أ خ ر / الآخرة
الآخرة (نسخه آزمایشی)
آخرت
درآمد
آخرت، در لغت
واژه «آخرة» مؤنّث «آخِر» (بر وزن فاعل) و مقابل «اوّل» و «متقدِّم» است.
در العين آمده است:
الآخِرُ وَ الآخِرَةُ: نَقيضُ المُتَقَدِّمُ وَ المُتَقَدِّمَةُ، وَ مُقَدَّمُ الشَّيءِ وَ مُؤَخَّرُهُ. [۱]
آخِر و آخرة، نقيض متقدّم و متقدّمه هستند، و [گفته مى شود:] مقدَّم (جلوى) يك چيز و مؤخَّر (عقب/ آخر) آن.
در المقاييس نيز مى خوانيم:
الهَمزَةُ وَ الخاءُ وَ الرّاءُ أصلٌ واحِدٌ إلَيهِ تَرجعُ فُروعُهُ، وَ هُوَ خِلافُ التَّقَدُّمِ. وَ هذا قِياسٌ أخَذناهُ مِنَ الخَليلِ.… [۲]
همزه و خاء و راء، يك ريشه معنايى را تشكيل مى دهند و فروعش به آن باز مى گردند. و آن، خلاف «تقدّم» است. اين قياس است كه ما از خليل گرفته ايم.
آخرت، در قرآن و حديث
قرآن كريم، زندگىِ پيش از مرگ را زندگى اوّل و زندگىِ پس از مرگ را زندگىِ آخِر ناميده است، مانند:
«لَهُ الْحَمْدُ فِى الْأُولَى وَ الْأَخِرَةِ. [۳]
در اين [سراى] نخستين و در آخرت، ستايش، از آنِ اوست».
«وَ إِنَّ لَنَا لَلْأَخِرَةَ وَ الْأُولَى. [۴]
و در حقيقت، دنيا و آخرت، از آنِ ماست».
«وَ لَلْأَخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى. [۵]
و آخرت، براى تو، بهتر از سراى نخستين است».
در واقع، قرآن كريم و نيز احاديث اسلامى، كلمه «آخرة» را در يكى از بارزترين مصاديق لغوى آن به كار مى برند. از اين رو، هنگامى كه يزيد بن سلام از پيامبر صلى الله عليه و آله مى پرسد: «چرا آخرت را آخرت ناميده اند؟»، ايشان در جواب مى فرمايد:
لِأَنَّها مُتَأَخِّرَةٌ تَجى ءُ مِن بَعدِ الدُّنيا، لا توصَفُ سِنينُها، وَ لا تُحصى أيّامُها، وَ لا يَموتُ سُكّانُها. [۶] چون آن، متأخّر است و پس از دنيا مى آيد. سال هاى آن، وصف ناشدنى و روزهايش ناشمردنى هستند و ساكنان آن، هيچ گاه نمى ميرند.
و از امام على عليه السلام در وجه تسميه آخرت نقل شده كه:
سُمِّيَتِ الآخِرَةُ آخِرَةً، لِأَنَّ فيهَا الجَزاءَ وَ الثَّوابَ. [۷]
آخرت، آخرت ناميده شده است؛ چون سزا و پاداش در آن جاست.
همان طور كه علّامه مجلسى توضيح داده، [۸] مقصود، آن است كه چون در آخرت، سزا و ثواب است و جزا متأخّر از عمل است، زندگى پس از مرگ، آخرت ناميده شده است.
اين واژه در قرآن، گاه صفت «النشأة» است (مانند: «ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْأَخِرَةَ؛ [۹] پس خداوند است كه نشئه آخرت را پديد مى آورد» )، گاه صفت «الدار» (مانند: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْأَخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ؛ [۱۰] و زندگى حقيقى، همان سراى آخرت است» )، گاه مضاف إليه «دار» (مانند: «وَ لَدَارُ الْأَخِرَةِ خَيْرٌ؛ [۱۱] و سراى آخرت، بهتر است» ) و گاه صفت «اليوم» (مانند: «مِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْأَخِرِ؛ [۱۲] و برخى از مردم مى گويند كه به خدا و روز واپسين ايمان آورديم» ) قرار گرفته است. البتّه در بيشتر موارد، موصوف، حذف گرديده و كلمه «آخرت» در مقابل «دنيا» و در باره زندگى پس از مرگ به كار رفته است.
در قرآن كريم، اين كلمه در مجموع، 143 بار تكرار شده است: چهار بار به معناى لغوى آن و 139 بار به معناى «زندگى پس از مرگ»، و از اين تعداد، 88 بار به صورت «الآخرة» و 22 بار به صورت «بالآخرة» و سه بار به صورت «لَلآخرة» و 26 بار به صورت «الآخِر» (كه صفت «اليوم» قرار گرفته است).
نكته قابل توجّه، اين كه: در نگاه ابتدايى، ممكن است تصوّر شود كه كلمه «آخرت» معادل كلمه قيامت (يوم الحساب) است؛ امّا دقّت در ريشه لغوى و كاربردهاى آن در قرآن و حديث، به روشنى نشان مى دهد كه مقصود از كلمه آخرت، مقابل «دنيا»ست و شامل همه منازل و مواقف پس از مرگ مى شود. پس قيامت، تنها يكى از منازل آخرت محسوب مى گردد، چنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله قبر را نخستين منزل آخرت معرّفى مى كند:
القَبرُ أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَةِ؛ فَإِن يَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أيسَرُ مِنهُ، وَ إن لَم يَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أشَدُّ مِنهُ. [۱۳]
گور، نخستين منزلگاه آخرت است. اگر [انسان] از آن به سلامت برَهَد، منزلگاه هاى پس از آن، آسان تر از آن است و اگر به سلامت نرَهَد، منزلگاه هاى پس از آن، سخت تر از آن خواهد بود.
بنا بر اين، آنچه در اين بخش مورد توجّه است، ارائه متونى است كه مجموع زندگىِ پس از مرگ را مورد بررسى قرار داده اند؛ امّا آنچه مربوط به هر يك از منازل و عوالم آخرت مى شود (مانند: عالم برزخ، قيامت، حساب، ميزان، صراط، بهشت و دوزخ) در عناوين مربوط به خود خواهند آمد، إن شاء اللّه.
مهم ترين نكاتى كه در اين بخش آمده، به طور خلاصه عبارت اند از:
1. آخرت در مقايسه با دنيا
قلم و زبان، از تبيين عظمت آخرت در مقايسه با دنيا ناتوان است؛ چرا كه فانى را نمى توان با باقى سنجيد و «متاع قليل» با «مُلك كبير» [۱۴]
قابل مقايسه نيست. از اين رو، هر توضيحى براى تفسير ابديّت در برابر زندگى موقّت، نارساست. در احاديث اسلامى با چند مثال به اين حقيقت، اشاره شده است:
مثال اوّل:
مَا الدُّنيا فِى الآخِرَةِ إلّا مِثلُما يَجعَلُ أحَدُكُم إصبَعَهُ هذِهِ فِى اليَمِّ، فَليَنظُر بِمَ تَرجِعُ! [۱۵] دنيا در مقايسه با آخرت نيست، مگر همانند اين كه يكى از شما اين انگشتش را در دريا فرو ببرد. پس بنگرد كه انگشتش با چه [مقدار آب] باز مى گردد!
مثال دوم:
ما أخَذَتِ الدُّنيا مِنَ الآخِرَةِ إلّا كَما أخَذَ مِخيَطٌ غُرِسَ فِى البَحرِ مِن مائِهِ. [۱۶]
دنيا از آخرت بر نگرفته است، مگر آن سان كه سوزنى فرو رفته در دريا از آب آن، بر گرفته است.
مثال سوم:
مَا الدُّنيا مِنَ الآخِرَةِ إلّا كَنَفحَةِ أرنَبٍ. [۱۷]
دنيا در برابر آخرت نيست، مگر چونان يك نَفَس خرگوشى.
بديهى است كه اين مَثَل ها تنها براى تقريب به ذهن است، وگرنه حقيقت آخرت، فوق اين معانى است و با ابزار شناخت اين جهان، قابل فهماندن و فهميدن نيست و به بيان ژرف امير مؤمنان عليه السلام:
كُلُّ شَى ءٍ مِنَ الدُّنيا سَماعُهُ أعظَمُ مِن عِيانِهِ، وَ كُلُّ شَى ءٍ مِنَ الآخِرَةِ عِيانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ. [۱۸]
هر چيز دنيا، شنيدنش بزرگ تر از ديدن آن است، و هر چيز آخرت، ديدنش بزرگ تر از شنيدن آن است.
2. ويژگى هاى آخرت
مهم ترين ويژگى هاى آخرت و برجسته ترين تفاوت هاى آن با دنيا از اين قرار است:
الف ـ قرارگاه
دنيا محلّ عبور انسان است و از همين رو، از آن به «پل» تعبير شده است؛ امّا آخرت، جايى است كه انسان در آن جا خواهد ماند. و هوشيار، كسى است كه به فكر قرارگاه خود باشد. [۱۹]
ب ـ خانه هميشگى
دنيا، مسافرخانه انسان، و آخرت، خانه هميشگى اوست، و هر انسان عاقلى به تأمين و تجهيز خانه هميشگى خود، بيش از مسافرخانه اهمّيت مى دهد. [۲۰]
ج ـ خانه زندگىِ حقيقى
از منظر قرآن، زندگى دنيا در برابر زندگى آخرت، بازيچه اى بيش نيست، بدين معنا كه انسان، تنها در آخرت مى تواند طعم هشيارى و زندگى حقيقى را بچشد و بفهمد زنده بودن يعنى چه. [۲۱]
د ـ حاكميت مطلق حق
دنيا آزمايشگاه انسان است. از اين رو، حق و باطل در آن آميخته است؛ امّا آخرت، جايگاه ظهور نتيجه آزمايش هاست و به همين جهت، در آن جا چيزى جز حق، حاكم نخواهد بود. [۲۲]
ه ـ شهود حقايق غيبى
همه انسان ها حقايق غيبى را در آخرت مى بينند و آنچه را خداوند متعال در دنيا به آنان وعده داده، بالعيان مشاهده مى كنند. بنا بر اين، آنچه در دنيا براى آنان غيب محسوب مى شود، در آخرت به شهادت تبديل مى گردد و همه مردم به مرتبه يقين مى رسند. [۲۳]
و ـ خانه پاداش كردار نيك و بد
دنيا خانه كار است و آخرت، خانه پاداش؛ [۲۴] امّا نه به صورت پاداش هاى دنيوى؛ بلكه بدين گونه كه كار انسان در خانه دنيا، در خانه آخرت، به پاداش تبديل مى شود:
«فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ. [۲۵]
هر كس هم وزن ذرّه اى نيكى كند، [نتيجه] آن را مى بيند، و هر كس هم وزن ذرّه اى بدى كند، [نتيجه] آن را مى بيند».
ز ـ دشوارى راه
يكى از خصوصيات مهمّ خانه آخرت، دشوارى راه آن است كه تا انسان از بخشى از خواسته ها و هوس هاى خود نگذرد، نمى تواند اين راه را طى كند، به عكسِ راه دنيا كه در جهت تمايلات نفسانى است. از اين رو، احاديث اسلامى تأكيد مى كنند كه راه آخرت را ـ كه به بهشت منتهى مى گردد ـ سختى و رنج، فرا گرفته است؛ [۲۶] امّا راه دنيا ـ كه به دوزخ منتهى مى گردد ـ در ميان هوس ها و شهوات است.
ح ـ كاميابى شايستگان
كاميابى هاى دنيا لزوما با شايستگى افراد، مرتبط نيست و چه بسا انسان هاى شايسته اى كه عمر خود را در محروميت به سر مى برند و حقوق آنان به وسيله انسان هاى ناشايست، مورد تجاوز قرار مى گيرد؛ امّا كاميابى هاى آخرت، ويژه انسان هاى شايسته است و به فرموده امام على عليه السلام:
أحوالُ الدُّنيا تَتبَعُ الاِتِّفاقَ، وَ أحوالُ الآخِرَةِ تَتبَعُ الاِستِحقاقَ. [۲۷]
احوال دنيا تابع اتّفاق است و احوال آخرت، تابع استحقاق.
ط ـ احاطه آخرت بر دنيا
آخرين ويژگى برجسته آخرت، احاطه آن بر دنياست، بدين معنا كه آخرت هم اكنون وجود دارد و دوزخ، هم اكنون بر انسان هاى ناشايست، و بهشت، هم اكنون بر انسان هاى شايسته احاطه دارد، و به تعبير ديگر، دنيا نمادى از آخرت است. [۲۸] البتّه انسان تا وقتى كه در نَشئه دنيا قرار دارد، نمى تواند حقيقت آخرت و بهشت و دوزخ را بفهمد؛ ليكن با خروج از اين نشئه، حقايق و منازل آخرت، يكى پس از ديگرى براى او آشكار مى گردد، چنان كه امام على عليه السلام فرموده است:
النّاسُ نِيامٌ، فإِذا ماتُوا انتَبَهوا. [۲۹]
مردمان خواب اند و زمانى كه مى ميرند، بيدار مى شوند.
و قرآن نيز تصريح مى كند كه:
«لَّقَدْ كُنتَ فِى غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَآءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ. [۳۰]
واقعا كه سخت از اين حال در غفلت بودى. و ما پرده ات را از چشمانت برداشتيم و ديده ات امروز تيز است».
3. اهتمام به آباد ساختن خانه آخرت
در فصل دوم تا پنجم اين بخش، با رساترين بيان ها و بليغ ترين موعظه ها، بر چهار نكته تأكيد شده است:
نكته اوّل. لزوم توجّه تام به آبادسازى خانه آخرت و توصيه به كسب ارزش هاى معنوى براى تهيّه امكانات لازم جهت تجهيز آن.
نكته دوم. بيان آنچه موجب يادآورى آخرت و نيز سرمايه گذارى براى دستيابى به آخرت و آبادانى آن مى گردد.
نكته سوم. آثار و بركات آبادسازى خانه آخرت و تأكيد بر اين كه آبادسازى خانه آخرت، به معناى تخريب خانه دنيا نيست؛ بلكه يكى از بركات آبادانى آخرت، آباد شدن دنياست و اگر كسى با خدا و معنويت، پيوند برقرار كند، خير دنيا و آخرت را براى خود، فراهم كرده است:
«مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْأَخِرَةِ. [۳۱]
هر كس پاداش دنيا مى خواهد، پاداش دنيا و آخرت در پيشگاه خداست».
نكته چهارم. بر حذر داشتن از: عدم اهتمام به آخرت، فراموش كردن آن، آنچه موجب فراموشىِ آخرت و ويرانى آن است، و آثار و مفاسد ويران شدن خانه آخرت.
و اينك، توضيح اين اجمال از متن قرآن و حديث:
الفصل الأوّل: معرفة الآخرة
فصل يكم: آخرت شناسى
1 / 1: تَسمِيَةُ الآخِرَةِ
1 / 1: نام گذارى آخرت
1. علل الشرائع عن يزيد بن سلام ـ أنَّه سَألَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ لَهُ ـ: أخبِرني لِمَ سُمِّيَتِ الآخِرَةُ آخِرَةً؟
قالَ [صلى الله عليه و آله]: لِأَنَّها مُتَأَخِّرَةٌ تَجيءُ مِن بَعدِ الدُّنيا، لا توصَفُ سِنينُها [۳۲]، ولا تُحصى أيّامُها، ولا يَموتُ سُكّانُها. [۳۳]
1. علل الشرائع ـ به نقل از يزيد بن سلام، در گفتگو با پيامبر خدا ـ: [گفتم:] مرا خبر دهيد كه چرا آخرت را آخرت ناميده اند؟
فرمود: «چون متأخّر از دنياست و پس از آن مى آيد. سال هاى آن به وصف نمى آيد، و روزهايش شماره نمى شود و ساكنانش نمى ميرند».
2. الإمام عليّ عليه السلام: سُمِّيَتِ الآخِرَةُ آخِرَةً؛ لِأَنَّ فيهَا الجَزاءَ وَالثَّوابَ. [۳۴]
2. امام على عليه السلام: آخرت را به اين دليل، آخرت ناميده اند كه سزا و پاداش در آن جاست.
1 / 2: أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَة
1 / 2: نخستين منزلگاه آخرت
3. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: القَبرُ أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَةِ؛ فَإِن يَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أيسَرُ مِنهُ، وإن لَم يَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أشَدُّ مِنهُ. [۳۵]
3. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گور، نخستين منزلگاه آخرت است. اگر [انسان] از آن به سلامت برَهَد، منزلگاه هاى پس از آن، آسان تر از آن است، و اگر از آن به سلامت نَرَهد، منزلگاه هاى پس از آن، سخت تر از آن خواهد بود.
4. عنه صلى الله عليه و آله: أوَّلُ عَدلِ الآخِرَةِ القُبورُ؛ لا يُعرَفُ [فيها] [۳۶] شَريفٌ مِن وَضيعٍ. [۳۷]
4. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نخستين مرحله عدالت آخرت، گورهايند كه در آنها ميان شريف و دون پايه، فرقى نهاده نمى شود.
5. الإمام عليّ عليه السلام: المَوتُ أوَّلُ عَدلِ الآخِرَةِ. [۳۸]
5. امام على عليه السلام: مرگ، نخستين مرحله عدالت [و داورىِ] آخرت است.
6. عنه عليه السلام: المَوتُ بابُ الآخِرَةِ. [۳۹]
6. امام على عليه السلام: مرگ، دروازه آخرت است.
7. الإمام الكاظم عليه السلام ـ مِن كَلامِهِ عِندَ قَبرٍ حَضَرَهُ ـ: إنَّ شَيئاً هذا آخِرُهُ لَحَقيقٌ أن يُزهَدَ في أوَّلِهِ، وإنَّ شَيئاً هذا أوَّلُهُ لَحَقيقٌ أن يُخافَ آخِرُهُ. [۴۰]
7. امام كاظم عليه السلام ـ در سخنانى بر سر قبرى كه بر آن حاضر شده بود ـ: چيزى (دنيا) كه پايانش اين است، سزاوار است كه به ابتداى آن، دل بسته نشود، و چيزى (آخرت) كه ابتدايش اين جاست، سزاوار است كه از پايان آن، ترسيده شود.
1 / 3: المُقارَنَةُ بَينَ الآخِرةِ وَالدُّنيا
1 / 3: مقايسه ميان آخرت و دنيا
الكتاب
«فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِىَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ». [۴۱]
«هيچ كس نمى داند چه چيز از آنچه روشنى بخش ديدگان است، به [پاداش] آنچه انجام مى داده اند، براى آنان پنهان شده است».
«انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَلْاخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلاً ». [۴۲]
«بنگر كه چگونه بعضى از آنان را بر بعضى ديگر برترى داده ايم، و قطعا درجات آخرت، بزرگ تر و برتر است».
«وَ إِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَ مُلْكًا كَبِيرًا ». [۴۳]
«و چون بدان جا بنگرى، [سرزمينى از] نعمت و كشورى پهناور مى بينى».
الحديث
8. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: وَاللّهِ مَا الدُّنيا فِي الآخِرَةِ إلّا مِثلُما يَجعَلُ أحَدُكُم إصبَعَهُ هذِهِ [۴۴] فِي اليَمِّ، فَليَنظُر بِمَ تَرجِعُ! [۴۵]
8. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به خدا سوگند كه دنيا در مقايسه با آخرت، جز مانند اين كه فردى از شما اين انگشتش [۴۶] را در دريا فرو ببرد، نيست. پس بنگرد كه انگشتش با چه [مقدار آب] باز مى گردد.
9. المستدرك على الصحيحين عن المستورد [۴۷]: كُنّا عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَتَذاكَرُوا الدُّنيا وَالآخِرَةَ، فَقالَ بَعضُهُم: إنَّمَا الدُّنيا بَلاغٌ لِلآخِرَةِ، فيهَا العَمَلُ وفيهَا الصَّلاةُ وفيهَا الزَّكاةُ. وقالَت طائِفَةٌ مِنهُم: الآخِرَةُ فيهَا الجَنَّةُ. وقالوا ما شاءَ اللّهُ.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَا الدُّنيا فِي الآخِرَةِ إلّا كَما يَمشي أحَدُكُم إلَى اليَمِّ فَأَدخَلَ إصبَعَهُ فيهِ؛ فَما خَرَجَ مِنهُ فَهِيَ الدُّنيا. [۴۸]
9. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از مُستورِد [۴۹] ـ: در خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله بودم كه حاضران، سخن از دنيا و آخرت به ميان آوردند.
بعضى گفتند: دنيا، در حقيقت، جاى توشه برداشتن براى آخرت است. در آن، عمل است و نماز است و زكات.
گروهى گفتند: در آخرت، بهشت است. و هر كس سخنى گفت.
پيامبر خدا فرمود: «دنيا در برابر آخرت، جز به مانند اين نيست كه فردى از شما به كنار دريا برود و انگشتش را در آن فرو برد. آنچه از [نَم] دريا [با انگشتش] بيرون مى آيد، همان دنياست».
10. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما أخَذَتِ الدُّنيا مِنَ الآخِرَةِ إلّا كَما أخَذَ مِخيَطٌ غُرِسَ فِي البَحرِ مِن مائِهِ. [۵۰]
10. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آنچه دنيا از آخرت گرفته است، جز به اندازه آبى كه سوزنى فرو رفته در دريا به خود مى گيرد، نيست.
11. عنه صلى الله عليه و آله: مَثَلُكُم أيُّهَا الاُمَّةُ كَمَثَلِ عَسكَرٍ قَد سارَ أوَّلُهُم ونودِيَ بِالرَّحيلِ؛ فَما أسرَعَ ما يَلحَقُ آخِرُهُم بِأَوَّلِهِم! وَاللّهِ مَا الدُّنيا مِنَ الآخِرَةِ إلّا كَنَفحَةِ [۵۱] أرنَبٍ، الجِدَّ الجِدَّ عِبادَ اللّهِ! وَاستَعينوا بِاللّهِ رَبِّكُم. [۵۲]
11. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: حكايت شما ـ اى مردم ـ همانند سپاهى است كه ابتداى آن رفته و نداى كوچ [در آن،] سر داده شده است. پس چه زود، آخر آن سپاه به اوّلش مى رسد! به خدا سوگند، دنيا در برابر آخرت، جز به مانند يك نَفَس (جهش) [۵۳] خرگوشى نيست. بكوشيد، بكوشيد ـ اى بندگان خدا ـ و از خداوند، پروردگارتان، كمك بجوييد.
12. الإمام عليّ عليه السلام: كُلُّ شَيءٍ مِنَ الدُّنيا سَماعُهُ أعظَمُ مِن عِيانِهِ، وكُلُّ شَيءٍ مِنَ الآخِرَةِ عِيانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ، فَليَكفِكُم مِنَ العِيانِ السَّماعُ، ومِنَ الغَيبِ الخَبَرُ. [۵۴]
12. امام على عليه السلام: هر چيز دنيا [از خير و شرّش]، شنيدنش بزرگ تر از ديدن آن است، و هر چيز آخرت [از پاداش ها و كيفرهايش]، ديدنش بزرگ تر از شنيدن آن است. پس براى ديدن [امور آخرت] به شنيدن [اوصاف آنها] بسنده كنيد و براى [آگاهى از] غيب، به خبر[ى كه پيامبران و مُخبرانِ صادق در باره آن به شما داده اند]، اكتفا نماييد.
13. عنه عليه السلام: ما المَغرورُ الَّذي ظَفِرَ مِنَ الدُّنيا بِأَعلى هِمَّتِهِ، كَالآخَرِ الَّذي ظَفِرَ مِنَ الآخِرَةِ بِأَدنى سُهمَتِهِ. [۵۵]
13. امام على عليه السلام: فريب [دنيا] خورده اى كه از دنيا به بالاترين خواست خويش رسيده، همانند كسى نيست كه از آخرت به كمترين بهره خويش دست يافته است.
14. عنه عليه السلام ـ في تَمجيدِ اللّهِ عز و جل ـ: سُبحانَكَ ما أعظَمَ ما نَرى مِن خَلقِكَ! وما أصغَرَ كُلَّ عَظيمَةٍ في جَنبِ قُدرَتِكَ! وما أهوَلَ ما نَرى مِن مَلَكوتِكَ! وما أحقَرَ ذلِكَ فيما غابَ عَنّا مِن سُلطانِكَ! وما أسبَغَ [۵۶] نِعَمَكَ فِي الدُّنيا! وما أصغَرَها في نِعَمِ الآخِرَةِ! [۵۷]
14. امام على عليه السلام ـ در تمجيد خداوند ـ: منزّهى تو، اى خداوند! وه كه چه باعظمت است آنچه از آفرينش تو مى بينيم! و چه ناچيز است هر عظمتى در برابر قدرت تو! و چه هول انگيز است آنچه از ملكوت تو مى بينيم! و چه حقيرند اينها در برابر آنچه از پادشاهى تو از ما پنهان است! و چه [فراوان و] فراگير است نعمت هاى تو در دنيا! و چه خُردند اينها در برابر نعمت هاى آخرت!
1 / 4: خَصائِصُ الآخِرَةِ
1 / 4: ويژگى هاى آخرت
أ ـ دارُ القَرارِ
الف ـ سراى ماندن
الكتاب
«يَاقَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَ إِنَّ الْاخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ ». [۵۸]
«اى قوم من! اين زندگى دنيا، تنها، كالايى [ناچيز] است، و در حقيقت، آخرت است كه سراى ماندن است».
الحديث
15. الإمام عليّ عليه السلام: إيّاكَ أن تُخدَعَ عن دارِ القَرارِ ومَحَلِّ الطَّيِّبينَ الأَخيارِ وَالأَولياءِ الأَبرارِ، الَّتي نَطَقَ القُرآنُ بِوَصفِها وأثنى عَلى أهلِها، ودَلَّكَ اللّهُ سُبحانَهُ عَلَيها ودَعاكَ إلَيها. [۵۹]
15. امام على عليه السلام: زنهار كه سراى ماندن و آن جايگاهِ پاكانِ نيك سرشت و اولياى نيكوكار را به فريب [شيطان]، از كف بدهى؛ سرايى كه قرآن، آن را وصف كرده و اهلش را ستوده، و خداوند سبحان، تو را به آن ره نمون شده و تو را به سوى آن فرا خوانده است!
16. عنه عليه السلام: إنَّمَا الدُّنيا دارُ مَجازٍ وَالآخِرَةُ دارُ قَرارٍ، فَخُذوا مِن مَمَرِّكُم لِمَقَرِّكُم. [۶۰]
16. امام على عليه السلام: دنيا، در حقيقت، سراى گذر است و آخرت، سراى ماندن. پس، از گذرگاه خود، براى ماندْگاهتان توشه برداريد.
17. عنه عليه السلام: إنَّمَا الدُّنيا دارُ مَمَرٍّ وَالآخِرَةُ دارُ مُستَقَرٍّ، فَخُذوا مِن مَمَرِّكُم لِمُستَقَرِّكُم، ولا تَهتِكُوا أستارَكُم عِندَ مَن يَعلَمُ أسرارَكُم. [۶۱]
17. امام على عليه السلام: دنيا در حقيقت، سراى گذر است و آخرت، سراى ماندن. پس، از گذرگاه خود، براى ماندْگاهتان توشه برگيريد و پرده هايتان را در نزد كسى كه رازهاى شما را مى داند، ندريد.
18. عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ أهلِ الجَنَّةِ ـ: قَومٌ لَم تَزَلِ الكَرامَةُ تَتَمادى بِهِم حَتّى حَلّوا دارَ القَرارِ، وأمِنوا نُقلَةَ الأَسفارِ. [۶۲]
18. امام على عليه السلام ـ در توصيف بهشتيان ـ: آنان گروهى هستند كه همواره از كرامت [الهى] بهره مندند، تا آن گاه كه در سراى ماندن فرود آيند و از جا به جايى هاى سفر، آسوده گردند.
19. عنه عليه السلام: الآخِرَةُ دارُ مُستَقَرِّكُم، فَجَهِّزوا إلَيها ما يَبقى لَكُم. [۶۳]
19. امام على عليه السلام: آخرت، سراى ماندن شماست. پس آنچه را براى شما مى ماند، براى آن سرا آماده سازيد.
20. عنه عليه السلام: إنَّ الدُّنيا لَم تُخلَق لَكُم دارَ مُقامٍ، بَل خُلِقَت لَكُم مَجازا لِتَزَوَّدوا مِنهَا الأَعمالَ إلى دارِ القَرارِ. [۶۴]
20. امام على عليه السلام: دنيا براى شما، سراى ماندن آفريده نشده است؛ بلكه برايتان گذرگاهى آفريده شده تا از آن، توشه عمل براى سراى ماندن برگيريد.
21. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ يَومَ الثُّلاثاءِ ـ: اللّهُمَّ أصلِح لي ديني؛ فَإِنَّهُ عِصمَةُ أمري، وأصلِح لي آخِرَتي؛ فَإِنَّها دارُ مَقَرّي وإلَيها مِن مُجاوَرَةِ اللِّئامِ مَفَرّي. [۶۵]
21. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى روز سه شنبه ـ: بار خدايا! دينم را برايم درست گردان؛ چرا كه آن، نگهبان امور من است، و آخرتم را برايم درست گردان؛ چرا كه آن، سراى ماندن من و گريزگاه من از همسايگى با فرومايگان است.
22. عنه عليه السلام: مَعاشِرَ أصحابي، الدُّنيا دارُ مَمَرٍّ وَالآخِرَةُ دارُ مَقَرٍّ، فَخُذوا مِن مَمَرِّكُم لِمَقَرِّكُم. [۶۶]
22. امام زين العابدين عليه السلام: اى گروه ياران من! دنيا سراى گذر است و آخرت، سراى ماندن. پس، از گذرگاه خويش براى اقامتگاهتان توشه برگيريد.
23. الإمام الباقر عليه السلام: الآخِرَةُ دارُ قَرارٍ وَالدُّنيا دارُ فَناءٍ وزَوالٍ، ولكِنَّ أهلَ الدُّنيا أهلُ غَفلَةٍ. [۶۷]
23. امام باقر عليه السلام: آخرت، سراى ماندن است و دنيا سراى رفتن و نيست شدن؛ امّا اهل دنيا اهل غفلت اند.
ب ـ دارُ البَقاءِ
ب ـ سراى ماندگارى
24. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا أهلَ الخُلودِ، يا أهلَ البَقاءِ، إنَّكُم لَم تُخلَقوا لِلفَناءِ [۶۸]، وإنَّما تُنقَلونَ مِن دارٍ إلى دارٍ، كَما نُقِلتُم مِنَ الأَصلابِ إلَى الأَرحامِ، ومِنَ الأَرحامِ إلَى الدُّنيا، ومِنَ الدُّنيا إلَى القُبورِ، ومِنَ المَوقِفِ إلَى الخُلودِ فِي الجَنَّةِ أوِ النّارِ. [۶۹]
24. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى اهل جاودانگى، اى اهل ماندگارى! شما براى نابودى آفريده نشده ايد؛ بلكه از سرايى به سرايى انتقال داده مى شويد، همچنان كه از پُشت ها به زهدان ها، و از زهدان ها به دنيا منتقل شديد و از دنيا به گورها، و از موقف (قيامت) به جاودانگى در بهشت يا دوزخ [انتقال مى يابيد].
25. عنه صلى الله عليه و آله: يا عَجَبا كُلَّ العَجَبِ لِلمُصَدِّقِ بِدارِ الخُلودِ وهُوَ يَسعى لِدارِ الغُرورِ! [۷۰]
25. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شگفتا و شگفتا از كسى كه سراى جاودانگى را قبول دارد و با اين حال براى سراى فريب (دنيا) مى كوشد!
26. الإمام عليّ عليه السلام: أيُّهَا النّاسُ، ألا إنَّ الدُّنيا دارُ فَناءٍ وَالآخِرَةَ دارُ بَقاءٍ، فَخُذوا مِن مَمَرِّكُم لِمَقَرِّكُم. [۷۱]
26. امام على عليه السلام: اى مردم! بدانيد كه دنيا سراى نيستى است و آخرت، سراى ماندگارى است. پس، از گذرگاه خود، براى اقامتگاهتان توشه برگيريد.
27. عنه عليه السلام: عَجِبتُ لِعامِرِ دارِ الفَناءِ، وتارِكِ دارِ البَقاءِ! [۷۲]
27. امام على عليه السلام: در شگفتم از كسى كه سراى نيستى را آباد مى كند و سراى ماندگارى را فرو مى گذارد!
28. عنه عليه السلام: دارُ البَقاءِ مَحَلُّ الصِّدّيقينَ، ومَوطِنُ الأَبرارِ وَالصّالِحينَ. [۷۳]
28. امام على عليه السلام: سراى ماندگارى، جايگاه صدّيقان و اقامتگاه نيكان و درستكاران است.
29. عنه عليه السلام ـ فيما كَتَبَهُ إلَى ابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام ـ: اِعلَم يا بُنَيَّ، أنَّكَ إنَّما خُلِقتَ لِلآخِرَةِ لا لِلدُّنيا، ولِلفَناءِ لا لِلبَقاءِ، و لِلمَوتِ لا لِلحَياةِ، وإنَّكَ في قُلعَةٍ [۷۴] ودارِ بُلغَةٍ [۷۵] وطَريقٍ إلَى الآخِرَةِ. [۷۶]
29. امام على عليه السلام ـ در نامه اى به پسرش حسن عليه السلام ـ: بدان ـ اى پسرم ـ كه تو در حقيقت، براى آخرت آفريده شده اى نه براى دنيا، و براى رفتن نه براى ماندن [در اين سراى خاكى]، و براى مُردن نه براى زيستن. تو در يك كوچگاه هستى؛ در سرايى كه بايد از آن [براى سفر آخرت]، توشه بردارى و در راهى منتهى به آخرت.
30. عنه عليه السلام: إنَّكُم إنَّما خُلِقتُم لِلآخِرَةِ لا لِلدُّنيا، ولِلبَقاءِ لا لِلفَناءِ. [۷۷]
30. امام على عليه السلام: همانا شما براى آخرت آفريده شده ايد، نه براى دنيا، و براى ماندگارى آفريده شده ايد، نه براى نابودى.
31. عنه عليه السلام: غايَةُ الآخِرَةِ البَقاءُ. [۷۸]
31. امام على عليه السلام: پايان آخرت، ماندگارى است.
32. عنه عليه السلام: لِكُلِّ شَيءٍ مِنَ الآخِرَةِ خُلودٌ وبَقاءٌ. [۷۹]
32. امام على عليه السلام: هر چيزِ آخرت، جاويدان و ماناست.
33. عنه عليه السلام: الدُّنيا أمَدٌ، الآخِرَةُ أبَدٌ. [۸۰]
33. امام على عليه السلام: دنيا موقّتى است و آخرت، ابدى.
34. عنه عليه السلام: يَنبَغي لِمَن أيقَنَ بِبَقاءِ الآخِرَةِ ودَوامِها أن يَعمَلَ لَها. [۸۱]
34. امام على عليه السلام: كسى كه به ماندگارى و پايدارى آخرت يقين دارد، سزاوار است كه براى آن كار كند.
35. عنه عليه السلام ـ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ـ: قالَ اللّهُ عز و جل: ... يا أحمَدُ... إنَّ أهلَ الآخِرَةِ قُلوبُهُم في أجوافِهِم قَد قُرِحَت، يَقولونَ: مَتى نَستَريحُ مِن دارِ الفَناءِ إلى دارِ البَقاءِ؟ [۸۲]
35. امام على عليه السلام ـ در بيان حديث معراج ـ: خداوند عز و جل فرمود: «... اى احمد!... همانا اهل آخرت، دل هايشان در درونشان مجروح گشته است و مى گويند: كِى از سراى نيستى آسوده مى شويم و به سراى ماندگارى مى رويم؟».
36. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ في صَلاةِ اللَّيلِ ـ: اللّهُمَّ وإذ سَتَرتَني بِعَفوِكَ، وتَغَمَّدتَني بِفَضلِكَ في دارِ الفَناءِ بِحَضرَةِ الأَكفاءِ، فَأَجِرني من فَضيحاتِ دارِ البَقاء عِندَ مَواقِفِ الأَشهادِ مِنَ المَلائِكَةِ المُقَرَّبينَ، وَالرُّسُلِ المُكَرَّمينَ، وَالشُّهَداءِ، وَالصّالِحينَ. [۸۳]
36. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعايش در نماز شب ـ: بار خدايا! همچنان كه در اين سراىِ رفتنى و در حضور همگنان، با گذشت خودت [گناهان] مرا پوشاندى و مرا غرق در فضل و لطفت نمودى، از رسوايى هاى سراى ماندگارى، در هنگام ايستادن در محضر فرشتگان مقرّب و فرستادگان گرامى و شهدا و نيكان نيز پناهم ده.
37. عنه عليه السلام: العَجَبُ كُلُّ العَجَبِ لِمَن عَمِلَ لِدارِ الفَناءِ، وتَرَكَ دارَ البَقاءِ! [۸۴]
37. امام زين العابدين عليه السلام: شگفتا و شگفتا از كسى كه براى سراى نيستى كار مى كند و سراى ماندگارى را رها مى نمايد!
38. الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام: فيما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام: ... يَابنَ مَريَمَ، لَو رَأَت عَينُكَ ما أعدَدتُ لِأَولِيائِيَ الصّالِحينَ ذابَ قَلبُكَ وزَهَقَت نَفسُكَ شَوقا إلَيهِ، فَلَيسَ كَدارِ الآخِرَةِ دارٌ تَجاوَرَ فيهَا الطَّيِّبونَ، ويَدخُلُ عَلَيهِم فيهَا المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ، وهُم مِمّا يَأتي يَومَ القِيامَةِ مِن أهوالِها آمِنونَ، دارٌ لايَتَغَيَّرُ فيهَا النَّعيمُ ولا يَزولُ عَن أهلِها. [۸۵]
38. الكافى ـ به نقل از على بن اسباط، از امامان عليهم السلام ـ: از جمله اندرزهاى خداوند عز و جل به عيسى عليه السلام اين بود كه: «... اى پسر مريم! اگر ديده ات آنچه را كه براى دوستان درستكارم آماده ساخته ام، مى ديد، دلت از شوق آنها آب مى شد و جانت بر مى آمد. هيچ سرايى چون سراى آخرت نيست. در آن سراى، پاكان، همسايه يكديگرند و فرشتگان مقرّب بر آنان وارد مى شوند. آنان از هول و هراس هاى روز قيامت، در امان اند. آخرت، سرايى است كه در آن، نعمت ها دگرگون نمى شوند و از كف صاحبان آنها نمى روند».
ج ـ دارُ الحَيَوان
ج ـ سراى زندگىِ حقيقى
الكتاب
«وَ مَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْاخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ [۸۶] لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ». [۸۷]
«اين زندگى دنيا، جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى [حقيقى]، همانا [در] سراى آخرت است، اگر مى دانستند».
الحديث
39. الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ يَومَ صِفّينَ ـ: اللّهُمَّ وأسأَلُكَ... نَشاطا لِذِكرِكَ مَا استَعمَرتَني في أرضِكَ، فَإِذا كانَ ما لابُدَّ مِنهُ المَوتُ فَاجعَل ميتَتي قَتلاً في سَبيلِكَ بِيَدِ شَرِّ خَلقِكَ، وَاجعَل مَصيري فِي الأَحياءِ المَرزوقينَ عِندَكَ في دارِ الحَيَوانِ. [۸۸]
39. امام على عليه السلام ـ از دعاى ايشان در روز صفّين ـ: بار خدايا! از تو درخواست مى كنم... تا وقتى مرا در زمينت سكونت [و عمر] مى دهى، همواره به ياد خودت كوشا[يم] بدارى. و هر گاه مرگ ـ كه از آن گريزى نيست ـ مرا فرا مى رسد، مردنم را كشته شدن در راه خودت به دست بدترينْ آفريده ات قرار بده، و در آن سراى زندگى [حقيقى]، مرا در ميان زندگانى كه نزد تو روزى مى خورند، جاى ده.
40. الإمام الباقر عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ الجامِعِ ـ: أسأَلُكَ اللّهُمَّ الرَّفاهِيَةَ في مَعيشَتي ما أبقَيتَني، مَعيشَةً أقوى بِها عَلى طاعَتِكَ، وأبلُغُ بِها رِضوانَكَ، وأصيرُ بِها إلى دارِ الحَيَوانِ غَدا. [۸۹]
40. امام باقر عليه السلام ـ در دعاى جامع ـ: بار خدايا! از تو درخواست مى كنم كه تا زنده ام، زندگى مرا قرين آسايش بگردانى، چندان كه به واسطه آن بر طاعت تو توانا گردم و به خشنودى تو دست يابم و فردا[ى قيامت] به سراى زندگى[حقيقى]، نايل گردم.
41. الإمام الصادق عليه السلام: كانَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام يَدعو بِهذَا الدُّعاءِ...: أعوذُ بِكَ يا إلهي مِن شَرِّ الدُّنيا وشَرِّ ما فيها، لا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَيَّ سِجنا ولا فِراقَها عَلَيَّ حُزنا، أخرِجني مِن فِتنَتِها مَرضِيّا عَنّي، مَقبولاً فيها عَمَلي إلى دارِ الحَيَوانِ. [۹۰]
41. امام صادق عليه السلام: على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام اين دعا را مى خواند...: «معبود من! از شرّ دنيا و از شرّ هر آنچه در دنياست، به تو پناه مى برم. دنيا را بر من، زندان مگردان و جدايى از آن را مايه اندوهم قرار مده. مرا از فتنه سراى دنيا چنان به سراى زندگى [حقيقى] ببَر كه از من خشنود باشى و اعمالم در آن، پذيرفته شده باشد».
42. عنه عليه السلام: اللّهُمَّ، إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ الدُّنيا وشَرِّ أهلِها وشَرِّ ما فيها، ولا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَيَّ سِجنا، ولا تَجعَل فِراقَها لي حُزنا، أجِرني مِن فِتنَتِها، وَاجعَل عَمَلي فيها مَقبولاً وسَعيي فيها مَشكورا، حَتّى أصِلَ بِذلِكَ إلى دارِ الحَيَوانِ ومَساكِنِ الأَخيارِ. [۹۱]
42. امام صادق عليه السلام: بار خدايا! از شرّ دنيا و شرّ اهل دنيا و شرّ آنچه در دنياست، به تو پناه مى برم. بار خدايا! دنيا را بر من، زندان مگردان و جدايى از آن را مايه اندوهم مساز. از فتنه دنيا پناهم بده و اعمالم در آن را پذيرفته درگاهت و تلاش هايم را مورد قدردانى خود قرار بده تا بدين وسيله به سراى زندگى [حقيقى] و سكونتگاه نيكان، نايل آيم.
د ـ دارُ الحَقِّ
د ـ سراى حق
الكتاب
«ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَئابًا ». [۹۲]
«آن [روز]، روزِ حق است. پس هر كه مى خواهد، راه بازگشتى به سوى پروردگار خود بجويد».
الحديث
43. رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ في خُطبَةٍ لَهُ ـ: أيُّهَا النّاسُ، إنَّمَا الدُّنيا عَرَضٌ [۹۳] حاضِرٌ يَأكُلُ مِنهَا البَرُّ وَالفاجِرُ، وَ الآخِرَةُ وَعدٌ صادِقٌ يَحكُمُ فيها مَلِكٌ عادِلٌ، يُحِقُّ فيهَا الحَقَّ ويُبطِلُ الباطِلَ. [۹۴]
43. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در يكى از سخنرانى هايش ـ: اى مردم! دنيا متاعى نقد است كه نيك و بد، از آن مى خورند، و آخرت، وعده اى راست است كه در آن، پادشاهى دادگر، حُكمرانى (قضاوت) مى كند و در آن، احقاق حق مى نمايد و بر باطل، مهر ابطال مى زند.
