أ ذ ی / الإیذاء
الإيذاء (نسخه آزمایشی)
آزاررسانى
درآمد
ايذاء، در لغت
ايذاء، از ريشه «أذى» به معناى آزار رساندن به ديگرى است. ابن فارس مى گويد:
الهَمزَةُ وَ الذّالُ وَ الياءُ: أصلٌ واحِدٌ، وَ هَوَ الشَّى ءُ تَتَكَرَّهُهُ وَ لا تَقِرُّ عَلَيهِ. [۱]
همزه و ذال و ياء، يك ريشه معنايى دارد [۲] و آن، چيزى است كه از آن، نفرت دارى و آن را نمى پذيرى.
راغب مى نويسد:
الأَذى ما يَصِلُ إلَى الحَيَوانِ مِنَ الضَّرَرِ، إمّا فى نَفسِهِ أو جِسمِهِ أو تَبعاتِهِ دُنيَوِيّا كانَ أو اُخرَوِيّا. [۳]
أذى، زيانى است كه به جاندار مى رسد، به جانش، يا به جسمش، يا به پيامدهاى دنيوى و يا اخروى اش.
ايذاء، در قرآن و حديث
در قرآن و حديث، كلمه «أذى»:
گاه به معناى ايجاد مزاحمت براى ديگران و تجاوز به حقوق آنان مى آيد، مانند:
«وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُواْ. [۴]
و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بدون آن كه گناهى كرده باشند، مى آزارند» .
گاه به معناى اجراى قانون الهى در باره مجرم، به كار مى رود، مانند:
«وَالَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَآذُوهُمَا. [۵]
و از ميانتان، آن دو تن را كه مرتكب زشتكارى مى شوند، آزار دهيد [و قانون را در باره شان اجرا كنيد] » .
گاه به معناى تحمّل رنج در راه انجام دادن وظيفه آمده است، مانند:
«فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِى سَبِيلِى وَقَاتَلُواْ. [۶]
و كسانى كه هجرت كردند و از خانه هايشان بيرون رانده شدند و در راه من آزار داده شدند و جنگيدند» .
و گاه به معناى ناراحتى و رنج طبيعى آمده است، مانند:
«وَيَسْئلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً. [۷]
و از تو در باره حيض مى پرسند. بگو: آن، رنجى است» .
و نيز اين آيه:
«فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذىً مِّن رَّأْسِهِ. [۸]
و هر كس از شما بيمار باشد يا در سرش ناراحتى اى داشته باشد» .
آنچه در اين دانش نامه ذيل عنوان «آزاررسانى» مورد توجّه و بررسى است، ايذاء به معناى اوّل، يعنى ايجاد مزاحمت براى ديگران، و معناى سوم، يعنى تحمّل رنج در راه انجام دادن وظيفه است. برجسته ترين نكات قابل تأمّل در فصل هاى آينده، از اين قرار است:
1. روشن ترين نشانه مسلمانى
رعايت حقوق ديگران و اجتناب از آزار رساندن به آنان، بارزترين نشانه پيروى از اسلام است. اهمّيت اين ويژگى تا آن جاست كه بدون آن، نمى توان كسى را مسلمان ناميد؛ زيرا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تصريح مى نمايد كه:
المُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمونَ مِن يَدِهِ وَ لِسانِهِ. [۹]
مسلمان، كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.
اين تفسير از مسلمانى، نشان مى دهد كه از نظر بنيان گذار دين اسلام، رعايت حقوق مردم و اجتناب از آزردن آنان، نخستين شرط گرايش به آيين اسلام است و انتخاب نام «مسلمان» براى پيروان اين آيين، به همين مناسبت است.
از منظر احاديث اسلامى، آزردن ديگران، از خصوصيّات انسان هاى پست و شرور است [۱۰] و مسلمان، كسى است كه آزار او به هيچ كس، حتّى به مورچه اى نمى رسد. [۱۱] نكته مهمّى كه از احاديث فصل يكم مى توانيم استنباط كنيم، اين است كه مدّعيان اسلام، به ميزان رعايت حقوق ديگران، مسلمان اند و هر كس به هر ميزان كه موجب آزار ديگران شود، به همان اندازه از اسلام فاصله گرفته است.
2. اهتمام اسلام به پرهيز از آزاررسانى
در فصل دوم با اشاره به گوشه اى از اسباب و عوامل اهتمام شديد اسلام به اجتناب از مردم آزارى، جامعه اسلامى به خصلت هايى پسنديده ترغيب مى شود كه مهم ترينِ آنها، پيشگيرى از دشمنى، تبديل كردن دشمنان به دوستان، برخوردارى از عزّت، شرف و بزرگوارى در ميان مردم و سرانجام، آسايش در زندگى موقّت دنيا و خوش بختى در زندگى جاويد آخرت است و از اين رو، امام على عليه السلام اجتناب از آزار ديگران را نشانه دورانديشى و خردورزى مى شمرد. [۱۲]
3. نكوهش انواع آزاررسانى
در اسلام، مطلق آزاررسانى، به دليل اين كه تجاوز به حقوق ديگران است، مذموم و ممنوع شمرده شده است. احاديث اسلامى در فصل سوم، به روشنى نشان مى دهند كه در منظر اسلام، هر كارى كه موجب ترسيدن مسلمانى گردد، اعم از: نگاه آزار دهنده، شوخىِ آزار دهنده، سخنِ آزار دهنده، بوى آزار دهنده و حتّى عبادت آزار دهنده، نكوهيده و ممنوع است. بى ترديد، هيچ مكتبى در جهان وجود ندارد كه تا اين حد و با اين دقّت، به حرمت و كرامت و حقوق انسان، عنايت داشته باشد.
4. خطرناك ترينْ آزارها
هر چند مطلقِ مردم آزارى در اسلام، نكوهيده و ممنوع است و كيفر سختى در انتظار مردم آزار است، [۱۳] امّا آزردن كسانى كه حقوق بيشترى بر فرد و جامعه دارند، نكوهيده تر و براى سرنوشتِ آزار دهنده، خطرناك تر است. در فصل چهارم، آزار رساندن به اهل بيت پيامبر خدا، مجاهدان راه خدا، مسلمانان، پدر و مادر، همسر و همسايه، به دليل اين كه حقوق بيشترى بر انسان دارند، خطرناك تر توصيف شده است.
5. تحمّل آزار
تحمّل آزار، دو گونه است: گونه اى بسيار نكوهيده و گونه اى بسيار پسنديده. تحمّل آزار به معناى تسليم شدن در برابر خواست هاى نامشروع متجاوز و ترك مقاومت و اظهار ضعف و زبونى در برابر سختى ها، از نظر اسلام، بسيار نكوهيده است، تا آن جا كه امام حسين عليه السلام مى فرمايد:
المَنِيَّةُ وَ لَا الدَّنِيَّةُ. [۱۴]
مرگ، آرى؛ ننگ [و پستى]، هرگز!
نصوص (متون) اسلامى در باره اين موضوع، در مباحث «ذلّت» و «ظلم»، به تفصيل خواهند آمد.
گونه ديگر از تحمّل آزار، رنج ديدن در راه انجام دادن وظايف دينى و بخصوص در مسير جهاد آزاديبخش است كه موجب عزّت و افتخار در دنيا و پاداش بزرگ الهى در آخرت مى گردد. [۱۵]
الفصل الأوّل: ذمّ الإيذاء
فصل يكم: نكوهش آزاررسانى
1 / 1: المُسلِمُ مَن سَلِمَ النّاسُ مِن يَدِهِ ولِسانِهِ
1 / 1: مسلمان، كسى است كه مردم از دست و زبان او آسوده باشند
1. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: المُؤمِنُ مَن أمِنَهُ المُسلِمونَ عَلى أموالِهِم ودِمائِهِم، وَالمُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمونَ مِن يَدِهِ ولِسانِهِ. [۱۶]
1. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن، كسى است كه مسلمانان، او را بر مال و جانشان امين بدانند، و مسلمان، كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او آسوده و بى گزند باشند.
2. عنه صلى الله عليه و آله: أيُّهَا النّاسُ! إنَّ العَبدَ لا يُكتَبُ مِنَ المُسلِمينَ حَتّى يَسلَمَ النّاسُ مِن يَدِهِ ولِسانِهِ، ولا يَنالُ دَرَجَةَ المُؤمِنينَ حَتّى يَأمَنَ أخوهُ بَوائِقَهُ [۱۷]، وجارُهُ بَوادِرَهُ [۱۸]، ولا يُعَدُّ مِنَ المُتَّقينَ حَتّى يَدَعَ ما لا بَأسَ بِهِ حِذارَ ما بِهِ البَأسُ. [۱۹]
2. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى مردم! بنده، در شمار مسلمانان نوشته نمى شود، مگر آن كه مردم از دست و زبان او آسوده باشند، و به درجه مؤمنان نمى رسد، مگر آن كه برادرش از شرّ او و همسايه اش از خشم او ايمن باشد، و از پرهيزگاران به شمار نمى آيد، مگر آن كه براى دورى كردن از آنچه بد است، آنچه را كه بى ايراد است، فرو بگذارد.
3. الإمام عليّ عليه السلام: كَيفَ تَكونُ مُسلِما ولا يَسلَمُ النّاسُ مِنكَ؟! وكَيفَ تَكونُ مُؤمِنا ولا تَأمَنُكَ النّاسُ؟! وكَيفَ تَكونُ مُتَّقِيا وَالنّاسُ يَتَّقونَ أذاكَ؟! [۲۰]
3. امام على عليه السلام: چگونه مسلمان باشى، در حالى كه مردم از تو در آسايش نيستند؟! و چگونه مؤمن باشى، در حالى كه مردم از تو در امان نيستند؟! و چگونه خداترس باشى، در حالى كه مردم از آزار تو مى ترسند؟!
4. عنه عليه السلام: المُؤمِنُ مَن تَحَمَّلَ أذَى النّاسِ، ولا يَتَأَذّى أحَدٌ بِهِ. [۲۱]
4. امام على عليه السلام: مؤمن، كسى است كه آزار مردم را تحمّل مى كند و آزارش به هيچ كس نمى رسد.
5. عنه عليه السلام ـ في وَصفِ المُؤمِنِ ـ: النّاسُ مِنهُ في راحَةٍ، أتعَبَ نَفسَهُ لِاخِرَتِهِ فَأَراحَ النّاسَ مِن نَفسِهِ. [۲۲]
5. امام على عليه السلام ـ در توصيف مؤمن ـ: مردم از او در آسايش اند. خويشتن را براى آخرتش به رنج در افكنده و در نتيجه، مردم را از خود، آسوده ساخته است.
6. الإمام الكاظم عليه السلام: لَيسَ مِن أخلاقِ المُؤمِنينَ الغِشُّ ولَا الأَذى. [۲۳]
6. امام كاظم عليه السلام: دَغَلى و آزاررسانى، از اخلاق مؤمنان نيست.
1 / 2: الإِيذاءُ عادَةُ الأَشرارِ
1 / 2: آزاررسانى، عادت بَدان است
7. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شَرُّ النّاسِ مَن تَأَذّى بِهِ النّاسُ. [۲۴]
7. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترينِ مردم، كسى است كه مردم از او آزار ببينند.
8. الإمام عليّ عليه السلام: عادَةُ الأَشرارِ أذِيَّةُ الرِّفاقِ. [۲۵]
8. امام على عليه السلام: عادت بَدان، آزار رساندن به رفيقان است.
9. عنه عليه السلام: عادَةُ اللِّئامِ وَالأَغمارِ [۲۶] أذِيَّةُ الكِرامِ وَالأَحرارِ. [۲۷]
9. امام على عليه السلام: عادت فرومايگان و ابلهان، آزردن گران مايگان و آزادگان است.
الفصل الثاني: فضل كفّ الأذى وما فيه من الحكمة والبركة
فصل دوم: فضيلت، حكمت و بركات آزار نرساندن
2 / 1: الحَثُّ عَلى كَفِّ الأذى
2 / 1: ترغيب به خوددارى از آزاررسانى
10. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: طوبىٰ لِمَن صَلَحَت سَريرَتُهُ، وحَسُنَت عَلانِيَتُهُ، وعَزَلَ عَنِ النّاسِ شَرَّهُ. [۲۸]
10. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوشا به حال كسى كه باطنش صالح و ظاهرش نيكو باشد و شرّ خود را از مردم بر كنار دارد!
11. عنه صلى الله عليه و آله: مَن بَذَلَ مَعروفَهُ وكَفَّ أذاهُ فَذاكَ السَّيِّدُ. [۲۹]
11. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس بى دريغْ نيكى كند و از آزاررسانى باز ايستد، او آقاست.
12. الإمام الصادق عليه السلام: جاءَ جَبرَئيلُ عليه السلام إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، فَقالَ: يا مُحَمَّدُ... شَرَفُ المُؤمِنِ صَلاتُهُ بِاللَّيلِ، وعِزُّهُ كَفُّهُ الأَذى عَنِ النّاسِ. [۳۰]
12. امام صادق عليه السلام: جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى محمّد!... شرافت مؤمن، در نماز شب خواندن اوست و عزّتش، در آزار نرساندنش به مردم.
13. الإمام عليّ عليه السلام: اُبذُل مَعروفَكَ وكُفَّ أذاكَ. [۳۱]
13. امام على عليه السلام: نيكى ات را ببخش و آزارت را [از مردم] باز دار.
14. عنه عليه السلام: يُستَدَلُّ عَلَى المُرُوَّةِ بِكَثرَةِ الحَياءِ، وبَذلِ النَّدى [۳۲]، وكَفِّ الأَذى. [۳۳]
14. امام على عليه السلام: حياى فراوان، نيكى كردن بسيار، و خوددارى از آزاررسانى، نشانه جوان مردى است.
15. عنه عليه السلام: حَسبُكَ مِن كَمالِ المَرءِ تَركُهُ ما لا يُحمَدُ بِهِ... ومِن حُسنِ خُلُقِهِ كَفُّهُ أذاهُ. [۳۴]
15. امام على عليه السلام: براى پى بردن به كمال مرد، تو را همين [نشانه] بس كه آنچه را پسنديده نيست، ترك مى كند... و در خوش خويى اش همين بس كه آزارش به كسى نمى رسد.
16. عنه عليه السلام: كَسبُ العَقلِ كَفُّ الأَذى. [۳۵]
16. امام على عليه السلام: دستاورد خِرَد، خوددارى از آزاررسانى است.
17. عنه عليه السلام: أفضَلُ الشَّرَفِ كَفُّ الأَذى، وبَذلُ الإِحسانِ. [۳۶]
17. امام على عليه السلام: برترين شرافت، آزار نرساندن و بى دريغ نيكى كردن است.
18. عنه عليه السلام: مِن أماراتِ الخَيرِ الكَفُّ عَنِ الأَذى. [۳۷]
18. امام على عليه السلام: از نشانه هاى خوبى، خوددارى از آزاررسانى است.
19. عنه عليه السلام: الحازِمُ مَن كَفَّ أذاهُ. [۳۸]
19. امام على عليه السلام: دورانديش، كسى است كه آزار خويش را [از ديگران] باز دارد.
20. الإمام زين العابدين عليه السلام ـ لِوَلَدِهِ الباقِرِ عليه السلام ـ: كُفَّ الأَذى، وفُضَّ النَّدى. [۳۹]
20. امام زين العابدين عليه السلام ـ خطاب به فرزندش امام باقر عليه السلام ـ: از آزاررسانى، باز ايست و خوبى بخشش كن.
