يا أبا موسى أم زائِرا؟ فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، لا بَل عائِدا، فَقالَ عَلِيٌ عليه السلام: فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: «ما عادَ مُسلِمٌ مُسلِما إلّا صَلّى عَلَيهِ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ مِن حينِ يُصبِحُ إلى أن يُمسِيَ، وجَعَلَ اللّهُ تَعالى لَهُ خَريفا فِي الجَنَّةِ». قالَ: فَقُلنا: يا أميرَ المُؤمِنينَ، ومَا الخَريفُ؟

قالَ: السّاقِيَةُ الَّتي تَسقِي النَّخلَ. [۲۱۸]

171. مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو فاخته ـ: ابو موسى اشعرى به عيادت حسن بن على عليه السلام رفت. امام على عليه السلام وارد شد و فرمود: «اى ابو موسى! به عيادت آمده اى، يا به ديدار؟».

گفت: اى امير مؤمنان! به عيادت آمده ام.

على عليه السلام فرمود: «از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: هيچ مسلمانى مسلمان ديگر را عيادت نمى كند، مگر آن كه هفتاد هزار فرشته، از صبح تا شام، بر او درود مى فرستند و خداوند براى او خريفى در بهشت قرار مى دهد».

پرسيديم: اى امير مؤمنان! خريف چيست؟

فرمود: «آبراهى كه نخل را آبيارى مى كند».

6 / 11: التَّساهُلُ فِي البَيعِ وَالشِّراءِ

6 / 11: آسان گرفتن در داد و ستد

172. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: البَرَكَةُ فِي المُماسَحَةِ [۲۱۹]. [۲۲۰]

172. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت، در آسان گرفتن است.

173. عنه صلى الله عليه و آله: بارَكَ اللّهُ عَلى سَهلِ البَيعِ، سَهلِ الشِّراءِ، سَهلِ القَضاءِ، سَهلِ الاِقتِضاءِ. [۲۲۱]

173. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدا بركت دهد به كسى كه در خريد و فروش و قرض دادن و مطالبه كردن [طلبش] آسانگير است.

174. الإمام عليّ عليه السلام ـ مُنادِيا في أسواقِ الكوفَةِ ـ: يا مَعشَرَ التُّجّارِ... قَدِّمُوا الاِستِخارَةَ، وتَبَرَّكوا بِالسُّهولَةِ. [۲۲۲]

174. امام على عليه السلام ـ در بازارهاى كوفه بانگ مى زد ـ: اى پيشه وران!... تجارت را با طلب خير، آغاز كنيد و با آسان گيرى، بركت يابيد.

6 / 12: كَيلُ الطَّعامِ

6 / 12: پيمانه كردن گندم

175. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كيلوا طَعامَكُم يُبارَك لَكُم. [۲۲۳]

175. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گندم خود [۲۲۴] را پيمانه كنيد تا بركت بياورد.

176. عنه صلى الله عليه و آله: كيلوا طَعامَكُم؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ فِي الطَّعامِ المَكيلِ. [۲۲۵]

176. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گندم خود را پيمانه كنيد؛ چرا كه بركت، در گندم پيمانه شده است.

177. الإمام الصادق عليه السلام: شَكا قَومٌ إلَى النَّبِيِ صلى الله عليه و آله سُرعَةَ نَفادِ طَعامِهِم، فَقالَ: تَكيلونَ أو تَهيلونَ؟ قالوا: نَهيلُ يا رَسولَ اللّهِ ـ يَعنِي الجُزافَ ـ قالَ: كيلوا ولا تَهيلوا؛ فَإِنَّهُ أعظَمُ لِلبَرَكَةِ. [۲۲۶]

177. امام صادق عليه السلام: گروهى، از زود تمام شدن گندم خود، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله شكايت كردند. فرمود: «آيا پيمانه مى كنيد، يا بى پيمانه مى ريزيد؟».

گفتند: اى پيامبر خدا! بى پيمانه و گزاف.

فرمود: «پيمانه كنيد و بى حساب نريزيد؛ چرا كه اين، بيشتر بركت دارد».

178. الكافي عن مسمع: قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: يا أبا سَيّارٍ، إذا أرادَتِ الخادِمَةُ أن تَعمَلَ الطَّعامَ فَمُرها فَلتَكِلهُ؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ في ما كيلَ. [۲۲۷]

178. الكافى ـ به نقل از مسمع ـ: امام صادق عليه السلام به من فرمود: «اى ابو سيّار! هر گاه خدمت گزار تو مى خواهد غذا درست كند، بگو پيمانه كند؛ چرا كه بركت، در چيزى است كه پيمانه مى شود».

6 / 13: إعطاءُ الزِّيادَةِ لِلمُشتَري

6 / 13: بيشتر دادن به مشترى

179. الإمام الصادق عليه السلام: مَرَّ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَلى جارِيَةٍ قَدِ اشتَرَت لَحما مِن قَصّابٍ وهِيَ تَقولُ: زِدني، فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ـ: زِدها؛ فَإِنَّهُ أعظَمُ لِلبَرَكَةِ. [۲۲۸]

179. امام صادق عليه السلام: امير مؤمنان عليه السلام بر كنيزى گذشت كه از قصّاب، گوشتى خريده بود و به قصّاب مى گفت: بيشتر بده.

امير مؤمنان عليه السلام به آن مرد فرمود: «بيشتر بده، كه بركتش زيادتر مى شود».

6 / 14: الاِجتِماعُ عَلَى الطَّعامِ

6 / 14: غذا خوردن دسته جمعى

180. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلوا جَميعا ولا تَفَرَّقوا؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ مَعَ الجَماعَةِ. [۲۲۹]

180. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با هم بخوريد و پراكنده نشويد؛ چرا كه بركت، با جماعت است.

181. عنه صلى الله عليه و آله: اِجتَمِعوا عَلى طَعامِكُم، وَاذكُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَيهِ، يُبارِك لَكُم فيهِ. [۲۳۰]

181. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با هم غذا بخوريد و هنگام خوردن، نام خدا را ببريد تا خداوند در آن، به شما بركت دهد.

182. عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن مائِدَةٍ أعظَمُ بَرَكَةً مِن مائِدَةٍ جَلَسَ عَلَيها يَتيمٌ. [۲۳۱]

182. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ سفره اى بابركت تر از سفره اى نيست كه يتيمى بر آن نشسته باشد.

6 / 15: تِلكَ الاُمورُ

6 / 15: و اين چند كار

183. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تَخَتَّموا بِالعَقيقِ؛ فَإِنَّهُ مُبارَكٌ. [۲۳۲]

183. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: انگشتر عقيق به دست كنيد، كه داراى بركت است.

184. عنه صلى الله عليه و آله: السَّحورُ بَرَكَةٌ. [۲۳۳]

184. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سَحَرى، بركت است.

185. عنه صلى الله عليه و آله: الجَماعَةُ بَرَكَةٌ، وَالسَّحورُ بَرَكَةٌ، وإطعامٌ مِنَ اللَّيلِ بَرَكَةٌ. تَسَحَّروا تَزدادوا قُوَّةً، تَسَحَّروا تُصيبُوا السُّنَّةَ، تَسَحَّروا ولَو بِجُرعَةٍ مِن ماءٍ. [۲۳۴]

185. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جماعت، بركت است. سَحَرى، بركت است. اطعام [در] شب، بركت است. سحرى بخوريد تا نيرويتان زياد شود. سحرى بخوريد تا به سنّت، عمل كرده باشيد. سحرى بخوريد، هر چند يك جرعه آب باشد.

186. عنه صلى الله عليه و آله: البَرَكَةُ في ثَلاثَةٍ: فِي الجَماعَةِ، وَالثَّريدِ، وَالسَّحورِ. [۲۳۵]

186. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت، در سه چيز است: در جماعت، در تِريد (آب گوشت)، و در سَحَرى.

187. عنه صلى الله عليه و آله: إذا دُعِيَ أحَدُكُم إلى طَعامٍ فَليُجِب؛ فَإِن كانَ مُفطِرا فَليَأكُل، وإن كانَ صائِما فَليَدعُ بِالبَرَكَةِ. [۲۳۶]

187. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما را به غذايى دعوت كردند، اجابت كند: اگر روزه نيست، بخورد و اگر روزه است، دعا كند كه بركت يابد.

188. الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: إذا أتى عَلَيَ يَومٌ لا أزدادُ فيهِ عَمَلاً يُقَرِّبُني إلَى اللّهِ، فَلا بورِكَ لي في طُلوعِ شَمسِ ذلِكَ اليَومِ. [۲۳۷]

188. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: اگر روزى بر من آيد كه در آن، كارى نكنم كه مرا به خدا نزديك سازد، طلوع خورشيد آن روز، بر من مبارك مباد!

189. الخصال عن سعيد بن علاقة: سَمِعتُ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام يَقولُ: ... ألا اُنَبِّئُكُم بَعدَ ذلِكَ بِما يَزيدُ فِي الرِّزقِ؟ قالوا: بَلى يا أميرَ المُؤمِنينَ، قالَ: الجَمعُ بَينَ الصَّلاتَينِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وَالتَّعقيبُ بَعدَ الغَداةِ وبَعدَ العَصرِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وصِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدُ فِي الرِّزقِ، وكَسحُ الفِناءِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، ومُواساةُ الأَخِ فِي اللّهِ عز و جل يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وَالبُكورُ في طَلَبِ الرِّزقِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وَالاِستِغفارُ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وَاستِعمالُ الأَمانَةِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وقَولُ الحَقِّ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وإجابَةُ المُؤَذِّنِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وتَركُ الكَلامِ فِي الخَلاءِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وتَركُ الحِرصِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وشُكرُ المُنعِمِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وَاجتِنابُ اليَمينِ الكاذِبَةِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وَالوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ، وأَكلُ ما يَسقُطُ عَنِ الخِوانِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ. ومَن سَبَّحَ اللّهَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثينَ مَرَّةً دَفَعَ اللّهُ عز و جل عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ أيسَرُهَا الفَقرُ. [۲۳۸]

189. الخصال ـ به نقل از سعيد بن علاقه ـ: شنيدم كه امير مؤمنان، على بن ابى طالب عليه السلام، مى فرمود: «... سپس، آيا به شما خبر ندهم كه چه چيز، روزى را مى افزايد؟».

گفتند: چرا، اى امير مؤمنان!

فرمود: «دو نماز را با هم خواندن، [۲۳۹] روزى را مى افزايد. تعقيب خواندن بعد از نماز صبح و عصر، روزى را مى افزايد. صله رحم، روزى را مى افزايد. جارو كردن درگاه خانه، روزى را مى افزايد. كمك مالى كردن به برادر ايمانى، روزى را مى افزايد. صبح زود در پى روزى رفتن، روزى را مى افزايد. استغفار، روزى را مى افزايد. امانتدارى، روزى را مى افزايد. گفتن حق، روزى را مى افزايد. پاسخ دادن به مؤذّن، روزى را مى افزايد. حرف نزدن در خلا (دستشويى)، روزى را مى افزايد. حرص نداشتن، روزى را مى افزايد. سپاس گزارى از صاحب نعمت، روزى را مى افزايد. پرهيز از سوگند خوردن دروغ، روزى را مى افزايد. وضو گرفتن پيش از غذا، روزى را مى افزايد. خوردن آنچه از سفره مى ريزد، روزى را مى افزايد. هر كس هر روز، خدا را سى بار تسبيح كند، خداوند، هفتاد گونه بلا را از او مى گرداند، كه ساده ترينِ آنها، تهى دستى است».

الفصل السابع: اُناس ذوو بركة

فصل هفتم: انسان هاى با بركت

7 / 1: الأَنبِياء عليهم السّلام

7 / 1: پيامبران

الكتاب

قرآن

«قِيلَ يَانُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِّنَّا وَ بَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ». [۲۴۰]

«گفته شد: اى نوح! با ايمنى از سوى ما و بركت هايى بر تو، بر امّت هايى از كسانى كه با تو اَند، فرود آى، و امّت هايى هستند كه به زودى، آنان را برخوردار مى كنيم، سپس از ما عذابى دردناك به آنان مى رسد».

«قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ». [۲۴۱]

«گفتند: آيا از كار خدا تعجّب مى كنى؟ رحمت و بركت هاى خدا بر شما خاندان باد! همانا او ستوده و شكوهمند است».

«وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَ عَلَى إِسْحَاقَ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ». [۲۴۲]

«و بر او و بر اسحاق، بركت داديم و از فرزندان آن دو، [كسانى] نيكوكار، و [كسانى] آشكارا ستمگر به خويشتن بودند».

«فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِىَ أَن بُورِكَ مَن فِى النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». [۲۴۳]

«چون [موسى] نزد آن (كوه طور) آمد، ندا داده شد كه: هر كه در آن آتش، و هر كه اطراف آن است، بركت يافته است، [۲۴۴] و خدا، پروردگار جهانيان، منزّه است»

«وَ جَعَلَنِى مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَ أَوْصَانِى بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا». [۲۴۵]

«و مرا، هر جا كه باشم، مبارك قرار داد و مرا تا زنده ام، به نماز و زكات، سفارش كرد».

الحديث

حديث

190. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في قَولِ عيسى عليه السلام فِي الآيَةِ: «وَ جَعَلَنِى مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ» قالَ ـ: جَعَلَني نَفّاعا أينَ اتَّجَهتُ. [۲۴۶]

190. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره سخن عيسى عليه السلام، در [اين] آيه كه گفت: «و مرا، هر جا كه باشم، مبارك قرار داد» ـ: [يعنى] مرا به هر طرف كه روى آورم، بسيار سودبخش قرار داد.

191. عنه صلى الله عليه و آله ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَ جَعَلَنِى مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ» ـ: مُعَلِّما ومُؤَدِّبا. [۲۴۷]

191. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره اين آيه: «و مرا، هر جا كه باشم، مبارك قرار داد» ـ: [يعنى] معلّم و تربيت كننده [قرار داد].

192. الإمام الصادق عليه السلام: كانَ في ما وَعَظَ اللّهُ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ بِهِ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام أن قالَ لَهُ: ... يا عيسى، اُوصيكَ وَصِيَّةَ المُتَحَنِّنِ عَلَيكَ بِالرَّحمَةِ حينَ حَقَّت لَكَ مِنِّي الوِلايَةُ بِتَحَرّيكَ مِنِّي المَسَرَّةَ، فَبورِكتَ كَبيرا وبورِكتَ صَغيرا حَيثُما كُنتَ. [۲۴۸]

192. امام صادق عليه السلام: در موعظه هاى خداى متعال به عيسى بن مريم عليه السلام، از جمله، اين بود كه به او فرمود: «... اى عيسى! تو را سفارش مى كنم، سفارش كسى كه با رحمت، نسبت به تو مهر ورزيد، چندان كه به سبب آن كه پيوسته خواهان موجبات سرور من بودى، سزامند ولايت من گشتى. پس چه در بزرگ سالى و چه در خُردسالى، هر جا كه بودى، مبارك شدى».

193. الإمام العسكري عليه السلام: إنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ لَم يُخلِ الأَرضَ مُنذُ خَلَقَ آدَمَ عليه السلام، ولا يُخليها إلى أن تَقومَ السّاعَةُ مِن حُجَّةٍ للّهِِ عَلى خَلقِهِ؛ بِهِ يَدفَعُ البَلاءَ عَن أهلِ الأَرضِ، وبِهِ يُنَزِّلُ الغَيثَ، وبِهِ يُخرِجُ بَرَكاتِ الأَرضِ. [۲۴۹]

193. امام عسكرى عليه السلام: خداوند، از آن زمان كه آدم عليه السلام را آفريد، تا زمانى كه قيامت برپا شود، زمين را از حجّتى از جانب خدا بر بندگانش خالى نگذاشته است و نمى گذارد؛ [حجّتى] كه به سبب او، بلا را از زمينيان، دور مى سازد و به خاطر او، باران مى فرستد و به خاطر او، بركت هاى زمين را بيرون مى آورد.

7 / 2: خاتَمُ الأَنبِياءِ صلى الله عليه و آله

7 / 2: خاتم پيامبران

194. بحار الأنوار عن عدّة من أصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَمّا فَتَحَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مَكَّةَ وأَرسَلَ رُسُلَهُ إلى... نَصارى نَجرانَ... فَلَمّا أتَتهُم رُسُلُهُ صلى الله عليه و آله فَزِعوا إلى بَيعَتِهِمُ العُظمى، وكانَ قَد حَضَرَهُم أبو حارِثَةَ اُسقُفُهُمُ الأَوَّلُ... وَاستَخرَجَ صَحيفَةَ شَيثٍ الَّتي وَرِثَها مِن أبيهِ آدَمَ عليه السلام ـ فيها ـ... لا إلهَ إلّا أنَا الحَيُّ القَيّومُ... خَلَقتُ عِبادي لِعِبادَتي وأَلزَمتُهُم حُجَّتي. ألا إنّي باعِثٌ فيهِم رُسُلي، ومُنَزِّلٌ عَلَيهِم كُتُبي، اُبرِمَ ذلِكَ مِن لَدُن أوَّلِ مَذكورٍ مِن بَشَرٍ، إلى أحمَدَ نَبِيِّي وخاتَمِ رُسُلي، ذلِكَ الَّذي أجعَلُ عَلَيهِ صَلَواتي ورَحمَتي، وأَسلُكُ في قَلبِهِ بَرَكاتي، وبِهِ اُكمِلُ أنبِيائي... وجَعَلتُ بَرَكاتي وتَطهيري في عَقِبِهِ. [۲۵۰]

194. بحار الأنوار ـ به نقل از جمعى از اصحاب پيامبر خدا ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله مكّه را فتح كرد و فرستادگان خود را نزد... نصاراى نجران... فرستاد. چون فرستادگان ايشان نزد آنان رفتند، آنان به كليساى بزرگ خويش، پناه بردند.

اُسقف بزرگشان، ابو حارثه، نزدشان بود. او، صحيفه شيث را كه از پدرش آدم عليه السلام، به ارث برده بود، بيرون آورد. در آن، از جمله چنين بود: «... معبودى جز من، خداى زنده پاينده نيست.… بندگانم را براى پرستشم آفريدم و حجّت خويش را بر آنان حتمى ساختم. هلا! من، فرستادگانم را ميان آنان بر مى انگيزم و كتاب هاى خويش را بر آنان فرو مى فرستم. اين را از نخستين بشرِ ياد شده، تا احمد، پيامبر و آخرين فرستاده ام، استوار مى كنم، همان كه درودها و رحمتم را بر او قرار مى دهم و بركت هاى خويش را در دلش راه مى دهم و [زنجيره] پيامبرانم را با او كامل مى سازم... و بركت ها و طهارت بخشى خودم را در نسل او قرار داده ام».

195. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: جُعِلَ فِيَ النُّبُوَّةُ وَالبَرَكَةُ. [۲۵۱]

195. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در من، پيامبرى و بركت، نهاده شده است.

196. عنه صلى الله عليه و آله: مَن وُلِدَ لَهُ مَولودٌ ذَكَرٌ فَسَمّاهُ مُحَمَّدا حُبّا لي وتَبَرُّكا بِاسمي كانَ هُوَ ومَولودُهُ فِي الجَنَّةِ. [۲۵۲]

196. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس برايش فرزند پسرى متولّد شود و از روى علاقه مندى به من و تبرّك جستن به نامم، او را «محمّد» نامد، او و فرزندش در بهشت خواهند بود.

197. الإمام عليّ عليه السلام: اللّهُمَّ أعطِ مُحَمَّدا ـ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ ـ مِن كُلِّ كَرامَةٍ أفضَلَ تِلكَ الكَرامَةِ... حَتّى لا يَكونَ أحَدٌ مِن خَلقِكَ... أقرَبَ وَسيلَةً مِن مُحَمَّدٍ ـ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ ـ إمامِ الخَيرِ وقائِدِهِ، وَالدّاعي إلَيهِ، وَالبَرَكَةِ عَلى جَميعِ العِبادِ وَالبِلادِ، ورَحمَةٍ لِلعالَمينَ. [۲۵۳]

197. امام على عليه السلام: خدايا! به محمّد صلى الله عليه و آله، از هر كرامتى برترينِ آن را عطا كن تا آن كه هيچ يك از آفريدگانت، از جهت وسيله [تقرّب و منزلت]، نزديك تر از محمّد صلى الله عليه و آله نباشد؛ همان كه پيشوا و رهبر خير و دعوت كننده به آن، و مايه بركت بر همه بندگان و شهرها، و رحمتى براى جهانيان است.

198. عنه عليه السلام ـ في خُطبَةٍ ذَكَرَ فيهَا النِّعمَةَ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ: اُنظُروا إلى مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ عَلَيهِم حينَ بَعَثَ إلَيهِم رَسولاً، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم، وجَمَعَ عَلى دَعوَتِهِ اُلفَتَهُم: كَيفَ نَشَرَتِ النِّعمَةُ عَلَيهِم جَناحَ كَرامَتِها، وأَسالَت لَهُم جَداوِلَ نَعيمِها، وَالتَفَّتِ المِلَّةُ بِهِم في عَوائِدِ بَرَكَتِها، فَأَصبَحوا في نَعمَتِها غَرِقينَ، وفي خُضرَةِ عَيشِها فَكِهينَ! قَد تَرَبَّعَتِ الاُمورُ بِهِم في ظِلِّ سُلطانٍ قاهِرٍ، وآوَتهُمُ الحالُ إلى كَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ، وتَعَطَّفَتِ الاُمورُ عَلَيهِم في ذُرى مُلكٍ ثابِتٍ، فَهُم حُكّامٌ عَلَى العالَمينَ، ومُلوكٌ في أطرافِ الأَرَضينَ. يَملِكونَ الاُمورَ عَلى مَن كانَ يَملِكُها عَلَيهِم، ويُمضونَ الأَحكامَ في مَن كانَ يُمضيها فيهِم! لا تُغمَزُ لَهُم قَناةٌ، ولا تُقرَعُ لَهُم صَفاةٌ! [۲۵۴]

198. امام على عليه السلام ـ در گفتارى كه نعمت وجود پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را بيان مى فرمايد ـ: بنگريد به جايگاه هاى نعمت هاى خدا بر آنان، آن گاه كه پيامبرى به سويشان فرستاد و با آيين او، پيمان اطاعتشان را استوار ساخت و با دعوت او، الفتشان را فراهم آورد و اين كه چگونه نعمت، بال كرامت خود را بر سر آنان گشود و جويبارهاى بهره مندى را به سوى آنان روان ساخت و آيين، آنان را بر سر سفره بركتش به هم پيوند داد، تا آن كه غرق نعمت ها و برخوردار از طراوت زندگى گشتند!

كارها، آنان را در سايه حكومتى مقتدر نشانيد و حالِ ايشان، آنان را در پناه عزّتى چيره، پناه داد و امورشان در قلّه حكومتى استوار به آنان روى آورد. پس حكمرانانِ بر مردم و پادشاهان اطراف سرزمين ها شدند.

[آنان،] مالك امور كسانى شدند كه پيش تر، آنان بر ايشان حكومت مى كردند، و احكام را در ميان كسانى اجرا كردند كه پيش تر، آنان در ميان ايشان اجرا مى كردند. كسى قدرت در هم شكستن نيروى آنان را نداشت و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمى پروراند. [۲۵۵]

199. الإمام الباقر عليه السلام ـ في وَصفِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ: كانَ عليه السلام بَرَكَةً؛ لا يَكادُ يُكَلِّمُ أحَدا إلّا أجابَهُ. [۲۵۶]

199. امام باقر عليه السلام ـ در توصيف پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ: وجودش بركت بود. با كسى سخن نمى گفت، مگر اين كه آن كس [اگر مرده بود] جوابش را مى داد.

200. عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ: الطَّيِّبُ ذِكرُهُ، وَالمُبارَكُ اسمُهُ؛ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله، المُصطَفَى المُرتَضى، ورَسولُهُ النَّبِيُ الاُمِّيُّ. [۲۵۷]

200. امام باقر عليه السلام ـ در توصيف پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ: يادش نيكو و نامش مبارك بود. محمّد صلى الله عليه و آله برگزيده پسنديده، و فرستاده و پيامبرِ درس ناخوانده خدا بود.

7 / 3: أهلُ البَيتِ عليهم السّلام

7 / 3: اهل بيت عليهم السّلام

201. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في صِفَةِ أهلِ بَيتِهِ عليهم السلام وبَرَكَتِهِم ـ: بِهِم يَعمُرُ بِلادَهُ، وبِهِم يَرزُقُ عِبادَهُ، وبِهِم نَزَّلَ القَطرَ مِنَ السَّماءِ، وبِهِم يُخرِجُ بَرَكاتِ الأَرضِ. [۲۵۸]

201. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در وصف اهل بيت خود و بركت آنان ـ: خداوند به سبب آنان، سرزمين هاى خود را آباد مى كند و به سبب آنان، بندگان خود را روزى مى دهد و به سبب آنان، از آسمان، باران مى فرستد و به سبب آنان، بركت هاى زمين را مى روياند.

202. الإمام زين العابدين عليه السلام: نَحنُ أئِمَّةُ المُسلِمينَ، وحُجَجُ اللّهِ عَلَى العالَمينَ... بِنا يَنزِلُ الغَيثُ وتَنشُرُ الرَّحمَةُ، وتَخرُجُ بَرَكاتُ الأَرضِ. [۲۵۹]

202. امام زين العابدين عليه السلام: ما پيشوايان مسلمانان، و حجّت هاى خدا بر جهانيانيم.… به خاطر ما، باران مى بارد و بادِ رحمت مى وزد و بركت هاى زمين مى رويد.

203. الإمام الصادق عليه السلام: نَحنُ أهلُ بَيتِ الرَّحمَةِ، وبَيتِ النِّعمَةِ، وبَيتِ البَرَكَةِ. [۲۶۰]

203. امام صادق عليه السلام: ما، خاندان رحمت و خانواده نعمت و دودمان بركتيم.

204. عنه عليه السلام ـ في خُطبَةٍ يَذكُرُ فيها حالَ الأَئِمَّةِ عليهم السلام وصِفاتِهِم ـ: نَصَبَ لِخَلقِهِ أئِمَّةً مِنَ اللّهِ، يَهدونَ بِالحَقِّ وبِهِ يَعدِلونَ، حُجَجُ اللّهِ ودُعاتُهُ ورُعاتُهُ عَلى خَلقِهِ، يَدينُ بِهَديِهِمُ العِبادُ، وتَستَهِلُّ بِنورِهِمُ البِلادُ، ويَنمو بِبَرَكَتِهِمُ التِّلادُ. [۲۶۱]

204. امام صادق عليه السلام ـ در گفتارى كه در آن، حال و صفات امامان عليهم السلام را ياد مى كند ـ: خداوند براى آفريدگانش [امامى از پى امامى] منصوب مى كند.… اينان پيشوايانى از سوى خدا هستند كه به حقْ راه نمايى مى كنند و به حقْ داورى مى نمايند. [۲۶۲] حجّت هاى خدا و دعوت كنندگان [به سوى] او و نگهبانان او بر آفريدگانش هستند كه مردم به آيين آنان گردن مى نهند و آبادى ها با فروغ آنان، روشن مى شود و به بركت آنان، دارايى ها رشد مى كند.

205. الكافي عن المفضّل بن عمر: ذَكَرَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام أبَا الحَسَنِ عليه السلام ـ وهُوَ يَومَئِذٍ غُلامٌ ـ فَقالَ: هذَا المَولودُ الَّذي لَم يولَد فينا مَولودٌ أعظَمُ بَرَكَةً عَلى شيعَتِنا مِنهُ. [۲۶۳]

205. الكافى ـ به نقل از مفضّل بن عمر ـ: امام صادق عليه السلام از فرزندش موسى بن جعفر عليه السلام ـ كه آن هنگام نوجوان بود ـ ياد كرد و فرمود: «اين، مولودى است كه در خاندان ما، فرزندى بابركت تر از او براى شيعيان ما، به دنيا نيامده است».

206. الكافي عن أبي يحيى الصنعاني: كُنتُ عِندَ أبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام، فَجيءَ بِابنِهِ أبي جَعفَرٍ عليه السلام وهُوَ صَغيرٌ، فَقالَ: هذَا المَولودُ الَّذي لَم يولَد مَولودٌ أعظَمُ بَرَكَةً عَلى شيعَتِنا مِنهُ. [۲۶۴]

206. الكافى ـ به نقل از ابو يحيى صنعانى ـ: در محضر امام رضا عليه السلام بودم. فرزندش جواد عليه السلام را كه كوچك بود، آوردند. فرمود: «اين، فرزندى است كه مولودى بابركت تر از او براى شيعيان ما، به دنيا نيامده است».

207. الإمام الهادي عليه السلام ـ فِي الزِّيارَةِ الجامِعَةِ ـ: السَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّهِ، ومَساكِنِ بَرَكَةِ اللّهِ... فَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَيكُم وما خَصَّنا بِهِ مِن وِلايَتِكُم طيبا لِخَلقِنا، وطَهارَةً لِأَنفُسِنا، وبَرَكَةً لَنا، وكَفّارَةً لِذُنوبِنا. [۲۶۵]

207. امام هادى عليه السلام ـ در زيارت جامعه ـ: سلام بر جايگاه هاى معرفت خدا و قرارگاه هاى بركت خدا...! خداوند، درود ما را بر شما و ولايت شما را ـ كه به ما ارزانى داشته ـ، مايه پاك طينتى ما و پاكيزگى جانمان، و سبب بركت بر ما و پوشاننده گناهانمان قرار داده است.

208. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا عَرَجَ بِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله... أوحَى اللّهُ إلَيهِ: يا مُحَمَّدُ، صَلِّ عَلى نَفسِكَ وعَلى أهلِ بَيتِكَ، فَقالَ: صَلَّى اللّهُ عَلَيَ وعَلى أهلِ بَيتي وقَد فَعَلَ، ثُمَّ التَفَتَ فَإِذا بِصُفوفٍ مِنَ المَلائِكَةِ وَالمُرسَلينَ وَالنَّبِيِّينَ، فَقيلَ: يا مُحَمَّدُ، سَلِّم عَلَيهِم، فَقالَ: السَّلامُ عَلَيكُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ. فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ أنَّ السَّلامَ وَالتَّحِيَّةَ وَالرَّحمَةَ وَالبَرَكاتِ أنتَ وذُرِّيَّتُكَ. [۲۶۶]

208. امام صادق عليه السلام: خداوند، چون پيامبرش را به معراج بُرد...، به او وحى فرمود: «اى محمّد! بر خود و خاندانت درود فرست».

[محمّد صلى الله عليه و آله] گفت: درود خدا بر من و خاندانم باد! و او چنين كرده است.

آن گاه صورتش را برگرداند، صف هايى از فرشتگان و فرستادگان و پيامبران را ديد. به او گفته شد: «اى محمّد! بر آنان سلام بگو».

گفت: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد!

آن گاه خداوند به او وحى كرد كه: «سلام و درود و رحمت و بركات، تويى و فرزندان تو هستند».

209. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الرَّوحُ وَالرّاحَةُ، وَالفَلَحُ وَالفَلاحُ وَالنَّجاحُ، وَالبَرَكَةُ، وَالعَفوُ وَالعافِيَةُ وَالمُعافاةُ، وَالبُشرى وَالنَّضرَةُ وَالرِّضا، وَالقُربُ وَالقَرابَةُ، وَالنَّصرُ وَالظَّفَرُ وَالتَّمكينُ، وَالسُّرورُ وَالمَحَبَّةُ، مِنَ اللّهِ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ عَلى مَن أحَبَّ عَلِيَ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام ووالاهُ، وَائتَمَّ بِهِ، وأَقَرَّ بِفَضلِهِ، وتَوَلَّى الأَوصِياءَ مِن بَعدِهِ، وحَقٌّ عَلَيَ أن اُدخِلَهُم في شَفاعَتي، وحَقٌّ عَلى رَبّي أن يَستَجيبَ لي فيهِم، وهُم أتباعي ومَن تَبِعَني فَإِنَّهُ مِنّي. [۲۶۷]

209. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آسايش و راحت، كاميابى و رستگارى و پيروزى و بركت، عفو و تن درستى و عافيت، بشارت و خرّمى و رضايتمندى، قرب و خويشاوندى، يارى و پيروزى و توانمندى، و شادى و محبّت، از سوى خداى متعال، براى كسى باد كه على بن ابى طالب را دوست بدارد، ولايت او را بپذيرد، به او اقتدا كند، به برترىِ او اقرار نمايد، و امامانِ پس از او را به ولايت بپذيرد!

و بر من، سزاوار [و حتمى] است كه آنان را در شفاعتم وارد كنم، و بر پروردگار من است كه دعاى مرا در باره آنان بپذيرد. آنان، پيروان من اند و هر كه از من پيروى كند، از من است.

راجع: الخير والبركة في الكتاب والسنّة: ص89 (أسباب الخير / المبادئ العلمية / أهل البيت عليهم السلام).

ر. ك: خير و بركت از نگاه قرآن و حديث: بخش يكم / فصل سوم: اسباب نيكى / ريشه هاى علمى / اهل بيت عليهم السلام.

7 / 4: الفُقَهاءُ

7 / 4: فقيهان

210. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: المُفتونَ سادَةُ العُلَماءِ، وَالفُقَهاءُ قادَةٌ اُخِذَ عَلَيهِم أداءُ مَواثيقِ العِلمِ، وَالجُلوسُ إلَيهِم بَرَكَةٌ، وَالنَّظَرُ إلَيهِم نورٌ. [۲۶۸]

210. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فتوا دهندگان، بزرگانِ دانشمندان اند و فقيهان، راهبرانى اند كه از آنان بر اداى پيمان علم، تعهّد گرفته شده است. نشستن نزد آنان، بركت است و نگريستن به آنان، روشنى است.

7 / 5: الجَماعَة

7 / 5: جماعت

211. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الجَماعَةُ بَرَكَةٌ، وَالفُرقَةُ عَذابٌ. [۲۶۹]

211. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جماعت، بركت است و تفرقه، عذاب.

212. عنه صلى الله عليه و آله: كُلوا جَميعا ولا تَفَرَّقوا؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ مَعَ الجَماعَةِ. [۲۷۰]

212. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با هم غذا بخوريد و پراكنده نباشيد، كه بركت، با جماعت است.

7 / 6: المُؤمِن

7 / 6: مؤمن

213. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عز و جل إذا رَأى أهلَ قَريَةٍ قَد أسرَفوا فِي المَعاصي وفيها ثَلاثُ نَفَرٍ مِنَ المُؤمِنينَ، ناداهُم ـ جَلَّ جَلالُهُ وتَقَدَّسَت أسماؤُهُ ـ: يا أهلَ مَعصِيَتي، لَولا فيكُم مِنَ المُؤمِنينَ المُتَحابّينَ بِجَلالي، العامِرينَ بِصَلاتِهِم أرضي ومَساجِدي، وَالمُستَغفِرينَ بِالأَسحارِ خَوفا مِنّي، لَأَنزَلتُ بِكُم عَذابي ثُمَّ لا اُبالي. [۲۷۱]

213. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه خداى متعال، اهل يك آبادى را ببيند كه در گناهان، زياده روى مى كنند و در ميان آنان سه نفر باايمان هست، به آنان خطاب مى كند: «اى كسانى كه نافرمانى ام مى كنيد! اگر ميان شما مؤمنانى نبودند كه در پرتو جلالِ من، با هم دوستى مى كنند [۲۷۲] و با نمازشان زمين و مساجد مرا آباد مى سازند و سحرگاهان، از بيم من به استغفار مى پردازند، عذابم را بر شما نازل مى كردم و باكى هم نداشتم!».

214. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ لَيَدفَعُ بِالمُؤمِنِ الصّالِحِ عَن مِئَةِ أهلِ بَيتٍ مِن جيرانِهِ البَلاءَ. [۲۷۳]

214. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند به سبب مؤمن صالح، بلا را از صد خانواده از همسايگانش دور مى كند.

215. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ إذا أرادَ أن يُصيبَ أهلَ الأَرضِ بِعَذابٍ قالَ: لَولَا الَّذينَ يَتَحابّونَ بِجَلالي، ويَعمُرونَ مَساجِدي، ويَستَغفِرونَ بِالأَسحارِ، لَولاهُم لَأَنزَلتُ عَذابي. [۲۷۴]

215. امام على عليه السلام: خداوند ـ تبارك و تعالى ـ، هر گاه بخواهد زمينيان را عذابى برساند، مى فرمايد: «اگر كسانى نبودند كه در پرتو جلال من، با هم دوستى مى كنند و مساجد مرا آباد مى سازند و سحرگاهانْ به استغفار مى پردازند، اگر آنان نبودند، بى گمان عذابم را نازل مى كردم».

216. عنه عليه السلام: شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ في وِلايَتِنا، المُتَحابّونَ في مَوَدَّتِنا، المُتَزاوِرونَ في إحياءِ أمرِنا؛ الَّذينَ إن غَضِبوا لَم يَظلِموا، وإن رَضوا لَم يُسرِفوا؛ بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا، سِلمٌ لِمَن خالَطوا. [۲۷۵]

216. امام على عليه السلام: پيروان ما، آنان اند كه در راه ولايت ما، بخشش مى كنند، در راه دوستى ما با يكديگر مهر مى ورزند، و در راه زنده نگه داشتن امر [و مكتب] ما، به ديدار هم مى روند؛ كسانى كه چون خشمگين شوند، ستم نمى كنند و چون راضى شوند، اسراف نمى كنند، و براى همسايگانشان مايه بركت اند و نسبت به همنشينان خود، باصفايند.

217. عنه عليه السلام: لَولا بَقِيَّةٌ مِنَ المُسلِمينَ فيكُم لَهَلَكتُم. [۲۷۶]

217. امام على عليه السلام: اگر بازماندگانى از مسلمانان در ميان شما نبودند، نابود مى شديد.

218. عنه عليه السلام: إنَّ اللّهَ لَيَدفَعُ عَنِ القَريَةِ بِسَبعَةِ مُؤمِنينَ يَكونونَ فيها. [۲۷۷]

218. امام على عليه السلام: خداوند به سبب هفت مؤمن كه در يك آبادى باشند، [بلا را] از اهل آن آبادى دفع مى كند.

219. الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ اللّهَ لَيَدفَعُ بِالمُؤمِنِ الواحِدِ عَنِ القَريَةِ الفَناءَ. [۲۷۸]

219. امام باقر عليه السلام: خداوند به سبب يك مؤمن، نابودى را از يك آبادى دفع مى كند.

220. عنه عليه السلام: لا يُصيبُ قَريَةً عَذابٌ وفيها سَبعَةٌ مِنَ المُؤمِنينَ. [۲۷۹]

220. امام باقر عليه السلام: به آبادى اى كه هفت مؤمن [در آن] باشند، عذاب نمى رسد.

221. الإمام العسكري عليه السلام: المُؤمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى المُؤمِنِ. [۲۸۰]

221. امام عسكرى عليه السلام: مؤمن براى مؤمن، بركت است.

7 / 7: البَنات

7 / 7: دختران

222. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ؛ مُلطِفاتٌ، مُجَهِّزاتٌ، مُؤنِساتٌ، مُبارَكاتٌ، مُفَلِّياتٌ. [۲۸۱]

222. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دختران، خوب فرزندانى اند؛ داراى عاطفه، مهيّاكننده، همدم، داراى بركت، و پاكيزه كننده اند!

223. عنه صلى الله عليه و آله: رَحِمَ اللّهُ أبَا البَناتِ، البَناتُ مُبارَكاتٌ مُحَبَّباتٌ، وَالبَنونَ مُبَشِّراتٌ، وهُنَّ الباقِياتُ الصّالِحاتُ. [۲۸۲]

223. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: رحمت خدا بر پدرى كه داراى دخترانى است! دختران، داراى بركت و دوست داشتنى اند و پسران، بشارت آورند. دختران، باقيات الصالحات (بازماندگان شايسته) اند.

224. عنه صلى الله عليه و آله: مَن كانَ لَهُ ابنَةٌ فَاللّهُ في عَونِهِ ونُصرَتِهِ، وبَرَكَتِهِ ومَغفِرَتِهِ. [۲۸۳]

224. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه دختر داشته باشد، خداوند در پى يارى، كمك، بركت و آمرزش اوست.

225. كشف الخفاء عن ابن عبّاس: إنَّ رَجُلاً دَعا عَلى بَناتِهِ بِالمَوتِ، فَقالَ ـ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ ـ: لا تَدعُ؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ فِي البَناتِ. [۲۸۴]

225. كشف الخفاء ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: مردى دخترانش را نفرين كرد كه بميرند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «نفرين نكن، كه بركت، در دختران است».

7 / 8: الصِّبيان

7 / 8: كودكان

226. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: بَيتٌ لا صِبيانَ فيهِ لا بَرَكَةَ فيهِ. [۲۸۵]

226. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در خانه اى كه كودكان نباشند، بركت نيست.

7 / 9: الأَكابِر

7 / 9: بزرگان

227. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: البَرَكَةُ مَعَ أكابِرِكُم. [۲۸۶]

227. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت، با بزرگان شماست.

228. عنه صلى الله عليه و آله: الخَيرُ مَعَ أكابِرِكُم. [۲۸۷]

228. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خير، همراه بزرگان شماست.

229. عنه صلى الله عليه و آله: البَرَكَةُ مَعَ أكابِرِكُم أهلِ العِلمِ. [۲۸۸]

229. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت، با بزرگانى از شماست كه اهل دانش اند.

230. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ البَرَكَةَ في أكابِرِنا؛ فَمَن لَم يَرحَم صَغيرَنا ويُجِلَّ كَبيرَنا فَلَيسَ مِنّا. [۲۸۹]

230. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا بركت، در بزرگان ماست. هر كه به كوچكِ ما ترحّم نكند و به بزرگِ ما احترام ننمايد، از ما نيست.

7 / 10: أهلُ المَعروفِ

7 / 10: اهل نيكى

231. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أحِبُّوا المَعروفَ وأَهلَهُ؛ فَوَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ إنَّ البَرَكَةَ وَالعافِيَةَ مَعَهُما. [۲۹۰]

231. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نيكى و نيكوكاران را دوست بداريد. سوگند به آن كه جانم به دست اوست، بركت و تن درستى، با نيكى و نيكوكاران است.

7 / 11: الزُّرقُ مِنَ النِّساءِ

7 / 11: زنان چشم آبى

232. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تَزَوَّجُوا الزُّرقَ؛ فَإِنَّ فيهِنَّ البَرَكَةَ. [۲۹۱]

232. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با زنان چشم آبى (كبودْچشم) ازدواج كنيد؛ زيرا در آنان بركت است.

7 / 12: يَسيرَةُ الوِلادَةِ

7 / 12: زن آسان زا

233. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِن بَرَكَةِ المَرأَةِ خِفَّةُ مَؤونَتِها ويُسرُ وِلادَتِها، وشُؤمُها شِدَّةُ مَؤونَتِها، وتَعَسُّرُ وِلادَتِها. [۲۹۲]

233. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از بركت زن، آن است كه خرجش سبك و زايمانش آسان باشد، و از شومى زن، آن است كه خرجش سنگين و زايمانش سخت باشد.

7 / 13: يَسيرَةُ المَؤونَةِ

7 / 13: زن كم خرج

234. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أعظَمُ النِّساءِ بَرَكَةً أيسَرُهُنَّ مَؤونَةً. [۲۹۳]

234. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بابركت ترينِ زنان، كم خرج ترينِ آنان است.

235. عنه صلى الله عليه و آله: أعظَمُ النِّساءِ بَرَكَةً أيسَرُهُنَّ صَداقا. [۲۹۴]

235. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بابركت ترينِ زنان، كم مهريّه ترينِ آنان است.

236. عنه صلى الله عليه و آله: يُمنُ المَرأَةِ تَيسيرُ خِطبَتِها، وتَيسيرُ صَداقِها. [۲۹۵]

236. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خُجستگى زن، آسان بودن خواستگارى او و كم بودن مهريّه اوست.

7 / 14: النَّوادِر

7 / 14: گوناگون

237. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّما مَثَلُ اُمَّتي كَمَثَلِ ماءٍ أنزَلَهُ اللّهُ مِنَ السَّماءِ، لا يُدرَى البَرَكَةُ في أوَّلِها أو في آخِرِها. [۲۹۶]

237. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مَثَل امّت من، همچون آبى است كه خداوند از آسمان فرو فرستاده است؛ معلوم نيست كه بركت، در اوّل آن است، يا در آخر آن.

238. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِذَواتِ الأَعجازِ؛ فَإِنَّهُنَّ أنجَبُ وفيهِنَّ يُمنٌ. [۲۹۷]

238. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر شما باد زنانِ بزرگ سُرين؛ چرا كه اينان زاياترند و در آنان بركت است.

239. عنه صلى الله عليه و آله: مِن بَرَكَةِ المَرأَةِ تَبكيرُها بِالاُنثى. [۲۹۸]

239. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از بركت زن، آن است كه فرزند اوّلش دختر باشد.

240. عنه صلى الله عليه و آله: النِّساءُ أربَعٌ: جامِعٌ مُجمِعٌ، ورَبيعٌ مُربِعٌ، وكَربٌ مُقمِعٌ، وغُلٌّ قَمِلٌ [۲۹۹]. [۳۰۰]

240. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زنان، چهار گونه اند: يك دسته جامع صفات خير، دسته اى بانشاط و پُرحرارت و بچّه آور، دسته ديگر نِق نِقوى پُرآزار، و دسته اى مثل طوقِ عذاب آور. [۳۰۱]

الفصل الثامن: حيوانات ذات بركة

فصل هشتم: حيوان هاى با بركت

8 / 1: الإِبِل

8 / 1: شتر

الكتاب

قرآن

«وَ الْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْ ءٌ وَ مَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ * وَ لَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ * وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ * وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ». [۳۰۲]

«و چارپايان [۳۰۳] را براى شما آفريد و در آنها براى شما وسيله گرمى و سودهايى است و از آنها مى خوريد، و در آنها براى شما زيبايى است، آن گاه كه آنها را از چراگاه بر مى گردانيد و هنگامى كه به چَرا مى بريد، و بارهاى شما را به شهرى مى برند كه جز با مشقّت بدن ها، به آن جا نمى رسيديد. همانا پروردگارتان، رئوف و مهربان است. و اسب ها و استرها و الاغ ها را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و مايه آراستگى باشند، و چيزهايى مى آفريند كه نمى دانيد».

الحديث

حديث

241. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الإِبِلُ عِزٌّ لِأَهلِها. [۳۰۴]

241. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شتر، براى صاحبش مايه عزّت است.

242. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ في أبوالِ الإِبِلِ وأَلبانِها شِفاءً لِلذَّرِبَةِ بُطونُهُم. [۳۰۵]

242. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در ادرار و شير شتر، درمانى براى مُبتلايان به ذَرِب [۳۰۶] است.

243. الإمام عليّ عليه السلام: اُطلُبُوا الخَيرَ في أخفافِ الإِبِلِ وأَعناقِها صادِرَةً ووارِدَةً. [۳۰۷]

243. امام على عليه السلام: خير را در پاها و گردن هاى شتران بجوييد، كه شما و بارهايتان را مى برند و مى آورند.

8 / 2: البَقَر

8 / 2: گاو

244. الإمام الباقر عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِعَمَّتِهِ: ما يَمنَعُكِ أن تَتَّخِذي في بَيتِكِ بَرَكَةً؟ قالَت: يا رَسولَ اللّهِ، ومَا البَرَكَةُ؟ قالَ: شاةٌ تُحلَبُ؛ فَإِنَّهُ مَن كانَ في دارِهِ شاةٌ تُحلَبُ أو نَعجَةٌ أو بَقَرَةٌ تُحلَبُ فَبَرَكاتٌ كُلُّهُنَّ. [۳۰۸]

244. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به عمّه اش فرمود: «چرا در خانه ات بركتى نگه نمى دارى؟».

گفت: اى پيامبر خدا! بركت چيست؟

فرمود: «گوسفندى كه دوشيده مى شود. همانا در خانه هر كس، گوسفندى يا ميشى و يا گاوى باشد كه دوشيده شود، همه اينها بركت اند».

245. الإمام الصادق عليه السلام: سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: أيُ المالِ خَيرٌ؟ قالَ: الزَّرعُ زَرَعَهُ صاحِبُهُ وأَصلَحَهُ وأَدّى حَقَّهُ يَومَ حَصادِهِ.

قالَ: فَأَيُ المالِ بَعدَ الزَّرعِ خَيرٌ؟ قالَ: رَجُلٌ في غَنَمٍ لَهُ قَد تَبِعَ بِها مَواضِعَ القَطرِ، يُقيمُ الصَّلاةَ ويُؤتِي الزَّكاةَ.

قالَ: فَأَيُ المالِ بَعدَ الغَنَمِ خَيرٌ؟ قالَ: البَقَرُ تَغدو بِخَيرٍ وتَروحُ بِخَيرٍ. [۳۰۹]

245. امام صادق عليه السلام: فردى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: چه مالى بهتر است؟

فرمود: «كِشتى كه صاحبش آن را كِشته و به بار آورده و روزِ درو هم حقّ آن را (يعنى حقّ خدا و خلق را در آن) پرداخته باشد».

گفت: پس از كِشت، چه مالى بهتر است؟

فرمود: «كسى كه گوسفندانى دارد و آنها را به چراگاه ها مى برد، نماز مى خواند و زكات مى پردازد».

پرسيد: پس از گوسفند، چه مالى بهتر است؟

فرمود: «گاو، كه با نيكى به چَرا مى رود و با نيكى بر مى گردد».

8 / 3: الخَيل

8 / 3: اسبان

الكتاب

قرآن

«وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ». [۳۱۰]

«و اسب ها و استرها و الاغ ها را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و مايه آراستگى باشد، و چيزهايى مى آفريند كه نمى دانيد».

الحديث

حديث

246. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: البَرَكَةُ في نَواصِي الخَيلِ. [۳۱۱]

246. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت، در پيشانى اسب هاست.

247. عنه صلى الله عليه و آله: الخَيلُ مَعقودٌ في نَواصيهَا الخَيرُ إلى يَومِ القِيامَةِ. [۳۱۲]

247. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در پيشانى اسب ها تا روز قيامت، خير، گره خورده است.

248. عنه صلى الله عليه و آله: الإِبِلُ عِزٌّ لِأَهلِها، وَالغَنَمُ بَرَكَةٌ، وَالخَيرُ مَعقودٌ في نَواصِي الخَيلِ إلى يَومِ القِيامَةِ. [۳۱۳]

248. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شتر براى صاحبش عزّت است و گوسفند، بركت است، و خير در پيشانى اسب ها، تا روز قيامت، بسته شده است.

8 / 4: الغَنَم

8 / 4: گوسفند

249. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِالغَنَمِ وَالحَرثِ؛ فَإِنَّهُما يَروحانِ بِخَيرٍ ويَغدُوانِ بِخَيرٍ. [۳۱۴]

249. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوسفنددارى و كشاورزى كنيد؛ زيرا اين دو، هميشه با خير و بركت همراه اند.

250. عنه صلى الله عليه و آله: لَمّا خَلَقَ اللّهُ المَعيشَةَ جَعَلَ البَرَكاتِ فِي الحَرثِ وَالغَنَمِ. [۳۱۵]

250. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چون خداوند، وسايل زندگى مردم را آفريد، بركت ها را در كشاورزى و گوسفنددارى قرار داد.

251. عنه صلى الله عليه و آله: الشّاةُ فِي البَيتِ بَرَكَةٌ، وَالشّاتانِ بَرَكَتانِ، وَالثَّلاثُ بَرَكاتٌ. [۳۱۶]

251. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: يك گوسفند در خانه، يك بركت است. دو گوسفند، دو بركت است و سه گوسفند، بركت هاست.

252. عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن أهلِ بَيتٍ عِندَهُم شاةٌ إلّا وفي بَيتِهِم بَرَكَةٌ. [۳۱۷]

252. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ خانواده اى نيست كه گوسفندى داشته باشد، مگر آن كه در خانه آنان بركت است.

