ب ش ش / البشاشة و البشر
البَشاشةُ و البِشر (نسخۀ آزمایشی)
گشاده رويى و خوش رويى
درآمد
بَشاشت و بِشْر، در لغت
واژه «بَشاشت»، از ريشه «بشش» به معناى گشاده رويى، شادابى، خوش رويى و اظهار شادى در برخورد با ديگران است. ابن منظور، در اين باره مى گويد:
البَشُّ، اللُّطفُ فِى المَسأَلَةِ وَ الإِقبالُ عَلَى الرَّجُلِ... وَ البَشاشَةُ طَلاقَةُ الوَجهِ... بَشاشَةُ اللِّقاءِ: الفَرَحُ بِالمَرءِ وَ الاِنبِساطُ إلَيهِ وَ الاُنسُ بِهِ. [۱]
بَشّ، نرمش و مهربانى درخواهش، و نيز روى آوردن به كسى است... و بَشاشت: شكفتگى و باز بودن روى است.… بشاشت در ديدار، اظهار شادى و انبساط خاطر و خون گرمى نمودن در برخورد با ديگران است.
نيز وى در تبيين معناى «بِشر» آورده است:
البِشرُ: الطَّلاقَةُ... وَ هُوَ حَسَنُ البِشرِ أى طَلقُ الوَجهِ. [۲]
بِشر، گشادگى است... و او خوش روست، يعنى گشاده روست.
ابن فارِس نيز در تبيين معناى مادّه «بشر» مى گويد:
الباءُ وَ الشّينُ وَ الرّاءُ، أصلٌ واحِدٌ: ظُهورُ الشَّى ءِ مَعَ حُسنٍ وَ جَمالٍ. [۳]
باء و شين و راء، يك ريشه است به معناى آشكار شدن چيزى با نيكويى و زيبايى. با اين بيان، بِشر به معناى سُرور و خوش رويى و برخورد كردن با چهره باز و شادمانه است. بنا بر اين، «بَشاشت» و «بِشْر»، به معناى شادى و سُرورى است كه هنگام ديدار با ديگران، در چهره آشكار مى گردد و حاكى از علاقه قلبى ديدار كننده است.
گشاده رويى، در حديث
در قرآن كريم، واژه هاى «بَشاشت» و «بِشْر» به كار نرفته است؛ ولى در احاديث نقل شده از اهل بيت عليهم السلام، اين واژه ها كاربرد فراوانى دارند. پيش از ملاحظه اين روايات، به نكات زير، توجّه فرماييد:
1. رابطه گشاده رويى و حُسنِ خُلق
گشاده رويى هنگام ديدار با ديگران، يكى از مصاديق حُسن خُلق است، بدين سان كه حُسنِ خُلق در روايات اسلامى، در دو معنا به كار رفته است: گاه به معناى گشاده رويى، و گاه به معناى مطلقِ مكارم اخلاقى كه گشاده رويى، يكى از مصاديق آنهاست. از اين رو، افزون بر احاديث اين بخش، همه متون دينى كه به حُسن خُلق [۴] توصيه كرده اند، نيز از متون اين بخش محسوب مى شوند.
2. ارزش گشاده رويى
گشاده رويى در برخورد با ديگران، يكى از ويژگى هاى همه پيامبران و اولياى دين، بويژه خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام است.
در روايات اسلامى، گشاده رويى، نوعى صدقه و بذل و بخشش محسوب شده است؛ بلكه پيش از بذل و بيش از آن، اهمّيت و ارزش دارد.
اين خصلت، براى همه پسنديده است؛ ولى براى كارگزاران نظام اسلامى، اهمّيت بيشترى دارد. لذا امام على عليه السلام رسما از كارگزاران خود مى خواست كه با گشاده رويى با مردم برخورد كنند. [۵]
3. فوايد گشاده رويى
گشاده رويى، آثار و بركات فراوانى براى زندگى فردى، اجتماعى، دنيوى و اُخروى انسان دارد. اين خصلت، سبب مى شود كه كينه و كدورت، جاى خود را به اُنس و الفت و محبّت دهد و بدين سان، زمينه ساز آسايش جسم و جان و مهم تر از آن، همدلى، رفاه و آسايش خانوادگى و اجتماعى است.
افزون بر اين، اگر گشاده رويى با قصد قربت انجام شود، موجب نورانيت جان و نزديكى به خداى مهربان و آسايش هميشگى در بهشت جاويدان است، چنان كه از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود:
البِشرُ الحَسَنُ وَ طَلاقَةُ الوَجهِ مَكسَبَةٌ لِلمَحَبَّةِ وَ قُربَةٌ مِنَ اللّهِ، وَ عُبوسُ الوَجهِ وَ سوءُ البِشرِ مَكسَبَةٌ لِلمَقتِ وَ بُعدٌ مِنَ اللّهِ. [۶]
روى خوش داشتن و گشاده رويى، باعث جلب محبّت و تقرّب به خدا مى شود، و ترش رويى و بدبرخوردى، موجب دشمنى و دورى از خدا.
4. خاستگاه گشاده رويى
با عنايت به نقش مثبت و سازنده گشاده رويى در زندگى مادّى و معنوى انسان، روشن مى گردد كه توصيه اكيد اسلام بر اين خصلت پسنديده، ريشه عقلى و انسانى دارد، و حتّى اگر كسى عقيده به آخرت هم نداشته باشد، براى آسايش دنياى خود، نيازمند خوش رويى است.
5. گشاده رويىِ زيانبار
آخرين نكته اين كه گشاده رويى، در همه جا و با همه كس، پسنديده نيست؛ بلكه گاه زيانبار و نكوهيده است، مانند خوش رويى با افراد فاسد و تبهكار و بدعت گذار، در صورتى كه موجب تجرّى آنها به تبهكارى گردد. از اين رو، از امام على عليه السلام نقل شده كه فرمود:
أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله، أن نَلقى أهلَ المعَاصى بِوُجوهٍ مُكفَهِرَّةٍ. [۷]
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به ما دستور داد كه با گنه پيشگان، با چهره هاى در هم كشيده، رو به رو شويم.
امّا اگر گشاده رويى با گناهكارى، موجب تنبّه و پشيمانىِ او گردد، طبعا پسنديده و نيكوست، چنان كه خوش رويى با اشرار براى مصون ماندن از شرارت آنها، بلا مانع است. [۸]
الفصل الأوّل: الحثّ على البشاشة والبشر
فصل يكم: تشويق به گشاده رويى و خوش رويى
1 / 1: فَضلُ البَشاشَةِ وَالبِشرِ
1 / 1: ارزش گشاده رويى و خوش رويى
أ ـ مِن مَكارِمِ أخلاقِ الأَنبِياءِ وَالأَولِياءِ
الف ـ از خوى هاى والاى پيامبران و اوليا
1. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ مِن مَكارِمِ أخلاقِ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ، البَشاشَةَ إذا تَزاوَروا، وَالمُصافَحَةَ وَالتَّرحيبَ إذَا التَقَوا. [۹]
1. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از جمله خوى هاى والاى پيامبران و صدّيقان و شهيدان و نيكان، اين است كه هر گاه به ديدار هم مى روند، گشاده رو باشند، و چون به هم مى رسند، دست مى دهند و به گرمى از يكديگر استقبال مى كنند.
ب ـ مِن خَصائِصِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله
ب ـ از ويژگى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله
2. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد عن أبي سعيد الخدري: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ... طَلقَ الوَجهِ، بَسّاما مِن غَيرِ ضِحكٍ، مَحزونا مِن غَيرِ عُبوسٍ. [۱۰]
2. شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد ـ به نقل از ابو سعيد خُدرى ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله... گشاده رو بود و چهره اى شاد داشت، بى آن كه بخندد، و اندوهگين بود، بى آن كه ترش رو باشد.
3. الطبقات الكبرى عن عكرمة: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله، كانَ إذا أتاهُ رَجُلٌ فَرَأى في وَجهِهِ بِشرا أخَذَ بِيَدِهِ. [۱۱]
3. الطبقات الكبرى ـ به نقل از عِكرِمه ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله چنان بود كه هر گاه مردى نزدش مى آمد و در چهره اش شادى مى ديد، دست او را مى گرفت.
4. الإمام الحسن عليه السلام: سَأَلتُ خالي هِندَ بنَ أبي هالَةَ عَن حِليَةِ رَسولِ اللّهِ، وكانَ وَصّافا لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله: ... فَقالَ: كانَ دائِمَ البِشرِ، سَهلَ الخُلُقِ، لَيِّنَ الجانِبِ. [۱۲]
4. امام حسن عليه السلام: از دايى ام هند بن ابى هاله ـ كه وصف كننده پيامبر صلى الله عليه و آله بود ـ، در باره هيئت و شكل ظاهرى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدم: ... پس گفت: هميشه خوش رو، نرم خو، فروتن و مهربان بود.
5. إرشاد القلوب: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله... خَفيفَ المُؤنَةِ، كَريمَ الطَّبيعَةِ، جَميلَ المُعاشَرَةِ، طَلقَ الوَجهِ، بَشّاشا مِن غَيرِ ضِحكٍ، مَحزونا مِن غَيرِ عُبوسٍ. [۱۳]
5. إرشاد القلوب: پيامبر صلى الله عليه و آله... كم خرج و زحمت، آقامنش، خوش معاشرت و گشاده رو بود. چهره اى شاد داشت، بى آن كه بخندد، و اندوهگين بود، بى آن كه ترش رو باشد.
6. كتاب الإخوان عن عكرمة: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا لَقِيَ الرَّجُلَ فَرَأى في وَجهِهِ البِشرَ صافَحَهُ. [۱۴]
6. الإخوان، ابن ابى الدنيا ـ به نقل از عِكرِمه ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه به كسى مى رسيد و در چهره اش شادى مى ديد، با او دست مى داد.
7. سنن الترمذي عن عبد اللّه بن الحارث:ما رَأَيتُ أحَدا أكثَرَ تَبَسُّما مِنَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله. [۱۵]
7. سنن الترمذى ـ به نقل از عبد اللّه بن حارث ـ: هيچ كس را نديدم كه به اندازه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تبسّم بر لب داشته باشد.
8. المعجم الصغير عن أنس: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن أفكَهِ النّاسِ مَعَ الصَّبِيِّ. [۱۶]
8. المعجم الصغير ـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، از شوخ ترينِ مردمان با كودكان بود.
9. المعجم الكبير عن أبي اُمامة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن أضحَكِ النّاسِ وأَطيَبِهِم نَفسا. [۱۷]
9. المعجم الكبير ـ به نقل از ابو اُمامه ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از خندان ترين و پاك نهادترينِ مردمان بود.
ج ـ مِن خَصائِصِ عَلِيٍّ عليه السلام
ج ـ از ويژگى هاى على عليه السلام
10. المناقب لابن شهرآشوب عن حريث ـ في وَصفِ عَلِيٍّ عليه السلام ـ: كانَ عليه السلام بِشرُهُ دائِمٌ، وثَغرُهُ باسِمٌ. [۱۸]
10. المناقب، ابن شهرآشوب ـ به نقل از حريث، در وصف امام على عليه السلام ـ: هميشه خوش رو بود و لبخند بر لب داشت.