21. عنه عليه السلام ـ في رِسالَةِ الحُقوقِ ـ: حَقُّ أهلِ مِلَّتِكَ إضمارُ السَّلامَةِ وَالرَّحمَةِ لَهُم، وَالرِّفقُ بِمُسيئِهِم، وتَأَلُّفُهُم، وَاستِصلاحُهُم، وشُكرُ مُحسِنِهِم، وكَفُّ الأَذى عَنهُم. [۴۰]
21. امام زين العابدين عليه السلام ـ در رسالة الحقوق ـ: حقّ همكيشان تو، اين است كه به آنان خوش گمان باشى، و با آنان مهربان باشى، و با بدكارشان مدارا كنى و دل هايشان را به دست آورى و در اصلاحشان بكوشى، و از نيكوكارشان سپاس گزارى كنى، و به آنان آزار نرسانى.
22. عنه عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ ـ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَاكسِر شَهوَتي عَن كُلِّ مَحرَمٍ، وَازوِ [۴۱] حِرصي عَن كُلِّ مَأثَمٍ،وَامنَعني عَن أذى كُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ ومُسلِمٍ ومُسلِمَةٍ. [۴۲]
22. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست، و ميل به هر حرامى را در من سركوب كن، و آزمندى به هر گناهى را از من دور گردان، و مرا از آزار رساندن به هر مرد و زن مؤمن و مسلمانى باز دار.
23. الإمام الباقر عليه السلام ـ لِجابِرٍ ـ: فَوَاللّهِ ماشيعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقَى اللّهَ وأطاعَهُ، وما كانوا يُعرَفونَ يا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ... وتِلاوَةِ القُرآنِ، وكَفِّ الأَلسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِن خَيرٍ. [۴۳]
23. امام باقر عليه السلام ـ خطاب به جابر ـ: به خدا سوگند، شيعه ما نيست، مگر كسى كه از خداوند، پروا داشته باشد و از خدا فرمان برد. اينان ـ اى جابر ـ شناخته نمى شوند، جز با فروتنى... و تلاوت قرآن و نگه داشتن زبان از مردم بجز در خير.
24. الإمام الصادق عليه السلام ـ لِحُمرانَ بنِ أعيَنَ ـ: اِعلَم أنَّهُ لا وَرَعَ أنفَعُ مِن تَجَنُّبِ مَحارِمِ اللّهِ، وَالكَفِّ عَن أذَى المُؤمِنينَ وَاغتِيابِهِم. [۴۴]
24. امام صادق عليه السلام ـ خطاب به حُمران بن اَعيَن ـ: بدان كه هيچ پارسايى اى، سودمندتر از دورى كردن از محرّمات الهى و خويشتندارى از آزار رساندن به مؤمنان و غيبت كردن در باره آنها نيست.
25. عنه عليه السلام ـ لِحَفصِ بنِ غِياثٍ ـ: فازَ وَاللّهِ الأَبرارُ، أتَدري مَن هُم؟ هُمُ الَّذينَ لا يُؤذونَ الذَّرَّ. [۴۵]
25. امام صادق عليه السلام ـ خطاب به حفص بن غياث ـ: به خدا سوگند، نيكوكاران، رستگار شدند. آيا مى دانى آنان كيان اند؟ آنان كسانى هستند كه حتّى به مورچه هم آزار نمى رسانند.
26. عنه عليه السلام ـ لَمّا تَذاكَرَ النّاسُ أمرَ الفُتُوَّةِ عِندَهُ ـ: تَظُنّونَ أمرَ الفُتُوَّةِ بِالفِسقِ وَالفُجورِ! إنَّمَا الفُتُوَّةُ وَالمُروءَةُ طَعامٌ مَوضوعٌ، ونائِلٌ مَبذولٌ بِشَيءٍ مَعروفٍ، وأذىً مَكفوفٌ، فَأَمّا تِلكَ فَشَطارَةٌ وفِسقٌ. [۴۶]
26. امام صادق عليه السلام ـ هنگامى كه عدّه اى در حضور ايشان از جوان مردى سخن به ميان آوردند ـ: خيال مى كنيد كه جوان مردى، به فسق و فجور است؟! جوان مردى و مردانگى، به سفره دارى است و بى دريغْ نيكى كردن و خوددارى از آزاررسانى، و اينها كه شما مى گوييد، شرارت و نابه كارى است.
27. الإمام الرضا عليه السلام ـ في وَصفِ الأَئِمَّةِ عليهم السلام ـ: وإنَّ مِن دينِهِمُ الوَرَعَ وَالعِفَّةَ... وحُسنَ الصُّحبَةِ وحُسنَ الجِوارِ، وبَذلَ المَعروفِ وكَفَّ الأَذى. [۴۷]
27. امام رضا عليه السلام ـ در توصيف ائمّه عليهم السلام ـ: و از كيش ايشان است: پارسايى و پاك دامنى... و حسن رفاقت و خوب همسايگى كردن و بى دريغ نيكى نمودن و آزار نرساندن.
2 / 2: بَرَكاتُ كَفِّ الأَذى
2 / 2: بركات آزار نرساندن
28. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الجَنَّةُ لَها ثَمانِيَةُ أبوابٍ، عَلى كُلِّ بابٍ مِنها أربَعُ كَلِماتٍ، كُلُّ كَلِمَةٍ مِنها خَيرٌ مِنَ الدُّنيا وما فيها لِمَن يَعرِفُها... وعَلَى البابِ الثّامِنِ مَكتوبٌ: لا إلهَ إلَا اللّهُ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ، عَلِيٌّ وَلِيُّ اللّهِ، فَمَن أرادَ الدُّخولَ في هذِهِ الأَبوابِ الثَّمانِيَةِ فَليَتَمَسَّك بِأَربَعِ خِصالٍ؛ وهِيَ: الصَّدَقَةُ، وَالسَّخاءُ، وحُسنُ الخُلُقِ، وكَفُّ الأَذى عَن عِبادِ اللّهِ. [۴۸]
28. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهشت را هشت در است و بر هر در آن، چهار جمله نوشته شده كه هر جمله اش، براى كسى كه [ارزش] آن را بشناسد، از دنيا و هر آنچه در دنياست، بهتر است.…
بر در هشتم نوشته شده است: «لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولىّ اللّه» . پس هر كه مى خواهد از اين هشت در وارد شود، بايد چهار خصلت داشته باشد: صدقه دادن، سخاوت، خوش خويى، و آزار نرساندن به بندگان خدا.
29. صحيح مسلم عن أبي ذرّ: قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، أرَأيتَ إن ضَعُفتُ عَن بَعضِ العَمَلِ؟! قالَ: تَكُفُّ شَرَّكَ عَنِ النّاسِ؛ فَإِنَّها صَدَقَةٌ مِنكَ عَلَى نَفسِكَ. [۴۹]
29. صحيح مسلم ـ به نقل از ابو ذر ـ: گفتم: اى پيامبر خدا! اگر از انجام دادن كارى ناتوان شدم، چه كنم؟
فرمود: «شرّت را از مردم، باز دار؛ زيرا اين كار، صدقه اى است كه براى خود مى دهى».
30. المستدرك على الصحيحين عن أبي كثير الزبيدي عن أبيه: قُلتُ: يا أبا ذَرٍّ، دُلَّني عَلى عَمَلٍ إذا عَمِلَ بِهِ العَبدُ دَخَلَ الجَنَّةَ!
قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله [۵۰]: تُؤمِنُ بِاللّهِ. قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، إنَّ مَعَ الإِيمانِ عَمَلاً؟ قالَ: يَرضَخُ [۵۱] مِمّا رَزَقَهُ اللّهُ. قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، فَإِن كانَ مُعدِما لا شَيءَ لَهُ؟ قالَ: يَقولُ مَعروفا بِلِسانِهِ، قُلتُ: فَإِن كانَ عَيِيّا [۵۲] لا يُبلِغُ عَنهُ لِسانُهُ؟ قالَ: فَليُعِن مَغلوبا. قُلتُ: فَإِن كانَ ضَعيفا لا قُوَّةَ لَهُ؟ قالَ: فَليَصنَع لِأَخرَقَ [۵۳]. قُلتُ: فَإن كانَ أخرَقَ؟ فَالتَفَتَ إلَيَّ
فَقالَ: ما تُريدُ أن تَدَعَ في صاحِبِكَ خَيرا؟! قالَ: يَدَعُ النّاسَ مِن أذاهُ.
قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ إنَّ هذا لَيَسيرٌ كُلُّهُ!
قالَ: وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، ما مِنهُنَّ خَصلَةٌ يَعمَلُ بِها عَبدٌ يَبتَغي بِها وَجهَ اللّهِ إلّا أخَذَت بِيَدِهِ يَومَ القِيامَةِ فَلَم تُفارِقهُ حَتّى تُدخِلَهُ الجَنَّةَ. [۵۴]
30. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابو كثير زبيدى، از پدرش ـ: گفتم: اى ابو ذر! مرا به كارى راه نمايى كن كه هر گاه بنده آن را انجام دهد، به بهشت برود.
[ابو ذر] گفت: پيامبر خدا فرمود [۵۵]: «ايمان آوردن به خدا».
[سپس ابو ذر ادامه داد: ] گفتم: اى پيامبر خدا! ايمان، عملى هم لازم دارد؟
فرمود: «از آنچه خدا به شخصْ روزى كرده است، دِهِشى كند».
گفتم: اى پيامبر خدا! اگر نادار بود و چيزى نداشت؟
فرمود: «سخن نيكى بگويد».
گفتم: اگر اَلكن بود و زبانش يارى نكرد؟
فرمود: «شكست خورده اى را يارى دهد».
گفتم: اگر ناتوان بود و قدرتى نداشت؟
فرمود: «براى كسى كه كارى نمى داند، كارى انجام دهد».
گفتم: اگر خودش كارى بلد نبود؟
پيامبر خدا رو به من كرد و فرمود: «نمى خواهى در دوستت خيرى (هنرى يا نقطه مثبتى) باقى بگذارى؟» و فرمود: «آزارش را به مردم نرساند».
گفتم: اى پيامبر خدا! اينها كه كارى ندارد!
فرمود: «سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست، هر بنده اى كه به يكى از اين كارها عمل كند و قصدش رضايت خدا باشد، آن كار در روز قيامت، دست او را مى گيرد و رهايش نمى كند، تا اين كه او را به بهشت مى بَرَد».
31. الإمام عليّ عليه السلام: مَن كَفَّ أذاهُ لَم يُعانِدهُ أحَدٌ. [۵۶]
31. امام على عليه السلام: آن كه بى آزار است، هيچ كس با او دشمنى نمى كند.
32. عنه عليه السلام: مَنعُ أذاكَ يُصلِحُ لَكَ قُلوبَ عِداكَ. [۵۷]
32. امام على عليه السلام: آزار نرساندن تو، دل هاى دشمنانت را با تو به آشتى مى كشاند.
33. الإمام زين العابدين عليه السلام: كَفُّ الأَذى مِن كَمالِ العَقلِ، وفيهِ راحَةُ البَدَنِ عاجِلاً وآجِلاً. [۵۸]
33. امام زين العابدين عليه السلام: آزار نرساندن، از كمال خِرَد است و در دنيا و آخرت، مايه راحتى تن.
34. الإمام الباقر عليه السلام: لَمّا كَلَّمَ اللّهُ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام، قالَ موسى: ... إلهي فَما جَزاءُ مَن كَفَّ أذاهُ عَنِ النّاسِ، وبَذَلَ مَعروفَهُ لَهُم؟
قالَ: يا موسى، يُناجيهِ [۵۹] النّارُ يَومَ القِيامَةِ: لا سَبيلَ لي إلَيكَ. [۶۰]
34. امام باقر عليه السلام: چون خداوند با موسى بن عمران عليه السلام سخن گفت، موسى گفت: ... معبودا! پاداش كسى كه به مردم آزار نرساند و به آنان نيكى كند، چيست؟
فرمود: «اى موسى! روز قيامت، آتش، آهسته به او مى گويد: مرا به تو راهى نيست».
35. الإمام الصادق عليه السلام: مَن كَفَّ يَدَهُ عَنِ النّاسِ، فَإِنَّما يَكُفُّ عَنهُم يَدا واحِدَةً ويَكُفّونَ عَنهُ أيدِيا كَثيرَةً. [۶۱]
35. امام صادق عليه السلام: هر كس دستِ [آزار] خود را از مردم باز بدارد، در حقيقت، يك دست از آنان باز مى دارد و [در مقابل،] مردم، دست هاى بسيارى از [آزارِ] او باز مى دارند.
36. عنه عليه السلام: ثَلاثَةٌ لَيسَ مَعَهُنَّ غُربَةٌ: حُسنُ الأَدَبِ، وكَفُّ الأَذى، ومُجانَبَةُ الرَّيبِ. [۶۲]
36. امام صادق عليه السلام: سه چيز است كه با داشتن آنها غربتى در كار نيست: ادب نيكو، بى آزار بودن، و دورى از شك [و بدگمانى].
37. عنه عليه السلام ـ في كِتابِهِ إلى عَبدِ اللّهِ النَّجاشِيِّ وَقَد شَكا إلَيه تَخَوُّفَهُ مِن وِلايَةِ الأَهوازِ ـ: اِعلَم أنّي سَاُشيرُ عَلَيكَ بِرَأيٍ إن أنتَ عَمِلتَ بِهِ تَخَلَّصتَ مِمّا أنتَ مُتَخَوِّفُهُ، وَاعلَم أنَّ خَلاصَكَ ونَجاتَكَ: مِن حَقنِ الدِّماءِ، وكَفِّ الأَذى عَن أولِياءِ اللّهِ.… [۶۳]
37. امام صادق عليه السلام ـ در نامه اى به عبد اللّه نجاشى كه به ايشان گفته بود از پذيرفتن حكومت اهواز بيم دارد ـ: بدان كه من، تو را به نكته اى راه نمايى مى كنم كه اگر به آن عمل كنى، از آنچه از آن بيم دارى، خلاص مى شوى. بدان كه خلاصى و نجات تو، در اين است كه: از ريختن خون، آزار رساندن به دوستان خدا و... خوددارى ورزى.
38. بحار الأنوار عن صحف إدريس عليه السلام: ما يَثقُلُ فِي الميزانِ إلَا النِّيَّةُ الصّادِقَةُ، وَالأَعمالُ الطّاهِرَةُ، وكَفُّ الأَذى، وَالنَّصيحَةُ لِجَميعِ الوَرى. [۶۴]
38. بحار الأنوارـ به نقل از صحف ادريس عليه السلام ـ: آنچه ترازو[ى اعمال] را [به نفع انسان] سنگين مى كند، چيزى نيست جز نيّت درست، اعمال پاك، آزار نرساندن و خيرخواهى براى همه مردم.
الفصل الثالث: ذمّ أنواع الإيذاء
فصل سوم: نكوهش انواع آزاررسانى
3 / 1: الإِخافَةُ
3 / 1: ترساندن
39. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حَسبُ امرِئٍ مُسلِمٍ مِنَ الشَّرِّ أن يُخيفَ أخاهُ المُسلِمَ. [۶۵]
39. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مرد مسلمان را همين بدى بس كه برادر مسلمانش را بترساند.
