جهنّم
جهنّم (نسخه آزمایشی)
دوزخ
درآمد
جهنّم (دوزخ) نامی است برای کانون خشم خداوند بر جنایتپیشگان، در آخرت، که نماد بروز و تجلّی عدالت الهی برای مجرمانی است که در دنیا به خود و دیگران ستم کرده و جزایی در خور نیافتهاند. تبهکارانی که از فرمان عقل و رهنمودهای فرستادگان الهی سرپیچی کردهاند و فساد و تباهی، سراسر وجود و زندگی آنان را در بر گرفته است، پس از محاسبه و رسیدگی دقیق به پروندۀ اعمالشان در دوزخ مجازات خواهند شد.
واژۀ «جهنّم» و واژگان مترادف یا ناظر به آن در قرآن بسیار پربسامدند. واژههای ناظر به دوزخ و عذاب دوزخ در آخرت، حدود 250 بار در قرآن به کار رفته است. «جهنّم» 77 بار، «جحیم» 25 بار، «نار» 118 بار (+ دو مورد در بارۀ آتش برزخ)، «سعیر» شانزده بار، «سَقَر» چهار بار، «حطمه» دو بار، «هاویه» یک بار، «لظیٰ» یک بار، «اَثام» یک بار، و «سجّین» دو بار به کار رفته است. گاه نیز با الفاظی همچون «دار البوار» به آن اشاره شده است.
شمار فراوان ترساندن بندگان از جهنّم، طبقات آن و ابعاد عذاب اخروی، نشان دهندۀ اثرپذیری بندگان از توعید نسبت به دوزخ است.
واژهشناسى «جهنّم»
واژهشناسان در بارۀ ريشۀ واژۀ «جهنّم» اختلاف نظر دارند. برخى بر اين باورند كه اين واژه، عبرانى است و اصل آن، «كِهِنّام» بوده و با تعريب، «جهنّم» شده است.[۱]
برخى، ريشۀ عبرانى آن را «جهينوم» يا «جحينوم» دانستهاند، كه محلّى در چهار كيلومترى قدس بوده و زبالههاى شهر و لاشههاى حيوانات را در آن جا مىريختند و مىسوزاندند.[۲]
برخى اين كلمه را فارسى معرّب مىدانند.[۳] به تونل زير حمّام كه حرارت در آن مىدمند تا زمين حمّام را گرم كند نيز جهنّم مىگويند.[۴]
شايد به دليل مشكوک بودن عربيت اين واژه، ابن فارس، آن را در مقاييس اللغة نياورده؛ اما ابن منظور در علّت نامگذاری آن مىگويد:
الجهنام: القعر البعيد، و بئر جهنّم و جهنام، بكسر الجيم و الهاء: بعيدة القعر، و به سمّيت جهنّم لبعد قعرها.[۵]
جهنام: عمق زياد. چاه جهنّم و جِهنام، چاهى است كه ژرف باشد. جهنّم را به خاطر عمقش به اين نام ناميدهاند.
جهنّم، در قرآن و حديث
واژۀ «جهنّم»، هر ريشهاى كه داشته باشد، در قرآن و حديث، براى تبيين جايگاه مجازات تبهكاران به كار رفته و به نظر مىرسد كه عرب پيش از اسلام نيز با اين واژه آشنا بوده است.
گفته شد كه واژۀ «جهنّم» در قرآن، 77 بار تكرار شده و در نُه مورد، مضافٌ إليه «نار» قرار گرفته است و در همۀ اين موارد، مقصود از آن، جايگاه مجازات تبهكاران در قيامت است (واژۀ «نار» در قرآن، كاربردهاى مختلفى دارد كه در جای خود خواهد آمد).
تكرار اضافۀ «نار» به «جهنّم» در قرآن، بيانگر آن است كه «جهنّم» عين «نار» نيست و اين اضافه به اصطلاح، اضافۀ بيانيّه نيست. از سوى ديگر، جهنّم داراى معنايى متناسب با «نار» است. از اين رو معناى «بئر بعيدة القعر» كه لسان العرب براى آن ذكر مىكند، تقويت مىشود، چنان كه احاديثى با تعابيرى از قبيل: «حُفَر النيران» مؤيّد ديگرى براى اين تفسيرند.
واژهشناسی نامهای دیگر جهنّم و طبقات جهنّم، پس از پایان فصل اوّل خواهد آمد.
یاد کردن فراوان از جهنّم و عذابهای آن، سبب پدید آمدن پرسشها و شبهههایی در بارۀ آن میگردد که به اجمال به دو مورد از آنها اشاره میکنیم:
اوّل: فراوانی یادکرد دوزخ و عذاب آن، برای چیست؟
خداوند ـ تبارک و تعالی ـ ارحم الراحمین است و رحمت او بر غضبش پیشی گرفته است. رحمت او عام است و همۀ مخلوقات - حتّی غیر انسانها - را در بر میگیرد. با این وجود، فراوانی یادکرد جهنّم و عذاب آن برای تذکّر و یادآوری به مؤمنان و غیر مؤمنان است که خود را ایمن نپندارند و از طریق حق پای بیرون ننهند.
انسان، فراموشکار است. همچنین وسوسههای شیطانی زود در او اثر میکنند و هوای نفس نیز سبب لغزش او میشود و همین به تعدّی به حریم الهی و ظلم و تجاوز به دیگران منجر میشود.
از این رو باید همیشه به او یادآوری کرد که: ای انسان! تو رهین اعمال خود هستی: (کل نفس بما کسبت رهینه)[۶] و شکستن حرمت الهی و سرپیچی از فرمانهای او، عذاب اخروی را به دنبال دارد که فراتر از عذاب دنیوی است.
دوم: حكمت خلقت زندان وحشتناكى به نام «دوزخ» با ويژگىهايى كه براى آن ذكر شده، چيست؟ آيا بهتر نبود كه خداوند مهربان - كه مهربانترينِ مهربانان است -، چنين زندانى را نمىآفريد و همۀ مجرمان را مىبخشيد، يا در همين جهان با انواع مشكلات، مجازات مىكرد و يا در كيفر آنان به محروم كردنشان از نعمتهاى بهشت جاويد، اكتفا مىنمود؟
سوم: چه تناسبى ميان جرم دنيايى و آن جزا وجود دارد؛ چرا كه جرم محدود، هر قدر هم سنگين باشد، تناسبى با كيفر نامحدود در آن زندان وحشتناک ندارد؟
چهارم: آفريدن چنين زندان مخوفى، آيا با حكمت و رحمت آفريدگار، بلكه با عدل الهى، سازگار است؟ براى پاسخ به اين پرسشها، شناخت انواع كيفرها و ماهيت دوزخ، ضرورى است.
انواع كيفرها
به طور كلّى، كيفر كارهاى ناشايست را به سه دسته مىتوان تقسيم كرد:
1. كيفرهاى قانونى (قراردادى)
خاستگاه اين نوع از كيفرها، قوانين و مقرّراتى است كه به وسيلۀ قانونگذار با هدف ايجاد نظم، پيشگيرى از جرم، تربيت مجرم و حمايت از ستمديده، وضع گرديده است.
بديهى است كه در اين نوع كيفرها براى رعايت عدالت، تناسب ميان جرم و جزا، ضرورى است.
2. كيفرهاى تكوينى دنيوى
خاستگاه اين نوع از كيفرها، قانون و مقرّرات نيست تا گفته شود: بايد عدل و تناسب جرم و مجازات رعايت شود؛ بلكه اين نوع از كيفرها اثر طبيعى و ذاتى جرم و جنايت است.
اثر طبيعى خوردن سم، مرگ است. نمىتوان گفت كه «بين اين جُرم - كه در مدّت زمان بسيار كوتاه انجام مىگيرد - و محروم شدن هميشگى از نعمت زندگى، چه تناسبى وجود دارد؟!»؛ زيرا رابطۀ جرم و كيفر، قراردادى نيست. در احاديث اسلامى، به اين گونه كيفرها - كه «مكافات عمل» يا اثر «وضعى گناه» نيز ناميده مىشوند – بارها اشاره شده است. [۷]
3. كيفرهاى تكوينى اخروى
مىتوان گفت خاستگاه كيفرهاى جهان آخرت نيز مانند كيفرهاى تكوينى دنيوى، اعتبارى و قراردادى نيست؛ امّا رابطۀ تكوينى آنها با اعمال زشت و كردارهاى ناپسند، قوىتر از رابطۀ كيفرهاى تكوينى دنيوى است، بدين معنا كه رابطۀ تكوينى كيفرهاى دنيوى، رابطۀ علّت و معلول است؛ ولى رابطۀ كيفرهاى تكوينى اخروى، رابطۀ اتّحاد ظاهر و باطن است.
گفتنى است كه در نصوص اسلامى، رابطۀ عمل و جزاى اخروى، دو گونه تصوير شده است:
يک. رابطۀ كشت و درو
در شمارى از احاديث، رابطۀ عمل و جزاى اخروى، رابطۀ درخت و ميوۀ آن، معرّفى گرديده است، مانند آنچه از پيامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل شده كه مىفرمايد:
الدُّنيا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ. [۸]
دنيا، كشتزار آخرت است.
مَن يَزرَع خَيراً يوشِكُ أن يَحصُدَ رَغبَةً، و مَن يَزرَع شَرّا يوشِكُ أن يَحصُدَ نَدامَةً، و لِكُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ.[۹]
هر كه خوبى بكارد، زودا كه منفعت بِدرَوَد و هر كه بدى بكارد، به زودى پشيمانى مىدِرَود. [آرى!] هر كشتگر، آن دِرود كه كاشت.
كَما لا يُجتَنى مِنَ الشَّوكِ العِنَبُ كَذلكَ لا يَنزِلُ الفُجّارُ مَنازِلَ الأبرارِ، و هُما طَريقانِ، فَأيَّهُما أخَذتُم أدرَكتُم إلَيهِ.[۱۰]
همان گونه كه از بوتۀ خار، انگور چيده نمىشود، بدكاران نيز در منازل نيكوكاران، فرود نمىآيند. دو راه وجود دارد. هر كدام را در پيش گيريد، به همان مىرسيد.
و نيز از امام على علیه السّلام روايت شده است كه:
ثَمَرَةُ العَمَلِ الصّالِحِ كَأَصلِهِ.[۱۱]
ميوۀ كار نيک، همانند ريشۀ آن است.
ثَمَرَةُ العَمَلِ السَّيِّئِ كَأَصلِهِ.[۱۲]
ميوۀ كار بد، همانند ريشۀ آن است.
بر پايۀ اين گونه احاديث، هر كار نيک يا بد انسان، همانند درختى است كه ميوۀ آن، پس از مرگ و در عالم آخرت ظاهر مىشود. بهشت، ميوۀ خوبىها، و دوزخ، ميوۀ بدىهاست. بنا بر اين، باغ دلگشاى بهشت و زندان ترسناک دوزخ، حاصل عمل خود انسان است، نه چيز ديگر، و همان طور كه حاصل درخت تيغ و حنظل، تيغ و حنظل است، نه ميوۀ انگور، محصول كفر و كارهاى زشت نيز زندان دوزخ است، نه باغ بهشت:
(مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ؛[۱۳]
هر كه كفر ورزد، كفرش به زيان اوست و كسانى كه كار شايسته كنند، [فرجام نيک را] به سود خودشان آماده مىكنند).
بر اين اساس، كيفرهاى تكوينى اخروى، همانند كيفرهاى تكوينى دنيوى، محصول و معلول كارهاى ناشايست اند، با اين تفاوت كه برخى از اعمال، ميوهشان زودرس است و در همين جهان آثار تكوينى آنها ظاهر مىگردد؛ ولى برخى ديگر، ميوهشان پس از مرگ و در عالم آخرت آشكار مىشود.
دو. رابطۀ ظاهر و باطن (تجسّم اعمال)
با تأمّل در شمارى از آيات و احاديث مىتوان گفت كه رابطۀ تكوينى عمل و جزاى اخروى، بيش از رابطۀ علّت و معلول است.
قرآن كريم و احاديث اسلامى، تعبيرهاى دقيق و لطيفى در مورد پاداش و كيفر اخروى دارند كه از آنها چنین استفاده مىشود كه بهشت و دوزخ، تجسّم كارهاى نيک و بد انسان در دنيا هستند:
الف - پيش فرستادن و پس گرفتن عمل
قرآن با قاطعيت تمام، عمل نيک و بد انسان را پيشفرستادۀ خود او براى زندگىِ پس از مرگ مىداند:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ؛[۱۴]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا پروا كنيد، و هر كس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده است).
اين آيه نشان مىدهد كه انسان در جهان آخرت عيناً كارهايى را كه پيش فرستاده، تحويل مىگيرد، چنان كه در آيۀ ديگر مىخوانيم:
(وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛[۱۵]
و از روزى بپرهیزید كه در آن روز، شما را به سوى خدا باز مىگردانند. سپس به هر كس، آنچه انجام داده، به طور كامل باز پس داده مىشود و به آنها ستم نخواهد شد ).
ب - حاضر يافتن عمل
شمارى از آيات به روشنى دلالت دارند كه انسان، عمل نيک و بد خود را در قيامت، حاضر مىيابد:
(يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدً؛[۱۶]
روزى كه هر كس آنچه را از كار نيک انجام داده، حاضر مىبيند و آرزو مىكند که ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصلۀ زمانى زيادى باشد).
(وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدً؛[۱۷]
و همۀ اعمال خود را حاضر مىبينند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمىكند).
ج - ديدن عمل
در سورۀ زلزال مىخوانيم كه انسانها حتّى كوچکترين كار نيک و بد خود را میبینند:
(فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛[۱۸]
پس هر كس هموزن ذرّهاى كار خير انجام دهد، آن را مىبيند و هر كس هموزن ذرّهاى كار بد انجام دهد، آن را مىبيند).
د - جزا، چيزى جز عمل نيست
در بسيارى از موارد، هنگامى كه قرآن موضوع عذاب وحشتناک دوزخ را مطرح مىنمايد، براى دفع شبهۀ ظلم و عدم تناسب جرم و جزا، تصريح مىكند كه اين جزا، چيزى جز همان عمل دوزخيان نيست. در برخى از آيات، اين معنا به صورت سؤال، مطرح شده است، مانند:
(وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[۱۹]
و کسانی كه اعمال بدى انجام دهند، به صورت، در آتش افكنده مىشوند. آيا جزايى جز آنچه عمل مىكرديد، خواهيد داشت؟!).
(هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛[۲۰]
آيا جز آنچه را عمل مىكردند، پاداش داده مىشوند؟!).
همچنين در برخى آيات، تصريح شده كه آنچه تبهكاران مىبينند، جزاى عمل آنهاست، مانند:
(اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[۲۱]
در آن (آتش) وارد شويد. صبر كنيد يا نكنيد، براى شما يكسان است؛ چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مىشويد).
و برخى آيات، تصريح مىكنند كه دوزخيان به چيزى جز عمل، جزا داده نمىشوند:
(وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[۲۲]
و جز به آنچه انجام مىداديد، كيفر نمىشويد).
در حديثى نيز آمده است كه جبرئيل به پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله گفت:
يا مُحَمَّدُ! عِش ما شِئتَ فَإنَّكَ مَيِّتٌ، و أحبِب مَن أحبَبتَ فإنَّكَ مُفارِقُهُ، وَ اعمَل ما شِئتَ فإنَّكَ مُلاقيهِ. [۲۳]
اى محمّد! هر چه مىخواهى، زندگى كن، که سرانجام مىميرى. هر كس را مىخواهى دوست بدار، سرانجام از او جدا مىشوى. و هر كارى كه مىخواهى بكن؛ امّا بدان كه آن را ديدار خواهى كرد.
هـ - همراهى هميشگى عمل
از قيس بن عاصم، يكى از اصحاب پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله، روايت شده كه مىگويد: روزى با گروهى از بنى تميم به حضور پیامبر رسيديم. من گفتم: اى پيامبر خدا! ما را نصيحتى كن كه از آن بهرهمند گرديم؛ چرا كه ما گروهى هستيم كه در صحرا در گردشیم.
پيامبر صلّی اللّه علیه و آله در پاسخ من ضمن مطالبى فرمود:
إنَّهُ لا بُدَّ لَكَ يا قَيسُ مِن قَرينٍ يُدفَنُ مَعَكَ و هُوَ حَىٌّ، و تُدفَنُ مَعَهُ و أنتَ مَيِّتٌ، فإن كانَ كَريما أكرَمَكَ، و إن كانَ لَئيما أسلَمَكَ، ثُمَّ لا يُحشَرُ إلّا مَعَكَ، و لا تُبعَثُ إلّا مَعَهُ، و لا تُسأَلُ إلّا عَنهُ، و لا تَجعَلهُ إلّا صالِحا، فإنَّهُ إن صَلُحَ أنِستَ بِه، و إن فَسَدَ لا تَستَوحِشُ إلّا مِنهُ، و هُوَ فِعلُكَ. [۲۴]
اى قيس! ناچار، تو را همدمى است كه با تو دفن مىشود و او زنده است و تو با او دفن مىشوى، در حالى كه تو مردهاى. اگر كريم و بزرگوار باشد، تو را گرامى مىدارد و اگر پست و فرومايه باشد، تو را به زانو در مىآورد. سپس آن همدم جز با تو محشور نمىشود و تو جز با آن برانگيخته نمىشوى و جز در بارۀ او از تو بازخواست نمىشود. پس آن را جز شايسته و صالح قرار مده؛ زيرا اگر خوب باشد، با وى اُنس مىگيرى و اگر بد باشد، جز از او وحشت نمىكنى. آن همدم، كردار توست.
از امام على علیه السّلام نيز روايت شده كه فرمود:
أعمالُ العِبادِ فى عاجِلِهم، نُصبُ أعيُنِهِم فى آجالِهِم. [۲۵]
كردار بندگان در دنياى آنان، پيش ديدههایشان در آخرت آنان است.
اين گونه آيات و احاديث را كه به روشنى بر تجسّم اعمال دلالت دارند، مىتوان چنين تفسير كرد كه در قيامت، كارهاى نيک، زيبا مجسّم مىشوند و نيكوكاران در كنار ساير نعمتهاى بهشت، از همراهى آنها نيز بهرهمند مىگردند.
شمارى از محقّقان نيز بر اين باورند كه اين آيات و احاديث، نشان مىدهند كه رابطۀ تكوينى عمل و جزا، رابطۀ وحدت ظاهر و باطن است و بهشت، تجسّم كارهاى نيک و دوزخ، تجسّم كارهاى زشت است و در جهان آخرت، اعمال انسانها به صورت بهشت و دوزخ به آنها باز گردانده مىشود، چنان كه در حديثى، از پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمده است:
إنَّما هِىَ أعمالُكُم تُرَدُّ إلَيكُم. [۲۶]
جز اين نيست كه آنها (نعمتها و عذابهاى قيامت) كردار شمایند كه به سوى شما باز مىگردند.
بنا بر اين باور، جزاى آخرت، در واقع، عين كردار دنياست و چيزى جدا از عمل نيست.
بر اين اساس، مىتوان گفت كه بى ترديد، بخشى از كيفرهاى اخروى، تكوينى و نتيجۀ كردار زشت انسان و يا تجسّم آن اند. از اين رو، طرح شبهۀ تناسبِ جرم و جزا در مورد كيفرهاى اخروى، بمانند كيفرهاى تكوينى دنيوى، بىمعناست.
البتّه بايد ديد آيا همۀ كيفرهاى اخروى، تكوينى اند، يا ممكن است بخشى از آنها قراردادى باشند، كه به نظر مىرسد دليل قاطعى براى نفى كيفرهاى قراردادى در آخرت، وجود ندارد. حكمت اين نوع كيفر (كيفر قراردادى)، آثار تربيتى آن در دنياست؛ زيرا اعتقاد به وجود مجازات شديد اخروى در مقابل كارهاى ناشايست و پاداش بهشت جاويد در برابر كارهاى شايسته يا حتّى احتمال مجازات و پاداش اخروى، انسان را به نيكوكارى و دادورزى در دنيا، وادار مىنمايد. در روايتى آمده است كه:
خَلَقَ اللّه تَعالى جهنّم مِن فَضلِ رَحمَتِهِ سَوطا يَسوقُ اللّه بِهِ عِبادَهُ إلى الجَنَّةِ.[۲۷]
خداى متعال، دوزخ را از فزونىِ رحمت خويش، به سان تازيانهاى آفريد كه با آن، بندگانش را به سوى بهشت براند.
گفتنى است كه با توجّه به عدل الهى در كيفر مجرمان، تناسب جرم و جزا (مجازات) در موضوع كيفرهاى قراردادى اخروى، همانند كيفرهاى تكوينى، نه تنها منع عقلى ندارد، بلكه قطعى و غير قابل ترديد است.
نكتۀ بسيار مهم و شایان توجّه در بارۀ تناسب معصيت الهى و كيفرهاى اخروى، اين است كه از منظر عقل، نافرمانى كسى كه نعمتهايش به انسان، نامتناهى است، بى نهايت قبيح است و نافرمان از او (گنهكار)، مستحقّ سختترين كيفرهاست، چنان كه از امام زين العابدين علیه السّلام نقل شده كه خطاب به خداوند متعال، عرضه مىدارد:
يا إلهى! لَو بَكَيتُ إلَيكَ حَتّى تَسقُطَ أشفارُ عَينَىَّ، وَ انتَحَبتُ حَتّى يَنقَطِعَ صَوتى و قُمتُ لَكَ حَتّى تَنتَشِرَ قَدَماىَ و رَكَعتُ لَكَ حَتّى يَنخَلِعَ صُلبى و سَجَدتُ لَكَ حَتّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتاىَ، و أَكَلتُ تُرابَ الأَرضِ طولَ عُمُرى و شَرِبتُ ماءَ الرَّمادِ آخِرَ دَهرى، و ذَكَرتُكَ في خِلالِ ذلِكَ حَتّى يَكِلَّ لِسانى، ثُمَّ لَم أرفَع طَرفى إلى آفاقِ السَّماءِ استِحياءً مِنكَ مَا استَوجَبتُ بِذلِكَ مَحوَ سَيّئَةٍ واحِدَةٍ مِن سَيِّئاتى و إن كُنتَ تَغفِرُ لى حينَ أستَوجِبُ مَغفِرَتَكَ، و تَعفو عنّى حين أستِحَقُّ عَفوَكَ فَإنَّ ذلِكَ غَيرُ واجِبٍ لى بِاستِحقاقٍ وَ لا أنَا أهلٌ لَهُ بِاستيجابٍ، إذ كانَ جَزائى مِنكَ في أوّلِ ما عَصَيتُكَ النّارَ، فَإن تُعَذِّبنى فَأنتَ غَيرُ ظالِمٍ لى.[۲۸]
معبود من! اگر به درگاهت، چندان بنالم كه پلکهاى چشمانم بيفتند و چندان زار بزنم كه صدايم بريده شود و چندان در برابرت بِايستم كه پاهايم ورم كنند و چندان برايت ركوع كنم كه استخوان پشتم از هم بگسلد و چندان برايت سجده كنم كه تخم چشمانم از كاسه در آيد و در همۀ عمر، خاک زمين بخورم و تا پايان زندگىام آب تيره بنوشم و در اين ميان، چندان به ياد تو گويا باشم كه زبانم از كار بيفتد و آن گاه از شرم تو، گوشۀ چشمم را به اطراف آسمان نيندازم، با اين همه، سزاوار آن نيستم كه گناهى از گناهان من، پاک شود. حال اگر مستوجب آمرزش تو شوم و تو مرا بيامرزى، و مستحقّ بخشش تو شوم و تو مرا ببخشايى، اين آمرزش و بخشايش، به سبب استحقاق من و سزاوار بودن من نيست؛ زيرا كيفرم از همان آغاز نافرمانىام، آتش [دوزخ] بود. پس اگر عذابم كنى، به من ستم نكردهاى.
حقیقت جهنم
گروهی از عالمان مسلمان، جهنّم یا کیفرهای اخروی را تجسّم اعمال ناشایست انسان دانستهاند که چیزی غیر از مجازات قراردادی یا تکوینی است و رابطۀ کیفر / جهنّم با عمل ناشایست انسان، رابطۀ «اتحاد» و «عینیت» است. استناد آنان به آیاتی همچون این دو آیه است که میفرماید:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید! حریم خدا را پاس دارید و هر کس باید بنگرد که برای فردایش چه چیزی از پیش فرستاده است).
و
(وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛[۲۹]
و از روزی بترسید که به سوی خدا باز گردانده میشوید، سپس به هر کس آنچه انجام داده، به گونۀ کامل باز پس داده میشود و به آنها ستم نخواهد شد).
از این آیات و آیات دیگر معلوم میشود که جهنّم و عذابهای آن، چیزی جز صورت باطنی آنچه خودمان ساختهایم، نیست، هر چند در دنیا آنها را نشناسیم.
اگر کار زشت در وجود انسان به ملکه تبدیل شود، صورت باطنی آن ـ که عذاب اخروی است ـ نیز دائمی خواهد بود که به معنای خلود در جهنّم است.
البتّه این ادّعا با ظاهر بسیاری از آیات ناسازگار است که بهشت را تفضّل الهی بر انسان میداند که او با کار نیکوی خود استحقاق دریافت آن را پیدا کرده است. همچنین خلقت بهشت و دوزخ قبل از خلقت آدم و حوّا علیهما السّلام و حضور آنان در بهشت، نشان دهندۀ جدا بودن نعمتهای بهشتی و عذاب دوزخ از وجود انسان است.
تأمّل در آیات و روایات فراوان بهشت و دوزخ، نشاندهندۀ وجود مستقلّ این دو، فراتر از اعمال مکلّفان است که قبل از انسانها وجود داشته و در قیامت، انسانها داخل آن میشوند. آیات یاد شده نیز دلالت روشنی بر ادّعای مدّعیان ندارند، بلکه بیان زیبا، هنری و عالمانهای هستند که نشان دهندۀ مطابقت جزا با عمل انسان است.
پذیرش تجسّم اعمال - که برخی آیات بر آن دلالت دارند - نیز نمیتواند نفی کنندۀ وجود بهشت و جهنّم فراتر از باطن اعمال انسان باشد.
مباحث دیگری در بارۀ عذاب جهنّم ـ که عذاب روحانی یا عذاب جسمانی است ـ مطرح شده که ارتباط مستقیمی با جهنّم ندارند و در بحثِ عذاب، به آن پرداخته خواهد شد.
خلاصۀ سخن، این که ظواهر آیات و روایات بر عذاب جسمانی و عذاب روحی همراه با هم دلالت دارند. تفصیل سخن در جای خود خواهد آمد.
الفَصلُ الأَوَّل: أسماءُ جهنّم
فصل اول: نام های دوزخ
1 / 1: النّارُ
1 / 1: آتش
الكتاب
وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى أُعِدَّت لِلكَافِرِينَ.[۳۰]
(و بترسيد از آتشى كه براى كافران آماده شده است).
فَمَن زُحزِحَ عَنِ النَّارِ و أُدخِلَ الجَنَّةَ فَقَد فَازَ.[۳۱]
(پس هر كه را از آتش به دور دارند و به بهشت در آورند، قطعاً كامياب شده است).
الحديث
- رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله: اِعلَموا - عِبادَ اللّهِ - أنَّ العَبدَ يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ عَلى ما ماتَ، و قَد خَلَقَ اللّٰهُ الجَنَّةَ وَ النّارَ، فَمَنِ اختارَ النّارَ عَلَى الجَنَّةِ انقَلَبَ بِالخَيبَةِ، و مَنِ اختارَ الجَنَّةَ فَقَد فازَ وَ انقَلَبَ بِالفَوزِ؛ لِقَولِ اللّٰهِ: فَمَن زُحزِحَ عَنِ النَّارِ و أُدخِلَ الجَنَّةَ فَقَد فَازَ.[۳۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بدانيد - اى بندگان خدا - كه بنده در روز قيامت، بر همان حال كه مرده است، بر انگيخته مىشود. خداوند بهشت و آتش را آفريد. پس هر آن كه آتش را بر بهشت برگزيند، ناكام مىشود، و هر آن كه بهشت را بر گزيند، كامياب مىشود و به كاميابى مىرسد، به دليل اين سخن خداوند: (پس هر كه را از آتش به دور دارند و در بهشت در آورند، قطعاً كامياب شده است).
- حلية الأولياء عن الفضيل: أَشرَفتُ لَيلةً عَلىٰ عَلِيٍّ وَ هُوَ في صَحنِ الدّارِ، وَ هُوَ يَقولُ: النّارُ، و مَتَى الخَلاصُ مِنَ النّارِ؟![۳۳]
- حلية الأولياء ـ به نقل از فضيل ـ: شبى در حالى كه على علیه السّلام در حياط خانهاش بود، بر او سرک كشيدم و ديدم كه مىگويد: «آتش، و كِى مىتوان از آتش، رهايى يافت؟!».
1 / 2: جهنّم
1 / 2: جهنّم
الكتاب
وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّٰهَ أَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالأِثمِ فَحَسبُهُ جهنّم و لَبِئسَ المِهَادُ.[۳۴]
(و چون به او گفته شود: از خدا پروا كن، تعصّب و نخوت، او را به گناه وا دارد [و عكس العمل ظالمانه نشان دهد] پس جهنّم او را كافى است و البتّه بد جايگاهى است!).
الحديث
الإمام العسكريّعلیه السّلام - في دُعاءِ الصَّباحِ -: يا مَن في جهنّم سَخَطُهُ، يا مَن فِي الجَنَّةِ رَحمَتُهُ.[۳۵]
حديث
- امام عسكرى علیه السّلام - در دعاى صباح -: اى آن كه خشم [واقعىا]ش در جهنّم است! اى آن كه رحمت [حقيقىا]ش در بهشت است!
1 / 3: الجَحيمُ
1 / 3: جَحیم (آتش افروخته)
الكتاب
ثُمَّ إِنَّهُم لَصَالُوا الجَحِيمِ.[۳۶]
(سپس به يقين، آنان به آتش افروخته در مىآيند).
وَ إِذَا الجَحِيمُ سُعِّرَت.[۳۷]
(و آن گاه كه آتش افروخته، برافروخته شود).
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام: بِالمَوتِ تُختَمُ الدُّنيا، و بِالدُّنيا تُحرَزُ الآخِرَةُ، و بِالقِيامَةِ تُزلَفُ[۳۸] الجَنَّةُ [لِلمُتَّقينَ][۳۹]، و تُبَرَّزُ الجَحيمُ لِلغاوينَ.[۴۰]
- امام على علیه السّلام: با مردن، دنيا به پايان مىرسد و با دنيا، آخرت به دست مىآيد. با فرا رسيدن قيامت، بهشت [براى پرهيزگاران] نزديک مىشود و دوزخ براى گمراهان، آشكار مىگردد.
1 / 4: السَّعيرُ
1 / 4: سَعیر (آتش شُعلهور)
الكتاب
وَ قَالُوا لَو كُنَّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ مَا كُنَّا فِى أَصحَابِ السَّعِيرِ * فَاعتَرَفُوا بِذَنبِهِم فَسُحقًا لِّأَصحَـٰبِ السَّعِيرِ.[۴۱]
(و میگويند: «اگر (آموزههای الهی را) شنيده بوديم يا تعقّل كرده بوديم، در ميان اهلِ آتشِ شعلهور نبوديم». * پس به گناهِ خود اعتراف كنند، مرگ باد بر اهل آتش فروزان!).
الحديث
- الإمام زين العابدين علیه السّلام: إنَّ في جهنّم لَوادِياً يُقالُ لَهُ: سَعيرٌ؛ إذا خَبَت جهنّم فُتِحَ بِسَعيرِها، و هُوَ قَولُ اللّٰهِ: كُلَّمَا خَبَت زِدنَاهُم سَعِيرًا.[۴۲]
- امام زين العابدين علیه السّلام: در دوزخ، درّهاى است كه به آن، «سعير (آتش شعلهور)» مىگويند و هر گاه آتش دوزخ فرو نشيند، درِ آتش شعلهور، باز مىشود و اين، معناى سخن خداوند است كه: (و هر بار كه آتش آن فرو نشيند، زبانهای [تازه] بر ايشان مىافزاييم).
1 / ۵: الحُطَمَةُ
1 / ۵: حُطَمه (آتش متلاشی کننده)
الكتاب
وَيلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ * الَّذِى جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ * يَحسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخلَدَهُ * كَلَّا لَيُنـبَذَنَّ فِى الحُطَمَةِ * وَ مَا أَدرَاكَ مَا الحُطَمَةُ * نَارُ اللّٰهِ المُوقَدَةُ * الَّتِى تَطَّـلِعُ عَلَى الأَفئدَةِ * إِنَّهَا عَلَيهِم مُّؤصَدَةٌ * فِى عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ.[۴۳]
(واى بر هر بدگوى عيبجويى * كه مالى گرد آورْد و آن را شمرد. * مىپندارد كه مالش او را جاويد كرده است. * ولى نه! قطعاً در آتشِ متلاشى كننده، فرو افكنده خواهد شد * آن هم چه آتش متلاشى كنندهاى * آتشِ افروخته خدا كه بر دلها مىرسد؛ آتشى كه آنان را در ميان مىگيرد، با ستونهايى دراز).
الحديث
- تفسيرالقمّي - في قَولِهِ تَعالیٰ: (كَلَّا لَيُنـبَذَنَّ فِى الحُطَمَةِ) -: الحُطَمَةُ: النّارُ الَّتي تُحَطِّمُ كُلَّ شَيءٍ. ثُمَّ قالَ: (وَ مَا أَدرَاكَ) يا مُحَمَّدُ (مَا الحُطَمَةُ * نَارُ اللّٰهِ المُوقَدَةُ * الَّتِى تَطَّـلِعُ عَلَى الأَفئِدَةِ)، قال: تَلتَهِبُ عَلَى الفُؤادِ.[۴۴]
- تفسير القمّى - در مورد این سخن خداوند متعال: (هرگز! حتماً در حُطَمه، پرتاب خواهد شد) -: حُطَمه، آتشى است كه همه چيز را مىبلعد. سپس فرمود: اى محمّد! تو چه مىدانى که حُطَمه چيست؟ * آتش بر افروختۀ خداوند است * كه به دلها مىرسد). فرمود: [يعنى] بر دلها شعله مىكشد.
- الإمام عليّعلیه السّلام: اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ لِهذَا الجِلدِ الرَّقيقِ صَبرٌ عَلَى النّارِ،... أَ عَلِمتُم أنَّ مالِكاً إذا غَضِبَ عَلَى النّارِ حَطَمَ بَعضُها بَعضاً لِغَضَبِهِ، و إذا زَجَرَها تَوَثَّبَت بَينَ أبوابِها جَزَعاً مِن زَجرَتِهِ؟![۴۵]
- امام علی علیه السّلام: بدانيد كه اين پوستِ نازک، تاب آتش ندارد.… آيا مىدانيد كه مالک (فرشتۀ دوزخيان) آن گاه كه بر آتش، خشم گيرد، از خشم او، آتش به تلاطم در مىآيد و آن گاه كه بر آن نهيب بزند، از نهيب او، بىتابانه ميان درهايش در هم مىجهد؟!
1 / 6: سَقَرُ
1 / 6: سَقَر
الكتاب
إِنَّ المُجرِمِينَ فِى ضَلَالٍ وَ سُعُرٍ * يَومَ يُسحَبُونَ فِى النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِم ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ.[۴۶]
(قطعاً بزهكاران در گمراهى و جنون اند* روزى كه در آتش به صورت، كشيده مىشوند [و به آنان گفته مىشود:] بچشيد [طعم] سَقَر را).
الحديث
- الإمام الباقرعلیه السّلام: إنَّ في جهنّم لَجَبَلاً يُقالُ لَهُ: الصَّعدىٰ، و إنَّ فِي الصَّعدىٰ لَوادِياً يُقالُ لَهُ: سَقَرُ، و إنَّ في سَقَرَ لَجُبّاً يُقالُ لَهُ: هَبهَبٌ؛ كُلَّما كُشِفَ غِطاءُ ذٰلِكَ الجُبِّ ضَجَّ أهلُ النّارِ مِن حَرِّهِ، و ذٰلِكَ مَنازِلُ الجَبّارينَ.[۴۷]
- امام باقر علیه السّلام: در دوزخ، كوهى است كه به آن، «صَعدىٰ» مىگويند و در صعدىٰ، پرتگاهى است كه به آن، «سَقَر» مىگويند و در سقر، چاهى است كه به آن، «هَبهَب» مىگويند و هر بار كه درِ آن چاه برداشته شود، دوزخيان از حرارت آن، فرياد بر مىآورند. اين چاه، جايگاه متكبّران است.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ في جهنّم لَوادِياً لِلمُتَكَبِّرينَ يُقالُ لَهُ: سَقَرُ؛ شَكا إلَى اللّٰهِ شِدَّةَ حَرِّهِ، و سَأَلَهُ أن يَأذَنَ لَهُ أن يَتَنَفَّسَ، فَتَنَفَّس فَأَحرَقَ جهنّم.[۴۸]
- امام صادق علیه السّلام: در دوزخ، درّهاى مخصوص متكبّران است كه به آن، «سَقَر» مىگويند. آن از گرماى زياد خود، به خداوند شكايت كرد و از او درخواست نمود تا اجازهاش دهد نفس بكشد، و نفس كشيد و جهنّم را سوزاند!
1 / 7: لَظىٰ
1 / 7: لَظیٰ (آتشِ زبانهکش)
الكتاب
كَلَّا إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى * تَدعُوا مَن أَدبَرَ وَ تَوَلَّى * وَ جَمَعَ فَأَوعَى.[۴۹]
(نه چنين است [که میپندارند]! آن، آتشِ زبانهكش است. * بر كَنَندۀ پوست سر و اندام است. * هر كه را پشت كرده و روى بر تافته و [مال حرام] گرد آورده و انباشته، فرا مىخوانَد).
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام - يَذكُرُ أخاهُ عقيلاً حينَ طَلَبَ مِنهُ صاعاً مِن بُرٍّ مِن بَيتِ المالِ يَسُدُّ بِهِ جَوعَةَ صِبيَةٍ لَهُ ـ:... فَأَحمَيتُ لَهُ حَديدَةً، ثُمَّ أدنَيتُها مِن جِسمِهِ لِيَعتَبِرَ بِها، فَضَجَّ ضَجيجَ ذي دَنَفٍ[۵۰] مِن ألَمِها، و كادَ أن يَحتَرِقَ مِن ميسَمِها[۵۱]، فَقُلتُ لَهُ: ثَكِلَتكَ[۵۲] الثَّواكِلُ يا عَقيلُ، أَ تَئِنُّ مِن حَديدَةٍ أحماها إنسانُها لِلَعِبِهِ، و تَجُرُّني إلىٰ نارٍ سَجَّرَها جَبّارُها لِغَضَبِهِ؟! أَ تَئِنُّ مِنَ الأَذىٰ، وَ لا أَئِنُّ مِن لَظىٰ؟![۵۳]
- امام على علیه السّلام - در بارۀ برادرش عقيل كه از ايشان پيمانهاى از گندمِ بيت المال خواست تا با آن، شكم دخترش را سير كند -: آهنى را تفته كردم و سپس آن را به بدن او نزديک ساختم تا از آن عبرت بگيرد. او از حرارت آن، مانند بيمار مُشرِف به مرگ، فرياد بر آورد و نزديک بود از داغىِ آن بسوزد. به او گفتم: مادرانِ فرزندمرده، بر تو بگريند، اى عقيل! آيا خود از آهنى مىنالى كه انسانى از سرِ شوخى، تفتهاش كرده و با اين حال، مىخواهى مرا به سوى آتشى بكشانى كه پروردگار بزرگش، آن را با خشم خود، افروخته است؟! تو از گزندى مىنالى و من از آتشِ زبانهكش ننالم؟!
- الإمام الصادق علیه السّلام: قالَ عيسَى ابنُ مَريَمَ عَلَيهِ السَّلَامُ: وَيلٌ لِلعُلَماءِ السَّوءِ كَيفَ تَلَظّىٰ عَلَيهِمُ النّارُ![۵۴]
- امام صادق علیه السّلام: عيسى بن مریم علیه السّلام گفت: واى بر عالمانِ بد، كه آتش [دوزخ] چگونه براى آنان، زبانه میکشد!
- الامام الصادق علیه السّلام- في دُعاءِ القُرآنِ-: اللّهُمَّ اجعَلهُ لَنا رَيّاً يَومَ الظَّمَإِ، و فَوزاً يَومَ الجَزَاءِ، مِن نارٍ حامِيَةٍ قَليلَةِ البُقيا[۵۵] عَلَى مَن بِهَا اصْطَلىٰ، و بِحَرِّها تَلَظّىٰ.[۵۶]
- امام صادق علیه السّلام - در دعای قرآن ـ: خدايا! آن را براى ما وسيلۀ سيرابى در روز تشنگى قرار ده و نيز مايۀ رهايى در روز پاداش، از آتش سوزانى كه به هر كس در آن سوزد و به شعلهاش گرفتار آيد، رحم نمىكند.
1 / 8: الهاوِيَةُ
1 / 8: هاویه (سیاهچال آتشین)
الكتاب
(وَ أَمَّا مَن خَفَّت مَوَازِينُهُ * فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ * وَ مَا أَدرَاكَ مَاهِيَه * نَارٌ حَامِيَةُ).[۵۷]
(و امّا هر كه سنجيدههايش سبک باشد * پس جايش در سیاهچالی آتشین است * و تو چه مىدانى كه آن چيست؟! * آتشى است سوزنده».
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام: أَلا و إنَّ الدُّنيا دارٌ غَرّارَةٌ خَدّاعَةٌ، تَنكِحُ في كُلِّ يَومٍ بَعلاً، و تَقتُلُ في كُلِّ لَيلَةٍ أهلاً، و تُفَرِّقُ في كُلِّ ساعَةٍ شَملاً، فَكَم مِن مُنافِسٍ فيها و راكِنٍ إلَيها مِنَ الأُمَمِ السّالِفَةِ قَد قَذَفَتهُم فِي الهاوِيَةِ، و دَمَّرَتهُم تَدميراً، و تَبَّرَتهُم[۵۸] تَتبيراً.[۵۹]
- امام على علیه السّلام: آگاه باشيد كه دنيا، سرايى فريبنده و حيلهگر است. هر روز، شويى مىكند و هر شب، همسرى را مىكُشد و هر ساعتى، جمعى را از هم مىپراكند. چه بسيارند امّتهايى كه در گذشته، براى اين دنيا سخت كوشيدند و به آن روى آوردند؛ ولى دنيا آنان را در سياهچال آتشین دوزخ پرتاب نمود و به كلّى تباه و نابودشان كرد.
1 / 9: الأَثامُ
1 / 9: اَثام (کیفرگاه)
الكتاب
(وَ الَّذِينَ لَا يَدعُونَ مَعَ اللّٰهِ إِلَـهًا ءَاخَرَ و لَا يَقتُلُونَ النَّفسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّٰهُ إلَّا بِالحَقِّ وَ لَا يَزنُونَ وَمَن يَفعَل ذَ لِكَ يَلقَ أَثَامًا * يُضَٰـعَف لَهُ العَذَابُ يَومَ القِيَـٰمَةِ و يَخلُد فِيهِ مُهَانًا).[۶۰]
قرآن
([بندگان خدا] كسانى هستند كه با خداوند، معبود ديگرى را نمىخوانند، و جانى را كه خدا [كشتنش را] حرام كرده، جز به حق نمىكُشند و زنا نمىكنند، و هر كه اينها را انجام دهد، به اَثام در خواهد آمد. * در روز قيامت، عذابش دوچندان مىگردد و در آن، خوار [و ذليل]، ماندگار مىشود).
الحديث
- المعجم الكبير عن لقمان بن عامر: جِئتُ أبا أُمامَةَ الباهِليَّ فَقُلتُ: حَدِّثنا ما سَمِعتَ مِن رَسُولِ اللّهِ صلّی الله علیه و آله .
فَقالَ:
قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : لَو أَنَّ صَخرَةً وَزَنَت عَشرَ خَلِفاتٍ[۶۱] قُذِفَ بِها مِن شَفيرِ جهنّم، ما بَلَغَت قَعرَها سَبعينَ خَريفاً، حَتّىٰ يَنتَهِىَ إِلىٰ غَيٍّ وَ أَثامٍ.
قيلَ: وَ ما غَيٌّ وَ أَثامٌ؟
قالَ: بِئرانِ في أَسفَلِ جهنّم يَسيلُ مِنهُما صَديدُ أهلِ النّارِ، وَ هُما اللَّذانِ ذَكَرَهُما اللّٰهُ في كِتابِهِ: (أَضَاعُوا الصَّلَوٰةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوَٰتِ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا)[۶۲]، (وَ مَن يَفعَل ذَٰلِكَ يَلقَ أَثَامًا).[۶۳]
- المعجم الكبير - به نقل از لقمان بن عامر -: نزد ابو امامۀ باهلى رفتم و گفتم: برايمان حديثى كه از پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله شنيدهاى، بگو.
گفت: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «اگر تختهسنگى به وزن ده شتر حامله از لبۀ جهنّم [به درون آن] پرتاب شود، هفتاد [سال و] خزان، طول مىكشد تا به غَى و اَثام، در قعر جهنّم برسد».
گفته شد: غَى و اَثام چيست؟
فرمود: «دو چاه در ته جهنّم است كه چركابۀ دوزخيان از آنها جارى مىشود، و اين دو، همان است كه خداوند متعال در كتابش فرموده است: (نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند. پس به زودى به غَى خواهند رسيد)، (و هر كس اين كارها را انجام دهد، به اَثام مىرسد).
1 / 10: سِجّينٌ
1 / 10: سِجین (زندان ابدی)
الكتاب
كَلَّا إِنَّ كِتَـٰبَ الفُجَّارِ لَفِى سِجِّينٍ * وَ مَا أَدرَاكَ مَا سِجِّينٌ.[۶۴]
(نه چنين است [كه مىپندارند]! كارنامۀ بدكاران در «سجّين» است * و تو چه مىدانى كه «سجّين» چيست؟!».
الحديث
- رسول اللّه صلّی الله علیه و آله: إِنَّ المَلَكَ لَيَصعَدُ بِعَمَلِ العَبدِ مُبتَهِجاً بِهِ، فَإِذا صَعِدَ بِحَسَناتِهِ يَقولُ اللّٰهُ: اِجعَلوها في سِجّينٍ؛ إِنَّهُ لَيسَ إِيّايَ أَرادَ بِها.[۶۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: فرشته با خوشحالى، عمل بنده را [به درگاه خدا] بالا مىبرد و چون كارهاى نيک او را بالا برد، خداوند مىفرمايد: «آنها را در سجّين بگذاريد. او اين كارها را براى من انجام نداده است».
:توضيحى در بارۀ نامهاى دوزخ
از نگاه قرآن، تبهكارانى كه از فرمان عقل و رهنمودهاى فرستادگان الهى سرپيچى كردهاند و فساد و تباهى، سراسر زندگى آنها را فرا گرفته، در رستاخيز، پس از محاسبه و رسيدگى دقيق به پروندۀ اعمالشان، در جايگاهى كه انواع عذابهاى غير قابل تصوّر وجود دارد، مجازات خواهند شد. قرآن، از اين جايگاه با تعبيرهاى مختلفى ياد كرده است، مانند:
1. جهنّم[۶۶]
2. جحيم
دومين نام دوزخ، «جحيم» است كه لفظاً و معناً مشابه نام نخست آن است.
واژهشناسى «جحيم»
واژۀ «جحيم» در لغت، به معناى آتشى است كه به شدّت برافروخته شده باشد. خليل بن احمد در اين باره مىگويد:
الجحيم: النار الشديد التأجّج و الالتهاب. و جاحم الحرب: شدّة القتل فى معركتها.[۶۷]
جحيم، آتش تند، شعلهور و سركش است. حاحم الحرب، به معناى كشتار هولناک در جنگ است.
امّا جوهرى در تبيين واژۀ «جحيم» آورده است:
الجحيم: اسم من أسماء النار و كلّ نارٍ عظيمة في مهواة فهي جحيم، من قوله تعالى: «قَالُوا ابنُوا لَهُ بُنيَـنًا فَأَلقُوهُ فِى الجَحِيمِ»[۶۸] و الجاحم: المكان الشديد الحرّ.[۶۹]
جحيم، از نامهاى آتش است و هر آتش زياد داخل گودال را «جحيم» گويند كه برگرفته از اين سخن خداوند متعال است: (گفتند: براى او خانهاى بسازيد و او را در آتشى بزرگ بيندازيد). جاحم، جاى بسيار داغ است.
به نظر مىرسد همان طور كه بسيارى از واژهشناسان گفتهاند،[۷۰] اصل در معناى «جحيم»، همان معناى اوّل يعنى آتشى است كه به شدّت برافروخته شده و آنچه جوهرى در معناى آن آورده، يكى از مصداقهای آن است.
جحيم، در قرآن و حديث
در قرآن كريم، واژۀ «جحيم»، 26 بار تكرار شده كه 25 بار، در آتش دوزخ و يک بار در آتشى كه نمروديان افروختند و ابراهيم علیه السّلام را در آن افكندند، به كار رفته است. در احاديث نيز اين واژه، مكرّر در معناى آتش دوزخ، به كار رفته است.
بنا بر اين، قرآن و حديث، اين واژه را در معناى لغوى آن به كار بردهاند.
3. نار
سومين نام دوزخ، «نار» است.
واژهشناسى «نار»
واژۀ «نار» و «نور» از نگاه برخى از واژهشناسان عرب، به يک ريشه مىرسند. ابن فارس در اين باره مىگويد:
النون و الواو و الراء أصل صحيح يدلّ على إضاءة و اضطراب و قلّة ثبات. منه النور و النار، سمّيا بذلک من طريقة الإضاءة، و لأنّ ذلك يكون مضطربا سريع الحركة.[۷۱]
ن و ر، يک ريشۀ صحيح است كه بر روشنى و موج و كمثباتى دلالت مىكند. «نار» و «نور» از همين ريشه اند و ناميده شدنشان به اين نام، از اين روست كه نورافشان اند، و اين از آن جهت است كه موّاج و شتابان اند.
برخى از پژوهشگران در تبيين رابطۀ «نار» و «نور» گفتهاند:
إنّ الضوء و الحرارة متلازمان؛ فإنّهما يتحصّلان من التموّج و الاهتزاز الشديد فى ذرّات الشىء و داخله. فإذا كان النظر إلى جهة الضوء يقال: إنّه نور و يطلق عليه النور، و إذا لوحظ النظر إلى جهة الحرارة يطلق عليه النار و يناسبها وجود الألف الدالّ على التشعشع و الارتفاع و التلألؤ. [۷۲]
روشنى و حرارت، همراه هميشگى اند، كه از موج و حركت تند در ذرّات و داخل يک شىء به دست مىآيند. وقتى به حيث نور آن نگريسته شود، میگویند آن نور است و بر آن، «نور» اطلاق مىگردد و وقتى به حيث گرمايش آن نگريسته شود، به آن «نار» گفته مىشود و وجود الف در نار، كه بر شعاع و رفعت و برافروختگى دلالت دارد، با آن مناسبت دارد.
نار، در قرآن و حديث
در قرآن، كلمۀ «نار (بدون الف و لام)» و «النار (با الف و لام)» در مجموع، 145 بار تكرار شده كه در 118 مورد، آتش جهنّم، دو مورد، آتش برزخ و 25 مورد، معانى مختلف آتش دنيا، مراد است. كاربردهاى آتش در قرآن را بدين سان مىتوان خلاصه كرد:
1. آتش، به عنوان يكى از نشانههاى توحيد،[۷۳]
2. آتش، مبدأ آفرينش جن و شيطان،[۷۴]
3. آتش، مبدأ مشاهدات موسى علیه السّلام در آغاز نبوّت،[۷۵]
4. آتشى كه ابراهيم علیه السّلام در آن افكنده شد،[۷۶]
5. مَثَل زدن به آتش،[۷۷]
6. آتش جنگ،[۷۸]
7. آتش گرفتارىها و سختىهاى دنيا،[۷۹]
8. آتش گناه،[۸۰]
9. آتش برزخ،[۸۱]
10. آتش دوزخ.[۸۲]
گفتنى است كه در قرآن، كلمۀ «نار»، هنگامى كه براى آتش دوزخ به كار رفته، با كلمۀ «جهنّم» تركيب گرديده است. در احاديث نيز كلمۀ «نار» بارها در آتش دوزخ به كار رفته است.
4. سَقَر
چهارمين نام دوزخ، «سَقَر» است.
واژهشناسى «سَقَر»
واژۀ «سقر» در اصل به معناى سوختن و دگرگون شدن به وسيلۀ آتش است. ابن فارِس مىگويد:
السين و القاف و الراء أصل يدلّ على إحراق أو تلويح بنار، يقال: سقرتهُ الشمس، إذا لوّحته.[۸۳]
س ق ر، ريشهاى است كه بر سوزاندن يا داغ كردن با آتش، دلالت دارد. گفته مىشود: «سقرته الشمس»، يعنى آفتاب، او را داغ كرد.
بعضى اين واژه را عربى مىدانند و بر اين باورند كه وجه تسميۀ آتش دوزخ به «سقر»، اين است كه جسم را ذوب مىنمايد؛ [۸۴] ولى برخى ديگر معتقدند كه اين نام، عجمى است. [۸۵]
سَقَر، در قرآن و حديث
در قرآن، چهار بار كلمه «سقر» به كار رفته [۸۶] و در همۀ موارد، مقصود از آن، آتش دوزخ است. در يكى از اين موارد، «سقر» چنين تعريف شده است:
(وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ * لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ * لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ.[۸۷]
و تو چه مىدانى «سقر» چيست؟ * [آتشى است كه] نه چيزى را باقى مىگذارد و نه چيزى را رها مىسازد پوست تن را به کلّی تغییر میدهد).
اين تعريف، نشان مىدهد كه در نامگذارى دوزخ به «سقر»، به ريشۀ لغوى آن توجّه شده است.
با عنايت به اين كه آيات ياد شده، بيانگر جايگاه يكى از سران شرک و كفر (وليد بن مغيره) است، مىتوان گفت: «سقر» در دوزخ، نام جايگاهى است كه عذاب آن، بيش از ساير مكانهاى دوزخ است. به اين معنا در شمارى از احاديث، تصريح شده است. [۸۸]
5. سعير
پنجمين نام دوزخ، «سعير» است.
واژهشناسى «سعير»
اين واژه در اصل به معناى افروخته شدن چيزى و بالا آمدن آن است. بدين جهت به آتشى كه زبانه مىكشد و بالا مىآيد، «سعير» گفته مىشود. ابن فارس مىگويد:
السين و العين و الراء أصل واحد يدلّ على اشتعال الشىء و اتّقاده و ارتفاعه. من ذلك السعير سعير النار. [۸۹]
س ع ر، ريشهاى است كه بر شعله كشيدن، آتش زدن و بالا رفتن دلالت دارد. از همين واژه است سعير النار (شعلۀ آتش).
سعير، در قرآن و حديث
در قرآن، واژۀ «سعير» شانزده بار[۹۰] و واژۀ «سُعِّرت» يک بار آمده است. در قرآن، واژۀ «سعير» گاهى در توصيف آتش دوزخ، به كار رفته است، مانند:
(مَّأوَلـهُم جهنّم كُلَّمَا خَبَت زِدنَـهُم سَعِيرًا. [۹۱]
جايگاهشان دوزخ است. هر زمان آتش آن فرو نشيند، شعلۀ تازهاى بر آنان مىافزاييم).
قرار گرفتن اين واژه در برابر «جنّت (بهشت)»، مانند:
(فَرِيقٌ فِى الجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِى السَّعِيرِ.[۹۲]
گروهى در بهشت و گروهى در آتش پُرشراره اند).
تعبير «أصحاب السعير» [۹۳] در چند آيۀ ديگر، قرينه اند كه «سعير» علاوه بر معناى وصفى، يكى از نامهاى دوزخ نيز هست. در احاديث نيز از دوزخ با عنوان «سعير» ياد شده است، مانند: «حرّ السعير» و «عذاب السعير». [۹۴]
6. حُطَمه
ششمين نام دوزخ «حُطَمه» است.
واژهشناسى «حُطَمه»
حطمه، صيغۀ مبالغه است از مادّۀ «حطم» به معناى در هم شكستن. از اين رو به سالهاى قحطى، «حُطمه (بر وزن لُقمه)» گفته مىشود؛ زيرا همه چيز را در هم مىشكند. نيز به محلّى از اطراف كعبه كه ميان حجر الأسود و درِ خانه واقع شده، «حطيم» گفته مىشود؛ زيرا در اثر ازدحام و فشار مردم، گويا استخوانها در هم مىشكند. ابن فارس در اين باره آورده است:
الحاء و الطاء و الميم أصل واحد، و هو كسر الشیء. يقال: حطمت الشيء حطما: كسرته... و الحطمة: السنة الشديدة، لأنّها تحطم كلّ شىء. [۹۵]
ح ط م، يک ريشه است و آن، شكستن چيزى است. گفته مىشود: «حطمتُ الشىء حطما»، يعنى: آن را شكستم. حُطمه، به معناى قحطى شديد است؛ چون همه چيز را در هم مىشكند.
بنا بر اين، نامگذارى دوزخ به «حُطمه» بدين جهت است كه آتش دوزخ، همه چيز را در هم مىشكند و متلاشى مىسازد.
حُطَمه، در قرآن و حديث
واژۀ «حُطَمه» دو بار در سورۀ هُمَزه، تكرار شده است. قرآن در توضيح اين نام، اوّلاً براى تصوير مبالغه و بيان عظمت آن، «نار (آتش)» را به «اللّه» اضافه مىكند و ثانياً از ويژگىهاى آن مىگويد كه: آتشى است كه نه تنها ظاهر جسم، بلكه جان و دل را هم مىسوزاند:
(وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ * نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ.[۹۶]
و تو چه مىدانى «حطمه» چيست؟! * آتش برافروختۀ خداوند است * كه به دلها مىرسد).
اين بيان، مؤيّد آن است كه در كاربرد واژۀ «حطمه» براى دوزخ، به معناى لغوى آن توجّه شده؛ چرا كه آتش دوزخ تا اعماق جان انسانِ تبهكار نفوذ مىكند و آن را در هم مىشكند. در حديثى آمده است كه آتش دوزخ، علاوه بر اين كه دوزخيان را به شدّت در هم مىشكند و خرد مىكند، خودِ پارهها و تودههاى آتش نيز يكديگر را در هم مىشكنند. متن حديث چنين است:
تُعرَضُ لِلنّاسِ جهنّم كَأَنَّها سَرابٌ يَحطِمُ بَعضُها بَعضا.[۹۷]
دوزخ، چونان سرابى كه شعلههاى آن بر يكديگر فرو مىكوبند، بر مردم نمايان مىشود.
سيّد رضى در توضيح اين حديث مىگويد:
اين گفته، مَجاز است؛ زيرا منظور پيامبر خدا - كه درود و سلام بر او باد - شدّت شعله و در هم پيچيدن زبانهاش است، چنان كه گويى بخشهايى از آن، بخشهاى ديگر را در هم مىكوبد؛ يعنى خرد مىكند و مىشكند. «حَطم» به معناى شكستن است. احتمال هم دارد كه مراد، اين باشد كه جهنّم، تن عذاب شوندگان را در هم مىشكند و آنها را جزئى از جهنّم قرار مىدهد؛ زيرا آنان مدام در آن ماندگارند و از آن بيرون نمىآيند. [۹۸]
7. هاويه
هفتمين نام دوزخ، «هاويه» است.
واژهشناسى «هاويه»
اين واژه در اصل، از مادّۀ «هوى» به معناى افتادن به پايين و سقوط كردن از بلندى است. ابن فارس مىگويد:
الهاء و الواو و الياء: أصل صحيح يدلّ على خلوّ و سقوط... و يقال: هوى الشيء يهوى: سقط. و هاوية: جهنّم، لأنّ الكافر يهوى فيها. و الهاوية: كلّ مهواة، و الهوّة: الوهدة العميقة. [۹۹]
ه و ى، ريشۀ صحيحى است كه بر رها شدن و فرو افتادن، دلالت مىكند. گفته مىشود: «هوى الشىء يهوى»، يعنى: سقوط كرد. هاويه، جهنّم است؛ براى اين است كه كافر در آن، سقوط مىكند. هاويه، به هر گودالى گفته مىشود. هوّه، گودال عميق است.
بنا بر اين، ناميده شدن جهنّم به «هاويه»، بِدان جهت است كه تبهكاران در چنين جايگاه عميق و خطرناكى سقوط مىكنند.
هاويه، در قرآن و حديث
واژۀ «هاويه» تنها يک بار در قرآن آمده است:
(وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ * فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ * نَارٌ حَامِيَةٌ.[۱۰۰]
و امّا كسى كه ترازوهايش سبُک است * پناهگاهش «هاويه» است * و تو چه مىدانى «هاويه» چيست؟! * آتشى است سوزان).
كلمۀ «اُمّ» در اين آيه، به معناى جايگاه و قرارگاه است. [۱۰۱] بنا بر اين، معناى آيه، اين است كه جايگاه كسانى كه اعمال نيک آنان وزن و ارزشى ندارد، پرتگاه سوزان و عميق دوزخ است.
گفتنى است كه از برخى احاديث نيز استفاده مىشود كه در نامگذارى دوزخ به «هاويه»، عميق بودن دوزخ و سقوط دوزخيان در آن، مورد عنايت بوده است.[۱۰۲]
8. لَظىٰ
هشتمين نام دوزخ، «لَظىٰ» است.
واژهشناسى «لظى»
برخى از واژهشناسان، اين واژه را به زبانه و شعلۀ خالص آتش، تفسير كردهاند و برخى از آنان، آن را به معناى آتش مىدانند. خليل بن احمد فراهيدى مىگويد:
لَظىٰ: هو اللهب الخالص. [۱۰۳]
لَظىٰ، شعلۀ ناب (بدون دود) است.
امّا ابن منظور مىگويد:
اللظى: النار، و قيل: اللهب الخالص... و لظى: اسم جهنّم، نعوذ باللّه منها، غير مصروف، و هى معرفة لا تنوّن و لا تنصرف للعلميّة و التأنيث، و سمّيت بذلك لأنّها أشدّ النيران.[۱۰۴]
لظىٰ، آتش است و گفته شده شعلۀ خالص است... و لظىٰ، نام جهنّم است كه از آن به خدا پناه مىبريم. اين كلمه، غير منصرف است و تنوين نمىگيرد. غير منصرف بودنش به خاطر علم بودن و مؤنّت بودن است. ناميده شدن دوزخ به «لظى»، به سبب سختترين آتش بودن آن است.
بنا بر اين، از نظر واژهشناسى، كلمۀ « لظىٰ» اگر با تنوين بيايد، صفت آتش است؛ ولى اگر بدون تنوين بيايد، نام عام يا خاصّ آن است. البتّه از بعضى احاديث استفاده مىشود كه لظى، نام يكى از دركات جهنّم است.[۱۰۵]
لظىٰ، در قرآن و حديث
واژۀ «لظى»، تنها يک بار در قرآن آمده است:
(كَلَا إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى.[۱۰۶]
نه چنين است! آن، شعلههاى سوزان آتش است. * بر كَننده پوست سر و اندام است).
مرجع ضمير «إنّها» در اين آيه، اگر «نار» [۱۰۷] باشد، «لظى» معناى وصفى آن را در بر دارد و ديگر، نام دوزخ نخواهد بود، مانند:
(فَأَنذَرتُكُم نَارًا تَلَظَّى.[۱۰۸]
و من شما را از آتشى كه زبانه مىكشد، بيم مىدهم).
امّا اگر ضمير «إنّها» ضمير مبهم و يا ضمير قصّه باشد - چنان كه بسيارى از واژهشناسان [۱۰۹] و مفسّران [۱۱۰] گفتهاند ـ، «لظىٰ» نامى از نامهاى دوزخ است. گفتنى است كه برخى از احاديث نيز اين معنا را تأييد میکنند.[۱۱۱]
9. اَثام
نهمين نام دوزخ، «اَثام» است.
واژهشناسى «اَثام»
واژۀ «اَثام» از ريشۀ «إثم» به معناى گناه است و «اَثام»، به معناى كيفر گناه است. خليل بن احمد مىگويد:
و الأثام فى جملة التفسير: عقوبة الإثم. [۱۱۲]
اثام در تفاسير، كيفر گناه، معنا شده است.
همچنين ابن منظور مىنويسد:
و الأثام جزاء الإثم. [۱۱۳]
اَثام، كيفر گناه است.
از اين رو، دوزخ را مىتوان «اَثام» ناميد؛ زيرا جايگاه كيفر گنهكاران است.
اَثام، در قرآن و حديث
در قرآن، يک بار كلمۀ «اثام» آمده است:
(وَ الَّذِينَ لَا يَدعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَـهًا ءَاخَرَ و لَا يَقتُلُونَ النَّفسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ إِلَا بِالحَقِّ وَ لَا يَزنُونَ و مَن يَفعَل ذَ لِكَ يَلقَ أَثَامًا. [۱۱۴]
و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمىخوانند و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق نمىكُشند و زنا نمىكنند، و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد).
مفسّران غالباً همانند واژهشناسان، «أثام» را به كيفر گناه، تفسير كردهاند؛ [۱۱۵] امّا يكى از آنان اين واژه را به وادىاى در جهنّم تفسير كرده است. [۱۱۶] اين معنا از ابن عمر، قتاده، مجاهد، عكرمه و سعيد بن جبير نيز گزارش گرديده است. [۱۱۷] برخى نيز اين واژه را نامى از نامهاى دوزخ دانستهاند. [۱۱۸]
10. سجّين
دهمين نام دوزخ، «سجّين» است.
واژهشناسى «سجّين»
اين واژه، صيغۀ مبالغه از مادّۀ «سجن» به معناى زندان است. بنا بر اين، «سجّين» جايگاه ابدى تبهكاران است كه به دليل وجود انواع عذابها در آن - كه قابل مقايسه با سختترين زندانهاى دنيوى نيست ـ، چنين ناميده شده است.
ابن منظور مىگويد:
سجّين: فِعّيل من السجن، و السجّين: السجن. و سجّين: وادٍ فى جهنّم، نعوذ باللّه منها، مشتقٌّ من ذلك. [۱۱۹]
سجّين، صيغۀ مبالغه از «سجن» است. سجّين، همان سجن (زندان) است. سجّين، وادىاى در جهنّم - كه از آن به خدا پناه مىبريم ـ، از همين ريشه مشتق شده است.
راغب اصفهانى نيز اين واژه را چنين معنا كرده است:
و السجّين: اسم لجهنّم بإزاء عِلّيّين، و زيد لفظه تنبيها على زيادة معناه. [۱۲۰]
سجّين، نامى است براى جهنّم در برابر علّيّين. بر اصل آن، براى توجّه به زيادت معنايش [حروفى] افزوده شده است.
سجّين، در قرآن و حديث
در قرآن، اين واژه دو بار به كار رفته است:
(كَلَا إِنَّ كِتَابَ الفُجَّارِ لَفِى سِجِّينٍ * وَ مَآ أَدراكَ مَا سِجِّينٌ.[۱۲۱]
نه چنين است [كه آنها مىپندارند]! به يقين، نامۀ اعمال بدكاران، در «سجّين» است * و تو چه مىدانى كه سجّين چيست؟!).
كلمۀ «كتاب» در اين آيه، به معناى مكتوب است، ولی نه به معناى نوشتۀ چيزى با قلم در كاغذ؛ بلكه به معناى قضاى حتمى الهى است، بدين معنا كه سرنوشت قطعى تبهكاران، زندانى ابدى است كه به دليل وجود انواع سختىها در آن، قابل توصيف نيست. بنا بر اين، آيۀ (وَ مَآ أَدراكَ مَا سِجِّينٌ)، تأكيد بر اين است كه عذابهاى زندان دوزخ، فوق ادراک و توصيف اند.[۱۲۲] برخى از روايات نيز به همين معنا اشاره دارند.[۱۲۳]
چند نظريّه در بارۀ نامهاى دوزخ
در تبيين و تحليل نامهاى دوزخ، چند نظريّه يا احتمال وجود دارد:
یک. اشاره به ويژگىهاى دوزخ
بسيارى از واژهشناسان و مفسّران، هر يک از نامهاى دوزخ را اشاره به بُعدى از ابعاد و ويژگىاى از ويژگىهاى دوزخ مىدانند. مثلاً دوزخ، «جهنّم» ناميده مىشود؛ چون آتش آن به سختى بر انسان حمله مىكند، يا اين كه از عمق زيادى برخوردار است، [۱۲۴] يا «جحيم» ناميده مىشود؛ چون به شدّت، افروخته است، [۱۲۵] يا «لظى» ناميده مىشود؛ چون زبانه مىكشد، [۱۲۶] يا «سقر» ناميده مىشود؛ چون چهره را دگرگون مىنمايد، [۱۲۷] يا «حطمه» ناميده مىشود؛ چون همه چيز را در هم مىشكند و در عمق جان نفوذ مىكند، [۱۲۸] يا «هاويه» ناميده مىشود؛ چون تبهكاران در عمق آن سقوط مىنمايند[۱۲۹] و يا.…
دوم. اشاره به طبقات دوزخ
نظريّۀ ديگر، اين است كه شمارى از نامهاى ياد شده، به طبقات دوزخ اشاره دارند، [۱۳۰] چنان كه در حديثى از امام على علیه السّلام آمده است:
إنَّ جهنّم لَها سَبَعَةُ أَبوابٍ أَطباقٍ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ - و وَضَعَ إحدى يَدَيهِ عَلى الاُخرى، فَقالَ: هَكَذا - و إنَّ اللّه وَضَعَ الجِنانَ عَلى العَرضِ، و وَضَعَ النِّيرانَ بَعضَها فَوقَ بَعضٍ، فأَسفَلُها جهنّم، و فَوقُها لَظى، و فَوقُها الحُطَمَةُ، و فَوقُها سَقَرُ، و فَوقُها الجَحِيمُ، و فَوقُها السَّعِيرُ، و فَوقُها الهاوِيَةُ. [۱۳۱]
جهنم دارای هفت در [و به تعبیر دیگر: دارای هفت] طبقه است که روی یکدیگر قرار گرفتهاند. این گونه (دستانش را بر روى هم گذاشت) خداوند، باغهاى بهشت را در كنار هم قرار داد، ولى عذابهاى آتش را بر روى هم. طبقۀ زيرين آن، جهنّم است. بالاى آن، لظىٰ است. بالايش حُطَمه و بر بالاى آن، جحيم و بر روى آن، سعير و بالاى آن، هاويه است.
بنا بر اين روايت، درهاى دوزخ هماهنگ با طبقات آن است، بدين معنا كه براى هر طبقه، درِ ويژهاى است. اين معنا در احاديث ديگر [۱۳۲] نيز آمده است. البتّه طولى بودن طبقات جهنّم و عرضى بودن طبقات بهشت در اين حديث، مؤيّدى ندارد و با توجّه به ضعف سند آن، چيزى را نمىتواند اثبات كند.
سوم. اشاره به درهاى دوزخ
احتمال سوم، اين است كه نامهاى ياد شده به درهاى دوزخ اشاره دارند، بدين معنا كه درهاى هفتگانۀ دوزخ كه در قرآن آمده، [۱۳۳] به اين نامها، ناميده شدهاند. [۱۳۴]
چهارم. اشاره به مكانهایى خاص در دوزخ
شمارى از احاديث، دلالت دارند كه برخى از نامهاى ياد شده، مانند «سعير»[۱۳۵] و «سقر»،[۱۳۶] نام درّههاى خاصّى در دوزخ اند. با توجّه به اين احاديث، مىتوان گفت برخى از نامهايى كه توضيح داده شدند، نام همۀ دوزخ و برخى از نامها، نام نقاط خاصّى از آن هستند، چنان كه در دوزخ، نقاط ديگرى نيز به نامهاى «حصينه»،[۱۳۷] «هبهب»،[۱۳۸] «غسّاق»،[۱۳۹] «صعدى»[۱۴۰] و... وجود دارد.
گفتنى است كه موارد ياد شده، احتمالاتى هستند كه نمىتوانند چيزى را اثبات كنند. بنا بر اين، اظهار نظر قطعى در مورد چگونگى نامهاى دوزخ، ممكن نيست. آنچه به ذهن نزديکتر مىرسد، اين است كه شمارى از نامهاى ياد شده، نام دوزخ و شمارى، اوصاف آن اند، چنان كه ناميده شدن بخشهايى از دوزخ به نامهايى كه بدانها اشاره شد، بعيد نيست.
:الفَصلُ الثّاني: خَلقُ جهنّم
فصل دوم: آفرینش دوزخ
2 / 1: حِكمَةُ خَلقِ جهنّم
2 / 1: حکمت آفرینش دوزخ
2 / 1 – 1: جزاء عمل السوء
2 / 1 – 1: سزای کار بد
الكتاب
(إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ)[۱۴۱]
(من مىخواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] باز گردى و در نتيجه از اهل آتش باشى، و اين است سزاى ستمكاران).
(وَمَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِنْ دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جهنّم كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ)[۱۴۲]
(و هر كس از آنها بگويد: «من معبودی غير او و در برابر او هستم»؛ او را به جهنّم كيفر مىدهيم. [آرى] ستمكاران را اين گونه كيفر مىدهيم)[۱۴۳]
(سَرَابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ * لِيَجْزِيَ اللهُ كُلَّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ إِنَّ اللهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ)[۱۴۴]
(جامههايشان از قَطران (مادهای قیر مانند، گداخته و بدبو) است و آتش، چهرههايشان را فرا مىگيرد). تا خداوند به هر کس پاداش هر چه کرده است بدهد و خداوند حسابرسی سریع است.
(ذَلِكَ جَزَاءُ أَعْدَاءِ اللهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ)[۱۴۵]
(آن (آتش)، كيفر دشمنان خداست، كه آنها را در [ميان] آن، خانۀ جاودانه است، به سزاى آن كه نشانههاى ما را انكار مىكردند)
(قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جهنّم جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا)[۱۴۶]
([خداوند] گفت: برو [به سراغ هدفت و بيرون از ملأ اعلا برو، كه هر كس از آنان پيروى تو كند، مسلّماً دوزخ جزاى شماست، جزايى كامل و فراوان.
الحديث
- رسول الله صلّی الله علیه و آله : إنَّ اللّٰهَ خَلَقَ الجَنَّةَ ثَواباً لِأَولِيائِهِ؛ فَحَفَّها بِالجودِ وَ الكَرَمِ، و خَلَقَ النّارَ عِقاباً لِأَعدائِهِ؛ فَحَفَّها بِاللّؤمِ وَ البُخلِ.[۱۴۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند، بهشت را پاداشى براى دوستانش قرار داد و آن را در ميان بخشندگى و آقايى نهاد، و دوزخ را كيفرى براى دشمنانش قرار داد و آن را در ميان پستى و بخل قرار داد.
- امام على علیه السّلام: آتش، خود، براى كيفر و مجازات، كافى است.
2 / 1 – 2: اتّعاظ العباد
2 / 1 – 2: پندآموزی بندگان
الكتاب
(قُل إِنَّ الخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَ أَهلِيهِم يَومَ القِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الخُسرانُ المُبِينُ* لَهُم مِن فَوقِهِم ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِن تَحتِهِم ظُلَلٌ ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ).[۱۵۰]
(بگو: زيانكاران، در حقيقت، همان كسانى هستند كه به خود و كسانشان در روز قيامت زيان رساندهاند. آرى، اين همان زيان آشكار است. * آنان از بالاى سرشان، چترهايى از آتش خواهند داشت و از زير پايشان، طبقهايى [آتشين]. اين، همان [كيفرى] است كه خدا بندگانش را به آن بيم مىدهد. اى بندگان من! از من بترسيد).
(وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتي أُعِدَّت لِلكافِرينَ)[۱۵۱]
(و بترسيد از آتشى كه براى كافران آماده شده است).
الحديث
- عنه صلّی الله علیه و آله: عَجِبتُ لِمَن يَحتَمي مِنَ الطَّعامِ مَخافَةَ الدّاءِ، كَيفَ لا يَحتَمي مِنَ الذُّنوب مَخافَةَ النّارِ؟![۱۵۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در شگفتم از كسى كه از بيم بيمارى، از غذا پرهيز مىكند، چگونه از بيم آتش، از گناهان پرهيز نمىكند!
- الإمام عليّ علیه السّلام - في توصِفَة الإِسلامِ ـ: فَالإيمانُ مِنهاجُهُ، وَ الصّالِحاتُ مَنارُهُ، وَ الفِقهُ مَصابيحُهُ، وَ الدُّنيا مِضمَارُهُ، وَ المَوتُ غَايَتُهُ، وَ القِيامَةُ حَلبَتُهُ، وَ الجَنَّةُ سُبقَتُهُ، وَ النّارُ نَقِمَتُهُ، وَ التَّقوىٰ عُدَّتُهُ، وَ المُحسِنونَ فُرسانُهُ[۱۵۳].[۱۵۴]
- امام علی علیه السّلام - در توصیف اسلام ـ: پس ايمان، راهِ راستِ آن است و كارهاى شايسته، چراغِ خانۀ آن، و دانشمندى در دين، چراغ هاى آن، و دنيا ميدانِ آن، و مرگ، آخر و عاقبتِ آن، و قيامت، اسبانِ جمع شدۀ آن براى دوانيدن، و بهشت، پيشى گرفتنِ آن، و آتش جهنّم، سختىِ آن، و پرهيزگارى، اسباب و عدّۀ آن، و نيكوكاران سوارانِ آن.
- امام على علیه السّلام: آتش [دوزخ]، مايۀ پند گرفتن پرهيزگاران است.
- الامام عليّ علیه السّلام: مَن أَشفَقَ مِنَ النّارِ، رَجَعَ عَنِ المُحَرّمَاتِ.[۱۵۷]
- امام علی علیه السّلام: كسى كه از دوزخ بترسد، از حرامها روى میگرداند.
- الإمام الصادق علیه السّلام: بِتَمامِ الإِيمانِ دَخَلَ المُؤمِنونَ الجَنَّةَ، و بِالزِّيادَةِ فِي الإِيمانِ تَفاضَلَ المُؤمِنونَ بِالدَّرَجاتِ عِندَ اللَّهِ، وَ بِالنُّقصانِ دَخَلَ المُفَرِّطونَ النّارَ.[۱۵۸]
- امام صادق علیه السّلام: به سبب كامل شدن ايمان، مؤمنان به بهشت مىروند، و به سبب فزونى ايمان [يكى بر ديگرى]، درجات مؤمنان در نزد خدا، متفاوت مىشود و به سبب كاسته شدن ايمان، كوتاهى كنندگان، به آتش مىروند.
- إحياء علوم الدین: فِي الخَبَرِ: خَلَقَ اللّٰهُ تَعالیٰ جهنّم مِن فَضلِ رَحمَتِهِ سَوطاً يَسوقُ اللّٰهُ بِهِ عِبادَهُ إلَى الجَنَّةِ.[۱۵۹]
- إحياء علوم الدين: در خبر است كه: «خداى بزرگ، جهنّم را از فزونىِ رحمت خويش، به سان تازيانهاى آفريد كه با آن، بندگانش را سوى بهشت براند».
- الإمام الباقر علیه السّلام: إِنَّ اللّهَ لَمّا أَخرَجَ ذُرِّيَّةَ آدَمَ مِن ظَهرِهِ[۱۶۰] لِيَأخُذَ عَلَيهِمُ المِيثاقَ بِالرُّبوبِيَّة لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِكُلِّ نَبِيٍّ، فَكانَ أَوَّلَ مَن أَخَذَ لَهُ عَلَيهِمُ المِيثاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللَّهِ صلّی اللّه علیه و آله ثُمَّ قَالَ اللّهُ لِآِدَم:
«... أَنَا الخَالِقُ العالِمُ[۱۶۱]، بِعِلمي خالَفتُ بَينَ خَلقِهِم، وَ بِمَشيئَتي يَمضي فيهِم أَمري، و إِلىٰ تَدبيري و تَقديري صائِرونَ، لا تَبديلَ لِخَلقي إِنَّما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ لِيَعبُدُونِ، وَ خَلَقتُ الجَنَّةَ لِمَن أَطاعَني و عَبَدَني مِنهُم وَ اتَّبَعَ رُسُلِي و لا أُبالي، و خَلَقتُ النّارَ لِمَن كَفَرَ بي و عَصانِي و لَم يَتَّبِع رُسُلي و لا أُبالي، وَ خَلَقتُكَ و خَلَقتُ ذُرِّيَّتَكَ مِن غَيرِ فاقَةٍ بي إِلَيكَ و إِلَيهِم، و إِنَّما خَلَقتُكَ و خَلَقتُهُم لِأَبلُوَكَ و أَبلُوَهُم أَيُّكُم[۱۶۲] أَحسَنُ عَمَلاً في دارِ الدُّنيَا في حَياتِكُم و قَبلَ مَماتِكُم، فَلِذَلِكَ خَلَقتُ الدُّنيَا وَ الآخِرَةَ وَ الحَياةَ وَ المَوتَ وَ الطَّاعَةَ وَ المَعصِيَةَ وَ الجَنَّةَ وَ النّار».[۱۶۳]
- امام باقر علیه السّلام: چون خداوند ذريّۀ آدم علیه السّلام را از پشت او بيرون آورد تا از آنها براى پروردگارى خودش و [ايمان آوردن به] نبوّت هر پيامبرى پيمان بگيرد، نخستين كسى كه براى نبوّتش از آنها پيمان گرفت، محمّد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله بود. آن گاه خداوند به آدم فرمود: «... من آفريدگار دانا هستم. از سرِ دانايى خود، آنان را گونهگون آفريدم، و فرمان من بنا به خواست من، در ميان آنان محقّق مىشود، و همگى سر در [گرو] تدبير و تقدير من دارند، و آفرينش من دگرگونى نمىپذيرد. من، پرى و آدمى را در حقيقت، براى اين آفريدم كه بندگىام نمايند، و بهشت را براى كسانى از آنها خلق كردم كه مرا اطاعت و بندگى كنند و از فرستادگانم پيروى نمايند و باک ندارم، و آتش را براى كسى خلق نمودم كه به من كافر شود و نافرمانىام كند و از فرستادگانم پيروى ننمايد و باک ندارم، و تو را و ذريّۀ تو را آفريدم، بى آن كه به تو و آنان نيازى داشته باشم؛ بلكه تو و آنها را آفريدم تا آزمايشتان كنم كه كدامينتان در سراى دنيا، در زندگى و پيش از مردنتان، نيکكردارتريد. پس، دنيا و آخرت و زندگى و مرگ و طاعت و معصيت و بهشت و دوزخ را بدين منظور آفريدم».
2 / 2: جهنّم مَخلوقةٌ الآنَ
2 / 2: دوزخ هماکنون آفریده شده است
الكتاب
(وَ بُرِّزَتِ الجَحِيمُ لِمَن يَرى).[۱۶۴]
(و جهنّم براى هر كه ببيند، آشكار مىگردد).
(وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتي أُعِدَّت لِلكافِرينَ)[۱۶۵]
(و بترسيد از آتشى كه براى كافران آماده شده است).
الحديث
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: خَلَقَ اللّهُ الجَنَّةَ قَبلَ النّارِ، وَ لَو خَلَقَ النّارَ قَبلَ الجَنَّةِ لَخَلَقَ العَذابَ قَبلَ الرَّحمَةِ.[۱۶۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله:خدا، بهشت را پيش از آتش [دوزخ] آفريد. اگر آتش را پيش از بهشت آفريده بود، در واقع، عذاب را پيش از رحمت، آفريده بود.
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ الجَنَّةَ فِي السَّماءِ، و إنَّ النّارَ فِي الأَرضِ.[۱۶۷]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بهشت، در آسمان است و آتش [دوزخ]، در زمین.
- التوحيد عن عبد السلام بن صالح الهروي - فِي مَسائِلَ سَأَلَ عَنهَا الإِمامَ الرِّضا علیه السّلام -: يَابنَ رَسولِ اللّهِ، فَأَخبِرني عَنِ الجَنَّةِ وَ النّارِ أَ هُمَا اليَومَ مَخلُوقَتانِ؟
فَقالَ: نَعَم، وَ إِنَّ رَسولَ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله قَد دَخَلَ الجَنَّةَ وَ رَأَى النّارَ لَمّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّماءِ.
قَالَ: فَقُلتُ لَهُ: إِنَّ قَوماً يَقولونَ: إِنَّهُمَا اليَومَ مُقَدَّرَتانِ غَيرُ مَخلُوقَتَينِ.
فَقَالَ علیه السّلام: ما أُولئِكَ مِنّا وَ لَا نَحنُ مِنهُم، مَن أَنكَرَ خَلقَ الجَنَّةِ وَ النّارِ فَقَد كَذَّبَ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله وَ كَذَّبَنا، وَ لا مِن وَلايَتِنا عَلى شَيءٍ، و يَخلُدُ في نارِ جهنّم.[۱۶۸]
- التوحید ـ به نقل از عبد السلام بن صالح هروی، در میان پرسشهایی که از امام رضا علیه السّلام پرسید ـ: اى پسر پيامبر خدا! بفرما كه آيا بهشت و دوزخ، هماكنون آفريده شدهاند؟
فرمود: «آرى. پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله زمانى كه به معراج برده شد، وارد بهشت گرديد و دوزخ را هم مشاهده كرد».
گفتم: عدّهاى مىگويند: بهشت و دوزخ فعلاً مقدّرند و هنوز آفريده نشدهاند.
فرمود: «اين عدّه، از ما نيستند و ما از آنها نيستيم. هر كس آفريده شدن بهشت و دوزخ را منكِر شود، پيامبر صلّی اللّه علیه و آله و ما را تكذيب كرده است و از ولايت ما بهره اى ندارد و در آتش دوزخ، جاودانه خواهد شد».
ر.ک: 2 / 2: دوزخ هماکنون آفریده شده است
2 / 3: حَقیقَةُ جهنّم
2 / 3: حقیقت دوزخ
الكتاب
(أَ فَحَسِبَ الَّذينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبادي مِن دُوني أَولِياءَ إِنَّا أَعتَدنا جهنّم لِلكافِرينَ نُزُلاً)[۱۶۹]
(پس آيا كسانى كه كفر ورزيدند، گمان كردهاند كه [اگر] بندگان من [مانند فرشتگان و عيسى و غير آنها] را به جاى من، ياران و سرپرستان خود گيرند [آنها را سود مىبخشد؟ هرگز!] بىترديد، ما جهنّم را براى پذيرايى كافران آماده كردهايم).
(سَنُلقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعبَ بِما أَشرَكُوا بِاللَّهِ ما لَم يُنَزِّل بِهِ سُلطاناً وَ مَأواهُمُ النَّارُ وَ بِئسَ مَثوَى الظَّالِمينَ)[۱۷۰]
(به زودى، در دلهاى كسانى كه كفر ورزيدهاند، وحشت خواهيم افكند؛ زيرا چيزى را با خدا شريک گردانيدهاند كه [خدا] بر [حقّانيت] آن، دليلى نازل نكرده است و جايگاهشان آتش است و جايگاه ستمگران، چه بد است! ).
(إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوفَ نُصليهِم ناراً كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزيزاً حَكيماً)[۱۷۱]
(به زودى، كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيدهاند، در آتش در مىآوريم كه هر چه پوستشان بسوزد، پوستهاى ديگرى بر جايش مىنهيم تا عذاب را بچشند. آرى! خداوند، تواناى حكيم است).
(مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ المُتَّقُونَ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلكَ عُقبَى الَّذينَ اتَّقَوا وَ عُقبَى الكافِرينَ النَّارُ)[۱۷۲]
(وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده، اين است كه از زير [ساختمانها و درختان] آن همواره نهرها در جريان است. ميوه و خوراكى و روزىِ فراوان آن، دائمى و سايهاش هميشگى است. اين، سرانجام كسانى است كه تقوا ورزيدهاند، و سرانجام كافران هم آتش است).
(وَ الَّذينَ كَفَرُوا لَهُم نارُ جهنّم لا يُقضى عَلَيهِم فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها كَذلِكَ نَجزي كُلَّ كَفُورٍ)[۱۷۳]
(و[لى] كسانى كه كافر شدهاند، آتش جهنّم براى آنان خواهد بود. حکم [مرگ] بر آنان جارى نمىشود تا بميرند، و نه عذابِ آن از آنان كاسته میشود. [آرى،] هر ناسپاسى را چنين كيفر مىدهيم.
(يَومَ يُحمى عَلَيها في نارِ جهنّم فَتُكوى بِها جِباهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم هذا ما كَنَزتُم لِأَنفُسِكُم فَذُوقُوا ما كُنتُم تَكنِزُونَ)[۱۷۴]
(روزى كه آن [گنجينه]ها را در آتش دوزخ بگدازند، آن گاه پيشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ میكنند [ و گفته مىشود] كه: اين است آنچه براى خود مىاندوختيد. پس بچشيد آنچه را مىاندوختيد!).
(يَومَ هُم عَلَى النَّارِ يُفتَنُونَ * ذُوقُوا فِتنَتَكُم هذَا الَّذي كُنتُم بِهِ تَستَعجِلُونَ)[۱۷۵]
(همان روز كه آنان به آتش، عقوبت مىشوند. [به آنان گفته مىشود:] بچشيد اين عذابتان را كه با شتاب، خواستار آن بودید).
(لِيَميزَ اللَّهُ الخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجعَلَ الخَبيثَ بَعضَهُ عَلى بَعضٍ فَيَركُمَهُ جَميعاً فَيَجعَلَهُ في جهنّم أُولئِكَ هُمُ الخاسِرُونَ)[۱۷۶]
( [كفر و هزينههاى آنها سبب شده] تا خداوند، پليد را از پاک (كافر را از مؤمن و حرام را از حلال) جدا سازد و [در آخرت] پليدها را روى يكديگر نهد. پس همه را انباشته سازد، آن گاه در جهنّم قرار دهد. (آرى) آنها همان زيانكاراناند).
(يَومَ يَقُولُ المُنافِقُونَ وَ المُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انظُرُونا نَقتَبِس مِن نُورِكُم قيلَ ارجِعُوا وَراءَكُم فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَينَهُم بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ العَذابُ)[۱۷۷]
(روزى كه مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آوردهاند، مىگويند: به ما بنگريد تا از نورتان روشنى گيريم. به آنها گفته مىشود: به پشت سرتان (دنيا) باز گرديد و [از آن جا] نورى بجوييد. در اين هنگام، ميان آنان (مؤمنان و منافقان) ديوارى كه داراى در است برپا مىشود، در طرف داخل آن [كه به سوى بهشت است] رحمت است و بيرونش [كه به سوى جهنّم است] عذاب است».
(إِنَّ الَّذينَ يَكتُمُونَ ما أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الكِتابِ وَ يَشتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأكُلُونَ في بُطُونِهِم إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَومَ القِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِم وَ لَهُم عَذابٌ أَليمٌ)[۱۷۸]
(كسانى كه آنچه از كتاب را كه خداوند نازل كرده، پنهان مىدارند و بدان، بهاى ناچيزى به دست مىآورند، آنان، جز آتش در شكمهاى خويش فرو نمىبرند و خداوند روز قيامت، با آنان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذابى دردناک خواهند داشت. آنان، همان كسانى هستند كه گمراهى را به [بهاى] هدايت، و عذاب را به ازاى آمرزش خريدهاند. پس به راستى، چه اندازه بايد بر آتش، شكيبا باشند!).
(إِنَّ الَّذينَ يَأكُلُونَ أَموالَ اليَتامى ظُلماً إِنَّما يَأكُلُونَ في بُطُونِهِم ناراً وَ سَيَصلَونَ سَعيراً)[۱۷۹]
(در حقيقت، كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند، جز اين نيست كه آتشى را در شكم خود فرو مىبرند و به زودى، وارد آتشی شعلهور خواهند شد).
الحديث
- الإمام الباقر علیه السّلام - في قَولِهِ تَعالی: (إِنَّ الَّذِينَ يَأكُلُونَ أَموالَ اليَتامى ظُلماً إِنَّما يَأكُلُونَ فِي بُطُونِهِم ناراً وَ سَيَصلَونَ سَعِيراً)[۱۸۰]-: و ذلِكَ أَنَّ آكِلَ مَالِ اليَتيمِ يَجيءُ يَومَ القِيامَةِ وَ النّارُ تَلتَهِبُ فِي بَطنِهِ حَتّى يَخرُجَ لَهَبُ النّارِ مِن فيهِ، حَتّى يَعرِفَهُ كُلُّ أَهلِ الجَمعِ أَنَّهُ آكِلُ مالِ اليَتيمِ.[۱۸۱]
- امام باقر علیه السّلام - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (کسانى که دارایی يتيمان را به ستم مىخورند، جز این نیست که آتشی را در شکم خود فرو مىبرند و به زودى، وارد آتش پرشراره خواهند شد ـ: روز قيامت، خورندۀ مال يتيم، در حالى مىآيد که آتش در شکم او شعله مىکشد و زبانۀ آتش از دهانش بيرون مىزند، چنان که اهل محشر مىفهمند که او خورندۀ مال يتيم است.
- الإمام الکاظم علیه السّلام: قيلَ لِلصّادِقِ علیه السّلام أَخبِرنا عَنِ الطّاعونِ.
فَقالَ: عَذابُ اللّهِ لِقَومٍ[۱۸۲]، وَ رَحمَةٌ لِآخرِينَ.
قالوا: و كَيفَ تَكونُ الرَّحمَةُ عَذاباً؟
قَالَ: أَ ما تَعرِفونَ أَنَّ نيرانَ جهنّم عَذابٌ عَلَى الكفّارِ، و خَزَنَةُ جهنّم مَعَهُم فيها فَهِيَ رَحمَةٌ عَلَيهِم؟[۱۸۳]
- امام کاظم علیه السّلام: به [پدرم، امام] صادق علیه السّلام گفته شد: از طاعون به ما خبر بده.
فرمود: «براى عدّهاى، عذاب خداست و براى عدّهاى، رحمت است».
گفته شد: چگونه رحمت، عذاب است؟
فرمود: «مگر نمىدانيد كه آتشهاى دوزخ براى كافران عذاب است؛ امّا براى دوزخبانان كه با كافران در آن جا هستند، رحمت است [و عذاب نمىكشند]؟!».
2 / 4: شُعورُ جهنّم
2 / 4: آگاهی و درک دوزخ
الكتاب
(وَ أَعتَدنا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً* إِذا رَأَتهُم مِن مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً).[۱۸۴]
(براى كسى كه قيامت را تكذيب كند، آتشى شعلهور مهيّا كرديم. * هر گاه كه آنها را از جايى دور ببيند، خشم و خروش آن را مىشنوند).
(يَومَ نَقُولُ لِجهنّم هَلِ امتَلَأتِ وَ تَقُولُ هَل مِن مَزِيدٍ).[۱۸۵]
(روزى كه به جهنّم مىگوييم: «آيا پُر شدى؟»، مىگويد: آيا باز هم هست؟!).
(كَلَّا إِنَّها لَظى* نَزَّاعَةً لِلشَّوى* تَدعُوا مَن أَدبَرَ وَ تَوَلَّى).[۱۸۶]
(نه چنين است! آن، آتشِ زبانهكش است. * بر كَنَندۀ پوستِ سر و اندام است. * هر كه را پشت كرده و روى بر تافته، فرا مىخواند).
الحديث
- مجمع البيان: رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ أنَّهُ سُئِلَ عَن مَعنَى الآيَةِ: (ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا)[۱۸۷]، فَقالَ: إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ يَجعَلُ النّارَ كَالسَّمنِ الجامِدِ، وَ يَجمَعُ عَلَيهَا الخَلقَ، ثُمَّ يُنادِي المُنادي: أن خُذي أصحابَكِ وَ ذَري أصحابي. قالَ: فَوَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لَهِيَ أعرَفُ بِأَصحابِها مِنَ الوالِدَةِ بِوَلَدِها.[۱۸۸]
- مجمع البيان: روايت شده است كه از پيامبر صلّی اللّه علیه و آله در بارۀ معناى آيۀ (سپس كسانى را كه پروا داشتهاند، نجات مىدهيم و ستمگران را در آتش، به زانو در افتاده، رها مىسازيم) سؤال شد. فرمود: «خداى متعال، آتش را مانند روغن جامد مىگرداند و آفريدگان را بر روى آن گرد مىآورد. آن گاه، جارچى بانگ مىزند كه: "يارانت را بگير و ياران مرا رها كن"». پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، جهنّم ياران خود را بهتر مىشناسد تا مادر، فرزندش را».
2 / 5: كَلامُ جهنّم
2 / 5: سخن دوزخ
الكتاب
(يَومَ نَقُولُ لِجهنّم هَلِ امتَلَأتِ وَ تَقُولُ هَل مِن مَزِيدٍ).[۱۸۹]
(روزى كه به جهنّم مىگوييم: «آيا پُر شدى؟»، مىگويد: آيا باز هم هست؟!).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: تُكَلِّمُ النّارُ يَومَ القِيامَةِ ثَلاثَةً: أميراً، وَ قارِئاً، وَ ذا ثَروَةٍ مِنَ المالِ. فَتَقولُ لِلأَميرِ: يا مَن وَهَبَ اللّٰهُ لَهُ سُلطاناً فَلَم يَعدِل! فَتَزدَرِدُهُ[۱۹۰] كَما يَزدَرِدُ الطَّيرُ حَبَّ السِّمسِمِ. وَ تَقولُ لِلقارِئِ: يا مَن تَزَيَّنَ لِلنّاسِ وَ بارَزَ اللّٰهَ بِالمَعاصي! فَتَزدَرِدُهُ. وَ تَقولُ لِلغَنِيِّ: يا مَن وَهَبَ اللّٰهُ لَه دُنياً كَثيرَةً واسِعَةً فَيضاً، وَ سَأَلَهُ الفَقيرُ اليَسيرَ قَرضاً، فَأَبىٰ إلّا بُخلًا! فَتَزدَرِدُهُ.[۱۹۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جهنّم در روز رستاخيز، با سه كس سخن مىگويد: فرمانروا، قارى قرآن، و توانگر مالدار. به فرمانروا مىگويد: «اى كسى كه خدا قدرتش بخشيد و دادگرى نكرد!». سپس او را فرو مىبلعد، چنان كه مرغ، دانۀ كنجد را مىبلعد. به قارى مىگويد: «اى كسى كه در ظاهر، خود را براى مردم آراست؛ ولى [در باطن] با گناهان به مبارزه با خدا بر خاست!» و او را نيز فرو مىبلعد، و به توانگر مىگويد: «اى كسى كه خداوند، دنياى بسيار و سرشار به او بخشيد و نادار، اندكى وام از او خواست؛ ولى او بخل ورزيد!» و او را هم فرو مىبلعد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن سَأَلَ اللّٰهَ الجَنَّةَ ثَلاثَ مَرّاتٍ قالَتِ الجَنَّةُ: اللّٰهُمَّ أدخِلهُ الجَنَّةَ. وَ مَنِ استَجارَ مِنَ النّارِ ثَلاثَ مَرّاتٍ، قالَتِ النّارُ: اللّٰهُمَّ أجِرهُ مِنَ النّارِ.[۱۹۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس از خداوند، بهشت را سه بار درخواست كند، بهشت مىگويد: «بار خدايا! او را به بهشت در آور» و هر كس از آتش سه بار به خدا پناه برد، آتش مىگويد: «بار خدايا! او را از آتش پناه ده».
- الإمام عليّ علیه السّلام: مَن سَأَلَ اللّٰهَ الجَنَّةَ، قالَتِ الجَنَّةُ: يا رَبِّ! أعطِ عَبدَكَ ما سَأَلَهُ. وَ مَنِ استَجارَ مِنَ النّارِ، قالَتِ النّارُ: يا رَبِّ! أجِر عَبدَكَ مِمَّا استَجارَكَ.[۱۹۳]
- امام على علیه السّلام: هر كس از خدا بهشت را درخواست كند، بهشت مىگويد: «پروردگارا! آنچه بندهات خواست، به او عطا فرما» و هر كس از آتش به خدا پناه برد، آتش مىگويد: «پروردگارا! بندهات را از آنچه از تو زنهار خواست، زنهار ده».
راجع: ص 102 (الفصل الرابع: الحثّ على ذكر جهنّم وَ الاستعاذة منها/ الاستعاذة من النار).
2 / 6: تَسبِيحُ جهنّم
2 / 6: تسبیحگویی دوزخ
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله- فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِالأَسماءِ الحُسنىٰ-: يا اللّٰهُ وَ أسأَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي أثبَتَّ بِهِ البَردَةَ مُطبِقَةً[۱۹۴] عَلَى النّارِ بِقُدرَتِكَ، فَهِيَ مُسَبِّحَةٌ لَكَ بِذٰلِكَ الاسمِ، لا تَفتُرُ مِنَ التَّسبيحِ وَ التَّقديسِ خَشيَةَ أن تَذوبَ مِن وَهَجِ النّارِ الكُبرىٰ.
يا اللّٰهُ وَ أسأَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي أثبَتَّ بِهِ جهنّم بِجَميعِ ما خَلَقتَ فيها عَلَىٰ مَتنِ الرّيحِ فَاستَقَرَّت عَلَيهِ بِقُدرَتِكَ، فَهِيَ مُسَبِّحَةٌ لَكَ بِذٰلِكَ الاسمِ، لا تَفتُرُ مِنَ التَّسبيحِ وَ التَّقديسِ لِئَلّا تَختَرِقَ بِهَا الرّيحُ فَتَذرِيَها[۱۹۵].[۱۹۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در دعاى معروف به «أسماءُ الحُسنى» ـ: اى خداوند يكتا! درخواست مىكنم، به نام تو كه با آن برف را بر روى آتش، با قدرت خود، مستقر كردى و آن برف، به خاطر آن نام، تسبيحگوى توست و از تسبيح و تقديس تو، كوتاهى نمىكند، از ترس اين كه مبادا از زبانههاى آتش بزرگ، ذوب شود.
اى خداوند يكتا! درخواست مىكنم به نام تو كه با آن، جهنّم را در ميان باد، مستقر كردى و با قدرت تو در آن قرار گرفت و جهنّم به خاطر آن نام، تسبيحگوى توست و از تسبيح و تقديس، كوتاهى نمىكند، تا مبادا آن باد، توفانى شود و جهنّم را بپراكَنَد.
الفَصلُ الثّالِث: التَّحذيرُ مِن جهنّم
فصل سوم: بر حذر داشتن از جهنّم
3 / 1: الإفصاحُ عَن جهنّم
3 / 1: رونمایی از دوزخ
الکتاب
(وَ قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّكُم فَمَن شاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شاءَ فَليَكفُر إِنَّا أَعتَدنا لِلظَّالِمينَ ناراً أَحاطَ بِهِم سُرادِقُها وَ إِن يَستَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ ساءَت مُرتَفَقاً)[۱۹۷]
(و بگو: حق، از پروردگارتان [رسيده] است. پس هر كه خواست، بگرود و هر كه خواست، انكار كند. ما براى ستمگران، آتشى آماده كردهايم كه سراپردهاش آنان را در بر مىگيرد و اگر فريادرسى جويند، به آبى چون مسِ گداخته كه چهرههايشان را بريان مىكند، يارى مىشوند. وه، چه بد شرابى و چه زشت جايگاهى است!).
(وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الوَعدُ إِن كُنتُم صادِقينَ * لَو يَعلَمُ الَّذينَ كَفَرُوا حينَ لا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لا عَن ظُهُورِهِم وَ لا هُم يُنصَرُونَ)[۱۹۸]
(و میگویند: «اگر راست میگویید، این وعده (قیامت) كِی خواهد بود؟!» * كاش آنان كه كافر شدهاند، مىدانستند كه آن هنگام، آتش را نه از چهرههاى خود و نه از پشتشان باز نمىتوانند داشت و خود، مورد حمايت قرار نمىگيرند).
(وَ إِذا تُتلى عَلَيهِم آياتُنا بَيِّناتٍ تَعرِفُ في وُجُوهِ الَّذينَ كَفَرُوا المُنكَرَ يَكادُونَ يَسطُونَ بِالَّذينَ يَتلُونَ عَلَيهِم آياتِنا قُل أَ فَأُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِن ذلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذينَ كَفَرُوا وَ بِئسَ المَصيرُ)[۱۹۹]
(و هر گاه آيات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، در چهرۀ كسانى كه كفر ورزيدهاند، انكار را در مىيابى. چيزى نمانده كه بر كسانى كه آيات ما را بر ايشان تلاوت مىكنند، حملهور شوند. بگو: آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم؛ همان آتشى كه خدا آن را به كسانى كه كفر ورزيدهاند، وعده داده است؟ و چه بدسرانجامى است!).
(وَ كَذلِكَ حَقَّت كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّهُم أَصحابُ النَّارِ)[۲۰۰]
(و بدين سان، فرمان پروردگارت در بارۀ كسانى كه كفر ورزيدند، به حقيقت پيوست كه ايشان اهل آتش اند).
(وَ يَومَ يُعرَضُ الَّذينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَ لَيسَ هذا بِالحَقِّ قالُوا بَلى وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا العَذابَ بِما كُنتُم تَكفُرُونَ)[۲۰۱]
(و روزى كه كافران بر آتش (دوزخ) عرضه مىشوند، [به آنها گفته مىشود:] آيا اين حق نيست؟ مىگويند: چرا، سوگند به پروردگارمان [كه حق است]. [خداوند] مىگويد: پس اين عذاب را بچشيد به كيفر آن كه كفر مىورزيديد).
(إِلاَّ مَن رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم وَ تَمَّت كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَملَأَنَّ جهنّم مِنَ الجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجمَعينَ)[۲۰۲]
( [و همۀ مردمان در اختلاف خواهند بود] مگر کسی را که پروردگارت به او رحم کند و آنها را برای همین آفرید و فرمان پروردگارت قطعی شده است [که]: جهنّم را از همۀ [سرکشانِ] جن و اِنس پُر خواهم کرد).
(وَ سيقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى جهنّم زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَت أَبوابُها وَ قالَ لَهُم خَزَنَتُها أَ لَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم يَتلُونَ عَلَيكُم آياتِ رَبِّكُم وَ يُنذِرُونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هذا قالُوا بَلى وَ لكِن حَقَّت كَلِمَةُ العَذابِ عَلَى الكافِرينَ)[۲۰۳]
(و كسانى كه كافر شدهاند، گروه گروه به سوى جهنّم رانده مىشوند تا اين كه بِدان مىرسند، درهاى آن گشوده مىگردد و نگهبانانش به آنان مىگويند: «مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و شما را به ديدار چنين روزى هشدار دهند؟». مىگويند: «چرا»؛ ولى فرمان عذاب، بر كافران، واجب آمد).
الحديث
- رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا بَني عَبدِ المُطَّلِبِ، إنَّ الرّائِدَ لا يَكذِبُ أهلَهُ، وَ الَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ لَتَموتُنَّ كَما تَنامونَ، و لَتُبعَثُنَّ كَما تَستَيقِظونَ، و ما بَعدَ المَوتِ دارٌ إلّا جَنَّةٌ أو نارٌ، و خَلقُ جَميعِ الخَلقِ و بَعثُهُم عَلَى اللّهِ عز و جل كَخَلقِ نَفسٍ واحِدَةٍ و بَعثِها؛ قالَ اللّهُ تَعالى: (ما خَلقُكُم وَ لا بَعثُكُم إِلَّا كَنَفسٍ واحِدَةٍ)[۲۰۴].[۲۰۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اى فرزندان عبد المطّلب! هيچ بَلَد و راهنمايى به خانوادهاش دروغ نمىگويد. سوگند به آن كه مرا به حق بر انگيخته است، همان گونه كه مىخوابيد، خواهيد مُرد، و همان گونه كه از خواب بر مىخيزيد، برانگيخته خواهيد شد و پس از مرگ، خانهاى جز بهشت يا آتش نيست، و آفرينش و بر انگيختن تمام آفريدهها براى خداوند، به سان آفرينش و بر انگيختن يک آفريده است. خداوند متعال مىفرمايد: (آفرينش و بر انگيختن شما [در نزد ما]، جز مانند [آفرينش] يک تن نيست).
- الإمام الصادق عليه السلام: لَمّا كانَتِ اللَّيلَةُ الَّتي أُصيبَ حَمزَةُ في يَومِها دَعاهُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله فَقالَ: يا حَمزَةُ يا عَمَّ رَسولِ اللّهِ، يوشِكُ أَن تَغيبَ غَيبَةً بَعيدَةً، فَما تَقولُ لَو وَرَدتَ عَلَى اللّهِ تَبارَكَ و تَعالى و سَأَلَكَ عَن شَرائِعِ الإِسلامِ و شُروطِ الإِيمانِ؟ فَبَكىٰ حَمزَةُ و قالَ: بِأَبي أنتَ و أُمّي أرشِدني و فَهِّمني.
فَقالَ: يا حَمزَةُ تَشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ مُخلِصا، و أنّي رَسولُ اللّهِ بَعَثَني بِالحَقِّ. فَقالَ حَمزَةُ: شَهِدتُ.
قالَ: و أنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ، و أنَّ النّارَ حَقٌّ، و أنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها، وَ الصِّراطَ حَقٌّ، وَ الميزانَ حَقٌّ، و (فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ * وَ مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ)[۲۰۶] و(فَرِيقٌ فِي الجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ)[۲۰۷] و أنَّ عَلِيّاً أميرُ المُؤمِنينَ. قالَ حَمزَةُ: شَهِدتُ و أقرَرتُ و آمَنتُ و صَدَّقتُ.[۲۰۸]
- امام صادق علیه السّلام: در شبِ آن روزى كه حمزه به شهادت رسيد، پيامبر خدا او را فرا خواند و فرمود: «اى حمزه، اى عموى پيامبر خدا! زودا كه تو از ميان ما مدّتی طولانی میروى. پس اگر بر خداوند - تبارک و تعالى - وارد شدى و از تو در بارۀ باورهاى اسلام و شروط ايمان پرسيد، چه مىگويى؟». حمزه گريست و گفت: پدر و مادرم به فدايت! مرا راه نمايى كن و به من تعليم ده.
پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «اى حمزه! از سرِ اخلاص، گواهى مىدهى كه معبودى جز خداى يگانه نيست و من، فرستادۀ خدايم و مرا به حق فرستاده است».
حمزه گفت: گواهى مىدهم.
آنگاه فرمود: «و گواهى مىدهى كه بهشت، راست است، دوزخ، راست است، قيامت، آمدنى است و ترديدى در آن نيست، صراط راست است، ترازو راست است و (هر كس هموزن ذرّهاى كار نيک كند، آن را مىبيند و هر كس هموزن ذرّهاى كار بد كند، آن را مىبيند) و (گروهى در بهشت اند و گروهى در دوزخ)، و اين كه على، امير مؤمنان است».
حمزه گفت: [به همۀ اينها] شهادت مىدهم و گواهى مىدهم و ايمان دارم و تصديق مىكنم.
- رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله: أمّا عَلامَةُ المُوقِنِ فَسِتَّةٌ: أيقَنَ باللّهِ حَقّا فآمَنَ بهِ، و أيقَنَ بأنّ المَوتَ حقٌّ فحَذِرَهُ، و أيقَنَ بِأَنَّ البَعثَ حَقٌّ فخافَ الفَضيحَةَ، و أيقَنَ بأنّ الجَنّةَ حَقٌّ فَاشتاقَ إلَيها، و أيقَنَ بأنّ النّارَ حَقٌّ فظَهَرَ سَعيُهُ لِلنَّجاةِ مِنها، و أيقَنَ بأنّ الحِسابَ حَقٌّ فحاسَبَ نَفسَهُ.[۲۰۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نشانۀ اهل يقين، شش چيز است: به حقّانّت خدا يقين پيدا كرده و از اين رو به او ايمان آورده است، يقين پيدا كرده كه مرگ راست است و از اين رو از آن در حذر است، يقين پيدا كرده كه رستاخيز، راست است و از اين رو، از رسوايى [در آن روز] مىترسد، يقين پيدا كرده كه بهشت راست است و از اين رو، مشتاق آن است، يقين پيدا كرده كه دوزخ راست است و از اين رو، براى نجات از آن مىكوشد، و يقين پيدا كرده كه حساب راست است و از اين رو، از خود حساب مىكشد.
3 / 2: الإنذار و التخویف بجهنّم
3 / 2: هشدار دادن و ترساندن به دوزخ
الكتاب
(فَأَنذَرتُكُم ناراً تَلَظَّى* لا يَصلاها إِلَّا الأَشقَى* الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى* وَ سَيُجَنَّبُهَا الأَتقَى).[۲۱۰]
(پس، شما را به آتشى كه زبانه مىكشد، هشدار دادم. * جز نگونبختترين [مردم، كسى] در آن در نمىآيد؛ * همان كه تكذيب كرد و رُخ بر تافت * و پرهيزگارترين [مردم]، از آن دور داشته خواهد شد).
(قُل إِنَّ الخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَ أَهلِيهِم يَومَ القِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الخُسرانُ المُبِينُ* لَهُم مِن فَوقِهِم ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِن تَحتِهِم ظُلَلٌ ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ).[۲۱۱]
(بگو: زيانكاران، در حقيقت، همان كسانى هستند كه به خود و كسانشان در روز قيامت زيان رساندهاند. آرى، اين همان زيان آشكار است. * آنان از بالاى سرشان چترهايى از آتش خواهند داشت و از زير پايشان نيز طبقهايى [آتشين]. اين، همان [كيفرى] است كه خدا بندگانش را به آن بيم مىدهد. اى بندگان من! از من بترسيد).
(وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّت لِلكافِرِينَ).[۲۱۲]
(و بترسيد از آتشى كه براى كافران آماده شده است).
(كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ وَ إِنَّما تُوَفَّونَ أُجُورَكُم يَومَ القِيامَةِ فَمَن زُحزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدخِلَ الجَنَّةَ فَقَد فازَ وَ مَا الحَياةُ الدُّنيا إِلاَّ مَتاعُ الغُرُورِ)[۲۱۳]
(هر جاندارى، چشندۀ مرگ است و همانا روز رستاخيز، پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مىشود. پس هر كه از آتش به دورش دارند و او را به بهشت در آورند، قطعاً كامياب شده است و زندگى دنيا، جز مايۀ فريب نيست).
الحديث
- الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم: فيما وَعَظَ اللّهُ بِهِ عيسىٰ:... يا عيسىٰ، اُهرُب إِلَيَّ مَعَ مَن يَهرُبُ، مِن نارٍ ذاتِ لَهَبٍ، وَ نارٍ ذاتِ أغلالٍ وَ أَنكالٍ، لا يَدخُلُها رَوحٌ، وَ لا يَخرُجُ مِنها غَمٌّ أبَداً، قِطَعٌ كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظلِمِ، مَن يَنجُ مِنها يَفُز، وَ لَن يَنجُوَ مِنها مَن كانَ مِنَ الهالِكينَ. هِيَ دارُ الجَبّارينَ وَ العُتاةِ الظّالِمينَ، وَ كُلِّ فَظٍّ غَليظٍ، وَ كُلِّ مُختالٍ فَخورٍ.
يا عيسىٰ، بِئسَتِ الدّارُ لِمَن رَكَنَ إلَيها! وَ بِئسَ القَرارُ دارُ الظّالِمينَ، إِنّي أُحَذِّرُكَ نَفسَكَ فَكُن بي خَبيراً.[۲۱۴]
- الكافى - به نقل از على بن اسباط، از پيامبر صلّی اللّه علیه و آله يا اهل بيت: ـ: در اندرزهاى خداوند به عيسى علیه السّلام آمده است: «... اى عيسى! همراه با آنان كه از آتشِ شعلهور و آتشِ پر از غُل و زنجير مىگريزند، به سوى من بگريز؛ آتشى كه هرگز هيچ شادىاى وارد آن نمىشود و هيچ اندوهى از آن خارج نمىگردد؛ آتشى كه پارههايش همچون پارههاى شبِ تار است. هر كه از اين آتش بِرَهَد، كامياب است و آن كه از هلاک شوندگان باشد، هرگز از اين آتش نخواهد رَست. اين آتش، سراى متكبّران و سركشانِ ستمگر و هر سنگدل درشتخو و هر مغرور خودستايى است.
اى عيسى! چه بد سرايى است [اين سراى آتش] براى آن كه بِدان اعتماد كرده، و چه بد جايگاهى است سراى ستمگران! من هشدارت مىدهم كه مراقب خويش باشى. پس حواست به من باشد».
- المصنّف لابن أبي شيبة عن النعمان بن بشير: سَمِعتُ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله - و هُوَ عَلَى المِنبَرِ - يَقولُ: «أُنذِرُكُمُ النّارَ!» حَتّىٰ سَقَطَ إحدىٰ عِطفَي رِدائِهِ عَن مِنكَبَيهِ.[۲۱۵]
- المصنّف، ابن ابى شيبه ـ به نقل از نعمان بن بشير ـ: از پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در حالى كه بر منبر بود - شنيدم كه مىفرمايد: «شما را از آتش، زنهار مىدهم!». [چندان اين جمله را با شور و حرارت فرمود كه] يكى از گوشههاى ردايش از دوشش افتاد.
- رسول الله صلّی الله علیه و آله : يا مَعشَرَ المُسلِمينَ! ارغَبوا فيما رَغَّبَكُمُ اللّهُ فيهِ، وَ احذَروا مِمّا حَذَّرَكُمُ اللّهُ مِنهُ، وَ خافوا مِمّا خَوَّفَكُمُ اللّهُ بِهِ مِن عَذابِهِ و عِقابِهِ و مِن جهنّم؛ فَإِنَّها لَو كانَت قَطرَةٌ مِنَ الجَنَّةِ مَعَكُم في دُنياكُمُ الَّتي أنتُم فيها حَلَّتها لَكُم، و لَو كانَت قَطرَةٌ مِنَ النّارِ مَعَكُم في دُنياكُمُ الَّتي أنتُم فيها خَبَّثَتها عَلَيكُم.[۲۱۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اى گروه مسلمانان! رغبت كنيد به چيزى كه خداوند، شما را بدان ترغيب كرده است، و حذر كنيد از آنچه خداوند، شما را از آن بر حذر داشته است. از عذاب و كيفر خدا و از دوزخ - كه شما را از آن ترسانده است - بترسيد؛ زيرا در دنيايى كه در آن به سر مىبريد، اگر قطرهاى از بهشت همراه شما باشد، دنيا را براى شما روا [و گوارا] مىگردانَد، و در دنيايى كه در آن به سر مىبريد، اگر قطرهاى از آتش با شما باشد، دنيا را بر شما [تلخ و] ناپاک مىسازد.
- رسول الله صلّی الله علیه و آله : ما رَأَيتُ مِثلَ النّارِ نامَ هارِبُها! وَ لا مِثلَ الجَنَّةِ نامَ طالِبُها![۲۱۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: چيزى را چون آتش [جهنّم] نديدهام كه گريزان از آن، خفته باشد، و نه چونان بهشت كه جويندۀ آن، خفته باشد!
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: كُلُّ نَعيمٍ دونَ الجَنَّةِ صَغيرٌ، وَ كُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ يَسيرٌ.[۲۱۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر نعمتى در برابر بهشت، خُرد است و هر رنج و بلايى در برابر آتش [جهنّم]، اندک.