د ـ مِن خَصائِصِ العُرَفاءِ
د ـ از ويژگى هاى عارفان
11. الإمام علي عليه السلام: العارِفُ وَجهُهُ مُستَبشِرٌ مُتَبَسِّمٌ، وقَلبُهُ وَجِلٌ مَحزونٌ. [۱۹]
11. امام على عليه السلام: عارف، چهره اش شادان و خندان است، و دلش، ترسان و اندوهناك.
ه ـ أوَّلُ البِرِّ وَالنَّوالِ
ه ـ نخستين احسان و دَهِش
12. الإمام علي عليه السلام: البِشرُ أوَّلُ البِرِّ. [۲۰]
12. امام على عليه السلام: خوش رويى، نخستين احسان است [كه به همراهت مى كنى].
13. عنه عليه السلام: بِشرُكَ أوَّلُ بِرِّكَ، ووَعدُكَ أوَّلُ عَطائِكَ. [۲۱]
13. امام على عليه السلام: خوش رويى تو، نخستين احسان توست و وعده ات، نخستين دَهِشَت.
14. عنه عليه السلام: البِشرُ أوَّلُ النَّوالِ. [۲۲]
14. امام على عليه السلام: خوش رويى، نخستين بخشش است.
15. عنه عليه السلام: البِشرُ أوَّلُ النّائِلِ! [۲۳]
15. امام على عليه السلام: خوش رويى، نخستين دَهِش است.
16. عنه عليه السلام: حُسنُ البِشرِ أوَّلُ العَطاءِ، وأَسهَلُ السَّخاءِ. [۲۴]
16. امام على عليه السلام: خوش رويى، نخستين دَهِش و آسان ترين سخاوتمندى است.
و ـ أوَّلُ المُروءَةِ
و ـ آغاز جوان مردى
17. الإمام علي عليه السلام: أوَّلُ المُروءَةِ البِشرُ، وآخِرُهَا استِدامَةُ البِرِّ. [۲۵]
17. امام على عليه السلام: آغازِ جوان مردى، خوش رويى است و پايانش، ادامه دادنِ نيكى.
18. عنه عليه السلام: أوَّلُ المُرُوَّةِ طَلاقَةُ الوَجهِ، وآخِرُهَا التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ. [۲۶]
18. امام على عليه السلام: آغازِ جوان مردى، گشاده رويى است و پايانش، مهرورزى با مردم.
ز ـ أحَدُ العَطاءَينِ
ز ـ يكى از دو دَهِش
19. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا بَني عَبدِ المُطَّلِبِ، إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بِأَموالِكُم، فَالقَوهُم بِطَلاقَةِ الوَجهِ وحُسنِ البِشرِ. [۲۷]
19. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى پسران عبد المطّلب! شما هرگز نمى توانيد همه مردم را از اموال خود، بهره مند سازيد. پس با آنان با گشاده رويى و خوش رويى برخورد كنيد.
20. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّكُم لا تَسَعونَ النّاسَ بِأَموالِكُم، وَليَسَعهُم مِنكُم بَسطُ الوَجهِ وحُسنُ الخُلُقِ. [۲۸]
20. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شما نمى توانيد با اموالتان به همه مردم كمك كنيد [؛ زيرا دارايى شما، جوابگوى همگان نيست]. پس با گشاده رويى و خوش اخلاقى خود، آنان را پوشش دهيد.
21. الإمام عليّ عليه السلام: إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بِأَموالِكُم، فَسَعوهُم بِطَلاقَةِ الوَجهِ وحُسنِ اللِّقاءِ، فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بِأَموالِكُم فَسَعوهُم بِأَخلاقِكُم. [۲۹]
21. امام على عليه السلام: شما هرگز نمى توانيد همه مردم را از اموالتان برخوردار سازيد. پس، از گشاده رويى و خوش برخوردى خويش، برخوردارشان سازيد؛ زيرا من از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: شما هرگز نمى توانيد مردم را با اموال خود، پوشش دهيد. پس با اخلاقتان، آنها را پوشش دهيد».
22. عنه عليه السلام: البِشرُ أحَدُ العَطاءَينِ. [۳۰]
22. امام على عليه السلام: خوش رويى، يكى از دو دَهِش است.
23. عنه عليه السلام: بَشاشَةُ الوَجهِ عَطِيَّةٌ ثانِيَةٌ. [۳۱]
23. امام على عليه السلام: گشاده رويى، دَهِش دوم (/ ديگرى) است.
ح ـ أحَدُ البِشارَتَينِ
ح ـ يكى از دو مژده
24. الإمام علي عليه السلام: حُسنُ البِشرِ أحَدُ البِشارَتَينِ. [۳۲]
24. امام على عليه السلام: خوش رويى، يكى از دو مژده است. [۳۳]
ط ـ أحَدُ القَرائَينِ
ط ـ يكى از دو ميهمان نوازى
25. الإمام علي عليه السلام: البَشاشَةُ أحَدُ القَراءَينِ [۳۴]. [۳۵]
25. امام على عليه السلام: گشاده رويى، يكى از دو ميهمان نوازى است. [۳۶]
ي ـ أحَدُ النُّجحَينِ
ى ـ يكى از دو كاميابى
26. الإمام علي عليه السلام: حُسنُ المَلقى أحَدُ النُّجحَينِ. [۳۷]
26. امام على عليه السلام: خوش برخوردى، يكى از دو كاميابى است.
1 / 2: تَأكيدُ طَلاقَةِ الوَجهِ لِجَميعِ النّاسِ
1 / 2: تأكيد بر گشاده رويى با همه مردم
27. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رَحِمَ اللّهُ كُلَّ سَهلٍ طَلِقٍ [۳۸]. [۳۹]
27. پيامبر صلى الله عليه و آله: رحمت خدا بر هر نرم خوى گشاده رو باد!
28. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ مِنَ المَعروفِ أن تَلقى أخاكَ بِوَجهٍ طَلقٍ. [۴۰]
28. پيامبر صلى الله عليه و آله: از جمله نيكى، آن است كه با برادرت با روى گشاده، برخورد كنى.
29. عنه صلى الله عليه و آله: لا تَحقِرَنَّ شَيئا مِنَ المَعروفِ، وأَن تُكَلِّمَ أخاكَ وأَنتَ مُنبَسِطٌ إلَيهِ وَجهَكَ، إنَّ ذلِكَ مِنَ المَعروفِ. [۴۱]
29. پيامبر صلى الله عليه و آله: هرگز چيزى از نيكى را كوچك مشمار؛ اين كه با برادرت با چهره اى گشاده سخن بگويى، اين خود از نيكى است.
30. عنه صلى الله عليه و آله: كُلُّ مَعروفٍ صَدَقَةٌ، ومِنَ المَعروفِ أن تَلقى أخاكَ ووَجهُكَ إلَيهِ مُنبَسِطٌ. [۴۲]
30. پيامبر صلى الله عليه و آله: هر كار نيكى، صدقه است، و از نيكى است كه در برخورد با برادرت، با او گشاده رو باشى.
31. عنه صلى الله عليه و آله: لا تَحقِرَنَّ مِنَ المَعروفِ شَيئا... ولَو أن تَلقى أخاكَ ووَجهُكَ إلَيهِ مُنطَلِقٌ، ولَو أن تَلقى أخاكَ فَتُسَلِّمَ عَلَيهِ. [۴۳]
31. پيامبر صلى الله عليه و آله: هرگز چيزى از نيكى را كوچك مشمار...، اگر چه در برخورد با برادرت، با او گشاده رو باشى و يا هنگام رسيدن به برادرت، بر او سلام گويى.
32. تنبيه الخواطر عن سليم بن جابر: أتَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ: عَلِّمني خَيرا يَنفَعُنِيَ اللّهُ بِهِ. قالَ: لا تَحقِرَنَّ مِنَ المَعروفِ شَيئا، ولَو أن تَصُبَّ دَلوَكَ في إناءِ المُستَسقي وأَن تَلقى أخاكَ بِبِشرٍ حَسَنٍ، وإذا أدبَرَ فَلا تَغتابَهُ. [۴۴]
32. تنبيه الخواطر ـ به نقل از سليم بن جابر ـ: خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيدم و گفتم: مرا خيرى بياموز كه خداوند با آن، مرا سود ببخشد.
فرمود: «هيچ كار نيكى را كوچك مشمار، اگر چه دلوِ آبت را در ظرف جوينده آبى بريزى يا با برادرت با خوش رويى برخورد كنى، و چون رفت، غيبتش را نكنى».
33. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ مِنَ الصَّدَقَةِ أن تُسَلِّمَ عَلَى النّاسِ وأَنتَ مُنطَلِقُ الوَجهِ. [۴۵]
33. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از شمارِ صدقه به حساب مى آيد كه با گشاده رويى به مردم سلام كنى.
34. الإمام الباقر عليه السلام: أتى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ، فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ أوصِني، فَكانَ فيما أوصاهُ أن قالَ: اِلقَ أخاكَ بِوَجهٍ مُنبَسِطٍ. [۴۶]
34. امام باقر عليه السلام: مردى نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! به من سفارشى فرما.
از جمله سفارش هايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود، اين بود كه: «با برادرت، با روى گشاده، رو به رو شو».
35. الإمام عليّ عليه السلام: اِستَأذَنَ رَجُلٌ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ أوصِني. قالَ: اُوصيكَ أن لا تُشرِكَ بِاللّهِ شَيْئاً... وإذا لَقيتَ أخاكَ المُسلِمَ، فَالقَهُ بِبِشرٍ حَسَنٍ. [۴۷]
35. امام على عليه السلام: مردى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اجازه ملاقات خواست و گفت: اى پيامبر خدا! به من سفارشى فرما.
فرمود: «به تو سفارش مى كنم كه چيزى را شريك خدا نسازى... و هر گاه به برادر مسلمانت رسيدى، با روى خوش، برخورد كنى».
36. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذَا التَقَى المُسلِمانِ فَسَلَّمَ أحَدُهُما عَلى صاحِبِهِ، كانَ أحَبَّهُما إلَى اللّهِ أحسَنُهُما بِشرا لِصاحِبِهِ، ونَزَلَت بَينَهُما مِئَةُ رَحمَةٍ، لِلبادِئِ تِسعينَ ولِلمُصافِحِ عَشرا. [۴۸]
36. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه دو مسلمان به هم برسند و يكى از آنها به ديگرى سلام گويد، محبوب ترينِ آن دو نزد خدا، آن يكى است كه با ديگرى خوش روتر باشد، و ميان آنان، صد رحمت فرود آيد كه نود رحمت، براى آغاز كننده[ى سلام و خوش رويى] است، و ده تاى آن براى دستْ دهنده.
37. عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ المُسلِمَينِ إذَا التَقَيا فَتَصافَحا وتَساءَلا، أنزَلَ اللّهُ بَينَهُما مِئَةَ رَحمَةٍ، تِسعَةً وتِسعينَ لِأَبَشِّهِما وأَطلَقِهِما وأَبَرِّهِما وأحسَنِهِما مُساءَلَةً بِأَخيهِ. [۴۹]
37. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه دو مسلمان به هم برسند و با يكديگر دست بدهند و حال يكديگر را بپرسند، خداوند، ميان آن دو، صد رحمت فرو مى فرستد كه نود و نُه تاى آنها براى آن يكى است كه با برادرش خوش روتر و گشاده روتر و نيكى كننده تر باشد و بهتر احوالپرسى كند.
38. عنه صلى الله عليه و آله: اُطلُبوا حَوائِجَكُم عِندَ حِسانِ الوُجوهِ، فَإِن قَضاها قَضاها بِوَجهٍ طَلقٍ، وإن رَدَّها رَدَّها بِوَجهٍ طَلقٍ. [۵۰]
38. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نيازهايتان را از خوش رويان بخواهيد؛ زيرا اگر آنها را برآورده سازند، با روى گشاده بر مى آورند، و اگر رد كنند، باز با روى گشاده، رد مى كنند.
39. الإمام عليّ عليه السلام: البِشرُ مَنظَرٌ مونِقٌ [۵۱]، وخُلُقٌ مُشرِقٌ. [۵۲]
39. امام على عليه السلام: خوش رويى، منظرى زيبا و خويى تابناك است.
40. عنه عليه السلام: البِشرُ إسداءُ الصَّنيعَةِ بِغَيرِ مَؤونَةٍ. [۵۳]
40. امام على عليه السلام: خوش رويى، احسانى بى خرج و زحمت است.
41. عنه عليه السلام: البَشاشَةُ إحسانٌ. [۵۴]
41. امام على عليه السلام: خوش رويى، خود، يك احسان است.
42. عنه عليه السلام: اِصحَبِ السُّلطانَ بِالحَذَرِ، وَالصَّديقَ بِالتَّواضُعِ وَالبِشرِ، وَالعَدُوَّ بِما تَقومُ بِهِ عَلَيهِ حُجَّتُكَ. [۵۵]
42. امام على عليه السلام: با سلطان، به احتياط همنشينى كن، با دوست، به فروتنى و خوش رويى، و با دشمن، آن گونه كه بر او حجّت داشته باشى [و بهانه اى دستش ندهى].
43. عنه عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ ـ: اُبذُل لِصَديقِكَ نَفسَكَ ومالَكَ، ولِمَعرِفَتِكَ رِفدَكَ [۵۶] ومَحضَرَكَ، ولِلعامَّةِ بِشرَكَ ومَحَبَّتَكَ. [۵۷]
43. امام على عليه السلام ـ در توصيه اش به فرزند خود، محمّد بن حنفيّه ـ: به دوستت، جان و مالت را ببخش، به آشنايت، كمك و همنشينى ات را، و به عموم مردم، خوش رويى و محبّتت را.
44. عنه عليه السلام: لِيَجتَمِع في قَلبِكَ الاِفتِقارُ إلَى النّاسِ وَالاِستِغناءُ عَنهُم، فَيَكونَ افتِقارُكَ إلَيهِم في لينِ كَلامِكَ وحُسنِ بِشرِكَ، ويَكونَ استِغناؤُكَ عَنهُم في نَزاهَةِ عِرضِكَ وبَقاءِ عِزِّكَ. [۵۸]
44. امام على عليه السلام: بايد نياز به مردم و بى نيازى از آنها، هر دو در دلت جمع باشد. نيازت به آنها در نرمگويى و خوش رويى تو باشد و بى نيازى ات از آنان، در حفظ آبرو و نگهدارى عزّتت.
45. عنه عليه السلام: أظهِرُوا البِشرَ فيما بَينَكُم، وَالسُّرورَ في مُلاقاتِكُم. [۵۹]
45. امام على عليه السلام: به يكديگر خوش رويى نشان دهيد و در ملاقات هايتان، اظهار شادمانى كنيد.
46. عنه عليه السلام: إذَا اجتَمَعَ المُسلِمانِ فَتَذاكَرا غَفَرَ اللّهُ تَعالى لِأَبَشِّهِما بِصاحِبِهِ. [۶۰]
46. امام على عليه السلام: هر گاه دو مسلمان با هم جمع شوند و با يكديگر سخن بگويند، خداوند متعال، آن يك را كه با دوستش گشاده روتر است، مى آمرزد.
47. الإمام الباقر عليه السلام: قامَ رَجُلٌ بِالبَصرَةِ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام، فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، أخبِرنا عَنِ الإِخوانِ. فَقالَ: الإِخوانُ صِنفانِ: إخوانُ الثِّقَةِ وإخوانُ المُكاشَرَةِ [۶۱]؛ فَأَمّا إخوانُ الثِّقَةِ فَهُمُ الكَفُّ وَالجَناحُ، وَالأَهلُ وَالمالُ، فَإِذا كُنتَ مِن أخيكَ عَلى حَدِّ الثِّقَةِ، فَابذُل لَهُ مالَكَ وبَدَنَكَ، وصافِ مَن صافاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَاكتُم سِرَّهُ وعَيبَهُ، وأَظهِر مِنهُ الحُسنَ. وَاعلَم أيُّهَا السّائِلُ، أنَّهُم أقَلُّ مِنَ الكِبريتِ الأَحمَرِ.
وأَمّا إخوانُ المُكاشَرَةِ، فَإِنَّكَ تُصيبُ لَذَّتَكَ مِنهُم، فَلا تَقطَعَنَّ ذلِكَ مِنهُم، ولا تَطلُبَنَّ ما وَراءَ ذلِكَ مِن ضَميرِهِم، وَابذُل لَهُم ما بَذَلوا لَكَ مِن طَلاقَةِ الوَجهِ وحَلاوَةِ اللِّسانِ. [۶۲]
47. امام باقر عليه السلام: مردى در بصره از جا برخاست و به امير مؤمنان عليه السلام گفت: اى امير مؤمنان! ما را از برادران [و دوستان] آگاه فرما.
فرمود: «برادران، دو دسته اند: برادران مورد اعتماد، و برادران [هنگام] بگو بخند. امّا برادران مورد اعتماد، اينان [به منزله] دست و بال و خانواده و دارايى [انسان] هستند. پس هر گاه به برادرت اعتماد داشتى، مال و جانت را نثار او كن، و با دوستانش، دوست و با دشمنانش، دشمن باش و رازدار و عيب پوش او باش و خوبى هايش را آشكار ساز. بدان ـ اى پرسنده ـ كه اين دسته برادران، از كبريتِ اَحمَر كمياب ترند.
و امّا برادران [هنگام] بگو بخند، تو از ايشان به لذّت خود مى رسى. پس اين را از آنان مَبُر و بيش از آن هم از درون آنان مجوى و با آنان، گشاده رو و شيرين زبان باش، آن سان كه ايشان با تو هستند.
48. عنه عليه السلام: مَن أطابَ الكَلامَ مَعَ مُوافِقيهِ لِيُؤنِسَهُم، وبَسَطَ وَجهَهُ لِمُخالِفيهِ لِيَأمَنَهُم عَلى نَفسِهِ وإخوانِهِ، فَقَد حَوى مِنَ الخَيرِ وَالدَّرَجاتِ العالِيَةِ عِندَ اللّهِ ما لا يُقادِرُ قَدرَهُ غَيرُهُ. [۶۳]
48. امام باقر عليه السلام: هر كس با موافقانش خوش گفتار باشد تا با آنان، اُنس و الفت بگيرد، و با مخالفانش گشاده رو باشد تا خود و برادرانش را از گزند ايشان، در امان بدارد، هر آينه، به چنان خير و درجات بلندى نزد خدا نائل آمده است كه اندازه آنها را جز خدا، كسى نمى داند.
49. الكافي عن ابن محبوب عن بعض أصحابه عن الإمام الصادق عليه السلام، قال: قُلتُ لَهُ: ما حَدُّ حُسنِ الخُلُقِ؟ قالَ: تُلينُ جَناحَكَ [۶۴]، وتُطيبُ كَلامَكَ، وتَلقى أخاكَ بِبِشرٍ حَسَنٍ. [۶۵]
49. الكافى ـ به نقل از ابن محبوب، از يكى از يارانش ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم: تعريف حُسنِ خُلق چيست؟
فرمود: «اين كه نرم خو و فروتن باشى، گفتارت، پاكيزه و مؤدّبانه باشد، و با برادرت، با روى خوش برخورد كنى.
50. الإمام الصادق عليه السلام: ثَلاثَةٌ يُستَدَلُّ بِها عَلى إصابَةِ الرَّأيِ: حُسنُ اللِّقاءِ، وحُسنُ الاِستِماعِ، وحُسنُ الجَوابِ. [۶۶]
50. امام صادق عليه السلام: سه چيز، نشانگر درستىِ انديشه است: خوشْ برخوردى، خوبْ گوش دادن [به سخن]، و خوبْ پاسخ دادن.
51. عنه عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا» [۶۷] ـ: قولوا لِلنّاسِ كُلِّهِم حُسنا مُؤمِنِهِم ومُخالِفِهِم؛ أمَّا المُؤمِنونَ فَيَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ وبِشرَهُ. وأَمَّا المُخالِفونَ فَيُكَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لِاجتِذابِهِم إلَى الإِيمانِ، فَإِن يَيأَس مِن ذلِكَ يَكُفَّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ، وعَن إخوانِهِ المُؤمِنينَ. [۶۸]
51. امام صادق عليه السلام ـ در باره اين سخن خداوند متعال: «و با مردم، نيك سخن بگوييد» ـ: [يعنى] با همه مردم، از مؤمن و مخالف، نيكْ سخن بگوييد. [انسان، بايد] با مؤمنان، گشاده رو و خوش رو باشد و با مخالفان، به مدارا سخن بگويد تا آنها را به ايمانْ جذب كند؛ و اگر از اين امر مأيوس شد، [لااقل] شرّ آنها را از خود و برادران مؤمن خود، باز دارد.
52. الإمام الرضا عليه السلام: اِصحَبِ السُّلطانَ بِالحَذَرِ، وَالصَّديقَ بِالتَّواضُعِ، وَالعَدُوَّ بِالتَّحَذُّرِ، وَالعامَّةَ بِالبِشرِ. [۶۹]
52. امام رضا عليه السلام: با سلطان، با احتياط همنشينى كن و با دوست، با فروتنى و با دشمن، با هشيارى و با عموم مردم، با خوش رويى.