40. عنه صلى الله عليه و آله: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ فَلا يُرَوِّعَنَّ مُسلِما. [۶۶]
40. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به خدا و روز واپسين ايمان دارد، هرگز نبايد مسلمانى را به وحشت بيندازد.
41. عنه صلى الله عليه و آله: لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن يُرَوِّعَ مُسلِما. [۶۷]
41. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى مسلمان، روا نيست كه مسلمانى را بترساند.
42. عنه صلى الله عليه و آله: لا تُرَوِّعُوا المُسلِمَ؛ فَإِنَّ رَوعَةَ المُسلِمِ ظُلمٌ عَظيمٌ. [۶۸]
42. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مسلمان را دچار وحشت نكنيد كه ترساندن مسلمان، ستمى بزرگ است.
3 / 2: النَّظرَةُ المُؤذِيَةُ
3 / 2: نگاه آزار دهنده
43. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَحِلُّ لِمُؤمِنٍ أن يُشيرَ إلى أخيهِ بِنَظرَةٍ تُؤذيهِ. [۶۹]
43. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى مؤمن روا نيست كه به برادرش با نگاهى اشاره كند كه او را مى آزارد.
44. عنه صلى الله عليه و آله: ما يَحِلُّ لِمُؤمِنٍ أن يَشتَدَّ إلى أخيهِ بِنَظرَةٍ تُؤذيهِ. [۷۰]
44. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى مؤمن روا نيست كه به برادرش نگاهى آزار دهنده كند.
45. عنه صلى الله عليه و آله: مَن نَظَرَ إلى مُؤمِنٍ نَظرَةً لِيُخيفَهُ بِها، أخافَهُ اللّهُ عز و جل يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّهُ. [۷۱]
45. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به مؤمنى نگاهى كند، به قصد اين كه با آن نحوه نگاه، او را بترساند، خداوند عز و جل آن شخص را در آن روزى كه سايه اى جز سايه او نيست، مى ترساند.
46. عنه صلى الله عليه و آله: مَن نَظَرَ إلى أخيهِ المُسلِمِ نَظرَةً مُخيفَةً مِن غَيرِ حَقٍّ، أخافَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ. [۷۲]
46. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به برادر مسلمانش به ناحق، نگاهى ترس آور كند، خداوند در روز قيامت، او را مى ترساند.
47. عنه صلى الله عليه و آله: مَن نَظَرَ إلى مُؤمِنٍ نَظَرةً يُخيفُهُ بِها، أخافَهُ اللّهُ تَعالى يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّهُ، وحَشَرَهُ في صورَةِ الذَّرِّ [۷۳] بِلَحمِهِ وجِسمِهِ وجَميعِ أعضائِهِ وروحِهِ، حَتّى يورِدَهُ مَورِدَهُ. [۷۴]
47. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به مؤمنى نگاهى ترس آور كند، خداوند متعال، در آن روزى كه سايه اى جز سايه او نيست، وى را مى ترساند و او را با همان گوشت و بدن و اعضا و روحش، به صورت مورچه محشور مى كند، تا اين كه او را به جايگاهش وارد سازد.
3 / 3: المِزاحُ المُؤذي
3 / 3: شوخى آزار دهنده
48. مسند ابن حنبل عن عبد الرحمن بن أبي ليلى: حَدَّثَنا أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُم
كانوا يَسيرونَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَسيرٍ، فَنامَ رَجُلٌ مِنهُم، فَانطَلَقَ بَعضُهُم إلى نَبلٍ مَعَهُ فَأَخَذَها، فَلَمَّا استَيقَظَ الرَّجُلُ فَزِ عَ، فَضَحِكَ القَومُ، فَقالَ: ما يُضحِكُكُم؟! فَقالوا: لا، إلّا أنّا أخَذنا نَبلَ هذا فَفَزِعَ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن يُرَوِّعَ مُسلِما. [۷۵]
48. مسند ابن حنبل ـ به نقل از عبد الرحمان بن ابى ليلى ـ: اصحاب پيامبر خدا برايمان نقل كردند كه با پيامبر خدا در راهى مى رفتند. يكى از آنان خوابيد و ديگرى رفت و تير او را برداشت. مرد، چون بيدار شد، هراسان گشت. جمعيّت خنديدند. پيامبر خدا پرسيد: «چرا مى خنديد؟».
گفتند: چيزى نيست. ما تيرش را برداشتيم و او هراسان شده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بر هيچ مسلمانى روا نيست كه مسلمانى را بترساند».
49. اُسد الغابة عن عمرو بن يحيى عن أبيه عن جدّه: كُنّا عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقامَ رَجُلٌ ونَسِيَ نَعلَهُ، فَأَخَذَها رَجُلٌ ووَضَعَها تَحتَهُ، فَجاءَ الرَّجُلُ فَقالَ: مَن رَآهُما؟ فَقالَ الرَّجُلُ: أنَا أخَذتُهُما.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: فَكَيفَ رَوعَةُ المُؤمِنِ؟!
قالَ: وَالَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ ما أخَذتُهُما إلّا وأنَا ألعَبُ!
قالَ: فَكَيفَ بِرَوعَةِ المُؤمِنِ؟! [۷۶]
49. اُسد الغابة ـ به نقل از عمرو بن يحيى، از پدرش، از جدّش ـ: ما نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم كه مردى برخاست و رفت و كفشش را فراموش كرد. يك نفر، آن را برداشت و زير خود گذاشت. مرد بر گشت و گفت: كسى كفش ها را نديده است؟
آن مرد گفت: من آنها را برداشته ام.
پيامبر خدا فرمود: «ترساندن مؤمن، چه معنا دارد؟!».
مرد گفت: سوگند به آن كه تو را به حق بر انگيخت، من فقط براى شوخى، آنها را برداشتم!
فرمود: «ترساندن مؤمن، چه معنا دارد؟!».
3 / 4: الكَلامُ المُؤذي
3 / 4: سخن آزار دهنده
50. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ رَجُلاً لَقِيَ رَجُلاً عَلى عَهدِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ لَهُ: إنِّي احتَلَمتُ بِاُمِّكَ، فَرُفِعَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام، فَقالَ: إنَّ هذَا افتَرى عَلَيَّ! فَقالَ: وما قالَ لَكَ؟ قالَ: زَعَمَ أنَّهُ احتَلَمَ بِاُمّي.
فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: فِي العَدلِ إن شئتَ أقَمتُهُ لَكَ فِي الشَّمسِ وجَلَدتُ ظِلَّهُ! فَإِنَّ الحُلُمَ مِثلُ الظِّلِّ، ولكِنّا سَنَضرِبُهُ إذا آذاكَ حَتّى لا يَعودَ يُؤذِي المُسلِمينَ. [۷۷]
50. امام صادق عليه السلام: [۷۸] در روزگار امير مؤمنان عليه السلام، مردى، مردى ديگر را ديد و به او گفت: من به مادرت محتلم شده ام.
شكايت به نزد امير مؤمنان عليه السلام برده شد و آن مرد به امام گفت: اين مرد، بر من افترا بست.
امام عليه السلام فرمود: «چه گفت؟».
گفت: مى گويد كه به مادرم محتلم شده است.
امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «عدالت، اقتضا مى كند كه اگر بخواهى، او را در آفتابْ نگه بدارم و سايه اش را حد بزنم؛ چرا كه خواب، مانند سايه است؛ امّا او را به خاطر اين كه تو را آزرده است، مى زنيم تا ديگر، مسلمانان را آزار ندهد».
3 / 5: النَّجوَى المُؤذِيَةُ
3 / 5: درِ گوشى حرف زدن آزار دهنده
51. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَتَناجَى اثنانِ [۷۹] دونَ واحِدٍ؛ فَإِنَّ ذلِكَ يُؤذِي المُؤمِنَ، وَاللّهُ عز و جل يَكرَهُ أذَى المُؤمِنِ. [۸۰]
51. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ دو نفرى با هم در گوشى حرف نزنند؛ چرا كه اين كار، مؤمن را آزار مى دهد و خداوند عز و جل آزار رساندن به مؤمن را ناخوش مى دارد.
3 / 6: الإيذاءُ بِما لا يَعني
3 / 6: آزار دادن با كارهاى بيهوده
52. الإمام الباقر عليه السلام: كَفى بِالمَرءِ عَيبا أن يَتَعَرَّفَ مِن عُيوبِ النّاسِ ما يَعمى عَلَيهِ مِن أمرِ نَفسِهِ، أو يَعيبَ عَلَى النّاسِ أمرا هُوَ فيهِ لا يَستطَيعُ التَّحَوُّلَ عَنهُ إلى غَيرِهِ، أو يُؤذِيَ جَليسَهُ بِما لا يَعنيهِ. [۸۱]
52. امام باقر عليه السلام: آدمى را همين عيب بس كه عيب خود را نبيند و عيب مردم را ببيند، يا بر مردم، چيزى را عيب بگيرد كه در خودِ او هست و نمى تواند آن را تغيير دهد، يا همنشينش را با كارهاى بيهوده، آزار دهد.
3 / 7: الرِّيحُ المُؤذِيَةُ
3 / 7: بوى آزار دهنده
53. مسند ابن حنبل عن عائشة:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَكرَهُ أن يوجَدَ مِنهُ ريحٌ يُتَأَذّى مِنها. [۸۲]
53. مسند ابن حنبل ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر خدا خوش نداشت كه از او بويى آزار دهنده به مشام رسد.
54. علل الشرائع عن محمّد بن سنان: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن أكلِ البَصَلِ وَالكُرّاثِ،
فَقالَ: لا بَأسَ بِأَكلِهِ مَطبوخا وغَيرَ مَطبوخٍ، ولكِن إن أكَلَ مِنهُ ما لَهُ أذىً، فَلا يَخرُج إلَى المَسجِدِ كَراهِيَةَ أذاهُ عَلى مَن يُجالِسُ. [۸۳]
54. علل الشرائع ـ به نقل از محمّد بن سنان ـ: از امام صادق عليه السلام در باره خوردن پياز و تره پرسيدم. فرمود: «خوردن آنها، پخته يا خام، اشكالى ندارد؛ امّا اگر چيزى از اينها را
خورد كه [بوى] ناراحت كننده اى دارد، به مسجد نرود تا مبادا بوى آن، هم صحبتش را ناراحت كند».
3 / 8: العِبادَةُ المُؤذِيَةُ
3 / 8: عبادت آزار دهنده
55. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَجهَرُ بَعضُكُم عَلى بَعضٍ، فَإِنَّ ذلِكَ يُؤذِي المُصَلِّيَ. [۸۴]
55. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [در هنگام خواندن نماز،] صداهايتان را از يكديگر، بلندتر نكنيد؛ زيرا اين كار، نمازگزار را آزار مى دهد.
56. سنن أبي داود عن أبي سعيد: اِعتَكَفَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فِي المَسجِدِ، فَسَمِعَهُم يَجهَرونَ بِالقِراءَةِ، فَكَشَفَ السِّترَ وقالَ: ألا إنَّ كُلَّكُم مُناجٍ رَبَّهُ، فَلا يُؤذِيَنَّ بَعضُكُم بَعضا، ولا يَرفَعُ بَعضُكُم عَلى بَعضٍ فِي القِراءَةِ ـ أو قالَ: فِي الصَّلاةِ ـ. [۸۵]
56. سنن أبى داوود ـ به نقل از ابو سعيد ـ: پيامبر خدا در مسجد، اعتكاف كرد. شنيد كه صداى مسلمانان به قرائت، بلند است. پرده را كنار زد و فرمود: «بدانيد كه همه شما در حال مناجات با پروردگار خود هستيد. پس موجب آزار يكديگر نشويد، و در قرائت، صدايتان را از يكديگر بلندتر نكنيد» يا فرمود: «در نماز».
57. مسند الشاميّين عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أنَّهُ كانَ إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ يَقتَرِئُ، زَمزَمَ [۸۶] قِراءَتَهُ، إلّا أنَّهُ يُفهِمُنَا الآيَةَ بَعدَ الآيَةِ. قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، ألا تَرفَعُ صَوتَكَ بِالقُرآنِ؟ قالَ: أكرَهُ أن اُؤذِيَ بِهِ رَفيقي وأهلَ بَيتي. [۸۷]
57. مسند الشاميّين ـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر خدا، هر گاه شب براى خواندن قرآن بر مى خاست، با صداى آهسته قرائت مى كرد و فقط همين قدر به ما مى فهماند كه آيه اى تمام شده و آيه ديگر را شروع كرده است.
گفتم: اى پيامبر خدا! چرا بلند قرآن نمى خوانيد؟
فرمود: «خوش ندارم كه با اين كار، رفيقم، و افراد خانواده ام را آزار برسانم».
58. سنن أبي داود عن عبد اللّه بن بسر: جاءَ رَجُلٌ يَتَخَطّى رِقابَ النّاسِ يَومَ الجُمُعَةِ وَالنَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَخطُبُ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: اِجلِس فَقَد آذَيتَ. [۸۸]
58. سنن أبى داوود ـ به نقل از عبد اللّه بن بسر ـ: در روز جمعه، مردى [به مسجد] آمد و از روى شانه هاى مردم رد شد، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطبه مى خواند. به او فرمود: «بنشين، موجب آزار شدى».
59. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ الصَّفَّ الأَوَّلَ مَخافَةَ أن يُؤذِيَ أحَدا، أضعَفَ اللّهُ لَهُ أجرَ الصَّفِّ الأَوَّلِ. [۸۹]
59. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از ترس اين كه موجب آزار كسى شود، صفّ اوّل [جماعت] را ترك كند، خداوند، دو برابر ثوابِ صفّ اوّل را به او عطا مى فرمايد.
60. عنه صلى الله عليه و آله ـ لِعُمَرَ بنِ الخَطّابِ ـ: يا عُمَرُ، إنَّكَ رَجُلٌ قَوِيٌّ، لا تُزاحِم عَلَى الحَجَرِ فَتُؤذِيَ الضَّعيفَ؛ إن وَجَدتَ خَلوَةً فَاستَلِمهُ، وإلّا فَاستَقبِلهُ فَهَلِّل وكَبِّر. [۹۰]
60. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ خطاب به عمر بن خطّاب ـ: اى عمر! تو آدم توانمندى هستى. به طرف حجر [الأسود] فشار نياور؛ زيرا موجب آزار افراد ضعيف مى شوى. اگر خلوت بود، استلام كن، وگر نه به طرف آن رو كن و «لا إله إلّا اللّه» و «اللّه أكبر» بگو.
61. الإمام الصادق عليه السلام ـ لَمّا سُئِلَ عَنِ المُسرِعِ وَالمُبطِئِ فِي الطَّوافِ ـ: كُلٌّ واسِعٌ ما لَم يُؤذِ أحَدا. [۹۱]
61. امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ سؤالى در باره كسى كه در طواف، تند يا كند، حركت مى كند ـ: هيچ يك از اين دو، ايرادى ندارد، به شرط آن كه موجب آزار كسى نشود.
62. الكافي عن حمّاد بن عثمان: كانَ بِمَكَّةَ رَجُلٌ مَولى لِبَني اُمَيَّةَ يُقالُ لَهُ: ابنُ أبي عَوانَةَ، لَهُ عِنادَةٌ [۹۲]، وكانَ إذا دَخَلَ إلى مَكَّةَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام أو أحَدٌ مِن أشياخِ آلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام يَعبَثُ بِهِ، وإنَّهُ أتى أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وهُوَ فِي الطَّوافِ فَقالَ: يا أبا عَبدِ اللّهِ، ما تَقولُ فِي استِلامِ الحَجَرِ؟
فَقالَ: اِستَلَمَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله.