44. الإمام عليّ عليه السلام: الدُّنيا عَرَضٌ حاضِرٌ يَأكُلُ مِنهُ البَرُّ وَالفاجِرُ، وَالآخِرَةُ دارُ حَقٍّ يَحكُمُ فيها مَلِكٌ قادِرٌ. [۹۵]
44. امام على عليه السلام: دنيا متاعى نقد است كه نيك و بد، از آن استفاده مى كنند، و آخرت، سراى حق است كه پادشاهى مقتدر در آن حكم مى راند.
ه ـ دارُ اليَقَظَةِ
ه ـ سراى بيدارى
45. الإمام زين العابدين عليه السلام: الدُّنيا سِنَةٌ [۹۶] وَالآخِرَةُ يَقَظَةٌ، ونَحنُ بَينَهُما أضغاثُ أحلامٍ [۹۷]. [۹۸]
45. امام زين العابدين عليه السلام: دنيا خواب است و آخرت، بيدارى، و ما [در فاصله] ميان اين دو، خواب هايى آشفته مى بينيم.
و ـ دارُ اليَقينِ
و ـ سراى يقين
46. دعائم الإسلام: رُوِيَ عن بَعضِ الأئِمَّةِ عليهم السلام: النّاسُ في دارِ غَفلَةٍ يَعمَلونَ ولا يَعلَمونَ، ويَكسِبونَ ويَقتَرِفونَ مِن حَيثُ لا يَدرونَ، فَإِذا صاروا إلى دارِ الآخِرَةِ صاروا إلى دارِ يَقينٍ يَعلَمونَ ولا يَعمَلونَ. [۹۹]
46. دعائم الإسلام: از يكى از ائمّه عليهم السلام روايت شده است كه: «مردم در سراى غفلت به سر مى برند؛ سرايى كه در آن عمل مى كنند؛ ولى [به حقايق آن و فرجام اعمال آن،] علم ندارند و ندانسته عمل مى كنند و مرتكب [هر كارى] مى شوند. و چون به سراى آخرت روند، به سراى يقين رفته اند؛ سرايى كه در آن، علم دارند؛ ولى [ديگر] عمل نمى توانند بكنند».
ز ـ دارُ الجَزاءِ
ز ـ سراى سزا
47. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما جَعَلَ اللّهُ عز و جل فِي الآخِرَةِ غَيرَ دارَينِ: دارَ الثَّوابِ ودارَ العِقابِ؛ الجَنَّةَ وَالنّارَ، وهُما دَرَجاتٌ. [۱۰۰]
47. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل در آخرت، جز دو سرا قرار نداده است: سراى پاداش و سراى كيفر، [يعنى] بهشت و دوزخ. و اين دو، درجات دارند.
48. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ وعَزَّ وَجَلَّ قَسَمَ الدُّنيا لِلبَلاءِ، وقَسَمَ الآخِرَةَ لِلجَزاءِ. [۱۰۱]
48. امام على عليه السلام: خداوند متعال عز و جل دنيا را براى آزمايش، معيّن كرد و آخرت را براى سزا دادن.
49. عنه عليه السلام: فِي الآخِرَةِ حِسابٌ ولا عَمَلٌ. [۱۰۲]
49. امام على عليه السلام: در آخرت، حسابرسى است و عمل در كار نيست.
50. عنه عليه السلام ـ مِن كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ لَمّا وَلّاهُ مِصرَ ـ: الدُّنيا دارُ بَلاءٍ، وَالآخِرَةُ دارُ الجَزاءِ ودارُ البَقاءِ؛ فَاعمَل لِما يَبقى، وَاعدِل عَمّا يَفنى، ولا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا. [۱۰۳]
50. امام على عليه السلام ـ در نامه اش به محمّد بن ابى بكر، آن گاه كه او را به حكومت مصر گماشت ـ: دنيا سراى آزمايش [و عمل] است و آخرت، سراى سزا ديدن و خانه ماندگارى است. پس براى آنچه ماندگار است، كار كن و از آنچه نابود مى شود، روى بگردان و [در عين حال،] بهره ات از دنيا را فراموش مكن.
51. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا وإنَّ اللّهَ خَلَقَ الدُّنيا دارَ بَلوى، وَالآخِرَةَ دارَ عُقبى، فَجَعَلَ بَلوَى الدُّنيا لِثَوابِ الآخِرَةِ سَبَبا، وثَوابَ الآخِرَةِ مِن بَلوَى الدُّنيا عِوَضا، فَيَأخُذُ لِيُعطِيَ، ويَبتَلي لِيَجزِيَ، وإنَّها لَسَريعَةُ الذَّهابِ، ووَشيكَةُ الاِنقِلابِ، فَاحذَروا حَلاوَةَ رِضاعِها لِمَرارَةِ فِطامِها. [۱۰۴]
51. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدانيد كه خداوند، دنيا را سراى آزمايش، و آخرت را سراى سزا دادن آفريد. پس، آزمايش دنيا را سبب پاداش آخرت، و پاداش آخرت را عوض آزمايش دنيا قرار داد. بنا بر اين، مى گيرد تا بدهد، و مبتلا مى سازد تا سزا دهد. دنيا زودگذر است و در آستانه دگرگونى. پس، از حلاوت شير خوردن از دنيا، دورى كنيد؛ زيرا گرفته شدن از شير آن، تلخ (سخت) است.
52. الإمام العسكري عليه السلام ـ في التَّفسيرِ المَنسوبِ إلَيهِ، في قَولِهِ تَعالى: «وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ » [۱۰۵] ـ: يُظهِرونَ التَّوبَةَ وَالإِنابَةَ؛ فَإِنَّ مِن حُكمِهِ فِي الدُّنيا أن يَأمُرَكَ بِقَبولِ الظّاهِرِ وتَركِ التَّفتيشِ عَنِ الباطِنِ؛ لِأَنَّ الدُّنيا دارُ إمهالٍ وإنظارٍ، وَالآخِرَةَ دارُ الجَزاءِ بِلا تَعَبُّدٍ. [۱۰۶]
52. امام عسكرى عليه السلام ـ در تفسير منسوب به ايشان، در باره آيه شريف: «و تا آنان طلب آمرزش مى كنند، خدا عذاب كننده آنان نخواهد بود» ـ: يعنى اظهار توبه و انابه مى كنند؛ زيرا از احكام خداوند در دنيا، اين است كه تو را به پذيرفتن ظاهر و جستجو نكردن از باطن، امر مى فرمايد؛ چون دنيا سراى مهلت و فرصت است، و آخرت، سراى سزاست و نه عبادت و عمل.
53. الإمام عليّ عليه السلام: الدُّنيا مُنيَةُ الأَشقِياءِ، الآخِرَةُ فَوزُ السُّعَداءِ. [۱۰۷]
53. امام على عليه السلام: دنيا آرزوى تيره بختان است. آخرت، كاميابى نيك بختان است.
ح ـ دارٌ مَحفوفَةٌ بِالمَكارِه
ح ـ سراى محصور در ناملايمات
54. رسـول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا إنَّ الآخِـرَةَ اليَـومَ مُحَفَّفَـةٌ بِالمَكـارِهِ، وإنَّ الدُّنيـا مُحَفَّفَـةٌ بالشَّهواتِ. [۱۰۸]
54. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدانيد كه آخرت، امروز، با ناملايمات، در ميان گرفته شده و دنيا با شهوات، احاطه گشته است.
ط ـ دارٌ أحوالُها تَتبَعُ الاِستِحقاقَ
ط ـ سرايى كه احوال آن، تابع شايستگى است
55. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّهُ سُبحانَهُ وتَعالى يُعطِي الدُّنيا لِمَن يُحِبُّ ويُبغِضُ، ولا يُعطِي الآخِرَةَ إلّا أهلَ صِفوَتِهِ ومَحَبَّتِهِ. [۱۰۹]
55. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند پاكِ والا، دنيا را به دوست و دشمن مى دهد؛ امّا آخرت را جز به كسانى كه برگزيده و محبوب او باشند، نمى دهد.
56. الإمام عليّ عليه السلام: الدُّنيا بِالاِتِّفاقِ، الآخِرَةُ بِالاِستِحقاقِ. [۱۱۰]
56. امام على عليه السلام: دنيا به حسب اتّفاق است و آخرت به حسب شايستگى است.
57. عنه عليه السلام: أحوالُ الدُّنيا تَتبَعُ الاِتِّفاقَ، وأحوالُ الآخِرَةِ تَتبَعُ الاِستِحقاقَ. [۱۱۱]
57. امام على عليه السلام: احوال دنيا، تابع اتّفاق است و احوال آخرت، تابع شايستگى.
58. الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل يُعطِي الدُّنيا مَن يُحِبُّ ويُبغِضُ، ولا يُعطِي الآخِرَةَ إلّا مَن أحَبَّ. [۱۱۲]
58. امام باقر عليه السلام: خداوند، دنيا را به دوست و دشمنش مى دهد؛ امّا آخرت را جز به كسى كه دوستش مى دارد، نمى دهد.
ي ـ دارٌ محيطةٌ بالدُّنيا
ى ـ سراى محيط بر دنيا
59. الإمام عليّ عليه السلام ـ لِلجاثَليقِ [۱۱۳] وقَد سَأَلَهُ عَنِ الجَنَّةِ أ فِي الدُّنيا هِيَ أم فِي الآخِرَةِ؟ وأينَ الآخِرَةُ مِنَ الدُّنيا؟ ـ: الدُّنيا فِي الآخِرَةِ وَالآخِرَةُ مُحيطَةٌ بِالدُّنيا، إذ كانَتِ النُّقلَةُ مِنَ الحَياةِ إلَى المَوتِ ظاهِرَةً، وكانَتِ الآخِرَةُ هِيَ دارُ الحَيَوانِ لَو كانوا يَعلَمونَ؛ وذلِكَ أنَّ الدُّنيا نُقلَةٌ وَالآخِرَةَ حَياةٌ ومُقامٌ، مَثَلُ ذلِكَ كَالنّائِمِ؛ وذلِكَ أنَّ الجِسمَ يَنامُ، وَالرّوحَ لا تَنامُ، والبَدَنَ يَموتُ وَالرّوحَ لا تَموتُ [۱۱۴]، قالَ اللّهُ عز و جل: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْاخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ» [۱۱۵].
وَالدُّنيا رَسمُ الآخِرَةِ وَالآخِرَةُ رَسمُ الدُّنيا [۱۱۶]، ولَيسَ الدُّنيا الآخِرَةَ ولَا الآخِرَةُ الدُّنيا. إذا فارَقَ الرُّوحُ الجِسمَ يَرجِعُ كُلُّ واحِدٍ مِنهُما إلى ما مِنهُ بَدَأَ وما مِنهُ خُلِقَ، وكَذلِكَ الجَنَّةُ وَالنّارُ فِي الدُّنيا مَوجودَةٌ وفِي الآخِرَةِ؛ لِأَنَّ العَبدَ إذا ماتَ صارَ في دارٍ مِنَ الأَرضِ؛ إمّا رَوضَةٍ مِن رِياضِ الجَنَّةِ، وإمّا بُقعَةٍ مِن بِقاعِ النّارِ، وروحُهُ إلى أحَدِ دارَينِ؛ إمّا في دارِ نَعيمٍ مُقيمٍ لا يَموتُ فيها، وإمّا في دارِ عَذابٍ أليمٍ لايَموتُ فيها، وَالرَّسمُ لِمَن عَقَلَ مَوجودٌ واضِحٌ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل: «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينَ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ * ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ » [۱۱۷] وعَنِ الكافِرينَ، فَقالَ: إنَّهُم كانوا في شُغُلٍ عَن ذِكري، وكانوا لا يَستَطيعونَ سَمعا [۱۱۸]، ولَو عَلِمَ الإِنسانُ ما هُوَ فيهِ ماتَ خَوفا مِنَ المَوتِ، ومَن نَجا فَبِفَضلِ اليَقينِ. [۱۱۹]
59. امام على عليه السلام ـ در پاسخ جاثليق [۱۲۰] كه پرسيد: آيا بهشت در همين دنياست، يا در آخرت است؟ و آخرت در كجاى دنياست؟ ـ: دنيا در [دل] آخرت است و آخرت، محيط بر دنياست؛ زيرا انتقال از زندگى به مرگ، آشكار است و در واقع، اين آخرت است كه سراى زندگانى است. اى كاش مردم مى دانستند كه دنيا گذرگاه است و آخرت، زندگى و اقامتگاه! حكايت آن، حكايت شخص خفته است: جسم مى خوابد؛ امّا روح نمى خوابد. [همين طور] بدن مى ميرد؛ امّا روح نمى ميرد. خداوند عز و جل مى فرمايد: «و سراى آخرت، سراى زندگانى است، اگر مى دانستند».
دنيا نمادِ (مثالِ) آخرت است و آخرت، نماد دنياست. نه دنيا، [خودِ] آخرت است و نه آخرت، دنياست. هر گاه روح از بدن جدا شود، هر يك از آن دو، به آن جايى كه از آن شروع شده و آفريده شده است، باز مى گردد.
بهشت و دوزخ نيز، هم در دنيا موجودند و هم در آخرت؛ زيرا بنده، هر گاه بميرد، به خانه اى در زمين مى رود كه يا باغى از باغ هاى بهشت است و يا سرزمينى از سرزمين هاى دوزخ. و روحش نيز به يكى از دو سراى مى رود: يا به سراى پرنعمتِ مانا كه در آن نمى ميرد و يا به سراى عذابى دردناك كه در آن [نيز] نمى ميرد.
تمثيل (تشابه ميان دنيا و آخرت)، براى كسى كه خردمند است، موجود و آشكار است. خداوند عز و جل مى فرمايد: «هرگز چنين نيست! اگر علم اليقين داريد، به يقين، دوزخ را مى بينيد. سپس آن را قطعا به عين اليقين درمى يابيد. سپس در همان روز است كه از نعمت [روى زمين]، پرسيده خواهيد شد».
و در باره كافران مى فرمايد: «آنان از ياد من غافل بودند و توانايى شنيدن [حق را] نداشتند. [۱۲۱] اگر انسان مى دانست كه پس از مرگ، چه خبر است، از ترسِ مرگ مى مُرد، و هر كس نجات يابد، به بركت يقين است».
الفصل الثاني: الاهتمام بالآخرة
فصل دوم: اهتمام به آخرت
2 / 1: الحَثُّ عَلَى الاِهتِمامِ بِالآخِرَةِ
2 / 1: تشويق به آخرت گرايى
الكتاب
«وَ مَنْ أَرَادَ الْاخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا ». [۱۲۲]
«و كسانى كه خواهان آخرت باشند و نهايت كوشش را براى آن بكنند، در حالى كه مؤمن اند، آنان اند كه از تلاششان قدردانى خواهد شد».
الحديث
60. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اِجعَلوا هِمَّتَكُم الآخِرَةَ، لا يَنفَدُ فيها ثَوابُ المَرضِيِّ عَنهُ، ولا يَنقَطِعُ فيها عِقابُ المَسخوطِ عَلَيهِ. [۱۲۳]
60. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همّت خود را آخرتْ قرار دهيد؛ آخرتى كه در آن، پاداش كسى كه مورد رضايت [الهى] است، پايان نمى يابد و كيفر (مجازات) شخصى كه مورد خشم [خداوند] است، قطع نمى گردد.
61. عنه صلى الله عليه و آله: اِجعَلوا آخِرَتَكُم لِأَنفُسِكُم، وسَعيَكُم لِمُستَقَرِّكُم. [۱۲۴]
61. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آخرتتان را وجهه همّت خود، و تلاشتان را براى محلّ استقرار [هميشگى]تان قرار دهيد.
62. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّكُم إلَى الآخِرَةِ صائِرونَ، وعَلَى اللّهِ مَعروضونَ. [۱۲۵]
62. امام على عليه السلام: شما به سوى آخرت ره سپاريد و به پيشگاه خداوند، بُرده مى شويد.
63. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ لا عَيشَ إلّا عَيشُ الآخِرَةِ. [۱۲۶]
63. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به خدا كه زندگى اى جز زندگى آخرت نيست.
64. صحيح البخاري عن أنسـ في أحداثِ غَزوَةِ الخَندَقِ ـ: جَعَلَ المُهاجِرونَ وَالأَنصارُ يَحفِرونَ الخَندَقَ حَولَ المَدينَةِ، ويَنقُلونَ التُّرابَ عَلى مُتونِهِم وهُم يَقولونَ:
نَحنُ الَّذينَ بايَعوا مُحَمَّدا عَلَى الإِسلامِ ما بَقينا أبَدا
قالَ: يَقولُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وهُوَ يُجيبُهُم: «اللّهُمَّ إنَّهُ لا خَيرَ إلّا خَيرُ الآخِرَةِ، فَبارِك لِلأَنصارِ وَالمُهاجِرَةِ». [۱۲۷]
64. صحيح البخارىـ به نقل از اَنَس، در رويدادهاى جنگ خندق ـ: مهاجران و انصار، شروع به كندن خندق بر گرد مدينه كردند و خاك آن را بر پشت خود مى بردند و در همان حال، اين بيت را مى خواندند:
ماييم آنان كه با محمّد بيعت كردند بر اسلام، تا زنده ايم و تا ابد
پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در جواب آنان مى فرمود: «به خدا كه خيرى جز خير آخرت نيست. خدايا! به انصار و مهاجران، بركت بده».
65. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ الدُّنيا دَنِيَّةٌ خُلِقَت لِلفَناءِ، وَالخَيرُ خَيرُ الآخِرَةِ، فَإِنَّها خُلِقَت لِلبَقاءِ. [۱۲۸]
65. امام على عليه السلام: دنيا پَست است و براى نيست شدن، آفريده شده است. و خير، خير آخرت است؛ زيرا آخرت براى ماندگارى، آفريده شده است.
66. عنه عليه السلام: إنَّمَا الحازِمُ مَن كانَ بِنَفسِهِ كُلُّ شُغلِهِ، ولِدينِهِ كُلُّ هَمِّهِ، ولِاخِرَتِهِ كُلُّ جِدِّهِ. [۱۲۹]
66. امام على عليه السلام: دورانديش واقعى، كسى است كه تمام مشغوليتش به [اصلاح] نفْسش، تمام همّتش براى دينش، و تمام تلاشش براى آخرتش باشد.
67. عنه عليه السلام: هَمُّ المُؤمِنِ لِاخِرَتِهِ، وكُلُّ جِدِّهِ لِمُنقَلَبِهِ. [۱۳۰]
67. امام على عليه السلام: همّ و غم مؤمن، براى آخرتش است و تمام كوشش او براى بازگشتگاهش است.
68. عنه عليه السلام: إنَّكُم إلَى الاِهتِمامِ بِما يَصحَبُكُم إلَى الآخِرَةِ أحوَجُ مِنكُم إلى كُلِّ ما يَصحَبُكُم مِنَ الدُّنيا. [۱۳۱]
68. امام على عليه السلام: شما به اهتمام ورزيدن به آنچه تا آخرت همراهتان است، نيازمندتريد تا به آنچه در دنيا با شماست.
69. عنه عليه السلام: اِجعَل هَمَّكَ وجِدَّكَ لِاخِرَتِكَ. [۱۳۲]
69. امام على عليه السلام: همّت و تلاشت را براى آخرتت قرار بده.
70. عنه عليه السلام: اِجعَل هَمَّكَ لِاخِرَتِكَ وحُزنَكَ عَلى نَفسِكَ؛ فَكَم مِن حَزينٍ وَفَدَ بِهِ حُزنُهُ عَلى سُرورِ الأَبَدِ، وكَم مِن مَهمومٍ أدرَكَ أمَلَهُ. [۱۳۳]
70. امام على عليه السلام: همّت خود را متوجّه آخرتت كن و اندوهت را بر خودت قرار ده؛ زيرا بسا اندوهناكى كه اندوهش، او را به شادى ابد رسانْد و بسا [دلواپس و] غم زده اى كه به آرزوى خود رسيد.
71. عنه عليه السلام ـ في خُطبَةٍ لَهُ ـ: أمّا بَعدُ؛ فَإِنَّ الدُّنيا أدبَرَت وآذَ نَت بِوَداعٍ، وإنَّ الآخِرَةَ قَد أقبَلَت وأشرَفَت بِاطِّلاعٍ، ألا وإنَّ اليَومَ المِضمارُ [۱۳۴] وغَدا السِّباقُ... ألا وإنَّكُم في أيّامِ أمَلٍ مِن وَرائِهِ أجَلٌ... فَمَن عَمِلَ في أيّامِ أمَلِهِ قَبلَ حُضورِ أجَلِهِ فَقَد نَفَعَهُ عَمَلُهُ و لَم يَضرُرهُ أجَلُهُ، ومَن قَصَّرَ في أيّامِ أمَلِهِ قَبلَ حُضورِ أجَلِهِ فَقَد خَسِرَ عَمَلَهُ وضَرَّهُ أجَلُهُ. [۱۳۵]
71. امام على عليه السلام ـ در يكى از سخنرانى هايش ـ: دنيا پشت نموده و اعلام بدرود كرده است و آخرت، روى آورده و در آستانه ورود است. بدانيد كه امروز، روز آماده شدن است و فردا هنگام مسابقه.… بدانيد كه شما در روزهاى اميد و آرزويى هستيد كه از پس آن، مرگ است.… پس هر كه در روزهاى اميدوارى اش، پيش از آن كه مرگش فرا رسد، كار كند، كارش او را سود مى بخشد و مُردنش او را زيان نمى رساند، و هر كس در ايّام اميدوارى اش، پيش از فرا رسيدن اَجَلش، كوتاهى ورزد، زيانكار مى شود و مرگش به او زيان مى رساند.
72. عنه عليه السلام: أعرِضوا عَن كُلِّ عَمَلٍ بِكُم غِنىً عَنهُ، وَاشغَلوا أنفُسَكُم مِن أمرِ الآخِرَةِ بِما لابُدَّ لَكُم مِنهُ. [۱۳۶]
72. امام على عليه السلام: از هر كارى كه شما را بدان نيازى نيست، روى بگردانيد و از كار آخرت، به آنچه شما را گزيرى از آن نيست، بپردازيد.
73. عنه عليه السلام ـ في قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ لَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا » [۱۳۷] ـ: لا تَنسَ صِحَّتَكَ وقُوَّتَكَ وفَراغَكَ وشَبابَكَ ونَشاطَكَ أن تَطلُبَ بِهَا الآخِرَةَ. [۱۳۸]
73. امام على عليه السلام ـ در باره آيه شريف: «و بهره ات را از دنيا، فراموش مكن» ـ: بهره گيرى از تن درستى و توانايى و فراغت و جوانى و نيرويت را در راه تحصيل آخرت، فراموش مكن.
74. عنه عليه السلام: اِجعَل لِاخِرَتِكَ مِن دُنياكَ نَصيبا. [۱۳۹]
74. امام على عليه السلام: از دنيايت براى آخرتت سهمى قرار بده.
75. عنه عليه السلام: طوبى لِمَن وُفِّقَ لِطاعَتِهِ، وحَسُنَت خَليقَتُهُ، وأحرَزَ أمرَ آخِرَتِهِ. [۱۴۰]
75. امام على عليه السلام: خوشا به حال كسى كه موفّق به طاعت خداوند شود و اخلاقش نيكو گردد و كار آخرتش را پاس بدارد!
76. عنه عليه السلام: إنَّ أفضَلَ النّاسِ عِندَ اللّهِ مَن أحيا عَقلَهُ، وأماتَ شَهوَتَهُ، وأتعَبَ نَفسَهُ لِصَلاحِ آخِرَتِهِ. [۱۴۱]
76. امام على عليه السلام: برترينِ مردم در نزد خداوند، كسى است كه خِرَدش را زنده گرداند و شهوتش را بميراند و براى اصلاح آخرتش، خود را به زحمت اندازد.
77. عنه عليه السلام: كُن فِي الدُّنيا بِبَدَنِكَ، وفِي الآخِرَةِ بِقَلبِكَ. [۱۴۲]
77. امام على عليه السلام: با بدنت در دنيا باش و با قلبت در آخرت.
78. عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: الَّذي يَستَحِقُّ اسمَ السَّعادَةِ عَلَى الحَقيقَةِ سَعادَةُ الآخِرَةِ، وهِيَ أربَعَةُ أنواعٍ: بَقاءٌ بِلا فَناءٍ، وعِلمٌ بِلا جَهلٍ، وقُدرَةٌ بِلا عَجزٍ، وغِنىً بِلا فَقرٍ. [۱۴۳]
78. امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: آنچه حقيقتا سزاوار نام سعادت است، سعادت آخرت است و آن، چهار نوع است: ماندگارى اى كه فنا ندارد، علمى كه با جهل همراه نيست، قدرتى كه با عجز همراه نيست، و توانگرى اى كه با فقر همراه نيست.
79. الإمام الصادق عليه السلام: الخَيرُ كُلُّهُ أمامَكَ، وإنَّ الشَّرَّ كُلَّهُ أمامَكَ، ولَن تَرَى الخَيرَ وَالشَّرَّ إلّا بَعدَ الآخِرَةِ؛ لِأنَّ اللّهَ ـ جَلَّ وعَزَّ ـ جَعَلَ الخَيرَ كُلَّهُ فِي الجَنَّةِ، وَالشَّرَّ كُلَّهُ فِي النّارِ؛ لِأَنـَّهُما الباقِيانِ. [۱۴۴]
79. امام صادق عليه السلام: همه خوبى، فراروى توست و همه بدى نيز فراروىِ توست و تو خوب و بد را جز پس از آخرت نمى بينى؛ زيرا خداوند عز و جل تمام خوب را در بهشت، و تمام بد را در جهنّم قرار داد؛ چرا كه اين دو، ماندگارند.
80. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مُخاطِبا أصحابَهُ يَوما ـ: إخواني، اُوصيكُم بِدارِ الآخِرَةِ، ولا اُوصيكُم بِدارِ الدُّنيا؛ فَإِنَّكُم عَلَيها حَريصونَ وبِها مُتَمَسِّكونَ. [۱۴۵]
80. امام زين العابدين عليه السلام ـ روزى، خطاب به يارانش ـ: برادرانم! من شما را به سراى آخرت سفارش مى كنم و به سراى دنيا سفارشتان نمى كنم؛ زيرا شما [خود به خود] به دنيا حريص هستيد و به آن چسبيده ايد.
2 / 2: كونوا من أبناءِ الآخِرَةِ
2 / 2: فرزند آخرت باشيد
81. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أيُّهَا النّاسُ، كونوا مِن أبناءِ الآخِرَةِ ولا تَكونوا مِن أبناءِ الدُّنيا؛ فَإِنَّ كُلَّ اُمٍّ يَتبَعُها وَلَدُها... فَاعمَلوا وأنتُم مِنَ اللّهِ عَلى حَذَرٍ، وَاعلَموا أنَّكُم مَعروضونَ عَلى أعمالِكُم وأنَّكُم مُلاقُو اللّهِ لابُدَّ مِنهُ «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» [۱۴۶]. [۱۴۷]
81. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى مردم! از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد؛ زيرا هر بچّه اى، دنبال مادرش حركت مى كند.… پس عمل كنيد، در حالى كه از خدا بر حذريد. بدانيد كه به اعمال شما رسيدگى مى شود و خواه ناخواه، خدا را ملاقات مى كنيد. «پس هر كه به وزن ذرّه اى نيكى كند، آن را مى بيند و هر كه به وزن ذرّه اى بدى كند، آن را مى بيند».
82. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ لِلدُّنيا أبناءً ولِلآخِرَةِ أبناءً، فَكونوا مِن أبناءِ الآخِرَةِ ولا تَكونوا مِن أبناءِ الدُّنيا؛ فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ يَتبَعُ بِاُمِّهِ، وإنَّ الدُّنيا قَد تَرَحَّلَت مُدبِرَةً، وَالآخِرَةَ قَد تَجَمَّلَت مُقبِلَةً. [۱۴۸]
82. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دنيا را فرزندانى است و آخرت را نيز فرزندانى. شما از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا مباشيد؛ زيرا هر بچّه اى، دنبال مادر خود حركت مى كند. همانا دنيا پشت كرده و مى رود، و آخرت، روى كرده و مى آيد.
83. عنه صلى الله عليه و آله: هذِهِ الدُّنيا قَدِ ارتَحَلَت مُدبِرَةً وهذِهِ الآخِرَةُ قَدِ ارتَحَلَت مُقبِلَةً ولِكُلِّ واحِدَةٍ مِنهُما بَنونَ؛ فَإِنِ استَطَعتُم أن تَكونوا مِن أبناءِ الآخِرَةِ ولا تَكونوا مِن أبناءِ الدُّنيا فَافعَلوا؛ فَإِنَّكُمُ اليَومَ في دارِ عَمَلٍ ولا حِسابَ، وأنتُم غَدا في دارِ حِسابٍ ولا عَمَلَ. [۱۴۹]
83. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اين دنيا، پشت كرده و مى رود و اين آخرت، روى كرده و مى آيد، و براى هر يك از اين دو، فرزندانى است. پس چنانچه مى توانيد از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد، چنين كنيد. امروز، شما در سرايى هستيد كه جاى عمل است و حسابرسى نيست، و فردا در سرايى خواهيد بود كه جاى حسابرسى است و عمل نيست.
84. الإمام عليّ عليه السلام: فَليَصدُق رائِدٌ [۱۵۰] أهلَهُ، وَليُحضِر عَقلَهُ، وَليَكُن مِن أبناءِ الآخِرَةِ؛ فَإِنَّهُ مِنها قَدِمَ، وإلَيها يَنقَلِبُ. [۱۵۱]
84. امام على عليه السلام: پيشرو [۱۵۲] بايد به كسان خود، راست بگويد و خِردَش را به كار بگيرد و فرزند [و اهلِ] آخرت باشد؛ زيرا از آن جا آمده و به آن جا بر مى گردد.
2 / 3: خَصائِصُ أبناءِ الآخِرَةِ
2 / 3: ويژگى هاى آخرت گرايان
الكتاب
«تِلْكَ الدَّارُ الْاخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ». [۱۵۳]
«آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين، خواستار برترى و فساد نيستند، و فرجام، از آنِ پرهيزگاران است».
الحديث
85. رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ في قَولِ اللّهِ عز و جل: «تِلْكَ الدَّارُ الْاخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا» ـ: التَّجَبُّرُ فِي الأَرضِ وَالأَخذُ بِغَيرِ الحَقِّ. [۱۵۴]
85. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در باره آيه شريف: «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه خواستار برترى و فساد نيستند» ـ: [يعنى] گردنكشى در زمين [و جامعه] و گرفتن به ناحق.
86. الأمالي للطوسي عن عبد اللّه بن مسعود: نَعى إلَينا حَبيبُنا ونَبِيُّنا صلى الله عليه و آله نَفسَهُ ـ فَبِأَبي واُمّي ونَفسي لَهُ الفِداءُ! ـ قَبلَ مَوتِهِ بِشَهرٍ، فَلَمّا دَنَا الفِراقُ جَمَعَنا في بَيتٍ فَنَظَرَ إلَينا فَدَمَعَت عَيناهُ، ثُمَّ قالَ: مَرحَبا بِكُم، حَيّاكُمُ اللّهُ، حَفِظَكُمُ اللّهُ، نَصَرَكُمُ اللّهُ، نَفَعَكُمُ اللّهُ، هَداكُمُ اللّهُ، وَفَّقَكُمُ اللّهُ، سَلَّمَكُمُ اللّهُ، قَبِلَكُمُ اللّهُ، رَزَقَكُمُ اللّهُ، رَفَعَكُمُ اللّهُ!
اُوصيكُم بِتَقوَى اللّهِ، واُوصِي اللّهَ بِكُم إنّي لَكُم نَذيرٌ مُبينٌ، ألّا تَعلوا عَلَى اللّهِ في عِبادِهِ وبِلادِهِ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قالَ لي ولَكُم: «تِلْكَ الدَّارُ الْاخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ »وقالَ سُبحانَهُ: «أَلَيْسَ فِى جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ» [۱۵۵]. [۱۵۶]
86. الأمالى، طوسى ـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ: محبوب ما و پيامبر ما صلى الله عليه و آله ـ كه پدر و مادرم و جانم فدايش باد ـ يك ماه پيش از مرگش، خبر رحلتش را به ما داد و چون زمان فراق نزديك شد، ما را در اتاقى جمع كرد و نگاهى به ما انداخت و چشمانش پر از اشك شد و سپس فرمود: «خوش آمديد! خداوند، شما را زنده بدارد! خداوند، شما را حفظ كند!
خداوند، شما را نصرت دهد! خداوند، به شما نفع برساند! خداوند، شما را هدايت فرمايد! خداوند، شما را توفيق بخشد! خداوند، شما را به سلامت دارد! خداوند، شما را بپذيرد! خداوند، به شما روزى دهد! خداوند، شما را رفعت بخشد!
شما را به پروامندى از خداوند، سفارش مى كنم، و به خداوند نيز سفارش شما را مى كنم، و آشكارا به شما هشدار مى دهم كه در ميان بندگان خدا و در زمين او، بر خدا برترى نجوييد؛ چرا كه خداوند متعال، به من و به شما فرموده است: «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين، خواستار برترى و فساد نيستند و فرجام، از آنِ پرهيزگاران است» و نيز فرموده است: «آيا جايگاه متكبّران، در دوزخ نيست؟» ».
87. المناقب لابن شهرآشوب عن زاذانـ في ذِكرِ سيرَةِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ـ: إنَّهُ كانَ عليه السلام يَمشي فِي الأَسواقِ وَحدَهُ، وهُوَ ذاكَ يُرشِدُ الضّالَّ ويُعينُ الضَّعيفَ، ويَمُرُّ بِالبَيّاعِ وَالبَقّالِ فَيَفتَحُ عَليهِ القُرآنَ ويَقرَأُ «تِلْكَ الدَّارُ الْاخِرَةُ نَجْعَلُهَا » الآيةَ. [۱۵۷]
87. المناقب، ابن شهرآشوبـ به نقل از زادان، در بيان سيره امير مؤمنان عليه السلام ـ: ايشان در بازارها تنها مى گشت و گم شده را راه نمايى مى نمود و به ناتوان كمك مى كرد. از فروشنده و بقّال مى گذشت و قرآن را برايش مى گشود و اين آيه را مى خواند: «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم...» تا آخر آيه.
88. الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الخُطبَةِ المَعروفَةِ بِالشِّقشِقِيَّةِ ـ: فَلَمّا نَهَضتُ بِالأَمرِ نَكَثَت [۱۵۸] طائِفَةٌ ومَرَقَت [۱۵۹] اُخرى وقَسَطَ [۱۶۰] آخَرونَ، كَأَنَّهُم لَم يَسمَعُوا اللّهَ سُبحانَهُ يَقولُ: «تِلْكَ الدَّارُ الْاخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» بَلى وَاللّهِ، لَقَد سَمِعوها ووَعَوها، ولكِنَّهُم حَلِيَتِ الدُّنيا في أعيُنِهِم وراقَهُم زِبرِجُها [۱۶۱]. [۱۶۲]
88. امام على عليه السلام ـ در خطبه معروف به شِقشِقيّه ـ: و آن گاه كه خلافت را به دست گرفتم، جمعى پيمان شكستند و گروهى از دين، بيرون شدند و عدّه اى كجرَوى پيشه كردند، گويا اين سخن خداى سبحان را نشنيده بودند كه مى فرمايد: «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين، خواستار برترى (سركشى) و فساد نيستند، و فرجام، از آنِ پرهيزگاران است».
آرى، به خدا سوگند كه آن را شنيدند و نيك دريافتند؛ امّا دنيا در ديدگان آنان، زيبا جلوه نمود و زر و زيور آن، چشمانشان را خيره كرد.
89. عنه عليه السلام: إنَّ الرَّجُلَ لَيُعجِبُهُ مِن شِراكِ نَعلِهِ أن يَكونَ أجوَدَ مِن شِراكِ صاحِبِهِ فَيَدخُلُ في قَولِهِ: «تِلْكَ الدَّارُ الْاخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ». [۱۶۳]
89. امام على عليه السلام: آدمى را از اين كه بند كفشش نيكوتر از بند كفش دوستش باشد، خوش مى آيد و [بدين سبب،] مشمول اين سخن خداوند مى شود كه: «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين، خواستار برترى (سركشى) و فساد نيستند، و فرجام، از آنِ پرهيزگاران است».
90. الإمام الصادق عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا» ـ: العُلُوُّ: الشَّرَفُ. وَالفَسادُ: النِّساءُ. [۱۶۴]
90. امام صادق عليه السلام ـ در باره آيه شريف: «در زمين، خواستار عُلُوّ و فساد نيستند» ـ: مراد از «عُلُوّ»، برترى است، و مراد از «فساد»، زنان (زنبارگى و فساد جنسى).
91. تفسير القمّي عن حفص بن غياث: قال أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: يا حَفصُ، ما مَنزِلَةُ الدُّنيا مِن نَفسي إلّا بِمَنزِلَةِ المَيتَةِ إذَا اضطُرِرتُ إلَيها أكَلتُ مِنها. [۱۶۵]
يا حَفصُ، إنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ عَلِمَ مَا العِبادُ عامِلونَ وإلى ما هُم صائِرونَ، فَحَلُمَ عَنهُم عِندَ أعمالِهِمُ السَّيِّئَةِ لِعِلمِهِ السّابِقِ فيهِم، فَلا يَغُرَّنَّكَ حُسنُ الطَّلَبِ مِمَّن لا يَخافُ الفَوتَ.
ثُمَّ تَلا قَولَهُ: «تِلْكَ الدَّارُ الْاخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ »وجَعَلَ يَبكي، ويَقولُ: ذَهَبَت وَاللّهِ الأَمانِيُّ عِندَ هذِهِ الآيَةِ. [۱۶۶]
91. تفسير القمّىـ به نقل از حفص بن غياث ـ: امام صادق عليه السلام فرمود: «اى حفص! دنيا در نزد من به منزله مُردار است، كه در صورت اضطرار، از آن مى خورم.
اى حفص! خداوند متعال مى داند كه بندگان چه خواهند كرد و به كجا ره سپار خواهند شد. پس به سبب علم قبلى اى كه در باره آنان دارد، به هنگام اعمال بدشان، با آنها بردبارى مى ورزد. بنا بر اين، حُسن تعقيب (عجله نكردن در مجازات) از جانب كسى كه بيمِ از دست رفتن [و فرار مجرم] را ندارد، تو را نفريبد».
امام عليه السلام سپس اين آيه را تلاوت كرد: «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين، خواستار برترى (سركشى) و فساد نيستند، و فرجام، از آنِ پرهيزگاران است» و شروع به گريستن كرد و فرمود: «به خدا سوگند كه با اين آيه، آرزوها بر باد رفت».
92. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أرادَ الآخِرَةَ تَرَكَ زينَةَ الدُّنيا؛ فَمَن فَعَلَ ذلِكَ فَقَدِ استَحيا مِن اللّهِ حَقَّ الحَياءِ. [۱۶۷]
92. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس خواستار آخرت است، زيور دنيا را وا نهد، و هر كس چنين كند، به راستى كه از خداوند، حيا كرده است.
93. الإمام عليّ عليه السلام: طوبى لِلزّاهِدينَ فِي الدُّنيا، الرّاغِبينَ فِي الآخِرَةِ، اُولئِكَ قَومٌ اِتَّخَذُوا الأَرضَ بِساطا وتُرابَها فِراشا وماءَها طيبا، وَالقُرآنَ شِعارا وَالدُّعاءَ دِثارا [۱۶۸]، ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنيا قَرضا عَلى مِنهاجِ المَسيحِ. [۱۶۹]
93. امام على عليه السلام: خوشا به حال بى رغبتان به دنيا و مشتاقان آخرت! اينان، گروهى هستند كه زمين را فرش خود، خاك آن را بستر، و آبش را عطر خويش، و قرآن را جامه زيرين و دعا را جامه رويينشان ساختند [۱۷۰] و آن گاه مسيح وار از دنيا بُريدند.
94. عنه عليه السلام: إنَّ عَلامَةَ الرّاغِبِ في ثَوابِ الآخِرَةِ، زُهدُهُ في عاجِلِ زَهرَةِ الدُّنيا، أما إنَّ زُهدَ الزّاهِدِ في هذِهِ الدُّنيا لا يَنقُصُهُ مِمّا قَسَمَ اللّهُ عز و جل لَهُ فيها وإن زَهِدَ، وإنَّ حِرصَ الحَريصِ عَلى عاجِلِ زَهرَةِ الحَياةِ الدُّنيا لا يَزيدُهُ فيها وإن حَرَصَ، فَالمَغبونُ مَن حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الآخِرَةِ. [۱۷۱]
94. امام على عليه السلام: نشانه كسى كه خواهان پاداش آخرت است، زُهدورزىِ او به زرق و برق اين دنياى گذراست. بدانيد كه زهدِ زهدورزِ به اين دنيا، چيزى از آنچه خداوند در دنيا قسمت او كرده است، نمى كاهد، هرچند به آن بى ميل باشد، و آزمندىِ شخص آزمند به زرق و برق زندگى دنيايى، چيزى در آن، [افزون بر آنچه خداوند در دنيا قسمت او كرده است،] بر او نمى افزايد، هرچند حرص بورزد. زيان ديده، كسى است كه از بهره آخرتش محروم گردد.
95. عنه عليه السلام: إنَّ الآخِرَةَ لَها أهلٌ ظَلِفَت [۱۷۲] أنفُسُهُم عَن مُفاخَرَةِ أهلِ الدُّنيا، لا يَتَنافَسونَ فِي الدُّنيا ولا يَفرَحونَ بِغَضارَتِها [۱۷۳] ولا يَحزَنونَ لِبُؤسِها. [۱۷۴]
95. امام على عليه السلام: همانا آخرت را اهلى است كه جان هايشان از فخرفروشى به اهل دنيا باز ايستاده است. [آنان،] نه در باره دنيا به رقابت بر مى خيزند، نه به لذّت ها و خوشى هاى آن شادمان مى شوند، و نه از ناخوشى هاى آن اندوهگين مى گردند.
96. الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه: إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ: ... ياموسى، أبناءُ الدُّنيا وأهلُها فِتَنٌ بَعضُهُم لِبَعضٍ، فَكُلٌّ مُزَيَّنٌ لَهُ ما هُوَ فيهِ، وَالمُؤمِنُ مَن زُيِّنَت لَهُ الآخِرَةُ فَهُوَ يَنظُرُ إلَيها ما يَفتُرُ [۱۷۵]، قَد حالَت شَهوَتُها بَينَهُ وبَينَ لَذَّةِ العَيشِ فَأدلَجَتهُ [۱۷۶] بِالأَسحارِ، كَفِعلِ الرّاكِبِ السّائِقِ إلى غايَتِهِ يَظَلُّ كَئيبا ويُمسي حَزينا، فَطوبى لَهُ لَو قَد كُشِفَ الغِطاءُ ماذا يُعايِنُ مِنَ السُّرورِ؟! [۱۷۷]
96. الكافى ـ به نقل از على بن عيسى، از يكى از امامان اهل بيت عليهم السلام ـ: خداوند متعال با موسى عليه السلام به نجوا سخن گفت و در نجوايش به او فرمود: «... اى موسى! فرزندان دنيا و اهل آن، مايه فتنه (فريب و گم راهىِ) يكديگرند و هر يك، آنچه را كه [از دنيا] دارد، در نظرش زيبا جلوه مى كند؛ ولى مؤمن، كسى است كه آخرت در نظرش آراسته و زيبا گرديده است و پيوسته به آن مى نگرد، بى آن كه از توجّه به آن خسته شود. عشق به آخرت، ميان او و لذّت زندگى مانع گشته و او را در سحرگاهان به تكاپو [و عبادت] كشانده است، همانند سوارى كه به سوى مقصدش مى راند و شبش را به اندوه و روزش را به غمناكى سپرى مى كند. خوشا به حال او، كه اگر پرده كنار برود، چه شادمانى ها كه خواهد ديد!».
97. الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ أبناءَ الآخِرَةِ هُمُ المُؤمِنونَ العامِلونَ الزّاهِدونَ، أهلُ العِلمِ وَالفِقهِ، وأهلُ فِكرَةٍ وَاعتِبارٍ وَاختِبارٍ، لا يَمَلّونَ مِن ذِكرِ اللّهِ. [۱۷۸]
97. امام باقر عليه السلام: فرزندان آخرت، آنان اند كه ايمان دارند و عمل مى كنند و زُهدپيشه اند، و اهل دانش و فقه اند و مرد انديشه و عبرت آموزى و آزمون اند و از ياد خدا خسته نمى شوند.
98. الإمام عليّ عليه السلام ـ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ـ: قالَ اللّهُ تَعالى... يا أحمَدُ، إنَّ أهلَ الخَيرِ وأهلَ الآخِرَةِ رَقيقَةٌ وُجوهُهُم، كَثيرٌ حَياؤُهُم، قَليلٌ حُمقُهُم، كَثيرٌ نَفعُهُم، قَليلٌ مَكرُهُم، النّاسُ مِنهُم في راحَةٍ، أنفُسُهُم مِنهُم في تَعَبٍ، كَلامُهُم مَوزونٌ، مُحاسِبينَ لِأَنفُسِهِم مُتَعَيِّبينَ [۱۷۹] لَها، تَنامُ أعيُنُهُم ولا تَنامُ قُلوبُهُم، أعيُنُهم باكِيَةٌ وقُلوبُهُم ذاكِرَةٌ، إذا كُتِبَ النّاسُ مِنَ الغافِلينَ كُتِبوا مِنَ الذّاكِرينَ، في أوَّلِ النِّعمَةِ يَحمَدونَ وفي آخِرِها يَشكُرونَ، دُعاؤُهُم عِندَ اللّهِ مَرفوعٌ وكَلامُهُم مَسموعٌ، تَفرَحُ بِهِمُ المَلائِكَةُ ويَدورُ دُعاؤُهُم تَحتَ الحُجُبِ، يُحِبُّ الرَّبُّ أن يَسمَعَ كَلامَهُم كَما تُحِبُّ الوالِدَةُ الوَلَدَ ولا يُشغَلونَ عَنهُ طَرفَةَ عَينٍ، ولا يُريدونَ كَثرَةَ الطَّعامِ ولا كَثرَةَ الكَلامِ ولا كَثرَةَ اللِّباسِ، النّاسُ عِندَهُم مَوتى وَاللّهُ عِندَهُم حَيٌّ كَريمٌ، يَدعونَ المُدبِرينَ كَرَما ويَزيدونَ المُقبِلينَ تَلَطُّفا، قَد صارَتِ الدُّنيا وَالآخِرَةُ عِندَهُم واحِدَةً. [۱۸۰]
98. امام على عليه السلام ـ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: خداى متعال فرمود: «... اى احمد! همانا اهل خير و اهل آخرت، كم رو و پُرحيايند، حماقتشان اندك و سودشان بسيار است، كمتر نيرنگ مى زنند، مردم از آنان در آسايش اند، نفْس هايشان از آنان در رنج است، گفتارشان سنجيده است، محاسبه نفْس مى كنند و بر آن خُرده مى گيرند، چشمانشان مى خوابد و دل هايشان نمى خوابد، ديدگانشان گريان است و دل هايشان به ياد خداست، آن گاه كه مردم از غافلان نوشته مى شوند، آنان از ذاكرانْ قلمداد مى شوند، در آغاز هر نعمتى حمد مى گويند و در آخرش شكر به جا مى آورند، دعاى آنان به درگاه خداوند، بالا مى رود و سخنشان [به نزد او] شنيده مى شود، فرشتگان به آنان شاد مى شوند و دعايشان در زير حجاب ها مى گردد، [چون] پروردگار دوست دارد كه سخنشان را بشنود ـ چنان كه مادر، فرزند را دوست مى دارد ـ، چشم بر هم زدنى از او باز نمى مانند، علاقه اى به پرخورى و پرگويى و جامه زياد ندارند، مردم در نظر آنان مردگان اند و خداوند در نظرشان زنده و كريم است، پشت كنندگان را از روى كَرَم فرا مى خوانند و روى آورندگان را مهربانى مى افزايند، و دنيا و آخرت در نزد آنان، يكى شده است».
99. عنه عليه السلام ـ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ـ: قالَ اللّهُ عز و جل: ... يا أحمَدُ، إنَّ أهلَ الآخِرَةِ لا يَهنَؤُهُمُ الطَّعامُ مُنذُ عَرَفوا رَبَّهُم، ولايَشغَلُهُم مُصيبَةٌ مُنذُ عَرَفوا سَيِّئاتِهِم، يَبكونَ عَلى خَطاياهُم، يُتعِبونَ أنفُسَهُم ولا يُريحونَها، وإنَّ راحَةَ أهلِ الجَنَّةِ فِي المَوتِ، وَالآخِرَةُ مُستَراحُ العابِدينَ، مُؤنِسُهُم دُموعُهُمُ الَّتي تَفيضُ عَلى خُدودِهِم، وجُلوسُهُم مَعَ المَلائِكَةِ الَّذينَ عَن أيمانِهِم وعَن شَمائِلِهِم، ومُناجاتُهُم مَعَ الجَليلِ الَّذي فَوقَ عَرشِهِ. [۱۸۱]
99. امام على عليه السلام ـ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: خداوند عز و جل فرمود: «... اى احمد! همانا اهل آخرت، از آن هنگام كه پروردگارشان را شناختند، غذايى خوش از گلويشان پايين نرفت و از آن هنگام كه گناهانشان را شناختند، هيچ مصيبتى آنان را به خود مشغول نساخت. بر گناهان خويش مى گريند، نفْس هايشان را به رنج مى افكنند و آنها را آسوده نمى گذارند. آسايش اهل بهشت، در مردن است و آخرت، آسايشگاه عبادت پيشگان است. مونس آنان، اشك هايشان است كه بر گونه هايشان سرازير مى شود، و همنشينى آنان، با فرشتگانى است كه در راست و چپ آنان قرار گرفته اند، و راز و نيازشان با خداوند شكوهمندى است كه بر فراز عرشِ خويش است».
2 / 4: التَّحذيرُ مِن عَدَمِ الاِهتِمامِ بِالآخِرَةِ
2 / 4: زنهاردهى از بى توجّهى به آخرت
100. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ يُبغِضُ كُلَّ جَعظَرِيٍّ [۱۸۲] جَوّاظٍ [۱۸۳] سَخّابٍ [۱۸۴] بِالأَسواقِ، جيفَةٍ بِاللَّيلِ حِمارٍ بِالنَّهارِ، عالِمٍ بِأَمرِ الدُّنيا جاهِلٍ بِأَمرِ الآخِرَةِ. [۱۸۵]
100. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا خداوند، انسان هاى تندخوى گردن كلفت بى خير را كه در بازارها هياهو به راه مى اندازند و در شب، مُردار و در روز، الاغ و در كار دنيا دانا و در كار آخرت، نادان اند، دشمن مى دارد.
101. الإمام عليّ عليه السلام: اِحذَر كُلَّ قَولٍ وفِعلٍ يُؤَدّي إلى فَسادِ الآخِرَةِ وَالدّينِ. [۱۸۶]
101. امام على عليه السلام: بپرهيز از هر گفتار و كردارى كه به تباهى آخرت و دين، مى انجامد.
102. عنه عليه السلام: لَيسَ بِمُؤمِنٍ مَن لَم يَهتَمَّ بِإِصلاحِ مَعادِهِ. [۱۸۷]
102. امام على عليه السلام: مؤمن نيست كسى كه به اصلاح مَعادش اهتمام نورزد.
103. عنه عليه السلام: إنَّ مِنَ الشَّقاءِ إفسادَ المَعادِ. [۱۸۸]
103. امام على عليه السلام: تباه كردن مَعاد، از بدبختى است.
104. عنه عليه السلام: مَن لَم يَعمَل لِلآخِرَةِ لَم يَنَل أمَلَهُ. [۱۸۹]
104. امام على عليه السلام: كسى كه براى آخرت كار نكند، به آرزويش نمى رسد.
105. عنه عليه السلام: ما أخسَرَ مَن لَيسَ لَهُ فِي الآخِرَةِ نَصيبٌ. [۱۹۰]
105. امام على عليه السلام: چه زيانكار است كسى كه او را در آخرت، بهره اى نيست!
106. عنه عليه السلام: ما بالُكُم تَفرَحونَ بِاليَسيرِ مِنَ الدُّنيا تُدرِكونَهُ ولا يَحزُنُكُمُ الكَثيرُ مِنَ الآخِرَةِ تُحرَمونَهُ، ويُقلِقُكُمُ اليَسيرُ مِنَ الدُّنيا يَفوتُكُم حَتّى يَتَبَيَّنَ ذلِكَ في وُجوهِكُم، وقِلَّةِ صَبرِكُم عَمّا زُوِيَ مِنها عَنكُم؛ كَأَنَّها دارُ مُقامِكُم وكَأَنَّ مَتاعَها باقٍ عَلَيكُم؟! [۱۹۱]
106. امام على عليه السلام: شما را چه مى شود كه به اندك چيزى از دنيا كه به دست مى آوريد، شادمان مى شويد؛ ولى از دست دادن بسيارى از آخرت، شما را اندوهگين نمى سازد؟! و اندكِ دنيا كه از دستتان مى رود، شما را ناراحت و بى تاب مى سازد، چندان كه اين بى تابى در چهره هاى شما و در ناشكيبايى تان بر آنچه از شما گرفته شده است، آشكار مى گردد. گويى دنيا اقامتگاه دائمى شماست و كالايش برايتان ماندگار است!
107. الإمام عليّ عليه السلام: دَعاكُمُ اللّهُ سُبحانَهُ إلى دارِ البَقاءِ وقَرارَةِ الخُلودِ وَالنَّعماءِ ومُجاوَرَةِ الأَنبِياءِ وَالسُّعَداءِ، فَعَصَيتُم وأعرَضتُم، ودَعَتكُمُ الدُّنيا إلى قَرارَةِ الشَّقاءِ ومَحَلِّ الفَناءِ وأنواعِ البَلاءِ وَالعَناءِ، فَأَطَعتُم وبادَرتُم وأسرَعتُم. [۱۹۲]
107. امام على عليه السلام: خداوند سبحان، شما را به سوى سراى ماندگارى و اقامتگاه جاودانى و نعمت ها و همسايگى با پيامبران و نيك بختان فرا خوانْد و شما نافرمانى كرديد و روى گردانديد؛ امّا دنيا شما را به اقامتگاه بدبختى و جايگاه نيستى و انواع گرفتارى ها و رنج ها فرا خوانْد و شما اطاعت كرديد و از يكديگر پيشى گرفتيد و شتافتيد!
108. الإمام الصادق عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: رَبِّ دَعَتني دَواعِي الدُّنيا فَأَجَبتُها سَريعا ورَكَنتُ إلَيها طائِعا، ودَعَتني دَواعِي الآخِرَةِ فَتَثَبَّطتُ عَنها وأبطَأتُ فِي الإِجابَةِ وَالمُسارَعَةِ إلَيها، كَما سارَعتُ إلى دَواعِي الدُّنيا وحُطامِهَا الهامِدِ [۱۹۳] وهَشيمِهَا [۱۹۴] البائِدِ وسَرابِهَا الذّاهِبِ. [۱۹۵]
108. امام صادق عليه السلام ـ در دعا ـ: پروردگارا! دعوتگرانِ دنيا مرا فرا خواندند و من سراسيمه دعوت آنان را پذيرفتم و داوطلبانه اطاعتشان كردم؛ و دعوتگرانِ آخرت مرا فرا خواندند و من درنگ كردم و در پذيرفتن دعوت آنان و شتافتن به سوى آنان كُندى ورزيدم، چنان كه [بر عكس] به سوى دعوتگران دنيا و خس و خاشاك و علف هاى خشكيده نابود شونده آن (متاع پوچ و بى ارزش دنيا) و سراب از بين رفتنى اش، شتاب كردم.
2 / 5: حَدُّ الاِهتِمامِ بِالآخِرَةِ
2 / 5: اندازه پرداختن به آخرت
109. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اِعمَل لِدُنياكَ كَأَنَّكَ تَعيشُ أبَدا، وَاعمَل لِاخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَموتُ غَدا. [۱۹۶]
109. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى دنيايت چنان كار كن كه گويى تا ابد زنده مى مانى، و براى آخرتت چنان كار كن كه گويى همين فردا خواهى مُرد.
110. عنه صلى الله عليه و آله: أصلِحوا دُنياكُم وَاعمَلوا لِاخِرَتِكُم كَأَنَّكُم تَموتونَ غَدا. [۱۹۷]
110. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دنيايتان را آباد كنيد، و براى آخرتتان چنان كار كنيد كه گويى همين فردا مى ميريد.
111. عنه صلى الله عليه و آله: اِعمَل عَمَلَ مَن يَرجو أن يَموتَ هَرِما، وَاحذَر حَذَرَ مَن يَتَخَوَّفُ أن يَموتَ غَدا. [۱۹۸]
111. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عمل كن همانند عمل كردن كسى كه اميد دارد در پيرى بميرد، و حذر كن همانند حذر كردن كسى كه مى ترسد همين فردا بميرد.
112. الإمام عليّ عليه السلام ـ مِمّا أوصى بِهِ ابنَهُ الحَسَنَ عليه السلام عِندَ وَفاتِهِ ـ: إذا عَرَضَ شَيءٌ مِن أمرِ الآخِرَةِ فَابدَأ بِهِ، وإذا عَرَضَ شَيءٌ مِن أمرِ الدُّنيا فَتَأَنَّهُ حَتّى تُصيبَ رُشدَكَ فيهِ. [۱۹۹]
112. امام على عليه السلام ـ از سفارش هاى ايشان به فرزندش حسن عليه السلام، در هنگام وفاتش ـ: هر گاه چيزى از كار آخرت برايت پيش آمد، [زود،] آن را شروع كن، و هر گاه چيزى از كار دنيا برايت پيش آمد، درنگ كن تا راه درست را در آن بيابى.
113. عنه عليه السلام: إنَّمَا الدَّهرُ ثَلاثَةُ أيّامٍ أنتَ فيما بَينَهُنَّ:
مَضى أمسِ بِما فيهِ فَلا يَرجِعُ أبَدا؛ فَإِن كُنتَ عَمِلتَ فيهِ خَيرا لَم تَحزَن لِذَهابِهِ وفَرِحتَ بِمَا استَقبَلتَهُ مِنهُ، وإن كُنتَ قَد فَرَّطتَ فيهِ فَحَسرَتُكَ شَديدَةٌ لِذَهابِهِ وتَفريطِكَ فيهِ. وأنتَ في يَومِكَ الَّذي أصبَحتَ فيهِ مِن غَدٍ في غِرَّةٍ [۲۰۰] ولا تَدري لَعَلَّكَ لاتَبلُغُهُ، وإن بَلَغتَهُ لَعَلَّ حَظَّكَ فيهِ فِي التَّفريطِ مِثلُ حَظِّكَ فِي الأَمسِ الماضي عَنكَ.
فَيَومٌ مِنَ الثَّلاثَةِ قَد مَضى أنتَ فيهِ مُفَرِّطٌ، ويَومٌ تَنتَظِرُهُ لَستَ أنتَ مِنهُ عَلى يَقينٍ مِن تَركِ التَّفريطِ، وإنَّما هُوَ يَومُكَ الَّذي أصبَحتَ فيهِ، وقَد يَنبَغي لَكَ إن عَقَلتَ وفَكَّرتَ فيما فَرَّطتَ فِي الأَمسِ الماضي مِمّا فاتَكَ فيهِ مِن حَسَناتٍ ألّا تَكونَ اكتَسَبتَها ومِن سَيِّئاتٍ ألّا تَكونَ أقصَرتَ عَنها، وأنتَ مَعَ هذا مَعَ استِقبالِ غَدٍ عَلى غَيرِ ثِقَةٍ مِن أن تَبلُغَهُ وعَلى غَيرِ يَقينٍ مِن اكتِسابِ حَسَنَةٍ أو مُرتَدَعٍ عَن سَيِّئَةٍ مُحبِطَةٍ [۲۰۱]، فَأَنتَ مِن يَومِكَ الَّذي تَستَقبِلُ عَلى مِثلِ يَومِكَ الَّذي استَدبَرتَ.
فَاعمَل عَمَلَ رَجُلٍ لَيسَ يَأمُلُ مِنَ الأَيّامِ إلّا يَومَهُ الَّذي أصبَحَ فيهِ ولَيلَتَهُ، فَاعمَل أو دَع وَاللّهُ المُعينُ عَلى ذلِكَ. [۲۰۲]
113. امام على عليه السلام: روزگار، سه روز است و تو در ميانه آنهايى:
ديروزى كه با هر آنچه در آن بود، گذشت و هرگز بر نمى گردد. پس اگر در آن نيكى انجام داده اى، از رفتنش اندوهى ندارى و از آمدنش خوش حال گشته اى، و اگر در آن [در انجام دادن اعمال نيك] كوتاهى كرده اى، از رفتنش و كوتاهى كردنت در آن، سخت افسوس مى خورى.
و تو، در امروزى كه در آن به سر مى برى، از فردايش خبر ندارى، و نمى دانى، كه شايد به آن نرسى و اگر هم برسى، شايد در آن، همان گونه كوتاهى ورزى كه در ديروزِ گذشته كوتاهى كرده اى.
پس، از آن سه روز، يكى، روزى است كه گذشته است و تو در آن، كوتاهى ورزيده اى، و ديگرى، روزى است كه چشم به راهش هستى و يقين ندارى كه در آن، كوتاهى نمى كنى. تنها روز تو، آن روزى است كه در آن به سر مى برى، و تو را سِزَد كه در كوتاهى كردن ديروزِ از دست رفته ات بينديشى و فكر كنى كه چه كارهاى نيكى را از دست داده اى و در صدد كسب آنها بر نيامده اى و چه بدى ها و گناهانى كه در انجام دادنشان كوتاهى نكرده اى. و تو، با اين حال، با فردايى رو به رو هستى كه مطمئن نيستى بِدان مى رسى، و يقين ندارى كه در آن، كار نيكى (ثوابى) كسب مى كنى و يا از بدى (گناهى) تباه كننده[ى اعمال نيك] باز مى ايستى.
بنا بر اين، حالتِ تو نسبت به روزى كه پيش رو دارى، همانند روزى است كه پشت سر گذاشته اى. پس همانند كسى عمل كن كه از روزها اميدى ندارد، مگر به همان روز و شبى كه در آن به سر مى برد. پس عمل كن يا وا گذار، و خدا بر اين كار، ياور است.
2 / 6: خصائص طالب الآخِرَةِ
2 / 6: ويژگى هاى طالبان آخرت
أ ـ الرَّغبَة
الف ـ رغبت
114. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خِيارُكُم عِندَ اللّهِ أزهَدُكُم فِي الدُّنيا وأرغَبُكُم فِي الآخِرَةِ. [۲۰۳]
114. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترينِ شما در نزد خداوند، زاهدترينِ شما به دنيا و راغب ترينتان به آخرت است.
115. الإمام عليّ عليه السلام: كُن فِي الدُّنيا زاهِدا، وفِي الآخِرَةِ راغِبا. [۲۰۴]
115. امام على عليه السلام: به دنيا بى رغبت باش و به آخرت، راغب.
ب ـ الوَلَه
ب ـ شيفتگى
116. الإمام عليّ عليه السلام: طوبى لِمَن رَكِبَ الطَّريقَةَ الغَرّاءَ ولَزِمَ المَحَجَّةَ البَيضاءَ، وتَوَلَّهَ [۲۰۵] بِالآخِرَةِ وأعرَضَ عَنِ الدُّنيا. [۲۰۶]
116. امام على عليه السلام: خوشا به حال كسى كه راه روشن، در پيش گرفت و در مسير درست، حركت كرد و شيفته آخرت شد و از دنيا روى گرداند!
117. عنه عليه السلام: كونوا عَنِ الدُّنيا نُزّاها وإلَى الآخِرَةِ وُلّاها. [۲۰۷]
117. امام على عليه السلام: وارسته از دنيا و شيفته آخرت باشيد.
118. عنه عليه السلام: شيمَةُ ذَوِي الأَلبابِ وَالنُّهى: الإِقبالُ عَلى دارِ البَقاءِ، وَالإِعراضُ عَن دارِ الفَناءِ، وَالتَّوَلُّهُ بِجَنَّةِ المَأوى. [۲۰۸]
118. امام على عليه السلام: خوى و خصلت صاحب دلانِ خردمند، روى آوردن به سراى ماندگارى، روى گرداندن از سراى ناپايدارى، و شيفتگى به قرارگاه بهشتى است.
ج ـ الاِستِعداد
ج ـ آمادگى
119. الإمام عليّ عليه السلام: اِستَعِدّوا لِيَومٍ تَشخَصُ فيهِ الأَبصارُ، وتَتَدَلَّهُ [۲۰۹] لِهَولِهِ العُقولُ، وتَتَبَلَّدُ [۲۱۰] البَصائِرُ. [۲۱۱]
119. امام على عليه السلام: خود را آماده سازيد براى آن روزى كه در آن، چشم ها خيره مى گردند و از هراس آن، خِرَدها از كف مى روند و دل ها سرگردان مى شوند.
120. عنه عليه السلام: خَيرُ الاِستِعدادِ ما اُصلِحَ بِهِ المَعادُ. [۲۱۲]
120. امام على عليه السلام: بهترين [ابزار] آمادگى، آن است كه با آن، مَعاد [انسان] آباد شود.
د ـ الجِدُّ وَالاِجتِهاد
د ـ كوشش و تلاش
121. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّكَ في سَبيلِ مَن كانَ قَبلَكَ، فَاجعَل جِدَّكَ لِاخِرَتِكَ ولا تَكتَرِث بِعَمَلِ الدُّنيا. [۲۱۳]
121. امام على عليه السلام: تو در همان راهى مى روى كه پيشينيان تو رفتند. پس، كوششت را براى آخرتت قرار بده و به كار دنيا اعتنا مكن.
122. عنه عليه السلام: عَلَيكَ بِالجِدِّ وَالاِجتِهادِ في إصلاحِ المَعادِ. [۲۱۴]
122. امام على عليه السلام: بر تو باد تلاش و كوشش در راه آباد كردن مَعاد!
123. عنه عليه السلام: اِصرِف إلَى الآخِرَةِ وَجهَكَ، وَاجعَل للّهِِ جِدَّكَ. [۲۱۵]
123. امام على عليه السلام: روى خويش را به سوى آخرت بگردان و كوششت را براى خدا قرار بده.
124. عنه عليه السلام: جاهِد نَفسَكَ وَاعمَل لِلآخِرَةِ جَهدَكَ. [۲۱۶]
124. امام على عليه السلام: با نفْس خود، مبارزه كن و با تمام توانت، براى آخرت كار كن.
125. عنه عليه السلام: عَزيمَةُ الكَيِّسِ وجِدُّهُ لِاءِصلاحِ المَعادِ، وَالاِستِكثارِ مِنَ الزّادِ. [۲۱۷]
125. امام على عليه السلام: تصميم شخص زيرك و تلاش او، براى آباد كردن مَعاد و فراهم آوردن هر چه بيشترِ توشه و زاد است.
ه ـ العَمَل
ه ـ عمل
126. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أيُّهَا النّاسُ، اِسعَوا في فَكاكِ رِقابِكُم، وَاعمَلُوا الخَيرَ لِيَومِ فَقرِكُم وفاقَتِكُم. [۲۱۸]
126. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى مردم! در آزادسازىِ خود بكوشيد و براى روز نادارى و نيازمندى تان، كار نيك كنيد.
127. عنه صلى الله عليه و آله: اللَّيلُ وَالنَّهارُ مَطِيَّتانِ، فَاركَبوهُما بَلاغا إلَى الآخِرَةِ. [۲۱۹]
127. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شب و روز، دو مَركب اند. براى رسيدن به آخرت، بر آن دو، سوار شويد.
128. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّكَ مَخلوقٌ لِلآخِرَةِ فَاعمَل لَها. [۲۲۰]
128. امام على عليه السلام: تو براى آخرت، آفريده شده اى. پس براى آن، كار كن.
129. عنه عليه السلام: سالِمِ النّاسَ تَسلَم، وَاعمَل لِلآخِرَةِ تَغنَم. [۲۲۱]
129. امام على عليه السلام: با مردم در آشتى باش تا سلامت بمانى، و براى آخرت كار كن تا سود ببَرى.
130. عنه عليه السلام: لا يَشغَلَنَّكَ عَنِ العَمَلِ لِلآخِرَةِ شُغلٌ؛ فَإِنَّ المُدَّةَ قَصيرَةٌ. [۲۲۲]
130. امام على عليه السلام: مبادا هيچ كارى تو را از كار براى آخرت باز دارد؛ زيرا فرصت، كم است.
131. عنه عليه السلام ـ لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أن يَعِظَهُ ـ: لا تَكُن مِمَّن يَرجُو الآخِرَةَ بِغَيرِ العَمَلِ، ويُرَجِّي التَّوبَةَ بِطولِ الأَمَلِ. [۲۲۳]
131. امام على عليه السلام ـ خطاب به مردى كه از ايشان موعظتى خواست ـ: از آن كسانى مباش كه بدون عمل، به آخرت چشم اميد بسته اند و بر اثر آرزوى دراز، توبه را به تأخير مى افكنند.
132. عيسى عليه السلام: تَعمَلونَ لِلدُّنيا وأنتُم تُرزَقونَ فيها بِغَيرِ عَمَلٍ، ولا تَعمَلونَ لِلآخِرَةِ وأنتُم لا تُرزَقونَ فيها إلّا بِالعَمَلِ! [۲۲۴]
132. عيسى عليه السلام: براى دنيا كار مى كنيد، حال آن كه در دنيا بدون كار، روزىِ شما داده مى شود، و براى آخرت كه در آن جز با عمل، روزى داده نمى شويد، كار نمى كنيد!
و ـ التَّزَوُّد
و ـ توشه بر گرفتن
133. الإمام عليّ عليه السلام: ألا مُتَزَوِّدٌ لِاخِرَتِهِ قَبلَ اُزوفِ [۲۲۵] رِحلَتِهِ. [۲۲۶]
133. امام على عليه السلام: آيا كسى نيست كه پيش از نزديك شدن زمان كوچيدنش [از دنيا،] براى آخرتش توشه بر گيرد؟
134. عنه عليه السلام: تَفَكَّـروا أيُّهَـا النّـاسُ وتَبَصَّـروا وَاعتَبِـروا وَاتَّعِظـوا، وتَـزَوَّدوا لِلآخِـرَةِ تَسعَدوا. [۲۲۷]
134. امام على عليه السلام: اى مردم! بينديشيد و بينا شويد و درس عبرت بگيريد و پند بياموزيد و براى آخرت توشه برداريد تا سعادتمند شويد.
135. عنه عليه السلام: اِجعَلوا عِبادَ اللّهِ اجتِهادَكُم في هذِهِ الدُّنيا التَّزَوُّدَ مِن يَومِهَا القَصيرِ لِيَومِ الآخِرَةِ الطَّويلِ؛ فَإِنَّها دارُ عَمَلٍ، وَالآخِرَةُ دارُ القَرارِ وَالجَزاءِ. [۲۲۸]
135. امام على عليه السلام: اى بندگان خدا! كوشش خود را در اين دنيا صرف توشه بر گرفتن از اين چند روزِ كوتاهِ آن براى دوره طولانى آخرت كنيد؛ زيرا دنيا سراى كار است و آخرت، سراى اقامت و پاداش.
136. لقمان عليه السلام ـ لِابنِهِ وهُوَ يَعِظُهُ ـ: يا بُنَيَّ، مِن حينِ سَقَطتَ مِن بَطنِ اُمِّكَ استَدبَرتَ الدُّنيا وَاستَقبَلتَ الآخِرَةَ، وأنتَ في كُلِّ يَومٍ إلى مَا استَقبَلتَ أقرَبُ مِنكَ إلى مَا استَدبَرتَ، فَتَزَوَّد لِدارٍ أنتَ مُستَقبِلُها، وعَلَيكَ بِالتَّقوى؛ فَإِنَّهُ أربَحُ التِّجاراتِ. [۲۲۹]
136. لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ: پسرم! از همان زمان كه از شكم مادرت افتادى، دنيا را پشت سر خود نهادى و آخرت را پيش رويت قرار دادى، و تو در هر روز، به آنچه پيش رو دارى، نزديك تر مى شوى تا به آنچه پشت سر دارى. پس براى سرايى كه پيش رو دارى، توشه برگير و بر تو باد تقوا كه سودمندترين سوداگرى است.
2 / 7: آثارُ الاِهتِمامِ بِالآخِرَةِ
2 / 7: آثار اهمّيت دادن به آخرت
137. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن كانَتِ الآخِرَةُ هَمَّهُ جَعَلَ اللّهُ غِناهُ في قَلبِهِ، وجَمَعَ لَهُ شَملَهُ وأتَتهُ الدُّنيا وهِيَ راغِمَةٌ، ومَن كانَتِ الدُّنيا هَمَّهُ جَعَلَ اللّهُ فَقرَهُ بَينَ عَينَيهِ، وفَرَّقَ عَلَيهِ شَملَهُ ولَم يَأتِهِ مِنَ الدُّنيا إلّا ما قُدِّرَ لَهُ. [۲۳۰]
137. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه آخرتْ همّ و غم او باشد، خداوند، دلش را بى نياز مى گرداند و پريشانى اش را سامان مى دهد و دنيا به رغم ميلش، به او روى مى آورد؛ و كسى كه دنيا همّ و غم او باشد، خداوند، فقر را در پيشانى او (/ در پيش چشمانش) قرار مى دهد و خاطرش را آشفته مى سازد و از دنيا جز همان كه برايش مقدّر شده است، نصيب او نمى شود.
138. عنه صلى الله عليه و آله: مَن كانَتِ الآخِرَةُ هَمَّهُ وسَدَمَهُ [۲۳۱]، لَها يَشخَصُ وإيّاها يَنوي؛ جَعَلَ اللّهُ عز و جلالغِنى في قَلبِهِ، وجَمَعَ عَلَيهِ ضَيعَتَهُ [۲۳۲]، وأتَتهُ الدُّنيا وهِيَ صاغِرَةٌ. [۲۳۳]
138. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه آخرت، همّ و غم و وِردش باشد و چشم به آن بدوزد و همواره انديشه آن را در سر بپروراند، خداوند، دلش را بى نياز مى گرداند و زندگى اش را سامان مى بخشد و دنيا، با حالت زبونى و تسليم، به او روى مى آورد.
139. عنه صلى الله عليه و آله: مَن جَعَلَ الهُمومَ هَمّا واحِدا هَمَّ آخِرَتِهِ، كَفاهُ اللّهُ هَمَّ دُنياهُ، ومَن تَشَعَّبَت بِهِ الهُمومُ في أحوالِ الدُّنيا لَم يُبالِ اللّهُ في أيِّ أودِيَتِها هَلَكَ. [۲۳۴]
139. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه همّ و غمش را يكسره همّ و غم آخرتش قرار دهد، خداوند، او را از همّ و غم دنيايش مى رهاند؛ و كسى كه همه همّ و غمش، امور دنيا باشد، خداوند عز و جل باك ندارد كه او در كدام درّه از درّه هاى دنيا به هلاكت در مى افتد.
140. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أصبَحَ وأمسى وَالآخِرَةُ أكبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّهُ لَهُ الغِنى في قَلبِهِ، وجَمَعَ لَهُ أمرَهُ، ولَم يَخرُج مِنَ الدُّنيا حَتّى يَستَكمِلَ رِزقَهُ. [۲۳۵]
140. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه شب و روز، بزرگ ترين همّ و غمش آخرت باشد، خداوند دلش را بى نياز مى گرداند و كارش را سامان مى بخشد و از دنيا نمى رود تا آن كه روزى اش را كامل دريافت كند.
141. عنه صلى الله عليه و آله: تَفَرَّغوا مِن هُمومِ الدُّنيا مَا استَطَعتُم؛ فَإِنَّهُ مَن كانَتِ الدُّنيا أكبَرَ هَمِّهِ أفشَى اللّهُ ضَيعَتَهُ، وجَعَلَ فَقرَهُ بَينَ عَينَيهِ، ومَن كانَتِ الآخِرَةُ أكبَرَ هَمِّهِ جَمَعَ اللّهُ لَهُ اُمورَهُ، وجَعَلَ غِناهُ في قَلبِهِ. [۲۳۶]
141. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: تا مى توانيد، خويشتن را از همّ و غم دنيا فارغ گردانيد؛ زيرا هر كس كه دنيا بزرگ ترين همّ و غم او باشد، خداوند، زندگى اش را نا به سامان مى سازد و فقر را پيش چشم او قرار مى دهد؛ و هر كس كه آخرت، بزرگ ترين همّ و غم او باشد، خداوند، امورش را سر و سامان مى دهد و دلش را بى نياز مى گرداند.
142. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ العَبدَ إن كانَ هَمُّهُ الآخِرَةَ كَفَّ اللّهُ عَلَيهِ ضَيعَتَهُ وجَعَلَ غِناهُ في قَلبِهِ، وإن كانَ هَمُّهُ الدُّنيا أفشَى اللّهُ عَلَيهِ ضَيعَتَهُ وجَعَلَ فَقرَهُ بَينَ عَينَيهِ؛ فَلا يُمسي إلّا فَقيرا ولا يُصبِـحُ إلّا فَقيرا. [۲۳۷]
142. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بنده اگر همّ و غمش آخرت باشد، خداوند، زندگى اش را براى او سامان مى بخشد و بى نيازى اش را در دلش قرار مى دهد؛ و اگر همّ و غمش دنيا باشد، خداوند زندگى اش را براى او پريشان و پُرمشغله مى سازد و فقر را پيش چشم او قرار مى دهد. در نتيجه، شب و روزش را جز با نيازمندى سپرى نمى كند (هميشه احساس فقر مى نمايد).
143. عنه صلى الله عليه و آله: مَن كانَتِ الآخِرَةُ هَمَّهُ جَعَلَ اللّهُ غِناهُ في قَلبِهِ، وجَمَعَ لَهُ شَملَهُ، وأتَتهُ الدُّنيا وهِيَ راغِمَةٌ. [۲۳۸]
143. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه همّ و غمش آخرت باشد، خداوند عز و جل دلش را بى نياز مى گرداند و امورش را سامان مى بخشد و دنيا، تسليم شده، به او روى مى آورد.
144. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ: يَابنَ آدَمَ، تَفَرَّغ لِعِبادَتي أَملَأ صَدرَكَ غِنىً وأسُدَّ فَقرَكَ، وإلّا تَفعَلَ مَلَأتُ يَدَيكَ شُغلاً ولَم أسُدَّ فَقرَكَ. [۲۳۹]
144. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى والامرتبه مى فرمايد: «اى فرزند آدم! خود را وقف عبادت من كن تا سينه ات را از بى نيازى پر كنم و فقرت را بزدايم. در غير اين صورت، دستانت را پر از كار [و مشغله] مى گردانم و فقرت را برطرف نمى سازم».
145. عنه صلى الله عليه و آلهـ عِندَ مُنصَرَفِهِ مِن اُحُدٍ وَالنّاسُ مُحدِقونَ بِهِ ـ: أيُّهَا النّاسُ، أقبِلوا عَلى ما كُلِّفتُموهُ مِن إصلاحِ آخِرَتِكُم وأعرِضوا عَمّا ضُمِنَ لَكُم مِن دُنياكُم، ولا تَستَعمِلوا جَوارِحَ غُذِّيَت بِنِعمَتِهِ فِي التَّعَرُّضِ لِسَخَطِهِ بِمَعصِيَتِهِ، وَاجعَلوا شُغلَكُم فِي التِماسِ مَغفِرَتِهِ، وَاصرِفوا هِمَّتَكُم بِالتَّقَرُّبِ إلى طاعَتِهِ، مَن بَدَأَ بِنَصيبِهِ مِنَ الدُّنيا فَإِنَّهُ [۲۴۰] نَصيبُهُ مِنَ الآخِرَةِ ولَم يُدرِك مِنها مايُريدُ، ومَن بَدَأَ بِنَصيبِهِ مِنَ الآخِرَةِ وَصَلَ إلَيهِ نَصيبُهُ مِنَ الدُّنيا وأدرَكَ مِنَ الآخِرَةِ مايُريدُ. [۲۴۱]
145. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در بازگشتش از جنگ اُحُد، در حالى كه مردمْ ايشان را در ميان گرفته بودند ـ: اى مردم! به آباد كردن آخرتتان ـ كه بِدان مكلّف شده ايد ـ روى آوريد و از دنيايتان كه براى شما تضمين شده است [و روزىِ تان در آن، خواه ناخواه مى رسد]، روى گردانيد و اعضا و جوارحى را كه به نعمت هاى او تغذيه شده است، در معصيت او ـ كه موجب خشم خداوند مى شود ـ به كار نگيريد و به طلب آمرزش از او بپردازيد و همّ و غم خود را صرف تقرّب به طاعت او كنيد. كسى كه به بهره اش از دنيا آغاز كند، بهره اش از آخرت را از كف مى دهد و به آنچه از آخرت مى خواهد، نمى رسد؛ و كسى كه به بهره اش از آخرت آغاز كند، سهمش از دنيا به او مى رسد و از آخرت نيز به آنچه مى خواهد، دست مى يابد.
146. الإمام عليّ عليه السلام: مَن أصبَحَ وَالآخِرَةُ هَمُّهُ استَغنى بِغَيرِ مالٍ، وَاستَأنَسَ بِغَيرِ أهلٍ، وعَزَّ بِغَيرِ عَشيرَةٍ. [۲۴۲]
146. امام على عليه السلام: هر كس روز خود را آغاز كند، در حالى كه همّ و غم او آخرت باشد، در عين بى پولى، بى نياز خواهد بود و در عين بى كسى، از تنهايى به در مى آيد و با وجود نداشتن قوم و قبيله، عزيز و قدرتمند خواهد بود.
147. عنه عليه السلام: اِجعَل هَمَّكَ لِمَعادِكَ تَصلَح. [۲۴۳]
147. امام على عليه السلام: همّت خود را صرف مَعادَت كن تا مَعادَت آباد شود.
148. عنه عليه السلام: مَن كانَت هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ كَفاهُ اللّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنيا. [۲۴۴]
148. امام على عليه السلام: كسى كه همّتش آخرتش باشد، خداوند، همّ و غم دنياى او را برطرف مى سازد.
149. عنه عليه السلام: مَن جَعَلَ كُلَّ هَمِّهِ لِاخِرَتِهِ ظَفِرَ بِالمَأمولِ. [۲۴۵]
149. امام على عليه السلام: هر كس تمام همّ و غمش را براى آخرتش قرار دهد، به آرزو مى رسد.
150. عنه عليه السلام: مَن كانَتِ الآخِرَةُ هِمَّتَهُ بَلَغَ مِنَ الخَيرِ غايَةَ اُمنِيَّتِهِ. [۲۴۶]
150. امام على عليه السلام: كسى كه آخرتْ همّت او باشد، در خوبى، به نهايت آرزويش مى رسد.
151. عنه عليه السلام: اِشتِغالُكَ بِإِصلاحِ مَعادِكَ يُنجيكَ مِن عَذابِ النّارِ. [۲۴۷]
151. امام على عليه السلام: پرداختن تو به آباد كردن مَعادَت، تو را از عذاب آتش مى رهاند.
152. عنه عليه السلام: مَنِ ابتاعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ رَبِحَهُما. [۲۴۸]
152. امام على عليه السلام: كسى كه آخرتش را با دنيايش بخرد، هر دوى آنها را مى بَرد.
153. عنه عليه السلام: مَن حَرَصَ عَلَى الآخِرَةِ مَلَكَ، مَن حَرَصَ عَلَى الدُّنيا هَلَكَ. [۲۴۹]
153. امام على عليه السلام: هر كس حريص آخرتش باشد، آن را به دست مى آورد؛ و هر كس براى دنيا حرص بزند، نابود مى شود.
154. عنه عليه السلام: حَلاوَةُ الآخِرَةِ تُذهِبُ مَضاضَةَ [۲۵۰] شَقاءِ الدُّنيا. [۲۵۱]
154. امام على عليه السلام: شيرينى آخرت، رنج و درد گرفتارى دنيا را مى بَرد.
155. الإمام الصادق عليه السلام: مَن كانَتِ الآخِرَةُ أكبَرَ هَمِّهِ، كَشَفَ اللّهُ عَنهُ ضيقَهُ، وجَمَعَ لَهُ أمرَهُ، وأتَتهُ الدُّنيا وهِيَ راغِمَةٌ. [۲۵۲]
155. امام صادق عليه السلام: كسى كه آخرت، بزرگ ترين همّ و غم او باشد، خداوند، سختى و تنگنايى را از او برطرف مى سازد و امورش را سامان مى بخشد و دنيا به رغم ميلش، به او روى مى آورد.
راجع: ص 430 (الآخرة / الفصل الرابع / بركات عمارة الآخرة) و ص 420 (الفصل الثالث / آثار ذكر الآخرة).
ر. ك: ص 431 (آخرت / فصل چهارم / بركات آباد كردن آخرت) و ص 421 (فصل سوم / آثار ياد كردن آخرت).
الفصل الثالث: ذكر الآخرة
فصل سوم: ياد آخرت
3 / 1: الحَثُّ عَلى ذِكرِ الآخِرَةِ
3 / 1: تشويق به يادآورى آخرت
156. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يَكفيكُم مِنَ التَّفَكُّرِ ذِكرُ الآخِرَةِ. [۲۵۳]
156. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى تفكّر، همين شما را بس كه به ياد آخرت باشيد.
157. عنه صلى الله عليه و آلهـ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، مَثِّلِ الآخِرَةَ في قَلبِكَ وَالمَوتَ نَصبَ عَينَيكَ، ولا تَنسَ مَوقِفَكَ بَينَ يَدَيِ اللّهِ، وكُن مِنَ اللّهِ عَلى وَجَلٍ، وَاذكُر نِعَمَ اللّهِ، وَاكفُف عَن مَحارِمِ اللّهِ، ونابِذ [۲۵۴] هَواكَ. [۲۵۵]
157. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ خطاب به على عليه السلام ـ: اى على! آخرت را در دلت مجسّم كن [و همواره به ياد آن باش] و مرگ را پيش چشم خود قرار بده و ايستادنت را در پيشگاه خداوند [در روز رستاخيز براى داورى و رسيدگى به اعمال]، فراموش مكن و از خدا بيمناك باش و نعمت هاى خدا را [همواره] به ياد داشته باش و از حرام هاى خدا باز ايست و با هوس خود، مخالفت كن.
158. عنه صلى الله عليه و آله: رَحِمَ اللّهُ عَبدا اِستَحيا مِن رَبِّهِ حَقَّ الحَياءِ؛ فَحَفِظَ الرَّأسَ وما حَوى، وَالبَطنَ وما وَعى، وذَكَرَ القَبرَ وَالبِلى، وذَكَرَ أنَّ لَهُ فِي الآخِرَةِ مَعادا. [۲۵۶]
158. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: رحمت خدا بر آن بنده اى كه از پروردگارش، چنان كه مى بايد، شرم كرد و سر و آنچه را در سر است، و شكم و آنچه را [از خوراك] در شكم قرار مى گيرد، [از ناپاكى و حرام] نگه داشت و قبر و پوسيدن را [همواره] ياد كرد و به ياد داشت كه او را در آخرت، بازگشتى است!
159. عنه صلى الله عليه و آله: بِئسَ العَبدُ عَبدٌ سَها ولَها ونَسِيَ المَقابِرَ وَالبِلى، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ عَتا وطَغى ونَسِيَ المُبتَدَأَ وَالمُنتَهى. [۲۵۷]
159. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بد بنده اى است آن بنده اى كه دچار سرگرمى و غفلت است و قبرستان و پوسيده شدن را از ياد برده است! بد بنده اى است آن كه نافرمانى و سركشى كرده و آغاز و فرجام را به فراموشى سپرده است!