- امام علی علیه السّلام - في ذِكرِ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله ـ: بَلَّغَ عَن رَبِّهِ مُعذِراً، و نَصَحَ لِأُمَّتِهِ مُنذِراً، و دَعا إلَى الجَنَّةِ مُبَشِّراً، و خَوَّفَ مِنَ النّارِ مُحَذِّراً.[۲۱۹]
- امام على علیه السّلام - در يادكرد پيامبر صلّی اللّه علیه و آله ـ: رسالت پروردگار خود را ابلاغ كرد تا بهانهاى نماند، و با هشدار دادن، براى امّت خود، خيرخواهى نمود، و با بشارت دادن، به بهشت فرا خواند و با هشدار دادن، از آتش ترساند.
- الإمام عليّ علیه السّلام: اِتَّقوا ناراً حَرُّها شَديدٌ، و قَعرُها بَعيدٌ، و حِليَتُها حَديدٌ، و شَرابُها صَديدٌ.[۲۲۰]
- امام على علیه السّلام: بترسيد از آتشى كه گرمايَش سخت است و ژرفايش دور، زيورش آهن [تفته] و نوشيدنىاش چركابه.
- الإمام عليّ علیه السّلام - في صِفَةِ نارِ جهنّم ـ: فَاللّهَ اللّهَ عِبادَ اللّهِ! فَإِنَّ الدُّنيا ماضِيَةٌ بِكُم عَلى سَنَنٍ[۲۲۱]، وَ أنتُم وَ السّاعَةُ في قَرَنٍ وَ كَأَنَّها قَد جاءَت بِأَشراطِها، وَ أزِفَت بِأَفراطِها[۲۲۲]، وَ وَقَفَت بِكُم عَلى صِراطِها. وَ كَأَنَّها قَد أشرَفَت بِزَلازِلِها، و أناخَت بِكَلاكِلِها[۲۲۳]، وَ انصَرَمَتِ الدُّنيا بِأَهلِها، وَ أخرَجَتهُم مِن حِضنِها، فَكانَت كَيَومٍ مَضى، أو شَهرٍ انقَضى، وَ صار جَديدُها رَثّاً، وَ سَمينُها غَثّاً[۲۲۴]، في مَوقِفٍ ضَنكِ المَقامِ، وَ أُمورٍ مُشتَبِهَةٍ عِظامٍ، وَ نارٍ شَديدٍ كَلَبُها[۲۲۵]، عالٍ لَجَبُها[۲۲۶]، ساطِعٍ لَهَبُها، مُتَغَيِّظٍ زَفيرُها، مُتَأَجِّجٍ سَعيرُها، بَعيدٍ خُمودُها، ذاكٍ[۲۲۷] وَقودُها، مَخوفٍ وَعيدُها، عَمٍ[۲۲۸] قَرارُها، مُظلِمَةٍ أقطارُها، حامِيَةٍ قُدورُها، فَظيعَةٍ أُمورُها.[۲۲۹]
- امام على علیه السّلام - در توصیف آتش دوزخ -: خدا را خدا را - اى بندگان خدا - كه دنيا همۀ شما را بر يک راه مىبرد [همان راه منتهى به آخرت كه گذشتگان نيز رفتند]، و شما و [زمانِ] قيامت، به يک ريسمان بسته شدهايد [۲۳۰] و تو گويى قيامت [هماکنون] نشانههاى خود را آورده، پرچمهايش را نزديک ساخته و شما را بر گذرگاه صراط، نگه داشته است، و گويا [هماكنون] زلزلههايش را پيش آورده و [چونان اشترى] سينۀ خويش را بر زمين نهاده [و تحقّق يافته] است. دنيا از اهل خود، بريده و آنان را از آغوش خويش بيرون افكنده است. گويا روزى بود كه گذشت، يا ماهى بود كه به پايان رسيد. تازۀ آن، كهنه گرديده و فربۀ آن، لاغر گشته است؛ در جايگاهى تنگ، با كارهايى در هم و بزرگ و آتشى سخت گزنده كه هياهويش بلند است و زبانهاش سركش و خروشش خشمآلود، شعلهاش فروزان است و فسرده شدنش دور و دير، هيمهاش پرشعله است و تهديدش خوفانگيز، ژرفاى آن ناپيدا و كران تا كرانش غرقه در تاريكى است، ديگهايش جوشان، و كارهايش وحشتناک است.
- الإمام عليّ علیه السّلام - في وَصِيَّتِهِ لِأَصحابِهِ ـ: ألا وَ إنَّهُ لا فَقرَ بَعدَ الجَنَّةِ، ألا وَ إنَّهُ لا غِنىٰ بَعدَ النّارِ؛ لا يُفَكُّ أسيرُها، وَ لا يَبرَأُ ضَريرُها.[۲۳۱]
- امام على علیه السّلام - در سفارش به ياران خود -: آگاه باشيد كه پس از [دستيابى به] بهشت، فقرى نيست. آگاه باشيد كه پس از [گرفتار شدن به] دوزخ، توانگرىاى نيست. اسير دوزخ، آزاد نمىگردد و نابينايش بهبود نمىيابد.
- الإمام عليّ علیه السّلام: ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعدَهُ الجَنَّةُ، وَ ما خَيرٌ بِخَيرٍ بَعدَهُ النّارُ. وَ كُلُّ نَعيمٍ دونَ الجَنَّةِ مَحقورٌ، وَ كُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافيَةٌ.[۲۳۲]
- امام على علیه السّلام: شرّى كه بهشت را در پى داشته باشد، شر نيست، و خيرى كه در پىاش آتش باشد، خير نيست. هر نعمتى در قياس با بهشت، ناچيز است، و هر بلا و رنجى در برابر دوزخ، عافيت است.
- عنه علیه السّلام: اعلَموا أنَّهُ لَيسَ لِهٰذَا الجِلدِ الرَّقيقِ صَبرٌ عَلَى النّارِ، فَارحَموا نُفوسَكُم؛ فَإِنَّكُم قَد جَرَّبتُموها في مَصائِبِ الدُّنيا.
أَ فَرَأَيتُم جَزَعَ أحَدِكُم مِنَ الشَّوكَةِ تُصيبُهُ، وَ العَثرَةِ تُدميهِ، وَ الرَّمضاءِ تُحرِقُهُ؟! فَكَيفَ إذا كانَ بَينَ طابِقَينِ مِن نارٍ، ضَجيعَ حَجَرٍ، وَ قَرينَ شَيطانٍ! أَ عَلِمتُم أنَّ مالِكاً إذا غَضِبَ عَلى النّارِ حَطَمَ بَعضُها بَعضاً لِغَضَبِهِ، و إذا زَجَرَها تَوَثَّبَت بَينَ أبوابِها جَزَعاً مِن زَجرَتِهِ؟!
أيُّها اليَفَنُ[۲۳۳] الكَبيرُ، الَّذي قَد لَهَزَهُ القَتِيرُ[۲۳۴]! كَيفَ أنتَ إذَا التَحَمَت أطواقُ النّارِ بِعِظامِ الأَعناقِ! وَ نَشَبَتِ الجَوامِعُ حَتّىٰ أكَلَت لُحومَ السَّواعِدِ؟![۲۳۵]
- امام على علیه السّلام: بدانيد كه اين پوستِ نازک، تاب آتش ندارد. پس بر خويشتن رحم كنيد، كه شما خود را در رنج و سختىهاى دنيا آزمودهايد [و مىدانيد كه ياراى تحمّل كوچکترين سختىهاى آن را نداريد؛ چه رسد به آتش آخرت]!
آيا ديدهايد كه هر يک از شما، از خارى كه در بدن او مىخَلَد يا از لغزيدنى كه خونينش مىكند يا از ديگى داغ كه پايش را مىسوزاند، چه سان بىتابى مىكند؟ پس چگونه است آن گاه كه ميان دو لايه از آتش قرار گيرد، و همبستر سنگ باشد و همدم شيطان؟! آيا مىدانيد كه مالک (فرشتۀ دوزخيان) آن گاه كه بر آتش، خشم گيرد، از خشم او آتش به تلاطم در مىآيد، و آن گاه كه بر آن نهيب بزند، از نهيب او، بىتابانه ميان درهايش در هم مىجهد؟!
اى پير سالخورده، كه موى سپيد [و ناتوانىِ پيرى] وجودت را فرا گرفته است! چه حالى خواهى داشت آن گاه كه طوقهاى آتش به استخوانهاى گردن فرو چسبد، و كُندهها[ى آتشين] چنان فرو گيرند كه گوشت ساعدها را بخورند؟!
الفَصلُ الرّابِع: الحَثُّ عَلىٰ ذِكرِ جهنّم وَ الاِستِعاذَةُ مِنها
فصل چهارم: تشویق به یاد کردن از دوزخ و پناه بردن از آن به خدا
4 / 1: ذِكرُ جهنّم
4 / 1: یاد کردن دوزخ
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: اُذكُروا مِنَ النّارِ ما شِئتُم، فَلا تَذكُرونَ مِنها شَيئاً إلّا و هِيَ أشَدُّ مِنهُ.[۲۳۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در بارۀ آتش هر چه خواستيد، بگوييد؛ زيرا هر چه از آن بگوييد، باز هم بدتر و سختتر از آن وجود دارد. [۲۳۷]
- المطالب العالية عن عبد اللَّه بن عمر: سَمِعتُ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله يَقولُ: لا تَنسَوُا العَظيمَينِ. قُلنا: وَ مَا العَظيمانِ؟ قالَ: الجَنَّةُ وَ النّارُ.
فَذَكَرَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله ما ذَكَرَ ثُمَّ بَكىٰ حَتّى جَرىٰ - أو بَلَّ - الدَّمعُ جانِبَي لِحيَتِهِ، ثُمَّ قالَ: وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! لَو تَعلَمونَ مِنَ الأَمرِ ما أعلَمُ لَمَشَيتُم إلى الصَّعيدِ فَحَثَيتُم عَلىٰ رُؤوسِكُمُ التُّرابَ.[۲۳۸]
- المطالب العالية ـ به نقل از عبد اللّه بن عمر: از پيامبر صلّی اللّه علیه و آله شنيدم كه مىفرمايد: «دو بزرگ را فراموش نكنيد». گفتيم: دو بزرگ چيست؟ فرمود: «بهشت و آتش».
آن گاه، پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله [از دوزخ] گفت و گفت. سپس چندان گريست كه اشک از دو گوشۀ محاسنش جارى شد (/ آنها را تر كرد) آن گاه فرمود: «سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست، اگر آنچه من در اين باره مىدانم، شما نيز مىدانستيد، سر به صحرا مىگذاشتيد و خاک بر سر خود مىريختيد».
- الإمام عليّ علیه السّلام: أكثِر ذِكرَ الآخِرَةِ وَ ما فيها مِنَ النَّعيمِ وَ العَذابِ الأَليمِ؛ فَإِنَّ ذٰلِكَ يُزَهِّدُكَ فِي الدُّنيا وَ يُصَغِّرُها عِندَكَ.[۲۳۹]
- امام على علیه السّلام: از آخرت و نعمتها و عذاب دردناک آن، بسيار ياد كن؛ زيرا اين كار، تو را به دنيا بىرغبت مىسازد و آن را در نزد تو، خوار و بىمقدار مىگرداند.
- عنه علیه السّلام - في وَصفِ المُتَّقينَ ـ: هُم وَ الجَنَّةُ كَمَن قَد رَآها؛ فَهُم فيها مُنَعَّمونَ، وَ هُم وَ النّارُ كَمَن قَد رَآها؛ فَهُم فيها مُعَذَّبونَ... أمَّا اللَّيلَ فَصافّونَ أقدامَهُم، تالينَ لِأَجزاءِ القُرآنِ، يُرَتِّلونَها تَرتيلًا، يُحَزِّنونَ بِهِ أنفُسَهُم، وَ يَستَثيرونَ بِهِ دَواءَ دائِهِم؛ فَإِذا مَرّوا بِآيَةٍ فيها تَشويقٌ رَكَنوا إلَيها طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَت نُفوسُهُم إلَيها شَوقاً، وَ ظَنّوا أنَّها نُصبُ أعيُنِهِم، و إذا مَرّوا بِآيَةٍ فيها تَخويفٌ أصغَوا إلَيها مَسامِعَ قُلوبِهِم، وَ ظَنّوا أنَّ زَفيرَ جهنّم وَ شَهيقَها في أُصولِ آذانِهِم، فَهُم حانونَ عَلىٰ أوساطِهِم، مُفتَرِشونَ لِجِباهِهِم وَ أكُفِّهِم وَ رُكَبِهِم وَ أطرافِ أقدامِهِم يَطلُبونَ إلَى اللّٰهِ تَعالیٰٰ في فَكاكَ رِقابِهِم.[۲۴۰]
- امام على علیه السّلام - در توصیف پرهيزگاران -: آنان به بهشت چنان باور دارند كه گويى آن را مىبينند؛ پس، [از هماكنون] از نعمتهايش برخوردارند، و آتش را چنان باور دارند كه گويا آن را میبینند؛ پس، [از هماينک] در آن، عذاب مىكشند.… شبهنگام، بر پا مىخيزند و آيات قرآن را شمرده و با درنگ، تلاوت مىكنند. با آن، جانهاى خويش را اندوهناک مىسازند و داروى درد خود را در آن مىجويند. پس، هر گاه به آيهاى تشويقآميز برخورند، به آن اميد مىبندند و جانهايشان مشتاق آن مىشود و آن [نعمت] را در برابر ديدگان خويش مىپندارند و هر گاه به آيهاى تهديدآميز رسند، گوش دل به آن مىسپارند و چنان مىپندارند كه خروشِ دم و بازدمِ دوزخ، در بيخ گوشهايشان است. پس، كمرهاى خويش را [به ركوع] خم مىكنند، و پيشانى و دست و زانوان و سرانگشتان پاهاى خود را بر زمين مىزنند و از خداوند، آزادىِ خويش را [از دوزخ] مىطلبند.
- الإمام زين العابدين علیه السّلام: ألا وَ مَنِ اشتاقَ إلَى الجَنَّةِ سَلا[۲۴۱] عَنِ الشَّهَواتِ، وَ مَن أشفَقَ مِنَ النّارِ رَجَعَ عَنِ المُحَرَّماتِ، وَ مَن زَهِدَ فِي الدُّنيا هانَت عَلَيهِ المَصائِبُ.
ألا إنَّ للّٰهِ عِباداً كَمَن رَأىٰ أهلَ الجَنَّةِ فِي الجَنَّةِ مُخَلَّدينَ، وَ كَمَن رأىٰ أهلَ النّارِ فِي النّارِ مُعَذَّبينَ، شُرورُهُم مَأمونَةٌ، وَ قُلوبُهُم مَحزونَةٌ، أنفُسُهُم عَفيفَةٌ، وَ حَوائِجُهُم خَفيفَةٌ، صَبَروا أيّاماً قَليلَةً، فَصاروا بِعُقبىٰ راحَةٍ طَويلَةٍ، أمَّا اللَّيلَ فَصافّونَ أقدامَهُم، تَجري دُموعُهُم عَلىٰ خُدودِهِم وَ هُم يَجأَرونَ[۲۴۲] إلىٰ رَبِّهِم، يَسعَونَ في فَكاكَ رِقابِهِم، وَ أمَّا النَّهارَ فَحُلَماءُ، عُلماءُ، بَرَرَةٌ، أتقِياءُ، كَأَنَّهُمُ القِداحُ[۲۴۳]، قَد بَراهُمُ[۲۴۴] الخَوفُ مِنَ العِبادَةِ، يَنظُرُ إلَيهِمُ النّاظِرِ فَيَقولُ: مَرضى- وَ ما بِالقَومِ مِن مَرَضٍ- أم خولِطوا! فَقَد خالَطَ القَومَ أمرٌ عَظيمٌ؛ مِن ذِكرِ النّارِ وَ ما فيها.[۲۴۵]
- امام زين العابدين علیه السّلام: بدانيد كه هر كس مشتاق بهشت باشد، از هوسهاى خويش غافل مىشود و آن كه از آتش بهراسد، از حرامها روى مىگرداند و آن كه به دنيا بىرغبت باشد، مصيبتها بر او آسان مىگردند.
بدانيد كه خداوند، بندگانى دارد كه [در دنيا] چونان كسى هستند كه بهشتيان را در بهشت، جاويدان مىبيند و [نيز] چونان كسى هستند كه دوزخيان را در دوزخ، گرفتار عذاب مىبيند. گزندشان به كسی نمىرسد و دلهايشان اندوهناک است، جانهايشان خويشتندار و نيازهايشان اندک. چند روزۀ اندک [دنيا] را تحمّل كردهاند و در نتيجه، به فرجامى آسوده و بىپايان، دست يافتهاند. شبهنگام، بر پا مىخيزند و اشکهايشان بر گونههايشان روان مىشود و به پروردگار خويش پناه مىبرند و براى آزادىِ خود [از عذاب دوزخ] مىكوشند؛ ولى هنگام روز، مردمانى هستند بردبار، دانا، نيكوكار و پرهيزگار. [از لاغرى و نحيفى،] گويى تيرهايى تراشخورده اند و ترس از عبادت، آنان را تراش داده است. ديگران كه او را مىبينند، يا مىگويند: «بيمار است» ـ در حالى كه اين طايفه را هيچ بيمارىاى نيست - و يا [مىگويند:] «قاطى كردهاند!»، در صورتى كه پديدهاى بزرگ - يعنى ياد دوزخ و عذابهاى آن ـ، با وجود آنان در آميخته است [و آنان را اين گونه، پريشان و در هم ساخته است].
- الإمام الباقر علیه السّلام: بَكىٰ أبو ذَرٍّ رحمه الله مِن خَشيَةِ اللّٰه ِ حَتَّى اشتَكىٰ بَصَرَهُ، فَقيلَ لَهُ: يا أبا ذَرٍّ، لَو دَعَوتَ اللّٰهَ أن يَشفِيَ بَصَرَكَ!
فَقالَ: إنّي عَنهُ لَمَشغولٌ، وَ ما هُوَ مِن أكبَرِ هَمّي.
قالوا: وَ ما يَشغَلُكَ عَنهُ؟
قالَ: العَظيمَتانِ: الجَنَّةُ وَ النّارُ.[۲۴۶]
- امام باقر علیه السّلام: ابو ذر - كه خدايش رحمت كند - از ترس خداى چندان گريست كه ديدهاش آسيب ديد. به او گفته شد: اى ابو ذر! خوب است دعا كنى كه خداوند ديدهات را شفا بخشد.
ابو ذر گفت: من از آن غافلم و ديدهام بزرگترين غم و اندوه من نيست.
گفتند: چه چيزى تو را از آن غافل ساخته است؟
گفت: آن دو امر بزرگ: بهشت و دوزخ.
4 / 2: الاِستِعاذَةُ مِن جهنّم
4 / 2: پناه بردن به خدا از دوزخ
الكتاب
(الَّذِينَ يَذكُرُونَ اللّٰهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِم وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلقِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلًا سُبحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ* رَبَّنا إِنَّكَ مَن تُدخِلِ النَّارَ فَقَد أَخزَيتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِن أَنصارٍ).[۲۴۷]
(آنان كه ايستاده و نشسته و به پهلو خفته، خدا را ياد مىكنند و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند[، مىگويند]: اى پروردگار ما! اينها را بيهوده نيافريدهاى، كه تو [از بيهودهكارى] منزّهى. پس ما را از عذاب آتش، نگه دار. اى پروردگار ما! تو هر كه را در آتش ببرى، بى گمان، خوارش ساختهاى، و ستمكاران را هيچ ياورى نيست).
(وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنَّا عَذابَ جهنّم إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً).[۲۴۸]
(و كسانى كه مىگويند: اى پروردگار ما! عذاب دوزخ را از ما بگردان كه به راستى، عذابش سخت و دائمى است).
(الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغفِر لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ).[۲۴۹]
(كسانى كه مىگويند: اى پروردگار ما! ما ايمان آورديم. پس گناهانمان را بيامرز و از عذاب آتش، نگاهمان بدار).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: عوذوا بِاللّٰهِ مِن عَذابِ القَبرِ وَ مِن عَذابِ جهنّم.[۲۵۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: از عذاب قبر و از عذاب دوزخ، به خدا پناه ببريد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: أعوذُ بِاللّٰهِ مِن حالِ أهلِ النّارِ.[۲۵۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به خدا پناه مىبرم از حال و روز دوزخيان.
- عنه صلّی الله علیه و آله: اللّٰهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ، وَ مِن وَسواسِ الصَّدرِ، وَ مِن شَتاتِ الأَمرِ، وَ مِن عَذابِ النّارِ.[۲۵۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بار خدايا! من از نادارى و از وسوسه سينه و از پراكندگى كار و از عذاب آتش، به تو پناه مىبرم.
- فاطمةعلیها السّلام - في دُعائِها-: رَبِّ أستَجيرُكَ مِنَ النّارِ فَأَجِرني، رَبِّ أعوذُ بِكَ مِنَ النّارِ فَأَعِذني.[۲۵۳]
- فاطمه علیها السلام - در دعای خود -: پروردگارا! در برابر آتش، از تو حمايت مىطلبم. پس مرا حمايت فرما. پروردگارا! از آتش، به تو پناه مىبرم. پس مرا پناه ده.
- الإمام عليّ علیه السّلام - في ذکرِ أحوالِ الآخِرَةِ-: وَ أعظَمُ ما هُنالِكَ بَلِيَّةً نُزولُ الحَميمِ، وَ[۲۵۴] تَصليَةُ الجَحيمِ، وَ فَوراتُ السَّعيرِ، وَ سَوراتُ الزَّفيرِ. لا فَترَةٌ مُريحَةٌ، وَ لا دَعَةٌ[۲۵۵] مُزيحَةٌ، وَ لا قُوَّةٌ حاجِزَةٌ، وَ لا مَوتَةٌ ناجِزَةٌ، وَ لا سِنَةٌ[۲۵۶] مُسَلِّيَةٌ، بَينَ أطوارِ المَوتاتِ، وَ عَذابِ السّاعاتِ، إنّا بِاللّٰهِ عائِذونَ.[۲۵۷]
- امام على علیه السّلام - در احوال آخرت -: بزرگترين بلاى آن جا، پذيرايى شدن با آب جوشان و در افتادن در دوزخ فروزان و فَوَرانهاى آتش سوزان، و غليانهاى شعلههاى خروشان است. نه دَمى، آتش، فروكش مىكند تا آسايشى بيايد و نه رها شدنى در كار است تا رنج بزدايد، و نه نيرويى كه [عذاب را] باز دارد، و نه مرگى يکباره، و نه اندک خوابى كه آرامش بخشد؛ بلكه با انواع مرگها [و شكنجههاى مرگآور] و عذابهاى پياپى، سپرى مىشود. ما به خدا پناه مىبريم.
- عنه علیه السّلام - مِمّا كانَ يَدعو بِهِ في قُنوتِ صَلاةِ الوَترِ-: يا مَن كَرَّمَني وَ شَرَّفَني وَ نَعَّمَني، أعوذُ بِكَ مِنَ الزَّقّومِ، وَ أعوذُ بِكَ مِنَ الحَميمِ، وَ أعوذُ بِكَ مِن مَقيلٍ فِي النّارِ، بَينَ أطباقِ النّارِ، في ظِلالِ النّارِ، يَومَ النّارِ، يا رَبَّ النّارِ.
اللّٰهُمَّ إنّي أسأَلُكَ مَقيلًا فِي الجَنَّةِ، بَينَ أنهارِها وَ أشجارِها وَ ثِمارِها وَ رَيحانِها وَ خَدَمِها وَ أزواجِها.
اللّٰهُمَّ إنّي أسأَلُكَ خَيرَ الخَيرِ: رِضوانَكَ وَ الجَنَّةَ، وَ أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ الشَّرِّ: سَخَطِكَ وَ النّارِ. هذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ.[۲۵۸]
- امام على علیه السّلام - در یکی از دعاهايى كه در قنوت نماز وَتْر مىخواند -: اى آن كه مرا گرامى داشتى و شرافت بخشيدى و نعمتم دادى! از زَقّوم، به تو پناه مىبرم و از آب جوشان، به تو پناه مىبرم و - اى پروردگار آتش ـ از خفتن در آتش در ميان طبقات آتش، در سايههاى آتش، در روز آتش، به تو پناه مىبرم.
بار خدايا! آسودن در بهشت را در ميان جويباران و درختان و ميوهها و گلها و خدمتكاران و همسران بهشتى، از تو مىخواهم.
بار خدايا! بهترينِ بهترينها را كه همان خشنودىات و بهشت است، از تو مىخواهم و از بدترينِ بدها كه همان، خشم تو و آتشت است، به تو پناه مىبرم. اينک در پيشگاه تو، كسى ايستاده است كه از آتش به تو پناه آورده است.
- الإمام الصادق علیه السّلام: اللّٰهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِعَزائِمِ مَغفِرَتِكَ، وَ بِواجِبِ رَحمَتِكَ، السَّلامَةَ مِن كُلِّ إثمٍ، وَ الغَنيمَةَ مِن كُلِّ بِرٍّ، وَ الفَوزَ بِالجِنَّةِ، وَ النَّجاةَ مِنَ النّارِ.[۲۵۹]
- امام صادق علیه السّلام: بار خدايا! به حقّ موجبات آمرزشت و به رحمت واجب گشتهات [بر خويش]، از تو مىخواهم كه مرا از هر گناهى به سلامت دارى و از هر نيكى [و طاعتى] بهرهمند سازى و به بهشت نائل گردانى و از آتش برهانى.
- عنه علیه السّلام: إنَّ القُرآنَ لا يُقرَأُ هَذرَمَةً[۲۶۰]، وَ لكِن يُرَتَّلُ تَرتيلًا، فَإِذا مَرَرتَ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ الجَنَّةِ فَقِف عِندَها وَ سَلِ اللّٰهَ الجَنَّةَ، و إذا مَرَرتَ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ النّارِ فَقِف عِندَها وَ تَعَوَّذ بِاللّٰهِ مِنَ النّارِ.[۲۶۱]
- امام صادق علیه السّلام: قرآن را نبايد تند تند خواند؛ بلكه بايد شمرده و با درنگ، تلاوت كرد. هر گاه به آيهاى رسيدى كه در آن از بهشت ياد شده است، لختى [از تلاوت] دست نگه دار و از خداوند بهشت را بخواه، و هر گاه به آيهاى رسيدى كه در آن از دوزخ ياد شده است، لختى دست نگه دار و از آتش به خدا پناه ببر.
- الإمام الكاظم علیه السّلام: اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارحَمنا وَ أعتِقنا مِنَ النّارِ.[۲۶۲]
- امام كاظم علیه السّلام: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و بر ما رحمت آور و از آتش، آزادمان گردان.
4 / 3: الاِستِغاثَةُ مِن جهنّم
4 / 3: فریادخواهی از [خطر] دوزخ
الكتاب
(قُل إِنِّي أَخافُ إِن عَصَيتُ رَبِّي عَذابَ يَومٍ عَظِيمٍ).[۲۶۳]
(بگو: اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از عذاب روزى بزرگ مىترسم).
الحديث
- الإمام عليّ علیه السّلام: إلٰهي! إن أخَذتَني بِجُرمي أخَذتُكَ بِعَفوِكَ، وَ إن أخَذتَني بِذُنوبي أخَذتُكَ بِمَغفِرَتِكَ، وَ إن أدخَلتَنِي النّارَ أعلَمتُ أهلَها أنّي أُحِبُّكَ.[۲۶۴]
- امام على علیه السّلام: خداوندا! اگر تو مرا در بارۀ جرمم به پرسش گيرى، من در بارۀ گذشتت تو را به پرسش مىگيرم و اگر تو مرا در بارۀ گناهانم به پرسش گيرى، من در باره آمرزشت، تو را به پرسش مىگيرم و اگر وارد آتشم كنى، به اهل آتش اعلام مىكنم كه دوستت دارم.
- عنه علیه السّلام: آهٍ مِن نارٍ تُنضِجُ الأَكبادَ وَ الكُلىٰ! آهٍ مِن نارٍ نَزّاعَةٍ لِلشَّوىٰ! آهٍ مِن غَمرَةٍ مِن مُلهَباتٍ لَظىٰ![۲۶۵]
- امام على علیه السّلام: آه از آتشى كه جگرها و كليهها را مىپزد! آه از آتشى كه پوست سر و اندام را بر مىكَنَد! آه از فرو رفتن در شعلههاى سركش!
- عنه علیه السّلام - فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ كُمَيلٍ-: أَ فَتُراكَ سُبحانَكَ يا إلٰهي وَ بِحَمدِكَ، تَسمَعُ فيها صَوتَ عَبدٍ مُسلِمٍ سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ، وَ ذاقَ طَعمَ عَذابِها بِمَعصِيَتِهِ، وَ حُبِسَ بَينَ أطباقِها بِجُرمِهِ وَ جَريرَتِهِ، وَ هُوَ يَضِجُّ إلَيكَ ضَجيحَ مُؤَمِّلٍ لِرَحمَتِكَ، وَ يُناديكَ بِلِسانِ أهلِ تَوحيدِكَ، وَ يَتَوَسَّلُ إلَيكَ بِرُبوبِيَّتِكَ، يا مَولايَ! فَكَيفَ يَبقى فِي العَذابِ وَ هُوَ يَرجو ما سَلَفَ مِن حِلمِكَ؟! أم كَيفَ تُؤلِمُهُ النّارُ وَ هُوَ يَأمُلُ فَضلَكَ وَ رَحمَتَكَ؟! أم كَيفَ يُحرِقُهُ لَهيبُها وَ أنتَ تَسمَعُ صَوتَهُ وَ تَرى مَكانَهُ؟! أم كَيفَ يَشتَمِلُ عَلَيهِ زَفيرُها وَ أنتَ تَعلَمُ ضَعفَهُ؟! أم كَيفَ يَتَغَلغَلُ بَينَ أطباقِها وَ أنتَ تَعلَمُ صِدقَهُ؟! أم كَيفَ تَزجُرُهُ زَبانِيَتُها وَ هُوَ يُناديكَ يا رَبَّه؟! أم كَيفَ تُنزِلُهُ فيها وَ هُوَ يَرجو فَضلَكَ في عِتقِهِ مِنها فَتَترُكُهُ؟! هَيهاتَ، ما ذٰلِكَ الظَّنُّ بِكَ، وَ لَا المَعروفُ مِن فَضلِكَ، وَ لا مُشبِهٌ لِما عامَلتَ بِهِ المُوَحِّدينَ مِن بِرِّكَ وَ إحسانِكَ.[۲۶۶]
- امام على علیه السّلام - در دعاى معروف به دعاى كميل ـ: آيا به راستى، به تو چنين گمانى مىرود - اى معبود پاک و ستودنىِ من - كه در دوزخ، صداى بندۀ مسلمانى را بشنوى كه بر اثر مخالفتش، در آن جا زندانى شده و به سبب نافرمانىاش، طعم عذاب را چشيده و به واسطۀ جرم و جنايتش، در ميان طبقات آن محبوس گشته و با ضجّۀ اميدوار به رحمت تو، به درگاهت ضجّه مىزند و به زبان آنان كه تو را به يكتايى پرستيدهاند، تو را مىخواند و به ربوبيّتت به تو توسّل مىجويد؟! آقاى من! [چنين كسى] چگونه در عذاب بماند، در حالى كه به بردبارىِ ازلى تو اميد دارد؟! يا چگونه آتش، او را به درد آورَد، در حالى كه به بخشايش و مهر تو آرزومند است؟! يا چگونه زبانههاى آتش، بسوزانندش، در حالى كه تو بانگ او را مىشنوى و جايش را مىبينى؟! يا چگونه شعلۀ سركش آتش، او را فرا گيرد، در حالى كه تو خود مىدانى كه او ناتوان است؟! يا چگونه در ميان طبقات دوزخ غوطهور شود، در حالى كه از راستگويىِ او آگاهى؟! يا چگونه دوزخبانان بر او نهيب زنند، در حالى كه او تو را با فرياد «يا ربّ!» مىخواند؟! يا چگونه او را در آتش جاى دهى و او اميد دارد كه به فضل و بخشايش خود، از آن برهانىاش؛ ولى تو در آن رهايش سازى؟!
هرگز! چنين گمانى به تو نمىرود و اين گونه رفتارى، با لطف و بخشايش شناخته شدهات نمىسازد و به نيكى و احسانى كه هماره با يكتاپرستان كردهاى، نمىماند.
- الإمام زين العابدين علیه السّلام - فِي الدُّعاءِ- أَسأَلُكَ اللّٰهُمَّ بِالمَخزونِ مِن أسمائِكَ، وَ بِما وارَتهُ الحُجُبُ مِن بَهائِكَ، إلّا رَحِمتَ هٰذِهِ النَّفسَ الجَزوعَةَ، وَ هٰذِهِ الرِّمَّةَ[۲۶۷] الهَلوعَةَ، الَّتي لا تَستَطيعُ حَرَّ شَمسِكَ، فَكَيفَ تَستَطيعُ حَرَّ نارِكَ؟! وَ الَّتي لا تَستَطيعُ صَوتَ رَعدِكَ، فَكَيفَ تَستَطيعُ صَوتَ غَضَبِكَ؟![۲۶۸]
- امام زين العابدين علیه السّلام - در دعا -: بار خدایا! به حقّ آن نامِ نهانت، و به آن شكوه و روشنايىات كه پردهها آن را فرو پوشاندهاند، از تو درخواست مىكنم كه بر اين جانِ بىتاب و بر اين پيكر ناشكيبا رحم آورى كه حتّى تاب گرماى آفتاب تو را ندارد. پس چه سان بتواند گرماى آتش تو را تاب آورد؟! پيكرى كه تحمّل بانگ آذرخش تو را ندارد، چگونه تحمّل بانگ خشم تو را داشته باشد؟!
4 / 4: البُکاءُ لِجهنّم
4 / 4: گریستن [از ترس] دوزخ
- الامام الصادق عليه السلام لِمَن سَأَلَهُ عَنِ البُكاءِ فِي الصَّلاةِ أ يَقطَعُ الصَّلاةَ؟: إن بَكىٰ لِذِكرِ جَنَّةٍ أو نارٍ فَذلِكَ هُوَ أفضَلُ الأَعمالِ فِي الصَّلاةِ، و إن كانَ ذَكَرَ مَيِّتًا لَهُ، فَصَلاتُهُ فاسِدَةٌ[۲۶۹].
- امام صادق علیه السّلام - خطاب به کسی که پرسیده بود: آيا گریه در نماز، آن را باطل مى كند؟ ـ: اگر بر اثر به ياد آوردن بهشت يا دوزخ بگريد، اين، برترين اعمال در نماز است، و اگر به ياد مردهاش افتاده باشد، نمازش باطل است.
- معاني الأخبار عن أبي ذرّ: قُلتُ: يا رَسولَ اللّٰهِ، فَما كانَت صُحُفُ موسى؟
قالَ:كانَت عِبَراً كُلُّها: عَجِبتُ لِمَن أيقَنَ بِالمَوتِ لِمَ يَفرَحُ؟! وَ لِمَن أيقَنَ بِالنّارِ لِمَ يَضحَكُ؟![۲۷۰]
- معانى الأخبار ـ به نقل از ابوذر ـ: گفتم: اى پيامبر خدا! نبشتههاى موسى علیه السّلام چه بوده است؟ فرمود: «سراسر اندرز بوده است[، از جمله اين كه]: "در شگفتم چرا كسى كه به مردن يقين دارد، شادى مىكند؟! و چرا كسى كه به آتش يقين دارد، مىخندد؟!"».
الفَصلُ الخامِس: مُواصَفاتُ جهنّم
فصل پنجم: ویژگیهای دوزخ
5 / 1: أبوابُ جهنّم وَ طَبَقاتُها
5 / 1: درهای دوزخ و طبقههای آن
الكتاب
(وَ إِنَّ جهنّم لَمَوعِدُهُم أَجمَعِينَ* لَها سَبعَةُ أَبوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسُومٌ).[۲۷۱]
(و قطعاً وعدهگاه همۀ آنان، جهنّم است كه هفت در دارد و هر درى، [برای ورود] بخشى معيّن از آنان).
(وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جهنّم زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُوها فُتِحَت أَبوابُها وَ قالَ لَهُم خَزَنَتُها أَ لَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم يَتلُونَ عَلَيكُم آياتِ رَبِّكُم وَ يُنذِرُونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هذا قالُوا بَلى وَ لكِن حَقَّت كَلِمَةُ العَذابِ عَلَى الكافِرِينَ* قِيلَ ادخُلُوا أَبوابَ جهنّم خالِدِينَ فِيها فَبِئسَ مَثوَى المُتَكَبِّرِينَ).[۲۷۲]
(و كسانى كه كافر شدهاند، گروه گروه به سوى جهنّم رانده مىشوند تا اين كه بِدان مىرسند، درهاى آن گشوده مىگردد و نگهبانانش به آنان مىگويند: «مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و شما را به ديدار چنين روزى هشدار دهند؟». مىگويند: «چرا»؛ ولى فرمان عذاب، بر كافران، واجب آمد * و گفته مىشود: «از درهاى دوزخ وارد شويد. جاودانه در آن بمانيد». وه، كه چه بد جايى است جاى سركشان!).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: إنَّ لِلنّارِ سَبعَةَ أبوابٍ.[۲۷۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: آتش، هفت در دارد.
- الإمام عليّ علیه السّلام: أبوابُ النّارِ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ، يُبدَأُ بِالأَسفَلِ فَيُملَأُ؛ فَهُوَ أسفَلُ سافِلينَ، ثُمَّ الَّذي يَليهِ، ثُمَّ الَّذي يَليهِ، حَتّى يُملَأَ النّارُ.[۲۷۴]
- امام على علیه السّلام: درهاى دوزخ، يكى بر روى ديگرى است كه از پايينترين - كه همان اسفلُ السافلين است - آغاز مىشود و پر مىگردد. سپس نوبت ديگرى مىرسد و سپس ديگرى، تا آن كه دوزخ [از دوزخيان] پر مىشود.
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: لَمّا أُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ قالَ لي جَبرَئيلُ: قَد أُمِرتُ بِعَرضِ الجَنَّةِ وَ النّارِ عَلَيكَ.
قالَ: فَرَأَيتُ الجَنَّةَ وَ ما فيها مِنَ النَّعيمِ، وَ رَأَيتُ النّارَ وَ ما فيها مِن عَذابٍ أليمٍ... ثُمَّ رَأَيتُ أبوابَ جهنّم:
فَإِذا عَلَى البابِ الأَوَّلِ مِنها مَكتوبٌ ثَلاثُ كَلِماتٍ، وَ هِيَ: مَن رَجا اللّٰهَ تَعالیٰٰ سَعِدَ، وَ مَن خافَ اللّٰهَ تَعالیٰ أمِنَ، وَ الهالِكُ المَغرورُ مَن رَجا غَيرَ اللّٰهِ وَ خافَ سِواهُ.
و عَلَى البابِ الثّاني مَكتوبٌ ثَلاثُ كَلِماتٍ: مَن أرادَ أن لا يَكونَ عُرياناً يَومَ القِيامَةِ فَليَكسُ الجُلودَ العارِيَةَ فِي الدُّنيا، وَ مَن أرادَ أن لا يَكونَ عَطشاناً يَومَ العَطَشِ فَليَسقِ العَطشانَ فِي الدُّنيا، وَ مَن أرادَ أن لا يَكونَ جائِعاً فِي القِيامَةِ فَليُطعِمِ البُطونَ الجائِعَةَ فِي الدُّنيا.
وعَلَى البابِ الثالِثِ مَكتوبٌ ثَلاثُ كَلِماتٍ: لَعَنَ اللّٰهُ الكاذِبينَ، لَعَنَ اللّٰهُ الباخِلينَ، لَعَنَ اللّٰهُ الظّالِمينَ.
و عَلَى البابِ الرّابِعِ مَكتوبٌ ثَلاثُ كَلِماتٍ: أذَلَّ اللّٰهُ مَن أهانَ الإِسلامَ، أذَلَّ اللّٰهُ مَن أهانَ أهلَ بَيتِ النَّبِيِّ، لَعَنَ اللّٰهُ مَن أعانَ الظّالِمينَ عَلىٰ ظُلمِ المَخلوقينَ.
و عَلَى البابِ الخامِسِ مَكتوبٌ ثَلاثُ كَلِماتٍ: لا تَتَّبِعِ الهَوىٰ؛ فَإِنَّ الهَوىٰ مُجانِبُ الإيمانِ، وَ لا تُكثِر مَنطِقَكَ فيما لا يَعنيكَ؛ فَتَقنُطُ مِن رَحمَةِ اللّٰهِ تَعالیٰ، وَ لا تَكُن عَوناً لِلظّالِمينَ.
و عَلَى البابِ السّادِسِ مَكتوبٌ: أنَا حَرامٌ عَلَى المُتَهَجِّدينَ، أنَا حَرامٌ عَلَى المُتَصَدِّقينَ، أنَا حَرامٌ عَلَى الصّائِمينَ.
و عَلَى البابِ السّابِعِ مَكتوبٌ ثَلاثُ كَلِماتٍ: حاسِبوا أنفُسَكُم قَبلَ أن تُحاسَبوا، وَبِّخوا أنفُسَكُم قَبلَ أن تُوَبَّخوا، اُدعُوا اللّٰهَ قَبلَ أن تَرِدوا عَلَيهِ وَ لا تَقدِرونَ عَلىٰ ذٰلِكَ.[۲۷۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: شبى كه مرا به آسمان بردند، جبرئيل علیه السّلام به من گفت: «من مأمورم كه بهشت و آتش را به تو نشان دهم».
پس من، بهشت و نعمتهاى آن را و آتش و عذاب دردناكى را كه در آن بود، مشاهده كردم.… سپس درهاى جهنّم را ديدم.
بر نخستين درِ آن، سه جمله نوشته شده بود، چنين: «آن كه به خداى بزرگ اميدوار باشد، به سعادت مىرسد. آن كه از خداى بزرگ بترسد، در امان است، و تباه شدۀ فريب خورده، كسى است كه به غير خدا اميدوار باشد و از غير او بترسد».
بر درِ دوم نيز اين سه جمله نوشته شده بود: «هر كه مىخواهد در روز رستاخيز برهنه نباشد، بر بدنهاى برهنه در دنيا جامه بپوشاند. هر كه مىخواهد در روز تشنگى تشنه نباشد، در دنيا تشنه را سيراب كند. هر كه مىخواهد در روز رستاخيز گرسنه نباشد، در دنيا شكمهاى گرسنه را غذا دهد».
بر درِ سوم، اين سه جمله نوشته شده بود: «لعنت خدا بر دروغگويان! لعنت خدا بر بخلورزان! لعنت خدا بر ستمكاران!».
بر درِ چهارم، اين سه جمله نوشته شده بود: «خدا خوار گردانَد كسى را كه اسلام را خوار مىكند! خدا خوار گردانَد كسى را كه اهل بيت پيامبر صلّی اللّه علیه و آله را خوار مىكند! خدا لعنت كند كسى را كه به ستمگران، در ستم كردن به مخلوقان، يارى مىرسانَد!».
بر درِ پنجم، اين سه جمله نوشته شده بود: «پيروى هوس مكن؛ زيرا هوس، از ايمان به دور است. بيهوده بسيار سخن مگو؛ چرا كه از رحمت خداى بزرگ نوميد مىگردى. و ياور ستمگران مباش».
بر درِ ششم، اين [سه جمله] نوشته شده بود: «من بر شبزندهداران، حرام هستم. من بر صدقه دهندگان، حرام هستم. من بر روزهگيران، حرام هستم».
بر درِ هفتم، اين سه جمله نوشته شده بود: «به حساب خود برسيد، پيش از آن كه به حساب شما رسيدگی شود. خويشتن را سرزنش كنيد، پيش از آن كه سرزنش شويد. خداى را بخوانيد، پيش از آن كه نزد او بياييد و ديگر توان اين كار (خواندن خداوند) را نداشته باشيد».
- الإمام زين العابدين علیه السّلام: لِلنّارِ سَبعَةُ أبوابٍ: بابٌ يَدخُلُ مِنهُ فِرعونُ وَ هامانُ وَ قارونُ، وَ بابٌ يَدخُلُ مِنهُ المُشرِكونَ وَ الكُفّارُ مِمَّن لَم يُؤمِن بِاللّٰهِ طَرفَةَ عَينٍ، وَ بابٌ يَدخُلُ مِنهُ بَنو أُمَيَّةَ؛ هُوَ لَهُم خاصَّةً لا يُزاحِمُهُم فيهِ أحَدٌ وَ هُوَ بابُ لَظى، وَ هُوَ بابُ سَقَرَ، وَ هُوَ بابُ الهاوِيَةِ تَهوي سَبعينَ خَريفاً، وَ كُلَّما هَوىٰ بِهِم سَبعينَ خَريفاً فارَ بِهِم فَورَةً قَذَفَ بِهِم في أعلاها سَبعينَ خَريفاً، ثُمَّ تَهوي بِهِم كَذٰلِكَ سَبعينَ خَريفاً، فَلا يَزالونَ هٰكَذا أبَداً خالِدينَ مُخَلَّدينَ، وَ بابٌ يَدخُلُ مِنهُ مُبغِضونا وَ مُحارِبونا وَ خاذِلونا، وَ إنَّهُ لَأَعظَمُ الأَبوابِ وَ أشَدُّها حَرّاً.[۲۷۶]
- امام زين العابدين علیه السّلام: آتش، هفت در دارد كه از يک درِ آن، فرعون و هامان و قارون وارد مىشوند، از يک درش، مشركان و كافرانى داخل مىشوند كه چشم بر هم زدنى به خدا ايمان نياوردهاند، و از يک درش، بنى اميّه داخل مىشوند و مختصّ آنان است و كسى ديگر با آنان از آن در، وارد نمىشود، و [دو در ديگر] درِ آتشِ زبانه زننده و درِ دوزخ است و [ششمى] درِ سياهچال كه تا عمق آن، هفتاد سال راه است و هر بار كه پس از هفتاد سال در آن فرو افتند، چنان فَوَرانى مىكند كه آنان را دوباره به بالاى آن پرتاب مىكند و اين نيز هفتاد سال طول مىكشد [تا به بالاى سياهچال برسند]. سپس بار ديگر در آن فرو مىافتند و باز هفتاد سال طول مىكشد تا به قعر آن برسند، و پيوسته و هميشه چنين خواهند بود و [در اين حالت،] جاويدان و ابدى مىمانند.
از يک درِ ديگر [كه درِ هفتم است]، دشمنان ما و كسانى كه با ما مىجنگند و [كسانى كه] تنهايمان مىگذارند، داخل مىشوند. اين، بزرگترين و سوزانترين درِ جهنّم است. [۲۷۷]
5 / 2: وَقودُ جهنّم
5 / 2: سوخت دوزخ
الكتاب
(فَإِن لَم تَفعَلُوا وَ لَن تَفعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجارَةُ أُعِدَّت لِلكافِرِينَ).[۲۷۸]
(پس اگر اين كار (آوردن يک سوره مانند قرآن) را نكنيد - كه نمىتوانيد كرد ـ، پس بترسيد از آتشى كه سوخت آن، مردمان و سنگهايند و براى كافران، آماده گشته است).
(وَ أَمَّا القاسِطُونَ فَكانُوا لِجهنّم حَطَباً).[۲۷۹]
(و امّا كجروان، هيزم جهنّم خواهند بود).
(وَ اقتَرَبَ الوَعدُ الحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيلَنا قَد كُنَّا فِي غَفلَةٍ مِن هذا بَل كُنَّا ظالِمِينَ* إِنَّكُم وَ ما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّٰهِ حَصَبُ جهنّم أَنتُم لَها وارِدُونَ* لَو كانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها وَ كُلٌّ فِيها خالِدُونَ* لَهُم فِيها زَفِيرٌ وَ هُم فِيها لا يَسمَعُونَ).[۲۸۰]
(و وعدۀ حق نزديک مىگردد. ناگهان ديدگان كسانى كه كفر ورزيدهاند، خيره مىشود [و مىگويند] كه: «اى واى بر ما كه از اين روز در غفلت بوديم! بلكه ما ستمگر بوديم». * در حقيقت، شما و آنچه غير از خدا مىپرستيد، هيمۀ جهنّم هستيد. شما وارد آن خواهيد شد. * اگر اينها خدايانى [واقعى] بودند، وارد آن نمىشدند و حال آن كه جملگى در آن، ماندگارند. آنان در آن جا، نالهاى زار دارند و در آن جا [چيزى] نمىشنوند».
الحديث
- الإمام عليّ علیه السّلام: وَقودُ النّارِ يَومَ القِيامَةِ كُلُّ غَنِيٍّ بَخِلَ بِمالِهِ عَلَى الفُقَراءِ، وَ كُلُّ عالِمٍ باعَ الدّينَ بِالدُّنيا.[۲۸۱]
- امام على علیه السّلام: سوخت آتش روز قيامت، هر توانگرى است كه از بخشيدن مال خويش به تهىدستان، بخل ورزد و [نيز] هر عالِمى كه دين را به دنيا بفروشد.
- الكافي عن عثمان بن عيسى عن رجل عن الإمام الباقر علیه السّلام: إنَّهُ كانَت عِندَهُ امرَأَةٌ تُعجِبُهُ، وَ كانَ لَها مُحِبّاً، فَأَصبَحَ يَوماً وَ قَد طَلَّقَها وَ اغتَمَّ لِذٰلِكَ، فَقالَ لَهُ بَعضُ مَواليهِ: جُعِلتُ فِداكَ، لِمَ طَلَّقتَها؟ فَقالَ: إنّي ذَكَرتُ عَلِيّاً فَتَنَقَّصَتهُ، فَكَرِهتُ أن أُلصِقَ جَمرَةً مِن جَمرِ جهنّم بِجِلدي.[۲۸۲]
- الكافى - به نقل از عثمان بن عيسى، از مردى ديگر -: امام باقر علیه السّلام به يكى از همسران خود، علاقۀ شديدى داشت. روزى او را طلاق داد و از طلاق دادنش غمگين بود. يكى از خدمتكاران ايشان گفت: فدايت شوم! چرا طلاقش داديد؟ فرمود: «من از على علیه السّلام ياد كردم و او از ايشان، بد گفت. بنا بر اين، خوش نداشتم كه اخگرى از اخگرهاى جهنّم را به پوستم بچسبانم».
5 / 3: سُرادِقُ جهنّم
5 / 3: سراپردۀ دوزخ
الكتاب
(وَ قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّكُم فَمَن شاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شاءَ فَليَكفُر إِنَّا أَعتَدنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِم سُرادِقُها وَ إِن يَستَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ ساءَت مُرتَفَقاً).[۲۸۳]
(و بگو: حق، از پروردگارتان [رسيده] است. پس هر كه خواست، بگرود و هر كه خواست، انكار كند. ما براى ستمگران، آتشى آماده كردهايم كه سراپردهاش آنان را در بر مىگيرد و اگر فريادرسى جويند، به آبى چون مسِ گداخته كه چهرههايشان را بريان مىكند، يارى مىشوند. وه، چه بد شرابى و چه زشت جايگاهى است!).
الحديث
- الإمام الباقر علیه السّلام - كانَ يَقولُ ـ: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ جُعِلَ سُرادِقُ مِن نارٍ، وَ جُعِلَ فيهِ أعوانُ الظّالِمينَ، وَ تُجعَلُ لَهُم أظافيرُ مِن حَديدٍ يَحُكّونَ بِها أبدانَهُم، حَتّىٰ تَبدُوَ أفئِدَتُهُم، وَ يَقولونَ: رَبَّنا، أَ لَم نَعبُدكَ؟!
فَيُقالُ: بَلىٰ، وَ لٰكِنَّكُم كُنتُم أعواناً لِلظّالِمينَ.[۲۸۴]
امام باقر علیه السّلام - همواره مىفرمود -: چون روز قيامت شود، سراپردهاى از آتش بر پا مىگردد و دستياران ستمگران را در آن، جاى مىدهند و ناخنهايى از آهن برايشان قرار مىدهند كه با آنها بدنهايشان را مىخارانند، چندان كه قلبهايشان نمايان مىشود و مىگويند: پروردگارا! مگر ما تو را عبادت نكرديم؟
گفته مىشود: «چرا؛ ليكن شما يار ستمگران بوديد».
- الكافي عن زياد ابن أبي سلمة: دَخَلتُ عَلى أبِي الحَسَنِ موسىٰ علیه السّلام فَقالَ لي: يا زِيادُ، إنَّكَ لَتَعمَلُ عَمَلَ السُّلطانِ؟ قالَ: قُلتُ: أجَل.
قالَ لي: وَ لِمَ؟ قُلتُ: أنَا رَجُلٌ لي مُرُوَّةٌ وَ عَلَيَّ عِيالٌ، وَ لَيسَ وَراءَ ظَهري شَيءٌ.
فَقالَ لي: يا زِيادُ، لَأَن أسقُطَ مِن حالِقٍ[۲۸۵] فَأَتَقَطَّعَ قِطعَةً قِطعَةً، أَحَبُّ إلَيَّ مِن أَن أَتَوَلّىٰ لِأَحَدٍ مِنهُم عَمَلاً، أو أطَأَ بِساطَ أحَدِهِم، إلّا لِماذا؟ قُلتُ: لا أدري جُعِلتُ فِداكَ!
فَقالَ: إلّا لِتَفريجِ كُربَةٍ عَن مُؤمِنٍ، أو فَكِّ أسرِهِ، أو قَضاءِ دَينِهِ.
يا زيادُ، إنَّ أهوَنَ ما يَصنَعُ اللّٰهُ بِمَن تَوَلّىٰ لَهُم عَمَلًا أن يَضرِبَ عَلَيهِ سُرادِقٌ مِن نارٍ إلىٰ أن يَفرُغَ اللّٰهُ مِن حِسابِ الخَلائِقِ.[۲۸۶]
الكافى - به نقل از زياد بن ابى سلمه -: خدمت امام كاظم علیه السّلام رسيدم. به من فرمود: «اى زياد! تو براى حكومت، كار مىكنى؟».
گفتم: بله.
فرمود: «چرا؟».
گفتم: من مردى آبرومند و عيالوارم و پشتوانهاى [مالى] هم ندارم.
فرمود: «اى زياد! اگر از فراز كوهى بلند فرو افتم و تكّه تكّه شوم، برايم خوشتر از آن است كه براى يكى از اينها (ظالمان و حاکمان جور) عهدهدار كارى شوم، يا بر فرش يكى از آنان قدم بگذارم، مگر براى چه؟».
گفتم: نمىدانم، قربانت گردم!
فرمود: «مگر براى غم گساری از مؤمنى، يا آزاد كردن او از بند، يا اداى دَينش.
اى زياد! هر كس براى اينان عهدهدار كارى شود، كمترين كارى كه خدا با او مىكند، اين است كه خيمهاى از آتش بر او مىزند تا آن گاه كه خداوند از حسابرسىِ خلايق، آسوده گردد».
5 / 4: سَمومُ جهنّم
5 / 4: باد سوزان دوزخ
(وَ أَصحابُ الشِّمالِ ما أَصحابُ الشِّمالِ* فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ* وَ ظِلٍّ مِن يَحمُومٍ* لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ* إِنَّهُم كانُوا قَبلَ ذٰلِكَ مُترَفِينَ* وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الحِنثِ العَظِيمِ* وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبعُوثُونَ* أَ وَ آباؤُنَا الأَوَّلُونَ* قُل إِنَّ الأَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ* لَمَجمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَومٍ مَعلُومٍ).[۲۸۷]
(و ياران دست چپ؛ چه ياران دست چپى! * در ميان بادِ سوزان و آب جوشاننده * و در سايهاى از دود تار * نه خنک و نه خوش. آنان بودند كه پيش از اين، نازپروردگان بودند و بر گناه بزرگ، پافشارى مىكردند و مىگفتند: «آيا چون مُرديم و خاک و استخوان شديم، واقعاً [باز] زنده مىگرديم؟ و آيا پدران گذشتۀ ما [نيز زنده مىشوند]؟». بگو: در حقيقت، اوّلين و آخرين[آدميان]، قطعاً همه در وعدهگاه روزى معلوم، گرد آورده مىشوند).
5 / 5: مَقامِعُ جهنّم
5 / 5: گرزهای دوزخ
الكتاب
(هذانِ خَصمانِ اختَصَمُوا فِي رَبِّهِم فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَت لَهُم ثِيابٌ مِن نارٍ يُصَبُّ مِن فَوقِ رُؤُسِهِمُ الحَمِيمُ* يُصهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِم وَ الجُلُودُ* وَ لَهُم مَقامِعُ مِن حَدِيدٍ* كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها مِن غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ).[۲۸۸]
(اين دو گروه، دشمنان يكديگرند كه در بارۀ پروردگارشان با هم ستيزه مىكنند، و كسانى كه كفر ورزيدند، جامههايى از آتش برايشان بريده شده و از بالاى سرشان، آب جوشان ريخته مىشود * [تا] آنچه در شكمهاى آنهاست با پوستشان، بِدان گداخته گردد * و براى آنان گرزهايى آهنين است * هر بار كه بخواهند از اندوه آن بيرون آيند، به درون آن باز گردانيده مىشوند و [به آنها گفته مىشود:] بچشيد آتش سوزان را).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: لَو ضَرَبَ مِقمَعٌ مِن حَديدِ جهنّم الجَبَلَ لَتَفَتَّتَ - كَما يُضرَبُ بِهِ أهلُ النّارِ - فَصارَ رَماداً.[۲۸۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اگر يكى از گرزهاى آهنين جهنّم بر كوه كوبيده شود، از هم مىپاشد، چنان كه با آن بر اهل دوزخ كوبيده مىشود و خاكستر مىگردند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لَو أنَّ مِقماعاً واحِداً مِمّا ذَكَرَهُ اللّٰهُ في كِتابِهِ وُضِعَ عَلىٰ جِبالِ الأَرضِ لَساخَت إلى أسفَلِ سَبعِ أرَضينَ، و لَما أطاقَتهُ، فَكَيفَ بِمَن يُقمَعُ بِهِ يَومَ القِيامَةِ فِي النّارِ؟![۲۹۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اگر يک گرز از گرزهايى كه خداوند در كتابش از آنها ياد كرده، بر كوههاى زمين نهاده شود، كوهها به قعر زمين هفتم فرو مىروند و آن را تحمّل نتوانند كرد، چه رسد به كسى كه در روز قيامت، با آن گرزها در آتش بر او بكوبند.
- الإمام الصادق علیه السّلام: مَرَّ سَلمانُ قدس سرّه عَلَى الحَدّادينَ بِالكوفَةِ، فَرَأىٰ شابّاً صَعِقَ وَ النّاسُ قَدِ اجتَمَعوا حَولَهُ، فَقالوا لَهُ: يا أبا عَبدِاللّٰهِ، هذَا الشابُّ قَد صُرِعَ، فَلَو قَرَأتَ في أُذُنِهِ.
قالَ: فَدَنا مِنهُ سَلمانُ، فَلَمّا رَآهُ الشابُّ أفاقَ، وَ قالَ: يا أبا عَبدِاللّٰهِ؛ لَيسَ بي ما يَقولُ هؤُلاءِ القَومُ، وَ لٰكِنّي مَرَرتُ بِهٰؤُلاءِ الحَدّادينَ وَ هُم يَضرِبونَ بِالمِرزَباتِ[۲۹۱]، فَذَكَرتُ قَولَهُ تَعالیٰ: وَ لَهُم مَقامِعُ مِن حَدِيدٍ[۲۹۲] فَذَهَبَ عَقلي خَوفاً مِن عِقابِ اللّٰهِ تَعالیٰ.
فَاتَّخَذَهُ سَلمانُ أخاً، وَ دَخَلَ قَلبَهُ حَلاوَةُ مَحَبَّتِهِ فِي اللّٰهِ تَعالیٰ، فَلَم يَزَل مَعَهُ حَتّىٰ مَرِضَ الشابُّ، فَجاءَهُ سَلمانُ فَجَلَسَ عِندَ رَأسِهِ وَ هُوَ يَجودُ بِنَفسِهِ، فَقالَ: يا مَلَكَ المَوتِ ارفُق بِأَخي، فَقالَ: يا أبا عَبدِاللّٰهِ، إنّي بِكُلِّ مُؤمِنٍ رَفيقٌ.[۲۹۳]
- امام صادق علیه السّلام: سلمان ـ که خداوند از او خشنود باد ـ در كوفه از بازار آهنگران، گذر كرد. جوانى را ديد كه از هوش رفته و مردم، پيرامون او گرد آمدهاند. به سلمان گفتند: اى ابو عبد اللّه! اين جوان غش كرده است. خوب است دعايى در گوش او بخوانى.
سلمان، نزديک او رفت. چشم جوان كه به او افتاد، به هوش آمد و گفت: اى ابو عبد اللّه! من آن طور كه اين جماعت مىگويند، [صرعى] نيستم؛ بلكه چون گذرم بر اين آهنگران افتاد و ديدم كه با پتک مىكوبند، به ياد اين سخن خداوند متعال افتادم كه: (و براى آنان گُرزهايى آهنين است). پس، از ترس كيفر خداى متعال، هوش از سرم رفت.
پس از آن، سلمان، او را به برادرى گرفت و شيرينىِ عشق او به خداوند متعال، در دل سلمان افتاد و هميشه با او بود، تا اين كه آن جوان بيمار شد. سلمان نزد او آمد و او در حال جان دادن بود. بر بالينش نشست و گفت: «اى فرشتۀ مرگ! با برادرم مدارا كن». فرشتۀ مرگ گفت: اى ابو عبد اللّه! من با هر مؤمنى مدارا مىكنم.
5 / 6: سَلاسِلُ جهنّم
5 / 6: زنجیرهای دوزخ
الكتاب
(إِنَّا أَعتَدنا لِلكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغلالًا وَ سَعِيراً).[۲۹۴]
(ما براى كافران، زنجيرها و كُندها و زبانۀ آتش، آماده ساختهايم).
(خُذُوهُ فَغُلُّوهُ* ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ* ثُمَّ فِي سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُونَ ذِراعاً فَاسلُكُوهُ).[۲۹۵]
(او را بگيريد و به كند و زنجيرش كشيد. * سپس او را به آتش افروخته در افكنيد. * سپس به زنجيرى كه هفتاد گز درازاى آن است، بكِشيد).
(الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالكِتابِ وَ بِما أَرسَلنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوفَ يَعلَمُونَ* إِذِ الأَغلالُ فِي أَعناقِهِم وَ السَّلاسِلُ يُسحَبُونَ* فِي الحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسجَرُونَ).[۲۹۶]
(كسانى كه كتاب را و آنچه فرستادگانمان را با آن فرستاديم، تكذيب كردند، به زودى خواهند دانست، آن گاه كه كُندها در گردنهايشان [افتد] و با زنجيرها كشانيده شوند، در ميان جوشاب. سپس در آتش، برافروخته شوند).
الحديث
- الإمام الحسن علیه السّلام: إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ لَم يَجعَلِ الأَغلالَ في أعناقِ أهلِ النّارِ لِأَنَّهُم أعجَزوهُ، وَ لٰكِن إذا أُطفِئَ بِهِمُ اللَّهَبُ أرسَبَهُم في قَعرِها!
ثُمَّ غُشيَ عَلَيهِ، فَلَمّا أفاقَ مِن غَشوَتِهِ قالَ: يَابنَ آدَمَ، نَفسَكَ نَفسَكَ! فَإِنَّما هِيَ نَفسٌ واحِدَةٌ؛ إن نَجَت نَجَوتَ، وَ إن هَلَكَت لَم يَنفَعكَ نَجاةٌ مِن نَجاةٍ.[۲۹۷]
- امام حسن علیه السّلام: اين كه خداى متعال، گردن دوزخيان را در كُند و زنجير مىكند، به اين دليل نيست كه از عهدۀ مهار آنان بر نمىآيد؛ بلكه هر گاه شعلۀ آتش خاموش گردد، آنان را به قعر دوزخ مىفرستد. سپس از هوش مىروند و چون به هوش مىآيند، مىفرمايد: «اى پسر آدم! جان خويش را در ياب، جان خويش را در ياب، كه يک جان بيش نيست؛ اگر به سلامت رست، نجات مىيابى و اگر تباه شد، هيچ چيز برای نجات تو سود نخواهد بخشيد».
5 / 7: كِلابُ جهنّم
5 / 7: سگهای دوزخ
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله- في مَوعِظَتِهِ لِمُعاذِ بنِ جَبَلٍ-: لا تُمَزِّقِ النّاسَ فَيُمَزِّقَكَ كِلابُ أهلِ النّارِ، قالَ اللّٰهُ: (وَ النَّاشِطاتِ نَشطاً)[۲۹۸]، أَ تَدري مَا النّاشِطاتُ؟ كِلابُ أهلِ النّارِ، تَنشِطُ اللَّحمَ وَ العَظمَ.[۲۹۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در اندرز به معاذ بن جبل -: مردم را از هم مَدَر كه [اگر چنين كنى،] سگهاى اهل دوزخ نيز تو را از هم مىدرند. خداوند فرموده است: (سوگند به ناشطات!). آيا مىدانى «ناشطات» چيست؟ سگهاى اهل دوزخ كه گوشت و استخوان را به دندان مىگزند.
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: لا تَجالَسوا مَعَ شارِبِ الخَمرِ، وَ لا تَعودوا مَرضاهُم، وَ لا تُشَيِّعوا جَنائِزَهُم، وَ لا تُصَلّوا عَلى أمواتِهِم؛ فَإِنَّهُم كِلابُ أهلِ النّارِ، كَما قالَ اللّٰهُ: (قالَ اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ)[۳۰۰].[۳۰۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: با شرابخواران، همنشينى نكنيد و اگر بيمار شدند، به عيادتشان نرويد و در تشييع جنازههايشان شركت ننماييد و بر مردهشان نماز نخوانيد؛ زيرا آنها سگهاى اهل آتش اند و خداى [در بارۀ آنان] فرموده است: (مىفرمايد: در آن [آتش] گم شويد [۳۰۲] و با من سخن مگوييد).
5 / 8: أشجارُ جهنّم
5 / 8: درختان دوزخ
الكتاب
(أَ ذٰلِكَ خَيرٌ نُزُلًا أَم شَجَرَةُ الزَّقُّومِ* إِنَّا جَعَلناها فِتنَةً لِلظَّالِمِينَ* إِنَّها شَجَرَةٌ تَخرُجُ فِي أَصلِ الجَحِيمِ* طَلعُها كَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّياطِينِ* فَإِنَّهُم لَآكِلُونَ مِنها فَمالِؤُونَ مِنهَا البُطُونَ* ثُمَّ إِنَّ لَهُم عَلَيها لَشَوباً مِن حَمِيمٍ* ثُمَّ إِنَّ مَرجِعَهُم لَإِلَى الجَحِيمِ).[۳۰۳]
(آيا براى پذيرايى، اين بهتر است يا درخت زقّوم؟! * ما آن را عذابى براى ستمكاران گردانيديم. * آن، درختى است كه از قعر جَحيم مىرويد. * ميوهاش گويى چون كلّههاى ديوان است. * پس دوزخيان از آن مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند. * سپس بر سر آن، معجونى از آب جوشان براى آنان است. * سپس بازگشت آنان بى گمان، به سوى جحيم است).
الحديث
- الإمام عليّ علیه السّلام: رُبَّما خَوَّفَنا رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله فَيَقولُ: وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! لَو أنَّ قَطرَةً مِنَ الزَّقّومِ[۳۰۴] قَطَرَت عَلىٰ جِبالِ الأَرضِ لَساخَت أسفَلَ سَبعِ أرَضينَ وَ لَما أطاقَتهُ، فَكَيفَ بِمَن هُوَ طَعامُهُ؟![۳۰۵]
- امام على علیه السّلام: گاه پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله ما را بيم مىداد و مىفرمود: «سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست، اگر يک قطره از زقّوم بر كوههاى زمين بچكد، كوهها به زير زمين هفتم فرو مىروند و در برابر آن قطره، تاب نمىآورند. پس چگونه خواهد بود كسى كه زقّوم، خوراک اوست؟».
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: البُخلُ شَجَرَةٌ مِن أشجارِ النّارِ، لَها أغصانٌ مُتَدَلِيَّةٌ فِي الدُّنيا، فَمَن كانَ بَخيلًا تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِها، فَساقَهُ ذٰلِكَ الغُصنُ إلَى النّارِ.[۳۰۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بُخل، درختى از درختان جهنّم است كه شاخههايى از آن در دنيا آويزان شدهاند. پس هر كه بخيل است، [در واقع،] به شاخهاى از شاخههاى آن درخت، آويخته است و آن شاخه او را به سوى آتش مىكشد.
راجع: ص 198 (الفصل الثامن: معيشة أهل النار/ طعامهم).
5 / 9: أظلالُ جهنّم
5 / 9: سایههای دوزخ
الكتاب
(انطَلِقُوا إِلى ما كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ* انطَلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ* لا ظَلِيلٍ وَ لا يُغنِي مِنَ اللّٰهَبِ).[۳۰۷]
(برويد به سوى همان چيزى كه تكذيبش مىكرديد. * برويد به سوى آن سايۀ سه شاخه * كه نه سايه مىكند و نه از شعله[ى آتش] نگه مىدارد).
الحديث
- الإمام الباقر علیه السّلام: إذا استَوىٰ أهلُ النّارِ إلَى النّارِ لِيُنطَلقَ بِهِم قَبلَ أن يَدخُلُوا النّارَ، فَيُقالُ لَهُم: ادخُلوا إلى ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ مِن دُخانِ النّارِ، فَيَحسَبونَ أنَّهَا الجَنَّةُ، ثُمَّ يُدخَلونَ النّارَ أفواجاً أفواجاً، وَ ذٰلِكَ نِصفَ النَّهارِ.[۳۰۸]
- امام باقر علیه السّلام: آن گاه كه اهل آتش به سوى آتش صف مىكشند تا بُرده شوند، پيش از آن كه وارد آتش گردند، به آنان مىگويند: «به سايهاى سهشاخه از دود آتش برويد». آنان مىپندارند كه آن بهشت است. پس گروه گروه وارد آتش مىشوند. و آن، هنگام نيمروز است.
5 / 10: قَعرُ جهنّم
5 / 10: ژرفای دوزخ
- المعجم الأوسط عن أبي سعيد الخدري: سَمِعَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله صَوتاً هالَهُ[۳۰۹]، فَأتاهُ جِبريلُ، فَقالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : ما هذَا الصَّوتُ يا جِبريلُ؟!
فَقالَ: هٰذِهِ صَخرَةٌ هَوَت مِن شَفيرِ جهنّم مِن سَبعينَ عاماً، فَهٰذا حينَ بَلَغَت قَعرَها؛ فَأَحَبَّ اللّٰـهُ أن يُسمِعَكَ صَوتَها.
فَما رُؤِيَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله بَعدَ ذٰلِكَ اليَومِ ضاحِكاً مِلءَ فيهِ حَتّىٰ قَبَضَهُ اللّٰـهُ.[۳۱۰]
- المعجم الأوسط - به نقل از ابو سعيد خُدرى -: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله صدايى شنيد كه او را به وحشت انداخت. جبرئيل علیه السّلام نزدش آمد. پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله پرسيد: «اين، چه صدايى بود، اى جبرئيل؟».
گفت: تختهسنگى بود كه هفتاد سال پيش، از لبۀ دوزخ فرو افتاده بود و اكنون به قعر آن رسيد. خدا دوست داشت كه صداى آن را به گوش تو برساند.
از آن روز به بعد، تا وقتى پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله زنده بود، ديده نشد كه دهانش را كاملاً به خنده بگشايد.
5 / 11: مُواصَفاتُ نارِ جهنّم
5 / 11: ویژگیهای آتش دوزخ
5 / 11 – 1: حَرارَةُ جهنّم
5 / 11 – 1: سوزندگی دوزخ
الكتاب
(فَرِحَ المُخَلَّفُونَ بِمَقعَدِهِم خِلافَ رَسُولِ اللّٰهِ وَ كَرِهُوا أَن يُجاهِدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم فِي سَبِيلِ اللّٰهِ وَ قالُوا لا تَنفِرُوا فِي الحَرِّ قُل نارُ جهنّم أَشَدُّ حَرًّا لَو كانُوا يَفقَهُونَ* فَليَضحَكُوا قَلِيلًا وَ ليَبكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكسِبُونَ).[۳۱۱]
(بر جاى ماندگان، به [در خانه] نشستنِ خود پس از پيامبر خدا [و همراه نشدن با او]، شادمان شدند و از اين كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد كنند، كراهت داشتند و [به ديگر مسلمانان نيز] گفتند: «در اين گرما بيرون نرويد». بگو: «اگر در يابيد، آتش جهنّم گرمتر است». از اين پس، كم بخندند و به [جزاى] آنچه به دست مىآورند، بسيار بگريند).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: نارُكُم هٰذِهِ جُزءٌ مِن سَبعينَ جُزءاً مِن نارِ جهنّم، لِكُلِّ جُزءٍ مِنها حَرُّها.[۳۱۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اين آتشِ [دنيايىِ] شما، يكى از هفتاد جزء آتش جهنّم است كه هر جزئى از آن، گرماى خود را دارد. [۳۱۳]
- الإمام عليّ علیه السّلام: نارُكُم هٰذِهِ جُزءٌ مِن سَبعينَ جُزءاً مِن نارِ جهنّم، وَ لَولا أنَّها غُسِلتُ بِسَبعينَ ماءً ما أطاقَ آدَمِيٌّ أن يُسعِرَها، وَ إنَّ لَها يَومَ القِيامَةِ لَصَرخَةً لا يَبقىٰ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِيٌّ مُرسَلٌ إلّا جَثا عَلىٰ رُكبَتَيهِ مِن صَرخَتِها، وَ لَو أنَّ رَجُلًا مِن أهلِ النّارِ عُلِّقَ بِالمَشرِقِ لَاحتَرَقَ أهلُ المَغرِبِ مِن حَرِّهِ.[۳۱۴]
- امام على علیه السّلام: اين آتش شما، جزئى از هفتاد جزء آتش جهنّم است، در حالى كه [همين آتش نيز] اگر با هفتاد آب شسته نشده بود، هيچ آدمى طاقت نداشت كه آن را بر افروزد. همين آتش در روز قيامت، [از داغىِ آتش دوزخ] چنان فريادى مىكشد كه تمام فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل، از فرياد آن به زانو در مىآيند. اگر مردى از اهل آتش دوزخ، در مشرق آويزان شود، اهالى مغرب از گرماى آن مىسوزند.
5 / 11 - 2: سَوادُ جهنّم
5 / 11 - 2: سیاهی دوزخ
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: تَحسَبونَ أنَّ نارَ جهنّم مِثلُ نارِكُم هٰذِهِ؟! هِيَ أشَدُّ سَواداً مِنَ القارِ، هِيَ جُزءٌ مِن بِضعَةٍ وَ سِتّينَ جُزءاً مِنها، أو نَيِّفٍ وَ أربَعينَ جُزءاً.[۳۱۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: مىپنداريد كه آتش جهنّم، همانند اين آتش شماست؟! [نه،] آتش جهنّم، از قير هم سياهتر است. اين آتش دنيا، جزئى است از شصت و اندى جزء آن، يا چهل و اندى جزء آن.
- عنه صلّی الله علیه و آله: يُنشِئُ اللّٰهُ سَحابَةً لِأَهلِ النّارِ سَوداءَ مُظلِمَةً، فَيُقالُ: يا أهلَ النّارِ، أيَّ شَيءٍ تَطلُبونَ؟ فَيَذكُرونَ بِها سَحابَةَ الدُّنيا، فَيَقولونَ: يا رَبَّنَا الشَّرابَ!
فَيُمطِرُهُم أغلالًا تَزيدُ في أغلالِهِم، وَ سَلاسِلَ تَزيدُ في سَلاسِلِهِم، وَ جَمراً تَلتَهِبُ عَلَيهِم.[۳۱۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند، ابر سياه تاريكى را براى اهل آتش پديد مىآورد و گفته مىشود: «اى اهل آتش! چه مىخواهيد؟». دوزخيان با ديدن آن، به ياد ابرهاى دنيا مىافتند و مىگويند: پروردگارا! نوشيدنى!
پس خداوند بر آنان كُند و زنجيرهايى فرو مىبارانَد كه بر كُند و زنجيرهايشان مىافزايد، و اخگرهايى مىبارانَد كه بر آنان شعلهور مىشوند.
- تفسير القميّ عن أبي بصير عن الإمام الصادق علیه السّلام، قال: قُلتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللّٰهِ خَوِّفني؛ فَإِنَّ قَلبي قَد قَسا.
فَقالَ: يا أبا مُحَمَّدٍ، استَعِدَّ لِلحَياةِ الطَّويلَةِ؛ فَإِنَّ جَبرَئيلَ جاءَ إلىٰ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله وَ هُوَ قاطِبٌ[۳۱۷]، وَ قَد كانَ قَبلَ ذٰلِكَ يَجيءُ وَ هُوَ مُبتَسِمٌ، فَقالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : يا جَبرَئيلُ، جِئتَنِي اليَومَ قاطِباً؟!
فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، قَد وُضِعَت مَنافِخُ النّارِ.
فَقالَ: وَ ما مَنافِخُ النّارِ يا جَبرَئيلُ؟
فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، إنَّ اللّٰهَ أمَرَ بِالنّارِ فَنُفِخَ عَلَيها ألفَ عامٍ حَتَّى ابيَضَّت، وَ نُفِخَ عَلَيها ألفَ عامٍ حَتَّى احمَرَّت، ثُمَّ نُفِخَ عَلَيها ألفَ عامٍ حَتَّى اسوَدَّت، فَهِيَ سَوداءُ مُظلِمَةٌ. لَو أنَّ قَطرَةً مِنَ الضَّريعِ[۳۱۸] قَطَرَت في شَرابِ أهلِ الدُّنيا لَماتَ أهلُها مِن نَتنِها. و لَو أنَّ حَلقَةً مِنَ السِّلسِلَةِ- الَّتي طولُها سَبعونَ ذِراعاً- وُضِعَت عَلَى الدُّنيا لَذابَتِ الدُّنيا مِن حَرِّها. وَ لَو أنَّ سِربالًا مِن سَرابيلِ أهلِ النّارِ عُلِّقَ بَينَ السَّماءِ وَ الأَرضِ لَماتَ أهلُ الأَرضِ مِن ريحِهِ وَ وَهَجِهِ!
فَبَكىٰ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله وَ بَكىٰ جَبرَئيلُ. فَبَعَثَ اللّٰهُ إلَيهِما مَلَكاً، فَقالَ لَهُما: إنَّ رَبَّكُما يُقرِئُكُمَا السَّلامَ وَ يَقولُ: قَد آمَنتُكُما أن تُذنِبا ذَنباً اعَذِّبُكُما عَلَيهِ.
فَقالَ أبو عَبدِاللّٰهِ: فَما رَأىٰ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله جَبرَئيلَ مُبتَسِماً بَعدَ ذٰلِكَ.
ثُمَّ قالَ: إنَّ أهلَ النّارِ يُعَظِّمونَ النّارَ، وَ إنَّ أهلَ الجَنَّةِ يُعَظِّمونَ الجَنَّةَ وَ النَّعيمَ. وَ إنَّ أهلَ جهنّم إذا دَخَلوها هَوَوا فيها مَسيرَةَ سَبعينَ عاماً، فَإِذا بَلَغوا أعلاها قُمِعوا بِمَقامِعِ الحَديدِ وَ أُعيدوا في دَرَكِها. هٰذِهِ حالُهُم، وَ هُوَ قَولُ اللّٰهِ: (كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها) الَخ، ثُمَّ تُبَدَّلُ جُلودُهُم جُلوداً غَيرَ الجُلودِ الَّتي كانَت عَلَيهِم.
فَقالَ أبو عبدِاللّٰهِ: حَسبُكَ يا أبا مُحَمَّدٍ؟ قُلتُ: حَسبي، حَسبي.[۳۱۹]
- تفسير القمّى - به نقل از ابو بصير -: به امام صادق علیه السّلام گفتم: اى پسر پيامبر خدا! در من خوف ايجاد كن كه دلم سخت گشته است.
فرمود: «اى ابو محمّد! براى زندگىِ طولانى آماده شو؛ چرا كه جبرئيل با چهرهاى گرفته، نزد پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد، در حالى كه پيش از آن، تبسّمكنان مىآمد. پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: "اى جبرئيل! [چرا] امروز با چهرهاى گرفته، نزد من آمدهاى؟".
جبرئيل گفت: اى محمّد! دَمههاى آتش نصب شد.
پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: "دمههاى آتش چيست، اى جبرئيل؟".
گفت: اى محمّد! به دستور خداوند، هزار سال در آتش دميده شد تا سفيد گرديد و هزار سال ديگر در آن دميده شد تا سرخ گشت. سپس هزار سال در آن دميده شد تا سياه گرديد. بنا بر اين، آتش دوزخ، سياه و تاريک است. اگر قطرهاى از خارِ سم در نوشيدنىِ اهل دنيا بچكد، همۀ آنها از بوى تعفّن آن مىميرند و اگر حلقهاى از زنجيرِ هفتاد گزى آن، بر اهل دنيا نهاده شود، همۀ آنان از حرارتش آب مىشوند و اگر جامهاى از جامههاى اهل آتش، ميان آسمان و زمين آويزان گردد، همۀ اهل زمين از بوى آن و از برافروختگىاش مىميرند.
در اين هنگام، پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله گریست و جبرئيل گريست. پس خداوند، فرشتهاى را به سوى آن دو فرستاد كه به ايشان گفت: پروردگارتان به شما سلام مىرساند و مىفرمايد: شما را از اين كه گناهى كنيد تا به سبب آن عذابتان كنم، مصون داشتم».
امام صادق علیه السّلام فرمود: «از آن زمان به بعد، پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله ديگر جبرئيل را متبسّم نديد.
اهل آتش، آتش را بزرگ مىشمارند و اهل بهشت نيز بهشت و نعمتهاى آن را بزرگ مىشمارند. اهل جهنّم چون وارد آن شوند، بعد از هفتاد سال در قعرش فرو مىافتند و چون [دوباره] به بالاى آن رسند، با گرزهاى آهنى بر سرشان كوفته مىشود و به قعر آن باز مىگردند، و پيوسته بر اين حال اند. اين، همان سخن خداى است كه: (هر گاه بخواهند از آن خارج شوند،...). سپس پوستهايشان به پوستى ديگر تبديل مىشود».
امام صادق علیه السّلام فرمود: «كافى است، اى ابو محمّد؟». گفتم: كافى است، كافى است.
5 / 11 - 3: زَفيرُ جهنّم
5 / 11 - 3: خروش دوزخ
الكتاب
(إِذا رَأَتهُم مِن مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً).[۳۲۰]
(هر گاه آنها را از فاصلۀ دور ببيند، خشم و خروش آن را مىشنوند).
(وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِم عَذابُ جهنّم وَ بِئسَ المَصِيرُ* إِذا أُلقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ).[۳۲۱]
(سزاى كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند، عذاب جهنّم است، و بد جايگاهى است جهنّم! * آن گاه كه در آن، افكنده شوند، خروشى از آن مىشنوند، در حالى كه مىجوشد).
الحديث
- الإمام عليّ علیه السّلام - في أحوالِ الآخِرَةِ-: وَ أعظَمُ ما هُنالِكَ بَلِيَّةً نُزولُ الحَميمِ، وَ تَصليَةُ الجَحيمِ، وَ فَوراتُ السَّعيرِ، وَ سَوراتُ الزَّفيرِ.[۳۲۲]
- امام على علیه السّلام - در احوال آخرت -: بزرگترين بلاى آن جا، پذيرايى شدن با آب جوشان است و در افتادن در دوزخ افروخته و فَوَرانهاى شعلۀ آتش، و غليانهاى شعلههاى خروشان.
- الإمام الباقر علیه السّلام - في بَيانِ صِفَةِ عَذابِ الكافِرينَ يَومَ القِيامَةِ-: فَمِن ضيقِ مَنازِلِهِم عَلَيهِم، وَ مِن ريحِها وَ شِدَّةِ سَوادِها، وَ زَفيرِها وَ شَهيقِها وَ تَغَيُّظِها وَ نَتنِهَا؛ اسودَّت وُجوهُهُم وَ عَظُمَت ديدانُهُم.[۳۲۳]
- امام باقر علیه السّلام - در بيان چگونگى عذاب كافران در روز رستاخيز -: از تنگىِ جايگاههايشان، از بوى [تعفّن] آن جا، از شدّت سياهىاش، و از فرياد و خروش و خشم سختگيرانه و بوى گند آن جايگاهها، چهرههايشان سياه مىگردد و كِرمهايشان [كه در قبر يا در جهنّم، او را مىخورند] بزرگ مىشود.
ر.ک: ص 158 (مجيء جهنّم) وَ ص 112 (الفصل الرابع: ذكر جهنّم/ الاستغاثة من النار).
5 / 11 - 4: شَرَرُ جهنّم
5 / 11 - 4: شرارۀ دوزخ
الكتاب
إِنَّها تَرمِي بِشَرَرٍ كَالقَصرِ* كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفرٌ.[۳۲۴]
( [دوزخ] چون كاخى [بلند]، شراره مىافكند؛ * [شرارههايى كه] گويى شتران زردرنگ اند).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: لَو أنَّ شَرَرَةً مِن شَرَرِ جهنّم بِالمَشرِقِ، لَوَجَدَ حَرَّها مَن بِالمَغرِبِ.[۳۲۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اگر شرارهای از شرارههای دوزخ در مشرق باشد، گرمايَش را كسى كه در مغرب است، حس مىكند.
5 / 11 - 5: شُواظُ جهنّم
5 / 11 - 5: زبانۀ دوزخ
الكتاب
(يُرسَلُ عَلَيكُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِرانِ* فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).[۳۲۶]
(پس، بر سرِ شما از آتش و مس، فرو فرستاده خواهد شد و [از كسى] يارى نتوانيد طلبيد. * پس كدام يک از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟!).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: مَعاشِرَ النّاسِ! لا تَمُنّوا عَلَيَّ بِإِسلامِكُم، بَل لا تَمُنّوا عَلَى اللّٰهِ فَيُحبِطَ عَمَلَكُم، وَ يَسخَطَ عَلَيكُم، وَ يَبتَلِيَكُم بِشُواظٍ[۳۲۷] مِن نارٍ و نُحاسٌ، إنَّ رَبَّكُم لَبِالمِرصادِ.[۳۲۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اى مردم! براى اسلام آوردنتان، بر من منّت مگذاريد و بلكه بر خدا هم منّت منهيد كه [در اين صورت،] عمل شما را بىحاصل مىگرداند، بر شما خشم مىگيرد و به شعلههایی از آتش و مس [گداخته]، گرفتارتان مىسازد. به راستى كه پروردگار شما در كمين [گنهكاران] است.
الفَصلُ السّادِس: الآلامُ النَّفسِيَّةُ فِي النّار
فصل ششم: دردهای روحی در آتش
6 / 1: شِدَّةُ الخِزيِ
6 / 1: خواریِ بسیار
الكتاب
(رَبَّنا إِنَّكَ مَن تُدخِلِ النَّارَ فَقَد أَخزَيتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِن أَنصارٍ).[۳۲۹]
(پروردگارا! هر كه را وارد آتش [دوزخ] كردى، به راستى كه خوارش كردى، و ستمكاران، هيچ ياورى ندارند).
(وَ لَعَذابُ الآخِرَةِ أَخزى وَ هُم لا يُنصَرُونَ).[۳۳۰]
(عذاب آخرت، خوار كنندهتر است و به آنها، كمكى نمىشود).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: إنَّ العارَ لَيَلزَمُ المَرءَ يَومَ القِيامَةِ حَتّىٰ يَقولَ: يا رَبِّ! لَإِرسالُكَ بي إلَى النّارِ أيسَرُ عَلَيَّ مِمّا ألقىٰ. وَ إنَّهُ لَيَعلَمُ ما فيها مِن شِدَّةِ العَذابِ![۳۳۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: ننگ در روز قيامت، آدمى را رها نمىكند، چندان كه مىگويد: «پروردگارا! مرا به آتش بفرستى، برايم آسانتر است از اين حالى كه دارم»، با آن كه از سختىِ عذاب آن آگاه است.
- الإقبال عن أميرالمؤمنين وَ الأئمّة من ولده- في مُناجاةٍ كانوا يَدعونَ بِها في شَهرِ شَعبانَ-:... إلٰهي! قَد سَتَرتَ عَلَيَّ ذُنوباً فِي الدُّنيا وَ أنَا أحوَجُ إلىٰ سَترِها عَلَيَّ مِنكَ فِي الأُخرىٰ. إلٰهي! قَد أحسَنتَ إلَيَّ إذ لَم تُظهِرها لِأَحَدٍ مِن عِبادِكَ الصّالِحينَ، فَلا تَفضَحني يَومَ القِيامَةِ عَلىٰ رُؤوسِ الأَشهادِ.[۳۳۲]
الإقبال - به نقل از امير مؤمنان و امامان از نسل او علیهم السلام:، در مناجاتى كه در ماه شعبان داشتند ـ: معبود من! در دنيا گناهان بسيارى را از من پوشاندى كه من به پوشاندن آنها در آخرت، نيازمندترم.
معبود من! به من فراوان احسان كردى، به گونهاى كه براى هيچ يک از بندگان خوبت، آنها را بر ملا نكردى. پس در روز قيامت، در ملأ عام، رسوايم مكن.
6 / 2: شِدَّةُ التَّحقيرِ
6 / 2: تحقیر بسیار
الكتاب
(تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُم فِيها كالِحُونَ* أَ لَم تَكُن آياتِي تُتلى عَلَيكُم فَكُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ* قالُوا رَبَّنا غَلَبَت عَلَينا شِقوَتُنا وَ كُنَّا قَوماً ضالِّينَ* رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنَّا ظالِمُونَ* قالَ اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ).[۳۳۳]
(آتش، چهرههاى آنان را مىسوزاند و آنان در آن جا ترشرويند. * آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد و آن را تكذيب نمی کردید؟! * مىگويند: «پروردگارا! شقاوت ما، بر ما چيره شد و ما مردمى گمراه بوديم. * پروردگارا! ما را از اين جا بيرون ببر. پس اگر باز هم [به بدى] بر گشتيم، در آن صورت، ستمگر خواهيم بود». * مىفرمايد: در آن، گم شويد و با من سخن مگوييد).
الحديث
- صحيح مسلم عن أنس بن مالك: إنَّ رَجُلاً قالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، كَيفَ يُحشَرُ الكافِرُ عَلىٰ وَجهِهِ يَومَ القِيامَةِ؟
قال: أَ لَيسَ الَّذي أمشاهُ عَلىٰ رِجلَيهِ في الدُّنيا قادِراً عَلىٰ أن يُمشِيَهُ عَلىٰ وَجهِهِ يَومَ القِيامَةِ؟[۳۳۴]
- صحيح مسلم - به نقل از انس بن مالک -: مردى گفت: اى پيامبر خدا! چگونه كافر در روز قيامت، واژگونه به محشر مىآيد؟
فرمود: «آيا كسى كه او را در دنيا روى دو پايش راه مىبرد، قادر نيست كه در روز قيامت وى را سرنگون راه ببرد؟».
- الإمام عليّ: يا كُمَيلُ، مَن لا يُسكَنُ الجَنَّةَ فَبَشِّرهُ بِعَذابٍ أليمٍ وَ خِزيٍ مُقيمٍ، وَ أكبالٍ وَ مَقامِعَ وَ سَلاسِلَ طُوالٍ وَ مُقَطَّعاتِ النِّيرانِ... يا كُمَيلُ، ثُمَّ يُنادونَ اللّٰهَ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ بَعدَ أن يَمكُثُوا أحقابَاً[۳۳۵]: اِجعَلنا عَلَى الرَّخاءِ[۳۳۶]. فَيُجيبُهُم: اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ.[۳۳۷]
- امام على علیه السّلام: اى كميل! كسى را كه در بهشت ساكن نمىشود، به عذابى دردناک و خوارىِ پايدار و گرزها و زنجيرهاى ضخيم و بلند و پارههاى آتش، بشارت ده.… سپس پس از آن كه دورانهايى چند را در آن مىمانند، خداوندِ پاکنام را ندا مىدهند كه: «ما را در آرامش و رفاه قرار ده» و خدا پاسخشان مىدهد كه: (در آن گم شويد و با من سخن مگوييد).
راجع: ص 184 (الفصل السابع: خصائص أهل النار/ قبح الوجوه).
6 / 3: شِدَّةُ الحُزنِ
6 / 3: اندوه بسیار
الكتاب
(كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها مِن غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ).[۳۳۸]
(هر زمان كه بخواهند از اندوهى از آن بيرون آيند، دوباره به آن باز گردانيده مىشوند و [گفته مىشود:] بچشيد عذاب سوزان را).
الحديث
- رسول الله صلّی الله علیه و آله: ما مِن هَمٍّ إلّا و لَهُ فَرَجٌ، إلّا هَمُّ أهلِ النّارِ.[۳۳۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هيچ اندوهى نيست، مگر آن كه [سرانجام،] گشايشى دارد، جز اندوه اهل آتش.
- الإمام عليّ علیه السّلام: مَن يَبتَغِ غَيرَ الإِسلامِ دِيناً تَتَحَقَّقُ شِقوَتُهُ، وَ تَنفَصِمُ عُروَتُهُ، وَ تَعظُمُ كَبوَتُهُ، وَ يَكُن مَآبُهُ إلَى الحُزنِ الطَّويلِ وَ العَذابِ الوَبيلِ.[۳۴۰]
- امام على علیه السّلام: هر كس دينى غير از اسلام بجويد، بدبختىاش محقّق مىشود و دستگيرهاش مىگسلد و فرو افتادنش سخت و فرجامش اندوهِ دور و دراز و عذاب دلخراش خواهد بود.
6 / 4: شِدَّةُ الحَسرَةِ
6 / 4: حسرت شدید
الكتاب
(أَن تَقُولَ نَفسٌ يا حَسرَتى عَلى ما فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللّٰهِ وَ إِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ).[۳۴۱]
(تا آن كه [مبادا] كسى بگويد: «دريغا بر آنچه در حضور خدا كوتاهى ورزيدم. بىترديد، من از ريشخند كنندگان بودم!).
كَذٰلِكَ يُرِيهِمُ اللّٰهُ أَعمالَهُم حَسَراتٍ عَلَيهِم وَ ما هُم بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ).[۳۴۲]
(كارهايشان را - كه بر آنان مايۀ حسرتهاست - به ايشان مىنماياند و از آتش بيرون آمدنى نيستند).
(يَقُولُ يا لَيتَنِي قَدَّمتُ لِحَياتِي* فَيَومَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ).[۳۴۳]
(میگويد: «كاش براى زندگانى خود، [چيزى] پيش فرستاده بودم!». * پس در آن روز، هيچ كس چون عذاب كردن او، عذاب نمىكند).
(وَ يَومَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيهِ يَقُولُ يا لَيتَنِي اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا).[۳۴۴]
(و روزى است كه ستمكار، دستهاى خود را مىگَزد [و] مىگويد: اى كاش با پيامبر، راهى بر مىگرفتم!).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: لا يَدخُلُ أحَدٌ الجَنَّةَ إلّا أُرِيَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ لَو أساءَ؛ لِيَزدادَ شُكراً. وَ لا يَدخُلُ النّارَ أحَدٌ إلّا أُرِيَ مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ لَو أحسَنَ؛ لِيَكونَ عَلَيهِ حَسرَةً.[۳۴۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هيچ كس نيست كه وارد بهشت شود، مگر آن كه جايگاهش در آتش - كه اگر بدى مىكرد، به آن جا مىرفت - به او نشان داده مىشود تا سپاسگزارىاش افزون شود، و هيچ كس نيست كه وارد آتش شود، مگر آن كه جايگاهش در بهشت - كه اگر كار نيک مىكرد، به آن جا مىرفت - به او نمايانده مىشود تا مايۀ [افزايش] دريغ و افسوس او گردد.
- الإمام عليّ علیه السّلام - في صِفَةِ جهنّم-: يا كُمَيلُ، فَعِندَها يَيأَسونَ مِنَ الكَرَّةِ، وَ اشتَدَّتِ الحَسرَةُ، وَ أيقَنوا بِالهَلَكَةِ وَ المَكثِ جَزاءً بِما كَسَبوا وَ عُذِّبوا.[۳۴۶]
- امام على علیه السّلام ـ در توصیف جهنّم ـ: اى كميل! در اين هنگام، از باز گشت، مأيوس مىشوند و دچار حسرت شديد مىگردند و به هلاكت خويش و ماندگارى در آتش، يقين مىكنند، به سزاى اعمالى كه كردهاند، و عذاب و شكنجه مىشوند.
راجع: ج 1 ص 586 (القسم الأوّل: الجنّة/ الفصل الخامس عشر: نظام الجنّة/ وراثة أهل الجنّة).
6 / 5: نارُ الفُرقَةِ
6 / 5: آتش جدایی [از پروردگار]
الكتاب
(كَلَّا إِنَّهُم عَن رَبِّهِم يَومَئِذٍ لَمَحجُوبُونَ).[۳۴۷]
(نه! آنان در آن روز، از پروردگارشان پوشيدهاند).
الحديث
- الإمام عليّ علیه السّلام: نارُ الفُرقَةِ أحَرُّ مِن نارِ جهنّم.[۳۴۸]
- امام على علیه السّلام: آتشِ جدايى، سوزانتر از آتش جهنّم است.
- عنه علیه السّلام - فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ كُمَيلٍ-: يا إلٰهي وَ رَبّي وَ سَيِّدي وَ مَولايَ! لِأَيِّ الأُمورِ إلَيكَ أشكو، وَ لِما مِنها أضِجُّ وَ أبكي؟ أ لِأَليمِ العَذابِ وَ شِدَّتِهِ، أم لِطولِ البَلاءِ وَ مُدَّتِهِ؟ فَلَئِن صَيَّرتَني لِلعُقوباتِ مَعَ أعدائِكَ، وَ جَمَعتَ بَيني وَ بَينَ أهلِ بَلائِكَ، وَ فَرَّقتَ بَيني وَ بَينَ أحِبّائِكَ وَ أولِيائِكَ، فَهَبني- يا إلٰهي وَ سَيِّدي وَ مَولايَ وَ رَبّي - صَبَرتُ عَلىٰ عَذابِكَ، فَكَيفَ أصبِرُ عَلىٰ فِراقِكَ؟! وَ هَبني صَبَرتُ عَلىٰ حَرِّ نارِكَ، فَكَيفَ أصبِرُ عَنِ النَّظَرِ إلىٰ كَرامَتِكَ؟! أم كَيفَ أسكُنُ فِي النّارِ وَ رَجائي عَفوُكَ؟![۳۴۹]
- امام على علیه السّلام ـ در دعاى معروف به دعاى كميل ـ: اى معبود و پروردگار من و اى آقا و سَرور من! از كدامين كار به تو شِكوه كنم و براى كدام يک از آنها بنالم و بگريم: براى دردناكى و سختىِ عذاب، يا براى درازناكى گرفتارى و بلا؟ كه اگر مرا با دشمنانت همكيفر گردانى و مرا با سزامندانِ گرفتارى و بلايت در يک جا گرد آورى، و بين من و دوستان و اوليايت جدايى افكنى، گيرم كه - اى معبود و آقای من و اى سَرور و پروردگارم - بر عذابت شكيب ورزيدم؛ امّا چگونه بر جدايى از تو شكيبايى كنم؟! گيرم كه بر سوز آتش تو شكيب ورزيدم؛ امّا چگونه بر محروم ماندن از ديدن كرامت تو شكيبايى كنم؟! يا چگونه در آتش جاى گيرم، در حالى كه به بخشايش تو اميد بستهام؟!
راجع: (الفصل التاسع: أحوال أهل النار).
6 / 6: رَهَقُ الذِّلَّةِ
6 / 6: تنگنای خواری
الكتاب
(وَ الَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثلِها وَ تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ ما لَهُم مِنَ اللّٰهِ مِن عاصِمٍ كَأَنَّما أُغشِيَت وُجُوهُهُم قِطَعاً مِنَ اللَّيلِ مُظلِماً أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ).[۳۵۰]
(و كسانى كه مرتكب بدىها شدهاند، جزاى بدى، چيزى مانند آن است و خوارى، آنان را فرو مىگيرد. آنان در مقابل خدا، هيچ حمايتگرى ندارند. گويى چهرههايشان با پارههايى از شب تار، پوشيده شده است. آنان همدم آتش اند و در آن جاودانه خواهند بود).
الحديث
- الإمام الباقر علیه السّلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ الَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثلِها وَ تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ ما لَهُم مِنَ اللّٰهِ مِن عاصِمٍ)[۳۵۱]-: هٰؤُلاءِ أهلُ البِدَعِ وَ الشُّبُهاتِ وَ الشَّهَواتِ، يُسَوِّدُ اللّٰهُ وُجوهَهُم ثُمَّ يَلقَونَهُ... وَ يُلبِسُهُمُ الذُّلَّ وَ الصَّغارَ.[۳۵۲]
- امام باقر علیه السّلام - در بارۀ اين سخن خداى متعال: (و كسانى كه مرتكب بدىها شدهاند، [بدانند كه] جزاى بدى، بدىاى مانند آن است و خوارى، آنان را فرا مىگيرد. در مقابل خدا، هيچ حمايتگرى ندارند) ـ: اينان، همان بدعتگذاران و شبههافكنان و پيروان خواهشهاى نفسانى هستند. خدا روى آنها را سياه مىكند، سپس [با روسياهى]به ديدار او مىروند... و جامۀ خوارى و خفّت را بر ايشان مىپوشاند.
الفَصلُ السّابِع: خَصائِصُ أهلِ النّارِ
فصل هفتم: ویژگیهای دوزخیان
7 / 1: قُبحُ الوُجوهِ
7 / 1: زشتی چهره
الكتاب
وَ مَن خَفَّت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم فِي جهنّم خالِدُونَ* تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُم فِيها كالِحُونَ* أَلَم تَكُن آياتِي تُتلى عَلَيكُم فَكُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ* قالُوا رَبَّنا غَلَبَت عَلَينا شِقوَتُنا وَ كُنَّا قَوماً ضالِّينَ* رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنَّا ظالِمُونَ* قالَ اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ.[۳۵۳]
(و كسانى كه كفۀ ميزان [اعمال]شان سبک باشد، آنان به خويشتن زيان زدهاند و هميشه در جهنّم مىمانند. * آتش، چهرههاى آنان را مىسوزاند و آنان در آن جا ترشرويند. * آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد و آن را تكذيب نمیکردید؟! * مىگويند: «پروردگارا! شقاوت ما، بر ما چيره شد و ما مردمى گمراه بوديم. * پروردگارا! ما را از اين جا بيرون بر. پس اگر باز هم [به بدى] برگشتيم، در آن صورت، ستمگر خواهيم بود. * مىفرمايد: در آن، گم شويد و با من سخن مگوييد).
الحديث
- رسول اللّه صلّی الله علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ إذا قالَ لِأَهلِ النّارِ: اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ، عادَت وُجوهُهُم قِطَعَ لَحمٍ لَيسَ فيها أفواهٌ وَ لا مَناخِرُ، يَتَرَدَّدُ النَّفَسُ في أجوافِهِم.[۳۵۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: آن گاه كه خداوند به دوزخيان میگويد: (در آن گم شويد و با من سخن مگوييد)، صورتهايشان به قطعهاى گوشت تبديل مىشود، آن سان كه در آن، نه دهانى باشد و نه حفرۀ بينىاى، و نَفَس در درونشان به شماره مىافتد.
7 / 2: سَوادُ الوُجوهِ
7 / 2: سیاهی چهره
الكتاب
وَ الَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثلِها وَ تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ ما لَهُم مِنَ اللّٰهِ مِن عاصِمٍ كَأَنَّما أُغشِيَت وُجُوهُهُم قِطَعاً مِنَ اللَّيلِ مُظلِماً أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ.[۳۵۵]
(و كسانى كه مرتكب بدىها شدهاند، جزاى بدى، چيزى مانند آن است و خوارى، آنان را فرو مىگيرد. آنان در مقابل خدا، هيچ حمايتگرى ندارند. گويى چهرههايشان با پارههايى از شب تار، پوشيده شده است. آنان همدم آتش اند و در آن جاودانه خواهند بود).
الحديث
- الإمام الصادقعلیه السّلام- في قَولِ اللّٰهِ كَأَنَّما أُغشِيَت وُجُوهُهُم قِطَعاً مِنَ اللَّيلِ مُظلِماً-: أَ ما تَرَى البَيتَ إذا كانَ اللَّيلُ كانَ أشَدَّ سَواداً مِن خارِجٍ، فَلِذٰلِكَ هُم يَزدادونَ سَواداً.[۳۵۶]
- امام صادق علیه السّلام - در بارۀ اين سخن خداى: (گويى چهرههايشان با پارههايى از شب تار، پوشيده شده است) -: نمىبينى اتاق را كه چون شب مىشود، از فضاى بيرون، سياهتر و تاريکتر است؟ به همين سان، آنان سياهتر و تاريکتر مىشوند.
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يَبعَثُ اللّٰهُ المُقَنِّطينَ[۳۵۷] يَومَ القِيامَةِ مُغَلَّبَةً وُجوهُهُم- يَعني غَلَبَةَ السَّوادِ عَلَى البَياضِ- فَيُقالُ لَهُم: هؤُلاءِ المُقَنِّطونَ مِن رَحمَةِ اللّٰهِ تَعالیٰ.[۳۵۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در روز رستاخيز، خداوند، نوميد كنندگان [مردم از رحمت حق] را در حالى بر مىانگيزد كه سياهىِ روى آنان بر سفيدى آن، غالب است و گفته مىشود: «اينان، نوميد كنندگان از رحمت خداى متعال هستند».
- الإمام عليّعلیه السّلام: يا أهلَ الانحِرافِ وَ الصُّدودِ عَنِ اللّٰهِ- عَزَّ ذِكرُهُ- وَ رَسولِهِ وَ صِراطِهِ وَ أعلامِ الأَزمِنَةِ! أيقِنوا بِسَوادِ وُجوهِكُم وَ غَضَبِ رَبِّكُم؛ جَزاءً بِما كُنتُم تَعمَلونَ.[۳۵۹]
- امام على علیه السّلام: اى كجروان و اى كسانى كه [مردم را] از خداى بلندنام و پيامبر او و [از] راه خدا و نشانههاى زمانها [۳۶۰] باز مىداريد! يقين بداريد كه به سزاى كارهايى كه مىكنيد، روسياهى و خشم پروردگارتان را براى خود مىخريد.
7 / 3: تَبَدُّلُ الجُلودِ
7 / 3: پوست انداختن
الكتاب
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوفَ نُصلِيهِم ناراً كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ إِنَّ اللّٰهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً.[۳۶۱]
(به زودى، كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيدهاند، در آتش در مىآوريم كه هر چه پوستشان بسوزد، پوستهاى ديگرى بر جايش مىنهيم تا عذاب را بچشند. آرى! خداوند، تواناى حكيم است).
الحديث
- تفسير القمّي- في قَولِهِ تَعالیٰ: كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ إِنَّ اللّٰهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً-: قيلَ لِأَبي عَبدِاللّٰهِ علیه السّلام: كَيفَ تُبَدَّلُ جُلودٌ غَيرَها؟ قالَ: أَ رَأَيتَ لَو أخَذتَ لَبِنَةً فَكَسَرتَها وَ صَيَّرتَها تُراباً، ثُمَّ ضَرَبتَها فِي القالَبِ، أَ هِيَ الَّتي كانَت؟ إنَّما هيَ ذٰلِكَ، وَ حَدَثَ تَفسيراً[۳۶۲] آخَرَ وَ الأَصلُ واحِدٌ.[۳۶۳]
- تفسير القمّى - در بارۀ اين سخن خداى متعال: (هر چه پوستشان بسوزد، پوستهاى ديگرى بر جايش مىنهيم تا عذاب را بچشند. آرى! خداوند، تواناى حكيم است) -: به امام صادق علیه السّلام گفته شد: چگونه پوستهاى ديگرى جاىگزين آن مىشود؟ فرمود: «به من بگو كه اگر خشتى را بردارى و خُردش كنى و خاكش گردانى، سپس آن را [دوباره] قالب بزنى، آيا اين خشت، همان خشت اوّل است؟ بى گمان، همان خشت اوّل است؛ امّا تغييرى ديگر رخ داده است، ليكن مادّه يكى است».
7 / 4: العَميُ وَ البَكَمُ وَ الصَّمُ
7 / 4: کوری و گنگی و کری
الكتاب
وَ لَقَد ذَرَأنا لِجهنّم كَثِيراً مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ لَهُم قُلُوبٌ لا يَفقَهُونَ بِها وَ لَهُم أَعيُنٌ لا يُبصِرُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لا يَسمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الغافِلُونَ.[۳۶۴]
(ما بسيارى از جنّيان و انسانها را براى جهنّم آفريديم. آنان، دلهايى دارند كه با آن نمىانديشند، و چشمانى دارند كه با آن نمىبينند، و گوشهايى دارند كه با آن نمىشنوند. آنان، همانند چارپايان اند؛ بلكه بدترند. آنان، همان غافلان اند).
وَ نَحشُرُهُم يَومَ القِيامَةِ عَلى وُجُوهِهِم عُمياً وَ بُكماً وَ صُمًّا مَأواهُم جهنّم كُلَّما خَبَت زِدناهُم سَعِيراً.[۳۶۵]
(روز قيامت، آنها را كور و لال و كَر، محشور مىكنيم. جايگاهشان، جهنّم است. هر گاه شعلهاش آرام شود، آن را شعلهور مىكنيم).
وَ نَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ أَعمى.[۳۶۶]
(او را در قيامت، كور محشور مىكنيم).
الحديث
- الإمام الباقرعلیه السّلام- لِعَمرِو بنِ ثابِتٍ-: إنَّ أهلَ النّارِ يَتَعاوَونَ فيها كَما يَتَعاوَى الكِلابُ وَ الذِّئابُ مِمّا يَلقَونَ مِن ألَمِ العَذابِ، ما ظَنُّكَ يا عَمرُو بِقَومٍ لا يُقضى عَلَيهِم فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها، عِطاشٍ فيها جِياعٍ، كَليلَةٍ أبصارُهُم، صُمٍّ بُكمٍ عُميٍ، مُسوَدَّةٍ وُجوهُهُم، خاسِئينَ فيها نادِمينَ، مَغضوبٍ عَلَيهِم فَلا يُرحَمونَ، وَ مِنَ العَذابِ لا يُخَفَّفُ عَنهُم، وَ فِي النّارِ يُسجَرونَ[۳۶۷]، وَ مِنَ الحَميمِ يَشرَبونَ، وَ مِنَ الزَّقّومِ يَأكُلونَ، وَ بِكَلاليبِ النّارِ يُخطَمونَ[۳۶۸]، وَ بِالمَقامِعِ يُضرَبونَ، وَ المَلائِكَةُ الغِلاظُ الشِّدادُ لايَرحَمونَ، فَهُم فِي النّارِ يُسحَبونَ عَلى وُجوهِهِم، وَ مَعَ الشَّياطينِ يُقرَنونَ، وَ فِي الأَنكالِ وَ الأَغلالِ يُصفَدونَ، إن دَعَوا لَم يُستَجَب لَهُم، وَ إن سَأَلُوا حاجَةً لَم تُقضَ لَهُم!! هذِهِ حالُ مَن دَخَلَ النّارَ.[۳۶۹]
- امام باقر علیه السّلام – خطاب به عمرو بن ثابت -: اهل آتش، از درد عذابى كه مىكشند، در دوزخ مانند سگها و گرگها زوزه مىكشند. چه مىپندارى - اى عمرو - در بارۀ گروهى كه (نه فرمان مرگشان مىرسد تا بميرند و نه از عذابشان در آتش كاسته مىشود)؟! در آن، تشنه و گرسنه اند. چشمانشان ناتوان گشته است. كر و لال و كورند، سيهرويند، در آن جا مطرود و زبون و پشيمان اند، مورد خشم اند و هيچ رحمى به آنان نمىشود. در عذابشان دمى تخفيف داده نمىشود؛ [بلكه] آتش آنان، بى وقفه شعله مىكشد. از آب جوشان مىنوشند و از زقّوم مىخورند. با چنگکهاى آتشين مهار مىشوند و با گرز كوفته مىشوند. فرشتگان دژخيم درشتخوى، به آنان رحم نمىكنند و در آتش، آنان را به رو در افتاده، مىكِشند. با شيطانها به يک بند كشيده مىشوند و آنان را به كُند و زنجير مىبندند. اگر دعا كنند، دعايشان پذيرفته نمىشود و اگر چيزى بخواهند، درخواستشان برآورده نمىگردد. اين است حال و روز كسى كه وارد آتش دوزخ گردد.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: فَاتَّقُوا اللّٰهَ وَ كُفُّوا ألسِنَتَكُم إلّا مِن خَيرٍ، وَ إيّاكُم أن تُزلِقُوا ألسِنَتَكُم بِقَولِ الزُّورِ وَ البُهتانِ وَ الإثمِ وَ العُدوانِ، فَإنَّكُم إن كَفَفتُم ألسِنَتَكُم عَمّا يَكرَهُهُ اللّٰهُ مِمّا نَهاكُم عَنهُ، كانَ خَيراً لَكُم عِندَ رَبِّكُم مِن أن تُزلِقُوا ألسِنَتَكُم بِهِ، فَإنَّ زَلَقَ اللِّسانِ فيما يَكرَهُ اللّٰهُ وَ ما يَنهى عَنهُ مَرداةٌ لِلعَبدِ عِندَ اللّٰهِ، وَ مَقتٌ مِنَ اللّٰهِ وَ صَمٌّ وَ عَمي وَ بَكَمٌ يُورِثُهُ اللّٰهُ إيّاهُ يَومَ القِيامَةِ، فَتَصيروا كَما قالَ اللّٰهُ: صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَرجِعُونَ[۳۷۰] يعني لا يَنطِقونَ وَ لا يُؤذَنُ لَهُم فَيَعتَذِرُونَ[۳۷۱].[۳۷۲]
- امام صادق علیه السّلام: از خدا بترسيد و زبانهايتان را جز از خير، نگه داريد. مبادا زبانهايتان را به سخن دروغ و بهتان و گناه و تجاوز بلغزانيد؛ زيرا اگر زبانهايتان را از آنچه خدا ناخوش مىدارد و شما را از آن نهى كرده است، نگه داريد، اين از نظر پروردگارتان براى شما بهتر است از اين كه زبانهايتان را به آن چيز بلغزانيد؛ چرا كه حركت دادن زبان به آنچه خداوند آن را ناخوش مىدارد و شما را از آن نهى مىكند، از نظر خداوند، موجب هلاكت بنده و مايۀ خشم خداست، و خداوند در روز قيامت، آن بنده را كر و كور و لال مىگرداند و چنان مىشويد كه خداوند فرموده است: (كرند، لال اند، كورند. پس نمىفهمند) يعنى سخن نمىگويند (و رخصت نمىيابند تا پوزش بخواهند).
الفَصلُ الثّامِن: مَعيشَةُ أهلِ النّارِ
فصل هشتم: زندگی دوزخیان
8 / 1: لِباسُهُم
8 / 1: پوشاک آنان
الكتاب
سَرابِيلُهُم مِن قَطِرانٍ وَ تَغشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ.[۳۷۳]
جامههايشان از قَطران است و آتش، چهرههايشان را فرا مىگيرد).
الحديث
- الإمام الباقرعلیه السّلام- في قَولِهِ تَعالیٰ: سَرابِيلُهُم مِن قَطِرانٍ-: هُوَ الصُّفرُ الحارُّ الذائِبُ، يَقولُ: انتَهىٰ حَرُّهُ[۳۷۴]، يَقولُ اللّٰهُ: وَ تَغشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ سُربَلوا ذٰلِكَ الصُّفرَ فَتَغشَىٰ وُجوهَهُمُ النّارُ.[۳۷۵]
- امام باقر علیه السّلام - در بارۀ اين سخن خداى متعال كه: (جامههايشان از قطران است) -: آن (قَطران)، مسِ داغِ ذوب شده است كه به نهايت درجۀ داغى رسيده است. خداوند مىفرمايد: (و چهرههايشان را آتش فرا مىگيرد). آن مس را بر تن پوشيدهاند و آتش[آن]، چهرههايشان را فرا مىگيرد.
8 / 2: طَعامُهُم
8 / 2: خوراک آنان
الكتاب
هَل أَتاكَ حَدِيثُ الغاشِيَةِ* وُجُوهٌ يَومَئِذٍ خاشِعَةٌ* عامِلَةٌ ناصِبَةٌ* تَصلى ناراً حامِيَةً* تُسقى مِن عَينٍ آنِيَةٍ* لَيسَ لَهُم طَعامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ* لا يُسمِنُ وَ لا يُغنِي مِن جُوعٍ.[۳۷۶]
(آيا خبر «غاشيه» به تو رسيده است؟ * در آن روز، چهرههايى زبون اند * كه تلاش كرده و رنج بردهاند. * [ناچار] در آتشى سوزان در میآيند. * از چشمهاى داغ نوشانيده مىشوند. * خوراكى جز خار خشک ندارند كه نه فربه مىكند و نه گرسنگى را باز مىدارد).
فَلَيسَ لَهُ اليَومَ هاهُنا حَمِيمٌ* وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِن غِسلِينٍ.[۳۷۷]
(در آن روز، آن جا، برايش دوستى صميمى نيست* و غذايى جز چرک و خون نيست).
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ* طَعامُ الأَثِيمِ* كَالمُهلِ يَغلِي فِي البُطُونِ* كَغَليِ الحَمِيمِ* خُذُوهُ فَاعتِلُوهُ إِلى سَواءِ الجَحِيمِ* ثُمَّ صُبُّوا فَوقَ رَأسِهِ مِن عَذابِ الحَمِيمِ* ذُق إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الكَرِيمُ* إِنَ هذا ما كُنتُم بِهِ تَمتَرُونَ.[۳۷۸]
(آرى، درخت زقّوم * خوراک گناهپيشه است * چون مس گداخته، در شكمها مىگدازد * همانند جوشش آب جوشان. * او را بگيريد و به ميان دوزخش كشانيد. * آن گاه، از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ريزيد. * [به او بگوييد:] بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى! اين است همان چيزى كه در بارۀ آن ترديد مىكرديد).
ثُمَّ إِنَّكُم أَيُّهَا الضَّالُّونَ المُكَذِّبُونَ* لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِن زَقُّومٍ* فَمالِؤُنَ مِنهَا البُطُونَ* فَشارِبُونَ عَلَيهِ مِنَ الحَمِيمِ* فَشارِبُونَ شُربَ الهِيمِ* هذا نُزُلُهُم يَومَ الدِّينِ.[۳۷۹]
(آن گاه شما - اى گمراهان دروغپرداز - * قطعاً از درختى از زقّوم خواهيد خورد * و از آن، شكمهايتان را خواهيد آكند * و روى آن از آب جوش مىنوشيد * مانند نوشيدن اُشتران تشنه. * اين است پذيرايى آنان در روز جزا).