فَقالَ لَهُ: ما أراكَ استَلَمتَهُ!
قالَ: أكرَهُ أن اُؤذِيَ ضَعيفا أو أتَأَذّى.
قالَ: فَقالَ: قَد زَعَمتَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله استَلَمَهُ؟!
قالَ: نَعَم، ولكِن كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رَأَوهُ عَرَفوا لَهُ حَقَّهُ، وأنَا فَلا يَعرِفونَ لي حَقّي. [۹۳]
62. الكافى ـ به نقل از حمّاد بن عثمان ـ: در مكّه، مردى از وابسته هاى بنى اميّه به نام ابن ابى عوانه بود كه [با اهل بيت عليهم السلام] دشمنى مى ورزيد و هر گاه امام صادق عليه السلام يا يكى از بزرگان خاندان محمّد صلى الله عليه و آله وارد مكّه مى شد، به او جسارت مى كرد.
روزى، امام صادق عليه السلام در طواف بود كه آن مرد به نزد ايشان آمد و گفت: اى ابو عبد اللّه! در باره استلام حجر (دست كشيدن به حجر الأسود) چه مى گويى؟
فرمود: «پيامبر خدا آن را استلام كرده است».
مرد گفت: امّا نديده ام كه تو استلام كنى!
فرمود: «خوش ندارم كه ناتوانى را آزار دهم، يا خودم آزار ببينم».
مرد گفت: ولى تو گفتى كه پيامبر خدا آن را استلام كرده است!
فرمود: «بله؛ امّا [مردم،] پيامبر خدا را كه مى ديدند، حقّ (احترامِ) او را به جا مى آوردند [و برايش جا باز مى كردند] ؛ ولى كسى حقّ (احترام) مرا به جاى نمى آورد».
63. الإمام الصادق عليه السلام: لا بَأسَ بِالنَّفخِ فِي الصَّلاةِ في مَوضِعِ السُّجودِ ما لَم يُؤذِ أحَدا. [۹۴]
63. امام صادق عليه السلام: فوُت كردن به محلّ سجده در هنگام نماز، اشكالى ندارد، به شرط آن كه موجب آزار كسى نشود.
الفصل الرابع: أخطر أنواع الإيذاء
فصل چهارم: بدترين نوع آزاررسانى
4 / 1: إيذاءُ أهلِ البَيتِ عليهم السّلام
4 / 1: آزار دادن اهل بيت عليهم السّلام
64. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أيُّهَا النّاسُ! اِسمَعوا قَولي وَاعرِفوا حَقَّ نَصيحَتي، ولا تَخلُفوني في أهلِ بَيتي إلّا بِالَّذي اُمِرتُم بِهِ مِن حِفظِهِم؛ فَإِنَّهُم حامَّتي وقَرابَتي وإخوَتي وأولادي، وإنَّكُم مَجموعونَ ومُساءَلونَ عَنِ الثَّقَلَينِ [۹۵]، فَانظُروا كَيفَ تَخلُفوني فيهِما، إنَّهُم أهلُ بَيتي، فَمَن آذاهُم آذاني، ومَن ظَلَمَهُم ظَلَمَني، ومَن أذَلَّهُم أذَلَّني، ومَن أعَزَّهُم أعَزَّني، ومَن أكرَمَهُم أكرَمَني. [۹۶]
64. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى مردم! سخنم را بشنويد و نصيحتم را آويزه گوش كنيد و پس از من، اهل بيتم را پاس بداريد كه به اين كار، امر شده ايد؛ زيرا آنان كسان من و خويشاوندان و برادران و فرزندان من هستند، و شما [در قيامت] گرد آورده مى شويد و در باره ثَقَلين [۹۷] بازخواست مى شويد. پس مواظب باشيد كه پس از من، چگونه با آنان رفتار مى كنيد.
آنان، اهل بيت من هستند. هر كس آزارشان دهد، مرا آزرده است، و هر كس به آنها ستم كند، به من ستم كرده است، و هر كس آنان را خوار سازد، مرا خوار ساخته است، و هر كس آنان را ارج نهد، مرا ارج نهاده است، و هر كس آنان را گرامى بدارد، مرا گرامى داشته است.
65. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذاني في أهلي فَقَد آذَى اللّهَ. [۹۸]
65. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس با آزردن اهل بيتم مرا بيازارد، هر آينه خدا را آزرده است.
66. عنه صلى الله عليه و آله: إذا قُمتُ المَقامَ المَحمودَ تَشَفَّعتُ في أصحابِ الكَبائِرِ مِن اُمَّتي، فَيُشَفِّعُنِي اللّهُ فيهِم، وَاللّهِ لا تَشَفَّعتُ فيمَن آذى ذُرِّيَّتي. [۹۹]
66. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن گاه كه در آن مقامِ ستوده [۱۰۰] برخيزم، براى آن دسته از امّتم كه گناهان كبيره مرتكب شده اند، شفاعت مى كنم و خداوند، شفاعت مرا در باره آنها مى پذيرد؛ امّا به خدا سوگند، براى كسى كه فرزندان مرا بيازارد، شفاعت نخواهم كرد.
67. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى عَلِيّا فَقَد آذاني. [۱۰۱]
67. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس على را بيازارد، مرا آزرده است.
68. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى عَلِيّا فَقَد آذاني، ومَن آذاني فَقَد آذَى اللّهَ تَعالى. [۱۰۲]
68. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس على را بيازارد، مرا آزرده است و هر كس مرا بيازارد، خداوند متعال را آزرده است.
69. كشف اليقين عن ابن عبّاس: كُنتُ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله إذ أقبَلَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام غَضبانَ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: ما أغضَبَكَ؟ فَقالَ: آذَوني فيكَ بَنو عَمِّكَ، فَقامَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُغضَبا وقالَ:
يا أيُّهَا النّاسُ! مَن آذى عَلِيّا فَقَد آذاني، إنَّ عَلِيّا أوَّلُكُم إيمانا، وأوفاكُم بِعَهدِ اللّهِ. يا أيُّهَا النّاسُ! مَن آذى عَلِيّا بُعِثَ يَومَ القِيامَةِ يَهودِيّا أو نَصرانِيّا.
فَقالَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيُّ: يا رَسولَ اللّهِ، وإن شَهِدَ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وأنَّكَ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ؟
فَقالَ: يا جابِرُ، كَلِمَةٌ يَحتَجِزونَ بِها ألّا تُسفَكَ دِماؤُهُم، وألّا يُستَباحَ أموالُهُم. [۱۰۳]
69. كشف اليقين ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بودم كه على بن ابى طالب عليه السلام خشمگين آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «چرا خشمگينى؟».
گفت: پسرعموهايت مرا در باره شما ناراحت كردند.
پيامبر خدا با ناراحتى برخاست و فرمود: «اى مردم! هر كس على را آزار دهد، مرا آزار داده است. على، نخستين ايمان آورنده شما و وفادارترينِ شما به پيمان با خداست. اى مردم! هر كس على را آزار برساند، روز قيامت، يهودى يا نصرانى برانگيخته مى شود».
جابر بن عبد اللّه انصارى گفت: اى پيامبر خدا! حتّى اگر به يگانگى خدا و پيامبرى تو، گواهى دهد؟
فرمود: «اى جابر! اين [شهادتين]، كلمه اى است كه با آن، از ريخته شدن خون هايشان و روا شمارىِ اموالشان [بر ديگران]، جلوگيرى مى كنند».
70. رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ في حَقِّ فاطِمَةَ عليهاالسلام ـ: إنَّمَا ابنَتي بَضعَةٌ مِنّي، يُريبُني ما رابَها، ويُؤذيني ما آذاها. [۱۰۴]
70. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در باره فاطمه عليهاالسلام ـ: دخترم، پاره تن من است. نگرانى او، نگرانى من است و آزردن او، آزردن من است.
71. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ فاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنّي، مَن آذاها فَقَد آذاني، ومَن غاظَها فَقَد غاظَني، ومَن سَرَّها فَقَد سَرَّني. [۱۰۵]
71. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فاطمه، پاره تن من است. هر كس او را بيازارد، مرا آزرده است، و هر كس او را عصبانى كند، مرا عصبانى كرده است، و هر كس او را شاد سازد، مرا شاد ساخته است.
72. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى شَعرَةً مِنّي فَقَد آذاني، ومَن آذاني فَقَد آذَى اللّهَ عز و جل، ومَن آذَى اللّهَ عز و جل لَعَنَهُ اللّهُ مِل ءَ السَّماءِ وَالأَرضِ. [۱۰۶]
72. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مويى از مرا بيازارد، مرا آزرده است، و هر كس مرا بيازارد، خداى عز و جل را آزرده است، و هر كس خداى عز و جل را بيازارد، خداوند به اندازه آسمان ها و زمين، او را لعنت مى كند.
4 / 2: إيذاءُ المُجاهِدِ
4 / 2: آزار دادن مجاهد
73. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَنِ اغتابَ مُؤمِنا غازِيا أو آذاهُ أو خَلَفَهُ في أهلِهِ بِسوءٍ، نُصِبَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ فَيَستَغرِقُ حَسَناتِهِ، ثُمَّ يُركَسُ [۱۰۷] فِي النّارِ، إذا كانَ الغازي في طاعَةِ اللّهِ عز و جل. [۱۰۸]
73. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در باره مؤمنِ رزمنده اى غيبت كند يا او را بيازارد يا در غيابش به خانواده او بد كند، روز قيامت، [ترازوى اعمالش] نصب مى شود و [كفّه] اعمال نيكش سبك مى گردد و آن گاه در آتش، سرنگون مى شود. اين، در صورتى است كه آن رزمنده، در راه طاعت خداوند عز و جل بجنگد.
74. عنه صلى الله عليه و آله: اِتَّقوا أذَى المُجاهِدينَ؛ فَإِنَّ اللّهَ يَغضَبُ لَهُم كَما يَغضَبُ لِلرُّسُلِ، ويَستَجيبُ دُعاءَهُم كَما يَستَجيبُ دُعاءَ الرُّسُلِ. [۱۰۹]
74. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از آزردن مجاهدان بترسيد؛ زيرا خداوند به خاطر آنان به خشم مى آيد، همچنان كه به خاطر پيامبران به خشم مى آيد، و دعايشان مستجاب مى شود، همچنان كه دعاى پيامبران، مستجاب مى شود.
75. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى غازِيا فَقَد آذاني، ومَن آذاني فَقَد حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الجَنَّةَ، ومَأواهُ النّارُ. [۱۱۰]
75. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس رزمنده اى را بيازارد، مرا آزرده است و هر كس مرا بيازارد، خداوند، بهشت را بر او حرام مى گرداند و سرپناهش آتش است.
4 / 3: إيذاءُ المُسلِمِ
4 / 3: آزار دادن مسلمان
76. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى: لِيَأذَن بِحَربٍ مِنّي مَن آذى عَبدِيَ المُؤمِنَ، وَليَأمَن مِن غَضَبي مَن أكرَمَ عَبدِيَ المُؤمِنَ. [۱۱۱]
76. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرمود: «هر كس بنده مؤمن مرا بيازارد، به من اعلان جنگ مى دهد، و هر كس بنده مؤمن مرا احترام كند، از خشم من در امان است».
77. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ فيما ناجاني رَبّي أنَّهُ قالَ: يا مُحَمَّدُ، مَن آذى لي وَلِيّا فَقَد أرصَدَ لي بِالمُحارَبَةِ، ومَن حارَبَني حارَبتُهُ. [۱۱۲]
77. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از جمله چيزهايى كه پروردگارم با من نجوا كرد، اين بود كه فرمود: «اى محمّد! هر كس ولى اى از اولياى مرا بيازارد، براى جنگ با من آماده شده است، و هر كس با من بجنگند، با او مى جنگم».
78. عنه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ عز و جل: مَن آذى لي وَلِيّا فَقَدِ استَحَقَّ مُحارَبَتي. [۱۱۳]
78. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل فرمود: «هر كس ولى اى از اولياى مرا بيازارد، سزاوار [عُقوبت] جنگ با من شده است».
79. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى مُؤمِنا ولَو بِشَطرِ كَلِمَةٍ، جاءَ يَومَ القِيامَةِ مَكتوبٌ بَينَ عَينَيهِ: «آيِسا مِن رَحمَةِ اللّهِ»، وكانَ كَمَن هَدَمَ الكَعبَةَ وَالبَيتَ المَقدِسَ، وقَتَلَ عَشرَةَ آلافٍ مِنَ المَلائِكَةِ. [۱۱۴]
79. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مؤمنى را حتّى با نيم كلمه بيازارد، روز قيامت در حالى مى آيد كه بر پيشانى او نوشته شده: «نوميد از رحمت خدا»، و چونان كسى است كه كعبه و بيت المقدّس را خراب كرده و ده هزار فرشته را كشته است.
80. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى مُسلِما، كانَ عَلَيهِ مِنَ الذُّنوبِ مِثلُ مَنابِتِ النَّخلِ. [۱۱۵]
80. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مسلمانى را بيازارد، به اندازه نخلستان ها گناه برايش خواهد بود.
81. عنه صلى الله عليه و آله: لا يُؤذِيَنَّ مُسلِمٌ مُسلِما، فَلَرُبَّما مُتَضاعَفٌ [۱۱۶] في أطمارٍ لَو أقسَمَ عَلَى اللّهِ لَأَبَرَّهُ. [۱۱۷]
81. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هرگز مسلمانى، مسلمان ديگر را نمى آزارد؛ زيرا چه بسا تهى دستِ يك لا قبايى كه اگر خدا را سوگند دهد، خداوند، سوگندش را مى پذيرد.
82. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أحزَنَ مُؤمِنا ثُمَّ أعطاهُ الدُّنيا لَم يَكُن ذلِكَ كَفّارَتَهُ، ولَم يُؤجَر عَلَيهِ. [۱۱۸]
82. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مؤمنى را اندوهگين سازد و سپس همه دنيا را به او بدهد، اين كار، كفّاره (جبران كننده) گناه او نخواهد بود و براى آن، اجرى به او داده نمى شود.
83. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى مُؤمِنا بِغَيرِ حَقٍّ، فَكَأَنَّما هَدَمَ مَكَّةَ وبَيتَ اللّهِ المَعمورَ عَشرَ مَرّاتٍ، وكَأَنَّما قَتَلَ ألفَ مَلَكٍ مِنَ المُقَرَّبينَ. [۱۱۹]
83. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مؤمنى را به ناحقْ بيازارد، چنان است كه مكّه و بيت المعمورِ خدا را ده بار ويران كرده است و چنان است كه هزار فرشته مُقرَّب را كشته است.
84. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أشارَ إلى أخيهِ بِحَديدَةٍ فَإِنَّ المَلائِكَةَ تَلعَنُهُ، حَتّى وإن كانَ أخاهُ لِأَبيهِ واُمِّهِ. [۱۲۰]
84. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به برادرش با آهنى (تيغ و شمشير و...) اشاره كند، فرشتگان، او را لعنت مى كنند، حتّى اگر برادر تنىِ او باشد.