253. اُسد الغابة عن شيبة بن عبد الرحمن السلميّ:كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُسَمِّي الشّاةَ بَرَكَة. [۳۱۸]

253. اُسد الغابة ـ به نقل از شيبة بن عبد الرحمان سلمى ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، گوسفند را بركت مى ناميد.

254. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الشّاةُ المُنتِجَةُ بَرَكَةٌ. [۳۱۹]

254. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوسفند زاينده، بركت است.

255. سنن ابن ماجة عن عروة عن اُمّ هانئ: إنَّ النَّبِيَ صلى الله عليه و آله قالَ لَها: اِتَّخِذي غَنَما؛ فَإِنَّ فيها بَرَكَةً. [۳۲۰]

255. سنن ابن ماجة ـ به نقل از عروه ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به اُمّ هانى فرمود: «گوسفندى داشته باش؛ چرا كه در آن، بركت است».

256. حياة الحيوان الكبرى: شَكَت إلَيهِ [أي إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله] امرَأَةٌ أنَّ غَنَمَها لا تَزكو، فَقالَ صلى الله عليه و آله لَها: ما ألوانُها؟ قالَت: سودٌ، فَقالَ: عَفِّري ـ أيِ استَبدِلي ـ أغناما بيضا؛ فَإِنَّ البَرَكَةَ فيها. [۳۲۱]

256. حياة الحيوان الكبرى: زنى به پيامبر خدا شِكوه كرد كه گوسفندانش رشد نمى كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «به چه رنگ اند؟».

گفت: سياه.

فرمود: «آنها را به گوسفندان سفيد تبديل كن، كه بركت، در آنهاست».

257. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: السَّكينَةُ في أهلِ الغَنَمِ. [۳۲۲]

257. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آرامش، براى گوسفندداران است.

258. عنه صلى الله عليه و آله: تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ، وَالجُزءُ الباقي فِي السّابِياءِ ـ يَعنِي الغَنَمَ ـ. [۳۲۳]

258. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نُه دهمِ روزى، در داد و ستد است و بخش باقى مانده، در گوسفند است.

259. الإمام الصادق عليه السلام: دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى اُمِّ أيمَنَ، فَقالَ: ما لي لا أرى في بَيتِكِ البَرَكَةَ؟ فَقالَت: أوَ لَيسَ في بَيتي بَرَكَةٌ؟! قالَ: لَستُ أعني ذلِكِ، ذاكِ شاةٌ تَتَّخِذينَها، تَستَغني وُلدُكِ مِن لَبَنِها، وتَطعَمينَ مِن سَمنِها.… [۳۲۴]

259. امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نزد اُمّ اَيمَن رفت و فرمود: «چرا در خانه ات بركت نمى بينم؟».

گفت: در خانه من، بركت نيست؟!

فرمود: «مقصودم آن نبود كه خانه تو بركت ندارد. مقصودم اين است كه چرا در خانه، گوسفند ندارى تا فرزندانت از شير آن، بى نياز شوند و خودت از روغن آن بخورى؟».

260. الإمام الباقر عليه السلام: دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى اُمِّ سَلَمَةَ فَقالَ لَها: ما لي لا أرى في بَيتِكِ البَرَكَةَ؟ قالَت: بَلى وَالحَمدُ للّهِِ، إنَّ البَرَكَةَ لَفي بَيتي. فَقالَ: إنَّ اللّهَ عز و جل أنزَلَ ثَلاثَ بَرَكاتٍ: الماءَ، وَالنّارَ، وَالشّاةَ. [۳۲۵]

260. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نزد اُمّ سلمه رفت و به او فرمود: «چرا در خانه ات بركت نمى بينم؟».

گفت: البته، خدا را شكر، بركت در خانه من است.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خداوند، سه بركت نازل كرده است: آب، آتش [۳۲۶] و گوسفند».

261. الإمام عليّ عليه السلام: أفضَلُ ما يَتَّخِذُهُ الرَّجُلُ في مَنزِلِهِ لِعِيالِهِ الشّاةُ؛ فَمَن كانَت في مَنزِلِهِ شاةٌ قَدَّسَت عَلَيهِ المَلائِكَةُ في كُلِّ يَومٍ مَرَّةً، ومَن كانَت عِندَهُ شاتانِ قَدَّسَت عَلَيهِ المَلائِكَةُ مَرَّتَينِ في كُلِّ يَومٍ، وكَذلِكَ فِي الثَّلاثِ تَقولُ: بورِكَ فيكُم. [۳۲۷]

261. امام على عليه السلام: بهترين چيزى كه مرد براى خانواده اش در خانه فراهم مى آورد، گوسفند است. هر كه در خانه اش يك گوسفند داشته باشد، فرشتگان، روزى يك بار، او را تقديس مى كنند، و هر كه دو گوسفند داشته باشد، فرشتگان، روزى دو بار، تقديسش مى كنند، و در سه [گوسفند] به آنان مى گويند: خدا بركتتان دهد!

262. الكافي عن محمّد بن عجلان: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام يَقولُ: ما مِن أهلِ بَيتٍ يَكونُ عِندَهُم شاةُ لَبونٌ إلّا قُدِّسوا في كُلِّ يَومٍ مَرَّتَينِ. قُلتُ: وكَيفَ يُقالُ لَهُم؟ قالَ: يُقالُ لَهُم: بورِكتُم بورِكتُم. [۳۲۸]

262. الكافى ـ به نقل از محمّد بن عجلان ـ: از امام باقر عليه السلام شنيدم فرمود: «هيچ خانواده اى نيست كه نزد آنان گوسفندى شيرده باشد، مگر آن كه روزى دو بار، تقديس مى شوند».

[راوى مى گويد:] گفتم: به آنان چگونه گفته مى شود؟

فرمود: «به آنان گفته مى شود: مبارك باد بر شما! مبارك باد بر شما!».

263. الإمام الصادق عليه السلام: إذَا اتَّخَذَ أهلُ بَيتٍ شاةً آتاهُمُ اللّهُ بِرِزقِها وزادَ في أرزاقِهِم وَارتَحَلَ الفَقرُ عَنهُم مَرحَلَةً، فَإِنِ اتَّخَذوا شاتَينِ آتاهُمُ اللّهُ بِأَرزاقِهِما وزادَ في أرزاقِهِم وَارتَحَلَ الفَقرُ عَنهُم مَرحَلَتَينِ، فَإِنِ اتَّخَذوا ثَلاثَةً آتاهُمُ اللّهُ بِأَرزاقِهِم وَارتَحَلَ الفَقرُ عَنهُم رَأسا. [۳۲۹]

263. امام صادق عليه السلام: هر گاه خانواده اى يك گوسفند داشته باشد، خداوند، روزىِ آن را به آنان مى دهد و بر روزىِ خود آنان نيز مى افزايد و تهى دستى، از آنان يك مرحله مى كوچد؛ و اگر دو گوسفند داشته باشند، خداوند، روزىِ آن دو را به آنان مى دهد و بر روزىِ خود آنان نيز مى افزايد و تهى دستى، از آنان دو مرحله مى كوچد. پس اگر سه گوسفند داشته باشند، خداوند، روزىِ آنها را به آنان مى دهد و تهى دستى، به كلّى از آنان مى كوچد.

264. عنه عليه السلام: مَن كانَت في بَيتِهِ شاةٌ عيدِيَّةٌ [۳۳۰] اِرتَحَلَ الفَقرُ عَنهُ مَنقَلَةً، ومَن كانَت في بَيتِهِ اثنَتانِ ارتَحَلَ عَنهُ الفَقرُ مَنقَلَتَينِ، ومَن كانَت في بَيتِهِ ثَلاثٌ نَفَى اللّهُ عَنهُ الفَقرَ. [۳۳۱]

264. امام صادق عليه السلام: هر كس در خانه اش يك گوسفندِ عيديّه [۳۳۲] باشد، تنگ دستى به اندازه يك مرحله از او كوچ مى كند، و هر كس در خانه اش دو گوسفند باشد، تنگ دستى به اندازه دو مرحله از او كوچ مى كند، و هر كس در خانه اش سه گوسفند باشد، خداوند، تنگ دستى را به كلّى از او دور مى سازد.

265. المحاسن عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام: إذَا اتَّخَذَ أهلُ البَيتِ الشّاةَ قَدَّسَتهُمُ المَلائِكَةُ كُلَّ يَومٍ تَقديسَةً. قُلتُ: كَيفَ يَقولونَ؟ قالَ: يَقولونَ: قُدِّستُم قُدِّستُم. [۳۳۳]

265. المحاسن ـ به نقل از عبد اللّه بن سِنان ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «وقتى خانواده اى گوسفند نگه بدارد، فرشتگان، روزى يك بار، آنان را تقديس مى كنند».

گفتم: چگونه مى گويند؟

فرمود: «مى گويند: خجسته باشيد! خجسته باشيد!».

266. كتاب من لا يحضره الفقيه عن محمّد بن مارد: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ: ما مِن مُؤمِنٍ يَكونُ لَهُ في مَنزِلِهِ عَنزٌ حَلوبٌ إلّا قُدِّسَ أهلُ ذلِكَ المَنزِلِ، وبورِكَ عَلَيهِم، فَإِن كانَتِ اثنَتَينِ قُدِّسوا كُلَّ يَومٍ مَرَّتَينِ. فَقالَ رَجُلٌ مِن أصحابِنا: كَيفَ يُقَدَّسونَ؟ قالَ: يُقالُ لَهُم: بورِكَ عَلَيكُم، وطِبتُم وطابَ إدامُكُم. [۳۳۴]

266. كتاب من لايحضره الفقيه ـ به نقل از محمّد بن مارد ـ: شنيدم كه امام صادق عليه السلام مى فرمود: «هيچ مؤمنى نيست كه در خانه اش بُزى شيرده داشته باشد، مگر آن كه اهل آن خانه تقديس مى شوند و بركت مى يابند. و اگر دو بُز داشته باشد، روزى دو بار، تقديس مى شوند».

مردى از اصحاب ما گفت: چگونه تقديس مى شوند؟

فرمود: «به آنان گفته مى شود: مباركتان باد، پاك باشيد، و طعامتان پاك [و گوارا] باد!».

8 / 5: الدَّواجِنُ

8 / 5: مرغ و خروس

267. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الشّاةُ فِي الدّارِ بَرَكَةٌ، والدَّجاجُ فِي الدّارِ بَرَكَةٌ. [۳۳۵]

267. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوسفند در خانه، بركت است. مرغ در خانه، بركت است.

268. سنن ابن ماجة عن أبي هريرة: أمَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله الأَغنِياءَ بِاتِّخاذِ الغَنَمِ، وأَمَرَ الفُقَراءَ بِاتِّخاذِ الدَّجاجِ. [۳۳۶]

268. سنن ابن ماجة ـ به نقل از ابو هريره ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به ثروتمندان دستور داد كه گوسفند نگه دارند و به تهى دستان دستور داد مرغ نگه دارند.

269. الإمام الكاظم عليه السلام: الدّيكُ أحسَنُ صَوتا مِنَ الطّاووسِ، وهُوَ أعظَمُ بَرَكَةً، يُنَبِّهُكَ في مَواقيتِ الصَّلاةِ. [۳۳۷]

269. امام كاظم عليه السلام: خروس، خوش صداتر از طاووس است و بركتش هم بيشتر است. خروس، تو را در اوقات نماز، بيدار مى كند.

8 / 6: النَّحل

8 / 6: زنبور عسل

الكتاب

قرآن

«وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِى مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِى مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَايَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ». [۳۳۸]

«و پروردگارت به زنبور عسل، وحى كرد كه: «از كوه ها و از درخت و از آنچه داربست مى سازند، خانه هايى [براى خود] بساز، سپس از ميوه ها [و گُل ها] بخور و راه هاى پروردگارت را آرام بپيما». از درون آنها، نوشيدنىِ رنگارنگى برون مى آيد كه در آن براى مردم، شفاست. همانا در اين، نشانه اى براى انديشمندان است».

الحديث

حديث

270. الإمام عليّ عليه السلام ـ لِشيعَتِهِ ـ: كونوا فِي النّاسِ كَالنَّحلَةِ فِي الطَّيرِ؛ لَيسَ شَيءٌ مِنَ الطَّيرِ إلّا وهُوَ يَستَضعِفُها، ولَو يَعلَمونَ ما في أجوافِها مِنَ البَرَكَةِ لَم يَفعَلوا ذلِكَ بِها. [۳۳۹]

270. امام على عليه السلام ـ به پيروانش ـ: در ميان مردم، همانند زنبور عسل در ميان پرندگان باشيد. هيچ پرنده اى نيست، مگر اين كه آن را ناچيز (ناتوان) مى شمارد، در حالى كه اگر مى دانستند در درون او چه بركتى است، به او چنان نمى نگريستند.

الفصل التاسع: أماكن ذات بركة

فصل نهم: جاهاى با بركت

9 / 1: الأَرض

9 / 1: زمين

«وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسِىَ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِى أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائِلِينَ». [۳۴۰]

«و در آن (زمين) از فرازش، لنگرهايى (كوه هايى) ايجاد كرد و در آن، بركت قرار داد [۳۴۱] و در چهار روز، روزى هاى آن را [به اندازه] فراهم آورد، برابر با نيازهاى خواهندگان».

9 / 2: الكَعبَة

9 / 2: كعبه

الكتاب

قرآن

«إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ». [۳۴۲]

«به يقين، اوّلين خانه اى كه براى [عبادت] مردم، بنا نهاده شد، همان است كه در مكّه است و مبارك و [مايه] هدايت براى جهانيان است».

الحديث

حديث

271. المناقب لابن شهرآشوب: جَهِلوا تَفسيرَ قَولِهِ: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» فَقالَ لَهُ [لِعَلِيٍّ عليه السلام] رَجُلٌ: هُوَ أوَّلُ بَيتٍ؟ قالَ: لا، قَد كانَ قَبلَهُ بُيوتٌ، ولكِنَّهُ أوَّلُ بَيتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ مُبارَكا، فيهِ الهُدى وَالرَّحمَةُ وَالبَرَكَةُ. وأَوَّلُ مَن بَناهُ إبراهيمُ، ثُمَّ بَناهُ قَومٌ مِنَ العَرَبِ مِن جَرهَمٍ، ثُمَّ هُدِمَ فَبَنَتهُ قُرَيشٌ. [۳۴۳]

271. المناقب، ابن شهرآشوب: تفسير آيه: «به يقين، اوّلين خانه اى كه براى مردم، بنا نهاده شده است» را نمى دانستند. مردى به على عليه السلام گفت: [آيا] كعبه، اوّلين خانه است؟

فرمود: «نه؛ پيش از آن نيز خانه هايى بود؛ ليكن آن، اوّلين خانه اى است كه براى مردم، پُربركت نهاده شده است كه در آن، هدايت و رحمت و بركت است. اوّلين كسى كه آن را ساخت، ابراهيم عليه السلام بود و سپس طايفه اى از عرب از قبيله جَرهَم. سپس خراب شد. سپس قريش، آن را باز ساخت».

272. الكافي عن عبد الملك بن عتبة: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَمّا يَصِلُ إلَينا مِن ثِيابِ الكَعبَةِ، هَل يَصلُحُ لَنا أن نَلبَسَ شَيئا مِنها؟ قالَ: يَصلُحُ لِلصِّبيانِ وَالمَصاحِفِ وَالمِخَدَّةِ تَبتَغي بِذلِكَ البَرَكَةَ إن شاءَ اللّهُ. [۳۴۴]

272. الكافى ـ به نقل از عبد الملك بن عتبه ـ: از امام صادق عليه السلام در باره پوشش كعبه كه به دست ما مى رسد، پرسيدم كه: آيا مى توانيم چيزى از آن را بپوشيم؟

فرمود: «براى كودكان، قرآن ها و بالش، به قصد تبرّك ـ اگر خدا بخواهد ـ شايسته است».

9 / 3: فِلَسطين، الشّامُ، سَوادُ الكوفَةِ

9 / 3: فلسطين، شام و سرزمين كوفه

الكتاب

قرآن

«وَ نَجَّيْنَاهُ وَ لُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِى بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ». [۳۴۵]

«و او (ابراهيم) و لوط را به سوى سرزمينى نجات داديم كه در آن براى جهانيان، بركت نهاده بوديم».

«سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ». [۳۴۶]

«منزّه است خدايى كه بنده اش را شبى از مسجد الحرام به سوى مسجد الأقصى ـ كه پيرامونش را بركت داده بوديم ـ سِيْر داد تا از آيات خويش به او نشان دهيم. همانا او شنوا و بيناست».

«وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِى بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِى بَارَكْنَا فِيهَا وَ كُنَّا بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَالِمِينَ». [۳۴۷]

«و براى سليمان، تندباد را [رام كرديم] كه به فرمان او، به سوى سرزمينى كه در آن بركت نهاديم، جريان مى يافت، و ما به هر چيز، دانا بوديم».

«وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَْرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِى بَارَكْنَا فِيهَا» [۳۴۸]

«و به گروهى كه پيوسته تضعيف مى شدند، بخش هاى شرق و غرب سرزمينى [۳۴۹] را كه به آن، بركت داده بوديم، به ميراث بخشيديم».

الحديث

حديث

273. تفسير القمّي ـ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى: «وَ نَجَّيْنَاهُ وَ لُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِى بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ» ـ: يَعني إلَى الشّامِ وسَوادِ الكوفَةِ. [۳۵۰]

273. تفسير القمّى ـ در تفسير آيه: «او (ابراهيم) و لوط را به سوى سرزمينى نجات داديم كه در آن براى جهانيان، بركت نهاده بوديم» ـ: يعنى به سوى شام و سرزمين كوفه.

274. تفسير القمّي: قَولُهُ تَعالى: «وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً» قالَ: تَجري مِن كُلِّ جانِبٍ. «إِلَى الْأَرْضِ الَّتِى بَارَكْنَا فِيهَا» إلى بَيتِ المَقدِسِ وَالشّامِ. [۳۵۱]

274. تفسير القمّى: سخن خداوند كه: «و براى سليمان، تندباد را [رام كرديم]»، [يعنى] از هر سوى، روان مى شد. «به سوى سرزمينى كه در آن، بركت نهاده بوديم»، [يعنى] به سوى بيت المقدّس و شام.

9 / 4: مَسجِدُ الكوفَةِ

9 / 4: مسجد كوفه

275. الإمام عليّ عليه السلام ـ في فَضلِ مَسجِدِ الكوفَةِ ـ: تَقَرَّبوا إلَى اللّهِ عز و جل بِالصَّلاةِ فيهِ، وَارغَبوا إلَيهِ في قَضاءِ حَوائِجِكُم؛ فَلَو يَعلَمُ النّاسُ ما فيهِ مِنَ البَرَكَةِ لَأَتَوهُ مِن أقطارِ الأَرضِ ولَو حَبوا عَلَى الثَّلجِ! [۳۵۲]

275. امام على عليه السلام ـ در بيان فضيلت مسجد كوفه ـ: با نماز خواندن در آن، به خداوند، تقرّب بجوييد و در بر آمدن حاجات خود، به آن، رغبت نشان دهيد. اگر مردم مى دانستند چه بركتى در آن است، از اطراف زمين به سوى آن مى شتافتند، هر چند با خزيدن بر روى برف و يخ!

9 / 5: كَربَلاء

9 / 5: كربلا

276. الإمام الصادق عليه السلام: البَرَكَةُ مِن قَبرِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام عَشَرَةُ أميالٍ. [۳۵۳]

276. امام صادق عليه السلام: تا ده ميل اطراف قبر حسين بن على عليهماالسلام، مبارك است.

277. عنه عليه السلام: إنَّ طينَ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام مِسكَةٌ مُبارَكَةٌ. [۳۵۴]

277. امام صادق عليه السلام: خاك قبر حسين عليه السلام، يك پاره مُشك مبارك است.

278. الكافي عن ابن أبي يعفور: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام: يَأخُذُ الإِنسانُ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام فَيَنتَفِعُ بِهِ، ويَأخُذُ غَيرُهُ ولا يَنتَفِعُ بِهِ؟ فَقالَ: لا وَاللّهِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ، ما يَأخُذُهُ أحَدٌ وهُوَ يَرى أنَّ اللّهَ يَنفَعُهُ بِهِ إلّا نَفَعَهُ بِهِ. [۳۵۵]

278. الكافى ـ به نقل از ابن ابى يعفور ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم: كسى از تربت قبر [امام] حسين عليه السلام بر مى دارد و از آن، بهره مى برد. ديگرى بر مى دارد و بهره اى نمى برد؟

فرمود: «نه! به خداى يكتا سوگند، هيچ كس نيست كه آن را با اين عقيده كه خداوند به بركت آن، بهره مى رساند، بر دارد، مگر آن كه خداوند، به سبب آن، به او بهره مى دهد».

9 / 6: قُمّ

9 / 6: قم

279. الإمام الصادق عليه السلام: سَلامُ اللّهِ عَلى أهلِ قُمَّ؛ يَسقِي اللّهُ بِلادَهُمُ الغَيثَ، ويُنَزِّلُ اللّهُ عَلَيهِمُ البَرَكاتِ. [۳۵۶]

279. امام صادق عليه السلام: سلام خدا بر اهل قم! خداوند، سرزمين آنان را با باران، سيراب مى كند و خداوند، بركت ها را بر آنان نازل مى نمايد.

الفصل العاشر: أزمنة ذات بركة

فصل دهم: زمان هاى با بركت

10 / 1: شَهرُ رَمَضانَ

10 / 1: ماه رمضان

الكتاب

قرآن

«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ». [۳۵۷]

«ماه رمضان، [همان] ماهى است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [كتابى] كه مردم را راهبر، و [در بر دارنده] دلايل آشكار هدايت، و [ميزان] تشخيص حق از باطل است».

الحديث

حديث

280. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّهِ عز و جل، وهُوَ شَهرٌ يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ، ويَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ، وهُوَ شَهرُ البَرَكَةِ. [۳۵۸]

280. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ماه رمضان، ماه خداست و آن، ماهى است كه خداوند در آن، حسنات را مى افزايد و گناهان را پاك مى كند و آن، ماه بركت است.

281. عنه صلى الله عليه و آله: أتاكُم شَهرُ رَمَضانَ؛ شَهرُ خَيرٍ وبَرَكَةٍ. [۳۵۹]

281. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ماه رمضان، ماه نيكى و بركت، شما را فرا رسيد!

282. عنه صلى الله عليه و آله ـ مِن خُطبَتِهِ في آخِرِ يَومٍ مِن شَعبانَ ـ: أيُّهَا النّاسُ، فَإِنَّهُ أظَلَّكُم شَهرٌ عَظيمٌ، شَهرٌ مُبارَكٌ، شَهرٌ فيهِ لَيلَةٌ خَيرٌ مِن ألفِ شَهرٍ، جَعَلَ اللّهُ صِيامَهُ فَريضَةً. مَن تَقَرَّبَ فيهِ بِخَصلَةٍ مِن خِصالِ الخَيرِ كانَ كَمَن أدّى فَريضَةً في ما سِواهُ، ومَن أدّى فيهِ فَريضَةً كَمَن أدّى سَبعينَ فَريضَةً في ما سِواهُ. [۳۶۰]

282. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در بخشى از خطبه شان در آخرين روز از ماه شعبان ـ: اى مردم! ماهى بزرگ بر شما سايه افكنده است، ماهى مبارك، ماهى كه در آن، شبى است بهتر از هزار ماه. خداوند، روزه آن را واجب ساخته است.

هر كس در اين ماه، با انجام دادن كارى از كارهاى خير، به خدا تقرّب جويد، همچون كسى است كه در غير اين ماه، كار واجبى را انجام داده باشد، و هر كس در اين ماه، يك واجب به جا آورد، همچون كسى است كه در غير اين ماه، هفتاد كار واجب را انجام داده باشد.

283. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ شَهرَ رَمَضانَ شَهرٌ عَظيمٌ؛ يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ، ويَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ، ويَرفَعُ فيهِ الدَّرَجاتِ. مَن تَصَدَّقَ في هذَا الشَّهرِ بِصَدَقَةٍ غَفَرَ اللّهُ لَهُ، ومَن أحسَنَ فيهِ إلى ما مَلَكَت يَمينُهُ غَفَرَ اللّهُ لَهُ، ومَن حَسُنَ فيهِ خُلُقُهُ غَفَرَ اللّهُ لَهُ. [۳۶۱]

283. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ماه رمضان، ماه بزرگى است. خداوند در آن، حسنات را مى افزايد و گناهان را پاك مى كند و درجات را بالا مى برد. هر كه در اين ماه، يك صدقه بدهد، خداوند، او را مى آمرزد، و هر كه در اين ماه، به برده خود نيكى كند، خداوند، او را مى آمرزد، و هر كه در اين ماه، اخلاقش نيكو باشد، خداوند، او را مى آمرزد.

284. عنه صلى الله عليه و آله: قَد جاءَكُم شَهرُ رَمَضانَ؛ شَهرٌ مُبارَكٌ، شَهرٌ فَرَضَ اللّهُ عَلَيكُم صِيامَهُ، تُفتَحُ فيهِ أبوابُ الجِنانِ، وتُغَلُّ فيهِ الشَّياطينُ. [۳۶۲]

284. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ماه رمضان، شما را فرا رسيد؛ ماهى مبارك؛ ماهى كه خداوند، روزه آن را بر شما واجب ساخته است. در اين ماه، درهاى بهشت، گشوده مى شوند و در اين ماه، شيطان ها در غل و زنجيرند.

285. عنه صلى الله عليه و آله: يُستَحَبُّ النِّكاحُ في رَمَضانَ رَجاءَ البَرَكَةِ. [۳۶۳]

285. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ازدواج در ماه رمضان به اميد بركت، مستحب است.

286. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ في كُلِّ يَومٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ـ: اللّهُمَّ... فَرِّغني فيهِ لِعِبادَتِكَ ودُعائِكَ، وتِلاوَةِ كِتابِكَ، وأَعظِم لي فيهِ البَرَكَةَ. [۳۶۴]

286. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعايش در هر روز از ماه رمضان ـ: خداوندا!... در اين ماه، مرا براى پرستش و نيايش به درگاهت و خواندن كتاب آسمانى ات، فارغ بگردان و بركتم را در اين ماه، بزرگ بدار.

287. عنه عليه السلام ـ في دُعائِهِ لِوَداعِ شَهرِ رَمَضانَ ـ: السَّلامُ عَلَيكَ مِن شَهرٍ لا تُنافِسُهُ الأَيّامُ، السَّلامُ عَلَيكَ مِن شَهرٍ هُوَ مِن كُلِّ أمرٍ سَلامٌ، السَّلامُ عَلَيكَ غَيرَ كَريهِ المُصاحَبَةِ ولا ذَميمِ المُلابَسَةِ، السَّلامُ عَلَيكَ كَما وَفَدتَ عَلَينا بِالبَرَكاتِ، وغَسَلتَ عَنّا دَنَسَ الخَطيئاتِ. [۳۶۵]

287. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى وداع با ماه رمضان ـ: بدرود اى ماهى كه هيچ روزهايى به پاى تو نمى رسند! بدرود اى ماهى كه از هر جهت، ايمن (سلامت) است! بدرود اى ماهى كه همنشينى با تو ناخوشايند نيست و بودن با تو، ناپسند، نه! بدرود اى ماهى كه با بركت ها بر ما فرود آمدى و آلودگى گناهان را از ما شستى!

288. الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ للّهِِ تَعالى مَلائِكَةً مُوَكَّلينَ بِالصّائِمينَ، يَستَغفِرونَ لَهُم في كُلِّ يَومٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ إلى آخِرِهِ، ويُنادونَ الصّائِمينَ كُلَّ لَيلَةٍ عِندَ إفطارِهِم: أبشِروا عِبادَ اللّهِ، فَقَد جُعتُم قَليلاً وسَتَشبَعونَ كَثيرا، بورِكتُم وبورِكَ فيكُم. [۳۶۶]

288. امام باقر عليه السلام: خداوند، فرشتگانى دارد گماشته بر روزه داران كه در هر روزِ ماه رمضان تا پايان آن، براى آنان آمرزش مى طلبند و هر شب به هنگام افطارشان، به آنان خطاب مى كنند: «مژده باد بر شما، اى بندگان خدا! اندكى گرسنه شديد؛ امّا فراوان سير خواهيد گشت. مبارك شديد و در باره شما بركت داده شد».

289. الإمام الصادق عليه السلام ـ كانَ يَقولُ في آخِرِ لَيلَةٍ مِن شَعبانَ وأَوَّلِ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ـ: اللّهُمَّ إنَّ هذَا الشَّهرَ المُبارَكَ الَّذي اُنزِلَ فيهِ القُرآنُ هُدىً لِلنّاسِ وبَيِّناتٍ مِنَ الهُدى وَالفُرقانِ قَد حَضَرَ فَسَلِّمنا فيهِ وسَلِّمهُ لَنا وتَسَلَّمهُ مِنّا في يُسرٍ مِنكَ وعافِيَةٍ. [۳۶۷]

289. امام صادق عليه السلام ـ در آخرين شب ماه شعبان و اوّلين شب ماه رمضان مى فرمود ـ: خداوندا! اين ماه مبارك ـ كه در آن، قرآن براى هدايت مردم فرو فرستاده شده، و متضمّن دلايل آشكار هدايت و ميزان تشخيص حق از باطل است ـ، فرا رسيد. پس در اين ماه، ما را سلامت بدار و آن را براى ما سلامت بدار و آن را از ما در كمال آسانى و عافيت از سوى خود، تحويل بگير.

290. عنه عليه السلام ـ في وَداعِ شَهرِ رَمَضانَ ـ: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِعَظيمِ ما سَأَلَكَ بِهِ أحَدٌ مِن خَلقِكَ؛ مِن كَريمِ أسمائِكَ، وجَميلِ ثَنائِكَ، وخاصَّةِ دُعائِكَ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَن تَجعَلَ شَهرَنا هذا أعظَمَ شَهرِ رَمَضانَ مَرَّ عَلَينا مُنذُ أنزَلتَنا إلَى الدُّنيا بَرَكَةً؛ في عِصمَةِ ديني، وخَلاصِ نَفسي، وقَضاءِ حَوائِجي، وتُشَفِّعُني في مَسائِلي، وتَمامِ النِّعمَةِ عَلَيَ، وصَرفِ السّوءِ عَنّي، ولِباسِ العافِيَةِ لي فيهِ. [۳۶۸]

290. امام صادق عليه السلام ـ در وداع با ماه رمضان ـ: خداوندا! به حق بزرگ ترين چيزى كه هر يك از بندگانت به حق آن از تو درخواست كرده است، به نام هاى بزرگت، ستايش زيبايت، و دعاى ويژه ات، از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستى و اين ماهِ ما را بابركت ترين ماه رمضانى قرار دهى كه از وقتى كه ما را به دنيا فرود آورده اى، بر ما گذشته است، همراه با مصون ماندن دينم و رهايى جانم و بر آمدن نيازهايم. و [اين كه] در خواسته هايم و كامل شدن نعمت بر من و برطرف شدن بدى از من، و پوشاندن عافيت بر من در اين ماه، شفيع من باشى.

10 / 2: لَيلَةُ القَدرِ

10 / 2: شب قَدر

الكتاب

قرآن

«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ». [۳۶۹]

«ما، آن (قرآن) را در شبى مبارك نازل كرديم».

الحديث

حديث

291. الإمام الباقر عليه السلام ـ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ» ـ: نَعَم لَيلَةُ القَدرِ، وهِيَ فِي كُلِّ سَنَةٍ في شَهرِ رَمَضانَ فِي العَشرِ الأَواخِرِ، فَلَم يُنزَلِ القُرآنُ إلّا في لَيلَةِ القَدرِ. [۳۷۰]

291. امام باقر عليه السلام ـ آن گاه كه از ايشان در باره آيه: «ما، آن (قرآن) را در شبى مبارك نازل كرديم» پرسيدند ـ: آرى، شب قدر است و آن، در هر سال، در ده شبِ آخر ماه رمضان است. قرآن، جز در شب قدر، نازل نشده است.

292. عنه عليه السلام ـ حينَ سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» [۳۷۱]: أيَّ شَيءٍ عَنى بِذلِكَ؟ ـ: العَمَلُ الصّالِحُ فيها ـ مِنَ الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وأَنواعِ الخَيرِ ـ خَيرٌ مِنَ العَمَلِ في ألفِ شَهرٍ لَيسَ فيها لَيلَةُ القَدرِ. ولَولا ما يُضاعِفُ اللّهُ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ لِلمُؤمِنينَ ما بَلَغوا، ولكِنَّ اللّهَ يُضاعِفُ لَهُمُ الحَسَناتِ بِحُبِّنا. [۳۷۲]

292. امام باقر عليه السلام ـ چون از ايشان در باره آيه: «شب قدر، بهتر از هزار ماه است» پرسيدند كه مقصود از آن چيست؟ ـ: كار نيك در آن (از قبيل: نماز، زكات و انواع نيكى ها)، بهتر از كار [نيك] در هزار ماهى است كه شب قدر در آنها نباشد. اگر نبود كه خداى متعال، براى مؤمنان چند برابر مى گرداند، قطعا، به آن نمى رسيدند؛ ولى خداوند، حسنات آنان را به سبب محبّت ما، چند برابر مى گرداند.

10 / 3: شَهرُ رَجَبٍ

10 / 3: ماه رجب

293. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سُمِّيَ شَهرُ رَجَبٍ شَهرَ اللّهِ الأَصَبَّ؛ لِأَنَّ الرَّحمَةَ عَلى اُمَّتي تُصَبُّ صَبّا فيهِ. [۳۷۳]

293. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: رجب را ماه اَصَبِّ (پُربار) خدا ناميده اند؛ چون در اين ماه، بر امّتم، رحمت فراوان فرو مى بارد.

294. عنه صلى الله عليه و آله: خِيَرَةُ اللّهِ مِنَ الشُّهورِ شَهرُ رَجَبٍ، وهُوَ شَهرُ اللّهِ، مَن عَظَّمَ شَهرَ رَجَبٍ فَقَد عَظَّمَ أمرَ اللّهِ، ومَن عَظَّمَ أمرَ اللّهِ أدخَلَهُ جَنّاتِ النَّعيمِ، وأَوجَبَ لَهُ رِضوانَهُ الأَكبَرَ. [۳۷۴]

294. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ماه رجب، ماه برگزيده خدا از ميان ماه هاست و آن، ماه خداست. هر كس ماه رجب را بزرگ بدارد، فرمان خدا را بزرگ داشته است و هر كه فرمان خدا را بزرگ بدارد، [خدا] او را وارد بهشت هاى پُرنعمت مى كند و رضايت بزرگ ترِ خويش را براى او واجب مى سازد.

295. عنه صلى الله عليه و آله: رَجَبٌ شَهرُ اللّهِ الأَصَمُّ، المُنيرُ، الَّذي افتَرَضَهُ اللّهُ عز و جل لِنَفسِهِ. [۳۷۵]

295. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: رجب، ماه اَصَمّ [۳۷۶] و درخشان خداست؛ ماهى كه خداوند، آن را براى خود، واجب ساخته است.

296. عنه صلى الله عليه و آله: رَجَبٌ شَهرٌ عَظيمٌ. [۳۷۷]

296. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: رجب، ماه بزرگى است!

297. النوادر للراوندي عن ابن عبّاس: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا جاءَ شَهرُ رَجَبٍ جَمَعَ المُسلِمينَ حَولَهُ وقامَ فيهِم خَطيبا، فَحَمِدَ اللّهَ وأَثنى عَلَيهِ، وذَكَرَ مَن كانَ قَبلَهُ مِنَ الأَنبِياءِ عليهم السلام فَصَلّى عَلَيهِم، ثُمَّ قالَ: أيُّهَا المُسلِمونَ، قَد أظَلَّكُم شَهرٌ عَظيمٌ مُبارَكٌ، وهُوَ شَهرُ الأَصَبِّ، يُصَبُّ فيهِ الرَّحمَةُ عَلى مَن عَبَدَهُ إلّا عَبدا مُشرِكا، أو مُظهِرَ بِدعَةٍ فِي الإِسلامِ. [۳۷۸]

297. النوادر، راوندى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: ماه رجب كه فرا مى رسيد، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مسلمانان را دور خود جمع مى كرد و براى آنان به سخنرانى مى پرداخت. او خدا را حمد و ثنا مى گفت و از پيامبران پيشين، ياد مى كرد و بر آنان درود مى فرستاد. سپس مى فرمود: «اى مسلمانان! ماه بزرگ و مباركى بر شما سايه افكنده است و آن، ماه اصبّ است. [يعنى] در اين ماه، رحمت بر همه بندگانش فرو مى ريزد مگر بر بنده مشرك و يا كسى كه در اسلام، بدعتى پديد آورد».

298. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَعالى نَصَبَ فِي السَّماءِ السّابِعَةِ مَلَكا يُقالُ لَهُ: الدّاعي، فَإِذا دَخَلَ شَهرُ رَجَبٍ يُنادي ذلِكَ المَلَكُ كُلَّ لَيلَةٍ مِنهُ إلَى الصَّباحِ: طوبى لِلذّاكِرينَ! طوبى لِلطّائِعينَ! ويَقولُ اللّهُ تَعالى: أنا جَليسُ مَن جالَسَني، ومُطيعُ مَن أطاعَني، وغافِرُ مَنِ استَغفَرَني، الشَّهرُ شَهري، وَالعَبدُ عَبدي، وَالرَّحمَةُ رَحمَتي، فَمَن دَعاني في هذَا الشَّهرِ أجَبتُهُ، ومَن سَأَلَني أعطَيتُهُ، ومَنِ استَهداني هَدَيتُهُ، وجَعَلتُ هذَا الشَّهرَ حَبلاً بَيني وبَينَ عِبادي؛ فَمَنِ اعتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إلَيَ. [۳۷۹]

298. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند در آسمان هفتم، فرشته اى گماشته است كه به آن، «داعى» گويند، و چون ماه رجب فرا رسد، آن فرشته هر شبِ آن ماه را تا صبح، ندا مى دهد: «خوشا بر ذاكران! خوشا بر طاعت كنندگان!».

خداوند نيز مى فرمايد: «من، همنشين كسى هستم كه با من، همنشين باشد، و مطيع كسى هستم كه اطاعتم كند، و آمرزنده كسى هستم كه از من آمرزش بخواهد. ماه، ماه من است و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من. هر كه مرا در اين ماه بخواند، پاسخش مى گويم، و هر كه از من [چيزى] بخواهد، عطايش مى كنم، و هر كه از من هدايت جويد، راه نمايش خواهم بود. اين ماه را رشته اى (ريسمانى) بين خودم و بندگانم قرار داده ام. هر كس به اين رشته (ريسمان) چنگ زند، به من مى رسد».

299. عنه صلى الله عليه و آله: رَجَبٌ شَهرٌ عَظيمٌ تُضاعَفُ فيهِ الحَسَناتُ ما لا تُضاعَفُ في غَيرِهِ. [۳۸۰]

299. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: رجب، ماه بزرگى است. حسنات، در آن [، به گونه اى] افزوده مى شوند كه در غير آن، چنان افزوده نمى شوند.

300. الإمام الكاظم عليه السلام: رَجَبٌ شَهرٌ عَظيمٌ، يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ ويَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ. [۳۸۱]

300. امام كاظم عليه السلام: رجب، ماه بزرگى است. خداوند در اين ماه، حسنات را مى افزايد و گناهان را مى زدايد.

10 / 4: شَهرُ شَعبانَ

10 / 4: ماه شعبان

301. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّما سُمِّيَ شَعبانَ لِأَنَّهُ تَتَشَعَّبُ فيهِ أرزاقُ المُؤمِنينَ لِرَمَضانَ، وهُوَ شَهرُ العَمَلِ، فيهِ تُضاعَفُ الحَسَنَةُ سَبعينَ، وَالسَّيِّئَةُ مَحطوطَةٌ، وَالذَّنبُ مَغفورٌ، وَالحَسَنَةُ مَقبولَةٌ. [۳۸۲]

301. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ماه شعبان را شعبان مى گويند؛ چون روزى هاى مردم تا رمضان، در آن تقسيم مى شود. اين ماه، ماه عمل است. در اين ماه، كار نيك، هفتاد برابر مى گردد؛ سيّئه (بدى) ريخته مى شود؛ گناه، آمرزيده مى گردد؛ و حَسَنه (خوبى)، پذيرفته مى شود.

302. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّما سُمِّيَ شَعبانَ لِأنَّهُ يَتَشَعَّبُ فيهِ خَيرٌ كَثيرٌ لِلصّائِمِ فيهِ حَتّى يَدخُلَ الجَنَّةَ. [۳۸۳]

302. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ماه شعبان را به اين دليلْ شعبان ناميده اند كه در اين ماه، خير فراوانى براى روزه دارِ آن، منشعب مى شود، تا آن كه وارد بهشت شود.

303. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّما سُمِّيَ شَعبانَ لِأَنَّهُ يُشعَبُ فيهِ خَيرٌ كَثيرٌ لِرَمَضانَ. [۳۸۴]

303. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شعبان را به اين دليلْ شعبان ناميده اند كه در اين ماه، خير فراوانى براى رمضان، منشعب مى شود.

304. عنه صلى الله عليه و آله: أربَعٌ لَياليهِنَّ كَأَيّامِهِنَّ، وأَيّامُهُنَّ كَلَيالِيهِنَّ، يُبِرُّ اللّهُ فيهِنَّ القَسَمَ، ويُعتِقُ فيهِنَّ النَّسَمَ، ويُعطي فيهِنَّ الجَزيلَ: لَيلَةُ القَدرِ وصَباحُها، ولَيلَةُ عَرَفَةَ وصَباحُها، ولَيلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ وصَباحُها، ولَيلَةُ الجُمُعَةِ وصَباحُها. [۳۸۵]

304. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چهار شب است كه شب هايش همانند روزهايش و روزهايش همانند شب هايش است؛ [يعنى] خداوند در آنها، قَسَم ها [خواسته ها] را برآورده مى سازد، افراد را آزاد مى كند، و پاداش فراوان مى دهد: شب قدر و روز آن، شب عرفه و روز آن، شب نيمه شعبان و روز آن، و شب جمعه و روز آن.

305. الإمام الرضا عليه السلام: كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام لا يَنامُ ثَلاثَ لَيالٍ: لَيلَةَ ثَلاثٍ وعِشرينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ، ولَيلَةَ الفِطرِ ولَيلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ، وفيها تُقسَمُ الأَرزاقُ وَالآجالُ وما يَكونُ فِي السَّنَةِ. [۳۸۶]

305. امام رضا عليه السلام: امير مؤمنان عليه السلام سه شب را نمى خوابيد: شب بيست و سوم ماه رمضان، شب عيد فطر، و شب نيمه شعبان. در اين شب ها، روزى ها و اَجَل ها و آنچه در طول سال خواهد شد، تقسيم (مقدّر) مى شوند.

10 / 5: يَومُ الجُمُعَةِ

10 / 5: روز جمعه

306. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الجُمُعَةُ كَفّارَةٌ لِما بَينَها وبَينَ الجُمُعَةِ الَّتي قَبلَها وزِيادَةُ ثَلاثَةِ أيّامٍ؛ وذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ عز و جل قالَ: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» [۳۸۷]. [۳۸۸]

306. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جمعه، كفّاره خطاهاى بين جمعه تا جمعه قبلش و سه روز افزون بر آن است؛ چرا كه خداوند فرموده است: «هر كس حسنه اى (كار نيكى) آوَرَد، ده برابر، پاداش دارد».

307. عنه صلى الله عليه و آله: أكثِروا مِنَ الصَّلاةِ عَلَيَ يَومَ الجُمُعَةِ؛ فَإِنَّهُ يَومٌ تُضاعَفُ فيهِ الأَعمالُ. [۳۸۹]

307. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در روز جمعه، زياد بر من صلوات بفرستيد؛ زيرا جمعه، روزى است كه [پاداش] كارها در آن، چند برابر مى شود.

308. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ يَومَ الجُمُعَةِ سَيِّدُ الأَيّامِ؛ يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ، ويَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ، ويَرفَعُ فيهِ الدَّرَجاتِ. [۳۹۰]

308. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روز جمعه، سَرور روزهاست. خداوند در آن روز، حسنات را مى افزايد و گناهان را محو مى كند و درجات را بالا مى برد.

309. الإمام عليّ عليه السلام ـ في وَصفِ يَومِ الجُمُعَةِ ـ: فيهِ ساعَةٌ مُبارَكَةٌ لا يَسأَلُ اللّهَ عَبدٌ مُؤمِنٌ فيها شَيئا إلّا أعطاهُ. [۳۹۱]

309. امام على عليه السلام ـ در توصيف روز جمعه ـ: در آن روز، ساعتى پُربركت است كه هيچ بنده مؤمنى، در آن ساعت، چيزى از خداوند نمى خواهد، مگر آن كه به او عطا مى كند.

310. الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ الأَعمالَ تُضاعَفُ يَومَ الجُمُعَةِ؛ فَأَكثِروا فيهِ مِنَ الصَّلاةِ وَالصَّدَقَةِ. [۳۹۲]

310. امام باقر عليه السلام: در روز جمعه، [پاداش] كارها چند برابر مى شود. پس در آن روز، نماز و صدقه زياد انجام دهيد.

311. الإمام الصادق عليه السلام: فَضَّلَ اللّهُ الجُمُعَةَ عَلى غَيرِها مِنَ الأَيّامِ، وإنَّ الجِنانَ لَتُزَخرَفُ وتُزَيَّنُ يَومَ الجُمُعَةِ لِمَن أتاها، وإنَّكُم تَتَسابَقونَ إلَى الجَنَّةِ عَلى قَدرِ سَبقِكُم إلَى الجُمُعَةِ، وإنَّ أبوابَ السَّماءِ لَتُفَتَّحُ لِصُعودِ أعمالِ العِبادِ. [۳۹۳]

311. امام صادق عليه السلام: خداوند، روز جمعه را بر روزهاى ديگر، برترى بخشيده است. در روز جمعه، بهشت براى آن كس كه به [نماز] جمعه بيايد، آراسته و مزيّن مى شود، و شما به اندازه پيشتازى تان به سوى [نماز] جمعه، به سوى بهشت، پيش خواهيد تاخت و همانا درهاى آسمان براى بالا رفتن اعمال بندگان، باز مى شوند.

312. عنه عليه السلام ـ فِي الرَّجُلِ يُريدُ أن يَعمَلَ شَيئا مِنَ الخَيرِ مِثلَ الصَّدَقَةِ وَالصَّومِ ونَحوِ هذا ـ: يُستَحَبُّ أن يَكونَ ذلِكَ يَومَ الجُمُعَةِ؛ فَإِنَّ العَمَلَ يَومَ الجُمُعَةِ يُضاعَفُ. [۳۹۴]

312. امام صادق عليه السلام ـ در باره كسى كه مى خواهد كار خيرى (همچون: صدقه، روزه و مانند آن) داشته باشد ـ: مستحب است كه آن كار، در روز جمعه باشد؛ چرا كه در روز جمعه، [پاداش] عمل، چند برابر مى شود.

313. عنه عليه السلام: اِجتَنِبُوا المَعاصِيَ لَيلَةَ الجُمُعَةِ؛ فَإِنَّ السَّيِّئَةَ مُضاعَفَةٌ وَالحَسَنَةَ مُضاعَفَةٌ، ومَن تَرَكَ مَعصِيَةَ اللّهِ لَيلَةَ الجُمُعَةِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ كُلَّ ما سَلَفَ فيهِ، وقيلَ لَهُ: اِستَأنِفِ العَمَلَ، ومَن بارَزَ اللّهَ لَيلَةَ الجُمُعَةِ بِمَعصِيَةٍ أخَذَهُ اللّهُ بِكُلِّ ما عَمِلَ في عُمُرِهِ، وضاعَفَ عَلَيهِ العَذابَ بِهذِهِ المَعصِيَةِ، فَإِذا كانَ لَيلَةُ الجُمُعَةِ رَفَعَت حيتانُ البُحورِ رُؤوسَها، ودَوابُّ البَراري، ثُمَّ نادَت بِصَوتٍ ذَلِقٍ: رَبَّنا لا تُعَذِّبنا بِذُنوبِ الآدَمِيِّينَ. [۳۹۵]

313. امام صادق عليه السلام: در شب جمعه، از گناهان بپرهيزيد؛ چون گناه، چند برابر مى شود و حسنه هم چند برابر مى شود.

هر كس در شب جمعه، نافرمانى از خدا را ترك كند، خداوند، همه گناهان گذشته او را مى بخشد و به او مى گويند: «كار را از سر بگير». و هر كس در شب جمعه، با انجام دادن گناهى به مبارزه با خدا بپردازد، خداوند، او را به همه كرده هايش در طول عمرش مؤاخذه مى كند و به سبب اين گناه، عذابش را دو چندان مى نمايد.

چون شب جمعه مى شود، ماهيان درياها و حيوانات صحراها، سرهاى خود را بالا بُرده، با صدايى ملتمسانه مى گويند: «خدايا! ما را به سبب گناهان آدميان، عذاب نكن».

10 / 6: عيدُ الأَضحى

10 / 6: عيد قربان

314. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ يَومَ الأَضحى ويَومَ الجُمُعَةِ ـ: اللّهُمَّ هذا يَومٌ مُبارَكٌ مَيمونٌ، وَالمُسلِمونَ فيهِ مُجتَمِعونَ في أقطارِ أرضِكَ، يَشهَدُ السّائِلُ مِنهُم وَالطّالِبُ وَالرّاغِبُ وَالرّاهِبُ، وأَنتَ النّاظِرُ في حَوائِجِهِم. [۳۹۶]

314. امام زين العابدين عليه السلام ـ در ضمن دعايش در روز عيد قربان و روز جمعه ـ: پروردگارا! اين روز، روزى بابركت و خجسته است و مسلمانان در اين روز، از اطراف زمين تو، گرد آمده اند. خواهنده، جوينده، اميدوار و بيمناك، همه حاضرند و تو، به نيازهايشان مى نگرى.

10 / 7: عيدُ الغَديرِ

10 / 7: عيد غدير

315. ثواب الأعمال عن الحسن بن راشد: قيلَ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام: لِلمُؤمِنينَ مِنَ الأَعيادِ غَيرَ العيدَينِ وَالجُمُعَةِ؟ قالَ: فَقالَ: نَعَم، لَهُم ما هُوَ أعظَمُ مِن هذا، يَومَ اُقيمَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَعَقَدَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله الوِلايَةَ في أعناقِ الرِّجالِ وَالنِّساءِ بِغَديرِ خُمٍّ.

فَقُلتُ: وأَيُ يَومٍ ذاكَ؟ قالَ: الأَيّامُ تَختَلِفُ، ثُمَّ قالَ: يَومَ ثَمانِيَةَ عَشَرَ مِن ذِي الحِجَّةِ،

قالَ: ثُمَّ قالَ: وَالعَمَلُ فيهِ يَعدِلُ العَمَلَ في ثَمانينَ شَهرا، ويَنبَغي أن يُكثَرَ فيهِ ذِكرُ اللّهِ عز و جل وَالصَّلاةُ عَلَى النَّبِيِ صلى الله عليه و آله، ويُوَسِّعَ الرَّجُلُ فيهِ عَلى عِيالِهِ. [۳۹۷]

315. ثواب الأعمال ـ به نقل از حسن بن راشد ـ: به امام صادق عليه السلام گفتند: آيا براى مؤمنان، غير از عيد قربان و فطر و جمعه، عيدى هست؟

فرمود: «آرى؛ عيدى دارند كه بزرگ تر از اين است: روزى كه امير مؤمنان عليه السلام بر پا داشته شد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در غدير خُم، پيمان ولايت او را بر گردن مردان و زنان نهاد».

گفتم: آن، چه روزى است؟

فرمود: «روزها فرق مى كند». سپس فرمود: «روز هجدهم ذى حجّه». سپس فرمود: «عملِ آن روز با عملِ هشتاد ماه، برابر است و سزاوار است كه در آن روز، ذكر خدا و صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار گفته شود و مرد بر خانواده خود، توسعه بخشد».