160. الإمام عليّ عليه السلام: ذِكرُ الآخِرَةِ دَواءٌ وشِفاءٌ، ذِكرُ الدُّنيا أدوَأُ الأَدواءِ. [۲۵۸]
160. امام على عليه السلام: يـاد آخـرت، دارو و درمـان اسـت. يـاد دنيا، بـدترينِ دردهاست.
161. عنه عليه السلام: لَقَد رَأَيتُ أصحابَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، فَما أرى أحَدا يُشبِهُهُم مِنكُم! لَقَد كانوا يُصبِحونَ شُعثا غُبرا، وقَد باتوا سُجَّدا وقِياما يُراوِحونَ بَينَ جِباهِهِم وخُدودِهِم، ويَقِفونَ عَلى مِثلِ الجَمرِ مِن ذِكرِ مَعادِهِم. [۲۵۹]
161. امام على عليه السلام: من ياران محمّد صلى الله عليه و آله را ديده ام و هيچ يك از شما را شبيه آنان نمى بينم! آنان صبح مى كردند، در حالى كه موهايشان ژوليده و چهره هايشان غبارآلود بود و شب را تا صبح به سجده و قيام مى گذراندند و پيشانى ها و گونه هايشان را [در پيشگاه خداوند] به خاك مى ساييدند و از ياد مَعادشان چنان ناآرام بودند كه گويى بر روى آتش ايستاده اند.
162. عنه عليه السلام ـ من خُطبَةٍ يَصِفُ فيها زَمانَهُ بِالجَورِ ويُقَسِّمُ النّاسَ فيهِ خَمسَةَ أصنافٍ، ثُمَّ يُزَهِّدُ فِي الدُّنيا ـ: وبَقِيَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِكرُ المَرجِعِ، وأراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ، فَهُم بَينَ شَريدٍ نادٍّ [۲۶۰]، وخائِفٍ مَقموعٍ [۲۶۱]، وساكِتٍ مَكعومٍ [۲۶۲]، وداعٍ مُخلِصٍ، وثَكلانَ موجَعٍ، قَد أخمَلَتهُمُ [۲۶۳] التَّقِيَّةُ، وشَمِلَتهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُم في بَحرٍ اُجاجٍ، أفواهُهُم ضامِزَةٌ [۲۶۴]، وقُلوبُهُم قَرِحَةٌ، قَد وَعَظوا حَتّى مَلّوا، وقُهِروا حَتّى ذَلُّوا، وقُتِلوا حَتّى قَلّوا. [۲۶۵]
162. امام على عليه السلام ـ در بخشى از سخنرانى ايشان كه در آن، از جور زمانه اش مى گويد و مردم روزگارش را به پنج گروه تقسيم مى كند و سپس به زهد (بى رغبتى به دنيا) فرا مى خواند ـ: و [معدود] مردانى باقى مانده اند كه ياد بازگشتگاه (قيامت)، ديدگان آنان را [بر هر حرام و ناروايى] فرو بسته است و ترس رستاخيز، اشك هايشان را جارى ساخته است.
برخى از آنان رانده و آواره شده اند، برخى ترسان و مقهور گشته اند، برخى خاموشى اختيار كرده و لب فرو بسته اند، برخى مخلصانه همچنان [به حق و حقيقت] دعوت مى كنند، برخى گريان و دردمندند و تقيّه آنها را به گم نامى كشانده و ناتوانى، وجودشان را فرا گرفته است، چنان كه گويى در دريايى تلخ فرو رفته اند. دهان هايشان بسته و دل هايشان جريحه دار است. آن قدر نصيحت كرده اند كه خسته شده اند، و چندان مقهور [و سركوب] گشته اند كه به خوارى و ناتوانى در افتاده اند، و چندان كشته داده اند كه شمارشان اندك گشته است.
3 / 2: ما يُذَكِّرُ الآخِرَةَ
3 / 2: عوامل يادآورى آخرت
163. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عودُوا المَرضى، وَاتبَعُوا الجَنائِزَ؛ تُذَكِّركُمُ الآخِرَةَ. [۲۶۶]
163. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از بيماران، عيادت كنيد و در تشييع جنازه ها شركت نماييد، كه اينها آخرت را به ياد شما مى آورند.
164. الإمام عليّ عليه السلام: عودوا مَرضاكُم، وَاشهَدوا جَنائِزَكُم، وزوروا قُبورَ مَوتاكُم؛ فَإِنَّ ذلِكَ يُذَكِّرُكُمُ الآخِرَةَ. [۲۶۷]
164. امام على عليه السلام: از بيمارانتان عيادت كنيد و در تشييع جنازه هايتان شركت نماييد و به زيارت قبور مردگانتان برويد؛ زيرا اين كارها شما را به ياد آخرت مى اندازد.
165. رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ في بيانِ حِكمَةِ زِيارَةِ القُبورِ ـ: زوروها؛ فَإِنَّها تُزَهِّدُ فِي الدُّنيا وتُذَكِّرُ الآخِرَةَ. [۲۶۸]
165. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در بيان حكمت زيارت قبور ـ: آنها را زيارت كنيد؛ زيرا اين كار، موجب بى رغبتى به دنيا و يادآورى آخرت مى شود.
166. عنه صلى الله عليه و آلهـ في رِوايةٍ اُخرى ـ: زوروها؛ فَإِنَّها تُرِقُّ القَلبَ، وتُدمِعُ العَينَ، وتُذَكِّرُ الآخِرَةَ. [۲۶۹]
166. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در حديثى ديگر ـ: به زيارت قبور برويد؛ زيرا اين كار، دل را نازك مى كند و چشم را اشكبار مى سازد و آخرت را به ياد مى آورد.
167. عنه صلى الله عليه و آله: زورُوا القُبورَ؛ فَإِنَّها تُذَكِّرُكُمُ الآخِرَةَ. [۲۷۰]
167. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زيارت قبور برويد كه اين كار، شما را به ياد آخرت مى اندازد.
168. عنه صلى الله عليه و آله: إذا دُعيتُم إلَى الجَنائِزِ فَأَسرِعوا؛ فَإِنَّها تُذَكِّرُ الآخِرَةَ. [۲۷۱]
168. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه به تشييع جنازه دعوت شديد، شتاب كنيد؛ زيرا شما را به ياد آخرت مى اندازد.
169. عنه صلى الله عليه و آلهـ لِأَبي ذَ رٍّ ـ: زُرِ القُبورَ تَذكُر بِها الآخِرَةَ، وَاغسِلِ المَوتى؛ فَإِنَّ مُعالَجَةَ جَسَدٍ خاوٍ مَوعِظَةٌ بَليغَةٌ، وصَلِّ عَلَى الجَنائِزِ لَعَلَّ ذلِكَ يَحزُنُكَ؛ فَإِنَّ الحَزينَ في ظِلِّ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ. [۲۷۲]
169. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ خطاب به ابو ذر ـ: به زيارت قبور برو و از اين طريق، ياد آخرت كن. مردگان را غسل بده؛ زيرا زير و رو كردن يك جسد بى جان، اندرزى مؤثّر است، و بر جنازه ها نماز بخوان. باشد كه اين كار، تو را اندوهگين سازد، كه شخص اندوهناك، روز قيامت در سايه [و پناه] خداست.
170. عنه صلى الله عليه و آله: كَفى بِالمَوتِ مُزَهِّدا فِي الدُّنيا ومُرَغِّبا فِي الآخِرَةِ. [۲۷۳]
170. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مرگ، بهترين عامل بى رغبتى به دنيا و شوق به آخرت است.
3 / 3: ما يُنسِي الآخِرَةَ
3 / 3: عوامل از ياد بردن آخرت
أ ـ طولُ الأَمَلِ
الف ـ آرزوى دراز
171. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ الهَوى وطُولُ الأَمَلِ؛ أمَّا الهَوى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الحَقِّ، وأمّا طولُ الأَمَلِ فَيُنسِي الآخِرَةَ. [۲۷۴]
171. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ترسناك ترين چيزهايى كه از آنها بر امّتم مى ترسم، هواى نفْس و آرزوى دراز است. هواى نفْس، از حق باز مى دارد و آرزوى دراز، آخرت را از ياد [انسان] مى برد.
172. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّما أهلَكَ النّاسَ خَصلَتانِ؛ هُما أهلَكَتا مَن كانَ قَبلَكُم وهُما مُهلِكَتانِ مَن يَكونُ بَعدَكُم: أمَلٌ يُنسِي الآخِرَةَ، وهَوىً يُضِلُّ عَنِ السَّبيلِ. [۲۷۵]
172. امام على عليه السلام: در حقيقت، دو خصلت، مردم را به نابودى كشانده است. اين دو، كسانى را كه پيش از شما بوده اند، نابود كرده و همين دو، كسانى را كه بعد از شما نيز مى آيند، نابود خواهد كرد: آرزو كه آخرت را از ياد [انسان] مى برد، و هواى نفْس كه [انسان را] گم راه مى سازد.
173. عنه عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَعالى إذا أرادَ بِعَبدٍ خَيرا حالَ بَينَهُ وبَينَ ما يَكرَهُ، ووَفَّقَهُ لِطاعَتِهِ، وإذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ سوءا أغراهُ بِالدُّنيا وأنساهُ الآخِرَةَ، وبَسَطَ لَهُ أمَلَهُ، وعاقَهُ عَمّا فيهِ صَلاحُهُ. [۲۷۶]
173. امام على عليه السلام: خداى متعال هر گاه خير بنده اى را بخواهد، ميان او و آنچه ناخوش مى دارد، حائل مى شود و او را به طاعت خودش موفّق مى دارد؛ و خدا هر گاه براى بنده اى بدى اراده كند، او را فريفته دنيا مى گرداند و آخرت را از يادش مى برد و آرزويش را دراز مى سازد و او را از آنچه صلاح او در آن است، باز مى دارد.
ب ـ كَثرَةُ المالِ
ب ـ دارايى بسيار
174. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اِحذَرُوا المالَ، فَإِنَّهُ كانَ فيما مَضى رَجُلٌ قَد جَمَعَ مالاً ووَلَدا وأقبَلَ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ وجَمَعَ لَهُم فَأَوعى، فَأَتاهُ مَلَكُ المَوتِ فَقَرَعَ بابَهُ وهُوَ في زِيِّ مِسكينٍ، فَخَرَجَ إلَيهِ الحُجّابُ فَقالَ لَهُم: اُدعوا إلَيَّ سَيِّدَكُم.
قالوا: أ وَ يَخرُجُ سَيِّدُنا إلى مِثلِكَ! ودَفَعوهُ حَتّى نَحَّوهُ عَنِ البابِ.
ثُمَّ عادَ إلَيهِم في مِثلِ تِلكَ الهَيئَةِ [۲۷۷]، وقالَ: اُدعوا إلَيَّ سَيِّدَكُم وأخبِروهُ أنّي مَلَكُ المَوتِ، فَلَمّا سَمِعَ سَيِّدُهُم هذَا الكَلامَ قَعَدَ خائِفا فَرِقا [۲۷۸]، وقالَ لِأَصحابِهِ: لينوا لَهُ فِي المَقالِ، وقولوا لَهُ: لَعَلَّكَ تَطلُبُ غَيرَ سَيِّدِنا، بارَكَ اللّهُ فيكَ!
قالَ لَهُم: لا، ودَخَلَ عَلَيهِ وقالَ لَهُ: قُم فَأَوصِ ما كُنتَ موصِيا؛ فَإِنّي قابِضٌ روحَكَ قَبلَ أن أخرُجَ. فَصاحَ أهلُهُ وبَكَوا.
فَقالَ: اِفتَحُوا الصَّناديقَ وَاكتُبوا (أكِبّوا) ما فيهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَى المالِ يَسُبُّهُ ويَقولُ لَهُ: لَعَنَكَ اللّهُ يا مالُ! أنسَيتَني ذِكرَ رَبّي وأغفَلتَني [۲۷۹] عَن أمرِ آخِرَتي حَتّى بَغَتَني من أمرِ اللّهِ ما قَد بَغَتَني؟! [۲۸۰]
174. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از ثروت حذر كنيد؛ زيرا در گذشته مردى بود كه مال و اولاد گرد آورد و به خود و خانواده اش پرداخت و براى آنان جمع كرد و اندوخت. ملك الموت در هيئت شخصى فقير به نزد او آمد و درِ خانه اش را كوبيد. دربانان بيرون آمدند. ملك الموت به آنان گفت: خواجه خويش را صدا بزنيد كه نزد من بيايد.
دربانان گفتند: «خواجه ما براى چون تو كسى، بيرون آيد؟!» و او را عقب راندند و از درِ خانه دورش كردند.
ملك الموت دوباره با همان هيئت به سوى آنان آمد و گفت: خواجه خويش را صدا بزنيد و به او بگوييد من ملك الموت هستم.
خواجه چون اين سخن را شنيد، ترسان و هراسان نشست و به يارانش گفت: با او به نرمى سخن بگوييد و به او بگوييد: خدا خيرت دهد! شايد دنبال كس ديگرى غير از خواجه ما هستى!
ملك الموت به آنان گفت: خير. و نزد خواجه رفت و به وى گفت: برخيز و آنچه مى خواهى، وصيّت كن؛ زيرا پيش از آن كه بيرون روم، جانت را خواهم گرفت.
اهل خانه فرياد زدند و گريستند.
خواجه به آنان گفت: صندوق ها را باز كنيد و آنچه را از زر و سيم در آنهاست، بنويسيد (/ بريزيد). آن گاه رو به پول ها كرده و به بد و بيراه گفتن به آنها پرداخت و گفت: لعنت خدا بر شما پول ها! پروردگارم را از ياد من برديد و مرا از كار آخرتم غافل ساختيد تا آن كه فرمان خدا چنين مرا غافلگير كرد!
175. الإمام الباقر عليه السلام: كانَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُؤمِنٌ فَقيرٌ شَديدُ الحاجَةِ مِن أهلِ الصُّفَّةِ [۲۸۱]، وكانَ مُلازِما لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كُلِّها لا يَفقِدُهُ في شَيءٍ مِنها، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَرِقُّ لَهُ ويَنظُرُ إلى حاجَتِهِ وغُربَتِهِ، فَيَقولُ: يا سَعدُ، لَو قَد جاءَني شَيءٌ لَأَغنَيتُكَ.
قالَ: فَأَبطَأَ ذلِكَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَاشتَدَّ غَمُّ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِسَعدٍ، فَعَلِمَ اللّهُ سُبحانَهُ ما دَخَلَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن غَمِّهِ لِسَعدٍ. فَأَهبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلَ عليه السلام و مَعَهُ دِرهَمانِ، فَقالَ لَهُ: يا مُحَمَّدُ، إنَّ اللّهَ قَد عَلِمَ ما قَد دَخَلَكَ مِنَ الغَمِّ لِسَعدٍ، أفَتُحِبُّ أن تُغنِيَهُ؟
فَقالَ: نَعَم.
فَقالَ لَهُ: فَهاكَ هذَينِ الدِّرهَمَينِ فَأَعطِهِما إيّاهُ ومُرهُ أن يَتَّجِرَ بِهِما.
قالَ: فَأَخَذَ [۲۸۲] رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثُمَّ خَرَجَ إلى صَلاةِ الظُّهرِ، وسَعدٌ قائِمٌ عَلى بابِ حُجُراتِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَنتَظِرُهُ، فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ: يا سَعدُ، أتُحسِنُ التِّجارَةَ؟
فَقالَ لَهُ سَعدٌ: وَاللّهِ ما أصبَحتُ أملِكُ مالاً أتَّجِرُ بِهِ! فَأَعطاهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله الدِّرهَمَينِ، وقالَ لَهُ: اِتَّجِر بِهِما وتَصَرَّف لِرِزقِ اللّهِ. فَأَخَذَهُما سَعدٌ ومَضى مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله حَتّى صَلّى مَعَهُ الظُّهرَ وَالعَصرَ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: قُم فَاطلُبِ الرِّزقَ، فَقَد كُنتُ بِحالِكَ مُغتَمّا يا سَعدُ.
قالَ: فَأَقبَلَ سَعدٌ لا يَشتَري بِدِرهَمٍ شَيئا إلّا باعَهُ بِدِرهَمَينِ ولا يَشتَري شَيئا بِدِرهَمَينِ إلّا باعَهُ بِأَربَعَةِ دَراهِمَ، فَأَقبَلَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ فَكَثُرَ مَتاعُهُ ومالُهُ
وعَظُمَت تِجارَتُهُ، فَاتَّخَذَ عَلى بابِ المَسجِدِ مَوضِعا وجَلَسَ فيهِ فَجَمَعَ تِجارَتَهُ إلَيهِ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أقامَ بِلالٌ لِلصَّلاةِ يَخرُجُ وسَعدٌمَشغولٌ بِالدُّنيا، لَم يَتَطَهَّر ولَم يَتَهَيَّأ كَما كانَ يَفعَلُ قَبلَ أن يَتَشاغَلَ بِالدُّنيا، فَكانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَقولُ: يا سَعدُ، شَغَلَتكَ الدُّنيا عَنِ الصَّلاةِ! فَكانَ يَقولُ: ما أصنَعُ، اُضَيِّعُ مالي؟! هذا رَجُلٌ قَد بِعتُهُ فَاُريدُ أن أستَوفِيَ مِنهُ، وهذا رَجُلٌ قَدِ اشتَرَيتُ مِنهُ فاُريدُ أن اُوَفِّيَهُ.
قالَ: فَدَخَلَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن أمرِ سَعدٍ غَمٌّ أشَدُّ مِن غَمِّهِ بِفَقرِهِ، فَهَبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ عليه السلام، فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، إنَّ اللّهَ قَد عَلِمَ غَمَّكَ بِسَعدٍ، فَأَيُّما أحَبُّ إلَيكَ حالُهُ الاُولى أو حالُهُ هذِهِ؟
فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: يا جَبرَئيلُ، بَل حالُهُ الاُولى، قَد ذَهَبَت [۲۸۳] دُنياهُ بِآخِرَتِهِ.
فَقالَ لَهُ جَبرَئيلُ عليه السلام: إنَّ حُبَّ الدُّنيا وَالأَموالِ فِتنَةٌ ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ، قُل لِسَعدٍ يَرُدُّ عَلَيكَ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ دَفَعتَهُما إلَيهِ، فَإِنَّ أمرَهُ سَيَصيرُ إلَى الحالَةِ الَّتي كانَ عَلَيها أوَّلاً.
قالَ: فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَمَرَّ بِسَعدٍ، فَقالَ لَهُ: يا سَعدُ، أما تُريدُ أن تَرُدَّ عَلَيَّ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ أعطَيتُكَهُما؟
فَقالَ سَعدٌ: بَلى ومِئَتَينِ.
فَقالَ لَهُ: لَستُ اُريدُ مِنكَ يا سَعدُ إلَا الدِّرهَمَينِ، فَأَعطاهُ سَعدٌ دِرهَمَينِ. قالَ: فَأَدبَرَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ حَتّى ذَهَبَ ما كانَ جَمَعَ، وعادَ إلى حالِهِ الَّتي كانَ عَلَيها. [۲۸۴]
175. امام باقر عليه السلام: در عهد پيامبر خدا، مؤمنى فقير و سخت نيازمند در ميان صُفّه نشينان [۲۸۵] به سر مى برد. او در تمام اوقات با پيامبر خدا بود و در هيچ نمازى نبود كه با پيامبر خدا نباشد.
پيامبر خدا دلش براى او مى سوخت و به نيازمندى و غربت او مى نگريست و مى فرمود: «اى سعد! اگر چيزى به دستم برسد، تو را بى نياز مى كنم».
مدّت ها گذشت و چيزى به دست پيامبر خدا نرسيد. اندوه پيامبر خدا بر سعد، شدّت گرفت. خداوند سبحان از غصّه پيامبر خدا براى سعد، آگاه شد و جبرئيل عليه السلام را با دو درهم نزد پيامبر صلى الله عليه و آله فرو فرستاد.
جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت: اى محمّد! خداوند از غصّه تو براى سعد، آگاه شد. حال آيا دوست دارى او را بى نياز گردانى؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «آرى».
جبرئيل عليه السلام گفت: اين دو درهم را بگير و به او بده و دستور بده تا با آنها كاسبى كند.
پيامبر خدا درهم ها را گرفت. سپس براى نماز ظهر بيرون رفت. سعد بر درِ حجره هاى پيامبر خدا ايستاده و منتظر ايشان بود. پيامبر خدا چون او را ديد، فرمود: «اى سعد! كاسبى كردن بلدى؟».
سعد گفت: به خدا سوگند، تاكنون مالى نداشته ام كه با آن كاسبى كنم!
پيامبر صلى الله عليه و آله دو درهم را به او داد و فرمود: «با اينها كاسبى كن و [آنها را] براى به دست آوردن روزىِ خدا به كار بينداز».
سعد، آن دو درهم را گرفت و همراه پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و نماز ظهر و عصر را با ايشان خواند.
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «برخيز و در طلب روزى برو كه من از حال و روز تو غمناك بودم، اى سعد!».
وضع سعد، چنان شد كه هر چه با يك درهم مى خريد، با دو درهم مى فروخت و اگر با دو درهم مى خريد، به چهار درهم مى فروخت. بدين ترتيب، دنيا به سعد، رو كرد و مال و منالش بسيار شد و كسب و كارش بالا گرفت. پس در كنار درِ مسجد، دكانى زد و در آن جا نشست و در همان جا به كسب و كار پرداخت.
هر گاه بلال براى نماز، اقامه مى گفت و پيامبر خدا بيرون مى آمد، سعد همچنان سرگرم دنيا بود و بر خلاف گذشته و زمانى كه هنوز گرفتار دنيا نشده بود، ديگر نه وضويى مى ساخت و نه آماده نماز مى شد. پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود: «اى سعد! دنيا تو را از نماز، باز داشته است!» و او مى گفت: چه كنم؟ اموالم را ضايع كنم؟! به اين آدم، جنس فروخته ام و مى خواهم بهايش را از او بگيرم. از اين يكى، جنس خريده ام و مى خواهم پولش را بدهم.
پيامبر خدا از اين وضع سعد، ناراحت شد، بيشتر از وقتى كه از نادارىِ او ناراحت شده بود. در پىِ اين بود كه جبرئيل عليه السلام بر ايشان فرود آمد و گفت: اى محمّد! خداوند از اندوه تو براى سعد، آگاه شد. كدام يك را دوست تر مى دارى: حالِ اوّل او را، يا اين حالِ او را؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «جبرئيلا! حال اوّلِ او را؛ چرا كه دنياى او آخرتش را بر باد داده است».
جبرئيل عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت: همانا دوستىِ دنيا و مال و منال، مايه فتنه و باز داشتن از آخرت است. به سعد بگو آن دو درهمى را كه به او دادى، به تو برگردانَد. در اين صورت، به زودى به حالى كه در ابتدا داشت، باز مى گردد.
پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون رفت و به سعد برخورد و به او فرمود: «سعد! نمى خواهى آن دو درهمى را كه به تو دادم، به من پس بدهى؟».
سعد گفت: چرا؛ دويست درهم مى دهم.
[پيامبر صلى الله عليه و آله] فرمود: «اى سعد! من بيش از دو درهم از تو نمى خواهم».
سعد، دو درهم به پيامبر صلى الله عليه و آله داد. از آن پس، دنيا به سعد پشت كرد، به طورى كه هر چه گرد آورده بود، رفت و سعد، به حال و روز اوّلش باز گشت.
ج ـ الحِرصُ عَلَى الدُّنيا
ج ـ آزمندى به دنيا
176. الإمام عليّ عليه السلام: النّاسُ فِي الدُّنيا عامِلانِ: عامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنيا لِلدُّنيا، قَد شَغَلَتهُ دُنياهُ عَن آخِرَتِهِ، يَخشى عَلى مَن يَخلُفُهُ الفَقرَ، ويَأمَنُهُ عَلى نَفسِهِ، فَيُفني عُمُرَهُ في مَنفَعَةِ غَيرِهِ، وعامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنيا لِما بَعدَها، فَجاءَهُ الَّذي لَهُ مِنَ الدُّنيا بِغَيرِ عَمَلٍ، فَأَحرَزَ الحَظَّينِ مَعا، ومَلَكَ الدّارَينِ جَميعا، فَأَصبَحَ وَجيها عِندَ اللّهِ لا يَسأَلُ اللّهَ حاجَةً فَيَمنَعُهُ. [۲۸۶]
176. امام على عليه السلام: مردم در دنيا دو گونه عمل مى كنند:
يكى، آن كس كه در دنيا براى دنيا كار مى كند و دنيا او را از آخرتش باز مى دارد و نگران فقر بازماندگان خود است؛ ليكن براى فقر خويش [در آخرت] نگران نيست. پس عمر خويش را در راه منفعت ديگران صرف مى كند.
و ديگرى، آن كس كه در دنيا براى پس از آن، كار مى كند. چنين كسى نصيبش از دنيا، بدون كار و تلاش، به او مى رسد و بهره اش را از هر دو جهان به دست مى آورد و هر دو سراى را با هم دارد. پس نزد خداوند آبرومند مى شود، چندان كه هر حاجتى از او بخواهد، [خداوند] آن را از او دريغ نمى كند.
177. عنه عليه السلام: إيّاكَ أن تَغتَرَّ بِما تَرى مِن إخلادِ أهلِ الدُّنيا إلَيها، وتَكالُبِهِم عَلَيها؛ فَقَد نَبَّأَكَ اللّهُ عَنها، ونَعَت هِيَ لَكَ عَن نَفسِها، وتَكَشَّفَت لَكَ عَن مَساوِئِها؛ فَإِنَّما أهلُها كِلابٌ عاوِيَةٌ، وسِباعٌ ضارِيَةٌ، يَهِرُّ بَعضُها عَلى بَعضٍ، ويَأكُلُ عَزيزُها ذَليلَها، ويَقهَرُ كَبيرُها صَغيرَها، نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ [۲۸۷]، واُخرى مُهمَلَةٌ، قَد أضَلَّت عُقولَها، ورَكِبَت مَجهولَها، سُروحُ عاهَةٍ [۲۸۸] بِوادٍ وَعثٍ [۲۸۹]، لَيسَ لَها راعٍ يُقيمُها، ولا مُسيمٌ يُسيمُها [۲۹۰]، سَلَكَت بِهِمُ الدُّنيا طَريقَ العَمى، وأخَذَت بِأَبصارِهِم عَن مَنارِ الهُدى، فَتاهوا في حَيرَتِها، وغَرِقوا في نِعمَتِها، وَاتَّخَذوها رَبّا، فَلَعِبَت بِهِم ولَعِبوا بِها، ونَسوا ما وَراءَها، رُوَيدا يُسفِرُ الظَّلامُ كَأَن قَد وَرَدَتِ الأَظعانُ، يوشِكُ مَن أسرَعَ أن يَلحَقَ. [۲۹۱]
177. امام على عليه السلام: مبادا چسبيدن دنياپرستان به دنيا و آزمندى شان به آن، تو را بفريبد؛ چرا كه خداوند، تو را از حال دنيا آگاه ساخته، و دنيا، خود نيز از حقيقت خويش، پرده برداشته و بدى هايش را براى تو آشكار ساخته است!
همانا دنياپرستان، [چونان] سگان پارس كننده و ددان درنده اند كه بر يكديگر خُرناس مى كشند. نيرومندشان، ناتوانشان را مى خورد و بزرگ ترهايشان، كوچك ترهايشان را مغلوب مى كنند، [يا چونان] اُشترانى (/ چارپايانى) هستند، برخى پاى بسته و برخى ديگر رها شده [در بيابان] كه خِرَدهايشان را از دست داده اند و راه بيابان خشك در پيش گرفته اند، [يا چونان] رمه هايى آفت زده كه به صحرايى شنزار رو كنند، نه چوپانى دارند كه آنها را سر و سامان دهد و نه چراننده اى كه به چراگاهشان بَرد.
دنيا، آنان (دنياپرستان) را به راه كورى (بيراهه) كشانده و ديدگانشان را از مناره هدايت فرو پوشانده است. از اين رو، در حيرانى هاى دنيا سرگردان اند و در ناز و نعمت هاى آن غرقه گشته اند و آن را به پروردگارى گرفته اند. دنيا آنها را به بازى گرفته است و آنان نيز با دنيا بازى مى كنند و فراسوى دنيا (آخرت) را از ياد برده اند. مشتاب، كه به زودى، تاريكى برطرف مى شود. گويا مسافران به منزل رسيده اند و آنان كه مى شتابند، به زودى [به كاروانيان] مى پيوندند.
178. الإمام الباقر عليه السلام: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مَفاتيحَ الخَيرِ وخَواتيمَهُ... اللّهُمَّ انهَج إلَيَّ أسبابَ مَعرِفَتِهِ، وَافتَح لي أبوابَهُ، وغَشِّني بِبَرَكاتِ رَحمَتِكَ، ومُنَّ عَلَيَّ بِعِصمَةٍ عَنِ الإِزالَةِ عَن دينِكَ، وطَهِّر قَلبي مِنَ الشَّكِّ، ولا تَشغَل قَلبي بِدُنيايَ، وعاجِلِ مَعاشي عَن آجِلِ ثَوابِ آخِرَتي. [۲۹۲]
178. امام باقر عليه السلام: بار خدايا! من از تو آنچه را نيكى با آن آغاز مى شود و پايان مى يابد، درخواست مى كنم.…
بار خدايا! اسباب شناخت خير (خوبى) را برايم روشن بگردان و درهاى آن را به رويَم بگشاى و مرا غريق بركات رحمتت بگردان و با مصون داشتنم از انحراف از دينت، مرا رهين منّتت ساز و قلبم را از ترديد، پاك بگردان و دلم را با مشغول كردن به دنيايم و مَعاش اين جهان گذرا، از پاداش آينده آخرتم باز مدار.
179. الإمام الصادق عليه السلام: كَم مِن طالِبٍ لِلدُّنيا لَم يُدرِكها، ومُدرِكٍ لَها قَد فارَقَها، فَلا يَشغَلَنَّكَ طَلَبُها عَن عَمَلِكَ، وَالتَمِسها مِن مُعطيها ومالِكِها، فَكَم مِن حَريصٍ عَلَى الدُّنيا قَد صَرَعَتهُ، وَاشتَغَلَ بما أدرَكَ مِنها عَن طَلَبِ آخِرَتِهِ حَتّى فَنِيَ عُمُرُهُ وأدرَكَهُ أجَلُهُ. [۲۹۳]
179. امام صادق عليه السلام: چه بسيار دنياطلبانى كه به آن نرسيدند و چه بسيار كسانى كه به دنيا رسيدند و از آن جدا شدند [و رفتند]! پس مبادا كه طلب دنيا، تو را از عمل كردن [براى آخرت] باز بدارد. و دنيا را از دهنده آن و مالكش (خداوند) بخواه. اى بسا آزمندِ به دنيا كه دنيا او را به خاك افكنْد و به جهت آنچه از دنيا به دست آورْد، از طلب آخرتش باز مانْد، تا آن كه عمرش سپرى شد و مرگش فرا رسيد!
د ـ مُجالَسَةُ أهلِ المَعاصي
د ـ همنشينى با گنه پيشگان
180. عيسى عليه السلام: لا تُجالِسوا أهلَ المَعاصي! فَيُرَغِّبوكُم فِي الدُّنيا ويُنسوكُم الآخِرَةَ. [۲۹۴]
180. عيسى عليه السلام: با اهل معاصى، همنشينى نكنيد كه شما را به دنيا علاقه مند مى سازند و آخرت را از يادتان مى برند.
ه ـ سَماعُ اللَّهوِ
ه ـ گوش سپردن به آلات لهو و لعب
181. لقمان عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ ـ: لا تَسمَعِ المَلاهي؛ فَإِنَّها تُنسيكَ الآخِرَةَ، ولكِنِ احضُرِ الجَنائِزَ وزُرِ المَقابِرَ وتَذَكَّرِ المَوتَ وما بَعدَهُ مِنَ الأَهوالِ فَتَأخُذَ حِذرَكَ. [۲۹۵]
181. لقمان عليه السلام ـ در سفارش به فرزندش ـ: به آلات لهو و لعب، گوش مكن؛ چرا كه آخرت را از ياد تو مى برند؛ بلكه در تشييع جنازه ها شركت كن، به زيارت قبور برو و مُردن و هراس هاى پس از آن را ياد كن تا همواره هشيار [و آماده] باشى.
3 / 4: آثارُ ذِكرِ الآخِرَةِ
3 / 4: آثار ياد كردن آخرت
182. الإمام عليّ عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام ـ: أكثِر ذِكرَ الآخِرَةِ وما فيها مِنَ النَّعيمِ وَالعَذابِ الأَليمِ؛ فَإِنَّ ذلِكَ يُزَهِّدُكَ فِي الدُّنيا ويُصَغِّرُها عِندَكَ. [۲۹۶]
182. امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزندش حسن عليه السلام ـ: آخرت و نعمت ها و عذاب دردناكِ آن را بسيار ياد كن؛ زيرا اين كار، تو را به دنيا بى رغبت مى سازد و آن را در نزد تو كوچك مى گرداند.
183. عنه عليه السلام: مَن أكثَرَ مِن ذِكرِ الآخِرَةِ قَلَّت مَعصِيَتُهُ. [۲۹۷]
183. امام على عليه السلام: هر كس بسيار ياد آخرت كند، كمتر مرتكب گناه مى شود.
184. عنه عليه السلام: طوبى لِمَن ذَكَرَ المَعادَ فَاستَكثَرَ مِنَ الزّادِ. [۲۹۸]
184. امام على عليه السلام: خوشا آن كه به ياد مَعاد بود و در نتيجه، توشه افزود!
185. عنه عليه السلام: طوبى لِمَن ذَكَرَ المَعادَ فَأَحسَنَ. [۲۹۹]
185. امام على عليه السلام: خوشا آن كه به ياد مَعاد بود و در نتيجه، كار نيك كرد!
راجع: ص 406 (الآخرة / الفصل الثالث / ما يذكّر الآخرة).
و ص 392 (الفصل الثاني / آثار الاهتمام بالآخرة).
وص 426 (الفصل الرابع / عمارة الآخرة).
ر. ك: ص 407 (آخرت / فصل سوم / عوامل يادآورى آخرت)
و ص 393 (فصل دوم / آثار اهمّيت دادن به آخرت)
و ص 427 (فصل چهارم / آباد كردن آخرت).
3 / 5: آثارُ نِسيانِ الآخِرَةِ
3 / 5: آثار از ياد بردنِ آخرت
الكتاب
« وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ * الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا كَانُواْ بِايَاتِنَا يَجْحَدُونَ». [۳۰۰]
«و دوزخيان، بهشتيان را آواز مى دهند كه: از آن آب، يا از آنچه روزىِ شما كرده است، بر ما فرو ريزيد. [بهشتيان] مى گويند: «خدا آنها را بر كافران، حرام كرده است»؛ همانان كه دين خود را سرگرمى و بازيچه گرفتند و زندگى دنيا فريبشان داد. پس همان گونه كه آنان ديدار امروز خود را از ياد بردند و آيات ما را انكار مى كردند، ما نيز امروز، آنان را از ياد مى بريم».
« وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُواْ رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ * وَ لَوْ شِئْنَا لَاتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَ لَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّى لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ * فَذُوقُواْ بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ وَ ذُوقُواْ عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ». [۳۰۱]
«و كاش هنگامى را كه مجرمان، سرهايشان را پيش پروردگارشان به زير افكنده اند، مى ديدى [كه مى گويند]: «پروردگارا! ديديم و شنيديم. پس، ما را باز گردان تا كار شايسته كنيم؛ چرا كه ما يقين داريم»! و اگر مى خواستيم، حتما به هر كسى به اجبار، هدايتش را مى داديم؛ ليكن سخن من، محقّق گرديده كه: «هر آينه جهنّم را از همه جِنّيان و آدميان خواهم آكند». پس به [سزاى] آن كه ديدار اين روزتان را از ياد برديد، [عذاب را] بچشيد و به [سزاى] آنچه انجام مى داديد، عذاب جاودان را بچشيد».
«وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا وَ مَأْوَاكُمُ النَّارُ وَ مَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ * ذَلِكُم بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ ءَايَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَ غَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لَا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَ لَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ». [۳۰۲]
«و گفته مى شود: «همان گونه كه ديدار امروزتان را فراموش كرديد، امروز، شما را فراموش خواهيم كرد، و جايگاهتان در آتش است و شما را ياورانى نخواهد بود». اين، بِدان سبب است كه شما آيات خدا را به ريشخند گرفتيد و زندگى دنيا فريبتان داد. پس امروز، نه از اين [آتش]، بيرون آورده مى شوند و نه عذرشان پذيرفته مى گردد».
«يَادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِى الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُواْ يَوْمَ الْحِسَابِ ». [۳۰۳]
«اى داوود! ما تو را در زمين، خليفه (جانشين) قرار داديم. پس ميان مردم به حق داورى كن و زنهار از هوس، پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در مى كند. در حقيقت، كسانى كه از راه خدا به در مى روند، به [سزاى] آن كه روز حساب را فراموش كرده اند، عذابى سخت خواهند داشت».
الحديث
186. الإمام عليّ عليه السلام ـ في ذَمِّ عَمرِو بنِ العاصِ ـ: عَجَبا لِابنِ النّابِغَةِ! يَزعُمُ لِأَهلِ الشّامِ أنَّ فِيَّ دُعابَةً وأنِّي امرُؤٌ تِلعابَةٌ [۳۰۴]، اُعافِسُ [۳۰۵] واُمارِسُ! لَقَد قالَ باطِلاً ونَطَقَ آثِما. أما ـ وشَرُّ القَولِ الكَذِبُ ـ إنَّهُ لَيَقولُ فَيَكذِبُ، ويَعِدُ فَيُخلِفُ، ويُسأَلُ فَيَبخَلُ، ويَسأَلُ فَيُلحِفُ [۳۰۶]، ويَخونُ العَهدَ ويَقطَعُ الإِلَّ [۳۰۷]؛ فَإِذا كانَ عِندَ الحَربِ فَأَيُّ زاجِرٍ وآمِرٍ هُوَ ما لَم تَأخُذِ السُّيوفُ مَآخِذَها، فَإِذا كانَ ذلِكَ كانَ أكبَرُ مَكيدَتِهِ أن يَمنَحَ القَرمَ [۳۰۸] (القَوم) سُبَّتَهُ [۳۰۹]، أما ـ وَاللّهِ ـ إنّي لَيَمنَعُني مِنَ اللَّعِبِ ذِكرُ المَوتِ، وإنَّهُ لَيَمنَعُهُ مِن قَولِ الحَقِّ نِسيانُ الآخِرَةِ، إنَّهُ لَم يُبايِع مُعاويَةَ حَتّى شَرَطَ أن يُؤتِيَهُ أتِيَّةً، ويَرضَخَ لَهُ عَلى تَركِ الدّينِ رَضيخَةً [۳۱۰]. [۳۱۱]
186. امام على عليه السلام ـ در نكوهش عمرو بن عاص ـ: شگفتا از پسر نابغه! به اهل شام گفته است كه من مردى لوده و بازيگوشم و [مدام] شوخى و بازيگرى مى كنم!
حقّا كه ياوه گفته و زبان به گناه، آلوده است. بدانيد كه او ـ با آن كه بدترين سخن، دروغ است ـ كارش دروغ گفتن است، كارش خُلف وعده است، كارش بخل ورزيدن است، و در خواستن، سماجت مى كند و عهدشكن و بُرنده پيوند خويشاوندى است.
در هنگام جنگ، تا شمشيرها به حركت در نيامده اند، چه امر و نهى كننده اى است؛ امّا همين كه شمشيرها سرها را نشانه مى روند، بزرگ ترين نيرنگش اين است كه عورتش را براى بزرگ مرد (/ جماعت) نمايان مى سازد!
هان! به خدا سوگند، ياد مرگ، مرا از پرداختن به [سرگرمى و] بازيچه، باز مى دارد، و از ياد بردن آخرت، او را از گفتن حق، باز مى دارد. او با معاويه بيعت نكرد، مگر آن گاه كه با او شرط نمود عطيّه اى به او بدهد و در قبال دست بر داشتن از دينش، آن دِهِش ناچيز (حكومت مصر) را عطايش كند.
راجع: ص 408 (الآخرة / الفصل الثالث / ما ينسي الآخرة).
ر. ك: ص 409 (آخرت / فصل سوم / عوامل از ياد بردن آخرت).
الفصل الرابع: عمارة الآخرة
فصل چهارم: آباد كردن آخرت
4 / 1: الحَثُّ عَلى حَرثِ الآخِرَةِ وعِمارَتِها
4 / 1: تشويق به كِشتن و آباد كردن آخرت
الكتاب
«مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْاخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِى حَرْثِهِ وَ مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِى الْاخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ ». [۳۱۲]
«كسى كه كِشت آخرت بخواهد، براى وى بر كِشته اش مى افزاييم، و كسى كه كِشت دنيا بخواهد، به او از آن مى دهيم، و[لى] در آخرت، براى او نصيبى نيست».
الحديث
187. الإمام عليّ عليه السلام: مَن عَمَرَ دُنياهُ خَرَّبَ مَآ لَهُ، مَن عَمَرَ آخِرَتَهُ بَلَغَ آمالَهُ. [۳۱۳]
187. امام على عليه السلام: آن كه دنيايش را آباد مى كند، بازگشتگاهش را ويران مى كند؛ [و] آن كه آخرتش را آباد مى كند، به آرزوهايش دست مى يابد.
188. عنه عليه السلام: المالُ وَالبَنونَ زينَةُ الحَياةِ الدُّنيا، وَالعَمَلُ الصّالِحُ حَرثُ الآخِرَةِ. [۳۱۴]
188. امام على عليه السلام: مال و فرزند، زينت زندگى دنيايى اند و كردار نيك، كِشتِ آخرت است.
189. عنه عليه السلام: يُنادي مُنادٍ يَومَ القِيامَةِ: ألا إنَّ كُلَّ حارِثٍ مُبتَلىً في حَرثِهِ وعاقِبَةِ عَمَلِهِ غَيرَ حَرَثَةِ القُرآنِ؛ فَكونوا مِن حَرَثَتِهِ وأتباعِهِ، وَاستَدِلّوهُ عَلى رَبِّكُم، وَاستَنصِحوهُ عَلى أنفُسِكُم، وَاتَّهِموا عَلَيهِ آراءَكُم، وَاستَغِشّوا [۳۱۵] فيهِ أهواءَكُم. [۳۱۶]
189. امام على عليه السلام: روز قيامت، منادى اى بانگ مى زند: «هان! [امروز،] هر كِشتگرى گرفتار [و در گرو] كِشته خويش و فرجام كار خود است، بجز كِشتگرانِ قرآن».
پس، شما از كشتگرانِ قرآن و پيروان آن باشيد و از آن به پروردگارتان راه ببريد و آن را مشاور خود قرار دهيد و آرايتان را با آن بسنجيد و خواست ها (عقايد و كيش ها)يتان را در برابر آن، ناخالص بدانيد.
190. عنه عليه السلام: إنَّ مِن أبغَضِ الرِّجالِ إلَى اللّهِ تَعالى لَعَبدا وَكَلَهُ اللّهُ إلى نَفسِهِ، جائِرا عَن قَصدِ السَّبيلِ سائِرا بِغَيرِ دَليلٍ، إن دُعِيَ إلى حَرثِ الدُّنيا عَمِلَ، وإن دُعِيَ إلى حَرثِ الآخِرَةِ كَسِلَ! كَأَنَّ ما عَمِلَ لَهُ واجِبٌ عَلَيهِ، وكَأَنَّ ما وَنى [۳۱۷] فيهِ ساقِطٌ عَنهُ. [۳۱۸]
190. امام على عليه السلام: از منفورترين مردمان در نزد خداى متعال، بنده اى است كه خداوند، او را به خود وا گذاشته، از راه راست به در رفته و بى راه نما حركت مى كند. اگر به كِشت دنيا فرا خوانده شود، عمل مى كند و اگر به كِشت آخرت دعوت شود، تنبلى مى ورزد! تو گويى آنچه براى آن عمل مى كند (كار دنيايى)، بر او واجب است و آنچه در آن سستى و كوتاهى مى ورزد (كار آخرت)، از او برداشته شده است.