1 / 3: تَأكيدُ طَلاقَةِ الوَجهِ لِلاُمَراءِ وَالمُوَظَّفينَ
1 / 3: تأكيد بر گشاده رو بودن حكمرانان و كارگزاران
53. دعائم الإسلام: عَن عَلِيٍّ عليه السلام أنَّهُ أوصى مِخنَفَ بنَ سُلَيمٍ الأَزدِيَّ وقَد بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَةِ بِوَصِيَّةٍ طَويلَةٍ أمَرَهُ فيها بِتَقوَى اللّهِ رَبِّهِ في سَرائِرِ اُمورِهِ وخَفِيّاتِ أعمالِهِ، وأَن يَلقاهُم بِبَسطِ الوَجهِ ولينِ الجانِبِ. [۷۰]
53. دعائم الإسلام: روايت شده است كه على عليه السلام چون مِخنَف بن سُلَيم اَزْدى را براى جمع آورى صدقات (زكات و وجوهات شرعى) فرستاد، سفارش هاى بسيارى به او كرد. از جمله به او فرمود كه در كارهاى پنهانى و اعمال پوشيده اش [از چشم مردم]، از خداوند، پروردگارش، بترسد و با مردم با گشاده رويى و فروتنى برخورد كند.
54. الإمام علي عليه السلام ـ في كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ حينَ قَلَّدَهُ مِصرَ ـ: اِخفِض لَهُم جَناحَكَ، وأَلِن لَهُم جانِبَكَ، وَابسُط لَهُم وَجهَكَ، وآسِ [۷۱] بَينَهُم فِي اللَّحظَةِ وَالنَّظرَةِ. [۷۲]
54. امام على عليه السلام ـ در نامه اش به محمّد بن ابى بكر، آن گاه كه او را بر حكومت مصر گماشت ـ: با آنان (مردم)، مهربان و فروتن و گشاده رو باش، و به همگان، يكسان بنگر.
55. عنه عليه السلام ـ في كِتابِهِ إلى بَعضِ عُمّالِهِ ـ: أمّا بَعدُ، فَإِنَّكَ مِمَّن أستَظهِرُ [۷۳] بِهِ عَلى إقامَةِ الدّينِ، وأَقمَعُ بِهِ نَخوَةَ [۷۴] الأَثيمِ، وأَسُدُّ بِهِ لَهاةَ الثَّغرِ [۷۵] المَخوفِ، فَاستَعِن بِاللّهِ عَلى ما أهَمَّكَ، وَاخلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغثٍ [۷۶] مِنَ اللّينِ، وَارفُق ما كانَ الرِّفقُ أرفَقَ، وَاعتَزِم بِالشِّدَّةِ حينَ لا تُغني عَنكَ إلَا الشِّدَّةُ، وَاخفِض لِلرَّعِيَّةِ جَناحَكَ، وَابسُط لَهُم وَجهَكَ، وأَلِن لَهُم جانِبَكَ، وآسِ بَينَهُم فِي اللَّحظَةِ وَالنَّظرَةِ، وَالإِشارَةِ وَالتَّحِيَّةِ، حَتّى لا يَطمَعَ العُظَماءُ في حَيفِكَ [۷۷]، ولا يَيأَسَ الضُّعَفاءُ مِن عَدلِكَ، وَالسَّلامُ. [۷۸]
55. امام على عليه السلام ـ در نامه اش به يكى از كارگزاران خود ـ: تو از آن كسانى هستى كه من در بر پا داشتن دين، به آنان پشت گرمم و به وسيله ايشان، نخوت گناهكار را سركوب مى كنم و رخنه گاه هاى دشمن را در مرزها مى بندم. پس در مأموريت خويش، از خدا كمك بجوى و خشونت و سختگيرى را با قدرى نرمش، در آميز و آن جا كه مدارا، كارسازتر است، مدارا كن و آن گاه كه چاره اى جز سختگيرى ندارى، سختگيرى در پيش گير و با توده مردم، فروتن و گشاده رو و مهربان باش و در نيم نگاه ها و نگاه ها، و اشاره كردن ها و سلام گفتن هايت، با همگانْ يكسان رفتار كن، تا قدرتمندان در خارج كردن تو از مسير انصاف و داد، طمع نكنند و ناتوانان، از دادگرى تو نوميد نشوند. بدرود!
1 / 4: البَشاشَةُ لِلمُداراةِ
1 / 4: گشاده رويى از روى مدارا و ملاحظه
56. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله بَينا هُوَ ذاتَ يَومٍ عِندَ عائِشَةَ، إذَا استَأذَنَ عَلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: بِئسَ أخُو العَشيرَةِ، فَقامَت عائِشَةُ فَدَخَلَتِ البَيتَ، وأَذِنَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِلرَّجُلِ، فَلَمّا دَخَلَ أقبَلَ عَلَيهِ بِوَجهِهِ وبِشرُهُ إلَيهِ [۷۹] يُحَدِّثُهُ، حَتّى إذا فَرَغَ وخَرَجَ مِن عِندِهِ، قالَت عائِشَةُ: يا رَسولَ اللّهِ بَينا أنتَ تَذكُرُ هذَا الرَّجُلَ بِما ذَكَرتَهُ بِهِ، إذ أقبَلتَ عَلَيهِ بِوَجهِكَ وبِشرِكَ!
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عِندَ ذلِكَ: إنَّ مِن شَرِّ عِبادِ اللّهِ مَن تُكرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهِ. [۸۰]
56. امام صادق عليه السلام: روزى پيامبر صلى الله عليه و آله نزد عايشه بود كه مردى اجازه ورود خواست. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «نكوهيده مردى!».
پس عايشه برخاست و به اتاق [ديگرى] رفت و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به آن مرد، اجازه ورود داد. چون مرد داخل شد، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رو به او كرد و با خوش رويى با وى سخن گفت، تا اين كه صحبت هايش تمام شد و آن مرد رفت. عايشه گفت: اى پيامبر خدا! با اين كه آن حرف را در باره اين مرد زدى، باز با خوش رويى با او برخورد كردى!
در اين هنگام، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «از جمله بدترين بندگان خدا، آن كسى است كه به خاطر بدزبانى اش، همنشينى با او را خوش نداشته باشند».
57. الإمام العسكري عليه السلام ـ فِي التَّفسيرِ المَنسوبِ إلَيهِ ـ: إنَّ مُداراةَ أعداءِ اللّهِ مِن أفضَلِ صَدَقَةِ المَرءِ عَلى نَفسِهِ وإخوانِهِ، كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَنزِلِهِ، إذِ استَأذَنَ عَلَيهِ عَبدُ اللّهِ بنُ اُبَيِّ بنِ سَلولٍ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: بِئسَ أخُو العَشيرَةِ، اِيذَنوا لَهُ، فَأَذِنوا لَهُ. فَلَمّا دَخَلَ أجلَسَهُ وبَشَرَ في وَجهِهِ، فَلَمّا خَرَجَ قالَت لَهُ عائِشَةُ: يا رَسولَ اللّهِ، قُلتَ فيهِ ما قُلتَ، وفَعَلتَ بِهِ مِنَ البِشرِ ما فَعَلتَ!
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: يا عُوَيشُ، يا حُمَيرا، إنَّ شَرَّ النّاسِ عِندَ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ، مَن يُكرَمُ اتِّقاءَ شَرِّهِ. [۸۱]
57. امام عسكرى عليه السلام ـ در تفسير منسوب به ايشان ـ: مدارا با دشمنان خدا، از بهترين صدقه هايى است كه انسان براى خود و برادرانش مى دهد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در خانه اش بود كه عبد اللّه بن اُبّى بن سَلول، اجازه ورود خواست. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «نكوهيده مردى است! اجازه اش دهيد».
به او اجازه ورود دادند. چون داخل شد، پيامبر صلى الله عليه و آله او را نشانْد و با وى با خوش رويى بر خورد كرد. چون خارج شد، عايشه گفت: اى پيامبر خدا! شما در باره او چنان گفتى و سپس با وى، چنين خوش رويى نمودى!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «اى عايشه! اى حُمَيرا! بدترينِ مردم نزد خدا در روز قيامت، كسى است كه از ترس شرّش احترامش كنند».
58. الإمام عليّ عليه السلام: إنّا لَنَبشِرُ في وُجوهِ قَومٍ، وإنَّ قُلوبَنا لَتَقليهِم [۸۲]، اُولئِكَ أعداءُ اللّهِ نَتَّقيهِم عَلى إخوانِنا لا عَلى أنفُسِنا. [۸۳]
58. امام على عليه السلام: ما به عده اى روى خوش نشان مى دهيم، در حالى كه دل هايمان، آنها را دشمن مى دارد. اينان، دشمنان خدا هستند و ما از آنان بر جان برادرانمان مى ترسيم، نه بر خود.
1 / 5: ذَمُّ العَبوسِ
1 / 5: نكوهش شخص ترش رو
الكتاب
قرآن
«عَبَسَ وَ تَوَلَّى * أَن جَاءَهُ الْأَعْمَى * وَ مَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى * أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى». [۸۴]
«چهره در هم كشيد و روى گردانيد، كه آن مرد نابينا، پيش او آمد. و تو چه مى دانى؟ شايد او به پاكى گرايد يا پند پذيرد و اندرز، سودش دهد».
الحديث
حديث
59. الإمام عليّ عليه السلام: كانَ [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله] يَقولُ: إنَّ اللّهَ يُبغِضُ المُعَبِّسَ في وَجهِ إخوانِهِ. [۸۵]
59. امام على عليه السلام: [پيامبر خدا صلى الله عليه و آله] مى فرمود: «خداوند، كسى را كه به برادرانش رو تُرش كند، دشمن مى دارد».
60. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: البُخلُ وعُبوسُ الوَجهِ يَكسِبانِ البَغاضَةَ، ويُباعِدانِ مِنَ اللّهِ، ويُدخِلانِ النّارَ. [۸۶]
60. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بخل و ترش رويى، نفرت و دشمنى مى آورند و از خدا دور مى كنند و شخص را به آتش [دوزخ] در مى آورند.
61. عنه صلى الله عليه و آله: ياعَلِيُّ، لا تَكُن لَئيما ولا بَخيلاً، وعَلَيكَ بِالبِشرِ وَالحُسنِ وَالكَرَمِ وَالسَّخاءِ؛ إنَّ المُؤمِنَ لَيِّنٌ سَخِيٌّ، وإنَّ المُنافِقَ خَشِنٌ لَئيمٌ. [۸۷]
61. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى على! فرومايه و بخيل مباش. بر تو باد خوش رويى و نيكويى و بزرگوارى و بخشندگى! مؤمن، نرم خو و بخشنده است، و منافق، درشت خوى فرو مايه.
62. الإمام عليّ عليه السلام: البِشرُ مَبَرَّةٌ [۸۸]، العُبوسُ مَعَرَّةٌ [۸۹]. [۹۰]
62. امام على عليه السلام: خوش رويى، نوعى نيكى و احسان است، و ترش رويى، عيب و مايه آزار.
63. عنه عليه السلام: مَن بَخِلَ عَلَيكَ بِبِشرِهِ، لَم يَسمَح بِبِرِّهِ. [۹۱]
63. امام على عليه السلام: كسى كه روى خوشش را از تو دريغ ورزد، احسان و نيكى اش را به تو ارزانى نمى دارد.
1 / 6: النَّوادر
1 / 6: گوناگون
64. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: بَسطُ الوَجهِ زينَةُ الحِلمِ. [۹۲]
64. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: گشاده رويى، زيورِ بُردبارى است.