10 / 8: البُكرَة

10 / 8: صبح خيزى

316. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن غَدا في طَلَبِ العِلمِ أظَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ، وبورِكَ لَهُ في مَعيشَتِهِ، ولَم يَنقُص مِن رِزقِهِ. [۳۹۸]

316. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس صبح زود در پى دانش رود، فرشتگان بر او سايه مى افكنند و در زندگى اش بركت مى يابد و از روزى اش كاسته نمى شود.

317. عنه صلى الله عليه و آله: اُغدوا في طَلَبِ العِلمِ؛ فَإِنَّ الغُدُوَّ بَرَكَةٌ ونَجاحٌ. [۳۹۹]

317. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: صبحگاهان، در پى دانش برويد؛ چرا كه رفتن در آغاز روز، [مايه] بركت و پيروزى است.

318. عنه صلى الله عليه و آله: البُكورُ مُبارَكٌ، يَزيدُ في جَميعِ النِّعَمِ، خُصوصا فِي الرِّزقِ. [۴۰۰]

318. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: صبح خيزى، داراى بركت است. آن، در همه نعمت ها، مايه افزايش است، بويژه در روزى.

319. عنه صلى الله عليه و آله: باكِروا طَلَبَ الرِّزقِ وَالحَوائِجِ؛ فَإِنَّ الغُدُوَّ بَرَكَةٌ ونَجاحٌ. [۴۰۱]

319. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در پى روزى و نيازها، صبح خيز باشيد؛ چرا كه حركت نمودن در آغاز روز، [مايه] بركت و پيروزى است.

320. عنه صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ بارِك لِاُمَّتي في بُكورِها. [۴۰۲]

320. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدايا! به امّتم در صبح زودشان، بركت بخش.

321. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أرادَ أحَدُكُمُ الحاجَةَ فَليُبَكِّر إلَيها؛ فَإِنّي سَأَلتُ رَبّي عز و جل أن يُبارِكَ لِاُمَّتي في بُكورِها. [۴۰۳]

321. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما خواست كارى انجام دهد، صبح زود در پى آن برود؛ چرا كه من از پروردگارم خواسته ام كه به امّتم در صبح خيزى اش بركت دهد.

322. عنه صلى الله عليه و آله: إذا صَلَّيتُمُ الصُّبحَ فَافزَعوا إلَى الدُّعاءِ، وباكِروا في طَلَبِ الحَوائِجِ. اللّهُمَّ بارِك لِاُمَّتي في بُكورِها. [۴۰۴]

322. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چون نماز صبح را خوانديد، به دعا بپردازيد و صبح زود، در پى نيازها برويد. خدايا! به امّتم در صبح خيزى اش بركت بده.

323. عنه صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ بارِك لِاُمَّتي في بُكورِها يَومَ الخَميسِ. [۴۰۵]

323. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدايا! امّتم را در صبح خيزى اش در روز پنج شنبه، بركت عطا كن.

324. عنه صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ بارِك لِاُمَّتي في بُكورِها يَومَ سَبتِها وخَميسِها. [۴۰۶]

324. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدايا! امّتم را در صبح خيزى اش در روز شنبه و پنجشنبه، بركت بده.

325. سنن أبي داود عن صخر الغامديّ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ بارِك لِاُمَّتي في بُكورِها. وكانَ إذا بَعَثَ سَرِيَّةً أو جَيشا بَعَثَهُم في أوَّلِ النَّهارِ. [۴۰۷]

325. سنن أبى داوود ـ به نقل از صخر غامدى ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خدايا! به امّتم در صبح خيزى اش بركت بده». پيامبر صلى الله عليه و آله، هر گاه سَريّه [۴۰۸] يا سپاهى مى فرستاد، آن را در بامداد، اعزام مى كرد.

326. الإمام عليّ عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ يوصيني: ... يا عَلِيُّ، اغدُ بِسمِ اللّهِ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى بارَكَ لِاُمَّتي في بُكورِها. [۴۰۹]

326. امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كه مرا سفارش مى كرد، چنين فرمود: «... اى على! به نام خدا، بامدادان، حركت كن؛ چرا كه خداوند متعال، براى امّتم، در صبح خيزى، بركت قرار داده است».

327. عنه عليه السلام: بَكرُ السَّبتِ وَالخَميسِ بَرَكَةٌ. [۴۱۰]

327. امام على عليه السلام: بامداد شنبه و پنج شنبه، بركت است.

328. عنه عليه السلام: باكِروا؛ فَالبَرَكَةُ فِي المُباكَرَةِ، وشاوِروا؛ فَالنُّجحُ فِي المُشاوَرَةِ. [۴۱۱]

328. امام على عليه السلام: بامدادان، در پى كار رويد، كه بركت، در صبح خيزى است؛ و مشورت كنيد، كه كاميابى در مشورت كردن است.

329. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَعالى بارَكَ لِهذِهِ الاُمَّةِ فِي بُكورِها. [۴۱۲]

329. امام صادق عليه السلام: خداوند متعال، براى اين امّت، در صبح خيزى اش بركت نهاده است.

الفصل الحادي عشر: أطعمة ذات بركة

فصل يازدهم: خوراكى هاى با بركت

11 / 1: الزَّيتون

11 / 1: زيتون

الكتاب

قرآن

«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ». [۴۱۳]

«خدا، نور آسمان ها و زمين است. مَثَل نور او، مَثَل چراغدانى است كه در آن، چراغى است و آن چراغ، در شيشه اى. آن شيشه، گويى اخترى درخشان است كه از درخت مبارك زيتونى ـ كه نه شرقى است و نه غربى ـ افروخته مى شود. نزديك است كه روغنش ـ هر چند آتشى به آن نرسيده باشد ـ بدرخشد. روشنى بر روى روشنى است. خداوند، هر كه را بخواهد، با نور خويش هدايت مى كند. و خدا اين مَثَل ها را براى مردم مى زند و خدا به هر چيزى داناست».

الحديث

حديث

330. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نِعمَ السِّواكُ الزَّيتونُ مِنَ الشَّجَرَةِ المُبارَكَةِ؛ يُطيبُ الفَمَ، ويَذهَبُ بِالحَفرِ. هُوَ سِواكي وسِواكُ الأَنبِياءِ قَبلي. [۴۱۴]

330. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوب مسواكى است شاخه زيتون، از درخت مبارك! دهان را خوش بو مى سازد و زردىِ (: جِرمِ) دندان را مى زدايد. مسواك من و مسواك پيامبرانِ پيش از من است.

331. الإمام الصادق عليه السلام: الزَّيتونُ يَزيدُ فِي الماءِ. [۴۱۵]

331. امام صادق عليه السلام: زيتون، آب (قدرت جنسى) را افزايش مى دهد.

332. الإمام الكاظم عليه السلام: كانَ مِمّا أوصى بِهِ آدَمُ عليه السلام إلى هِبَةِ اللّهِ ابنِهِ أن كُلِ الزَّيتونَ؛ فَإِنَّهُ مِن شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ. [۴۱۶]

332. امام كاظم عليه السلام: از وصيّت هاى آدم عليه السلام به پسرش، هِبَةُ اللّه، اين بود كه: «زيتون بخور، كه از درختى مبارك است».

11 / 2: الزَّيت

11 / 2: روغن زيتون

333. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلُوا الزَّيتَ وَادَّهِنوا بِالزَّيتِ؛ فَإِنَّهُ مِن شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ. [۴۱۷]

333. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روغن زيتون بخوريد و خود را با آن، روغن مالى كنيد؛ چرا كه از درختى خجسته است.

334. عنه صلى الله عليه و آله: كُلُوا الزَّيتَ وَادَّهِنوا بِهِ؛ فَإِنَّهُ طَيِّبٌ مُبارَكٌ. [۴۱۸]

334. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روغن زيتون بخوريد و خود را با آن، روغن مالى كنيد؛ چرا كه پاكيزه و مبارك است.

335. عنه صلى الله عليه و آله: كُلُوا الزَّيتَ وَادَّهِنوا بِهِ؛ فَإِنَّ فيهِ شِفاءً مِن سَبعينَ داءً، مِنهَا الجُذامُ. [۴۱۹]

335. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روغن زيتون بخوريد و خود را با آن، روغن مالى كنيد؛ چرا كه در آن، بهبود از هفتاد بيمارى است كه جُذام، يكى از آنهاست.

336. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكَ [۴۲۰] بِالزَّيتِ فَكُلهُ، وَادَّهِن بِهِ؛ فَإِنَّ مَن أكَلَهُ وَادَّهَنَ بِهِ لَم يَقرَبهُ الشَّيطانُ أربَعينَ يَوما. [۴۲۱]

336. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر تو باد روغن زيتون! آن را بخور و به خود بمال. هر كس آن را بخورد و به خود بمالد، شيطان تا چهل روز به او نزديك نمى شود.

337. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِهذِهِ الشَّجَرَةِ المُبارَكَةِ زَيتِ الزَّيتونِ فَتَداوَوا بِهِ؛ فَإِنَّهُ مَصَحَّةٌ مِنَ الباسورِ. [۴۲۲]

337. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر شما باد اين درخت مبارك، روغن زيتون! با آن، مداوا كنيد؛ چرا كه درمانِ بواسير است.

338. الإمام عليّ عليه السلام: اِدَّهِنوا بِالزَّيتِ وَائتَدِموا بِهِ؛ فَإِنَّهُ دُهنَةُ الأَخيارِ، وإدامُ المُصطَفَينَ، مُسِحَت بِالقُدسِ مَرَّتَينِ، بورِكَت مُقبِلَةً وبورِكَت مُدبِرَةً، لا يَضُرُّ مَعَها داءٌ. [۴۲۳]

338. امام على عليه السلام: [به خود،] روغن زيتون بماليد و از آن بخوريد؛ چرا كه روغنِ تدهين (آرايش و بهداشتِ) نيكان و خورشت برگزيدگان است. روغن زيتون دو بار تقديس شده است. در آمدنش و در رفتنش، به آن بركت داده شده است، [۴۲۴] و با وجود آن، هيچ بيمارى اى زيان نمى زند.

11 / 3: الخُبز

11 / 3: نان

339. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أكرِمُوا الخُبزَ وعَظِّموهُ؛ فَإِنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ أنزَلَ لَهُ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ، وأَخرَجَ بَرَكاتِ الأَرضِ. [۴۲۵]

339. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نان را گرامى بداريد و بزرگ بشماريد؛ چرا كه خداى متعال براى تهيّه آن، بركاتى (باران) را از آسمان، فرو فرستاده و بركاتى را از زمين، بيرون آورده است.

340. عنه صلى الله عليه و آله: إيّاكُم أن تَشَمُّوا الخُبزَ كَما تَشَمُّهُ السِّباعُ؛ فَإِنَّ الخُبزَ مُبارَكٌ، أرسَلَ اللّهُ عز و جل لَهُ السَّماءَ مِدرارا، ولَهُ أنبَتَ اللّهُ المَرعى، وبِهِ صَلَّيتُم، وبِهِ صُمتُم، وبِهِ حَجَجتُم بَيتَ رَبِّكُم. [۴۲۶]

340. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مبادا كه نان را بو كنيد، آن گونه كه درندگان بو مى كنند؛ چرا كه نان، مبارك است. خداوند به خاطر آن، از آسمان، باران را بارانده و به خاطر آن، زمين را رويانده است و به سبب آن، نماز خوانده ايد و به سبب آن، روزه گرفته ايد و به سبب آن، به حجّ خانه پروردگارتان رفته ايد.

341. عنه صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ بارِك لَنا فِي الخُبزِ، ولا تُفَرِّق بَينَنا وبَينَهُ، فَلولَا الخُبزُ ما صُمنا ولا صَلَّينا، ولا أدَّينا فَرائِضَ رَبِّنا عز و جل. [۴۲۷]

341. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدايا! نان را براى ما مبارك گردان و ميان ما و نان، جدايى مينداز. اگر نان نبود، نه روزه مى گرفتيم، نه نماز مى خوانديم و نه واجبات پروردگارمان را به جا مى آورديم.

342. عنه صلى الله عليه و آله: صَغِّروا رُغفانَكُم، فَإِنَّ مَعَ كُلِّ رَغيفٍ بَرَكَةً. [۴۲۸]

342. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گرده هاى نانتان را كوچك بگيريد كه با هر گرده نانى، بركتى است.

343. الإمام الصادق عليه السلام: تَبَرَّك بِأَن تَحمِلَ الخُبزَ في سَفَرِكَ في زادِكَ. [۴۲۹]

343. امام صادق عليه السلام: بركت بجوى، به اين كه در مسافرت خود، نان را در توشه ات داشته باشى.

11 / 4: الشَّعير

11 / 4: جو

344. الإمام الصادق عليه السلام: لَو عَلِمَ اللّهُ في شَيءٍ شِفاءً أكثَرَ مِنَ الشَّعيرِ ما جَعَلَهُ غِذاءَ الأَنبِياءِ عليهم السلام. [۴۳۰]

344. امام صادق عليه السلام: خداوند، اگر شفا[بخشىِ] چيزى را بيش از [نانِ] جو مى دانست، آن را غذاى پيامبران قرار نمى داد.

345. الإمام الرضا عليه السلام: فَضلُ خُبزِ الشَّعيرِ عَلَى البُرِّ كَفَضلِنا عَلَى النّاسِ، وما مِن نَبِيٍ إلّا وقَد دَعا لِاكِلِ الشَّعيرِ وبارَكَ عَلَيهِ، وما دَخَلَ جَوفا إلّا وأَخرَجَ كُلَّ داءٍ فيهِ، وهُوَ قوتُ الأَنبِياءِ وطَعامُ الأَبرارِ، أبَى اللّهُ تَعالى أن يَجعَلَ قوتَ أنبِيائِهِ إلّا شَعيرا. [۴۳۱]

345. امام رضا عليه السلام: برترىِ نان جو بر نان گندم، مانند برترىِ ما بر مردم است. هيچ پيامبرى نيست، مگر آن كه براى خورنده [نانِ] جو دعا كرده و برايش بركت خواسته است. آن، وارد هيچ شكمى نمى شود، مگر اين كه هر دردى را كه در آن است، بيرون مى كند. [نان] جو، قوتِ پيامبران و خوراك نيكان است. خدا نخواسته است كه جز جو را قوتِ پيامبرانش قرار دهد.

11 / 5: التَّمر

11 / 5: خرما

346. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أفطَرَ أحَدُكُم فَليُفطِر عَلى تَمرٍ؛ فَإِنَّهُ بَرَكَةٌ، فَإِن لَم يَجِد تَمرا فَالماءَ؛ فَإِنَّهُ طَهورٌ. [۴۳۲]

346. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما افطار مى كند، با خرما افطار كند كه بركت است، و اگر خرما نيافت، با آب؛ چرا كه آب، پاك كننده است.

347. عنه صلى الله عليه و آله: أطعِمُوا المَرأَةَ في شَهرِهَا الَّذي تَلِدُ فيهِ التَّمرَ؛ فَإِنَّ وَلَدَها يَكونُ حَليما نَقِيّا. [۴۳۳]

347. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زنِ پا به ماه، خرما بخورانيد؛ چرا كه فرزندش بردبار و پاك مى شود.

348. عنه صلى الله عليه و آله: ما لِلنُّفَساءِ عِندي شِفاءٌ مِثلُ الرُّطَبِ، وما لِلمَريضِ مِثلُ العَسَلِ. [۴۳۴]

348. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به نزد من، براى زائو، شفابخشى چون خرما و براى بيمار، شفابخشى چون عسل نيست.

349. عنه صلى الله عليه و آله: إذا وَلَدَتِ المَرأَةُ فَليَكُن أوَّلُ ما تَأكُلُ الرُّطَبَ، فَإِن لَم يَكُن رُطَبٌ فَتَمرٌ؛ فَإِنَّهُ لَو كانَ شَيءٌ أفضَلُ مِنهُ أطعَمَهُ اللّهُ مَريَمَ عليهاالسلام حينَ وَلَدَت عيسى عليه السلام. [۴۳۵]

349. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: وقتى زن مى زايد، بايد اوّلين چيزى كه مى خورد، رطب باشد و اگر رطب نبود، خرما؛ چرا كه اگر چيزى برتر از آن بود، خداوند آن را به مريم عليهاالسلامدر هنگام به دنيا آوردن عيسى عليه السلام مى خورانيد.

350. الإمام عليّ عليه السلام: ما تَأكُلُ الحامِلُ مِن شَيءٍ ولا تَتَداوى بِهِ أفضَلَ مِنَ الرُّطَبِ، قالَ اللّهُ عز و جل لِمَريَمَ عليهاالسلام: «وَ هُزِّى إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا * فَكُلِى وَ اشْرَبِى وَ قَرِّى عَيْنًا» [۴۳۶]. [۴۳۷]

350. امام على عليه السلام: زن باردار، چيزى نمى خورد و با چيزى مداوا نمى كند كه برتر از رطب باشد. خداوند متعال به مريم عليهاالسلامفرمود: «شاخه درخت خرما را به سوى خود، تكان بده تا خرماى تازه براى تو فرو ريزد، و بخور و بياشام و چشمت روشن باد!».

351. كنز العمّال عن أبي هريرة: كانَ أحَبُّ الفاكِهَةِ إلَيهِ [صلى الله عليه و آله] الرُّطَبَ وَالبِطّيخَ. [۴۳۸]

351. كنز العمّال ـ به نقل از ابو هريره ـ: دوست داشتنى ترين ميوه ها در نزد پيامبر خدا، رطب و هندوانه بود.

352. المستدرك على الصحيحين عن أنس: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَأخُذُ الرُّطَبَ بِيَمينِهِ وَالبِطّيخَ بِيَسارِهِ، فَيَأكُلُ الرُّطَبَ بِالبِطّيخِ، وكانَ أحَبَّ الفاكِهَةِ إلَيهِ. [۴۳۹]

352. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، رطب را در دست راست و هندوانه را در دست چپش مى گرفت و رطب را با هندوانه مى خورد و اين دو، خواستنى ترينْ ميوه ها نزد او بودند.

353. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: بَيتٌ لا تَمرَ فيهِ كَالبَيتِ لا طَعامَ فيهِ. [۴۴۰]

353. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خانه اى كه خرما در آن نيست، همچون خانه اى است كه خوراك در آن نيست.

354. عنه صلى الله عليه و آله: إذا جاءَ الرُّطَبُ فَهَنِّئوني، وإذا ذَهَبَ فَعَزّوني. [۴۴۱]

354. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه رطب آمد، به من تهنيت بگوييد و چون رفت، تسليتم دهيد.

355. الإمام عليّ عليه السلام: خالِفوا أصحابَ المُسكِرِ، وكُلُوا التَّمرَ؛ فَإِنَّ فيهِ شِفاءً مِنَ الأَدواءِ. [۴۴۲]

355. امام على عليه السلام: با شرابخواران، مخالفت كنيد و خرما بخوريد، كه درمان دردها در آن است.

11 / 6: العَدَس

11 / 6: عدس

356. الإمام عليّ عليه السلام: قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِالعَدَسِ؛ فَإِنَّهُ مُبارَكٌ مُقَدَّسٌ، يُرَقِّقُ القَلبَ ويُكثِرُ الدَّمعَةَ، وقَد بارَكَ فيهِ سَبعونَ نَبِيّا آخِرُهُم عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام. [۴۴۳]

356. امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود: «عدس بخوريد، كه مبارك و مقدّس است؛ دل را نازك و اشك را زياد مى نمايد. هفتاد پيامبر، براى بركت آن، دعا كرده اند كه آخرينِ آنان عيسى بن مريم عليه السلام است».

357. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِالعَدَسِ؛ فَإِنَّهُ يُرِقُّ القَلبَ، ويُكثِرُ الدَّمعَةَ، ولَقَد قَدَّسَهُ سَبعونَ نَبِيّا. [۴۴۴]

357. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عدس بخوريد؛ چرا كه دل را نازك و اشك را زياد مى نمايد. هفتاد پيامبر، آن را تقديس كرده اند.

358. الإمام الصادق عليه السلام: شَكا رَجُلٌ إلى نَبِيِ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَساوَةَ القَلبِ، فَقالَ لَهُ: عَلَيكَ بِالعَدَسِ؛ فَإِنَّهُ يُرِقُّ القَلبَ، ويُسرِعُ الدَّمعَةَ. [۴۴۵]

358. امام صادق عليه السلام: مردى به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از قساوت قلب، شكايت كرد. به او فرمود: «عدس بخور، كه دل را نازك مى كند و اشك چشم را سرعت مى بخشد».

359. الكافي عن معاوية بن عمّار: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام: إنَّ النّاسَ يَروونَ أنَّ النَّبِيَ صلى الله عليه و آله قالَ: إنَّ العَدَسَ بارَكَ عَلَيهِ سَبعونَ نَبِيّا؟ فَقالَ: هُوَ الَّذي يُسَمّونَهُ عِندَكُمُ الحِمَّصَ، ونَحنُ نُسَمّيهِ العَدَسَ. [۴۴۶]

359. الكافى ـ به نقل از معاوية بن عمّار ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم: مردم، روايت مى كنند كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است: «هفتاد پيامبر، براى بركت عدس، دعا كرده اند».

فرمود: «اين، همان است كه نزد شما به آن، حِمَّص (نخود) مى گويند و ما آن را عدس مى ناميم».

11 / 7: البِطِّيخُ

11 / 7: هندوانه

360. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تَفَكَّهوا بِالبِطّيخِ، فَإِنَّها فاكِهَةُ الجَنَّةِ، وفيها ألفُ بَرَكَةٍ وأَلفُ رَحمَةٍ، وأَكلُها شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ. [۴۴۷]

360. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هندوانه بخوريد، كه ميوه بهشت است و در آن، هزار بركت و هزار رحمت است و خوردنش، درمان هر دردى است.

361. عنه صلى الله عليه و آله: فِي البِطّيخِ عَشرُ خِصالٍ: هُوَ طَعامٌ، وشَرابٌ، ويَغسِلُ المَثانَةَ، ويَقطَعُ الإِبرِدَةَ، وهُوَ رَيحانٌ، واُشنانٌ، ويَغسِلُ البَطنَ، ويُكثِرُ ماءَ الصُّلبِ، ويُكثِرُ الجِماعَ، ويُنَقِّي البَشَرَةَ. [۴۴۸]

361. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در هندوانه، ده ويژگى است: غذاست، نوشيدنى است، مثانه را شستشو مى دهد، سردْمزاجى را متوقّف مى كند، سبزى است، گياه اُشنان است، معده را مى شويد، آب كمر را مى افزايد، مايه افزايش آميزش است، و پوست را صاف و شاداب مى سازد.

362. الإمام الصادق عليه السلام: كُلُوا البِطّيخَ؛ فَإِنَّ فيهِ عَشرَ خِصالٍ مُجتَمِعَةً، هُوَ شَحمَةُ الأَرضِ لا داءَ فيهِ ولا غائِلَةَ، وهُوَ طَعامٌ، وهُوَ شَرابٌ، وهُوَ فاكِهَةٌ، وهُوَ رَيحانٌ، وهُوَ اُشنانٌ، وهُوَ اُدمٌ، ويَزيدُ فِي الباهِ، ويَغسِلُ المَثانَةَ، ويُدِرُّ البَولَ. [۴۴۹]

362. امام صادق عليه السلام: هندوانه بخوريد كه در آن، ده خاصيت، جمع شده است: چربىِ زمين است كه درد و آفتى در آن نيست، غذاست، نوشيدنى است، ميوه است، سبزى است، گياه اُشنان است، خورشت است، نيروى جنسى را مى افزايد، مثانه را شستشو مى دهد، و ادرار را زياد مى كند.

11 / 8: الكُرّاث

11 / 8: تره

363. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سَنامُ البُقولِ ورَأسُهَا الكُرّاثُ، وفَضلُهُ عَلَى البُقولِ كَفَضلِ الخُبزِ عَلى سائِرِ الأَشياءِ، وفيهِ بَرَكَةٌ، وهِيَ بَقلَتي وبَقلَةُ الأَنبِياءِ قَبلي، وأَنا اُحِبُّهُ وآكُلُهُ. [۴۵۰]

363. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سَرور و برتر سبزى ها، تره است و برترى آن بر سبزى ها، همچون برترى نان بر چيزهاى ديگر است. در آن، بركت است. آن، سبزى من و سبزى پيامبرانِ پيش از من است. من، آن را دوست دارم و مى خورم.

11 / 9: اللَّحمُ وَاللَّبَنُ

11 / 9: گوشت و شير

364. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شَكا نَبِيٌ قَبلي إلَى اللّهِ ضَعفا في بَدَنِهِ، فَأَوحَى اللّهُ تَعالى إلَيهِ: أنِ اطبَخِ اللَّحمَ وَاللَّبَنَ، فَإِنّي قَد جَعَلتُ البَرَكَةَ وَالقُوَّةَ فيهِما. [۴۵۱]

364. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: يكى از پيامبرانِ پيش از من، از ضعف در بدنش به خدا شكايت كرد. خداوند به او وحى فرمود كه: «گوشت را با شير بپز؛ زيرا من بركت و نيرو را در اين دو قرار داده ام».

11 / 10: القَطاة

11 / 10: قَطا [۴۵۲]

365. الكافي عن عليّ بن مهزيار: تَغَدَّيتُ مَعَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام فَأَتى بِقَطاةٍ، فَقالَ: إنَّهُ مُبارَكٌ، وكانَ أبي عليه السلام يُعجِبُهُ، وكانَ يَأمُرُ أن يُطعَمَ صاحِبُ اليَرَقانِ يُشوى لَهُ؛ فَإِنَّهُ يَنفَعُهُ. [۴۵۳]

365. الكافى ـ به نقل از على بن مهزيار ـ: با امام باقر عليه السلام شام خوردم. قَطايى [پُخته] آورد و فرمود: «اين، داراى بركت است و پدرم از آن خوشش مى آمد و دستور مى داد: آن را سرخ كرده، به شخص مبتلا به يَرقان بخورانند كه برايش مفيد است».

11 / 11: الكَمأَة

11 / 11: قارچ [۴۵۴]

366. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الكَمأَةُ مِنَ المَنِّ، والمَنُّ مِنَ الجَنَّةِ، وماؤُها شِفاءٌ لِلعَينِ. [۴۵۵]

366. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: قارچ، از «مَنّ [۴۵۶] (خوراك آسمانى بنى اسرائيل)» است و مَنّ، از بهشت است و آب آن، درمانِ چشم است.

367. عنه صلى الله عليه و آله: الكَمأَةُ مِن نَبتِ الجَنَّةِ، وماؤُها نافِعٌ مِن وَجَعِ العَينِ. [۴۵۷]

367. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: قارچ، از گياهان بهشتى است و آب آن براى چشم درد، مفيد است.

368. الكافي عن اُمامة بنت أبي العاص بن الربيع [۴۵۸]: الكافي عن اُمامة بنت أبي العاص بن الربيع [۴۵۹]: أتاني أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيٌّ عليه السلام في شَهرِ رَمَضانَ، فَاُتِيَ بِعَشاءٍ [۴۶۰] وتَمرٍ وكَمأَةٍ فَأَكَلَ عليه السلام، وكانَ يُحِبُّ الكَمأَةَ. [۴۶۱]

368. الكافى ـ به نقل از اُمامه، دختر ابو العاص بن ربيع [۴۶۲] ـ: امير مؤمنان على عليه السلام، در ماه رمضان، پيش من آمد. براى او خيار چَنبر [۴۶۳] و خرما و قارچ آورده شد و او خورد. او قارچ را دوست داشت.

11 / 12: السُّكَّر

11 / 12: شِكر [۴۶۴]

369. الكافي عن ابن أبي عمير رفعه عن أبي عبد اللّه عليه السلام: شَكا إلَيهِ رَجُلٌ الوَبا، فَقالَ لَهُ: وأَينَ أنتَ عَنِ الطَّيِّبِ المُبارَكِ؟! قالَ: قُلتُ: ومَا الطَّيِّبُ المُبارَكُ؟ فَقالَ: سُلَيمانِيُّكُم هذا، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: إنَّ أوَّلَ مَنِ اتَّخَذَ السُّكَّرَ سُلَيمانُ بنُ داودَ عليهماالسلام. [۴۶۵]

369. الكافى ـ به نقل از ابن ابى عمير، در باره امام صادق عليه السلام ـ: مردى نزد امام عليه السلام از وبا شكايت كرد. فرمود: «چرا از آن پاكِ بابركت استفاده نمى كنى؟».

گفتم: پاكِ بابركت چيست؟

فرمود: «همين سليمانى خودتان!».

آن گاه فرمود: «اوّلين كسى كه شِكر درست كرد، سليمان بن داوود عليه السلام بود».

370. الإمام الصادق عليه السلام: لَئِن كانَ الجُبنُ يَضُرُّ مِن كُلِّ شَيءِ ولا يَنفَعُ فَإِنَّ السُّكَّرَ يَنفَعُ مِن كُلِّ شَيءٍ ولا يَضُرُّ مِن شَيءٍ. [۴۶۶]

370. امام صادق عليه السلام: اگر پنير، براى هر چيزى زيان دارد و فايده اى ندارد، شِكر براى هر چيزى مفيد است و زيانى ندارد.

371. الإمام الكاظم عليه السلام: مَن أخَذَ سُكَّرَتَينِ عِندَ النَّومِ كانَت لَهُ شِفاءً مِن كُلِّ داءٍ إلَا السّامَّ. [۴۶۷]

371. امام كاظم عليه السلام: هر كس به هنگام خواب، دو قطعه شِكر بخورد، براى هر دردش درمان است، مگر مرگ.

الفصل الثاني عشر: أشربة ذات بركة

فصل دوازدهم: نوشيدنى هاى با بركت

12 / 1: ماءُ المَطَرِ

12 / 1: آب باران

الكتاب

قرآن

«وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ». [۴۶۸]

«و از آسمان، آبى بابركت فرو فرستاديم. پس به سبب آن، باغ ها و دانه هاى درو كردنى را رويانديم».

الحديث

حديث

372. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكًا» ـ: لَيسَ مِن ماءٍ فِي الأَرضِ إلّا وقَد خالَطَهُ ماءُ السَّماءِ. [۴۶۹]

372. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره آيه: «و از آسمان، آبى بابركت فرو فرستاديم» ـ: هيچ آبى در زمين نيست، مگر آن كه آب آسمان به آن آميخته است.

373. مكارم الأخلاق: رُوِيَ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله: عَلَّمَني جَبرَئيلُ عليه السلام دَواءً لا يُحتاجُ مَعَهُ إلى دَواءٍ، فَقيلَ: يا رَسولَ اللّهِ، ما ذلِكَ الدَّواءُ؟ قالَ: يُؤخَذُ ماءُ المَطَرِ قَبلَ أن يَنزِلَ إلَى الأَرضِ، ثُمَّ يُجعَلُ في إناءٍ نَظيفٍ، ويُقرَأُ عَلَيهِ «الحَمدُ» إلى آخِرِها سَبعينَ مَرَّةً، و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» وَ«المُعَوِّذَتَينِ» سَبعينَ مَرَّةً، ثُمَّ يُشرَبُ مِنهُ قَدَحا بِالغَداةِ، وقَدَحا بِالعَشِيِ. قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ؛ لَيَنزِعَنَّ اللّهُ ذلِكَ الدّاءَ مِن بَدَنِهِ وعِظامِهِ ومِخَخِهِ وعُروقِهِ. [۴۷۰]

373. مكارم الأخلاق: از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه: «جبرئيل عليه السلام دارويى به من آموخت كه با وجود آن، به هيچ دارويى، نياز نيست».

گفتند: آن دارو چيست، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «[اين كه] آب باران را، پيش از آن كه به زمين برسد، بگيرند و در ظرف تميزى قرار دهند و سوره حمد را هفتاد بار و سوره قل هو اللّه أحد و مُعوَّذَتَين (سوره ناس و فلق) را هفتاد بار بر آن بخوانند. آن گاه از آن، يك پياله صبح ناشتا و يك پياله شب هنگام بنوشند».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «سوگند به آن كه مرا به حق برانگيخت، خداوند، آن بيمارى [مورد نظر] را از بدن و استخوان ها و مغز استخوان ها و رگ هايش ريشه كن مى كند».

374. الإمام عليّ عليه السلام: اِشرَبوا ماءَ السَّماءِ؛ فَإِنَّهُ يُطَهِّرُ البَدَنَ ويَدفَعُ الأَسقامَ، قالَ اللّهُ عز و جل: «وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَْقْدَامَ» [۴۷۱]. [۴۷۲]

374. امام على عليه السلام: آب آسمان بنوشيد، كه بدن را تميز و بيمارى ها را برطرف مى كند. خداوند فرموده است: «و براى شما از آسمان، آبى فرو مى فرستد كه با آن، پاكتان كند و پليدىِ شيطان را از شما ببرد و دل هايتان را محكم و گام هايتان را استوار سازد».

375. الدعوات: كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إذا أصابَهُ المَطَرُ مَسَحَ بِهِ صَلعَتَهُ وقالَ: بَرَكَةٌ مِنَ السَّماءِ، لَم يُصِبها يَدٌ ولا سِقاءٌ. [۴۷۳]

375. الدعوات: هر گاه به امير مؤمنان عليه السلام باران مى خورد، آن را به سر خود مى كشيد و مى فرمود: «بركتى از آسمان است كه نه دستى به آن رسيده و نه مَشكى به آن خورده است».

12 / 2: ماءُ زَمزَمَ

12 / 2: آب زمزم

376. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خَيرُ ماءٍ عَلى وَجهِ الأَرضِ ماءُ زَمزَمَ. [۴۷۴]

376. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين آبى كه روى زمين است، آب زمزم است.

377. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَستَهدي مِن ماءِ زَمزَمَ وهُوَ بِالمَدينَةِ. [۴۷۵]

377. امام باقر عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله [آن گاه] كه در مدينه بود، مى خواست كه برايش از آب زمزم، هديه بياورند.

378. المستدرك على الصحيحين: كانَ ابنُ عَبّاسٍ إذا شَرِبَ ماءَ زَمزَمَ قالَ: اللّهُمَّ أسأَ لُكَ عِلما نافِعا، ورِزقا واسِعا، وشِفاءً مِن كُلِّ داءٍ. [۴۷۶]

378. المستدرك على الصحيحين:ابن عبّاس هر گاه از آب زمزم مى نوشيد، مى گفت: «خدايا! از تو دانشى سودمند، روزى اى گسترده، و درمانى براى هر درد مى طلبم».

379. المحاسن: عَن بَعضِ أصحابِنا رَفَعَهُ: إذا شَرِبتَ مِن ماءِ زَمزَمَ فَقُل: «اللّهُمَّ اجعَلهُ عِلما نافِعا، ورِزقا واسِعا، وشِفاءً مِن كُلِّ داءٍ وسُقمٍ». وكانَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ إذا شَرِبَ مِن زَمزَمَ: «بِسمِ اللّهِ؛ الحَمدُ للّهِِ؛ الشُّكرُ للّهِِ». [۴۷۷]

379. المحاسن: از بعضى اصحاب ما روايت شده است كه: هر گاه از آب زمزم نوشيدى، بگو: «خداوندا! آن را دانشى سودمند، روزى اى گسترده، و درمانى براى هر درد و بيمارى قرار بده».

امام كاظم عليه السلام هر گاه از آب زمزم مى نوشيد، مى فرمود: «بسم اللّه. الحمدُ للّهِ. الشكرُ للّهِ».

12 / 3: ماءُ الفُراتِ

12 / 3: آب فرات

380. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يَنزِلُ فِي الفُراتِ كُلَّ يَومٍ مَثاقيلُ مِن بَرَكَةِ الجَنَّةِ. [۴۷۸]

380. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر روز، چند مثقال از بركت بهشت در آب فُرات، نازل مى شود.

381. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ في صِفَةِ الفُراتِ ـ: إنَّ مَلَكا يَهبِطُ مِنَ السَّماءِ في كُلِّ لَيلَةٍ مَعَهُ ثَلاثَةُ مَثاقيلَ مِسكا مِن مِسكِ الجَنَّةِ، فَيَطرَحُها فِي الفُراتِ، وما مِن نَهرٍ في شَرقِ الأَرضِ ولا غَربِها أعظَمَ بَرَكَةً مِنهُ. [۴۷۹]

381. امام زين العابدين عليه السلام ـ در توصيف فرات ـ: هر شب، فرشته اى از آسمان، فرود مى آيد كه همراهش سه مثقال مُشك از مُشك هاى بهشت است و آنها را در فرات مى افكند. در شرق و غرب زمين، هيچ نهرى بابركت تر از آن نيست.

382. تهذيب الأحكام عن عبد اللّه بن سليمان: لَمّا قَدِمَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام الكوفَةَ في زَمَنِ أبِي العَبّاسِ، جاءَ عَلى دابَّتِهِ في ثِيابِ سَفَرِهِ حَتّى وَقَفَ عَلى جِسرِ الكوفَةِ، ثُمَّ قالَ لِغُلامِهِ: اِسقِني، فَأَخَذَ كوزَ مَلّاحٍ فَغَرَفَ فيهِ وسَقاهُ وشَرِبَ الماءَ وهُوَ يَسيلُ عَلى لِحيَتِهِ وثِيابِهِ، ثُمَّ استَزادَهُ فَزادَهُ، ثُمَّ استَزادَهُ فَزادَهُ، فَحَمِدَ اللّهَ.

ثُمَّ قالَ عليه السلام: نَهرٌ ما أعظَمَ بَرَكَتَهُ! أما إنَّهُ يَسقُطُ فيهِ كُلَّ يَومٍ سَبعُ قَطَراتٍ مِنَ الجَنَّةِ، أما لَو عَلِمَ النّاسُ ما فيهِ مِنَ البَرَكَةِ لَضَرَبُوا الأَخبِيَةَ عَلى حافَتَيهِ، ولَولا ما يَدخُلُهُ مِنَ الخَطّائينَ مَا اغتَمَسَ فيهِ ذو عاهَةٍ إلّا بَرِئَ. [۴۸۰]

382. تهذيب الأحكام ـ به نقل از عبد اللّه بن سليمان ـ: در زمان ابو العبّاس [سفّاح]، امام صادق عليه السلام، هنگامى كه به كوفه آمد، سوار بر مركب خود و در همان لباس سفر آمد تا به پل كوفه رسيد. آن گاه ايستاد و به غلامش فرمود: «به من آب بده». وى ظرف آب ملّاحى را گرفت و آن را پر از آب كرد و به امام عليه السلام داد.

امام عليه السلام، آن را نوشيد، در حالى كه آب بر محاسن و لباس هايش مى ريخت. سپس باز هم آب خواست. غلام، آب داد. بار ديگر آب خواست. غلام به او آب داد. پس امام عليه السلام خدا را سپاس گفت و فرمود: «چه رود بابركتى! آگاه باشيد كه روزى هفت قطره از بهشت، در آن مى ريزد. اگر مردم مى دانستند چه بركتى در آن است، در ساحل آن، خيمه مى زدند. اگر نبود آنچه از خطاكاران وارد آن مى شود، هيچ بيمار و عليلى وارد آن نمى شد، مگر آن كه بهبود مى يافت».

12 / 4: العَسَل

12 / 4: عسل

الكتاب

قرآن

«يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ». [۴۸۱]

«از دل زنبور عسل، نوشيدنى اى به رنگ هاى گوناگون، بيرون مى آيد كه در آن براى مردم، درمان است».

الحدیث

حديث

383. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ البَرَكَةَ فِي العَسَلِ، وفيهِ شِفاءٌ مِنَ الأَوجاعِ، وقَد بارَكَ عَلَيهِ سَبعونَ نَبِيّا. [۴۸۲]

383. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، بركت را در عسل قرار داده است. شفاى دردها در آن است و هفتاد پيامبر براى بركت آن، دعا كرده اند.

384. عنه صلى الله عليه و آله: ما طُلِبَ الدَّواءُ بِشَيءٍ أفضَلَ مِن شَربَةِ عَسَلٍ. [۴۸۳]

384. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از هيچ چيزى همانند شربتى از عسل، درمان نجسته اند.

385. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِالشِّفاءَينِ: العَسَلِ، وَالقُرآنِ. [۴۸۴]

385. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر شما باد دو درمان: عسل و قرآن.

386. الإمام عليّ عليه السلام: العَسَلُ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ، ولا داءَ فيهِ؛ يُقِلُّ البَلغَمَ ويَجلُو القَلبَ. [۴۸۵]

386. امام على عليه السلام: عسل، درمان هر دردى است و هيچ بيمارى اى در آن نيست؛ بلغم را مى كاهد و دل را روشن مى كند.

387. عنه عليه السلام: لَعقُ العَسَلِ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ، قالَ اللّهُ عز و جل: «يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ» [۴۸۶]، وهُوَ مَعَ قِراءَةِ القُرآنِ ومَضغُ اللُّبانِ يُذيبُ البَلغَمَ. [۴۸۷]

387. امام على عليه السلام: ليسيدن عسل، درمان هر درد است. خداوند فرموده است: «از دل زنبور عسل، نوشيدنى اى به رنگ هاى گوناگون، بيرون مى آيد كه در آن براى مردم، درمان است».

عسل به همراه قرائت قرآن و جَويدن كُندُر، بلغم را از بين مى برد.

388. الإمام الصادق عليه السلام: مَا استَشفَى النّاسُ بِمِثلِ العَسَلِ. [۴۸۸]

388. امام صادق عليه السلام: مردم به چيزى همچون عسل، درمان نگرفته اند.

389. الإمام الكاظم عليه السلام: العَسَلُ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ إذا أخَذتَهُ مِن شَهدِهِ. [۴۸۹]

389. امام كاظم عليه السلام: عسل، درمان هر دردى است، آن گاه كه آن را از كندو بگيرى.

390. أبو الحسن عليه السلام ـ حينَ سُئِلَ عَنِ الحُمَّى الغِبِّ الغالِبَةِ ـ: يُؤخَذُ العَسَلُ وَالشّونيزُ ويُلعَقُ مِنهُ ثَلاثُ لَعَقاتٍ، فَإِنَّها تَنقَلِعُ. وهُمَا المُبارَكانِ؛ قالَ اللّهُ تَعالى فِي العَسَلِ: «يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ». [۴۹۰]

390. امام هادى عليه السلام ـ وقتى از وى در باره تب شَديدِ يك روز در ميان پرسيدند ـ: عسل و سياه دانه را بگيرند و سه قاشق از آن بخورند. ريشه كن مى شود و اين دو، داراى بركت اند. خداوند در باره عسل فرموده است: «از دل زنبور عسل، نوشيدنى اى به رنگ هاى گوناگون، بيرون مى آيد كه در آن براى مردم، درمان است».

12 / 5: اللَّبَن

12 / 5: شير

391. سنن ابن ماجة عن عائشة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا اُتِيَ بِلَبَنٍ قالَ: بَرَكَةٌ أو بَرَكَتانِ. [۴۹۱]

391. سنن ابن ماجة ـ به نقل از عايشه ـ: هر گاه براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شير مى آوردند، مى فرمود: «يك بركت، يا دو بركت است».

392. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما أنزَلَ اللّهُ تَعالى مِن داءٍ إلّا وقَد أنزَلَ لَهُ شِفاءً، وفي ألبانِ البَقَرِ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ. [۴۹۲]

392. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، هيچ دردى نازل نكرده، مگر آن كه درمانش را هم نازل كرده است، و در شير گاو، درمان هر دردى است.

393. الإمام الصادق عليه السلام: كانَ النَّبِيُ صلى الله عليه و آله إذا شَرِبَ اللَّبَنَ قالَ: اللّهُمَّ بارِك لَنا فيهِ وزِدنا مِنهُ. [۴۹۳]

393. امام صادق عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه شير مى نوشيد، مى فرمود: «خدايا! آن را بر ما مبارك گردان و براى ما از آن بيفزاى».

394. الإمام الباقر عليه السلام: لَم يَكُن رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ طَعاما ولا يَشرَبُ شَرابا إلّا قالَ: «اللّهُمَّ بارِك لَنا فيهِ وأَبدِلنا بِهِ خَيرا مِنهُ» إلَا اللَّبَنَ؛ فَإِنَّهُ كانَ يَقولُ: «اللّهُمَّ بارِك لَنا فيهِ وزِدنا مِنهُ». [۴۹۴]

394. امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، هرگز غذايى نمى خورد و نوشيدنى اى نمى نوشيد، مگر آن كه مى فرمود: «خدايا! در آن براى ما بركت قرار بده و براى ما بهتر از آن را جايگزين گردان»، مگر شير را، كه وقتى مى نوشيد، مى فرمود: «خدايا! براى ما در آن، بركت قرار بده و براى ما از آن بيفزاى».

395. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن سَقاهُ اللّهُ لَبَنا فَليَقُل: «اللّهُمَّ بارِك لَنا فيهِ، وزِدنا مِنهُ»؛ فَإِنّي لا أعلَمُ ما يُجزِئُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ إلَا اللَّبَنَ. [۴۹۵]

395. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه خداوند به او شير نوشانْد، بگويد: «خدايا! در آن براى ما بركت قرار بده و براى ما از آن بيفزاى»؛ چرا كه من جز شير، چيزى را نمى شناسم كه جايگزين خوراك و نوشيدنى باشد.

396. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِأَلبانِ البَقَرِ؛ فَإِنَّها تُخلَطُ مَعَ كُلِّ الشَّجَرِ. [۴۹۶]

396. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شير گاو بنوشيد؛ چرا كه با هر گياهى آميخته است.

397. عنه صلى الله عليه و آله: تَداوَوا بِأَلبانِ البَقَرِ؛ فَإِنّي أرجو أن يَجعَلَ اللّهُ فيها شِفاءَهُ؛ فَإِنَّها تَأكُلُ مِنَ الشَّجَرِ. [۴۹۷]

397. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با شير گاو، مداوا كنيد، كه من اميد دارم خداوند، شفاى خود را در آن قرار دهد؛ زيرا [گاو] از هر گياهى مى خورد.

398. عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِأَلبانِ البَقَرِ وسُمنانِها، وإيّاكُم ولُحومَها! فَإِنَّ ألبانَها وسُمنانَها دَواءٌ وشِفاءٌ، ولُحومَها داءٌ. [۴۹۸]

398. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از شير و روغن گاو [۴۹۹] بخوريد و از گوشت آن، پرهيز كنيد؛ چرا كه شير و روغن گاو، درمان و شفاست و گوشت آن، درد[زا].

399. عنه صلى الله عليه و آله: لَحمُ البَقَرِ داءٌ، وسَمنُها شِفاءٌ، ولَبَنُها دَواءٌ. [۵۰۰]

399. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوشت گاو، درد[زا] است، روغنش شفاست، و شيرش درمان است.

400. عنه صلى الله عليه و آله: لَحمُ البَقَرِ داءٌ، ولَبَنُها دَواءٌ. ولَحمُ الغَنَمِ دَواءٌ، ولَبَنُها داءٌ. [۵۰۱]

400. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گوشت گاو، درد[زا] است و شيرش دواست؛ [ولى] گوشت گوسفند، دواست و شيرش درد[زا].

401. الإمام عليّ عليه السلام: ألبانُ البَقَرِ دَواءٌ. [۵۰۲]

401. امام على عليه السلام: شير گاو، داروست.

402. عنه عليه السلام: حَسوُ اللَّبَنِ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ إلَا المَوتَ. [۵۰۳]

402. امام على عليه السلام: نوشيدن شير، درمان هر درد است، جز مرگ.

403. الإمام الصادق عليه السلام: ألبانُ البَقَرِ دَواءٌ، وسُمونُها شِفاءٌ، ولُحومُها داءٌ. [۵۰۴]

403. امام صادق عليه السلام: شير گاو، درمان است و روغن آن، شفاست و گوشت آن، درد[زا] است.

404. الكافي عن أبي الحسن الأصبهاني: كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَقالَ لَهُ رَجُلٌ وأَنَا أسمَعُ: جُعِلتُ فِداكَ، إنّي أجِدُ الضَّعفَ في بَدَني، فَقالَ لَهُ: عَلَيكَ بِاللَّبَنِ؛ فَإِنَّهُ يُنبِتُ اللَّحمَ ويَشُدُّ العَظمَ. [۵۰۵]

404. الكافى ـ به نقل از ابو الحسن اصفهانى ـ: در محضر امام صادق عليه السلام بودم. مى شنيدم كه مردى به امام عليه السلام گفت: فدايت شوم! در بدنم احساس ضعف مى كنم.

امام عليه السلام به او فرمود: «شير بخور؛ چون گوشت را مى روياند و استخوان را محكم مى كند».

405. المحاسن عن أبي البلاد: شَكَوتُ إلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام ذَرَبَ مَعِدَتي، فَقالَ: ما يَمنَعُكَ مِن ألبانِ البَقَرِ؟ فَقالَ لي: شَرِبتَها قَطُّ؟ فَقُلتُ: مِرارا، قالَ: فَكَيفَ وَجَدتَها؟ تَدبُغُ المَعِدَةَ، وتَكسُو الكُليَتَينِ الشَّحمَ، وتُشَهِّي الطَّعامَ؟ فَقالَ: لَو كانَت أيّامُهُ لَخَرَجتُ أنَا وأَنتَ إلى يَنبُعَ حَتّى نَشرَبَهُ. [۵۰۶]

405. المحاسن ـ به نقل از ابو بلاد ـ: به امام باقر عليه السلام از شكمْ رَوِش (اسهال) شكايت كردم.

فرمود: «چرا شير گاو نمى خورى؟ آيا تا به حال خورده اى؟».

گفتم: بارها.

فرمود: «آن را چگونه يافتى؟ شير گاو، معده را دبّاغى مى كند، كليه ها را از چربى مى پوشاند، و اشتهاآور است». سپس فرمود: «اگر فصلش بود، با هم به يَنبُع [۵۰۷] مى رفتيم تا از آن بنوشيم».

12 / 6: لَبَنُ الاُمِّ لِلصَّبِيِّ

12 / 6: شير مادر براى نوزاد

406. الإمام عليّ عليه السلام: ما مِن لَبَنٍ يُرضَعُ بِهِ الصَّبِيُ أعظَمَ بَرَكَةً عَلَيهِ مِن لَبَنِ اُمِّهِ. [۵۰۸]

406. امام على عليه السلام: هيچ شيرى براى تغذيه كودك، بابركت تر از شير مادرش نيست.

12 / 7: الخَلّ

12 / 7: سركه

407. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نِعمَ الإِدامُ الخَلُّ، اللّهُمَّ بارِك فِي الخَلِّ، فَإِنَّهُ كانَ إدامَ الأَنبِياءِ قَبلي، ولَم يَفتَقِر بَيتٌ فيهِ خَلٌّ. [۵۰۹]

407. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سركه، خورشت خوبى است. خدايا! براى ما در سركه بركت قرار بده. سركه، خورشت پيامبرانِ پيش از من بوده است و خانه اى كه در آن، سركه باشد، دچار تهى دستى نمى شود.

الفصل الثالث عشر: حرف ذات بركة

فصل سيزدهم: شغل هاى بابركت

13 / 1: الزِّراعَة

13 / 1: كشاورزى

408. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اُطلُبُوا الرِّزقَ في خَبايَا الأَرضِ ـ يَعني فِي الحَرثِ وَالزِّراعَةِ ـ. [۵۱۰]

408. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روزى را در نهفته هاى زمين بجوييد. [۵۱۱]

409. عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن مُسلِمٍ يَغرِسُ غَرسا أو يَزرَعُ زَرعا، فَيَأكُلُ مِنهُ طَيرٌ أو إنسانٌ أو بَهيمَةٌ، إلّا كانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ. [۵۱۲]

409. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ مسلمانى نيست كه نهالى بنشاند يا زراعتى بكارد و پرنده اى يا انسانى يا حيوانى از آن بخورد، مگر اين كه آن براى او صدقه شمرده مى شود.

410. عنه صلى الله عليه و آله: مَن زَرَعَ زَرعا فَأَكَلَ مِنهُ الطَّيرُ أوِ العافِيَةُ، كانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ. [۵۱۳]

410. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس كِشتى بكارد و پرنده يا جنبده اى از آن بخورد، آن براى او صدقه اى خواهد بود.