إِنَّ لَدَينا أَنكالًا وَ جَحِيماً* وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً.[۳۸۰]
(در حقيقت، پيش ما زنجيرها و دوزخ است * و غذايى گلوگير و عذابى پردرد).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: الضَّريعُ شَيءٌ يَكونُ فِي النّارِ شِبهُ الشَّوكِ، أمَرُّ مِنَ الصَّبِرِ، أنتَنُ مِنَ الجيفَةِ، و أشَدُّ حَرّاً مِنَ النّارِ، سَمّاهُ اللّٰهُ الضَّريعَ. إذا طَعِمَهُ صاحِبُهُ لا يَدخُلُ البَطنَ وَ لا يَرتَفِعُ إلَى الفَمِ، فَيَبقىٰ بَينَ ذٰلِكَ، وَ لا يُغني مِن جوعٍ.[۳۸۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: ضريع،[۳۸۲] چيزى است در آتش، كه شبيه خار است و از صبر زرد، تلختر و از مردار، متعفّنتر و از آتش، داغتر است. خداوند، آن را ضريع ناميده است. چيزى است كه هر گاه شخصى آن را بخورد، نه به شكم فرو مىرود و نه به دهان، بالا مىآيد؛ بلكه در بين آن دو مىماند و گرسنگى را بر طرف نمىكند.
- سنن التّرمذي عن ابن عبّاس: إنَّ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله قَرَأَ هٰذِهِ: اتَّقُوا اللّٰهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُسلِمُونَ، قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : لو أنَّ قَطرَةً مِنَ الزَّقّومِ قُطِرَت في دارِ الدُّنيا لَأَفسَدَت عَلىٰ أهلِ الدُّنيا مَعايِشَهُم، فَكَيفَ بِمَن يَكونُ طَعامُهُ؟![۳۸۳]
- سنن التِّرمِذى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله اين آيه را خواند: (از خدا چنان كه سزامند پرواست، پروا بداريد و جز مسلمان نميريد) و فرمود: (اگر قطرهاى از زقّوم در دنيا بچكد، زندگىِ مردم دنيا را بر آنان تباه مىگرداند. پس چگونه است حال كسى كه خوراكش زقّوم باشد؟!).
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: لَو أنَّ دَلواً صُبَّ مِن غِسلينٍ[۳۸۴] في مَطلَعِ الشَّمسِ، لَغَلَت مِنهُ جَماجِمُ مَن في مَغرِبِها.[۳۸۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اگر يک سطل از چركاب دوزخيان در مشرق زمين ريخته شود، كاسۀ سر كسانى كه در مغرب زمين هستند، از آن به جوش مىآيد.
راجع: ص 152 (الفصل الخامس: مواصفات جهنّم/ أشجار جهنّم).
8 / 3: شَرابُهُم
8 / 3: نوشیدنی آنان
الكتاب
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُم شَرابٌ مِن حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكفُرُونَ.[۳۸۶]
(و كسانى كه كافر شدند، به سزاى كفرشان، شربتى از آب جوشان و عذابى پردرد خواهند داشت).
وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمعاءَهُم.[۳۸۷]
(آبى جوشان نوشانده مىشوند و رودههايشان را از هم فرو میپاشد).
وَ استَفتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ* مِن وَرائِهِ جهنّم وَ يُسقى مِن ماءٍ صَدِيدٍ* يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأتِيهِ المَوتُ مِن كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِن وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ.[۳۸۸]
(و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند و [سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد. * دوزخ پيش روى اوست و به او آبى از خونِ آميخته به چرک نوشانده مىشود.* آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو بَرَد و مرگ از هر سويى به جانبش مىآيد؛ ولى نمىميرد و عذاب سخت به دنبال دارد).
وَ أَمَّا إِن كانَ مِنَ المُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ* فَنُزُلٌ مِن حَمِيمٍ* وَ تَصلِيَةُ جَحِيمٍ.[۳۸۹]
(و امّا اگر از دروغزنان گمراه باشد * پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد * و [با] افتادن در آتش افروخته).
راجع: الأنعام: 70؛ الكهف: 19؛ الصافّات: 67؛ ص: 56، 57؛ الواقعة: 42، 54، 55؛ النبأ: 21- 25؛ الغاشية: 4، 5.
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله- في قَولِهِ تَعالیٰ: وَ يُسقى مِن ماءٍ صَدِيدٍ يَتَجَرَّعُهُ-: يُقَرَّبُ إلىٰ فيهِ فَيَكرَهُهُ، فَإِذا أُدنِيَ مِنهُ شَوىٰ وَجهَهُ وَ وَقَعَت فَروَةُ رَأسِهِ، فَإِذا شَرِبَهُ قَطَّعَ أمعاءَهُ حَتّىٰ تَخرُجَ مِن دُبُرِهِ، يَقولُ اللّٰهُ: وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمعاءَهُم، وَ يقول: وَ إِن يَستَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ.[۳۹۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در بارۀ اين سخن خداى متعال: (و به او آبى از خونِ آميخته به چرک نوشانده مىشود. آن را جرعه جرعه مىنوشد) -: [آن نوشيدنى،] نزديک دهانش برده مىشود و او آن را ناخوش مىدارد. چون به نزديكش برده شد، چهرهاش را بريان مىكند و پوست سرش مىافتد، و همين كه آن را نوشيد، رودههايش را از هم فرو مىپاشد، به گونهاى كه از مخرجش بيرون مىآيد. خداوند مىفرمايد: (و آبى جوشان نوشانده مىشوند و رودههايشان را از هم فرو مىپاشد) و مىفرمايد: (و اگر فريادرسى جويند، با آبى چون مسِ گداخته يارى مىشوند كه چهرهها را بريان مىكند. چه بد نوشيدنىاى است!).
- عنه صلّی الله علیه و آله: إنَّ الحَميمَ[۳۹۱] لَيُصَبُّ عَلىٰ رُؤوسِهِم، فَيَنفُذُ الحَميمُ حَتّىٰ يَخلُصَ إلىٰ جَوفِهِ، فَيَسلِتَ ما في جَوفِهِ حَتّىٰ يَمرُقَ مِن قَدَمَيهِ وَ هُوَ الصَّهرُ، ثُمَّ يُعادُ كَما كانَ.[۳۹۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جوشاب بر سر آنان ريخته مىشود و آن جوشاب در سرشان فرو مىرود تا به شكمشان مىرسد و آنچه را درون آن است، ذوب مىكند و از پاهايش خارج مىشود - و اين، همان «صَهَر (موادّ مذاب)» است - و دوباره از نو آغاز مىشود.
- عنه صلّی الله علیه و آله: لَعَنَ اللّٰهُ الخَمرَ وَ غارِسَها وَ عاصِرَها وَ شارِبَها... مَن شَرِبَها لَم يَقبَلِ اللّٰهُ لَهُ صَلاةً أربَعينَ يَوماً، فَإِن ماتَ وَ في بَطنِهِ شَيءٌ مِن ذٰلِكَ كانَ حَقّاً عَلَى اللّٰهِ أن يَسقِيَهُ مِن طينَةِ خَبالٍ؛ وَ هِيَ صَديدُ أهلِ النّارِ وَ ما يَخرُجُ مِن فُروجِ الزُّناةِ، فَيَجتَمِعُ ذٰلِكَ في قُدورِ جهنّم فَيَشرَبُهُ أهلُ النّارِ، فَيُصهَرُ بِهِ ما في بُطونِهِم وَ الجُلودُ.[۳۹۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خدا لعنت كند شراب را و كِشت كنندۀ [درخت] آن را و افشرندۀ آن را و نوشندهاش را...! كسى كه آن را بنوشد، خداوند تا چهل روز نمازش را نمىپذيرد و اگر بميرد و قطرهاى از آن در شكمش باشد، بر خداوند است كه از «طينت خبال» به او بنوشاند و آن، زردابۀ بدن دوزخيان و چركابهاى است كه از فرج زنان زناكار، خارج مىشود. اينها در ديگهاى جهنّم جمع مىشود و اهل آتش آن را مىنوشند و معده و رودههاى آنها و پوستشان را ذوب مىكند.
- الخصال عن أبي موسى الأشعري: قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : ثَلاثَةٌ لا يَدخُلونَ الجَنَّةَ: مُدمِنُ خَمرٍ، وَ مُدمِنُ سِحرٍ، وَ قاطِعُ رَحِمٍ. وَ مَن ماتَ مُدمِنَ خَمرٍ سَقاهُ اللّٰهُ مِن نَهرِ الغُوطَةِ.
قيلَ: وَ ما نَهرُ الغُوطَةِ؟
قالَ: نَهرٌ يَجري مِن فُروجِ المومِساتِ، يُؤذي أهلَ النّارِ ريحُهُنَّ.[۳۹۴]
- الخصال – به نقل از ابو موسى اشعرى ـ: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «سه كس به بهشت نمىروند: بادهگسار، جادوگر و بُرندۀ پيوند خويشاوندى. كسى كه بادهگسار بميرد، خداوند از نهر غوطه به او مىنوشاند».
گفته شد: نهر غوطه چيست؟
فرمود: «نهرى است كه از چركابۀ فرجهاى زنان روسپى جارى مىشود و بوى آن، دوزخيان را آزار مىدهد».
8 / 4: مَكانُهُم
8 / 4: جایگاه آنان
الكتاب
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنَّا عَذابَ جهنّم إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً* إِنَّها ساءَت مُستَقَرًّا وَ مُقاماً.[۳۹۵]
(و كسانى كه مىگويند: پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما باز گردان، كه عذابش دائمى است. * در حقيقت، آن، بد قرارگاه و جايگاهى است!).
وَ إِذا أُلقُوا مِنها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوا هُنالِكَ ثُبُوراً.[۳۹۶]
(و چون آنان را در تنگنايى از آن به زنجير كشيده بيندازند، آن جاست كه مرگ را مىخواهند).
الحديث
- رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله - في قَولِهِ تَعالیٰ: وَ إِذا أُلقُوا مِنها مَكاناً ضَيِّقاً -: وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! إنَّهُم يُستَكرَهونَ فِي النّارِ كَما يُستَكرَهُ الوَتَدُ فِي الحائِطِ.[۳۹۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در بارۀ اين سخن خداى متعال: (و چون آنان را در تنگنايى بيندازند) -: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، آنان را به زور در آتش مىافكنند، چنان كه ميخ را به زور در ديوار مىكوبند.
راجع: ص 168 (الفصل الخامس: مواصفات جهنّم/ زفير جهنّم).
8 / 5: قَرينُهُم
8 / 5: همبند آنان
الكتاب
وَ مَن يَعشُ عَن ذِكرِ الرَّحمنِ نُقَيِّض لَهُ شَيطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ* وَ إِنَّهُم لَيَصُدُّونَهُم عَنِ السَّبِيلِ وَ يَحسَبُونَ أَنَّهُم مُهتَدُونَ* حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيتَ بَينِي وَ بَينَكَ بُعدَ المَشرِقَينِ فَبِئسَ القَرِينُ* وَ لَن يَنفَعَكُمُ اليَومَ إِذ ظَلَمتُم أَنَّكُم فِي العَذابِ مُشتَرِكُونَ.[۳۹۸]
(و هر كه از ياد خداى مهربان دل بگرداند، شيطانى بر او مىگماريم تا همبندى براى وى باشد * و مسلّماً آنها ايشان را از راه باز مىدارند و آنها مىپندارند كه راهيافتگان اند* تا آن گاه كه او [با همبندش] به حضور ما مىآيد، [خطاب به شيطان] مىگويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصلۀ خاور تا باختر بود، كه چه بد همبندى هستى!» * و امروز هرگز [پشيمانى] براى شما سود نمىبخشد؛ چون ستم كرديد. در حقيقت، شما در عذاب، مشترک خواهيد بود).
أَلقِيا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ* مَنَّاعٍ لِلخَيرِ مُعتَدٍ مُرِيبٍ* الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللّٰهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلقِياهُ فِي العَذابِ الشَّدِيدِ* قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطغَيتُهُ وَ لكِن كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ* قالَ لا تَختَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَد قَدَّمتُ إِلَيكُم بِالوَعِيدِ* ما يُبَدَّلُ القَولُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلعَبِيدِ.[۳۹۹]
( [به آن دو فرشته خطاب مىشود:] هر كافر سرسختى را در جهنّم فرو افكنيد * هر باز دارنده از خيرى [و] هر متجاوز شكّاكى را * كه با خداوند، معبودی ديگر قرار داد. او را در عذاب شديد فرو افكنيد. * [شيطانِ] همبندش مىگويد: «پروردگارا! من او را به عصيان وا نداشتم؛ بلكه خودش در گمراهىِ دور و درازى بود» * [خدا] مىفرمايد: «در پيشگاه من، با يكديگر مستيزيد كه از پيش، به شما هشدار داده بودم. * پيش من، حكم، دگرگون نمىشود و من به بندگانم ستمكار نيستم).
الحديث
- رسول اللّهصلّی الله علیه و آله: مَن خَفَّ لِسُلطانٍ جائرٍ في حاجَةٍ، كانَ قَرينَهُ فِي النّارِ.[۴۰۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس براى فرمانرواى ستمگرى در كارى بشتابد، همبند او در آتش خواهد بود.
- الإمام عليّعلیه السّلام: أَ فَرَأَيتُم جَزَعَ أحَدِكُم مِنَ الشَّوكَةِ تُصيبُهُ، وَ العَثرَةِ تُدميهِ، وَ الرَّمضاءِ تُحرِقُهُ؟ فَكَيفَ إذا كانَ بَينَ طابِقَينِ مِن نارٍ، ضَجيعَ حَجَرٍ، وَ قَرينَ شَيطانٍ؟![۴۰۱]
- امام على علیه السّلام: آيا ديدهايد كه هر يک از شما وقتى خارى به او مىخَلَد، يا پايش به جايى مىخورد و خونى مىشود، يا داغى مىسوزاندش، چگونه بىتابى مىكند؟ حال، چگونه خواهد بود آن گاه كه در ميان دو طبقه از آتش باشد و همبستر سنگى و همبند شيطانى؟!
- تفسير القمّي: في رِوايَةِ أبي الجارودِ عَن أبي جَعفَرٍ [الباقِرِ] علیه السّلام في قَولِهِ: وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَت[۴۰۲]، قالَ: أمّا أهلُ الجَنَّةِ فَزُوِّجُوا الخَيراتِ الحِسانِ، وَ أمّا أهلُ النّارِ فَمَعَ كُلِ إنسانٍ مِنهُم شَيطانٌ. يَعني قُرِنَت نُفوسُ الكافِرينَ وَ المُنافِقينَ بِالشَّياطينِ فَهُم قُرَناؤُهُم.[۴۰۳]
- تفسير القمّى - به نقل از ابو الجارود، از امام باقر علیه السّلام در بارۀ اين سخن خداوند: (و آن گاه كه جانها جفت گردانيده شوند) -: بهشتيان با زنان نكوخوى زيبا، جفت گردانيده مىشوند، و دوزخيان، با هر نفرشان يک اهريمن همبند مىشود؛ يعنى جانهاى كافران و منافقان، با اهريمنان به يک بند، بسته مىشود. پس، آنها همبند آناناند.
راجع: ص 288 (الفصل العاشر: عوامل دخول النار/ الرّكون إلى الظّالم).
8 / 6: حَياتُهُم
8 / 6: زندگی آنان
الكتاب
فَذَكِّر إِن نَفَعَتِ الذِّكرى* سَيَذَّكَّرُ مَن يَخشى* وَ يَتَجَنَّبُهَا الأَشقَى* الَّذِي يَصلَى النَّارَ الكُبرى* ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحيى.[۴۰۴]
(پس پند ده، اگر پند سود مىبخشد. * آن كس كه بترسد، به زودى عبرت مىگيرد * و نگونبخت، خود را از آن، دور مىدارد؛ * همان كس كه در آتش بزرگ در مىآيد. * آن گاه، نه در آن مىميرد و نه زندگانى مىيابد).
إِنَّهُ مَن يَأتِ رَبَّهُ مُجرِماً فَإِنَّ لَهُ جهنّم لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحيى.[۴۰۵]
(هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود، جهنّم براى اوست كه نه در آن مىميرد و نه زندگانى مىيابد).
مِن وَرائِهِ جهنّم وَ يُسقى مِن ماءٍ صَدِيدٍ* يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأتِيهِ المَوتُ مِن كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِن وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ.[۴۰۶]
( [آن كس كه] دوزخ پيش روى اوست و به او از آبى آميخته به خون و چرک نوشانده مىشود * آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو بَرَد و مرگ از هر طرف به سويش مىآيد؛ ولى نمىميرد و عذابى سنگين به دنبال دارد).
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام: إنَّ أهلَ النّارِ لَمّا غَلَى الزَّقّومُ وَ الضَّريعُ في بُطونِهِم كَغَليِ الحَميمِ، سَأَلُوا الشَّرابَ، فَأُتُوا بِشَرابٍ غَسّاقٍ وَ صَديدٍ يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأتِيهِ المَوتُ مِن كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِن وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ[۴۰۷]، وَ حَميمٌ تَغلي بِهِ جهنّم مُنذُ خُلِقَت كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ ساءَت مُرتَفَقاً[۴۰۸].[۴۰۹]
- امام على علیه السّلام: دوزخيان، چون زقّوم و خارِ خشک، در شكمهايشان مانند آب جوش، به غلغل آمد، آب درخواست مىكنند. پس نوشيدنىاى از زردآب و چركاب برايشان آورده مىشود كه ( [هر يک از آنان] آن را جرعه جرعه مىنوشد؛ ولى نمىتواند آن را فرو ببرد. مرگ از هر طرف به سويش مىآيد؛ ولى نمىميرد و عذابى سخت به دنبال دارد) و نيز آبى جوشان كه از زمانى كه جهنّم آفريده شده است، (همچنان در آن جا همانند مسِ گداخته مىجوشد و چهرهها را بريان مىكند. چه بد نوشيدنىاى است آن، و چه بد رامشگاهى است دوزخ!).
8 / 7: تَنَوُّعُ العَذابِ فی جهنّم
8 / 7: گوناگونی عذابهای دوزخ
- الامام علی علیه السّلام: إِنَّ أَروَاحَ القَدَرِيَّةِ يُعرَضُونَ عَلَى النَّارِ غُدُوّاً وَ عَشِيّاً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ فَإِذَا قَامَتِ السَّاعَةُ عُذِّبُوا مَعَ أَهلِ النَّارِ بِأَلوَانِ العَذَابِ فَيَقُولُونَ يَا رَبَّنَا عَذَّبتَنَا خَاصَّةً وَ تُعَذِّبُنَا عَامَّةً فَيَرُدُّ عَلَيهِم ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ إِنَّا كُلَّ شَيءٍ خَلَقناهُ بِقَدَرٍ.[۴۱۰]
- امام علی علیه السّلام: ارواح قدريّه[۴۱۱] صبح و شام بر آتش عرضه میشوند تا زمانى كه قيامت بر پا شود. پس از برپايى قيامت، همراه جهنّميان با انواع عذابها مجازات مىشوند. در اين هنگام مىگويند: ما را به طور مخصوصى عذاب نمودى و اكنون نيز با ساير جهنّميان عذاب مىكنى؟ به آنان پاسخ میدهد: طعم جهنّم را بچشيد، همانا هر چيزى را با اندازهگيرى آفريديم.
- الامام علی علیه السّلام: فَاحذَرُوا نَاراً قَعرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ دَارٌ لَيسَ فِيهَا رَحمَةٌ وَ لَا تُسمَعُ فِيهَا دَعوَةٌ وَ لَا تُفَرَّجُ فِيهَا كُربَة.[۴۱۲]
- امام على علیه السّلام: بترسيد از آتشى كه ژرفايش ناپيدا، گرمايش سخت و عذابش تازه است! سرايى است كه در آن، هيچ رحمى نيست، هيچ دعا و فريادى شنيده نمىشود، و هيچ اندوهى گشاده نمىگردد.
- الامام علی علیه السّلام – فی وَصفِ عَذابِ المُجرِمینَ فی النّار -: العَذَابُ أَبَداً شَدِيدٌ وَ العِقَابُ أَبَداً جَدِيدٌ لَا الدَّارُ زَائِلَةٌ فَتَفنَى وَ لَا آجَالُ القَومِ تُقضَى.[۴۱۳]
- امام علی علیه السّلام ـ در بارۀ چگونگی کیفر مجرمان در آتش ـ: عذاب، ابدى و سخت است و كيفر، هميشگى و تازه. نه خانه از بين رفتنى است كه نابود شود و نه عمر دوزخيان بهسرآمدنى است.
- الإمام الباقرعلیه السّلام- لِعَمرِو بنِ ثابِتٍ-: إنَّ أهلَ النّارِ يَتَعاوَونَ فيها كَما يَتَعاوَى الكِلابُ وَ الذِّئابُ مِمّا يَلقَونَ مِن ألَمِ العَذابِ، ما ظَنُّكَ يا عَمرُو بِقَومٍ لا يُقضى عَلَيهِم فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها، عِطاشٍ فيها جِياعٍ، كَليلَةٍ أبصارُهُم، صُمٍّ بُكمٍ عُميٍ، مُسوَدَّةٍ وُجوهُهُم، خاسِئينَ فيها نادِمينَ، مَغضوبٍ عَلَيهِم فَلا يُرحَمونَ، وَ مِنَ العَذابِ لا يُخَفَّفُ عَنهُم، وَ فِي النّارِ يُسجَرونَ[۴۱۴]، وَ مِنَ الحَميمِ يَشرَبونَ، وَ مِنَ الزَّقّومِ يَأكُلونَ، وَ بِكَلاليبِ النّارِ يُخطَمونَ[۴۱۵]، وَ بِالمَقامِعِ يُضرَبونَ، وَ المَلائِكَةُ الغِلاظُ الشِّدادُ لايَرحَمونَ، فَهُم فِي النّارِ يُسحَبونَ عَلى وُجوهِهِم، وَ مَعَ الشَّياطينِ يُقرَنونَ، وَ فِي الأَنكالِ وَ الأَغلالِ يُصفَدونَ، إن دَعَوا لَم يُستَجَب لَهُم، وَ إن سَأَلُوا حاجَةً لَم تُقضَ لَهُم!! هذِهِ حالُ مَن دَخَلَ النّارَ.[۴۱۶]
- امام باقر علیه السّلام – خطاب به عمرو بن ثابت -: اهل آتش، از درد عذابى كه مىكشند، در دوزخ مانند سگها و گرگها زوزه مىكشند. چه مىپندارى - اى عمرو - در بارۀ گروهى كه (نه فرمان مرگشان مىرسد تا بميرند و نه از عذابشان در آتش كاسته مىشود)؟! در آن، تشنه و گرسنه اند. چشمانشان ناتوان گشته است، كر و لال و كورند، سيهرويند، در آن جا مطرود و زبون و پشيمان اند، مورد خشم اند و هيچ رحمى به آنان نمىشود. در عذابشان دمى تخفيف داده نمىشود؛ [بلكه] آتش آنان، بى وقفه شعله مىكشد. از آب جوشان مىنوشند و از زقّوم مىخورند. با چنگکهاى آتشين مهار مىشوند و با گرز كوفته مىشوند. فرشتگان دژخيم درشتخوى، به آنان رحم نمىكنند و در آتش، آنان را به رو در افتاده، مىكشند. با شيطانها به يک بند كشيده مىشوند و آنان را به كُند و زنجير مىبندند. اگر دعا كنند، دعايشان پذيرفته نمىشود و اگر چيزى بخواهند، درخواستشان برآورده نمىگردد. اين است حال و روز كسى كه وارد آتش دوزخ میگردد.
8 / 8: الخُلودُ فی جهنّم و الخُروجُ مِنها
8 / 8: جاودانگی در دوزخ و بیرون آمدن از آن
الکتاب
(أَ لَم يَعلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جهنّم خالِداً فيها ذلِكَ الخِزيُ العَظيمُ)[۴۱۷]
(آيا ندانستهاند كه هر كس با خدا و پيامبر او در افتد، برايش آتش جهنّم است كه در آن، جاودانه خواهد بود. اين، همان رسوايى بزرگ است).
(وَعَدَ اللَّهُ المُنافِقينَ وَ المُنافِقاتِ وَ الكُفَّارَ نارَ جهنّم خالِدينَ فيها هِيَ حَسبُهُم وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُم عَذابٌ مُقيمٌ)[۴۱۸]
(خدا به مردان و زنان منافق و به كافران، آتش جهنّم را وعده داده است. در آن، جاودانهاند [و] آن برايشان كافى است، و خدا لعنتشان كرده و براى آنان، عذابى ماندگار است).
(وَ إِن تَعجَب فَعَجَبٌ قَولُهُم أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفي خَلقٍ جَديدٍ أُولئِكَ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِم وَ أُولئِكَ الأَغلالُ في أَعناقِهِم وَ أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فيها خالِدُونَ)[۴۱۹]
(اگر تو در شگفت مىآيى، شگفت، اين سخن ايشان است كه: آيا آن هنگام كه خاک شويم، آفرينشى نو خواهيم داشت؟ اينان كسانى هستند كه به پروردگارشان كفر ورزيدهاند و بر گردنهايشان غُلهاست و آنان اهل آتش اند و در آن، جاودانه اند).
(وَ مَن خَفَّت مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم في جهنّم خالِدُونَ)[۴۲۰]
(و كسانى كه كفۀ ميزان [اعمال]شان سبک باشد، آنان به خويشتن زيان زدهاند و هميشه در جهنّم مىمانند).
(ثُمَّ قيلَ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الخُلدِ هَل تُجزَونَ إِلاَّ بِما كُنتُم تَكسِبُونَ)[۴۲۱]
(سپس به كسانى كه ستم كردهاند، گفته مىشود: «بچشيد عذاب جاويدان را! آيا جز به كيفر آنچه به دست مىآورديد، جزا داده مىشويد؟).
(ذلِكَ جَزاءُ أَعداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُم فيها دارُ الخُلدِ جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجحَدُونَ)[۴۲۲]
(آن (آتش)، كيفر دشمنان خداست، كه آنها را در آن، خانۀ جاودانه است، به سزاى آن كه نشانههاى ما را انكار مىكردند).
(إِلاَّ بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَن يَعصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جهنّم خالِدينَ فيها أَبَداً)[۴۲۳]
( [وظيفۀ من نيست] مگر رساندن [توحيد و شئون جلال و جمال] از جانب خداوند و [رساندن] رسالتهاى او و آنان كه خدا و فرستادۀ او را نافرمانى كنند، بىترديد براى آنان آتش دوزخ است كه جاودانه در آن ماندگار خواهند بود).
(يُريدُونَ أَن يَخرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُم بِخارِجينَ مِنها وَ لَهُم عَذابٌ مُقيمٌ)[۴۲۴]
(مىخواهند كه از آتش بيرون آيند، در حالى كه از آن، بيرون آمدنى نيستند و برايشان عذابى پايدار خواهد بود).
(وَ يَومَ يَحشُرُهُم جَميعاً يا مَعشَرَ الجِنِّ قَدِ استَكثَرتُم مِنَ الإِنسِ وَ قالَ أَولِياؤُهُم مِنَ الإِنسِ رَبَّنَا استَمتَعَ بَعضُنا بِبَعضٍ وَ بَلَغنا أَجَلَنَا الَّذي أَجَّلتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثواكُم خالِدينَ فيها إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكيمٌ عَليمٌ)[۴۲۵]
(و [ياد كن] روزى را كه همۀ آنان را گرد مىآورد [و مىفرمايد:] «اى گروه جنّيان! از آدميان، [پيروان] فراوان يافتيد» و هواخواهان آنها از [نوع] انسان مىگويند: پروردگارا! برخى از ما از برخى ديگر بهرهبردارى كرد و به پايانى كه براى ما معيّن كردى، رسيديم. [خدا] مىفرمايد: «جايگاه شما آتش است. در آن، ماندگار خواهيد بود، مگر آنچه را خدا بخواهد». آرى، پروردگار تو حكيم و داناست).
(فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُم فيها زَفيرٌ وَ شَهيقٌ * خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الأَرضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريدُ)[۴۲۶]
(امّا كسانى كه تيرهبخت شدهاند، در آتش، فرياد و نالهاى دارند. * تا آسمانها و زمين برجاست، در آن، ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد؛ زيرا پروردگار تو، همان كند كه مىخواهد).
ر.ک: بقره 39، 81، 182، 217، 257، 275، آل عمران:88، 116 نساء 14، 93، 169، مائده:80، انعام 128، اعراف 36 توبه 17، 63، 68، یونس 27، رعد:5، نحل 29، انبیاء 99، مومنون:103، فرقان 69، سجده 14، احزاب 65، زمر 72، غافر86، زخرف 74، محمد 15، مجادله 17، حشر17، تغابن 10، بینه:6،
- الكافي عن أبي هاشم عن الإمام الصّادق عليه السلام: إِنَّمَا خُلِّدَ أَهلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِم كَانَت فِي الدُّنيَا أَن لَو خُلِّدُوا فِيهَا أَن يَعصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهلُ الجَنَّةِ فِي الجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِم كَانَت فِي الدُّنيَا أَن لَو بَقُوا فِيهَا أَن يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هٰؤُلَاءِ وَ هٰؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَولَهُ تَعَالَى- قُل كُلٌّ يَعمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ[۴۲۷] قَالَ عَلىٰ نِيَّتِهِ.[۴۲۸]
الكافى به نقل از ابو هاشم ـ: امام صادق علیه السّلام فرمود: «دوزخيان از آن رو در دوزخ، جاويدان اند كه در دنيا نيّتشان آن بود كه اگر در دنيا جاويدان بمانند، تا ابد، خدا را نافرمانى كنند و بهشتيان نيز از آن رو در بهشت، جاويدان اند كه در دنيا نيّتشان آن بود كه اگر در دنيا جاويدان بمانند، تا ابد، خدا را فرمان برند. پس به سبب نيّتهاست كه آنان و اينان جاويدان اند».
ايشان سپس اين سخن خداى متعال را تلاوت نمود: (بگو: هر كس بر حسب شاكلۀ خويش عمل مىكند) و فرمود: «يعنى بر حسب نيّت خويش».
8 / 8 - 1: مَن يُخَلَّدُ فِي النّارِ
8 / 8 - 1: آن که در آتش جاودانه میماند
الكتاب
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن أَهلِ الكِتابِ وَ المُشرِكِينَ فِي نارِ جهنّم خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُم شَرُّ البَرِيَّةِ.[۴۲۹]
(كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيدهاند و [نيز] مشركان، در آتش جهنّم اند [و] در آن، جاويدان اند. اينان، بدترين آفريدگان اند).
وَ مَن يَعصِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جهنّم خالِدِينَ فِيها أَبَداً.[۴۳۰]
(و كسى كه از خدا و فرستادۀ او سرپيچى كند، برايش آتش جهنّم است و در آن براى هميشه ماندگار است).
وَعَدَ اللّٰهُ المُنافِقِينَ وَ المُنافِقاتِ وَ الكُفَّارَ نارَ جهنّم خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسبُهُم وَ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ وَ لَهُم عَذابٌ مُقِيمٌ.[۴۳۱]
(خدا به مردان و زنان منافق و به كافران، آتش جهنّم را وعده داده است. در آن، جاودانه اند [و] آن برايشان كافى است، و خدا لعنتشان كرده و براى آنان، عذابى ماندگار است).
وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ استَكبَرُوا عَنها أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ.[۴۳۲]
(و كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و از [پذيرش] آنها سر باز زدند، آنان اهل آتش اند و در آن، جاودانه اند).
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ استَكبَرُوا عَنها لا تُفَتَّحُ لَهُم أَبوابُ السَّماءِ وَ لا يَدخُلُونَ الجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الجَمَلُ فِي سَمِّ الخِياطِ وَ كَذٰلِكَ نَجزِي المُجرِمِينَ* لَهُم مِن جهنّم مِهادٌ وَ مِن فَوقِهِم غَواش وَ كَذٰلِكَ نَجزِي الظَّالِمِينَ.[۴۳۳]
(كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و در [پذيرش] آنها تكبّر ورزيدند، درهاى آسمان برايشان گشوده نمىشود و به بهشت در نمىآيند، مگر آن كه طناب در سوراخ سوزن داخل شود و بدين سان، مجرمان را سزا مىدهيم. براى آنان از جهنّم، بسترى و از بالايشان پوششهاست، و اين گونه ستمگران را سزا مىدهيم).
إِنَّ المُجرِمِينَ فِي عَذابِ جهنّم خالِدُونَ* لا يُفَتَّرُ عَنهُم وَ هُم فِيهِ مُبلِسُونَ* وَ ما ظَلَمناهُم وَ لكِن كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ* وَ نادَوا يا مالِكُ لِيَقضِ عَلَينا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُم ماكِثُونَ.[۴۳۴]
(مجرمان در عذاب جهنّم، جاودانه اند. * [عذاب] از آنان سبُک نمىشود و آنان در آن، نوميدند * و ما به آنان ستم نكرديم؛ بلكه خود ستمكارند * و ندا مىدهند كه: اى مالک! [بگو:] پروردگارت جان ما را بستاند. پاسخ مىدهد: شما ماندگاريد).
أَ لَم يَعلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحادِدِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جهنّم خالِداً فِيها ذٰلِكَ الخِزيُ العَظِيمُ.[۴۳۵]
(آيا ندانستهاند كه هر كس با خدا و پيامبر او در افتد، برايش آتش جهنّم است كه در آن، جاودانه خواهد بود. اين، همان رسوايى بزرگ است).
كَمَثَلِ الشَّيطانِ إِذ قالَ لِلإِنسانِ اكفُر فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنكَ إِنِّي أَخافُ اللّٰهَ رَبَّ العالَمِينَ* فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ خالِدَينِ فِيها وَ ذٰلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ.[۴۳۶]
(همچون حكايت شيطان، كه به انسان گفت: «كافر شو» و چون وى كافر شد، گفت: «من از تو بيزارم؛ زيرا من از خدا، پروردگار جهانيان، مىترسم» و فرجام هر دوشان، آن است كه هر دو در آتش، جاويدان مىمانند و سزاى ستمكاران، اين است).
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام:... أمّا أهلُ المَعصِيَةِ فَخُلِّدوا فِي النّارِ، وَ أُوثِقَ مِنهُمُ الأَقدامُ، وَ غُلَّ مِنهُمُ الأَيدي إلَى الأَعناقِ، وَ أُلبِسَ أجسادُهُم سَرابيلَ القَطِرانِ، وَ قُطِّعَت لَهُم مُقَطَّعاتٌ مِنَ النّارِ.
هُم في عَذابٍ قَدِ اشتَدَّ حَرُّهُ، وَ نارٌ قَد أُطبِقَ عَلىٰ أهلِها، فَلا يُفَتَّحُ عَنهُم أبَداً، وَ لا يُدخَلُ عَلَيهِم ريحٌ أبَداً، وَ لا يَنقَضي مِنهُمُ الغَمُّ أبَداً، وَ العَذابُ أبَداً شَديدٌ، وَ العِقابُ أبَداً جَديدٌ، لَا الدّارُ زائِلَةً فَتَفنىٰ، وَ لا آجالُ القَومِ تُقضىٰ.[۴۳۷]
- امام على علیه السّلام: معصيتكاران براى هميشه در آتش مىمانند. پاهاى آنان را مىبندند و دستهايشان را به گردن در غُل مىكنند و پيراهنهاى قطران (مادهای قیر مانند، گداخته و بدبو) بر تن آنان مىپوشانند و جامههايى از آتش برايشان بريده مىشود. آنان در عذابى هستند كه بسيار داغ است و در آتشى جاى دارند كه بر اهل خود، فرو بسته است و هرگز از هم باز نمىشود، و هيچ گاه بادى بر آنان نمىوزد و تا ابد، اندوهشان بر طرف نمىشود و عذاب، ابدى و سخت است و كيفر، هميشگى و تازه. نه خانه از بين رفتنى است كه نابود شود و نه عمر دوزخيان بهسرآمدنى است.
- عنه- فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ كُمَيلٍ-: فَبِاليَقينِ أقطَعُ لَولا ما حَكَمتَ بِهِ مِن تَعذيبِ جاحِديكَ، وَ قَضَيتَ بِهِ مِن إخلادِ مُعانِديكَ، لَجَعَلتَ النّارَ كُلَّها بَرداً وَ سَلاماً، وَ ما كانَ لِأَحَدٍ فيها مَقَرّاً وَ لا مُقاماً، لٰكِنَّكَ تَقَدَّسَت أسماؤُكَ أقسَمتَ أن تَملَأَها مِنَ الكافِرينَ، مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاسِ أجمَعينَ، وَ أن تُخَلِّدَ فيهَا المُعانِدينَ، وَ أنتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلتَ مُبتَدِئاً، وَ تَطَوَّلتَ بِالإِنعامِ مُتَكَرِّماً: أَ فَمَن كانَ مُؤمِناً كَمَن كانَ فاسِقاً لا يَستَوُونَ[۴۳۸].[۴۳۹]
- امام على علیه السّلام - در دعاى معروف به دعاى كميل -: يقين دارم كه اگر نبود كه حكم كردهاى تا منكِرانِ تو عذاب شوند و عنادورزان با تو، [در آتش] جاودانه بمانند، بى گمان، تمام آتش [جهنّم] را سرد و بىگزند مىساختى و هيچ كس را در آن، جا و مكانى نبود؛ امّا تو - كه نامهايت پاک اند ـ، سوگند ياد كردهاى كه آن را از كافرانِ جن و انس، آكنده سازى و عنادورزان را در آن، جاودانه دارى، و تو كه - ثنايت بزرگ است و از سر بخشندگى، بى دريغ، نعمت ارزانى داشتهاى ـ، خود فرمودهاى: (آيا آن كه مؤمن است، همانند كسى است كه [بىايمان و] نافرمان است؟! يكسان نيستند).
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ اللّٰهَ - تَبارَكَ و تَعالیٰ- لا يُدخِلُ النّارَ مُؤمِناً وَ قَد وُعِدَ الجَنَّةَ، وَ لا يُخرِجُ مِنَ النّارِ كافِراً وَ قَد أوعَدَهُ النّارَ وَ الخُلودَ فيها.[۴۴۰]
- امام صادق علیه السّلام: خداوند - تبارک و تعالى - مؤمن را كه به او وعدۀ بهشت داده شده است، به آتش در نمىآورد و كافر را كه به او وعدۀ آتش و جاودانگى در آن داده است، از آتش بيرون نمىبرد.
- الكافي عن أبي هاشم: قال أبو عبد اللّٰه علیه السّلام: إنَّما خُلِّدَ أهلُ النّارِ فِي النّارِ لِأَنَّ نِيّاتِهِم كانَت فِي الدُّنيا أن لَو خُلِّدوا فيها أن يَعصُوا اللّٰهَ أبَداً، وَ إنَّما خُلِّدَ أهلُ الجَنَّةِ فِي الجَنَّةِ لِأَنَّ نِيّاتِهِم كانَت فِي الدُّنيا أن لَو بَقوا فيها أن يُطيعُوا اللّٰهَ أبَداً، فَبِالنِيّاتِ خُلِّدَ هٰؤُلاءِ وَ هٰؤُلاءِ. ثُمَّ تَلا قَولَهُ تَعالیٰ: قُل كُلٌّ يَعمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ[۴۴۱]، قالَ: عَلى نِيَّتِهِ.[۴۴۲]
الكافى ـ به نقل از ابو هاشم ـ: امام صادق علیه السّلام فرمود: «دوزخيان از آن رو در آتش، جاويدان اند كه در دنيا نيّتشان اين بود كه چنانچه تا ابد در آن باشند، تا ابد خدا را نافرمانى كنند و بهشتيان نيز از آن رو در بهشت، جاويدان مىمانند كه در دنيا بر اين نيّت بودند كه اگر براى هميشه در آن بمانند، براى هميشه خدا را فرمان برند. پس به سبب نيّتهاست كه اينان و آنان، جاويدان مىمانند».
امام علیه السّلام سپس اين آيه را تلاوت نمود: (بگو: هر كس طبق شاكلۀ خود، عمل مىكند) و فرمود: «يعنى طبق نيّت خود».
- الإمام الكاظمعلیه السّلام: لا يُخَلِّدُ اللّٰهُ فِي النّارِ إلّا أهلَ الكُفرِ وَ الجُحودِ، وَ أهلَ الضَّلالِ وَ الشِّركِ. ومَنِ اجتَنَبَ الكَبائِرَ مِنَ المُؤمِنينَ لَم يُسأَل عَنِ الصَّغائِرِ؛ قالَ اللّٰهُ تَبارَكَ وَ تَعالیٰ: إِن تَجتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم وَ نُدخِلكُم مُدخَلًا كَرِيماً»[۴۴۳].[۴۴۴]
- امام كاظم علیه السّلام: خداوند، جز كافران و منكِران و گمراهان و مشركان را در آتش، جاودانه نمىسازد و مؤمنانى كه از گناهان بزرگ دورى كنند، در باره گناهان كوچک بازخواست نمىشوند. خداوند - تبارک و تعالى - فرموده است: (اگر از گناهان بزرگ كه از آنها نهى شدهايد، دورى كنيد، بدىهاى شما را از شما مىزداييم و شما را در جايگاهى ارجمند در مىآوريم).
ر.ک: ج 1 ص 578 (القسم الأوّل: الجنّة/ الفصل الخامس عشر/ خلود أهل الجنّة).
8 / 8 - 2: مَن يُخرَجُ مِنَ النّارِ
8 / 8 - 2: خارج شوندگان از آتش
الكتاب
وَ يَومَ يَحشُرُهُم جَمِيعاً يا مَعشَرَ الجِنِّ قَدِ استَكثَرتُم مِنَ الإِنسِ وَ قالَ أَولِياؤُهُم مِنَ الإِنسِ رَبَّنَا استَمتَعَ بَعضُنا بِبَعضٍ وَ بَلَغنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثواكُم خالِدِينَ فِيها إِلَّا ما شاءَ اللّٰهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ.[۴۴۵]
(و [ياد كن] روزى را كه همۀ آنان را گرد مىآورد [و مىفرمايد:] «اى گروه جنّيان! از آدميان، [پيروان] فراوان يافتيد» و هواخواهان آنها از [نوع] انسان مىگويند: پروردگارا! برخى از ما از برخى ديگر بهرهبردارى كردیم و به پايانى كه براى ما معيّن كردى، رسيديم. [خداوند] مىفرمايد: «جايگاه شما آتش است. در آن، ماندگار خواهيد بود، مگر آنچه را خدا بخواهد». آرى، پروردگار تو حكيم و داناست).
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُم فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ* خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الأَرضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ.[۴۴۶]
(امّا كسانى كه تيرهبخت شدهاند، در آتش، فرياد و نالهاى دارند. * تا آسمانها و زمين برجایند، در آن، ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد؛ زيرا پروردگار تو، همان كند كه مىخواهد).
إِنَّ جهنّم كانَت مِرصاداً* لِلطَّاغِينَ مَآباً* لابِثِينَ فِيها أَحقاباً* لا يَذُوقُونَ فِيها بَرداً وَ لا شَراباً* إِلَّا حَمِيماً وَ غَسَّاقاً* جَزاءً وِفاقاً* إِنَّهُم كانُوا لا يَرجُونَ حِساباً* وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا كِذَّاباً* وَ كُلَّ شَيءٍ أَحصَيناهُ كِتاباً* فَذُوقُوا فَلَن نَزِيدَكُم إِلَّا عَذاباً.[۴۴۷]
(آرى، جهنّم، كمينگاهى بوده * [و] براى سركشان، بازگشتگاهى است * [كه] روزگارانى در آن، درنگ كنند. * در آن جا نه خنكى مىچشند و نه شربتى * جز آب جوشان و چركابهاى، * كيفری مناسب [با جُرم آنها]. * آنان بودند كه به [روزِ] حساب، اميد نداشتند * و آيات ما را سخت تكذيب مىكردند * و حال آن كه هر چيزى را بر شمرده، [به صورت] كتابى در آوردهايم. * پس بچشيد كه جز عذاب، هرگز بر شما نمىافزاييم).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: لا يَخرُجُ مِنَ النّارِ مَن دَخَلَها حَتّىٰ يَمكُثَ فيها أحقاباً، وَ الحُقبُ: بِضعٌ وَ سِتّونَ سَنَةً، وَ السَّنَةُ ثَلاثُمِئَةٍ وَ سِتّونَ يَوماً، كُلُّ يَومٍ كَأَلفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ، فَلا يَتَّكِلَنَّ أحَدٌ أن يَخرُجَ مِنَ النّارِ.[۴۴۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: كسى كه وارد آتش گردد، از آن خارج نخواهد شد تا آن كه چندين حُقب را در آن بماند. حُقب، شصت و اندى سال است، و سال، سيصد و شصت روز كه هر روزى، به اندازۀ هزار سال از سالهايى است كه شما مىشماريد. بنا بر اين، هيچ كس نبايد دل به اين خوش كند كه از آتش خارج مىشود.
- الإمام الصادقعلیه السّلام- في قَولِ اللّٰهِ: لابِثِينَ فِيها أَحقاباً -: الأَحقابُ ثَمانِيَةُ أحقابٍ، وَ الحُقبَةُ ثَمانونَ سَنَةً، وَ السَّنَةُ ثَلاثُمِئَةٍ وَ سِتّونَ يَوماً، وَ اليَومُ كَألفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ.[۴۴۹]
- امام صادق علیه السّلام - در بارۀ اين سخن خداوند: حُقبهایی را در آن، درنگ كنند) -: حُقبهها هشت حُقبه اند. حُقبه هشتاد سال است و سال، سيصد و شصت روز كه هر روزش به اندازۀ هزار سال از سالهايى است كه شما حساب مىكنيد.
- مجمع البيان عن حمران: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السّلام عَن هٰذِهِ الآيَةِ[۴۵۰]، فَقالَ: هٰذِهِ فِي الَّذينَ يَخرُجونَ مِنَ النّارِ.[۴۵۱]
- مجمع البيان ـ به نقل از حمران: از امام باقر علیه السّلام در بارۀ اين آيه [۴۵۲] پرسيدم. فرمود: «اين در بارۀ كسانى است كه [سرانجام] از آتش خارج مىشوند».
- الزهد للحسين بن سعيد عن حمران: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّٰهِ علیه السّلام: إنَّهُ بَلَغنا أنَّهُ يَأتي عَلىٰ جهنّم حَتّىٰ يُصطَفَقَ[۴۵۳] أبوابُها؟! فَقالَ: لا وَ اللّٰهِ، إنَّهُ الخُلودُ.
قُلتُ: خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الأَرضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ[۴۵۴]؟ فَقالَ: هٰذِهِ فِي الَّذينَ يُخرَجونَ مِنَ النّارِ.[۴۵۵]
- الزهد، حسين بن سعيد ـ به نقل از حمران ـ: به امام صادق علیه السّلام گفتم: به ما [حديث] رسيده است كه جهنّم عمرش به سر مىآيد، به طورى كه درهايش باد مىخورد. [۴۵۶]
فرمود: «نه به خدا! آن جا ابدى است».
گفتم: (تا آسمانها و زمين برجايند، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد)؟[۴۵۷]
فرمود: «اين [آيه]، در بارۀ كسانى است كه [سرانجام] از آتش خارج مىشوند [و محكوم به عذاب ابدى نشدهاند]».
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يَدخُلُ النّارَ أقوامٌ مِن أُمَّتي حَتّىٰ إذا كانوا حُمَماً[۴۵۸] أُدخِلُوا الجَنَّةَ، فَيَقولُ أهلُ الجَنَّةِ: مَن هؤُلاءِ؟ فَيُقالُ: هُمُ الجهنّميّونَ.[۴۵۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: مردمانى از امّت من، وارد آتش مىشوند و هنگامى كه زغال شدند، آنها را به بهشت خواهند برد. اهل بهشت مىگويند: اينها كيستند؟ گفته مىشود: «اينان جهنّميان اند».
- عنه صلّی الله علیه و آله: وَ الَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ بَشيراً! لا يُعَذِّبُ اللّٰهُ بِالنّارِ مُوَحِّداً أبَداً، وَ إنَّ أهلَ التَّوحيدِ لَيَشفَعونَ فَيُشَفَّعونَ.
ثُمَّ قالَ: إنَّهُ إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ، أمَرَ اللّٰهُ - تَبارَكَ وَ تَعالیٰ- بِقَومٍ ساءَت أعمالُهُم في دارِ الدُّنيا إلَى النَّارِ، فَيَقولونَ: يا رَبَّنا! كَيفَ تُدخِلُنَا النّارَ وَ قَد كُنّا نُوَحِّدُكَ في دارِ الدُّنيا؟ وَ كَيفَ تُحرِقُ بِالنّارِ ألسِنَتَنا وَ قَد نَطَقَت بِتَوحيدِكَ في دارِ الدُّنيا؟ وَ كَيفَ تُحرِقُ قُلوبَنا وَ قَد عَقَدَت عَلىٰ أن لا إلٰهَ إلّا أنتَ؟ أم كَيفَ تُحرِقُ وُجوهَنا وَ قَد عَفَّرناها لَكَ فِي التُّرابِ؟ أم كَيفَ تُحرِقُ أيدِيَنا وَ قَد رَفَعناها بِالدُّعاءِ إلَيكَ؟!
فَيَقولُ اللّٰهُ جَلَّ جَلالُهُ: عِبادي! ساءَت أعمالُكُم في دارِ الدُّنيا، فَجَزاؤُكُم نارُ جهنّم.
فَيَقولونَ: يا رَبَّنا! عَفوُكَ أعظَمُ أم خَطيئَتُنا؟ فَيَقولُ: بَل عَفوي.
فَيَقولونَ: رَحمَتُكَ أوسَعُ أم ذُنوبُنا؟ فَيَقولُ: بَل رَحمَتي.
فَيَقولونَ: إقرارُنا بِتَوحيدِكَ أعظَمُ أم ذُنوبُنا؟ فَيَقولُ: بَل إقرارُكُم بِتَوحيدي أعظَمُ.
فَيَقولونَ: يا رَبَّنا فَليَسَعنا عَفوُكَ وَ رَحمَتُكَ الَّتي وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ.
فَيَقولُ اللّٰهُ جَلَّ جَلالُهُ: مَلائِكَتي، وَ عِزَّتي وَ جَلالي! ما خَلَقتُ خَلقاً أحَبَّ إلَيَّ مِنَ المُقِرّينَ بِتَوحيدي وَ أن لا إلٰهَ غَيري، وَ حَقٌّ عَلَىَّ أن لا أُصلِيَ بِالنّارِ أهلَ تَوحيدِي. أَدخِلوا عِبادِيَ الجَنَّةَ.[۴۶۰]
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: سوگند به آن كه مرا به حق، بشارت دهنده فرستاد، خداوند، هيچ يكتاپرستى را هرگز (/ براى هميشه و تا ابد) با آتش، عذاب نمىكند. يكتاپرستان شفاعت مىكنند و شفاعتشان پذيرفته مىشود.
چون روز رستاخيز شود، خداوند - تبارک و تعالى - دستور مىدهد گروهى را كه در دنيا كردارهايشان بد بوده است، به آتش ببرند. آنان مىگويند: پروردگارا! چگونه ما را به آتش مىبرى، حال آن كه ما در دنيا تو را يكتا مىدانستيم؟ و چگونه زبانهاى ما را با آتش مىسوزانى، در حالى كه در دنيا از يكتايىِ تو سخن گفتهاند؟ و چگونه دلهاى ما را مىسوزانى، حال آن كه به اين كه معبودی جز تو نيست، ايمان داشتهاند؟ يا چگونه چهرههاى ما را مىسوزانى، در حالى كه آنها را براى تو بر خاک مىنهاديم؟ يا چگونه دستهايمان را مىسوزانى، در حالى كه آنها را به دعا، به سوى تو بر مىداشتيم؟
پس خداوند مىفرمايد: «بندگان من! كردارهاى شما در دنيا بد بود و سزاى شما آتش جهنّم است».
مىگويند: پروردگارا! بخشايش تو بزرگتر است يا خطاى ما؟ خداوند مىفرمايد: «البتّه كه بخشايش من».
مىگويند: رحمت تو پهناورتر است يا گناهان ما؟ خداوند مىفرمايد: «البتّه كه رحمت من».
مىگويند: اقرار ما به يكتايىِ تو، بزرگتر است يا گناهانمان؟ خداوند مىفرمايد: «البتّه كه اقرار شما به يكتايىِ من».
مىگويند: پروردگارا! پس بخشايش و رحمت تو كه همه چيز را در بر گرفته است، بايد ما را نيز در بر بگيرد.
خداوند مىفرمايد: «فرشتگان من! به عزّت و جلالم سوگند، هيچ مخلوقى نيافريدم كه نزد من، محبوبتر از كسانى باشد كه به يكتايىِ من و اين كه معبودی جز من نيست، اقرار داشته باشند، و بر من است كه اهل توحيدم را به آتش نبرم. بندگان مرا به بهشت وارد سازید».
- عنه صلّی الله علیه و آله: إنَّهُ إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وَ سَكَنَ أهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ وَ أهلُ النّارِ النّارَ، مَكَثَ عَبدٌ فِي النّارِ سَبعينَ خَريفاً وَ الخَريفُ سَبعونَ سَنَةً-، ثُمَّ إنَّهُ يَسأَلُ اللّٰهَ وَ يُناديهِ فَيَقولُ: يا رَبِّ! أسأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أهلِ بَيتِهِ لَمّا رَحِمتَنى.
فَيُوحِى اللّٰهُ- جَلَّ جَلالُهُ- إلىٰ جَبرَئيلَ: اِهبِط إلىٰ عَبدي فَأَخرِجهُ. فَيَقولُ جَبرَئيلُ: وَ كَيفَ لي بِالهُبوطِ فِي النّارِ؟ فَيَقولُ اللّٰهُ تَبارَكَ وَ تَعالیٰ: إنّي قَد أمَرتُها أن تَكونَ عَلَيكَ بَرداً وَ سَلاماً. قالَ: فَيَقولُ: يا رَبِّ! فَما عِلمي بِمَوضِعِهِ؟ فَيَقولُ: إنَّهُ في جُبٍّ مِن سِجّينٍ.
فَيَهبِطُ جَبرَئيلُ إلَى النّارِ فَيَجِدُهُ مَعقولًا عَلىٰ وَجهِهِ، فَيُخرِجُهُ، فَيَقِفُ بَينَ يَدَىِ اللّٰهِ، فَيَقولُ اللّٰهُ تَعالیٰ: يا عَبدي! كَم لَبِثتَ فِي النّارِ تُناشِدُني؟ فَيَقولُ: يا رَبِّ! ما أُحصيهِ.
فَيَقولُ اللّٰهُ لَهُ: أما وَ عِزَّتي وَ جَلالي! لَولا ما سَأَلتَني بِحَقِّهِم عِندي لَأَطَلتُ هَوانَكَ فِي النّارِ، وَ لٰكِنَّهُ حَتمٌ عَلىٰ نَفسي أن لا يَسأَلَني عَبدٌ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أهلِ بَيتِهِ إلّا غَفَرتُ لَهُ ما كانَ بَيني وَ بَينَهُ، وَ قَد غَفَرتُ لَكَ اليَومَ. ثُمَّ يُؤمَرُ بِهِ إلَى الجَنَّةِ.[۴۶۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: چون روز رستاخيز شود و بهشتيان در بهشت و دوزخيان در دوزخ جاى گيرند، بندهاى تا هفتاد پاييز - كه هر پاييز، هفتاد سال است ـ، در آتش مىماند. سپس از خداى درخواست مىكند و او را مىخواند و مىگويد: پروردگارا! به حقّ محمّد و خاندانش، از تو مىخواهم تا بر من رحم آورى.
خداوند به جبرئيل علیه السّلام وحى مىكند كه: «به سوى بندهام فرود بيا و او را [از آتش] بيرون آور».
جبرئيل علیه السّلام مىگويد: چگونه من به ميان آتش روم؟
خداوند - تبارک و تعالى - مىفرمايد: «من به آتش فرمان دادهام كه براى تو، سرد و بىگزند شود».
جبرئيل علیه السّلام مىگويد: پروردگارا! جاى او را نمىدانم.
خداوند مىفرمايد: «او درون چاهى در سجّين است».
جبرئيل علیه السّلام به سوى آتش فرود مىآيد و او را به رو افكنده، مىيابد. پس بيرونش مىآورد و او در برابر خداوند مىايستد. خداوند متعال به او مىفرمايد: «اى بندۀ من! چه مدّت است كه در آتش، مرا سوگند مىدهى؟». مىگويد: پروردگارا! حسابش را ندارم.
خداى به او مىفرمايد: به عزّت و جلالم سوگند كه اگر به حقّ آنان، از من درخواست نمىكردى، بى گمان، خوارىِ تو را در آتش به درازا مىكشاندم؛ ولى بر خويش لازم ساختهام كه هر بندهاى به حقّ محمّد و خاندانش از من درخواستى كند، گناهانى را كه ميان من و او بوده است، بر وى ببخشايم. امروز نيز تو را بخشيدم». سپس امر مىشود كه او را به بهشت ببرند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: لَيَخرُجَنَّ قَومٌ مِن أُمَّتي مِنَ النّارِ بِشَفاعَتي، يُسَمَّونَ: «جهنّميّونَ».[۴۶۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به راستى، گروهى از امّتم با شفاعت من، از آتش خارج مىشوند كه به آنان «جهنّميان» مىگويند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: ما مِن مُؤمِنٍ دَعا لِلمُؤمِنينَ وَ المُؤمِناتِ إلّا رَدَّ اللّٰهُ عَلَيهِ مِثلَ الَّذي دَعا لَهُم بِهِ مِن كُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَةٍ مَضىٰ مِن أوَّلِ الدَّهرِ أو هُوَ آتٍ إلى يَومِ القِيامَةِ.
إنَّ العَبدَ لَيُؤمَرُ بِهِ إلَى النّارِ يَومَ القِيامَةِ فَيُسحَبُ، فَيَقولُ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ: يا رَبِّ! هٰذَا الَّذي كانَ يَدعو لَنا، فَشَفِّعنا فيهِ. فَيُشَفِّعُهُمُ اللّٰهُ فيهِ، فَيَنجو.[۴۶۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هيچ مؤمنى نيست كه براى مردان و زنان مؤمن دعا كند، مگر آن كه خداوند همانند آنچه براى آنها دعا كرده است، از جانب هر مرد و زن مؤمنى كه از آغاز روزگار بوده يا تا روز قيامت خواهد آمد، به او بر مىگرداند.
در روز قيامت، دستور مىرسد كه بنده را به آتش برند و او را كِشان كِشان مىبرند؛ امّا مردان و زنان مؤمن مىگويند: «پروردگارا! اين همان كسى است كه براى ما دعا مىكرد. پس شفاعت ما را در حقّ او بپذير» و خداوند هم شفاعتشان را در بارۀ او مىپذيرد و آن بنده نجات مىيابد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: يَخرُجُ مِنَ النّارِ مَن كانَ في قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِنَ الإيمانِ.[۴۶۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: آن كه در دلش به اندازۀ ذرّهاى ايمان باشد، از آتش خارج مىشود.
- عنه صلّی الله علیه و آله: يَقولُ اللّٰهُ: أخرِجوا مِنَ النّارِ مَن كانَ في قَلبِهِ مِقدارُ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ إيماناً. ثُمَّ يَقولُ: وَ عِزَّتي وَ جَلالي! لا أجعَلُ مَن آمَنَ بي ساعَةً مِن لَيلٍ أو نَهارٍ مَعَ مَن لَم يُؤمِن بي.[۴۶۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند مىفرمايد: «هر كه را به اندازۀ دانۀ خردلى ايمان در دل اوست، از آتش بيرون آوريد». سپس مىفرمايد: «به عزّت و جلالم سوگند، كسى را كه يک ساعت از شب يا روزى را به من ايمان آورده است، با كسى كه [هرگز] به من ايمان نياورده است، [در يک جايگاه] قرار نمىدهم».
- السنن الكبرى عن أبي سعيد الخدري عن رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: إذا دَخَلَ أهلُ الجَنَّةِ الجنّةَ وَ أهلُ النّارِ النّارَ، يَقولُ اللّٰهُ: مَن كانَ في قَلبِهِ مِثقالُ خَردَلَةٍ مِن خَيرٍ فَأَخرِجوهُ.
فَيُخرَجونَ قَدِ امتَحَشوا[۴۶۶] وَ عادوا حُمَماً، قالَ: فَيُلقَونَ في نَهرٍ يُقالُ لَهُ: «نَهَرُ الحَياةِ»، قالَ: فَيَنبُتونَ فيهِ كَما تَنبُتُ الحَبَّةُ في حَميلِ السَّيلِ.
فَقالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : أَ لَم تَرَوا أنَّها تَنبُتُ صَفراءَ مُلتَوِيَةً؟![۴۶۷]
- السنن الكبرى - به نقل از ابو سعيد خُدرى -: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «پس از آن كه بهشتيان به بهشت و دوزخيان به آتش رفتند، خداوند مىفرمايد: هر كه در دلش به وزن خردلى خوبى هست، او را بيرون آوريد.
پس آنها را كه از شدّت سوختگى، زغال شدهاند، بيرون مىآورند و در نهرى به نام "نهر زندگانى" مىاندازند. آنان در آن نهر، مانند روييدنِ بذرهاى موجود در خس و خاشاک سيل، شروع به روييدن مىكنند».
آن گاه پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «آيا نديدهايد كه اين بذرها چگونه زرد و در هم پيچيده مىرويند؟ [آزاد شدگان از آتش نيز همين گونه خواهند روييد]».
- الزهد للحسين بن سعيد عن حمران: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ علیه السّلام يَقولُ: إنَّ الكُفّارَ وَ المُشرِكينَ يَرَونَ[۴۶۸] أهلَ التَّوحيدِ فِي النّارِ، فَيَقولونَ: ما نَرىٰ تَوحيدَكُم أغنىٰ عَنكُم شَيئاً، وَ ما أنتُم وَ نَحنُ إلّا سَواءٌ!
قالَ: فَيَأنَفُ لَهُمُ الرَّبُّ، فَيَقولُ لِلمَلائِكَةِ: اِشفَعوا، فَيَشفَعونَ لِمَن شاءَ اللّٰهُ، وَ يَقولُ لِلمُؤمِنينَ مِثلَ ذٰلِكَ، حَتّىٰ إذا لَم يَبقَ أحَدٌ تَبلُغُهُ الشَّفاعَةُ، قالَ تَبارَكَ وَ تَعالیٰ: أنَا أرحَمُ الرّاحِمينَ، اُخرُجوا بِرَحمَتي. فَيَخرُجونَ كَما يَخرُجُ الفَراشُ.
قالَ: ثُمَّ قالَ أبو جَعفَرٍ: ثُمَّ مُدَّتِ العَمَدَ وَ أُعمِدَت[۴۶۹] عَلَيهِم، وَ كانَ وَ اللّٰهِ الخُلودُ.[۴۷۰]
- الزهد، حسين بن سعيد ـ به نقل از حمران ـ: از امام باقر علیه السّلام شنيدم كه مىفرمايد: «كافران و مشركان، اهل توحيد را در آتش مىبينند (/سرزنش مىكنند) و مىگويند: نمىبينيم كه توحيد شما به كارتان آمده باشد و ما و شما يکسانيم!
پروردگار به غيرت مىآيد و به فرشتگان مىفرمايد: "شفاعت كنيد" و آنها براى هر كه خدا بخواهد [إلىٰ ما شاء اللّه] شفاعت مىكنند. خداوند به مؤمنان نيز چنان مىفرمايد و چون كسى نماند كه مشمول شفاعت شود، خداوند - تبارک و تعالى - مىفرمايد: "من مهربانترينِ مهربانانم. به مهرِ من، [اى دوزخيان اهل توحيد!] خارج شويد" و آنها پروانهوار بيرون مىزنند».
امام باقر علیه السّلام سپس فرمود: «آن گاه، ستونها كشيده مىشوند و كافران و مشركان را در ميان مىگيرند [۴۷۱] و به خدا سوگند كه از آن پس، جاودانگى است».
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن سَعىٰ في حاجَةِ أخيهِ المُسلِمِ طَلَبَ وَجهِ اللّٰهِ، كَتَبَ اللّٰهُ لَهُ ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ؛ يَغفِرُ فيها لِأَقارِبِهِ وَ جيرانِهِ وَ إخوانِهِ وَ مَعارِفِهِ وَ مَن صَنَعَ إلَيهِ مَعروفاً فِي الدُّنيا، فَإِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ قيلَ لَهُ: اُدخُلِ النّارَ، فَمَن وَجَدتَهُ فيها صَنَعَ إلَيكَ مَعروفاً فِي الدُّنيا فَأَخرِجهُ بِإِذنِ اللّٰهِ، إلّا أن يَكونَ ناصِباً.[۴۷۲]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس كه براى خشنودى خدا، در رفع حاجت برادر مسلمانش بكوشد، خداوند برايش هزار هزار ثواب مىنويسد، از جمله آن كه خويشان و همسايگان و برادران [دينى] و آشنايان او را مىآمرزد. نيز اگر كسى در دنيا به او نيكى كرده باشد، در روز قيامت به او گفته خواهد شد: «وارد آتش شو و هر كس را يافتى كه در دنيا به تو نيكى كرده است، با اجازۀ خداوند بيرون بياور، مگر آن كه ناصبى (دشمن ائمّه علیه السّلام ) باشد».
- عنه علیه السّلام: أصحابُ الحُدودِ فُسّاقٌ؛ لا مُؤمِنونَ وَ لا كافِرونَ، وَ لا يُخَلَّدونَ فِي النّارِ، وَ يُخرَجونَ مِنها يَوماً، وَ الشَّفاعَةُ جائِزَةٌ لَهُم وَ لِلمُستَضعَفينِ إذَا ارتَضَى اللّٰهُ دينَهُم.[۴۷۳]
- امام صادق علیه السّلام: حَد خورندگان، [۴۷۴] فاسق (نافرمان) اند؛ نه مؤمن اند و نه كافر. آنها در آتش، جاويدان نمىمانند؛ بلكه [سرانجام،] روزى از آن خارج مىشوند، و شفاعت كردن در حقّ آنها امكانپذير است و نيز در حقّ مستضعفان [كه گمراهىشان به سبب ظلم قدرتمندان بوده است]، البتّه چنانچه خداوند دين آنها را بپسندد.
- الإمام الرضاعلیه السّلام: مُذنِبو أهلِ التَّوحيدِ لا يُخَلَّدونَ فِي النّارِ وَ يُخرَجونَ مِنها، وَ الشَّفاعَةُ جائِزَةٌ لَهُم.[۴۷۵]
- امام رضا علیه السّلام: گنهكارانِ يكتاپرست، در آتش، جاويدان نمىمانند؛ بلكه [سرانجام] از آن، رهايى مىيابند و شفاعت در حقّ آنان، امكانپذير است.
الفَصلُ التّاسِع: اِحتِجاجاتٌ عَلی أهلِ النَّار
فصل نهم: احتجاجها بر دوزخیان
9 / 1: اِحتِجاجُ اللّٰهِ عَلىٰ أهلِ النّارِ
9 / 1: احتجاج خداوند بر دوزخیان
الكتاب
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُم نارُ جهنّم لا يُقضى عَلَيهِم فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها كَذٰلِكَ نَجزِي كُلَّ كَفُورٍ* وَ هُم يَصطَرِخُونَ فِيها رَبَّنا أَخرِجنا نَعمَل صالِحاً غَيرَ الَّذِي كُنَّا نَعمَلُ أَ وَ لَم نُعَمِّركُم ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِينَ مِن نَصِيرٍ.[۴۷۶]
(و[لى] كسانى كه كافر شدند، آتش جهنّم براى آنان خواهد بود. [حكم مرگ] بر ايشان [جارى] نمىشود تا بميرند، و نه عذابِ آن از ايشان كاسته شود. [آرى،] هر ناسپاسى را چنين كيفر مىدهيم * و آنان در آن جا فرياد بر مىآورند: «پروردگارا! ما را بيرون بياور، تا غير از آنچه مىكرديم، كار شايسته كنيم». مگر شما را [آن قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس بايد در آن عبرت گيرد، عبرت مىگرفت؟ و [آيا] براى شما هشدار دهنده نيامد؟ پس بچشيد كه براى ستمگران، ياورى نيست).
وَ امتازُوا اليَومَ أَيُّهَا المُجرِمُونَ* أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبِينٌ* وَ أَنِ اعبُدُونِي هذا صِراطٌ مُستَقِيمٌ* وَ لَقَد أَضَلَّ مِنكُم جِبِلًّا كَثِيراً أَ فَلَم تَكُونُوا تَعقِلُونَ* هذِهِ جهنّم الَّتِي كُنتُم تُوعَدُونَ.[۴۷۷]
(و اى گناهكاران! امروز [از بىگناهان] جدا شويد. * اى فرزندان آدم! مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد - كه وى دشمن آشكار شماست - * و اين كه مرا بپرستيد؟ اين است راه راست! * و [او] گروهى انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد. آيا تعقّل نمىكرديد؟ * اين است جهنّمى كه به شما وعده داده مىشد!.
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يُؤمَرُ يَومَ القيامَةِ بِناسٍ مِنَ النّاسِ إلَى الجَنَّةِ، حَتّىٰ إذا دَنَوا مِنها وَ استَنشَقوا رائِحَتَها وَ نَظَروا إلىٰ قُصورِها وَ إلىٰ ما أعَدَّ اللّٰهُ لِأَهلِها فيها نودوا أنِ اصرِفوهُم عَنها، لا نَصيبَ لَهُم فيها!
فَيَرجِعونَ بِحَسرَةٍ ما رَجَعَ الأَوَّلونَ بِمِثلِها، فَيَقولونَ: يا رَبَّنا! لَو أدخَلتَنَا النّارَ قَبلَ أن تُرِيَنا ما أرَيتَنا مِن ثَوابِكَ وَ ما أعدَدتَ فيها لِأُولٰئِكَ كانَ أهوَنَ عَلَينا!
قالَ: ذاكَ أرَدتُ بِكُم، كُنتُم إذا خَلَوتُم بارَزتُموني بِالعَظيمِ، و إذا لَقيتُمُ النّاسَ لَقيتُموهُم مُخبِتينَ[۴۷۸]، تُراؤونَ النّاسَ بِخِلافِ ما تُعطوني بِقُلوبِكُم، هِبتُمُ النّاسَ وَ لَم تَهابوني، وَ أجلَلتُمُ النّاسَ وَ لَم تُجِلّوني، وَ تَرَكتُم لِلنّاسِ وَ لَم تَترُكوا لي! فَاليَومَ أُذيقُكُمُ العَذابَ الأَليمَ ما حَرَمتُكُم مِنَ الثَّوابِ.[۴۷۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در روز قيامت، امر مىشود كه گروهى از مردم را به سوى بهشت ببرند. هنگامى كه نزديک آن مىرسند و بوى بهشت را استشمام مىكنند و چشمشان به كوشکهاى آن و ديگر چيزهايى مىافتد كه خداوند براى بهشتيان آماده كرده است، ندا مىآيد كه: «آنان را برگردانيد كه بهرهاى در آن ندارند».
پس با چنان حسرت و افسوسى باز مىگردند كه هيچ كس با چنان حسرتى باز نگشته است. مىگويند: پروردگارا! اگر پيش از آن كه به ما نشان دهى آنچه را نشانمان دادى، از پاداشت و نعمتهايى كه در بهشت آماده كردهاى، ما را به آتش مىبردى، برايمان آسانتر بود.
خداوند مىفرمايد: «اين كار را به عمد، با شما كردم؛ چرا كه شما در خلوت خود، با انجام گناهان به جنگ با من بر مىخاستيد؛ ولى هر گاه با مردم رو به رو مىشديد، فروتنانه برخورد مىكرديد. به وارونه آنچه را در دلهايتان با من بوديد، به مردم وانمود مىكرديد. از مردم مىترسيديد و از من نمىترسيديد. مردم را بزرگ مىداشتيد و مرا بزرگ نمىداشتيد. به خاطر مردم، [گناه و خلاف را] ترك مىكرديد و به خاطر من ترک نمىكرديد. پس، امروز با محروم كردنتان از پاداش، عذاب دردناکی را به شما مىچشانم».
ر.ک: ص 380 و 388 (الفصل العاشر: عوامل دخول النار/ الرياء، الكفران)،
وص 534 (الفصل الثاني عشر: نظام جهنّم/ أوّل من يدخل النار).
9 / 2: اِحتِجاجُ خَزَنَةِ جهنّم عَلىٰ أهلِ النّارِ
9 / 2: احتجاج نگهبانان دوزخ بر دوزخیان
الكتاب
وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جهنّم زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَت أَبوابُها وَ قالَ لَهُم خَزَنَتُها أَ لَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم يَتلُونَ عَلَيكُم آياتِ رَبِّكُم وَ يُنذِرُونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هذا قالُوا بَلى وَ لكِن حَقَّت كَلِمَةُ العَذابِ عَلَى الكافِرِينَ.[۴۸۰]
(و كسانى كه كافر شدهاند، گروه گروه به سوى جهنّم رانده میشوند، تا چون بِدان رسند، درهاى آن [به رويشان] گشوده مىگردد و نگهبانانش به آنان مىگويند: مگر فرستادگانى از خودتان برای شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و شما را به ديدار چنين روزى هشدار دهند؟ مىگويند: «چرا»؛ ولى فرمان عذاب بر كافران، واجب آمد.
وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِم عَذابُ جهنّم وَ بِئسَ المَصِيرُ* إِذا أُلقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ* تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الغَيظِ كُلَّما أُلقِيَ فِيها فَوجٌ سَأَلَهُم خَزَنَتُها أَ لَم يَأتِكُم نَذِيرٌ* قالُوا بَلى قَد جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللّٰهُ مِن شَيءٍ إِن أَنتُم إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ.[۴۸۱]
(و كسانى كه پروردگارشان را انكار كردند، عذاب جهنّم خواهند داشت و چه بد سرانجامى است! * چون در آن جا افكنده شوند، از آن خروشى مىشنوند، در حالى كه مىجوشد. نزديک است كه از خشم، شكافته شود. هر بار كه گروهى در آن افكنده شوند، نگاهبانان آن از آنان مىپرسند: مگر بیمدهندهاى سوی شما نيامد؟* مىگويند: «چرا، بیمدهندهاى به سوى ما آمد؛ امّا تكذيب كرديم و گفتيم: خدا چيزى فرو نفرستاده است. شما جز در گمراهى بزرگ نيستيد»).
الحديث
- الإمام الباقرعلیه السّلام: وَ أنزَلَ في سورَةِ تَبارَكَ: كُلَّما أُلقِيَ فِيها فَوجٌ سَأَلَهُم خَزَنَتُها أَ لَم يَأتِكُم نَذِيرٌ* قالُوا بَلى قَد جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللّٰهُ مِن شَيءٍ، فَهٰؤُلاءِ مُشرِكونَ.[۴۸۲]
- امام باقر علیه السّلام: در سورۀ تبارک نازل فرمود: (هر بار که چیزی در آن (دوزخ) افكنده شوند، نگاهبانان از آنان مىپرسند: آيا بيم دهندهاى سوى شما نيامده بود؟ مىگويند: چرا، بيم دهندهاى به سوی آمد؛ امّا تكذيب كرديم و گفتيم: خدا چيزى فرو نفرستاده است. اينها مشركان اند.
- الإمام الصادقعلیه السّلام- لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقالَ: لِأَيِّ شَيءٍ بَعَثَ اللّٰهُ الأَنبِياءَ وَ الرُّسُلَ إِلَى النّاسِ؟-: لِئَلّا يَكونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّٰهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ، وَ لِئَلّا يَقولوا ما جاءَنا مِنبَشيرٍ وَ لا نَذيرٍ، وَ لِيَكُونَ حُجَّةُ اللّٰهِ عَلَيهِم. أَ لا تَسمَعُ اللّٰهَ يَقولُ حِكايَةً عَن خَزَنَةِ جهنّم وَ احتِجاجِهِم عَلىٰ أَهلِ النّارِ بِالأَنبِياءِ وَ الرُّسُلِ: أَ لَم يَأتِكُم نَذِيرٌ* قالُوا بَلى قَد جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللّٰهُ مِن شَيءٍ إِن أَنتُم إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ[۴۸۳]؟[۴۸۴]
- امام صادق علیه السّلام - در پاسخ سؤال مردى كه از ايشان پرسيد: براى چه خداوند، پيامبران و رسولان را به سوى مردم فرستاده است؟ -: براى اين كه با آمدن پيامبران، ديگر مردم را بر خداوند، حجّتى نباشد. نگويند: نويد دهنده و بيم دهندهاى نزد ما نيامد، و خدا بر آنها حجّت داشته باشد. آيا نشنيدهاى كه خداوند از زبان دوزخبانان كه به وجود پيامبران و رسولان بر اهل دوزخ احتجاج مىكنند، مىفرمايد: (آيا بیم دهندهاى براى شما نيامد؟ مىگويند: «چرا، بیم دهندهاى به سوی ما آمد؛ امّا تكذيب كرديم و گفتيم: خدا چيزى فرو نفرستاده است. شما جز در گمراهى بزرگ نیستند»)؟
ر.ک: ص 234 (طلب الطعام وَ الشراب).
9 / 3: شَهادَةُ أعضاءِ أهلِ النّارِ عَلَيهِم
9 / 3: گواهی اعضای بدن دوزخیان بر ضدّ آنان
الكتاب
وَ يَومَ يُحشَرُ أَعداءُ اللّٰهِ إِلَى النَّارِ فَهُم يُوزَعُونَ* حَتَّى إِذا ما جاؤُوها شَهِدَ عَلَيهِم سَمعُهُم وَ أَبصارُهُم وَ جُلُودُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ.[۴۸۵]
(و [ياد كن] روزى را كه دشمنان خدا به سوى آتش گرد آورده و بازداشت [و دسته دسته تقسيم] مىشوند، تا چون بِدان رسند، گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه مىكردهاند، بر ضدّشان گواهى دهند).
اليَومَ نَختِمُ عَلى أَفواهِهِم وَ تُكَلِّمُنا أَيدِيهِم وَ تَشهَدُ أَرجُلُهُم بِما كانُوا يَكسِبُونَ.[۴۸۶]
(امروز بر دهانهاى آنان مُهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان بدانچه فراهم مىساختند، گواهى مىدهند).
الحديث
- المستدرك على الصّحيحين عن أنس بن مالك: ضَحِكَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله ذاتَ يَومٍ أَو تَبَسَّمَ، فَقالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : أَ لا تَسأَلونّي مِن أَيِّ شَيءٍ ضَحِكتُ؟ فَقالَ: عَجِبتُ مِن مُجادَلَةِ العَبدِ رَبَّهُ يَومَ القِيامَةِ، يَقُولُ: يا رَبِّ! أَلَيسَ وَعَدتَني أَن لا تَظلِمَني؟ قالَ: بَلى، قالَ: فَإِنّي لا أَقبَلُ عَلَيَّ شَهادَةَ شاهِدٍ إلّا مِن نَفسي. فَيَقولُ: أَ وَ لَيسَ كَفى بي شَهيداً وَ بِالمَلائِكَةِ الكِرامِ الكاتِبينَ؟
قالَ: فَيُرَدِّدُ هذا الكَلامَ مَرّاتٍ، فَيَختِمُ عَلى فيهِ وَ تَكَلَّمُ أَركانُهُ بِما كانَ يَعمَلُ، ٰفَيَقُولُ: بُعداً لَكُم وَ سُحقاً! عَنكُم كُنتُ أُجادِلُ.[۴۸۷]
- المستدرک على الصحيحين - به نقل از اَنَس بن مالک -: روزی، پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خنديد يا تبسّم كرد و سپس فرمود: «آيا نمىپرسيد كه از چه چيز مىخندم؟». فرمود: «از مجادله بنده با پروردگارش در روز قيامت تعجّب كردم. بنده مىگويد: پروردگارا! مگر تو مرا وعده ندادى كه به من ستم نكنى؟ خداوند مىفرمايد: چرا. بنده مىگويد: پس، من هم شهادت هيچ گواهى را نمىپذيرم، مگر اين كه آن گواه از خودم باشد. خداوند مىفرمايد: آيا گواهىِ خود من و فرشتگان بزرگوار نويسندۀ اعمال، كافى نيست؟ و اين سخن را چند بار تكرار مىكند. سپس دهان او را مُهر مىكنند و اندامهايش از آنچه انجام دادهاند، سخن مىگويند. بنده به آنها مىگويد: گم شويد، مرگتان باد! من از شما دفاع مىكردم».
- الإمام عليّعلیه السّلام- في خُطبَةٍ بَليغَةٍ خالِيَةٍ مِنَ الأَلِفِ؛ في أحوالِ الإِنسانِ يَومَ القيامَةِ-: يُلجِمُهُ[۴۸۸] عَرَقُهُ، وَ يَحفِزُهُ[۴۸۹] قَلَقُهُ، عَبَرتُهُ غَيرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَيرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَيرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤولُ[۴۹۰] صَحيفَتُهُ، وَ تُبَيَّنُ جَريرَتُهُ، وَ نَطَقَ كُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ؛ فَشَهِدَت عَينُهُ بِنَظَرِهِ، وَ يَدُهُ بِبَطشِهِ، وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ، وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ، وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ، وَ يُهَدِّدُهُ مُنكَرٌ وَ نَكيرٌ، وَ كَشَفَ عَنهُ بَصيرٌ، فسُلسِلَ جِيدُهُ[۴۹۱]، وَ غُلَّت يَدُهُ، وَ سيقَ يُسحَبُ وَحدَهُ، فَوَرَدَ جهنّم بِكَربٍ شَديدٍ، وَ ظَلَّ يُعَذَّبُ في جَحيمٍ، وَ يُسقىٰ شَربَةً مِن حَميمٍ، تَشوي وَجهَهُ، وَ تَسلَخُ جِلدَهُ، يَضرِبُهُ زِبنِيَّتُهُ[۴۹۲] بِمِقمَعٍ مِن حَديدٍ، يَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نُضجِهِ بِجِلدٍ جَديدٍ، يَستَغيثُ فَيُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جهنّم، وَ يَستَصرِخُ فَيَلبَثُ حُقُبَهُ[۴۹۳] بِنَدَمٍ، نَعوذُ بِرَبٍّ قَديرٍ مِن شَرِّ كُلِّ مَصيرٍ.[۴۹۴]
- امام على علیه السّلام - در خطبهاى رسا و خالى از حرف الف، در بارۀ احوال انسان در روز رستاخيز -: عرقش بر گوشههاى دهانش سرازير مىشود. تشويش و بىقرارى، طاقت از كف او مىربايد؛ امّا نه بر اشک او رحمى آورده مىشود، نه فريادش شنيده مىشود و نه حجّتش پذيرفته مىگردد. كارنامهاش به دست او داده مىشود و جرم و گناهانش بر او آشكار مىگردد. هر عضوى از او به كارهاى بدش گويا مىشود؛ چشمش به نگاههاى [نامشروع] خويش گواهى مىدهد، دستش به ضربهاى كه زده، پايش به گامى كه برداشته، پوستش به تماسى كه برقرار كرده و شرمگاهش به آميزشى كه كرده است. منكر و نكير، تهديدش مىكنند و پرده از ديدش كنار مىرود. [۴۹۵] به گردنش زنجير مىكشند و بر دستانش كُند مىزنند. تک و تنها او را مىكِشند و با غم و اندوهى سخت، وارد جهنّم مىگردد. پس در آتشِ افروخته (جحيم)، پيوسته عذاب و شكنجه مىشود و از جوشاب، چنان شربتى به او مىنوشانند كه چهرهاش بريان و پوستش كنده مىشود. دوزخبانان با گرز آهنين، بر او مىكوبند. پوست سوختۀ او دوباره از نو مىرويد. فرياد كمک سر مىدهد؛ امّا نگهبانان جهنّم به او اعتنايى نمىكنند و [او باز] فرياد مىزند. پس روزگارى دراز، با پشيمانى درنگ مىكند. پناه مىبريم به پروردگار توانا از شرّ هر فرجامى!
- تفسير العيّاشي عن أبي معمّر السّعديّ: أَتى عَلِيّاً علیه السّلام رَجُلٌ فَقالَ: يا أَميرَ المُؤمِنينَ، إِنّي شَكَكتُ في كِتابِ اللّٰهِ المُنزَلِ.
فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ: ثَكِلَتكَ أُمُّكَ! وَ كَيفَ شَكَكتَ في كِتابِ اللّٰهِ المُنزَلِ؟
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: لِأَنّي وَجَدتُ الكِتابَ يُكَذِّبُ بَعضُهُ بَعضاً وَ يَنقُضُ بَعضُهُ بَعضاً!
قالَ: فَهاتِ الَّذي شَكَكت فيهِ.
فَقالَ: لِأَنَّ اللّٰهَ يَقُولُ: يَومَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ المَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَن أَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ وَ قالَ صَواباً[۴۹۶]، وَ يَقُولُ حَيثُ استُنطِقُوا، فقَالوا: وَ اللّٰهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشرِكِينَ، فَصَوابٌ ذٰلِكَ؟ وَ يَقولُ: يَومَ القِيامَةِ يَكفُرُ بَعضُكُم بِبَعضٍ وَ يَلعَنُ بَعضُكُم بَعضاً، وَ يَقُولُ: إِنَّ ذٰلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهلِ النَّارِ، وَ يَقُولُ لا تَختَصِمُوا لَدَيَّ، وَ يَقُولُ: اليَومَ نَختِمُ عَلى أَفواهِهِم وَ تُكَلِّمُنا أَيدِيهِم وَ تَشهَدُ أَرجُلُهُم بِما كانُوا يَكسِبُونَ، فَمَرَّةً يَتَكَلَّمونَ، وَ مَرَّةً لا يَتَكَلَّمُونَ، وَ مَرَّةً يُنطِقُ الجُلودَ وَ الأَيدِيَ وَ الأَرجُلَ، وَ مَرَّةً لا يَتَكَلَّمُونَ إِلّا مَن أَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ وَ قالَ صَواباً، فَأَنّىٰ ذٰلِكَ يا أَميرَ المُؤمِنينَ؟
فَقالَ لَهُ: إِنَّ ذٰلِكَ لَيسَ في مَوطِنٍ واحِدٍ، وَ هِيَ في مَواطِنَ في ذٰلِكَ اليَومِ الَّذي مِقدارُهُ خَمسونَ أَلفَ سَنَةٍ، فَجَمَعَ اللّٰهُ الخَلائِقَ في ذٰلِكَ اليَومِ في مَوطِنٍ يَتَعارَفونَ فيهِ، فَيُكَلِّمُ بَعضُهُم بَعضاً وَ يَستَغفِرُ بَعضُهُم لِبَعضٍ، أُولٰئِكَ الَّذينَ بَدَت مِنهُمُ الطّاعَةُ مِنَ الرُّسُلِ وَ الأَتباعِ، وَ تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوىٰ في دارِ الدُّنيا. وَ يَلعَنُ أَهلُ المَعاصي بَعضُهم بَعضاً مِنَ الَّذينَ بَدَت مِنهُمُ المَعاصي في دارِ الدُّنيا، وَ تَعاوَنوا عَلَى الظُّلمِ وَ العُدوانِ في دارِ الدُّنيا، وَ المُستَكبِرُونَ مِنهُم، وَ المُستَضعَفُونَ يَلعَنُ بَعضُهُم بَعضاً وَ يُكَفِّرُ بَعضُهُم بَعضاً.
ثُمَّ يُجمَعُونَ في مَوطِنٍ يَفِرُّ بَعضُهُم مِن بَعضٍ، وَ ذٰلِكَ قَولُهُ يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن أَخِيهِ* وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ* وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ إِذا تَعاوَنوا عَلَى الظُّلمِ وَ العُدوانِ في دارِ الدُّنيا، لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغنِيهِ.
ثُمَّ يُجمَعونَ في مَوطِنٍ يَبكُونَ فيهِ، فَلَو أَنَّ تِلكَ الأَصواتِ بَدَت لِأَهلِ الدُّنيا لَأَذهَلَت جَميعَ الخَلائِقِ عَن مَعايِشِهم، وَ صَدَعَتِ الجِبالَ إِلّا ما شاءَ اللّٰهُ، فَلا يَزالونَ يَبكونَ حَتّىٰ يَبكونَ الدَّمَ.
ثُمَّ يَجتَمِعونَ في مَوطِنٍ يُستَنطَقُونَ فيهِ، فَيَقولونَ: وَ اللّٰهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشرِكِينَ وَ لا يُقِرّونَ بِما عَمِلوا، فَيُختَمُ عَلىٰ أَفواهِهِم وَ يُستَنطَقُ الأَيدِي وَ الأَرجُلُ وَ الجُلُودُ، فَتَنطِقُ، فَتَشهَدُ بِكُلِّ مَعصِيَةٍ بَدَت مِنهُم، ثُمَّ يُرفَعُ الخاتَمُ عَن أَلسِنَتِهِم فَيَقولونَ لِجُلودِهِم وَ أَيديهِم وَ أَرجُلِهِم: لِمَ شَهِدتُم عَلَينا؟ فَتَقولُ: أَنطَقَنا اللّٰهُ الَّذي أَنطَقَ كُلَّ شَيءٍ!
ثُمَّ يَجتَمِعونَ في مَوطِنٍ يُستَنطَقُ فيهِ جَميعُ الخَلائِقِ، فَلا يَتَكلَّمُ أَحَدٌ إِلَّا مَن أَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ وَ قالَ صَواباً. وَ يَجتَمِعونَ في مَوطِنٍ يَختَصِمونَ فيهِ، وَ يُدانُ لِبَعضِ الخَلائِقِ مِن بَعضٍ، وَ هُوَ القَولُ. وَ ذٰلِكَ كُلُّهُ قَبلَ الحِسابِ.
فَإِذا أُخِذَ بِالحِسابِ، شُغِلَ كُلُّ امرِىٍ بِما لَدَيهِ. نَسأَلُ اللّٰهَ بَرَكَةَ ذٰلِكَ اليَومِ.[۴۹۷]
- تفسير العيّاشى - به نقل از ابو معمّر سعدى -: مردى نزد على علیه السّلام آمد و گفت: اى امير مؤمنان! من در كتاب آسمانى خدا، دچار شک شدهام.
على علیه السّلام به او فرمود: «مادرت در سوگت بنشنيد! چگونه در كتاب آسمانى خدا، دچار شک شدهاى؟».
مرد به ایشان گفت: چون ملاحظه كردهام كه آيات قرآن، يكديگر را نفى و نقض مىكنند.
فرمود: «بگو آنچه را كه در آن شک كردهاى».
مرد گفت: خداوند مىفرمايد: (روزى كه روح و فرشتگان، به صف مىايستند. هيچ كس سخن نمىگويد، مگر كسى كه [خداى] مهربان به او اجازه دهد، و او حقيقت را مىگويد)، و در جايى ديگر از قول آنها مىفرمايد: (به پروردگارمان خدا، سوگند كه ما مشرک نبوديم) و مىفرمايد: (روز قيامت، بعضى از شما بعضى ديگر را انكار و برخى از شما برخى ديگر را لعنت مىكنند) و مىفرمايد: (اين مجادلۀ اهل آتش، قطعاً راست است) و مىفرمايد: (در حضور من مجادله مكنيد) و مىفرمايد: (امروز بر دهانهاى آنان مُهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان بدانچه فراهم مىآوردند، گواهى مىدهند). يک بار [مىفرمايد كه] سخن مىگويند و يک بار، سخن نمىگويند. يک بار پوستها و دستها و پاها سخن مىگويند، يک بار سخن نمىگويند، مگر آن كه خداى مهربان اجازه دهد و حقيقت را بگويند. اينها چگونه است، اى امير مؤمنان؟
به او فرمود: «اينها در يک جا نيستند؛ بلكه هر كدام مربوط به موطنى از آن روزى مىشود كه پنجاه هزار سال طول مىكشد. در آن روز، خداوند، خلايق را در موطنى گرد مىآورد و در آن جا خلايق با يكديگر آشنا مىشوند و با هم سخن مىگويند و هر يک براى ديگرى طلب آمرزش مىكند. اينان كسانى هستند كه در سراى دنيا از پيامبران و پيروان آنها فرمانبردارى كردهاند و در كارهاى نيک و پرهيزگارى، همديگر را كمک رساندهاند؛ امّا گنهكاران، يكديگر را لعنت مىكنند و اينان كسانى هستند كه در سراى دنيا از آنان گناه سر زده و در ستم و تجاوز به يكديگر كمک كردهاند، اعم از مستكبران و مستضعفان. آنان يكديگر را لعنت مىكنند و برخىشان برخى ديگر را انكار مىنمايند.
سپس در موطنى ديگر گرد مىآيند كه در آن جا از يكديگر مىگريزند، و اين است سخن خدا كه: (روزى كه آدمى از برادرش * و مادر و پدرش * و همسر و فرزندان خود مىگريزد)؛ زيرا در سراى دنيا بر ستم و تجاوز همكارى كردهاند. (در آن روز، هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مىدارد).
سپس در موطنى ديگر گرد مىآيند كه در آن جا مىگِريند، به طورى كه اگر آن صداها براى مردم دنيا آشكار شود، همۀ خلايق را از زندگىشان باز مىدارد و كوهها از هم مىشكافند، مگر آنچه خدا بخواهد. پس پيوسته مىگريند تا جايى كه خون گريه مىكنند.
سپس در موطنى ديگر گرد مىآيند و در آن جا از آنها مىخواهند كه سخن بگويند. پس مىگويند: (به پروردگارمان خدا سوگند كه ما مشرک نبودهايم) و به كارهايى كه مىكردهاند، اقرار نمىكنند. از اين رو، خداوند بر دهانهايشان مُهر مىزند و از دستها و پاها و پوستها مىخواهد كه سخن بگويند، و آنها به سخن مىآيند و به هر گناهى كه از آنها سر زده است، گواهى مىدهند. آن گاه مُهر از زبانهايشان برداشته مىشود و به پوستها و دستها و پاهاى خود مىگويند: چرا عليه ما گواهى داديد؟! و آنها مىگويند: ما را همان خدايى به سخن آورد كه هر چيزى را به سخن آورده است.
سپس در موطنى ديگر گرد مىآيند و از همۀ خلايق خواسته مىشود كه سخن بگويند و هيچ كس زبان به سخن نمىگشايد، (مگر كسى كه [خداى] مهربان به او اجازه دهد و حقيقت را مىگويد). سپس در موطنى ديگر گرد مىآيند و در آن جا با يكديگر مجادله مىكنند و برخى خلايق، برخى ديگر را محكوم مىكنند و اين، همان گفتن [حقيقت در سخن خداوند] است. همۀ اينها پيش از حسابرسى است، و چون كار حسابرسى شروع شود، هر فردى به كار خود مشغول مىگردد. از خداوند، بركت آن روز را مىخواهيم».
- الإمام الباقرعلیه السّلام: لَيسَت تَشهَدُ الجَوارِحُ عَلىٰ مُؤمِنٍ، إِنَّما تَشهَدُ عَلىٰ مَن حَقَّت عَلَيهِ كَلِمَةُ العَذابِ، فَأَمّا المُؤمِنُ فَيُعطیٰٰ كِتابَهُ بِيَمينِهِ، قالَ اللّٰهُ: فَمَن أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقرَؤُونَ كِتابَهُم وَ لا يُظلَمُونَ فَتِيلًا.[۴۹۸]
- امام باقر علیه السّلام: اعضاى بدن، عليه مؤمن شهادت نمىدهند؛ بلكه عليه كسى شهادت مىدهند كه سزاوار عذاب است؛ امّا مؤمن، كارنامهاش به دست راست او داده مىشود. خداوند فرموده است: (كسى كه كارنامۀ او به دست راستش داده شود، اينان كارنامۀ خويش را مىخوانند و به قدر نَخَک هستۀ خرمايى به آنها ستم نمىشود).
9 / 4: مُكالَمَةُ أهلِ الجَنَّةِ وَ النّارِ
9 / 4: گفتگوی بهشتیان و دوزخیان
الكتاب
وَ نادى أَصحابُ الجَنَّةِ أَصحابَ النَّارِ أَن قَد وَجَدنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَل وَجَدتُم ما وَعَدَ رَبُّكُم حَقًّا قالُوا نَعَم فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَينَهُم أَن لَعنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظَّالِمِينَ.[۴۹۹]
(و بهشتيان، دوزخيان را ندا مىدهند كه: «ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، درست يافتيم. آيا شما [نيز] آنچه را پروردگارتان وعده كرده بود، راست و درست يافتيد؟». مىگويند: آرى. پس آواز دهندهاى ميان آنان آواز در مىدهد كه: لعنت خدا بر ستمكاران باد!).
وَ نادى أَصحابُ النَّارِ أَصحابَ الجَنَّةِ أَن أَفِيضُوا عَلَينا مِنَ الماءِ أَو مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّٰهُ قالُوا إِنَّ اللّٰهَ حَرَّمَهُما عَلَى الكافِرِينَ.[۵۰۰]
(و دوزخيان، بهشتيان را ندا مىدهند كه: «از آن آب يا از آنچه خدا روزىِ شما كرده، بر ما فرو ريزيد». مىگويند: خدا آنها را بر كافران، حرام كرده است).
الحديث
- الدّروع الواقية: فيِ الحَديثِ عَنِ النَّبيِّ صلّی الله علیه و آله: أَنَّهم يَعرِفونَ أَنَّ أَهلَ الجَنَّةِ في نَعيمٍ عَظيمٍ فَيُؤَمِّلونَ أَن يُطعِموهُم أَو يَسقوهُم لِيَخِفَّ عَنهُم بَعضُ العَذابِ الأَليمِ، كَما قالَ جَلَّ جَلالُهُ: وَ نادى أَصحابُ النَّارِ أَصحابَ الجَنَّةِ أَن أَفِيضُوا عَلَينا مِنَ الماءِ أَو مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّٰهُ[۵۰۱]، قالَ: فَيُحبَسُ عَنهُمُ الجَوابُ أَربَعينَ سَنَةً، ثُمَّ يُجيبونَهُم بِلِسانِ الاحتِقارِ وَ التَّهَوُّنِ: إِنَّ اللّٰهَ حَرَّمَهُما عَلَى الكافِرِينَ[۵۰۲]! فَيَرَونَ أَنَّ الخَزَنَةَ عِندَهُم يُشاهِدونَ ما قَد نَزَلَ بِهِم مِنَ المَصائِبِ، فَيُؤَمِّلونَ أن يَجِدُوا عِندَهُم فَرَجاً بِسَبَبٍ مِنَ الأَسبابِ، فَقالَ اللّٰهُ جَلَّ جَلالُهُ: وَ قالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جهنّم ادعُوا رَبَّكُم يُخَفِّف عَنَّا يَوماً مِنَ العَذابِ[۵۰۳].[۵۰۴]
- الدروع الواقية: در حديث از پيامبر صلّی اللّه علیه و آله آمده است كه آنان (دوزخيان) مىدانند كه بهشتيان در ناز و نعمتى بزرگ به سر مىبرند. پس آرزو مىكنند كه بهشتيان به آنها غذايى يا آبى دهند تا عذاب دردناک آنان، اندكى تخفيف يابد. خداوند در اين باره فرموده است: (و دوزخيان، بهشتيان را آواز مىدهند كه: از آن آب يا از آنچه خدا روزىِ شما كرده، بر ما فرو ريزيد)؛ امّا چهل سال پاسخى نمىشنوند. سپس با زبان تحقير و خفّت به آنها جواب مىدهند: (خدا آنها را بر كافران، حرام كرده است). پس چشمشان به دوزخبانان مىافتد كه شاهد بلاها و عذابهايى هستند كه بر سرشان آمده است. آرزو مىكنند به سببى از اسباب، نزد آنان به گشايشى دست يابند. خداوند [در اين باره] فرموده است: (و كسانى كه در آتش اند، به نگهبانان دوزخ مىگويند: پروردگارتان را بخوانيد تا يک روز از اين عذاب را به ما تخفيف دهد!).
9 / 5: شِدَّةُ التَّخاصُمِ
9 / 5: ستیزهگری بسیار
الكتاب
هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ* جهنّم يَصلَونَها فَبِئسَ المِهادُ* هذا فَليَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَ غَسَّاقٌ* وَ آخَرُ مِن شَكلِهِ أَزواجٌ* هذا فَوجٌ مُقتَحِمٌ مَعَكُم لا مَرحَباً بِهِم إِنَّهُم صالُوا النَّارِ* قالُوا بَل أَنتُم لا مَرحَباً بِكُم أَنتُم قَدَّمتُمُوهُ لَنا فَبِئسَ القَرارُ* قالُوا رَبَّنا مَن قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدهُ عَذاباً ضِعفاً فِي النَّارِ* وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِنَ الأَشرارِ* أَتَّخَذناهُم سِخرِيًّا أَم زاغَت عَنهُمُ الأَبصارُ* إِنَّ ذٰلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهلِ النَّارِ.[۵۰۵]
(اين است [حال بهشتيان] و براى طغيانگران، به راستى كه بدفرجامى است * به جهنّم مىروند كه چه بد آرامگاهى است! * اين، جوشاب و چركاب است. بايد آن را بچشند * و از همين گونه، انواع ديگر [عذابها]. * اينها گروهى هستند كه با شما به اجبار وارد [آتش] مىشوند. بدا به حال آنها! [زيرا] آنان داخل آتش مىشوند. * [به رؤساى خود] مىگويند: «بلكه بر خود شما خوش مباد! اين عذاب را شما خود براى ما از پيش فراهم آورديد، و چه بد قرارگاهى است!». * مىگويند: «پروردگارا! هر كس اين عذاب را از پيش براى ما فراهم آورده، عذاب او را در آتش، دو چندان كن» * و مىگويند: «ما را چه شده است كه مردانى را كه ما آنان را از اشرار مىشمرديم * يا آنان را [در دنيا] به ريشخند مىگرفتيم، نمىبينيم، يا چشمان [ما] بر آنها نمىافتد؟». * اين ستيزۀ اهل آتش، قطعاً راست است).
احشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزواجَهُم وَ ما كانُوا يَعبُدُونَ* مِن دُونِ اللّٰهِ فَاهدُوهُم إِلى صِراطِ الجَحِيمِ* وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ* ما لَكُم لا تَناصَرُونَ* بَل هُمُ اليَومَ مُستَسلِمُونَ* وَ أَقبَلَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ يَتَساءَلُونَ* قالُوا إِنَّكُم كُنتُم تَأتُونَنا عَنِ اليَمِينِ* قالُوا بَل لَم تَكُونُوا مُؤمِنِينَ* وَ ما كانَ لَنا عَلَيكُم مِن سُلطانٍ بَل كُنتُم قَوماً طاغِينَ* فَحَقَّ عَلَينا قَولُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ* فَأَغوَيناكُم إِنَّا كُنَّا غاوِينَ* فَإِنَّهُم يَومَئِذٍ فِي العَذابِ مُشتَرِكُونَ* إِنَّا كَذٰلِكَ نَفعَلُ بِالمُجرِمِينَ* إِنَّهُم كانُوا إِذا قِيلَ لَهُم لا إِلهَ إِلَّا اللّٰهُ يَستَكبِرُونَ* وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجنُونٍ* بَل جاءَ بِالحَقِّ وَ صَدَّقَ المُرسَلِينَ* إِنَّكُم لَذائِقُوا العَذابِ الأَلِيمِ* وَ ما تُجزَونَ إِلَّا ما كُنتُم تَعمَلُونَ.[۵۰۶]
(كسانى را كه ستم كردهاند، با همرديفانشان و آنچه غير از خدا مىپرستيدهاند، گرد آوريد * و به سوى آتشِ افروخته، رهبرىشان كنيد * و آنان را باز داريد كه آنها مسئول اند. * شما را چه شده است كه همديگر را يارى نمىكنيد؟! * [نه!] بلكه امروز، آنان از دَرِ تسليم درآمدگان اند * و بعضى به بعضى ديگر روى مىآورند و از يكديگر مىپرسند. * مىگويند: «شما [ظاهراً] از درِ راستى با ما در مىآمديد». * [متّهمان] مىگويند: «[نه!] بلكه شما باايمان نبوديد * و ما هيچ تسلّطى بر شما نداشتيم؛ بلكه خودتان سركش بوديد. پس فرمان پروردگارمان بر ما سزاوار آمد كه ما واقعا بايد [عذاب را] بچشيم * و شما را گمراه كرديم؛ زيرا خودمان گمراه بوديم». * پس آنان در آن روز، در عذاب، شريک يكديگرند. * آرى، ما با مجرمان چنين رفتار مىكنيم * [چرا كه] آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مىشد: «معبودی جز خداى يگانه نيست»، تكبّر مىورزيدند * و مىگفتند: «آيا ما براى شاعرى ديوانه، دست از خدايانمان بر داريم؟!»؛ ولى نه! [او] حقيقت را آورده و فرستادگان را تصديق كرده است. * در واقع، شما عذاب پردرد را خواهيد چشيد * و جز آنچه مىكرديد، جزا نمىيابيد).
وَ إِذ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ استَكبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ* قالَ الَّذِينَ استَكبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيها إِنَّ اللّٰهَ قَد حَكَمَ بَينَ العِبادِ.[۵۰۷]
(و آن گاه كه در آتش، شروع به آوردن حجّت مىكنند، زيردستان به كسانى كه گردنكش بودند، مىگويند: «ما پيرو شما بوديم. پس آيا مىتوانيد پارهاى از اين آتش را از ما دفع كنيد؟». * كسانى كه گردنكشى مىكردند، مىگويند: «اكنون همۀ ما در آن هستيم. خداست كه ميان بندگان، داورى كرده است»؟).
وَ بُرِّزَتِ الجَحِيمُ لِلغاوِينَ* وَ قِيلَ لَهُم أَينَ ما كُنتُم تَعبُدُونَ* مِن دُونِ اللّٰهِ هَل يَنصُرُونَكُم أَو يَنتَصِرُونَ* فَكُبكِبُوا فِيها هُم وَ الغاوُونَ* وَ جُنُودُ إِبلِيسَ أَجمَعُونَ* قالُوا وَ هُم فِيها يَختَصِمُونَ* تَاللّٰهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ* إِذ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ العالَمِينَ* وَ ما أَضَلَّنا إِلَّا المُجرِمُونَ* فَما لَنا مِن شافِعِينَ* وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ* فَلَو أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ المُؤمِنِينَ* إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنِينَ.[۵۰۸]
(و آتشِ افروخته، براى گمراهان، نمودار مىگردد * و به آنان گفته مىشود: «كجايند آن چيزهايى كه به جاى خدا مىپرستيديد؟! * آيا يارىتان مىكنند، يا خود را يارى مىدهند؟». * پس آنها و همۀ گمراهان و نيز همۀ سپاهيان ابليس، در آن افكنده مىشوند. * آنها در آن جا با يكديگر ستيزه مىكنند» [و مىگويند:] «سوگند به خدا كه ما در گمراهىِ آشكارى بوديم * آن گاه كه شما را با پروردگار جهانيان، برابر مىكرديم * و جز تبهكاران ما را گمراه نكردند * در نتيجه، نه شفاعتگرانى داريم * و نه دوستى نزديک * و اى كاش بازگشتى داشتيم تا از مؤمنان مىشديم». * به راستى كه در اين، عبرتى است؛ ولى بيشترشان مؤمن نبودند).
قالَ ادخُلُوا فِي أُمَمٍ قَد خَلَت مِن قَبلِكُم مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ فِي النَّارِ كُلَّما دَخَلَت أُمَّةٌ لَعَنَت أُختَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَت أُخراهُم لِأُولاهُم رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِم عَذاباً ضِعفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعفٌ وَ لكِن لا تَعلَمُونَ* وَ قالَت أُولاهُم لِأُخراهُم فَما كانَ لَكُم عَلَينا مِن فَضلٍ فَذُوقُوا العَذابَ بِما كُنتُم تَكسِبُونَ.[۵۰۹]
(مىفرمايد: «به ميان امّتهايى از پرى و آدمى برويد كه پيش از شما وارد آتش شدند» و هر بار كه امّتى وارد [آتش] شود، همتايش را لعنت مىكند، تا آن كه چون همگى در آن به هم پيوندند، پيروانشان در بارۀ پيشوايانشان مىگويند: «پروردگارا! اينان ما را گمراه كردند. پس عذاب آتشى دو چندان به آنان بده». خدا مىفرمايد: «براى هر كدام، دو چندان است؛ ولى شما نمىدانيد» * و پيشوايانشان به پيروانشان مىگويند: «شما بر ما امتيازى نداريد. پس به سزاى آنچه به دست مىآورديد، عذاب را بچشيد»).
الحديث
- الإمام الباقرعلیه السّلام- في قَولِهِ تَعالیٰ: كُلَّما دَخَلَت أُمَّةٌ لَعَنَت أُختَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً[۵۱۰]-: بَرِئَ بَعضُهُم مِن بَعضٍ وَ لَعَنَ بَعضُهُم بَعضاً، يُريدُ بَعضُهُم أن يَحُجَّ بَعضاً رَجاءَ الفَلجِ[۵۱۱] فَيُفلِتوا مِن عَظيمِ ما نَزَلَ بِهِم، وَ لَيسَ بِأَوانِ بَلوىٰ وَ لَا اختِبارٍ وَ لا قَبولِ مَعذِرَةٍ، وَ لاتَ حينَ نَجاةٍ![۵۱۲]
- امام باقر علیه السّلام - در بارۀ اين سخن خداى متعال: (هر بار كه امّتى وارد [آتش] گردد، همتايش را لعنت مىكند، تا آن كه چون همگى در آن به هم پيوستند) -: اين عدّه از آن عدّه بيزارى مىجويند و آن عدّه اين عدّه را لعنت مىكنند. عدّهاى با عدّهاى ديگر احتجاج مىكنند، بدان اميد كه [در اين ستيزهگرى] چيره شوند و از بلاى بزرگى كه بر آنان فرود آمده است، بِرَهَند، غافل از اين كه آن هنگام، نه موقع امتحان است، نه هنگام پذيرش پوزش، و نه هنگام رهايى.
- الإمام الصادقعلیه السّلام- لِأصحابِهِ-: إذَا استَقَرَّ أهلُ النّارِ فِي النّارِ يَفقِدونَكُم فَلا يَرَونَ مِنكُم أحَداً، فَيَقولُ بَعضُهُم لِبَعضٍ: ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِنَ الأَشرارِ* أَتَّخَذناهُم سِخرِيًّا أَم زاغَت عَنهُمُ الأَبصارُ، قالَ: وَ ذٰلِكَ قَولُ اللّٰهِ: إِنَّ ذٰلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهلِ النَّارِ[۵۱۳]؛ يَتَخاصَمونَ فيكُم فيما كانوا يَقولونَ فِي الدُّنيا.[۵۱۴]
- امام صادق علیه السّلام – خطاب به ياران خود -: آن گاه كه دوزخيان در آتش قرار گيرند، شما [مؤمنان] را گم مىكنند و هيچ يک از شما را نمىبينند. در اين هنگام، به يكديگر مىگويند: (ما را چه شده است كه مردانى را كه ما آنان را از بَدان مىشمرديم * يا آنان را [در دنيا] به ريشخند مىگرفتيم، نمىبينيم؟ * يا چشمها[ى ما] بر آنها نمىافتد؟». * اين، سخن خداى است كه: (اين ستيزۀ اهل آتش، قطعاً راست است). آنان در بارۀ شما، راجع به آنچه در دنيا مىگفتند، با يكديگر ستيزه (بگو مگو) مىكنند.
9 / 6: مَلامَةُ أصحابِ الأَعرافِ أصحابَ النّارِ
9 / 6: سرزنش جهنّمیان از سوی اعرافیان
الكتاب
وَ إِذا صُرِفَت أَبصارُهُم تِلقاءَ أَصحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجعَلنا مَعَ القَومِ الظَّالِمِينَ* وَ نادى أَصحابُ الأَعرافِ رِجالًا يَعرِفُونَهُم بِسِيماهُم قالُوا ما أَغنى عَنكُم جَمعُكُم وَ ما كُنتُم تَستَكبِرُونَ* أَ هؤُلاءِ الَّذِينَ أَقسَمتُم لا يَنالُهُمُ اللّٰهُ بِرَحمَةٍ ادخُلُوا الجَنَّةَ لا خَوفٌ عَلَيكُم وَ لا أَنتُم تَحزَنُونَ.[۵۱۵]
(و چون چشمانشان به سوى دوزخيان گردانيده شود، مىگويند: «پروردگارا! ما را در زمرۀ گروه ستمكاران قرار مده» * و اهل اَعراف، مردانى را كه آنان را از سيمايشان مىشناسند، ندا مىدهند [و] مىگويند: «جمعيت شما و آن [همه] گردنكشى كه مىكرديد، به حال شما سودى نداشت. * آيا اينان، همان كسان نبودند كه سوگند ياد مىكرديد كه خدا آنان را به رحمتى نخواهد رسانيد؟ [اينك] به بهشت در آييد. نه بيمى بر شماست و نه اندوهگين مىشويد).
الحديث
- مجمع البيان عن ابن عبّاس: وَ نادى أي وَ سَيُنادي أَصحابُ الأَعرافِ رِجالًا من أصحابِ النّارِ يَعرِفُونَهُم بِسِيماهُم أَي بِصِفاتِهِم؛ يَدعونَهُم بِأَساميهِم وَ كُناهُم، وَ يُسَمّونَ رُؤَساءَ المُشرِكينَ.[۵۱۶]
- مجمع البيان - به نقل از ابن عبّاس، در بارۀ آيۀ: (و اهل اعراف، مردانى را كه آنها را از سيمايشان مىشناسند، ندا مىدهند) -: يعنى با خصوصياتشان آنها را مىشناسند و با نام و كنيه صدايشان مىزنند و سرانِ مشركان را نام مىبرند.
9 / 7: أَمانیُّ أَهلِ جهنّم
9 / 7: آرزوهای اهل جهنّم
9 / 7 – 1: طَلَبُ التَّخفيفِ
9 / 7 – 1: درخواست کاهش کیفر
الكتاب
وَ قالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جهنّم ادعُوا رَبَّكُم يُخَفِّف عَنَّا يَوماً مِنَ العَذابِ* قالُوا أَ وَ لَم تَكُ تَأتِيكُم رُسُلُكُم بِالبَيِّناتِ قالُوا بَلى قالُوا فَادعُوا وَ ما دُعاءُ الكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ* إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ يَومَ يَقُومُ الأَشهادُ* يَومَ لا يَنفَعُ الظَّالِمِينَ مَعذِرَتُهُم وَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سُوءُ الدَّارِ.[۵۱۷]
(و كسانى كه در آتش اند، به نگهبانان جهنّم مىگويند: «پروردگارتان را بخوانيد تا يک روز از اين عذاب را به ما تخفيف دهد». * مىگويند: «مگر پيامبرانتان دلايل روشن به سوى شما نياوردند؟». مىگويند: «چرا». مىگويند: «پس بخوانيد؛ ولى دعاى كافران جز در بيراهه نيست». * در حقيقت، ما فرستادگان خود را و [نيز] كسانى را كه گرويدهاند، در زندگى دنيا و روزى كه گواهان بر پاى مىايستند، يارى مىكنيم؛ * همان روزى كه ستمگران را پوزشخواهىشان سود نمىبخشد و براى آنان لعنت است و برايشان بدفرجامىِ آن سراى است).
الحديث
- الدّر المنثور عن ابن جريج: بَلَغَنا أنَّ أهلَ النّارِ نادَوا خَزَنَةَ جهنّم أنِ ادعُوا رَبَّكُم يُخَفِّف عَنَّا يَوماً مِنَ العَذابِ، فَلَم يُجيبوهُم ما شاءَ اللّٰهُ، فَلَمّا أجابوهُم بَعدَ حينٍ قالوا لَهُم: فَادعُوا وَ ما دُعاءُ الكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ[۵۱۸].
ثُمَّ (نادَوا یا مالك) لِخازِنِ النّارِ لِيَقضِ عَلَينا رَبُّكَ، فَسَكَتَ عَنهُم مالِكٌ مِقدارَ أربَعينَ سَنَةً، ثُمَّ أجابَهُم فَقالَ: إِنَّكُم ماكِثُونَ[۵۱۹].
ثُمَّ نادَى الأَشقِياءُ رَبَّهُم فَقالوا: رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنَّا ظالِمُونَ، فسكَتَ عَنهُم... مِقدارَ الدُّنيا، ثُمَّ أجابَهُم بَعدَ ذٰلِكَ: اخسَؤُوا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ[۵۲۰].[۵۲۱]
- الدرّ المنثور - به نقل از ابن جَريج -: روايت شده است كه دوزخيان به نگهبانان جهنّم مىگويند که: (پروردگارتان را بخوانيد تا يک روز از اين عذاب را به ما تخفيف دهد)؛ ولى آنان تا مدّتى كه خدا بخواهد، پاسخ دوزخيان را نمىدهند و پس از مدّتى كه پاسخشان را مىدهند، مىگويند: (پس بخوانيد؛ ولى دعاى كافران جز در بيراهه نيست).
دوباره به نگهبان دوزخ مىگويند: (اى مالک! پروردگارت [را بخوان تا] جان ما را بستاند)؛ ولى مالک نيز تا چهل سال، پاسخ ايشان را نمىدهد و سپس در پاسخشان مىگويد: (شما ماندگاريد).
آن گاه، تيرهبختان، پروردگارشان را مىخوانند و مىگويند: (پروردگارا! ما را از اين جا (آتش) بيرون بياور. اگر دوباره [به بدى] باز گشتيم، در آن صورت، ستمگر خواهيم بود) و خدا به اندازۀ [عمرِ] دنيا در پاسخ آنان سكوت مىكند و آن گاه، پاسخشان مىدهد كه: (در آن، گم شويد و با من سخن مگوييد).
9 / 7 – 2: طَلَبُ الشَّفيعِ وَ الصَّديقِ
9 / 7 – 2: درخواست شفیع و دوست
الكتاب
فَما لَنا مِن شافِعِينَ* وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ.[۵۲۲]
(پس ما نه شفاعت كنندگانى داريم و نه دوستى دلسوز).
الحديث
- الإمام الصادقعلیه السّلام: لَقَد عَظُمَت مَنزِلَةُ الصَّديقِ! حتّىٰ إنَّ أهلَ النّارِ لِيَستَغيثونَ بِهِ، وَ يَدعونَهُ فِي النّارِ قَبلَ القَريبِ وَ الحَميمِ؛ قالَ اللّٰهُ مُخبِراً عَنهُم: فَما لَنا مِن شافِعِينَ* وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ.[۵۲۳]
- امام صادق علیه السّلام: به راستى كه دوست، چنان جايگاه والايى دارد كه حتّى دوزخيان نيز از او فريادخواهى مىكنند و قبل از خويشاوندان و نزديكان، او را به كمک مىخوانند. خداوند به نقل از آنان مىفرمايد: (ما نه شفاعت كنندگانى داريم و نه دوستى دلسوز).
9 / 7 – 3: طَلَبُ الطَّعامِ وَالشَّرابِ
9 / 7 – 3: درخواست غذا و نوشیدنی
الكتاب
وَ نادى أَصحابُ النَّارِ أَصحابَ الجَنَّةِ أَن أَفِيضُوا عَلَينا مِنَ الماءِ أَو مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّٰهُ قالُوا إِنَّ اللّٰهَ حَرَّمَهُما عَلَى الكافِرِينَ.[۵۲۴]
(و دوزخيان، بهشتيان را آواز مىدهند كه: «از آن آب يا از آنچه خدا روزىتان كرده، بر ما فرو ريزيد». مىگويند: خدا آنها را بر كافران، حرام كرده است).
وَ إِن يَستَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ ساءَت مُرتَفَقاً.[۵۲۵]
(و اگر فريادرسى جويند، به آبى چون مسِ گداخته یاری میشوند كه چهرهها را بريان مىكند. وه! چه بد شرابى است و چه زشت جايگاهى).