191. عنه عليه السلام: سارِعوا إلى مَنازِلِكُم ـ رَحِمَكُمُ اللّهُ ـ الَّتي اُمِرتُم بِعِمارَتِهَا، العامِرَةِ الَّتي لا تَخرَبُ، الباقِيَةِ الَّتي لا تَنفَدُ، الَّتي دَعاكُم إلَيها وحَضَّكُم عَلَيها ورَغَّبَكُم فيها، وجَعَلَ الثَّوابَ عِندَهُ عَنها. [۳۱۹]
191. امام على عليه السلام: خدايتان رحمت كند! به سوى منزلگاه هايتان كه به آباد كردن آنها مأمور شده ايد، بشتابيد؛ منزلگاه هاى آبادى كه [هرگز] خراب نمى شوند و منزلگاه هاى ماندگارى كه [هيچ گاه] از بين نمى روند؛ منزلگاه هايى كه [خداوند،] شما را به سوى آنها فرا خوانده و به آنها تشويقتان كرده و پاداش خود را در آنها قرار داده است.
192. عنه عليه السلام: إنَّكُم إلى عِمارَةِ دارِ البَقاءِ أحوَجُ مِنكُم إلى عِمارَةِ دارِ الفَناءِ. [۳۲۰]
192. امام على عليه السلام: شما به آباد كردن سراىِ ماندن، نيازمندتريد تا به آباد كردن سراى رفتن.
193. عنه عليه السلام: يَنبَغي لِلعاقِلِ أن يُقَدِّمَ لِاخِرَتِهِ ويَعمُرَ دارَ إقامَتِهِ. [۳۲۱]
193. امام على عليه السلام: سزاوار است كه خردمند، آخرت خويش را مقدّم بدارد و سراى اقامتش را آباد سازد.
194. الإمام الكاظم عليه السلام ـ مِن مَوعِظَتِهِ لِـهِشامِ بنِ الحَكَمِ ـ: يا هِشامُ، إنَّ العاقِلَ نَظَرَ إلَى الدُّنيا وإلى أهلِها، فَعَلِمَ أنَّها لا تُنالُ إلّا بِالمَشَقَّةِ، ونَظَرَ إلَى الآخِرَةِ فَعَلِمَ أنَّها لا تُنالُ إلّا بِالمَشَقَّةِ، فَطَلَبَ بِالمَشَقَّةِ أبقاهُما.
يا هِشامُ، إنَّ العُقَلاءَ زَهِدوا فِي الدُّنيا ورَغِبوا فِي الآخِرَةِ؛ لِأَنَّهُم عَلِموا أنَّ الدُّنيا طالِبَةٌ [و] [۳۲۲] مَطلوبَةٌ وَالآخِرَةَ طالِبَةٌ ومَطلوبَةٌ؛ فَمَن طَلَبَ الآخِرَةَ طَلَبَتهُ الدُّنيا حَتّى يَستَوفِيَ مِنها رِزقَهُ، ومَن طَلَبَ الدُّنيا طَلَبَتهُ الآخِرَةُ فَيَأتيهِ المَوتُ، فَيُفسِدُ عَلَيهِ دُنياهُ وآخِرَتَهُ. [۳۲۳]
194. امام كاظم عليه السلام ـ از اندرزهاى ايشان به هشام بن حَكَم ـ: اى هشام! خردمند، به دنيا و اهل آن نگريست و دريافت كه دنيا جز با مشقّت، به دست نمى آيد، و به آخرت نگريست و دريافت كه آخرت [نيز] جز با مشقّت به كف نمى آيد. پس با اين مشقّت، آن را كه ماندگارتر است، طلب كرد.
اى هشام! خردمندان به دنيا زهد ورزيدند و به آخرت گراييدند؛ زيرا دريافتند كه هم دنيا طالب و مطلوب است و هم آخرت، طالب و مطلوب است. پس هر كه آخرت را بطلبد، دنيا در طلب او بر مى آيد تا او روزىِ خويش را از دنيا به طور كامل دريافت كند، و هر كه دنيا را بطلبد، آخرت در طلب او بر مى آيد تا مرگ، او را در رسد و دنيا و آخرتش را بر وى تباه سازد.
195. لقمان عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ ـ: اِعلَم يا بُنَيَّ، أن مِن حينِ نَزَلتَ مِن بَطنِ اُمِّكَ استَدبَرتَ الدُّنيا وَاستَقبَلتَ الآخِرَةَ، فَأَصبَحتَ بَينَ دارَينِ: دارٍ تَقرُبُ مِنها ودارٍ تَباعَدُ عَنها، فَلا تَجعَلَنَّ هَمَّكَ إلّا عِمارَةَ دارِكَ الَّتي تَقرُبُ مِنها ويَطولُ مُقامُكَ بِها؛ فَلَها خُلِقتَ وبِالسَّعيِ لَها اُمِرتَ، ثُمَّ أطِعِ اللّهَ بِقَدرِ حاجَتِكَ إلَيهِ، وَاعصِهِ بِقَدرِ صَبرِكَ عَلى عَذابِهِ. [۳۲۴]
195. لقمان عليه السلام ـ در سفارش به فرزندش ـ: بدان ـ اى فرزندم ـ از همان زمان كه از شكم مادرت افتادى، دنيا به تو پشت كرد و آخرت به تو روى نمود و تو، در ميان دو سراى، قرار گرفتى: سرايى كه به آن نزديك مى شوى و سرايى [ديگر] كه هماره از آن دور مى گردى.
پس زنهار كه همّ و غم خود را جز براى آباد كردن آن سرايت قرار ندهى، كه به آن نزديك مى شوى و در آن، اقامتت به درازا مى كشد؛ زيرا تو براى آن سرا آفريده شده اى و به تلاش براى آن، مأمور گشته اى.
ديگر، آن كه: از خداوند، به اندازه اى كه به او نياز دارى، اطاعت كن و به اندازه اى كه تحمّل عذابش را دارى، از او نافرمانى كن.
4 / 2: بَرَكاتُ عِمارَةِ الآخِرَةِ
4 / 2: بركات آباد كردن آخرت
الكتاب
«مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْاخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِى حَرْثِهِ وَ مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِى الْاخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ ». [۳۲۵]
«كسى كه كِشت آخرت را بخواهد، براى وى بر كِشته اش مى افزاييم، و كسى كه كِشت اين دنيا را بخواهد، به او از آن مى دهيم، و[لى] در آخرت، براى او نصيبى نيست».
الحديث
196. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أصلَحَ أمرَ آخِرَتِهِ أصلَحَ اللّهُ لَهُ أمرَ دُنياهُ. [۳۲۶]
196. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس كار آخرتش را درست كند، خداوند عز و جل كار دنيايش را براى او درست مى نمايد.
197. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ يُعطِي الدُّنيا عَلى نِيَّةِ الآخِرَةِ، وأبى أن يُعطِيَ الآخِرَةَ عَلى نِيَّةِ الدُّنيا. [۳۲۷]
197. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، دنيا را با انگيزه آخرت مى دهد و امتناع دارد كه آخرت را با انگيزه دنيا بدهد. [۳۲۸]
198. عنه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ مَن كُنَّ فيهِ يَستَكمِلُ إيمانَهُ: رَجُلٌ لا يَخافُ فِي اللّهِ لَومَةَ لائِمٍ، ولا يُرائي بِشَيءٍ مِن عَمَلِهِ، وإذا عَرَضَ عَلَيهِ أمرانِ أحدُهُما لِلدُّنيا وَالآخَرُ لِلآخِرَةِ، اختارَ أمرَ الآخِرَةِ عَلَى الدُّنيا. [۳۲۹]
198. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه چيز است كه هر كس آنها را دارا باشد، ايمانش را كامل گردانيده است، اين كه: در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنشگرى نهراسد، و در هيچ كارش ريا نكند، و هر گاه دو كار برايش پيش آيد كه يكى براى دنيا و ديگرى براى آخرت است، كار آخرت را بر دنيا برگزيند.
199. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ العَبدَ المُؤمِنَ إذا كانَ فِي انقِطاعٍ مِنَ الدُّنيا وإقبالٍ مِنَ الآخِرَةِ نَزَلَ إلَيهِ مَلائِكَةٌ مِنَ السَّماءِ، بيضُ الوُجوهِ كَأَنَّ وُجوهَهُمُ الشَّمسُ، مَعَهُم كَفَنٌ مِن أكفانِ الجَنَّةِ، وحُنوطٌ مِن حُنوطِ الجَنَّةِ، حَتّى يَجلِسوا مِنهُ مَدَّ البَصَرِ، ثُمَّ يَجيءُ مَلَكُ المَوتِ حَتّى يَجلِسَ عِندَ رَأسِهِ، فَيَقولَ: أيَّتُهَا النَّفسُ الطَّيِّبَةُ، اُخرُجي إلى مَغفِرَةٍ مِنَ اللّهِ ورِضوانٍ. [۳۳۰]
199. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بنده مؤمن، هر گاه در حال جدا شدن از دنيا و روى آوردن به آخرت باشد، فرشتگانى سپيدروى، چنان كه گويى چهره هايشان آفتاب درخشان است، از آسمان با كفنى از كفن هاى بهشت و حُنوطى از حنوط هاى بهشت نزد او فرود مى آيند و در فاصله يك چشم رس، نزدش مى نشينند. آن گاه ملك الموت مى آيد و كنار سر او مى نشيند و مى گويد: «اى نفْس پاك! به سوى آمرزش و رضوان خداوند، بيرون شو».
200. عنه صلى الله عليه و آله: الدُّنيا طالِبَةٌ ومَطلوبَةٌ، وَالآخِرَةُ طالِبَةٌ ومَطلوبَةٌ؛ فَمَن طَلَبَ الآخِرَةَ طَلَبَتهُ الدُّنيا حَتّى يَستوفِيَ مِنها رِزقَهُ، ومَن طَلَبَ الدُّنيا طَلَبَتهُ الآخِرَةُ حَتّى يَأتِيَهُ المَوتُ فَيَأخُذَهُ بَغتَةً. [۳۳۱]
200. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دنيا طالب است و مطلوب، و آخرت [نيز] طالب است و مطلوب. پس هر كس آخرت را طلب كند، دنيا در طلب او بر مى آيد تا او روزى اش را از آن به تمام و كمال دريافت كند؛ و هر كس دنيا را طلب كند، آخرت در طلب او بر مى آيد تا مرگ به سراغش آيد و ناگهان او را بگيرد.
201. عنه صلى الله عليه و آله: ألا إنَّ الدُّنيا وَالآخِرَةَ طالِبَتانِ ومَطلوبَتانِ؛ فَطالِبُ الآخِرَةِ تَطلُبُهُ الدُّنيا حَتّى يَستَكمِلَ رِزقَهُ، وطالِبُ الدُّنيا تَطلُبُهُ الآخِرَةُ حَتّى يَأخُذَ المَوتُ بِعُنُقِهِ. [۳۳۲]
201. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آگاه باشيد كه دنيا و آخرت، هر دو، طالب اند و مطلوب. دنيا، طالب آخرت را طلب مى كند تا اين كه او روزىِ خويش را به تمام و كمال دريافت نمايد؛ و [نيز] آخرت، در طلب طالب دنياست تا اين كه مرگ، گردن او را بگيرد.
202. عنه صلى الله عليه و آله: ما تَرَكَ عَبدٌ للّهِِ أمرا لا يَترُكُهُ إلّا للّهِِ تَعالى، إلّا عَوَّضَهُ اللّهُ مِنهُ ما هُوَ خَيرٌ لَهُ مِنهُ في دينِهِ ودُنياهُ. [۳۳۳]
202. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ بنده اى به خاطر خدا كارى [حرام و ناپسند] را ترك نكرد، مگر آن كه خداوند، چيزى را كه براى دين و دنياى او بهتر از آن است، به او عوض داد.
203. الإمام عليّ عليه السلام: لا يَترُكُ النّاسُ شَيئا مِن دُنياهُم لِاءِصلاحِ آخِرَتِهِم إلّا عَوَّضَهُمُ اللّهُ سُبحانَهُ خَيرا مِنهُ. [۳۳۴]
203. امام على عليه السلام: مردم، چيزى از دنيايشان را براى اصلاح آخـرتشان فرو نگذاشتند، مگر آن كه خداوند سبحان، بهتر از آن چيز را عوضشان داد.
204. عنه عليه السلام: ألا وإنَّهُ لا يَضُرُّكُم تَضييعُ شَيءٍ مِن دُنياكُم بَعدَ حِفظِكُم قائِمَةَ دينِكُم، ألا وإنَّهُ لا يَنفَعُكُم بَعدَ تَضييعِ دينِكُم شَيءٌ حافَظتُم عَليهِ مِن أمرِ دُنياكُم. [۳۳۵]
204. امام على عليه السلام: بدانيد كه با وجود حفظ بنيان دينتان، هر چه از دنيايتان از دست بدهيد، زيانى به شما نمى زند. بدانيد كه در صورت ضايع كردن دينتان، هر آنچه از دنيايتان حفظ كنيد، سودى به شما نمى رساند.
205. عنه عليه السلام: ألا وإنَّهُ لا يضُرُّكُم تَواضُعُ شَيءٍ مِن دُنياكُم بَعدَ حِفظِكُم وَصِيَّةَ اللّهِ وَالتَّقوى، ولا يَنفَعُكُم شَيءٌ حافَظتُم عَليهِ مِن أمرِ دُنياكُم بَعدَ تَضييعِ ما اُمِرتُم بِهِ مِنَ التَّقوى. [۳۳۶]
205. امام على عليه السلام: بدانيد كه با وجود پايبندى تان به سفارش خداوند و تقوا، فرو نهادن چيزى از دنيايتان، به شما زيانى نمى زند؛ و در صورت فرو نهادن تقوا كه بدان فرمان داده شده ايد، آنچه از امور دنيايتان حفظ كنيد، به شما سودى نمى رساند.
206. سعد السعود نقلاً عن الزَّبورِ: بَني آدَمَ رِهانَ [۳۳۷] المَوتِ! اِعمَلوا لِاخِرَتِكُم وَاشتَروها بِالدُّنيا، ولا تَكونوا كَقَومٍ أخَذوها لَهوا ولَعِبا، وَاعلَموا أنَّ مَن قارَضَني نَمَت بِضاعَتُهُ وتَوَفَّرَ رِبحُها، ومَن قارَضَ الشَّيطانَ [قُرِنَ] [۳۳۸] مَعَهُ. [۳۳۹]
206. سعد السعود ـ به نقل از زَبور ـ: فرزندان آدم! اى گروگان هاى مرگ! براى آخرتتان كار كنيد و آن را با دنيا بخريد، و چونان مردمانى نباشيد كه دنيا را وسيله سرگرمى و بازيچه گرفتند.
بدانيد كه هر كس به من قرض دهد، كالايش (سرمايه اش) رشد مى كند و سود آن فراوان مى شود؛ و هر كس به شيطان قرض دهد، با او قرين مى گردد.
207. الإمام عليّ عليه السلام: عَلَيكَ بِالآخِرَةِ تَأتِكَ الدُّنيا صاغِرَةً. [۳۴۰]
207. امام على عليه السلام: به آخرت چنگ در زن، دنيا خود، زبونانه نزد تو مى آيد.
208. عنه عليه السلام: طالِبُ الآخِرَةِ يُدرِكُ مِنها أمَلَهُ، ويَأتيهِ مِنَ الدُّنيا ما قُدِّرَ لَهُ. [۳۴۱]
208. امام على عليه السلام: طالب آخرت، به آرزوى خود از آن مى رسد و از دنيا هم آنچه برايش مقدّر شده، به او مى رسد.
209. عنه عليه السلام: إنَّكَ إن عَمِلتَ لِلآخِرَةِ فازَ قِدحُكَ [۳۴۲]. [۳۴۳]
209. امام على عليه السلام: تو اگر براى آخرت كار كنى، به نصيبت دست مى يابى.
210. عنه عليه السلام: من عَمِلَ لِلمَعادِ ظَفِرَ بِالسَّدادِ. [۳۴۴]
210. امام على عليه السلام: هر كه براى مَعاد كار كرد، به راه درست دست يافت.
211. عنه عليه السلام: مَن أصلَحَ المَعادَ ظَفِرَ بِالسَّدادِ. [۳۴۵]
211. امام على عليه السلام: هر كه مَعاد را آباد كرد، به راه درست دست يافت.
212. عنه عليه السلام: أربَحُ النّاسِ مَنِ اشتَرى بِالدُّنيا الآخِرَةَ. [۳۴۶]
212. امام على عليه السلام: سود كننده ترينِ مردم، كسى است كه آخرت را به دنيا خريد.
213. عنه عليه السلام: الرّابِحُ مَن باعَ العاجِلَةَ بِالآجِلَةِ. [۳۴۷]
213. امام على عليه السلام: سود بَرنده، كسى است كه اين جهان را با آن جهان، سودا كرد.
راجع: ص 392 (الآخرة / الفصل الثاني / آثار الإهتمام بالآخرة)
وص 420 (الفصل الثالث / آثار ذكر الآخرة).
ر. ك: ص 393 (آخرت / فصل دوم / آثار اهمّيت دادن به آخرت)
و ص 421 (فصل سوم / آثار ياد كردن آخرت).
4 / 3: ما يَعمُرُ الآخِرَةَ
4 / 3: آنچه آخرت را آباد مى كند
214. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لِكُلِّ خَرابٍ عِمارَةٌ، وعِمارَةُ الآخِرَةِ العَقلُ. [۳۴۸]
214. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر خرابى را آباد كننده اى است و آباد كننده آخرت، عقل است.
215. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أرادَ الآخِرَةَ فَليَدَع زينَةَ الحَياةِ الدُّنيا. [۳۴۹]
215. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس آخرت را مى خواهد، بايد زيور زندگى دنيا را رها كند.
216. عنه صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ أعِنّي عَلى ديني بِدُنيا، وعَلى آخِرَتي بَتَقوى. [۳۵۰]
216. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بار خدايا! مرا با دنيا به دينم، و با تقوا به آخرتم، كمك كن.
217. عنه صلى الله عليه و آله: مَن يَشتَهي كَرامَةَ الآخِرَةِ، يَدَع زينَةَ الدُّنيا. [۳۵۱]
217. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه كرامت آخرت را مى خواهد، زر و زيور دنيا را رها مى كند.
218. عنه صلى الله عليه و آله: لا تَنالونَ الآخِرَةَ إلّا بِتَركِكُمُ الدُّنيا وَالتَّعَرّي مِنها، اُوصيكُم أن تُحِبّوا ما أحَبَّ اللّهُ و تُبغِضوا ما أبغَضَ اللّهُ. [۳۵۲]
218. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به آخرت دست نمى يابيد، مگر با رها كردن [علاقه مندى تان به] دنيا و برهنه شدن از آن. به شما سفارش مى كنم كه دوست بداريد آنچه را خدا دوست مى دارد و دشمن بداريد آنچه را خدا دشمن مى دارد.
219. عنه صلى الله عليه و آله: إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا أغلَقَ عَلَيهِ اُمورَ الدُّنيا، وفَتَحَ لَهُ اُمورَ الآخِرَةِ. [۳۵۳]
219. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند، هر گاه بنده اى را دوست بدارد، امور دنيا را بر او مى بندد و امور آخرت را بر او مى گشايد.
220. الإمام عليّ عليه السلام: لا يُدرِكُ أحَدٌ رِفعَةَ الآخِرَةِ إلّا بِإِخلاصِ العَمَلِ، وتَقصيرِ الأَمَلِ، ولُزومِ التَّقوى. [۳۵۴]
220. امام على عليه السلام: هيچ كس به جايگاه رفيع آخرت نمى رسد، مگر با اخلاص در عمل، كوتاه كردن آرزو و در پيش گرفتن تقوا.
221. عنه عليه السلام: مَن عَمَرَ دارَ إقامَتِهِ فَهُوَ العاقِلُ. [۳۵۵]
221. امام على عليه السلام: كسى كه سراى اقامتش را آباد كند، خردمند است.
222. عنه عليه السلام: العاقِلُ مَن غَلَبَ هَواهُ ولَم يَبِع آخِرَتَهُ بِدُنياهُ. [۳۵۶]
222. امام على عليه السلام: خردمند، كسى است كه بر هوس خويش چيره شود و آخرتش را به دنيايش نفروشد.
223. عنه عليه السلام: العاقِلُ مَن هَجَرَ شَهوَتَهُ وباعَ دُنياهُ بِآخِرَتِهِ. [۳۵۷]
223. امام على عليه السلام: خردمند، كسى است كه از شهوتش دورى كند و دنيايش را به آخرتش بفروشد.
224. عنه عليه السلام: مَن لَم يُؤثِرِ الآخِرَةَ عَلَى الدُّنيا فَلا عَقلَ لَهُ. [۳۵۸]
224. امام على عليه السلام: كسى كه آخرت را بر دنيا ترجيح ندهد، از خِرَد، بى بهره است.
225. عنه عليه السلام: مَن أحَبَّ فَوزَ الآخِرَةِ فَعَلَيهِ بِالتَّقوى. [۳۵۹]
225. امام على عليه السلام: هر كس رسـتگارى آخـرت را دوسـت دارد، بـايد تقوا پيشه كند.
226. عنه عليه السلام: مَن سَعى لِدارِ إقامَتِهِ، خَلُصَ عَمَلُهُ وكَثُرَ وَجَلُهُ. [۳۶۰]
226. امام على عليه السلام: كسى كه براى سراى اقامتش بكوشد، عملش خالص مى گردد و بيمش فزونى مى گيرد.
227. عنه عليه السلام: مَن سَلِمَ مِنَ المَعاصي عَمَلُهُ، بَلَغَ مِنَ الآخِرَةِ أمَلَهُ. [۳۶۱]
227. امام على عليه السلام: هر كس اعمالش از معصيت به سلامت مانَد، به آرزويش از آخرت، دست مى يابد.
228. عنه عليه السلام: أسعَدُ النّاسِ بِالدُّنيا التّارِكُ لَها، وأسعَدُهُم بِالآخِرَةِ العامِلُ لَها. [۳۶۲]
228. امام على عليه السلام: كام رواترينِ مردم از دنيا، كسى است كه آن را رها مى كند؛ و كام رواترينِ مردم از آخرت، كسى است كه براى آن، كار مى كند.
229. عنه عليه السلام: إن رَغِبتُم فِي الفَوزِ وكَرامَةِ الآخِرَةِ، فَخُذوا مِنَ الفَناءِ لِلبَقاءِ. [۳۶۳]
229. امام على عليه السلام: اگر خواهان رستگارى و عزّتمندىِ آخرت هستيد، از اين سراى فانى، براى سراى باقى [، توشه] برگيريد.
230. عنه عليه السلام: عَوِّد نَفسَكَ فِعلَ المَكارِمِ وتَحَمُّلَ أعباءِ المَغارِمِ؛ تَشرُف نَفسُكَ، وتُعمَر آخِرَتُكَ، ويَكثُر حامِدوكَ. [۳۶۴]
230. امام على عليه السلام: خود را به پايبندى به ارزش هاى اخلاقى و به دوش كشيدن بار غرامت ها و بدهى ها[ى ديگران و پرداختن از طرف آنها] عادت بده تا جانت شريف گردد و آخرتت آباد شود و ستايندگانت فزونى گيرند.
231. عنه عليه السلام: أوفَرُ النّاسِ حَظّا مِنَ الآخِرَةِ، أقَلُّهُم حَظّا مِنَ الدُّنيا. [۳۶۵]
231. امام على عليه السلام: پربهره ترينِ مردم از آخرت، آنان اند كه از دنيا كم بهره تر باشند.
232. عنه عليه السلام: حَصِّلُوا الآخِرَةَ بِتَركِ الدُّنيا، ولا تُحَصِّلوا بِتَركِ الدّينِ الدُّنيا. [۳۶۶]
232. امام على عليه السلام: با ترك [علاقه مندى به] دنيا، آخرت را تحصيل كنيد و با ترك دين، دنيا را تحصيل نكنيد.
233. عنه عليه السلام: مَن رَغِبَ في نَعيمِ الآخِرَةِ قَنَعَ بِيَسيرِ الدُّنيا. [۳۶۷]
233. امام على عليه السلام: كسى كه به نعمت هاى آخرت راغب باشد، به اندكِ دنيا قناعت مى ورزد.
234. عنه عليه السلام: مَن أيقَنَ بِالآخِرَةِ سَلا [۳۶۸] عَنِ الدُّنيا. [۳۶۹]
234. امام على عليه السلام: كسى كه به آخرت يقين داشته باشد، دنيا را فراموش مى كند.
235. عنه عليه السلام: مَن أيقَنَ بِالآخِرَةِ أعرَضَ عَنِ الدُّنيا. [۳۷۰]
235. امام على عليه السلام: كسى كه به آخرت يقين داشته باشد، از دنيا روى مى گرداند.
236. عنه عليه السلام: ذِلَّ في نَفسِكَ وعِزَّ في دينِكَ، وصُن آخِرَتَكَ وَابذُل دُنياكَ. [۳۷۱]
236. امام على عليه السلام: در نَفْسَت خوار و در دينَت عزيز باش و آخرتت را حفظ كن و دنيايت را ببخش.
237. عنه عليه السلام: كَيفَ يَعمَلُ لِلآخِرَةِ المَشغولُ بِالدُّنيا؟! [۳۷۲]
237. امام على عليه السلام: كسى كه سرگرم دنياست، چگونه براى آخرت كار كند؟!
238. عنه عليه السلام: صَلاحُ الآخِرَةِ رَفضُ الدُّنيا. [۳۷۳]
238. امام على عليه السلام: ساختن (آباد كردن) آخرت، در گرو رها كردن دنياست.
239. عنه عليه السلام: لا يُدرِكُ أحَدٌ ما يُريدُ مِنَ الآخِرَةِ إلّا بِتَركِ ما يَشتَهي مِنَ الدُّنيا. [۳۷۴]
239. امام على عليه السلام: هيچ كس به آنچه از آخرت مى خواهد، نمى رسد، مگر با رها كردن آنچه از دنيا مى خواهد.
240. عنه عليه السلام: مَن أحَبَّ الدّارَ الباقِيَةَ، لَهِيَ [۳۷۵] عَنِ اللَّذّاتِ. [۳۷۶]
240. امام على عليه السلام: هر كه سراى ماندگار را دوست دارد، از لذّت ها روى مى گرداند.
241. إرشاد القلوب عن سويد بن غفلة: دَخَلتُ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام بَعدَما بويِعَ بِالخِلافَةِ، وهُوَ جالِسٌ عَلى حَصيرٍ صَغيرٍ لَيسَ فِي البَيتِ غَيرُهُ، فَقُلتُ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، بِيَدِكَ بَيتُ المالِ ولَستُ أرى فِي بَيتِكَ شَيئا مِمّا يَحتاجُ إلَيهِ البَيتُ!
فَقالَ: يَابنَ غَفلَةَ، إنَّ اللَّبيبَ لايَتَأثَّثُ في دارِ النُّقلَةِ، ولَنا دارٌ قَد نَقَلنا إلَيها خَيرَ مَتاعِنا، وإنّا عَن قَليلٍ إلَيها صائِرونَ. [۳۷۷]
241. إرشاد القلوبـ به نقل از سويد بن غفله ـ: پس از آن كه با امير مؤمنان عليه السلام بيعت خلافت شد، بر ايشان وارد شدم. بر بورياى كوچكى نشسته بود و جز آن، چيزى در اتاق نبود. گفتم: اى امير مؤمنان! بيت المال در اختيار شماست و من در اتاق شما از آنچه يك اتاق به آن نياز دارد، چيزى نمى بينم!
فرمود: «اى پسر غفله! خردمند، براى سرايى كه بايد از آن منتقل شود، اثاثْ تهيّه نمى كند. ما را سرايى است كه بهترين كالاى خويش را بدان جا انتقال داده ايم و خود نيز به زودى ره سپار آن خواهيم شد».
242. الإمام الكاظم عليه السلام ـ لِـهِشامِ بنِ الحَكَمِ ـ: يا هِشامُ، إنَّ المَسيحَ عليه السلام قالَ لِلحَوارِيّينَ: ... يا عَبيدَ الدُّنيا، بِحَقٍّ أقولُ لَكُم: لا تُدرِكونَ شَرَفَ الآخِرَةِ إلّا بِتَركِ ما تُحِبّونَ، فَلا تُنظِروا بِالتَّوبَةِ غَدا؛ فَإِنَّ دونَ غَدٍ يَوما ولَيلَةً و قَضاءَ اللّهِ فيهِما يَغدو و يَروحُ. [۳۷۸]
242. امام كاظم عليه السلام ـ خطاب به هشام بن حَكَم ـ: اى هشام! مسيح عليه السلام به حواريان فرمود: «... اى بندگان دنيا! حقيقتى را به شما بگويم: به شرافت آخرت نمى رسيد، مگر با وا نهادن آنچه دوست مى داريد. پس، كار توبه را به فردا ميفكنيد؛ زيرا قبل از فردا[ىِ قيامت]، روز و شبى است و قضاى (حُكم) خداوند در آن روز و شب، آمد و شد مى كند».
243. عيسى عليه السلام: مِن خُبثِ الدُّنيا أنَّ اللّهَ عُصِيَ فيها، وأنَّ الآخِرَةَ لا تُنالُ إلّا بِتَركِها. [۳۷۹]
243. عيسى عليه السلام: از پليدى دنيا، اين است كه خداوند در آن معصيت مى شود، و آخرت به دست نمى آيد، مگر با ترك دنيا.
244. عنه عليه السلام ـ مِن مَواعِظِهِ فِي الإِنجيلِ وغَيرِهِ ـ: بِحَقٍّ أقولُ لَكُم يا عَبيدَ الدُّنيا، كَيفَ يُدرِكُ الآخِرَةَ مَن لا تَنقُصُ شَهوَتُهُ مِنَ الدُّنيا ولا تَنقَطِعُ مِنها رَغبَتُهُ؟ [۳۸۰]
244. عيسى عليه السلام ـ از اندرزهايش در انجيل و جز آن ـ: حقيقتى را به شما بگويم: اى بندگان دنيا! كسى كه دنياخواهىِ او كم نمى شود و رشته رغبتش به دنيا قطع نمى گردد، چگونه به آخرت دست يابد؟!
4 / 4: ما يُخَرِّبُ الآخِرَةَ
4 / 4: آنچه آخرت را ويران مى كند
الكتاب
«فَأَمَّا مَن طَغَى * وَ ءَاثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِىَ الْمَأْوَى ». [۳۸۱]
«امّا هر كه طغيان كرد و زندگى دنيوى را برگزيد، پس جايگاه او همان آتش است».
«وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُواْ عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِى حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ [۳۸۲] بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِى الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ ». [۳۸۳]
«و روزى كه آنانى كه كفر ورزيده اند، بر آتش عرضه مى شوند، [به آنان مى گويند:] نعمت هاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان صرف كرديد و از آنها برخوردار شديد. پس امروز به سزاى آن كه در زمين، به ناحق سركشى مى نموديد و به سبب اين كه نافرمانى مى كرديد، به عذاب خفّت آور، كيفر داده مى شويد».
«مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَ هُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الْاخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَ بَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ». [۳۸۴]
«كسانى كه زندگى دنيا و زيور آن را بخواهند، [جزاى] كارهايشان را در آن به طور كامل به آنها مى دهيم و به آنان در آن جا كم داده نخواهد شد. اينان، كسانى هستند كه در آخرت، جز آتش برايشان نخواهد بود و آنچه در آن جا (دنيا) كرده اند، به هدر رفته و آنچه انجام مى داده اند، باطل گرديده است».
الحديث
245. رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ في وَصاياهُ لِابنِ مَسعودٍ ـ: يَابنَ مَسعودٍ... اِتَّقِ اللّهَ فِي السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ... فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ: «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ » [۳۸۵]. ولا تُؤثِرَنَّ الحَياةَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ بِاللَّذّاتِ وَالشَّهَواتِ؛ فَإِنَّهُ تَعالى يَقولُ في كِتابِهِ: «فَأَمَّا مَن طَغَى * وَ ءَاثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِىَ الْمَأْوَى» يَعنِي الدُّنيا المَلعونَةَ، وَالمَلعونَ ما فيها إلّا ما كانَ للّهِِ. [۳۸۶]
245. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در سفارش هايش به ابن مسعود ـ: اى پسر مسعود!... در نهان و آشكار از خدا بترس...؛ زيرا خداى متعال مى فرمايد: «و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو بهشت است» و با در پيش گرفتن لذّات و شهوات، زندگى دنيا را بر آخرت بر مگزين؛ زيرا خداى متعال در كتابش مى فرمايد: «و امّا هر كه طغيان كرد و زندگى دنيوى را برگزيد، پس جايگاه او، همان آتش است». مقصود، دنياى لعنت شده است. هر آنچه در دنياست، لعنت شده است، مگر آنچه براى خدا باشد.
246. عنه صلى الله عليه و آلهـ لعليٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ، مَن عَرَضَت لَهُ دُنياهُ وآخِرَتُهُ فَاختارَ الآخِرَةَ وتَرَكَ الدُّنيا فَلَهُ الجَنَّةُ، ومَن أخَذَ الدُّنيا استِخفافا بِآخِرَتِهِ فَلَهُ النّارُ. [۳۸۷]
246. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ خطاب به على عليه السلام ـ: اى على! هر كس دنيا و آخرت برايش پيش آيد (بر سر دو راهىِ دنيا و آخرت قرار گيرد) و آخرت را برگزيند و دنيا را وا نهد، بهشت، از آنِ اوست؛ و هر كس، از روى سبك شمردن آخرتش، دنيا را برگيرد، آتش، از آنِ اوست.
247. عنه صلى الله عليه و آله: ألا ومَن عَرَضَت لَهُ دُنيا وآخِرَةٌ فَاختارَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ لَقِيَ اللّهَ يَومَ القِيامَةِ ولَيسَت لَهُ حَسَنَةٌ يَتَّقي بِهَا النّارَ، ومَنِ اختارَ الآخِرَةَ عَلَى الدُّنيا وتَرَكَ الدُّنيا رَضِيَ اللّهُ عَنهُ وغَفَرَ لَهُ مَساوِئَ عَمَلِهِ. [۳۸۸]
247. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدانيد كه هر كس، امرى دنيوى و اخروى برايش پيش آيد و او دنيا را بر آخرت برگزيند، روز قيامت در حالى خداوند را ملاقات مى كند كه براى وى حسنه اى نيست كه به واسطه آن، خود را از آتش نگه بدارد؛ و هر كس آخرت را بر دنيا برگزيند و دنيا را وا گذارَد، خداوند از او خشنود مى گردد و اعمال بدش را مى آمرزد.
248. الإمام عليّ عليه السلام: زِيادَةُ الدُّنيا تُفسِدُ الآخِرَةَ. [۳۸۹]
248. امام على عليه السلام: فزونى دنيا، آخرت را تباه مى كند.
249. عنه عليه السلام: مَن رَضِيَ بِالدُّنيا فاتَتهُ الآخِرَةُ. [۳۹۰]
249. امام على عليه السلام: كسى كه به دنيا رضايت بدهد، آخرت از دستش مى رود.
250. عنه عليه السلام: ما ظَفِرَ بِالآخِرَةِ مَن كانَتِ الدُّنيا مَطلَبَهُ. [۳۹۱]
250. امام على عليه السلام: كسى كه دنيا مقصود او باشد، به آخرت دست نمى يابد.
251. عنه عليه السلام: ما زادَ فِي الدُّنيا نَقَصَ فِي الآخِرَةِ. [۳۹۲]
251. امام على عليه السلام: آنچه بر دنيا بيفزايد، از آخرت مى كاهد.
252. عنه عليه السلام: حَلاوَةُ الدُّنيا توجِبُ مَرارَةَ الآخِرَةِ وسوءَ العُقبى. [۳۹۳]
252. امام على عليه السلام: شيرينى دنيا، موجب تلخى آخرت و بدىِ عاقبت مى شود.
253. عنه عليه السلام: إنَّ مَن كانَتِ العاجِلَةُ أملَكَ بِهِ مِنَ الآجِلَةِ واُمورُ الدّنيا أغلَبَ عَلَيهِ مِن اُمورِ الآخِرَةِ، فَقَد باعَ الباقِيَ بِالفاني وتَعَوَّضَ البائِدَ عَنِ الخالِدِ، وأهلَكَ نَفسَهُ ورَضِيَ لَها بِالحائِلِ [۳۹۴] الزّائِلِ، ونَكَبَ [۳۹۵] بِها عَن نَهجِ [۳۹۶] السَّبيلِ. [۳۹۷]
253. امام على عليه السلام: كسى كه اين جهان، بيشتر مالك او باشد تا آن جهان، و امور دنيا بر او چيره تر باشد تا امور آخرت، هر آينه پايدار را به ناپايدار فروخته و جاويدان را با نيست شونده عوض كرده و خويشتن را به هلاكت در افكنده و به دگرگون شونده از ميان رونده، رضايت داده و از راه روشن، به در گشته است.
254. عنه عليه السلام: مَن عَبَدَ الدُّنيا وآثَرَها عَلَى الآخِرَةِ استَوخَمَ [۳۹۸] العاقِبَةَ. [۳۹۹]
254. امام على عليه السلام: هر كس بنده دنيا شود و آن را بر آخرت برگزيند، عاقبت [و مَعاد خويش] را ناگوار كرده است.
255. الإمام زين العابدين عليه السلام: ما آثَرَ قَومٌ قَطُّ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ، إلّا ساءَ مُنقَلَبُهُم وساءَ مَصيرُهُم. [۴۰۰]
255. امام زين العابدين عليه السلام: هرگز مردمى دنيا را بر آخرت ترجيح ندادند، مگر آن كه بازگشتگاه و عاقبتشان بد شد.
الفصل الخامس: تجارة الآخرة
فصل پنجم: سوداى آخرت
5 / 1: الحَثُّ عَلى تِجارَةِ الآخِرَةِ
5 / 1: تشويق به سوداى آخرت
الكتاب
«إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَاةَ وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ ». [۴۰۱]
«كسانى كه كتاب خدا را مى خوانند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه روزى شان كرده ايم، پنهانى و آشكارا انفاق مى كنند، به سودايى اميد بسته اند كه هرگز كساد نمى شود».
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ». [۴۰۲]
«همانا خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اين كه بهشت براى آنان باشد، خريده است».
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ». [۴۰۳]
«و از ميان مردم، كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى فروشد، و خدا به بندگان، مهربان است».
«فَلْيُقَاتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْاخِرَةِ وَمَن يُقَاتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا ». [۴۰۴]
«پس بايد كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت سودا مى كنند، در راه خدا بجنگند، و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود، به زودى، مُزدى بزرگ به او خواهيم داد».
«رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ». [۴۰۵]
«مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زكات، غافل نمى سازد و از روزى كه در آن، دل ها و ديده ها دگرگون مى شود، مى هراسند».
الحديث
256. رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ في مَوعِظَتِهِ لِابنِ مَسعودٍ ـ: يَابنَ مَسعودٍ، وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ نَبِيّا، إنَّ مَن يَدَعِ الدُّنيا ويُقبِل عَلى تِجارَةِ الآخِرَةِ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَتَّجِرُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَتِهِ ويُربِحُ اللّهُ تِجارَتَهُ، يَقولُ اللّهُ تَعالى: «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ». [۴۰۶]
256. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در اندرز ايشان به ابن مسعود ـ: اى پسر مسعود! سوگند به آن كه مرا به حق به پيامبرى برگزيد، كسى كه دنيا را وا نهد و به سوداى آخرت روى آورد، خداوند متعال از پس سوداگرى اش، براى او تجارت مى كند و سوداگرى اش را سودآور مى گرداند. خداى متعال مى فرمايد: «مردانى كه نه تجارتى و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زكات، غافل نمى سازد و از روزى كه در آن، دل ها و ديده ها دگرگون مى شود، مى هراسند».
257. سعد السعود نقلاً عن الزَّبور: يا داوُدُ، مَن تاجَرَني فَهُوَ أربَحُ المَتاجِرِ. [۴۰۷]
257. سعد السعود ـ به نقل از زَبور ـ: اى داوود! كسى كه با من سودا كند، سوداى او سودآورترينِ تجارت هاست.
258. المعجم الكبير عن معاذ بن جبل: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: يا أيُّهَا النّاسُ، اِتَّخِذوا تَقوَى اللّهِ تِجارَةً يَأتِكُمُ [۴۰۸]
الرِّزقُ بِلا بِضاعَةٍ ولا تِجارَةٍ، ثُمَّ قَرَأَ: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ » [۴۰۹]. [۴۱۰]
258. المعجم الكبيرـ به نقل از معاذ بن جبل ـ: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد: «هان، اى مردم! پروامندى از خدا را تجارت بگيريد تا بى هيچ كالا و تجارتى، به شما روزى برسد». ايشان سپس اين آيه را خواند: «و هر كس از خدا پروا كند، خدا براى او برون شُدى قرار مى دهد و از جايى كه گمان نمى برد، روزى اش مى دهد».
259. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ تَعالى: وعِزَّتي وجَلالي وعَظَمَتي وقُدرَتي وعَلائي وَارتِفاعِ مَكاني، لايُؤثِرُ عَبدٌ هَوايَ عَلى هَواهُ إلّا جَعَلتُ غِناهُ في نَفسِهِ، وكَفَيتُهُ هَمَّهُ، وكَفَفتُ عَلَيهِ ضَيعَتَهُ، وضَمَّنتُ السَّماواتِ وَالأَرضَ رِزقَهُ، وكُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ كُلِّ تاجِرٍ. [۴۱۱]
259. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى متعال مى فرمايد: «به عزّت و جلالم و عظمت و قدرتم و بلندى و رفعت مقامم سوگند، هيچ بنده اى دلخواه مرا بر دلخواه خودش ترجيح نمى دهد، مگر آن كه جانش را بى نياز مى گردانم و خواستش را بر مى آورم و مَعاش او را سامان مى بخشم و آسمان ها و زمين را ضامن روزىِ او مى گردانم و از پس تجارت هر تاجرى، هواى او را دارم».
260. عنه صلى الله عليه و آله: منَ خافَ أدلَجَ [۴۱۲]، ومَن أدلَجَ بَلَغَ المَنزِلَ، ألا إنَّ سِلعَةَ اللّهِ غالِيَةٌ، ألا إنَّ سِلعَةَ اللّهِ الجَنَّةُ. [۴۱۳]
260. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن كه ترسيد، سرِ شب راه پيمود و آن كه سرِ شب راه پيمود، به منزل رسيد. بدانيد كه كالاى خدا گران است. بدانيد كه كالاى خدا بهشت است.
261. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أحَبَّ دُنياهُ أضَرَّ بِآخِرَتِهِ، ومَن أحَبَّ آخِرَتَهُ أضَرَّ بِدُنياهُ، فَآثِروا ما يَبقى عَلى ما يَفنى. [۴۱۴]
261. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه دنيا را دوست داشت، به آخرتش زيان زد، و هر كه آخرتش را دوست داشت، به دنيايش زيان زد. پس آنچه را كه ماندنى است، بر آنچه فانى است، برگزينيد.
262. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ في طَلَبِ الدُّنيا إضرارا بِالآخِرَةِ، وفي طَلَبِ الآخِرَةِ إضرارا بِالدُّنيا، فَأَضِرّوا بِالدُّنيا فَإِنَّها أولى بِالإِضرارِ. [۴۱۵]
262. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در دنياطلبى، زيان هايى براى آخرت است و در آخرت طلبى، زيان هايى براى دنياست. پس به دنيا زيان بزنيد كه آن به زيان زدن، سزاوارتر است.