65. الإمام عليّ عليه السلام: وَجهٌ مُستَبشِرٌ خَيرٌ مِن قَطوبٍ [۹۳] مُؤثِرٍ. [۹۴]
65. امام على عليه السلام: روى خوش داشتن، بهتر است از اين كه با روى ترش، ايثار كنى. [۹۵]
66. عنه عليه السلام: حُسنُ البِشرِ مِن عَلائِمِ النَّجاحِ. [۹۶]
66. امام على عليه السلام: خوش رويى، از نشانه هاى كاميابى و موفّقيت است.
67. عنه عليه السلام: بِالبِشرِ وبَسطِ الوَجهِ، يَحسُنُ مَوقِعُ البَذلِ. [۹۷]
67. امام على عليه السلام: با خوش رويى و چهره گشاده، بخشش، جايگاهى نيكو مى يابد.
68. عنه عليه السلام: كَثرَةُ البِشرِ آيَةُ البَذلِ. [۹۸]
68. امام على عليه السلام: خوش رويىِ بسيار، نشانه بخشندگى است.
69. الإمام زين العابدين عليه السلام:
لِباسي لِلدُّنيَا التَّجَلُّدُ [۹۹] وَالصَّبرُ ولُبسي لِلاُخرى البَشاشَةُ وَالبِشرُ [۱۰۰]
69. امام زين العادبدين عليه السلام: جامه من براى دنيا، بردبارى و شكيبايى است و جامه آخرتم، گشاده رويى و خوش رويى.
70. الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ لَكُم نورا تُعرَفونَ بِهِ، حَتّى إنَّ أحَدَكُم إذا صافَحَ أخاهُ يَرى بَشاشَةً عِندَ تَسليمِهِ عَلَيهِ. [۱۰۱]
70. امام صادق عليه السلام: شما نورانيتى داريد كه با آن شناخته مى شويد، به طورى كه هر گاه يكى از شما با برادرش دست دهد، هنگام سلام كردنش به او، شادى را در چهره اش مى بيند.
71. شعب الإيمان عن الملطي: أرادَ موسى أن يُفارِقَ الخِضرَ عليهماالسلام، قالَ لَهُ موسى: أوصِني.
قالَ: كُن نَفّاعا ولا تَكُن ضَرّارا، كُن بَشّاشا ولا تَكُن غَضبانَ. [۱۰۲]
71. شُعب الإيمان ـ به نقل از مَلَطى ـ: چون موسى عليه السلام خواست از خضر عليه السلام جدا شود، به خضر عليه السلام گفت: مرا پندى ده.
خضر عليه السلام گفت: سودرسان باش و زيانبار مباش. گشاده رو باش و دُژَم (غضبناك) مباش.
الفصل الثاني: مبادئ البشاشة والبشر
فصل دوم: خاستگاه هاى گشاده رويى
2 / 1: العَقلُ
2 / 1: خِرد
72. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حُسنُ البِشرِ بِالنّاسِ نِصفُ العَقلِ. [۱۰۳]
72. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوش رويى با مردم، نيمى از خِرد است.
2 / 2: الإِيمانُ
2 / 2: ايمان
73. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِن أخلاقِ المُؤمِنِ، حُسنُ الحَديثِ إذا حَدَّثَ، وحُسنُ الاِستِماعِ إذا حُدِّثَ، وحُسنُ البِشرِ إذا لُقِيَ، ووَفاءُ الوَعدِ إذا وَعَدَ. [۱۰۴]
73. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از اخلاق مؤمن، آن است كه هر گاه سخن گويد، نيكو مى گويد و هر گاه با او سخن گويند، نيكو مى شنود و هر گاه با او برخورد شود، خوش رويى مى نمايد و هر گاه وعده دهد، به وعده اش وفا مى كند.
74. عنه صلى الله عليه و آله: المُؤمِنُ دَعِبٌ [۱۰۵] لَعِبٌ، وَالمُنافِقُ قَطِبٌ غَضِبٌ. [۱۰۶]
74. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن، شوخ طبع و بذله گوست، و منافق، عبوس و خشم آلود.
75. التمحيص: رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ: لا يَكمُلُ المُؤمِنُ إيمانُهُ حَتّى يَحتَوِيَ عَلى مِئَةٍ وثَلاثِ خِصالٍ... بِشرُهُ في وَجهِهِ... هَشّاشا [۱۰۷] بَشّاشا، لا حَسّاسٌ ولا جَسّاسٌ [۱۰۸]. [۱۰۹]
75. التمحيص: روايت شده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «مؤمن، ايمانش كامل نيست تا آن گاه كه صد و سه خصلت در او باشد: ... شادى اش، در چهره او باشد... خوش حال و شادان باشد، و اهل تفتيش و تجسّس نباشد.
76. الإمام علي عليه السلام ـ في صِفَةِ المُؤمِنِ ـ: هَشّاشٌ بَشّاشٌ، لا بِعَبّاسٍ ولا بِجَسّاسٍ. [۱۱۰]
76. امام على عليه السلام ـ در باره صفات مؤمن ـ: خندان و گشاده روست، نه ترش روى و اهل تجسّس.
77. عنه عليه السلام ـ أيضا ـ: هُوَ الكَيِّسُ [۱۱۱] الفَطِنُ، بِشرُهُ في وَجهِهِ، وحُزنُهُ في قَلبِهِ. [۱۱۲]
77. امام على عليه السلام ـ در توصيف مؤمن ـ: او زيرك و باهوش است، چهره اى شاد دارد و دلى اندوهناك.
78. عنه عليه السلام: إنَّ بِشرَ المُؤمِنِ في وَجهِهِ، وقُوَّتَهُ في دينِهِ، وحُزنَهُ في قَلبِهِ. [۱۱۳]
78. امام على عليه السلام: شادى مؤمن، در چهره اوست، قدرت او، در دينش و اندوهش، در دلش.
2 / 3: التَّقوى
2 / 3: پرهيزگارى
79. الإمام علي عليه السلام: المُتَّقونَ أنفُسُهُم قانِعَةٌ، وشَهَواتُهُم مَيِّتَةٌ، ووُجوهُهُم مُستَبشِرَةٌ، وقُلوبُهُم مَحزونَةٌ. [۱۱۴]
79. امام على عليه السلام: پرهيزگاران، جان هايشان، قانع است، شهواتشان، مُرده است، چهره هايشان، شادان است و دل هايشان، اندوهناك است.
2 / 4: الحُرِّيَّةُ
2 / 4: آزادگى
80. الإمام علي عليه السلام: البِشرُ شيمَةُ الحُرِّ. [۱۱۵]
80. امام على عليه السلام: خوش رويى، خصلت آزادمرد است.
81. عنه عليه السلام: حُسنُ البِشرِ شيمَةُ كُلِّ حُرِّ. [۱۱۶]
81. امام على عليه السلام: خوش رويى، خصلت هر آزاده اى است.
82. عنه عليه السلام: الطَّلاقَةُ شيمَةُ الحُرِّ. [۱۱۷]
82. امام على عليه السلام: گشاده رويى، خصلت آزادمرد است.
2 / 5: الحَياءُ
2 / 5: آزرم
83. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أمَّا الحَياءُ: فَيَتَشَعَّبُ مِنهُ اللّينُ وَالرَّأفَةُ وَالمُراقَبَةُ للّهِِ فِي السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ، وَالسَّلامَةُ وَاجتِنابُ الشَّرِّ، وَالبَشاشَةُ وَالسَّماحَةُ، وَالظَّفَرُ وحُسنُ الثَّناءِ عَلَى المَرءِ فِي النّاسِ، فَهذا ما أصابَ العاقِلُ بِالحَياءِ، فَطوبى لِمَن قَبِلَ نَصيحَةَ اللّهِ، وخافَ فَضيحَتَهُ. [۱۱۸]
83. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّا آزرم: آنچه از آن شاخه مى گيرد، نرمش و مهربانى و در نظر داشتن خدا در آشكار و نهان است و سلامت [نفس] و دورى كردن از بدى، و گشاده رويى و گذشت، و پيروزى، و خوش نامى در ميان مردم. اين است آنچه خردمند، از آزرم به دست مى آورد. پس خوشا بر كسى كه نصيحت خدا را بپذيرد و از رسواگرى او بترسد!
2 / 6: كَرامَةُ النَّفسِ
2 / 6: بزرگوارى و بزرگ منشى
84. الإمام علي عليه السلام: يُستَدَلُّ عَلى كَرَمِ الرَّجُلِ بِحُسنِ بِشرِهِ وبَذلِ بِرِّهِ. [۱۱۹]
84. امام على عليه السلام: از خوش رويى و نيكوكارى مرد، به بزرگوارى او پى برده مى شود.
85. عنه عليه السلام: بِشرُكَ يَدُلُّ عَلى كَرَمِ نَفسِكَ، وتَواضُعُكَ يُنبِئُ عَن شَريفِ خُلُقِكَ. [۱۲۰]
85. امام على عليه السلام: خوش رويى تو، بر بزرگْ منشى تو دلالت مى كند و فروتنى ات، از اخلاق والاى تو خبر مى دهد.
الفصل الثالث: بركات البشاشة والبشر
فصل سوم: بركت هاى گشاده رويى
3 / 1: الاُنسُ
3 / 1: اُنس و الفت
86. الإمام علي عليه السلام: البِشرُ يُؤنِسُ الرِّفاقَ. [۱۲۱]
86. امام على عليه السلام: گشاده رويى، [مايه] اُنس و اُلفت رفيقان (همراهان و همسفران) است.
3 / 2: المَحَبَّةُ
3 / 2: محبّت
87. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثَلاثٌ يُصفينَ وُدَّ المَرءِ لِأَخيهِ المُسلِمِ: يَلقاهُ بِالبِشرِ إذا لَقِيَهُ، ويُوَسِّعُ لَهُ فِي المَجلِسِ إذا جَلَسَ إلَيهِ، ويَدعوهُ بِأَحَبِّ الأَسماءِ إلَيهِ. [۱۲۲]
87. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه چيز است كه دوستىِ آدمى را نسبت به برادر مسلمانش، خالص مى گرداند: هر گاه به او بر خورَد، گشاده رويى نمايد، هر گاه كنارش نشست، برايش جا باز كند، و او را با محبوب ترين نام هايش صدا بزند.
88. الإمام علي عليه السلام: البَشاشَةُ حِبالَةُ [۱۲۳] المَوَدَّةِ. [۱۲۴]
88. امام على عليه السلام: گشاده رويى، كمند دوستى است.
89. عنه عليه السلام: عَلَيكَ بِالبَشاشَةِ، فَإِنَّها حِبالَةُ المَوَدَّةِ. [۱۲۵]
89. امام على عليه السلام: بر تو باد گشاده رويى؛ زيرا كه آن، كمند دوستى است!
90. عنه عليه السلام: سَبَبُ المَحَبَّةِ البِشرُ. [۱۲۶]
90. امام على عليه السلام: سبب (/ ريسمانِ) محبّت، خوش رويى است.