الحديث
- الكافي عن زرارة: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السّلام عَن قَولِ اللّٰهِ: يَومَ تُبَدَّلُ الأَرضُ غَيرَ الأَرضِ[۵۲۶]، قالَ: تُبَدَّلُ خُبزَةً نَقِيَّةً يَأكُلُ مِنهَا النّاسُ حَتّىٰ يَفرُغوا مِنَ الحِسابِ.
فَقالَ لَهُ قائِلٌ: إنَّهُم لَفي شُغُلٍ يَومَئِذٍ عَنِ الأَكلِ وَ الشُّربِ!
فَقالَ: إنَّ اللّٰهَ خَلَقَ ابنَ آدَمَ أجوَفَ، وَ لا بُدَّ لَهُ مِنَ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ. أهُم أشَدُّ شُغلًا يَومَئِذٍ أم مَن فِي النّارِ؟ فَقَدِ استَغاثوا، وَ اللّٰهُ يَقولُ: وَ إِن يَستَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ.[۵۲۷]
الكافى ـ به نقل از زراره ـ: از امام باقر علیه السّلام در بارۀ اين سخن خداوند: (روزى كه زمين به زمينى ديگر بَدَل مىشود) پرسیدم.
فرمود: «به گِرده نانى خالص تبديل مىشود و مردم از آن مىخورند تا آن گاه كه از حسابرسى فارغ شوند».
كسى به ایشان گفت: در آن روز، آنان چندان گرفتارند كه به خوردن و آشاميدن نمىرسند!
فرمود: «خداوند آدمىزاده را ميانتهى آفريده است و ناگزير از خوردن و آشاميدن است. آيا در آن روز، آنان گرفتارترند يا كسانى كه در آتش اند؟ [حتّى] كسانى هم كه در آتش اند، آب [و غذا] مىطلبند، و خداوند مىفرمايد: (و اگر چیزی بطلبند، با آبى چون مسِ گداخته به دادشان رسيده مىشود كه چهرهها را بريان مىكند، و چه بد نوشيدنى است آن!»).
- الإمام الباقر أو الإمام الصادقعلیهما السّلام: إِنَّ أَهلَ النّارِ يَموتونَ عِطاشیٰ، و يَدخُلونَ قُبورَهُم عِطاشیٰ، و يُحشَرُونَ عِطاشیٰ، و يَدخُلونَ جهنّم عِطاشیٰ، فَتُرفَعُ لَهُم قَراباتُهُم مِنَ الجَنَّةِ، فَيَقولونَ: أَفِيضُوا عَلَينا مِنَ الماءِ أَو مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّٰهُ.[۵۲۸]
- امام باقر يا امام صادق علیهما السّلام: اهل آتش، تشنه مىميرند و تشنه وارد قبرهايشان مىشوند و تشنه به حشر مىآيند و تشنه داخل دوزخ مىشوند. پس، خويشاوندانشان را از دور در بهشت مىبينند و به آنها مىگويند: (از آن آب يا از آنچه خدا روزىتان كرده است، بر ما فرو ريزيد).
- الإمام الصادقعلیه السّلام: يَومَ التَّنادِ[۵۲۹] يَومٌ يُنادي أَهلُ النّارِ أَهلَ الجَنَّةِ: أَن أَفِيضُوا عَلَينا مِنَ الماءِ أَو مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّٰهُ.[۵۳۰]
- امام صادق علیه السّلام: (روزِ ندا دادن به يكديگر) روزى است كه دوزخيان به بهشتيان ندا مىدهند (كه: از آن آب يا از آنچه خدا روزىتان كرده است، بر ما فرو ريزيد).
9 / 7 – 4: تَمَنِّي الرُّجوعِ إلَى الدُّنيا
9 / 7 – 4: آرزوی بازگشت به دنیا
الكتاب
إِذ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا العَذابَ وَ تَقَطَّعَت بِهِمُ الأَسبابُ* وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَو أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنهُم كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذٰلِكَ يُرِيهِمُ اللّٰهُ أَعمالَهُم حَسَراتٍ عَلَيهِم وَ ما هُم بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ.[۵۳۱]
(آن گاه كه پيشوايان از پيروان بيزارى جويند و عذاب را مشاهده كنند و ميانشان پيوندها بريده گردد. * و پيروان مىگويند: «كاش براى ما بازگشتى بود تا همان گونه كه [آنان] از ما بيزارى جستند، [ما نيز] از آنان بيزارى مىجستيم! اين گونه خداوند، كارهايشان را - كه براى آنان، مايۀ حسرتهاست ـ به آنان مىنماياند، و از آتش، بيرون آمدنى نيستند).
وَ لَو تَرى إِذ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقالُوا يا لَيتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ المُؤمِنِينَ.[۵۳۲]
(و اى كاش [منكران را] هنگامى كه بر آتش عرضه مىشوند، مىديدى كه مىگويند: كاش باز گردانده مىشديم و [ديگر] آيات پروردگارمان را تكذيب نمىكرديم و از مؤمنان مىشديم!).
فَلَو أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ المُؤمِنِينَ.[۵۳۳]
(اى كاش كه بازگشتى براى ما بود و از مؤمنان مىشديم!).
راجع: الأحزاب: 66، الفرقان: 27، الزمر: 58- 60، الفجر: 23 و 24.
الحديث
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إذا ماتَ الكافِرُ شَيَّعَهُ سَبعونَ ألفاً مِنَ الزَّبانِيَةِ إلىٰ قَبرِهِ، وَ إنَّهُ لَيُناشِدُ حامِليهِ بِصَوتٍ يَسمَعُهُ كُلُّ شَيءٍ إلّا الثَّقَلانِ و يَقولُ: لَو أنَّ لي كَرَّةً فَأَكونَ مِنَ المُؤمِنينَ! وَ يَقولُ: اِرجِعوني لَعَلّي أعمَلُ صالِحاً فيما تَرَكتُ! فَتُجيبُهُ الزَّبانِيَّةُ: كَلّا إنَّها كَلِمَةٌ أنتَ قائِلُها! وَ يُناديهِم مَلَكٌ: لَو رُدَّ لَعادَ لِما نُهِيَ عَنهُ.
فَإِذا أُدخِلَ قَبرَهُ و فارَقَهُ النّاسُ، أتاهُ مُنكَرٌ وَ نَكيرٌ في أهوَلِ صورَةٍ، فَيُقيمانِهِ ثُمَّ يَقولانِ لَهُ: مَن رَبُّكَ، وَ ما دينُكَ، وَ مَن نَبِيُّكَ؟ فَيَتَلَجلَجُ لِسانُهُ وَ لا يَقدِرُ عَلَى الجَوابِ، فَيَضرِبانِهِ ضَربَةً مِن عَذابِ اللّٰهِ يَذعَرُ لَها كُلُّ شَيءٍ. ثُمَّ يَقولانِ لَهُ: مَن رَبُّكَ، وَ ما دينُكَ، وَ مَن نَبِيُّكَ؟ فَيَقولُ: لا أدري! فَيَقولانِ لَهُ: لا دَرَيتَ وَ لا هُديتَ وَ لا أفلَحتَ.
ثُمَّ يَفتَحانِ لَهُ باباً إلَى النّارِ، وَ يُنزِلانِ إلَيهِ الحَميمَ مِن جهنّم؛ وَ ذٰلِكَ قَولُ اللّٰهِ: وَ أَمَّا إِن كانَ مِنَ المُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ* فَنُزُلٌ مِن حَمِيمٍ يَعني فِي القَبرِ وَ تَصلِيَةُ جَحِيمٍ يَعني فِي الآخِرَةِ.[۵۳۴]
- امام صادق علیه السّلام: هر گاه كافر بميرد، هفتاد هزار دوزخبان، او را به سوى قبرش تشييع مىكنند و او با صدايى كه جز پريان و آدميان، همۀ موجودات آن را مىشنوند و حاملان تابوتش را سوگند مىدهد و مىگويد: كاش مرا بازگشتى [دوباره به دنيا]بود تا از مؤمنان مىشدم! و مىگويد: مرا بر گردانيد تا شايد در آنچه وانهادهام، كار نيكى انجام دهم؛ امّا دوزخبانان پاسخش مىدهند: «هرگز! اين، سخنى است كه تو مىگويى». و فرشتهاى به آنان ندا مىدهد كه: «اگر هم باز گردانيده شود، باز همان كارهايى را مىكند كه از آن نهى شده بود».
چون او را در گورش نهند و مردم پراكنده شوند، نكير و منكر در هولناکترين چهره به نزدش مىآيند و او را مىشناسند. سپس به وى مىگويند: «پروردگارت كيست؟ دينت چيست؟ پيامبرت چه كسى است؟». او زبانش بند مىآيد و نمىتواند پاسخ دهد. پس منكر و نكير، چنان ضربتى از عذاب خدا بر او مىكوبند كه همۀ موجودات، از آن به وحشت مىافتند. دوباره به او مىگويند: «پروردگارت كيست؟ دينت چيست؟ پيامبرت چه كسى است؟». او مىگويد: نمىدانم. نكير و منكر به او مىگويند: «نه دانستى و نه راه يافتى و نه رستگار شدى».
سپس درى به سوى آتش برايش مىگشايند و از جوشاب جهنّم برايش فرود مىآورند. اين است سخن خداوند كه: (و امّا اگر از دروغزنانِ گمراه باشد * پس با آب جوشان پذيرايى مىشود) ؛ يعنى در قبر (و در آتش افروخته جاى مىگيرد)؛ يعنى در آخرت.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إِنَّ المَيِّتَ إِذا كانَ مِن أهلِ الجَنَّةِ نادىٰ: عَجِّلوا بي، وَ إِن كانَ مِن أَهلِ النّارِ نادىٰ: رُدّوني.[۵۳۵]
- امام صادق علیه السّلام: ميّت اگر از اهل بهشت باشد، [به حاملانِ خود] صدا مىزند: «زودتر مرا ببريد» و اگر از اهل آتش باشد، صدا مىزند: «مرا بر گردانيد».
9 / 7 – 5: تَمَنِّي الجَهلِ بِحِسابِ أعمالِهِم
9 / 7 – 5: آرزوی ناآگاهی از پروندۀ اعمالشان
الكتاب
وَ أَمَّا مَن أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيتَنِي لَم أُوتَ كِتابِيَه* وَ لَم أَدرِ ما حِسابِيَه.[۵۳۶]
(و آن كسى كه نامهاش به دست چپش داده مىشود، مىگويد: اى كاش نامهام به من داده نشده بود و از حسابم، خبردار نمىشدم!).
الحديث
- الإمام الباقرعلیه السّلام: وَ أُنزِلَ فِي الحاقَّةِ: وَ أَمَّا مَن أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيتَنِي لَم أُوتَ كِتابِيَه* وَ لَم أَدرِ ما حِسابِيَه* يا لَيتَها كانَتِ القاضِيَةَ* ما أَغنى عَنِّي مالِيَه) إلى قَولِهِ (إِنَّهُ كانَ لا يُؤمِنُ بِاللّٰهِ العَظِيمِ[۵۳۷]، فَهٰذا مُشرِكٌ.[۵۳۸]
- امام باقر علیه السّلام: در سورۀ حاقّه نازل شده است: (و آن كسى كه نامۀ عملش به دست چپش داده مىشود، مىگويد: اى كاش نامهام به من داده نشده بود * و از حسابم، خبردار نمىشدم! * اى كاش [مرگ، آن را] تمام كرده بود! * مالم سودى برايم نداشت تا اين جا كه: (او به خداى بزرگ، ايمان نياورده است). اين شخص، همان مشرک است.
9 / 7 – 6: تَمَنِّي النَّجاةِ وَ لَو بِفِداءِ أعَزِّ ما لهم
9 / 7 – 6: آرزوی رهایی، هر چند به قیمت فدا شدن بهترین داشتهها
الكتاب
قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثنَتَينِ وَ أَحيَيتَنَا اثنَتَينِ فَاعتَرَفنا بِذُنُوبِنا فَهَل إِلى خُرُوجٍ مِن سَبِيلٍ.[۵۳۹]
(مىگويند: «پروردگارا! دو بار ما را به مرگ رساندى و دو بار ما را زنده گرداندى. به گناهانمان اعتراف كرديم. پس آيا راه بيرون شدنى [از آتش] هست؟»).
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَو أَنَّ لَهُم ما فِي الأَرضِ جَمِيعاً وَ مِثلَهُ مَعَهُ لِيَفتَدُوا بِهِ مِن عَذابِ يَومِ القِيامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنهُم وَ لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ* يُرِيدُونَ أَن يَخرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُم بِخارِجِينَ مِنها وَ لَهُم عَذابٌ مُقِيمٌ.[۵۴۰]
(كسانى كه كفر ورزيدند، اگر تمام آنچه در زمين است، براى آنان باشد و مانند آن را [نيز] با آن [داشته باشند] تا به وسيلۀ آن، خود را از عذاب روز قيامت باز خرند، از آنان پذيرفته نمىشود و عذابى پردرد خواهند داشت. * مىخواهند كه از آتش بيرون آيند، در حالى كه از آن، بيرون آمدنى نيستند و برايشان عذابى پايدار خواهد بود).
يُبَصَّرُونَهُم يَوَدُّ المُجرِمُ لَو يَفتَدِي مِن عَذابِ يَومِئِذٍ بِبَنِيهِ* وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ* وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤوِيهِ* وَ مَن فِي الأَرضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنجِيهِ* كَلَّا إِنَّها لَظى* نَزَّاعَةً لِلشَّوى.[۵۴۱]
(آنان را به ايشان نشان مىدهند. گنهكار، آرزو مىكند كه كاش براى رهايى از عذاب آن روز، مىتوانست پسران خود را به عوض دهد * و نيز همسر و برادرش را * و قبيلهاش را كه به او پناه مىدهند * و هر كس را كه در روى زمين است و همه را [عوض مىداد] و آن گاه خود را مىرهانيد. * هرگز! آن، آتش زبانهكش است * [آتشى كه] بر كَنَندۀ پوست سر و اندام است).
لِلَّذِينَ استَجابُوا لِرَبِّهِمُ الحُسنى وَ الَّذِينَ لَم يَستَجِيبُوا لَهُ لَو أَنَّ لَهُم ما فِي الأَرضِ جَمِيعاً وَ مِثلَهُ مَعَهُ لَافتَدَوا بِهِ أُولئِكَ لَهُم سُوءُ الحِسابِ وَ مَأواهُم جهنّم وَ بِئسَ المِهادُ.[۵۴۲]
(براى كسانى كه پروردگارشان را اجابت كردهاند، پاداشى بس نيكوست؛ ولى كسانى كه وى را اجابت نكردهاند، اگر سراسر آنچه در زمين است و مانند آن را با آن داشته باشند، قطعاً آن را براى بازخريد خود خواهند داد؛ [امّا] آنان به سختى بازخواست مىشوند و جايشان در دوزخ است و چه بد جايگاهى است!).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يَقولُ اللّٰهُ تَعالیٰ لِأَهوَنِ أهلِ النّارِ عَذاباً يَومَ القِيامَةِ: لَو أنَّ لَكَ ما فِي الأَرضِ مِن شَيءٍ أَ كُنتَ تَفتَدي بِهِ؟
فَيَقولُ: نَعَم.
فَيَقولُ: أرَدتُ مِنكَ أهوَنَ مِن هٰذا وَ أنتَ في صُلبِ آدَمَ؛ ألّا تُشرِكَ بي شَيئاً، فَأَبيتَ إلّا أن تُشرِكَ بي![۵۴۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوندِ متعال در روز قيامت، به آن كس از اهل دوزخ كه عذابش از همه سبکتر است، مىفرمايد: «اگر هر آنچه در زمين است، از آنِ تو بود. آيا حاضر بودى آن را فديۀ خود دهى؟».
او مىگويد: آرى.
مىفرمايد: «من از تو كمتر از اين را خواستم، در حالى كه تو در پشت آدم بودى؛ این كه چيزى را شريک من قرار ندهى؛ امّا تو نخواستى، جز اين كه به من شرک بورزى».
- عنه صلّی الله علیه و آله: يُؤتىٰ بِرَجُلٍ مِن أهلِ النّارِ فَيَقولُ لَهُ: يَابنَ آدَمَ، كَيفَ وَجَدتَ مَنزِلَكَ؟
فَيَقولُ: أي رَبِّ! شَرَّ مَنزِلٍ.
فَيَقولُ: أ تَفتَدي مِنهُ بِطِلاعِ الأَرضِ ذَهَباً؟
فَيَقولُ: نَعَم أي رَبِّ.
فَيَقولُ: كَذَبتَ! قَد سَأَلتُكَ ما هُوَ أقَلُّ مِن ذٰلِكَ فَلَم تَفعَل. فَيُرَدُّ إلَى النّارِ.[۵۴۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: مردى از اهل آتش را مىآورند و خداوند به او مىفرمايد: «اى پسر آدم! منزل خود را چگونه يافتى؟».
مىگويد: پروردگارا! بدترين منزل است.
خداوند مىفرمايد: «آيا حاضرى به اندازۀ زمين، طلا بدهى تا خود را از اين منزل آزاد گردانى؟».
مىگويد: آرى، اى پروردگار من!
خداوند مىفرمايد: «دروغ مىگويى! كمتر از اين را از تو خواستم و تو ندادى». آن گاه، به سوى آتش بر گردانده مىشود.
ر.ک: ص 566 (الفصل الثاني عشر: نظام جهنّم/ أهون الناس عذاباً).
9 / 7 – 7: تَمَنِّي المَوتِ
9 / 7 – 7: آرزوی مرگ
الكتاب
وَ نادَوا يا مالِكُ لِيَقضِ عَلَينا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُم ماكِثُونَ.[۵۴۵]
(و فرياد مىكشند: «اى مالک! [بگو:] پروردگارت جان ما را بستاند». [در پاسخ] میگوید: شما ماندگاريد.
وَ أَمَّا مَن أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيتَنِي لَم أُوتَ كِتابِيَه* وَ لَم أَدرِ ما حِسابِيَه* يا لَيتَها كانَتِ القاضِيَةَ.[۵۴۶]
(و كسى كه كارنامهاش به دست چپش داده مىشود، مىگويد: اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم * و از حساب خود، خبردار نشده بودم! * اى كاش آن (مرگ) كار را تمام مىكرد!).
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام: مَن لا يَسكُنُ الجَنَّةَ فَبَشِّرهُ بِعَذابٍ أليمٍ، وَ خِزيٍ مُقيمٍ، وَ أكبالٍ وَ مَقامِعَ، وَ سَلاسِلَ طِوالٍ، وَ مُقَطَّعاتِ النّيرانِ، وَ مُقارِنَةِ كُلِّ شَيطانٍ. الشَّرابُ صَديدٌ، وَ اللِّباسُ حَديدٌ، وَ الخَزَنَةُ فَظَظَةٌ، وَ النّارُ مُلتَهِبَةٌ، وَ الأَبوابُ موثَقَةٌ مُطبَقَةٌ، يُنادونَ فَلا يُجابونَ، وَ يَستَغيثونَ فَلا يُرحَمونَ، نِداؤُهُم: يا مالِكُ لِيَقضِ عَلَينا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُم ماكِثُونَ* لَقَد جِئناكُم بِالحَقِّ وَ لكِنَّ أَكثَرَكُم لِلحَقِّ كارِهُونَ[۵۴۷].[۵۴۸]
- امام على علیه السّلام: كسى كه در بهشت ساكن نشد، پس او را نويد ده به عذاب پردرد و خوارىِ ماندگار، و دستبندها و گُرزها، و زنجيرهاى دراز و پارههاى آتش، و همبند بودن با شيطانها. نوشيدن خون آميخته به چرك، جامه آهنى، نگهبانان دژخيم، آتش شعلهكشان و درهاى سخت بسته و محكم. صدا مىزنند؛ امّا پاسخ داده نمىشوند. فريادخواهى مىكنند؛ ولى به آنان رحم نمىشود. فريادشان اين است كه: (اى مالک [دوزخ]! [بگو:] پروردگارت ما را بميراند. مىگويد: «شما ماندگاريد». * ما حق را براى شما آورديم؛ ليکن بيشترتان حق را ناخوش میداشتید).
- تفسير القمّي: إِنَّ المُجرِمِينَ فِي عَذابِ جهنّم خالِدُونَ* لا يُفَتَّرُ عَنهُم وَ هُم فِيهِ مُبلِسُونَ أَي آيِسُونَ مِنَ الخَيرِ، فَذٰلِكَ قَولُ أَميرِ المُؤمِنينَ: وَ أَمّا أَهلُ المَعصِيَةِ فَخَلَدُوا فِي النّارِ، وَ أُوثِقَ مِنهُمُ الأَقدامُ، وَ غُلَّ مِنهُمُ الأَيدي إِلَى الأَعناقِ، وَ أُلبِسَ أَجسادُهُم سَرابيلَ القَطِرانِ، وَ قُطِّعَت لَهُم مُقَطَّعاتٌ مِنَ النّارِ، هُم في عَذابٍ قَدِ اشتَدَّ حَرُّهُ، وَ نارٍ قَد أُطبِقَ عَلىٰ أَهلِها، فَلا يُفَتَّحُ عَنهُم أَبَداً، وَ لا يَدخُلُ عَلَيهِم ريحٌ أَبداً، وَ لا يَنقَضي مِنهُمُ الغَمُّ أَبَداً، وَ العَذابُ أَبَداً شَديدٌ، وَ العِقابُ أَبَداً جَديدٌ، لَا الدّارُ زائِلَةٌ فَتَفنىٰ، وَ لا آجالُ القَومِ تُقضىٰ.
ثُمَّ حَكىٰ نِداءَ أَهلِ النّارِ فَقالَ: وَ نادَوا يا مالِكُ لِيَقضِ عَلَينا رَبُّكَ، قالَ: أَي نَموتُ، فَيَقولُ مالِكٌ: إِنَّكُم ماكِثُونَ.[۵۴۹]
- تفسير القمّى: (همانا مجرمان در عذاب جهنّم، ماندگارند. * عذاب از آنان تخفيف نمىيابد و آنها در آن جا نوميدند) يعنى از خير نوميدند. اين، همان سخن امير مؤمنان علیه السّلام است كه: «و گنهكاران در آتش، جاويدان اند و پاهايشان را مىبندند و دستهايشان به گردنهايشان به كند و زنجير بسته مىشود و جامههايى از قطران بر تن آنان مىپوشانند و تكّههايى از آتش برايشان مىبُرند و در عذابى سخت داغ و در آتشى هستند كه اهل خود را فرو مىپوشاند و هرگز دَرَش به روى آنان باز نمىشود، و هرگز بادى بر آنان نمىوزد، و هرگز غم و اندوهشان پايان نمىپذيرد، و عذاب همواره سخت و شديد است، و هر دم كيفرى نو مىبينند. نه خانه از بين مىرود و نه عمر آنان به سر مىآيد.
سپس خداوند، فرياد اهل آتش را بازگو كرده، مىفرمايد: (و فرياد مىكشند: اى مالک! [بگو:]پروردگارت بر ما حكم كند) يعنى بميريم، و مالک مىگويد: (شما ماندگاريد).
الفَصلُ العاشِر: موجِباتُ دُخولِ النّارِ
فصل دهم: عوامل جهنّمی شدن
10 / 1: الموجِباتُ الاعتِقادِیَّة
10 / 1: عوامل اعتقادی
10 / 1 - 1: الكُفرُ
10 / 1 - 1: کفر
الكتاب
أَ فَمَن كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّهِ وَ يَتلُوهُ شاهِدٌ مِنهُ وَ مِن قَبلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحمَةً أُولئِكَ يُؤمِنُونَ بِهِ وَ مَن يَكفُر بِهِ مِنَ الأَحزابِ فَالنَّارُ مَوعِدُهُ.[۵۵۰]
(آيا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است و شاهدى از [خويشان] او، پيرو آن است، [دروغ مىبافد،] در حالى كه پيش از وى نيز كتاب موسى راهبر و مايۀ رحمت بوده است؟! آنان [كه در جستجوى حقيقت اند] به آن مىگروند، و هر كس از گروهها[ى مخالف] به آن كفر ورزد، آتش، وعدهگاه اوست).
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ خالِدِينَ فِيها وَ بِئسَ المَصِيرُ.[۵۵۱]
(و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنان اهل آتش اند و در آن جاويدان اند، و چه بد فرجامى است!).
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ.[۵۵۲]
(و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنان اهل آتش اند و در آن جاويدان اند).
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُم أَصحابُ المَشأَمَةِ* عَلَيهِم نارٌ مُؤصَدَةٌ[۵۵۳]».[۵۵۴]
(و كسانى كه به آيات ما كفر ورزيدند، آنان اند ناخجستگان شوم. * بر آنان، آتشى سرپوشيده احاطه دارد).
وَ كَذٰلِكَ حَقَّت كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُم أَصحابُ النَّارِ.[۵۵۵]
(و بدين سان، فرمان پروردگارت در بارۀ كسانى كه كفر ورزيدند، به حقيقت پيوست كه آنان اهل آتش اند).
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصحابُ الجَحِيمِ.[۵۵۶]
(و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را دروغ شمردند، ايشان سزاوار آتشِ افروخته اند).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إنَّ الكافِرَ إذا حَضَرَ، بُشِّرَ بِعَذابِ اللّٰهِ وَ عُقوبَتِهِ.[۵۵۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: كافر، چون مرگش فرا رسد، به عذاب خدا و كيفر او بشارت داده مىشود.
- عنه صلّی الله علیه و آله: الدُّنيا جَنَّةُ الكافِرِ، وَ القَبرُ سِجنُهُ، وَ النّارُ مَأواهُ.[۵۵۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: دنيا، بهشت كافر است؛ گور، زندان او؛ و آتش، سراى او.
10 / 1 - 2: الشِّركُ
10 / 1 - 2: شرک
الكتاب
سَنُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ بِما أَشرَكُوا بِاللّٰهِ ما لَم يُنَزِّل بِهِ سُلطاناً وَ مَأواهُمُ النَّارُ وَ بِئسَ مَثوَى الظَّالِمِينَ.[۵۵۹]
(به زودى، در دلهاى كسانى كه كفر ورزيدهاند، وحشت خواهيم افكند؛ زيرا چيزى را با خدا شريک گردانيدهاند كه [خدا] بر [حقّانيت] آن، دليلى نازل نكرده است و جايگاهشان آتش است و جايگاه ستمگران، چه بد است!).
لَقَد كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّٰهَ هُوَ المَسِيحُ ابنُ مَريَمَ وَ قالَ المَسِيحُ يا بَنِي إِسرائِيلَ اعبُدُوا اللّٰهَ رَبِّي وَ رَبَّكُم إِنَّهُ مَن يُشرِك بِاللّٰهِ فَقَد حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيهِ الجَنَّةَ وَ مَأواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِن أَنصارٍ.[۵۶۰]
(هر آينه كافر گشتند آنان كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است»، در حالى كه مسيح، خود گفت: «اى بنى اسرائيل! خداوند را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست. هر كه به خدا شرک ورزد، هر آينه خدا بهشت را بر او حرام مىگرداند و جايگاهش آتش است و ستمكاران ياورانى ندارند»).
ذٰلِكَ مِمَّا أَوحى إِلَيكَ رَبُّكَ مِنَ الحِكمَةِ وَ لا تَجعَل مَعَ اللّٰهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلقى فِي جهنّم مَلُوماً مَدحُوراً.[۵۶۱]
(اين [سفارشها] از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است و با خداى يگانه، معبودى ديگر قرار مده، و گرنه، نكوهيده و مطرود در جهنّم افكنده خواهى شد).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ يُحاسِبُ كُلَّ خَلقٍ إلّا مَن أشرَكَ بِاللّٰهِ؛ فَإِنَّهُ لا يُحاسَبُ يَومَ القِيامَةِ وَ يُؤمَرُ بِهِ إلَى النّارِ.[۵۶۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند از هر مخلوقى حسابرسى مىكند، مگر از كسى كه به خدا شرک ورزد. چنين كسى در روز قيامت حسابرسى نمىشود و دستور مىرسد كه او را [يكراست] به آتش برَند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن ماتَ يُشرِكُ بِاللّٰهِ شَيئاً، دَخَلَ النّارَ.[۵۶۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس در حالِ شرک ورزيدن به خدا بميرد، وارد آتش مىشود.
- الدّرّ المنثور عن جابر: سُئِلَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله عَنِ الموجِبَتَينِ، قالَ: مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِنها وَ هُم مِن فَزَعٍ يَومَئِذٍ آمِنُونَ* وَ مَن جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّت وُجُوهُهُم فِي النَّارِ هَل تُجزَونَ إِلَّا ما كُنتُم تَعمَلُونَ، قالَ: مَن لَقِيَ اللّٰهَ لا يُشرِكُ بِهِ شَيئاً دَخَلَ الجَنَّةَ، وَ مَن لَقِيَ اللّٰهَ يُشرِكُ بِهِ دَخَلَ النّارَ.[۵۶۴]
- الدرّ المنثور - به نقل از جابر -: از پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در بارۀ دو چيز واجب كننده[ى بهشت و دوزخ] سؤال شد. فرمود: «هر كس نيكى به ميان آورَد، پاداشى بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ايمن اند، و هر كس بدى به ميان آورَد، به رو در آتش [دوزخ] سرنگون مىشود. آيا جز آنچه مىكرديد، سزا داده مىشويد؟!»» و فرمود: «هر كس خدا را بدون آن كه بدو شرک بياورد، ملاقات كند، به بهشت مىرود و هر كس با شرک به خدا او را ديدار كند، به آتش مىرود».
10 / 1 - 3: النِّفاقُ
10 / 1 - 3: دورویی
الكتاب
وَعَدَ اللّٰهُ المُنافِقِينَ وَ المُنافِقاتِ وَ الكُفَّارَ نارَ جهنّم خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسبُهُم وَ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ وَ لَهُم عَذابٌ مُقِيمٌ.[۵۶۵]
(خدا به مردان و زنانِ دورو و كافران، آتش دوزخ را وعده داده است كه در آن، جاودانه اند. آن برايشان كافى است، و خدا لعنتشان كرده و براى آنان عذابى پايدار است».
وَ يُعَذِّبَ المُنافِقِينَ وَ المُنافِقاتِ وَ المُشرِكِينَ وَ المُشرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللّٰهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَيهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللّٰهُ عَلَيهِم وَ لَعَنَهُم وَ أَعَدَّ لَهُم جهنّم وَ ساءَت مَصِيراً.[۵۶۶]
(و [تا] مردان و زنان دورو و مردان و زنان مشرک را كه به خدا گمان بد بردهاند، عذاب كند. بَدِ زمانه بر آنان باد! و خدا بر آنان خشم نموده و لعنتشان كرده و جهنّم را براى آنان آماده گردانيده و [چه] بد سرانجامى است!).
أَ لَم تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخوانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن أَهلِ الكِتابِ لَئِن أُخرِجتُم لَنَخرُجَنَّ مَعَكُم وَ لا نُطِيعُ فِيكُم أَحَداً أَبَداً وَ إِن قُوتِلتُم لَنَنصُرَنَّكُم وَ اللّٰهُ يَشهَدُ إِنَّهُم لَكاذِبُونَ.[۵۶۷]
(مگر كسانى را كه دورويى كردند، نديدى كه به برادران اهل كتاب خود - كه از درِ كفر در آمده بودند - مىگفتند: «اگر اخراج شديد، حتماً با شما بيرون خواهيم آمد و بر ضدّ شما هرگز از كسى فرمان نخواهيم برد، و اگر با شما جنگيدند، حتماً شما را يارى خواهيم كرد» و خدا گواهى مىدهد كه قطعاً آنان درغگويان اند).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إنَّ «لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ» كَلِمَةٌ عَظيمَةٌ كَريمَةٌ عَلَى اللّٰهِ، مَن قالَها مُخلِصاً استَوجَبَ الجَنَّةَ، و مَن قالَها كاذِباً عَصَمَت مالَهُ وَ دَمَهُ وَ كانَ مَصيرُهُ إلَى النّارِ.[۵۶۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به راستى كه «لا إله إلّا اللّه (هیچ معبودی جز خداوند یکتا نیست) »، شعارى بزرگ و ارجمند در نزد خداوند است. هر كه آن را با اخلاص بگويد، شايستۀ بهشت مىشود و هر كه آن را به دروغ [و نه از صميم دل] بگويد، مال و جانش مصون مىماند؛ ولى فرجامش آتش است.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن كانَ لَهُ وَجهانِ فِي الدُّنيا، كانَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ لِسانانِ مِن نارٍ.[۵۶۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: كسى كه در دنيا دو رو داشته باشد، در روز رستاخيز، دو زبان از جنس آتش خواهد داشت.
- عنه صلّی الله علیه و آله: وَيلٌ لِلمُنافِقِ مِنَ النّارِ.[۵۷۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: واى بر منافق از آتش!
- الإمام عليّعلیه السّلام: أُحَذِّرُكُم أهلَ النِّفاقِ؛ فَإِنَّهُمُ الضّالّونَ المُضِلّونَ، وَ الزّالّونَ المُزِلّونَ؛ يَتَلَوَّنونَ ألواناً، وَ يَفتَنّونَ افتِناناً، وَ يَعمِدونَكُم بِكُلِّ عِمادٍ، وَ يَرصُدونَكُم بِكُلِّ مِرصادٍ[۵۷۱]، قُلوبُهُم دَويَّةٌ، وَ صِفاحُهُم نَقِيَّةٌ، يَمشونَ الخَفاءَ، وَ يَدِبّونَ الضَّرّاءَ، وَصفُهُم دَواءٌ، وَ قَولُهُم شِفاءٌ، وَ فِعلُهُمُ الدّاءُ العَياءُ. حَسَدَةُ الرَّخاءِ، وَ مُؤَكِّدُو البَلاءِ، وَ مُقَنِّطُو الرَّجاءِ. لَهُم بِكُلِّ طَريقٍ صَريعٌ، وَ إلى كُلِّ قَلبٍ شَفيعٌ، وَ لِكُلِّ شَجوٍ دُموعٌ. يَتَقارَضونَ الثَّناءَ، وَ يَتَراقَبونَ الجَزاءَ. إن سَأَلوا ألحَفوا[۵۷۲]، وَ إن عَذَلوا[۵۷۳] كَشَفوا، وَ إن حَكَموا أسرَفوا. قَد أعَدّوا لِكُلِّ حَقٍّ باطِلًا، وَ لِكُلِّ قائِمٍ مائِلًا، وَ لِكُلِّ حَيٍّ قاتِلًا، وَ لِكُلِّ بابٍ مِفتاحاً، وَ لِكُلِّ لَيلٍ مِصباحاً. يَتَوَصَّلونَ إلَى الطَّمَعِ بِاليَأسِ؛ لِيُقيموا بِهِ أسواقَهُم، وَ يُنفِقوا بِهِ أعلاقَهُم. يَقولونَ فَيُشَبِّهونَ، وَ يَصِفونَ فَيُمَوِّهونَ. قَد هَوَّنُوا الطَّريقَ، وَ أضلَعُوا المَضيقَ؛ فَهُم لُمَةُ الشَّيطانِ، وَ حُمَةُ النّيرانِ: أُولئِكَ حِزبُ الشَّيطانِ أَلا إِنَّ حِزبَ الشَّيطانِ هُمُ الخاسِرُونَ.[۵۷۴]
- امام على علیه السّلام: شما را از دورويان بر حذر مىدارم؛ زيرا آنان مردمانى گمراه و گمراه كننده اند. خود لغزيده اند و ديگران را نيز مىلغزانند. هر دم به رنگى در مىآيند و هر گاه نيرنگى مىسازند و با هر وسيلهاى و از هر راهى، قصد [فريب و اغواى] شما مىكنند و در هر كمينگاهى، به كمين شما مىنشينند. دلهايشان پر از بيمارى است؛ ولى چهرهها [و ظاهر]شان آراسته و پاكيزه. در نهان، راه مىروند و پنهانى مىجنبند. [۵۷۵] شرح و بيانشان دارو و گفتارشان شفاست؛ امّا كردارشان دردِ بىدرمان است. حسودانِ نعمت و آسايش [ديگران] اند، و به رنج و گرفتارى [مردمان] دامن مىزنند و بذر نوميدى مىپاشند. در هر راهى، به خاک هلاكت افكندهاى دارند و براى رخنه در هر دلى، وسيلهاى [از زبانبازى و تملّق]، و براى هر غم و اندوهى، اشکهايى [دروغين]. به يكديگر، مدح و ستايش قرض مىدهند و از يكديگر چشمداشت پاداش [متقابل] دارند. اگر چيزى بخواهند، پافشارى مىكنند و هر گاه خردهگيرى كنند، پرده میدرند و اگر حكم كنند، زيادهروى [و ستم] مىکنند. در برابر هر حقّى، باطلى در چنته دارند و در برابر هر راستىاى، كژىاى و براى هر زندهاى، قاتلى و براى هر درى، كليدى و براى هر شبى، چراغى. چشم نداشتن و بىنيازى را دستاويز طمع قرار مىدهند تا از اين راه، بازار خود را داغ كنند و به كالاهايشان رونق بخشند. سخن كه مىگويند، ايجاد شبهه مىكنند و هنگامى كه وصف مىكنند، حقيقت را وارونه جلوه مىدهند. راه [ورود به مسير باطل] را آسان مىكنند و تنگه[ی آن را] كج و پيچ در پيچ مىسازند [تا افراد به راحتى قدم به راه باطل گذارند. آن گاه، در پيچ و خمهاى آن سرگردان شوند و بيرون شدن از آن، برايشان ناممكن يا دشوار گردد]. اينان، دار و دستۀ شيطان اند و زبانههاى انبوه آتش. (آنان حزب شيطان اند و بدانيد كه حزب شيطان، زيانكارند).
10 / 1 - 4: الارتِدادُ
10 / 1 - 4: برگشتن از دین
الكتاب
وَ مَن يَرتَدِد مِنكُم عَن دِينِهِ فَيَمُت وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَت أَعمالُهُم فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ.[۵۷۶]
(و آن كس از شما كه از دين خود برگردد و كافر بميرد، چنين كسانى كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مىشود، و آنان اهل آتش اند و در آن جاويدان اند).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يَرِدُ عَلَيَّ يَومَ القِيامَةِ رَهطٌ مِن أصحابي فَيُجلَونَ عَنِ الحَوضِ، فَأَقولُ: يا رَبِّ أصحابي! فَيَقولُ: إنَّكَ لا عِلمَ لَكَ بِما أحدَثوا بَعدَكَ! إنَّهُمُ ارتَدّوا عَلىٰ أدبارِهِمُ القَهقَرىٰ.[۵۷۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در روز رستاخيز، دستهاى از يارانم نزد من مىآيند؛ امّا آنها را از حوض [كوثر] دور مىكنند. من مىگويم: پروردگارا! آنها ياران من اند. خدا مىفرمايد: «تو نمىدانى كه پس از تو آنها چه كردند! آنها به عقب باز گشتند».
- صحيح البخاري عن أبي حازم عن سهل بن سعد: قالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله: إنّي فَرَطُكُم[۵۷۸] عَلَى الحَوضِ، مَن مَرَّ عَلَيَّ شَرِبَ، وَ مَن شَرِبَ لَم يَظمَأ أبَداً. لَيَرِدَنَّ عَلَيَّ أقوامٌ أعرِفُهُم وَ يَعرِفونَني، ثُمَّ يُحالُ بَيني وَ بَينَهُم.
قالَ أبو حازِمٍ: فَسَمِعَنِي النُّعمانُ بنُ أبي عَيّاشٍ، فَقالَ: هٰكَذا سَمِعتَ مِن سَهلٍ؟
فَقُلتُ: نَعَم.
فَقالَ: أشهَدُ عَلىٰ أبي سَعيدٍ الخُدرِيِّ لَسَمِعتُهُ وَ هُوَ يَزيدُ فيها:
فَأَقولُ: إنَّهُم مِنّي؟ فَيُقالُ: إنَّكَ لاتَدري ما أحدَثوا بَعدَكَ! فَأَقولُ: سُحقاً سُحقاً لِمَن غَيَّرَ بَعدي.[۵۷۹]
- صحيح البخارى - به نقل از ابو حازم -: سهل بن سعد گفت: پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «من پيشرو[۵۸۰] شما در كنار حوض [كوثر] هستم. كسى كه [از آن] بنوشد، ديگر هرگز تشنه نخواهد شد. مردمانى بر من وارد مىشوند كه هم من آنها را مىشناسم و هم آنها مرا مىشناسند. سپس ميان من و آنان مانعى ايجاد مىشود».
نعمان بن ابى عيّاش [اين حديث را] از من شنيد و گفت: اين گونه از سهل شنيدى؟
گفتم: آرى.
گفت: گواهى مىدهم كه [من نیز همین را] از ابو سعيد خُدرى شنيدم؛ ولى [پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ] اين عبارت را به نيز مىافزود: «پس من مىگويم: [پروردگارا!] آنان از [امّت] من اند. در جواب گفته مىشود: "تو نمىدانى كه پس از تو، چهها كردند" و من مىگويم: نابود باد، نابود باد آن كه پس از من، [آيين و سنّتم را] دگرگون ساخت!».
- الإمام عليّعلیه السّلام: وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لَتُفَرَّقَنَّ هٰذِهِ الأُمَّةُ عَلىٰ ثَلاثٍ وَ سَبعينَ فِرقَةً، كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً واحِدَةً: وَ مِمَّن خَلَقنا أُمَّةٌ يَهدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ يَعدِلُونَ، فَهٰذِهِ الَّتي تَنجو مِن هٰذِهِ الأُمَّةِ.[۵۸۱]
- امام على علیه السّلام: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اين امّت به هفتاد و سه فرقه پراكنده مىشوند كه همۀ آنها در آتش اند، مگر يک فرقه: (و از كسانى كه آفريديم، امّتى هستند كه به حق، هدايت مىكنند و به حق، داورى مىنمايند). اين، همان فرقۀ نجات يافتۀ اين امّت است.
10 / 1 - 5: مُخالَفَةُ الكتاب
10 / 1 - 5: مخالفت با کتاب
وَ الَّذِينَ سَعَوا فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ أُولٰئِكَ أَصحابُ الجَحِيمِ.[۵۸۲]
(و كسانى كه در [ستيز با] آيات ما مىكوشند تا [به خيال خود،] عاجز كنندگان ما باشند، آنان اهل دوزخ اند).
أَ لَم تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللّٰهِ أَنَّى يُصرَفُونَ* الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالكِتابِ وَ بِما أَرسَلنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوفَ يَعلَمُونَ* إِذِ الأَغلالُ فِي أَعناقِهِم وَ السَّلاسِلُ يُسحَبُونَ* فِي الحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسجَرُونَ.[۵۸۳]
(آيا كسانى را كه در [ابطال] آيات خدا مجادله مىكنند، نديدهاى كه تا كجا منحرف شدهاند؟ * كسانى كه كتاب [خدا] و آنچه را كه فرستادگان خود را بِدان گسيل داشتهايم، تكذيب كردهاند، به زودى خواهند دانست * هنگامى كه غُلها در گردنهايشان مىافتد و با زنجيرها كشانيده مىشوند * در ميان جوشاب، و آن گاه در آتش، بر افروخته مىشوند).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: عَلَيكُم بِالقُرآنِ؛ فَإِنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ ماحِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ مَن جَعَلَهُ أمامَهُ قادَه إلَى الجَنَّةِ، وَ مَن جَعَلَهُ خَلفَهُ ساقَهُ إلَى النّارِ.[۵۸۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به قرآن، چنگ در زنيد؛ زيرا قرآن، شفاعت كنندهاى است كه شفاعتش پذيرفته مىشود، و خبر برندهای است كه تصديق مىگردد.[۵۸۵] هر كه قرآن را پيشواى خود قرار دهد، قرآن او را به بهشت رهبرى مىكند؛ ولى هر كه آن را پشت سر خود قرار دهد، به سوى آتش رهسپارش مىدهد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: القُرآنُ هُدىً مِنَ الضَّلالَةِ، وَ تِبيانٌ مِنَ العَمىٰ، وَ استِقالَةٌ مِنَ العَثرَةِ، وَ نورٌ مِنَ الظُّلمَةِ، وَ ضِياءٌ مِنَ الأَحداثِ، وَ عِصمَةٌ مِنَ الهَلَكَةِ، وَ رُشدٌ مِنَ الغَوايَةِ، وَ بَيانٌ مِنَ الفِتَنِ، وَ بَلاغٌ مِنَ الدُّنيا إلَى الآخِرَةِ، وَ فيهِ كمالُ دينِكُم، وَ ما عَدَلَ أحَدٌ عَنِ القُرآنِ إلّا إلَى النّارِ.[۵۸۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: قرآن، در گمراهىها راهنماست و زدايندۀ كورىها و نجات دهنده از لغزش است. نورى است در تاريكى و پرتوى در رخدادها [و بدعتها]. نگه دارنده از نابودى و ارشاد كننده در كجراهههاست. در فتنهها روشنگر است و از [حضيضِ] دنيا به [سعادت] آخرت مىرساند. كمال دين شما، در آن است و هيچ كس از قرآن منحرف نمىشود، مگر آن كه به سوى دوزخ خواهد رفت.
10 / 1 - 6: البِدعَةُ فِي الدّينِ
10 / 1 - 6: بدعتگذاری در دین
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: أصحابُ البِدَعِ كِلابُ النّارِ.[۵۸۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بدعتگذاران، سگهاى آتش اند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: كُلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ، وَ كُلُّ ضَلالَةٍ سَبيلُها إلَى النّارِ.[۵۸۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر بدعتى، گمراهى است و هر گمراهىاى، راهش به سوى آتش است.
- الإمام عليّعلیه السّلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: الَّذِينَ اسوَدَّت وُجُوهُهُم[۵۸۹] ـ: إنَّهُم أهلُ البِدَعِ وَ الأَهواءِ مِن هٰذِهِ الأُمَّةِ.[۵۹۰]
- امام على علیه السّلام - در بارۀ اين سخن خداى متعال: (كسانى كه چهرههايشان سياه گشته است) -: آنان بدعتگذاران و فرقهگرايان اين امّت اند.
- الإمام زين العابدينعلیه السلام: إذا رَأَيتُمُ الرَّجُلَ قَد حَسُنَ سَمتُهُ[۵۹۱] وَ هَديُهُ، وَ تَماوَتَ في مَنطِقِهِ، وَ تَخاضَعَ في حَرَكاتِهِ، فَرُوَيداً لا يَغُرَّنَّكُم... حَتّىٰ تَنظُروا أَ مَعَ هَواهُ يَكونُ عَلىٰ عَقلِهِ، أو يَكونُ مَعَ عَقلِهِ عَلىٰ هَواهُ؟ وَ كَيفَ مَحَبَّتُهُ لِلرِّئاساتِ الباطِلَةِ، وَ زُهدُهُ فيها؟ فَإِنَّ فِي النّاسِ مَن خَسِرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةَ؛ يَترُكُ الدُّنيا لِلدُّنيا، وَ يَرىٰ أنَّ لَذَّةَ الرِّئاسَةِ الباطِلَةِ أفضَلُ مِن لَذَّةِ الأَموالِ وَ النِّعَمِ المُباحَةِ المُحَلَّلَةِ، فَيَترُكُ ذٰلِكَ أجمَعَ طَلَباً لِلرِّئاسَةِ الباطِلَةِ حَتّىٰ: وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّٰهَ أَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالإِثمِ فَحَسبُهُ جهنّم وَ لَبِئسَ المِهادُ.[۵۹۲]
فَهُوَ يَخبِطُ خَبطَ[۵۹۳] عَشواءَ، يَقودُهُ أوَّلُ باطِلٍ إلى أبعَدِ غاياتِ الخَسارَةِ، وَ يُمِدُّهُ رَبُّهُ بَعدَ طَلَبِهِ لِما لا يَقدِرُ عَلَيهِ في طُغيانِهِ، فَهُوَ يُحِلُّ ما حَرَّمَ اللّٰهُ، وَ يُحَرِّمُ ما أحَلَّ اللّٰهُ، لا يُبالي ما فاتَ مِن دينِهِ إذا سَلِمَت لَهُ رِئاسَتُهُ الَّتي قَد شَقِيَ مِن أجلِها، فَأُولٰئِكَ الَّذينَ غَضِبَ اللّٰهُ عَلَيهِم وَ لَعَنَهُم وَ أعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهيناً. وَ لٰكِنَّ الرَّجُلَ كُلَّ الرَّجُلِ نِعمَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذي جَعَلَ هَواهُ تَبَعاً لِأَمرِ اللّٰهِ.[۵۹۴]
- امام زين العابدين علیه السّلام: اگر ديديد مردى ظاهر الصلاح است، در گفتارش دم از زهد و پارسايى مىزند و در حركات و رفتارهايش فروتنى مىنمايد، مراقب باشيد كه فريبتان ندهد... تا آن كه ببينيد آيا با هوس خويش است و مخالف خِرَدش، يا با خِرد خويش است و مخالف هَوَسش، و ببينيد كه عشق و علاقۀ او به رياستهاى دروغين يا بىرغبتىاش به آنها، چگونه است؛ زيرا در ميان مردم، كسانى هستند كه دنيا و آخرت، هر دو، را مىبازند. دنيا را براى دنيا رها مىكنند و لذّت رياست پوچ را از لذّت ثروت و نعمتهاى روا و حلال، برتر مىدانند. بنا بر اين، [چنين كسى] براى رسيدن به رياست پوچ، از همۀ آنها مىگذرد تا آن جا كه (چون به او گفته شود: «از خدا بترس!»، نخوت، او را به گناه مىكشانَد. پس جهنّم براى او بس است و چه بد بسترى است!).
پس چنین کسی کورکورانه حرکت میکند. نخستین باطل، او را به دورترین پایانههای زیان و بازَندگی میکشاند و پروردگارش او را که در طلب چیزی بر آمده که توان به دست آوردنش را ندارد، در طغیانش فرو میبرد، به طوری که آنچه را خدا حرام کرده، او حلال میگرداند و آنچه را خدا حلال کرده، او حرام میکند و برایش مهم نیست که دینش از بین برود؛ مهم این است که آنچه برای به دست آوردنش رنج برده، برایش بماند. اینان، همان کسانی هستند که خداوند بر آنان خشم گرفته و لعنتشان کرده و عذابی خفّتآور برایشان آماده ساخته است؛ بلکه مَرد، تماممَرد، نیکومَرد، آن کسی است که هوس خویش را پیرو فرمان خداوند گرداند.
10 / 1 - 7: مُخالَفَةُ أهلِ البَيتِ:
10 / 1 - 7: مخالفت با اهل بیت:
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ نَصَبَ عَلِيّاً عَلَماً بَينَهُ وَ بَينَ خَلقِهِ؛ فَمَن عَرَفَهُ كانَ مُؤمِناً، وَ مَن أنكَرَهُ كانَ كافِراً، وَ مَن جَهِلَهُ كانَ ضالّاً، وَ مَن عَدَلَ بَينَهُ وَ بَينَ غَيرِهِ كانَ مُشرِكاً، وَ مَن جاءَ بِوَلايَتِهِ دَخَلَ الجَنَّةَ، وَ مَن جاءَ بِعَداوَتِهِ دَخَلَ النّارَ.[۵۹۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند على را نشانى ميان خود و خلقش قرار داد. پس هر كه او را بشناسد [و به او معتقد باشد]، مؤمن است و هر كه انكارش كند، كافر است و هر كه او را نشناسد، گمراه است و هر كه او را با ديگران همسنگ داند، مشرک است و هر كس ولايت او را داشته باشد، به بهشت مىرود و هر كس با او دشمنى داشته باشد، به آتش مىرود.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن سَرَّهُ أن يَعلَمَ أنَّ اللّٰهَ يُحِبُّهُ فَليَعمَل بِطاعَةِ اللّٰهِ وَ ليَتَّبِعنا، ألَم يَسمَع قَولَ اللّٰهِ لِنَبِيِّهِ: قُل إِن كُنتُم تُحِبُّونَ اللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحبِبكُمُ اللّٰهُ وَ يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم؟ وَ اللّٰهِ! لا يُطيعُ اللّٰهَ عَبدٌ أبَداً إلّا أدخَلَ اللّٰهُ عَلَيهِ في طاعَتِهِ اتِّباعَنا، وَ لا وَ اللّٰهِ! لا يَتَّبِعُنا عَبدٌ أبَداً إلّا أحَبَّهُ اللّٰهُ، وَ لا وَ اللّٰهِ! لا يَدَعُ أحَدٌ اتِّباعَنا أبَداً إلّا أبغَضَنا، وَ لا وَ اللّٰهِ! لا يُبغِضُنا أحَدٌ أبَداً إلّا عَصَى اللّٰهَ، وَ مَن ماتَ عاصِياً للَّهِ أخزاهُ اللّٰهُ وَ أكَبَّهُ عَلىٰ وَجهِهِ فِي النّارِ.[۵۹۶]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس خوشحال مىشود كه بداند خداوند او را دوست دارد، پس به فرمان خدا عمل كند و از ما پيروى نمايد. مگر سخن خداوند به پيامبرش را نشنيده است كه: (بگو: اگر خدا را دوست مىداريد، از من پيروى كنيد تا خدا نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد). به خدا سوگند كه هيچ بندهاى هرگز از خدا اطاعت نمىكند، مگر آن كه خداوند، او را پيرو ما نيز قرار مىدهد. به خدا سوگند، هيچ بندهاى هرگز از ما پيروى نمىكند، مگر آن كه خداوند، او را دوست مىدارد. به خدا سوگند، هرگز كسى پيروى از ما را رها نمىكند، مگر آن كه ما را دشمن داشته است. به خدا سوگند، هرگز كسى ما را دشمن نمىدارد، مگر آن كه خدا را نافرمانى كرده است. هر كس با نافرمانىِ خدا بميرد، خداوند، او را خوار مىگرداند و در آتش سرنگونش مىسازد.
- الإمام الهاديعلیه السّلام- فِي الزِّيارَةِ الجامِعَةِ الَّتي یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ-: مَنِ اتَّبَعَكُم فَالجَنَّةُ مَأواهُ، وَ من خالَفَكُم فَالنّارُ مَثواهُ.[۵۹۷]
- امام هادى علیه السّلام - در زيارت جامعه كه با آن، امامان: را زيارت مىكنند -: هر كه از شما پيروى كند، بهشت، خانه اوست و هر كه با شما مخالفت ورزد، آتش، جايگاه اوست.
10 / 1 - 8: بُغضُ أهلِ البَيتِ
10 / 1 - 8: کینهتوزی با اهل بیت:
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لا يُبغِضُنا أهلَ البَيتِ رَجُلٌ إلّا أدخَلَهُ اللّٰهُ النّارَ.[۵۹۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: سوگند به آن كه جان من در دست اوست، هيچ مردى كينه ما اهل بيت را در دل نمىگيرد، مگر آن كه خداوند، او را به آتش مىبرد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن سَبَّ عَلِيّاً فَقَد سَبَّني، وَ مَن سَبَّني فَقَد سَبَّ اللّٰهَ، وَ مَن سَبَّ اللّٰهَ أدخَلَهُ اللّٰهُ نارَ جهنّم خالِداً فيها مُخَلَّداً وَ لَهُ عَذابٌ مُقيمٌ.[۵۹۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس به على ناسزا گويد، به من ناسزا گفته است و هر كه به من ناسزا گويد، به خدا ناسزا گفته است و هر كه به خدا ناسزا گويد، خداوند، او را وارد آتش جهنّم مىكند و در آن، جاويدان و ابدى خواهد بود و عذابى ماندگار خواهد داشت.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن أحَبَّ فاطِمَةَ ابنَتي فَهُوَ فِي الجَنَّةِ مَعي، وَ مَن أبغَضَها فَهُوَ فِي النّارِ.[۶۰۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد، او در بهشت با من خواهد بود و هر كس او را دشمن بدارد، در آتش است.
- عنه صلّی الله علیه و آله: الحَسَنُ وَ الحُسَينُ ابنايَ؛ مَن أحَبَّهُما أحَبَّني، وَ مَن أحَبَّني أحَبَّهُ اللّٰهُ، وَ مَن أحَبَّهُ اللّٰهُ أدخَلَهُ الجَنَّةَ، وَ مَن أبغَضَهُما أبغَضَني، وَ مَن أبغَضَني أبغَضَهُ اللّٰهُ، وَ مَن أبغَضَهُ اللّٰهُ أدخَلَهُ النّارَ.[۶۰۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: حسن و حسين، فرزندان من اند. هر كس آن دو را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر كس مرا دوست بدارد، خدا او را دوست مىدارد و هر كه خدا دوستش بدارد، او را به بهشت مىبرد، و هر كس آن دو را دشمن داشته باشد، مرا دشمن داشته است و هر كه مرا دشمن بدارد، خداوند، او را دشمن مىدارد و هر كه خدا دشمنش بدارد، او را به آتش مىبَرَد.
- المعجم الأوسط عن ابن عمر: سَمِعتُ رَسولَ اللَّه صلّی الله علیه و آله يَقولُ وَ هُوَ في حَجَّةِ الوَداعِ، وَ هُوَ عَلى ناقَتِهِ وَ يَدُهُ عَلى مَنكِبِ عَلِيٍّ: اللّٰهُمَّ هَل بَلَّغتُ، اللّٰهُمَّ هَل بَلَّغتُ؟ هذَا ابنُ عَمّي وَ أبو وُلدِي، اللّٰهُمَّ كُبَّ مَن عاداهُ فِي النّارِ.[۶۰۲]
- المعجم الأوسط - به نقل از ابن عمر -: از پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در حَجّة الوداع شنيدم در حالى كه بر ناقۀ خويش سوار و دستش بر شانۀ على علیه السّلام بود، مىفرمايد: «بار خدايا! آيا [پيام را] رساندم؟ بار خدايا! آيا [پيام را] رساندم؟ اين، پسرعموى من و پدر فرزندان من است. بار خدايا! هر كس را كه با او دشمنى كند، در آتش سرنگون ساز».
- الإمام الحسنعلیه السّلام - لِمُعاوِيَةَ بنِ حُدَيجٍ ـ: يا مُعاوِيَةَ بنَ حُدَيجٍ، إيّاكَ وَ بُغضَنا؛ فَإِنَّ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله قالَ: «لا يُبغِضُنا وَ لا يَحسُدُنا أحَدٌ إلّا ذيدَ عَنِ الحَوضِ يَومَ القِيامَةِ بِسِياطٍ مِن نارٍ».[۶۰۳]
- امام حسن علیه السّلام – خطاب به معاوية بن حُدَيج -: اى معاويه! از كينورزى با ما بپرهيز؛ چرا كه پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هيچ كس با ما كينورزى نمیکند يا نسبت به ما بدخواهى نمینماید، مگر آن كه در روز قيامت با تازيانههايى آتشين، [از حوض كوثر] دور رانده مىشود».
- الإمام الكاظمعلیه السّلام: مَن تَقَدَّمَ إلىٰ وَلايَتِنا أُخِّرَ عَن سَقَرَ، وَ مَن تَأَخَّرَ عَنّا تَقَدَّمَ إلىٰ سَقَرَ.[۶۰۴]
- امام كاظم علیه السّلام: هر كس به ولايت ما نزديک شود، از دوزخ دور مىماند و هر كس از ما دور بماند، به دوزخ نزديک مىشود. [۶۰۵]
- عنه علیه السّلام: مَن أبغَضَنا فَقَد أبغَضَ مُحَمَّداً، وَ مَن أبغَضَ مُحَمَّداً فَقَد أبغَضَ اللّٰهَ، وَ مَن أبغَضَ اللّٰهَ كانَ حَقّاً عَلَى اللّٰهِ أن يُصلِيَهُ النّارَ وَ ما لَهُ من نَصيرٍ.[۶۰۶]
- امام كاظم علیه السّلام: هر كس ما را دشمن بدارد، در واقع، محمّد صلّی اللّه علیه و آله را دشمن داشته است و هر كس محمّد صلّی اللّه علیه و آله را دشمن بدارد، در واقع، خدا را دشمن داشته است و هر كس خداى را دشمن بدارد، بر خداست كه او را در آتش بكشاند، در حالى كه هيچ ياورى ندارد.
10 / 1 - 9: ظُلمُ أهلِ البَيتِ
10 / 1 - 9: ستمورزی به اهل بیت:
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: الوَيلُ لِظالِمي أهلِ بَيتي! كَأَنّي بِهِم غَداً مَعَ المُنافِقينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ.[۶۰۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: واى بر كسانى كه بر اهل بيت من ستم كنند! گويا آنان را مىبينم كه فرداى قيامت، با منافقان در طبقۀ زيرين آتش اند.
- الإمام زين العابدينعلیه السلام- في فَضلِ كَربَلاءَ وَ زِيارَةِ الحُسَينِ-: يوحِي اللّٰهُ إلَى السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ وَ البِحارِ وَ مَن فيهِنَّ:... وَ عِزَّتي وَ جَلالي! لأُعَذِّبَنَّ مَن وَتَرَ رَسولي وَ صَفِيّي، وَ انتَهَكَ حُرمَتَهُ، وَ قَتَلَ عِترَتَهُ، وَ نَبَذَ عَهدَهُ، وَ ظَلَمَ أهلَ بَيتِهِ، عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أحَداً مِنَ العالَمينَ.[۶۰۸]
- امام زين العابدين علیه السّلام - در بارۀ فضيلت كربلا و زيارت امام حسين علیه السّلام -: خداوندِ آسمانها و زمين و كوهها و درياها و هر موجودى كه در آنهاست...، وحى مىكند: «به عزّت و جلالم سوگند، هر آن كس كه به فرستادهام و برگزيدهام ستم كرد، حرمت او را زير پا نهاد، عترتش را كشت، پيمانش را دور افكنْد و به خاندانش ستم نمود، او را چنان عذابى میكنم كه هيچ كس از جهانيان را آن سان عذاب نمىنمايم».
10 / 1 - 10: نَكثُ بَيعَةِ الإِمامِ
10 / 1 - 10: شکستن بیعت با امام
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يَجيءُ كُلُّ ناكِثٍ بَيعَةَ إمامٍ أجذَمَ، حَتّىٰ يَدخُلَ النّارَ.[۶۰۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس بيعت با امامى را بشكند، [در روز قيامت] دستبريده مىآيد، تا آن كه وارد آتش شود.
- الجمل عن الحارث بن سريع: لَمّا ظَهَرَ أميرُ المُؤمِنينَ علیه السّلام عَلىٰ أهلِ البَصرَةِ وَ قَسَمَ ما حَواهُ العَسكَرُ، قامَ فيهِم خَطيباً، فَحَمِدَ اللّٰهَ وَ أثنىٰ عَلَيهِ وَ صَلّىٰ عَلىٰ رَسولِهِ، وَ قالَ:
أيُّهَا النّاسُ! إنَّ اللّٰهَ ذو رَحمَةٍ واسِعَةٍ وَ مَغفِرَةٍ دائِمَةٍ لِأَهلِ طاعَتِهِ، وَ قَضىٰ أنَّ نَقِمَتَهُ وَ عِقابَهُ عَلىٰ أهلِ مَعصِيَتِهِ.
يا أهلَ البَصرَةِ! يا أهلَ المُؤتَفِكَةِ! وَ يا جُندَ المَرأَةِ، وَ أتباعَ البَهيمَةِ! رَغا فَأَجَبتُم، وَ عُقِرَ فَانهَزَمتُم، أحلامُكُم دِقاقٌ، وَ عَهدُكُم شِقاقٌ، وَ دينُكُم نِفاقٌ، وَ أنتُم فَسَقَةٌ مُرّاقٌ.
يا أهلَ البَصرَةِ! أنتُم شَرُّ خَلقِ اللّٰهِ، أرضُكُم قَريبَةٌ مِنَ الماءِ، بَعيدَةٌ مِنَ السَّماءِ. خَفَّت عُقولُكُم، وَ سَفِهَت أحلامُكُم. شَهَرتُم سُيوفَكُم، وَ سَفَكتُم دِماءَكُم، وَ خالَفتُم إمامَكُم. فَأَنتُم أكلَةُ الآكِلِ، وَ فَريسَةُ الظّافِرِ، فَالنّارُ لَكُم مُدَّخَرٌ، وَ العارُ لَكُم مَفخَرٌ.
يا أهلَ البَصرَةِ! نَكَثتُم بَيعَتي، وَ ظاهَرتُم عَلَيَّ ذَوي عَداوَتي، فَما ظَنُّكُم يا أهلَ البَصرَةِ الآنَ؟![۶۱۰]
- الجمل - به نقل از حارث بن سريع -: [پس از جنگ جمل] هنگامى كه امير مؤمنان علیه السّلام بر بصريان چيره شد و آنچه را سپاهيان به دست آورده بودند، تقسيم كرد، در ميان آنان به خطابه ايستاد و پس از حمد و ثناى الهى و درود فرستادن بر پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
«اى مردم! خداوند توانا و بزرگ، نسبت به فرمانبردارانش مِهرى بىكران و آمرزشى پاينده دارد و خشم و كيفرش را براى نافرمانانش رقم زده است.
اى بصريان! اى مردمِ شهرِ واژگون شده[۶۱۱] و اى سپاهيانِ زن (عايشه) و اى پيروان حيوانِ (جَمَل) بىزبان كه بانگ بر آورْد و شما در پى آن روان گشتيد و چون پى شد، در هم شكستيد! انديشههايتان خام است[۶۱۲] و پيمانتان سست، و دينتان نفاق، و خود مردمانى سركش و نافرمانيد.
اى بصريان! شما بدترينِ خلق خدا هستيد. سرزمينتان به آب، نزديک و از آسمان، به دور است. خردهايتان سبک و انديشههايتان سست است. شمشيرهايتان را بر كشيديد، خونهايتان را ريختيد و با پيشوايتان ناسازگارى در پيش گرفتيد. پس شما طعمه خورندهايد و شكارِ پيروز شونده. آتش برايتان اندوخته شده و ننگ برايتان نازش است.
اى بصريان! شما بيعت خويش را با من، شكستيد و دشمنان مرا بر ضدّ من يارى داديد. پس اينک چه گمان مىكنيد، اى بصريان؟!».
10 / 1 - 11: مُحارَبَةُ الإِمامِ عَلِيٍّعلیه السّلام
10 / 1 - 11: جنگیدن با امام علی علیه السّلام
- تاريخ بغداد عن أبي أيّوب: سَمِعتُ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله يَقولُ لِعَمّارٍ: يا عَمّارُ، تَقتُلُكَ الفِئَةُ الباغيَةُ، وَ أنتَ إذ ذاكَ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَكَ.
يا عَمّارَ بنَ ياسِرٍ، إن رَأَيتَ عَليًّا قَد سَلَكَ وادياً وَ سَلَكَ النّاسُ وادياً غَيرَهُ، فَاسلُك مَعَ عَليٍّ؛ فَإِنَّهُ لَن يُدليَكَ في رَدىً، وَ لَن يُخرِجَكَ مِن هُدىً.
يا عَمّارُ، مَن تَقَلَّدَ سَيفاً أعانَ بِهِ عَليّاً عَلىٰ عَدُوِّهِ قَلَّدَهُ اللّٰهُ يَومَ القيامَةِ وِشاحَينِ مِن دُرٍّ، وَ مَن تَقَلَّدَ سَيفاً أعانَ بِهِ عَدوَّ عَليٍّ عَلَيهِ قَلَّدَهُ اللّٰهُ يَومَ القيامَةِ وِشاحَينِ مِن نارٍ.[۶۱۳]
- تاريخ بغداد - به نقل از ابو ايّوب -: از پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله شنيدم كه به عمّار مىفرمايد: «اى عمّار! گروه ياغى، در حالى تو را مىكشند كه تو در آن هنگام، با حق هستى و حق با توست.
اى عمّار بن ياسر! اگر على را ديدى كه از راهى مىرود و مردم از راهى ديگر، تو با على برو؛ چرا كه او تو را به نابودى نمىكشانَد و هرگز از راه درست بيرونت نمىبَرَد.
اى عمّار! هر كس شمشيرى حمايلِ كند تا با آن، على را در برابر دشمنش يارى دهد، خداوند در روز قيامت، بر او دو حمايل دُرنشان مىبندد، و هر كس شمشيرى حمايل كند تا با آن، دشمن على را در برابرش يارى رساند، خداوند در روز قيامت، دو حمايل از آتش بر او مىبندد».
- الإمام عليّعلیه السّلام- مِن كِتابٍ كَتَبَهُ إلىٰ مُعاوِيَةَ جَواباً عَلىٰ كِتابٍ مِنهُ إلَيهِ-: أمّا طَلَبُكَ إلَيَّ الشّامَ، فَإِنّي لَم أكُن لِأُعطِيَكَ اليَومَ ما مَنَعتُكَ أمسِ. وَ أمّا قَولُكَ: «إنَّ الحَربَ قَد أكَلَتِ العَرَبَ إلّا حُشاشاتِ أنفُسٍ بَقِيَت»، ألا وَ مَن أكَلَهُ الحَقُّ فَإِلَى الجَنَّةِ، وَ مَن أكَلَهُ الباطِلُ فَإِلَى النّارِ.[۶۱۴]
- امام على علیه السّلام - در نامهای که در پاسخ نامۀ معاويه نوشت -: امّا اين كه شام را از من خواستهاى [كه به تو واگذار کنم]، من كسى نيستم كه آنچه را ديروز از تو دريغ ورزيدم، امروز به تو ببخشم. و اين كه گفتهاى: جنگ، عربها را خورده و تنها نيمجانهايى باقى مانده است، آگاه باش كه هر كس حق، او را خورده [و در راه حق كشته شده]، رهسپار بهشت گشته است، و هر كس كه باطل، او را طعمۀ خويش كرده، راه دوزخ را در پيش گرفته است.
10 / 2: الموجِباتُ الأخلاقیَّة
10 / 2: عوامل اخلاقی
10 / 2 - 1: الغَفلَةُ
10 / 2 - 1: غفلت
الكتاب
وَ لَقَد ذَرَأنا لِجهنّم كَثِيراً مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ لَهُم قُلُوبٌ لا يَفقَهُونَ بِها وَ لَهُم أَعيُنٌ لا يُبصِرُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لا يَسمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الغافِلُونَ.[۶۱۵]
(ما بسيارى از جنّيان و انسانها را براى جهنّم آفريديم. آنان، دلهايى دارند كه با آن نمىانديشند، و چشمانى دارند كه با آن نمىبينند، و گوشهايى دارند كه با آن نمىشنوند. آنان، همانند چارپايان اند؛ بلكه بدتر. آنان، همان غافلان اند).
إِنَّ الَّذِينَ لا يَرجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالحَياةِ الدُّنيا وَ اطمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِينَ هُم عَن آياتِنا غافِلُونَ* أُولئِكَ مَأواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكسِبُونَ.[۶۱۶]
(كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند و به زندگىِ دنيا دل خوش كرده و بِدان اطمينان يافتهاند و كسانى كه از آيات ما غافل اند، آنان به كيفر آنچه به دست مىآورند، جايگاهشان آتش است).
قُتِلَ الخَرَّاصُونَ* الَّذِينَ هُم فِي غَمرَةٍ ساهُونَ* يَسئَلُونَ أَيَّانَ يَومُ الدِّينِ* يَومَ هُم عَلَى النَّارِ يُفتَنُونَ* ذُوقُوا فِتنَتَكُم هذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَستَعجِلُونَ.[۶۱۷]
(مرگ بر دروغپردازان؛ * همانان كه در ورطۀ نادانى، بىخبرند. * مىپرسند: «روز پاداش، كى است؟». * همان روز كه آنان به آتش، عقوبت مىشوند. * [به آنان گفته مىشود:] بچشيد اين عذابتان را كه با شتاب، خواستار آن بوديد).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: ألا رُبَّ مَسرورٍ وَ مَغبونٍ وَ هُوَ لا يَشعُرُ؛ يَأكُلُ وَ يَشرَبُ وَ يَضحَكُ، وَ حَقٌّ لَهُ مِنَ اللّٰهِ أن يَصلَى السَّعيرَ.[۶۱۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اى بسا شادمانى كه زيانكار است و خود نمىداند. در حالى مىخورد و مىنوشد و مىخندد كه سزاوار است خداوند، او را در آتش فروزان در افكند.
- الإمام عليّعلیه السّلام: لا تَكُن غافِلًا عَن دينِكَ، حَريصاً عَلى دُنياكَ، مُستَكثِراً مِمّا لا يَبقىٰ عَلَيكَ، مُستَقِلّاً مِمّا يَبقىٰ لَكَ، فَيورِدُكَ ذٰلِكَ العَذابَ الشَّديدَ.[۶۱۹]
- امام على علیه السّلام: از دين خود غافل و به دنيايت آزمند مباش تا [مبادا] از آنچه برايت نمىماند، بسيار گرد آورى و از آنچه برايت مىماند، اندک داشته باشى و در نتيجه، تو را به آن عذاب سخت در آورد.
- عنه علیه السّلام: ما بالُ مَن خالَفَكُم أشَدُّ بَصيرَةً في ضَلالَتِهِم، وَ أبذَلُ لِما في أيدِيهِم مِنكُم؟! ما ذاكَ إلّا أنَّكُم رَكَنتُم إلَى الدُّنيا؛ فَرَضيتُم بِالضَّيمِ، وَ شَحَحتُم عَلَى الحُطامِ، وَ فَرَّطتُم فيما فيه عِزُّكُم وَ سَعادَتُكُم وَ قُوَّتُكُم عَلىٰ مَن بَغىٰ عَلَيكُم. لا مِن رَبِّكُم تَستَحيونَ فيما أمَرَكُم بِهِ، وَ لا لِأَنفُسِكُم تَنظُرونَ، وَ أنتُم في كُلِّ يَومٍ تُضامونَ، وَ لا تَنتَبِهونَ مِن رَقدَتِكُم، وَ لا يَنقَضي فُتورُكُم! أَ ما تَرونَ إلىٰ بِلادِكُم وَ دينِكُم كُلَّ يَومٍ يَبلىٰ وَ أنتُم في غَفلَةِ الدُّنيا؟! يَقولُ اللّٰهُ: وَ لا تَركَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُم مِن دُونِ اللّٰهِ مِن أَولِياءَ ثُمَّ لا تُنصَرُونَ.[۶۲۰]
- امام على علیه السّلام: چه شده است كه مخالفان شما، در گمراهىشان بينشدارتر از شما هستند و در بذل و بخششِ آنچه دارند، گشادهدستتر از شمايند؟! اين نيست مگر از آن رو كه شما به دنيا دل بستهايد و به ستم و خوارى رضايت دادهايد، به حطام دنيا حريص گشتهايد و در آنچه مايۀ عزّت و سعادت شما و موجب قدرت شما در برابر كسى است كه بر شما سركشى و تعدّى كرده، كوتاهى ورزيدهايد. نه از پروردگارتان در آنچه به شما فرمان داده است [و آن را به جا نمىآوريد]، شرم مىداريد و نه به فكر خويشتنيد. هر روز با شما بدرفتارى و ستم مىشود؛ ولى شما از خواب [غفلت] خود، بيدار نمىشويد و سستىتان به سر نمىآيد. آيا به سرزمينتان و دينتان نمىنگريد كه هر روز كهنه مىشود و شما همچنان در غفلت دنيازدگى به سر مىبريد؟! خداوند مىفرمايد: (و به كسانى كه ستم كردهاند، متمايل مشويد كه آتش به شما مىرسد و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام، يارى نخواهيد شد).
10 / 2 - 2: الِاستِكبارُ
10 / 2 - 2: خودبزرگبینی (استکبار)
الكتاب
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُوَفِّيهِم أُجُورَهُم وَ يَزِيدُهُم مِن فَضلِهِ وَ أَمَّا الَّذِينَ استَنكَفُوا وَ استَكبَرُوا فَيُعَذِّبُهُم عَذاباً أَلِيماً وَ لا يَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللّٰهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً.[۶۲۱]
(امّا كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند، پاداششان را به تمام خواهد داد و از فضل خود، به ايشان افزونتر مىبخشد، و امّا كسانى كه [از پذيرش حق] خوددارى ورزيدهاند و بزرگى (/تكبّر) فروختهاند، آنان را به عذابى دردناک دچار مىسازد و در برابر خدا، براى خود، يار و ياورى نخواهند يافت).
وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ استَكبَرُوا عَنها أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ.[۶۲۲]
(و كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و از پذيرش آنها تكبّر ورزيدند، آنان همدم آتش اند و در آن جاويدان اند).
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ استَكبَرُوا عَنها لا تُفَتَّحُ لَهُم أَبوابُ السَّماءِ وَ لا يَدخُلُونَ الجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الجَمَلُ فِي سَمِّ الخِياطِ وَ كَذٰلِكَ نَجزِي المُجرِمِينَ.[۶۲۳]
(كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و از [پذيرفتن] آنها تكبّر ورزيدند، درهاى آسمان برايشان گشوده نمىگردد و وارد بهشت نمىشوند، مگر شتر در سوراخ سوزن داخل شود،[۶۲۴] و بزهكاران را اينچنين كيفر مىدهيم).
أَن تَقُولَ نَفسٌ يا حَسرَتى عَلى ما فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللّٰهِ وَ إِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ* أَو تَقُولَ لَو أَنَّ اللّٰهَ هَدانِي لَكُنتُ مِنَ المُتَّقِينَ* أَو تَقُولَ حِينَ تَرَى العَذابَ لَو أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ المُحسِنِينَ* بَلى قَد جاءَتكَ آياتِي فَكَذَّبتَ بِها وَ استَكبَرتَ وَ كُنتَ مِنَ الكافِرِينَ.[۶۲۵]
(تا آن كه [مبادا] كسى بگويد: «دريغا بر آنچه در حضور خدا كوتاهى نمودم! بى ترديد، من از ريشخند كنندگان بودم» * يا بگويد: «اگر خدا هدايتم مىكرد، مسلّماً از پرهيزگاران بودم» * يا چون عذاب را ببيند، بگويد: «كاش مرا برگشتى بود تا از نيكوكاران مىشدم!». * آرى، نشانههاى من بر تو آمدند؛ ولى آنها را تكذيب كردى و تكبّر ورزيدى و از كافران شدى).
الحديث
- رسول اللّهصلّی الله علیه و آله: مَن تَكَبَّرَ عَلَى اللّٰهِ دَرَجَةً، وَضَعَهُ اللّٰهُ دَرَجَةً؛ حَتّىٰ يَجعَلَهُ في أسفَلِ السّافِلينَ.[۶۲۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس در برابر خدا يک درجه بزرگى نمايد، خداوند، او را يک درجه پست و پايين مىآورد، [و اين ادامه دارد] تا جايى كه وى را در اسفل السافلين قرار دهد.
- الإمام عليّعلیه السّلام: إنَّ اللّٰهَ يَستَجيبُ لِكُلِّ مَن دَعاهُ، وَ يورِدُ النّارَ مَن عَصاهُ وَ كُلَّ مُستَكبِرٍ عَن عِبادَتِهِ، قالَ اللّٰهُ: ادعُونِي أَستَجِب لَكُم إِنَّ الَّذِينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبادَتِي سَيَدخُلُونَ جهنّم داخِرِينَ.[۶۲۷]
- امام على علیه السّلام: خداوند به هر كسى كه او را بخواند، پاسخ مىدهد، و هر كه را نافرمانىاش كند و از عبادتش تكبّر ورزد، به آتش مىبرد. خداوند فرموده است: (مرا بخوانيد تا پاسختان دهم. همانا كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند، زود است كه با خوارى، وارد جهنّم شوند).
- الإمام الباقرعلیه السّلام: الكِبرُ مَطايَا النّارِ.[۶۲۸]
- امام باقر علیه السّلام: تكبّر، مَركَبِ آتش است.
- عنه علیه السّلام: العِزُّ رِداءُ اللّٰهِ، وَ الكِبرُ إزارُهُ، فَمَن تَناوَلَ شَيئاً مِنهُ أكَبَّهُ اللّٰهُ في جهنّم.[۶۲۹]
- امام باقر علیه السّلام: عزّت [و عظمت]، رداى خداوند و والايى (كبريا) پاىجامۀ اوست. پس هر كه چيزى از آن را [براى خود] بر گيرد، خداوند، او را در دوزخ سرنگون مىسازد.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: الكِبرُ رِداءُ اللّٰهِ، فَمَن نازَعَ اللّٰهُ شَيئاً مِن ذٰلِكَ أكَبَّهُ اللّٰهُ فِي النّارِ.[۶۳۰]
- امام صادق علیه السّلام: كبر [و بزرگى]، رداى خداست. بنا بر اين، هر كس در چيزى از آن با خداوند بستيزد، خداوند، او را در آتش سرنگون مىسازد.
10 / 2 - 3: الظُّلمُ
10 / 2 - 3: ستمورزی
الكتاب
فَاليَومَ لا يَملِكُ بَعضُكُم لِبَعضٍ نَفعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتِي كُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ.[۶۳۱]
(اكنون براى يكديگر، اختياردارِ هيچ سود و زيانى نيستيد و [ما] به كسانى كه ستم كردهاند، مىگوييم: بچشيد عذاب آتشى را كه آن را دروغ مىشمرديد! ).
ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الخُلدِ هَل تُجزَونَ إِلَّا بِما كُنتُم تَكسِبُونَ.[۶۳۲]
(سپس به كسانى كه ستم كردهاند، گفته مىشود: «بچشيد عذاب جاويدان را! آيا جز به كيفر آنچه به دست مىآورديد، جزا داده مىشويد؟»).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: قالَ رَبُّكُم: وَ عِزَّتي وَ جَلالي! لَأَنتَقِمَنَّ مِنَ الظّالِمِ في عاجِلِهِ وَ آجِلِهِ.[۶۳۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: پروردگارتان فرمود: «به عزّت و جلالم سوگند، حتماً در دنيا و آخرت، از ظالم، انتقام مىگيرم!».
- عنه صلّی الله علیه و آله: الحَمدُ للَّهِ الَّذي... جَعَلَ الجَنَّةَ ثَوابَ المُتَّقينَ، وَ النّارَ عِقابَ الظّالِمينَ.[۶۳۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: ستايش، خداوند را كه... بهشت را پاداش پرهيزگاران قرار داد و آتش را كيفر ستمكاران.
- عنه صلّی الله علیه و آله: أهلُ الجَورِ وَ أعوانُهُم فِي النّارِ.[۶۳۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: ستمگران و ياران آنان، در آتش اند.
- الإمام عليّعلیه السّلام: الظُّلمُ يوجِبُ النّارَ.[۶۳۶]
- امام على علیه السّلام: ستم، آتش را [بر ستمگر] واجب مىگرداند.
- عنه: هَيهاتَ أن يَنجوَ الظّالِمُ مِن أليمِ عَذابِ اللّٰهِ وَ عَظيمِ سَطَواتِهِ.[۶۳۷]
- امام على علیه السّلام: هرگز چنين نخواهد شد كه ستمگر، از عذاب دردناک خداوند و كيفرهاى سهمگين او بِرَهَد!
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن حَبَسَ حَقَّ المُؤمِنِ، أقامَهُ اللّٰهُ يَومَ القِيامَةِ خَمسَمِئَةِ عامٍ عَلى رِجلَيهِ حَتّىٰ يَسيلَ عَرَقُهُ أو دَمُهُ، وَ يُنادي مُنادٍ مِن عِندِ اللّٰهِ: «هٰذَا الظّالِمُ الَّذي حَبَسَ عَنِ اللّٰهِ حَقَّهُ»، فَيُوَبَّخُ أربَعينَ يَوماً، ثُمَّ يُؤمَرُ بِهِ إلَى النّارِ.[۶۳۸]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس حقّ مؤمن را نگه دارد [و نپردازد]، خداوند در روز قيامت، پانصد سال او را سر پا نگه مىدارد، چندان كه عرق او يا خونش سرازير شود، و منادىاى از جانب خداوند، ندا مىدهد كه: «اين، همان ستمكارى است كه حقّ خدا را از او باز داشت». وى تا چهل روز، توبيخ خواهد شد و سپس دستور مىدهند كه او را به آتش ببرند.
- الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم: فيما وَعَظَ اللّٰهُ بِهِ عيسىٰ:... يا عيسىٰٰ! بِئسَتِ الدّارُ لِمَن رَكَنَ إلَيها، و بِئسَ القَرارُ دارُ الظّالِمينَ.[۶۳۹]
- الكافى - به نقل از على بن اسباط، از معصومان: -: در اندرزهاى خداوند به عيسى علیه السّلام آمده است: «اى عيسى! بد سرايى است [جهنّم] براى كسى كه در آن سكونت گزيند، و بد قرارگاهى است جايگاه ستمگران!».
10 / 2 - 4: الرُّكونُ إلَى الظّالِمِ
10 / 2 - 4: گرایش به ستمگر
الكتاب
وَ لا تَركَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُم مِن دُونِ اللّٰهِ مِن أَولِياءَ ثُمَّ لا تُنصَرُونَ.[۶۴۰]
(و به سوى كسانى كه ستم كردهاند، متمايل مشويد كه آتش به شما مىرسد و در برابر خدا، دوستانى نخواهيد داشت [كه حمايتتان كنند] و سرانجام، يارى نخواهيد شد).
وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلطانٍ مُبِينٍ* إِلى فِرعَونَ وَ مَلَائِهِ فَاتَّبَعُوا أَمرَ فِرعَونَ وَ ما أَمرُ فِرعَونَ بِرَشِيدٍ* يَقدُمُ قَومَهُ يَومَ القِيامَةِ فَأَورَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئسَ الوِردُ المَورُودُ.[۶۴۱]
(و به راستى، موسى را با آيات خود و حجّتى آشكار فرستادیم * به سوى فرعون و سران [قوم] وى؛ ولى [سران] از فرمان فرعون پيروى كردند، در حالى كه فرمان فرعون، صواب نبود. * روز قيامت، [فرعون] پيشاپيش قومش مىرود و آنان را به آتش در مىآورد، و [دوزخ] چه ورودگاه بدى براى وارد شوندگان است!).
الحديث
- الإمام الصادقعلیه السّلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: وَ لا تَركَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ -: هُوَ الرَّجُلُ يَأتِي السُّلطانَ، فَيُحِبُّ بَقاءَهُ إلىٰ أن يُدخِلَ يَدَهُ إلى كيسِهِ فَيُعطِيَهُ.[۶۴۲]
- امام صادق علیه السّلام - در بارۀ اين سخن خداى متعال: (و به كسانى كه ستم كردهاند، متمايل مشويد كه آتش به شما مىرسد) -: [حتّى در اين حد كه] شخص، نزد سلطان رود و دوست بدارد كه او زنده بماند تا دستش را در كيسهاش كند و به او دهشى كند [، اين نيز تمايل به ستمگر است].
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن تَوَلّىٰ خُصومَةَ ظالمٍ أو أعانَ عَلَيها، ثُمَّ نَزَلَ بِهِ مَلَكُ المَوتِ، قالَ لَهُ:
أبشِر بِلَعنَةِ اللّٰهِ وَ نارِ جهنّم وَ بِئسَ المَصيرُ.[۶۴۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس دفاع از [ادّعاى] ستمكارى را بر عهده بگيرد يا در آن دعوا به او كمک كند، هنگامى كه فرشتۀ مرگ بر او نازل مىشود، به او خواهد گفت: «بشارت باد تو را به لعنت خدا و آتش جهنّم!» و چه بد سرانجامى است!
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن مَدَحَ سُلطاناً جائِراً أو تَخَفَّفَ وَ تَضَعضَعَ لَهُ طَمَعاً فيهِ، كانَ قَرينَهُ فِي النّارِ.[۶۴۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس به اميد رسيدن به نوايى از سلطان ستمگر، او را مدح گويد يا خود را در برابرش خوار و خفيف گرداند، همدم او در آتش خواهد بود.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن وَلِيَ جائِراً عَلىٰ جَورٍ، كانَ قَرينَ هامانَ في جهنّم.[۶۴۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس ستمگرى را در ستمش يارى رساند، همدم هامان در جهنّم است.
- عنه صلّی الله علیه و آله: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ نادىٰ مُنادٍ: أينَ الظَّلَمَةُ وَ أعوانُ الظَلَمَةِ وَ أشياعُ الظَلَمَةِ! حَتّى مَن لاقَ لَهُم دَواةً، وَ حَتّىٰ مَن بَرىٰ لَهُم قَلَماً. قالَ: فَيُجمَعونَ في تابوتٍ واحِدٍ، ثُمَّ يُقذَفونَ في نارِ جهنّم.[۶۴۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: چون روز قيامت شود، فريادگرى بانگ مىزند كه: «كجايند ستمگران و ياوران ستمگران و پيروان ستمگران؛ حتّى كسى كه براى آنان (ستمگران)، دواتى را ليقه كرده و حتّى كسى كه برايشان قلمى تراشيده است؟». در اين هنگام، همۀ آنان را در يک تابوت مىگذارند و سپس در آتش جهنّم پرتابشان مىكنند.
10 / 2 - 5: السِّعايَةُ إلى الظّالِمِ
10 / 2 - 5: بدگویی نزد ستمگر
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن سَعىٰ بِأَخيهِ إلىٰ سُلطانٍ لَم يَبدُ لَهُ مِنهُ سَوءٌ وَ لا مَكروهٌ، أحبَطَ اللّٰهُ كُلَّ عَمَلٍ عَمِلَهُ، فَإِن وَصَلَ إلَيهِ مِنهُ سَوءٌ أو مَكروهٌ أو أذىً جَعَلَهُ اللّٰهُ في طَبَقَةٍ مَعَ هامانَ في جهنّم.[۶۴۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس از برادرِ [مؤمنِ] خود نزد حاكمى بدگويى كند، حتّى اگر آن حاكم، بدى و رفتار ناخوشايندى با آن مؤمن نكند، خداوند تمام اعمالى را كه انجام داده است، باطل مىگرداند. حال اگر از او به آن مؤمن، بدى يا ناگوارى يا آزارى رسد، خداوند، او را با هامان در يک طبقۀ جهنّم قرار خواهد داد.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن رَوَّعَ مُؤمِناً بِسُلطانٍ لِيُصيبَهُ مِنهُ مَكروهٌ فَلَم يُصِبهُ، فَهُوَ فِي النّارِ. وَ مَن رَوَّعَ مُؤمِناً بِسُلطانٍ لِيُصيبَهُ مِنهُ مَكروهٌ فَأَصابَهُ، فَهُوَ مَعَ فِرعَونَ وَ آلِ فِرعَونَ فِي النّارِ.[۶۴۸]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس مؤمنى را از فرمانروايى بترساند تا از او به وى بدى و گزندى رسد امّا نرسد، چنان كسى در آتش است و هر كس مؤمنى را از سلطانى بترساند تا از او به وى بدى و گزندى برسد و برسد، چنان كسى با فرعون و فرعونيان در آتش خواهد بود.
10 / 2 - 6: البَغي
10 / 2 - 6: تجاوز
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن بَغىٰ عَلىٰ فَقيرٍ أو تَطاوَلَ عَلَيهِ وَ استَحقَرَهُ، حَشَرَهُ اللّٰهُ يَومَ القِيامَةِ مِثلَ الذَّرَّةِ في صورَةِ رَجُلٍ حَتّىٰ يَدخُلَ النّارَ.[۶۴۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس به حقوق نادارى تجاوز كند، يا بر او دست يابد و كوچكش كند، خداوند در قيامت، او را همانند مورى خُرد در شكل مردى محشور مىكند تا وارد آتش [دوزخ] شود.
- عنه صلّی الله علیه و آله: أيُّهَا النّاسُ! إنَّ البَغيَ يَقودُ أصحابَهُ إلَى النّارِ.[۶۵۰]
- امام على علیه السّلام: اى مردم! تجاوز، پيروانش را به دوزخ مىكشاند.
10 / 2 - 7: الفِسقُ
10 / 2 - 7: هرزگی
الكتاب
وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُم ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ.[۶۵۱]
(و امّا كسانى كه نافرمانى كردهاند، پس جايگاهشان آتش است. هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند، به آن باز گردانيده مىشوند و به آنان گفته مىشود: بچشيد عذاب آتشى را كه دروغش مىشمردید!).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: العَبدُ إِذا شَرِبَ شَربَةً مِنَ الخَمرِ، ابتَلاهُ اللّٰهُ بِخَمسَةِ أَشياءَ: الأَوَّلُ: قَسا قَلبُهُ. وَ الثّاني: تَبَرَّأَ مِنهُ جَبرائيلُ وَ ميكائِيلُ وَ إِسرافيلُ وَ جَميعُ المَلائِكَةِ. وَ الثّالِثُ: تَبَرَّأَ مِنهُ جَميعُ الأَنبياءِ وَ الأَئِمَّةِ. وَ الرّابِعُ: تَبَرَّأَ مِنهُ الجَبّارُ جَلَّ جَلالُهُ. وَ الخامِسُ: قَولُهُ: وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُم ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ.[۶۵۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بنده هر گاه جرعهاى شراب بنوشد، خداوند، او را به پنج چيز مبتلا مىسازد: اوّل: سنگدلى. دوم: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و همۀ فرشتگان از او بيزارى مىجويند. سوم: همه پيامبران و امامان: از او بيزارى مىجويند. چهارم: خداوند بزرگ از او بيزارى مىجويد. و پنجم: اين سخن خداوند [شامل حال او مىشود]: (و امّا كسانى كه نافرمانى كردهاند، جايگاهشان آتش است. هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند، به آن باز گردانيده مىشوند و به آنان گفته مىشود: بچشيد عذاب آن آتشى را كه دروغش مىشمرديد!).
- الإمام الصّادقعلیه السّلام: لا تَقبَل في ذي رَحِمِكَ وَ أَهلِ الرِّعايَةِ مِن أَهلِ بَيتِكَ قَولَ مَن حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيهِ الجَنَّةَ وَ جَعَلَ مَأواهُ النّارَ، فَإِنَّ النَّمَّامَ شاهِدُ زورٍ وَ شَريكُ إِبليسَ فِي الإِغراءِ بَينَ النّاسِ، وَ قَد قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جاءَكُم فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوماً بِجَهالَةٍ فَتُصبِحُوا عَلى ما فَعَلتُم نادِمِينَ.[۶۵۳]
- امام صادق علیه السّلام: در بارۀ خويشاوندت و افراد خانوادهات سخن كسى را كه خدا بهشت را بر او حرام كرده و آتش را جايگاهش قرار داده است، نپذير؛ زيرا سخنچين، گواهِ دروغگو و شريک شيطان در فتنهانگيزى ميان مردم است. خداوند متعال فرموده است: (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، وارسى كنيد كه مبادا ندانسته به گروهى آسيب برسانيد و آن گاه از آنچه كردهايد، پشيمان شويد).
10 / 2 - 8: الإِسرافُ
10 / 2 - 8: زیادهروی
الكتاب
وَ يا قَومِ ما لِي أَدعُوكُم إِلَى النَّجاةِ وَ تَدعُونَنِي إِلَى النَّارِ* تَدعُونَنِي لِأَكفُرَ بِاللّٰهِ وَ أُشرِكَ بِهِ ما لَيسَ لِي بِهِ عِلمٌ وَ أَنَا أَدعُوكُم إِلَى العَزِيزِ الغَفَّارِ* لا جَرَمَ أَنَّما تَدعُونَنِي إِلَيهِ لَيسَ لَهُ دَعوَةٌ فِي الدُّنيا وَ لا فِي الآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللّٰهِ وَ أَنَّ المُسرِفِينَ هُم أَصحابُ النَّارِ.[۶۵۴]
(اى قوم من! چه شده است كه من شما را به نجات فرا مىخوانم ولى [شما] مرا به آتش فرا مىخوانيد؟! * مرا فرا مىخوانيد تا به خدا كفر ورزم و چيزى را كه بدان علمى ندارم، شريك او گردانم؛ ولى من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مىكنم. * آنچه مرا به سوى آن دعوت مىكنيد، به ناچار، نه در دنيا [در خور] خواندن است و نه در آخرت، و در حقيقت، برگشت ما به سوى خداست. و زيادهروان، همدمان آتش اند).
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام: اِعمَلوا وَ أطيعوا، لا تَتَّكِلوا وَ لا تَستَصغِروا عُقوبَةَ اللّٰهِ؛ فَإِنَّ مِنَ المُسرِفينَ مَن لا تَلحَقُهُ شَفاعَتُنا إلّا بَعدَ عَذابِ ثَلاثِمِئَةِ ألفِ سَنَةٍ.[۶۵۵]
- امام على علیه السّلام: عمل كنيد و [از خدا و ما] فرمان ببريد، [و به غير اين دو] تكيه نكنيد [۶۵۶] و كيفر خداوند را دست كم نگيريد؛ زيرا در ميان زيادهروان،[۶۵۷] كسانى هستند كه شفاعت ما به آنان نمىرسد، مگر پس از سيصد هزار سال عذاب.
10 / 2 - 9: تَوَلّي أعداءِ اللّٰهِ
10 / 2 - 9: دوستی کردن با دشمنان خدا
الكتاب
أَ لَم تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوا قَوماً غَضِبَ اللّٰهُ عَلَيهِم ما هُم مِنكُم وَ لا مِنهُم وَ يَحلِفُونَ عَلَى الكَذِبِ وَ هُم يَعلَمُونَ* أَعَدَّ اللّٰهُ لَهُم عَذاباً شَدِيداً إِنَّهُم ساءَ ما كانُوا يَعمَلُونَ* اتَّخَذُوا أَيمانَهُم جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللّٰهِ فَلَهُم عَذابٌ مُهِينٌ* لَن تُغنِيَ عَنهُم أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم مِنَ اللّٰهِ شَيئاً أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ.[۶۵۸]
(آيا نديدهاى كسانى را كه قومى را كه مورد خشم خدايند، به دوستى گرفتهاند؟ آنها نه از شمايند و نه از ايشان، و به دروغ، سوگند ياد مىكنند و خودشان هم مىدانند. * خدا براى آنان عذابى سخت آماده كرده است. راستى كه چه بد مىكردند! * سوگندهاى خود را سپرى قرار داده بودند و از راه خدا باز داشتند و آنان عذابى خفّتآور خواهند داشت. * در برابر خداوند، نه از اموالشان و نه از اولادشان، هرگز كارى ساخته نيست. آنها دوزخى اند و در آن، جاودانه خواهند بود).
تَرى كَثِيراً مِنهُم يَتَوَلَّونَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئسَ ما قَدَّمَت لَهُم أَنفُسُهُم أَن سَخِطَ اللّٰهُ عَلَيهِم وَ فِي العَذابِ هُم خالِدُونَ.[۶۵۹]
(بسيارى از آنان را مىبينى كه با كسانى كه كفر ورزيدهاند، دوستى مىكنند. راستى چه زشت است آنچه براى خود پيش فرستادند! [در نتيجه] خدا بر آنان خشم گرفت و پيوسته در عذاب مىمانند).
وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَو أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنهُم كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذٰلِكَ يُرِيهِمُ اللّٰهُ أَعمالَهُم حَسَراتٍ عَلَيهِم وَ ما هُم بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ.[۶۶۰]
(و پيروان مىگويند: «كاش براى ما بازگشتى بود تا همان گونه كه آنان از ما بيزارى جستند، ما نيز از آنان بيزارى مىجستيم!». اين گونه خداوند، كارهايشان را - كه برایشان مايۀ حسرتهاست - به آنان مىنماياند و از آتش، بيرون آمدنى نيستند).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله عن جبرئيل علیه السّلام عن اللَّه تعالىٰ: وَ عِزَّتي وَ جَلالي! لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ في الإِسلامِ دانَت بِوَلايَةِ إمامٍ جائِرٍ لَيسَ مِنَ اللّٰهِ وَ إن كانَتِ الرَّعِيَّةُ في أعمالِها بَرَّةً تَقِيَّةً، وَ لَأَعفُوَنَّ عَن كُلِّ رَعِيَّةٍ دانَت لِوَلايَةِ إمامٍ عادِلٍ مِنَ اللّٰهِ تَعالیٰ وَ إن كانَتِ الرَّعِيَّهُ في أعمالِها طالِحَةً مُسيئَةً.[۶۶۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله ـ از جبرئيل علیه السّلام ـ: خداى متعال فرمود: «به عزّت و جلالم سوگند كه هر جامعۀ مسلمانى را كه به ولايت پيشواى ستمگرِ نامنصوب از جانب خداوند گردن نهد، عذاب مىكنم، اگر چه كردار آن جامعه، نيک و پرهيزگارانه باشد و هر جامعهاى را كه به ولايت پيشواى دادگرِ منصوب از جانب خداوند متعال گردن نهد، مىبخشم، اگرچه كردار آن جامعه، بد و ناپسند باشد».
- الإمام الصادقعلیه السّلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: وَ ما هُم بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ ـ: أعداءُ عَلِيٍّ هُمُ المُخَلَّدونَ فِي النّارِ أبَدَ الآبِدينَ وَ دَهرَ الدّاهِرينَ.[۶۶۲]
- امام صادق علیه السّلام - در بارۀ آيۀ (و از آتش، بيرون آمدنى نيستند) -: دشمنان على علیه السّلام تا ابد و براى هميشه، در آتش، جاويدان اند.
10 / 2 - 10: الفَسادُ فِي الأَرضِ
10 / 2 - 10: فسادگری در زمین
الكتاب
إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسعَونَ فِي الأَرضِ فَساداً أَن يُقَتَّلُوا أَو يُصَلَّبُوا أَو تُقَطَّعَ أَيدِيهِم وَ أَرجُلُهُم مِن خِلافٍ أَو يُنفَوا مِنَ الأَرضِ ذٰلِكَ لَهُم خِزيٌ فِي الدُّنيا وَ لَهُم فِي الآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ.[۶۶۳]
(سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مىجنگند و در زمين به فساد مىكوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر، بريده شود يا از آن سرزمين، تبعيد گردند. اين، رسوايىِ آنان در دنياست و در آخرت نيز عذابى بزرگ خواهند داشت).
الحديث
- سنن النسائي عن أبي هريرة: جاءَ رَجُلٌ إلى رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله ، فَقالَ: يا رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله، أَ رَأَيتَ إن عُدِيَ عَلىٰ مالي؟ قالَ: فَأَنشِد بِاللّٰهِ. قالَ: فَإِن أَبَوْا عَلَيَّ؟ قالَ: فَأَنشِد بِاللّٰهِ. قالَ: فَإِن أَبَوْا عَلَيَّ؟ قالَ: فَأَنشِد بِاللّٰهِ. قالَ: فَإِن أَبَوْا عَليَّ؟ قالَ: فَقاتِل؛ فَإِن قُتِلتَ فَفِي الجَنَّةِ، وَ إن قَتَلتَ فَفِي النّارِ.[۶۶۴]
سنن النسائى - به نقل از ابو هريره -: مردى خدمت پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! اگر به مال من تجاوز شود، چه كنم؟ فرمود: «[متجاوز را] به خدا سوگند ده [كه از تعدّى به مال تو، دست بر دارد و آن را پس دهد]».
گفت: اگر نپذيرفت، چه؟ فرمود: «باز به خدا سوگند ده».
گفت: اگر باز نپذيرفت؟ فرمود: «ديگر باره به خدا سوگند ده».
گفت: اگر باز هم نپذيرفت؟ فرمود: «بجنگ، كه اگر كشته شدى، در بهشتى، و اگر كشتى، [او] در آتش است».
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إذا أشارَ المُسلِمُ عَلىٰ أخيهِ المُسلِمِ بِالسِّلاحِ فَهُما عَلىٰ جُرُفِ جهنّم[۶۶۵]، فإِذا قَتَلَهُ خَرّا جَميعاً فيها.[۶۶۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر گاه مسلمان با اسلحه به برادر مسلمانش اشاره كند [و او را نشانه بگيرد]، هر دو در لبۀ پرتگاه جهنّم اند و اگر او را كشت، هر دو در آتش فرو مىافتند. [۶۶۷]
10 / 2 - 11: عِبادَةُ الطّاغوتِ
10 / 2 - 11: بندگی طاغوت
الكتاب
اللّٰهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَولِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ.[۶۶۸]
(خدا سَرور كسانى است كه ايمان آوردهاند؛ آنان را از تاريكىها به سوى روشنايى به در مىبرد و كسانى كه كفر ورزيدهاند، سَرورانشان طاغوت (عصيانگران) اند كه آنان را از روشنايى، به سوى تاريكىها به در مىبرند. آنان اهل آتش اند و در آن، جاويدان اند).
وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلطانٍ مُبِينٍ* إِلى فِرعَونَ وَ مَلَائِهِ فَاتَّبَعُوا أَمرَ فِرعَونَ وَ ما أَمرُ فِرعَونَ بِرَشِيدٍ* يَقدُمُ قَومَهُ يَومَ القِيامَةِ فَأَورَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئسَ الوِردُ المَورُودُ* وَ أُتبِعُوا فِي هذِهِ لَعنَةً وَ يَومَ القِيامَةِ بِئسَ الرِّفدُ المَرفُودُ.[۶۶۹]
(همانا ما موسى را با نشانهها و دليل روشن فرستادیم * به سوى فرعون و سران [قوم] وى؛ ولى [آنان] از فرمان فرعون پيروى كردند و فرمان فرعون، صواب نبود. * روز قيامت، پيشاپيش قومش مىرود و آنان را وارد آتش مىكند و چه بد ورودگاهى است براى وارد شوندگان!).
الحديث
- الإمام الصادقعلیه السّلام: بينا عيسَى بنُ مَريَمٍ في سِياحَتِهِ إذ مَرَّ بِقَريَةٍ، فَوَجَدَ أهلَها مَوتىٰ فِي الطَّريقِ وَ الدّورِ، فَقالَ: إنَّ هٰؤُلاءِ ماتوا بِسَخطَةٍ، وَ لَو ماتوا بِغَيرِها تَدافَنوا.
قالَ: فَقالَ أصحابُهُ: وَدِدنا أنّا عَرَفنا قِصَّتَهُم. فَقيلَ لَهُ: نادِهِم يا روحَ اللّٰهِ.
فَقالَ: يا أهلَ القَريَةِ! فَأَجابَهُ مُجيبٌ مِنهُم: لَبَّيكَ يا روحَ اللّٰهِ.
قالَ: ما حالُكُم و ما قِصَّتُكُم؟ قالَ: أصبَحَنا في عافيَةٍ و بِتنا فِي الهاوِيَةِ.
فَقالَ: مَا الهاوِيَةُ؟
قالَ: بِحارٌ مِن نارٍ فيها جِبالٌ مِنَ النّارِ.
قالَ: وَ ما بَلَغَ بِكُم ما أرىٰ؟ قالَ: حُبُّ الدُّنيا وَ عِبادَةُ الطّاغوتِ.
قالَ: وَ ما بَلَغَ مِن حُبِّكُمُ الدُّنيا؟ قالَ: كَحُبِّ الصَّبِيِّ لِأُمِّهِ؛ إذا أقبَلَت فَرِحَ، و إذا أدبَرَت حَزِنَ.
قالَ: وَ ما بَلَغَ مِن عِبادَتِكُمُ الطّاغوتَ؟ قالَ: كانوا إذا أمَرونا أطَعناهُم.
قالَ: فَكَيفَ أجَبتَني أنتَ مِن دونِهِم؟ قالَ: لِأَنَّهُم مُلجَمونَ بِلُجُمٍ مِن نارٍ، عَلَيهِم مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ، و إنّي كُنتُ فيهِم وَ لَم أكُن مِنهُم، فَلَمّا أصابَهُمُ العَذابُ أصابَني مَعَهُم، فَأَنَا مُعَلَّقٌ بِشَعرَةٍ، أخافَ أن أُكَبكَبَ فِي النّارِ.
قالَ: فَقالَ عيسى لِأَصحابِهِ: النَّومُ عَلَى المَزابِلِ وَ أكلُ خُبزِ الشَّعيرِ يَسيرٌ مَعَ سَلامَةِ الدّينِ.[۶۷۰]
- امام صادق علیه السّلام: عيسى بن مريم علیه السّلام در حال گشت و گذار بود كه به آبادىاى رسيد. ديد كه مردم آن، در كوچهها و خانهها همگى مردهاند. گفت: «اينان بر اثر خشم [الهى] مردهاند؛ زيرا اگر به علّت چيزى جز آن مرده بودند، يكديگر را دفن مىكردند».
يارانش گفتند: دوست داريم داستان آنها را بدانيم. يكى به عيسى علیه السّلام گفت: آنان را صدا بزن، اى روح خدا!
عيسى علیه السّلام گفت: «اى مردمِ آبادى!». از ميان آنان، يكى جواب او را داد: بله، اى روح خدا!
عيسى علیه السّلام فرمود: «در چه حاليد و داستان شما چه بوده؟».
گفت: ما در عافيت بوديم؛ ولى اكنون در سياهچاليم.
فرمود: «سياهچال چيست؟».
گفت: درياهايى از آتش كه در آن، كوههايى از آتش است.
فرمود: «چه چيزى شما را به اين جا كشاند كه مىبينم؟».
گفت: علاقه به دنيا و بندگى طاغوت.
فرمود: «علاقۀ شما به دنيا، تا چه اندازه بود؟».
گفت: مانند علاقۀ كودک به مادرش كه هر گاه [نزد او] مىآيد، شاد مىشود و چون مىرود، اندوهگين مىگردد.
فرمود: «بندگى شما نسبت به طاغوت، چه سان بود؟».
گفت: [آن سان كه] هر گاه به ما فرمانى مىدادند، از آنان اطاعت مىكرديم.
فرمود: «چرا تو جواب مرا دادى و نه ديگران؟».
گفت: چون بر [دهان] آنان، لگامهايى از آتش زده شده و فرشتگانى دژخيم و درشتخو، بر آنها گماشته شدهاند. من نيز در ميان آنان بودم، ولى از آنها نبودم؛ امّا چون عذاب به آنان رسيد، دامن مرا هم گرفت و اكنون من به مويى آويزانم و مىترسم كه در آتش فرو افتم.
عيسى علیه السّلام به يارانش فرمود: «خفتن در زبالهدانىها و خوردن نان جوين، با وجود سالم بودن دين، آسان است».
10 / 2 - 12: عِصيانُ اللّٰهِ وَ الرَّسولِ
10 / 2 - 12: نافرمانی از خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله
الكتاب
وَ مَن يَعصِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدخِلهُ ناراً خالِداً فِيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِينٌ.[۶۷۱]
(و هر كه از خدا و پيامبر او نافرمانى كند و از حدود مقرّر او تجاوز نمايد، [خداوند] وى را در آتشى در مىآورد كه همواره در آن خواهد بود و عذابى خفّتآور خواهد داشت).
ذٰلِكَ بِأَنَّهُم شَاقُّوا اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَن يُشاقِقِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّٰهَ شَدِيدُ العِقابِ* ذلِكُم فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلكافِرِينَ عَذابَ النَّارِ.[۶۷۲]
(اين [كيفر]، بِدان سبب است كه آنان با خدا و پيامبر او به مخالفت بر خاستند و هر كه با خدا و پيامبر او به مخالفت بر خيزد، قطعاً خدا سختكيفر است. اين [عذاب دنيا] را بچشيد و براى كافران، عذاب آتش خواهد بود).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن يُطِعِ الشَّيطانَ يَعصِ اللّٰهَ، وَ مَن يَعصِ اللّٰهَ يُعَذِّبهُ اللّٰهُ.[۶۷۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كه از شيطان فرمان بَرد، خدا را نافرمانى كرده است و هر كه خدا را نافرمانى كند، خداوند عذابش مىكند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: النّارُ لِمَن رَكِبَ مُحَرَّماً، وَ الجَنَّةُ لِمَن تَرَكَ الحَلالَ، فَعَلَيكَ بِالزُّهدِ؛ فَإِنَّ ذٰلِكَ مِمّا يُباهِي اللّٰهُ بِهِ المَلائِكَةَ، وَ بِهِ يُقبِلُ اللّٰهُ عَلَيكَ بِوَجهِهِ، وَ يُصَلّي عَلَيكَ الجَبّارُ.[۶۷۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: آتش، براى كسى است كه مرتكب حرامى شود و بهشت، از آنِ كسى است كه [نه فقط حرام، بلكه] حلال را ترک گويد. پس بر تو باد زهدورزى؛ زيرا زهد، از جمله چيزهايى است كه خداوند با آن، بر فرشتگان، مباهات مىكند و به سبب آن است كه خداوند به تو روى مىنمايد و خداى جبّار، بر تو درود مىفرستد.
- الإمام عليّعلیه السّلام: مَن يَعصِ اللّٰهَ وَ رَسولَهُ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبيناً، وَ استَحَقَّ عَذاباً أليماً.[۶۷۵]
- امام على علیه السّلام: هر كه خدا و پيامبرش را نافرمانى كند، گرفتار زيانى آشكار شده و سزاوار عذابى دردآور گشته است.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن لَم يَنتَهِ عَمّا نَهَى اللّٰهُ عَنهُ فَقَد عَصاهُ، فَإِن ماتَ عَلىٰ مَعصِيَتِهِ أكَبَّهُ اللّٰهُ عَلىٰ وَجهِهِ فِي النّارِ.[۶۷۶]
- امام صادق علیه السّلام: هر كه از آنچه خداوند نهى كرده است، باز نايستد، در واقع، او را نافرمانى كرده است و اگر در حال نافرمانىِ خدا بميرد، خداوند او را در آتش سرنگون مىسازد.
- كتاب من لا يحضره الفقيه عن أبان بن عثمان الأحمر عن الإمام الصادقعلیه السّلام: أنَّهُ جاءَ إلَيهِ رَجُلٌ، فَقالَ لَهُ: بِأَبي أنتَ وَ أُمّي يَابنَ رَسولِ اللّٰهِ! عَلِّمنِي مَوعِظَةً.
فَقالَ لَهُ: إن كانَ اللّٰهُ تَبارَكَ وَ تَعالیٰ قَد تَكَفَّلَ بِالرِّزقِ، فَاهتِمامُكَ لِماذا؟ وَ إن كانَ الرِّزقُ مَقسوماً، فَالحِرصُ لِماذا؟ وَ إن كانَ الحِسابُ حَقّاً، فَالجَمعُ لِماذا؟ وَ إن كانَ الخَلَفُ مِنَ اللّٰهِ حَقّاً، فَالبُخلُ لِماذا؟ وَ إن كانَتِ العُقوبَةُ مِنَ اللّٰهِ النّارَ، فَالمَعصِيَةُ لِماذا؟![۶۷۷]
- كتاب من لايحضره الفقيه - به نقل از ابان بن عثمان احمر -: مردى خدمت امام صادق علیه السّلام آمد و گفت: پدر و مادرم به فدايت، اى فرزند پيامبر خدا! به من اندرزى بياموز.
به او فرمود: «اگر خداوند - تبارک و تعالى - روزى را ضمانت كرده است، پس دلواپسىات براى چيست؟ و اگر روزى قسمت شده است، پس حرص زدن براى چيست؟ و اگر حسابرسى [روز قيامت] حقيقت دارد، پس گرد آوردن [اموال] براى چيست؟ و اگر عوض دادن از جانب خداى راست است، پس بخل ورزيدن براى چيست؟ و اگر كيفر خداوند آتش است، پس نافرمانى براى چيست؟!».
10 / 2 - 13: كَثرَةُ الخَطيئَةِ
10 / 2 - 13: فراوان گناه
الكتاب
بَلى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَت بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ.[۶۷۸]
(آرى، كسى كه بدىاى به دست آورد و گناهش او را در ميان بگيرد، پس چنين كسانى اهل آتش اند و در آن، ماندگار خواهند بود).
وَ قَد أَضَلُّوا كَثِيراً وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلالًا* مِمَّا خَطِيئاتِهِم أُغرِقُوا فَأُدخِلُوا ناراً فَلَم يَجِدُوا لَهُم مِن دُونِ اللّٰهِ أَنصاراً.[۶۷۹]
(و بسيارى را گمراه كردهاند و [بار خدايا!] جز بر گمراهىِ ستمكاران ميفزا. * به سبب گناهانشان، غرقه گشتند و [پس از مرگ،] به آتشى برده شدند و براى خود، در برابر خدا يارانى نيافتند).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن لَم يَحسِب كَلامَهُ مِن عَمَلِهِ؛ كَثُرَت خَطاياهُ، وَ حَضَرَ عَذابُهُ.[۶۸۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس گفتارش را از كردارش به شمار نياورَد، گناهانش بسيار مىشود و عذابش حاضر مىگردد.
- الإمام عليّعلیه السّلام: مَن كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ، وَ مَن كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَياؤُهُ، وَ مَن قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ، وَ مَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النّارَ.[۶۸۱]
- امام على علیه السّلام: هر كه بسيار گويد، بسيار خطا مىكند و هر كه بسيار خطا كند، حيايش اندك مىشود و هر كه حيايش اندک شود، پارسايىاش اندك مىشود و هر كه پارسايىاش اندك شود، دلش مىميرد و هر كه دلش بميرد، وارد آتش مىشود. [۶۸۲]
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إيّاكُم وَ مَعاصِيَ اللّٰهِ أن تَركَبوها؛ فَإِنَّهُ مَنِ انتَهَكَ مَعاصِيَ اللّٰهَ فَرَكِبَها فَقَد أبلَغَ فِي الإِساءَةِ إلىٰ نَفسِهِ، وَ لَيسَ بَينَ الإِحسانِ وَ الإِساءَةِ مَنزِلَةٌ، فَلِأَهلِ الإِحسانِ عِندَ رَبِّهِمُ الجَنَّةُ، وَ لِأَهلِ الإِساءَةِ عِندَ رَبِّهِمُ النّارُ.[۶۸۳]
- امام صادق علیه السّلام: زنهار! خداوند را نافرمانى نكنيد؛ زيرا هر كس خداوند را نافرمانى كند، در حقيقت، به خويشتن بسى بد كرده است. ميان نيكى كردن و بدى كردن، حدّ وسطى نيست؛ نيكوكاران، نزد پروردگارشان بهشت دارند و بدى كنندگان، نزد پروردگارشان آتش.
10 / 2 - 14: الفُجورُ
10 / 2 - 14: کجرَوی
الكتاب
وَ إِنَّ الفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ.[۶۸۴]
(همانا كجروان، در آتش افروخته اند).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إنَّ الكَذِبَ يَهدي إلَى الفُجورِ، وَ إنَّ الفُجورَ يَهدي إلَى النّارِ.[۶۸۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: همانا دروغ گفتن، [آدمى را] به كجروى مىكشاند و كجروى نيز به آتش رهنمون مىشود.
- الدرّ المنثور عن رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: لا تَغبِطَنَّ فاجِرَاً بِنِعمَةٍ؛ فَإنَّ مِن وَرائِهِ طالِباً حَثيثَاً. وَ قَرَأَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : مَأواهُم جهنّم كُلَّما خَبَت زِدناهُم سَعِيراً.[۶۸۶]
- الدرّ المنثور: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هرگز براى نعمتى كه يک گنهكار دارد، غبطه مخور؛ چرا كه جويندهاى كوشا (مرگ)، در پى اوست». آن گاه پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله [اين آيه را] تلاوت كرد: (جايگاه آنان جهنّم است. هر بار كه آتش آن فرو نشنيد، زبانهای تازه برايشان مىافزاييم).
10 / 2 - 15: الشِّقوَةُ
10 / 2 - 15: تیرهبختی
الكتاب
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُم فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ.[۶۸۷]
(امّا كسانى كه تيرهبخت شدهاند، در آتش، فرياد و نالهاى دارند).
