ث و ب / الثواب

از دانشنامه قرآن و حدیث

الثَّوابُ (نسخه آزمایشی)

پاداش

درآمد

واژه‌‌شناسى «ثواب»

كلمه «ثواب» اسم مصدر از ريشه «ث و ب» به معناى بازگشت پس از رفتن است. خليل بن احمد در اين باره آورده است:

ثابَ يَثوبُ ثُؤوبا، أي: رَجَعَ بَعدَ ذَهابِهِ.[۱]

ثابَ يَثوبُ ثُؤوبا، يعنى: «پس از رفتنش بازگشت».

ابن فارس در تبيين ريشه «ثواب» مى‌‌گويد:

الثّاءُ وَالواوُ وَالباءُ قِياسٌ صَحيحٌ مِن أصلٍ واحِدٍ، وهُوَ العَودُ وَالرُّجوعُ... وَالثَّوابُ مِنَ الأَجرِ وَالجَزاءِ أمرٌ يُثابُ إلَيهِ.[۲]

ثاء و واو و باء، قياسى درست و يك معناى اصلى دارد، و آن برگشتن و رجوع است... و ثواب از اجر است و جَزاء چيزى است كه، به وى باز گشت مى‌‌شود.

راغب اصفهانى در مفردات مى‌‌نويسد:

أصلُ الثَّوبِ: رُجوعُ الشَّيءِ إلى حالَتِهِ الاُولَى الَّتي كانَ عَلَيها، أو إلَى الحالَةِ المُقَدَّرَةِ المَقصودَةِ بِالفِكرَةِ... ومِنَ الرُّجوعِ إلَى الحالَةِ المُقَدَّرَةِ المَقصودِ بِالفِكرَةِ: الثَّوبُ، سُمِّيَ بِذلِكَ لِرُجوعِ الغَزلِ إلَى الحالَةِ الَّتي قُدِّرَت لَهُ وكَذا ثَوابُ العَمَلِ.…[۳]

اصل «ثوب» بازگشت چيزى به حالت اوليه‌‌اى است كه داشته است يا بازگشت چيزى به حالتى است كه مورد نظر و مقصود فكر كسى بوده است و «ثَوْب» (لباس) از همين نوع اخير مى‌‌باشد به خاطر اين كه رشته‌‌هاى بافته شده به حالتى كه براى آن در نظر گرفته شده‌‌اند باز مى‌‌گردند [در مى‌‌آيند] و ثواب اعمال هم از همين نوع است.…

بر اين پايه، «ثواب» از منظر واژه‌شناسان به معناى مطلق رجوع و بازگشت است، و بدين مناسبت پاداش كارهاى انسان، «ثواب» ناميده مى‌‌شود، چون در واقع نتيجه آنها است كه به انسان باز مى‌‌گردد، راغب در اين باره مى‌‌گويد:

الثَّوابُ ما يَرجِعُ إلَى الإِنسانِ مِن جَزاءِ أعمالِهِ، فَيُسَمَّى الجَزاءُ ثَوابا تَصَوُّرا أنَّهُ هُوَ هُوَ، ألا تَرى كَيفَ جَعَلَ اللّه‌‌ تَعالَى الجَزاءَ نَفسَ العَمَلِ في قَولِهِ: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ»[۴] ولَم يَقُل جَزاءَهُ.[۵]

«ثواب» آن چيزى است كه به عنوان جزاى اعمال انسان به وى باز مى‌‌گرد و جزا از اين جهت ثواب ناميده مى‌‌شود كه هر دو يك حقيقت دارند آيا نمى‌‌بينى كه خداوند در اين آيه مباركه چگونه خود عمل را جزا قرار داده: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ؛ هر كه همسنگ ذره‌‌اى عمل نيكى كند آن را ببيند» و نگفته است جزاى عملش را مى‌‌بيند.

اما در اصطلاح،واژه «ثواب»به معناى مطلقِ منفعت[۶] يا منفعت خالص استحقاقى همراه با تعظيم و اجلال است[۷] كه در عوض اعمال نيك به شخص داده مى شود و از اين رو به آن ثواب گفته شده كه به شخص باز مى گردد[۸] يا وى به آن رجوع مى كند[۹]. اصطلاح «ثواب» با دو اصطلاح، «عوض» و «تفضّل» فرق دارد، زيرا پاداش در صورتى كه بنده مستحق آن بوده، همراه با تعظيم باشد «ثواب» و اگر همراه با تعظيم نباشد «عوض» و اگر بدون استحقاق و تعظيم باشد «تفضل» است[۱۰]. تفاوت ثواب و جزا نيز در اين است كه جزا بر مطلق عوض خير يا شر، و ثواب تنها بر عوض خير اطلاق مى‌‌شود[۱۱] يا در صورت مطلق بودن، چنان كه برخى برآنند[۱۲] استعمال آن در پاداش خير بيشتر است[۱۳].

تفاوت ثواب با اجر در عرف هم اين است: ثواب خصوص پاداش طاعات است؛ ولى اجر گاهى به همين معنا و گاهى به معناى عوضى است كه در برابر مطلق منافع مبادله مى شود[۱۴] همچنين ثواب گاه بر عوض كار شر اطلاق مى شود؛ ولى اجر هميشه در عوضى به كار مى رود كه به سود انسان است[۱۵].[۱۶]

«ثواب» در قرآن و حديث

واژه‌‌هاى برگرفته از ريشه «ث و ب» 28 بار به گونه‌‌هاى مختلف در قرآن آمده است. از اين تعداد، شانزده مورد به معناى پاداش كار نيك است[۱۷] مانند:

«مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْأَخِرَةِ».[۱۸]

هر كس ثواب دنيا را بخواهد، پاداش دنيا و آخرت پيش خدا است.

و سه مورد به معناى عقاب و كيفر كار بد به كار رفته است[۱۹]، مانند:

«هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ».[۲۰]

آيا كافران جز به آنچه كرده‌‌اند، ثواب داده خواهند شد؟

و هشت مورد در لباس[۲۱]، و يك مورد نيز به معناى محل بازگشت[۲۲] به كار رفته است.

گفتنى است، در قرآن علاوه بر واژه «ثواب» الفاظ ديگرى نيز به معناى پاداش آمده است، مانند «جزا» و مشتقات آن كه هم در پاداش كار نيك به كار رفته، مانند:

«إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَ كَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا».[۲۳]

اين براى شما جزايى است و تلاشتان سپاس گذارى شده است.

و هم در كيفر كار بد استعمال شده است، مانند:

«وَ مَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّى إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِى الظَّالِمِينَ».[۲۴]

هر يك از آنان بگويد: من معبودى جز خدا هستم، او را جزاى جهنم خواهيم داد؛ اين گونه ستمگران را مجازات مى‌‌كنيم.

همچنين «اجر» و مشتقات آن كه در آياتى پر شمار به كار رفته، و در بيشتر موارد به معناى پاداش معنوى است، مانند:

«بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ».[۲۵]

آرى! هر كه خود را تسليم كند براى خدا، و نيكوكار باشد، پاداشش در نزد پروردگار اوست.

و گاه به معناى پاداش مادى و دنيوى است، مانند:

«فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ».[۲۶]

پس اگر كودكان شما را شير دادند پاداش آنها را بپردازيد.

تعبيرهاى ديگرى نيز در قرآن وجود دارد كه مى‌‌تواند به «ثواب» معنا شود مانند: «حسنة»[۲۷]، «خلاق»[۲۸]، «نصيب»[۲۹]، «حظّ»[۳۰]، «خراج ربك»[۳۱]، و «ما عند اللّه‌‌»[۳۲] به همين دليل آيات و رواياتى كه تحت عنوان «ثواب» ارايه مى‌‌شود، اعم از مواردى است كه كلمه «ثواب» در آنها به كار رفته و يا معنا و مفهوم آن مورد توجه بوده، و نيز اعم از پاداش نيكوكاران و كيفر تبه كاران است.

واژه ثواب و مشتقات آنها در متن احاديث اهلِ سنّت، بسيار كم به كار رفته است[۳۳] اما نويسندگان و شارحان صحاح سته، واژه ثواب را در عنوان چند باب درج كرده‌‌اند.[۳۴] در ساير منابع حديثى اهل سنّت احاديث بيشترى با مضمون ثواب يافت مى‌‌شود؛ مانند اينكه اگر كسى به يگانگى خدا و رسالت حضرت محمد صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، شهادت دهد، خداوند آتش جهنم را بر او حرام مى‌‌گرداند يا اگر كسى نمازهاى واجب را به جا آورد و آن را سبك نشمارد، خداوند وعده كرده است كه او را به بهشت وارد كند و نيز اينكه مكر و خدعه و خيانت به آتش جهنم مى‌‌انجامد.[۳۵]از جمله كتاب‌‌هاى تأليف شده در اين موضوع مى‌‌توان به الترغيب و الترهيب من الحديث الشريف، تأليف ابن عبد القوىّ منذرى، مؤلّف دمشقى قرن هفتم، اشاره كرد.

واژه جزا نيز كاربردى در حد واژه‌‌هاى ثواب دارد. در برخى نقل‌‌ها، گاه واژه‌‌هاى ثواب و جزا به جاى هم به كار رفته‌‌اند.[۳۶]

در آثار حديثى اماميه، واژه ثواب بسيار به كار رفته است.[۳۷] در كتاب‌‌هاى چهارگانه اماميه، ابواب متعددى در اين زمينه وجود دارد و احاديث بسيارى در باره پاداش و كيفر كارهاى گوناگون (از ثواب توحيد تا ثواب كارهاى خوب جزئى در زندگى، و از كيفر شرك تا خوردن خاك) روايت شده است.[۳۸]

كلينى در عنوان شانزده باب از ابواب الكافى[۳۹] واژه ثواب را گنجانده و ابن بابويه در عنوان 25 باب از ابواب كتاب من لا يحضره الفقيه[۴۰] آن را به كار برده است. در اين ابواب، غالباً كارهاى خوب و مستحب يا واجب كفايى از طريق بيان پاداش اخروى آنها معرفى شده‌‌اند. در واقع، بيان ثواب چنين كارهاى نيكى، مى‌‌تواند مؤمنان را به انجام دادن آنها يا پيشى گرفتن بر يكديگر در انجام دادن آنها ترغيب كند. اين روايات همچنين ممكن است حاكى از آن باشد كه خوب زيستن، اگر با نيّت الهى انجام شود، عبادت به شمار مى‌‌آيد و در آخرت مشمول ثواب مى‌‌شود.

بنا بر احاديث، با تأكيد بر آيات قرآن، پاداش اخروى عمل نيك، ويژۀ مؤمنان است و غير مؤمنان از پاداش عمل نيكِ خود بى بهره‌‌اند[۴۱].

در احاديث بسيارى، ثوابِ زيارت مرقد امامان با ثواب اعمال نيكِ بسيار دشوار، همچون جهاد و شهادت، مقايسه شده است يا ثواب برآوردن حاجت برادر ايمانى، برآورده شدن صد حاجت ذكر شده است كه يكى از آنها رفتن به بهشت يا آمرزش تمامى گناهان و در صورت مرگ در اين هنگام، ورود به بهشت و بهره مندى از پاداش بى نهايت است. همچنين آمده است كه اگر كسى دل مؤمنى را شاد كند، خداوند نه تنها در آخرت دل او را شاد مى‌‌كند كه هر آنچه بخواهد به او مى‌‌دهد و حتى بيش از آنچه خواسته، آنقدر به او مى‌‌دهد كه هرگز تصور آن را هم نمى‌‌كرده است. علاوه بر اين‌‌ها، ثواب سرپرستى يتيم، حضور در بهشت به همراه پيامبر اكرم صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله و ثواب كمك به زن بى سرپرست و شخص مسكين مانند مجاهدت در راه خدا بيان شده است.[۴۲] از مجموع اين احاديث مى‌‌توان دريافت كه ميزان ثواب عمل نيك، به عوامل گوناگونى چون ميزان اهميت عمل، ميزان عقل فاعل، نيت او، و زمان و مكان عمل وابسته است.

از ميان محدّثان بزرگ شيعه، شيخ صدوق با تأليف دو كتاب، يكى، ثواب الاعمال و ديگرى عقاب الاعمال، توجه شايانى به موضوع ثواب و عقاب كرده است، البته پيش از او و پس از او نيز اشخاص بسيارى در اين زمينه آثارى پديد آورده‌‌اند. اسامى بسيارى از مؤلّفان و عناوين كتاب‌‌هاى آنان را كسانى چون ابن نديم[۴۳] و نجاشى[۴۴] و در دورة متأخر، آقابزرگ طهرانى[۴۵] ذكر كرده‌‌اند.[۴۶]در اين بخش از دانش نامه قرآن و حديث، نصوص مرتبط با مباحث كلى پاداش كارهاى نيك و كيفر كارهاى زشت در سه فصل مطرح مى‌‌شود:

فصل اول به شناخت ثواب و عقاب از منظر قرآن و حديث اختصاص دارد.

در اين فصل، حكمت پاداش نيكوكاران و كيفر تبه‌‌كاران، حقيقت ثواب و عقاب، انواع پاداش‌‌هاى الهى، بزرگ‌‌ترين، سريع‌‌ترين، و با دوام‌‌ترين پاداش‌‌ها تبيين مى‌‌گردد.

در فصل دوم نصوصى كه با تعبيرهاى گوناگون پيروان قرآن را به تلاش براى تحصيل پاداش اخروى دعوت كرده‌‌اند مطرح مى‌‌گردد.

فصل سوم درباره شناخت نظام ثواب و عقاب است، در اين فصل مباحثى مانند اين كه در نظام آفرينش هر عملى اعم از نيك و بد پاداشى دارد، پاداش هر عملى حكيمانه و متناسب با آن است ليكن جزاى كار نيك بهتر از آن و كيفر كار بد همانند آن خواهد بود، سنت الهى در پاداش نيكوكاران، و سنت او در كيفر تبه كاران.

گفتنى است برخى از ابواب نياز به توضيح دارند كه در جاى خود مطرح خواهد شد.

الفصل الأوّل: مَعرِفَةُ الثَّوابِ وَالعِقابِ

فصل يكم: شناخت پاداش و كيفر

1 / 1: حِكمَةُ وَضعِ الثَّوابِ وَالعِقابِ

1 / 1: فلسفه قرار دادن پاداش و كيفر

الكتاب

قرآن

«وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسِم بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ».[۴۷]

«و خدا آسمان‌‌ها و زمين را به راستى و درستى آفريد و تا هر كسى بدانچه كرده است پاداش يابد و به آنان ستم نمى‌‌شود».

«وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ لِيَجْزِىَ الَّذِينَ أَسَٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ يَجْزِىَ الَّذِينَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَى».[۴۸]

«و براى خداست آنچه در آسمان‌‌ها و آنچه در زمين است تا بدكاران را به كيفر كارهاى بدشان برساند و نيكوكاران را در برابر اعمال نيكشان، پاداش دهد».

«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَطِلاً ذَ لِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ».[۴۹]

«ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست، بيهوده نيافريديم. اين، گمان كافران است. واى بر كافران از آتش [دوزخ]!* آيا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌‌اند، همچون مفسدان در زمين قرار مى‌‌دهيم، يا پرهيزگاران را همچون فاجران؟!».

راجع: غافر: 58، الجاثية: 21.

ر. ك: غافر: آيه 58، جاثيه: آيه 21.

الحديث

حديث

1. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلى طاعَتِهِ وَالعِقابَ عَلى مَعصِيَتِهِ، ذِيادةً[۵۰] لِعِبادِهِ عَن نَقِمَتِهِ، وحِياشَةً[۵۱] لَهُم إلى جَنَّتِهِ.[۵۲]

1. امام على عليه‌‌السلام: خداوند سبحان، پاداش را براى فرمانبرى‌‌اش قرار داد و كيفر را براى نا فرمانى‌‌اش تا بدين وسيله، بندگانش را از خشم خود، نگه دارد و آنان را به سوى بهشت خويش برانَد.

2. فاطمة عليهاالسلام ـ مِن خُطبَةٍ لَها في صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ ـ: اِبتَدَعَ الأَشياءَ لا مِن شِيءٍ كانَ قَبلَها... ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلى طاعَتِهِ، ووَضَعَ العِقابَ عَلى مَعصِيَتِهِ؛ ذِيادَةً لِعِبادِهِ عَن نَقِمَتِهِ، وحِياشَةً لَهُم إلى جَنَّتِهِ.[۵۳]

2. فاطمه عليهاالسلام ـ از خطبه ايشان در وصف خداوند سبحان ـ: اشيا را نوآورى كرد، نه از چيزى كه پيش از آن بوده باشد.… سپس پاداش را براى فرمانبرى‌‌اش قرار داد و كيفر را براى نا فرمانى‌‌اش، تا بدين وسيله، بندگانش را از خشم خود، نگه دارد و آنان را به سوى بهشت خويش برانَد.

3. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: نَصَبَ لَهُم عُقوباتٍ فِي العاجِلِ وعُقوباتٍ فِي الآجِلِ، ومَثوباتٍ فِي العاجِلِ ومَثوباتٍ فِي الآجِلِ، لِيُرَغِّبَهُم بِذلِكَ فِي الخَيرِ، ويُزَهِّدَهُم فِي الشَّرِّ.[۵۴]

3. امام صادق عليه‌‌السلام: براى آنها (مردمان)، كيفرهايى در دنيا و كيفرهايى در آخرت، و پاداش‌‌هايى در دنيا و پاداش‌‌هايى در آخرت، نهاده است تا بدان، ايشان را به نيكى بر انگيزد و به بدى بى‌‌رغبت سازد.

4. عنه عليه‌‌السلام: لَعَلَّ طاعِناً يَطعَنُ عَلَى التَّدبيرِ مِن جِهَةٍ اُخرى فَيَقولَ: كَيفَ يَكونُ هاهُنا تَدبيرٌ ونَحنُ نَرَى النّاسَ في هذِهِ الدُّنيا مَن عَزَّ بَزَّ[۵۵]، فَالقَوِيُّ يَظلِمُ ويَغصِبُ، وَالضَّعيفُ يُظلَمُ ويُسأَمُ الخَسفُ[۵۶]، وَالصّالِحُ فَقيرٌ مُبتَلىً، وَالفاسِقُ مُعافىً مُوَسَّعٌ عَلَيهِ، ومَن رَكِبَ فاحِشَةً أوِ انتَهَكَ مُحَرَّماً لَم يُعاجَل بِالعُقوبَةِ، فَلَو كانَ فِي العالَمِ تَدبيرٌ لَجَرَتِ الاُمورُ عَلَى القِياسِ القائِمِ، فَكانَ الصّالِحُ هُوَ المَرزوقَ وَالطالِحُ هُوَ المَحرومَ، وكانَ القَوِيُّ يُمنَعُ مِن ظُلمِ الضَّعيفِ، وَالمُنهَتِكُ لِلمَحارمِ يُعاجَلُ بِالعُقوبَةِ.

فَيُقالُ في جَوابِ ذلِكَ:إنَّ هذا لَو كانَ هكَذا لَذَهَبَ مَوضِعُ الإِحسانِ الَّذي فُضِّلَ بِهِ الإِنسانُ عَلى غَيرِهِ مِنَ الخَلقِ وحَملُ النَّفسِ عَلَى البِرِّ وَالعَمَلِ الصّالِحِ احتِساباً لِلثَّوابِ وثِقَةً بِما وَعَدَ اللّهُ مِنهُ، ولَصارَ النّاسُ بِمَنزِلَةِ الدَّوابِّ الَّتي تُساسُ بِالعَصا وَالعَلَفِ، ويُلمَعُ لَها بِكُلِّ واحِدٍ مِنهُما ساعَةً فَساعَةً فَتَستقيمُ عَلى ذلِكَ، ولَم يَكُن أحَدٌ يَعمَلُ عَلى يَقينٍ بِثَوابٍ أو عِقابٍ حَتّى كان هذا يُخرِجُهُم عَن حَدِّ الإِنسِيَّةِ إلى حَدِّ البَهائِمِ، ثُمَّ لا يَعرِفُ ما غابَ ولا يَعمَلُ إلاّ عَلَى الحاضِرِ، وكانَ يَحدُثُ مِن هذا أيضاً أن يَكونَ الصّالِحُ إنَّما يَعمَلُ الصّالِحاتِ لِلرِّزقِ وَالسَّعَةِ في هذِهِ الدُّنيا، ويَكونَ المُمتَنِعُ مِنَ الظُّلمِ وَالفَواحِشِ إنَّما يَعِفُّ عَن ذلِكَ لِتَرَقُّبِ عُقوبَةٍ تَنزِلُ بِهِ مِن ساعَتِهِ حَتّى يَكونَ أفعالُ النّاسِ كُلُّها تَجري عَلَى الحاضِرِ لا يَشوبُها[۵۷] شَيءٌ مِنَ اليَقينِ بِما عِندَ اللّهِ، ولا يَستَحِقُّونَ ثَوابَ الآخِرَةِ وَالنَّعيمَ الدّائِمَ فيها.[۵۸]

4. امام صادق عليه‌‌السلام: شايد كسى بر تدبير، از ديگر سوى، خُرده بگيرد و بگويد: چگونه تدبير در كار است، حال آن كه مى‌‌بينيم در اين دنيا، آن كه قوى‌‌تر است، بَرنده است. زورمند، زور مى‌‌گويد و [حقّ ديگران را]غصب مى‌‌كند و ناتوان، زور مى‌‌بيند و پايمال مى‌‌شود. نيكان، تهى‌‌دست و گرفتارند و بدكاران، تن‌‌درست و برخوردار، و آن كه مرتكب گناه يا حرامى مى‌‌شود، به زودى كيفر نمى‌‌بيند.

پس اگر در عالم، تدبيرى بود، كارها بر روالى درست، پيش مى‌‌رفت: نيكان، برخوردار مى‌‌بودند و بدكاران، محروم. زورمند، از ستم كردن به ناتوان، باز داشته مى‌‌شد و آن كه هتك حرمت مى‌‌كرد، بى‌‌درنگ، مجازات مى‌‌شد.

در پاسخ اين ايراد، گفته مى‌‌شود: اگر چنين مى‌‌بود، ديگر جايى براى نيكى كردن و دست زدن به كارهاى خوب كه مايه امتياز انسان بر ديگر مخلوقات است، نمى‌‌مانْد و انگيزه‌‌اى براى وا داشتن خويش به نيكى و كار شايسته به منظور دستيابى به پاداش خداوند و اعتماد به آنچه خدا وعده داده است، وجود نمى‌‌داشت و مردم، چونان حيوانات مى‌‌شدند كه با چوب و علف به راه مى‌‌آيند. هر از گاهى، يكى از اين دو (چوب و علف) به آنها نشان داده مى‌‌شود تا سر در فرمان داشته باشند و هيچ كس بر پايه يقين به پاداش يا كيفر، كار نمى‌‌كرد، تا جايى كه اين امر، آنان را از مرز انسانيت به مرز حيوانيت مى‌‌بُرد. ديگر، اين كه: كسى به آنچه [از ثواب الهى] غايب است، باور نمى‌‌داشت و جز براى آنچه نقد است، كار نمى‌‌كرد و حاصل امر نيز اين مى‌‌شد كه آن كه كار نيك مى‌‌كرد، صرفا براى روزى و رفاه در همين دنيا، كار مى‌‌كرد و آن كه از ستم و كارهاى زشتْ خوددارى مى‌‌ورزيد، تنها از ترس مجازات فورى از آنها خوددارى مى‌‌نمود، به طورى كه اعمال و رفتار مردم، تماما بر اساس وضعيت حاضر، صورت مى‌‌پذيرفت و با كمترين يقين به آنچه نزد خداست، همراه نمى‌‌بود و مستحقّ پاداش آخرت و نعمت جاويدان آن نمى‌‌شدند.

1 / 2: حَقيقةُ الثَّوابِ وَالعِقابِ

1 / 2: حقيقت پاداش و كيفر

1 / 2 ـ 1: رَدُّ الأَعمال

1 / 2 ـ 1: بازگشت اعمال

الكتاب

قرآن

«مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَ مَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُواْ السَّئِّاتِ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ».[۵۹]

«كسى كه كار نيكى انجام دهد، براى او پاداشى بهتر از آن است و به كسانى كه كارهاى بد انجام دهند، مجازات بدكاران، جز [به مقدار] اعمالشان نخواهد بود».

«فَالْيَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَئْا وَ لاَ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ».[۶۰]

«[و به آنها گفته مى‌‌شود:] امروز به هيچ كس ذرّه‌‌اى ستم نمى‌‌شود، و جز بدانچه عمل مى‌‌كرديد، جزا داده نمى‌‌شويد».

«إِنَّكُمْ لَذَالءِقُواْ الْعَذَابِ الْأَلِيمِ * وَ مَا تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ».[۶۱]

«امّا شما [مستكبران كوردل] به طور مسلّم، عذاب دردناك [الهى] را خواهيد چشيد و جز به آنچه انجام مى‌‌داديد، كيفر داده نمى‌‌شويد».

«اصْلَوْهَا فَاصْبِرُواْ أَوْ لاَ تَصْبِرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ».[۶۲]

«در آن وارد شويد و بسوزيد. مى‌‌خواهيد صبر كنيد يا نكنيد، براى شما يكسان است؛ چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مى‌‌شويد».

«وَ قَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ بَلْ مَكْرُ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَ أَسَرُّواْ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلَلَ فِى أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُواْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ».[۶۳]

«و مستضعفان به مستكبران مى‌‌گويند: وسوسه‌‌هاى فريبكارانه شما در شب و روز [، مايه گم‌‌راهى ما شد]، هنگامى كه به ما دستور مى‌‌داديد كه به خداوند، كافر شويم و همتايانى براى او قرار دهيم و آنان، هنگامى كه عذاب [الهى] را مى‌‌بينند، پشيمانى خود را پنهان مى‌‌كنند [تا بيشتر رسوا نشوند] و ما غل و زنجيرها را در گردن كافران مى‌‌نهيم. آيا جز آنچه بدان عمل مى‌‌كردند، به آنها جزا داده مى‌‌شود؟!».

«يَوْمَ يَغْشَلهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ يَقُولُ ذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ».[۶۴]

«آن روز كه عذاب [الهى] آنها را از بالاى سر و پايين پايشان فرامى گيرد و به آنها مى‌‌گويد: «بچشيد آنچه را عمل مى‌‌كرديد» (روز سخت و دردناكى براى آنهاست)».

«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْكِتَبُ وَ جِاْى‌‌ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَ قُضِىَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ * وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ».[۶۵]

«و زمين [در آن روز] به نور پروردگارش روشن مى‌‌شود و نامه‌‌هاى اعمال را پيش مى‌‌نهند و پيامبران و گواهان را حاضر مى‌‌سازند و ميان آنها به حق، داورى مى‌‌شود و به آنان، ستم نخواهد شد و به هر كس، آنچه انجام داده است، بى كم و كاست، داده مى‌‌شود و او نسبت به آنچه انجام مى‌‌دادند، از همه آگاه‌‌تر است».

«يَوْمَ تَأْتِى كُلُّ نَفْسٍ تُجَدِلُ عَن نَّفْسِهَا وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ».[۶۶]

«[به ياد آوريد] روزى را كه هر كس [در فكر خويشتن است و تنها] به دفاع از خود بر مى‌‌خيزد و نتيجه اعمال هر كسى، بى كم و كاست، به او داده مى‌‌شود و به آنها ظلم نخواهد شد».

«وَ لِكُلٍّ دَرَجَتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَلَهُمْ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ».[۶۷]

«و براى هر كدام از آنها، درجاتى است بر طبق اعمالى كه انجام داده‌‌اند، تا خداوند، كارهايشان را بى كم و كاست به آنان تحويل دهد و به آنها هيچ ستمى نخواهد شد».

«وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ».[۶۸]

«و از روزى بپرهيزيد [و بترسيد] كه در آن روز، شما را به سوى خدا باز مى‌‌گردانند. سپس به هر كس، آنچه انجام داده، به طور كامل، باز پس داده مى‌‌شود و به آنها ستم نخواهد شد (چون هر چه مى‌‌بينند، نتايج اعمال خودشان است)».

«فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَهُمْ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ».[۶۹]

«پس چگونه خواهند بود هنگامى كه آنها را براى روزى كه شكّى در آن نيست (روز رستاخيز)، جمع كنيم و به هر كس، آنچه [از اعمال براى خود] فراهم كرده، به طور كامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد [؛ زيرا محصول اعمال خود را مى‌‌چينند]».

«وَ إِنَّ كُلاًّ لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَلَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».[۷۰]

«و پروردگارت، اعمال هر يك را بى كم و كاست، به آنها خواهد داد. او به آنچه عمل مى‌‌كنند، آگاه است».

الحديث

حديث

5. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يَقولُ اللّهُ تَعالى: يَابنَ آدَمَ... فَما عَمِلتَ مِن شَيءٍ وَفَّيْتُكَهُ.[۷۱]

5. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند متعال مى‌‌فرمايد: «اى فرزند آدم!... هر كارى كه انجام دهى، آن را به طور كامل به خودت برمى‌‌گردانم».

6. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ فيما رَوى عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى أنَّهُ قالَ ـ: يا عِبادي إنَّما هِيَ أعمالُكُم اُحصيها لَكُم ثُمَّ اُوَفّيكُم إيّاها، فَمَن وَجَدَ خَيرا فَليَحمَدِ اللّهَ، ومَن وَجَدَ غَيرَ ذلِكَ فَلا يَلومَنَّ إلاّ نَفسَهُ.[۷۲]

6. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: در بيان چيزهايى كه از خداوند متعال ـ روايت شده است ـ: «اى بندگان من! من فقط اعمال شما را برايتان شمارش مى‌‌كنم سپس، جزاى آنها را كامل به شما مى‌‌دهم. حال، پس هر كه خيرى يافت، بايد خدا را سپاس گويد و هر كه غير از آن يافت، جز خود را سرزنش نكند».

7. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كُلُّ مَعروفٍ صَدَقَةٌ؛ إلى غَنِيٍّ أو فَقيرٍ، فَتَصَدَّقوا ولَو بِشِقِّ تَمرَةٍ، وَاتَّقُوا النّارَ ولَو بِشِقِّ تَمرَةٍ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يُرَبّيها لِصاحِبِها كَما يُرَبّي أحَدُكُم فَلُوَّهُ[۷۳] أو فَصيلَهُ، حَتّى يوفِيَهُ إيّاها يَومَ القِيامَةِ، وحَتّى تَكونَ أعظَمَ مِنَ الجَبَلِ العَظيمِ.[۷۴]

7. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر احسانى، چه به توانگر و چه به تهى‌‌دست، صدقه است. خود را از آتش [دوزخ] نگه داريد، هر چند با نصف خرمايى باشد؛ زيرا همان طور كه يكى از شما كرّه اسب يا بچّه شتر خود را مى‌‌پرورانَد، خداوند عز و جل نيز آن نصفِ خرما را براى صاحبش مى‌‌پرورانَد و در روز قيامت، آن را كه بزرگ‌‌تر از يك كوه عظيم شده است، به او مى‌‌دهد.

8. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّما هِيَ أعمالُكُم تُرَدُّ إلَيكُم، فَمَن وَجَدَ خَيرا فَليَحمَدِ اللّهَ، ومَن وَجَدَ غَيرَ ذلِكَ فَلا يَلومَنَّ إلاّ نَفسَهُ.[۷۵]

8. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: بى‌‌گمان، كارهايتان به سوى خودتان باز مى‌‌گردد. پس هر كس خيرى يافت، خدا را سپاس گويد و هر كس جز آن يافت، جز خود را ملامت نكند.

9. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: لَن يَفوزَ بِالخَيرِ إلاّ عامِلُهُ، ولا يُجزى جَزاءَ الشَّرِّ إلاّ فاعِلُهُ.[۷۶]

9. امام على عليه‌‌السلام: به خير، دست نمى‌‌يابد، مگر عمل كننده به خير، و به كيفر بدى نمى‌‌رسد، مگر عمل كننده به بدى.[۷۷]

10. عنه عليه‌‌السلام: لَن يَلقى جَزاءَ الشَّرِّ إلاّ عامِلُهُ.[۷۸]

10. امام على عليه‌‌السلام: سزاى بدى را جز بدكار نمى‌‌بيند.

11. عنه عليه‌‌السلام: لَن يُجزى جَزاءَ الخَيرِ إلاّ فاعِلُهُ.[۷۹]

11. امام على عليه‌‌السلام: سزاى نيكى، جز به نيكوكار نمى‌‌رسد.

12. الإمام الكاظم عليه‌‌السلام: إنَّ إسماعيلَ قالَ لِلصّادِقِ عليه‌‌السلام: يا أبَتاهُ، ما تَقولُ فِي المُذنِبِ مِنّا ومِن غَيرِنا؟

فَقالَ عليه‌‌السلام: «لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلاَ أَمَانِىِّ أَهْلِ الْكِتَبِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ»[۸۰].[۸۱]

12. امام كاظم عليه‌‌السلام: اسماعيل [فرزند امام صادق عليه‌‌السلام] به امام صادق عليه‌‌السلام گفت: پدر جان! درباره گنهكارِ از ما [خاندان]و از غير ما چه مى‌‌فرماييد؟

امام عليه‌‌السلام [در پاسخ او] اين آيه را خواند: «[پاداش و كيفر] به دلخواه شما و به دلخواه اهل كتاب نيست. هر كس بدى كند، سزايش را مى‌‌بيند».

1 / 2 ـ 2: كَشفُ باطِنِ الأَعمالِ

1 / 2 ـ 2: آشكار شدن باطن كردارها

الكتاب

قرآن

«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدَا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ».[۸۲]

«روزى كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر مى‌‌بيند و آرزو مى‌‌كند ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانى زيادى باشد. خداوند، شما را از [نافرمانى]خودش، بر حذر مى‌‌دارد و [در عين حال،] خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است».

الحديث

حديث

13. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: تَقولُ المَلائِكَةُ: يا رَبِّ، عَبدُكَ المُؤمِنُ تَزوي[۸۳] عَنهُ الدُّنيا وتُعَرِّضُهُ لِلبَلاءِ وهُوَ مُؤمِنٌ بِكَ! فَيَقولُ: اِكشِفوا عَن ثَوابِهِ، فَإِذا رَأَوا ثَوابَهُ تَقولُ المَلائِكَةُ: يا رَبِّ، ما يَضُرُّهُ ما أصابَهُ فِي الدُّنيا![۸۴]

13. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: فرشتگان مى‌‌گويند: پروردگارا! از بنده مؤمنت دنيا را مى‌‌گيرى و در معرض رنج و گرفتارى قرارش مى‌‌دهى، در حالى كه به تو ايمان دارد. خداوند مى‌‌فرمايد: «پاداش او را نمايان سازيد». چون پاداش او را ببينند، فرشتگان مى‌‌گويند: پروردگارا! [در اين صورت] از مصائبى كه در دنيا به او مى‌‌رسد، زيان نمى‌‌كند!

14. الإمام عليّ عليه‌‌السلام ـ في صِفاتِ الغافِلينَ ـ:... حَتّى إذا كَشَفَ لَهُم عَن جَزاءِ مَعصِيَتِهِم، وَاستَخرَجَهُم مِن جَلابيبِ[۸۵] غَفلَتِهِم، استَقبَلوا مُدبِرا وَاستَدبَروا مُقبِلاً، فَلَم يَنتَفِعوا بِما أدرَكوا مِن طَلبَتِهِم، ولا بِما قَضَوا من وَطَرِهِم[۸۶].[۸۷]

14. امام على عليه‌‌السلام ـ در صفات غافلان و بى‌‌خبران ـ:... تا آن كه [خداوند] از كيفر گناهشان، پرده برداشت و از پرده‌‌هاى غفلتشان، بيرونشان آورد. پس به چيزى روى آوردند كه بِدان، پشت كرده بودند و پشت به چيزى كردند كه بدان روى آورده بودند؛ امّا نه از آنچه مى‌‌خواستند و بدان رسيدند، سودى بُردند، و نه از آنچه حاجت خويش بِدان روا كردند، بهره‌‌اى خوردند.

15. عنه عليه‌‌السلام: أعمالُ العِبادِ فِي الدُّنيا نُصبُ أعيُنِهِم فِي الآخِرَةِ.[۸۸]

15. امام على عليه‌‌السلام: كردارهاى بندگان در دنيا، در آخرت، پيش چشمان آنهاست.

16. عنه عليه‌‌السلام: أعمالُ العِبادِ في عاجِلِهِم نُصبُ أعيُنِهِم في آجِلِهِم[۸۹].[۹۰]

16. امام على عليه‌‌السلام: كارهاى بندگان در اين جهان، پيش چشمان آنهاست در آن جهان.

1 / 2 ـ 3: تَجَسُّمُ الأَعمالِ

1 / 2 ـ 3: تجسّم كردارها

الكتاب

قرآن

«يَوْمَلءِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْاْ أَعْمَلَهُمْ * فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ».[۹۱]

«در آن روز، مردم به صورت گروه‌‌هاى پراكنده [از قبرها] خارج مى‌‌شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر كس هموزن ذرّه‌‌اى كار خير انجام دهد، آن را مى‌‌بيند و هر كس هموزن ذرّه‌‌اى كار بد كرده، آن را مى‌‌بيند».

«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَ لَ الْيَتَمَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا».[۹۲]

«كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى‌‌خورند [، در حقيقت]، تنها آتش مى‌‌خورند و به زودى در شعله‌‌هاى آتش [دوزخ]مى‌‌سوزند».

«وَ لاَ تَجَسَّسُواْ وَ لاَ يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ».[۹۳]

«هرگز [در كار ديگران]تجسّس نكنيد و هيچ يك از شما، از ديگرى غيبت نكند. آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مُرده خود را بخورد؟! [به يقين] همه شما از اين امر، كراهت داريد. تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند، توبه‌‌پذير و مهربان است».

الحديث

حديث

17. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: جاءَ جَبرَئيلُ عليه‌‌السلام إلَى النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، عِش ما شِئتَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ، وأَحبِب مَن شِئتَ فَإِنَّكَ مُفارِقُهُ، وَاعمَل ما شِئتَ فَإِنَّكَ لاقيهِ.[۹۴]

17. امام صادق عليه‌‌السلام: جبرئيل عليه‌‌السلام نزد پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آمد و گفت: اى محمد! هر اندازه مى‌‌خواهى زندگى كن، امّا سرانجام مى‌‌ميرى، و هركه را خواهى دوست بدار، امّا سرانجام از او جدا مى‌‌شوى، و هر كارى مى‌‌خواهى بكن، چرا كه آن را خواهى ديد.

18. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: كُلُّ امرِئٍ يَلقى ما عَمِلَ، ويُجزى بِما صَنَعَ.[۹۵]

18. امام على عليه‌‌السلام: هر انسانى آنچه را عمل كرده مى‌‌بيند و به آنچه انجام داده جزا داده مى‌‌شود.

19. مجمع البيان عن الحسن: قَولُهُ: «وَ لاَ يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا» نَزَلَ في رَجُلَينِ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله اغتابا رَفيقَهُما وهُوَ سَلمانُ؛ بَعَثاهُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله لِيَأتِيَ لَهُما بِطَعامٍ، فَبَعَثَهُ إلى اُسامَةَ بنِ زَيدٍ ـ وكانَ خازِنَ رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله عَلى رَحلِهِ[۹۶] ـ فَقالَ: ما عِندي شَيءٌ، فَعادَ إلَيهِما فَقالا: بَخِلَ اُسامَةُ، وقالا لِسَلمانَ: لَو بَعَثناهُ إلى بِئرٍ سُمَيحَةٍ[۹۷] لَغارَ ماؤُها، ثُمَّ انطَلَقا يَتَجَسَّسانِ [هَل[۹۸]] عِندَ اُسامَةَ ما أمَرَ لَهُما بِهِ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله؟

فَقالَ لَهُما رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما لي أرى خُضرَةَ اللَّحمِ في أفواهِكُما؟ قالا: يا رَسولَ اللّهِ، ما تَناوَلنا يَومَنا هذا لَحما.

قالَ: ظَلَلتُم تَأكُلونَ لَحمَ سَلمانَ واُسامَةَ. فَنَزَلَتِ الآيَةُ.[۹۹]

19. مجمع البيان ـ به نقل از حسن ـ: فرموده خداوند: «غيبت يكديگر نكنيد» در باره دو تن از ياران پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نازل شد كه از رفيق خود، يعنى سلمان، غيبت مى‌‌كردند. آن دو، او را نزد پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرستاده بودند تا برايشان غذايى بياورد. پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله او را نزد اُسامة بن زيد ـ كه نگهبان بار و بُنه پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بود ـ فرستاد. اُسامه گفت: چيزى ندارم. سلمان، نزد آن دو صحابى برگشت. آن دو گفتند: اُسامه، بخل ورزيده است و در باره سلمان گفتند: اگر او را نزد چاه سُمَيحه[۱۰۰] هم فرستاده بوديم، آبش خشك مى‌‌شد. سپس آن دو رفتند تا تحقيق كنند كه آيا اُسامه آنچه را كه پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به او دستور داده بود به آن دو بدهد، داشته است [و نداده] يا نه.

پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به آن دو فرمود: «چه شده است كه مى‌‌بينم رنگ گوشت در دهانتان است؟!». گفتند: اى پيامبر خدا! ما امروز گوشتى نخورده‌‌ايم.

فرمود: «اشتباه مى‌‌كنيد. شما گوشت سلمان و اُسامه را خورده‌‌ايد». سپس اين آيه نازل شد.

20. الغيبة والنميمة عن عائشة: إنّي قُلتُ لاِمرَأَةٍ مَرَّةً، وأَنَا عِندَ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ هذِهِ لَطَويلَةُ [الذَّيلِ[۱۰۱]].

فَقالَ: اِلفِظي، اِلفِظي. فَلَفَظتُ بَضعَةً مِن لَحمٍ.[۱۰۲]

20. الغيبة و النميمة ـ به نقل از عايشه ـ: من يك بار نزد پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله در باره زنى گفتم: او زن [دامن] درازى[۱۰۳] است. پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «تُف كن، تف كن!» و من [از دهانم] قطعه گوشتى را بيرون انداختم.

21. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ اللّهَ لَيَبعَثُ المَعروفَ يَومَ القِيامَةِ في صورَةِ الرَّجُلِ المُسلِمِ، فَيَأتي صاحِبَهُ إذَا انشَقَّ عَنهُ قَبرُهُ فَيَمسَحُ عَن وَجهِهِ التُّرابَ، ويَقولُ: أبشِر يا وَلِيَّ اللّهِ بِأَمانِ اللّهِ وكَرامَتِهِ، لا يَهولَنَّكَ ما تَرى مِن أهوالِ يَومِ القِيامَةِ، فَلا يَزالُ يَقولُ لَهُ: اِحذَر هذا وَاتَّقِ هذا، يُسَكِّنُ بِذلِكَ رَوعَهُ[۱۰۴] حَتّى يُجاوِزَ بِهِ الصِّراطَ، فَإِذا جاوَزَ بِهِ الصِّراطَ عَدَلَهُ وَلِيُّ اللّهِ إلى مَنازِلِهِ فِي الجَنَّةِ.

ثُمَّ يَثني عَنهُ المَعروفُ، فَيَتَعَلَّقُ بِهِ فَيَقولُ: يا عَبدَ اللّهِ! مَن أنتَ؟ خَذَلَنِيَ الخَلائِقُ في أهوالِ القِيامَةِ غَيرُكَ؛ فَمَن أنتَ؟!

فَيَقولُ: أما تَعرِفُني؟ فَيَقولُ: لا، فَيَقولُ: أنَا المَعروفُ الَّذي عَمِلتَهُ فِي الدُّنيا، بَعَثَنِيَ اللّهُ خَلقا لاُِجازِيَكَ بِهِ يَومَ القِيامَةِ.[۱۰۵]

21. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند در روز قيامت، «نيكى» را در سيماى مردى مسلمان بر مى‌‌انگيزد و چون قبر فرد نيكوكار شكافته شود، پيش او مى‌‌آيد و خاك از چهره‌‌اش مى‌‌زُدايد و مى‌‌گويد: «اى دوست خدا! مژده باد تو را به امان و كرامت الهى! آنچه از هراس‌‌هاى قيامت مى‌‌بينى، تو را به وحشت نيفكنَد».

پس همواره به او مى‌‌گويد: «از اين، بر حذر باش و از اين، پروا كن» و به اين وسيله، نگرانىِ او را آرامش مى‌‌بخشد تا آن كه او را از صراط، عبور دهد.

پس چون او را از صراط عبور داد، آن ولىّ خدا او را به جايگاه‌‌هايش در بهشت مى‌‌برد. آن گاه، «نيكى» از او جدا مى‌‌شود و او به «نيكى» مى‌‌آويزد و مى‌‌گويد: تو كيستى؟ در ترس‌‌هاى قيامت، همه مخلوقات تنهايم گذاشتند، جز تو. پس تو كيستى؟

مى‌‌گويد: مرا نمى‌‌شناسى؟

[نيكوكار] مى‌‌گويد: نه.

مى‌‌گويد: من همان كار نيكم كه تو در دنيا انجام دادى. خداوند، مرا به صورت آفريده‌‌اى بر انگيخت تا پاداش نيكى‌‌ات را در روز قيامت بدهم.

22. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: سِتٌّ مَن عَمِلَ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ جادَلَت عَنهُ يَومَ القِيامَةِ، حَتّى تُدخِلَهُ الجَنَّةَ؛ تَقولُ: أي رَبِّ، قَد كانَ يَعمَلُ بي فِي الدُّنيا.

الصَّلاةُ، وَالزَّكاةُ، وَالحَجُّ، وَالصِّيامُ، وأَداءُ الأَمانَةِ، وصِلَةُ الرَّحِمِ.[۱۰۶]

22. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: شش چيز است كه هر كس يكى از آنها را به جا آورد، آن چيز، روز قيامت از او دفاع مى‌‌كند تا آن كه او را به بهشت در آورد و بگويد: اى خداوند! او در دنيا مرا انجام مى‌‌داد.

[آن شش چيز عبارت‌‌اند از:] نماز، زكات، حج، روزه، امانتدارى، و صله رَحِم.

23. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ المُؤمِنَ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ في صورَةٍ حَسَنَةٍ، فَيَقولُ لَهُ: ما أنتَ، فَوَاللّهِ إنّي لَأَراكَ امرَأَ صِدقٍ؟ فَيَقولُ لَهُ: أنَا عَمَلُكَ. فَيَكونُ لَهُ نورا وقائِدا إلَى الجَنَّةِ.

وأَمَّا الكافِرُ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ في صورَةٍ سَيِّئَةٍ وبِشارَةٍ سَيِّئَةٍ، فَيَقولُ: مَن أنتَ، فَوَ اللّهِ إنّي لَأَراكَ امرَأَ سَوءٍ؟ فَيَقولُ: أنَا عَمَلُكَ. فَيَنطَلِقُ بِهِ حَتّى يُدخِلَ النّارَ.[۱۰۷]

23. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مؤمن، هر گاه از گور خود بيرون آيد، عملش در شكلى زيبا در برابرش مجسّم مى‌‌شود. مؤمن به او مى‌‌گويد: تو كيستى؟به خدا سوگند كه تو را شخص خوب و درستى مى‌‌بينم! او مى‌‌گويد: من كردار تو هستم. پس، براى او نورى و راهبرى به سوى بهشت مى‌‌شود. كافر هم چون از گورش بيرون آيد، كردارش در شكلى زشت و نويدى بد در برابرش مجسّم مى‌‌شود. او مى‌‌گويد: تو كيستى؟ به خدا سوگند كه تو را بد شخصى مى‌‌بينم! و او مى‌‌گويد: من كردار تو هستم. پس او را مى‌‌برَد و به آتش مى‌‌افكند.

24. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إذا دَخَلَ الإِنسانُ قَبرَهُ فَإِن كانَ مُؤِنا حَفَّ بِهِ عَمَلُهُ: الصَّلاةُ وَالصِّيامُ، فَيَأتيهِ المَلَكُ مِن نَحوِ الصَّلاةِ فَتَرُدُّهُ، ومِن نَحوِ الصِّيامِ فَيَرُدُّهُ، فَيُناديهِ: اِجلِس، فَيَجلِسُ، فَيَقولُ لَهُ: ماذا تَقولُ في هذَا الرَّجُلِ ـ يَعنِي النَّبِيَّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ قالَ: مَن؟ قالَ: مُحَمَّدٌ.

قالَ: أنَا أشهَدُ أنَّهُ رَسولُ اللّهِ، يَقولُ: وما يُدريكَ، أدرَكتَهُ؟ قالَ: أشهَدُ أنَّهُ رَسولُ اللّهِ، يَقولُ: عَلى ذلِكَ عِشتَ، وعَلَيهِ مِتَّ، وعَلَيهِ تُبعَثُ.

وإن كانَ فاجِرا أو كافِرا جاءَ المَلَكُ ولَيسَ بَينَهُ وبَينَهُ شَيءٌ يَرُدُّهُ، فَأَجلَسَهُ يَقولُ: اِجلِس.…[۱۰۸]

24. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: زمانى كه انسان را در قبرش مى‌‌گذارند، اگر مؤمن باشد، نماز و روزه‌‌اش او را در ميان مى‌‌گيرند و فرشته (سؤال) از طرف نماز به سويش مى‌‌رود، امّا نماز او را پس مى‌‌زند. از طرف روزه مى‌‌رود و آن هم او را پس مى‌‌زند. پس فرشته به آن شخص مى‌‌گويد: برخيز بنشين. مى‌‌نشيند. به او مى‌‌گويد: در باره اين مرد ـ يعنى پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ چه مى‌‌گويى؟ مى‌‌گويد: كدام مرد؟ مى‌‌گويد: محمّد. مى‌‌گويد: من گواهى مى‌‌دهم كه او فرستاده خداست. مى‌‌گويد: از كجا مى‌‌دانى؟ او را ديده‌‌اى؟

مى‌‌گويد: گواهى مى‌‌دهم كه او فرستاده خداست. مى‌‌گويد: تو بر اين عقيده زيستى و بر اين مُردى و بر اين، بر انگيخته مى‌‌شوى.

اگر هم فاسد يا كافر باشد، فرشته كه مى‌‌آيد، هيچ چيزى ميان او و فرشته وجود ندارد تا او را پس زند. پس فرشته به او دستور نشستن مى‌‌دهد و مى‌‌گويد: برخيز بنشين.…

25. المحاسن عن أبي بصير عن أحدهما عليهماالسلام: إذا ماتَ العَبدُ المُؤمنُ دَخَلَ مَعَهُ في قَبرِهِ سِتَّةُ[۱۰۹] صُوَرٍ، فيهِنَّ صورَةٌ هِيَ أحسَنُهُنَّ وَجها، وأَبهاهُنَّ هَيئَةً، وأَطيَبُهُنَّ ريحا، وأَنظَفُهُنَّ صورَةً، قالَ: فَتَقِفُ صورَةٌ عَن يَمينِهِ، واُخرى عَن يَسارِهِ، واُخرى بَينَ يَدَيهِ واُخرى خَلفَهُ، واُخرى عِندَ رِجلَيهِ، وتَقِفُ الَّتي هِيَ أحسَنُهُنَّ فَوقَ رَأسِهِ، فَإِن اُتِيَ عَن يَمينِهِ، مَنَعَتهُ الَّتي عَن يَمينِهِ، ثُمَّ كَذلِكَ إلى أن يُؤى مِنَ الجِهاتِ السِّتِّ.

قالَ: فَتَقولُ أحسَنُهُنَّ صورَةً: مَن أنتُم جَزاكُمُ اللّهُ عَنّي خَيرا؟ فَتَقولُ الَّتي عَن يَمينِ العَبدِ: أنَا الصَّلاةُ، وتَقولُ الَّتي عَن يَسارِهِ: أنَا الزَّكاةُ، وتَقولُ الَّتي بَينَ يَدَيهِ: أنَا الصِّيامُ، وتَقولُ الَّتي خَلفَهُ: أنَا الحَجُّ وَالعُمرَةُ، وتَقولُ الَّتي عِندَ رِجلَيهِ: أنَا بِرُّ مَن وَصَلتِ مِن إخوانِكَ.

ثُمَّ يَقُلنَ: مَن أنتَ، فَأَنتَ أحسَنُنا وَجها، وأَطيَبُنا ريحا، وأَبهانا هَيئَةً؟ فَتَقولُ: أنَا الوِلايَةُ لاِلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ وعَلَيهِم أجمَعينَ.[۱۱۰]

25. المحاسن ـ به نقل از ابو بصير ـ: امام باقر عليه‌‌السلام ـ يا امام صادق عليه‌‌السلام ـ فرمود: «زمانى كه بنده مؤمن مى‌‌ميرد، شش نگاره همراه او وارد قبرش مى‌‌شوند كه يكى از آنها از همه خوب‌‌روتر و خوش‌‌قيافه‌‌تر و خوش‌‌بوتر و پاكيزه‌‌تر است. پس نگاره‌‌اى در طرف راست او مى‌‌ايستد و ديگرى، در طرف چپ او و ديگرى، پيشِ روى او و ديگرى، پشت سرِ او و ديگرى، پايين پاى او و آن كه از همه زيباتر است، بالاى سرش مى‌‌ايستد. چون فرشته بخواهد از طرف راست او نزدش رود، آن كه در طرف راست اوست، مانعش مى‌‌گردد و به همين ترتيب، از هر شش طرف».

امام عليه‌‌السلام فرمود: «در اين هنگام، آن زيباترين مى‌‌گويد: خدا از جانب من به شما خير دهد. شما كيستيد؟ آن كه در طرف راست بنده است، مى‌‌گويد: من نمازم. آن كه در طرف چپ است، مى‌‌گويد: من زكاتم. آن كه پيش روىِ اوست، مى‌‌گويد: من روزه‌‌ام. آن كه پشت سرِ اوست، مى‌‌گويد: من حجّ و عمره‌‌ام، و آن كه پايين پاى اوست، مى‌‌گويد: من نيكى‌‌هايى هستم كه به برادرانت كرده‌‌اى.

سپس مى‌‌گويند: تو كه هستى كه از همه ما خوب‌‌روتر و خوش‌‌بوتر و خوش‌‌قيافه‌‌ترى؟ مى‌‌گويد: من ولايت خاندان محمّد هستم ـ درودهاى خدا بر او و بر همه ايشان، باد!».

26. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: ما مِن مَوضِعِ قَبرٍ إلاّ وهُوَ يَنطِقُ كُلَّ يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ: أنَا بَيتُ التُّرابِ، أنَا بَيتُ البَلاءِ، أنَا بَيتُ الدّودِ...، فَإِذا دَخَلَهُ عَبدٌ مُؤمِنٌ... يُفتَحُ لَهُ بابٌ يَرى مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ، ويَخرُجُ مِن ذلِكَ رَجُلٌ لَم تَرَ عَيناهُ شَيئا قَطُّ أحسَنَ مِنهُ، فَيَقولُ: يا عَبدَ اللّهِ، ما رَأَيتُ شَيئا قَطُّ أحسَنَ مِنكَ! فَيَقولُ: أنَا رَأيُكَ الحَسَنُ الَّذي كُنتَ عَلَيهِ، وعَمَلُكَ الصّالِحُ الَّذي كُنتَ تَعمَلُهُ. قالَ: ثُمَّ تُؤَذُ روحُهُ فَتوضَعُ فِي الجَّنَةِ حَيثُ رَأى مَنزِلَهُ...

و إذا دَخَلَ الكافِرُ يُفتَحُ لَهُ بابٌ إلَى النّارِ... ثُمَّ إنَّهُ يَخرُجُ مِنهُ رَجُلٌ أقبَحُ مَن رَأى قَطُّ فَيَقولُ: يا عَبدَ اللّهِ! مَن أنتَ؟ ما رَأَيتُ شَيئا أقبَحَ مِنكَ! فَيَقولُ: أنَا عَمَلُكَ السَّيِّئُ، الَّذي كُنتَ تَعمَلُهُ ورَأيُكَ الخَبيثُ. قالَ: ثُمَّ تُؤخَذُ روحُهُ فَتوضَعُ حَيثُ رَأى مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ.[۱۱۱]

26. امام صادق عليه‌‌السلام: هيچ جاى قبرى نيست، مگر اين كه هر روز سه بار مى‌‌گويد: «من خانه خاكم. من خانه بلايم. من خانه كِرم‌‌هايم...» و چون بنده مؤمنى به آن خانه در آيد، درى برايش گشوده مى‌‌شود كه جايگاه خود در بهشت را مى‌‌بيند و از آن، مردى بيرون مى‌‌آيد كه چشمان آن مؤمن، چيزى زيباتر از او هرگز نديده است و آن مؤمن مى‌‌گويد: اى بنده خدا! هرگز چيزى زيباتر از تو نديده‌‌ام! و او مى‌‌گويد: من آن عقيده نيك تو هستم كه داشتى و كردار شايسته‌‌ات كه انجامش مى‌‌دادى». سپس روح آن بنده مؤمن را مى‌‌گيرند و در بهشت، آن جا كه منزلش را ديده است، مى‌‌گذارند.…

و چون كافر به آن خانه در آيد، درى به سوى آتش براى گشوده مى‌‌گردد.… سپس از آن دو مردى بيرون مى‌‌آيد كه هرگز زشت‌‌تر از او نديده است و كافر مى‌‌گويد: اى بنده خدا! تو كيستى؟ چيزى زشت‌‌تر از تو نديده‌‌ام. آن مرد مى‌‌گويد: من آن كردار بد تو هستم كه انجامش مى‌‌دادى و عقيده ناپاك توام. سپس روح او را مى‌‌گيرند و در جايگاهش از دوزخ كه ديده است، مى‌‌گذارند».

27. الكافي عن أبان بن تغلب: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام عَن حَقِّ المُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ، قالَ: فقالَ: حَقُّ المُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ أعظَمُ مِن ذلِكَ، لَو حَدَّثتُكُم لَكَفَرتُم، إنَّ المُؤمِنَ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ، خَرَجَ مَعَهُ مِثالٌ مِن قَبرِهِ، يَقولُ لَهُ: أبشِر بِالكَرامَةِ مِنَ اللّهِ وَالسُّرورِ، فَيَقولُ لَهُ: بَشَّرَكَ اللّهُ بِخَيرٍ.

قالَ: ثُمَّ يَمضي مَعَهُ يُبَشِّرُهُ بِمِثلِ ما قالَ، وإذا مَرَّ بِهَولٍ قالَ: لَيسَ هذا لَكَ، وإذا مَرَّ بِخَيرٍ قالَ: هذا لَكَ، فَلا يَزالُ مَعَهُ يُؤَمِّنُهُ مِمّا يَخافُ ويُبَشِّرُهُ بِما يُحِبُّ حَتّى يَقِفَ مَعَهُ بَينَ يَدَيِ اللّهِ عز و جل، فَإِذا أمَرَ بِهِ إلَى الجَنَّةِ قالَ لَهُ المِثالُ: أبشِر فَإِنَّ اللّهَ عز و جل قَد أمَرَ بِكَ إلَى الجَنَّةِ، قالَ: فَيَقولُ: مَن أنتَ رَحِمَكَ اللّهُ، تُبَشِّرُني مِن حينِ خَرَجتُ مِن قَبري، وآنَستَني في طَريقي وخَبَّرتَني عَن رَبّي؟

قالَ: فَيَقولُ: أنَا السُّرورُ الَّذي كُنتَ تُدخِلُهُ عَلى إخوانِكَ فِي الدُّنيا، خُلِقتُ مِنهُ لاُبَشِّرَكَ واُؤنِسَ وَحشَتَكَ.[۱۱۲]

27. الكافى ـ به نقل از ابان بن تَغلِب ـ: از امام صادق عليه‌‌السلام در باره حقّ مؤمن بر مؤمن پرسيدم. فرمود: «حقّ مؤمن بر مؤمن، بزرگ‌‌تر از اين چيزهاست. اگر شما را خبر دهم، كافر مى‌‌شويد. مؤمن چون از قبرش بيرون آيد، مثالى با او از قبرش بيرون مى‌‌آيد و به او مى‌‌گويد: "بشارت باد تو را به نوازش از جانب خدا و سُرور و خوش‌‌حالى". پس مؤمن به آن مثال مى‌‌گويد: "خدا، تو را به خير و خوبى بشارت دهد".

پس آن مثال با مؤمن مى‌‌رود و او را بشارت مى‌‌دهد به مثل آنچه در اوّل گفته بود. چون به چيزى بگذرد كه موجب هول و ترس باشد، مى‌‌گويد: "اين از براى تو نيست"، و چون به چيز خوبى بگذرد، مى‌‌گويد: "اين از براى توست". پس پيوسته با او باشد و او را از آنچه مى‌‌ترسد، ايمنى مى‌‌دهد و به آنچه دوست مى‌‌دارد، او را بشارت مى‌‌دهد تا آن كه با او در نزد خداى عز و جل بايستد و چون امر مى‌‌شود كه او را به بهشت ببرند، مثال به وى مى‌‌گويد: "بشارت باد تو را كه خداى عز و جل امر فرمود تو را به سوى بهشت برند". مؤمن مى‌‌گويد: "خدا تو را رحمت كند! تو كيستى كه پيوسته مرا بشارت مى‌‌دهى؟ از آن وقتى كه از قبرم بيرون آمدم، در راه كه آمدم با من خو گرفتى و انيس و مونس من بودى و مرا از جانب پروردگارم خبر دادى؟". آن مثال مى‌‌گويد: "من همان شادى و سُرورى هستم كه تو در دنيا به برادرانت مى‌‌رساندى. از آن آفريده شده‌‌ام كه تو را بشارت دهم و انيس تنهايى تو باشم"».

1 / 2 ـ 4: ثَمَرَةُ الأَعمالِ

1 / 2 ـ 4: ثمره اعمال

28. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: بِقَدرِ أعمالِكُم يُرفَعُ ثَوابُكُم.[۱۱۳]

28. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: به اندازه اعمالتان، پاداش شما اوج مى‌‌گيرد.

29. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّكَ إن[۱۱۴] تَدَعُ شَيئا للّه‌‌ إلاّ آتاكَ اللّهُ خَيرا مِنهُ، وإن تَأتي شَيئا تَقَرُّبا للّه‌‌ تَعالى إلاّ أجزَلَ اللّهُ لَكَ الثَّوابَ عَنهُ.[۱۱۵]

29. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: تو هيچ چيزى را براى خدا رها نمى‌‌كنى، جز آن كه خداوند، بهتر از آن را به تو مى‌‌دهد. و هيچ چيزى را براى تقرّب به خداوند متعال انجام نمى‌‌دهى، مگر آن را خداوند به جاى آن، تو را پاداش فراوان عطا مى‌‌كند.

30. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: ثَوابُ العَمَلِ ثَمَرَةُ العَمَلِ.[۱۱۶]

30. امام على عليه‌‌السلام: پاداش كار، ثمره كار است.

31. عنه عليه‌‌السلام: ثَمَرَةُ العَمَلِ الأَجرُ عَلَيهِ.[۱۱۷]

31. امام على عليه‌‌السلام: ثمره كار، مزدى است كه براى آن داده مى‌‌شود.

32. عنه عليه‌‌السلام: كُلٌّ يَحصُدُ ما زَرَعَ، ويُجزى بِما صَنَعَ.[۱۱۸]

32. امام على عليه‌‌السلام: هر كسى آنچه كاشته است، درو مى‌‌كند و براى كارى كه كرده است، جزا داده مى‌‌شود.

33. عنه عليه‌‌السلام: بِالعَمَلِ يَحصُلُ الثَّوابُ لا بِالكَسَلِ.[۱۱۹]

33. امام على عليه‌‌السلام: با كار، پاداش به دست مى‌‌آيد نه با تنبلى.

34. عنه عليه‌‌السلام: جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ عَمَلٍ ثَوابا.[۱۲۰]

34. امام على عليه‌‌السلام: خداوند، براى هر كارى، پاداشى قرار داده است.

35. عنه عليه‌‌السلام: لا ثَوابَ لِمَن لا عَمَلَ لَهُ.[۱۲۱]

35. امام على عليه‌‌السلام: براى كسى كه كار نكند، پاداشى نيست.

36. عنه عليه‌‌السلام: لِكُلِّ حَسَنَةٍ ثَوابٌ.[۱۲۲]

36. امام على عليه‌‌السلام: براى هر كار نيكى، پاداشى است.

37. الإمام الكاظم عليه‌‌السلام ـ مِن وَصِيَّتِهِ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ ـ يا هِشامُ، إنَّ المَسيحَ عليه‌‌السلام قالَ لِلحَوارِيّينَ: يا عَبيدَ السَّوءِ! يَهولُكُم[۱۲۳] طولُ النَّخلَةِ وتَذكُرونَ شَوكَها ومَؤونَةَ مَراقيها، وتَنسَونَ طيبَ ثَمَرِها ومَرافِقَها، كَذلِكَ تَذكُرونَ مَؤونَةَ عَمَلِ الآخِرَةِ فَيَطولُ عَلَيكُم أمَدُهُ، وتَنسَونَ ما تُفضونَ[۱۲۴] إلَيهِ مِن نَعيمِها ونورِها وثَمَرِها.[۱۲۵]

37. امام كاظم عليه‌‌السلام ـ در توصيه‌‌هايش به هشام بن حكم ـ: اى هشام! مسيح عليه‌‌السلام به حواريان فرمود: «اى بندگان بد! بلندى خرمابُن، شما را مى‌‌هراسانَد و از خار آن و رنج بالا رفتن بر آن، ياد مى‌‌كنيد، امّا خوش‌‌مزگى ميوه آن و فوايدش را از ياد مى‌‌بريد. همچنين رنج و زحمت كار براى آخرت را ياد مى‌‌كنيد و مدّت اين كار در نظرتان طولانى مى‌‌آيد؛ امّا ناز و نعمت و روشنايى و ميوه آخرت را كه به آنها خواهيد رسيد، از ياد مى‌‌بريد».

1 / 2 ـ 5: القُدومُ عَلَى الأَعمالِ

1 / 2 ـ 5: رسيدن به اعمال

38. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الَّذينَ أقاموا عَلَى الشُّبُهاتِ، وجَنَحوا[۱۲۶] إلَى الشَّهَواتِ... قَدِموا عَلى ما عَمِلوا، ونَدِموا عَلى ما خَلَّفوا.[۱۲۷]

38. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسانى كه به شبهات مى‌‌پردازند و به شهوات مى‌‌گرايند... به كردارهاى خود مى‌‌رسند و از آنچه برجاى گذاشته‌‌اند، پشيمان مى‌‌شوند.

39. الإمام عليّ عليه‌‌السلام ـ فِي المَيِّتِ ـ... ثُمَّ حَمَلوهُ إلى مَخَطٍّ[۱۲۸] (مَحَطٍّ) فِي الأَرضِ، فَأَسلَموهُ فيهِ إلى عَمَلِهِ، وَانقَطَعوا عَن زَورَتِهِ.[۱۲۹]

39. امام على عليه‌‌السلام ـ در باره شخص از دنيا رفته ـ: سپس [بستگانش] او را تا (سرحد) منزلى در دل زمين مى‌‌برند و در آن جا او را به عملش مى‌‌سپارند و براى هميشه از ديدارش چشم مى‌‌پوشند.

40. عنه عليه‌‌السلام: كُلُّ امرِئٍ عَلى ما قَدَّمَ قادِمٌ، وبِما عَمِل مَجزِيٌّ.[۱۳۰]

40. امام على عليه‌‌السلام: هر انسانى به آنچه پيش فرستاده است، مى‌‌رسد و به آنچه عمل كرده است جزا داده مى‌‌شود.

41. عنه عليه‌‌السلام: إنَّمَا المَرءُ مَجزِيٌّ بِما أسلَفَ، وقادِمٌ عَلى ما قَدَّمَ.[۱۳۱]

41. امام على عليه‌‌السلام:...همانا آدمى در برابر كارهايى كه پيشاپيش فرستاده است، پاداش مى‌‌بيند و نزد آنچه فرستاده است، مى‌‌رود.

42. الأمالي للمفيد عن داود بن فرقد: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه‌‌السلام يَقولُ: إنَّ العَمَلَ الصّالِحَ لَيَذهَبُ إلَى الجَنَّةِ فَيُمَهِّدُ لِصاحِبِهِ، كَما يَبعَثُ الرَّجُلُ غُلامَهُ فَيَفرِشُ لَهُ. ثُمَّ قَرَأَ: «أمَّا الَّذينَ آمَنوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلِأَنفُسِهِم يَمهَدونَ»[۱۳۲].[۱۳۳]

42. الأمالى، مفيد ـ به نقل از داوود بن فرقد ـ: از امام صادق عليه‌‌السلام شنيدم كه مى‌‌فرمايد: «كردار نيك، [پيشاپيش] به بهشت مى‌‌رود و براى صاحب خود، تدارك مى‌‌بيند، چنان كه شخص، غلام خود را جلوتر مى‌‌فرستد و او برايش فرش مى‌‌گسترانَد».

ايشان سپس خواند: «و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيك كرده‌‌اند، براى خودشان آماده مى‌‌كنند».

1 / 3: أنواعُ المَثوباتِ

1 / 3: انواع پاداش‌‌ها

1 / 3 ـ 1: ثَوابُ الدُّنيا

1 / 3 ـ 1: پاداش در دنيا

الكتاب

قرآن

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَْرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ».[۱۳۴]

«و اگر اهل شهرها و آبادى‌‌ها، ايمان مى‌‌آوردند و تقوا پيشه مى‌‌كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‌‌گشوديم؛ ولى [آنها حق را] تكذيب كردند. ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم».

«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا».[۱۳۵]

«مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، [خداوند]رحمان، محبّتى براى آنان در دل‌‌ها قرار مى‌‌دهد».

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لاَ يُشْرِكُونَ بِى شَئْا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذٰلِكَ فَأُوْلٰئكَ هُمُ الْفَسِقُونَ».[۱۳۶]

«خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌‌اند، وعده مى‌‌دهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها، خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پا بر جا و ريشه‌‌دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مى‌‌كند، آن چنان كه تنها مرا مى‌‌پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقان‌‌اند».

«وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الاْخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِى الشَّكِرِينَ».[۱۳۷]

«هر كس پاداش دنيا را بخواهد [و در زندگى خود، در اين راه گام بردارد]، چيزى از آن به او خواهيم داد و هر كس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مى‌‌دهيم و به زودى سپاس‌‌گزاران را پاداش خواهيم داد».

«لَّقَدْ رَضِىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِى قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثَبَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا * وَ مَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَ كَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا».[۱۳۸]

«خداوند از مؤمنان ـ هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند ـ راضى و خشنود شد. خدا آنچه را در درون دل‌‌هايشان [از ايمان و صداقت] نهفته بود، مى‌‌دانست. از اين رو، آرامش را بر دل‌‌هايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى را براى پاداش، نصيب آنها فرمود و [همچنين] غنايم بسيارى كه آن را به دست مى‌‌آوريد، و خداوند، شكست‌‌ناپذير و حكيم است».

الحديث

حديث

43. معاني الأخبار عن أبي ذرّ: قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، الرَّجُلُ يَعمَلُ لِنَفسِهِ ويُحِبُّهُ النّاسُ؟

قالَ: تِلكَ عاجِلُ بُشرَى المُؤمِنِ.[۱۳۹]

43. معانى الأخبار ـ به نقل از ابو ذر ـ: گفتم: اى پيامبر خدا! انسان براى خودش عمل مى‌‌كند؛ امّا مردم [به سبب آن عمل] او را دوست مى‌‌دارند. فرمود: «اين، مژدگانى [و پاداش] اين جهانىِ مؤمن است».

44. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن عَمِلَ لاِخِرَتِهِ، كَفاهُ اللّهُ أمرَ دُنياهُ.[۱۴۰]

44. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه براى آخرتش كار كند، خداوند، كار دنياى او را كفايت مى‌‌كند.

45. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: مَن عَمِلَ لِدينِهِ، كَفاهُ اللّهُ أمرَ دُنياهُ.[۱۴۱]

45. امام على عليه‌‌السلام: هر كه براى دين خود كار كند، خداوند، كار دنياى او را كفايت مى‌‌كند.

46. عنه عليه‌‌السلام: اِتَّقُوا اللّهَ وأَصلِحوا أعمالَكُم، وأَخلِصوا سَرائِرَكُم[۱۴۲]، وَأمُروا بِالمَعروفِ وَانهَوا عَنِ المُنكَرِ؛ فَيَستَجيبَ اللّهُ لَكُم دُعاءَكُم.[۱۴۳]

46. امام على عليه‌‌السلام: از خدا بترسيد و كردارتان را درست كنيد و درون‌‌هايتان را خالص گردانيد و امر به معروف و نهى از منكر كنيد تا خداوند، دعايتان را مستجاب فرمايد.

1 / 3 ـ 2: ثَوابُ الآخِرَةِ

1 / 3 ـ 2: پاداش آخرت

الكتاب

قرآن

«وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الاْخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِى الشَّكِرِينَ».[۱۴۴]

«و هر كس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مى‌‌دهيم و به زودى سپاس‌‌گزاران را پاداش خواهيم داد».

الحديث

حديث

47. الإمام عليّ عليه‌‌السلام ـ لَمّا سُئِلَ عَنِ الدُّنيا لِمَ سُمِّيَت دُنيا، وعَنِ الآخِرَةِ لِمَ سُمِّيَت آخِرَةً؟ ـ: وإنَّما سُمِّيَتِ الدُّنيا دُنيا لِأَنَّها أدنى مِن كُلِّ شَيءٍ، وسُمِّيَتِ الآخِرَةُ آخِرَةً لِأَنَّ فيهَا الجَزاءَ وَالثَّوابَ.[۱۴۵]

47. امام على عليه‌‌السلام ـ در پاسخ به اين پرسش كه: چرا دنيا را دنيا ناميده‌‌اند و آخرت را آخرت؟ ـ: دنيا از آن رو دنيا نام گرفته كه پست‌‌ترين (نزديكترين) چيزهاست. و آخرت از آن رو آخرت ناميده شده كه سزا و پاداش در آن جاست.

48. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مِن فَضلِ الرَّجُلِ عِندَ اللّهِ مَحَبَّتُهُ لاِءِخوانِهِ، ومَن عَرَّفَهُ اللّهُ مَحَبَّةَ إخوانِهِ أحَبَّهُ اللّهُ، ومَن أحَبَّهُ اللّهُ أوفاهُ أجرَهُ يَومَ القِيامَةِ.[۱۴۶]

48. امام صادق عليه‌‌السلام: از جمله چيزهايى كه سبب برترى انسان در پيشگاه خداست، دوستى او با برادران [ايمانى] خويش است. هر كس كه خدا او را با محبت برادرانش آشنا كند، خدا دوستش بدارد. و هر كه را خدا دوست بدارد، در روز قيامت پاداش او را تمام و كمال مى‌‌دهد.

1 / 3 ـ 3: ثَوابُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ

1 / 3 ـ 3: پاداش در دنيا و آخرت

الكتاب

قرآن

«مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعَا بَصِيرًا».[۱۴۷]

«كسانى كه پاداش دنيوى بخواهند [و در قيد نتايج معنوى و اخروى نباشند، در اشتباه‌‌اند؛ زيرا] پاداش دنيا و آخرت نزد خداست و خداوند، شنوا و بيناست».

«فَٔاتَلهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الاْخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ».[۱۴۸]

«از اين رو، خداوند، پاداش اين جهان و پاداش نيك آن جهان را به آنها داد و خداوند، نيكوكاران را دوست مى‌‌دارد».

«مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ».[۱۴۹]

«هر كس كار شايسته‌‌اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك، زنده مى‌‌داريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مى‌‌دادند، خواهيم داد».

«وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ وَ ءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَئِّاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بَالَهُمْ».[۱۵۰]

«و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند و به آنچه بر محمّد نازل شده ـ كه همه حق و از سوى پروردگارشان است ـ نيز ايمان آوردند، خداوند، گناهانشان را مى‌‌بخشد و كارشان را اصلاح مى‌‌كند».

«وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».[۱۵۱]

«و بعضى مى‌‌گويند: پروردگارا! به ما در دنيا [نيكى] عطا كن و در آخرت نيز [نيكى]مرحمت فرما و ما را از عذابِ آتش [دوزخ]نگاه دار».

«وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الاْخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ».[۱۵۲]

«[ولى هنگامى كه] به پرهيزگاران گفته مى‌‌شد: «پروردگار شما چه چيز نازل كرده است؟»، مى‌‌گفتند: «خير [و سعادت]». [آرى.]براى كسانى كه نيكى كردند، در اين دنيا، نيكى است و سراى آخرت، از آن هم بهتر است؛ و چه خوب است سراى پرهيزگاران».

«وَاكْتُبْ لَنَا فِى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِى أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‌‌ءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَالَّذِينَ هُم بِٔايَتِنَا يُؤْمِنُونَ».[۱۵۳]

«و براى ما، در اين دنيا و سراى ديگر، نيكى مقرّر فرما؛ چه اين كه ما به سوى تو بازگشت كرده‌‌ايم. [خداوند در برابر اين تقاضا، به موسى] گفت: «مجازاتم را به هر كس بخواهم، مى‌‌رسانم و رحمتم، همه چيز را فرا گرفته و آن را براى آنها كه تقوا پيشه كنند و زكات را بپردازند و آنها كه به آيات ما ايمان مى‌‌آورند، مقرّر خواهم داشت».

الحديث

حديث

49. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مَرَرتُ عَلَى الرُّكنِ إلاّ رَأَيتُ عَلَيهِ مَلَكا يَقولُ: آمينَ، فَإِذا مَرَرتُم عَلَيهِ فَقولوا: «رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».[۱۵۴]

49. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هيچ گاه بر رُكن [يمانى] نگذشتم، مگر اين كه بر آن فرشته‌‌اى ديدم كه «آمين» مى‌‌گويد. پس هر گاه بر آن گذشتيد، بگوييد: «پروردگارا! در اين دنيا به ما نيكى و در آخرت [نيز] نيكى عطا كن و ما را از عذاب آتش [دور]، نگه دار».

50. صحيح مسلم عن أنس: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله عادَ رَجُلاً مِنَ المُسلِمينَ قَد خَفَتَ[۱۵۵] فَصارَ مِثلَ الفَرخِ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هَل كُنتَ تَدعو بِشَيءٍ أو تَسأَ لُهُ إيّاهُ؟ قالَ: نَعَم، كُنتُ أقولُ: «اللّهُمَّ ما كُنتَ مُعاقِبي بِهِ فِي الآخِرَةِ فَعَجِّلهُ لي فِي الدُّنيا».

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: سُبحانَ اللّهِ! لا تُطيقُهُ ـ أو لا تَستَطيعُهُ ـ أفَلا قُلتَ: «اللّهُمَّ "آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وقِنا عَذابَ النّارِ"»؟

قالَ: فَدَعَا اللّهَ لَهُ، فَشَفاهُ.[۱۵۶]

50. صحيح مسلم ـ به نقل از اَ نَس ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، به عيادت مردى از مسلمانان رفت كه مانند جوجه، ضعيف و بى‌‌حركت شده بود. به او فرمود: «آيا قبلاً دعايى مى‌‌كرده‌‌اى يا از خدا چيزى مى‌‌خواسته‌‌اى؟».

گفت: آرى. مى‌‌گفتم: بار خدايا! هر كيفرى كه در آخرت مى‌‌خواهى به من برسانى، آن را در همين دنيا برايم جلو انداز.

پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «سبحان اللّه‌‌! تو طاقت آن را ندارى ـ يا توان آن را ندارى ـ. چرا نگفتى: بار خدايا! در دنيا و آخرت، به ما نيكى عطا فرما و از عذاب آتش، نگاهمان بدار؟».

سپس، به درگاه خدا برايش دعا كرد و خداوند، او را شفا داد.

51. تفسير العيّاشي عن عبد الأعلى: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام عَن قَولِ اللّهِ: «رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»، قالَ: رِضوانُ اللّهِ، وَالجَنَّةُ فِي الآخِرَةِ، وَالسَّعَةُ فِي المَعيشَةِ، وحُسنُ الخُلُقِ فِي الدُّنيا.[۱۵۷]

51. تفسير العيّاشى ـ به نقل از عبد الأعلى ـ: از امام صادق عليه‌‌السلام در باره اين فرموده خداوند پرسيدم: «پروردگارا! در دنيا به ما نيكى و در آخرت [نيز نيكى عطا كن و ما را از عذاب آتش]دور]، نگه دار». فرمود: «[مقصود از نيكى] در آخرت، خشنودى خدا و بهشت است و در دنيا، گشايش در معيشت و نيك‌‌خويى».

52. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: يا أبا ذَرٍّ، مَن عَمِلَ لاِخِرَتِهِ كَفاهُ اللّهُ أمرَ دُنياهُ وآخِرَتِهِ.[۱۵۸]

52. امام على عليه‌‌السلام ـ به ابو ذر ـ: اى ابو ذر! آن كه براى آخرت كار كند، خداوند، كار دنيا و آخرتش را كفايت مى‌‌كند.…

53. عنه عليه‌‌السلام: مَن عَمِلَ للّه‌‌ تَعالى أعطاهُ أجرَهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ، وكَفاهُ المُهِمَّ فيهِما.[۱۵۹]

53. امام على عليه‌‌السلام: هر كه براى خداوند متعال كار كند، خداوند در دنيا و آخرت، مزدش را بدهد و در هر دو سرا خواسته‌‌هايش را بر آورَد.

54. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يا عَلِيُّ، ثَلاثٌ ثَوابُهُنَّ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ: الحَجُّ يَنفِي الفَقرَ، وَالصَّدَقَةُ تَدفَعُ البَلِيَّةَ، وصِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدُ فِي العُمُرِ.[۱۶۰]

54. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ به على عليه‌‌السلام ـ: اى على! سه چيز است كه پاداش آنها، هم در دنياست و هم در آخرت: حج، فقر را مى‌‌زدايد، صدقه، بلا را دور مى‌‌كند، و صله رَحِم، بر عمر مى‌‌افزايد.

55. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: ثَلاثَةٌ مَعَ ثَوابِهِنَّ فِي الآخِرَةِ: الحَجُّ يَنفِي الفَقرَ، وَالصَّدَقَةُ تَدفَعُ البَلِيَّةَ، وَالبِرُّ يَزيدُ فِي العُمُرِ.[۱۶۱]

55. امام باقر عليه‌‌السلام: سه چيز است كه علاوه بر پاداش اُخروى [در دنيا نيز آثارى دارد]: حج، فقر را مى‌‌زدايد، صدقه، بلا را دفع مى‌‌كند، و نيكى كردن بر عمر مى‌‌افزايد.

1 / 4: أعظَمُ المَثوباتِ

1 / 4: بزرگ‌‌ترين پاداش‌‌ها

1 / 4 ـ 1: الشَّهادَةُ بِالتَّوحيدِ

1 / 4 ـ 1: گواهى دادن به يگانگى خدا

56. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: ما مِن شَيءٍ أعظَمُ ثَوابا مِن شَهادَةِ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ.[۱۶۲]

56. امام باقر عليه‌‌السلام: هيچ چيزى ثوابش بزرگ‌‌تر از گواهى دادن به يگانگى خدا نيست.

1 / 4 ـ 2: الجِهادُ

1 / 4 ـ 2: جهاد

57. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كُلُّ حَسَناتِ بَني آدَمَ تُحصيهَا المَلائِكَةُ إلاّ حَسَناتِ المُجاهِدينَ؛ فَإِنَّهُم يَعجِزونَ عَن عِلمِ ثَوابِها.[۱۶۳]

57. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: همه كارهاى نيك آدميان را فرشتگان شماره مى‌‌كنند، بجز كارهاى نيك مجاهدان را؛ زيرا از دانستن پاداش كارهاى نيك ناتوان‌‌اند.

58. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مِن عَبدٍ يَموتُ لَهُ عِندَ اللّهِ خَيرٌ، يَسُرُّهُ أن يَرجِعَ إلَى الدُّنيا وأَنَّ لَهُ الدُّنيا وما فيها، إلاَّ الشَّهيدُ؛ لِما يَرى مِن فَضلِ الشَّهادَةِ، فَإِنَّهُ يَسُرُّهُ أن يَرجِعَ إلَى الدُّنيا فَيُقتَلَ مَرَّةً اُخرى.[۱۶۴]

58. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر بنده‌‌اى كه بميرد و نزد خداوند پاداشى داشته باشد، [باز هم] دوست دارد به دنيا برگردد و دنيا و هر چه در آن است، از آنِ او باشد، جز شهيد، كه با مشاهده ارزش شهادت، دوست دارد به دنيا برگردد و بار ديگر كشته شود.

59. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: ثَوابُ الجِهادِ أعظَمُ الثَّوابِ.[۱۶۵]

59. امام على عليه‌‌السلام: پاداش جهاد، بزرگ‌‌ترين پاداش است.

1 / 4 ـ 3: جِهادُ النَّفس

1 / 4 ـ 3: جهاد با نفس

60. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: ألا وإنَّ الجِهادَ ثَمَنُ الجَنَّةِ، فَمَن جاهَدَ نَفسَهُ مَلَكَها، وهِيَ أكرَمُ ثَوابِ اللّهِ لِمَن عَرَفَها.[۱۶۶]

60. امام على عليه‌‌السلام: بدانيد كه جهاد، بهاى بهشت است. پس هر كه با نفْس خويش جهاد كند، بهشت را مالك مى‌‌شود و بهشت، ارجمندترين پاداش الهى است براى كسى كه قدر آن را بشناسد.

راجع: ص406 (ما يوجب تضاعف الثواب / جهاد النفس).

ر. ك: ص407 (اسباب چند برابر شدن پاداش / جهاد با نفس).

1 / 4 ـ 4: الإِنصافُ

1 / 4 ـ 4: انصاف داشتن

61. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: إنَّ أعظَمَ المَثوبَةِ مَثوبَةُ الإِنصافِ.[۱۶۷]

61. امام على عليه‌‌السلام: بزرگ‌‌ترين پاداش، پاداش انصاف است.

1 / 4 ـ 5: التَّقوى

1 / 4 ـ 5: پرهيزگارى

62. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ لاُسامَةَ ـ: وَاعلَم يا اُسامَةَ أنَّ أكثَرَ النّاسِ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةً يَومَ القِيامَةِ، وأَجزَلَهُم ثَوابا، وأَكرَمَهُم مَآبا، مَن طالَ فِي الدُّنيا حُزنُهُ، ودامَ فيها هَمُّهُ، ودامَ فيها غَمُّهُ، وكَثُرَ فيها جوعُهُ وعَطَشُهُ، اُولئِكَ الأَبرارُ الأَتقِياءُ الأَخيارُ.[۱۶۸]

62. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ به اُسامه ـ: اى اُسامه! بدان كه با منزلت‌‌ترينِ مردم پيش خدا در روز قيامت و پُرثواب ترين و گرامى‌‌ترينِ آنها به هنگام بازگشت به سوى او، كسى است كه در دنيا، غم و اندوهش طولانى و مداوم باشد، و نيز گرسنگى و تشنگى‌‌اش بيشتر باشد. آنان، ابرار، پرهيزگاران و نيكان‌‌اند.

63. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: لَيسَ لِأَحَدٍ عَلى أحَدٍ فَضلٌ إلاّ بِالتَّقوى، ألا وإنَّ لِلمُتَّقينَ عِندَ اللّهِ تَعالى أفضَلَ الثَّوابِ، وأَحسَنَ الجَزاءِ وَالمَآبِ.[۱۶۹]

63. امام على عليه‌‌السلام: هيچ كس را بر ديگرى برترى نيست، مگر با پرهيزگارى. بدانيد كه پرهيزگاران در نزد خداى متعال، برترين پاداش و بهترين جزا و بازگشتگاه را دارند.

1 / 4 ـ 6: الصَّبرُ

1 / 4 ـ 6: شكيبايى

64. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: ثَوابُ الصَّبرِ أعلَى الثَّوابِ.[۱۷۰]

64. امام على عليه‌‌السلام: پاداش شكيبايى، بالاترين پاداش است.

65. الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام: سَهَرُ لَيلَةٍ مِن مَرَضٍ أو وَجَعٍ، أفضَلُ وأَعظَمُ أجرا مِن عِبادَةِ سَنَةٍ.[۱۷۱]

65. امام باقر عليه‌‌السلام يا امام صادق عليه‌‌السلام: يك شب بيدارى كشيدن به علّت بيمارى يا درد، برتر و اجرش بزرگ‌‌تر از يك سال عبادت است.

راجع: ص546 (من يُؤتى أجره بغير حِساب).

ر. ك: ص547 (كسانى كه اجرشان بى‌‌حساب داده مى‌‌شود).

1 / 4 ـ 7: كَظَمُ الغَيظِ

1 / 4 ـ 7: فرو خوردن و نگه‌‌داشتن خشم

66. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مِن جُرعَةٍ أعظَمُ أجرا عِندَ اللّهِ مِن جُرعَةِ غَيظٍ كَظَمَها[۱۷۲] عَبدٌ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ.[۱۷۳]

66. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هيچ جرعه‌‌اى در نزد خداوند، اجرش بزرگ‌‌تر از جرعه خشمى نيست كه بنده براى رضاى خدا فرو مى‌‌خورَد.

1 / 4 ـ 8: العَفوُ

1 / 4 ـ 8: گذشت

67. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: شَيئانِ لا يوزَنُ ثَوابُهُما: العَفوُ وَالعَدلُ.[۱۷۴]

67. امام على عليه‌‌السلام: دو چيز است كه پاداش آنها وزن نمى‌‌شود: گذشت و دادگرى.

1 / 4 ـ 9: صَلاةُ اللَّيلِ

1 / 4 ـ 9: نماز شب

الكتاب

قرآن

«تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ * فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِىَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءَ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ».[۱۷۵]

«پهلوهايشان از بسترها [در دل شب]، فاصله گرفته [و به پا مى‌‌خيزند و به درگاه خدا رو مى‌‌آورند] و پروردگار خود را با بيم و اميد مى‌‌خوانند و از آنچه به آنان روزى داده‌‌ايم، انفاق مى‌‌كنند. هيچ كس نمى‌‌داند چه پاداش‌‌هاى مهمّى كه مايه روشنى چشم‌‌هاست، براى آنها نهفته شده است. اين، پاداش كارهايى است كه انجام مى‌‌دادند».

الحديث

حديث

68. صحيح مسلم عن سهل بن سعد الساعدي: شَهِدتُ مِن رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله مَجلِسا وَصَفَ فيهِ الجَنَّةَ، حَتَّى انتَهى، ثُمَّ قالَ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله في آخِرِ حَديثِهِ:

«فيها ما لا عَينٌ رَأَت، ولا اُذُنٌ سَمِعَت، ولا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ».

ثُمَّ اقتَرَأَ[۱۷۶] هذِهِ الآيَةَ: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ * فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِىَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءَ بِمَا كَانُوايَعْمَلُونَ».[۱۷۷]

68. صحيح مسلم ـ به نقل از سهل بن سعد ساعدى ـ: در يكى از مجلس‌‌هاى پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله حاضر بودم و ايشان در آن مجلس، از اوصاف بهشت مى‌‌گفت تا آن كه توصيفش به پايان رسيد. سپس آن حضرت صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله در پايان سخنش فرمود:

«در آن جا چيزهايى هست كه نه هيچ چشمى ديده، نه هيچ گوشى شنيده و نه بر دل هيچ بشرى گذر كرده است».

پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آن گاه، اين آيه را خواند: «پهلوهايشان از بسترها فاصله گرفته است. پروردگارشان را به بيم و اميد مى‌‌خوانند و از آنچه روزى‌‌شان كرده‌‌ايم، انفاق مى‌‌كنند. پس هيچ كس نمى‌‌داند كه چه چيزهايى از آنچه روشنى‌‌بخش ديدگان است، به پاداش كارهايى كه انجام مى‌‌داده‌‌اند، برايشان اندوخته شده است».

69. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: ما مِن عَمَلٍ حَسَنٍ يَعمَلُهُ العَبدُ إلاّ ولَهُ ثَوابٌ فِي القُرآنِ إلاّ صَلاةُ اللَّيلِ؛ فَإِنَّ اللّهَ لَم يُبَيِّن ثَوابَها لِعِظَمِ خَطَرِها عِندَهُ، فَقالَ: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ»إلى قَولِهِ «يَعْمَلُونَ».[۱۷۸]

69. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كار نيكى كه بنده مى‌‌كند، در قرآن برايش ثوابى ذكر شده، مگر نماز شب كه از بس نزد خدا پُر اهمّيت است، ثواب آن را معلوم نكرده و فرموده است: «پهلوهايشان از بسترها فاصله گرفته» تا: «عمل مى‌‌كنند».

1 / 4 ـ 10: صَلاةُ الجَماعَةِ

1 / 4 ـ 10: نماز جماعت

70. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ في حَديثِ نُزولِ جَبرَئيلَ وسَبعينَ ألفا مِنَ المَلائِكَةِ عَلَيهِ ـ... قُلتُ: يا جَبرَئيلُ، وما لاُِمَّتي فِي الجَماعَةِ؟

قالَ: يا مُحَمَّدُ، إذا كانَا اثنَينِ كَتَبَ اللّهُ لِكُلِّ واحِدٍ بِكُلِّ رَكعَةٍ مِئَةً وخَمسينَ صَلاةً، وإذا كانوا ثَلاثَةً كَتَبَ لِكُلِّ واحِدٍ بِكُلِّ رَكعَةٍ سِتَّمِئَةٍ صَلاةٍ،... فَإِن زادوا عَلَى العَشَرَةِ فَلَو صارَتِ السَّماواتُ كُلُّها مِدادا، وَالأَشجارُ أقلاما، وَالثَّقَلانِ مَعَ المَلائِكَةِ كُتّابا، لَم يَقدِروا أن يَكتُبوا ثَوابَ رَكعَةٍ واحِدَةٍ.

يا مُحَمَّدُ، تَكبيرَةٌ يُدرِكُهَا المُؤمِنُ مَعَ الإِمامِ خَيرٌ مِن سِتّينَ ألفَ حَجَّةٍ وعُمرَةٍ، وخَيرٌ مِنَ الدُّنيا وما فيها سَبعينَ ألفَ مَرَّةٍ.[۱۷۹]

70. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ در حديث فرود آمدن جبرئيل با هفتاد هزار فرشته بر ايشان ـ:... گفتم: اى جبرئيل! براى امّتم در [گزاردن نماز] جماعت، چه پاداشى است؟ گفت: «اى محمّد! اگر دو نفر باشند، خداوند براى هر يك [از آنها] به ازاى هر ركعتى يكصدو پنجاه نماز مى‌‌نويسد، اگر سه نفر باشند، براى هر كدام، به ازاى هر ركعتى ششصد نماز مى‌‌نويسد... و چنانچه از ده نفر بيشتر شدند، اگر همه آسمان‌‌ها مركّب شوند و درختان، قلم و جنّ و انس با فرشتگان، نويسنده، باز نمى‌‌توانند پاداش حتّى يك ركعت را بنويسند.

اى محمّد! رسيدن مؤمن به يك تكبير امام [جماعت] از شصت هزار حجّ و عمره، بهتر است و هفتاد هزار بار بهتر است از دنيا و هر آنچه در آن است».

71. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: التَّكبيرَةُ الاُولى مَعَ الإِمامِ، خَيرٌ مِنَ الدُّنيا وما فيها.[۱۸۰]

71. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: تكبير اوّل (تكبيرة الإحرام) بلافاصله پس از امام [جماعت]از دنيا و هر آنچه در آن است، بهتر است.

72. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: صَلاةُ الرَّجُلِ في مَنزِلِهِ جَماعَةً تَعدِلُ أربَعا وعِشرينَ صَلاةً، وصَلاةُ الرَّجُلِ جَماعَةً فِي المَسجِدِ تَعدِلُ ثَمانِيَ وأَربَعينَ صَلاةً مُضاعَفَةً فِي المَسجِدِ، وإنَّ الرَّكعَةَ فِي المَسجِدِ الحَرامِ ألفُ رَكعَةٍ في سِواهُ مِنَ المَساجِدِ، وإنَّ الصَّلاةَ فِي المَسجِدِ فَردا بِأَربَعٍ وعِشرينَ صَلاةً.[۱۸۱]

72. امام صادق عليه‌‌السلام: نماز مرد در خانه‌‌اش به جماعت، برابر با 24 نماز است و نمازش در مسجد به جماعت، برابر با 48 نماز است؛ يعنى نماز در مسجد، دو چندان است. همچنين يك ركعت [نماز گزاردن] در مسجد الحرام، برابر با هزار ركعت در ديگر مساجد است و نماز گزاردن به تنهايى در مسجد، برابر با 24 نماز است.

1 / 4 ـ 11: ما خَفِيَ مِنَ العِباداتِ

1 / 4 ـ 11: عبادت‌‌هاى پنهانى

73. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أعظَمُ العِبادَةِ أجرا أخفاها.[۱۸۲]

73. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: عبادتى اجرش بزرگ‌‌تر است كه پنهانى‌‌تر باشد.

74. الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام: لا يَكتُبُ المَلَكُ إلاّ ما سَمِعَ، وقالَ اللّهُ عز و جل: «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً»[۱۸۳] فَلا يَعلَمُ ثَوابَ ذلِكَ الذِّكرِ في نَفسِ الرَّجُلِ غَيرُ اللّهِ عز و جل لِعَظَمَتِهِ.[۱۸۴]

74. امام باقر عليه‌‌السلام يا امام صادق عليه‌‌السلام: فرشته، جز آنچه را مى‌‌شنود، نمى‌‌نويسد. خداوند عز و جل فرموده است: «و پروردگارت را در دل خويش با زارى و ترس، ياد كن». پس [اندازه] پاداش اين ياد كردن درونىِ آدمى را به جهت عظمتى كه دارد، كسى جز خداوند عز و جل نمى‌‌داند.

1 / 4 ـ 12: البُكاءُ مِن خَشيَةِ اللّهِ

1 / 4 ـ 12: گريستن از ترس خدا

75. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: ما مِن شَيءٍ إلاّ ولَهُ وَزنٌ أو ثَوابٌ إلاَّ الدُّمُوعُ؛ فَإِنَّ القَطرَةَ تُطفِئُ البِحارَ مِنَ النّارِ، فَإِذَا اغرَورَقَت عَيناهُ بِمائِها حَرَّمَ اللّهُ عز و جل سائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النّارِ، وإن سالَتِ الدُّموعُ عَلى خَدَّيهِ لَم يَرهَق[۱۸۵] وَجهَهُ قَتَرٌ[۱۸۶] ولا ذِلَّةٌ، ولَو أنَّ عَبدا بَكى في اُمّةٍ لَرَحِمَهَا اللّهُ.[۱۸۷]

75. امام باقر عليه‌‌السلام: هيچ چيزى نيست، مگر اين كه وزنى يا پاداشى دارد، بجز اشك‌‌ها؛ زيرا يك قطره اشك، درياهاى آتش را خاموش مى‌‌سازد. هر گاه چشمان شخص از اشك پُر شود، خداى عز و جل بقيه بدن او را بر آتش حرام مى‌‌گردانَد، و اگر اشك‌‌ها بر گونه‌‌هايش روان گردد، ديگر بر چهره‌‌اش سياهى ذلّتى ننشيند. اگر در ميان امّتى يك بنده گريه كند، خداوند بر آن امّت، رحم مى‌‌آورد.

1 / 4 ـ 13: البُكاءُ عَلى أهلِ البَيتِ عليهم‌‌السلام

1 / 4 ـ 13: گريستن بر اهل بيت عليهم‌‌السلام

76. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: لِكُلِّ شَيءٍ ثَوابٌ إلاَّ الدَّمعَةَ فينا.[۱۸۸]

76. امام صادق عليه‌‌السلام: براى هر عملى، پاداشى [معيّن] است، جز اشك ريختن براى ما [كه پاداش آن، حدّ و اندازه ندارد].

1 / 4 ـ 14: إطعامُ المُؤمِنِ

1 / 4 ـ 14: طعام دادن به مؤمن

77. الكافي عن عبد اللّه‌‌ بن ميمون القداح عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن أطعَمَ مُؤمِنا حَتّى يُشبِعَهُ، لَم يَدرِ أحَدٌ مِن خَلقِ اللّهِ ما لَهُ مِنَ الأَجرِ فِي الآخِرَةِ؛ لا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ ولا نَبِيٌّ مُرسَلٌ إلاَّ اللّهُ رَبُّ العالَمينَ.

ثُمَّ قالَ: مِن موجِباتِ المَغفِرَةِ إطعامُ المُسلِمِ السَّغبانِ[۱۸۹]، ثُمَّ تَلا قَولَ اللّهِ عز و جل: «أَوْ إِطْعَمٌ فِى يَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ * يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ * أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ»[۱۹۰].[۱۹۱]

77. الكافى ـ به نقل از عبد اللّه‌‌ بن ميمون قداح ـ: امام صادق عليه‌‌السلام فرمود: «هر كه مؤمنى را طعام دهد تا آن كه او را سير گردانَد، احدى از خلق خدا نمى‌‌داند كه در آخرت، چه مزدى براى اوست؛ نه فرشته مقرّب و نه پيامبر مُرسَل، مگر خداى، پروردگار عالميان».

سپس فرمود: «از جمله موجبات مغفرت، طعام دادنِ مسلمان گرسنه است». آن گاه سخن خداى عز و جل را تلاوت فرمود: «يا در روز گرسنگى طعام دادن است به يتيمى خويشاوند يا بينوايى خاك‌‌نشين».

1 / 4 ـ 15: إغاثَةُ المَلهوفِ

1 / 4 ـ 15: كمك كردن به ستم‌‌ديده فريادخواه

78. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: ما حَصَلَ الأَجرُ بِمِثلِ إغاثَةِ المَلهوفِ[۱۹۲].[۱۹۳]

78. امام على عليه‌‌السلام: هيچ كارى به اندازه كمك كردن به ستم‌‌ديده فريادخواه، اجر ندارد.

1 / 4 ـ 16: العالِمُ

1 / 4 ـ 16: عالِم

79. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ في آخِرِ خُطبَةٍ خَطَبَها بِالمَدينَةِ قَبلَ وَفاتِهِ ـ: مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ، وتَواضَعَ فِي العِلمِ، وعَلَّمَ عِبادَ اللّهِ، وهُوَ يُريدُ ما عِندَ اللّهِ؛ لَم يَكُن فِي الجَنَّةِ أحَدٌ أعظَمَ ثَوابا مِنهُ ولا أعظَمَ مَنزِلَةً مِنهُ، ولَم يَكُن فِي الجَنَّةِ مَنزِلٌ ولا دَرَجَةٌ رَفيعَةٌ ولا نَفيسَةٌ إلاّ كانَ لَهُ فيها أوفَرُ النَّصيبِ وأَشرَفُ المَنازِلِ.[۱۹۴]

79. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ در آخرين خطبه‌‌اى كه پيش از وفاتش در مدينه ايراد كرد ـ: هر كس قرآن را بياموزد و در [آموختن]علم، فروتنى كند و براى رسيدن به پاداش الهى، به بندگان خدا بياموزد، در بهشت، هيچ كس ثوابش از او بيشتر و منزلتش از او والاتر نخواهد بود و هيچ منزلت و درجه بالا و پُر ارجى در بهشت نيست، مگر اين كه او از آنها، بيشترين بهره يا ارجمندترين منزلت را دارد.

80. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن عَلَّمَ رَجُلاً في سَبيلِ اللّهِ آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ أو كَلِمَةً مِن سُنَّةٍ، حَثَا اللّهُ لَهُ مِنَ الثَّوابِ يَومَ القِيامَةِ حَتّى لا يَكونَ شَيءٌ مِنَ الثَّوابِ أفضَلَ مِمّا يَحثُو اللّهُ لَهُ.[۱۹۵]

80. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در راه خدا به مردى آيه‌‌اى از كتاب خدا يا كلمه‌‌اى از سنّت بياموزد، خداوند در روز قيامت، چنان پاداشى براى او بيفشانَد كه هيچ پاداشى برتر از آنچه براى او مى‌‌افشاند، نباشد.

81. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: العالِمُ أعظَمُ أجرا مِنَ الصّائِمِ القائِمِ الغازي في سَبيلِ اللّهِ.[۱۹۶]

81. امام على عليه‌‌السلام: عالم، اجرش بزرگ‌‌تر از روزه‌‌دار شب‌‌زنده‌‌دارِ مجاهد در راه خداست.

1 / 4 ـ 17: السُّلطانُ العادِلُ وَالرَّجُلُ المُحسِنُ

1 / 4 ـ 17: حكمران عادل و انسان نيكوكار

82. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: لَيسَ ثَوابٌ عِندَ اللّهِ سُبحانَهُ أعظَمَ مِن ثَوابِ السُّلطانِ العادِلِ وَالرَّجُلِ المُحسِنِ.[۱۹۷]

82. امام على عليه‌‌السلام: پاداشى نزد خداوند سبحان، بزرگ‌‌تر از پاداش زمامدارِ دادگر و مرد نيكوكار نيست.

1 / 4 ـ 18: وَزيرٌ صالِحٌ

1 / 4 ـ 18: وزير شايسته

83. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مِن أحَدٍ مِنَ النّاسِ أعظَمُ أجرا مِن وَزيرٍ صالِحٍ مَعَ إمامٍ يُطيعُهُ، يَأمُرُهُ بِذاتِ اللّهِ عز و جل.[۱۹۸]

83. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اجر هيچ يك از مردم، بزرگ‌‌تر از اجر وزيرى شايسته براى زمامدار نيست كه به او در باره خداوند [و اطاعت از فرامين او] سفارش كند و وى به توصيه‌‌هايش عمل نمايد.

1 / 4 ـ 20: كَثرَةُ الذِّكرِ

1 / 4 ـ 20: بسيار ياد كردن خدا

84. مسند ابن حنبل عن معاذ بن أنس عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ رَجُلاً سَأَلَهُ فَقالَ: أيُّ المُجاهِدينَ أعظَمُ أجرا؟ قالَ: أكثَرُهُم للّه‌‌ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا، قالَ: فَأَيُّ الصّائِمينَ أعظَمُ أجرا؟ قالَ: أكثَرُهُم للّه‌‌ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا.

ثُمَّ ذَكَرَ لَنَا الصَّلاةَ وَالزَّكاةَ وَالحَجَّ وَالصَّدَقَةَ، كُلُّ ذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يَقولُ: أكثَرُهُم للّه‌‌ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا.[۱۹۹]

84. مسند ابن حنبل ـ به نقل از مُعاذ بن اَ نَس ـ: مردى از پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله پرسيد: پاداش كدام مجاهدان، بزرگ‌‌تر است؟

فرمود: «آنان كه بيشتر خداوند ـ تبارك و تعالى ـ را ياد كنند».

پرسيد: پاداش كدام روزه‌‌داران، بزرگ‌‌تر است؟

فرمود: «آنان كه بيشتر خداوند ـ تبارك و تعالى ـ را ياد كنند».

به همين سان [آن مرد] از نماز و زكات و حجّ و صدقه (زكات) پرسيد و هر بار، پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله مى‌‌فرمود: «آنان كه بيشتر خداوند ـ تبارك و تعالى ـ را ياد كنند».

85. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: ما يَعلَمُ عِظَمَ ثَوابِ الدُّعاءِ وتَسبيحِ العَبدِ فيما بَينَهُ وبَينَ نَفسِهِ إلاَّ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى.[۲۰۰]

85. امام صادق عليه‌‌السلام: بزرگىِ ثواب دعا و تسبيحى را كه بنده در خلوت خويش مى‌‌كند، جز خداوند ـ تبارك و تعالى ـ كسى نمى‌‌داند.

1 / 5: أسرَعُ المَثوباتِ

1 / 5: زودرس‌‌ترين پاداش‌‌ها

86. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أسرَعُ الخَيرِ ثَوابا البِرُّ.[۲۰۱]

86. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: پاداش نيكى كردن، زودتر از هر كار خوب ديگرى مى‌‌رسد.

87. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أسرَعُ الخَيرِ ثوابا، البِرُّ وصِلَةُ الرَّحِمِ.[۲۰۲]

87. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: پاداش نيكى كردن و صِله رَحِم، سريع‌‌تر از پاداش هر كار نيك ديگرى به انسان مى‌‌رسد.

88. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ أعجَلَ الخَيرِ ثَوابا صِلَةُ الرَّحِمِ.[۲۰۳]

88. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ثواب صِله رَحِم، زودتر از ثواب هر كار خير ديگرى مى‌‌رسد.

89. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لَيسَ شَيءٌ اُطيعَ اللّهُ فيهِ، أعجَلَ ثَوابا مِن صِلَةِ الرَّحِمِ.[۲۰۴]

89. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: پاداش هيچ طاعتى، شتابنده‌‌تر از پاداش صِله رَحِم نمى‌‌رسد.

90. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: الاِستِغفارُ أعظَمُ جَزاءً، وأَسرَعُ مَثوبَةً.[۲۰۵]

90. امام على عليه‌‌السلام: آمرزش‌‌خواهى، بزرگ‌‌ترين جزا و سريع‌‌ترين پاداش را در پى دارد.

1 / 6: أدوَمُ المَثوباتِ

1 / 6: پايدارترين پاداش‌‌ها

91. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إذا ماتَ الإِنسانُ انقَطَعَ عَنهُ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاثَةٍ: إلاّ مِن صَدَقَةٍ جارِيَةٍ، أو عِلمٍ يُنتَفَعُ بِهِ، أو وَلَدٍ صالِحٍ يَدعو لَهُ.[۲۰۶]

91. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر گاه انسان بميرد، رشته عملش قطع مى‌‌شود، مگر سه چيز كه دنباله دارد: صدقه جارى، يا دانشى كه مردم از آن بهره مند شوند، يا فرزند نيكوكارى كه برايش دعا كند.

92. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ثَلاثٌ يَبقَينَ لِلعَبدِ بَعدَ مَوتِهِ: صَدَقَةٌ أجراها، وعِلمٌ أحياهُ، وذُرِّيَّةٌ يَبقَونَ بَعدَهُ يَذكُرونَ اللّهَ عز و جل.[۲۰۷]

92. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: سه چيز است كه براى بنده پس از مرگش نيز باقى مى‌‌مانند: صدقه جاريه‌‌اى كه او برجاى گذاشته، دانشى كه او زنده كرده است، و فرزندانى كه پس از او زنده بمانند و ذكر خداى عز و جل گويند.

93. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ثَلاثٌ لَكَ بَعدَ مَوتِهِ[۲۰۸]: صَدَقَةٌ، وعِلمٌ، وذُرِّيَّةٌ.[۲۰۹]

93. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: سه چيز است كه پس از مرگ هم به تو سود مى‌‌رسانند: صدقه، علم و فرزندان [خوب].

94. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أربَعَةٌ تَجري عَلَيهِم اُجورُهُم بَعدَ المَوتِ: مَن ماتَ مُرابِطاً[۲۱۰] في سَبيلِ اللّهِ، ومَن عَلَّمَ عِلماً اُجرِيَ لَهُ ما عُمِلَ به، ومَن تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَجرُها يَجري لَهُ ما جَرَت، ورَجُلٌ تَرَكَ وَلَدا صالِحا فَهُوَ يَدعو لَهُ.[۲۱۱]

94. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: چهار كس‌‌اند كه پس از مردن نيز همچنان اجر كارشان به آنها داده مى‌‌شود: كسى كه در حال مرزبانىِ در راه خدا بميرد و كسى كه علمى را آموزش دهد، تا زمانى كه به آن علم، عمل شود، اجر آن براى او ادامه مى‌‌يابد و كسى كه صدقه [جاريه]اى بدهد تا زمانى كه آن صدقه ادامه دارد، به او اجر داده مى‌‌شود؛ و كسى كه فرزند شايسته‌‌اى از خود بر جاى گذارد و او برايش دعا كند.

95. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ مِمّا يَلحَقُ المُؤمِنَ مِن عَمَلِهِ وحَسَناتِهِ بَعدَ مَوتِهِ: علِما عَلَّمَهُ ونَشَرَهُ، ووَلَدا صالِحا تَرَكَهُ، ومُصحَفا وَرَّثَهُ، أو مَسجِدا بَناهُ، أو بَيتا لاِبنِ السَّبيلِ بَناهُ، أو نَهرا أجراهُ، أو صَدَقَةً أخرَجَها مِن مالِهِ في صِحَّتِهِ وحَياتِهِ يَلحَقُهُ مِن بَعدِ مَوتِهِ.[۲۱۲]

95. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: از اعمال و حَسَنات مؤمن، آنچه پس از مرگش [ثوابش] به او مى‌‌رسد، دانشى است كه تعليم مى‌‌دهد و منتشر مى‌‌كند يا فرزند صالحى كه از خود بر جاى مى‌‌نهد يا قرآنى كه به ارث مى‌‌گذارد يا مسجدى كه مى‌‌سازد يا خانه‌‌اى كه براى مسافران مى‌‌سازد يا نهرى كه جارى مى‌‌كند يا صدقه‌‌اى كه در زمان تندرستى و حيات از دارايى خود برقرار مى‌‌سازد. [ثواب اينها] بعد از مرگش به او مى‌‌رسد.

96. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خَمسَةٌ في قُبورِهِم وثَوابُهُم يَجري إلى ديوانِهِم[۲۱۳]: مَن غَرَسَ نَخلاً، ومَن حَفَرَ بِئرا، ومَن بَنى للّه‌‌ مَسجِدا، ومَن كَتَبَ مُصحَفا، ومَن خَلَّفَ ابنا صالِحا.[۲۱۴]

96. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: پنج نفر در گور خويش مى‌‌آرَمَند و پاداششان، همچنان به كارنامه آنان سرازير است: كسى كه درخت خرمايى بنشاند، كسى كه چاهى حفر كند، كسى كه براى خدا مسجدى بسازد، كسى كه مصحفى بنويسد، و كسى كه فرزند شايسته‌‌اى از خود بر جاى نهد.

97. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن بَنى بُنيانا مِن غَيرِ ظُلمٍ ولاَ اعتِداءٍ، أو غَرَسَ غَرسا في غَيرِ ظُلمٍ ولاَ اعتِداءٍ، كانَ لَهُ أجرٌ جارٍ مَا انتَفَعَ بِهِ مِن خَلقِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى.[۲۱۵]

97. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس بنايى بسازد، بدون آن كه در آن، مرتكب ستمى و تجاوزى شود يا درختى بنشاند، بدون آن كه در آن، مرتكب ستمى و تجاوزى شود، تا زمانى كه آفريده‌‌اى از آفريدگان خداى ـ تبارك و تعالى ـ از آن بهره‌‌مند مى‌‌شوند، براى آن كس، اجر و پاداش نوشته مى‌‌شود.

98. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: سِتَّةٌ تَلحَقُ المُؤمِنَ بَعدَ وَفاتِهِ: وَلَدٌ يَستَغفِرُ لَهُ، ومُصحَفٌ يُخَلِّفُهُ، وغَرسٌ يَغرِسُهُ، وقَليبٌ[۲۱۶] يَحفِرُهُ، وصَدَقَةٌ يُجريها، وسُنَّةٌ يُؤخَذُ بِها مِن بَعدِهِ.[۲۱۷]

98. امام صادق عليه‌‌السلام: شش چيز است كه [ثواب آنها] بعد از وفات مؤمن به او مى‌‌رسد: فرزندى كه برايش آمرزش بطلبد، مصحفى كه از خود بر جاى گذارد، نهالى كه بكارد، چاهى كه آن را حفر كند، صدقه‌‌اى كه جارى سازد، و سنّتى كه بعد از او به كار بسته شود.

99. الكافي عن فضيل بن عياض: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام عَنِ الجِهادِ سُنَّةٌ أم فَريضَةٌ؟

فَقالَ: الجِهادُ عَلى أربَعَةِ أوجُهٍ: فَجِهادانِ فَرضٌ وجِهادٌ سُنَّةٌ لا يُقامُ إلاّ مَعَ الفَرضِ... أمَّا الجِهادُ الَّذي هُوَ سُنَّةٌ، فَكُلُّ سُنَّةٍ أقامَهَا الرَّجُلُ وجاهَدَ في إقامَتِها وبُلوغِها وإحيائِها، فَالعَمَلُ وَالسَّعيُ فيها مِن أفضَلِ الأَعمالِ، لِأَنَّها إحياءُ سُنَّةٍ، وقَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: «مَن سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أجرُها وأَجرُ مَن عَمِلَ بِها إلى يَومِ القِيامَةِ، مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَيءٌ».[۲۱۸]

99. الكافى ـ به نقل از فضيل بن عياض ـ: از امام صادق عليه‌‌السلام پرسيدم: آيا جهاد، سنّت (مستحب) است يا فريضه (واجب)؟

فرمود: «جهاد، چهار گونه است: دو گونه آن، فريضه است و [سوم،] جهاد سنّت است، سنّتى كه جز با فريضه بر پا نمى‌‌شود... امّا جهادى كه سنّت [محض] است، هر سنّتى است كه انسان، آن را برپا كند و براى برپايى و كمال و زنده داشتنش بكوشد و كار و كوشش در آن، از برترين اعمال است؛ زيرا آن، زنده كردن سنّت است. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: "هر كس سنّتى نيكو پى نهد، اجرش و اجر كسانى كه تا روز قيامت به آن عمل مى‌‌كنند، از آنِ اوست، بى‌‌آن كه از اجرهاى عاملان، چيزى كم شود"».

100. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن سَنَّ فِي الإِسلامِ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أجرُها وأَجرُ مَن عَمِلَ بِها بَعدَهُ، مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَيءٌ.[۲۱۹]

100. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در اسلام، سنّت نيكويى بگذارد، اجر آن و اجر كسانى كه پس از او به آن سنّت عمل كنند، برايش باشد، بدون آن كه از اجر عمل‌‌كنندگان چيزى كم شود.

101. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أحيا سُنَّةً مِن سُنَّتي قَد اُميتَت بَعدي، فَإِنَّ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلَ مَن عَمِلَ بِها مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَيئا. ومَنِ ابتَدَعَ بِدعَةَ ضَلالَةٍ لا تُرضِي اللّهَ ورَسولَهُ، كانَ عَلَيهِ مِثلُ آثامِ مَن عَمِلَ بِها لا يَنقُصُ ذلِكَ مِن أوزارِ النّاسِ شَيئا.[۲۲۰]

101. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس سنّتى از سنّت‌‌هاى مرا كه آن را پس از من از ميان برده‌‌اند، زنده كند، براى او اجرى همانند اجر كسانى باشد كه به آن سنّت عمل كنند، بى آن كه از اجر آنان، چيزى كاسته شود، و هر كس بدعتى گمراه كننده پديد آورَد كه خدا و رسولش را راضى نسازد، بر او گناهانى باشد به اندازه گناهان كسانى كه به آن بدعت، عمل مى‌‌كنند، بى آن كه چيزى از وزر و بال مردمان كاسته شود.

102. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مِن رَجُلٍ يَنعَشُ[۲۲۱] لِسانُهُ حَقّا يُعمَلُ بِهِ بَعدَهُ إلاّ أجرَى اللّهُ عَلَيهِ أجرَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ، ثُمَّ وَفّاهُ اللّهُ عز و جل ثَوابَهُ يَومَ القِيامَةِ.[۲۲۲]

102. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هيچ مردى نيست كه زبانش حقيقتى را يادآورى و بازگو كند و بعد از او به آن حقيقت عمل شود، مگر اين كه خداوند براى اين كار او تا روز قيامت، اجر قرار دهد و سپس خداى عز و جل در روز قيامت، پاداشش را كامل به او عطا فرمايد.

103. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن دَعا إلى هُدىً كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ اُجورِ مَن تَبِعَهُ لا يَنقُصُ ذلِكَ مِن اُجورِهِم شَيئا، ومَن دَعا إلى ضَلالَةٍ كانَ عَلَيهِ مِنَ الإِثمِ مِثلُ آثامِ مَن تَبِعَهُ لا يَنقُصُ ذلِكَ مِن آثامِهِم شَيئا.[۲۲۳]

103. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به راه درستى فرا خواند، برايش اجرى همانند اجر كسانى باشد كه از او پيروى كنند، بى‌‌آن كه از اجر آن كسان، چيزى كاسته شود و هر كس به گم‌‌راهه‌‌اى فرا خواند، برايش گناهى همانند گناهان كسانى باشد كه از او پيروى كنند، بى‌‌آن كه از گناهان آن كسان، چيزى كاسته گردد.

104. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن عَلَّمَ بابَ هُدىً فَلَهُ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بِهِ ولا يُنقَصُ اُولئِكَ مِن اُجورِهِم شَيئا، ومَن عَلَّمَ بابَ ضَلالٍ كانَ عَلَيهِ مِثلُ أوزارِ مَن عَمِلَ بِهِ ولا يُنقَصُ اُولئِكَ مِن أوزارِهِم شَيئا.[۲۲۴]

104. امام باقر عليه‌‌السلام: هركس بابى از هدايت را ياد بدهد، پاداش همه كسانى را كه بدان عمل مى‌‌كنند، دارد، بى‌‌آن كه چيزى از پاداش آنان كاسته شود و هركس باب گم‌‌راهى را ياد دهد، گناهان همه كسانى كه بدان عمل كنند، بر گردن اوست، بى‌‌آن كه چيزى از گناهان آنان، كم شود.

105. عنه عليه‌‌السلام: مَن سَنَّ سُنَّةَ عَدلٍ فَاتُّبِعَ، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بِها مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَيءٌ. ومَن سَنَّ سُنَّةَ جَورٍ[۲۲۵] فَاتُّبِعَ، كانَ عَلَيهِ وِزرُ مَن عَمِلَ بِها مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أوزارِهِم شَيءٌ.[۲۲۶]

105. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كس سنّت عادلانه و درستى بگذارد و پيروى شود، برايش همانند اجر كسانى باشد كه به آن عمل كنند، بدون آن كه از اجر آن كسان، چيزى كم شود و هر كس سنّت ظالمانه و منحرفى بگذارد و پيروى شود، گناه كسانى كه به آن عمل كنند، به گردن او باشد، بدون آن كه از گناه آن كسان، چيزى كم شود.

106. الكافي عن معاوية بن عمّار: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام: ما يَلحَقُ الرَّجُلَ بَعدَ مَوتِهِ؟ فَقالَ: سُنَّةٌ سَنَّها يُعمَلُ بهِا بَعدَ مَوتِهِ، فَيَكونُ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بِها مِن غَيرِ أن يُنتَقَصَ مِن اُجوِرِهم شَيءٌ، وَالصَّدَقَةُ الجارِيَةُ تَجري مِن بَعدِهِ، وَالوَلَدُ الصّالِحُ يَدعو لِوالِدَيهِ بَعدَ مَوتِهِما، ويَحُجُّ ويَتَصَدَّقُ عَنهُما، ويُعتِقُ ويَصومُ ويُصَلّي عَنهُما.

فَقُلتُ: اُشرِكُهُما في حَجّي؟ قالَ: نَعَم.[۲۲۷]

106. الكافى ـ به نقل از معاوية بن عمّار ـ: به امام صادق عليه‌‌السلام گفتم: پس از مرگ انسان، [ثوابِ] چه چيزهايى به او مى‌‌رسد؟ فرمود: «راه و رسمى [نيكو] كه بگذارد و پس از مردنش به آن عمل شود. در اين صورت، همانند اجر كسانى كه به آن عمل كنند، براى او باشد، بدون آن كه از اجر آنان، چيزى كاسته گردد؛ صدقه جارى كه پس از مرگ او ادامه يابد؛ و فرزند شايسته كه پس از مرگ پدر و مادرش براى آنان دعا كند و از طرف آنها حج بگزارد و وصدقه دهد و بنده آزاد كند و روزه بگيرد و نماز بخواند».

گفتم: آن دو را در حجّ خودم شريك سازم؟ فرمود: «آرى».

107. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: خَيرُ ما يُخَلِّفُ الرَّجُلُ بَعدَهُ ثَلاثَةٌ: وَلَدٌ بارٌّ يَستَغفِرُ لَهُ، وسُنَّةُ خَيرٍ يُقتَدى بِهِ فيها، وصَدَقَةٌ تَجري مِن بَعدِهِ.[۲۲۸]

107. امام صادق عليه‌‌السلام: بهترين چيزى كه انسان از خود بر جاى مى‌‌گذارد، سه چيز است: فرزند نيكى كه برايش طلب آمرزش كند، روش نيكويى كه در آن از او پيروى شود، و صدقه جارى.

108. عنه عليه‌‌السلام: لَيسَ يَتبَعُ الرَّجُلَ بَعدَ مَوتِهِ مِنَ الأَجرِ إلاّ ثَلاثُ خِصالٍ: صَدَقَةٌ أجراها في حَياتِهِ فَهِيَ تَجري بَعدَ مَوتِهِ، وسُنَّةُ هُدىً سَنَّها فَهِيَ يُعمَلُ بِها بَعدَ مَوتِهِ، ووَلَدٌ صالِحٌ يَدعو لَهُ.[۲۲۹]

108. امام صادق عليه‌‌السلام: بعد از مرگ انسان، هيچ اجرى برايش استمرار نمى‌‌يابد، مگر [اجر]سه چيز: صدقه‌‌اى كه در زمان حياتش به جريان اندازد كه اين صدقه پس از مرگش هم جريان مى‌‌يابد [و اجرش پيوسته براى او منظور مى‌‌شود]؛ راه و رسم درستى كه بنا نهد و پس از مرگش به آن عمل شود؛ و فرزند شايسته‌‌اى كه برايش دعا كند.

109. عنه عليه‌‌السلام: ميراثُ اللّهِ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ؛ الوَلَدُ الصّالِحُ يَستَغفِرُ لَهُ.[۲۳۰]

109. امام صادق عليه‌‌السلام: ميراث خدا از بنده مؤمنش، فرزند شايسته‌‌اى است كه براى او آمرزش مى‌‌طلبد.

110. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَرَّ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه‌‌السلام بِقَبرٍ يُعَذَّبُ صاحِبُهُ، ثُمَّ مَرَّ بِهِ مِن قابِلٍ فَإِذا هُوَ لا يُعَذَّبُ، فَقالَ: يا رَبِّ مَرَرتُ بِهذَا القَبرِ عامَ أوَّلَ: فَكانَ يُعَذَّبُ، ومَرَرتُ بِهِ العامَ فَإِذا هُوَ لَيسَ يُعَذَّبُ؟!

فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ: أنَّهُ أدرَكَ لَهُ وَلَدٌ صالِحٌ فَأَصلَحَ طَريقا وآوى يَتيما، فَلِهذا غَفَرتُ لَهُ بِما فَعَلَ ابنُهُ.[۲۳۱]

110. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: عيسى بن مريم عليه‌‌السلام بر گورى گذشت كه صاحب آن، عذاب مى‌‌شد. يك سال بعد نيز بر همان گور گذشت و ديد كه ديگر عذاب نمى‌‌شود. گفت: خداوندا! پارسال از اين گور گذشتم و صاحبش عذاب مى‌‌شد و امسال كه از آن مى‌‌گذرم، ديگر عذاب نمى‌‌شود؟!

خداوند به او وحى فرمود: «فرزند صالحى داشت كه بزرگ شد و راهى را ساخت و يتيمى را پناه داد و من او را به سبب آنچه فرزندش انجام داد، آمرزيدم».

111. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إنَّ الصَّلاةَ وَالصَّومَ وَالصَّدَقَةَ وَالحَجَّ وَالعُمرَةَ وكُلَّ عَمَلٍ صالِحٍ يَنفَعُ المَيِّتَ، حَتّى إنَّ المَيِّتَ لَيَكونُ في ضيقٍ فَيُوَسَّعُ عَلَيهِ، فَيُقالُ: هذا بِعَمَلِ ابنِكَ فُلانٍ، وأَخيكَ فُلانٍ.[۲۳۲]

111. امام صادق عليه‌‌السلام: نماز و روزه و صدقه و حجّ و عمره و هر كار نيكى، نفعش به شخصى كه از دنيا رفته است، مى‌‌رسد، تا جايى كه اگر ميّت در تنگنا باشد، در گشايش قرار مى‌‌گيرد و گفته مى‌‌شود: «اين به سبب عمل فلان پسر و فلان برادر توست».

112. الإمام الرضا عليه‌‌السلام ـ مِن دُعائِهِ لِوالِدَيهِ ـ: سَيِّدي، وإن عَرَفتَ مِن عَمَلي شَيئا يَرفَعُ مِن مَقامِهِما ويَزيدُ في إكرامِهِما، فَاجعَلهُ ما يوجِبُهُ حَقُّهُما لَهُما.[۲۳۳]

112. امام رضا عليه‌‌السلام ـ در دعاى ايشان براى پدر و مادرش ـ: سروَر من! اگر چيزى از عمل من سراغ دارى كه مقام آن دو را بالا مى‌‌برد و بر گراميداشتشان مى‌‌افزايد، آن عمل را چيزى قرار ده كه حقّ آن دو ايجاب مى‌‌كند.

الفصل الثاني: الحَثُّ عَلى طَلَبِ المَثوباتِ

فصل دوم: تشويق به پاداش‌‌جويى

2 / 1: عَظَمَةُ ثَوابِ الآخِرَةِ

2 / 1: بزرگىِ پاداش آخرت

الكتاب

قرآن

«وَ إِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَ مُلْكًا كَبِيرًا».[۲۳۴]

«و هنگامى كه آن جا را ببينى، نعمت‌‌ها و ملك بزرگى را مى‌‌بينى».

«إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يَهْدِى لِلَّتِى هِىَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّلِحَتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا».[۲۳۵]

«اين قرآن، به راهى كه استوارترين راه‌‌هاست، هدايت مى‌‌كند و به مؤمنانى كه اعمال صالح انجام مى‌‌دهند، بشارت مى‌‌دهد كه براى آنها پاداش بزرگى است».

«ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ أَنفَقُواْ لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ».[۲۳۶]

«به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از آنچه شما را جانشين و نماينده[ى خود] در آن قرار داده، انفاق كنيد؛ [زيرا] كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند، اجر بزرگى دارند».

«إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ».[۲۳۷]

«[امّا] كسانى كه از پروردگارشان در نهان مى‌‌ترسند، مسلّماً آمرزش و پاداش بزرگى دارند».

«الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْاْ أَجْرٌ عَظِيمٌ * الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَنًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ * فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُواْ رِضْوَ نَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ».[۲۳۸]

«آنها كه دعوت خدا و پيامبر را، پس از آن همه جراحاتى كه به ايشان رسيد، اجابت كردند [و هنوز زخم‌‌هاى ميدان اُحد التيام نيافته بود، به سوى ميدان «حمراء الأسد» حركت نمودند]، براى كسانى از آنها كه نيكى كردند و تقوا پيش گرفتند، پاداش بزرگى است. اينها كسانى بودند كه [بعضى از] مردم، به آنان گفتند: مردم (لشكر دشمن) براى [حمله به] شما اجتماع كرده‌‌اند، از آنها بترسيد؛ امّا اين سخن، بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا، ما را كافى است و او بهترين حامى ماست». به همين جهت، آنها [از اين ميدان،] با نعمت و فضل پروردگارشان، باز گشتند، در حالى كه هيچ ناراحتى‌‌اى به آنان نرسيد و از رضاى خدا، پيروى كردند و خداوند، داراى فضل و بخشش بزرگى است».

«مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِى مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاءُ فَٔامِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ».[۲۳۹]

«چنين نبود كه خداوند، مؤمنان را به همان گونه كه شما هستيد، وا گذارد، مگر آن كه ناپاك را از پاك، جدا سازد، و نيز چنين نبود كه خداوند، شما را از اسرار غيب، آگاه كند [تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد. اين بر خلاف سنّت الهى است]؛ ولى خداوند از ميان رسولان خود، هر كس را بخواهد، بر مى‌‌گزيند. پس به خدا و رسولان او ايمان بياوريد و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه كنيد، پاداش بزرگى براى شماست».

«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَلهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَ نًا سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَ لِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَلةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الاْءِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْٔهُ فَٔازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمَا».[۲۴۰]

«محمّد، فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند، در برابر كفّار، سرسخت و شديد، و در ميان خود، مهربان‌‌اند. پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مى‌‌بينى، در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مى‌‌طلبند. نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده، نمايان است. اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانه‌‌هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و به قدرى نموّ و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وا مى‌‌دارد. اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد، [ولى] به كسانى از آنها كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌‌اند، خداوند، وعده آمرزش و اجر عظيمى داده است».

«لَّكِنِ الرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَوةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ أُوْلَلءِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا».[۲۴۱]

«ولى راسخانِ در علم از آنها و مؤمنان، به تمام آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان مى‌‌آورند. [همچنين]نمازگزاران و زكات دهندگان و ايمان آورندگان به خدا و روز قيامت، به زودى به همه آنان، پاداش عظيمى خواهيم داد».

«إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقَتِ وَ أَقْرَضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ».[۲۴۲]

«مردان و زنان انفاق كننده و آنها كه [از اين راه] به خدا «قرض الحسنه» دهند، [اين قرض الحسنه] براى آنان مضاعف مى‌‌شود و پاداش پُرارزشى دارند».

«هُوَ الَّذِى يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَ مَلَلءِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلَى النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا * تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَمٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا».[۲۴۳]

«او كسى است كه بر شما درود و رحمت مى‌‌فرستد، و فرشتگان او [نيز] براى شما تقاضاى رحمت مى‌‌كنند تا شما را از ظلمات [جهل و شرك گناه] به سوى نور [ايمان و علم و تقوا]رهنمون گردد. او نسبت به مؤمنان، همواره مهربان بوده است. تحيّت آنان در روزى كه او را ديدار مى‌‌كنند، سلام است و براى آنها، پاداش پُرارزشى فراهم ساخته است».

«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ».[۲۴۴]

«امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، پاداشى بى منّت و بى‌‌پايان دارند».

«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ فِى رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَّا يَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَ لِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ * ذَ لِكَ الَّذِى يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ».[۲۴۵]

«كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌‌اند، در باغ‌‌هاى بهشت‌‌اند و هر چه بخواهند، نزد پروردگارشان براى آنها فراهم است. اين است فضل [و بخشش]بزرگ. اين، همان چيزى است كه خداوند، بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌‌اند، به آن نويد مى‌‌دهد».

«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَهُمْ جَنَّتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ ذَ لِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ».[۲۴۶]

«و براى كسانى كه ايمان آوردند و اعمال شايسته انجام دادند، باغ‌‌هايى از بهشت است كه نهرها زير درختانش جارى است و اين، نجات و پيروزى بزرگ است!».

«يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَ لِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَ مَن يُؤْمِنم بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صَلِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَئِّاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَ لِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».[۲۴۷]

«اين در زمانى خواهد بود كه همه شما را در روز اجتماع (روز رستاخيز) گردآورى مى‌‌كند. آن روز، روز تغابن (روز احساس خسارت و پشيمانى) است و هر كس به خدا ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را مى‌‌بخشد و او را در باغ‌‌هايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است، وارد مى‌‌كند، جاودانه در آن مى‌‌مانند و اين، پيروزى بزرگ است!».

«وَ مَن يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّلِحَتِ فَأُوْلَلءِكَ لَهُمُ الدَّرَجَتُ الْعُلَى».[۲۴۸]

«و هر كس با ايمان نزد او آيد و اعمال صالح انجام داده باشد، چنين كسانى درجات عالى دارند...».

«فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِىَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءَ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ».[۲۴۹]

«هيچ كس نمى‌‌داند چه پاداش‌‌هاى مهمّى كه مايه روشنى چشم‌‌هاست، براى آنها نهفته شده. اين، پاداش كارهايى است كه انجام مى‌‌دادند».

«وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَوَ تُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ».[۲۵۰]

«و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه وسعت آن، آسمان‌‌ها و زمين است و براى پرهيزگاران آماده شده است».

«أُوْلَلءِكَ جَزَاؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِينَ».[۲۵۱]

«آنها پاداششان، آمرزش پروردگار و بهشت‌‌هايى است كه از زير درختانش، نهرها جارى است. جاودانه در آن مى‌‌مانند. چه نيكوست پاداش اهل عمل».

«وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَ فُتِحَتْ أَبْوَ بُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَلِدِينَ * وَ قَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِينَ».[۲۵۲]

«و كسانى كه تقواى الهى پيشه كردند، گروه گروه، به سوى بهشت برده مى‌‌شوند. هنگامى كه به آن مى‌‌رسند، درهاى بهشت، گشوده مى‌‌شود و نگهبانان به آنان مى‌‌گويند: «سلام بر شما! گوارايتان باد اين نعمت‌‌ها! داخل بهشت شويد و جاودانه بمانيد». آنها مى‌‌گويند: ستايش، مخصوص خداوندى است كه به وعده خويش در باره ما وفا كرد و زمين [بهشت]را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم، منزلگاه خود قرار دهيم. چه نيكوست پاداش عمل كنندگان».

«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِينَ».[۲۵۳]

«و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، آنان را در غرفه‌‌هايى از بهشت، جاى مى‌‌دهيم كه نهرها در زير آن جارى است. جاودانه در آن خواهند ماند. چه خوب است پاداش عمل كنندگان!».

«... لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الاْخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ».[۲۵۴]

«براى كسانى كه نيكى كردند، در اين دنيا، نيكى است و سراى آخرت، از آن هم بهتر است؛ و چه خوب است سراى پرهيزگاران!».

الحديث

حديث

113. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ حَشَرَ اللّهُ الخَلائِقَ، نادى مُنادٍ: لِيَقُم أهلُ الفَضلِ، فَيَقومُ فِئامٌ مِنَ النّاسِ فَتَستَقبِلُهُمُ المَلائِكَةُ يُبَشِّرونَهُم بِالجَنَّةِ[۲۵۵]، ويَقولونَ: ما فَضلُكُم هذَا الَّذي تَدخُلونَ بَهِ الجَنَّةَ قَبلَ الحِسابِ؟

فَيَقولونَ: كُنّا نَعفو عَمَّن ظَلَمَنا، ونَصِلُ مَن قَطَعَنا، ونَحلُمُ إذا جُهِلَ عَلَينا.

فَيُقالُ لَهُمُ: اُدخُلُوا الجَنَّةَ، فَنِعمَ أجرُ العامِلينَ.

ثُمَّ يُنادي مُنادٍ: لِيَقُم أهلُ الصَّبرِ، فَيَقومُ فِئامٌ مِنَ النّاسِ فَتَستَقبِلُهُمُ المَلائِكَةُ يُبَشِّرونَهُم بِالجَنَّةِ، ويَقولونَ: ما صَبرُكُم هذَا الَّذي تَدخُلونَ بِهِ الجَنَّةَ قَبلَ الحِسابِ؟

فَيَقولونَ: كُنّا نَصبِرُ أنفُسَنا عَلى طاعَةِ اللّهِ، ونَصبِرُ عَن مَعاصِي اللّهِ.

فَيُقالُ لَهُم: اُدخُلُوا الجَنَّةَ، فَنِعمَ أجرُ العامِلينَ.

ثُمَّ يُنادي مُنادٍ: لِيَقُم جيرانُ اللّهِ في دارِ السَّلامِ، فَيَقومُ فِئامٌ مِنَ النّاسِ فَتَستَقبِلُهُمُ المَلائِكَةُ يُبَشِّرونَهُم بِالجَنَّةِ، ويَقولونَ: ما فَضلُكُم هذَا الَّذي جاوَرتُم بِهِ اللّهَ في دارِ السَّلامِ؟

فَيَقولونَ: كُنّا نَتَحابُّ فِي اللّهِ، ونَتَزاوَرُ فِي اللّهِ، ونَتَواصَلُ فِي اللّهِ، ونَتَباذَلُ فِي اللّهِ.

فَيُقالُ لَهُمُ: اُدخُلُوا الجَنَّةَ، فَأَنتُم جيرانُ اللّهِ في دارِ السَّلامِ.[۲۵۶]

113. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: چون روز رستاخيز شود، خداوند، آفريدگان را گِرد مى‌‌آورَد و ندا دهنده‌‌اى ندا مى‌‌دهد كه: «بخشايشگران، برخيزند!». پس گروهى از مردم، بر مى‌‌خيزند و فرشتگان، به پيشوازشان مى‌‌روند و آنان را به بهشت، مژده مى‌‌دهند و مى‌‌گويند: اين بخشايشگرىِ شما چه بوده كه به سبب آن، پيش از حسابرسى، به بهشت مى‌‌رويد؟

آنها مى‌‌گويند: ما چنان بوديم كه از هر كس بر ما ستم مى‌‌كرد، گذشت مى‌‌كرديم و به هر كه از ما مى‌‌بُريد، مى‌‌پيوستيم [و صله رحم مى‌‌كرديم] و با هر كه به ما نادانى روا مى‌‌داشت [و گستاخى مى‌‌كرد]، بردبارى مى‌‌ورزيديم.

پس بديشان گفته مى‌‌شود: به بهشت در آييد، كه چه نيكوست مزد عمل كنندگان!

آنگاه، ندا دهنده‌‌اى ندا مى‌‌دهد كه: «اهل شكيبايى برخيزند!». پس گروهى از مردم، بر مى‌‌خيزند و فرشتگان، به پيشوازشان مى‌‌روند و آنان را به بهشت، مژده مى‌‌دهند و مى‌‌گويند: اين شكيبايى شما، چه بوده كه به سبب آن، پيش از حسابرسى، به بهشت مى‌‌رويد؟

آنها مى‌‌گويند: خويشتن را بر طاعت خدا به شكيب وا مى‌‌داشتيم و در ترك معاصى خدا، شكيبايى مى‌‌ورزيديم.

پس بديشان گفته مى‌‌شود: به بهشت در آييد كه چه نيكوست مزد عمل كنندگان!

سپس، ندا دهنده‌‌اى ندا مى‌‌دهد كه: «همسايگان خدا در سراى سلامت برخيزند!». سپس گروهى از مردم بر مى‌‌خيزند و فرشتگان، به پيشوازشان مى‌‌روند و آنها را به بهشت، مژده مى‌‌دهند و مى‌‌گويند: اين امتياز شما، چه بوده كه به سبب آن، در سراى سلامت، همسايه خدا گشته‌‌ايد؟

آنها مى‌‌گويند: ما براى خدا يكديگر را دوست مى‌‌داشتيم و براى خدا به ديدار يكديگر مى‌‌رفتيم و براى خدا با يكديگر رابطه داشتيم و براى خدا به يكديگر بخشش مى‌‌نموديم.

پس بديشان گفته مى‌‌شود: به بهشت در آييد كه شما همسايگان خدا در سراى سلامت هستيد!

114. الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام: إذا جَمَعَ اللّهُ عز و جل الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ، قامَ مُنادٍ فَنادى يُسمِعُ النّاسَ فَيَقولُ: أينَ المُتَحابّونَ فِي اللّهِ؟ فَيَقومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ، فَيُقالُ لَهُم: اِذهَبوا إلَى الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ.

قالَ: فَتَلَقّاهُمُ المَلائِكَةُ فَيَقولونَ: إلى أينَ؟ فَيَقولونَ: إلَى الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ، قالَ: فَيقولونَ: فَأَيُّ ضَربٍ[۲۵۷] أنتُم مِنَ النّاسِ؟ فَيَقولونَ: نَحنُ المُتَحابّونَ فِي اللّهِ، قالَ: فَيَقولونَ: وأَيَّ شَيءٍ كانَت أعمالُكُم؟ قالوا: كُنّا نُحِبُّ فِي اللّهِ ونُبغِضُ فِي اللّهِ، قالَ: فَيَقولونَ: نِعمَ أجرُ العامِلينَ.[۲۵۸]

114. امام زين العابدين عليه‌‌السلام: آن گاه كه خداوند عز و جل، اوّلين و آخرين آفريدگان را گِرد آورَد، ندا دهنده‌‌اى بر مى‌‌خيزد و با صداى بلند كه مردم [همگى] مى‌‌شنوند، مى‌‌گويد: «كجايند كسانى كه دوستى آنان به خاطر خدا بوده است؟».

پس گروه بسيارى از مردم، بر مى‌‌خيزند. به ايشان گفته مى‌‌شود: «بدون حسابرسى به بهشت برويد».

فرشتگان، جلوِ آنان را مى‌‌گيرند و مى‌‌گويند: كجا؟! مى‌‌گويند: بدون محاسبه، به بهشت [مى‌‌رويم]. فرشتگان مى‌‌گويند: شما كدامين گروه از مردميد؟ مى‌‌گويند: ما كسانى بوديم كه دوستى ما به خاطر خدا بود.

فرشتگان مى‌‌گويند: اعمال شما چه بوده است؟

مى‌‌گويند: ما براى خدا، دوست مى‌‌داشتيم و براى خدا، دشمنى مى‌‌ورزيديم. پس فرشتگان مى‌‌گويند: چه خوب است مزد عمل كنندگان!

115. الإمام الكاظم عليه‌‌السلام: إنَّ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه‌‌السلام لَمّا حَضَرَتهُ الوَفاةُ اُغمِيَ عَلَيهِ، ثُمَّ فَتَحَ عَينَيهِ وقَرَأَ: «إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ»و «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ» وقالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِينَ»، ثُمَّ قُبِضَ مِن ساعَتِهِ ولَم يَقُل شَيئا.[۲۵۹]

115. امام كاظم عليه‌‌السلام: چون هنگام وفات على بن الحسين عليه‌‌السلام رسيد، بى‌‌هوش گرديد. سپس چشم‌‌هاى خويش را گشود و سوره «إذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ» و سوره «إنّا فَتَحْنا لَكَ...»را خواند و گفت: «ستايش، ويژه خدايى است كه به وعده خود در باره ما وفا كرد و زمين [بهشت] را ميراث ما قرار داد، كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود سازيم. چه نيكوست مزد عمل كنندگان» و در همان لحظه، قبضِ روح شد و چيزى نفرمود.

116. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: قوموا إلى جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّماواتُ وَالأَرضُ.[۲۶۰]

116. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: پيش به سوى بهشتى كه پهنه‌‌اش آسمان‌‌ها و زمين است.

117. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ العَبدَ لَيُعطى عَلى بابِ الجَنَّةِ ما يَكادُ فُؤادُهُ يَطيرُ، لَولا أنَّ اللّهَ بَعَثَ مَلَكا لِيَشُدَّ فُؤادَهُ.[۲۶۱]

117. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: بر درِ بهشت، به بنده چيزى داده مى‌‌شود كه نزديك است دلش از جا كَنْده شود، اگر خداوند، فرشته‌‌اى را نفرستد تا دل او را قوى گردانَد.

118. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَوضِعُ سَوطٍ فِي الجَنَّةِ، خَيرٌ مِنَ الدُّنيا وما فيها.[۲۶۲]

118. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: [حتّى] جايگاه يك تازيانه در بهشت، از دنيا و هر آنچه در دنياست، بهتر است.

119. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لَقابُ[۲۶۳] قَوسِ أحَدِكُم فِي الجَنَّةِ، خَيرٌ مِمّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ أو تَغرُبُ.[۲۶۴]

119. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مقدار طول يك كمان از جايى (سهمى) كه هر يك از شما در بهشت دارد، بهتر از همه چيزهايى است كه خورشيد بر آنها طلوع يا غروب مى‌‌كند.

120. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: إن كُنتُم راغِبينَ لا مَحالَةَ، فَارغَبوا في جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّماواتُ وَالأَرضُ.[۲۶۵]

120. امام على عليه‌‌السلام: اگر ناگزير رغبت داريد، پس رغبت خود را متوجّه بهشتى كنيد كه پهنايش به اندازه آسمان‌‌ها و زمين است.

121. عنه عليه‌‌السلام: الجَنَّةُ أفضَلُ غايَةٍ.[۲۶۶]

121. امام على عليه‌‌السلام: بهشت، برترين هدف است.

122. عنه عليه‌‌السلام: ثَوابُ عَمَلِكَ أفضَلُ مِن عَمَلِكَ.[۲۶۷]

122. امام على عليه‌‌السلام: پاداش عمل تو برتر از عملت است.

123. عنه عليه‌‌السلام: لَيسَ شَيءٌ بِخَيرٍ مِنَ الخَيرِ إلاّ ثَوابُهُ.[۲۶۸]

123. امام على عليه‌‌السلام: چيزى بهتر از خوبى وجود ندارد، مگر پاداش آن.

124. عنه عليه‌‌السلام: الثَّوابُ عَلَى المُصيبَةِ أعظَمُ مِن قَدرِ المُصيبَةِ.[۲۶۹]

124. امام على عليه‌‌السلام: پاداش مصيبت، بزرگ‌‌تر از اندازه مصيبت است.

125. عنه عليه‌‌السلام: ثَوابُ الآخِرَةِ يُنسي مَشَقَّةَ الدُّنيا.[۲۷۰]

125. امام على عليه‌‌السلام: پاداش آخرت، رنج و سختى دنيا را از ياد مى‌‌برَد.

126. عنه عليه‌‌السلام: مَن أمَّلَ ثَوابَ الحُسنى لَم تُنكَد[۲۷۱] آمالُهُ.[۲۷۲]

126. امام على عليه‌‌السلام: هر كه پاداش سراى نيكوتر (آخرت) را آرزو كند، آرزوهايش دشوار نمى‌‌گردد.

127. عنه عليه‌‌السلام: فَوَ اللّهِ لَو حَنَنتُم حَنينَ الوالِهِ العَجلانِ[۲۷۳]، ودَعَوتُم بِمِثلِ دُعاءِ الأَنامِ، وجَأَرتُم[۲۷۴] جُؤارَ مُتَبَتِّلِ[۲۷۵] الرُّهبانِ، وخَرَجتُم إلَى اللّهِ مِنَ الأَموالِ وَالأَولادِ التِماسَ القُربَةِ إلَيهِ فِي ارتِفاعِ دَرَجَةٍ عِندَهُ، أو غُفرانِ سَيِّئَةٍ أحصَتها كَتَبَتُهُ وحَفِظَتها رُسُلُهُ، لَكانَ قَليلاً فيما أرجو لَكُم مِن ثَوابِهِ، وأَتَخَوَّفُ عَلَيكُم مِن أليمِ عِقابِهِ.[۲۷۶]

127. امام على عليه‌‌السلام: به خدا سوگند كه اگر همانند ناله شتر بچّه مُرده بناليد و همچون دعا كردن مردمان، دعا كنيد[۲۷۷] و همانند زارى راهبان تارك دنيا، صدا به استغاثه و زارى بلند كنيد و در راه خدا با هدف تقرب‌‌جويى و بالا رفتن رتبه‌‌اى نزد او از دارايى‌‌ها و فرزندان ببُريد يا گناهى را كه كاتبانش آن را ثبت كرده و فرشتگانش حفظش كرده‌‌اند، آمرزيده شود، همه اينها در مقابل پاداشى كه از خدا براى شما اميد دارم و كيفر دردناك او كه از آن بر شما مى‌‌ترسم، اندك است.

راجع: ص546 (من يؤتى أجره بغير حساب).

ر. ك: ص547 (كسانى كه اجرشان بى‌‌حساب داده مى‌‌شود).

2 / 2: فَضلُ الرَّغبَةِ فِي الثَّوابِ وَالرَّهبَةِ مِنَ العِقابِ

2 / 2: ارزش ميل به پاداش و ترس از كيفر

الكتاب

قرآن

«تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ».[۲۷۸]

«پهلوهايشان از بسترها [براى نماز شب] دور مى‌‌شود، پروردگار خويش را با بيم و اميد مى‌‌خوانند و از آنچه روزيشان داده‌‌ايم انفاق مى‌‌كنند».

الحديث

حديث

128. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: لَقَد رَأَيتُ أصحابَ مُحَمَّدٍ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، فَما أرى أحَدا يُشبِهُهُم مِنكُم! لَقَد كانوا يُصبِحونَ شُعثا[۲۷۹] غُبرا، وقَد باتوا سُجَّدا وقِياما، يُراوِحونَ بَينَ جِباهِهِم وخُدودِهِم، ويَقِفونَ عَلى مِثلِ الجَمرِ مِن ذِكرِ مَعادِهِم! كَأَنَّ بَينَ أعيُنِهِم رُكَبَ المِعزى مِن طولِ سُجودِهِم، إذا ذُكِرَ اللّهُ هَمَلَت أعيُنُهُم حَتّى تَبُلَّ جُيوبَهُم[۲۸۰] ومادوا[۲۸۱] كَما يَميدُ الشَّجَرُ يَومَ الرّيحِ العاصِفِ؛ خَوفا مِنَ العِقابِ، ورَجاءً لِلثَّوابِ.[۲۸۲]

128. امام على عليه‌‌السلام: من ياران محمّد صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله را ديده‌‌ام. و هيچ يك از شما را نديده‌‌ام كه همچون آنان باشيد. صبح كه مى‌‌شد، ژوليده و گردآلود بودند؛ چراكه شب را در سجده و قيام به سر برده بودند. گاه پيشانى‌‌هايشان را بر خاك مى‌‌نهادند و گاه، گونه‌‌هايشان را از ياد رستاخيزشان. تو گويى بر روى تكّه‌‌هاى آتش مى‌‌ايستادند [و بى‌‌قرار و بى‌‌تاب بودند]. گويا پيشانى‌‌هايشان، بر اثر سجده‌‌هاى طولانى، مانند زانوان بُز [، سفت و ضمخت]بود. هر گاه خدا ياد مى‌‌شد، چشمانشان اشك‌‌بار مى‌‌گشت، چنان كه جامه‌‌هايشان را تَر مى‌‌كرد، و از ترس كيفر و به اميد پاداش، مانند تكان خوردن و لرزش درخت در يك روز توفانى، مى‌‌لرزيدند.

129. عنه عليه‌‌السلام ـ في صِفَةِ المُتَّقينَ ـ: ولَولاَ الأَجَلُ الَّذي كَتَبَ اللّهُ عَلَيهِم، لَم تَستَقِرَّ أرواحُهُم في أجسادِهِم طَرفَةَ عَينٍ؛ شَوقا إلَى الثَّوابِ وخَوفا مِنَ العِقابِ.[۲۸۳]

129. امام على عليه‌‌السلام ـ در توصيف پرهيزگاران ـ: اگر نبود اَجَلى كه خداوند براى آنان نوشته است، از شوق پاداش و ترس از كيفر، جان‌‌هايشان چشم بر هم زدنى در كالبدهايشان نمى‌‌مانْد.

130. عنه عليه‌‌السلام: اِبتَذِل نَفسَكَ فيمَا افتَرَضَ اللّهُ عَلَيكَ، راجِيا ثَوابَهُ ومُتَخَوِّفا عِقابَهُ.[۲۸۴]

130. امام على عليه‌‌السلام: نفس خويش را در راه آنچه خدا بر تو فرض كرده است، به اميد پاداش و ترس از كيفر او، به تسليم و خضوع وا دار.

131. عنه عليه‌‌السلام: اِرغَبوا في ثَوابِ اللّهِ، وخافوا عِقابَهُ.[۲۸۵]

131. امام على عليه‌‌السلام: به پاداش خدا راغب باشيد و از كيفر او بترسيد.

132. عنه عليه‌‌السلام: إنَّمَا السَّعيدُ مَن خافَ العِقابَ فَأَمِنَ، ورَجَا الثَّوابَ فَأَحسَنَ، وَاشتاقَ إلَى الجَنَّةِ فَادَّلَجَ[۲۸۶].[۲۸۷]

132. امام على عليه‌‌السلام: خوش‌‌بخت، آن كسى است كه از كيفر [خدا] ترسيد، پس ايمن گرديد و به پاداش، اميد بست و نيكوكارى پيشه كرد و شوقِ بهشت در دلش جاى گرفت و شبانه راه پيمود.

133. عنه عليه‌‌السلام: لا تَهتَمَّنَّ إلاّ فيما يُكسِبُكَ أجرا، ولا تَسعَ إلاّ فِي اغتِنامِ مَثوبَةٍ.[۲۸۸]

133. امام على عليه‌‌السلام: جز در آنچه برايتان مزد دارد، نينديشيد و جز براى به دست آوردن پاداش نكوشيد.

134. عنه عليه‌‌السلام: اِكتِسابُ الثَّوابِ أفضَلُ الأَرباحِ، وَالإِقبالُ عَلَى اللّهِ رَأسُ النَّجاحِ.[۲۸۹]

134. امام على عليه‌‌السلام: كسب كردن ثواب، برترين سود است و روى آوردن به خدا، در رأس كاميابى است.

135. عنه عليه‌‌السلام: لا رِبحَ كَالثَّوابِ.[۲۹۰]

135. امام على عليه‌‌السلام: هيچ سودى چون ثواب نيست.

136. عنه عليه‌‌السلام: لا ذُخرَ كَالثَّوابِ.[۲۹۱]

136. امام على عليه‌‌السلام: هيچ اندوخته‌‌اى چون پاداش [خداوند] نيست.

137. عنه عليه‌‌السلام: اِعمَل تَدَّخِر.[۲۹۲]

137. امام على عليه‌‌السلام: كار كن تا بيندوزى.

138. الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام: جَعَلَنَا اللّهُ وإيّاكُم مِنَ الزّاهِدينَ في عاجِلِ زَهرَةِ الحَياةِ الدُّنيا، الرّاغِبينَ لاِجِلِ ثَوابِ الآخِرَةِ، فَإِنَّما نَحنُ بِهِ ولَهُ.[۲۹۳]

138. امام زين العابدين عليه‌‌السلام: خداوند، ما و شما را از زهدوَرزانِ به زرق و برق كنونى زندگى دنيا، و از راغبانِ به پاداش آينده آخرت قرار دهد؛ چرا كه ما وابسته به او و از آنِ اوييم.

139. عنه عليه‌‌السلام ـ في دُعائِهِ لِوُلدِهِ ـ اللّهُمَّ... إنَّكَ خَلَقتَنا وأَمَرتَنا ونَهَيتَنا، ورَغَّبتَنا في ثَوابِ ما أمَرتَنا، ورَهَّبتَنا[۲۹۴] عِقابَهُ.[۲۹۵]

139. امام زين العابدين عليه‌‌السلام ـ در دعاى ايشان براى فرزندانش ـ: بار خدايا!... تو ما را آفريدى و به ما امر و نهى كردى و به پاداش آنچه ما را بِدان امر فرمودى، ترغيبمان كردى و از كيفر [آنچه از آن نهى كردى]، ما را ترساندى.

140. عنه عليه‌‌السلام: اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَاجعَل هَمَساتِ[۲۹۶] قُلوبِنا، وحَرَكاتِ أعضائِنا، ولَمَحاتِ أعيُنِنا، ولَهَجاتِ ألسِنَتِنا، في موجِباتِ ثَوابِكَ؛ حَتّى لا تَفوتَنا حَسَنَةٌ نَستَحِقُّ بِها جَزاءَكَ، ولا تَبقى لَنا سَيِّئَةٌ نَستَوجِبُ بِها عِقابَكَ.[۲۹۷]

140. امام زين العابدين عليه‌‌السلام: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و رازهاى دل‌‌ها و جنبش‌‌هاى اندام‌‌ها و چشم بر هم زدن‌‌هاى ما و سخنان زبان‌‌هاى ما را در آنچه موجب ثواب و پاداش تو گردد، قرار ده تا كار نيكى كه به سبب آن سزاوار پاداش تو مى‌‌گرديم، از دستمان نرود و كار بدى كه به واسطه آن مستوجب كيفر تو شويم، برايمان باقى نمانَد.

141. عنه عليه‌‌السلام: اللّهُمَّ ارزُقنا خَوفَ عِقابِ الوَعيدِ، وشَوقَ ثَوابِ المَوعودِ؛ حَتّى نَجِدَ لَذَّةَ ما نَدعوكَ بِهِ، وكَآبَةَ ما نَستَجيرُكَ مِنهُ.[۲۹۸]

141. امام زين العابدين عليه‌‌السلام: خدايا! ترس از عقوبتِ وعده بد (دوزخ) و شوق به ثوابِ وعده خوب (بهشت) را روزى ما فرما تا لذّت آنچه را از تو مى‌‌خواهيم و اندوه آنچه را كه از آن به تو پناه مى‌‌بريم، در يابيم.

2 / 3: فَضلُ الاِحتِسابِ في عِدَّةٍ مِنَ العِباداتِ

2 / 3: فضيلت انجام دادن خالصانه برخى عبادت‌‌ها

2 / 3 ـ 1: الاِحتِسابُ فِي الأَذانِ

2 / 3 ـ 1: اذان گفتن براى رضاى خدا

142. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أذَّنَ في سَبيلِ اللّهِ صَلاةً واحِدَةً، ايمانا وَاحتِسابا[۲۹۹]، وتَقَرُّبا إلَى اللّهِ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِن ذُنوبِهِ، ومَنَّ عَلَيهِ بِالعِصمَةِ فيما بَقِيَ مِن عُمُرِهِ، وجَمَعَ بَينَهُ وبَينَ الشُّهَداءِ فِي الجَنَّةِ.[۳۰۰]

142. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در راه خدا و از سرِ ايمان و براى خشنودى خدا و تقرّب به خداوند، براى يك نماز، اذان بگويد، خداوند، گناهان گذشته او را مى‌‌آمرزد و در باقى مانده عمرش، او را از گناه، نگه مى‌‌دارد و وى را در بهشت با شهدا گِرد مى‌‌آورَد.

143. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن أذَّنَ عَشرَ سِنينَ مُحتَسِبا يَغفِرُ اللّهُ لَهُ مُدَّ بَصَرِهِ وصَوتِهِ فِي السَّماءِ، ويُصَدِّقُهُ كُلُّ رَطبٍ ويابِسٍ سَمِعَهُ، ولَهُ مِن كُلِّ مَن يُصَلّي مَعَهُ في مَسجِدِهِ سَهمٌ، ولَهُ مِن كُلِّ مَن يُصَلّي بِصَوتِهِ حَسَنَةٌ.[۳۰۱]

143. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كس به مدّت ده سال، براى رضاى خدا اذان بگويد، خداوند به اندازه‌‌اى كه نگاه و صداى مؤذّن در آسمان مى‌‌رسد، گناهانش را مى‌‌آمرزد و هر تَر و خشكى كه بانگ اذانش را بشنود، او را تصديق مى‌‌كند و از [پاداش] هر كه در مسجد او با وى نماز بخواند، او را سهمى است و از [حسناتِ] هر كه با صداى او نماز بخواند، برايش حسنه‌‌اى است.

144. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن سَمِعَ المُؤَذِّنَ يَقولُ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» فَقالَ مُصَدِّقا مُحتَسِبا: «وأَنَا أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، وأَكتَفي بِهِما عَمَّن أبى وجَحَدَ، واُعينُ بِهِما مَن أقَرَّ وشَهِدَ» كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ عَدَدُ مَن أنكَرَ وجَحَدَ ومِثلُ عَدَدِ مَن أقَرَّ وعَرَفَ.[۳۰۲]

144. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس بانگ «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‌‌» و «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه‌‌» مؤذّن را بشنود و از روى باور و براى رضاى خدا بگويد: «من نيز گواهى مى‌‌دهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست و گواهى مى‌‌دهم كه محمّد صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله پيامبر خداست و اين دو، در برابر همه كسانى كه ناباور و منكِرند، مرا بس است و با گفتن اين دو [شهادت]، كسى را كه بدانها اقرار مى‌‌كند و گواهى مى‌‌دهد، تأييد مى‌‌كنم»، به شمارِ كسانى كه منكِر و ناباورند و به شمارِ كسانى كه اقرار و باور دارند، براى او پاداش خواهد بود.

2 / 3 ـ 2: الاِحتِسابُ فِي الصَّلَواتِ

2 / 3 ـ 2: نماز خواندن براى طلب رضايت خدا

145. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أدّى خَمسَ صَلَواتٍ إيمانا وَاحتِسابا غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ.[۳۰۳]

145. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس نمازهاى پنج‌‌گانه را از سرِ ايمان و براى رضاى خدا بخواند، گناهان گذشته‌‌اش آمرزيده مى‌‌شود.

146. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أتَى الجُمُعَةَ إيمانا وَاحتِسابا استَأنَفَ العَمَلَ[۳۰۴].[۳۰۵]

146. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه از روى ايمان و به حساب خدا، در نماز جمعه شركت كند، اعمالش را از نو آغازيده است (خداوند به پاداش آن، گناهان گذشته‌‌اش را مى‌‌آمرزد و نامه عمل جديدى برايش باز مى‌‌كند).

147. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أربَعَةٌ يَستَأنِفونَ العَمَلَ: المَريضُ إذا بَرَأَ، وَالمُشرِكُ إذا أسلَمَ، وَالحاجُّ إذا فَرَغَ، وَالمُنصَرِفُ مِنَ الجُمُعَةِ إيمانا وَاحتِسابا.[۳۰۶]

147. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: چهار دسته‌‌اند كه اعمالشان را (به خاطر بخشش گناهان گذشته‌‌اشان) از نو مى‌‌آغازند: مريض، آن گاه بهبود يابد و مشركى كه اسلام آورد و حج‌‌گزار، آن گاه كه حج را به پايان رسانَد و كسى كه نماز جمعه را از سرِ ايمان و براى رضاى خدا بخواند.

2 / 3 ـ 3: الاِحتِسابُ فِي الصِّيامِ

2 / 3 ـ 3: روزه گرفتن براى رضاى خدا

148. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: شَهرُ رَمَضانَ شَهرٌ فَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلَيكُم صِيامَهُ، فَمَن صامَهُ ايمانا وَاحتِسابا خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَيَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ.[۳۰۷]

148. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ماه رمضان، ماهى است كه خداوند، روزه آن را بر شما واجب ساخت. پس هر كس آن را از روى ايمان و به اميد پاداش [الهى] روزه بدارد، از گناهانش بيرون مى‌‌آيد، همچون روزى كه مادرش او را زاده است.

149. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مِن مُؤمِنٍ يَصومُ شَهرَ رَمَضانَ احتِسابا إلاّ أوجَبَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى لَهُ سَبعَ خِصالٍ، أوَّلُها: يَذوبُ الحَرامُ في[۳۰۸] جَسَدِهِ، وَالثّانِيَةُ: يَقرُبُ مِن رَحمَةِ اللّهِ عز و جل، وَالثّالِثَةُ: يَكونُ قَد كَفَّرَ خَطيئَةَ آدَمَ أبيهِ عليه‌‌السلام، وَالرّابِعَةُ: يُهَوِّنُ اللّهُ عَلَيهِ سَكَراتِ المَوتِ، وَالخامِسَةُ: أمانٌ مِنَ الجوعِ وَالعَطَشِ يَومَ القِيامَةِ، وَالسّادِسَةُ: يُعطيهِ اللّهُ بَراءَةً مِنَ النّارِ، وَالسّابِعَةُ: يُطعِمُهُ اللّهُ عز و جل مِن طَيِّباتِ الجَنَّةِ.[۳۰۹]

149. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هيچ مؤمنى نيست كه براى خدا، ماه رمضان را روزه بدارد، مگر آن كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ هفت ويژگى را براى او حتمى مى‌‌سازد: نخست، حرام در بدنش ذوب مى‌‌شود؛ دوم، به رحمت خداوند، نزديك مى‌‌گردد؛ سوم، كفّاره خطاى پدرش آدم عليه‌‌السلام را ادا مى‌‌كند؛ چهارم، خداوند، دشوارى‌‌هاى جان دادن را بر او آسان مى‌‌سازد؛ پنجم، از گرسنگى و تشنگى روز قيامت، ايمن مى‌‌گردد؛ ششم، خداوند به او از آتش، امان مى‌‌دهد؛ و هفتم: خداوند به او از نعمت‌‌هاى پاكيزه بهشت مى‌‌خورانَد.

150. الإمام زين‌‌العابدين عليه‌‌السلام ـ كانَ يَدعو بِهذَا الدُّعاءِ في شَهرِ رَمَضانَ ـ: اللّهُمَّ ارزُقني فيهِ تَمامَ صِيامِهِ، وبُلوغَ الأَمَلِ في قِيامِهِ، وَاستِكمالَ ما يُرضيكَ عَنّي صَبرا وإيمانا ويَقينا وَاحتِسابا، ثُمَّ تَقَبَّل ذلِكَ مِنّي بِالأَضعافِ الكَثيرَةِ وَالأَجرِ العَظيمِ.[۳۱۰]

150. امام زين العابدين عليه‌‌السلام ـ در هر روز از ماه رمضان، اين دعا را مى‌‌خواند ـ: خداوندا! در اين ماه، روزه‌‌دارىِ كامل، عبادت در نهايت آرزو، و به كمال رساندن آنچه را خرسندت مى‌‌سازد، از روى شكيبايى و ايمان و يقين و خلوص، روزى‌‌ام كن. سپس آن را چندين برابر و با پاداش بزرگ، از ما قبول فرما!

151. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن صامَ يَومَ الجُمُعَةِ صَبرا وَاحتِسابا اُعطِيَ أجرَ عَشَرَةِ أيّامٍ غُرٍّ زُهرٍ لا تُشاكِلُ أيّامَ الدُّنيا.[۳۱۱]

151. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس روز جمعه را از سرِ شكيبايى و براى خدا روزه بگيرد، پاداشِ روزه ده روز نورانى و تابان كه شباهتى به روزهاى دنيا ندارد، به او داده مى‌‌شود.

152. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن صامَ مِن رَجَبٍ يَوما إيمانا وَاحتِسابا غُفِرَ لَهُ... مَن صامَ يَوما مِن شَعبانَ إيمانا وَاحتِسابا غُفِرَ لَهُ.[۳۱۲]

152. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس يك روز از ماه رجب را از سرِ ايمان و براى رضاى خدا روزه بگيرد، آمرزيده مى‌‌شود... هر كس يك روز از ماه شعبان را از سرِ ايمان و براى رضاى خدا روزه بگيرد، آمرزيده مى‌‌شود.

153. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: مَن صامَ يَومَ عَرَفَةَ مُحتَسِبا فَكَأَنَّما صامَ الدَّهرَ.[۳۱۳]

153. امام على عليه‌‌السلام: هر كس روز عرفه را براى رضاى خدا روزه بگيرد، چنان است كه همه عمرش را روزه گرفته باشد.

2 / 3 ـ 4: الاِحتِسابُ في زِيارَةِ البَيتِ وَالتَّلبِيَةِ

2 / 3 ـ 4: زيارت كعبه و لبيك گفتن براى رضاى خدا

154. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن نَظَرَ إلَى البَيتِ إيمانا وَاحتِسابا نَظرَةً واحِدَةً غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ وما تَأَخَّرَ.[۳۱۴]

154. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس از سرِ ايمان و براى رضاى خدا، يك نگاه به خانه كعبه اندازد، گناهانش سرتاسر، آمرزيده مى‌‌شود.

155. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن لَبّى في إحرامِهِ سَبعينَ مَرَّةً إيمانا وَاحتِسابا أشهَدَ اللّهُ لَهُ ألفَ ألفِ مَلَكٍ بِبَراءَةٍ مِنَ النّارِ وبَراءَةٍ مِنَ النِّفاقِ.[۳۱۵]

155. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه در اِحرامش، از روى ايمان و اميد به پاداش الهى، هفتاد بار «لبّيك» بگويد، خداوند، هزارْ هزار فرشته را شاهد مى‌‌گيرد كه او را از دوزخ و نفاق، رهايى داده است.

2 / 3 ـ 5: الاِحتِسابُ فِي الجِهادِ

2 / 3 ـ 5: جهاد كردن براى رضايت خدا

156. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إن قُتِلتَ في سَبيلِ اللّهِ صابِرا مُحتَسِبا مُقبِلاً غَيرَ مُدبِرٍ، كَفَّرَ اللّهُ عَنكَ خَطاياكَ... إلاَّ الدَّينَ، كَذلِكَ قالَ لي جِبريلُ عليه‌‌السلام.[۳۱۶]

156. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اگر در راه خدا با پايدارى و اخلاص و در حال پيشروى، نه پشت كردن [به دشمن]، كشته شوى، خداوند، گناهانت را پاك مى‌‌كند... بجز دَيْن را. جبرئيل عليه‌‌السلام اين چنين به من گفت.

157. السيرة النبوية لابن هشام: قالَ [مُحَمَّدُ بنُ إسحاقَ]: ثُمَّ خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله [مِنَ العَريشِ[۳۱۷]] إلَى النّاسِ [يَنظُرُ القِتالَ[۳۱۸]]، فَحَرَّضَهُم وقالَ: وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لا يُقاتِلُهُمُ اليَومَ رَجُلٌ فَيُقتَلُ صابِرا مُحتَسِبا، مُقبِلاً غَيرَ مُدبِرٍ، إلاّ أدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ.[۳۱۹][۳۲۰]

157. السيرة النبويّة ـ به نقل از محمّد بن اسحاق ـ: پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله [براى ديدن وضعيت نبرد، از چادر فرماندهى]سوى مردم آمد [و جنگيدن مسلمانان را مى‌‌نگريست] و آنان را تشويق كرد و فرمود: سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست، امروز هيچ مردى [از شما] با آنان نجنگد و با پايدارى و اخلاص و در حال پيشروى و بدون عقب‌‌نشينى كشته نشود، مگر اين كه خداوند، او را به بهشت بَرَد.

158. الإمام عليّ عليه‌‌السلام ـ في أهلِ البَصرَةِ ـ:... قَد قامَتِ الفِئَةُ الباغِيَةُ فَأَينَ المُحتَسِبونَ، وقَد سُنَّت لَهُمُ السُّنَنُ وقُدِّمَ لَهُمُ الخَبَرُ، ولِكُلِّ ضَلَّةٍ عِلَّةٌ، ولِكُلِّ ناكِثٍ شُبهَةٌ، وَاللّهِ لا أكونُ كَمُستَمِعِ اللَّدمِ، يَسمَعُ النّاعِيَ ويَحضُرُ الباكِيَ ثُمَّ لايَعتَبِرُ.[۳۲۱]

158. امام على عليه‌‌السلام ـ در باره مردم بصره ـ:... اينك گروه تجاوزگر به پا خاسته است. پس كجايند گروهى كه براى خدا جهاد كنند؟ راه‌‌هاى راست برايشان گشوده شد و از پيش، آنان را [از وقوع اين حادثه] خبر دادند. براى هر گمراهى‌‌اى دليلى وجود دارد و براى هر پيمان‌‌شكنى، شبهه‌‌اى است. به خدا سوگند، من مانند شنونده‌‌اى نيستم كه صداى بر سر و سينه زدن را بشنود و صداى جارچى مرگ را بشنود و بر سرِ گريه كنندگان حاضر شود، ولى عبرت نگيرد.

159. الإرشاد للمفيد ـ في مَقتَلِ عَبدِ اللّهِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍ عليهماالسلام ـ: نادَى الغُلامُ: يا امَّتاه، فَأَخَذَهُ الحُسَينُ عليه‌‌السلام فَضَمَّهُ إلَيهِ وقالَ: يَابنَ أخي اصبِر عَلى ما نَزَلَ بِكَ، وَاحتَسِب في ذلِكَ الخَيرَ، فَإِنَّ اللّهَ يُلحِقُكَ بِآبائِكَ الصّالِحينَ.[۳۲۲]

159. الإرشاد، مفيد ـ در باره كشته شدن عبد اللّه‌‌ بن حسن بن على عليهماالسلام ـ: اين نوجوان صدا زد: آى مادر! حسين عليه‌‌السلام او را گرفت و در آغوش كشيد و فرمود: «اى پسر برادرم! در برابر آنچه بر سرت آمده است، شكيبا باش و آن را خير به حساب آور؛ زيرا كه خداوند، تو را به پدران شايسته‌‌ات ملحق خواهد كرد».

2 / 3 ـ 6: الاِحتِسابُ فِي الإِنفاقِ

2 / 3 ـ 6: نفقه دادن براى رضاى خدا

160. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ لِعَلِيٍ عليه‌‌السلام ـ: يا عَلِيُ احتَسِب بِما تُنفِقُ عَلى نَفسِكَ تَجِدهُ عِندَ اللّهِ مَذخورا.[۳۲۳]

160. تحف العقول ـ از سفارش پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به امير مؤمنان ـ:... اى على! آنچه براى خودت هزينه مى‌‌كنى، آن را به حساب خدا بگذار كه در پيشگاه خدا، آن را ذخيره شده، خواهى يافت.

161. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أنفَقَ عَلَى ابنَتَينِ أو اُختَينِ أو ذَواتَي قَرابَةٍ، يَحتَسِبُ النَّفَقَةَ عَلَيهِما حَتّى يُغنِيَهُمَا اللّهُ مِن فَضلِهِ عز و جل أو يَكفِيَهُما، كانَتا لَهُ سِترا مِنَ النّارِ.[۳۲۴]

161. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس دو دختر يا دو خواهر و يا دو زن خويشاوندش را براى رضاى خدا خرجى دهد تا زمانى كه خداوند عز و جل از فضل خود آن دو را بى‌‌نياز گردانَد يا كفايتشان كند، آن دو براى او پوششى در برابر آتش باشند.

162. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن آوى يَتيما أو يَتيمَينِ ثُمَّ صَبَرَ وَاحتَسَبَ، كُنتُ أنَا وهُوَ فِي الجَنَّةِ كَهاتَينِ ـ وحَرَّكَ إصبَعَيهِ السَّبّابَةَ وَالوُسطى ـ.[۳۲۵]

162. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس يك يا دو يتيم را پناه دهد و سپس شكيبايى كند و رضاى خدا را در نظر داشته باشد، من و او در بهشت، همانند اين دو [در كنار هم] باشيم ـ و دو انگشت نشانه و ميانه‌‌اش را تكان داد ـ.

2 / 3 ـ 7: الاِحتِسابُ فِي الصَّبرِ عَلَى الشَّدائِدِ

2 / 3 ـ 7: شكيبايى در سختى‌‌ها براى رضاى خدا

163. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن صَبَرَ وَاحتَسَبَ لَم يَخرُج مِنَ الدُّنيا حَتّى يُقِرَّ اللّهُ لَهُ عَينَهُ في أعدائِهِ، مَعَ ما يَدَّخِرُ لَهُ فِي الآخِرَةِ.[۳۲۶]

163. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس براى رضاى خدا [در سختى‌‌ها و ناملايمات] شكيبايى ورزد، از دنيا نرود تا آن كه خداوند او را در باره دشمنانش شادكام گرداند، بعلاوه اجرى كه براى آخرتش مى‌‌اندوزد.

164. الإمام الهادي عليه‌‌السلام ـ عِندَ قبرِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه‌‌السلام ـ: السَّلامُ عَلَيكَ يا وَلِيَّ اللّهِ، أنتَ أوَّلُ مَظلومٍ... صَبَرتَ وَاحتَسَبتَ حَتّى أتاكَ اليَقينُ.[۳۲۷]

164. امام هادى عليه‌‌السلام ـ در كنار قبر امير مؤمنان عليه‌‌السلام ـ: سلام بر تو اى ولىّ خدا! تو نخستين مظلومى... تو شكيبايى كردى و به حساب خدا گذاشتى تا آن كه رحلتت فرا رسيد.…

165. تاريخ دمشق عن أنس: دَخَلتُ مَعَ النَّبِيِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نَعودُ زَيدَ بنَ أرقَمَ، وهُوَ يَشتَكي عَينَيهِ، فَقالَ: يا زَيدُ أرَأَيتَ إن كانَ بَصَرُكَ لِما بِهِ، قالَ: إذا أصبِرُ وأَحتَسِبُ، فَقالَ: وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَئِن كانَ بَصَرُكَ لِما بِهِ فَصَبَرتَ وَاحتَسَبتَ لَتَلقَيَنَّ اللّهَ تَعالى لَيسَ عَلَيكَ ذَنبٌ.[۳۲۸]

165. تاريخ دمشق ـ به نقل از اَ نَس ـ: با پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به عيادت زيد بن اَرقَم كه از درد چشمانش مى‌‌ناليد رفتيم. پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «اى زيد! اگر بينايى‌‌ات را از دست بدهى، چه مى‌‌كنى؟». گفت: در آن صورت شكيبايى مى‌‌كنم و به حساب خدا مى‌‌گذارم. فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اگر بينايى‌‌ات را از دست بدهى و شكيبايى كنى و به حساب خدا گذارى، خداى متعال را در حالى ديدار خواهى كرد كه هيچ گناهى بر تو نباشد».

166. الإمام الباقر عليه‌‌السلام ـ في جَوابِ كِتابِ مُحَمَّدِ بنِ فُضَيلٍ الصَّيرَفِيِّ ـ: إنَّهُ سَتُصيبُ وَجَعا فَاصبِر، فَأَيُّما رَجُلٍ مِن شيعَتِنَا اشتَكى فَصَبَرَ وَاحتَسَبَ كَتَبَ اللّهُ لَهُ أجرَ ألفِ شَهيدٍ.[۳۲۹]

166. امام باقر عليه‌‌السلام ـ در پاسخ به نامه محمّد بن فُضيل صيرفى ـ: به زودى دچار دردى خواهى شد. پس شكيبايى كن؛ هر كس از شيعيان ما دچار درد شود و شكيبايى كند، و به حساب خدا گذارد خداوند برايش اجر هزار شهيد بنويسد.

167. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن صَبَرَ عَلى سوءِ خُلُقِ امرَأَتِهِ وَاحتَسَبَهُ أعطاهُ اللّهُ تَعالى بِكُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ يَصبِرُ عَلَيها مِنَ الثَّوابِ ما أعطى أيّوبَ عليه‌‌السلام عَلى بَلائِهِ، وكانَ عَلَيها مِنَ الوِزرِ في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ مِثلُ رَملِ عالِجٍ.[۳۳۰]

167. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر مردى در برابر بداخلاقى همسرش شكيبايى كند و به حساب خدا گذارد، خداوند متعال براى هر روز و شبى كه در برابرش شكيبايى مى‌‌ورزد، همانند ثوابى را به او مى‌‌دهد كه به ايّوب عليه‌‌السلام در قبال گرفتارى‌‌اش داد، و گناه زن نيز در هر شب و روز، به اندازه ريگ‌‌هاى ريگستان است.

168. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ألا ومَن صَبَرَ عَلى خُلُقِ امرَأَةٍ سَيِّئَةِ الخُلُقِ وَاحتَسَبَ في ذلِكَ الأَجرَ أعطاهُ اللّهُ ثَوابَ الشّاكِرينَ.[۳۳۱]

168. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: آگاه باشيد كه هر كس در برابر اخلاقِ زن بداخلاق، شكيبايى ورزد و مزد اين كار را از خدا بخواهد، خداوند، ثواب سپاس‌‌گزاران را به او عطا مى‌‌كند.

2 / 3 ـ 8: الاِحتِسابُ في مَوتِ الأَولادِ وَالأَقرِباءِ

2 / 3 ـ 8: تحمّل مرگ فرزندان و خويشان براى طلب رضاى خدا

169. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ في كِتابِهِ إلى بَعضِ أصحابِهِ يُعَزّيهِ ـ: إن صَبَرتَ وَاحتَسَبتَ فَلا تَجمَعَنَّ عَلَيكَ أن يُحبِطَ جَزَعُكَ أجرَكَ، وأَن تَندَمَ غَدا عَلى ثَوابِ مُصيبَتِكَ، فَإِنَّكَ لَو قَدِمتَ عَلى ثَوابِها عَلِمتَ أنَّ المُصيبَةَ قَد قَصُرَت عَنها، وَاعلَم أنَّ الجَزَعَ لا يَرُدُّ فائِتا، ولا يَدفَعُ حُزنَ قَضاءِ اللّهِ، فَليَذهَب أسَفُكَ عَلى ما هُوَ نازِلٌ بِكَ.[۳۳۲]

169. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ در نامه تسليت‌‌آميزى به يكى از ياران خود ـ:... اگر شكيبايى كنى و به حساب خدا بگذارى، نه بر اثر بى‌‌تابى اجر تو از بين مى‌‌رود و نه فردا بر از دست دادن پاداش مصيبت، پشيمان مى‌‌شوى كه اگر بر پاداش آن در آيى، خواهى دانست كه مصيبتت در برابر آن، اندك بوده است. بدان كه بى‌‌تابى كردن، از دست رفته را باز نياورد و اندوه، قضا[ى الهى] را دفع نمى‌‌كند. پس بايد آنچه كه به جاى فرزندت به تو مى‌‌رسد، اندوه تو را بِبَرد.

170. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن قَدَّمَ مِنَ المُسلِمينَ وَلَدَينِ يَحتَسِبُهُما عِندَ اللّهِ عز و جل حَجَباهُ مِنَ النّارِ بِإذنِ اللّهِ تَعالى.[۳۳۳]

170. امام صادق عليه‌‌السلام: هركس از مسلمانان، دو فرزند از او بميرد و براى رضاى خدا تحمّل كند، آن دو، به اذن خداوند متعال، مانع آتش [دوزخ] از او شوند.

171. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن قَدَّمَ أولادا يَحتَسِبُهُم عِندَ اللّهِ عز و جل حَجَبوهُ مِنَ النّارِ بِإِذنِ اللّهِ عز و جل.[۳۳۴]

171. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كس فرزندانى از او بميرند و براى رضاى خداى عز و جل تحمّل كند، آن فرزندان، به اذن خداى عز و جل مانع آتش [دوزخ] از او شوند.

172. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أثكَلَ ثَلاثَةً مِن صُلبِهِ فَاحتَسَبَهُم عَلَى اللّهِ عز و جل وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ.[۳۳۵]

172. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه در داغ سه فرزند خود سوگوار شود و آنها را در راه خداوند عز و جل حساب كند، بهشت بر او واجب مى‌‌گردد.

173. الإمام عليّ عليه‌‌السلام ـ مِن كِتابٍ لَهُ إلى عَبدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ بَعدَ مَقتَلِ مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ ـ: أمّا بَعدُ فَإِنَّ مِصرَ قَدِ افتُتِحَت ومُحَمَّدُ بنُ أبي بَكرٍ رَحِمَهُ اللّهُ قَدِ استُشهِدَ، فَعِندَ اللّهِ نَحتَسِبُهُ وَلَدا ناصِحا وعامِلاً كادِحا وسَيفا قاطِعا.[۳۳۶]

173. امام على عليه‌‌السلام ـ در نامه‌‌اى به عبد اللّه‌‌ بن عبّاس پس از كشته شدن محمّد بن ابى بكر ـ: امّا بعد؛ مصر، فتح شده و محمّد بن ابى بكر به شهادت رسيده است. در مرگ او از خداوند، انتظار اجر داريم. فرزندى خيرخواه و كارگزارى سختكوش و شمشيرى بُرنده بود.…

2 / 4: سيرَةُ أهلِ البَيتِ فِي ابتِغاءِ الثَّوابِ

2 / 4: روش اهل بيت: در طلب پاداش خداوند

174. مسند ابن حنبل عن عبد اللّه‌‌ بن مسعود: كُنّا في غَزوَةِ بَدرٍ كُلُّ ثَلاثةٍ مِنّا عَلى بَعيرٍ، كانَ عَلِيٌّ وأَبو لُبابَةَ زَميلَي رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، فَإِذا كانَ عُقبَةُ[۳۳۷] النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله قالا: اِركَب يا رَسولَ اللّهِ حَتّى نَمشِيَ عَنكَ.

فَيَقولُ: ما أنتُما بِأَقوى عَلَى المَشيِ مِنّي، وما أنَا بِأَغنى عَنِ الأَجرِ مِنكُما.[۳۳۸]

174. مسند ابن حنبل ـ به نقل از عبد اللّه‌‌ بن مسعود ـ: در جنگ بدر، هر سه نفر از ما يك شتر [به نوبت] سوار مى‌‌شديم. على عليه‌‌السلام و ابو لبابه و پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله با هم بودند. چون نوبت [پياده رفتن] پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله شد، آن دو گفتند: اى پيامبر خدا! شما سوار باشيد، ما پياده مى‌‌رويم.

فرمود: «نه شما در پياده روى، قوى‌‌تر از من هستيد و نه من از اجر [الهى] بى‌‌نيازتر از شما هستم».

175. الإمام عليّ عليه‌‌السلام ـ مِن كِتابٍ لَهُ إلى مُعاوِيَةَ ـ: أرادَ قَومُنا قَتلَ نَبِيِّنا، وَاجتِياحَ[۳۳۹] أصلِنا، وهَمّوا بِنَا الهُمومَ، وفَعَلوا بِنَا الأَفاعيلَ، ومَنَعونَا العَذبَ، وأَحلَسونَا[۳۴۰] الخَوفَ، وَاضطَرّونا إلى جَبَلٍ وَعرٍ، وأَوقَدوا لَنا نارَ الحَربِ، فَعَزَمَ اللّهُ لَنا عَلَى الذَّبِّ عَن حَوزَتِهِ[۳۴۱]، وَالرَّميِ مِن وَراءِ حُرمَتِهِ[۳۴۲]، مُؤمِنُنا يَبغي بِذلِكَ الأَجرَ، وكافِرُنا يُحامي عَنِ الأَصلِ.[۳۴۳]

175. امام على عليه‌‌السلام ـ از نامه ايشان به معاويه ـ: قوم ما خواستند پيامبرمان را بكُشند و ريشه ما را بركَنَند. خون‌‌ها در دل ما كردند و بلاها بر سر ما آوردند. نگذاشتند آبِ خوش از گلوى ما پايين رود و ترس در جان ما نشاندند و ما را به رفتن به كوهى ناهنجار (شِعب ابى طالب) وا داشتند و آتش جنگ با ما برافروختند؛ امّا خداوند چنين خواست كه ما از حوزه او (پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله) دفاع كنيم و از حريمش پشتيبانى نماييم. مؤمن ما، اين كار را براى اجر و پاداش [الهى] انجام مى‌‌داد و كافرمان، از ريشه‌‌اش حمايت مى‌‌كرد.

176. عنه عليه‌‌السلام ـ مِن كِتابٍ لَهُ إلى أبي موسَى الأَشعَرِيِّ في أمرِ الحَكَمَينِ ـ: لَيسَ رَجُلٌ ـ فَاعلَم ـ أحرَصَ عَلى جَماعَةِ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله واُلفَتِها مِنّي، أبتَغي بِذلِكَ حُسنَ الثَّوابِ، وكَرَمَ المَآبِ.[۳۴۴]

176. امام على عليه‌‌السلام ـ از نامه‌‌اش به ابو موسى اشعرى، در باره حكميت ـ:... و بدان كه هيچ كس به يك‌‌پارچگى و الفت امّت پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله حريص‌‌تر از من نيست. من با اين كار، پاداش نيكو و سعادت آخرت را مى‌‌جويم.…

177. عنه عليه‌‌السلام ـ لَمّا عَزَموا عَلى بَيعَةِ عُثمانَ ـ لَقَد عَلِمتُم أنّي أحَقُّ النّاسِ بِها مِن غَيري، ووَاللّهِ! لاَُسلِمَنَّ ما سَلِمَت اُمورُ المُسلِمينَ ولَم يَكُن فيها جَورٌ إلاّ عَلَيَّ خاصَّةً؛ التِماسا لِأَجرِ ذلِكَ وفَضلِهِ.[۳۴۵]

177. امام على عليه‌‌السلام ـ هنگامى كه اعضاى شورا تصميم به بيعت با عثمان گرفتند ـ: شما مى‌‌دانيد كه من از ديگران بدان (خلافت) سزاوارترم. به خدا سوگند، تا آن گاه تسليم هستم كه كارهاى مسلمانان به سلامت باشد و در آن ستمى نباشد، مگر بر خودم؛ و [من اين ستم را تحمّل مى‌‌كنم] تا پاداش و فضل آن را بجويم.

178. عنه عليه‌‌السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِلحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهماالسلام لَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ ـ: اُوصيكُما بِتَقوَى اللّهِ، وأَن لا تَبِغيَا الدُّنيا وإن بَغَتكُما، ولا تَأسَفا عَلى شَيءٍ مِنها زُوِيَ عَنكُما، وقولا بِالحَقِّ، وَاعمَلا لِلأَجرِ.[۳۴۶]

178. امام على عليه‌‌السلام ـ در وصيّتش به حسن و حسين عليهماالسلام پس از ضربتِ ابن ملجم ملعون ـ: شما دو تن را به تقواى الهى سفارش مى‌‌كنم و اين كه در پىِ دنيا نرويد، هر چند دنيا در پى شما باشد. بر آنچه از دنيا كه از دستتان مى‌‌رود، تأسّف نخوريد. حق بگوييد و براى اجر [آخرت] كار كنيد.…

179. عنه عليه‌‌السلام: إنّي إلى لِقاءِ اللّهِ لَمُشتاقٌ، وحُسنِ ثَوابِهِ لَمُنتَظِرٌ راجٍ.[۳۴۷]

179. امام على عليه‌‌السلام: من به ديدار خداوند، بسى مشتاقم و چشم به راه و اميدوار به پاداش نيكوى او هستم.

الفصل الثالث: نِظامُ الثَّوابِ وَالعِقابِ

فصل سوم: نظام پاداش و كيفر

3 / 1: لِكُلِّ عَمَلٍ جَزاءٌ

3 / 1: هر كارى را سزايى است

الكتاب

قرآن

«وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ لِيَجْزِىَ الَّذِينَ أَسَٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ يَجْزِىَ الَّذِينَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَى».[۳۴۸]

«و براى خداست آنچه در آسمان‌‌ها و آنچه در زمين است تا بدكاران را به كيفر كارهاى بدشان برساند و نيكوكاران را در برابر اعمال نيكشان پاداش دهد».

«إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسِم بِمَا تَسْعَى».

«به طور قطع، رستاخيز خواهد آمد. مى‌‌خواهم آن را پنهان كنم تا هر كس در برابر سعى و كوشش خود، جزا داده شود».

«لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلاَ أَمَانِىِّ أَهْلِ الْكِتَبِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلاَ يَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا * وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ يُظْلَمُونَ نَقِيرًا».[۳۴۹]

«[فضيلت و برترى] به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل كتاب نيست. هر كس عمل بدى انجام دهد، كيفر داده مى‌‌شود و كسى را جز خدا، ولىّ و ياور خود نخواهد يافت و كسى كه چيزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه ايمان داشته باشد، چنان كسانى داخل بهشت مى‌‌شوند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد».

«وَلِكُلٍّ دَرَجَتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّكَ بِغَفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ».

«و براى هر يك، درجات [و مراتبى] است از آنچه عمل كردند و پروردگارت از اعمالى كه انجام مى‌‌دهند، غافل نيست».

الحديث

حديث

180. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ لِكُلِّ عَمَلٍ جَزاءً.[۳۵۰]

180. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كارى را سزايى است.

181. الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه ـ فيما أوحَى اللّهُ إلى موسى عليه‌‌السلام ـ: لِكُلِّ عامِلٍ جَزاءٌ.[۳۵۱]

181. الكافى ـ به نقل از على بن عيسى در حديثى كه سند آن را به معصوم عليه‌‌السلام رسانده است ـ: در وحى‌‌هاى خداوند به موسى عليه‌‌السلام [آمده است]: براى هر عمل هر كننده‌‌اى پاداشى است.

182. الخصال عن سهل بن سعد: جاءَ جَبرائيلُ عليه‌‌السلام إلَى النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فَقالَ: يا مُحَمَّدُ:... اعمَل ما شِئتَ؛ فَإِنَّكَ مَجزِيٌّ بِهِ.[۳۵۲]

182. الخصال ـ به نقل از سهل بن سعد ـ: جبرئيل عليه‌‌السلام نزد پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آمد و گفت: اى محمّد!... هر كارى خواهى بكن، سزايش را خواهى ديد.

183. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: في كُلِّ حَسَنَةٍ مَثوبَةٌ، في كُلِّ سَيِّئَةٍ عُقوبَةٌ.[۳۵۳]

183. امام على عليه‌‌السلام: هر كار نيكى پاداش دارد و هر كار بدى، كيفرى.

184. عنه عليه‌‌السلام ـ في قَولِهِ تَعالى «إِنَّ رَبِّى عَلَى صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ»[۳۵۴] ـ: يَعني أنَّهُ عَلى حَقٍّ؛ يَجزي بِالإِحسانِ إحسانا وبِالسَّيِّئِ سَيِّئا، ويَعفو عَمَّن يَشاءُ ويَغفِرُ، سُبحانَهُ وتَعالى.[۳۵۵]

184. امام على عليه‌‌السلام ـ در باره سخن خداى متعال كه: «پروردگار من، بر راه راست [استوار]است» ـ: يعنى او بر حق است. نيكى را به نيكى و بدى را به بدى، پاداش مى‌‌دهد و از هر كه بخواهد، در مى‌‌گذرد و مى‌‌آمرزد. او منزّه و والاست.

185. عنه عليه‌‌السلام: لِكُلِّ عَمَلٍ جَزاءٌ؛ فَاجعَلوا عَمَلَكُم لِما يَبقى، وذَروا ما يَفنى.[۳۵۶]

185. امام على عليه‌‌السلام: هر عملى، جزايى دارد. پس عمل خود را براى آنچه ماندگار است (پاداش اخروى) قرار دهيد و آنچه را از بين مى‌‌رود، وا نهيد.

186. عنه عليه‌‌السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: اِعلَم أنَّ لِلأَعمالِ جَزاءً؛ فَاتَّقِ العَواقِبَ، وإنَّ لِلاُمورِ بَغَتاتٍ[۳۵۷]؛ فَكُن عَلى حَذَرٍ.[۳۵۸]

186. امام على عليه‌‌السلام ـ در حكمت‌‌هاى منسوب به ايشان ـ: بدان كه براى همه كارها جزايى هست. پس، از فرجام كارها برحذر باش و برخى كارها ناگهانى اند. پس، همواره به هوش باش.

187. عنه عليه‌‌السلام: اِعلَموا أنَّكُم مَيِّتونَ ومَبعوثونَ مِن بَعدِ المَوتِ، ومُحاسَبونَ عَلى أعمالِكُم ومُجزَونَ بِها، فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنيا ولا يَغُرَّنَّكُم بِاللّهِ الغَرورُ[۳۵۹].[۳۶۰]

187. امام على عليه‌‌السلام: بدانيد كه شما مى‌‌ميريد و پس از مرگ، زنده گردانيده مى‌‌شويد و به حساب اعمالتان رسيدگى مى‌‌شود و سزاى آنها را مى‌‌بينيد. پس زنهار، زندگى دنيا شما را نفريبد. زنهار، آن فريبكار (شيطان) شما را در باره خدا نفريبد!

188. عنه عليه‌‌السلام: عَجِبتُ لِمَن يَعلَمُ أنَّ لِلأَعمالِ جَزاءً، كَيفَ لا يُحسِنُ عَمَلَهُ؟![۳۶۱]

188. امام على عليه‌‌السلام: در شگفتم از كسى كه مى‌‌داند كردارها سزا دارند، چرا كردار خويش را نيكو نمى‌‌گردانَد؟!

189. عنه عليه‌‌السلام: إنَّكُم بِأَعمالِكُم مُجازونَ، وبِها مُرتَهَنونَ.[۳۶۲]

189. امام على عليه‌‌السلام: شما سزاى كردارهايتان را مى‌‌بينيد و گروگان آنها هستيد (آينده اُخروى شما در گروِ اعمالتان است).

190. عنه عليه‌‌السلام: إنَّكُم مَدينونَ بِما قَدَّمتُم، ومُرتَهَنونَ بِما أسلَفتُم.[۳۶۳]

190. امام على عليه‌‌السلام: شما در برابر كارهايى كه كرده‌‌ايد، جزا داده خواهيد شد و گروگان اعمالى هستيد كه انجام داده‌‌ايد.

191. عنه عليه‌‌السلام: اُوصيكُم ـ عِبادَ اللّهِ ـ بِتَقوَى اللّهِ الَّذي ضَرَبَ الأَمثالَ، ووَقَّتَ لَكُمُ الآجالَ وأَلبَسَكُمُ الرِّياشَ وأَرفَغَ لَكُمُ المَعاشَ وأَحاطَ بِكُمُ الإِحصاءَ، وأَرصَدَ لَكُمُ الجَزاءَ، وآثَرَكُم بِالنِّعَمِ السَّوابِغِ وَالرِّفَدِ الرَّوافِغِ، وأَنذَرَكُم بِالحُجَجِ البَوالِغِ، فَأَحصاكُم عَدَداً ووَظَّفَ لَكُم مُدَداً، في قَرارِ خِبرَةٍ، ودارِ عِبرَةٍ، أنتُم مُختَبَرونَ فيها، ومُحاسَبونَ عَلَيها.

فَإِنَّ الدُّنيا رَنِقٌ مَشرَبُها، رَدِغٌ مَشرَعُها، يُونِقُ مَنظَرُها، ويُوبِقُ مَخبَرُها، غُرورٌ حائِلٌ، وضَوءٌ آفِلٌ، وظِلٌّ زائِلٌ، وسِنادٌ مائِلٌ، حَتّى إذا أنِسَ نافِرُهَا وَاطمَأَنَّ ناكِرُها قَمَصَت بِأَرجُلِها، وقَنَصَت بِأَحبُلِها، وأَقصَدَت بِأَسهُمِها، وأَعلَقَتِ المَرءَ أوهاقَ المَنِيَّةِ قائِدَةً لَهُ إلى ضَنكِ المَضجَعِ، ووَحشَةِ المَرجِعِ، ومُعايَنَةِ المَحَلِّ، وثَوابِ العَمَلِ.

وكَذلِكَ الخَلَفُ بِعَقبِ السَّلَفِ، لا تُقلِعُ المَنِيَّةُ اختِراماً، ولا يَرعَوِي الباقُونَ اجتِراماً، يَحتَذُونَ مِثالاً، ويَمضونَ أرسالاً، إلى غايَةِ الاِنتِهاءِ وصَيُّورِ الفَناءِ.

حَتّى إذا تَصَرَّمَتِ الاُمورُ، وتَقَضَّتِ الدُّهورُ، وأَزِفَ النُّشورُ، أخرَجَهُم مِن ضَرائِحِ القُبورِ وأَوكارِ الطُّيورِ وأَوجِرَةِ السِّباعِ ومَطارِحِ المَهالِكِ، سِراعاً إلى أمرِهِ، مُهطِعينَ إلى مَعادِهِ، رَعيلاً صُموتاً، قِياماً صُفوفاً، يَنفُذُهُمُ البَصَرُ، ويُسمِعُهُمُ الدّاعي، عَلَيهِم لَبُوسُ الاِستِكانَةِ وضَرَعُ الاِستِسلامِ وَالذِّلَّةِ، قَد ضَلَّتِ الحِيَلُ، وَانقَطَعَ الأَمَلُ، وهَوَتِ الأَفئِدَةُ كاظِمَةً، وخَشَعَتِ الأَصواتُ مُهَينِمَةً، وأَلجَمَ العَرَقُ، وعَظُمَ الشَّفَقُ، واُرعِدَتِ الأَسماعُ لِزَبرَةِ الدّاعي إلى فَصلِ الخِطابِ، ومُقايَضَةِ الجَزاءِ، ونَكالِ العِقابِ، ونَوالِ الثَّوابِ.

عِبادٌ مَخلوقونَ اقتِدارا، ومَربوبونَ اقتِسارا[۳۶۴]، ومَقبوضونَ احتِضارا[۳۶۵]، ومُضَمَّنونَ أجداثا[۳۶۶]، وكائِنونَ رُفاتا[۳۶۷]، ومَبعوثونَ أفرادا، ومَدينونَ جَزاءً.[۳۶۸]

191. امام على عليه‌‌السلام: سفارش مى‌‌كنم شما را ـ اى بندگان خدا ـ به پروا از خداوندى كه برايتان مَثَل‌‌ها زده و مدّت عمر شما را تعيين كرده، جامه بر شما پوشانده، روزىِ بسيار به شما داده، بر كردار شما احاطه دارد، برايتان پاداش آماده كرده و با نعمت‌‌هاى فراوان و بخشش‌‌هاى شايان، شما را بر گزيده است و با برهان‌‌هاى رسا، بيمتان داده است. شما را شمارش نموده و برايتان در جايگاه آزمايش و خانه عبرت، مهلت معيّنى قرار داده است كه در آن، آزمايش مى‌‌شويد و بر آن، محاسبه مى‌‌گرديد.

آبشخور دنيا، كدِر است و چشمه‌‌اش گل‌‌آلود. بُرون آن، چشم‌‌نواز است و درون آن، كُشنده. فريبكارى است زودگذر، روشنايى‌‌اى است از بين رونده، سايه‌‌اى است ناپايدار، و تكيه‌‌گاهى است كج، تا چون كسى كه از آن گريزان است، به آن اُنس گرفت و كسى كه آن را نمى‌‌شناسد، به آن اطمينان كرد، لگدپرانى كند و با كمندهاى خود، شكار نمايد و با تيرهايش بر او نشانه رود و ريسمان مرگ را بر گردنش محكم سازد و او را به خوابگاه تنگ و منزلگاه وحشت و ديدار جايگاه و سزاى عمل بكشانَد.

و اين چنين، آيندگان، در پىِ گذشتگان قرار مى‌‌گيرند. نه مرگ، دست از سرشان برمى دارد و نه بازماندگان، از گناه باز مى‌‌ايستند. پا جاى پاى رفتگان مى‌‌نهند و گروه گروه مى‌‌گذرند تا رسيدن به پايان كار و نيست شدن جهان ناپايدار.

پس چون رشته كارها از هم بگسلد و روزگار، در هم شكند و رستاخيز، نزديك گردد، خداوند، آنان را از دل گورها و لانه‌‌هاى پرندگان و كُنام درندگان و هلاكتگاه‌‌ها بيرون مى‌‌آورَد؛ شتابان به سوى فرمانش و سراسيمه به سوى ميعادگاهش، گروه گروه، خاموش و ايستاده به صف. همگى زير نگاه [خداوند] هستند و بانگ صدازننده، به گوششان مى‌‌رسد. جامه فروتنى بر تن و طوق تسليم و خوارى بر گردنشان افكنده شده، چاره‌‌ها بى‌‌تأثير و اميدها قطع گرديده است. دل‌‌ها از اندوه، فرو ريخته و صداها [از ترس]، به همهمه تبديل شده است و دهان‌‌ها در لجام عرق، فرو مى‌‌رود. ترس، سنگين گشته است و از درشتىِ صداى فراخواننده به داورى و دادن جزا، و ديدن كيفر و رسيدن به پاداش، گوش‌‌ها به خود مى‌‌لرزند.

بندگانى هستند آفريده به قدرت، و مملوكانى مقهورند. جان‌‌هايشان گرفته مى‌‌شود و تن‌‌هايشان در دل خاك قرار مى‌‌گيرد و در گور مى‌‌پوسد. تنها از گور، بر انگيخته شده، جزا داده مى‌‌شوند.

192. الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام: أمِتنا مُهتَدينَ غَيرَ ضالّينَ، طائِعينَ غَيرَ مُستَكرِهينَ، تائِبينَ غَيرَ عاصينَ ولا مُصِرّينَ؛ يا ضامِنَ جَزاءِ المُحسِنينَ، ومُستَصلِحَ عَمَلِ المُفسدِينَ.[۳۶۹]

192. امام زين العابدين عليه‌‌السلام: ما را در حالى بميران كه ره‌‌يافته‌‌ايم نه گم‌‌راه، و با رضايت، سر در فرمان تو نهاده‌‌ايم نه با كراهت و از نافرمانى و پايدارى بر گناه، توبه كرده‌‌ايم. اى ضمانت كننده پاداش نيكوكاران و اى اصلاح كننده عمل تبهكاران.

193. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: أوحَى اللّهُ عز و جل إلى آدَمَ عليه‌‌السلام: إنّي سَأَجمَعُ لَكَ الكَلامَ في أربَعِ كَلِماتٍ.

قالَ: يا رَبِّ وما هُنَّ؟

قالَ: واحِدَةٌ لي، وواحِدَةٌ لَكَ، وواحِدَةٌ فيما بَيني وبَينَكَ، وواحِدَةٌ فيما بَينَكَ وبَينَ النّاسِ.

قالَ: يا رَبِّ بَيِّنَهُنَّ لي حَتّى أعلَمَهُنَّ.

قالَ: أمَّا الَّتي لي فَتَعبُدُني لا تُشرِكُ بي شَيئا. وأَمَّا الَّتي لَكَ فَأَجزيكَ بِعَمَلِكَ أحوَجَ ما تَكونُ إلَيهِ. وأَمَّا الَّتي بَيني وبَينَكَ فَعَلَيكَ الدُّعاءُ وعَلَيَّ الإِجابَةُ. وأَمَّا الَّتي بَينَكَ وبَينَ النّاسِ، فَتَرضى لِلنّاسِ ما تَرضى لِنَفسِكَ وتَكرَهُ لَهُم ما تَكرَهُ لِنَفسِكَ.[۳۷۰]

193. امام صادق عليه‌‌السلام: خداوند عز و جل به آدم عليه‌‌السلام وحى فرمود كه: «من تمام سخن را در چهار كلمه برايت گِرد مى‌‌آورم».

آدم عليه‌‌السلام گفت: اى پروردگارا من! آن چهار كلمه چيست؟

خداوند فرمود: «يكى از آنِ من است، يكى از آنِ تو، يكى ميان من و تو، و يكى ميان تو و مردم».

آدم عليه‌‌السلام گفت: پروردگارا! آنها را برايم بيان فرما تا بدانمشان.

فرمود: «آنچه از آنِ من است، اين است كه مرا بپرستى و چيزى را شريكم نگردانى. آنچه از آنِ توست، اين است كه پاداش عَمَلت را وقتى بيش از هر زمان، بدان نيازمندى، به تو بدهم. آنچه به رابطه ميان من و تو مربوط مى‌‌شود، اينكه بر توست دعا كردن و بر من است اجابت كردن از من، و آنچه به رابطه ميان تو و مردم مربوط مى‌‌شود، اين است كه آنچه را براى خودت مى‌‌پسندى، براى مردم بپسندى و آنچه را براى خودت نمى‌‌پسندى، براى مردم هم نپسندى».

194. الإمام الرضا عليه‌‌السلام: إنَّ اللّهَ واسِعٌ كَريمٌ، ضمن عَلَى العَمَلِ الثَّوابَ.[۳۷۱]

194. امام رضا عليه‌‌السلام: خداوندگشاده‌‌دست و كريم، براى عمل، پاداش تضمين كرده است.

195. بحارالأنوار عن صحف إدريس عليه‌‌السلام: لا يَضيعُ عَمَلُ أحَدٍ عِندي مِن خَيرٍ وشَرٍّ، فَأَمَّا الخَيرُ فَأَنَا أجزي وَعدا غَيرَ مَكذوبٍ، وأَمَّا الشَّرُّ فَإِليَّ إن شِئتُ عَفَوتُ وإن شِئتُ عاقَبتُ، وأَنَا الغَفورُ الرَّحيمُ.[۳۷۲]

195. بحار الأنوار ـ به نقل از صحف ادريس عليه‌‌السلام ـ: عمل هيچ كس در نزد من تباه نمى‌‌شود، چه خوب چه بد، عمل خير را بر اساس وعده انكار ناشدنى كه داده‌‌ام، خودم پاداش خواهم داد، ولى عمل بد به اختيار من است؛ اگر خواستم عفو مى‌‌كنم و اگر خواستم كيفر خواهم داد و من بسيار آمرزنده و مهربانم.

3 / 2: ما رُوِيَ في إثابةِ الكافِرِ

3 / 2: آنچه در باره ثواب بردن كافر نقل شده

3 / 2 ـ 1: جَزاءُ حَسَناتِ الكافِرِ فِي الدُّنيا

3 / 2 ـ 1: پاداش كارهاى نيك كافر در دنيا

196. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ اللّهَ لا يَظلِمُ مُؤمِنا حَسَنَةً يُعطى بِها فِي الدُّنيا ويُجزى بِها فِي الآخِرَةِ، وأَمَّا الكافِرُ فَيُطعَمُ بِحَسَناتِ ما عَمِلَ بِها للّه‌‌ فِي الدُّنيا، حَتّى إذا أفضى إلَى الآخِرَةِ لَم يَكُن لَهُ حَسَنَةٌ يُجزى بِها.[۳۷۳]

196. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند، كار نيك هيچ مؤمنى را تضييع نمى‌‌كند، [بلكه] براى آن كار هم در دنيا به او عطا مى‌‌كند و هم در آخرت، پاداشش مى‌‌دهد؛ امّا كافر، در برابر كارهاى نيكى كه براى خدا انجام داده است، در دنيا بهره‌‌اى به او داده مى‌‌شود تا وقتى به جهان آخرت رفت، كار نيكى نداشته باشد كه براى آن، مستحقّ جزا باشد.

197. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ الكافِرَ إذا عَمِلَ حَسَنَةً اُطعِمَ بِها طُعمَةً مِنَ الدُّنيا، وأَمَّا المُؤمِنُ فَإِنَّ اللّهَ يَدَّخِرُ لَهُ حَسَناتِهِ فِي الآخِرَةِ ويُعقِبُهُ رِزقا فِي الدُّنيا عَلى طاعَتِهِ.[۳۷۴]

197. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كافر هر گاه كار نيكى انجام دهد، به ازاى آن به او بهره‌‌اى از دنيا داده مى‌‌شود. امّا مؤمن، خداوند، كارهاى نيك او را براى آخرتش مى‌‌اندوزد و در دنيا نيز براى طاعتى كه كرده است، رزقى عطايش مى‌‌كند.

198. المعجم الكبير عن سلمان بن عامر الضبّي: أتَيتُ النَّبِيَّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، إنَّ أبي كانَ يَصِلُ الرَّحِمَ ويَقرِي[۳۷۵] الضَّيفَ ويَفي بِالذِّمَّةِ، قالَ: ولَم يُدرِكِ الإِسلامَ؟ قالَ: لا. فَلَمّا وَلَّيتُ قالَ: عَلَيَّ بِالشَّيخِ.

قالَ: يَكونُ ذلِكَ في عَقِبِكَ؛ فَلَن يَذِلّوا أبَدا، ولَن يُفقَروا أبَدا.[۳۷۶]

198. المعجم الكبير ـ به نقل از سلمان بن عامر ضبّى ـ: خدمت پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله رسيدم و گفتم: اى پيامبر خدا! پدر من، صِله رَحِم به جا مى‌‌آورد و مهمان‌‌نوازى مى‌‌كرد و به پيمان، وفا مى‌‌نمود. فرمود: «اسلام را درك نكرد؟». [سپس[۳۷۷]] فرمود: «نه [اجر اُخروى ندارد]». چون رفتم، فرمود: «آن پيرمرد را برگردانيد».

آن گاه فرمود: «[اثر] آن كارها در نسل تو خواهد بود. آنها هرگز خوار و هيچ گاه فقير نخواهند شد».

199. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أحسَنَ مِن مُحسِنٍ مُؤمِنٍ أو كافِرٍ، فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ في عاجِلِ دُنياهُ أو آجِلِ آخِرَتِهِ[۳۷۸].[۳۷۹]

199. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس نيكى كند، آن نيكوكار خواه مؤمن باشد يا كافر، خداوند، مزد او را در همين دنيا يا در آخرت به او عطا مى‌‌كند.[۳۸۰]

200. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أنزَلَ اللّهُ هذِهِ الآيَةَ مُسَجَّلَةً لِلكافِرِ وَالمُسلِمِ: «هَلْ جَزَاءُ الاْءِحْسَنِ إِلاَّ الاْءِحْسَنُ»[۳۸۱].[۳۸۲]

200. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند اين آيه را نازل كرد كه براى كافر و مسلمان، ثابت است: «مگر پاداش نيكى كردن، جز نيكى كردن است؟».

3 / 2 ـ 2: جَزاءُ حَسَناتِ الكافِرِ فِي الآخِرَةِ

3 / 2 ـ 2: پاداش كارهاى نيك كافر در آخرت

201. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالكافِرِ السَّخِيِّ إلى جَهَنَّمَ، فَيَقولُ لِمالِكٍ خازِنِ جَهَنَّمَ: عَذِّبهُ وخَفِّف عَنهُ العَذابَ عَلى قَدرِ سَخائِهِ الَّذي كانَ في دارِ الدُّنيا.[۳۸۳]

201. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداى متعال دستور مى‌‌دهد كه كافرِ سخاوتمند را به جهنّم ببرند و به مالك، نگهبان جهنّم، مى‌‌فرمايد: «او را عذاب كن؛ امّا به اندازه سخاوتى كه در دنيا داشته است، عذابش را تخفيف بده».

202. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: سَأَلتُ جَبرَئيلَ عَن حالِ حاتِمٍ، فَقالَ: سَأَلتُ المَلَكَ المُوَكَّلُ بِاللَّوحِ عَن حالِ حاتِمٍ؛ فَإِنَّهُ ماتَ عَلَى الشِّركِ، فَقالَ: وَجَدتُ فِي اللَّوحِ أنَّهُ إذا كانَ يَومَ القِيامَةِ أمرَ اللّهُ عز و جل أن يُبني لِحاتِمٍ الطّائِيِّ في جَهَنَّمَ بَيتا مِنَ المَدَرِ[۳۸۴]، يَأمُرُ نارَ جَهَنَّمَ أن لا تَأكُلَ ذلِكَ البَيتَ، فَيَدخُلُ فيهِ حاتِمٌ فَيَكونُ لَهُ وِقايَةً مِن شِدَّةِ وَهَجِ النّارِ.[۳۸۵]

202. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: از جبرئيل عليه‌‌السلام در باره وضعيت حاتم پرسيدم. گفت: من از فرشته گماشته بر لوح، در باره وضعيت حاتم پرسيدم؛ چون بر شرك مُرد. او گفت: در لوح ديدم كه چون روز قيامت شود، خداى عز و جل دستور مى‌‌دهد تا براى حاتم طايى در جهنّم، خانه‌‌اى از گِل ساخته شود و به آتش جهنّم فرمان مى‌‌دهد كه آن خانه را نسوزاند. حاتم، وارد آن خانه مى‌‌شود و از شدّت تابش آتش، نگاهش مى‌‌دارد.

203. المراسيل مع الأسانيد عن ابن نوفل: قالَت عائِشَةُ: يا رَسولَ اللّهِ، أينَ عَبدُ اللّهِ بنُ جُدعانَ؟

قالَ: فِي النّارِ. قالَ: فَاشتَدَّ عَلَيها.

فَقالَ: يا عائِشَةُ، مَا الَّذِي اشتَدَّ عَلَيكِ؟ قالَت: كانَ يُطعِمُ الطَّعامَ ويَصِلُ الرَّحِمَ!

قالَ: أما إنَّهُ يُهَوِّنُ عَلَيهِ بِما تَقولينَ.[۳۸۶]

203. المراسيل مع الاسانيد ـ به نقل از ابن نوفل ـ: عايشه گفت: اى پيامبر خدا! عبد اللّه‌‌ بن جُدعان [هم اكنون كه مُرده است] در كجاست؟

فرمود: «در آتش». اين سخن بر عايشه سنگين آمد.

پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «اى عايشه! چرا بر تو سنگين آمد؟». گفت: او اهل اطعام و صِله رَحِم بود.

پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «به سبب اين چيزهايى كه مى‌‌گويى، بر او آسان گرفته مى‌‌شود».

204. المستدرك على الصحيحين عن ابن مسعود عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما أحسَنَ مُحسِنٌ مِن مُسلِمٍ ولا كافِرٍ إلاّ أثابَهُ اللّهُ.

قالَ: فَقُلنا: يا رَسولَ اللّهِ، ما إثابَةُ اللّهِ الكافِرَ؟

قالَ: إن كانَ قَد وَصَلَ رَحِما، أو تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ، أو عَمِلَ حَسَنَةً أثابَهُ اللّهُ المالَ وَالوَلَدَ وَالصِّحَّةَ وأَشباهَ ذلِكَ.

قالَ: فَقُلنا: ما إثابَتُهُ فِي الآخِرَةِ؟

فَقالَ: عَذابا دونَ العَذابِ.

قالَ: وقَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: «أَدْخِلُواْ ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»[۳۸۷].[۳۸۸]

204. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از عبد اللّه‌‌ بن مسعود ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «هيچ نيكوكارى، از مسلمان و كافر، نيكى نمى‌‌كند، مگر آن كه خداوند به او پاداش مى‌‌دهد».

گفتيم: اى پيامبر خدا! پاداش خدا به كافر چيست؟

فرمود: «اگر صِله رَحِمى كرده يا صدقه‌‌اى داده يا كار نيكى كرده باشد، خداوند به او مال و فرزند و سلامت و مانند اينها را پاداش مى‌‌دهد».

گفتيم: پاداشش در آخرت چيست؟

فرمود: «عذابى تخفيف يافته».

پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله سپس اين آيه را خواند: «فرعونيان را در سخت‌‌ترين عذاب در آوريد».

205. الكافي عن عبيد اللّه‌‌ بن الوليد الوصّافي عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام: إنَّ مُؤمِنا كانَ في مَملَكَةِ جَبّارٍ فَوَلِعَ[۳۸۹] بِهِ، فَهَرَبَ مِنهُ إلى دارِ الشِّركِ، فَنَزَلَ بِرَجُلٍ مِن أهلِ الشِّركِ، فَأَظَلَّهُ وأَرفَقَهُ وأَضافَهُ، فَلَمّا حَضَرَهُ المَوتُ أوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ: وعِزَّتي وجَلالي! لَو كانَ (لَكَ) في جَنَّتي مَسكَنٌ لَأَسكَنتُكَ فيها، ولكِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلى مَن ماتَ بي مُشرِكا، ولكِن يا نارُ هيديه[۳۹۰] ولا تُؤذيهِ. ويُؤتى بِرِزقِهِ طَرَفَيِ النَّهارِ، قُلتُ: مِنَ الجَنَّةُ؟ قالَ: مِن حَيثُ شاءَ اللّهُ.[۳۹۱]

205. الكافى ـ به نقل از عبيد اللّه‌‌ بن وليد وصّافى ـ: امام باقر عليه‌‌السلام فرمود: «مؤمنى در كشور پادشاهى ستمگر، زندگى مى‌‌كرد و آن پادشاه، در آزار او مى‌‌كوشيد. آن مؤمن از دست او به سرزمين شرك گريخت و بر يكى از مشركان، وارد شد و آن مشرك، او را سرپناه داد و با او مهربانى كرد و پذيرايى‌‌اش نمود.

پس چون مرگ آن مشرك فرا رسيد، خداوند عز و جل به او الهام فرمود كه: "به عزّت و جلالم سوگند، اگر در بهشتم براى تو مسكنى بود، هر آينه، تو را در آن جاى مى‌‌دادم؛ ولى بهشت بر كسى كه در حال شرك به من بميرد، حرام شده است؛ امّا اى آتش! او را بترسان؛ ولى آزارش مده!". روزىِ او، صبح و عصر مى‌‌رسد».

گفتم: از بهشت؟

فرمود: «از هر جا كه خدا بخواهد».

206. الإمام الكاظم عليه‌‌السلام: إنَّهُ كانَ في بَني إسرائيلَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ وكانَ لَهُ جارٌ كافِرٌ، وكانَ يَرفُقُ بِالمُؤمِنِ ويوليهِ المَعروفَ فِي الدُّنيا، فَلَمّا أن ماتَ الكافِرُ بَنَى اللّهُ لَهُ بَيتا فِي النّارِ مِن طينٍ، فَكانَ يَقيهِ حَرَّها ويَأتيهِ الرِّزقُ مِن غَيرِها، وقيلَ لَهُ، هذا بِما كُنتَ تَدخُلُ عَلى جارِكَ المُؤمِنِ فُلانِ بنِ فُلانٍ مِنَ الرِّفقِ، وتوليهِ مِنَ المَعروفِ فِي الدُّنيا.[۳۹۲]

206. امام كاظم عليه‌‌السلام: در ميان بنى اسرائيل، مردى مؤمن بود كه همسايه‌‌اى كافر داشت. او با آن مؤمن با مهربانى رفتار مى‌‌كرد و به او نيكى مى‌‌نمود. چون كافر از دنيا رفت، خداوند در آتش، خانه‌‌اى از گِل برايش ساخت كه او را از گرماى آن، حفظ مى‌‌كرد و روزى‌‌اش از غير جهنّم مى‌‌رسيد. به او گفته شد: «اين براى آن است كه تو در دنيا با همسايه مؤمنت، فلان فرزند فلان، با مهربانى رفتار مى‌‌كردى و به او نيكى مى‌‌نمودى».

3 / 2 ـ 3: جَزاءُ حَسَناتِ الكافِرِ إذا أسلَمَ

3 / 2 ـ 3: پاداش كارهاى نيك كافر در هنگام اسلام آوردن

207. صحيح البخاري عن عروة بن الزبير: إنَّ حَكيمَ بنَ حِزامٍ أخبَرَهَُ أنَّهُ قالَ: يا رَسولَ اللّهِ، أرَأَيتَ اُمورا كُنتُ أتَحَنَّثُ[۳۹۳] بِها فِي الجاهِلِيَّةِ، مِن صِلَةٍ وعَتاقَةٍ وصَدَقَةٍ، هَل كانَ لي فيها مِن أجرٍ؟

قالَ: حَكيمٌ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أسلَمتَ عَلى ما سَلَفَ مِن خَيرٍ.[۳۹۴]

207. صحيح البخارى ـ به نقل از عروة بن زبير ـ: حكيم بن حِزام به او (عروه) گفت كه به پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله گفته است: اى پيامبر خدا! آيا براى كارهاى نيكى كه در جاهليت انجام مى‌‌دادم، مانند رسيدگى به خويشاوندان و آزاد كردن بنده و صدقه دادن، اجرى دارم؟

پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «تو با همان نيكى‌‌هايى كه در گذشته مى‌‌كردى، اسلام آورده‌‌اى».

208. المعجم الكبير عن صعصعة بن ناجية المجاشعي ـ وهُوَ جَدُّ الفَرَزدَقِ بنِ غالِبٍ ـ: قَدِمتُ عَلَى النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فَعَرَضَ عَلَيَّ الإِسلامَ فَأَسلَمتُ، وعَلَّمَني آيا مِنَ القُرآنِ، فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، إنّي عَمِلتُ أعمالاً فِي الجاهِلِيَّةِ، فَهَل لي فيها مِن أجرٍ؟ قالَ: وما عَمِلتَ؟ فَقُلتُ: إنّي ضَلَّت ناقَتانِ لي عَشراوانِ[۳۹۵]، فَخَرَجتُ أبتَغيها عَلى جَمَلٍ لي، فَرُفِعَ لي بَيتانِ في فَضاءٍ مِنَ الأَرضِ، فَقَصَدتُ قَصدَهُما، فَوَجَدتُ في أحَدِهِما شَيخا كَبيرا، فَقُلتُ: هَل أحسَستُم ناقَتَينِ عَشراوَينِ؟ قالَ: ما ناراهُما؟ قُلت: ميسَمُ بنِ دارِمٍ، قالَ: قَد أصَبنا ناقَتَيكَ ونَتِجناهُما وظَأَرناهُما، وقَد نَعَشَ اللّهُ بِهِما أهلَ بَيتٍ مِن قَومِكَ مِنَ العَرَبِ مِن مُضَرَ، فَبَينَما هُوَ يُخاطِبُني إذ نادَتِ امرَأَةٌ مِنَ البَيتِ الآخَرِ: وَلَدَت. قالَ: وما وَلَدَت؟ إن كانَ غُلاما فَقَد شَرِكَنا في قَومِنا، وإن كانَت جارِيَةً فَادفِناها، فَقالَت: جارِيَةٌ، فَقُلتُ: وما هذِهِ المَوؤودَةُ؟ قالَ: اِبنَةٌ لي، فَقُلتُ: إنّي أشتَريها مِنكَ، قالَ: يا أخا بَني تَميمٍ، أتَقولُ: أتَبيعُ ابنَتَكَ، وقَد أخبَرتُكَ إنّي رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مِن مُضَرَ. فَقُلتُ: إنّي لا أشتَري مِنكَ رَقَبَتَها إنَّما أشتَري روحَها أن لا تَقتُلَها.

قالَ: بِمَ تَشتَريها؟ قُلتُ: بِناقَتَيَّ هاتَينِ ووَلَدَيهِما، قالَ: وتَزيدُني بَعيرَكَ هذا؟ قُلتُ: نَعَم، عَلى أن تُرسِلَ مَعِيَ رَسولاً، فَإِذا بَلَغتُ إلى أهلي رَدَدتُ إلَيكَ البَعيرَ، فَفَعَلَ، فَلَمّا بَلَغتُ أهلي رَدَدتُ إلَيهِ البَعيرَ.