263. الإمام عليّ عليه السلام: مَن تاجَرَ اللّهَ رَبِحَ. [۴۱۶]
263. امام على عليه السلام: آن كه با خدا سودا كرد، سود بُرد.
264. عنه عليه السلام: تاجِرِ اللّهَ تَربَح. [۴۱۷]
264. امام على عليه السلام: با خدا سودا كن تا سود برى.
265. عنه عليه السلام ـ في وَصفِ المُتَّقينَ ـ: صَبَروا أيّاما قَصيرَةً أعقَبَتهُم راحَةً طَويلَةً، تِجارَةٌ مُربِحَةٌ يَسَّرَها لَهُم رَبُّهُم. [۴۱۸]
265. امام على عليه السلام ـ در توصيف تقواپيشگان ـ: چند روزى كوتاه، شكيبايى كردند و در پى آن، به آسايش طولانى دست يافتند؛ سودايى سودآور كه پروردگارشان برايشان فراهم آورد.
266. عنه عليه السلام: إنّي لَم أرَ مِثلَ الجَنَّةِ نامَ طالِبُها، ولا كَالنّارِ نامَ هارِبُها، ولا أكثَرَ مُكتَسِبا مِمَّن كَسَبَهُ اليَوم [۴۱۹] تُذخَرُ فيهِ الذَّخائِرُ وتُبلى فيهِ السَّرائِرُ. [۴۲۰]
266. امام على عليه السلام: چيزى چون بهشت نديدم كه طالب آن خفته باشد؛ و چيزى همانند آتش نديدم كه گريزانِ از آن، در خواب رفته باشد؛ و سود بَرنده تر از كسى نديدم كه براى روزى كسب كرده كه در آن روز، اندوخته ها اندوخته مى شود و نهان ها آشكار مى گردد.
267. عنه عليه السلام: بيعوا ما يَفنى بِما يَبقى، وتَعَوَّضوا بِنَعيمِ الآخِرَةِ عَن شَقاءِ الدُّنيا. [۴۲۱]
267. امام على عليه السلام: آنچه را از بين مى رود، به آنچه مى ماند، بفروشيد و سختى دنيا را با [ناز و] نعمت آخرت، عوض كنيد.
268. عنه عليه السلام: كونوا مِمَّن عَرَفَ فَناءَ الدُّنيا فَزَهَدَ فيها، وعَلِمَ بَقاءَ الآخِرَةِ فَعَمِلَ لَها. [۴۲۲]
268. امام على عليه السلام: از كسانى باشيد كه دانست دنيا فانى است و بِدان زُهد ورزيد، و دريافت كه آخرت، باقى است و براى آن كار كرد.
269. عنه عليه السلام: اِعلَموا أنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنيا وزادَ فِي الآخِرَةِ خَيرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الآخِرَةِ وزادَ فِي الدُّنيا، فَكَم مِن مَنقوصٍ رابِـحٍ ومَزيدٍ خاسِرٍ. [۴۲۳]
269. امام على عليه السلام: بدانيد كه آنچه از دنيا مى كاهد و به آخرت مى افزايد، بهتر است از آنچه از آخرت مى كاهد و به دنيا مى افزايد؛ زيرا چه بسيار اندكى كه سود كرد و [چه بسيار] افزونى كه زيان كرد!
270. عنه عليه السلام: ألا حُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُّماظَةَ [۴۲۴] لِأَهلِها؟! إنَّهُ لَيسَ لِأَنفُسِكُم ثَمَنٌ إلَا الجَنَّةَ؛ فَلا تَبيعوها إلّا بِها. [۴۲۵]
270. امام على عليه السلام: آيا آزاده اى يافت نمى شود كه اين ته مانده غذا در دهان را براى كسى كه در خورِ آن است، وا نهد؟ [۴۲۶] به راستى كه جان هاى شما را بهايى جز بهشت نيست. پس آنها را جز به بهشت مفروشيد.
271. عنه عليه السلام: إنَّ مَن باعَ نَفسَهُ بِغَيرِ الجَنَّةِ فَقَد عَظُمَت عَلَيهِ المِحنَةُ. [۴۲۷]
271. امام على عليه السلام: هر كس خود را به چيزى جز بهشت بفروشد، رنج بسيار مى كشد.
272. عنه عليه السلام: ألا إنَّهُ قَد أدبَرَ مِنَ الدُّنيا ما كانَ مُقبِلاً وأقبَلَ مِنها ما كانَ مُدبِرا، وأزمَعَ [۴۲۸] التَّرحالَ عِبادُ اللّهِ الأَخيارُ، وباعوا قَليلاً مِنَ الدُّنيا لايَبقى بِكَثيرٍ مِنَ الآخِرَةِ لا يَفنى. [۴۲۹]
272. امام على عليه السلام: آگاه باشيد كه آنچه از دنيا روى آورده بود، پشت كرده و آنچه از آن پشت كرده بود، روى آورده است و بندگان نيك خدا، بار كوچيدن بر بستند و اين دنياى اندكِ نامانا را به بسيارِ آخرتِ مانا فروختند.
273. عنه عليه السلام ـ في يَومِ صِفّينَ ـ: أ لا رَجُلٌ يَشري نَفسَهُ للّهِِ ويَبيعُ دُنياهُ بِآخِرَتِهِ؟ [۴۳۰]
273. امام على عليه السلام ـ در روز صفّين ـ: آيا مردى نيست كه جان خويش را به خدا بفروشد و آخرتش را به دنيايش بخرد؟
274. عنه عليه السلام: الدُّنيا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ، وَالنّاسُ فيها رَجُلانِ: رَجُلٌ باعَ فيها نَفسَهُ فَأَوبَقَها [۴۳۱] ورَجُلٌ ابتاعَ نَفسَهُ فَأَعتَقَها. [۴۳۲]
274. امام على عليه السلام: دنيا سراى گذر است، نه سراى ماندن. و مردم در آن، دو دسته اند: يكى آن كه در دنيا جان خود را فروخت و آن را به هلاكت ( / اسارت) در افكند، و ديگرى آن كه جانش را خريد و آن را آزاد كرد.
275. عنه عليه السلام: لَيسَ مَنِ ابتاعَ نَفسَهُ فَأَعتَقَها كَمَن باعَ نَفسَهُ فَأَوبَقَها. [۴۳۳]
275. امام على عليه السلام: آن كه جان خويش را خريد و آزادش ساخت، همانند آن كسى نيست كه جانش را فروخت و به هلاكتش افكند ( / اسير و خوارش كرد).
276. عنه عليه السلام: الرّابِـحُ مَن باعَ الدُّنيا بِالآخِرَةِ، وَاستَبدَلَ بِالآجِلَةِ عَنِ العاجِلَةِ. [۴۳۴]
276. امام على عليه السلام: سود برنده، كسى است كه دنيا را به آخرت فروخت و اين جهان را با آن جهان، عوض كرد.
277. عنه عليه السلام: بِضاعَةُ الآخِرَةِ كاسِدَةٌ [۴۳۵]، فَاستَكثِر مِنها في أوانِ كَسادِها. [۴۳۶]
277. امام على عليه السلام: [بازارِ] كالاى آخرت، كساد است. پس در زمان كساد آن، از اين كالا بسيار فراهم آور.
278. عنه عليه السلام: مَنِ اتَّخَذَ طاعَةَ اللّهِ بِضاعةً أتَتهُ الأَرباحُ مِن غَيرِ تِجارَةٍ. [۴۳۷]
278. امام على عليه السلام: كسى كه طاعت خدا را كالا (سرمايه تجارت) قرار دهد، بى آن كه تجارتى كند، سودها به سوى او سرازير مى شوند.
279. عنه عليه السلام: لا رِبحَ كَالثَّوابِ. [۴۳۸]
279. امام على عليه السلام: هيچ سودى چون ثواب نيست.
280. عنه عليه السلام: اِكتِسابُ الثَّوابِ أفضَلُ الأَرباحِ، وَالإِقبالُ عَلَى اللّهِ رَأسُ النَّجاحِ. [۴۳۹]
280. امام على عليه السلام: كسب كردن ثواب، برترين سود است، و روى آوردن به خدا، اساس كاميابى است.
281. عنه عليه السلام: اِكتِسابُ الحَسَناتِ مِن أفضَلِ المَكاسِبِ. [۴۴۰]
281. امام على عليه السلام: كسب كردن حسنات، از برترين درآمدهاست.
282. عنه عليه السلام: الدُّنيا دارُ صِدقٍ لِمَن عَرَفَها، ومِضمارُ الخَلاصِ لِمَن تَزَوَّدَ مِنها، هِيَ مَهبَطُ وَحيِ اللّهِ ومَتجَرُ أولِيائِهِ، اتَّجَروا فَربِحُوا الجَنَّةَ. [۴۴۱]
282. امام على عليه السلام: دنيا سراى راستى است براى آن كس كه آن را شناخت، و ميدان رهايى است براى آن كس كه از آن توشه برداشت. دنيا فرودگاه وحى خداوند و تجارت خانه اولياى اوست. [آنان] تجارت كردند و بهشت را سود بردند.
283. عنه عليه السلام: الرّابِـحُ مَن باعَ العاجِلَةَ بِالآجِلَةِ. [۴۴۲]
283. امام على عليه السلام: سود برنده، كسى است كه اين جهان را به آن جهان فروخت.
284. عنه عليه السلام: مَنِ ابتاعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ رَبِحَهُما. [۴۴۳]
284. امام على عليه السلام: كسى كه آخرتش را با دنيايش بخرد، هر دو را سود مى برد.
285. عنه عليه السلام: صُن دينَكَ بِدُنياكَ تَربَحهُما، ولا تَصُن دُنياكَ بِدينِكَ فَتَخسَرهُما. [۴۴۴]
285. امام على عليه السلام: دينت را با دنيايت نگه دار تا هر دو را سود ببرى، و دينت را ابزار نگهدارى دنيايت قرار مده كه هر دو را از كف مى دهى.
286. الإمام زين العابدين عليه السلام: مَن تَعزّى عَنِ الدُّنيا بِثَوابِ الآخِرَةِ فَقَد تَعزّى عَن حَقيرٍ بِخَطيرٍ، وأعظَمُ مِن ذلِكَ مَن عَدَّ فائِتَها سَلامَةً نالَها وغَنيمَةً أُعينَ عَلَيها. [۴۴۵]
286. امام زين العابدين عليه السلام: كسى كه به خاطر ثواب آخرت، در برابر [از دست دادن] دنيا شكيبايى ورزد، هر آينه به خاطر امر مهمّى، در برابر چيزى حقير، شكيبايى ورزيده است. از اين مهم تر، كسى است كه آنچه را از دنيا از دستش رفته، سلامتى مى داند كه به آن دست يافته و غنيمتى مى شمارد كه براى [به دست آوردن] آن، يارى شده است.
287. عنه عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: اللّهُمَّ ومَتى وَقَفنا بَينَ نَقصَينِ في دينٍ أو دُنيا فَأَوقِعِ النَّقصَ بِأَسرَعِهِما فَناءً، وَاجعَلِ التَّوبَةَ في أطوَلِهِما بَقاءً. وإذا هَمَمنا بِهَمَّينِ يُرضيكَ أحَدُهُما عَنّا ويُسخِطُكَ الآخَرُ عَلَينا، فَمِل بِنا إلى ما يُرضيكَ عَنّا، وأوهِن قُوَّتَنا عَمّا يُسخِطُكَ عَلَينا، ولا تُخَلِّ في ذلِكَ بَينَ نُفوسِنا وَاختِيارِها؛ فَإِنَّها مُختارَةٌ لِلباطِلِ إلّا ما وَفَّقتَ، أمّارَةٌ بِالسّوءِ إلّا ما رَحِمتَ. [۴۴۶]
287. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ: بار خدايا! هر گاه ميان دو نقصان، يكى در دين و يكى در دنيا، قرار گرفتيم، نقصان را در همانى قرار بده كه زودگذرتر است و توبه را در همانى قرار بده كه ماندگارتر است، و هر گاه ميان دو خواست قرار گرفتيم كه يكى از آن دو، تو را از ما خشنود مى سازد و آن ديگرى، تو را بر ما خشمگين مى نمايد، ما را به آنى متمايل گردان كه تو را از ما خشنود مى سازد و نيروى ما را به آن يك كه تو را بر ما خشمگين مى نمايد، سست بگردان و در آن، ما را به اختيار خودمان وا مگذار؛ زيرا نفْس هاى ما، اگر توفيق خود را يارشان نگردانى، باطل را بر مى گزينند و در صورتى كه تو رحم نكنى، به بدى فرمان مى دهند.
288. عنه عليه السلام ـ في مُناجاةِ العارِفينَ ـ: إلهي فَاجعَلنا مِنَ الَّذينَ تَوَشَّحَت [۴۴۷] أشجارُ الشَّوقِ إلَيكَ في حَدائِقِ صُدورِهِم... وَاستَقَرَّ بِإِدراكِ السُّؤولِ ونَيلِ المَأمولِ قَرارُهُم، ورَبِحَت في بَيعِ الدُّنيا بِالآخِرَةِ تِجارَتُهُم. [۴۴۸]
288. امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجاة العارفين ـ: معبود من! ما را از كسانى قرار بده كه باغ هاى سينه هاى آنان، كمربند مرصّع نشانِ شوقِ به تو را بر كمر بسته اند [۴۴۹]... و نهادِ آنان با رسيدن به خواسته شان و نِيل به آرزويشان آرام گرفته است و با فروختن دنيا به آخرت، تجارتى سودآور كرده اند.
289. عنه عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ في وَداعِ شَهرِ رَمَضانَ ـ: وأنتَ الَّذي زِدتَ فِي السَّومِ عَلى نَفسِكَ لِعِبادِكَ، تُريدُ رِبحَهُم في مُتاجَرَتِهِم لَكَ وفَوزَهُم بِالوِفادَةِ عَلَيكَ وَالزِّيادَةِ مِنكَ فَقُلتَ تَبارَكَ اسمُكَ وتَعالَيتَ: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا» [۴۵۰] وقُلتَ: «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّاْئَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ » [۴۵۱] وما أنزَلتَ مِن نَظائِرِهِنَّ فِي القُرآنِ مِن تَضاعيفِ الحَسَناتِ. [۴۵۲]
289. امام زين العابدين عليه السلام ـ از دعاى ايشان در وداع با ماه رمضان ـ: و تو كسى هستى كه در معامله با بندگانت، همواره به سود آنان، بر بها مى افزايى و مى خواهى كه در سوداى با تو، آنان سود برند و كامياب و با دست پُر از جانب تو، به پيشگاهت وارد شوند. پس تو ـ كه خجسته نام و بلندمرتبه اى ـ فرمودى: «هر كس كار نيكى بياورَد، ده برابر به او پاداش داده مى شود و هر كه بدى بياورَد، تنها همانند آن كيفر مى بيند» و نيز فرمودى: «مَثَل آنان كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، مَثَل دانه اى است كه هفت خوشه بر آورَد و در هر خوشه اى، صد دانه باشد. خدا پاداش هر كس را كه بخواهد، چند برابر مى كند» و نيز فرمودى: «كيست كه به خدا قرض الحسنه بدهد تا خدا بر آن، چند برابر بيشتر بيفزايد؟» و امثال اين آيات كه در قرآن در باره چند برابر كردن حسنات، فرو فرستاده اى.
290. الإمام الصادق عليه السلام: تَقولُ إذا أصبَحتَ وأمسَيتَ: ... اللّهُمَّ إنَّ اللَّيلَ وَالنَّهارَ خَلقانِ مِن خَلقِكَ فَلا تَبتَلِيَنّي فيهِما بِجُرأَةٍ عَلى مَعاصيكَ، ولا رُكوبٍ لِمَحارِمِكَ، وَارزُقني فيهِما عَمَلاً مُتَقَبَّلاً وسَعيا مَشكورا وتِجارَةً لَن تَبورَ. [۴۵۳]
290. امام صادق عليه السلام: در هر بام و شام مى گويى: «... بار خدايا! شب و روز، دو آفريده از آفريده هاى تو هستند. پس در آنها مرا گرفتار گستاخى بر معاصى ات و ارتكاب حرام هايت مگردان، و در آنها مرا عملى پذيرفته، تلاشى در خورِ تقدير، و تجارتى كه هرگز كساد نمى شود، روزى فرما.
291. الإمام الكاظم عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ عَقيبَ الفَريضَةِ ـ: اللّهُمَّ بِبِرِّكَ القَديمِ... أنتَ اللّهُ الَّذي لا إلهَ إلّا أنتَ لَقَد فازَ مَن والاكَ، وسَعَدَ مَن ناجاكَ، وعَزَّ مَن ناداكَ، وظَفِرَ مَن رَجاكَ، وغَنِمَ مَن قَصَدَكَ، ورَبِحَ مَن تاجَرَكَ. [۴۵۴]
291. امام كاظم عليه السلام ـ از دعاى ايشان در تعقيبات نماز ـ: بار خدايا! به حقّ احسان ديرين و ازلى ات...؛ تويى آن خدايى كه معبودى جز تو نيست. هر آينه رستگار شد آن كه پيروى تو كرد، و نيك بخت شد آن كه با تو به راز و نياز پرداخت، و عزّتمند شد آن كه تو را صدا زد، و كامياب شد آن كه به تو اميد بست، و غنيمت بُرد آن كه آهنگ [كوى] تو كرد، و سود بُرد آن كه با تو سودا كرد.
292. عنه عليه السلام: لا رِبحَ إلّا لِمَن باعَ اللّهَ نَفسَهُ. [۴۵۵]
292. امام كاظم عليه السلام: سود نبُرد، مگر آن كس كه خويشتن را به خدا فروخت.
293. لقمان عليه السلام ـ لِابنِهِ يَعِظُهُ ـ: يا بُنَيَّ، اِتَّخِذ تَقوَى اللّهِ تِجارَةً تَأتِكَ الأَرباحُ مِن غَيرِ بِضاعَةٍ. [۴۵۶]
293. لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ: فرزندم! پروا از خدا را تجارت خود گردان تا بى هيچ سرمايه اى، سودها به سوى تو سرازير شوند.
5 / 2: تَفسيرُ تِجارَةِ الآخِرَةِ
5 / 2: معناى سوداگرى آخرت
الكتاب
«يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ». [۴۵۷]
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آيا شما را به تجارتى (سودايى) ره نمون شوم كه شما را از عذابى دردناك مى رهاند؟ به خدا و رسول او ايمان آوريد و در راه خدا با اموال و جان هايتان جهاد كنيد. اين براى شما بهتر است، اگر بدانيد».
«إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَاةَ وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ». [۴۵۸]
«كسانى كه كتاب خدا را مى خوانند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه روزى شان كرده ايم، پنهانى و آشكارا انفاق مى كنند، به تجارتى اميد بسته اند كه هرگز كساد نمى شود».
الحديث
294. رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ مِن وَصاياهُ لِابنِ مَسعودٍ ـ: يَابنَ مَسعودٍ، كُلُّ ما أبصَرتَهُ بِعَينِكَ وَاستَخلاهُ [۴۵۹] قَلبُكَ فَاجعَلهُ للّهِِ، فَذلِكَ تِجارَةُ الآخِرَةِ؛ لِأَنَّ اللّهَ يَقولُ: «مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ » [۴۶۰]. [۴۶۱]
294. پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ از سفارش هاى ايشان به ابن مسعود ـ: اى پسر مسعود! هر آنچه را چشمت ديد و دلت هوس كرد، براى خدا قرارش بده [و به خاطر خدا از آن صرف نظر كن] كه اين، تجارت آخرت است؛ زيرا خداوند مى فرمايد: «آنچه نزد شماست، رفتنى است و آنچه نزد خداست، ماندنى است».
295. عنه صلى الله عليه و آله: لَيسَ شَيءٌ أطيَبَ عِندَ اللّهِ مِن ريحِ فَمِ صائِمٍ تَرَكَ الطَّعامَ وَالشَّرابَ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ، وآثَرَ اللّهَ عَلى ما سِواهُ، وَابتاعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ، فَإِنِ استَطَعتَ أن يَأتِيَكَ المَوتُ وأنتَ جائِعٌ، وكَبِدُكَ ظَمآنُ فَافعَل؛ فَإِنَّكَ تَنالُ بِذلِكَ أشرَفَ المَنازِلِ، وتَحُلُّ مَعَ الأَبرارِ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ. [۴۶۲]
295. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نزد خداوند، چيزى خوش تر از بوى دهان روزه دارى نيست كه به خاطر خداى پروردگار جهانيان، از خوردن و آشاميدن، خوددارى ورزيده و خدا را بر ما سِواى او برگزيده و آخرتش را به دنيايش خريده است.
پس اگر مى توانى كارى كنى كه وقتى مرگْ تو را در مى رسد، گرسنه باشى و جگرت تشنه باشد، چنين كن؛ زيرا با اين كار، به عالى ترين منازل مى رسى و با نيكان و شهيدان و شايستگان، همنشين مى شوى.
296. مكارم الأخلاق: قالَ ابنُ مَسعودٍ [لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله] : بِأَبي أنتَ واُمّي يا رَسولَ اللّهِ، كَيفَ لي بِتِجارَةِ الآخِرَةِ؟
فقالَ صلى الله عليه و آله: لا تُريحَنَّ لِسانَكَ عَن ذِكرِ اللّهِ، وذلِكَ أن تَقولَ: «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» فَهذِهِ التِّجارَةُ المُربِحَةُ. وقالَ اللّهُ تَعالى: «يَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ * لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ» [۴۶۳]. [۴۶۴]
296. مكارم الأخلاق: ابن مسعود [به پيامبر خدا] گفت: پدر و مادرم به فدايت، اى پيامبر خدا! چگونه تجارت آخرت كنم؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هرگز زبانت را از ياد خدا مياساى، يعنى اين كه [پيوسته] بگويى: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر. اين است تجارت سودآور. خداى متعال مى فرمايد: «به تجارتى اميد بسته اند كه هرگز كساد نمى شود، تا مُزدهاى آنان را به تمام و كمال، به آنان بدهد و از فضل خويش بر آنان بيفزايد» ».
297. الإمام الرضا عليه السلام ـ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى: «وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَى... » [۴۶۵] ـ: إنَّ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ كانَ لِرَجُلٍ في حائِطِهِ نَخلَةٌ وكانَ يَضُرُّ بِهِ، فَشَكا ذلِكَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَدَعاهُ، فَقالَ: أعطِني نَخلَتَكَ بِنَخلَةٍ فِي الجَنَّةِ! فَأَبى.
فَبَلَغَ ذلِكَ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ يُكَنّى أبَا الدَّحداحِ، فَجاءَ إلى صاحِبِ النَّخلَةِ، فَقالَ:
بِعني نَخلَتَكَ بِحائِطي [۴۶۶]، فَباعَهُ، فَجاءَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، قَدِ اشتَرَيتُ نَخلَةَ فُلانٍ بِحائِطي.
قالَ: فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: فَلَكَ بَدَلُها نَخلَةٌ فِي الجَنَّةِ، فَأَنزَلَ اللّهُ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ عَلى نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله «وَ مَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنثَى * إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى * فَأَمَّامَنْ أَعْطَى» يَعنِي النَّخلَةَ «وَ اتَّقَى * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى »بِوَعدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى» [۴۶۷]. [۴۶۸]
297. امام رضا عليه السلام ـ در تفسير آيه شريف: «و سوگند به شب، آن گاه كه فرو پوشد...» ـ: مردى در باغ يكى از انصار، درخت خرمايى داشت و اين، موجب آسيب رسانى [و مزاحمتِ] وى براى مرد انصارى شده بود. مرد انصارى، از اين موضوع به پيامبر خدا شكايت كرد.
پيامبر صلى الله عليه و آله او را فرا خواند و فرمود: «درخت خرمايَت را به درخت خرمايى در بهشت به من بفروش!»، ولى مرد نپذيرفت.
اين خبر به گوش مردى ديگر از انصار (معروف به ابو دحداح) رسيد. پس نزد صاحب نخل آمد و گفت: درخت خرمايت را به باغ خرمايم مى خرم. او بدين صورت، باغش را فروخت و سپس نزد پيامبر خدا آمد و گفت: اى پيامبر خدا! نخل فلانى را با باغم خريدم.
پيامبر خدا به او فرمود: «به جاى آن، يك نخل در بهشت از آنِ توست».
پس خداوند متعال، اين آيه را بر پيامبرش صلى الله عليه و آله نازل فرمود: «و سوگند به آن كه نر و ماده را آفريد، همانا تلاش شما پراكنده است. امّا آن كه عطا كرد» يعنى درخت خرما را «و پروا داشت و پاداش نيكوتر را تصديق كرد» يعنى وعده پيامبر خدا را، «به زودى، راه آسانى را پيش پاى او خواهيم گذاشت».
298. مسند ابن حنبل عن أنس: إنَّ رَجُلاً قالَ: يا رَسولَ اللّهِ، إنَّ لِفُلانٍ نَخلَةً وأنَا اُقيمُ حائِطي بِها، فَأْمرُهُ أن يُعطِيَني حَتّى اُقيمَ حائِطي بِها.
فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: أعطِها إيّاهُ بِنَخلَةٍ فِي الجَنَّةِ! فَأَبى.
فَأَتاهُ أبو الدَّحداحِ، فَقالَ: بِعني نَخلَتَكَ بِحائِطي، فَفَعَلَ، فَأَتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، إنّي قَدِ ابتَعتُ النَّخلَةَ بِحائطي، فَاجعَلها لَهُ فَقَد أعطَيتُكَها.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «كَم مِن عِذقٍ راحَ لِأَبِي الدَّحداحِ فِي الجَنَّةِ!» قالَها مِرارا.
قالَ: فَأَتَى امرَأَتَهُ فَقالَ: يا اُمَّ الدَّحداحِ اخرُجي مِنَ الحائِطِ؛ فَإِنّي قَد بِعتُهُ بِنَخلَةٍ فِي الجَنَّةِ.
فَقالَت: رَبِـحَ البَيعُ ـ أو كَلِمَةً تُشبِهُها ـ. [۴۶۹]
298. مسند ابن حنبلـ به نقل از اَنَس ـ: مردى گفت: اى پيامبر خدا! فلانى درخت خرمايى [در باغ من] دارد و من مى خواهم باغم را با آن، ديواربندى كنم. دستور دهيد درختش را به من بدهد تا با آن، باغم را ديواربندى كنم.
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «نخلت را در ازاى نخلى در بهشت، به او بده».
آن مرد نپذيرفت. ابو دَحداح نزد آن مرد آمد و گفت: نخلت را به باغ خرمايم بفروش. مرد فروخت.
ابو دحداح، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: من آن نخل را به [بهاى] باغم خريدم. آن نخل را به آن مرد (صاحب باغ) بدهيد؛ زيرا من آن را به شما [هديه] مى دهم.
پيامبر خدا چند بار فرمود: «چه بسيار خُرمابُن هايى كه در بهشت، از آنِ ابو دحداح شد!».
ابو دحداح، نزد همسرش آمد و گفت: اى اُمّ دَحداح! باغ را ترك كن؛ زيرا من آن را به نخلى در بهشت فروختم.
همسرش گفت: سوداى سودآورى است (يا جمله اى شبيه به اين).
299. الإمام الباقر عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ » ـ: فَقالوا: لَو نَعلَمُ ما هِيَ لَبَذَلنا فيهَا الأَموالَ وَالأَنفُسَ وَالأَولادَ، فَقالَ اللّهُ: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ ـ إلى قَولِهِ ـ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ». [۴۷۰]
299. امام باقر عليه السلام ـ در باره آيه شريف: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آيا شما را به تجارتى ره نمون شوم كه شما را از عذابى دردناك مى رهاند؟» ـ: [مؤمنان] گفتند: اگر بدانيم كه آن تجارت چيست، جان و مال و فرزندانمان را در راه آن مى بخشيم.
پس خداوند فرمود: «به خدا و رسول او ايمان آوريد و در راه خدا با اموال و جان هايتان جهاد كنيد.… اين است رستگارى بزرگ».
300. فتح الباري عن سعيد بن جبيرـ في قَولِهِ تَعالى: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ »الآيةَ ـ: لَمّا نَزَلَت قالَ المُسلِمونَ: لَو عَلِمنا هذِهِ التِّجارَةَ لَأَعطَينا فيهَا الأَموالَ وَالأَهلينَ، فَنَزَلَت: «تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ». [۴۷۱]
300. فتح البارىـ به نقل از سعيد بن جبير، در باره آيه شريف: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آيا شما را به تجارتى ره نمون شوم كه شما را از عذابى دردناك مى رهاند؟» ـ: چون اين آيه نازل شد، مسلمانان گفتند: اگر بدانيم اين تجارتْ كدام است، مال و خانواده خود را در راه آن مى دهيم.
پس [دنباله آيه] نازل شد: «به خدا و رسول او ايمان آوريد».
301. الإمام عليّ عليه السلام ـ في تَحريضِهِ النّاسَ بِصِفّينَ ـ: إنَّ اللّهَ عز و جل دَلَّكُم عَلى تِجارَةٍ تُنجيكُم مِن عَذابٍ أليمٍ وتُشفي [۴۷۲] بِكُم عَلَى الخَيرِ: الإِيمانِ بِاللّهِ، وَالجِهادِ في سَبيلِ اللّهِ، وجَعَلَ ثَوابَهُ مَغفِرَةً لِلذَّنبِ، ومَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنّاتِ عَدنٍ، وقالَ عز و جل: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ » [۴۷۳]. [۴۷۴]
301. امام على عليه السلام ـ در تحريك و ترغيب لشكريان در جنگ صفّين ـ: خداوند عز و جل شما را به تجارتى ره نمون شده كه شما را از عذابى دردناك مى رهاند و شما را به خير، نزديك مى سازد: ايمان آوردن به خدا و جهاد كردن در راه خدا. او پاداش آن را آمرزش گناه و سكونتگاه هايى خوش و پاك در باغ هاى بهشت قرار داد، و خداوند عز و جل فرمود: «همانا خدا دوستدار كسانى است كه در راه او، صف در صف، جهاد مى كنند، چنان كه گويى بنايى سُربى اند».
302. عنه عليه السلام: لا تِجارَةَ كَالعَمَلِ الصّالِحِ. [۴۷۵]
302. امام على عليه السلام: هيچ تجارتى چون كار نيك نيست.
303. عنه عليه السلام: الأَعمالُ فِي الدُّنيا تِجارَةُ الآخِرَةِ. [۴۷۶]
303. امام على عليه السلام: اعمال در دنيا، تجارت آخرت اند.
304. عنه عليه السلام: العَمَلُ بِطاعَةِ اللّهِ أربَحُ. [۴۷۷]
304. امام على عليه السلام: عمل كردن به فرمان خداوند، سودمندترين [تجارت] است.
305. عنه عليه السلام: العَمَلُ بِطاعَةِ اللّهِ أربَحُ، ولِسانُ الصِّدقِ أزيَنُ وأنجَحُ. [۴۷۸]
305. امام على عليه السلام: عمل كردن به فرمان خداوند، سودمندتر است و نام نيك، زينت بخش تر و كارگشاتر.
306. عنه عليه السلام: فِي الطّاعَةِ كُنوزُ الأَرباحِ. [۴۷۹]
306. امام على عليه السلام: در طاعت [خداوند]، گنج هاى سود، نهفته است.
307. عنه عليه السلام: الطّاعَةُ وفِعلُ البِرِّ هُمَا المَتجَرُ الرّابِحُ. [۴۸۰]
307. امام على عليه السلام: طاعت [خداوند] و انجام دادن كار نيك، تجارت هايى سودآورند.
308. عنه عليه السلام: أطِع تَربَح. [۴۸۱]
308. امام على عليه السلام: اطاعت [خدا] كن تا سود برى.
309. عنه عليه السلام: فِي الاِنفِرادِ لِعِبادَةِ اللّهِ كُنوزُ الأَرباحِ. [۴۸۲]
309. امام على عليه السلام: در تنهايىِ عبادت خداوند، گنج هاى سود، نهفته است.
310. عنه عليه السلام: مَن عَمِلَ بِالحَقِّ رَبِحَ. [۴۸۳]
310. امام على عليه السلام: هر كه به حق عمل كند، سود مى بَرد.
311. عنه عليه السلام: إذا أملَقتُم [۴۸۴] فَتاجِرُوا اللّهَ بِالصَّدَقَةِ. [۴۸۵]
311. امام على عليه السلام: هر گاه فقير شُديد، به وسيله صدقه دادن، با خدا سودا كنيد.
312. عنه عليه السلام: أزكَى المالِ مَا اشتُرِيَ بِهِ الآخِرَةُ. [۴۸۶]
312. امام على عليه السلام: پاك ترين (/بالنده ترين) مال، مالى است كه با آن، آخرت خريده شود.
313. عنه عليه السلام: الصَّدَقَةُ أعظَمُ الرِّبحَينِ. [۴۸۷]
313. امام على عليه السلام: صدقه، بزرگ ترين سوداست.
314. عنه عليه السلام: عَلَيكَ بِالإِحسانِ؛ فَإِنَّهُ أفضَلُ زِراعَةٍ وأربَحُ بِضاعَةٍ. [۴۸۸]
314. امام على عليه السلام: احسان كنيد كه آن، برترين كِشت و سودآورترين كالا (سرمايه) است.
315. الإمام الصادق عليه السلام: إنّي لَاُملِقُ أحيانا فَاُتاجِرُ اللّهَ بِالصَّدَقَةِ. [۴۸۹]
315. امام صادق عليه السلام: من گاهى اوقات، تنگ دست مى شوم و [براى رفع تنگ دستى خود،] با صدقه دادن، به تجارت با خداوند مى پردازم.
316. الإمام المهدي عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ العَلوِيِّ المِصرِيِّ ـ: اللّهُمَّ بِكَ أعوذُ وبِكَ ألوذُ... ومِنكَ أسأَلُ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، و لا تَرُدَّني إلّا بِذَنبٍ مَغفورٍ و سَعيٍ مَشكورٍ و تِجارَةٍ لَن تَبورَ. [۴۹۰]
316. امام مهدى عليه السلام ـ در دعاى معروف به دعاى عَلوى مِصرى ـ: بار خدايا! به تو پناه مى برم و دست به دامن تو مى شوم... و از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و مرا از درگاهت بر مگردانى، مگر با آمرزش گناهم و پذيرفته شدن تلاشم و [نيز با] تجارتى كه هرگز كساد نمى شود.
5 / 3: التَّحذيرُ مِنِ اشتِراء الدُّنيا بِالآخِرَةِ
5 / 3: زنهاردهى از سودا كردنِ آخرت به دنيا
الكتاب
«أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْاخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ يُنصَرُونَ ». [۴۹۱]
«آنان، كسانى هستند كه زندگى دنيا را با آخرت خريدند. پس نه عذابشان سبك مى گردد و نه آنان يارى مى شوند».
الحديث
317. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: بَشِّر هذِهِ الاُمَّةَ بِالسَّناءِ وَالرِّفعَةِ وَالدّينِ والنَّصرِ وَالتَّمكينِ فِي الأَرضِ؛ فَمَن عَمِلَ مِنهُم عَمَلَ الآخِرَةِ لِلدُّنيا لَم يَكُن لَهُ فِي الآخِرَةِ نَصيبٌ. [۴۹۲]
317. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بشارت باد اين امّت را به بلندى و عظمت و دين و پيروزى و قدرت يافتن در زمين! پس هر كه از آنان كار آخرت را براى دنيا انجام دهد، در آخرت، او را نصيبى نخواهد بود.
318. الإمام عليّ عليه السلام: إيّاكَ أن تَبيعَ حَظَّكَ مِن رَبِّكَ وزُلفَتَكَ [۴۹۳] لَدَيهِ بِحَقيرٍ مِن حُطامِ الدُّنيا. [۴۹۴]
318. امام على عليه السلام: زنهار كه بهره ات از پروردگارت و قرب و منزلتت در نزد او را به متاع كوچك دنيا بفروشى!
319. عنه عليه السلام: لا يَترُكُ النّاسُ شَيئا مِن أمرِ دينِهِم لِاستِصلاحِ دُنياهُم، إلّا فَتَحَ اللّهُ عَلَيهِم ما هُوَ أضَرُّ مِنهُ. [۴۹۵]
319. امام على عليه السلام: مردم، امرى از امور دين خود را به خاطر آباد كردن دنيايشان فرو نمى گذارند، مگر آن كه خداوند، زيانبارتر از آن را برايشان مى گشايد.
320. عنه عليه السلام: لا تَبيعُوا الآخِرَةَ بِالدُّنيا، ولا تَستَبدِلُوا الفَناءَ بِالبَقاءِ. [۴۹۶]
320. امام على عليه السلام: آخرت را به دنيا مفروشيد و بقا (آخرت) را با فنا (دنيا) عوض نكنيد.
321. عنه عليه السلام: أيُّهَا النّاسُ، إنَّكُم إن آثَرتُمُ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ أسرَعتُم إجابَتَها إلَى العَرَضِ الأَدنى، ورَحَلَت مَطايا آمالِكُم إلَى الغايَةِ القُصوى، تورِدُ مَناهِلَ عاقِبَتُها النَّدَمُ، وتُذيقُكُم ما فَعَلَت بِالاُمَمِ الخالِيَةِ وَالقُرونِ الماضِيَةِ؛ مِن تَغَيُّرِ الحالاتِ وتَكَوُّنِ المَثُلاتِ [۴۹۷]. [۴۹۸]
321. امام على عليه السلام: اى مردم! شما اگر دنيا را بر آخرت برگزينيد، در [قبولِ] كالاى پَست و بى ارزش آن، به آن، زود پاسخ داده ايد و مَركب هاى آرزوهايتان تا دورترين مقصد مى تازند و شما را به آبشخورهايى مى برند كه فرجامش پشيمانى است و طعم دگرگونى حالات و كيفرهايى را كه به امّت هاى پيشين و نسل هاى گذشته چشانيدند، به شما نيز مى چشانند.
322. عنه عليه السلام: مَن لَم يُبالِ بِما رُزِي [۴۹۹] مِن آخِرَتِهِ إذا سَلِمَت لَهُ دُنياهُ فَهُوَ هالِكٌ. [۵۰۰]
322. امام على عليه السلام: هر كس باك نداشته باشد كه براى سالم ماندن دنيايش به آخرتش آسيبى برسد، هلاك شدنى است.
323. عنه عليه السلام: لَيسَ عَنِ الآخِرَةِ عِوَضٌ، ولَيسَتِ الدُّنيا لِلنَّفسِ بِثَمَنٍ. [۵۰۱]
323. امام على عليه السلام: آخرت، عوض ندارد و دنيا، بهاى جان [آدمى] نيست.
324. عنه عليه السلام: اِستَفرِغ جَهدَكَ لِمَعادِكَ تُصلِح مَثواكَ، ولا تَبِع آخِرَتَكَ بِدُنياكَ. [۵۰۲]
324. امام على عليه السلام: نيرويت را صرف مَعادت كن تا جايگاه [ابدى] خود را آباد كنى، و آخرتت را به دنيايت مفروش.
325. عنه عليه السلام: أصلِح مَثواكَ، ولا تَبِع آخِرَتَكَ بِدُنياكَ. [۵۰۳]
325. امام على عليه السلام: اقامتگاه [ابدى] خويش را آباد كن و آخرتت را به دنيايت مفروش.
326. عنه عليه السلام: لا تَلتَمِسِ الدُّنيا بِعَمَلِ الآخِرَةِ، ولا تُؤثِرِ العاجِلَةَ عَلَى الآجِلَةِ؛ فَإِنَّ ذلِكَ شيمَةُ المُنافِقينَ وسَجِيَّةُ المارِقينَ. [۵۰۴]
326. امام على عليه السلام: كار آخرت را ابزارِ جُستن دنيا مكن و اين جهان را بر آن جهان بر مگزين؛ زيرا اين كار، خوى منافقان و خصلتِ از دين خارج شدگان است.
327. عنه عليه السلام: لَبِئسَ المَتجَرُ أن تَرَى الدُّنيا لِنَفسِكَ ثَمَنا ومِمّا لَكَ عِندَ اللّهِ عِوَضا. [۵۰۵]
327. امام على عليه السلام: بد تجارتى است اين كه دنيا را بهاى جانت و عوضى كه نزد خدا دارى، بدانى!
328. عنه عليه السلام: إنَّ مَن باعَ جَنَّةَ المَأوى لِعاجِلَةِ [۵۰۶] الدُّنيا تَعِسَ جَدُّهُ [۵۰۷]، وخَسِرَت صَفقَتُهُ. [۵۰۸]
328. امام على عليه السلام: هر كس بهشت برين را به اين دنياى گذرا بفروشد، بدبخت است و تجارتى زيانبار كرده است.
329. عنه عليه السلام: مَن أغبَنُ مِمَّن باعَ البَقاءَ بِالفَناءِ؟! [۵۰۹]
329. امام على عليه السلام: كيست مغبون تر از كسى كه بقا [و آخرت جاويدان] را به فنا [و دنياى گذرا] بفروشد؟
330. الإمام الصادق عليه السلام: «وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ » بِالعَذابِ، إذ باعُوا الآخِرَةَ بِالدُّنيا ورَهَنوا بِالعَذابِ الدّائِم أنفُسَهُم لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ» [۵۱۰] أنَّهُم قَد باعوا أنفُسَهُم بِالعَذابِ ولكِن لا يَعلَمونَ ذلِكَ لِكُفرِهِم بِهِ، فَلَمّا تَرَكُوا النَّظَرَ في حُجَجِ اللّهِ حَتّى يَعلَموا، عَذَّبَهُم عَلَى اعتِقادِهِمُ الباطِلُ وجَحدِهِمُ الحَقَّ. [۵۱۱]
330. امام صادق عليه السلام: «چه بد است آنچه جان هايشان را به آن فروختند»، يعنى به عذاب؛ زيرا آخرت را به دنيا فروختند و جان هايشان را به گروِ عذابِ هميشگى دادند. «اى كاش مى دانستند» كه جان هايشان را به عذاب فروخته اند؛ امّا به دليل كافر بودنشان به آن (عذاب)، اين را [كه جان خود را به بد چيزى فروخته اند،] نمى دانند.
پس چون انديشيدن در حجّت هاى خدا را فرو نهادند تا [در نتيجه اين انديشه و تأمّل، اين حقيقت را] بدانند، خداوند، آنان را به سبب اعتقاد باطلشان و انكار حق، عذاب كرد.
331. عنه عليه السلام ـ في زِيارَةِ الإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام يَومَ الأَربَعينِ ـ: اللّهُمَّ، إنّي أشهَدُ أنَّهُ... بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ، وقَد تَوازَرَ عَلَيهِ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا وباعَ حَظَّهُ بِالأرذَلِ الأدنى. [۵۱۲]
331. امام صادق عليه السلام ـ در زيارت امام حسين عليه السلام در روز اربعين ـ: بار خدايا! من گواهى مى دهم كه آن بزرگوار... خون خود را در راه تو نثار كرد تا بندگانت را از جهالت و سرگشتگىِ گم راهى برهاند، در حالى كه آنان كه دنيا فريبشان داد و بهره خود [از آخرت] را به [دنياى] پَست فروختند، عليه او هميار شدند.
332. عنه عليه السلام ـ في زِيارَةِ الحُسَينِ عليه السلام ـ: فَأَعذَرَ فِي الدُّعاءِ، وبَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ... حَتّى ثارَ عَلَيهِ مِن خَلقِكَ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا وباعَ الآخِرَةَ بِالثَّمَنِ الأَوكَسِ [۵۱۳] . [۵۱۴]
332. امام صادق عليه السلام ـ در زيارت امام حسين عليه السلام ـ: پس با دعوت [مردم به حق،] حجّت را تمام كرد و خون و جان خود را در راه تو بخشيد... تا آن كه كسانى از خَلق تو كه دنيا فريبشان داد و آخرت را به كمترين بها فروختند، بر او شوريدند.