فَذَكِّر إِن نَفَعَتِ الذِّكرى* سَيَذَّكَّرُ مَن يَخشى* وَ يَتَجَنَّبُهَا الأَشقَى* الَّذِي يَصلَى النَّارَ الكُبرى.[۶۸۸]
(پند ده، كه پند، سودمند است. * هر كس اهل خشيت است، پند مىگيرد * و هر كس اهل شقاوت است، از آن مىگذرد؛ * همان كه آتش بزرگ را مىچشد).
فَأَنذَرتُكُم ناراً تَلَظَّى* لا يَصلاها إِلَّا الأَشقَى* الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى.[۶۸۹]
(شما را از آتشِ شعلهور بيم مىدهم؛ * جز نگونبختترين [مردم]، در آن در نمىآيد؛ * آن كه دروغ پنداشت و روى گردانْد).
الحديث
- مجمع البيان عن ابن عبّاس: إنَّ رَجُلًا كانَت لَهُ نَخلَةٌ فَرعُها في دارِ رَجُلٍ فَقيرٍ ذي عِيالٍ، وَ كانَ الرَّجُلُ إذا جاءَ فَدَخَلَ الدّارَ وَ صَعِدَ النَّخلَةَ لِيَأخُذَ مِنهَا التَّمرَ، فَرُبَّما سَقَطَتِ التَّمرَةُ فَيَأخُذُها صِبيانُ الفَقيرِ، فَيَنزِلُ الرَّجُلُ مِنَ النَّخلَةِ حَتّىٰ يَأخُذَ التَّمرَ مِن أيديهِم، فَإِن وَجَدَها في في[۶۹۰] أحَدِهِم أدخَلَ إصبَعَهُ حَتّىٰ يَأخُذَ التَّمرَةَ مِن فيهِ.
فَشَكا ذٰلِكَ الرَّجُلُ إلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله وَ أخبَرَهُ بِما يَلقىٰ مِن صاحِبِ النَّخلَةِ. فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ: «اِذهَب».
و لَقِيَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله صاحِبَ النَّخلَةِ، فَقالَ: «تُعطيني نَخلَتَكَ المائِلَةَ الَّتي فَرعُها في دارِ فُلانٍ وَ لَكَ بِها نَخلَةٌ فِي الجَنَّةِ»؟ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: إنَّ لي نَخلًا كَثيراً، وَ ما فيهِ نَخلَةٌ أعجَبُ إلَيَّ تَمرَةً مِنها!
قالَ: ثُمَّ ذَهَبَ الرَّجُلُ، فَقالَ رَجُلٌ كانَ يَسمَعُ الكَلامَ مِن رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : يا رَسولَ اللّٰهِ، أ تُعطيني ما أعطَيتَ الرَّجُلَ نَخلَةً فِي الجَنَّةِ إن أنَا أخَذتُها؟ قالَ: «نَعَم».
فَذَهَبَ الرَّجُلُ وَ لَقِيَ صاحِبَ النَّخلَةِ فَساوَمَها مِنهُ، فَقالَ لَهُ: أشَعرتَ أنَّ مُحَمَّداً أعطاني بِها نَخلَةً فِي الجَنَّةِ، فَقُلتُ لَهُ: يُعجِبُني تَمرَتُها، وَ إنَّ لي نَخلًا كَثيراً فما فيهِ نَخلَةٌ أعجَبُ إلَيَّ تَمرَةً مِنها!
فَقالَ لَهُ الآخَرُ: أ تُريدُ بَيعَها؟ فَقالَ: لا، إلّا أن أُعطىٰ ما لا أظُنُّهُ أُعطىٰ.
قالَ: فَما مُناكَ؟ قالَ: أربَعونَ نَخلَةً.
فَقالَ الرَّجُلُ: جِئتَ بِعَظيمٍ! تَطلُبُ بِنَخلَتِكَ المائِلَةِ أربَعينَ نَخلَةً؟! ثُمَّ سَكَتَ عَنهُ، فَقالَ لَهُ: أنَا أُعطيكَ أربَعينَ نَخلَةً. فَقالَ لَهُ: أشهِد إن كُنتَ صادِقاً.
فَمَرَّ إلى أُناسٍ فَدَعاهُم فَأَشهَدَ لَهُ بِأَربَعينَ نَخلَةً. ثُمَّ ذَهَبَ إلَى النَّبِيِّ فَقالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، إنَّ النَّخلَةَ قَد صارَت في مِلكي، فَهِيَ لَكَ.
فَذَهَبَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله إلىٰ صاحِبِ الدّارِ، فَقالَ لَهُ: «النَّخلَةُ لَكَ وَ لِعِيالِكَ». فَأَنزَلَ اللّٰهُ تَعالیٰ: وَ اللَّيلِ إِذا يَغشى[۶۹۱] السّورَةَ.
و عَن عطاءٍ قالَ: اسمُ الرَّجُلِ أبُو الدَّحداحِ، فَأَمَّا مَن أَعطى وَ اتَّقى[۶۹۲] هُوَ أبُو الدَّحداحِ وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ استَغنى[۶۹۳] وَ هُوَ صاحِبُ النَّخلَةِ، وَ قَولُهُ: لا يَصلاها إِلَّا الأَشقَى[۶۹۴] وَ هُوَ صاحِبُ النَّخلَةِ، وَ سَيُجَنَّبُهَا الأَتقَى[۶۹۵] هُوَ أبُو الدَّحداحِ وَ لَسَوفَ يَرضى[۶۹۶] إذا دَخَلَ الجَنَّةَ.
قالَ: وَ كانَ النَّبِيُّ يَمُرُّ بِذٰلِكَ الحُشِّ[۶۹۷] وَ عُذوقُهُ دانِيَةٌ، فَيَقولُ: عُذوقٌ وَ عُذوقٌ لِأَبِي الدَّحداحِ فِي الجَنَّةِ.[۶۹۸]
- مجمع البيان: ابن عبّاس گفت: مردى نخلى داشت كه شاخهاش در سراى مردى درويش و عيالوار، آويخته بود. هنگامى كه صاحب نخل مىآمد و وارد سرا[ى آن درويش] مىشد تا از درخت، بالا رود و خرماى آن را بچيند، گاهى مىشد كه خرمايى مىافتاد و كودكان مرد درويش، آن را بر مىداشتند. صاحب نخل، از درخت، پايين مىآمد و خرما را از دستشان مىستاند و اگر يكى از آنها خرمايى در دهانش نهاده بود، انگشت خويش را در دهان او فرو مىبرد و خرما را بيرون مىآورد.
مرد درويش، از اين كار، به پيامبر صلّی اللّه علیه و آله شِكوه نمود و به ايشان گفت كه از دست صاحب نخل، چه مىكشد. پيامبر صلّی اللّه علیه و آله به او فرمود: «اينک تو برو».
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله هنگامى كه صاحب نخل را ديد، به او فرمود: «آن نخل خميدهات را كه شاخهاش در سراى فلان كس است، به منمىدهى تا به جاى آن، نخلىدر بهشت داشته باشى؟». مرد گفت: من نخلهاى بسيار دارم؛ ولى خرماى هيچ يک از آنها به نيكويىِ خرماى آن نخل نيست.
آن مرد اين را گفت و رفت. مردى كه سخنان پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله را مىشنيد، به ایشان گفت: اى پيامبر خدا! اگر من آن نخل را از او بگيرم، آيا نخلى را كه در بهشت به آن مرد مىدادى، به من مىدهى؟ پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «آرى».
مرد رفت و صاحب نخل را يافت و آن را از او خريدار شد. صاحب نخل گفت: آيا تو فهميدى كه محمّد به من گفته كه آماده است به جاى آن، نخلى در بهشت به من بدهد و من به او گفتم كه خرماى آن، خوشايند من است، و من نخلهاى بسيارى دارم؛ ولى در ميان آنها خرماى هيچ نخلى به نيكويىِ خرماى آن نيست؟
آن ديگرى به صاحب نخل گفت: مىخواهى آن را بفروشى يا نه؟ گفت: نه، مگر اين كه به من، آن بهايى را دهند كه گمان نمىكنم بدهند.
گفت: مگر چه مىخواهى؟ گفت: چهل نخل.
مرد گفت: سخن بزرگى گفتى! براى يک نخل خميده، چهل نخل مىطلبى؟ سپس لختى خاموش ماند و آن گاه گفت: من چهل نخل به تو مىدهم. صاحب نخل گفت: گواه بگير، اگر راست مىگويى.
پس، مرد خريدار، نزد عدّهاى رفت و آنان را فرا خواند و گواهشان گرفت كه چهل نخل، به آن مرد مىدهد. سپس به نزد پيامبر صلّی اللّه علیه و آله رفت و گفت: اى پيامبر خدا! آن نخل، از آنِ من شد. پس اينک، از آنِ شما باشد.
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به نزد صاحبِ آن سراى رفت و به او فرمود: «آن نخل، از آنِ تو و خانوادۀ تو باشد». در اين هنگام، خداى متعال، سورۀ (سوگند به شب، آن گاه كه پرده مىافكند) را فرو فرستاد.
از عطا نقل است كه گفت: نام آن مرد [خريدار]، ابو دَحداح است. (پس امّا آن كه داد و پروا داشت)، يعنى ابو دحداح. (و امّا آن كه بخل ورزيد و خود را بىنياز ديد)، يعنى صاحب آن نخل. و سخن خدا: (جز نگونبختترين [مردم]، در آن [آتش] در نيايد)، يعنى صاحب آن نخل. (و با پرواترين [مردم]، از آن [آتش]، دور نگاه داشته خواهد شد)، يعنى ابو دحداح. (و قطعاً به زودى، خشنود خواهد شد)، يعنى زمانى كه به بهشت در مىآيد.
عطا گفت: پيامبر صلّی اللّه علیه و آله هر گاه بر آن نخلستان كه [ابو دحداح به جاى آن يک نخل، به صاحب آن داده بود و] خوشههايش آويزان بود، مىگذشت، مىفرمود: «از اين خوشهها براى ابو دحداح در بهشت، بسيار خواهد بود».
- تفسير القمّي عن عبد الرحمٰن بن كثير عن الإمام الصادقعلیه السّلام- في قَولِهِ تَعالیٰ: فَأَنذَرتُكُم ناراً تَلَظَّى* لا يَصلاها إِلَّا الأَشقَى* الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى[۶۹۹]-: في جهنّم وادٍ فيهِ نارٌ لا يَصلاها إلّا الأَشقىٰ، الَّذي كَذَّبَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله في عَلِيٍّ وَ تَوَلّىٰ عَن وَلايَتِهِ.
ثُمَّ قالَ: النّيرانُ بَعضُها دونَ بَعضٍ، فَما كانَ مِن نارِ هٰذَا الوادي فَلِلنُّصّابِ.[۷۰۰]
تفسير القمّى - به نقل از عبد الرحمان بن كثير: امام صادق علیه السّلام در بارۀ آيۀ (پس شما را از آتشى بيم دادهام كه زبانه مىكشد * جز نگونبختترين [مردم]، در آن نمىافتد؛ * همان كسى كه تكذيب كرد و رخ بر تافت):«در جهنّم، درّهاى هست كه در آن، آتشى بر پاست و جز نگونبختترينِ مردم، كسى در آن نمىافتد؛ همان كسى كه سخن پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله را در بارۀ على علیه السّلام تكذيب كرد و از ولايت او، رخ بر تافت».
سپس فرمود: «طبقات آتش، يكى فروتر از ديگرى است. آتش آن درّه، مخصوص ناصبيان است».
- الإمام الصادقعلیه السّلام: السَّعادَةُ سَبَبُ خَيرٍ تَمَسَّكَ بِهِ السَّعيدُ فَيَجُرُّهُ إلَى النَّجاةِ، وَ الشَّقاوَةُ سَبَبُ خُذلانٍ تَمَسَّكَ بِهِ الشَّقِيُّ فَيَجُرُّهُ إلَى الهَلَكَةِ، وَ كُلٌّ بِعِلمِ اللّٰهِ.[۷۰۱]
- امام صادق علیه السّلام: خوشبختى، رشتۀ خيرى است كه خوشبخت، به آن چنگ زده و آن رشته او را به سوى نجات مىكشاند. بدبختى نيز رشتۀ بىتوفيقى است كه بدبخت، به آن آويخته و آن رشته او را به هلاكت مىكشاند، و اين هر دو، به علم خداى متعال است.
10 / 2 - 16: القَسوَةُ
10 / 2 - 16: سنگدلی
- الإمام الصادقعلیه السّلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ فَقالَ: ما قَبَّلتُ صَبِيّاً قَطُّ. فَلَمّا وَلّىٰ قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : هذا رَجُلٌ عِندي أنَّهُ مِن أهلِ النّارِ.[۷۰۲]
- امام صادق علیه السّلام: مردى خدمت پيامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: من هرگز كودكى را نبوسيدهام. چون رفت، پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «اين، مردى است كه به نزد من، اهل آتش است».
- أُسد الغابة عن أبي عامر الأشعريّ: إنَّ رَجُلًا سَأَلَ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله عَن أهلِ النّارِ، فَقالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : لَقَد سَأَلَ عَن عَظيمٍ! كُلُّ شَديدٍ قَبَعثَرِيٍّ. قالَ: وَ مَا القَبَعثَرِيُّ؟ قالَ: الشَّديدُ عَلَى الصّاحِبِ.[۷۰۳]
اُسد الغابة - به نقل از ابو عامر اشعرى -: مردى از پيامبر صلّی اللّه علیه و آله در بارۀ اهل آتش پرسيد. پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «سؤال بزرگى كردى. هر درشتخوى قَبَعثَرى [اهل آتش است]».
گفت: قَبَعثَرى كيست؟ فرمود: «سختگير بر يار».
10 / 2 - 17: إيثارُ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ
10 / 2 - 17: ترجیح دادن دنیا بر آخرت
الكتاب
فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الكُبرى* يَومَ يَتَذَكَّرُ الإِنسانُ ما سَعى* وَ بُرِّزَتِ الجَحِيمُ لِمَن يَرى* فَأَمَّا مَن طَغى* وَ آثَرَ الحَياةَ الدُّنيا* فَإِنَّ الجَحِيمَ هِيَ المَأوى.[۷۰۴]
(پس آن گاه كه هنگامۀ بزرگ در رَسد * آن روز است كه انسان آنچه را در پىِ آن كوشيده است، به ياد مىآورد * و جَحیم (آتش افروخته) براى هر كه ببيند، آشكار مىگردد. * امّا هر كه سرکشی کند * و زندگىِ [پستِ] دنيا را بر گزيند * پس جايگاه [او]، همان آتش جَحیم (افروخته) است).
مَن كانَ يُرِيدُ الحَياةَ الدُّنيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيهِم أَعمالَهُم فِيها وَ هُم فِيها لا يُبخَسُونَ* أُولئِكَ الَّذِينَ لَيسَ لَهُم فِي الآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعمَلُونَ.[۷۰۵]
(كسانى كه زندگى دنيا و زيور آن را بخواهند، [جزاى] كارهايشان را در آن جا به طور كامل به آنها مىدهيم و به آنان در آن جا، كم داده نخواهد شد. * اينان، كسانى هستند كه در آخرت، جز آتش برايشان نخواهد بود و آنچه در آن جا كردهاند، به هدر رفته و آنچه انجام مىدادهاند، باطل گرديده است).
وَ يَومَ يُعرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذهَبتُم طَيِّباتِكُم فِي حَياتِكُمُ الدُّنيا وَ استَمتَعتُم بِها فَاليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما كُنتُم تَستَكبِرُونَ فِي الأَرضِ بِغَيرِ الحَقِّ وَ بِما كُنتُم تَفسُقُونَ.[۷۰۶]
(و در آن روز، كسانى را كه كفر ورزيدهاند، بر آتش عرضه مىدارند [و به آنان مىگويند]: نعمتهاى پاكيزۀ خود را در زندگىِ دنيايتان [خودخواهانه] صرف كرديد و از آنها برخوردار شديد. پس امروز - به سزاى آن كه در زمين به ناحق، سركشى مىنموديد و به سبب آن كه نافرمانى مىكرديد - به عذاب خفّتآور، كيفر مىيابيد).
مَن كانَ يُرِيدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَن نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جهنّم يَصلاها مَذمُوماً مَدحُوراً.[۷۰۷]
(هر كس خواهان [دنياى] زودگذر است، به زودى، هر كه را بخواهيم، [نصيبى] از آن به او مىدهيم. آن گاه، جهنّم را - كه خوار و رانده، داخل آن خواهد شد - براى او مقرّر مىداريم).
الحديث
- رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : ألا إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ، فَرُبَّ مُتَخَوِّضٍ فِي الدُّنيا مِن مالِ اللّٰهِ وَ رَسولِهِ لَيسَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ إلّا النّارُ.[۷۰۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هان! دنيا شيرين و خُرّم است. پس بسا كسى كه در دنيا فرو مىرود و از مال خدا و پيامبر او مىخورد؛ امّا در روز قيامت، نصيبى جز آتش ندارد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن عَرَضتَ لَهُ دُنيا وَ آخِرَةٌ، فَاختارَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ، لَقِيَ اللّٰهَ يَومَ القيامَةِ وَ لَيسَت لَهُ حَسَنَةٌ يَتَّقي بِهَا النّارَ.[۷۰۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس امر دنيوى و اخروى برايش پيش آيد و او دنيا را بر آخرت بر گزيند، روز قيامت در حالى خدا را ديدار خواهد كرد كه هيچ كار نيكى ندارد تا با آن خود را از آتش حفظ نمايد.
- عدّة الداعي عن النبيّ صلّی الله علیه و آله: لَيَجيئَنَّ أقوامٌ يَومَ القِيامَةِ لَهُم مِنَ الحَسَناتِ كَجِبالِ تِهامَةِ، فَيُأمَرُ بِهِم إلَى النّارِ.
فَقيلَ: يا نَبِيَّ اللّٰهِ! أَ مُصَلّونَ؟
قالَ: كانوا يُصَلّونَ وَ يَصومونَ وَ يَأخُذونَ وَهناً مِنَ اللَّيلِ، لٰكِنَّهُم كانوا إذا لاحَ لَهُم شَيءٌ مِنَ الدُّنيا وَثَبوا عَلَيهِ.[۷۱۰]
- عدّة الداعى: پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «در روز قيامت، مردمانى مىآيند كه به اندازۀ كوههاى تِهامه، كار نيک دارند؛ امّا امر مىشود كه آنان را به سوى آتش ببرند».
گفته شد: اى پيامبر خدا! آيا از نمازگزاران بودهاند؟
فرمود: «آنها، هم نماز مىخواندند و هم روزه مىگرفتند و هم پاسى از شب را به عبادت مىپرداختند؛ امّا هر گاه چيزى از دنيا در دسترسشان قرار میگرفت، بر آن میجهیدند».
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن عَظَّمَ صاحِبَ دُنيا وَ أحَبَّهُ لِطَمَعِ دُنياهُ، سَخِطَ اللّٰهُ عَلَيهِ وَ كانَ في دَرَجَةٍ مَعَ قارونَ فِي التّابوتِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ.[۷۱۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس دنيادارى را به چشمداشت دنيايش، احترام نهد و دوستش بدارد، خداوند بر او خشم مىگيرد و با قارون در تابوتِ زيرين آتش، همدرجه خواهد بود.
- الأمالي للمفيد عن الحسن بن أبي الحسن البصري عن الإمام عليّعلیه السّلام: إنَّ كُلَّ عامِلٍ فِي الدُّنيا لِلآخِرَةِ لا بُدَّ أن يُوَفّى أجرَ عَمَلِهِ فِي الآخِرَةِ، وَ كُلَّ عامِلِ دُنيا[۷۱۲] لِلدُّنيا عُمالَتُهُ[۷۱۳] فِي الآخِرَةِ نارُ جهنّم.
ثُمَّ تَلا أميرُ المُؤمِنينَ قَولَهُ تَعالیٰ: فَأَمَّا مَن طَغى* وَ آثَرَ الحَياةَ الدُّنيا* فَإِنَّ الجَحِيمَ هِيَ المَأوى.[۷۱۴]
- الأمالى، مفيد - به نقل از حسن بن ابى الحسن بصرى -: امام على علیه السّلام فرمود: «هر كس در دنيا براى آخرت كار كند، قطعاً مزد كار خود را در آخرت به طور كامل دريافت مىكند، و هر كس به امور دينىاش براى رسيدن به دنيا عمل كند، مزد او در آخرت، آتش جهنّم خواهد بود».
سپس امير مؤمنان علیه السّلام اين سخن خداوند متعال را تلاوت كرد: (امّا آن كس كه سركشى كند و زندگى دنيا را بر گزيند * جايگاه [او]، همان جَحیم (آتش افروخته) است).
10 / 2 - 18: اِتِّباعُ الشَّهَواتِ
10 / 2 - 18: هوسرانی
الكتاب
فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا.[۷۱۵]
(آن گاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساختند و از هوسها پيروى كردند و به زودى، [سزاى] گمراهىِ خود را خواهند ديد).
فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنها مَن لا يُؤمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَردى.[۷۱۶]
(پس هرگز نبايد كسى كه به آن (قيامت) ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى كرده است، تو را از [ايمان به] آن باز دارد، كه هلاک خواهى شد).
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلناكَ خَلِيفَةً فِي الأَرضِ فَاحكُم بَينَ النَّاسِ بِالحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الهَوى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللّٰهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللّٰهِ لَهُم عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَومَ الحِسابِ.[۷۱۷]
(اى داوود! ما تو را در زمين، جانشين گردانيديم. پس ميان مردم به حق داورى كن و از هوس، پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در مىكند. در حقيقت، كسانى كه از راه خدا به در مىروند، به سزاى آن كه روز حساب را فراموش كردهاند، عذابى سخت خواهند داشت).
الحديث
- رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : أكثَرُ ما تَلِجُ بِهِ أُمَّتِي النّارَ الأَجوَفانِ: البَطنُ وَ الفَرجُ.[۷۱۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بيشترين چيزى كه امّت من به سبب آن به دوزخ مىروند، دو [عضو] ميانتهى است: شكم و فرج.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن قَبَّلَ غُلاماً مِن شَهوَةٍ، ألجَمَهُ اللّٰهُ يَومَ القِيامَةِ بِلِجامٍ مِنَ النّارِ.[۷۱۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس پسرى را از روى شهوت ببوسد، خداوند در روز قيامت، لگامى از آتش بر او مىزَنَد.
- الإمام عليّعلیه السّلام: الهَوىٰ يَقودُ إلَى النّارِ.[۷۲۰]
- امام على علیه السّلام: هوس، به سوى آتش مىكشاند.
- الإمام الكاظمعلیه السّلام- لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ- يا هِشامُ، رَحِمَ اللّٰهُ مِنَ استَحيا مِنَ اللّٰهِ حَقَّ الحَياءِ؛ فَحَفِظَ الرَّأسَ وَ ما حَوىٰ، وَ البَطنَ وَ ما وَعىٰ، وَ ذَكَرَ المَوتَ وَ البِلىٰ، وَ عَلِمَ أنَّ الجَنَّةَ مَحفوفَةٌ بِالمَكارِهِ وَ النّارَ مَحفوفَةٌ بِالشَّهَواتِ.[۷۲۱]
- امام كاظم علیه السّلام – خطاب به هشام بن حكم -: اى هشام! رحمت خدا بر آن كه از خدا چنان كه بايد، شرم كند و سر و آنچه را كه سر در خود دارد، و شكم و آنچه را كه شكم در خود جاى مىدهد، نگهدارى كند [تا از بدانديشى و حرامخوارى، دور بماند] و به ياد مردن و پوسيده شدن باشد، و بداند كه بهشت را ناخوشايندها در بر گرفتهاند و آتش را هوسها!
راجع: ج 1 ص 372 (القسم الأوّل: الجنة/ الفصل السابع: مبادئ دخول الجنّة/ تجشم المكاره).
10 / 2 - 19: الكَذِبُ
10 / 2 - 19: دروغ گفتن
الكتاب
وَ يَجعَلُونَ لِلَّهِ ما يَكرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلسِنَتُهُمُ الكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الحُسنىٰ لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَ أَنَّهُم مُفرَطُونَ.[۷۲۲]
(و چيزى را كه خوش نمىدارند، براى خدا قرار مىدهند، و زبانشان دروغپردازى مىكند كه سرانجامِ نيكو، از آنِ ايشان است. حقّا كه آتش براى آنان است و به سوى آن، پيش فرستاده خواهند شد).
قُتِلَ الخَرَّاصُونَ* الَّذِينَ هُم فِي غَمرَةٍ ساهُونَ* يَسئَلُونَ أَيَّانَ يَومُ الدِّينِ* يَومَ هُم عَلَى النَّارِ يُفتَنُونَ.[۷۲۳]
(مرگ بر دروغپردازان * همانان كه در ورطۀ نادانى، بىخبرند * مىپرسند: روز پاداش، كِى است؟ * همان روز كه آنان بر آتش، عقوبت مىشوند).
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام: الكَذِبُ فِي العاجِلَةِ عارٌ، وَ فِي الآجِلَةِ عَذابُ النّارِ.[۷۲۴]
- امام على علیه السّلام: دروغ گفتن، در دنيا ننگ است و در آخرت، مايۀ عذاب آتش.
10 / 2 - 20: الرِّياءُ
10 / 2 - 20: ریا
- الإمام الصادقعلیه السّلام: يُجاءُ بِعَبدٍ يَومَ القِيامَةِ قَد صَلّى، فَيَقولُ: يا رَبِّ! صَلَّيتُ ابتِغاءَ وَجهِكَ. فَيُقالُ لَهُ: بَل إنَّكَ صَلَّيتَ ليُقالَ: ما أحسَنَ صَلاةَ فُلانٍ! اذهَبوا بِهِ إلَى النّارِ.
ويُجاءُ بِعَبدٍ قَد قاتَلَ، فَيَقولُ: يا رَبِّ! قاتَلتُ ابتِغاءَ وَجهِكَ. فَيُقالُ لَهُ: بَل قاتَلتَ لِيُقالَ ما أشجَعَ فُلاناً! اِذهَبوا بِهِ إلَى النّارِ.
وَ يُجاءُ بِعَبدٍ قَد تَعَلَّمَ القُرآنَ، فَيَقولُ: يا رَبِّ! تَعَلَّمتُ القُرآنَ ابتِغاءَ وَجهِكَ. فَيُقالُ لَهُ: بَل تَعَلَّمتَ لِيُقالَ: ما أحسَنَ صَوتَ فُلانٍ! اِذهَبوا بِهِ إلَى النّارِ.
وَ يُجاءُ بِعَبدٍ قَد أنفَقَ مالَهُ، فَيَقولُ: يا رَبِّ! أنفَقتُ مالي ابتِغاءَ وَجهِكَ. فَيُقالُ لَهُ: بَل أنفَقتَهُ لَيُقالَ: ما أسخىٰ فُلاناً! اِذهَبوا بِهِ إلَى النّارِ.[۷۲۵]
- امام صادق علیه السّلام: روز قيامت، بندهاى را كه نماز گزارده است، مىآورند. مىگويد: «پروردگارا! من به خاطر تو، نماز خواندم»؛ امّا به او گفته مىشود: نه؛ بلكه تو به خاطر اين نماز خواندى كه بگويند: «فلانى چه نماز خوبى مىخواند!». او را به آتش ببريد.
سپس بندهاى را كه جنگيده است، مىآورند. مىگويد: «پروردگارا! من به خاطر تو جنگيدم»؛ امّا به او گفته مىشود: نه؛ بلكه تو به خاطر اين جنگيدى كه بگويند: «فلانى، چه آدم شجاعى است!». او را به آتش ببريد.
آن گاه بندهاى را كه قرآن آموخته است، مىآورند. مىگويد: «پروردگارا! من به خاطر تو، قرآن آموختم»؛ امّا به او گفته مىشود: نه؛ بلكه آموختى تا بگويند: «فلانى، چه آواز خوشى دارد!». او را به آتش ببريد.
سپس بندهاى را كه مالش را انفاق كرده است، مىآورند. او مىگويد: «پروردگارا! من به خاطر تو، اموالم را انفاق كردم»؛ امّا به او گفته مىشود: نه؛ بلكه از آن انفاق كردى تا بگويند: «فلانى، چه سخاوتمند است!». او را به آتش ببريد.
- امام صادق علیه السّلام: خودنمايى، نوعى جفا [در حقّ پروردگار] است و جفا، جايگاهش در آتش [دوزخ] است.
10 / 2 - 21: سوءُ الخُلقِ
10 / 2 - 21: بداخلاقی
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إيّاكُم وَ سوءَ الخُلُقِ؛ فَإِنَّ سوءَ الخُلُقِ فِي النّارِ لا مَحالَةَ.[۷۲۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: از بداخلاقى بپرهيزيد؛ زيرا بداخلاقى، قطعاً در آتش است.
- عنه صلّی الله علیه و آله- لمّا قيلَ لَهُ: إنَّ فُلانَةَ تَقومُ اللَّيلَ وَ تَصومُ النَّهارَ وَ تَفعَلُ وَ تَصَدَّقُ، وَ تُؤذي جيرانَها بِلِسانِها!-: لا خَيرَ فيها، هِيَ مِن أهلِ النّارِ.[۷۲۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - هنگامى كه به ايشان گفته شد: فلان زن، شبها را به نماز مىگذراند و روزها را روزه مىگيرد و كار خير مىكند و صدقه مىدهد؛ ولى همسايگانش از زبان او در آزارند -: خيرى در او نيست. او از اهل آتش است.
10 / 2 - 22: البُخلُ
10 / 2 - 22: بُخل
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: البُخلُ شَجَرَةٌ مِن أشجارِ النّارِ لَها أغصانٌ مُتَدَلِّيَةٌ فِي الدُّنيا، فَمَن كانَ بَخيلًا تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِها، فَساقَهُ ذٰلِكَ الغُصنُ إلَى النّارِ.[۷۳۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بخل، درختى از درختان آتش [دوزخ] است و شاخههايش در دنيا آويزان اند. پس آن كه بخيل باشد، به شاخهاى از شاخههاى آن درخت، آويخته است و آن شاخه، او را به سوى آتش مىبَرَد.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: أيُّما مُؤمِنٍ بَخِلَ بِجاهِهِ عَلىٰ أخيهِ المُؤمِنِ وَ هُوَ أوجَهُ جاهاً مِنهُ، إلّا مَسَّهُ قَتَرٌ وَ ذِلَّةٌ فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ، وَ أصابَت وَجهَهُ يَومَ القِيامَةِ نَفَحاتُ النّيرانِ مُعَذَّباً كانَ أو مَغفوراً لَهُ.[۷۳۱]
- امام صادق علیه السّلام: هيچ مؤمنى نيست كه از برادر مؤمنش [نفوذ و] اعتبار بيشترى داشته باشد و آن را از او دريغ ورزد، [۷۳۲] مگر آن كه در دنيا و آخرت، دچار پستى و خوارى مىشود و روز قيامت، نَفَسهاى آتش بر چهرۀ او مىخورَد، چه اهل عذاب باشد يا آمرزيده.
10 / 2 - 23: الغَضَبُ
10 / 2 - 23: خشم گرفتن
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هيچ كس خشم نگرفت، مگر اين كه در آستانه جهنّم قرار گرفت.
- الإمام الباقرعلیه السّلام: إنَّ الرَّجُلَ لَيَغضَبُ فَما يَرضىٰ أبَداً حَتّىٰ يَدخُلَ النّارَ.[۷۳۵]
- امام باقر علیه السّلام: شخصى خشم مىگيرد و هرگز [از طرف مقابلش] راضى نمىشود، تا وارد آتش شود.
10 / 2 - 24: طَلَبُ العِلمِ للدُّنيا
10 / 2 – 24: دانشاندوزی، برای دنیا
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن تَعَلَّمَ العِلمَ يُريدُ بِهِ الدُّنيا، وَ آثَرَ عَلَيهِ حُبَّ الدُّنيا وَ زينَتَهَا، اِستَوجَبَ سَخَطَ اللّٰهِ عَلَيهِ، وَ كانَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ مَعَ اليَهودِ وَ النَّصارَى الَّذينَ نَبَذوا كِتابَ اللّٰهِ تَعالیٰ. قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ: فَلَمَّا جاءَهُم ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعنَةُ اللّٰهِ عَلَى الكافِرِينَ[۷۳۶].[۷۳۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس دانش را براى دنيا بياموزد و علاقه به دنيا و زيور آن را بر دانش، ترجيح دهد، مستوجب خشم خدا مىشود و با يهود و نصارا - كه كتاب خداى متعال را دور افكندند ـ، در پايينترين طبقۀ دوزخ خواهد بود. خداوند متعال [در بارۀ يهود و نصارا] فرموده است: (پس چون آنچه را مىشناختند، برايشان آمد، آن را انكار كردند. پس لعنت خدا بر كافران باد!).
- عيسى علیه السّلام: وَيلٌ لِلعُلَماءِ السَّوءِ كَيفَ تَلَظّىٰ عَلَيهِمُ النّارُ![۷۳۸]
- عيسى علیه السّلام: واى بر عالمانِ بد، كه آتش [دوزخ] چگونه براى آنان، شعلهور مىشود!
10 / 2 - 25: الكُفرانُ
10 / 2 - 25: ناسپاسی
الكتاب
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُم نارُ جهنّم لا يُقضى عَلَيهِم فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها كَذٰلِكَ نَجزِي كُلَّ كَفُورٍ* وَ هُم يَصطَرِخُونَ فِيها رَبَّنا أَخرِجنا نَعمَل صالِحاً غَيرَ الَّذِي كُنَّا نَعمَلُ أَ وَ لَم نُعَمِّركُم ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِينَ مِن نَصِيرٍ.[۷۳۹]
(و[لى] كسانى كه كافر شدهاند، آتش جهنّم براى آنان خواهد بود. [حكم مرگ] بر آنان [جارى] نمىشود تا بميرند، و نه عذابِ آن از ايشان كاسته شود. [آرى،] هر ناسپاسى را چنين كيفر مىدهيم * و آنان در آن جا فرياد بر مىآورند: «پروردگارا! ما را بيرون بياور تا غير از آنچه مىكرديم، كار شايسته كنيم». مگر شما را [آن قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد، عبرت مىگرفت، و [آيا] براى شما هشدار دهنده نيامد؟ پس بچشيد كه براى ستمگران، ياورى نيست).
وَ إِذا مَسَّ الإِنسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِيَ ما كانَ يَدعُوا إِلَيهِ مِن قَبلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنداداً لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ قُل تَمَتَّع بِكُفرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِن أَصحابِ النَّارِ.[۷۴۰]
(به انسان، هر گاه آسيبى مىرسد، پروردگارش را اِنابهكنان مىخوانَد، سپس كه نعمتى از او گرفته مىشود، آنچه را كه پيشتر مىخوانْد، از ياد مىبرد، و براى خداوند، شريكانى قرار مىدهد تا از راه او گمراه كند. بگو: «با كفرت، اندكى بهره ببر. تو از اهل آتشى).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يُؤتىٰ بِعَبدٍ يَومَ القِيامَةِ فَيوقَفُ بَينَ يَدَيِ اللّٰهِ، فَيَأمُرُ بِهِ إلَى النّارِ، فَيَقولُ: أي رَبِّ! أمَرتَ بي إلَى النّارِ وَ قَد قَرَأتُ القُرآنَ؟
فَيَقولُ اللّٰهُ: أي عَبدي، إنّي أنعَمتُ عَلَيكَ وَ لَم تَشكُر نِعمَتي. فَيَقولُ: أي رَبِّ! أنعَمتَ عَلَيَّ بِكَذا فَشَكَرتُكَ بِكَذا، وَ أنعَمتَ عَلَيَّ بِكَذا وَ شَكَرتُكَ بِكَذا. فَلا يَزالُ يُحصِي النِّعَمَةَ وَ يُعَدِّدُ الشُّكرَ.
فَيَقولُ اللّٰهُ تَعالیٰ: صَدَقتَ عَبدي، إلّا أنَّكَ لَم تَشكُر مَن أجرَيتُ لَكَ نِعمَتي عَلىٰ يَدَيهِ، وَ إنّي قَد آلَيتُ عَلىٰ نَفسي أن لا أقبَلَ شُكرَ عَبدٍ لِنِعمَةٍ أنعَمتُها عَلَيهِ حَتّىٰ يَشكُرَ مَن ساقَها مِن خَلقي إلَيهِ.[۷۴۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بندهاى در روز قيامت آورده و در پيشگاه خداوند نگه داشته مىشود و دستور داده مىشود كه وارد آتش گردد. مىگويد: پروردگارا! دستور دادى وارد آتشم كنند، در حالى كه من، قرآن مىخواندم!؟
خداوند مىفرمايد: «بندۀ من! من به تو نعمت ارزانى داشتم و تو سپاسگزارى نكردى». او مىگويد: پروردگارا! به من، فلان مقدار، نعمت دادى. من هم فلان مقدار، سپاسگزارى كردم. و همين طور نعمتها را شماره مىكند و از تعداد شكرگزارىاش ياد مىكند.
خداوند متعال مىفرمايد: «بندۀ من! راست گفتى؛ امّا از كسى كه نعمت من از طريق او به دست تو رسيد، سپاسگزارى نكردى، در حالى كه من با خودم عهد كردهام كه شكرِ نعمتِ بندهاى را كه به او نعمتى دادهام، نپذيرم، مگر اين كه از كسى كه آن نعمت را به او رسانده، سپاسگزارى كند».
10 / 3: الموجِباتُ العَمَلیّة
10 / 3: عوامل عملی
10 / 3 - 1: قَتلُ المُؤمِنِ
10 / 3 - 1: کشتن مؤمن
الكتاب
وَ مَن يَقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جهنّم خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللّٰهُ عَلَيهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً.[۷۴۲]
(و هر كس عمداً مؤمنى را بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن، ماندگار خواهد بود، و خدا بر او خشم مىگيرد و لعنتش مىكند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: كُلُّ ذَنبٍ عَسَى اللّٰهُ أن يَغفِرَهُ، إلّا مَن ماتَ مُشرِكاً، أو مَن قَتَلَ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً.[۷۴۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در هر گناهى، اميد آن هست كه خدا آن را ببخشايد، بجز [گناه] كسى را كه مشرک بميرد، يا مؤمنى را عمدا بكشد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: وَ الَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ! لَو أنَّ أهلَ السَّماءِ وَ الأَرضِ شَرِكوا في دَمِ امرِئٍ مُسلِمٍ وَ رَضوا بِهِ، لَأَكَبَّهُمُ اللّٰهُ عَلىٰ مَناخِرِهِم فِي النّارِ.[۷۴۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: سوگند به آن كه مرا به حق بر انگيخت، اگر اهل آسمان و زمين در خون مرد مسلمانى شريک شوند و بدان رضايت دهند، خداوند، همۀ آنان را به بينىشان در آتش سرنگون مىسازد.
- الإمام الباقرعلیه السّلام- في قَولِهِ تَعالیٰ: مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِي الأَرضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً[۷۴۵]-: لَهُ فِي النّارِ مَقعَدٌ لَو قَتَلَ النّاسَ جَميعاً لَم يَرِد إلّا إلىٰ ذٰلِكَ المَقعَدِ.[۷۴۶]
- امام باقر علیه السّلام - در بارۀ اين آيه: (هر كه كسى را جز به قصاص قتل يا به [كيفر] فسادى در زمين، بكُشد، چنان است كه گويى همۀ مردم را كشته است) -: [يعنى] چنين كسى، جايگاهى در آتش دارد كه اگر همه مردم را هم مىكُشت، باز به همان جايگاه وارد مىشد.
- الكافي عن أبي حمزة عن الإمام الباقر أو الإمام الصادقعلیهما السّلام: أُتِيَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله فَقيلَ لَهُ: يا رَسولَ اللّٰهِ، قَتيلٌ في جُهَينَةَ! فَقامَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله يَمشي، حَتَّى انتَهىٰ إلىٰ مَسجِدِهِم.
قالَ: وَ تَسامَعَ النّاسُ فَأَتَوهُ.
فَقالَ: مَن قَتَلَ ذا؟ قالوا: يا رَسولَ اللّٰهِ، ما نَدري!
فَقالَ: قَتيلٌ بَينَ المُسلِمينَ لا يُدرىٰ مَن قَتَلَهُ؟! وَ الَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ! لَو أنَّ أهلَ السَّماءِ وَ الأَرضِ شَرِكوا في دَمِ امرِئٍ مُسلِمٍ وَ رَضوا بِهِ، لَأَكَبَّهُمُ اللّٰهُ عَلىٰ مَناخِرِهِم فِي النّارِ- أو قالَ: عَلىٰ وُجوهِهِم-.[۷۴۷]
- الكافى - به نقل از ابو حمزه، از امام باقر يا امام صادق علیهما السلام -: نزد پيامبر خدا علیه السّلام آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! در [محلّۀ قبيلۀ] جُهينه، مقتولى افتاده است. پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله بر خاست و پياده رفت تا به مسجد آنان رسيد.
خبر [آمدن پيامبر]، در ميان مردم پيچيد و نزد ايشان آمدند.
فرمود: «چه كسى او را كشته است؟». گفتند: نمىدانيم، اى پيامبر خدا!
فرمود: «كشتهاى در ميان مسلمانان است و معلوم نيست چه كسى او را كشته است؟! سوگند به آن كه مرا به حق بر انگيخت، اگر اهل آسمان و زمين [همگى] در خون مرد مسلمانى شريک شوند و به آن، رضايت دهند، خداوند، همۀ آنها را به بينىهايشان - يا فرمود: به صورتهايشان ـ، در آتش مىافكند».
- تهذيب الأحكام عن زيد بن عليّ عن آبائه علیهم السّلام: قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : إذَا التَقَى المُسلِمانِ بِسَيفِهِما[۷۴۸] عَلىٰ غَيرِ سُنَّةٍ، القاتِلُ وَ المَقتولُ فِي النّارِ.
فَقيلَ: يا رَسولَ اللّٰهِ! القاتِلُ، فَما بالُ المَقتولِ؟! قالَ [صلى الله عليه و آله]: لِأَنَّهُ أرادَ قَتلًا.[۷۴۹]
- تهذيب الأحكام - به نقل از زيد بن على، از پدرانش: -: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هر گاه دو مسلمان بر يكديگر شمشير كشند، بدون آن كه پاى [دفاع از] سنّتى در ميان باشد، قاتل و مقتول، هر دو در آتش اند».
گفته شد: اى پيامبر خدا! قاتل آرى، مقتول چرا؟
فرمود: «چون او هم قصد آدمکشی داشته است».
10 / 3 - 2: شَهادَةُ الزُّورِ
10 / 3 - 2: شهادت دروغ
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن شَهِدَ شَهادَةَ زورٍ عَلىٰ أحَدٍ مِنَ النّاسِ، عُلِّقَ بِلِسانِهِ مَعَ المُنافِقينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ.[۷۵۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس به زيان یکی از مردم، از مردم شهادت دروغ دهد، همراه با منافقان در پايينترين طبقۀ آتش، به زبانش آويخته مىشود.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: شاهِدُ الزّورِ لا تَزولُ قَدَماهُ حَتّىٰ تَجِبَ لَهُ النّارُ.[۷۵۱]
- امام صادق علیه السّلام: گواهى دهنده به دروغ، هنوز قدم از جاى خود بر نداشته كه آتش دوزخ بر او واجب مىشود.
10 / 3 - 3: اِقتِطاعُ حَقِّ المُسلِمِ
10 / 3 - 3: به چنگ خود آوردن حق مسلمان
- سنن الدارمي عن أبي أُمامة: إنَّ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله قالَ: مَنِ اقتَطَعَ حَقَّ امرِئٍ مُسلِمِ بِيَمينِهِ، فَقَد أوجَبَ اللّٰهُ لَهُ النّارَ وَ حَرَّمَ عَلَيهِ الجَنَّةَ.
فَقالَ لَهُ رَجُلٌ: وَ إن كانَ شَيئاً يَسيراً يا رَسولَ اللّٰهِ؟
قال: وَ إن قَضيباً مِن أراكٍ[۷۵۲].[۷۵۳]
- سنن الدارمى - به نقل از ابو امامه -: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هر كس با سوگندِ خود، حقّ مسلمانى را از آنِ خود گرداند، خداوند، آتش را بر او واجب و بهشت را بر وى حرام مىگرداند».
مردى به ايشان گفت: اگر چه چيز اندكى باشد، اى پيامبر خدا؟!
فرمود: «اگرچه تكّهاى از شاخۀ درخت مسواک باشد».
10 / 3 - 4: أكلُ مالِ اليَتيمِ
10 / 3 - 4: خوردن مال یتیم
الكتاب
إِنَّ الَّذِينَ يَأكُلُونَ أَموالَ اليَتامى ظُلماً إِنَّما يَأكُلُونَ فِي بُطُونِهِم ناراً وَ سَيَصلَونَ سَعِيراً.[۷۵۴]
(در حقيقت، كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند، جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مىبرند و به زودى، وارد آتشی شعلهور خواهند شد».
الحديث
- صحيح ابن حبّان عن أبي برزة: إنَّ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله قالَ: يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ قَومٌ مِن قُبورِهِم تَأَجَّجُ أفواهُهُم ناراً.
فَقيلَ: مَن هُم يا رَسولَ اللّٰهِ؟
قالَ: أ لَم تَرَ اللّٰهَ يَقولُ: إِنَّ الَّذِينَ يَأكُلُونَ أَموالَ اليَتامىٰ ظُلماً إِنَّما يَأكُلُونَ فِي بُطُونِهِم ناراً.[۷۵۵]
- صحيح ابن حبّان - به نقل از ابو برزه -: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «در روز قيامت، گروهى از گورهايشان بر انگيخته مىشوند كه از دهانهايشان آتش، شعله مىكشد».
گفته شد: آنان چه كسانى هستند، اى پيامبر خدا؟
فرمود: «آيا نديدهاى كه خدا مىفرمايد: (در حقیقت، سانى كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند، جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مىبرند)؟
- كتاب من لا يحضره الفقيه عن أبي بصير: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ: أصلَحَكَ اللّٰهُ، ما أيسَرَ ما يَدخُلُ بِهِ العَبدُ النّارَ؟
قالَ: مَن أكَلَ مِن مالِ اليَتيمِ دِرهَماً، وَ نَحنُ اليَتيمُ.[۷۵۶]
- كتاب من لايحضره الفقيه - به نقل از ابو بصير -: به امام باقر علیه السّلام گفتم: به سلامت باشید! كمترين چيزى كه خدا به سبب آن، بنده را به آتش مىبرد، چيست؟
فرمود: «[كارِ] كسى كه يک دِرَم از مال يتيم را بخورد، و [مقصود از] يتيم، ما [اهل بيت] هستيم».
10 / 3 - 5: أكلُ مالِ الحَرامِ
10 / 3 - 5: خوردن مال حرام
الكتاب
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأكُلُوا أَموالَكُم بَينَكُم بِالباطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجارَةً عَن تَراضٍ مِنكُم وَ لا تَقتُلُوا أَنفُسَكُم إِنَّ اللّٰهَ كانَ بِكُم رَحِيماً* وَ مَن يَفعَل ذٰلِكَ عُدواناً وَ ظُلماً فَسَوفَ نُصلِيهِ ناراً وَ كانَ ذٰلِكَ عَلَى اللّٰهِ يَسِيراً.[۷۵۷]
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموال يكديگر را به ناروا نخوريد، مگر آن كه داد و ستدى با رضايت يكديگر، ميان شما انجام گرفته باشد، و خودتان را مكُشيد؛ زيرا خدا همواره با شما مهربان است * و هر كس از روى تجاوز و ستم چنين كند، به زودى، وى را درون آتشى مىبريم و اين كار، براى خدا آسان است).
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الأَحبارِ وَ الرُّهبانِ لَيَأكُلُونَ أَموالَ النَّاسِ بِالباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّٰهِ وَ الَّذِينَ يَكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَ لا يُنفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللّٰهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَلِيمٍ* يَومَ يُحمى عَلَيها فِي نارِ جهنّم فَتُكوى بِها جِباهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم هذا ما كَنَزتُم لِأَنفُسِكُم فَذُوقُوا ما كُنتُم تَكنِزُونَ.[۷۵۸]
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بسيارى از دانشمندان يهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا مىخورند و از راه خدا باز مىدارند، و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مىكنند و آن را در راه خدا هزينه نمىكنند، آنان را به عذابى دردناک خبر ده، روزى كه آن [گنجينهها] را در آتش دوزخ بگدازند، آن گاه پيشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ كنند [و گفته مىشود كه:] اين است آنچه براى خود اندوختيد. پس بچشيد آنچه را مىاندوختيد!».
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَنِ اكتَسَبَ مالًا مِن غَيرِ حِلِّهِ، كانَ رادَّهُ[۷۵۹] إلَى النّارِ.[۷۶۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس مالى را از غير حلال به دست آورد، آن مال، او را به سوى آتش خواهد برد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن لَم يُبالِ مِن أينَ اكتَسَبَ المالَ، لَم يُبالِ اللّٰهُ مِن أينَ أدخَلَهُ النّارَ.[۷۶۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس باكى نداشته باشد كه از چه راهى مال و ثروت به دست مىآورد، خداوند هم باكى ندارد كه از چه راهى او را به آتش ببرد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: لا يُعجِبُكَ امرُؤٌ أصابَ مالًا مِن غَيرِ حِلِّهِ، فَإِن أنفَقَ مِنهُ لَم يُقبَل مِنهُ، وَ ما بَقِيَ كانَ زادَهُ إلَى النّارِ.[۷۶۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: مردى كه از ناروا به مال و ثروتى دست يافته است، تو را به تحسين وا ندارد؛ زيرا اگر از آن مال چيزى انفاق كند، از او پذيرفته نمىشود و آنچه هم باقى بماند، رهتوشۀ او به سوى آتش خواهد بود.
- الإمام عليّعلیه السّلام: إنَّ أعظَمَ الحَسَراتِ يَومَ القِيامَةِ حَسرَةُ رَجُلٍ كَسَبَ مالًا في غَيرِ طاعَةِ اللّٰهِ، فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنفَقَهُ في طاعَةِ اللّٰهِ سُبحانَهُ؛ فَدَخَلَ بِهِ الجَنَّةَ وَ دَخَلَ الأَوَّلُ بِهِ النّارَ.[۷۶۳]
- امام على علیه السّلام: سختترين افسوسها در روز رستاخيز، افسوس مردى است كه مالى را به ناروا و در غير طاعت خدا گرد آورده باشد و آن مال، به مردى به ارث رسيده كه او آن را در راه طاعت خداوند سبحان خرج كرده باشد و بدان سبب، به بهشت برود و آن اوّلى به سبب همان مال، به دوزخ رود.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن أكَلَ مالَ أخيهِ ظُلماً وَ لَم يَرُدَّهُ إلَيهِ، أكَلَ جَذوَةً مِنَ النّارِ يَومَ القِيامَةِ.[۷۶۴]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس مال برادر [دينى] خود را به ستم بخورد و به او باز نگرداند، در روز قيامت، اخگرى از آتش خواهد خورد.
10 / 3 - 6: أكلُ الرِّبا
10 / 3 - 6: خوردن ربا
الكتاب
وَ أَحَلَّ اللّٰهُ البَيعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَن جاءَهُ مَوعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمرُهُ إِلَى اللّٰهِ وَ مَن عادَ فَأُولئِكَ أَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خالِدُونَ.[۷۶۵]
(خداوند، داد و ستد را حلال و ربا را حرام گردانيده است. پس هر كه اندرزى از جانب پروردگارش به او رسيد و [از رباخوارى] باز ايستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست و كارش به خدا واگذار مىشود؛ ولى كسانى كه [به رباخوارى] باز گردند، آنان اهل آتش اند و در آن ماندگار خواهند بود).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن أكَلَ الرِّبا، مَلَأَ اللّٰهُ بَطنَهُ مِن نارِ جهنّم بِقَدرِ ما أكَلَ. وَ إنِ اكتَسَبَ مِنهُ مالًا، لا يَقبَلُ اللّٰهُ تَعالیٰ مِنهُ شَيئاً مِن عَمَلِهِ، وَ لَم يَزَل في لَعنَةِ اللّٰهِ وَ المَلائِكَةِ ما كانَ عِندَهُ مِنهُ قيراطٌ.[۷۶۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس ربا خورَد، خداوند به همان اندازه كه [ربا] خورده است، شكم او را از آتش دوزخ پر مىكند، و اگر از آن [ربا] مالى كسب كند، خداوند بزرگ، هيچ عملى را از او نمىپذيرد و تا زمانى كه قيراطى از آن در نزد او باشد، پيوسته در لعنت خدا و فرشتگان خواهد بود.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ التَّوبَةَ مُطَهِّرَةٌ مِن دَنَسِ الخَطيئَةِ، قالَ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ إلىٰ قَولِهِ لا تَظلِمُونَ، فَهٰذا ما دَعَا اللّٰهُ إلَيهِ عِبادَهُ مِنَ التَّوبَةِ، وَ وَعَدَ عَلَيها مِن ثَوابِهِ، فَمَن خالَفَ ما أمَرَ اللّٰهُ بِهِ مِنَ التَّوبَةِ سَخِطَ اللّٰهُ عَلَيهِ، وَ كانَتِ النّارُ أولىٰ بِهِ وَ أحَقَّ.[۷۶۷]
- امام صادق علیه السّلام: توبه، پاک كنندۀ آلودگى گناه است. [خداوند] فرموده است (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا بترسيد و اگر مؤمنيد، آنچه را که از ربا باقى مانده است، وا گذاريد... نه ستم مىبينيد). در اين جا خداوند، بندگانش را به توبه فرا خوانده و به آن، وعدۀ پاداش داده است. بنا بر اين، هر كس كه از فرمان خدا به توبه، سرپيچى كند، خداوند بر او خشم مىگيرد و آتش به او سزاوارتر و شايستهتر خواهد بود.
10 / 3 - 7: الفِرارُ مِنَ الزَّحفِ
10 / 3 - 7: گریختن از میدان جهاد
الكتاب
وَ مَن يُوَلِّهِم يَومَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَو مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّٰهِ وَ مَأواهُ جهنّم وَ بِئسَ المَصِيرُ.[۷۶۸]
(و هر كه در آن هنگام (هنگام نبرد) به آنان پشت كند - مگر كسى كه هدفش كنارهگيرى براى نبردى [مجدّد] يا پيوستن به جمعى [ديگر از همرزمانش] باشد - قطعاً گرفتار خشم خدا خواهد شد و جايگاهش دوزخ خواهد بود، و چه بد سرانجامى است!).
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام: استَحيوا مِنَ الفَرِّ! فَإِنَّهُ عارٌ فِي الأَعقابِ، وَ نارٌ يَومَ الحِسابِ.[۷۶۹]
- امام على علیه السّلام: از گريختن، شرم بداريد؛ زيرا اين كار، مايۀ ننگ براى فرزندان شما و آتش در روز حسابرسى است.
10 / 3 - 8: تَركُ الصَّلاةِ
10 / 3 - 8: ترک نماز
الكتاب
ما سَلَكَكُم فِي سَقَرَ* قالُوا لَم نَكُ مِنَ المُصَلِّينَ.[۷۷۰]
(چه چيزى شما را به دوزخ آورْد؟ * مىگويند: از نمازگزاران نبوديم).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: لا تُضَيِّعوا صَلاتَكُم؛ فَإِنَّ مَن ضَيَّعَ صَلاتَهُ حُشِرَ مَعَ قارونَ وَ هامانَ، وَ كانَ حَقّاً عَلَى اللّٰهِ أن يُدخِلَهُ النّارَ مَعَ المُنافِقينَ، فَالوَيلُ لِمَن لَم يُحافِظ عَلىٰ صَلاتِهِ![۷۷۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نمازتان را فرو مگذاريد كه هر كس نمازش را فرو گذارَد، با قارون و هامان محشور مىشود و بر خداست كه او را با منافقان، وارد آتش كند. پس واى بر آن كس كه از نمازش مراقبت نكند!
- الإمام عليّعلیه السّلام: تَعاهَدُوا الصَّلاةَ، وَ حافِظوا عَلَيها، وَ استَكثِروا مِنها، وَ تَقَرَّبوا بِها؛ فَإِنَّها كانَت عَلَى المُؤمِنينَ كِتاباً مَوقوتاً، وَ قَد عَلِمَ ذٰلِكَ الكُفّارُ حينَ سُئِلوا: ما سَلَكَكُم فِي سَقَرَ* قالُوا لَم نَكُ مِنَ المُصَلِّينَ.[۷۷۲]
- امام على علیه السّلام: به نماز اهتمام بورزيد و بر آن مواظبت كنيد، و بسيار نماز بگزاريد و با آن خود را به خدا نزديک سازيد. نماز در وقتهایی معيّن، بر مؤمنان واجب گشته است. كافران نيز اين را مىدانستهاند؛ زيرا هنگامى كه از آنان سؤال مىشود: (چه چيزى شما را به دوزخ آورْد؟ * مىگويند: از نمازگزاران نبوديم).
10 / 3 - 9: الإِفتاءُ بِغَيرِ عِلمٍ
10 / 3 - 9: فتوا دادن بدون آگاهی
الكتاب
وَ يَومَ القِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللّٰهِ وُجُوهُهُم مُسوَدَّةٌ.[۷۷۳]
(روز قيامت، كسانى را كه بر خدا دروغ بستهاند، روسياه مىبينى).
وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَو كَذَّبَ بِآياتِهِ.[۷۷۴]
(و كيست ستمكارتر از آن كه بر خدا دروغ ببندد، يا آيات او را دروغ شمارد؟!).
آللّٰهُ أَذِنَ لَكُم أَم عَلَى اللّٰهِ تَفتَرُونَ.[۷۷۵]
(آيا خدا به شما اجازه داده است، يا به خدا دروغ مىبنديد؟).
الحديث
- رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : إذا سُئِلتَ عَن عِلمٍ لا تَعلَمُهُ فَقُل: «لا أعلَمُهُ»؛ تَنجُ مَن تَبِعَتِهِ. وَ لا تُفتِ النّاسَ بِما لا عِلمَ لَكَ بِهِ؛ تَنجُ مِن عَذابِ يَومِ القِيامَةِ.[۷۷۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر گاه در بارۀ چيزى از تو سؤال شد كه آن را نمىدانى، بگو: «نمىدانم»، تا از گناه [و مسئوليت] آن بِرَهى و براى مردم، ندانسته فتوا مده تا از عذاب روز قيامت، رهايى يابى.
- الإمام الباقرعلیه السّلام: مَن أفتَى النّاسَ بِغَيرِ عِلمٍ وَ لا هُدىً، لَعَنَتهُ مَلائِكَةُ الرَّحمَةِ وَ مَلائِكَةُ العَذابِ، وَ لَحِقَهُ وِزرُ مَن عَمِلَ بِفُتياهُ.[۷۷۷]
- امام باقر علیه السّلام: هر كس بدون دانش يا بدون هدايتى [از جانب خدا] براى مردم فتوا دهد، هم فرشتگان رحمت و هم فرشتگان عذاب، بر او نفرين مىفرستند و گناه كسى كه به فتواى او عمل كند، بر عهده اوست.
10 / 3 - 10: قَذفُ المُحصَنات
10 / 3 - 10: تهمت زدن به زنان پاکدامن
الكتاب
إِنَّ الَّذِينَ يَرمُونَ المُحصَناتِ الغافِلاتِ المُؤمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَ لَهُم عَذابٌ عَظِيمٌ.[۷۷۸]
(كسانى كه به زنان پاکدامنِ بىخبر [از همه جا] و باايمان، نسبت زِنا مىدهند، در دنيا و آخرت، لعنت شدهاند و براى آنها، عذابى سخت خواهد بود).
الحديث
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: لا يَقذِفُ امرَأَتَهُ إلّا مَلعونٌ- أو قالَ: مُنافِقٌ-؛ فَإِنَّ القَذفَ مِنَ الكُفرِ، وَ الكُفرُ فِي النّارِ.[۷۷۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به زن خود، تهمت [زنا] نمىزند، مگر شخص ملعون (/ منافق)؛ زيرا تهمت زدن، از كفر است و كفر، در آتش است.
10 / 3 - 11: شُربُ المُسكِرِ
10 / 3 - 11: شرابخواری
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: أقسَمَ رَبّي أن لا يَشرَبَ عَبدٌ لي فِي الدُّنيا خَمراً إلّا سَقَيتُهُ مِثلَ ما شَرِبَ مِنها مِنَ الحَميمِ يَومَ القِيامَةِ؛ مُعَذَّباً أو مَغفوراً لَهُ، وَ لا يَسقيها عَبدٌ لي صَبِيّاً صَغيراً أو مَملوكاً إلّا سَقَيتُهُ مِثلَ ما سَقاهُ مِنَ الحَميمِ يَومَ القيامَةِ؛ مُعَذَّباً بَعدُ أو مَغفوراً لَهُ.[۷۸۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: پروردگارم سوگند ياد كرده است كه: «بندۀ من در دنيا شرابى نمىخورد، مگر اين كه به همان اندازه از آبِ جوش جهنّم در قيامت، به او مىنوشانم؛ عذاب شود، يا آمرزيده شود. هر بندهاى از بندگان من كه ساقى شراب باشد، كودک باشد، يا برده، به همان اندازه در قيامت، آب جوش به او مىنوشانم؛ عذاب شود يا آمرزيده شود».
- ثواب الأعمال عن عمّار عن إلامام الصادقعلیه السّلام، قال: سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ إذا شَرِبَ المُسكِرَ ما حالُهُ؟ قالَ: لا يَقبَلُ اللّٰهُ صَلاتَهُ أربَعينَ يَوماً، وَ لَيسَ لَهُ تَوبَةٌ فِي الأَربَعينَ، وَ إن ماتَ فيها دَخَلَ النّارَ.[۷۸۱]
ثواب الأعمال - به نقل از عمّار -: از امام صادق علیه السّلام در بارۀ حال و روزِ كسى كه ميخوارگى كرده، پرسيده شد.
فرمود: «خداوند تا چهل روز، نمازش را نمىپذيرد و تا چهل روز، توبهاش پذيرفته نمىشود و اگر در آن چهل روز بميرد، وارد جهنّم مىشود».
10 / 3 - 12: الکِتابَةُ في مَعصِيَةِ اللّٰهِ
10 / 3 - 12: قلمفرسایی در نافرمانی خدا
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يُؤتىٰ بِصاحِبِ القَلَمِ يَومَ القِيامَةِ في تابوتٍ مِن نارٍ مُقفَّلٍ عَلَيهِ بِأَقفالٍ مِن نارٍ، فَيُنظَرُ قَلَمُهُ فيمَ أجراهُ؟ فَإِن كانَ أجراهُ في طاعَةِ اللّٰهِ وَ رِضوانِهِ فُكَّ عَنهُ التابوتُ، وَ إن أجراهُ في مَعصِيَةِ اللّٰهِ هَوىٰ بِهِ التّابوتُ سَبعينَ خَريفاً؛ حَتّىٰ بارِي القَلَمِ وَ لائِقُ الدَّواةِ.[۷۸۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اهل قلم، در روز قيامت، در تابوتى آتشين كه قفلهاى متعدّدِ آتشين دارد، آورده مىشود تا بررسى شود در بارۀ چه چيزى قلم زده است. اگر در راه طاعت و رضاى خدا نوشته باشد، تابوتش باز مىشود؛ امّا اگر در راه نافرمانى خدا نوشته باشد، تابوت، او را به مدّت هفتاد سال پرتاب مىكند، حتّى قلمتراش و ليقهسازِ دوات را.
10 / 3 - 13: الغَدرُ
10 / 3 - 13: دغلکاری
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يَجيءُ كُلُّ غادِرٍ يَومَ القِيامَةِ بِإِمامٍ مائِلٍ شِدقُهُ[۷۸۳] حَتّىٰ يَدخُلَ النّارَ.[۷۸۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر دغلكارى روز قيامت، با پيشواىِ لُپ افتاده [و كج شده] مىآيد تا وارد آتش مىشود.
10 / 3 - 14: الغِشُ
10 / 3 - 14: فریبکاری
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن غَشَّ أخاهُ وَ حَقَّرَهُ وَ ناواهُ، جَعَلَ اللّٰهُ النّارَ مَأواهُ.[۷۸۵]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس برادرش را بفريبد و تحقير كند و با او دشمنى نمايد، خداوند، جهنّم را جايگاه او قرار مىدهد.
10 / 3 - 15: الخِيانَةُ
10 / 3 - 15: خیانت
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن خانَ أمانَةً فِي الدُّنيا وَ لَم يَرُدَّها عَلىٰ أربابِها، ماتَ عَلىٰ غَيرِ دينِ الإِسلامِ، وَ لَقِيَ اللّٰهَ وَ هُوَ عَلَيهِ غَضَبانُ؛ فَيُؤمَرُ بِهِ إلَى النّارِ فَيُهوىٰ بِهِ في شَفيرِ جهنّم أبَدَ الآبِدينَ.[۷۸۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس در دنيا در امانتى خيانت كند و آن را به صاحبانش بر نگرداند، غير مسلمان مىميرد و با خداوند ملاقات مىكند، در حالى كه خدا از او خشمگين است و دستور مىدهد كه در آتش افكنده شود و براى هميشه، در گوشهاى از جهنّم، رها مىشود.
10 / 3 - 16: الإيذاءُ
10 / 3 - 16: آزار رساندن
- رسول اللّهصلّی الله علیه و آله: مَن كانَ مُؤذِياً لِجارِهِ مِن غَيرِ حَقٍّ، حَرَمَهُ اللّٰهُ ريحَ الجَنَّةِ، وَ مَأواهُ النّارُ.[۷۸۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس به ناحق، همسايهاش را بيازارد، خداوند، نسيم بهشت را بر او حرام مىكند و جايگاهش، جهنّم است.
- عنه صلّی الله علیه و آله: يُسَلِّطُ اللّٰهُ الجَرَبَ عَلىٰ أهلِ النّارِ، فَيَحُكّونَ حَتّىٰ تُبدُوَ عِظامُهُم، فَيُقالُ لَهُم: هَل يُؤذيكُم هٰذا؟ فيَقولونَ: إيوَاللّٰهِ! فَيُقالُ: هٰذا بِما كُنتُم تُؤذونَ المُؤمِنينَ.[۷۸۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند بر دوزخيان، [بيمارىِ] گَرى مسلّط مىكند، چندان كه از بس خود را مىخارانند، استخوانهايشان آشكار مىشود. پس به آنها گفته مىشود: «آيا اين بلا شما را آزار مىدهد؟» و آنها مىگويند: آرى، به خدا سوگند! گفته مىشود: «اين [بلا] به خاطرِ آزارتان به مؤمنان است».
10 / 3 - 17: النَّميمَةُ
10 / 3 - 17: سخنچینی
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن مَشىٰ في نَميمَةٍ بَينَ اثنَينِ، سَلَّطَ اللّٰهُ عَلَيهِ في قَبرِهِ ناراً تُحرِقُهُ إلىٰ يَومِ القِيامَةِ، و إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ سَلَّطَ اللّٰهُ عَلَيهِ تِنيّناً أسوَدَ يَنهَشُ لَحمَهُ حَتّىٰ يَدخُلَ النّارَ.[۷۸۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس ميان دو كس به سخنچينى بپردازد، خداوند، آتشى را در قبرش بر او مسلّط مىكند كه تا روز قيامت، او را مىسوزانَد و هنگامى كه از قبرش بيرون بيايد، خداوند، رُتِيلى سياه را بر او مسلّط مىكند و او را نيش مىزند تا وارد جهنّم شود.
- عنه صلّی الله علیه و آله: صاحِبُ النَّميمَةِ لا يَستَريحُ مِن عَذابِ اللّٰهِ فِي الآخِرَةِ.[۷۹۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: سخنچين، در آخرت، از عذاب خداوند، آرام ندارد.
10 / 3 - 18: الغيبَةُ
10 / 3 - 18: غیبت
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: كانَ المُغتابُ فِي النّارِ خالِداً فيها وَ بِئسَ المَصيرُ.[۷۹۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: غيبت كننده، همواره در آتش خواهد بود و چه بدْ فرجامى است آن!
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن قالَ في مُؤمِنٍ ما رَأَتهُ عَيناهُ وَ سَمِعَتهُ أُذناهُ، فَهُوَ مِنَ الَّذينَ قالَ اللّٰهُ: إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ.[۷۹۲]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس در حقّ مؤمنى، آنچه را كه با چشمانش ديده و با گوشهايش شنيده، بگويد، او از كسانى است كه خداوند در بارهشان فرموده است: (آنان كه دوست دارند فحشا در ميان مؤمنان رايج شود، عذاب دردناكى برايشان هست).
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَنِ اغتابَ مُؤمِناً غازِياً أو آذاهُ أو خَلَفَهُ في أهلِهِ بِسوءٍ، نُصِبَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ فَيَستَغرِقُ حَسَناتِهِ، ثُمَّ يُركَسُ فِي النّارِ؛ إذا كانَ الغازي في طاعَةِ اللّٰهِ.[۷۹۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس از مؤمن رزمندهاى غيبت كند يا آزارش دهد يا در غياب او به خانوادهاش بدى كند، روز قيامت، ترازويى براى [رسيدگى به اعمال] او نصب مىشود و حسناتش از ميان مىرود و آن گاه، وارونه در آتش انداخته مىشود، تا زمانى كه آن رزمنده، در طاعت خداوند باشد.
10 / 3 - 19: البُهتانُ
10 / 3 - 19: بهتان
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَنِ اغتابَ مُؤمِناً بِما لَيسَ فيهِ، انقَطَعَتِ العِصمَةُ بَينَهُما، وَ كانَ المُغتابُ فِي النّارِ خالِداً فيها وَ بِئسَ المَصيرُ.[۷۹۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس پشت سر مؤمنى چيزى بگويد كه در او نيست، رشته[ی برادریِ] ميان آن دو، گسسته مىشود و غيبت كننده در آتش، جاويدان خواهد بود و اين، بد سرانجامى است!
10 / 3 - 20: الفُحشُ
10 / 3 - 20: ناسزاگویی
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: ناسزاگويى، از بدزبانى است و بدزبانى، در آتش است.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن شانَ عَلىٰ مُسلِمٍ كَلِمَةً يَشينُهُ بِها بِغَيرِ حَقٍّ، أشانَهُ اللّٰهُ بِها فِي النّارِ يَومَ القِيامَةِ.[۷۹۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس كلمهاى ننگآور به ناحق در حقّ مسلمانى بگويد و او را رسوا كند، خداوند در قيامت در آتش، او را رسوا مىكند.
10 / 3 - 21: تَعييرُ المُؤمِنِ
10 / 3 - 21: سرزنش مؤمن
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن عابَ أخاهُ بِعَيبٍ، فَهُوَ مِن أهلِ النّارِ.[۷۹۸]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس برادر مؤمنش را با عيبى، عيبناک نشان دهد، از اهل آتش است.
10 / 3 - 22: الامتِناعُ مِن قَضاءِ حاجَةِ المُؤمِنِ
10 / 3 - 22: خودداری از تأمین نیاز مؤمن
- الإمام الصادقعلیه السّلام: أيُّما مُؤمِنٍ مَنَعَ مُؤمِناً شَيئاً مِمّا يَحتاجُ إلَيهِ وَ هُوَ يَقدِرُ عَلَيهِ مِن عِندِهِ أو مِن عِندِ غَيرِهِ، أقامَهُ اللّٰهُ يَومَ القِيامَةِ مُسوَدّاً وَجهُهُ، مُزرَقَّةً عَيناهُ، مَغلولَةً يَداهُ إلىٰ عُنُقِهِ، فَيُقالُ: هذَا الخائِنُ الَّذي خانَ اللّٰهَ وَ رَسولَهُ! ثُمَّ يُؤمَرُ بِهِ إلَى النّارِ.[۷۹۹]
- امام صادق علیه السّلام: هر مؤمنى كه توانايى دارد نياز مؤمنى را خود يا از طريق ديگرى برآورده كند و نكند، خداوند در قيامت، او را روسياه، كبودچشم و دست به گردن بسته شده، محشور مىكند. سپس گفته مىشود: اين، آن خائنى است كه به خدا و پيامبر خدا، خيانت كرده است. آن گاه، دستور داده مىشود تا وارد آتش [دوزخ] شود.
- عنه علیه السّلام: أيُّما رَجُلٍ مِن شيعَتِنا أتىٰ رَجُلًا مِن إخوانِهِ، فَاستَعانَ بِهِ في حاجَتِهِ فَلَم يُعِنهُ وَ هُوَ يَقدِرُ، إلَّا ابتَلاهُ اللّٰهُ بِأَن يَقضِيَ حَوائِجَ غَيرِهِ مِن أعدائِنا، يُعَذِّبُهُ اللّٰهُ عَلَيها يَومَ القِيامَةِ.[۸۰۰]
- امام صادق علیه السّلام: هر يک از شيعيان كه نزد يكى ديگر از برادرانش برود و از او براى تأمين نيازش از وى كمک بخواهد و او در حالى كه مىتواند كمک كند، كمک نكند، خداوند، او را به بر آوردن نيازهاى دشمنان ما مبتلا مىكند و خداوند، او را به خاطر آن در قيامت، كيفر مىدهد.
10 / 3 - 23: تَزيينُ المَرأَةِ لِغَيرِ زَوجِها
10 / 3 - 23: آرایشِ زن برای غیر شوهرش
- الإمام عليّعلیه السّلام: نَهىٰ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله ... أن تَتَزَيَّنَ [أيِ المَرأَةُ] لِغَيرِ زَوجِها، فَإِن فَعَلَت كانَ حَقّاً عَلَى اللّٰهِ أن يُحرِقَها بِالنّارِ.[۸۰۱]
- امام على علیه السّلام: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله... از آرايش زن براى غير شوهرش منع فرمود و اگر زنى چنين كند، بر خداست كه او را با آتش بسوزانَد.
10 / 3 - 24: قَطعُ الرَّحِمِ
10 / 3 - 24: قطع رابطه با خویشاوندان
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إنَّ الرَّحِمَ لَها لِسانٌ يَومَ القِيامَةِ ذَلقٌ، تَقولُ: يا رَبِّ! صِل مَن وَصَلَني، وَ اقطَع مَن قَطَعَني. فَالرَّجُلُ لَيُرىٰ بِسَبيلِ خَيرٍ، إذا أتَتهُ الرَّحِمُ الَّتي قَطَعَها فَتَهوي بِهِ إلىٰ أسفَلِ قَعرٍ فِي النّارِ.[۸۰۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خويشاوندى، در قيامت، زبانى گوياست كه مىگويد: «پروردگارا! هر كسى كه با من پيوند داشته، با او پيوند داشته باش و هر كسى كه با من قطعِ پيوند كرده، با او قطعِ رابطه كن». پس به شخص، راه خوبى نشان داده مىشود، تا اين كه خويشاوندىاى كه او بُريده، نزدش مىآيد و او را به قعر آتش [دوزخ]، پرتاب مىكند.
10 / 3 - 25: هِجرانُ الإِخوانِ
10 / 3 - 25: قهر با برادران
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن هَجَرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثٍ فَهُوَ فِي النّارِ، إلّا أن يَتَدارَكَهُ اللّٰهُ بِكَرامَتِهِ.[۸۰۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس بيش از سه روز با برادرش قهر كند، در آتش [دوزخ] است، مگر اين كه خداوند با بزرگوارى خود، آن را جبران كند.
- الإمام عليّعلیه السّلام: نَهىٰ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله ... عَنِ الهِجرانِ، فَمَن كانَ لا بُدَّ فاعِلًا فَلا يَهجُر أخاهُ أكثَرَ مِن ثَلاثَةِ أيّامٍ، فَمَن كانَ مُهاجِراً لِأَخيهِ أكثَرَ مِن ذٰلِكَ كانَتِ النّارُ أولىٰ بِهِ.[۸۰۴]
- امام على علیه السّلام: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله... از قهر با برادران، نهى كرده است و [فرموده كه] اگر ناچار به آن شد، بيشتر از سه روز نباشد. اگر كسى بيش از سه روز با برادرش قهر كند، آتش [دوزخ] برايش سزاوارتر است.
10 / 3 - 26: عَدَمُ حِفظِ اللِّسانِ
10 / 3 - 26: مهار نکردن زبان
- الكافي عن قيس أبي إسماعيل رفعه: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، أوصِني. فَقالَ: اِحفَظ لِسانَكَ. قالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، أوصِنيِ. قالَ: اِحفَظ لِسانَكَ. قالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، أوصِني. قالَ: احفَظ لِسانَكَ. وَيحَكَ! وَ هَل يَكُبُّ النّاسَ عَلىٰ مَناخِرِهِم فِي النّارِ إلّا حَصائِدُ ألسِنَتِهِم؟![۸۰۵]
الكافى – به نقل از ابو اسماعيل قيس كه سند حديث را به پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله رسانده است -: مردى خدمت پيامبر صلّی اللّه علیه و آله رسيد و گفت: اى پيامبر خدا! به من، سفارشى كن. فرمود: «زبانت را حفظ كن».
[دوباره] گفت: اى پيامبر خدا! به من، سفارشى كن. فرمود: «زبانت را حفظ كن».
[باز] گفت: اى پيامبر خدا! به من، سفارشى كن. فرمود: «زبانت را حفظ كن. واى بر تو! آيا مردم را جز محصول زبانهايشان، بر بينىشان در آتش مىافكند؟!».
- الإمام عليّعلیه السّلام: بِاللِّسانِ كُبَّ أهلُ النّارِ فِي النّارِ.[۸۰۶]
- امام على علیه السّلام: به خاطر زبان، دوزخيان در آتش، انداخته مىشوند.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: ما مِن يَومٍ إلّا و كُلُّ عُضوٍ مِن أعضاءِ الجَسَدِ يُكَفِّرُ اللِّسانَ، يَقولُ: نَشَدتُكَ اللّٰهَ أن نُعَذَّبَ فيكَ![۸۰۷]
- امام صادق علیه السّلام: هيچ عضوى از بدن نيست، مگر اين كه هر روز، در برابر زبان، سرِ تعظيم فرود مىآورد و مىگويد: «تو را به خدا سوگند مىدهم [كه خودت را نگه دار] تا به خاطر تو، عذاب نشويم».
10 / 3 - 27: الغِناءُ
10 / 3 - 27: غنا
- الكافي عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقرعلیه السّلام، قالَ: سَمِعتُهُ يَقولُ: الغِناءُ مِمّا وَعَدَ اللّٰهُ عَلَيهِ النّارَ. وَ تَلا هٰذِهِ الآيَةَ: وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشتَرِي لَهوَ الحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللّٰهِ بِغَيرِ عِلمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ[۸۰۸].[۸۰۹]
- الكافى ـ به نقل از محمّد بن مسلم ـ: شنيدم كه امام باقر علیه السّلام مىفرمود: «غِنا، از چيزهايى است كه خداوند براى آن، وعدۀ آتش [دوزخ] داده است». سپس اين آيه را تلاوت فرمود: و برخى از مردمان، كسانى هستند كه سخنِ بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بدون داشتن دانش، از راه خدا، گمراه كنند و آن را به ريشخند گيرند. آنان، برايشان عذابى ذلّتبار است).
10 / 3 - 28: السُّؤالُ مِن غَیرِ حاجَةٍ
10 / 3 - 28: درخواست بدون نیاز
- الإمام الصادقعلیه السّلام: ما مِن عَبدٍ يَسأَلُ مِن غَيرِ حاجَةٍ، فَيَموتُ، حَتّىٰ يُحوِجَهُ اللّٰهُ إلَيها وَ يُثبِتُ اللّٰهُ لَهُ بِهَا النّارَ.[۸۱۰]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس بدون نياز، درخواست كند، نمىميرد، مگر اين كه خداوند، او را به آن محتاج نمايد و آتش [دوزخ] را برايش قطعى كند.
10 / 3 - 29: تَركُ العَمَلِ بِالعِلمِ
10 / 3 - 29: عمل نکردن به دانش
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: يَطَّلِعُ قَومٌ مِن أهلِ الجَنَّةِ إلىٰ قَومٍ مِن أهلِ النّارِ، فَيَقولونَ: ما أدخَلَكُمُ النّارَ؟! وَ إنَّما دَخَلنَا الجَنَّةَ بِفَضلِ تَأديبِكُم وَ تَعليمِكُم؟!
فَيَقولونَ: إنّا كُنّا نَأمُرُكُم بِالخَيرِ وَ لا نَفعَلُهُ.[۸۱۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: گروهى از بهشتيان، به گروهى از دوزخيان مىنگرند و مىگويند: چه چيزى موجب شد كه به آتش در آييد، در حالى كه ما به لطفِ تعليم و تربيت شما، وارد بهشت شديم؟
آن دوزخيان مىگويند: [علّتش اين است كه] ما، شما را به كارهاى خوب توصيه مىكرديم؛ ولى خودمان، آنها را انجام نمىداديم.
- عنه صلّی الله علیه و آله: إنَّ أشَدَّ أهلِ النّارِ نَدامَةً وَ حَسرَةً رَجُلٌ دَعا عَبداً إلَى اللّٰهِ، فَاستَجابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنهُ فَأَطاعَ اللّٰهَ، فَأَدخَلَهُ اللّٰهُ الجَنَّةَ، وَ أدخَلَ الدّاعِيَ النّارَ بِتَركِهِ عِلمَهُ وَ اتِّباعِهِ الهَوىٰ وَ طولِ الأَمَلِ. أمَّا اتِّباعُ الهَوىٰ فَيَصُدُّ عَنِ الحَقِّ، وَ طولُ الأَمَلِ يُنسِي الآخِرَةَ.[۸۱۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: پشيمانترين و پُرافسوسترينِ دوزخيان، مردى است كه بندهاى را به سوى خدا فرا خوانده است و او دعوتش را پاسخ گفته و از او پذيرفته و خدا را اطاعت كرده است و خداوند نيز وى را به بهشت در آورده؛ ولى آن دعوتگر را به سبب عمل نكردن به علمش و پيروى كردنش از هواى نفس و داشتن آرزوى دراز، به آتش در آورده است؛ زيرا پيروى كردن از هواى نفس، از حق، باز مىدارد و آرزوى دراز، آخرت را از ياد مىبَرَد.
الفَصلُ الحادِي عَشَر: مَوانِعُ دُخولِ النّارِ
فصل یازدهم: موانع جهنّمی شدن
11 / 1: الموانع الاعتقادیة
11 / 1: موانع اعتقادی
11 / 1 - 1: الإيمانُ
11 / 1 - 1: ایمان
الكتاب
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَل أَدُلُّكُم عَلى تِجارَةٍ تُنجِيكُم مِن عَذابٍ أَلِيمٍ* تُؤمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّٰهِ بِأَموالِكُم وَ أَنفُسِكُم ذلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم تَعلَمُونَ.[۸۱۳]
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد! آيا شما را به داد و ستدى راهنمايى كنم كه از عذابى دردناک نجاتتان بخشد؟ * به خدا و فرستادۀ او، ايمان بياوريد و با مال و جان خود، در راه خدا جهاد كنيد. اين، براى شما بهتر است، اگر بدانيد).
الحديث
- سنن ابن ماجة عن ابن عمر: كُنّا مَعَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله في بَعضِ غَزَواتِهِ، فَمَرَّ بِقَومٍ، فَقالَ: مَنِ القَومُ؟ فَقالوا: نَحنُ المُسلِمونَ. وَ امرَأَةٌ تُحصِبُ[۸۱۴] تَنّورَها، وَ مَعَهَا ابنٌ لَها، فَإِذَا ارتَفَعَ وَهَجُ التَّنّورِ تَنَحَّت بِهِ، فَأَتَتِ النَّبِيَّ فَقالَت: أنتَ رَسولُ اللّٰهِ؟ قالَ: نَعَم. قالَت: بِأَبي أنتَ وَ أُمّي! ألَيسَ اللّٰهُ بِأَرحَمِ الرّاحِمينَ؟ قالَ: بَلىٰ. قالَت: أوَ لَيسَ اللّٰهُ بِأَرحَمَ بِعِبادِهِ مِنَ الأُمِّ بِوَلَدِها؟ قالَ: بَلىٰ.، قالَت: فَإِنَّ الأُمَّ لا تُلقي وَلَدَها فِي النّارِ!
فَأَكَبَّ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله يَبكي، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إلَيها فَقالَ: إنَّ اللّٰهَ لا يُعَذِّبُ مِن عِبادِهِ إلَّا المارِدَ المُتَمَرِّدَ، الَّذي يَتَمَرَّدُ عَلَى اللّٰهِ وَ أبىٰ أن يَقولَ: لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ.[۸۱۵]
- سنن ابن ماجة - به نقل از ابن عمر -: همراه پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به يكى از غزوات ايشان مىرفتيم كه بر مردمانى گذشت. پرسيد: «شما كيستيد؟». گفتند: ما مسلمانيم. زنى مشغول هيزم كردن به تنورش بود و پسربچّهاى با خود داشت. شعلۀ تنور كه بالا مىآمد، بچّهاش را از آن، دور مىكرد. آن زن، نزد پيامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: تو پيامبر خدايى؟ فرمود: «آرى». گفت: پدر و مادرم به فدايت! آيا خداوند، مهربانترينِ مهربانان نيست؟ فرمود: «چرا». گفت: آيا خداوند به بندگانش، مهربانتر از مادر به فرزندش نيست؟ فرمود: «چرا». زن گفت: ولى مادر، فرزندش را در آتش نمىاندازد!
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله شروع به گريستن كرد. سپس سرش را به طرف آن زن كرد و فرمود: «خداوند، از بندگانش تنها آن نافرمانِ سركشى را عذاب مىكند كه در برابر خدا، سركشى مىنمايد و از گفتن "لا إله إلّا اللّه، امتناع مىورزد».
- التوحيد عن ابن عبّاس: قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : وَ الَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ بَشيراً! لا يُعَذِّبُ اللّٰهُ بِالنّارِ مُوَحِّداً أبَداً، وَ إنَّ أهلَ التَّوحيدِ لَيَشفَعونَ فَيُشَفَّعونَ.
ثُمَّ قالَ: إنَّهُ إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ، أمَرَ اللّٰهُ تَبارَكَ وَ تَعالیٰ بِقَومٍ ساءَت أعمالُهُم في دارِ الدُّنيا إلَى النّارِ، فَيَقولونَ: يا رَبَّنا، كَيفَ تُدخِلُنَا النّارَ وَ قَد كُنّا نُوَحِّدُكَ في دارِ الدُّنيا؟! وَ كَيفَ تُحرِقُ بِالنّارِ ألسِنَتَنا وَ قَد نَطَقَت بِتَوحيدِكَ في دارِ الدُّنيا؟! وَ كَيفَ تُحرِقُ قُلوبَنا وَ قَد عَقَدَت عَلىٰ أن لا إلٰهَ إلّا أنتَ؟! أم كَيفَ تُحرِقُ وُجوهَنا وَ قَد عَفَّرناها لَكَ فِي التُّرابِ؟! أم كَيفَ تُحرِقُ أيدِيَنا وَ قَد رَفَعناها بِالدُّعاءِ إلَيكَ؟!
فَيَقولُ اللّٰهُ جَلَّ جَلالُهُ: عِبادي! ساءَت أعمالُكُم في دارِ الدُّنيا، فَجَزاؤُكُم نارُ جهنّم.
فَيَقولونَ: يا رَبَّنا! عَفوُكَ أعظَمُ أم خَطيئَتُنا؟
فَيَقولُ: بَل عَفوي.
فَيَقولونَ: رَحمَتُكَ أوسَعُ أم ذُنوبُنا؟
فَيَقولُ: بَل رَحمَتي.
فَيَقولونَ: إقرارُنا بِتَوحيدِكَ أعظَمُ أم ذُنوبُنا؟
فَيَقولُ: بَل إقرارُكُم بِتَوحيدي أعظَمُ.
فَيَقولونَ: يا رَبَّنا! فَليَسَعنا عَفوُكَ وَ رَحمَتُكَ الَّتي وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ.
فَيَقولُ اللّٰهُ جَلَّ جَلالُهُ: مَلائِكَتي! وَ عِزَّتي وَ جَلالي، ما خَلَقتُ خَلقاً أحَبَّ إلَيَّ مِنَ المُقِرّينَ لي بِتَوحيدي، وَ أن لا إلٰهَ غَيري، وَ حَقٌّ عَلَيَّ أن لا أُصلِيَ بِالنّارِ أهلَ تَوحيدي، أدخِلوا عِبادِيَ الجَنَّةَ.[۸۱۶]
- التوحيد - به نقل از ابن عبّاس -: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «سوگند به آن كه مرا به راستى، نويد دهنده بر انگيخت، خداوند، هرگز هيچ يكتاپرستى را با آتش، عذاب نمىكند و [بلكه] يكتاپرستان [براى ديگران] شفاعت مىكنند و شفاعتشان هم پذيرفته مىشود».
سپس فرمود: «چون روز قيامت شود، خداوند - تبارک و تعالى - دستور مىدهد تا عدّهاى را كه در سراى دنيا كردارهايشان بد بوده است، به سوى آتش ببرند. آنها مىگويند: پروردگارا! چگونه ما را به آتش در مىآورى، حال آن كه در سراى دنيا، تو را به يگانگى مىپرستيديم؟! و چگونه زبانهايمان را در آتش مىسوزانى، با آن كه در سراى دنيا به توحيد تو، گويا بودهاند؟! و چگونه دلهاى ما را مىسوزانى، در حالى كه معتقد بودهاند كه معبودی جز تو نيست؟! يا چگونه چهرههاى ما را مىسوزانى، با آن كه آن را براى تو بر خاک نهادهايم؟! يا چگونه دستان ما را مىسوزانى، در حالى كه آنها را به دعا، به سوى تو بلند كردهايم؟!
خداوند مىفرمايد: "بندگان من! كردارهاى شما در سراى دنيا بد بود. پس سزاى شما، آتش جهنّم است".
مىگويند: پروردگارا! بخشايش تو بزرگتر است يا خطاهاى ما؟
خداوند مىفرمايد: "بخشايش من".
مىگويند: رحمت تو، پهناورتر است يا گناهان ما؟
مىفرمايد: "بلكه رحمت من".
مىگويند: اقرار ما به يكتايى تو، بزرگتر است يا گناهان ما؟
خداوند مىفرمايد: "بلكه اقرار شما به يكتايى من، بزرگتر است".
مىگويند: پروردگارا! پس بايد بخشايش و رحمت تو ـ كه همه چيز را در بر گرفته است ـ، ما را نيز در بر بگيرد.
پس، خداوند مىفرمايد: "فرشتگان من! به عزّت و جلالم سوگند، هيچ مخلوقى را نيافريدهام كه نزد من، محبوبتر از كسانى باشد كه به يكتايى من و اين كه معبودی جز من نيست، اقرار دارند. بر من است كه يكتاپرستانم را به آتش، در نياورم. بندگانم را به بهشت در آوريد!"».
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: لَن يُوافِيَ عَبدٌ يَومَ القِيامَةِ يَقولُ: «لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ» يَبتَغي بِها وَجهَ اللّٰهِ، إلّا حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيهِ النّارَ.[۸۱۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: روز قیامت، هر بندهاى ـ كه به قصد قربت، «لا إله إلّا اللّه» گفته باشد، چيزى دريافت نمىكند، جز اين كه خداوند، آتش را بر او حرام مىگردانَد.
- الإمام عليّعلیه السّلام: إنَّ اللّٰهَ دَلَّكُم عَلىٰ تِجارَةٍ تُنجيكُم مِن عَذابٍ أليمٍ، وَ تُشفي بِكُم عَلَى الخَيرِ: الإيمانِ بِاللّٰهِ وَ الجِهادِ في سَبيلِ اللّٰهِ، وَ جَعَلَ ثَوابَهُ مَغفِرَةً لِلذَّنبِ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنّاتِ عَدنٍ.[۸۱۸]
- امام على علیه السّلام: خداوند، شما را به داد و ستدى راهنمايى فرمود كه از عذاب دردناک، نجاتتان مىدهد و به خير [و نيكى] نزديكتان مىسازد. [آن داد و ستد، ايمان آوردن به خدا و جهاد كردن در راه خدا است و پاداش آن را هم آمرزش گناه و سكونتگاههاى پاكيزۀ خود در بهشتهاى جاويدان، قرار داد.
- عنه علیه السّلام - فِي الدُّعاءِ-: اللّٰهُمَّ ألبِسني خُشوعَ الإيمانِ بِالعِزِّ قَبلَ خُشوعِ الذُّلِّ فِي النّارِ.[۸۱۹]
- امام على علیه السّلام - در دعا -: بار خدايا! جامۀ خشوع و عزّتمندانۀ ايمان را بر من بپوشان، پيش از آن كه جامۀ خشوعِ خوارى در آتش [دوزخ]، بر من پوشانيده شود.
- عنه علیه السّلام - فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ كُمَيلٍ-: يا إلٰهي وَ سَيِّدي وَ رَبّي! أَتُراكَ مُعَذِّبي بِنارِكَ بَعدَ تَوحيدِكَ، وَ بَعدَ مَا انطَوىٰ عَلَيهِ قَلبي مِن مَعرِفَتِكَ، وَ لَهِجَ[۸۲۰] بِهِ لِساني مِن ذِكرِكَ، وَ اعتَقَدَهُ ضَميري مِن حُبِّكَ، وَ بَعدَ صِدقِ اعتِرافي وَ دُعائي خاضِعاً لِرُبوبِيَّتِكَ.
هَيهاتَ! أنتَ أكرَمُ مِن أن تُضَيِّعَ مَن رَبَّيتَهُ، أو تُبَعِّدَ مَن أدنَيتَهُ، أو تُشَرِّدَ مَن آوَيتَهُ، أو تُسَلِّمَ إلَى البَلاءِ مَن كَفَيتَهُ وَ رَحِمتَهُ.
و لَيتَ شِعري يا سَيِّدي وَ إلٰهي وَ مَولايَ! أتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجوهٍ خَرَّت لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً، وَ عَلىٰ ألسُنٍ نَطَقَت بِتَوحيدِكَ صادِقَةً، وَ بِشُكرِكَ مادِحَةً، وَ عَلىٰ قُلوبٍ اعتَرفَت بِإِلٰهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً، وَ عَلىٰ ضَمائِرَ حَوَت مِنَ العِلمِ بِكَ حَتّىٰ صارَت خاشِعَةً، وَ عَلىٰ جَوارِحَ سَعَت إلىٰ أوطانِ تَعَبُّدِكَ طائِعَةً، وَ أشارَت بِاستِغفارِكَ مُذعِنَةً؟!
ما هٰكَذَا الظَّنُّ بِكَ، وَ لا أُخبِرنا بِفَضلِكَ عَنكَ، يا كَريمُ يا رَبِّ، وَ أنتَ تَعلَمُ ضَعفي عَن قَليلٍ مِن بَلاءِ الدُّنيا وَ عُقوباتِها، وَ ما يَجري فيها مِنَ المَكارِهِ عَلىٰ أهلِها، عَلىٰ أنَّ ذٰلِكَ بَلاءٌ وَ مَكروهٌ قَليلٌ مَكثُهُ، يَسيرٌ بَقاؤُهُ، قَصيرٌ مُدَّتُهُ، فَكَيفَ احتِمالي لِبَلاءِ الآخِرَةِ وَ جَليلِ وُقوعِ المَكارِهِ فيها؟! وَ هُوَ بَلاءٌ تَطولُ مُدَّتُهُ، وَ يَدومُ مَقامُهُ، وَ لا يُخَفَّفُ عَن أهلِهِ؛ لِأَنَّهُ لا يَكونُ إلّا عَن غَضَبِكَ وَ انتِقامِكَ وَ سَخَطِكَ، وَ هٰذا ما لا تَقومُ لَهُ السَّماواتُ وَ الأَرضُ.
يا سَيِّدي، فَكَيفَ لي وَ أنَا عَبدُكَ الضَّعيفُ الذَّليلُ الحَقيرُ المِسكينُ المُستَكينُ![۸۲۱]
- امام على علیه السّلام - در دعاى معروف به «دعاى كميل» -: اى معبود من و اى سَرور و اى پروردگار من! آيا به راستى مرا با آتشت عذاب خواهى كرد، پس از آن كه به يكتايى تو اقرار كردهام و پس از آن كه شناخت تو را در دل پروراندم و زبانم پيوسته از تو ياد كرد و عشق تو، با جانم در آميخت و از سرِ صدق به تو اعتراف كردم و تو را خواندم و در برابر پروردگارىات، سرِ تسليم فرود آوردم؟
هرگز! تو بزرگوارتر از آنى كه آن را كه پروردهاى، تباه سازى، يا آن را كه به خود نزديک ساختهاى، از خويشتن دور گردانى، يا آن را كه سرپناه دادهاى، آواره نمايى، يا كسى را كه در سايۀ حمايت و رحمت خود آوردهاى، به دست بلا بسپارى.
كاش مىدانستم - اى آقا و معبود و سَرور من - كه آيا آتش را بر چهرههايى چيره مىگردانى كه در برابر عظمت تو، سجدهكنان، به خاک افتادهاند، و بر زبانهايى كه صادقانه، به يكتايىِ تو گويا شدهاند و ستايشكنان، به شُكرگزارى از تو پرداختهاند، و بر دلهايى كه حقيقتاً به خدايىِ تو اعتراف كردهاند، و بر درونهايى كه از شناخت تو آكنده شده، چندان كه خاشع گشتهاند، و بر اندامهايى كه دادخواهانه، به سوى جايگاههاى عبوديت و پرستش تو دويدهاند و اعترافكنان [به گناهانشان]، از تو آمرزش طلبيدهاند!
[هرگز] چنين گمانى به تو نمىرود و به لطف تو، خبرى هم در اين باره، از تو به ما نرسيده است، اى بزرگوار، اى پروردگار! تو، ناتوانىِ مرا در برابر اندک بلا و كيفرهاى دنيا و ناملايماتى كه بر اهل آن مىگذرد، مىدانى، با آن كه اين بلاها و ناملايمات، درنگش اندک و دورانش ناچيز و مدّتش كوتاه است. پس چگونه تاب تحمّل بلاى آخرت و ناملايمات بزرگ آن جا را دارم، در حالى كه بلاى آن، مدّتش طولانى و درنگش هميشگى است، و بر اهل آن (بلا و كيفر) تخفيف نمىيابد؛ زيرا آن بلا، از خشم و انتقام و ناخشنودى تو سرچشمه مىگيرد و اين، چيزى است كه آسمانها و زمين، ياراى ايستادگى در برابرش را ندارند، چه رسد به من - اى سَرورم - كه من، بندۀ ناتوان و خوار و حقير و بيچاره و بينواى تواَم!
- الكافي عن زرارة: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ علیه السّلام: يَدخُلُ النّارَ مُؤمِنٌ؟ قالَ: لا وَ اللّٰهِ.[۸۲۲]
- الكافى ـ به نقل از زُراره ـ: به امام باقر علیه السّلام گفتم: مؤمن به آتش مىرود؟ فرمود: «به خدا، نه».
- الإمام الصادقعلیه السّلام: بِتَمامِ الإيمانِ دَخَلَ المُؤمِنونَ الجَنَّةَ، وَ بِالزِّيادَةِ فِي الإيمانِ تَفاضَلَ المُؤمِنونَ بِالدَّرَجاتِ عِندَ اللّٰهِ، وَ بِالنُّقصانِ دَخَلَ المُفَرِّطونَ النّارَ.[۸۲۳]
- امام صادق علیه السّلام: به سبب كامل شدن ايمان، مؤمنان به بهشت مىروند، و به سبب فزونى ايمان [يكى بر ديگرى]، درجات مؤمنان در نزد خدا، متفاوت مىشود، و به سبب كاسته شدن ايمان، كوتاهى كنندگان، به آتش مىروند.
- التوحيد عن أبي بصير عن الإمام الصادقعلیه السّلام- في قَولِ اللّٰهِ: هُوَ أَهلُ التَّقوى وَ أَهلُ المَغفِرَةِ[۸۲۴]-: قالَ اللّٰهُ تَبارَكَ وَ تَعالیٰ: أنَا أهلٌ أن أُتَّقىٰ وَ لا يُشرِكَ بي عَبدي شَيئاً، وَ أنَا أهلٌ إن لَم يُشرِك بي عَبدي شَيئاً أن أُدخِلَهُ الجَنَّةَ.
وقالَ: إنَّ اللّٰهَ - تَبارَكَ وَ تَعالیٰ - أقسَمَ بِعِزَّتِهِ وَ جَلالِهِ أن لا يُعَذِّبَ أهلَ تَوحيدِهِ بِالنّارِ أبَداً.[۸۲۵]
- التوحيد - به نقل از ابو بصير، از امام صادق علیه السّلام در بارۀ اين سخن خداوند: (او اهل پرهيزگارى و اهل آمرزش است) -: خداوند - تبارک و تعالى - مىفرمايد: «من، سزاوار آنم كه از من، پروا داشته شود و بندهام چيزى را شريک من نگردانَد. من سزاوار آنم كه اگر بندهام، چيزى را شريک من قرار ندهد، او را به بهشت در آورم».
خداوند - تبارک و تعالى ـ به فرّ و شكوه خويش، سوگند ياد كرده است كه يكتاپرستانش را هرگز با آتش، عذاب نكند.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ اللّٰهَ - تَبارَكَ وَ تَعالیٰ - حَرَّمَ أجسادَ المُوَحِّدينَ عَلَى النّارِ.[۸۲۶]
- امام صادق علیه السّلام: خداوند - تبارک و تعالى ـ پيكرهاى يكتاپرستان را بر آتش، حرام كرده است.
- عنه علیه السّلام - لَمّا سُئِلَ: لِمَ سُمِّيَ المُؤمِنُ مُؤمِناً؟-: لِأَنَّهُ اشتَقَّ لِلمُؤمِنِ اسماً مِن أسمائِهِ تَعالیٰ، فَسَمّاهُ مُؤمِناً، وَ إنَّما سُمِّيَ المُؤمِنُ لِأَنَّهُ يُؤمَنُ مِن عَذابِ اللّٰهِ تَعالیٰ.[۸۲۷]
- امام صادق علیه السّلام - آن گاه كه از ايشان پرسيدند: چرا مؤمن، مؤمن ناميده شده است؟ -: چون خداوند، نامى از نامهاى خود را براى مؤمن بر گرفت و او را مؤمن ناميد. به اين دليل مؤمن ناميده شده كه از عذاب خداوند متعال، در امان است.
- كتاب من لا يحضره الفقيه عن أبي هاشم الجعفريّ: أصابَتني ضيقَةٌ شَديدَةٌ، فصِرتُ إلىٰ أبِي الحَسَنِ عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ علیهما السّلام، فَاستأذَنتُ عَلَيهِ فَأَذِنَ لي، فَلَمّا جَلَستُ قالَ: يا أبا هاشِمٍ، أيَّ نِعَمِ اللّٰهِ عَلَيكَ تُريدُ أن تُؤَدِّيَ شُكرَها؟
قالَ أبو هاشِمٍ: فَوَجَمتُ[۸۲۸] فَلَم أدرِ ما أقولُ لَهُ!
فَابتَدَأَني، فَقالَ: إنَّ اللّٰهَ رَزَقَكَ الإيمانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَكَ عَلَى النّارِ.…[۸۲۹]
- كتاب من لايحضره الفقيه ـ به نقل از ابو هاشم جعفرى ـ: من به شدّت، دچار تنگدستى شدم. پس نزد امام هادى علیه السّلام رفتم. مرا به حضور پذيرفت. چون نشستم، فرمود: «اى ابو هاشم! شُكر كدام يک از نعمتهاى خداوند را مىخواهى به جا بياورى؟».
من، زبانم بند آمد (/ خجالت كشيدم) و ندانستم كه به ايشان، چه بگويم.
امام علیه السّلام خود شروع كرد و فرمود: «به تو، ايمان، روزى نمود و به سبب آن، بدنت را بر آتش، حرام ساخت».
11 / 1 - 2: وَلايَةُ أهلِ البَيتِ
11 / 1 - 2: ولایت اهل بیت
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: وَلايَتي وَ وَلايَةُ أهلِ بَيتي أمانٌ مِنَ النّارِ.[۸۳۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: ولايت من و ولايت اهل بيت من، [مايۀ] امان از آتش است.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَا اختَلَطَ حُبّي بِقَلبِ عَبدٍ فَأحَبَّني إلّا حَرَّمَ اللّٰهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.[۸۳۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: محبّت من، با دل هيچ بندهاى در نياميخت و مرا دوست نداشت، مگر آن كه خداوند، بدن او را بر آتش، حرام گردانيد.
- عنه عَن جَبرَئيلَ عَن ميكائيلَ عَن إسرافيلَ عَنِ اللَّوحِ عَنِ القَلَمِ، قالَ: يَقولُ اللّٰهُ - تَبارَكَ وَ تَعالیٰ ـ: وَلايَةُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ- صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيهِ- حِصني، فَمَن دَخَلَ حِصني أمِنَ ناري.[۸۳۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله ـ به نقل از جبرئيل، از ميكائيل، از اسرافيل، از لوح، از قلم ـ خداوند - تبارک و تعالى – میفرماید: «ولايت على بن ابى طالب - كه درودهاى خدا بر او باد ـ دژِ من است. هر كس به دژِ من وارد شود، از آتشم در امان خواهد بود».
- عنه صلّی الله علیه و آله: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وَ نُصِبَ الصِّراطُ عَلىٰ جهنّم، لَم يَجُز عَلَيهِ إلّا مَن مَعَهُ جَوازٌ فيهِ وَلايَةُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ، وَ ذٰلِكَ قَولُهُ تَعالیٰ: وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ[۸۳۳]؛ يَعني عَن وَلايَةِ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ.[۸۳۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: چون روز قيامت شود و [پُل] صراط بر روى جهنّم نصب گردد، تنها آن كس از آن مىگذرد كه با خود، گذرنامهاى داشته باشد كه در آن، ولايتِ على بن ابى طالب آمده باشد و اين، سخن خداوند متعال است كه: (آنان را نگه داريد كه بايد بازخواست شوند) يعنى در بارۀ ولايت على بن ابى طالب علیه السّلام ).
- الإمام عليّعلیه السّلام: إذا حَمَلَ أهلُ وَلايَتِنا عَلىٰ صِراطِ يَومِ القِيامَةِ، نادىٰ مُنادٍ: يا نارُ اخمُدي! فَتَقولُ النّارُ: عَجِّلوا جوزوني؛ فَقَد أطفَأَ نورُكُم لَهَبي![۸۳۵]
- امام على علیه السّلام: آن گاه كه پيروان ولايت ما روز قيامت بر صراط قرار گيرند، منادىاى ندا مىدهد: «اى آتش، خاموش شو!» و آتش مىگويد: «زود باشيد از من بگذريد كه نورتان، شعلۀ مرا خاموش كرد».
11 / 2: الموانع الأَخلاقیَّة
11 / 2: موانع اخلاقی
11 / 2 - 1: التَّقوى
11 / 2 - 1: پرهیزگاری
الكتاب
فَأَنذَرتُكُم ناراً تَلَظَّى* لا يَصلاها إِلَّا الأَشقَى* الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى* وَ سَيُجَنَّبُهَا الأَتقَى.[۸۳۶]
(پس شما را از آتشى كه زبانه مىكشد، هشدار دادم. * جز نگونبختترين [مردم] در آن در نمىآيد؛ همان كه تكذيب كرد و رُخ بر تافت * و پرهيزگارترين [مردم] از آن، دور داشته خواهد شد».
الحديث
- رسول اللّهصلّی الله علیه و آله: مَنِ اشتاقَ إلَى الجَنَّةِ سارَعَ إلَى الخَيراتِ، وَ مَن أشفَقَ مِنَ النّارِ لَهىٰ[۸۳۷] عَنِ الشَّهَواتِ.[۸۳۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: كسى كه مشتاق بهشت است، به سوى كارهاى نيک مىشتابد، و كسى كه از آتش [دوزخ] مىترسد، از شهوتها دست بر مىدارد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن عَرَضَت لَهُ فاحِشَةٌ أو شَهوَةٌ فَاجتَنَبَها مِن مَخافَةِ اللّٰهِ؛ حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيهِ النّارَ، وَ آمَنَهُ مِنَ الفَزَعِ الأَكبَرِ، وَ أنجَزَ لَهُ ما وَعَدَهُ في كِتابِهِ في قَولِهِ تَبارَكَ وَ تَعالیٰ: وَ لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ[۸۳۹].[۸۴۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس [موقعيت] فحشايى يا شهوترانى برايش پيش بيايد و از ترس خداوند از آن دورى كند، خداوند، آتش را بر او حرام مىگردانَد و او را از آن هراس سهمگين (روز قيامت) ايمن مىدارد و آنچه را در كتاب خود در آيۀ (و براى آن كه از مقام و عظمت پروردگارش بترسد، دو بهشت خواهد بود) به او وعده داده، برايش عملى مىسازد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن خافَ النّارَ تَرَكَ الشَّهَواتِ.[۸۴۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: آن كه از آتش [دوزخ] بترسد، شهوتها را ترک مىگويد.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن مَلَكَ نَفسَهُ إذا رَغِبَ، و إذا رَهِبَ، وَ إذَا اشتَهىٰ، و إذا غَضِبَ، وَ إذا رَضِيَ؛ حَرَّمَ اللّٰهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.[۸۴۲]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس در هنگام خواستن يا ترسيدن يا شهوت يا خشم و يا خشنودى، خود را نگه دارد، خداوند، بدن او را بر آتش [دوزخ]، حرام مىگرداند.
11 / 2 - 2: التَّوبَهُ وَ الاستِغفارُ
11 / 2 - 2: توبه و آمرزشخواهی
- الإمام عليّعلیه السّلام: لَو أنَّ النّاسَ حينَ عَصَوا تابوا وَ استَغفَروا؛ لَم يُعَذَّبوا وَ لَم يَهلِكوا.[۸۴۳]
- امام على علیه السّلام: اگر مردم، زمانى كه [خدا را] نافرمانى مىكنند، توبه بنمايند و آمرزش بطلبند، عذاب نمىشوند و نابود نمىگردند.
- عنه علیه السّلام: اللّٰهُمَّ! وَ أستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ أدناني مِن عَذابِكَ.[۸۴۴]
- امام على علیه السّلام: بار خدايا! براى هر گناهى كه مرا به عذابت نزديک مىكند، از تو آمرزش مىطلبم.
- الإمام الباقرعلیه السّلام: كانَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله يَقولُ: «مُقامي فيكُم وَ الاستِغفارُ، لَكُم حِصنٌ حَصينٌ مِنَ العَذابِ»، فَمَضىٰ أكبَرُ الحِصنَينِ وَ بَقِيَ الاستِغفارُ، فَأَكثِروا مِنهُ؛ فَإِنَّهُ مَمحاةٌ لِلذُّنوبِ، قالَ اللّٰهُ: وَ ما كانَ اللّٰهُ لِيُعَذِّبَهُم وَ أَنتَ فِيهِم وَ ما كانَ اللّٰهُ مُعَذِّبَهُم وَ هُم يَستَغفِرُونَ[۸۴۵].
- امام باقر علیه السّلام: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله مىفرمود: «وجود من در ميان شما و آمرزشخواهى [شما] براى خودتان، دژى استوار در برابر عذاب است». دژ بزرگتر، رفت و آمرزشخواهى، مانده است. پس تا مىتوانيد، طلب آمرزش كنيد كه اين كار، گناهان را پاک مىكند. خداوند فرموده است: (تا تو در ميان آنان هستى، خداوند، عذابشان نمىكند، و تا زمانى كه طلب آمرزش مىكنند، خداوند، آنان را عذاب نمىكند).
- الإمام زين العابدينعلیه السّلام: مَن أشفَقَ مِنَ النّارِ، بادَرَ بِالتَّوبَةِ إلَى اللّٰهِ مِن ذُنوبِهِ، وَ راجَعَ عَنِ المَحارِمِ.[۸۴۶]
- امام زين العابدين علیه السّلام: هر كه از آتش [دوزخ] بترسد، از گناهان خود به درگاه خدا، توبه مىكند و از حرامها دست بر مىدارد.
11 / 2 - 3: ذِكرُ اللّٰهِ
11 / 2 - 3: یاد خدا
- رسول اللّهصلّی الله علیه و آله: مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّٰهِ أحَبَّهُ اللّٰهُ، وَ مَن ذَكَرَ اللّٰهَ كَثيراً كُتِبَت لَهُ بَراءَتانِ: بَراءَةٌ مِنَ النّارِ، وَ بَراءَةٌ مِنَ النِّفاقِ.[۸۴۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس خداوند را بسيار ياد كند، خداوند، او را دوست مىدارد، و هر كس خدا را بسيار ياد كند، دو بَرات آزادى برايش نوشته مىشود: بَرات آزادى از آتش و بَرات آزادى از نفاق.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن صَلَّى الفَجرَ ثُمَّ جَلَسَ في مَجلِسِهِ يَذكُرُ اللّٰهَ حَتّىٰ تَطلُعَ الشَّمسُ؛ سَتَرَهُ اللّٰهُ مِنَ النّارِ، سَتَرَهُ اللّٰهُ مِنَ النّارِ، سَتَرَهُ اللّٰهُ مِنَ النّارِ.[۸۴۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس نماز صبح را بخواند و سپس در جاى خود بنشيند و تا طلوع آفتاب، خداوند را ياد كند، خداوند او را از آتش [دوزخ] حفظ مىكند؛ خداى عز و جل، او را از آتش [دوزخ]، حفظ مىكند؛ خداى عز و جل، او را از آتش [دوزخ] حفظ مىكند.
- الإمام عليّعلیه السّلام: أفيضوا في ذِكرِ اللّٰهِ - جَلَّ ذِكرُهُ- فَإِنَّهُ أحسَنُ الذِّكرِ، وَ هُوَ أمانٌ مِنَ النِّفاقِ، وَ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ، وَ تَذكيرٌ لِصاحِبِهِ.[۸۴۹]
- امام على علیه السّلام: خداوند را - كه يادش بِشكوه باد ـ بسيار ياد كنيد؛ زيرا ياد او، بهترين ياد، ايمنى از نفاق، بَرات آزادى از آتش، و موجب ياد شدن از ياد كننده [در نزد ياد شونده، يعنى خداوند] است.
11 / 2 - 4: خَشيَةُ اللّٰهِ
11 / 2 - 4: خدا ترسی
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن عَرَضَت لَهُ فاحِشَةٌ أو شَهوَةٌ فَاجتَنَبَها مِن مَخافَةِ اللّٰهِ؛ حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيهِ النّارَ، وَ آمَنَهُ مِنَ الفَزَعِ الأَكبَرِ.[۸۵۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس [موقعيت] فحشا يا شهوترانى برايش پيش آيد و از ترس خداوند مرتكب آن نشود، خداوند، آتش [دوزخ] را بر او حرام مىگردانَد او را و از آن وحشت بزرگ (قيامت)، در امان مىدارد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن قَدَرَ عَلَى إمرَأَةٍ أو جارِيَةٍ حَراماً، فَتَرَكَها مَخافَةَ اللّٰهِ؛ حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيهِ النّارَ، وَ آمَنَهُ اللّٰهُ تَعالیٰ مِنَ الفَزَعِ الأَكبَرِ، وَ أدخَلَهُ اللّٰهُ الجَنَّةَ. وَ إن أصابَها حَراماً؛ حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيهِ الجَنَّةَ، وَ أدخَلَهُ النّارَ.[۸۵۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس بتواند با زن يا كنيزى مرتكب حرامى شود، امّا از ترس خداوند آن را رها كند، خداوند متعال، آتش را بر او حرام مىسازد و او را از وحشت بزرگ (قيامت) در امان مىدارد و او را به بهشت مىبَرَد، و اگر مرتكب حرام شود، خداوند، بهشت را بر او حرام مىسازد و وى را به آتش در مىآورد.
- الإمام زين العابدين علیه السّلام: إنَّ أنجاكُم مِن عَذابِ اللّٰهِ أشَدُّكُم خَشيَةً للَّهِ.[۸۵۲]
- امام زين العابدين علیه السّلام: رَهيدهترينِ شما از عذاب خداوند، كسى است كه ترس او از خداوند، بيشتر باشد.
11 / 2 - 5: البُكاءُ للَّهِ
11 / 2 - 5: گریستن برای خدا
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن بَكىٰ عَلىٰ ذَنبِهِ حَتّىٰ تَسيلَ دُموعُهُ عَلىٰ لِحيَتِهِ، حَرَّمَ اللّٰهُ ديباجَةَ وَجهِهِ عَلَى النّارِ.[۸۵۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس بر گناه خويش بگِريد، چندان كه اشکهايش بر ريش او جارى شود، خداوند، رُخسارۀ او را بر آتش، حرام مىگرداند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن ذَكَرَ اللّٰهَ فَفَاضَت عَيناهُ مِن خَشيَةِ اللّٰهِ حَتّىٰ يُصيبَ الأَرضَ مِن دُموعِهِ، لَم يُعَذِّبهُ اللّٰهُ تَعالیٰ يَومَ القِيامَةِ.[۸۵۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس خدا را ياد كند و از ترس خداوند، اشک از چشمانش جارى شود، به طورى كه از اشکهايش بر زمين بريزد، خداوند، روز قيامت، او را عذاب نمىكند.
- الإمام زين العابدين علیه السّلام: إلٰهي! أَ تُحرِقُ بِالنّارِ عَيني وَ كانَت مِن خَوفِكَ باكِيَةً؟![۸۵۵]
- امام زين العابدين علیه السّلام: معبودا! آيا چشمان مرا كه از ترس تو گريان بودهاند، به آتش مىسوزانى؟!
- الإمام الباقرعلیه السّلام: لَمّا كَلَّمَ اللّٰهُ موسَى بنَ عِمرانَ قالَ مُوسىٰ:... إلٰهي! ما جَزاءُ مَن دَمَعَت عَيناهُ مِن خَشيَتِكَ؟
قالَ: يا موسىٰ، آمَنُ وَجهَهُ مِن حَرِّ النّارِ.[۸۵۶]
- امام باقر علیه السّلام: آن گاه كه خداوند با موسى بن عمران علیه السّلام سخن گفت، موسى گفت:... معبودا! پاداش كسى كه چشمانش از ترس تو اشک بريزند، چيست؟ فرمود: «اى موسى! چهرۀ او را از گرماى آتش، در امان مىدارم».
- الإمام الصادقعلیه السّلام: ما مِن عَينٍ إلّا و هِيَ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ إلّا عَيناً بَكَت مِن خَوفِ اللّٰهِ، وَ مَا اغرَورَقَت عَينٌ بِمائِها مِن خَشيَةِ اللّٰهِ إلّا حَرَّمَ اللّٰهُ سائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النّارِ، وَ لا فاضَت عَلىٰ خَدِّهِ فَرَهِقَ ذٰلِكَ الوَجهَ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ. وَ ما مِن شَيءٍ إلّا وَ لَهُ كَيلٌ وَ وَزنٌ، إلَّا الدَّمعَةُ؛ فَإِنَّ اللّٰهَ يُطفي بِاليَسيرِ مِنهَا البِحارَ مِنَ النّارِ؛ فَلَو أنَّ عَبداً بَكىٰ في أُمَّةٍ لِرَحِمَ اللّٰهُ تِلكَ الأُمَّةَ بِبُكاءِ ذٰلِكَ العَبدِ.[۸۵۷]
- امام صادق علیه السّلام: هيچ چشمى نيست، مگر آن كه در روز قيامت، گريان است، بجز چشمى كه از خوف خدا گريسته باشد، و هيچ چشمى از ترس خداوند اشكبار نگشت، مگر آن كه خداوند، بقيّۀ بدن او را نيز بر آتش، حرام كرد، و اگر اشكش بر رُخسارش سرازير شود، هرگز گرد زبونى و خوارى، بر آن رُخ نمىنشيند. هر چيزى [و عملى از اعمال انسان] پيمانه و وزنى دارد، مگر اشک؛ چرا كه خداوند با اندکِ آن، درياهاى آتش را خاموش مىسازد، و اگر در ميان امّتى يک بنده [از خوف خدا] بگِريد، خداوند به واسطۀ گريۀ آن بنده، بر آن امّت، رحم مىآورد.