فَلَمّا كانَ في بَعضِ اللَّيلِ فَكَّرتُ في نَفسي أنَّ هذِهِ لَمَكرُمَةٌ ما سَبَقَني إلَيها أحَدٌ مِنَ العَرَبِ، وظَهَرَ الإِسلامُ وقَد أحيَيتُ ثَلاثَمِئَةٍ وسِتّينَ مِنَ المَوؤُودَةِ؛ أشتَري كُلَّ واحِدَةٍ مِنهُنَّ بِناقَتَينِ عَشراوَينِ وجَمَلٍ، فَهَل لي في ذلِكَ مِن أجرٍ؟

فَقالَ النَّبِيُّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لَكَ أجرُهُ، إذ مَنَّ اللّهُ عَلَيكَ بِالإِسلامِ.[۳۹۶]

208. المعجم الكبير ـ به نقل از صعصعة بن ناجيه مجاشعى، جدّ فَرَزدَق بن غالب ـ: خدمت پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله رسيدم و ايشان مرا به اسلام دعوت كرد و من هم اسلام آوردم و آياتى از قرآن را به من آموخت. من گفتم: اى پيامبر خدا! من در جاهليت، كارهايى [نيك] انجام داده‌‌ام. آيا براى آنها اجرى دارم؟ فرمود: «چه كارهايى كرده‌‌اى؟». گفتم: يك بار، دو ناقه من كه ده ماهه باردار بودند، گم شدند و من، سوار بر اشترى نر در جستجوى آنها برآمدم. از دور دو خيمه در بيابان ديدم. به طرف آنها رفتم. در يكى از آنها پيرمرد سالخورده‌‌اى بود. پرسيدم: آيا شما دو ناقه ده ماهه باردار نديده‌‌ايد؟ پيرمرد گفت: چه داغى داشتند؟ گفتم: داغ بنى دارِم. گفت: ما دو ناقه تو را گرفتيم و بچّه‌‌هايش را هم به دنيا آورديم و به بچّه‌‌هايش از شتران ديگر، شير داديم و خداوند به واسطه آن شتر، خانواده‌‌اى از قوم عرب مُضَر را جان تازه‌‌اى بخشيد. در همين حال كه او با من سخن مى‌‌گفت، صداى زنى از خيمه ديگر بلند شد و گفت: به دنيا آورد! پيرمرد گفت: چه آورد؟ اگر پسر است، عضوى از قوم ماست و اگر دختر است، او را دفن كنيد. زن گفت: دختر است. من گفتم: اين [نوزادى كه قرار است] زنده به گور [شود،]كيست؟ گفت: دختر من است. گفتم: من او را از تو مى‌‌خرم. گفت: اى مرد تميمى! آيا تو به من مى‌‌گويى: دخترت را مى‌‌فروشى، با آن كه به تو گفتم: من مردى از عرب و مُضَرى هستم؟! گفتم: من جسم او را از تو نمى‌‌خرم؛ بلكه جانش را مى‌‌خرم كه او را نكُشى.

گفت: به چه مى‌‌خرى؟ گفتم: با همان دو ناقه‌‌ام و بچّه‌‌هايشان. گفت: اين شترت را هم به من مى‌‌دهى؟ گفتم: آرى، به اين شرط كه يك نفر را با من بفرستى و چون به نزد خانواده‌‌ام برگشتم، شتر را [با آن فرد] به تو برمى‌‌گردانم. او چنين كرد و من چون نزد خانواده‌‌ام برگشتم، شتر را به او برگرداندم. چون پاسى از شب گذشت، با خود انديشيدم كه اين [كارى كه من كردم] فضيلتى است كه هيچ عربى در آن بر من سبقت نگرفته است. اسلام كه آمد، من 360 دخترى را كه قرار بود زنده به گور شوند، از مرگ نجات دادم: هر كدامشان را با دو ناقه ده ماهه باردار و يك شتر نر. حال آيا براى اين كارها اجرى دارم؟

پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «اجر تو داده شده است؛ زيرا خداوند، نعمت اسلام را به تو ارزانى داشت».

209. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أمّا مَن أسلَمَ وأَحسَنَ إسلامَهُ، فَإِنَّهُ يُجزى بِجَزاءِ عَمَلِهِ فِي الجاهِلِيَّةِ وَالإِسلامِ.[۳۹۷]

209. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: امّا آن كس كه اسلام آورد و مسلمانى درست باشد، پاداش اعمال [نيك]او در دوره جاهليت و اسلام [هر دو] داده مى‌‌شود.

3 / 2 ـ 4: اِختِصاصُ الثَّوابِ بِالمُؤمِنِ

3 / 2 ـ 4: اختصاص داشتن ثواب براى مؤمن

210. الكافي عن يعقوب بن شعيب: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام: هَل لِأَحَدٍ عَلى ما عَمِلَ ثَوابٌ عَلَى اللّهِ موجَبٌ إلاَّ المُؤمِنينَ؟ قالَ: لا.[۳۹۸]

210. الكافى ـ به نقل از يعقوب بن شعيب ـ: به امام صادق عليه‌‌السلام گفتم: آيا هيچ كس را بر آنچه عمل كرده، ثوابى بر خدا هست كه واجب شده باشد، غير از مؤمنان؟ فرمود: «نه».

211. المؤمن عن يعقوب بن شعيب: سَمِعتُهُ[۳۹۹] يَقولُ: لَيسَ لِأَحَدٍ عَلَى اللّهِ ثَوابٌ عَلى عَمَلٍ إلاّ لِلمُؤمِنينَ.[۴۰۰]

211. المؤمن ـ به نقل از يعقوب بن شعيب ـ: از امام عليه‌‌السلام (امام باقر عليه‌‌السلام يا امام صادق عليه‌‌السلام) شنيدم كه فرمود: «براى هيچ كس پاداش عملى بر عهده خدا نيست، مگر براى آنان كه مؤمن باشند».

212. مسند أبي يعلى عن اُمّ سلمة: قُلتُ لِلنَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ هِشامَ بنَ المُغيرَةِ كانَ يَصِلُ الرَّحِمَ، ويِقرِي الضَّيفَ، ويَفُكُّ العُناةَ[۴۰۱]، ويُطعِمُ الطَّعامَ، ولَو أدرَكَ أسلَمَ، هَل ذلِكَ نافِعُهُ؟ قالَ: لا، إنَّهُ كانَ يُعطي لِلدُّنيا وذِكرِها وحَمْدِها، ولَم يَقُل يَوما قَطُّ: رَبِّ اغفِر لي يَومَ الدّينِ.[۴۰۲]

212. مسند أبى يعلى ـ به نقل از امّ سلمه ـ: به پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله گفتم: هِشام بن مُغَيره، صِله رَحِم به جا مى‌‌آورد، مهمان‌‌نواز بود، اسير آزاد مى‌‌كرد و اطعام مى‌‌نمود و اگر زنده بود، اسلام مى‌‌آورد. آيا اين كارها نفعى براى او دارد؟ فرمود: «نه. او براى دنيا و نام و ستايش دنيوى داد و دهش مى‌‌كرد و هرگز يك روز هم نگفت: پروردگارا! مرا در روز قيامت بيامرز».

213. صحيح مسلم عن عائشة: قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، ابنُ جُدعانَ[۴۰۳] كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ يَصِلُ الرَّحِمَ ويُطعِمُ المِسكينَ، فَهَل ذاكَ نافِعُهُ؟

قالَ: لا يَنفَعُهُ، إنَّهُ لَم يَقُل يَوما: رَبِّ اغفِر لي خَطيئَتي يَومَ الدّينِ.[۴۰۴]

213. صحيح مسلم ـ به نقل از عايشه ـ: گفتم: اى پيامبر خدا! ابن جُدعان در زمان جاهليت، صِله رَحِم به جاى مى‌‌آورد و مستمندان را اطعام مى‌‌كرد. آيا اينها سودى به حال او دارند؟

فرمود: «سودش نمى‌‌رسانند. او حتّى يك روز نگفت: پروردگارا! در روز جزا، گناه مرا ببخش».

214. مسند ابن حنبل عن سلمة بن يزيد الجعفي: اِنطَلَقتُ أنَا وأَخي إلى رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، قُلنا: يا رَسولَ اللّهِ إنَّ اُمَّنا مَليكَةُ كانَت تَصِلُ الرَّحِمَ، وتَقرِي الضَّيفَ، وتَفعَلُ وتَفعَلُ، هَلَكَت فِي الجاهِلِيَّةِ، فَهَل ذلِكَ نافِعُها شَيئا؟ قالَ: لا.[۴۰۵]

214. مسند ابن حنبل ـ به نقل از سلمة بن يزيد جُعفى ـ: من و برادرم نزد پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله رفتيم و گفتيم: اى پيامبر خدا! مادرمان، مَليكه، صِله رَحِم به جا مى‌‌آورد و مهمان‌‌نواز بود و چنين و چنان (كارهاى نيك ديگر) مى‌‌كرد و در جاهليت از دنيا رفت. آيا اين كارها نفعى به حال او [در آخرت] دارند؟ فرمود: «نه».

3 / 3: تَناسُبُ العَمَلِ وَالجَزاءِ

3 / 3: تناسب كار و سزا

215. عيسى عليه‌‌السلام: هَل زارِعُ شَعيرٍ يَحصُدُ قَمحا؟ أو زارِعُ قَمحٍ يَحصُدُ شَعيرا؟ كَذلِكَ يَحصُدُ كُلُّ عَبدٍ فِي الآخِرَةِ ما زَرَعَ، ويُجزى بِما عَمِلَ.[۴۰۶]

215. عيسى عليه‌‌السلام: آيا جوكار، گندم مى‌‌دِرَوَد؟ يا گندم‌‌كار، جو درو مى‌‌كند؟ همچنين هر بنده‌‌اى در آخرت، آن دِرَوَد كه كاشته است و متناسب با عملكردش جزا داده شود.

216. داود عليه‌‌السلام: يا زارِعَ السَّيِّئاتِ، أنتَ تَحصُدُ شَوكَها وحَسَكَها[۴۰۷].[۴۰۸]

216. داوود عليه‌‌السلام: اى كسى كه بدى و گناه مى‌‌كارى، تو خار و تيغ آنها را درو خواهى كرد.

217. لقمان عليه‌‌السلام ـ مِن مَواعِظِهِ لاِبنِهِ ـ: يا بُنَيَّ، إنَّكَ كَما تَزرَعُ تَحصُدُ، وكَما تَعمَلُ تَجِدُ.[۴۰۹]

217. لقمان عليهم‌‌السلام ـ از اندرزهاى او به پسرش ـ: اى پسرم! به راستى تو همانى را درو مى‌‌كنى كه مى‌‌كارى و همانى را به دست مى‌‌آورى كه عمل مى‌‌كنى».

218. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كَما لا يُجتَنى مِنَ الشَّوكِ العِنَبُ، لا يَنزِلُ الفُجّارُ مَنازِلَ الأَبرارِ.[۴۱۰]

218. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: همچنان كه از بوته خار، انگور چيده نمى‌‌شود، بدكاران نيز به جايگاه نيكوكاران نمى‌‌روند.

219. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: وَاللّهِ! لَتَموتونَ كَما تَنامونَ، ولَتُبعَثونَ كَما تَستَيقِظونَ، ولَتُحاسَبونَ كَما تَعمَلونَ، ولَتُجزَونَ بِالإِحسانِ إحسانا وبِالسّوءِ سوءا، وإنَّهَا الجَنَّةُ أبَدا وَالنّارُ أبَدا.[۴۱۱]

219. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: به خدا سوگند، شما مى‌‌ميريد، همان گونه كه مى‌‌خوابيد و بر انگيخته مى‌‌شويد، همان سان كه بيدار مى‌‌شويد و محاسبه مى‌‌شويد، آن چنان كه عمل مى‌‌كنيد و براى خوبى، سزاى خوب مى‌‌يابيد و براى بدى، سزاى بد مى‌‌بينيد و آن [سزا] يا بهشت جاويدان است يا آتش ابدى.[۴۱۲]

220. الإمام عليّ عليه‌‌السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: مَن غَرَسَ النَّخلَ أكَلَ الرُّطَبَ، ومَن غَرَسَ الصَّفصافَ[۴۱۳] وَالعُلَّيقَ[۴۱۴] عَدِمَ ثَمَرَتَهُ، وذَهَبَت ضِياعا خِدمَتُهُ.[۴۱۵]

220. امام على عليه‌‌السلام ـ در حكمت‌‌هاى منسوب به ايشان ـ: هر كه خرمابُن نشانَد، خرما خورَد و هر كه بيد و خار درخت بنشانَد، ميوه‌‌اى نچيند و زحماتش بر باد رود.

221. عنه عليه‌‌السلام: ثَمَرَةُ العَمَلِ الصّالِحِ كَأَصلِهِ، ثَمَرَةُ العَمَلِ السَّيِّئِ كَأَصلِهِ.[۴۱۶]

221. امام على عليه‌‌السلام: ميوه عمل صالح، همچون اصل آن است. ميوه كار بد، همچون اصل آن است.

222. عنه عليه‌‌السلام: اِعلَم أنَّ لِكُلِّ عَمَلٍ نَباتا، وكُلُّ نَباتٍ لا غِنى بِهِ عَنِ الماءِ، وَالمِياهُ مُختَلِفَةٌ، فَما طابَ سَقيُهُ طابَ غَرسُهُ وحَلَت ثَمَرَتُهُ، وما خَبُثَ سَقيُهُ خَبُثَ غَرسُهُ وأَمَرَّت ثَمَرَتُهُ.[۴۱۷]

222. امام على عليه‌‌السلام: بدان كه هر كردارى را گياهى است و هيچ گياهى از آب، بى‌‌نياز نيست و آب‌‌ها گوناگون‌‌اند. پس هر گياهى كه با آب پاك و نيكو آبيارى شود، درختش نيكو و ميوه‌‌اش شيرين مى‌‌شود و هر گياهى كه با آب آلوده و ناگوار آبيارى شود، درختش بد و ميوه‌‌اش تلخ مى‌‌گردد.

223. عنه عليه‌‌السلام: كَما تُقَدِّمُ تَجِدُ.[۴۱۸]

223. امام على عليه‌‌السلام: هر چه پيش فرستى، [همان را] بيابى.

224. عنه عليه‌‌السلام: اِعمَلوا بِالخَيرِ تُجزَوا بِالخَيرِ، يَومَ يَفوزُ بِالخَيرِ مَن قَدَّمَ الخَيرَ.[۴۱۹]

224. امام على عليه‌‌السلام: كار نيك كنيد تا سزاى نيك گيريد در آن روز كه هر كس كار نيك پيش فرستاده است، پاداش نيك مى‌‌گيرد.

225. عنه عليه‌‌السلام: مَن فَعَلَ ما شاءَ، لَقِيَ ما ساءَ.[۴۲۰]

225. امام على عليه‌‌السلام: هر كس آن كند كه خواهد، آن بيند كه بد شمارد.

226. عنه عليه‌‌السلام: مَن أساءَ اجتَلَبَ سوءَ الجَزاءِ.[۴۲۱]

226. امام على عليه‌‌السلام: هر كه بد كند، سزاى بد بيند.

227. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن يَزرَع خَيرا يَحصُد غِبطَةً[۴۲۲]، ومَن يَزرَع شَرّا يَحصُد نَدامَةً، ولِكُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ.[۴۲۳]

227. امام صادق عليه‌‌السلام: هركه نيكى بكارد، شادى مى‌‌دِرَوَد، و هركه بدى بكارد، پشيمانى درو مى‌‌كند. هر كشتگرى، آن درويد كه كاشت.

228. الإمام الرضا عليه‌‌السلام: الجَزاءُ بِالأَعمالِ.[۴۲۴]

228. امام رضا عليه‌‌السلام: پاداش، به [نسبت] اعمال است.

229. الكافي عن أبي بصير: دَخَلَ رَجُلانِ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام في مُداراةٍ بَينَهُما ومُعامَلَةٍ، فَلَمّا أن سَمِعَ كَلامَهُما قالَ: أما إنَّهُ ما ظَفِرَ أحَدٌ بِخَيرٍ مِن ظَفَرٍ بِالظُّلمِ، أما إنَّ المَظلومَ يَأخُذُ مِن دِينِ الظّالِمِ أكثَرَ مِمّا يأخَذُ الظّالِمُ مِن مالِ المَظلومِ.

ثُمَّ قالَ: مَن يَفعَلِ الشَّرَّ بِالنّاسِ فَلا يُنكِرِ الشَّرَّ إذا فُعِلَ بِهِ، أما إنَّهُ إنَّما يَحصُدُ ابنُ آدَمَ ما يَزرَعُ، ولَيسَ يَحصُدُ أحَدٌ مِنَ المُرِّ حُلوا ولا مِنَ الحُلوِ مُرّا. فَاصطَلَحَ الرَّجُلانِ قَبلَ أن يَقوما.[۴۲۵]

229. الكافى ـ به نقل از ابو بصير ـ: دو مرد براى مرافعه و معامله‌‌اى كه در ميان ايشان بود، خدمت امام صادق عليه‌‌السلام رسيدند. امام عليه‌‌السلام چون سخن ايشان را شنيد، فرمود: «آگاه باشيد كه كسى به چيزى فيروزى نيافته كه بهتر باشد از فيروزى يافتن به ستم [كه بر او واقع شود] و به درستى كه مظلوم، از دين ظالم مى‌‌گيرد، بيشتر از آنچه ظالم از مال مظلوم مى‌‌گيرد».

سپس فرمود: «هر كه با مردم بدى كند، از بدى بدش نيايد، چون بدى با او شود. آگاه باشيد كه آدمى آنچه بكارد، مى‌‌دِرَوَد و هيچ كس از تلخ، شيرين و از شيرين، تلخ درو نمى‌‌كند».

پس آن دو مرد پيش از آن كه برخيزند، با هم آشتى كردند.

3 / 4: كَما تَدينُ تُدانُ

3 / 4: از هر دست دهى با همان دست پس گيرى

230. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ موسَى بنَ عِمرانَ عليه‌‌السلام كانَ يَمشي ذاتَ يَومٍ فِي الطَّريقِ، فَناداهُ الجَبّارُ جَلَّ جَلالُهُ: يا موسى! فَالتَفَتَ يَمينا وشِمالاً فَلَم يَجِد أحَدا، ثُمَّ ناداهُ الثّانِيَةَ: يا موسَى بنَ عِمرانَ، فَالتَفَتَ يَمينا وشِمالاً فَلَم يَجِد أحَدا، ثُمَّ ارتَعَدَت فَرائِصُهُ[۴۲۶]، ثُمَّ نودِيَ الثّالِثَةَ: يا موسَى بنَ عِمرانَ، أنَا اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنَا.

فَقالَ: لَبَّيكَ لَبَّيكَ فَخَرَّ للّه‌‌ ساجِدا. فَقالَ: اِرفَع رَأسَكَ يا موسَى بنَ عِمرانَ، فَرَفَعَ رَأسَهُ. فَقالَ: يا موسى، إن أحبَبتَ أن تَسكُنَ في ظِلِّ عَرشي يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلّي، يا موسى، كُن لِليَتيمِ كَالأَبِ الرَّحيمِ، وكُن لِلأَرمَلَةِ كَالزَّوجِ العَصوبِ[۴۲۷]، يا موسَى بنَ عِمرانَ، ارحَم تُرحَم، يا موسى، كَما تَدينُ[۴۲۸] تُدانُ.[۴۲۹]

230. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: روزى موسى بن عمران عليه‌‌السلام در راه مى‌‌رفت كه خداوند عالم ـ جلّ جلاله ـ صدا زد: «اى موسى!». موسى عليه‌‌السلام به راست و چپ برگشت، كسى را نديد. دوباره صدا زد: «اى موسى بن عمران!» موسى عليه‌‌السلام باز به راست و چپ برگشت، اين بار هم كسى را نديد. بدنش به لرزه افتاد. سه باره صدا زد: «اى موسى بن عمران! منم اللّه‌‌ كه هيچ معبودى جز من نيست». موسى عليه‌‌السلام گفت: لبّيك! لبّيك! و براى خدا به سجده افتاد. خداوند فرمود: «سرت را بلند كن اى موسى بن عمران!». او سرش را بلند كرد. خدا فرمود: «اى موسى! اگر دوست دارى كه در آن روزى كه سايه‌‌اى جز سايه من نيست، در سايه عرشم باشى، پس اى موسى! براى يتيم چون پدرِ مهربان باش و براى بيوه‌‌زن، چون شوهر دلسوز. اى موسى بن عمران! رحم كن تا رحم بينى. اى موسى! از هر دست دهى با همان دست پس مى‌‌گيرى».

231. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ: أنَا اللّهُ قاتِلُ القاتِلينَ، ومُفقِرُ الزّانينَ. أيُّهَا النّاسُ! لا تَزنوا فَتَزنِيَ نِساؤُكُم؛ كَما تَدينُ تُدانُ.[۴۳۰]

231. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: در تورات نوشته است: منم خدا، كُشنده قاتلان و فقيركننده زناكاران. اى مردم! زنا نكنيد، كه [اگر چنين كنيد] زنانتان زنا مى‌‌دهند. از هر دست دهى با همان دست پس مى‌‌گيرى.

232. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: كانَ فيما أوحَى اللّهُ تَعالى إلى موسَى بنِ عِمرانَ عليه‌‌السلام: يا موسَى بنَ عِمرانَ! مَن زَنى زُنِيَ بِهِ ولَو فِي العَقِبِ مِن بَعدِهِ.

يا موسَى بنَ عِمرانَ! عِفَّ تَعِفَّ أهلُكَ.

يا موسَى بنَ عِمرانَ! إن أرَدتَ أن يُكثِرَ خَيرُ أهلِ بَيتِكَ فَإِيّاكَ وَالزِّنا.

يا موسَى بنَ عِمرانَ! كَما تَدينُ تُدانُ.[۴۳۱]

232. امام باقر عليه‌‌السلام: از وحى‌‌هاى خداوند متعال به موسى بن عمران عليه‌‌السلام اين بود كه: «اى موسى بن عمران! هر كه زنا كند، با [ناموس]او زنا شود، اگرچه در اَعقاب (فرزندان) او باشد.

اى موسى بن عمران! پاك‌‌دامن باش تا همسرت هم پاك‌‌دامن باشد.

اى موسى بن عمران! اگر مى‌‌خواهى خير و بركت خانواده‌‌ات فراوان شود، از زنا بپرهيز.

اى موسى بن عمران! از هر دست بدهى با همان دست پس مى‌‌گيرى.

233. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ: اِبنَ آدَمَ! كُن كَيفَ شِئتَ، كَما تَدينُ تُدانُ.[۴۳۲]

233. امام صادق عليه‌‌السلام: در تورات نوشته است: «اى فرزند آدم! هر گونه كه خواهى، باش. از هر دست بدهى با همان دست، پس مى‌‌گيرى».

234. عنه عليه‌‌السلام: لَمّا أقامَ العالِمُ الجِدارَ، أوحَى اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى إلى موسى عليه‌‌السلام: إنّي مُجازِي الأَبناءِ بِسَعيِ الآباءِ، إن خَيرا فَخَيرٌ وإن شَرّا فَشَرٌّ، لا تَزنوا فَتَزنِيَ نِساؤُكُم، ومَن وَطِئَ فِراشَ امرِئٍ مُسلِمٍ وُطِئَ فِراشُهُ، كَما تَدينُ تُدانُ.[۴۳۳]

234. امام صادق عليه‌‌السلام: چون آن دانا (خضر عليه‌‌السلام كه موسى عليه‌‌السلام با او همراه شد) ديوار [متعلّق به دو پسربچّه يتيم] را استوار ساخت، خداى ـ تبارك و تعالى ـ به موسى عليه‌‌السلام وحى فرمود كه: «من فرزندان را براى اعمال پدران، سزا مى‌‌دهم: اگر خوب، خوب، و اگر بد، بد». زنا مكنيد كه زنانتان زنا كنند و هر كس در بستر مسلمانى وارد شود در بسترش وارد شوند. از هر دست كه بدهى با همان دست پس مى‌‌گيرى.

235. الكافي عن مفضّل الجعفي عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام: ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ مِن أن يُرى بِالمَكانِ المُعوِرِ، فَيُدخَلَ ذلِكَ عَلَينا وعَلى صالِحي أصحابِنا، يا مُفَضَّلُ أتَدري لِمَ قيلَ: مَن يَزنِ يَوما يُزنَ بِهِ؟ قُلتُ: لا، جُعِلتُ فِداكَ.

قالَ: إنَّها كانَت بَغِيٌّ في بَني إسرائيلَ، وكانَ في بَني إسرائيلَ رَجُلٌ يُكثِرُ الاِختِلافَ إلَيها، فَلَمّا كانَ في آخِرِ ما أتاها أجرَى اللّهُ عَلى لِسانِها: أما إنَّكَ سَتَرجِعُ إلى أهلِكَ فَتَجِدُ مَعَها رَجُلاً.

قالَ: فَخَرَجَ وهُوَ خَبيثُ النَّفسِ، فَدَخَلَ مَنزِلَهُ غَيرَ الحالِ الَّتي كانَ يَدخُلُ بِها قَبلَ ذلِكَ اليَومِ، وكانَ يَدخُلُ بِإِذنٍ فَدَخَلَ يَومَئِذٍ بِغَيرِ إذنٍ، فَوَجَدَ عَلى فِراشِهِ رَجُلاً، فَارتَفَعا إلى موسى عليه‌‌السلام، فَنَزَلَ جَبرَئيلُ عليه‌‌السلام عَلى موسى عليه‌‌السلام فَقالَ: يا موسى، مَن يَزنِ يَوما يُزنَ بِهِ.

فَنَظَرَ إلَيهِما فَقالَ: عِفّوا تَعِفَّ نِساؤُكُم.[۴۳۴]

235. الكافى ـ به نقل از مُفضّل جُعْفى ـ: امام صادق عليه‌‌السلام فرمود: «چه زشت است براى مرد كه در مكان بدنامى ديده شود و بدان سبب، ما و ياران پاكمان بدنام شويم. اى مُفضّل! آيا مى‌‌دانى چرا گفته‌‌اند: هر كس روزى زنا كند، با [ناموس] او زنا شود؟». گفتم: نه، فدايت شوم!

فرمود: «در ميان بنى اسرائيل، زن بدكاره‌‌اى وجود داشت و در بين بنى اسرائيل، مردى بود كه بسيار نزد او مى‌‌رفت. بار آخر كه نزدش رفت، خداوند بر زبان آن زن راند كه: وقتى نزد زنت برگردى، مردى را با او خواهى ديد.

آن مرد با شك و بدبينى خارج شد و برخلاف روش هر روزش كه هنگام ورود به خانه‌‌اش در مى‌‌زد، سرزده وارد خانه‌‌اش شد. ديد مردى بر بستر اوست. براى مرافعه نزد موسى عليه‌‌السلام رفتند. جبرئيل عليه‌‌السلام بر موسى عليه‌‌السلام فرود آمد و گفت: "يا موسى! هر كس روزى زنا كند با [ناموس] او زنا مى‌‌شود".

موسى عليه‌‌السلام به آن دو نگريست و فرمود: پاك‌‌دامن باشيد تا زنانتان نيز پاك‌‌دامن باشند».

236. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: أوحَى اللّهُ إلى موسى عليه‌‌السلام: كَما تَدينُ تُدانُ، وكَما تَعمَلُ كَذلِكَ تُجزى، مَن يَصنَعِ المَعروفَ إلَى امرِئِ السَّوءِ يُجزَ شَرّا.[۴۳۵]

236. امام صادق عليه‌‌السلام: خداوند متعال به موسى عليه‌‌السلام وحى فرمود: «به هر دست بدهى با همان دست، پس مى‌‌گيرى و هر گونه عمل كنى، به همان سان، پاداش مى‌‌گيرى. هر كس به آدم بد، خوبى كند، پاداش بد مى‌‌بيند».

237. عيسى عليه‌‌السلام: بِحَقٍّ أقولُ لَكُم، كَما تَواضَعونَ فَكَذلِكَ تُرفَعونَ، وكَما تَرحَمونَ كَذلِكَ تُرحَمونَ، وكَما تَقضونَ مِن حَوائِجِ النّاسِ فَكَذلِكَ اللّهُ تَعالى يَقضي مِن حَوائِجِكُم.[۴۳۶]

237. عيسى عليه‌‌السلام: به درستى برايتان مى‌‌گويم: اگر فروتنى كنيد، بالا برده مى‌‌شويد و اگر رحم كنيد، به شما نيز رحم مى‌‌شود و اگر نيازهاى مردم را برآوريد، خداوند متعال نيز نيازهاى شما را برمى‌‌آورَد.

238. أعلام الدين: مِنَ الإِنجيلِ: لا تَدينوا وأَنتُم خُطاةٌ، فَيُدانُ مِنكُم بِالعَذابِ، لا تَحكُموا بِالجَورِ فَيُحكَمَ عَلَيكُم بِالعَذابِ، بِالمِكيالِ الَّذي تَكيلونَ يُكالُ لَكُم، بِالحُكمِ الَّذي تَحكُمونَ يُحكَمُ عَلَيكُم.[۴۳۷]

238. أعلام الدين: در انجيل آمده است: هان! در حالى كه خودتان خطا كاريد، كيفر ندهيد كه با عذاب، كيفر داده مى‌‌شويد. ظالمانه حكم نكنيد كه به عذاب در باره شما حكم مى‌‌شود. با همان پيمانه‌‌اى كه كِيل مى‌‌كنيد، براى شما كِيل مى‌‌شود و به همان گونه كه حكم مى‌‌كنيد، در باره شما حكم مى‌‌شود.

239. تحف العقول عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ في وَصِيَّتِهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه‌‌السلام ـ: أربَعٌ إلى جَنبِهِنَّ أربَعٌ: مَن مَلَكَ استَأثَرَ، ومَن لَم يَستَشِر يَندَم، كَما تَدينُ تُدانُ، وَالفَقرُ المَوتُ الأَكبَرُ.

فَقيلَ لَهُ: الفَقرُ مِنَ الدّينارِ وَالدِّرهَمِ؟ فَقالَ: الفَقرُ مِنَ الدِّينِ.[۴۳۸]

239. تحف العقول ـ از سفارش پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به امير مؤمنان عليه‌‌السلام ـ: چهار چيز، با چهار چيز همراه است: هر كس به فرمان‌‌روايى رسد، استبداد مى‌‌ورزد؛ و هر كس رايزنى نكند، پشيمان مى‌‌شود؛ با هر دست بدهى، با همان دست، پس مى‌‌گيرى؛ و فقر، مرگِ بزرگ است».

پرسيده شد: فقر از درهم و دينار؟ فرمود: «فقر از دين».

240. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: البِرُّ لا يُبلى، وَالإِثمُ لا يُنسى، وَالدَّيّانُ[۴۳۹] لا يَموتُ، فَكُن كَما شِئتَ، كَما تَدينُ تُدانُ.[۴۴۰]

240. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: نيكى از بين نمى‌‌رود و گناه فراموش نمى‌‌شود و خداوندِ سزادهنده، نمى‌‌ميرد. پس هر طور خواهى باش؛ [زيرا] از هر دست بدهى با همان دست، پس مى‌‌گيرى.

241. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: كَما تَدينُ تُدانُ، وكَما تَزرَعُ تَحصُدُ، وما قَدَّمتَ اليَومَ تَقدَمُ عَلَيهِ غَدا، فَامهَد[۴۴۱] لِقَدَمِكَ، وقَدِّم لِيَومِكَ.[۴۴۲]

241. امام على عليه‌‌السلام: با هر دستى كه دهى، با همان دست باز مى‌‌گيرى و چنان كه بكارى، دِرو مى‌‌كنى و آنچه امروزْ پيش فرستى، فردا به آن مى‌‌رسى. پس براى ورودت، آماده كن و براى آن روزت، [توشه‌‌اى] پيش فرست.

242. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: إنَّ أبا ذَرٍّ رحمه‌‌الله كانَ يَقولُ:... يا مُبتَغِيَ العِلمِ! قَدِّم لِمُقامِكَ بَينَ يَدَيِ اللّهِ؛ فَإِنَّكَ مُرتَهَنٌ[۴۴۳] بِعَمَلِكَ، وكَما تَدينُ تُدانُ.[۴۴۴]

242. امام باقر عليه‌‌السلام: ابو ذر رحمه‌‌الله مى‌‌گفت: «...اى جوينده دانش! براى ايستادنت در پيشگاه خدا، چيزى پيش بفرست كه تو در گرو عمل خويش هستى. با هر دست كه بدهى با همان دست، پس مى‌‌گيرى».

243. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: لا تَغتَب فَتُغتَبَ، ولا تَحفِر لِأَخيكَ حُفرَةً فَتَقَعَ فيها؛ فَإِنَّكَ كَما تَدينُ تُدانُ.[۴۴۵]

243. امام صادق عليه‌‌السلام: غيبت نكن كه از تو غيبت مى‌‌شود و براى برادرت چاه مَكَن كه خود در آن مى‌‌افتى؛ زيرا با هر دست بدهى، با همان دست، پس مى‌‌گيرى.

244. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن زَنى زُنِيَ بِهِ، ولَو بِحيطانِ دارِهِ.[۴۴۶]

244. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه زنا كند، با [نواميس] او زنا شود، اگرچه در چارديوارى خانه‌‌اش باشد.

245. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: بَرّوا آباءَكُم، تَبَرَّكُم أبناؤُكُم.[۴۴۷]

245. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: به پدرانتان، نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى كنند.

246. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: راعِ أباكَ، يَرعاكَ ابنُكَ.[۴۴۸]

246. امام على عليه‌‌السلام: احترام پدرت را نگه دار تا فرزندت هم احترام تو را نگه دارد.

247. عنه عليه‌‌السلام: مَن تَطَلَّعَ عَلى أسرارِ جارِهِ، انهَتَكَت أستارُهُ.[۴۴۹]

247. امام على عليه‌‌السلام: هر كس به اسرار همسايه‌‌اش سَرَك بكشد، پرده‌‌هايش دريده مى‌‌شود (اسرار خودش بر ملا مى‌‌شود).

248. عنه عليه‌‌السلام: مَن عامَلَ بِالغَيِّ[۴۵۰] كوفِيَ بِهِ.[۴۵۱]

248. امام على عليه‌‌السلام: هر كه به باطل رفتار كند، با همان مكافات مى‌‌بيند.

249. عنه عليه‌‌السلام: مَن سَلَّ سَيفَ البَغيِ قُتِلَ بِهِ، ومَن حَفَرَ لِأَخيهِ بِئرا وَقَعَ فيها، ومَن هَتَكَ حِجابَ غَيرِهِ انكَشَفَ عَوراتُ بَيتِهِ.[۴۵۲]

249. امام على عليه‌‌السلام: هر كه شمشير ستم بركشد، خود با آن كشته شود. هر كه براى برادرش چاهى كَنَد، [خود] در آن فرو افتد و هر كه پرده[ى حرمت] ديگرى را بدَرَد، عيب‌‌هاى درون خانه‌‌اش بر ملا شود.

250. عنه عليه‌‌السلام: مَن عابَ عِيبَ، ومَن شَتَمَ اُجيبَ، ومَن غَرَسَ أشجارَ التُّقَى اجتَنى ثِمارَ المُنى.[۴۵۳]

250. امام على عليه‌‌السلام: هر كه عيب‌‌جويى كند، عيب‌‌جويى شود و هر كه ناسزا گويد، پاسخ [ناسزا] شنود و هر كه درخت‌‌هاى تقوا بنشاند، ميوه‌‌هاى آرزو بچيند.

251. عنه عليه‌‌السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: اِعلَم أنَّ مَن فَضَحَ فُضِحَ، ومَن باحَ فَلِدَمِهِ أباحَ.[۴۵۴]

251. امام على عليه‌‌السلام ـ در حكمت‌‌هاى منسوب به ايشان ـ: بدان كه هر كس رسوا كند، رسوا شود و هر كس [راز خود يا ديگران را]فاش سازد، خون خود را مباح ساخته است.

252. عنه عليه‌‌السلام: أبقِ يُبقَ عَلَيكَ.[۴۵۵]

252. امام على عليه‌‌السلام: بر جان ديگران رحم كن تا بر جان تو رحم شود.

253. عنه عليه‌‌السلام: مَن أحسَنَ العَمَلَ، حَسُنَت لَهُ المُكافَأَةُ.[۴۵۶]

253. امام على عليه‌‌السلام: هر كه كار نيك كند، پاداش نيك مى‌‌يابد.

254. عنه عليه‌‌السلام: مَن نَصَحَ فِي العَمَلِ، نَصَحَتهُ المُجازاةُ.[۴۵۷]

254. امام على عليه‌‌السلام: هر كس عمل را خالص انجام دهد، پاداش خالص مى‌‌گيرد.

255. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: أما يَخشَى الَّذينَ يَنظُرونَ في أدبارِ النِّساءِ، أن يُبتَلَوا بِذلِكَ في نِسائِهِم؟![۴۵۸]

255. امام صادق عليه‌‌السلام: آيا كسانى كه به پشت زنان [مردم] مى‌‌نگرند، نمى‌‌ترسند كه اين بلا بر سرِ زنان خودشان هم بيايد؟!

3 / 5: دَورُ العَقلِ فِي الثَّوابِ وَالعِقابِ

3 / 5: نقش خرد در پاداش و كيفر

256. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: لَمّا خَلَقَ اللّهُ العَقلَ استَنطَقَهُ، ثُمَّ قالَ لَهُ: أقبِل! فَأَقبَلَ، ثُمَّ قالَ لَهُ: أدبِر! فَأَدبَرَ، ثُمَّ قالَ: وعِزَّتي وجَلالي، ما خَلَقتُ خَلقا هُوَ أحَبُّ إلَيَّ مِنكَ، ولا أكمَلتُكَ إلاّ فيمَن اُحِبُّ، أما إنّي إيّاكَ آمُرُ، وإيّاكَ أنهى، وإيّاك اُعاقِبُ، وإيّاكَ اُثيبُ.[۴۵۹]

256. امام باقر عليه‌‌السلام: چون خدا عقل را آفريد، با او سخن گفت (/ از او خواست كه سخن بگويد). سپس به او فرمود: «بيا». عقل آمد. فرمود: «برو». عقل رفت. پس فرمود: «به عزّت و جلالم سوگند، هيچ آفريده‌‌اى را نيافريدم كه نزد من محبوب‌‌تر از تو باشد و تو را كامل نگردانيدم، مگر در آن كس كه او را دوست مى‌‌دارم. آگاه باش كه من به تو امر مى‌‌كنم و تو را نهى مى‌‌نمايم و تو را كيفر مى‌‌دهم و تو را پاداش مى‌‌دهم.

257. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إنَّ اللّهَ خَلَقَ العَقلَ، فَقالَ لَهُ: أقبِل! فَأَقبَلَ، ثُمَّ قالَ لَهُ: أدبِر! فَأَدبَرَ، (ثُمَّ قالَ لَهُ: أقبِل)، ثُمَّ قالَ: لا وعِزَّتي وجَلالي، ما خَلَقتُ شَيئا أحَبَّ إلَيَّ مِنكَ، لَكَ الثَّوابُ، وعَلَيكَ العِقابُ.[۴۶۰]

257. امام صادق عليه‌‌السلام: خداوند، خِرد را آفريد و به او فرمود: «بيا» و او آمد. سپس فرمود: «برگرد» و او برگشت [سپس به او فرمود: «بيا»]. آن گاه فرمود: «به توانمندى و شكوهم سوگند، چيزى نيافريدم كه نزد من، محبوب‌‌تر از تو باشد. پاداش، براى توست و كيفر، از آنِ تو (معيار و ملاك پاداش و كيفر من خواهى بود)».

3 / 6: ميزانُ الثَّوابِ

3 / 6: ترازوى ثواب

3 / 6 ـ 1: المَعرِفَةُ

3 / 6 ـ 1: شناخت

258. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إنَّ الثَّوابَ عَلى قَدرِ العَقلِ.[۴۶۱]

258. امام صادق عليه‌‌السلام: پاداش، به اندازه خِرد است.

259. الكافي عن محمّد بن سليمان الديلمي، عن أبيه، قال: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام: فُلانٌ مِن عِبادَتِهِ ودينِهِ وفَضلِهِ! فَقالَ: كَيفَ عَقلُهُ؟ قُلتُ: لا أدري، فَقالَ: إنَّ الثَّوابَ عَلى قَدرِ العَقلِ، إنَّ رَجُلاً مِن بَني إسرائيلَ كانَ يَعبُدُ اللّهَ في جَزيرَةٍ مِن جَزائِرِ البَحرِ، خَضراءَ نَضِرَةٍ، كَثيرَةِ الشَّجَرِ ظاهِرَةِ الماءِ، وإنَّ مَلَكا مِنَ المَلائِكَةِ مَرَّ بِهِ، فَقالَ: يا رَبِّ، أرِني ثَوابَ عَبدِكَ هذا، فَأَراهُ اللّهُ تَعالى ذلِكَ، فَاستَقَلَّهُ المَلَكُ، فَأَوحَى اللّهُ تَعالى إلَيهِ: أنِ اصحَبهُ.

فَأَتاهُ المَلَكُ في صورَةِ إنسِيٍّ، فَقالَ لَهُ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا رَجُلٌ عابِدٌ بَلَغَني مَكانُكَ وعِبادَتُكَ في هذَا المَكانِ فَأَتَيتُكَ لِأَعبُدَ اللّهَ مَعَكَ. فَكانَ مَعَهُ يومَهُ ذلِكَ، فَلَمّا أصبَحَ قالَ لَهُ المَلَكُ: إنَّ مَكانَكَ لَنَزِهٌ، وما يَصلُحُ إلاّ لِلعَبادَةِ، فَقالَ لَهُ العابِدُ: إنَّ لِمَكانِنا هذا عَيبا! فَقالَ لَهُ: وما هُوَ؟ قال: لَيسَ لِرَبِّنا بَهيمَةٌ، فَلَو كانَ لَهُ حِمارٌ رَعَيناهُ في هذَا المَوضِعِ، فَإِنَّ هذَا الحَشيشَ يَضيعُ. فَقالَ لَهُ ذلِكَ المَلَكُ: وما لِرَبِّكَ حِمارٌ؟ فَقالَ: لَو كانَ لَهُ حِمارٌ ما كانَ يَضيعُ مِثلُ هذَا الحَشيشِ!

فَأَوحَى اللّهُ إلَى المَلَكِ: إنَّما اُثيبُهُ عَلى قَدرِ عَقلِهِ.[۴۶۲]

259. الكافى ـ به نقل از محمّد بن سليمان ديلمى از پدرش ـ: به امام صادق عليه‌‌السلام گفتم: فلان شخص، عجب عبادت و تديّن و فضيلتى دارد! فرمود: «خِردش چگونه است؟». گفتم: نمى‌‌دانم. فرمود: «ثواب، به اندازه خِرد است. مردى از بنى اسرائيل در جزيره‌‌اى از جزيره‌‌هاى دريا كه سبز و خرم و پُرآب و درخت بود، خدا را عبادت مى‌‌كرد. فرشته‌‌اى از فرشتگان خدا بر او گذشت. پس گفت: اى پروردگار من! ثواب اين بنده خود را به من بنما. خدا آن را به وى نمود. آن فرشته، آن را كم شمرد. خداى متعال به او وحى فرمود كه: "با او مصاحبت كن".

آن فرشته به صورت آدمى به نزديك عابد آمد. عابد گفت: تو كيستى؟ گفت: من مرد عابدى هستم. خبر خوبىِ مكان تو و عبادتى كه در اين مكان مى‌‌كنى، به من رسيد، به نزد تو آمده‌‌ام كه با تو، خدا را عبادت كنم. پس آن فرشته در آن روز و شب با وى به سر برد. چون صبح شد، به عابد گفت: اين مكانى كه تو دارى، هر آينه، خرّم و نيكوست و صلاحيت ندارد، مگر براى عبادت. عابد گفت: اين مكان ما يك عيب دارد. گفت: آن عيب چيست؟ گفت: پروردگار ما را چارپايى نيست. اگر او را خرى مى‌‌بود، آن را در اين مكان مى‌‌چرانيديم؛ زيرا اين علف، تلف مى‌‌شود! آن فرشته او را گفت: پروردگار تو را خرى نيست؟ عابد گفت: اگر او را خرى مى‌‌بود، مثل اين علف، تلف نمى‌‌شد!

پس خدا به آن فرشته وحى فرمود: "به او به اندازه خِردش ثواب مى‌‌دهم"».

3 / 6 ـ 2: المَشَقَّةُ

3 / 6 ـ 2: دشوارى

260. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: كُلَّما كانَتِ البَلوى وَالاِختِبارُ أعظَمَ كانَتِ المَثوبَةُ وَالجَزاءُ أجزَلَ.[۴۶۳]

260. امام على عليه‌‌السلام: هر چه آزمايش و امتحان بزرگ‌‌تر باشد، پاداش و جزا، بيشتر است.

261. عنه عليه‌‌السلام: ثَوابُ العَمَلِ عَلى قَدرِ المَشَقَّةِ فيهِ.[۴۶۴]

261. امام على عليه‌‌السلام: پاداش كار، به اندازه [زحمت و] رنجى است كه دارد.

262. عنه عليه‌‌السلام: الثَّوابُ بِالمَشَقَّةِ.[۴۶۵]

262. امام على عليه‌‌السلام: پاداش، در برابر رنج [و سختى] است.

3 / 7: جَزاءُ الحَسَنَةِ خَيرٌ مِنها

3 / 7: پاداش نيكى از نيكى بهتر است

الكتاب

قرآن

«مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَ هُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ ءَامِنُونَ».[۴۶۶]

«كسانى كه كار نيكى انجام دهند، پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امان‌‌اند».

«مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ».[۴۶۷]

«هر كس كار نيكى به جا آورَد، ده برابر آن پاداش دارد و هر كس كار بدى انجام دهد، جز به مانند آن، كيفر نخواهد ديد و ستمى بر آنها نخواهد شد».

«لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ وَ لاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاَ ذِلَّةٌ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ».[۴۶۸]

«كسانى كه نيكى كردند، پاداش نيك و افزون بر آن دارند و تاريكى و ذلّت، چهره‌‌هايشان را نمى‌‌پوشاند. آنها اهل بهشت‌‌اند و جاودانه در آن خواهند ماند».

«وَ مَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ».[۴۶۹]

«و هر كس كار نيكى انجام دهد، بر نيكى‌‌اش مى‌‌افزاييم؛ چرا كه خداوند، آمرزنده و سپاس‌‌گزار است».

«مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَ لَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَمنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّاْئَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ».[۴۷۰]

«كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌‌كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه برويانَد كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد و خداوند، آن را براى هر كس بخواهد [و شايستگى داشته باشد]، دو يا چند برابر مى‌‌كند و خدا وسيع و [به همه چيز]داناست».

«لِيَجْزِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْكَفِرِينَ».[۴۷۱]

«اين براى آن است كه خداوند، كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، از فضلش پاداش دهد. او كافران را دوست نمى‌‌دارد».

«رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَرَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَرُ * لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَ يَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ».[۴۷۲]

«مردانى كه نه تجارت و نه معامله‌‌اى، آنان را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و اداى زكات، غافل نمى‌‌كند، آنها از روزى مى‌‌ترسند كه در آن، دل‌‌ها و چشم‌‌ها زير و رو مى‌‌شود. [آنها به سراغ اين كارها مى‌‌روند] تا خداوند، آنان را به بهترين اعمالى كه انجام داده‌‌اند، پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بيفزايد و خداوند به هر كس بخواهد، بى حساب، روزى مى‌‌دهد [و از مواهب بى‌‌انتهاى خويش بهره‌‌مند مى‌‌سازد]».

«وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ وَ يَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ...».[۴۷۳]

«و درخواست كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام داده‌‌اند، مى‌‌پذيرد و از فضل خود بر آنها مى‌‌افزايد».

الحديث

حديث

263. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إذا أحسَنَ أحَدُكُم إسلامَهُ، فَكُلُّ حَسَنَةٍ يَعمَلُها تُكتَبُ لَهُ بِعَشرِ أمثالِها إلى سَبعِ مِئَةِ ضِعفٍ.[۴۷۴]

263. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر گاه يكى از شما اسلامش را نيكو گردانَد، هر كار نيكى كه مى‌‌كند، ده تا هفتصد برابر برايش نوشته مى‌‌شود.

264. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: قالَ اللّهُ عز و جل: كُلُّ أعمالِ ابنِ آدَمَ بِعَشَرَةِ أضعافِها إلى سَبعِ مِئَةِ ضِعفٍ إلاَّ الصَّبرَ؛ فَإِنَّهُ لي وأَنَا أجزي بِهِ.[۴۷۵]

264. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداى عز و جل فرمود: «همه اعمال آدمى ده تا هفتصد برابر پاداش داده مى‌‌شود، مگر شكيبايى؛ زيرا كه آن براى من است و من، پاداش آن را مى‌‌دهم.

265. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ الذِّكرَ في سَبيلِ اللّهِ تَعالى يُضَعَّفُ فَوقَ النَّفَقَةِ بِسَبعِ مِئَةِ ضِعفٍ[۴۷۶].[۴۷۷]

265. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ذكر گفتن در راه خداى متعال، هفتصد برابر انفاق، پاداش داده مى‌‌شود.

266. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أنفَقَ نَفَقَةً فاضِلَةً في سَبيلِ اللّهِ فَبِسَبعِ مِئَةٍ، ومَن أنفَقَ عَلى نَفسِهِ وأَهلِهِ أو عادَ مَريضا أو مازَ[۴۷۸] أذىً، فَالحَسَنَةُ بِعَشرِ أمثالِها.[۴۷۹]

266. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در راه خدا انفاق ارزشمندى كند، هفتصد برابر [پاداش گيرد]و هر كس خرجى خودش و خانواده‌‌اش را بدهد يا از بيمارى عيادت كند يا آنچه را مايه آزار و گزند است [مانند خار و خاشاك و سنگ و... از راه]كنار زند، ده برابر پاداش مى‌‌گيرد.

267. صحيح مسلم عن أبي مسعود الأنصاري: جاءَ رَجُلٌ بِناقَةٍ مَخطومَةٍ[۴۸۰]، فَقالَ: هذِهِ في سَبيلِ اللّهِ.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لَكَ بِها يَومَ القِيامَةِ سَبعُ مِئَةِ ناقَةٍ كُلُّها مَخطومَةٌ.[۴۸۱]

267. صحيح مسلم ـ به نقل از ابو مسعود انصارى ـ: مردى ناقه مهارزده‌‌اى را آورد و گفت: اين در راه خداست.

پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «روز قيامت، به ازاى اين ناقه، هفتصد ناقه به تو داده خواهد شد كه همگى مهار زده‌‌اند».

268. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الأَعمالُ سِتَّةٌ وَالنّاسُ أربَعَةٌ: فَمُوجِبَتانِ، ومِثلٌ بِمِثلٍ، وحَسَنَةٌ بِعَشرِ أمثالِها، وحَسَنَةٌ بِسَبعِمِئَةٍ.

فَأَمَّا الموجِبَتانِ: فَمَن ماتَ لا يُشرِكُ بِاللّهِ شَيئا دَخَلَ الجَنَّةَ، ومَن ماتَ يُشرِكُ بِاللّهِ شَيئا دَخَلَ النّارَ.

وأَمّا مِثلٌ بِمِثلٍ: فَمَن هَمَّ بِحَسَنَةٍ حَتّى يَشعُرُها قَلبُهُ ويَعلَمُهَا اللّهُ مِنهُ كُتِبَت لَهُ حَسَنَةٌ، ومَن عَمِلَ سَيِّئَةً كُتِبَت عَلَيهِ سَيِّئَةٌ.

ومَن عَمِلَ حَسَنَةً فَبِعَشرِ أمثالِها، ومَن أنفَقَ نَفَقَةً في سَبيلِ اللّهِ فَحَسَنَةٌ بِسَبعِمِئَةٍ.

وأَمَّا النّاسُ: فَمُوَسَّعٌ عَلَيهِ فِي الدُّنيا مَقتورٌ[۴۸۲] عَلَيهِ فِي الآخِرَةِ، ومَقتورٌ عَلَيهِ فِي الدُّنيا مُوَسَّعٌ عَلَيهِ فِي الآخِرَةِ، ومَقتورٌ عَلَيهِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ، ومُوَسَّعٌ عَلَيهِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ.[۴۸۳]

268. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كارها شش گونه‌‌اند و آدم‌‌ها چهارگونه: [اما كارها] دو تا ايجاب‌‌آور، [دو تا] يك به يك، [كارى] يك به ده، و [كارى] يك به هفتصد است.

امّا آن كارهاى ايجاب‌‌آور: هر كس بدون شريك قائل شدن براى خدا، از دنيا برود، به بهشت مى‌‌رود، و هر كس با شريك قائل شدن براى خدا، از دنيا برود، به دوزخ مى‌‌رود.

امّا يك به يك: هر كس قصد يك كار نيك كند، به طورى كه دلش از آن باخبر و خداوند از آن گاه شود، يك كار نيك برايش نوشته شود و هر كس يك كار بد انجام دهد، يك كار بد برايش نوشته شود.

و [گونه پنجم و ششم عمل:] هر كس يك كار نيك انجام دهد، ده برابر به حساب آيد، و هر كس در راه خدا انفاقى كند، يك حسنه‌‌اى است كه هفتصد حساب شود.

اما [چهارگونه] مردمان: كسى كه در دنيا گشايشى به او داده‌‌اند و در آخرت در مضيقه است و كسى كه در دنيا در مضيقه است و در آخرت در گشايش و كسى هم هست كه در دنيا و آخرت در مضيقه است و ديگرى در دنيا و آخرت در گشايش است.

269. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الأَعمالُ عِندَ اللّهِ سَبعَةٌ: عَمَلانِ موجِبانِ، وعَمَلانِ بِأَمثالِهِما، وعَمَلٌ بِعَشرِ أمثالِهِ، وعَمَلٌ بِسَبعِ مِئَةٍ، وعَمَلٌ لا يَعلَمُ ثَوابُهُ إلاَّ اللّهُ تَعالى.

فَأَمَّا المُوجِبَتانِ؛ مَن لَقِيَ اللّهَ يَعبُدُهُ مُخلِصا لا يُشرِكُ بِهِ شَيئا وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ، ومَن لَقِيَ اللّهَ قَد أشرَكَ بِهِ وَجَبَت لَهُ النّارُ، ومَن عَمِلَ سَيِّئَةً جُزِيَ بِمِثلِها، ومَن عَمِلَ حَسَنَةً جُزِيَ عَشرا، ومَن أنفَقَ مالَهُ في سَبيلِ اللّهِ ضُعِّفَ لَهُ نَفَقَتُهُ، الدِّرهَمُ بِسَبعِمِئَةٍ، وَالدّينارُ بِسَبعِمِئَةِ دينارٍ، الصِّيامُ للّه‌‌ تَعالى لا يَعلَمُ ثَوابَ عَمَلِهِ إلاَّ اللّهُ تَعالى.[۴۸۴]

269. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كارها نزد خداوند، هفت گونه‌‌اند: دو كار ايجاب‌‌آورنده، دو كار، يك برابر شمارند، كارى كه ده برابر به شمار مى‌‌آيد، كارى كه هفتصد برابر به شمار مى‌‌آيد، و كارى كه پاداش آن را كسى جز خداوند متعال نمى‌‌داند.

امّا آن دو ايجاب‌‌آور: هر كس خداى يگانه را بپرستد و چيزى را شريكش قرار ندهد و به ديدار او رود، بهشت برايش واجب مى‌‌شود و هر كس در حالى به ديدار او رود كه به او شرك ورزيده است، آتش دوزخ بر او واجب مى‌‌شود. [نوع ديگر:] هر كس يك بدى كند، به همان اندازه سزا مى‌‌بيند. [نوع پنجم:[۴۸۵]] هر كس يك كار نيك كند، ده برابر پاداش گيرد. [نوع ششم:] هر كس مال خود را در راه خدا انفاق كند، انفاقش چند برابر به حساب آيد: يك درهم، هفتصد برابر و يك دينار، هفتصد دينار؛ و [نوع هفتم:]روزه گرفتن براى خداوند متعال كه پاداش آن را كسى جز خداى تعالى نمى‌‌داند.

270. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: اِعلَم أنَّ الَّذي بِيَدِهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَالأَرضِ قَد أذِنَ لَكَ فِي الدُّعاءِ... ولَم يُؤيِسكَ مِنَ الرَّحمَةِ، بَل جَعَلَ نُزوعَكَ[۴۸۶] عَنِ الذَّنبِ حَسَنَةً، وحَسَبَ سَيِّئَتَكَ واحِدَةً، وحَسَبَ حَسَنَتَكَ عَشرا.[۴۸۷]

270. امام على عليه‌‌السلام: بدان! آن كه گنجينه‌‌هاى آسمان‌‌ها و زمين به دست اوست، به تو اجازه دعا داده است... و تو را از رحمت، نااميد نساخته است؛ بلكه دست برداشتنت را از گناه، حسنه قرار داده و هر گناه تو را يكى حساب كرده و هر كار نيك تو را ده برابر، حساب نموده است.

271. عنه عليه‌‌السلام ـ مِن خُطبَةٍ لَهُ ـ:... لكِنَّهُ سُبحانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى العِبادِ أن يُطيعوهُ، وجَعَلَ جَزاءَهُم عَلَيهِ مُضاعَفَةَ الثَّوابِ تَفَضُّلاً مِنهُ، وتَوَسُّعا بِما هُوَ مِنَ المَزيدِ أهلُهُ.[۴۸۸]

271. امام على عليه‌‌السلام ـ در خطبه‌‌اى ـ:... ليكن خداى سبحان، حقّ خود بر بندگان را اين قرار داد كه اطاعتش كنند و پاداش آنان را بر اين اطاعت، از روى لطف خويش و از روى گشايشى كه خودش در خور آن افزايش است، چند برابر قرار داد.

272. الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: يا مَن يُثمِرُ الحَسَنَةَ حَتّى يُنمِيَها، ويَتَجاوَزُ عَنِ السَّيِّئَةَ حَتّى يُعفِيَها[۴۸۹].[۴۹۰]

272. امام زين العابدين عليه‌‌السلام ـ در دعا ـ: اى آن كه كار نيك را به ثمر مى‌‌رساند، چنان كه آن را رشد مى‌‌دهد! اى آن كه از بدى درمى‌‌گذرد، چندان كه آن را محو مى‌‌كند!

273. عنه عليه‌‌السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: يا مَن يَجتَبي[۴۹۱] صَغيرَ ما يُتحَفُ بِهِ، ويَشكُرُ يَسيرَ ما يُعمَلُ لَهُ، ويا مَن يَشكُرُ عَلَى القَليلِ ويُجازي بِالجَليلِ.[۴۹۲]

273. امام زين العابدين عليه‌‌السلام ـ در دعا ـ: اى آن كه كار كوچكى را كه به درگاهش هديه مى‌‌شود، برمى گزيند و كار اندكى را كه براى او عمل مى‌‌شود، پاداش مى‌‌دهد! اى آن كه از كار اندك هم قدردانى مى‌‌كند و پاداش فراوان مى‌‌دهد!

274. عنه عليه‌‌السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: يا مَن عَوَّدَ عِبادَهُ قَبولَ الإِنابَةِ[۴۹۳]، ويا مَنِ استَصلَحَ فاسِدَهُم بِالتَّوبَةِ، ويا مَن رَضِيَ مِن فِعلِهِم بِاليَسيرِ، ويا مَن كافى قَليلَهُم بِالكَثيرِ، ويا مَن ضَمِنَ لَهُم إجابَةَ الدُّعاءِ، ويا مَن وَعَدَهُم عَلى نَفسِهِ بِتَفَضُّلِهِ حُسنَ الجَزاءِ.[۴۹۴]

274. امام زين العابدين عليه‌‌السلام ـ در دعا ـ: اى كسى كه بندگانش را به قبول توبه و انابه عادت داده‌‌اى اى كسى كه تباهكارشان را از راه توبه به اصلاح كشانده‌‌اى! اى كسى كه از كردار آنان به اندك، رضايت داده‌‌اى! اى كسى كه اندك [كار نيك] آنان را پاداش بسيار مى‌‌دهى! اى كسى كه براى آنان اجابت دعا را ضمانت كرده‌‌اى اى كسى كه از سر نعمت بخشى خود پاداش نيك دادن به آنان را بر خود واجب ساخته‌‌اى.

275. الكافي عن حمران بن أعين ـ في سُؤالِهِ لِلإِمامِ الباقِرِ عليه‌‌السلام ـ: فَهَل لِلمُؤمِنِ فَضلٌ عَلَى المُسلِمِ في شَيءٍ مِنَ الفَضائِلِ والأَحكامِ وَالحُدودِ وغَيرِ ذلِكَ؟

فَقالَ: لا، هُما يَجرِيانِ في ذلِكَ مَجرى واحِدٍ، ولكِن لِلمُؤمِنِ فَضلٌ عَلَى المُسلِمِ في أعمالِهِما وما يَتَقَرَّبانِ بِهِ إلَى اللّهِ عز و جل.

قُلتُ: ألَيسَ اللّهُ عز و جل يَقولُ: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»[۴۹۵]، وزَعَمتَ أنَّهُم مُجتَمِعونَ عَلَى الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصَّومِ وَالحَجِّ مَعَ المُؤمِنِ؟

قالَ: ألَيسَ قَد قالَ اللّهُ عز و جل: «فَيُضَعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً»[۴۹۶]، فَالمُؤمِنونَ هُمُ الَّذينَ يُضاعِفُ اللّهُ عز و جل لَهُم حَسَناتِهِم لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبعونَ ضِعفا، فَهذا فَضلُ المُؤمِنِ ويَزيدُهُ اللّهُ في حَسَناتِهِ عَلى قَدرِ صِحَّةِ إيمانِهِ أضعافا كَثيرَةً، ويَفعَلُ اللّهُ بِالمُؤمِنينَ ما يَشاءُ مِنَ الخَيرِ.[۴۹۷]

275. الكافى ـ به نقل از حُمران بن اَعيَن، در سؤالش از امام باقر عليه‌‌السلام ـ: گفتم: پس آيا مؤمن، در چيزى از فضائل و احكام و حدود و غير اينها، امتيازى بر مسلمان دارد؟

فرمود: «نه. هر دو از اين جهت، يكسان‌‌اند؛ امّا در اعمالشان و در كارهايى كه با آنها به خداوند عز و جل تقرّب مى‌‌جويند، مؤمن بر مسلمان، برترى دارد».

گفتم: آيا نه اين است كه خداوند عز و جل مى‌‌فرمايد: «هر كس يك نيكى بياورد، ده برابر آن پاداش دارد»، در صورتى كه شما فرمودى آنان در نماز و زكات و روزه و حج، با مؤمن يك حكم دارند؟

فرمود: «آيا نه اين است كه خداوند عز و جل فرموده است: «خدا براى او چندين برابر بيشتر مى‌‌كند»؟ پس مؤمنان‌‌اند كه خداوند عز و جل نيكى‌‌هايشان را چند برابر مى‌‌سازد؛ هر نيكى را هفتاد برابر. اين است برترىِ مؤمن [بر مسلمان] و خدا به اندازه درستىِ ايمانش، چندين برابر بر نيكى‌‌هايش مى‌‌افزايد. خداوند نسبت به مؤمنان، هر نيكى‌‌اى كه بخواهد، مى‌‌كند».

276. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن نَوَى الصَّومَ ثُمَّ دَخَلَ عَلى أخيهِ فَسَأَلَهُ أن يُفطِرَ عِندَهُ فَليُفطِر، وَليُدخِل عَلَيهِ السُّرورَ، فَإِنَّهُ يُحتَسَبُ لَهُ بِذلِكَ اليَومِ عَشَرَةُ أيّامٍ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا».[۴۹۸]

276. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كس نيّت روزه كند، سپس نزد برادر دينى‌‌اش برود و او از وى بخواهد كه پيش او غذا بخورد، غذا بخورد و او را شادمان سازد؛ زيرا با اين كار، آن روزه، ده روز براى او حساب مى‌‌شود و اين، همان سخن خداوند است كه فرمود: «هر كس كار نيكى آوَرَد، ده برابر پاداش دارد».

277. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: لَمّا اُنزِلَت هذِهِ الآيَةُ عَلَى النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا»[۴۹۹]، قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اللّهُمَّ زِدني، فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اللّهُمَّ زِدني، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل عَلَيهِ: «مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً»، فَعَلِمَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله أنَّ الكَثيرَ مِنَ اللّهِ عز و جل لا يُحصى ولَيسَ لَهُ مُنتَهى.[۵۰۰]

277. امام صادق عليه‌‌السلام: چون اين آيه: «هر كس نيكى كند، پاداش او بهتر از آن نيكى است» بر پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نازل شد، پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله گفت: «خدايا، بيفزاى!». خداوند، اين آيه را فرستاد: «هر كس كار نيكى آوَرَد، ده برابر پاداش دارد». پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله گفت: «خدايا، بيفزاى!». خداوند، اين آيه را فرستاد: «كيست كه به خداوند، قرض دهد، قرضى نيكو، تا خداوند هم پاداش او را چند برابر بيشتر و بسيار كند؟». پس پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله دانست كه «بسيارِ» خداوند، بى‌‌شمار و بى‌‌پايان است.

278. عنه عليه‌‌السلام: مَن عَمِلَ مِنكُم حَسَنَةً كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ بِها عِشرينَ حَسَنَةً، ويُضاعِفُ اللّهُ عز و جل حَسَناتِ المُؤمِنِ مِنكُم إذا أحسَنَ أعمالَهُ، ودانَ بِالتَّقِيَّةِ عَلى دينِهِ وإمامِهِ ونَفسِهِ، وأَمسَكَ مِن لِسانِهِ؛ أضعافا مُضاعَفَةً، إنَّ اللّهَ عز و جل كَريمٌ.[۵۰۱]

278. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس از شما يك كار نيك كند، خداوند عز و جل، به ازاى آن برايش بيست حسنه مى‌‌نويسد و خداوند عز و جل، كارهاى نيك مؤمنِ از شما را، آن گاه كه كارهايش را خوب انجام دهد و نسبت به دين خود و پيشوايش و جانش، با تقيّه كردن ديندارى كند و زبان خويش را نگه بدارد، چندين و چند برابر مى‌‌كند. چرا كه خداوند عز و جل، كريم است.

279. عنه عليه‌‌السلام: إذا أحسَنَ العَبدُ المُؤمِنُ ضاعَفَ اللّهُ لَهُ عَمَلَهُ بِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبعَمِئَةِ ضِعفٍ، وذلِكَ قَولُ اِللّه‌‌ عز و جل: «وَاللَّهُ يُضَعِفُ لِمَن يَشَاءُ»[۵۰۲].[۵۰۳]

279. امام صادق عليه‌‌السلام: هر گاه بنده مؤمن، كار نيك انجام دهد، خداوند، كار او را چند برابر مى‌‌گردانَد: هر كار نيكى را هفتصد برابر، و اين، سخن خداوند متعال است كه: «خدا براى هر كه بخواهد، چند برابر مى‌‌كند».

280. عنه عليه‌‌السلام: مَن ذَكَرَ اللّهَ كُتِبَت لَهُ عَشرُ حَسَناتٍ، ومَن ذَكَرَ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله كُتِبَت لَهُ عَشرُ حَسَناتٍ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَعالى قَرَنَ رَسولَهُ بِنَفسِهِ.[۵۰۴]

280. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كه ياد خدا كند، ده نيكى برايش نوشته مى‌‌شود و هر كه ياد پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله كند، ده نيكى برايش نوشته مى‌‌شود؛ چرا كه خداى متعال پيامبرش را در كنار خودش قرار داده است.

281. الإمام الكاظم عليه‌‌السلام: اُدعُ بِهذَا الدُّعاءِ في شَهرِ رَمَضانَ:... يا عَظيمُ أنتَ الَّذي تَمُنُّ[۵۰۵] بِالعَظيمِ، وتَدفَعُ كُلَّ مُحذورٍ، وتُعطي كُلَّ جَزيلٍ، وتُضاعِفُ مِنَ الحَسَناتِ بِالقَليلِ وَالكَثيرِ، وتَفعَلُ ما تَشاءُ يا قَديرُ.[۵۰۶]

281. امام كاظم عليه‌‌السلام: اين دعا را در ماه رمضان بخوان: «... اى خداى بزرگ! تو آنى كه نعمت بزرگ، ارزانى مى‌‌دارى و هر خطرى را دفع مى‌‌كنى و هر پاداشى را به وفور، عطا مى‌‌كنى و كارهاى نيك، كم يا زيادش را اجر چند برابر مى‌‌دهى و آنچه بخواهى، انجام مى‌‌دهى، اى توانا!».

3 / 8: جَزاءُ السَّيِّئَةِ مِثلَها

3 / 8: سزاى بدى، به اندازه آن است

الكتاب

قرآن

«وَ الَّذِينَ كَسَبُواْ السَّئِّاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةِم بِمِثْلِهَا».[۵۰۷]

«امّا كسانى كه مرتكب گناهان شدند، جزاى بدى به مقدار آن دارند».

«مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَ مَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُواْ السَّئِّاتِ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ».[۵۰۸]

«كسى كه كار نيكى انجام دهد، براى او پاداشى بهتر از آن است و به كسانى كه كارهاى بد انجام دهند، مجازات بدكاران جز [به مقدار] اعمالشان نخواهد بود».

«مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَلءِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ».[۵۰۹]

«هر كس بدى كند، جز به مانند آن كيفر داده نمى‌‌شود؛ ولى هر كس كار شايسته‌‌اى انجام دهد، خواه مرد يا زن، در حالى كه مؤمن باشد، آنها وارد بهشت مى‌‌شوند و در آن، روزى بى حسابى به آنها داده خواهد شد».

«فَالْيَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَئْا وَ لاَ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ».[۵۱۰]

«[و به آنها گفته مى‌‌شود:] امروز به هيچ كس ذرّه‌‌اى ستم نمى‌‌شود و جز آنچه را عمل مى‌‌كرديد، جزا داده نمى‌‌شويد».

الحديث

حديث

282. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ في حَديثِ المِعراجِ ـ: فَناداني مُنادٍ:... مَن هَمَّ مِن اُمَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ فَعَمِلَها كَتَبتُ عَلَيهِ واحِدَةً، وإن لَم يَعمَلها لَم أكتُب عَلَيهِ شَيئا.[۵۱۱]

282. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ در حديث معراج ـ: پس ندادهنده‌‌اى مرا ندا داد: «... هر كس از امّت تو آهنگ گناهى كند و آن را انجام دهد، يك گناه برايش مى‌‌نويسم و اگر انجامش ندهد، گناهى براى او نمى‌‌نويسم».

283. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كُلُّ سَيِّئَةٍ يَعمَلُها تُكتَبُ لَهُ بِمِثلِها.[۵۱۲]

283. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر گاه يكى از شما يك كار بد انجام دهد، برايش تنها به همان اندازه نوشته مى‌‌شود.

284. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ اللّهَ كَتَبَ الحَسَناتِ وَالسَّيِّئاتِ ثُمَّ بَيَّنَ ذلِكَ؛ فَمَن هَمَّ بِحَسَنَةٍ فَلَم يَعمَلها كَتَبَهَا اللّهُ لَهُ عِندَهُ حَسَنَةً كامِلَةً، فَإِن هُوَ هَمَّ بِها وعَمِلَها كَتَبَهَا اللّهُ لَهُ عِندَهُ عَشرَ حَسَناتٍ إلى سَبعِمِئَةِ ضِعفٍ إلى أضعافٍ كَثيرَةٍ، ومَن هَمَّ بِسَيِّئَةٍ فَلَم يَعمَلها كَتَبَهَا اللّهُ لَهُ عِندَهُ حَسَنَةً كامِلَةً، فَإِن هُوَ هَمَّ بِها فَعَمِلَها كَتَبَهَا اللّهُ لَهُ سَيِّئَةً واحِدَةً.[۵۱۳]

284. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند، نيكى‌‌ها و بدى‌‌ها را نوشت، سپس آنها را بيان فرمود. پس هر كس آهنگ يك نيك كند، ولى آن را انجام ندهد، خداوند، آن را نزد خود برايش يك كار نيك كامل مى‌‌نويسد و اگر آهنگ كار نيكى كند و آن را انجام بدهد، خداوند، آن را نزد خويش، ده كار نيك تا هفتصد برابر و [حتّى]بيشتر مى‌‌نويسد. و هر كس آهنگ كار بدى كند، ولى آن را انجام ندهد، خداوند، آن را نزد خويش يك كار نيك كامل براى او مى‌‌نويسد و اگر آهنگ كار بدى كند و آن را انجام بدهد، خداوند، آن را براى او تنها يك كار بد مى‌‌نويسد.

راجع: ص338 (جزاء الحسنة خير منها).

ر. ك: ص339 (پاداش كار نيك بهتر از آن كار داده مى‌‌شود).

3 / 9: جَزاءُ تَركِ السَّيِّئَةِ

3 / 9: پاداش بدى نكردن

3 / 9 ـ 1: كِتابَةُ الحَسَنَةِ

3 / 9 ـ 1: نوشتن كار نيك

285. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن هَمَّ بِذَنبٍ ثُمَّ تَرَكَهُ، كانَت لَهُ حَسَنَةً.[۵۱۴]

285. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس آهنگ گناهى كند، امّا آن را انجام ندهد، برايش يك كار نيك نوشته شود.

286. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: قالَتِ المَلائِكَةُ: رَبِّ! ذلِكَ عَبدُكَ يُريدُ أن يَعمَلَ سَيِّئَةً ـ وهُوَ أبصَرَ بِهِ ـ.

فَقالَ: اُرقُبوهُ؛ فَإِن عَمِلَها فَاكتُبوها لَهُ بِمِثلِها، وإن تَرَكَها فَاكتُبوها لَهُ حَسَنَةً، إنَّما تَرَكَها مِن جَرّايَ[۵۱۵].[۵۱۶]

286. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: فرشتگان مى‌‌گويند: خداوندا! اين بنده تو مى‌‌خواهد گناهى انجام دهد، البته خداوند، خود، به او بيناتر است. خدا مى‌‌فرمايد: «مراقب او باشيد. اگر انجامش داد، آن را برايش به همان اندازه بنويسيد و اگر انجام نداد، آن را برايش يك كار نيك بنويسيد؛ چون در حقيقت، به سبب من انجامش نداده است.

287. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: اِعلَم أنَّ الَّذي بِيَدِهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَالأَرضِ، قَد أذِنَ لَكَ فِي الدُّعاءِ وتَكَفَّلَ لَكَ بِالإِجابَةِ... بَل جَعَلَ نُزوعَكَ عَنِ الذَّنبِ حَسَنَةً، وحَسَبَ سَيِّئَتَكَ واحِدَةً، وحَسَبَ حَسَنَتَكَ عَشرا.[۵۱۷]

287. امام على عليه‌‌السلام: بدان آن كسى كه گنجينه‌‌هاى آسمان‌‌ها و زمين در دست اوست، به تو اجازه دعا كردن داده و اجابت نمودن آن را ضمانت كرده است؛ بلكه دست برداشتنت را از گناه، حسنه قرار داده و هر گناه تو را يكى حساب كرده و هر حسنه تو را ده برابر، حساب نموده است.

288. عنه عليه‌‌السلام: مُتَّقِي المَعصِيَةِ كَفاعِلِ البِرِّ.[۵۱۸]

288. امام على عليه‌‌السلام: كسى كه از گناه دورى كند، چنان است كه كار نيك انجام داده است.

3 / 9 ـ 2: عِبادَةٌ سارَّةٌ

3 / 9 ـ 2: عبادت شاد كننده

289. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أعرَضَ عَن مُحَرَّمٍ، أبدَلَهُ اللّهُ بِعِبادَةٍ تَسُرُّهُ.[۵۱۹]

289. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه از كار حرامى روى گردانَد، خداوند به جاى آن، عبادتى شاد كننده، عطايش مى‌‌فرمايد.

3 / 9 ـ 3: حَلاوَةُ الإِيمانِ

3 / 9 ـ 3: شيرينى ايمان

290. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: صابِروا أنفُسَكُم عَلى فِعلِ الطّاعاتِ، وصونوها عَن دَنَسِ السَّيِّئاتِ، تَجِدوا حَلاوَةَ الإِيمانِ.[۵۲۰]

290. امام على عليه‌‌السلام: نفس‌‌هاى خود را در انجام طاعات، شكيبا داريد و آنها را از پليدىِ گناهان حفظ كنيد تا شيرينى ايمان را بچشيد.

3 / 9 ـ 4: غُفرانُ السَّيِّئاتِ

3 / 9 ـ 4: آمرزش بدى‌‌ها و گناهان

291. سنن الترمذي عن ابن عمر: سَمِعتُ النَّبِيَّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يُحَدِّثُ حَديثا لَو لَم أسمَعهُ إلاّ مَرَّةً أو مَرَّتَينِ حَتّى عَدَّ سَبعَ مَرّاتٍ، ولكِنّي سَمِعتُهُ أكثَرَ مِن ذلِكَ، سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يَقولُ: كانَ الكِفلُ مِن بَني إسرائيلَ لا يَتَوَرَّعُ مِن ذَنبٍ عَمِلَهُ، فَأَتَتهُ امرَأَةٌ فَأَعطاها سِتّينَ دينارا عَلى أن يَطَأَها، فَلَمّا قَعَدَ مِنها مَقعَدَ الرَّجُلِ مِنِ امرَأَتِهِ اُرعِدَت وبَكَت، فَقالَ: ما يُبكيكِ، أأكرَهتُكِ؟

قالَت: لا، ولكِنَّهُ عَمَلٌ ما عَمِلتُهُ قَطُّ، ما حَمَلَني عَلَيهِ إلاَّ الحاجَةُ.

فَقالَ: تَفعَلينَ أنتِ هذا وما فَعَلتِهِ؟ اِذهَبي فَهِيَ لَكِ، وقالَ: وَاللّهِ لا أعصِي اللّهَ بَعدَها أبَدا. فَماتَ مِن لَيلَتِهِ، فَأَصبَحَ مَكتوبا عَلى بابِهِ: إنَّ اللّهَ قَد غَفَرَ لِلكِفلِ.[۵۲۱]

291. سنن الترمذى ـ به نقل از ابن عمر ـ: از پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله حديثى شنيدم كه اگر آن را فقط يك بار يا دو بار ـ تا هفت بار شمرد ـ شنيده بودم [برايتان نمى‌‌گفتم]، ـ امّا بيشتر از اينها شنيدم. از ايشان شنيدم كه مى‌‌فرمود: كِفْلِ[۵۲۲] بنى اسرائيل (يهود) از هيچ گناهى خوددارى نمى‌‌كرد و انجامش مى‌‌داد. [روزى] زنى [براى طلب حاجت]نزدش آمد و به او شصت دينار داد، به اين شرط كه با وى زنا كند. چون ميان دو پاى او نشست، زن به خود لرزيد و گريست. كِفْل گفت: چرا گريه مى‌‌كنى؟ آيا به زور وادارت كردم؟

زن گفت: نه؛ ولى من هرگز چنين كارى نكرده‌‌ام. نياز، مرا به اين كار، وا داشت.

كِفْل گفت: تو تا به حال، اين كارى را كه مى‌‌كنى، نكرده‌‌اى؟ برخيز برو، دينارها هم مال خودت باشد. سپس افزود: به خدا سوگند كه از اين پس، هرگز گناه نمى‌‌كنم. او همان شب مُرد. صبح بر درِ خانه‌‌اش نوشته شده بود: «خدا، كِفل را آمرزيد».

292. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن خَلا بِذَنبٍ فَراقَبَ اللّهَ تَعالى ذِكرُهُ فيهِ وَاستَحيا مِنَ الحَفَظَةِ[۵۲۳]، غَفَرَ اللّهُ عز و جل لَهُ جَميعَ ذُنوبِهِ وإن كانَت مِثلَ ذُنوبِ الثَّقَلَينِ.[۵۲۴]

292. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس در خلوت [فرصت] گناهى برايش پيش آيد، امّا خداى متعال را در نظر آورد و از فرشتگان نگهبان [خود] شرم كند، خداى عز و جل همه گناهان او را بيامرزد، اگر چه به اندازه گناهان جنّ و انس باشد.

3 / 9 ـ 5: تَضاعُفُ الحَسَناتِ

ه ـ دو چندان شدن كارهاى نيك

293. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: طَهِّروا قُلوبَكُم مِن دَرَنِ[۵۲۵] السَّيِّئاتِ، تُضاعَف لَكُمُ الحَسَناتُ.[۵۲۶]

293. امام على عليه‌‌السلام: دل هاى خود را از چرك گناهان پاك كنيد تا كارهاى نيك شما دو چندان شود.

3 / 9 ـ 6: تَرفيعُ الدَّرَجاتِ

3 / 9 ـ 6: بالا رفتن درجات

294. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن سَرَّهُ أن يَسبِقَ الدّائِبَ[۵۲۷] المُجتَهِدَ، فَليَكُفَّ عَنِ الذُّنوبِ.[۵۲۸]

294. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس دوست دارد كه از كوشنده پُرتلاش [در عمل و عبادت] پيشى بگيرد، از گناهان، خوددارى ورزد.

295. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: إنَّكَ إنِ اجتَنَبتَ السَّيِّئاتِ، نِلتَ رَفيعَ الدَّرَجاتِ.[۵۲۹]

295. امام على عليه‌‌السلام: تو اگر از بدى‌‌ها [و گناهان] دورى كنى، به درجات بالا نائل آيى.

3 / 9 ـ 7: سُهولَةُ المَوتِ

3 / 9 ـ 7: آسان شدن مرگ

296. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ لِرُجلٍ يوصيهِ ـ: أقلِل مِنَ الذُّنوبِ، يَسهُل عَلَيكَ المَوتُ.[۵۳۰]

296. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ در سفارش به مردى ـ: از گناهان بكاه، تا مرگ بر تو آسان گردد.

3 / 9 ـ 8: دُخولُ الجَنَّةِ

3 / 9 ـ 8: وارد شدن به بهشت

297. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: نَيلُ الجَنَّةِ بِالتَّنَزُّهِ عَنِ المَآثِمِ.[۵۳۱]

297. امام على عليه‌‌السلام: رسيدن به بهشت، در گِرو دورى گزيدن از گناهان است.

3 / 9 ـ 9: خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ

3 / 9 ـ 9: خير دنيا و آخرت

298. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما تَرَكَ عَبدٌ شَيئا للّه‌‌ لا يَترُكُهُ إلاّ لَهُ، إلاّ عَوَّضَهُ اللّهُ مِنهُ ما هُوَ خَيرٌ لَهُ في دينِهِ ودُنياهُ.[۵۳۲]

298. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هيچ بنده‌‌اى براى خدا چيزى را ترك نكرد، مگر آن كه خداوند، چيزى را كه براى دين و دنياى او بهتر از آن است، به او عوض داد.

3 / 10: سُنَّةُ اللّهِ في جَزاءِ المُحسِنينَ

3 / 10: روش خداوند در پاداش دادن به نيكوكاران

الكتاب

قرآن

«سَلَمٌ عَلَى نُوحٍ فِى الْعَلَمِينَ * إِنَّا كَذَ لِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ».[۵۳۳]

«سلام بر نوح در ميان جهانيان باد! ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‌‌دهيم».

«لَهُم مَّا يَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَ لِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ * لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِى عَمِلُواْ وَ يَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِى كَانُواْ يَعْمَلُونَ».[۵۳۴]

«آنچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنان موجود است و اين است جزاى نيكوكاران تا خداوند بدترين اعمالى را كه انجام داده‌‌اند [در سايه ايمان و صداقت آنها] بيامرزد و آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مى‌‌دادند، پاداش دهد».

«كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ هَنِئام بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا كَذَ لِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ».[۵۳۵]

«بخوريد و بنوشيد گوارا. اينها در برابر اعمالى است كه انجام مى‌‌داديد. ما اين گونه به نيكوكاران پاداش مى‌‌دهيم».

«فَأَثَبَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَذٰلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ».[۵۳۶]

«خداوند براى اين سخن، به آنها باغ‌‌هايى از بهشت پاداش داد كه از زير درختانش، نهرها جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند و اين است جزاى نيكوكاران!».

«وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ لِيَجْزِىَ الَّذِينَ أَسَٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ يَجْزِىَ الَّذِينَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَى».[۵۳۷]

«و براى خداست آنچه در آسمان‌‌ها و آنچه در زمين است تا بدكاران را به كيفر كارهاى بدشان برساند و نيكوكاران را در برابر اعمال نيكشان، پاداش دهد».

«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً * أُوْلٰئكَ لَهُمْ جَنَّتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَرُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِٔينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا».[۵۳۸]

«مسلّماً كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، ما پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهيم كرد. آنها كسانى هستند كه بهشت جاودان براى آنان است. باغ‌‌هايى از بهشت كه نهرها از زير درختان و قصرهايش جارى است. در آن جا با دستبندهايى از طلا، آراسته مى‌‌شوند و لباس‌‌هايى [فاخر] به رنگ سبز، از حرير نازك و ضخيم، در بر مى‌‌كنند، در حالى كه بر تخت‌‌ها تكيه كرده اند. چه پاداش خوبى و چه جمع نيكويى!».

«وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الاْخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ * جَنَّتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ كَذٰلِكَ يَجْزِى اللَّهُ الْمُتَّقِينَ».[۵۳۹]

«[ولى هنگامى كه] به پرهيزگاران گفته مى‌‌شد: «پروردگار شما چه چيز نازل كرده است؟»، مى‌‌گفتند: «خير [و سعادت]». [آرى.]براى كسانى كه نيكى كردند، در اين دنيا، نيكى است و سراى آخرت، از آن هم بهتر است، و چه خوب است سراى پرهيزگاران! باغ‌‌هايى از بهشت جاويدان است كه همگى وارد آن مى‌‌شوند. نهرها از زير درختانش مى‌‌گذرد. هر چه بخواهند در آن‌‌جا هست. خداوند، پرهيزگاران را چنين پاداش مى‌‌دهد».

«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ وَأَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتَوُاْ الزَّكَوةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ».[۵۴۰]

«كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را بر پا داشتند و زكات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است و نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى‌‌شوند».

«وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّلِحَتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا».[۵۴۱]

«و مؤمنانى را كه كارهاى شايسته انجام مى‌‌دهند، بشارت دهد كه پاداش نيكويى براى آنهاست».

«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِينَ هَادُواْ وَ النَّصَرَى وَ الصّٰبِئينَ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ عَمِلَ صَلِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ».[۵۴۲]

«كسانى كه ايمان آورده‌‌اند و كسانى كه به آيين يهود گرويدند و نصارا و صابئان (پيروان يحيى) هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلّم است و هيچ گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست».

«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِن تَكُ حَسَنَةً يُضَعِفْهَا وَيُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا».[۵۴۳]

«خداوند [حتّى] به اندازه سنگينى ذرّه‌‌اى ستم نمى‌‌كند و اگر كار نيكى باشد، آن را دو چندان مى‌‌سازد و از نزد خود، پاداش عظيمى [در برابر آن] مى‌‌دهد».

الحديث

حديث

299. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: مَن أحسَنَ العَمَلَ، حَسُنَت لَهُ المُكافَأَةُ.[۵۴۴]

299. امام على عليه‌‌السلام: هر كه كار نيك كند، پاداش نيك مى‌‌يابد.

300. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إنَّ اللّهَ لَيَمُنُّ عَلى عَبدِهِ المُؤمِنِ يَومَ القِيامَةِ ويُدنيهِ مِن كَرامَتِهِ، ثُمَّ يُعَرِّفُهُ ما أنعَمَ بِهِ عَلَيهِ.

يَقولُ اللّهُ تَعالى: ألَم تَدعُني يَومَ كَذا فَأَعطَيتُكَ مَسأَلَتَكَ؟ ألَم تَستَغِثني في يَومِ كَذا وكَذا فَكَشَفتُ ضُرَّكَ ورَحِمتُ صَوتَكَ؟ ألَم تَسأَلني مالاً فَمَلَّكتُكَ؟ ألَم تَستَخدِمني فَأَخدَمتُكَ؟ ألَم تَسأَلني أن اُزَوِّجَكَ فُلانَةَ فَزَوَّجتُكَ؟

قالَ: فَيَقولُ العَبدُ: بَلى يا رَبِّ، قَد أعطَيتَني كُلَّ ما كُنتُ سَأَلتُكَ، وقَد كُنتُ أسأَ لُكَ الجَنَّةَ!

قالَ: فَيَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: لَكَ ما سَأَلتَنيهِ، هذِهِ الجَنَّةُ لَكَ مُباحَةٌ، أرَضيتَ مِنّي؟ فَيَقولُ المُؤمِنُ: نَعَم يا رَبِّ قَد رَضيتُ.

قالَ: فَيَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: إنّي كُنتُ أرضى أعمالَكَ، وكُنتُ أرضى لَكَ حُسنَ الجَزاءِ، وإنَّ أفضَلَ جَزائِكَ عِندي أن اُسكِنَكَ الجَنَّةَ.[۵۴۵]

300. امام صادق عليه‌‌السلام: خداوند در روز قيامت، بنده مؤمنش را مى‌‌نوازد و او را به كرامت خود، نزديك مى‌‌كند. سپس خوبى‌‌هايى را كه [در دنيا] به او كرده است، به وى يادآور مى‌‌شود. مى‌‌فرمايد: «آيا در فلان روز مرا نخواندى و من، خواسته‌‌ات را برآوردم؟ آيا در فلان و بهمان روز، از من كمك نطلبيدى و من، گرفتارى‌‌ات را برطرف ساختم و به ناله‌‌ات رحم كردم؟ آيا از من مالى نخواستى و من به تو دادم؟ آيا از من، خدمتكارى نخواستى و من خدمتكارى در اختيارت گذاشتم؟ آيا از من نخواستى كه فلانى را به همسرى تو در آورم و من به همسرى‌‌ات درآوردم؟».

بنده مى‌‌گويد: چرا، اى پروردگار من! هرچه از تو خواستم، به من دادى. بهشت را هم از تو خواسته بودم! خداى ـ تبارك و تعالى ـ مى‌‌فرمايد: «آن را هم به تو مى‌‌دهم. اين بهشت بر تو روا باد! آيا از من راضى شدى؟». مؤمن مى‌‌گويد: آرى، اى پروردگار من! راضى شدم. خداى ـ تبارك و تعالى ـ مى‌‌فرمايد: «من از اعمال تو راضى بودم و جزاى نيك برايت مى‌‌پسنديدم و برترين جزاى تو نزد من، اين است كه تو را در بهشت، سكونت مى‌‌دهم».

راجع: ص338 (جزاء الحسنة خير منها).

ر. ك: ص339 (پاداش كار نيك بهتر از آن كار داده مى‌‌شود).

3 / 11: سُنَّةُ اللّهِ في جَزاءِ المُجرِمينَ

3 / 11: روش خدا در سزا دادن به مجرمان

الكتاب

قرآن

«وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَتِ وَ مَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ كَذٰلِكَ نَجْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ».[۵۴۶]

«ما امّت‌‌هاى پيش از شما را، هنگامى كه ظلم كردند، هلاك نموديم، در حالى كه پيامبرانشان، دلايل روشن براى آنها آوردند؛ ولى آنها ايمان نياوردند. اين گونه گروه مجرمان را كيفر مى‌‌دهيم».

«إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِٔايَتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِى سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَ لِكَ نَجْزِى الْمُجْرِمِينَ».[۵۴۷]

«كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و در برابر آن تكبّر ورزيدند، [هرگز] درهاى آسمان به رويشان گشوده نمى‌‌شود و [هيچ گاه] داخل بهشت نخواهند شد، مگر اين كه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! اين گونه، گنهكاران را جزا مى‌‌دهيم».

«إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَى».[۵۴۸]

«هر كس در محضر پروردگارش خطاكار حاضر شود، آتش [دوزخ] براى اوست. در آن جا، نه مى‌‌ميرد و نه زندگى مى‌‌كند».

«مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ».[۵۴۹]

«هر كس عمل بدى انجام دهد، كيفر داده مى‌‌شود».

«لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كُلُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعْرَضُواْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَىْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَىْ‌‌ءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ * ذٰلِكَ جَزَيْنَهُم بِمَا كَفَرُواْ وَ هَلْ نُجَزِى إِلاَّ الْكَفُورَ».[۵۵۰]

«براى قوم سبأ در محل سكونتشان، نشانه‌‌اى [از قدرت الهى] بود: دو باغ [بزرگ و گسترده]از راست و چپ [رودخانه عظيم با ميوه‌‌هاى فراوان، و به آنها گفتيم:] از روزى پروردگارتان بخوريد و شكر او را به جا آوريد. شهرى است پاك و پاكيزه، و پروردگارى آمرزنده؛ امّا آنها [از خدا] روى‌‌گردان شدند و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم و دو باغ [پربركت] آنها را به دو باغ [بى ارزش] با ميوه‌‌هاى تلخ و درختان شوره گز و اندكى درخت سدر، مبدّل ساختيم. اين كيفر را به سبب كفرانشان به آنها داديم، و آيا جز كفران كننده را كيفر مى‌‌دهيم؟!».

«وَ اذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنم بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * قَالُواْ أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّدِقِينَ * قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لَكِنِّى أَرَلكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ * فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُواْ هَذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ * تُدَمِّرُ كُلَّ شَىْ‌‌ءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُواْ لاَ يُرَى إِلاَّ مَسَكِنُهُمْ كَذَ لِكَ نَجْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ».[۵۵۱]

«[سرگذشت هود] برادر قوم عاد را ياد كن، آن زمان كه قومش را در سرزمين «احقاف» بيم داد، در حالى كه پيامبران بسيارى قبل از او در گذشته‌‌هاى دور و نزديك آمده بودند كه: جز خداى يگانه را نپرستيد [و گفت:] من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى‌‌ترسم. آنها گفتند: آيا آمده‌‌اى كه ما را [با دروغ‌‌هايت] از معبودانمان باز گردانى؟! اگر راست مى‌‌گويى، عذابى را كه به ما وعده مى‌‌دهى، بياور. گفت: علم [آن] تنها نزد خداست. من آنچه را به آن فرستاده شده‌‌ام، به شما مى‌‌رسانم؛ ولى شما را قومى مى‌‌بينيم كه پيوسته در نادانى هستيد. هنگامى كه آن [عذاب الهى] را به صورت ابر گسترده‌‌اى ديدند كه به سوى درّه‌‌ها و آبگيرهاى آنان در حركت است [، خوش‌‌حال شدند و] گفتند: اين، ابرى است كه بر ما مى‌‌بارد؛ [ولى به آنها گفته شد:] اين، همان چيزى است كه براى آمدنش شتاب مى‌‌كرديد. تندبادى است [وحشتناك] كه عذاب دردناكى در آن است. همه چيز را به فرمان پروردگارش در هم مى‌‌كوبد و نابود مى‌‌كند. [آرى] آنها صبح كردند، در حالى كه چيزى جز خانه‌‌هايشان به چشم نمى‌‌خورد. ما اين گونه گروه مجرمان را كيفر مى‌‌دهيم!».

الحديث

حديث

301. الكافي عن سدير: سَأَلَ رَجُلُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «قَالُوارَبَّنَا بَعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ»[۵۵۲] الآيَةَ، فَقالَ:

هؤُلاءِ قَومٌ كانَت لَهُم قُرىً مُتَّصِلَةٌ يَنظُرُ بَعضُهُم إلى بَعضٍ، وأَنهارٌ جارِيَةٌ وأَموالٌ ظاهِرَةٌ، فَكَفَروا نِعَمَ اللّهِ عز و جل وغَيَّروا ما بِأَنفُسِهِم مِن عافِيَةِ اللّهِ، فَغَيَّرَ اللّهُ ما بِهِم مِن نِعمَةٍ و«إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوامَا بِأَنفُسِهِمْ»[۵۵۳]، فَأَرسَلَ اللّهُ عَلَيهِم سَيلَ العَرِمِ[۵۵۴]، فَغَرَّقَ قُراهُم، وخَرَّبَ دِيارَهُم، وأَذهَبَ أموالَهُم، وأَبدَلَهُم مَكانَ جَنّاتِهِم جَنَّتَينِ ذَواتَي اُكُلٍ خَمطٍ[۵۵۵] وأَثلٍ[۵۵۶]، وشَيءٍ مِن سِدرٍ قَليلٍ، ثُمَّ قالَ: «ذَ لِكَ جَزَيْنَهُم بِمَا كَفَرُواوَ هَلْ نُجَزِى إِلاَّ الْكَفُورَ»[۵۵۷].[۵۵۸]

301. الكافى ـ به نقل از سدير ـ: مردى از امام صادق عليه‌‌السلام در باره اين فرموده خداى عز و جل پرسيد: «گفتند: پروردگارا! ميان سفرهايمان فاصله انداز، و بر خويشتن ستم كردند». فرمود:

«آنان، قومى بودند داراى آبادى‌‌هاى به هم پيوسته، به گونه‌‌اى كه يكديگر را مى‌‌ديدند و جويبارهاى روان و اموال فراوان داشتند؛ ولى نعمت‌‌هاى خدا را ناسپاسى كردند و عافيت الهى را كه از آن برخوردار بودند، تغيير دادند. پس خداوند نيز نعمت‌‌هايى را كه داشتند، دگرگون ساخت. «خداوند، حال قومى را تغيير نمى‌‌دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند». از اين رو، سيل ويرانگر را بر آنان فرستاد و آبادى‌‌هاشان را زيرآب بُرد و سرزمين‌‌هاشان را خراب كرد و اموالشان را از ميان بُرد و به جاى باغ‌‌هاشان، دو باغ از درخت ميوه تلخ و شوره گز با اندى درخت سدر قرار داد. پس از آن، خداوند فرمود: «اين [عقوبت] را به سزاى آن كه كفران، كردند به آنان جزا داديم و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى‌‌رسانيم؟».

302. تفسير القمّي:... ثُمَّ حَكَى اللّهُ قَومَ عادٍ «قَالُواأَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا» أي تُزيلَنا بِكَذِبِكَ عَمّا كانَ يَعبُدُ آباؤُنا «فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا» مِنَ العَذابِ «إِن كُنتَ مِنَ الصَّدِقِينَ»[۵۵۹]، وكانَ نَبِيُّهُم هودا، وكانَت بِلادُهُم كَثيرَةَ الخَيرِ خِصبَةً، فَحَبَسَ اللّهُ عَنهُمُ المَطَرَ سَبعَ سِنينَ حَتّى أجدَبوا وذَهَبَ خَيرُهُم مِن بِلادِهِم، وكانَ هودٌ يَقولُ لَهُم ما حَكَى اللّهُ في سورَةِ هودٍ: «اسْتَغْفِرُوارَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواإِلَيْهِ»إلى قَولِهِ: «وَ لاَ تَتَوَلَّوْامُجْرِمِينَ»[۵۶۰] فَلَم يُؤمِنوا وعَتَوا.[۵۶۱]

فَأَوحَى اللّهُ إلى هودٍ: أنَّهُ يَأتيهِمُ العَذابُ في وَقتِ كَذا وكَذا، وريحٌ فيها عَذابٌ أليمٌ، فَلَمّا كانَ ذلِكَ الوَقتُ نَظَروا إلى سَحابٍ قَد أقبَلَت فَفَرِحوا فَقالوا: «هَذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا»السّاعَةَ يُمطِرُ، فَقالَ لَهُم هودٌ: «بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ»[۵۶۲] في قَولِهِ: «[فَ]أْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّدِقِينَ»،«رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ * تُدَمِّرُ كُلَّ شَىْ‌‌ءِم بِأَمْرِ رَبِّهَا»فَلَفظُهُ عامٌّ ومَعناهُ خاصٌّ؛ لِأَنَّها تَرَكَت أشياءَ كَثيرَةً لَم تُدَمِّرها، وإنَّما دَمَّرَت ما لَهُم كُلَّهُ، فَكانَ كَما قالَ اللّهُ: «فَأَصْبَحُوالاَ يُرَى إِلاَّ مَسَكِنُهُمْ»[۵۶۳].

وكُلُّ هذِهِ الأَخبارِ مِن هَلاكِ الاُمَم تَخويفٌ وتَحذيرٌ لاُِمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله.

وقَولُهُ: «وَ لَقَدْ مَكَّنَّهُمْ فِيمَا إِن مَّكَّنَّكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَ أَبْصَرًا وَ أَفْٔدَةً»[۵۶۴] أي قَد أعطَيناهُم فَكَفَروا فَنَزَلَ بِهِمُ العَذابُ، فَاحذَروا أن يَنزِلَ بِكُم ما نَزَلَ بِهِم.

ثُمَّ خاطَبَ اللّهُ قُرَيشا، فَقالَ: «وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُم مِّنَ الْقُرَى وَ صَرَّفْنَا الْأَيَتِ»[۵۶۵] أي بَيَّنّا وهِيَ بِلادُ عادٍ وقَومُ صالِحٍ وقَومُ لوطٍ.

ثُمَّ قالَ احتِجاجا عَلَيهِم: «فَلَوْلاَ نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوامِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا ءَالِهَةَم بَلْ ضَلُّواعَنْهُمْ»أي بَطَلوا «وَ ذَ لِكَ إِفْكُهُمْ»في كَذِبِهِم «وَ مَا كَانُوايَفْتَرُونَ»[۵۶۶].[۵۶۷]

302. تفسير القمّى:... سپس خداوند، حكايت قوم عاد را آورد كه «گفتند: آيا آمده‌‌اى كه ما را از خدايانمان برگردانى؟» يعنى با [ادعاى] دروغ خود، ما را از آنچه پدرانمان مى‌‌پرستيدند، دور كنى؟ «پس بر سرمان بياور آنچه را به ما وعده مى‌‌دهى»، يعنى عذاب را، «اگر از راستگويانى». پيامبر قوم عاد، هود عليه‌‌السلام بود و سرزمينى پُرخير و بركت و حاصلخيز داشتند. پس خداوند، هفت سال باران را از آنان بند آورد تا اين كه دچار خشك‌‌سالى شدند و خير و بركت از سرزمينشان رخت بربست و هود، بنا بر نقل خداوند در سوره هود، به آنها مى‌‌فرمود: «از پروردگارتان، آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد» تا «و بزهكارانه روى بر مگردانيد»؛ امّا آنان ايمان نياوردند و سركشى كردند. پس خداوند به هود عليه‌‌السلام وحى فرمود كه: در فلان و بهمان وقت، عذاب به آنها مى‌‌رسد و بادى كه در آن، عذابى پُردرد است. چون آن زمان فرا رسيد، ديدند ابرى فراز آمد. خوش‌‌حال شدند و گفتند: «اين، ابرى است كه بر ما مى‌‌بارد»، يعنى الساعه مى‌‌بارد. هود عليه‌‌السلام به آنها گفت: «[نه]، بلكه همان چيزى است كه به شتاب، خواستارش بوديد»در آيه «پس بر سرِ ما بياور آنچه را به ما وعده مى‌‌دهى، اگر از راستگويانى»، «بادى است كه در آن، عذابى پُردرد [نهفته] است. همه چيز را به دستور پروردگارش ويران مى‌‌كند»، لفظ آن (ويران مى‌‌كند) عام است، ولى معنايش خاصّ است؛ زيرا چيزهاى بسيارى را باقى گذاشت و ويرانشان نكرد، بلكه هر آنچه را متعلّق به آنان بود، نابود كرد و چنان شد كه خداوند فرموده است: «پس چنان شدند كه جز سراهايشان ديده نمى‌‌شد».

همه اين اخبار، مربوط به هلاكت امّت‌‌ها[ى پيشين] براى بيم و هشدار دادن به امّت محمد صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله است.

فرموده: «و به راستى در چيزهايى به آنان امكانات داده بوديم كه به شما در آنها [چنان] امكاناتى نداده بوديم، و براى آنان گوش و ديده‌‌ها و دل‌‌هايى [نيرومندتر از شما]قرار داده بوديم»، يعنى به آنها عطا كرديم؛ ولى آنان كفر (كفران) ورزيدند و در نتيجه، عذاب برايشان فرود آمد. پس، به هوش باشيد كه آنچه بر سرِ آنها آمد، بر سر شما نيايد.

سپس خداوند، قريش را مخاطب ساخته، فرمود: «و بى‌‌گمان، همه شهرهاى پيرامون شما را هلاك كرده و آيات خود را صرف كرديم»، يعنى بيان داشتيم. مقصود، شهرهاى عاد و قوم صالح و قوم لوط است.

آن گاه، در برابر ايشان استدلال كرده، فرمود: «پس چرا آن كسانى را كه غير از خدا به منزله معبودانى براى تقرّب [به خدا]اختيار كرده بودند، آنان را يارى نكردند، بلكه از دستشان دادند»، يعنى باطل شدند «و اين بود بربافتن آنان»، يعنى دروغ بافى‌‌شان «و آنچه افترا مى‌‌بستند».

303. سنن أبي داود عن عائشة: قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، إنّي لأََعلَمُ أشَدَّ آيَةٍ فِي القُرآنِ، قالَ: أيَّةُ آيَةٍ يا عائِشَةُ؟ قالَت: قَولُ اللّهِ تَعالى: «مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ»[۵۶۸].

قالَ: أما عَلِمتِ يا عائِشَةُ أنَّ المُؤمِنَ تُصيبُهُ النَّكبَةُ[۵۶۹] أوِ الشَّوكَةُ فَيُكافَأُ بِأَسوَإِ عَمَلِهِ؟[۵۷۰]

303. سنن أبى داوود ـ به نقل از عايشه ـ: گفتم: اى پيامبر خدا! من مى‌‌دانم كوبنده‌‌ترين آيه قرآن كدام است. فرمود: «كدام آيه است اى عايشه؟» گفتم: اين فرموده خداى متعال: «هر كه بدى كند، سزايش را مى‌‌بيند».

پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «اى عايشه! مگر نمى‌‌دانى كه به مؤمن بلايى مى‌‌رسد يا خارى در او مى‌‌خَلَد و با اين كار، مكافات بدترين عملش را مى‌‌بيند؟».

304. صحيح مسلم عن أبي هريرة: لَمّا نَزَلَت: «مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ» بَلَغَت مِنَ المُسلِمينَ مَبلَغا شَديدا.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: قارِبوا[۵۷۱] وسَدِّدوا[۵۷۲]؛ فَفي كُلِّ ما يُصابُ بِهِ المُسلِمُ كَفّارَةٌ؛ حَتَّى النَّكبَةِ يُنكَبُها أوِ الشَّوكَةِ يُشاكُها.[۵۷۳]

304. صحيح مسلم ـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: وقتى [اين آيه] نازل شد: «هر كس بدى كند، در برابر آن، كيفر مى‌‌بيند»، بر مسلمانان بسى گران آمد. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «از افراط و تفريط بپرهيزيد و راه درست را برويد. در هر بلا و مصيبتى كه به مسلمان مى‌‌رسد، كفّاره‌‌اى است، حتّى در سنگى كه به پاى او مى‌‌خورَد يا خارى كه به بدنش مى‌‌خَلَد».

305. مسند ابن حنبل عن عائشة: إنَّ رَجُلاً تَلا هذِهِ الآيَةَ: «مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ»قالَ: إنّا لَنُجزى بِكُلِّ عَمَلِنا؟ هَلَكنا إذا!

فَبَلَغَ ذاكَ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فَقالَ: نَعَم، يُجزى بِهِ المُؤمِنونَ فِي الدُّنيا في مُصيبَةٍ في جَسَدِهِ فيما يُؤذيهِ.[۵۷۴]

305. مسند ابن حنبل ـ به نقل از عايشه ـ: مردى اين آيه را تلاوت كرد: «هر كس بدى كند، جزايش را مى‌‌بيند» و گفت: آيا ما در برابر هر كارى كه انجام دهيم، مجازات مى‌‌شويم؟ در اين صورت كه هلاك شده‌‌ايم!

اين سخن به پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله رسيد. فرمود: «آرى. مؤمنان براى آن در همين دنيا مجازات مى‌‌شوند، با گزندى كه به بدنش مى‌‌رسد و او را آزار مى‌‌دهد».

306. مسند ابن حنبل عن أبي بكر بن أبي زهير الثقفي: لَمّا نَزَلَت: «لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلاَ أَمَانِىِّ أَهْلِ الْكِتَبِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ» قالَ: فَقالَ أبوبَكرٍ يا رَسولَ اللّهِ، إنّا لَنُجازى بِكُلِّ سوءٍ نَعمَلُهُ؟

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يَرحَمُكَ اللّهُ يا أبابَكرٍ! ألَستَ تَنصَبُ[۵۷۵]؟ ألَستَ تَحزَنُ؟ ألَستَ تُصيبُكَ اللَأواءُ؟[۵۷۶] فَهذا ما تُجزَونَ بِهِ.[۵۷۷]

306. مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو بكر بن ابى زهير ثقفى ـ: چون اين آيه نازل شد: «[پاداش و كيفر] به دلخواه شما و به دلخواه اهل كتاب نيست. هر كس بدى كند، سزايش را مى‌‌بيند»، ابو بكر گفت: اى پيامبر خدا! ما براى هر كار بدى كه انجامش دهيم؛ مجازات مى‌‌شويم؟ پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «رحمت خدا بر تو باد اى ابو بكر! آيا نه اين است كه رنج مى‌‌بينى؟ آيا نه اين است كه اندوهگين مى‌‌شوى؟ آيا نه اين است كه دچار تنگ‌‌دستى مى‌‌شوى؟ اينها، مجازات شماست».

307. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: المَصائِبُ وَالأَمراضُ وَالأَحزانُ فِي الدُّنيا جَزاءٌ.[۵۷۸]

307. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مصيبت‌‌ها، بيمارى‌‌ها و غم‌‌ها در دنيا، جزا[ى بدى‌‌ها] هستند.

3 / 12: سُنَّةُ اللّهِ في تَضاعُفِ الثَّوابِ وَالعِقابِ

3 / 12: روش خدا در چند برابر كردن پاداش و كيفر

الكتاب

قرآن

«يَنِسَاءَ النَّبِىِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا * وَ مَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَلِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا».[۵۷۹]

«اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و اين براى خدا، آسان است. و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزى پُرارزشى براى او آماده كرده‌‌ايم».

«وَ مَا أَمْوَ لُكُمْ وَ لاَ أَوْلَدُكُم بِالَّتِى تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَلِحًا فَأُوْلَلءِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِى الْغُرُفَتِ ءَامِنُونَ».[۵۸۰]

«اموال و فرزندانتان، هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى‌‌سازد، جز كسانى كه ايمان بياورند و عمل صالحى انجام دهند كه براى آنان، پاداش مضاعف در برابر كارهايى است كه انجام داده‌‌اند و آنها در غرفه‌‌هايى [بهشتى] در [نهايت] امنيّت خواهند بود».

الحديث

حديث

308. الإمام الباقر عليه‌‌السلام ـ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى: «يَنِسَاءَ النَّبِىِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ» ـ: أجرُها مَرَّتَينِ وَالعَذابُ ضِعفَينِ، كُلُّ هذا فِي الآخِرَةِ حَيثُ يَكونُ الأَجرُ يَكونُ العَذابُ.[۵۸۱]

308. امام باقر عليه‌‌السلام ـ در تفسير فرموده خداى متعال: «اى زنان پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذابش دو چندان خواهد بود» ـ: اجر آنان [در كار نيكى كه كنند]، دو برابر است و عذاب [آنها هم] دو برابر. همه اينها در آخرت است كه جاى اجر و عذاب است.

309. مجمع البيان عن عبداللّه‌‌ بن الحسين عن الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام [، قال]: أنَّهُ قالَ لَهُ رَجُلٌ: إنَّكُم أهلُ بَيتٍ مَغفورٌ لَكُم، قالَ: فَغَضِبَ وقالَ:

نَحنُ أحرى[۵۸۲] أن يَجرِيَ فينا ما أجرَى اللّهُ في أزواجِ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله مِن أن نَكونَ كَما تَقولُ، إنّا نَرى لِمُحسِنِنا ضِعفَينِ مِنَ الأَجرِ، ولِمُسيئِنا ضِعفَينِ مِنَ العَذابِ.[۵۸۳]

309. مجمع البيان ـ به نقل از عبد اللّه‌‌ بن حسين از امام زين العابدين عليه‌‌السلام ـ: مردى به ايشان گفت: شما اهل بيت، آمرزيده‌‌ايد. امام عليه‌‌السلام خشمگين شد و فرمود:

«ما به اجراى آنچه خداوند در باره همسران پيامبران حكم كرده است، سزاوارتريم تا اين كه چنان باشيم كه تو مى‌‌گويى. ما براى نيكوكارمان به دو برابر پاداش و براى بدكارمان به دو برابر عذاب معتقديم».

310. معاني الأخبار عن الحسن بن موسى الوشّاء البغدادي: كُنتُ بِخُراسانَ مَعَ عَلِيِّ بنِ موسَى الرِّضا عليهماالسلام في مَجلِسِهِ وزَيدُ بنُ موسى حاضِرٌ قَد أقبَلَ عَلى جَماعَةٍ فِي المَجلِسِ يَفتَخِرُ عَلَيهِم، ويَقولُ: نَحنُ ونَحنُ، وأَبُو الحَسَنِ عليه‌‌السلام مُقبِلٌ عَلى قَومٍ يُحَدِّثُهُم، فَسَمِعَ مَقالَةَ زَيدٍ، فَالتَفَتَ إلَيهِ فَقالَ:

يا زَيدُ، أغَرَّكَ قَولُ بَقّالِي الكوفَةِ: إنَّ فاطِمَةَ أحصَنَت فَرجَها فَحَرَّمَ اللّهُ ذُرِّيَّتَها عَلَى النّارِ؟! وَاللّهِ ما ذلِكَ إلاّ لِلحَسَنِ وَالحُسَينِ ووُلدِ بَطنِها خاصَّةً، فَأَمّا أن يَكونَ موسَى بنُ جَعفَرٍ عليهماالسلام يُطيعُ اللّهَ ويَصومُ نَهارَهُ ويَقومُ لَيلَهُ وتَعصيهِ أنتَ، ثُمَّ تَجيئانِ يَومَ القِيامَةِ سَواءً، لَأَنتَ أعَزُّ عَلَى اللّهِ عز و جل مِنهُ! إنَّ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهماالسلام كانَ يَقولُ: لِمُحسِنِنا كِفلانِ[۵۸۴] مِنَ الأَجرِ، ولِمُسيئِنا ضِعفانِ مِنَ العَذابِ.[۵۸۵]

310. معانى الأخبار ـ به نقل از حسن بن موسى وشّاء بغدادى ـ: من در خراسان، در مجلس على بن موسى الرضا عليهماالسلام بودم و زيد بن موسى (برادر امام عليه‌‌السلام) نيز حضور داشت. وى رو به عدّه‌‌اى از مجلسيان كرده بود و بر آنان، فخر مى‌‌فروخت و مى‌‌گفت: ما چنين و چنانيم. امام رضا عليه‌‌السلام كه مشغول سخن گفتن براى عدّه‌‌اى ديگر بود، سخنان زيد را شنيد و رو به او كرده فرمود:

«اى زيد! آيا اين سخن سبزى‌‌فروشان كوفه، تو را مغرور ساخته است كه مى‌‌گويند: فاطمه، دامن خود را پاك نگه‌‌داشت و از اين رو، خداوند، آتش را بر ذرّيه او حرام كرد؟! به خدا سوگند كه اين، فقط اختصاص به حسن و حسين و فرزندى دارد كه از شكم او زاييده شده باشد. امّا اين كه موسى بن جعفر، خدا را اطاعت كند و روزها روزه بگيرد و شب‌‌ها را به عبادت بگذراند و تو معصيت خدا كنى و سپس در روز قيامت، يكسان باشيد، در اين صورت، تو نزد خداى عز و جل عزيزتر از او خواهى بود! على بن الحسين عليهماالسلام مى‌‌فرمود: "براى نيكوكار ما، دو بهره از پاداش است و براى بدكردار ما، دو برابر عذاب"».