333. الإمام عليّ عليه السلام: مَن أخسَرُ مِمَّن تَعَوَّضَ عَنِ الآخِرَةِ بِالدُّنيا؟! [۵۱۵]
333. امام على عليه السلام: كيست زيان ديده تر از كسى كه آخرت را با دنيا عوض كرد؟!
334. عنه عليه السلام: أخسَرُ النّاسِ مَن رَضِيَ الدُّنيا عِوَضا عَنِ الآخِرَةِ. [۵۱۶]
334. امام على عليه السلام: زيانكارترينِ مردم، كسى است كه به جاى آخرت، به دنيا رضايت داد.
335. عنه عليه السلام: إنَّ أخسَرَ النّاسِ صَفقَةً وأخيَبَهُم سَعيا رَجُلٌ أخلَقَ [۵۱۷] بَدَنَهُ في طَلَبِ مالِهِ، ولَم تُساعِدهُ المَقاديرُ عَلى إرادَتِهِ؛ فَخَرَجَ مِنَ الدُّنيا بِحَسرَتِهِ وقَدِمَ عَلَى الآخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ. [۵۱۸]
335. امام على عليه السلام: زيانبارترين معامله و بيهوده ترين تلاش، معامله و تلاش مردى است كه تن خويش را در طلب مال، فرسود و مقدّرات، او را در خواستش يارى نكردند و با حسرتش از دنيا رفت و با بار گناه به آخرت وارد شد.
336. عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: ما أخسَرَ صَفقَةَ المُلوكِ إلّا مَن عَصَمَ اللّهُ؛ باعُوا الآخِرَةَ بِنَومَةٍ! [۵۱۹]
336. امام على عليه السلام ـ از حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: چه زيانبار است معاملات شاهان، مگر آن كس كه خدايش نگه بدارد! اينان، آخرت را به خوابى (دنيا) فروختند!
337. عنه عليه السلام: مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ خَسِرَهُما. [۵۲۰]
337. امام على عليه السلام: كسى كه آخرتش را به دنيايش بفروشد، هر دو را باخته است.
338. الإمام الكاظم عليه السلام: مَن رَضِيَ مِنَ اللّهِ بِالدُّنيا فَقَد رَضِيَ بِالخَسيسِ. [۵۲۱]
338. امام كاظم عليه السلام: كسى كه از خداوند به دنيا رضايت دهد، به پَست، رضايت داده است.
339. الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه: إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ، فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ: ... يا موسى، الدُّنيا نُطفَةٌ [۵۲۲] لَيسَت بِثَوابٍ لِلمُؤمِنِ ولا نَقِمَةٍ مِن فاجِرٍ؛ فَالوَيلُ الطَّويلُ لِمَن باعَ ثَوابَ مَعادِهِ بِلَعقَةٍ لَم تَبقَ، وبِلَعسَةٍ [۵۲۳] لَم تَدُم. [۵۲۴]
339. الكافى ـ به نقل از على بن عيسى، كه سند آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله يا اهل بيت عليهم السلام مى رسانَد ـ: خداوند متعال با موسى نجوا كرد و در نجوايش با او گفت: «... اى موسى! دنيا، اندك آبى تيره است و نه پاداشى [در خور] براى مؤمن و نه كيفرى [مناسب] براى بى ايمان است. پس واى و صد واى بر كسى كه پاداش مَعادش را به ليسيدنى ناماندگار و گاز زدنى ناپايدار فروخت!
340. لقمان عليه السلام: يا بُنَيَّ، بِع دُنياكَ بِآخِرَتِكَ تَربَحهُما جَميعا، ولا تَبِع آخِرَتَكَ بِدُنياكَ تَخسَرهُما جَميعا. [۵۲۵]
340. لقمان عليه السلام: فرزندم! دنيايت را به آخرتت بفروش تا هر دوى آنها را سود بَرى، و آخرتت را به دنيايت مفروش كه هر دوى آنها را مى بازى.
5 / 4: ذَمُّ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ
5 / 4: نكوهش آن كه آخرتش را به دنياى ديگران بفروشد
341. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شَرُّ النّاسِ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ، وشَرٌّ مِن ذلِكَ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ. [۵۲۶]
341. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترينِ مردم، كسى است كه آخرتش را به دنيايش بفروشد، و بدتر از او، كسى است كه آخرت خويش را براى دنياى ديگرى بفروشد.
342. عنه صلى الله عليه و آله: مِن شَرِّ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ، عَبدٌ أذهَبَ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ.[۵۲۷]
342. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: يكى از بدمنزلت ترينِ مردم نزد خداوند در روز قيامت، بنده اى است كه آخرتش را به خاطر دنياى ديگرى از دست بدهد.
343. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أشَدَّ النّاسِ نَدامَةً يَومَ القِيامَةِ، رَجُلٌ باعَ آخِرَتَه بِدُنيا غَيرِهِ. [۵۲۸]
343. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پرندامت ترينِ مردم در روز قيامت، مردى است كه آخرتش را براى دنياى ديگرى بفروشد.
344. عنه صلى الله عليه و آله: شَرُّ النّاسِ مَن تَأَذّى بِهِ النّاسُ، وشَرٌّ مِن ذلِكَ مَن أكرَمَهُ النّاسُ اتِّقاءَ شَرِّهِ، وشَرٌّ مِن ذلِكَ مَن باعَ دينَهُ بِدُنيا غَيرِهِ. [۵۲۹]
344. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترينِ مردم، كسى است كه مردم از او آزار ببينند، و از او بدتر، كسى است كه مردم از بيمِ گزندش، به او احترام بنهند، و از او بدتر، كسى است كه دينش را براى دنياى ديگرى بفروشد.
345. الإمام عليّ عليه السلام: قِوامُ الدُّنيا بِأَربَعَةٍ: بِعالِمٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِهِ، وبِغَنِيٍّ باذِلٍ لِمَعروفِهِ، وبِجاهِلٍ لا يَتَكَبَّرُ أن يَتَعَلَّمَ، وبِفَقيرٍ لا يَبيعُ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ.
وإذا عَطَّلَ العالِمُ عِلمَهُ، وأمسَكَ الغَنِيُّ مَعروفَهُ، وتَكَبَّرَ الجاهِلُ أن يَتَعَلَّمَ، وباعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ فَعَلَيهِمُ الثُّبورُ [۵۳۰]. [۵۳۱]
345. امام على عليه السلام: استوارى دنيا، به چهار چيز است: عالِمى كه علمش را به كار مى گيرد، توانگرى كه نيكى (بخشش) مى كند، نادانى كه از آموختن، تكبّر نمى ورزد، و نادارى كه آخرتش را براى دنياى ديگرى نمى فروشد.
هر گاه عالِم، علمش را به كار نبندد و توانگر، از نيكى (بخشش) دريغ كند و نادان از آموختن، تكبّر ورزد و نادار، آخرتش را براى دنياى ديگرى بفروشد، نابودى گريبانگيرشان مى شود.
346. عنه عليه السلام ـ لَمّا قيلَ لَهُ: أيُّ الخَلقِ أشقى؟ ـ: مَن باعَ دينَهُ بِدُنيا غَيرِهِ. [۵۳۲]
346. امام على عليه السلام ـ در پاسخ اين پرسش كه: شقاوتمندترينِ مردم كيست؟ ـ: كسى كه دينش را براى دنياى ديگرى بفروشد.
347. عنه عليه السلام: بِئسَ الرَّجُلُ مَن باعَ دينَهُ بِدُنيا غَيرِهِ. [۵۳۳]
347. امام على عليه السلام: بد مردى است كسى كه دينش را براى دنياى ديگرى مى فروشد!
- ↑ العين: ص39 مادّه «أخر».
- ↑ معجم مقاييس اللغة: ج1 ص70.
- ↑ قصص: آيه 70.
- ↑ ليل: آيه 13.
- ↑ ضحى: آيه 4.
- ↑ ر. ك: ص332 ح1.
- ↑ ر. ك: ص332 ح2.
- ↑ ر. ك: بحار الأنوار: ج10 ص13.
- ↑ عنكبوت: آيه 20.
- ↑ عنكبوت: آيه 64. نيز، ر. ك: قصص: آيه 83.
- ↑ يوسف: آيه 109.
- ↑ بقره: آيه 8.
- ↑ ر. ك: ص334 ح3.
- ↑ اشاره است به آيه 20 از سوره انسان: «وَ إِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَ مُلْكًا كَبِيرًا» وآيه 77 از سوره نساء: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ».
- ↑ ر. ك: ص336 ح8.
- ↑ ر. ك: ص336 ح10.
- ↑ ر. ك: ص338 ح11.
- ↑ ر. ك: ص338 ح12.
- ↑ ر. ك: ص343 (آخرت / فصل يكم / سراى ماندگارى).
- ↑ ر. ك: ص339 (آخرت / فصل يكم / سراى ماندن).
- ↑ ر. ك: ص349 (آخرت / فصل يكم / سراى زندگىِ حقيقى) و ص353 (سراى بيدارى).
- ↑ ر. ك: ص353 (آخرت / فصل يكم / سراى يقين).
- ↑ ر. ك: ص353 (آخرت / فصل يكم / سراى يقين).
- ↑ ر. ك: ص353 (آخرت / فصل يكم / سراى سزا).
- ↑ زلزله: آيه 7 و 8.
- ↑ ر. ك: ص355 (آخرت / فصل يكم / سراى محصور در ناملايمات).
- ↑ ر. ك: ص357 (آخرت / فصل يكم / سرايى كه احوال آن، تابع شايستگى است).
- ↑ ر. ك: ص358، پانوشت 3.
- ↑ خصائص الأئمّة: ص112، عيون الحكم و المواعظ: ص66 ح1673، عوالى اللآلى: ج4 ص73 ح48، بحار الأنوار: ج73 ص39 ؛ جواهر المطالب: ج2 ص150 ح60، مئة كلمة، جاحظ: ص18 ح2، المناقب، خوارزمى: ص375 ح395. نيز، ر. ك: تنبيه الخواطر: ج1 ص150، تفسير الثعالبى: ج5 ص286، إحياء علوم الدين: ج4 ص35.
- ↑ ق: آيه 22.
- ↑ نساء: آيه 134.
- ↑ في المصدر: «سنيها»، والتصويب من بحار الأنوار. قال ابن الأثير: تجمع السنة على سنَهات وسَنَوات، فإذا جمعتها جمع الصحّة كسرت السين فقلت: سِنون وسِنين، وبعضهم يضمّها، ومنهم من يقول: سِنين على كلّ حال في الرفع والنصب والجرّ ويجعل الإعراب على النون الأخيرة، فإذا أضفتها على الأول حذفت نون الجمع للإضافة وعلى الثاني لا تحذفها فتقول: سِني زيد وسنينُ زيد (النهاية: ج2 ص414 «سنه»).
- ↑ علل الشرائع: ص470 ح33، بحار الأنوار: ج57 ص356 ح2.
- ↑ علل الشرائع: ص2 ح1 عن عليّ بن محمّد، بحار الأنوار: ج57 ص355 ح1.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج1 ص140 ح454، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص526 ح1373 كلاهما عن عثمان، ربيع الأبرار: ج4 ص204 وفيهما «شرّ» بدل «أشدّ» ؛ جامع الأخبار: ص485 ح1351،روضة الواعظين: ص542، بحارالأنوار: ج6 ص242 ح64.
- ↑ ما بين المعقوفين أثبتناه من المصادر الاُخرى.
- ↑ الجعفريّات: ص205 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، دعائم الإسلام: ج1 ص233 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج81 ص283 ح40 بزيادة «وغنيّ من فقير» في آخره.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص376 ح1435، عيون الحكم والمواعظ: ص28 ح381.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص84 ح319، عيون الحكم والمواعظ: ص39 ح860.
- ↑ معاني الأخبار: ص343، تحف العقول: ص408 كلاهما عن حفص بن غياث النخعي، بحار الأنوار: ج73 ص103 ح91.
- ↑ السجدة: 17.
- ↑ الإسراء: 21.
- ↑ الإنسان: 20.
- ↑ أي السبّابة، فقد جاء في المصدر بعد كلمة هذه: «وأشار يحيى بالسبّابة» ويحيى هو ابن سعيد، من رجال سند الرواية.
- ↑ صحيح مسلم: ج4 ص2193 ح55، سنن الترمذي: ج4 ص561 ح2323، سنن ابن ماجة: ج2 ص1376 ح4108، كنز العمّال: ج3 ص195 ح6138 ؛ مشكاة الأنوار: ص467 ح1558، تنبيه الخواطر: ج1 ص150، بحار الأنوار: ج73 ص119 ح110.
- ↑ يعنى انگشت نشانه اش را. در مأخذ، پس از كلمه «اين» آمده است: «يحيى با انگشت نشانه اش، اشاره كرد». مقصود از يحيى، «يحيى بن سعيد»، از رجال سند اين روايت است.
- ↑ هو المُستورِد بن شدّاد بن عَمرو القَرَشيّ (راجع: ترجمته في تهذيب الكمال: ج27 ص439).
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج4 ص355 ح7898، كنز العمّال: ج3 ص195 ح6136.
- ↑ مراد، مستورد بن شدّاد بن عمرو قرشى است. براى ديدن شرح حال او، ر. ك: تهذيب الكمال: ج27 ص439.
- ↑ المعجم الكبير: ج20 ص308 ح733 عن المستورد، كنز العمّال: ج3 ص195 ح1637.
- ↑ كذا في المصدر بالحاء المهملة، والظاهر أنّها مصحّفة عن «نفجة» بالجيم، قال ابن الأثير: كنفجة أرنب: أي كوثبته من مَجثَمه، يريد تقليل مدّتها (النهاية: ج5 ص88 «نفج»).
- ↑ الفردوس: ج4 ص148 ح6456 عن عمر، كنز العمّال: ج15 ص797 ح43163.
- ↑ در مأخذ، «نفحة (با حاء)» آمده است ؛ ولى ظاهرا تصحيف شده «نفجة» (با جيم) باشد. ابن اثير مى گويد: «كنفجة أرنب ؛ مانند يك جهش خرگوش. و مراد، كم بودن مدّت دنياست» (النهاية: ج5 ص88 مادّه «نفج»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 114، عدّة الداعي: ص99 عنهم عليهم السلام وليس فيه ذيله من «فليكفكم...»، غرر الحكم: ج4 ص542 ح6908 و ص541 ح6907 و ج5 ص41 ح7360، بحار الأنوار: ج8 ص191 ح168.
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 370، تنبيه الخواطر: ج1 ص79، بحار الأنوار: ج73 ص124 ح112.
- ↑ سَبَغَت النعمةُ: اتّسعَت. وأسبَغَ اللّهُ عليه النعمةَ: أَي أتَمّها (الصحاح: ج4 ص1321 «سبغ»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 109، بحار الأنوار: ج4 ص318 ح43 ؛ المعيار والموازنة: ص257 نحوه.
- ↑ غافر: 39.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص320 ح2734، عيون الحكم والمواعظ: ص100 ح2300.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 203، تنبيه الخواطر: ج2 ص218 نحوه، بحار الأنوار: ج73 ص134 ح138 ؛ تذكرة الخواصّ: ص132 نحوه.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص87 ح3898، عيون الحكم والمواعظ: ص177 ح3639.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 165، تنبيه الخواطر: ج1 ص68، بحار الأنوار: ج8 ص163 ح104.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص121 ح2050، عيون الحكم والمواعظ: ص62 ح1616 وفيه «قراركم» بدل «مستقرّكم».
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 132، غرر الحكم: ج2 ص662 ح3699 نحوه.
- ↑ البلد الأمين: ص123، المصباح للكفعمي: ص164، بحار الأنوار: ج90 ص187 ح25.
- ↑ الأمالي للصدوق: ص289 ح321 عن طاووس اليماني، بحار الأنوار: ج78 ص147 ح7.
- ↑ الكافي: ج2 ص133 ح16، تنبيه الخواطر: ج2 ص193 كلاهما عن جابر، تحف العقول: ص377 عن سفيان الثوري عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج73 ص36 ح17.
- ↑ في المصدر: «للقاء»، والتصويب من المصادر الاُخر.
- ↑ الفردوس: ج5 ص297 ح8237 عن أبي هريرة، تاريخ دمشق: ج10 ص490، تهذيب الكمال: ج4 ص294 الرقم 782، سير أعلام النبلاء: ج5 ص91 الرقم 31 كلّها عن بلال بن سعد من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام.
- ↑ مسند الشهاب: ج1 ص348 ح595 عن أبي جعفر عبد اللّه بن مسور الهاشمي، المصنّف لابن أبي شيبة: ج8 ص133 ح61 عن أبي جعفر المدائني، ذمّ الدنيا: ص17 ح14 عن أبي جعفر، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج19 ص330، كنز العمّال: ج3 ص160 ح5962 ؛ المحاسن: ج1 ص377 ح831 عن أبي النعمان عن الإمام الباقر عليه السلام، بحار الأنوار: ج78 ص184 ح10.
- ↑ عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص298 ح56 عن أحمد بن الحسن الحسيني عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، نهج البلاغة: الخطبة 203، الأمالي للصدوق: ص172 ح174، مشكاة الأنوار: ص468 ح1567، روضة الواعظين: ص485، بحار الأنوار: ج73 ص88 ح56.
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 126، خصائص الأئمّة: ص101، تنبيه الخواطر: ج1 ص62 وفيه «لعامل» بدل «لعامر»، غرر الحكم: ج4 ص336 ح6251، بحار الأنوار: ج72 ص199 ح28.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص15 ح5126، عيون الحكم والمواعظ: ص251 ح4702.
- ↑ أي دار تحوّل وارتحال (النهاية: ج4 ص102 «قلع»).
- ↑ البُلغة ـ بالضمّ ـ: الكفاية ؛ وهو ما يكتفى به في العيش ؛ أي دار عَمَل يُتَبلّغ فيها من صالح الأعمال ويُتَزَوّد (مجمع البحرين: ج1 ص187 «بلغ»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص76، كشف المحجّة: ص228 عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام، خصائص الأئمّة: ص117 نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص205 ح1 ؛ كنز العمّال: ج16 ص173 ح44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ نحوه.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص96 ح3843، عيون الحكم والمواعظ: ص174 ح3629.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص370 ح6353، عيون الحكم والمواعظ: ص348 ح5908.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص17 ح7298، عيون الحكم والمواعظ: ص402 ح6783.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص10 ح4، عيون الحكم والمواعظ: ص36 ح712.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص442 ح10934، عيون الحكم والمواعظ: ص555 ح10229.
- ↑ بحار الأنوار: ج77 ص21 و 25 ح6 نقلاً عن إرشاد القلوب.
- ↑ الصحيفة السجّاديّة: ص131 الدعاء 32، مصباح المتهجّد: ص190 ح272، المصباح للكفعمي: ص83، الإقبال: ج2 ص154 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج98 ص265.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص664 ح1387، المحاسن: ج1 ص378 ح832 نحوه وكلاهما عن الثمالي،فقه الرضا: ص372 عن العالم عليه السلام وفيه «وهو يرى» بدل «ترك»، جامع الأخبار: ص296 ح810، بحار الأنوار: ج78 ص142 ج4.
- ↑ الكافي: ج8 ص131 و 135 ح103، تحف العقول: ص497، أعلام الدين: ص230 كلاهما من دون اسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج14 ص293 ح14.
- ↑ الحَيَوان: الباقية، أي ليس فيها إلّا حياةٌ مستمرّة دائمة خالدة لا موت فيها، فكأنّها في ذاتها حياة (مجمع البحرين: ج1 ص483 «حيى»).
- ↑ العنكبوت: 64.
- ↑ مُهج الدعوات: ص131 عن سعد بن عبد اللّه، بحار الأنوار: ج94 ص239 ح9.
- ↑ الكافي: ج2 ص588 ح26، تهذيب الأحكام: ج3 ص77 ح234، مُهج الدعوات: ص217 كلّها عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج94 ص269 ح3.
- ↑ الكافي: ج2 ص554 ح13 عن أبي بصير، جمال الاُسبوع: ص234، مصباح المتهجّد: ص351 ح466 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج90 ص4 ح1.
- ↑ الإقبال: ج1 ص134 عن هارون بن موسى التلعكبري، جمال الاُسبوع: ص241 عن أبي يحيى الصنعاني عن الإمام الباقر عن الإمام زين العابدين عليهماالسلامنحوه، مصباح المتهجّد: ص394، البلد الأمين: ص76 وفيهما ذيله من «لا تجعل الدنيا... » نحوه، بحار الأنوار: ج97 ص338 ح1.
- ↑ النبأ: 39.
- ↑ العَرَض ـ بالتحريك ـ: متاع الدنيا و حُطامها (النهاية: ج3 ص214 «عرض»).
- ↑ السنن الكبرى: ج3 ص306 ح5807، المعجم الكبير: ج7 ص288 ح7158، حلية الأولياء: ج1 ص264 ح41 وفيهما «قادر» بدل «عادل» وكلّها عن شدّاد بن أوس، تاريخ دمشق: ج42 ص497 عن أوفى بن دلهم عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه، كنز العمّال: ج3 ص233 ح6310.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص84 ح1934، عيون الحكم والمواعظ: ص58 ح1480.
- ↑ السِّنَةُ: شِدّة النوم، أو أوّلُه (القاموس المحيط: ج4 ص275 «وسن»).
- ↑ أضغاثُ الأحلام: الرؤيا التي لا يصحّ تأويلها لاختلاطها (الصحاح: ج1 ص285 «ضغث»).
- ↑ تنبيه الخواطر: ج2 ص24 ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص326 ح737 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «حلم» بدل «سنة».
- ↑ دعائم الإسلام: ج1 ص168.
- ↑ دعائم الإسلام: ج1 ص25.
- ↑ الجعفريّات: ص240 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص403 ح6495، عيون الحكم والمواعظ: ص354 ح5977.
- ↑ الأمالي للمفيد: ص268 ح3، الأمالي للطوسي: ص30 ح31 بزيادة «ودار فناء» بعد «دار بلاء» وكلاهما عن أبي إسحاق الهمداني، بحار الأنوار: ج77 ص390 ح11.
- ↑ أعلام الدين: ص344 عن ابن عمر، تحف العقول: ص483 عن الإمام الهادي عليه السلام وفيه صدره إلى «الدنيا عوضا»، بحار الأنوار: ج77 ص186 ؛ الفردوس: ج5 ص281 ح8186 عن ابن عمر وليس فيه «وإنّها لسريعة الذهاب، ووشيكة الانقلاب»، كنزالعمّال: ج3 ص211 ح6203.
- ↑ الأنفال: 33.
- ↑ التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص633، بحار الأنوار: ج42 ص42 ح14.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص183 ح694 و 695، عيون الحكم والمواعظ: ص24 ح233 و 232 وفيه «فتنة» بدل «منية».
- ↑ المعجم الكبير: ج19 ص200 ح449، اُسد الغابة: ج4 ص470 الرقم 4498 وفيه «النار» بدل «الدنيا» وكلاهما عن كليب بن حزن، كنز العمّال: ج15 ص931 ح43597 نقلاً عن الأمالي لابن صصري عن عبداللّه بن جراد نحوه.
- ↑ أعلام الدين: ص277، بحار الأنوار: ج81 ص195 ح52.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص59 ح228، عيون الحكم والمواعظ: ص27 ح363 و 364.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص116 ح2036.
- ↑ فضائل الشيعة: ص71 ح32، التمحيص: ص51 ح92 كلاهما عن محمّد بن مسلم، المؤمن: ص27 ح47، بحار الأنوار: ج93 ص368 ح2.
- ↑ الجَاثَلِيق: رئيس النصارى في بلاد الإسلام (مجمع البحرين: ج1 ص270 «الجاثليق»).
- ↑ في المصدر: «يموت»، والتصويب من بحار الأنوار.
- ↑ العنكبوت: 64.
- ↑ الرسم: تمثيل الشيء، يطلق على ما يقابل الحقيقة كقول الشاعر: «أرى ودّكم رسما وودّي حقيقة»، والظاهر أنّ المراد أنّ الدنيا تمثيل الآخرة والآخرة تمثيل الدنيا، فيكون مثل قوله سبحانه وتعالى: «وَ أُتُواْ بِهِ مُتَشَـبِهًا»(البقرة: 25).
- ↑ التكاثر: 5 ـ 8.
- ↑ إشارة إلى الآية: 101 من سورة الكهف.
- ↑ إرشاد القلوب: ص309 عن سلمان، بحار الأنوار: ج30 ص72 ح1.
- ↑ رئيس مسيحيان در كشورهاى اسلامى آن روزگار (مجمع البحرين: ج1 ص270 مادّه «جثلق»).
- ↑ اشاره است به آيه 101 از سوره كهف.
- ↑ الإسراء: 19.
- ↑ أعلام الدين: ص342 ح30 عن أنس، بحار الأنوار: ج77 ص185 ح10.
- ↑ أعلام الدين: ص340 ح26 عن أبي أيّوب الأنصاري، بحار الأنوار: ج77 ص182 ح10.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص59 ح3821، عيون الحكم والمواعظ: ص174 ح3615.
- ↑ صحيح البخاري: ج5 ص2357 ح6050، صحيح مسلم: ج3 ص1431 ح127، سنن الترمذي: ج5 ص694 ح3857، مسند ابن حنبل: ج4 ص343 ح12757 كلّها عن أنس، كنزالعمّال: ج3 ص379 ح7038 ؛ المناقب لابن شهر آشوب: ج1 ص185، بحار الأنوار: ج19 ص124 ح9.
- ↑ صحيح البخاري: ج4 ص1504 ح3874، صحيح مسلم: ج3 ص1432 ح130، مسند ابن حنبل: ج4 ص339 ح12732، المصنّف لابن أبي شيبة: ج7 ص543 ح22 كلّها نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص131 ح7123، كنز العمّال: ج10 ص456 ح30104.
- ↑ المناقب للخوارزمي: ص247.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص87 ح3897، عيون الحكم والمواعظ: ص179 ح3675.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص209 ح10052، عيون الحكم والمواعظ: ص511 ح9310.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص62 ح3830، عيون الحكم والمواعظ: ص174 ح3617.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص179 ح2288، عيون الحكم والمواعظ: ص78 ح1879 نحوه.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص230 ح2453، عيون الحكم والمواعظ: ص76 ح1842.
- ↑ أي اليومَ العملُ في الدنيا للاستباق في الجنّة. والمِضمار: الموضع الذي تُضمّر فيه الخيل، وتضمير الخيل: هو أن يُظاهِر عليها بالعَلَف حتّى تسمن، ثمّ لا تعلف إلّا قوتا لتخفّ (النهاية: ج3 ص99 «ضمر»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 28، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص516 ح1482 وفيه صدره إلى «السباق»، الإرشاد: ج1 ص235 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص417 ح39 ؛ البداية والنهاية: ج8 ص7 عن أوفى بن دلهم، تاريخ دمشق: ج42 ص497، مطالب السؤول: ج1 ص216 كلّها نحوه، كنز العمّال: ج16 ص202 ح44225.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص263 ح2558، عيون الحكم والمواعظ: ص92 ح2158.
- ↑ القصص: 77.
- ↑ معاني الأخبار: ص325 ح1، الأمالي للصدوق: ص299 ح336، الجعفريّات: ص176 كلّها عن إسماعيل عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، الدعوات: ص122 ح299 بزيادة «وغناك» بعد «نشاطك»،روضة الواعظين: ص518، بحار الأنوار: ج71 ص177 ح18.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص219 ح2429، عيون الحكم والمواعظ: ص85 ح2057.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص244 ح5965، عيون الحكم والمواعظ: ص314 ح5484.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص563 ح3579.
- ↑ حلية الأولياء: ج2 ص37 الرقم 132 عن أبان بن الطفيل ؛ كشف الغمّة: ج2 ص193، غرر الحكم: ج4 ص606 ح7164.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص306 ح509.
- ↑ تحف العقول: ص306، بحار الأنوار: ج78 ص284 ح1.
- ↑ الأمالي للمفيد: ص43 ح1 عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج73 ص107 ح107.
- ↑ الزلزلة: 7 و 8.
- ↑ حلية الأولياء: ج1 ص265 الرقم 41، المعجم الكبير: ج7 ص288 ح7158 وفيه صدره إلى «يتبعها ولدها» وكلاهما عن شدّاد بن أوس، كنز العمّال: ج3 ص233 ح6310 ؛ غرر الحكم: ج4 ص617 ح7194 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه وفيه صدره إلى «يتبعها ولدها».
- ↑ إرشاد القلوب: ص21، أعلام الدين: ص345 ح39 عن أبي هريرة، فقه الرضا: ص370 عن العالم عليه السلام وليس فيهما «فإنّ كلّ ولد يتبع باُمّه» وكلاهما نحوه.
- ↑ الخصال: ص51 ح62 عن جابر بن عبداللّه، الكافي: ج8 ص58 ح21 عن سليم بن قيس عن الإمام عليّ عليه السلام، الأمالي للمفيد: ص93 ح1 عن حبّة العرني عن الإمام عليّ عليه السلام كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص117 ح13 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة: ج8 ص155 ح1 عن الإمام عليّ عليه السلام، شُعب الإيمان: ج7 ص370 ح10616 عن جابر بن عبداللّه نحوه، كنز العمّال: ج3 ص819 ح8856.
- ↑ أصل الرائد: الذي يتقدّم القوم يبصر لهم الكلأ ومساقط الغيث (النهاية: ج2 ص275 «رود»). ويحتمل أن يكون المراد بالرائد ـ هنا ـ الإنسان نفسه ؛ فإنّه كالرائد لنفسه في الدنيا يطلب فيه لآخرته ماءً ومرعى... أي لينصح نفسه ولا يغشّها بالتسويف والتعليل. أو المعنى: ليصدق كلّ منكم أهله وعشيرته ومن يعنيه أمره، وليبلّغهم ما عرف من فضلنا وعلوّ درجتنا (بحار الأنوار: ج29 ص603).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 154، غرر الحكم: ج4 ص418 ح6558، بحار الأنوار: ج1 ص209 ح11.
- ↑ واژه «رائد» كه در متن عربى حديث آمده، به معناى كسى است كه جلوتر از كاروان حركت مى كند تا براى آنها چراگاه و آبگاه بيابد (النهاية: ج2 ص275 مادّه «رود»). احتمال دارد كه مراد از «پيشرو» در اين جا خودِ انسان باشد ؛ زيرا انسان در دنيا چونان پيشرو براى خويشتن است كه در آن، براى آخرت خود، آب و چراگاه جستجو مى كند... ؛ يعنى انسان بايد خيرخواه خويشتن باشد و با امروز و فردا كردن و تعلّل ورزيدن، به خود، خيانت و ناراستى نكند. يا احتمال دارد معناى حديث اين باشد: هر يك از شما بايد با خانواده و عشيره و افراد تحت تكفّل خود، روراست و صادق باشد و حقيقت را به آنها بگويد و از فضايل و علوّ درجات ما، آنچه را مى داند، به آنان نيز معرّفى كند (بحار الأنوار: ج29 ص602).
- ↑ القصص: 83.
- ↑ تاريخ دمشق: ج65 ص121، الأمالي للمحاملي: ص229، الدر المنثور: ج6 ص443 نقلاً عن مسند الفردوس وكلّها عن أبي هريرة.
- ↑ الزمر: 60.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص207 ح354، بحار الأنوار: ج22 ص455 ح1 ؛ المعجم الأوسط: ج4 ص208 ح3996، حلية الأولياء: ج4 ص168 الرقم 269، الكامل في التاريخ: ج2 ص7، الطبقات الكبرى: ج2 ص256 كلّها نحوه.
- ↑ المناقب لابن شهرآشوب: ج2 ص104، بحار الأنوار: ج41 ص54 ح1 ؛ تاريخ دمشق: ج42 ص489 نحوه، كنز العمّال: ج13 ص180 ح36538.
- ↑ النَّكْث: النَّقْض. والناكثون: أهل الجَمَل؛ لأنّهم نكثوا البيعة (مجمع البحرين: ج3 ص1830 «نكث»).
- ↑ المارِق: الخارج عن الدين. والمارقون: هم الذين مَرَقوا من دين اللّه، وكانت بينهم وبين أمير المؤمنين عليه السلام وَقعة، وتُعرَف تلك الوَقعة بيوم النَّهرَوان (مجمع البحرين: ج3 ص1689 «مرق»).
- ↑ القاسِطون: الذين قَسَطوا ؛ أي جَاروا حين حاربوا إمامَ الحقّ، كمعاوية وأتباعه وأعوانه الذين عَدَلوا عن أمير المؤمنين عليه السلام وحاربوه في وقعة صفّين (مجمع البحرين: ج3 ص1478 «قسط»).
- ↑ الزِّبْرِج: الزينة والذهب (النهاية: ج2 ص294 «زبرج»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 3، الإرشاد: ج1 ص289، معاني الأخبار: ص361 ح1، الاحتجاج: ج1 ص457 ح105 والثلاثة الأخيرة عن ابن عبّاس، المناقب لابن شهرآشوب: ج2 ص205، بحار الأنوار: ج29 ص499 ح1.
- ↑ تفسير الطبري: ج11 الجزء 20 ص122 عن أبي سلمان الأعرج، تفسير ابن كثير: ج6 ص269 عن أبي سلام الأعرج، الكشّاف: ج3 ص180 ؛ سعد السعود: ص88، مجمع البيان: ج7 ص420 عن أبي سلام الأعرج نحوه.
- ↑ تفسير القمّي: ج2 ص147.
- ↑ إنّ إعمار الدنيا من المسائل التي أوصى بها القرآن الكريم ؛ قال اللّه تعالى: «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا»، وبناءً على هذا فليس المراد في هذه الروايات وما يجري مجراها هو العزوف عن الدنيا وعدم إعمارها، بل المراد الإكتفاء من إمكاناتها المادّية بقدر الحاجة، وحينئذٍ ستكون الدنيا مقدّمة للآخرة وموجبة للثواب الاُخروي.
- ↑ تفسير القمّي: ج2 ص146، سعد السعود: ص87، بحار الأنوار: ج78 ص193 ح7.
- ↑ سنن الترمذي: ج4 ص637 ح2458، مسند ابن حنبل: ج2 ص33 ح3671، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص359 ح7915 كلّها عن عبداللّه بن مسعود، كنز العمّال: ج3 ص118 ح5753 ؛ الخصال: ص293 ح58 عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، قرب الإسناد: ص23 ح79 عن عبداللّه بن ميمون القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج6 ص131 ح25.
- ↑ الشِّعار: هو ما تحت الدثار من اللباس ؛ وهو ما يلي شعر الجسد. ومعنى «اتّخذوا القرآن شعارا»: اتّخذوه لكثرة ملازمته بالقراءة بمنزلة الشِّعار. و«الدعاء دثارا» أي سلاحا يقي البدن كالدثار (مجمع البحرين: ج2 ص957 «شعر»).
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 104، الخصال: ص337 ح40، خصائص الأئمّة: ص97، الأمالي للمفيد: ص133 ح1 نحوه وكلّها عن نوف البكالي، بحار الأنوار: ج41 ص16 ح9.
- ↑ معناى عبارت: «قرآن را جامه زيرين قرار دادند» اين است كه قرآن، به خاطر زياد قرائت شدنش، همچون جامه زيرين كه به بدن چسبيده، چسبيده به تن آنهاست و «دعا را جامه رويين (لباسِ رو) ساختند» نيز به اين معناست كه دعا، همانند زره، از بدن آنها محافظت مى كند.
- ↑ الكافي: ج2 ص129 ح6 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص206 ح554 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج73 ص52 ح24.
- ↑ ظَلِفَت نفسي عن كذا: أي كَفَّت (الصحاح: ج4 ص1399 «ظلف»).
- ↑ غَضارةُ الدنيا: أي طيبها ولذّتها. يقال: إنّهم لفي غضارة من العيش: أي في خصب وخير (النهاية: ج3 ص370 «غضر»).
- ↑ الأمالي للصدوق: ص478 ح644، الأمالي للطوسي: ص435 ح974 وفيه «طلّقت» بدل «ظلفت» وكلاهما عن عبداللّه بن بكر [بكران] المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، تنبيه الخواطر: ج2 ص173 عن الإمام زين العابدين عنه عليهماالسلام، مشكاة الأنوار: ص208 ح566، بحار الأنوار: ج73 ص89 ح57.
- ↑ الفَترَة: الانكسار والضّعف، وقد فَتَر يَفتُر فُتورا (الصحاح: ج2 ص777 «فتر»).
- ↑ الإدلاج: السير بالليل، وظاهر العبارة أنّه استُعمل هنا متعدّيا بمعنى التسيير بالليل، ولم يأتِ فيما عندنا من كتب اللغة... ويمكن أن يكون على الحذف والإيصال ؛ أي أدلجت الشهوة معه وسيّرته بالأسحار كالراكب الذي يسابق قرنه إلى الغاية التي يتسابقان إليها (مرآة العقول: ج25 ص102).
- ↑ الكافي: ج8 ص42 و 47 ح8، تحف العقول: ص494 نحوه، بحار الأنوار: ج13 ص336 ح13.
- ↑ تحف العقول: ص287، بحار الأنوار: ج78 ص165 ح2.
- ↑ في بحار الأنوار: «متعبين لها».
- ↑ إرشاد القلوب: ص199 و 201، بحار الأنوار: ج77 ص24 ح6.
- ↑ بحار الأنوار: ج77 ص21 و 25 ح6 نقلاً عن إرشاد القلوب.
- ↑ الجَعْظَرِيّ: الفَظّ الغليظ المتكبّر (النهاية: ج1 ص276 «جعظر»).
- ↑ الجَوّاظ: الجَموع المَنوع (النهاية: ج1 ص316 «جوظ»).
- ↑ السَّخَب والصَّخَب: الصياح (النهاية: ج2 ص349 «سخب»).
- ↑ صحيح ابن حبّان: ج1 ص274 ح72، السنن الكبرى: ج10 ص327 ح20804، موارد الظمآن: ص485 ح1975 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج16 ص4 ح43679.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص275 ح2597، عيون الحكم والمواعظ: ص104 ح2343.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص92 ح7531، عيون الحكم والمواعظ: ص412 ح7012.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص491 ح3399، عيون الحكم والمواعظ: ص143 ح3195.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص416 ح8994، عيون الحكم والمواعظ: ص427 ح7246.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص86 ح9625، عيون الحكم والمواعظ: ص480 ح8821.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 113، غرر الحكم: ج6 ص95 ح9652 وفيه صدره إلى «تُحرمونه».
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص24 ح5158، عيون الحكم والمواعظ: ص250 ح4692 و 4693 نحوه.
- ↑ الهامِد: اليابس (النهاية: ج5 ص273 «همد»).
- ↑ الهَشيم: النبات اليابس المتكسّر (النهاية: ج5 ص264 «هشم»).
- ↑ الكافي: ج2 ص591 ح31 عن عبد الرحمن بن سيّابة، مصباح المتهجّد: ص276 ح383، جمال الاُسبوع: ص143 وفيهما «نسيمها» بدل «هشيمها»، بحار الأنوار: ج89 ص302 ح10.
- ↑ تنبيه الخواطر: ج2 ص234، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج3 ص156 ح3569 عن العالم عليه السلام، كفاية الأثر: ص227 عن جنادة بن أبي اُميد (اُميّة) عن الإمام الحسن عليه السلام، بحار الأنوار: ج44 ص139 ح6.
- ↑ مسند الشهاب: ج1 ص417 ح717، الفردوس: ج1 ص101 ح334 كلاهما عن أبي هريرة،كنزالعمّال: ج15 ص546 ح42111.
- ↑ الكافي: ج2 ص87 ح6 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج71 ص214 ح8 ؛ السنن الكبرى: ج3 ص28 ح4744، شُعب الإيمان: ج3 ص402 ح3886 كلاهما عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص، تاريخ دمشق: ج31 ص266 عن عبداللّه بن عمرو بن العاص من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام وكلّها نحوه، كنز العمّال: ج3 ص672 ح8418.
- ↑ الأمالي للمفيد: ص221 ح1، الأمالي للطوسي: ص7 ح8 كلاهما عن الفجيع العقيلي عن الإمام الحسن عليه السلام، بحار الأنوار: ج71 ص215 ح16.
- ↑ الغِرّة: الغفلة (النهاية: ج3 ص355 «غرر» ).
- ↑ حَبِطَ عَملُه: بَطَل ثوابه. وأحبَطَه اللّه تعالى (الصحاح: ج3 ص1118 «حبط»).
- ↑ الكافي: ج2 ص453 ح1 عن أبي حمزة عن الإمام زين العابدين عليه السلام، وسائل الشيعة: ج11 ص375 ح21069.
- ↑ مستدرك الوسائل: ج12 ص51 ح13488 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب ؛ جامع العلوم والحكم: ج2 ص204 عن الحسن نحوه، شُعب الإيمان: ج7 ص377 ح10646 عن أبي ذرّ من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام، كنزالعمّال: ج3 ص192 ح6116.
- ↑ الأمالي للمفيد: ص119 ح3 عن الحسن البصري، غرر الحكم: ج2 ص366 ح2827، بحار الأنوار: ج77 ص422 ح41.
- ↑ الوَلَه: ذهاب العقل، والتحيّر من شدّة الوجد، وقد وَلِهَ وتَوَلَّهَ واتَّلَهَ (الصحاح: ج6 ص2256 «وله»).
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص246 ح5972، عيون الحكم والمواعظ: ص314 ح5487.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 191، غرر الحكم: ج4 ص616 ح7190.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص192 ح5791، عيون الحكم والمواعظ: ص297 ح5305.
- ↑ دلَّهَ عقلي: حيّرَه وأدهشَه، وقد دَلِهَ يَدْلَهُ (النهاية: ج2 ص131 «دله»).
- ↑ تبلَّدَ: تردّد متحيّرا (الصحاح: ج2 ص449 «بلد»).
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص269 ح2573، عيون الحكم والمواعظ: ص91 ح2147 وفيه «وتزلّ» بدل «وتتدلّه».
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص431 ح5010، عيون الحكم والمواعظ: ص238 ح4529.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص49 ح3786، عيون الحكم والمواعظ: ص171 ح3580.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص529 ح6135، عيون الحكم والمواعظ: ص334 ح5690.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص211 ح2407، عيون الحكم والمواعظ: ص82 ح1963 وليس فيه ذيله.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص212 ح2406.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص365 ح6338، عيون الحكم والمواعظ: ص232 ح4451 نحوه.
- ↑ تنبيه الغافلين: ص554 ح898 عن عبد خير عن الإمام عليّ عليه السلام.
- ↑ الأمالي للشجري: ج1 ص197 ؛ تاريخ دمشق: ج61 ص255 ح12625 كلاهما عن ابن عبّاس،كنز العمّال: ج3 ص37 ح5359.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص57 ح3810، عيون الحكم والمواعظ: ص172 ح3597.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص139 ح5605، عيون الحكم والمواعظ: ص285 ح5148.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص289 ح10286، عيون الحكم والمواعظ: ص522 ح9502 نحوه.
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 150، خصائص الأئمّة ص109، تحف العقول: ص157 وفيه «يرجو» بدل «يرجّي»، بحار الأنوار: ج6 ص37 ح60 ؛ تذكرة الخواصّ: ص134 نحوه، كنزالعمّال: ج16 ص205 ح44229 نقلاً عن ابن النجّار.
- ↑ الكافي: ج2 ص319 ح13، الأمالي للطوسي: ص208 ح356 كلاهما عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج71 ص175 ح13 ؛ سنن الدارمي: ج1 ص109 ح374،الزهد لابن حنبل: ص96 كلاهما عن هشام صاحب الدستوائي.
- ↑ أزِفَ: دنا وقَرُب (النهاية: ج1 ص45 «أزف»).
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص329 ح2755، عيون الحكم والمواعظ: ص108 ح2378.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص432 ح6589، عيون الحكم والمواعظ: ص359 ح6089.
- ↑ الكافي: ج8 ص174 ح194 عن الإمام الصادق عليه السلام، تنبيه الخواطر: ج2 ص150، بحار الأنوار: ج77 ص351 ح31.