91. عنه عليه السلام: طَلاقَةُ الوَجهِ بِالبِشرِ وَالعَطِيَّةِ، وفِعلُ البِرِّ وبَذلُ التَّحِيَّةِ، داعٍ إلى مَحَبَّةِ البَرِيَّةِ. [۱۲۷]
91. امام على عليه السلام: گشاده رويى، دَهِش، نيكى كردن و سلام گفتن، موجب محبّت مردم مى شوند.
92. عنه عليه السلام: البَشاشَةُ فَخُّ المَوَدَّةِ. [۱۲۸]
92. امام على عليه السلام: گشاده رويى، دامِ دوستى است.
93. عنه عليه السلام: حُسنُ اللِّقاءِ يَزيدُ في تَأَكُّدِ الإِخاءِ. [۱۲۹]
93. امام على عليه السلام: برخوردِ خوش، پيوند برادرى را استوارتر مى سازد.
94. الإمام الباقر عليه السلام: صَنيعُ المَعروفِ وحُسنُ البِشرِ، يَكسِبانِ المَحَبَّةَ، ويُقَرِّبانِ مِنَ اللّهِ، ويُدخِلانِ الجَنَّةَ. [۱۳۰]
94. امام باقر عليه السلام: نيكى كردن و خوش رويى، دوستى مى آورند و [شخص را] به خدا نزديك مى سازند و [او را] به بهشت مى برند.
95. الإمام الصادق عليه السلام: قالَ لُقمانُ لِابنِهِ... يا بُنَيَّ، إن عَدِمَكَ ما تَصِلُ بِهِ قَرابَتَكَ وتَتَفَضَّلُ بِهِ عَلى إخوَتِكَ، فَلا يَعدَمَنَّكَ حُسنُ الخُلُقِ وبَسطُ البِشرِ؛ فَإِنَّهُ مَن أحسَنَ خُلُقَهُ أحَبَّهُ الأَخيارُ وجانَبَهُ الفُجّارُ. [۱۳۱]
95. امام صادق عليه السلام: لقمان به پسرش گفت: «... پسرم! اگر چيزى نداشتى كه با آن به خويشانت كمك كنى و به برادران و دوستانت ببخشى، زنهار كه خوش خويى و گشاده رويى را از دست مدهى؛ زيرا كسى كه خوش اخلاق باشد، نيكان، او را دوست مى دارند و بَدان، از او كناره مى گيرند».
3 / 3: ذَهابُ السَّخيمَةِ
3 / 3: از بين رفتن كنيه
96. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حُسنُ البِشرِ يَذهَبُ بِالسَّخيمَةِ [۱۳۲]. [۱۳۳]
96. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوش رويى، كينه را از بين مى بَرَد.
97. الإمام علي عليه السلام: البِشرُ يُطفي نارَ المُعانَدَةِ. [۱۳۴]
97. امام على عليه السلام: خوش رويى، آتش عناد و خيره سرى را خاموش مى كند.
98. عنه عليه السلام: إنَّ أحسَنَ ما يَألَفُ بِهِ النّاسُ قُلوبَ أوِدّائِهِم، ونَفَوا بِهِ الضِّغنَ [۱۳۵] عَن قُلوبِ أعدائِهِم، حُسنُ البِشرِ عِندَ لِقائِهِم، وَالتَّفَقُّدُ في غَيبَتِهِم، وَالبَشاشَةُ بِهِم عِندَ حُضورِهِم. [۱۳۶]
98. امام على عليه السلام: بهترين چيزى كه مردم به وسيله آن، دل هاى دوستان خود را به دست مى آورند و كينه ها را از دل هاى دشمنانشان مى زُدايند، خوش رويى، در هنگام برخورد با آنان، و جوياى احوالِ آنان شدن در غيابشان و گشاده رويى با آنان در حضورشان است.
99. عنه عليه السلام: دارِ النّاسَ تَستَمتِع بِإِخائِهِم، وَالقَهُم بِالبِشرِ تُمِت أضغانَهُم. [۱۳۷]
99. امام على عليه السلام: با مردم، مدارا كن تا از برادرىِ آنان، بهره مند شوى، و با خوش رويى با آنان برخورد كن تا كينه هايشان را بميرانى.
100. عنه عليه السلام: اِقبَل أعذارَ النّاسِ تَستَمتِع بِإِخائِهِم، وَالقَهُم بِالبِشرِ تُمِت أضغانَهُم. [۱۳۸]
100. امام على عليه السلام: پوزش هاى مردم را بپذير تا از برادرى آنان، برخوردار شوى، و با خوش رويى با آنها برخورد كن تا كينه هايشان را بميرانى.
3 / 4: ذَهابُ السَّيِّئاتِ
3 / 4: از بين رفتن بدى ها و گناهان
101. الإمام علي عليه السلام: إذا لَقيتُم إخوانَكُم فَتَصافَحوا وأَظهِرُوا لَهُمُ البَشاشَةَ وَالبِشرَ، تَتَفَرَّقوا وما عَلَيكُم مِنَ الأَوزارِ قَد ذَهَبَ. [۱۳۹]
101. امام على عليه السلام: هر گاه با برادرانتان، رو به رو شديد و دست داديد و با آنها گشاده رويى و خوش رويى نموديد، آن گاه كه از هم جدا مى شويد، هر چه گناه داشته ايد، از بين رفته است.
3 / 5: التَّقَرُّبُ إلَى اللّهِ سُبحانَهُ
3 / 5: نزديك شدن به خداوند سبحان
102. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا تَلاقَى الرَّجُلانِ فَتَصافَحا تَحاتَّت [۱۴۰] ذُنوبُهُما، وكانَ أقرَبَهُما إلَى اللّهِ تَعالى أكثَرُهُما بِشرا بِصاحِبِهِ. [۱۴۱]
102. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه دو مرد به هم برسند و با هم دست بدهند، گناهانشان فرو مى ريزد و نزديك ترينِ آن دو به خداى متعال، آن كسى است كه با ديگرى، خوش روتر باشد.
103. الإمام الباقر عليه السلام: البِشرُ الحَسَنُ وطَلاقَةُ الوَجهِ مَكسَبَةٌ لِلمَحَبَّةِ وقُربَةٌ مِنَ اللّهِ. وعُبوسُ الوَجهِ وسوءُ البِشرِ مَكسَبَةٌ لِلمَقتِ وبُعدٌ مِنَ اللّهِ. [۱۴۲]
103. امام باقر عليه السلام: روى خوش داشتن و گشاده رويى، موجب جلب محبّت و تقرّب به خدا مى شود، و ترش رويى و بدبرخوردى، موجب دشمنى و دورى از خدا.
3 / 6: دُخولُ الجَنَّةِ
3 / 6: رفتن به بهشت
104. فاطمة عليهاالسلام: البِشرُ في وَجهِ المُؤمِنِ يوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ، وَالبِشرُ في وَجهِ المُعانِدِ المُعادي يَقي صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ. [۱۴۳]
104. فاطمه عليهاالسلام: خوش رويى با مؤمن، بهشت را بر صاحبش واجب مى گردانَد و خوش رويى با خيره سرِ كينه توز، صاحبش را از عذاب آتش [دوزخ]، حفظ مى كند.
105. الكافي عن فضيل: قالَ [۱۴۴]: صَنائِعُ المَعروفِ وحُسنُ البِشرِ يَكسِبانِ المَحَبَّةَ ويُدخِلانِ الجَنَّةَ، وَالبُخلُ وعُبوسُ الوَجهِ يُبعِدانِ مِنَ اللّهِ ويُدخِلانِ النّارَ. [۱۴۵]
105. الكافى ـ به نقل از فضيل ـ: امام عليه السلام [۱۴۶] فرمود: «نيكى كردن و خوش رويى، محبّت مى آورند و به بهشت مى برند، و بُخل و ترش رويى، [شخص را] از خدا دور مى كنند و به آتش [دوزخ] مى برند».
106. الإمام الصادق عليه السلام: ثَلاثٌ مَن أتَى اللّهَ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ: الإِنفاقُ مِن إقتارٍ، وَالبِشرُ لِجَميعِ العالَمِ، وَالإِنصافُ مِن نَفسِهِ. [۱۴۷]
106. امام صادق عليه السلام: سه چيز است كه هر كس يكى از آنها را انجام دهد، خداوند، بهشت را بر او واجب مى گردانَد: انفاق كردن در هنگام تنگ دستى، خوش رويى نمودن با همه مردمان، و انصاف به خرج دادن در باره خويشتن.
الفصل الرابع: البشاشة المذمومة
فصل چهارم: گشاده رويىِ نكوهيده
4 / 1: البَشاشَةُ مَعَ صاحِبِ بِدعَةٍ
4 / 1: گشاده رويى با بدعت گذار
107. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن سَلَّمَ عَلى صاحِبِ بِدعَةٍ، أو لَقِيَهُ بِالبِشرِ، أوِ استَقبَلَهُ بِما يَسُرُّهُ، فَقَدِ استَخَفَّ بِما أنزَلَ اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله. [۱۴۸]
107. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به بدعت گذارى، سلام كند يا با او با گشاده رويى برخورد كند، يا از او به گونه اى كه خوش حالش نمايد، استقبال كند، بى گمان، آنچه را خداوند بر محمّد صلى الله عليه و آله نازل كرده، سبُك شمرده است.
4 / 2: البَشاشَةُ مَعَ أهلِ المَعاصي
4 / 2: گشاده رويى با گنه پيشگان
108. رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تَقَرَّبوا إلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ بِبُغضِ أهلِ المَعاصي، وَالقَوهُم بِوُجوهٍ مُكفَهِرَّةٍ [۱۴۹]. [۱۵۰]
108. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با نفرت از گنه پيشگان، خود را به خداوند عز و جل نزديك گردانيد و با آنان، با چهره هاى در هم كشيده، رو به رو شويد.
109. الإمام علي عليه السلام: أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله، أن نَلقى أهلَ المعَاصي بِوُجوهٍ مُكفَهِرَّةٍ. [۱۵۱]
109. امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به ما دستور داد كه با گنه پيشگان، با چهره هاى در هم كشيده، رو به رو شويم.
4 / 3: بَشاشَةُ أهلِ الفِسقِ
4 / 3: گشاده رويى فاسقان
110. الإمام العسكري عليه السلام ـ لِأَبي هاشِمٍ الجَعفَرِيِّ ـ: يا أبا هاشِمٍ، سَيَأتي زَمانٌ عَلَى النّاسِ وُجوهُهُم ضاحِكَةٌ مُستَبشِرَةٌ، وقُلوبُهُم مُظلِمَةٌ مُنكَدِرَةٌ، السُّنَّةُ فيهِم بِدعَةٌ، وَالبِدعَةُ فيهِم سُنَّةٌ، المُؤمِنُ بَينَهُم مُحَقَّرٌ، وَالفاسِقُ بَينَهُم مُوَقَّرٌ. [۱۵۲]
110. امام عسكرى عليه السلام ـ به ابو هاشم جعفرى ـ: اى ابو هاشم! به زودى زمانى فرا مى رسد كه مردم، چهره هايشان، خندان و شادان است و دل هايشان، تاريك و تيره. سنّت، در ميان آنان، بدعت به شمار مى آيد و بدعت، سنّت. مؤمن را به ديده حقارت مى نگرند و فاسق را محترم مى شمارند.