85. عنه صلى الله عليه و آله: ما بالُ أحَدِكُم يُؤذي أخاهُ فِي الأَمرِ وإن كانَ حَقّا! [۱۲۱]
85. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چرا برخى از شما برادرش را در كارى آزار مى دهد، حتّى اگر حق با اوست؟!
86. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى مُؤمِنا فَقَد آذاني، ومَن آذاني فَقَد آذَى اللّهَ عز و جل، ومَن آذَى اللّهَ فَهُوَ مَلعونٌ فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ وَالزَّبورِ وَالفُرقانِ. [۱۲۲]
86. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مؤمنى را بيازارد، مرا آزار داده است و هر كس مرا بيازارد، خداوند عز و جل را آزار داده است و هر كس خدا را بيازارد، چنين كسى در تورات و انجيل و زبور و فرقان، لعنت شده است.
87. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذَى المُسلِمينَ في طُرُقِهِم، وَجَبَت عَلَيهِ لَعنَتُهُم. [۱۲۳]
87. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مسلمانان را در راه هايشان آزار دهد، لعنت آنان بر او واجب گشته است.
88. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى مُسلِما فَقَد آذاني، ومَن آذاني فَقَد آذَى اللّهَ. [۱۲۴]
88. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مسلمانى را ناراحت كند، مرا ناراحت كرده است و هر كس مرا ناراحت كند، خدا را ناراحت كرده است.
89. الإمام عليّ عليه السلام ـ في خُطبَةٍ لَهُ أوائِلَ خِلافَتِهِ ـ: إنَّ اللّهَ حَرَّمَ حَراما غَيرَ مَجهولٍ، وأحَلَّ حَلالاً غَيرَ مَدخولٍ، وفَضَّلَ حُرمَةَ المُسلِمِ عَلَى الحُرَمِ كُلِّها، وشَدَّ بِالإِخلاصِ وَالتَّوحيدِ حُقوقَ المُسلِمينَ في مَعاقِدِها، فَالمُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمونَ مِن لِسانِهِ ويَدِهِ إلّا بِالحَقِّ، ولا يَحِلُّ أذَى المُسلِمِ إلّا بِما يَجِبُ. [۱۲۵]
89. امام على عليه السلام ـ در سخنرانى اى كه در آغاز خلافتش ايراد فرمود ـ: همانا خداوند، چيزهايى را حرام كرده كه ناشناخته نيستند و چيزهايى را حلال كرده است كه از عيب، خالى اند و حرمت مسلمان را بر هر حرمتى، برترى بخشيده است و حقوق مسلمانان را به واسطه [كلمه] اخلاص و توحيد، استوار ساخته است. پس مسلمان، كسى است كه مسلمانان، از زبان و دست او در امان باشند، مگر آن جا كه حق باشد، و آزار دادنِ مسلمان، روا نيست، مگر آن جا كه بايد.
4 / 4: إيذاءُ الوالِدَينِ
4 / 4: آزار دادن پدر و مادر
الكتاب
«فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ». [۱۲۶]
«و به آن دو (پدر و مادر) [حتّى] «اوه» مگو».
الحديث
90. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن آذى والِدَيهِ فَقَد آذاني، ومَن آذاني فَقَد آذَى اللّهَ، ومَن آذَى اللّهَ فَهُوَ مَلعونٌ. [۱۲۷]
90. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس پدر و مادرش را بيازارد، مرا آزار داده است و هر كس مرا آزار دهد، خدا را آزار داده است و هر كس خدا را آزار دهد، ملعون است.
91. عنه صلى الله عليه و آله: يُقالُ لِلعاقِّ: اِعمَل ما شِئتَ مِنَ الطّاعَةِ فَإِنّي لا أغفِرُ لَكَ. [۱۲۸]
91. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به آزارنده پدر و مادر گفته مى شود: «از طاعت، هر آنچه مى خواهى، انجام بده؛ امّا من تو را نمى آمرزم».
92. عنه صلى الله عليه و آله: مَلعونٌ مَلعونٌ مَن ضَرَبَ والِدَهُ أو والِدَتَهُ. [۱۲۹]
92. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ملعون است ملعون، كسى كه پدر يا مادرش را بزند.
93. الإمام الصادق عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ عِندَ حُضورِ شَهرِ رَمَضانَ ـ: اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ... ومِن سَفكِ الدَّمِ، وعُقوقِ الوالِدَينِ. [۱۳۰]
93. امام صادق عليه السلام ـ از دعاى ايشان در هنگام فرا رسيدن ماه رمضان ـ: بار خدايا! از تو آمرزش مى طلبم و از هر گناهى به درگاه تو توبه مى كنم... و [نيز] از ريختن خون، و آزردن پدر و مادر.
4 / 5: إيذاءُ الزَّوجِ
4 / 5: آزار دادن شوهر
94. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أيُّمَا امرَأَةٍ آذَت زَوجَها بِلِسانِها لَم يَقبَلِ اللّهُ عز و جل مِنها صَرفا ولا عَدلاً [۱۳۱] ولا حَسَنَةً مِن عَمَلِها حَتّى تُرضِيَهُ؛ وإن صامَت نَهارَها وقامَت لَيلَها وأعتَقَتِ الرِّقابَ وحَمَلَت عَلى جِيادِ الخَيلِ في سَبيلِ اللّهِ، وكانَت في أوَّلِ مَن يَرِدُ النّارَ، وكَذلِكَ الرَّجُلُ إذا كانَ لَها ظالِما. [۱۳۲]
94. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر زنى كه با زبان خود، شوهرش را آزار دهد، خداوند عز و جل از او هيچ توبه و فِدْيه اى و هيچ عمل نيكى را نمى پذيرد ـ تا آن گاه كه شوهرش را راضى كند ـ گرچه روزها را روزه بگيرد و شب ها را عبادت كند و بنده ها آزاد كند و اسبان تيز تگ [براى جهاد]، در راه خدا تجهيز كند. او جزء نخستين كسانى است كه به آتش وارد مى شوند. همچنين است مرد، اگر به زنش ستم كند.
4 / 6: إيذاءُ الزَّوجَةِ
4 / 6: آزار دادن زن
95. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا وإنَّ اللّهَ عز و جل ورَسولَهُ بَريئانِ مِمَّن أضَرَّ بِامرَأَةٍ حَتّى تَختَلِعَ [۱۳۳] مِنهُ. [۱۳۴]
95. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدانيد كه خداوند عز و جل و پيامبر او بيزارند از مردى كه به زنش زيان وارد مى آورد [و او را آزار مى رساند] تا جايى كه زن حاضر شود چيزى به او بدهد و طلاقش را بگيرد.
96. عنه صلى الله عليه و آله: إنّي أتَعَجَّبُ مِمَّن يَضرِبُ امرَأَتَهُ وهُوَ بِالضَّربِ أولى مِنها! [۱۳۵]
96. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: من تعجّب مى كنم از كسى كه زنش را مى زند، در حالى كه خودش به كتك خوردن، سزاوارتر از اوست!
4 / 7: إيذاءُ الجارِ
4 / 7: آزار دادن همسايه
97. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عِشرونَ خَصلَةً فِي المُؤمِنِ فَإِن لَم تَكُن فيهِ لَم يَكمُل إيمانُهُ: إنَّ مِن أخلاقِ المُؤمِنينَ... لا يُؤذونَ جارا ولا يَتَأَذّى بِهِم جارٌ. [۱۳۶]
97. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر بيست خصلت در مؤمن نباشد، ايمانش كامل نيست. از اخلاق مؤمنان، اين است كه: ... همسايه اى را نمى آزارند و هيچ همسايه اى از دست آنان آزار نمى بيند.
98. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى جارَهُ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ ريحَ الجَنَّةِ، ومَأواهُ جَهَنَّمُ وبِئسَ المَصيرُ. [۱۳۷]
98. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس همسايه اش را بيازارد، خداوند، بوى بهشت را بر او حرام مى گرداند و جايگاهش دوزخ است، و بد بازگشتگاهى است دوزخ!
99. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى جارَهُ فَهُوَ ملعونٌ. [۱۳۸]
99. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس همسايه اش را بيازارد، مورد لعنت خداست.
100. تذكرة الخواصّ: سَأَلَهُ [عليّا عليه السلام] رَجُلٌ عَنِ المُرُوَّةِ، فَقالَ: إطعامُ الطَّعامِ، وتَعاهُدُ الإِخوانِ، وكَفُّ الأَذى عَنِ الجيرانِ. ثُمَّ قَرَأَ: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاءِحْسَانِ» [۱۳۹]. [۱۴۰]
100. تذكرة الخواصّ: مردى از امام على عليه السلام در باره جوان مردى پرسيد. فرمود: «اطعام كردن، رسيدگى به برادران، و آزار نرساندن به همسايگان». سپس اين آيه را قرائت كرد: «همانا خداوند به دادگرى و نيكى كردن، فرمان مى دهد» .
101. الإمام الصادق عليه السلام: مَلعونٌ مَلعونٌ مَن آذى جارَهُ. [۱۴۱]
101. امام صادق عليه السلام: ملعون است ملعون، كسى كه همسايه اش را بيازارد.
الفصل الخامس: جزاء المؤذي
فصل پنجم: سزاى مردم آزار
الكتاب
«وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ». [۱۴۲]
«و از ايشان، كسانى هستند كه پيامبر را مى آزارند و مى گويند: او زودباور است. بگو: «گوش خوبى براى شماست. به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مى كند و براى كسانى از شما كه ايمان آورده اند، رحمت است» و كسانى كه پيامبر خدا را آزار مى رسانند، عذابى پُر درد خواهند داشت».
«إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْيَا وَ الْاخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا * وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُواْ فَقَدِ احْتَمَلُواْ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِينًا».
«كسانى كه خدا و رسول او را مى آزارند، خدا آنان را در دنيا و آخرت، لعنت كرده و برايشان عذابى خفّت آور آماده ساخته است، و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بى آن كه [عمل زشتى] انجام داده باشند، آزار مى رسانند، قطعا تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفته اند».
الحديث
102. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن لَقِيَ أخاهُ بِما يَسوؤُهُ لِيَسوءَهُ، ساءَهُ اللّهُ يَومَ يَلقاهُ. [۱۴۳]
102. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه به قصد آزار دادن برادرش، با او برخوردى كند كه او از آن ناراحت شود، خداوند، او را در آن روزى كه ديدارش مى كند، ناراحت مى نمايد.
103. عنه صلى الله عليه و آله: يُسَلَّطُ الجَرَبُ عَلى أهلِ النّارِ، يَنحَلونَ [۱۴۴] حَتّى تَبدُوَ عِظامُهُم، فَيَقولونَ: لِمَ سُلِّطَ عَلَينا ذلِكَ؟ فَيُقالُ: بِإِيذائِكُم أهلَ الإِيمانِ. [۱۴۵]
103. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر دوزخيان، بيمارىِ گرى عارض مى شود، چندان كه از بس خود را مى خارانند، [پوست و گوشت بدنشان كنده و] استخوان هايشان پيدا مى شود. پس مى گويند: «چرا اين بيمارى بر ما عارض شده است؟». پاسخ داده مى شوند: زيرا شما اهل ايمان را آزار مى داديد.
104. عنه صلى الله عليه و آله: لَو أَنَّ عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ عز و جل قَدِمَ عَلَى اللّهِ بِعَمَلِ أهلِ السَّماواتِ وَالأَرَضينَ مِن أنواعِ البِرِّ وَالتَّقوى، لَم يَزِن ذلِكَ مِثقالَ ذَرَّةٍ مَعَ ثَلاثِ خِصالٍ: العُجبِ، وإيذاءِ المُؤمِنينَ، وَالقُنوطِ مِن رَحمَةِ اللّهِ. [۱۴۶]
104. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر بنده اى از بندگان خدا، با عملِ اهل آسمان ها و زمين ها، از انواع نيكى و تقوا، بر خداوند عز و جل وارد شود، در صورتى كه سه خصلت داشته باشد، همه آن اعمال به اندازه ذرّه اى، ارزش نخواهد داشت. آن سه خصلت، عبارت اند از: خودپسندى، مؤمن آزارى و نوميدى از رحمت خداوند.
105. عنه صلى الله عليه و آله: كُلُّ مُؤذٍ فِي النّارِ. [۱۴۷]
105. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر آزار دهنده اى، در آتش است.
106. عنه صلى الله عليه و آله: مَن خافَ النّاسُ لِسانَهُ فَهُوَ مِن أهلِ النّارِ. [۱۴۸]
106. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مردم از زبانش بترسند، او اهل آتش است.
107. مسند ابن حنبل عن أبي هريرة: قالَ رَجُلٌ: يا رَسولَ اللّهِ، إنَّ فُلانَةَ يُذكَرُ مِن كَثرَةِ صَلاتِها وصِيامِها وصَدَقَتِها، غَيرَ أنَّها تُؤذي جيرانَها بِلِسانِها!
قالَ [صلى الله عليه و آله] : هِيَ فِي النّارِ. [۱۴۹]
107. مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو هريره ـ: مردى گفت: اى پيامبر خدا! فلان زن در بسيارىِ نماز و روزه و صدقه دادن، زبانزد است؛ امّا با زبان خود، همسايه هايش را آزار مى دهد!
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «او دوزخى است».
108. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن آذى مُؤمِنا آذاهُ اللّهُ، ومَن أحزَنَهُ أحزَنَهُ اللّهُ، ومَن نَظَرَ إلَيهِ بِنَظرَةٍ تُخيفُهُ بِغَيرِ حَقٍّ أو بِجَفاءٍ يُخيفُهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ. [۱۵۰]
108. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مؤمنى را بيازارد، خداوند، آزارش مى دهد، و هر كس مؤمنى را اندوهگين سازد، خداوند، اندوهگينش مى سازد، و هر كس به ناحق يا از روى خشونت، نگاهى ترس آور به مؤمن كند، خداوند در روز قيامت، او را مى ترساند.
109. عنه صلى الله عليه و آله: مَن رَوَّعَ مُسلِما لِرِضا سُلطانٍ، جيءَ بِهِ يَومَ القِيامَةِ مَغلولاً. [۱۵۱]
109. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به قصد خشنودى سلطانى، مسلمانى را بترساند، در روز قيامت، او را در غل و زنجير مى آورند.
110. عنه صلى الله عليه و آله: مَن رَوَّعَ مُؤمِنا، لَم يُؤمِنِ اللّهُ رَوعَتَهُ يَومَ القِيامَةِ. [۱۵۲]
110. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مؤمنى را به وحشت اندازد، روز قيامت، خداوند، وحشت او را به آرامش تبديل نمى كند.
111. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أخافَ مُؤمِنا بِغَيرِ حَقٍّ، كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن لا يُؤمِنَهُ مِن أفزاعِ يَومِ القِيامَةِ. [۱۵۳]
111. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به ناحق، مؤمنى را بترساند، بر خداوند است كه او را از وحشت هاى روز قيامت، ايمنى نبخشد.
112. عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى ذِمّيّا فَأَنَا خَصمُهُ، ومَن كُنتُ خَصمَهُ خَصَمتُهُ يَومَ القِيامَةِ. [۱۵۴]
112. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس فردى از اهل ذِمّه را بيازارد، من طرف دعواى او هستم و هر كس كه من طرف دعوايش باشم، روز قيامت، او را شكست مى دهم.