311. الإمام الحسن عليه‌‌السلام: وكَذلِكَ جَعَلَ اللّهُ تَعالى لِنِساءِ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله لِلمُحسِنَةِ مِنهُنَّ أجرَينِ، ولِلمُسيئَةِ مِنهُنَّ وِزرَينِ ضِعفَينِ؛ لِمَكانِهِنَّ مِن رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله.[۵۸۶]

311. امام حسن عليه‌‌السلام: همچنين، خداوند متعال براى زنان پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، براى كار نيكشان دو اجر قرار داد و براى كار بدشان دو برابر گناه، به دليل موقعيتشان نسبت به پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله.

312. الإمام الصادق عليه‌‌السلام ـ لِشُقرانَ مَولى رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ: يا شُقرانُ! إنَّ الحَسَنَ مِن كُلِّ أحَدٍ حَسَنٌ وإنَّهُ مِنكَ أحسَنُ لِمَكانِكَ مِنّا، وإنَّ القَبيحَ مِن كُلِّ أحَدٍ قَبيحٌ وإنَّهُ مِنكَ أقبَحُ.[۵۸۷]

312. امام صادق عليه‌‌السلام ـ به شَقران، غلام آزاد شده پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ: اى شَقران! خوبى از همگان خوب است؛ امّا از تو خوب‌‌تر است؛ چون به ما انتساب دارى و زشتى، از همگان زشت است، امّا از تو زشت‌‌تر است.

313. الكافي عن أحمد بن عمر الحلاّل: قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه‌‌السلام: أخبِرني عَمَّن عانَدَكَ ولَم يَعرِف حَقَّكَ مِن وُلدِ فاطِمَةَ، هُوَ وسائِرُ النّاسِ سَواءٌ فِي العِقابِ؟

فَقالَ: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه‌‌السلام يَقولُ: عَلَيهِم ضِعفَا العِقابِ.[۵۸۸]

313. الكافى ـ به نقل از احمد بن عمر حلاّل ـ: به ابو الحسن عليه‌‌السلام گفتم: مرا خبر دهيد كه اگر از فرزندان فاطمه، كسى با شما عناد ورزد و حقّ شما را نشناسد، آيا او با ساير مردم در عِقاب برابرند؟ فرمود: «على بن الحسين عليهماالسلام مى‌‌فرمود: "براى فرزندان فاطمه دو برابر عِقاب ساير مردمان است"».

314. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل إذا أحَبَّ عَبدا فَعَمِلَ عَمَلاً قَليلاً جَزاهُ بِالقَليلِ الكَثيرَ، ولَم يَتَعاظَمهُ[۵۸۹] أن يَجزِيَ بِالقَليلِ الكَثيرَ لَهُ.[۵۹۰]

314. امام صادق عليه‌‌السلام: خداوند عز و جل هر گاه بنده‌‌اى را دوست بدارد و او اندك كار نيكى انجام دهد، در برابر آن اندك، به او پاداشِ بسيار مى‌‌دهد و دادن پاداش بسيار در برابر كارِ اندك، بر او سنگين نمى‌‌آيد.

315. الكافي عن ابن أبي نصر: سَأَلتُ الرِّضا عليه‌‌السلام قُلتُ لَهُ: الجاحِدُ مِنكُم ومِن غَيرِكُم سَواءٌ؟

فَقالَ: الجاحِدُ مِنّا لَهُ ذَنبانِ، وَالمُحسِنُ لَهُ حَسَنَتانِ.[۵۹۱]

315. الكافى ـ به نقل از ابن ابى نصر ـ: از امام رضا عليه‌‌السلام پرسيدم و گفتم: آيا منكر از شما و از غير شما، با هم برابرند؟

فرمود: «براى منكرِ از ما دو گناه است و براى نيكوكارِ ما، دو ثواب».

3 / 13: المُشارِكونَ فِي الثَّوابِ وَالعِقابِ

3 / 13: شريكانِ در پاداش و كيفر

316. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِكَ في عَمَلِهِم.[۵۹۲]

316. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس كردار مردمى را دوست داشته باشد، شريك كردارشان خواهد بود.

317. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن كَثَّرَ سَوادَ قَومٍ فَهُوَ مِنهُم، ومَن رَضِيَ عَمَلَ قَومٍ كانَ شَريكَ مَن عَمِلَ بِهِ.[۵۹۳]

317. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس سياهى لشكر عدّه‌‌اى شود، او از آنهاست و هر كس به كردار عدّه‌‌اى راضى باشد، شريك كردار آنهاست.

318. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إذا رَضِيَ الرَّجُلُ عَمَلَ الرَّجُلِ وهَديَهُ وسَمتَهُ[۵۹۴]، فَإِنَّهُ مِثلُهُ.[۵۹۵]

318. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر گاه انسان به كردار و راه و روش كسى راضى باشد، او نيز همانند آن كس است.

319. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أحَبَّ قَوما عَلى أعمالِهِم حُشِرَ يَومَ القِيامَةِ في زُمرَتِهِم، فَحوسِبَ بِحِسابِهِم وإن لَم يَعمَل أعمالَهُم.[۵۹۶]

319. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس مردمى را به سبب كردارشان دوست بدارد، روز قيامت، جزو آنان گِرد خواهد شد و مانند آنان محاسبه خواهد شد؛ اگر چه كردارش چون كردار آنان نباشد.

320. الإمام عليّ علیه السلام: الرّاضي بِفِعلِ قَومٍ كَالدّاخِلِ فيهِ مَعَهُم، وعَلى كُلِّ داخِلٍ في باطِلٍ إثمانِ: إثمُ العَمَلِ بِهِ، وإثمُ الرِّضا بِهِ.[۵۹۷]

320. امام على عليه‌‌السلام: هر كه به كردار عدّه‌‌اى راضى باشد، مانند كسى است كه همراه آنان، آن كار را انجام داده باشد و هر كس به كردار باطلى دست زند، او را دو گناه باشد: گناه به جا آوردن آن و گناه راضى بودن به آن.

321. الإمام الصادق علیه السلام: العامِلُ بِالظُّلمِ وَالمُعينُ لَهُ وَالرّاضي بِهِ شُرَكاءُ، ثَلاثَتُهُم.[۵۹۸]

321. امام صادق عليه‌‌السلام: ستمگر و يارى دهنده او و كسى كه به ستم او راضى باشد، هر سه آنان در ستم شريك‌‌اند.

322. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أمَرَ بِمَعروفٍ أو نَهى عَن مُنكَرٍ أو دَلَّ عَلى خَيرٍ أو أشارَ بِهِ فَهُوَ شَريكٌ، ومَن أمَرَ بِسوءٍ أو دَلَّ عَلَيهِ أو أشارَ بِهِ فَهُوَ شَريكٌ.[۵۹۹]

322. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به كار نيكى فرمان دهد يا از كار زشتى نهى كند يا به عمل خيرى دلالت كند يا به آن مشورت دهد، [با انجام دهنده آن كار] شريك است و هر كس به عمل بدى فرمان دهد يا به آن راه‌‌نمايى كند و يا به آن مشورت دهد، [با انجام دهنده آن] شريك است.

323. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: المَقتولُ في سَبيلِ اللّهِ تَعالى وَالمُتَوَفّى في سَبيلِ اللّهِ بِغَيرِ قَتلٍ هُما فِي الخَيرِ وَالأَجرِ شَريكانِ.[۶۰۰]

323. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه در راه خدا كشته شود و كسى كه در راه خدا، بدون كشته شدن بميرد، هر دو در خير و اجر، شريك‌‌اند.

324. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لَقَد خَلَّفتُم بِالمَدينَةِ رِجالاً ما قَطَعتُم وادِيا ولا سَلَكتُم طَريقا إلاّ شَرِكوكُم فِي الأَجرِ، حَبَسَهُمُ المَرَضُ.[۶۰۱]

324. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله [در هنگام بازگشت از جنگ تبوك و رسيدن به نزديك مدينه خطاب به رزمندگان مسلمان]: شما مردانى در مدينه باقى گذاشتيد كه از هيچ درّه‌‌اى نگذشتيد و هيچ راهى را نپيموديد، مگر اين كه در اجر با شما شريك‌‌اند. بيمارى، مانع آنها [از شركت در جنگ] شد.

325. المحاسن عن الحكم بن عيينة: لَمّا قَتَلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه‌‌السلام الخَوارِجَ يَومَ النَّهرَوانِ، قامَ إلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، طوبى لَنا إذ شَهِدنا مَعَكَ هذَا المَوقِفَ، وقَتَلنا مَعَكَ هؤُلاءِ الخَوارِجَ.

فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه‌‌السلام: وَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَقَد شَهِدَنا في هذَا المَوقِفِ اُناسٌ لَم يَخلُقِ اللّهُ آباءَهُم ولا أجدادَهُم بَعدُ.

فَقالَ الرَّجُلُ: وكَيفَ شَهِدَنا قَومٌ لَم يُخلَقوا؟!

قالَ: بَلى، قَومٌ يَكونونَ في آخِرِ الزَّمانِ يَشرَكونَنا فيما نَحنُ فيهِ، ويُسَلِّمونَ لَنا، فَاُولئِكَ شُرَكاؤُنا فيما كُنّا فيهِ حَقّا حَقّا.[۶۰۲]

325. المحاسن ـ به نقل از حكم بن عيينه ـ: چون امير مؤمنان عليه‌‌السلام خوارج را در روز نهروان كشت. مردى برخاست و گفت: اى امير مؤمنان! خوشا به حال ما كه در اين جنگ، همراه شما حضور داشتيم و در كنار شما با اين خوارج جنگيديم.

امير مؤمنان عليه‌‌السلام فرمود: «سوگند به آن كه دانه را شكافت و جاندار را آفريد، در اين جنگ، مردمانى همراه ما حضور داشتند كه خداوند، هنوز پدران و نياكان آنها را هم نيافريده است».

مرد گفت: چگونه كسانى كه هنوز آفريده نشده‌‌اند، همراه ما حضور داشته‌‌اند؟!

فرمود: «آرى. آنان مردمانى در آخر زمان هستند كه هم‌‌عقيده ما و تسليم ما هستند. آنان در كارى كه ما كرديم، به راستى و درستى شريك ما هستند».

326. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الدّاعي وَالمُؤمِّنُ شَريكانِ فِي الأَجرِ، وَالقارِئُ وَالمُستَمِعُ فِي الأَجرِ شَريكانِ، وَالعالِمُ وَالمُتَعَلِّمُ فِي الأَجرِ شَريكانِ.[۶۰۳]

326. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: دعا كننده و آمين گوينده، در اجر شريك‌‌اند. قارى قرآن و شنونده آن در اجر شريك‌‌اند. دانشمند و دانشجو، در اجر شريك‌‌اند.

327. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: العِلمُ خَزائِنُ ومِفتاحُهَا السُّؤالُ، فَاسأَلوا رَحِمَكُمُ اللّهُ؛ فَإِنَّهُ يُؤجَرُ أربَعَةٌ: السّائِلُ، وَالمُجيبُ، وَالمُستَمِعُ، وَالمُحِبُّ لَهُم.[۶۰۴]

327. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: براى دانش، گنجينه‌‌هايى است و كليدهاى آنها پرسش است. پس رحمت خدا بر شما! بپرسيد كه بر اثر آن، چهار نفر پاداش مى‌‌يابند: پرسنده، پاسخ دهنده، شنونده، و دوستدار آنان.

328. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ألا ومَن سَمِعَ فاحِشَةً فَأَفشاها، فَهُوَ كَالَّذي أتاها.[۶۰۵]

328. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هان! هر كس كار زشتى را بشنود و آن را افشا سازد، همانند كسى است كه آن را مرتكب شده است.

329. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: القائِلُ الفاحِشَةَ وَالَّذي يَشيعُ بِها فِي الإِثمِ سَواءٌ.[۶۰۶]

329. امام على عليه‌‌السلام: گوينده سخن زشت و كسى كه آن را اشاعه مى‌‌دهد، در گناه برابرند.

330. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَنِ اطَّلَعَ مِن مُؤمِنٍ عَلى ذَنبٍ أو سَيِّئَةٍ، فَأَفشى ذلِكَ عَلَيهِ ولَم يَكتُمها ولَم يَستَغفِرِ اللّهَ لَهُ، كانَ عِندَ اللّهِ كَعامِلِها، وعَلَيهِ وِزرُ ذلِكَ الَّذي أفشاهُ عَلَيهِ، وكانَ مَغفورا لِعامِلِها، وكانَ عِقابُهُ ما اُفشِيَ عَلَيهِ فِي الدُّنيا، مَستورٌ عَلَيهِ فِي الآخِرَةِ.[۶۰۷]

330. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس بر گناهى يا كردار بدى از مؤمنى مطّلع شود و آن را فاش سازد و پوشيده‌‌اش ندارد و براى او از خدا طلب آمرزش نكند، در نزد خدا، چون كننده آن گناه يا بدى است و گناه چيزى كه فاش ساخته است، بر گردن اوست و آن مؤمن، آمرزيده مى‌‌شود و كيفرش، همان فاش شدن [و بى آبرو شدن او] در دنياست و در آخرت، بر او پوشيده مى‌‌شود.

331. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن رَدَّ عَن أخيهِ غيبَةً سَمِعَها في مَجلِسٍ، رَدَّ اللّهُ عز و جل عَنهُ ألفَ بابٍ مِنَ الشَّرِّ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ، فَإِن لَم يَرُدَّ عَنهُ وأَعجَبَهُ، كانَ عَلَيهِ كَوِزرِ مَنِ اغتابَ.[۶۰۸]

331. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در مجلسى غيبتى در باره برادر خود بشنود و آن را از او دفع كند، خداوند عز و جل هزار بدى را در دنيا و آخرت، از او دفع مى‌‌كند و اگر غيبت را از او دفع نكند و خوش‌‌حال هم بشود، گناهش همچون گناهِ كسى است كه غيبت كرده است.

332. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: السّامِعُ لِلغيبَةِ كَالمُغتابِ.[۶۰۹]

332. امام على عليه‌‌السلام: شنونده غيبت، مانند غيبت كننده است.

333. عنه عليه‌‌السلام: مَنِ استَحسَنَ قَبيحا، كانَ شَريكا فيهِ.[۶۱۰]

333. امام على عليه‌‌السلام: هر كس كار زشتى را نيك شمارد، در آن كار شريك باشد.

334. عيسى عليه‌‌السلام ـ في مَواعِظِهِ ـ: مَن قَدَرَ عَلى أن يُغَيِّرَ الظّالِمَ ثُمَّ لَم يُغَيِّرهُ، فَهُوَ كَفاعِلِهِ.[۶۱۱]

334. عيسى عليه‌‌السلام ـ در اندرزهايش ـ: هر كس بتواند جلو ستمگر را بگيرد، ولى نگيرد، همانند انجام‌‌دهنده آن ستم است.

335. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: قالَ لي أبي مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ عليه‌‌السلام: يا بُنَيَّ لا تَترُكَنَّ أن تُصَلِّيَ كُلَّ لَيلَةٍ بَينَ المَغرِبِ وَالعِشاءِ الآخِرَةِ مِن لَيالي عَشرِ ذِي الحِجَّةِ رَكعَتَينِ، تَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ فاتِحَةَ الكِتابِ و «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» مَرَّةً واحِدَةً، وهذِهِ الآيَةَ: «وَوَ عَدْنَا مُوسَى ثَلَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلِةً وَقَالَ مُوسَى لأَِخِيهِ هَرُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»[۶۱۲]، فَإِذا فَعَلتَ ذلِكَ شارَكتَ الحاجَّ في ثَوابِهِم وإن لَم تَحُجَّ.[۶۱۳]

335. امام صادق عليه‌‌السلام: پدرم محمّد بن على عليه‌‌السلام به من فرمود: «پسرم! هيچ گاه ترك نكنى كه هر شب از شب‌‌هاى دهه [اوّل ماه]ذى حجّه، ما بين نماز مغرب و عشا دو ركعت نماز به جا آورى، در هر ركعتى فاتحة الكتاب را با يك مرتبه «قل هو اللّه‌‌ أحد»و اين آيه بخوانى: «و با موسى سى شب وعده نهاديم و ده شب ديگر بر آن افزوديم. بدين سان، موعد پروردگارش، چهل شب كامل شد و موسى به برادرش هارون گفت: تو جانشين من در ميان قومم باش و راه اصلاح پيش گير و راه تباهكاران را مرو»؛ زيرا هر گاه چنين كنى در ثواب حج‌‌گزاران با آنان شريك شوى، اگر چه حج نگزارى.

3 / 14: المُؤمِنُ يُؤجَرُ في كُلِّ أمرٍ

3 / 14: به مؤمن براى هر كارى اجر داده مى‌‌شود

336. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: عَجِبتُ لِلمُؤمِنِ إذا أصابَهُ خَيرٌ حَمِدَ اللّهَ وشَكَرَ، وإن أصابَتهُ مُصيبَةٌ حَمِدَ اللّهَ وصَبَرَ! فَالمُؤمِنُ يُؤجَرُ في كُلِّ أمرِهِ، حَتّى يُؤجَرُ فِي اللُّقمَةِ يَرفَعُها إلى فِي امرَأَتِهِ.[۶۱۴]

336. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: در شگفتم از مؤمن كه اگر خيرى به او رسد، خدا را سپاس مى‌‌گويد و شكرگزار است و اگر مصيبتى به او رسد، باز حمد خدا مى‌‌گويد و شكيبايى مى‌‌ورزد! مؤمن در همه كارش پاداش گيرد، حتى در لقمه‌‌اى كه دهان همسرش مى‌‌گذارد.

337. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: عَجِبتُ مِن قَضاءِ اللّهِ لِلمُسلِمِ! كُلُّهُ خَيرٌ؛ إن أصابَتهُ سَرّاءُ[۶۱۵] فَشَكَرَ آجَرَهُ اللّهُ عز و جل، وإن أصابَتهُ ضَرّاءُ فَصَبَرَ آجَرَهُ اللّهُ عز و جل... وكُلُّ قَضاءٍ قَضاهُ اللّهُ عز و جل لِلمُسلِمِ خَيرٌ.[۶۱۶]

337. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: از قضاى خداوند براى مسلمان در شگفتم! همه‌‌اش خير است. اگر به او خوشى و نعمتى رسد، شكر مى‌‌كند و خداى عز و جل به او اجر مى‌‌دهد و اگر به او ناخوشى و گزندى رسد، شكيبايى مى‌‌كند و خداى عز و جل به او اجر مى‌‌دهد.… هر قضايى كه خداى عز و جل براى مسلمان رقم زند، [براى او] خير است.

338. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ المُؤمِنَ يُؤجَرُ في هِدايَتِهِ السَّبيلَ، وفي تَعبيرِهِ بِلِسانِهِ عَنِ الأَعجَمِيِّ[۶۱۷] وفي إماطَةِ[۶۱۸] الأَذى عَنِ الطَّريقِ، حَتّى إنَّهُ لَيُؤجَرُ فِي السَّلعَةِ تَكونُ في ثَوبِهِ، فَيَلتَمِسُها بِيَدِهِ فَتُخطِئُها، فَيُخفِقُ لَها فُؤادُهُ، فَيَرُدُّ عَلَيهِ ويُكتَبُ لَهُ أجرُها.[۶۱۹]

338. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: به مؤمن، براى راه‌‌نمايى كردنش، براى بيان كردن مقصود شخصى كه از بيان مقصودش ناتوان است، براى كنار زدن شى‌‌ء آسيب‌‌رسان از راهِ [ره‌‌گذران] اجر داده مى‌‌شود، حتّى براى كالايى كه در [جيب يا زير]جامه‌‌اش قرار داده و دست مى‌‌زند و مى‌‌بيند نيست و قلبش تكان مى‌‌خورد، اجر داده مى‌‌شود، هم كالايش به او برگردانده مى‌‌شود و هم اجر اين [ترس] برايش نوشته مى‌‌شود.

339. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ المُؤمِنَ لَيُؤجَرُ في إماطَتِهِ الأَذى عَنِ الطّريقِ، وفي هِدايَتِهِ السَّبيلَ، وفي تَعبيرِهِ عَنِ الأَرثَمِ[۶۲۰]، وفي مَنحِهِ اللَّبَنَ، حَتّى إنَّهُ لَيُؤجَرُ فِي السَّلعَةِ تَكونُ مَصرورَةً في ثَوبِهِ فَيَلمِسُها فَتُخطِئُها يَدُهُ.[۶۲۱]

339. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مؤمن (براى نيكوكارى‌‌هاى اندك نيز) پاداش داده مى‌‌شود [مانند]: كنار زدن شى‌‌ء آسيب‌‌رسان از راه، براى راه‌‌نمايى كردنش، براى آشكار كردن مقصود كسى كه مشكل بيان دارد، براى بخشش شير حتى براى احساس ناراحتى چيزى كه به جامه‌‌اش بسته و دست مى‌‌زند ولى دستش به آن نمى‌‌خورد.

340. المعجم الكبير عن عصمة: جاءَ نَفَرٌ مِن أصحابِ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله إلَى النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، فَقالوا: يا رَسولَ اللّهِ، إنّا نَمُرُّ في هذِهِ الأَسواقِ فَنَنظُرُ إلى هذِهِ الفَواكِهِ فَنَشتَهيها ولَيسَ مَعَنا ناضٌّ[۶۲۲] نَشتَري بِهِ فَهَل لَنا في ذلِكَ أجرٌ؟ فَقالَ: وهَلِ الأَجرُ إلاّ في ذلِكَ؟![۶۲۳]

340. المعجم الكبير ـ به نقل از عصمه ـ: گروهى از ياران پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نزد پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! ما در اين بازارها مى‌‌گذريم و چشممان به اين ميوه‌‌ها مى‌‌افتد و هوس آنها را مى‌‌كنيم، امّا پولى نداريم كه بخريم. آيا در اين امر براى ما اجرى هست؟ فرمود: «آيا اجر جز در اين است؟!».

341. صحيح البخاري عن سعد بن أبي وقّاص: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يَعودُني عامَ حَجَّةِ الوَداعِ مِن وَجَعٍ اشتَدَّ بي، فَقُلتُ: إنّي قَد بَلَغَ بي مِنَ الوَجَعِ، وأَنَا ذو مالٍ، ولا يَرِثُني إلاَّ ابنَةٌ، أفَأَتَصَدَّقُ بِثُلُثَي مالي؟ قالَ: لا. فَقُلتُ: بِالشَّطرِ؟[۶۲۴] فَقالَ: لا. ثُمَّ قالَ:

الثُّلُثُ وَالثُّلُثُ كَبيرٌ ـ أو كَثيرٌ ـ، إنَّكَ أن تَذَرَ وَرَثَتَكَ أغنِياءَ خَيرٌ مِن أن تَذَرَهُم عالَةً[۶۲۵] يَتَكَفَّفونَ[۶۲۶] النّاسَ، وإنَّكَ لَن تُنفِقَ نَفَقَةً تَبتَغي بِها وَجهَ اللّهِ إلاّ اُجِرتَ بِها، حَتّى ما تَجعَلُ في فِي امرَأَتِكَ.[۶۲۷]

341. صحيح البخارى ـ به نقل از سعد بن ابى وقّاص ـ: در سال حجّة الوداع من سخت بيمار بودم و پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به عيادتم مى‌‌آمد. من گفتم: بيمارى‌‌ام شدّت گرفته است و من صاحب مال و ثروتى هستم و وارثى جز يك دختر ندارم. آيا دو سومِ اموالم را صدقه بدهم؟ فرمود: «نه». گفتم: نصفش را؟ فرمود: «نه». سپس فرمود: «يكْ سوم [را صدقه بده]، يكْ سوم هم زياد است. تو اگر وارثانت را بى‌‌نياز بر جاى بگذارى، بهتر است از اين كه نيازمندشان بگذارى و در نتيجه، دست پيش مردم دراز كنند. تو هر انفاقى كه براى رضاى خدا بكنى، مأجورى، حتّى در نفقه‌‌اى كه براى همسرت قرار مى‌‌دهى.

342. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كُلُّ نَفَقَةٍ يُنفِقُهَا المُسلِمُ يُؤجَرُ فيها عَلى نَفسِهِ، وعَلى عِيالِهِ، وعَلى صَديقِهِ، وعَلى بَهيمَةٍ، إلاّ في بِناءٍ، إلاّ بِناءِ مَسجِدٍ يَبتَغي بِهِ وَجهَ اللّهِ.[۶۲۸]

342. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر خرجى كه مسلمان براى خودش و عائله‌‌اش و دوستش و حيوانى بكند، به سبب آن مأجور است، بجز خرجى كه براى ساختن بنايى كند، به استثناى ساختن مسجدى در راه خدا.

343. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يُؤجَرُ الرَّجُلُ في نَفَقَتِهِ كُلِّها إلاَّ التُّرابَ ـ أو قالَ: فِي البِناءِ ـ.[۶۲۹]

343. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مرد براى هر خرجى كه مى‌‌كند، مأجور است، بجز خاك ـ يا فرمود: [بجز] براى بنّايى ـ.

344. صحيح البخاري عن اُمّ سلمة: قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، هَل لي مِن أجرٍ في بَني أبي سَلَمَةَ أن اُنفِقَ عَلَيهِم، ولَستُ بِتارِكَتِهِم هكَذا وهكَذا، إنَّما هُم بَنِيَّ؟

قالَ: نَعَم، لَكِ أجرُ ما أنفَقتِ عَلَيهِم.[۶۳۰]

344. صحيح البخارى ـ به نقل از امّ سلمه ـ: گفتم: اى پيامبر خدا! آيا براى اين كه خرجى پسران ابو سلمه را مى‌‌دهم و آنها را چنين و چنان (بى‌‌خرجى و بى‌‌سرپرست) رها نمى‌‌كنم، اجرى دارم، با آن كه آنها پسران من هستند؟

فرمود: «آرى. براى نفقه‌‌اى كه به آنها مى‌‌دهى، مأجورى».

345. المستدرك على الصحيحين عن جابر بن عبداللّه‌‌: أتى رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بَني عَمرِو بنِ عَوفٍ يَومَ الأَربِعاءِ فَرَأى شَيئا لَم يَكُن رَآها قَبلَ ذلِكَ مِن حِصنِهِ[۶۳۱] عَلَى النَّخيلِ، فَقالَ: لَو أنَّكُم إذا جِئتُم عيدَكُم هذا مَكَثتُم حَتّى تَسمَعوا مِن قَولي؟ قالوا: نَعَم بِآبائِنا أنتَ يا رَسولَ اللّهِ واُمَّهاتِنا.

قالَ: فَلَمّا حَضَرُوا الجُمُعَةَ صَلّى بِهِم رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله الجُمُعَةَ، ثُمَّ صَلّى رَكعَتَينِ فِي المَسجِدِ، وكانَ يَنصَرِفُ إلى بَيتِهِ قَبلَ ذلِكَ اليَومِ، ثُمَّ استَوى فَاستَقبَلَ النّاسَ بِوَجهِهِ، فَتَبعَت لَهُ الأَنصارُ أو مَن كانَ مِنهُم حَتّى وَفى بِهِم إلَيهِ، فَقالَ:

يا مَعشَرَ الأَنصارِ! قالوا: لَبَّيكَ: أي رَسولَ اللّهِ. فَقالَ: كُنتُم فِي الجاهِلِيَّةِ إذ لا تَعبُدونَ اللّهَ تَحمِلونَ الكَلَّ[۶۳۲] وتَفعَلونَ في أموالِكُمُ المَعروفَ وتَفعَلونَ إلَى ابنِ السَّبيلِ، حَتّى إذا مَنَّ اللّهُ عَلَيكُم بِالإِسلامِ ومَنَّ عَلَيكُم بِنَبِيِّهِ إذا أنتُم تُحَصِّنونَ أموالَكُم! وفيما يَأكُلُ ابنُ آدَمَ أجرٌ، وفيما يَأكُلُ السَّبُعُ أوِ الطَّيرُ أجرٌ.

فَرَجَعَ القَومُ، فَما مِنهُم أحَدٌ إلاّ هَدَمَ مِن حَديقَتِهِ ثَلاثينَ بابا.[۶۳۳]

345. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه‌‌ ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، روز چهارشنبه نزد بنى عمرو بن عوف رفت، چيزى ديد كه پيش از آن نديده بود: ديوار كشيدن دور باغ‌‌هاى نخل. فرمود: «كاش در اين عيدتان [روز جمعه براى نماز] كه آمديد، بمانيد تا سخنان مرا بشنويد؟». گفتند: آرى. پدران و مادرانمان به فدايت، اى پيامبر خدا!

چون در [نماز] جمعه حاضر شدند، پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نماز جمعه را با ايشان خواند. سپس دو ركعت نماز در مسجد گزارد ـ در حالى كه تا پيش از آن روز [پس از خواندن نماز جمعه]به خانه‌‌اش مى‌‌رفت ـ، آن گاه برخاست و رو به مردم كرد و انصار يا كسانى كه از ايشان بودند، همگى نزد پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله جمع شدند.

پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «اى گروه انصار!». انصار گفتند: بله، بله اى پيامبر خدا! فرمود: «شما در جاهليت، آنگاه كه خداپرست نبوديد، به نيازمند رسيدگى مى‌‌كرديد و با اموالتان احسان مى‌‌نموديد و به در راه مانده، كمك مى‌‌كرديد. حال كه خداوند نعمت اسلام و پيامبرش را به شما ارزانى داشته، گِرد اموالتان ديوار مى‌‌كشيد! در حالى كه براى آنچه انسانى [از باغ و ملك شما] بخورد، اجرى است و براى آنچه جانورى يا پرنده‌‌اى بخورد، اجرى است».

پس مردم برگشتند و هيچ يك از آنها نبود، مگر اين كه سى در [و رخنه] براى باغش باز كرد.

346. مسند ابن حنبل عن أبي ذرّ: عَنِ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أنَّهُ ذَكَرَ أشياءَ يُؤجَرُ فيهَا الرَّجُلُ، حَتّى ذَكَرَ غَشَيانَ أهلِهِ، فَقالوا: يا رَسولَ اللّهِ، أيُؤجَرُ في شَهوَتِهِ يُصيبُها؟

قالَ: أرَأَيتَ لَو كانَ آثِما؛ ألَيسَ كانَ يَكونُ عَلَيهِ الوِزرُ؟ فَقالوا: نَعَم، قالَ: فَكَذلِكَ يُؤجَرُ.[۶۳۴]

346. مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو ذر ـ: پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله چند چيز را نام برد كه مرد براى آنها اجر داده مى‌‌شود، تا رسيد به همبستر شدن با همسر. گفتند: اى پيامبر خدا! آيا براى ارضاى شهوتش هم اجر داده مى‌‌شود؟

فرمود: «آيا اگر از راه حرام اين كار را بكند، گناهى بر اين منظور نمى‌‌شود؟». گفتند: چرا. فرمود: «پس، همين طور هم [در حلالش] اجر دارد».

347. الكافي عن إسحاق بن عمّار: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام عَنِ الرَّجُلِ يَكونُ مَعَهُ أهلُهُ فِي السَّفَرِ، لا يَجِدُ الماءَ، أيَأتي أهلَهُ؟ قالَ: ما اُحِبُّ أن يَفعَلَ إلاّ أن يَخافَ عَلى نَفسِهِ. قالَ: قُلتُ: طَلَبَ بِذلِكَ اللَّذَّةَ، أو يَكونُ شَبِقا[۶۳۵] إلَى النِّساءِ؟

قالَ: إنَّ الشَّبِقَ يَخافُ عَلى نَفسِهِ، قُلتُ: يَطلُبُ بِذلِكَ اللَّذَّةَ! قالَ: هُوَ حَلالٌ.

قُلتُ: فَإِنَّهُ يُروى عَنِ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله أنَّ أبا ذَرٍّ رحمه‌‌اللهسَأَلَهُ عَن هذا، فَقالَ: «ائتِ أهلَكَ تُؤجَر»، فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، آتيهِم واُؤجَرُ؟! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: «كَما أنَّكَ إذا أتَيتَ الحَرامَ اُزِرتَ[۶۳۶]، فَكَذلِكَ إذا أتَيتَ الحَلالَ اُجِرتَ».

فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام: ألا تَرى أنَّهُ إذا خافَ عَلى نَفسِهِ فَأَتَى الحَلالَ اُوجِرَ![۶۳۷]

347. الكافى ـ به نقل از اسحاق بن عمّار ـ: از امام صادق عليه‌‌السلام در باره مردى پرسيدم كه با همسرش در مسافرت است و آب در دسترس ندارد، آيا با زنش نزديكى بكند؟ فرمود: «دوست ندارم اين كار را بكند، مگر آن كه بر خويش بترسد [كه به گناه بيفتد]». گفتم: با اين كار قصد لذّت بردن دارد يا اين كه شهوتش نسبت به زنان تهييج شده است؟

فرمود: «كسى كه شهوتش تحريك شده و بر خويش مى‌‌ترسد». گفتم: او با اين كار، لذّت مى‌‌بَرَد! فرمود: «اين، حلال است».

گفتم: از پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله روايت مى‌‌شود كه ابوذر رحمه‌‌الله از ايشان در اين باره پرسيد. پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «با همسرت، نزديكى كن تا پاداش داده شوى». ابوذر گفت: اى پيامبر خدا! با آنها نزديكى كنم و پاداش برم؟! رسول خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «همان گونه كه اگر مرتكب حرام شوى، گناهكارى، همچنين هر گاه به سوى حلال رَوى، اجر مى‌‌يابى».

امام صادق عليه‌‌السلام فرمود: «آيا نمى‌‌بينى كه هر گاه بر خويش بترسد و با حلال در آميزد، پاداش مى‌‌گيرد!».

348. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله لِرَجُلٍ: أصبَحتَ صائِما؟ قالَ: لا، قال: أطعَمتَ مِسكينا؟ قالَ: لا، قالَ: فَارجِع إلى أهلِكَ؛ فَإِنَّهُ مِنكَ عَلَيهِم صَدَقَةٌ.[۶۳۸]

348. امام صادق عليه‌‌السلام: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به مردى فرمود: «روزه دارى؟». گفت: نه. فرمود: «بينوايى را اطعام كرده‌‌اى؟». گفت: نه. فرمود: «پس به سراغ همسرت برو كه اين كار تو، براى آنان صدقه است».

349. عنه عليه‌‌السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله دَخَلَ بَيتَ اُمِّ سَلَمَةَ فَشَمَّ ريحا طَيِّبَةً، فَقالَ: أتَتكُمُ الحَولاءُ؟ فَقالَت: هُوَ ذا هِيَ تَشكو زَوجَها، فَخَرَجَت عَلَيهِ الحَولاءُ، فَقالَت: بِأَبي أنتَ واُمّي إنَّ زَوجي عَنّي مُعرِضٌ، فَقالَ: زيديهِ يا حَولاءُ، قالَت: ما أترُكُ شَيئا طَيِّبا مِمّا أتَطَيَّبُ لَهُ بِهِ وهُوَ عَنّي مُعرِضٌ، فَقالَ: أما لَو يَدري ما لَهُ بِإِقبالِهِ عَلَيكِ. قالَت: وما لَهُ بِإِقبالِهِ عَلَيَّ؟

فَقالَ: أما إنَّهُ إذا أقبَلَ اكتَنَفَهُ[۶۳۹] مَلَكانِ، فَكانَ كَالشّاهِرِ سَيفَهُ في سَبيلِ اللّهِ، فَإِذا هُوَ جامَعَ تَحاتُّ[۶۴۰] عَنهُ الذُّنوبُ كَما يَتَحاتُّ وَرَقُ الشَّجَرِ، فَإِذا هُوَ اغتَسَلَ انسَلَخَ مِنَ الذُّنوبِ.[۶۴۱]

349. امام صادق عليه‌‌السلام: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وارد اتاق اُمّ سلمه شد و بوى خوشى را استشمام كرد و فرمود: «حَولاء، نزد شما آمده؟». اُمّ سلمه گفت: او اين جاست و از شوهرش شكايت دارد. حولاء، نزد آن حضرت آمد و گفت: پدر و مادرم به فدايت! شوهرم، به من، بى‌‌اعتناست.

فرمود: «بيشتر به او بِرس، اى حولاء!». گفت: هيچ عطرى نبوده كه خودم را با آن براى او خوش‌‌بو نكنم؛ امّا او همچنان از من روى‌‌گردان است! پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «كاش مى‌‌دانست كه با روى آوردنش به تو، چه پاداشى براى اوست!». حولاء گفت: او با رو آوردنش به من، چه پاداشى دارد؟

فرمود: «هر گاه روى آوَرَد، دو فرشته، او را در آغوش مى‌‌كِشند، و همانند كسى است كه در راه خداوند، شمشير بر كشد، و چون مجامعت كند، گناهان او همچون برگ درخت، فرو مى‌‌ريزند و هر گاه غسل كند، از گناهان، جدا مى‌‌شود».

3 / 15: ما يوجِبُ تَضاعُفَ الثَّوابِ

3 / 15: اسباب چند برابر شدن پاداش

3 / 15 ـ 1: العِلمُ

3 / 15 ـ 1: علم

350. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: رَكعَةٌ مِن عالِمٍ بِاللّهِ، خَيرٌ مِن ألفِ رَكعَةٍ مِن مُتَجاهِلٍ بِاللّهِ.[۶۴۲]

350. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يك ركعت نماز از عالم خداشناس بهتر از هزار ركعت نماز كسى است كه از خداشناسىِ لازم برخوردار نيست.[۶۴۳]

351. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: رَكعَتانِ مِن عالِمٍ خَيرٌ مِن سَبعينَ رَكعَةً مِن جاهِلٍ لِأَنَّ العالِمَ تَأتيهِ الفِتنَةُ فَيَخرُجُ مِنها بِعِلمِهِ، وتَأتِي الجاهِلَ فَيَنسِفُهُ نَسفاً.[۶۴۴]

351. امام على عليه‌‌السلام: دو ركعت نماز عالم، بهتر از هفتاد ركعت نماز جاهل است؛ زيرا فتنه چون به دانشمند برسد، با دانش خويش از آن بيرون مى‌‌آيد و به نادان كه برسد، وى را از جا برمى‌‌كَنَد.

راجع: العلم والحكمة: ص218 (القسم الخامس: التعلّم / الفصل الثاني / فضل طلب العلم على العبادة).

ر. ك: علم و حكمت در قرآن و حديث: ص405 (بخش پنجم: كسب شناخت / فصل دوم / برترى دانشجويى بر عبادت).

3 / 15 ـ 2: الشَّهادَتانِ

3 / 15 ـ 2: شهادت به يگانگى خدا و رسالت پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله

352. عنه عليه‌‌السلام ـ في خُطبَةِ الوَسيلَةِ ـ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ؛ شَهادَتانِ تَرفَعانِ القَولَ وتُضاعِفانِ العَمَلَ.[۶۴۵]

352. امام على عليه‌‌السلام ـ در خطبه وسيله ـ: گواهى مى‌‌دهم كه خدايى جز اللّه‌‌ نيست، يگانه است و بى‌‌انباز، و گواهى مى‌‌دهم كه محمّد، بنده و فرستاده اوست؛ دو گواهى‌‌اى كه گفتار [و عقيده] را [به درگاه خدا] بالا مى‌‌برند و كردار را چند برابر مى‌‌سازند.

3 / 15 ـ 3:حُبُّ أهلِ البَيتِ عليهم‌‌السلام

3 / 15 ـ 3: دوست داشتن اهل بيت عليهم‌‌السلام

353. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: حُبُّنا أهلَ البَيتِ يُكَفِّرُ الذُّنوبَ ويُضاعِفُ الحَسَناتِ، وإنَّ اللّهَ تَعالى لَيَتَحَمَّلُ عَن مُحِبّينا أهلَ البَيتِ ما عَلَيهِم مِن مَظالِمِ العِبادِ، إلاّ ما كانَ مِنهُم فيها عَلى إصرارٍ وظُلمٍ لِلمُؤمِنينَ، فَيَقولُ لِلسَّيِّئاتِ: كوني حَسَناتٍ.[۶۴۶]

353. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: محبّت ما اهل بيت گناهان را پاك مى‌‌كند و حسنات را دو چندان مى‌‌كند و خداوند متعال، مظالم بندگان را كه بر گردن دوستداران ما اهل بيت است، به عهده مى‌‌گيرد، مگر آن مظالمى كه با اصرار و با ستم به مؤمنان همراه باشد. پس به بدى‌‌ها مى‌‌گويد: خوبى شويد.

راجع: أهل البيت في الكتاب والسنّة: ص387 (القسم التاسع: حب أهل البيت عليهم‌‌السلام).

ر. ك: اهل بيت عليهم‌‌السلام در قرآن و حديث: ص599 (بخش نهم: دوستى اهل بيت عليهم‌‌السلام).

354. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن عَرَفَ الإِمامَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ عليهم‌‌السلام وتَوَلاّهُ، ثُمَّ عَمِلَ لِنَفسِهِ بِما شاءَ مِن عَمَلِ الخَيرِ قُبِلَ مِنهُ ذلِكَ، وضوعِفَ لَهُ أضعافا كَثيرَةً.[۶۴۷]

354. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس امامِ خاندان محمّد عليهم‌‌السلام را بشناسد و از او پيروى كند، سپس هر كار نيكى كه خواست، براى خود انجام دهد، آن كار از او پذيرفته مى‌‌شود و برايش چندين برابر مى‌‌گردد.

355. الكافي عن عمّار الساباطي: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَ نَ اللَّهِ كَمَنم بَاءَ بِسَخَطٍ مِّنَ اللَّهِ وَمَأْوَآهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ * هُمْ دَرَجَتٌ عِندَ اللَّهِ»[۶۴۸]، فَقالَ: الَّذين اتَّبَعوا رِضوانَ اللّهِ هُمُ الأَئِمَّةُ، وهُم وَاللّهِ يا عَمّارُ دَرَجاتٌ لِلمُؤمِنينَ، وبِوِلايَتِهِم ومَعرِفَتِهِم إيّانا، يُضاعِفُ اللّهُ لَهُم أعمالَهُم، ويَرفَعُ اللّهُ لَهُمُ الدَّرجاتِ العُلى.[۶۴۹]

355. الكافى ـ به نقل از عمّار ساباطى ـ: از امام جعفر صادق عليه‌‌السلام در باره اين فرموده خداى عز و جل پرسيدم: «آيا هر كه خشنودىِ خدا را پيروى نمود، چون كسى است كه به خشمى از خدا باز گشته است. منزلگاه او دوزخ است، و بد جاى بازگشتى است. ايشان [كه پيرو خشنودىِ خدايند، صاحبان] درجه‌‌ها و پايه‌‌هاى بلند نزد خدا دارند». فرمود: «آنان كه خشنودى خدا را پيروى نمودند، ائمّه‌‌اند و ايشان ـ اى عمّار ـ به خدا سوگند كه درجه‌‌ها و پايه‌‌هاى بلند از براى مؤمنان هستند و به دوستىِ ايشان با ما و شناختن ايشان از ما، خدا، اعمال ايشان و ثواب آن را از براى ايشان، دو برابر مى‌‌كند و درجات والا را براى ايشان بلند مى‌‌گرداند».

356. الإمام العسكري عليه‌‌السلام ـ فِي التَّفسيرِ المَنسوبِ إلَيهِ في فَضلِ المُوالاةِ لِمُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ عليهم‌‌السلام ـ: إنَّ اللّهَ يُزَكّي أعمالَكَ ويُضاعِفُها بِمُوالاتِكَ لَهُم، وبَراءَتِكَ مِن أعدائِهِم.[۶۵۰]

356. امام عسكرى عليه‌‌السلام ـ در تفسير منسوب به ايشان، در باره فضيلت دوستى محمّد و آل محمّد عليهم‌‌السلام ـ: خداوند به واسطه دوستى و وفادارى تو با ايشان و برائت از دشمنانشان، اعمالت را پاك و چند برابر مى‌‌گرداند.

357. المزار الكبير ـ في زِيارَةِ الإِمامِ المَهدِيِّ عليه‌‌السلام ـ: أشهَدُ أنَّ بِوِلايَتِكَ تُقبَلُ الأَعمالُ، وتُزَكَّى[۶۵۱] الأَفعالُ، وتُضاعَفُ الحَسَناتُ، فَمَن جاءَ بِوِلايَتِكَ وَاعتَرَفَ بِإِمامَتِكَ قُبِلَت أعمالُهُ، وصُدِّقَت أقوالُهُ، وتَضاعَفَت حَسَناتُهُ، ومُحِيَت سَيِّئاتُهُ.[۶۵۲]

357. المزار الكبير ـ در زيارت امام مهدى عليه‌‌السلام ـ: گواهى مى‌‌دهم كه با ولايت و دوستى تو، اعمال، پذيرفته مى‌‌شوند و كردارها، پاك مى‌‌گردند و حسنات، چند برابر مى‌‌شوند. بنا بر اين، هر كس كه ولايت تو را داشته و به امامت تو معترف باشد، اعمالش پذيرفته و گفته‌‌هايش تصديق و حسناتش چند برابر و بدى‌‌ها [و گناهان]او زدوده مى‌‌شوند.

3 / 15 ـ 4: تَطهيرُ القَلبِ

3 / 15 ـ 4: پاك‌‌سازى قلب

358. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: طَهِّروا قُلوبَكُم مِن دَرَنِ[۶۵۳] السَّيِّئاتِ، تُضاعَف لَكُمُ الحَسَناتُ.[۶۵۴]

358. امام على عليه‌‌السلام: دل‌‌هاى خود را از چرك گناهان، پاك كنيد تا كارهاى نيك شما دوچندان شود.

3 / 15 ـ 5: الإِنفاقُ فى سَبيلِ اللّهِ

3 / 15 ـ 5: انفاق كردن در راه خدا

الكتاب

قرآن

«مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».[۶۵۵]

«كيست كه به خدا «قرض الحسنه‌‌اى» دهد [و از اموالى كه خدا به او بخشيده، انفاق كند،] تا آن را براى او، چندين برابر كند؟ و خداوند است كه [روزى بندگان را] محدود يا گسترده مى‌‌سازد [و انفاق، هرگز باعث كمبود روزى آنها نمى‌‌شود] و به سوى او باز مى‌‌گرديد [و پاداش خود را خواهيد گرفت]».

«مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ».[۶۵۶]

«كيست كه به خدا وام نيكو دهد [و از اموالى كه به او ارزانى داشته، انفاق كند] تا خداوند، آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش پرارزشى است!».

«إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقَتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ».[۶۵۷]

«مردان و زنان انفاق كننده و آنها كه [از اين راه] به خدا «قرض الحسنه» دهند، [اين قرض الحسنه] براى آنان دوچندان مى‌‌شود و پاداش پرارزشى دارند».

«إِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ».[۶۵۸]

«اگر به خدا قرض الحسنه دهيد، آن را براى شما دوچندان مى‌‌سازد و شما را مى‌‌بخشد و خداوند، شكركننده و بردبار است».

الحديث

حديث

359. الدرّ المنثور عن يحيى بن أبي كثير: لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ: «مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»، قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يا أهلَ الإِسلامِ! أقرِضُوا اللّهَ مِن أموالِكُم يُضاعِفهُ لَكُم أضعافاً كَثيرَةً.[۶۵۹]

359. الدرّ المنثور ـ به نقل از يحيى بن ابى كثير ـ: چون اين آيه نازل شد: «كيست كه به خدا وام نيكو دهد؟»، پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «اى اهل اسلام! از دارايى‌‌هاى خود به خدا وام دهيد تا آن [وام] را برايتان چندين برابر گرداند».

360. المعجم الكبير عن أبي اُمامة: إنَّ أبا ذَرٍّ قالَ: يا رَسولَ اللّهِ مَا الصَّدَقَةُ؟ قالَ: أضعافٌ مُضَعَّفَةٌ، وعِندَ اللّهِ المَزيدُ. ثُمَّ قَرَأَ: «مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً».[۶۶۰]

360. المعجم الكبير ـ به نقل از ابو اُمامه ـ: ابو ذر گفت: اى پيامبر خدا! صدقه چيست [و چه پاداشى دارد]؟ فرمود: «چندين برابرش، و نزد خدا بيشتر است [و بيش از چندين برابر مى‌‌دهد]». سپس اين آيه را خواند: «كيست آن كس كه به خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد؟».

361. تفسير الطبري عن زيد بن أسلم: لَمّا نَزَلَت: «مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً» جاءَ أبُو الدِّحداحِ إلَى النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فَقالَ: يا نَبِيَّ اللّهِ، ألا أرى رَبَّنا يَستَقرِضُنا مِمّا أعطانا لِأَنفُسِنا! وإنَّ لي أرضَينِ: إحداهُما بِالعالِيَةِ، وَالاُخرى بِالسّافِلَةِ، وإنّي قَد جَعَلتُ خَيرَهُما صَدَقَةً.

وقالَ: فَكانَ النَّبِيُّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يَقولُ: كَم مِن عِذقٍ مُذَلَّلٍ لِأَبِي الدِّحداحِ فِي الجَنَّةِ.[۶۶۱]

361. تفسير الطبرى ـ به نقل از زيد بن اسلم ـ: چون اين آيه نازل شد: «كيست آن كس كه به خدا وام نيكويى دهد تا [خدا]آن را براى او چند برابر بيفزايد؟»، ابو دحداح نزد پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! مى‌‌بينم كه خداوند از آنچه به ما عطا فرموده است، براى خود ما وام مى‌‌خواهد! من دو قطعه زمين دارم: يكى در بالاى مدينه و ديگرى در پايين مدينه، و من بهترينش را صدقه قرار دادم.

زيد بن اسلم گفت: [از اين پس] پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله مى‌‌فرمود: «چه بسيار خوشه‌‌هاى خرماى آويزانى كه براى ابو دحداح در بهشت است!».

362. الإمام الصادق عليه‌‌السلاموَاللَّهُ يُضَعِفُ لِمَن يَشَآءُ»[۶۶۲] لِمَن أنفَقَ مالَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ.[۶۶۳]

362. امام صادق عليه‌‌السلام: [آيه] «خدا براى هر كه بخواهد، دو چندان مى‌‌كند»، در باره كسى است كه دارايىِ خود را براى جلب خشنودىِ خدا انفاق كند.

363. الكافي عن إسحاق بن عمّار وعبداللّه‌‌ بن سنان عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: قالَ اللّهُ عز و جل: إنّي جَعَلتُ الدُّنيا بَينَ عِبادي قَرضا، فَمَن أقرَضَني مِنها قَرضا أعطَيتُهُ بِكُلِّ واحِدَةٍ عَشرا إلى سَبعِمِئَةِ ضِعفٍ وما شِئتُ مِن ذلِكَ، ومَن لَم يُقرِضني مِنها قَرضا فَأَخَذتُ مِنهُ شَيئا قَسرا فَصَبَرَ؛ أعطَيتُهُ ثَلاثَ خِصالٍ لَو أعطَيتُ واحِدَةً مِنهُنَّ مَلائِكَتي لَرَضوا بِها مِنّي.

قالَ: ثُمَّ تَلا أبو عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام قَولَ اللّهِ عز و جل: الَّذينَ «الَّذِينَ إِذَآ أَصَبَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ * أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ» فَهذِهِ واحِدَةٌ مِن ثَلاثِ خِصالٍ «وَ رَحْمَةٌ» اثنَتانِ «وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»[۶۶۴] ثَلاثٌ. ثُمَّ قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام: هذا لِمَن أخَذَ اللّهُ مِنهُ شَيئا قَسرا.[۶۶۵]

363. الكافى ـ به نقل از اسحاق بن عمّار و عبد اللّه‌‌ بن سنان ـ: امام جعفر صادق عليه‌‌السلام فرمود: «پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: خداى عز و جل مى‌‌فرمايد: "من دنيا را در ميان بندگان خويش به قرض قرار دادم. پس هر كه از آن چيزى به من قرض دهد، او را به هر يكى، ده عطا كنم تا هفتصد چندان و آنچه از آن خواسته باشم، و هر كه از آن چيزى به من قرض ندهد و به جبر چيزى از او بگيرم، سه چيز به او عطا كنم كه اگر يكى از آنها را به فرشتگان خويش عطا كنم، هر آينه به آن از من راضى شوند"».

پس امام صادق عليه‌‌السلام قول خداى عز و جل را تلاوت فرمود كه: «كسانى كه هر گاه مصيبتى به آنان رسيد، مى‌‌گويند: ما از خداييم و به سوى او باز مى‌‌گرديم. بر اينان، درودهايى از جانب پروردگارشان است». [سپس فرمود]«اين، يك چيز است از سه چيز. و «رحمتى»، اين، دومى «و ايشان همان ره‌‌يافتگان‌‌اند»، اين سومى». بعد از آن فرمود: «اين از براى كسى است كه خدا به جبر از او چيزى را فرا گرفته باشد».

3 / 15 ـ 6: إحسانُ العَمَلِ

3 / 15 ـ 6: كار نيك انجام دادن

الكتاب

قرآن

«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِن تَكُ حَسَنَةً يُضَعِفْهَا وَيُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا».[۶۶۶]

«خداوند [حتّى] به اندازه سنگينىِ ذرّه‌‌اى، ستم نمى‌‌كند و اگر كار نيكى باشد، آن را دوچندان مى‌‌سازد و از نزد خود، پاداش بزرگى [در برابر آن] مى‌‌دهد».

«مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا».[۶۶۷]

«هر كس كار نيكى به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد و هر كس كار بدى انجام دهد، جز به مانند آن، كيفر نخواهد ديد و ستمى بر آنها نخواهد شد».

«لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ».[۶۶۸]

«كسانى كه نيكى كردند، پاداش نيك و افزون بر آن دارند».

الحديث

حديث

364. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ اللّهَ لَيُضاعِفُ الحَسَنَةَ ألفَي ألفِ حَسَنَةٍ.[۶۶۹]

364. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند، حسنه را به دوهزار هزار برابر مى‌‌افزايد.

365. الإمام عليّ عليه‌‌السلام ـ في دُعائِهِ[۶۷۰] ـ: ضاعَفتَ لِمَن أحسَنَ، وأَوجَبتَ عَلَى المُحسِنينَ شُكرَ تَوفيقِكَ لِلإِحسانِ، وعَلَى المُسيءِ شُكرَ تَعَطُّفِكَ بِالاِمتِنانِ، ووَعَدتَ مُحسِنَهُم بِالزِّيادَةِ فِي الإِحسانِ مِنكَ.…[۶۷۱]

365. امام على عليه‌‌السلام ـ در دعا ـ: به آن كه نيكى كرد، دو چندان [پاداش] دهى و بر نيكوكاران، واجب كرده‌‌اى كه در برابر توفيق نيكوكارى‌‌ات، سپاس‌‌گزارى كنند و بر بدكار، واجب ساخته‌‌اى كه مهربانى و بنده‌‌نوازى‌‌ات را سپاس گويند و به نيكوكارشان وعده داده‌‌اى كه بر نيكىِ خويش [به ايشان] بيفزايى.

366. عنه عليه‌‌السلام: ولكِن جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى العِبادِ أن يُطيعوهُ، وجَعَلَ كَفّارَتَهُم عَلَيهِ بِحُسنِ الثَّوابِ تَفَضُّلاً مِنهُ، وتَطَوُّلاً بِكَرَمِهِ، وتَوَسُّعا بِما هُوَ مِنَ المَزيدِ لَهُ أهلاً.[۶۷۲]

366. امام على عليه‌‌السلام: امّا خداوند، حقّ خود را بر بندگانش، اين قرار داد كه از او فرمان برند و [در مقابل،]حقّ آنان را بر خود، اين قرار داد كه از سرِ تفضّل و از روى بخشندگى و فزون‌‌بخشى‌‌اى كه سزاوار اوست، آنان را پاداش نيك دهد.…

367. المحاسن عن عمر بن يزيد: سَمِعتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه‌‌السلام يَقولُ: إذا أحسَنَ المُؤمِنُ عَمَلَهُ، ضاعَفَ اللّهُ عَمَلَهُ لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبعَمِئَةٍ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى: «وَاللَّهُ يُضَعِفُ لِمَن يَشَاءُ»[۶۷۳]، فَأَحسِنوا أعمالَكُمُ الَّتي تَعمَلونَها لِثَوابِ اللّهِ.

فَقُلتُ لَهُ: ومَا الإِحسانُ؟ قالَ: فَقالَ: إذا صَلَّيتَ فَأَحسِن رُكوعَكَ وسُجودَكَ، وإذا صُمتَ فَتَوَقَّ كُلَّ ما فيهِ فَسادُ صَومِكَ، وإذا حَجَجتَ فَتَوَقَّ ما يَحرُمَ عَلَيكَ في حَجِّكَ وعُمرَتِكَ. قالَ: وكُلُّ عَمَلٍ تَعمَلُهُ للّه‌‌ فَليَكُن نَقِيّا مِنَ الدَّنَسِ.[۶۷۴]

367. المحاسن ـ به نقل از عمر بن يزيد ـ: از امام صادق عليه‌‌السلام شنيدم كه مى‌‌فرمود: «هر گاه مؤمن، كار خود را نيكو گردانَد، خداوند، كارش را چند برابر مى‌‌كند: براى هر حسنه، هفتصد حسنه. اين، همان سخن خداى متعال است كه: «خداوند براى هر كه بخواهد، مى‌‌افزايد». پس كارهايى را كه به خاطر پاداش الهى انجام مى‌‌دهيد، نيكو كنيد».

به او گفتم: نيكو گردانيدن چيست؟ فرمود: «هر گاه نماز خواندى، ركوع و سجودت را خوب انجام بده و هر گاه روزه گرفتى، از هر چه روزه‌‌ات را تباه مى‌‌كند، بپرهيز و هر گاه حجّ گزاردى، از آنچه در حجّ و عمره‌‌ات بر تو حرام است، بپرهيز». [سپس] فرمود: «هر كارى را كه براى خدا مى‌‌كنى، بكوش كه از آلايش، پاك باشد».

3 / 15 ـ 7: الاِستِتارُ بِالحَسَنَةِ

3 / 15 ـ 7: پنهانى انجام دادن كار نيك

368. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: المُستَتِرُ بِالحَسَنَةِ يَعدِلُ سَبعينَ حَسَنَةً، وَالمُذيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخذولٌ، وَالمُستَتِرُ بِها مَغفورٌ لَهُ.[۶۷۵]

368. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: آن كه حسنه را مى‌‌پوشانَد، برابر با هفتاد حسنه است و آن كه گناه و بدى را فاش مى‌‌سازد، ذليل است و آن كه بدى را مى‌‌پوشانَد، آمرزيده است.

369. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: فَضلُ عَمَلِ المُهاجِرِ عَلَى الأَعرابِيِّ بِسَبعينَ ضِعفا، وفَضلُ عَمَلِ العالِمِ عَلَى العابِدِ بِسَبعينَ ضِعفا، وفَضلُ عَمَلِ السِّرِّ عَلَى العَلانِيَةِ بِسَبعينَ ضَعفا، ومَنِ استَوَت سَريرَتُهُ وعَلانِيَتُهُ باهَى اللّهُ بِهِ مَلائِكَتَهُ، ثُمَّ يَقولُ: هذا عَبدي حَقّا.[۶۷۶]

369. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: برترى عمل مهاجر بر باديه‌‌نشين، هفتاد برابر است. فضيلت عمل عالم بر عابد، هفتاد برابر است. برترىِ عمل نهانى بر آشكار، هفتاد برابر است و هر كس نهان و آشكارش يكسان باشد، خداوند به او بر فرشتگانش مباهات مى‌‌كند و مى‌‌فرمايد: «اين، بنده راستين من است».

370. الإمام الكاظم عليه‌‌السلام: المُستَتِرُ بِالحَسَنَةِ لَهُ سَبعونَ ضِعفا، وَالمُذيعُ لَهُ واحِدٌ.[۶۷۷]

370. امام كاظم عليه‌‌السلام: كسى كه كار نيك را پنهانى انجام دهد، برايش هفتاد برابر به حساب مى‌‌آيد و كسى كه آشكارا انجامش دهد، برايش يك برابر به حساب مى‌‌آيد.

3 / 15 ـ 8: جِهادُ النَّفسِ

3 / 15 ـ 8: جهاد با نفس

371. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: رَدعُ[۶۷۸] النَّفسِ وجِهادُها عَن أهوِيَتِها[۶۷۹] يَرفَعُ الدَّرَجاتِ ويُضاعِفُ الحَسَناتِ.[۶۸۰]

371. امام على عليه‌‌السلام: جهاد با نفْس و باز داشتن آن از خواهش‌‌هايش درجات را رفعت مى‌‌بخشد و حسنات را دوچندان مى‌‌كند.

372. عنه عليه‌‌السلام: جودوا فِي اللّهِ وجاهِدوا أنفُسَكُم عَلى طاعَتِهِ، يُعظِم لَكُمُ الجَزاءَ، ويُحسِن لَكُمُ الحَباءَ[۶۸۱].[۶۸۲]

372. امام على عليه‌‌السلام: به خاطر خدا بخشش كنيد و در راه طاعت او، با نفْس‌‌هايتان بجنگيد، تا به شما پاداش بزرگ و بخشش نيكو عطا فرمايد.

3 / 15 ـ 9: الزَّواجُ

3 / 15 ـ 9: ازدواج كردن

373. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: رَكعَتَينِ يُصَلِّيهِمَا المُتَزَوِّجُ، أفضَلُ عِندَ اللّهِ مِن سَبعينَ رَكعَةً يُصَلّيها غَيرُ مُتَزَوِّجٍ.[۶۸۳]

373. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: دو ركعت نمازى كه مرد متأهّل مى‌‌خوانَد، نزد خداوند، برتر از هفتاد ركعتى است كه غير متأهّل مى‌‌خوانَد.

3 / 15 ـ 10: السِّواكُ

3 / 15 ـ 10: مسواك زدن

374. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: السِّواكُ فيهِ عَشرُ خِصالٍ: مَطهَرَهٌ لِلفَمِ، مَرضاةٌ لِلرَّبِّ، يُضاعِفُ الحَسَناتِ سَبعينَ ضِعفا.…[۶۸۴]

374. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مسواك زدن، ده خاصيّت دارد: دهان را خوش‌‌بو مى‌‌كند؛ خداوند را خشنود مى‌‌سازد؛ نيكى‌‌ها را هفتاد برابر مى‌‌گردانَد.…

3 / 15 ـ 11: لَيلَةُ القَدرِ

3 / 15 ـ 11: شب قدر

375. الإمام الباقر عليه‌‌السلام ـ لَمّا سَأَلَهُ حُمرانُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل:... «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»[۶۸۵]: أيُّ شَيءٍ عُنِيَ بِذلِكَ؟ قالَ ـ: العَمَلُ الصّالِحُ فيها مِنَ الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وأَنواعِ الخَيرِ، خَيرٌ مِنَ العَمَلِ في ألفِ شَهرٍ لَيسَ فيها لَيلَةُ القَدرِ. ولَولا ما يُضاعِفُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى لِلمُؤمِنينَ ما بَلَغوا، ولكِنَّ اللّهَ يُضاعِفُ لَهُمُ الحَسَناتِ بِحُبِّنا.[۶۸۶]

375. امام باقر عليه‌‌السلام ـ در پاسخ به اين سؤال حمران كه: مقصود از آيه: «شب قدر، بهتر از هزار ماه است» چيست؟ ـ: كار نيك در اين شب، مانند نماز، زكات و انواع نيكى‌‌ها، بهتر از كار [نيك] در هزار ماهى است كه شب قدر در آنها نباشد. اگر نبود كه خداى متعال، براى مؤمنان، چند برابر مى‌‌گردانَد، قطعا به آن نمى‌‌رسيدند؛ ولى خداوند، حسنات آنان را به سبب محبّت ما، چند برابر مى‌‌گرداند.

3 / 15 ـ 12: لَيلَةُ الجُمُعَةِ

3 / 15 ـ 12: شب جمعه

376. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: اِجتَنِبُوا المَعاصِيَ لَيلَةَ الجُمُعَةِ؛ فَإِنَّ السَّيِّئَةَ مُضاعَفَةٌ وَالحَسَنَةَ مُضاعَفَةٌ، ومَن تَرَكَ مَعصِيَةَ اللّهِ لَيلَةَ الجُمُعَةِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ كُلَّ ما سَلَفَ فيهِ، وقيلَ لَهُ: اِستَأنِفِ العَمَلَ، ومَن بارَزَ اللّهَ لَيلَةَ الجُمُعَةِ بِمَعصِيَةٍ، أخَذَهُ اللّهُ بِكُلِّ ما عَمِلَ في عُمُرِهِ، وضاعَفَ عَلَيهِ العَذابَ بِهذِهِ المَعصِيَةِ، فَإِذا كانَ لَيلَةُ الجُمُعَةِ رَفَعَت حيتانُ[۶۸۷] البُحورِ رُؤوسَها ودَوابُّ البَراري، ثُمَّ نادَت بِصَوتٍ ذَلقٍ[۶۸۸]: رَبَّنا لا تُعَذِّبنا بِذُنوبِ الآدَمِيّينَ.[۶۸۹]

376. امام صادق عليه‌‌السلام: در شب جمعه، از گناهان بپرهيزيد؛ چون گناه، چند برابر مى‌‌شود و حسنه هم چند برابر مى‌‌شود. هر كس در شب جمعه، نافرمانى از خدا را ترك كند، خداوند، همه گناهان گذشته او را مى‌‌بخشد و به او مى‌‌گويند: «كار را از سر بگير» و هر كس در شب جمعه، با انجام دادن گناهى به مبارزه با خدا بپردازد، خداوند، او را به همه كرده‌‌هاىِ در طول عمرش مؤاخذه مى‌‌كند و به سبب اين گناه، عذابش را دوچندان مى‌‌نمايد. چون شب جمعه مى‌‌شود، ماهيان درياها و حيوانات صحراها، سرهاى خود را بالا مى‌‌آوردند و با صدايى رسا مى‌‌گويند: «خدايا! ما را به سبب گناهان آدميان، عذاب نكن».

3 / 15 ـ 13: يَومُ الجُمُعَةِ

3 / 15 ـ 13: روز جمعه

377. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ يَومَ الجُمُعَةِ سَيِّدُ الأَيّامِ؛ يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ، ويَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ، ويَرفَعُ فيهِ الدَّرَجاتِ.[۶۹۰]

377. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: روز جمعه، سَرور روزهاست. خداوند در آن روز، حسنات را مى‌‌افزايد و گناهان را محو مى‌‌كند و درجات را بالا مى‌‌بَرَد.

378. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أكثِروا مِنَ الصَّلاةِ عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ؛ فَإِنَّهُ يَومٌ تُضاعَفُ فيهِ الأَعمالُ.[۶۹۱]

378. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: در روز جمعه، بسيار بر من صلوات بفرستيد؛ زيرا جمعه، روزى است كه اعمال در آن، چند برابر محاسبه مى‌‌شود.

379. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: إنَّ الأَعمالَ تُضاعَفُ يَومَ الجُمُعَةِ؛ فَأَكثِروا فيهِ مِنَ الصَّلاةِ وَالصَّدَقَةِ.[۶۹۲]

379. امام باقر عليه‌‌السلام: در روز جمعه، اعمال، چند برابر محاسبه مى‌‌شود. پس در آن روز، بسيار نماز بخوانيد و صدقه دهيد.

380. عنه عليه‌‌السلام: الخَيرُ وَالشَّرُّ يُضاعَفُ يَومَ الجُمُعَةِ.[۶۹۳]

380. امام باقر عليه‌‌السلام: اعمال نيك و بد، در روز جمعه، دوچندان محاسبه مى‌‌شود.

381. الإمام الصادق عليه‌‌السلام ـ فِي الرَّجُلِ يُريدُ أن يَعمَلَ شَيئا مِنَ الخَيرِ مِثلَ الصَّدَقَةِ وَالصَّومِ ونَحوَ هذا ـ: يُستَحَبُّ أن يَكونَ ذلِكَ يَومَ الجُمُعَةِ؛ فَإِنَّ العَمَلَ يَومَ الجُمُعَةِ يُضاعَفُ.[۶۹۴]

381. امام صادق عليه‌‌السلام ـ در باره كسى كه مى‌‌خواهد كار خيرى همچون: صدقه، روزه و مانند آن را انجام دهد ـ: مستحب است كه آن كار، در روز جمعه باشد؛ چرا كه در روز جمعه، عمل، چند برابر محاسبه مى‌‌شود.

3 / 15 ـ 14: صَلاةُ الجُمُعَةِ

3 / 15 ـ 14: نماز جمعه

382. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يَحضُرُ الجُمُعَةَ ثَلاثَةُ نَفرٍ: رَجُلٌ حَضَرَها يَلغو وهُوَ حَظُّهُ مِنها، ورَجُلٌ حَضَرَها يَدعو فَهُوَ رَجُلٌ دَعَا اللّهَ عز و جل؛ إن شاءَ أعطاهُ وإن شاءَ مَنَعَهُ، ورَجُلٌ حَضَرَها بِإِنصاتٍ وسُكوتٍ ولَم يَتَخَطَّ رَقَبَةَ مُسلِمٍ ولَم يُؤذِ أحَدا؛ فَهِيَ كَفّارَةٌ إلَى الجُمُعَةِ الَّتي تَليها وزِيادَةُ ثَلاثَةِ أيّامٍ، وذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»[۶۹۵].[۶۹۶]

382. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: شركت كنندگان در نماز جمعه، سه گونه اند: يك عدّه در آن شركت مى‌‌كنند و [در بين آن] به حرف زدن مى‌‌پردازند. بهره اينها از نماز جمعه همين است. عدّه‌‌اى در آن شركت مى‌‌كنند و به دعا كردن مى‌‌پردازند. اين عدّه، خداى توانا و بزرگ را مى‌‌خوانند و خدا هم اگر خواست، به آنها عطا مى‌‌كند و اگر خواست، عطا نمى‌‌كند. عدّه‌‌اى نيز در آن شركت مى‌‌كنند در حالى كه سكوت مى‌‌كنند و [به خطيب جمعه]گوش مى‌‌دهند و [براى رفتن به صف جلوتر]از روى شانه مسلمانى رد نمى‌‌شوند و موجب آزار كسى نمى‌‌گردند. نماز جمعه [براى اين عدّه] زداينده گناهان است تا جمعه ديگر كه مى‌‌آيد، به اضافه سه روز؛ چون خداى توانا و بزرگ مى‌‌فرمايد: «هر كس كار نيكى بياورد، ده برابر آن [پاداش]خواهد داشت».

3 / 15 ـ 15: الصَّلاةُ في أوَّلِ الوَقتِ

3 / 15 ـ 15: نماز أوّل وقت

383. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: عَلَيكُم بِذِكرِ رَبِّكُم، وصَلّوا صَلاتَكُم في أوَّلِ وَقتِكُم؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يُضاعِفُ لَكُم.[۶۹۷]

383. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: بر شما باد ذكر پرورگارتان و اين كه نمازتان را در اوّل وقت بخوانيد كه خدا برايتان دوچندان مى‌‌گردانَد.

3 / 15 ـ 16: الصَّلاةُ في المَسجِدِ

3 / 15 ـ 16: نماز در مسجد

384. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: صَلاةُ الرَّجُلِ في مَنزِلِهِ جَماعَةً تَعدِلُ أربَعا و عِشرينَ صَلاةً، و صَلاةُ الرَّجُلِ جَماعَةً فِي المَسجِدِ تَعدِلُ ثَمانياً و أربَعينَ صَلاةً مُضاعَفَةً فِي المَسجِدِ، وإنَّ الرَّكعَةَ فِي المَسجِدِ الحَرامِ ألفُ رَكعَةٍ في سِواهُ فِي المَساجِدِ، و إنَّ الصَّلاةَ فِي المَسجِدِ فَردا بِأَربَعٍ و عِشرينَ صَلاةً.[۶۹۸]

384. امام صادق عليه‌‌السلام: نماز آدمى در خانه‌‌اش به جماعت، برابر با بيست و چهار نماز است و نمازش در مسجد به جماعت، برابر با چهل و هشت نماز است؛ يعنى نماز در مسجد، دو چندان است. همچنين يك ركعت [نماز گزاردن] در مسجد الحرام، برابر با هزار ركعت در ديگر مساجد است و نماز گزاردن به تنهايى در مسجد، برابر با بيست و چهار نماز است.

3 / 15 ـ 17: الصَّلاةُ في مَسجِدِ الحَرامِ

3 / 15 ـ 17: نماز در مسجد الحرام

385. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: صَلاةٌ فِي المَسجِدِ الحَرامِ أفضَلُ مِن مِئَةِ ألفِ صَلاةٍ فيما سِواهُ.[۶۹۹]

385. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: فضيلت خواندن يك نماز در مسجد الحرام، بيشتر از خواندن صدهزار نماز در غير آن است.

3 / 15 ـ 18: الصَّلاةُ في مَسجِدِ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله

3 / 15 ـ 18: نماز در مسجد النّبي صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله

386. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: صَلاةٌ في مَسجِدي تَعدِلُ عِندَ اللّهِ عَشَرَةَ آلافِ صَلاةٍ في غَيرِهِ مِنَ المَساجِدِ، إلاَّ المَسجِدَ الحَرامَ فَإِنَّ الصَّلاةَ فيهِ تَعدِلُ مِئَةَ ألفِ صَلاةٍ.[۷۰۰]

386. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خواندن يك نماز در مسجد من، برابر با خواندن ده‌‌هزار نماز در مساجد ديگر است، مگر مسجد الحرام كه يك نماز در آن، با صدهزار نماز، برابرى مى‌‌كند.

3 / 15 ـ 19: الصَّلاةُ فِي البَيتِ المَقدِسِ

3 / 15 ـ 19: نماز در بيت المَقدِس

387. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الصَّلاةُ في بَيتِ المَقدِسِ ألفُ صَلاةٍ، وَالصَّلاةُ فِي المَسجِدِ الأَعظَمِ مِئَةُ صَلاةٍ، وَالصَّلاةُ في مَسجِدِ القَبيلَةِ خَمسٌ وعِشرونَ صَلاةً، وَالصَّلاةُ في مَسجِدِ السّوقِ اثنَتا عَشرَةَ صَلاةً، وصَلاةُ الرَّجُلِ وَحدَهُ في بَيتِهِ صَلاةٌ واحِدَةٌ.[۷۰۱]

387. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خواندن يك نماز در بيت المَقدِس، [برابر با] خواندن يك‌‌هزار نماز است و خواندن يك نماز در مسجد جامع، [برابر با] يكصد نماز است و خواندن يك نماز در مسجد محلّه، [برابر با] بيست و پنج نماز است و خواندن يك نماز در مسجد بازار، [برابر با] دوازده نماز است، و نماز گزاردنِ مرد به تنهايى و در خانه، يك نماز به شمار مى‌‌آيد.

3 / 15 ـ 20: الصَّلاةُ في مَسجِدِ الكوفَةِ

3 / 15 ـ 20: نماز در مسجد كوفه

388. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: صَلاةٌ في مَسجِدِ الكوفَةِ تَعدِلُ ألفَ صَلاةٍ في غَيرِهِ مِنَ المَساجِدِ.[۷۰۲]

388. امام صادق عليه‌‌السلام: خواندن يك نماز در مسجد كوفه، برابر با هزار نماز در ديگر مساجد است.

389. الإمام الرضا عليه‌‌السلام: الصَّلاةُ في مَسجِدِ الكوفَةِ فَردا أفضَلُ مِن سَبعينَ صَلاةً في غَيرِهِ جَماعَةً.[۷۰۳]

389. امام رضا عليه‌‌السلام: نماز گزاردن به صورت فرادا در مسجد كوفه، از هفتاد نماز جماعت در غير آن، برتر است.

3 / 15 ـ 21: الصَّومُ

3 / 15 ـ 21: روزه

390. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: نَومُ الصّائِمِ عِبادَةٌ، وصَمتُهُ تَسبيحٌ، وعَمَلُهُ مُضاعَفٌ، ودُعاؤُهُ مُستَجابٌ، وذَنبُهُ مَغفورٌ.[۷۰۴]

390. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خواب روزه‌‌دار، عبادت است، سكوتش تسبيح، عملش چند برابر به حساب مى‌‌آيد، دعايش مستجاب مى‌‌شود، و گناهش آمرزيده مى‌‌گردد.

3 / 15 ـ 22: شَهرُ رَمَضانَ

3 / 15 ـ 22: ماه رمضان

391. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّهِ عز و جل، وهُوَ شَهرٌ يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ، ويَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ.[۷۰۵]

391. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ماه رمضان، ماه خداست و آن، ماهى است كه خداوند در آن، حسنات را دوچندان مى‌‌گردانَد و گناهان را پاك مى‌‌كند.

392. النوادر للراوندي عن عبداللّه‌‌ بن مسعود: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يَقولُ:... إنَّ العَمَلَ يُضاعَفُ في شَهرِ رَمَضانَ. فَقيلَ: يا رَسولَ اللّهِ، كَم يُضاعَفُ؟ قالَ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أخبَرَني جَبرَئيلُ عليه‌‌السلام، قالَ: تُضاعَفُ الحَسَناتُ بِأَلفِ ألفٍ، كُلُّ حَسَنَةٍ مِنها أفضَلُ مِن جَبَلِ اُحُدٍ، وهُوَ قَولُهُ تَعالى: «وَاللَّهُ يُضَعِفُ لِمَن يَشَاءُ»[۷۰۶].[۷۰۷]

392. النوادر، راوندى ـ به نقل از عبد اللّه‌‌ بن مسعود ـ: از پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله شنيدم كه فرمود: «... عمل در ماه رمضان، چند برابر به حساب مى‌‌آيد».

گفته شد: اى پيامبر خدا! چند برابر؟

فرمود: «جبرئيل عليه‌‌السلام گفت: كارهاى نيك، هزارهزار برابر؛ هر يك از آنها بزرگ‌‌تر از كوه احد و اين، فرمايش خداى تعالى است: «و خدا براى هر كه بخواهد، چند برابر مى‌‌گردانَد%«$.

393. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله:... فَاتَّقُوا [اللّهَ في[۷۰۸]] شَهرِ رَمَضانَ، فَإِنَّ الحَسَناتِ تُضاعَفُ فيهِ ما لا تُضاعَفُ فيما سِواهُ، وكَذلِكَ السَّيِّئاتُ.[۷۰۹]

393. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله:... در ماه رمضان مراقب باشيد؛ زيرا در اين ماه، اعمال نيك، چند برابر به حساب مى‌‌آيد كه در ماه‌‌هاى ديگر، آن اندازه به حساب نمى‌‌آيد؛ همچنين اعمال بد.

3 / 15 ـ 23: شَهرُ رَجَبٍ

3 / 15 ـ 23: ماه رجب

394. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: رَجَبٌ شَهرٌ عَظيمٌ، يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ.[۷۱۰]

394. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: رجب، ماه بزرگى است. خداوند در اين ماه، حسنات را دوچندان مى‌‌كند.

3 / 15 ـ 24: شَهرُ شَعبانَ

3 / 15 ـ 24: ماه شعبان

395. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّما سُمِّيَ شَعبانُ؛ لِأَ نَّهُ تَتَشَعَّبُ فيهِ أرزاقُ المُؤمِنينَ لِرَمَضانَ، وهُوَ شَهرُ العَمَلِ، فيهِ تُضاعَفُ الحَسَنَةُ سَبعينَ، وَالسَّيِّئَةُ مَحطوطَةٌ، وَالذَّنبُ مَغفورٌ، وَالحَسَنَةُ مَقبولَةٌ.[۷۱۱]

395. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ماه شعبان را شعبان مى‌‌گويند؛ چون در اين ماه، روزى‌‌هاى مؤمنان براى رمضان، شعبه‌‌شعبه [تقسيم]مى‌‌شود. اين ماه، ماه عمل است. در اين ماه، كار نيك، هفتاد برابر مى‌‌گردد، كارهاى بد، ريخته مى‌‌شود، گناه، آمرزيده مى‌‌گردد و كار نيك، پذيرفته مى‌‌شود.

3 / 15 ـ 25: حَرَمُ اللّهِ

3 / 15 ـ 25:حَرَم خدا

396. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: جَعَلَ اللّهُ الحَسَناتِ فِي الحَرَمِ مُضاعَفَةً، وَالسَّيِّئاتِ فيهِ مُضاعَفَةً.[۷۱۲]

396. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند، كارهاى نيك و كارهاى بد در حرم را چند برابر به حساب مى‌‌آوَرَد.

397. مستدرك الوسائل نقلاًعن بعض نسخ الفقه الرضوي ـ في سِياقِ مَناسِكِ الحَجِّ ـ: وَانظُر أينَ أنتَ، فَإِنَّما أنتَ في حَرَمِ اللّهِ، وساحَةِ بِلادِ اللّهِ، وهِيَ دارُ العِبادَةِ، فَوَطِّن نَفسَكَ عَلَى العِبادَةِ؛ فَإِنَّ الصَّلاةَ وَالصِّيامَ وَالصَّدَقَةَ وأَفعالَ البِرِّ مُضاعَفَةٌ.[۷۱۳]

397. مستدرك الوسائل ـ به نقل از يكى از نسخه‌‌هاى «الفقه» رضوى، در ضمن مناسك حج ـ: بنگر كه در كجايى! تو در حَرَم الهى و در گستره سرزمين‌‌هاى الهى هستى. آن جا سراى عبادت است. پس، خود را وقف عبادت كن؛ زيرا كه نماز و روزه و صدقه و كارهاى خير [در حرم الهى]، چند برابر محاسبه مى‌‌شوند.

3 / 15 ـ 26: عَرفاتٌ

3 / 15 ـ 26:عرفات

398. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: وَقَفَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بِعَرَفَةَ وَالنّاسُ مُقبِلونَ، وهُوَ يَقولُ: مَرحَبا بِوَفدِ اللّهِ الَّذينَ إذا سَأَ لُوا اللّهَ أعطاهُم وَاستَجابَ دُعاءَهُم، ويُضاعَفُ لِلرَّجُلِ الواحِدِ مِن نَفَقَةِ الدِّرهَمِ الواحِدِ ألفُ ألفِ ضِعفٍ.[۷۱۴]

398. امام على عليه‌‌السلام: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله در عرفات وقوف كرد و مردم در حال آمدن بودند و ايشان مى‌‌فرمود: «خوش آمديد اى مهمانان خدا! اى كسانى كه هر گاه از خدا بخواهيد، خدا عطايتان مى‌‌كند و دعايتان را مستجاب مى‌‌فرمايد! و هر كس يك درهم خرج كند، هزارهزار برابر پاداش داده مى‌‌شود».

3 / 15 ـ 27: حَرَمُ الحُسَينِ عليه‌‌السلام

3 / 15 ـ 26: حرم امام حسين عليه‌‌السلام

399. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إنَّ للّه‌‌ عز و جل مَلائِكَةً مُوَكَّلينَ بِقَبرِ الحُسَينِ عليه‌‌السلام، فَإِذا هَمَّ الرَّجُلُ بِزِيارَتِهِ أعطاهُم ذُنوبَهُ فَإِذا خَطا مَحَوها، ثُمَّ إذا خَطا ضاعَفوا لَهُ حَسَناتِهِ، فَما تَزالُ حَسَناتُهُ تُضاعَفُ حَتّى توجِبَ لَهُ الجَنَّةَ.[۷۱۵]

399. امام صادق عليه‌‌السلام: خداى عز و جل، فرشتگانى گماشته بر قبر حسين عليه‌‌السلام دارد كه چون كسى قصد زيارت او را مى‌‌كند، خداوند، گناهانش را به آن فرشتگان مى‌‌بخشد و چون گامى بردارد، آنها، آن گناهان را مى‌‌زُدايند و در گام بعدى، نيكى‌‌هايش را دوچندان مى‌‌كنند و اين نيكى‌‌ها پيوسته افزون مى‌‌شوند تا جايى كه‌‌بهشت را برايش واجب مى‌‌كنند.

3 / 15 ـ 28: حَرَمُ أهلِ البَيتِ عليهم‌‌السلام

3 / 15 ـ 28: حرم هر يك از اهل بيت عليهم‌‌السلام

400. ثواب الأعمال عن الحسن بن علي الوشّاء: قُلتُ لِلرِّضا عليه‌‌السلام: ما لِمَن أتى قَبرَ أحَدٍ مِنَ الأَئِمَّةِ عليهم‌‌السلام؟ قالَ: لَهُ مِثلُ ما لِمَن أتى قَبرَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام.[۷۱۶]

400. ثواب الأعمال ـ به نقل از حسن بن على وشّاء ـ: به امام رضا عليه‌‌السلام گفتم: براى كسى كه به زيارت قبر يكى از ائمّه عليهم‌‌السلام برود، چه پاداشى است؟ فرمود: «همانند پاداش كسى كه به زيارت قبر ابى عبداللّه‌‌ [سيّد الشهدا عليه‌‌السلام]برود».

3 / 15 ـ 29: الصَّلاةُ عَلَى النَّبِيِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وآلِهِ عليهم‌‌السلام

3 / 15 ـ 29: درود فرستادن بر پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله و اهل بيت او عليهم‌‌السلام

401. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله:... فَإِنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ ذِكرَنا أهلَ البَيتِ شِفاءً لِلصُّدورِ، وجَعَلَ الصَّلَواتِ عَلَينا ماحِيَةً لِلأَوزارِ وَالذُّنوبِ، ومَطهَرَةً مِنَ العُيوبِ، ومُضاعَفَةً لِلحَسَناتِ.[۷۱۷]

401. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: همانا خداى عز و جل، ياد ما اهل بيت را شفابخش سينه‌‌ها قرار داده است و صلوات فرستادن بر ما را محوكننده جرم‌‌ها و گناهان، پاك كننده از عيب‌‌ها و چند برابر كردن كارهاى نيك.

3 / 15 ـ 30: اهداءُ ثوابِ الصَّلاةِ لِلنَّبِيِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وآلِهِ عليهم‌‌السلام

3 / 15 ـ 30: اهداى ثواب نماز براى پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله و اهل بيت او عليهم‌‌السلام

402. جمال الاُسبوع عن أحمد بن عبداللّه‌‌ البجلي بإسناد رفعه عنهم عليهم‌‌السلام: مَن جَعَلَ ثَوابَ صَلاتِهِ لِرَسولِ اللّهِ وأَميرِ المُؤمِنينَ وَالأَوصِياءِ مِن بَعدِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم أجمَعينَ وسَلَّمَ، أضعَفَ اللّهُ لَهُ ثَوابَ صَلاتِهِ أضعافا مُضاعَفَةً حَتّى يَنقَطِعَ النَّفَسُ. ويُقالُ لَهُ قَبلَ أن يَخرُجَ روحَهُ مِن جَسَدِهِ: يا فُلانُ، هَديَّتُكَ اِلينا وألطافُكَ لَنا فَهَذا يَومُ مُجازاتِكَ ومُكافاتِكَ، فَطِب نَفسا وقَرَّ عَينا بِما أَعَدَّ اللّهُ لَكَ وهَنيئا لَكَ بِما صِرتَ إلَيهِ.…

402. جمال الاُسبوع ـ به نقل از احمد بن عبد اللّه‌‌ بجلى، با اسنادى كه آن را به معصومان عليهم‌‌السلام رسانده است ـ: هر كس ثواب نماز خود را براى پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله و امير مؤمنان عليه‌‌السلام و اوصياى پس از او ـ كه درودها و سلام خدا بر همه ايشان باد ـ قرار دهد، خداوند، ثواب نماز او را چندين چندين برابر مى‌‌گردانَد ـ تا آن جا كه نفس قطع شود ـ. و پيش از آنكه روحش از پيكر جدا شود به او گفته مى‌‌شود: اى فلانى، هديه تو نزد ماست و لطف‌‌هايت براى ماست. پس امروز روز پاداش و تلافى كردن براى توست دل‌‌آرام و چشم روشن باش، آنچه خداوند براى تو آماده ساخته و آنچه به سويش مى‌‌روى گوارايت باد.…

3 / 15 ـ 31: العَمَلُ عَنِ المَيِّتِ

3 / 15 ـ 31: عمل كردن به جاى ميّت

403. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن عَمِلَ مِنَ المُسلِمينَ عَن مَيِّتٍ عَمَلاً صالِحا، اُضعِفَ لَهُ أجرُهُ، ونَفَعَ اللّهُ بِهِ المَيِّتَ.[۷۱۸]

403. امام صادق عليه‌‌السلام: هر مسلمانى به نيابت از مرده‌‌اى، كار نيكى انجام دهد، اجرش دو برابر داده مى‌‌شود و خداوند، مُرده را نيز از آن بهره‌‌مند مى‌‌گردانَد.

3 / 15 ـ 32: الدُّعاءُ

3 / 15 ـ 32: دعا كردن

404. الإمام الباقر عليه‌‌السلام ـ في سُجودِهِ ـ: سُبحانَكَ اللّهُمَّ أنتَ رَبّي حَقّا حَقّا، سَجَدتُ لَكَ يا رَبِّ تَعَبُّدا ورِقّا، اللّهُمَّ إنَّ عَمَلي ضَعيفٌ فَضاعِفهُ لي، اللّهُمَّ قِني عَذابَكَ يَومَ تَبعَثُ عِبادَكَ، وتُب عَلَيَّ إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ.[۷۱۹]

404. امام باقر عليه‌‌السلام ـ در سجده‌‌اش ـ: منزّهى تو اى خدا! به راستى و درستى كه پروردگار من تو هستى. خدايا! در برابر تو از سرِ تعبّد و بندگى، به سجده افتاده‌‌ام. خدايا! عمل من، ناچيز است. پس آن را براى من دوچندان كن! خدايا! مرا از عذابِ روزى كه بندگانت را بر مى‌‌انگيزى، حفظ كن و توبه‌‌ام را بپذير كه تو، توبه‌‌پذير و مهرورزى.

405. الإمام الصادق عليه‌‌السلام ـ لَمَّا انتَهى إلى ظَهرِ الكَعبَةِ حينَ يَجوزُ الحِجرَ ـ: ياذَا المَنِّ وَالطَّولِ وَالجودِ وَالكَرَمِ، إنَّ عَمَلي ضَعيفٌ فَضاعِفهُ لي، وتَقَبَّلهُ مِنّي إنَّكَ أنتَ السَّميعُ العَليمُ.[۷۲۰]

405. امام صادق عليه‌‌السلام ـ هنگام عبور از حِجر [اسماعيل] و رسيدن به پشت كعبه ـ: اى نعمت‌‌ده و عطابخش! و اى پروردگار بخشش و كَرَم! عمل من اندك است. آن را برايم چند برابر گردان و از من بپذيرش كه به راستى، تو شنوا و دانايى!

3 / 16: مَن بَلَغَهُ ثَوابٌ عَلى عَمَلٍ فَعَمِلَ، لَهُ ذلِكَ الثَّوابُ

3 / 16: هر كس براى كارى پاداشى بشنود و آن كار را بكند، آن پاداش براى اوست

406. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن بَلَغَهُ عَنِ اللّهِ شَيءٌ فيهِ فَضيلَةٌ، فَأَخَذَ بِهِ إيمانا بِهِ ورَجاءَ ثَوابِهِ، أعطاهُ اللّهُ ذلِكَ وإن لَم يَكُن كَذلِكَ.[۷۲۱]

406. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس بشنود كه خداوند براى كارى فضيلتى [و ثوابى] قرار داده است و از سرِ ايمان به آن و به اميد پاداشش، آن را به كار بندد، خداوند، آن پاداش را به او عطا كند، اگر چه [در واقع] چنين نباشد [وخبرى كه به او رسيده، صحّت نداشته باشد].

407. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن بَلَغَهُ عَنِ اللّهِ فَضلٌ فَأَخَذَ بِذلِكَ الفَضلِ الَّذي بَلَغَهُ، أعطاهُ اللّهُ ما بَلَغَهُ وإن كانَ الَّذي حَدَّثَهُ كاذِبا.[۷۲۲]

407. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس [حديثى] بشنود كه خداوند براى كارى فضيلتى [و ثوابى]قرار داده است و به آنچه شنيده است، عمل كند، خداوند، ثوابى را كه شنيده است، به او عطا فرمايد، هر چند كسى كه آن را برايش حديث كرده است، دروغ‌‌گو باشد.

408. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن بَلَغَهُ ثَوابٌ مِنَ اللّهِ عَلى عَمَلٍ فَعَمِلَ ذلِكَ العَمَلَ التِماسَ ذلِكَ الثَّوابِ، اُوتِيَهُ وإن لَم يَكُنِ الحَديثُ كَما بَلَغَهُ.[۷۲۳]

408. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كس شنيده باشد كه خداوند براى انجام دادن عملى پاداش مى‌‌دهد و براى دست يافتن به آن پاداش، آن كار را بكند، آن پاداش به او داده مى‌‌شود، هر چند حديث، آن گونه نباشد كه به او رسيده است.

409. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله شَيءٌ مِنَ الثَّوابِ فَعَمِلَهُ، كانَ أجرُ ذلِكَ لَهُ وإن كانَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله لَم يَقُلهُ.[۷۲۴]

409. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس از قول پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله شنيده باشد كه فلان كار، پاداش دارد و آن را به نيّت فرموده پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله انجام دهد، همان پاداش برايش منظور مى‌‌شود، هر چند پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آن را نگفته باشد.

410. عنه عليه‌‌السلام: مَن سَمِعَ شَيئا مِنَ الثَّوابِ عَلى شَيءٍ فَصَنَعَهُ، كانَ لَهُ وإن لَم يَكُن عَلى ما بَلَغَهُ.[۷۲۵]

410. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كه بشنود فلان كار، فلان ثواب را دارد و آن كار را بكند، همان ثواب برايش باشد، هر چند آن امر به وضعى كه به او رسيده، نباشد.

سخنى در باره اخبار ثواب انقياد[۷۲۶]

روايات بسيارى با اين مضمون از اهل بيت عليهم‌‌السلام نقل شده اند: «اگر فردى با اعتماد به روايتى كه ثوابى را براى عمل خيرى بيان كرده است، آن را انجام دهد، خداى تبارك و تعالى، آن ثواب را به وى خواهد داد». به جهت شهرت اين روايات و نيز كاربرد واژه «مَن بَلغ» در ابتداى بيشتر آنها، اين روايات «اخبار مَن بَلغ» ناميده شده‌‌اند. محدثان و فقيهان در معناى اين روايات احتمال‌‌ها و نظريات مختلفى مطرح كرده‌‌اند. برخى از فقيهان برپايه اين روايات قاعده‌‌اى بنيان نهاده‌‌اند كه به قاعده «تسامح در ادله سنن» نامبردار است.

در توضيح ظاهر اين روايات و دستيابى به مفاد و پيام نهايى آنها، اجزاى مختلف اين روايات را توضيح مى‌‌دهيم. در اين روايات يك جمله شرطى است كه مركب از شرط و جزا است و در پى آن يك حكم بيان شده است. بنا بر اين، اين روايات مركب از سه بخش هستند كه هر يك از آنها را جداگانه تبيين مى‌‌كنيم.

1. شرط

در همه اين روايات، تعبير «مَن بَلغه»، يعنى كسى كه به او خبر رسيده، ذكر شده است. اين جمله به عنوان شرطى است كه پس از آن جزا يا گزاره خبر، ذكر مى‌‌شود. مراد از «بلوغ» نيز رسيدن از مبدأ به مقصد است.[۷۲۷] در اين بخش از روايات، اشاره به خبرى مبنى بر ثواب دادن از سوى خداوند و منسوب به پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يا امام عليه‌‌السلام دارد. خبر مورد نظر، گزارش از ثواب كارى است كه اجر و پاداش آن به خود عامل مى‌‌رسد.[۷۲۸] از اين رو در برخى نقل‌‌هاى اين روايات، تعبير «مَن سَمع» آمده، كه نشانگر شكل رسيدن خبر است. بنا بر اين، هر گونه رسيدن يا به گوش خوردن، بدون در نظر گرفتن اتصال به مبدأ صدور خبر، مراد نيست.

به سخن ديگر، بايد مفهوم ابلاغ خبر، و رساندن خبر به شكلى كه به حسب ظاهر اتصال آن از گوينده به شنونده برقرار باشد، تحقق يابد. در غير اين صورت، بلوغ و رسيدن خبر از گوينده به شنونده صادق نخواهد بود. توجه بدين نكته بسيار مهم و سرنوشت‌‌ساز است؛ زيرا برخى صرف رسيدن خبر يا شنيدن عامل را در ترتّب ثواب كافى مى‌‌دانند و اعتبار خبر را لازم نمى‌‌شمرند.

2. جزاى شرط

به دنبال خبرى كه به شنونده از سوى پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يا امام عليه‌‌السلام رسيده، وى به مضمون آن عمل مى‌‌كند و آن كارى را كه ثواب براى آن ذكر شده، انجام مى‌‌دهد. تعبير «فَعَمِلَه» يا «فَصَنعه» به معناى آن است كه: پس شنونده به جهت خبرى كه به او رسيده اين كار را انجام بدهد. به اين ترتيب، انگيزه انجام آن كار از سوى شخص، روايتِ ثواب بردنِ عامل بوده است، اين انجام كار مبتنى بر اعتماد به خبرى بوده كه به دست عامل رسيده است.

3. حكم الهى

در صورتى كه از سوى معصوم عليه‌‌السلام خبرى مبنى بر داشتن چنين ثوابى بر عمل، به كسى برسد و آن شخص بر پايه آن خبر، آن كار را انجام دهد تا به آن ثواب برسد، خداوند تضمين كرده است كه آن ثواب را به او خواهد داد، اگر چه آن خبر واقعى، نباشد. اين حكم الهى به ظاهر، خبر از آينده مى‌‌دهد، ولى به سبك ترغيب و تشويق به توجه كردن به اخبارى است كه در آنها ثواب كارى ذكر شده است. بر اين اساس، خبرهايى كه از سوى خداوند و به واسطه پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يا امام عليه‌‌السلام مى‌‌رسند، به صورت متصل و با شرايط لازم اگر به دست مكلف برسد، در صورت تخلف خبر از واقع، خداوند ثواب آن عمل را به عمل‌‌كننده و مطيع در برابر آن خبر، مى‌‌دهد. بنا بر اين، روايات در مقام بيان حكم كارى كه چنين شخصى انجام داده، نيستند. به اين معنا كه اثبات استحباب يا وجوب آن عمل را قبل از عمل شخص نمى‌‌كنند. چنان‌‌كه شرايط حجيت و اعتبار حديث، مثل وثاقت و عدالتِ راوى از ميان نمى‌‌برد. اين روايات در مقام بيان حكم كارى كه انجام شده است نيستند. بلكه اين مطلب را بيان مى‌‌كنند كه ثواب اين‌‌گونه اعمال وابسته به اصابت كلام ابلاغ كننده به واقع نيست. اين مطلب با اينكه بايد شرايطى در ابلاغ‌‌كننده موجود باشد تا ثواب دهى خداوند مشروط به آنها شود، منافاتى ندارد.[۷۲۹]

اما اين ثواب دهى الهى، با چه قاعده‌‌اى قابل توجيه است؟ قطعا اين وعده در پى آن جمله گذشته، خبر از آن مى‌‌دهد كه خداوند به عنوان ولىّ نعمت‌‌ها، اين ثواب را عطا مى‌‌كند. بر اين پايه، قطعا نوعى تفضّل الهى در اين باره وعده داده شده است.

اما اين تفضل الهى، مبتنى بر آن است كه ارزش اعمال بدنى انسان نزد خداوند وابسته به نيت قلبى است. كسى كه به خبرى عمل مى‌‌كند كه در باره يك عبادت به او رسيده است، او به اطاعت الهى و انقياد در برابر پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله اقدام كرده است. حتى در صورتى كه نسبت خبر به رسول خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله و امام عليه‌‌السلام اشتباه باشد باز او مطيع شمرده مى‌‌شود؛ چه آنكه اين اشتباه از او نبوده، بلكه از سوى ديگرى رخ داده است.

با توجه به اين معنا از حديث، مضمون آن تشويق و ترغيب به عمل كردن به هر خبرى نيست.[۷۳۰] از اين رو، نمى‌‌توان اين روايت را حديثى ساختگى به عنوان دستاويز غُلات براى پذيرش هر روايتى از سوى شيعيان دانست؛[۷۳۱] چه آنكه پيام روايت، پذيرش هر خبر محض نيست، بلكه خبر از عاقبت عمل كردن به اخبار با احتمال عدم صدور آنها شمرده مى‌‌شود. بنا بر اين، اين‌‌گونه اخبار به انگيزه ترغيب و تشويق به اخبار رسيده و ابلاغ شده است.

البته معانى ديگرى هم از سوى عالمان اصولى در باره اين روايات ذكر شده‌‌اند، از جمله:

1. عده بسيارى از فقيهان كه از آنها به عنوان مشهور فقيهان ياد مى‌‌شود، بر پايه اين روايات، قاعده «تسامح در ادله مستحبات» را بنيان كرده‌‌اند. ايشان ميان ثواب، يك كار با استحباب آن ملازمه مى‌‌بينند. و بر اساس اين روايات هر گونه رسيدن خبر و ثواب بر عمل را در تحقق استحباب و ثواب كافى مى‌‌دانند. پس اگر خبرى كه در آن ثواب بر عملى ذكر شده، ضعيف باشد، آن عمل مستحب شمرده مى‌‌شود.[۷۳۲]

2. اين روايات دلالت بر استحباب عملى دارند كه اين ثواب براى آن بيان شده است. اما اين استحباب، در اصل وجود نداشته و با عنوان ثانوى و به استناد اين روايات به وجود آمده است. همچون مواردى كه در امارات و حجت‌‌هاى شرعى، حكمى بيان شود كه به استناد آنها معتبر شمرده شوند.[۷۳۳]

اين دو احتمال مبتنى بر آن است كه تساوى يا ملازمه ميان ثواب و استحباب وجود دارد و از روايات، حجيت اخبارِ ضعيف در مستحبات و فضائل را برداشت كرده‌‌اند. به اين ترتيب، شرايط معتبر در حجيّت حديث را در باره اين نوع اخبار كه در مستحبات و فضائل است، لازم ندانسته‌‌اند.

از منظر كسانى كه اصل ملازمه را نمى‌‌پذيرند، يعنى احتمال داشتن ثواب عمل بدون دارا بودن حكم استحباب را مطرح مى‌‌كنند، اين نتيجه، پذيرفته نيست. افزون بر آن، اين روايات، شرايط اعتبار خبر را ملغى نمى‌‌كنند؛ زيرا حجيت خبر واحد، منوط به داشتن شرايطى است تا «بلاغ»، صدق كند.

3. قانون‌‌گذار اسلام محافظت از همه مستحبات را در نظر دارد، امّا در صورتى كه در شناخت مستحبات، از راه‌‌هاى متعارف در اثبات احكام استفاده شود، امكان از ميان رفتن بسيارى از اين مستحبات وجود دارد. از اين رو، اعتماد كردن به هر خبرى كه در آن ثوابى بر كارى ذكر شده باشد و احتمال صدور از پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله را داشته باشد، به بيانى كه موجب تشويق بندگان به انجام آن عمل باشد، بيان كرده است.[۷۳۴]

اين احتمال اگر چه كه با معنايى كه ما ذكر كرديم نزديك است، اما مضمون روايت را به روايات مستحبات اختصاص داده است. به سخن ديگر، با زبان تشويق، تنها شامل مستحبات مى‌‌شود و شامل واجبات نمى‌‌شود. در حالى كه ثواب اگر چه امروزه به عنوان يك اصطلاح در باره غير الزامى‌‌ها به كار مى‌‌رود، ولى در عصر صدور روايات به معناى لغوى بوده و دلالتى بر استحباب نداشته است.

4. مورد اين روايات جايى است كه استحباب حكمى با دليل معتبر ثابت شود. در آن دليل ثواب خاصى بر آن عمل مستحب ذكر شده باشد كه اصل استحباب در آن تسامحى نيست ولى در مقدار ثواب بر آن عمل تسامح مى‌‌شود.[۷۳۵]

5. اين روايات دلالت بر آن دارند كه اجر و ثواب، براى خود عملى است كه از پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله خبر رسيده كه ثواب دارد.[۷۳۶] اما رسيدن و بلوغ ثواب در اين روايات، نقش خاصى ندارد. تنها استناد ثواب به عمل، مراد اين روايات است. بر اساس اين ديدگاه ملازمه ميان ثواب بر كار و استحباب انجام آن كار وجود ندارد.

6. مفاد اين روايات، ارشاد به حكم عقل به نيك بودن انقياد و فرمانبردارى است. بر اساس اين نظر، ثواب بر انجام كارى كه ثوابى بر آن رسيده، از جهت فرمانبردارى شخص داده خواهد شد، اگر چه روايت آن‌‌گونه كه رسيده، نباشد. اين روايات دلالت بر حكم شرعى ـ چه حكم وضعى و چه حكم وضعى ـ ندارند. تنها ثواب انقياد و فرمانبردارى حتى در موارد احتمال امر الهى را اثبات مى‌‌كند.[۷۳۷]

سه ديدگاه اخير (4 تا 6) مبتنى بر آن است كه در روايات تنها واژه «ثواب» به كار رفته و ملازمه‌‌اى ميان ثواب و استحباب وجود ندارد. از اين رو، اصولا اين روايات هيچ نظرى به حكم استحبابى ندارند، بلكه همه مبتنى بر اعطاى ثواب از سوى خداوند هستند. با اين تفاوت كه در ديدگاه چهارم تنها بحث از مقدار ثواب است كه به همان مقدار ذكر شده در خبر است. و در ديدگاه پنجم ثواب از آنِ كارى است كه ثواب بر آن ذكر شده است. در ديدگاه ششم نيز ثواب هيچ ربطى به عمل خاصّى كه ثواب بر آن ذكر شده، ندارد، بلكه اين فرمانبردار بودن شخص و اطاعت از خبرى كه به هر شكل به او رسيده ملاك ثواب بردن اوست. اين حالت را انقياد و فرمان‌‌بردارى، شخص مى‌‌گويند.

اين برداشت‌‌ها نيز با مضمون روايات به كلّى سازوار نيست. به تصور اين گروه، خصوصيّت اعطاى ثواب الهى، بر اميد ثواب مترتّب است در حالى كه موضوع بحث، بلوغ ـ هر چند غير مطابق با واقع ـ خبر بوده است. عمل به خبرى كه به او رسيده بر اساس سياق روايت خودش خصوصيتى ندارد تا حكم به استحباب آن شود.

امّا به هر حال، عمل به اين‌‌گونه روايت كه مفروض آن است كه احتمال عدم صدور روايت در واقع وجود دارد، حكايت از فرمان‌‌برى و انقياد شخص دارد.

3 / 17: مَن يُؤتى أجرُهُ مَرَّتَينِ

3 / 17: كسانى كه دوبار پاداش داده مى‌‌شوند

3 / 17 ـ 1: أهلُ الكِتابِ إذا أسلَموا

3 / 17 ـ 1: اهل كتابى كه مسلمان شوند

الكتاب

قرآن

«الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ * وَ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُواْ ءَامَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ * أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُواْ وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ».[۷۳۸]

«كسانى كه پيش از اين، كتاب [الهى] به آنان داده‌‌ايم، به آن [قرآن] ايمان مى‌‌آورند! و هنگامى كه بر آنان خوانده شود، مى‌‌گويند: «به آن ايمان آورديم. اينها همه حق است و از سوى پروردگار ماست. ما پيش از اين هم مسلمان بوديم»، آنها كسانى هستند كه به خاطر شكيبايى‌‌شان، اجر و پاداششان را دوبار دريافت مى‌‌دارند و به وسيله نيكى‌‌ها، بدى‌‌ها را دفع مى‌‌كنند و از آنچه به آنان روزى داده‌‌ايم، انفاق مى‌‌نمايند».

الحديث

حديث

411. التاريخ الكبير عن عليّ بن رفاعة: كانَ أبي مِنَ الَّذينَ آمَنوا بِالنَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله مِن أهلِ الكِتابِ وكانوا عَشَرَةً، فَلَمّا جاؤوا جَعَلَ النّاسُ يَستَهزِؤونَ بِهِم ويَضحَكونَ مِنهُم، فَأَنزَلَ اللّهُ: «أُوْلَلءِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا»[۷۳۹] الآيَةَ.[۷۴۰]

411. التاريخ الكبير ـ به نقل از على بن رفاعه ـ: پدرم از آن عدّه اهل كتابى بود كه به پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ايمان آوردند. آنها ده نفر بودند، و چون آمدند، مردم آنها را مسخره كردند و به آنها خنديدند. پس خداوند، اين آيه را فروفرستاد: «آنان كسانى هستند كه به پاس آن كه صبر كردند، دو بار اجر داده خواهند شد».

412. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أيُّما رَجُلٍ مِن أهلِ الكِتابِ، آمَنَ بِنَبِيِّهِ وآمَنَ بي، فَلَهُ أجرانِ.[۷۴۱]

412. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس از اهل كتاب به پيامبر خود و من ايمان آوَرَد، دو اجر دارد.

413. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ مِن كِتابِهِ إلى هِرَقلَ عَظيمِ الرّومِ ـ: أسلِم تَسلَم، يُؤتِكَ اللّهُ أجرَكَ مَرَّتَينِ.[۷۴۲]

413. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ در نامه‌‌اش به هِرقَل، بزرگ روم ـ: اسلام بياور تا سلامت بمانى، و خداوند، اجر تو را دوبرابر مى‌‌دهد.

414. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أسلَمَ مِن أهلِ الكِتابَينِ فَلَهُ أجرُهُ مَرَّتَينِ، ولَهُ ما لَنا وعَلَيهِ ما عَلَينا، ومَن أسلَمَ مِنَ المُشرِكينَ فَلَهُ أجرُهُ، ولَهُ ما لَنا وعَلَيهِ ما عَلَينا.[۷۴۳]

414. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر يك از اهل دو كتاب (تورات و انجيل)، اسلام آورد، دو اجر دارد و همه حقوق و وظايفى را كه ما داريم، او نيز دارد، و هر يك از مشركان اسلام آورد، يك اجر دارد و همه حقوق و وظايفى را كه ما داريم، او هم دارد.

3 / 17 ـ 2: الحامِدونُ

3 / 17 ـ 2: حمدگويان

415. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مِن نِعمَةٍ وإن تَقادَمَ عَهدُها فَيُجَدِّدُهَا العَبدُ بِالحَمدِ، إلاّ جَدَّدَ اللّهُ تَعالى لَهُ ثَوابا، وما مِن مُصيبَةٍ وإن تَقادَمَ عَهدُها فَيُجَدِّدُ لَهَا العَبدُ الاِستِرجاعَ إلاّ جَدَّدَ اللّهُ ثَوابَها وأَجرَها.[۷۴۴]

415. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر نعمتى، اگرچه ديرزمانى بر آن گذشته باشد، چنانچه بنده براى آن حمدى تازه بگويد، خداوند متعال، پاداشى تازه به او مى‌‌دهد و هر مصيبتى، اگرچه ديرزمانى بر آن گذشته باشد، چنانچه بنده، دوباره بر آن «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ» بگويد، خداوند، پاداش و اجر آن را مجدّدا به او مى‌‌دهد.

3 / 17 ـ 3: المُستَرجِعونَ

3 / 17 ـ 3: گويندگان «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ»

416. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أصابَتهُ مُصيبَةٌ فَقالَ إذا ذَكَرَها: «إنّا للّه‌‌ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ» جَدَّدَ اللّهُ لَهُ مِن أجرِها مِثلَ ما كانَ يَومَ أصابَتهُ.[۷۴۵]

416. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس مصيبتى به او برسد و هر گاه كه به ياد آن مى‌‌افتد، بگويد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ»، خداوند، اجرى دوباره به او مى‌‌دهد، همانند اجر روزى كه آن مصيبت به او رسيده است.

3 / 17 ـ 4: الصّابِرونَ

3 / 17 ـ 4: شكيبايان

417. تفسير ابن أبي حاتم عن سعيد بن جبير: لَمّا أتى جَعفَرٌ وأَصحابُهُ النَّجاشِيَّ، أنزَلَهُم وأَحسَنَ إلَيهِم، فَلَمّا أرادوا أن يَرجِعوا قالَ مَن آمَنَ مِن أهلِ مَملَكَتِهِ: اِيذَن لَنا فَلنَصحَب[۷۴۶] هؤُلاءِ فِي البَحرِ، ونَأتي هذَا النَّبِيَّ فَنُحدِثُ بِهِ عَهدا. قالَ: فَانطَلَقوا فَقَدِموا عَلى رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، فَشَهِدوا مَعَهُ اُحُدا وحُنَينا وخَيبَرَ. قالَ: ولَم يُصَب أحَدٌ مِنهُم، فَقالوا لِلنَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اِيذَن لَنا فَلنَأتِ أرضَنا؛ فَإِنَّ لَنا أموالاً فَنَجيءُ بِها فَنُنفِقُها عَلَى المُهاجِرينَ، فَإِنّا نَرى بِهِم جَهدا.[۷۴۷] قالَ: فَأَذِنَ لَهُم، فَانطَلَقوا فَجاؤا بِأَموالِهِم فَأَنفَقوها عَلَى المُهاجِرينَ، فَأَنزَلَ اللّهُ فيهِمُ الآيَةَ: «أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ».[۷۴۸]

417. تفسير ابن ابى حاتم ـ به نقل از سعيد بن جبير ـ: چون جعفر و يارانش نزد نجاشى [پادشاه حبشه] آمدند، نجاشى به آنان پناه داد و در حقّشان نيكى كرد و چون خواستند برگردند، كسانى از رعاياى او كه ايمان آورده بودند، گفتند: به ما اجازه بده تا با اين افراد، همسفر دريا شويم و خدمت اين پيامبر برسيم و با او تجديد عهد كنيم. نجاشى گفت: برويد. آنان نزد پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آمدند و همراه ايشان در جنگ اُحُد و حُنين و خيبر شركت كردند؛ امّا به هيچ يك از آنان صدمه‌‌اى نرسيد. پس به پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله گفتند: اجازه دهيد به كشورمان بازگرديم؛ زيرا ما اموالى داريم. آنها را بياوريم و خرج مهاجران كنيم؛ چرا كه مى‌‌بينيم در سختى به سر مى‌‌برند. پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به آنها اجازه داد و آن عدّه رفتند و اموالشان را آوردند و خرج مهاجران كردند. پس خداوند، اين آيه را در باره ايشان فروفرستاد: «آنان به پاس آن كه صبر كردند دو بار اجر داده خواهندشد و نيز [براى آن كه]بدى را با نيكى دفع مى‌‌نمايند و از آنچه روزى‌‌شان داده‌‌ايم، انفاق مى‌‌كنند».