411. الإمام زين العابدين عليه السلام: قَدِمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله المَدينَةَ فَقالَ: يا مَعشَرَ قُرَيشٍ، إنَّكُم تُحِبُّونَ الماشِيَةَ فَأَقِلّوا مِنها، فَإِنَّكُم بِأَقَلِّ الأَرضِ مَطَرا، وَاحتَرِثوا؛ فَإِنَّ الحَرثَ مُبارَكٌ؛ وأَكثِروا فيهِ مِنَ الجَماجِمِ. [۵۱۴]

411. امام زين العابدين عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مدينه آمد. آن گاه فرمود: «اى گروه قريش! شما دام، دوست داريد. از آن بكاهيد؛ چرا كه شما در سرزمينى كم باران هستيد، و به كشاورزى بپردازيد؛ چرا كه كشاورزى، بركت است، و جمجمه ها [۵۱۵] را در آن [مزارع] زياد كنيد».

412. الإمام عليّ عليه السلام: مَن وَجَدَ ماءً وتُرابا ثُمَّ افتَقَرَ؛ فَأَبعَدَهُ اللّهُ. [۵۱۶]

412. امام على عليه السلام: هر كس آب و خاكى بيابد و سپس تهى دست بمانَد، خدايش دور كند!

413. بحار الأنوار: قيلَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله: أيُ أموالِنا أفضَلُ؟ قالَ: الحَرثُ. [۵۱۷]

413. بحار الأنوار:به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفتند: كدام يك از دارايى هاى ما، برتر است؟ فرمود: «كِشت ها».

414. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ أبي يَقولُ: خَيرُ الأَعمالِ الحَرثُ؛ تَزرَعُهُ فَيَأكُلُ مِنهُ البَرُّ وَالفاجِرُ، أمَّا البَرُّ فَما أكَلَ مِن شَيءٍ اِستَغفَرَ لَكَ، وأَمَّا الفاجِرُ فَما أكَلَ مِنهُ مِن شَيءٍ لَعَنَهُ، ويَأكُلُ مِنهُ البَهائِمُ وَالطَّيرُ. [۵۱۸]

414. امام باقر عليه السلام: پدرم مى فرمود: «كشاورزى، بهترينِ كارهاست. دانه را مى كارى و نيكوكار و بدكار، از آن مى خورند: نيكوكار، هر مقدار كه چيزى بخورد، براى تو آمرزش مى طلبد، و بدكار، هر آنچه او از آن مى خورد، لعنتش مى كند. و چارپايان و پرندگان هم از آن مى خورند».

415. الإمام الصادق عليه السلام: الكيمِياءُ الأَكبَرُ الزِّراعَةُ. [۵۱۹]

415. امام صادق عليه السلام: كشاورزى، بزرگ ترين كيمياگرى است.

416. عنه عليه السلام: الزّارِعونَ كُنوزُ الأَنامِ، يَزرَعونَ طَيِّبا أخرَجَهُ اللّهُ عز و جل، وهُم يَومَ القِيامَةِ أحسَنُ النّاسِ مَقاما، وأَقرَبُهُم مَنزِلَةً، يُدعَونَ المُبارَكينَ. [۵۲۰]

416. امام صادق عليه السلام: كشاورزان، گنجينه هاى مردم اند. چيز پاكيزه اى مى كارند كه خداوند، آن را رويانده است. آنان در روز قيامت، جايگاهى بهتر از همه دارند، منزلتشان از همه به خدا نزديك تر است و آنان را «مبارك» مى خوانند.

417. كتاب من لا يحضره الفقيه: سُئِلَ عَلِيٌّ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ» [۵۲۱]، قالَ: الزّارِعونَ. [۵۲۲]

417. كتاب من لايحضره الفقيه: از على عليه السلام در باره سخن خداوند: «توكّل كنندگان، بر خداوند، توكّل كنند» پرسيدند. فرمود: «كشاورزان [، مقصودند]».

418. تهذيب الأحكام عن يزيد بن هارون الواسطيّ: سَأَلتُ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام عَنِ الفَلّاحينَ، فَقالَ: هُمُ الزّارِعونَ كُنوزَ اللّهِ في أرضِهِ، وما فِي الأَعمالِ شَيءٌ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنَ الزِّراعَةِ، وما بَعَثَ اللّهُ نَبِيّا إلّا زارِعا، إلّا إدريسَ عليه السلام كانَ خَيّاطا. [۵۲۳]

418. تهذيب الأحكام ـ به نقل از يزيد بن هارون واسطى ـ: از امام صادق عليه السلام در باره كشاورزان پرسيدم. فرمود: «آنان، كِشتگرانِ گنج هاى خدا در زمين او هستند. نزد خدا، هيچ يك از اعمال، محبوب تر از كشاورزى نيست و خداوند، هيچ پيامبرى را برنينگيخت، مگر آن كه كشاورز بود، جز ادريس عليه السلام كه خيّاط بود».

راجع: ميزان الحكمة: ج5 ص480 (غرس الشجر).

ر. ك: ميزان الحكمة: ج5 ص480 (درختكارى).

13 / 2: التِّجارَة

13 / 2: تجارت

419. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ البَرَكَةَ فِي التِّجارَةِ، ولا يُفقِرُ اللّهُ صاحِبَها إلّا تاجِرا حالِفا. [۵۲۴]

419. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت در تجارت (داد و ستد) است و خداوند، تجارت پيشه را تهى دست نمى كند، مگر آن را كه اهل سوگند خوردن باشد.

420. عنه صلى الله عليه و آله: الخَيرُ عَشَرَةُ أجزاءٍ، أفضَلُهَا التِّجارَةُ؛ إذا أخَذَ الحَقَّ وأَعطَى الحَقَّ. [۵۲۵]

420. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خير، ده بخش است. برترينِ آنها، تجارت است، هر گاه به حق داد و ستد كند.

421. عنه صلى الله عليه و آله: البَرَكَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ، تِسعَةُ أعشارِها فِي التِّجارَةِ، وَالعُشرُ الباقي فِي الجُلودِ. [۵۲۶]

421. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت، ده بخش است: نُه دهم آن، در تجارت است و يك دهم باقى مانده، در پرورش گوسفند. [۵۲۷]

422. الإمام عليّ عليه السلام: اِتَّجِروا بارَكَ اللّهُ لَكُم؛ فَإِنّي قَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: الرِّزقُ عَشَرَةُ أجزاءٍ، تِسعَةُ أجزاءٍ فِي التِّجارَةِ وواحِدَةٌ في غَيرِها. [۵۲۸]

422. امام على عليه السلام: تجارت كنيد تا خداوند به شما بركت دهد؛ زيرا من از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «روزى، ده بخش است: نُه بخش، در تجارت است و يك بخش، در غير آن».

423. عنه عليه السلام: تَعَرَّضوا لِلتِّجارَةِ؛ فَإِنَّ فيها غِنىً لَكُم عَمّا في أيدِي النّاسِ. [۵۲۹]

423. امام على عليه السلام: به سراغ داد و ستد برويد، كه براى شماست در آن، بى نيازى از آنچه در دست مردم است.

424. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ تِسعَةَ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ. [۵۳۰]

424. امام صادق عليه السلام: نُه دهم روزى، در داد و ستد است.

425. عنه عليه السلام: التِّجارَةُ تَزيدُ فِي العَقلِ. [۵۳۱]

425. امام صادق عليه السلام: تجارت، عقل را مى افزايد.

13 / 3: تِجارَةُ البَزِّ

13 / 3: بزّازى [۵۳۲]

426. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَلَيكَ بِالبَزِّ؛ فَإِنَّ فيهِ تِسعَةَ أعشارِ البَرَكَةِ. [۵۳۳]

426. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بزّازى كن، كه نُه دهم بركت، در آن است.

427. دعائم الإسلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أنَّهُ استَحَبَّ تِجارَةَ البَزِّ وكَرِهَ تِجارَةَ الحِنطَةِ؛ وذلِكَ لِما فيها مِنَ الحُكرَةِ المُضِرَّةِ بِالمُسلِمينَ، فَإِن لَم يَكُن ذلِكَ فَلَيسَ التِّجارَةُ بِها مُحَرَّمَةً. [۵۳۴]

427. دعائم الإسلام ـ در باره پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ: ايشان بزّازى را دوست مى داشت و از تجارت گندم، خوشش نمى آمد؛ چرا كه در آن، احتكارى است كه براى مسلمانان، زيانبار است، كه اگر آن (احتكار) نباشد، تجارت با آن، حرام نيست.

428. تاريخ بغداد عن أبي هريرة: سَأَلَ رَجُلٌ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله: بِمَ تَأمُرُني أن أتَّجِرَ؟ قالَ: عَلَيكَ بِالبَزِّ، ثُمَّ سَأَ لَهُ: بِمَ تَأمُرُني أن أتَّجِرَ؟ ثَلاثا، قالَ: عَلَيكَ بِالبَزِّ؛ فَإِنَّ صاحِبَ البَزِّ يُعجِبُهُ أن يَكونَ النّاسُ بِخَيرٍ وفي خِصبٍ. [۵۳۵]

428. تاريخ بغداد ـ به نقل از ابو هريره ـ:مردى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: مرا دستور مى دهى كه چه چيزى داد و ستد كنم؟

فرمود: «بزّازى كن».

سپس پرسيد: مرا دستور مى دهى كه چه چيزى داد و ستد كنم؟ (سه بار).

فرمود: «بزّازى كن؛ چرا كه پارچه فروش، دوست دارد كه مردم در خير و فراوانىِ نعمت باشند».

13 / 4: الخِياطَة

13 / 4: خيّاطى

429. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَمَلُ الأَبرارِ مِن رِجالِ اُمَّتِيَ الخِياطَةُ. [۵۳۶]

429. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خيّاطى، كار مردان نيك امّت من است.

430. الزهد لابن حنبل عن سعيد بن المسيّب: إنَّ لُقمانَ الحَكيمَ كانَ خَيّاطا. [۵۳۷]

430. الزهد، ابن حنبل ـ به نقل از سعيد بن مُسَيّب ـ: لقمان حكيم، خيّاط بود.

431. قصص الأنبياء عن وهب بن مُنبه: أنزَلَ اللّهُ عَلى إدريسَ ثَلاثينَ صَحيفَةً. وهُوَ أوَّلُ مَن خَطَّ بِالقَلَمِ، وأَوَّلُ مَن خاطَ الثِّيابَ ولَبِسَها، وكانَ مَن كانَ قَبلَهُ يَلبَسونَ الجُلودَ. وكانَ كُلَّما خاطَ سَبَّحَ اللّهَ وهَلَّلَهُ وكَبَّرَهُ ووَحَّدَهُ ومَجَّدَهُ. [۵۳۸]

431. قصص الأنبياء ـ به نقل از وهب بن مُنبه ـ: خداوند، سى صحيفه (نوشته) را بر ادريس عليه السلام نازل كرد. او اوّلين كسى بود كه با قلم، خط نگاشت و نخستين كسى بود كه جامه دوخت و آن را پوشيد و پيش از او، مردم، پوست مى پوشيدند. وى، هر گاه مى دوخت، خدا را تسبيح مى گفت و ستايش مى نمود و او را به يگانگى و عظمت مى ستود.

13 / 5: الغَزل

13 / 5: ريسندگى

432. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَمَلُ الأَبرارِ مِنَ النِّساءِ المِغزَلُ. [۵۳۹]

432. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ريسندگى، كار زنانِ نيك است.

433. الكافي عن اُمّ الحسن النخعيّة: مَرَّ بي أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ: أيُّ شَيءٍ تَصنَعينَ يا اُمَّ الحَسَنِ؟ قُلتُ: أغزِلُ، فَقالَ: أما إنَّهُ أحَلُّ الكَسبِ ـ أو مِن أحَلِّ الكَسبِ ـ. [۵۴۰]

433. الكافى ـ به نقل از اُمّ الحسن نخعى ـ: امير مؤمنان عليه السلام بر من گذشت و پرسيد: «اُمّ الحسن! چه مى كنى؟».

گفتم: مى ريسم.

فرمود: «آگاه باش كه ريسندگى، حلال ترين كسب است» يا فرمود: «از حلال ترين كسب هاست».

434. تفسير العيّاشي عن محمّد بن خالد الضبّي: مَرَّ إبراهيمُ النَّخَعِيُّ عَلَى امرَأَةٍ وهِيَ جالِسَةٌ عَلى بابِ دارِها بُكرَةً، وكانَ يُقالُ لَها: اُمُّ بَكرٍ، وفي يَدِها مِغزَلٌ تَغزِلُ بِهِ، فَقالَ: يا اُمَّ بَكرٍ، أما كَبِرتِ؟! ألَم يَأنِ لَكِ أن تَضَعي هذَا المِغَزَلَ؟! فَقالَت: وكَيفَ أضَعُهُ وسَمِعتُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ: هُوَ مِن طَيِّباتِ الكَسبِ؟! [۵۴۱]

434. تفسير العيّاشى ـ به نقل از محمّد بن خالد ضبّى ـ: ابراهيم نخعى، بر زنى به نام ام بكر گذشت كه صبح زود، جلوى خانه اش نشسته بود و در دستش دوكى بود و با آن نخ مى ريسيد. گفت: اى اُمّ بكر! پير نشدى؟ آيا وقت آن نشده كه اين دوك را كنار بگذارى؟

گفت: چگونه كنار بگذارم، كه از على بن ابى طالب، امير مؤمنان عليه السلام، شنيدم كه مى فرمود: «آن، از پاكيزه ترين كسب هاست»؟!

13 / 6: تِلكَ الاُمورُ

13 / 6: و اين چند كار

435. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثَلاثٌ فيهِنَّ البَرَكَةُ: البَيعُ إلى أجَلٍ، وَالمُقارَضَةُ، وأخلاطُ البُرِّ بِالشَّعيرِ لِلبَيتِ لا لِلبَيعِ. [۵۴۲]

435. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در سه چيز، بركت است: فروشِ مدّت دار (نسيه دادن جنس تا وقت مقرّر)، وام دادن، و آميختن گندم و جو براى [مصرف در] خانه و نه براى فروش.

الفصل الرابع عشر: دور بعض الأذكار والعبادات والأدعية في البركة

فصل چهاردهم: تأثير برخى از ذكرها و عبادت ها و دعاها در بركت

14 / 1: الاِستِغفار

14 / 1: استغفار

الكتاب

قرآن

«وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ». [۵۴۳]

«و اين كه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به سوى او باز گرديد، تا شما را به بهره اى نيكو تا زمانى معيّن، بهره مند سازد و به هر صاحب فضلى، پاداش نيكى اش را بدهد».

«وَيَاقَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَ لَا تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ». [۵۴۴]

«و اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به سوى او باز گرديد تا باران رحمتش را از آسمان بر شما فراوان ببارد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، و هرگز گنهكارانه، روى گردان نشويد».

الحديث

حديث

436. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن لَزِمَ الاِستِغفارَ جَعَلَ اللّهُ لَهُ مِن كُلِّ ضيقٍ مَخرَجا، ومِن كُلِّ هَمٍّ فَرَجا، ورَزَقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ. [۵۴۵]

436. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه پيوسته آمرزش خواه باشد، خداوند براى او در هر تنگنايى، راهى براى بيرون آمدن، و در هر اندوهى، گشايشى قرار مى دهد، و از آن جا كه او نمى پندارد، روزى اش مى دهد.

437. عنه صلى الله عليه و آله: أكثِرُوا الِاستِغفارَ تَجلِبُوا الرِّزقَ. [۵۴۶]

437. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بسيار استغفار كنيد تا روزى را فراهم آوريد.

438. الإمام عليّ عليه السلام ـ في خُطبَةٍ لَهُ ـ: قَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ الاِستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ، ورَحمَةِ الخَلقِ، فَقالَ سُبحانَهُ: «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا...» [۵۴۷]، فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً اِستَقبَلَ تَوبَتَهُ، وَاستَقالَ خَطيئَتَهُ، وبادَرَ مَنِيَّتَهُ. [۵۴۸]

438. امام على عليه السلام ـ در يكى از سخنرانى هاى ايشان ـ: خداوند سبحان، استغفار را مايه فراوانىِ روزى و رحمت مردم قرار داده و فرموده است: «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ همانا او بسيار آمرزنده است...». پس، رحمت خدا بر كسى باد كه به توبه اش روى آورد و از خطايش پوزش طلبد و پيش از مرگش كارى بكند.

439. الفرج بعد الشدّة عن أيّوب بن العبّاس بن الحسن: إنَّ أعرابِيّا شَكا إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام شَكوى لَحِقَتهُ، وضيقا فِي الحالِ، وكَثرَةً مِنَ العِيالِ، فَقالَ لَهُ: عَلَيكَ بِالاِستِغفارِ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا». فَمَضَى الرَّجُلُ وعادَ إلَيهِ فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، إنّي قَدِ استَغفَرتُ اللّهَ كَثيرا وما أرى فَرَجا مِمّا أنَا فيهِ! فَقالَ: لَعَلَّكَ لا تُحسِنُ الاِستِغفارَ! قالَ: عَلِّمني، فَقالَ: أخلِص نِيَّتَكَ وأَطِع رَبَّكَ وقُل:

«اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ قَوِيَ عَلَيهِ بَدَني بِعافِيَتِكَ، أو نالَتهُ قُدرَتي بِفَضلِ نِعمَتِكَ، أو بَسَطتُ إلَيهِ يَدي بِسابِغِ رِزقِكَ، أوِ اتَّكَلتُ فيهِ عِندَ خَوفي مِنهُ عَلى أمانِكَ ووَثِقتُ فيهِ بِحِلمِكَ، وعَوَّلتُ فيهِ عَلى كَرَمِ عَفوِكَ، اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ خِفتُ [۵۴۹] فيهِ أمانَتي، أو بَخَستُ فيهِ نَفسي، أو قَدَّمتُ فيهِ لَذّاتي، أو آثَرتُ فيهِ شَهوَتي، أو سَعَيتُ فيهِ لِغَيري، أوِ استَغوَيتُ إلَيهِ مَن تَبِعَني، أو غَلَبتُ فيهِ بِفَضلِ حيلَتي، أو أحَلتُ فيهِ عَلى مَولايَ فَلَم يُعاجِلني عَلى فِعلي؛ إذ كُنتَ سُبحانَكَ كارِها لِمَعصِيَتي غَيرَ مُريدِها مِنّي، لكِن سَبَقَ عِلمُكَ فِيَ بِاختِياري وَاستِعمالِ مُرادي وإيثاري، فَحَلُمتَ عَنّي ولَم تُدخِلني فيهِ جَبرا، ولَم تَحمِلني عَلَيهِ قَهرا، ولَم تَظلِمني شَيئا، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ.

يا صاحِبي في شِدَّتي، يا مُؤنِسي في وَحدَتي، يا حافِظي في غُربَتي، يا وَلِيِّي في نِعمَتي. يا كاشِفَ كُربَتي، يا مُستَمِعَ دَعوَتي، يا راحِمَ عَبرَتي، يا مُقيلَ عَثرَتي. يا إلهي بِالتَّحقيقِ،يا رُكنِيَ الوَثيقَ،يا جاري لِلضّيقِ، يا مَولايَ الشَّفيقَ، يا رَبَّ البَيتِ العَتيقِ، أخرِجني مِن حَلقِ المَضيقِ إلى سَعَةِ الطَّريقِ، بِفَرَجٍ مِن عِندِكَ قَريبٍ وَثيقٍ،وَاكشِف عَنّي كُلَّ شِدَّةٍ وضيقٍ،وَاكفِني ما اُطيقُ وما لا اُطيقُ.

اللّهُمَّ فَرِّج عَنّي كُلَّ هَمٍّ وغَمٍّ، وأَخرِجني مِن كُلِّ حُزنٍ وكَربٍ، يا فارِجَ الهَمِّ وكاشِفَ الغَمِّ، ويا مُنزِلَ القَطرِ، ويا مُجيبَ دَعوَةِ المُضطَرِّ، يا رَحمانَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ورَحيمَهُما، صَلِّ عَلى خِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ وعَلى آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، وفَرِّج عَنّي ما ضاقَ بِهِ صَدري، وعيلَ مِنهُ صَبري، وقَلَّت فيهِ حيلَتي، وضَعُفَت لَهُ قُوَّتي، يا كاشِفَ كُلِّ ضُرٍّ وبَلِيَّةٍ، ويا عالِمَ كُلِّ سِرٍّ وخَفِيَّةٍ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ، «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِى إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ» [۵۵۰]، وما تَوفيقي إلّا بِاللّهِ، عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ».

قالَ الأَعرابِيُ: فَاستَغفَرتُ بِذلِكَ مِرارا، فَكَشَفَ اللّهُ عَنِّيَ الغَمَّ وَالضّيقَ، ووَسَّعَ عَلَيَ فِي الرِّزقِ، وأَزالَ المِحنَةَ. [۵۵۱]

439. الفرج بعد الشدّة ـ به نقل از ايّوب بن عبّاس بن حسن ـ: باديه نشينى از رنجى كه داشت و از تنگناى زندگى و فراوانى اهل و عيال، به امير مؤمنان عليه السلام شِكوه كرد. امام عليه السلام فرمود: «استغفار كن؛ چرا كه خداوند مى فرمايد: «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ همانا او بسيار آمرزنده است»».

آن مرد رفت و بار ديگر آمد و گفت: اى امير مؤمنان! من بسيار استغفار كردم؛ ولى در كارم گشايشى نديدم.

فرمود: «شايد استغفار كردن نمى دانى».

گفت: مرا بياموز.

فرمود: «نيّت خويش را خالص كن و از پروردگارت فرمان بردارى كن و بگو: خدايا! از هر گناهى كه بدنم با عافيت بخشىِ تو، بر انجام دادن آن، نيرو يافته است، و از هر گناهى كه به فضل نعمت تو، بر آن، توان يافته ام، يا در سايه روزىِ فراوان تو، به آن دست گشوده ام، يا در انجام دادن آن به بردبارى و امان تو ـ آن گاه كه از آن ترس داشتم ـ اعتماد كرده و به بزرگوارى و عفو تو تكيه داشته ام، از تو آمرزش مى خواهم.

خداوندا! از هر گناهى كه در آن، نسبت به امانتم خيانت كرده ام، [۵۵۲] يا جان خود را ارزان فروخته ام، يا كاميابى هايم را مقدّم داشته و خواسته دلم را برگزيده ام، يا براى ديگرى سخن چينى كرده ام، يا پيروان خودم را به گم راهى كشانده ام، يا به كمك نيرنگ خويش، چيرگى يافته ام، يا بر مولاى خودم، نيرنگ زده ام و او هم در كيفر من، شتاب نكرده است، از تو آمرزش مى خواهم؛ چرا كه تو ـ اى خداى سبحان ـ نافرمانى ام را خوش نمى داشتى و

آن را از من نمى خواستى؛ ليكن پيش تر مى دانستى كه من با اختيار و اراده و گزينش خودم، آن را انجام مى دهم. پس با من بردبارى ورزيدى و مرا به اجبار، به آن وا نداشتى و آن را به زور، بر من تحميل نكردى و هيچ ستمى به من نكردى، اى مهربان ترينِ مهربانان!

اى همراه من در گرفتارى ام، اى مونس من در تنهايى ام، اى نگهبان من در غربتم، اى صاحب من در نعمتم، اى زداينده رنجم، اى شنواى دعايم، اى ترحّم كننده بر اشكم، اى بخشاينده لغزشم، اى خداى راستينِ من، اى تكيه گاه استوارم، اى همسايه تنگنايم، اى مولاى مهربانم، اى خداى خانه عتيق (كعبه)! مرا با گشايشى نزديك و استوارْ از سوى خودت، از كام تنگنايى، به وسعت راه، برون آر، و هر سختى و تنگنايى را از من، برطرف ساز، و نسبت به آنچه در توان من يا بيرون از توان من است، كفايتم كن!

خدايا! هر اندوه و غمى را از من برطرف ساز و هر غصّه و رنجى را از من برون آر، اى زداينده اندوه و برطرف سازنده غم! اى فرستنده باران، اى پاسخگوى دعاى گرفتار، اى بخشاينده و مهربانِ دنيا و آخرت! بر برگزيده خود از آفريده هايت و بر دودمان پاك او، درود فرست و از من، اندوهى را كه سينه ام را تنگ كرده و صبرم را به پايان آورده و چاره ام را كاسته و توانم بر آن ناتوان شده، برطرف ساز، اى زداينده هر رنج و بلا، اى داناى هر راز و پنهان، اى مهربان ترينِ مهربانان! «و همه كارم را به خدا وا مى گذارم؛ همانا خداوند به بندگان، بيناست» «و توفيقم جز از سوى خدا نيست». «بر او تكيه كرده ام و او پروردگار عرش عظيم است»».

آن باديه نشين گفت: با اين دعا، بارها از خداوند، آمرزش خواستم. پس اندوه و تنگنايىِ مرا زدود و روزى ام را افزود و رنجم را برطرف ساخت.

440. الإمام الصادق عليه السلام ـ لِسُفيانَ حينَ سَأَ لَهُ أن يُعَلِّمَهُ ما لَم يَفقَه ـ: يا أبا عَبدِ اللّهِ، إذا جاءَكَ ما تُحِبُّ فَأَكثِر مِنَ الحَمدِ، وإذا جاءَكَ ما تَكرَهُ فَأَكثِر مِن «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ»، وإذَا استَبطَأتَ الرِّزقَ فَأَكثِر مِنَ الاِستِغفارِ. [۵۵۳]

440. امام صادق عليه السلام ـ خطاب به سفيان، آن گاه كه از ايشان درخواست كرد كه به او چيزى بياموزد كه نمى دانسته است ـ: اى ابو عبد اللّه! هر گاه چيزى برايت پيش آمد كه دوست دارى، خدا را زياد ستايش كن، و هرگاه چيزى برايت پيش آمد كه دوست ندارى، زياد «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا باللّه» بگو، و اگر روزى ات به تأخير افتاد، زياد استغفار كن.

14 / 2: التَّسمِيَة

14 / 2: بسم اللّه گفتن

441. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا قالَ العَبدُ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» قالَ اللّهُ ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ: بَدَأَ عَبدي بِاسمي، وحَقٌّ عَلَيَّ أن اُتَمِّمَ لَهُ اُمورَهُ، واُبارِكَ لَهُ في أحوالِهِ. [۵۵۴]

441. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه بنده بگويد: بسم اللّه الرحمن الرحيم، خداى متعال مى گويد: «بنده من با نام من آغاز كرد. بر من است كه كارهايش را به انجام رسانم و او را در همه حال، بركت دهم».

14 / 3: التَّحميدُ وَالصَّلاةُ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله

14 / 3: حمد گفتن و صلوات فرستادن

442. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِحَمدِ اللّهِ وَالصَّلاةِ عَلَيَّ فَهُوَ أقطَعُ أبتَرُ، مَمحوقٌ مِن كُلِّ بَرَكَةٍ. [۵۵۵]

442. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر امر مهمّى كه با حمد خداوند و درود فرستادن بر من آغاز نشود، بريده و ناقص و تهى از هر بركت است.

14 / 4: الصَّلاة

14 / 4: نماز

443. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّينِ، وفيها مَرضاةُ الرَّبِّ عز و جل، فَهِيَ مِنهاجُ الأَنبِياءِ. ولِلمُصَلّي حُبُّ المَلائِكَةِ، وهُدىً، وإيمانٌ، ونورُ المَعرِفَةِ، وبَرَكَةٌ فِي الرِّزقِ. [۵۵۶]

443. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است و آن، راه پيامبران است. براى نمازگزار، محبّت فرشتگان، هدايت، ايمان، فروغ معرفت، و بركت در روزى است.

444. عنه صلى الله عليه و آله: ثَلاثٌ لَو يَعلَمُ النّاسُ ما فيهِنِّ ما اُخِذنَ إلّا بِسَهمَةٍ؛ حِرصا عَلى ما فيهِنَّ مِنَ الخَيرِ وَالبَرَكَةِ: التَّأذينُ بِالصَّلاةِ، وَالتَّهجيرُ بِالجَماعاتِ، وَالصَّلاةُ في أوَّلِ الصُّفوفِ. [۵۵۷]

444. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه كار است كه اگر مردم مى دانستند چه [ثوابى] در آنهاست، آن سه كار جز با قرعه افكندن، به دست نمى آمد [۵۵۸]، به شوق خير و بركتى كه در آنهاست: اذان گفتن براى نماز، شتافتن به سوى [نماز] جماعت، و [خواندن] نماز در صف اوّل.

445. الكافي عن إسحاق بن يزيد: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام: جُعِلتُ فِداكَ، يَسبِقُنِي الإِمامُ بِالرَّكعَةِ فَتَكونُ لي واحِدَةٌ ولَهُ ثِنتانِ؛ فَأَتَشَهَّدُ كُلَّما قَعَدتُ؟ فَقالَ: نَعَم؛ فَإِنَّمَا التَّشَهُّدُ بَرَكَةٌ. [۵۵۹]

445. الكافى ـ به نقل از اسحاق بن يزيد ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم: امامِ جماعت، از من يك ركعت، جلوتر است، [بدين ترتيب كه] ركعت اوّل من و ركعت دوم اوست. آيا هر گاه نشستم، تشهّد بخوانم؟

فرمود: «آرى، همانا تشهّد، بركت است».

14 / 5: صَلاةُ اللَّيلِ

14 / 5: نماز شب

446. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: صَلاةُ اللَّيلِ مَرضاةٌ لِلرَّبِّ، وحُبُّ المَلائِكَةِ، وسُنَّةُ الأَنبِياءِ، ونورُ المَعرِفَةِ، وأَصلُ الإِيمانِ، وراحَةُ الأَبدانِ، وكَراهِيَةٌ لِلشَّيطانِ، وسِلاحٌ عَلَى الأَعداءِ، وإجابَةٌ لِلدُّعاءِ، وقَبولُ الأَعمالِ، وبَرَكَةٌ فِي الرِّزقِ. [۵۶۰]

446. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز شب، [موجب] رضايت پروردگار، دوستى با فرشتگان، سنّت پيامبران، فروغ معرفت، ريشه ايمان، آسايش بدن ها، مايه ناراحتى شيطان، سلاحى بر ضدّ دشمنان، و مايه اجابت دعا و قبولى اعمال و بركت در روزى است.

447. الإمام الصادق عليه السلام: صَلاةُ اللَّيلِ تُحَسِّنُ الوَجهَ، وتُحَسِّنُ الخُلُقَ، وتُطَيِّبُ الرّيحَ، وتُدِرُّ الرِّزقَ. [۵۶۱]

447. امام صادق عليه السلام: نماز شب، چهره را زيبا، اخلاق را نيكو، بو را خوش، و روزى را سرشار مى كند.

448. عنه عليه السلام: كَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ يُصَلّي بِاللَّيلِ ويَجوعُ بِالنَّهارِ! إنَّ اللّهَ تَعالى ضَمِنَ بِصَلاةِ اللَّيلِ قوتَ النَّهارِ. [۵۶۲]

448. امام صادق عليه السلام: دروغ مى گويد آن كه مى گويد نماز شب مى خواند و با اين حال، در روز، گرسنه است؛ چرا كه خداى متعال به سبب نماز شب، روزىِ روز را تضمين كرده است.

14 / 6: الحَجّ

14 / 6: حج

449. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حُجّوا تَستَغنوا. [۵۶۳]

449. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: حج بگزاريد تا بى نياز شويد.

450. الإمام زين العابدين عليه السلام: حُجّوا وَاعتَمِروا؛ تَصِحَّ أبدانُكُم، وتَتَّسِع أرزاقُكُم. [۵۶۴]

450. امام زين العابدين عليه السلام: حج و عمره بگزاريد تا بدن هايتان سالم و روزى هايتان افزون گردد.

راجع: صهذه الموسوعة: ج12 ص384 (البركة / الفصل الثالث: ما يوجب بركة العمر / نيّة الحجّ بعد الرجوع من مكّة).

الخير والبركة فيالكتاب والسنّة: ص148 (الفصل الثاني: أسباب البركة / ما يوجب بركة العمر / استمرار الحجّ والعمرة).

ر. ك: همين دانش نامه: ج12 ص385 (بركت / فصل سوم: آنچه موجب بركت عمر است / نيّت دوباره به حج رفتن بعد از برگشتن).

و خير و بركت از نگاه قرآن و حديث: ص149 (فصل سوم: اسباب نيكى / ريشه هاى عملى و اخلاقى / استمرار حج و عمره.

14 / 7: الدُّعاءُ لِبَرَكَةِ المَنزِلِ

14 / 7: دعاى بركت منزل

الكتاب

قرآن

«وَ قُل رَّبِّ أَنزِلْنِى مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ». [۵۶۵]

«و بگو: پروردگارا! مرا در منزلگاهى خجسته فرود آور، و تو بهترينِ فرود آورندگانى».

الحديث

حديث

451. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُ، إذا نَزَلتَ مَنزِلاً فَقُل: اللّهُمَّ أنزِلني مُنزَلاً مُبارَكا وأَنتَ خَيرُ المُنزِلينَ. [۵۶۶]

451. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به امام على عليه السلام ـ: اى على! هر گاه در جايى فرود آمدى، بگو: «خدايا! مرا در منزلگاهى خجسته فرود آور، و تو بهترينِ فرود آورندگانى».

14 / 8: الدُّعاءُ لِبَرَكَةِ الرِّزقِ

14 / 8: دعاى بركت روزى

الكتاب

قرآن

«إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَاعِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَن يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ * قَالُواْ نُرِيدُ أَن نَّأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَن قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ * قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَايَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ». [۵۶۷]

«آن گاه كه حواريان گفتند: اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت مى تواند از آسمان، مائده اى (طعامى) بر ما فرود آورد؟ گفت: «اگر ايمان داريد، از خدا پروا كنيد». گفتند: مى خواهيم از آن بخوريم و دل هايمان اطمينان يابد و بدانيم كه به ما راست گفته اى و از گواهانِ بر آن باشيم. عيسى بن مريم گفت: «خدايا، پروردگارا! بر ما طعامى از آسمان فرو فرست تا براى اوّل و آخر ما، عيد باشد و نشانه اى از تو؛ و ما را روزى بده، و تو بهترينِ روزى دهندگانى»».

الحديث

حديث

452. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ أنزَلَ مائِدَةً عَلى عيسى عليه السلام، وبارَكَ لَهُ في أربَعَةِ أرغِفَةٍ وسُمَيكاتٍ حَتّى أكَلَ وشَبِعَ مِنها أربَعَةُ آلافٍ وسَبعُمِئَةٍ. [۵۶۸]

452. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، سفره اى بر عيسى عليه السلام فرو فرستاد و به چهار گرده نان و چند ماهى كوچك او چندان بركت داد كه چهار هزار و هفتصد نفر، از آن خوردند و سير شدند.

453. عنه صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ اغفِر لي ذَنبي، ووَسِّع لي في رِزقي، وبارِك لي في ما رَزَقتَني. [۵۶۹]

453. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدايا! گناهانم را بيامرز و روزى ام را وسعت بخش و در آنچه به من روزى داده اى، بركت قرار بده.

454. الإمام زين العابدين عليه السلام: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَامنَعني مِنَ السَّرَفِ، وحَصِّن رِزقي مِنَ التَّلَفِ، ووَفِّر مَلَكَتي بِالبَرَكَةِ فيهِ. [۵۷۰]

454. امام زين العابدين عليه السلام: خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا از اسراف، دور بدار و روزىِ مرا از تلف شدن، نگه دار و دارايى ام را با بركت دادن در آن، افزون بگردان.

455. عنه عليه السلام ـ في مُناجاتِهِ ـ: اللّهُمَّ رَبَّ العالَمينَ، وأَحكَمَ الحاكِمينَ، وأَرحَمَ الرّاحِمينَ، أسأَ لُكَ مِنَ الشَّهادَةِ أقسَطَها... ومِنَ الزِّياداتِ أتَمَّها، ومِنَ البَرَكاتِ أعَمَّها، ومِنَ الصّالِحاتِ أعظَمَها. [۵۷۱]

455. امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات خويش ـ: خدايا، اى پروردگار جهانيان، اى برترينِ داوران، و اى مهربان ترينِ مهربانان! از گواهى، عادلانه ترينش را... و از افزوده ها، كامل ترينش را، و از بركت ها، فراگيرترينش را، و از كارهاى شايسته، بزرگ ترينش را از تو مى خواهم.

456. الإمام الصادق عليه السلام ـ في دُعائِهِ عِندَ زِيارَةِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ـ: ... اللّهُمَّ وأَوسِع لِفَقيرِنا مِن سَعَتِكَ ما قَضَيتَ عَلى نَفسِكَ، وَالهُدى ما أبقَيتَنا، وَالكَرامَةَ ما أحيَيتَنا، وَالكَرامَةَ إذا تَوَفَّيتَنا، وَالحِفظَ في ما يَبقى مِن عُمُرِنا، وَالبَرَكَةَ في ما رَزَقتَنا. [۵۷۲]

456. امام صادق عليه السلام ـ در دعاى خويش به هنگام زيارت امير مؤمنان عليه السلام ـ: پروردگارا! از گشايش خويش، آنچه را بر خود حتمى ساخته اى، براى فقيرِ ما گشايش بخش، و تا ما را باقى داشته اى، هدايتمان كن، و ما را با كرامت، زنده بدار، و ما را با كرامت، بميران، و ما را در باقى مانده عمرمان نگه دار، و در آنچه روزى مان داده اى، بركت قرار بده.

457. عنه عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ بَعدَ الصَّلاةِ الكامِلَةِ ـ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وما قَسَمتَ لي مِن قِسمٍ أو رَزَقتَني مِن رِزقٍ فَاجعَلهُ حَلالاً طَيِّبا، واسِعا مُبارَكا، قَريبَ المَطلَبِ، سَهلَ المَأخَذِ، في يُسرٍ مِنكَ وعافِيَةٍ، وسَلامَةٍ وسَعادَةٍ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ. [۵۷۳]

457. امام صادق عليه السلام ـ در دعاى پس از نماز كامل ـ: خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و آنچه را برايم تقسيم كرده اى يا روزى نموده اى، حلال و پاك و فراوان و بابركت و دست يافتنى و آسان به دست آمدنى قرار بده، به همراه آسانى و عافيت و تن درستى و سعادت از سوى خود؛ همانا تو بر هر چيز، توانايى.

14 / 9: الدُّعاءُ لِبَرَكَةِ الزَّواجِ

14 / 9: دعاى بركت ازدواج

458. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا زُفَّت إلَى الرَّجُلِ زَوجَتُهُ واُدخِلَت إلَيهِ فَليُصَلِّ رَكعَتَينِ، وَليَمسَح عَلى ناصِيَتِها، ثُمَّ ليَقُل: اللّهُمَّ بارِك لي في أهلي وبارِك لَها فِيَ، وما جَمَعتَ بَينَنا فَاجمَع بَينَنا في خَيرٍ ويُمنٍ وبَرَكَةٍ، وإذا جَعَلتَها فُرقَةً فَاجعَلها فُرقَةً إلى كُلِّ خَيرٍ.

ثُمَّ ليَقُل: الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدى ضَلالَتي، وأَغنى فَقري، ونَعَشَ خُمولي، وأَعَزَّ ذِلَّتي، وآوى عَيلَتي، وزَوَّجَ عُزبَتي، وأَخدَمَ مِهنَتي، وآنَسَ وَحشَتي، ورَفَعَ خَسيسَتي؛ حَمدا كَثيرا طَيِّبا مُبارَكا عَلى ما أعطَيتَ يا رَبِّ، وعَلى ما قَسَمتَ، وعَلى ما أكرَمتَ. [۵۷۴]

458. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [در شب زفاف،] هر گاه همسرِ كسى را نزد او فرستادند، دو ركعت نماز بخواند و دست بر پيشانى زن بكشد و بگويد: «خدايا! براى من در همسرم و براى همسرم در من، بركت قرار ده و تا آن گاه كه ميان ما را جمع مى كنى، با خير و خُجستگى و بركت باشد، و اگر ميان ما جدايى انداختى، جدايى را به سوى هر نيكى قرار بده».

سپس بگويد: «سپاس، خدايى را كه از گم راهى، هدايتم نمود، فقرم را برطرف ساخت، بى حالىِ مرا نشاط بخشيد، ذلّتم را عزّت قرار داد، از تنگ دستى پناهم داد، مرا از بى همسرى در آورد، حرفه اى را به خدمت من گماشت، تنهايى ام را مونس بخشيد، و پستى ام را رفعت بخشيد؛ سپاسى فراوان، پاك و خجسته براى آنچه عطا كردى ـ اى پروردگار من ـ و براى آنچه قسمت (روزى) نمودى و براى آنچه كرامت بخشيدى».

459. الكافي عن أبي عبد اللّه البرقيّ رفعه: لَمّا زَوَّجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فاطِمَةَ عليهاالسلام قالوا: بِالرِّفاءِ وَالبَنينَ، فَقالَ: لا بَل عَلَى الخَيرِ وَالبَرَكَةِ. [۵۷۵]

459. الكافى ـ به نقل از ابو عبد اللّه برقى ـ: چون پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را به همسرى داد، گفتند: با سازش و با اولاد باشد!

فرمود: «نه؛ بلكه [بگوييد: ] با خير و با بركت باشد!».

460. عمل اليوم والليلة للنسائي عن ابن بريدة عن أبيه: إنَّ نَفَرا مِنَ الأَنصارِ قالوا لِعَلِيٍ عليه السلام: عِندَكَ فاطِمَةُ؟ فَدَخَلَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَسَلَّمَ عَلَيهِ، فَقالَ: ما حاجَةُ ابنِ أبي طالِبٍ؟ قالَ: ذَكَرتُ فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، قالَ: مَرحَبا وأَهلاً، لَم يَزِدهُ عَلَيها، فَخَرَجَ إلَى الرَّهطِ مِنَ الأَنصارِ يَنتَظِرونَهُ، فَقالوا: ما وَراءَكَ؟ قالَ: ما أدري، غَيرَ أنَّهُ قالَ لي: مَرحَبا وأَهلاً، قالوا: يَكفيكَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إحداهُما؛ قَد أعطاكَ الأَهلَ وأَعطاكَ الرُّحبَ.

فَلَمّا كانَ بَعدَ ذلِكَ بَعدَما زَوَّجَهُ قالَ: يا عَلِيُّ، إنَّهُ لابُدَّ لِلعُرسِ مِن وَليمَةٍ. قالَ سَعدٌ: عِندي كَبشٌ، وجَمَعَ لَهُ رَهطٌ مِنَ الأَنصارِ آصُعا مِن ذُرَةٍ.

قالَ: فَلَمّا كانَ لَيلَةُ البِناءِ قالَ: لا تُحدِث شَيئا حَتّى تَلقاني، فَدَعَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِماءٍ فَتَوَضَّأَ مِنهُ ثُمَّ أفرَغَهُ عَلى عَلِيٍ، فَقالَ: اللّهُمَّ بارِك فيهِما، وبارِك عَلَيهِما، وبارِك لَهُما في شِبلِهِما. [۵۷۶]

460. عمل اليوم و الليلة، نسايى ـ به نقل از ابو بريده، از پدرش ـ: گروهى از انصار به على عليه السلام گفتند: آيا فاطمه نزد توست؟ [على عليه السلام] نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و سلام داد. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: «پسر ابو طالب، چه كار دارد؟».

گفت: [براى ازدواج،] به ياد فاطمه دختر پيامبر خدا، افتادم.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خوش آمدى!» و بيش از آن نفرمود.

على عليه السلام نزد آن گروه از انصار كه منتظرش بودند، باز گشت. گفتند: چه خبر؟

گفت: نمى دانم، جز اين كه به من فرمود: «خوش آمدى!».

گفتند: از پيامبر خدا، يكى از اين دو براى تو بس است. او به تو، هم همسر داده و هم گشايش. پس از آن، آن هنگام كه پيامبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام را همسر مى داد، فرمود: «اى على! براى عروسى، مهمانى لازم است».

سعد گفت: من قوچى دارم. نيز گروهى از انصار، چند صاع [۵۷۷] ذرّت فراهم آوردند.

چون شب عروسى شد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «كارى نكن، تا مرا ديدار كنى» و آن گاه آبى طلبيد و با آن، وضو گرفت. سپس آن را به روى على عليه السلام ريخت و چنين دعا كرد: «خدايا! بر اين دو، مبارك گردان. بر اين دو، مبارك گردان، و براى اين دو و فرزندانشان مبارك گردان».

461. الكافي عن أبي بصير: قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: إذا تَزَوَّجَ أحَدُكُم كَيفَ يَصنَعُ؟ قُلتُ: لا أدري، قالَ: إذا هَمَّ بِذلِكَ فَليُصَلِّ رَكعَتَينِ ويَحمَدِ اللّهَ، ثُمَّ يَقولُ: اللّهُمَّ إنّي اُريدُ أن أتَزَوَّجَ، فَقَدِّر لي مِنَ النِّساءِ أعَفَّهُنَّ فَرجا، وأَحفَظَهُنَّ لي في نَفسِها وفي مالي، وأَوسَعَهُنَّ رِزقا، وأَعظَمَهُنَّ بَرَكَةً. [۵۷۸]

461. الكافى ـ به نقل از ابو بصير ـ: امام صادق عليه السلام به من فرمود: «وقتى يكى از شما ازدواج مى كند، چه مى كند؟».

گفتم: نمى دانم.

فرمود: «هر گاه به ازدواج تصميم گرفت، دو ركعت نماز بخواند و خدا را سپاس گويد. سپس بگويد: خداوندا! من مى خواهم ازدواج كنم. از زنان، آن را كه پاك دامن تر، خودنگهدارتر، مال نگهدارتر، خوش روزى تر، و بابركت تر است، برايم مقدّر ساز».

14 / 10: الدُّعاءُ لِبَرَكَةِ الصَّبِيِّ

14 / 10: دعاى بركت كودك

462. سنن أبي داود عن عائشة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُؤتى بِالصِّبيانِ، فَيَدعو لَهُم بِالبَرَكَةِ. [۵۷۹]

462. سنن أبى داوود ـ به نقل از عايشه ـ: كودكان را نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى آوردند. ايشان براى آنان دعا مى كرد كه بركت يابند.

463. فضائل الصحابة لابن حنبل عن مدرك أبي الحجّاج: رَأَيتُ عَلِيّا لَهُ وَفرَةٌ، واُتِيَ بِصَبِيٍ فَبَرَكَ عَلَيهِ ومَسَحَ عَلى رَأسِهِ. [۵۸۰]

463. فضائل الصحابة، ابن حنبل ـ به نقل از مُدرك (پدر حَجّاج) ـ: على عليه السلام را ديدم كه موى سرش تا گوشش رسيده بود. كودكى را نزد او آوردند. او تبرّكش نمود و بر سرش دست كشيد.

14 / 11: الدُّعاءُ لِبَرَكَةِ الزَّرعِ

14 / 11: دعاى بركت كِشت

464. الإمام الصادق عليه السلام: إذا أرَدتَ أن تَزرَعَ زَرعا فَخُذ قَبضَةً مِنَ البَذرِ وَاستَقبِلِ القِبلَةَ وقُل: «أَفَرَءَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ * ءَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» [۵۸۱] ثَلاثَ مَرّاتٍ؛

ثُمَّ تَقولُ: «بَلِ اللّهُ الزّارِعُ» ثَلاثَ مَرّاتٍ، ثُمَّ قُل: «اللّهُمَّ اجعَلهُ حَبّا مُبارَكا وَارزُقنا فيهِ السَّلامَةَ» ثُمَّ انثُرِالقَبضَةَ الَّتي في يَدِكَ فِي القَراحِ. [۵۸۲]

464. امام صادق عليه السلام: هر گاه خواستى زراعت كنى، مشتى از بذر را بگير، رو به قبله بِايست و سه بار بگو: «آيا آنچه را كِشت مى كنيد، ملاحظه كرده ايد؟ آيا شما آن را [بى يارى ما] مى كاريد، يا ماييم كه زراعت مى كنيم؟». آن گاه سه بار مى گويى: «بلكه خداست كه مى كارد».

سپس بگو: «خدايا! آن را دانه اى بابركت قرار ده و به ما در آن، سلامت بخش». آن گاه آن مشت [بذر] را كه در دست توست، به مزرعه بيفشان.

14 / 12: الدُّعاءُ لِبَرَكَةِ اليَومِ

14 / 12: دعاى بركت روز

465. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ كانَ يَقولُ عِندَ استيقاظِهِ مِن نَومِهِ ـ: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذَا اليَومِ ونورَهُ، وهُداهُ وبَرَكَتَهُ، وطَهورَهُ ومُعافاتَهُ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَهُ وخَيرَ ما فيهِ، وأَعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما بَعدَهُ. [۵۸۳]

465. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ وقتى از خواب بيدار مى شد، اين دعا را مى خوانْد ـ: پروردگارا! از تو خير و روشنى، و هدايت و بركت، و پاكى و عافيتِ اين روز را مى طلبم.

خدايا! از تو خيرِ اين روز و خير آنچه را در آن است، مى خواهم و از شرّ اين روز و شرّ آنچه پس از آن است، به تو پناه مى برم.

466. الإمام الصادق عليه السلام ـ لِعَمّارٍ السّاباطِيِّ ـ: تَقولُ إذا طَلَعَ الفَجرُ: الحَمدُ للّهِِ فالِقِ الإِصباحِ، سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَكَةٍ وعافِيَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَينٍ، اللّهُمَّ إنَّكَ تُنَزِّلُ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَيَ وعَلى أهلِ بَيتي مِن بَرَكَةِ السَّماواتِ وَالأَرضِ، رِزقا حَلالاً، طَيِّبا واسِعا، تُغنيني بِهِ عَن جَميعِ خَلقِكَ. [۵۸۴]

466. امام صادق عليه السلام ـ به عمّار ساباطى ـ: وقتى صبح دميد، مى گويى: «سپاس، خدايى را كه شكافنده صبح است. منزّه است پروردگار شام و بامداد. خدايا! بامدادِ خاندان محمّد را با بركت و عافيت و خوشى و چشم روشنى، قرار بده.

خدايا! تو در شب و روز، آنچه مى خواهى، فرو مى فرستى. پس بر من و خانواده ام، از بركت آسمان ها و زمين، روزى اى حلال و پاك و گسترده نازل بگردان كه مرا به سبب آن، از همه آفريده هايت بى نياز سازى».

467. الإمام الكاظم عليه السلام: اللّهُمَّ ولِكُلِّ مُتَوَسِّلٍ ثَوابٌ، ولِكُلِّ ذي شَفاعَةٍ حَقٌّ، فَأَسأَ لُكَ بِمَن جَعَلتَهُ إلَيكَ سَبَبي، وقَدَّمتَهُ أمامَ طَلِبَتي، أن تُعَرِّفَني بَرَكَةَ يَومي هذا وعامي هذا وشَهري هذا. [۵۸۵]

467. امام كاظم عليه السلام: خدايا! هر توسّل جويى، پاداشى دارد و هر صاحب شفاعتى، حقّى. تو را مى خوانم، به حقّ آن كسى كه او را براى من وسيله (دستاويز) قرار داده اى و او را در پيشگاه خواسته ام مقدّم داشته اى، كه بركت امروز و امسال و اين ماه را به من بشناسانى.

14 / 13: الدُّعاءُ لِبَرَكَةِ الشَّهرِ

14 / 13: دعاى بركت ماه

468. الإمام عليّ عليه السلام: إذا رَأَيتَ الهِلالَ فَلا تَبرَح وقُل: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذَا الشَّهرِ، وفَتحَهُ ونورَهُ ونَصرَهُ وبَرَكَتَهُ وطَهورَهُ ورِزقَهُ، وأَسأَ لُكَ خَيرَ ما فيهِ وخَيرَ ما بَعدَهُ، وأَعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما فيهِ وشَرِّ ما بَعدَهُ، اللّهُمَّ أدخِلهُ عَلَينا بِالأَمنِ وَالإِيمانِ، وَالسَّلامَةِ وَالإِسلامِ، وَالبَرَكَةِ وَالتَّوفيقِ لِما تُحِبُّ وتَرضى. [۵۸۶]

468. امام على عليه السلام: هر گاه ماه نو را ديدى، همان دم بگو: «پروردگارا! از تو، خير و گشايش و روشنى و يارى و بركت و پاكى و روزىِ اين ماه را مى خواهم، و از تو، خير آنچه را در اين ماه و پس از آن است، مى طلبم، و از شرّ اين ماه و آنچه پس از آن است، به تو پناه مى برم.