113. عنه صلى الله عليه و آله: مَن أخافَ أهلَ المَدينَةِ أخافَهُ اللّهُ، وعَلَيهِ لَعنَةُ اللّهِ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ، لايُقبَلُ مِنهُ صَرفٌ ولا عَدلٌ. [۱۵۵]
113. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه اهالى مدينه را بترساند، خدا او را مى ترساند و لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى، بر اوست و هيچ توبه و فديه اى از او پذيرفته نمى شود.
114. الإمام الصادق عليه السلام: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ نادى مُنادٍ: أينَ الصُّدودُ [۱۵۶] لِأَولِيائي؟ فَيَقومُ قَومٌ لَيسَ عَلى وُجوهِهِم لَحمٌ، فَيُقالُ: هؤُلاءِ الَّذينَ آذَوُا المُؤمِنينَ ونَصَبوا لَهُم وعانَدوهُم وعَنَّفوهُم في دينِهِم، ثُمَّ يُؤمَرُ بِهِم إلى جَهَنَّمَ. [۱۵۷]
114. امام صادق صلى الله عليه و آله: چون روز قيامت شود، بانگ زننده اى بانگ مى زند: «كجايند دشمنانِ دوستان من؟». پس گروهى كه بر چهره هايشان گوشتى نيست، بر مى خيزند و گفته مى شود: «اينان، كسانى هستند كه مؤمنان را آزار دادند و با آنان به دشمنى برخاستند و به خاطر دينشان با آنان خشنونت ورزيدند». آن گاه دستور داده مى شود كه آنها را به دوزخ ببرند.
115. عنه عليه السلام: مَن رَوَّعَ مُؤمِنا بِسُلطانٍ لِيُصيبَهُ مِنهُ مَكروهٌ فَلَم يُصِبهُ فَهُوَ فِي النّارِ، ومَن رَوَّعَ مُؤمِنا بِسُلطانٍ لِيُصيبَهُ مِنهُ مَكروهٌ فَأَصابَهُ فَهُوَ مَعَ فِرعونَ وآلِ فِرعونَ فِي النّارِ. [۱۵۸]
115. امام صادق عليه السلام: هر كس مؤمنى را به گزند سلطانى تهديد كند تا از او به وى گزندى برسد، و چنان گزندى به او نرسد، آن كس در آتش خواهد بود و هر كس مؤمنى را به گزند سلطانى تهديد كند تا از او به وى گزندى برسد، و چنان گزندى به او برسد، با فرعون و فرعونيان در آتش خواهد بود.
راجع: ص530 (الإيذاء / الفصل الرابع / إيذاء المسلم).
ر. ك: ص531 (آزاررسانى / فصل چهارم / آزار دادن مسلمان).
الفصل السادس: احتمال الأذى في سبيل اللّه
فصل ششم: تحمّل آزار در راه خدا
الكتاب
«لَتُبْلَوُنَّ فِى أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَذىً كَثِيرًا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» . [۱۵۹]
«قطعا در مال ها و جان هايتان آزموده خواهيد شد و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و نيز از كسانى كه به شرك گراييده اند، آزار بسيارى خواهيد شنيد؛ ولى اگر شكيبايى كنيد و پرهيزگارى نماييد، اين، از عزم استوار در كارهاست».
«فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّى لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِى سَبِيلِى وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ» . [۱۶۰]
«پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد [و فرمود: ] «من عملِ هيچ عمل كننده اى از شما را چه مرد و چه زن ـ كه همه از يكديگريد ـ تباه نمى كنم. پس كسانى كه هجرت كرده و از خانه هاى خود، رانده شده و در راه من، آزار ديده و جنگيده و كشته شده اند، بدى هايشان را از آنان مى زدايم و آنان را به باغ هايى كه از زير [درختان] آنها، نهرها روان است، در مى آورم. اين، پاداشى است از جانب خدا، و پاداش نيكوتر، نزد خداست».
الحديث
116. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أوَّلَ ثُلَّةٍ تَدخُلُ الجَنَّةَ الفُقَراءُ المُهاجِرونَ الَّذينَ تُتَّقى بِهِمُ المَكارِهُ؛ إذا اُمِروا سَمِعوا وأطاعوا، وإن كانَت لِرَجُلٍ مِنهُم حاجَةٌ إلَى السُّلطانِ لَم تُقضَ لَهُ حَتّى يَموتَ وهِيَفي صَدرِهِ، وإنَ اللّهَ تَعالى يَدعو يَومَ القِيامَةِ الجَنَّةَ فَتَأتيبِزُخرُفِها وريِّها [۱۶۱]، فَيَقولُ: أينَ عِبادِيَ الَّذينَ قاتَلوا في سَبيلِ اللّهِ، وقُتِلوا في سَبيلي، واُوذوا في سَبيلي، وجاهَدوا في سَبيلي؟ اُدخُلُوا الجَنَّةَ. فَيَدخُلونَها بِغَيرِ حِسابٍ ولا عَذابٍ.
فَتَأتِي المَلائِكَةُ فَيَقولونَ: رَبَّنا نَحنُ نُسبِّحُ لَكَ اللَّيلَ وَالنَّهارَ ونُقَدِّسُ لَكَ، مَن هؤُلاءِ الَّذينَ آثَرتَهُم عَلَينا؟
فَيَقولُ الرَّبُّ تَبارَكَ وتَعالى: هؤُلاءِ الَّذينَ قاتَلوا في سَبيلي، واُوذوا في سَبيلي.
فَتَدخُلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ مِن كُلِّ بابٍ: «سَلَامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» [۱۶۲]. [۱۶۳]
116. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نخستين گروهى كه وارد بهشت مى شوند، فقراى مهاجرى هستند كه سپر بلاهايند: هر گاه فرمانى به آنها داده شود، به گوش مى گيرند و اطاعت مى كنند، و اگر فردى از آنها را به سلطان، نيازى افتد، نيازش برآورده نمى شود و با آن نياز، ديده از جهان فرو مى بندد.
خداوند متعال در روز قيامت، بهشت را فرا مى خواند و بهشت، با همه زيب و زيور و شادابى اش حاضر مى شود. پس خداوند مى فرمايد: «كجايند آن بندگان من كه در راه خدا جنگيدند، و در راه من كشته شدند، و در راه من آزار ديدند، و در راه من جهاد كردند؟ به بهشت، وارد شويد». پس بى هيچ حساب و عذابى، وارد بهشت مى شوند.
در اين هنگام، فرشتگان مى آيند و مى گويند: پروردگارا! ما تو را شب و روز، تسبيح و تقديس كرديم. اينان كيستند كه بر ما ترجيحشان دادى؟
پروردگار متعال مى فرمايد: «اينان، كسانى هستند كه در راه من جنگيدند و در راه من آزار ديدند».
پس فرشتگان از هر درى بر ايشان وارد مى شوند و مى گويند: «سلام بر شما كه شكيبايى كرديد، و نيكو فرجامى است اين سراى!» .
117. عنه صلى الله عليه و آله: اِحتَمِلِ الأَذى عَمَّن هُوَ أكبَرُ مِنكَ وأصغَرُ مِنكَ، وخَيرٌ مِنكَ وشَرٌّ مِنكَ؛ فَإِنَّكَ إن كُنتَ كَذلِكَ تَلقَى اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ يُباهي بِكَ المَلائِكَةَ. [۱۶۴]
117. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آزارِ بزرگ تر و كوچك تر و بهتر و بدتر از خودت را تحمّل كن كه اگر چنين باشى، خداوند عز و جل را به گونه اى ملاقات خواهى كرد كه به تو بر فرشتگان مى نازد.
118. عنه صلى الله عليه و آله: ثَلاثٌ مِن أبوابِ البِرِّ: سَخاءُ النَّفسِ، وطيبُ الكَلامِ، وَالصَّبرُ عَلَى الأَذى. [۱۶۵]
118. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه چيز، از درهاى نيكى است: سخاوت نفْس، گفتار نيك، و شكيبايى بر آزار.
119. الإمام عليّ عليه السلام: مَن صَبَرَ عَلى طولِ الأَذى، أبانَ عَن صِدقِ التُّقى. [۱۶۶]
119. امام على عليه السلام: هر كس در برابر آزار زياد، شكيبايى كند، اين، درستىِ تقواى او را نشان مى دهد.
120. عنه عليه السلام: إنَّمَا الحَليمُ مَن إذا اُوذِيَ صَبَرَ، وإذا ظُلِمَ غَفَرَ. [۱۶۷]
120. امام على عليه السلام: بردبار، كسى است كه هر گاه آزار ببيند، شكيبايى ورزد و هر گاه به او ستم شود، گذشت كند.
121. الإمام الباقر عليه السلام: لَمّا كَلَّمَ اللّهُ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام، قالَ موسى: إلهي... فَما جَزاءُ مَن صَبَرَ عَلى أذَى النّاسِ وشَتمِهِم؟ قالَ: اُعينُهُ عَلى أهوالِ يَومِ القِيامَةِ. [۱۶۸]
121. امام باقر عليه السلام: آن گاه كه خداوند با موسى بن عمران عليه السلام سخن گفت، موسى گفت: خدايا!... پاداش كسى كه در برابر آزار و دشنام مردم، شكيبايى ورزد، چيست؟ فرمود: «در هراس هاى روز قيامت، يارى اش مى كنم».
الفصل السابع: النوادر
فصل هفتم: گوناگون
122. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِن صِفاتِ المُؤمِنِ أن يَكونَ... قَليلَ الأَذى. [۱۶۹]
122. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از صفات مؤمن، اين است كه... كم آزار (كم زحمت) است.
123. الإمام عليّ عليه السلام: مَن خافَ سَوطَكَ تَمنّى مَوتَكَ. [۱۷۰]
123. امام على عليه السلام: هر كه از تازيانه تو بترسد، مرگ تو را آرزو مى كند.
124. عنه عليه السلام: الأَذى يَجلِبُ القِلى [۱۷۱]. [۱۷۲]
124. امام على عليه السلام: آزاررسانى، نفرت و دشمنى مى آورد.
125. عنه عليه السلام: أفضَلُ مَعروفِ اللَّئيمِ مَنعُ أذائِهِ. [۱۷۳]
125. امام على عليه السلام: بهترين نيكى اى كه فرومايه مى تواند بكند، اين است كه آزار نرساند.
126. عنه عليه السلام: إذا سَمِعتَ مِنَ المَكروهِ ما يُؤذيكَ، فَتَطَأطَأْ لَهُ يُخطِكَ. [۱۷۴]
126. امام على عليه السلام: هر گاه سخن ناخوشايندى كه تو را آزار مى دهد، شنيدى، سرت را خم كن تا از تو بگذرد (آن را پشت گوش بينداز و نشنيده بگير).
127. الإمام الباقر عليه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَشَكا إلَيهِ أذىً مِن جارِهِ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: اِصبِر. ثُمَّ أتاهُ ثانِيَةً فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: اِصبِر. ثُمَّ عادَ إلَيهِ، فَشَكاهُ ثالِثَةً، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله للِرَّجُلِ الَّذي شَكا: إذا كانَ عِندَ رَواحِ النّاسِ إلَى الجُمُعَةِ فَأَخرِج مَتاعَكَ إلَى الطَّريقِ حَتّى يَراهُ مَن يَروحُ إلَى الجُمُعَةِ، فَإِذا سَأَلوكَ فَأَخبِرهُم.
قالَ: فَفَعَلَ، فَأَتاهُ جارُهُ المُؤذي لَهُ فَقالَ لَهُ: رُدَّ مَتاعَكَ، فَلَكَ اللّهُ عَلَيَّ ألّا أعودَ! [۱۷۵]
127. امام باقر عليه السلام: مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و از آزارهاى همسايه اش شكايت كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «شكيبايى كن».
مرد، بار دوم آمد و پيامبر صلى الله عليه و آله باز به او فرمود: «شكيبايى كن».
مرد، براى سومين بار آمد و شكايت كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «هنگامى كه مردم براى نماز جمعه مى روند، تو اثاثيه ات را به كوچه بياور تا هر كس به نماز جمعه مى رود، آنها را ببيند و اگر علّتش را از تو پرسيدند، ماجرا را به آنها بگو».
آن مرد، چنين كرد. همسايه اش كه او را آزار مى داد، نزد وى آمد و گفت: اثاثيه ات را برگردان. خداوند، گواهت باشد كه ديگر آزارت نمى دهم!
128. كتاب من لا يحضره الفقيه عن يونس بن عمّار: شَكَوتُ إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام رَجُلاً كانَ يُؤذيني، فَقالَ: اُدعُ عَلَيهِ، فَقُلتُ: قَد دَعَوتُ عَلَيهِ! فَقالَ: لَيسَ هكَذا، ولكِنِ اقلَع عَنِ الذُّنوبِ، وصُم وصَلِّ وتَصَدَّق، فَإِذا كانَ آخِرُ اللَّيلِ فَأَسبِغِ الوُضوءَ [۱۷۶]، ثُمَّ قُم فَصَلِّ رَكعَتَينِ، ثُمَّ قُل وأنتَ ساجِدٌ: «اللّهُمَ إنَّ فُلانَ بنَ فُلانٍ قَد آذاني، اللّهُمَ أسقِم بَدَنَهُ، وَاقطَع أثَرَهُ، وَانقُص أجَلَهُ، وعَجِّل لَهُ ذلِكَ في عامِهِ هذا».
قالَ: فَفَعَلتُ، فَما لَبِثَ أن هَلَكَ. [۱۷۷]
128. كتاب من لا يحضره الفقيه ـ به نقل از يونس بن عمّار ـ: نزد امام صادق عليه السلام از مردى كه مرا آزار مى داد، شكايت كردم. امام عليه السلام فرمود: «نفرينش كن».
گفتم: نفرينش كرده ام!
فرمود: «همين طورى، نه؛ بلكه اوّل، ترك گناه كن و روزه بگير و نماز بخوان و صدقه اى بده و آخر شب كه شد، وضوى كامل بگير. آن گاه برخيز و دو ركعت نماز بخوان و سپس به سجده برو و بگو: بار خدايا! فلانى، پسر فلانى، مرا آزار مى رسانَد. بار خدايا! بدنش را بيمار گردان، و اثرش را قطع كن، و عمرش را كوتاه ساز، و همين امسال، اينها را برايش مقدّر كن» .
[اين دستور را] اجرا كردم و طولى نكشيد كه آن مرد، از بين رفت.
- ↑ معجم مقاييس اللغة: ج1 ص78 مادّه «أذى».
- ↑ اصل، در اصطلاح ابن فارس، يعنى معناى اصلى يك لفظ. بنا بر اين، وقتى مى گويد فلان كلمه داراى دو اصل است، بدين معناست كه اين كلمه در اصل براى دو معنا وضع شده است (ر. ك: مباحثى در فقه اللغه و زبان شناسى عربى، رمضان عبد التوّاب، ترجمه حميدرضا شيخى، ص21).
- ↑ مفردات ألفاظ القرآن: ص71 مادّه «أذى».
- ↑ احزاب: آيه 58.
- ↑ نساء: آيه 16.
- ↑ آل عمران: آيه 195.
- ↑ بقره: آيه 222.
- ↑ بقره: آيه 196.
- ↑ ر. ك: ص494 ح1.
- ↑ ر. ك: ص497 (آزاررسانى / فصل يكم: نكوهش آزاررسانى / آزاررسانى، عادت بَدان است).