11 / 2 - 6: مَحَبَّةُ اللّٰهِ
11 / 2 - 6: خدا دوستی
- الإمام عليّعلیه السّلام: يا إلٰهي وَ سَيِّدي وَ رَبّي، أَ تُراكَ مُعَذِّبي بِنارِكَ بَعدَ تَوحيدِكَ، وَ بَعدَ مَا انطَوىٰ عَلَيهِ قَلبي مِن مَعرِفَتِكَ، وَ لَهِجَ بِهِ لِساني مِن ذِكرِكَ، وَ اعتَقَدَهُ ضَميري مِن حُبِّكَ؟![۸۵۸]
- امام على علیه السّلام: معبودا، سَرورا، پروردگارا! آيا به راستى مرا با آتشت، عذاب خواهى كرد، پس از آن كه به يكتايى تو ايمان آوردهام؟! و پس از آن كه شناخت تو در قلبم آميخته است و زبانم به ياد و نام تو گويا گشته و نهادم با محبّت تو گِره خورده است؟!
- الكافي عن أبي حمزة: رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ في فِناءِ الكَعبَةِ فِي اللَّيلِ و هُوَ يُصَلّي، فَأَطالَ القيامَ حَتّىٰ جَعَلَ مَرَّةً يَتَوَكَّأُ عَلىٰ رِجلِهِ اليُمنىٰ وَ مَرَّةً عَلىٰ رِجلِهِ اليُسرىٰ، ثُمَّ سَمِعتُهُ يَقولُ بِصَوتٍ كَأَنَّهُ باكٍ: يا سَيِّدي، تُعَذِّبُني وَ حُبُّكَ في قَلبي؟![۸۵۹]
- الكافى ـ به نقل از ابو حمزه ـ: امام زين العابدين علیه السّلام را شبهنگام، در آستان كعبه ديدم كه به نماز، ايستاده است و چندان قيام خود را به درازا كشانْد كه گاه بر پاى راست خود و گاه بر پاى چپش تکیه میداد. سپس شنيدم كه با صدايى اندوهناک مىگويد: «اى سَرور من! آيا مرا عذاب خواهى كرد، در حالى كه مِهر تو در دلم جاى دارد؟!».
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ النّاسَ يَعبُدونَ اللّٰهَ عَلىٰ ثَلاثَةِ أوجُهٍ: فَطَبَقَةٌ يَعبُدونَهُ رَغبَةً في ثَوابِهِ، فَتِلكَ عِبادَةُ الحُرَصاءِ؛ وَ هُوَ الطَّمَعُ، وَ آخَرونَ يَعبُدونَهُ فَرَقاً[۸۶۰] مِنَ النّارِ، فَتِلكَ عِبادَةُ العَبيدِ؛ وَ هِيَ الرَّهبَةُ، وَ لٰكِنّي أعبَدُهُ حُبّاً لَهُ، فَتِلكَ عِبادَةُ الكِرامِ؛ وَ هُوَ الأَمنُ؛ لِقَولِهِ: وَ هُم مِن فَزَعٍ يَومَئِذٍ آمِنُونَ[۸۶۱]، وَ لِقَولِهِ: قُل إِن كُنتُم تُحِبُّونَ اللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحبِبكُمُ اللّٰهُ وَ يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم[۸۶۲]، فَمَن أحَبَّ اللّٰهَ أحَبَّهُ اللّٰهُ، وَ مَن أحَبَّهُ اللّٰهُ كانَ مِنَ الآمِنينَ.[۸۶۳]
- امام صادق علیه السّلام: مردم، خداوند را سه گونه عبادت مىكنند: يک طبقه، او را از سرِ اشتياق به پاداشش عبادت مىكنند كه اين، عبادت آزمندان است و اين، طمع است. گروهى ديگر، او را از ترس آتش، عبادت مىكنند كه اين، عبادتِ بندگان است و اين [نشئت گرفته از] بيم است؛ ولى من از سرِ محبّت به او عبادتش مىكنم كه اين، عبادتِ آزادگان است و اين، [مايۀ] امن [و امان] است، به دليل اين سخن خداى كه: (و آنان از وحشت آن روز، در امان اند» و به دليل اين سخن خداى: (بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خداوند نيز دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد). پس هر كه خدا را دوست بدارد، خداوند نيز او را دوست مىدارد، و هر كه خداوند دوستش بدارد، از امانيافتگان است.
11 / 2 - 7: حُسنُ الخُلُقِ
11 / 2 - 7: خوشخویی
- رسول اللّهصلّی الله علیه و آله: مَن كانَ هَيِّناً لَيِّنا قَريباً، حَرَّمَهُ اللّٰهُ عَلَى النّارِ.[۸۶۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس آرام و نرمخو و خونگرم باشد، خداوند، او را بر آتش [دوزخ] حرام مىگردانَد.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : ألا أُخبِرُكُم بِمَن تَحرُمُ عَلَيهِ النّارُ غَداً؟ قيلَ: بَلىٰ يا رَسولَ اللّٰهِ. قالَ: الهَيِّنُ اللَّيِّنُ القَريبُ السَّهلُ.[۸۶۵]
امام صادق علیه السّلام: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «آيا شما را از كسى كه فردا[ى قيامت] آتش بر او حرام است، خبر ندهم؟».
گفته شد: چرا، اى پيامبر خدا!
فرمود: «شخص آرام و نرمخو و خونگرم و آسانگير».
11 / 2 - 8: كَظمُ الغَيظِ
11 / 2 - 8: فرو خوردن خشم
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: مَن كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ، كَفَّ اللّٰهُ- تَبارَكَ وَ تَعالیٰ- عَنهُ عَذابَ يَومِ القِيامَةِ.[۸۶۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس خشم خود را از مردم باز بدارد، خداوند - تبارک و تعالى - عذاب روز قيامت را از او باز مىدارد.
11 / 2 - 9: السَّخاءُ
11 / 2 - 9: بخشندگی
- الإمام الكاظمعلیه السّلام: كانَ أميرُالمُؤمِنينَ يوصي أصحابَهُ، يَقولُ:... وَ لْيَكُن... طَبيعَتُكُمُ السَّخاءَ[۸۶۷]؛ فَإِنَّهُ لا يَدخُلُ الجَنَّةَ بَخيلٌ، وَ لا يَدخُلُ النّارَ سَخِيٌّ[۸۶۸].
- امام كاظم علیه السّلام: امير مؤمنان علیه السّلام به يارانش سفارش مىكرد و مىفرمود: «... بايد... سرشت شما، بخشندگى باشد؛ زيرا هيچ بخيلى وارد بهشت نمىشود و هيچ بخشندهاى به آتش نمىرود».
- الكافي عن مسعدة بن صدقة: قالَ أبو عَبدِاللّٰهِ لِبَعضِ جُلَسائِهِ: أَ لا أُخبِرُكَ بِشَيءٍ يُقَرِّبُ مِنَ اللّٰهِ، وَ يُقَرِّبُ مِنَ الجَنَّةِ، وَ يُباعِدُ مِنَ النّارِ؟ فَقالَ: بَلىٰ! فَقالَ: عَلَيكَ بِالسَّخاءِ؛ فَإِنَّ اللّٰهَ خَلَقَ خَلقاً بِرَحمَتِهِ لِرَحمَتِهِ، فَجَعَلَهُم لِلمَعروفِ أهلًا وَ لِلخَيرِ مَوضِعاً وَ لِلنّاسِ وَجهاً، يُسعىٰ إلَيهِم لِكَي يُحيوهُم كَما يُحيِى المَطَرُ الأَرضَ المُجدِبَةَ، أُولٰئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ الآمِنونَ يَومَ القِيامَةِ.[۸۶۹]
الكافى ـ به نقل از مسعدة بن صدقه ـ: امام صادق علیه السّلام به يكى از همنشينانش فرمود: «آيا تو را از چيزى خبر ندهم كه به خدا و بهشت، نزديک مىكند و از آتش [دوزخ]، دور مىگردانَد؟».
گفت: چرا؟
فرمود: «بخشنده باش؛ زيرا خداوند، به رحمت خويش، خَلقى را براى رحمت خويش آفريد و آنان را اهل نيكى كردن و جايگاه خير و محلّ توجّه [و مراجعۀ] مردم قرار داد، كه براى مردم مىكوشند، تا آنان را زنده كنند، همچنان كه باران، زمين خشک را زنده مىكند. اينان اند همان مؤمنانى كه روز قيامت، در امان اند».
11 / 3: الموانع العَمَلیّة
11 / 3: موانع عملی
11 / 3 - 1: طَاعَةُ اللّٰهِ
11 / 3 - 1: فرمانبری از خداوند
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: طاعَةُ الخالِقِ أمانٌ مِنَ العَذابِ.[۸۷۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: فرمانبرى از آفريدگار، [مايۀ] ايمنى از عذاب است.
- الإمام زين العابدين علیه السّلام: اِشتَغِلوا في هٰذِهِ الدُّنيا بِطاعَةِ اللّٰهِ، وَ اغتَنِموا أيّامَها، وَ اسعَوا لِما فيهِ نَجاتُكُم غَداً مِن عَذابِ اللّٰهِ.[۸۷۱]
- امام زين العابدين علیه السّلام: در اين دنيا، به طاعت خدا مشغول شويد و روزهاى آن را غنيمت بشماريد و در آنچه فردا[ى قيامت]، شما را از عذاب خدا مىرَهاند، بكوشيد.
- عنه علیه السّلام - لِطاووسٍ الفَقيهِ -: يا طاووسُ، دَع عَنّي حَديثَ أبي وَ أُمّي وَ جَدّي! خَلَقَ اللّٰهُ الجَنَّةَ لِمَن أطاعَهُ وَ أحسَنَ وَ لَو كانَ عَبداً حَبَشِيّاً، وَ خَلَقَ النّارَ لِمَن عَصاهُ وَ لَو كانَ قُرَشِيّاً؛ أما سَمِعتَ قَولَهُ تَعالیٰ: فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنسابَ بَينَهُم يَومَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ[۸۷۲]؟ وَ اللّٰهِ! لا يَنفَعُكَ غَداً إلّا تَقدِمَةٌ تُقَدِّمُها مِن عَمَلٍ صالِحٍ.[۸۷۳]
- امام زين العابدين علیه السّلام – خطاب به طاووس فقيه -: اى طاووس! سخن گفتن از پدر و مادرم و جدّم را رها كن! خداوند، بهشت را براى كسى آفريد كه از او فرمان ببَرد و كار نيک انجام دهد، اگر چه بندهاى حبشى باشد؛ و آتش را براى كسى آفريد كه او را نافرمانى كند، اگر چه قُرَشى باشد. مگر نشنيدهاى سخن خداوند متعال را كه: (چون در شيپور [قيامت] دميده شود، پس در آن روز، ميانشان نسبت خويشاوندى نيست و از [حال] يكديگر نمىپرسند؟ به خدا سوگند، فرداى قيامت، تو را سود نمىبخشد، مگر همان كردار نيكى كه پيشتر فرستاده باشى).
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إذا هَمَمتَ بِشَيءٍ مِنَ الخَيرَ فَلا تُؤَخِّرهُ؛ فَإِنَّ اللّٰهَ رُبَّمَا اطَّلَعَ عَلَى العَبدِ و هُوَ عَلىٰ شَيءٍ مِنَ الطّاعَةِ، فَيَقولُ: وَ عِزَّتي وَ جَلالي! لاأُعَذِّبُكَ بَعدَها أبَداً.[۸۷۴]
- امام صادق علیه السّلام: هر گاه آهنگِ كار نيكى كردى، [انجام دادن] آن را به تأخير ميفكن؛ زيرا خداوند، گاه بنده را در حال طاعتى مىبيند و مىفرمايد: «به عزّت و جلالم سوگند كه بعد از اين، ديگر تو را عذاب نخواهم كرد».
11 / 3 - 2: الصَّلاةُ
11 / 3 - 2: نماز
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إنَّ للَّهِ مَلَكاً يُنادي عِندَ كُلِّ صَلاةٍ: يا بَني آدَمَ! قوموا إلى نيرانِكُمُ الَّتي أوقَدتُموها عَلىٰ أنفُسِكُم، فَأَطفِئوها بِالصَّلاةِ.[۸۷۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند، فرشتهاى دارد كه به هنگام هر نماز، بانگ مىزند: «اى فرزندان آدم! بر خيزيد و آتشهايى را كه براى خويش افروختهايد، با نماز خاموش كنيد».
- عنه صلّی الله علیه و آله: تَكونُ صَلاةُ العَبدِ عِندَ المَحشَرِ تاجاً عَلىٰ رَأسِهِ، وَ نوراً عَلىٰ وَجهِهِ، وَ لِباساً عَلىٰ بَدَنِهِ، وَ سَتراً بَينَهُ وَ بَينَ النّارِ.[۸۷۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نماز بنده، در محشر، تاجى بر سرِ او، نورى بر چهرهاش و جامهاى بر تَنَش مىشود و پردهاى ميان او و آتش مىگردد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: حافِظوا عَلَى الصَّلَواتِ الخَمسِ؛ فَإِنَّ اللّٰهَ إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ يَدعُو العَبدَ، فَأَوَّلُ شَيءٍ يَسأَلُ عَنهُ الصَّلاةُ، فَإِن جاءَ بِها تامَّةً وَ إلّا زَخَّ بِهِ فِي النّارِ.[۸۷۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نمازهاى پنجگانه را پاس بداريد؛ زيرا چون روز قيامت شود، خداوند بنده را فرا مىخواند و از نخستين چيزى كه مىپرسد، نماز است. اگر آن را كامل آورده بود[، نجات مىيابد]، و گر نه، او را در آتش [دوزخ]، پرتاب مىكند.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: ما مِن قَدَمٍ سَعَت إلَى الجُمُعَةِ، إلّا حَرَّمَ اللّٰهُ جَسَدَها عَلَى النّارِ.[۸۷۸]
- امام صادق علیه السّلام: هيچ گامى نيست كه به سوى نماز جمعه برداشته شود، جز آن كه خداوند، بدن او را بر آتش [دوزخ] حرام مىگردانَد.
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: ما مِن عَبدٍ اهتَمَّ بِمَواقيتِ الصَّلاةِ وَ مَواضِعِ الشَّمسِ، إلّا ضَمِنتُ لَهُ الرَّوحَ عِندَ المَوتِ، وَ انقِطاعَ الهُمومِ وَ الأَحزانِ، وَ النَّجاةَ مِنَ النّارِ.[۸۷۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر بندهاى به اوقات نماز و وضعيتهاى خورشيد، توجّه نشان دهد، راحتى در وقت مُردن و بر طرف شدن غم و اندوهها و رهايى از آتش [دوزخ] را برايش ضمانت مىكنم.
- عنه صلّی الله علیه و آله: صَلاةُ اللَّيلِ مَرضاةُ الرَّبِ، وَ حُبُّ المَلائِكَةِ، وَ سُنَّةُ الأَنبِياءِ، وَ نورُ المَعرِفَةِ، وَ أصلُ الإيمانِ، وَ راحَةُ الأَبدانِ، وَ كَراهِيَةٌ لِلشَّيطانِ، وَ سِلاحٌ عَلَى الأَعداءِ، وَ إجابَةٌ لِلدُّعاءِ، وَ قَبولٌ لِلأَعمالِ، وَ بَرَكَةٌ فِي الرِّزقِ، وَ شَفيعٌ بَينَ صاحِبِها وَ بَينَ مَلَكِ المَوتِ، وَ سِراجٌ في قَبرِهِ، وَ فِراشٌ تَحتَ جَنبَيهِ، وَ جَوابُ مُنكَرٍ و نَكيرٍ، وَ مونِسٌ وَ زائِرٌ في قَبرِهِ، فَإِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ كانَتِ الصّلاةُ ظِلّاً عَلَيهِ، وَ تاجاً عَلىٰ رَأسِهِ، وَ لِباساً عَلىٰ بَدَنِهِ، وَ نوراً يَسعى بَينَ يَدَيهِ، وَ سَتراً بَينَهُ وَ بَينَ النّارِ.[۸۸۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نماز شب، [مايۀ] خشنودى خداوند و محبّت فرشتگان مىشود و سنّت پيامبران، نور معرفت، ريشۀ ايمان و [موجب] آسودگى بدنها و نفرت شيطان و سلاحى در برابر دشمنان است و موجب اجابت دعا و پذيرش اعمال، بركت در روزى و شفيع ميان نماز شبخوان و مَلَک الموت است و چراغى در گور او، بسترى در زير پهلويش، پاسخى براى منكر و نَكير، و مونس و بازديد كنندهاى در گور اوست. پس چون روز قيامت شود، نماز [شب]، سايهاى بر فراز او و تاجى بر سرش، جامهاى بر تنش، نورى پيشاپيشِ او، و پردهاى ميان او و آتش مىشود.
- الإمام الرضاعلیه السّلام: عَلَيكُم بِصَلاةِ اللَّيلِ؛ فَما مِن عَبدٍ يَقومُ في آخِرِ اللَّيلِ فَيُصَلّي ثَمانِيَ رَكَعاتٍ وَ رَكعَتَينِ لِلشَّفعِ وَ رَكعَةً لِلوَترِ، ثُمَّ قَنَتَ وَ استَغفَرَ اللّٰهَ في قُنوتِهِ سَبعينَ مَرَّةً، إلّا أُجيرَ مِن عَذابِ القَبرِ وَ عَذابِ النّارِ.[۸۸۱]
- امام رضا علیه السّلام: بر شما باد خواندن نماز شب؛ زيرا هيچ بندهاى نيست كه در آخرِ شب بر خيزد و هشت ركعت [نماز]، دو ركعت [نماز] شَفع و يک ركعت [نماز] وَتر بگزارد، سپس قنوت بخواند و در قنوتش هفتاد بار از خدا آمرزش بخواهد، مگر آن كه از عذاب قبر و از عذاب آتش [دوزخ]، پناه داده مىشود.
11 / 3 - 3: الصِّيامُ
11 / 3 - 3: روزه
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: روزه، سپرى در برابر آتش [دوزخ] است.
- الإمام الباقرعلیه السّلام: قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله لَمّا حَضَرَ شَهرُ رَمَضانَ، وَ ذٰلِكَ في ثَلاثٍ بَقينَ مِن شَعبانَ، قالَ لِبِلالٍ: نادِ فِي النّاسِ. فَجُمِعَ النّاسُ، ثُمَّ صَعِدَ المِنبَرَ، فَحَمِدَ اللّٰهَ وَ أثنىٰ عَلَيهِ، ثُمَّ قالَ:
أيُّهَا النّاسُ! إنَّ هٰذَا الشَّهرَ قَد خَصَّكُمُ اللّٰهُ بِهِ وَ حَضَرَكُم، وَ هُوَ سَيِّدُ الشُّهورِ، لَيلَةٌ فيهِ خَيرٌ مِن ألفِ شَهرٍ، تُغلَقُ فيهِ أبوابُ النّارِ وَ تُفتَحُ فيهِ أبوابُ الجِنانِ.[۸۸۴]
- امام باقر علیه السّلام: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در آستانۀ فرا رسيدن ماه رمضان، يعنى سه روز مانده از ماه شعبان، به بلال فرمود: «در ميان مردم، ندا بده [تا جمع گردند]». مردم جمع شدند. ايشان، بر منبر رفت و حمد و ثناى الهى را به جا آورد و سپس فرمود:
«اى مردم! اين ماه كه خداوند، شما را بدان مفتخر ساخته است و به زودى از راه مىرسد، آقاى ماههاست. يک شب آن، از هزار ماه، بهتر است. در اين ماه، درهاى آتش [دوزخ]، بسته و درهاى بهشت، باز مىشوند».
- الإمام عليّعلیه السّلام: إنَّ أفضَلَ ما يَتَوسَّلُ بِهِ المُتَوَسِّلونَ الإيمانُ بِاللّٰهِ وَ رَسولِهِ، وَ الجِهادُ في سَبيلِ اللّٰهِ، وَ كَلِمَةُ الإِخلاصِ؛ فَإِنَّهَا الفِطرَةُ، وَ إقامُ الصَّلاةِ؛ فَإِنَّهَا المِلَّةُ، وَ إيتاءُ الزَّكاةِ؛ فَإِنَّها مِن فَرائِضِ اللّٰهِ، وَ الصَّومُ؛ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِن عَذابِهِ.[۸۸۵]
- امام على علیه السّلام: بهترين وسيلۀ تقرّب به خدا، براى آنان كه جوياى وسيلۀ تقرّب هستند، ايمان به خدا و پيامبرِ اوست و جهاد در راه خدا، و [اظهار] شعار اخلاص (توحيد) - كه [آواى] فطرت است ـ و بر پا داشتن نماز - كه عين دين است ـ، و دادن زكات - كه از واجبات خداوند است ـ، و گرفتن روزه - كه سپرى در برابر عذاب اوست ـ.
- الإمام زين العابدين علیه السّلام: حَقُّ الصَّومِ أن تَعلَمَ أنَّهُ حِجابٌ ضَرَبَهُ اللّٰهُ عَلىٰ لِسانِكَ وَ سَمعِكَ وَ بَصَرِكَ وَ بَطنِكَ وَ فَرجِكَ لِيَستُرَكَ بِهِ مِنَ النّارِ، فَإِن تَرَكتَ الصَّومَ خَرَقتَ سِترَ اللّٰهِ عَلَيكَ.[۸۸۶]
- امام زين العابدين علیه السّلام: حقّ روزه، اين است كه بدانى روزه، پردهاى است كه خداوند بر زبان و گوش و چشم و شكم و شرمگاه تو زده است تا بدان وسيله، تو را از آتش [دوزخ] بپوشاند. پس اگر روزه را ترک كردى، پردۀ خدا را بر خود دريدهاى.
- عنه علیه السّلام: إنَّ العَبدَ يَصومُ اليَومَ الحارَّ يُريدُ ما عِندَاللّٰهِ، فَيُعتِقُهُ اللّٰهُ بِهِ مِنَ النّارِ. وَ لا تَستَقِلَّ ما يُتَقَرَّبُ بِهِ إلَى اللّٰهِ وَ لَو شِقَّ تَمرَةٍ.[۸۸۷]
- امام صادق علیه السّلام: بنده، روز گرمى را براى پاداش خدا، روزه مىگيرد و خدا به واسطۀ همان روزه، او را از آتش [دوزخ] مىرَهاند. آنچه را موجب تقرّب به خداوند مىشود، كوچک مشمار، اگر چه [صدقه دادنِ] نصف خرمايى باشد.
11 / 3 - 4: الزَّكاةُ
11 / 3 - 4: زکات
- الإمام عليّعلیه السّلام: إنَّ الزَّكاةَ جُعِلَت مَعَ الصَّلاةِ قُرباناً لِأَهلِ الإِسلامِ، فَمَن أعطاها طَيِّبَ النَّفسِ بِها فَإِنَّها تُجعَلُ لَهُ كَفّارَةً، وَ مِنَ النّارِ حِجازاً[۸۸۸] و وِقايَةً.[۸۸۹]
- امام على علیه السّلام: در كنار نماز، براى نزديک شدن مسلمانان به خدا، زكات قرار داده شد. پس، آن كس كه زكات را با رضايتِ خاطر بپردازد، كفّارۀ گناهان او و بازدارنده و نگه دارندۀ او از آتش [دوزخ]، قرار داده مىشود.
11 / 3 - 5: الإِنفاقُ
11 / 3 - 5: انفاق کردن
- رسول اللّهصلّی الله علیه و آله: اِتَّقُوا النّارَ وَ لَو بِشِقِّ تَمرَةٍ! اِتَّقُوا النّارَ وَ لَو بِشَربَةٍ مِن ماءٍ![۸۹۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خود را از آتش [دوزخ]، حفظ كنيد، اگر چه با [انفاق] نصف خرمايى! خود را از آتش [دوزخ]حفظ كنيد، اگر چه با [انفاق] جرعۀ آبى!
- عنه صلّی الله علیه و آله: اِتَّقُوا النّارَ وَ لَو بِشِقِّ تَمرَةٍ، فَمَن لَم يَجِد فَبِكَلِمَةٍ طَيِّبَةٍ.[۸۹۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خود را از آتش [دوزخ] نگه داريد، اگر چه با نصف خرمايى؛ و اگر كسى [آن را هم] نداشت، با گفتن سخن پاكيزهاى.
- الإمام عليّعلیه السّلام: الصَّدَقَةُ جُنَّةٌ عَظيمَةٌ مِنَ النّارِ لِلمُؤمنِ.[۸۹۲]
- امام على علیه السّلام: صدقه، سپر بزرگى براى مؤمن در برابر آتش [دوزخ] است.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إذا أرَدتَ شَيئاً مِنَ الخَيرِ فَلا تُؤَخِّرهُ؛ فَإِنَّ العَبدَ لَيَصومُ اليَومَ الحارَّ يُريدُ بِهِ ما عِندَ اللّٰهِ فَيُعتِقُهُ اللّٰهُ مِنَ النّارِ، وَ يَتَصَدَّقُ بِصَدَقَةٍ يُريدُ بِها وَجهَ اللّٰهِ فَيُعتِقُهُ اللّٰهُ مِنَ النّارِ.[۸۹۳]
- امام صادق علیه السّلام: هر گاه ارادۀ كار خيرى كردى، آن را به تأخير مينداز؛ زيرا بنده در يک روز داغ، به قصد پاداش خداوند، روزه مىگيرد و خداوند [به سبب همان]، او را از آتش [دوزخ] مىرَهاند و [يا] براى رضاى خدا صدقهاى مىدهد و خداوند، او را [به سبب همان]، از آتش [دوزخ] مىرَهاند.
11 / 3 - 6: الجِهادُ
11 / 3 - 6: جهاد کردن
- رسول اللّهصلّی الله علیه و آله: لا يَجتَمِعُ غُبارٌ في سَبيلِ اللّٰهِ وَ دُخانُ جهنّم في جَوفِ عَبدٍ أبَداً.[۸۹۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: غبار [جهاد] در راه خدا و دود دوزخ، هرگز در درون بندهاى با هم جمع نمىشوند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: الغُزاةُ إذا هَمّوا بِالغَزوِ كَتَبَ اللّٰهُ لَهُم بَراءَةً مِنَ النّارِ، فَإِذا تَجَهَّزوا لِغَزوِهِم باهَى اللّٰهُ بِهِمُ المَلائِكَةَ.[۸۹۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: رزمندگان، آن گاه كه آهنگ نبرد كنند، خداوند برايشان بَرات آزادى از آتش را مىنويسد و چون خود را براى نبرد تجهيز كنند، خداوند به وجود آنان بر فرشتگان، فخر مىفروشد.
11 / 3 - 7: تَحصيلُ العِلمِ
11 / 3 - 7: آموختن دانش
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: مَن أحَبَّ أن يَنظُرَ إلىٰ عُتَقاءِ اللّٰهِ مِنَ النّارِ فَلَينظُر إلَى المُتَعَلِّمينَ، فَوَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! ما مِن مُتَعَلِّمٍ يَختَلِفُ إلىٰ بابِ العالِمِ إلّا كَتَبَ اللّٰهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ عِبادَةَ سَنَةٍ، وَ بَنَى اللّٰهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ مَدينَةً فِي الجَنَّةِ، وَ يَمشي عَلَى الأَرضِ وَ هِيَ تَستَغفِرُ لَهُ، وَ يُمسي وَ يُصبِحُ مَغفوراً لَهُ، وَ شَهِدَتِ المَلائِكَةُ أنَّهُم عُتَقاءُ اللّٰهِ مِنَ النّارِ.[۸۹۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس دوست دارد به آزادشدگانِ خدا از آتش بنگرد، به فراگيرندگان دانش نگاه كند؛ زيرا - سوگند به آن كه جانم در دست اوست - هيچ فراگيرندۀ دانشى نيست كه به درِ خانۀ عالِم، آمد و شد كند، مگر آن كه خداوند براى هر گامى، يک سال عبادت برايش مىنويسد و براى هر گامى، يک شهر در بهشت برايش مىسازد و هنگامى كه راه مىرود، زمين برايش طلب آمرزش مىكند. او شب و روز خود را با آمرزش الهى سپرى مىكند و فرشتگان، گواهى مىدهند كه آنان آزادشدگانِ خدا از آتش اند.
11 / 3 - 8: تَأليفُ الكِتابِ
11 / 3 - 8: نگارش کتاب
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: المُؤمِنُ إذا ماتَ وَ تَرَكَ وَرَقَةً واحِدَةً عَلَيها عِلمٌ، تَكونُ تِلكَ الوَرَقَةُ يَومَ القِيامَةِ سِتراً فيما بَينَهُ وَ بَينَ النّارِ.[۸۹۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: مؤمن هر گاه بميرد و يک برگ از علم به جاى بگذارد، در روز قيامت، آن برگ، پردهاى ميان او و آتش خواهد بود.
11 / 3 - 9: حِفظُ القُرآنِ وَ قِراءَتُهُ وَ العَمَلُ بِهِ
11 / 3 - 9: حفظ و قرائت قرآن و عمل کردن به آن
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: لا يُعَذِّبُ اللّٰهُ قَلباً وَعَى القُرآنَ.[۸۹۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند، قلبى را كه قرآن را در خود جاى داده باشد، عذاب نمىكند.
- عنه صلّی الله علیه و آله- لِسَلمانَ رضوان الله علیه-: عَلَيكَ بِقِراءَةِ القُرآنِ؛ فَإِنَّ قِراءَتَهُ كَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ، وَ سِترَةٌ مِنَ النّارِ، وَ أمانٌ مِنَ العَذابِ.[۸۹۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله – خطاب به سلمان -: بر تو باد قرائت قرآن؛ زيرا قرائت آن، كفّارهاى براى گناهان و پردهاى در برابر آتش دوزخ، و [مايۀ] ايمنى از عذاب است.
11 / 3 - 10: الصَّلاةُ عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ
11 / 3 - 10: صلوات فرستادن بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و خاندان او
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: الصَّلاةُ عَلَيَّ نورٌ عَلَى الصِّراطِ، وَ مَن كانَ لَهُ عَلَى الصِّراطِ مِنَ النّورِ لَم يَكُن مِن أهلِ النّارِ.[۹۰۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: صلوات بر من، نورى بر روى صراط است و كسى كه در روى صراط، نور داشته باشد، از اهل آتش نخواهد بود.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن ذُكِرتُ عِندَهُ فَلَم يُصَلِّ عَلَيَّ دَخَلَ النّارَ، فَأَبعَدَهُ اللّٰهُ.[۹۰۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس در نزد او از من نام برده شود و [و از سر بیاعتنایی] بر من صلوات نفرستد، به آتش مىرود و خداوند، او را [از رحمت خود] دور كناد! [۹۰۲]
- ثواب الأعمال عن الصباح بن سيابه عن الإمام الصادقعلیه السّلام قالَ: أَ لا أُعَلِّمُكَ شَيئاً يَقِي اللّٰهُ بِهِ وَجهَكَ مِن حَرِّ جهنّم؟
قالَ: قُلتُ: بلىٰ. قالَ: قُل بَعدَ الفَجرِ: «اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» مِئَةَ مَرَّةٍ؛ يَقي بِهِ وَجهَكَ مِن حَرِّ جهنّم.[۹۰۳]
- ثواب الأعمال ـ به نقل از صباح بن سيابه ـ: امام صادق علیه السّلام فرمود: «آيا چيزى را به تو نياموزم كه چهرهات را از حرارت دورخ، نگه دارد؟».
گفتم: چرا.
فرمود: «پس از نماز صبح، صد مرتبه بگو: "اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد". گفتن آن، چهرهات را از حرارت دوزخ، نگه مىدارد».
راجع: نهج الذكر: ج2 ص479 (القسم العاشر: الصلاة على النبيّ وَ آله وَ الأنبياء).
11 / 3 - 11: زِيارَةُ قُبورِ أهلِ البَيتِ
11 / 3 - 11: زیارت قبور اهل بیت:
- الإمام الصادقعلیه السّلام- لِابنِ مارِدٍ لَمّا سَأَلَهُ عَن ثَوابِ زِيارَةِ أميرِ المُؤمِنينَ-: يَابنَ مارِدٍ، مَن زارَ جَدّي عارِفاً بِحَقِّهِ كَتَبَ اللّٰهُ لَهُ بِكُلِّ خُطوَةٍ حَجَّةً مَقبولَةً وَ عُمرَةً مَبرورَةً. وَ اللّٰهِ! يَابنَ مارِدٍ، ما يُطعِمُ اللّٰهُ النّارَ قَدَماً اغبَرَّت في زِيارَةِ أميرِ المُؤمِنينَ ماشِياً كانَ أو راكِباً. يَابنَ مارِدٍ، اكتُب هذَا الحَديثَ بِماءِ الذَّهَبِ.[۹۰۴]
- امام صادق علیه السّلام - در پاسخ سؤال ابن مارد در بارۀ ثواب زيارت امير مؤمنان علیه السّلام -: اى پسر مارد! هر كس جدّ مرا با شناختِ حقّ او زيارت كند، خداوند براى هر گامى كه بر مىدارد، يک حج و يک عمرۀ پذيرفته شده مىنويسد. به خدا سوگند - اى پسر مارد - كه خداوند، قدمى را كه در راه رفتن به زيارت امير مؤمنان علیه السّلام غبار گرفته باشد - چه پياده برود و چه سواره ـ، خوراک آتش نمىكند. اى پسر مارد! اين حديث را با آب طلا بنويس.
- عنه علیه السّلام: مَن زارَ قَبرَ الحُسَينِ للَّهِ وَ فِي اللّٰهِ؛ أعتَقَهُ اللّٰهُ مِنَ النّارِ، وَ آمَنَهُ يَومَ الفَزَعِ الأَكبَرِ.[۹۰۵]
- امام صادق علیه السّلام: هر كس براى خدا و در راه خدا، قبر حسين علیه السّلام را زيارت كند، خداوند، او را از آتش، آزاد مىسازد و در آن روز وحشت بزرگ، او را ايمن مىدارد.
- كامل الزيارات عن عليّ بن ميمون الصائغ عن الإمام الصادقعلیه السّلام: يا عَليُّ، زُرِ الحُسَينَ وَ لا تَدَعهُ.
قالَ: قُلتُ: ما لِمَن أتاهُ مِنَ الثَّوابِ؟
قالَ: مَن أتاهُ ماشِياً كَتَبَ اللّٰهُ لَهُ بِكُلِّ خُطوَةٍ حَسَنَةً، وَ مَحا عَنهُ سَيِّئَةً، وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً. فَإِذا أتاهُ وَكَّلَ اللّٰهُ بِهِ مَلَكَينِ يَكتُبانِ ما خَرَجَ مِن فيهِ مِن خَيرٍ، وَ لا يَكتُبانِ ما يَخرُجُ مِن فيهِ مِن شَرٍّ وَ لا غَيرِ ذٰلِكَ. فَإِذَا انصَرَفَ وَدَّعوهُ وَ قالوا: يا وَلِيَّ اللّٰهِ مَغفوراً لَكَ، أنتَ مِن حِزبِ اللّٰهِ وَ حِزبِ رَسولِهِ وَ حِزبِ أهلِ بَيتِ رَسولِهِ. وَ اللّٰهِ! لا تَرَى النّارَ بِعَينِكَ أبَداً، وَ لا تَراكَ وَ لا تَطعَمُكَ أبَداً.[۹۰۶]
- كامل الزيارات - به نقل از على بن ميمون صائغ -: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: «اى على! [قبر] حسين علیه السّلام را زيارت كن و رهايش مكن».
گفتم: كسى كه به زيارت او برود، چه پاداشى دارد؟
فرمود: «هر كس پياده به زيارتش برود، خداوند براى هر گامى، يک ثواب برايش مىنويسد و يک گناه از او مىزدايد و او را يک درجه بالا مىبرد، و چون نزد [قبر] او برسد، خداوند، دو فرشته بر وى مىگمارد كه هر خوبىاى را كه از دهانش خارج شود، مىنويسند؛ ولى هر بدىاى را كه از دهانش در آيد، نمىنويسند ـ و از اين دو حال هم خارج نيست ـ و چون بر گردد، با او بدرود مىگويند و مىگويند: "اى دوست خدا! تو آمرزيده شدى. تو از حزب خدا و حزب پيامبر او و حزب خاندان پيامبرش هستى. به خدا سوگند كه هرگز آتش را به چشم خود نخواهى ديد و آن نيز تو را نخواهد ديد، و هرگز آتش تو را نخواهد خورد"».
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: سَتُدفَنُ بَضعَةٌ مِنّي بِأَرضِ خُراسانَ، لا يَزورُها مُؤمِنٌ إلّا أوجَبَ اللّٰهُ لَهُ الجَنَّةَ، وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.[۹۰۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در آينده، پارهاى از تن من، در خاک خراسان دفن خواهد شد. هر مؤمنى كه او را زيارت كند، خداوند بهشت را براى وى واجب مىسازد و بدنش را بر آتش حرام مىگرداند.
11 / 3 - 12: تَحَمُّلُ الأَذىٰ في أهلِ البَيتِ
11 / 3 - 12: تحمّل آزار در راه اهل بیت
- الإمام زين العابدين علیه السّلام: أيُّما مُؤمِنٍ مَسَّهُ أذىً فينا، فَدَمَعَت عَيناهُ حَتّى تَسيلَ عَلىٰ خَدِّهِ مِن مَضاضَةِ ما أُوذِيَ فينا، صَرَفَ اللّٰهُ عَن وَجهِهِ الأَذىٰ وَ آمَنَهُ يَومَ القِيامَةِ مِن سَخَطِهِ وَ النّارِ.[۹۰۸]
- امام زين العابدين علیه السّلام: هر مؤمنى كه به خاطر ما آزارى به او رسد و از درد آزارى كه در راه ما به او رسيده است، اشكش بر گونهاش جارى شود، خداوند، آن گزند و آزار را از چهرۀ او دور مىكند و در روز قيامت، وى را از خشم خود و از آتش، در امان مىدارد.
11 / 3 - 13: البُكاءُ عَلى مَصائِبِ أهلِ البَيتِ
11 / 3 - 13: گریستن بر آزردگیهای اهل بیت
- الإمام الصادقعلیه السّلام: مَن ذُكِرنا عِندَهُ فَفاضَت عَيناهُ، حَرَّمَ اللّٰهُ وَجهَهُ عَلَى النّارِ.[۹۰۹]
- امام صادق علیه السّلام: هر كه در نزد او از ما ياد شود و چشمانش اشكبار گردد، خداوند، چهرهاش را بر آتش، حرام مىگرداند.
11 / 3 - 14: إحياءُ لَيلَةِ القَدرِ
11 / 3 - 14: احیای شب قدر
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: مَن أحيىٰ لَيلَةَ القَدرِ، حُوِّلَ عَنهُ العَذابُ إلَى السَّنَةِ القابِلَةِ.[۹۱۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس شب قدر را احيا بدارد، تا سال آينده، عذاب از او بر گردانده مىشود.
11 / 3 - 15: غَمُّ العِيالِ
11 / 3 - 15: غمخواری برای خانواده
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: غَمُّ العِيالِ سِترٌ مِنَ النّارِ.[۹۱۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: غمخوارى براى خانواده، پردهاى در برابر آتش است.
- عنه صلّی الله علیه و آله: نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ المُخَدَّراتُ، مَن كانَت عِندَهُ واحِدَةٌ جَعَلَهَا اللّٰهُ سِتراً لَهُ مِنَ النّارِ، وَ مَن كانَت عِندَهُ اثنَتانِ أدخَلَهُ اللّٰهُ بِهِمَا الجَنَّةَ.[۹۱۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: چه خوش فرزندانى هستند دختران پردهنشين (باحجاب و باحيا)! هر كس يک دختر [اين چنينى] داشته باشد، خداوند، او را براى وى، پردهاى در برابر آتش قرار مىدهد و هر كس دو دختر داشته باشد، خداوند به واسطۀ آن دو، او را به بهشت مىبَرَد.
11 / 3 - 16: الأَكلُ مِن كَدِّ اليَدِ
11 / 3 - 16: خوردن از دسترنج
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ، نَظَرَ اللّٰهُ إِلَيهِ بِالرَّحمَةِ ثُمَّ لا يُعَذِّبُهُ أبَداً.[۹۱۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كه از دسترنج خويش بخورد، خداوند به او به مِهر مىنگرد و پس از آن [كه خداوند به او به مهر نگريست]، هرگز عذابش نخواهد كرد.
11 / 3 - 17: خِدمَةُ الزَّوجِ
11 / 3 - 17: خدمت به شوهر
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: أيُّمَا امرَأَةٍ خَدَمَت زَوجَها سَبعَةَ أيّامٍ، غَلَقَ اللّٰهُ عَنها سَبعَةَ أبوابِ النّارِ.[۹۱۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر زنى كه هفت روز به شوى خويش خدمت كند، خداوند، هفت درِ دوزخ را بر روى او مىبندد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: أيُّمَا امرَأَةٍ رَفَعَت مِن بَيتِ زَوجِها شَيئاً مِن مَوضِعٍ إلىٰ مَوضِعٍ تُريدُ بِهِ صَلاحاً، نَظَرَ اللّٰهُ إلَيها، وَ مَن نَظَرَ اللّٰهُ إلَيهِ لَم يُعَذِّبهُ.[۹۱۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر زنى كه براى مرتّب كردن، چيزى را در خانۀ شوهرش جا به جا كند، خداى توانا و بزرگ به او نظر مىكند و خدا هر كس را كه بر او نظر كند، عذاب نخواهد كرد.
11 / 3 - 18: البِرُّ بِالوالِدَينِ
11 / 3 - 18: نیکی به پدر و مادر
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: لَن يَدخُلَ النّارَ البارُّ بِوالِدَيهِ.[۹۱۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: كسى كه به پدر و مادرش نيكى كند، هرگز به آتش نمىرود.
11 / 3 - 19: البِرُّ بِالإخوانِ
11 / 3 - 19: نیکی به برادران دینی
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ البارَّ بِالإِخوانِ لَيُحِبُّهُ الرَّحمٰنُ، وَ في ذٰلِكَ مَرغَمَةٌ لِلشَّيطانِ وَ تَزَحزُحٌ عَنِ النّيرانِ.[۹۱۷]
- امام صادق علیه السّلام: كسى كه با برادران [دينىاش] مهربان باشد، خداى مهربان، او را دوست دارد. اين كار، بينىِ شيطان را به خاك مىمالد و آتش را دور مىگرداند.
11 / 3 - 20: قَضاءُ حاجَةِ الضَّريرِ
11 / 3 - 20: برآوردن نیاز نابینا
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: مَن كَفىٰ ضَريراً حاجَةً مِن حَوائِجِ الدُّنيا وَ مَشىٰ لَهُ فيها حَتّىٰ يَقضِيَ اللّٰهُ لَهُ حاجَتَهُ، أعطاهُ اللّٰهُ بَراءَةً مِنَ النِّفاقِ وَ بَراءَةً مِنَ النّارِ.[۹۱۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس به نابينايى در رفع يكى از نيازهاى دنيوىاش كمك نمايد و در آن نياز، با او همراهى كند تا آن كه خداوند نيازش را بر آوَرَد، خداوند به او برات دوری از نفاق و برات دوری از آتش عطا مىكند.
11 / 3 - 21: إقالَةُ مُسلِمٍ نَدِمَ
11 / 3 - 21: پذیرش فسخ معامله فرد پشیمان
- المؤمن عن أبي حمزة عن أحدهما: أيُّما مُسلِمٌ أقالَ مُسلِماً نَدامَةً (في بَيعٍ)، أقالَهُ اللّٰهُ عَذابَ يَومِ القِيامَةِ.[۹۱۹]
- المؤمن ـ به نقل از ابو حمزه، از امام باقر يا امام صادق8 ـ: هر مسلمانى به تقاضاى مسلمانى كه [از معامله] پشيمان شده است، فسخ معامله را بپذيرد، خداوند او را از عذاب روز قيامت، معاف مىدارد.
11 / 3 - 22: الدِّفاعُ عَن عِرضِ المُؤمِنِ
11 / 3 - 22: دفاع از آبروی مؤمن
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: مَن رَدَّ عَن عِرضِ أخيهِ المُسلِمِ، كانَ حَقّاً عَلَى اللّٰهِ أن يَرُدَّ عَنهُ نارَ جهنّم يَومَ القِيامَةِ.[۹۲۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر که از آبروى برادر مسلمانش دفاع كند، بر خداوند است كه در روز قيامت، آتش جهنّم را از او دور كند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن رَدَّ عَن عِرضِ أخيهِ، كانَ لَهُ حِجاباً مِنَ النّارِ.[۹۲۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس از آبروى برادرش دفاع كند، اين كار، مانع او در برابر آتش [دوزخ] مىشود.
الفَصلُ الثّاني عَشَر: نِظامُ جهنّم
فصل دوازدهم: نظام دوزخ
12 / 1: مواجهة جهنّم
12 / 1: مواجه شدن با دوزخ
(وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ لَمْ يَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً)[۹۲۲]
(و گنهكاران، آتش [دوزخ] را مىبينند. پس مىدانند كه حتماً در آن وارد شدنى هستند و هيچ راه بازگشتى از آن نمىيابند).
(لَوْ يَعْلَمُ الَّذينَ كَفَرُوا حينَ لا يَكُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ.* بَلْ تَأْتيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطيعُونَ رَدَّها وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ)[۹۲۳]
(كاش آنان كه كافر شدهاند، مىدانستند كه آن هنگام، آتش را نه از چهرههاى خود و نه از پشتشان باز نمىتوانند داشت و خود، مورد حمايت قرار نمىگيرند * بلكه آتش به طور ناگهانى به آنان مىرسد و ايشان را بهتزده مىكند، به گونهاى كه نه مىتوانند آن را بر گردانند و نه به آنان، مهلت داده مىشود).
(وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ. حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ)[۹۲۴]
(و [ياد كن] روزى را كه دشمنان خدا به سوى آتش، گرد آورده و بازداشت [و دسته دسته تقسيم] مىشوند، تا چون بِدان رسند، گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه مىكردهاند، بر ضدّشان گواهى دهند).
(وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ في حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ)[۹۲۵]
(و در آن روز، كسانى را كه كفر ورزيدهاند، بر آتش عرضه مىدارند [و به آنان مىگويند]: نعمتهاى پاكيزه خود را در زندگىِ دنيايتان [خودخواهانه] صرف كرديد و از آنها برخوردار شديد. پس امروز - به سزاى آن كه در زمين به ناحق، سركشى مىنموديد و به سبب آن كه نافرمانى مىكرديد - به عذاب خفّتآور، كيفر مىيابيد).
(وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلى وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ)[۹۲۶]
(و روزى كه كافران بر آتش [دوزخ] عرضه مىشوند، [به آنها گفته مىشود:] آيا اين حق نيست؟ مىگويند: چرا، سوگند به پروردگارمان [كه حق است]. [خداوند] مىگويد: پس اين عذاب را بچشيد به كيفر آن كه كفر مىورزيديد).
(وَ عَرَضْنا جهنّم يَوْمَئِذٍ لِلْكافِرينَ عَرْضاً)[۹۲۷]
(و آن روز، دوزخ را آشكارا به كافران بنمايانيم).
(فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّياطينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جهنّم جِثِيًّا)[۹۲۸]
(به پروردگارت سوگند كه هر آينه آنان را با شيطانها محشور خواهيم كرد. سپس در حالى كه به زانو در آمدهاند، آنان را گرداگرد دوزخ، حاضر خواهيم ساخت).
(وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمينَ إِلى جهنّم وِرْداً)[۹۲۹]
(و مجرمان را تشنه به سوى دوزخ مىرانيم).
12 / 2: مَجيءُ جهنّم
12 / 2: آورده شدن دوزخ
الكتاب
(وَ جِيءَ يَومَئِذٍ بِجهنّم يَومَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكرى* يَقُولُ يا لَيتَنِي قَدَّمتُ لِحَياتِي * فَيَومَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ* وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ).[۹۳۰]
(و دوزخ را در آن روز میآورند. آن روز است كه انسان پند مىگيرد؛ ولى كجا او را جاى پند گرفتن است؟! * مىگويد: «كاش براى زندگانىِ خود، چيزى پيش فرستاده بودم». * پس در آن روز، هيچ كس چون عذاب كردن او، عذاب نمىكند و هيچ كس چون در بند كشيدن او، در بند نمىكشد).
الحديث
- رسول الله صلّی الله علیه و آله: أخبَرَنِي الرّوحُ الأَمينُ أنَّ اللّٰهَ لا إلٰهَ غَيرُهُ إذا وَقَفَ الخَلائِقَ وَ جَمَعَ الأَوَّلينَ وَ الآخِرينَ، أُتِيَ بِجهنّم تُقادُ بِأَلفِ زِمامٍ، أخَذَ بِكُلِّ زِمامٍ مِئَةُ ألفِ مَلَكٍ مِنَ الغِلاظِ الشِّدادِ، وَ لَها هَدَّةٌ وَ تَحَطُّمٌ وَ زَفيرٌ وَ شَهيقٌ، وَ إنَّها لَتَزفِرُ الزَّفرَةَ فَلَولا أنَّ اللّٰهَ أخَّرَها إلَى الحِسابِ لَأَهلَكَتِ الجَميعَ.
ثُمَّ يَخرُجُ مِنها عُنُقٌ يُحيطُ بِالخَلائِقِ؛ البَرِّ مِنهُم وَ الفاجِرِ، فَما خَلَقَ اللّٰهُ عَبداً مِن عِبادِهِ - مَلَكٍ وَ لا نَبِيٍّ - إلّا وَ يُنادي: يا رَبِّ، نَفسي نَفسي!! وَ أنتَ تَقولُ: يا رَبِّ، أُمَّتي أُمَّتي!![۹۳۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: روح الأمين علیه السّلام به من خبر داد كه خداوند يگانه و يكتا، هر گاه خلايق را به موقف آورَد و همۀ مردمان را، از اوّلين تا آخرين نفر، جمع كند، جهنّم را در حالى مىآورند كه هزار افسار بر اوست و هر افسارى را صد هزار فرشتۀ دژخيم و درشتخو مىكشند و او نيز لگد مىكوبد و هر چيزى را در هم مىشكند و مىغرّد و مىخروشد و آه و ناله سر مىدهد، و اگر نبود كه خداوند آن[ها][۹۳۲] را تا پس از حسابرسى مهلت داده است، همگان را نابود مىكرد.
سپس تنورهای از آن بيرون مىزند كه خلايق را، از نيک و بد، در ميان مىگيرد. خداوند، هيچ بندهاى از بندگانش را از فرشته و پیامبر نيافريده است، مگر آن كه [در اين هنگام] فرياد خواهد زد: «پروردگارا! به دادم برس، به دادم برس»؛ ولى تو مىگويى: «پروردگارا! امّتم را در ياب، امّتم را در ياب».
- عنه صلّی الله علیه و آله: هَل تَدرونَ ما تَفسيرُ هذِهِ الآيَةِ: كَلَّا إِذا دُكَّتِ الأَرضُ دَكًّا؟ قالَ: إذا كانَ يَومُ القيامَةِ تُقادُ جهنّم بِسَبعينَ ألفَ زِمامٍ بِيَدِ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ، فَتَشرُدُ شَردَةً، لَولا أنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ حَبَسَها لَأَحرَقتِ السَّماواتِ وَ الأَرضَ.[۹۳۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: آيا مىدانيد كه تفسير اين آيه: (نه چنان است، آن گاه كه زمين سخت در هم كوبيده شود) چیست؟ چون روز قيامت شود، دوزخ را در حالى كه هفتاد هزار افسار دارد و هفتاد هزار فرشته آن را مىكشند، مىآورند و آن، چنان مىگريزد كه اگر خداوند آن را نگه ندارد، آسمانها و زمين را مىسوزاند.
12 / 3: وُرودُ جهنّم وَ الخُروجُ مِنها
12 / 3: وارد شدن به دوزخ و بیرون آمدن از آن
الكتاب
فَوَ رَبِّكَ لَنَحشُرَنَّهُم وَ الشَّياطِينَ ثُمَّ لَنُحضِرَنَّهُم حَولَ جهنّم جِثِيًّا* ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُم أَشَدُّ عَلَى الرَّحمنِ عِتِيًّا* ثُمَّ لَنَحنُ أَعلَمُ بِالَّذِينَ هُم أَولى بِها صِلِيًّا* وَ إِن مِنكُم إِلَّا وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتماً مَقضِيًّا* ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا.[۹۳۴]
(به پروردگارت سوگند كه هر آينه آنان را با شيطانها محشور خواهيم كرد. سپس در حالى كه به زانو در آمدهاند، آنان را گرداگرد دوزخ، حاضر خواهيم ساخت. * آن گاه، از هر دستهاى، كسانى از آنان را كه بر خداى مهربان سركشتر بودهاند، بيرون خواهيم كشيد. * پس از آن، به كسانى كه براى رفتن به آن (دوزخ) سزاوارترند، خود داناتريم * و هيچ كس از شما نيست، مگر اين كه وارد آن مىشود. اين امر، همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است. * سپس كسانى را كه پرهيزگار بودهاند، مىرهانيم و ستمكاران را در آن (دوزخ) به زانو در افتاده رها مىكنيم).
الحديث
- مسند ابن حنبل عن جابر بن عبد اللَّه - في قَولِهِ تَعالیٰ: (و إن منکم إلّا واردها) ـ: سَمِعتُ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله يَقولُ: الوُرودُ الدُّخولُ؛ لا يَبقىٰ بَرٌّ وَ لا فاجِرٌ إلّا دَخَلَها، فَتَكونُ عَلَى المُؤمِنِ بَرداً وَ سَلاماً كَما كانَت عَلىٰ إبراهيمَ، حَتّىٰ إنَّ لِلنّارِ- أو قالَ: لِجهنّم- ضَجيجاً مِن بَردِهِم، ثُمَّ يُنَجِّي اللّٰهُ الَّذينَ اتَّقَوا وَ يَذَرُ الظّالِمينَ فيها جِثِيّاً.[۹۳۵]
- مسند ابن حنبل - به نقل از جابر بن عبد اللّه ـ: از پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله شنيدم كه مىفرمايد: «ورود، به معناى داخل شدن است.[۹۳۶] هيچ نيكوكار و بدكارى نيست، مگر اين كه به دوزخ مىرود؛ امّا همچنان كه آتش بر ابراهيم سرد شد، دوزخ نيز بر مؤمن سرد و خنک مىگردد، تا جايى كه آتش ـ يا فرمود: دوزخ ـ از سردىِ آنان فريادش بلند مىشود. سپس خداوند، پرهيزگاران را مىرهاند و ستمكاران را به زانو در افتاده، در آن رها مىكند».
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله- في قَولِ اللّٰهِ: وَ إِن مِنكُم إِلَّا وارِدُها -: يَرِدُ النّاسُ النّارَ، ثُمَّ يَصدُرونَ مِنها بِأَعمالِهِم؛ فَأَوَّلُهُم كَلَمحِ البَرقِ، ثُمَّ كَالرّيحِ، ثُمَّ كَحُضرِ[۹۳۷] الفَرَسِ، ثُمَّ كَالرّاكِبِ في رِجلِهِ[۹۳۸]، ثُمَّ كَشَدِّ[۹۳۹] الرَّجُلِ، ثُمَّ كَمَشيِهِ.[۹۴۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در بارۀ آيۀ (و هيچ كس از شما نيست، مگر اين كه وارد آن مىشود) -: مردم [به دوزخ] وارد مىشوند و سپس بر وفق كردارهايشان، از آن خارج مىشوند: يكى چون برق جهان، يكى چون باد، يكى چون اسبِ تازان، يكى چون اشترسوار، يكى چون مردِ دوان، و يكى قدمزنان.
- عنه صلّی الله علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ يُعَذِّبُ المُوَحِّدينَ في جهنّم بِقَدرِ نُقصانِ إيمانِهِم، ثُمَّ يَرُدُّهُم إلَى الجَنَّةِ خُلوداً دائِماً بِإيمانِهِم.[۹۴۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند، يكتاپرستان را به اندازه كاستىِ ايمانشان در دوزخ، عذاب مىكند. سپس آنان را به بهشت مىبرد كه به سبب ايمانشان در آن، جاويدان و هميشگى مىمانند.
- الإمام الصادقعلیه السّلام- في قَولِهِ تَعالیٰ: وَ إِن مِنكُم إِلَّا وارِدُها -: أَ ما تَسمَعُ الرَّجُلَ يَقولُ: وَرَدنا ماءَ بَني فُلانٍ؟ فَهُوَ الوِردُ وَ لَم يَدخُلهُ.[۹۴۲]
- امام صادق علیه السّلام - در بارۀ اين سخن خداى متعال: (و هيچ كس از شما نيست، مگر اين كه وارد آن مىشود) -: مگر نشنيدهاى كه شخص مىگويد: «بر آب فلان قبيله وارد شديم»؟! يعنى به آن رسيديم، نه اين كه داخل آب شديم.
12 / 4: صِفَةُ حَشرِ المُجرِمينَ إلى جهنّم
12 / 4: چگونگی روانهساختن بزهکاران به سوی دوزخ
الكتاب
الَّذِينَ يُحشَرُونَ عَلى وُجُوهِهِم إِلى جهنّم أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلًا.[۹۴۳]
(كسانى كه به رو در افتاده، به سوى دوزخ رانده مىشوند، آنان بدترين جاى و گمترين راه را دارند).
وَ مَن جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّت وُجُوهُهُم فِي النَّارِ هَل تُجزَونَ إِلَّا ما كُنتُم تَعمَلُونَ.[۹۴۴]
(و كسانى كه بدى آورند، به رو در آتش، سرنگون مىشوند. آيا جز آنچه مىكرديد، سزا داده مىشويد؟).
وَ نَسُوقُ المُجرِمِينَ إِلى جهنّم وِرداً* لا يَملِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً.[۹۴۵]
(و مجرمان را تشنه به سوى دوزخ مىرانيم. * آنان اختيار شفاعت ندارند، جز آن كس كه از جانب [خداى] مهربان، پيمان گرفته است).
يُعرَفُ المُجرِمُونَ بِسِيماهُم فَيُؤخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقدامِ* فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ* هذِهِ جهنّم الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا المُجرِمُونَ* يَطُوفُونَ بَينَها وَ بَينَ حَمِيمٍ آنٍ* فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ.[۹۴۶]
(بزهكاران از نشانشان شناخته مىشوند. پس، از [ناحيۀ] پيشانى و پاهايشان گرفته مىشوند. * پس كدام يک از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟ * اين است آن دوزخى كه بزهكاران، آن را دروغ مىخواندند. * ميان آتش و ميان آب جوشان، سرگردان اند. * پس كدام يک از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟).
إِنَّ الَّذِينَ يُلحِدُونَ فِي آياتِنا لا يَخفَونَ عَلَينا أَ فَمَن يُلقى فِي النَّارِ خَيرٌ أَم مَن يَأتِي آمِناً يَومَ القِيامَةِ اعمَلُوا ما شِئتُم إِنَّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِيرٌ.[۹۴۷]
(كسانى كه در آيات ما كژ مىروند، بر ما پوشيده نيستند. آيا كسى كه در آتش افكنده مىشود، بهتر است يا كسى كه روز قيامت، آسودهخاطر مىآيد؟ هر چه مىخواهيد، بكنيد كه او به آنچه انجام مىدهيد، بيناست).
يَومَ تُبَدَّلُ الأَرضُ غَيرَ الأَرضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الواحِدِ القَهَّارِ* وَ تَرَى المُجرِمِينَ يَومَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصفادِ* سَرابِيلُهُم مِن قَطِرانٍ وَ تَغشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ.[۹۴۸]
(روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدّل مىگردند و [مردم] در برابر خداى يگانه قهّار، ظاهر مىشوند * و در آن روز، بزهكاران را مىبينى كه با هم در زنجيرها بسته شدهاند. * تنپوشهايشان از قطران ـ (مادهای قیرمانند، گداخته و بدبو) است و چهرههايشان را آتش مىپوشاند).
الحديث
- صحيح البخاري عن أنس: إنَّ رَجُلًا قالَ: يا نَبِيَّ اللّٰهِ، كَيفَ يُحشَرُ الكافِرُ عَلىٰ وَجهِهِ يَومَ القِيامَةِ؟
قال صلّی الله علیه و آله: أَ لَيسَ الَّذي أمشاهُ عَلَى الرِّجلَينِ فِي الدُّنيا قادِراً عَلىٰ أن يُمشِيَهُ عَلىٰ وَجهِهِ يَومَ القِيامَةِ؟![۹۴۹]
- صحيح البخارى ـ به نقل از اَنَس ـ: مردى گفت: اى پيامبر خدا! چگونه در روز رستاخيز، كافر، وارونه محشور مىشود؟
فرمود: «آيا آن كس كه او را در دنيا بر دو پا راه مىبرد، قادر نيست كه در روزِ رستاخيز، او را بر رويش راه برد؟».
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: الكافِرُ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ في صورَةٍ سَيِّئَةٍ وَ بِشارَةٍ سَيِّئَةٍ، فَيَقولُ: ما أنتَ؟ فَوَاللّٰهِ إنّي لَأَراكَ امرَأَ سَوءٍ! فَيَقولُ: أنَا عَمَلُكَ. فَيَنطَلِقُ بِهِ حَتّىٰ يُدخِلَهُ النّارَ.[۹۵۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: وقتى كافر از گورش بيرون مىآيد، كردارش با صورتى زشت و بشارتى بد در برابرش ظاهر مىگردد. كافر مىگويد: تو كيستى كه - به خدا سوگند - تو را بد آدمى مىبينم؟ او مىگويد: من كردار تو هستم. پس او را مىبَرد و وارد آتش مىكند.
- رسول اللّه صلّی الله علیه و آله: أيُّما والٍ وَلِيَ أمرَ أُمَّتي مِن بَعدي، أُقيمَ يَومَ القِيامَةِ عَلىٰ حَدِّ الصِّراطِ وَ نَشَرَتِ المَلائِكَةُ صَحيفَتَهُ، فَإِن نَجا فَبِعَدلِهِ، وَ إن جارَ انتَقَضَ بِهِ الصِّراطُ انتِقاضَةً تُزيلُ ما بَينَ مَفاصِلِهِ حَتّىٰ يَكونَ بَينَ كُلِّ عُضوٍ وَ عُضوٍ مِن أعضائِهِ مَسيرَةُ مِئَةِ عامٍ يُخرَقُ بِهِ الصِّراطُ، فَأَوَّلُ ما يَلقىٰ بِهِ النّارَ أنفُهُ وَ حُرُّ وَجهِهِ.[۹۵۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر حكمرانى كه پس از من، زمام امور امّتم را به دست گيرد، روز قيامت، او را بر لبۀ صراط نگه مىدارند و فرشتگان، نامۀ اعمالش را مىگشايند. پس اگر [در دنيا] به عدالت رفتار كرده بود، نجات مىيابد و اگر ستم كرده بود، صراط، او را چنان تكانى مىدهد كه بندهاى بدنش را از هم جدا مىكند، به طورى كه هر عضوى از اعضايش به اندازۀ صد سال راه، از ديگرى فاصله مىگيرد و صراط، شكاف مىخورد و نخستين جا از او كه به آتش مىرسد، بينى و برآمدگى گونههاى اوست.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن قَرَأَ القُرآنَ يُريدُ بِهِ السُّمعَةَ وَ التِماسَ شَيءٍ، لَقِيَ اللّٰهَ يَومَ القِيامَةِ وَ وَجهُهُ عَظمٌ لَيسَ عَلَيهِ لَحمٌ، وَ زَجَّ[۹۵۲] القُرآنُ في قَفاهُ حَتّىٰ يُدخِلَهُ النّارَ وَ يَهوي فيها مَعَ مَن يَهوي.[۹۵۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس قرآن را به قصد شهرت و [يا] درخواست چيزى تلاوت كند، روز قيامت با چهرهاى از اسكلت بدون گوشت، خداوند را ديدار مىكند و قرآن او را از پشت سرش هُل مىدهد تا آن كه او را به آتش در مىآورَد و او در آن سقوط مىكند و در كنار ديگر سقوط كنندگان در آتش قرار مىگيرد.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ أهلَ النّارِ يُعَظِّمونَ النّارَ، وَ إنَّ أهلَ الجَنَّةِ يُعَظِّمونَ الجَنَّةَ وَ النَّعيمَ، وَ إنَّ أهلَ جهنّم إذا دَخَلوها هَوَوا فيها مَسيرَةَ سَبعينَ عاماً، فَإِذا بَلَغوا أعلاها قُمِعوا بِمَقامِعِ الحَديدِ، وَ أُعيدوا في دَركِها، هٰذِهِ حالُهُم، وَ هُوَ قولُ اللّٰهِ: كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها مِن غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ[۹۵۴]، ثُمَّ تُبَدَّلُ جُلودُهُم جُلوداً غَيرَ الجُلودِ الَّتي كانَت عَلَيهِم.[۹۵۵]
- امام صادق علیه السّلام: اهل دوزخ، دوزخ را باعظمت مىيابند و اهل بهشت نيز بهشت و نعمتهاى آن را باعظمت مىيابند. اهل دوزخ، هر گاه به دوزخ وارد شوند، مدّت هفتاد سال همچنان در حال سقوط اند و چون به بالاى آن رسيدند، با گرزهاى آهنى بر سرشان مىكوبند و دوباره به قعر آن فرو مىافتند. اين وضع، همچنان تكرار مىشود و اين، سخن خداوند است، آن جا كه مىفرمايد: (هر بار بخواهند از [شدّت] غم، از آن بيرون روند، به آن باز گردانيده مىشوند [كه]: بچشيد عذاب آتش سوزان را!). سپس پوستهايشان به پوستهاى ديگرى غير از آنچه داشتهاند، تبديل مىشود.
12 / 5: صِفَةُ مُواجَهَةِ خَزَنَةِ جهنّم لِلمُجرِمينَ
12 / 5: چگونگی برخورد دوزخبانان با گنهکاران
الكتاب
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُم وَ أَهلِيكُم ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجارَةُ عَلَيها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعصُونَ اللّٰهَ ما أَمَرَهُم وَ يَفعَلُونَ ما يُؤمَرُونَ.[۹۵۶]
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوختِ آن، مردم و سنگهايند، حفظ كنيد. بر آن آتش، فرشتگان خَشِن و سختگير [گماشته شده]اند [كه] از آنچه خدا به آنان دستور داده، سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند، انجام مىدهند).
سَأُصلِيهِ سَقَرَ* وَ ما أَدراكَ ما سَقَرُ* لا تُبقِي وَ لا تَذَرُ* لَوَّاحَةٌ لِلبَشَرِ* عَلَيها تِسعَةَ عَشَرَ* وَ ما جَعَلنا أَصحابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِكَةً وَ ما جَعَلنا عِدَّتَهُم إِلَّا فِتنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَستَيقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ وَ يَزدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً وَ لا يَرتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ وَ المُؤمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَ الكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللّٰهُ بِهذا مَثَلًا كَذٰلِكَ يُضِلُّ اللّٰهُ مَن يَشاءُ وَ يَهدِي مَن يَشاءُ وَ ما يَعلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكرى لِلبَشَرِ.[۹۵۷]
(زودا كه او را به سَقَر در آورم! * و تو چه می دانی سَقَر چیست؟ * نه باقى مىگذارد و نه رها مىكند. * پوستها را سياه مىگرداند. * بر آن دوزخ، نوزده [نگهبان] است * و ما گماردگان بر آتش را جز فرشتگان نگردانيديم و شمار آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شدهاند، قرار نداديم تا آنان كه اهل كتاب اند، يقين كنند و بر ايمان مؤمنان افزوده شود و اهل كتاب و مؤمنان نيز به شک نيفتند، و تا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و [نيز] كافران بگويند: خدا از اين وصف كردن، چه چيزى را اراده كرده است؟ اين گونه، خدا هر كه را بخواهد، گمراه مىكند و هر كه را بخواهد، هدايت مىكند، و [شمارِ] سپاهيان پروردگارت را جز او نمىداند، و اين [آيات]، جز يادآورىاى براى بشر نيست).
الحديث
- تفسير القمّي عن هشام بن سالم عن الإمام الصادقعلیه السّلام عن رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله- في حَديثِ المِعراجِ-: سَمِعتُ صَوتاً أفزَعَني، فَقالَ جَبرَئيلُ: أَ تَسمَعُ يا مُحَمَّدُ؟ قُلتُ: نَعَم، قالَ: هٰذِهِ صَخرَةٌ قَذَفتُها عَن شَفيرِ جهنّم مُنذُ سَبعينَ عاماً فَهذا حينَ استَقَرَّت. قالوا: فَما ضَحِكَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله حَتّىٰ قُبِضَ.
قالَ: فَصَعِدَ جَبرَئيلُ وَ صَعِدتُ مَعَهُ إلى سَماءِ الدُّنيا وَ عَلَيها مَلَكٌ يُقالُ لَهُ: إسماعيلُ، وَ هُوَ صاحِبُ الخَطفَةِ الَّتي قالَ اللّٰهُ: إِلَّا مَن خَطِفَ الخَطفَةَ فَأَتبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ، وَ تَحتَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ، تَحتَ كُلِّ مَلَكٍ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ، فَقالَ: يا جَبرَئيلُ، مَن هٰذا مَعَكَ؟ فَقالَ: مُحَمَّدٌ. قالَ: أَ وَ قَد بُعِثَ؟ قالَ: نَعَم. فَفَتَحَ البابَ فَسَلَّمتُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ، وَ استَغفَرتُ لَهُ وَ استَغفَرَ لي، وَ قالَ: مَرحَباً بِالأَخِ النّاصِحِ، وَ النَّبِيِّ الصّالِحِ.
وَ تَلَقَّتنِي المَلائِكَةُ حَتّىٰ دَخَلتُ سَماءَ الدُّنيا، فَما لَقِيَني مَلَكٌ إلّا كانَ ضاحِكاً مُستَبشِراً، حَتّىٰ لَقِيَني مَلَكٌ مِنَ المَلائِكَةِ لَم أرَ أعظَمَ خَلقاً مِنهُ، كَريهُ المَنظَرِ ظاهِرُ الغَضَبِ، فَقالَ لي مِثلَ ما قالوا مِنَ الدُّعاءِ إلّا أنَّهُ لَم يَضحَك، وَ لَم أرَ فيهِ مِنَ الاستِبشارِ وَ ما رَأَيتُ مِمَّن ضَحِكَ مِنَ المَلائِكَةِ، فَقُلتُ: مَن هذا يا جَبرَئيلُ، فَإِنّي قَد فَزِعتُ؟ فَقالَ: يَجوزُ أن تَفزَعَ مِنهُ، وَ كُلُّنا نَفزَعُ مِنهُ، هذا مالِكٌ خازِنُ النّارِ، لَم يَضحَك قَطُّ، وَ لَم يَزَل مُنذُ وَلّاهُ اللّٰهُ جهنّم يَزدادُ كُلَّ يَومٍ غَضَباً وَ غَيظاً عَلىٰ أعداءِ اللّٰهِ وَ أهلِ مَعصِيَتِهِ، فَيَنتَقِمُ اللّٰهُ بِهِ مِنهُم، وَ لَو ضَحِكَ إلىٰ أحَدٍ قَبلَكَ أو كانَ ضاحِكاً لِأَحَدٍ بَعدَكَ لَضَحِكَ إلَيكَ، وَ لٰكِنَّهُ لا يَضحَكُ.
فَسَلَّمتُ عَلَيهِ، فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلامَ وَ بَشَّرَني بِالجَنَّةِ، فَقُلتُ لِجَبرَئيلِ- وَ جَبرَئيلُ بِالمَكانِ الَّذي وَصَفَهُ اللّٰهَ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ[۹۵۸]-: ألا تَأمُرُهُ أن يُرِيَنِي النّارَ؟ فَقالَ لَهُ جَبرَئيلُ: يا مالِكُ! أرِ مُحَمَّداً النّارَ. فَكَشَفَ عَنها غِطاءَها وَ فَتَحَ باباً مِنها، فَخَرَجَ مِنها لَهَبٌ ساطِعٌ فِي السَّماءِ وَ فارَت، فَارتَعَدتُ حَتّىٰ ظَنَنتُ لَيَتَناوَلُني مِمّا رَأَيتُ، فَقُلتُ لَهُ: يا جَبرَئيلُ، قُل لَهُ فَليَرُدَّ عَلَيها غِطاءَها! فَأَمَرَها، فَقالَ لَها: اِرجِعي، فَرَجَعَت إلىٰ مَكانِهَا الَّذي خَرَجَت مِنهُ.[۹۵۹]
- تفسير القمّى - به نقل از هشام بن سالم، از امام صادق علیه السّلام، در بيانِ حديث معراج -: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «صدايىشنيدم كه مرا به وحشت انداخت. جبرئيل گفت: شنيدى، اى محمّد؟ گفتم: آرى. گفت: اين [صداى] خَرسنگى بود كه هفتاد سال پيش، از لبۀ جهنّم انداختم و اكنون به تهِ آن رسيد». [اصحاب] گفتند: از آن پس، پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله تا زنده بود، خنده به لبانش نيامد.
پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «پس، جبرئيل بالا رفت و من همراه او تا آسمان دنيا بالا رفتم. بر آن آسمان، فرشتهاى گمارده شده بود كه به او اسماعيل مىگويند. او صاحب همان رُبايشى است كه خداوندΥ فرموده است: (مگر آن كسى كه ربود، ربودنى. پس، بر او شعلۀ روشنى از پس در آمد) و در زير [فرمانِ] او، هفتاد هزار فرشته بودند و زير [فرمانِ] هر يک از آنها نيز هفتاد هزار فرشته. او (اسماعيل) گفت: اى جبرئيل! اين كه همراه توست، كيست؟ جبرئيل گفت: محمّد صلّی اللّه علیه و آله. گفت: مگر برانگيخته شده است؟ گفت: آرى. پس، آن فرشته در را گشود و به او سلام كردم و او به من سلام كرد. برايش طلب آمرزش كردم و او نيز برايم طلب آمرزش كرد و گفت: خوش آمدى، اى برادر مخلص و اى پيامبر پاک!
و فرشتگان به استقبالم آمدند تا آن كه وارد آسمان دنيا شدم. به هر فرشتهاى كه بر مىخوردم، خندان و شادان بود، تا آن كه به فرشتهاى از فرشتگان بر خوردم كه هنوز مخلوقى تنومندتر از او نديدهام و چهرهاى زشت و خشمآلود داشت. او نيز همانند ديگر فرشتگان برايم دعا كرد؛ امّا نخنديد و آن شادمانى و خندهاى را كه در ديگر فرشتگان ديدم، در او ندیدم. گفتم: اين كيست، اى جبرئيل؟ به راستى كه ترسيدم! گفت: جا دارد كه از او بترسى. همۀ ما از او مىترسيم. اين، مالک، دوزخبان است. او هرگز نخنديده است و از زمانى كه خداوند، او را بر دوزخ گماشته، هر روز، خشم و كين او بر دشمنان خدا و گنهكاران، افزوده مىشود. خداوند به وسيلۀ او، از آنان انتقام مىگيرد. اگر بنا بود پيش از تو يا پس از تو به روى كسى بخندد، قطعاً به روى تو مىخنديد؛ امّا او [هرگز] نمىخندد.
من به او سلام كردم. سلامم را پاسخ گفت و به بهشت، نويدم داد. به جبرئيل - كه مقامش چنان است كه خداوند در وصف او فرموده: ( [فرمانش] مُطاع و [نزد خداوند،] امين است) - گفتم: به او دستور نمىدهى كه آتش را به من نشان دهد؟ جبرئيل به او گفت: اى مالک! آتش را به محمّد، نشان بده. او درپوش جهنّم را برداشت و درى از آن را گشود. شعلهاى درخشان از آن به آسمان رفت و جهنّم فوران كرد. چنان لرزهاى بر من افتاد كه خيال كردم آنچه ديدم، مرا فرو خواهد گرفت. به جبرئيل گفتم: اى جبرئيل! به او بگو درپوش آن را بگذارد. مالک، دستور داد و به شعله گفت: بر گرد. شعله به جاى خود باز گشت».
- الإمام الباقرعلیه السّلام: إنَّ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله حَيثُ أُسرِيَ بِهِ إلَى السَّماءِ لَم يَمُرَّ بِخَلقٍ مِن خَلقِ اللّٰهِ إلّا رَأىٰ مِنهُ ما يُحِبُّ مِنَ البِشرِ وَ اللُّطفِ وَ السُّرورِ بِهِ، حَتّىٰ مَرَّ بِخَلقٍ مِن خَلقِ اللّٰهِ فَلَم يَلتَفِت إلَيهِ وَ لَم يَقُل لَهُ شَيئاً، فَوَجَدَهُ قاطِباً عابِساً، فَقالَ: يا جَبرَئيلُ! ما مَرَرتُ بِخَلقٍ مِن خَلقِ اللّٰهِ إلّا رَأَيتُ البِشرَ وَ اللُّطفَ وَ السُّرورَ مِنهُ إلّا هذا، فَمَن هذا؟ قالَ: هذا مالِكٌ خازِنُ النّارِ، وَ هٰكَذا خَلَقَهُ رَبُّهُ.
قالَ: فَإِنّي أُحِبُّ أن تَطلُبَ إلَيهِ أن يُرِيَنِي النّارَ. فَقالَ لَهُ جَبرَئيلُ: إنَّ هٰذا مُحَمَّدٌ[۹۶۰] رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله، وَ قَد سَأَلَني أن أطلُبَ إلَيكَ أن تُرِيَهُ النّارَ.
قالَ: فَأَخَرجَ لَهُ عُنُقاً مِنها فَرَآها، فَمَا افتَرَّ[۹۶۱] ضاحِكاً حَتّىٰ قَبَضَهُ اللّٰهُ.[۹۶۲]
- امام باقر علیه السّلام: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در شبى كه به آسمان برده شد، بر هر مخلوقى از مخلوقات خدا كه مىگذشت، خوشرويى و مهربانى و شادمانى را در او مىديد، تا آن كه بر مخلوقى از مخلوقات خدا گذشت؛ ولى آن مخلوق به پيامبر صلّی اللّه علیه و آله توجّه نكرد و چيزى به ايشان نگفت. پيامبر صلّی اللّه علیه و آله او را اخمكرده و ترشرو ديد. به جبرئيل فرمود: «اى جبرئيل! من بر هر مخلوقى از مخلوقات خدا كه گذشتم، او را خوشرو و مهربان و شادمان ديدم، بجز اين يكى. مگر او كيست؟». جبرئيل گفت: او مالک، دوزخبان است و پروردگارش او را اين گونه آفريده است.
پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «دوست دارم از او بخواهى آتش را به من نشان دهد». جبرئيل به مالک گفت: اين، محمّد پيامبر خداست و از من خواسته كه از تو بخواهم آتش را به او نشان دهى.
مالک، تنورهاى از آن را براى پيامبر صلّی اللّه علیه و آله بيرون آورد و ايشان آن را ديد و از آن پس، تا زمانى كه خداوندΥ جانش را ستاند، لبانش به خنده باز نشد.
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ نيرانَ جهنّم عَذابٌ عَلَى الكُفّارِ، وَ خَزَنَةُ جهنّم مَعَهُم فيها، فَهِيَ رَحمَةُ اللّٰهِ عَلَيهِم.[۹۶۳]
- امام صادق علیه السّلام: آتشهاى دوزخ، براى كافران، عذاب است و نگهبانان دوزخ، با كافران، در آن هستند. بنا بر اين، همين [دوزخ]، براى نگهبانانش رحمت است.
راجع: ص 232 (الفصل التاسع: أحوال أهل النار/ طلب التخفيف).
12 / 6: أوّلُ مَن يَدخُلُ النّارَ
12 / 6: نخستین کسی که وارد آتش میشود
- رسول اللّه صلّی الله علیه و آله: أوَّلُ مَن يَدخُلُ النّارَ أميرٌ مُتَسَلِّطٌ لَم يَعدِل، وَ ذو ثَروَةٍ مِنَ المالِ لَم يُعطِ المالَ حَقَّهُ، وَ فَقيرٌ فَخورٌ.[۹۶۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نخستين كسى كه به آتش وارد مىشود، فرمانرواى قدرتمندى است كه دادگرى نكند، و ثروتمندى كه حقوق مال خود را نپردازد، و نيز تهىدست متكبّر.
- عنه صلّی الله علیه و آله: إنَّ فُقَراءَ المُسلِمينَ يَدخُلونَ الجَنَّةَ قَبلَ أغنِيائِهِم بِمِقدارِ أربَعينَ عاماً، حَتّىٰ يَتَمَنّىٰ أغنِياءُ المُسلِمينَ يَومَ القِيامَةِ أنَّهُم كانوا فُقَراءَ فِي الدُّنيا. وَ إنَّ أغنِياءَ الكُفّارِ لَيَدخُلونَ النّارَ قَبلَ فُقَرائِهِم بِمِقدارِ أربَعينَ عاماً، حَتّىٰ يَتَمَنّى أغنِياءُ الكُفّارِ أنَّهُم كانوا فِي الدُّنيا فُقَراءَ.[۹۶۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: تهىدستان مسلمان به اندازۀ چهل سال زودتر از توانگرانشان وارد بهشت مىشوند، تا جايى كه توانگران مسلمان، در روز قيامت، آرزو مىكنند كه كاش در دنيا تهىدست بودند؛ و توانگران كافر به اندازۀ چهل سال زودتر از تهىدستانشان وارد آتش مىشوند تا جايى كه توانگران كافر، آرزو مىكنند كه كاش در دنيا تهىدست بودند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: أيُّمَا امرَأَةٍ آذَت زَوجَها بِلِسانِها، لَم يَقبَلِ اللّٰهُ مِنها صَرفاً وَ لا عَدلًا وَ لا حَسَنَةً مِن عَمَلِها حَتّىٰ تُرضِيَهُ، وَ إن صامَت نَهارَها وَ قامَت لَيلَها وَ أعتَقَتِ الرِّقابَ وَ حَمَلَت عَلىٰ جِيادِ الخَيلِ في سَبيلِ اللّٰهِ، وَ كانَت في أوَّلِ مَن يَرِدُ النّارَ. وَ كَذٰلِكَ الرَّجُلُ إذا كانَ لَها ظالِماً.[۹۶۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر زنى كه شوهرش را با زبانش بيازارد، تا زمانى كه او را از خود راضى نگرداند، خداوندΥ از او هيچ هزينه و انفاق و هيچ كردار نيكى را نمىپذيرد، هرچند روزها را روزه بگيرد و شبهايش را به عبادت بگذراند و بندهها آزاد كند و بهترين اسبها را در راه خدا [به جهاد] بفرستد. او در زمرۀ نخستين كسانى خواهد بود كه به آتش وارد مىشوند. همچنين است مرد، اگر به زنش ستم كند.
- الإمام الباقرعلیه السّلام: إنَّ أوَّلَ أهلِ النّارِ دُخولًا إلَى النّارِ أهلُ المُنكَرِ.[۹۶۷]
- امام باقر علیه السّلام: نخستين دوزخيانى كه وارد آتش مىشوند، اهل منكرات اند.
- تنبيه الخواطر: أوحَى اللّٰهُ تَعالیٰ إلىٰ موسىٰ علیه السّلام: مَن ماتَ تائِباً مِنَ الغيبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَن يَدخُلُ الجَنَّةَ، وَ مَن ماتَ مُصِرّاً عَلَيها فَهُوَ أوَّلُ مَن يَدخُلُ النّارَ.[۹۶۸]
- تنبيه الخواطر: خداى متعال به موسى علیه السّلام وحى فرمود كه: «هر كس از غيبت، توبه كرده باشد و بميرد، آخرين كسى است كه وارد بهشت مىشود و هر كس در حال ادامه بر آن از دنيا برود، نخستين كسى است كه وارد آتش مىشود».
ر.ک: ص 620 (الفصل الثالث عشر: طائفة من المبشّرين بالنار/ إبليس وَ أتباعه).
12 / 7: أشَدُّ النّاسِ عَذاباً
12 / 7: معذَّبترین مردم
الكتاب
فَوَقاهُ اللّٰهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرعَونَ سُوءُ العَذابِ* النَّارُ يُعرَضُونَ عَلَيها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدخِلُوا آلَ فِرعَونَ أَشَدَّ العَذابِ.[۹۶۹]
(پس، خدا او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مىكردند، نگه داشت و فرعونيان را عذاب سخت فرا گرفت * [اين كه:] هر صبح و شام بر آتش عرضه مىشوند و در روزى كه رستاخيز بر پا شود، [فرياد مىرسد:] فرعونيان را در سختترين عذاب در آوريد).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: إنَّ مِن أشَدِّ النّاسِ عَذاباً، أشَدَّهُم عَذاباً فِي الدُّنيا لِلنّاسِ.[۹۷۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: سختترين عذاب را [در قيامت،] آن كسانى دارند كه در دنيا مردم را سختتر عذاب [و شكنجه] مىدهند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَن دَلَّ سُلطاناً عَلَى الجَورِ قُرِنَ مَعَ هامانَ[۹۷۱]، وَ كانَ هُوَ وَ السُّلطانُ مِن أشَدِّ أهلِ النّارِ عَذاباً.[۹۷۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس سلطانى را به ستم راهنمايى كند، با هامان [۹۷۳] همدم مىشود و عذاب او و آن سلطان، از همه دوزخيان، سختتر است.
- عنه صلّی الله علیه و آله- لَمّا سَأَلَهُ الإِمامُ عَلِيٌّعلیه السّلام: ما مَنزِلةُ إمامٍ جائِرٍ مُعتَدٍ لَم يُصلِح لِرَعِيَّتِهِ وَ لَم يَقُم فيهِم بِأَمرِ اللّٰهِ تَعالیٰ؟-: هُوَ رابِعُ أربَعَةٍ مِن أشَدِّ الناسِ عَذاباً يَومَ القِيامَةِ: إبليسُ، و فِرعَونُ، وَ قاتِلُ النَّفسِ، وَ رابِعُهُم سُلطانٌ جائِرٌ.[۹۷۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله – هنگامی که امام على علیه السّلام از ايشان پرسيد: پيشواى ستمگر و متجاوزى كه به اصلاح رعيّتش نپردازد و فرمان خداى متعال را در ميان آنها بر پا ندارد، چه جايگاهى دارد؟ -: او در روز قيامت، يكى از چهار نفرى است كه سختترين عذاب را دارند: ابليس، فرعون، قاتل، و چهارمين آنها، سلطان ستمگر است.
- عنه صلّی الله علیه و آله: إنَّ أشَدَّ النّاسِ عَذاباً يَومَ القِيامَةِ مَن قَتَلَ نَبِيّاً، أو قَتَلَهُ نَبِيٌّ، أو قَتَلَ أحَدَ والِدَيهِ، وَ المُصَوِّرونَ، وَ عالِمٌ لَم يَنتَفِع بِعِلمِهِ.[۹۷۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: سختترين عذاب در روز قيامت، براى كسى است كه پيامبرى را بكشد يا به دست پيامبرى كشته شود، يا يكى از والدينش را بكشد، و [نيز براى] صورتگران و عالِمى كه از علم خود استفاده نكند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: أشَدُّ النّاسِ عَذاباً يَومَ القِيامَةِ عالِمٌ لَم يَنفَعهُ عِلمُهُ.[۹۷۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: معذّبترينِ مردم در روز قيامت، دانشمندى است كه دانشش او را سود نبخشیده است.
- عنه: مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ يُريدُ بِهِ رِياءً وَ سُمعَةً، لِيُمارِيَ بِهِ السُّفَهاءَ، وَ يُباهِيَ بِهِ العُلَماءَ، وَ يَطلُبُ بِهِ الدُّنيا؛ بَدَّدَ اللّٰهُ عِظامَهُ يَومَ القِيامَةِ، وَ لَم يَكُن فِي النّارِ أشَدُّ عَذاباً مِنهُ، وَ لَيسَ نَوعٌ مِن أنواعِ العَذابِ إلّا و يُعَذَّبُ بِهِ مِن شِدَّةِ غَضَبِ اللّٰهِ عَلَيهِ وَ سَخَطِهِ.[۹۷۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس قرآن را براى خودنمايى و شهرتطلبى بياموزد تا با آن به مجادله با نادانان بپردازد و بر دانايان، فخر بفروشد و به وسيلۀ آن، دنيا را بجويد، خداوند<math display="inline">\Upsilon</math> در روز قيامت، استخوانهايش را خُرد مىكند و در آتش، كسى سختتر از او عذاب نمىشود و هيچ نوع عذابى نيست، مگر اين كه از شدّت خشم و غضب خدا بر او، با آن، عذاب و شكنجه مىشود.
- عنه صلّی الله علیه و آله:أشَدُّ الناسِ عَذابا يَومَ القِيامَةِ الَّذينَ يُضاهونَ بِخَلقِ اللّهِ[۹۷۸].[۹۷۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: معذّبترين مردم در روز قيامت، كسانى هستند كه براى مخلوقات خداوند، شبيه مىسازند.[۹۸۰]
توضيحى در بارۀ حكمِ ساختن مجسّمه
احاديث فراوانى از پيامبر اكرم صلّی اللّه علیه و آله در کتابهای روايى شيعه و اهل سنت و نيز احاديث متعدّدى از امامان اهل بيت: مبنى بر حرمت مجسّمهسازى انسان و حيوانات و موجودات زنده آمده است.[۹۸۱]
اكثر فقهاى مذاهب اسلامى اعم از اهل سنّت و اماميّه، بر اساس اين روايات، به حرمت مجسّمهسازى موجود زنده، فتوا دادهاند و حتّى برخى فقهاى شيعه مانند صاحب جواهر،[۹۸۲] شيخ انصارى[۹۸۳] در كتاب المكاسب و آية اللّه خويى در مصباح الفقاهة[۹۸۴] و فقهاى اهل سنّت مانند عبد الرحمن جزيرى در الفقه على المذاهب الأربعة[۹۸۵] و دكتر وهبه زحيلى در الفقه الإسلامى[۹۸۶] ادّعاى اجماع كردهاند.
امّا برخى فقهاى متقدّم اماميّه مانند شيخ طوسى در تفسير التبيان[۹۸۷] و طبرسى در مجمع البيان[۹۸۸] به كراهت قائل شده و حرمت را به بتسازى اختصاص دادهاند. از معاصران نيز برخى از فقها همين گونه فتوا دادهاند.[۹۸۹]
منشأ اين اختلاف فتوا، اختلاف برداشت در موقّت بودن حكم حرمت مجسّمهسازى (صورتگرى) است كه در احاديث متعدّد از پيامبر اكرم و امامان اهل بيت رسيده است. گروه اوّل از فقها آن حكم را يک تكليف ثابت دانستهاند؛ امّا گروه دوم، آن را حكم موقّت و مختص به شرايط صدر اسلام دانستهاند كه هنوز رسوبات بتپرستى در ذهن مسلمانان وجود داشته و احياناً با نقّاشى و مجسّمهسازى، معبودهاى مشركان و تكريم و احترام و تقديس آنان و جلوههاى شرک و بتپرستى، گاه و بى گاه بروز مىكرده است.
يكى از فقهاى معاصر مىگويد:
ظاهر گروهى از احاديث، آن است كه تحريم مجسّمهسازى و نقّاشى صُوَر انسان و حيوان به خاطر مبارزه با ترويج بتپرستى آن زمان بوده است. شدّت لحن اين روايات در توبيخ صورتگرى و تعيين عذابهاى شديد براى نقّاشان و مجسّمهسازان، شاهدى است بر اينكه مقصود، صورتگرى عادى نيست، مانند:
«أشَدُّ النّاسِ عَذاباً يَومَ القِيامَةِ رَجُلٌ قَتَلَ نَبيّاً أَو قَتَلَهُ نَبيٌّ ورَجُلٌ يُضِلُّ النّاسَ بِغَيرِ عِلمٍ ومُصَوِّرُ التَّماثيلِ.[۹۹۰]
شديدترين عذاب روز قيامت، براى كسى است كه پيامبرى را به قتل برساند، يا پيامبرى او را مستحقّ قتل بداند و او را بكشد و كسى كه مردم را به خاطر جهل و ناآگاهى گمراه سازد، و نيز كسى كه مجسّمهسازى كند.[۹۹۱]
روشن است كه اين عذابهاى بسيار سخت، تناسبى با هر نقّاشى و مجسّمهسازىاى ندارد؛ زيرا گناه اين كارهايى كه به صورت عادى (غير بتپرستى) از آدمكشى و زنا و شرابخوارى و ديگر كبائر بيشتر نيست، چگونه همتراز با پيامبركُشى است؟ بنا بر اين، مقصود از اين صورتگرى بايد چيزى باشد كه واقعاً همسنگ و برابر پيامبركشى و جنگ با خدا و خروج از دين باشد كه همان «بتسازى» است[۹۹۲].[۹۹۳]
- عنه صلّی الله علیه و آله: أشَدُّ أهلِ النّارِ عَذاباً مَن وَصَفَ عَدلًا ثُمَّ خالَفَ إلىٰ غَيرِهِ.[۹۹۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: معذّبترينِ دوزخيان، كسى است كه از عدالت [و حق] سخن بگويد و خود، خلاف آن، عمل كند.
- الإمام عليّعلیه السّلام: أشَدُّ النّاسِ عَذاباً يَومَ القِيامَةِ المُتَسَخِّطُ لِقَضاءِ اللّٰهِ.[۹۹۵]
- امام على علیه السّلام: معذّبترينِ مردم در روز قيامت، كسى است كه از قضاى الهى ناخشنود باشد.
- عنه علیه السّلام: أشَدُّ النّاسِ عُقوبَةً رَجُلٌ كافَأَ الإِحسانَ بِالإِساءَةِ.[۹۹۶]
- امام على علیه السّلام: سختترين كيفر را مردى خواهد داشت كه نيكى را به بدى پاسخ دهد.
- الإمام الباقرعلیه السّلام- في قَولِهِ تَعالیٰ: وَ لا تَقرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً-: مَعصِيَةً وَ مَقتاً، فَإِنَّ اللّٰهَ يَمقُتُهُ وَ يُبغِضُهُ. قَولُهُ: وَ ساءَ سَبِيلًا[۹۹۷]: وَ هُوَ أشَدُّ النّاسِ عَذاباً، وَ الزِّنا مِن أكبَرِ الكَبائِرِ.[۹۹۸]
- امام باقر علیه السّلام - در بارۀ اين سخن خداى متعال: (به زنا نزديک نشويد كه فحشاست) -: يعنى معصيت است و منفور؛ چرا كه خدا آن را دشمن مىدارد و از آن نفرت دارد. فرمود: (و بد راهى است!) يعنى چنين كسى سختترين عذاب را دارد. زنا از بزرگترين گناهان بزرگ است.
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: أشَدُّ النّاسِ عَذاباً يَومَ القِيامَةِ مَن أقَرَّ نُطفَتَهُ في رَحِمٍ مُحَرَّمٍ عَلَيهِ.[۹۹۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در روز قيامت، سختترين عذاب را كسى دارد كه نطفۀ خود را در رحمى كه بر او حرام است، جاى دهد.
- جامع الأحاديث عن رفاعة النحّاس: قالَ لي أبو عَبدِ اللّٰهِ علیه السّلام: يا رِفاعَةُ، أَ لا أُحَدِّثُكَ بِأَشَدِّ أهلِ النّارِ عَذاباً؟ قُلتُ: بَلىٰ. قالَ: مَن أعانَ عَلىٰ مُؤمِنٍ بِشَطرِ كَلِمَةٍ.
ثُمَّ قالَ: أَ لا أُخبِرُكَ بِأَشَدَّ مِن هذا عَذاباً؟ قُلتُ: بَلى. قالَ: مَنِ ادَّخَرَ عَنهُ شَيئاً يَحتاجُ إلَيهِ في دُنياهُ و آخِرَتِهِ، فَأُولٰئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّٰهُ وَ يَلعَنُهُمُ اللّاعِنونَ.
ثُمَّ قالَ: أَ لا أُخبِرُكُم بِأَشَدَّ مِن هٰذَينِ؟ قُلتُ: بَلى. قالَ: مَنِ اغتابَ عَلَيهِ شَيئاً في قَولٍ لِكَي يَغتابَهُ وَ يَرُدَّ عَلَيهِ، فَهُوَ يَومَ القِيامَةِ مِمَّن قالَ اللّٰهُ: فَذُوقُوا فَلَن نَزِيدَكُم إِلَّا عَذاباً.[۱۰۰۰]
- جامع الأحاديث - به نقل از رِفاعۀ نحّاس -: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: «اى رفاعه! آيا از معذّبترينِ دوزخيان برايت نگويم؟». گفتم: بفرماييد. فرمود: «كسى كه [حتّى] نيم كلمه بر ضدّ مؤمن، كمک كند».
سپس فرمود: «آيا تو را از معذّبتر از او خبر ندهم؟». گفتم: بفرماييد. فرمود: «كسى كه چيزى را كه مؤمن در دنيا و آخرتش بِدان نياز دارد، از او دريغ ورزد. اينان را خدا و لعنت كنندگان، لعنت مىكنند».
سپس فرمود: «آيا تو را از معذّبتر از اين دو، خبر ندهم؟». گفتم: بفرماييد. فرمود: «كسى كه در غياب مؤمن، سخنى بر ضدّ او بگويد، به طورى كه او نيز [وادار شود] از او غيبت كند و پاسخش را بدهد. چنين فردى در روز قيامت، از كسانى است كه خداوند فرموده است: (پس بچشيد كه جز بر عذابتان نمىافزاييم)».
12 / 8: مَن يُضاعَفُ لَهُ العَذابُ
12 / 8: کسانی که دو چندان عذاب میشوند
الكتاب
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّٰهِ وَ يَبغُونَها عِوَجاً وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم كافِرُونَ* أُولئِكَ لَم يَكُونُوا مُعجِزِينَ فِي الأَرضِ وَ ما كانَ لَهُم مِن دُونِ اللّٰهِ مِن أَولِياءَ يُضاعَفُ لَهُمُ العَذابُ ما كانُوا يَستَطِيعُونَ السَّمعَ وَ ما كانُوا يُبصِرُونَ.[۱۰۰۱]
(همانان كه مردم را از راه خدا باز مىدارند و آن را كج مىخواهند و به آخرت ناباورند. * آنان در زمين، درمانده كنندگان [خدا] نيستند و جز خدا دوستانى ندارند. عذاب براى آنان، دو چندان مىشود. آنان توان شنيدن [حق را] نداشتند و [حق را] نمىديدند).
وَ عِبادُ الرَّحمنِ الَّذِينَ يَمشُونَ عَلَى الأَرضِ هَوناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً* وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِم سُجَّداً وَ قِياماً* وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنَّا عَذابَ جهنّم إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً* إِنَّها ساءَت مُستَقَرًّا وَ مُقاماً* وَ الَّذِينَ إِذا أَنفَقُوا لَم يُسرِفُوا وَ لَم يَقتُرُوا وَ كانَ بَينَ ذٰلِكَ قَواماً* وَ الَّذِينَ لا يَدعُونَ مَعَ اللّٰهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقتُلُونَ النَّفسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّٰهُ إِلَّا بِالحَقِّ وَ لا يَزنُونَ وَ مَن يَفعَل ذٰلِكَ يَلقَ أَثاماً* يُضاعَف لَهُ العَذابُ يَومَ القِيامَةِ وَ يَخلُد فِيهِ مُهاناً.[۱۰۰۲]
(و بندگان خداى مهربان، كسانى هستند كه روى زمين، به نرمى گام بر مىدارند و چون نادانان، آنان را طرف خطاب قرار دهند، به ملايمت پاسخ مىدهند * و آنان [اند] كه در حال سجده يا ايستاده، شب را به روز مىآورند * و كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! عذاب دوزخ را از ما باز گردان كه عذابش سخت و دائمى است * و بد قرارگاه و جايگاهى است! * و كسانى هستند كه چون انفاق مىكنند، نه ولخرجى مىكنند و نه تنگ مىگيرند و ميان اين دو [روش]، حدّ وسط را بر مىگزينند * و كسانى هستند كه با خدا معبودى ديگر نمىخوانند و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده است، جز به حق نمىكشند و زنا نمىكنند و هر كس اينها را انجام دهد، سزايش را خواهد دید. * در روز قيامت، عذاب براى او دو چندان مىشود و پيوسته در آن، خوار مىماند).
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبِيلِ اللّٰهِ زِدناهُم عَذاباً فَوقَ العَذابِ بِما كانُوا يُفسِدُونَ.[۱۰۰۳]
(كسانى كه كفر ورزيدند و از راه خدا باز داشتند، به [سزاى] آن كه فساد مىكردند، عذابى بر عذابشان مىافزاييم).
قالَ ادخُلُوا فِي أُمَمٍ قَد خَلَت مِن قَبلِكُم مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ فِي النَّارِ كُلَّما دَخَلَت أُمَّةٌ لَعَنَت أُختَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَت أُخراهُم لِأُولاهُم رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِم عَذاباً ضِعفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعفٌ وَ لكِن لا تَعلَمُونَ.[۱۰۰۴]
(مىفرمايد: «در ميان امّتهايى از جن و انس كه پيش از شما بودهاند، داخل آتش شويد». هر بار كه امّتى [در آتش] در آيد، همكيشان خود را لعنت مىكند تا وقتى كه همگى در آن به هم بپيوندند. [آن گاه] پيروانشان در بارۀ پيشوايانشان مىگويند: «پروردگارا! اينان ما را گمراه كردند. پس دو برابر، عذاب آتش به آنان بده». [خدا] مىفرمايد: براى هر كدام [عذاب] دو چندان است؛ ولى شما نمىدانيد).
يا نِساءَ النَّبِيِّ مَن يَأتِ مِنكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَف لَهَا العَذابُ ضِعفَينِ وَ كانَ ذٰلِكَ عَلَى اللّٰهِ يَسِيراً.[۱۰۰۵]
(اى زنان پيامبر! هر كس از شما مبادرت به كار زشت آشكارى كند، عذابش دو چندان خواهد بود، و اين بر خدا همواره آسان است).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: مَن مَشىٰ في قَطيعَةٍ بَينَ اثنَينِ كانَ عَلَيهِ مِنَ الوِزرِ بِقَدرِ ما لِمَن أصلَحَ بَينَ اثنَينِ مِنَ الأَجرِ، مَكتوبٌ عَلَيهِ لَعنَةُ اللّٰهِ حَتّىٰ يَدخُلَ جهنّم، فَيُضاعَفَ لَهُ العَذابُ.[۱۰۰۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس در جدايى انداختن ميان دو كس بكوشد، گناهش به اندازۀ پاداش كسى است كه ميان دو كس آشتى مىافكند، و لعنت خدا بر او نوشته شده است تا آن كه به دوزخ وارد شود و دو چندان عذاب شود.
- الإمام زين العابدين علیه السّلام: لِمُسيئِنا ضِعفانِ مِنَ العَذابِ.[۱۰۰۷]
- امام زين العابدين علیه السّلام: براى گنهكارِ [خاندان] ما، دو برابر عذاب است.
12 / 9: مَن يُخَفَّفُ عَنهُ العَذابُ
12 / 9: کسانی که عذابشان تخفیف مییابد
- رسول اللّه صلّی الله علیه و آله- لِعَدِيِّ بنِ حاتِمٍ-: إنَّ اللّٰهَ دَفَعَ عَن أبيكَ العَذابَ الشَّديدَ لِسَخاءِ نَفسِهِ.[۱۰۰۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله – خطاب به عدى بن حاتم -: خداوند، عذاب سخت را از پدرت، به خاطر سخاوتش برداشت.
- المستدرك على الصحيحين عن عبد اللّٰه بن مسعود: عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله قالَ: ما أحسَنَ مُحسِنٌ مِن مُسلِمٍ وَ لا كافِرٍ إلّا أثابَهُ اللّٰهُ.
قالَ: فَقُلنا: يا رَسولَ اللّٰهِ، ما إثابَةُ اللّٰهِ الكافِرَ؟
قالَ: إن كانَ قَد وَصَلَ رَحِماً، أو تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ، أو عَمِلَ حَسَنَةً؛ أثابَهُ اللّٰهُ المالَ وَ الوَلَدَ وَ الصِّحَّةَ وَ أشباهَ ذٰلِكَ.
قالَ: فَقُلنا: ما إثابَتُهُ فِي الآخِرَةِ؟
فَقالَ: عَذاباً دونَ العَذابِ. قالَ: وَ قَرَأَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : أَدخِلُوا آلَ فِرعَونَ أَشَدَّ العَذابِ[۱۰۰۹].[۱۰۱۰]
- المستدرک على الصحيحين - به نقل از عبد اللّه بن مسعود -: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هيچ نيكوكارى از مسلمان و كافر، نيكى نمىكند، مگر آن كه خداوند به او پاداش مىدهد».
گفتيم: اى پيامبر خدا! پاداش خدا به كافر چيست؟
فرمود: «اگر صلۀ رحمى كرده يا صدقهاى داده يا كار نيكى كرده باشد، خداوند به او مال و فرزند و سلامت و مانند اينها پاداش مىدهد».
گفتيم: پاداشش در آخرت چيست؟
فرمود: «عذابى تخفيفيافته». سپس پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله اين آيه را خواند: (فرعونيان را در سختترين عذاب در آوريد).
- الإمام الصادقعلیه السّلام: قِراءَةُ القُرآنِ فِي المُصحَفِ تُخَفِّفُ العَذابَ عَنِ الوالِدينَ وَ لَو كانا كافِرَينِ.[۱۰۱۱]
- امام صادق علیه السّلام: خواندن قرآن از روى آن، عذاب پدر و مادر را سبُك مىگرداند، اگرچه آن دو كافر باشند.
12 / 10: مَن يَتَأَذّىٰ بِهِم أهلُ النّارِ
12 / 10: کسانی که دوزخیان، از دستشان آزار میکشند
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: العُلَماءُ رَجُلانِ: رَجُلٌ عالِمٌ آخِذٌ بِعِلمِهِ؛ فَهذا ناجٍ. وَ عالِمٌ تارِكٌ لِعِلمِهِ؛ فَهذا هالِكٌ. و إنَّ أهلَ النّارِ لَيَتَأَذَّونَ مِن ريحِ العالِمِ التّارِكِ لِعِلمِهِ.
و إنَّ أشَدَّ أهلِ النّارِ نَدامَةً وَ حَسرَةً رَجُلٌ دَعا عَبداً إلَى اللّٰهِ، فَاستَجابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنهُ، فَأَطاعَ اللّٰهَ، فَأَدخَلَهُ اللّٰهُ الجَنَّةَ، وَ أدخَلَ الدّاعيَ النّارَ بِتَركِهِ عِلمَهُ وَ اتِّباعِهِ الهَوىٰ وَ طولِ الأَمَلِ.[۱۰۱۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: علما، دو دسته اند: عالمى كه به علمش عمل مىكند كه نجاتيافته است، و عالمى كه به علمش بىاعتناست كه هلاک شده است. اهل آتش، از بوى عالم بىعمل، اذيّت مىشوند.
بدترين پشيمانى و حسرت در ميان اهل آتش، از آنِ مردى است كه كسى را به سوى خدا دعوت مىكند و او آن را مىپذيرد و قبول مىكند و از خدا اطاعت مىنمايد و خدا او را به بهشت مىبرد؛ امّا دعوت كننده را به خاطر ترک عملش و پيروى از هوس و آرزوى طولانى، به درون آتش مىبرد.
- عنه صلّی الله علیه و آله: مَنِ اغتابَ امرَءاً مُسلِماً بَطَلَ صَومُهُ، وَ نُقِضَ وُضوؤُهُ، وَ جاءَ يَومَ القيامَةِ تَفوحُ مِن فيهِ رائِحَةٌ أنتَنُ مِنَ الجيفَةِ، يَتَأَذّىٰ بِها أهلُ المَوقِفِ، فَإِن ماتَ قَبلَ أن يَتوبَ ماتَ مُستَحِلًاّ لِما حَرَّمَ اللّٰهُ.[۱۰۱۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس از مسلمانى غيبت كند، روزه و وضويش باطل است و روز قيامت مىآيد، در حالى كه بوى گندى بدتر از بوى لاشه از دهانش خارج مىشود، به گونهاى كه اهل موقِف، از آن اذيّت مىشوند. اين شخص، اگر قبل از توبه بميرد، در حالى مُرده كه حرام خداوندΥ را حلال شمرده است.
- عنه صلّی الله علیه و آله: يُؤتىٰ بِالزّاني يَومَ القِيامَةِ حَتّىٰ يَكونَ فَوقَ أهلِ النّارِ، فَيَقطُرُ قَطرَةٌ مِن فَرجِهِ فَيَتَأَذّىٰ بِها أهلُ جهنّم مِن نَتنِها، فَيَقولُ أهلُ جهنّم لِلخُزّانِ: ما هٰذِهِ الرّائِحَةُ المُنتِنَةُ الَّتي قَد آذَتنا؟ فَيُقالُ لَهُم: هٰذِهِ رائِحَةُ زانٍ.
و تُؤتىٰ بِامرَأَةٍ زانِيَةٍ فَيَقطُرُ قَطرَةٌ مِن فَرجِها، فَيَتَأَذّىٰ بِها أهلُ النّارِ مِن نَتنِها.[۱۰۱۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: روز قيامت، مرد زناكار آورده مىشود، تا بالاى همۀ دوزخيان [قرار مىگيرد]، قطرهاى از نرينگىاش مىچكد و دوزخيان، از گندش آزرده مىشوند. دوزخيان به دوزخبانان مىگويند: اين بوى گند چیست كه ما را آزار داد؟ به آنان گفته مىشود: اين، بوى زناكار است.
و زنى زناكار آورده مىشود. از مادينگىاش قطرهاى مىچكد و دوزخيان، از گند آن، آزرده مىشوند.
- عنه صلّی الله علیه و آله: ألا وَ مَن زَنا بِامرَأَةٍ مُسلِمَةٍ أو يَهودِيَّةٍ أو نَصرانِيَّةٍ أو مَجوسِيَّةٍ، حُرَّةٍ أو أمَةٍ، ثُمَّ لَم يَتُب مِنهُ وَ ماتَ مُصِرّاً عَلَيهِ؛ فَتَحَ اللّٰهُ لَهُ في قَبرِهِ ثَلاثَمِئَةِ بابٍ، تَخرُجُ مِنها حَيّاتٌ وَ عَقارِبُ وَ ثُعبانُ النّارِ، فَهُوَ يَحتَرِقُ إلىٰ يَومِ القِيامَةِ، فَإِذا بُعِثَ مِن قَبرِهِ تَأَذَّى النّاسُ مِن نَتنِ ريحِهِ، فَيُعرَفُ بِذٰلِكَ وَ بِما كانَ يَعمَلُ في دارِ الدُّنيا، حَتّىٰ يُؤمَرَ بِهِ إلَى النّارِ.[۱۰۱۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس با زن مسلمان، يهودى، نصرانى و يا مجوسى - آزاده باشند يا كنيز ـ زنا كند و از آن كار، توبه ننمايد و بر آن اصرار بورزد، خداوند در قبرش، سيصد در باز مىكند و از آن، مارها و كژدُمها و اژدهاى آتش [دوزخ]، بيرون مىآيند. او تا روز قيامت مىسوزد و زمانى كه از قبرش بيرون آورده شود، مردم از گند بويش آزرده مىشوند و با اين و با آنچه در دنيا عمل مىكرده، شناخته مىشود، تا دستور وارد شدن به آتش مىگيرد.
- ثواب الأعمال عن زيد بن عليّ: قالَ أميرُ المُؤمِنينَ علیه السّلام: إذا كانَ يومُ القِيامَةِ أهَبَّ اللّٰهُ ريحاً مُنتِنَةً يَتَأَذّىٰ بِها أهلُ الجَمعِ، حَتّىٰ إذا هَمَّتَ أن تُمسِكَ بِأَنفاسِ النّاسِ ناداهُم مُنادٍ: هَل تَدرونَ ما هٰذِهِ الرّيحُ الَّتي قَد آذَتكُم؟
فَيَقولونَ: لا، فَقَد آذَتنا وَ بَلَغَت مِنّا كُلَّ مَبلَغٍ!
قالَ: فَيُقالُ: هٰذِهِ الرّيحُ ريحُ فُروجِ الزُّناةِ الَّذينَ لَقُوا اللّٰهَ بِالزِّنا ثُمَّ لَم يَتوبوا، فَالعَنوهُم لَعَنَهُمُ اللّٰهُ.
قالَ: فَلا يَبقىٰ فِي المَوقِفِ أحَدٌ إلّا قالَ: اللّٰهُمَّ العَنِ الزُّناةَ.[۱۰۱۶]
- ثواب الأعمال - به نقل از زيد بن على علیه السّلام -: امير مؤمنان علیه السّلام فرمود: «وقتى قيامت بر پا شود، خداوند، بادى بدبو را به جريان مىاندازد كه اهل قيامت با آن، اذيّت مىشوند، تا جايى كه مىخواهد نفَس مردم را بند بياورد. منادى ندا مىدهد: آيا مىدانيد كه اين، چه بويى بود كه شما را آزرد؟
مىگويند: نه. ما را به سختى آزرد و به هر يک از ما، آسيبى جدّى رسانْد.
گفته مىشود: اين، بوى زناكاران است كه با زناى بدون توبه، به محضر خدا رسيدهاند. پس لعنتشان كنيد كه خدا، لعنتشان كند».
امير مؤمنان فرمود: «در موقف، كسى نمىمانَد، مگر اين كه زناكاران را لعنت مىكند».
12 / 11: أهوَنُ النّاسِ عَذاباً
12 / 11: کمعذابترینِ مردم
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: إنَّ أهوَنَ أهلِ النّارِ عَذاباً يَومَ القِيامَةِ لَرَجُلٌ توضَعُ في أخمَصِ[۱۰۱۷] قَدَمَيهِ جَمرَةٌ يَغلي مِنها دِماغُهُ.[۱۰۱۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: كمعذابترينِ دوزخيان در روز قيامت، كسى است كه در گودى كف پاهايش اخگرى آتش مىنهند كه از [حرارت] آن، مغزش به جوش مىآيد.
- الكافي عن عبيد اللَّه بن الوليد الوصّافي: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ علیه السّلام يَقولُ:... إنَّ مُؤمِناً كانَ في مَملَكَةِ جَبّارٍ، فَوَلِعَ[۱۰۱۹] بِهِ، فَهَرَبَ مِنهُ إلى دارِ الشِّركِ، فَنَزَلَ بِرَجُلٍ مِن أهلِ الشِّركِ فَأَظَلَّهُ وَ أرفَقَهُ وَ أضافَهُ، فَلَمّا حَضَرَهُ المَوتُ أوحَى اللّٰهُ إلَيهِ: «وَ عِزَّتي وَ جَلالي! لَو كانَ لَكَ في جَنَّتي مَسكَنٌ لَأَسكَنتُكَ فيها، وَ لٰكِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلىٰ مَن ماتَ بي مُشرِكاً، وَ لٰكِن يا نارُ هيديهِ وَ لا تُؤذيهِ[۱۰۲۰]»، وَ يُؤتىٰ بِرِزقِهِ طَرَفَيِ النَّهارِ.
قُلتُ: مِنَ الجَنَّةِ؟ قالَ: مِن حَيثُ شاءَ اللّٰهِ.[۱۰۲۱]
- الكافى - به نقل از عبيد اللّه بن وليد وصّافى -: از امام باقر علیه السّلام شنيدم كه مىفرمايد: «مؤمنى در كشور پادشاهى ستمگر، زندگى مىكرد و آن پادشاه در آزار او مىكوشيد. آن مؤمن از دست او به سرزمين شرک گريخت و بر يكى از مشركان وارد شد و آن مشرک او را سرپناه داد و با او مهربانى كرد و پذيرايىاش نمود. پس چون مرگ آن مشرک فرا رسيد، خداوندΥ به او الهام فرمود كه: "به عزّت و جلالم سوگند، اگر در بهشتم براى تو مسكنى بود، هر آينه تو را در آن جاى مىدادم؛ ولى بهشت بر كسى كه در حال شرک به من بميرد، حرام شده است؛ امّا - اى آتش - او را بترسان؛ ولى آزارش مده!". روزىِ او، صبح و عصر مىرسد».
گفتم: از بهشت؟
فرمود: «از هر جا كه خدا بخواهد».
- الإمام الصادق علیه السّلام عن آبائهعلیهم السّلام: قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : إنَّ أهوَنَ أهلِ النّارِ عَذاباً عَبدُ اللّٰهِ بنُ جَذعانَ. فَقيلَ لَهُ: وَ لِمَ يا رَسولَ اللّٰهِ؟ قالَ: إنَّهُ كانَ يُطعِمُ الطَّعامَ.[۱۰۲۲]
- امام صادق علیه السّلام - به نقل از پدرانش: -: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «در ميان اهل آتش، عبد اللّه بن جذعان عذابش از همه سبُکتر است». گفته شد: چرا، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «چون مردم را اطعام مىكرد».
- الإمام الكاظمعلیه السّلام: كانَ في بَني إسرائيلَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ، وَ كانَ لَهُ جارٌ كافِرٌ، وَ كانَ يَرفُقُ بِالمُؤمِنِ وَ يُوَلِّيهِ المَعروفَ فِي الدُّنيا، فَلَمّا أن ماتَ الكافِرُ بَنَى اللّٰهُ لَه بَيتاً فِي النّارِ مِن طينٍ، فَكانَ يَقيهِ حَرَّها، وَ يَأتيهِ الرِّزقُ مِن غَيرِها، وَ قيلَ لَهُ: هذا بِما كُنتَ تُدخِلُ عَلىٰ جارِكَ المُؤمِنِ فُلانِ بنِ فُلانٍ مِنَ الرِّفقِ، وَ تُوَلِّيهِ مِنَ المَعروفِ فِي الدُّنيا.[۱۰۲۳]
- امام كاظم علیه السّلام: در ميان بنى اسرائيل، مردى مؤمن بود كه همسايهاى كافر داشت. او با آن مؤمن با مهربانى رفتار مىكرد و به او نيكى مىنمود. چون كافر از دنيا رفت، خداوند در آتش، خانهاى از گِل برايش ساخت كه او را از گرماى آن حفظ مىكرد و روزىاش از غير جهنّم مىرسيد. به او گفته شد: «اين براى آن است كه تو در دنيا با همسايۀ مؤمنت، فلان فرزند فلان، با مهربانى رفتار مىكردى و به او نيكى مىنمودى».
ر.ک: ص 558 (من يخفّف عنه العذاب).
12 / 12: دَرَكاتُ النّارِ
12 / 12: طبقات آتش
الكتاب
إِنَّ المُنافِقِينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَن تَجِدَ لَهُم نَصِيراً.[۱۰۲۴]
(منافقان در پايينترين طبقۀ آتش اند و هرگز برايشان ياورى نمىيابى).
كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِي الحُطَمَةِ* وَ ما أَدراكَ مَا الحُطَمَةُ* نارُ اللّٰهِ المُوقَدَةُ* الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفئِدَةِ.[۱۰۲۵]
(نه! قطعاً در آتش خُرد كننده، فرو افكنده خواهد شد * و تو چه مىدانى كه آتشِ خرد كننده چيست؟ * آتش افروختۀ خداست * كه به دلها مىرسد).