خدايا! آن را با ايمنى، ايمان، تن درستى، اسلام، بركت، و توفيق بر آنچه دوست دارى و مى پسندى، بر ما وارد كن».

469. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ إذا رَأَى الهِلالَ ـ: اللّهُمَّ بارِك لَنا في شَهرِنا هذَا الدّاخِلِ. [۵۸۷]

469. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ وقتى ماه نو را مى ديد ـ: خدايا! اين ماه را كه بر ما وارد مى شود، برايمان مبارك گردان.

470. شعب الإيمان عن أنس: كانَ النَّبِيُ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ رَجَبٌ قالَ: اللّهُمَّ بارِك لَنا في رَجَبٍ وشَعبانَ، وبَلِّغنا رَمَضانَ. [۵۸۸]

470. شعب الإيمان ـ به نقل از اَنَس ـ: هر گاه ماه رجب وارد مى شد، پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود: «خدايا! رجب و شعبان را بر ما مبارك كن و ما را به رمضان برسان».

471. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ إذا نَظَرَ إلَى الهِلالِ ـ: أسأَلُ اللّهَ رَبّي ورَبَّكَ، وخالِقي وخالِقَكَ، ومُقَدِّري ومُقَدِّرَكَ، ومُصَوِّري ومُصَوِّرَكَ، أن يُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وأَن يَجعَلَكَ هِلالَ بَرَكَةٍ لا تَمحَقُهَا الأَيّامُ... هِلالَ سَعدٍ لا نَحسَ فيهِ، ويُمنٍ لا نَكَدَ مَعَهُ. [۵۸۹]

471. امام زين العابدين عليه السلام ـ از دعاهاى ايشان، وقتى به ماه نو مى نگريست ـ: از پروردگار من و پروردگار تو، از پروردگار من و آفريدگار تو، از تقديرگر من و تقديرگر تو، و از تصويرگر من و تصويرگر تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان او درود فرستد و تو را هلال بركتى قرار دهد كه [گذشتِ] روزها آن [بركت] را نابود نمى سازند...؛ هلال ميمنتى كه رنج و بدبختى با آن نيست، و هلال سعادتى كه نُحوستى در آن نيست.

14 / 14: الدُّعاءُ لِبَرَكَةِ القَضاءِ وَالقَدَرِ

14 / 14: دعاى بركت قضا و قدر

472. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ اجعَلني أخشاكَ حَتّى كَأَنّي أراكَ أبَدا حَتّى ألقاكَ، وأَسعِدني بِتَقواكَ ولا تُشقِني بِمَعصِيَتِكَ، وخِر لي في قَضائِكَ وبارِك لي في قَدَرِكَ، حَتّى لا اُحِبَّ تَعجيلَ ما أخَّرتَ ولا تَأخيرَ ما عَجَّلتَ. [۵۹۰]

472. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدايا! مرا چنان كن كه از تو بترسم، تا آن جا كه گويا تو را مى بينم، هميشه تا هنگامى كه ديدارت مى كنم؛ و مرا با پروامندى از خودت، سعادتمند كن و با نافرمانى ات، به شقاوتم ميفكن؛ و در حكم خويش برايم خوبى را برگزين و در تقدير خود، برايم مباركى قرار بده، تا دوست نداشته باشم كه آنچه تو به تأخيرش انداخته اى، پيش افتد و نه آنچه تو پيش افكنده اى، به تأخير افتد.

473. الإمام الباقر عليه السلام: إذا خَرَجتَ مِن بَيتِكَ فَقُل: ... اللّهُمَّ بارِك لَنا في قَدَرِكَ، ورَضِّنا بِقَضائِكَ، حَتّى لا نُحِبَّ تَعجيلَ ما أخَّرتَ ولا تَأخيرَ ما عَجَّلتَ. [۵۹۱]

473. امام باقر عليه السلام: هر گاه از خانه ات بيرون رفتى، بگو: «... پروردگارا! تقديرت را بر ما مبارك گردان و ما را به قضاى خويش راضى ساز، تا دوست نداشته باشيم كه آنچه تو به تأخير انداخته اى، پيش افتد و نه آنچه تو پيش افكنده اى، به تأخير افتد».

474. الإمام الصادق عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ يَومَ عَرَفَةَ ـ: اللّهُمَّ بارِك لي في قَدَرِكَ، ورَضِّني بِقَضائِكَ، اللّهُمَّ افتَح مَسامِعَ قَلبي لِذِكرِكَ، وَارزُقني شُكرا وتَوفيقا وعِبادةً وخَشيَةً، يارَبَّ العالَمينَ. [۵۹۲]

474. امام صادق عليه السلام ـ در دعاى روز عَرَفه ـ: خدايا! تقديرت را بر من، مبارك گردان، و مرا به قضاى خويش راضى ساز.

خدايا! گوش هاى دلم را به ياد خودت باز كن، و مرا شكرگزارى و توفيق و عبادت و خشيت، روزى گردان، اى پروردگار جهانيان!

الفصل الخامس عشر: نماذج من بركات الدّعاء

فصل پانزدهم: نمونه هاى از بركات دعا

15 / 1: بَرَكاتُ دُعاءِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله

15 / 1: بركت هاى دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله

475. المناقب لابن شهرآشوب: مَرَّ النَّبِيُ صلى الله عليه و آله بِعَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ وهُوَ يَصنَعُ شَيئا مِن طينٍ مِن لُعَبِ الصِّبيانِ، فَقالَ: ما تَصنَعُ بِهذا؟ قالَ: أبيعُهُ. قالَ: ما تَصنَعُ بِثَمَنِهِ؟ قالَ: أشتَري رُطَبا فَآكُلُهُ. فَقالَ لَهُ النَّبِيُ صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ بارِك لَهُ في صَفقَةِ يَمينِهِ.

فَكانَ يُقالُ: مَا اشتَرى شَيئا قَطُّ إلّا رَبِحَ فيهِ، فَصارَ أمرُهُ إلى أن يُمَثَّلَ بِهِ، فَقالوا: عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ الجَوادُ، وكانَ أهلُ المَدينَةِ يَتَدايَنونَ بَعضُهُم مِن بَعضٍ إلى أن يَأتِيَ عَطاءُ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ. [۵۹۳]

475. المناقب، ابن شهرآشوب: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر عبد اللّه بن جعفر گذشت كه با گِل، اسباب بازى كودكانه مى ساخت.

فرمود: «با اين، چه مى كنى؟».

گفت: آن را مى فروشم. فرمود: «با پول آن، چه مى كنى؟».

گفت: خرما مى خرم و مى خورم. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «خدايا! در كسب و كار او بركت قرار ده».

گفته مى شد: او هرگز چيزى نخريد، مگر اين كه در آن، سود برد و كارش به آن جا رسيد كه ضرب المثل شد و مى گفتند: عبد اللّه بن جعفرِ بخشنده. مردم مدينه از يكديگر وام مى گرفتند، تا آن گاه كه عطاى عبد اللّه بن جعفر [از بيت المال] برسد.

476. سنن أبي داود عن حكيم بن حزام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَعَثَ مَعَهُ بِدينارٍ يَشتَري لَهُ اُضحِيَّةً،فَاشتَراها بِدينارٍ وباعَها بِدينارَينِ،فَرَجَعَ فَاشتَرى اُضحِيَّةً بِدينارٍ وجاءَ بِدينارٍ إلَى النَّبِيِ صلى الله عليه و آله، فَتَصَدَّقَ بِهِ النَّبِيُ صلى الله عليه و آله ودَعا لَهُ أن يُبارَكَ لَهُ في تِجارَتِهِ. [۵۹۴]

476. سنن أبى داوود ـ در باره حكيم بن حزام ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، دينارى به او داد تا براى ايشان يك قربانى بخرد. او قربانى را به يك دينار خريد و آن را به دو دينار فروخت و برگشت. دوباره يك قربانى به يك دينار خريد و دينار ديگر را براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد. پيامبر خدا هم آن را صدقه داد و براى او دعا كرد كه در تجارتش بركت يابد.

477. مسند ابن حنبل عن أبي عمرة الأنصاري: كُنّا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في غُزاةٍ، فَأَصابَ النّاسَ مَخمَصَةٌ، فَاستَأذَنَ النّاسُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله في نَحرِ بَعضِ ظُهورِهِم، وقالوا: يُبَلِّغُنَا اللّهُ بِهِ؛

فَلَمّا رَأى عُمَرُ بنُ الخَطّابِ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَد هَمَّ أن يَأذَنَ لَهُم في نَحرِ بَعضِ ظَهرِهِم قالَ: يا رَسولَ اللّهِ، كَيفَ بِنا إذا نَحنُ لَقينَا القَومَ غَدا جِياعا أرجالاً؟ ولكِن إن رَأَيتَ يا رَسولَ اللّهِ أن تَدعُوَ لَنا بِبَقايا أزوادِهِم فَتَجمَعَها ثُمَّ تَدعُوَ اللّهَ فيها بِالبَرَكَةِ؛ فَإِنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ سَيُبَلِّغُنا بِدَعوَتِكَ ـ أو قالَ: سَيُبارِكُ لَنا في دَعوَتِكَ ـ؛

فَدَعَا النَّبِيُ صلى الله عليه و آله بِبَقايا أزوادِهِم، فَجَعَلَ النّاسُ يَجيؤونَ بِالحَثيَةِ مِنَ الطَّعامِ وفَوقَ ذلِكَ، وكانَ أعلاهُم مَن جاءَ بِصاعٍ مِن تَمرٍ فَجَمَعَها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله. ثُمَّ قامَ فَدَعا ما شاءَ اللّهُ أن يَدعُوَ، ثُمَّ دَعَا الجَيشَ بِأَوعِيَتِهِم فَأَمَرَهُم أن يَحتَثوا، فَما بَقِيَ فِي الجَيشِ وِعاءٌ إلّا مَلَؤوهُ وبَقِيَ مِثلُهُ، فَضَحِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَتّى بَدَت نَواجِذُهُ، فَقالَ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وأَنّي رَسولُ اللّهِ، لا يَلقَى اللّهَ عَبدٌ مُؤمِنٌ بِهِما إلّا حُجِبَت عَنهُ النّارُ يَومَ القِيامَةِ. [۵۹۵]

477. مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو عمره انصارى ـ: در جنگى با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بوديم. مردم، دچار گرسنگى شدند. از پيامبر خدا اجازه خواستند تا بعضى از شترانِ خود را ذبح كنند و گفتند: خداوند، با آنها ما را سير مى كند.

عمر بن خطّاب، چون ديد پيامبر خدا تصميم دارد كه به آنان اجازه دهد تا بعضى شترانشان را ذبح كنند، گفت: اى پيامبر خدا! چگونه خواهد شد، اگر فردا گرسنه و پياده با دشمن، رو به رو شويم؟! اى پيامبر خدا! اگر صلاح بدانيد، باقى مانده توشه خود را بياورند و آنها را جمع كنيد و دعا كنيد كه خدا به آنها بركت دهد، خداى متعال با دعاى شما ما را سير خواهد كرد ـ يا گفت: با دعاى شما براى ما بركت خواهد داد ـ.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود تا باقى مانده توشه هايشان را بياورند. مردم، مشت مشت يا بيشتر، غذا مى آوردند. بيشترين مقدارى كه كسى آورد، يك صاع خرما بود.

پيامبر خدا همه آنها را جمع كرد. سپس برخاست و دعا كرد. آن گاه سپاهيان را فرا خواند تا ظرف هاى خود را بياورند و دستور داد كه آنها را پر كنند. در سپاه، هيچ ظرفى نماند، مگر اين كه آن را پر كردند، و [باز] به همان اندازه ماند.

پيامبر خدا، چنان خنديد كه دندان هاى آسيايش پيدا شد. آن گاه فرمود: «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست و من، فرستاده خدايم. هيچ بنده اى نيست كه خدا را با اين دو (توحيد و نبوّت) ديدار كند، مگر آن كه روز قيامت، آتش دوزخ از او دور مى شود».

478. الإمام الكاظم عليه السلام ـ في بَيانِ مُعجِزاتِ النَّبِيِ صلى الله عليه و آله لِنَفَرٍ مِنَ اليَهودِ ـ: إنَّهُ نَزَلَ بِاُمِّ شَريكٍ، فَأَتَتهُ بِعُكَّةٍ فيها سَمنٌ يَسيرٌ، فَأَكَلَ هُوَ وأَصحابُهُ، ثُمَّ دَعا لَها بِالبَرَكَةِ، فَلَم تَزَلِ العُكَّةُ تَصُبُّ سَمنا أيّامَ حَياتِها. [۵۹۶]

478. امام كاظم عليه السلام ـ در بيان معجزات پيامبر صلى الله عليه و آله براى گروهى از يهود ـ: ايشان به خانه اُمّ شريك رفت. وى ظرفى آورد كه اندكى روغن در آن بود. پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحابش از آن خوردند. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله براى آن زن دعا كرد كه بركت يابد. آن زن تا زنده بود، آن ظرف، از روغن پر مى شد.

479. المستدرك على الصحيحين عن هشام بن حبيش بن خويلد: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ مِن مَكَّةَ مُهاجِرا إلَى المَدينَةِ وأَبو بَكرٍ ومَولى أبي بَكرٍ عامِرُ بنُ فُهَيرَةَ ودَليلُهُمَا اللَّيثِيُ عَبدُ اللّهِ بنُ اُرَيقِطٍ، مَرّوا عَلى خَيمَتَي اُمِّ مَعبَدٍ الخُزاعِيَّةِ، وكانَتِ امرَأَةً بَرزَةً جَلدَةً تَحتَبي بِفِناءِ الخَيمَةِ ثُمَّ تَسقي وتُطعِمُ، فَسَأَلوها لَحما وتَمرا لِيَشتَروا مِنها، فَلَم يُصيبوا عِندَها شَيئا مِن ذلِكَ، وكانَ القَومُ مُرمِلينَ مُسنِتينَ، فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى شاةٍ في كِسرِ الخَيمَةِ، فَقالَ: ما هذِهِ الشّاةُ يا اُمَّ مَعبَدٍ؟ قالَت: شاةٌ خَلَّفَهَا الجَهدُ عَنِ الغَنَمِ، قالَ: هَل بِها مِن لَبَنٍ؟ قالَت: هِيَ أجهَدُ مِن ذلِكَ، قالَ: أتَأذَنينَ لي أن أحلُبَها؟ قالَت: بِأَبي أنتَ واُمّي إن رَأَيتَ بِها حَلَبا فَاحلُبها.

فَدَعا بِها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَمَسَحَ بِيَدِهِ ضَرعَها وسَمَّى اللّهَ تَعالى ودَعا في شاتِها فَتَفاجَت عَلَيهِ ودَرَّت فَاجتَرَّت، فَدَعا بِإِناءٍ يُربِضُ الرَّهطَ، فَحَلَبَ فيهِ ثَجّا حَتّى عَلاهُ البَهاءُ، ثُمَّ سَقاها حَتّى رَوِيَت وسَقى أصحابَهُ حَتّى رَووا وشَرِبَ آخِرُهُم حَتّى أراضوا. ثُمَّ حَلَبَ فيهِ الثّانِيَةَ عَلى هِدَةٍ [۵۹۷] حَتّى مَلَأَ الإِناءَ، ثُمَّ غادَرَهُ عِندَها، ثُمَّ بايَعَها وَارتَحَلوا عَنها.

فَقَلَّ ما لَبِثَت حَتّى جاءَها زَوجُها أبو مَعبَدٍ لِيَسوقَ أعنُزا عِجافا؛ يَتَساوَكنَ هِزالاً؛ مُخُّهُنَّ قَليلٌ، فَلَمّا رَأى أبو مَعبَدٍ اللَّبَنَ أعجَبَهُ، قالَ: مِن أينَ لَكِ هذا يا اُمَّ مَعبَدٍ وَالشّاءُ عازِبٌ حائِلٌ، ولا حَلوبَ فِي البَيتِ؟ قالَت: لا وَاللّهِ إلّا أنَّهُ مَرَّ بِنا رَجُلٌ مُبارَكٌ مِن حالِهِ كَذا وكَذا. [۵۹۸]

479. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از هشام بن حبيش بن خويلد ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به قصد هجرت به مدينه، از مكّه خارج شد. ايشان به همراه ابو بكر و غلامش (عامر بن فُهَيره) و راه نماى آن دو (عبد اللّه بن اُرَيقِطِ ليثى) بر خَيمَتا اُمّ مَعبَد خُزاعى، گذر كردند.

او زنى عاقل و قوى بود و جلوى در خيمه مى نشست و به ديگران آب و غذا مى داد.

از او پرسيدند كه آيا گوشت و خرما دارد تا از وى بخرند. [ولى] از اينها چيزى نزد او نبود. آنان هم توشه خود را تمام كرده بودند.

پيامبر خدا به گوسفندى كه كنار خيمه بود، نگاه كرد و فرمود: «اُمّ معبد! اين گوسفند چيست؟».

گفت: گوسفندى است كه ناتوانى، آن را از گوسفندان ديگر، جا گذاشته است.

[پيامبر صلى الله عليه و آله] پرسيد: «شير دارد؟».

گفت: او ناتوان تر از اين است.

فرمود: «اجازه مى دهى آن را بدوشم؟».

گفت: پدر و مادرم فدايت! اگر در آن شيرى ديدى، بدوش.

پيامبر خدا آن گوسفند را خواست. دست خود را بر پستانش كشيد و نام خدا را برد و براى گوسفند دعا كرد. گوسفند، پاهاى خود را [به نشانه شير دادن] از هم گشاد و شير از پستانش جارى شد و شروع به نشخوار كرد. [پيامبر صلى الله عليه و آله] ظرفى طلبيد كه آن عدّه را سير مى كرد. آن گاه شير فراوانى از آن دوشيد، تا آن كه از ظرف، بالا آمد. از آن شير، به آن زن نوشانيد و به اصحاب خود هم نوشاند تا همه سيراب شدند.

[پيامبر صلى الله عليه و آله، گوسفند را] دوباره دوشيد تا آن ظرف را پر كرد. سپس آن را پيش زن گذاشت و بهاى آن را پرداخت. آن گاه از آن جا كوچ كردند.

چيزى نگذشت كه شوهر آن زن، ابو مَعبَد، آمد تا چند بُز نحيف را كه از شدّت لاغرى، ناى راه رفتن نداشتند و مغز استخوانشان اندك بود، براى چَرا ببرد. چون شير را ديد، شگفت زده گفت: اُمّ معبد! اين شير از كجاست؟ گوسفندها كه در صحرايند و هنوز نزاييده اند و در خيمه هم گوسفند شيردهى نيست!

[اُمّ معبد] گفت: بله، به خدا! مردى بر ما گذر كرد كه پُربركت بود و چنين و چنان بود.

480. الخرائج والجرائح عن جعيل الأشجعيّ: غَزَوتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في بَعضِ غَزَواتِهِ فَقالَ: سِر يا صاحِبَ الفَرَسِ، فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، عَجفاءُ ضَعيفَةٌ، فَرَفَعَ مِخفَقَةً مَعَهُ فَضَرَبَها ضَربا خَفيفا وقالَ: اللّهُمَّ بارِك لَهُ فيها.

قالَ: لَقَد رَأَيتُني ما اُمسِكُ رَأسَها أن تَقَدَّمَ النّاسَ، ولَقَد بِعتُ مِن بَطنِها بِاثنَي عَشَرَ ألفا. [۵۹۹]

480. الخرائج و الجرائح ـ به نقل از جعيل اشجعى ـ: در يكى از غزوات، همراه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بودم. [به من] فرمود: «اى صاحب اسب! حركت كن و بشتاب».

گفتم: اى پيامبر خدا! لاغر و ناتوان است.

ايشان با شلّاقى كه در دست داشت، آهسته بر آن زد و گفت: «خدايا! او را در اين اسب، بركت بده».

ديدم كه نمى توانم سر او را مهار كنم تا از ديگران جلو نزند، و از زاد و ولد آن، دوازده هزار كسب كردم.

481. إعلام الورى: قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ: ... أتانا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأَنَا اُساوِمُ شاةَ أخٍ لي، فَقالَ: اللّهُمَّ بارِك لَهُ في صَفقَتِهِ.

قالَ عَبدُ اللّهِ: فَما بِعتُ شَيئا ولَا اشتَرَيتُ شَيئا إلّا بورِكَ لي فيهِ. [۶۰۰]

481. إعلام الورى: عبد اللّه بن جعفر مى گويد: ... پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پيش ما آمد، در حالى كه من مشغول فروش گوسفندى براى برادرم بودم. فرمود: «خدايا! در معامله اش بركت قرار بده».

از آن پس، چيزى نفروختم و چيزى نخريدم، مگر آن كه برايم بركت داشت.

15 / 2: بَرَكَةُ دُعاءِ الإِمامِ الرِّضا عليه السلام

15 / 2: بركت دعاى امام رضا عليه السلام

482. عيون أخبار الرضا عليه السلام عن محمّد بن الوليد بن يزيد الكرمانيّ عن أبي محمّد المصريّ: قَدِمَ أبُو الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام، فَكَتَبتُ إلَيهِ أسأَ لُهُ الإِذنَ فِي الخُروجِ إلى مِصرَ أتَّجِرُ إلَيها، فَكَتَبَ إلَيَ: أقِم ما شاءَ اللّهُ. قالَ: فَأَقَمتُ سَنَتَينِ، ثُمَّ قَدِمَ الثّالِثَةُ فَكَتَبتُ إلَيهِ أستَأذِنُهُ، فَكَتَبَ إلَيَ: اُخرُج مُبارَكا لَكَ صُنعُ اللّهِ لَكَ؛ فَإِنَّ الأَمرَ يَتَغَيَّرُ. قالَ: فَخَرَجتُ فَأَصَبتُ بِها خَيرا، ووَقَعَ الهَرجُ بِبَغدادَ، فَسَلِمتُ مِن تِلكَ الفِتنَةِ. [۶۰۱]

482. عيون أخبار الرضا عليه السلام ـ به نقل از محمّد بن وليد بن يزيد كرمانى، از ابو محمّد مصرى ـ: امام رضا عليه السلام آمد. نامه اى به او نوشتم و اجازه خواستم كه براى تجارت به مصر بروم. برايم نوشت: «مدّتى بمان».

دو سال ماندم و سال سوم آمد. نامه نوشتم و از او اجازه خواستم. برايم نوشت: «برو؛ اين سفر براى تو مبارك باشد و خدا براى تو [خير] بسازد! همانا وضع، دگرگون مى شود».

من رفتم و در مصر، به خير رسيدم. در بغداد، آشوب شد و بدين سان، از آن فتنه، سالم ماندم.

15 / 3: بَرَكَةُ دُعاءِ صاحِبِ الزَّمانِ عليه السلام

15 / 3: بركت دعاى امام زمان عليه السلام

483. الغيبة للطوسي عن محمّد بن عليّ بن الحسين وأخيه الحسين بن عليّ: حَدَّثَنا أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ الأَسوَدُ قالَ: سَأَلَني عَلِيُ بنُ الحُسَينِ بنِ موسى بنِ بابَوَيهِ بَعدَ مَوتِ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ العَمرِيِ قدس سره أن أسأَلَ أبَا القاسِمِ الرّوحِيَ ـ قَدَّسَ اللّهُ روحَهُ ـ أن يَسأَلَ مَولانا صاحِبَ الزَّمانِ عليه السلام أن يَدعُوَ اللّهَ أن يَرزُقَهُ وَلَدا ذَكَرا.

قالَ: فَسَأَلتُهُ فَأَنهى ذلِكَ، ثُمَّ أخبَرَني بَعدَ ذلِكَ بِثَلاثَةِ أيّامٍ أنَّهُ قَد دَعا لِعَلِيِ بنِ الحُسَينِ رحمه اللهفَإِنَّهُ سَيولَدُ لَهُ وَلَدٌ مُبارَكٌ يَنفَعُ اللّهُ بِهِ، وبَعدَهُ أولادٌ.

قالَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ الأَسوَدُ: وسَأَلتُهُ في أمرِ نَفسي أن يَدعُوَ لي أن اُرزَقَ وَلَدا ذَكَرا، فَلَم يُجِبني إلَيهِ، وقالَ لي: لَيسَ إلى هذا سَبيلٌ.

قالَ: فَوُلِدَ لِعَلِيِ بنِ الحُسَينِ رَضِيَ اللّهُ عَنهُ تِلكَ السَّنَةَ (ابنُهُ) مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ وبَعدَهُ أولادٌ، ولَم يولَد لي. [۶۰۲]

483. الغيبة، طوسى ـ به نقل از محمّد بن على بن حسين (شيخ صدوق) و برادرش حسين بن على ـ: ابو جعفر، محمّد بن على اسود، برايم نقل كرد كه: على بن حسين بن موسى بن بابويه، پس از درگذشت محمّد بن عثمان عَمْرى، از من خواست كه از ابو القاسم روحى ـ كه خداوند، روحش را رستگار نمايد ـ بخواهم كه از مولايمان، صاحب الزمان عليه السلام، بخواهد كه دعا كند تا خداوند به او پسرى روزى نمايد.

از او خواستم. او هم انجام داد. سه روز پس از آن، به من خبر داد كه ايشان براى على بن حسين دعا كرده است و به زودى، صاحب فرزندى بابركت خواهد شد كه خدا به سبب آن، سود مى رساند و پس از او نيز فرزندانى خواهند بود.

ابو جعفر، محمّد بن على اسود، مى گويد: از او در باره خودم درخواست كردم كه برايم دعا كند تا صاحب پسرى شوم. پاسخ مثبت به من نداد و گفت: «براى اجابت اين درخواست، راهى نيست».

همان سال براى على بن حسين، پسرش محمّد بن على و پس از او فرزندانى به دنيا آمدند؛ امّا براى من فرزندى به دنيا نيامد.

الفصل السادس عشر: ما يوجب زوال البركة

فصل شانزدهم: آنچه موجب زوال بركت است

16 / 1: فَسادُ النِّيَّةِ

16 / 1: فساد نيّت

484. الإمام عليّ عليه السلام: عِندَ فَسادِ النِّيَّةِ تَرتَفِعُ البَرَكَةُ. [۶۰۳]

484. امام على عليه السلام: هر گاه نيّتْ فاسد باشد، بركت برداشته مى شود.

راجع: هذه الموسوعة: ج12 ص398 (البركة / الفصل الخامس: ما يوجب البركة من الأخلاق / حسن النيّة).

ر. ك: همين دانش نامه: ج12 ص399 (بركت / فصل پنجم / خويى هايى كه موجب بركت اند / نيّت نيك).

16 / 2: الأَعمالُ السَّيِّئَةُ

16 / 2: كارهاى بد

الكتاب

قرآن

«ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ». [۶۰۴]

«اين، بِدان جهت است كه خداوند، هرگز نعمتى را كه به گروهى بخشيده است، تغيير نمى دهد، تا آن كه آنان آنچه را در خودشان است، تغيير دهند؛ و همانا خداوند، شنواى داناست».

الحديث

حديث

485. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أربَعَةٌ لا تَدخُلُ بَيتا واحِدَةٌ مِنهُنَّ إلّا خَرِبَ ولَم يُعمَر بِالبَرَكَةِ: الخِيانَةُ، وَالسَّرِقَةُ، وشُربُ الخَمرِ، وَالزِّنا. [۶۰۵]

485. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چهار چيزند كه يكى از آنها وارد هيچ خانه اى نمى شود، مگر آن كه [آن خانه] خراب مى شود و هرگز با بركت، آباد نمى گردد: خيانت، دزدى، شرابخوارى و زنا.

486. الإمام عليّ عليه السلام: ما زالَت نِعمَةٌ عَن قَومٍ ولا غَضارَةُ عَيشٍ إلّا بِذُنوبٍ اِجتَرَحوها؛ إنَّ اللّهَ لَيسَ بِظَلّامٍ لِلعَبيدِ. [۶۰۶]

486. امام على عليه السلام: هرگز نعمت و طراوت زندگى، از مردمى زايل نمى شود، مگر به سبب گناهانى كه انجام داده اند. خداوند، هرگز به بندگان، ستم نمى كند.

487. عنه عليه السلام: ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ نِعمَةً فَظَلَمَ فيها إلّا كانَ حَقيقا أن يُزيلَها عَنهُ. [۶۰۷]

487. امام على عليه السلام: خداوند، به هر بنده اى نعمتى دهد و او در آن ستم كند (به حقوق ديگران تجاوز كند)، سزاوار باشد كه نعمت را از او زايل كند.

488. عنه عليه السلام: البَغيُ يُزيلُ النِّعَمَ. [۶۰۸]

488. امام على عليه السلام: ستم (تجاوز)، نعمت ها را از بين مى برد.

489. عنه عليه السلام: سَفكُ الدِّماءِ بِغَيرِ حَقِّها يَدعو إلى حُلولِ النِّقمَةِ، وزَوالِ النِّعمَةِ. [۶۰۹]

489. امام على عليه السلام: به ناحق ريختن خون ها، موجب فرود آمدن عذاب و از بين رفتن نعمت است.

490. عنه عليه السلام ـ فِي الاِستِسقاءِ ـ: ألا وإنَّ الأَرضَ الَّتي تُقِلُّكُم وَالسَّماءَ الَّتي تُظِلُّكُم مُطيعَتانِ لِرَبِّكُم، وما أصبَحَتا تَجودانِ لَكُم بِبَرَكَتِهِما تَوَجُّعا لَكُم، ولا زُلفَةً إلَيكُم، ولا لِخَيرٍ تَرجُوانِهِ مِنكُم، ولكِن اُمِرَتا بِمَنافِعِكُم فَأَطاعَتا، واُقيمَتا عَلى حُدودِ مَصالِحِكُم فَقامَتا.

إنَّ اللّهَ يَبتَلي عِبادَهُ عِندَ الأَعمالِ السَّيِّئَةِ بِنَقصِ الثَّمَراتِ، وحَبسِ البَرَكاتِ، وإغلاقِ خَزائِنِ الخَيراتِ؛ لِيَتوبَ تائِبٌ، ويُقلِعَ مُقلِعٌ، ويَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ، ويَزدَجِرَ مُزدَجِرٌ. وقَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ الاِستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ ورَحمَةِ الخَلقِ، فَقالَ سُبحانَهُ: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا» [۶۱۰]. فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً اِستَقبَلَ تَوبَتَهُ، وَاستَقالَ خَطيئَتَهُ، وبادَرَ مَنِيَّتَهُ! [۶۱۱]

490. امام على عليه السلام ـ در دعاى باران ـ: آگاه باشيد! زمينى كه شما را بر پشت دارد و آسمانى كه بر شما سايه مى افكند، فرمانبر پروردگار شمايند و اگر بركت خود را به شما مى بخشند، از روى همدردى با شما، يا منزلت يافتن در نزد شما و يا به خاطر خيرى كه از شما اميد دارند، نيست؛ بلكه مأمور شده اند تا به شما سود برسانند، پس اطاعت مى كنند؛ و بر مرزهاى منافع شما برافراشته شده اند، پس برپايند.

خداوند، بندگانش را، آن گاه كه كارهاى بد مى كنند، به كاهش ميوه ها و حبس بركت ها و بستن گنجينه هاى خيرات مبتلا مى كند، تا توبه كننده توبه كند و دست كِشنده [، از بدى] دست بكشد و پند گيرنده، پند پذيرد و ترك كننده، ترك كند.

خداى متعال، استغفار را سبب فراوان شدن روزى و رحمت خلق قرار داده و فرموده است: «پس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ همانا او بسيار آمرزنده است. آسمان را بر شما [به صورت باران] فرو مى ريزد و با اموال و فرزندان، شما را يارى مى رساند و برايتان باغ هايى قرار مى دهد و برايتان نهرهايى قرار مى دهد». پس رحمت خدا بر آن كه به توبه اش روى آورد و از خطايش پوزش بطلبد و نسبت به مرگ خويش، پيش دستى كند!

491. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ الرَّجُلَ لَيُحرَمُ الرِّزقَ بِالذَّنبِ يُصيبُهُ. [۶۱۲]

491. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا آدمى به سبب گناهى كه مرتكب مى شود، از روزى، محروم مى گردد.

492. الإمام عليّ عليه السلام: مُداوَمَةُ المَعاصي تَقطَعُ الرِّزقَ. [۶۱۳]

492. امام على عليه السلام: استمرار بر گناهان، روزى را قطع مى كند.

493. عنه عليه السلام: اِحذَرُوا الذُّنوبَ؛ فَإِنَّ العَبدَ لَيُذنِبُ فَيُحبَسُ عَنهُ الرِّزقُ. [۶۱۴]

493. امام على عليه السلام: از گناهان بپرهيزيد؛ چرا كه بنده گناه مى كند، پس روزى اش حبس مى شود.

494. الكافي عن الفضيل عن الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ الرَّجُلَ لَيُذنِبُ الذَّنبَ فَيُدرَأُ عَنهُ الرِّزقُ. وتَلا هذِهِ الآيَةَ «إِذْ أَقْسَمُواْ لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ * وَ لَا يَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَيْهَا طَـائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَ هُمْ نَائِمُونَ» [۶۱۵]. [۶۱۶]

494. الكافى ـ به نقل از فُضَيل ـ: امام باقر عليه السلام فرمود: «همانا آدمى گناه مى كند، در نتيجه روزى از او دور داشته مى شود» و آن گاه اين آيه را خواند: «آن گاه كه سوگند خوردند كه صبحگاهان برخيزند و ميوه باغ را برچينند؛ ولى «إن شاء اللّه» نگفتند. پس، در حالى كه خوابيده بودند، بلايى از سوى پروردگار، بر آن باغ به گردش در آمد».

495. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ المُؤمِنَ لَيَنوِي الذَّنبَ فَيُحرَمُ رِزقَهُ. [۶۱۷]

495. امام صادق عليه السلام: همانا مؤمن، نيّت گناه مى كند، و بر اثر آن از روزى اش محروم مى شود.

496. الإمام عليّ عليه السلام: اللّهُمَّ وأَستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَدعو إلَى الغَيِّ، ويُضِلُّ عَنِ الرُّشدِ، ويُقِلُّ الرِّزقَ، ويَمحُو البَرَكَةَ، ويُخمِلُ الذِّكرَ؛ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَاغفِرهُ لي، يا خَيرَ الغافِرينَ. [۶۱۸]

496. امام على عليه السلام: خداوندا! از تو براى هر گناهى كه به گم راهى، فرا مى خواند و از راه هدايت به بيراهه مى برد و روزى را مى كاهد و بركت را از بين مى برد و ياد گمنامى مى آورد، آمرزش مى طلبم. پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و آن گناهِ مرا بيامرز، اى بهترينِ آمرزندگان!

497. عنه عليه السلام: إذا ظَهَرَتِ الجِناياتُ ارتَفَعَتِ البَرَكاتُ. [۶۱۹]

497. امام على عليه السلام: هر گاه بزهكارى ها، آشكار شوند، بركت ها برداشته مى شوند.

498. عنه عليه السلام ـ مِنِ استِغفارِهِ في سَحَرِ كُلِّ لَيلَةٍ بَعدَ رَكعَتَيِ الفَجرِ ـ: اللّهُمَّ وأَستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَمحَقُ الحَسَناتِ، ويُضاعِفُ السَّيِّئاتِ. [۶۲۰]

498. امام على عليه السلام ـ از استغفارش در سحرگاه هر شب، پس از دو ركعتِ فجر ـ: خدايا! از تو براى هر گناهى كه خوبى ها را نابود مى سازد و بدى ها را چند برابر مى كند، آمرزش مى طلبم.

16 / 3: تَركُ الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ

16 / 3: ترك امر به معروف و نهى از منكر

499. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَزالُ النّاسُ بِخَيرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ ونَهَوا عَنِ المُنكَرِ وتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى، فَإِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ، وسُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ، ولَم يَكُن لَهُم ناصِرٌ فِي الأَرضِ ولا فِي السَّماءِ. [۶۲۱]

499. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مردم، همواره در نيكى اند، تا وقتى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و يكديگر را در نيكى و تقوا، يارى مى رسانند. آن گاه كه چنين نكنند، بركت ها از آنان جدا مى شود و برخى بر برخى ديگر مسلّط مى گردند، و هيچ ياورى، نه در زمين و نه در آسمان، نخواهند داشت.

500. عنه صلى الله عليه و آله: أيُّهَا النّاسُ، إنَّ اللّهَ يَقولُ: لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ ولَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنكَرِ قَبلَ أن تُجدِبوا؛ فَتَستَسقونَ فَلا تُسقَونَ.

أيُّهَا النّاسُ، إنَّ اللّهَ يَقولُ: لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ ولَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنكَرِ قَبلَ أن تَدعوا فَلا يُستَجابَ لَكُم. [۶۲۲]

500. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى مردم! خداوند مى فرمايد: «حتما امر به معروف و نهى از منكر كنيد، پيش از آن كه دچار خشك سالى شويد. و هر چه طلب باران كنيد، بارانى به شما داده نشود».

اى مردم! خداوند مى فرمايد: «حتما امر به معروف و نهى از منكر كنيد، پيش از آن كه [چنان شود كه] دعا كنيد و دعايتان مستجاب نگردد».

501. عنه صلى الله عليه و آله: إذا تَرَكُوا [أي اُمَّةُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله] الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ حُرِمَت بَرَكَةَ الوَحيِ. [۶۲۳]

501. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [امّت محمّد صلى الله عليه و آله] هر گاه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند، از بركت وحى، محروم مى شوند.

502. عنه صلى الله عليه و آله: إذا عَظَّمَت اُمَّتِيَ الدُّنيا نُزِعَت مِنها هَيبَةُ الإِسلامِ، وإذا تَرَكَتِ الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ حُرِمَت بَرَكَةَ الوَحيِ. [۶۲۴]

502. امام صادق عليه السلام: هر كس كه در ميان قوم خود، بزرگ شود و به خاطر گناهش ادب نشود، اوّلين عقوبت خدا بر آنان، اين است كه از روزى هاى آنان مى كاهد.

503. الإمام الصادق عليه السلام: أيُّما ناشٍ نَشَأَ في قَومِهِ ثُمَّ لَم يُؤَدَّب عَلى مَعصِيَتِهِ، كانَ اللّهُ عز و جل أوَّلُ ما يُعاقِبُهُم فيهِ أن يَنقُصَ مِن أرزاقِهِم. [۶۲۵]

503. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه امّت من، دنيا را بزرگ بشمارند، هيبت (شُكوه) اسلام از آنان گرفته مى شود و هر گاه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند، از بركت وحى، محروم مى شوند.

16 / 4: سَبُّ المُسلِمِ

16 / 4: دشنام دادن به مسلمان

504. الكافي عن أحمد بن أحمد عن بعض رجاله [۶۲۶]: الكافي عن أحمد بن أحمد عن بعض رجاله [۶۲۷]: مَن فَحَشَ عَلى أخيهِ المُسلِمِ، نَزَعَ اللّهُ مِنهُ بَرَكَةَ رِزقِهِ، ووَكَلَهُ إلى نَفسِهِ، وأَفسَدَ عَلَيهِ مَعيشَتَهُ. [۶۲۸]

504. الكافى ـ به نقل از احمد بن احمد، از يكى از استادانش [، از يكى از امامان عليهم السلام] [۶۲۹] ـ: هر كس به برادر مسلمانش دشنام دهد، خداوند، بركت روزى اش را از او مى گيرد و او را به خودش وا مى گذارد و زندگى اش را برايش تباه مى كند.

16 / 5: القَضاءُ بِالجَورِ

16 / 5: داورى به ستم

505. الكافي عن ابن محبوب عن أبي ولّاد الحنّاط ـ في حَديثٍ أخبَرَ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِقَضاءٍ لَم يَرضَ بِهِ الإِمامُ فَقالَ عليه السلام ـ: في مِثلِ هذَا القَضاءِ وشِبهِهِ، تَحبِسُ السَّماءُ ماءَها وتَمنَعُ الأَرضُ بَرَكَتَها. [۶۳۰]

505. الكافى ـ به نقل از ابن محبوب، از ابو ولّاد حنّاط، در حديثى كه امام صادق عليه السلام را به قضاوتى خبر داد كه امام عليه السلام آن را نپسنديد ـ: پس فرمود: «در مثل اين داورى و همانند آن است كه آسمان، آب خود را، و زمين، بركت خود را دريغ مى كند!».

16 / 6: الاِستِخفافُ بِالصَّلاةِ

16 / 6: سبك شمردن نماز

506. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في بَيانِ ما يُصيبُ المُتَهاوِنَ بِصَلاتِهِ ـ: أمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ في دارِ الدُّنيا: فَالاُولى: يَرفَعُ اللّهُ البَرَكَةَ عَن عُمُرِهِ، ويَرفَعُ اللّهُ البَرَكَةَ مِن رِزقِهِ، ويَمحُو اللّهُ عز و جل سيماءَ الصّالِحينَ مِن وَجهِهِ، وكُلُّ عَمَلٍ يَعمَلُهُ لا يُؤجَرُ عَلَيهِ، ولا يَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ، وَالسّادِسَةُ: لَيسَ لَهُ حَظٌّ في دُعاءِ الصّالِحينَ. [۶۳۱]

506. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در بيان آنچه به سبُك شمارنده نماز مى رسد ـ: امّا پيامدهاى دنيوى سبك شمردن نماز، نخست، آن كه: خداوند، بركت را از عمرش بر مى دارد. خداوند، بركت را از روزى اش بر مى دارد و خداوند عز و جل، نشانِ صالحان را از چهره اش مى زدايد و هر عملى را كه انجام مى دهد، پاداش نمى يابد، و دعايش به آسمان، بالا نمى رود، و ششم، آن كه: در دعاى صالحان، بهره اى نخواهد داشت.

16 / 7: الاِستِخفافُ بِصَلاةِ الجُمُعَةِ

16 / 7: سبك شمردن نماز جمعه

507. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اِعلَموا أنَّ اللّهَ قَد فَرَضَ عَلَيكُمُ الجُمُعَةَ، فَمَن تَرَكَها في حَياتي وبَعدَ مَماتي ولَهُم إمامٌ عادِلٌ؛ اِستِخفافا بِها وجُحودا لَها، فَلا جَمَعَ اللّهُ شَملَهُ، ولا بارَكَ لَهُ في أمرِهِ، ألا ولا صَلاةَ لَهُ! ألا ولا زَكاةَ لَهُ! ألا ولا حَجَّ لَهُ! ألا ولا صَومَ لَهُ! ألا ولا بَرَكَةَ لَهُ حَتّى يَتوبَ! [۶۳۲]

507. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدانيد كه خداوند، نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است. پس هر كس در زمان حيات من و پس از مرگ من، از روى سبك شمردن و يا انكار، آن را ترك كنند، با وجود اين كه پيشواى عادلى دارند، خداوند، جمع او را جمع نمى كند، و در كارش به او بركت نمى دهد، و نه نمازش پذيرفته است، نه زكات او، نه حج او، نه روزه او، و نه [زندگى او] بركتى خواهد داشت، تا آن كه توبه كند.

16 / 8: كُفرانُ النِّعمَةِ

16 / 8: ناسپاسى نعمت

الكتاب

قرآن

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ». [۶۳۳]

«و خداوند، مَثَلى زد، [اهالىِ] آبادى اى را كه ايمن و آسوده بودند و روزىِ آنان، از هر جا، فراوان مى آمد. پس به نعمت هاى خدا ناسپاسى كردند. خدا هم جامه گرسنگى و ترس را به خاطر كارهايشان، بر آنان چشاند».

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ». [۶۳۴]

«آيا ننگريستى به آنان كه نعمت خدا را با ناسپاسى تغيير دادند و قوم خود را به سراى هلاكت نشاندند؟».

«سَلْ بَنِى إِسْرَاءِيلَ كَمْ ءَاتَيْنَاهُم مِّنْ ءَايَةِ بَيِّنَةٍ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ». [۶۳۵]

«از بنى اسرائيل بپرس كه: چه قدر به آنان نشانه روشن داديم؟! هر كس نعمت خدا را ـ پس از آن كه به او رسيد ـ تغيير دهد، پس خداوند، سخت كيفر است».

الحديث

حديث

508. الإمام عليّ عليه السلام: سَبَبُ زَوالِ النِّعَمِ الكُفرانُ. [۶۳۶]

508. امام على عليه السلام: ناسپاسى، سبب نابودى نعمت هاست.

509. الإمام الصادق عليه السلام: مَن عَظُمَت عَلَيهِ النِّعمَةُ اشتَدَّت مَؤونَةُ النّاسِ عَلَيهِ، فَإِن هُوَ قامَ بِمَؤونَتِهِمِ اجتَلَبَ زِيادَةَ النِّعمَةِ عَلَيهِ مِنَ اللّهِ، وإن لَم يَفعَل فَقَد عَرَّضَ النِّعمَةَ لِزَوالِها. [۶۳۷]

509. امام صادق عليه السلام: هر كه نعمت بر او بزرگ (بسيار) باشد، نياز مردم به او نيز زياد خواهد شد. پس اگر به رفع نياز آنان برخيزد، از سوى خدا افزايش نعمت را براى خود فراهم آورده است؛ و اگر چنين نكند، نعمت را در معرض زوال، قرار داده است.

510. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ للّهِِ أقواما يَختَصُّهُم بِالنِّعَمِ لِمَنافِعِ العِبادِ، ويُقِرُّها فيهِم ما بَذَلوها؛ فَإِذا مَنَعوا نَزَعَها عَنهُم فَحَوَّلَها إلى غَيرِهِم. [۶۳۸]

510. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، گروه هايى دارد كه براى سود[رسانى به] بندگان، نعمت ها را به آنان ارزانى مى دارد و تا وقتى از آن نعمت ها ببخشند، آنها را برايشان نگه مى دارد. پس هر گاه از بخشش دريغ كنند، خداوند، نعمت ها را از آنان گرفته، به ديگران مى دهد.

16 / 9: الخِيانَة

16 / 9: خيانت

511. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تُرفَعُ البَرَكَةُ مِنَ البَيتِ إذا كانَت فيهِ الخِيانَةُ. [۶۳۹]

511. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بركت از خانه اى كه در آن خيانت باشد، برداشته مى شود.

512. عنه صلى الله عليه و آله: يَدُ اللّهِ فَوقَ أيدِي المُشتَرِكَينِ ما لَم يَخُن أحَدُهُما صاحِبَهُ؛ فَإِذا خانَ أحَدُهُما رَفَعَ اللّهُ يَدَهُ عَن أيديهِما، وذَهَبَتِ البَرَكَةُ مِنهُما. [۶۴۰]

512. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دست خدا روى دستِ دو شريك است، تا وقتى كه يكى از آن دو به ديگرى خيانت نكند. پس هر گاه يكى از آن دو، خيانت كند، خداوند، دست خود را از روى دست آنان بر مى دارد و بركت، از هر دو مى رود.

16 / 10: الزِّنا

16 / 10: زنا

513. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا عَلِيُّ، فِي الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِي الدُّنيا وثَلاثٌ مِنها فِي الآخِرَةِ.فَأَمَّا الَّتي فِي الدُّنيا: فَيَذهَبُ بِالبَهاءِ، ويُعَجِّلُ الفَناءَ، ويَقطَعُ الرِّزقَ؛ وأَمَّا الَّتي فِي الآخِرَةِ: فَسوءُ الحِسابِ، وسَخَطُ الرَّحمنِ، وخُلودُ النّارِ. [۶۴۱]

513. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى على! زنا، شش اثر دارد؛ سه تا در دنيا و سه تا در آخرت. آنچه در دنياست: شُكوه را مى بَرَد، نابودى را شتاب مى دهد، و روزى را قطع مى كند. و آنچه در آخرت است: بدى (سختى) حساب، خشم خداوند، و جاودانگى در آتش.

514. الإمام الصادق عليه السلام: الذُّنوبُ... الَّتي تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا. [۶۴۲]

514. امام صادق عليه السلام: گناهى كه... جلوى روزى را مى گيرد، زناست.

515. الإمام الكاظم عليه السلام: اِتَّقِ الزِّنا؛ فَإِنَّهُ يَمحَقُ [۶۴۳] الرِّزقَ ويُبطِلُ الدّينَ. [۶۴۴]

515. امام كاظم عليه السلام: از زنا بپرهيز، كه روزى را مى كاهد و دين را خراب مى كند.

516. أبو الحسن عليه السلام: إيّاكَ وَالزِّنا! فَإِنَّهُ يَمحَقُ البَرَكَةَ، ويُهلِكُ الدّينَ. [۶۴۵]

516. امام هادى عليه السلام: از زنا بپرهيز، كه بركت را مى برد و دين را تباه مى سازد.

16 / 11: الكَذِب

16 / 11: دروغ

517. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الكَذِبُ يَنقُصُ الرِّزقَ. [۶۴۶]

517. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دروغ، روزى را كم مى كند.

518. الإمام عليّ عليه السلام: اِعتِيادُ الكَذِبِ يورِثُ الفَقرَ. [۶۴۷]

518. امام على عليه السلام: عادت به دروغگويى، تهى دستى مى آورد.

16 / 12: المالُ الحَرامُ

16 / 12: مال حرام

519. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَكسِبُ عَبدٌ مالاً مِن حَرامٍ فَيُنفِقُ مِنهُ فَيُبارَكَ لَهُ فيهِ، ولا يَتَصَدَّقُ بِهِ فَيُقبَلَ مِنهُ، ولا يُترَكُ خَلفَ ظَهرِهِ إلّا كانَ زادَهُ إلَى النّارِ. [۶۴۸]

519. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه بنده، مالى را از حرام به دست آورد، چنانچه از آن، انفاق كند، برايش در آن بركت قرار داده نمى شود، و چنانچه از آن، صدقه دهد، از او قبول نمى شود، و چنانچه بعد از او باقى بماند، ره توشه او به جهنّم خواهد بود.

520. أبو الحسن عليه السلام: إنَّ الحَرامَ لا يَنمي، وإن نَمى لا يُبارَكُ لَهُ فيهِ، وما أنفَقَهُ لَم يُؤجَر عَلَيهِ، وما خَلَّفَهُ كانَ زادَهُ إلَى النّارِ. [۶۴۹]

520. امام هادى عليه السلام: همانا حرام، افزايش نمى يابد و اگر افزايش يابد، بركتى در آن نيست، و اگر آن را انفاق كند، پاداشى نمى برد، و آنچه بر جاى مى گذارد، توشه اش به سوى آتش خواهد بود.

521. الإمام الصادق عليه السلام: كَثرَةُ السُّحتِ يَمحَقُ الرِّزقَ. [۶۵۰]

521. امام صادق عليه السلام: زياد شدن كسب حرام، روزى را نابود (/ بى بركت) مى سازد.

16 / 13: الإِسراف

16 / 13: اسراف

522. الإمام عليّ عليه السلام: لا غِنى مَعَ إسرافٍ. [۶۵۱]

522. امام على عليه السلام: با اسراف، بى نيازى نخواهد بود.

523. عنه عليه السلام: الإِسرافُ يُفنِي الكَثيرَ، الاِقتِصادُ يُنمِي اليَسيرَ. [۶۵۲]

523. امام على عليه السلام: اسراف، فراوان را نابود مى كند [و] ميانه روى، اندك را افزايش مى دهد.

524. عنه عليه السلام: القَصدُ مَثراةٌ، وَالسَّرَفُ مَتواةٌ. [۶۵۳]

524. امام على عليه السلام: ميانه روى، افزايش دهنده است و اسراف، نابود كننده.

525. عنه عليه السلام: كَثرَةُ السَّرَفِ تُدَمِّرُ. [۶۵۴]

525. امام على عليه السلام: اسرافِ فراوان، [زندگى را] نابود مى سازد.

526. عنه عليه السلام: كَم تَرَفٍ [۶۵۵] مِن سَرَفٍ! [۶۵۶]

526. امام على عليه السلام: اى بسا بيمارى كه ريشه در اسراف (زياده روى در خوراك) دارد.

527. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ مَعَ الإِسرافِ قِلَّةَ البَرَكَةِ. [۶۵۷]

527. امام صادق عليه السلام: اسراف، با كم بركتى همراه است.