- ↑ لسان العرب: ج6 ص266 مادّه «بشش».
- ↑ لسان العرب: ج4 ص61 ـ 62 مادّه «بشر».
- ↑ معجم مقاييس اللّغة: ج1 ص251 مادّه «بشر».
- ↑ اين متون، در ذيل عنوان «خُلق» در اين دانش نامه خواهند آمد. إن شاء اللّه!
- ↑ ر. ك: ص341 (تأكيد بر گشاده رو بودن حكمرانان و كارگزاران).
- ↑ ر ك: ص362 ح103.
- ↑ ر ك: ص364 ح109.
- ↑ ر ك: ص343 (گشاده رويى از روى مدارا و ملاحظه) و ص359 (از بين رفتن كينه).
- ↑ كنز العمّال: ج9 ص39 ح24826 نقلاً عن ابن لال في مكارم الأخلاق؛ تنبيه الخواطر: ج1 ص29 كلاهما عن جابر بن عبداللّه الأنصاري.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج11 ص196؛ بحار الأنوار: ج73 ص208.
- ↑ الطبقات الكبرى: ج1 ص378، كنز العمّال: ج7 ص137 ح18382.
- ↑ عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص316 و 318 ح1، معاني الأخبار: ص80 و 83 ح1 كلاهما عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام، مكارم الأخلاق: ج1 ص41 و ص45 ح1، بحار الأنوار: ج16 ص148 و 152 ح4؛ المعجم الكبير: ج22 ص155 و 158 ح414 عن ابنٍ لأبي هالة التميمي، كنز العمّال: ج7 ص166 ح18535.
- ↑ إرشاد القلوب: ص115.
- ↑ الإخوان لابن أبي الدنيا: ص193 ح137.
- ↑ سنن الترمذي: ج5 ص601 ح3641، مسند ابن حنبل: ج6 ص215 ح17720، الشمائل المحمّدية: ص111 ح228، الطبقات الكبرى: ج1 ص372، اُسد الغابة: ج3 ص205 الرقم 2873.
- ↑ المعجم الصغير: ج2 ص39، دلائل النبوّة للبيهقي: ج1 ص331، مداراة الناس لابن أبي الدنيا: ج1 ص55 وليس فيه «مع الصبيّ».
- ↑ المعجم الكبير: ج8 ص208 ح7838، مداراة الناس لابن أبي الدنيا: ج1 ص55 وفيه «مِن أضحك الناس سنّا»، كنز العمّال: ج7 ص140 ح18399.
- ↑ المناقب لابن شهرآشوب: ج2 ص115، بحار الأنوار: ج41 ص51 ح3.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص105 ح1985، عيون الحكم والمواعظ: ص60 ح1515.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص79 ح296.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص268 ح4452، عيون الحكم والمواعظ: ص196 ح4010.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص167 ح634، عيون الحكم والمواعظ: ص25 ح254.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص140 ح519.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص388 ح4835، عيون الحكم والمواعظ: ص228 ح4385.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص460 ح3292، عيون الحكم والمواعظ: ص124 ح2824 وفيه «الفتوّة» بدل «المروءة».
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص460 ح3290، عيون الحكم والمواعظ: ص124 ح2822.
- ↑ الكافي: ج2 ص103 ح1 عن الحسن بن الحسين عن الإمام الصادق عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص393 ح1291، بحار الأنوار: ج74 ص169 ح36.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج1 ص212 ح427، المصنّف لابن أبي شيبة: ج6 ص90 ح20، مسند إسحاق بن راهويه: ج1 ص461 ح536 كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج3 ص6 ح5158؛ الزهد للحسين بن سعيد: ص92 ح13 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه، تاريخ اليعقوبي: ج2 ص98.
- ↑ الأمالي للصدوق: ص531 ح718 عن عبد العظيم الحسني عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج71 ص384 ح22.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص13 ح1613، عيون الحكم والمواعظ: ص26 ح319.
- ↑ المواعظ العددية: ص54.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص391 ح4849، عيون الحكم والمواعظ: ص227 ح4364.
- ↑ مراد، اين است كه چنان كه وعده عطا و احسان، براى كسى كه طلب مى كند، مژده است، خوش رويى با او نيز براى او مژده است و او را اميدوار مى سازد. پس در اوّل، آن مژده را بايد به او داد.
- ↑ قَرَيتُ الضَّيفَ ـ من باب رَمى ـ قِرىً بالكسر والقصر، والاسم: القَراءُ بالفتح والمدّ (المصباح المنير: ص501 «قرى»).
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص28 ح1692.
- ↑ خوش رويى نسبت به ديگرى، يكى از دو ميهمانى كردن است، يعنى حكم ميهمانى كردن را دارد.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص391 ح4850.
- ↑ طَلِقٌ: منبسط الوجه مُتهلِّلهُ (النهاية: ج3 ص134 «طلق»).
- ↑ الزهد للحسين بن سعيد: ص92 ح70 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص316 ح995، بحار الأنوار: ج71 ص395 ح71.
- ↑ سنن الترمذي: ج4 ص347 ح1970، مسند ابن حنبل: ج5 ص111 ح14715 و ص143 ح14883، الأدب المفرد: ص99 ح304، المعجم الأوسط: ج9 ص31 ح9044 كلّها عن جابر بن عبد اللّه، كنز العمّال: ج6 ص418 ح16339.
- ↑ سنن أبي داود: ج4 ص56 ح4084، السنن الكبرى: ج10 ص399 ح21093، مسند ابن حنبل: ج7 ص359 ح20658 وج 9 ص64 ح23265، الأدب المفرد: ص344 ح1182 كلاهما نحوه وكلّها عن جابر بن سليم، كنز العمّال: ج15 ص881 ح43496.
- ↑ تاريخ دمشق: ج26 ص385 ح5689 عن جابر، كنز العمّال: ج6 ص418 ح16339.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج5 ص402 ح15955 عن أبي تميمة الهجيني، صحيح مسلم: ج4 ص2026 ح144، صحيح ابن حبّان: ج2 ص282 ح523 كلاهما عن أبي ذرّ نحوه، كنز العمّال: ج6 ص440 ح16444؛ تاريخ اليعقوبي: ج2 ص104 نحوه.
- ↑ تنبيه الخواطر: ج1 ص115؛ كنز العمّال: ج6 ص440 ح16445 نقلاً عن ابن أبي الدنيا.
- ↑ تفسير الآلوسي: ج5 ص102 عن الحسن، الدرّ المنثور: ج2 ص608 نقلاً عن البيهقي عن الحسن.
- ↑ الكافي: ج2 ص103 ح3، مشكاة الأنوار: ص144 ح345 كلاهما عن أبي بصير، تحف العقول: ص42 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص171 ح38.
- ↑ الزهد للحسين بن سعيد: ص81 ح45 عن زيد بن علي عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج77 ص134 ح44؛ كنز العمّال: ج16 ص73 ح43986 نقلاً عن الديلمي عن الإمام علي عليه السلام.
- ↑ الفردوس: ج1 ص325 ح1287 عن عمر بن الخطّاب، كنز العمّال: ج9 ص114 ح25245؛ بحار الأنوار: ج76 ص39 وليس فيه ذيله من «ونزلت».
- ↑ المعجم الأوسط: ج7 ص341 ح7672، تاريخ بغداد: ج3 ص58، تاريخ دمشق: ج53 ص326 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي هريرة.
- ↑ تاريخ أصبهان: ج1 ص363 الرقم 667 عن جابر، قضاء الحوائج لابن أبي الدنيا: ص58 ح54 عن عمرو بن دينار، كنز العمّال: ج6 ص520 ح16810.
- ↑ مونِقٌ: حَسَنٌ مُعجِبٌ (تاج العروس: ج13 ص12 «أنق»).
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص156 ح2168.
- ↑ غررالحكم: ج1 ص389 ح1503، عيون الحكم والمواعظ: ص48 ح1217وفيه«ابتداء»بدل «إسداء».
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص13 ح18، عيون الحكم والمواعظ: ص18 ح47.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص234 ح2464.
- ↑ الرِفدُ: العَطاءُ والعَونُ (مجمع البحرين: ج2 ص717 «رفد»).
- ↑ الخصال: ص147 ح178 عن حمّاد بن عيسى عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام، تحف العقول: ص212، غرر الحكم: ج2 ص235 ح2466 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج74 ص175 ح6؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج20 ص312 ح586 نحوه.
- ↑ الكافي: ج2 ص149 ح7 عن عمّار الساباطي، معاني الأخبار: ص267 ح1 عن يحيى بن عمران، مشكاة الأنوار: ص312 ح977 كلّها عن الإمام الصادق عليه السلام، تحف العقول: ص204، بحار الأنوار: ج74 ص158 ح9.
- ↑ مصباح المتهجّد: ص757 ح112 عن الفيّاض بن محمّد الطرسوسي، عن الإمام الرضا عليه السلام، بحار الأنوار: 97 ص117 ح8 نقلاً عن مصباح الزائر.
- ↑ النهاية في غريب الحديث: ج1 ص130، لسان العرب: ج6 ص266، تاج العروس: ج9 ص61.
- ↑ المُكاشَرَة: مِن كاشَرَهُ؛ إذا تبسّم في وجهه وانبَسَطَ معه (مجمع البحرين: ج3 ص1573 «كشر»).
- ↑ الكافي: ج2 ص248 ح3، الإختصاص: ص251 كلاهما عن أبي مريم الأنصاري، الخصال: ص49 ح56 عن جابر، مصادقة الإخوان: ص132 عن يونس بن عبد الرحمن عن الإمام الجواد عليه السلام، تحف العقول: ص204 من دون إسنادٍ إلى الإمام الباقر عليه السلام، بحار الأنوار: ج67 ص193 ح3.
- ↑ التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص355 ح246، بحار الأنوار: ج75 ص401 ح42.
- ↑ الجَناحُ: ما بين أسفل العَضُد إلى الإبط، وهنا بمعنى التواضع (مجمع البحرين: ج1 ص323 «جنح»).
- ↑ الكافي: ج2 ص103 ح4، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج4 ص412 ح5897، معاني الأخبار: ص253 ح1 وفيهما «جانبك» بدل «جناحك»، تنبيه الخواطر: ج2 ص188، بحار الأنوار: ج71 ص389 ح42.
- ↑ تحف العقول: ص323، بحار الأنوار: ج78 ص237 ح73.
- ↑ البقرة: 83.
- ↑ التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص353 ح240، بحار الأنوار: ج71 ص309.
- ↑ الدرّة الباهرة: ص38، العدد القويّة: ص299 ح34، نزهة الناظر: ص204 ح445 وفيهما «بالتحرِّز» بدل «بالتحذّر»، بحار الأنوار: ج74 ص167 ح34.