418. تفسير الطبري عن مجاهد: إنَّ قَوما مِنَ المُشرِكينَ أسلَموا فَكانَ قَومُهُم يُؤذونَهُم، فَنَزَلَت: «أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُواْ».[۷۴۹]

418. تفسير الطبرى ـ به نقل از مجاهد ـ: گروهى از مشركان، مسلمان شدند و خويشانشان آنها را مورد اذيّت و آزار قرار مى‌‌دادند. پس، اين آيه نازل شد: «آنان به پاس صبرى كه كردند، دو بار اجر داده خواهند شد».

419. الإمام الصادق عليه‌‌السلام ـ في قَولِ اللّهِ عز و جل: «أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُواْ»: بِما صَبَروا عَلَى التَّقِيَّةِ «وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» قالَ: الحَسَنَةُ: التَّقِيَّةُ، وَالسَّيِّئَةُ: الإِذاعَةُ.[۷۵۰]

419. امام صادق عليه‌‌السلام ـ در باره اين فرموده خداى عز و جل: «آنان به سبب صبرى كه كردند، دو بار اجر داده مى‌‌شوند» ـ: يعنى بر تقيّه، شكيبايى كردند. «و بدى را با نيكى دفع مى‌‌كنند». سپس فرمود: «نيكى، تقيّه است و بدى، فاش كردن».

420. عنه عليه‌‌السلام: ما بَلَغَت تَقِيَّةُ أحَدٍ تَقِيَّةَ أصحابِ الكَهفِ؛ إن كانوا لَيَشهَدونَ الأَعيادَ ويَشُدّونَ الزَّنانيرَ[۷۵۱]، فَأَعطاهُمُ اللّهُ أجرَهُم مَرَّتَينِ.[۷۵۲]

420. امام صادق عليه‌‌السلام: تقيّه كسى به تقيّه اصحاب كهف نرسيد. ايشان در اعياد، حاضر مى‌‌شدند و زنّار بر كمر مى‌‌بستند و به اين سبب، خدا ايشان را دو مرتبه مزد عطا فرمود.

421. عنه عليه‌‌السلام: إنَّ مَثَلَ أبي طالِبٍ مَثَلُ أصحابِ الكَهفِ؛ أسَرُّوا الإِيمانَ وأَظهَرُوا الشِّركَ، فَآتاهُمُ اللّهُ أجرَهُم مَرَّتَينِ.[۷۵۳]

421. امام صادق عليه‌‌السلام: مَثَل ابو طالب، مَثَل اصحاب كهف است: ايمان را نهان و شرك را آشكار كردند و خدا هم به آنان، دو مزد داد.

422. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ أصحابَ الكَهفِ أسَرُّوا الإِيمانَ وأَظهَرُوا الكُفرَ، فَآتاهُمُ اللّهُ أجرَهُم مَرَّتَينِ. وإنَّ أبا طالِبٍ أسَرَّ الإِيمانَ وأَظهَرَ الشِّركَ، فَآتاهُ اللّهُ أجرَهُ مَرَّتَينِ.[۷۵۴]

422. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اصحاب كهف، ايمان را نهان مى‌‌داشتند و به ظاهر، شرك مى‌‌ورزيدند. پس خداوند به آنان دو بار مزد داد. ابو طالب نيز در باطن، مؤمن بود و به ظاهر، مشرك. خداوند به او هم دو بار مزد داد.

3 / 17 ـ 5: المُؤمِنونَ المُتَّقونَ

3 / 17 ـ 5: مؤمنان پرهيزگارقرآن

الكتاب

قرآن

«يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ».[۷۵۵]

«اى كسانى كه ايمان آورده‌‌ايد! تقواى الهى پيشه كنيد و به فرستاده او ايمان آوريد تا از رحمتش دو بهره به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد كه با آن [در ميان مردم و در مسير زندگى خود]، راه برويد و گناهان شما را ببخشد و خداوند، غفور و رحيم است».

الحديث

حديث

423. تفسير ابن أبي حاتم عن مقاتل بن حيّان: لَمّا نَزَلَت: «أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا»فَخَرَ مُؤمِنو أهلِ الكِتابِ عَلَى الصَّحابَةِ، فَأَنزَلَ اللّهُ: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ»، فَجَعَلَ لَهُم أجرَينِ مِثلَ اُجورِ مُؤمِني أهلِ الكِتابِ وسَوّى بَينَهُم فِي الأَجرِ.[۷۵۶]

423. تفسير ابن أبى حاتم ـ به نقل از مقاتل بن حيّان ـ: چون آيه: «آنان به پاس آن كه صبر كردند، دو بار اجر داده مى‌‌شوند»، نازل شد، اهل كتابى كه به پيامبر ايمان آورده بودند، بر صحابه فخر فروختند. پس خداوند، اين آيه را فرو فرستاد: «اى كسانى كه ايمان آورده‌‌ايد! تقواى الهى پيشه كنيد و به فرستاده او ايمان آوريد تا از رحمت خويش، شما را دو بهره عطا كند»و بدين ترتيب، براى صحابه نيز همانند ايمان‌‌آورندگان اهل كتاب، دو اجر قرار داد و اجرشان را برابر كرد.

424. الكافي عن أبي الجارود: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه‌‌السلام: لَقَد آتَى اللّهُ أهلَ الكِتابِ خَيرا كَثيرا، قالَ: وما ذاكَ؟ قُلتُ: قَولُ اللّهِ تَعالى: «الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ» إلى قَولِهِ: «أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا».

قالَ: فَقالَ: قَد آتاكُمُ اللّهُ كَما آتاهُم، ثُمَّ تَلا: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ»؛ يَعني إماما تَأتَمّونَ بِهِ.[۷۵۷]

424. الكافى ـ به نقل از ابو جارود ـ: به امام باقر عليه‌‌السلام گفتم: خداوند، به اهل كتاب، خير فراوان داده است! امام عليه‌‌السلام فرمود: «آن چيست؟». گفتم: اين سخن خداوند متعال: «كسانى كه پيش از اين، به آنان كتاب [الهى]داديم، به آن [قرآن] ايمان مى‌‌آورند»تا آن جا كه مى‌‌فرمايد: «اينان، به پاداش صبرى كه داشتند، دو بار مزد داده مى‌‌شوند».

امام باقر عليه‌‌السلام فرمود: «خداوند به شما نيز همانند آنان، عطا فرموده است» و سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «اى كسانى كه ايمان آورده‌‌ايد! از خدا پروا داريد و به فرستاده او ايمان آوريد تا دو بهره از رحمت خويش، به شما عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه در پرتو آن، حركت كنيد»؛ يعنى امامى كه از او پيروى كنيد.

3 / 17 ـ 6: المُجاهِدُ الجَبانُ

3 / 17 ـ 6: رزمنده بزدل

425. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لِلجَبانِ أجرانِ.[۷۵۸]

425. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: آدم بزدل [كه به جهاد برود]، دو اجر دارد.

3 / 17 ـ 7: الغازي فِي البَحرِ

3 / 17 ـ 7: رزمنده در دريا

426. تاريخ دمشق عن علقمة بن شهاب القشيري عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن لَم يُدرِكِ الغَزوَ مَعي فَليَغزُ فِي البَحرِ؛ فَإِنَّ قِتالَ يَومٍ فِي البَحرِ خَيرٌ مِن قِتالِ يَومَينِ فِي البَرِّ؛ فَإِنَّ أجرَ الشَّهيدِ فِي البَحرِ كَأَجرِ شَهيدَينِ فِي البَرِّ، وإنَّ خِيارَ الشُّهَداءِ عِندَ اللّهِ أصحابُ الأَكف.[۷۵۹]

قيلَ: يا رَسولَ اللّهِ، ومَن أصحابُ الأَكف؟ قالَ: قَومٌ تُكفَأُ عَلَيهِم مَراكِبُهُم فِي البَحرِ.[۷۶۰]

426. تاريخ دمشق ـ به نقل از علقمة بن شهاب قشيرى ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «هر كس در كنار من در جنگ شركت نكرده، در جنگ دريايى شركت كند. يك روز جنگيدن در دريا، برتر از دو روز جنگيدن در خشكى است؛ چرا كه اجر شهيد در دريا مانند اجر دو شهيد در خشكى است و بهترين شهيدان در نزد خدا، واژگون شدگان هستند».

گفته شد: اى پيامبر خدا! واژگون شدگان كيان‌‌اند؟ فرمود: «كسانى كه قايق‌‌هايشان در دريا روى سرشان واژگون مى‌‌شود».

427. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: المائِدُ[۷۶۱] فِي البَحرِ الَّذي يُصيبُهُ القَيءُ لَهُ أجرُ شَهيدٍ، وَالغَرِقُ لَهُ أجرُ شَهيدَينِ.[۷۶۲]

427. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: رزمنده‌‌اى كه در دريا دچار دريازدگى و تهوّع شود، اجر يك شهيد را دارد و كسى كه در آن غرق شود، اجر دو شهيد را دارد.

428. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لِلمائِدِ أجرُ شَهيدٍ، ولِلغَريقِ أجرُ شَهيدَينِ.[۷۶۳]

428. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: [رزمنده] دريازده، اجر يك شهيد را دارد و آن كه غرق شود، اجر دو شهيد را.

3 / 17 ـ 8: الغَنِيُّ الوَصولُ البارُّ

3 / 17 ـ 8: ثروتمند، نيكوكار مِهرپيشه

429. الإمام الصادق عليه‌‌السلام ـ لَمّا ذَكَرَ رَجُلٌ الأَغنِياءَ ووَقَعَ فيهِم ـ: اُسكُت! فَإِنَّ الغَنِيَّ إذا كانَ‌‌وَصولاً لِرَحِمِهِ، بارّا بِإِخوانِهِ، أضعَفَ اللّهُ لَهُ الأَجرَ ضِعفَينِ؛ لِأَنَّ اللّهَ يَقولُ: «وَ مَا أَمْوَ لُكُمْ وَ لاَ أَوْلَدُكُم بِالَّتِى تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَلِحًا فَأُوْلَئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَتِ ءَامِنُونَ»[۷۶۴].[۷۶۵]

429. امام صادق عليه‌‌السلام ـ وقتى كه مردى در حضورش از توانگران سخن به ميان آورد و از آنان بدگويى كرد ـ: خاموش! ثروتمند، چنانچه به خويشان خود رسيدگى كند و به برادرانش احسان نمايد، خداوند، دو برابر به او مزد مى‌‌دهد؛ زيرا خدا مى‌‌فرمايد: «و اموال و فرزندانتان، چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده باشند. پس، آنان را براى آنچه كرده‌‌اند، دو برابر پاداش است و آنان در غرفه‌‌ها[ى بهشتى]آسوده‌‌خاطر خواهند بود».

430. علل الشرائع عن أبي بصير: ذَكَرنا عِندَ أبي جَعفَرٍ عليه‌‌السلام مِنَ الأَغنِياءِ مِنَ الشّيعَةِ، فَكَأَنَّهُ كَرِهَ ما سَمِعَ مِنّا فيهِم، قالَ: يا أبا مُحَمَّدٍ، إذا كانَ المُؤمِنُ غَنِيّا رَحيما وَصولاً، لَهُ مَعروفٌ إلى أصحابِهِ، أعطاهُ اللّهُ أجرَ ما يُنفِقُ فِي البِرِّ أجرَهُ مَرَّتَينَ ضِعفَينِ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ في كِتابِهِ: «وَ مَا أَمْوَ لُكُمْ وَ لاَ أَوْلَدُكُم بِالَّتِى تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَلِحًا فَأُوْلَئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَتِ ءَامِنُونَ».[۷۶۶]

430. علل الشرائع ـ به نقل از ابو بصير ـ: نزد امام باقر عليه‌‌السلام از توانگرانِ شيعه سخن گفتيم. گويا وى آنچه را از ما در باره آنان شنيد، خوش نداشت. فرمود: «اى ابو محمّد! هر گاه مؤمن، توانگر و مِهرپيشه باشد و همواره از جانب او به يارانش خير برسد، خداوند، پاداشِ اِنفاق نيكش را دو برابر عطا مى‌‌فرمايد؛ زيرا او خود در كتابش فرموده است: «و مال‌‌ها و فرزندانتان، آن [فضيلتى] نيست كه شما را به ما نزديك گردانَد، مگر كسانى كه ايمان آوردند و كار نيك و شايسته كردند. پس اينان‌‌اند كه بدانچه كردند، پاداشى دوچندان دارند و ايشان در كوشك‌‌هاى بلند بهشت، ايمن و آسوده باشند».

3 / 17 ـ 9: مُعَلِّمُ القُرآنِ

3 / 17 ـ 9: آموزگار قرآن

431. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن عَلَّمَ آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن تَعَلَّمَها ضِعفَينِ.[۷۶۷]

431. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس يك آيه از كتاب خدا را آموزش دهد، اجرش دو برابر پاداش كسى است كه آن را آموخته است.

3 / 17 ـ 10: مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ بِمَشَقَّةٍ

3 / 17 ـ 10: يادگيرى قرآن با دشوارى

432. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الماهِرُ بِالقُرآنِ مَعَ السَّفَرَةِ[۷۶۸] الكِرامِ البَرَرَةِ، وَالَّذي يَقرَأُ القُرآنَ ويَتَتَعتَعُ[۷۶۹] فيهِ وهُوَ عَلَيهِ شاقٌّ، لَهُ أجرانِ.[۷۷۰]

432. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه در [خواندنِ] قرآن، مهارت دارد، با فرشتگان پيغام‌‌آورِ ارجمند و نيكوكار (/ فرمان‌‌بُردار) خواهد بود و آن كه قرآن را با لُكنت و سختى مى‌‌خوانَد، دو اجر دارد.

433. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ في شَبيبَتِهِ اختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ ودَمِهِ، ومَن تَعَلَّمَهُ في كِبَرِهِ وهُوَ يَتَفَلَّتُ[۷۷۱] مِنهُ ولا يَترُكُهُ، فَلَهُ أجرُهُ مَرَّتَينِ.[۷۷۲]

433. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه قرآن را در جوانى‌‌اش ياد بگيرد، قرآن با گوشت و خون او آميخته مى‌‌شود و كسى كه آن را در پيرى ياد بگيرد و قرآن از [ذهن]او بگريزد و او رهايش نكند [و دوباره حفظش كند]، به او دو بار مزد مى‌‌دهند.

434. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن شُدِّدَ عَلَيهِ فِي القُرآنِ كانَ لَهُ أجرانِ، ومَن يُسِّرَ عَلَيهِ كانَ مَعَ الأَوَّلينَ[۷۷۳].[۷۷۴]

434. امام صادق عليه‌‌السلام: كسى كه به سختى قرآن را ياد بگيرد، دو اجر دارد و كسى كه آن را به آسانى ياد بگيرد، با پيشگامان[۷۷۵] خواهد بود.

435. عنه عليه‌‌السلام: إنَّ الَّذي يُعالِجُ القُرآنَ ويَحفَظُهُ بِمَشَقَّةٍ مِنهُ وقِلَّةِ حِفظٍ، لَهُ أجرانِ.[۷۷۶]

435. امام صادق عليه‌‌السلام: كسى كه به قرآن بپردازد و با وجود كم‌‌حافظگى‌‌اش، آن را به سختى حفظ كند، دو اجر دارد.

3 / 17 ـ 11: مَن وَصَلَ قَريبا بِحَجّةٍ أو عُمرَةٍ

3 / 17 ـ 11: فرستادن خويشاوند به حج يا عمره

436. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن وَصَلَ قَريبا بِحَجَّةٍ أو عُمرَةٍ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ حَجَّتَينِ وعُمرَتَينِ، وكَذلِكَ مَن حَمَلَ عَن حَميمٍ[۷۷۷] يُضاعِفُ اللّهُ لَهُ الأَجرَ ضِعفَينِ.[۷۷۸]

436. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس با [پرداخت هزينه] حجّ يا عمره‌‌اى، به خويشاوندى احسان كند، خداوند برايش دو حج و دو عمره مى‌‌نويسد. همچنين كسى كه بارى[۷۷۹] را از دوش خويشاوندى بردارد، خداوند، اجر او را دو برابر عطا مى‌‌فرمايد.

3 / 17 ـ 12: المُتَصَدِّقُ عَلى ذي قَرابَةٍ

3 / 17 ـ 12: صدقه دهنده به خويشاوند

437. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ الصَّدَقَةَ عَلى ذي قَرابَةٍ يُضَعَّفُ أجرُها مَرَّتَينِ.[۷۸۰]

437. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: صدقه دادن به خويشاوند، اجرش دوچندان است.

438. سنن ابن ماجة عن زينب امرأة عبداللّه‌‌: سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أيُجزِئُ عَنّي مِنَ الصَّدَقَةِ النَّفَقَةُ عَلى زَوجي وأَيتامٍ في حِجري؟ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لَها[۷۸۱] أجرانِ؛ أجرُ الصَّدَقَةِ وأَجرُ القَرابَةِ.[۷۸۲]

438. سنن ابن ماجة ـ به نقل از زينب، همسر عبد اللّه‌‌ [بن مسعود] ـ: از پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله پرسيدم: آيا دادن خرجى شوهرم و يتيمانى كه سرپرستى‌‌شان را مى‌‌كنم، كار صدقه را برايم مى‌‌كند؟ پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «دو اجر دارد: اجر صدقه دادن و اجر صِله رحِم».

439. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: مَن مَحَضَ عَشيرَتَهُ صِدقَ المَوَدَّةِ، وبَسَطَ عَلَيهِم يَدَهُ بِالمَعروفِ إذا وَجَدَهُ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ؛ أخلَفَ اللّهُ لَهُ ما أنفَقَ في دُنياهُ، وضاعَفَ لَهُ الأَجرَ في آخِرَتِهِ.[۷۸۳]

439. امام على عليه‌‌السلام: هر كس با عشيره‌‌اش صادقانه دوستى ورزد و هر گاه داشت، براى رضاى خدا دست كمك و نيكى بر سرِ آنها بگشايد، خداوند، آنچه را خرج كرده است، در دنيا برايش جايگزين مى‌‌كند و در آخرت، دو برابر به او اجر مى‌‌دهد.

3 / 17 ـ 13: مَن طَلَبَ العِلمَ فَأَدرَكَهُ

3 / 17 ـ 13: آن كه دانش را بجويد و دريابد

440. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن طَلَبَ العِلمَ فَأَدرَكَهُ كانَ لَهُ كِفلانِ[۷۸۴] مِنَ الأَجرِ، فَإِن لَم يُدرِكهُ كانَ لَهُ كِفلٌ مِنَ الأَجرِ.[۷۸۵]

440. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: آن كه دانش را بجويد و بيابد، دو بهره از پاداش مى‌‌بَرَد و اگر آن را نيابد، يك بهره دارد.

3 / 17 ـ 14: الحاكِمُ المُصيبُ

3 / 17 ـ 14: قاضى‌‌اى كه حكم درست دهد[۷۸۶]

441. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إذا حَكَمَ الحاكِمُ فَاجتَهَدَ ثُمَّ أصابَ فَلَهُ أجرانِ، وإذا حَكَمَ فَاجتَهَدَ ثُمَّ أخطَأَ فَلَهُ أجرٌ.[۷۸۷]

441. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر گاه قاضى در حكمى كه مى‌‌دهد، نهايت سعى [و وقت] خود را به كار بَرَد و حكمش درست باشد، دو اجر دارد و هر گاه در حكمى كه مى‌‌دهد، نهايت تلاشش را به كار بَرَد؛ امّا اشتباه كند، يك اجر دارد.

442. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَنِ اجتَهَدَ فَأَصابَ فَلَهُ أجرانِ، ومَن أخطَأَ فَلَهُ أجرٌ واحِدٌ.[۷۸۸]

442. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كسى كه نهايت سعى [و وقت] خود را به كار بَرَد و اجتهادش درست باشد،دو اجر دارد و هر گاه [نهايت تلاشش را به‌‌كار بَرَد؛ امّا] اشتباه‌‌كند، يك اجر دارد.

3 / 17 ـ 15: المُصَلّي صَلاةَ الفَجرِ في أوَّلِ وَقتِهِ

3 / 17 ـ 15: كسى كه نماز صبح را اول وقت بخواند

443. الكافي عن إسحاق بن عمار: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام: أخبِرني بِأَفضَلِ المَواقيتِ في صَلاةِ الفَجرِ؟ فَقالَ: مَعَ طُلوعِ الفَجرِ؛ إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «وَ قُرْءَانَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْءَانَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا»[۷۸۹] يَعني صَلاةَ الفَجرِ تَشهَدُهُ مَلائِكَةُ اللَّيلِ ومَلائِكَةُ النَّهارِ، فَإِذا صَلَّى العَبدُ الصُّبحَ مَعَ طُلوعِ الفَجرِ اُثبِتَت لَهُ مَرَّتَينِ؛ أثبَتَها مَلائِكَةُ اللَّيلِ ومَلائِكَةُ النَّهارِ.[۷۹۰]

443. الكافى ـ به نقل از اسحاق بن عمّار ـ: به امام صادق عليه‌‌السلام گفتم: مرا از بافضيلت‌‌ترين وقت نماز صبح خبر دهيد؟ فرمود: «هنگام سپيده‌‌دم. خداى عز و جل مى‌‌فرمايد: «و نماز صبح را [بر پادار] زيرا نماز صبح، مشهود است»؛ يعنى نماز صبح را فرشتگان شب و فرشتگان روز، هر دو، شاهد هستند. پس هر گاه بنده، نماز صبح را در هنگام دميدن سپيده بخواند، دو بار برايش نوشته مى‌‌شود. فرشتگان شب و فرشتگان روز، آن را مى‌‌نويسند».

3 / 17 ـ 16: مَن أفطَرَ صِيامَهُ تَطَوُّعا لِسُرورِ المُؤمِنِ

3 / 17 ـ 16: كسى كه براى شاد كردن مؤمن، روزه مستحبّى‌‌اش را افطار كند

444. علل الشرائع عن عبداللّه‌‌ بن جندب عن بعض الصادِقين عليهم‌‌السلام: مَن دَخَلَ عَلى أخيهِ وهُوَ صائِمٌ تَطَوُّعا فَأَفطَرَ، كانَ لَهُ أجرانِ: أجرٌ لِنِيَّتِهِ لِصِيامِهِ، وأَجرٌ لاِءِدخالِ السُّرورِ عَلَيهِ.[۷۹۱]

444. علل الشرائع ـ به نقل از عبد اللّه‌‌ بن جندب ـ: يكى از امامان عليهم‌‌السلام مى‌‌فرمايد: «هر كس روزه مستحبّى داشته باشد و نزد برادرش برود و روزه خود را افطار كند، دو اجر دارد: يك اجر براى نيّت روزه‌‌اش و يك اجر براى شاد كردن برادرش».

3 / 17 ـ 17: المُنتَظِرُ لِلإِمامِ الغائِبِ عليه‌‌السلام

3 / 17 ـ 17: منتظر امام غايب عليه‌‌السلام

445. تفسير العيّاشي عن يعقوب بن شعيب عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام: ما تَقولُ في قَومٍ هَلَكَ إمامُهُم، كَيفَ يَصنَعونَ؟ قالَ: فَقالَ لي: أما تَقرَأُ كِتابَ اللّهِ: «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِى الدِّينِ وَ لِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[۷۹۲]؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ! فَما حالُ المُنتَظِرينَ حَتّى يَرجِعَ المُتَفَقِّهونَ؟ قالَ: فَقالَ لي: رَحِمَكَ اللّهُ، أما عَلِمتَ أنَّهُ كانَ بَينَ مُحَمَّدٍ وعيسى صَلَّى اللّهُ عَلَيهِما خَمسونَ ومِئَتا سَنَةٍ؟ فَماتَ قَومٌ عَلى دينِ عيسَى عليه‌‌السلام انتِظارا لِدينِ مُحَمَّدٍ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، فَآتاهُمُ اللّهُ أجرَهُم مَرَّتَينِ.[۷۹۳]

445. تفسير العيّاشى ـ به نقل از يعقوب بن شعيب ـ: به امام صادق عليه‌‌السلام گفتم: چه مى‌‌فرماييد در باره مردمى كه امامشان از دنيا رفته است، چه كنند؟ فرمود: «آيا كتاب خدا را نمى‌‌خوانى: «چرا از هر گروهى از آنان دسته‌‌اى كوچ نمى‌‌كنند تا در دين، دانا شوند و چون بازگشتند قوم خود را بيم‌‌دهنده شايد آنان بترسند»؟» گفتم: فدايت شوم! تا آن دين‌‌شناسان برگردند، تكليف اين منتظران چيست؟ فرمود: «رحمت خدا بر تو باد!

مگر نمى‌‌دانى كه ميان محمّد و عيسى ـ كه درود خدا بر آنها باد ـ دويست و پنجاه سال بود؟ [در اين فاصله،] عدّه‌‌اى بر دين عيسى عليه‌‌السلام مُردند و منتظر دين محمّد صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بودند. در نتيجه، خداوند، دو اجر به آنان عطا فرمود».

راجع: ص462 (من له أجر الشهيد / المنتظر للإمام القائم عليه‌‌السلام)

و ص522 (من له مثل أجر الصائم القائم / المنتظر للإمام الغائب عليه‌‌السلام).

ر. ك: ص463 (كسانى كه اجر شهيد دارند / منتظران امام قائم عليه‌‌السلام)

و ص523 (كسانى كه پاداشى به اندازه اجر روزه دار شب زنده‌‌دار دارند / انتظار كشنده امام غايب عليه‌‌السلام).

3 / 18: مَن يَقَعُ أجرُهُ عَلَى اللّهِ

3 / 18: كسانى كه اجرشان با خداست

3 / 18 ـ 1: المُهاجِرُ الَّذي يُدرِكُهُ المَوتُ

3 / 18 ـ 1: مهاجرى كه در راه از دنيا برود

الكتاب

قرآن

«وَمَن يُهَاجِرْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِى الْأَرْضِ مُرَ غَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَن يَخْرُجْ مِنم بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا».[۷۹۴]

«و هر كس در راه خدا هجرت كند، جاهاى امنِ فراوان و گسترده‌‌اى در زمين مى‌‌يابد و هر كس [به قصد] مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او، از خانه خود بيرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست و خداوند، آمرزنده مهربان است».

الحديث

حديث

446. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ في مَعنى قَولِهِ تَعالى: «وَمَن يُهَاجِرْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِى الْأَرْضِ مُرَ غَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَن يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا» ـ: مَن فَرَّ بِدينِهِ مِن أرضٍ إلى أرضٍ ـ وإن كانَ شِبرا مِنَ الأَرضِ ـ استَوجَبَ الجَنَّةَ، وكانَ رَفيقَ إبراهيمَ ومُحَمَّدٍ عليهماالسلام.[۷۹۵]

446. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ در باره اين فرموده خداوند متعال: «و هر كس در راه خدا هجرت كند، جاهاى امن فراوان و گسترده‌‌اى در زمين مى‌‌يابد، و هر كس [به قصد]مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او، از خانه‌‌اش به درآيد، سپس مرگش در رسد، پاداش او بر خداست، و خدا آمرزنده مهربان است» ـ: هر كس براى [حفظ] دينش از سرزمينى به سرزمينى ديگر بگريزد، هر چند به اندازه يك وجب، سزاوار بهشت شده است، و همراه ابراهيم و محمد عليهماالسلام خواهد بود.

447. الإمام الباقر عليه‌‌السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَمَن يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» ـ: إنَّها نَزَلَت في ضَمرَةَ بنِ العيصِ بنِ ضَمرَةَ بنِ زِنباعٍ ـ أوِ العيصِ بنِ ضَمرَةَ ـ وكانَ مَريضا، فَأَمَرَ أهلَهُ أن يَفرِشوا لَهُ عَلى سَريرِهِ ويَحمِلوهُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، قالَ: فَفَعَلوا، فَأَتاهُ المَوتُ بِالتَّنعيمِ، فَنَزَلَت فيهِ الآيَةُ.[۷۹۶]

447. امام باقر عليه‌‌السلام ـ در باره فرموده خداوند متعال: «و هر كس [به قصد] مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او، از خانه‌‌اش به درآيد، سپس مرگش دررسد، اجر او بر خداست» ـ: اين آيه، در باره ضَمرة بن عيص بن ضَمرة بن زِنباع ـ يا عيص بن زمره ـ نازل شد كه بيمار بود و به خانواده‌‌اش گفت كه او را بر تختش خوابانده، نزد پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ببرند، و خانواده‌‌اش اين كار را كردند؛ امّا در تنعيم از دنيا رفت. پس اين آيه در باره‌‌اش نازل شد.

448. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن ماتَ مُهاجِرا إلَى اللّهِ عز و جل، حُشِرَ يَومَ القِيامَةِ مَعَ أصحابِ بَدرٍ.[۷۹۷]

448. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در حال هجرت به سوى خدا بميرد، روز قيامت با مجاهدان بدر محشور مى‌‌شود.

449. مسند ابن حنبل عن عبداللّه‌‌ بن عَتِيك: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يَقولُ: «مَن خَرَجَ مِن بَيتِهِ مُجاهِدا في سَبيلِ اللّهِ عز و جل» ثُمَّ قالَ[۷۹۸] بِأَصابِعِهِ هؤُلاءِ الثَّلاثِ؛ الوُسطى وَالسَّبّابَةِ وَالإِبهامِ، فَجَمَعَهُنَّ وقالَ: «وأَينَ المُجاهِدونَ! فَخَرَّ عَن دابَّتِهِ وماتَ فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ تَعالى، أو لَدَغَتهُ دابَّةٌ فَماتَ فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ، أو ماتَ حَتفَ[۷۹۹] أنفِهِ فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ عز و جل... ومَن ماتَ قَعصا[۸۰۰] فَقَدِ استَوجَبَ المَآبَ[۸۰۱].[۸۰۲]

449. مسند ابن حنبل ـ به نقل از عبد اللّه‌‌ بن عتيك ـ: از پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله شنيدم كه فرمود: «هر كس از خانه‌‌اش براى جهاد در راه خدا خارج شود ـ سپس، سه انگشت شصت و نشانه و ميانه‌‌اش را به هم چسباند و به آنها اشاره كرد و فرمود: كجاييد مجاهدان! ـ و از ستورش زمين بخورد و بميرد، اجرش بر عهده خداوند متعال است، يا جانورى نيشش بزند و بميرد، اجرش بر عهده خداوند است، يا به مرگ طبيعى بميرد، اجرش بر عهده خداى عز و جل است... و هر كس ضربه‌‌اى بخورد و در جا بميرد، مستوجب فرجام [نيكو و بهشت] است.

450. الكافي عن عبد الأعلى: سَألَتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام عَن قَولِ العامَّةِ: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله قالَ: «مَن ماتَ ولَيسَ لَهُ إمامٌ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً».

فَقالَ: الحَقُّ وَاللّهِ.

قُلتُ: فَإِنَّ إماما هَلَكَ ورَجُلٌ بِخُراسانَ لا يَعلَمُ مَن وَصِيُّهُ لَم يَسَعُهُ ذلِكَ؟ قالَ: لا يَسَعُهُ، إنَّ الإِمامَ إذا هَلَكَ وَقَعَت حُجَّةُ وَصِيِّهِ عَلى مَن هُوَ مَعَهُ فِي البَلَدِ، وحَقُّ النَّفرِ عَلى مَن لَيسَ بِحَضرَتِهِ إذا بَلَغَهُم، إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَالءِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِى الدِّينِ وَ لِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[۸۰۳].

قُلتُ: فَنَفَرَ قَومٌ فَهَلَكَ بَعضُهُم قَبلَ أن يَصِلَ فَيَعلَمَ؟ قالَ: إنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ يَقولُ: «وَمَن يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»[۸۰۴] قُلتُ: فَبَلَغَ البَلَدَ بَعضُهُم فَوَجَدَكَ مُغلَقا عَلَيكَ بابُكَ، ومُرخىً عَلَيكَ سِترُكَ، لاتَدعوهُم إلى نَفسِكَ ولا يَكونُ مَن يَدُلُّهُم عَلَيكَ، فَبِما يَعرِفونَ ذلِكَ؟ قالَ: بِكِتابِ اللّهِ المُنزَلِ.[۸۰۵]

450. الكافى ـ به نقل از عبد الأعلى ـ: از امام جعفر صادق عليه‌‌السلام سؤال كردم از گفته سنّيان كه پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «هر كه بميرد و او را امامى نباشد، به روش مُردن جاهليت مُرده است».

فرمود: «درست است، به خدا سوگند».

گفتم: امامى از دنيا مى‌‌رود و مردى در خراسان است و نمى‌‌داند كه وصىّ او كيست. آيا همين دورى از امام براى او عذر نيست؟ فرمود: «برايش عذر نيست؛ زيرا امام چون از دنيا مى‌‌رود، حجّتِ وصىّ او، واقع مى‌‌شود بر آن كه با وصى يا امام سابق در شهر امام بوده و هست، و بر كسانى كه در نزد امام حاضر نيستند، واجب است كه كوچ كنند و به جستجوى امام بيرون روند تا خبر وفات امام به ايشان برسد؛ زيرا خداى عز و جل مى‌‌فرمايد: (چرا از هر گروه از آنان [مؤمنان]، دسته‌‌اى كوچ نمى‌‌كنند تا در دين دانا شوند و چون باز گشتند، قوم خويش را بيم دهند، شايد آنها بترسند؟!).

گفتم: اگر گروهى كوچ كردند و يكى از ايشان پيش از آن كه [به شهر امام] برسد و بداند، بميرد؟ امام عليه‌‌السلام فرمود: «خداى عز و جل مى‌‌فرمايد: (و هر كه بيرون آيد از خانه خود در حالتى كه هجرت كننده باشد به سوى خدا و پيامبر او، پس مرگْ او را دريابد، مزد او بر عهده خدا باشد). گفتم: اگر بعضى از ايشان به شهر امام رسيدند و ديدند شما در را بر روى خويش بسته و پرده بر خود آويخته‌‌اى و ايشان را به جانب خويش نمى‌‌خوانى، و كسى يافت نمى‌‌شود كه ايشان را بر تو دلالت كند، پس امامت را به چه چيز بشاسند؟ فرمود: «به كتاب نازل شده خدا».

3 / 18 ـ 2: مَن ماتَ في طَريقِ الحَجِّ

3 / 18 ـ 2: كسى كه در راه حج بميرد

451. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: الحَجُّ وَالعُمرَةُ سوقانِ مِن أسواقِ الآخِرَةِ، وَالعامِلُ بِهِما في جِوارِ اللّهِ؛ إن أدرَكَ ما يَأمُلُ غَفَرَ اللّهُ لَهُ، وإن قَصُرَ بِهِ أجَلُهُ وَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ.[۸۰۶]

451. امام صادق عليه‌‌السلام: حج و عمره، دو بازار از بازارهاى آخرت‌‌اند و عمل كننده به آنها در پناه خداست. اگر به آنچه مى‌‌خواهد، برسد، خدا او را مى‌‌آمرزد و اگر پيش از آن، اجلش در رسد، پاداشش بر عهده خداست.

452. عنه عليه‌‌السلام ـ في رَجُلٍ حَجَّ عَن آخَرَ وماتَ فِي الطَّريقِ ـ: قَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ، ولكِن يوصي؛ فَإِن قَدَرَ عَلى رَجُلٍ يَركَبُ في رَحلِهِ ويَأكُلُ زادَهُ فَعَلَ.[۸۰۷]

452. امام صادق عليه‌‌السلام ـ در باره مردى كه به نيابت از كسى به حج برود و در راه بميرد ـ: اجرش بر عهده خداست؛ امّا بايد وصيّت كند، و اگر كسى را پيدا كرد كه بر مركبش سوار شود و آذوقه‌‌اش را مصرف كند [و از طرف منوب عنه، مناسك را به جا آورد]، اين كار را بكند.

3 / 18 ـ 3: الغازي في سَبيلِ اللّهِ

3 / 18 ـ 3: جنگ كنندگان در راه خدا

453. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّمَا الأَعمالُ بِالنِّيّاتِ، ولِكُلِّ امرِئٍ ما نَوى، فَمَن غَزَا ابتِغاءَ ما عِندَ اللّهِ فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ عز و جل.[۸۰۸]

453. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: [ارزش] كارها تنها به نيّت‌‌هاست و بهره هر كس، چيزى است كه نيّت كرده است. هر كس براى آنچه نزد خداست (ثواب و پاداش الهى)، به جنگ برود، پاداشش بر عهده خداست.

3 / 18 ـ 4: العافونَ عَن النّاسِ

3 / 18 ـ 4: گذشت‌‌كنندگان از مردم

الكتاب

قرآن

«وَ جَزَ ؤُا سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّلِمِينَ».[۸۰۹]

«و كيفر بدى، مجازاتى است همانند آن و هر كس عفو و اصلاح كند، پاداش او با خداست. خداوند، ظالمان را دوست ندارد!».

الحديث

حديث

454. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ في قَولِهِ: «فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» ـ: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ، يُنادي مُنادٍ: مَن كانَ لَهُ عَلَى اللّهِ أجرٌ فَليَقُم، فَيَقومُ عِندَ ذلِكَ أهلُ العَفوِ، فَيَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ.[۸۱۰]

454. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ در باره اين فرموده خداوند: «و هر كه عفو و اصلاح كند، پاداش او با خداست» ـ: چون روز قيامت شود، ندادهنده‌‌اى، ندا دهد كه: «هر كس را بر عهده خدا مُزدى است، برخيزد!». در اين هنگام، گذشت‌‌كنندگان برمى‌‌خيزند و بدون حسابرسى، وارد بهشت مى‌‌شوند.

455. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إذا وَقَفَ العِبادُ لِلحِسابِ نادى مُنادٍ: لِيَقُم مَن أجرُهُ عَلَى اللّهِ تَعالى فَليَدخُلِ الجَنَّةَ. ثُمَّ نادَى الثّانِيَةَ: لِيَقُم مَن أجرُهُ عَلَى اللّهِ تَعالى، قالوا: ومَنِ ذَا الَّذي أجرُهُ عَلَى اللّهِ تَعالى؟ قالَ: العافونَ عَنِ النّاسِ. فَقامَ كَذا وكَذا ألفا فَدَخَلُوا الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابِ.[۸۱۱]

455. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: آن گاه كه بندگان براى حسابرسى بِايستند، ندادهنده‌‌اى ندا مى‌‌دهد كه: «هر كس را بر عهده خدا مُزدى است، برخيزد و به بهشت برود». سپس دوباره ندا مى‌‌دهد كه: «هر كس را بر عهده خدا مزدى است، برخيزد». بندگان مى‌‌گويند: چه كسانى را بر عهده خدا مزد است؟ خدا مى‌‌فرمايد: «گذشت‌‌كنندگانِ از مردم». پس، چندين و چند هزار نفر بر مى‌‌خيزند و بدون حسابرسى، وارد بهشت مى‌‌شوند.

456. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ يُنادي مُنادٍ مِن بُطنانِ العَرشِ[۸۱۲]: «لِيَقُم مَن أعظَمَ اللّهُ أجرَهُ»، فَلا يَقومُ إلاّ مَن عَفا عَن ذَنبِ أخيهِ.[۸۱۳]

456. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: چون روز قيامت شود، ندادهنده‌‌اى از ميان (/ پاى) عرش ندا مى‌‌دهد كه: «هر كس بر عهده خدا مزد بزرگ دارد، برخيزد». هيچ كس برنمى‌‌خيزد جز كسى كه از جرم برادرش گذشت كرده‌‌است.

3 / 18 ـ 5: الصّائِمُ

3 / 18 ـ 5: روزه‌‌دار

457. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: قالَ اللّهُ عز و جل: «الصَّومُ لي، وأَنَا أجزي بِهِ».[۸۱۴]

457. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند عز و جل فرموده است: «روزه، براى من است و من، خود، پاداش آن را مى‌‌دهم».

458. معاني الأخبار عن أنس عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: قالَ اللّهُ عز و جل: كُلُّ أعمالِ ابنِ آدَمَ بِعَشَرَةِ أضعافِها إلى سَبعِمِئَةِ ضِعفٍ، إلاَّ الصَّبرَ فَإِنَّهُ لي وأَنَا أجزي بِهِ»، فَثَوابُ الصَّبرِ مَخزونٌ في عِلمِ اللّهِ عز و جل. وَالصَّبرُ: الصَّومُ.[۸۱۵]

458. معانى الأخبار ـ به نقل از انس ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «خداى عز و جل مى‌‌فرمايد: هر يك از اعمال آدمى، ده تا هفتصد برابر پاداش داده مى‌‌شود، بجز صبر، كه آن از من است و من جزاى آن را مى‌‌دهم». پس، پاداش صبر، در خزانه علم خداى عز و جل است. مقصود از صبر، روزه است».

459. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يَقولُ اللّهُ تَعالى: «كُلُّ عَمَلِ ابنِ آدَمَ لَهُ؛ فَالحَسَنَةُ بِعَشرِ أمثالِها إلى سَبعِمِئَةِ ضِعفٍ، إلاَّ الصِّيامَ هُوَ لي وأَنَا أجزي بِهِ، إنَّهُ يَترُكُ الطَّعامَ وشَهوَتَهُ مِن أجلي، ويَترُكُ الشَّرابَ وشَهوَتَهُ مِن أجلي؛ فَهُوَ لي وأَنَا أجزي بِهِ».[۸۱۶]

459. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداى تعالى مى‌‌فرمايد: «همه اعمال آدمى، براى خود اوست و هر كار نيك، ده تا هفتصد برابر پاداش داده مى‌‌شود، بجز روزه كه آن براى من است و من، جزاى آن را مى‌‌دهم. او به خاطر من از خوردن و ميل به خوردن، دست مى‌‌كشد، براى من از نوشيدن و ميل به نوشيدن، دست مى‌‌كشد. پس آن عمل از آنِ من است و من جزاى آن را مى‌‌دهم».

3 / 18 ـ 6: الصّابِرُ المُستَرجِعُ الحامِدُ

3 / 18 ـ 6: شكيباىِ استرجاع كننده حمدگو

460. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن صَبَرَ وَاستَرجَعَ وحَمِدَ اللّهَ عز و جل، فَقَد رَضِيَ بِما صَنَعَ اللّهُ ووَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ، ومَن لَم يَفعَل ذلِكَ جَرى عَلَيهِ القَضاءُ وهُوَ ذَميمٌ، وأَحبَطَ اللّهُ تَعالى أجرَهُ.[۸۱۷]

460. امام باقر عليه‌‌السلام: كسى كه [در هنگام مصيبت] شكيبايى كند و «إنا للّه‌‌ و إنّا إلَيه راجعُون» بر زبان آورد و خداى عز و جل را حمد و سپاس گويد، بى‌‌گمان به آنچه خدا كرده، رضايت داده است و اجرش با خداست و هركه چنين نكند، باز هم قضاى الهى بر او جارى شده است، در حالى كه نكوهيده است و خداوند، اجرش را از بين مى‌‌بَرَد.

461. الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم‌‌السلام: فيما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه‌‌السلام:... يا عيسى، إذا صَبَرَ عَبدي في جَنبي كانَ ثَوابُ عَمَلِهِ عَلَيَّ، وكُنتُ عِندَهُ حينَ يَدعوني، وكَفى بي مُنتَقِما مِمَّن عَصاني، أينَ يَهرُبُ مِنِّي الظّالِمونَ![۸۱۸]

461. الكافى ـ به نقل از على بن اسباط از معصومان عليهم‌‌السلام ـ: «در اندرزهاى خداى عز و جل به عيسى عليه‌‌السلام اين بود كه:... اى عيسى! هر گاه بنده‌‌ام براى من شكيبايى ورزد، پاداش عمل او بر عهده من است و زمانى كه مرا بخواند، نزد او هستم و كافى است كه من انتقام‌‌گيرنده از كسى باشم كه نافرمانى‌‌ام كند. ستمگران از چنگ من به كجا توانند گريخت؟!».

3 / 18 ـ 7: الزّائِرُ لِأَخيهِ المُؤمِنِ

3 / 18 ـ 7: ديدار كننده برادر ايمانى

462. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن زارَ أخاهُ فِي اللّهِ، قالَ اللّهُ عز و جل: إيّايَ زُرتَ، وثَوابُكَ عَلَيَّ، ولَستُ أرضى لَكَ ثَوابا دونَ الجَنَّةِ.[۸۱۹]

462. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس براى خدا از برادرش ديدار كند، خداى عز و جل مى‌‌فرمايد: «تو از من ديدار كردى و پاداش تو بر عهده من است و من به پاداش كمتر از بهشت، برايت رضايت نمى‌‌دهم».

3 / 18 ـ 8: القاضي لِحاجَةِ أخيهِ المُؤمِنِ

3 / 18 ـ 8: برآورنده حاجت برادر ايمانى

463. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: ما قَضى مُسلِمٌ لِمُسلِمٍ حاجَةً إلاّ ناداهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: عَلَيَّ ثَوابُكَ، ولا أرضى لَكَ بِدونِ الجَنَّةِ.[۸۲۰]

463. امام صادق عليه‌‌السلام: هيچ مسلمانى حاجت مسلمانى را روا نمى‌‌كند، مگر آن كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ او را ندا دهد: «ثواب تو بر عهده من است و براى تو، به [چيزى]جز بهشت، راضى نمى‌‌شوم».

3 / 18 ـ 9: زائِرُ قَبرِ الحُسَينِ عليه‌‌السلام

3 / 18 ـ 9: زائر قبر امام حسين عليه‌‌السلام

464. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إذا كانَ لَيلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ نادى مُنادٍ مِنَ الاُفُقِ الأَعلى: زائِرِي الحُسَينِ! ارجِعوا مَغفورا لَكُم، ثَوابُكُم عَلى رَبِّكُم ومُحَمَّدٍ نَبِيِّكُم.[۸۲۱]

464. امام صادق عليه‌‌السلام: هنگامى كه نيمه شعبان فرا مى‌‌رسد، مُنادى‌‌اى از افق بالا ندا مى‌‌دهد: «اى زائران قبر حسين! آمرزيده باز گرديد كه پاداشتان، با خدايتان و پيامبرتان محمّد است».

3 / 18 ـ 10: الباكي لِمَصائِبِ أهلِ البَيتِ عليهم‌‌السلام

3 / 18 ـ 10: گريه كننده بر مصائب اهل بيت عليهم‌‌السلام

465. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: ومَن ذُكِرَ الحُسَينُ عليه‌‌السلام عِندَهُ فَخَرَجَ مِن عَينَيهِ مِقدارُ جَناحِ ذُبابَةٍ، كانَ ثَوابُهُ عَلَى اللّهِ عز و جل، ولَم يَرضَ لَهُ بِدونِ الجَنَّةِ.[۸۲۲]

465. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس در نزد او از حسين عليه‌‌السلام ياد شود و از چشمانش به اندازه بال مگسى اشك خارج شود، ثوابش بر عهده خداى عز و جل است و خدا برايش به چيزى جز بهشت، رضايت نمى‌‌دهد.

466. الإمام الرضا عليه‌‌السلام: يا دِعبِلُ، مَن بَكى وأَبكى عَلى مُصابِنا ولَو واحِدا، كانَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ.[۸۲۳]

466. امام رضا عليه‌‌السلام: اى دِعبِل! هر كس بر مصيبت ما بگريد و بگرياند حتّى يك نفر را، اجرش بر عهده خداست.

3 / 19: مَن لَهُ أجرُ الشَّهيدِ

3 / 19: كسانى كه اجر شهيد دارند

3 / 19 ـ 1: طالِبُ العِلمِ

3 / 19 ـ 1: جوينده دانش

467. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن خَرَجَ مِن بَيتِهِ لِيَلتَمِسَ بابا مِنَ العِلمِ، كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوابَ ألفِ شَهيدٍ مِن شُهَداءِ بَدرٍ.[۸۲۴]

467. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس براى تحصيل دانشى، از خانه‌‌اش خارج شود، خداوند عز و جل براى هر قدمى [كه برمى‌‌دارد]، پاداش هزار شهيد از شهداى بدر را مى‌‌نويسد.

468. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن كَتَبَ عَنّي أربَعينَ حَديثا رَجاءَ أن يَغفِرَ اللّهُ لَهُ، غَفَرَ لَهُ وأَعطاهُ ثَوابَ الشُّهَداءِ.[۸۲۵]

468. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به اميد آن كه خداوند، او را بيامرزد، چهل حديث از من بنويسد، خدا او را بيامرزد و پاداش شهدا را عطايش مى‌‌كند.

3 / 19 ـ 2: المُنتَظِرُ لِلإِمامِ القائِمِ عليه‌‌السلام

3 / 19 ـ 2: منتظرِ امام قائم عليه‌‌السلام

469. الإمام الباقر عليه‌‌السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِأَصحابِهِ ـ: إذا كُنتُم كَما أوصَيناكم لَم تَعدوا إلى غَيرِهِ، فَماتَ مِنكُم مَيِّتٌ قَبلَ أن يَخرُجَ قائِمُنا، كانَ شَهيدا. ومَن أدرَكَ مِنكُم قائِمَنا فَقُتِلَ مَعَهُ، كانَ لَهُ أجرُ شَهيدَينِ. ومَن قَتَلَ بَينَ يَدَيهِ عَدُوّا لَنا، كانَ لَهُ أجرُ عِشرينَ شَهيدا.[۸۲۶]

469. امام باقر عليه‌‌السلام ـ در سفارش به يارانش ـ: هر گاه چنان بوديد كه به شما توصيه كرديم و از آن سرپيچى نكرديد، چنانچه كسى از شما پيش از ظهور قائم ما بميرد، شهيد است و هر كس از شما قائم ما را درك كند و در ركاب او كشته شود، اجر دو شهيد دارد، و هر كس در ركاب او، دشمنى از ما را بكُشد، پاداش بيست شهيد را داراست.

470. مجمع البيان عن الحرث بن المغيرة: كُنّا عِندَ أبي جَعفَرٍ عليه‌‌السلام فَقالَ: العارِفُ مِنكُم هذَا الأَمرَ المُنتَظِرُ لَهُ، المُحتَسِبُ فيهِ الخَيرَ، كَمَن جاهَدَ ـ وَاللّهِ ـ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ عليهم‌‌السلام بِسَيفِهِ، ثُمَّ قالَ: بَل ـ وَاللّهِ ـ كَمَن جاهَدَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بِسَيفِهِ، ثُمَّ قالَ الثّالِثَةَ: بَل ـ وَاللّهِ ـ كَمَنِ استُشهِدَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله في فُسطاطِهِ، وفيكُم آيَةٌ مِن كِتابِ اللّهِ. وقُلتُ: وأَيُّ آيَةٍ جُعِلتُ فِداكَ؟

قالَ: قَولُ اللّهِ عز و جل: «وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمْ»[۸۲۷]، ثُمَّ قالَ: صِرتُم ـ وَاللّهِ ـ صادِقينَ شُهَداءَ عِندَ رَبِّكُم.[۸۲۸]

470. مجمع البيان ـ به نقل از حرث بن مغيره ـ: نزد امام باقر عليه‌‌السلام بوديم، فرمود: «آن كس از شما كه معرفت به اين امر ما دارد و منتظر آن است، و در آن خير و خوبى را ببيند، به خدا قسم همانند كسى است كه با شمشير خود در كنار قائم آل محمد عليهم‌‌السلام بجنگد». سپس فرمود: «بلكه ـ به خدا سوگند ـ همانند كسى است كه با شمشير خود در ركاب پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله جهاد كند». سپس بار سوم فرمود: «بلكه ـ به خدا سوگند ـ همانند كسى است كه با پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله در خيمه او شهيد شده باشد. در باره شما آيه‌‌اى از كتاب خدا وجود دارد». گفتم: كدام آيه، فدايت شوم؟!

فرمود: «اين فرموده خداى عز و جل: «و كسانى كه به خدا و پيامبران او ايمان آورده‌‌اند، آنان همان صديقان (مؤمنان راستين) و شهيدان نزد پروردگارشان هستند%«$. سپس فرمود: «به خدا سوگند كه شماييد راستين‌‌ها و شهداى نزد پروردگارتان!».

راجع: ص522 (من له مثل أجر الصائم القائم / المنتظر للإمام الغائب عليه‌‌السلام).

ر. ك: ص523 (كسانى كه پاداشى به اندازه اجر روزه‌‌دار شب زنده‌‌دار دارند / انتظار كشنده امام غائب عليه‌‌السلام).

3 / 19 ـ 3: المُجاهِدُ بَينَ يَدَيِ القائِمِ عليه‌‌السلام

3 / 19 ـ 3: جنگجوى همراه امام قائم عليه‌‌السلام

471. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن أدرَكَ قائِمَنا فَخَرَجَ مَعَهُ فَقَتَلَ عَدُوَّنا، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ عِشرينَ شَهيدا. ومَن قُتِلَ مَعَ قائِمِنا، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ خَمسَةٍ وعِشرينَ شَهيدا.[۸۲۹]

471. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كس قائم ما را درك كند و همراهى‌‌اش كند و دشمن ما را بكُشد، پاداش بيست شهيد را داراست و هر كس در ركاب قائم ما كشته شود، اجر بيست و پنج شهيد را.

3 / 19 ـ 4: المُتَمَسِّكُ بِالإِسلامِ عِندَ فَسادِ الاُمَّةِ

3 / 19 ـ 4: تمسك‌‌كننده به اسلام هنگام فساد جامعه

472. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: المُتَمَسِّكُ بِسُنَّتي عِندَ فَسادِ اُمَّتي لَهُ أجرُ شَهيدٍ.[۸۳۰]

472. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه در هنگام فاسد شدن امّتم، به سنّت من چنگ زند، اجر شهيد دارد.

473. المعجم الكبير عن عبداللّه‌‌ بن مسعود عن النبيّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، قال: إنَّ مِن وَرائِكُم زَمانَ صَبرٍ؛ لِلمُتَمَسِّكِ فيهِ أجرُ خَمسينَ شَهيدا. فَقالَ عُمَرُ: يا رَسولَ اللّهِ، مِنّا أو مِنهُم؟ قالَ: مِنكُم.[۸۳۱]

473. المعجم الكبير ـ به نقل از عبد اللّه‌‌ بن مسعود ـ: پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «پس از شما روزگارى فرامى‌‌رسد كه زمان صبر و پايدارى است. كسى كه در آن زمان [بر اسلام و ايمان خود] پايدار بماند، اجر پنجاه شهيد را دارد. عمر گفت: اى پيامبر خدا [پنجاه شهيد] از ما يا از خودشان؟ فرمود: «از شما».

474. نوادر الاُصول عن أنس: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يَكونُ في آخِرِ الزَّمانِ ديدانُ القُرّاءِ؛ فَمَن أدرَكَ ذلِكَ الزَّمانَ فَليَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ومِنهُم، وهُمُ الأَنتَنونَ. ثُمَّ تَظهَرُ قَلانِسُ[۸۳۲] البُرودِ[۸۳۳]، فَلا يُستَحيى يَومَئِذٍ مِنَ الرِّباءِ (الرِّيا) (الزِّنى)، وَالمُتَمَسِّكُ يَومَئِذٍ بِدينِهِ كَالقابِضِ عَلى جَمرَةٍ، وَالمُتَمَسِّكُ بِدينِهِ أجرُهُ كَأَجرِ خَمسينَ. قالوا: أمِنّا أو مِنهُم؟ قالَ: بَل مِنكُم.[۸۳۴]

474. نوادر الأصول ـ به نقل از انس ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «در آخر الزمان، قاريانِ انگل‌‌صفت مى‌‌آيند. هر كه آن زمان را ديد، از شيطانِ رانده شده و از آن قاريان، كه گندتر [از شيطان]اند، به خدا پناه بَرَد. سپس شب‌‌كلاه‌‌هاى راه‌‌راه پديد مى‌‌آيد. در آن روزگار از ربا (ريا / زنا) شرم نمى‌‌شود. كسى كه در آن روزگار به دين خود چنگ زند، همانند كسى است كه اخگرى در مُشت خود نگه دارد و براى كسى كه به دينش چنگ زند، به اندازه اجر پنجاه نفر باشد». گفتند: [پنجاه نفر] از ما يا از آنها؟ فرمود: «نه، از شما».

3 / 19 ـ 5: المُتَمَسِّكُ بِالسُّنَّةِ عِندَ الاِختِلافِ

3 / 19 ـ 5: تمسك‌‌كننده به سنّت هنگام اختلاف

475. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن تَمَسَّكَ بِسُنَّتي عِندَ اختِلافِ اُمَّتي كانَ لَهُ أجرُ مِئَةِ شَهيدٍ.[۸۳۵]

475. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در هنگام اختلاف ميان امّتم، به سنّت من چنگ زند، برايش اجر صد شهيد است.

3 / 19 ـ 6: المُتَمَسِّكُ بِوِلايَةِ أهلِ البَيتِ عليهم‌‌السلام

3 / 19 ـ 6: تمسك‌‌كننده به ولايت اهل بيت عليهم‌‌السلام

476. الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام: مَن ثَبَتَ عَلى مُوالاتِنا في غَيبَةِ قائِمِنا، أعطاهُ اللّهُ عز و جل أجرَ ألفِ شَهيدٍ مِن شُهَداءِ بَدرٍ واُحُدٍ.[۸۳۶]

476. امام زين العابدين عليه‌‌السلام: هر كه در روزگار غيبت قائم ما، بر ولايت ما استوار بماند، خداوند، پاداش هزار شهيد مانند شهيدان بدر و اُحُد را به وى عطا مى‌‌فرمايد.

3 / 19 ـ 7: المُؤمِنُ المُبتَلى

3 / 19 ـ 7: مؤمن گرفتار

477. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَنِ ابتُلِيَ مِنَ المُؤمِنينَ بِبَلاءٍ فَصَبَرَ عَلَيهِ، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ ألفِ شَهيدٍ.[۸۳۷]

477. امام صادق عليه‌‌السلام: هر مؤمنى كه به بلايى گرفتار آيد و بر آن شكيبايى ورزد، ثواب هزار شهيد را دارد.

478. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن بُلِيَ مِن شيعَتِنا بِبَلاءٍ فَصَبَرَ، كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ مِثلَ أجرِ ألفِ شَهيدٍ.[۸۳۸]

478. امام باقر عليه‌‌السلام: هر يك از شيعيان ما گرفتار بلايى شود و شكيبايى ورزد، خداى عز و جل برايش به اندازه اجر هزار شهيد مى‌‌نويسد.

479. الإمام الرضا عليه‌‌السلام: لَيسَ أحَدٌ مِن شيعَتِنا يُبتَلى بِبَلِيَّةٍ أو يَشتَكي فَيَصبِرُ عَلى ذلِكَ، إلاّ كَتَبَ اللّهُ لَهُ أجرَ ألفِ شَهيدٍ.[۸۳۹]

479. امام رضا عليه‌‌السلام: هيچ يك از شيعيان ما نيست كه به گرفتارى‌‌اى مبتلا شود يا دردى داشته باشد و بر آن صبر كند، مگر آن كه خدا، ثواب هزار شهيد را براى او بنويسد.

480. الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام: ما مِن عَبدٍ مُسلِمٍ ابتَلاهُ اللّهُ عز و جل بِمَكروهٍ وصَبَرَ، إلاّ كَتَبَ اللّهُ لَهُ أجرَ ألفِ شَهيدٍ.[۸۴۰]

480. امام باقر عليه‌‌السلام يا امام صادق عليه‌‌السلام: هيچ بنده مسلمانى نيست كه خداى عز و جل، او را دچار امر ناگوارى كند و او شكيبايى ورزد، مگر اين كه خداوند برايش اجر هزار شهيد را بنويسد.

481. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: أيُّما رَجُلٍ اشتَكى فَصَبَرَ وَاحتَسَبَ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الأَجرِ أجرَ ألفِ شَهيدٍ.[۸۴۱]

481. امام صادق عليه‌‌السلام: هر مردى كه به دردى گرفتار شود و شكيبايى ورزد و آن را در راه خدا به شمار آورد، خداوند، پاداش هزار شهيد را برايش رقم مى‌‌زند.

3 / 19 ـ 8: المُحافِظُ عَلى صَلاةِ الجَماعَةِ

3 / 19 ـ 8: مراقبت‌‌كننده نماز جماعت

482. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن حافَظَ عَلى هؤُلاءِ الصَّلَواتِ المَكتوباتِ في جَماعَةٍ، كانَ أوَّلَ مَن يَجوزُ عَلَى الصِّراطِ كَالبَرقِ اللاّمِعِ، وحَشَرَهُ اللّهُ في أوَّلِ زُمرَةٍ مِنَ التّابِعينَ، وكانَ لَهُ في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ حافَظَ عَلَيهِنَّ كَأَجرِ ألفِ شَهيدٍ قُتِلوا في سَبيلِ اللّهِ.[۸۴۲]

482. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس بر خواندن نمازهاى واجب با جماعت مواظبت كند، نخستين كسى باشد كه از صراط، مانند برق جهنده بگذرد وخداوند، او را با نخستين گروه از تابعيان محشور فرمايد. براى هر روز و شبى كه بر اين كار مواظبت كرده است، همانند اجر هزار شهيد باشد كه در راه خدا كشته شده‌‌اند.

483. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن حافَظَ عَلَى الجَماعَةِ حَيثُ ما كانَ، مَرَّ عَلَى الصِّراطِ كَالبَرقِ الخاطِفِ اللاّمِعِ في أوَّلِ زُمرَةٍ مَعَ السّابِقينَ ووَجهُهُ أضوَءُ مِنَ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ، وكانَ لَهُ بِكُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ يُحافِظُ عَلَيها ثَوابُ شَهيدٍ.[۸۴۳]

483. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس، در هر كجا كه باشد، اگر بر نماز جماعت مواظبت كند، با نخستين گروه از پيشتازان، برق‌‌آسا از صراط مى‌‌گذرد و چهره‌‌اش نورانى‌‌تر از ماه شب چهارده باشد و براى هر روز و شبى كه بر آن مواظبت كرده است، پاداش يك شهيد برايش باشد.

3 / 19 ـ 9: المُتَهَجِّدُ بِصَلاةِ اللَّيلِ

3 / 19 ـ 9: شب‌‌زنده‌‌دار به نماز شب

484. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: إنّ رَجُلاً سَأَلَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه‌‌السلام عَن قِيامِ اللَّيلِ بِالقِراءَةِ، فَقالَ لَهُ: أبشِر... ومَن صَلّى ثُمنَ لَيلَةٍ أعطاهُ اللّهُ أجرَ شَهيدٍ صابِرٍ صادِقِ النِّيَةِ، وشُفِّعَ في أهلِ بَيتِهِ.[۸۴۴]

484. امام باقر عليه‌‌السلام: مردى از على بن ابى طالب عليه‌‌السلام در باره شب‌‌زنده‌‌دارى با قرائت قرآن پرسيد. به او فرمود: «مژده بادَت!... هر كسْ يك هشتم شب را نماز بخواند، خداوند، پاداش شهيد شكيبا و پاك‌‌نيّت به او عطا مى‌‌فرمايد و شفاعت او را در باره خانواده‌‌اش مى‌‌پذيرد».

485. بحارالأنوار: يُستَحَبُّ أن يَسجُدَ عَقيبَ الوَترِ سَجدَتَينِ، يَقولُ فِي الاُولى: «سُبّوحٌ قُدّوسٌ رَبُّ المَلائِكَةِ وَالرّوحِ» خَمسَ مَرّاتٍ، ثُمَّ يَجلِسُ ويَقرَأُ آيَةَ الكُرسِيِّ، ثُمَّ يَسجُدُ ثانِيا ويَقولُ كَذلِكَ خَمسا، فَقَد رُوِيَ عَنِ النَّبِيِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله أنَّ مَن فَعَلَ ذلِكَ لَم يَقُم مِن مَقامِهِ حَتّى يُغفَرَ لَهُ، ويُكتَبُ لَهُ ثَوابُ شُهَداءِ اُمَّتي إلى يَومِ القِيامَةِ، ويُعطى ثَوابَ مِئَةِ حَجَّةٍ وعُمرَةٍ.[۸۴۵]

485. بحار الأنوار: مستحب است كه انسان پس از نماز وَتر، دو سجده به جا آورد و در سجده اوّل، پنج بار بگويد: «پاك و مقدّس است پروردگار فرشتگان و روح». سپس بنشيند و آية الكرسى بخواند و آن گاه به سجده دوم برود و پنج بار ديگر همين ذكر را بگويد؛ زيرا از پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله روايت شده است كه: «هر كس چنين كند، از جاى خود برنخاسته، آمرزيده مى‌‌شود و ثواب شهداى امّتم تا روز قيامت برايش نوشته مى‌‌شود و ثواب صد حجّ و عمره به او داده مى‌‌شود».

3 / 19 ـ 10: المُؤَذِّنُ

3 / 19 ـ 10: مؤذّن

486. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لِلمُؤَذِّنِ فيما بَينَ الأَذانِ وَالإِقامَةِ مِثلُ أجرِ الشَّهيدِ المُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ في سَبيلِ اللّهِ.[۸۴۶]

486. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: براى مؤذّن، در فاصله ميان اذان و اقامه، پاداشى همانند مزد شهيدِ به خون غلتيده در راه خداست.

487. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ألا ومَن أذَّنَ مُحتَسِبا يُريدُ بِذلِكَ وَجهَ اللّهِ عز و جل،أعطاهُ‌‌اللّهُ ثَوابَ أربَعينَ‌‌ألفَ شَهيدٍ.[۸۴۷]

487. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: آگاه باشيد كه هر كس به نيّت پاداش الهى و براى رضاى خداى عز و جل اذان بگويد، خداوند، پاداش چهل هزار شهيد را به او عطا مى‌‌فرمايد.

3 / 19 ـ 11: مَن اَجابَ المُؤذِّنَ وَالعالِمَ

3 / 19 ـ 11: اجابت كننده مؤذّن و عالم

488. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أَجابَ المُؤَذِّنَ وأَجابَ العُلَماءَ كانَ يَومَ القِيامَةِ تَحتَ لِوائي، ويَكونُ فِي الجَنَّةِ في جِواري، ولَهُ عِندَ اللّهِ ثَوابُ سِتّينَ شَهيدا.[۸۴۸]

488. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس [نداى] مؤذّن و [سخن] عالمان را اجابت كند، روز قيامت، زير پرچم من خواهد بود و در بهشت، در كنار من است و نزد خداوند، پاداش شصت شهيد دارد.

3 / 19 ـ 12: المَقتولُ دونَ نَفسِهِ ومالِهِ وأَهلِهِ

3 / 19 ـ 12: كشته شده در راه دفاع از جان و مال و خانواده خود

489. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن قاتَلَ دونَ نَفسِهِ حَتّى يُقتَلَ فَهُوَ شَهيدٌ.[۸۴۹]

489. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه در راه دفاع از جان خود، بجنگد و كشته شود، شهيد است.

490. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن اُريدَ مالُهُ بِغَيرِ حَقٍّ فَقاتَلَ فَقُتِلَ فَهُوَ شَهيدٌ.[۸۵۰]

490. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: چنانچه بخواهند مال كسى را به ناحق بگيرند و او [در راه دفاع از آن] بجنگد و كشته شود، شهيد است.

491. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن قُتِلَ دونَ مالِهِ فَهُوَ بِمَنزِلَةِ الشَّهيدِ.[۸۵۱]

491. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه در راه دفاع از مال خود كُشته شود، به منزله شهيد است.

492. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن قُتِلَ دونَ مَظلِمَتِهِ فَهُوَ شَهيدٌ.[۸۵۲]

492. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه در راه دفع ستم از خود، كشته شود، شهيد است.

493. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن قُتِلَ دونَ مالِهِ ظُلما فَهُوَ شَهيدٌ، ومَن قُتِلَ دونَ أهلِهِ ظُلما فَهُوَ شَهيدٌ، ومَن قُتِلَ دونَ جارِهِ ظُلما فَهُوَ شَهيدٌ، ومَن قُتِلَ في ذاتِ اللّهِ ظُلما فَهُوَ شَهيدٌ.[۸۵۳]

493. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه در راه دفاع از مال خود مظلومانه كشته شود، شهيد است. هر كه در راه دفاع از خانواده خود به ستم گشته شود، شهيد است. هر كه در راه دفاع از همسايه خود به ستم كشته شود، شهيد است و هر كه براى خداوند عز و جل كشته شود، شهيد است.

3 / 19 ـ 13: الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ

3 / 19 ـ 13: همسر پاك و شايسته

494. كتاب من لا يحضره الفقيه: جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فَقالَ: إنَّ لي زَوجَةً إذا دَخَلتُ تَلَقَّتني، وإذا خَرَجتُ شَيَّعَتني، وإذا رَأَتني مَهموما قالَت: ما يُهِمُّكَ؟ إن كُنتَ تَهتَمُّ لِرِزقِكَ تَكَفَّلَ لَكَ بِهِ غَيرُكَ، وإن كُنتَ تَهتَمُّ بِأَمرِ آخِرَتِكَ فَزادَكَ اللّهُ هَمّا.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ للّه‌‌ عُمّالاً وهذِهِ مِن عُمّالِهِ، لَها نِصفُ أجرِ شَهيدٍ.[۸۵۴]

494. كتاب من لا يحضره الفقيه: مردى نزد پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آمد و گفت: زنى دارم كه هر گاه وارد [خانه]مى‌‌شوم، به استقبالم مى‌‌آيد و هر گاه [از خانه] خارج مى‌‌شوم، بدرقه‌‌ام مى‌‌كند و هر گاه مرا اندوهگين مى‌‌بيند، مى‌‌گويد: چرا اندوهگينى؟ اگر غمِ روزى‌‌ات را مى‌‌خورى، غير تو (خداوند)، آن را برايت ضمانت كرده است و اگر غم آخرتت را دارى، پس خداوند بر اندوهت بيفزايد.

پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «خداوند، كارگرانى دارد و اين زن، يكى از كارگران اوست. براى او نصف پاداش شهيد در نظر گرفته شده است».

495. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كَتَبَ اللّهُ الجِهادَ عَلى رِجالِ اُمَّتي، وَالغَيرَةَ عَلى نِساءِ اُمَّتي؛ فَمَن صَبَرَ مِنهُنَّ وَاحتَسَبَ، أعطاهَا اللّهُ أجرَ شَهيدٍ.[۸۵۵]

495. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند، جهاد را بر مردان امّت من نوشت و غيرت[۸۵۶] را بر زنان امّتم. پس هر يك از آنان (زنان) براى خدا صبر كند، خداوند، اجر يك شهيد را به او عطا فرمايد.

3 / 19 ـ 14: المَرأَةُ إذا ماتَت بَينَ الحَملِ وَالفِطامِ

3 / 19 ـ 14: زنى كه در زمان باردارى و شيردهى بميرد

496. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لِلمَرأَةِ ما بَينَ حَملِها إلى وَضعِها إلى فِطامِها مِنَ الأَجرِ كَالمُرابِطِ في سَبيلِ اللّهِ، فَإِن هَلَكَت فيما بَينَ ذلِكَ كانَ لَها مِثلُ مَنزِلَةِ الشَّهيدِ.[۸۵۷]

496. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: براى زن از زمان باردارى تا زايمان و تا گرفتن كودك از شير، اجرى همانند اجر مرزبان در راه خداست و اگر در اين مدّت، از دنيا برود، برايش همانند اجر شهيد باشد.

497. الإمام الصادق عليه‌‌السلام ـ في خَبَرٍ طَويلٍ في قِصَّةِ آدَمَ وحَوّاءَ، إلى أن قالَ ـ: فَقالَت حَوّاءُ: أسأَ لُكَ يا رَبِّ أن تُعطِيَني كَما أعطَيتَ آدَمَ، فَقالَ الرَّبُّ تَعالى: إنّي وَهَبتُكِ الحَياءَ وَالرَّحمَةَ وَالاُنسَ، وكَتَبتُ لَكِ مِن ثَوابِ الاِغتِسالِ وَالوِلادَةِ ما لَو رَأَيتيهِ مِنَ الثَّوابِ الدّائِمِ وَالنَّعيمِ المُقيمِ وَالمُلكِ الكَبيرِ، لَقَرَّت عَينُكِ. يا حَوّاءُ، أيُّمَا امرَأَةٍ ماتَت في وِلادَتِها حَشَرتُها مَعَ الشُّهَداءِ. يا حَوّاءُ، أيُّمَا امرَأَةٍ أخَذَهَا الطَّلقُ إلاّ كَتَبتُ لَها أجرَ شَهيدٍ، فَإِن سَلِمَت ووَلَدَت غَفَرتُ لَها ذُنوبَها ولَو كانَت مِثلَ زَبَدِ البَحرِ ورَملِ البَرِّ ووَرَقِ الشَّجَرِ، وإن ماتَت صارَت شَهيدَةً.[۸۵۸]

497. امام صادق عليه‌‌السلام ـ در خبرى طولانى پيرامون داستان آدم و حوا، تا آن كه فرمود ـ: حوّا گفت: اى پروردگار من! از تو مى‌‌خواهم كه به من نيز عطا كنى، چنان كه به آدم عطا فرمودى. خداوند متعال فرمود: «من به تو حيا و مهربانى و اُنس بخشيدم و براى غسل كردن و زايمان، چنان پاداشى برايت نوشتم كه اگر آن پاداش پاينده و نعمت جاويدان و مُلك بزرگ را مى‌‌ديدى، شادمان مى‌‌گشتى. اى حوّا! هر زنى كه در هنگام زايمان بميرد، او را با شهدا محشور مى‌‌كنم. اى حوّا! هر زنى كه درد زايمان بگيرد، برايش اجر يك شهيد را مى‌‌نويسم. اگر به سلامت زايمان كرد، گناهانش را مى‌‌آمرزم، اگر چه به اندازه كف دريا و ريگ بيابان و برگ درختان باشد، و اگر [در آن حال] مُرد، شهيد است».

3 / 19 ـ 15: مَن وَصَلَ رَحِمَهُ بِنَفسِهِ ومالِهِ

3 / 19 ـ 15: كسى كه با جان و مال خود از خويشاوندانش حمايت مى‌‌كند

498. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن مَشى إلى ذي قَرابَةٍ بِنَفسِهِ ومالِهِ لِيَصِلَ رَحِمَهُ، أعطاهُ اللّهُ عز و جل أجرَ مِئَةِ شَهيدٍ، ولَهُ بِكُلِّ خُطوَةٍ أربَعونَ ألفَ حَسَنَةٍ، ومُحِيَ عَنهُ أربَعونَ ألفَ سَيِّئَةٍ، ورُفِعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجاتِ مِثلُ ذلِكَ، وكَأَنَّما عَبَدَ اللّهَ مِئَةَ سَنَةٍ صابِرا مُحتَسِبا.[۸۵۹]

498. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس با جان و مال خود به راه افتد تا به خويشاوندانش كمك كند، خداى عز و جل، پاداش صد شهيد را به او عطا مى‌‌فرمايد و براى هر گامى [كه برمى‌‌دارد]، چهل‌‌هزار كار نيك برايش نوشته مى‌‌شود و چهل‌‌هزار كار بد از او زدوده مى‌‌گردد و همين اندازه، درجه‌‌اش بالا مى‌‌رود، و چنان باشد كه صد سال با شكيبايى و براى رضاى خدا، خداوند را عبادت كرده است.

3 / 19 ـ 16: مَن أعانَ مُسلِما أو مَشى في قَضاءِ حاجَتِهِ

3 / 19 ـ 16: كسى كه مسلمانى را يارى رساند يا براى رفع نياز او گامى بردارد

499. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أعانَ أخاهُ المُسلِمَ بِكَلِمَةٍ أو مَشى لَهُ خُطوَةً، حَشَرَهُ اللّهُ عز و جل يَومَ القِيامَةِ مَعَ الأَنبِياءِ وَالرُّسُلِ آمِنا، وأَعطاهُ عَلى ذلِكَ أجرَ سَبعينَ شَهيدا قُتِلوا في سَبيلِ اللّهِ.[۸۶۰]

499. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به برادر مسلمانش با كلمه‌‌اى كمك كند يا برايش قدمى بردارد، خداى عز و جل در روز قيامت، او را با پيامبران و رسولان، در امن و امان محشور مى‌‌فرمايد و براى اين كار او، اجر هفتاد شهيد كه در راه خدا كشته شده‌‌اند، عطايش مى‌‌كند.

3 / 19 ـ 17: مَن كَظَمَ غَيظَهُ

3 / 19 ـ 17: كسى كه خشم خود را فرو خورَد

500. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن كَظَمَ[۸۶۱] غَيظا وهُوَ قادِرٌ عَلى إنفاذِهِ وحَلُمَ عَنهُ، أعطاهُ اللّهُ أجرَ شَهيدٍ.[۸۶۲]

500. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس خشم خود را با آن كه مى‌‌تواند بروزش دهد، فرو خورَد و بردبارى ورزد، خداوند، پاداش شهيد را به او عطا مى‌‌فرمايد.

3 / 19 ـ 18: مَن قَدَرَ فَعَفَّ

3 / 19 ـ 18: كسى كه بتواند گناه كند و پاك‌‌دامنى ورزد

501. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: مَا المُجاهِدُ الشَّهيدُ في سَبيلِ اللّهِ بِأَعظَمَ أجرا مِمَّن قَدَرَ فَعَفَّ، لَكادَ العَفيفُ أن يَكونَ مَلَكا مِنَ المَلائِكَةِ.[۸۶۳]

501. امام على عليه‌‌السلام: كسى كه در راه خدا جهاد كند و شهيد شود، اجرش بزرگ‌‌تر از كسى نيست كه بتواند گناه كند و پاك‌‌دامنى ورزد. انسان پاك‌‌دامن، نزديك است كه فرشته‌‌اى از فرشتگان خدا شود.

3 / 19 ـ 19: مَن رَدَّ عادِيَةَ ماءٍ أو نارٍ

3 / 19 ـ 19: كسى كه خطر آب يا آتش را دور سازد

502. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن رَدَّ عادِيَةَ ماءٍ أو عادِيَةَ نارٍ فَلَهُ أجرُ شَهيدٍ.[۸۶۴]

502. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس خطر آب يا آتشى را دفع كند، پاداش شهيد را دارد.

3 / 19 ـ 20: مَن سَأَلَ اللّهَ الشَّهادَة

3 / 19 ـ 20: كسى كه از خدا شهادت بخواهد

503. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن قاتَلَ في سَبيلِ اللّهِ فُواقَ ناقَةٍ[۸۶۵] فَقَد وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ، ومَن سَأَلَ اللّهَ القَتلَ مِن نَفسِهِ صادِقا ثُمَّ ماتَ أو قُتِلَ فَإِنَّ لَهُ أجرَ شَهيدٍ.[۸۶۶]

503. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به اندازه فاصله زمانى ميان دو دوشيدن شتر، در راه خدا جنگ و جهاد نمايد بهشت بر او واجب گردد و هر كس صادقانه از خداوند شهادت را بخواهد، سپس بميرد يا كشته شود، اجر شهيد را داراست.

504. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن سَأَلَ اللّهَ الشَّهادَةَ بِصِدقٍ بَلَّغَهُ اللّهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وإن ماتَ عَلى فِراشِهِ.[۸۶۷]

504. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه صادقانه از خداوند، شهادت را درخواست كند، خداوند، او را به جايگاه‌‌هاى شهيدان مى‌‌رساند، اگر چه در بستر خود بميرد.

505. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن جُرِحَ جَرحا في سَبيلِ اللّهِ جاءَ يَومَ القِيامَةِ لَونُهُ لَونُ الزَّعفَرانِ، وريحُهُ ريحُ المِسكِ، عَلَيهِ طابَعُ الشُّهَداءِ. ومَن سَأَلَ اللّهَ الشَّهادَةَ مُخلِصا أعطاهُ اللّهُ أجرَ شَهيدٍ وإن ماتَ عَلى فِراشِهِ.[۸۶۸]

505. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در راه خدا زخمى بردارد، روز قيامت، در حالى مى‌‌آيد كه رنگش زعفرانى است و بويش بوى مُشك است و بر او مُهر شهيدان است و هركس شهادت را مخلصانه از خدا بطلبد، خداوند، پاداش شهيد را به او عطا مى‌‌كند، اگر چه در بستر بميرد.

506. الإمام الرضا عليه‌‌السلام: يَابنَ شَبيبٍ، إن سَرَّكَ أن يَكونَ لَكَ مِنَ الثَّوابِ مِثلُ ما لِمَنِ استُشهِدَ مَعَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه‌‌السلام، فَقُل مَتى ذَكَرتَهُ: يا لَيتَني كُنتُ مَعَهُم فَأَفوزَ فَوزا عَظيما.[۸۶۹]

506. امام رضا عليه‌‌السلام: اى پسر شَبيب! اگر خوش‌‌حال مى‌‌شوى كه ثوابى همانند شهيدشدگان با حسين بن على عليه‌‌السلام داشته باشى، هر وقت به ياد حسين عليه‌‌السلام افتادى، بگو: اى كاش با آنها مى‌‌بودم و به رستگارىِ بزرگى، نائل مى‌‌شدم!».

3 / 19 ـ 21: مَن ضَمِنَ وَصِيَّةَ المَيِّتِ في أمرِ الحَجِّ

3 / 19 ـ 21: كسى كه وصيّت ميّت را براى حج گزاردن ضمانت مى‌‌كند

507. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن ضَمِنَ وَصِيَّةَ المَيِّتِ في أمرِ الحَجِّ... فَإِن قامَ بِها مِن عامِهِ كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ دِرهَمٍ ثَوابَ حَجَّةٍ وعُمرَةٍ، فَإِن ماتَ ما بَينَهُ وبَينَ القابِلِ ماتَ شَهيدا، وكَتَبَ لَهُ ما بَينَهُ وبَينَ القابِلِ كُلَّ يَومٍ ولَيلَةٍ ثَوابَ شَهيدٍ، وقَضى لَهُ حَوائِجَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ.[۸۷۰]

507. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس [اجراى] وصيّت ميّت را براى حج گزاردن ضمانت كند... اگر همان سال آن‌‌را انجام دهد، خداوند به ازاى هر درهم [كه هزينه مى‌‌كند]، پاداش يك حج و عمره براى او مى‌‌نويسد، و چنانچه در فاصله آن سال تا سال آينده بميرد، شهيد مرده است و در فاصله آن سال تا سال آينده، در هر روز و شبى، پاداش يك شهيد را برايش مى‌‌نويسد و نيازهاى دنيا و آخرتش را برآورده مى‌‌سازد.

3 / 19 ـ 22: زائِرُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه‌‌السلام

3 / 19 ـ 22: زائر امير مؤمنان عليه‌‌السلام

508. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن زارَ أميرَ المُؤمِنينَ عليه‌‌السلام عارِفا بِحَقِّهِ غَيرَ مُتَجَبِّرٍ ولا مُتَكَبِّرٍ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ أجرَ مِئَةِ ألفِ شَهيدٍ.[۸۷۱]

508. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس با شناخت حقّ امير مؤمنان عليه‌‌السلام و به دور از غرور و تكبّر، او را زيارت كند، خداوند، برايش مزد صدهزار شهيد را مى‌‌نويسد.

3 / 19 ـ 23: زائِرُ الحُسَينِ عليه‌‌السلام

3 / 19 ـ 23: زائر امام حسين عليه‌‌السلام

509. تهذيب الأحكام عن داود بن فرقد: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام: ما لِمَن زارَ الحُسَينَ عليه‌‌السلام في كُلِّ شَهرٍ مِنَ الثَّوابِ؟ قالَ: لَهُ مِنَ الثَّوابِ ثَوابُ مِئَةِ ألفِ شَهيدٍ مِثلِ شُهَداءِ بَدرٍ.[۸۷۲]

509. تهذيب الأحكام ـ به نقل از داوود بن فَرقَد ـ: به امام صادق عليه‌‌السلام گفتم: پاداش كسى كه حسين عليه‌‌السلام را در هر ماه زيارت مى‌‌كند، چيست؟ فرمود: «پاداش او، مانند پاداش صدهزار شهيد از شهيدان بدر است.

3 / 19 ـ 24: زائِرُ الإِمامِ الرِّضا عليه‌‌السلام

3 / 19 ـ 24: زائر امام رضا عليه‌‌السلام

510. كتاب من لا يحضره الفقيه عن حمزة بن حمران عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام: يُقتَلُ حَفَدَتي بِأَرضِ خُراسانَ في مَدينَةٍ يُقالُ لَها: طوسُ، مَن زارَهُ إلَيها عارِفا بِحَقِّهِ أخَذتُهُ بِيَدي يَومَ القِيامَةِ وأَدخَلتُهُ الجَنَّةَ وإن كانَ مِن أهلِ الكَبائِرِ.

قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، وما عِرفانُ حَقِّهِ؟

قالَ: يَعلَمُ أنَّهُ إمامٌ مُفتَرَضُ الطّاعَةِ، غَريبٌ شَهيدٌ. مَن زارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ أعطاهُ اللّهُ عز و جل أجرَ سَبعينَ شَهيدا مِمَّنِ استُشهِدَ بَينَ يَدَي رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله عَلى حَقيقَةٍ.[۸۷۳]

510. كتاب من لا يحضره الفقيه ـ به نقل از حمزة بن حمران ـ: امام صادق عليه‌‌السلام فرمود: «نواده من در خاك خراسان، در شهرى كه به آن توس مى‌‌گويند، كشته مى‌‌شود. هر كس در آن جا به زيارت او رَوَد در حالى كه حقّش را بشناسد، روز قيامت، من دستش را مى‌‌گيرم و به بهشت مى‌‌برم، اگر چه اهل گناهان كبيره باشد».

گفتم: فدايت شوم! مراد از شناخت حقّ او چيست؟

فرمود: «معتقد باشد كه او امامى است كه اطاعتش واجب و غريب و شهيد است. هر كس او را زيارت كند در حالى كه حقّش را بشناسد، خداى عز و جل، به او اجر هفتاد شهيد از شهدايى را مى‌‌دهد كه حقيقتا در ركاب پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به شهادت رسيدند».

511. الإمام الرضا عليه‌‌السلام: ألا فَمَن زارَني في غُربَتي كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ أجرَ مِئَةِ ألفِ شَهيدٍ، ومِئَةِ ألفِ صِدّيقٍ، ومِئَةِ ألفِ حاجٍّ ومُعتَمِرٍ، ومِئَةِ ألفِ مُجاهِدٍ، وحُشِرَ في زُمرَتِنا، وجُعِلَ فِي الدَّرَجاتِ العُلى مِنَ الجَنَّةِ رَفيقَنا.[۸۷۴]

511. امام رضا عليه‌‌السلام: آگاه باشيد كه هر كس مرا در غربتم زيارت كند، خداى عز و جل برايش اجر صدهزار شهيد و صدهزار صدّيق و صدهزار حج‌‌گزار و عمره‌‌گزار و صدهزار مجاهد را بنويسد و در گروه ما محشور شود و در درجاتِ عالى بهشت، با ما باشد.

3 / 19 ـ 25: العاشِقُ العَفيفُ

3 / 19 ـ 25: عاشق پاك‌‌دامن

512. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن عَشِقَ وكَتَمَ وعَفَّ فَماتَ فَهُوَ شَهيدٌ.[۸۷۵]

512. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه عاشق شود و [عشق خويش را] كتمان كند و پاك‌‌دامنى ورزد و با اين حال بميرد، او شهيد است.

3 / 19 ـ 26: التّاجِرُ الصَّدوقُ

3 / 19 ـ 26: بازرگان راستگو

513. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: التّاجِرُ الصَّدوقُ بِمَنزِلَةِ الشَّهيدِ عِندَ اللّهِ تَعالى يَومَ القِيامَةِ.[۸۷۶]

513. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: بازرگان راستگو، در روز قيامت نزد خداوند متعال، جايگاه شهيد را دارد.

3 / 19 ـ 27: هذِهِ الأَشخاصُ

3 / 19 ـ 27: اين كسان

514. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن جَلَبَ طَعاما إلى مِصرٍ مِن أمصارِ المُسلِمينَ فَباعَهُ بِسِعرِ يَومِهِ، كانَ لَهُ عِندَ اللّهِ أجرَ شَهيدٍ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل.[۸۷۷]

514. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس طعامى را به شهرى از شهرهاى مسلمانان ببرد و آن را به قيمت روز بفروشد، برايش نزد خداى عز و جل، اجر شهيد باشد.

515. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الطّاعونُ شَهادَةٌ لِكُلِّ مُسلِمٍ.[۸۷۸]

515. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: [مرگ با] طاعون، براى هر مسلمانى، شهادت است.

516. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الطّاعونُ شَهادَةٌ لاُِمَّتي ووَخزُ أعدائِكُم مِنَ الجِنِّ، يَخرُجُ في آباطِ الرِّجالِ ومَراقِّها[۸۷۹]، الفارُّ مِنهُ كَالفارِّ مِنَ الزَّحفِ، وَالصّابِرُ عَلَيهِ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۸۸۰]

516. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: [مردن با] طاعون، شهادتى براى [افراد] امّت من است و [آن] نيشى است از سوى دشمنان جنّى شما [كه به شما زده مى‌‌شود]، در زير بغل‌‌ها و تهى‌‌گاه‌‌هاى مردان بيرون مى‌‌زند. گريزنده از آن، همانند گريزنده از ميدان جنگ است و شكيباى بر آن، همچون مجاهد در راه خداست.

517. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ حينَ سَأَلَتهُ عائِشَةُ عَنِ الطّاعونِ ـ: عَذابٌ يَبعَثُهُ اللّهُ تَعالى عَلى مَن يَشاءُ، وإنَّ اللّهَ جَعَلَهُ رَحمَةً لِلمُؤِنينَ. لَيسَ مِن أحَدٍ يَقَعُ الطّاعونُ فَيَمكُثُ في بَلَدِهِ صابِرا مُحتَسِبا يَعلَمُ أنَّهُ لا يُصيبُهُ إلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَهُ، إلاّ كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ شَهيدٍ.[۸۸۱]

517. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ در پاسخ به عايشه كه پرسيد: طاعون چيست؟ ـ: عذابى است كه خداى متعال بر هر كس بخواهد، مى‌‌فرستد و خداوند، آن را رحمتى براى مؤمنان قرار داده است. هيچ كس نيست كه طاعون بيايد و او در شهرش بماند و براى خدا صبر كند و بداند كه جز آنچه خداوند برايش نوشته [و مقدّر كرده]است، به او نمى‌‌رسد، مگر اين كه برايش اجرى همانند اجر شهيد باشد.[۸۸۲]

518. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يَأتِي الشُّهَداءُ وَالمُتَوَفّونَ بِالطّاعونِ، فَيَقولُ أصحابُ الطّاعونِ: نَحنُ شُهَداءُ، فَيُقالُ: اُنظُروا فَإِن كانَت جِراحُهُم كَجِراحِ الشُّهَداءِ تَسيلُ دَما ريحَ المِسكِ فَهُم شُهَداءُ. فَيَجِدونَهُم كَذلِكَ.[۸۸۳]

518. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: [روز قيامت] شهدا و كسانى كه با طاعون مرده‌‌اند، مى‌‌آيند و طاعون‌‌زدگان مى‌‌گويند: ما شهيديم. پس گفته مى‌‌شود: بنگريد، اگر از زخم‌‌هايشان مانند زخم‌‌هاى شهدا خون مُشك‌‌بو جارى است، آنها شهيدند. پس آنان را چنين مى‌‌يابند.

519. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن خَرَجَ في سَبيلِ اللّهِ فَماتَ أو قُتِلَ فَهُوَ شَهيدٌ.[۸۸۴]

519. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در راه خدا [از خانه‌‌اش] خارج شود و بميرد يا كشته شود، شهيد است.

520. سنن أبي داود عن قيس بن شماس: جاءَتِ امرَأَةٌ إلَى النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله... تَسأَلُ عَنِ ابنِها وهُوَ مَقتولٌ... فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ابنُكِ لَهُ أجرُ شَهيدَينِ، قالَت: ولِمَ ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: لِأَ نَّهُ قَتَلَهُ أهلُ الكِتابِ.[۸۸۵]

520. سنن أبى داوود ـ به نقل از قيس بن شماس ـ: زنى نزد پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آمد... تا در باره پسرش ـ كه كشته شده بود ـ، سؤال كند...

پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «پسر تو اجر دو شهيد دارد».

زن گفت: چرا، اى پيامبر خدا!

فرمود: «چون به دست اهل كتاب، كشته شد».

521. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن كَتَبَ عَنّي أربَعينَ حَديثا رَجاءَ أن يَغفِرَ اللّهُ لَهُ، غَفَرَ لَهُ وأَعطاهُ ثَوابَ الشُّهَداءِ.[۸۸۶]

521. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به اميد آن كه خدا او را بيامرزد، چهل حديث از من بنويسد، خداوند، او را مى‌‌آمرزد و پاداش شهيد عطايش مى‌‌كند.

522. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن مَشى في إصلاحٍ بَينَ امرَأَةٍ وزَوجِها أعطاهُ اللّهُ تَعالى أجرَ ألفِ شَهيدٍ قُتِلوا في سَبيلِ اللّهِ حَقّا.[۸۸۷]

522. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس براى سازش دادن ميان زن و شوهرى قدمى بردارد، خداوند متعال، پاداش هزار شهيد كه به راستى در راه خدا كشته شده‌‌اند، به او عطا مى‌‌فرمايد.

523. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: من شَفَعَ لِأَخيهِ شَفاعَةً طَلَبَها إلَيهِ؛ نَظَرَ اللّهُ عز و جل إلَيهِ، وكانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن لا يُعَذِّبَهُ أبَدا. فَإِن هُوَ شَفَعَ لِأَخيهِ مِن غَيرِ أن يَطلُبَها كانَ لَهُ أجرُ سَبعينَ شَهيدا.[۸۸۸]

523. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به درخواست برادر دينى‌‌اش براى او ميانجيگرى كند خداوند متعال به نظر كند و بر خداست كه هيچوقت او را عذاب نكند و اگر بدون درخواست برادرش، براى او وساطتى كند، اجر هفتاد شهيد را داشته باشد.

524. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ لِعَلِيٍّ عليه‌‌السلام ـ: مَن كانَ في خِدمَةِ العِيالِ فِي البَيتِ ولَم يَأنَف، كَتَبَ اللّهُ تَعالَى اسمَهُ في ديوانِ الشُّهَداءِ، وكَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ ثَوابَ ألفِ شَهيدٍ، وكَتَبَ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوابَ حَجَّةٍ وعُمرَةٍ.[۸۸۹]

524. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ به على عليه‌‌السلام ـ: هر كس در خانه به خانواده‌‌اش خدمت كند و ننگش نيايد، خداوند متعال، نام او را در دفتر شهدا ثبت مى‌‌كند و هر روز و شب برايش پاداش هزار شهيد را مى‌‌نويسد و براى هر قدمش، ثواب يك حجّ و يك عمره مى‌‌نگارد.

525. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الشُّهَداءُ خَمسَةٌ: المَطعونُ، وَالمَبطونُ، وَالغَريقُ، وصاحِبُ الهَدمِ، وَالشَّهيدُ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل.[۸۹۰]

525. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: شهيدان، پنج دسته‌‌اند: كسى كه به بيمارى طاعون در گذرد، و كسى كه بر اثر قولنج[۸۹۱] بميرد، و كسى كه غرق شود، و كسى كه [ناخودآگاه] زير آوار مانَد، و كسى كه در راه خداوند عز و جل به شهادت برسد.

526. مسند زيد عن زيد بن الإمام زين العابدين عن آبائه عليهم‌‌السلام عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أتَدرونَ مَنِ الشَّهيدُ مِن اُمَّتي؟ قالوا: نَعَم، الَّذي يُقتَلُ في سَبيلِ اللّهِ تَعالى صابِرا مُحتَسِبا! قالَ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ شُهَداءَ اُمَّتي إذا لَقَليلٌ! الشَّهيدُ: الَّذي ذَكَرتُم، وَالطَّعينُ، وَالمَبطونُ، وصاحِبُ الهَدمِ، وَالغَريقُ، وَالمَرأَةُ تَموتُ جُمعا.

قالوا: وكَيفَ تَموتُ المَرأَةُ جُمعا؟ قالَ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يَعتَرِضُ وَلَدُها في بَطنِها فَتَموتُ.[۸۹۲]

526. مسند زيد ـ به نقل از زيد، پسر امام زين العابدين عليه‌‌السلام، از پدرانش عليهم‌‌السلام ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «آيا مى‌‌دانيد چه كسى از امّت من شهيد است؟».

اصحاب گفتند: آرى. كسى كه در راه خدا مى‌‌جنگد و به دشمن پشت نمى‌‌كند تا كشته شود.

پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «در اين صورت، شهيدان امّت من اندك‌‌اند. شهيد، كسى است كه شما گفتيد و نيز كسى كه بر اثر طاعون در گذرد و كسى كه بر اثر قولنج بميرد و كسى كه زير آوار مانَد يا غرق شود و زنى كه جُمْعا بميرد».

پرسيدند: زن چگونه جُمعاً مى‌‌ميرد؟

فرمود: «بچّه‌‌اش در شكم او گير كند و بميرد».

527. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الغَريقُ شَهيدٌ، وَالحَريقُ شَهيدٌ، وَالغَريبُ شَهيدٌ، وَالمَلدوغُ شَهيدٌ، وَالمَبطونُ شَهيدٌ، ومَن يَقَعُ عَلَيهِ البَيتُ فَهُوَ شَهيدٌ، ومَن يَقَعُ مِن فَوقِ البَيتِ فَيَندَقُّ رِجلُهُ أو عُنُقُهُ فَيَموتُ فَهُوَ شَهيدٌ، ومَن تَقَعُ عَلَيهِ الصَّخرَةُ فَهُوَ شَهيدٌ، وَالغَيرى عَلى زَوجِها كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ فَلَها أجرُ شَهيدٍ، ومَن قُتِلَ دونَ مالِهِ فَهُوَ شَهيدٌ، ومَن قُتِلَ دونَ نَفسِهِ فَهُوَ شَهيدٌ، ومَن قُتِلَ دونَ أخيهِ فَهُوَ شَهيدٌ، ومَن قُتِلَ دونَ جارِهِ فَهُوَ شَهيدٌ، وَالآمِرُ بِالمَعروفِ وَالنّاهي عَنِ المُنكَرِ فَهُوَ شَهيدٌ.[۸۹۳]

527. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه غرق شود، شهيد است. كسى كه با سوختن بميرد، شهيد است. كسى كه در غربت بميرد، شهيد است. كسى كه با گزش يا گزيده شدن بميرد، شهيد است. كسى كه بر اثر شكم درد بميرد، شهيد است. كسى كه خانه بر سرش آوار شود، شهيد است. كسى كه از بام بيفتد و پايش يا گردنش بشكند و بميرد، شهيد است. كسى كه صخره بر او افتد، شهيد است. مرد غيرتمند نسبت به همسرش همانند مجاهد در راه خداست و اجر شهيد را دارد. كسى كه در راه [دفاع از]مال خود بميرد، شهيد است. كسى كه در راه دفاع از جان خود بميرد، شهيد است. كسى كه در راه دفاع از برادرش بميرد، شهيد است. كسى كه در راه دفاع از همسايه‌‌اش بميرد، شهيد است. كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند [و به سبب آن كشته شود]، شهيد است.

528. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الشَّهادَةُ سَبعٌ سِوَى القَتلِ في سَبيلِ اللّهِ: المَطعونُ شَهيدٌ، وَالغَرِقُ شَهيدٌ، وصاحِبُ ذاتِ الجَنبِ شَهيدٌ، وَالمَبطونُ شَهيدٌ، وصاحِبُ الحَريقِ شَهيدٌ، وَالَّذي يَموتُ تَحتَ الهَدمِ شَهيدٌ، وَالمَرأَةُ تَموتُ بِجُمعٍ شَهيدَةٌ.[۸۹۴]

528. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: غير از كشته شدن در راه خدا، هفت نوع شهادت ديگر وجود دارد: كسى كه با طاعون بميرد، شهيد است؛ كسى كه غرق شود، شهيد است؛ كسى كه با مرض سينه‌‌پهلو بميرد، شهيد است؛ كسى كه بر اثر شكم درد بميرد، شهيد است؛ كسى كه با آتش بسوزد، شهيد است؛ كسى كه زير آوار بميرد، شهيد است؛ و زنى كه باردار بميرد، شهيد است.

529. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: القَتيلُ في سَبيلِ اللّهِ شَهيدٌ، وَالمَبطونُ شَهيدٌ، وَالمَطعونُ شَهيدٌ، وَالنُّفَساءُ شَهيدٌ وَالغَريقُ شَهيدٌ.[۸۹۵]

529. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه در راه خدا كشته شود، شهيد است. كسى كه بر اثر درد معده بميرد، شهيد است. كسى كه با طاعون بميرد، شهيد است. زنى كه سر زايمان بميرد، شهيد است و كسى كه غرق شود، شهيد است.

530. الإمام العسكري عليه‌‌السلام: ما مِن عَبدٍ ولا أمَةٍ دارى عِبادَ اللّهِ فَأَحسَنَ المُداراةَ، فَلَم يَدخُل بِها في باطِلٍ، ولَم يَخرُج بِها مِن حَقٍّ، إلاّ جَعَلَ اللّهُ عز و جل نَفَسَهُ تَسبيحا، وزَكّى عَمَلَهُ، وأَعطاهُ بَصيرَةً[۸۹۶] عَلى كِتمانِ سِرِّنا، وَاحتِمالِ الغَيظِ لِما يَسمَعُهُ مِن أعدائِنا، ثَوابَ[۸۹۷] المُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ في سَبيلِ اللّهِ.[۸۹۸]

530. امام عسكرى عليه‌‌السلام: هر بنده‌‌اى، از مرد و زن، با بندگان خدا مدارا كند و نيكو مدارا كند، به طورى كه بر اثر آن، نه به باطلى در افتد و نه از مسير حق خارج شود، خداى عز و جل، نَفَس او را تسبيح قرار مى‌‌دهد، و كردارش را پاك مى‌‌گردانَد و به سبب صبرش بر پنهان داشتن اسرار ما و فرو خوردن خشم بر اثر آنچه از دشمنان ما مى‌‌شنود، به او پاداش كسى را كه در راه خدا در خونش غلتيده است، عطا مى‌‌كند.

3 / 20: مَن لَهُ أجرُ المُجاهِدِ

3 / 20: كسانى كه اجر مجاهد دارند

3 / 20 ـ 1: الماشي في عَونِ أخيهِ

3 / 20 ـ 1: كسى كه براى كمك به برادرش گام بر مى‌‌دارد

531. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن مَشى في عَونِ أخيهِ ومَنفَعَتِهِ فَلَهُ ثَوابُ المُجاهِدينَ في سَبيلِ اللّهِ.[۸۹۹]

531. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه براى كمك به برادر خود و نفع رساندن به او گام بردارد، پاداش مجاهدان در راه خدا را خواهد داشت.

532. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إنَّ المُسلِمَ إذا جاءَهُ أخوهُ المُسلِمُ فَقامَ مَعَهُ في حاجَتِهِ، كانَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۹۰۰]

532. امام صادق عليه‌‌السلام: مسلمان، هر گاه برادر مسلمانش [براى حاجتى] نزدش آيد و او براى رفع نيازش با وى برود، همانند مجاهد در راه خداست.

3 / 20 ـ 2: السّاعي في نَفَقَةِ عِيالِهِ

3 / 20 ـ 2: كسى كه براى تأمين هزينه خانواده‌‌اش تلاش كند

533. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن سَعى في نَفَقَةِ عِيالِهِ ووالِدَيهِ، فَهُوَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۹۰۱]

533. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه براى تأمين هزينه خانواده‌‌اش و پدر و مادرش تلاش كند، همانند مجاهدِ در راه خداست.

534. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الكادُّ عَلى عِيالِهِ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۹۰۲]

534. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه براى [كسب روزىِ] خانواده‌‌اش زحمت بكشد، مانند مجاهدِ در راه خداست.

535. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إذا كانَ الرَّجُلُ مُعسِرا، فَيَعمَلُ بِقَدرِ ما يَقوتُ بِهِ نَفسَهُ وأَهلَهُ، ولا يَطلُبُ حَراما، فَهُوَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۹۰۳]

535. امام صادق عليه‌‌السلام: هر گاه مردى تنگ‌‌دست باشد و به اندازه نياز خود و خانواده‌‌اش كار كند و در پىِ حرام نرود، همانند مجاهدِ در راه خداست.

536. الإمام الكاظم عليه‌‌السلام: مَن طَلَبَ هذَا الرِّزقَ مِن حِلِّهِ لِيَعودَ بِهِ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ، كانَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل.[۹۰۴]

536. امام كاظم عليه‌‌السلام: هر كس اين روزى را از حلالش بجويد تا آن را براى خود و خانواده‌‌اش فراهم آورَد، مانند مجاهدِ در راه خداوند عز و جل است.

3 / 20 ـ 3: الصّابِرُ في غَيبَةِ الإِمامِ المَهدِيِ عليه‌‌السلام

3 / 20 ـ 3: شكيبا بر غيبت امام مهدى عليه‌‌السلام

537. الإمام الحسين عليه‌‌السلام: أما إنَّ الصّابِرَ في غَيبَتِهِ عَلَى الأَذى وَالتَّكذيبِ، بِمَنزِلَةِ المُجاهِدِ بِالسَّيفِ بَينَ يَدَي رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله.[۹۰۵]

537. امام حسين عليه‌‌السلام: كسى كه در زمان غيبت او (مهدى) بر آزار و انكار ديگران شكيبايى ورزد، به منزله جهاد كننده با شمشير در پيشاپيشِ پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله است.

538. الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام: إنَّ أهلَ زَمانِ غَيبَتِهِ القائِلينَ بِإِمامَتِهِ وَالمُنتَظِرينَ لِظُهورِهِ عليه‌‌السلام، أفضَلُ مِن أهلِ كُلِّ زَمانٍ؟ لِأَنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أعطاهُم مِنَ العُقولِ وَالأَفهامِ وَالمَعرِفَةِ ما صارَت بِهِ الغَيبَةُ عِندَهُم بِمَنزِلَةِ المُشاهَدَةِ، وجَعَلَهُم في ذلِكَ الزَّمانِ بِمَنزِلَةِ المُجاهِدينَ بَينَ يَدَي رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بِالسَّيفِ.[۹۰۶]

538. امام زين العابدين عليه‌‌السلام: مردمان زمان غيبت كه به امامت او (مهدى) معتقد و منتظر ظهورش باشند، بهترينِ مردمان هستند؛ زيرا خداوند به اندازه‌‌اى به آنان فهم و خِرد و شناخت داده كه غيبت در نزد آنها به منزله مشاهده است و مردم آن زمان را مانند كسانى كه در مقابل پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به جهاد پرداخته باشند، قرار داده است.

راجع: ص462 (من له أجر الشهيد / المنتظر للإمام القائم عليه‌‌السلام).

ر. ك: ص463 (كسانى كه اجر شهيد را دارند / منتظران امام قائم عليه‌‌السلام).

3 / 20 ـ 4: طالِبُ العِلمِ

3 / 20 ـ 4: جوينده دانش

539. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن جاءَ مَسجِدي هذا لَم يَأتِهِ إلاّ لِخَيرٍ يَتَعَلَّمُهُ أو يُعَلِّمُهُ، فَهُوَ بِمَنزِلَةِ المُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۹۰۷]

539. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به مسجد من بيايد و هدفى جز ياد گرفتن و يا ياد دادن نيكى نداشته باشد، مانند مجاهد در راه خداست.

540. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: الشّاخِصُ في طَلَبِ العِلمِ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۹۰۸]

540. امام على عليه‌‌السلام: ره‌‌سپار در جستجوى دانش، مانند مجاهد در راه خداست.

3 / 20 ـ 5: الجالِبُ إلى سوقِ المُسلِمينَ

3 / 20 ـ 5: آورنده كالا به بازار مسلمانان

541. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الجالِبُ إلى سوقِنا كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ، وَالمُحتَكِرُ في سوقِنا كَالمُلحِدِ في كِتابِ اللّهِ.[۹۰۹]

541. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: آورنده كالا به بازار ما، همانند جهاد كننده در راه خداست و احتكار كننده در بازار ما، همانند كسى است كه در كتاب خدا، كج‌‌روى مى‌‌كند.

3 / 20 ـ 6: العامِلُ الأَمينُ

3 / 20 ـ 6: كارگر درستكار

542. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: العامِلُ إذَا استُعمِلَ فَأَخَذَ الحَقَّ وأَعطَى الحَقَّ، كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ حَتّى يَرجِعَ إلى بَيتِهِ.[۹۱۰]

542. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كارگر، هر گاه به كار گرفته شود و حق بگيرد و حق بدهد (منصفانه مزد بگيرد و وظيفه‌‌اش را درست انجام دهد) تا زمانى كه به خانه‌‌اش برگردد، همچون مجاهد در راه خداست.

3 / 20 ـ 7: الصّابِرُ عَن مَعصِيَةِ اللّهِ

3 / 20 ـ 7: كسى كه در ترك معصيت خدا شكيبا باشد

543. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن صَبَرَ عَن مَعصِيَةِ اللّهِ، فَهُوَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۹۱۱]

543. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در ترك معصيت خدا شكيبا باشد، همانند مجاهد در راه خداست.

3 / 20 ـ 8: المَرأَةُ إذا حَمَلَت

3 / 20 ـ 8: زن باردار

544. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ لاُِمِّ سَلَمَةَ ـ: يا اُمَّ سَلَمَةَ، إنَّ المَرأَةَ إذا حَمَلَت كانَ لَها مِنَ الأَجرِ كَمَن جاهَدَ بِنَفسِهِ ومالِهِ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل.[۹۱۲]

544. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ به اُمّ سلمه ـ: اى اُمّ سلمه! زن، زمانى كه باردار است، برايش اجرى همانند اجر كسى است كه با جان و مال خود در راه خدا جهاد مى‌‌كند.

3 / 20 ـ 9: الحافِظُ نَفسَهُ عِنَد الغَضَبِ

3 / 20 ـ 9: كسى كه در هنگام خشم، خوددار است

545. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ألا ومَن حَفِظَ نَفسَهُ عِندَ الغَضَبِ، فَهُوَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۹۱۳]

545. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: آگاه باشيد كه هر كس در هنگام خشم، خوددار باشد، همانند مجاهد در راه خداست.

3 / 20 ـ 10: المُنفِقُ

3 / 20 ـ 10: انفاق كننده

546. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: أنفِقوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ عز و جل، فَإِنَّ المُنفِقَ بِمَنزِلَةِ المُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.[۹۱۴]

546. امام على عليه‌‌السلام: از آنچه خداى عز و جل، روزىِ شما كرده است، انفاق كنيد؛ زيرا انفاق كننده، به سان مجاهد در راه خداست.

3 / 20 ـ 11: الحَسَنُ الخُلُقِ

3 / 20 ـ 11: خوش اخلاق

547. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ اللّهَ لَيُعطِي العَبدَ مِنَ الثَّوابِ عَلى حُسنِ الخُلُقِ كَما يُعطِي المُجاهِدَ في سَبيلِ اللّهِ، يَغدو عَلَيهِ الأَجرُ ويَروحُ.[۹۱۵]

547. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: خداوند براى خوش‌‌خويىِ بنده، ثوابى برابر با مجاهد در راه خدا مى‌‌دهد؛ بام و شام به او اجر مى‌‌رسد.

3 / 20 ـ 12: المُرابِطُ في سَبيلِ اللّهِ

3 / 20 ـ 12: كسى كه در راه خدا مرزبانى كند

548. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن ماتَ مُرابِطا في سَبيلِ اللّهِ، جَرى لَهُ أجرُ مُجاهِدٍ إلى يَومِ القِيامَةِ.[۹۱۶]

548. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس هنگام مرزبانى در راه خدا بميرد، تا روز قيامت، اجر مجاهد برايش جريان مى‌‌يابد.

3 / 20 ـ 13: شيعَةُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه‌‌السلام

3 / 20 ـ 13: شيعه على بن ابى‌‌طالب عليه‌‌السلام

549. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: أنتُم وَاللّهِ عَلى فُرُشِكُم نِيامٌ لَكُم أجرُ المُجاهِدينَ.[۹۱۷]

549. امام صادق عليه‌‌السلام: به خدا سوگند، شما (شيعيان) [حتّى] زمانى كه در بسترهايتان خُفته‌‌ايد، اجر مجاهدان را داريد.

550. عنه عليه‌‌السلام: أنتُم في تَصافُحِكُم في مِثلِ أجورِ المُجاهِدينَ.[۹۱۸]

550. امام صادق عليه‌‌السلام: شما (شيعيان) در مصافحه كردن‌‌هايتان همانند اجر مجاهدان را داريد.

3 / 21: مَن لَهُ ثَوابُ الحَجِّ المَبرورِ

3 / 21: كسانى كه پاداش حجّ پذيرفته دارند

3 / 21 ـ 1: قاضي حاجَةِ المُسلِمِ

3 / 21 ـ 1: برآورنده نياز مسلمان

551. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن قَضى لِأَخيهِ المُسلِمِ حاجَةً، كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ كَمَن حَجَّ وَاعتَمَرَ.[۹۱۹]

551. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس براى برادر مسلمانش نيازى را برآورده سازد، برايش اجرى همانند اجر كسى است كه حجّ وعمره به جا مى‌‌آورد.

552. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن مَشى في حاجَةِ أخيهِ المُسلِمِ أظَلَّهُ اللّهُ بِخَمسَةٍ وسَبعينَ ألفَ مَلَكٍ، ولَم يَرفَع قَدَما إلاّ كَتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَةً، وحَطَّ عَنهُ بِها سَيِّئَةً، ويَرفَعُ لَهُ بِها دَرَجَةً، فَإِذا فَرَغَ مِن حاجَتِهِ كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ بِها أجرَ حاجٍّ ومُعتَمِرٍ.[۹۲۰]

552. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كس براى [رفع] نياز برادر مسلمانش حركت كند، خداوند با هفتاد و پنج هزار فرشته بر او سايه مى‌‌افكند و هر قدمى كه بردارد، خداوند برايش يك كار نيك مى‌‌نويسد و يك گناه از او را مى‌‌زدايد و او را يك درجه بالا مى‌‌برد و چون نياز او را برآورده ساخت [و كارش را انجام داد و مشكل او را حل كرد]، خداوند به ازاى آن برايش اجر حج‌‌گزار و عمره‌‌گزار را مى‌‌نويسد.

553. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن سَعى في حاجَةِ أخيهِ الُمسلِمِ فَاجتَهَدَ فيها فَأَجرَى اللّهُ عَلى يَدَيهِ قَضاءَها، كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ حَجَّةً وعُمرَةً وَاعتِكافَ شَهرَينِ فِي المَسجِدِ الحَرامِ وصِيامَهُما. وإنِ اجتَهَدَ فيها ولَم يُجرِ اللّهُ قَضاءَها عَلى يَدَيهِ، كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ حَجَّةً وعُمرَةً.[۹۲۱]

553. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كه براى [رفع] حاجت برادر مسلمان خود سعى كند و نهايت تلاش خود را در آن به عمل آورد و خدا روا شدن آن را بر دست او جارى گرداند، خداى عز و جل ثواب يك حجّ و يك عمره و اعتكاف دو ماه در مسجد الحرام و روزه آن دو ماه را برايش مى‌‌نويسد و اگر سعى خود را به عمل آورد و خدا قضاى آن را بر دستش جارى نسازد، ثواب حج و عمره‌‌اى را براى او مى‌‌نويسد.

554. عنه عليه‌‌السلام: مَن مَشى في حاجَةِ أخيهِ المُؤمِنِ فَقَضاها، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِضعا وعِشرينَ حَجَّةً وعُمرَةً. ومَن مَشى فيها ولَم يَقضِها، كَتَبَ اللّهُ لَهُ حَجَّةً وعُمرَةً مَبرورَةً.[۹۲۲]

554. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس براى [رفع] نياز برادر مؤمنش حركت كند و آن را برآورده سازد، خداوند برايش بيست و اندى حجّ و عمره مى‌‌نويسد و هر كس براى آن حركت كند، ولى نتواند برآورده‌‌اش سازد، خداوند برايش يك حجّ و عمره پذيرفته شده، مى‌‌نويسد.

555. الأمالي للطوسي عن زرعة، عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، قال: قُلتُ لَهُ: أيُّ الأَعمالِ هُوَ أفضَلُ بَعدَ المَعرِفَةِ؟ قالَ: ما مِن شَيءٍ بَعدَ المَعرِفَةِ يَعدِلُ هذِهِ الصَّلاةَ ـ ثُمَّ ذَكَرَ عليه‌‌السلام الزَّكاةَ وَالحَجَّ وغَيرَها، إلى أن قالَ ـ: وَالحَجَّةُ عِندَهُ خَيرٌ مِن بَيتٍ مَملوءٍ ذَهَبا، لا بَل خَيرٌ مِن مِل‌‌ءِ الدُّنيا ذَهَبا وفِضَّةً، تُنفِقُهُ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل، وَالَّذي بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ بَشيرا ونَذيرا، لَقَضاءُ حاجَةِ امرِىٍٔمُسلِمٍ وتَنفيسُ كُربَتِهِ، أفضَلُ مِن حَجَّةٍ وطَوافٍ وحَجَّةٍ وطَوافٍ ـ حَتّى عَقَدَ عَشرا ـ.[۹۲۳]

555. الأمالى، طوسى ـ به نقل از زرعه ـ: به امام صادق عليه‌‌السلام گفتم: بهترين اعمال بعد از شناخت چيست؟

فرمود: «بعد از شناخت، هيچ عملى با اين نماز برابرى نمى‌‌كند». سپس از زكات و حج و جز اينها نام بُرد تا آن كه فرمود: «و حج، در نزد خداوند، برتر از يك اتاق پُر از طلا، نه، بلكه بهتر از همه دنيايى است كه طلا و نقره شود و در راه خداى عز و جل انفاقش كنى. سوگند به آن كه محمّد را برانگيخت تا نويد و هشدار دهد، برآوردن نياز يك انسان مسلمان و رفع غم و گرفتارى او از يك حجّ و يك طواف، و يك حجّ و يك طواف ـ تا ده تا برشمرد ـ برتر است!».

556. الأمالي للصدوق عن المشمعلّ الأسدي: خَرَجتُ ذاتَ سَنَةٍ حاجّا فَانصَرَفتُ إلى أبي عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام، فَقالَ: مِن أينَ بِكَ يا مُشمَعِلُّ؟ فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، كُنتُ حاجّا. فَقالَ: أوَ تَدري ما لِلحاجِّ مِنَ الثَّوابِ؟ فَقُلتُ: ما أدري حَتّى تُعلِمَني!

فَقالَ: إنَّ العَبدَ إذا طافَ بِهذَا البَيتِ اُسبوعا وصَلّى رَكعَتَيهِ، وسَعى بَينَ الصَّفا وَالمَروَةِ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ سِتَّةَ آلافِ حَسَنَةٍ، وحَطَّ عَنهُ سِتَّةَ آلافِ سَيِّئَةٍ، ورَفَعَ لَهُ سِتَّةَ آلافِ دَرَجَةٍ، وقَضى لَهُ سِتَّةَ آلافِ حاجَةٍ؛ لِلدُّنيا كَذا، وَادَّخَرَ لَهُ لِلآخِرَةِ كَذا.

فَقُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ، إنّ هذا لَكَثيرٌ!

قالَ: أفَلا اُخبِرُكَ بِما هُوَ أكثَرُ مِن ذلِكَ؟ قالَ: قُلتُ: بَلى. فَقالَ عليه‌‌السلام: لَقَضاءُ حاجَةِ امرِئٍ مُؤمِنٍ أفضَلُ مِن حَجَّةٍ وحَجَّةٍ وحَجَّةٍ ـ حَتّى عَدَّ عَشَرَ حِجَجٍ ـ.[۹۲۴]

556. الأمالى، صدوق ـ به نقل از مشمعلّ اسدى ـ: سالى به حج رفته بودم. در بازگشت، خدمت امام صادق عليه‌‌السلام رسيدم. ايشان پرسيد: «از كجا مى‌‌آيى، مشمعل؟». گفتم: فدايت شوم! به حج رفته بودم. امام عليه‌‌السلام فرمود: «آيا مى‌‌دانى كه حج‌‌گزار، چه پاداشى دارد؟». گفتم: از شما مى‌‌آموزم. فرمود: «هر گاه بنده، هفت‌‌بار دور اين خانه را طواف كند و دو ركعت نماز طواف بخواند و ميان صفا و مروه سعى كند، خداوند شش‌‌هزار حسنه براى او مى‌‌نويسد و شش‌‌هزار گناه او را مى‌‌بخشايد و شش‌‌هزار درجه بر او مى‌‌افزايد و شش‌‌هزار حاجت دنيوىِ او را برآورده مى‌‌سازد و به همين اندازه براى آخرتش ذخيره مى‌‌كند».

گفتم: فدايت شوم! اينها پاداش بسيارى است!

فرمود: «آيا به چيزى بيشتر و بالاتر از اين آگاهت كنم؟». گفتم: آرى. فرمود: «اداى حاجتى از يك مؤمن، برتراست از حجّى و حجّى و حجّى» و تا ده حج برشمرد.

557. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: قَضاءُ حاجَةِ المُؤمِنِ أفضَلُ مِن ألفِ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ بِمَناسِكِها.[۹۲۵]

557. امام صادق عليه‌‌السلام: برآوردن نياز مؤمن، برتر است از هزار حجّى كه با مناسكش پذيرفته شود.

558. عنه عليه‌‌السلام: مَن مَشى في حاجَةِ أخيهِ المُؤمِنِ يَطلُبُ بِذلِكَ ما عِندَ اللّهِ حَتّى تُقضى لَهُ، كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ بِذلِكَ مِثلَ أجرِ حَجَّةٍ وعُمرَةٍ مَبرورَتَينِ[۹۲۶].[۹۲۷]

558. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس در راه برآوردن نياز برادر مؤمنش گام بردارد تا برآورده شود و از اين كار، ثواب الهى را بجويد، خداوند عز و جل به پاداش اين كار، برايش ثواب يك حجّ و يك عمره پذيرفته مى‌‌نويسد.

559. عنه عليه‌‌السلام: قَضاءُ حاجَةِ المُسلِمِ أفضَلُ مِن طَوافٍ وطَوافٍ وطَوافٍ، حَتّى بَلَغَ عَشرا.[۹۲۸]

559. امام صادق عليه‌‌السلام: قضاى حاجت مسلمان، بهتر است از طوافى و طوافى ـ و لفظ طواف را مكرّر فرمود تا به ده طواف رسيد ـ.

3 / 21 ـ 2: زائِرُ قُبورِ أهلِ البَيتِ عليهم‌‌السلام

3 / 21 ـ 2: زائر قبور اهل بيت عليهم‌‌السلام

560. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: إنَّ زِيارَةَ قَبرِ رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله تَعدِلُ حَجَّةً مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله مَبرورَةً.[۹۲۹]

560. امام باقر عليه‌‌السلام: زيارت قبر پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله برابر است با يك حجّ پذيرفته كه همراه پيامبر به جا آورده شود.

561. عنه عليه‌‌السلام: إنَّ زِيارَةَ قَبرِ رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وزِيارَةَ قُبورِ الشُّهَداءِ وزِيارَةَ قَبرِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام تَعدِلُ حَجَّةً مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله.[۹۳۰]

561. امام باقر عليه‌‌السلام: زيارت بارگاه پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله و زيارت قبور شهدا [ى احد] و زيارت قبر حسين بن على عليهماالسلام، برابر است با يك حج كه همراه پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به جا آورده شود.

562. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن زارَ أميرَ المُؤمِنينَ عليه‌‌السلام ماشِيا، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطوَةٍ حَجَّةً وعُمرَةً. فَإِن رَجَعَ ماشِيا كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطوَةٍ حَجَّتَينِ وعُمرَتَينِ.[۹۳۱]

562. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس با پاى پياده به زيارت امير مؤمنان عليه‌‌السلام رَوَد، خداوند براى هر قدم او يك حجّ و يك عمره مى‌‌نويسد و اگر پياده برگردد، خداوند براى هر قدمش دو حج و دو عمره مى‌‌نويسد.

563. تهذيب الأحكام عن جعفر بن محمّد بن مالك عن رجاله يرفعه: كُنتُ عِندَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ عليه‌‌السلام ـ وقَد ذُكِرَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه‌‌السلام ـ فَقالَ ابنُ مارِدٍ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام: ما لِمَن زارَ جَدَّكَ أميرَ المُؤمِنينَ عليه‌‌السلام؟

فَقالَ: يَابنَ مارِدٍ، مَن زارَ جَدّي عارِفا بِحَقِّهِ كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطوَةٍ حَجَّةً مَقبولَةً وعُمرَةً مَبرورَةً.[۹۳۲]

563. تهذيب الأحكام ـ به نقل از جعفر بن محمّد بن مالك، با ذكر سلسله سند خود در حديث ـ: نزد امام جعفر صادق عليه‌‌السلام بودم. از امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه‌‌السلام ياد شد. ابن مارِد به امام صادق عليه‌‌السلام گفت: براى كسى كه جدّت امير مؤمنان عليه‌‌السلام را زيارت كند، چه پاداشى است؟

فرمود: «اى پسر مارد! هركس جدّم را با معرفت به حقّ او زيارت كند، خداوند براى هر گام او يك حجّ مقبول و يك عمره پذيرفته مى‌‌نويسد».

564. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن زارَ قَبرَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه‌‌السلام، كَتَبَ اللّهُ لَهُ ثَمانينَ حَجَّةً مَبرورَةً.[۹۳۳]

564. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس قبر ابا عبد اللّه‌‌ الحسين عليه‌‌السلام را زيارت كند، خداوند، هشتاد حجّ پذيرفته برايش مى‌‌نويسد.

565. تهذيب الأحكام عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر: قَرَأتُ كِتابَ أبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه‌‌السلام بِخَطِّهِ: أبلِغ شيعَتي أنَّ زِيارَتي تَعدِلُ عِندَ اللّهِ ألفَ حَجَّةٍ وأَلفَ عُمرَةٍ مُتَقَبَّلَةٍ كُلِّها.

قالَ: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ[۹۳۴]: ألفُ حَجَّةٍ؟ قالَ: إي وَاللّهِ، وأَلفُ ألفِ حَجَّةٍ لِمَن يَزورُهُ عارِفا بِحَقِّهِ.[۹۳۵]

565. تهذيب الأحكام ـ به نقل از احمد بن محمّد بن ابى نصر ـ: نامه ابو الحسن امام رضا عليه‌‌السلام را با دست‌‌خطّ خود ايشان خواندم [، چنين آمده بود]: «به شيعيانم ابلاغ كن كه زيارت من در نزد خداوند، با هزار حجّ و هزار عمره پذيرفته، برابر است». به ابو جعفر (امام جواد) عليه‌‌السلام گفتم: هزار حج؟ فرمود: «آرى به خدا! و [بلكه] هزارهزار حج براى كسى كه او را با معرفت به حقّش [و اعتقاد به امامتش]زيارت كند».

566. الإمام الرضا عليه‌‌السلام: مَن شَدَّ رَحلَهُ إلى زِيارَتي... وكَتَبَ اللّهُ لَهُ ثَوابَ ألفِ حَجَّةٍ مَبرورَةٍ، وأَلفِ عُمرَةٍ مَقبولَةٍ، وكُنتُ أنَا وآبائي شُفَعاءَهُ يَومَ القِيامَةِ.[۹۳۶]

566. امام رضا عليه‌‌السلام: هر كس براى زيارت من رخت سفر بربندد...، خداوند برايش ثواب هزار حجّ پذيرفته و هزار عمره قبول شده مى‌‌نويسد و روز قيامت، من و پدرانم شفيع او هستيم.

567. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يا عَلِيُّ، مَن عَمَّرَ قُبورَكُم وتَعاهَدَها فَكَأَنَّما أعانَ سُلَيمانَ بنَ داودَ عَلى بِناءِ بَيتِ المَقدِسِ، ومَن زارَ قُبورَكُم عَدَلَ ذلِكَ لَهُ ثَوابَ سَبعينَ حَجَّةً بَعدَ حَجَّةِ الإِسلامِ.[۹۳۷]

567. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اى على! هر كس قبور شما را آباد و به آنها رسيدگى كند، گويا سليمان بن داوود را در ساختن بيت المَقدِس، يارى كرده است. هركس قبور شما را زيارت كند، ثواب آن [زيارت]، برابر با ثواب هفتاد حجّ پس از حجّ واجب است.

568. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن زارَ إماما مُفتَرَضَ الطّاعَةِ بَعدَ وَفاتِهِ، وصَلّى عِندَهُ أربَعَ رَكَعاتٍ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ حَجَّةً وعُمرَةً.[۹۳۸]

568. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس پس از درگذشت امامى كه اطاعت از او واجب است، به زيارتش برود و كنار قبرش چهار ركعت نماز بخواند، خداوند برايش يك حجّ و يك عمره مى‌‌نويسد.

راجع: موسوعة الإمام الحسين عليه‌‌السلام: ج7 ص281 (القسم الثالث عشر: زيارة الإمام الحسين عليه‌‌السلام / الفصل الرابع: ماورد في مقارنة زيارته الحج والعمره).

و وسائل الشيعة: ج14 ص319 (أبواب المزار).

ر. ك: دانش‌‌نامه امام حسين عليه‌‌السلام: ج11 ص63 (بخش سيزدهم: زيارت امام حسين عليه‌‌السلام / فصل چهارم: رواياتى در باره برابر بودن زيارت امام حسين عليه‌‌السلام با حج و عمره).

3 / 21 ـ 3: الكاسِبُ لِعِيالِهِ

3 / 21 ـ 3: كسب كننده درآمد براى مخارج خانواده

569. دعائم الإسلام عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أنَّهُ مَرَّ في غَزوَةِ تَبوكَ بِشابٍّ جَلَدٍ يَسوقُ أبعِرَةً سِمانا؛ فَقالَ لَهُ أصحابُهُ: يا رَسولَ اللّهِ لَو كانَت قُوَّةُ هذا وجَلَدُهُ وسِمَنُ أبعِرَتِهِ في سَبيلِ اللّهِ لَكانَ أحسَنَ، فَدَعاهُ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فَقالَ: أرَأَيتَ أبعِرَتَكَ هذِهِ، أيَّ شَيءٍ تُعالِجُ عَلَيها؟ فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، لي زَوجَةٌ وعِيالٌ، فَأَنَا أكسِبُ عَلَيها ما اُنفِقُهُ عَلى عِيالي وأَكُفُّهُم عَن مَسأَلَةِ النّاسِ وأَقضي دَينا عَلَيَّ، قالَ: لَعَلَّ غَيرَ ذلِكَ! قالَ: لا.

فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لَئِن كانَ صادِقا إنَّ لَهُ لَأَجرا مِثلَ أجرِ الغازي وأَجرِ الحاجِّ وأَجرِ المُعتَمِرِ.[۹۳۹]

569. دعائم الإسلام: در جنگ تبوك، پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به جوانى نيرومند برخورد كه شتران فربهى را مى‌‌رانْد. ياران پيامبر به وى گفتند: «اى رسول خدا! اگر نيرومندى و چابكى اين جوان و فربهىِ شترانش در راه خدا صرف مى‌‌شد، هر آينه بهتر بود». پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله او را فراخواند و فرمود: «با اين شتران، در نظر دارى كه چه كنى؟» گفت: «اى رسول خدا! من همسر و خانواده‌‌اى دارم. من با اين شتران به كسب درآمد مى‌‌پردازم تا آنان را از درخواست كردن از مردم بى‌‌نياز سازم و بدهى‌‌ام را بپردازم». فرمود: «شايد [هدفت] غير از اين باشد». گفت: «نه».

آن گاه كه جوان راهى شد، پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «اگر راستگو باشد، پاداشى همانند پاداش رزمنده و پاداش حج گزار و پاداش عمره‌‌گزار دارد».

3 / 21 ـ 4: خادِمُ عِيالِهِ

3 / 21 ـ 4: خدمت كننده به خانواده

570. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يا عَلِيُّ، مَن كانَ في خِدمَةِ العِيالِ فِي البَيتِ ولَم يَأنَف، كَتَبَ اللّهُ تَعالَى اسمَهُ في ديوانِ الشُّهَداءِ، وكَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ ثَوابَ ألفِ شَهيدٍ، وكَتَبَ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوابَ حَجَّةٍ وعُمرَةٍ، وأَعطاهُ اللّهُ تَعالى بِكُلِّ عِرقٍ في جَسَدِهِ مَدينَةً فِي الجَنَّةِ.[۹۴۰]

570. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اى على! هر كس در منزل به خانواده‌‌اش خدمت كند و تكبّر نورزد، خداوند متعال، نام او را در دفتر شهيدان ثبت مى‌‌نمايد و هر روز و شب برايش پاداش هزار شهيد مى‌‌نويسد و براى هر قدمى، ثواب يك حجّ و يك عمره مى‌‌نگارد و به ازاى هر رگى در بدنش، يك شهر در بهشت به او عطا مى‌‌فرمايد.

3 / 21 ـ 5: بارُّ الوالِدَينِ

3 / 21 ـ 5: نيكى كننده به پدر و مادر

571. المعجم الأوسط عن أنس: أتى رَجُلٌ النَّبِيَّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فَقالَ: إنّي أشتَهِي الجِهادَ وإنّي لا أقدِرُ عَلَيهِ، فَقالَ: هَل بَقِيَ أحَدٌ مِن والِدَيكَ؟ قالَ: اُمّي، قالَ: فَأَبلِ اللّهَ عُذرا في بِرِّها[۹۴۱]؛ فَإِنَّكَ إذا فَعَلتَ ذلِكَ فَأَنتَ حاجٌّ ومُعتَمِرٌ ومُجاهِدٌ إذا رَضِيَت عَنكَ اُمُّكَ، فَاتَّقِ اللّهَ وبَرَّها.[۹۴۲]

571. المعجم الأوسط ـ به نقل از انس ـ: مردى نزد پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آمد و گفت: من دلم مى‌‌خواهد جهاد كنم؛ امّا توانايىِ آن را ندارم. پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «آيا يكى از والدينت زنده‌‌اند؟». گفت: مادرم. فرمود: «پس، با نيكى كردن به او خود را در پيشگاه خدا [از جهاد] معذور دار؛ زيرا هر گاه اين كار را بكنى و مادرت از تو راضى باشد، تو يك حج‌‌گزار و عمره‌‌گزار و جهادگر هستى. پس، از خدا بترس و به مادرت نيكى كن».

3 / 21 ـ 6: النّاظِرُ إلَى الوالِدَينِ

3 / 21 ـ 6: نگرنده به پدر و مادر

572. مستدرك الوسائل عن ابن عبّاس: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مِن رَجُلٍ يَنظُرُ إلى والِدَيهِ نَظَرَ رَحمَةٍ، إلاّ كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ نَظرَةٍ حَجَّةً مَبرورَةً، قيلَ: يا رَسولَ اللّهِ، وإن نَظَرَ إلَيهِ فِي اليَومِ مِئَةَ مَرَّةٍ؟ قالَ: وإن نَظَرَ إلَيهِ فِي اليَومِ مِئَةَ ألفِ مَرَّةٍ.[۹۴۳]

572. مستدرك الوسائل ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «هيچ مردى نيست كه به پدر و مادرش مهربانانه بنگرد، مگر اين كه خداوند به ازاى هر نگاهى، يك حجّ پذيرفته براى او بنويسد». گفته شد: اى پيامبر خدا! اگرچه روزى صدبار به او بنگرد؟ فرمود: «اگر چه روزى صدهزاربار به او بنگرد».

3 / 21 ـ 7: مَن ماتَ في طَريقِ الحَجِّ

3 / 21 ـ 7: كسى كه در راه حج بميرد

573. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن خَرَجَ حاجّا فَماتَ كُتِبَ لَهُ أجرُ الحاجِّ إلى يَومِ القِيامَةِ، ومَن خَرَجَ مُعتَمِرا فَماتَ كُتِبَ لَهُ أجرُ المُعتَمِرِ إلى يَومِ القِيامَةِ، ومَن خَرَجَ غازِيا فَماتَ كُتِبَ لَهُ أجرُ الغازي إلى يَومِ القِيامَةِ.[۹۴۴]

573. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس براى حج خارج شود و [در راه] بميرد، تا روز قيامت برايش اجر حج‌‌گزار نوشته مى‌‌شود... و هر كس براى جهاد خارج شود و [در بين راه] بميرد، تا روز قيامت برايش اجر مجاهد نوشته مى‌‌شود.

3 / 21 ـ 8: السّاعي بَينَ الصَّفا وَالمَروَةِ

3 / 21 ـ 8: سعى كننده ميان صفا و مروه

574. كتاب من لا يحضره الفقيه عن محمّد بن قيس: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ عليه‌‌السلام يُحَدِّثُ النّاسَ بِمَكَّةَ قالَ: صَلّى رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بِأَصحابِهِ الفَجرَ، ثُمَّ جَلَسَ مَعَهُم يُحَدِّثُهُم حَتّى طَلَعَتِ الشَّمسُ، فَجَعَلَ يَقومُ الرَّجُلُ بَعدَ الرَّجُلِ حَتّى لَم يَبقَ مَعَهُ إلاّ رَجُلانِ: أنصارِيٌّ وثَقَفِيٌّ، فَقالَ لَهُما رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: قَد عَلِمتُ أنَّ لَكُما حاجَةً تُريدانِ أن تَسأَلاني عَنها، فَإِن شِئتُما أخبَرتُكُما بِحاجَتِكُما قَبلَ أن تَسأَلاني، وإن شِئتُما فَاسأَلاني.

قالا: بَل تُخبِرُنا أنتَ يا رَسولَ اللّهِ؛ فَإِنَّ ذلِكَ أجلى لِلعَمى، وأَبعَدُ مِنَ الاِرتِيابِ، وأَثبَتُ لِلإِيمانِ.

فَقالَ النَّبِيُّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله:... وأَمّا أنتَ يا أخَا الأَنصارِ، فَإِنَّكَ جِئتَ تَسأَ لُني عَن حَجِّكَ وعُمرَتِكَ وما لَكَ فيهِما مِنَ الثَّوابِ، فَاعلَم أنَّكَ إذا تَوَجَّهتَ إلى سَبيلِ الحَجِّ، ثُمَّ رَكِبتَ راحِلَتَكَ وقُلتَ: «بِسمِ اللّهِ» ومَضَت بِكَ راحِلَتُكَ، لَم تَضَع راحِلَتُكَ خُفّا ولَم تَرفَع خُفّا إلاّ كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَكَ حَسَنَةً، ومَحا عَنكَ سَيِّئَةً... وإذا سَعَيتَ بَينَ الصَّفا وَالمَروَةِ سَبعَةَ أشواطٍ، كانَ لَكَ بِذلِكَ عِندَ اللّهِ عز و جل مِثلُ أجرِ مَن حَجَّ ماشِيا مِن بِلادِهِ.[۹۴۵]

574. كتاب من لا يحضره الفقيه ـ به نقل از محمّد بن قيس ـ: از امام باقر عليه‌‌السلام كه در مكّه براى مردم حديث مى‌‌گفت، شنيدم كه فرمود: «پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نماز صبح را با يارانش خواند و سپس با آنان نشست و برايشان سخن مى‌‌گفت تا آن كه خورشيد، طلوع كرد. پس از آن، يكى‌‌يكى شروع به رفتن كردند و تنها دو نفر باقى ماندند: يكى انصارى و ديگرى ثقفى. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به آن دو فرمود: "مى‌‌دانم كه شما كارى داريد و مى‌‌خواهيد در باره آن از من سؤال كنيد. حال اگر خواستيد پيش از آن كه از من سؤال كنيد، به شما بگويم چه كار داريد، و اگر هم خواستيد، از من بپرسيد؟!".

گفتند: شما خود به ما بگوييد، اى پيامبر خدا؛ زيرا اين كار، دل را روشن‌‌تر مى‌‌كند و شك و ترديد را دورتر مى‌‌سازد و ايمان را استوارتر مى‌‌گردانَد.

پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود:... "و امّا تو اى مرد انصارى! آمده‌‌اى تا از من در باره حجّ و عمره‌‌ات و پاداشى كه براى تو در اين دو كار است، بپرسى. پس بدان كه هر گاه آهنگ حج كردى و بر شترت سوار شدى و گفتى: به نام خدا. و شترت به راه افتاد، هر گامى كه شترت بردارد و بگذارد، خداى عز و جل براى تو يك ثواب مى‌‌نويسد و يك گناه از تو مى‌‌زدايد... و هر گاه هفت شوط سعى ميان صفا و مروه را به جا آوردى، برايت در نزد خداى عز و جل همانند اجر كسى است كه از شهر خود پياده به حج آمده باشد"».

3 / 21 ـ 9: مَن حَفِظَ نَفسَهُ عَنِ الذُّنوبِ أيّامَ التَّشريقِ

3 / 21 ـ 9: كسى كه در ايّام تشريق[۹۴۶]، خود را از گناهان نگه دارد

575. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن كَفَّ بَصَرَهُ ولِسانَهُ ويَدَهُ أيّامَ التَّشريقِ، كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ مِثلَ حَجٍّ (مِن) قابِلٍ.[۹۴۷]

575. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس در ايّام تشريق، چشم و زبان و دستش را [از گناه] نگه دارد، خداى عز و جل برايش مانند حجّ سال آينده را مى‌‌نويسد.

576. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله أردَفَ اُسامَةَ بنَ زَيدٍ في مَصعَدِهِ إلى عَرَفاتٍ، فَلَمّا أفاضَ أردَفَ الفَضلَ بنَ العَبّاسِ وكانَ فَتىً حَسَنَ اللِّمَّةِ[۹۴۸]، فَاستَقبَلَ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله أعرابِيٌّ وعِندَهُ اُختٌ لَهُ أجمَلُ ما يَكونُ مِنَ النِّساءِ، فَجَعَلَ الأَعرابِيُّ يَسأَلُ النَّبِيَ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، وجَعَلَ الفَضلُ يَنظُرُ إلى اُختِ الأَعرابِيِّ، وجَعَلَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله يَدَهُ عَلى وَجهِ الفَضلِ يَستُرُهُ مِنَ النَّظَرِ، فَإِذا هُوَ سَتَرَهُ مِنَ الجانِبِ نَظَرَ مِنَ الجانِبِ الآخَرِ، حَتّى إذا فَرَغَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله مِن حاجَةِ الأَعرابِيِّ، التَفَتَ إلَيهِ وأَخَذَ بِمَنكِبِهِ وقالَ:

أما عَلِمتَ أنَّهَا الأَيّامُ المَعدوداتُ وَالمَعلوماتُ، لا يَكُفُّ فيهِنَّ رَجُلٌ بَصَرَهُ، ولا يَكُفُّ لِسانَهُ ويَدَهُ إلاّ كَتَبَ اللّهُ لَهُ مِثلَ حَجِّ قابِلٍ![۹۴۹]

576. امام باقر عليه‌‌السلام: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله اُسامة بن زيد را تا عرفات، بر ترك خود سوار كرد و چون از عرفات كوچيد، فضل بن عبّاس را بر ترك خود نشاند. او جوان بود و گيسوان زيبايى داشت. پس باديه‌‌نشينى به همراه خواهرش كه بسيار زيبا بود، جلو پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله آمد و شروع به پرسش از پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله كرد و فضل، به خواهر او نگاه مى‌‌كرد. پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله دستش را جلو صورت فضل مى‌‌گرفت و مانع نگاه كردنش مى‌‌شد. هر بار كه پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله جلو صورت او را از يك طرف مى‌‌گرفت، فضل از طرف ديگر مى‌‌نگريست. چون كار پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله با آن باديه‌‌نشين تمام شد، به طرف فضل برگشت و شانه‌‌اش را گرفت و فرمود:

«مگر نمى‌‌دانى كه اين روزها، روزهايى شمرده و دانسته هستند؟ هر مردى كه در اين روزها چشم خود را [از نامحرم] نگه دارد و زبان و دست خود را حفظ كند، خداوند برايش همانند حجّ سال آينده را مى‌‌نويسد».

3 / 21 ـ 10: المُعَلِّمُ وَالمُتَعَلِّمُ

3 / 21 ـ 10: آموزگار و شاگرد

577. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن غَدا[۹۵۰] إلَى المَسجِدِ لا يُريدُ إلاّ لِيَتَعَلَّمَ خَيرا أو يُعَلِّمَهُ، كانَ لَهُ أجرُ مُعتَمِرٍ تامِّ العُمرَةِ. فَمَن راحَ[۹۵۱] إلَى المَسجِدِ لا يُريدُ إلاّ لِيَتَعَلَّمَ خَيرا أو يُعَلِّمَهُ، فَلَهُ أجرُ حاجٍّ تامِّ الحَجَّةِ.[۹۵۲]

577. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه صبحگاهان، روانه مسجد شود، تنها بدين خاطر كه خيرى را فرا گيرد يا آموزش دهد، پاداش كسى را دارد كه عمره كاملى را به جا آورده است و كسى كه عصرگاهان، روانه مسجد شود، تنها با اين هدف كه خيرى را فرا گيرد يا آموزش دهد، اجر كسى را دارد كه حجّ كاملى را به جا آورده است.

3 / 21 ـ 11: الذّاكِرُ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ

3 / 21 ـ 11: گوينده ذكر پس از نماز صبح

578. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: أيُّمَا امرِئٍ مُسلِمٍ جَلَسَ في مُصَلاّهُ الَّذي صَلّى فيهِ الفَجرَ يَذكُرُ اللّهَ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ، كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ كَحاجِّ رَسولِ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وغُفِرَ لَهُ، فَإِن جَلَسَ فيهِ حَتّى تَكونَ ساعَةٌ تَحِلُّ فيهَا الصَّلاةُ فَصَلّى رَكعَتَينِ أو أربَعا، غُفِرَ لَهُ ما سَلَفَ، وكانَ لَهُ مِن الأَجرِ كَحاجِّ بَيتِ اللّهِ.[۹۵۳]

578. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر مرد مسلمانى كه پس از نماز صبح، در نمازگاهش بنشيند و به ذكر خداى متعال بپردازد تا خورشيد طلوع كند، اجرى مانند حج‌‌گزارِ خانه خداى متعال دارد و خدا، او را مى‌‌آمرزد و اگر آن قدر بنشيند كه وقت نماز ديگرى برسد و دو ركعت يا چهار ركعت نماز بخواند، گناهان گذشته‌‌اش آمرزيده مى‌‌شوند و اجرى مانند حج‌‌گزارِ خانه خدا را دارد.

3 / 21 ـ 12: مَن حَبَسَ نَفسَهُ في صَلاةِ الفَريضَةِ

3 / 21 ـ 12: كسى كه خود را وقف نماز واجب مى‌‌كند

579. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن حَبَسَ نَفسَهُ في صَلاةِ الفَريضَةِ فَأَتَمَّ رُكوعَها وسُجودَها وخُشوعَها، ثُمَّ مَجَّدَ اللّهَ عز و جل وعَظَّمَهُ وحَمِدَهُ حَتّى يَدخُلَ وَقتُ صَلاةٍ اُخرى لَم يَلغُ بَينَهُما، كَتَبَ اللّهُ لَهُ كَأَجرِ الحاجِّ المُعتَمِرِ، وكانَ مِن أهلِ عِلِّيّينَ.[۹۵۴]

579. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه خود را وقف نماز واجب كند و ركوع و سجود و خشوع آن را كامل به جا آوَرَد، سپس به تمجيد و تعظيم و حمد خداوند بپردازد، تا وقت نمازى ديگر برسد و در اين فاصله، سخن بيهوده نگويد، خداوند برايش همانند اجر حج‌‌گزار عمره‌‌گزار بنويسد و از شمار اهل عليين باشد.

580. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن خَرَجَ مِن بَيتِهِ مُتَطَهِّرا إلى صَلاةٍ مَكتوبَةٍ، فَأَجرُهُ كَأَجرِ الحاجِّ المُحرِمِ.[۹۵۵]

580. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس با طهارت براى خواندن نماز واجب از خانه‌‌اش خارج شود، اجرش همانند اجر حج‌‌گزار مُحرِم است.

3 / 21 ـ 13: مَن زارَ أخاهُ المُؤمِنَ

3 / 21 ـ 13: كسى كه با برادر دينى‌‌اش ديدار مى‌‌كند

581. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: أنتُم في تَزاوُرِكُم مِثلُ أجرِ الحاجّينَ.[۹۵۶]

581. امام على عليه‌‌السلام: شما در ديد و بازديدهايتان اجرى همانند اجر حاجيان داريد.

3 / 22: مَن لَهُ مِثلُ أجرِ الاُمَّةِ

3 / 22: كسانى كه پاداشى به اندازه پاداش امّت دارند

582. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يا عَلِيُّ، ومَن أحَبَّكَ بِقَلبِهِ كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ ثُلُثِ هذِهِ الاُمَّةِ، ومَن أحَبَّكَ بِقَلبِهِ وأَعانَكَ بِلِسانِهِ كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ ثُلُثَي هذِهِ الاُمَّةِ، ومَن أحَبَّكَ بِقَلبِهِ وأَعانَكَ بِلِسانِهِ ونَصَرَكَ بِسَيفِهِ كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ هذِهِ الاُمَّةِ.[۹۵۷]

582. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اى على! هر كس تو را قلبا دوست بدارد، برايش اجرى به اندازه اجر يكْ سوم اين امّت است و هر كس تو را قلبا دوست بدارد و با زبانش كمكت كند، برايش به اندازه اجر دوْ سوم اين امّت است و هر كس تو را قلبا دوست بدارد و با زبانش كمكت كند و با شمشيرش يارى‌‌ات رساند، برايش به اندازه پاداش همه اين امّت است.

583. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ لِعَلِيٍّ عليه‌‌السلام ـ: مَن أحَبَّكَ بِقَلبِهِ كانَ لَهُ مِثلُ ثُلُثِ ثَوابِ أعمالِ العِبادِ، ومَن أحَبَّكَ بِقَلبِهِ ونَصَرَكَ بِلِسانِهِ كانَ لَهُ مِثلُ ثُلُثَي ثَوابِ أعمالِ العِبادِ، ومَن أحَبَّكَ بِقَلبِهِ ونَصَرَكَ بِلِسانِهِ ويَدِهِ كانَ لَهُ مِثلُ ثَوابِ أعمالِ العِبادِ.[۹۵۸]

583. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله ـ به على عليه‌‌السلام ـ: هر كس تو را در قلبْ دوست بدارد، برابر يكْ سومِ ثواب اَعمال بندگان، بهره بُرده است و هر كس تو را در قلبْ دوست بدارد و با زبان به يارى تو برخيزد، برابر دوْ سومِ ثواب اعمال بندگان، بهره بُرده است و هر كس تو را در قلبْ دوست بدارد و با زبان و عملْ يارى كند، برابر همه پاداش اعمال بندگان، بهره بُرده است.

3 / 23: مَن لَهُ مِثلُ أجرِ الثَّقَلَينِ

3 / 23: كسانى كه پاداشى به اندازه پاداش انس و جنّ دارند

584. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن مَشى إلى سُلطانٍ جائِرٍ فَأَمَرَهُ بِتَقوَى اللّهِ ووَعَظَهُ وخَوَّفَهُ، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ الثَّقَلَينِ مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ومِثلُ أعمالِهِم.[۹۵۹]

584. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كه نزد سلطان ستمگر برود و او را به تقواى الهى فرمان دهد و [از عذاب او] بترساند و اندرزش دهد، ثوابش همانند ثواب [عبادت]و [ارزش] اين عملش به اندازه همه اعمال آنهاست.

3 / 24: مَن لَهُ مِثلُ أجرِ الصّائِمِ القائِمِ

3 / 24: كسانى كه پاداشى به اندازه اجر روزه‌‌دار شب‌‌زنده‌‌دار دارند

3 / 24 ـ 1: الطّاعِمُ الشّاكِرُ

3 / 24 ـ 1: خورنده سپاس‌‌گزار

585. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ المُؤمِنَ لَيَشبَعُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ فَيَحمَدُ اللّهَ، فَيُعطيهِ اللّهُ مِنَ الأَجرِ ما لا يُعطِي الصّائِمَ، إنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَليمٌ، يُحِبُّ أن يُحمَدَ.[۹۶۰]

585. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مؤمن، كامل مى‌‌خورَد و مى‌‌آشامد و شُكر خدا را به جا مى‌‌آورد، و خداوند به او مزدى مى‌‌دهد كه به روزه‌‌دار نمى‌‌دهد. خداوند، سپاس‌‌گزار و داناست و دوست دارد كه [از او] سپاس‌‌گزارى شود.

586. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الطّاعِمُ الشّاكِرُ لَهُ مِنَ الأَجرِ كَأَجرِ الصّائِمِ المُحتَسِبِ.[۹۶۱]

586. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مُزد خورنده شكرگزار، همانند مزد روزه‌‌دارى است كه براى خدا روزه گرفته باشد.

3 / 24 ـ 2: صاحِبُ الخُلُقِ الحَسَنِ

3 / 24 ـ 2: انسان خوش‌‌خو

587. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ صاحِبَ الخُلُقِ الحَسَنِ لَهُ مِثلُ أجرِ الصّائِمِ القائِمِ.[۹۶۲]

587. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: انسان خوش‌‌خو، پاداشى همانند پاداش روزه‌‌گيرِ شبْ‌‌زنده‌‌دار دارد.

3 / 24 ـ 3: مَن كَتَمَ فَقرَهُ

3 / 24 ـ 3: كسى كه فقر خود را پنهان دارد

588. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: يا عَلِيُّ، إنَّ اللّهَ جَعَلَ الفَقرَ أمانَةً عِندَ خَلقِهِ، فَمَن سَتَرَهُ أعطاهُ اللّهُ مِثلَ أجرِ الصّائِمِ القائِمِ.[۹۶۳]

588. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اى على! خداوند، فقر را در نزد خلق خويش امانت قرار داده است. پس هر كه آن را پنهان دارد، خدا به او مانند ثواب روزه‌‌دارِ شب‌‌زنده‌‌دار عطا مى‌‌كند.

3 / 24 ـ 4: المُنتَظِرُ لِلإِمامِ الغائِبِ عليه‌‌السلام

3 / 24 ـ 4: منتظر امام غائب عليه‌‌السلام

589. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: اِعلَموا أنَّ المُنتَظِرَ لِهذَا الأَمرِ لَهُ مِثلُ أجرِ الصّائِمِ القائِمِ.[۹۶۴]

589. امام باقر عليه‌‌السلام: بدانيد كه انتظاركِشنده اين امر (ظهور قائم عليه‌‌السلام)، پاداشى همانند روزه‌‌گيرِ شب‌‌زنده‌‌دار دارد.

راجع: ص462 (من له أجر الشهيد / المنتظر للإمام القائم عليه‌‌السلام).

ر. ك: ص463 (كسانى كه اجر شهيد را دارند / منتظران امام قائم عليه‌‌السلام).

3 / 24 ـ 5: المَرأَةُ الحُبلى

3 / 24 ـ 5: زن باردار

590. المعجم الأوسط عن أنس: إنَّ سَلامَةَ حاضِنَةَ إبراهيمَ ابنِ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله قالَت: يا رَسولَ اللّهِ، تُبَشِّرُ الرِّجالَ بِكُلِّ خَيرٍ ولا تُبَشِّرُ النِّساءَ؟ قالَ: أصحابُكِ دَسَسنَكِ لِهذا؟ قالَت: أجَل، هُنَّ أمَرنَني.

قالَ: أفَما تَرضى إحداكُنَّ أنَّها إذا كانَت حامِلاً مِن زَوجِها وهُوَ عَنها راضٍ أنَّ لَها مِثلَ أجرِ الصّائِمِ القائِمِ في سَبيلِ اللّهِ، فَإِذا أصابَهَا الطَّلقُ لَم يَعلَم أهلُ السَّماءِ وأَهلُ الأَرضِ ما اُخفِيَ لَها مِن قُرَّةِ أعيُنٍ، فَإِذا وَضَعَت لَم يَخرُج مِنها جُرعَةٌ مِن لَبَنِها ولَم يَمَصَّ ـ مَصَّةً إلاّ كانَ لَها بِكُلِّ جُرعَةٍ وبِكُلِّ مَصَّةٍ حَسَنَةٌ، فَإِن أسهَرَها لَيلَةً كانَ لَها مِثلُ أجرِ سَبعينَ رَقَبَةً تُعتِقُهُنَّ في سَبيلِ اللّهِ.

سَلامَةُ! تَدرينَ[۹۶۵] لِمَن أعني بِهذا؟ لِلمُتَمَتِّعاتِ الصّالِحاتِ المُطيعاتِ لِأَزواجِهِنَّ، اللَّواتي لا يَكفُرنَ العَشيرَ[۹۶۶].[۹۶۷]

590. المعجم الأوسط ـ به نقل از اَ نَس ـ: سلامه، دايه ابراهيم، پسر پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله گفت: اى پيامبر خدا! هر خوبى‌‌اى كه هست، شما به مردان بشارت مى‌‌دهيد و به زنان بشارت نمى‌‌دهيد! پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «دوستانت تو را فرستادند كه اين را بگويى؟». گفت: آرى، آنها به من گفتند.

پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «آيا هر يك از شما راضى نيست كه هر گاه از شوهرش باردار است و شوهرش از او راضى است، برايش اجرى همانند اجر روزه‌‌گيرِ شب‌‌زنده‌‌دار در راه خدا باشد و چون او را درد زايمان بگيرد، اهل آسمان و زمين ندانند چه مايه‌‌هاى شادمانى برايش اندوخته شده است، و چون زايمان كند، هيچ جرعه شيرى از پستان او خارج نشود و هيچ مكيدنى‌‌اى صورت نگيرد، مگر اين كه به ازاى هر جرعه‌‌اى و به ازاى هر مكيدنى، يك حسنه براى او باشد، و اگر شبى را بى‌‌خوابى كِشَد، برايش اجرى به اندازه اجر آزاد كردن هفتاد بنده در راه خدا باشد؟!

اى سلامه! مى‌‌دانى اين اجرها براى چه كسى است؟ براى زنان برخوردار (/ پاك‌‌دامن[۹۶۸]) و شايسته‌‌اى كه فرمان‌‌بردار شوهرشان هستند و از او ناسپاسى نمى‌‌كنند».

591. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ المُسلِمَةَ إذا حَمَلَت كانَ لَها أجرُ القائِمِ الصّائِمِ المُحرِمِ المُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ، حَتّى إذا وَضَعَت، فَإِنَّ لَها بِأَوَّلِ رَضعَةٍ تُرضِعُهُ أجرَ حَياةِ نَسِمَةٍ.[۹۶۹]

591. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: زن مسلمان، هر گاه حامله باشد، اجر شخص شب‌‌زنده‌‌دارِ روزه‌‌گيرِ مُحرِم مجاهد در راه خدا را دارد و زمانى كه وضع حمل كند، با اوّلين شيرى كه مى‌‌دهد، برايش اجر زنده كردن يك انسان، قرار داده شده است.

3 / 24 ـ 6: الشّابُّ أهرَمَ شَبابَهُ في طاعَةِ اللّهِ

3 / 24 ـ 6: كه جوانى‌‌اش را در اطاعت از خدا سپرى كند

592. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مِن شابٍّ يَدَعُ للّه‌‌ الدُّنيا ولَهوَها، وأَهرَمَ شَبابَهُ في طاعَةِ اللّهِ، إلاّ أعطاهُ اللّهُ أجرَ اثنَينِ وسَبعينَ صِدّيقا.[۹۷۰]

592. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هيچ جوانى نيست كه دنيا و خوشى‌‌اش را به خاطر خداوند، كنار نَهَد و جوانى‌‌اش را در راه اطاعت از خدا سپرى كند، مگر آن كه خداوند، به وى پاداش 72 صديق (مؤمن راستين) را مى‌‌بخشد.

3 / 24 ـ 7: المُجاهِدُ نَفسَهُ

3 / 24 ـ 7: مجاهده با نفس

593. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: إنَّ المُجاهِدَ نَفسَهُ وَالمُغالِبَ غَضَبَهُ وَالمُحافِظَ عَلى طاعَةِ رَبِّهِ؛ يَرفَعُ اللّهُ سُبحانَهُ لَهُ ثَوابَ الصّائِمِ القائِمِ، ويُنيلُهُ دَرَجَةَ المُرابِطِ الصّابِرِ.[۹۷۱]

593. امام على عليه‌‌السلام: كسى كه با نفس خود جهاد كند و بر خشم خويش چيره آيد و بر طاعت پروردگارش مواظبت نمايد، خداوند سبحان برايش ثواب روزه‌‌گيرِ شب‌‌زنده‌‌دار را مى‌‌نويسد و او را به درجه مرزبان شكيبا مى‌‌رساند.

3 / 25: مَن هُم فِي الأَجرِ سَواءٌ

3 / 25: كسانى كه در پاداش، برابرند

3 / 25 ـ 1: الدالُّ عَلَى الخَيرِ وفاعِلُهُ

3 / 25 ـ 1: راه‌‌نمايى كننده به خير و انجام دهنده آن

594. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن دَلَّ عَلى خَيرٍ فَلَهُ مِثلُ أجرِ فاعِلِهِ.[۹۷۲]

594. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه [ديگران را] به كار خوبى راه‌‌نمايى مى‌‌كند، برايش همانند اجر كسى است كه آن را انجام مى‌‌دهد.

595. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الدّالُّ عَلَى الخَيرِ كَفاعِلِهِ.[۹۷۳]

595. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: راه‌‌نمايى كننده به خير، به سانِ انجام دهنده آن است.

3 / 25 ـ 2: النّاوي لِلخَيرِ وَالعامِلُ بِهِ

3 / 25 ـ 2: نيّت كننده كار نيك و عمل كننده به آن

596. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّمَا الدُّنيا لِأَربَعَةِ نَفَرٍ:... وعَبدٌ رَزَقَهُ اللّهُ عِلما ولَم يَرزُقهُ مالاً، فَهُوَ صادِقُ النِّيَّةِ، يَقولُ: لَو أنَّ لي مالاً لَعَمِلتُ بِعَمَلِ فُلانٍ فَهُوَ نِيَّتُهُ، فَأَجرُهُما سَواءٌ.[۹۷۴]

596. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: دنيا، در حقيقت براى چهار نفر است:... و بنده‌‌اى كه خداوند به او دانشْ روزى كرده و مالْ روزى نكرده است؛ ولى صدق نيّت دارد و مى‌‌گويد: اگر مال و ثروت داشتم، كار فلانى را انجام مى‌‌دادم. چون چنين نيّتى دارد، پس اجر هر دو آنها برابر است.

597. سنن ابن ماجة عن أبي كبشة الأنماري: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَثَلُ هذِهِ الاُمَّةِ كَمَثَلِ أربَعَةِ نَفَرٍ: رَجُلٌ آتاهُ اللّهُ مالاً وعِلما فَهُوَ يَعمَلُ بِعِلمِهِ في مالِهِ يُنفِقُهُ في حَقِّهِ، ورَجُلٌ آتاهُ اللّهُ عِلما ولَم يُؤتِهِ مالاً فَهُوَ يَقولُ: لَو كانَ لي مِثلُ هذا عَمِلتُ فيهِ مِثلَ الَّذي يَعمَلُ. قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: فَهُما فِي الأَجرِ سَواءٌ، ورَجُلٌ آتاهُ اللّهُ مالاً ولَم يُؤتِهِ عِلما، فَهُوَ يَخبِطُ في مالِهِ يُنفِقُهُ في غَيرِ حَقِّهِ، ورَجُلٌ لَم يُؤتِهِ اللّهُ عِلما ولا مالاً فَهُوَ يَقولُ: لَو كانَ لي مِثلُ هذا عَمِلتُ فيهِ مِثلَ الَّذي يَعمَلُ. قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: فَهُما فِي الوِزرِ سَواءٌ.[۹۷۵]

597. سنن ابن ماجه ـ به نقل از ابو كبشه أنمارى ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «مَثَل اين امّت، مَثَل چهار نفر است: [يكى:]مردى كه خداوند به او دارايى و دانش داده است و با دانش [و شناخت] خود در دارايى خويش عمل مى‌‌كند و آن را به جا انفاق مى‌‌نمايد؛ [دوم:] مردى كه خداوند به او دانش داده و دارايى نداده است و مى‌‌گويد: اگر مانند او دارايى داشتم، من نيز با آن همان كارى را مى‌‌كردم كه او مى‌‌كند. اين دو در اجر يكسان‌‌اند؛ [سوم:] مردى كه خداوند به او دارايى داده و دانش نداده است و با دارايى‌‌اش كوركورانه رفتار مى‌‌كند و آن را نا به جا انفاق مى‌‌نمايد؛ و [چهارم:] مردى كه خداوند به او نه دانش داده است و نه دارايى، و مى‌‌گويد: اگر مانند او [شخص سوم] دارايى داشتم، با آن همان كارى را مى‌‌كردم كه او مى‌‌كند. اين دو نيز در گناه برابرند».

598. كنزالعمّال عن الزبير بن العوّام عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: تَرَكنا فِي المَدينَةِ أقواما لا نَقطَعُ وادِيا ولا نَصعَدُ صُعودا ولا نَهبِطُ هُبوطا إلاّ كانوا مَعَنا.

قالوا: كَيفَ يَكونونُ مَعَنا ولَم يَشهَدوا؟ قالَ: نِيّاتُهُم.[۹۷۶]

598. كنز العمّال ـ به نقل از زبير بن عوام ـ: [در راه بازگشت از تبوك] پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «افرادى را در مدينه باقى گذاشتيم كه هيچ وادى‌‌اى را نپيموديم و بر هيچ تپّه‌‌اى بالا نرفتيم و در هيچ سراشيبى‌‌اى قدم نگذاشتيم، مگر اين كه آنان نيز با ما بودند».

اصحاب گفتند: چگونه با ما هستند، در حالى كه حضور پيدا نكردند؟ فرمود: «نيّت‌‌هايشان [با ما بود]».

599. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ما مِن امرِئٍ تَكونُ لَهُ صَلاةٌ بِلَيلٍ فَغَلَبَهُ عَلَيها نَومٌ، إلاّ كَتَبَ اللّهُ لَهُ أجرَ صَلاتِهِ، وكانَ نَومُهُ صَدَقَةً عَلَيهِ.[۹۷۷]

599. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هيچ شخصى نيست كه بخواهد نماز شبى بخواند، امّا خواب بماند، مگر اين كه خداوند، اجر نمازش را براى او بنويسد و خوابش صدقه‌‌اى براى او باشد.

600. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: مَن ماتَ مِنكُم عَلى فِراشِهِ وهُوَ عَلى مَعرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وحَقِّ رَسولِهِ وأَهلِ بَيتِهِ، ماتَ شَهيدا ووَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّهِ، وَاستَوجَبَ ثوابَ ما نَوى مِن صالِحِ عَمَلِهِ، وقامَتِ النِّيَّةُ مَقامَ إصلاتِهِ[۹۷۸] لِسَيفِهِ، فَإِنَّ لِكُلِّ شَيءٍ مُدَّةً وأَجَلاً.[۹۷۹]

600. امام على عليه‌‌السلام: هر كس از شما در بستر خود بميرد، در حالى كه حقّ پروردگار خويش و پيامبر او و حقّ خاندان پيامبر او را شناخته باشد، شهيد مرده است و مزدش با خداى سبحان است و مستوجب ثواب كردار شايسته‌‌اى است كه نيّت انجام آن را داشته است و نيّت او به جاى شمشير كشيدنش است؛ زيرا هر چيزى را عُمرى و سررسيدى است.

3 / 25 ـ 3: المُحِبُّ لِلعَمَلِ وَالعامِلُ بِهِ

3 / 25 ـ 3: دوستدار عمل و كسى كه آن عمل را انجام مى‌‌دهد

601. سنن أبي داود عن أبي ذرّ أنّه قال: يا رَسولَ اللّهِ، الرَّجُلُ يُحِبُّ القَومَ ولا يَستَطيعُ أن يَعمَلَ كَعَمَلِهِم، قالَ: أنتَ يا أباذَرٍّ مَعَ مَن أحبَبتَ.[۹۸۰]

601. سنن ابى داوود ـ به نقل از ابو ذر ـ: به پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله گفتم: اى پيامبر خدا! كسى مردمى را دوست دارد؛ امّا نمى‌‌تواند كارهايى همچون آنان انجام دهد. فرمود: «تو اى ابوذر! با كسانى هستى كه دوستشان مى‌‌دارى».

602. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ ـ خَيرا كانَ أو شَرّا ـ كانَ كَمَن عَمِلَهُ.[۹۸۱]

602. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس عملكرد مردمى را ـ نيك باشد يا بد ـ دوست بدارد، همانند كسانى است كه آن عمل را انجام داده‌‌اند.

603. نهج البلاغة عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام ـ لَمّا أظفَرَهُ اللّهُ بِأَصحابِ الجَمَلِ، وقَد قالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ: وَدِدتُ أنَّ أخي فُلانا كانَ شاهِدَنا لِيَرى ما نَصَرَكَ اللّهُ بِهِ عَلى أعدائِكَ، فَقالَ لَهُ عليه‌‌السلام ـ: أهَوى أخيكَ مَعَنا؟ فَقالَ: نَعَم، قالَ: فَقَد شَهِدَنا، ولَقَد شَهِدَنا في عَسكَرِنا هذا أقوامٌ في أصلابِ الرِّجالِ وأَرحامِ النِّساءِ، سَيَرعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ[۹۸۲]، ويَقوى بِهِمُ الإِيمانُ.[۹۸۳]

603. نهج البلاغه: زمانى كه خداوند در جنگ جمل، ياران على عليه‌‌السلام را پيروز كرد، يكى از ياران به ايشان گفت: دوست داشتم برادرم در جنگ جمل مى‌‌بود و مى‌‌ديد چگونه خداوند، ما را بر دشمنان پيروز نمود! على عليه‌‌السلام فرمود: «آيا دل برادرت با ما هست؟».

گفت: آرى.

على عليه‌‌السلام فرمود: «پس، او با ما بوده است و در اين سپاه ما، مردمانى با ما هستند كه هنوز در پشت مردها و زهدان‌‌هاى زنان‌‌اند. به زودى دست زمان، آنها را بيرون مى‌‌آورَد و به سبب آنان، ايمانِ به خدا، نيرومند مى‌‌گردد».

604. الإمام عليّ عليه‌‌السلام: إنَّ اللّهَ يُعطِي العَبدَ عَلى قَدرِ نِيَّتِهِ إذا أحَبَّ الخَيرَ وأَهلَهُ، وإن لَم يَفعَلهُ كانَ إن شاءَ اللّهُ كَمَن فَعَلَهُ.[۹۸۴]

604. امام على عليه‌‌السلام: خداوند به بنده به فراخور نيّتش عطا مى‌‌كند، هر گاه كه دوستدار كار خير و خيّرين باشد، و اگر هم كار خير نكند، به خواست خدا، همچون كسى باشد كه كار خير انجام داده است.

605. الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام: اللّهُمَّ وأَيُّما مُسلِمٍ أهَمَّهُ أمرُ الإِسلامِ، وأَحزَنَهُ تَحَزُّبُ أهلِ الشِّركِ عَلَيهِم، فَنَوى غَزوا أو هَمَّ بِجِهادٍ، فَقَعَدَ بِهِ ضَعفٌ، أو أبطَأَت بِهِ فاقَةٌ، أو أخَّرَهُ عَنهُ حادِثٌ، أو عَرَضَ لَهُ دونَ إرادَتِهِ مانِعٌ؛ فَاكتُبِ اسمَهُ فِي العابِدينَ، وأَوجِب لَهُ ثَوابَ المُجاهِدينَ، وَاجعَلهُ في نِظامِ الشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ.[۹۸۵]

605. امام زين العابدين عليه‌‌السلام: بار خدايا! هر مسلمانى كه نگران [سرنوشت] اسلام باشد و بسيج شدگانِ بر ضد مسلمانان، او را اندوهناك سازند و نيّت جنگ يا آهنگ جهاد كند، امّا ناتوانى، او را زمينگير كرده يا فقر و نادارى، از رفتنْ بازش داشته، يا حادثه‌‌اى، او را از شركت در جنگ و جهاد، مانع گشته و يا پيشامدى مانع خواست او شده است، نامش را در زمره عابدان ثبت فرما و پاداش مجاهدان را برايش واجب شمار و او را در سلك شهيدان و صالحان قرار ده.

606. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إنَّ العَبدَ المُؤمِنَ الفَقيرَ لَيَقولُ: يا رَبِّ ارزُقني حَتّى أفعَلَ كَذا وكَذا مِنَ البِرِّ ووُجوهِ الخَيرِ، فَإِذا عَلِمَ اللّهُ ذلِكَ مِنهُ بِصِدقِ نِيَّتِهِ كَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلَ ما يَكتُبُ لَهُ لَو عَمِلَهُ، إنَّ اللّهَ واسِعٌ كَريمٌ.[۹۸۶]

606. امام صادق عليه‌‌السلام: بنده مؤمنِ فقير مى‌‌گويد: اى پروردگار من! به من [مال و ثروت]روزى كن تا فلان احسان و بهمان كار خير را انجام دهم. پس اگر خداوند عز و جل بداند كه اين سخن را از صدق نيّت مى‌‌گويد، همان اجرى را براى او مى‌‌نويسد كه اگر آن كارهاى خير را انجام مى‌‌داد، برايش مى‌‌نوشت. خداوند، گشاينده بخشنده است.

3 / 25 ـ 4: العالِمُ وَالمُتَعَلِّمُ

3 / 25 ـ 4: دانشمند و دانشجو

607. إرشاد القلوب: قالَ النَّبِيُّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: طوبى[۹۸۷] لِلعالِمِ وَالمُتَعَلِّمِ وَالعامِلِ بِهِ، فَقالَ رَجُلٌ: يا رَسولَ اللّهِ، هذا لِلعالِمِ، فَما لِلمُتَعَلِّمِ؟ فَقالَ: العالِمُ وَالمُتَعَلِّمُ فِي الأَجرِ سَواءٌ.[۹۸۸]

607. ارشاد القلوب: پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «خوشا به حال دانشمند و دانشجو و عمل كننده به دانش!». مردى گفت: اى پيامبر خدا! دانشمند، آرى؛ دانش‌‌آموز چرا؟ فرمود: «دانشمند و دانش‌‌آموز، در پاداش يكسان‌‌اند».

608. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: العالِمُ وَالمُتَعَلِّمُ شَريكانِ فِي الأَجرِ، ولا خَيرَ في سائِرِ النّاسِ.[۹۸۹]

608. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: دانشمند و جوينده دانش در پاداش، شريك‌‌اند و در بقيّه مردم، خيرى نيست.

609. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: إنَّ الَّذي يُعَلِّمُ العِلمَ مِنكُم لَهُ أجرُ مِثل أجرِ المُتَعَلِّمِ، ولَهُ الفَضلُ عَلَيهِ.[۹۹۰]

609. امام باقر عليه‌‌السلام: آن كس از شما كه [به ديگران] دانشْ آموزش دهد، پاداشى مانند پاداش آن كسى را دارد كه دانش فرا مى‌‌گيرد و بر او فضيلت هم دارد.

3 / 25 ـ 5: الهادي وَالمُهتَدي

3 / 25 ـ 5: راه‌‌نما و راه‌‌يافته

610. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن دَعا إلى هُدىً كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ اُجورِ مَن تَبِعَهُ، لا يَنقُصُ ذلِكَ مِن اُجورِهِم شَيئا ومَن دَعا إلى ضَلالَةٍ كانَ عَلَيهِ مِنَ الإِثمِ مِثلُ آثامِ مَن تَبِعَهُ، لا يَنقُصُ ذلِكَ مِن آثامِهِم شَيئا.[۹۹۱]

610. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به سوى هدايت فرا خوانَد، برايش اجرى همانند اجر كسى است كه از او پيروى مى‌‌كند، بى آن كه از اجر هر يك از آن دو، چيزى كاسته شود و هر كس به سوى گم‌‌راهى فرا خوانَد، گناهش همانند گناه كسى است كه از او پيروى مى‌‌كند، بدون آن كه از گناه هر يك از آن دو، چيزى كاسته شود.

611. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن عَلَّمَ عِلما فَلَهُ أجرُ مَن عَمِلَ بِهِ، لا يَنقُصُ مِن أجرِ العامِلِ.[۹۹۲]

611. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس دانشى را آموزش دهد، پاداش آن كسى كه به آن عمل كند، از آنِ اوست، بى‌‌آن كه از پاداش عمل كننده، كاسته شود.

612. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: مَن عَلَّمَ بابَ هُدىً فَلَهُ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بِهِ، ولا يَنقُصُ اُولئِكَ مِن اُجورِهِم شَيئا.[۹۹۳]

612. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كس راه هدايتى را [به ديگرى] بياموزد، به سان پاداش هر كس كه به آن عمل كند، از آنِ او خواهد بود و از پاداش عمل كنندگان، چيزى كاسته نخواهد شد.

613. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: لا يَتَكَلَّمُ الرَّجُلُ بِكَلِمَةِ حَقٍّ فَاُخِذَ بِها، إلاّ كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن أخَذَ بِها، ولا يَتَكَلَّمُ بِكَلِمَةِ ضَلالٍ يُؤخَذُ بِها، إلاّ كانَ عَلَيهِ مِثلُ وِزرِ مَن أخَذَ بِها.[۹۹۴]

613. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس سخن حقّى بگويد و ديگرى به آن عمل كند، پاداش آن كسى كه بِدان عمل كند، از آنِ او خواهد بود و هر كس سخن باطلى بگويد و ديگرى به آن عمل كند، گناه آن كسى كه بِدان عمل كند، به گردنِ اوست.

3 / 25 ـ 6: الآمِرُ بِالمَعروفِ وفاعِلُهُ

3 / 25 ـ 6: امر كننده به كار نيك و عمل كننده به آن

614. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الآمِرُ بِالمَعروفِ كَفاعِلِهِ.[۹۹۵]

614. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: امر كننده به معروف (خوبى‌‌ها)، همچون انجام دهنده آن است.

615. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إنَّ مِن اُمَّتي قَوما يُعطَونَ مِثلَ اُجورِ أوَّلِهِمِ[۹۹۶]، يُنكِرونَ المُنكَرَ.[۹۹۷]

615. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: از امّت من، عدّه‌‌اى هستند كه همانند اجر نخستين افرادشان، اجر داده مى‌‌شوند؛ [كسانى كه] با منكر، مخالفت مى‌‌كنند.

3 / 25 ـ 7: مُنتَظِرُ الإِمامِ المَهدِيِ عليه‌‌السلام ومَن قُتِلَ مَعَهُ

3 / 25 ـ 7: منتظر امام مهدى عليه‌‌السلام و كسى كه در كنار ايشان كشته شود

616. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن سَرَّهُ أن يَكونَ مِن أصحابِ القائِمِ فَليَنتَظِر، وَليَعمَل بِالوَرَعِ ومَحاسِنِ الأَخلاقِ وهُوَ مُنتَظِرٌ، فَإِن ماتَ وقامَ القائِمُ بَعدَهُ كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ أجرِ مَن أدرَكَهُ، فَجِدّوا وَانتَظِروا؛ هَنيئا لَكُم أيَّتُهَا العِصابَةُ المَرحومَةُ.[۹۹۸]

616. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كه دوست دارد از ياران قائم باشد، بايد انتظار بكشد و در حالى كه منتظر است، پارسايى و اخلاق نيك را در پيش گيرد. اگر [با چنين حالتى] از دنيا برود و بعد از مرگ او، قائمْ قيام كند، همانند اجر كسى را دارد كه قائم را درك مى‌‌كند. پس [در كار و عمل] بكوشيد و منتظر باشيد. گوارايتان باد اى جماعتِ رحمت شده!

617. عنه عليه‌‌السلام: مَن عَرَفَ هذَا الأَمرَ ثُمَّ ماتَ قَبلَ أن يَقومَ القائِمُ عليه‌‌السلام، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن قُتِلَ مَعَهُ.[۹۹۹]

617. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كس اين امر (امامت) را بشناسد، سپس، پيش از ظهور قائم عليه‌‌السلام بميرد، برايش همانند اجر كسى باشد كه در ركاب ايشان كشته مى‌‌شود.

3 / 25 ـ 8: زِيارَةُ أهلِ البَيتِ عليهم‌‌السلام وزِيارَةُ صالِحي مَواليهِم

3 / 25 ـ 8: زيارت كردن اهل بيت عليهم‌‌السلام و زيارت كردن دوستان نيك آنان

618. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: مَن لَم يَقدِر عَلى صِلَتِنا فَليَصِل صالِحي مَوالينا؛ يُكتَب لَهُ ثَوابُ صِلَتِنا، ومَن لَم يَقدِر عَلى زِيارَتِنا فَليَزُر صالِحي مَوالينا؛ يُكتَب لَهُ ثَوابُ زِيارَتِنا.[۱۰۰۰]

618. امام صادق عليه‌‌السلام: هر كه قادر نيست به ما صله (هديه) دهد، به دوستان نيك ما هديه دهد كه همان ثوابِ هديه دادن به ما برايش نوشته مى‌‌شود و هر كه قادر نيست به زيارت ما بيايد، به زيارت دوستان نيك ما برود كه همان ثوابِ زيارت ما برايش نوشته مى‌‌شود.

3 / 25 ـ 9: زائِرُ قُبورِ أهلِ البَيتِ عليهم‌‌السلام ومَن زارَهُ

3 / 25 ـ 9: زيارت كننده مزارهاى اهل بيت عليهم‌‌السلام و كسى كه او را زيارت كند

619. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إذَا انصَرَفَ الرَّجُلُ مِن إخوانِكُم مِن زِيارَتِنا أو زِيارَةِ قُبورِنا فَاستَقبِلوهُ، وسَلِّموا عَلَيهِ، وهَنِّؤُوهُ بِما وَهَبَ اللّهُ لَهُ، فَإِنَّ لَكُم مِثلَ ثَوابِهِ، ويَغشاكُم ثَوابٌ مِثلُ ثَوابِهِ مِن رَحمَةِ اللّهِ.[۱۰۰۱]

619. امام صادق عليه‌‌السلام: هر گاه يكى از برادران شما از زيارت ما يا زيارت قبور ما باز گشت، به استقبالش برويد و به او سلام كنيد و براى اين نعمتى كه خداوند به او بخشيده است، به او شادباش بگوييد. كه براى شما نيز ثوابى مانند ثواب او خواهد بود و پاداشى همانند پاداش او، يعنى رحمت خدا، شما را نيز در برمى‌‌گيرد.

3 / 25 ـ 10: المُؤَذِّنُ ومَن يَقولُ مِثلَ قَولِهِ

3 / 25 ـ 10: مؤذّن و كسى كه همانند سخن او را بازگو مى‌‌كند

620. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن سَمِعَ المُؤَذِّنَ فَقالَ مِثلَ ما يَقولُ، فَلَهُ مِثلُ أجرِهِ.[۱۰۰۲]

620. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس بانگ مؤذّن را بشنود و آنچه را او مى‌‌گويد، بازگو كند، همانند مؤذّن، اجر دارد.

3 / 25 ـ 11: الدّاعي وَالمُؤَمِّنُ

3 / 25 ـ 11: دعا كننده و آمين گو

621. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: الدّاعي وَالمُؤَمِّنُ فِي الأَجرِ شَريكانِ.[۱۰۰۳]

621. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: دعا كننده و آمين‌‌گو در مزد، شريك‌‌اند.

3 / 25 ـ 12: القارِئُ وَالمُستَمِعُ

3 / 25 ـ 12: قارى قرآن و شنونده آن

622. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: القارِئُ وَالمُستَمِعُ فِي الأَجرِ شَريكانِ.[۱۰۰۴]

622. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: قارى و شنونده [قرآن]، در اجر، شريك‌‌اند.

3 / 25 ـ 13: الماشي بِالصَّدَقَةِ وَالمُتَصَدِّقُ

3 / 25 ـ 13: برنده صدقه و دهنده آن

623. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن مَشى بِصَدَقَةٍ إلى مُحتاجٍ، كانَ لَهُ كَأَجرِ صاحِبِها مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أجرِهِ شَيءٌ.[۱۰۰۵]

623. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: كسى كه صدقه‌‌اى را براى نيازمندى ببَرَد، پاداشى مثل پاداش دهنده صدقه دارد، بى‌‌آن كه از پاداش او چيزى كم شود.

624. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: لَو مَرَّتِ الصَّدَقَةُ عَلى يَدَي مِئَةٍ، لَكانَ لَهُم مِنَ الأَجرِ مِثلُ أجرِ المُبتَدِئِ مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أجرِهِ شَيءٌ.[۱۰۰۶]

624. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اگر صدقه از صد دست بگذرد، براى همه آنان اجرى همانند اجر شروع كننده صدقه است، بى آن كه از اجر او چيزى كم شود.

625. كنزالعمّال عن ابن مسعود: كُنّا جُلوسا عِندَ النَّبِيِّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، فَجاءَ سائِلٌ فَناوَلَهُ رَجُلٌ دِرهَما فَأَخَذَهُ رَجُلٌ فَناوَلَهُ إيّاهُ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن فَعَلَ هذا كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ المُعطي، مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أجرِهِ شَيءٌ.[۱۰۰۷]

625. كنز العمّال ـ به نقل از ابن مسعود ـ: نزد پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نشسته بوديم كه سائلى آمد. مردى، يك درهم به طرف او بُرد. مرد ديگرى، آن را گرفت و به سائل داد. پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «هر كس اين كار را بكند، برايش اجرى همانند اجر شخص عطاكننده است، بدون آن كه از اجرِ صدقه‌‌دهنده، چيزى كم شود».

3 / 25 ـ 14: النّائِبُ وَالمَنوبُ عَنهُ

3 / 25 ـ 14: نايب در حج و نيابت‌‌شده

626. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن حَجَّ عَن مَيِّتٍ فَلِلَّذي حَجَّ عَنهُ مِثلُ أجرِهِ.[۱۰۰۸]

626. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس به نيابت از ميّتى حج گزارد، براى حج‌‌گزار اجرى همانند اجر اوست.

3 / 25 ـ 15: المُعَزّي لِلمُصابِ وَالمُصابُ

3 / 25 ـ 15: تسليت‌‌گو به مصيبت‌‌زده و آن كه مصيبت‌‌ديده

627. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن عَزّى مُصابا كانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ مِن غَيرِ أن يَنتَقِصَ مِن أجرِ المُصابِ شَيئا.[۱۰۰۹]

627. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كه سوگوارى را تسليت دهد، اجرى همانند اجر او دارد بى آن كه از اجر مصيبت‌‌ديده چيزى كاسته شود.

3 / 25 ـ 16: المُستَنُّ سُنَّةً حَسَنَةً وَالعامِلُ بِها

3 / 25 ـ 16: پايه‌‌گذار رسم نيكو و عمل‌‌كننده به آن

628. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أجرُها وأَجرُ مَن عَمِلَ بِها إلى يَومِ القِيامَةِ مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَيءٌ.[۱۰۱۰]

628. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس سنّتى نيكو به جاى گذارد، اجرش و اجر كسانى كه تا روز قيامت به آن عمل مى‌‌كنند، از آنِ اوست، بى‌‌آن كه از اجرهاى آن كسان، چيزى كم شود.

629. الإمام الباقر عليه‌‌السلام: أيُّما عَبدٍ مِن عِبادِ اللّهِ سَنَّ سُنَّةَ هُدىً، كانَ لَهُ أجرٌ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بِذلِكَ مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَيءٌ. وأَيُّما عَبدٍ مِن عِبادِ اللّهِ سَنَّ سُنَّةَ ضَلالٍ، كانَ عَلَيهِ مِثلُ وِزرِ مَن فَعَلَ ذلِكَ مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أوزارِهِم شَيءٌ.[۱۰۱۱]

629. امام باقر عليه‌‌السلام: هر بنده‌‌اى از بندگان خدا سنّتى درست بگذارد، اجرش به اندازه اجر كسانى است كه بدان عمل مى‌‌كنند، بى‌‌آن كه از اجر آنان، چيزى كاسته شود و هر بنده‌‌اى از بندگانِ خدا، سنّتى نادرست بگذارد، گناهش به اندازه گناه كسانى است كه به آن رفتار مى‌‌كنند، بى‌‌آن كه از گناهان ايشان، چيزى كاسته گردد.

630. عنه عليه‌‌السلام: مَن سَنَّ سُنَّةَ عَدلٍ فَاتُّبِعَ، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بِها مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَيءٌ. ومَن سَنَّ سُنَّةَ جَورٍ فَاتُّبِعَ، كانَ عَلَيهِ وِزرُ مَن عَمِلَ بِها مِن غيرِ أن يَنقُصَ مِن أوزارِهِم شَيءٌ.[۱۰۱۲]

630. امام باقر عليه‌‌السلام: هر كس روش درستى را بنا نهد و از او پيروى شود، برايش همسان اجر كسانى است كه به آن روش، عمل مى‌‌كنند، بدون آن كه از اجر آنان چيزى كم شود و هر كس روش نادرستى را بنا نهد و از او پيروى شود، گناه كسانى كه به آن روش عمل مى‌‌كنند بر گردن اوست، بى آن كه از گناه آنان هم چيزى كاسته شود.

631. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: ما مِن مُؤمِنٍ سَنَّ عَلى نَفسِهِ سُنَّةً حَسَنَةً أو شَيئا مِنَ الخَيِر، ثُمَّ حالَ بَينَهُ وبَينَ ذلِكَ حائِلٌ، إلاّ كَتَبَ اللّهُ لَهُ ما أجرى عَلى نَفسِهِ أيّامَ الدُّنيا.[۱۰۱۳]

631. امام صادق عليه‌‌السلام: هيچ مؤمنى نيست كه براى خود سنّتى نيكو يا چيزى از خير و خوبى وضع كند، امّا بعد ميان او و آن سنّت و كار خير، مانعى پديد آيد، مگر اين كه آنچه را در ايّام دنيا در باره خويش به كار بسته است، خداوند برايش بنويسد.

3 / 25 ـ 17: المُعينُ عَلى خَيرٍ وَالعامِلُ بِهِ

3 / 25 ـ 17: كمك كننده به كار نيك و عمل كننده به آن

632. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن سَمِعَ خَيرا فَأَفشاهُ[۱۰۱۴] فَهُوَ كَمَن عَمِلَهُ.[۱۰۱۵]

632. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس عمل نيكى را بشنود و آن را در بين مردم، رواج دهد، همانند كسى است كه آن را انجام داده است.

633. عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن جَهَّزَ غازِيا أو حاجّا أو خَلَفَهُ في أهلِهِ أو فَطَّرَ صائِما، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَيءٌ.[۱۰۱۶]

633. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس ساز و برگ رزمنده‌‌اى يا حج‌‌گزارى را تأمين كند يا در غياب او به خانواده‌‌اش رسيدگى نمايد يا روزه‌‌دارى را افطارى دهد، برايش اجرى همانند اجر آنان باشد، بى آن كه از اجرشان چيزى كم شود.

634. تاريخ دمشق عن أبي سعيد الخدري: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بَعَثَ إلى بَني لِحيانَ لِيَخرُج مِن كُلِّ رَجُلَينِ رَجُلٌ، ثُمَّ قالَ لِلقاعِدِ: أيُّكُم خَلَفَ الخارِجَ في أهلِهِ ومالِهِ بِخَيرٍ كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ الخارِجِ.[۱۰۱۷]

634. تاريخ دمشق ـ به نقل از ابو سعيد خُدرى ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله به بنى لِحيان پيغام داد كه از هر دو مرد، يك مرد [براى جنگ]خارج شود. سپس به آن كه مانده بود، فرمود: «هر يك از شما از خانواده و اموال كسى كه [براى جنگ]خارج مى‌‌شود، مراقبت كند، اجرى همانند خارج شونده دارد».

635. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: مَن فَطَّرَ صائِما كانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِنهُ شَيءٌ، وما عَمِلَ بِقُوَّةِ ذلِكَ الطَّعامِ مِن بِرٍّ.[۱۰۱۸]

635. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: هر كس روزه‌‌دارى را افطارى دهد، مثل پاداش و هر عمل خوبى كه روزه‌‌دار با نيروى آن غذا انجام مى‌‌دهد، بى آن كه از پاداشش چيزى كم شود، براى افطارى‌‌دهنده است.

636. الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام ـ مِن دُعائِهِ لِأَهلِ الثُّغورِ ـ اللّهُمَّ وأَيُّما مُسلِمٍ خَلَفَ غازِيا، أو مُرابِطا في دارِهِ، أو تَعَهَّدَ خالِفيهِ في غَيبَتِهِ، أو أعانَهُ بِطائِفَةٍ مِن مالِهِ، أو أمَدَّهُ بِعِتادٍ، أو شَحَذَهُ[۱۰۱۹] عَلى جِهادٍ، أو أتبَعَهُ في وَجهِهِ دَعوَةً، أو رَعى لَهُ مِن وَرائِهِ حُرمَةً، فَأَجرِ لَهُ مِثلَ أجرِهِ وَزنا بِوَزنٍ، ومِثلاً بِمِثلٍ، وعَوِّضهُ مِن فِعلِهِ عِوَضا حاضِرا يَتَعَجَّلُ بِهِ نَفعَ ما قَدَّمَ، وسُرورَ ما أتى بِهِ إلى أن يَنتَهِيَ بِهِ الوَقتُ إلى ما أجرَيتَ لَهُ مِن فَضلِكَ، وأَعدَدتَ لَهُ مِن كَرامَتِكَ.[۱۰۲۰]

636. امام زين العابدين عليه‌‌السلام ـ در دعايش براى مرزبانان ـ: بار خدايا! هر مسلمانى كه در غياب رزمنده‌‌اى يا مرزبانى به امور خانه او رسيدگى كند يا از بازماندگانش مراقبت نمايد يا به آن شخص [رزمنده و مرزبان]، كمك مالى كند يا در ساز و برگ، مددش رساند يا به جهادش برانگيزد يا دعاى خيرش را بدرقه راه او كند يا در غياب او حرمتش را پاس بدارد، برايش همانند اجر آن شخص [رزمنده و مرزبان]، جارى گردان، به همان اندازه و به همان سان، و كار او را عوض ده؛ عوضى نقد كه سود آنچه را تقديم كرده و شادمانىِ عملى را كه به جا آورده است، به زودى [در همين دنيا] ببيند، تا آن كه عمرش به سر آيد و به سوى فضلى كه [در آخرت]برايش مقرّر كرده‌‌اى و كرامتى كه برايش آماده ساخته‌‌اى، ره‌‌سپار گردد.

3 / 26: مَن يُؤتى أجرُهُ بِغَيرِ حِسابٍ

3 / 26: كسانى كه اجرشان بى‌‌حساب داده مى‌‌شود

الكتاب

قرآن

«قُلْ يَعِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَ سِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّبِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ».[۱۰۲۱]

«بگو: «اى بندگان من كه ايمان آورده‌‌ايد! از [مخالفت] پروردگارتان بپرهيزيد! براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كرده‌‌اند، پاداش نيكى است و زمين خدا، وسيع است. [اگر تحت فشار سران كفر بوديد، مهاجرت كنيد] كه صابران، اجر و پاداش خود را بى حساب دريافت مى‌‌دارند».

الحديث

حديث

637. رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: تُنصَبُ المَوازينُ يَومَ القِيامَةِ فَيُؤتى بِأَهلِ الصَّلاةِ فَيُؤتَونَ اُجورَهُم بِالمَوازينِ، ويُؤتى بِأَهلِ الصِّيامِ فَيُؤتَونَ اُجورَهُم بِالمَوازينِ، ويُؤتى بِأَهلِ الصَّدَقَةِ فَيُؤتَونَ اُجورَهُم بِالمَوازينِ، ويُؤتى بِأَهلِ الحَجِّ فَيُؤتَونَ اُجورَهُم بِالمَوازينِ، ويُؤتى بِأَهلِ البَلاءِ فَلا يُنصَبُ لَهُم ميزانٌ، ولا يُنشَرُ لَهُم ديوانٌ، ويُصَبُّ عَلَيهِمُ الأَجرُ صَبّا بِغَيرِ حِسابٍ، قالَ اللّهُ تَعالى: «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّبِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ»، حَتّى يَتَمَنّى أهلُ العافِيَةِ فِي الدُّنيا أنَّ أجسادَهُم تُقرَضُ بِالمَقاريضِ مِمّا يَذهَبُ بِهِ أهلُ البَلاءِ مِنَ الفَضلِ.[۱۰۲۲]

637. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: روز قيامت، ترازوها[ى سنجش اعمال] را نصب مى‌‌كنند و نمازگزاران را مى‌‌آورند و مزدهايشان را وزن مى‌‌كنند و به آنها مى‌‌دهند. روزه‌‌گيران را مى‌‌آورند و مزدهايشان را وزن مى‌‌كنند و مى‌‌دهند. صدقه [و زكات] دهندگان را مى‌‌آورند و مزدهايشان را وزن مى‌‌كنند و به آنها مى‌‌دهند. حج‌‌گزاران را مى‌‌آورند و مزدهايشان را وزن مى‌‌كنند و مى‌‌دهند. اهل بلا و گرفتارى را كه مى‌‌آورند، برايشان نه ترازويى نصب مى‌‌گردد و نه دفتر اعمالى گشوده مى‌‌شود؛ بلكه باران اجر را بى‌‌حساب بر آنان مى‌‌ريزند. خداوند متعال فرموده است: «شكيبايان، اجر خود را بى‌‌حساب و به تمام خواهند يافت»تا جايى كه كسانى كه در دنيا در سلامت به سر مى‌‌برده‌‌اند، آرزو مى‌‌كنند كه كاش بدن‌‌هايشان با قيچى تكّه‌‌تكّه مى‌‌شد و اين پاداشى كه به اهل بلا مى‌‌دهند، نصيب آنها نيز مى‌‌شد.

638. الإمام الصادق عليه‌‌السلام: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ يَقومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ فَيَأتونَ بابَ الجَنَّةِ فَيَضرِبونَهُ، فَيُقالُ لَهُم: مَن أنتُم؟ فَيَقولونَ: نَحنُ أهلُ الصَّبرِ، فَيُقالُ لَهُم: عَلى ما صَبَرتُم؟ فَيَقولونَ: كُنّا نَصبِرُ عَلى طاعَةِ اللّهِ، ونَصبِرُ عَن مَعاصِي اللّهِ، فَيَقولُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ: صَدَقوا، أدخِلوهُمُ الجَنَّةَ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ: «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّبِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ».[۱۰۲۳]

638. امام صادق عليه‌‌السلام: چون روز قيامت شود، جماعتى از مردمان برخيزند و بر درِ بهشت آيند و درِ بهشت را بزنند؛ پس به ايشان گفته شود كه: شما كيستيد؟ در جواب گويند كه: ماييم، اهل صبر. به ايشان گفته شود: بر چه چيز صبر كرديد؟ مى‌‌گويند: بر طاعت خدا صبر مى‌‌كرديم و آن را به عمل مى‌‌آورديم و از نافرمانىِ خدا صبر مى‌‌نموديم و مرتكب آن نمى‌‌شديم. پس خداى عز و جل مى‌‌فرمايد: «راست گفتند. ايشان را داخل بهشت گردانيد». و اين است معناى قول خداى عز و جل: «جز اين نيست كه تمام داده مى‌‌شوند صبركنندگان، مزد خويش را، بى‌‌آن كه حسابى از براى ايشان باشد».

639. الأمالي للطوسي عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم‌‌السلام عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ جَمَعَ اللّهُ الخَلائِقَ في صَعيدٍ واحِدٍ، ويُنادي مُنادٍ مِن عِندِ اللّهِ، يُسمِعُ آخِرَهُم كَما يُسمِعُ أوَّلَهُم، يَقولُ: أينَ أهلُ الصَّبرِ؟ فَيَقومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ، فَتَستَقبِلُهُم زُمرَةٌ مِنَ المَلائِكَةِ فَيَقولونَ لَهُم: ما كانَ صَبرُكُم هذَا الَّذي صَبَرتُم؟ فَيَقولونَ: صَبَّرنا أنفُسَنا عَلى طاعَةِ اللّهِ، وصَبَّرناها عَن مَعصِيَةِ اللّهِ.

قالَ: فَيُنادي مُنادٍ مِن عِندِ اللّهِ: صَدَقَ عِبادي، خَلّوا سَبيلَهُم لِيَدخُلُوا الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ.

قالَ: ثُمَّ يُنادي مُنادٍ آخَرَ يُسمِعُ آخِرَهُم كَما يُسمِعُ أوَّلَهُم، فَيَقولُ: أينَ أهلُ الفَضلِ؟ فَيَقومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ، فَتَستَقبِلُهُمُ زُمرَةٌ مِنَ المَلائِكَةِ، فَيَقولونَ: ما فَضلُكُم هذَا الَّذي نُودِيتُم بِهِ؟ فَيَقولونَ: كُنّا يُجهَلُ عَلَينا فِي الدُّنيا فَنَحتَمِلُ، ويُساءُ إلَينا فَنَعفو.

قالَ: فَيُنادي مُنادٍ مِن عِندِ اللّهِ تَعالى: صَدَقَ عِبادي، خَلّوا سَبيلَهُم لِيَدخُلُوا الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ.

قالَ: ثُمَّ يُنادي مُنادٍ مِنَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ، يُسمِعُ آخِرَهُم كَما يُسمِعُ أوَّلَهُم، فَيَقولُ: أينَ جيرانُ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ في دارِهِ؟ فَيَقومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ، فَتَستَقبِلُهُم زُمرَةٌ مِنَ المَلائِكَةِ، فَيَقولونَ لَهُم: ماذا كانَ عَمَلُكُم في دارِ الدُّنيا فَصِرتُم بِهِ اليَومَ جيرانَ اللّهِ تَعالى في دارِهِ؟ فَيَقولونَ: كُنّا نَتَحابُّ فِي اللّهِ عَزَّ وجَلَّ، ونَتَباذَلُ فِي اللّهِ، ونَتَوازَرُ فِي اللّهِ. قالَ: فَيُنادي مُنادٍ مِن عِندِ اللّهِ: صَدَقَ عِبادي، خَلّوا سَبيلَهُم لِيَنطَلِقوا إلى جِوارِ اللّهِ فِي الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ. قالَ: فَيَنطَلِقونَ إلَى الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ.

ثُمَّ قالَ أبو جَعفَرٍ عليه‌‌السلام: فَهؤلاءِ جيرانُ اللّهِ في دارِهِ، يَخافُ النّاسُ ولا يَخافونَ، ويُحاسَبُ النّاسُ ولا يُحاسَبونَ.[۱۰۲۴]

639. الأمالى، طوسى ـ به نقل از ابو حمزه ثمالى، از امام باقر عليه‌‌السلام، از پدرانش عليهم‌‌السلام ـ: پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود: «چون روز قيامت شود، خداوند، خلايق را در صحرايى واحد، گرد مى‌‌آورد و ندادهنده‌‌اى از جانب خدا با صدايى كه همگان، يكسان آن را مى‌‌شنوند، صدا مى‌‌زند: "كجايند اهل شكيبايى؟!".

پس، شمارى از مردم بر مى‌‌خيزند. گروهى از فرشتگان، جلو آنان مى‌‌روند و مى‌‌گويند: اين، شكيبايى كه شما كرده‌‌ايد، چه بوده است؟ آنان مى‌‌گويند: ما خويشتن را بر طاعت خدا و خوددارى از معصيت او، به شكيبايى وا داشتيم.

در اين هنگام، ندادهنده‌‌اى از جانب خدا صدا مى‌‌زند: "بندگانم، راست مى‌‌گويند. راه را بر آنان بگشاييد تا بدون حسابرسى، وارد بهشت شوند".

سپس ندادهنده ديگرى از جانب خدا با صدايى كه همگان، يكسان آن را مى‌‌شنوند، بانگ مى‌‌زند: "كجايند اهل بزرگوارى؟!".

پس، شمارى از مردم بر مى‌‌خيزند. گروهى از فرشتگان، جلو آنها مى‌‌روند و مى‌‌گويند: اين فضيلت شما كه در باره آن بانگ زده شديد، چه بوده است؟

مى‌‌گويند: ما در دنيا چنان بوديم كه هر گاه به ما حماقتى [و اهانتى] مى‌‌شد، تحمّل مى‌‌كرديم و هر گاه به ما بدى مى‌‌شد، گذشت مى‌‌كرديم.

در اين هنگام، ندادهنده‌‌اى از جانب خداى بلندمرتبه، بانگ مى‌‌زند: "بندگانم راست مى‌‌گويند. راه را بر آنان بگشاييد تا بدون حسابرسى، وارد بهشت شوند".

باز، ندا دهنده‌‌اى از جانب خداى عز و جل با صدايى كه همگان آن را يكسان مى‌‌شنوند، بانگ مى‌‌زند: "كجايند همسايگان خانه خداوند بزرگ؟!".

پس، شمارى از مردم بر مى‌‌خيزند. گروهى از فرشتگان، راه را بر ايشان مى‌‌گيرند و مى‌‌گويند: عمل شما در سراى دنيا چه بوده كه به سبب آن، امروز، همسايگان خانه خداى بلندمرتبه شده‌‌ايد؟ آنان مى‌‌گويند: ما براى خداوند عز و جل، يكديگر را دوست مى‌‌داشتيم، براى خدا به يكديگر بخشش مى‌‌كرديم و براى خدا به همديگر كمك مى‌‌نموديم.

در اين هنگام، ندادهنده‌‌اى از جانب خدا بانگ مى‌‌زند كه: "بندگانم راست مى‌‌گويند. راه را بر آنان بگشاييد تا بدون حسابرسى، به همسايگى خدا در بهشت روند" و آنان بدون حسابرسى، به بهشت مى‌‌روند».

امام باقر عليه‌‌السلام افزود: «اينان، همسايگان خانه خدا هستند. [در آن روز] مردم، بيمناك‌‌اند؛ ولى اينان، بيمى ندارند. مردم حسابرسى مى‌‌شوند؛ امّا اينان، حسابرسى نمى‌‌شوند».

راجع: ص262 (الحثّ على طلب المثوبات / عظمة ثواب الآخرة).

ر. ك: ص263 (تشويق به پاداش جويى / بزرگى پاداش آخرت).

تبيين نظام پاداش و كيفر[۱۰۲۵]

يكى از كهن‌‌ترين نظام‌‌ها در زندگى بشر، نظام پاداش و كيفر بوده است. براى تشويق و ترغيب به خوبى‌‌ها و نيز بازداشتن از بدى‌‌ها در همه جوامع تشويق و تنبيه، يا پاداش و كيفر رواج داشته و دارد. اين امر ريشه در فطرت و سرشت آدمى دارد و هيچ دوره‌‌اى از تاريخ بشر از آن جدا نبوده است، بدين جهت هيچ‌‌گونه معارضه و ناسازگارى با اصل آن صورت نمى‌‌گيرد. اين امر فطرى و سرشتى را عقل آدمى نيز پذيرفته و برايش مبنا و قاعده ساخته است.

فرهنگ‌‌هاى دينى و الهى كه خود بر فطرت و عقل استوارند نيز همين راه را دنبال كرده‌‌اند و بخشى از آموزه‌‌هاى آنها را پاداش‌‌ها و كيفرها تشكيل مى‌‌دهند.

به منظور تبيين روايات اين فصل تلاش مى‌‌شود نظام ثواب و عقاب يا پاداش و كيفر را بر پايه اصول فطرى و عقلى و نيز مبانى دينى به اجمال تحليل كرده و پاره‌‌اى از زواياى مبهم آن را آشكار سازيم. مطالب اين بيان در پنج بخش ارائه مى‌‌شوند:

بخش يكم. مبانى عقلى پاداش و كيفر

پاداش و كيفر دادن بر رفتار و كردار آدمى، امرى عقلى و عقلائى[۱۰۲۶] است، بدان معنا كه مقابله و مواجهه نيك، با خوبى‌‌ها و نيز مقابله و مواجهه بد، با بدى‌‌ها امرى است كه خرد آدمى و خردمندان نيكى‌‌اش را درك كرده و حسن اين مواجهه و مقابله را تأييد مى‌‌كنند. گرچه در مصداق خوبى و بدى و نيز تلقى از اندازه و جايگاه خوبى و بدى، نظر يكسان نداشته و تفاوت‌‌هاى فراوانى ميان آنها به چشم مى‌‌خورد.

اين مقابله و مواجهه پسنديده، بر اين مبانى و اصول استوار است:

1. رفتار و كردار آدمى از منظر عقلى يكسان نيست؛ عقل برخى را خوب و نيكو و برخى را زشت و ناپسند مى‌‌انگارد؛

2. رفتار و كردار انسان‌‌ها از اراده و آگاهى آنها نشئت گرفته است و بدين جهت آنان پاسخگوى افعال و رفتار خويش‌‌اند؛

3. افعال و رفتار انسانى بر فرد و جامعه، بلكه بر جهان هستى اثر مى‌‌گذارد؛ يعنى جهان در برابر رفتار و كردار آدمى بى‌‌تفاوت نيست. بر همين اساس، كشف دقيق و صحيح ميزان تأثيرگذارى رفتار و كردار آدمى بر محيط درونى و بيرونى انسان، عامل تعيين‌‌كننده در ميزان پاداش و كيفر است؛

4. از منظر عقل و عقلا بايد ميان پاداش و كيفر و رفتار و كردار تناسب برقرار باشد. ولى جايگاه عفو و گذشت در ناحيه كيفر و تفضّل در ناحيه پاداش محفوظ است، يعنى ذى‌‌حق مى‌‌تواند از كيفر خطاكار بگذرد، يا تفضّل كند و او را پاداشى افزون دهد. البته عقل در عفو و تفضل نيز تناسب را لازم مى‌‌داند؛

5. عواملى چون زمان و مكان، سختى و آسانى، ميزان تأثيرگذارى و دانش و معرفت در ميزان پاداش و كيفر نقش دارند. و البته در ميان اين عوامل، دانش و معرفت نقشى ويژه دارد. به ميزانى كه فرد از دايره تأثيرگذارى رفتار خود مطلع است كيفر و پاداش مى‌‌بيند. به سخن ديگر، كارهاى ارادى انسان گرچه از اراده برمى‌‌خيزند ولى پايه و مبناى اراده، درك فهم و آگاهى است و اين آگاهى شكل دهنده اراده است. بدين جهت ميزان عقل و معرفت در ميزان پاداش و كيفر سهيم است.

اين اصول و مبانى پنجگانه به اجمال نزد همگان معلوم و مسلّم است، گرچه در كمّ و كيف اين اصول ممكن است اتفاق نظرى نباشد. براى مثال، در دايره افعال ارادى انسان يا ميزان تأثيرگذارى رفتار آدمى اختلاف‌‌نظرهايى وجود دارند كه به اصل مسئله آسيب نمى‌‌رسانند.

بر اين اساس، نوع نگاه مكتب‌‌ها به ارادى بودن افعال انسانى و ميزان تأثيرگذارى و نيز نگاه آنان به دايره زندگانى انسان و هم‌‌چنين ميزان آگاهى از پيچيدگى‌‌هاى جهان هستى و نيز پايبندى به عدالت و رها بودن از تعلقات، در مقام تدوين نظام پاداش و كيفر تأثيرى بسزا دارد.

اگر جهانِ انسان را به دنياى مادى و محسوس او محدود سازيم و تأثيرگذارى رفتار آدمى را به آنچه در دانش و تجربه انسان مى‌‌گنجد، خلاصه كنيم، يك گونه نظام كيفر و پاداش شكل مى‌‌گيرد، ولى اگر به جهانى گسترده‌‌تر و عميق‌‌تر از آنچه محسوس است باور داشته باشيم و با علم و آگاهى از منظر سازنده و خالق به انسان و جهان و تأثير رفتار آدمى بر هستى بنگريم، نظام ديگرى شكل خواهد گرفت.

بخش دوم. هماهنگى مبانى عقلى ثواب و عقاب با آموزه‌‌هاى دين

آنچه را اديان الهى و به ويژه اسلام، در نظام كيفر و پاداش مطرح كرده‌‌اند نيز بر همين اصول پنجگانه استوار است:

1. از نظر آموزه‌‌هاى دينى رفتار خوب و بد يكسان نيستند، بدى و خوبى تفاوت ماهوى و جوهرى دارند. قرآن كريم مى‌‌فرمايد:

«أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّئِّاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّلِحَتِ سَوَاءً مَّحْيَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ.[۱۰۲۷]

آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده‌‌اند پنداشته‌‌اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى‌‌دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌‌اند [به طورى كه] زندگى آنها و مرگشان يكسان باشد؟ چه بد داورى مى‌‌كنند».

«أمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فى اْلأَرْضِ أمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجّارِ.[۱۰۲۸]

يا [مگر] كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌‌اند، چون مفسدانِ در زمين مى‌‌گردانيم، يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار مى‌‌دهيم؟».

«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ.[۱۰۲۹]

روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مى‌‌يابد».

«يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النّاسُ أشْتاتا لِيُرَوْا أعْمالَهُمْ * فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ.[۱۰۳۰]

آن روز، مردم [به حال] پراكنده برآيند تا [نتيجه] كارهايشان به آنان نشان داده شود. پس هر كه هم‌‌وزن ذرّه‌‌اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد. و هر كه هم‌‌وزن ذرّه‌‌اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد».

همچنين آيات فراوانى كه از «توفّى» و دريافت كامل هر كس از عمل خود سخن مى‌‌گويند،[۱۰۳۱] و يا عذاب را چشيدنِ عمل معرفى مى‌‌كنند[۱۰۳۲] و نيز روايات بسيارى كه با اين تعبير نقل شده‌‌اند: «لِكُلِّ عَمَلٍ جَزاءٌ»[۱۰۳۳]، همه به اين اصل اشاره دارند.

2. مسئول بودن انسان در قبال رفتار و كردار خود در زندگى فردى و اجتماعى از اصولى است كه در آموزه‌‌هاى دينى بسيار بر آن تأكيد شده است.

خداى متعال در قرآن كريم مى‌‌فرمايد:

«إنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤلاً.[۱۰۳۴]

همانا گوش و چشم و قلب، همه آنها پاسخگو خواهند بود».

و روايت‌‌هاى اسلامى نيز پاسخگو بودن انسان در قبال رفتار و كردارش را فراوان گوشزد مى‌‌كنند:

كُلُّ امرِئٍ عَلى ما قَدَّمَ قادِمٌ، وبِما عَمِل مَجزِيٌّ.[۱۰۳۵]

هر انسانى به آنچه از پيش فرستاده است، مى‌‌رسد و به آنچه عمل كرده جزا داده مى‌‌شود.

ألا كُلُّكُم راعٍ وكُلُّكُم مَسولٌ عَن رَعِيَّتِهِ.[۱۰۳۶]

بدانيد كه همه شما سرپرست هستيد و همه شما درباره زيردستانتان، بازخواست مى‌‌شويد.

لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ يَومَ القِيامَةِ حتّى يُسألَ عَن أربَعٍ: عَن عُمرِهِ فيما أفْناهُ، وعَن شَبابِهِ فيما أبْلاهُ، وعَن مالِهِ مِن أينَ اكْتَسَبهُ وفيما أنْفَقَهُ.[۱۰۳۷]

بنده، در روز قيامت، گام از گام بر نمى‌‌دارد، مگر آن كه از چهار چيز پرسيده مى‌‌شود: از عمرش كه در چه كارى گذرانده، و از جوانى‌‌اش كه چگونه به پيرى رسانده، و از ثروتش كه از كجا به دست آورده و در چه خرج كرده است.

3. تأثير رفتار و كردار انسان بر انسان‌‌ها (اعم از فرد و جامعه) و نيز حيوانات و طبيعت كه اصلى ديگر از اصول نظام پاداش و كيفر بوده در منابع دينى بر آن تأكيد بسيار شده است:

ـ روايت‌‌هايى كه مى‌‌گويند، هر كس در هر مكانى كه عبادت كند، آن مكان برايش استغفار مى‌‌كند؛

ـ روايت‌‌هايى كه مى‌‌گويند: ادرار بى‌‌همسران وقتى بر زمين مى‌‌ريزد، زمين آنها را نفرين مى‌‌كند؛

ـ روايت‌‌هايى كه مى‌‌گويند: ماهيان دريا و مرغان آسمان براى جوينده علم استغفار مى‌‌كنند؛

ـ روايت‌‌هايى كه مى‌‌گويند: كسى كه از دنيا رفته پرونده عملش مفتوح است؛ اگر فرزندى دارد كه علم مى‌‌آموزد، يا چشمه‌‌اى حفر كرده است و.…

4. بر تناسب داشتن پاداش و كيفر با رفتار و كردار آدمى در معارف دينى تأكيد شده است.

خداى متعال در قرآن كريم مى‌‌فرمايد:

«إنَّ اللّه‌‌ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ.[۱۰۳۸]

در حقيقت، خدا هم‌‌وزن ذرّه‌‌اى ستم نمى‌‌كند».

و نيز فرموده است:

«الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَوْمَ.[۱۰۳۹]

امروز هر كسى به آنچه انجام داده جزا مى‌‌يابد، امروز ستمى [در كار] نيست».

5. روايت‌‌هايى كه ميزان ثواب و عقاب را بر عقل و معرفت يا سختى، يا زمان و مكان استوار ساخته‌‌اند، پنجمين اصل نظام كيفر و پاداش را تثبيت مى‌‌كنند:

إنَّما يُداقُّ اللّه‌‌ العِبادَ فِي الحِسابِ يَومَ القِيامَةِ عَلى قَدرِ ما آتاهُم مِنَ العُقولِ فِي الدُّنيا.[۱۰۴۰]

همانا خداوند بندگان را در روز قيامت بر پايه عقل‌‌هايى كه به آنان در دنيا داده، حسابرسى مى‌‌كند.

و نيز فرموده‌‌اند:

إنَّ الثَّوابَ عَلى قَدرِ العَقلِ.[۱۰۴۱]

همانا پاداش به اندازه خرد است.

لَمّا خَلَقَ اللّه‌‌ العَقلَ استَنطَقَهُ، ثُمَّ قالَ لَهُ:... أما إنّي إيّاكَ آمُرُ، وإيّاكَ أنهى، وإيّاك اُعاقِبُ، وإيّاكَ اُثيبُ.[۱۰۴۲]

وقتى خداوند عقل را آفريد او را به سخن آورد، سپس به او فرمود:... همانا تو را امر و نهى مى‌‌كنم و تو را كيفر و پاداش مى‌‌دهم.

إنَّ اللّه‌‌ خَلَقَ العَقلَ، فَقالَ لَهُ:... لَكَ الثَّوابُ، وعَلَيكَ العِقابُ.[۱۰۴۳]

همانا خداوند عقل را آفريد و به وى فرمود:... ثواب براى تو و عقاب بر پايه تو است.

أفضَلُ الأَعمالِ أحمَزُها.[۱۰۴۴]

برترين كارها سخت‌‌ترين آنها است.

كليت اين اصول پنجگانه نزد عقل و دين مورد قبول و پذيرش است، ولى تفاوت‌‌هايى ميان نظام دين و عقل وجود دارد كه به اين عناصر باز مى‌‌گردد:

اول، دين، دايره تأثير و تأثر رفتار انسان و جهان را بسيار گسترده و عميق مى‌‌بينند؛ زيرا آنچه را انسان‌‌ها با دانش محدود خود درك نمى‌‌كنند، خالق هستى مى‌‌بيند.

دوم، دين، مسئول بودن انسان را بسيار عميق و گسترده مى‌‌داند. انسان را در برابر كوچك‌‌ترين نگاه، كوچك‌‌ترين حركت و بلكه كوچك‌‌ترين خطورهاى قلبى و درونى و بالاتر از آن، كوچك‌‌ترين تخيلات[۱۰۴۵] خود مسئول مى‌‌شمارد كه بايد براى همه آنها پاسخگو باشد.

سوم، ثواب‌‌ها و عقاب‌‌هاى دينى، از آن روى كه از سوى خالق انسان و جهان، بيان شده‌‌اند، مبتنى بر درك صحيح و دقيق روابط افعال انسان و جهان هستند؛ چنان‌‌كه منزه بودن خالق از نقص و كاستى، دلالت دارد كه او به دور از همه تعلقات و منافع، به بيان ثواب و عقاب پرداخته است. به سخن ديگر، ملاك عدل و انصاف در بيان ثواب و عقاب به حد اعلا منظور شده است.

اين اصول پنجگانه و نتايج سه‌‌گانه، مبناى نظام پاداش و كيفر هستند كه عقل و دين بر آنها اتفاق نظر دارند و با همين اصول مى‌‌توان مجموعه آيات و روايات در زمينه ثواب و عقاب را تبيين و تحليل كرد.

بخش سوم. قواعد كلى در اعتبارسنجى و فهم روايات ثواب و عقاب

براى داورى و قضاوت و نيز فهم روايت‌‌هاى ثواب و عقاب، افزون بر آنچه گفته شد، توجه به نكات ذيل راه‌‌گشا خواهد بود:

1. پديده جعل و وضع كه يكى از آفت‌‌هاى دامن‌‌گير روايت‌‌ها بوده، از عرصه‌‌هاى مهم ظهور و بروز مسئله ثواب‌‌ها و عقاب‌‌ها است. برخى واضعان به قصد خير، يعنى تشويق مردمان به انجام نيكى‌‌ها، دست به چنين كارى زده و خود نيز اعتراف كرده‌‌اند.

آنچه در باب نقل داستان‌‌ها و روضه‌‌هاى دروغ از سوى مرثيه‌‌گويان و مداحان در روزگار ما و نيز روزگارهاى پيشين به چشم مى‌‌خورد، از اين قبيل است؛

2. توجه كردن به فضل و كرم الهى در ناحيه ثواب‌‌ها نبايد مغفول واقع شود؛ گرچه در ناحيه كيفر و عقاب بايد عدل و انصاف ملاك قرار گيرد، اما تفضل و كرم و رحمت الهى در ناحيه ثواب و پاداش و افزايش ميزان آن مانع عقلى و عقلائى ندارد. مگر در محيط پيرامون خود نمى‌‌بينيم يك معلم يا استاد، گاه به شاگرد خود ارفاق مى‌‌كند و نمره‌‌اى بيشتر از نمره واقعى منظور مى‌‌كند؟ البته اين كار استاد و معلم بر حكمتى استوار است، ولى اين افزايش كارى پذيرفته است، همين امر درباره ثواب برخى اعمال انسان از سوى خداوند اعمال مى‌‌شود و مبنايى حكيمانه دارد؛

3. عنصر زمان و مكان را نيز درباره برخى ثواب‌‌ها و عقاب‌‌ها نمى‌‌توان ناديده گرفت. براى مثال، اگر در روزگارى امامان بر زيارت امام رضا عليه‌‌السلام، يا امام حسين عليه‌‌السلام تأكيد فراوان داشتند، بايد بر ظرف صدور اين سخنان توجه داشت؛

4. تمثيل و تشبيه براى نزديك ساختن موضوعى غيرمحسوس به ذهن مخاطبان، يكى از شيوه‌‌هاى فصاحت در سخن گفتن است. در عنصر تمثيل، تقريب موضوع از يك جهت مراد گوينده است و نمى‌‌توان همه لوازم عقلى آن را مترتب ساخت.

به سخن ديگر، بايد در تفسير و توضيح بسيارى از ثواب‌‌ها و عقاب‌‌هايى كه در منابع دينى آمده‌‌اند و پاداش كسى را مانند شهيد يا مجاهد قرار مى‌‌دهند، يا اينكه كيفرى را به انجام دادن عملى زشت در مسجد الحرام تشبيه مى‌‌كنند، بر اين قاعده توجه شود. از اين قبيل است روايت ذيل از پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله كه پاداش عالِم پارسا را به پاداش حضرت عيسى عليه‌‌السلام و اجر ثروتمندِ سخاوتمند را به اجر حضرت ابراهيم عليه‌‌السلام و فقيرِ بردبار را به اجر ايوب پيامبر عليه‌‌السلام و امير عادل را به حضرت سليمان عليه‌‌السلام و جوان توبه كننده را به حضرت يحيى عليه‌‌السلام و زن با حيا را به حضرت مريم عليهاالسلام تشبيه كرده است:

عالِمٌ وَرِعٌ أجرُهُ كَأَجرِ عيسَى بنِ مَريَمَ عليه‌‌السلام، غَنِيٌّ سَخِيٌّ أجرُهُ كَأَجرِ الخَليلِ إبراهيمَ عليه‌‌السلام، فَقيرٌ صَبورٌ أجرُهُ كَأَجرِ النَّبِيِّ أيّوبَ عليه‌‌السلام، أميرٌ عادِلٌ أجرُهُ كَأَجرِ النَّبِيِّ سُلَيمانَ عليه‌‌السلام، شابٌّ تائِبٌ أجرُهُ كَأَجرِ يَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليه‌‌السلام، امرَأَةٌ حَيِيَّةٌ أجرُها كَأَجرِ مَريَمَ بِنتِ عِمرانَ عليهاالسلام.[۱۰۴۶]

دانشمند پارسا، مزدش همانند مزد عيسى بن مريم عليه‌‌السلام است. توانگر سخاوتمند، مزدش همانند مزد ابراهيم خليل عليه‌‌السلام است. تهى‌‌دست شكيبا، مزدش همانند مزد ايّوب پيامبر عليه‌‌السلام است. فرمان‌‌رواى دادگر، مزدش همانند مزد سليمان نبى عليه‌‌السلام است. جوان توبه‌‌كننده، مزدش همانند مزد يحيى بن زكريا عليه‌‌السلام است و زن باحيا، مزدش همانند مزد مريم دختر عمران عليهاالسلاماست.

بخش چهارم. تحليل آيات و روايات پيرامون ميزان و چگونگى ثواب و عقاب

1. ثواب و عقاب، تجلى و بازتاب رفتار آدمى هستند. رسول خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله در حديث قدسى از خداوند چنين نقل مى‌‌كند:

يَابنَ آدَمَ... فَما عَمِلتَ مِن شَيءٍ وَفَّيْتُكَهُ.[۱۰۴۷]

اى زاده آدم... هر آنچه عمل كنى، همان را به تو خواهم داد.

تعبير «كَما تَدينُ تُدانُ» كه در بسيارى از روايت‌‌ها[۱۰۴۸] آمده، گويا و گواه همين امر است.

همچنين اين روايت اين تناسب را به زيبايى مطرح مى‌‌سازد:

هَل زارِعُ شَعيرٍ يَحصُدُ قَمحا؟ أو زارِعُ قَمحٍ يَحصُدُ شَعيرا؟ كَذلِكَ يَحصُدُ كُلُّ عَبدٍ فِي الآخِرَةِ ما زَرَعَ، ويُجزى بِما عَمِلَ.[۱۰۴۹]

آيا كارنده جو، گندم درو مى‌‌كند؟ يا كارنده گندم جو مى‌‌چيند؟ همچنين هر بنده‌‌اى در آخرت آنچه را كاشته درو مى‌‌كند و به آنچه عمل كرده پاداش مى‌‌گيرد.

بخش بسيارى از روايات به بيان اين حقيقت و تشريح آن اختصاص دارند. اين روايت‌‌ها در فصل اول باب دوم و فصل سوم، باب‌‌هاى يك تا چهار، گردآورى شده‌‌اند.