528. عنه عليه السلام: إنَّ السَّرَفَ يورِثُ الفَقرَ، وإنَّ القَصدَ يُورِثُ الغِنى. [۶۵۸]

528. امام صادق عليه السلام: اسراف، تهى دستى مى آورد و ميانه روى، بى نيازى مى بخشد.

529. الإمام الكاظم عليه السلام: مَن بَذَّرَ وأَسرَفَ زالَت عَنهُ النِّعمَةُ. [۶۵۹]

529. امام كاظم عليه السلام: هر كس ولخرجى و اسراف كند، نعمت از او زايل مى شود.

16 / 14: البُخل

16 / 14: بُخل

الكتاب

قرآن

«وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى * وَ مَا يُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى». [۶۶۰]

«و امّا كسى كه بخل ورزد و احساس بى نيازى كند و وعده نيك [خدا] را دروغ پندارد، سختى را برايش فراهم مى سازيم و مالش براى او كارساز نيست، آن گاه كه نابود گردد».

الحديث

حديث

530. الكافي عن سعد بن طريف عن الإمام الباقر عليه السلام ـ في قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى» ـ قالَ: بَخِلَ بِما آتاهُ اللّهُ عز و جل. «وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى» بِأَنَّ اللّهَ يُعطي بِالواحِدَةِ عَشَرَةً إلى مِئَةِ ألفٍ فَما زادَ. «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى» قالَ: لا يُريدُ شَيئا مِنَ الشَّرِّ إلّا يَسَّرَهُ لَهُ. «وَ مَا يُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى» قالَ: أمَا وَاللّهِ ما هُوَ تَرَدّى في بِئرٍ ولا مِن جَبَلٍ ولا مِن حائِطٍ، ولكِن تَرَدّى في نارِ جَهَنَّمَ. [۶۶۱]

530. الكافى ـ به نقل از سعد بن طريف، از امام باقر عليه السلام ـ: «و امّا كسى كه بخل ورزد و احساس بى نيازى كند»، [يعنى] نسبت به آنچه خداوند به او داده است، بخل ورزد.

«و وعده نيك [خدا] را دروغ پندارد»، [يعنى: آنچه را] خدا وعده داده است كه در مقابل يكى، ده تا صد هزار و بيشتر، پاداش مى دهد.

«سختى را برايش فراهم مى سازيم»، [يعنى]: هيچ بدى را اراده نمى كند، مگر آن كه برايش آسان مى سازد.

«و مالش براى او كارساز نيست، آن گاه كه نابود گردد». به خدا سوگند، مقصود [از نابود گشتن]، افتادن در چاه يا افتادن از كوه يا ديوار نيست؛ بلكه افتادن در آتش دوزخ است.

531. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما مَحَقَ الإِيمانَ مَحقَ الشُّحِّ شَيءٌ... إنَّ لِهذَا الشُّحِّ دَبيبا كَدَبيبِ النَّملِ، وشُعَبا كَشُعَبِ الشِّركِ. [۶۶۲]

531. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ چيز، همانند بخل، ايمان را نابود نمى سازد.… اين بخل را حركتى همچون حركت مورچه و شعبه هايى همچون شعبه هاى شرك است.

532. عنه صلى الله عليه و آله: ما مَحَقَ الإِسلامَ مَحقَ الشُّحِّ شَيءٌ. [۶۶۳]

532. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ چيز، همانند بخل، اسلام را از بين نبرده است.

533. عنه صلى الله عليه و آله: مَنعُ الخُبزِ يَمحَقُ البَرَكَةَ. [۶۶۴]

533. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دريغ كردن نان [از نيازمندان]، بركت را از بين مى برد.

16 / 15: مَنعُ الزَّكاةِ

16 / 15: ندادن زكات

534. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرعِ وَالثِّمارِ وَالمَعادِنِ كُلِّها. [۶۶۵]

534. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه [مردم] زكات ندهند، زمين، بركت خود را از زراعت و ميوه ها و معادن، از همه اينها، بر مى گيرد.

16 / 16: مَنعُ حَقِّ المُسلِمِ

16 / 16: ندادن حقّ مسلمان

535. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن حَبَسَ عَن أخيهِ المُسلِمِ شَيئا مِن حَقِّهِ، حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ بَرَكَةَ الرِّزقِ إلّا أن يَتوبَ. [۶۶۶]

535. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس چيزى از حقّ برادر مسلمانش را نگه دارد [و به او ندهد]، خداوند، بركت روزى را بر او حرام مى كند، مگر آن كه توبه كند.

16 / 17: غِشُّ المُسلِمِ

16 / 17: فريب دادن مسلمان

536. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن غَشَّ أخاهُ المُسلِمَ، نَزَعَ اللّهُ عَنهُ بَرَكَةَ رِزقِهِ. [۶۶۷]

536. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس برادر مسلمانش را بفريبد، خداوند، بركت روزى اش را از او مى گيرد.

16 / 18: الخُضوعُ لِصاحِبِ الدُّنيا

16 / 18: فروتنى در برابر دنياداران

537. الإمام الصادق عليه السلام: مَن خَضَعَ لِصاحِبِ سُلطانٍ ولِمَن يُخالِفُهُ عَلى دينِهِ طَلَبا لِما في يَدَيهِ مِن دُنياهُ، أخمَلَهُ اللّهُ عز و جل، ومَقَّتَهُ عَلَيهِ، ووَكَلَهُ إلَيهِ؛ فَإِن هُوَ غَلَبَ عَلى شَيءٍ مِن دُنياهُ فَصارَ إلَيهِ مِنهُ شَيءٌ نَزَعَ اللّهُ عز و جل البَرَكَةَ مِنهُ. [۶۶۸]

537. امام صادق عليه السلام: هر كس در برابر يك قدرتمند و يا كسى كه با او در دينش مخالف است، فروتنى كند تا از دنيايى كه در دست اوست، به دست آورد، خداوند، او را بى نام و نشان مى كند و نزد آن شخص منفورش مى گرداند و او را به همان شخص وا مى گذارد، و اگر به چيزى از دنياى او هم دست يافت و چيزى به دستش رسيد، خداوند، بركت را از آن مى گيرد.

16 / 19: الاِبتِعادُ عَنِ العُلَماءِ

16 / 19: دورى از دانشمندان

538. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سَيَأتي زَمانٌ عَلَى النّاسِ يَفِرّونَ مِنَ العُلَماءِ كَما يَفِرُّ الغَنَمُ عَنِ الذِّئبِ، فَإِذا كانَ كَذلِكَ ابتَلاهُمُ اللّهُ تَعالى بِثَلاثَةِ أشياءَ: الأَوَّلُ: يَرفَعُ البَرَكَةَ مِن أموالِهِم، وَالثّاني: سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم سُلطانا جائِرا، وَالثّالِثُ: يَخرُجونَ مِنَ الدُّنيا بِلا إيمانٍ. [۶۶۹]

538. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بر مردم خواهد آمد كه آنان از عالمان مى گريزند، آن گونه كه گوسفند از گرگ مى گريزد. هر گاه چنين شد، خداوند، آنان را به سه چيز مبتلا مى سازد: يكم: بركت را از اموالشان بر مى دارد؛ دوم: حاكمى ستمگر را بر آنان مسلّط مى سازد؛ و سوم: از دنيا، بى ايمان خارج مى شوند.

16 / 20: تَعَلُّمُ العِلمِ رِياءً

16 / 20: علم آموزى ريايى

539. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن تَعَلَّمَ العِلمَ رِياءً وسُمعَةً يُريدُ بِهِ الدُّنيا، نَزَعَ اللّهُ بَرَكَتَهُ، وضَيَّقَ عَلَيهِ مَعيشَتَهُ، ووَكَلَهُ اللّهُ إلى نَفسِهِ، ومَن وَكَلَهُ اللّهُ إلى نَفسِهِ فَقَد هَلَكَ. [۶۷۰]

539. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از روى ريا يا شهرت طلبى و به قصد دنياخواهى علم بياموزد، خداوند، بركتش را از آن مى گيرد، زندگى اش را بر او تنگ مى سازد و او را به حال خودش وا مى گذارد، و هر كس كه خدا او را به حال خودش وا گذارد، هلاك شده است.

16 / 21: الحَلفُ عِندَ الْبَيعِ

16 / 21: سوگند خوردن به هنگام فروش

540. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الحَلفُ مَنفَقَةٌ لِلسِّلعَةِ، مَمحَقَةٌ لِلبَرَكَةِ. [۶۷۱]

540. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سوگند خوردن، به كالا رونق مى بخشد؛ امّا بركت را از بين مى برد.

541. الإمام عليّ عليه السلام: بيعوا ولا تَحلِفوا؛ فَإِنَّ اليَمينَ تُنفِقُ السِّلعَةَ وتَمحَقُ البَرَكَةَ. [۶۷۲]

541. امام على عليه السلام: داد و ستد كنيد و سوگند نخوريد؛ چرا كه سوگند خوردن، كالا را رونق مى بخشد، امّا بركت را از بين مى برد.

542. عنه عليه السلام: إيّاكُم وَالحَلفَ! فَإِنَّهُ يُنفِقُ السِّلعَةَ، ويَمحَقُ البَرَكَةَ. [۶۷۳]

542. امام على عليه السلام: از سوگند خوردن بپرهيزيد؛ چرا كه كالا را رونق مى بخشد و بركت را از بين مى برد.

543. الكافي عن أبي حمزة رفعه: قامَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَلى دارِ ابنِ أبي مُعَيطٍ، وكانَ يُقامُ فيهَا الإِبِلُ، فَقالَ: يا معاشِرَ السَّماسِرَةِ، أقِلُّوا الأَيمانَ! فَإِنَّها مَنفَقَةٌ لِلسِّلعَةِ، مَمحَقَةٌ لِلرِّبحِ. [۶۷۴]

543. الكافى ـ به نقل از ابو حمزه، كه سند آن را به امام على عليه السلام رسانده است ـ: امير مؤمنان عليه السلام بر درِ خانه ابن ابى مُعَيط ـ كه در آن، شتر براى فروش نگهدارى مى شد ـ ايستاد و فرمود: «اى گروه دلّالان! كم سوگند بخوريد؛ چرا كه سوگند خوردن كالا را مى كاهد و سود را از بين مى برد».

16 / 22: تَركُ البَسمَلَةِ عِندَ الأَكلِ

16 / 22: بسم اللّه نگفتن به هنگام خوردن

544. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلُّ طَعامٍ لا يُذكَرُ اسمُ اللّهِ عَلَيهِ فَإِنَّما هُوَ داءٌ ولا بَرَكَةَ فيهِ. [۶۷۵]

544. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر غذايى كه نام خدا بر آن گفته نشود، درد است و بركتى ندارد.

545. عنه صلى الله عليه و آله: إذا وُضِعَتِ المائِدَةُ حَفَّتها أربَعَةُ آلافِ مَلَكٍ، فَإِذا قالَ العَبدُ: بِسمِ اللّهِ، قالَتِ المَلائِكَةُ: بارَكَ اللّهُ عَلَيكُم في طَعامِكُم، ثُمَّ يَقولونَ لِلشَّيطانِ: اُخرُج يا فاسِقُ، لا سُلطانَ لَكَ عَلَيهِم. [۶۷۶]

545. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه سفره نهاده مى شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى آيند. چون بنده بگويد: «بسم اللّه»، فرشتگان مى گويند: «خداوند، به غذايتان بركت دهد!». سپس به شيطان مى گويند: «اى فاسق! بيرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط ندارى».

16 / 23: بَيعُ العَقارِ

16 / 23: فروش مِلك

546. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ مَن باعَ رِباعَهُ فَلا تُبارِك لَهُ. [۶۷۷]

546. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدايا! هر كه خانه مسكونى اش را مى فروشد، برايش مبارك مگردان.

547. عنه صلى الله عليه و آله: لا يُبارَكُ في ثَمَنِ أرضٍ ولا دارٍ لا يُجعَلُ في أرضٍ ولا دارٍ. [۶۷۸]

547. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهاى زمين يا خانه اى كه در خريد زمين يا خانه ديگر خرج نشود، بركت ندارد.

548. عنه صلى الله عليه و آله: مَن باعَ دارا ولَم يَشتَرِ بِثَمَنِها دارا، لَم يُبارَك لَهُ فيها أو في شَيءٍ مِن ثَمَنِها. [۶۷۹]

548. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس خانه اى بفروشد و با پول آن خانه اى نخرد، نه آن خانه برايش بركت خواهد داشت، نه بهاى آن.

549. الإمام الصادق عليه السلام: مُشتَرِي العُقدَةِ مَرزوقٌ، وبائِعُها مَمحوقٌ. [۶۸۰]

549. امام صادق عليه السلام: كسى كه باغستان مى خرد، روزى مى يابد و كسى كه آن را مى فروشد، زيان مى كند (مال باخته مى گردد).

550. الإمام الكاظم عليه السلام: ثَمَنُ العَقارِ مَمحوقٌ، إلّا أن يُجعَلَ في عَقارٍ مِثلِهِ. [۶۸۱]

550. امام كاظم عليه السلام: پولِ زمين [و مِلك]، از بين مى رود، مگر آن كه با آن، زمينى [يا مِلكى] مانند همان خريده شود.

راجع: ص8 (البركة / الفصل الثالث عشر: حِرَف ذات بركة / الزراعة).

ر. ك: ص9 (بركت / فصل سيزدهم: شغل هاى با بركت / كشاورزى).

16 / 24: الشِّراءُ مِنَ المُحارَفِ

16 / 24: خريد از شخص كم بخت و كم روزى

551. الإمام الصادق عليه السلام ـ لِلوَليدِ بنِ صَبيحٍ ـ: يا وَليدُ، لا تَشتَرِ لي مِن مُحارَفٍ شَيئا؛ فَإِنَّ خُلطَتَهُ لا بَرَكَةَ فيها. [۶۸۲]

551. امام صادق عليه السلام ـ به وليد بن صَبيح ـ: اى وليد! براى من از آدم كم بخت و روزى، چيزى خريد مكن؛ چرا كه معامله و معاشرت با او، بى بركت است.

552. عنه عليه السلام: لا تَشتَرِ مِن مُحارَفٍ؛ فَإِنَّ صَفقَتَهُ لا بَرَكَةَ فيها. [۶۸۳]

552. امام صادق عليه السلام: از آدم بى بخت و روزى، خريد نكن؛ چرا كه داد و ستد با او، بركت ندارد.

16 / 25: نَومُ الغَداةِ

16 / 25: خواب صبحگاهان

553. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصُّبحَةُ تَمنَعُ الرِّزقَ. [۶۸۴]

553. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوابِ بامدادى، جلوى روزى را مى گيرد.

554. الإمام الصادق عليه السلام: نَومَةُ الغَداةِ مَشومَةٌ تَطرُدُ الرِّزقَ. [۶۸۵]

554. امام صادق عليه السلام: خواب صبحگاهان، شوم است و روزى را مى راند.

555. عنه عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا» [۶۸۶] ـ: المَلائِكَةُ تُقَسِّمُ أرزاقَ بَني آدَمَ ما بَينَ طُلوعِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ، فَمَن نامَ في ما بَينَهُما نامَ عَن رِزقِهِ. [۶۸۷]

555. امام صادق عليه السلام ـ در باره آيه: «سوگند به تقسيم كنندگان كار» ـ: فرشتگان، روزىِ آدمى زادگان را از طلوع سپيده تا طلوع آفتاب، تقسيم مى كنند. پس هر كس در اين فاصله بخوابد، از روزى اش محروم مى شود. [۶۸۸]

16 / 26: السُّؤال

16 / 26: درخواست

556. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما فَتَحَ رَجُلٌ بابَ مَسأَلَةٍ يُريدُ بِها كَثرَةً إلّا زادَهُ اللّهُ عز و جل بِها قِلَّةً. [۶۸۹]

556. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ مردى درِ درخواستى را به قصد افزايش مال نگشود، مگر آن كه خداوند، به اين سبب، بر تنگ دستى او افزود.

557. عنه صلى الله عليه و آله: مَن يَستَعفِف يُعِفَّهُ اللّهُ، ومَن يَستَغنِ يُغنِهِ اللّهُ. [۶۹۰]

557. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس عفاف ورزد، خداوند، نگاهش مى دارد و هر كس بى نيازى نشان دهد [و درخواست نكند]، خداوند، بى نيازش مى كند.

558. الإمام عليّ عليه السلام: السُّؤالُ يُضعِفُ لِسانَ المُتَكَلِّمِ، ويَكسِرُ قَلبَ الشُّجاعِ البَطَلِ، ويوقِفُ الحُرَّ العَزيزَ مَوقِفَ العَبدِ الذَّليلِ، ويُذهِبُ بَهاءَ الوَجهِ، ويَمحَقُ الرِّزقَ. [۶۹۱]

558. امام على عليه السلام: درخواست، زبان گوينده را ناتوان مى كند، دلِ قهرمانِ شجاع را مى شكند، آزاده عزّتمند را در جايگاه برده خوار قرار مى دهد، آبرو را مى برد، و روزى را نابود مى سازد.

16 / 27: الطَّعامُ الحارُّ

16 / 27: غذاى داغ

559. الإمام الصادق عليه السلام: الطَّعامُ الحارُّ غَيرُ ذي بَرَكَةٍ. [۶۹۲]

559. امام صادق عليه السلام: غذاى داغ، بركت ندارد.

560. عنه عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ اُتِيَ بِطَعامٍ حارٍّ جِدّا، فَقالَ: ما كانَ اللّهُ عز و جل لِيُطعِمَنَا النّارَ. أقِرّوهُ حَتّى يَبرُدَ ويَمكُنَ؛ فَإِنَّهُ طَعامٌ مَمحوقُ البَرَكَةِ. [۶۹۳]

560. امام صادق عليه السلام: نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، غذاى بسيار داغى آوردند. فرمود: «خداى متعال، چنان نيست كه به ما آتش بخوراند. بگذاريد تا سرد و قابل خوردن شود؛ چون غذاى داغ، غذايى بى بركت است».