- ↑ ر. ك: ص503 ح25.
- ↑ ر. ك: ص501 ح16 و 19.
- ↑ ر. ك: ص541 (آزار رسانى / فصل پنجم: سزاى مردم آزار).
- ↑ نهج البلاغة: حكمت 396.
- ↑ ر. ك: ص549 (آزار رسانى / فصل ششم: تحمّل آزار در راه خدا).
- ↑ كتاب من لايحضره الفقيه: ج4 ص362 ح5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، الكافي: ج2 ص234 ح12 عن سليمان بن خالد عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص53 ح3؛ صحيح البخاري: ج1 ص13 ح10 عن عبد اللّه بن عمرو وليس فيه صدره، سنن الترمذي: ج5 ص17 ح2627، سنن النسائي: ج8 ص105 كلاهما عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج1 ص149 ح739.
- ↑ بَوائقُه: أي غَوائله و شروره، و احدُها بائقة؛ و هي الداهية (النهاية: ج1 ص162 «بوق»).
- ↑ البَوادِر: جمع البادِرَة؛ ما يبدُر من حِدَّتِك في الغضب من قولٍ أو فعل (القاموس المحيط: ج1 ص369 «بد»).
- ↑ أعلام الدين: ص334 عن أبي هريرة، و ص144 و فيه «لا يقول» بدل «يدع»، إرشاد القلوب: ص16 نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص177 ح10.
- ↑ تنبيه الخواطر: ج2 ص227، إرشاد القلوب: ص70.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص153 ح2155، عيون الحكم والمواعظ: ص68 ح1715.
- ↑ الكافي: ج2 ص230 ح1 عن عبداللّه بن يونس عن الإمام الصادق عليه السلام، نهج البلاغة: الخطبة 193، بحار الأنوار: ج67 ص367 ح70 وراجع: كتاب من لايحضره الفقيه: ج4 ص354 ح5762 و تحف العقول: ص361 و غرر الحكم: ج4 ص248 ح5978.
- ↑ الكافي: ج8 ص126 ح95 عن عليّ بن سويد، بحار الأنوار: ج48 ص244 ح51.
- ↑ الاختصاص: ص243، بحار الأنوار: ج75 ص281 ح7.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص332 ح6245.
- ↑ الأغمار: جمع غُمْر؛ وهو الجاهل الغِرُّ الذي لم يُجرِّب الاُمور (النهاية: ج3 ص385 «غمر»).
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص332 ح6246، عيون الحكم والمواعظ: ص341 ح5815.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص539 ح1162 عن أبي ذرّ، نهج البلاغة: الحكمة 123، خصائص الأئمّة: ص99 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج77 ص90 ح3؛ السنن الكبرى: ج4 ص306 ح7783، المعجم الكبير: ج5 ص72 ح4616 كلاهما عن ركب المصري نحوه، كنز العمّال: ج15 ص917 ح43582.
- ↑ نثر الدرّ: ج1 ص176، نزهة الناظر: ص28 ح14 وفيه «من رزقه اللّه فبذل» بدل «من بذل».
- ↑ الزهد للحسين بن سعيد: ص150 ح218 عن هشام بن سالم، الكافي: ج3 ص488 ح9، تهذيب الأحكام: ج2 ص120 ح451 عن عبداللّه بن سنان وفيهما «شرف المؤمن صلاته بالليل، وعزّ المؤمن كفّه عن أعراض الناس»، كتاب من لايحضره الفقيه: ج1 ص471 ح1360، روضة الواعظين: ص352 كلاهما من دون إسناد إلى الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج71 ص267 ذيل ح14.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص175 ح2266، عيون الحكم والمواعظ: ص82 ح1987.
- ↑ النَّدى: المعروف. يقال: أندى فلان علينا ندىً كثيرا (لسان العرب: ج15 ص314 «ند»).
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص451 ح10966، عيون الحكم والمواعظ: ص553 ح10192.
- ↑ نزهة الناظر: ص70 ح138 عن الحارث الهمداني، أعلام الدين: ص292، كشف الغمّة: ج3 ص138، بحار الأنوار: ج78 ص80 ح66.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص625 ح7220، عيون الحكم والمواعظ: ص396 ح6711.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص458 ح3285، عيون الحكم والمواعظ: ص123 ح2817.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص24 ح9330، عيون الحكم والمواعظ: ص472 ح8655.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص331 ح1263، عيون الحكم والمواعظ: ص18 ح29.
- ↑ نزهة الناظر: ص142 ح269، أعلام الدين: ص299، بحار الأنوار: ج78 ص161 ح21.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص625 ح3214، الخصال: ص570 ح1 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي، تحف العقول: ص271 ح49 نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص9 ح1.
- ↑ زَوَيتُ الشيء عن فلان: أي نحَّيته (لسان العرب: ج14 ص364 «زو»).
- ↑ الصحيفة السجّاديّة: ص149 الدعاء 39، المصباح للكفعمي: ص508.
- ↑ الكافي: ج2 ص74 ح3، الأمالي للصدوق: ص185 ح991، مستطرفات السرائر: ص143 ح10 كلّها عن جابر، تحف العقول: ص295، مشكاة الأنوار: ص121 ح284، بحار الأنوار: ج70 ص97 ح4.
- ↑ الكافي: ج8 ص244 ح338، علل الشرائع: ص560 ح1، الاختصاص: ص227 كلّها عن هشام بن سالم، تحف العقول: ص360، بحار الأنوار: ج75 ص253 ح31.
- ↑ تفسير القمّي: ج2 ص146 عن حفص بن غياث.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص294 ح2498، معاني الأخبار: ص119 ح1 وفيه «و برّ معروف» بدل «بشيء معروف»، الأمالي للطوسي: ص301 ح594 كلاهما عن أبي قتادة القمّي، الأمالي للصدوق: ص646 ح875 عن أبان الأحمر وكلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج76 ص311 ح1.
- ↑ تحف العقول: ص416، بحار الأنوار: ج10 ص361 ح2.
- ↑ الفضائل: ص129 عن عبد اللّه بن مسعود، بحار الأنوار: ج8 ص145 ح67.
- ↑ صحيح مسلم: ج1 ص89 ح136، مسند ابن حنبل: ج8 ص76 ح21389، مسند الحميدي: ج1 ص73 ح132 وفيه «أذاك» بدل «شرّك»، كنز العمّال: ج15 ص950 ح43651؛ الجعفريّات: ص32، النوادر للراوندي: ص87 ح14 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج75 ص54 ح19.
- ↑ في صحيح ابن حبّان: «قالَ: سَألتُ عَن ذلِكَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ ...».
- ↑ رَضَختُ له رَضْخا: هو العطاء ليس بالكثير (الصحاح: ج1 ص422 «رضخ»).
- ↑ العِيُّ: خلاف البَيان، وقد عَيَّ في منطقه وعَيِيَ (الصحاح: ج6 ص2442 «عي»).
- ↑ فَليَصنعْ لِأخْرَق: أي لجاهلٍ بما يجب أن يعمله ولم يكن في يديه صَنعة يكتسب بها. والخُرق: الجهل والحُمق (النهاية: ج2 ص26 «خرق»).
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج1 ص132 ح212، صحيح ابن حبّان: ج2 ص96 ح373، موارد الظمآن: ص219 ح863، المعجم الكبير: ج2 ص156 ح1650 عن مالك بن مرثد عن أبيه عن أبي ذرّ وكلّها نحوه.
- ↑ در صحيح ابن حبّان آمده است: «گفت: در اين باره از پيامبر خدا پرسيدم. فرمود: ...».
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص206 ح8001، عيون الحكم والمواعظ: ص431 ح7386.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص129 ح9784، عيون الحكم والمواعظ: ص489 ح9057.
- ↑ الكافي: ج1 ص20 ح12 عن هشام بن الحكم عن الإمام الكاظم عليه السلام، تحف العقول: ص283، بحار الأنوار: ج78 ص304 ح1.
- ↑ في الأمالي: «تناديه» بدل «يناجيه».
- ↑ فضائل الأشهر الثلاثة: ص88 ح68 عن زياد بن المنذر، الأمالي للصدوق: ص276 ح307 عن عبدالعظيم الحسني عن الإمام الهادي عليه السلام، بحار الأنوار: ج13 ص327 ح4.
- ↑ الكافي: ج2 ص643 ح6 وص 118 ح6، الخصال: ص17 ح60 كلّها عن حذيفة بن منصور، مشكاة الأنوار: ص311 ح975، بحار الأنوار: ج75 ص53 ح9.
- ↑ تحف العقول: ص324، بحار الأنوار: ج78 ص238 ح79.
- ↑ كشف الريبة: ص87 عن عبد اللّه بن سليمان النوفلي، بحار الأنوار: ج78 ص272 ح112.
- ↑ بحار الأنوار: ج95 ص465.
- ↑ تنبيه الخواطر: ج1 ص39.
- ↑ المعجم الكبير: ج7 ص99 ح6487 عن سليمان بن صرد، كنز العمّال: ج16 ص11 ح43708.
- ↑ سنن أبي داود: ج4 ص301 ح5004، السنن الكبرى: ج10 ص420 ح21177 كلاهما عن عبدالرحمن بن أبي ليلى، الزهد لابن المبارك: ص240 ح688 عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج16 ص11 ح43710؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص70 ح327 عن فاطمة بنت الإمام الرضا عن آبائها عن الإمام عليّ عليهم السلام، تنبيه الخواطر: ج1 ص98 وفيه «لمؤمن» بدل «لمسلم»، بحار الأنوار: ج75 ص147 ح1.
- ↑ كنز العمّال: ج16 ص11 ح43709 نقلاً عن المعجم الكبير عن عامر بن ربيعة.
- ↑ تنبيه الخواطر: ج1 ص98؛ إحياء العلوم: ج3 ص106.
- ↑ الزهد لابن المبارك: ص240 ح689 عن حمزة بن عبدة.
- ↑ الكافي: ج2 ص368 ح1 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص182 ح465، إرشاد القلوب: ص142 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام، تنبيه الخواطر: ج2 ص209، بحار الأنوار: ج75 ص151 ح19.
- ↑ تاريخ بغداد: ج9 ص223 الرقم 4799 عن أبي هريرة، المصنّف لعبد الرزّاق: ج5 ص139 ح9187 عن عبدالرحمن بن زياد، شُعب الإيمان: ج6 ص50 ح7468 عن عبد اللّه بن عمرو وكلاهما نحوه، كنز العمّال: ج15 ص69 ح40134.
- ↑ الذَّرّ: جمع ذَرَّة؛ وهي أصغر النمل (الصحاح: ج2 ص663 «ذرر»).
- ↑ جامع الأخبار: ص415 ح1151، بحار الأنوار: ج75 ص150 ح13.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج9 ص35 ح23126.
- ↑ اُسد الغابة: ج6 ص71 الرقم 5813.
- ↑ علل الشرائع: ص544 ح1 عن سماعة، الكافي: ج7 ص263 ح19 عن سماعة مضمرا، بحار الأنوار: ج40 ص313 ح88.
- ↑ اين حديث، در الكافى چنين آمده است: «از سماعه روايت شده است كه گفت: فرمود: ...» و به نام امام صادق عليه السلام تصريح نشده است؛ امّا قواعد رجالى و تصريح به نام امام در علل الشرائع، مؤيّد آن است كه روايت، از امام صادق عليه السلام است.
- ↑ لا يَتَناجى اثنان: أي لايتسارَران منفردَين (النهاية: ج5 ص25 «نجا»).
- ↑ سنن الترمذي: ج5 ص128 ح2825، مسند أبي يعلى: ج3 ص45 ح2438، المعجم الأوسط: ج2 ص281 ح1986 كلاهما عن ابن عبّاس، الزهد لابن المبارك: ص241 ح692 عن عكرمة بن خالد وفيها «الثالث» بدل «واحد»، كنز العمّال: ج9 ص45 ح24759.
- ↑ الكافي: ج2 ص460 ح3، الزهد للحسين بن سعيد: ص3 ح1، تحف العقول: ص296 نحوه، بحار الأنوار: ج75 ص150 ح15.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج10 ص99 ح26179، المعجم الأوسط: ج3 ص185 ح2873.
- ↑ علل الشرائع: ص520 ح2، المحاسن: ج2 ص317 ح702 نحوه، بحار الأنوار: ج66 ص200 ح2.
- ↑ المعجم الأوسط: ج3 ص27 ح2362، تاريخ بغداد: ج12 ص284 الرقم 6724 كلاهما عن جابر بن عبداللّه، كنز العمّال: ج1 ص622 ح2878.
- ↑ سنن أبي داود: ج2 ص38 ح1332، مسند ابن حنبل: ج4 ص187 ح11896، السنن الكبرى: ج3 ص17 ح4703 كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج1 ص608 ح2791.
- ↑ الزَّمزمة: صوتٌ خفيّ لا يكاد يُفهم (النهاية: ج2 ص313 «زمز»).
- ↑ مسند الشاميّين: ج4 ص305 ح3378، كنز العمّال: ج2 ص319 ح4123 نقلاً عن ابن النجّار.
- ↑ سنن أبي داود: ج1 ص292 ح1118، سنن ابن ماجة: ج1 ص354 ح1115 عن جابر بن عبداللّه، المستدرك على الصحيحين: ج1 ص425 ح1061 كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج7 ص748 ح21221.
- ↑ المعجم الأوسط: ج1 ص171 ح537، كنز العمّال: ج7 ص635 ح20647 نقلاً عن ابن النجّار وكلاهما عن ابن عبّاس.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج1 ص69 ح190 عن عمر، السنن الكبرى: ج5 ص130 ح9262، البداية والنهاية: ج5 ص159، السيرة النبويّة لابن كثير: ج4 ص318، سبل الهدى والرشاد: ج8 ص463، كنز العمّال: ج5 ص58 ح12037.
- ↑ كتاب من لايحضره الفقيه: ج2 ص411 ح2842 عن سعيد الأعرج.
- ↑ أي معاند لأهل البيت عليهم السلام ينصب العداوة لهم، وفي بحار الأنوار: «له عباءة».
- ↑ الكافي: ج4 ص409 ح17، بحار الأنوار: ج47 ص232 ح21.
- ↑ تهذيب الأحكام: ج2 ص329 ح1351 عن أبي بكر الحضرمي.
- ↑ قال ابن الأثير: سمّاهما «ثَقَلين» لأنّ الأخذ بهما والعمل بهما ثقيل، ويقال لكلّ خطير نفيس: ثَقَل، فسمّاهما ثَقَلين إعظاما لقدرهما وتفخيما لشأنهما (النهاية: ج1 ص216 «ثقل»).
- ↑ الأمالي للصدوق: ص122 ح112، التحصين لابن طاووس: ص599 وفيه «خاصّتي» بدل «حامّتي» و«أهل يقين» بدل «أهل بيتي» في الموضع الثاني و كلاهما عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج38 ص94 ح10.
- ↑ ابن اثير در النهاية مى گويد: قرآن و اهل بيت را ثقلين گفته اند؛ چون تمسّك به آنها و عمل كردن به دستورهاى آنان سنگين است. به هر شى ء باارزش و نفيس «ثَقَل» مى گويند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اين دو را براى بزرگداشت منزلت آنها و ارج نهادن به مقامشان «ثقلين» ناميد.