2. فلسفه ثواب و عقاب تشويق و بازدارندگى است؛ تشويق به نيكى‌‌ها و برحذر داشتن از بدى‌‌ها و زشتى‌‌ها. امام على عليه‌‌السلام مى‌‌فرمايد:

إنَّ اللّه‌‌ سُبحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلى طاعَتِهِ وَالعِقابَ عَلى مَعصِيَتِهِ، ذِيادةً لِعِبادِهِ عَن نَقِمَتِهِ، وحِياشَةً لَهُم إلى جَنَّتِهِ.[۱۰۵۰]

همانا خداوند سبحان پاداش را بر اطاعت خود و كيفر را بر نافرمانى خود قرار داد تا بندگان از عقوبت او بازداشته و به سوى بهشت او سوق داده شوند.

و امام صادق عليه‌‌السلام مى‌‌فرمايد:

نَصَبَ لَهُم عُقوباتٍ فِي العاجِلِ وعُقوباتٍ فِي الآجِلِ، ومَثوباتٍ فِي العاجِلِ ومَثوباتٍ فِي الآجِلِ، لِيُرَغِّبَهُم بِذلِكَ فِي الخَيرِ، ويُزَهِّدَهُم فِي الشَّرِّ.[۱۰۵۱]

خداوند پاداش‌‌ها و كيفرهايى در دنيا و آخرت مقرر ساخت تا بندگان را به خوبى‌‌ها تشويق كند و از بدى‌‌ها باز دارد.

3. پاداش‌‌ها و كيفرهاى دينى با توجه به باور داشتن به دنيا و آخرت در هر دو سراى دنيا و آخرت نمود دارد. به سخن ديگر، با توجه به وسعت هستى به ظاهر و باطن و دنيا و آخرت، ظهور و بروز رفتار انسانى در هر دو سرا جلوه‌‌گر است و از اين جهت پاداش و كيفر نيز در هر دو جهان رخ مى‌‌دهد.

شايد اين روايت امام صادق عليه‌‌السلام در پاسخ به پرسش راوى همين حقيقت را توضيح مى‌‌دهد:

سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه‌‌ عليه‌‌السلام عَن قَولِ اللّه‌‌: «رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»، قالَ: رِضوانُ اللّه‌‌، وَالجَنَّةُ فِي الآخِرَةِ، وَالسَّعَةُ فِي المَعيشَةِ، وحُسنُ الخُلُقِ فِي الدُّنيا.[۱۰۵۲]

از امام صادق عليه‌‌السلام تفسير: «رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً...» را پرسيدم فرمود: رضوان الهى و بهشت در آخرت و گشايش در زندگى و اخلاق نيك در دنيا است.

4. تفاوت ثواب و عقاب و پاداش و كيفر نسبت به اعمال و رفتار در روايت‌‌ها بسيار متنوع و گوناگون است. گاهى ثواب يك عمل دو برابر يا ده برابر يا هفتاد برابر، يا بيشتر بيان مى‌‌شود.

آنچه از مطالعه مجموعه اين روايت‌‌ها به دست مى‌‌آيد آن است كه ملاك اين تفاوت به پنج عامل: نيّت؛ آگاهى؛ تأثيرگذارى؛ زمان و مكان؛ و سختى و آسانى باز مى‌‌گردد كه از نظر عقلى و عقلائى نيز قابل فهم و تبيين هستند.

اين پنج عامل در شدت و ضعف و به بيان بهتر، زياد و كم شدن ثواب و عقاب و پاداش و كيفر نقش اساسى دارد.

اين تفاوت‌‌ها را در طبيعت پيرامونى به خوبى و وضوح مى‌‌بينم. چند دانه كه از نظر كيفيت يكسان‌‌اند وقتى در دو زمين با شرايط متفاوت كاشته مى‌‌شوند محصول متفاوت خواهند داد. گياهى در يك منطقه آب و هوايى به گونه‌‌اى رشد مى‌‌كند كه در منطقه ديگر چنان نيست.

اينك اشاره‌‌اى به شواهد اين مطلب در آموزه‌‌هاى روايى خواهيم داشت:

الف ـ روايت‌‌هاى دلالت كننده بر اينكه اعمال به نيت بستگى دارند و جزء احاديث متواتر نزد همه مسلمانان هستند.

إنَّمَا الأعمالُ بِالنِّياتِ.[۱۰۵۳]

همانا (سنجش) كارها بر پايه نيت‌‌ها است.

ب ـ روايت‌‌هاى دلالت‌‌كننده بر نقش عقل در ميزان ثواب و عقاب، عامل دوم را توضيح مى‌‌دهد.

ج ـ درباره ميزان تأثيرگذارى نيز روايت‌‌هاى فراوانى دلالت دارند. رواياتى كه تفاوت عالمِ و عابد را بيان مى‌‌كنند و تفكر يك ساعت عالم را بيش از هفتاد ساعت عبادت عابد مى‌‌دانند و سپس توضيح مى‌‌دهند كه عابد خود را مى‌‌رهاند و عالم خود و جامعه را، از اين قبيل هستند. يعنى ميزان تأثيرگذارى را عامل تعيين‌‌كننده در ميزان پاداش و كيفر معرفى مى‌‌كنند. پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله مى‌‌فرمايد:

رَكعَتانِ مِن عالِمٍ خَيرٌ مِن سَبعينَ رَكعَةً مِن جاهِلٍ.[۱۰۵۴]

دو ركعت نماز از عالم بهتر از هفتاد ركعت نماز از جاهل است.

د ـ روايت‌‌هاى فراوانى كه افزايش ثواب يا عقاب را در زمان‌‌ها و مكان‌‌هاى خاص بيان مى‌‌كند؛ مانند شب و روز جمعه، ماه‌‌هاى رجب، شعبان و رمضان و نيز مسجد الحرام، مسجد النبى، عرفات و برخى مكان‌‌هاى ديگر.[۱۰۵۵]

ه ـ درباره عنصر پنجم، يعنى سختى و آسانى، روايت‌‌هايى بدين مضمون در منابع حديثى آمده‌‌اند:

ثَوابُ العَمَلِ عَلى قَدرِ المَشَقَّةِ فيهِ.[۱۰۵۶]

پاداش عمل به اندازه دشوارى در آن عمل است.

الثَّوابُ بِالمَشَقَّةِ.[۱۰۵۷]

پاداش به اندازه مشقت است.

5. در روايت‌‌ها چند امر به عنوان تراز براى سنجش ميزان پاداش بيان شده‌‌اند. اين موارد عبارت‌‌اند از: شهيد، مجاهد، صائم قائم (روزه‌‌دار شب‌‌زنده‌‌دار)، حجّ مبرور.

از اين چهار عنوان دو عنوان جنبه‌‌هاى فردى دارند، يعنى روزه و حج و دو عنوان جنبه اجتماعى دارد يعنى شهادت و جهاد. و هر يك در عرصه خود از سخت‌‌ترين رفتارهايى است كه از انسان سر مى‌‌زند.

روزه‌‌دارى و شب‌‌زنده‌‌دارى و انجام حج با مشقت‌‌هايى كه روزگاران كهن و حتى امروز داشته و دارد سبب شده، در حوزه اعمال فردى شاخص و برجسته شوند. چنان كه شهادت و جهاد، يعنى جان و تَن را در معرض خطر و آسيب قرار دادن، سبب شده كه در حوزه رفتارهاى اجتماعى ملاك و ميزان قرار گيرند، البته جنبه تمثيلى را نيز نبايد در اين عنوان‌‌ها از نظر دور داشت.

بخش پنجم. پرسش‌‌ها و پاسخ‌‌ها

در نظام پاداش و كيفرى كه آموزه‌‌هاى دينى ارائه كرده‌‌اند چند مورد به عنوان پرسش ذهن محققان را به خود مشغول داشته‌‌اند كه در اين مجال به اجمال آنها را بررسى مى‌‌كنيم.

1. عذاب‌‌هاى اُخروى به ويژه خلود

برخى كيفرهاى اُخروى و خلود در جهنم و كيفر دائمى در نظام‌‌هاى دنيايى قدرى ثقيل به نظر مى‌‌آيد. چگونه كسى كه يك جرم مرتكب مى‌‌شود بايد براى هميشه كيفر ببيند، يا نوعى خاص از عذاب را تحمل كند؟ براى پاسخ به اين پرسش چند نكته را به عنوان مقدمات مى‌‌آوريم و سپس نصوص دينى را تحليل مى‌‌كنيم:

يكم، نظام آخرت با نظام دنيا تفاوت‌‌هاى ماهوى دارد كه درك آن براى كسى كه پا از جهان مادى فراتر نگذاشته، دشوار است:

ـ در اين جهان حركت و تغيير هست، كودك، جوان و جوان كامل مى‌‌شود، سپس به پيرى مى‌‌رسد، ولى در آخرت چنين نيست، يعنى حركت فنائى وجود ندارد.

ـ زندگى دنيا ناخالص است؛ مرگ و زندگى با هم درآميخته‌‌اند، ولى آخرت فقط زندگى است.

ـ تفاوت ديگر آن است كه دنيا محل كاشتن و بذر پاشيدن است و آخرت، محل بهره‌‌بردارى و درو كردن. دنيا مزرعه آخرت است.

ـ در دنيا انسان‌‌ها با هم روابطى دارند و در اعمال يكديگر سهيم مى‌‌شوند، ولى در آخرت چنين نيست و هر كس مهمان سفره عمل خويش است.

اين تفاوت‌‌ها سبب مى‌‌شوند درك نظام كيفرى در آخرت در آغاز كار دشوار باشد. جاودانگى و خلود، يا تناسب برخى كيفرها با اعمال و رفتار، از اين سنخ است.

دوم، كيفرهاى كارهاى ناشايست را مى‌‌توان به سه بخش تقسيم كرد:

1. كيفرهاى قانونى و قراردادى

خاستگاه اين نوع كيفرها قوانين و مقرراتى هستند كه قانون‌‌گذاران دنيايى براى ايجاد نظم و جلوگيرى از جرم؛ وضع كرده‌‌اند. در اين نوع كيفرها تناسب، امرى مشهود است.

2. كيفرهاى تكوينى دنيوى

اين نوع كيفرها اثر طبيعى و قهرى جرم هستند؛ مانند مرگ بر اثر خوردن سم، شكستگى عضو بر اثر اصابت شى‌‌ء سنگين، يا افتادن و پرت شدن از بلندى.

3. كيفرهاى تكوينى اُخروى

اين نوع كيفرها نه از سنخ قراردادى‌‌اند و نه از سنخ كيفرهاى تكوينى دينوى، در نتيجه رابطه جرم و كيفر قوى‌‌تر است. برخى محققان رابطه كيفرهاى تكوينى دنيوى را به رابطه علت و معلول و رابطه تكوينى اُخروى را به رابطه ظاهر و باطن تشبيه كرده‌‌اند.

سوم، در نظام‌‌هاى دنيايى، حبس ابد، يا صد بار اعدام و...، از دوره‌‌هاى كهن تا كنون وجود داشته‌‌اند. و اين بدان معنا است كه برخى رفتارها آثار ناپسندشان به كيل و وزن در نمى‌‌آيند. و در دنياى مدرن هم هنوز اين گونه كيفرها در بيشتر جوامع اعمال مى‌‌شوند.

چهارم، پاداش‌‌ها و آنچه را قرآن كريم در باب كيفر و پاداش مطرح كرده، قطعى است و با نكات پيش گفته قابل فهم و درك است، ولى آنچه در برخى روايت‌‌ها به دست ما رسيده، قابل تصديق قطعى نيست، ممكن است آسيب‌‌هايى كه در تاريخ شكل‌‌گيرى حديث اتفاق افتاده دامنگير آن شده باشد.

پس از اين مقدمات، مى‌‌گوييم در نصوص اسلامى دو گونه رابطه ميان اعمال و كيفرهاى اُخروى ترسيم شده است. در دسته نخست روايات شمار بسيارى از اين نصوص رابطه‌‌ها را مانند رابطه‌‌هاى تكوينى دنيوى ترسيم كرده‌‌اند. مانند:

الدُّنيا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ.[۱۰۵۸]

دنيا، كشتزار آخرت است.

مَن يَزرَع خَيرا يوشِكُ أن يَحصُدَ رَغبَةً، و مَن يَزرَع شَرّا يوشِكُ أن يَحصُدَ نَدامَةً، و لِكُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ.[۱۰۵۹]

هر كه خوبى بكارد، زودا كه منفعت بِدرَوَد و هر كه بدى بكارد، به زودى پشيمانى درو مى‌‌كند. و براى هر كارنده‌‌اى است آنچه را كاشته.

كَما لا يُجتَنى مِنَ الشَّوكِ العِنَبُ كَذلكَ لا يَنزِلُ الفُجّارُ مَنازِلَ الأبرارِ، و هُما طَريقانِ، فَأيَّهُما أخَذتُم أدرَكتُم إلَيهِ.[۱۰۶۰]

همان گونه كه از خار بن، انگور چيده نمى‌‌شود، بدكاران نيز در مراتب نيكوكاران، جاى نمى‌‌گيرند. آنها دو راه‌‌اند؛ هر كدام را در پيش گيريد، به همان مى‌‌رسيد.

دسته دوم نصوصى هستند كه بر رابطه ظاهر و باطن و يا تجسم اعمال دلالت دارند، مانند:

«مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صَلِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ.[۱۰۶۱]

هر كه كفر ورزد، كفرش به زيان اوست و كسانى كه كار شايسته كنند، [فرجام نيك را] به سود خودشان آماده مى‌‌كنند».

«يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ.[۱۰۶۲]

اى كسانى كه ايمان آورده‌‌ايد! از خدا پروا كنيد، و هر كس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده است».

«وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ.[۱۰۶۳]

و از روزى بترسيد كه در آن روز، شما را به سوى خدا باز مى‌‌گردانند. سپس به هر كس، آنچه انجام داده، به طور كامل باز پس داده مى‌‌شود و به آنها ستم نخواهد شد».

«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا.[۱۰۶۴]

روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر مى‌‌بيند و آرزو مى‌‌كند ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانى زيادى باشد».

«وَ وَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرًا وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا.[۱۰۶۵]

و همه اعمال خود را حاضر مى‌‌بينند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى‌‌كند».

«فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ.[۱۰۶۶]

پس هر كس هم‌‌وزن ذرّه‌‌اى كار خير انجام دهد، آن را مى‌‌بيند و هر كس هم‌‌وزن ذرّه‌‌اى كار بد انجام دهد، آن را مى‌‌بيند».

«وَ مَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِى النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ.[۱۰۶۷]

و آنها كه اعمال بدى انجام دهند، با صورت، در آتش افكنده مى‌‌شوند. آيا جزائى جز آنچه عمل مى‌‌كرديد، خواهيد داشت؟!».

«هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ.[۱۰۶۸]

آيا جز آنچه را عمل مى‌‌كردند، پاداش داده مى‌‌شوند؟!».

«اصْلَوْهَا فَاصْبِرُواْ أَوْ لاَ تَصْبِرُواْ سَوَآءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ.[۱۰۶۹]

در آن (آتش) وارد شويد. صبر كنيد يا نكنيد، براى شما يكسان است؛ چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مى‌‌شويد».

«وَ مَا تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ.[۱۰۷۰]

و جز به آنچه انجام مى‌‌داديد، كيفر نمى‌‌شويد».

يا مُحَمَّدُ! عِشْ ما شِئتَ فَإنَّكَ مَيِّتٌ، و أحبِبْ مَن أحبَبتَ فإنَّكَ مُفارِقُهُ، وَ اعمَلْ ما شِئتَ فإنَّكَ مُلاقيهِ.[۱۰۷۱]

اى محمّد! هر چه مى‌‌خواهى زندگى كن، [سرانجام] تو مرده هستى و هر كه را دوست دارى دوست بدار، [سرانجام] از او جدا شونده‌‌اى. و هر كارى كه مى‌‌خواهى بكن؛ [امّا بدان] كه آن را ديدار كننده‌‌اى.

إنَّهُ لا بُدَّ لَكَ يا قَيسُ مِن قَرينٍ يُدفَنُ مَعَكَ وهُوَ حَىٌّ، و تُدفَنُ مَعَهُ و أنتَ مَيِّتٌ، فإن كانَ كَريما أكرَمَكَ، و إن كانَ لَئيما أسلَمَكَ، ثُمَّ لا يُحشَرُ إلاّ مَعَكَ، و لا تُبعَثُ إلاّ مَعَهُ، و لا تُسأَلُ إلاّ عَنهُ، و لا تَجعَلْهُ إلاّ صالِحا، فإنَّهُ إن صَلُحَ أنِستَ بِه، و إن فَسَدَ لا تَستَوحِشُ إلاّ مِنهُ، و هُوَ فِعلُكَ.[۱۰۷۲]

اى قيس! ناچار تو را همدمى است كه با تو دفن مى‌‌شود و او زنده است و تو با او دفن مى‌‌شوى، در حالى كه تو مرده‌‌اى. اگر آن [همراه] كريم و بزرگوار باشد، تو را گرامى مى‌‌دارد و اگر پست و فرومايه باشد، تو را به زانو درمى‌‌آورد. سپس آن همدم جز با تو محشور نمى‌‌شود و تو جز با آن برانگيخته نمى‌‌شوى و جز در باره او از تو بازخواست نمى‌‌شود. پس آن را جز شايسته و صالح قرار مده؛ زيرا اگر خوب باشد، با وى انس مى‌‌گيرى و اگر بد باشد، جز از او وحشت نمى‌‌كنى. و آن همدم، كردار توست.

أعمالُ العِبادِ فى عاجِلِهم، نُصبُ أعيُنِهِم فى آجالِهِم.[۱۰۷۳]

كردار بندگان در دنياى آنان، پيش ديده‌‌هاشان در آخرت ايشان است.

إنَّما هِىَ أعمالُكُم تُرَدُّ إلَيكُم.[۱۰۷۴]

جز اين نيست كه آنها (نعمت‌‌ها و عذاب‌‌هاى قيامت) كردار شما هستند كه به سوى شما باز مى‌‌گردند.

رابطه اعمال و رفتارهاى اُخروى به هر يك از دو شكل كه باشد، تناسب خلود در دوزخ و برخى كيفرها با اعمال و رفتارهاى دنيايى، قابل درك و فهم است.[۱۰۷۵]

2. اعمال نيك غير مسلمان در آخرت

اين پرسش بدين گونه مطرح مى‌‌شود كه آموزه‌‌هاى اسلامى كافران را اهل جهنم معرفى مى‌‌كنند. از سوى ديگر، ما مى‌‌دانيم گروهى از اين كافران كسانى‌‌اند كه در دنيا زندگى سالم و اخلاقى داشته و بلكه منشأ خدمات فراوان بوده‌‌اند، حال چگونه مى‌‌توان پذيرفت آن‌‌ها به دوزخ روند و در آن جاودانه باشند.

به سخن ديگر، انسان هايى را مى‌‌شناسيم يا در تاريخ معرفى كرده‌‌اند كه در حيات دنيايى با سلامت نفس و رفتار انسانى زندگى كرده و اهل ظلم و ستم نبوده‌‌اند، بلكه خيرخواه ديگران بوده و خدمت‌‌هاى فراوانى نيز كرده‌‌اند؛ مانند دستگيرى از مستمندان، معالجه و رسيدگى به بيماران و يتيمان و انجام دادن اختراع‌‌ها و.…

آيا كارهاى نيك و صالح چنين افرادى ناديده انگاشته مى‌‌شوند و در آخرت اهل دوزخ و جهنم خواهند بود؟

براى پاسخ به اين پرسش و تحليل روايات وارد شده در زمينه ثواب كافر، مقدماتى را آورده و سپس به بيان پاسخ مبتنى بر آن مقدمات و جمع‌‌بندى روايات خواهيم پرداخت.

1. در پاسخ به اين پرسش بايد توجه شود كه مى‌‌توان مبانى نظرى مسئله را از منظر دين بيان داشت و نمى‌‌توان درباره افراد داورى و قضاوت كرد. به سخن ديگر، نمى‌‌توان گفت اديسون يا گاليله يا فلان پزشك خيرخواه و نيكوكار مسيحى يا يهودى، در آخرت چه سرنوشتى دارند؛ زيرا تنها خداوند متعال از باطن افراد و جمع‌‌بندى سراسر زندگى يك فرد آگاه است. بر همين اساس، پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله افرادى را كه نسبت به ديگران قضاوت مثبت داشته‌‌اند، سرزنش كرده و از آن كار بازشان مى‌‌داشت.

وقتى عثمان بن مظعون از دنيا رفت، زنى خطاب به جنازه وى گفت: «هنيئا لك الجنة؛ بهشت گوارايت باد» پيامبر خدا صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله با حالتى غضب آلود فرمود: «از كجا مى‌‌دانى؟ «إنّى رَسولُ اللّه‌‌ و ما أدرى ما يُفعلُ بى؛ من فرستاده خدا هستم ولى نمى‌‌دانم با من چه خواهد شد».[۱۰۷۶] مشابه همين رفتار را پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله هنگام مرگ سعد بن معاذ با مادر وى داشت. آنگاه كه مادر معاذ جمله «هنيئا لك الجنة» را بر زبان آورد، پيامبر صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله فرمود:

وَيحَكِ لا تَحتَمى عَلَى اللّه‌‌.[۱۰۷۷]

واى بر تو، بر خدا [چيزى را] حتم مكن.

2. فرض مسئله اين است كه دين حق در هر زمان يكى است و از كسانى بحث مى‌‌شود كه رفتار و اخلاق صالح و نيكى بر اساس همان دين داشته‌‌اند ولى به آن دين معتقد نبوده‌‌اند.

3. كفر به معناى عناد و لجاجت با حق، استحقاق عقاب دارد و از نظر عقل نيز مانعى ندارد. ولى اگر كفر كافرى از روى انكار و عناد نيست؛ بلكه از روى جهالت است و چنين كافرى اخلاق و رفتار نيك دارد، وضعيت نيكى‌‌هاى او در آخرت چيست؟ محل پرسش چنين مواردى است.

4. در كتاب‌‌هاى فقهى و كلامى، جاهل را به قاصر و مقصّر تقسيم مى‌‌كنند، يعنى گاه جهل قصورى است و شخصى كه در اين حالت است توان درك حقيقت را بيش از اين ندارد. و گاه چنين نيست، بلكه مى‌‌تواند خود را از جهالت برهاند. جاهل قاصر را به اتفاق معذَّب نمى‌‌دانند، ولى نسبت به جاهل مقصّر اين پرسش و شبهه مطرح است. البته تشخيص مصداق جاهل قاصر و مقصّر آسان نيست و در مصداق‌‌هاى آن اختلاف نظر وجود دارد.

5. تسليم شدن در برابر دين حق سه سطح دارد؛ سطح زبانى، سطح عقلى و سطح قلبى. آنچه حقيقتا در رشد و نجات انسان تأثير دارد، سطح سوم، يعنى تسليم قلبى است. يعنى كسى كه روحيه‌‌اى دارد كه اگر حق به او عرضه شود، از آن تَنْ نمى‌‌زند، با آن كسى كه چنين روحيه‌‌اى ندارد، يكسان نيست. در آموزه‌‌هاى اسلامى گرچه هر سه گونه تسليم از انسان خواسته شده، امّا اساس و بنياد، تسليم قلبى است. به همين دليل قرآن مى‌‌فرمايد: «يا أيُّها الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا»[۱۰۷۸] يعنى كسانى كه به زبان ايمان آورده‌‌ايد، به دل هم ايمان بياوريد.

6. حُسن و قبح دو گونه است يك، حُسن و قبح فعلى؛ دو، حُسن و قبح فاعلى. بدين معنا كه گاه به عمل و شعاع تأثير گذارى خوب و بد آن در خارج از شخص و در اجتماع بشرى مى‌‌نگريم و گاه انتساب عمل به شخص فاعل و انگيزه‌‌هاى نفسانى او تحليل مى‌‌كنيم.

البته اين دو گونه حُسن و قبح با هم تلازم ندارند. يعنى چنين نيست كه حُسن فعلى حتما همراه و ملازم با حُسن فاعلى باشد. چه بسا كارى نيك براى ديگران انجام گيرد، امّا با نيت و انگيزه نيك از سوى فاعل و عامل، همراه نباشد. از اين رو، چنين رفتار نيكى براى ديگران خوب و مفيد است، ولى براى فاعل سودمند نيست. اينكه در آموزه‌‌هاى دينى كارها به نيت گره مى‌‌خورد از اين باب است. به اين آيات و روايات بنگريد:

«إنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ.[۱۰۷۹]

خدا فقط از تقواپيشگان مى‌‌پذيرد».

«وَ ما اُمِرُوا إلاّ لِيَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ.[۱۰۸۰]

و فرمان نيافته بودند جز اين‌‌كه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحيد گراييده‌‌اند، دين [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند؛ و دين [ثابت و]پايدار همين است».

إنَّمَا الأعمالُ بِالنِّياتِ.[۱۰۸۱]

همانا [سنجش] كارها بر پايه نيت‌‌ها است.

لا عَمَلَ إلاّ بِنِيَّةٍ.[۱۰۸۲]

[سنجش] هيچ كارى جز با نيت نيست.

لِكُلِّ امرِئٍ ما نَوى.[۱۰۸۳]

براى هر كسى آن چيزى است كه قصد مى‌‌كند.

اين قبيل تعبيرها به اين حقيقت اشاره دارند كه ايمان در مقبوليت عمل تأثيرگذار است. به سخن ديگر، بهشت و جهنم دو غايت براى سير معنوى انسان به شمار مى‌‌روند، و معقول نيست كسى به سوى مقصدى حركت نكند يا به سوى ضد آن حركت كند، ولى بدان مقصد برسد. قرآن كريم اين دو غايت را زيبا ترسيم كرده است:

«مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوما مَدْحُورًا * وَ مَنْ أرادَ اْلآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَاُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا.[۱۰۸۴]

هر كس خواهان [دنياى] زودگذر است، به زودى هر كه را خواهيم [نصيبى]از آن مى‌‌دهيم، آنگاه جهنم را كه در آن خوار و رانده داخل خواهد شد، براى او مقرر مى‌‌داريم. * و هر كس خواهان آخرت است و نهايت كوشش را براى آن بكند و مؤمن باشد، آنانند كه از تلاش آنها حق‌‌شناسى خواهد شد».

7. يكى از نكاتى كه بايد در بررسى اين مسئله بدان توجه شود آفت‌‌هايى هستند كه اعمال گرفتار آنها مى‌‌شوند. به سخن ديگر، گاه عملى هنگام تحقق حسن فعلى و فاعلى دارد، ولى بعدها دچار آفت شده و تباه مى‌‌شود. در آموزه‌‌هاى دينى از آفات‌‌هايى چون منت گذاردن، حسد، جحود و ستيزه‌‌گرى بارها ياد شده است.

«مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرّيحُ.[۱۰۸۵]

مَثَل كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند، كردارهايشان به خاكسترى مى‌‌ماند كه بادى تند در روزى توفانى بر آن بوزد».

إنَّ الحَسَدَ يَأكُلُ الحَسَناتِ كَما تَأكُلُ النّارُ الحَطَبَ.[۱۰۸۶]

حسد خوبى‌‌ها را مى‌‌خورد همان‌‌گونه كه آتش هيزم را مى‌‌خورد.

به همين جهت امام باقر عليه‌‌السلام فرموده است:

الإِبقاءُ عَلَى العَمَلِ أشَدُّ مِنَ العَمَلِ.[۱۰۸۷]

نگهدارى عمل، دشوارتر از انجام دادن عمل است.

8. مقررات الهى در پاداش و كيفر تابع شرايط طبيعى و تكوينى هستند نه مقررات قراردادى.

در يك كشور براى استخدام در ادارات و سازمان‌‌ها تنها تبعه آن كشور را مجاز مى‌‌دانند، ولى خارجى‌‌ها از استخدام محروم‌‌اند؛ گرچه لايق‌‌تر باشند. اين يك امر قراردادى است، ولى اگر در همان كشور بيمارى واگيردارى پيدا شود، همه را مبتلا مى‌‌كند و تفاوتى ميان تبعه و غير تبعه نيست.

پاداش‌‌ها و كيفرهاى اخروى از اين سنخ هستند و از اين رو نمى‌‌توان گفت چرا ميان مسلمان و غير مسلمان فرق نهاده شده است.

9. ايمان به نبوت و امامت سبب مى‌‌شود، شخص از برنامه كامل‌‌تر بهره برد و اعتقاد نداشتن به اين دو، به معناى محروميت از برنامه كامل‌‌تر است و طبعا آسيب‌‌ها و زيان‌‌هاى تكوينى خود را در پى دارد.

برپايه مقدمات پيش‌‌گفته، غير مسلمانانى كه روحيه تسليم در برابر حق دارند و كفر آنان به اسلام، كفر جحودى و عنادى نيست، اعمال نيك آنان در آخرت پاداش داده مى‌‌شود. مشروط بر آنكه حسن فاعلى داشته باشند و آفت‌‌هاى تباه كننده آنها را تباه نكرده باشند.

استاد شهيد مطهرى در جمع بندى رفتار چنين افرادى در آخرت مى‌‌گويد:

به نظر من اگر افرادى يافت شوند كه نيكى به انسان‌‌هاى ديگر و حتى نيكى به يك جاندار اعم از انسان يا حيوان را ـ زيرا لكل كبد حراء اجر ـ بدون هيچ چشم انتظارى انجام دهند، و حتى در عمق وجدان خود از آن جهت خدمت نكنند كه چهره خود را در آيينه وجود محرومين مى‌‌بينند، يعنى ترس از اينكه روزى چنين سرنوشتى داشته باشند عامل محرك آنها نباشد، بلكه طورى انگيزه احسان و خدمت در آنها قوى باشد كه اگر بدانند هيچ گونه سودى عايد آنها نمى‌‌شود و حتى يك نفر هم از كار آنها آگاه نمى‌‌گردد و احدى به آنها يك «بارك اللّه‌‌» هم نخواهد گفت باز هم آن كار خير را انجام مى‌‌دهند، و تحت تأثير عادت و امثال آن هم نباشند، بايد گفت در عمق ضمير اين انسان‌‌ها نورى از معرفت خداوند هست، و به فرض اينكه به زبان، انكار كنند در عمق ضمير اقرار دارند، انكارشان در واقع و نفس الامر انكار يك موهومى است كه آن را به جاى خدا تصور كرده‌‌اند و يا انكار يك موهوم ديگرى است كه آن را به جاى بازگشت به خدا و قيامت تصور كرده‌‌اند، نه انكار خدا و معاد واقعى.

علاقه به خير و عدل و احسان از آن جهت كه خير و عدل و احسان است، بدون هيچ شائبه چيز ديگر، نشانه‌‌اى است از علاقه و محبت ذات جميل على الاطلاق، على هذا، بعيد نيست كه اين‌‌گونه كسان واقعا و عملاً در زمره اهل كفر محشور نگردند، هر چند لسانا منكر شمرده مى‌‌شوند. واللّه‌‌ اعلم.[۱۰۸۸]

استاد مطهرى در پايان اين مبحث در كتاب عدل الهى، مقدمات و نتايج بحث را در دوازده بند آورده است و حاصل همه آنها اين است كه بايد ميان عناد و لجاجت و قصور تفاوت قائل شد و اكثر مردم كه اعتراف ندارند قاصرند نه مقصر. بدين معنا كه آيات و روايات مربوط به كافران به انكار از روى عناد و تعصب برمى‌‌گردد آن هم از روى تقصير نه قصور. بنا بر اين، افراد قاصر كه اكثريت مردم را تشكيل مى‌‌دهند مورد نظر اين آيات و روايات نيستند و اين‌‌ها از نظر قرآن كريم، «مستضعف» و «مرجون لأمر اللّه‌‌» به شمار مى‌‌روند.[۱۰۸۹]

اينك پس از اين تحليل عقلانى به جمع‌‌بندى روايات مربوط به ثواب كافر مى‌‌پردازيم. در اين روايات چند نكته بيان شده كه با تحليل عقلانى ياد شده سازگار هستند.

1. تأكيد بر اين قاعده كلى كه كار نيك كافر و مسلمان تباه نمى‌‌شود:

مَن أحسَنَ مِن مُحسِنٍ مُؤمِنٍ أو كافِرٍ، فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّه‌‌ في عاجِلِ دُنياهُ أو آجِلِ آخِرَتِهِ.[۱۰۹۰]

كسى كه كار نيكى انجام دهد خواه مومن باشد، و يا كافر، پاداش او بر عهده خداوند است يا در دنيا و يا در آخرت.

2. پاداش كار نيك كافر با توجه به شرايط درونى و عقلى و نوع اعمال او متفاوت است:

2 / 1. گاه در دنيا با وسعت در مال، فرزندان و آبرو، به او پاداش داده مى‌‌شود:

إنَّ الكافِرَ إذا عَمِلَ حَسَنَةً اُطعِمَ بِها طُعمَةً مِنَ الدُّنيا.[۱۰۹۱]

همانا كافر هرگاه كار نيكى انجام دهد، پاداشى در دنيا به وى خواهد رسيد.

و يا اينكه:

يَكونُ ذلِكَ في عَقِبِكَ؛ فَلَن يَذِلّوا أبَدا، ولَن يُفقَروا أبَدا.[۱۰۹۲]

كار نيك تو در نسل تو ظاهر مى‌‌شود (بدين صورت) كه هيچگاه خوار و تهيدست نشوند.

2 / 2. گاه پاداش به تخفيف دادن عذاب در جهنم است:

فَيَقولُ لِمالِكٍ خازِنِ جَهَنَّمَ: عَذِّبهُ وخَفِّف عَنهُ العَذابَ عَلى قَدرِ سَخائِهِ الَّذي كانَ في دارِ الدُّنيا.[۱۰۹۳]

خداوند به مالك كه نگهبان جهنم است دستور مى‌‌دهد: او را كيفر كن، ولى از عذابش به ميزان سخاوتش در دنيا بكاه.

و اين تخفيف نيز درجاتى دارد؛ گاه به گونه‌‌اى است كه فقط محيط سكونت او جهنم است و گر نه عذابى ندارد و غذاى بهشتى برايش مى‌‌آورند؛ چنان‌‌كه در باره حاتم طائى[۱۰۹۴] و كافر بنى اسرائيل در روايت آمده است.[۱۰۹۵]

2 / 3. يكى از پاداش‌‌هاى شمرده شده براى كافر عاقبت به خيرى و مسلمان شدن وى قلمداد شده است:

أسلَمتَ عَلى ما سَلَفَ مِن خَيرٍ.[۱۰۹۶]

به خاطر خوبى‌‌هاى گذشته مسلمان شدى.

تَمَّ لَكَ أجرُهُ، إذ مَنَّ اللّه‌‌ عَلَيكَ بِالإِسلامِ.[۱۰۹۷]

پاداش كارهاى نيك گذشته برايت كامل شده است و بدين جهت خداوند با اسلام آوردن بر تو منت گذارد.

3. برخى از روايات گويا از نيت فاعل پرده بر مى‌‌دارند و اينكه كوچكىِ پاداش متناسب با نيت انجام دهنده بوده است:

إنَّهُ كانَ يُعطي لِلدُّنيا وذِكرِها وحَمْدِها.[۱۰۹۸]

او براى دنيا و خوشنامى و ستايش‌‌هاى دنيايى بخشش مى‌‌كرد.