  1. معجم مقاييس اللغة: ج1 ص227 مادّه «برك».
  2. لسان العرب: ج10 ص395 ـ 396 مادّه «برك».
  3. مفردات ألفاظ القرآن: ص119.
  4. اعراف: آيه 96.
  5. نوح: آيه 10 ـ 12.
  6. براى آشنايى با موانع بركت و آفات توسعه، ر. ك: همين دانش نامه: ج13 ص57 (بركت / فصل شانزدهم: آنچه موجب زوال بركت است). نيز، ر. ك: توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث: ج2 ص861 (فصل پنجم: آفات توسعه).
  7. ر. ك: توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث: ج1 ص252 ح453. و ج2 ص183 (فصل سوم: كار).
  8. لقمان: آيه 20.
  9. با توجّه به معنايى كه براى «بركت» گفته شده (خير فراوان، نفع كثير و متراكم، خير ماندگار و...)، در ترجمه احاديثى كه اين واژه در آنها به كار رفته، بيشتر بر خود واژه تكيه مى‏كنيم؛ چرا كه مأنوس‏تر و روان‏تر است. (م)
  10. الملك: 1.
  11. المؤمنون: 14.
  12. المبارك ما يأتي من قِبَله الخير الكثير (لسان العرب: ج10 ص396 «برك»).
  13. الكافي: ج2 ص576 ح1 عن أبان بن تغلب.
  14. طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام: ص41، بحارالأنوار: ج95 ص8 ح5.
  15. تعويذ: دعا و حِرزى كه براى حفاظت از دردها و خطرها مى خوانند و در آن، به خدا پناه مى برند.
  16. فصّلت: 10.
  17. يعنى در زمين، خيرِ فراوان قرار داد كه موجودات روى آن، از گياه و حيوان و انسان، انواع سودها را مى برند (الميزان فى تفسير القرآن: ج17 ص367).
  18. الأعراف: 137.
  19. آل عمران: 97.
  20. بحارالأنوار: ج86 ص225 ح45 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي عن عديّ بن حاتم الطائي.
  21. البلد الأمين: ص361، بحارالأنوار: ج86 ص335 ح72.
  22. العدد القويّة: ص75، دلائل الإمامة: ص458 ح438 عن أحمد بن جعفر عن الإمام الهادي يرفعه إلى الإمام عليّ عليهماالسلاموفيه «مسجد» بدل «مسيل»، بحارالأنوار: ج52 ص391 ح214.
  23. البلد الأمين: ص106، بحارالأنوار: ج90 ص161 ح11.
  24. تهذيب الأحكام: ج3 ص153 ح328، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص532 ح1501، مصباح المتهجّد: ص528 ح611 وفيهما «أماكنها» بدل «أماثلها»، بحارالأنوار: ج91 ص294 ح2.
  25. الأعراف: 96.
  26. الأنعام: 92.
  27. مُهَج الدعوات: ص120 و ص195 عن الإمام الحسين عليه السلام، البلد الأمين: ص338 عن الإمام عليّ عليه السلام، بحارالأنوار: ج95 ص281 ح4 وص 399 ح33.
  28. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص537 ح1504، قرب الإسناد: ص157 ح576 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام وفيه «مناهلها» بدل «مظانّها»، بحارالأنوار: ج91 ص322 ح9.
  29. الأعراف: 156.
  30. البلد الأمين: ص137، بحارالأنوار: ج90 ص209 ح37.
  31. فلاح السائل: ص440 ح303، بحارالأنوار: ج86 ص115 ح2.
  32. بحارالأنوار: ج94 ص125 ح19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
  33. الأعراف: 96.
  34. المائدة: 66.
  35. الطلاق: 2 و 3.
  36. نهج البلاغة: الخطبة 198، بحارالأنوار: ج70 ص284 ح6.
  37. يونس: 62.
  38. تفسير العيّاشي: ج2 ص124 ح31 عن بريد العجلي، بحارالأنوار: ج69 ص277 ح11.
  39. مجمع البيان: ج10 ص460، بحارالأنوار: ج70 ص281.
  40. الأمالي للطوسي: ص566 ح1174 عن عبد الرحمن بن كثير عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج10 ص142 ح5.
  41. الأعراف: 96.
  42. مختصر بصائر الدرجات: ص51 عن أبي سعيد سهل رفعه إلى الإمام الباقر عليه السلام، الخرائج والجرائح: ج2 ص849 ح63 عن جابر عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام وفيه «يريد اللّه » بدل «يزيد اللّه »، بحارالأنوار: ج53 ص63 ح52.
  43. أنساب الأشراف: ج2 ص274؛ الإيضاح: ص457 عن ابن عمر، الاحتجاج: ج1 ص192 ح37 عن أبان بن تغلب عن الإمام الصادق عليه السلام وكلاهما نحوه.
  44. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج2 ص49 و ج6 ص43 وراجع: الاحتجاج: ج1 ص217 ح38.
  45. غرر الحكم: ج3 ص205 ح4211، عيون الحكم والمواعظ: ص188 ح3858.
  46. غرر الحكم: ج1 ص181 ح686، عيون الحكم والمواعظ: ص42 ح1002.
  47. الكافي: ج3 ص568 ح6، تهذيب الأحكام: ج4 ص136 ح380 كلاهما عن ابن أبي يعفور، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص53 ح1677 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام، المقنعة: ص280 وزاد فيه «عليهم» بعد «تنزل».
  48. غرر الحكم: ج3 ص262 ح4434، عيون الحكم والمواعظ: ص195 ح3999.
  49. ذيل تاريخ بغداد: ج2 ص136 الرقم 419 عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج6 ص14 ح14631 نقلاً عن الحكيم والديلمي وابن النجار عن ابن عبّاس.
  50. الزهد للحسين بن سعيد: ص105 ح107، الكافي: ج2 ص156 ح29 عن الوصّافي عن الإمام زين العابدين عليه السلام، الخصال: ص32 ح112 عن أنس، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص44 ح157 عن أحمد بن عامر الطائي وأحمد بن عبد اللّه الهروي وداود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج74 ص102 ح56؛ صحيح البخاري: ج5 ص2232 ح5639 عن أبي هريرة، صحيح مسلم: ج4 ص1982 ح21، سنن أبي داود: ج2 ص133 ح1693 كلاهما عن أنس وفيها «في أثره» بدل «في عمره»، مسند ابن حنبل: ج1 ص302 ح1212 عن عاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنزالعمّال: ج3 ص365 ح6968.
  51. الكافي: ج2 ص155 ح21 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج74 ص125 ح88.
  52. مسند ابن حنبل: ج5 ص441 ح16079 عن بعض بني رافع بن مكيث، اُسد الغابة: ج5 ص249 الرقم 5087، الإصابة: ج6 ص299 الرقم 8638 كلاهما عن مكيث؛ شرح الأخبار: ج1 ص162 ح114 عن زيد بن أرقم، الزهد للحسين بن سعيد: ص104 ح104 عن عبد اللّه بن الوليد الوصافي عن الإمام الباقر عليه السلام، بحارالأنوار: ج96 ص146 ح22.
  53. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص205 ح613، نهج البلاغة: الخطبة 110، علل الشرائع: ص247 ح1 عن إبراهيم بن عمر يرفعه، الأمالي للطوسي: ص216 ح380 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام، بحارالأنوار: ج77 ص398 ح21.
  54. الأمالي للصدوق: ص278 ح308، تنبيه الخواطر: ج2 ص164 وفيه «صل رحمك كلّ يوم وليلةً...»، أعلام الدين: ص187 كلّها عن نوف البكالي، بحار الأنوار: ج74 ص89 ح4.
  55. الكافي: ج2 ص152 ح17، الاُصول الستة عشر: ص297 ح451 نحوه وكلاهما عن إسحاق بن عمّار والأخير عن أبي الحسن عليه السلام، بحارالأنوار: ج74 ص121 ح85.
  56. مقصود، بيان اهمّيت و نقش صله رحم در طول عمر است، و گرنه طول عمر، عوامل متعدّدى دارد، چنان كه در ساير احاديث اين مَدخل نيز از آنها ياد شده است.
  57. ما بين المعقوفين أثبتناه من بحارالأنوار.
  58. الأمالي للطوسي: ص413 ح929، بصائر الدرجات: ص429 ح3، الخرائج والجرائح: ج2 ص612 ح8 كلاهما نحوه، المناقب لابن شهرآشوب: ج4 ص227 وفيه «ناصبيّا معاندا» بدل «معاندا ناصبا خبيثا»، بحارالأنوار: ج23 ص339 ح12.
  59. الاختصاص: ص90، رجال الكشّي: ج2 ص742 ح831، مدينة المعاجز: ج6 ص243 ح1982، بحارالأنوار: ج48 ص36 ح7.
  60. المستدرك على الصحيحين: ج4 ص170 ح7257، الأدب المفرد: ص20 ح22، المعجم الكبير: ج20 ص199 ح447 كلّها عن معاذ، كنزالعمّال: ج16 ص468 ح45483؛ روضة الواعظين: ص403.
  61. الفردوس: ج5 ص282 ح8190 عن أبي هريرة، المصنف لابن أبي شيبة: ج6 ص97 ح4 عن كعب نحوه من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله؛ عوالي اللآلي: ج1 ص270 ح82 نحوه.
  62. تاريخ دمشق: ج61 ص128 عن جابر بن عبد اللّه، كنزالعمّال: ج16 ص475 ح45522؛ بحارالأنوار: ج13 ص358 ح63 نقلاً عن كشف الغمّة عن جابر بن عبد اللّه.
  63. الزهد للحسين بن سعيد: ص100 ح90، بحارالأنوار: ج74 ص81 ح84.
  64. الكافي: ج8 ص219 ح269 عن مثنى الحنّاط، الأمالي للطوسي: ص245 ح420 عن الحسن بن زياد الصيقل، إرشاد القلوب: ج1 ص134، الخصال: ص88 ح21 عن محمّد بن مسلم، تاريخ اليعقوبي: ج2 ص95 مع اختلاف يسير في اللفظ.
  65. المعجم الكبير: ج17ص 22 ح31 عن عمرو بن عوف، كنزالعمّال: ج6 ص371 ح16111.
  66. غرر الحكم: ج3 ص212 ح4239، عيون الحكم والمواعظ: ص187 ح3839.
  67. الكافي: ج4 ص9 ح3، تهذيب الأحكام: ج4 ص105 ح300، ثواب الأعمال: ص174 ح2 كلّها عن معلّى بن خنيس، بحارالأنوار: ج96 ص125 ح39.
  68. غرر الحكم: ج4 ص594 ح7113، عيون الحكم والمواعظ: ص390 ح6601.
  69. كذا في المصدر، وفي بحار الأنوار نقلاً عن المصدر «بالأعمار»، وكذا في تنبيه الخواطر، وهو الأنسب.
  70. الأمالي للطوسي: ص701 ح1498، تنبيه الخواطر: ج2 ص87 كلاهما عن فضيل بن يسار عن رجل، بحارالأنوار: ج5 ص140 ح6.
  71. ترجمه اين كلمه، بر اساس متن بحار الأنوار ـ كه صحيح تر است ـ انجام گرفته است.
  72. قصص الأنبياء للراوندي: ص182 ح221 عن عبد الرحمن بن الحجّاج، بحار الأنوار: ج96 ص162 ح6.
  73. الكافي: ج2 ص667 ح7 عن أبي مسعود وص 152 ح14 عن الحكم الحنّاط نحوه، مشكاة الأنوار: ص374 ح1226، بحارالأنوار: ج74 ص120 ح82؛ مسند ابن حنبل: ج9 ص504 ح25314 عن عائشة نحوه، كنزالعمّال: ج3 ص356 ح6910.
  74. المواعظ العددية: ص58.
  75. الكافي: ج4 ص281 ح3 عن عبد اللّه بن سنان، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص220 ح2223.
  76. تهذيب الأحكام: ج6 ص42 ح86 عن محمّد بن مسلم، بحارالأنوار: ج101 ص48 ح17.
  77. كذا في المصدر، وفي المزار للمفيد «يزد».
  78. تهذيب الأحكام: ج6 ص43 ح91 عن منصور بن حازم، المزار للمفيد: ص32 ح2، كامل الزيارات: ص285 ح457، المزار الكبير: ص343 ح2، بحارالأنوار: ج101 ص47 ح11.
  79. المعجم الأوسط: ج5 ص328 ح5453، مسند أبي يعلى: ج4 ص177 ح4167، مسند الشهاب: ج1 ص377، تاريخ دمشق: ج9 ص344 كلّها عن أنس، كنزالعمّال: 15 ص909 ح43571.
  80. الأمالي للمفيد: ص60 ح5، مكارم الأخلاق: ج1 ص99 ح186 كلاهما عن أنس، بحارالأنوار: ج69 ص396 ح81.
  81. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص36 ح90 عن أحمد بن الحسن الحسيني عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، مسند زيد: ص473، بحارالأنوار: ج68 ص19 ح28.
  82. المزار للمفيد: ص14، المزار الكبير: ص134 ح6، فضل الكوفة ومساجدها: ص43، بحارالأنوار: ج100 ص436 ح6.
  83. الكافي: 4 ص166 ح6، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص166 ح2032، تهذيب الأحكام: ج3 ص123 ح267، الإقبال: ج1 ص431 وفيهما «وحسن الشكر» بعد «وطول العمر» وكلّها عن أبي بصير، بحارالأنوار: ج98 ص177 ح2.
  84. الكافي: ج4 ص161 ح3، تهذيب الأحكام: ج3 ص102 ح264، مصباح المتهجّد: ص630 ح708 كلّها عن محمّد بن عطية، الإقبال: ج1 ص144.
  85. الرعد: 39.
  86. في المصدر: «الصدق»، والصحيح ما أثبتناه كما في بقية المصادر.
  87. سبل الهدى والرشاد: ج9 ص235 عن الإمام علي عليه السلام، الدرّ المنثور: ج4 ص661 وفي ذيله «ويقي مصارع السوء»، كنزالعمّال: ج2 ص441 ح4444؛ الميزان في تفسير القرآن: ج11 ص380.
  88. الكافي: ج2 ص156 ح29 عن الوصافي عن الإمام زين العابدين عليه السلام، عدّة الداعي: ص76 وفيه «فليصل أبويه فإنّ صلتهما من طاعة اللّه » بدل «فليصل رحمه»، بحارالأنوار: ج74 ص85 ح96؛ المستدرك على الصحيحين: ج4 ص177 ح7280 عن عاصم نحوه، كنزالعمّال: ج3 ص365 ح6968.
  89. أعلام الدين: ص265، معدن الجواهر: ص40.
  90. مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص103 ح329 عن عائشة، كنزالعمّال: ج3 ص45 ح5408 نقلاً عن مسند ابن حنبل وسنن الترمذي عن أبي الدرداء وعائشة؛ الكافي: ج2 ص152 ح14 عن الإمام الصادق عليه السلام من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله وليس فيه «حسن الخلق»، بحارالأنوار: ج74 ص120 ح82.
  91. أعلام الدين: ص294، نزهة الناظر: ص32 ح26، بحارالأنوار: ج77 ص172 ح8.
  92. غرر الحكم: ج4 ص306 ح6168، عيون الحكم والمواعظ: ص342 ح5846.
  93. الزهد للحسين بن سعيد: ص101 ح97 عن الوصافي، بحارالأنوار: ج74 ص82 ح89.
  94. الكافي: ج2 ص100 ح8، الزهد للحسين بن سعيد: ص93 ح74، حلية الأبرار: ج1 ص222 ح9 كلّها عن عبد اللّه بن سنان، بحارالأنوار: ج71 ص395 ح73.
  95. الكافي: ج4 ص49 ح15، المواعظ العددية: ص179.
  96. الكافي: ج6 ص299 ح20 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، ثواب الأعمال: ص221 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله.
  97. الكافي: ج4 ص29 ح2 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص56 ح1689، الجعفريّات: ص153 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله.
  98. وفي نسخة: «الخبز، البركة...».
  99. المحاسن: ج2 ص147 ح1390 عن عمرو بن جميع رفعه، بحارالأنوار: ج74 ص362 ح19.
  100. جامع الأخبار: ص285 ح765 عن أبي هريرة.
  101. علل الشرائع: ص583 ح23 عن يعقوب رفعه إلى الإمام عليّ عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص341 ح1092 عن الإمام عليّ عليه السلام، بحارالأنوار: ج76 ص7 ح25 وص 175 ح2.
  102. دعائم الإسلام: ج2 ص188 ح682 عن الإمام الصادق عليه السلام.
  103. اُسد الغابة: ج1 ص535 الرقم 745 عن ابن جشيب عن أبيه، كنزالعمّال: ج16 ص421 ح45221 نقلاً عن ابن أبي عاصم وأبي نعيم.
  104. الفردوس: ج2 ص31 ح2194 عن ابن عمر.
  105. تاريخ بغداد: ج8 ص496 الرقم 4609 عن أنس، كنزالعمّال: ج12 ص324 ح35224 وراجع: الفردوس: ج2 ص364 ح3626.
  106. كنزالعمّال: ج15 ص394 ح41528 نقلاً عن الخطيب في المتفق والمفترق عن أنس وراجع: مكارم الأخلاق: ج1 ص280 ح861.
  107. بركة النار لعلّها تحريض على إيقادها للطبخ في البيت فإنّه يوجب البركة (بحار الأنوار: ج64 ص134).
  108. مجمع البيان: ج9 ص363؛ الفردوس: ج1 ص175 ح656 كلاهما عن ابن عمر، كنزالعمّال: ج15 ص418 ح41651.
  109. مكارم الأخلاق: ج1 ص273 ح830 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج76 ص154 ح34.
  110. الكافي: ج2 ص105 ح11 عن الحسن بن زياد الصيقل و ج8 ص219 ح269 عن مثنّى الحنّاط ومحمّد بن مسلم، تحف العقول: ص295 عن الإمام الباقر عليه السلام و ص388 عن الإمام الكاظم عليه السلام، الأمالي للطوسي: ص245 ح425 عن الحسن بن زياد الصيقل، كنز الفوائد: ج2 ص197 عن الإمام عليّ عليه السلام، الخصال: ص87 ح21 عن محمّد بن مسلم، بحارالأنوار: ج70 ص205 ح15.
  111. الفردوس: ج2 ص140 ح2713 عن الإمام عليّ عليه السلام؛ مشكاه الأنوار: ص260 ح769 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه.
  112. الكافي: ج8 ص23 ح4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام، تحف العقول: ص98 و ص214، بحارالأنوار: ج77 ص287 ح1.
  113. غرر الحكم: ج1 ص24 ح59، عيون الحكم والمواعظ: ص37 ح760 وفيه «التؤدة».
  114. الخصال: ص317 ح100، الأمالي للصدوق: ص49 ح1 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي، روضة الواعظين: ص404، بحارالأنوار: ج71 ص310 ح1.
  115. الاُصول الستة عشر: ص245 ح309 عن عبد اللّه بن أبي طلحة عن الإمام الصادق عليه السلام وراجع: مشكاة الأنوار: ص374 ح1226.
  116. الكافي: ج2 ص666 ح3، الزهد للحسين بن سعيد: ص110 ح118 كلاهما عن إبراهيم بن أبي رجاء، مشكاة الأنوار: ج260 ص769 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه، بحارالأنوار: ج74 ص153 ح14.
  117. الكافي: ج2 ص667 ح7 عن أبي مسعود.
  118. تحف العقول: ص14، بحارالأنوار: ج77 ص67 ح6.
  119. الكافي: ج5 ص174 ح2، تهذيب الأحكام: ج7 ص26 ح110 كلاهما عن الحسين بن عمر بن يزيد عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلام، الخصال: ص45 ح43 عن زيد بن عليّ عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج103 ص95 ح14.
  120. صحيح البخاري: ج2 ص732 ح1973 وص 743 ح2004 وح 2008، سنن أبي داود: ج3 ص274 ح3459، سنن الترمذي: ج3 ص548 ح1246، مسند ابن حنبل: ج5 ص227 ح15314، السنن الكبرى: ج5 ص442 ح10436، كنزالعمّال: ج4 ص46 ح9432.
  121. صحيح مسلم: ج4 ص2013 ح105، سنن أبي داود: ج4 ص297 ح4989، سنن الترمذي: ج4 ص347 ح1971، مسند ابن حنبل: ج2 ص125 ح4108 كلّها عن عبد اللّه بن مسعود، كنزالعمّال: ج3 ص346 ح61؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص43 وفيه من «الصدق...».
  122. اشاره است به مقام «صدّيقان» كه در آيه شريف: «فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ» (نساء: آيه 69)، پس از مقام انبيا آمده است.
  123. الفردوس: ج4 ص436 ح7268 عن ابن عبّاس.
  124. الليل: 5 ـ 7.
  125. تاريخ دمشق: ج13 ص24 ح3031 عن أبي سعيد الخدري، تاريخ أصبهان: ج1 ص321 الرقم 572 عن جابر، كنزالعمّال: ج9 ص244 ح25848.
  126. كنزالعمّال: ج6 ص350 ح16009، الجامع الصغير: ج1 ص375 ح2454 كلاهما نقلاً عن الدارقطني في الإفراد عن أنس.
  127. مسند ابن حنبل: ج3 ص434 ح9630، شُعَب الإيمان: ج3 ص233 ح3413 وفيه «لصدقة» بدل «يريد بها» و «مسكة» بدل «مسألة»، المعجم الأوسط: ج7 ص190 ح7239 وفيه «يبتغي وجه اللّه أو صلة» بدل «يريد بها صلة» وكلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج3 ص643 ح8304.
  128. غرر الحكم: ج4 ص304 ح6161، عيون الحكم والمواعظ: ص342 ح5841.
  129. غرر الحكم: ج2 ص618 ح3654، عيون الحكم والمواعظ: ص156 ح3391.
  130. مسند أبي يعلى: ج13 ص425 ح7430، تاريخ بغداد: ج5 ص6 نحوه، كنزالعمّال: ج6 ص342 ح15951.
  131. كنايه از نعمت و خيررسانى است.
  132. الكافي: ج2 ص119 ح7 عن عمرو بن أبي المقدام رفعه؛ المعجم الكبير: ج2 ص348 ح2458 عن جرير.
  133. الكافي: ج2 ص119 ح4 عن معاذ بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام، غرر الحكم: ج1 ص201 ح798 وفيه «اليمن مع الرفق»، بحارالأنوار: ج75 ص59 ح23.
  134. غرر الحكم: ج5 ص338 ح8647، عيون الحكم والمواعظ: ص440 ح7651.
  135. أعلام الدين: ص96.
  136. قرب الإسناد: ص116 ح408 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، بحارالأنوار: ج75 ص114 ح6 وص 171 ح4.
  137. الكافي: ج5 ص133 ح7 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، تحف العقول: ص45، الخصال: ص505 ح2 عن سعيد بن علاقة عن الإمام عليّ عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص230 ح645، روضة الواعظين: ص499 وفي الثلاثة الأخيرة «استعمال الأمانة يزيد في الرزق» وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام، بحارالأنوار: ج77 ص149 ح78؛ مسند الشهاب: ج1 ص72 ح64 وفيه «الأمانة تجرّ الرزق»، الفردوس: ج1 ص121 ح415 عن جابر، كنزالعمّال: ج3 ص60 ح5493.
  138. الجعفريّات: ص160 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام.
  139. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص358 ح5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، الكافي: ج2 ص139 ح9 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر والصادق عليهماالسلام، الأمالي للمفيد: ص184 ح9، الزهد للحسين بن سعيد: ص79 ح41 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه السلام، الخصال: ص125 ح122 عن أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص7، بحارالأنوار: ج73 ص178 ح21؛ حلية الأولياء: ج3 ص135 عن أبي حمزة عن الإمام زين العابدين عليه السلام وراجع: سنن الترمذي: ج4 ص551 ح2305 ومسند ابن حنبل: ج3 ص182 ح8101.
  140. مصباح الشريعة: ص185.
  141. إرشاد القلوب: ص118 عن جابر بن عبد اللّه، مشكاة الأنوار: ص233 ح664، روضة الواعظين: ص500؛ الدرّ المنثور: ج2 ص96 نقلاً عن البيهقي في الزهد عن جابر بن عبد اللّه.
  142. أعلام الدين: ص341 عن ابن عبّاس.
  143. النحل: 97.
  144. نهج البلاغة: الحكمة 229، بحارالأنوار: ج71 ص345 ح2.
  145. الإرشاد: ج1 ص301، بحارالأنوار: ج77 ص420 ح40.
  146. غرر الحكم: ج5 ص294 ح8435.
  147. غرر الحكم: ج2 ص189 ح2333، عيون الحكم والمواعظ: ص75 ح1821.
  148. غرر الحكم: ج5 ص342 ح8663، عيون الحكم والمواعظ: ص440 ح7661 وفيه «والكفاف» بدل «والعفاف».
  149. غرر الحكم: ج5 ص165 ح7795، عيون الحكم والمواعظ: ص452 ح8091.
  150. غرر الحكم: ج5 ص201 ح7974، عيون الحكم والمواعظ: ص430 ح7371.
  151. مطالب السؤول: ص50؛ بحارالأنوار: ج78 ص7 ح59.
  152. غرر الحكم: ج1 ص291 ح1123، عيون الحكم والمواعظ: ص45 ح1092 وراجع: ح66 و 219 و 2260 و 4646.
  153. غرر الحكم: ج2 ص259 ح2549، عيون الحكم والمواعظ: ص87 ح2084.
  154. غرر الحكم: ج3 ص192 ح4172، عيون الحكم والمواعظ: ص137 ح3124.
  155. تاريخ اليعقوبي: ج2 ص321.
  156. مصباح الشريعة: ص184.
  157. كذا، وفي سائر المصادر: «وطرح».
  158. نثر الدرّ: ص361، العدد القويّة: ص297 ح26 وفيه «متعبّد» بدل «متقلّل»، نزهة الناظر: ص128 ح9 وفيه «متعلّل» بدل «متقلّل»، أعلام الدين: ص307 وفيه من «لا يسلك طريق... إمّا متعبّد...»، بحارالأنوار: ج78 ص349 ح6 وص 353 ح9.
  159. مقصود از اين عنوان، راضى بودن انسان از تقدير خداوند (مانند آنچه در احاديث 120 و 121 آمده) و يا راضى بودن خداوند متعال از انسان است (مانند آنچه در حديث 122 آمده است).
  160. أعلام الدين: ص342 عن ابن عمر، بحارالأنوار: ج77 ص185 ح10؛ كنزالعمّال: ج1 ص114 ح536 نقلاً عن الديلمي عن ابن عبّاس نحوه.
  161. مسند ابن حنبل: ج7 ص282 ح20301، شُعَب الإيمان: ج2 ص121 ح1353 نحوه وكلاهما عن أبي العلاء بن الشخير عن رجل من بني سليم وج 7 ص125 ح9725 عن أحمد بن سليم، كنزالعمّال: ج3 ص390 ح7090 وراجع: المعجم الأوسط: ج8 ص189 ح8362 وحلية الأولياء: ج2 ص213.
  162. الكافي: ج2 ص275 ح26 عن سليمان الجعفري، بحارالأنوار: ج73 ص341 ح23؛ الزهد لابن حنبل: ص69 عن وهب من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وفيه «إنّ الربّ تبارك و تعالى قال في بعض ما يقول لبني إسرائيل: إنّي...».
  163. غرر الحكم: ج2 ص202 ح2377.
  164. البقرة: 261.
  165. المحاسن: ج1 ص396 ح887 عن عمر بن يزيد، تفسير العيّاشي: ج1 ص146 ح478 عن عمر بن يونس، المؤمن: ص29 ح53 وليس فيه «عمله» بعد «المؤمن» وليس فيه ذيله، بحارالأنوار: ج71 ص247 ح7.
  166. سبأ: 39.
  167. صحيح البخاري: ج4 ص1724 ح4407، صحيح مسلم: ج2 ص691 ح37، سنن ابن ماجة: ج1 ص686 ح2123، مسند ابن حنبل: ج3 ص34 ح7302، تاريخ بغداد: ج7 ص391 الرقم 3927 كلّها عن أبي هريرة، حلية الأولياء: ج10 ص216 عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج6 ص375 ح16127؛ مجمع البيان: ج8 ص616 عن أبي هريرة.
  168. أعلام الدين: ص268 عن الإمام عليّ عليه السلام، بحارالأنوار: ج96 ص23 ح54.
  169. الفردوس: ج2 ص52 ح2297 عن الإمام عليّ عليه السلام.
  170. عوالي اللآلي: ج3 ص113 ح2.
  171. المعجم الأوسط: ج7 ص190 ح7239، مسند ابن حنبل: ج3 ص434 ح9630 وفيه «يريد بها صلة» بدل «يبتغي وجه اللّه أو صلة»، شُعَب الإيمان: ج3 ص234 ح3413 وفيه «لصدقة أو صلة» بدل «يبتغي وجه اللّه أو صلة» وكلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج3 ص643 ح8304.
  172. الكافي: ج4 ص9 ح2 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، الأمالي للمفيد: ص239 ح2 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله، تنبيه الخواطر: ج1 ص126 كلاهما نحوه، بحارالأنوار: ج96 ص122 ح27.
  173. إرشاد القلوب: ص45، أعلام الدين: ص333 عن أبي الدرداء، بحارالأنوار: ج77 ص176 ح10.
  174. التوحيد: ص68 ح24، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص35 ح75 كلاهما عن داود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص416 ح5904 عن زرارة عن الإمام الصادق عليه السلام، نهج البلاغة: الحكمة 137، قرب الإسناد: ص118 ح414 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج96 ص121 ح25؛ شُعَب الإيمان: ج2 ص74 ح1197 عن الزبير عن الإمام زين العابدين عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنزالعمّال: ج6 ص343 ح15962.
  175. في الطبعة المعتمدة: «الصدقة»، والتصحيح من فردوس الأخبار: ج2 ص162 ح2363.
  176. الفردوس: ج2 ص102 ح2541 عن ابن عمر.
  177. تحف العقول: ص172، بشارة المصطفى: ص25 عن سعيد بن زيد بن أرطاة، بحارالأنوار: ج77 ص413 ح38.
  178. غرر الحكم: ج3 ص260 ح4426، عيون الحكم والمواعظ: ص195 ح3992.
  179. غرر الحكم: ج4 ص24 ح5156، عيون الحكم والمواعظ: ص250 ح4698 و 4690.
  180. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص299 ح416.
  181. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص568 ح4940، علل الشرائع: ص248 ح2 كلاهما عن زينب بنت الإمام عليّ عليه السلام، نهج البلاغة: الحكمة 252، غرر الحكم: ج4 ص449 ح6608 وفيهما «تسبيبا للرزق» بدل «زيادة في الرزق»، الاحتجاج: ج1 ص258 ح49 عن عبد اللّه بن الحسن بإسناده عن آبائه عليهم السلام عنها عليهاالسلام وفيه «جعل اللّه... الزكاة تزكية للنفس ونماءً في الرزق»، بحار الأنوار: ج6 ص107 ح1.
  182. علل الشرائع: ص249 ح6 عن إسحاق بن إسماعيل النيسابوري، بحارالأنوار: ج23 ص100 ح3.
  183. الكافي: ج4 ص42 ح1 عن جابر، مجمع البيان: ج8 ص222 عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج55 ص143 ح2؛ اُسد الغابة: ج2 ص635 الرقم2444 عن شُفَي بن مانع الأصبحي نحوه.
  184. اشاره است به آيه: «وَ مَآ أَنفَقْتُم مِّن شَىْ ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ» (سبأ: آيه 69).
  185. الكافي: ج4 ص10 ح5 عن السكوني.
  186. في بحار الأنوار: «لا تهتدون إليها».
  187. في المصدر: «فاعرضوا»، والصحيح ما أثبتناه كما في بحارالأنوار ووسائل الشيعة.
  188. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص4 ح9 عن أحمد بن الحسن الحسيني عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج96 ص120 ح23.
  189. طبّ الأئمّة لابني بسطام: ص123، بحارالأنوار: ج62 ص265 ح30.
  190. فقه الرضا: ص294.
  191. تنبيه الخواطر: ج1 ص171 عن عبد اللّه بن مسعود.
  192. سنن الترمذي: ج4 ص633 ح2449، مسند ابن حنبل: ج4 ص29 ح11101، السنن الكبرى: ج4 ص311 ح7805، مسند أبي يعلى: ج2 ص38 ح1106 كلّها عن أبي سعيد الخدري، كنزالعمّال: ج15 ص826 ح43286؛ الكافي: ج2 ص201 ح5، الأمالي للمفيد: ص9 ح5، ثواب الأعمال: ص164 ح2 كلّها عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه السلام، المؤمن: ص63 ح161 عن الإمام زين العابدين عليه السلام، بحارالأنوار: ج74 ص382 ح88.
  193. الكافي: ج4 ص52 ح11، المحاسن: ج2 ص146 ح1382 كلاهما عن موسى بن بكر، بحارالأنوار: ج74 ص361 ح12.
  194. تاريخ بغداد: ج4 ص85 الرقم 1719 عن أنس.
  195. مسند أبي يعلى: ج3 ص378 ح3407 عن أنس، كنزالعمّال: ج6 ص424 ح16376.
  196. الكافي: ج6 ص284 ح4، المحاسن: ج2 ص148 ح1391، الأمالي للطوسي: ص237 ح419 كلاهما عن أبي محمّد الوابشي، بحارالأنوار: ج74 ص375 ح71 وص 384 ح97.
  197. دعائم الإسلام: ج2 ص331 ح1249، الكافي: ج2 ص157 ح33 عن حسين بن عثمان عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام، الخصال: ص505 ح2 عن سعيد بن علاقة، مشكاة الأنوار: ص230 ح645، جامع الأخبار: ص344 ح953، روضة الواعظين: ص499 والأربعة الأخيرة عن الإمام عليّ عليه السلام، بحارالأنوار: ج76 ص314 ح1 وص 315 ح2.
  198. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص37 ح93 عن أحمد بن عامر الطائي وأحمد بن عبد اللّه الهروي وداود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص114 ح73 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، روضة الواعظين: ص426، بحارالأنوار: ج74 ص92 ح16.
  199. غرر الحكم: ج4 ص205 ح5840، عيون الحكم والمواعظ: ص301 ح5346 وفيه «مواقع البلاء».
  200. المعجم الأوسط: ج7 ص190 ح7239، مسند ابن حنبل: ج3 ص434 ح9630 و فيه «يريد بها صلة» بدل «يبتغي وجه اللّه أو صلة»، شُعَب الإيمان: ج3 ص234 ح3413 وفيه «لصدقة أو صلة» بدل «يبتغي وجه اللّه أو صلة» وكلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج3 ص643 ح8304.
  201. الكافي: ج2 ص122 ح3 عن عبد الرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام وج4 ص54 ح12 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، الزهد للحسين بن سعيد: ص124 ح151 عن عبد الرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: ص46، دعائم الإسلام: ج2 ص116 ح385 وص 255 ح967، بحارالأنوار: ج75 ص126 ح25.
  202. الكافي: ج4 ص53 ح8، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص174 ح3659 كلاهما عن عبيد بن زرارة.
  203. صحيح البخاري: ج3 ص1312 ح3386، مسند ابن حنبل: ج2 ص185 ح4393، سنن الدارمي: ج1 ص20 ح29، سنن النسائي: ج1 ص60 وليس فيه «المبارك» وكلّها عن عبد اللّه بن مسعود، كنزالعمّال: ج9 ص399 ح26675.
  204. تاريخ بغداد: ج12 ص92 الرقم 6509 عن أنس، كنزالعمّال: ج9 ص277 ح26004.
  205. كنزالعمّال: ج15 ص402 ح41560 نقلاً عن الفردوس عن أنس.
  206. الخصال: ص54 ح73 عن محمّد بن مروان، الدعوات: ص143 ح370، روضة الواعظين: ص339، بحارالأنوار: ج76 ص176 ح7 وص 316 ح3.
  207. مكارم الأخلاق: ج1 ص430 ح1459؛ الكشّاف: ج3 ص74، الفردوس: ج1 ص88 ح282 عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج16 ص276 ح44436.
  208. المستدرك على الصحيحين: ج2 ص174 ح2679، تاريخ بغداد: ج9 ص147 الرقم 4759، الفردوس: ج2 ص50 ح2290، كنزالعمّال: ج16 ص275 ح44431 وص 492 ح45607 نقلاً عن ابن عساكر وكلّها عن عائشة؛ مكارم الأخلاق: ج1 ص430 ح1462.
  209. الكافي: ج5 ص329 ح6، قرب الإسناد: ص20 ح68 كلاهما عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، تهذيب الأحكام: ج7 ص239 ح1046 عن ابن أبي القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص383 ح4345، بحارالأنوار: ج103 ص217 ح1.
  210. الكافي: ج5 ص330 ح2، عوالي اللآلي: ج3 ص281 ح3 كلاهما عن هشام بن سالم، درر الأحاديث النبويّة: ص44 نحوه؛ تاريخ بغداد: ج1 ص365 الرقم 307 عن جابر نحوه.
  211. الكافي: ج5 ص330 ح4، عوالي اللآلي: ج3 ص281 ح4.
  212. تحف العقول: ص398، المحاسن: ج2 ص438 ح251 عن منصور بن حازم عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه «بركة».
  213. آل عمران: 159.
  214. تفسير العيّاشي: ج1 ص204 ح147، بحارالأنوار: ج75 ص103 ح34.
  215. كنز الفوائد: ج1 ص379 عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري، بحارالأنوار: ج81 ص224 ح33.
  216. مسند ابن حنبل: ج4 ص347 ح12782، شُعَب الإيمان: ج6 ص533 ح9181 و ح9179 عن جابر بن عبد اللّه نحوه، المعجم الأوسط: ج8 ص353 ح8851 وفيه إلى «غمرته الرحمة»، كنزالعمّال: ج9 ص95 ح25145؛ الأمالي للطوسي: ص182 ح306 عن أبي قلّابة وفيه إلى «غمرته الرحمة»، بحارالأنوار: ج81 ص215 ح6.
  217. الفردوس: ج2 ص193 ح2962 عن أبي هريرة.
  218. مسند ابن حنبل: ج1 ص197 ح702.
  219. تَماسَحَ القَومُ إذا تَبايَعوا فتَصافَقوا (لسان العرب: ج2 ص593 «مسح»).
  220. السنن الكبرى: ج6 ص59 ح11189، المراسيل: ص130 ح6 كلاهما عن محمّد بن سعد، المصنف لابن أبي شيبة: ج5 ص280 ح1 عن محمّد بن سعيد، كنزالعمّال: ج4 ص46 ح9435.
  221. تهذيب الأحكام: ج7 ص18 ح79 عن حنان عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلام.
  222. الكافي: ج5 ص151 ح3، تهذيب الأحكام: ج7 ص6 ح17 كلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص193 ح3726، الأمالي للصدوق: ص587 ح809 عن محمّد بن قيس عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام، بحارالأنوار: ج103 ص94 ح10.
  223. صحيح البخاري: ج2 ص749 ح2021، مسند ابن حنبل: ج6 ص92 ح17177 كلاهما عن المقدام بن معديكرب، سنن ابن ماجة: ج2 ص750 ح2231 عن عبد اللّه بن بسر، المعجم الكبير: ج4 ص121 ح3859 عن أبي أيّوب الأنصاري وزاد فيهما «لكم فيه»، كنزالعمّال: ج4 ص46 ح9433.
  224. در متن عربى، كلمه «طعام» است كه در زبان عربى، به معناى «موادّ خوراكى» و نيز به معناى «گندم» است و مقصود از پيمانه كردن گندم و موادّ خوراكى، اندازه گيرى آن در وقت مصرف و هنگام خريد و فروش است.
  225. الكافي: ج5 ص167 ح2 عن حفص بن عمر عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص267 ح3965، الجعفريّات: ص160، جامع الأحاديث للقمّي: ص108 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله؛ كنزالعمّال: ج4 ص46 ح9434 نقلاً عن ابن النجّار عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله.
  226. الكافي: ج5 ص167 ح1 عن يونس بن يعقوب، تهذيب الأحكام: ج7 ص163 ح722 عن إبراهيم بن عبد الحميد عن الإمام الكاظم عليه السلام.
  227. الكافي: ج5 ص167 ح3.
  228. الكافي: ج5 ص152 ح8، تهذيب الأحكام: ج7 ص7 ح20 كلاهما عن السكوني، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص196 ح3736 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحارالأنوار: ج41 ص129 ح39؛ فضائل الصحابة لابن حنبل: ج2 ص621 ح1063 عن أبي الوضّاح الشيباني عن رجل.
  229. سنن ابن ماجة: ج2 ص1094 ح3287، مشكاة المصابيح: ج2 ص459 ح4257، الفردوس: ج3 ص242 ح4711 كلّها عن عمر، كنزالعمّال: ج15 ص235 ح40724؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص3 وفيه «... فإنّ الجماعة في البركة»، بحارالأنوار: ج62 ح291.
  230. سنن أبي داود: ج3 ص346 ح3764، سنن ابن ماجة: ج2 ص1093 ح3286، مسند ابن حنبل: ج5 ص441 ح16078، صحيح ابن حبان: ج12 ص28 ح5224، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص113 ح2500، السنن الكبرى: ج5 ص424 ح10359 كلّها عن وحشي بن حرب، كنزالعمّال: ج15 ص233 ح40715؛ مكارم الأخلاق: ج1 ص319 ح1020، بحارالأنوار: ج66 ص349 ح10.
  231. الفردوس: ج4 ص46 ح6144 عن أنس، كنزالعمّال: ج3 ص177 ح6040.
  232. الكافي: ج6 ص470 ح3 عن عبد الرحمن بن زيد بن أسلم التنوكي (التنوخي) عن الإمام الصادق عليه السلام؛ شُعَب الإيمان: ج5 ص201 ح6357، تاريخ بغداد: ج11 ص251 الرقم 600، الفردوس: ج2 ص57 ح2323 كلّها عن عائشة، كنزالعمّال: ج6 ص663 ح17285.
  233. الكافي: ج4 ص95 ح3، تهذيب الأحكام: ج4 ص198 ح568 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص135 ح1957، مصباح المتهجّد: ص626 عن عمر بن جميع عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله، دعائم الإسلام: ج1 ص271 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج96 ص311 ح4؛ صحيح البخاري: ج2 ص679 ح1823، صحيح مسلم: ج2 ص770 ح45، سنن الترمذي: ج3 ص88 ح708، سنن ابن ماجة: ج1 ص540 ح1692 وفيها «إنّ في السحور بركة» وكلّها عن أنس، كنزالعمّال: ج8 ص524 ح23966.
  234. تيسير المطالب: ص282 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام.
  235. المعجم الكبير: ج6 ص251 ح6127، شُعَب الإيمان: ج6 ص68 ح7520، تاريخ أصبهان: ج1 ص82 كلّها عن سلمان،كنزالعمّال:ج15ص234 ح40718؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص12،بحارالأنوار: ج62 ص291.
  236. المعجم الكبير: ج10 ص231 ح10563 عن عبد اللّه بن مسعود، كنزالعمّال: ج9 ص254 ح25910.
  237. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص288 ح297.
  238. الخصال: ص505 ح2، مشكاة الأنوار: ص230 ح645، جامع الأخبار: ص343 ح953، روضة الواعظين: ص499 وفيه «كسح القاذورات» بدل «كسح الفِنا» بحارالأنوار: ج76 ص314 ح1.
  239. منظور، دو نمازى است كه در يك وقت معيّن، خوانده مى شوند؛ مانند: نماز ظهر و عصر.
  240. هود: 48.
  241. هود: 73.
  242. الصافّات: 113.
  243. النمل: 8. وقوله تعالى: «فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِىَ أَن بُورِكَ مَن فِى النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»أي فلمّا أتى النار وحضر عندها نودي أن بورك... إلخ. والمراد بالمباركة: إعطاء الخير الكثير، يقال: باركه وبارك عليه وبارك فيه، أي ألبسه الخير الكثير وحباه به، وقد وقع في سورة طه في هذا الموضع من القصّة قوله: «فَلَمَّا أَتَـلـهَا نُودِىَ يَـمُوسَى * إِنِّى أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى» (طه: 11 ـ 13). ويستأنس منه أنّ المراد بمن حول النار موسى، أو هو ممّن حول النار، ومباركته: اختياره بعد تقديسه (الميزان في تفسير القرآن: ج15 ص342).
  244. مقصود از «بركت يافته است»، «يافتن خيرِ بسيار» است. «به كسى بركت داد»، يعنى: «خير فراوان به او رساند». در سوره طه در باره همين جاى داستان آمده است: «چون نزد آن آتش آمد، نداد داده شد: اى موسى! منم پروردگارت. پس كفش خود را از پاى برون آور. تو در وادىِ مقدّس طُوى هستى و من، تو را برگزيده ام. پس به آنچه وحى مى شود، گوش فرا بده» (طه: آيه 11 ـ 13). از اين، بر مى آيد كه مقصود از كسى كه پيرامون آتش است، موسى عليه السلام است يا او و كسان ديگرى كه پيرامون آتش بودند. و بركت يافته بودن او، برگزيده شدنِ او پس از تقديس اوست (الميزان فى تفسير القرآن: ج15 ص342).
  245. مريم: 31.
  246. حلية الأولياء: ج3 ص25، معجم شيوخ الإسماعيلي: ص126 ح245 وفيه «أذهب» بدل «اتّجهت»، الدرّ المنثور: ج5 ص509 نقلاً عن ابن لال في مكارم الأخلاق وابن مردويه وابن النجّار في تاريخه وكلّها عن أبي هريرة؛ الكافي: ج2 ص165 ح11، معاني الأخبار: ص212 ح1، تفسير القمّي: ج2 ص50 كلّها عن عبداللّه بن جبلة عن رجل عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيها «أين اتّجهت»، بحارالأنوار: ج14 ص210 ح6.
  247. الدرّ المنثور: ج5 ص509 نقلاً عن ابن عدي وابن عساكر عن ابن مسعود؛ نثر الدرّ: ج1 ص415 عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله.
  248. الأمالي للصدوق: ص606 ح841 عن أبي بصير، الكافي: ج8 ص131 ح103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام، تحف العقول: ص496، بحارالأنوار: ج14 ص289 ح14.
  249. كمال الدين: ص384 ح1، إعلام الورى: ج2 ص248 كلاهما عن أحمد بن إسحاق بن سعد الأشعري، بحارالأنوار: ج52 ص24 ح16.
  250. بحارالأنوار: ج26 ص310 ح77 نقلاً عن كتاب تفضيل الأئمّة على الأنبياء للحسن بن سليمان مرفوعا إلى عدّة من أصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله منهم جابر بن عبد اللّه وأبو سعيد الخدري وآخرون.
  251. معاني الأخبار: ص56 ح4، علل الشرائع: ص135 ح1 كلاهما عن أبي ذرّ، روضة الواعظين: ص144، بحارالأنوار: ج15 ص11 ح12.
  252. كنزالعمّال: ج16 ص422 ح45223 نقلاً عن الرافعي عن أبي اُمامة.
  253. تهذيب الأحكام: ج3 ص83 ح239 عن عليّ بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه، الإقبال: ج1 ص320 كلاهما عن الإمام الحسين عليه السلام، مصباح المتهجّد: ص557 ح651 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، بحارالأنوار: ج98 ص127 ح3.
  254. نهج البلاغة: الخطبة 192، بحارالأنوار: ج14 ص473 ح37.
  255. دو جمله اخير، مفهوم كنايى متن عربى است و ترجمه الفاظ نيست.
  256. الأمالي للصدوق: ص481 ح650، الأمالي للطوسي: ص438 ح980 كلاهما عن جابر، مشكاة الأنوار: ص273 ح818، بحارالأنوار: ج22 ص73 ح25.
  257. اليقين: ص320 ح121، تفسير فرات: ص397 ح527 وليس فيه «النبيّ» وكلاهما عن زياد بن المنذر، بحارالأنوار: ج23 ص246 ح16.
  258. كمال الدين: ص260 ح5، إعلام الورى: ج2 ص185 كلاهما عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام، علل الشرائع: ص124 ح1 عن جابر بن يزيد الجعفي، بحارالأنوار: ج23 ص19 ح14 و ج36 ص254 ح69.
  259. كمال الدين: ص207 ح22، الأمالي للصدوق: ص253 ح277 كلاهما عن سليمان بن مهران الأعمش عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، الاحتجاج: ج2 ص151 ح187 عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام، روضة الواعظين: ص220 عن عمرو بن دينار، المناقب لابن شهرآشوب: ج4 ص167، بحارالأنوار: ج23 ص105.
  260. تفسير العيّاشي: ج2 ص243 ح18 عن أبي بصير، بحارالأنوار: ج68 ص35 ح75.
  261. الكافي: ج1 ص203 ح2، الغيبة للنعماني: ص225 ح7 كلاهما عن إسحاق بن غالب، بحارالأنوار: ج25 ص151 ح25.
  262. اشاره است به آيه شريف: «وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ؛ از ميان قوم موسى، جماعتى هستند كه به حق راه نمايى مى كنند و به حق داورى مى نمايند» (اعراف: آيه 159).
  263. الكافي: ج1 ص309 ح8، الخرائج والجرائح: ج2 ص900 عن الإمام الرضا عليه السلام وليس فيه صدره، بحارالأنوار: ج50 ص23 ح14 نقلاً عن إعلام الورى والإرشاد عن الإمام الرضا عليه السلام.
  264. الكافي: ج1 ص321 ح9 وج 6 ص360 ح3 عن يحيى الصنعاني نحوه، الإرشاد: ج2 ص279، روضة الواعظين: ص261، كشف الغمّة: ج3 ص142، بحارالأنوار: ج50 ص23 ح14.
  265. تهذيب الأحكام: ج6 ص96 ح177، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص610 ح3213 كلاهما عن موسى بن عبد اللّه النخعي، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص273 ح1 عن موسى بن عمران النخعي، بحارالأنوار: ج102 ص128 ح1.
  266. الكافي: ج3 ص486 ح1، علل الشرائع: ص316 كلاهما عن ابن اُذينة، بحارالأنوار: ج18 ص359 ح66.
  267. المحاسن: ج1 ص250 ح470 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام، الكافي: ج1 ص210 ح7 عن الفضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه السلام، تفسير العيّاشي: ج1 ص169 ح33 عن أبي كلدة عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيهما «الفلج» بدل «الفلح»، بحارالأنوار: ج23 ص227 ح47 وج 27 ص92 ح52.
  268. تاريخ بغداد: ج3 ص390 الرقم 1504 عن عائشة، كنزالعمّال: ج3 ص93 ح5653 وفيه «المتّقون» بدل «المُفتون».
  269. شُعَب الإيمان: ج4 ص102 ح4419 عن النعمان بن بشير؛ الجعفريّات: ص159 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «الجماعة بركة».
  270. سنن ابن ماجة: ج2 ص1094 ح3287، مشكاة المصابيح: ج2 ص459 ح4257، الفردوس: ج3 ص242 ح4711، مسند البزّار: ج1 ص240 ح127 نحوه، كنزالعمّال: ج15 ص235 ح40724 وح 40723 نقلاً عن العسكري في المواعظ وكلّها عن عمر؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص13 وفيه «في» بدل «مع»، بحار الأنوار: ج62 ص291.
  271. علل الشرائع: ص246 ح1 وص 522 ح3، الأمالي للصدوق: ص267 ح289 كلّها عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، مشكاة الأنوار: ص222 ح616، روضة الواعظين: ص320، بحارالأنوار: ج73 ص381 ح3.
  272. اشاره است به اين كه دوستى و همدلى اهل ايمان، جلوه جلال و شُكوه خداوند است.
  273. تفسير الطبري: ج2 الجزء 2 ص633، المعجم الأوسط: ج4 ص239 ح4080 وفيه «بالمسلم» بدل «بالمؤمن» وكلاهما عن ابن عمر، كنزالعمّال: ج9 ص5 ح24654.
  274. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص473 ح1369، ثواب الأعمال: ص212 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام وفيه «فيَ» بدل «بجلالي»، علل الشرائع: ص521 ح1 عن عليّ بن جعفر عن أخيه الإمام الكاظم عن أبيه عنه عليهم السلام وليس فيه «لولاهم»، بحارالأنوار: ج73 ص382 ح4.
  275. الكافي: ج2 ص236 ح24، الخصال: ص397 ح104، التمحيص: ص69 ح168 كلّها عن أبي المقدام عن الإمام الباقر عليه السلام، صفات الشيعة: ص91 ح23 عن ظريف بن ناصح رفعه، تحف العقول: ص300، مشكاة الأنوار: ص123 ح290 وفيه «أسلم» بدل «سِلم» وكلّها عن الإمام الباقر عليه السلام وفيها «شيعة عليّ» بدل «شيعتنا»، بحارالأنوار: ج68 ص190 ح46.
  276. تفسير الطبري: ج2 / الجزء 2 ص633 عن أبي مسلم.
  277. الدرّ المنثور: ج1 ص765 نقلاً عن الخلال في كتاب كرامات الأولياء.
  278. الكافي: ج2 ص247 ح1 عن أبي حمزة، تنبيه الخواطر: ج2 ص203 وفيه «العناء» بدل «الفناء»، بحارالأنوار: ج67 ص143 ح1.
  279. الكافي: ج2 ص247 ح2 عن أبي حمزة، بحارالأنوار: ج67 ص143 ح2.
  280. تحف العقول: ص489، الاُصول السته عشر:ص216ح213 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام، الاختصاص: ص27، الدعوات: ص226 ح626 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج74 ص311 ح67.
  281. الكافي: ج6 ص5 ح5 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، مستدرك الوسائل: ج15 ص115 ح17699 نقلاً عن الجعفريّات عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «باكيات مباركات» بدل «مباركات مفلّيات»، بحارالأنوار: ج104 ص98 ح63.
  282. مستدرك الوسائل: ج15 ص115 ح17700 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
  283. مستدرك الوسائل: ج15 ص115 ح17702 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
  284. كشف الخفاء: ج1 ص284 ح896، ميزان الاعتدال: ج1 ص28 الرقم 77.
  285. كنز العمّال: ج16 ص274 ح44425 و ص281 ح44471 و ح44472، الجامع الصغير: ج1 ص489 ح3166 كلّها نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب عن ابن عبّاس.
  286. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص131 ح210، صحيح ابن حبان: ج2 ص319 ح559، شُعَب الإيمان: ج7 ص464 ح11004، تاريخ بغداد: ج11 ص165 الرقم 5862، حلية الأولياء: ج8 ص172 كلّها عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج3 ص172 ح6015؛ جامع الأخبار: ص242 ح617، بحارالأنوار: ج72 ص137.
  287. كنزالعمّال: ج3 ص172 ح6016، الجامع الصغير: ج1 ص639 ح4151 كلاهما نقلاً عن مسند البزّار عن ابن عبّاس.
  288. الفردوس: ج2 ص31 ح2193، كنزالعمّال: ج10 ص174 ح28905 نقلاً عن الرافعي عن ابن عبّاس.
  289. المعجم الكبير: ج8 ص228 ح7895 عن أبي اُمامة، كنزالعمّال: ج3 ص165 ح5982.
  290. كنزالعمّال: ج6 ص345 ح15974 نقلاً عن أبي الشيخ عن أبي سعيد الخدري.
  291. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص387 ح4361، مكارم الأخلاق: ج1 ص434 ح1487، الكافي: ج5 ص335 ح6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، دعائم الإسلام: ج2 ص196 ح717 وفيهما «اليُمن» بدل «البركة»؛ الفردوس: ج2 ص51 ح2292 عن أبي هريرة وفيه «يُمنا» بدل «البركة»، كنزالعمّال: ج16 ص302 ح44596.
  292. معاني الأخبار: ص152 ح2 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام، الكافي: ج5 ص564 ح37، تهذيب الأحكام: ج7 ص399 ح1594، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص387 ح4359 كلّها عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج103 ص231 ح7.
  293. مسند ابن حنبل: ج9 ص478 ح25173، المصنف لابن أبي شيبة: ج3 ص319 ح24، حلية الأولياء: ج2 ص186 وج 7 ص290، مسند الشهاب: ج1 ص105 ح123 كلّها عن عائشة، كنزالعمّال: ج16 ص291 ح44533؛ مستدرك الوسائل: ج14 ص162 ح16384 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب، روضة الواعظين: ص411 وفيه «الناس» بدل «النساء».
  294. المستدرك على الصحيحين: ج2 ص195 ح2732، السنن الكبرى: ج7 ص385 ح14356 كلاهما عن عائشة.
  295. مسند ابن حنبل: ج9 ص381 ح24661 وص 355 ح24532 وفيه «إنّ من يمن المرأة... وتيسير رَحِمِها»، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص197 ح2739، السنن الكبرى: ج7 ص385 ح14357 وفيهما «من يمن المرأة أن يتيسّر... وأن يتيسّر رحمها»، حلية الأولياء: ج8 ص180 كلها عن عائشة، كنزالعمّال: ج11 ص99 ح30789؛ دعائم الإسلام: ج2 ص221 ح825 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «نكاحها» بدل «خطبتها».
  296. كنزالعمّال: ج12 ص181 ح34568 نقلاً عن الرامهرمزي عن أنس.
  297. دررالأحاديث النبويّة: ص95، الكافي: ج5 ص334 ح1، تهذيب الأحكام: ج7 ص402 ح1602، عوالي اللآلي: ج3 ص300 ح88 وفيها «عليكم بذوات الأوراك، فإنّهنّ أنجب» وكلّها عن عبد اللّه بن المغيرة عن الإمام الكاظم عليه السلام.
  298. تاريخ دمشق: ج47 ص225 ح10196 عن واثلة بن الأسقع، كنزالعمّال: ج16 ص483 ح45567.
  299. قال أحمد بن أبي عبد اللّه البرقي: جامع مجمع: أي كثيرة الخير مخصبة، وربيع مربع: التي في حِجْرها ولد، وفي بطنها آخر، وكرب مقمع: أي سيّئة الخلق مع زوجها، وغلّ قمِل: هي عند زوجها كالغلّ القمل، وهو غلّ من جلد يقع فيه القمل فيأكله فلا يتهيّأ له أن يحذر منها شيئا، وهو مثل للعرب (هامش المصدر).
  300. الكافي: ج5 ص322 ح1، تهذيب الأحكام: ج7 ص404 ح1613، الخصال: ص241 ح92، معاني الأخبار: ص317 ح1 كلّها عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص386 ح4357 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، الأمالي للطوسي: ص370 ح793 عن عليّ بن عليّ بن رزين أخي دعبل الخزاعي عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، النوادر للراوندي: ص115 ح114 نحوه، بحارالأنوار: ج103 ص230 ح4.
  301. معناى كنايىِ «غُلٌّ قَمِل» است. معناى لغوى آن «طوق شپشين يا شپش افتاده» است و آن، طوقى بوده از پشم يا پارچه پشمى كه لابه لاى آن شپش مى افتاده و باعث آزار گردن شخص اسير مى شده است.
  302. النحل: 5 ـ 8. والنَّعم: مختصّ بالإبل، وجمعه أنعام، وتسميته بذلك لكون الإبل عندهم أعظم نعمة، ولكن الأنعام تقال للإبل والبقر والغنم، ولا يقال لها أنعام حتّى يكون في جملتها الإبل (مفردات ألفاظ القرآن: ص815).
  303. واژه «نَعَم» در زبان عربى، به شتر گفته مى شود وسبب اين نام گذارى، آن است كه شتر در نزد عرب ها، نعمت بزرگى است؛ ولى واژه «اَنعام» كه جمع «نَعَم» است، براى شتر و گاو و گوسفند استعمال مى شود، به شرط آن كه شتر هم در ميان آنها باشد (مفردات ألفاظ القرآن: ص815).
  304. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص290 ح2486، المحاسن: ج2 ص478 ح2660 عن عمر بن أبان عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج64 ص134 ح27؛ سنن ابن ماجة: ج2 ص773 ح2305، مسند أبي يعلى: ج6 ص203 ح6793 كلاهما عن عروة البارقي يرفعه، كنزالعمّال: ج12 ص325 ح35228 نقلاً عن البزّار عن حذيفة.
  305. مسند ابن حنبل: ج1 ص629 ح2677، المعجم الكبير: ج12 ص184 ح12986 كلاهما عن ابن عبّاس، المصنّف لعبد الرزّاق: ج9 ص259 ح17135 عن رجل من بني زهرة نحوه، كنزالعمّال: ج10 ص31 ح28219 وراجع: مكارم الأخلاق: ج1 ص422 ح1436.
  306. ذَرِب، نوعى بيمارى معده است كه در آن، معده غذا را هضم نمى كند و در نتيجه غذا در آن، تلف مى شود و نمى ماند.
  307. الخصال: ص630 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول:ص119 وفيه«وأخفافها» بدل«وأعناقها»،بحارالأنوار:ج10 ص108 ح1وج99 ص104 ح5.
  308. الكافي: ج6 ص545 ح7، المحاسن: ج2 ص485 ح2686 كلاهما عن جابر، بحارالأنوار: ج64 ص130 ح17.
  309. الكافي: ج5 ص260 ح6 عن السكوني، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص291 ح2488، الخصال: ص246 ح105 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، معاني الأخبار: ص197 ح3، الأمالي للصدوق: ص431 ح568 كلاهما عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج103 ص64 ح4.
  310. النحل: 8.
  311. صحيح البخاري: ج3 ص1048 ح2696، صحيح مسلم: ج3 ص1494 ح100، سنن النسائي: ج6 ص221، مسند ابن حنبل: ج4 ص228 ح12126 وص 256 ح12292، السنن الكبرى: ج6 ص535 ح12892 كلّها عن أنس.
  312. الكافي: ج5 ص48 ح2 عن عمر بن أبان عن الإمام الصادق عليه السلام و ح3 و ص8 ح15 كلاهما عن معمّر عن الإمام الباقر عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص283 ح2459، ثواب الأعمال: ص226 ح2، المحاسن: ج2 ص472 ح2640 كلاهما عن عمر بن أبان عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، الأمالي للطوسي: ص383 ح830 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج64 ص159 ح1.
  313. سنن ابن ماجة: ج2 ص773 ح2305، مسند أبي يعلى: ج6 ص203 ح6793 وليس فيه «إلى يوم القيامة» وكلاهما عن عروة البارقي رفعه، صحيح البخاري: ج3 ص1047 ح2694 عن عبد اللّه بن عمر، صحيح مسلم: ج2 ص683 ح26 عن أبي هريرة، سنن النسائي: ج6 ص222 عن ابن عمر وعروة البارقي، مسند ابن حنبل: ج2 ص308 ح5102 عن ابن عمر والأربعة الأخيرة ليس فيها «الإبل عزّ لأهلها، والغنم بركة»، كنزالعمّال: ج12 ص325 ح35228 نقلاً عن البزّار عن حذيفة.
  314. الخصال: ص45 ح44 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام، المحاسن: ج2 ص487 ح2696 عن أبي إسحاق عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج64 ص120 ح4.
  315. كنزالعمّال: ج4 ص32 ح9354 نقلاً عن الديلمي عن ابن مسعود.
  316. الأدب المفرد: ص174 ح573 عن ابن الحنفيّة عن الإمام عليّ عليه السلام، الفردوس: ج2 ص364 ح3626 عن أنس، كنزالعمّال: ج12 ص324 ح35223؛ طبّ النبيّ: ص6 وفيه «ثلاث شياه غنيمة» بدل «الثلاث بركات»، بحارالأنوار: ج62 ص295.
  317. الطبقات الكبرى: ج1 ص496 عن أبي الهيثم بن التيّهان، كنزالعمّال: ج12 ص325 ح35231.
  318. اُسد الغابة: ج2 ص644 الرقم 2465.
  319. الجعفريّات: ص160 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، جامع الأحاديث للقمّي: ص88، بحارالأنوار: ج64 ص138 ح36 نقلاً عن أصل من اُصول أصحابنا وكلاهما عن ابن فضّال عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله؛ تاريخ بغداد: ج8 ص496 الرقم 4609 عن أنس وفيه «الشاة بركة».
  320. سنن ابن ماجة: ج2 ص773 ح2304، المعجم الكبير: ج24 ص427 ح1039 و 1040، حياة الحيوان الكبرى: ج2 ص188، كنزالعمّال: ج12 ص323 ح35218.
  321. حياة الحيوان الكبرى: ج2 ص188؛ بحارالأنوار: ج64 ص116.
  322. صحيح البخاري: ج3 ص1202 ح3125، صحيح مسلم: ج1 ص72 ح85، مسند ابن حنبل: ج3 ص477 ح9902 كلّها عن أبي هريرة و ج4 ص85 ح11380 عن أبي سعيد الخدري وزاد فيه «والوقار».
  323. الخصال: ص445 ح44، بحارالأنوار: ج64 ص118 ح1 وج 103 ص5 ح14.
  324. المحاسن: ج2 ص485 ح2687 عن أبي خديجة، بحارالأنوار: ج64 ص131 ح18 وج 83 ص26326.
  325. الكافي: ج6 ص545 ح8، المحاسن: ج2 ص488 ح2700 كلاهما عن أبي الجارود، بحارالأنوار: ج64 ص134 ح26.
  326. علّامه مجلسى مى گويد: شايد از اين جهت است كه آتش از طريق پخت و پز در خانه، موجب بركت مى شود.
  327. الخصال: ص617 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص107، بحارالأنوار: ج64 ص126 ح7.
  328. الكافي: ج6 ص544 ح5، المحاسن: ج2 ص488 ح2699، بحارالأنوار: ج64 ص133 ح25.
  329. الكافي: ج6 ص544 ح4، المحاسن: ج2 ص486 ح2690 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان، بحارالأنوار: ج64 ص132 ح20.
  330. العيديّة: هي ضربٌ من الغنم (لسان العرب: ج3 ص322 «عود»).
  331. المحاسن: ج2 ص487 ح2693 عن عبد اللّه بن سنان، بحارالأنوار: ج64 ص132 ح22.
  332. نوعى گوسفند است (لسان العرب: ج3 ص322).
  333. المحاسن: ج2 ص484 ح2684 وص 488 ح2698، بحارالأنوار: ج64 ص130 ح14.
  334. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص349 ح4226، بحارالأنوار: ج76 ص163 ح1.
  335. كنزالعمّال: ج12 ص326 ح35238 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن أنس.
  336. سنن ابن ماجة: ج2 ص773 ح2307؛ مكارم الأخلاق: ج1 ص348 ح1132 عن جابر، بحارالأنوار: ج65 ص10 ح13 و ج66 ص74 ح69.
  337. الكافي: ج6 ص550 ح3 عن يعقوب بن جعفر بن إبراهيم الجعفري، بحارالأنوار: ج65 ص4 ح7.
  338. النحل: 68 و 69.
  339. الأمالي للمفيد: ص131 ح7 عن الحارث بن حصيرة عن أبيه، الغيبة للنعماني: ص209 ح17 عن الأصبغ بن نباتة، مشكاة الأنوار: ص127 ح295 عن ربيعة بن ناجذ نحوه، بحارالأنوار: ج68 ص75 ح133؛ سنن الدارمي: ج1 ص98 ح317 عن ربيعة بن ناجذ وفيه «لو يعلم الطير» بدل «لو يعلمون».
  340. فصّلت: 10. أي جعل فيها الخير الكثير الذي ينتفع به ما على الأرض من نبات وحيوان وإنسان في حياته أنواع الانتفاعات (الميزان في تفسير القرآن: ج17 ص363).
  341. يعنى در زمين، خير فراوان قرار داد كه موجودات روى آن، از گياه و حيوان و انسان، انواع بهره را از آن ببرند (الميزان فى تفسير القرآن: ج17 ص367).
  342. آل عمران: 96.
  343. المناقب لابن شهرآشوب: ج2 ص43، بحارالأنوار: ج92 ص93 ح42.
  344. الكافي: ج4 ص229 ح1، تهذيب الأحكام: ج5 ص449 ح1567.
  345. الأنبياء: 71.
  346. الإسراء: 1.
  347. الأنبياء: 81.