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: إنَّ النّارَ تَأكُلُ أهلَها حَتّىٰ إذَا اطَّلَعتَ عَلىٰ أفئِدَتِهِمُ انتَهَت، ثُمَّ يَعودُ كَما كانَ، ثُمَّ يَستَقبِلُهُ أيضاً، فَيَطَّلِعُ عَلىٰ فُؤادِهِم، فَهُوَ كَذٰلِكَ أبَداً؛ فَذٰلِكَ قَولُهُ: نارُ اللّٰهِ المُوقَدَةُ* الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفئِدَةِ[۱۰۲۶].[۱۰۲۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: آتش، اهل خود را مىخورد تا اين كه به دلهايشان مىرسد و باز مىايستد. سپس دوزخيان به حال اوّل خود باز مىگردند و آتش دوباره آنها را مىخورد تا به دلهايشان برسد، و تا ابد، همين وضع ادامه دارد. اين است سخن خداى متعال كه: (آتش افروختۀ خداست * كه به دلها مىرسد).
- عنه صلّی الله علیه و آله: «الوَيلُ» وادٍ في جهنّم، يَهوي فيهِ الكافِرُ أربَعينَ خَريفاً قَبلَ أن يَبلُغَ قَعرَهُ.[۱۰۲۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: وَيل، پرتگاهى در جهنّم است كه كافر در آن سقوط مىكند و چهل سال طول مىكشد که به تهِ آن برسد.
- منية المريد عن رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: استَعيذوا بِاللّٰهِ مِن «جُبِّ الخِزيِ». قيلَ: وَ ما هُوَ يا رَسولَ اللّٰهِ؟ قالَ: وادٍ في جهنّم أُعِدَّ لِلمُرائينَ.[۱۰۲۹]
منية المُريد: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «از جُبّ الخِزى (چاهِ رسوايى و خوارى) به خدا پناه ببريد».
گفته شد: آن چيست، اى پيامبر خدا؟
فرمود: «درّهاى است در جهنّم كه براى رياكاران، آماده شده است».
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: جاءَني جَبرَئيلُ مُتَغَيَّرَ اللَّونِ، فَقُلتُ: يا جَبرَئيلُ، ما لي أراكَ مُتَغَيِّرَ اللَّونِ؟ قالَ: اطَّلَعتُ فِي النّارِ فَرَأَيتُ وادِياً في جهنّم يَغلي، فَقُلتُ: يا مالِكُ، لِمَن هٰذا؟ فَقالَ: لِثَلاثِ نَفَرٍ: لِلمُحتَكِرينَ، وَ المُدمِنينَ عَلَى الخَمرِ، وَ القَوّادينَ.[۱۰۳۰]
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جبرئيل با رخسارى رنگ برگشته نزد من آمد. گفتم: «اى جبرئيل! چه شده است كه تو را رنگ برگشته مىبينم؟».
گفت: به آتش نگريستم. درّهاى را در جهنّم ديدم كه مىجوشد. گفتم: اى مالک! اين براى چه كسانى است؟ گفت: براى سه دسته: احتكار كنندگان، دائم الخمرها و جاكشها.
- جامع الأخبار عن أنس: قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : إنَّ في جهنّم لَوَادِياً يَستَغيثُ مِنهُ أهلُ النّارِ كُلَّ يَومٍ سَبعينَ ألفَ مَرّةٍ، وَ في ذٰلِكَ الوادي بَيتٌ مِن نارٍ، وَ في ذٰلِكَ البَيتِ جُبٌّ مِن نارٍ، وَ في ذٰلِكَ الجُبِّ تابوتٌ مِن نارٍ، وَ في ذٰلِكَ التّابوتِ حَيَّةٌ لَها ألفُ رَأسٍ، في كُلِّ رَأسٍ ألفُ فَمٍ، في كُلِّ فَمٍ عَشَرَةُ آلافِ نابٍ، وَ كُلُّ نابٍ ألفُ ذِراعٍ.
قالَ أنَسٌ: قُلتُ: يا رَسولَ اللّٰهِ، لِمَن يَكونُ هٰذَا العَذابُ؟ قالَ: لِشارِبِ الخَمرِ مِن حَمَلَةِ القُرآنَ.[۱۰۳۱]
- جامع الأخبار ـ به نقل از انس بن مالک ـ: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «در جهنّم، درّهاى است كه دوزخيان، روزى هفتاد هزار بار از آن [به درگاه خدا] فريادخواهى مىكنند. در آن درّه، اتاقى از آتش است و در آن اتاق، چاهى از آتش و در آن چاه، صندوقى از آتش و در آن صندوق، مارى هزار سر است كه در هر سرى، هزار دهان و در هر دهانى، ده هزار نيش و هر نيشى هزار گز است».
گفتم: اى پيامبر خدا! اين عذاب براى چه كسى است؟
فرمود: «براى قرآندانى است كه شراب بنوشد».
- الكافي عن سدير عن الإمام الباقرعلیه السّلام: يُؤتىٰ شارِبُ الخَمرِ يَومَ القِيامَةِ مُسوَدّاً وَجهُهُ، مُدلَعاً لِسانُهُ، يَسيلُ لُعابُهُ عَلىٰ صَدرِهِ، وَ حَقٌّ عَلَى اللّٰهِ أن يَسقِيَهُ مِن طينَةِ خَبالٍ- أو قالَ: مِن بِئرِ خَبالٍ-.
قُلتُ: وَ ما بِئرُ خَبالٍ؟ قالَ: بِئرٌ يَسيلُ فيها صَديدُ الزُّناةِ.[۱۰۳۲]
- الكافى ـ به نقل از سدير ـ: امام باقر علیه السّلام فرمود: «روز قيامت، شرابخوار را در حالى مىآورند كه رويش سياه و زبانش آويزان است و آب دهانش بر سينهاش كش كرده است، و بر خداوندΥ است كه از زرداب دوزخيان به او بنوشاند» يا فرمود: «از چاه زرداب».
گفتم: چاه زرداب چيست؟
فرمود: «چاهى است كه زردابِ [فرج] روسپيان، در آن مىريزد».
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ عَلِيّاً قالَ: إنَّ في جهنّم رَحاً تَطحَنُ، أَفَلا تَسأَلونّي ما طَحنُها؟ فَقيلَ: وَ ما طَحنُها يا أميرَ المُؤمِنينَ؟ فَقالَ: العُلَماءُ الفَجَرَةُ، وَ القُرّاءُ الفَسَقَةُ، وَ الجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ، وَ الوُزَراءُ الخَوَنَةُ، وَ العُرَفاءُ الكَذَبَةُ.
وإنَّ فِي النّارِ لَمَدينَةً يُقالُ لَها: «الحَصينَةُ»، أَ فَلا تَسأَلونّي ما فيها؟ فَقيلَ لَهُ: وَ ما فيها يا أميرَ المُؤمِنينَ؟ قال: فيها أيدِي النّاكِثينَ.[۱۰۳۳]
امام صادق علیه السّلام: على علیه السّلام فرمود: «در جهنّم، آسيابى است كه آرد مىكند. آيا از من نمىپرسيد كه چه آرد مىكند؟».
گفته شد: چه آرد مىكند، اى امير مؤمنان؟
فرمود: «عالمان تباهكار و قاريان گنهكار و پادشاهان ستمگر و وزيران خيانتكار و خبرآوران [۱۰۳۴] دروغگو را.
در آتش دوزخ، شهرى است كه به آن، حَصينه مىگويند. آيا از من نمىپرسيد كه در آن شهر چيست؟».
گفته شد: در آن چيست، اى امير مؤمنان؟
فرمود: «دستهاى پيمانشكنان در آن است».
- الإمام الصادقعلیه السّلام: إنَّ فِي النّارِ لَناراً يَتَعَوَّذُ مِنها أهلُ النّارِ، ما خُلِقَت إلّا لِكُلِّ مُتَكَبِّرٍ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ لِكُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ، وَ لِكُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤمِنُ بِيَومِ الحِسابِ، وَ لِكُلِّ ناصِبِ العَداوَةِ لِآلِ مُحَمَّدٍ.[۱۰۳۵]
- امام صادق علیه السّلام: در آتش [جهنّم]، آتشى است كه اهل آتش از آن به خدا پناه مىبرند. آن آتش، فقط براى هر متكبّر مغرور خيرهسرى، و براى هر شيطان سركشى، و براى هر متكبّرى كه به روز حسابرسى ايمان ندارد، و براى هر دشمن كينهتوز خاندان محمّد صلّی اللّه علیه و آله، آفريده شده است.
- عنه علیه السّلام: إنَّ مِنَ العُلَماءِ مَن يُحِبُّ أن يَخزُنَ عِلمَهُ وَ لا يُؤخَذَ عَنهُ، فَذاكَ فِي الدَّركِ الأَوَّلِ مِنَ النّارِ. وَ مِنَ العُلَماءِ مَن إذا وُعِظَ أنِفَ و إذا وَعَظَ عَنَفَ، فَذاكَ فِي الدَّركِ الثّاني مِنَ النّارِ. وَ مِنَ العُلَماءِ مَن يَرىٰ أن يَضَعَ العِلمَ عِندَ ذَوِي الثَّروَةِ وَ الشَّرَفِ، وَ لا يَرىٰ لَهُ فِي المَساكينِ وَضعاً، فَذاكَ فِي الدَّركِ الثّالِثِ مِنَ النّارِ. وَ مِنَ العُلَماءِ مَن يَذهَبُ في عِلمِهِ مَذهَبَ الجَبابِرَةِ وَ السَّلاطينِ، فَإِن رُدَّ عَلَيهِ شَيءٌ مِن قَولِهِ أو قُصِّرَ في شَىءٍ مِن أمرِهِ غَضِبَ، فَذاكَ فِي الدّرِكِ الرّابِعِ مِنَ النّارِ. وَ مِنَ العُلَماءِ مَن يَطلُبُ أحاديثَ اليَهودِ وَ النَّصارىٰ لِيُعزَّرَ بِهِ وَ يَكثُرَ بِهِ حَديثُهُ، فَذاكَ فِي الدَّركِ الخامِسِ مِنَ النّارِ. وَ مِنَ العُلَماءِ مَن يَضَعُ نَفسَهُ لِلفُتيا وَ يَقولُ: سَلوني، وَ لَعَلَّهُ لا يُصيبُ حَرفاً واحِداً، وَ اللّٰهُ لا يُحِبُّ المُتَكَلِّفينَ، فَذاكَ فِي الدَّركِ السّادِسِ مِنَ النّارِ.[۱۰۳۶]
امام صادق علیه السّلام: در ميان عالِمان، كسانى هستند كه دوست دارند دانش خويش را پنهان بدارند و [كسى] از آنان نياموزد. چنين كسانى در دَرَکِ [۱۰۳۷] اوّلِ آتش اند.
در ميان عالمان، كسانى هستند كه هر گاه پندشان دهند، نمىپذيرند و چون پند مىدهند، درشتى مىكنند. چنين كسانى در دَرَك دوم آتشاند. از عالمان، كسانى هستند كه دانش [خود] را در اختيار ثروتمندان و بزرگان قرار مىدهند و مستمندان را شايستۀ دانش خود نمىدانند. چنين كسانى در دَرَک سوم آتش اند.
از عالمان، كسانى هستند كه در علم خويش، چونان متكبّران و پادشاهان رفتار مىكنند [يعنى] اگر چيزى از گفتۀ او را رد كنند يا در [اطاعت] امر او كوتاهىاى كنند، به خشم مىآيد. چنين كسانى در دَرَک چهارم آتش اند.
از عالمان، كسانى هستند كه در جستجوى احاديث يهود و نصارا هستند تا بِدان وسيله، حديث خود را قوّت و افزونى بخشند. چنين كسانى در دَرَک پنجم آتش اند.
از عالمان، كسانى هستند كه خويشتن را در مسند فتوا قرار مىدهند و مىگويند: «از من بپرسيد»، در صورتى كه شايد حتّى يک كلمه درست نگويند و خدا مدّعيان بىصلاحيّت را دوست نمىدارد. چنين كسانى در دَرَک ششم آتش اند.
- الإمام الكاظمعلیه السّلام- في قَولِهِ تَعالیٰ: فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا -: هُوَ جَبَلٌ مِن صُفرٍ[۱۰۳۸] يَدورُ في وَسَطِ جهنّم.[۱۰۳۹]
- امام كاظم علیه السّلام - در بارۀ اين سخنِ خداى متعال: (پس بعد از آنان، جانشينانى آمدند كه نماز را تباه كردند و از هوسها پيروى نمودند و زودا كه غَى را خواهند ديد) -: غَى، كوهى است از مس كه در ميانۀ دوزخ مىچرخد.
الفَصلُ الثّالِثَ عَشَر: طائِفَةٌ مِنَ المُبَشَّرينَ بِالنّارِ
فصل سیزدهم: گروهی از نوید داده شدگان به آتش
13 / 1: إِبليسُ وَ أَتباعُهُ
13 / 1: شیطان و پیروانش
الكتاب
فَسَجَدَ المَلائِكَةُ كُلُّهُم أَجمَعُونَ* إِلَّا إِبلِيسَ استَكبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرِينَ*... قالَ فَالحَقُّ وَ الحَقَّ أَقُولُ* لَأَملَأَنَّ جهنّم مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنهُم أَجمَعِينَ.[۱۰۴۰]
(پس، همۀ فرشتگان سر به سجده كردند * مگر ابليس كه تكبّر نمود و از كافران شد*... [خداوند] فرمود: حق [از من] است و حق را مىگويم: هر آينه جهنّم را از تو و از هر كس از آنان كه تو را پيروى كند، از همگىشان، خواهم انباشت».
ر.ک: النساء: آیات 116- 121 و اعراف: آیۀ 18 و حجر: آیات 32- 40 و اسرا: آیات 61- 63 و مريم: آیات 66- 68 و شعرا: آیات 91- 95 و صافّات: آیات 62- 65 و حشر: آیات 16 و 17.
الحديث
- رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله: أوَّلُ مَن يُكسىٰ حُلَّةً مِنَ النّارِ إبليسُ، فَيَضَعُها عَلىٰ حاجِبِهِ وَ يَسحَبُها مِن خَلفِهِ، وَ ذُرِّيَّتُهُ مِن بَعدِه، وَ هُوَ يُنادي: «واثُبوراه» وَ يُنادونَ: «يا ثُبورَهُم»، حَتّى يَقِفوا عَلَى النّارِ، فَيَقولُ: «يا ثُبوراه» وَ يَقولونَ: «يا ثُبورَهُم»، فَيُقالُ لَهُم: لا تَدعُوا اليَومَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادعُوا ثُبُوراً كَثِيراً[۱۰۴۱].[۱۰۴۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نخستين كسى كه جُبّهاى از آتش بر او پوشانيده مىشود، ابليس است كه آن جبّه را تا بالاى ابروى خود مىآورد و از پشت سرش مىكشد و فرزندانش در پى او حركت مىكنند. ابليس فرياد مىزند: «واى كه نابود شدم!» و فرزندانش نيز فرياد مىزنند: «واى كه نابود شديم!» تا آن كه به كنارۀ آتش مىرسند و مىايستند و مىگويد: «واى كه نابود شدم!» و فرزندانش مىگويند: «واى كه نابود شديم!». به آنها گفته مىشود: «امروز، [براى خود] يک بار نابودى مخواهيد؛ بلكه بسيار نابودى بخواهيد».
ر.ک: ص 540 (الفصل الثاني عشر: نظام جهنّم/ أشد النّاس عذاباً).
13 / 2: قابيلُ
13 / 2: قابیل
الكتاب
إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثمِي وَ إِثمِكَ فَتَكُونَ مِن أَصحابِ النَّارِ وَ ذٰلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ.[۱۰۴۳]
(من مىخواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] باز گردى و در نتيجه از اهل آتش باشى، و اين است سزاى ستمكاران).
الحديث
- الإمام عليّعلیه السّلام- في جَوابِ یَهودِيِّ سأله بَعضَ الأسئِلَةِ عَن مِعراجِ رَسولِ اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله ـ:... فقالَ لَهُ جَبرَئیلُ: یا مالكُ، هذا نَبِيُّ الرَّحمَةِ مُحَمَّدٌ... فَقالَ رَسولُ اللّٰهِ صلّی اللّه علیه و آله: مُرهُ أَن يَكشِفَ طَبَقاً مِنَ النّارِ، فَكَشَفَ، فَإِذا قابيلُ[۱۰۴۴] وَ نُمرودُ وَ فِرعَونُ وَ هامانُ.[۱۰۴۵]
- امام علی علیه السّلام - در پاسخ یهودیای که در بارۀ معراج پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله پرسشهایی مطرح کرده بود ـ:... جبرئیل به دوزخبان گفت: ای مالک! این پیامبر رحمت، محمّد صلّی اللّه علیه و آله است... پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله [به جبرئیل] فرمود: «به او فرمان بده تا دَرِ طبقهاى از آتش را كنار زند» و مالك آن را كنار زد. پس، قابيل و نمرود و فرعون و هامان در آن بودند.
- الإمام الباقرعلیه السّلام: إِنَّ قابيلَ بنَ آدَمَ مُعَلَّقٌ بِقُرونِهِ في عَينِ الشَّمسِ، تَدورُ بِهِ حَيثُ دارَت في زَمهَريرِها[۱۰۴۶] وَ حَميمِها إِلىٰ يَومِ القِيامَةِ، فَإِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ صَيَّرَهُ اللّٰهُ إِلَى النّارِ.[۱۰۴۷]
- امام باقر علیه السّلام: قابيل، پسر آدم، با كاكلهايش از قرص خورشيد، آويزان است و تا روز قيامت، خورشيد او را با خود در سرما و گرماى شديدش مىچرخاند و چون روز قيامت شود، خداوند، وى را به آتش مىافكند.
13 / 3: آلُ فِرعَونَ
13 / 3: فرعونیان
الكتاب
وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلطانٍ مُبِينٍ* إِلى فِرعَونَ وَ مَلَائِهِ فَاتَّبَعُوا أَمرَ فِرعَونَ وَ ما أَمرُ فِرعَونَ بِرَشِيدٍ* يَقدُمُ قَومَهُ يَومَ القِيامَةِ فَأَورَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئسَ الوِردُ المَورُودُ* وَ أُتبِعُوا فِي هذِهِ لَعنَةً وَ يَومَ القِيامَةِ بِئسَ الرِّفدُ المَرفُودُ.[۱۰۴۸]
(وما موسى را با نشانههاى خود و حجّتى نمايان فرستاديم * به سوى فرعون و سرانِ [قوم] او؛ ولى [سران] از فرمان فرعون پيروى كردند و فرمان فرعون، صواب نبود. * روز قيامت، پيشاپيش قومش مىرود و آنان را به آتش در مىآورد و چه ورودگاه بدى براى واردان است! * و در اين دنيا و روز قيامت به لعنت، بدرقه شدهاند، و چه بد عطايى نصيب آنان مىشود!).
وَ يا قَومِ ما لِي أَدعُوكُم إِلَى النَّجاةِ وَ تَدعُونَنِي إِلَى النَّارِ* تَدعُونَنِي لِأَكفُرَ بِاللّٰهِ وَ أُشرِكَ بِهِ ما لَيسَ لِي بِهِ عِلمٌ وَ أَنَا أَدعُوكُم إِلَى العَزِيزِ الغَفَّارِ* لا جَرَمَ أَنَّما تَدعُونَنِي إِلَيهِ لَيسَ لَهُ دَعوَةٌ فِي الدُّنيا وَ لا فِي الآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللّٰهِ وَ أَنَّ المُسرِفِينَ هُم أَصحابُ النَّارِ* فَسَتَذكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُم وَ أُفَوِّضُ أَمرِي إِلَى اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ بَصِيرٌ بِالعِبادِ* فَوَقاهُ اللّٰهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرعَونَ سُوءُ العَذابِ* النَّارُ يُعرَضُونَ عَلَيها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدخِلُوا آلَ فِرعَونَ أَشَدَّ العَذابِ* وَ إِذ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ استَكبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ* قالَ الَّذِينَ استَكبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيها إِنَّ اللّٰهَ قَد حَكَمَ بَينَ العِبادِ.[۱۰۴۹]
(و اى قوم من! چه شده است كه من شما را به نجات فرا مىخوانم و شما مرا به آتش فرا مىخوانيد؟ * مرا فرا مىخوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزى را كه بدان علمى ندارم، با او شريک گردانم، و من شما را به سوى آن توانمندِ آمرزنده فرا مىخوانم. * آنچه مرا به سوى آن مىخوانيد، به ناچار، نه در دنيا و نه در آخرت [در خورِ] خواندن نيست و در حقيقت، بازگشت ما به سوى خداست و افراطگران، همدمان آتش اند. * پس، به زودى آنچه را به شما مىگويم، به ياد خواهيد آورد و كارم را به خدا مىسپارم. همانا خداست كه به [حال] بندگان، بيناست. * پس، خدا او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مىكردند، حمايت نمود و فرعونيان را عذاب سخت، فرا گرفت. * صبح و شام بر آتش عرضه مىشوند و روزى كه رستاخيز بر پا شود[، فرياد مىرسد كه:] فرعونيان را در سختترين عذاب در آوريد. * و آن گاه كه در آتش شروع به حجّتآورى مىكنند، زيردستان به كسانى كه گردنكش بودند، مىگويند: ما پيرو شما بوديم. پس آيا مىتوانيد پارهاى از اين آتش را از ما دفع كنيد؟ * كسانى كه گردنكشى مىكردند، مىگويند: اكنون همۀ ما در آن هستيم. خداست كه ميان بندگان داورى كرده است).
الحديث
- تفسير القمّي: قالَ رَجُلٌ لِأَبي عَبدِ اللّٰهِ علیه السّلام: ما تَقولُ في قَولِ اللّٰهِ: النَّارُ يُعرَضُونَ عَلَيها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا؟
فَقالَ أَبو عَبدِ اللّٰهِ: ما يَقولُ[۱۰۵۰] النّاسُ فيها؟
فَقالَ: يَقولونَ إِنَّها في نارِ الخُلدِ، وَ هُم لا يُعَذَّبُونَ فيما بَينَ ذٰلِكَ.
فَقالَ: فَهُم مِنَ السُّعَداءِ.
فَقيلَ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ، فَكَيفَ هٰذا؟
فَقَال: إِنَّما هٰذا فِي الدُّنيا، وَ أمّا فِي نارِ الخُلدِ فَهُوَ قَولُهُ: وَ يَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدخِلُوا آلَ فِرعَونَ أَشَدَّ العَذابِ.[۱۰۵۱]
- تفسير القمّى: مردى به امام صادق علیه السّلام گفت: در بارۀ اين سخن خداوندΥ: (صبح و شام بر آتش عرضه مىشوند) چه مىگوييد؟
امام صادق علیه السّلام فرمود: مردم در بارۀ آن چه مىگويند؟
مرد گفت: مىگويند: اين در مورد آتشِ جاويدان است، و فرعونيان تا آن زمان، عذابى نمىشوند.
امام علیه السّلام فرمود: «پس، آنها از نيکبختان اند؟!».
گفته شد: قربانت كردم! پس منظور چيست؟
فرمود: «اين (عرضه شدن صبح و شام فرعونيان بر آتش) در دنياست؛ امّا در بارۀ آتش جاويدان مىفرمايد: (و روزى كه رستاخيز بر پا شود، [فرياد مىرسد كه:] فرعونيان را در سختترين عذاب در آوريد)».
راجع: ص 622 (قابيل).
13 / 4: اِمرَأَةُ نُوحٍ وَ امرَأَةُ لوطٍ
13 / 4: همسر نوح و همسر لوط
الكتاب
ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امرَأَتَ نُوحٍ وَ امرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحَينِ فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللّٰهِ شَيئاً وَ قِيلَ ادخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ.[۱۰۵۲]
(خدا براى كسانى كه كفر ورزيدهاند، زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده كه هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايستۀ ما بودند و[لی] به آنها خيانت كردند، و كارى از دست [شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود، و [به آن دو] گفته شد: با داخل شوندگان، داخل آتش شويد).
الحديث
- المستدرك على الصّحيحين عن ابن عبّاس - في قَولِهِ تَعالیٰ: فَخانَتاهُما -: ما زَنَتا، أَمّا امرَأَةُ نوحٍ فَكانَت تَقولُ لِلنّاسِ: إِنَّهُ مَجنونٌ، وَ أَمّا امرَأَةُ لوطٍ فَكانَت تَدُلُّ عَلَى الضَّيفِ، فَذٰلِكَ خِيانَتُهُما.[۱۰۵۳]
- المستدرک على الصحيحين - به نقل از ابن عبّاس، در بارۀ اين سخن خداى متعال: (و به آنها خيانت كردند) -: آن دو زنا ندادند؛ بلكه زن نوح به مردم مىگفت: «اين مرد، ديوانه است» و زن لوط، مردم را از ورود ميهمانان، آگاه كرد. اين بود خيانت آن دو.
13 / 5: أَبُو لَهَبٍ وَ امرَأَتُهُ
13 / 5: ابولهب[۱۰۵۴] و همسرش
الكتاب
تَبَّت يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ* ما أَغنى عَنهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ* سَيَصلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ* وَ امرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الحَطَبِ* فِي جِيدِها حَبلٌ مِن مَسَدٍ.[۱۰۵۵]
(بريده باد دو دست بو لهب و مرگش باد! * دارايى او و آنچه اندوخت، سودش نكرد. * به زودى در آتش پُرزبانه در مىآيد * و زنش، آن هيمهكش [آتشافروز]، بر گردنش طنابى از ليف خرماست).
الحديث
- صحيح البخاري عن ابن عبّاس: إِنَّ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله خَرَجَ إلَى البَطحاءِ، فَصَعِدَ إِلَى الجَبَلِ فَنادى: «يا صَباحاه»، فَاجتَمَعَت إِلَيهِ قُرَيشٌ، فَقالَ: أَ رَأَيتُم إِن حَدَّثتُكُم أَنَّ العَدُوَّ مُصَبِّحُكُم أَو مُمَسِّيكُم أَ كُنتُم تَصَدِّقونَني؟ قالوا: نَعَم.
قالَ: فَإِنّي نَذيرٌ لَكُم بَينَ يَدَي عَذابٍ شَديدٍ. فَقالَ أَبو لَهَبٍ: أَ لِهٰذا جَمَعتَنا؟ تَبّاً لَكَ!
فَأَنزَلَ اللّٰهُ: تَبَّت يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ إِلى آخِرِها.[۱۰۵۶]
- صحيح البخارى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر صلّی اللّه علیه و آله به وادى بَطحا بيرون رفت و بالاى كوه رفت و فرياد زد: «هشدار، هشدار!». پس، قريش نزد او گرد آمدند. فرمود: «آيا اگر به شما بگويم كه دشمن بر شما روزخون و شبيخون زده است، سخنم را باور مىكنيد؟». گفتند: آرى.
فرمود: «پس اينک من پيشاپيش، شما را از عذابى سخت، هشدار مىدهم».
ابو لهب گفت: براى همين ما را گرد آوردى؟ مرگت باد!
پس، خداوند عز و جل اين سوره: (بريده باد دو دست ابو لهب) را تا آخرش فرو فرستاد.
- الإمام الصّادقعلیه السّلام: إِذا قَرَأَتُم: تَبَّت يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ فَادعوا عَلىٰ أَبي لَهَبٍ؛ فَإِنَّهُ كانَ مِنَ المُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبونَ بِالنَّبِيِّ وَ ما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّٰهِ.[۱۰۵۷]
- امام صادق علیه السّلام: هر گاه سورۀ (تبّت يدا ابى لهب و تبّ) را خوانديد، بر ابو لهب نفرين بفرستيد؛ زيرا او از تكذيب كنندگانى بود كه پيامبر و آنچه را او از نزد خداوندΥ آورد، تكذيب مىكرد.
13 / 6: أَبو جَهلٍ
13 / 6: ابوجهل[۱۰۵۸]
- الدُّرُّ المنثور عن ابن عبّاسٍ: مَرَّ أَبو جَهلٍ بِرسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله وَ هُوَ جالِسٌ، فَلَمّا نَفَذَ قالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : أَولى لَكَ فَأَولى* ثُمَّ أَولى لَكَ فَأَولى[۱۰۵۹]، فَسَمِعَ أبو جَهلٍ فَقالَ: مَن تُوَعِّدُ يا مُحَمَّدُ؟ قالَ: إِيّاكَ. فَقالَ: بِمَ تُوَعِّدُني؟ فَقالَ: أُوَعِّدُكَ بِالعَزيزِ الكَريمِ. فَقالَ أبو جَهلٍ: أَ لَيسَ أَنا العزيزَ الكَريمَ؟
فَأَنزَلَ اللّٰهُ: إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ* طَعامُ الأَثِيمِ[۱۰۶۰] إِلىٰ قَولِهِ: ذُق إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الكَرِيمُ[۱۰۶۱].
فَلَمّا بَلَغَ أَبا جَهلٍ ما نَزَلَ فيهِ جَمَعَ أَصحابَهُ، فَأَخرَجَ إِلَيهِم زُبداً وَ تَمراً فَقالَ: تَزَقَّمُوا[۱۰۶۲] مِنهذا، فَوَ اللّٰهِ ما يَتَوَعَّدُكُم مُحَمَّداً إلّا بِهٰذا.
فَأَنزَلَ اللّٰهُ: إِنَّها شَجَرَةٌ تَخرُجُ فِي أَصلِ الجَحِيمِ[۱۰۶۳] إِلىٰ قَولِهِ: ثُمَّ إِنَّ لَهُم عَلَيها لَشَوباً مِن حَمِيمٍ[۱۰۶۴]، فَقالَ فِي الشَّوبِ: إِنَّها تَختَلِطُ بِاللَّبَنِ فَتَشُوبُهُ بِها، فَإِنَّ لَهُم عَلىٰ ما يَأكُلُونَ لَشَوباً مِن حَميمٍ.[۱۰۶۵]
- الدرّ المنثور ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله نشسته بود كه ابو جهل بر ايشان گذشت. چون رد شد، پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: (واى بر تو! واى بر تو! باز هم واى بر تو! واى بر تو!). ابو جهل شنيد و گفت: چه كسى را بيم مىدهى، اى محمّد؟ فرمود: «تو را». گفت: مرا از چه بيم مىدهى؟ فرمود: «از ارجمند بزرگوار، بيمت مىدهم». ابو جهل گفت: مگر من ارجمند بزرگوار نيستم؟
پس خداوند، [آيۀ] (همانا درخت زقّوم. خوراک گنهپيشه است) تا آيۀ شريف: (بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى) را فرو فرستاد.
چون ابو جهل شنيد كه اين آيات در بارهاش نازل شده است، يارانش را گرد آورد و طعامى از كره و خرما برايشان تهيّه كرد و گفت: زقّوم[۱۰۶۶] بخوريد؛ زيرا - به خدا سوگند - محمّد، شما را به چيزى جز اين، بيم نمىدهد.
پس خداوند، اين آيات را فرو فرستاد: (آن (زقّوم)، درختى است كه از قعر آتش سوزان مىرويد) تا آيۀ (سپس آنان را بر سر آن، آميغى از آب جوشان است». آميغ، آميخته زقّوم با شير است. پس، به آنان بعد از (/افزون بر) آنچه مىخورند، آميغى از آب جوشان مىنوشانند.
- تفسير القمّي- في قَولِهِ تَعالى: إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ* طَعامُ الأَثِيمِ[۱۰۶۷]-: نَزَلَت في أَبي جَهلٍ. وَ قولُهُ: كَالمُهلِ، قالَ: المُهلُ الصُّفرُ المُذابُ يَغلِي فِي البُطُونِ* كَغَليِ الحَمِيمِ[۱۰۶۸]، وَ هُوَ الَّذي قَد حَمِيَ وَ بَلَغَ المُنتَهىٰ.
ثُمَّ قالَ: خُذُوهُ فَاعتِلُوهُ[۱۰۶۹] أَي اضغَطوهُ مِن كُلِّ جانِبٍ، ثُمَّ انزِلوا بِهِ إِلىٰ سَواءِ الجَحيمِ، ثُمَّ يُصَبُّ عَلَيهِ ذٰلِكَ الحَميمُ، ثُمَّ يُقالُ لَهُ: ذُق إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الكَرِيمُ، فَلَفظُهُ خَبَرٌ وَ مَعناهُ حِكايَةٌ عَمَّن يَقولُ لَهُ ذٰلِكَ؛ وَ ذٰلِكَ أَنّ أَبا جَهلٍ كانَ يَقُولُ: أَنا العَزيزُ الكَريمُ، فَيُعَيَّرُ[۱۰۷۰] بِذٰلِكَ فِي النّارِ.[۱۰۷۱]
- تفسير القمّى: آيۀ (إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ * طَعَامُ الْأَثِيمِ) در بارۀ ابو جهل نازل شد. «كَالمُهلِ»، مهل به معناى مس گداخته است. (يَغْلِى فِى الْبُطُونِ * كَغَلْىِ الْحَمِيمِ)، حميم، آبى است كه به نهايت داغى رسيده است [يعنى در شكمها مىجوشد همانند جوشش آب جوشان].
سپس فرمود: (خُذُوهُ فَاعتِلُوهُ»يعنى: او را [بگيريد و] از هر سو فشارش دهيد، آن گاه در ميان آتش دوزخش اندازيد. سپس آن آب جوشان بر او ريخته مىشود، و به او مىگويند: (بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى). لفظ اين جمله (تو همان ارجمند بزرگوارى)، خبر است؛ امّا معنايش نقل قول از كسى است كه اين جمله به او گفته مىشود؛ چرا كه ابو جهل مىگفت: «من ارجمند بزرگوارم». پس با اين جمله او را در آتش، سرزنش [و ريشخند] مىكنند.
- السنن الكبرى للنسائيّ عن ابن عبّاس: صَلَّى النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله، فَجاءَ أبو جَهلٍ فَقالَ: أَ لَم أنهَكَ عَن هٰذا؟ وَ اللّٰهِ إنَّكَ لَتَعلَمُ ما بِها نادٍ أَكثَرُ مِنّي!
فَأَنزَلَ اللّٰهُ: فَليَدعُ نادِيَهُ* سَنَدعُ الزَّبانِيَةَ. قالَ ابنُ عَبّاسٍ: وَ اللّٰهِ لَو دَعا نادِيَهُ لَأَخَذَتهُ الزَّبانِيَةُ.[۱۰۷۲]
- السنن الكبرى، نسايى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر صلّی اللّه علیه و آله مشغول نماز شد که ابو جهل آمد و گفت: مگر تو را از اين كار نهى نكردم؟ به خدا سوگند، تو خود مىدانى كه در مكّه انجمنى فزونتر از انجمن من نيست.
پس خداوندΥ اين آيات را فرو فرستاد: (پس [بگو:] تا انجمن خود را بخواند. * به زودى، ما هم آتشبانان را فرا مىخوانيم). به خدا سوگند اگر ابو جهل قوم خود را فرا مىخواند، آتشبانان، او را فرو مىگرفتند.
- دلائل النّبوّة للبيهقيّ عن الشعبيّ: إِنَّ رَجُلًا قالَ لِلنَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله: إِنّي مَرَرتُ بِبَدرٍ، فَرَأَيتُ رَجُلًا يَخرُجُ مِنَ الأَرضِ، فَيَضرِبُهُ رَجُلٌ بِمِقمَعَةٍ مَعَهُ حَتّى يَغيبَ فِي الأَرضِ، ثُمَّ يَخرُجُ، فَيَفعَلُ بِهِ مِثلَ ذٰلِكَ، قالَ ذٰلِكَ مِراراً!.
فَقالَ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله : ذاكَ أَبو جَهلِ بنُ هِشامٍ، يُعَذَّبُ إِلىٰ يَومِ القِيامَةِ.[۱۰۷۳]
- دلائل النبوّة، بيهقى ـ به نقل از شعبى ـ: مردی به پيامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت: من از بدر مىگذشتم كه ديدم مردى از زمين بيرون مىآيد، و مردى ديگر با پتک بر او مىكوبد، به طورى كه دوباره در زمين فرو مىرود، و باز بيرون مىآيد و دوباره با او چنين مىشود و بارها اين كار تكرار شد.
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «او ابو جهل بن هشام است كه تا روز قيامت، همچنان عذاب مىشود».
13 / 7: أُبَيُّ بنُ خَلَفٍ
13 / 7: اُبَيّ بن خَلَف[۱۰۷۴]
- السيرة النّبويّة لابن هشام: مَشىٰ أُبَيُّ بنُ خَلَفٍ إِلىٰ رسول اللّٰه صلّی الله علیه و آله بِعَظمٍ بالٍ قَد أَرفَتَ[۱۰۷۵]، فَقالَ: يا مُحَمَّدُ! أَنتَ تَزعُمُ أَنَّ اللّٰهَ يَبعَثُ هٰذا بَعدَما أَرَمَّ[۱۰۷۶]؟! ثُمَّ فَتَّهُ في يَدِهِ، ثُمَّ نَفَخَهُ فِي الرّيحِ نَحوَ رَسولِ اللّٰهِ.
فَقالَ رَسولُ اللّٰهِ: نَعَم، أنَا أَقُولُ ذٰلِكَ، يَبعَثُهُ اللّٰهُ وَ إِيّاكَ بَعدَما تَكونانِ هٰكَذا، ثُمَّ يُدخِلُكَ اللّٰهُ النّارَ.
فَأَنزَلَ اللّٰهُ تَعالیٰ فيهِ: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلقَهُ قالَ مَن يُحيِ العِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ* قُل يُحيِيهَا الَّذِي أَنشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلقٍ عَلِيمٌ* الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ الأَخضَرِ ناراً فَإِذا أَنتُم مِنهُ تُوقِدُونَ[۱۰۷۷].[۱۰۷۸]
- السيرة النبويّة، ابن هشام: اُبَىّ بن خَلَف با استخوانى پوسيده و خرد شده نزد پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله رفت و گفت: اى محمّد! تو مىگويى كه خداوند اين را كه پوسيده شده، زنده مىكند؟ سپس آن را در دستش نرم كرد و به طرف پيامبر خدا به باد داد.
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «آرى، من اين را مىگويم. خداوند، آن را و تو را پس از آن كه چنين شدهايد، زنده مىگرداند و آن گاه تو را به آتش مىبرد».
پس خداوند متعال، اين آيات را در بارهاش فرو فرستاد: (و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد. گفت: چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است، زندگى مىبخشد؟ * بگو: همان كسى كه نخستين بار، آن را پديد آورد و اوست كه به هر گونه آفرينشى داناست * همو كه برایتان از درخت سبزفام، اخگر نهاد كه از آن آتش مىافروزيد).
- الدّرّ المنثور عن ابن عبّاس- في قَولِهِ تَعالیٰ: وَ يَومَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيهِ[۱۰۷۹]-: أُبَيُّ بنُ خَلَفٍ وَ عُقبَةُ بنُ أَبي مُعَيطٍ، وَ هُما الخَليلانِ في جهنّم عَلىٰ مِنبَرٍ مِن نارٍ.[۱۰۸۰]
- الدرّ المنثور - به نقل از ابن عبّاس، در بارۀ آيه: (و روزى كه ستمگر، دستانش را به دندان میگزد) -: اُبىّ بن خلف و عقبة بن ابى مُعَيط كه [در جاهليت] با هم دوست بودند، در جهنّم بر منبرى از آتش جاى مىگيرند.
13 / 8: أُمَيَّةُ بنُ خَلَفٍ
13 / 8: امیّه بن خلف[۱۰۸۱]
- تفسير الفخر الرازيّ عن ابن عبّاس- في قَولِهِ تَعالیٰ: لا يَصلاها إِلَّا الأَشقَى[۱۰۸۲]-: نَزَلَت في أُمَيَّةَ بنِ خَلَفٍ وَ أَمثالِهِ الَّذينَ كَذَّبُوا مُحَمَّداً صلّی الله علیه و آله وَ الأَنبياءَ قَبلَهُ.[۱۰۸۳]
- تفسير الفخر الرازى از ابن عبّاس، در باره آيه «و به آن [دوزخ] در نيايد، مگر نگونبختترين مردم» ـ: در باره اميّة بن خلف و همتايان او كه محمّد صلّی اللّه علیه و آله و پيامبران پيش از او را تكذيب كردند، نازل شد.
- السيرة النّبويّة لابن هشام: أُمَيَّةُ بنُ خَلَفِ بنِ وَهبِ بنِ حُذافَةَ بنِ جُمَحٍ، كانَ إِذا رَأىٰ رَسولَ اللّٰهِ صلّی الله علیه و آله هَمَزَهُ وَ لَمَزَهُ، فَأَنزَلَ اللّٰهُ تَعالیٰ فيهِ: وَيلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ* الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ* يَحسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخلَدَهُ* كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِي الحُطَمَةِ* وَ ما أَدراكَ مَا الحُطَمَةُ* نارُ اللّٰهِ المُوقَدَةُ* الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفئِدَةِ* إِنَّها عَلَيهِم مُؤصَدَةٌ* فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ[۱۰۸۴].[۱۰۸۵]
- السيرة النبويّة، ابن هشام: اميّة بن خلف بن وهب بن حذافة بن جُمَح، هر گاه پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله را مىديد، به ايشان زخم زبان و پوزخند مىزد. پس خداوند متعال، اين سوره را در باره او فرو فرستاد: «واى بر هر بدگوى عيبجويى؛ همو كه مالى گرد آورد و برشمردش! پندارد كه مالش او را جاويد كرده است؛ ولى نه! قطعا در آتش خرد كننده فرو افكنده خواهد شد. و تو چه دانى كه آن آتشِ خرد كننده چيست؟ آتش افروخته خدا است. آتشى كه به دلها مىرسد، در ستونهايى دراز، [كه آنان را در ميان فرا مىگيرد]».
13 / 9: عُتبَةُ بنُ رَبيعَةَ
13 / 9: عُتبة بن ربیعه
- صحيح مسلم عن أنس: إِنَّ رَسولَ اللّٰهِ صلّی الله علیه و آله تَرَكَ قَتلىٰ بَدرٍ ثَلاثاً، ثُمَّ أَتاهُم فَقامَ عَلَيهِم فَناداهُم، فَقالَ: يا أَبا جَهلِ بنَ هِشامٍ، يا أُمَيَّةَ بنَ خَلَفٍ، يا عُتبَةَ بنَ رَبيعَةَ، يا شَيبَةَ بنَ رَبيعَةَ! أَلَيسَ قَد وَجَدتُم ما وَعَدَ رَبُّكُم حَقّاً؟ فَإِنّي قَد وَجَدتُ ما وَعَدني رَبّي حَقّاً.
فَسَمِعَ عُمَرُ قَولَ النَّبِيِّ، فَقالَ: يا رَسُولَ اللّٰهِ، كَيفَ يَسمَعوا وَ أَنّىٰ يُجيبوا[۱۰۸۶] وَ قَد جَيَّفوا؟
قالَ: وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ! ما أَنتُم بِأَسمَعَ لِما أَقولُ مِنهُم، وَ لٰكِنَّهُم لا يَقدِرونَ أن يُجيبوا. ثُمَّ أَمَرَ بِهِم فَسُحِبوا فَأُلقوا في قَليبِ[۱۰۸۷] بَدرٍ.[۱۰۸۸]
- صحيح مسلم از اَنَس بن مالك: پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله كشتگان بدر را سه روز وا نهاد و سپس نزد آنها آمد و در كنارشان ايستاد و صدا زد: «اى ابو جهل بن هشام! اى اميّة بن خلف! اى عتبة بن ربيعه! اى شيبة بن ربيعه! آيا آنچه را پروردگارتان به شما وعده داد، راست نيافتيد؟ من كه آنچه را پروردگارم به من وعده داده بود، راست يافتم».
عمر، سخن پيامبر صلّی اللّه علیه و آله را شنيد. گفت: اى پيامبر خدا! چگونه بشنوند و چه سان پاسخ دهند، در حالى كه به مردارى تبديل شدهاند؟ پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، آنها سخنِ من را همان گونه مىشنوند كه شما مىشنويد؛ ليكن آنها نمىتوانند پاسخ دهند». سپس دستور داد جسد آنان را كشان كشان بردند و در چاه بدر انداختند.
- صحيح البخاريّ عن قيس بن عبّاد عن عليّ بن أبي طالب- أَنَّهُ قالَ-: أَنا أوَّلُ مَن يَجثو بَينَ يَدَيِ الرَّحمٰنِ لِلخُصومَةِ يَومَ القِيامَةِ. وَ قالَ قَيسُ بنُ عبّادٍ: وَ فيهِم أُنزِلَت: هذانِ خَصمانِ اختَصَمُوا فِي رَبِّهِم[۱۰۸۹] قالَ: هُمُ الَّذينَ تَبارَزوا يَومَ بَدرٍ، حَمزَةُ وَ عَلِيٌّ وَ عُبَيدَةُ- أَو أَبو عُبَيدَةَ بنُ الحارِثِ-، وَ شَيبَةُ بنُ رَبيعَةَ وَ عُتبَةُ بنُ رَبيعَةَ وَ الوَليدُ بنُ عُتبَةَ.[۱۰۹۰]
- صحيح البخارى - به نقل از قيس بن عبّاد -: على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود: «روز قيامت، من نخستين كسى هستم كه در پيشگاه خداى مهربان براى شكايت زانو مىزنم». آيه «اين دو [گروه] دشمنان يكديگرند كه در باره پروردگارشان با يكديگر ستيزه مىكنند» در باره اين كسان نازل شد؛ همان كسانى كه در جنگ بدر با يكديگر به مبارزه برخاستند: حمزه و على و عبيده - يا ابو عبيدة بن حارث - با شيبة بن ربيعه و عتبة بن ربيعه و وليد بن عتبه.
- سعد السّعود عن ابن عبّاس: خَرَجَ عُتبَةُ وَ شَيبَةُ وَ الوَليدُ لِلبِرازِ، وَ خَرَجَ عُبَيدُ اللّٰهِ بنُ رَواحَةَ مِن ناحِيَةٍ أُخرىٰ، قالَ: فَكَرِهَ رَسولُ اللّٰهِ صلّی الله علیه و آله أَن تَكونَ الحَربُ[۱۰۹۱] أَوَّلَ ما لَقِيَ بِالأَنصارِ، فَبَدَأَ بِأَهلِ بَيتِهِ فَقالَ رَسولُ اللّٰهِ: مُروهُم أَن يَرجِعُوا إِلىٰ مَصافّهِم، إِنَّما يُريدُ القَومُ بَني عَمِّهِم.
فَدَعا رَسولُ اللّٰهِ عَلِيّاً وَ حَمزَةَ وَ عُبَيدَةَ بنَ الحَرثِ بنِ عَبدِ المُطَّلِّبِ، فَبَرَزوا بَينَ يَدَيهِ بِالسِّلاحِ، فَقالَ: اجعَلاهُ بَينَكُما. وَ خافَ عَلَيهِ الحَداثَةَ.
فَقالَ: اِذهَبُوا فَقاتِلُوا عَن حَقِّكُم وَ بِالدّينِ الَّذي بُعِثَ بِهِ نَبِيُّكُم، إِذ جاؤُوا بِباطِلِهم لِیُطفِئوا نورَ اللّٰهِ بِأَفواهِهِم، اِذهَبوا في حِفظِ اللّٰهِ- أَو: في عَونِ اللّٰهِ-.
فَخَرَجوا يَمشونَ، حَتّىٰ كانُوا قَريباً يَسمَعونَ الصَّوتَ، فَصاحَ بِهِم عُتبَةُ: انتَسِبوا نَعرِفكُم، فَإِن تَكُونُوا أَكفاءَ نُقاتِلُكُم. وَ فيهِم نَزَلَت هٰذِهِ الآيَةُ: هذانِ خَصمانِ اختَصَمُوا فِي رَبِّهِم فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَت لَهُم ثِيابٌ مِن نارٍ.[۱۰۹۲]
- سعد السعود - به نقل از ابن عبّاس -: عتبه و شيبه و وليد براى مبارزه به ميدان آمدند و عبيد اللّه بن رواحه از ديگر سو به ميدان آمد؛ امّا پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خوش نداشت كه نخستين كشتۀ جنگ از انصار باشد. از اين رو، از خانوادۀ خودش آغاز كرد و فرمود: «به آنها بگوييد به صفوف خود، باز گردند. هدف آن جماعت، عموزادگانش است».
آن گاه پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله على و حمزه و عبيدة بن حارث بن عبد المطلّب را فرا خواند و آن سه با سلاحهاى خود در برابر ايشان حاضر شدند. پيامبر صلّی اللّه علیه و آله [به حمزه و عبيده] فرمود: «او (على) را در وسط خود قرار دهيد» و نگران جوانى او بود.
آن گاه فرمود: «برويد و به خاطر حقّانيت خود و دينى كه خداوند، آن را به وسيلۀ پيامبرش فرستاده است، بجنگيد؛ چرا كه آنها با باطل خويش آمدهاند تا نور خدا را با دهانهاى خود، خاموش كنند. برويد در امان خدا» يا «به يارى خدا».
آن سه، روانۀ ميدان شدند و چندان نزديک شدند كه صداى يكديگر را مىشنيدند. عتبه فرياد زد: خودتان را معرّفى كنيد تا شما را بشناسيم، كه اگر همسنگ ما باشيد، با شما مىجنگيم. پس، آيۀ: (اين دو [گروه]، دشمنان يكديگرند كه در بارۀ پروردگارشان با يكديگر ستيزه مىكنند. پس كسانى كه كافر شدند، جامههايى از آتش برايشان بريده شده است) در بارۀ اینان نازل شد.
13 / 10: الوَليدُ بنُ المُغيرَةِ
13 / 10: ولید بن مغیره[۱۰۹۳]
- السّيرة النّبويّة لِابنِ هِشام: إِنَّ الوَليدَ بنَ المُغيرَةِ اجتَمَعَ إلَيهِ نَفَرٌ مِن قُرَيشٍ، وَ كانَ ذا سِنٍّ فيهِم، وَ قَد حَضَرَ المَوسِمُ، فَقالَ لَهُم: يا مَعشَرَ قُرَيشٍ! إِنَّهُ قَد حَضَرَ هذا المَوسِمُ، وَ إنّ وُفودَ العَرَبِ سَتَقدَمُ عَلَيكُم فيهِ، وَ قَد سَمِعوا بِأَمرِ صاحِبِكُم هٰذا، فَأَجمِعُوا فيه رَأياً واحِداً، وَ لا تَختَلِفوا فَيُكَذِّبَ بَعضُكُم بَعضاً وَ يَرُدَّ قَولُكُم بَعضُهُ بَعضاً.
قالوا: فَأَنتَ يا أَبا عَبدِ شَمسٍ، فَقُل وَ أَقِم لَنا رَأياً نَقولُ بِهِ.
قالَ: بَل أَنتُم فَقولوا أَسمَع.
قالوا: نَقُولُ: كاهِنٌ؟
قالَ: لا وَ اللّٰهِ ما هُوَ بِكاهِنٍ، لَقَد رَأَينا الكُهّانَ فَما هُوَ بِزَمزَمَةِ الكاهِنِ وَ لا سَجعِهِ![۱۰۹۴]
قالوا: فَنَقولُ: مَجنُونٌ؟ قالَ: ما هُوَ بِمَجنُونٍ، لَقَد رَأَينا الجُنونَ وَ عَرَفناهُ، فَما هُوَ بِخَنِقِهِ وَ لا تَخالُجِهِ وَ لا وَسوَسَتِهِ!
قالوا: فَنَقولُ: شاعِرٌ؟
قالَ: ما هُوَ بِشاعِرٍ، لَقَد عَرَفَنا الشِّعرَ كُلَّهُ رَجَزَهُ وَ هَزَجَهُ وَ قَريضَهُ وَ مَقبوضَهُ وَ مَبسوطَهُ، فَما هُوَ بِالشِّعرِ!
قالُوا: فَنَقولُ: ساحِرٌ؟
قالَ: ما هُوَ بِساحِرٍ، لَقَد رَأَينَا السُّحّارَ وَ سِحرَهُم، فَما هُوَ بِنَفثِهِم وَ لا عَقدِهِم!
قالوا: فَما نَقولُ يا أبا عَبدِ شَمسٍ؟
قالَ: وَ اللّٰهِ إِنَّ لِقَولِهِ لَحَلاوَةً، وَ إِنَّ أَصلَهُ لَعَذقٌ[۱۰۹۵]، وَ إِنَّ فَرعَهُ لَجَناةٌ، وَ ما أَنتُم بِقائِلينَ مِنهٰذا شَيئاً إِلّا عُرِفَ أَنَّهُ باطِلٌ، وَ إِنَّ أَقرَبَ القَولِ فيهِ لَأَن تَقولوا «ساحِرٌ»، جاءَ بِقَولٍ هُوَ سِحرٌ يُفَرِّقُ بِهِ بَينَ المَرءِ وَ أَبيهِ، وَ بَينَ المَرءِ وَ أَخيهِ، وَ بَينَ المَرءِ وَ زَوجَتِهِ، وَ بَينَ المَرءِ وَ عَشيرَتِهِ.
فَتَفَرَّقوا عَنهُ بِذٰلِكَ، فَجَعَلوا يَجلِسونَ بِسُبُلِ النّاسِ حينَ قَدِمُوا المَوسِمَ، لا يَمُرُّ بِهِم أَحَدٌ إِلّا حَذَّروهُ إِيّاهُ، وَ ذَكَروا لَهُم أَمرَهُ. فَأَنزَلَ اللّٰهُ تَعالیٰ فِي الوَليدِ بنِ المُغيرَةِ وَ في ذٰلِكَ مِن قَولِهِ: ذَرنِي وَ مَن خَلَقتُ وَحِيداً* وَ جَعَلتُ لَهُ مالًا مَمدُوداً* وَ بَنِينَ شُهُوداً* وَ مَهَّدتُ لَهُ تَمهِيداً* ثُمَّ يَطمَعُ أَن أَزِيدَ* كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً[۱۰۹۶] أَي خَصيماً.[۱۰۹۷]
- السيرة النبويّة، ابن هشام: موسم [حج] فرا رسيده بود. گروهى از قريش نزد وليد بن مغيره - كه از بقيّۀ آنان مسنتر بود ـ، جمع شدند. وليد به آنان گفت: اين موسم فرا رسيده است و به زودى، گروههاى عرب بر شما وارد مىشوند. آنها قضيّۀ اين همشهرى شما (پيامبرى محمّد صلّی اللّه علیه و آله ) را شنيدهاند. پس همگى در بارۀ او يکرأى شويد و به طورى كه يكى ديگرى را تكذيب كند و گفتههايتان متناقض باشد، اختلاف نكنيد.
آن عدّه گفتند: اى ابو عبد شمس! تو خود بگو و رأيى بياور كه ما نيز همان را بگوييم.
وليد گفت: نه، شما بگوييد. من مىشنوم.
گفتند: مىگوييم او كاهن است.
وليد گفت: نه به خدا، او كاهن نيست. ما كاهنان را ديدهايم. او نه مانند كاهن، زير لب زمزمه مىكند و نه مانند آنها سجع مىگويد.
گفتند: مىگوييم جنزده است.
گفت: او جنزده نيست؛ ما جنزدگان را ديدهايم و با آن آشناييم، در حالى كه او نه دچار خفگى مىشود، نه تشنّج و نه هذيانگويى.
گفتند: مىگوييم شاعر است.
وليد گفت: او شاعر نيست. ما انواع شعر را از رجز و هزج و قريض و مقبوض و مبسوط، مىشناسيم. سخنان او شعر نيست.
گفتند: مىگوييم جادوگر است.
وليد گفت: او جادوگر هم نيست. ما جادوگران و جادوى آنها را ديدهايم، در صورتى كه او نه مانند جادوگران مىدمد و نه گره مىزند.
گفتند: پس چه بگوييم، اى ابو عبد شمس؟
گفت: به خدا سوگند كه سخن او حلاوتى دارد، ريشهاش استوار و ميوهاش چيدنى است. پس، هر يک از اينها را بگوييد، نادرستى آن دانسته میشود. بهترين سخن در بارۀ او، آن است كه بگوييد او جادوگر است. سخنانى آورده كه افسون است و به واسطۀ آن، ميان پدر و پسر و برادر و برادر و زن و شوهر و افراد عشيره جدايى مىاندازد.
پس، آن عدّه، همداستان بر اين رأى، از نزد وليد پراكنده شدند و بر سر راه مردمانى كه به حج مىآمدند، مىنشستند و هر كس را كه بر آنان مىگذشت، از پيامبر صلّی اللّه علیه و آله بر حذر مىداشتند و از جادوگر بودن او برايش مىگفتند. پس خداوند متعال در باره وليد بن مغيره و اين ماجرا، اين آيات را فرو فرستاد: (مرا وا گذار با آن كه [او را] تنها آفريدم * و دارايى بسيار به او بخشيدم * و پسرانى آماده [به خدمت، دادم] * و برايش [عيش خوش] آماده كردم. * باز هم طمع دارد كه بيفزايم * ولى نه؛ چرا كه او دشمن آيات ما بود).
- المستدرك على الصّحيحين عن ابن عبّاس: إِنَّ الوَليدَ بنَ المُغيرَةِ جاءَ إِلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله فَقَرَأَ عَلَيهِ القُرآنَ، فَكَأَنَّهُ رَقَّ لَهُ، فَبَلَغَ ذٰلِكَ أَبا جَهلٍ فَأَتاهُ، فَقالَ: يا عَمِّ، إِنَّ قَومَكَ يَرَونَ أَن يَجمَعوا لَكَ مالًا.
قال: لِمَ؟
قال: لِيُعطوكَهُ؛ فَإنَّكَ أَتَيتَ مُحَمَّداً لِتَعرِضَ لِما قِبَلَهُ.
قالَ: قَد عَلِمَت قُرَيشٌ أَنّي مِن أَكثَرِها مالًا!
قالَ: فَقُل فيهِ قَولًا يَبلُغُ قَومَكَ أَنَّكَ مُنكِرٌ لَهُ أَو أنَّكَ كارِهٌ لَهُ.
قالَ: وَ ماذا أَقولُ؟! فَوَاللّٰهِ ما فيكُم رَجُلٌ أَعلَمُ بِالأَشعارِ مِنّي، وَ لا أَعلَمُ بِرَجزٍ وَ لا بِقَصيدَةٍ مِنّي، وَ لا بِأَشعارِ الجِنِّ، وَ اللّٰهِ! ما يُشبِهُ الّذي يَقولُ شَيئاً مِن هٰذا. وَ وَ اللّٰهِ! إِنَّ لِقَولِهِ الَّذي يَقولُ حَلاوَةً، وَ إِنَّ عَلَيهِ لَطَلاوَةً، وَ إنَّهُ لَمُثمِرٌ أَعلاهُ، مُغدِقٌ[۱۰۹۸] أَسفَلُهُ، وَ إِنَّهُ لَيَعلو وَ ما يُعلىٰ، وَ إِنَّهُ لَيَحطِمُ ما تَحتَهُ[۱۰۹۹].
قالَ: لايَرضى عَنكَ قَومُكَ حَتّىٰ تَقُولَ فيهِ.
قالَ فَدَعني حَتّىٰ أُفَكِّرَ. فَلَمّا فَكَّرَ قالَ: هذا سِحرٌ يُؤثَرُ، يَأثُرُهُ عَن غَيرِهِ.
فَنَزَلَت ذَرنِي وَ مَن خَلَقتُ وَحِيداً.[۱۱۰۰]
- المستدرک على الصحيحين ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: وليد بن مغيره نزد پيامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد. ايشان برای او قرآن خواند. گويا تحت تأثير قرار گرفت. خبر به ابو جهل رسيد. نزد وليد آمد و گفت: عمو جان! قومت در نظر دارند برايت مالى جمع كنند.
وليد گفت: چرا؟
ابو جهل گفت: تا به تو بدهند؛ چون تو نزد محمّد رفتهاى تا از جانب او به نوايى برسى.
وليد گفت: قريش خوب مىدانند كه من ثروتمندترين مرد قريش هستم.
ابو جهل گفت: پس در بارۀ او چيزى بگو كه قومت بدانند تو منكر او هستى يا او را خوش نمىدارى.
وليد گفت: چه بگويم؟ به خدا سوگند، در ميان شما هيچ كس نيست كه به اندازۀ من شعر بشناسد و به رجز و قصيده و اشعار جنّيان، آگاهتر از من باشد. به خدا سوگند كه آنچه او مىگويد، به هيچ يک از اينها نمىماند. به خدا سوگند، سخن او، حلاوت و زيبايى خاصّى دارد و [چون درختى است كه] شاخههايش پر از ميوه است و ريشهاش شاداب. بالاتر از هر سخنى است و بالاتر از آن وجود ندارد و آنچه را پايينتر از آن است، خُرد مىكند.
ابو جهل گفت: قومت از تو راضى نمىشوند، تا آن كه در بارۀ او چيزى بگويى.
وليد گفت: پس بگذار تا بينديشم. و چون انديشيد، گفت: سخنان او جادوست و تأثيرى متفاوت با ديگر جادوها دارد.
پس، اين آيه نازل شد: (مرا با آن كه [او را] تنها آفريدم، وا گذار... ).
13 / 11: العاصُ بنُ وائلِ بنِ هِشامٍ
13 / 11: عاص بن وائل بن هشام[۱۱۰۱]
- الإمام الباقرعلیه السّلام- في قَولِهِ تَعالیٰ: أَ فَرَأَيتَ الَّذِي كَفَرَ بِآياتِنا وَ قالَ لَأُوتَيَنَّ مالًا وَ وَلَداً[۱۱۰۲]-: وَ ذٰلِكَ أَنَّ العاصَ بنَ وائِلِ بنِ هِشامٍ القُرَشِيَّ ثُمَّ السَّهمِيَّ وَ هُوَ أَحَدُ المُستَهزِئينَ، وَ كانَ لِخَبّابِ بنِ الأَرَتِّ عَلَى العاصِ بنِ وائِلٍ حَقٌّ فَأَتاهُ يَتَقاضاهُ، فَقالَ لَهُ العاصُ: أَ لَستُم تَزعُمونَ أَنَّ فِي الجَنَّةِ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَ الحَريرَ؟
قالَ: بَلىٰ.
قالَ: فَمَوعِدُ ما بَيني وَ بَينَكَ الجَنَّةُ، فَوَاللّٰهِ لَأُوتَيَنَّ فيها خَيراً مِمّا أُوتيتُ فِي الدُّنيا! كَلَّا سَيَكفُرُونَ بِعِبادَتِهِم وَ يَكُونُونَ عَلَيهِم ضِدًّا[۱۱۰۳]، الضِّدُّ القَرينُ الَّذي يَقتَرِنُ بِهِ.[۱۱۰۴]
- امام باقر علیه السّلام - در بارۀ آيۀ شريف: (آيا ديدى كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت: قطعاً به من مال و فرزند بسيار داده خواهد شد) -: عاص بن وائل بن هشام قرشى سهمى، يكى از مسخره كنندگان [پيامبر صلّی اللّه علیه و آله ] بود. خبّاب بن اَرَت از عاص بن وائل، طلبى داشت. نزد او رفت و آن را از او مطالبه نمود. عاص به او گفت: آيا شما نمىگوييد كه در بهشت، طلا و نقره و حرير است؟
خبّاب گفت: چرا.
عاص گفت: پس وعدۀ من و تو، در بهشت؛ زيرا - به خدا سوگند - در آن جا به من بهتر از اموالى كه در دنيا داده شدهام، داده خواهد شد. (هرگز! به زودى [آن معبودان] عبادت آنان را انكار مىكنند و ضدّ آنان مىگردند)، «ضدّ» يعنى چيزى كه با شخص، قرين و همنشين مىشود.
- مجمع البيان عن ابن عبّاس- في سورَةِ الكَوثَرِ-: نَزَلَتِ السّورَةُ فِي العاصِ بنِ وائِلٍ السَّهمِيِّ، وَ ذٰلِكَ أنَّهُ رَأىٰ رَسولَ اللّٰهِ صلّی الله علیه و آله يَخرُجُ مِنَ المَسجِدِ، فَالتَقَيا عِندَ بابِ بَني سَهمٍ وَ تَحَدَّثا، وَ أُناسٌ مِن صَناديدِ قُرَيشٍ جُلوسٌ فِي المَسجِدِ، فَلَمّا دَخَلَ العاصُ قالوا: مَنِ الَّذي كُنتَ تَتَحَدَّثُ مَعَهُ؟
قالَ: ذٰلِكَ الأَبتَرُ!
وَكانَ قَد تُوُفِّيَ قَبلَ ذٰلِكَ عَبدُ اللّٰهِ ابنُ رَسولِ اللّٰهِ وَ هُوَ مِن خَديجَةَ، وَ كانوا يُسَمّونَ مَن لَيسَ لَهُ ابنٌ أبتَرَ، فَسَمَّتهُ قُرَيشٌ عِندَ مَوتِ ابنِهِ أَبتَرَ وَ صُنبوراً.[۱۱۰۵]
- مجمع البيان ـ به نقل از ابن عبّاس، در بارۀ سورۀ كوثر -: اين سوره در بارۀ عاص بن وائل سهمى نازل شد و علّتش آن بود كه وى ديد پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از مسجد [الحرام] خارج مىشود. جلوى باب بنى سهم به هم رسيدند و به گفتگو پرداختند. عدّهاى از بزرگان قريش در مسجد نشسته بودند. چون عاص وارد مسجد شد، به او گفتند: با كه سخن مىگفتى؟
گفت: با آن اَبتر.[۱۱۰۶]
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از خديجه پسرى داشت به نام عبد اللّه كه قبلاً از دنيا رفته بود و آنها به كسى كه پسر نداشت، «ابتر» مىگفتند. از اين رو، زمانى كه عبد اللّه در گذشت، قريش نام اَبتر يا صُنبور[۱۱۰۷] را بر پيامبر صلّی اللّه علیه و آله گذاشتند.
- تفسير ابن كثير عن ابن عبّاس: إِنَّ العاصَ بنَ وائِلٍ أَخَذَ عَظماً مِنَ البَطحاءِ فَفَتَّهُ بِيَدِهِ، ثُمَّ قالَ لِرَسولِ اللّٰهِ صلّی الله علیه و آله: أَ يُحيِي اللّٰهُ تَعالیٰ هٰذا بَعدَ ما أَرىٰ؟
فَقالَ رَسولُ اللّٰهِ: نَعَم، يُميتُكَ اللّٰهُ، ثُمَّ يُحييكَ، ثُمَّ يُدخِلُكَ جهنّم.[۱۱۰۸]
- تفسير ابن كثير - به نقل از ابن عبّاس -: عاص بن وائل، تكّه استخوانى از بَطحا برداشت و آن را با دستش نرم كرد. آن گاه به پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله گفت: آيا خداوند، اين [استخوان نرم شدهاى] را كه مىبينم، زنده مىگرداند؟
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «آرى، خداوند، تو را مىميراند و سپس زندهات مىكند و آن گاه تو را به جهنّم مىبرد».
13 / 12: عَبدُ اللّٰهِ بنُ أُبَيٍّ
13 / 12: عبد الله بن اُبَی[۱۱۰۹]
- تفسير القمّي- في قَولِهِ تَعالیٰ: استَغفِر لَهُم أَو لا تَستَغفِر لَهُم إِن تَستَغفِر لَهُم سَبعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغفِرَ اللّٰهُ لَهُم-: قالَ عَلِيُّ بنُ إِبراهيمَ: إِنَّها نَزَلَت لَمّا رَجَعَ رَسولُ اللّٰهِ صلّی الله علیه و آله إِلَى المَدينَةِ وَ مَرِضَ عَبدُ اللّٰهِ بنُ أُبَيٍّ، وَ كانَ ابنُهُ عَبدُ اللّٰهِ بنُ عَبدِ اللّٰهِ مُؤمِناً، فَجاءَ إِلىٰ رَسولِ اللّٰهِ وَ أَبوهُ يَجودُ بِنَفسِهِ، فَقالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، بِأَبي أَنتَ وَ أُمّي إِنَّكَ إِن لَم تَأتِ أَبي كانَ ذٰلِك عاراً عَلَينا.
فَدَخَلَ إِلَيهِ رَسولُ اللّٰهِ صلّی الله علیه و آله وَ المُنافِقونَ عِندَهُ، فَقالَ ابنُهُ عَبدُ اللّٰهِ بنُ عَبدِ اللّٰهِ: يا رَسُولَ اللّٰهِ، استَغفِرِ اللّٰهَ لَهُ، فَاستَغفَرَ لَهُ.
فَقالَ الثّاني: أَ لَم يَنهَكَ اللّٰهُ يا رَسُولَ اللّٰهِ أَن تُصَلِّيَ عَلَيهِم أَو تَستَغفِرَ لَهُم؟ فَأَعرَضَ عَنهُ رَسولُ اللّٰهِ، فَأَعادَ عَلَيهِ، فَقالَ لَهُ: وَيلَكَ! إِنّي خُيِّرتُ فَاختَرتُ، إِنَّ اللّٰهَ يَقُولُ: استَغفِر لَهُم أَو لا تَستَغفِر لَهُم إِن تَستَغفِر لَهُم سَبعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغفِرَ اللّٰهُ لَهُم[۱۱۱۰].
فَلَمّا ماتَ عَبدُ اللّٰهِ، جاءَ ابنُهُ إِلىٰ رَسولِ اللّٰهِ فَقالَ: بِأَبي أَنتَ وَ أُمّي يا رَسولَ اللّٰهِ، إِن رَأَيتَ أَن تَحضُرَ جَنازَتَهُ. فَحَضَرَهُ رَسولُ اللّٰهِ وَ قامَ عَلىٰ قَبرِهِ.
فَقالَ لَهُ الثّاني: يا رَسولَ اللّٰهِ، أَ لَم يَنهَكَ اللّٰهُ أَن تُصَلِّيَ عَلىٰ أَحَدٍ مِنهُم ماتَ أَبداً وَ أَن تَقومَ عَلىٰ قَبرِهِ؟ فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّٰهِ: وَيلَكَ! وَ هَل تَدري ما قُلتُ؟ إِنَّما قُلتُ: اللّٰهُمَّ احشُ قَبرَهُ ناراً، وَ جَوفَهُ ناراً، وَ أَصلِهِ النّارَ. فَبَدا مِن رَسولِ اللّٰهِ ما لَم يَكُن يُحِبُّ.[۱۱۱۱]
- تفسير القمّى - در بارۀ آيۀ شريف: (برايشان آمرزش بخواهى يا آمرزش نخواهى، اگر هفتاد بار هم برايشان آمرزش بخواهى، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزيد) -: على بن ابراهيم مىگويد: اين آيه هنگامى نازل شد كه پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به مدينه باز گشت و عبد اللّه بن اُبَى [منافق] بيمار شد. فرزند او عبد اللّه بن عبد اللّه كه فردى مؤمن بود، چون پدرش را در حال جان دادن ديد، نزد پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! پدر و مادرم به فدايت! اگر به بالين پدرم نياييد، اين براى ما يک ننگ خواهد بود.
پس پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به نزد عبد اللّه بن اُبَى رفت. منافقان نيز آن جا بودند. فرزندش عبد اللّه بن عبد اللّه گفت: اى پيامبر خدا! برايش از خدا طلب مغفرت كنيد. پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله برايش مغفرت طلبيد.
[خليفه] دوم گفت: اى پيامبر خدا! مگر خداوند، شما را از نماز خواندن بر آنان (منافقان) يا طلب مغفرت برايشان نهى نكرده است؟ پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله رويش را از او بر گرداند. او گفتهاش را تكرار كرد. پيامبر صلّی اللّه علیه و آله به او فرمود: «واى بر تو! من مخيّر شدهام و انتخاب كردم. خداوند مىفرمايد: (برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى، اگر هفتاد بار هم برايشان آمرزش بخواهى، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزيد)».
چون عبد اللّه مُرد، فرزندش باز نزد پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: پدر و مادرم به فدايت، اى پيامبر خدا! اگر صلاح بدانيد، بر جنازۀ او حاضر شويد. پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله حاضر شد و كنار قبرش ايستاد.
[خليفۀ] دوم باز گفت: اى پيامبر خدا! مگر خدا شما را نهى نكرده است كه هر گاه يكىاز آنها مُرد، بر او نماز نخوانى و كنار قبرش نايستى؟
پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به او فرمود: «واى بر تو! آيا مىدانى من چه گفتم؟ گفتم: خدايا! قبر او را و شكمش را آكنده از آتش گردان و او را در آتش افكن». بنا بر اين، از پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله كارى سر زد كه دوست نداشت.
13 / 13: الوَليدُ بنُ عُقبَةَ
13 / 13: ولید بن عُقبه
- تفسير الطّبريّ عن عطاء بن يسار- في قَولِهِ تَعالیٰ: أَ فَمَن كانَ مُؤمِناً كَمَن كانَ فاسِقاً لا يَستَوُونَ* أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُم جَنَّاتُ المَأوى نُزُلًا بِما كانُوا يَعمَلُونَ* وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُم ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ[۱۱۱۲]: نَزَلَت بِالمَدينَةِ في عَلِيِّ بنِ أَبي طالِبٍ علیه السّلام وَ الوَليدِ بنِ عُقبَةَ بنِ أَبي مُعَيطٍ.
كانَ بَينَ الوَليدِ وَ بَينَ عَلِيٍّ كَلامٌ، فَقالَ الوَليدُ بنُ عُقبَةَ: أَنا أَبسَطُ مِنكَ لِساناً، وَ أَحَدُّ مِنك سِناناً، وَ أَرَدُّ مِنكَ لِلكَتيبَةِ. فَقالَ عَلِيٌّ: اُسكُت فَإِنّكَ فاسِقٌ! فَأَنزَلَ اللّٰهُ فيهِما: أَ فَمَن كانَ مُؤمِناً كَمَن كانَ فاسِقاً لا يَستَوُونَ إِلىٰ قَولِهِ: بِهِ تُكَذِّبُونَ.[۱۱۱۳]
- تفسير الطبرى ـ به نقل از عطاء بن يسار، در بارۀ آيۀ شريف: (آيا كسى كه مؤمن است، همانند كسى است كه نافرمان است؟ يكسان نيستند * امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، به پاداش آنچه انجام مىدادند، در باغهايى كه در آنها جایگزين مىشوند، پذيرايى مىگردند * و امّا كسانى كه نافرمانى كردهاند، جايگاهشان آتش است. هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند، در آن، باز گردانيده مىشوند و به آنان گفته مىشود: بچشيد عذاب آن آتشى را كه دروغش مىشمرديد) -: اين آيات در مدينه و در بارۀ على بن ابى طالب علیه السّلام و وليد بن عقبة بن ابى معيط[۱۱۱۴] نازل شده است.
[ماجرا بدين شرح است كه] ميان وليد و على، سخنى در گرفت. وليد بن عقبه گفت: من از تو زبانآورتر و جنگاورتر و لشكرشكنترم. على علیه السّلام گفت: خاموش! كه تو نافرمانى. پس، خداوند، در باره آن دو، اين آيات را فرو فرستاد: (آيا كسى كه مؤمن است، همانند كسى است كه نافرمان است؟ يكسان نيستند) تا (دروغش مىشمرديد).
13 / 14: عَمرُو بنُ العاصِ[۱۱۱۵]
13 / 14: عمرو بن عاص
- تفسير القمّي- في قَولِهِ تَعالیٰ: يَومَ يُدَعُّونَ إِلى نارِ جهنّم دَعًّا[۱۱۱۶]-: قالَ رَسولُ اللّٰهِ لَمّا مَرَّ بِعَمرِو بنِ العاصِ وَ عُقبَةَ بنِ أَبي مُعَيطٍ وَ هُما في حائِطٍ يَشرَبانِ وَ يُغَنِّيانِ بِهذا البَيتِ في حَمزَةَ بنِ عَبدِ المُطَّلبِ حينَ قُتِلَ:
كَم مِن حَوارِيٍّ تَلوحُ عِظامُهُ :===================================: | ====== | وَراءَ الحَربِ [عِند] أَن يُجَرَّ فَيُقبَرا |
فَقالَ النَّبِيُّ: «اللّٰهُمَّ العَنهُما وَ اركُسهُما[۱۱۱۷] فِي الفِتنَةِ رَكساً، وَ دُعَّهُما فِي النّارِ دَعّاً».[۱۱۱۸]
- تفسير القمّى - در بارۀ این سخن خدای متعال: (روزى كه به سوى آتش دوزخ كشيده مىشوند، چه كشيدنى) -: عمرو بن عاص[۱۱۱۹] و عقبة بن ابى مُعَيط، در باغى مشغول نوشيدن شراب بودند و اين بيت را در باره حمزة بن عبد المطلّب - كه به شهادت رسيده بود ـ، به آواز مىخواندند:
اى بسا يارى كه استخوانهايش پيداست از پس جنگ و هنوز به گور سپرده نشده است.
پيامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «بار خدايا! اين دو را در عذاب فرو افكن و سخت به سوى آتش بكشان».
- مسند ابن حنبل عن أبي غادية: قُتِلَ عَمّارُ بنُ ياسِرٍ، فَأُخبِرَ عَمرُو بنُ العاصِ، قالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللّٰهِ صلّی الله علیه و آله يَقولُ: «إِنَّ قاتِلَهُ وَ سالِبَهُ فِي النّارِ»، فَقيلَ لِعَمروٍ: فَإِنَّكَ هُوَ ذا تُقاتِلُهُ! قالَ: إِنَّما قالَ: قاتِلُهُ وَ سالِبُهُ.[۱۱۲۰]
مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو غاديه ـ: عمّار بن ياسر كشته شد. خبر به عمرو بن عاص دادند. گفت: از پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله شنيدم كه مىفرمود: «قاتل و غارتگر او، در آتش است».
كسى به عمرو گفت: تو خودت قاتل او هستى!
گفت: فرمود: «قاتل و غارتگر او!».
13 / 15: السّابُّ لِعَلیٍّ
13 / 15: ناسزاگو به علی علیه السّلام
- المعجم الكبير عن عليّ بن أبي طلحة مولى بني أُميّة: حَجَّ مُعاوِيَةُ بنُ أَبي سُفيانَ وَ حَجَّ مَعَهُ مُعاوِيَةُ بنُ حُدَيجٍ، وَ كانَ مِن أَسَبِّ النّاسِ لِعَلِيٍّ علیه السّلام، فَمَرَّ فِي المَدينَةِ في مَسجِدِ الرَّسولِ وَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ جالِسٌ في نَفَرٍ مِن أَصحابِهِ، فَقيلَ لَهُ: هذا مُعاوِيَةُ بنُ حُدَيجٍ السّابُ لِعَلِيٍّ. فَقالَ: عَلَيَّ بِالرَّجُلِ. فَأَتاهُ الرَّسولُ فَقالَ: أجِب. قالَ: مَن؟ قالَ: الحَسَنُ بنُ عَلِيّ يَدعوكَ. فَأَتاهُ فَسَلَّمَ عَلَيهِ.
فَقالَ لَهُ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ: أَنتَ مُعاوِيَةُ بنُ حُدَيجٍ؟
قالَ: نَعَم. فَرَدَّ عَلَيهِ ثَلاثاً.
فَقالَ لَهُ الحَسَنُ: السّابُّ لِعَلِيٍّ! فَكَأَنَّهُ استَحيىٰ.
فَقالَ لَهُ الحَسَنُ: أَمَ وَ اللّٰهِ! لَئِن وَرَدتَ عَلَيهِ الحَوضَ- وَ ما أَراكَ أَن تَرِدَهُ- لَتَجِدَنَّهُ مُشَمِّرَ الإِزارِ عَلى ساقٍ يَذودُ المُنافِقينَ ذَودَ غَريبَةِ الإِبِلِ، قَولَ الصّادِقِ المَصدُوقِ: وَ قَد خابَ مَنِ افتَرى.[۱۱۲۱]
- المعجم الكبير ـ به نقل از على بن ابى طلحه (وابستۀ بنى اميّه) ـ: سالى، معاوية بن ابى سفيان به حج رفت و معاوية بن حديج نيز او را همراهى مىكرد. او از ناسزاگوترين مردمان به على علیه السّلام بود. روزى در مدينه از مسجد پيامبر صلّی اللّه علیه و آله گذشت. حسن بن على علیه السّلام با گروهى از يارانش نشسته بودند. به ايشان گفته شد: اين، معاوية بن حديج است كه به على علیه السّلام ناسزاگويى مىكند. حسن علیه السّلام فرمود: «او را نزد من بياوريد». فرستادۀ حسن علیه السّلام نزد معاويه بن حديج رفت و گفت: با تو كار دارد. گفت: چه كسى؟ گفت: حسن بن على. معاويه نزد حسن علیه السّلام آمد و سلام كرد.
حسن بن على علیه السّلام به او فرمود: «تو معاوية بن حديج هستى؟».
گفت: بله! و سه بار تكرار كرد.
حسن علیه السّلام به او فرمود: «همان كه به على ناسزا مىگويد؟». گويا او خجالت كشيد.
حسن علیه السّلام به او فرمود: «به خدا سوگند، اگر كنار حوض [كوثر] بر او وارد شوى - كه فكر نمىكنم وارد شوى - او را خواهى ديد كه دامان جامهاش را بالا زده است و منافقان را میراند، چنان كه شتر غريبه [از آب] رانده میشود. اين، سخن آن راستگوىِ تأييد شده به راستگويى است: (و زيان كرد هر كه دروغ بست)».
13 / 16: قاتِلُ أميرِ المُؤمِنينَ عَليٍّ
13 / 16: قاتل امیر مؤمنان علی علیه السّلام
- الإمام الرّضا عن آبائه عن الإمام عليّعلیهم السّلام: إِنَّ رَسولَ اللّٰهِ خَطَبَنا ذاتَ يَومٍ فَقالَ: أَيُّها النّاسُ! إِنَّهُ قَد أَقبَلَ إِلَيكُم شَهرُ اللّٰهِ.…
فَقُمتُ فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّٰهِ، ما أَفضَلُ الأَعمالِ في هٰذَا الشَّهرِ؟
فَقالَ: يا أَبَا الحَسَنِ، أَفضَلُ الأَعمالِ في هٰذَا الشَّهرِ الوَرَعُ عَن مَحارِمِ اللّٰهِ، ثُمَّ بَكى.
فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّٰهِ! ما يُبكيكَ؟
فَقالَ: يا عَلِيُّ، أبكي لِما يُستَحَلُّ مِنكَ في هٰذَا الشَّهرِ! كَأَنّي بِكَ وَ أَنتَ تُصَلّي لِرَبِّكَ وَ قَد انبَعَثَ أَشقَى الأَوَّلينَ وَ الآخِرينَ، شَقيقُ عاقِرِ ناقَةِ ثَمودَ، فَضَرَبَكَ ضَربَةً عَلىٰ قَرنِكَ فَخَضَبَ مِنها لِحيَتَكَ.
قالَ أميرُ المُؤمِنينَ: فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّٰهِ، وَ ذٰلِكَ في سَلامَةٍ مِن ديني؟
فَقالَ: في سَلامَةٍ مِن دينِكَ.
ثُمَّ قالَ: يا عَلِيُّ! مَن قَتَلَكَ فَقَد قَتَلَني، وَ مَن أَبغَضَكَ فَقَد أَبغَضَني، وَ مَن سَبَّكَ فَقَد سَبَّني.[۱۱۲۲]
- امام رضا علیه السّلام ـ به نقل از پدرانش، از امام على علیه السّلام ـ: روزى، پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله براى ما خطبه خواند و فرمود: «اى مردم! ماه خدا به شما روى آورده است...».
من برخاستم و گفتم: اى پيامبر خدا! برترين اعمال در اين ماه چيست؟
فرمود: «اى ابو الحسن! برترين اعمال در اين ماه، خوددارى از حرامهاى خداوندΥ است و سپس گريست.
گفتم: چرا گريه مىكنيد، اى پيامبر خدا؟
فرمود: «اى على! براى آن گريه مىكنم كه در اين ماه، ريختن خون تو روا شمرده مىشود. گويا تو را مىبينم كه در حال گزاردنِ نماز براى پروردگارت هستى و شقىترين انسان از آغاز تا پايان عالم، که همتای پى كننده ناقۀ ثمود است بر فرق تو ضربت مىزند و محاسنت را از خون آن، رنگين مىسازد».
من گفتم: اى پيامبر خدا! آيا آن هنگام در سلامت دينم هستم؟
فرمود: «در سلامت دينت هستى». سپس فرمود: «اى على! هر كس تو را بكشد، مرا كشته است و هر كس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هر كس به تو ناسزا گويد، به من ناسزا گفته است».
- الکافی عن عليّ بن إِبراهيم العقيليّ يَرفعه، قال: لَمّا ضَرَبَ ابنُ مُلجَمٍ أَميرَ المُؤمِنينَ علیه السّلام قالَ لِلحَسَنِ: يا بُنَيَّ، إِذا أَنَا مِتُّ فَاقتُلِ ابنَ مُلجَمٍ، وَ احفِر لَهُ فِي الكُناسَةِ - وَ وَصَفَ العَقيلِيُّ المَوضِعَ عَلى بابِ طاقِ المَحامِلِ، مَوضِعُ الشُّوَّاءِ وَ الرُّؤَّاسِ ـ، ثُمَّ ارْمِ بِهِ فيهِ؛ فَإِنَّهُ وادٍ مِن أَودِيَةِ جهنّم.[۱۱۲۳]
- الکافی ـ به نقل از على بن ابراهيم عقيلى كه سند حديث را به معصوم علیه السّلام مىرساند ـ: چون ابن ملجم بر امير مؤمنان علیه السّلام ضربت زد، به حسن فرمود: «پسرم! هر گاه مُردم، ابن ملجم را بكش و برايش در "كُناسه" چالهاى بِكَن» (كناسه جايى است در باب طاق المحامل، محلّ كبابىها و كلّهپاچه فروشىها) و او را در آن بينداز؛ زيرا آن جا، درّهاى از درّههاى دوزخ است».
13 / 17: قاتِلُ الإِمامِ الحُسَينِعلیه السّلام[۱۱۲۴]
13 / 17: قاتل امام حسین علیه السّلام
- رسول اللَّهصلّی الله علیه و آله: إنَّ فِي النّارِ مَنزِلَةً لَم يَكُن يَستَحِقُّها أحَدٌ مِنَ النّاسِ إلّا بِقَتلِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيهِما، وَ يَحيَى بنِ زَكَرِيّا.[۱۱۲۵]
- پيامبر خد صلّی اللّه علیه و آله ا: در آتش، جايگاهى است كه هيچ انسانى سزاوار آن نمىشود، مگر با كشتن حسين بن على - كه درودهاى خدا بر آن دو باد - و كشتن يحيى بن زكريّا علیه السّلام.
- عنه صلّی الله علیه و آله: إنَّ قاتِلَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ في تابوتٍ مِن نارٍ، عَلَيهِ نِصفُ عَذابِ أهلِ الدُّنيا، وَ قَد شُدَّت يَداهُ وَ رِجلاهُ بِسَلاسِلَ مِن نارٍ، مُنَكَّسٌ فِي النّارِ حَتّىٰ يَقَعَ في قَعرِ جهنّم، وَ لَهُ ريحٌ يَتَعَوَّذُ أهلُ النّارِ إلىٰ رَبِّهِم مِن شِدَّةِ نَتنِهِ، وَ هُوَ فيها خالِدٌ ذائِقُ العَذابِ الأَليمِ، مَعَ جَميعِ مَن شايَعَ عَلىٰ قَتلِهِ، كُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلَ اللّٰهُ عَلَيهِمُ الجُلودَ حَتّىٰ يَذوقُوا العَذابَ الأَليمَ، لا يُفَتَّرُ عَنهُم ساعَةً، وَ يُسقَونَ مِن حَميمِ جهنّم، فَالوَيلُ لَهُم مِن عَذابِ اللّٰهِ تَعالیٰ فِي النّارِ.[۱۱۲۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: قاتل حسين بن على علیه السّلام، در تابوتى از آتش است و نصف عذاب اهل دنيا به او وارد مىشود، در حالى كه دستها و پاهايش را با زنجيرهايى از آتش بستهاند و در آتش سرنگون مىشود تا آن كه به قعر دوزخ مىافتد. بويى دارد كه اهل آتش از شدّت تعفّن آن به پروردگارشان پناه مىبرند. او و تمام كسانى كه در كشتن حسين شركت داشتهاند، در آن، جاويدان اند و عذاب دردناک مىچشند. هر بار كه پوستهايشان مىسوزد، خداوندΥ پوست ديگرى بر آنان مىروياند تا آن كه [پيوسته] عذاب دردناک را حس كنند! لحظهاى عذابشان سبُک نمىشود و از جوشاب دوزخ به آنان نوشانيده مىشود. پس واى بر آنان از عذاب خداى متعال در آتش!
- عنه صلّی الله علیه و آله: وَلَدِيَ الحُسَينُ يُقتَلُ ظُلماً وَ عُدواناً، ألا وَ مَن قَتَلَهُ يُدخَلُ في تابوتٍ مِن نارٍ، وَ يُعَذَّبُ بِعَذابِ نِصفِ أهلِ النّارِ، وَ قَد غُلَّت يَداهُ وَ رِجلاهُ، وَ لَهُ رائِحَةٌ يَتَعَوَّذُ أهلُ النّارِ مِنها هُوَ وَ مَن شايَعَ وَ بايَعَ أو رَضِيَ بِذٰلِكَ كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ[۱۱۲۷]، لا يُفَتَّرُ عَنهُم ساعَةً وَ يُسقَونَ مِن حَميمِ جهنّم، فَالوَيلُ لَهُم مِن عَذابِ جهنّم.[۱۱۲۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: فرزندم حسين، به ستم و تجاوز، كشته مىشود. آگاه باشيد كه هر كس او را بكشد، او را در صندوقى از آتش مىگذارند و با عذابِ نصف اهل آتش، عذاب مىشود، در حالى كه دستها و پاهايش را بستهاند. چنان بوى متعفّنى دارد كه اهل آتش از آن بو به خدا پناه مىبرند. او و كسى كه [از او] پيروى كرده و با او بيعت كرده و به كار او رضايت داده است، پيوسته در عذاب اند، چنان كه (هر گاه پوستهايشان بسوزد، پوست ديگرى بر آنان مىرويانيم تا عذاب را بچشند) و لحظهاى عذاب از آنان سستى نمىگيرد و از جوشاب دوزخ به آنان نوشانيده مىشود. پس واى بر آنان از عذاب دوزخ!
- عنه: أوحَى اللّٰهُ تَبارَكَ وَ تَعالیٰ إلىٰ جَبرَئيلَ أن اهبِط إلىٰ نَبِيّي مُحَمَّدٍ... وَ قُل لَهُ: يا مُحَمَّدُ... قاتِلُ الحُسَينِ أنَا مِنهُ بَريءٌ وَ هُوَ مِنّي بَريءٌ؛ لِأَنَّهُ لا يَأتي يَومَ القِيامَةِ أحَدٌ إلّا وَ قاتِلُ الحُسَينِ أعظَمُ جُرماً مِنهُ. قاتِلُ الحُسَينِ يَدخُلُ النّارَ يَومَ القِيامَةِ مَعَ الَّذينَ يَزعُمونَ أنَّ مَعَ اللّٰهِ إلٰهاً آخَرَ، وَ النّارُ أشوَقُ إلىٰ قاتِلِ الحُسَينِ مِمَّن أطاعَ اللّٰهَ إلَى الجَنَّةِ.[۱۱۲۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند - تبارک و تعالى - به جبرئيل علیه السّلام وحى فرمود كه: «بر پيامبرم محمّد، فرود آى... و به او بگو: اى محمّد!... من از قاتل حسين، بيزارم و او (قاتل حسين علیه السّلام ) نيز از من بيزار است؛ زيرا در روز قيامت، هيچ كس نمىآيد، مگر آن كه قاتل حسين، جرمش از او بزرگتر است. در روز قيامت، قاتل حسين به همراه كسانى كه براى خدا شريک قائل شدهاند، وارد آتش مىشود و اشتياق آتش به قاتل حسين، بيشتر از اشتياق كسى كه خدا را اطاعت كرده، به بهشت است.
- الملهوف- في قَضِيَّةِ مَجلِسِ يَزيدَ-: دَعا يَزيدُ بِقَضيبِ خَيزَرانٍ فَجَعَلَ يَنكُتُ[۱۱۳۰] بِهِ ثَنايا الحُسَينِ، فَأَقبَلَ عَلَيهِ أَبو بَرزَةَ الأَسلَمِيُّ، وَ قالَ: وَيحَكَ يا يَزيدُ! أَتَنكُتُ بِقَضيبِكَ ثَغرَ الحُسَينِ بنِ فاطِمَةَ؟! أَشهَدُ لَقَد رَأَيتُ النَّبِيَّ يَرشُفُ ثَناياهُ وَ ثَنايا أَخيهِ الحَسَنِ وَ يَقولُ: أَنتُما سَيِّدا شَبابِ أَهلِ الجَنَّةِ، قَتَلَ اللّٰهُ قاتِليكُما وَ لَعَنَهُ، وَ أعَدَّ لَهُ جهنّم وَ ساءَت مَصيراً.
قالَ الرّاوي: فَغَضِبَ يَزيدُ وَ أَمَرَ بِإِخراجِهِ. فَأُخرِجَ سَحباً.[۱۱۳۱]
- الملهوف - در بيانِ ماجراى مجلس يزيد -: يزيد، چوب خيزرانى خواست و با آن به دندانهاى حسين علیه السّلام مىزد. ابو بَرزۀ اَسلمى رو به او كرد و گفت: واى بر تو، اى يزيد! با چوب خود به دهان حسين پسر فاطمه مىزنى؟! من با چشم خود ديدم كه پيامبر صلّی اللّه علیه و آله دندانهاى پيشين او و برادرش حسن را مىمكيد و مىفرمود: «شما دو تن، سَروَر جوانان اهل بهشتيد. خدا قاتل شما را بكشد و لعنت كند و دوزخ را برايش آماده سازد كه بد بازگشتگاهى است!».
يزيد، خشمگين شد و دستور داد او را [از مجلس] بيرون كنند و كشان كشان بيرونش بردند.
- ثواب الأعمال عن عيص بن القاسم: ذُكِرَ عِندَ أبي عَبدِاللّٰهِ علیه السّلام قاتِلُ الحُسينِ، فَقالَ بَعضُ أصحابِهِ: كُنتُ أشتَهي أن يَنتَقِمَ اللّٰهُ مِنهُ فِي الدُّنيا!
قالَ: كَأَنَّكَ تَستَقِلُّ لَهُ عَذابَ اللّٰهِ؟ وَ ما عِندَاللّٰهِ أشَدُّ عَذاباً وَ أشَدُّ نَكالاً.[۱۱۳۲]
- ثواب الأعمال - به نقل از عيص بن قاسم -: در محضر امام صادق علیه السّلام از قاتل [امام] حسين علیه السّلام ياد شد. يكى از ياران ايشان گفت: دلم مىخواست كه خداوند در همين دنيا از او انتقام مىگرفت.
امام علیه السّلام فرمود: «گويا تو عذاب خدا را براى او اندک شمردهاى، در حالى كه عذاب خدا [در آخرت] سختتر و زجرآورتر است!».
13 / 18: أَبُو الخَطّابِ
13 / 18: ابو الخَطّاب[۱۱۳۳]
- الإمام الصّادقعلیه السّلام: لا يَدخُلُ المُغيرَةُ وَ أَبُو الخَطّابِ الجَنَّةَ إِلَّا بَعدَ رَكَضاتٍ فِي النّارِ.[۱۱۳۴]
- امام صادق علیه السّلام: مغيره و ابو الخطّاب به بهشت نمىروند، مگر پس از آن كه مدّتى را در آتش، جست و خيز كنند.
- رجال الكشّي عن حنان بن سدير عن الإمام الصادقعلیه السّلام: إِنّي لَأَنفَسُ[۱۱۳۵] عَلىٰ أَجسادٍ أُصلِيَت مَعَهُ- يَعني أَبَا الخَطّابِ-[۱۱۳۶] النّارَ.[۱۱۳۷]
- رجال الکشّی ـ به نقل از حنان بن سدیرـ: امام صادق علیه السّلام فرمود: «براى كسانى كه همراه او» يعنى ابو الخطّاب «به آتش مىروند، افسوس مىخورم».
- ↑ . ر.ک: تاج العروس: ج 16 ص 126، لسان العرب: ج 12 ص 112، النهاية: ج 1 ص 323، الإتقان فى علوم القرآن: ج 1 ص 398 و تفسير الآلوسى: ج 2 ص 96.
- ↑ . المفصّل فى تاريخ العرب: ج 6 ص 679.
- ↑ . ر.ک: الصحاح: ج 5 ص 1892 (مادّۀ «جهنّم»).
- ↑ . ر.ک: لغتنامۀ دهخدا: ج 5 ص 6966 (واژۀ «جهنّم»).
- ↑ . لسان العرب: ج 12 ص 112 (مادّۀ «جهنّم»).
- ↑ . مدّثّر: آیۀ 38.
- ↑ . ر.ک: ميزان الحكمة: ج 10 ص 166 (كما تدين تدان).
- ↑ . تنبيه الخواطر: ج 1 ص 183، عوالى اللآلى: ج 1 ص 267 ح 66 ؛ إحياء علوم الدين: ج 4 ص 31.
- ↑ . الأمالي، طوسى: ص 527 ح 1162، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 365 ح 2661، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 53، أعلام الدين: ص 190، بحار الأنوار: ج 71 ص 176 ح 15.
- ↑ . ميزان الحكمة: ج 8 ص 144 ح 14397.
- ↑ . ميزان الحكمة: ج 8 ص 145 ح 14399.
- ↑ . ميزان الحكمة: ج 8 ص 145 ح 14400.
- ↑ . روم: آيۀ 44.
- ↑ . حشر: آيۀ 18.
- ↑ . بقره: آيۀ 281.
- ↑ . آل عمران: آيۀ 30.
- ↑ . كهف: آيۀ 49.
- ↑ . زلزال: آيۀ 7 و 8.
- ↑ . نمل: آيۀ 90.
- ↑ . اعراف: آيۀ 147، سبأ: آيۀ 33.
- ↑ . طور: آيۀ 16.
- ↑ . صافّات: آيۀ 39.
- ↑ . ميزان الحكمة: ج 8 ص 183 ح 14519.
- ↑ . ميزان الحكمة: ج 8 ص 184 ح 14520.
- ↑ . نهج البلاغة: حكمت 7.
- ↑ . بحار الأنوار: ج 3 ص 90.
- ↑ ۱. ر.ک: ص 66 ح 31.
- ↑ ۱. الصحيفة السجّادية: ص 88 دعاى 16، المزار الكبير: ص 159.
- ↑ . بقره: آیۀ 281.
- ↑ . آل عمران: 131.
- ↑ . آل عمران: 185.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص 346 ح 1 عن أبي هريرة و ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 426 نحوه، بحار الأنوار: ج 76 ص 373 ح 30.
- ↑
. حلية الأولياء: ج 8 ص 297 الرقم 430، تهذيب الكمال: ج 21 ص 100 الرقم 4121، سير أعلام النبلاء: ج 8 ص 444 الرقم 115.
- ↑ . البقرة: 206.
- ↑
. البلد الأمين: ص 60، مهج الدعوات: ص 332، المصباح للكفعمي: ص 114، بحار الأنوار: ج 86 ص 176 ح 45.
- ↑ . المطفّفين: 16.
- ↑ . التكوير: 12.
- ↑
. الزُلفَةُ والزُلفىٰ: القُربَةُ. أزلفَهُ: قَرَّبَهُ (المصباح المنير: ص 254 «زلف»).
- ↑
. ما بين المعقوفين لا یوجد في نهج البلاغة، و أثبتناه من المصادر الأُخرى لاقتضاء السیاق. علماً أنّ النسخة التي اعتمدها ابن أبي الحدید في شرحه علی نهج البلاغة توجد فیها هذه الکلمة. أُنظر: شرح نهج البلاغة: ج 9 ص 202.
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 156، الأمالي للمفيد: ص 277 ح 3، الأمالي للطوسي: ص 37 ح 40 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 67 ص 67 ح 26.
- ↑ . الملك: 10 ـ 11.
- ↑
. تفسير العيّاشي: ج 3 ص 82 ح 2611، تفسير القمّي: ج 2 ص 29، بحار الأنوار: ج 8 ص 291 ح 29.
- ↑ . الهمزة: 1 ـ 9.
- ↑
. تفسيرالقمّي: ج 2 ص 441 ؛ تفسير ابن كثير: ج 8 ص 501 نحوه.
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 183، الدروع الواقية: ص 271، تنبيه الخواطر: ج 1 ص 67، بحار الأنوار: ج 8 ص 306 ح 68.
- ↑ . القمر: 47 ـ 48.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 324 ح 1 عن ميسر، المحاسن: ج 1 ص 214 ح 390، روضة الواعظين: ج 2 ص 279 ح 1151 و فيه «سعر» بدل «سقر» في الموضعين و فيهما «صعود» بدل «الصعدى»، بحار الأنوار: ج 8 ص 297 ح 49.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 310 ح 10 عن ابن بكير، ثواب الأعمال: ص 265 ح 7، الزهد للحسين بن سعيد: ص 103 ح 281، بحار الأنوار: ج8 ص294 ح38.
- ↑ . المعارج: 15 ـ 18.
- ↑
. الدَّنَف: المرض الملازم. و قد دنف المريض: أي ثقل. و أدنَفَهُ المَرَضُ (الصحاح: ج 4 ص 1360 «دنف»).
- ↑
. الميسَم: الحديدة التي يُكوىٰ بها (النهاية: ج 5 ص 186 «وسم»).
- ↑
. ثَكلَتكَ: أي فَقَدَتكَ (النهاية: ج 1 ص 217 «ثكل»).
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 224، الأمالي للصدوق: ص 721 ح 988 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه نحوه، إرشاد القلوب: ج2 ص 216، بحار الأنوار: ج40 ص 347 ح 29.
- ↑
. الكافي: ج 1 ص 47 ح 2 عن حفص بن غياث، منية المريد: ص 141 و فيه «تصلى» بدل «كيف تلظّى» من دون اسناد الی الامام الصادق علیه السّلام، بحارالأنوار: ج 2 ص 39 ح 67.
- ↑
. یقال: أبقَیتُ علیه أُبقي إبقاءً؛ إ ذا رحمته و أشفقت علیه. والاسم البُقیا (النهایة: ج 1، ص 147 «بقی»).
- ↑
. الکافي: ج2ص 575ح1.
- ↑ . القارعة: 8 ـ 11.
- ↑
. تَبَّرَهُ تَتبيراً: أي كَسَّرَهُ و أهلَكهُ (النهاية: ج 1 ص 179 «تبر»).
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 685 ح 1456 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج 77 ص 374 ح 36.
- ↑ . الفرقان: 68 ـ 69.
- ↑ . الخَلِفَة: الحامل من النوق و تجمع علی خَلِفات و خلائف (النهایة: ج 2 ص 68 «خلف»).
- ↑ . مريم: 59.
- ↑ . المعجم الكبير: ج 8 ص 175 ح 7731، مسند الشاميّين: ج 2 ص 405 ح 1589، البعث و النشور: ص 274 ح 474 و فيه «نهران» بدل «بئران».
- ↑ . المطفّفين: 7 ـ 8.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 295 ح 7 عن السّكوني عن الإمام الصّادق، منية المريد: ص 318 عن الإمام الصّادق عنه، الجعفريّات: ص 163 عن الإمام الصّادق عن آبائه عنه نحوه، بحار الأنوار: ج 72 ص 287 ح 7.
- ↑ . این واژه در «درآمد» بررسی شد.
- ↑ . کتاب العين: ج 3 ص 87.
- ↑ . صافّات: آيۀ 97.
- ↑ . الصحاح: ج 5 ص 1883.
- ↑ . ر.ک: کتاب العين: ج 3 ص 87 و النهاية: ج 1 ص 241 و لسان العرب: ج 12 ص 84 و القاموس المحيط: ج 4 ص 87.
- ↑ . معجم مقاييس اللغة: ج 5 ص 368.
- ↑ . التحقيق فى كلمات القرآن الكريم: ج 12 ص 279.
- ↑ . يس: آيۀ 80، واقعه: آيۀ 71.
- ↑ . اعراف: آيۀ 12، ص: آيۀ 76، الرحمن: آيۀ 15، حجر: آيۀ 27.
- ↑ . قصص: آيۀ 29، طه: آيۀ 10، نمل: آيۀ 7 ـ 8.
- ↑ . انبيا: آيۀ 69، عنكبوت: آيۀ 24.
- ↑ . بقره: آيۀ 17 و 266.
- ↑ . مائده: آيۀ 64.
- ↑ . آل عمران: آيۀ 183.
- ↑ . بقره: آيۀ 174، نساء: آيۀ 10.
- ↑ . غافر: آيۀ 46، الرحمن: آيۀ 35.
- ↑ . بقره: آيۀ 126 و 167 و 175 و 217 و 221 و 257 و 275 و.…
- ↑ . معجم مقاييس اللغة: ج 3 ص 86.
- ↑ . ر.ک: النهاية: ج 2 ص 377، لسان العرب: ج 4 ص 372.
- ↑ . ر.ک: الصحاح: ج 2 ص 687.
- ↑ . قمر: آيۀ 48، مدّثر: آيۀ 26 ـ 27 و 42.
- ↑ . مدّثّر: آيۀ 27 ـ 29.
- ↑ . ر.ک: ص 31 (فصل يكم: نامهاى دوزخ / سقر).
- ↑ . معجم مقاييس اللغة: ج 3 ص 75 (مادّۀ «سعر»).
- ↑ . با مشتقّات آن، نوزده مرتبه مىشود: سُعُر (دو مرتبه) و سُعّرت (يک مرتبه) و سعير (شانزده مرتبه).
- ↑ . اسرا: آيۀ 97.
- ↑ . شورا: آيۀ 7.
- ↑ . فاطر: آيۀ 6، ملک: آیۀ 10 ـ 11.
- ↑ . ر.ک: (فصل يكم: نامهاى دوزخ / سعير «آتش شعلهور»).
- ↑ . معجم مقاييس اللغة: ج 2 ص 78 (مادّۀ «حطم»).
- ↑ . همزه: آيۀ 5 ـ 7.
- ↑ . ر.ک: ص 29 ح 13.
- ↑ . المجازات النبويّة: ص 109 ح 70.
- ↑ . معجم مقاييس اللغة: ج 6 ص 15.
- ↑ . قارعه: آيۀ 8 ـ 11.
- ↑ . ر.ک: الصحاح: ج 6 ص 2539.
- ↑ . ر.ک: ص 37 (فصل يكم: نامهاى دوزخ / هاويه «سياهچال»).
- ↑ . العين: ج 8 ص 169 (مادّۀ «لظى»).
- ↑ . لسان العرب: ج 15 ص 248 (مادّۀ «لظى»).
- ↑ . ر.ک: ص 37 ح 22.
- ↑ . معارج: آيۀ 15 ـ 16.
- ↑ . در تفسير الكشّاف، در بارۀ مرجع اين ضمير آمده: «و الضمير للنار و لم يجرلها ذكر، لأنّ ذكر العذاب دلّ عليها. ويجوز أن يكون ضميراً مبهماً ترجم عنه الخبر، أو ضمير القصّة؛ مرجع ضمير، نار است و از نار، اسم برده نشده؛ زیرا عذاب ذكر شده، بر آن، دلالت مىكند. اين هم درست است كه گفته شود: ضمير مبهم است و خبر، حكايتگر آن است. نيز ممكن است ضمير قصّه باشد» (الكشّاف: ج 6 ص 207).
- ↑ . ليل: آيۀ 14.
- ↑ . ر.ک: کتاب العين: ج 8 ص 169 و الصحاح: ج 6 ص 2482 و النهاية: ج 4 ص 254 و لسان العرب: ج 15 ص 248 و القاموس المحيط: ج 4 ص 386 و مجمع البحرين: ج 4 ص 122 (مادّۀ «لظىٰ»).
- ↑ . ر.ک: التبيان فى تفسير القرآن: ج 10 ص 117 و تفسير غريب القرآن: ص 65 و تفسير الطبرى: ج 14 الجزء 29 ص 74 و تفسير السمرقندى: ص 472.
- ↑ . ر.ک: ص 35 (فصل يكم: نامهاى دوزخ / لظى «آتشِ زبانهكش»).
- ↑ . کتاب العين: ج 8 ص 250 (مادّۀ «أثم»).
- ↑ . لسان العرب: ج 12 ص 6 (مادّۀ «أثم»).
- ↑ . فرقان: آيۀ 68.
- ↑ . ر.ک: التبيان فى تفسير القرآن: ج 7 ص 508 و مجمع البيان: ج 6 ص 432 و ج 7 ص 308 و تفسير الطبرى: ج 11 الجزء 19 ص 40 و تفسير ابن كثير: ج 3 ص 339.
- ↑ . تفسير القمّى: ج 2 ص 116 ـ 117.
- ↑ . ر.ک: بحار الأنوار: ج 8 ص 255 و تفسير ابن أبى حاتم: ج 8 ص 2730.
- ↑ . ر.ک: تفسير البحر المحيط: ج 6 ص 472.
- ↑ . لسان العرب: ج 13 ص 203 (مادّه «سجن»).
- ↑ . مفردات ألفاظ القرآن: ص 399 (مادّۀ «سجن»).
- ↑ . مطفّفين: آيۀ 7 ـ 8.
- ↑ . ر.ک: الميزان فى تفسير القرآن: ج 20 ص 231 ـ 232.
- ↑ . ر.ک: ص 121 (فصل پنجم: ويژگىهاى جهنّم).
- ↑ . ر.ک: القاموس الفقهى: ص 72 و مجمع البيان: ج 2 ص 248 و عمدة القارى: ج 5 ص 20 و تفسير السمعانى: ج 6 ص 9 و النهاية: ج 1 ص 323 و تاج العروس: ج 16 ص 126 و لسان العرب: ج 12 ص 112.
- ↑ . ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن: ص 88 و الميزان فى تفسير القرآن: ج 5 ص 238 و رسائل الشريف المرتضى: ج 4 ص 134 و معجم لغة الفقهاء: ص 160 و تفسير البيضاوى: ج 5 ص 19.
- ↑ . ر.ک: شرح اُصول الكافى: ج 2 ص 166 و الصحاح: ج 6 ص 2482 و تفسير الفخر الرازى: ج 31 ص 203 و کتاب العين: ج 8 ص 169.
- ↑ . ر.ک: التبيان فى تفسير القرآن: ج 10 ص 180 و 186 و الأمثل فى كتاب اللّه المنزل: ج 17 ص 345 و مفردات ألفاظ القرآن: ص 235.
- ↑ . ر.ک: فتح البارى: ج 8 ص 561 و تفسير الطبرى: ج 5 الجزء 30 ص 294 و تفسير الفخر الرازى: ج 32 ص 94 و الصحاح: ج 5 ص 1901 و مجمع البيان: ج 8 ص 392.
- ↑ . ر.ک: تفسير الطبرى: ج 15 الجزء 30 ص 282 و تفسير السمرقندى: ج 30 ص 586 و الصحاح: ج 6 ص 2539 و معجم مقاييس اللغة: ج 6 ص 15.
- ↑ . ر. ك: مجمع البيان: ج 10 ص 181.
- ↑ . مجمع البيان: ج 6 ص 519، بحار الأنوار: ج 8 ص 245.
- ↑ . ر.ک: ص 121 (فصل پنجم: ويژگىهای جهنّم / درهاى جهنّم و طبقههاى آن).
- ↑ . حجر: آيۀ 44.
- ↑ . ر.ک: فيض القدير: ج 2 ص 639 و التبيان فى تفسير القرآن: ج 9 ص 460 و مجمع البيان: ج 9 ص 324 و تفسير مقاتل بن سليمان: ج 3 ص 418.
- ↑ . ر.ک: ص 27 (فصل يكم: نامهاى دوزخ / سعير «آتش شعلهور»).
- ↑ . ر.ک: ص 27 (فصل يكم: نامهاى دوزخ سقر).
- ↑ . ر.ک: ص 577 ح 868.
- ↑ . ر.ک: ص 577 ح 869.
- ↑ . ر.ک: ص 577 ح 870.
- ↑ . ر.ک: ص 573 ح 860.
- ↑ . المائدة: 29.
- ↑ . الأنبیاء: 29.
- ↑ . إبراهیم: 50 ـ 51.
- ↑ . إبراهیم: ۵۰ – ۵۱.
- ↑ . فصّلت: 28.
- ↑ . الإسراء: 63.
- ↑
. مستدرك الوسائل: ج 15 ص 259 ح 18177 نقلاً عن كتاب الأخلاق لأبي القاسم الكوفي.
- ↑
. الوَبال في الأصل: الثقل والمکروه، ویرید به في الحدیث العذاب في الآخرة (اُنظر: النهایة: ج 5 ص 146 «وبل»).
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 83، تحف العقول: ص 211 نحوه، بحار الأنوار: ج 77 ص 427 ح 44؛ حلية الأولياء: ج 1 ص 79 عن ابن عجلان عن جعفر بن محمّد عن أبيه عن جدّه:.
- ↑ . الزمر: آیات 15 و 16.
- ↑ . آل عمران: 131.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 3 ص 359 ح 4272، الأمالي للصدوق: ص 247 ح 265 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، مكارم الأخلاق: ج 1 ص 315 ح 1006، بحار الأنوار: ج 73 ص 347 ح 34.
- ↑
. في بعض النسخ: «و المؤمنون فرسانه».
- ↑
. الکافي: ج2 ص49 ح1.
- ↑
. في بعض النسخ: «موعظة للمتقين».
- ↑
. الکافي: ج2 ص50 ح1 عن جابر الجعفی عن الامام الباقر علیه السّلام، الأمالي للمفيد: ص 276 ح3 نحوه، بحار الأنوار: ج68 ص350 ح18؛ دستور معالم الحكم: ص 94 نحوه.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 50 ح 1 عن جابر الجعفی عن الامام الباقر علیه السّلام، تحف العقول: ص 164 نحوه، الغارات: ج1 ص140، بحار الأنوار: ج 68 ص 350 ح 18.
- ↑
. الکافي: ج2 ص 37ح1 عن أبی عمرو الزبيري، تفسير العيّاشي: ج 3 ص 90 ح 2636، دعائم الإسلام: ج 1 ص 9 نحوه، بحار الأنوار: ج 69 ص 28 ح 6.
- ↑
. إحياء العلوم: ج 4 ص 220 ؛ المحجّة البيضاء: ج 7 ص 262.
- ↑
. في بعض النسخ: «صلبه».
- ↑ . في بعض النسخ: «العليم».
- ↑ . في بعض النسخ:« أيّهم».
- ↑ . الکافي: ج2 ص8 و 9 ح2 عن حبيب السجستاني، علل الشرائع: ص10 ح4، الإختصاص: ص332، بحار الأنوار: ج67 ص 116 ح24.
- ↑ . النازعات: 36.
- ↑ . آل عمران: 131.
- ↑
. بحار الأنوار: ج 60 ص 257 نقلًا عن كتاب ذكر الأقاليم و البلدان و الجبال و الأنهار و الأشجار عن ابن عبّاس.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 613 ح 8698 عن عبد اللّه بن سلام، شعب الإيمان: ج 1 ص 331 ح366؛ التبيان في تفسير القرآن: ج 8 ص 498 عن الحسن من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت علیه السّلام.
- ↑ . التوحيد: ص 118 ح 21، عيون أخبار الرضا علیه السّلام: ج 1 ص 116 ح 3، الاحتجاج: ج 2 ص 381 ح 286، بحار الأنوار: ج 8 ص 284 ح 8.
- ↑ . الکهف: آیۀ 102.
- ↑ . آل عمران: آیۀ 151.
- ↑ . النساء: آیۀ 56.
- ↑ . الرعد: آیۀ ۳۵.
- ↑ . الفاطر: آیات 36 و 37.
- ↑ . التوبة: آیات 34 و 35.
- ↑ . الذاریات: آیات ۱۳ و ۱۴.
- ↑ . الأنفال: آیۀ 37.
- ↑ . الحدید: آیۀ 13.
- ↑ . البقرة: آیات 174 و 175.
- ↑ . النساء: آیۀ 10.
- ↑
. النساء: آیۀ 169.
- ↑
. الکافی: ج 2 ص31 ح1 عن محمد بن سالم، بحار الأنوار: ج 69 ص 89 ح 30.
- ↑ . وفي نسخة: «عذاب لقوم».
- ↑ . عيون أخبار الرضا علیه السّلام: ج 2 ص 3 ح 5 عن أحمد بن الحسن الحسيني عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام و ج1 ص274 ح9 عن الإمام العسكري عن ابیه عن الامام الرضا عنه عليهم السلام، علل الشرائع: ص 298 ح 3 عن الإمام الجواد عن أبيه عنه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج 6 ص 121 ح 1.
- ↑ . الفرقان: آیات 11 ـ 12.
- ↑ . سورة ق: آیۀ 30.
- ↑ . المعارج: آیات 15- 17.
- ↑
. مريم: آیۀ 72.
- ↑
. مجمع البيان: ج 6 ص 812، بحار الأنوار: ج 8 ص 250.
- ↑ . ق: آیۀ 30.
- ↑
. الازدراد: الابتلاع (لسان العرب: ج 3 ص 194 «زرد»).
- ↑
. الخصال: ص 111 ح 84 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه، بحار الأنوار: ج 8 ص 285 ح 12.
- ↑
. سنن الترمذي: ج 4 ص 700 ح 2572 عن أنس، سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1453 ح 4340، سنن النسائي: ج 8 ص 279.
- ↑
. الخصال: ص 631 ح 10 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه، تحف العقول: ص 120، عدّة الداعي: ص 152، بحار الأنوار: ج 10 ص 109 ح 1.
- ↑
. في بحار الأنوار:« مُطيفَةً» بدل« مطبقة».
- ↑ . ذُرَته الریح وأذرَته: إذا أطارَته (النهایة: ج 2 ص 159 «ذرا».
- ↑ . البلد الأمين: ص 413، بحار الأنوار: ج 93 ص 257 ح 1.
- ↑ . الکهف: آیۀ 29.
- ↑ . الأنبیاء: آیات 38 و 39.
- ↑ . الحج: آیۀ 72.
- ↑ . غافر: آیۀ 6.
- ↑ . الأحقاف: آیۀ 34.
- ↑ . هود: آیۀ 119.
- ↑ . زمر: آیۀ 71.
- ↑
. لقمان: آیۀ 28.
- ↑
. الاعتقادات للصدوق (المطبوعة فی مصنفات الشیخ المفید 5): ص 64 ح 19، المناقب لابن شهر آشوب: ج 1 ص46، بحارالأنوار: ج 7 ص 47 ح 31؛ أنساب الأشراف: ج 1 ص 134 عن جعفر بن عبد الله بن أبي الحكم نحوه.
- ↑ . الزلزلة: آیات 7 و 8.
- ↑ . الشورى: آیۀ 7.
- ↑ . طرف من الأنباء والمناقب: ص 125، الصراط المستقيم: ج2 ص89 ح3 کلاهما عن عيسى بن المستفاد عن الإمام الكاظم عليه السلام، بحار الأنوار: ج 22 ص 279 ح 32.
- ↑
. تحف العقول: ص 20، بحارالأنوار: ج 1 ص 120 ح 11.