- ↑ دعائم الإسلام: ج1 ص252، بحار الأنوار: ج96 ص85 ح7.
- ↑ آسِ بين الناس: أي سَوِّ بينهم واجعل كلّ واحدٍ منهم إسوَةَ خصمه (لسان العرب: ج14 ص35 «أسا»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب 27، تحف العقول: ص177، بحار الأنوار: ج33 ص581 ح726.
- ↑ يَستَظهِرُ: أي يطلب الغلبة عليهم بما عرّفه اللّه من الحجج (مجمع البحرين: ج2 ص1149 «ظهر»).
- ↑ نَخوَة: كِبرٌ وعُجب (النهاية: ج5 ص34 «نخا»).
- ↑ الثَغرُ: الموضع الذي يكون فاصلاً بين بلاد المسلمين والكفّار (النهاية: ج1 ص312 «ثغر»).
- ↑ الضِغثُ: أي الحُزمَةُ (لسان العرب: ج2 ص164 «ضغث»).
- ↑ الحَيفُ: الجورُ والظُلمُ (النهاية: ج1 ص469 «حيف»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب 46 والكتاب 19 نحوه، بحار الأنوار: ج33 ص482 ح687 وراجع: الأمالي للمفيد: ص80 ح40 و الغارات: ج1 ص258 و أنساب الأشراف: ج2 ص390.
- ↑ «بشره» بالرفع و «إليه» خبره والجملة حالية ك«يحدّثه» وليس في بعض النسخ «عليه» أوّلاً، فبشره مجرور عطفا على وجهه وهو أظهر. ويحتمل زيادة «إليه» آخرا، كما يومي إليه قولها: «إذ أقبلت عليه بوجهك وبشرك» (بحار الأنوار: ج75 ص281).
- ↑ الكافي: ج2 ص326 ح1، الزهد للحسين بن سعيد: ص68 ح16 كلاهما عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج22 ص131 ح109.
- ↑ التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص354 ح241، بحار الأنوار: ج75 ص401 ح42؛ الأدب المفرد: ص107 ح338 عن أبي يونس مولى عائشة، المصنّف لعبدالرزّاق: ج11 ص141 ح20144 عن عائشة وكلاهما نحوه، كنز العمّال: ج3 ص603 ح8122.
- ↑ القِلى: البُغض (النهاية: ج4 ص105 «قلا»).
- ↑ التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص354 ح242، بحار الأنوار: ج75 ص401 ح42.
- ↑ عبس: 1 ـ 4.
- ↑ كشف الريبة: ص83 عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، مستدرك الوسائل: ج8 ص321 ح9552؛ الفردوس: ج1 ص153 ح555، كنز العمّال: ج3 ص441 ح7350.
- ↑ مستدرك الوسائل: ج7 ص27 ح7554 نقلاً عن كتاب الأخلاق.
- ↑ الفردوس: ج5 ص322 ح8319 عن الإمام عليّ عليه السلام.
- ↑ المَبَرَّةُ: ضد العقوق (لسان العرب: ج4 ص53 «برر»).
- ↑ المَعَرَّةُ: الشدّة، الإثم، الأذى، الجناية (لسان العرب: ج4 ص556 «عرر»).
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص63 ح236.
- ↑ غرر الحكم: ج5 ص465 ح9199.
- ↑ جامع الأخبار: ص337 ح947، كنز الفوائد: ج1 ص299 عن الإمام علي عليه السلام، أعلام الدين: ص322 وفيه «الحكم» بدل «الحلم»، بحار الأنوار: ج77 ص131 ح41.
- ↑ القَطوبُ: العَبوسُ (النهاية: ج4 ص79 «قطب»).
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص226 ح10084، عيون الحكم والمواعظ: ص504 ح9251.
- ↑ به قول سعدى: اگر حَنظَل خورى از دست خوش روىبِه از شيرينى از دست تُرُش روى.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص394ح 4866، عيون الحكم والمواعظ: ص228 ح4402.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص589 ح4313، عيون الحكم والمواعظ: ص188 ح3877.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص589 ح7089، عيون الحكم والمواعظ: ص389 ح6582.
- ↑ في المصدر: «التجمّل» والتصويب من بحارالأنوار.
- ↑ المناقب لابن شهرآشوب: ج4 ص166 عن الأصمعي، بحار الأنوار: ج46 ص97 ح85.
- ↑ مشكاة الأنوار: ص353 ح1147، مستدرك الوسائل: ج9 ص58 ح10201.
- ↑ شعب الإيمان: ج5 ص291 ح6694، تاريخ دمشق: ج16 ص416.
- ↑ الأمالي للطوسي: ص614 ح1269 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج76 ص60 ح16.
- ↑ الفردوس: ج3 ص637 ح5997، كنز العمّال: ج1 ص155 ح775.
- ↑ الدُعابَة: المِزاحُ وما يُستملَح (مجمع البحرين: ج1 ص593 «دعب»).
- ↑ تحف العقول: ص49، بحار الأنوار: ج77 ص153 ح115.
- ↑ هَشَّ هشاشَةً: إذا فَرِحَ واستبشر (النهاية: ج5 ص264 «هشش»).
- ↑ التجسُّسُ: التفتيش عن بواطن الاُمور، وقيل: البحث عن العورات، والجاسوس: صاحب الشرِّ (النهاية: ج1 ص272 «جسس»).
- ↑ التمحيص: ص74 ح171، بحار الأنوار: ج67 ص310 ـ 311 ح45.
- ↑ الكافي: ج2 ص229 ح1 عن عبداللّه بن يونس عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج67 ص366 ح70.
- ↑ الكيِّسُ: العاقِلُ (النهاية: ج4 ص217 «كيس»).
- ↑ الكافي: ج2 ص226 ح1 عن عبداللّه بن يونس عن الإمام الصادق عليه السلام، نهج البلاغة: الحكمة 333، عيون الحكم والمواعظ: ص196 ح4020 وليس فيهما «هو الكيّس الفطن»، بحار الأنوار: ج67 ص305 ح37.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص505 ح3454، عيون الحكم والمواعظ: ص150 ح3300.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص84 ح1932، عيون الحكم والمواعظ: ص58 ح1478.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص173 ح656.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص393 ح4858، عيون الحكم والمواعظ: ص227 ح4367.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص127 ح467.
- ↑ تحف العقول: ص17، بحار الأنوار: ج1 ص118 ح11.
- ↑ غرر الحكم: ج6 ص450 ح10963، عيون الحكم والمواعظ: ص550 ح10156 وفيه «الكريم» بدل «كرم الرجل».
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص269 ح4453، عيون الحكم والمواعظ: ص196 ح4009.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص191 ح736، عيون الحكم والمواعظ: ص43 ح1016.
- ↑ الكافي: ج2 ص643 ح3 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص358 ح7 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله.
- ↑ حِبالَةٌ: وهي ما يُصاد بها من أيّ شيء كان (مجمع البحرين: ج1 ص355 «حبل»).
- ↑ نهج البلاغة: الحكمة 6، مشكاة الأنوار: ص394 ح1297، تنبيه الخواطر: ج1 ص31، روضة الواعظين: ص413، بحار الأنوار: ج69 ص409 ح120.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص288 ح6101، عيون الحكم والمواعظ: ص335 ح5725.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص126 ح5546، عيون الحكم والمواعظ: ص282 ح5090.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص259 ح6032، عيون الحكم والمواعظ: ص318 ح5541.
- ↑ تحف العقول: ص202، كنز الفوائد: ج1 ص93، نثر الدرّ: ج1 ص285، بحار الأنوار: ج78 ص39 ح13.
- ↑ غرر الحكم: ج3 ص386 ح4827، عيون الحكم والمواعظ: ص227 ح4372 وليس فيه «تأكّد».
- ↑ مستدرك الوسائل: ج12 ص344 ح22 نقلاً عن كتاب الأخلاق.
- ↑ قصص الأنبياء للراوندي: ص195 ح244 عن حمّاد بن عيسى، بحار الأنوار: ج13 ص420 ح14.
- ↑ السخيمة: الحقد في النفس (النهاية: ج2 ص351 «سخم»).
- ↑ الكافي: ج2 ص104 ح6 عن سُماعة عن الإمام الكاظم عليه السلام، مشكاة الأنوار: ص138 ح321 عن الإمام الكاظم عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: ص45، إرشاد القلوب: ج1 ص133، بحار الأنوار: ج74 ص172 ح41.
- ↑ غرر الحكم: ج1 ص150 ح561، عيون الحكم والمواعظ: ص50 ح1282.
- ↑ الضِغنُ: الحِقدُ (مجمع البحرين: ج2 ص1082 «ضغن»).
- ↑ تحف العقول: ص218، بحار الأنوار: ج78 ص57 ح124.
- ↑ غرر الحكم: ج4 ص16 ح5129، عيون الحكم والمواعظ: ص251 ح4704.
- ↑ غرر الحكم: ج2 ص215 ح2420، عيون الحكم والمواعظ: ص77 ح1857.
- ↑ الخصال: ص633 ح10 عن أبي بصير ومحمد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج10 ص111 ح1.
- ↑ تحاتَت: أي تساقطت (النهاية: ج1 ص337 «حت»).
- ↑ عوالي اللآلي: ج1 ص435 ح142، بحار الأنوار: ج76 ص39 ح35؛ راجع: تاريخ بغداد: ج8 ص305.
- ↑ تحف العقول: ص296، مشكاة الأنوار: ص316 ح6، بحار الأنوار: ج78 ص176 ح43.
- ↑ التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام: ص354 ح243، بحار الأنوار: ج75 ص401 ح42.
- ↑ الضمير في «قال» راجع إلى الباقر أو الصادق عليهماالسلام، وكأنّه سقط من النسّاخ أو الرواة (هامش المصدر).
- ↑ الكافي: ج2 ص103 ح5 عن فضيل، بحار الأنوار: ج74 ص172 ح40.
- ↑ مقصود، امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام است كه گويا از قلم ناسخان يا راويان، افتاده است.
- ↑ الكافي: ج2 ص103 ح2 عن سماعة بن مهران، مشكاة الأنوار: ص315 ح992، تنبيه الخواطر: ج2 ص188، دعائم الإسلام: ج2 ص329 ح1242، بحار الأنوار: ج74 ص169 ح37.
- ↑ تاريخ بغداد: ج10 ص264 عن ابن عمر، كنز العمّال: ج13 ص82 ح5599.
- ↑ اكفَهَرَّ: عَبَسَ (مجمع البحرين: ج3 ص1584 «كفهر»).
- ↑ الفردوس: ج2 ص56 ح2320 عن ابن مسعود، كنز العمّال: ج3 ص65 ح5518.
- ↑ الكافي: ج5 ص59 ح10 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، وراجع: تهذيب الأحكام: ج6 ص177 ح356 و عوالي اللآلي: ج3 ص190 ح29.
- ↑ حديقة الشيعة: ص592 عن عبد الجبار، مستدرك الوسائل: ج11 ص380 ح13308 عن محمد بن عبد الجبار.