  348. الأعراف: 137. الظاهر أنّ المراد بالأرض أرض الشام وفلسطين، ويؤيّده أو يدلّ عليه قوله بعد: «الَّتِى بَـرَكْنَا فِيهَا »فإنّ اللّه سبحانه لم يذكر بالبركة غير الأرض المقدّسة التي هي نواحي فلسطين إلّا ما وصف به الكعبة المباركة. والمعنى: أورثنا بني إسرائيل ـ وهم المستضعفون ـ الأرض المقدّسة بمشارقها ومغاربها، وإنّما ذكرهم بوصفهم فقال: «الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ »ليدلّ على عجيب صنعه تعالى في رفع الوضيع، وتقوية المستضعف، وتمليكه من الأرض ما لا يقدر على مثله عادةً إلّا كلّ قويّ ذو أعضاد وأنصار (الميزان في تفسير القرآن: ج8 ص228).
  349. ظاهرا مراد از «سرزمين»، سرزمين شام و فلسطين است و اين كه پس از آن فرموده است: «به آن، بركت داده بوديم»، آن را تأييد مى كند و خداوند، جز سرزمين مقدّس را كه پيرامون فلسطين است، «مبارك (بركت داده شده)» نخوانده است، مگر كعبه مقدّس را. معناى آيه، اين است كه: بنى اسرائيل را كه تضعيف شدگان بودند، وارث شرق و غربِ سرزمين مقدّس ساختيم. اين كه خداوند، آنان را با صفتِ «مستضعف (تضعيف شده)» ياد كرده، براى يادآورى كار شگفت خويش است كه ضعيف را رفعت مى بخشد و مستضعف را تقويت مى كند و سرزمينى را به ملكيّت او در مى آورد كه عادتا جز نيرومندانِ صاحب سپاه و قدرت، به آن دست نمى يابند (الميزان في تفسير القرآن: ج8 ص228).
  350. تفسير القمّي: ج2 ص73.
  351. تفسير القمّي: ج2 ص74، بحارالأنوار: ج14 ص67 ح1.
  352. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص232 ح696، روضة الواعظين: ص369 كلاهما عن الأصبغ بن نباتة، بحارالأنوار: ج100 ص390 ح14.
  353. بحارالأنوار: ج101 ص116 ح41، تهذيب الأحكام: ج6 ص72 ح136 وفيه «التربة» بدل «البركة» وكلاهما عن الحجّال عن غير واحد من أصحابنا.
  354. مكارم الأخلاق: ج1 ص360 ح1177، بحارالأنوار: ج101 ص132 ح60.
  355. الكافي: ج4 ص588 ح3.
  356. بحارالأنوار: ج60 ص217 ح46 نقلاً عن تاريخ قم عن محمّد بن الفضيل عن عدّة من أصحابه.
  357. البقرة: 185.
  358. فضائل الأشهر الثلاثة: ص95 ح78 عن محمّد بن أبي عمير عن غير واحد عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج96 ص340 ح5.
  359. كنزالعمّال: ج8 ص467 ح23691 نقلاً عن ابن النجّار عن عمر.
  360. فضائل الأشهر الثلاثة: ص129 ح134 عن سلمان، دعائم الإسلام: ج1 ص268 نحوه؛ كنزالعمّال: ج8 ص477 ح23714 وص 584 ح24276.
  361. الأمالي للصدوق: ص108 ح82 عن الحسن بن عليّ بن فضّال عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج96 ص361 ح29.
  362. تهذيب الأحكام: ج4 ص152 ح422، الأمالي للطوسي: ص149 ح246، الأمالي للمفيد: ص301 ح1 كلّها عن أبي هريرة؛ سنن النسائي: ج4 ص129 وفيه «مردة الشياطين»، مسند ابن حنبل: ج3 ص8 ح7151 وص 331 ح9001 وص 412 ح9502، شُعَب الإيمان: ج3 ص301 ح3600 كلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج8 ص461 ح23661.
  363. الفردوس: ج5 ص539 ح9023 عن عائشة.
  364. الكافي: ج4 ص75 ح7 عن عبد الرحمن بن بشير عن بعض رجاله، تهذيب الأحكام: ج3 ص112 ح266 عن عليّ بن رئاب عن الإمام الكاظم عليه السلام وليس فيه «ودعائك»، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص105 ح1849 عن الإمام الكاظم عليه السلام، الإقبال: ج1 ص82 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج97 ص359 ح1 وج 98 ص101 ح3.
  365. الصحيفة السجّاديّة: ص176 الدعاء 45، مصباح المتهجّد: ص645 ح718، الإقبال: ج1 ص426، بحارالأنوار: ج98 ص175 ح1.
  366. فضائل الأشهر الثلاثة: ص72 ح52، الأمالي للصدوق: ص108 ح81 كلاهما عن محمّد بن مسلم الثقفي، روضة الواعظين: ص372، بحارالأنوار: ج96 ص361 ح28.
  367. مصباح المتهجّد: ص850 ح911 عن الحارث بن المغيرة النضري، تفسير العيّاشي: ج1 ص80 ح182 عن الحارث النصري، الإقبال: ج1 ص119 عن أبي محمّد هارون بن موسى التلعكبري، بحارالأنوار: ج96 ص383 ح1.
  368. الكافي: ج4 ص166 ح6، تهذيب الأحكام: ج3 ص123 ح267، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص165 ح2033، الإقبال: ج1 ص431 وفيها «تشفيعي» بدل «تشفعني» وكلّها عن أبي بصير.
  369. الدخان: 3.
  370. الكافي: ج4 ص157 ح6، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص158 ح2024، ثواب الأعمال: ص92 ح11 كلّها عن حمران، بحارالأنوار: ج97 ص19 ح41.
  371. القدر: 3.
  372. الكافي: ج4 ص158 ح6، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص158 ح2024 وليس فيه من «فيها من الصلاة» إلى «ليلة القدر»، ثواب الأعمال: ص93 ح11 كلّها عن حمران، بحارالأنوار: ج97 ص19 ح41 وليس فيها «بحبّنا».
  373. النوادر للأشعري: ص18 ح2 عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج97 ص39 ح24.
  374. شُعَب الإيمان: ج3 ص374 ح3813 عن أنس، كنزالعمّال: ج12 ص323 ح35217.
  375. الفردوس: ج2 ص274 ح3274 عن أبي سعيد الخدري.
  376. اَصَمّ، به معناى: دربسته، توپُر، كَر و سنگين است.
  377. المعجم الكبير: ج6 ص69 ح5538 عن عثمان، كنزالعمّال: ج12 ص311 ح35166 و ح35168؛ ثواب الأعمال: ص78 ح3 عن المبارك عن الإمام الكاظم عليه السلام، الأمالي للشجري: ج2 ص91 عن عثمان، بحارالأنوار: ج97 ص50 ح37 نقلاً عن النوادر للراوندي عن ثوبان.
  378. النوادر للراوندي (المستدركات): ص259 ح525، بحارالأنوار: ج97 ص47 ح33.
  379. الإقبال: ج3 ص174، بحارالأنوار: ج98 ص377 ح1.
  380. الأمالي للشجري: ج1 ص258 عن عائشة.
  381. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص92 ح1822، ثواب الأعمال: ص78 ح3 عن المبارك بن زيد، فضائل الأشهر الثلاثة: ص23 ح11 عن سيف المبارك عن أبيه، الإقبال: ج3 ص191، بحارالأنوار: ج97 ص37 ح20؛ المعجم الكبير: ج6 ص69 ح5538 عن عثمان وليس فيه «ويمحو فيه السيّئات»، كنزالعمّال: ج12 ص311 ح35168.
  382. ثواب الأعمال: ص87 ح16، روضة الواعظين: ص442 كلاهما عن ابن عبّاس، بحارالأنوار: ج97 ص69 ح7.
  383. الجامع الصغير: ج1 ص397 ح2597، كنزالعمّال: ج12 ص313 ح35173 كلاهما نقلاً عن الرافعي في تاريخه عن أنس.
  384. بحارالأنوار: ج58 ص341 عن زياد بن ميمون، مستدرك الوسائل: ج7 ص484 ح8710 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب؛ كنزالعمّال: ج8 ص591 ح24293 نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب والديلمي.
  385. كنزالعمّال: ج12 ص322 ح35214 نقلاً عن الديلمي عن أنس.
  386. مصباح المتهجّد: ص853 عن سعيد بن سعد، بحارالأنوار: ج97 ص88 ح15.
  387. الأنعام: 160.
  388. المعجم الكبير: ج3 ص298 ح3459 عن أبي مالك، سنن أبي داود: ج1 ص291 ح1113، مسند ابن حنبل: ج2 ص670 ح7021، السنن الكبرى: ج3 ص311 ح5831 كلّها عن شعيب عن أبيه؛ دعائم الإسلام: ج1 ص182 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه.
  389. مسند زيد: ص156 عن زيد عن أبيه الإمام زين العابدين عن آبائه عليهم السلام، دعائم الإسلام: ج1 ص179، بحارالأنوار: ج89 ص364 ح56.
  390. الكافي: ج3 ص414 ح5، تهذيب الأحكام: ج3 ص2 ح2، مصباح المتهجّد: ص261، جمال الاُسبوع: ص147 كلّها عن ابن أبي نصر عن الإمام الرضا عليه السلام، المقنعة: ص153 ح13، روضة الواعظين: ص364 وليس فيهما «ويمحو فيه السيّئات»، بحارالأنوار: ج89 ص274 ح20.
  391. كتاب من لايحضره الفقيه: ج1 ص431 ح1263، مصباح المتهجّد: ص382 ح508 عن زيد بن وهب وفيه «خيرا» بدل «شيئا»، الدعوات: ص36 ح85 وفيه «إنّللّه سبحانه ساعة...»، بحارالأنوار: ج89 ص238 ح68.
  392. دعائم الإسلام: ج1 ص180، بحارالأنوار: ج89 ص365 ح56.
  393. الكافي: ج3 ص415 ح9 عن عبد اللّه بن سنان.
  394. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص423 ح1247، الخصال: ص392 ح93، جامع الأحاديث للقمّي: ص157 كلّها عن هشام بن الحكم، بحارالأنوار: ج89 ص283 ح28.
  395. جامع الأحاديث للقمّي: ص153، بحارالأنوار: ج89 ص283 ح28.
  396. الصحيفة السجّاديّة: ص203 الدعاء 48، مصباح المتهجّد: ص371 ح501، جمال الاُسبوع: ص264 عن المتوكّل بن هارون عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلام، المصباح للكفعمي: ص574، بحارالأنوار: ج89 ص219 ح65.
  397. ثواب الأعمال: ص99 ح2، بشارة المصطفى: ص241 وليس فيه «والنساء»، بحارالأنوار: ج97 ص112 ح7.
  398. منية المريد: ص103، بحارالأنوار: ج1 ص184 ح101؛ جامع بيان العلم: ج1 ص45 وفيه «صلّت» بدل «أظلّت»، الدرّ المنثور: ج5 ص612 نقلاً عن المرهبي، كنزالعمّال: ج10 ص162 ح28841 نقلاً عن الضعفاء الكبير وزاد فيها «وكان عليه مباركا» وكلّها عن أبي سعيد الخدري.
  399. تاريخ بغداد: ج13 ص270 الرقم 7225 عن عائشة؛ منية المريد: ص266 وفيه «في الخبر: ... فإنّي سألت ربّي أن يبارك لاُمّتي في بكورها» بدل «فإن الغُدوّ...» وراجع: المعجم الأوسط: ج5 ص256 ح5244 وكنزالعمّال: ج10 ص250 ح29341.
  400. آداب المتعلّمين: ص144 ح3.
  401. المعجم الأوسط: ج7 ص194 ح7250، الفردوس: ج2 ص9 ح2080 كلاهما عن عائشة، كنزالعمّال: ج4 ص48 ح9445.
  402. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص157 ح3573 عن عليّ بن عبد العزيز عن الإمام الصادق عليه السلام؛ سنن أبي داود: ج3 ص35 ح2606، سنن الترمذي: ج3 ص517 ح1212، سنن ابن ماجة: ج2 ص752 ح2236، السنن الكبرى: ج9 ص255 ح18456 كلّها عن صخر الغامدي، مسند ابن حنبل: ج1 ص324 ح1322 عن النعمان بن سعد عن الإمام عليّ عليه السلام و ج5 ص261 ح15438.
  403. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص157 ح3574؛ كنزالعمّال: ج10 ص239 ح29268 نقلاً عن الكامل في الضعفاء عن جابر.
  404. تاريخ بغداد: ج12 ص155 الرقم 6628، تاريخ دمشق: ج26 ص266 ح5565 كلاهما عن القاسم بن جعفر العلوي عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، كنزالعمّال: ج2 ص100 ح2329.
  405. الخصال: ص623 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام وص 383 ح59 عن حبيب السجستاني عن الإمام الصادق عليه السلام، تحف العقول: ص113، قرب الإسناد: ص122 ح428، بحارالأنوار: ج76 ص170 ح15؛ سنن ابن ماجة: ج2 ص752 ح2237 عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج12 ص320 ح35202.
  406. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص425 ح1255 وج 4 ص378 ح5789، الخصال: ص394 ح98 عن دارم بن قبيصة ونعيم بن صالح الطبري، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص34 ح73 عن داود بن سليمان الفرّاء وأحمد بن عامر وأحمد بن عبد اللّه، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص103 ح49 عن أحمد بن عامر الطائي والثلاثة الأخيرة عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج59 ص35 ح3.
  407. سنن أبي داود: ج3 ص35 ح2606، سنن ابن ماجة: ج2 ص752 ح2236، سنن الترمذي: ج3 ص517 ح1212، مسند ابن حنبل: ج7 ص110 ح19447 وص 122 ح19497، سنن الدارمي: ج2 ص661 ح2345 وليس في الثلاثة الأخيرة «أو جيشا»، كنزالعمّال: ج12 ص320 ح35203 وج 7 ص94 ح18125.
  408. سريّه: يگان نظامى؛ گروهى كه براى مأموريت نظامى، فرستاده مى شوند.
  409. جامع الأحاديث للقمّي: ص122، كشف الغمّة: ج3 ص136 عن اُمّ الفضل عن الإمام الجواد عن آبائه عنه عليهم السلام، الأمالي للطوسي: ص136 ح220؛ تاريخ بغداد: ج3 ص54 الرقم 997 كلاهما عن عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني عن الإمام الجواد عن آبائه عنه عليهم السلام، كنزالعمّال: ج7 ص815 ح21537.
  410. غرر الحكم: ج3 ص259 ح4422، عيون الحكم والمواعظ: ص195 ح3991 وفيه «بُكرة» بدل «بَكر».
  411. غرر الحكم: ج3 ص264 ح4441، عيون الحكم والمواعظ: ص196 ح4014.
  412. الأمالي للمفيد: ص54 ح16 عن محمّد بن هلال المذحجي، بحارالأنوار: ج103 ص41 ح4.
  413. النور: 35.
  414. المعجم الأوسط: ج1 ص210 ح678 عن معاذ بن جبل، كنزالعمّال: ج9 ص321 ح26228؛ مكارم الأخلاق: ج1 ص115 ح261، بحارالأنوار: ج76 ص135 ح48، مستدرك الوسائل: ج1 ص369 ح885 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
  415. الكافي: ج6 ص332 ح7 عن عبد اللّه بن جعفر رفعه، المحاسن: ج2 ص280 ح1905 عن محمّد بن عبد اللّه المطهّري عمّن ذكره، بحارالأنوار: ج66 ص182 ح15.
  416. الكافي: ج6 ص331 ح2، المحاسن: ج2 ص280 ح1904 كلاهما عن إبراهيم بن عبد الحميد، بحارالأنوار: ج66 ص182 ح14.
  417. الكافي: ج6 ص331 ح1 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام، المحاسن: ج2 ص281 ح1906 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج66 ص182 ح16؛ سنن الترمذي: ج4 ص285 ح1851 عن عمر و ح1852، مسند ابن حنبل: ج5 ص433 ح16055، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص432 ح3504، سنن الدارمي: ج1 ص534 ح1980 كلّها عن أبي أسيد الأنصاري.
  418. المستدرك على الصحيحين: ج2 ص432 ح3505، سنن ابن ماجة: ج2 ص1103 ح3320 وليس فيه «طيّب» وكلاهما عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج10 ص48 ح28298.
  419. كنزالعمّال: ج10 ص48 ح28299، الجامع الصغير: ج2 ص292 ح6392 كلاهما نقلاً عن أبي نعيم في الطبّ عن أبي هريرة.
  420. في المصدر: «عليكم»، والصحيح ما أثبتناه كما في بحارالأنوار نقلاً عن المصدر.
  421. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص42 ح141 عن أحمد بن عامر الطائي وأحمد بن عبد اللّه الهروي وداود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص249 ح164، بحارالأنوار: ج66 ص179 ح1.
  422. المعجم الكبير: ج17 ص281 ح774 عن عقبة بن عامر، كنزالعمّال: ج10 ص47 ح28296.
  423. الكافي: ج6 ص331 ح4 عن أبي داود النخعي عن الإمام الصادق عليه السلام، المحاسن: ج2 ص281 ح1907 عن أبي داود النخعي عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج66 ص182 ح17.
  424. ظاهرا مقصود، آغاز فصل زيتون و پايان آن است؛ زيرا از نگاه احاديث، ساير ميوه ها در پايان فصلشان مطلوب نيستند (ر.ك: دانش نامه احاديث پزشكى).
  425. المحاسن: ج2 ص415 ح2457 عن بعض الكوفيّين رفعه، مكارم الأخلاق: ج1 ص333 ح1069 عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيه «وعظّموه»، بحارالأنوار: ج66 ص270 ح4؛ تاريخ بغداد: ج12 ص323 الرقم 6767، حلية الأولياء: ج5 ص246 كلاهما عن عبد اللّه بن اُمّ حرام الأنصاري نحوه، كنزالعمّال: ج15 ص245 ح40776 و 40777.
  426. الكافي: ج6 ص303 ح6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، المحاسن: ج2 ص416 ح2459 عن إدريس بن يوسف عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه من «وله أنبت اللّه...»، بحارالأنوار: ج66 ص272 ح17.
  427. الكافي: ج6 ص287 ح6 وج 5 ص73 ح13، المحاسن: ج2 ص416 ح2460 كلّها عن أبي البختري مرفوعا، مكارم الأخلاق: ج1 ص333 ح1071، بحارالأنوار: ج66 ص272 ح17.
  428. الكافي: ج6 ص303 ح8 عن يعقوب بن يقطين عن الإمام الرضا عليه السلام، بحارالأنوار: ج65 ص273 ح20.
  429. المحاسن: ج2 ص106 ح1287 عن بعض أصحابنا مرفوعا، بحارالأنوار: ج76 ص270 ح24 وفيه «في سفرتك وزادك».
  430. مكارم الأخلاق: ج1 ص334 ح1076، بحارالأنوار: ج66 ص255 ح1.
  431. الكافي: ج6 ص304 ح1 عن يونس، مكارم الأخلاق: ج1 ص334 ح1075 عن الإمام الكاظم عليه السلام وفيه «أبى اللّه أن يجعل قوت الأنبياء للأشقياء»، بحارالأنوار: ج11 ص66 ح15.
  432. سنن الترمذي: ج3 ص47 ح658، صحيح ابن خزيمة: ج3 ص278 ح2067، سنن أبي داود: ج2 ص305 ح2355، سنن ابن ماجة: ج1 ص542 ح1699، مسند ابن حنبل: ج5 ص482 ح16225 و ح16228 وص 483 ح16231، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص597 ح1575 وليس في الستّة الأخيرة «فإنّه بركة» وكلّها عن سلمان بن عامر؛ بحارالأنوار: ج62 ص296.
  433. مكارم الأخلاق: ج1 ص365 ح1202، بحارالأنوار: ج66 ص141 ح58 وراجع: المحاسن: ج2 ص346 ح2194.
  434. الفردوس: ج4 ص85 ح6264 عن أبي هريرة، الدرّ المنثور: ج5 ص505 نقلاً عن سعيد بن منصور وعبد بن حميد عن الربيع بن خيثم، كنزالعمّال: ج10 ص44 ح28279 نقلاً عن أبي الشيخ وأبي نعيم في الطبّ.
  435. مكارم الأخلاق: ج1 ص508 ح1764، طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص7، بحارالأنوار: ج62 ص295.
  436. مريم: 25.
  437. الخصال: ص637 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص124 وفيه «ولا تبدأ» بدل «ولا تتداوى»، بحارالأنوار: ج66 ص128 ح10.
  438. كنزالعمّال: ج7 ص110 ح18218 نقلاً عن النوقاني في كتاب البطّيخ، الجامع الصغير: ج2 ص309 ح6517 نقلاً عن الكامل لابن عدي عن عائشة.
  439. المستدرك على الصحيحين: ج4 ص134 ح7137، المعجم الأوسط: ج8 ص44 ح7907، كنزالعمّال: ج7 ص106 ح18190 نقلاً عن أبي نعيم في الطبّ.
  440. سنن ابن ماجة: ج2 ص1105 ح3328 عن سَلمى، مسند ابن حنبل: ج9 ص406 ح24794 عن عائشة نحوه، كنزالعمّال: ج12 ص339 ح35303.
  441. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص7، بحارالأنوار: ج62 ص296؛ كنزالعمّال: ج12 ص341 ح35314 نقلاً عن ابن لال في مكارم الأخلاق عن أنس وعائشة.
  442. الخصال: ص615 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص105، المحاسن: ج2 ص343 ح2182 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام، بحارالأنوار: ج66 ص133 ح31.
  443. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص41 ح136 عن أحمد بن عامر الطائي وأحمد بن عبد اللّه الشيباني وداود بن سليمان الفرّاء، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص244 ح150 عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائي وكلاهما عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، المحاسن: ج2 ص307 ح2019 عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام نحوه، بحارالأنوار: ج66 ص258 ح5.
  444. دعائم الإسلام: ج2 ص112 ح370، بحارالأنوار: ج66 ص259 ح9.
  445. الكافي: ج6 ص343 ح3، المحاسن: ج2 ص306 ح2016 وزاد في آخره «وقد بارك عليه سبعون نبيّا» وكلاهما عن عبد الرحمن بن زيد، بحارالأنوار: ج66 ص258 ح2.
  446. الكافي: ج6 ص342 ح2، المحاسن: ج2 ص308 ح2024، بحارالأنوار: ج60 ص161.
  447. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص24، بحارالأنوار: ج62 ص296.
  448. الفردوس: ج2 ص138 ح4371 عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج10 ص46 ح28288؛ بحارالأنوار: ج66 ص195 ح9.
  449. الخصال: ص443 ح35 عن ابن أبي عمير عمّن ذكره، مكارم الأخلاق: ج1 ص400 ح1364، روضة الواعظين: ص341 وليس فيه «وهو اُشنان»، بحارالأنوار: ج66 ص196 ح12.
  450. المحاسن: ج2 ص318 ح2071 عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج66 ص204 ح17.
  451. المحاسن: ج2 ص257 ح1812 عن جعفر بن عمرو، طبّ الأئمّة عليهم السلام لابني بسطام: ص64 عن السكوني وكلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام وفيه «شكا نوح عليه السلام...»، دعائم الإسلام: ج2 ص110 ح355 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج66 ص68 ح47.
  452. قَطا، پرنده‏اى است به اندازه كبوتر كه در فارسى به آن، «اسفرود» و «سنگخواره» نيز مى‏گويند (ر. ك: فرهنگ عميد).
  453. الكافي: ج6 ص312 ح5، مكارم الأخلاق: ج1 ص349 ح1134، بحارالأنوار: ج66 ص74 ح69.
  454. قارْچ، در ميان رُستنى‏ها به گياهى گفته مى‏شود كه ريشه و برگ و گل ندارد و فاقد سبزينه (كُلروفيل) است. شكلش معمولاً چترى است و غالبا در جاهاى مرطوب و يا در تنه درختان مى‏رويد (فرهنگ فارسى عميد). بسيارى از قارچ‏هاى گوشتدار ـ كه داراى چتر و پايه هستند ـ سمّى و غير خوراكى اند؛ امّا قارچ‏هاى دودى ـ كه كروى و بدون پايه‏اند ـ هيچ يك سمّى نيستند (دائرة المعارف فارسى).
  455. الكافي: ج6 ص370 ح2، المحاسن: ج2 ص335 ح2150 كلاهما عن عبد الرحمن بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام، طبّ الأئمّة لابني بسطام: ص82 عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج62 ص208 ح3؛ صحيح البخاري: ج4 ص1627 ح4208 وص 1700 ح4363 وج 5 ص2159 ح5381 كلّها عن سعيد بن زيد، سنن ابن ماجة: ج2 ص1142 ح3453 عن أبي سعيد الخدري وجابر وليس في الأربعة الأخيرة «والمنّ من الجنّة»، كنزالعمّال: ج10 ص50 ح28308.
  456. اشاره است به آيه شريف: «وَ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى» (بقره: آيه 57).
  457. المحاسن: ج2 ص335 ح2149 عن إبراهيم بن عليّ الرافعي عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج66 ص232 ح3.
  458. هي اُمامة بنت أبي العاص واُمّها زينب بنت رسول اللّه صلى الله عليه و آله، تزوّجها أمير المؤمنين عليه السلام بوصيّة فاطمة عليهاالسلام، وروي في بعض الروايات أنّ الإمام أنجبها محمّدا الأوسط (موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب عليه السلام: ج1 ص110).
  459. هي اُمامة بنت أبي العاص واُمّها زينب بنت رسول اللّه صلى الله عليه و آله، تزوّجها أمير المؤمنين عليه السلام بوصيّة فاطمة عليهاالسلام، وروي في بعض الروايات أنّ الإمام أنجبها محمّدا الأوسط (موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب عليه السلام: ج1 ص110).
  460. هكذا في الكافي و المحاسن المطبوع، وفي بحار الأنوار وبعض نسخ المحاسن: «فاُتي بقثّاء»، والظاهر أنّه الصواب.
  461. الكافي: ج6 ص369 ح1، المحاسن: ج2 ص335 ح2151، بحارالأنوار: ج66 ص232 ح5.
  462. مادر او، زينب (دختر پيامبر خدا) بود. امير مؤمنان عليه السلام به توصيه فاطمه عليهاالسلام با او ازدواج كرد. در برخى روايات است كه امام على عليه السلام، محمّد اوسط را از او داشته است (ر. ك: دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام: ج1 ص147).
  463. ترجمه اين كلمه، بر اساس متن بحار الأنوار ـ كه صحيح تر است ـ انجام گرفته است.
  464. مقصود، شكر خاصّى است كه در آن عصر، مصرف داشته است و احتمالاً همان است كه امروزه، اطبّاى سنّتى، آن را «طَبَرزد» مى‏نامند (ر.ك: دائرة المعارف طبّ اسلامى، نورانى: ج5، بحار الأنوار: ج59 ص297 «السكر و أنواعه و فوائده»).
  465. الكافي: ج6 ص333 ح7، بحارالأنوار: ج66 ص298 ح3.
  466. الكافي: ج6 ص333 ح2، المحاسن: ج2 ص302 ح2001 كلاهما عن عبد العزيز العبدي، بحارالأنوار: ج66 ص299 ح5.
  467. مكارم الأخلاق: ج1 ص363 ح1187 عن عليّ بن يقطين، بحارالأنوار: ج66 ص300 ح12.
  468. ق: 9.
  469. الكافي: ج6 ص387 ح1 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام، بحارالأنوار: ج66 ص447.
  470. مكارم الأخلاق: ج2 ص233 ح2559، الدعوات: ص183 ح507 نحوه، بحارالأنوار: ج62 ص269 ح65.
  471. الأنفال: 11.
  472. الكافي: ج6 ص387 ح2، المحاسن: ج2 ص401 ح2402 كلاهما عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام، الخصال: ص636 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج10 ص115 ح1.
  473. الدعوات: ص185 ح511، بحارالأنوار: ج59 ص384 ح29 وج 62 ص270 ح67.
  474. المعجم الكبير: ج11 ص80 ح11167، المعجم الأوسط: ج4 ص179 ح3912 وج 8 ص112 ح8129 كلّها عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج12 ص225 ح34779 وراجع: الدرّ المنثور: ج4 ص150 وبحارالأنوار: ج60 ص45 ح17.
  475. تهذيب الأحكام: ج5 ص471 ح1657 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص208 ح2166، المحاسن: ج2 ص400 ح2399 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام، بحارالأنوار: ج99 ص244 ح15.
  476. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص646 ح1739 وراجع: الكافي: ج6 ص386 ح4، المحاسن: ج2 ص399 ح2396، طبّ الأئمّة لابني بسطام: ص52.
  477. المحاسن: ج2 ص400 ح2400، بحارالأنوار: ج99 ص244 ح16.
  478. تاريخ بغداد: ج1 ص55 عن عبد اللّه بن مسعود، كنزالعمّال: ج12 ص345 ح35339.
  479. الكافي: ج6 ص389 ح6، تهذيب الأحكام: ج6 ص38 ح78، المزار للمفيد: ص16 ح2 وفيهما «إنّ اللّه جلّ جلاله يهبط ملكا...»، كامل الزيارات: ص108 ح105 كلّها عن حكيم بن جبير الأسدي، بحارالأنوار: ج100 ص230 ح16.
  480. تهذيب الأحكام: ج6 ص38 ح81، المزار للمفيد: ص17 ح1، كامل الزيارات: ص108 ح107، بحارالأنوار: ج100 ص229 ح13.
  481. النحل: 69.
  482. مكارم الأخلاق: ج1 ص359 ح1173 عن الإمام الرضا عليه السلام، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: ص275 ح15 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن أبيه عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، الدعوات: ص151 ح406 عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيه «إنّ اللّه عز و جل »، بحارالأنوار: ج66 ص294 ح18.
  483. كنزالعمّال: ج10 ص20 ح28168، الجامع الصغير: ج2 ص499 ح7935 كلاهما نقلاً عن أبي نعيم في الطبّ عن عائشة.
  484. سنن ابن ماجة: ج2 ص1142 ح3452، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص222 ح7435 وص 447 ح8225، السنن الكبرى: ج9 ص579 ح19565، تاريخ بغداد: ج11 ص385 الرقم 6258، حياة الحيوان الكبرى: ج2 ص344، حلية الأولياء: ج7 ص133 وفيه «القرآن والعسل» وكلّها عن عبد اللّه، كنزالعمّال: ج10 ص8 ح28102؛ بحارالأنوار: ج66 ص295 ح20.
  485. مكارم الأخلاق: ج1 ص359 ح1172، بحارالأنوار: ج66 ص294 ح18.
  486. النحل: 69.
  487. الكافي: ج6 ص332 ح2، المحاسن: ج2 ص299 ح1989 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام، الخصال: ص623 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام، تحف العقول: ص113 وليس فيه «وهو مع قراءة القرآن»، بحارالأنوار: ج10 ص101 ح1.
  488. الكافي: ج6 ص332 ح1 عن محمّد بن سوقة، و ج6 ص332 ح5، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص351 ح4235 كلاهما عن موسى بن بكر عن الإمام الكاظم عليه السلام وفيهما «مريض» بدل «الناس»، المحاسن: ج2 ص300 ح1994 عن محمّد بن سوقة، بحارالأنوار: ج66 ص292 ح9.
  489. المحاسن: ج2 ص300 ح1992 عن بعض أصحابنا، بحارالأنوار: ج66 ص292 ح7.
  490. طبّ الأئمّة لابني بسطام: ص51 عن الحسن بن شاذان عن أبي جعفر، بحارالأنوار: ج62 ص100 ح23 وص 227 ح3.
  491. سنن ابن ماجة: ج2 ص1103 ح3321، كنزالعمّال: ج15 ص455 ح41807 نقلاً عن ابن جرير.
  492. المستدرك على الصحيحين: ج4 ص218 ح7423 عن عبد اللّه، كنزالعمّال: ج10 ص31 ح28216.
  493. الكافي: ج6 ص336 ح3 عن ابن القدّاح، المحاسن: ج2 ص291 ح1956 عن عبد اللّه بن المغيرة عن الإمام الكاظم عليه السلام، دعائم الإسلام: ج2 ص130 ح456، بحارالأنوار: ج66 ص100 ح16.
  494. الكافي: ج6 ص336 ح1، المحاسن: ج2 ص291 ح1955 كلاهما عن عبد اللّه بن سليمان، بحارالأنوار: ج66 ص100 ح15.
  495. سنن ابن ماجة: ج2 ص1103 ح3322 عن ابن عبّاس.
  496. الكافي: ج6 ص337 ح3 عن زرارة عن أحدهما عليهماالسلام.
  497. المعجم الكبير: ج10 ص14 ح9788 عن عبد اللّه بن مسعود، كنزالعمّال: ج10 ص29 ح28208.
  498. المستدرك على الصحيحين: ج4 ص448 ح8232 عن عبد اللّه بن مسعود، كنزالعمّال: ج10 ص31 ح28218 وراجع: المعجم الكبير: ج25 ص42 ح79.
  499. روغن گاو، در مقابل همه سم ها مقاومت مى كند و اگر به صورت بمالند، لك و خال آن را از بين مى برد (تاج العروس: ج18 ص294).
  500. دعائم الإسلام: ج2 ص112 ح365، الخصال: ص637 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، بحارالأنوار: ج66 ص74 ح68.
  501. طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله: ص23، بحارالأنوار: ج62 ص296.
  502. الكافي: ج6 ص337 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام.
  503. الخصال: ص636 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج66 ص95 ح1.
  504. الكافي: ج6 ص311 ح3 عن إسماعيل بن أبي زياد، بحارالأنوار: ج62 ص83 ح6 نقلاً عن مكارم الأخلاق وليس فيه «وسمونها شفاء ولحومها داء».
  505. الكافي: ج6 ص336 ح7، المحاسن: ج2 ص292 ح1961، بحارالأنوار: ج66 ص102 ح23.
  506. المحاسن: ج2 ص294 ح1969، بحارالأنوار: ج66 ص103 ح31.
  507. يَنبُع: شهرى آباد و سرسبز در حجاز، در ساحل درياى سرخ.
  508. الكافي: ج6 ص40 ح1، تهذيب الأحكام: ج8 ص108 ح365 كلاهما عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص475 ح4663.
  509. سنن ابن ماجة: ج2 ص1102 ح3318 عن اُمّ سعد، كنزالعمّال: ج15 ص284 ح41014؛ مكارم الأخلاق: ج1 ص414 ح1402 وفيه «بارك لنا» وليس فيه ذيله، بحارالأنوار: ج66 ص303 ح16.
  510. الفردوس: ج1 ص80 ح243، مسند أبي يعلى: ج4 ص253 ح4367، مسند الشهاب: ج1 ص404 ح694 «التمسوا» بدل «اطلبوا» وكلّها عن عائشة، تفسير القرطبي: ج13 ص15، كنزالعمّال: ج4 ص21 ح9302 نقلاً عن المعجم الكبير وشُعَب الإيمان.
  511. الفردوس در ادامه حديث، توضيح داده است: «يعنى در كشت و زرع».
  512. صحيح البخاري: ج2 ص817 ح2195، صحيح مسلم: ج3 ص1189 ح12، مسند ابن حنبل: ج4 ص295 ح12497، تاريخ بغداد: ج11 ص260 الرقم 6019 وليس فيه «طير» وكلّها عن أنس.
  513. مسند ابن حنبل: ج5 ص564 ح16558 عن خلّاد بن السائب عن أبيه وج 10 ص295 ح27111 عن اُمّ مبشر نحوه، كنزالعمّال: ج3 ص892 ح9054.
  514. السنن الكبرى: ج6 ص229 ح11753 عن عليّ بن عمر عن أبيه، كنزالعمّال: ج4 ص31 ح9348 وفيه من «احترثوا...» وص 33 ص9359 وص 129 ح9876.
  515. استخوان هايى كه در مزارع عَلَم و آويزان مى كرده اند براى ترساندن پرندگان و نيز دفع چشم زخم [چيزى مثل مترسك] (فيض القدير: ج1 ص246).
  516. قرب الإسناد: ص115 ح404 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، بحارالأنوار: ج103 ص65 ح10.
  517. بحارالأنوار: ج64 ص124 نقلاً عن الزمخشري في الفائق.
  518. الكافي: ج5 ص260 ح5 عن أحمد بن أبي عبد اللّه عن بعض أصحابنا، جامع الأحاديث للقمّي: ص188 نحوه، بحارالأنوار: ج103 ص69 ح26.
  519. الكافي: ج5 ص261 ح6.
  520. الكافي: ج5 ص261 ح7 عن يزيد بن هارون.
  521. إبراهيم: ص12.
  522. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص253 ح3916، تفسير العيّاشي: ج2 ص222 ح6 عن الحسن بن ظريف عن محمّد.
  523. تهذيب الأحكام: ج6 ص384 ح1138، عوالي اللآلي: ج3 ص204 ح40 وفيه «سأل هارون بن يزيد الواسطي الباقر عليه السلام...».
  524. مستدرك الوسائل: ج13 ص9 ح14574 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي عن ابن عبّاس.
  525. مستدرك الوسائل: ج13 ص9 ح14572 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي عن أبي اُمامة.
  526. الخصال: ص445 ح44 عن عبد المؤمن الأنصاري عن الإمام الباقر عليه السلام. وقال الشيخ الصدوق رحمهم الله في ذيل الحديث: يعني بالجلود: الغنم.
  527. اين ترجمه، با توجّه به تفسير شيخ صدوق در ذيل حديث مذكور در الخصال است.
  528. الكافي: ج5 ص319 ح59 عن الفضل بن أبي قرّة عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص192 ح3722، عدّة الداعي: ص72، بحارالأنوار: ج103 ص13 ح60 وراجع: عوالي اللآلي: ج2 ص242 ح2.
  529. الكافي: ج5 ص149 ح9 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص193 ح3723، الخصال: ص621 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام وزاد في آخره «إنّ اللّه عز و جل يحبّ العبد المحترف الأمين»، بحارالأنوار: ج103 ص96 ح21.
  530. الكافي: ج5 ص148 ح3، تهذيب الأحكام: ج7 ص3 ح5 كلاهما عن محمّد الزعفراني، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص233 ح3858 عن روح، بحارالأنوار: ج64 ص118 ح1؛ كنزالعمّال: ج4 ص30 ح9342 نقلاً عن سنن سعيد بن منصور.
  531. الكافي: ج5 ص148 ح2 عن أبي بكير عمّن حدّثه، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص191 ح3717.
  532. بزّازى، از واژه «بَزّ» ساخته شده است. «بَزّ»، جامه است. نوعى از جامه، يا وسايل خانه بخصوص پوشاك را نيز گفته اند (ر.ك: لسان العرب: ج5 ص311).
  533. كنزالعمّال: ج4 ص32 ح9356 نقلاً عن الديلمي عن ابن عبّاس.
  534. دعائم الإسلام: ج2 ص16 ح13.
  535. تاريخ بغداد: ج10 ص152 الرقم 5305، كنزالعمّال: ج4 ص31 ح9346 وفيه من «عليك بالبزّ فإنّ...».
  536. تاريخ بغداد: ج9 ص15 الرقم 4613، ربيع الأبرار: ج2 ص535 وليس فيه «اُمّتي» وكلاهما عن سهل بن سعد؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص41 وليس فيه «اُمّتي».
  537. الزهد لابن حنبل: ص64، المعارف لابن قتيبة: ص55 وليس فيه «الحكيم»، ربيع الأبرار: ج2 ص535 وفيه «النبيّ» بدل «الحكيم».
  538. قصص الأنبياءللراوندي: ص79 ح61، بحارالأنوار: ج11ص279ح9 وراجع: مجمع البيان: ج6 ص802.
  539. تاريخ بغداد: ج9 ص15 الرقم 4613، ربيع الأبرار: ج2 ص535 كلاهما عن سهل بن سعد، كنزالعمّال: ج4 ص31 ح9347 نقلاً عن ابن لال وابن عساكر؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص41.
  540. الكافي: ج5 ص311 ح32، تهذيب الأحكام: ج6 ص382 ح1127 وليس فيه «أو من أحلّ الكسب».
  541. تفسير العيّاشي: ج1 ص150 ح494، بحارالأنوار: ج103 ص53 ح15.
  542. سنن ابن ماجة: ج2 ص768 ح2289، مشكاة المصابيح: ج2 ص116 ح2936، تاريخ دمشق: ج21 ص263 ح4783 كلّها عن صهيب، كنزالعمّال: ج4 ص47 ح9436.
  543. هود: 3.
  544. هود: 52.
  545. سنن أبي داود: ج2 ص85 ح1518، سنن ابن ماجة: ج2 ص1255 ح3819، السنن الكبرى: ج3 ص490 ح6421، مسند ابن حنبل: ج1 ص535 ح2234 وفيه «أكثر» بدل «لزم» وكلّها عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج1 ص476 ح2069؛ الجعفريّات: ص228 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، عدّة الداعي: ص249 عن الإمام الصادق عليه السلام، أعلام الدين: ص294 وفيها «أكثر» بدل «لزم»، بحارالأنوار: ج77 ص172 ح8.
  546. الخصال: ص615 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص106 عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز الفوائد: ج2 ص197 وفيهما «فإنّه يجلب الرزق»، بحارالأنوار: ج93 ص278 ح6.
  547. نوح: 10.
  548. نهج البلاغة: الخطبة 143، أعلام الدين: ص285، بحارالأنوار: ج91 ص313 ح3.
  549. وفي كنزالعمّال: «خُنتُ» مكان «خفت» وهو الأقرب.
  550. غافر: 44.
  551. الفرج بعد الشدّة: ج1 ص42، كنزالعمّال: ج2 ص258 ح3966.
  552. ترجمه اين كلمه، بر اساس متن كنز العمّال ـ كه صحيح تر است ـ انجام گرفته است.
  553. إحقاق الحقّ: ج12 ص267.
  554. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص300 ح59، الأمالي للصدوق: ص239 ح253 كلاهما عن يوسف بن محمّد بن زياد وعليّ بن محمّد بن سيّار عن أبويهما عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج92 ص226 ح3.
  555. كنزالعمّال: ج1 ص558 ح2510 نقلاً عن الرهاوي عن أبي هريرة.
  556. الخصال: ص522 ح11 عن ضمرة بن حبيب، بحارالأنوار: ج82 ص231 ح56.
  557. كنزالعمّال: ج15 ص814 ح43235 نقلاً عن ابن النجّار عن أبي هريرة وج 16 ص235 ح44290.
  558. يعنى همگان براى انجام دادن آنها مى شتافتند و در نتيجه، لازم مى آمد كه قرعه كشى شود.
  559. الكافي: ج3 ص381 ح3، تهذيب الأحكام: ج3 ص270 ح779.
  560. إرشاد القلوب: ص191 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج87 ص161 ح52.
  561. ثواب الأعمال: ص64 ح8 عن معاوية بن عمّار الدهني، الدعوات: ص77 ح184، بحارالأنوار: ج87 ص153 ح31.
  562. تهذيب الأحكام: ج2 ص120 ح456، ثواب الأعمال: ص64 ح5 كلاهما عن عمر بن عليّ عن عمّه [محمّد بن عمر] عمّن حدّثه، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص474 ح1371، بحارالأنوار: ج87 ص153 ح31.
  563. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص265 ح2387، المحاسن: ج2 ص79 ح1203 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، دعائم الإسلام: ج1 ص342 عن الإمام عليّ عليه السلام، بحارالأنوار: ج99 ص11 ح30؛ المصنّف لعبدالرزّاق: ج5 ص11 ح8819 عن صفوان بن سليم، الفردوس: ج2 ص130 ح2663 عن ابن عمر، كنزالعمّال: ج5 ص10 ح11822.
  564. الكافي: ج4 ص252 ح1 عن خالد القلانسي عن الإمام الصادق عليه السلام، ثواب الأعمال: ص70 ح3 عن عليّ بن أسباط رفعه إلى الإمام الصادق عليه السلام، الدعوات: ص76 ح181 وفيهما «أجسامكم» بدل «أبدانكم»، بحارالأنوار: ج99 ص25 ح106.
  565. المؤمنون: 29.
  566. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص298 ح2508، المحاسن: ج2 ص124 ح1345 عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، الخصال: ص634 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، تحف العقول: ص122 عن الإمام عليّ عليه السلام و ليس فيهما «يا عليّ، إذا نزلت منزلاً»، بحارالأنوار: ج76 ص248 ح42.
  567. المائدة: 112 ـ 114.
  568. التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام: ص195 ح91، بحارالأنوار: ج14 ص249 ح37.
  569. سنن الترمذي: ج5 ص527 ح3500 عن أبي هريرة، مسند ابن حنبل: ج5 ص578 ح16599 وفيه «داري» بدل «رزقي» وج 9 ص61 ح23248 وفيه «ذاتي» بدل «في رزقي» وكلاهما عن عبيد بن القعقاع، المصنف لابن أبي شيبة: ج7 ص62 ح2 عن أبي موسى وفيه «داري» بدل «رزقي».
  570. الصحيفة السجّاديّة: ص86 الدعاء 20.
  571. بحارالأنوار: ج94 ص155 ح22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين.
  572. تهذيب الأحكام: ج6 ص36 ح74 عن يونس بن ظبيان.
  573. جمال الاُسبوع: ص198، بحارالأنوار: ج89 ص377 ح66.
  574. دعائم الإسلام: ج2 ص210 ح772، الجعفريّات: ص109 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام نحوه، بحارالأنوار: ج103 ص268 ح18.
  575. الكافي: ج5 ص568 ح52، بحارالأنوار: ج43 ص144 ح46 وراجع: كنزالعمّال: ج16 ص484 ح45571 و 45572.
  576. عمل اليوم والليلة للنسائي: ص253 ح258، عمل اليوم والليلة لابن السني: ص214 ح605 وفيه إلى «وأعطاك الرحب»، المعجم الكبير: ج2 ص20 ح1153 وفيه «بنائهما» بدل «شبلهما»، الصواعق المحرقة: ص234 وفيه «نسلهما» بدل «شبلهما»، كنزالعمّال: ج13 ص681 ح37745 نقلاً عن الروياني وابن عساكر؛ كشف الغمّة: ج1 ص365، بحارالأنوار: ج43 ص137 ح34.
  577. صاع، پيمانه اى است كه چهار مُد بگيرد. هر مد، يك چارك (حدود ده سير) است.
  578. الكافي: ج3 ص482 ح2 وج 5 ص501 ح3 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص394 ح4387، تهذيب الأحكام: ج7 ص407 ح1627 وفيه «فأقدر» بدل «فقدّر».
  579. سنن أبي داود: ج4 ص328 ح5106.
  580. فضائل الصحابة لابن حنبل: ج2 ص556 ح937.
  581. الواقعة: 63 و 64.
  582. الكافي: ج5 ص262 ح1 عن ابن بكير، مكارم الأخلاق: ج2 ص161 ح2394، بحارالأنوار: ج103 ص67 ح18 نقلاً عن كشف الغمّة وكلاهما عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه.
  583. مكارم الأخلاق: ج1 ص94 ح181، بحارالأنوار: ج16 ص253.
  584. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص501 ح1438 عن عمّار بن موسى الساباطي، مصباح المتهجّد: ص199 ح282 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام و ليس فيه «حلالاً طيّبا»، بحارالأنوار: ج87 ص356 ح23 و 24.
  585. مُهَج الدعوات: ص283 عن عليّ بن مهزيار وص 305 عن يونس بن بكير عن الإمام الرضا عليه السلام و فيه «وسيلتي إليك» بدل «إليك سببي»، بحارالأنوار: ج94 ص183 ح11 وص 348 ح4.
  586. الكافي: ج4 ص76 ح8، تهذيب الأحكام: ج4 ص197 ح564 وليس فيه «وفتحه» وكلاهما عن الحسين بن مختار مرفوعا، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص100 ح1845، مصباح المتهجّد: ص541 ح627، المصباح للكفعمي: ص745 وليس فيهما «وفتحه» وراجع: كنزالعمّال: ج8 ص596 ح24310.
  587. تاريخ دمشق: ج12 ص239 ح2931 عن زياد؛ الإقبال: ج1 ص66 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه «الداخل».
  588. شُعَب الإيمان: ج3 ص375 ح3815، المعجم الأوسط: ج4 ص189 ح3939، مسند ابن حنبل: ج1 ص557 ح2346 وفيه «إذا دخل رجل» بدل «إذا دخل رجب» و «وبارك لنا في» بدل «وبلّغنا»، كنزالعمّال: ج7 ص79 ح18049؛ الإقبال: ج3 ص173 وفيه «إذا رأى هلال رجب» بدل «إذا دخل رجب»، بحارالأنوار: ج98 ص376 ح1.
  589. الصحيفة السجّاديّة: ص163 الدعاء 43، المصباح للكفعمي: ص746، الأمالي للطوسي: ص496 ح1086 عن إسحاق بن جعفر عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عنه عليهم السلام، مصباح المتهجّد: ص542 ح628 وفيهما من «جعلك اللّه هلال بركة...»، بحارالأنوار: ج96 ص379 ح4.
  590. المعجم الأوسط: ج6 ص121 ح5982 عن أبي هريرة؛ الكافي: ج2 ص577 ح1 عن جندب عن الإمام الصادق عليه السلام، الإقبال: ج2 ص78، البلد الأمين: ص253 وليس فيها «أبدا حتّى ألقاك» و كلاهما عن الإمام زين العابدين عليه السلام.
  591. الكافي: ج5 ص488 ح2 عن محمّد بن عجلان، تهذيب الأحكام: ج3 ص75 ح233 عن عبد اللّه بن السرّاج عن رجل عن الإمام الصادق عليه السلام، المقنعة: ص178، مصباح المتهجّد: ص548 ح639 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام، فتح الأبواب: ص162 عن أحمد بن محمّد بن يحيى عن الإمام الصادق عليه السلام، الكافي: ج2 ص578 ح1 عن عبد اللّه بن جندب عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه، بحارالأنوار: ج97 ص376؛ المعجم الأوسط: ج6 ص121 ح5982 عن أبي هريرة نحوه.
  592. الإقبال: ج2 ص129 عن سلمة بن الأكوع، بحارالأنوار: ج98 ص247.
  593. المناقب لابن شهرآشوب: ج1 ص84، بحارالأنوار: ج18 ص17 ح45.
  594. سنن أبي داود: ج3 ص256 ح3386، السنن الكبرى: ج6 ص186 ح11618؛ الأمالي للطوسي: ص399 ح890، بحارالأنوار: ج103 ص136 ح4.
  595. مسند ابن حنبل: ج5 ص264 ح15449، الطبقات الكبرى: ج1 ص180، الزهد لابن المبارك: ص321 ح917، المعجم الكبير: ج1 ص211 ح575 نحوه وراجع: صحيح ابن حبان: ج1 ص454 ح221.
  596. قرب الإسناد: ص329 ح1228 عن معمر عن الإمام الرضا عليه السلام، بحارالأنوار: ج17 ص235 وراجع: المناقب لابن شهرآشوب: ج1 ص103.
  597. في بعض المصادر «على بدء» بدل «على هدة».
  598. المستدرك على الصحيحين: ج3 ص10 ح4274، المعجم الكبير: ج4 ص48 ح3605، دلائل النبوّة لأبي نعيم: ج2 ص337 ح238 كلاهما عن حبيش بن خالد، الطبقات الكبرى: ج1 ص230 عن أبي معبد الخزاعي نحوه، كنزالعمّال: ج16 ص669 ح46300؛ بحارالأنوار: ج19 ص99 ح52 نقلاً عن الفائق للزمخشري وراجع: كشف الغمّة: ج1 ص24 و إعلام الورى: ج1 ص76 ومسند ابن حنبل: ج9 ص218 ح23883 و ج5 ص174 ح15032 و مسند أبي يعلى: ج2 ص193 ح1514 والسيرة النبويّة لابن هشام: ج3 ص229 وصحيح مسلم: ج3 ص1625 ح174.
  599. الخرائج والجرائح: ج1 ص54 ح85، المناقب لابن شهرآشوب: ج1 ص83 عن مرّة بن جعيل، بحارالأنوار: ج18 ص12 ح30؛ دلائل النبوّة للبيهقي: ج6 ص153 نحوه.
  600. إعلام الورى: ج1 ص214 عن الفضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه السلام، بحارالأنوار: ج21 ص57 ح8؛ المغازي: ج2 ص767، تاريخ دمشق: ج27 ص257 كلاهما عن يحيى بن أبي يعلى، كنزالعمّال: ج13 ص448 ح37163.
  601. عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص222 ح41، دلائل الإمامة: ص365 ح316 وليس فيه «فإنّ الأمر يتغيّر فخرجت فأصبت بها خيرا»، بحارالأنوار: ج49 ص43 ح33.
  602. الغيبة للطوسي: ص320 ح266، كمال الدين: ص502 ح31، الخرائج والجرائح: ج3 ص1124 ح42، الثاقب في المناقب: ص614 ح560 كلاهما نحوه، إعلام الورى: ج2 ص268، بحارالأنوار: ج51 ص335 ح61.
  603. غرر الحكم: ج4 ص327 ح6228، عيون الحكم والمواعظ: ص338 ح5771.
  604. الأنفال: 53.
  605. ثواب الأعمال: ص289 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، الأمالي للصدوق: ص482 ح652، الأمالي للطوسي: ص439 ح982 كلاهما عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله، بحارالأنوار: ج75 ص170 ح2.
  606. كنزالفوائد: ج2 ص162، غررالحكم: ج6 ص88 ح9629 نحوه، بحارالأنوار: ج78 ص93 ح103.
  607. غرر الحكم: ج6 ص115 ح9710، عيون الحكم والمواعظ: ص482 ح8888.
  608. غرر الحكم: ج1 ص131 ح486، عيون الحكم والمواعظ: ص19 ح76.
  609. غرر الحكم: ج4 ص145 ح5628، عيون الحكم والمواعظ: ص286 ح5178.
  610. نوح: 10 ـ 12.
  611. نهج البلاغة: الخطبة 143.
  612. سنن ابن ماجة: ج2 ص1334 ح4022، مسند ابن حنبل: ج8 ص330 ح22476، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص670 ح1814 وج 3 ص548 ح6038، مسند الروياني: ج1 ص408 ح626 وص 420 ح643 وفيه «يعمله» بدل «يصيبه» وفي الثلاثة الأخيرة «العبد» بدل «الرجل»، المعجم الكبير: ج2 ص100 ح1442، الزهد لابن المبارك: ص29 ح86 كلّها عن ثوبان؛ الكافي: ج2 ص270 ح8 عن الفضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه السلام وص 271 ح11 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام، الأمالي للطوسي: ص136 ح219 عن بكر بن محمّد عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه.
  613. غرر الحكم: ج6 ص127 ح9771، عيون الحكم والمواعظ: ص485 ح8951.
  614. الخصال: ص620 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج73 ص351 ح47.
  615. القلم: 17 ـ 19.
  616. الكافي: ج2 ص271 ح12، المحاسن: ج1 ص206 ح361، بحارالأنوار: ج73 ص324 ح9.
  617. ثواب الأعمال: ص288 ح1، المحاسن: ج1 ص206 ح362 كلاهما عن بكر بن محمّد الأزدي، بحارالأنوار: ج71 ص247 ح6.
  618. بحارالأنوار: ج87 ص327 ح5 نقلاً عن البلد الأمين: ص39 وفيه «يمحق التلد»بدل«يمحو البركة».
  619. غرر الحكم: ج3 ص128 ح4030، عيون الحكم والمواعظ: ص134 ح3024 وفيه «الخيانات».
  620. البلد الأمين: ص43، بحارالأنوار: ج87 ص333 ح46.
  621. تهذيب الأحكام: ج6 ص181 ح373، تنبيه الخواطر: ج2 ص126، مشكاة الأنوار: ص105 ح239، عوالي اللآلي: ج3 ص188 ح22، بحارالأنوار: ج100 ص94 ح95.
  622. مسند أبي يعلى: ج4 ص440 ح4893 عن عائشة وراجع: سنن ابن ماجة: ج2 ص1327 ح4004، مسند ابن حنبل: ج9 ص504 ح25310، صحيح ابن حبان: ج1 ص526 ح290، كنزالعمّال: ج3 ص73 ح5554.
  623. تفسير جوامع الجامع: ج1 ص470؛ كنزالعمّال: ج3 ص183 ح6070 نقلاً عن الحكيم عن أبي هريرة وزاد فيه «وإذا تسابّت اُمتي سقطت من عين اللّه ».
  624. كنزالعمّال: ج3 ص183 ح6070، الجامع الصغير: ج1 ص117 ح760 كلاهما نقلاً عن الحكيم عن أبي هريرة.
  625. ثواب الأعمال: ص266 ح1 عن الحسين بن سالم، بحارالأنوار: ج100 ص78 ح32.
  626. المعصوم المرويّ عنه غير معلوم، فإن كان الصادق عليه السلام فالإرسال بأزيد من واحد، وأحمد كأنّه البزنطي، وما زعم أنّه ابن عيسى بعيد كما لا يخفى على المتدرّب، فيمكن الإرسال بواحد. وقوله: «فحش» ككرم، وربّما يقرأ على بناء التفعيل. ومن جملة أسباب فساد المعيشة نفرة الناس عنه وعن معاملته (مرآة العقول: ج10 ص278).
  627. المعصوم المرويّ عنه غير معلوم، فإن كان الصادق عليه السلام فالإرسال بأزيد من واحد، وأحمد كأنّه البزنطي، وما زعم أنّه ابن عيسى بعيد كما لا يخفى على المتدرّب، فيمكن الإرسال بواحد. وقوله: «فحش» ككرم، وربّما يقرأ على بناء التفعيل. ومن جملة أسباب فساد المعيشة نفرة الناس عنه وعن معاملته (مرآة العقول: ج10 ص278).
  628. الكافي: ج2 ص325 ح13 وراجع: بحارالأنوار: ج76 ص365.
  629. اين حديث، هم «مُضمَر» است (نام امام گوينده آن، معلوم نيست) و هم «مُرسَل» است (در سند آن، افتادگى است)؛ امّا علّامه مجلسى، احتمال داده است كه احمد بن احمد، همان «بِزَنطى» و حديث نيز از امام صادق عليه السلام باشد.
  630. الكافي: ج5 ص290 ح6، تهذيب الأحكام: ج7 ص215 ح943 وفيه «عقر» بدل «غمز»، بحارالأنوار: ج47 ص375 ح98.
  631. فلاح السائل: ص61 ح1 عن فاطمة عليهاالسلام، بحارالأنوار: ج83 ص21 ح39.
  632. عوالي اللآلي: ج2 ص54 ح146؛ سنن ابن ماجة: ج1 ص343 ح1081، السنن الكبرى: ج3 ص244 ح5570 كلاهما عن جابر بن عبد اللّه، حلية الأولياء: ج8 ص295 عن سعيد بن المسيّب وكلّها نحوه.
  633. النحل: 112.
  634. إبراهيم: 28.
  635. البقرة: 211.
  636. غرر الحكم: ج4 ص121 ح5517، عيون الحكم والمواعظ: ص281 ح5060.
  637. الكافي: ج4 ص38 ح4 عن مسعدة بن صدقة.
  638. تاريخ بغداد: ج9 ص459 الرقم 5089، حلية الأولياء: ج10 ص215 وفيه «عبادا» بدل «أقواما» وكلاهما عن ابن عمر، كنزالعمّال: ج6 ص350 ح16008 نقلاً عن ابن أبي الدنيا في قضاء الحوائج؛ نهج البلاغة: الحكمة 425، تاريخ اليعقوبي: ج2 ص97 وفيهما «عبادا» بدل «أقواما»، بحارالأنوار: ج74 ص418 ح39.
  639. الفردوس: ج2 ص73 ح2413 عن أنس، كنزالعمّال: ج15 ص402 ح41560 وفيه «الكناسة» بدل «الخيانة».
  640. جامع الأحاديث للقمّي: ص141 وراجع: الفردوس: ج5 ص258 ح8118.
  641. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص367 ح5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، الخصال: ص321 ح3 عن أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله و ح4 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام، علل الشرائع: ص480 ح1 عن ابن إسحاق الخراساني عن أبيه عن الإمام عليّ عليه السلام، بحارالأنوار: ج79 ص22 ح15.
  642. الكافي: ج2 ص447 ح1، معاني الأخبار: ص269 ح1، علل الشرائع: ص584 ح27 كلّها عن مجاهد عن أبيه، الاختصاص: ص238 عن عبد اللّه بن سنان، بحارالأنوار: ج73 ص374 ح11.
  643. المحق: النقصان وذهاب البركة (لسان العرب: ج10 ص338 «محق»).
  644. الكافي: ج5 ص541 ح2 عن عليّ بن سالم.
  645. الكافي: ج5 ص542 ح6 عن عليّ بن سويد.
  646. مساوئ الأخلاق للخرائطي: ص58 ح117، إحياء العلوم: ج3 ص198، المغني عن حمل الأسفار: ج2 ص806 ح2952، كنزالعمّال: ج3 ص623 ح8220 نقلاً عن الخرائطي في مساوئ الأخلاق؛ الأمالي للشجري: ج1 ص52 وج 2 ص118 كلّها عن أبي هريرة.
  647. الخصال: ص505 ح2 عن سعيد بن علاقة، مشكاة الأنوار: ص229 ح645، روضة الواعظين: ص499، بحارالأنوار: ج76 ص314 ح1.
  648. مسند ابن حنبل: ج2 ص34 ح3672، شُعَب الإيمان: ج4 ص396 ح5524 وفيه «فيتصدّق فينفق» وكلاهما عن عبد اللّه بن مسعود، كنزالعمّال: ج4 ص17 ح9280 وح 9281 نقلاً عن ابن النجار عن ابن مسعود وج 15 ص862 ح43431.
  649. الكافي: ج5 ص125 ح7 عن داود الصَّرمي.
  650. تحف العقول: ص372، بحارالأنوار: ج78 ص256 ح133.
  651. غرر الحكم: ج6 ص363 ح10538، عيون الحكم والمواعظ: ص531 ح9664.
  652. غرر الحكم: ج1 ص139 ح515 و 514، عيون الحكم والمواعظ: ص42 و 970 و 969.
  653. الكافي: ج4 ص52 ح4 عن عليّ بن محمّد رفعه، مجمع البحرين: ج1 ص234.
  654. غرر الحكم: ج4 ص597 ح7122، عيون الحكم والمواعظ: ص390 ح6613.
  655. في بحار الأنوار: «قرف » بدل «ترف ».
  656. مطالب السؤول: ج1 ص234؛ بحارالأنوار: ج78 ص12 ح70.
  657. الكافي: ج4 ص55 ح3 عن ابن أبي يعفور ويوسف بن عمار(ة).
  658. الكافي: ج4 ص53 ح8، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص174 ح3659كلاهما عن عبيد بن زرارة.
  659. تحف العقول: ص403، بحارالأنوار: ج78 ص327 ح4.
  660. الليل: 8 ـ 11.
  661. الكافي: ج4 ص46 ح5، تهذيب الأحكام: ج4 ص109 ح316 عن سعد بن ظريف.
  662. الخصال: ص26 ح93 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، بحارالأنوار: ج73 ص301 ح8، مستدرك الوسائل: ج7 ص27 ح7554 نقلاً عن كتاب الأخلاق لأبي القاسم الكوفي وفيه صدره نحوه.
  663. الكافي: ج4 ص45 ح5 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص63 ح1716، مكارم الأخلاق: ج1 ص295 ح921، عوالي اللآلي: ج1 ص377 ح112، بحارالأنوار: ج73 ص307 ح34؛ مسند أبي يعلى: ج3 ص405 ح3475، المعجم الأوسط: ج3 ص175 ح2843 كلاهما عن أنس، كنزالعمّال: ج3 ص448 ح7386.
  664. الفردوس: ج4 ص150 ح6465 عن الإمام الحسين عليه السلام.
  665. الكافي: ج2 ص374 ح2 و ج3 ص505 ح17 وليس فيه «من الزرع...»، ثواب الأعمال: ص301 ح1، علل الشرائع: ص584 ح26، الأمالي للصدوق: ص385 ح493 كلّها عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام، بحارالأنوار: ج73 ص369 ح13 وج 96 ص15 ح32 وج 100 ص46 ح3.
  666. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص15 ح4968، الأمالي للصدوق: ص516 ح707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحارالأنوار: ج76 ص335 وج 104 ص293 ح2.
  667. ثواب الأعمال: ص337 ح1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، بحارالأنوار: ج76 ص365 ح30.
  668. الكافي: ج5 ص105 ح3، الأمالي للمفيد: ص100 ح2، ثواب الأعمال: ص294 ح1 كلّها عن حديد، تهذيب الأحكام: ج6 ص330 ح914 عن حريز، فقه الرضا: ص367 ح100 عن العالم عليه السلام وفيه «أهمله» بدل «أخمله» وليس فيه «فصار إليه منه شيء»، بحارالأنوار: ج75 ص108 ح11.
  669. جامع الأخبار: ص456 ح995، بحارالأنوار: ج22 ص453 ح11.
  670. مكارم الأخلاق: ج2 ص348 ح2660 عن عبد اللّه بن مسعود، بحارالأنوار: ج77 ص100 ح1.
  671. صحيح البخاري: ج2 ص735 ح1981، سنن أبي داود: ج3 ص245 ح3335 كلاهما عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج16 ص699 ح46399 وص 697 ح46384؛ مسند زيد: ص256 عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله.
  672. المناقب للخوارزمي: ص121 ح136، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ج62 ص96، المناقب للكوفي: ج2 ص602 ح1103 كلّها عن أبي مطر، كنزالعمّال: ج13 ص183 ح36547؛ كشف الغمّة: ج1 ص164 عن أبي مطر، مسند زيد: ص256 عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام وليس فيه صدره، بحارالأنوار: ج40 ص332 ح14.
  673. الكافي: ج5 ص162 ح4 عن أبي إسماعيل رفعه، الغارات: ج1 ص110 عن أبي سعيد الخدري، تهذيب الأحكام: ج7 ص13 ح57 عن الإمام الصادق عليه السلام مع تقديم و تأخير، بحارالأنوار: ج103 ص102 ح44.
  674. الكافي: ج5 ص162 ح2.
  675. تاريخ دمشق: ج60 ص325 عن عقبة بن عامر، كنزالعمّال: ج15 ص238 ح40741.
  676. الكافي: ج6 ص292 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام.
  677. الكافي: ج5 ص92 ح7، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص170 ح3643 وفيه «رقعة من أرض» بدل «رباعه» وكلاهما عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام، بحارالأنوار: ج19 ص119 ح4.
  678. مسند ابن حنبل: ج1 ص402 ح1650 عن سعيد بن زيد، كنزالعمّال: ج3 ص54 ح4564.
  679. السنن الكبرى: ج6 ص55 ح11174 عن حذيفة، كنزالعمّال: ج3 ص54 ح5462.
  680. الكافي: ج5 ص92 ح4، تهذيب الأحكام: ج6 ص388 ح1156 كلاهما عن وهب الحريري، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص169 ح3641 وفيه «العقار» بدل «العقدة».
  681. الكافي: ج5 ص92 ح6 عن هشام بن أحمر.
  682. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص164 ح3600، علل الشرائع: ص526 ح1 عن صبيح عن أبيه، الدعوات: ص119 ح279 وزاد في آخره «ولا تخالطوا إلّا من نشأ في الخير»، بحارالأنوار: ج103 ص83 ح3.
  683. الكافي: ج5 ص157 ح1، تهذيب الأحكام: ج7 ص11 ح41 وفيه «حرفته» بدل «صفقته» وكلاهما عن الوليد بن صبيح.
  684. مسند ابن حنبل: ج1 ص158 ح530 و ح533، شُعَب الإيمان: ج4 ص180 ح4731، مسند الشهاب: ج1 ص73 ح65، تاريخ دمشق: ج14 ص343 ح3605 كلّها عن عثمان بن عفّان، كنزالعمّال: ج6 ص473 ح16613 عن أنس.
  685. تهذيب الأحكام: ج2 ص139 ح540، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص502 ح1441، مكارم الأخلاق: ج2 ص74 ح2181، بحارالأنوار: ج13 ص182 ح18 وج 86 ص130 ح2.
  686. الذاريات: 4.
  687. تهذيب الأحكام: ج2 ص139 ح541، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص504 ح1450، مكارم الأخلاق: ج2 ص74 ح2183 كلاهما عن الإمام الرضا عليه السلام، بحارالأنوار: ج86 ص130 ح2.
  688. ظاهرا منظور اين احاديث، مواردى است كه نماز صبح، از آغاز وقت آن تا طلوع آفتاب، با خوابيدن، ترك شود.
  689. مسند ابن حنبل: ج3 ص434 ح9630، شُعَب الإيمان: ج3 ص233 ح3413 وفيه «مسكة» بدل «مسألة» وكلاهما عن أبي هريرة، الدرّ المنثور: ج7 ص360، كنزالعمّال: ج3 ص643 ح8304 وج 6 ص362 ح16072 وص 506 ح16748.
  690. صحيح البخاري: ج2 ص519 ح1361 عن ابن حزم وج 5 ص2375 ح6105، سنن الترمذي: ج3 ص374 ح2024، الموطّأ: ج2 ص997 ح7، البداية والنهاية: ج9 ص4 كلّها عن أبي سعيد الخدري.
  691. غرر الحكم: ج2 ص141 ح2110.
  692. الكافي: ج6 ص322 ح3، المحاسن: ج2 ص174 ح1486 كلاهما عن محمّد بن حكيم، بحارالأنوار: ج66 ص402 ح11 و ص410 ح7 نقلاً عن مكارم الأخلاق؛ المستدرك على الصحيحين: ج4 ص132 ح7125، كنزالعمّال: ج15 ص249 ح40802 كلاهما عن جابر وفيهما «أبردوا الطعام...».
  693. الكافي: ج6 ص322 ح2، المحاسن: ج2 ص173 ح1483 كلاهما عن السكوني، دعائم الإسلام: ج2 ص117 ح388 وليس فيهما «يبرد»، بحارالأنوار: ج66 ص403 ح15.