  1. ترتيب كتاب العين: ص122 «ثوب».
  2. معجم مقاييس اللغة: ج1 ص393 و 394 «ثوب».
  3. مفردات ألفاظ القرآن: ص122 «ثوب».
  4. الزلزلة: 7.
  5. مفردات ألفاظ القرآن: ص180 «ثوب».
  6. المصطلحات الكلامية: ص90 ـ 91.
  7. همان، مجمع البيان: ج2 ص412، دائرة المعارف الشيعة: ج7 ص56.
  8. تفسير القرطبى: ج4 ص319، مجمع البحرين: ج1 ص331 «ثوب».
  9. مجمع البحرين: ج1 ص332 «ثوب».
  10. التبيان فى تفسير القرآن: ج3 ص13، الاقتصاد الهادى: ص89، مصطلحات علم الكلام: ج1 ص412.
  11. الميزان فى تفسير القرآن: ج16 ص122؛ مفردات ألفاظ القرآن: ص64 «اجر».
  12. مفردات ألفاظ القرآن: ص180 «ثوب»، الفروق اللغوية: ص17 ـ 18، نثر طوبى: ص120.
  13. مفردات ألفاظ القرآن: ص180 «ثوب»، تاج العروس: ج1 ص168؛ مجمع البحرين: ج1 ص332.
  14. الفروق اللغوية: ص17؛ التبيان فى تفسير القرآن: ج3 ص462.
  15. مفردات ألفاظ القرآن: ص64 «أجر»، فيض القدير: ج1 ص159؛ الميزان فى تفسير القرآن: ج19 ص154.
  16. دائرة المعارف قرآن كريم: ج9 ص351 ـ 352.
  17. بقره: 103، آل عمران: 145 و 148 و 195 هر سه آيه هر كدام دو بار، نساء: 134 (دو بار)، مائده: 85،كهف: 31 و 44 و 46، مريم: 76، قصص: 80، فتح: 18.
  18. نساء: 134.
  19. ر. ك: آل عمران: 103، مائده: 60، مطففين: 36.
  20. مطففين: 36.
  21. هود: 5، كهف: 31، حج: 19، نور: 58 و 60، نوح: 7، مدّثر: 4، انسان: 21.
  22. ر. ك: بقره: 125.
  23. انسان: 22.
  24. انبياء: 29.
  25. بقره: 112.
  26. طلاق: 6.
  27. بقرة: 201.
  28. همان: 200.
  29. همان: 202.
  30. آل عمران: 176.
  31. مؤمنون: 72.
  32. شورا: 36.
  33. ر. ك: معجم الفاظ الحديث النبوى، واژه‌‌هاى "ثوب" اثاب، ثواب و "عقب" (عقوبه، عاقب).
  34. ر. ك: صحيح البخارى: ج4 ص96، شرح مسلم، نَوَوى: ج7 ص89 و ج11 ص83 و 85 و 135.
  35. ر. ك: الأسماء والصفات، بيهقى: ص13 و 15 و 125 و 611 و 614، الترغيب و الترهيب، منذرى: ج1 ص61 ـ 69 وص 242، و ج2 ص573، كنز العمّال: ج14 ص160 و ص162 ـ 163.
  36. ر. ك: صحيح البخارى: ج2 ص198 ـ 226.
  37. ر. ك: المعجم المفهرس لألفاظ بحار الأنوار، برازش: ذيل «ثوب».
  38. ر. ك: التوحيد: ص18؛ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص127؛ ثواب الاعمال: ص219 ـ 220؛ الكافى: ج 6 ص490.
  39. ج1 ص34 و ج2 ص24 و ص87 و ص611 و ج3 ص113 و ص119 وص 164 ـ 165 و ص172 و ص174 و ص205 و ص226 و ص302 و ج4 ص252 و ص579 و ج6 ص180
  40. ج1 ص44 و ص228 و ص281 و ص471 و ص564 ـ 565 و ج2 ص58 ـ 59 و ص65 و ص72 و ص85 و ص91 ـ 92 و ص94 و ص134 ـ 135 و ص288 و ص293 و ص299 و ص577 و ج3 ص199 و ج4 ص182 ـ 183.
  41. الكافى: ج2 ص24 ـ 25 و ص463، الترغيب و الترهيب، منذرى: ج1 ص65 و ص69 وص 72.
  42. ر. ك: الكافى: ج1 ص10 ـ 12 و ج2 ص87 و ج4 ص66 و ص579 ـ 585، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص577 ـ 585؛ ثواب الأعمال: ص135، تهذيب الأحكام: ج6 ص20 ـ 25 و ص42 ـ 52 و ص107 ـ 109، الأمالى، طوسى: ص214، الترغيب و الترهيب، منذرى: ج3 ص392 ـ 393؛ البلد الأمين، كفعمى: ص275، اتحاف ذوى الألباب، بنكانى: ص419 ـ 421.
  43. الفهرست: ص229.
  44. رجال النجاشى: ص27 و ص40 و ص68 و ص76 و ص80 و ص121 و ص187 و ص242 و ص269 و ص330 و ص334 و ص349 و ص393 و ص395 و ص448.
  45. الذريعه: ج5 ص17 ـ 18 و ج11 ص161.
  46. بر گرفته از مقاله ثواب و عقاب، دانش‌‌نامه جهان اسلام: ج9 ص143.
  47. الجاثية: 22.
  48. النجم: 31.
  49. ص: 27 و 28.
  50. الذَّودُ: السَّوقُ والطرد والدفع لسان العرب: ج3 ص167 «ذود».
  51. أحَشْتَهُ: إذا نفّرتَهُ نحوه وسُقتَه إليه وجَمَعتَه عليه لسان العرب: ج6 ص290 «حوش».
  52. نهج البلاغة: الحكمة 368، أعلام الدين: ص130، بحار الأنوار: ج6 ص114 ح10.
  53. الاحتجاج: ج1 ص255 ح49 عن عبد اللّه‌‌ بن الحسن عن آبائه عليهم‌‌السلام، دلائل الإمامة: ص111 ح36عن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم‌‌السلام عنها عليهاالسلام، كشف الغمّة: ج2 ص108 نحوه، بحار الأنوار: ج29 ص221 ح8؛ بلاغات النساء: ص27 عن زيد بن عليّ عن زينب بنت الحسين عنها عليهاالسلام نحوه.
  54. التوحيد: ص403 ح9، علل الشرائع: ص16 ح1 كلاهما عن عبد اللّه‌‌ بن الفضل الهاشمي وفيه «يزيدهم» بدل «يزهّدهم»، بحار الأنوار: ج61 ص133 ح6.
  55. بَزَّهُ يبزُّه بزّا: سلبَهُ، وفي المثل: «من عَزّ بَزّ» أي من غلب أخذ السلب الصحاح: ج3 ص865 «بزز».
  56. الخَسفُ: النقصان والهوان، وأصله أن تحبس الدابّة على غير علف، ثمّ استعير فوضع موضع الهوان، وسِيمَ: كُلِّف وألزِمَ النهاية: ج2 ص31 «خسف».
  57. الشوبُ: الخَلطُ (القاموس المحيط: ج1 ص90 «شوب»).
  58. بحار الأنوار: ج3 ص141 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل بن عمر. وراجع موسوعة معارف الكتاب والسنة: ج1 ص258 الآخرة / الفصل الأوّل / خصائص الآخرة.
  59. القصص: 84.
  60. يس: 54.
  61. الصافّات: 38 و 39.
  62. الطور: 16 وراجع التحريم: 7.
  63. سبأ: 33.
  64. العنكبوت: 55.
  65. الزمر: 69 و 70.
  66. النحل: 111.
  67. الأحقاف: 19.
  68. البقرة: 281، آل عمران: 161.
  69. آل عمران: 25.
  70. هود: 111.
  71. تفسير ابن كثير: ج1 ص316، كنز العمّال: ج2 ص69 ح3163 نقلاً عن سنن أبي داود وكلاهما عنأنس.
  72. صحيح مسلم: ج4 ص1995 ح55، الأدب المفرد: ص149 ح490، المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص269 ح7606، السنن الكبرى: ج6 ص155 ح11503، حلية الأولياء: ج5 ص126 الرقم 310 كلّها عن أبي ذرّ والأربعة الأخيرة نحوه، كنز العمّال: ج15 ص925 ح43590.
  73. الفلُوّ: المُهر الصغير. وقيل: هو الفَطيم من أولاد ذوات الحافر النهاية: ج3 ص474 «فلا».
  74. الأمالي للطوسي: ص458 ح1023 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام وص 125 ح195، الأمالي للمفيد: ص354 ح7، بشارة المصطفى: ص265 كلّها عن سالم بن أبي حفصة عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، الدرّ النظيم: ص631 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلاموكلّها نحوه، بحارالأنوار: ج74 ص410 ح16 وراجع الكافي: ج4 ص47 ح6 وصحيح البخاري: ج2 ص511 ح1344.
  75. الحكايات: ص85 عن حجّاج بن عبد اللّه‌‌ عن أبيه عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام الحسين عليهم‌‌السلام، بحار الأنوار: ج3 ص90 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل وفيه صدره.
  76. نهج البلاغة: الكتاب 33، الغارات: ج2 ص509 عن عباس بن سهل بن سعد وفيه «بالسيء» بدل«جزاء الشر»، بحار الأنوار: ج33 ص491 ح697؛ الفتوح: ج4 ص222 عن ابي مخنف بن يحيى بن سعيد الأزدي وفيه «سوء» بدل «الشر».
  77. جزاء خير يا شر به فاعل مى‌‌رسد چه مباشرتا و مستقيما و چه در نسل وى، بنا بر اين مبنا روايت فوق وروايات بعدى منافاتى با آن دسته از روايات كه مى‌‌گويند فرزندان به اعمال پدرانشان مجازات مى‌‌شوند ندارند. اين اثرِ وضعىِ عمل است و ظلم نيست.
  78. غرر الحكم: ح7405، عيون الحكم والمواعظ: ص407 ح6883.
  79. غرر الحكم: ح7406، عيون الحكم والمواعظ: ص407 ح6884.
  80. النساء: 123.
  81. عيون أخبار الرضا عليه‌‌السلام: ج2 ص234 ح5 عن أبي الصلت الهروي عن الإمام الرضا عليه‌‌السلام، بحار الأنوار: ج 46 ص176 ح29.
  82. آل عمران: 30.
  83. زَوى عنه: صَرَفَه عنه (اُنظر: النهاية: ج2 ص320 «زوى»).
  84. حلية الأولياء: ج4 ص123 الرقم 260 عن عبداللّه‌‌ بن عمرو بن العاص وص 118 الرقم 260،المصنف لابن أبي شيبة: ج8 ص232 ح6 كلاهما عن خيثمة من دون إسناد إليه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نحوه، كنزالعمّال: ج6 ص488 ح16667.
  85. الجِلبابُ: الإزارُ والرداء، والجمع جلابيب النهاية: ج3 ص283 «جلب».
  86. قَضيتُ وَطَري: إذا نِلتَ بُغَيتَكَ وحاجَتك المصباح المنير: ص663 «وطر».
  87. نهج البلاغة: الخطبة 153، تحف العقول: ص154 نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص407 ح38.
  88. غرر الحكم: ح1886، عيون الحكم والمواعظ: ص127 ح2890.
  89. في الطبعة المعتمدة: «آجالهم» والتصويب من شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد والنسخ الاُخری للمصدر.
  90. نهج البلاغة: الحكمة 7، عيون الحكم والمواعظ: ص70 ح1773.
  91. الزلزلة: 6 ـ 8.
  92. النساء: 10.
  93. الحجرات: 12.
  94. الكافي: ج3 ص255 ح17 عن هشام بن سالم، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص471 ح1360،معاني الأخبار: ص178 ح2 عن سهل بن سعد، بحار الأنوار: ج72 ص267 ح14؛ المستدرك على الصحيحين: ج4 ص360 ح7921، شُعب الإيمان: ج7 ص349 ح10541 كلاهما عن سهل بن سعد، كنز العمّال: ج7 ص782 ح21388.
  95. غرر الحكم: ح6918، عيون الحكم والمواعظ: ص377 ح6376.
  96. الرَّحلُ: أمتِعَةُ المسافِر المصباح المنير: 222 «رحل».
  97. بئر سُمَيحَة: بئر بالمدينة غزيرة القاموس المحيط: ج1 ص229 «سمح».
  98. أثبتنا ما بين المعقوفين من بحار الأنوار.
  99. مجمع البيان: ج9 ص203، بحار الأنوار: ج22 ص54؛ تفسير القرطبي: ج16 ص331، الكشّاف: ج 4 ص16 عن ابن عباس، تفسير الثعلبي: ج9 ص82 كلها نحوه.
  100. چاه پُرآبى در مدينه بوده است.
  101. ذيلُ المرأةِ: كلّ ثوب تلبسه إذا جرّته على الأرض خلفها لسان العرب: ج11 ص260 «ذيل».
  102. الغيبة والنميمة لابن أبي الدنيا: ص66 ح67، الصمت لابن أبي الدنيا: ص124 ح215، المغني عنحمل الأسفار: ج2 ص820 ح3010 نحوه.
  103. كنايه از تكبّر يا تحقير است.
  104. الرَّوعُ: الفَزَع (القاموس المحيط: ج1 ص32 «روع»).
  105. قضاء الحوائج لابن أبي الدنيا: ص98 ح116 عن ابن عمر، كنز العمّال: ج6 ص579 ح17001.
  106. الأمالي للمفيد: ص227 ح5، الأمالي للطوسي: ص10 ح11 كلاهما عن أبي اُمامة، بحار الأنوار: ج 69 ص374 ح20.
  107. تفسير الطبري: ج7 الجزء 11 ص88 عن قتادة، الكشّاف: ج2 ص182 من دون إسنادٍ إليه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، تفسيرالفخر الرازي: ج17 ص44 كلاهما نحوه، تفسير الثعلبي: ج5 ص121 وفيه «وريح منتنة» بدل «وبشارة سيّئة»، كنز العمّال: ج14 ص366 ح38963.
  108. مسند ابن حنبل: ج10 ص279 ح27044، المعجم الكبير: ج24 ص105 ح281، فتح الباري: ج 3 ص237 من دون إسناد إليه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وكلاهما نحوه، تفسير ابن كثير: ج4 ص420 كلّها عن أسماء بنت أبي بكر، كنز العمّال: ج15 ص635 ح42506.
  109. كذا في المصدر، والصواب: «ستّ».
  110. المحاسن: ج1 ص449 ح1036، مصادقة الاخوان: ص171 ح1 عن درست الواسطي عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، شرح الأخبار: ج3 ص458 ح1341 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج6 ص234 ح50.
  111. الكافي: ج3 ص241 ح1 عن سالم، بحار الأنوار: ج6 ص266 ح114.
  112. الكافي: ج2 ص191 ح10، المؤمن: ص55 ح142، ثواب الأعمال: ص180 ح1، الأمالي للطوسي: ص196 ح333 كلاهما عن سدير الصيرفي نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص295 ح23.
  113. تنبيه الخواطر: ج2 ص119.
  114. «إن» هنا نافية.
  115. أعلام الدين: ص342 ح30 عن أنس، بحار الأنوار: ج77 ص185.
  116. غرر الحكم: ح4714، عيون الحكم والمواعظ: ص217 ح4262.
  117. غرر الحكم: ح4625، عيون الحكم والمواعظ: ص207 ح4147.
  118. غرر الحكم: ح6905، عيون الحكم والمواعظ: ص375 ح6313.
  119. غرر الحكم: ح4295، عيون الحكم والمواعظ: ص186 ح3790.
  120. غرر الحكم: ح4779، عيون الحكم والمواعظ: ص223 ح4346.
  121. غرر الحكم: ح10770، عيون الحكم والمواعظ: ص539 ح9976.
  122. غرر الحكم: ح7268، عيون الحكم والمواعظ: ص401 ح6751.
  123. الهَوْلُ: الخوف والأمر الشديد، وقد هاله ويهوله النهاية: ج5 ص283 «هول».
  124. أفضيت إلى الشيء: وصلت إليه المصباح المنير: ص476 «فضا».
  125. تحف العقول: ص392، بحار الأنوار: ج78 ص306 ح1.
  126. جَنَحَ: مالَ الصحاح: ج1 ص360 «جنح».
  127. أعلام الدين: ص336 ح13 عن أنس، بحار الأنوار: ج77 ص179 ح13.
  128. إلى مخطّ: أي إلى خُطٍّ، مسمّاه مخطّا أو خطّا لدقّته، يعني اللحد، ويُروى: «إلى محطّ» بالحاء المهملة؛ وهو المنزل، وحطّ القوم: أي نزلوا شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج7 ص209.
  129. نهج البلاغة: الخطبة 109، بحار الأنوار: ج6 ص165 ح33.
  130. غرر الحكم: ح6882، عيون الحكم والمواعظ: ص375 ح6318.
  131. نهج البلاغة: الكتاب 21، عيون الحكم والمواعظ: ص177 ح3641، بحار الأنوار: ج33 ص490ح 696.
  132. مضمون مأخوذ من الآية 44 من سورة الروم.
  133. الأمالي للمفيد: ص195 ح26، الزهد للحسين بن سعيد: ص82 ح47 وفيه «فيسهّل» بدل «فيمهّد»،عدّة الداعي: ص217 نحوه وكلّها عن داود بن فرقد، بحار الأنوار: ج8 ص197 ح189.
  134. الأعراف: 96.
  135. يم: 96.
  136. النور: 55.
  137. آل عمران: 145.
  138. الفتح: 18 ـ 19.
  139. معاني الأخبار: ص322 ح1، بحار الأنوار: ج71 ص370 ح1؛ صحيح مسلم: ج4 ص2034ح 166 نحوه، سنن ابن ماجة: ج2 ص1412 ح4225 وفيه «للّه‌‌» بدل «لِنَفسه»، مسند ابن حنبل: ج8 ص111 ح21533، صحيح ابن حبّان: ج2 ص88 ح366، كنز العمّال: ج3 ص676 ح8433.
  140. نزهة الناظر: ص60 ح118، أعلام الدين: ص334 ح8 عن ابن عباس، بحار الأنوار: ج77ص 178 ح8؛ تذكرة الخواصّ: ص133 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، كنز العمّال: ج15 ص845 ح43361 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن ابن عمرو.
  141. نهج البلاغة: الحكمة 423، روضة الواعظين: ص407، بحار الأنوار: ج71 ص367 ح17.
  142. السَّرائِرُ: ما اُسِرَّ في القلوبِ والعقائد والنيّات وغيرها وما خُفي من الأعمال مجمع البحرين: ج2 ص836 «سرور».
  143. أعلام الدين: ص270، بحار الأنوار: ج93 ص377 ح17.
  144. آل عمران: 145.
  145. علل الشرائع: ص1 و 2 ح1، بحار الأنوار: ج10 ص13 ح7.
  146. ثواب الأعمال: ص220 ح1 عن جميل بن درّاج، بحارالأنوار: ج74 ص397 ح29.
  147. النساء: 134.
  148. آل عمران: 148 وراجع المائدة: 13 و 93.
  149. النحل: 97.
  150. محمّد: 2.
  151. البقرة: 201.
  152. النحل: 30.
  153. الأعراف: 156. وقوله تعالى: «هُدنا» من هادَ يَهودُ هَودا: تابَ ورجَعَ إلى الحقّ الصحاح: ج2،ص 557 «هود».
  154. تفسير ابن كثير: ج1 ص356، حلية الأولياء: ج5 ص82 الرقم 301، أخبار مكّة للفاكهي: ج1ص 110 ح74 كلّها عن ابن عباس، تاريخ جرجان: ص414 عن أبي هريرة وكلّها نحوه، كنز العمّال: ج12 ص220 ح34754.
  155. خَفَتَ: ضَعُفَ وَسَكَنَ النهاية: ج2 ص52 «خفت».
  156. صحيح مسلم: ج4 ص2068 ح23، سنن الترمذي: ج5 ص521 ح3487، السنن الكبرى للنسائي: ج 6 ص260 ح10892، المصنف لابن أبي شيبة: ج7 ص52 ح2 كلّها نحوه، كنز العمّال: ج2 ص618 ح4902؛ الاحتجاج: ج1 ص529 ح127 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نحوه، بحار الأنوار: ج10 ص45 ح1.
  157. تفسير العيّاشي: ج1 ص98 ح274 وص 99 ح275، معدن الجواهر: ص27 عن أحد الأئمّة عليهم‌‌السلام كلاهما نحوه.
  158. كنز الفوائد: ج2 ص68 عن سهل بن سعيد، بحار الأنوار: ج27 ص113 ح87.
  159. الأمالي للمفيد: ص262 ح3، الأمالي للطوسي: ص26 ح31، بشارة المصطفى: ص44 كلّها عن أبي إسحاق الهمداني، الغارات: ج1 ص235 عن عباية، بحار الأنوار: ج70 ص66 ح11.
  160. تحف العقول: ص7، بحار الأنوار: ج77 ص62 ح4.
  161. الدعوات: ص127 ح314، بحار الأنوار: ج99 ص15 ح51.
  162. الكافي: ج2 ص516 ح1، التوحيد: ص19 ح3، ثواب الأعمال: ص17 ح8 كلّها عن أبي حمزة،بحار الأنوار: ج3 ص3 ح5.
  163. مستدرك الوسائل: ج11 ص13 ح12291 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
  164. صحيح البخاري: ج3 ص1029 ح2642، سنن الترمذي: ج4 ص177 ح1643 كلاهما عن أنس، سنن النسائي: ج6 ص35، مسند ابن حنبل: ج8 ص402 ح22773، المصنّف لعبد الرزّاق: ج5 ص255 ح9535 كلّها عن عبادة بن الصامت والثلاثة الأخيرة نحوه، كنز العمّال: ج4 ص405 ح11134.
  165. غرر الحكم: ح4695، عيون الحكم والمواعظ: ص217 ح4264.
  166. غرر الحكم: ج2 ص340 ح2784، عيون الحكم والمواعظ: ص107 ح2369 وص 223ح 4336، مستدرك الوسائل: ج11 ص139 ح12649.
  167. غرر الحكم: ح3387، عيون الحكم والمواعظ: ص149 ح3266.
  168. التحصين لابن فهد: ص22 ح39 عن سعيد بن فريد بن عمرو بن نفيل، مستدرك الوسائل: ج16ص 218، ح19645.
  169. الكافي: ج8 ص361 ح551 عن الأصبغ بن نباتة، مشكاة الأنوار: ص97 ح218، بحار الأنوار: ج 34 ص204 ح984.
  170. غرر الحكم: ح4694، عيون الحكم والمواعظ: ص218 ح4284.
  171. الكافي: ج3 ص114 ح6، مكارم الأخلاق: ج2 ص171 ح2423 نحوه وكلاهما عن زرارة، بحارالأنوار: ج81 ص200 ح57.
  172. الكَظْمُ: احتباس النَفَسِ، ويعبّر به عن السكوت مفردات ألفاظ القرآن: ص712 «كظم».
  173. سنن ابن ماجة: ج2 ص1401 ح4189، الأدب المفرد: ص381 ح1318 كلاهما عن ابن عمر، كنزالعمّال: ج3 ص130 ح5820؛ التبيان في تفسير القرآن: ج2 ص594 نحوه.
  174. غرر الحكم: ح5769، عيون الحكم والمواعظ: ص297 ح5298.
  175. السجدة: 16 و 17.
  176. الاقتراء: افتعال من القراءة النهاية: ج4 ص30 «قرأ».
  177. صحيح مسلم: ج4 ص2175 ح5، مسند ابن حنبل: ج8 ص432 ح22889، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص448 ح3549.
  178. تفسير القمّي: ج2 ص168، عن عاصم بن حميد، مجمع البيان: ج8 ص518 نحوه، بحار الأنوار: ج 87 ص140 ح8.
  179. بحار الأنوار: ج88 ص14 ح26 نقلاً عن الشهيد الثاني في شرحه على الإرشاد. وراجع تاريخ دمشق: ج6 ص378 ح1562.
  180. جامع الأخبار: ص195 ح477؛ تفسير الفخر الرازي: ج1 ص251 وفيه «في صلاة الجماعة» بدل «مع الامام».
  181. الأمالي للطوسي، ص696 ح1486 عن رزيق، بحار الأنوار: ج83 ص367 ح24.
  182. قرب الإسناد: ص135 ح475 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم‌‌السلام، جامع الأحاديث للقمّي: ص186 عن معاذ بن ثابت من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم‌‌السلام وفيه «أفضل» بدل «أعظم»، بحار الأنوار: ج70 ص251 ح1.
  183. الأعراف: 205.
  184. الكافي: ج2 ص502 ح4، تفسير العيّاشي: ج2 ص44 ح134 نحوه، عدّة الداعي: ص244 وص283 وفيه ذيله وكلّها عن زرارة، بحار الأنوار: ج85 ص76 ح10.
  185. يرهقه رهقا: غِشِيَهُ لسان العرب: ج10 ص129 «رهق».
  186. القترة: غبَرَةٌ يعلوها سواد كالدخان لسان العرب: ج5 ص71 «قتر».
  187. تفسير العيّاشي: ج2 ص122 ح16، الكافي: ج2 ص481 ح1 وص 482 ح5، ثواب الأعمال: ص 200 ح1 والثلاثة الأخيرة عن محمّد بن مروان عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام نحوه، بحار الأنوار: ج93 ص331 ح14؛ كنز العمّال: ج3 ص148 ح5908 نقلاً عن أبي الشيخ عن النضر بن حميد نحوه.
  188. كامل الزيارات: ص211 ح302، بحار الأنوار: ج44 ص287 ح25.
  189. سَغِبَ: جاع فهو ساغِبٌ وسَغْبان الصحاح: ج1 ص147 «سغب».
  190. البلد: 14 ـ 16. والمَتْرَبة: المسكنة والفاقة الصحاح: ج1 ص91 «ترب».
  191. الكافي: ج2 ص201 ح6، ثواب الأعمال: ص165 ح1، المحاسن: ج2 ص145 ح1381 وفيهما«مسلما» بدل «مؤمنا»، بحار الأنوار: ج74 ص373 ح68.
  192. المَلْهُوفُ: المظلوم المُضْطَرّ، يستغيث ويتحسّر القاموس المحيط: ج3 ص197 «لهف».
  193. غرر الحكم: ح9501، عيون الحكم والمواعظ: ص475 ح8698.
  194. ثواب الأعمال: ص346 ح1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، أعلام الدين: ص426 عن ابن عباس، بحارالأنوار: ج76 ص373 ح30.
  195. كنز العمال: ج4 ص334 ح10770 نقلاً عن حلية الأولياء عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام.
  196. الكافي: ج1 ص37 ح1، المحاسن: ج1 ص364 ح785 كلاهما عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، الإرشاد: ج 1 ص230 عن الحارث الأعور وفيه «المجاهد» بدل «الغازي»، مستطرفات السرائر: ص158 ح28، بحار الأنوار: ج2 ص43 ح12.
  197. غرر الحكم: ح7526، عيون الحكم والمواعظ: ص410 ح6976.
  198. تاريخ بغداد: ج4 ص16 الرقم 1609، مسند الشهاب: ج1 ص321 ح542 وج 2 ص24 ح808،الفردوس: ج4 ص22 ح6063 وص 55 ح6174 كلاهما نحوه، كنز العمال: ج6 ص84 ح14946 نقلاً عن ابن النجار وكلّها عن عائشة.
  199. مسند ابن حنبل: ج5 ص309 ح15614، المعجم الكبير: ج20 ص186 ح407، الدعاء للطبراني: ص 527 ح1887، تفسير ابن كثير: ج6 ص416، الزهد لابن المبارك: ص501 ح1429 عن أبي سعيد المقبري نحوه، كنز العمّال: ج1 ص428 ح1846.
  200. فلاح السائل: ص92 ح26، بحار الأنوار: ج93 ص319 ح25.
  201. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص379 ح5803، الكافي: ج2 ص460 ح1 عن أبي حمزة الثماليعن الإمام الباقر عليه‌‌السلام وح 4 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر والإمام زين العابدين عليهماالسلام، ثواب الأعمال: ص199 ح1 عن الحسن بن زيد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحار الأنوار: ج72 ص195 ح18.
  202. سنن ابن ماجة: ج2 ص1408 ح4212، مسند إسحاق بن راهويه: ج3 ص1028 ح1777،المعجم الأوسط: ج9 ص149 ح9383 وليس فيه «البرّ»، مسند أبي يعلى: ج4 ص298 ح4495، تهذيب الكمال: ج13 ص99 الرقم 2841 كلاهما نحوه وكلّها عن عائشة، كنز العمّال: ج16 ص465 ح45465.
  203. الكافي: ج2 ص152 ح15 عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام وص 347 ح4، الأمالي للمفيد: ص98 ح8 كلاهما عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الباقر عن الإمام عليّ عليهماالسلام وفيهما «الطاعة» بدل «الخير»، بحار الأنوار: ج74 ص121 ح83؛ صحيح ابن حبّان: ج2 ص182 ح440 عن أبي بكرة وفيه «الطاعة» بدل «الخير»، كنز العمّال: ج3 ص364 ح6958.
  204. السنن الكبرى: ج10 ص62 ح19870، مسند الشهاب: ج2 ص27 ح815، تاريخ بغداد: ج5ص 184 الرقم 2631 وفيه «عمل» بدل «شيء» وكلّها عن أبي هريرة، تفسير الثعلبي: ج5 ص285 ح143 عن مكحول، كنز العمّال: ج3 ص368 ح6985.
  205. غرر الحكم: ج1 ص388 ح1496، عيون الحكم والمواعظ: ص28 ح368 وفيه «أجرا» بدل «جزاء»، مستدرك الوسائل: ج12 ص122 ح13686.
  206. صحيح مسلم: ج3 ص1255 ح14، سنن أبي داود: ج3 ص117 ح2880، سنن الترمذي: ج3ص 660 ح1376 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج15 ص952 ح43655؛ منية المريد: ص103، عوالي اللآلي: ج1 ص97 ح10، بحار الأنوار: ج2 ص22 ح65.
  207. كنز العمّال: ج15 ص955 ح43670 نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب عن أنس.
  208. كذا في الأصل، ولعلّ الصواب: ثلاث للميّت بعد موته فصحّف، أو هو: بعد موتك، فصحّف ـ واللّه‌‌ أعلم هامش المصدر.
  209. التاريخ الكبير: ج6 ص374 ح2679 عن أبي كبشة.
  210. المُرابَطَةُ: ملازمة ثغر العدوّ لسان العرب: ج7 ص302 «ربط».
  211. المعجم الكبير: ج8 ص206 ح7831، مسند ابن حنبل: ج8 ص292 ح22310، مجمع الزوائد: ج 1 ص408 ح768 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي اُمامة الباهلي، كنز العمّال: ج15 ص952 ح43656 وراجع مسند الشاميّين: ج1 ص221 ح396.
  212. سنن ابن ماجة: ج1 ص88 ح242، صحيح ابن خزيمة: ج4 ص121 ح2490 نحوه، تفسيرالقرطبي: ج19 ص99 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج15 ص952 ح43657؛ معدن الجواهر: ص59، تنبيه الخواطر: ج2 ص110 كلاهما عن ابن عبّاس نحوه.
  213. الدّيوان: جَريدةُ الحِسابِ، ثمّ اُطلِقُ على الحساب (المصباح المنير: ص204 «دون»).
  214. جامع الأخبار: ص283 ح756، بحار الأنوار: ج104 ص97 ح59.
  215. مسند ابن حنبل: ج5 ص309 ح15616، المعجم الكبير: ج20 ص187 ح410، شعب الإيمان: ح 7 ص405 ح10773 نحوه وكلّها عن معاذ بن أنس، كنز العمّال: ج3 ص896 ح9076؛ مستدرك الوسائل: ج13 ص460 ح15895 نقلاً عن درر اللآلي عن أنس.
  216. القَلِيْبُ: البِئْرُ الصحاح: ج1 ص206 «قلب».
  217. الكافي: ج7 ص57 ح5، كتاب من لا يحصره الفقيه: ج4 ص246 ح5582 وج 1 ص185ح 555، الخصال: ص323 ح9 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي كهمس، بحار الأنوار: ج103 ص64 ح3.
  218. الكافي: ج5 ص9 ح1، تهذيب الأحكام: ج6 ص124 ح217 عن حفص بن غياث، الخصال: ص 240 ح89، بحار الأنوار: ج100 ص23 ح15.
  219. صحيح مسلم: ج2 ص705 ح69، سنن النسائي: ج5 ص76، سنن ابن ماجة: ج1 ص74 ح203وليس فيه «في الإسلام» وكلّها عن المنذر بن جرير عن أبيه، كنز العمّال: ج15 ص780 ح43078.
  220. سنن الترمذي: ج5 ص45 ح2677، سنن ابن ماجة: ج1 ص76 ح210، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص120 ح289 كلاهما نحوه وكلّها عن عمرو بن عوف المزني، كنز العمّال: ج1 ص179 ح908.
  221. يَنعَشُ: أي يقول ويذكر (اُنظر: لسان العرب: ج6 ص356 «نعش»).
  222. مسند ابن حنبل: ج4 ص529 ح13805، مجمع الزوائد: ج1 ص408 ح767 كلاهما عن أنس،كنز العمّال: ج3 ص64 ح5509.
  223. صحيح مسلم: ج4 ص2060 ح16، سنن أبي داود: ج4 ص201 ح4609، سنن الترمذي: ج5ص 43 ح2674 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج15 ص780 ح43077؛ منية المريد: ص102.
  224. الكافي: ج1 ص35 ح4 عن أبي عبيدة الحذّاء، تحف العقول: ص297، المحاسن: ج1 ص96ح 60 عن محمّد بن مسلم، منية المريد: ص111، ثواب الأعمال: ص161 ح1 عن ميمون القدّاح نحوه، بحار الأنوار: ج2 ص19 ح53.
  225. الجَوْرُ: نقيض العدل القاموس المحيط: ج1 ص394 «جور».
  226. الأمالي للمفيد: ص191 ح19، المحاسن: ج1 ص95 ح59 وفيه «من استنّ بسنّة» بدل «سنّ سنّة» في الموضعين وكلاهما عن إسماعيل الجعفي، بحار الأنوار: ج71 ص258 ح6.
  227. الكافي: ج7 ص57 ح4، بحار الأنوار: ج82 ص63 ح4.
  228. الأمالي للطوسي: ص237 ح420 عن عبد الخالق بن عبد ربّه، بحار الأنوار: ج71 ص258 ح4.
  229. الكافي: ج7 ص56 ح1، تهذيب الأحكام: ج9 ص232 ح909 وفيه «هو» بدل «هدى» وكلاهماعن هشام بن سالم، الخصال: ص151 ح184 عن الحلبي نحوه، بحار الأنوار: ج71 ص257 ح3.
  230. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص481 ح4689، مكارم الأخلاق: ج1 ص471 ح1610، مشكاةالأنوار: ص486 ح1624 نحوه، بحار الأنوار: ج82 ص124 ح18.
  231. الكافي: ج6 ص3 ح12، عدّة الداعي: ص77 كلاهما عن الفضل بن أبي قرّة عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام،الأمالي للصدوق: ص603 ح837 عن إبراهيم بن محمّد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، روضة الواعظين: ص470، بحار الأنوار: ج75 ص2 ح2.
  232. عوالي اللآلي: ج1 ص340 ح107، بحار الأنوار: ج88 ص311 ح16 عن عمر بن محمّد بن يزيد.
  233. بحار الأنوار: ج87 ص281 ح72 نقلاً عن الاختيار.
  234. الإنسان: 20.
  235. الإسراء: 9، وراجع هود: 11، فاطر: 7.
  236. الحديد: 7.
  237. الملك: 12.
  238. آل عمران: 172 ـ 174.
  239. آل عمران: 179.
  240. الفتح: 29، وراجع المائدة: 9.
  241. النساء: 162.
  242. الحديد: 18.
  243. الأحزاب: 43 و 44.
  244. فصّلت: 8، وراجع التين: 4 ـ 6، الإنشقاق: 25.
  245. الشورى: 22 و 23.
  246. البروج: 11.
  247. التغابن: 9.
  248. طه: 75.
  249. السجدة: 17.
  250. آل عمران: 133.
  251. آل عمران: 136.
  252. الزمر: 73 و 74.
  253. العنكبوت: 58.
  254. النحل: 30، وراجع الزمر: 10.
  255. في تاريخ اليعقوبي هنا وفي الموردين الآتيين: «انطلقوا إلى الجنّة بغير حساب» بدل «يبشّرونهم بالجنّة».
  256. دعائم الإسلام: ج2 ص325 ح1226 عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم‌‌السلام، تاريخ اليعقوبي: ج2ص 303 عن الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام، الزهد: ص170 ح253 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام وكلاهما نحوه؛ حلية الأولياء: ج3 ص139 الرقم 235 عن ثابت بن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام، البداية والنهاية: ج9 ص133، تفسير القرطبي: ج16 ص40 عن الإمام زين العابدين عليه‌‌السلام وكلاهما نحوه وراجع شعب الإيمان: ج6 ص263 ح8086، تنبيه الخواطر: ج1 ص124.
  257. الضّربُ: الصِّنفُ من الشيء القاموس المحيط: ج1 ص95 «ضرب».
  258. الكافي: ج2 ص126 ح8، المحاسن: ج1 ص412 ح940، مشكاة الأنوار: ص176 ح454 كلّهاعن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج69 ص245 ح19.
  259. الكافي: ج1 ص468 ح5 عن الحسن بن عليّ بن بنت إلياس، تهذيب الأحكام: ج1 ص451ح 1469 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، تفسير القمّي: ج2 ص254، تأويل الآيات الظاهرة: ج2 ص525 ح39 كلاهما عن إسماعيل بن همام، الدعوات: ص274 ح786 من دون اسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم‌‌السلام وكّلها نحوه، بحار الأنوار: ج46 ص152 ح13.
  260. صحيح مسلم: ج3 ص1510 ح145، مسند ابن حنبل: ج4 ص275 ح12401، المستدرك على الصحيحين: ج3 ص481 ح5798 كلّها عن أنس.
  261. كنز العمّال: ج14 ص486 ح29365 نقلاً عن الديلمي عن أنس.
  262. صحيح البخاري: ج3 ص1187 ح3078، سنن الترمذي: ج4 ص180 ح1648، سنن ابن ماجة: ج 2 ص1448 ح4330 كلّها عن سهل بن سعد الساعدي، كنز العمّال: ج14 ص456 ح39245؛ التبيان في تفسير القرآن: ج3 ص71، مجمع البيان: ج2 ص902.
  263. القابُ: بِمعنى القَدْرُ النهاية: ج4 ص118 «قرب».
  264. صحيح البخاري: ج3 ص1187 ح3080، مسند ابن حنبل: ج3 ص530 ح10264، صحيح ابن حبّان: ج16 ص435 ح7418 نحوه وكلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج4 ص304 ح10615.
  265. غرر الحكم: ح3736، عيون الحكم والمواعظ: ص163 ح3469.
  266. غرر الحكم: ح1024.
  267. غرر الحكم: ح4688، عيون الحكم والمواعظ: ص218 ح4283.
  268. نهج البلاغة: الخطبة 114، عيون الحكم والمواعظ: ص410 ح6965 وليس فيه «شيء».
  269. غرر الحكم: ح1443.
  270. غرر الحكم: ح4692،عيون الحكم والمواعظ: ص217 ح4265، وراجع المصيبة، المصيبة الكبرى.
  271. نَكِدَ: اشتَدَّ وَعَسُرَ القاموس المحيط: ج1 ص342 «نكد».
  272. غرر الحكم: ح9020.
  273. في نهج البلاغة: «الوُلَّهِ العِجال». قال الطريحي: الوُلَّه: جمع الوالِه، هو الذاهبُ عَقلُه، والعِجال: جمع عُجُول؛ وهي التي تفقد وَلَدَها مجمع البحرين: ج3 ص1975 «وله».
  274. الجؤار: رفع الصوت والإستغاثة النهاية: ج1 ص232 «جأر».
  275. التَبتُّلُ: الانقطاع عن الدنيا إلى اللّه‌‌ تعالى لسان العرب: ج11 ص42 «بتل».
  276. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص519 ح1484، الأمالي للمفيد: ص160 ح2 عن مجاهد، مصباح المتهجّد: ص663 ح730 عن عبد الرحمن بن جندب عن أبيه، فتح الأبواب: ص169 كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج91 ص100 ح4؛ حلية الأولياء: ج1 ص77 عن بكر بن خليفة نحوه.
  277. در نهج البلاغة خطبه 52 آمده: «دعوتم بهديل الحمام؛ همچون كبوتران بانگ سر دهيد» و در بحار الأنوار ج88 ص100 آمده: «دعوتم دعاء الحمام؛ همچون كبوتران بناليد».
  278. السجدة: 16.
  279. الأشعَثُ: المُغبّرُ الرأس القاموس المحيط: ج1 ص168 «شعث».
  280. الجَيبُ: القميصُ، ويقال: الجيوب، الصدور مجمع البحرين: ج1 ص345 «جيب».
  281. مادَ يميدُ: إذا مال وتحرّك النهاية: ج4 ص379 «ميد».
  282. نهج البلاغة: الخطبة 97، بحار الأنوار: ج69 ص307 ح29.
  283. نهج البلاغة: الخطبة 193، صفات الشيعة: ص97 ح35، الأمالي للصدوق: ص667 ح897 كلاهما عن عبد الرحمن بن كثير الهاشمي عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم‌‌السلام، تحف العقول: ص159، بحار الأنوار: ج67 ص342 ح51؛ تذكرة الخواصّ: ص139 عن ابن عبّاس نحوه.
  284. نهج البلاغة: الكتاب 59، بحار الأنوار: ج33 ص511 ح708.
  285. الغارات: ج2 ص635، بحار الأنوار: ج78 ص35 ح117.
  286. يقال: أدلجَ ـ بالتخفيف ـ: إذا سار من أوّل الليل، وادّلَجَ ـ بالتشديد ـ: إذا سار من آخره (النهاية: ج2ص 129 «دلج». شبّهه بالمسافر إلى مكان بعيد فهو يخرج من آخر الليل حاملاً معه الزاد.
  287. غرر الحكم: ج3 ص91 ح3906، عيو الحكم والمواعظ: ص22 ح144 وليس فيه ذيله، مستدرك الوسائل: ج11 ص227 ح12816.
  288. غرر الحكم: ح10320، عيون الحكم والمواعظ: ص524 ح9540 وفيه صدره وفيه «يُعقّبك» بدل«يُكسبك» وص 528 ح9617 وفيه ذيله.
  289. غرر الحكم: ح1971.
  290. نهج البلاغة: الحكمة 113، غرر الحكم: ح10467، عيون الحكم والمواعظ: ص531 ح9657،بحار الأنوار: ج69 ص409 ح122؛ الفصول المهمّة: ص115.
  291. غرر الحكم: ح10490، عيون الحكم والمواعظ: ص532 ح9692.
  292. غرر الحكم: ح2236، وراجع عيون الحكم والمواعظ: ص88 ح2093.
  293. الكافي: ج8 ص76 ح29، الأمالي للصدوق: ص596 ح822 بزيادة «العاملين» بعد «الراغبين» و كلاهما عن سعيد بن المسيّب، تحف العقول: ص252، بحار الأنوار: ج78 ص146 ح6.
  294. الرَّهْبَةُ: الخَوفُ والفَزَعُ لسان العرب: ج1 ص436 «رهب».
  295. الصحيفة السجّاديّة: ص106 الدعاء 25، المصباح للكفعمي: ص219.
  296. الهَمسُ: الكلامُ الخَفيُّ لسان العرب: ج6 ص250 «همس».
  297. الصحيفة السجّاديّة: ص48 الدعاء 9.
  298. الصحيفة السجّاديّة: ص179 الدعاء 45 وص 95 الدعاء 22 نحوه، مصباح المتهجّد: ص647ح 718، المزار الكبير: ص627 وفيه «عذاب» بدل «عقاب»، الإقبال: ج1 ص429 وفيه «غم» بدل «عقاب»، المصباح للكفعمي: ص853، بحار الأنوار: ج98 ص176 ح1.
  299. احتسابا أي فعله مخلصا متقرّبا إلى اللّه‌‌ سبحانه وعدة من الأعمال الصالحات التى لها أجر.
  300. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص294 ح905، الأمالي للصدوق: ص280 ح310، روضةالواعظين: ص344 كلّها عن بلال، بحار الأنوار: ج84 ص124 ح21.
  301. تهذيب الأحكام: ج2 ص284 ح1131، الخصال: ص448 ح50، ثواب الأعمال: ص53 ح1 كلّهاعن سعد بن طريف، بحار الأنوار: ج84 ص104 ح1.
  302. الكافي: ج3 ص307 ح30، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص288 ح891 كلاهما عن الحارث بن مغيرة النضري، الأمالي للصدوق: ص283 ح311 عن الحارث بن المغيرة النصري، المحاسن: ج1 ص121 ح129 عن الحارث البصري، بحار الأنوار: ج84 ص174 ح3.
  303. كنز العمّال: ج7 ص313 ح19041 نقلاً عن الحاكم في تاريخه وأبي الشيخ، السنن الكبرى: ج1ص 636 ح2039، تاريخ بغداد: ج6 ص73 ح3107، تفسير الثعلبي: ج4 ص84 كلّها عن أبي هريرة وفيها «أذن» بدل «أدى».
  304. استأنف العمل: كناية عن غفران الذنوب، يعني غفر اللّه‌‌ له مامضى من ذنوبه وصار كيوم ولدته اُمّه هامش المصدر.
  305. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص427 ح1260، ثواب الأعمال: ص59 ح2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وفيه «الجماعة» بدل «الجمعة»، بحار الأنوار: ج89 ص192 ح33.
  306. النوادر للراوندي: ص150 ح213 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم‌‌السلام، الدعوات: ص173 ح486،دعائم الإسلام: ج1 ص179 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحار الأنوار: ج68 ص289 ح47؛ كنز العمّال: ج15 ص868 ح43453 نقلاً عن الديلمي عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام.
  307. تهذيب الأحكام: ج4 ص152 ح421 عن عبد الرحمن بن عوف عن أبيه، فضائل الأشهر الثلاثة: ص 53 ح31 عن علي بن فضال عن أبيه عن الإمام الرضا عليه‌‌السلام، بحار الأنوار: ج96 ص375 ح63؛ السنن الكبرى للنسائي: ج2 ص89 ح2520، مسند ابن حنبل: ج1 ص413 ح1688، مسند أبي يعلى: ج1 ص395 ح860 كلّها عن أبي سلمة بن عبد الرحمن عن أبيه، كنز العمّال: ج8 ص480 ح23722.
  308. في المصادر الاُخرى: «من» بدل «في».
  309. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص74 ح1769 عن الإمام الحسن عليه‌‌السلام، علل الشرائع: ج2 ص379ح 1، الخصال: ص346 ح14 كلاهما عن الحسن بن عبد اللّه‌‌ عن آبائه عن الإمام الحسن عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، الاختصاص: ص38 عن الحسين بن عبد اللّه‌‌ عن أبيه عن جدّه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، الإقبال: ج1 ص30، بحار الأنوار: ج9 ص299 ح3.
  310. الكافي: ج4 ص76 ح7، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص105 ح1849.
  311. عيون أخبار الرضا عليه‌‌السلام: ج2 ص36 ح92 عن سليمان الفراء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم‌‌السلام، بحارالأنوار: ج96 ص266 ح12.
  312. فضائل الأشهر الثلاثة: ص38 ح16، الأمالي للصدوق: ص636 ح852 كلاهما عن مالك بن أنسعن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، روضة الواعظين: ص440، بحار الأنوار: ج47 ص20 ح16.
  313. دعائم الإسلام: ج1 ص284، بحار الأنوار: ج97 ص124 ح7.
  314. مستدرك الوسائل: ج9 ص357 ح11067 نقلاً عن القطب الرّاونديّ في كتاب لبّ اللّباب.
  315. الكافي: ج4 ص337 ح8 عن ابن فضال، عن رجال شتّى، عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص204 ح2141 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، بحار الأنوار: ج99 ص189 ح24.
  316. السنن الكبرى: ج5 ص581 ح10962، المصنّف لابن أبي شيبة: ج4 ص574 كلاهما عنأبي قتادة، السنن الكبرى للنسائي: ج3 ص23 ح4363، مسند ابن حنبل: ج3 ص178 ح8081 كلاهما عن أبي هريرة عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، كنز العمّال: ج4 ص404 ح11129.
  317. ما بين المعقوفين أثبتناه من شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد.
  318. ما بين المعقوفين أثبتناه من شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد.
  319. السيرة النبوية لابن هشام: ج2 ص279، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج14 ص146 نحوه؛بحار الأنوار: ج19 ص339.
  320. ما بين المعقوفين أثبتناه من شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد.
  321. نهج البلاغة: الخطبة 148، بحار الأنوار: ج32 ص80 ح52.
  322. الإرشاد: ج2 ص110، إعلام الورى: ج1 ص467، بحار الأنوار: ج45 ص54؛ تاريخ الطبري: ج 5 ص451.
  323. تحف العقول: ص14، بحار الأنوار: ج77 ص67 ح6.
  324. مسند ابن حنبل: ج10 ص179 ح26578، المعجم الكبير: ج23 ص393 ح938، مسند ابن مبارك: ص164 كلّها عن امّ سلمة، كنز العمّال: ج6 ص428 ح16395.
  325. المعجم الأوسط: ج8 ص227 ح8477 عن ابن عباس، كنز العمّال: ج3 ص176 ح6031؛ قرب الإسناد: ص94 ح315 نحوه، بحار الأنوار: ج75 ص3 ح4.
  326. الكافي: ج2 ص89 ح3، مشكاة الأنوار: ص63 ح82 كلاهما عن حفص بن غياث، بحار الأنوار: ج 71 ص61 ح1.
  327. الكافي: ج4 ص569 ح1، تهذيب الأحكام: ج6 ص28 ح54، كامل الزيارات: ص95 ح94 عن الإمام الكاظم عليه‌‌السلام، بحار الأنوار: ج100 ص265 ح3.
  328. تاريخ دمشق: ج19 ص268 ح4438، مسند ابن الجعد: ص327 نحوه، كنز العمّال: ج3 ص764ح 8685 وراجع مسند ابن حنبل: ج4 ص313 ح12596.
  329. الخرائج والجرائح: ج1 ص387 ح16 عن محمّد بن فضيل الصيرفي، طبّ الأئمّة لابني بسطام: ص 17 عن عبد اللّه‌‌ بن سنان عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، بحار الأنوار: ج50 ص53 ح27.
  330. ثواب الأعمال: ص339، مكارم الأخلاق: ج1 ص462 وليس فيه ذيله، أعلام الدين: ص419،بحار الأنوار: ج7 ص216 ح116؛ بغية الباحث: ص216.
  331. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص16 ح4968، الأمالي للصدوق: ص516 ح707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص316 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحار الأنوار: ج76 ص335 ح1.
  332. نزهة الناظر: ص50 ح94، أعلام الدين: ص295، بحار الأنوار: ج77 ص174 ح8 وراجع تحفالعقول: ص59 والمستدرك على الصحيحين: ج3 ص306 ح5193.
  333. الكافي: ج3 ص219 ح6 عن جابر؛ فتح الباري: ج1 ص196 ذيل ح102، سبل الهدى والرشاد: ج 9 ص142 كلاهما نحوه.
  334. الكافي: ج3 ص220 ح10، ثواب الأعمال: ص233 ح1، الأمالي للصدوق: ص633 ح849 كلّها عن جابر بن يزيد الجعفي، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص188 ح574 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، بحار الأنوار: ج82 ص114 ح2.
  335. الخصال: ص180 ح245 عن عقبة بن عامر، بحار الأنوار: ج82 ص115 ح3؛ مسند ابن حنبل: ج 6 ص119 ح17299، المعجم الكبير: ج17 ص300 ح829، تاريخ دمشق: ج51 ص89 ح10770 كلّها عن عقبة بن عامر عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، كنز العمّال: ج3 ص281 ح6555.
  336. نهج البلاغة: الكتاب 35، الغارات: ج2 ص764، بحار الأنوار: ج33 ص594 ح740.
  337. العُقبَةُ: النَوبَةُ والبَدَل القاموس المحيط: ج1 ص106 «عقب».
  338. مسند ابن حنبل: ج2 ص105 ح4009، السنن الكبرى للنسائي: ج5 ص250 ح8807، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص100 ح2453 كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج10 ص376 ح29869.
  339. الإجتياح: الإستئصال والهلاك لسان العرب: ج2 ص431 «جوح».
  340. استحلسنا الخوفُ: أي لازمناه ولم نفارقه النهاية: ج1 ص424 «حلس».
  341. حَوْزَةُ الإسلام: حدوده ونواحيه مجمع البحرين: ج1 ص473 «حوز».
  342. الحُرمَةُ: ما لا تحلّ انتهاكه المصباح المنير: ص131 «حرم».
  343. نهج البلاغة: الكتاب 9، وقعة صفّين: ص89 نحوه، بحار الأنوار: ج33 ص111 ح408؛ المناقبللخوارزمي: ص252 نحوه. 8. المآب: المَرجِعُ الصحاح: ج1 ص89 «أوب».
  344. نهج البلاغة: الكتاب 78، بحار الأنوار: ج7 ص203 ح8.
  345. نهج البلاغة: الخطبة 74، بحار الأنوار: ج29 ص612 ح27.
  346. نهج البلاغة: الكتاب 47، بحار الأنوار: ج100 ص90 ح75.
  347. نهج البلاغة: الكتاب 62، المسترشد: ص366، الغارات: ج1 ص320 عن عبد الرحمن بن جندب عن أبيه، الصراط المستقيم: ج2 ص300 عن الحسين بن كثير عن أبيه وليس فيهما «راج»، بحار الأنوار: ج33 ص572؛ الإمامة والسياسة: ج1 ص179.
  348. النجم: 31. 2. طه: 15.
  349. النساء: 123 و 124. 4. الأنعام: 132 وراجع الأحقاف: 19.
  350. أعلام الدين: ص336 ح12 عن ابن عباس، عيون الحكم والمواعظ: ص401 ح6767 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج103 ص27 ح37.
  351. الكافي: ج8 ص47 ح8، عدة الداعي: ص183، أعلام الدين: ص221، بحارالأنوار: ج77 ص36ح 7.
  352. الخصال: ص7 ح20، معاني الأخبار: ص178 ح2، الزهد للحسين بن سعيد: ص150 ح218 عن هشام بن سالم وفيه «ملاقيه» بدل «مجزيّ به»، روضة الواعظين: ص536، بحارالأنوار: ج77 ص20 ح3. المستدرك على الصحيحين: ج4 ص361 ح7921، كنزالعمّال: ج7 ص782 ح21388.
  353. غرر الحكم: ح6463 و 6464، عيون الحكم والمواعظ: ص353 ح5964 و 5965.
  354. هود: 56.
  355. تفسير العياشي: ج2 ص151 ح42، بحارالأنوار: ج71 ص112.
  356. غرر الحكم: ح7310، عيون الحكم والمواعظ: ص401 ح6767.
  357. البَغتَةُ: الفَجأة لسان العرب: ج2 ص10 «بغت».
  358. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص310 ح558؛ تحف العقول: ص367 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام نحوه، بحارالأنوار: ج78 ص250 ح94.
  359. الغَرور: كلّ ما يغرّ الإنسان من مال وجاه وشهوه وشيطان، وقد فُسِّر بالشيطان إذ هو أخبث الغارّين،وبالدنيا لما قيل: الدنيا تغُرُّ وتضُرّ وتمرُّ مفردات الفاظ القرآن: ص604 «غرو».
  360. تذكرة الخواص: ص122، المناقب للخوارزمي: ص370 ح389؛ عيون الحكم والمواعظ: ص91 ح2146 كلاهما نحوه، بحارالأنوار: ج77 ص296 ح4.
  361. غرر الحكم: ح6273، عيون الحكم والمواعظ: ص331 ح5672 وفيه «أجرا» بدل «جزاءً».
  362. غرر الحكم: ح3820، عيون الحكم والمواعظ: ص174 ح3614.
  363. غرر الحكم: ح3824، عيون الحكم والمواعظ: ص174 ح3620.
  364. قَسَرَه على الأمر: أكرهه عليه وقهره، وكذلك اقتسره عليه الصحاح: ج2 ص791 «قسر».
  365. حَضَرَ واحْتَضَرَ: إذا نزل به الموت لسان العرب: ج4 ص199 «حضر».
  366. الجَدَثُ: القبر، والجمع: أجداث النهاية: ج1 ص242 «جدث».
  367. الرّفات: ما بلي فتَفَتَّت تاج العروس: ج3 ص54 «رفت».
  368. نهج البلاغة: الخطبة 83، تحف العقول: ص210 نحوه وراجع دستور معالم الحكم: ص53 وص 78 وحلية الأولياء: ج1 ص78.
  369. الصحيفة السجادية: ص154 الدعاء 40، الدعوات: ص178 ح492 وفيه «مستكبرين» بدل«مستكرهين».
  370. الكافي: ج2 ص146 ح13، الخصال: ص243 ح98، الزهد للحسين بن سعيد: ص83 ح51 كلّهاعن يعقوب بن شعيب، بحارالأنوار: ج75 ص38 ح35. المعجم الكبير: ج6 ص253 ح6137، تاريخ دمشق: ج7 ص407 كلاهما عن سلمان نحوه، كنزالعمّال: ج15 ص856 ح43405.
  371. الكافي: ج1 ص547 ح25 عن محمد بن زيد الطبري، تهذيب الأحكام: ج4 ص139 ح395،المقنعة: ص284 كلاهما عن محمد بن يزيد الطبري وبزيادة «وعلى الخلاف العقاب» في آخره.
  372. بحارالأنوار: ج95 ص462 نقلاً عن أحمد بن حسين بن محمد المعروف بابن متويه.
  373. صحيح مسلم: ج4 ص2162 ح56، مسند ابن حنبل: ج4 ص252 ح12266، صحيح ابن حبّان: ج 2 ص101 ح377 كلاهما نحوه وكلها عن انس، كنز العمّال: ج1 ص68 ح262.
  374. صحيح مسلم: ج4 ص2162 ح57، المعجم الأوسط: ج3 ص188 ح2886، تاريخ بغداد: ج2ص 3 نحوه، الفردوس: ج3 ص312 ح4941 وفيه «يؤخّر» بدل «يدخّر» وكلّها عن أنس.
  375. قَرَى الضّيفَ: أضافَهُ، قَرَيتُ الضَّيفَ: أحسنت إليه (لسان العرب: ج15 ص179 «قرا»).
  376. المعجم الكبير: ج6 ص276 ح6213، المستدرك على الصحيحين: ج3 ص706 ح6560 نحوه،كنز العمّال: ج6 ص450 ح16489.
  377. در المستدرك على الصحيحين، چنين آمده است:... و به پيمان، وفا مى‌‌نمود؛ امّا اسلام را درك نكرد. آيا براى اين كارهايش اجرى [اخروى] دارد؟.…
  378. مع أخذ روايات اُخرى في نظر الاعتبار، يمكن أن يقال: إنّ أجر الكافر يكون في عاجل دنياه، و أما المؤمن فيؤجر في الدنيا والآخرة.
  379. المصنّف لعبد الرزّاق: ج3 ص173 ح5200 تفسير الطبري: ج15 الجزء 30 ص270 كلاهما عن محمّد بن كعب القرظي، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج14 ص233 وكلّها نحوه، المغازي: ج1 ص222؛ بحار الأنوار: ج20 ص126 ح50.
  380. با در نظر گرفتن روايات ديگر، مى‌‌توان گفت كه اجر كافر در همين دنياست و اجر مؤمن، در دنيا وآخرت، هر دو.
  381. الرحمن: 60.
  382. شُعب الإيمان: ج6 ص525 ح9145 عن ابن عباس، كنز العمّال: ج2 ص43 ح3049.
  383. الفردوس: ج1 ص152 ح554 عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج6 ص392 ح16211.
  384. المَدَرُ: الطينُ، وقيل: الطينُ العَلِكُ الذي لا يُخالطه رمل المصباح المنير: ص566 «مدر».
  385. الفردوس: ج2 ص313 ح3417 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام.
  386. المراسيل مع الأسانيد: ص119 ح10.
  387. غافر: 46.
  388. المستدرك على الصحيحين: ج2 ص278 ح3001، شُعب الإيمان: ج1 ص261 ح281، تفسير ابن كثير: ج7 ص138، مسند البزّار: ج4 ص284 ح1454، الفردوس: ج4 ص72 ح6224 كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج2 ص39 ح3038.
  389. وَلِعَ به: أي لَجَّ في أمره وحرص على إيذائه تاج العروس: ج11 ص532 «ولع».
  390. هادَهُ: أفزعه (لسان العرب: ج3 ص440 «دهيد»).
  391. الكافي: ج2 ص188 ح3، المؤمن: ص50 ح123، أعلام الدين: ص443 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام.إرشاد القلوب: ص148 من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم‌‌السلام، بحار الأنوار: ج8 ص314 ح92.
  392. ثواب الأعمال: ص203 ح1 عن عليّ بن يقطين، بحار الأنوار: ج74 ص305 ح52.
  393. يَتَحنَّثُ: يفعل فعلاً يخرج به في الإثم والحرج، وقيل: يتَقَرَّبُ به إلى اللّه‌‌ النهاية: ج1 ص449 «حنث».
  394. صحيح البخاري: ج5 ص2233 ح5646 وج 2 ص774 ح2107، صحيح مسلم: ج1 ص114ح 195 نحوه، الأدب المفرد: ص34 ح70.
  395. ناقة عشراء: مضى لحملها عشرة أشهر، وقيل: ثمانية، والأوّل أولى لمكان لفظه لسان العرب: ج4 ص572 «عشر».
  396. المعجم الكبير: ج8 ص77 ح7412، المستدرك على الصحيحين: ج3 ص707 ح6562، اُسدالغابة: ج3 ص23 الرقم 2507 كلاهما نحوه وراجع التاريخ الكبير: ج4 ص319 الرقم 2978.
  397. عوالي اللآلي: ج1 ص410 ح77.
  398. الكافي: ج2 ص463 ح1.
  399. أحدهما عليهما السلام هامش المصدر.
  400. المؤمن: ص29 ح52، بحار الأنوار: ج67 ص64 ح9.
  401. العاني: الأسيرُ، وقوم عُناة الصحاح: ج6 ص2440 «عنا».
  402. مسند أبي يعلى: ج6 ص270 ح6929، مسند إسحاق بن راهويه: ج4 ص102 ح1869، المعجم الكبير: ج23 ص279 ح606 وص 391 ح932 كلّها نحوه، كنز العمّال: ج6 ص451 ح16494.
  403. وكان ابن عمّها.
  404. صحيح مسلم: ج1 ص196 ح365، مسند ابن حنبل: ج9 ص384 ح24675، صحيح ابن حبّان: ج 2 ص41 ح331، كنز العمّال: ج6 ص451 ح16492.
  405. مسند ابن حنبل: ج5 ص393 ح15923، السنن الكبرى للنسائي: ج6 ص507 ح11649، المعجم الكبير: ج7 ص39 ح6319، التاريخ الكبير: ج4 ص72 الرقم 1995 كلّها نحوه، اُسد الغابة: ج2 ص532 الرقم 2191، كنز العمّال: ج1 ص72 ح281.
  406. تحف العقول: ص508، بحارالأنوار: ج14 ص311 ح17.
  407. الحَسَكُ: عُشبَةٌ شوكها مُدَحرج، الواحدة حَسَكَة مجمع البحرين: ج1 ص405 «حسك».
  408. قصص الأنبياء لابن كثير: ج2 ص277، البداية والنهاية: ج2 ص15، كنزالعمّال: ج16 ص3ح 43675 نقلاً عن ابن عساكر عن أبي الدرداء.
  409. الاختصاص: ص337 عن الأوزاعي، المصنف لعبد الرزاق: ج11 ص300 ح20593 عن عبدالرحمن بن أبي ليلى عن داود عليه‌‌السلام وليس فيه ذيله.
  410. المطالب العالية: ج3 ص154 ح3130، تاريخ أصبهان: ج1 ص148 ح106، تاريخ دمشق: ج67ص 260 ح13582، الفردوس: ج3 ص305 ح4917 كلّها عن أبي ذر، كنزالعمّال: ج16 ص4 ح43676.
  411. المناقب لابن شهر آشوب: ج1 ص46 عن قتادة، روضة الواعظين: ص63، بحارالأنوار: ج18ص 197 ح30.
  412. مراد روايت، قابليت ابدى بودن آتش براى برخى مردمان را بيان مى‌‌كند، نه آن كه همه گناهكاران تا ابد در آتش خواهند ماند.
  413. الصَّفْصَافُ: شجر معروف، وهو شجر الخلاف بلغة أهل الشام مجمع البحرين: ج2 ص1036«صصف».
  414. العُلَّيْقُ: هو من شجر الشوك لا يعظم تاج العروس: ج13 ص348 «علق».
  415. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص307 ح512.
  416. غرر الحكم: ح4649 و 4650، عيون الحكم والمواعظ: ص207 ح4152 و 4153.
  417. نهج البلاغة: الخطبة 154، تنبيه الخواطر: ج2 ص18 وفيه «ومُرَّت» بدل «وأمَرَّت».
  418. غرر الحكم: ح7214، عيون الحكم والمواعظ: ص396 ح6694.
  419. تحف العقول: ص153، الغارات: ج2 ص635 نحوه، بحارالأنوار: ج77 ص294 ح2.
  420. غرر الحكم: ح8052، عيون الحكم والمواعظ: ص432 ح7428.
  421. غرر الحكم: ح8363، عيون الحكم والمواعظ: ص455 ح8209.
  422. الغِبْطَة: النِّعْمةُ والسُّرورُ النهاية: ج3 ص340 «غبط».
  423. الكافي: ج2 ص458 ح19، الأمالي للطوسي: ص473 ح1032 عن الحارث الهمداني عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام عن رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله و ليس فيه ذيله، تحف العقول: ص489 عن الإمام العسكري عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج78 ص373 ح19؛ المعجم الكبير: ج9 ص106 ح8553، تاريخ دمشق: ج33 ص176 كلاهما عن عبداللّه‌‌ بن مسعود من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم‌‌السلام نحوه.
  424. الكافي: ج8 ص230 ح296، بحارالأنوار: ج49 ص101 ح18.
  425. الكافي: ج2 ص334 ح22، بحارالأنوار: ج75 ص328 ح58.
  426. الفَريْصَةُ: اللحمة بين الجنب والكتف لاتزال ترعد القاموس المحيط: ج2 ص311 «فرص».
  427. العَصُوبُ: الناقة التي لا تدرّ حتى تُعْصَبَ أداني منخريها بخيط، وإنّ العَصوبَ يرفق بها حالبها لسان العرب: ج1 ص603 «عصب».
  428. دانَهُ: أي جازاه الصحاح: ج5 ص2118 «دان».
  429. حلية الأولياء: ج3 ص375، السنة لابن أبي عاصم: ص305 ح696 وفيه «العطوف» بدل «العصوب» كلاهما عن أنس.
  430. الكافي: ج5 ص554 ح4، عوالي اللآلي: ج3 ص548 ح13 كلاهما عن عبد الحميد عن الإمام الكاظم عليه‌‌السلام، وسائل الشيعة: ج14 ص271 ح25820.
  431. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص21 ح4981 عن أبي المقدام، المقنع: ص431 وليس فيه صدرهمن «من زنى» إلى «من بعده»، دعائم الإسلام: ج2 ص449 ح1571، عوالي اللآلي: ج3 ص546 ح5، وسائل الشيعة: ج14 ص270 ح25815.
  432. الكافي: ج2 ص138 ح4 عن عمرو بن أبي المقدام، مجمع البحرين: ج1 ص625 وفيه «وفيالحديث القدسي» بدل «مكتوب في التوراة»، بحارالأنوار: ج73 ص175 ح16.
  433. الكافي: ج5 ص553 ح1، المحاسن: ج1 ص193 ح330، عوالي اللآلي: ج3 ص547 ح10 كلّهاعن الفضل بن أبي قرّة، روضة الواعظين: ص507، بحارالأنوار: ج13 ص296 ح13.
  434. الكافي: ج5 ص553 ح3، عوالي اللآلي: ج3 ص547 ح12، وسائل الشيعة: ج14 ص271ح 25822.
  435. قصص الأنبياء للراوندي: ص162 ح182 عن قتيبة الأعشى، بحارالأنوار: ج13 ص353 ح49.
  436. حلية الأولياء: ج5 ص238، تاريخ دمشق: ج47 ص432 كلاهما عن يزيد بن ميسرة.
  437. أعلام الدين: ص328، بحارالأنوار: ج77 ص43 ح12.
  438. تحف العقول: ص8، الأمالي للمفيد: ص189 ح15، تنبيه الخواطر: ج2 ص170 كلاهما عن رفاعة عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، المحاسن: ج2 ص436 ح2510 عن أبي الجارود عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام و كلّها نحوه، بحارالأنوار: ج13 ص357 ح62.
  439. الديّانُ: قيل: هو القهّارُ، وقيل: هو الحاكم والقاضي النهاية: ج2 ص148 «دين».
  440. المصنف لعبد الرزاق: ج11 ص179 ح20262 عن أبي قلابة، الفردوس: ج2 ص33 ح2203 وفيه«الذنب» بدل «الإثم»، تنبيه الغافلين: ص370 ح555 كلاهما عن ابن عمر وفيه «لا يفنى» بدل «لا يموت»، كنزالعمّال: ج16 ص3 ح43672 وص 13 ح43724؛ مستدرك الوسائل: ج11 ص333 ح13187 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
  441. مَهَدَهُ بسَطَه ووَطّأه؛ كمَهّده.… يقال: مَهَدتُ لنَفسي: ومَهّدت؛ أي جعلتُ لي مكانا وطيئا سَهلاً تاج العروس: ج5 ص263 «مهد».
  442. نهج البلاغة: الخطبة 153، تحف العقول: ص156 نحوه، بحارالأنوار: ج77 ص409 ح38.
  443. مرتهن: كلّ ما احتُبِس به شيء فَرهينُهُ ومرتَهَنُه القاموس المحيط: ج4 ص230 «رهن».
  444. الأمالي للمفيد: ص180 ح1، الكافي: ج2 ص134 ح18 نحوه وفيه «مثاب» بدل «مرتهن»، الأمالي للطوسي: ص544 ح1167 كلّها عن أبي بصير، تنبيه الخواطر: ج2 ص69، بحارالأنوار: ج78 ص451 ح15.
  445. الأمالي للصدوق: ص505 ح697، مشكاة الأنوار: ص303 ح947، روضة الواعظين: ص515،بحارالأنوار: ج75 ص249 ح16.
  446. الفردوس: ج3 ص549 ح5717، كنزالعمّال: ج5 ص314 ح12998 نقلاً عن ابن النجّار و كلاهما عن أنس.
  447. المستدرك على الصحيحين: ج4 ص171 ح7259، حلية الأولياء، ج6 ص335 كلاهما عن جابر،كنزالعمّال: ج16 ص467 ح45477؛ الكافي: ج5 ص554 ح5 عن عبيد بن زرارة، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص21 ح4985، الخصال: ص55 ح75 كلّها عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج71 ص270 ح10.
  448. المواعظ العدديّة: ص56.
  449. غرر الحكم: ح8798، عيون الحكم والمواعظ: ص436 ح7538.
  450. الغَيُّ: الضلال والانهماك في الباطل تاج العروس: ج20 ص32 «غوو».
  451. غرر الحكم: ح8475، عيون الحكم والمواعظ: ص456 ح8240 وفيه «بالبغي» بدل «بالغيّ».
  452. الكافي: ج8 ص19 ح4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، تحف العقول: ص88، نزهة الناظر: ص 96 ح172، كنزالفوائد: ج1 ص136، العدد القوية: ص151 ح75 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج77 ص236 ح1.
  453. كشف الغمّة: ج3 ص136 عن الإمام الجواد عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج78 ص79 ح56.
  454. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص345 ح966.
  455. غرر الحكم: ح2269، عيون الحكم والمواعظ: ص78 ح1904.
  456. غرر الحكم: ح8343، عيون الحكم والمواعظ: ص447 ح7910.
  457. غرر الحكم: ح8342، عيون الحكم والمواعظ: ص447 ح7909.
  458. الكافي: ج5 ص553 ح2، عوالي اللآلي: ج3 ص547 ح11 كلاهما عن هشام بن سالم، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص19 ح4973 عن حماد بن عثمان، دعائم الإسلام: ج2 ص202 ح740 وفيهما «ما يأمن» بدل «أما يخشى»، وسائل الشيعة: ج14 ص145 ح25424.
  459. الكافي: ج1 ص10 ح1 عن محمّد بن مسلم.
  460. وسائل الشيعة: ج1 ص41 ح69 عن أبي بصير.
  461. وسائل الشيعة: ج1 ص40 عن محمّد بن سليمان الديلمي عن أبيه.
  462. الكافي: ج1 ص11 ـ 12 ح8.
  463. الكافي: ج4 ص199 ح2، نهج البلاغة: الخطبة 192، بحار الأنوار: ج6 ص114 ح11.
  464. غرر الحكم: ح4690.
  465. غرر الحكم: ح44.
  466. النمل: 89 وراجع القصص: 84.
  467. الأنعام: 160.
  468. يونس: 26.
  469. الشورى: 23.
  470. البقرة: 261.
  471. الروم: 45.
  472. النور: 37 و 38.
  473. الشورى: 26.
  474. صحيح البخاري: ج1 ص24 ح42، صحيح مسلم، ج1 ص118 ح205، مسند ابن حنبل: ج3ص 199 ح8224 كلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج1 ص69 ح266.
  475. معاني الأخبار: ص409 ح91 عن أنس، بحارالأنوار: ج96 ص252 ح18.
  476. قال يحيى في حديثه: بسبعمئة ألف ضعف المصدر.
  477. مسند ابن حنبل: ج5 ص308 ح15613، المعجم الكبير: ج20 ص186 ح405، الدعاء للطبراني: ص 527 ح1886 كلّها عن سهل بن معاذ عن أبيه، كنزالعمّال: ج4 ص356 ح10879.
  478. مِزتُ الشيء: عَزَلتُه وفَرَزتُه الصحاح: ج3 ص897 «فرز».
  479. مسند ابن حنبل: ج1 ص414 ح1690، المستدرك على الصحيحين: ج3 ص297 ح5153، السنن الكبرى: ج3 ص524 ح6542 كلّها عن عياض بن غُطيف نحوه، كنزالعمّال: ج6 ص573 ح16978.
  480. بَعيرٌ مَخطوم: وهو أن يُوسم بخطّ من الأنف إلى أحد خدّيه لسان العرب: ج12 ص188 «خطم».
  481. صحيح مسلم: ج3 ص1505 ح132، سنن النسائي: ج6 ص49، مسند ابن حنبل: ج6 ص72ح 17093 كلاهما نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص99 ح2449، كنزالعمّال: ج6 ص376 ح16131.
  482. قتر على عياله: ضيّق في النفقة المصباح المنير: ص490 «قتر».
  483. مسند ابن حنبل: ج6 ص484 ح18922، صحيح ابن حبان: ج14 ص45 ح6171، المعجمالاوسط: ج4 ص231 ح4059، المعجم الكبير: ج4 ص206 ح4151 كلّها عن خريم بن فاتك نحوه، كنزالعمّال: ج6 ص378 ح16142.
  484. شعب الإيمان: ج3 ص298 ح3589 عن ابن عمر، كنزالعمّال: ج6 ص379 ح16143.
  485. نوع چهارم در روايت نيامده است.
  486. نزع عن الشيء نزوعا: كَفَّ وأقلَعَ عنه المصباح المنير: ص600 «نزع».
  487. نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص75 نحوه، كشف المحجّة: ص227 عن عمرو بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام، بحارالأنوار: ج93 ص301 ح38؛ كنزالعمّال: ج16 ص173 ح44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ.
  488. نهج البلاغة: الخطبة 216، الكافي: ج8 ص353 ح550 عن جابر عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام نحوه،بحارالأنوار: ج41 ص152 ح46.
  489. العَفْو: المَحوُ والإمحاء القاموس المحيط: ج4 ص364 «عفو».
  490. الصحيفة السجادية: ص181 الدعاء 46، المزار الكبير: ص458، مصباح المتهجد: ص369 ح500،جمال الأسبوع: ص262 عن المتوكل بن هارون عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم‌‌السلام؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج6 ص178.
  491. اجْتَبَاهُ: أي اختارَهُ واصطَفاهُ النهاية: ج1 ص238 «جبا».
  492. الصحيفة السجّادية: ص181 الدعاء 46، مصباح المتهجد: ص369 ح500، المزار الكبير: ص457وفيهما «بالجزيل» بدل «بالجليل»، المصباح للكفعمي: ص572.
  493. أنابَ إلى اللّه‌‌: أي أقبَلَ وتَابَ الصحاح: ج1 ص229 «نوب».
  494. الصحيفة السجادية: ص54 الدعاء 12، المصباح للكفعمي: ص506.
  495. الأنعام: 160.
  496. البقرة: 245.
  497. الكافي: ج2 ص26 ح5، تفسير العيّاشي: ج1 ص146 ح479 نحوه، بحارالأنوار: ج68 ص283ح 39.
  498. الكافي: ج4 ص150 ح2 عن نجم بن حطيم، تفسير العيّاشي: ج1 ص386 ح138 عن محمّد بنحكيم، بحارالأنوار: ج97 ص126 ح10.
  499. النمل: 89.
  500. معاني الأخبار: ص398 ح54، الأربعون حديثا للشهيد الأوّل: ص67 كلاهما عن أبي أيّوب الخزّاز،بحارالأنوار: ج71 ص246 ح1.
  501. الكافي: ج1 ص334 ح2، كمال الدين: ص646 ح7 كلاهما عن عمّار الساباطي، بحارالأنوار: ج 52 ص127 ح20.
  502. البقرة: 261.
  503. ثواب الأعمال: ص201 ح1، الأمالي للطوسي: ص224 ح388 كلاهما عن أبي محمّد الوابشي،المؤمن: ص29 ح53، المحاسن: ج1 ص396 ح887 عن عمر بن يزيد نحوه، بحارالأنوار: ج74 ص412 ح23.
  504. علل الشرائع: ص579 ح7 عن عبدالحميد، بحارالأنوار: ج94 ص54 ح24.
  505. مَنَّ وامتنَّ علَيهِ: أنعم عليه المصباح المنير: ص581 «منن».
  506. الكافي: ج4 ص72 ح3، تهذيب الأحكام: ج3 ص107 ح266 كلاهما عن علي بن رئاب، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص103 ح1848، بحارالأنوار: ج97 ص341 ح2.
  507. يونس: 27.
  508. القصص: 84.
  509. غافر: 40.
  510. يس: 54 وراجع النمل: 90 والصافّات: 39 والجاثية: 28 والطور: 16 والتحريم: 7 وسبأ: 33والأنعام: 160.
  511. تفسير القمّي: ج2 ص12 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج82 ص257ح 5.
  512. صحيح البخاري: ج1 ص24 ح42، صحيح مسلم: ج1 ص118 ح205، مسند ابن حنبل: ج3ص 199 ح8224 كلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج1 ص69 ح266.
  513. صحيح البخاري: ج5 ص2381 ح6126، صحيح مسلم: ج1 ص118 ح207، مسند ابن حنبل: ج 1 ص772 ح3402 كلّها عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج4 ص218 ح10240.
  514. مسند الشهاب: ج1 ص235 ح369، الفردوس: ج3 ص531 ح5659 كلاهما عن عبداللّه‌‌ بن عمرو، كنزالعمّال: ج4 ص235 ح10318.
  515. جرّاي: هو بفتح الجيم وتشديد الراء وبالمدّ والقصر لغتان، معناه من أجلي شرح النووي على صحيح مسلم: ج2 ص148.
  516. صحيح مسلم: ج1 ص118 ح205، مسند ابن حنبل: ج3 ص199 ح8226، فتح الباري: ج11 ص324 ح6491 وفيه صدره وكلها عن ابي هريرة، كنزالعمّال: ج4 ص241 ح10346.
  517. نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص75 نحوه، بحارالأنوار: ج77 ص223 ح2؛ كنزالعمّال: ج 16 ص173 ح44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ.
  518. غرر الحكم ح9790، عيون الحكم والمواعظ: ص489 ح9061 وفيه «كعامل» بدل «كفاعل».
  519. الأمالي للطوسي: ص182 ح306 عن أبي قلابة، بحارالأنوار: ج69 ص382 ح44.
  520. غرر الحكم: ح5891، عيون الحكم والمواعظ: ص305 ح5426.
  521. سنن الترمذي: ج4 ص657 ح2496، مسند إبن حنبل: ج2 ص248 ح4747، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص283 ح7651 كلاهما نحوه، كنزالعمّال: ج4 ص242 ح10348.
  522. كِفْل، نام مردى از بنى‌‌اسرائيل بوده است.
  523. الحَفَظَةُ: الملائكة الذين يكتبون أعمال بني آدم مجمع البحرين: ج1 ص428 «حفظ».
  524. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص411 ح5895 عن علي بن غراب، وسائل الشيعة: ج11ص 173 ح20330.
  525. الدَّرَنْ: الوَسَخ النهاية: ج2 ص115 «درن».
  526. غرر الحكم: ح6021، عيون الحكم والمواعظ: ص318 ح5561.
  527. دَأَبَ: جَدَّ وتَعِبَ فهو دائب الصحاح: ج1 ص123 «دأب».
  528. مسند أبي يعلى: ج4 ص469 ح4929، الزهد لابن المبارك: ص22 ح67، المطالب العالية: ج3ص 199 ح3248، حلية الأولياء: ج10 ص400 الرقم 692، تاريخ أصبهان: ج2 ص82 ح1155 كلّها عن عائشة، كنزالعمّال: ج4 ص218 ح10236.
  529. غرر الحكم: ح3804، عيون الحكم والمواعظ: ص172 ح3591.
  530. تنبيه الخواطر: ج2 ص224، أعلام الدين: ص344 ح37 عن أبي ذرّ، بحارالأنوار: ج77 ص187ح10.
  531. غرر الحكم: ح9953.
  532. حلية الأولياء: ج2 ص196 ح178، تاريخ دمشق: ج10 ص374 ح2588 وفيه «أمرا» بدل «شيئا»، الفردوس: ج4 ص66 ح6206 كلّها عن عبداللّه‌‌ بن عمر، كنزالعمّال: ج3 ص428 ح7287.
  533. الصافّات: 79 و 80. وراجع الصافّات: 105 و 110 و 121 و 131.
  534. الزمر: 34 و 35.
  535. المرسلات: 43 و 44 وراجع الصافّات: 105 والقصص: 14 ويوسف: 22.
  536. المائدة: 85.
  537. النجم: 31.
  538. الكهف: 30 و 31.
  539. النحل: 30 و 31.
  540. البقرة: 277.
  541. الكهف: 2.
  542. البقرة: 62 وراجع المائدة: 69.
  543. النساء: 40 وراجع الآية 67.
  544. غرر الحكم: ح8343، عيون الحكم والمواعظ: ص447 ح7910.
  545. الزهد للحسين بن سعيد: ص166 ح246 عن عليّ بن رئاب، تفسير القمّي: ج2 ص259 عن ابنعيينه نحوه، بحارالأنوار: ج7 ص289 ح8.
  546. يونس: 13.
  547. الأعراف: 40.
  548. طه: 74.
  549. النساء: 123.
  550. سبأ: 15 ـ 17.
  551. الأحقاف: 21 ـ 25 وراجع الأعراف: 41 ـ 152 وطه: 124 ـ 127 وفاطر: 36 وطه: 74 والقمر: 47 ـ 48، البقرة: 85 والصافّات: 34.
  552. سبأ: 19.
  553. الرعد: 11.
  554. سَيلُ العَرِم: هو السيلُ الذي لا يطاق دفعه، اُرسل على قوم كفروا بأنعم اللّه‌‌ مجمع البحرين: ج2 ص918 «سيل».
  555. الخَمطُ: شجر قاتل أو سمّ قاتل لسان العرب: ج7 ص296 «خمط».
  556. الأثلُ: شجر، وهو نوع من الطرفاء الصحاح: ج4 ص1620 «أثل».
  557. سبأ: 17.
  558. الكافي: ج2 ص274 ح23 وج 8 ص395 ح596، بحارالأنوار: ج73 ص334 ح20.
  559. الأحقاف: 22.
  560. هود: 52.
  561. العُتوّ: التجبّر والتكبّر النهاية: ج3 ص181 «عتا».
  562. الأحقاف: 24.
  563. الأحقاف: 24 ـ 25.
  564. الأحقاف: 26.
  565. الأحقاف: 27.
  566. الأحقاف: 28.
  567. تفسير القميّ: ج2 ص298، بحارالأنوار: ج11 ص353 ح4.
  568. النساء: 123.
  569. النكبَةُ: ما يصيب الإنسان من الحوادث النهاية: ج5 ص112 «نكب».
  570. سنن أبي داود: ج3 ص184 ح3093، تفسير الطبري: ج4 الجزء 5 ص295، تفسير ابن كثير: ج2ص 372 كلاهما نحوه، كنزالعمّال: ج2 ص46 ح3057.
  571. قاربوا: أي اقتصدوا في الاُمور كلّها واتركوا الغلوّ فيها والتقصير النهاية: ج4 ص33 «قرب».
  572. سدِّدوا: أي اطلبوا بأعمالكم السَّداد والاستقامة؛ وهو القصد في الأمر والعدل فيه النهاية: ج2 ص352 «سدد».
  573. صحيح مسلم: ج4 ص1993 ح52، سنن الترمذي: ج5 ص247 ح3038، مسند ابن حنبل: ج3ص 49 ح7390، السنن الكبرى: ج3 ص522 ح6535، المصنّف لابن أبي شيبة: ج3 ص117 ح4 كلّها نحوه، كنزالعمّال: ج3 ص330 ح6797.
  574. مسند ابن حنبل: ج9 ص334 ح24422، صحيح ابن حبان: ج7 ص186 ح2923، موارد الظمآن: ص 429 ح1736، مسند أبي يعلى: ج4 ص412 ح4820، فتح الباري: ج10 ص104.
  575. النصَبُ: التعب (النهاية: ج5 ص62 «نصب»).
  576. الَّلأواءُ: الشِّدَّةُ وضيق المعيشة لسان العرب: ج15 ص238 «لأي».
  577. مسند ابن حنبل: ج1 ص35 ح71، مسند أبي يعلى: ج1 ص83 ح95، تفسير الطبري: ج4 الجزء 5ص 294، تفسير القرطبي: ج5 ص398، كنزالعمّال: ج2 ص380 ح4308.
  578. حلية الأولياء: ج8 ص119، تفسير ابن كثير: ج2 ص371 كلاهما عن أبي بكر، كنزالعمّال: ج3ص 296 ح6629.
  579. الأحزاب: 30 و 31.
  580. سبأ: 37.
  581. تفسير القميّ: ج2 ص193 عن أبي الجارود، بحارالأنوار: ج22 ص199 ح15.
  582. حَرِيّ: أي خليق وجدير (الصحاح: ج6 ص2311 «حري»).
  583. مجمع البيان: ج8 ص556، بحارالأنوار: ج22 ص175.
  584. الكِفل: الحَظّ والنصيب النهاية: ج4 ص192 «كفل».
  585. معاني الأخبار: ص106 ح1، عيون أخبار الرضا عليه‌‌السلام: ج2 ص232 ح1، بحارالأنوار: ج96ص 221 ح14.
  586. الأمالي للطوسي: ص564 ح1174 عن عبد الرحمن بن كثير عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، الولاية لابن عقدة الكوفي: ص185 عن عبد الرحمن بن كثير عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عنه عليهم‌‌السلام، بحار الأنوار: ج10 ص141 ح5.
  587. المناقب لابن شهر آشوب: ج4 ص236، العدد القويّة: ص153 ح78، بحارالأنوار: ج47 ص349ح 50؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج18 ص205.
  588. الكافي: ج1 ص377 ح2.
  589. لا يَتَعاظمه: لا يعظم عليه النهاية: ج3 ص260 «عظم».
  590. الكافي: ج2 ص86 ح3 عن حنان بن سدير، بحارالأنوار: ج71 ص213 ح5.
  591. الكافي: ج1 ص378 ح4، قرب الإسناد: ص357 ح1276 نحوه، بحارالأنوار: ج46 ص182ح 44.
  592. بشارة المصطفى: ص75 عن جابر بن عبداللّه‌‌ الأنصاري، بحارالأنوار: ج68 ص131 ح62.
  593. فتح الباري: ج13 ص37 ح7085، نصب الراية: ج4 ص346 ح9، الفردوس: ج3 ص519ح 5621 كلّها عن عبداللّه‌‌ بن مسعود، كنزالعمّال: ج9 ص22 ح24735.
  594. أي حسن هيئته ومنظره في الدين، وليس من الحسن والجمال. وقيل هو من السَّمت: الطريق، يقال: الزم هذا السمت، وفلان حسن السمت: حسن القصد النهاية: ج2 ص397 «سمت».
  595. كنزالعمّال: ج9 ص21 ح24734 نقلاً عن ابن النجّار والرافعي عن أبي هريرة.
  596. تاريخ بغداد: ج5 ص196 الرقم 2662 عن جابر، كنزالعمّال: ج9 ص21 ح24730.
  597. نهج البلاغة: الحكمة 154، خصائص الأئمة عليهم‌‌السلام: ص107، بحارالأنوار: ج100 ص96 ح7.
  598. الكافي: ج2 ص333 ح16 عن طلحة بن زيد، الخصال: ص107 ح72 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم‌‌السلام، تحف العقول: ص216 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام و فيهما «عليه» بدل «له»، جامع الأخبار: ص436 ح1224 عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج75 ص332 ح67.
  599. الخصال: ص138 ح156 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، الجعفريّات: ص89 وفيه «بشر» بدل «بسوء»، النوادر للراوندي: ص143 ح196 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، مستطرفات السرائر: ص154 ح8 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وكلّها بزيادة «من يشفع شفاعة حسنة، في أوّلها»، بحار الأنوار: ج2 ص24 ح76.
  600. تفسير الفخر الرازي: ج23 ص59، تفسير الآلوسي: ج17 ص188 وليس فيه «الخير» و كلاهما عنأنس.
  601. مسند ابن حنبل: ج5 ص23 ح14212، صحيح مسلم: ج3 ص1518 ح159، السنن الكبرى: ج9ص 42 ح17819، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص322 ح1057 كلّها نحوه، تفسير ابن كثير: ج4 ص139 كلّها عن جابر، كنز العمّال: ج3 ص423 ح7264.
  602. المحاسن: ج1 ص408 ح926، بحار الأنوار: ج71 ص262 ح4.
  603. الفردوس: ج2 ص225 ح3093 عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج2 ص75 ح3197؛ الكافي: ج2ص 487 ح4 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، الجعفريّات: ص31 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، مكارم الأخلاق: ج2 ص18 ح2034 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام وفيها صدره.
  604. المجازات النبويّة: ص200 ح171، الخصال: ص245 ح101 عن السكوني عن الإمام الصادق عنأبيه عليهماالسلام، تحف العقول: ص41، صحيفة الإمام الرضا عليه‌‌السلام: ص85 ح11 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله و كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج1 ص196 ح1؛ الفردوس: ج3 ص68 ح4192 وفيه «والمتعلّم» بدل «والمجيب»، كنز العمّال: ج10 ص133 ح28662.
  605. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص15 ح4968، الأمالي للصدوق: ص516 ح707 كلاهما عن الحسين بن زيد، مكارم الأخلاق: ج2 ص315 ح2655 كلّها عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم‌‌السلام، ثواب الأعمال: ص337 ح1 عن أبي هريرة، بحارالأنوار: ج76 ص335 ح1.
  606. الأدب المفرد: ص104 ح324، مسند أبي يعلى: ج1 ص281 ح549، تاريخ دمشق: ج12ص 446 وفيهما «يسمع» بدل «يشيع بها» وكلّها عن حسان بن كريب، كنزالعمّال: ج3 ص872 ح8984.
  607. الاختصاص: ص32، بحارالأنوار: ج75 ص216 ح16.
  608. ثواب الأعمال: ص335 ح1 عن أبي هريرة وعبداللّه‌‌ ابن عباس، الأمالي للصدوق: ص516 ح707 عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نحوه، بحارالأنوار: ج76 ص334 ح1.
  609. غرر الحكم: ح1171، عيون الحكم والمواعظ: ص29 ح435.
  610. كشف الغمّة: ج3 ص139 عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم‌‌السلام، بحارالأنوار: ج78 ص82 ح79.
  611. تحف العقول: ص504، بحارالأنوار: ج14 ص308 ح17.
  612. الأعراف: 142.
  613. الإقبال: ج2 ص35 عن الحسن بن عليّ الجعفري عن أبيه، وسائل الشيعة: ج5 ص296 ح10375.
  614. مسند ابن حنبل: ج1 ص367 ح1492، السنن الكبرى: ج3 ص526 ح6555، المصنّف لعبدالرزّاق: ج11 ص197 ح20310، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص77 ح139، مشكاة المصابيح: ج1 ص545 ح1733 كلّها عن سعد بن أبي وقّاص، كنزالعمّال: ج1 ص158 ح789 وراجع شُعب الإيمان: ج7 ص189 ح9950.
  615. السرّاء والضرّاءُ: السرّاء: النعمة والرخاء، والضرّاءُ: الشدّةُ لسان العرب: ج4 ص361 «سرر».
  616. المعجم الكبير: ج8 ص40 ح7316، الأمالي للشجري: ج1 ص30 كلاهما عن صهيب، كنزالعمّال: ج 1 ص158 ح788 وراجع صحيح مسلم: ج4 ص2295 ح64.
  617. أعجميّ: غير فصيح وإن كان عربيا المصباح المنير: ص394 «عجم».
  618. أماطَ الأذى: نحّاهُ ودَفَعهُ لسان العرب: ج7 ص409 «ميط».
  619. المعجم الأوسط: ج4 ص29 ح3530، شُعب الإيمان: ج7 ص514 ح11170 نحوه وكلاهما عنأنس، كنزالعمّال: ج3 ص298 ح6640. وراجع المطالب العالية: ج2 ص438 ح2680.
  620. الأرثَمُ: هو الذي لا يصحّح كلامه ولا يُبيّنُهُ لآفةٍ في لسانه أو أسنانه، ويروى بالتاء. النهاية: ج2 ص196 «رثم».
  621. مسند أبي يعلى: ج3 ص398 ح3460 عن أنس، كنزالعمّال: ج1 ص157 ح786.
  622. ناضّ المال: هو ماكان ذهبا أو فضّةً عينا ووَرقا النهاية: ج5 ص72 «نضض».
  623. المعجم الكبير: ج17 ص183 ح487، كنزالعمّال: ج6 ص485 ح16657 وراجع الزهد لابنالمبارك: ص211 ح595.
  624. شطرُ كلِّ شيء: نصفُه المصباح المنير: ص312 «شطر».
  625. العالَةُ: الفقر والفاقة مجمع البحرين: ج2 ص1300 «عيل».
  626. يتكففون: أي يَمدُّون أكفّهم إليهم يَسألونَهُم النهاية: ج4 ص190 «كفف».
  627. صحيح البخاري: ج1 ص435 ح1233، صحيح مسلم: ج3 ص1250 ح5 نحوه وراجع سننأبي داود: ج3 ص112 ح2864.
  628. شُعب الإيمان: ج7 ص391 ح10708 عن إبراهيم، كنزالعمّال: ج15 ص406 ح41583.
  629. سنن الترمذي: ج4 ص651 ح2483، سنن ابن ماجة: ج2 ص1394 ح4163، المعجم الكبير: ج 4 ص57 ح3620، مسند الشهاب: ج2 ص135 ح1046 كلاهما نحوه وكلّها عن خبّاب، كنزالعمّال: ج15 ص402 ح41558.
  630. صحيح البخاري: ج5 ص2054 ح5054، صحيح مسلم: ج2 ص695 ح47، مسند ابن حنبل: ج 10 ص213 ح26733، كنزالعمّال: ج6 ص427 ح16392 نقلاً عن صحيح ابن حبّان عن ريطة امرأة عبداللّه‌‌ بن مسعود نحوه.
  631. الحِصنُ: كلّ موضع حصين لا يوصل إلى جوفه القاموس المحيط: ج4 ص214 «حصن».
  632. الكَلّ: هو الثِّقل من كلّ ما يتكلَّف. والكَلُّ: العيال النهاية: ج4 ص198 «كلل».
  633. المستدرك على الصحيحين: ج4 ص148 ح7183، صحيح ابن حبان: ج6 ص233 ح2484،صحيح ابن خزيمة: ج3 ص183 ح1872 وكلاهما نحوه، كنزالعمّال: ج6 ص387 ح16184.
  634. مسند ابن حنبل: ج8 ص98 ح21483، الزهد لابن المبارك الملحقات: ص29 ح116 عنأبي البختري وزاد فيه «يؤجر في كذا ويؤجر في كذا» قبل «حتّى ذكر».
  635. شَبِقَ: هاجت به شهوة النكاح المصباح المنير: ص302 «شبق».
  636. في مرآة العقول: «قوله صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: اُزرت، لعلّه كان اوزرت فصحّف، أو قلّب الواو همزة؛ لمزاوجة اجرت،ومقتضى القاعدة: اوزِرتَ، أو وُزِرتَ. وقال الفيروز آبادي: قوله صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله: ارجعن مأزورات: غير مأجورات للازدواج، ولو افرد لقيل: موزورات» هامش المصدر في الطبعة الجديدة.
  637. الكافي: ج5 ص495 ح3، مستطرفات السرائر: ص107 ح53 وفيه «أبا إبراهيم» بدل «أبا عبداللّه‌‌»،بحارالأنوار: ج81 ص160 ح22.
  638. الكافي: ج5 ص495 ح2، ثواب الأعمال: ص168 ح4، قرب الإسناد: ص67 ح213 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله كلاهما و كلّها عن عبداللّه‌‌ بن القدّاح، بحارالأنوار: ج89 ص361 ح43.
  639. اكتنفوه: أحاطوا به لسان العرب: ج9 ص308 «كنف».
  640. تحاتَّ ورقه: أي تساقط لسان العرب: ج1 ص337 «حتت».
  641. الكافي: ج5 ص496 ح4 عن إسحاق بن إبراهيم الجعفي، بحارالأنوار: ج22 ص124 ح93.
  642. كنزالعمّال: ج10 ص153 ح28786 نقلاً عن الشيرازي في الألقاب عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام.
  643. مناوى در شرح اين حديث نوشته است: زيرا كسى عالم باللّه‌‌ است نماز را با همه امورى كه موجب كمال آن است انجام مى‌‌دهد، مانند: تدبّر، خشوع و خضوع، ولى جاهل به او هر چند اركان و سنت‌‌هاى نماز را انجام مى‌‌دهد، اما در مدت يكصد سال هم او بر فتوحات سبحانى و اسرار رحمانى كه براى عالم خداشناس در يك لحظه پديد مى‌‌آيد، نايل نمى‌‌گردد (فيض القدير: ج4 ص47).
  644. الاختصاص: ص245، بحارالأنوار: ج1 ص208 ح10؛ كنزالعمّال: ج10 ص154 ح28787 نقلاً عن ابن النجّار عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، وفيه «أفضل» بدل «خير».
  645. الكافي: ج8 ص18 ح4 عن جابر بن يزيد، عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، التوحيد: ص73 ح27 عن جابر بنيزيد، عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم‌‌السلام، تحف العقول: ص92 وفيه «تضعان» بدل «تضاعفان»، بحارالأنوار: ج77 ص381 ح5، وراجع نهج البلاغة: الخطبة 114.
  646. الأمالي للطوسي: ص164 ح274، تأويل الآيات الظاهرة: ج1 ص384 ح23 كلاهما عن علي بنمهدي، عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم‌‌السلام، بحارالأنوار: ج68 ص100 ح5.
  647. الأمالي للطوسي: ص417 ح939، تأويل الآيات الظاهرة: ج1 ص411 ح21 كلاهما عن عمّار بنموسى الساباطي، بحارالأنوار: ج27 ص170 ح11.
  648. آل عمران: 162 ـ 163.
  649. الكافي: ج1 ص430 ح84، المناقب لابن شهر آشوب: ج4 ص179، تأويل الآيات الظاهرة: ج1ص 124 ح44، تفسير العيّاشي: ج1 ص205 ح149 عن عمّار بن مروان، بحارالأنوار: ج24 ص92 ح1.
  650. التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه‌‌السلام: ص365 ح254، بحارالأنوار: ج74 ص229 ح23.
  651. الزَّكاة: أصلها في اللغة: الطهارة والنماء والبركة والمدح النهاية: ج2 ص307 «زكا».
  652. المزار الكبير: ص587 ح4، المزار للشهيد الأوّل: ص205، المصباح للكفعمي: ص658 كلاهما بزيادة «وتُمحى السيّئات» بعد «تُضاعف الحسنات»، بحارالأنوار: ج102 ص117 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
  653. الدَرَنُ: الوسخ الصحاح، ج5، ص2112 «درن».
  654. غرر الحكم: ح6021، عيون الحكم والمواعظ: ص318 ح5561.
  655. البقرة: 245.
  656. الحديد: 11.
  657. الحديد: 18.
  658. التغابن: 17.
  659. الدرّ المنثور: ج1 ص746، كنز العمّال: ج6 ص378 ح16140 كلاهما نقلاً عن ابن سعد.
  660. المعجم الكبير: ج8 ص226 ح7891، مسند ابن حنبل: ج8 ص302 ح22351، تفسير ابن أبي حاتم: ج2 ص535 ح2842 وح 2846 كلاهما عن أبي ذرّ وليس فيها ذيله من «ثمّ قرأ»، الدرّ المنثور: ج1 ص745.
  661. تفسير الطبري: ج2 الجزء 2 ص593، المعجم الأوسط: ج2 ص243 ح1866 عن عمر بن الخطّاب، تفسير القرطبي: ج3 ص238 كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج2 ص354 ح4224.
  662. البقرة: 261.
  663. تفسير القمّي: ج1 ص92، بحار الأنوار: ج96 ص143 ح8.
  664. البقرة: 156 و 157.
  665. الكافي: ج2 ص92 ح21، الخصال: ص130 ح135 نحوه، مسكّن الفؤاد: ص51 كلاهما عنعبد اللّه‌‌ بن سنان، بحار الأنوار: ج71 ص78 ح15.
  666. النساء: 40.
  667. الأنعام: 160 وراجع القصص: 84 وغافر: 40.
  668. يونس: 26 وراجع الزمر: 10.
  669. مسند ابن حنبل: ج3 ص153 ح7950، تفسير الطبري: ج4 الجزء 5 ص91، تفسير ابن كثير: ج1ص 442، تفسير القرطبي: ج5 ص197، تفسير الثعلبي: ج3 ص310 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج6 ص352 ح16019.
  670. وكان الإمامان الباقر والصادق عليهماالسلام يدعوان بهذا الدعاء أيضا.
  671. مُهَج الدعوات: ص155، البلد الأمين: ص379، بحارالأنوار: ج95 ص403 ح34.
  672. الكافي: ج8 ص353 ح550 عن جابر عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، نهج البلاغة: الخطبة 216 نحوه، بحارالأنوار: ج27 ص251 ح14.
  673. البقرة: 261.
  674. المحاسن: ج1 ص396 ح887، ثواب الأعمال: ص201، الأمالي للطوسي: ص224 ح388 كلاهما عن أبي محمد الوابشي، المؤمن: ص29 ح53 وفي كلّها صدره إلى «يضاعف لمن يشاء»، تفسير العيّاشي: ج1 ص146 ح478 عن عمر بن يونس، بحارالأنوار: ج71 ص247 ح7.
  675. الكافي: ج2 ص428 ح2 عن اليسع بن حمزة عن الإمام الرضا عليه‌‌السلام، ثواب الأعمال: ص213 عنعبّاس بن هلال عن الإمام الرضا عليه‌‌السلام، المناقب لابن شهر آشوب: ج4 ص361 عن اليسع بن حمزة عن الإمام الرضا عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، وفيه «حجّة» بدل «حسنة»، بحارالأنوار: ج73 ص356 ح67.
  676. الفردوس: ج3 ص129 ح4348 عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج16 ص659 ح46272.
  677. الاختصاص: ص142، بحارالأنوار: ج70 ص251 ح4 وراجع مجمع البيان: ج4 ص661 وعدّةالدّاعي: ص220 وتفسير الثعلبي: ج4 ص240.
  678. رَدَعهُ: كَفَّهُ ورَدَّه القاموس المحيط: ج3 ص29 «ردع».
  679. هَوَى النَّفْسِ: ما تحبّه وتميل إليه مجمع البحرين: ج3 ص1890 «هوى».
  680. غرر الحكم: ح5407، عيون الحكم والمواعظ: ص270 ح4966.
  681. الحبَاءُ: العَطِيّةُ النهاية: ج1 ص336 «حبا».
  682. غرر الحكم: ح4733، عيون الحكم والمواعظ: ص222 ح4310.
  683. الخصال: ص165 ذيل ح218، الكافي: ج5 ص328 ح1 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام،تهذيب الأحكام: ج7 ص239 ح1044 عن ابن فضال عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص384 ح4346 عن عبد اللّه‌‌ بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام وفيها «أعزب» بدل «غير متزوّج»، ثواب الأعمال: ص62 ح1 عن وليد بن صبيح عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام وليس فيها «عند اللّه‌‌»، بحار الأنوار: ج82 ص211 ح23.
  684. الخصال: ص449 ح51، الكافي: ج6 ص496 ح6 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام نحوه،بحارالأنوار: ج80 ص341 ح20؛ صحيح البخاري: ج2 ص682 عن عائشة نحوه، كنزالعمّال: ج9 ص320 ح26224 نقلاً عن الفردوس للديلمي عن أنس.
  685. القدر: 3.
  686. الكافي: ج4 ص158 ح6، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص158 ح2024 و 2025 نحوه، ثوابالأعمال: ص93 ح11، بحارالأنوار: ج97 ص19 ح41.
  687. في المصدر: «حيطان»، والتصويب من بحارالأنوار.
  688. لسانٌ ذَلقٌ: طَلْقٌ. والذليق: الفصيح اللسان لسان العرب: ج10 ص110 «ذلق».
  689. جامع الأحاديث للقمّي: ص153، بحارالأنوار: ج89 ص283.
  690. الكافي: ج3 ص414 ح5، تهذيب الأحكام: ج3 ص2 ح2، جمال الاُسبوع: ص147 كلّها عن ابنأبي نصر عن الإمام الرضا عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، روضة الواعظين: ص364 نحوه، بحارالأنوار: ج89 ص274 ح20 وراجع كنزالعمّال: ج7 ص712 ح21057.
  691. مسند زيد: ص156 عن الإمام زين العابدين عن آبائه عليهم‌‌السلام، دعائم الإسلام: ج1 ص179،بحارالأنوار: ج89 ص364 ح56؛ سنن ابن ماجة: ج1 ص524 ح1637 عن أبي الدرداء، السنن الكبرى للبيهقي: ج3 ص353 ح5994 عن أنس وكلاهما نحوه، كنزالعمّال: ج1 ص488 ح2140 وراجع الكافي: ج3 ص428 ح2.
  692. دعائم الإسلام: ج1 ص180، بحارالأنوار: ج89 ص365 ح56.
  693. ثواب الأعمال: ص172 ح22، المحاسن: ج1 ص131 ح158، جامع الأحاديث للقمّي: ص156كلّها عن جابر، بحارالأنوار: ج89 ص283 ح28.
  694. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص423 ح1247، الخصال: ص392 ح93، جامع الأحاديثللقمّي: ص157 كلّها عن هشام بن الحكم، بحارالأنوار: ج89 ص283 ح28.
  695. الأنعام: 160.
  696. سنن أبي داود: ج1 ص291 ح1113، السنن الكبرى: ج3 ص311 ح5831 كلاهما عن عبداللّه‌‌ بنعمرو، مسند ابن حنبل: ج2 ص670 ح7021 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه، كنزالعمّال: ج7 ص734 ح21161؛ الأمالي للطوسي: ص430 ح962، الأمالي للصدوق: ص471 ح630 كلاهما عن بكر بن محمّد عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم‌‌السلام نحوه، بحارالأنوار: ج89 ص189 ح28.
  697. المعجم الكبير: ج17 ص370 ح1013، اُسد الغابة: ج4 ص312 الرقم 4152، الإصابة: ج4ص 627 الرقم 6147 كلّها عن عياض بن زيد بن عبد القيس، كنزالعمّال: ج1 ص420 ح1791.
  698. الأمالي للطوسي: ص696 ح1486 عن رزيق، بحار الأنوار: ج83 ص367 ح24.
  699. مسند ابن حنبل: ج5 ص214 ح15271 عن جابر بن عبد اللّه‌‌، المصنّف لعبد الرزاق: ج8 ص456ح 15891 عن عطاء بن أبي رباح وليس فيه «فيما سواه»، كنز العمّال: ج12 ص235 ح34821؛ الكافي: ج4 ص526 ح6 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، ثواب الأعمال: ص50 ح1 عن الحسين بن خالد عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام الباقر عليهم‌‌السلام، الأمالي للطوسي: ص528 ح1162 عن أبي ذرّ وكلّها نحوه، بحار الأنوار: ج83 ص369 ح30.
  700. ثواب الأعمال: ص50 ح1 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، تهذيب الأحكام: ج 6 ص14 ح30 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص228 ح682 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج99 ص241 ح6؛ سنن ابن ماجة: ج1 ص450 ح1406، مسند ابن حنبل: ج5 ص108 ح14700 كلاهما عن جابر نحوه، كنز العمّال: ج12 ص195 ح34633.
  701. دعائم الإسلام: ج1 ص148 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، ثواب الأعمال: ص51 ح1 عنالسكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم‌‌السلام، بحار الأنوار: ج83 ص380 ذيل ح47؛ سنن ابن ماجة: ج1 ص452 ح1413، المعجم الأوسط: ج7 ص112 ح7008، تاريخ دمشق: ج15 ص159 ح3712 كلّها عن أنس نحوه، كنز العمّال: ج7 ص554 ح20223.
  702. ثواب الأعمال: ص51 ح3 عن المفضّل بن عمر، كامل الزيارات: ص73 ح64 عن خالد القلانسي نحوه، بحار الأنوار: ج100 ص397 ح36.
  703. ثواب الأعمال: ص50 ح2، كامل الزيارات: ص78 ح72 وفيه «فرادى» بدل «فردا» وكلاهما عن محمّد بن سنان، بحار الأنوار: ج83 ص372 ح33.
  704. شعب الإيمان: ج3 ص415 ح3937، تفسير الثعلبي: ج2 ص70 وكلاهما عن عبداللّه‌‌ بن أبي أوفى،كنزالعمّال: ج8 ص443 ح23562؛ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص76 ح1783، المصباح للكفعمي: ص622 كلاهما عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام نحوه، مجمع البيان: ج2 ص498 كلّها نحوه، بحارالأنوار: ج96 ص255 ح33.
  705. فضائل الأشهر الثلاثة: ص95 ح78 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام و ص73، عيون أخبار الرضا عليه‌‌السلام: ج1ص 293 ح46 كلاهما عن الحسن بن عليّ بن فضّال عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وفيهما «شهر عظيم» بدل «شهر اللّه‌‌ عز و جل»، روضة الواعظين: ص372 وليس فيه «شهر اللّه‌‌ عز و جل»، بحار الأنوار: ج96 ص340 ذيل ح5.
  706. البقرة: 261.
  707. النوادر للراوندي: ص248 ح506، بحارالأنوار: ج96 ص345 ح9.
  708. ما بين المعقوفين أثبتناه من كنز العمّال الذي ينقل عن المصدر.
  709. المعجم الأوسط: ج5 ص112 ح4827، المعجم الصغير: ج1 ص248، تاريخ بغداد: ج10ص 429 الرقم 5586، تاريخ جرجان: ص321 الرقم 492 وص 478 الرقم 737 كلّها عن اُمّ هانئ، كنز العمّال: ج8 ص480 ح23724.
  710. المعجم الكبير: ج6 ص69 ح5538، شواهد التنزيل: ج2 ص498 ح9 كلاهما عن عبدالعزيز بنسعيد عن أبيه، كنزالعمّال: ج12 ص311 ح35166 نقلاً عن الرافعي عن أبي سعيد؛ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص92 ح1822، الإقبال: ج3 ص191 كلاهما عن الإمام الكاظم عليه‌‌السلام، ثواب الأعمال: ص78 ح2 عن المبارك عن الإمام الكاظم عليه‌‌السلام بزيادة «ويمحو فيه السيّئات» في آخر الثلاثة الأخيرة، بحارالأنوار: ج97 ص37 ح20.
  711. ثواب الأعمال: ص87 ح16، الأمالي للصدوق: ص75 ح43، الإقبال: ج3 ص292، روضةالواعظين: ص442 كلّها عن ابن عبّاس، بحارالأنوار: ج97 ص69 ح7.
  712. تفسير العيّاشي: ج1 ص37 ح21 عن عطاء عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام عن آبائه عليهم‌‌السلام، الكافي: ج4 ص196ح 2، علل الشرائع: ص421 ح3 كلاهما عن محمّد بن إسحاق عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام عن آبائه عليهم‌‌السلام، بحار الأنوار: ج11 ص183 ح36.
  713. مستدرك الوسائل: ج9 ص363 ح11086، بحار الأنوار: ج99 ص346 ح18.
  714. كنز العمّال: ج5 ص141 ح12391 نقلاً عن الديلمي، الفردوس: ج4 ص161 ح6502 وليس فيهصدره.
  715. ثواب الأعمال: ص117 ح33، المزار الكبير: ص329 ح10، كامل الزيارات: ص254 ح380وص 287 ح464 كلّها عن الحارث بن المغيرة، بحار الأنوار: ج101 ص64 ح50.
  716. ثواب الأعمال: ص123 ح1، المزار الكبير: ص32 ح3، بحار الأنوار: ج100 ص124 ح33.
  717. التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه‌‌السلام: ص585 ح348 عن الإمام العسكري عليه‌‌السلام، بحار الأنوار: ج 26 ص233 ح1. 4. جمال الاُسبوع: ص29، بحار الأنوار: ج91 ص215 ح1.
  718. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص185 ح556، غياث سلطان الورى: ص9 ح17، عدّة الداعي: ص134 وفيه «خيرا» بدل «صالحا»، عوالي اللآلي: ج2 ص53 ح137، بحارالأنوار: ج82 ص62 ح2.
  719. الكافي: ج3 ص323 ح9 عن إسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، المزار للمفيد: ص83، مصباحالمتهجّد: ص174، المزار الكبير: ص190، المزار للشهيد الأوّل: ص51 كلّها من دون إسنادٍ إلى أحدِ أهل البيت عليهم‌‌السلام نحوه، بحارالأنوار: ج46 ص301 ح45.
  720. الكافي: ج4 ص407 ح6، وسائل الشيعة: ج9 ص417 ح17883.
  721. تاريخ بغداد: ج8 ص296 الرقم 4398، الفردوس: ج3 ص559 ح5757 كلاهما عن جابر بنعبد اللّه‌‌ الأنصاري، المطالب العالية: ج3 ص299 ح3526 من دون إسناد إليه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نحوه، كنز العمّال: ج15 ص791 ح43132؛ عدّة الداعي: ص9 عن جابر بن عبد اللّه‌‌ الأنصاري نحوه.
  722. جامع بيان العلم: ج1 ص22 عن أنس.
  723. الكافي: ج2 ص87 ح2، فلاح السائل: ص50، الإقبال: ج3 ص171 كلها عن محمّد بن مروان،بحار الأنوار: ج2 ص256 ح4.
  724. المحاسن: ج1 ص93 ح53 عن هشام بن سالم، ثواب الأعمال: ص160 ح1، الإقبال: ج3ص 170، فلاح السائل: ص49، عدّة الداعي: ص9 كلّها عن صفوان نحوه، بحار الأنوار: ج2 ص256 ح3.
  725. الكافي: ج2 ص87 ح1، الإقبال: ج3 ص171، فلاح السائل: ص50، عدّة الداعي: ص9 بزيادة«أجره» بعد «كان له» وكلّها عن هشام بن سالم، تنبيه الخواطر: ج2 ص187، وسائل الشيعة: ج1 ص60 ح6.
  726. به قلم پژوهشگر ارجمند، حجة الاسلام والمسلين آقاى محمّد كاظم رحمان ستايش.
  727. لسان العرب: ج8 ص419.
  728. الطراز سيد على خان مدنى: ج1 ص231، مفردات الفاظ القرآن: ص180.
  729. فوائد الاُصول: ج3 ص409.
  730. چنانكه برخى فقيهان به اين ديدگاه ملتزم شده‌‌اند. براى نمونه، ر. ك: شيخ بهائى، مفتاح الفلاح.
  731. ر. ك: الموضوعات فى الآثار و الأخبار: ص88 و 170 ـ 174 و مقدمة صحيح الكافى.
  732. العناوين الفقهيه: ج1 ص426.
  733. فوائد الاُصول: ج3 ص415.
  734. تهذيب الاُصول: ج2 ص294.
  735. ر. ك: نهاية الدراية: ج4 ص177.
  736. كفاية الاُصول آل البيت: ص352.
  737. فرائد الاُصول: ج2 ص156.
  738. القصص: 52 ـ 54.
  739. القصص: 54.
  740. التاريخ الكبير: ج6 ص275 الرقم 2388، اُسد الغابة: ج4 ص86 الرقم 3786 نحوه، الدرّ المنثور: ج 6 ص422 وراجع تفسير القرطبي: ج6 ص256.
  741. صحيح البخاري: ج5 ص1955 ح4795، صحيح مسلم: ج1 ص134 ح241، سنن ابن ماجة: ج 1 ص629 ح1956، تفسير ابن كثير: ج8 ص57 كلّها عن أبي موسى الأشعري، كنزالعمّال: ج15 ص818 ح43252؛ مسند زيد: ص397 عن زيد بن علي عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله.
  742. صحيح البخاري: ج1 ص9 ح7، صحيح مسلم: ج3 ص1396 ح74، السنن الكبرى للنسائي: ج6ص 311 ح11064، مسند ابن حنبل: ج1 ص565 ح2370 كلّها عن أبي سفيان، كنزالعمّال: ج4 ص384 ح11035؛ بحارالأنوار: ج20 ص386.
  743. مسند ابن حنبل: ج8 ص290 ح22297، المعجم الكبير: ج8 ص191 ح7786، تفسير الطبري: ج 13 الجزء 27 ص244، تفسير ابن كثير: ج6 ص254 كلّها عن أبي اُمامة الباهلي، كنزالعمّال: ج1 ص96 ح426.
  744. نوادر الاُصول: ج1 ص411 عن أنس وج 2 ص134 نحوه، كنز العمّال: ج3 ص264 ح6471.
  745. المعجم الكبير: ج3 ص131 ح2895، سنن ابن ماجة: ج1 ص510 ح1600، مسند ابن حنبل: ج 1 ص429 ح1734 كلاهما نحوه، المعجم الأوسط: ج5 ص161 ح4944 كلّها عن فاطمة بنت الحسين عن الإمام الحسين عليه‌‌السلام، كنز العمّال: ج3 ص300 ح6651؛ مسكّن الفؤاد: ص54 عن الإمام الحسين عليه‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحار الأنوار: ج82 ص141 ح24.
  746. في المصدر: «فلنخذف»، وما أثبتناه من الدرّ المنثور.
  747. الجَهْدُ: الطاقّة ـ ويُضمّ ـ والمَشَقَّة القاموس المحيط: ج1 ص286 «جهد».
  748. تفسير ابن أبي حاتم: ج9 ص2992 ح16992، الدرّ المنثور: ج6 ص427.
  749. تفسير الطبري: ج11 الجزء 20 ص90، زاد المسير: ج6 ص104، الدرّ المنثور: ج6 ص427،وكلّها من دون إسنادٍ إلى أحدِ أهل البيت عليهم‌‌السلام.
  750. الكافي: ج2 ص217 ح1، المحاسن: ج1 ص400 ح900، مشكاة الأنوار: ص88 ح174 كلّهاعن هشام بن سالم، بحارالأنوار: ج75 ص422 ح81.
  751. الزُّنّار: ما على وسط المجوسي والنصراني لسان العرب: ج4 ص330 «زنر».
  752. الكافي: ج2 ص218 ح8، تفسير العيّاشي: ج2 ص323 ح9 كلاهما عن دُرُست الواسطي، قصصالأنبياء للراوندي: ص254 ح296، بحارالأنوار: ج75 ص429 ح88.
  753. الكافي: ج1 ص448 ح28 عن هشام بن سالم، معاني الأخبار: ص285 ح1 عن المفضّل بن عمر،الاختصاص: ص241، روضة الواعظين: ص156، بحارالأنوار: ج35 ص78 ح15.
  754. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج14 ص70 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام؛ بحارالأنوار: ج35 ص111ح 43 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام من دون إسنادٍ إليه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله.
  755. الحديد: 28.
  756. تفسير ابن أبي حاتم: ج10 ص3341 ح18836، تفسير الآلوسي: ج27 ص194 نحوه، الدرّالمنثور: ج8 ص67.
  757. كافي: ج1 ص194 ح3.
  758. المصنّف لابن أبي شيبة: ج7 ص579 ح1، الاستذكار: ج5 ص116 كلاهما عن أبي عمران الجوني،كنزالعمّال: ج4 ص437 ح11298.
  759. في بعض المصادر: «أصحاب الوَكف». والمعنى أنّ مراكبهم انقلبت بهم فصارت فوقهم مثل أوكافالبيت؛ والوَكف مثل الجناح يكون على الكُنّة اُنظر: تاج العروس: ج12 ص532 «وكف».
  760. تاريخ دمشق: ج41 ص139 ح8219، المصنّف لعبد الرزّاق: ج5 ص286 ح9631، المصنّف لابنأبي شيبة: ج4 ص576 ح102 كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج4 ص335 ح10774.
  761. المائد: هو الذي يُدار برأسه من ريح البحر واضطراب السفينة بالأمواج النهاية: ج4 ص379 «ميد».
  762. سنن أبي داود: ج3 ص7 ح2493، السنن الكبرى للبيهقي: ج4 ص547 ح8668، المعجم الكبير: ج 25 ص34 ح324، مسند الحميدى: ج1 ص169 ح349 كلّها عن اُمّ حرام، كنزالعمّال: ج4 ص336 ح10776.
  763. المعجم الكبير: ج25 ص134 ح324، مسند الحميدي: ج1 ص169 ح349، الآحاد والمثاني: ج6ص 100 ح3315 كلّها عن اُمّ حرام، كنز العمّال: ج4 ص305 ح10621.
  764. سبأ: 37.
  765. تفسير القمّي: ج2 ص203، بحارالأنوار: ج103 ص2 ح3
  766. علل الشرائع: ص604 ح73، بحارالأنوار: ج72 ص63 ح10.
  767. كنزالعمّال: ج10 ص171 ح28885 نقلاً عن ابن لآل عن عثمان، تاريخ مدينة دمشق: ج59ص 290 عن أبي سعيد الخدري، الجامع الصغير: ج2 ص624 ح8864 فيهما «أنمى اللّه‌‌ أجره إلى يوم القيامة» بدل «مثل أجر من تعلّمها ضعفين».
  768. السَّفَرة: هم الملائكة، جمع سافر، والسافر في الأصل الكاتب، سُمّي به لأنّه يبيّن الشيء ويوضّحه النهاية: ج2 ص371 «سفر».
  769. التَّعْتَعَةُ في الكلام: التردّد فيه من حَصَرٍ أو عِيّ الصحاح: ج3 ص1191 «تعع».
  770. صحيح مسلم: ج1 ص550 ح244، سنن أبي داود: ج2 ص70 ح1454، سنن الترمذي: ج5ص 171 ح2904 كلاهما نحوه؛ سنن ابن ماجة: ج2 ص1242 ح3779، رياض الصالحين: ص402 كلّها عن عائشة، كنزالعمّال: ج1 ص511 ح2267.
  771. التَّفَلُّتُ: التخلّص في الشيء فجأة من غير تمكُّث (لسان العرب: ج2 ص66 «فلت»).
  772. شعب الإيمان: ج2 ص554 ح2696 عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج1 ص532 ح2381 و راجع المعجم الكبير: ج20 ص72 ح136.
  773. لعلّ المراد بالأوّلين: السابقون الذين سبقوا إلى الإيمان باللّه‌‌ ورسوله مرآة العقول: ج12 ص90.
  774. الكافي: ج2 ص607 ح2، ثواب الأعمال: ص125 ح1 وفيه «الأبرار» بدل «الأوّلين» وكلاهما عنالصبّاح بن سَيَابة، بحارالأنوار: ج92 ص187 ح6.
  775. شايد مراد از پيشگامان، كسانى باشند كه در ايمان آوردن به خدا و رسولش بر ديگران پيشى گرفتند.
  776. الكافي: ج2 ص606 ح1، ثواب الأعمال: ص127 ح1 كلاهما عن الفضيل بن يسار، بحار الأنوار: ج 92 ص187 ح7.
  777. أي نفقته أو دَينه مرآة العقول: ج16 ص135 والحَميمُ: القرابة (لسان العرب: ج12 ص153«حمم»).
  778. الكافي: ج4 ص10 ح1 عن جابر عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص224 ح2244 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم‌‌السلام، وسائل الشيعة: ج6 ص286 ح12359.
  779. يعنى مخارج زندگى او را تأمين كند يا قرضش را ادا نمايد مرآة العقول: ج16 ص135.
  780. المعجم الكبير: ج8 ص207 ح7834 عن أبي اُمامة وج 24 ص287 ح731، مسند إسحاق بنراهويه: ج5 ص249 ح2401 نحوه، وكلاهما عن زينب امرأة عبداللّه‌‌، كنزالعمّال: ج6 ص395 ح16226.
  781. في بعض المصادر: «لكِ»، وهو الأنسب في السياق.
  782. سنن ابن ماجة: ج1 ص587 ح1834، صحيح البخاري: ج2 ص533 ح1397، صحيح مسلم: ج 2 ص694 ح45، سنن النسائي: ج5 ص93، مسند ابن حنبل: ج10 ص296 ح27116 كلّها نحوه، الدرّ المنثور: ج1 ص415.
  783. الزهد للحسين بن سعيد: ص103 ح14 عن يحيى بن اُمّ الطويل، الكافي: ج2 ص154 ح19 عن يحيى عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص101 ح53.
  784. الكفل: النصيب والحظّ القاموس المحيط: ج4 ص45 «كفل».
  785. سنن الدارمي: ج1 ص102 ح341، السنن الكبرى: ج10 ص203 ح20369، المعجم الكبير: ج 22 ص68 ح165، الفقيه والمتفقّه: ج2 ص85 كلّها عن واثلة بن الأسقع، كنزالعمّال: ج10 ص162 ح28838؛ منية المريد: ص99، بحارالأنوار: ج1 ص183 ح94.
  786. دو روايتى كه ذيل اين عنوان آمده است در مصادر حديثى شيعه گزارش نشده است. همچنين از اهلبيت عليهم‌‌السلامنيز روايت نشده است. ولى در كتاب‌‌هاى اصولى در مباحث اجتهاد و تقليد مضمون آن مورد پذيرش اصوليان شيعه و نيز متكلمان قرار گرفته است. مفاد اين روايت به امرى عقلايى اشاره دارد و آن اين است كه اگر كسى كه صلاحيت انجام كارى را دارد و تلاشى بر پايه موازين قابل قبول انجام دهد ولى به خطا رود اين تلاش قابل تقدير است و ناديده گرفته نمى‌‌شود. خواه اين شخص حاكم باشد يا مجتهد يا يك كارگر ساده. مى‌‌توان براى تأييد اين مضمون به آيه قرآن نيز استناد جست؛ آنجا كه فرموده است: «وَ أَن لَّيْسَ لِلاْءِنسَـنِ إِلاَّ مَا سَعَى؛ و اينكه براى آدمى جز آنچه به كوشش خود كرده است نيست». النجم: 39. سعی و تلاش براى انسان باقى مى‌‌ماند گرچه به نتيجه نرسد. زيرا بر اساس تشخيص و در چارچوب موازين عقلايى سعى و تلاش خود را به كار گرفته است. طبیعى است كه بايد محدوده اجتهاد و ظرافت‌‌هاى آن نيز مورد توجه قرار گيرد. از اين رو اجتهاد در مقابل نص معنا ندارد. ذكر اين نكته نيز لازم است كه در حوادث سده اول هجرى بسيارى از افراد با استناد به اين سخن سعى در توجيه اعمال و رفتار خود يا حاكمان داشتند و حتى نبرد معاويه با امير المؤمنين عليه‌‌السلام را نيز اجتهاد او دانسته و او را صاحب اجر مى‌‌دانند. روشن است كه اين مطالب مورد پذيرش نيست.
  787. صحيح البخاري: ج6 ص2676 ح6919، صحيح مسلم: ج3 ص1342 ح15، سنن أبي داود: ج3ص 299 ح3574، السنن الكبرى للنسائي: ج3 ص461 ح5918 كلّها عن عمرو بن العاص، كنزالعمّال: ج6 ص7 ح14597؛ الطرائف: ص192 نقلاً عن الحميدي في كتاب الجمع بين الصحيحين عن عمرو بن العاص.
  788. الصراط المستقيم: ج3 ص236.
  789. الإسراء: 78.
  790. الكافي: ج3 ص283 ح2، تهذيب الأحكام: ج2 ص37 ح116، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1ص 222 ح665 نحوه، ثواب الأعمال: ص57 ح1، علل الشرائع: ص336 ح1، بحارالأنوار: ج5 ص321 ح2.
  791. علل الشرائع: ص387 ح1، بحارالأنوار: ج97 ص125 ح1.
  792. التوبة: 122.
  793. تفسير العيّاشي: ج2 ص117 ح159، بحارالأنوار: ج27 ص298 ح10.
  794. النساء: 100. والمُراغَم: المَذْهَب والمهرَب الصحاح: ج5 ص1935 «رغم».
  795. مجمع البيان: ج3 ص153 عن الحسن، بحارالأنوار: ج19 ص31؛ الكشّاف: ج1 ص293، تفسيرالقرطبي: ج5 ص347، تفسير الثعلبي: ج3 ص372 عن الحسن، تاريخ دمشق: ج49 ص86 ح10500 نحوه.
  796. التبيان في تفسير القرآن: ج3 ص306 عن أبي الجارود؛ اُسد الغابة: ج3 ص61 الرقم 2577 عن ابنعبّاس وص 62 الرقم 2579، تفسير القرطبي: ج5 ص349، تفسير الطبري: ج4 الجزء 5 ص238 كلّها عن سعيد جبير نحوه، الدرّ المنثور: ج2 ص651 وراجع أسباب النزول: ص181 ح357 و 358.
  797. الكافي: ج4 ص548 ح5، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص565 ح3157 كلاهما عن أبي حجرالأسلمي عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، كامل الزيارات: ص44 ح14، عوالي اللآلي: ج4 ص30 ح101، بحارالأنوار: ج99 ص387 ح3.
  798. قالَ بِيَدهِ: أي أخَذَ النهاية: ج4 ص124 «قول».
  799. مات حتف أنفه، أي بلا ضرب أو قتل، وقيل: إذا مات فجأةً لسان العرب: ج9 ص38 «حتف».
  800. القَعْص: أن يُضرَب الإنسان فيموت مكانه النهاية: ج4 ص88 «قعص».
  801. المآبُ: المَرِجعُ والمُنقلب القاموس المحيط: ج1 ص37 «أوب».
  802. مسند ابن حنبل: ج5 ص525 ح16414، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص97 ح2445 عنسلمة عن أبيه، السنن الكبرى: ج9 ص279 ح18536، المصنّف لابن أبي شيبة: ج4 ص565 ح28، وكلاهما نحوه، تفسير ابن كثير: ج2 ص345، كنزالعمّال: ج4 ص313 ح10659.
  803. التوبة: 123.
  804. النساء: 101.
  805. الكافي: ج1 ص378 ح2.
  806. الكافي: ج4 ص260 ح35، تهذيب الأحكام: ج5 ص24 ح70 عن أبي بصير، كتاب من لا يحضرهالفقيه: ج2 ص221 ح2232 عن الإمام الباقر عليه‌‌السلاموكلاهما نحوه، وسائل الشيعة: ج8 ص69 ح22.
  807. تهذيب الأحكام: ج5 ص461 ح1607 عن عمّار الساباطي، وسائل الشيعة: ج8 ص131ح 14589.
  808. الأمالي للطوسي: ص618 ح1274، بحار الأنوار: ج70 ص212 ح38.
  809. الشورى: 40.
  810. مستدرك الوسائل: ج9 ص7 ح10044 نقلاً عن الأخلاق.
  811. تفسير الآلوسي: ج25 ص49، المعجم الأوسط: ج2 ص285 ح1998، حلية الأولياء: ج6ص 187، شعب الإيمان: ج6 ص315 ح8313، تفسير القرطبي: ج4 ص208 كلّها عن أنس نحوه، كنز العمّال: ج3 ص374 ح7009؛ مجمع البيان: ج9 ص51 نحوه، بحار الأنوار: ج67 ص266.
  812. من بُطنان العرش: أي من وَسَطه. وقيل: من أصله. وقيل: البُطنان جمع بطن؛ وهو الغامض من الأرض، يريد من دواخل العرش النهاية: ج1 ص137 «بطن».
  813. تاريخ بغداد: ج11 ص198 الرقم 5903 عن ابن عبّاس، تاريخ دمشق: ج18 ص87 نحوه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله؛ بحارالأنوار: ج95 ص197 نقلاً من كتاب الروضة نحوه.
  814. تهذيب الأحكام: ج4 ص152 ح420 عن الفضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، كتاب من لا يحضرهالفقيه: ج2 ص75 ح1773، الكافي: ج4 ص63 ح6 عن أبي الصباح عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام وفيه «عليه» بدل «به»؛ صحيح البخاري: ج6 ص2723 ح7054 وص 2741 ح7100، مسند ابن حنبل: ج3ص 16 ح7199 كلّها عن أبي هريرة وص 13 ح7177، صحيح مسلم: ج2 ص807 ح165 عن أبي هريرة وأبي سعيد الخدري.
  815. معاني الأخبار: ص409 ح91 عن أنس، بحارالأنوار: ج96 ص252 ح18.
  816. سنن الدارمي: ج1 ص451 ح1719، صحيح مسلم: ج2 ص807 ح164، سنن النسائي: ج4ص 162 كلّها عن أبي هريرة، مسند ابن حنبل: ج3 ص69 ح7497 عن عبد اللّه‌‌ عن أبيه؛ فضائل الأشهر الثلاثة: ص143 ح156 عن أبي هريرة وكلّها نحوه.
  817. الكافي: ج3 ص223 ح1، مسكن الفؤاد: ص57 كلاهما عن جابر، مشكاة الأنوار: ص59 ح71بزيادة «عند المصيبة» بعد «حمد اللّه‌‌»، بحارالأنوار: ج71 ص96 ح63.
  818. الكافي: ج8 ص131 ـ 136 ح103، أعلام الدين: ص231 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهلالبيت عليهم‌‌السلام، بحارالأنوار: ج14 ص293 ح14.
  819. الكافي: ج2 ص176 ح4 عن الحصين، بحار الأنوار: ج74 ص345 ح4.
  820. الكافي: ج2 ص194 ح7، ثواب الأعمال: ص223 ح1، قرب الإسناد: ص39 ح124 كلّها عنبكر بن محمّد، الاختصاص: ص188 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، المؤمن: ص49 ح118 عن الإمام الباقر عليه‌‌السلامنحوه، بحار الأنوار: ج74 ص285 ح8.
  821. تهذيب الأحكام: ج6 ص49 ح110، مصباح المتهجّد: ص830، كامل الزيارات: ص333 ح557،كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص582 ح3178 كلّها عن هارون بن خارجة، مسارّ الشيعة المطبوعة في مصنّفات الشيخ المفيد: ج7: ص61 عن الصّادقين عليهماالسلام وكلاهما بزيادة «قبر» قبل «الحسين»، بحار الأنوار: ج101 ص94 ح5.
  822. ثواب الأعمال: ص109 ح1، كامل الزيارات: ص202 ح287 وص 208 ح297 كلاهما بزيادة«من الدموع» بعد «عينيه» وكلّها عن أبي هارون المكفوف، بحار الأنوار: ج44 ص288 ح28.
  823. بحارالأنوار: ج45 ص257 ح15 نقلاً عن بعض مؤلّفات المتأخّرين.
  824. جامع الأخبار: ص110 ح195 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، بحار الأنوار: ج1 ص178 ح60.
  825. كنز العمّال: ج10 ص232 ح29223 نقلاً عن ابن الجوزي في العلل عن ابن عمرو.
  826. الأمالي للطوسي: ص232 ح410، بشارة المصطفى: ص113 كلاهما عن جابر، بحارالأنوار: ج52ص 123 ح5.
  827. الحديد: 19.
  828. مجمع البيان: ج9 ص359، تأويل الآيات الظاهرة: ج2 ص665 ح20، بحار الأنوار: ج24 ص38ح 15.
  829. الكافي: ج2 ص222 ح4، بحارالأنوار: ج75 ص73 ح21.
  830. المعجم الأوسط: ج5 ص315 ح5414، حلية الأولياء: ج8 ص200، تفسير الثعالبي: ج2 ص32بزيادة مئة بعد «أجر»، سبل الهدى والرشاد: ج11 ص426 كلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج1 ص184 ح936.
  831. المعجم الكبير: ج10 ص183 ح10394، كنزالعمّال: ج11 ص118 ح30851.
  832. جمع القلنسوة، والقَلَنْسَوَة: من ملابس الرؤوس لسان العرب: ج6 ص181 «قلس».
  833. البُرْد: ثوب فيه خطوط، والجمع بُرود لسان العرب: ج3 ص87 «برد».
  834. نوادر الاُصول: ج2 ص46، كنزالعمّال: ج14 ص255 ح38631.
  835. المقنعة للمفيد: ص301 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، المحاسن: ج1 ص95 ح58 عن سيف بنعميرة عن الإمام الباقر عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، مشكاة الأنوار: ص265 ح784 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحار الأنوار: ج2 ص262؛ الزهد الكبير: ص118 ح207، تاريخ الإسلام: ج15 ص118 الرقم 90 كلاهما عن ابن عبّاس وفيهما «فساد» بدل «اختلاف».
  836. كمال الدين: ص323 ح7، إعلام الورى: ج2 ص232 وليس فيه «واحد» وكلاهما عن عمرو بن ثابت، بحار الأنوار: ج52 ص125 ح13.
  837. الكافي: ج2 ص92 ح17، مسكّن الفؤاد: ص51 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي، مشكاة الأنوار: ص 64 ح88، الخرائج والجرائح: ج1 ص360 ح14 عن أبي محمّد البرقي عن الإمام الرضا عليه‌‌السلام نحوه، بحارالأنوار: ج71 ص78 ح14.
  838. عيون أخبار الرضا عليه‌‌السلام: ج2 ص221 ح39 عن محمّد بن الفضيل، مشكاة الأنوار: ص171 ح440عن خال ولد هاشم، التمحيص: ص59 ح125 عن أبي حمزة الثمالي كلاهما عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، الخرائج والجرائح: ج1 ص387 ح16 عن محمّد بن الفضيل وكلها نحوه، بحارالأنوار: ج49 ص42 ح31.
  839. الكافي: ج1 ص354 ح10 عن الحسين بن عمر بن يزيد، دلائل الإمامة: ص365 ح317 عنأبي محمّد الكوفي، المؤمن: ص16 ح8 كلاهما نحوه، بحارالأنوار: ج49 ص67 ح88.
  840. المؤمن: ص16 ح7، أعلام الدين: ص433 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج71 ص97ح 65.
  841. طبّ الأئمّة لابني بسطام: ص17 عن عبداللّه‌‌ بن سنان، الخرائج والجرائح: ج1 ص387 ح16 عنمحمّد بن فضيل الصيرفي عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج81 ص206 ح14.
  842. المعجم الأوسط: ج6 ص369 ح6641 وص 373 ح6656 كلاهما عن أبي هريرة وابن عبّاس، كنزالعمّال: ج7 ص567 ح20290.
  843. ثواب الأعمال: ص343 ح1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، أعلام الدين: ص423 عن ابن عبّاس، بحارالأنوار: ج88 ص3 ح1.
  844. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص475 ح1374، ثواب الأعمال: ص66 ح1، الأمالي للصدوق: ص 367 ح459 كلّها عن جابر بن إسماعيل، المقنع: 136 وفيها «بالقرآن» بدل «بالقراءة»، المصباح للكفعمي: ص551 وليس فيه صدره إلى «اُبشر» وكلاهما من دون إسناد إلى الإمام الباقر عليه‌‌السلام، وسائل الشيعة: ج4 ص804 ح7559.
  845. بحار الأنوار: ج87 ص308 ح86 نقلاً عن جنّة الأمان.
  846. تهذيب الأحكام: ج2 ص283 ح1130، ثواب الأعمال: ص53 ح1 كلاهما عن عيسى بن عبد اللّه‌‌عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص283 ح869، المقنع: ص90 من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم‌‌السلام، روضة الواعظين: ص343، وسائل الشيعة: ج4 ص613 ح6820 وراجع المعجم الكبير: ج12 ص322 ح13554.
  847. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص17 ح4968، الأمالي للصدوق: ص518 ح707 كلاهما عنالحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص318 ح2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، روضة الواعظين: ص343، بحار الأنوار: ج84 ص130 ح22 وراجع ثواب الأعمال: ص53 ح1.
  848. جامع الأخبار: ص173 ح409، بحار الأنوار: ج84 ص154 ذيل ح49.
  849. المصنّف لعبد الرزاق: ج10 ص116 ح18570 عن ابن عباس، كنز العمّال: ج4 ص425 ح11236.
  850. سنن أبي داود: ج4 ص246 ح4771، سنن الترمذي: ج4 ص30 ح1420، سنن النسائي: ج7ص 115، مسند ابن حنبل: ج2 ص628 ح6837 وفيه «فقتل دونه» بدل «فقاتل فقتل»، السنن الكبرى: ج8 ص324 ح16778 كلّها عن عبد اللّه‌‌ بن عمرو، كنز العمّال: ج4 ص420 ح11202.
  851. الكافي: ج5 ص52 ح3، تهذيب الأحكام: ج6 ص167 ح319 كلاهما عن الحسين بن أبي العلاءعن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص95 ح5161 عن محمّد بن مسلم عن أحدهما عليهماالسلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وفيه «شهيد» بدل «بمنزلة الشهيد»، بحار الأنوار: ج10 ص100 ح1؛ صحيح البخاري: ج2 ص877 ح2348، صحيح مسلم: ج1 ص125 ح226 كلاهما عن عبد اللّه‌‌ بن عمرو وفيهما «شهيد» بدل «بمنزلة الشهيد»، كنز العمّال: ج4 ص416 ح11180.
  852. الكافي: ج5 ص52 ح2 عن أبي مريم عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام وح 1، تهذيب الأحكام: ج6 ص167ح 316 كلاهما عن عبد اللّه‌‌ بن سنان عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، وسائل الشيعة: ج11 ص92 ح20118؛ سنن النسائي: ج7 ص116، تهذيب الكمال: ج33 ص204 الرقم 7287 كلاهما عن علقمة عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، كنز العمّال: ج4 ص420 ح11205.
  853. تاريخ أصبهان: ج1 ص157 الرقم 127، كنز العمّال: ج4 ص425 ح11237 نقلاً عن ابن النجّاروكلاهما عن ابن عبّاس.
  854. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص389 ح4369، مكارم الأخلاق: ج1 ص438 ح1500 نحوه،عوالي اللآلي: ج3 ص291 ح52، وسائل الشيعة: ج14 ص17 ح14؛ كنزالعمّال: ج16 ص410 ح45150 نقلاً عن الخرائطي في مكارم الأخلاق عن عبداللّه‌‌ الوضّاحي.
  855. الجعفريات: ص96، النوادر للراوندي: ص182 ح317 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم‌‌السلام،دعائم الإسلام: ج2 ص217 ح806، بحارالأنوار: ج103 ص250 ح45، وراجع علل الشرائع: ص185 ح2 عن ابن أبي المقدام.
  856. غيرت زنانه و حسادت نسبت به هوو مراد است.
  857. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص561 ح4926، مكارم الأخلاق: ج1 ص501 ح1734 كلاهماعن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم‌‌السلام، بحارالأنوار: ج104 ص97 ح56؛ المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص255 ح801، حلية الأولياء: ج4 ص298 كلاهما عن ابن عمر نحوه، كنزالعمّال: ج16 ص411 ح45159 نقلاً عن المعجم الكبير للطبراني.
  858. مستدرك الوسائل: ج15 ص214 ح18037 نقلاً عن تحفة الإخوان عن أبي بصير.
  859. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص16 ح4968، الأمالي للصدوق: ص516 ح707 كلاهما عنالحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص316 ح2655 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، أعلام الدين: ص420 نحوه، بحارالأنوار: ج74 ص89 ح6.
  860. تاريخ دمشق: ج59 ص295 ح12363 عن ابن عمر، كنز العمّال: ج6 ص445 ح16468.
  861. كَظمُ الغَيظِ: مجرّعه واحتمال سببه والصبر عليه النهاية: ج4 ص178.
  862. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص15 ح4968 عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عنآبائه عليهم‌‌السلام، ثواب الأعمال: ص335 ح1، أعلام الدين: ص415 كلاهما عن عبداللّه‌‌ بن عبّاس نحوه، مكارم الأخلاق: ج2 ص315 ح2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، مجمع البحرين: ج3 ص1574 نحوه، بحارالأنوار: ج75 ص247 ح10.
  863. نهج البلاغة: الحكمة 474.
  864. كنزالعمّال: ج3 ص416 ح7219 نقلاً عن النرسي في قضاء الحوائج عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، الجامع الصغير: ج2 ص604 ح8700، وراجع الكافي: ج2 ص164 ح8 وقرب الإسناد: ص132 ح463 ومشكاة الأنوار: ص319 ح1012.
  865. فواق ناقة: هو قَدْر ما بين الحَلَبتين من الراحة النهاية: ج3 ص479 «فوق».
  866. سنن أبي داود: ج3 ص21 ح2541، سنن النسائي: ج6 ص25، مسند ابن حنبل: ج8 ص235ح 22075، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص87 ح2410، السنن الكبرى: ج9 ص286 ح18556 كلّها عن معاذ بن جبل، كنزالعمّال: ج4 ص293 ح10556.
  867. صحيح مسلم: ج3 ص1517 ح157، سنن أبي داود: ج2 ص86 ح1520، سنن الترمذي: ج4ص 183 ح1653 وفيه «من قلبه صادقا» بدل «بصدق»، سنن النسائي: ج6 ص37، سنن ابن ماجة: ج2 ص935 ح2797 كلّها عن سهل بن حنيف، كنزالعمّال: ج4 ص401 ح11117؛ بحارالأنوار: ج70 ص201.
  868. مسند ابن حنبل: ج8 ص259 ح22171، سنن أبي داود: ج3 ص21 ح2541، المصنّف لعبدالرزّاق: ج5 ص255 ح9534 كلاهما نحوه، صحيح ابن حبّان: ج7 ص464 ح3191، موارد الظمآن: ص389 ح1615 كلّها عن معاذ بن جبل، كنزالعمّال: ج4 ص408 ح11144.
  869. عيون أخبار الرضا عليه‌‌السلام: ج1 ص300 ح58، الأمالي للصدوق: ص193 ح202، الإقبال: ج3 ص30كلّها عن الريّان بن شبيب، بحار الأنوار: ج44 ص286 ح23.
  870. جامع الأخبار: ص449 ح1261، بحارالأنوار: ج103 ص195 ح10.
  871. الأمالي للطوسي: ص214 ح372، بشارة المصطفى: ص109 كلاهما عن محمّد بن مسلم، بحارالأنوار: ج59 ص176 ح9.
  872. تهذيب الأحكام: ج6 ص52 ح123، كامل الزيارات: ص341 ح575، المزار للمفيد: ص55 ح1،المزار الكبير: ص353 ح3، بحار الأنوار: ج101 ص17 ح24.
  873. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص584 ح3190، الأمالي للصدوق: ص183 ح188، روضةالواعظين: ص258، بحار الأنوار: ج102 ص35 ح17.
  874. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص585 ح3192، عيون أخبار الرضا عليه‌‌السلام: ج2 ص256 ح9،الأمالي للصدوق: ص120 ح109 كلّها عن أبي الصلت الهروي، روضة الواعظين: ص257، بحار الأنوار: ج49 ص283 ح1.
  875. تاريخ بغداد: ج5 ص156 الرقم 2597 وج 11 ص297 الرقم 6079، تهذيب التهذيب: ج2ص 454 الرقم 3147، البداية والنهاية: ج10 ص229، سبل الهدى والرشاد: ج12 ص193 كلها عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج3 ص372 ح7000 وراجع تاريخ دمشق: ج43 ص195 ح9151.
  876. المصنّف لابن أبي شيبة: ج5 ص373 ح1 عن أبي نضرة، كنز العمّال: ج4 ص11 ح9246 نقلاً عن ابن النجّار عن أنس وليس فيه «عند اللّه‌‌ تعالى».
  877. تاريخ بغداد: ج13 ص472 الرقم 7318، تاريخ جرجان: ص55 الرقم 33 وص 453 الرقم 671،كنز العمّال: ج4 ص101 ح9740 نقلاً عن الديلمي وكلّها عن عبد اللّه‌‌ بن مسعود نحوه.
  878. صحيح البخاري: ج3 ص1041 ح2675 وج 5 ص2165 ح5400، صحيح مسلم: ج3ص 1522 ح166، مسند ابن حنبل: ج4 ص301 ح12521 كلّها عن أنس، سنن الدارمي: ج2 ص653 ح2325 عن عبادة بن الصامت وليس فيه «لكلّ مسلم»، كنز العمّال: ج10 ص77 ح28433.
  879. المَراقّ: ما رَقَّ من أسفل البطن ولانَ النهاية: ج4 ص321 «مرق».
  880. المعجم الأوسط: ج5 ص353 ح5531، مسند أبي يعلى: ج4 ص350 ح4645 نحوه و كلاهما عن عائشة، كنز العمّال: ج10 ص77 ح28437.
  881. صحيح البخاري: ج3 ص1281 ح3287 وج 6 ص2441 ح6245، السنن الكبرى للنسائي: ج4ص 363 ح7527، مسند ابن حنبل: ج9 ص332 ح24412، مسند إسحاق بن راهويه: ج3 ص744 ح1353 كلّها عن عائشة نحوه، كنز العمّال: ج10 ص77 ح28434.
  882. اين روايت در مقام بيان يك توصيه پزشكى است براى جلوگيرى از آلوده شدن افراد غير مبتلا كه درمعرض ابتلا قرار دارند. بیان پاداش‌‌هاى معنوى از يك سو آرامش روانى ايجاد مى‌‌كند و از طرف ديگر قدرت مقاومت و تحمل را در برابر بيمارى بالا مى‌‌برد. روايت‌‌هاى ديگرى نيز در مصادر حديثى درباره طاعون وارد شده كه به حسب ظاهر متعارض مى‌‌آيد و لكن در صورت صحت انتساب و صدور ناظر به شرايط متفاوت است. افراد مبتلا را توصيه به ماندن مى‌‌كند تا از انتشار بيمارى جلوگيرى شود و گاه توصيه به بيرون رفتن مى‌‌كند آن‌‌جا كه افراد در معرض ابتلا قرار دارند ولى هنوز مبتلا نشده‌‌اند. براى آگاهى بيشتر از اين روايات ر. ك: وسائل الشيعة: ج2 ص429 ـ 431، بحار الأنوار: ج6 ص120 ـ 124.
  883. مسند ابن حنبل: ج6 ص203 ح17668، المعجم الكبير: ج17 ص119 ح292، مسند الشاميّين: ج 2 ص429 ح1630، فتح الباري: ج10 ص194 ذيل ح5734 كلّها عن عتبة بن عبد السلمي، كنز العمّال: ج10 ص79 ح28446.
  884. كنز العمّال: ج4 ص310 ح10644 نقلاً عن البيهقي عن أبي مالك الأشعري.
  885. سنن أبي داود: ج3 ص5 ح2488، السنن الكبرى: ج9 ص295 ح18591، مسند أبي يعلى: ج2ص 247 ح1588، الطبقات الكبرى: ج3 ص531، اُسد الغابة: ج2 ص180 الرقم 1467 والثلاثة الأخيرة نحوه، كنز العمّال: ج4 ص407 ح11139.
  886. كنز العمّال: ج10 ص2322 ح29223 نقلاً عن ابن الجوزي في العلل عن ابن عمرو.
  887. ثواب الأعمال: ص341 ح1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، أعلام الدين: ص421 عن ابن عبّاس وليسفيه «حقّا»، بحار الأنوار: ج76 ص369 ح30.
  888. ثواب الأعمال: ص344 ح1 عن ابي هريرة وابن عبّاس، أعلام الدين: ص424 عن ابن عبّاس، بحارالأنوار: ج76 ص371 ح30.
  889. جامع الأخبار: ص275 ح751 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، بحار الأنوار: ج104 ص132 ح1.
  890. صحيح البخاري: ج1 ص233 ح624، صحيح مسلم: ج3 ص1521 ح164، سنن الترمذي: ج3ص 377 ح1063، الموطّأ: ج1 ص131 ح6، مسند ابن حنبل: ج3 ص213 ح8312 كلّها عن أبي هريرة وفيها «الغرق» بدل «الغريق»، كنز العمّال: ج4 ص417 ح11184.
  891. درد در ناحيه شكم.
  892. مسند زيد: ص167، دعائم الإسلام: ج1 ص226 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام نحوه، بحار الأنوار: ج81ص 245 ح30؛ سنن ابن ماجة: ج2 ص937 ح2804، المصنّف لعبد الرزّاق: ج5 ص270 ح9574 كلاهما عن أبي هريرة، المعجم الكبير: ج18 ص87 ح161 عن عنترة أبي هارون وكلّها نحوه، كنز العمّال: ج4 ص422 ح11215.
  893. تاريخ دمشق: ج53 ص166 ح11225 عن عامر الشعبي عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، كنز العمّال: ج4ص 415 ح11172.
  894. سنن أبي داود: ج3 ص189 ح3111، سنن النسائي: ج4 ص14، الموطّأ: ج1 ص234 ح36،مسند ابن حنبل: ج9 ص194 ح23814، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص503 ح1300 كلّها عن جابر بن عيتك، كنز العمّال: ج4 ص417 ح11183.
  895. مسند الشاميّين: ج3 ص269 ح2235، تاريخ دمشق: ج47 ص302 ح10232 كلاهما عن عبادةبن الصامت، مسند ابن حنبل: ج5 ص417 ح15998 عن راشد بن حبيش، تاريخ أصبهان: ج1 ص262 الرقم 431 عن عائشة، اُسد الغابة: ج1 ص270 الرقم 214 عن عليّ بن الأقمر عن أبيه وكلّها نحوه، كنز العمّال: ج4 ص423 ح11219؛ مستدرك الوسائل: ج2 ص163 ح1698 نقلاً عن كتاب التعازي نحوه.
  896. في بحار الأنوار: ج74 ص227 ح22 نقلاً عن التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه‌‌السلام: «لصبره» بدل «بصيرة»، وهو الأنسب.
  897. في التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري: «وثواب».
  898. معاني الأخبار: ص37 ح9 عن محمّد بن زياد و محمّد بن سيار، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه‌‌السلام: ص48 ح22 نحوه، بحار الأنوار: ج24 ص11 ح2.
  899. ثواب الأعمال: ص340 ح1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، أعلام الدين: ص420 عن ابن عبّاس،عوالي اللآلي: ج1 ص374 ح90 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وفيه «كان» بدل «مشى»، بحار الأنوار: ج76 ص367 ح30؛ كنز العمّال: ج6 ص445 ح16466 نقلاً عن ابن النجّار عن الإمام علي عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بزيادة «المسلم» بعد «أخيه».
  900. المؤمن: ص56 ح144، مستدرك الوسائل: ج12 ص408 ح14446.
  901. مستدرك الوسائل: ج13 ص55 ح14731 نقلاً عن مجموعة الشهيد.
  902. فقه الرضا: ص208 عن الإمام الرضا عليه‌‌السلام، الكافي: ج5 ص88 ح1 عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام،كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص168 ح3631 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، المقنع للصدوق: ص361 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم‌‌السلاموكلاهما بزيادة «من حلال» بعد «عياله»، عدّة الداعي: ص72، بحارالأنوار: ج96 ص324 ح13.
  903. الكافي: ج5 ص88 ح3 عن فضيل بن يسار، وسائل الشيعة: ج12 ص43 ح22000.
  904. الكافي: ج5 ص93 ح3، تهذيب الأحكام: ج6 ص184 ح381، قرب الإسناد: ص340 ح1245كلّها عن موسى بن بكر، بحارالأنوار: ج96 ص61 ح20.
  905. عيون أخبار الرضا عليه‌‌السلام: ج1 ص68 ح36، كمال الدين: ص317 ح3، إعلام الورى: ج2 ص194كلّها عن عبد الرحمن بن سليط، كفاية الأثر: ص232 عن عبد الرحمن بن سابط وفيه «الصابرين»، «المجاهدين» بدل «الصابر»، «المجاهد»، الصراط المستقيم: ج2 ص111 وفيه «الصابرين» بدل «الصابر»، بحار الأنوار: ج36 ص385 ح6.
  906. كمال الدين: ص320 ح2، الاحتجاج: ج2 ص154 ح188، قصص الأنبياء للراوندي: ص366ح 438 نحوه، إعلام الورى: ج2 ص196 كلّها عن أبي خالد الكابلي، بحار الأنوار: ج36 ص387 ح1.
  907. سنن ابن ماجة: ج1 ص82 ح227، مسند ابن حنبل: ج3 ص398 ح9419، المصنّف لابنأبي شيبة: ج2 ص265 ح5، مسند أبي يعلى: ج6 ص67 ح6441، تهذيب الكمال: ج7 ص370 الرقم 1526 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج10 ص148 ح28758.
  908. روضة الواعظين: ص15، بحار الأنوار: ج1 ص179 ح62 وراجع سنن الترمذي: ج5 ص29ح 2647.
  909. المستدرك على الصحيحين: ج2 ص15 ح2167 عن اليسع بن المغيرة، كنز العمّال: ج4 ص97ح 9717.
  910. المعجم الكبير: ج1 ص134 ح281 عن عبد الرحمن بن حميد عن أبيه عن جدّه، كنز العمّال: ج6ص 334 ح15915.
  911. مستدرك الوسائل: ج11 ص287 ح13040 نقلاً عن مجموعة الشهيد.
  912. الأمالي للطوسي: ص618 ح1273 عن أبي المفضّل عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج103ص 252 ح49.
  913. مستدرك الوسائل: ج12 ص14 ح13378 نقلاً عن مجموعة الشهيد.
  914. الخصال: ص619 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم، تحف العقول: ص109 بزيادة «فيّ» بعد«المنفق»، عيون الحكم والمواعظ: ص93 ح2180، بحار الأنوار: ج96 ص120 ح22.
  915. تفسير ابن كثير: ج6 ص347، التواضع والخمول: ص186 ح176 كلاهما عن محمّد بن أبي سارةعن الإمام الحسن عليه‌‌السلام، الكافي: ج2 ص101 ح12 عن عليّ بن أبي عليّ اللهبي عن الإمام الصادق عليه‌‌السلاموليس فيه «الأجر»، بحار الأنوار: ج71 ص377 ح10.
  916. مسند الشاميّين: ج1 ص221 ح396، تاريخ دمشق: ج22 ص456 ح4993، كنز العمّال: ج4ص 326 ح10732 نقلاً عن ابن زنجويه وكلّها عن سلمان؛ عوالي اللآلي: ج1 ص87 ح19 عن سلمان الفارسي وراجع سنن ابن ماجة: ج2 ص924 ح2767 ومسند ابن حنبل: ج3 ص370 ح9255.
  917. الكافي: ج8 ص214 ح260، تأويل الآيات الظاهرة: ج1 ص250 ح6 كلاهما عن عمرو بنأبي المقدام، بحار الأنوار: ج68 ص81 ح142.
  918. ثواب الأعمال: ص218 ح1 عن أبي حمزة، بحار الأنوار: ج76 ص22 ح7.
  919. تاريخ بغداد: ج5 ص131 الرقم 2558 عن أنس، كنزالعمّال: ج15 ص775 ح43051؛ ثوابالأعمال: ص73 ح13 عن إسحاق بن عمّار، عدّة الداعي: ص179 عن ابراهيم التيمي وكلاهما عن الإمام الصادق عليه‌‌السلامنحوه، بحارالأنوار: ج74 ص303 ح46.
  920. الكافي: ج2 ص197 ح3، مصادقة الإخوان: ص173 ح3 كلاهما عن أبي عبيدة الحذّاء، بحارالأنوار: ج74 ص332 ح107.
  921. الكافي: ج2 ص198 ح7، مصادقة الإخوان: ص174 ح5 كلاهما عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج 74 ص334 ح111.
  922. مستدرك الوسائل: ج12 ص412 ح4462 نقلاً عن الروضة للمفيد.
  923. الأمالي للطوسي: ص694 ح1478، بحار الأنوار: ج69 ص406 ح113.
  924. الأمالي للصدوق: ص581 ح801، بحار الأنوار: ج74 ص284 ح4.
  925. الأمالي للصدوق: ص308 ح353 عن أبي الأغرّ النخّاس، مشكاة الأنوار: ص148 ح354، روضةالواعظين: ص320، بحارالأنوار: ج74 ص285 ح5.
  926. المَبْرُورُ: الذي لا يخالطه شيء من المآثم (لسان العرب: ج4 ص53 «برر»).
  927. الكافي: ج2 ص194 ح9 عن إبراهيم الخارقي، مصادقة الإخوان: ص178 ح13 عن إسحاق بنعمّار نحوه، الدعوات: ص231 ح642، بحارالأنوار: ج74 ص327 ح98؛ وراجع المعجم الأوسط: ج4 ص347 ح4396 وكنزالعمّال: ج6 ص446 ح16474.
  928. الكافي: ج2 ص194 ح8، تهذيب الأحكام: ج5 ص120 ح393 كلاهما عن إسحاق بن عمّار،كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص208 ح2159، الأمالي للطوسي: ص694 ح1478 عن زرعة، عوالي اللآلي: ج4 ص25 ح77 عن المشمعل الأسدي وكلّها نحوه، بحارالأنوار: ج74 ص285 ح4.
  929. كامل الزيارات: ص47 ح25 عن الفضيل بن يسار، بحارالأنوار: ج101 ص144 ح30.
  930. كامل الزيارات: ص295 ح485 وص 293 ح481، الكافي: ج4 ص548 ح2 موقوفا وكلّها عنالفضيل بن يسار، بحارالأنوار: ج101 ص30 ح15.
  931. تهذيب الأحكام: ج6 ص20 ح46 عن الحسين بن إسماعيل الصيمري، الغارات: ج2 ص854،فرحة الغري: ص75 كلاهما عن الحسين بن إسماعيل الصيرفي، بحار الأنوار: ج100 ص260 ح9.
  932. تهذيب الأحكام: ج6 ص21 ح49، الغارات: ج2 ص854، فرحة الغري: ص75 كلاهما نحوه،بحار الأنوار: ج2 ص147 ح17.
  933. ثواب الأعمال: ص118 ح39، المزار للمفيد: ص38 ح1، كامل الزيارات: ص304 ح513 كلّهاعن مالك بن عطيّة، بحارالأنوار: ج101 ص34 ح35.
  934. أي الجواد عليه‌‌السلام.
  935. تهذيب الأحكام: ج6 ص85 ح168، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص582 ح3182، عيونأخبار الرضا عليه‌‌السلام: ج2 ص257 ح10، ثواب الأعمال: ص123 ح3، كامل الزيارات: ص510 ح794 وليس فيها «وألف عمرة متقبّلة كلّها»، بحار الأنوار: ج102 ص33 ح4.
  936. بحار الأنوار: ج102 ص44 ح51 نقلاً عن كتاب فصل الخطاب.
  937. تهذيب الأحكام: ج6 ص22 ح50 عن أبي عامر الساجي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام وص 107ح 189، المزار للمفيد: ص228 ح12 كلاهما عن أبي عامر واعظ أهل الحجاز عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، الغارات: ج 2 ص855، فرحة الغري: ص77 كلاهما عن أبي عامر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله بحار الأنوار: ج100 ص121 ح22.
  938. المقنعة للمفيد: ص486 و 474، روضة الواعظين: ص223، المناقب لابن شهر آشوب: ج4ص 172 كلّها نحوه، المزار للمفيد: ص201 ح2، بحار الأنوار: ج100 ص130 ح15 وراجع تهذيب الأحكام: ج6 ص79 ح156.
  939. دعائم الإسلام: ج2 ص14 ح7، عوالي اللآلي: ج3 ص194 ح8.
  940. جامع الأخبار: ص275 ح751 عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام، مستدرك الوسائل: ج13 ص48 ح14706.
  941. قوله: «أبلِ اللّهَ عُذرا في بِرِّها»؛ أي أعطِهِ وأَبلِغ العُذرَ فيها إليه. والمعنى: أحسِن فيما بينك وبين اللّه‌‌ تعالى بِبِرِّكَ إيّاها النهاية: ج1 ص155 «بلا».
  942. المعجم الاُوسط: ج3 ص199 ح2915 وج 4 ص372 ح4466، المعجم الصغير: ج1 ص80،مسند أبي يعلى: ج3 ص179 ح2752 وفيه «قابل اللّه‌‌» بدل «فأبلِ اللّه‌‌ عذرا»، شعب الإيمان: ج6 ص179 ح7835 نحوه، الدرّ المنثور: ج5 ص263.
  943. مستدرك الوسائل: ج15 ص204 ح18018 نقلاً عن كتاب التعريف، الأمالي للطوسي: ص307ح 618، مشكاة الأنوار: ص282 ح850 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج71 ص73 ح58؛ شعب الإيمان: ج6 ص186 ح7859، مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا: ص162 ح215 كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج16 ص477 ح45535.
  944. المعجم الأوسط: ج5 ص282 ح5321، مسند أبي يعلى: ج6 ص26 ح6327، شعب الإيمان: ج3ص 474 ح4100 نحوه، تفسير ابن كثير: ج2 ص346، نصب الراية: ج3 ص159 كلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج5 ص15 ح11847.
  945. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص202 و 203 ح2138، تهذيب الأحكام: ج5 ص20 ح57نحوه، المحاسن: ج1 ص139 ح183 وفيه ذيله من «واذا سعيت»، الأمالي للصدوق: ص642 و 643 ح872، الخرائج والجرائح: ج2 ص514 ـ 516 ح26، بحار الأنوار: ج99 ص3 ح3.
  946. مراد از ايام تشريق، روزهاى دهم تا دوازدهم ذى حجة براى ساكنان منا مى‌‌باشد.
  947. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص214 ح2194.
  948. اللِّمَّة: الشعر يُلِمُّ بالمَنكِب، أي يَقرُب المصباح المنير: ص559 «لمم».
  949. مستدرك الوسائل: ج10 ص157 ح11745 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام وج 14 ص269 ح16682كلاهما نقلاً عن بعض نسخ فقه الرضا، بحار الأنوار: ج99 ص351 ح3.
  950. الغَدْوةُ: ما بين صلاة الغداة وطلوع الشمس النهاية: ج3 ص346 «غدا».
  951. الرَّوَاحُ: اسم للوقت من زوال الشمس إلى الليل الصحاح: ج1 ص318 «روح».
  952. المستدرك على الصحيحين: ج1 ص169 ح311 عن أبي اُمامة، المعجم الكبير: ج8 ص94ح 7473، مسند الشاميين: ج1 ص238 ح423، حلية الأولياء: ج6 ص97 كلّها عن أبي اُمامة نحوه، كنزالعمّال: ج10 ص166 ح28859؛ منية المريد: ص106، بحارالأنوار: ج1 ص185 ح105.
  953. تهذيب الأحكام: ج2 ص138 ح535، الاستبصار: ج1 ص350 ح1321، الأمالي للصدوق: ص 681 ح930 كلّها عن ابن عمر عن الإمام الحسن عن أبيه عليهماالسلام، ثواب الأعمال: ص68 عن ابن عمر بن الإمام الحسين عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله وفي الثلاثة الأخيرة «كحاجّ بيت اللّه‌‌» بدل «كحاجّ رسول اللّه‌‌ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله»، بحارالأنوار: ج85 ص320 ح5.
  954. بحار الأنوار: ج84 ص260 ذيل ح58 نقلاً عن أسرار الصلاة للشهيد الثاني.
  955. سنن أبي داود: ج1 ص153 ح558، مسند ابن حنبل: ج8 ص306 ح22367، المعجم الأوسط: ج 3 ص314 ح3262، السنن الكبرى: ج3 ص70 ح4910 كلّها نحوه وص 89 ح4973 كلّها عن أبي اُمامة، كنز العمّال: ج7 ص297 ح18961.
  956. مشكاة الأنوار: ص363 ح1185، بحار الأنوار: ج89 ص261 ح73.
  957. تأويل الآيات الظاهرة: ج2 ص862 ح4 عن محمّد بن كثير عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، شرح الأخبار: ج3ص 446 ح1308 عن الإمام زين العابدين عليه‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله نحوه، بحارالأنوار: ج39 ص288 ح82.
  958. المحاسن: ج1 ص251 ح473 عن عمرو بن أبي المقدام عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، تأويل الآياتالظاهرة: ج2 ص861 ح3 عن ابن عبّاس نحوه، بحارالأنوار: ج27 ص94 ح54.
  959. مستطرفات السرائر: ص141 ح1، الاختصاص: ص261 كلاهما عن جابر، بحارالأنوار: ج75ص 375 ح30.
  960. المحاسن: ج2 ص214 ح1641 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه‌‌السلام، مشكاة الأنوار: ص66ح 99 وفيه «ما يعطي» بدل «ما لا يعطي»، بحارالأنوار: ج93 ص214 ح17.
  961. الكافي: ج2 ص94 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، ثواب الأعمال: ص216 ح1 عنالإمام الصادق عليه‌‌السلام من دون إسنادٍ إليه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحارالأنوار: ج71 ص22 ح1؛ سنن ابن ماجة: ج1 ص561 ح1765، مسند ابن حنبل: ج7 ص24 ح19036 كلاهما عن سنان بن سنّة الأسلمي، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص151 ح7194 عن أبي هريرة، وفي الثلاثة الأخيرة «الصابر» بدل «المحتسب»، كنزالعمّال: ج3 ص254 ح6415.
  962. الكافي: ج2 ص100 ح5، الاُصول الستّة عشر: ص261 ح356 وليس فيه «صاحب» كلاهما عنذريح عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، الزهد للحسين بن سعيد: ص90 ح65 عن علاء بن كامل عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام من دون إسنادٍ إليه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحارالأنوار: ج71 ص375 ح5؛ سنن أبي داود: ج4 ص252 ح4798، مسند ابن حنبل: ج9 ص457 ح25067 كلاهما عن عائشة نحوه، كنزالعمّال: ج3 ص4 ح5146.
  963. الكافي: ج2 ص260 ح3، مشكاة الأنوار: ص226 ح626، جامع الأخبار: ص305 ح835 كلّهاعن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج72 ص49 ح58.
  964. الكافي: ج2 ص222 ح4، بحارالأنوار: ج75 ص73 ح21.
  965. في المصدر: «تدري»، والتصويب من كنزالعمّال و تاريخ دمشق وغيرهما.
  966. العَشير: الزوج، والعشير: المعاشر؛ لأنّها تعاشره ويعاشرها، من العِشرة: الصُحبة راجع: النهاية: ج3ص 240 «عشر».
  967. المعجم الأوسط: ج7 ص20 ح6733، تفسير الثعلبي: ج2 ص79 نحوه، تاريخ دمشق: ج43 ص347، كنزالعمّال: ج16 ص405 ح45122؛ دعائم الإسلام: ج2 ص191 ح690، عوالي اللآلي: ج3 ص292 ح54 كلاهما نحوه، مستدرك الوسائل: ج14 ص151 ح16340.
  968. در برخى متون، مانند الجامع الصغير و الفتح الكبير: «لِلْمُتَنِعات» آمده، در برخى مانند اللّئالى المصنوعة و تنزيه الشريفة: «للمتعفّفات» و در برخى مانند معرفة الصحابة: «للمتمنّعات» كه در هر صورت، به معناى پاك‌‌دامن و خويشتندار است.
  969. مسند أبي يعلى: ج3 ص52 ح2454، كنزالعمّال: ج16 ص395 ح45078 نقلاً عن أبي الشيخ،وكلاهما عن ابن عبّاس؛ الأمالي للصدوق: ص496 ح678 عن أبي خالد الكعبي عن الإمام الصادق عليه‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، مسند زيد: ص302 عن زيد بن علي عن آبائه عليهم‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله كلاهما نحوه، بحارالأنوار: ج104 ص106 ح1.
  970. الأمالي للطوسي: ص535 ح1162، مكارم الأخلاق: ج2 ص373 ح2661 كلاهما عن أبي ذر،مشكاة الأنوار: ص297 ح912 نحوه، بحارالأنوار: ج77 ص84 ح3؛ حلية الأولياء: ج4 ص139، البداية والنهاية: ج9 ص25 كلاهما عن عمربن الخطّاب نحوه، كنزالعمّال: ج15 ص785 ح43106.
  971. غرر الحكم: ج2 ص618 ح3653، عيون الحكم والمواعظ: ص156 ح3390.
  972. صحيح مسلم: ج3 ص1506 ح133، سنن أبي داود: ج4 ص334 ح5139، مسند ابن حنبل: ج6ص 70 ح17083 كلّها عن أبي مسعود الأنصاري، سنن الترمذي: ج5 ص41 ح2671 عن أبي مسعود البدري، كنزالعمّال: ج15 ص774 ح43041.
  973. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص380 ح5813، بشارة المصطفى: ص137 عن جابر عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله،بحارالأنوار: ج75 ص406؛ سنن الترمذي: ج5 ص41 ح2670، مسند أبي يعلى: ج4 ص220 ح4280 كلاهما عن أنس، مسند ابن حنبل: ج8 ص319 ح22423 عن شاذان، كنزالعمّال: ج6 ص359 ح16052.
  974. سنن الترمذي: ج4 ص563 ح2325، مسند ابن حنبل: ج6 ص298 ح18053، المعجم الكبير: ج 22 ص345 ح866، تهذيب الكمال: ج14 ص194، تفسير القرطبي: ج4 ص215 كلّها عن أبي كبشة الأنماري نحوه؛ كنزالعمّال: ج3 ص207 ح6189.
  975. سنن ابن ماجة: ج2 ص1413 ح4228، مسند ابن حنبل: ج6 ص297 ح18046، السنن الكبرىللبيهقي: ج4 ص317 ح7828 نحوه، المعجم الكبير: ج22 ص345 ح867، كنزالعمّال: ج3 ص425 ح7273.
  976. كنزالعمّال: ج3 ص422 ح7261 نقلاً عن الحسن بن سفيان والديلمي.
  977. سنن النسائي: ج3 ص257 عن عائشة وص 258، السنن الكبرى: ج3 ص22 ح4724 كلاهما عنأبي الدرداء نحوه وح 4723 عن عائشة، المصنّف لعبد الرزّاق: ج2 ص500 ح4224 عن أبي الدرداء أو أبي ذرّ من دون إسناد إليه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آلهنحوه، كنز العمّال: ج7 ص801 ح21474.
  978. أَصْلَتَ السَّيْفَ: جرّده من غمده لسان العرب: ج2 ص53 «صلت».
  979. نهج البلاغة: الخطبة 190، عيون الحكم والمواعظ: ص464 ح8456 وليس فيه «حقّ» قبل «ربّه»،تأويل الآيات الظاهرة: ج2 ص668 ح26 وليس فيه ذيله «فإنّ لكل شيء مدّةً وأَجلاً»، بحارالأنوار: ج52 ص144 ح63.
  980. سنن أبي داود: ج4 ص333 ح5126، مسند ابن حنبل: ج8 ص107 ح21519، سنن الدارمي: ج 2 ص777 ح2685، صحيح ابن حبّان: ج2 ص316 ح556، كنزالعمّال: ج9 ص166 ح25552 نقلاً عن الطيالسي عن الإمام عليّ عليه‌‌السلام؛ الأمالي للمفيد: ص152 ح2 عن عبداللّه‌‌ بن مسعود نحوه، بحارالأنوار: ج27 ص102 ح67.
  981. مسند الشهاب: ج1 ص259 ح420 عن محمد بن علاثة عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمامعليّ عليه‌‌السلام، كنز العمّال: ج5 ص341 ح13136 نقلاً عن ابن النجّار والديلمي عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عليهم‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آلهوراجع بشارة المصطفى: ص75.
  982. يرعف بهم الزمان: يوجِدُهم ويُخرجُهم؛ كما يرعف الإنسان الدم الذي يخرجه من أنفه شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج1 ص247.
  983. نهج البلاغة: الخطبة 12، بحارالأنوار: ج100 ص96 ح8.
  984. تحف العقول: ص180، الغارات: ج1 ص229 عن عباية نحوه، بحارالأنوار: ج33 ص542؛ شرحنهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج6 ص66.
  985. الصحيفة السجّاديّة: ص115 الدعاء 27.
  986. المحاسن: ج1 ص407 ح924 عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج71 ص261 ح3.
  987. طُوبى: طيب العيش، وقيل: الخير وأقصى الاُمنيّة، وقيل: شجرة في الجنّة أو اسم الجنّة مجمع البحرين: ج2 ص1128 «طيب».
  988. إرشاد القلوب: ص166، بصائر الدرجات: ص5 ح15 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام وفيه ذيله فقط،بحارالأنوار: ج1 ص174 ح38؛ سنن الدارمي: ج1 ص101، المصنّف لابن أبي شيبة: ج6 ص188، تاريخ دمشق: ج47 ص132 كلّها عن أبي الدرداء وفيها ذيله ومن دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم‌‌السلام.
  989. سنن ابن ماجة: ج1 ص83 ح228، المعجم الكبير: ج8 ص220 ح7875 كلاهما عن أبي أمامة،كنزالعمّال: ج10 ص134 ح28672؛ بصائر الدرجات: ص4 ح8 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، مشكاة الأنوار: صحعن الإمام الباقر عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آلهوفيهما بزيادة «للعالم أجران وللمتلّم أجر» قبل «ولا خير في سائر الناس»، بحارالأنوار: ج1 ص173 ح35.
  990. الكافي: ج1 ص35 ح2، مستطرفات السرائر: ص85 ح31 كلاهما عن محمّد بن مسلم، منيةالمريد: ص111، بحارالأنوار: ج1 ص174 ح36 نقلاً عن بصائر الدرجات.
  991. صحيح مسلم: ج4 ص2060 ح16، سنن أبي داود: ج4 ص201 ح4609، سنن الترمذي: ج5ص 43 ح2674، مسند ابن حنبل: ج3 ص357 ح9171 كلّها عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج15 ص780 ح43077؛ منية المريد: ص102، مستدرك الوسائل: ج12 ص231 ح13966 نقلاً عن الراوندي في لبّ اللباب نحوه.
  992. سنن ابن ماجة: ج1 ص88 ح240، المعجم الكبير: ج20 ص198 ح446 كلاهما عن أنس، جامعبيان العلم: ص123 عن معاذ الجهيني، كنزالعمّال: ج10 ص139 ح28703؛ إرشاد القلوب: ص14 نحوه.
  993. الكافي: ج1 ص35 ح4 عن أبي عبيدة الحذّاء، تحف العقول: ص297، المحاسن: ج1 ص96ح 60 عن محمّد بن مسلم. منية المريد: ص111، بحارالأنوار: ج2 ص19 ح53.
  994. ثواب الأعمال: ص160 عن عبدالرحمن بن أبي عبداللّه‌‌، تحف العقول: ص375، الاختصاص: ص 250 وفيهما «هدى» بدل «حقّ»، أعلام الدين: ص389 عن النبيّ صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحارالأنوار: ج2 ص19 ح52.
  995. كنز العمّال: ج3 ص73 ح5552 نقلاً عن يعقوب بن سفيان في مشيخته والفردوس عن عبد اللّه‌‌ بنجراد.
  996. أي يثيبهمُ اللّه‌‌ مع تأخّر زمنهم مثل إثابة الأوّلين من الصدر الأوّل، الذين نصروا الإسلام وأسّسوا قواعدالدين فيض القدير: ج2 ص680.
  997. مسند ابن حنبل: ج9 ص59 ح23241 وج 5 ص576 ح16592، اُسد الغابة: ج6 ص421 الرقم 6633، المطالب العالية: ج4 ص337 ح4544، تاريخ دمشق: ج1 ص286 ح328 والثلاثة الأخيرة نحوه، كنز العمّال: ج14 ص162 ح38240.
  998. الغيبة للنعماني: ص200 ح16 عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج52 ص140 ح50.
  999. الغيبة للطوسي: ص460 ح474 عن عبد اللّه‌‌ بن عجلان، بحار الأنوار: ج52 ص131 ح31.
  1000. ثواب الأعمال: ص124 ح1، تهذيب الأحكام: ج6 ص104 ح181، المزار للمفيد: ص216كلاهما عن علي بن عثمان الرازي عن الإمام الكاظم عليه‌‌السلاموفيهما «إخوانه» بدل «موالينا» في الموضعين، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص73 ح1765 وفيه «شيعتنا» بدل «موالينا» الاُولى، المقنعة: ص491 عن الإمام الكاظم عليه‌‌السلام وفيه «إخوانه»، «شيعتنا» بدل «موالينا» الاُولى والثانية، بحار الأنوار: ج74 ص354 ح29.
  1001. بحار الأنوار: ج102 ص302 ح1 نقلاً عن بعض مؤلفات أصحابنا عن معلّى بن خنيس.
  1002. المعجم الكبير: ج19 ص346 ح802 عن معاوية، كنز العمّال: ج7 ص701 ح21002.
  1003. الجعفريّات: ص31 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم‌‌السلام، الكافي: ج2 ص487 ح4، عدّة الداعي: ص 146 وليس فيه «في الأجر» وكلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام من دون إسنادٍ إليه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، مكارم الأخلاق: ج2 ص18 ح2034 عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، بحارالأنوار: ج93 ص316 ح21؛ الفردوس: ج2 ص225 ح3093 عن ابن عباس، كنزالعمّال: ج2 ص75 ح3197.
  1004. الفردوس: ج2 ص225 ح3093 عن ابن عبّاس، كنزالعمّال: ج2 ص75 ح3197.
  1005. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص17، الأمالي للصدوق: ص517 ح707 كلاهما عن الحسين بنزيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص317 ح2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، تنبيه الخواطر: ج2 ص263، بحارالأنوار: ج96 ص175 ح4 وراجع: المعجم الأوسط: ج7 ص358 ح7726.
  1006. تاريخ بغداد: ج7 ص131 الرقم 3568 عن أبي هريرة، تاريخ أصبهان: ج1 ص443 ح871 عنجابر نحوه، كنزالعمّال: ج 6 ص345 ح15977 وص 390 ح16197.
  1007. كنز العمّال: ج6 ص590 ح17027 نقلاً عن ابن النجّار.
  1008. المعجم الأوسط: ج6 ص69 ح5818، تاريخ بغداد: ج11 ص353 الرقم 6202 كلاهما عنأبي هريرة، كنزالعمّال: ج5 ص125 ح12341.
  1009. الكافي: ج3 ص205 ح2 عن وهب عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام، ثواب الأعمال: ص236 ح4 عن وهبعن الإمام الصادق عن آبائه عليهم‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، قرب الإسناد: ص51 ح166 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، جامع الأخبار: ص469 ح1323 عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحارالأنوار: ج82 ص94 ح46 نقلاً عن مسكّن الفؤاد عن جابر؛ سنن الترمذي: ج3 ص385 ح1073 عن عبداللّه‌‌ نحوه، كنزالعمّال: ج15 ص658 ح42608.
  1010. الكافي: ج5 ص9 ح1، الخصال: ص240 ح89 كلاهما عن فضيل بن عياض عن الإمامالصادق عليه‌‌السلام؛ تهذيب الأحكام: ج6 ص124 ح217 عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه‌‌السلام عنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آله، بحارالأنوار: ج100 ص7 ح1 نقلاً عن الهداية؛ صحيح مسلم: ج2 ص705 ح69، سنن النسائي: ج5 ص76 كلاهما عن المنذر بن جرير عن أبيه، كنزالعمّال: ج15 ص780 ح43078.
  1011. ثواب الأعمال: ص161 ح1 عن ميمون القدّاح، بحار الأنوار: ج71 ص258 ح5 وراجع مسند ابنحنبل: ج3 ص575 ح10561 و أعلام الدين: ص389.
  1012. الأمالي للمفيد: ص191 ح19، المحاسن: ج1 ص95 ح59 وفيه «استنّ» بدل «سنّ» في الموضعينوكلاهما عن إسماعيل الجعفي، بحار الأنوار: ج71 ص258 ح5.
  1013. المحاسن: ج1 ص96 ح61 عن إسحاق بن عمّار، بحار الأنوار: ج71 ص261 ح2.
  1014. فَشَا وأفْشا: انتشر وذاع لسان العرب: ج15 ص155 «فشا».
  1015. ثواب الأعمال: ص337 ح1 عن أبي هريرة وعبداللّه‌‌ بن عبّاس، بحارالأنوار: ج76 ص365 ح30؛كنزالعمّال: ج15 ص789 ح43122، وراجع أعلام الدين: ص417.
  1016. السنن الكبرى للنسائي: ج2 ص256 ح3330، صحيح ابن خزيمة: ج3 ص277 ح2064، مسندابن حنبل: ج6 ص62 ح17041، شعب الإيمان: ج3 ص480 ح4121 كلاهما نحوه وكلّها عن زيد بن خالد، كنزالعمّال: ج8 ص459 ح23654؛ الأمالي للشجري: ج1 ص265 عن زيد بن خالد، مستدرك الوسائل: ج7 ص354 ح8392.
  1017. تاريخ دمشق: ج65 ص203 ح13238، صحيح مسلم: ج3 ص1507 ح138، سنن أبي داود: ج 3 ص12 ح2510، مسند ابن حنبل: ج4 ص31 ح11110، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص92 ح2429 كلّها بزيادة «نصف» قبل «أجر»، الدرّ المنثور: ج2 ص38.
  1018. تهذيب الأحكام: ج4 ص202 ح582 عن حمّاد بن زيد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، المصباحللكفعمي: ص834، بحارالأنوار: ج96 ص381 ح6 نقلاً عن كتاب الزهد للحسين بن سعيد؛ سنن الترمذي: ج3 ص171 ح807، مسند ابن حنبل: ج6 ص59 ح17030، صحيح ابن حبّان: ج10 ص491 ح4633 كلّها عن زيد بن خالد الجهني نحوه، كنزالعمّال: ج4 ص322 ح10712 نقلاً عن شعب الإيمان.
  1019. الشَّحذُ: السوق الشديد، والإلحاح في السؤال القاموس المحيط: ج1 ص354 «شحذ».
  1020. الصحيفة السجّاديّة: ص115 الدعاء 27.
  1021. الزمر: 10.
  1022. تفسير الثعلبي: ج8 ص225، تفسير القرطبي: ج15 ص241 كلاهما عن أنس، الكشّاف: ج3ص 341، تفسير الفخر الرازي: ج26 ص254 كلّها نحوه، الدرّ المنثور: ج7 ص215؛ مسند زيد: ص420 عن الإمام زين العابدين عن آبائه عليهم‌‌السلامعنه صلى‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌آلهنحوه وراجع مسكّن الفؤاد: ص48.
  1023. الكافى: ج2 ص75 ح4 عن هشام بن الحكم، مشكاة الأنوار: ص112، بحار الأنوار: ج70ص 101 ح105.
  1024. الأمالي للطوسي: ص103 ح158، تنبيه الخواطر: ج2 ص180، بحار الأنوار: ج74 ص393ح 14.
  1025. به قلم پژوهشگر ارجمند، حجة الاسلام والمسلمين دكتر مهدى مهريزى.
  1026. مراد از عقل، مدركات كلى و فرا تجربى است كه دانش‌‌هايى چون فلسفه بدان مى‌‌پردازند. و مراد از عقلائى چيزى است كه انسان‌‌ها صرف‌‌نظر از همه خصوصيات نژادى، اقليمى، مذهبى، آن را درك مى‌‌كنند و در روابط خود بدان پايبندى دارند.
  1027. جاثيه: آيه 21.
  1028. ص: آيه 28.
  1029. آل عمران: آيه 30.
  1030. زلزله: آيه 8.
  1031. زمر: آيه 69 و 70؛ نحل: آيه 111؛ احقاف: آيه 19؛ بقره: آيه 281.
  1032. عنكبوت: آيه 55.
  1033. أعلام الدين: ص336.
  1034. اسرا: آيه 36.
  1035. ر.ك: ص224 ح40.
  1036. صحيح مسلم: ج3 ص1459 ح20، صحيح البخارى: ج1 ص304 ح853 و ج3 ص1010 ح2600.
  1037. الخصال: ص253 ح125.
  1038. نساء: آيه 40.
  1039. غافر: آيه 17.
  1040. الكافى: ج1 ص11 ح7.
  1041. ر.ك: ص336 ح258.
  1042. ر.ك: ص334 ح256.
  1043. ر.ك: ص334 ح257.
  1044. بحار الأنوار: ج70 ص191.
  1045. مسئول بودن در برابر تخيلات يا واردات ذهنى و قلبى اگر براى همگان نباشد، دست كم براى آنان كه چند پله‌‌اى از مسير رشد را طى كرده و بخش‌‌هايى از ظرفيت‌‌هاى وجودى خود را به فعليت رسانده‌‌اند، مسلّم است.
  1046. تنبيه الخواطر: ج2 ص118.
  1047. ر.ك: ص206 ح5.
  1048. ر.ك: ص324 ـ 334 ح230 ـ 255.
  1049. ر. ك: ص318 ح215.
  1050. ر. ك: ص198 ح1.
  1051. ر. ك: ص200 ح3 و 2.
  1052. ر. ك: ص232 ح51.
  1053. الأمالى، طوسى: ص618 ح1274، بحار الأنوار: ج70 ص212 ح38.
  1054. ر. ك: ص394 ح351.
  1055. ر. ك: ص394 ما يوجب تضاعف الثواب.
  1056. ر. ك: ص338 ح261.
  1057. ر. ك: ص338 ح262.
  1058. تنبيه الخواطر: ج1 ص183، عوالى اللآلى: ج1 ص267 ح66؛ إحياء العلوم: ج4 ص31.
  1059. الأمالي، طوسى: ص527 ح1162، مكارم الأخلاق: ج2 ص365 ح2661، تنبيه الخواطر: ج2 ص53،أعلام الدين: ص190، بحار الأنوار: ج71 ص176 ح15.
  1060. ميزان الحكمة با ترجمه فارسى: ج8 ص144 ح14397.
  1061. روم: آيه 44.
  1062. حشر: آيه 18.
  1063. بقره: آيه 281.
  1064. آل عمران: آيه 30.
  1065. كهف: آيه 49.
  1066. زلزله: آيه 7 و 8.
  1067. نمل: آيه 90.
  1068. اعراف: آيه 147، سبأ: آيه 33.
  1069. طور: آيه 16.
  1070. صافّات: آيه 39.
  1071. ميزان الحكمة با ترجمه فارسى: ج8 ص183 ح14519.
  1072. ميزان الحكمة با ترجمه فارسى: ج8 ص184 ح14520.
  1073. نهج البلاغة: حكمت 7.
  1074. ر. ك: ص206 ح8.
  1075. براى آگاهى بيشتر، ر. ك: بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث، ج2 ص7 ـ 19؛ عدل الهى، شهيدمطهرى: ص189 ـ 216.
  1076. مسند ابن حنبل: ج1 ص511 ح2127، المستدرك على الصحيحين: ج3 ص210 ح4869.
  1077. الكافى: ج3 ص236 ح6، بحار الأنوار: ج6 ص261 ح102.
  1078. نساء: آيه 136.
  1079. مائده: آيه 27.
  1080. بيّنه: آيه 5.
  1081. الأمالي للطوسي: ص618 ح1274، بحار الأنوار: ج70 ص212 ح38.
  1082. الكافي: ج2 ص84 ح1، بحار الأنوار: ج70 ص185 ح1.
  1083. الأمالي للطوسي: ص618 ح1274، بحار الأنوار: ج70 ص212 ح38.
  1084. اسرا: آيه 18 ـ 19.
  1085. ابراهيم: آيه 18.
  1086. الكافي: ج8 ص45 ح8، بحار الأنوار: ج73 ص257 ح30.
  1087. الكافى: ج2 ص296 ح16.
  1088. عدل الهى: ص285.
  1089. عدل الهى: ص318 - 316.
  1090. ر. ك: ص308 ح199.
  1091. ر. ك: ص308 ح197.
  1092. ر. ك: ص308 ح198.
  1093. ر. ك: ص308 ح201.
  1094. ر. ك: ص310 ح202.
  1095. ر. ك: ص312 ح205 و 206.
  1096. ر. ك: ص314 ح207.
  1097. المستدرك على الصحيحين: ج3 ص707 ح6562. ر. ك: ح209.
  1098. ر. ك: ص318 ح212.