- ↑ كنز العمّال: ج12 ص103 ح34197 نقلاً عن أبي نعيم عن الإمام عليّ عليه السلام.
- ↑ الأمالي للصدوق: ص370 ح462 عن خالد القلانسي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، روضة الواعظين: ص299، بحار الأنوار: ج8 ص37 ح12.
- ↑ واژه «مقام»، يا مصدر و به معناى برانگيخته شدن به صورتى ستودنى است و يا اسم مكان و به معناى جايگاه ستوده است. اين مقام ـ چنان كه در احاديث آمده ـ مقام شفاعت است (ر. ك: الميزان فى تفسير القرآن: ج13 ص176).
- ↑ مسند ابن حنبل: ج5 ص405 ح15960، المستدرك على الصحيحين: ج3 ص132 ح4619، المصنّف لابن أبي شيبة: ج7 ص502 ح45 كلّها عن عمرو بن شاس الأسلمي، كنز العمّال: ج11 ص601 ح32901؛ المناقب لابن شهرآشوب: ج3 ص211 عن عمر بن الخطّاب.
- ↑ الإفصاح: ص128، المناقب لابن شهرآشوب: ج3 ص212، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص137 ح70، تحف العقول: ص459 عن الإمام الهادي عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله بزيادة «ومن آذى اللّه يوشك أن ينتقم منه» في آخره، بحار الأنوار: ج5 ص69 ح1.
- ↑ كشف اليقين: ص311 ح366، العمدة: ص282 ح459، الطرائف: ص75 ح96، الصراط المستقيم: ج2 ص49، المناقب للكوفي: ج1 ص548 ح489 والثلاثة الأخيرة نحوه، بحار الأنوار: ج39 ص333 ح3.
- ↑ صحيح مسلم: ج4 ص1902 ح93، سنن أبي داود: ج2 ص226 ح2071، سنن ابن ماجة: ج1 ص644 ح1998 كلّها عن المسور بن مخرمة، كنز العمّال: ج12 ص107 ح34213.
- ↑ الاعتقادات للصدوق: ص105، الأمالي للصدوق: ص165 ح163 عن علقمة عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، بحار الأنوار: ج27 ص62 ح21.
- ↑ عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص250 ح3، الأمالي للطوسي: ص451 ح1006، مجمع البيان: ج8 ص580 نحوه وكلّها عن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج27 ص206 ح13؛ المناقب للخوارزمي: ص328 ح344 بزيادة «يا عليّ» في صدره، تاريخ دمشق: ج54 ص308 ح11503 وليس فيه ذيله وكلاهما عن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز العمّال: ج12 ص349 ح35352.
- ↑ الرَّكْس: رَدّ الشيء مقلوبا، وقَلبُ أوّلِهِ على آخِرِه (القاموس المحيط: ج2 ص220 «ركس»).
- ↑ الكافي: ج5 ص8 ح10 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، ثواب الأعمال: ص305 ح1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله، النوادر للراوندي: ص141 ح192، الجعفريّات: ص88، دعائم الإسلام: ج1 ص343 كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج100 ص12 ح25.
- ↑ اُسد الغابة: ج1 ص551 الرقم 774 عن جمانة الباهلي، الفردوس: ج1 ص95 ح309 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه، كنز العمّال: ج4 ص314 ح10664.
- ↑ كنز العمّال: ج4 ص313 ح10663 نقلاً عن الرافعي عن أنس.
- ↑ عدّة الداعي: ص182، مشكاة الأنوار: ص494 ح1648 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام، الكافي: ج2 ص350 ح1، تنبيه الخواطر: ج2 ص208 كلاهما عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج67 ص149 ح9.
- ↑ مشكاة الأنوار: ص253 ح747، المحاسن: ج1 ص229 ح414 نحوه وفيه «أذلّ» بدل «آذى»، بحار الأنوار: ج75 ص146 ح18.
- ↑ مسند أبي يعلى: ج6 ص314 ح7051، المطالب العالية: ج1 ص139 ح505 كلاهما عن ميمونة، مسند ابن حنبل: ج10 ص112 ح26253 وفيه «أذلّ» بدل «آذى»، حلية الأولياء: ج1 ص5 كلاهما عن عائشة وفيها «استحلّ» بدل «استحقّ»، كنز العمّال: ج1 ص230 ح1157.
- ↑ إرشاد القلوب: ص76.
- ↑ تاريخ دمشق: ج54 ص72 ح11360، شُعب الإيمان: ج5 ص436 ح7178 نحوه وكلاهما عن ابن عبّاس، كنز العمّال: ج4 ص208 ح10176.
- ↑ يقال: تَضَعَّفتُه واستضعفتُه بمعنىً، للذي يتضعّفه الناس ويتجبّرون عليه في الدنيا للفقر ورثاثة الحال (النهاية: ج3 ص88 «ضعف»).
- ↑ المعجم الكبير: ج8 ص186 ح7768 عن أبي اُمامة، مسند الشاميّين: ج1 ص302 ح529، كنز العمّال: ج3 ص111 ح5727.
- ↑ جامع الأخبار: ص416 ح1154، بحار الأنوار: ج75 ص150 ح13.
- ↑ عوالي اللآلي: ج1 ص361 ح40؛ تاريخ أصبهان: ج1 ص260 الرقم 425، تاريخ دمشق: ج35 ص392 ح7228 كلاهما عن سالم عن أبيه بزيادة «فقيرا» بعد «مؤمنا» وفيهما «بيت المقدس» بدل «بيت اللّه المعمور»، الفردوس: ج3 ص618 ح5930 عن أنس وفيه «مسلما» بدل «مؤمنا».
- ↑ صحيح مسلم: ج4 ص2020 ح125، مسند ابن حنبل: ج3 ص66 ح7481، المصنّف لابن أبي شيبة: ج8 ص636 ح278، حلية الأولياء: ج6 ص134 الرقم 361 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج15 ص19 ح39884؛ الجعفريّات: ص83 نحوه.
- ↑ الطبقات الكبرى: ج4 ص25، الفردوس: ج4 ص113 ح6352 كلاهما عن العبّاس بن عبد المطّلب، كنز العمّال: ج3 ص586 ح8023.
- ↑ مشكاة الأنوار: ص149 ح358، جامع الأخبار: ص415 ح1150، روضة الواعظين: ص321، بحار الأنوار: ج75 ص150 ح13.
- ↑ المعجم الكبير: ج3 ص179 ح3050 عن حذيفة بن اُسيد، كنز العمّال: ج9 ص365 ح26486.
- ↑ المعجم الأوسط: ج4 ص61 ح3607، المعجم الصغير: ج1 ص169 كلاهما عن أنس، تاريخ دمشق: ج42 ص201 ح8670 عن عمرو بن شاس وفيه «ومن آذى مسلما» بدل «ومن آذاني»، كنز العمّال: ج16 ص10 ح43703.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة 167، بحار الأنوار: ج32 ص40 ح26؛ تاريخ الطبري: ج4 ص436 عن سليمان بن أبي المغيرة عن الإمام زين العابدين عنه عليهماالسلامنحوه.
- ↑ الإسراء: 23.
- ↑ مستدرك الوسائل: ج15 ص193 ح17978 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
- ↑ حلية الأولياء: ج10 ص216 الرقم 556 عن عائشة، كنز العمّال: ج16 ص476 ح45527؛ جامع الأخبار: ص214 ح524، بحار الأنوار: ج74 ص80 ح82.
- ↑ كنز الفوائد: ج1 ص150 عن يونس بن يعقوب عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج74 ص85 ح98.
- ↑ الإقبال: ج1 ص121 عن هارون بن موسى التلعكبري، بحار الأنوار: ج97 ص328 ح1.
- ↑ الصَّرْف: التوبة. والعَدْل: الفدية (المصباح المنير: ص338 «صرف»).
- ↑ . كتاب من لايحضره الفقيه: ج4 ص14 ح4968، الأمالي للصدوق: ص515 ح707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج103 ص244 ح15.
- ↑ الخُلْع: أن يطلّق الرجلُ زوجتَه على عِوَضٍ تبذله له (مجمع البحرين: ج1 ص540 «خل»).
- ↑ ثواب الأعمال: ص338 ح1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، بحار الأنوار: ج76 ص366 ح30.
- ↑ جامع الأخبار: ص447 ح1259، بحار الأنوار: ج103 ص249 ح38.
- ↑ الكافي: ج2 ص232 ح5 عن أحدهما عليهماالسلام، الأمالي للصدوق: ص640 ح866 عن الأصبغ عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، كنز الفوائد: ج1 ص87، بحار الأنوار: ج67 ص276 ح4.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص13 ح4968 عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، مشكاة الأنوار: ص374 ح1223، روضة الواعظين: ص424، بحار الأنوار: ج74 ص150 ح2.
- ↑ جامع الأخبار: ص214 ح527.
- ↑ النحل: 90.
- ↑ تذكرة الخواصّ: ص140؛ بحار الأنوار: ج78 ص75 ح44.
- ↑ كنز الفوائد: ج1 ص150 عن يونس بن يعقوب، بحار الأنوار: ج74 ص153 ح17.
- ↑ التوبة: 61. 2. الأحزاب: 57 و 58.
- ↑ ثواب الأعمال: ص182 ح1، مصادقة الإخوان: ص168 ح7 كلاهما عن الربيع بن صبيح، عوالي اللآلي: ج1 ص356 ح25 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص305 ح50.
- ↑ كذا في المصدر، وفي كنز العمّال: «فيحكّون»، وهو الأنسب للسياق.
- ↑ الفردوس: ج5 ص489 ح8852 عن أنس، ربيع الأبرار: ج2 ص844 عن مجاهد من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام، كنز العمّال: ج14 ص534 ح39541؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص56 عن مجاهد من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام نحوه.
- ↑ الفردوس: ج3 ص364 ح5102 عن أبي الدرداء، كنز العمّال: ج16 ص60 ح43941.
- ↑ تاريخ بغداد: ج11 ص299 الرقم 6081، تاريخ دمشق: ج38 ص353 ح7688 كلاهما عن الأشجّ عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال: ج14 ص523 ح39484.
- ↑ كتاب من لايحضره الفقيه: ج4 ص353 ح5762، مستطرفات السرائر: ص111 ح1 كلاهما عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، الكافي: ج2 ص327 ح3 عن عبداللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام، مكارم الأخلاق: ج2 ص319 ح2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، جامع الأخبار: ص248 ح637، بحار الأنوار: ج71 ص286 ح42.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج3 ص442 ح9681، المستدرك على الصحيحين: ج4 ص184 ح7304، شُعب الإيمان: ج7 ص78 ح9545 كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج9 ص186 ح25615؛ مشكاة الأنوار: ص375 ح1235، تنبيه الخواطر: ج1 ص90 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج71 ص394 ح63.
- ↑ مستدرك الوسائل: ج9 ص100 ح10341 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.
- ↑ نثر الدرّ: ج1 ص240؛ تاريخ بغداد: ج10 ص41 الرقم 5167، السنّة لابن أبي عاصم: ص613 ح1464 كلاهما عن أنس وفيهما «معه» بدل «مغلولاً»، كنز العمّال: ج9 ص10 ح24681.
- ↑ شُعب الإيمان: ج7 ص496 ح11117، كنز العمّال: ج16 ص15 ح43731 نقلاً عن الديلمي وكلاهما عن أنس.
- ↑ المعجم الأوسط: ج3 ص24 ح2350 عن عبد اللّه بن عمر، كنز العمّال: ج16 ص10 ح43704.
- ↑ تاريخ بغداد: ج8 ص370 الرقم 4473 عن عبداللّه بن مسعود، كنز العمّال: ج4 ص362 ح10913.
- ↑ السنن الكبرى للنسائي: ج2 ص483 ح4265، مسند ابن حنبل: ج5 ص564 ح16559، المعجم الكبير: ج7 ص143 ح6631 كلّها عن السائب بن خلّاد، المصنّف لابن أبي شيبة: ج7 ص551 ح7 عن جابر بن عبد اللّه وكلّها نحوه، كنز العمّال: ج12 ص246 ح34888.
- ↑ صَدَّ عنه يصُدّ صُدودا: أعرض، وصدّه عن الأمر: مَنَعه وصَرَفه عنه (لسان العرب: ج3 ص245 «صدد»). أي: أين المعرِضون عن الأولياء المعادون لهم؟ أو: أين المانعون لهم عن حقوقهم؟ أو: أين المستهزئون بهم؟
- ↑ الكافي: ج2 ص351 ح2، ثواب الأعمال: ص306 ح1 كلاهما عن المفضّل بن عمر، مشكاة الأنوار: ص191 ح503، بحار الأنوار: ج7 ص201 ح82.
- ↑ الكافي: ج2 ص368 ح2، ثواب الأعمال: ص306 ح1، الاختصاص: ص238، تنبيه الخواطر: ج2 ص163، بحار الأنوار: ج75 ص151 ح20.
- ↑ آل عمران: 186.
- ↑ آل عمران: 195.
- ↑ هكذا في المصدر، وفي المصادر الاُخرى: «وزينتها».
- ↑ الرعد: 24.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج2 ص81 ح2393، شُعب الإيمان: ج4 ص28 ح4259، مسند ابن حنبل: ج2 ص572 ح6582 وليس فيه ذيله من «فتأتي الملائكة...» وكلاهما نحوه وكلّها عن عبداللّه بن عمرو، كنز العمّال: ج6 ص480 ح16635.
- ↑ الدعوات: ص295 ح55، بحار الأنوار: ج76 ص275 ح31.
- ↑ تحف العقول: ص8، المحاسن: ج1 ص66 ح14 عن السكوني عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام، الجعفريّات: ص231 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، بحار الأنوار: ج71 ص311 ح7.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص353 ح8710، عيون الحكم والمواعظ: ص461 ح8386.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص85 ح3892، عيون الحكم والمواعظ: ص178 ح3673.
- ↑ فضائل الأشهر الثلاثة: ص88 ح68 عن زياد بن المنذر، الأمالي للصدوق: ص277 ح307 عن عبدالعظيم الحسني عن الإمام الهادي عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص495 ح1653، روضة الواعظين: ص463، بحار الأنوار: ج69 ص384 ح46.
- ↑ التمحيص: ص74 ح171، الكافي: ج2 ص227 ح1 عن عبد اللّه بن يونس عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام، بحار الأنوار: ج67 ص310 ح45.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص218 ح8060.
- ↑ القِلى: البُغض (النهاية: ج4 ص105 «قلا»).
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص154 ح581، عيون الحكم والمواعظ: ص40 ح898.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص420 ح3106، عيون الحكم والمواعظ: ص121 ح2752 وفيه «أداه» بدل «أذائه».
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص190 ح4166، عيون الحكم والمواعظ: ص137 ح3121.
- ↑ الكافي: ج2 ص668 ح13 عن سدير، بحار الأنوار: ج22 ص122 ح91.
- ↑ إسباغ الوضوء: إتمامُه وإكماله، وذلك في وجهين: إتمامه على ما فرض اللّه تعالى، وإكماله على ما سنَّهُ رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله (مجمع البحرين: ج2 ص810 «سب»).
- ↑ كتاب من لايحضره الفقيه: ج1 ص559 ح1546، المقنعة: ص223، مكارم الأخلاق: ج2 ص121 ح2328، بحار الأنوار: ج91 ص358 ح19.