- ↑ إرشاد القلوب: ص72، الاختصاص: ص338 عن الأوزاعي نحوه، بحار الأنوار: ج13 ص429 ح23.
- ↑ سنن الترمذي: ج4 ص642 ح2465 عن أنس، سنن ابن ماجة: ج2 ص1375 ح4105، سنن الدارمي: ج1 ص80 ح233، مسند ابن حنبل: ج8 ص140 ح21646 كلّها عن زيد بن ثابت،المعجم الكبير: ج11 ص213 ح11690 عن ابن عبّاس وكلّها نحوه، كنز العمّال: ج3 ص205 ح6186.
- ↑ السَّدَم: اللّهَج والولوع بالشيء (النهاية: ج2 ص355 «سدم»).
- ↑ الضَّيعة: ما يكون منه معاشه، كالصنعة والتجارة والزراعة (النهاية: ج3 ص108 «ضيع»).
- ↑ المعجم الأوسط: ج6 ص123 ح5990 وج 8 ص364 ح8882 كلاهما عن أنس، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج6 ص231 كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج3 ص224 ح264.
- ↑ سنن ابن ماجة: ج1 ص95 ح257 و ج2 ص1375 ح4106 كلاهما عن عبداللّه بن مسعود،المستدرك على الصحيحين: ج2 ص481 ح3658 عن ابن عمر نحوه، كنز العمّال: ج3 ص203 ح6178.
- ↑ ثواب الأعمال: ص201 ح1، الكافي: ج2 ص319 ح15 كلاهما عن عبد اللّه بن أبي يعفور عن الإمام الصادق عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص464 ح1546 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيهما ذيله، تحف العقول: ص48، بحار الأنوار: ج73 ص104 ح96.
- ↑ المعجم الأوسط: ج5 ص186 ح5025، حلية الأولياء: ج1 ص227 الرقم 35 كلاهما عن أبي الدرداء، كنز العمّال: ج3 ص184 ح6077.
- ↑ الزهد لابن حنبل: ص42 عن الحسن، سنن الدارمي: ج1 ص101 ح337 عن الحسن من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام، الزهد لهنّاد: ج2 ص354 ح667 عن أنس وكلاهما نحوه، كنز العمّال: ج3 ص190 ح6105.
- ↑ سنن الترمذي: ج4 ص642 ح2465 عن أنس، مسند ابن حنبل: ج8 ص140 ح21646 عن زيد بن ثابت، كنز العمّال: ج3 ص205 ح6186 ؛ مجمع البيان: ج9 ص41 نحوه، بحار الأنوار: ج70 ص225.
- ↑ سنن الترمذي: ج4 ص643 ح2466، مسند ابن حنبل: ج3 ص279 ح8704، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص481 ح3657، شُعب الإيمان: ج7 ص289 ح10339 كلّها عن أبي هريرة وفي الثلاثة الأخيرة «صدرك» بدل «يديك»، كنزالعمّال: ج15 ص770 ح43022.
- ↑ في أعلام الدين: «فاته» بدل «فإنَّه».
- ↑ عدّة الداعي: ص288، أعلام الدين: ص339 ح23 كلاهما عن أبي سعيد الخدري، بحار الأنوار: ج77 ص182 ح23.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص580 ح1198 عن عبد اللّه بن محمّد بن عبيد عن الإمام الهادي عن آبائه عن الإمام الصادق عليهم السلام، تنبيه الخواطر: ج2 ص71 عن محمّد بن عجلان عن الإمام الهادي عن آبائه عن الإمام الصادق عنه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج70 ص318 ح29.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص183 ح2308، عيون الحكم والمواعظ: ص78 ح1879.
- ↑ الكافي: ج8 ص307 ح477 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص396 ح5845 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام، الخصال: ص129 ح133 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج71 ص181 ح36.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص310 ح8512، عيون الحكم والمواعظ: ص449 ح7991.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص393 ح8902، عيون الحكم والمواعظ: ص434 ح7489.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص385 ح1484، عيون الحكم والمواعظ: ص70 ح1775 وص 127 ح2911 وليس فيهما «عذاب».
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص257 ح8236، عيون الحكم والمواعظ: ص445 ح7817.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص294 ح8441 و 8442.
- ↑ مَضِضْت من الشيء: تَألَّمت (المصباح المنير: ص574 «مضض»).
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص398 ح4880، عيون الحكم والمواعظ: ص232 ح4435.
- ↑ الزهد للحسين بن سعيد: ص117 ح135 عن أبي هاشم، بحار الأنوار: ج73 ص126 ح122.
- ↑ جامع الأخبار: ص359 ح1000 ؛ الفردوس: ج5 ص544 ح9038 عن أسماء بنت أبي بكر، وفيه «النفل» بدل «التفكّر».
- ↑ نابَذَ: خالَفَ (انظر: المصباح المنير: ص590 «نبذ»).
- ↑ الفردوس: ج5 ص317 ح8307 عن الإمام عليّ عليه السلام.
- ↑ الاختصاص: ص229، مشكاة الأنوار: ص412 ح1376 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج71 ص336 ح21.
- ↑ سنن الترمذي: ج4 ص632 ح2448، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص351 ح7885، المعجم الكبير: ج24 ص156 ح401، شُعب الإيمان: ج6 ص287 ح8181 كلّها عن أسماء بنت عميس،الفردوس: ج2 ص22 ح2144 عن أسماء بنت عمر وكلّها نحوه، كنز العمّال: ج16 ص97 ح44054.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص30 ح5175 و ص31 ح5176، عيون الحكم والمواعظ: ص256 ح4748 وص 255 ح4721.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 97، بحار الأنوار: ج69 ص307 ح29.
- ↑ نَدَّ: أي شرد وذهب على وجهه (النهاية: ج5 ص35 «ندد») و في بحار الأنوار: «ناءٍ».
- ↑ قَمَعْتهُ: قَهَرْتهُ (المحيط في اللغة: ج1 ص204 «قمع»).
- ↑ مكعوم: مِن كَعْم البعير ؛ وهو أن يشدّ فمه إذا هاج (النهاية: ج4 ص180 «كعم»).
- ↑ خَمَل ذِكْرُه وصوته: خفي. وأخمَلَه اللّه تعالى، فهو خامل ساقط لا نباهة له (القاموس المحيط: ج3 ص371 «خَمَلَ»).
- ↑ الضّامِز: المُمسِك (النهاية: ج3 ص100 «ضمز»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 32، بحار الأنوار: ج78 ص5 ح54 ؛ مطالب السؤول: ج1 ص149 وفيه «ناء» بدل «ناد».
- ↑ مسند ابن حنبل: ج4 ص96 ح11445، الأدب المفرد: ص158 ح518، صحيح ابن حبّان: ج7 ص221 ح2955 كلّها عن أبي سعيد الخدري، كنز العمّال: ج9 ص95 ح25143 ؛ الدعوات: ص227 ح635، إرشاد القلوب: ص12، بحار الأنوار: ج81 ص224 ح32.
- ↑ مسند زيد: ص180 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عليهماالسلام.
- ↑ سنن ابن ماجة: ج1 ص501 ح1571، السنن الكبرى: ج4 ص129 ح7197 كلاهما عن ابن مسعود، مسند ابن حنبل: ج1 ص306 ح1235 عن ربيعة بن النابغة عن أبيه عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه «تزهد في الدنيا» كنز العمّال: ج15 ص646 ح42554.
- ↑ السنن الكبرى: ج4 ص129 ح7198، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص532 ح1393 نحوه وكلاهما عن أنس، كنزالعمّال: ج15 ص646 ح42555.
- ↑ سنن ابن ماجة: ج1 ص500 ح1569، المصنّف لابن أبي شيبة: ج3 ص223 ح4 كلاهما عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج15 ص646 ح42551.
- ↑ قرب الإسناد: ص86 ح281 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام، الجعفريّات: ص33 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، دعائم الإسلام: ج1 ص220 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج72 ص296 ح20.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج4 ص366 ح7941 وج 1 ص533 ح1395، شُعب الإيمان: ج7 ص15 ح9291 وفيهما «يتعرّض كلّ خير» بدل «يوم القيامة» وكلّها عن أبي ذرّ، كنز العمّال: ج15 ص649 ح42568 ؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص288 عن أبي ذرّ نحوه وراجع: الدعوات: ص277 ح801.
- ↑ المصنّف لابن أبي شيبة: ج8 ص129 ح28 عن الربيع، كنز العمّال: ج15 ص547 ح42117.
- ↑ الخصال: ص51 ح62 عن جابر بن عبداللّه، الكافي: ج2 ص335 ح3 عن يحيى بن عقيل عن الإمام عليّ عليه السلام، الأمالي للمفيد: ص93 ح1 عن حبّة العرني عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج73 ص163 ح16 ؛ شُعب الإيمان: ج7 ص370 ح10616 عن جابر بن عبداللّه، الزهد لابن المبارك: ص86 ح255 عن الإمام عليّ عليه السلام كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج16 ص22 ح43764.
- ↑ الغارات: ج2 ص501 عن يحيى بن سعيد عن أبيه، بحار الأنوار: ج73 ص167 ح30.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج16 ص153 ؛ بحار الأنوار: ج33 ص97 ح403.
- ↑ في المصدر: «الهيبة»، والتصويب من بحار الأنوار.
- ↑ الفَرَق: الخوف والفزع (النهاية: ج3 ص438 «فرق»).
- ↑ في المصدر: «أغفلتي»، والتصويب من بحار الأنوار.
- ↑ عدّة الداعي: ص95، بحار الأنوار: ج103 ص24 ح27.
- ↑ أهلُ الصُّفَّة: هم فقراء المهاجرين، ومن لم يكُن له منهم منزل يسكنه، فكانوا يأوُون إلى مَوضعٍ مُظَلَّل في مسجد المدينة يسكنونه (النهاية: ج3 ص37 «صفف»).
- ↑ في بحار الأنوار: «فأخذهما»، وهو الأنسب.
- ↑ في المصدر «أذهَبَت»، والتصويب من بحارالأنوار.
- ↑ الكافي: ج5 ص312 ح38 عن أبي بصير، مشكاة الأنوار: ص473 ح1583 نحوه، بحار الأنوار: ج22 ص122 ح92.
- ↑ صفّه نشينان، مهاجران تهى دستى بودند كه منزلى براى سكونت نداشتند و از اين رو در سايه گاهى از مسجد مدينه، زندگى مى كردند (النهاية: ج3 ص37 مادّه «صفف»).
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 269، خصائص الأئمّة: ص98، نزهة الناظر: ص53 ح32 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج73 ص131 ح135.
- ↑ المعَقَّلَة: المشدودة (النهاية: ج3 ص281 «عقل»).
- ↑ العاهَة: الآفة. وأعاهَ القَومُ: أصابَت ماشِيَتَهم العاهة (الصحاح: ج6 ص2242 «عوه»).
- ↑ الوَعْث: الرمل، والمشي فيه يشتدّ على صاحبه ويشقّ (النهاية: ج5 ص206 «وعث»).
- ↑ السائمة من الماشية: الراعية ؛ يقال: سامَت تَسُوم سَوْما، وأسَمْتُها أنا (النهاية: ج2 ص426 «سوم»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب 31، كشف المحجّة: ص229 عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام،تحف العقول: ص76 نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص224 ح2.
- ↑ الكافي: ج2 ص588 ح26، تهذيب الأحكام: ج3 ص76 ح234، مُهج الدعوات: ص217 كلّها عن أبي حمزة الثمالي، المقنعة: ص178 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام، بحار الأنوار: ج94 ص269 ح3.
- ↑ الكافي: ج2 ص455 ح9، مشكاة الأنوار: ص464 ح1549 نحوه.
- ↑ نثر الدرّ: ج7 ص36.
- ↑ إرشاد القلوب: ص72.
- ↑ تحف العقول: ص76، بحار الأنوار: ج77 ص205 ح1 نقلاً عن كشف المحجّة.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص365 ح8769، عيون الحكم والمواعظ: ص437 ح7563.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص241 ح5954، عيون الحكم والمواعظ: ص314 ح5494.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص248 ح5980، عيون الحكم والمواعظ: ص313 ح5478.
- ↑ الأعراف: 50 و 51.
- ↑ السجدة: 12 ـ 14.
- ↑ الجاثية: 34 و 35.
- ↑ ص: 26.
- ↑ التِّلعابَةُ: الكثير اللعب والمرَح. والتاء زائدة (النهاية: ج1 ص194 «تلعب»).
- ↑ المُعافَسَة: المعالجة والممارسة والملاعبة (النهاية: ج3 ص263 «عفس»).
- ↑ يقال: ألْحفَ في المسألة يُلحِف إلحافا: إذا ألحّ فيها ولزمها (النهاية: ج4 ص237 «لحف»).
- ↑ الإلّ: النسب والقرابة (النهاية: ج1 ص61 «ألل»).
- ↑ القَرْم من الرجال: السيّد المعظّم (لسان العرب: ج12 ص473 «قرم»).
- ↑ السُّبَّة: الاست ؛ أي العجز أو حلقة الدبر. والمراد به كشفه سوأته شاغرا برجليه لمّا لقيه أمير المؤمنين عليه السلام في بعض أيّام صفّين وقد اختلطت الصفوف واشتعل نار الحرب (بحار الأنوار: ج33 ص222).
- ↑ الرَّضْخ: العطيّة القليلة (النهاية: ج2 ص228 «رضخ»). والمراد بالأتيّة والرضيخة ولاية مصر. ولعلّ التعبير عنها بالرضيخة لقلّتها بالنسبة إلى ترك الدين (بحار الأنوار: ج33 ص222).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 84، الاحتجاج: ج1 ص433 ح96، بحار الأنوار: ج33 ص221 ح509.
- ↑ الشورى: 20.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص277 ح8347 و 8348، عيون الحكم والمواعظ: ص455 ح8202 و 8203.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص62 ح1841.
- ↑ اسْتَغَشّه: ضدّ انتصحه واستنصحه، أو ظنّ به الغِشّ (القاموس المحيط: ج2 ص281 «غشش»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 176، بحار الأنوار: ج92 ص24 ح24.
- ↑ وَنَى: فَتَرَ وقَصَّر (النهاية: ج5 ص231 «ونا»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 103، بحار الأنوار: ج2 ص58 ح37.
- ↑ الكافي: ج8 ص361 ح551 عن الأصبغ بن نباتة، بحار الأنوار: ج77 ص364 ح33.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص63 ح3832، عيون الحكم والمواعظ: ص173 ح3611.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص442 ح10932، عيون الحكم والمواعظ: ص555 ح10231.
- ↑ ما بين المعقوفين أثبتناه من تحف العقول.
- ↑ الكافي: ج1 ص18، تحف العقول: ص387 وليس فيه صدره إلى «بالمشقّة أبقاهما» وكلاهما عن هشام بن الحكم، بحار الأنوار: ج78 ص301.
- ↑ أعلام الدين: ص93.
- ↑ الشورى: 20.
- ↑ عدّة الداعي: ص216، نهج البلاغة: الحكمة 89، غرر الحكم: ج5 ص383 ح8857 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج72 ص305 ح51.
- ↑ الزهد لابن المبارك: ص193 ح549، مسند الشهاب: ج2 ص164 ح1108، الفردوس: ج1 ص151 ح546 كلّهـا عـن أنس، كنز العمّال: ج3 ص181 ح6056 ؛ إرشاد القلـوب: ص186 وفيه «ولا» بدل «وأبى أن»، بحار الأنوار: ج103 ص25 ح29 نقلاً عن عدّة الداعي وفيه «بعمل» بدل «على نيّة» في كلا الموضعين.
- ↑ مقصود، آن است كه اگر كار با انگيزه خدايى و براى اصلاح آخرت باشد، خداوند، دنياى انسان را نيز اصلاح مى كند ؛ امّا اگر كسى كارى را با انگيزه مادّى انجام دهد، پاداشى در آخرت نخواهد داشت.
- ↑ تاريخ دمشق: ج38 ص13 ح7577 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج15 ص817 ح43247.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج6 ص413 ح18559، المصنّف لابن أبي شيبة: ج3 ص256 ح1، شُعب الإيمان: ج1 ص356 ح395، الزهد لهنّاد: ج1 ص205 ح339، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص94 ح107 نحوه وكلّها عن البرّاء بن عازب، كنز العمّال: ج15 ص627 ح42495.
- ↑ تنبيه الغافلين: ص244 ح317 عن أبي عبيدة الأسدي، المعجم الكبير: ج10 ص163 ح10328،حليه الأولياء: ج8 ص120 الرقم 405 كلاهما عن ابن مسعود نحوه وليس فيهما «والآخرة طالبة ومطلوبة»، كنز العمّال: ج3 ص225 ح6266 ؛ الكافي: ج1 ص18 ح12 عن هشام بن الحكم عن الإمام الكاظم عليه السلام، تحف العقول: ص387 عن الإمام الكاظم عليه السلام وفيهما «فيفسد عليه دنياه وآخرته» بدل «فيأخذه بغتة»، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص409 ح5886 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج78 ص302 ح1.
- ↑ أعلام الدين: ص345 ح38 عن ابن عبّاس، تنبيه الخواطر: ج1 ص129 نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص188 ح10.
- ↑ تاريخ دمشق: ج10 ص374 ح2588 عن عبداللّه بن عمر، كنز العمّال: ج3 ص428 ح7287.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص413 ح10830، عيون الحكم والمواعظ: ص541 ح10041.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 173، بحار الأنوار: ج34 ص249 ح1000.
- ↑ تحف العقول: ص184، بحار الأنوار: ج78 ص96 ح1 ؛ المعيار والموازنة: ص112 نحوه.
- ↑ في الطبعة المحقّقة (بتحقيق فارس الحسّون): ص98 «رهائن» بدل «رهان».
- ↑ ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار.
- ↑ سعد السعود: ص49، بحار الأنوار: ج14 ص46.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص284 ح6080، عيون الحكم والمواعظ: ص335 ح5711.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص255 ح6014، عيون الحكم والمواعظ: ص317 ح5521.
- ↑ قِدْحُك ـ بالكسر ـ: أي نصيبك، مأخوذ من قِداح الميسِر (بحار الأنوار: ج101 ص251).
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص58 ح3816، عيون الحكم والمواعظ: ص171 ح3571.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص215 ح8044، عيون الحكم والمواعظ: ص431 ح7418.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص281 ح8368، عيون الحكم والمواعظ: ص447 ح7901 وفيه «بالرشاد» بدل «بالسداد».
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص413 ح3076، عيون الحكم و المواعظ: ص120 ح2729.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص386 ح1488، عيون الحكم والمواعظ: ص28 ح370.
- ↑ كنز الفوائد: ج1 ص56، بحار الأنوار: ج1 ص95 ح34.
- ↑ الخصال: ص293 ح58، الأمالي للصدوق: ص714 ح983 كلاهما عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، قرب الإسناد: ص23 ح79 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج6 ص131 ح25 ؛ مسند ابن حنبل: ج2 ص33 ح3671، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص359 ح7915 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود نحوه،كنزالعمّال: ج3 ص118 ح5753.
- ↑ الدعاء للطبراني: ص427 ح1449 عن جابر، تهذيب الكمال: ج5 ص96 الرقم 950 عن الربيع عن الإمام الصادق عليه السلام، تاريخ دمشق: ج18 ص87 عن الربيع بن يونس عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، الفردوس: ج1 ص470 ح1913 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ؛ العدد القويّة: ص157 ح88 عن الربيع عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج87 ص298 ح85.
- ↑ الزهد لابن المبارك: ص107 ح317، مسند الشهاب: ج1 ص251 ح407، حلية الأولياء: ج8 ص186 الرقم 407 كلّها عن الحسن، كنز العمّال: ج15 ص938 ح43611 ؛ مكارم الأخلاق: ج2 ص372 ح2661 عن أبي ذرّ، بحار الأنوار: ج77 ص83 ح3.
- ↑ مستدرك الوسائل: ج12 ص54 ح13496 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
- ↑ كنز العمّال: ج3 ص204 ح6181 نقلاً عن الفردوس عن أنس.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص423 ح10864، عيون الحكم والمواعظ: ص543 ح10095.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص269 ح8298، عيون الحكم والمواعظ: ص446 ح7845.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص103 ح1983، عيون الحكم والمواعظ: ص59 ح1511 وفيه «العالم» بدل «العاقل».
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص34 ح1727، عيون الحكم والمواعظ: ص52 ح1352.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص343 ح1301.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص394 ح8906، عيون الحكم والمواعظ: ص434 ح7492.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص329 ح8599، عيون الحكم والمواعظ: ص459 ح8335.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص377 ح8834، عيون الحكم والمواعظ: ص436 ح7532.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص464 ح3310، عيون الحكم والمواعظ: ص124 ح2839.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص22 ح3746، عيون الحكم والمواعظ: ص163 ح3480.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص329 ح6232، عيون الحكم والمواعظ: ص341 ح5817.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص442 ح3222، عيون الحكم والمواعظ: ص122 ح2780.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص407 ح4911، عيون الحكم والمواعظ: ص233 ح4476.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص309 ح8507، عيون الحكم والمواعظ: ص449 ح7986.
- ↑ سَلا عنه: نَسِيَه (لسان العرب: ج14 ص394 «سلا») أي نَسِي ذكرها وذهل عنها.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص342 ح8665، عيون الحكم والمواعظ: ص441 ح7662.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص291 ح8421، عيون الحكم والمواعظ: ص448 ح7947 وفيه «آمن» بدل «أيقن».
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص35 ح5192، عيون الحكم والمواعظ: ص256 ح4729.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص559 ح6976، عيون الحكم والمواعظ: ص383 ح6461.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص196 ح5806، عيون الحكم والمواعظ: ص303 ح5399.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص411 ح10822.
- ↑ لَهِيتُ عن الشيء: إذا سَلَوتَ عنه وتركتَ ذكرَه وأضربتَ عنه (الصحاح: ج6 ص2487 «لها»).
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص328 ح8593، عيون الحكم والمواعظ: ص459 ح8330.
- ↑ إرشاد القلوب: ص157، عدّة الداعي: ص109، تنبيه الخواطر: ج2 ص22 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج70 ص321 ح38.
- ↑ تحف العقول: ص392 و ص508 عن عيسى عليه السلام، بحار الأنوار: ج1 ص145 ح30.
- ↑ ربيع الأبرار: ج1 ص93 ؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص129 نحوه، بحار الأنوار: ج14 ص327 ح49.
- ↑ تحف العقول: ص511، بحار الأنوار: ج14 ص315 ح17.
- ↑ النازعات: 37 ـ 39.
- ↑ الهُون: أي الهَوان، يريد العذاب المتضمّن لشدّة وإهانة (مجمع البحرين: ج3 ص1887 «هون»).
- ↑ الأحقاف: 20.
- ↑ هود: 15 و 16.
- ↑ الرحمن: 46.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج2 ص354 ح2660 عن عبد اللّه بن مسعود، بحار الأنوار: ج77 ص105 ح1.
- ↑ جامع الأخبار: ص296 ح805 عن جابر بن عبد اللّه.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص14 ح4968، الأمالي للصدوق: ص515 ح707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص314 ح2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، ثواب الأعمال: ص334 ح1 عن ابن عبّاس، عوالي اللآلي: ج1 ص365 ح58 وليس فيه ذيله وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج76 ص362 ح30.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص113 ح5490، عيون الحكم والمواعظ: ص275 ح5000 وفيه «النقصان في» بدل «تفسد».
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص282 ح8376، عيون الحكم والمواعظ: ص448 ح7923.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص71 ح9558، عيون الحكم والمواعظ: ص477 ح8748.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص85 ح9619، عيون الحكم والمواعظ: ص480 ح8817.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص398 ح4881، عيون الحكم والمواعظ: ص232 ح4436.
- ↑ حائل: أي متغيّر، وكلّ متغيّر حائل (النهاية: ج1 ص463 «حول»).
- ↑ نَكَبَ عن الطريق: عَدَل (الصحاح: ج1 ص288 «نكب»).
- ↑ نَهَجَ الطريقُ: وَضَحَ واستَبان (المصباح المنير: ص627 «نهج»).
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص584 ح3607، عيون الحكم والمواعظ: ص153 ح3351 وزاد فيه «القليل» بعد «الزائل».
- ↑ استَوخَمَها: أي استثقلها فلم يستعذبها (انظر: مجمع البحرين: ج3 ص1918 «وخم»).
- ↑ الخصال: ص632 ح10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص122، بحار الأنوار: ج73 ص104 ح95.
- ↑ الكافي: ج8 ص16 ح2، الأمالي للمفيد: ص202 ح33، تنبيه الخواطر: ج2 ص38 كلّها عن أبي حمزة الثمالي، تحف العقول: ص253، بحار الأنوار: ج78 ص150 ح11.
- ↑ فاطر: 29.
- ↑ التوبة: 111.
- ↑ البقرة: 207.
- ↑ النساء: 74.
- ↑ النور: 37.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج2 ص356 ح2660 عن عبد اللّه بن مسعود، بحار الأنوار: ج77 ص106 ح1.
- ↑ سعد السعود: ص49، بحار الأنوار: ج14 ص46.
- ↑ في المصدر: «يأتيكم»، والتصويب من المصادر الاُخرى.
- ↑ الطلاق: 2 و 3.
- ↑ المعجم الكبير: ج20 ص97 ح190، مسند الشاميّين: ج1 ص234 ح415، حلية الأولياء: ج6 ص96 الرقم 345، الفردوس: ج5 ص270 ح8154، كنز العمّال: ج3 ص96 ح5666.
- ↑ المحاسن: ج1 ص97 ح63 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام، الكافي: ج2 ص137 ح2 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام، الخصال: ص3 ح5 عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الباقر عليه السلام، تحف العقول: ص395 عن الإمام الكاظم عليه السلام وكلّها نحوه، بحار الأنوار: ج70 ص75 ح2 ؛ المعجم الكبير: ج12 ص113 ح12719 عن ابن عبّاس نحوه، كنز العمّال: ج1 ص232 ح1161.
- ↑ يقال: أدلَجَ ـ بالتخفيف ـ إذا سار من أوّل الليل، وادّلج ـ بالتشديد ـ إذا سارَ من آخره... ومنهم من يجعل الإدلاج للّيل كلّه (النهاية: ج2 ص129 «دلج»). قال الشيخ البهائي: ربّما يطلق الإدلاج على العبادة في الليل مجازا ؛ لأنّ العبادة سير إلى اللّه تعالى (بحار الأنوار: ج87 ص189).
- ↑ سنن الترمذي: ج4 ص633 ح2450 عن أبي هريرة، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص343 ح7852 عن اُبيّ بن كعب، كنز العمّال: ج3 ص142 ح5885.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج7 ص165 ح19718، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص343 ح7853 كلاهما عن أبي موسى الأشعري، كنز العمّال: ج3 ص197 ح6146.
- ↑ الكافي: ج2 ص131 ح12 عن ابن بكير عن الإمام الصادق عليه السلام، تنبيه الخواطر: ج2 ص192 عن الإمام الصادق عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص209 ح569 وليس فيه «فأضرّوا بالدنيا»، بحار الأنوار: ج73 ص61 ح30.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص180 ح7872، عيون الحكم والمواعظ: ص453 ح8131.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص276 ح4461، عيون الحكم والمواعظ: ص201 ح4066.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 193، الأمالي للصدوق: ص667 ح897 عن عبد الرحمان بن كثير الهاشمي عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام، تحف العقول: ص159 وليس فيه «تجارة»، كنز الفوائد: ج1 ص90 عن نوف البكالي نحوه، بحار الأنوار: ج67 ص315 ح50.
- ↑ في بحار الأنوار: «لِيَومٍ»، والظاهر أنّه هو الصواب.
- ↑ تحف العقول: ص152، غرر الحكم: ج2 ص331 ح2761 وفيه صدره إلى «هاربها»، بحار الأنوار: ج77 ص293 ح2.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص269 ح4455، عيون الحكم والمواعظ: ص196 ح4017.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص616 ح7191، عيون الحكم والمواعظ: ص396 ح6691.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 114.
- ↑ اللُّماظةُ: ما يبقى في الفم من أثر الطعام (النهاية: ج4 ص271 «لمظ»). والمراد بها الدنيا ؛ أي: ألا يوجد حرّ يترك هذا الشيء الدنيءَ لأهله؟
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 456، تحف العقول: ص391 عن الإمام زين العابدين عليه السلام، تنبيه الخواطر: ج1 ص68، بحار الأنوار: ج78 ص306 ح1 وراجع: الكافي: ج1 ص19 ح12 و غرر الحكم: ج2 ص512 ح3473.
- ↑ مقصود از ته مانده غذا، دنياست. معناى عبارت، اين است: آيا آزادمردى پيدا نمى شود كه اين دنياى پست و بى ارزش را به اهلش وا گذارد؟
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص512 ح3474، عيون الحكم والمواعظ: ص150 ح3309.
- ↑ أزمَعَ الأمرَ وبه وعليه: مَضى فيه وثَبَّتَ عليه عَزمَه (لسان العرب: ج8 ص143 «زمع»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 182، غرر الحكم: ج2 ص338 ح2781 و ص339 ح2782، بحار الأنوار: ج34 ص126 ح953.
- ↑ وقعة صفّين: ص308 عن عمر بن سعد، الغارات: ج2 ص479، بحار الأنوار: ج32 ص483 ح419 ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج5 ص243.
- ↑ وَبَق: هلك. وأَوبَقَه غيرُه، فهو مُوبَق (النهاية: ج5 ص146 «وبق»).
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 133، نثر الدرّ: ج1 ص295 وفيه «فأوثقها» بدل «فأوبقها»، بحار الأنوار: ج73 ص130 ح135.
- ↑ الإرشاد: ج1 ص298، كشف اليقين: ص181 ح223، معدن الجواهر: ص26 نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص419 ح40.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص70 ح1879، عيون الحكم والمواعظ: ص56 ح1442 نحوه.
- ↑ كَسَد الشيءُ: لم ينفُق ؛ لِقلَّة الرغبات (المصباح المنير: ص533 «كَسَدَ»).
- ↑ كنز الفوائد: ج1 ص279، بحار الأنوار: ج78 ص90 ح95.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص385 ح8864، عيون الحكم والمواعظ: ص458 ح8289.
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 113، غرر الحكم: ج6 ص351 ح10467، عيون الحكم والمواعظ: ص531 ح9657، بحار الأنوار: ج69 ص409 ح122 ؛ الفصول المهمّة لابن الصبّاغ: ص115، مطالب السؤول: ج1 ص236.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص93 ح1971.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص5 ح1572، عيون الحكم والمواعظ: ص125 ح2860.
- ↑ الإرشاد: ج1 ص296، بحار الأنوار: ج77 ص418 ح40 ؛ تاريخ دمشق: ج42 ص498 عن عاصم بن ضمرة وكذلك عن محمّد بن معروف المكّي عن أبيه وكلاهما نحوه، كنز العمّال: ج3 ص732 ح8603.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص386 ح1488، عيون الحكم والمواعظ: ص28 ح370.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص257 ح8236، عيون الحكم والمواعظ: ص445 ح7817.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص211 ح5861، عيون الحكم والمواعظ: ص303 ح5378.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص613 ح1266 عن زيد بن عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: ج82 ص131 ح14.
- ↑ الصحيفة السجّاديّة: ص47 الدعاء 9.
- ↑ الوِشاح: شيء يُنسج من أديم عريضا، ويرصّع بالجواهر، وتشدّه المرأة بين عاتقيها. توشّحت هي: أي لبسته (الصحاح: ج1 ص415 «وشح»). والظاهر أنّ الصواب: «توشّجت»، قال الجوهري الوشيجة: عِرق الشجرة، ووشجت العروق والأغصان: اشتبكت (الصحاح: ج1 ص347 «وشج») وعلى ايّ حال فالكلام هنا على سبيل الاستعارة والمعنى أنّ أشجار الشوق اليك اشتبكت وتجذّرت في قلوبهم.
- ↑ بحار الأنوار: ج94 ص150.
- ↑ ظاهرا در متن عربى حديث «توشَّجت» صحيح باشد ؛ يعنى درختان شوقِ به تو، در باغ هاى سينه هاى آنان در هم تنيده و ريشه دوانيده است.
- ↑ الأنعام: 160. 5. البقرة: 261.6. البقرة: 245.
- ↑ وقُلتَ: «مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً»
- ↑ الصحيفة السجّاديّة: ص172 الدعاء 45، المصباح للكفعمي: ص846، مصباح المتهجّد: ص642 ح718، الإقبال: ج1 ص423 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج98 ص173 ح1.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص337 ح982 عن عمّار بن موسى، مصباح المتهجّد: ص206 ح299 نحوه، بحار الأنوار: ج86 ص287 ح48.
- ↑ مصباح المتهجّد: ص59 ح92، البلد الأمين: ص13، المصباح للكفعمي: ص35 من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام وفيه «ورُحِمَ» بدل «وربح»، بحار الأنوار: ج86 ص53 ح58 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
- ↑ أعلام الدين: ص120.
- ↑ تنبيه الخواطر: ج2 ص231، بحار الأنوار: ج13 ص426 ح21.
- ↑ الصفّ: 10 و 11.
- ↑ فاطر: 29.
- ↑ في بحار الأنوار: «واستحلاه».
- ↑ النحل: 96.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج2 ص357 ح2660 عن عبد اللّه بن مسعود، بحار الأنوار: ج77 ص106 ح1.
- ↑ التحصين لابن فهد: ص20 ح39 عن سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل، مستدرك الوسائل: ج7 ص499 ح8741.
- ↑ فاطر: 29 و 30.
- ↑ مكارم الأخلاق: ج2 ص356 ح2660، بحار الأنوار: ج77 ص106 ح1.
- ↑ الليل: 1.
- ↑ الحائط: البستان من النخيل إذا كان عليه حائط ؛ وهو الجدار (النهاية: ج1 ص462 «حوط»).
- ↑ الليل: 3 ـ 7.
- ↑ قرب الإسناد: ص355 ح1273 عن البزنطي، تفسير القمّي: ج2 ص425 عن عليّ بن إبراهيم، مجمع البيان: ج10 ص759 عن ابن عبّاس وكلاهما من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج103 ص127 ح8.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج4 ص293 ح12484، صحيح ابن حبّان: ج16 ص113 ح7159، المستدرك على الصحيحين: ج2 ص24 ح2194، موارد الظمآن: ص564 ح2271، المعجم الكبير: ج22 ص300 ح763 كلّها نحوه، مجمع الزوائد: ج9 ص538 ح15791.
- ↑ تفسير القمّي: ج2 ص365 عن أبي الجارود.
- ↑ فتح الباري: ج6 ص6، زاد المسير: ج8 ص17، الدرّ المنثور: ج8 ص149 نقلاً عن ابن أبي حاتم وكلاهما نحوه.
- ↑ أشفى على الشيء: أشرف عليه (الصحاح: ج6 ص2394 «شفى»).
- ↑ الصفّ: 4.
- ↑ الكافي: ج5 ص39 ح4 عن مالك بن أعين، الإرشاد: ج1 ص265، وقعة صفّين: ص235 عن عبد الرحيم بن عبد الرحمن عن أبيه وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج32 ص562 ح468 ؛ تاريخ الطبري: ج5 ص16 عن أبي عمرة الأنصاري نحوه.
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 113، مشكـاة الأنـوار: ص207 ح563، روضـة الـواعظين: ص475، بحار الأنوار: ج69 ص409 ح122 ؛ الفصول المهمّة لابن الصبّاغ: ص115، مطالب السؤول: ج1 ص236.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص345 ح1307، عيون الحكم والمواعظ: ص47 ح1193.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص349 ح1320، عيون الحكم والمواعظ: ص29 ح412.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص67 ح1862، عيون الحكم و المواعظ: ص55 ح1431 وفيه «أرجح» بدل «أنجح».
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص394 ح6447، عيون الحكم والمواعظ: ص353 ح5954.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص153 ح2158، عيون الحكم والمواعظ: ص68 ح1718.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص171 ح2241، عيون الحكم والمواعظ: ص78 ح1898.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص406 ح6504، عيون الحكم والمواعظ: ص354 ح5979.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص145 ح7694، عيون الحكم والمواعظ: ص423 ح7127.
- ↑ الإملاق: الافتقار (الصحاح: ج4 ص1557 «ملق»).
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 258، عدّة الداعي: ص60 عن الإمام الصادق عليه السلام، غرر الحكم: ج3 ص165 ح4019، بحار الأنوار: ج96 ص133 ح66 ؛ مئة كلمة للجاحظ: ص104 ح88، المناقب للخوارزمي: ص376 ح395.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص407 ح3040، عيون الحكم والمواعظ: ص119 ح2699.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص25 ح1673.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص290 ح6112، عيون الحكم والمواعظ: ص334 ح5704.
- ↑ كشف الغمّة: ج2 ص417، بحار الأنوار: ج78 ص206 ح54.
- ↑ مُهج الدعوات: ص349 عن محمّد بن عليّ العلوي المصري، بحار الأنوار: ج95 ص278 ح34 وراجع: فقه الرضا: ص404.
- ↑ البقرة: 86.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج8 ص44 ح21278، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص346 ح7862، شُعب الإيمان: ج5 ص334 ح6833 كلّها عن اُبيّ بن كعب، كنز العمّال: ج12 ص157 ح34465 ؛ إعلام الورى: ج1 ص89 عن اُبيّ بن كعب، مجمع البيان: ج5 ص224 نحوه.
- ↑ الزُّلْفَة والزُّلْفى: القُربَة والمنزلة (الصحاح: ج4 ص1370 «زلف»).
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص305 ح2701، عيون الحكم والمواعظ: ص98 ح2263.
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 106، خصائص الأئمّة: ص97، بحار الأنوار: ج70 ص107 ح5.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص303 ح10335، عيون الحكم والمواعظ: ص524 ح9545 وفيه «البقاء بالفناء» بدل «الفناء بالبقاء».
- ↑ المَثُلات: عقوبات أمثالهم من المكذّبين. يقال: المثلات: الأشباه والأمثال ممّا يعتبر به (مجمع البحرين: ج3 ص1671 «مثل»).
- ↑ تحف العقول: ص221، بحار الأنوار: ج78 ص60 ح137.
- ↑ الرُّزءُ: النقص (النهاية: ج2 ص218 «رزأ»).
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص382 ح5833، معاني الأخبار: ص198 ح4، الأمالي للصدوق: ص478 ح644 وفيه «زرى» بدل «رزي»، الأمالي للطوسي: ص435 ح974 وفيه «من لم ينل ما يرى» بدل «من لم يبال بما رزي» وكلّها عن عبد اللّه بن بكر [بكران] المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، مشكاة الأنوار: ص208 ح566 وفيه «زوي» بدل «رزي»، تنبيه الخواطر: ج2 ص173 عن الإمام زين العابدين عنه عليهماالسلام.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص85 ح7502، عيون الحكم والمواعظ: ص411 ح6999.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص212 ح2411، عيون الحكم والمواعظ: ص85 ح2052.
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص69، كشف المحجّة: ص222 عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج77 ص217 ح2.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص333 ح10405، عيون الحكم والمواعظ: ص527 ح9596.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 32، غرر الحكم: ج5 ص39 ح7355 وفيه «ليس» بدل «لبئس»، عيون الحكم والمواعظ: ص404 ح6845.
- ↑ في طبعة النجف وبيروت وطهران: «بعاجلة».
- ↑ المراد بالجَدّ: الحَظّ. وأتعس اللّه جُدُودَكم: أي أهلك حظوظكم (مجمع البحرين: ج1 ص273 «جدد»).
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص512 ح3484، عيون الحكم والمواعظ: ص151 ح3318 وفيه «بعاجلة» بدل «لعاجلة».
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص309 ح8508، عيون الحكم والمواعظ: ص449 ح7987.
- ↑ البقرة: 102.
- ↑ عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص269 ح1 عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص475 ح304، بحار الأنوار: ج59 ص321 ح3.
- ↑ تهذيب الأحكام: ج6 ص113 ح201، مصباح المتهجّد: ص788 ح857 كلاهما عن صفوان بن مهران، بحار الأنوار: ج101 ص331 ح2.
- ↑ الثمن الأوكس: الأنقص (مجمع البحرين: ج3 ص1969 «وكس»).
- ↑ كامل الزيارات: ص401 ح639 عن أبي حمزة الثمالي، تهذيب الأحكام: ج6 ص59 ح131،المزار الكبير: ص376 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج101 ص177 ح30.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص309 ح8509، عيون الحكم والمواعظ: ص449 ح7988.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص414 ح3077، عيون الحكم والمواعظ: ص120 ح2730.
- ↑ خلُقَ وأخلقَ: بَلِيَ. وشيءٌ خَلَقٌ: بالٍ (لسان العرب: ج10 ص88 «خلق»).
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 430، غرر الحكم: ج2 ص570 ح3594، عيون الحكم والمواعظ: ص157 ح3411 وفيهما «آماله» بدل «ماله»، بحار الأنوار: ج103 ص38 ح85.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص346 ح971.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص257 ح8237، عيون الحكم والمواعظ: ص445 ح7817.
- ↑ تحف العقول: ص391، بحار الأنوار: ج78 ص306 ح1.
- ↑ الدنيا نُطْفةٌ: أي ماء قليل مكدّر. قال في القاموس: النُّطفة ـ بالضمّ ـ: الماء الصافي قلّ أو كثر، أو قليل ماء يبقى في دلو أو قربة. أي الدنيا شيء قليل ؛ لا يصلح نعمتها ـ لحقارتها ـ أن تكون ثوابا للمؤمن، ولا بلاؤها وشدّتها ـ لقلّتها ـ أن تكون عذابا وانتقاما من فاجر (مرآة العقول: ج25 ص103).
- ↑ اللَّعْس ـ بالفتح ـ: العَضّ، والمراد هنا ما يقطعه بأسنانه من شيء مأكول مرّة واحدة (مرآة العقول: ج25 ص103).
- ↑ الكافي: ج8 ص42 و 47 ح8، بحار الأنوار: ج77 ص37 ح7.
- ↑ تنبيه الخواطر: ج1 ص137، بحار الأنوار: ج13 ص422 ح17 ؛ البداية والنهاية: ج9 ص273.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص353 ح5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص319 ح2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج77 ص46 ح3.
- ↑ سنن ابن ماجة: ج2 ص1312 ح3966، المعجم الكبير: ج8 ص123 ح7559 كلاهما عن أبي اُمامة، شُعب الإيمان: ج5 ص358 ح6938 عن أبي هريرة وفيه «أسوأ» بدل «شرّ» وليس فيه «عند اللّه يوم القيامة»، كنزالعمّال: ج3 ص510 ح7661.
- ↑ التاريخ الكبير: ج6 ص128 عن أبي هريرة، كنزالعمّال: ج3 ص510 ح7660.
- ↑ الاختصاص: ص243، بحار الأنوار: ج75 ص281 ح7 وراجع: كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص353 ح5762 و مستطرفات السرائر: ص111 ح1.
- ↑ الثَّبور: الهلاك (النهاية: ج1 ص206 «ثبر»).
- ↑ تحف العقول: ص222، بحار الأنوار: ج78 ص62 ح143.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص383 ح5833، معاني الأخبار: ص198 ح4، الأمالي للصدوق: ص478 ح644، الأمالي للطوسي: ص435 ح974 كلّها عن عبد اللّه بن بكر [بكران] المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، تنبيه الخواطر: ج2 ص174 عن الإمام زين العابدين عنه عليهماالسلاموفيه «آخرته» بدل «دينه»، بحار الأنوار: ج75 ص301 ح1.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص254 ح4403، عيون الحكم والمواعظ: ص193 ح3969.