- ↑ . الليل: آیات 14- 17.
- ↑ . الزمر: آیات 15 و 16.
- ↑ . آل عمران: آیۀ 131.
- ↑ . آل عمران: 185.
- ↑ . الكافي: ج 8 ص 136 ح 103، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 142 عن الإمام الصادق علیه السّلام، تحف العقول: ص 498 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت نحوه، بحار الأنوار: ج 14 ص 293 ح 14.
- ↑
. المصنّف لابن أبي شيبة: ج 8 ص 94 ح 20، الزهد لهنّاد: ج 1 ص 168 ح 239.
- ↑
. البعث و النشور: ص 303 ح 546 عن أنس.
- ↑
. سنن الترمذي: ج 4 ص 715 ح 2601 عن أبي هريرة؛ نهج البلاغة: الخطبة 28 نحوه، الإرشاد: ج 1 ص 236 کلاهما عن الإمام عليّ، بحار الأنوار: ج 77 ص 333 ح 21.
- ↑
. جامع الأخبار: ص 317 ح 891، بحار الأنوار: ج 71 ص 93 ح 46.
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 109 و راجع غرر الحكم: ج3 ص 270 ح 4457.
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 120، بحار الأنوار: ج 8 ص 306 ح 67؛ البداية والنهاية: ج 8 ص 7 عن الأصبغ بن نباتة نحوه.
- ↑
. السّنن: الطريقة، و سننُ الطريق: محجّته (لسان العرب: ج 13 ص 226« سنن»). و المراد إنّ الدنيا تفعل بكم فعلها بمن سبقكم (صبحي الصالح).
- ↑
. الفَرط: العَلَم المستقيم يُهتدى به، و الفَرَط: الذي يتقدّم (مجمع البحرين: ج 3 ص 1384« فرط»).
- ↑
. الكَلْكَل: الصّدر من كلّ شيء، و قيل: هو ما بين التّرقُوَتين (لسان العرب: ج 11 ص 596« كلل»).
- ↑
. غَثّ: أي مهزول (النهایة: ج 3 ص 342 «غثث»).
- ↑
. الکَلَب: الغضب، و شيء شبیه بالجنون (اُنظر: لسان العرب: ج 1، ص 722 و 723 «کلب»).
- ↑
. اللّجَب: الصوت والصیاح والجَلَبَة (لسان العرب: ج 1، ص 730 «لجب»).
- ↑
. ذَكتَ النار: اشتدّ لهبها و اشتعلت (لسان العرب: ج 14 ص 287« ذكا»).
- ↑
. من التعمية و الاخفاء و التلبيس (النهاية: ج 3 ص 304« عما»).
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 190، بحار الأنوار: ج 7 ص 207 ح 95.
- ↑
۷. همچون دو شتر، كه به يک ريسمان بسته شده باشند.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 216 ح 2، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 202 كلاهما عن أبي جميلة عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 68 ص 212 ح 2.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 24 ح 4 عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 392 ح 5734، نهج البلاغة: الحكمة 387، بحار الأنوار: ج 8 ص 199 ح 203.
- ↑ . اليَفَنُ: الشيخ الكبير (النهاية: ج 5 ص 299 «يفن»).
- ↑ . لَهزَهُ القَتِير: خالطه الشيب (مجمع البحرين: ج 3 ص 1651 «لهز»).
- ↑ . نهج البلاغة: الخطبة 183، الدروع الواقية: ص 271، تنبيه الخواطر: ج 1 ص 67، بحار الأنوار: ج 8 ص 306 ح 68.
- ↑
. تنبيه الغافلين: ص 70 ح 58، سير أعلام النبلاء: ج 4 ص 406 عن محمّد بن عليّ من دون إسنادٍ إليه.
- ↑
يعنى: از سختىها و رنجهاى دوزخ، هر چه بگوييد، باز كم گفتهايد.
- ↑ . المطالب العالية: ج 3 ص 219 ح 3309، الرّقة و البكاء لابن أبي الدنيا: ص 109 ح 102 نحوه، صفة النار لابن أبي الدنيا: ص 15 ح 2.
- ↑
. تحف العقول: ص 76، بحار الأنوار: ج 77 ص 205 ح 1.
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 193، صفات الشيعة: ص 97 ح 35 عن الإمام الصادق عن أبيه عنه، تحف العقول: ص 159، بحار الأنوار: ج 67 ص 315 ح 50.
- ↑
. سَلا: أي صَبَرَ (أنظر: مجمع البحرين: ج 2 ص 875 «سلا»).
- ↑ . جَأَرَ یَجأَرُ: رفَعَ صوته مع تضرّع واستغاثة (لسان العرب: ج 4 ص 112 «جأر»).
- ↑ . القِدح: السهم، یقال للسَّهم أوّل ما یقطع «قِطع»، ثم یُنحت و یُبریٰ فیسمّیٰ «بَرِیّاً»، ثم یُقَوّم فیسمّیٰ «قِدحاً»... (النهایة: ج 4 ص 20 «قدح»).
- ↑ . بَریٰ العودَ والقَلَم والقِدحَ و غیرَها: تَحَتَهُ (لسان العرب: ج 14 ص 70 «بري»).
- ↑ . الكافي: ج 2 ص 132 ح 15 عن أبيحمزة عن الإمام الباقر، تحف العقول: ص 281 نحوه، بحار الأنوار: ج 73 ص 43 ح 18؛ عيون الأخبار لابن قتيبة: ج 2 ص 353 نحوه.
- ↑ . الخصال: ص 40 ح 25 عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق، الأمالي للطوسي: ص 702 ح 1500 عن موسى بن بكر عن العبد الصالح، بحار الأنوار: ج 22 ص 431 ح 40.
- ↑ . آل عمران: آیات 191 ـ 192.
- ↑ . الفرقان: 65.
- ↑ . آل عمران: آیۀ 16.
- ↑
. السنن الكبرى للنسائي: ج 4 ص 462 ح 7946 عن أبي هريرة.
- ↑
. سنن الترمذي: ج 5 ص 578 ح 3599 عن أبي هريرة، سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1250 ح 3804، مشكاة المصابيح: ج 1 ص 763 ح 2493.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 543 ح 3135 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق، الإقبال: ج 2 ص 180 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت، بحار الأنوار: ج 98 ص 285.
- ↑
. فلاح السائل: ص 422 ح 290، بحار الأنوار: ج 86 ص 104 ح 8.
- ↑
. الحَمیم: الماء الحارّ الشدید الحرارة، یُسقیٰ منه أهل النار، أو یُصبّ علی أبدانهم (مجمع البحرین: ج 1 ص 460 «حمم»). و عبارة الحدیث تدلّ علی نزولهم فیت.
- ↑
. الدَّعَة: الراحة وخفض العَیش (المصباح المنیر: ص 653 «ودع»).
- ↑
. السِّنَة: ثَقلَة النَّوم. و قیل النعاس؛ وهو أوّل النوم. والوَسَن: أوّل النوم، والهاء في السِّنَة عوض من الواو المحذوف (لسان العرب: ج 13 ص 449 «و سن»).
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 83، بحار الأنوار: ج 6 ص 244 ح 69.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 492 ح 1412، بحار الأنوار: ج 87 ص 270 ح 67.
- ↑
. تهذيب الأحكام: ج 3 ص 74 ح 233، الإقبال: ج 1 ص 101، بحار الأنوار: ج 97 ص 374 ح 1.
- ↑
. الهَذْرَمَة: السرعة في القراءة (مجمع البحرين: ج 3 ص 1869« هذرم»).
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 617 ح 2 عن عليّ بن أبي حمزة و ص 618 ح 5، مجمع البيان: ج 10 ص 569 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 92 ص 216 ح 20.
- ↑
. مهج الدعوات: ص 290، البلد الأمين: ص 393، بحار الأنوار: ج 95 ص 450 ح 1 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
- ↑ . الأنعام: آیۀ 15، يونس: آیۀ 15.
- ↑
. الإقبال: ج 3 ص 297، بحار الأنوار: ج 94 ص 98 ح 13.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 138 ح 136 عن أبي الدرداء، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 157، المناقب لابن شهر آشوب: ج 2 ص 124، بحار الأنوار: ج 87 ص 196 ح 2.
- ↑
. مصباح المتهجّد: ص 848 ح 910 عن كميل بن زياد، الإقبال: ج 3 ص 335، المصباح للكفعمي: ص 741.
- ↑
. وَمَّ المَیّت: إذا بَلي. والرِّمَّة: العظم البالي (النهایة: ج 2 ص 266 «رمم»).
- ↑
. الصحيفة السجّاديّة: ص 216 الدعاء 50، بحار الأنوار: ج 87 ص 229 ح 42 نقلاً عن المحاسن.
- ↑
۳. التهذيب: ج 2 ص 317 ح 1294، الاستبصار: ج 1 ص 408 ح 1558 كلاهما عن أبي حنيفة.
- ↑ . معاني الأخبار: ص 334 ح 1، الأمالي للطوسي: ص 540 ح 1163 نحوه، بحار الأنوار: ج 12 ص 71 ح 14؛ صحيح ابن حبّان: ج 2 ص 78 ح 361.
- ↑ . الحجر: 43 ـ 44.
- ↑ . الزمر: 71 و 72 و راجع: غافر: 76، النحل: 29.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 607 ح 8683 عن لقيط بن عامر؛ الخصال: ص 361 ح 51 عن محمّد بن الفضل الزرقي عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه، الأمالي للصدوق: ص 123 ح 113، بحار الأنوار: ج 8 ص 170 ح 112.
- ↑
. المصنّف لابن أبي شيبة: ج 8 ص 92 ح 10 عن هبيرة، تفسير الطبري: ج 8 الجزء 14 ص 35، الزهد لهنّاد: ج 1 ص 173 ح 247 كلاهما نحوه.
- ↑ . الفضائل: ص 128 عن ابن مسعود، بحار الأنوار: ج 8 ص 144 ح 7.
- ↑
. الخصال: ص 361 ح 51 عن محمّد بن الفضيل الزرقي عن الإمام الصادق عن أبيه، بحار الأنوار: ج 8 ص 285 ح 11.
- ↑ شايد مراد از «ابواب» در اين جا، طبقات يا به تعبير درستتر، دَرَكات جهنّم باشد.
- ↑ . البقرة: آیۀ 24.
- ↑ . الجنّ: آیۀ 15.
- ↑ . الأنبياء: آیات 97- 100.
- ↑
. غرر الحكم: ح 10126، عيون الحكم و المواعظ: ص 503 ح 9227.
- ↑
. الكافي: ج 6 ص 55 ح 1، وسائل الشيعة: ج 15 ص 269 ح 27885.
- ↑ . الكهف: آیۀ 29.
- ↑ . درر الأحاديث النبويّة: ص 36.
- ↑ . في الطبعة المعتمدة: «جالق» بالجیم، والظاهر أنّه تصحیف إذ لم نعثر علی معنی مناسب له فی قوامیس قال ابن الأثیر: مِن حالِق: أي من جبل عالٍ (النهایة: ج 1، ص 426 «حلق»).
- ↑ . الكافي: ج 5 ص 109 ح 1، تهذيب الأحكام: ج 6 ص 333 ح 924، بحار الأنوار: ج 48 ص 172 ح 13.
- ↑ . الواقعة: آیات 41- 50.
- ↑ . الحجّ: آیات 19- 22.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 644 ح 8777 عن أبي سعيد الخدري، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 166 ح 11786 نحوه؛ تنبيه الخواطر: ج 1 ص 301 عن أبي سعيد الخدري نحوه.
- ↑
. الدروع الواقية: ص 274 عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ، بحار الأنوار: ج 8 ص 302 ح 61.
- ↑ . المِرزَبات: واحدتُها مِرزَبَة؛ وهي المِطرَقَة الکبیرة التي تکون للحَدّاد (اُنظر النهایة: ج 2 ص 219 «رزب»).
- ↑ . الحجّ: آیۀ 21.
- ↑ . الأمالي للمفيد: ص 136 ح 4 عن عمر بن يزيد، رجال الكشي: ج 1 ص 72 ح 3، بحار الأنوار: ج 22 ص 385 ح 26.
- ↑ . الدهر: آیۀ 4.
- ↑ . الحاقّة: آیات 30- 32.
- ↑ . غافر: آیات 70- 72.
- ↑ . إرشاد القلوب: ص 36؛ الدّر المنثور: ج 4 ص 606 نقلاً عن ابن أبي شيبة و الخطيب نحوه.
- ↑
. النازعات: آیۀ 2.
- ↑
. فلاح السائل: ص 231 ح 128 عن معاذ، عدّة الداعي: ص 229، بحار الأنوار: ج 70 ص 248 ح 20؛ الدّر المنثور: ج 8 ص 405 نقلاً عن ابن مردويه عن معاذ.
- ↑
. المؤمنون: آیۀ 108.
- ↑
. جامع الأخبار: ص 424 ح 1181، بحار الأنوار: ج 79 ص 148 ح 64.
- ↑
۱. در آيه قرآن، واژه «اخسأ» آمده كه بيشتر براى راندن حيوانات و از جمله سگ، به كار مىرود ؛ چِخ.
- ↑ . الصافّات: آیات 62- 68.
- ↑
. الزَقُّوم: شجرة مُرّة كريهة الطعم والرائحة، يُكره أهل النار على تناولها (مجمع البحرين: ج 2 ص 775 «زقم»).
- ↑
. الدروع الواقية: ص 273 عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه، بحار الأنوار: ج 8 ص 302 ح 61.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 475 ح 1036 عن سعيد بن مسلمة عن الإمام الصادق عن آبائه، قرب الإسناد: ص 117 ح 409 عن الإمام الصادق عن أبيه عنه نحوه، بحار الأنوار: ج 8 ص 171 ح 114؛ شعب الأيمان: ج 7 ص 435 ح 10875 عن سعيد بن مسلمة الأموي عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عنه.
- ↑ . المرسلات: 29- 31 وراجع: الزمر: 16، الواقعة: 43.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 2 ص 113 عن أبي الجارود، بحار الأنوار: ج 8 ص 124 ح 22.
- ↑
. الهَول: الخَوف والأمر الشدید. وقد هالَهُ یَهولُه فهو هائل و مَهول (النهایة: ج 5 ص 282 «هول»).
- ↑ . المعجم الأوسط: ج 1 ص 249 ح 815، تاريخ بغداد: ج 4 ص 270 الرقم 2016.
- ↑ . التوبة: آیات 81 ـ82.
- ↑
. سنن الترمذي: ج 4 ص 710 ح 2590 عن أبي سعيد الخدري، سنن الدارمي: ج 2 ص 797 ح 2740 و ليس فيه ذيله، البعث و النشور: ص 284 ح 497 نحوه.
- ↑
يعنى: حرارت آتش جهنّم، هفتاد برابر بيشتر از آتش متعارف دنيوى است.
- ↑
. مسند زيد: ص 416 عن الإمام زين العابدين عن أبيه، الزهد للحسین بن سعید: ص 101 ح 275 عن زید بن عليّ عن آبائه عنه، تفسير القمّي: ج1 ص 366 عن الإمام الصادق و کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج8 ص 288 ح 21.
- ↑
. البعث و النشور: ص 286 ح 501 عن أبي هريرة.
- ↑ . المعجم الأوسط: ج 4 ص 247 ح 4103.
- ↑ . القُطوب: تَزَوّي ما بین العینین عند العُبوس، یقال: رأیتَه غضبان قاطِباً (لسان العرب: ج 1، ص 680 «قطب»).
- ↑ . الضَّریع: نبات أخضر مُنتِن. و قال ابن الأثیر: هو نَبتٌ بالحجاز له شوك کبار یقال له: الشِّبرِق. و قیل: الضّریع طعام أهل النار، و هذا لا یعرفه العَرَب (اُنظر لسان العرب: ج 8 ص 223 «ضرع»).
- ↑ . تفسير القمّي: ج 2 ص 81، بحار الأنوار: ج 8 ص 280 ح 1.
- ↑ . الفرقان: آیۀ 12.
- ↑ . الملك: آیات 7 ـ 8.
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 83، بحار الأنوار: ج 6 ص 244 ح 69.
- ↑
. الاختصاص: ص 362 عن جابر الجعفي، بحار الأنوار: ج 8 ص 321 ح 99.
- ↑ . المرسلات: 32 و 33.
- ↑
. المعجم الأوسط: ج 4 ص 88 ح 3681 عن أنس، كنز العمّال: ج 14 ص 523 ح 39487 نقلاً عن ابن مردويه.
- ↑ . الرحمٰن: آیات 35 و 36.
- ↑
. عن الضحّاك بن مزاحم الهلالي- في ذِكرِ احتِجاجٍ جَرى بَينَ نافِعِ بنِ الأَرزَقِ وعَبدِ اللّٰهِ بنِ عَبّاسٍ-: قالَ لَهُ نافِعُبنُ الأَرزَقُ: أخبِرني عَن قَولِ اللّٰهِ : يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ مَا الشُّواظُ؟ قالَ: اللَّهَبُ الَّذي لا دُخانَ فيهِ.
قالَ: و هَل كانَتِ العَرَبُ تَعرِفُ ذٰلِكَ قَبلَ أن يَنزِلَ الكِتابُ عَلىٰ مُحَمَّدٍ؟ قالَ: نَعَم، أما سَمِعتَ قَولَ أُمَيَّةَ بنِ أبِي الصَّلتِ:...
يَمانِيّاً يَظَلُّ يَشُبُّ كيراً
====== ويَنفُخُ دائِباً لَهَبَ الشُّواظِ.
(المعجم الكبير: ج 10 ص 248 ح 10597، تفسير ابن كثير: ج 7 ص 472).
- ↑
. اليقين: ص 354، الاحتجاج: ج 1 ص 150 كلاهما عن علقمة بن محمّد الحضرمي عن الإمام الباقر، العدد القويّة: ص 176 ح 8 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 37 ص 211 ح 86.
- ↑ . آل عمران: آیۀ 192.
- ↑ . فصلّت: آیۀ 16.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 620 ح 8720 عن جابر بن عبد اللّٰه.
- ↑
. الإقبال: ج 3 ص 297، المصباح للكفعمي: ص 494، البلد الأمين: ص 316 كلاهما عن الإمام العسكري عن آبائه عن الإمام عليّ نحوه، بحار الأنوار: ج 94 ص 97 ح 13.
- ↑ . المؤمنون: آیات 104- 108.
- ↑ . صحيح مسلم: ج 4 ص 2161 ح 54؛ مجمع البيان: ج 6 ص 682، بحار الأنوار: ج 8 ص 255.
- ↑
. أحقاباً: قوله تعالی: (لا بثین فیها أحقاباً): هو جمع حُقُب ـ بضمّتین ـ و حُقب ـ مثل قُفل وأقفال ـ؛ أي ماکثینَ فیها زماناً کثیراً. وفیه أقوال: قیل: معناه أحقاباً لا انتقطاع لها، کلّما مضی حُقبٌ جاء بعده حُقب آخر، والحُقب ثمانون سنة من سِني الآخرة. وقیل: الأحقاب ثلاثة وأربعون حُقباً، کلّ حُقب سبعون خریفاً، لّ خریف سبعمئة سنة، کلّ سنة ثلاثمئة وستّون یوماً، کلّ یوم ألف سنة (مجمع البحرین: ج 1 ص 431 «حقب»).
- ↑
. في المصدر:« الرجا»، و التصويب من بحار الأنوار.
- ↑
. بشارة المصطفى: ص 30 عن كميل بن زياد، بحار الأنوار: ج 77 ص 276.
- ↑ . الحجّ: آیۀ 22.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 1 ص 364 عن أبي بصير عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 71 ص 242 ح 2.
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 161.
- ↑ . الزمر: آیۀ 56.
- ↑ . البقرة: آیۀ 167.
- ↑ . الفجر: آیات 24 ـ 25.
- ↑ . الفرقان: آیۀ 27.
- ↑
. صحيح البخاري: ج 5 ص 2402 ح 6200 عن أبي هريرة؛ مجمع البيان: ج 10 ص 450، جامع الأخبار: ص 515 ح 1451 كلاهما نحوه.
- ↑
. بشارة المصطفى: ص 30 عن كميل بن زياد، بحار الأنوار: ج 77 ص 276.
- ↑ . المطفّفين: آیۀ 15.
- ↑
. المواعظ العدديّة: ص 61.
- ↑
. مصباح المتهجّد: ص 847 ح 910 عن كميل، الإقبال: ج 3 ص 335، المصباح للكفعمي: ص 740، بحار الأنوار: ج 70 ص 196 ذیل ح 2.
- ↑ . يونس: آیۀ 27.
- ↑
. يونس: آیۀ 27.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 1 ص 311 عن أبي الجارود، بحار الأنوار: ج 2 ص 298 ح 20.
- ↑ . المؤمنون: آیات 103- 108.
- ↑
. صفة النار لابن أبي الدنيا: ص 73 ح 96 عن حذيفة، الدّر المنثور: ج 6 ص 121.
- ↑ . يونس: آیۀ 27.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 253 ح 355 عن أبي بصير، تفسير العيّاشي: ج 2 ص 277 ح 1952، بحار الأنوار: ج 59 ص 18 ح 12.
- ↑
. القُنوطُ: هو أشدُّ اليأس من الشيء (النهاية: ج 4 ص 113« قنط»).
- ↑
. النوادر للراوندي: ص 131 ح 163، جامع الأحاديث للقمّي: ص 140 و فيه« مغلّسة» بدل« مغلّبة»، بحار الأنوار: ج 72 ص 338 ح 3.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 25 ح 4 عن جابر الجعفي عن الإمام الباقر، المحتضر: ص 283 عن الإمام الباقر عنه.
- ↑
يا: بزرگانِ روزگاران ؛ يعنى نشانهها و حجّتهاى خداوند در طول روزگاران، كه همان اوصيا و ائمّه عليهم السلام هستند.
- ↑ . النساء: آیۀ 56.
- ↑
. كذا في المصدر، و في البحار نقلاً عنه:« تغيير»، و الظاهر أنّه الصّواب.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 1 ص 141، بحار الأنوار: ج 8 ص 288 ح 20.
- ↑ . الأعراف: آیۀ 179.
- ↑ . الإسراء: آیۀ 97.
- ↑ . طه: آیۀ 124.
- ↑
. يُسجَرُون: أي يُقذفون فيها ويوقد عليهم(مجمع البحرين: ج 2 ص 820« سجر»).
- ↑
. الخِطَام: هو الحَبْل الذي يُقاد به البعير(النهاية: ج 2 ص 51« خطم»).
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 651 ح 886 عن عمرو بن ثابت، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 557، بحار الأنوار: ج 8 ص 281 ح 3.
- ↑
. البقرة: آیۀ 18.
- ↑
. المرسلات: آیۀ 36.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 3 ح 1 عن إسماعيل بن مخلّد السرّاج، بحار الأنوار: ج 78 ص 211 ح 93.
- ↑ . إبراهيم: آیۀ 50.
- ↑
. انتهى الأمر: بلغ نهايته، وهي أقصى ما يمكن أن يبلغه(مجمع البحرين: ج 3 ص 1842« نهي»).
- ↑
. تفسير القمّي: ج 1 ص 372 عن أبي الجارود، بحار الأنوار: ج 8 ص 288 ح 23.
- ↑ . الغاشية:آیات 1- 7.
- ↑ . الحاقة: آیات 35 ـ 36.
- ↑ . الدّخان: آیات 43- 50.
- ↑ . الواقعة: آیات 51- 56.
- ↑ . المزّمّل: آیات 12 و 13.
- ↑
. الفردوس: ج 2 ص 434 ح 3905 عن ابن عبّاس، تفسير القرطبي: ج 20 ص 30 و ليس فيه ذيله من « إذا طعمه صاحبه...»؛ مجمع البيان: ج 10 ص 726 عن ابن عبّاس و ليس فيه ذيله من « إذا طعمه صاحبه...»، بحار الأنوار: ج 7 ص 169.
- ↑
خارِ سُمّ، يا شبرق.
- ↑
. سنن الترمذي: ج 4 ص 706 ح 2585، سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1446 ح 4325، مسند ابن حنبل: ج 1 ص 644 ح 2735.
- ↑
. الغِسلين: ما يَسيل من جلود أهل النار؛ كالقَيح و غيره. وقيل: ما انغَسَلَ من لحوم أهل النّار و دمائهم. و قالالكلبي: هو ما أنضجَت النار من لحومهم و سقط أكلوه. و قال الضحّاك: الغِسلينِ و الضريع شجرٌ في النار(لسان العرب: ج 11 ص 495 «غسل»).
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 533 ح 1162 عن أبي ذرّ، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 370 ح 2661، بحار الأنوار: ج 77 ص 82 ح 3.
- ↑ . يونس: آیۀ 4.
- ↑ . محمّد: آیۀ 15.
- ↑ . إبراهيم: آیات 15- 17.
- ↑ . الواقعة: آیات 92- 94.
- ↑
. سنن الترمذي: ج 4 ص 705 ح 2583 عن أبي أُمامة؛ التبيان في تفسير القرآن: ج 6 ص 284، مجمع البيان: ج 6 ص 474، بحار الأنوار: ج 8 ص 244.
- ↑
. الحَمِيمْ: الماء الحارّ الشديد الحرارة يُسقی منه أهل النار، أو يُصبّ على أبدانهم(مجمع البحرين: ج 1 ص 460« حمم»).
- ↑
. سنن الترمذي: ج 4 ص 705 ح 2582 عن أبي هريرة، مسند ابن حنبل: ج 3 ص 309 ح 8873 و فيه إلى «قدميه»، المستدرك على الصحيحين: ج 2 ص 420 ح 3458 و فيهما «الجمجمة» بدل «الحميم» فی الموضع الأخیر.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 8 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 511 ح 707، مجمع البيان: ج 6 ص 474 نحوه و كلّها عن الحسين بن زيد عن الإمام الصّادق عن آبائه، بحار الأنوار: ج 79 ص 126 ح 5.
- ↑ . الخصال: ص 179 ح 243، معاني الأخبار: ص 330 ح 1، بحار الأنوار: ج 79 ص 129 ح 15؛ مسند ابن حنبل: ج 7 ص 139 ح 19586 نحوه.
- ↑ . الفرقان: آیات 65 ـ66.
- ↑ . الفرقان: آیه 13.
- ↑
. تفسیر الفخر الرازي: ج 24 ص 56؛ مجمع البيان: ج 7 ص 257، بحار الأنوار: ج 8 ص 255.
- ↑ . الزخرف: آیات 36- 39.
- ↑ . ق: آیات 24- 29.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 331 ح 1 عن ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 411، عوالي اللآلي: ج 1 ص 365 ح 58، بحار الأنوار: ج 76 ص 360 ح 30.
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 183، الدروع الواقية: ص 271، تنبيه الخواطر: ج 1 ص 67، بحار الأنوار: ج 8 ص 306 ح 68.
- ↑
. التكوير: 7.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 2 ص 407، بحار الأنوار: ج 8 ص 313 ح 86.
- ↑ . الأعلى: آیات 9- 13.
- ↑ . طه: آیۀ 74.
- ↑ . إبراهيم: آیات 16 ـ 17.
- ↑
. إبراهيم: آیۀ 17.
- ↑
. الكهف: آیۀ 29.
- ↑
. تفسير العيّاشي: ج 2 ص 404 ح 2264 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبیه عن جده، بحار الأنوار: ج 8 ص 302 ح 58.
- ↑
. ثواب الاعمال ص 212
- ↑
. اصطلاح «قدریه» گاهی به کسانی گفته میشود که قدرت بندگان را مستقل میدانند، به گونهای که خداوند هیچ دخالتی در آن ندارد، مانند اکثر معتزله؛ و گاهی به کسانی گفته میشود که به عکس، جبرگرایند و هیچ قدرتی برای بندگان قائل نیستند، مانند اشاعره. در روایات ما، «قدریه» بیشتر به معنای اول به کار رفته است. (ر.ک: مرآة العقول: ج 25 ص 183).
- ↑
. نهج البلاغة: الكتاب 27، الأمالي للمفيد: ص260 ح3، الأمالي للطوسي: ص 29 ح31 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 8 ص 324 ح 101.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 2 ص 289، بحار الأنوار: ج 8 ص 292 ح 34.
- ↑
. يُسجَرُون: أي يُقذفون فيها ويوقد عليهم(مجمع البحرين: ج 2 ص 820« سجر»).
- ↑
. الخِطَام: هو الحَبْل الذي يُقاد به البعير(النهاية: ج 2 ص 51« خطم»).
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 651 ح 886 عن عمرو بن ثابت، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 557، بحار الأنوار: ج 8 ص 281 ح 3.
- ↑ . التوبة: 63.
- ↑ . التوبة: 68.
- ↑ . الرعد: 5.
- ↑ . المؤمنون: 103.
- ↑ . یونس: 52.
- ↑ . فصلت: 28
- ↑ . الجن: 23.
- ↑ . المائدة: 37.
- ↑ . الأنعام: 128.
- ↑ . هود: 106 و 107.
- ↑
. الإسراء: 84، و كأنّ الاستشهاد بالآية مبنى على أن المدار في الاعمال على النية التابعة للحالة التي اتصفت النفس بها من العقائد و الأخلاق الحسنة و السيئة فإذا كانت النفس على العقائد الثابتة و الأخلاق الحسنة الراسخة التي لا يتخلف عنها الاعمال الصالحة الكاملة لو بقى في الدنيا أبدا فبتلك الشاكلة و الحالة استحق الخلود في الجنة و إن كانت النفس على خلاف ذلك استحق الخلود في النار (هامش الکافی).
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 85 ح 5، علل الشرائع: ص 523 ح 1، المحاسن: ج 2 ص 56 ح 1165، بحار الأنوار: ج 8 ص 347 ح 5.
- ↑ . البيّنة: آیۀ 6.
- ↑ . الجنّ: آیۀ 23.
- ↑ . التوبة: آیۀ 68.
- ↑ ۱. الأعراف: آیۀ 36.
- ↑ ۲. الأعراف: آیات 40 ـ 41.
- ↑ ۳. الزخرف: آیات 74- 77.
- ↑ . التوبة: آیۀ 63.
- ↑ . الحشر: آیات 16 ـ 17.
- ↑ . تفسير القمّي: ج 2 ص 289، بحار الأنوار: ج 8 ص 292 ح 34.
- ↑
. السجدة: آیۀ 18.
- ↑
. مصباح المتهجّد: ص 848 ح 910 عن كميل، المصباح للكفعمي: ص 742، البلد الأمين: ص 190.
- ↑
. الخصال: ص 608 ح 9 عن الأعمش، عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 125 ح 1 عن الإمام الرضا، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 267 نحوه، بحار الأنوار: ج 8 ص 362 ح 26.
- ↑
. الإسراء: آیۀ 84.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 85 ح 5، علل الشرائع: ص 523 ح 1، المحاسن: ج 2 ص 56 ح 1165، بحار الأنوار: ج 8 ص 347 ح 5.
- ↑
. النساء: آیۀ 31.
- ↑
. التوحيد: ص 407 ح 6 عن محمّد بن أبي عمير، مشكاة الأنوار: ص 565 ح 1904، بحار الأنوار: ج 8 ص 351 ح 1.
- ↑ . الأنعام: آیۀ 128.
- ↑ . هود: آیات 106 ـ 107.
- ↑ . النبأ: آیات 21- 30.
- ↑
. مجمع البيان: ج 10 ص 643 عن ابن عمر، بحار الأنوار: ج 8 ص 276؛ الفردوس: ج 4 ص 358 ح 7029 عن ابن عمر نحوه.
- ↑
. معاني الأخبار: ص 221 ح 1، بحار الأنوار: ج 8 ص 283 ح 7.
- ↑
. أي قوله تعالى: لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً.
- ↑
. مجمع البيان: ج 10 ص 643، تفسير القمّي: ج 2 ص 402 عن الإمام الصادق و فيه« لا يخرجون» بدل« يخرجون».
- ↑
۱. آيۀ 23 از سورۀ نبأ.
- ↑
. تَصطَفِقُ: أي تَضطَرِبُ(الصحاح: ج 4 ص 1508« صفق»).
- ↑ . هود: آیۀ 107.
- ↑ . الزهد للحسين بن سعيد: ص 177 ح 268، تفسير العيّاشي: ج 2 ص 324 ح 2055 عن الإمام الباقر نحوه، بحار الأنوار: ج 8 ص 346 ح 3.
- ↑
۵. كنايه از اين كه ديگر كسى در جهنّم نمىماند تا درهايش به روى او بسته شود و خالى از جمعيت خواهد شد.
- ↑ ۶. يعنى: پس معناى اين آيه كه بیانگر عدم جاودانگى است، چه مىشود؟
- ↑
. الحُمَمَةُ: الفَحمَةُ، وجَمعُها حُمَمٌ (النهاية: ج 1 ص 444« حمم»).
- ↑
. مسند ابن حنبل: ج 4 ص 251 ح 12260 عن أنس، الزهد لابن المبارك: ص 447 ح 1267، نوادر الأُصول: ج 1 ص 300.
- ↑ . التوحيد: ص 29 ح 31 عن ابن عبّاس، الأمالي للصدوق: ص 372 ح 469، روضة الواعظين: ج 1 ص 119 ح 139، بحار الأنوار: ج 3 ص 1 ح 1.
- ↑ . الأمالي للمفيد: ص 218 ح 6 عن جابر الجعفی عن الإمام الباقر عن آبائه، بحار الأنوار: ج 27 ص 312 ح 5.
- ↑
. سنن الترمذي: ج 4 ص 715 ح 2600 عن عمران بن حصين، صحيح البخاري: ج 5 ص 2401 ح 6198، سنن أبي داوود: ج 4 ص 236 ح 4740 كلاهما نحوه.
- ↑ . الكافي: ج 2 ص 508 ح 5 عن حسين بن علوان عن الإمام الصادق، ثواب الأعمال: ص 194 ح 4 عن الإمام الصادق عن أبيه عنه، الأمالي للطوسي: ص 481 ح 1051 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه نحوه، بحار الأنوار: ج 93 ص 385 ح 10.
- ↑
. سنن الترمذي: ج 4 ص 714 ح 2598 عن أبي سعيد الخدري.
- ↑
. إرشاد القلوب: ص 107؛ المعجم الصغير: ج 2 ص 41 عن أنس نحوه.
- ↑ . امتَحَشوا: أي احترقوا. و المَحش: احتراق الجلد و ظهور العظم (النهایة: ج 4 ص 302 «محش»).
- ↑ . السنن الكبرى: ج 10 ص 322 ح 20779، مسند أبي يعلى: ج 2 ص 74 ح 1214 و فيه« إيمان» بدل« خير».
- ↑
. یُعیّرون (خ. ل).
- ↑ . و أُصمدت (خ. ل).
- ↑ . الزهد للحسين بن سعيد: ص 177 ح 264، مجمع البيان: ج 10 ص 819 نحوه، بحار الأنوار: ج 8 ص 279.
- ↑ ۳. شايد اشاره باشد به آيات 8 و 9 از سوره هُمَزه.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 197 ح 6 عن أبي أيّوب الخزّاز.
- ↑
. الخصال: ص 608 ح 9 عن الأعمش، بحار الأنوار: ج 8 ص 40 ح 22.
- ↑
۲. يعنى: كسانى كه مرتكب گناهانى چون زنا و شرابخواری میشوند و مجازات حد بر آنها جاری میگردد.
- ↑
. عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 125 ح 1 عن الفضل بن شاذان، بحار الأنوار: ج 8 ص 40 ح 23.
- ↑ . فاطر: 36 و 37.
- ↑ . يس: آیات 59- 63.
- ↑ . الإخبات: الخشوع والتواضع (النهایة: ج 2 ص 4 «خبت»).
- ↑ . البعث و النشور: ص 328 ح 599 عن عديّ بن حاتم، المعجم الكبير: ج 17 ص 86 ح 199، المعجم الأوسط: ج 5 ص 336 ح 5478.
- ↑ . الزمر: آیۀ 71.
- ↑ . الملك: آیات 6- 9.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 30 ح 1 عن محمّد بن سالم، بحار الأنوار: ج 69 ص 87 ح 30.
- ↑
. الملك: آیات 8 ـ 9.
- ↑
. علل الشرائع: ص 121 ح 4 عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج 11 ص 39 ح 37.
- ↑ . فصلّت: آیات 19 ـ 20.
- ↑ . يس: آیۀ 65.
- ↑ . المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 644 ح 8778، مسند أبي يعلى: ج 4 ص 105 ح 3962، تفسير الطبري: ج 12 الجزء 24 ص 107 کلاهما نحوه.
- ↑
. يُلجِمُهم: يصل إلى أفواههم فيصير لهم بمنزلة اللجام يمنعهم من الكلام(النهاية: ج 4 ص 234« لجم»).
- ↑
. الحَفَز: الحَثّ و الإعجال(النهاية: ج 1 ص 407« حفز»).
- ↑
. آل يَؤُول: أي رجع و صار إليه(النهاية: ج 1 ص 80« أول»).
- ↑
. الجيد: العُنُق(النهاية: ج 1 ص 324).
- ↑
. الزَّبَانِيَة: الغلاظ الشداد واحدهم زِبنِيّة، وهم هؤلاء الملائکة الذین قال اللّٰه فیهم: (علیها ملائکة غلاظ شداد) (تاج العروس: ج 18 ص 255« زبن»).
- ↑
. تقدّم بیان معناه في ذیل باب «شدّة التحقیر».
- ↑
. المصباح للكفعمي: ص 970، أعلام الدين: ص 73 نحوه، بحار الأنوار: ج 77 ص 342 ح 28، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج 19 ص 142 نحوه.
- ↑
در بيشتر منابع اين حديث، به جاى «كشف عنه بصير»، جملۀ «كشف له حيث يصير» يا «كشف له عن حيث يصير» آمده كه معنايش اين است: «آن جا كه به سويش روان است [يعنى جايگاهش در دوزخ]، برايش مكشوف مىشود» و ظاهراً اين ضبط جمله، درستتر است، و اللّه أعلم.
- ↑ . النبأ: آیۀ 38.
- ↑ . تفسير العيّاشي: ج 2 ص 93 ح 1411، التوحيد: ص 255 ح 5 عن أبي المعمر السّعداني، الاحتجاج: ج 1 ص 561 ح 137 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 7 ص 313 ح 7.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 32 ح 1 عن محمّد بن سالم، بحار الأنوار: ج 7 ص 318 ح 14.
- ↑ . الأعراف: آیۀ 44.
- ↑ . الأعراف: آیۀ 50.
- ↑
. الأعراف: آیۀ 50.
- ↑
. الأعراف: آیۀ 50.
- ↑
. غافر: آیۀ 49.
- ↑
. الدروع الواقية: ص 277، بحار الأنوار: ج 8 ص 304 ح 63.
- ↑ . ص: آیات 55- 64.
- ↑ . الصافّات: آیات 22- 39.
- ↑ . غافر: آیات 47 ـ 48.
- ↑ . الشعراء: آیات 91- 103.
- ↑ . الأعراف: آیات 38 ـ 39.
- ↑
. الأعراف: آیۀ 38.
- ↑
. الفَلج: الظفَر والفَوز. وقد فَلَجَ الرجلُ علی خَصمِه یَفلُج فلجاً (لسان العرب: ج 2 ص 347 «فلج»).
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 31 ح 1 عن محمّد بن سالم، بحار الأنوار: ج 69 ص 88 ح 30.
- ↑
. ص: آیات 62- 64.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 141 ح 104 عن عنبسة، بحار الأنوار: ج 8 ص 354 ح 5.
- ↑ . الأعراف: آیات 47- 49.
- ↑
. مجمع البيان: ج 4 ص 654، بحار الأنوار: ج 8 ص 333.
- ↑ . غافر: آیات 49- 52.
- ↑
. غافر: آیۀ 50.
- ↑ . الزخرف: آیۀ 77.
- ↑ . المؤمنون: آیات 107 ـ 108.
- ↑ . الدّر المنثور: ج 6 ص 120 نقلاً عن ابن جرير و ابن المنذر.
- ↑ . الشعراء: آیات 100 ـ 101.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 517 ح 1133 عن الحسن بن صالح بن حيّ و ص 609 ح 1259، بحار الأنوار: ج 74 ص 176 ح 11.
- ↑ . الأعراف: آیۀ 50.
- ↑ . الكهف: آیۀ 29.
- ↑
. إبراهيم: آیۀ 48.
- ↑ . الكافي: ج 6 ص 287 ح 4، المحاسن: ج 2 ص 159 ح 1434، تفسير العيّاشي: ج 3 ص 94 ح 2654 نحوه، بحار الأنوار: ج 7 ص 109 ح 36.
- ↑
. تفسير العيّاشي: ج 2 ص 149 ح 1591 عن إبراهيم بن عبد الحميد، بحار الأنوار: ج 8 ص 338 ح 17 و راجع: تفسير الطبري: ج 9 الجزء 16 ص 127.
- ↑
. غافر: آیۀ 32.
- ↑
. معاني الأخبار: ص 156 ح 1 عن حفص بن غياث، تفسير العيّاشي: ج 2 ص 150 ح 1592، تفسير القمّي: ج 2 ص 256 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت، بحار الأنوار: ج 7 ص 59 ح 5.
- ↑ . البقرة: آیات 166 ـ 167.
- ↑ . الأنعام: آیۀ 27.
- ↑ . الشعراء: آیۀ 102.
- ↑ . الأمالي للصدوق: ص 365 ح 455 عن سليمان بن مقبل المديني عن الإمام الكاظم، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 167 عن الإمام عليّ، جامع الأخبار: ص 478 ح 1339، بحار الأنوار: ج 6 ص 222 ح 22.
- ↑
. ذكرى الشيعة: ج 1 ص 394، بحار الأنوار: ج 81 ص 260 ح 9.
- ↑ . الحاقة: آیات 25 ـ 26.
- ↑
. الحاقّة: آیات 25- 33.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 30 ح 1 عن محمّد بن سالم، بحار الأنوار: ج 69 ص 88 ح 30.
- ↑ . غافر: آیۀ 11.
- ↑ . المائدة: آیات 36 ـ 37 وراجع: آل عمران: آیۀ 91، يونس: آیۀ 54، الزمر: آیۀ 47.
- ↑ . المعارج: آیات 11- 16.
- ↑ . الرعد: آیۀ 18.
- ↑ . صحيح البخاري: ج 5 ص 2399 ح 6189 عن أنس، صحيح مسلم: ج 4 ص 2160 ح 51، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 256 ح 12291.
- ↑ . مسند ابن حنبل: ج 4 ص 477 ح 13511 عن أنس، المستدرك على الصحيحين: ج 2 ص 85 ح 2405 وليس فيه« فيردّ إلى النار»، البعث و النشور: ص 328 ح 600.
- ↑ . الزخرف: آیۀ 77.
- ↑ . الحاقّة: آیات 25- 27.
- ↑
. الزخرف: آیات 77 و 78.
- ↑
. بشارة المصطفى: ص 30 عن كميل، بحار الأنوار: ج 77 ص 276 ح 1.
- ↑ . تفسير القمّي: ج 2 ص 289، بحار الأنوار: ج 8 ص 292 ح 34.
- ↑ . هود: آیۀ 17.
- ↑ . التغابن: آیۀ 10.
- ↑ . البقرة: آیۀ 39.
- ↑ . مؤصدة: مطبقة، أوصدتُ الباب: أطبقته و أحكمته(مفردات ألفاظ القرآن: ص 872).
- ↑ . البلد: آیات 19 ـ 20.
- ↑ . غافر: آیۀ 6.
- ↑ . المائدة: آیات 10 و 86، الحديد: آیۀ 19.
- ↑
. صحيح البخاري: ج 5 ص 2386 ح 6142 عن عبادة بن الصامت، سنن الدارمي: ج 2 ص 768 ح 2654، المعجم الأوسط: ج 4 ص 338 ح 4370؛ بحار الأنوار: ج 81 ص 267 ذیل ح 24.
- ↑
. الجعفريّات: ص 204 عن الإمام الكاظم عن آبائه، الخصال: ص 108 ح 74 عن الإمام الكاظم عن أبيه، تحف العقول: ص 363 عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 78 ص 246 ح 66.
- ↑ . آل عمران: آیۀ 151.
- ↑ . المائدة: آیۀ 72.
- ↑ . الإسراء: آیۀ 39.
- ↑
. عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 34 ح 66، صحيفة الإمام الرضا: ص 100 ح 40 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه، جامع الأخبار: ص 500 ح 1386، بحار الأنوار: ج 7 ص 260 ح 7.
- ↑
. صحيح مسلم: ج 1 ص 94 ح 151 عن جابر؛ التوحيد: ص 20 ح 8، ثواب الأعمال: ص 16 ح 2 كلاهما عن جابر، بحار الأنوار: ج 93 ص 203 ح 41.
- ↑
. الدرّ المنثور: ج 6 ص 385 نقلاً عن ابن مردويه.
- ↑ . التوبة: آیۀ 68.
- ↑ . الفتح: آیۀ 6.
- ↑ . الحشر: آیۀ 11.
- ↑
. التوحيد: ص 23 ح 18 عن أحمد بن عبد اللَّه الجويباري عن الإمام الرضا عن آبائه، بحار الأنوار: ج 3 ص 5 ح 13؛ كنز العمّال: ج 1 ص 62 ح 220 نقلاً عن ابن النجّار عن أنس.
- ↑
. الخصال: ص 38 ح 18 عن عمار، مكارم الأخلاق: ج 1 ص 379 ح 2661 نحوه، بحار الأنوار: ج 75 ص 204 ح 7؛ سنن أبي داود: ج 4 ص 268 ح 4873 عن عمار.
- ↑
. تحف العقول: ص 22، بحار الأنوار: ج 1 ص 122 ح 11.
- ↑
. قال ابن أبي الحديد: قوله:« يَفتَنّون»: يَتَشعّبون فُنوناً؛ أي ضروباً.« ويعمدونكم»: أي يهدّونكم ويفدحونكم؛ يقال: عمده المرض أي هَدَّهُ. « بعماد»: أي بأمر فادح وخَطب مؤلم.« ويرصدونكم»: يعدّون المكائد لكم، أرصدتُ: أعددت(شرح نهج البلاغة: ج 10 ص 166).
- ↑
. ألحَفَ: إذا ألحَّ في المسألة ولزمها(النهاية: ج 4 ص 237« لحف»).
- ↑
. العَذلُ: المَلَامةُ، يقال: عَذَلتُ فلاناً فاعتذل؛ أي لام نفسه وأعتَبَ(الصحاح: ج 5 ص 1762« عذل»).
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 194، بحار الأنوار: ج 72 ص 177 ح 6.
- ↑
عبارت «يدبّون الضرّاء»، ضرب المثلى است براى كسى كه به دوستش نيرنگ مىزند. ضرّاء، به معناى درخت انبوه و تنومند و در هم پيچيده است كه در پشت آن، مخفى شوند. شايد هم مراد اين باشد كه آهسته و سر به زير، راه مىروند ؛ ولى به ناگاه، زهر خود را مىريزند.
- ↑ . البقرة: آیۀ 217.
- ↑
. صحيح البخاري: ج 5 ص 2407 ح 6213 عن أبي هريرة؛ مجمع البيان: ج 2 ص 809، الإيضاح: ص 232، بحار الأنوار: ج 28 ص 24 ح 34.
- ↑
. فَرَطُکُم علی الحوض: أي متقدِّمُکم إلیه (النهایة: ج 3 ص 434 «فرط»).
- ↑ . صحيح البخاري: ج 5 ص 2406 ح 6212، صحيح مسلم: ج 4 ص 1793 ح 26 نحوه؛ الطرائف: ص 376 نحوه، بحار الأنوار: ج 28 ص 26.
- ↑
۲. واژه «فَرَط» كه در حديث آمده، به معناى كسى است كه پيش از ديگران به سرچشمه مىرسد تا دَلوها را آماده كند، حوضچهها را گرد كند و آنها را آب بنوشاند ؛ آن كه پيش از قوم مىرود تا اسباب آبخور را درست كند.
- ↑
. تفسير العيّاشي: ج 2 ص 177 ح 1665 عن ابن الصهبان البكري، مجمع البيان: ج 4 ص 773، بحار الأنوار: ج 28 ص 6 ح 8؛ الدرّ المنثور: ج 3 ص 617 نقلاً عن أبي الشيخ عن الإمام عليّ و راجع الأمالي للمفيد: ص 213 ح 3.
- ↑ . الحجّ: آیۀ 51.
- ↑ . غافر: آیات 69- 72.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 599 ح 2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه، تفسير العياشي: ج 1 ص 74 ح 1 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 77 ص 134 ح 46؛ المعجم الكبير: ج 10 ص 198 ح 10450 عن ابن مسعود.
- ↑
۲. يعنى: كسى كه از قرآن پيروى كند و به احكام و فرمانهاى آن عمل نمايد، قرآن، شفاعتش مىكند و شفاعتش در نزد خدا پذيرفته مىشود؛ ولى كسى كه به دستوراهای آن عمل نكند و بر خلاف آنها رفتار نمايد، قرآن نيز در قيامت، اين رفتار او را گزارش مىدهد و گزارش او تصديق خواهد شد.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 600 ح 8، تفسير العياشي: ج 1 ص 78 ح 7 نحوه و کلاهما عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 92 ص 26 ح 28.
- ↑
. كنز العمّال: ج 1 ص 218 ح 1094 نقلاً عن أبي حاتم الخزاعي في جزئه عن أبي أُمامة.
- ↑
. كمال الدين: ص 257 ح 1 عن عبد الرحمن بن سمرة، الكافي: ج 1 ص 56 ح 8، تهذيب الأحكام: ج 3 ص 69 ح 226 کلاهما عن الإمام الباقر والإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 36 ص 227 ح 3.
- ↑
. آل عمران: آیۀ 106.
- ↑
. مجمع البيان: ج 2 ص 809؛ تاريخ دمشق: ج 43 ص 10 ح 9074 عن ابن عمر نحوه.
- ↑
. السَّمْتُ: حُسْنُ النحو في مذهب الدين(تاج العروس: ج 3 ص 73« سمت»).
- ↑
. البقرة: آیۀ 206.
- ↑ . خَبَطَهُ خَبْطَ عشواء: ركبه على غير بصيرة (القاموس المحيط: ج 4 ص 362« عشا»).
- ↑ . الاحتجاج: ج 2 ص 159 ح 192 عن الإمام العسكري عن الإمام الرضا، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 99، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري: ص 53 ح 27، بحار الأنوار: ج 2 ص 84 ح 10.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 487 ح 1067 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه، الكافي: ج 2 ص 388 ح 20 عن الإمام الباقر، بحار الأنوار: ج 38 ص 119 ح 63.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 14 ح 1 عن إسماعيل بن جابر و إسماعيل بن مخلّد السرّاج، بحار الأنوار: ج 78 ص 224 ح 93.
- ↑
. تهذيب الأحكام: ج 6 ص 98 ح 177 عن موسى بن عبد اللَّه النخعي، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 613 ح 3213، عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 275 ح 1، بحار الأنوار: ج 102 ص 130 ح 4.
- ↑
. صحيح ابن حبّان: ج 15 ص 435 ح 6978 عن أبي سعيد الخدريّ، المستدرك على الصحيحين: ج 3 ص 162 ح 4717، سير أعلام النبلاء: ج 2 ص 123.
- ↑
. الاحتجاج: ج 2 ص 55 ح 154 عن الإمام الحسن، الفضائل: ص 96 نحوه، بحار الأنوار: ج 44 ص 91 ح 5؛ المناقب للخوارزمي: ص 137 عن ابن عبّاس.
- ↑
. مئة منقبة: ص 116 عن سلمان، إرشاد القلوب: ص 294، بحار الأنوار: ج 27 ص 116 ح 94.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 3 ص 181 ح 4776 عن سلمان؛ إعلام الورى: ج 1 ص 432 عن سلمان.
- ↑
. المعجم الأوسط: ج 6 ص 300 ح 6468، كنز العمّال: ج 5 ص 291 ح 12914 نقلاً عن ابن النجار.
- ↑
. المعجم الأوسط: ج 3 ص 39 ح 2405 عن معاوية بن حديج، المعجم الكبير: ج 3 ص 81 ح 2726 نحوه.
- ↑
. الكافي: ج 1 ص 434 ح 91 عن محمّد بن الفضيل، مجمع البيان: ج 10 ص 591، تأويل الآيات الظاهرة: ج 2 ص 737 ح 7، بحار الأنوار: ج 24 ص 338 ح 59.
- ↑
۳. اين سخن امام كاظم علیه السّلام، در تفسير آیۀ: (لِمَن شَآءَ مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ ؛ هر يک از شما كه بخواهد، مختار است كه جلو بيفتد يا عقب بماند) (مدّثّر: آيۀ 37) است.
- ↑
. كامل الزيارات: ص 553 ح 842 عن عبد الرحمٰن بن مسلم، بحار الأنوار: ج 100 ص 122 ح 26.
- ↑
. عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 47 ح 177، صحيفة الإمام الرضا: ص 122 ح 80 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه، تأويل الآيات الظاهرة: ج 2 ص 768 ح 13 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 27 ص 205 ح 10.
- ↑
. كامل الزيارات: ص 447(نقلًا عن هامش المصدر)، بحار الأنوار: ج 28 ص 59 ح 23.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 337 ح 2 عن السكوني عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 7 ص 201 ح 81.
- ↑ . الجمل: ص 407.
- ↑ ۲. مؤتفكه: شهرى كه خداوند، آن را به سبب غرق شدن مردمش در گناه، بر سر آنان آوار كرده باشد؛ زمينِ سوخته از خشكى و قحطى. مؤتفكات: شهرهايى كه خداوند، آنها را ويران و بر سر مردمش خراب كرد، مانند سدوم و عموره. در حديث آمده كه بصره نيز يكى از مؤتفكات بوده است.
- ↑ ۳. در الاحتجاج، الغارات و...، به صورت: «أخلاقكم دقاق» آمده است ؛ يعنى خُلق و خويتان پست و تباه است.
- ↑ . تاريخ بغداد: ج 13 ص 187 الرقم 7165؛ كشف اليقين: ص 269 ح 306 نحوه، الطرائف: ص 104 ح 153، بحار الأنوار: ج 38 ص 32 ح 10.
- ↑
. نهج البلاغة: الكتاب 17، المناقب لابن شهرآشوب: ج3 ص 179، بحار الأنوار: ج 33 ص 104 ح 407.
- ↑ . الأعراف: آیۀ 179.
- ↑ . يونس: آیات 7 ـ 8.
- ↑ . الذاريات: آیات 10- 14.
- ↑
. دعائم الإسلام: ج 1 ص 221، بحار الأنوار: ج 82 ص 168 ح 3.
- ↑
. غرر الحكم: ح 10407، عيون الحكم و المواعظ: ص 527 ح 9598.
- ↑
. الخصال: ص 634 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه، تفسير فرات: ص 368 نحوه، بحار الأنوار: ج 10 ص 112 ح 1.
- ↑ . النساء: آیۀ 173.
- ↑ . الأعراف: آیۀ 36.
- ↑ . الأعراف: آیۀ 40.
- ↑ . واژۀ «جمل» كه در آيه آمده، هم به معناى شتر است و هم به طناب كشتى گفته مىشود. از اين رو، ترجمۀ آيه را چنين نيز گفتهاند: مگر طناب كشتى، از سوراخ سوزن بگذرد.
- ↑ . الزمر: آیات 56- 59.
- ↑
. مسند ابن حنبل: ج 4 ص 152 ح 11724 عن أبي سعيد الخدري، مسند أبي يعلى: ج 2 ص 38 ح 1104، موارد الضمآن: ص 478 ح 1942.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 431 ح 1263، مصباح المتهجّد: ص 382 ح 508 نحوه، الدعوات: ص 36 ح 85، بحار الأنوار: ج 89 ص 238 ح 68.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 265 ح 6 عن سعد بن طريف.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 309 ح 3، ثواب الأعمال: ص 264 ح 1 كلاهما عن العلاء بن الفضيل عن الإمام الصادق، عوالي اللآلي: ج 1 ص 359 ح 32 و فيه «جادل» بدل «تناول»، بحار الأنوار: ج 73 ص 213 ح 3.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 310 ح 5 عن ليث المرادي، الزهد للحسين بن سعيد: ص 62 ح 164، مشكاة الأنوار: ص 401 ح 1328 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 73 ص 215 ح 5.
- ↑ . سبأ: آیۀ 42.
- ↑ . يونس: آیۀ 52.
- ↑
. المعجم الكبير: ج 10 ص 278 ح 10652 عن ابن عبّاس، المعجم الأوسط: ج 1 ص 15 ح 36، تاريخ أصبهان: ج 2 ص 5 الرقم 935.
- ↑
. دلائل الإمامة: ص 89 ح 24 عن جابر، بحار الأنوار: ج 103 ص 270 ح 21 نقلاً عن مسند فاطمة.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 100 ح 7007 عن حذيفة، الفردوس: ج 2 ص 470 ح 4000.
- ↑
. غرر الحكم: ح 794، عيون الحكم و المواعظ: ص 30 ح 482.
- ↑
. غرر الحكم: ح 10044، عيون الحكم و المواعظ: ص 512 ح 9316.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 367 ح 2 عن يونس بن ظبيان، الخصال: ص 328 ح 20، المحاسن: ج 1 ص 186 ح 303 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 7 ص 201 ح 84.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 131 و 136 ح 103، تحف العقول: ص 498 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 142 عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 14 ص 293 ح 14.
- ↑ . هود: آیۀ 113.
- ↑ . هود: آیات 96- 98.
- ↑
. الكافي: ج 5 ص 108 ح 12.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 11 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 512 ح 707 کلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 311 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 75 ص 369 ح 3.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 11 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 512 ح 707 کلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 311 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 75 ص 369 ح 3.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 11 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 512 ح 707 و فيه« دلّ» بدل« وَلي» و کلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 311 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 75 ص 369 ح 3.
- ↑
. كتاب الورع لابن حنبل: ص 93 عن ابن مسعود، تفسير القرطبي: ج 13 ص 263 نحوه؛ تنبيه الخواطر: ج 1 ص 54 عن ابن مسعود نحوه.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 337 ح 1 عن ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 416، بحار الأنوار: ج 76 ص 359 ح 30؛ المطالب العالية: ج 2 ص 225 ح 2083 عن ابن عبّاس نحوه.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 368 ح 2، ثواب الأعمال: ص 306 ح 1، الاختصاص: ص 238، بحار الأنوار: ج 75 ص 149 ح 7.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 335 ح 1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، أعلام الدين: ص 415 نحوه، بحار الأنوار: ج 7 ص 214 ح 116.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 327 ح 4 و ج 8 ص 67 ح 23 كلاهما عن عليّ بن رئاب و يعقوب السّراج عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 75 ص 277 ح 16.
- ↑ . السجدة: 20.
- ↑
. جامع الأخبار: ص 425 ح 1184، بحار الأنوار: ج 79 ص 149 ح 58.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 710 ح 978، بحار الأنوار: ج 75 ص 264 ح 3.
- ↑ . غافر: آیات 41- 43.
- ↑
. معاني الأخبار: ص 288 ح 2 عن الحسن بن عليّ الناصري عن أبيه عن الإمام الجواد عن آبائه، الاعتقادات للصّدوق (المطبوعة فی مصنّفات الشیخ المفید ج 5): ص 51، بحار الأنوار: ج 6 ص 165 ح 9.
- ↑
۲. يعنى: تنها به عمل و طاعت خويش تكيه كنيد و براى نجات خود از عذاب الهى، به اين و آن و حتّى به شفاعت ما تكيه نكنيد.
- ↑
۳. يعنى: كسانى كه بر خويشتن اسراف و ستم كردهاند.
- ↑ . المجادلة: آیات 14- 17.
- ↑ . المائدة: آیۀ 80.
- ↑ . البقرة: آیۀ 167.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 634 ح 1308 عن حبيب السجستاني عن الإمام الباقر عن آبائه، الكافي: ج 1 ص 376 ح 4، فضائل الشيعة: ص 54 ح 12 کلاهما عن الإمام الباقر، بحار الأنوار: ج 27 ص 193 ح 51.
- ↑
. تفسير العيّاشي: ج 1 ص 174 ح 251 عن منصور بن حازم، الزهد للحسين بن سعيد: ص 96 ح 260 وفيه« لا تدركهم الشفاعة» بدل« أبد الآبدين و دهر الداهرين»، تفسير فرات: ص 122 ح 132، بحار الأنوار: ج 8 ص 362 ح 37.
- ↑ . المائدة: 33.
- ↑
. سنن النسائي: ج 7 ص 114، مسند ابن حنبل: ج 3 ص 242 ح 8483، السنن الكبرى: ج 8 ص 583 ح 17640 نحوه.
- ↑
. الظاهر أنّ المراد هو أن يُشير كلٌّ منهما بالسلاح على صاحبه، فيستحقّا بذلك عذاب جهنّم.
- ↑
. سنن النسائي: ج 7 ص 124 عن أبي بكرة.
- ↑
۴. ظاهرا مراد، آن است كه هر دو قصد كشتن يكديگر را داشته باشند، كه در اينصورت هر دو مستحق عذاب خواهند شد.
- ↑ . البقرة: آیۀ 257.
- ↑ . هود: آیات 95- 99.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص 303 ح 1 عن سهل الحلواني، معاني الأخبار: ص 341 ح 1، مشكاة الأنوار: ص 461 ح 1538 عن الإمام الصادق عن ابیه و کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 14 ص 322 ح 33.
- ↑ . النساء: آیۀ 14.
- ↑ . الأنفال: آیات 13 و 14.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 82 ح 39، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 403 ح 5868 کلاهما عن أبي الصباح عن الإمام الصادق، الزهد للحسين بن سعيد: ص 14، بحار الأنوار: ج 73 ص 348 ح 39.
- ↑
. مكارم الأخلاق: ج 2 ص 343 ح 2660 عن ابن مسعود، بحار الأنوار: ج 77 ص 96 ح 1.
- ↑
. الكافي: ج 1 ص 142 ح 7 عن الحارث الأعور، التوحيد: ص 33 ح 1، بحار الأنوار: ج 4 ص 267 ح 14.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 11 ح 1 عن اسماعيل بن جابر و إسماعيل بن مخلّد السراج، بحار الأنوار: ج 78 ص 220 ح 93.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 393 ح 5836، التوحيد: ص 376 ح 21، مختصر بصائر الدرجات: ص 138، بحار الأنوار: ج 78 ص 190 ح 1.
- ↑ . البقرة: آیۀ 81.
- ↑ . نوح: آیات 24 و 25.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 115 ح 15، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 190 كلاهما عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 71 ص 304 ح 79.
- ↑
. نهج البلاغة: الحكمة 349، تحف العقول: ص 89، بحار الأنوار: ج 71 ص 291 ح 62؛ دستور معالم الحكم: ص 28.
- ↑
۴. اين نيز محتمل است كه مراد از «قلّت»، فقدان باشد؛ چنان كه در زبان عرب، اين معنا رايج است. در اين صورت، قلّت حيا و... يعنى: بىحيايى و ناپارسايى و.…
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 11 ح 1 عن إسماعيل بن جابر و إسماعيل بن مخلّد السراج، بحار الأنوار: ج 78 ص 220 ح 93.
- ↑ . الإنفطار: آیۀ 14.
- ↑
. صحيح البخاري: ج 5 ص 2261 ح 5743 عن ابن مسعود؛ الأمالي للصدوق: ص 505 ح 696 عن الحارث الأعور عن الإمام عليّ، جامع الأخبار: ص 417 ح 1157، بحار الأنوار: ج 72 ص 259 ح 24.
- ↑
. الدرّ المنثور: ج 5 ص 342 نقلاً عن البيهقي في شعب الإيمان، البداية و النهاية: ج 8 ص 110، تاريخ دمشق: ج 67 ص 364 كلاهما عن أبي هريرة من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت.
- ↑ . هود: آیۀ 106.
- ↑ . الأعلى: آیات 9- 12.
- ↑ . الليل: آیات 14- 16.
- ↑
. أي: في فَمِهِ.
- ↑ . الليل: آیۀ 1.
- ↑ . الليل: آیۀ 5.
- ↑ . الليل: آیۀ 8.
- ↑ . الليل: آیۀ 15.
- ↑ . الليل: آیۀ 17.
- ↑ . الليل: آیۀ 21.
- ↑ . الحُشُّ: البُستان، و قيل: يقال لبستانِ النخل(المصباح المنير: ص 137 «حشّ»).
- ↑ . مجمع البيان: ج 10 ص 759، بحار الأنوار: ج 22 ص 60؛ أسباب نزول القرآن: ص 477 ح 852 نحوه و ليس فيه ذيله من« عن عطاء...».
- ↑
. الليل: آیات 14- 16.
- ↑ . تفسير القمّي: ج 2 ص 426، بحار الأنوار: ج 8 ص 313 ح 87.
- ↑
. الاحتجاج: ج 2 ص 243، بحار الأنوار: ج 10 ص 184 ح 2.
- ↑
. الكافي: ج 6 ص 50 ح 7، تهذيب الأحكام: ج 8 ص 113 ح 391، عدّة الداعي: ص 79، بحار الأنوار: ج 104 ص 99 ح 72.
- ↑
. أُسد الغابة: ج 6 ص 185 الرقم 6046، كنز العمّال: ج 16 ص 102 ح 44063 نقلاً عن الشيرازي في الألقاب و الديلمي نحوه.
- ↑ . النازعات: آیات 34- 39.
- ↑ . هود: آیات 15 ـ 16.
- ↑ . الأحقاف: آیۀ 20.
- ↑ . الإسراء: آیۀ 18.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 76 ح 6932 عن حمنة، مسند ابن حنبل: ج 10 ص 299، صحيح ابن حبّان: ج 10 ص 370 ح 4512 کلاهما نحوه.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 14 ح 4968 عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، ثواب الأعمال: ص 334، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 314 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 76 ص 362 ح 30.
- ↑ . عدّة الداعي: ص 295، التحصين لابن فهد: ص 29 ح 52 نحوه، بحار الأنوار: ج 70 ص 286 ح 8؛ الفردوس: ج 5 ص 498 ح 8875 عن أنس نحوه.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 331 ح 1 عن أبي هريرة وعبد اللَّه بن عبّاس، أعلام الدين: ص 411، بحار الأنوار: ج 76 ص 360 ح 30.
- ↑
. في النسخة التي بأیدینا « ديناً»، والتصویب من بحار الأنوار.
- ↑
. العُمالَة: رِزق العامل الذي جُعل له على ما قُلِّدَ مِن العمل(لسان العرب: ج 11 ص 476 «عمل»).
- ↑ . الأمالي للمفيد: ص 120 ح 3، بحار الأنوار: ج 77 ص 423 ح 41.
- ↑ . مريم: آیۀ 59.
- ↑ . طه: آیۀ 16.
- ↑ . ص: آیۀ 26.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 79 ح 5 عن السكوني عن الإمام الصادق، الخصال: ص 78 ح 126 نحوه، بحار الأنوار: ج 71 ص 269 ح 5؛ سنن الترمذي: ج 4 ص 363 ح 2004 عن أبي هريرة نحوه.
- ↑
. الكافي: ج 5 ص 548 ح 10 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق، مكارم الأخلاق: ج 1 ص 508 ح 1768، إرشاد القلوب: ص 190 نحوه، بحار الأنوار: ج 79 ص 72 ح 27.
- ↑
. تحف العقول: ص 151، بحار الأنوار: ج 77 ص 291 ح 2.
- ↑
. تحف العقول: ص 390، بحار الأنوار: ج 1 ص 142 ح 30.
- ↑ . النحل: آیۀ 62.
- ↑ . الذاريات: آیات 10- 13.
- ↑
. غرر الحكم: ج 2 ص 31 ح 1708، عيون الحكم و المواعظ: ص 26 ح 299 نحوه.
- ↑ . الزهد للحسين بن سعيد: ص 131 ح 169 عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج 72 ص 301 ح 44.
- ↑
. الظاهر أنّ المراد من قوله: «و الجفاء في النار» أنّ الخلق سيُجزَون بنفس أعمالهم السيئة؛ و يشهد بذلك الآيات والأحاديث الدالّة على مسألة تجسّم الأعمال.
- ↑
. مشكاة الأنوار: ص 411 ح 1372.
- ↑
. عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 31 ح 41 عن داوود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه، مجمع البيان: ج 10 ص 500 عن الإمام الرضا عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 71 ص 386 ح 31؛ الفردوس: ج 3 ص 19 ح 4033 عن الإمام عليّ عنه.
- ↑
. الأدب المفرد: ص 48 ح 119 عن أبي هريرة؛ مشكاة الأنوار: ص 375 ح 1235، تنبيه الخواطر: ج 1 ص 90 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 71 ص 394 ح 63.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 475 ح 1036 عن سعيد بن مسلمة عن الإمام الصادق عن آبائه، قرب الإسناد: ص 117 ح 409 عن الإمام الصادق عن أبيه عنه نحوه، بحار الأنوار: ج 73 ص 303 ح 14؛ شعب الأيمان: ج 7 ص 435 ح 10875 عن سعيد بن مسلمة عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عنه نحوه.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 670 ح 1411 عن الحسين، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 80، بحار الأنوار: ج 74 ص 317 ح 78.
- ↑
۳. يعنى: از نفوذ و اعتبار خود، جهت كارگشايى براى برادرش استفاده نكند.
- ↑
. أشْفى: أي أشرَفَ عليه، و لا يكاد يقال أشفى إلّا في الشرّ (النهاية: ج 2 ص 489 «شفا»).
- ↑
. منية المريد: ص 320، بحار الأنوار: ج 73 ص 267 ح 21.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 302 ح 2 عن ميسّر، الأمالي للصدوق: ص 420 ح 558 عن الإمام الصادق عنه، منية المريد: ص 320، بحار الأنوار: ج 73 ص 272.
- ↑
. البقرة: آیۀ 89.
- ↑
. مكارم الأخلاق: ج 2 ص 348 ح 2660 عن ابن مسعود، ثواب الأعمال: ص 332 ح 1، أعلام الدين: ص 412 كلاهما نحوه و ليس فيهما الآية، بحار الأنوار: ج 77 ص 99 ح 1.
- ↑
. الكافي: ج 1 ص 47 ح 2 عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق، منية المريد: ص 141 نحوه، بحار الأنوار: ج 2 ص 39 ح 67.
- ↑ . فاطر: آیات 36 ـ 37.
- ↑ . الزمر: آیۀ 8.
- ↑ . الأمالي للطوسي: ص 450 ح 1005 عن أبي الصلت الهروي عن الإمام الرضا عن آبائه، بحار الأنوار: ج 7 ص 224 ح 141؛ تاريخ بغداد: ج 10 ص 343 الرقم 5479 عن أبي الصلت الهروي عن الإمام الرضا عن آبائه عنه نحوه.
- ↑ . النساء: آیۀ 93.
- ↑
. صحيح ابن حبّان: ج 13 ص 318 ح 5980 عن أبي الدرداء، سنن أبي داوود: ج 4 ص 103 ح 4270، المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 391 ح 8032 کلاهما نحوه.
- ↑
. الكافي: ج 7 ص 272 ح 8، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 97 ح 5170 کلاهما عن أبي حمزة عن أحدهما، بحار الأنوار: ج 104 ص 383 ح 3؛ سنن الترمذي: ج 4 ص 17 ح 1398 عن أبي سعيد الخدري نحوه.
- ↑
. المائدة: آیۀ 32.
- ↑
. الكافي: ج 7 ص 272 ح 6 عن محمّد بن مسلم، تفسير العيّاشي: ج 2 ص 38 ح 1247 نحوه، بحار الأنوار: ج 104 ص 380 ح 57.
- ↑ . الكافي: ج 7 ص 272 ح 8، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 97 ح 5170، ثواب الأعمال: ص 328 ح 1، بحار الأنوار: ج 104 ص 383 ح 3.
- ↑
. كذا في المصدر، و في جميع المصادر الأُخرى:« بسيفيهما».
- ↑ . تهذيب الأحكام: ج 6 ص 174 ح 347، علل الشرائع: ص 462 ح 4، بحار الأنوار: ج 100 ص 21 ح 10؛ صحيح البخاري: ج 1 ص 20 ح 31 عن أبي بكرة نحوه.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 15 ح 4968 عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، ثواب الأعمال: ص 336 ح 1 نحوه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 315 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 104 ص 310 ح 3.
- ↑
. الكافي: ج 7 ص 383 ح 2 عن هشام بن سالم، ثواب الأعمال: ص 268 ح 1، الأمالي للصدوق: ص 570 ح 771، بحار الأنوار: ج 104 ص 310 ح 6.
- ↑ . الأَراكُ: شجر من الحمض يُستاك بقضبانِهِ(المصباح المنير: ص 12« أرك»).
- ↑ . سنن الدارمي: ج 2 ص 718 ح 2505؛ جامع الأحاديث للقمّي: ص 286 نحوه، بحار الأنوار: ج 104 ص 207 ح 9.
- ↑ . النساء: آیۀ 10.
- ↑ . صحيح ابن حبّان: ج 12 ص 377 ح 5566، مسند أبي يعلى: ج 6 ص 466 ح 7403، موارد الظمآن: ص 639 ح 2580.
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 41 ح 1650، كمال الدين: ج 522 ح 50، تفسير العيّاشي: ج 1 ص 374 ح 890، بحار الأنوار: ج 75 ص 10 ح 34.
- ↑ . النساء: آیات 29 و 30.
- ↑ . التوبة: آیات 34- 35.
- ↑
. كذا في الطبعة المعتمدة للمصدر، وفي بحار الأنوار ومستدرك الوسائل(ج 13 ص 67) كلاهما نقلاً عن المصدر:« كان زادَه»، و في المستدرك (ج 13 ص 22):« كان رائدَه»، و كلاهما محتمل.
- ↑
. الاختصاص: ص 249، بحار الأنوار: ج 103 ص 10 ح 45.
- ↑
. مكارم الأخلاق: ج 2 ص 375 ح 2661 عن أبي ذرّ، عدّة الداعي: ص 73، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 62، بحار الأنوار: ج 77 ص 86 ح 3.
- ↑
. الأُصول السّتة عشر (كتاب عاصم بن حميد): ص 158 عن أبي عبيدة عن الإمام الباقر؛ المعجم الكبير: ج 10 ص 107 ح 10111 عن ابن مسعود نحوه.
- ↑
. نهج البلاغة: الحكمة 429، روضة الواعظين: ج 2 ص 526 ح 1760، بحار الأنوار: ج 103 ص 12 ح 57.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 333 ح 15 عن أبي بصير، ثواب الأعمال: ص 322 ح 8، بحار الأنوار: ج 75 ص 313 ح 24.
- ↑ . البقرة: آیۀ 275.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 336 ح 1 عن ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 416، جامع الأخبار: ص 406 ح 1121 نحوه، بحار الأنوار: ج 79 ص 364 ح 30.
- ↑
. تفسير العيّاشي: ج 1 ص 279 ح 617 عن أبي عمرو الزبيري، بحار الأنوار: ج 103 ص 123 ح 41.
- ↑ . الأنفال: آیۀ 16.
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 66، خصائص الأئمّة: ص 76، بحار الأنوار: ج 32 ص 605 ح 478؛ مروج الذهب: ج 2 ص 389 عن ابن عبّاس و فيه «استقبحوا» بدل« استحيوا».
- ↑ . المدّثّر: آیات 42 ـ 43.
- ↑
. عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 31 ح 46، صحيفة الإمام الرضا: ص 152 ح 91 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه، جامع الأخبار: ص 186 ح 459 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 82 ص 202 ح 2.
- ↑
. الكافي: ج 5 ص 36 ح 1 عن عقيل الخزاعي، نهج البلاغة: الخطبة 199 نحوه، بحار الأنوار: ج 33 ص 446 ح 659.
- ↑ . الزمر: آیۀ 60.
- ↑ . الأنعام: آیۀ 21.
- ↑ . يونس: آیۀ 59.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 527 ح 1162 عن أبي ذرّ، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 364 ح 2661، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 53، بحار الأنوار: ج 77 ص 76 ح 3.
- ↑
. الكافي: ج 1 ص 42 ح 3 عن أبي عبيدة الحذّاء، تهذيب الأحكام: ج 6 ص 223 ح 531، المحاسن: ج 1 ص 326 ح 658، بحار الأنوار: ج 2 ص 118 ح 23.
- ↑ . النور: آیۀ 23.
- ↑
. جامع الأخبار: ص 446 ح 1257، بحار الأنوار: ج 103 ص 249 ح 34.
- ↑
. الكافي: ج 6 ص 396 ح 1 عن أبي الربيع الشامي عن الإمام الصادق، الأمالي للصدوق: ص 502 ح 688 عن الإمام الصادق عنه وفيه صدره إلى «مغفوراً له»، روضة الواعظين: ج 2 ص 509 ح 1565 و ليس فيه ذيله من «و لا يسقيها...» و کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 79 ص 125 ح 4.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 292 ح 14، بحار الأنوار: ج 79 ص 140 ح 49.
- ↑
. المعجم الكبير: ج 11 ص 151 ح 11450 عن ابن عبّاس، المعجم الأوسط: ج 2 ص 260 ح 1932، الفردوس: ج 5 ص 461 ح 8758.
- ↑
. الشِّدق: جانب الفَم (لسان العرب: ج 1 ص 172 «شدق»).
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 337 ح 2، بحار الأنوار: ج 7 ص 201 ح 81.
- ↑
. تحف العقول: ص 303، بحار الأنوار: ج 78 ص 281 ح 1.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 336 ح 1 عن أبي هريرة و ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 416، بحار الأنوار: ج 76 ص 364 ح 30.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 333 ح 1 عن أبي هريرة و ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 413، بحار الأنوار: ج 76 ص 362 ح 30.
- ↑
. تنبيه الخواطر: ج 1 ص 56؛ الفردوس: ج 5 ص 489 ح 8852 عن أنس نحوه.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 335 ح 1 عن أبي هريرة و ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 415، بحار الأنوار: ج 76 ص 363 ح 30.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 537 ح 1162 عن أبي ذرّ، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 379 ح 2661، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 64، بحار الأنوار: ج 77 ص 89 ح 3.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 164 ح 1633 عن علقمة عن الإمام الصادق عن آبائه، مشكاة الأنوار: ص 162 ح 69، جامع الأخبار: ص 412 ح 1143، بحار الأنوار: ج 70 ص 2 ح 4.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 357 ح 2، الأمالي للصدوق: ص 417 ح 549، الاختصاص: ص 227، بحار الأنوار: ج 75 ص 240 ح 2.
- ↑
. الكافي: ج 5 ص 8 ح 10 عن السكوني عن الإمام الصادق، ثواب الأعمال: ص 305 ح 1 عن الإمام الصادق عن أبيه عنه، النوادر للراوندي: ص 141 ح 192 نحوه و ليس فيه ذيله، بحار الأنوار: ج 100 ص 12 ح 25.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 164 ح 163 عن الإمام الصادق عن آبائه، قصص الأنبياء للراوندي: ص 203 ح 264، بحار الأنوار: ج 104 ص 314 ح 1.
- ↑
. البّذاء، الفُحش و الکلام القبیح (اُنظر لسان العرب: ح 14 ص 69 «بذا»).
- ↑
. المعجم الكبير: ج 22 ص 414 ح 1024 عن ابن مسعود عن فاطمة؛ دلائل الإمامة: ص 66 ح 1 عن ابن مسعود عن فاطمة عنه.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 353 ح 7893 عن أبي ذرّ، شعب الأيمان: ج 7 ص 107 ح 9658 نحوه.
- ↑
. الاختصاص: ص 240، بحار الأنوار: ج 75 ص 260 ح 58.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 367 ح 1 عن فرات بن أحنف، ثواب الأعمال: ص 286 ح 1، المحاسن: ج 1 ص 100 ح 71، بحار الأنوار: ج 7 ص 201 ح 83.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 366 ح 2 عن أبي بصير، ثواب الأعمال: ص 297 ح 1، المحاسن: ج 1 ص 184 ح 298، بحار الأنوار: ج 75 ص 181 ح 21.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 6 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 509 ح 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 308 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 103 ص 243 ح 13.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 156 ح 29 عن الوصّافي عن الإمام زين العابدين، بحار الأنوار: ج 74 ص 130 ح 96.
- ↑
. المعجم الكبير: ج 18 ص 315 ح 815 عن فضالة بن عبيد، المصنّف لابن أبي شيبة: ج 6 ص 95 ح 4 نحوه.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 10 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 512 ح 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 311 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 75 ص 188 ح 8.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 115 ح 14، تحف العقول: ص 56، بحار الأنوار: ج 71 ص 303 ح 78.
- ↑
. الخصال: ص 635 ح 10 عن أبي بصير و محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه، بحار الأنوار: ج 10 ص 113 ح 1.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 115 ح 12، بحار الأنوار: ج 71 ص 302 ح 76.
- ↑
. لقمان: آیۀ 6.
- ↑
. الكافي: ج 6 ص 431 ح 4، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 58 ح 5092، فقه الرضا: ص 281 کلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت، بحار الأنوار: ج 79 ص 246 ح 23.
- ↑
. الكافي ج 4 ص 19 ح 3 عن مالك بن حصين السكوني، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 70 ح 1754، مكارم الأخلاق: ج 1 ص 296 ح 927، بحار الأنوار: ج 96 ص 154 ح 21.
- ↑ . الأمالي للطوسي: ص 527 ح 1162 عن أبي ذرّ، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 364 ح 2661، أعلام الدين: ص 190، بحار الأنوار: ج 77 ص 76 ح 3.
- ↑
. الكافي: ج 1 ص 44 ح 1، الخصال: ص 51 ح 63 نحوه و كلاهما عن سليم بن قيس عن الإمام عليّ، منية المريد: ص 146 عن الإمام عليّ عنه، بحار الأنوار: ج 2 ص 106 ح 2.
- ↑ . الصفّ: آیات 10 ـ 11.
- ↑
. الحَصَبُ: الحَطَبُ عامّة، و هي لغة أهل اليمن(تاج العروس: ج 1 ص 426« حصب»).
- ↑ . سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1436 ح 4297، الفردوس: ج 1 ص 167 ح 618 و فيه ذيله من «إنّ اللّٰه لا يعذّب...».
- ↑ . التوحيد: ص 29 ح 31، الأمالي للصدوق: ص 372 ح 469، روضة الواعظين: ج 1 ص 119 ح 139، بحار الأنوار: ج 3 ص 1 ح 1.
- ↑
. صحيح البخارى: ج 5 ص 2360 ح 6059 عن عتبان بن مالك، السنن الكبرى للنسائي: ج 6 ص 273 ح 10947، مسند ابن حنبل: ج 9 ص 200 ح 23831.
- ↑
. الكافي: ج 5 ص 39 ح 4 عن مالك بن أعين، الإرشاد: ج 1 ص 265، بحار الأنوار: ج 32 ص 566 ح 471؛ تاريخ الطبري: ج 5 ص 16 عن أبي عمرة الأنصاري نحوه.
- ↑
. مهج الدعوات: ص 129، مصباح المتهجّد: ص 598 ح 692، الإقبال: ج 1 ص 177 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 94 ص 238 ح 9.
- ↑
. لَهِج به: أُغْرِيَ به فَثَابَر عليه(القاموس المحيط: ج 1 ص 206« لهج»).
- ↑ . مصباح المتهجّد: ص 846 ح 910 عن كميل، الإقبال: ج 3 ص 334، البلد الأمين: ص 189.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 385 ح 7، رجال الكشي: ج 1 ص 354 الرقم 223 عن الإمام الصادق نحوه، بحار الأنوار: ج 72 ص 167 ح 34.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 37 ح 1 عن أبي عمرو الزبيري، تفسير العيّاشي: ج 3 ص 90 ح 2636، دعائم الإسلام: ج 1 ص 9، بحار الأنوار: ج 69 ص 28 ح 6.
- ↑
. المدّثّر: آیۀ 56.
- ↑ . التوحيد: ص 20 ح 6، بحار الأنوار: ج 3 ص 4 ح 8.
- ↑
. التوحيد: ص 20 ح 7 عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج 3 ص 4 ح 9.
- ↑
. قضاء حقوق المؤمنين: ص 38 ح 47، بحار الأنوار: ج 67 ص 63 ح 7 و راجع: إرشاد القلوب: ص 77.
- ↑ . الوُجوم: السکوت علی غَیظ. و الواجم: الذي اشتدّ حُزنه حتی أمسك عن الکلام (لسان العرب: ج 12 ص 630 «و حجم»).
- ↑ . كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 401 ح 5863، الأمالي للصدوق: ص 497 ح 682، بحار الأنوار: ج 72 ص 326 ح 7.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 560 ح 750 عن ابن عبّاس، بشارة المصطفى: ص 176 نحوه، بحار الأنوار: ج 27 ص 88 ح 35.
- ↑
. حلية الأولياء: ج 7 ص 255 الرقم 397 عن ابن عمر.
- ↑
. معاني الأخبار: ص 371 ح 1، عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 136 ح 1 کلاهما عن عليّ بن بلال عن الإمام الرضا عن آبائه، بحار الأنوار: ج 39 ص 246 ح 1؛ شواهد التنزيل: ج 1 ص 170 ح 181 عن ابن عمر نحوه.
- ↑
. الصافّات: آیۀ 24.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 290 ح 564 عن أنس، بشارة المصطفى: ص 144، بحار الأنوار: ج 8 ص 67 ح 11؛ المناقب لابن المغازلي: ص 242 ح 289 عن أنس و ليس فيه ذيله من« و ذلك قوله تعالى...».
- ↑
. قرب الإسناد: ص 102 ح 343 عن ابن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه، بحار الأنوار: ج 68 ص 16 ح 19.
- ↑ . الليل: آیات 14- 17.
- ↑
. لَهیٰ عن الشيء: إذا تشاغَلَ بغیره، یَلهیٰ (لسان العرب: ج 15 ص 259 «لها»).
- ↑
. شعب الأيمان: ج 7 ص 370 ح 10618 عن الحارث عن الإمام عليّ؛ الكافي: ج 2 ص 50 ح 1 عن جابر الجعفی عن الامام الباقر عن الامام عليّ، نهج البلاغة: الحكمة 31 عن الإمام عليّ و كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 68 ص 351 ح 19.
- ↑
. الرحمٰن: آیۀ 46.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 14 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 514 ح 707 کلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 314 ح 2655 عن الإمام الصّادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 7 ص 303 ح 60.
- ↑
. مكارم الأخلاق: ج 2 ص 341 ح 2660 عن ابن مسعود، بحار الأنوار: ج 77 ص 94 ح 1.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 400 ح 5860 عن شعيب العقرقوفي، ثواب الأعمال: ص 192 ح 1، تحف العقول: ص 361 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 71 ص 358 ح 1.
- ↑
. غرر الحكم: ج 5 ص 113 ح 7583، عيون الحكم والمواعظ: ص 417 ح 7077.
- ↑
. البلد الأمين: ص 43، بحار الأنوار: ج 87 ص 332 ح 37.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 197 ح 3 عن عبداللّٰه بن محمد الجعفي، تفسير العياشي: ج 2 ص 192 ح 1724 نحوه، جامع الأخبار: ص 146 ح 319، بحار الأنوار: ج 93 ص 279 ح 13.
- ↑
. تحف العقول: ص 281، بحار الأنوار: ج 78 ص 139 ح 25.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 500 ح 3 عن داوود بن سرحان عن الإمام الصادق، وسائل الشيعة: ج 4 ص 1181 ح 8988.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 672 ح 901 عن عمير بن مأمون العطاردي عن الإمام الحسن، بحار الأنوار: ج 85 ص 320 ح 4؛ المعجم الأوسط: ج 9 ص 182 ح 9483 عن الحكم بن عتيبة عن الإمام الحسن نحوه.
- ↑
. تحف العقول: ص 149، بحار الأنوار: ج 77 ص 292 ح 2.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 14 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 514 ح 707 کلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 314 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه، بحار الأنوار: ج 70 ص 365 ح 13.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 334 ح 1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، أعلام الدين: ص 414، بحار الأنوار: ج 76 ص 362 ح 30.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 69 ح 24 عن أبي حمزة، مشكاة الأنوار: ص 143 ح 342، تحف العقول: ص 279، بحار الأنوار: ج 78 ص 136 ح 13.
- ↑
. مكارم الأخلاق: ج 2 ص 95 ح 2267، روضة الواعظين: ج 2 ص 424 ح 1473، بحار الأنوار: ج 93 ص 336 ح 30؛ تاريخ أصبهان: ج 1 ص 210 الرقم 309 عن أنس.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 289 ح 7668 عن أنس، المعجم الأوسط: ج 2 ص 178 ح 1641 و ج 6 ص 196 ح 6171.
- ↑
. بحار الأنوار: ج 94 ص 140 نقلاً عن بعض الكتب.
- ↑ . فضائل الأشهر الثلاثة: ص 88 ح 68 عن زياد بن المنذر، الأمالي للصدوق: ص 277 ح 307 عن الإمام الهادي عن آبائه عن الإمام عليّ، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 94 ح 2265 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 69 ص 412 ح 131.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 482 ح 2 عن محمّد بن مروان، الأمالي للمفيد: ص 143 ح 1، الزهد للحسين بن سعيد: ص 76 ح 205 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 90 ص 335 ح 29.
- ↑
. مصباح المتهجّد: ص 846 ح 910 عن كميل بن زياد، الإقبال: ج 3 ص 334، البلد الأمين: ص 189.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 579 ح 10، بحار الأنوار: ج 46 ص 107 ح 100 و راجع: جمال الأُسبوع: ص 134.
- ↑
. الفَرَق: الخَوف و الفزَع (النهایة: ج 3 ص 438 «فرق»).
- ↑
. النمل: آیۀ 89.
- ↑
. آل عمران: آیۀ 31.
- ↑
. الخصال: ص 188 ص 259 عن يونس بن ظبيان، علل الشرائع: ص 12 ح 8، مشكاة الأنوار: ص 220 ح 608، بحار الأنوار: ج 70 ص 205 ح 13.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 1 ص 215 ح 435 عن أبي هريرة، السنن الكبرى: ج 10 ص 327 ح 20806 فيه« سهلًا» بدل« قريباً»، شعب الأيمان: ج 6 ص 271 ح 8123.
- ↑
. الخصال: ص 238 ح 83 عن عبداللّٰه بن سنان، ثواب الأعمال: ص 205 ح 1، بحار الأنوار: ج 75 ص 51 ح 4؛ سنن الترمذي: ج 4 ص 654 ح 2488 عن ابن مسعود و ليس فيه« الليّن».
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 305 ح 14 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر، ثواب الأعمال: ص 161 ح 1، الزهد للحسين بن سعيد: ص 6 ح 9 کلاهما عن الإمام الباقر نحوه، بحار الأنوار: ج 71 ص 426 ح 71.
- ↑
. في بعض النسخ: «وإيّاكم والبخل! وعليكم بالسّخاء» (هامش المصدر).
- ↑
. تحف العقول: ص 390، بحار الأنوار: ج 78 ص 305 ح 1.
- ↑
. الكافي: ج 4 ص 41 ح 12، قرب الإسناد: ص 72 ح 234.
- ↑
. جامع الأخبار: ص 239 ح 611 عن المسيّب عن الإمام عليّ، بحار الأنوار: ج 76 ص 16 ح 2.
- ↑
. الكافي: ج 8 ص 16 ح 2 عن أبي حمزة، الأمالي للمفيد: ص 202 ح 33، العدد القوية: ص 61 ح 79، بحار الأنوار: ج 78 ص 150 ح 11.
- ↑
. المؤمنون: آیۀ 101.
- ↑
. المناقب لابن شهر آشوب: ج 4 ص 151، بحار الأنوار: ج 46 ص 82 ح 75؛ تاريخ دمشق: ج 41 ص 359 عن الحسن بن الحسن بن عليّ بن أبي طالب نحوه.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 143 ح 7 عن هشام بن سالم، الأمالي للمفيد: ص 205 ح 36، بحار الأنوار: ج 68 ص 223 ح 36.
- ↑
. المعجم الأوسط: ج 9 ص 173 ح 9452 عن أنس، المعجم الصغير: ج 2 ص 130 نحوه؛ الإقبال: ج 3 ص 367 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت.
- ↑
. الخصال: ص 522 ح 11 عن ضمرة بن حبيب، بحار الأنوار: ج 82 ص 232 ح 56.
- ↑
. صحيفة الإمام الرضا: ص 151 ح 90، عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 31 ح 45 و ليس فيه صدره و كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرّضا عن آبائه، جامع الأخبار: ص 186 ح 458، بحار الأنوار: ج 82 ص 202 ح 1.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 449 ح 605 عن عبداللّٰه بن بكير، روضة الواعظين: ج 2 ص 166 ح 872، بحار الأنوار: ج 89 ص 184 ح 19.
- ↑
. الأمالي للمفيد: ص 136 ح 5 عن سويد بن غفلة عن الإمام عليّ، بحار الأنوار: ج 83 ص 9 ح 5.
- ↑
. إرشاد القلوب: ص 191 عن الإمام الصادق عن آبائه، بحار الأنوار: ج 87 ص 161 ح 52 و راجع: جامع الأخبار: ص 183 ح 444.
- ↑
. الدعوات: ص 272 ح 778، روضة الواعظين: ج 2 ص 141 ح 801 نحوه، بحار الأنوار: ج 87 ص 161 ح 53.
- ↑
. الجُنَّة: الوِقایة (النهایة: ج 1 ص 308 «جنن»).
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 19 ح 5 عن زرارة عن الإمام الباقر، تهذيب الأحكام: ج 4 ص 191 عن الإمام الصادق عنه، بحار الأنوار: ج 68 ص 333 ح 10؛ سنن الترمذي: ج 3 ص 136 ح 764 عن أبي هريرة.
- ↑ . الكافي: ج 4 ص 67 ح 5، تهذيب الأحكام: ج 4 ص 192 ح 549، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 96 ح 1832، بحار الأنوار: ج 96 ص 363 ح 3.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 205 ح 613، علل الشرائع: ص 247 ح 1، الزهد للحسين بن سعيد: ص 13، بحار الأنوار: ج 69 ص 386 ح 51.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 620 ح 3214 عن ثابت بن دينار، الخصال: ص 566 ح 1، تحف العقول: ص 258، بحار الأنوار: ج 74 ص 4 ح 1.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 142 ح 5 عن بشير بن يسار، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 196، بحار الأنوار: ج 71 ص 222 ح 34.
- ↑
. حِجاباً (خ. ل).
- ↑
. نهج البلاغة: الخطبة 199، بحار الأنوار: ج 96 ص 23 ح 53.
- ↑
. عيون أخبار الرضا: ج 1 ص 296 ح 53، فضائل الأشهر الثلاثة: ص 78 ح 61، الإقبال: ج 1 ص 26 كلّها عن الحسن بن عليّ بن فضال عن الإمام الرضا عن آبائه، بحار الأنوار: ج 96 ص 317 ح 9.
- ↑
. صحيح البخاري: ج 5 ص 2395 ح 6174 عن عديّ بن حاتم، صحيح مسلم: ج 2 ص 704 ح 68؛ الجعفریّات: ص 58 عن الإمام الكاظم عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 96 ص 131 ح 14.
- ↑
. الخصال: ص 635 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه، تحف العقول: ص 123، بحار الأنوار: ج 10 ص 113 ح 1.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 448 ح 602 عن بشار بن يسار، بحار الأنوار: ج 71 ص 215 ح 14.
- ↑
. سنن النسائي: ج 6 ص 13 عن أبي هريرة، سنن ابن ماجة: ج 2 ص 927 ح 2774؛ عدّة الداعي: ص 155 نحوه.
- ↑
. مجمع البيان: ج 2 ص 884 عن الإمام الرضا عن الإمام الحسين عن الإمام عليّ، بحار الأنوار: ج 100 ص 12 ح 27.
- ↑
. منية المريد: ص 100، بحار الأنوار: ج 1 ص 184 ح 95.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 91 ح 64 عن أنس، منية المريد: ص 341، عدّة الداعي: ص 68، بحار الأنوار: ج 2 ص 144 ح1.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 7 ح 7 عن عقبة بن عامر، بحار الأنوار: ج 92 ص 178 ح 6؛ نوادر الأُصول: ج 2 ص 240 عن أبي أُمامة نحوه،.
- ↑
. جامع الأخبار: ص 113 ح 197، بحار الأنوار: ج 92 ص 17 ح 18.
- ↑
. جامع الأخبار: ص 156 ح 363، بحار الأنوار: ج 94 ص 64 ح 52.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 495 ح 19، المحاسن: ج 1 ص 179 ح 280، الأمالي للصدوق: ص 676 ح 918 نحوه وكلّها عن محمّد بن هارون عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 94 ص 49 ح 7.
- ↑
۳. شايد هم اين جمله، دعايى نباشد و بدين معنا باشد: «از رحمت خدا دور است» يا: «خدا او را از رحمتش دور ساخته است». اين دو وجه، در باره احاديث بعدى نيز گفتنى است.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص 186 ح 1، بحار الأنوار: ج 86 ص 135 ح 16.
- ↑
. تهذيب الأحكام: ج 6 ص 21 ح 49، إرشاد القلوب: ص 442، فرحة الغري: ص 75، بحار الأنوار: ج 100 ص 260 ح10.
- ↑
. كامل الزيارات: ص 276 ح 430 عن حذيفة بن منصور، بحار الأنوار: ج 101 ص 20 ح 9.
- ↑ . كامل الزيارات: ص 255 ح 383، بحار الأنوار: ج 101 ص 24 ح 24.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 585 ح 3194، عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 255 ح 4، الأمالي للصدوق: ص 116 ح 107 كلاهما عن محمد بن عمّارة عن الإمام الصادق عن آبائه، بحار الأنوار: ج 102 ص 31 ح 1.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 108 ح 1، كامل الزيارات: ص 201 ح 285، تفسير القمّي: ج 2 ص 292 كلّها عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر، بحار الأنوار: ج 44 ص 281 ح 14.
- ↑
. كامل الزيارات: ص 207 ح 296 عن فضيل بن فضالة، بحار الأنوار: ج 44 ص 285 ح 22.
- ↑
. الإقبال: ج 1 ص 345، بحار الأنوار: ج 98 ص 145.
- ↑
. جامع الأخبار: ص 239 ح 611 عن المسيّب عن الإمام عليّ، بحار الأنوار: ج 76 ص 16 ح 2.
- ↑
. مكارم الأخلاق: ج 1 ص 472 ح 1613، روضة الواعظين: ج 2 ص 246 ح 1048، بحار الأنوار: ج 104 ص 91 ح 5.
- ↑
. جامع الأخبار: ص 390 ح 1087، بحار الأنوار: ج 103 ص 9 ح 40.
- ↑
. إرشاد القلوب: ص 175، عوالي اللآلي: ج 1 ص 270 ح 81 نحوه.
- ↑
. الأمالي للصدوق: ص 496 ح 678 عن أبي خالد الكعبي عن الإمام الصادق، الأمالي للطوسي: ص 618 ح 1273 عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 103 ص 251 ح 49.
- ↑
. مستدرك الوسائل: ج 15 ص 175 ح 17908 نقلاً عن أبي القاسم الكوفي في كتاب الأخلاق و راجع: كنز العمّال: ج 15 ص 842 ح 43347.
- ↑
. الكافي: ج 4 ص 41 ح 15 عن جميل بن درّاج، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 61 ح 1707، الأمالي للمفيد: ص 291 ح 9 نحوه، بحار الأنوار: ج 71 ص 350 ح 3.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 16 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 516 ح 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 316 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 74 ص 388 ح 1.
- ↑
. المؤمن: ص 51 ح 125 و راجع کتاب من لا يحضره الفقيه: ج 3 ص 196 ح 3738.
- ↑
. مسند ابن حنبل: ج 10 ص 428 ح 27606 عن أبي الدرداء؛ مجمع البيان: ج 8 ص 484 عن امّ الدرداء، بحار الأنوار: ج 71 ص 119.
- ↑
. الأمالي للمفيد: ص 338 ح 2 عن أبي الدرداء، الأمالي للطوسي: ص 115 ح 177، بحار الأنوار: ج 75 ص 253 ح 34؛ السنن الكبرى: ج 8 ص 290 ح 16684 عن أبي الدرداء.
- ↑ . الکهف: آیۀ 53.
- ↑ . الأنبیاء: آیات 39 و 40.
- ↑ . فصلت: آیات 19 و 20.
- ↑ . الأحقاف: آیۀ 20.
- ↑ . الأحقاف: آیۀ 34.
- ↑ . الکهف: آیۀ 100.
- ↑ . مریم: آیۀ 68.
- ↑ . مریم: آیۀ 86.
- ↑ . الفجر: آیات 23- 26.
- ↑ . الكافي: ج 8 ص 312 ح 486، الأمالي للصدوق: ص 241 ح 256 كلاهما عن جابر عن الإمام الباقر، تفسير القمّي: ج 2 ص 421 عن الإمام الباقر و کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 7 ص 125 ح 1.
- ↑
. در برخی منابع همچون تفسیر القمی ج 2 ص 421 تعبیر «أخّرهم إلی الحساب» به جای «أخّرها إلی الحساب» ضبط شده که افزوده داخل کروشه مبتنی بر آن است.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 337 ح 684 عن داود بن سليمان عن الإمام الرضا عن آبائه، صحيفة الإمام الرضا: ص 153 ح 94، بحار الأنوار: ج 7 ص 126 ح 2؛ كنزالعمّال: ج 2 ص 551 ح 4704 نقلاً عن ابن مردويه عن الإمام عليّ عنه.
- ↑ . مريم: آیات 68- 72.
- ↑
. مسند ابن حنبل: ج 5 ص 80 ح 14527؛ مجمع البيان: ج 6 ص 812، بحار الأنوار: ج 8 ص 249.
- ↑
۲. يعنى كلمه «وارد» كه در آيه بالا آمده، به معناى داخل شونده است.
- ↑
. الحُضْر: العدْو(النهاية: ج 1 ص 398« حضر»).
- ↑
. كالرّاكِبِ في رِجْلِه: أي كعدوه وجريه (هامش المصدر). ولعلّ الصّواب: «كالراكب في رَحْلِهِ» كما في سنن الدارمي.
- ↑
. الشَدّ: العَدو(النهاية: ج 2 ص 452 «شدد»).
- ↑
. سنن الترمذي: ج 5 ص 317 ح 3159 عن ابن مسعود؛ مجمع البيان: ج 6 ص 812، روضة الواعظين: ج 2 ص 211 ح 965 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 8 ص 249.
- ↑
. تاريخ دمشق: ج 35 ص 367 ح 7218 عن أنس و ج 49 ص 341.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 2 ص 52 عن الحسين بن أبي العلا، بحار الأنوار: ج 8 ص 292 ح 31.
- ↑ . الفرقان: آیۀ 34.
- ↑ . النمل: آیۀ 90.
- ↑ . مريم: آیات 86 ـ 87.
- ↑ . الرحمٰن: آیات 41- 45.
- ↑ . فصّلت: آیۀ 40.
- ↑ . إبراهيم: آیات 48- 50.
- ↑ . صحيح البخاري: ج 4 ص 1784 ح 4482، صحيح مسلم: ج 4 ص 2161 ح 54، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 456 ح 13391 وفيه «في النار» بدل« يوم القيامة».
- ↑
. تفسير الطبري: ج 7 الجزء 11 ص 88 عن قتادة.
- ↑
. الأمالي للطوسي: ص 728 ح 1530 عن مالك بن أوس بن الحدثان عن الإمام عليّ، بحار الأنوار: ج 32 ص 17 ح 7؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج 7 ص 36 عن الإمام عليّ عنه نحوه.
- ↑
. الزَّجّ: الطعن بالزُّجّ؛ و هي الحدیدة التي ترکّب في أسفل الرمح، و السنان یُرَکّب في عالیته. زَجَّهُ یَزُجّه زَجّاً (اُنظر تاج العروس: ج 3 ص 388 و 389 «زجج»).
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 337 ح 1 عن أبي هريرة وعبد اللّٰه بن عبّاس، أعلام الدين: ص 417، بحار الأنوار: ج 76 ص 365 ح30.
- ↑
. الحجّ: آیۀ 22.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 2 ص 81 عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج 8 ص 280 ح 1.
- ↑ . التحريم: آیۀ 6.
- ↑ . المدّثّر: آیات 26- 31.
- ↑ . التكوير: آیۀ 21.
- ↑ . تفسير القمّي: ج 2 ص 4، بحار الأنوار: ج 18 ص 320 ح 34.
- ↑ . في المصدر: «محمّدا» بالنصب، والصواب ما أثبتناه کما في جمیع المصادر الأُخری باعتباره خبر «إنّ».
- ↑ . افْتَرَّ فلان ضاحكاً: أي أبدى أسنانه (الصحاح: ج 2 ص 780 «فرر»).
- ↑ . الأمالي للصدوق: ص 696 ح 952 عن زرارة، الزهد للحسين بن سعيد: ص 99 ح 271، تفسير العيّاشي: ج 3 ص 33 ح 2452 کلاهما عن الإمام الصادق نحوه، بحار الأنوار: ج 8 ص 284 ح 9.
- ↑
. عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 3 ح 5 عن أحمد بن الحسن الحسيني عن الإمام العسكري عن آبائه، علل الشرائع: ص 298 ح 3 عن الإمام الجواد عن أبيه عن جدّه عن الإمام الصادق، بحار الأنوار: ج 6 ص 121 ح 1.
- ↑
. عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 28 ح 20، صحيفة الإمام الرضا: ص 83 ح 8 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه، بحار الأنوار: ج 73 ص 290 ح 10؛ مسند ابن حنبل: ج 3 ص 412 ح 9497 عن أبي هريرة نحوه.
- ↑
. كنز العمّال: ج 6 ص 475 ح 16620 نقلاً عن الديلمي عن أبي برزة الأسلمي، الفردوس: ج 1 ص 231 ح 883 و ليس فيه ذيله من «حتّى يتمنّى أغنياء الكفّار».
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 14 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 515 ح 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 314 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 76 ص 334 ح 1.
- ↑
. الزهد للحسين بن سعيد: ص 95 ح 79 عن عبداللّٰه بن الوليد الوصّافي، الأمالي للصدوق: ص 327 ح 383، روضة الواعظين: ج 2 ص 250 ح 1060، بحار الأنوار: ج 74 ص 407 ح 1.
- ↑
. تنبيه الخواطر: ج 1 ص 116، لبّ اللّباب للراوندي: ج2 ص 358.
- ↑ . غافر: آیات 45- 46.
- ↑
. مسند ابن حنبل: ج 5 ص 231 ح 15333 عن هشام بن حكيم، مسند الشاميّين: ج 1 ص 44 ح 36، تاريخ دمشق: ج 47 ص 265 ح 10221.
- ↑
. هامان نام یکی از خدمتگزاران فرعون است. (ر.ک: مجمع البحرين: ج 3 ص 1883« همن») به نظر میرسد وی از کارگزاران عالیرتبه و وزیران فرعون بوده باشد.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 331 ح 1 عن ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 411، عوالي اللآلي: ج 1 ص 365 ح 58، بحار الأنوار: ج 76 ص 360 ح 30.
- ↑
۲. يكى از زيردستان فرعون.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 338 ح 1 عن أبي هريرة وابن عبّاس، أعلام الدين: ص 418، بحار الأنوار: ج 76 ص 366 ح 30.
- ↑
. شعب الأيمان: ج 6 ص 197 ح 7888 عن ابن عبّاس؛ روضة الواعظين: ج 1 ص 51 ح 54 و ليس فيه« أو قتله نبيّ» و« المصوّرون».
- ↑
. المعجم الصغير: ج 1 ص 183 عن أبي هريرة؛ منية المريد: ص 153 وفيه« لم ينفعه اللّٰه بعلمه»، عدّة الداعي: ص 67 عن الإمام الصادق نحوه، بحار الأنوار: ج 2 ص 38 ح 64.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 346 ح 1 عن ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 426، بحار الأنوار: ج 76 ص 372 ح 30.
- ↑
. أراد المصوّرين، الذينَ يُضاهونَ خَلقَ اللّٰهِ وَيُعارِضونَهُ (مجمع البحرين: ج 2 ص 1088 «ضهى»).
- ↑
. صحيح البخاري: ج 5 ص 2221 ح 5610، صحيح مسلم: ج 3 ص 1668 ح 92، سنن النسائي: ج 8 ص 214، مسند ابن حنبل: ج 9 ص 280 ح 24136، السنن الكبرى: ج 7 ص 439 ح 14573 كلّها عن عائشة، كنزالعمّال: ج 4 ص 36 ح 9372.
- ↑
مراد، صورتگران اند.
- ↑ . ر.ک: شرح نووى بر صحيح مسلم: ج 13 ـ 14 ص 329 ح 2106، وسائل الشيعة: ج 3 ص 560 ـ 563.
- ↑ . جواهر الكلام: ج 22 ص 41.
- ↑ . مكاسب محرّمه، شيخ انصارى: مسئلۀ 4 از مسائل «النوع الرابع ما يحرم الاكتساب به لكونه عملاً محرّماً فى نفسه».
- ↑ . مصباح الفقاهة، آية اللّه خويى: ج 1 ص 286.
- ↑ . الفقه على المذاهب الأربعة: ج 2 ص 39 ح 41.
- ↑ . الفقه الإسلامى و ادلّته: ج 4 ص 2674.
- ↑ . التبيان فى تفسير القرآن: ج 1 ص 236.
- ↑ . مجمع البيان: ج 1 ص 212 ذيل آيۀ 51 سورۀ بقره.
- ↑ . أنوار الفقاهة (المكاسب المحرّمة): ص 113.
- ↑ .
- ↑ . ر.ک: مستدرک الوسائل: ج 13 ص 210 ح 4 باب 75 (أبواب ما يكتسب به).
- ↑ . المكاسب: ج 1 ص 169.
- ↑ . برگرفته از دائرة المعارف فقه مقارن، آية اللّه ناصر مكارم شيرازى: ج 1 ص 359 بند 3.
- ↑
. جامع الأحاديث للقمّي (الغایات): ص 233، الكافي: ج 2 ص 300 ح 2، مستطرفات السرائر: ص 163 ح 1 کلاهما عن الإمام الصادق نحوه، بحار الأنوار: ج 72 ص 224 ح 2.
- ↑
. غرر الحكم: ج 2 ص 443 ح 3225، عيون الحكم و المواعظ: ص 115 ح 2553.
- ↑
. غرر الحكم: ج 2 ص 441 ح 3217، عيون الحكم و المواعظ: ص 116 ح 2558.
- ↑
. النساء: آیۀ 22.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 2 ص 19 عن أبي الجارود، بحار الأنوار: ج 79 ص 19 ح 5.
- ↑
. دعائم الإسلام: ج 2 ص 447 ح 1562 عن الإمام الصادق عن آبائه، الكافي: ج 5 ص 541 ح 1، ثواب الأعمال: ص 313 ح 7 كلاهما عن الإمام الصادق نحوه، بحار الأنوار: ج 79 ص 26 ح 28.
- ↑ . جامع الأحاديث للقمّي (الغایات): ص 233.
- ↑ . هود: آیات 19 ـ 20.
- ↑ . الفرقان: آیات 63- 69.
- ↑ . النحل: آیۀ 88.
- ↑ . الأعراف: آیۀ 38.
- ↑ . الأحزاب: آیۀ 30.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 339 ح 1 عن ابن عبّاس، أعلام الدين: ص 420، بحار الأنوار: ج 76 ص 367 ح 30.
- ↑
. معاني الأخبار: ص 106 ح 1 عن الحسن بن موسى الوشّاء البغدادي، عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 232 ح 1، بحار الأنوار: ج 43 ص 230 ح 2.
- ↑
. الاختصاص: ص 253، فقه الرضا: ص 362 نحوه، بحار الأنوار: ج 71 ص 354 ح 16.
- ↑ . فاطر: آیۀ 46.
- ↑ . المستدرك على الصحيحين: ج 2 ص 278 ح 3001، تهذيب الكمال: ج 14 ص 74 ح 3061، تفسير ابن كثير: ج 7 ص 138.
- ↑
. الكافي: ج 2 ص 613 ح 4 عن الحسن بن راشد عن جدّه، ثواب الأعمال: ص 128 ح 1، عدّة الداعي: ص 272 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 92 ص 196 ح 4.
- ↑ . الكافي: ج 1 ص 44 ح 1، الخصال: ص 51 ح 63، منية المريد: ص 146 كلّها عن سليم بن قيس عن الإمام عليّ، بحار الأنوار: ج 2 ص 106 ح 2.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 15 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 515 ح 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 306 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 75 ص 247 ح 10.
- ↑ . الجعفريّات: ص 99، النوادر للراوندي: ص 180 ح 306 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه، دعائم الإسلام: ج 2 ص 448 ح 1563، بحار الأنوار: ج 8 ص 317 ح 98.
- ↑
. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 12 ح 4968، الأمالي للصدوق: ص 513 ح 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 312 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه، بحار الأنوار: ج 75 ص 389 ح 6.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص 312 ح 2، المحاسن: ج 1 ص 194 ح 333، روضة الواعظين: ج 2 ص 449 ح 1557، بحار الأنوار: ج 7 ص 217 ح 121 و راجع: كنز العمّال: ج 5 ص 455 ح 13594.
- ↑
. الأخمَصُ من القدم: الموضع الذي لا يلصق بالأرض منها عند الوطء(النهاية: ج 2 ص 80« خمص»).
- ↑
. صحيح البخاري: ج 5 ص 2400 ح 6193 عن النعمان بن بشير، صحيح مسلم: ج 1 ص 196 ح 363، سنن الترمذي: ج 4 ص 716 ح 2604 کلاهما نحوه.
- ↑
. ولِعَ بِه: أي لَجّ في أمره وحرص على إيذائه(تاج العروس: ج 11 ص 532« ولع»).
- ↑
. أي حرِّكِيه من غير أن تؤذيه؛ من قولهم: هُدتُ الشيءَ: حرّكته(مجمع البحرين: ج 3 ص 1813« هيد»).
- ↑ . الكافي: ج 2 ص 189 ح 3، المؤمن: ص 50 ح 123، أعلام الدين: ص 443 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 8 ص 314 ح 92.
- ↑
. المحاسن: ج 2 ص 146 ح 1385 عن السكوني، الجعفريّات: ص 191، النوادر للراوندي: ص 106 ح 79 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه، بحار الأنوار: ج 8 ص 316 ح 96.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 203 ح 1 عن عليّ بن يقطين، بحار الأنوار: ج 8 ص 297 ح 48.
- ↑ . النساء: آیۀ 145.
- ↑ . الهمزه: آیات 4- 7.
- ↑
. الهمزه: آیات 6 ـ 7.
- ↑
. الزهد لابن المبارك (الملحقات): ص 87 ح 306 عن خالد بن أبي عمران.
- ↑
. سنن الترمذي: ج 5 ص 320 ح 3164 عن أبي سعيد الخدري، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 150 ح 11712، صحيح ابن حبّان: ج 16 ص 508 ح 7467.
- ↑
. منية المريد: ص 318، بحار الأنوار: ج 72 ص 303 ح 50.
- ↑
. إرشاد القلوب: ص 174.
- ↑ . جامع الأخبار: ص 422 ح 1172، إرشاد القلوب: ص 173، بحار الأنوار: ج 79 ص 148 ح 58.
- ↑ . الكافي: ج 6 ص 396 ح 3، تهذيب الأحكام: ج 9 ص 103 ح 448.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص 302 ح 1 عن مسعدة بن زياد، الخصال: ص 296 ح 65، أعلام الدين: ص 96، بحار الأنوار: ج 8 ص 311 ح 78.
- ↑
۲. واژه «عرفاء» در متن عربى، جمع «عريف» است كه به شخصى در قبيله مىگويند كه مادون رئيس قبيله است و اوضاع و اخبار مردمش را به رئيس قبيله گزارش مىدهد.
- ↑
. تفسير القمّي: ج 2 ص 257 عن منصور بن يونس، بحار الأنوار: ج 8 ص 295 ح 44.
- ↑
. الخصال: ص 352 ح 33، منية المريد: ص 139، أعلام الدين: ص 97، بحار الأنوار: ج 2 ص 108 ح 11.
- ↑
۲. «دَرَك» و جمعش «دركات»، در مقابل «درجه» و جمع آن، «درجات» است. اوّلى را در مورد جهنّم به كار مىبرند و به معناى طبقات زيرين يا تحتانى است، و دومى را در باره بهشت به كار مىبرند كه به معناى طبقات بالايى و فوقانى است.
- ↑
. صُفْر- بالضمّ، وكسر الصاد لغة-: النُحاس(مجمع البحرين: ج 2 ص 1035« صفر»).
- ↑
. تأويل الآيات الظاهرة: ج 1 ص 305 ح 12 عن عيسى بن داوود النجّار، بحار الأنوار: ج 23 ص 224 ح 37.
- ↑ . ص: آیات 73- 85.
- ↑
. الفرقان: آیۀ 14.
- ↑
. مسند ابن حنبل: ج 4 ص 304 ح 12538 عن أنس، المصنّف لابن أبي شيبة: ج 8 ص 345 ح 175، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص 368 ح 1225.
- ↑ . المائدة: آیۀ 29.
- ↑
. في المصدر:« هابيل»، والتصويب من بحار الأنوار.
- ↑
. الغيبة للنّعماني: ص 101 ح 30 عن أبي أيّوب المؤدّب عن أبيه، بحار الأنوار: ج 10 ص 25 ح 13.
- ↑
. الزمهرير: شِدَّةُ البَردِ(النهاية: ج 2 ص 314 «زمهر»).
- ↑
. تفسير العيّاشي: ج 2 ص 35 ح 1240 عن جابر الجعفي، بحار الأنوار: ج 11 ص 244 ح 41.
- ↑ . هود: آیات 96- 99.
- ↑ . غافر: آیات 41- 48.
- ↑ . في النسخة الّتي بأيدينا:« تقول»، وما أثبتناه من بحار الأنوار.
- ↑ . تفسير القمّي: ج 2 ص 258، بحار الأنوار: ج 6 ص 285 ح 6.
- ↑ . التحريم: آیۀ 10.
- ↑
. المستدرك على الصحيحين: ج 2 ص 538 ح 3833؛ التبيان في تفسير القرآن: ج 10 ص 52، مجمع البيان: ج 10 ص 479 كلاهما بزيادة« كافرة» بعد« امرأة نوح»، بحار الأنوار: ج 11 ص 308.
- ↑ .
- ↑ . المسد: آیات 1- 5.
- ↑ . صحيح البخاري: ج 4 ص 1902 ح 4688؛ مجمع البيان: ج 10 ص 851 نحوه، بحار الأنوار: ج 18 ص 175.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 155 ح 1، بحار الأنوار: ج 85 ص 48 ح 41.
- ↑ .
- ↑
. القيامة: آیات 34 ـ 35.
- ↑ . الدخان: آیات 43 ـ 44.
- ↑ . الدخان: آیۀ 49.
- ↑ . تَزَقَّموا: أي کُلوا. و قیل: أکل الزبد و التمر بلُغة إفریقیة: الزَّقّوم (النهایة: ج 2 ص 306 «زقم»).
- ↑ . الصافّات: آیۀ 64.
- ↑ . الصافّات: آیۀ 67.
- ↑ . الدرّ المنثور: ج 7 ص 96 نقلاً عن ابن مردويه و راجع تفسير الطبري: ج 13 الجزء 25 ص 142 و زاد المسير: ج 5 ص40.
- ↑ . زقّوم: نام غذايى است تهيّه شده از كره و خرما (لسان العرب).
- ↑
. الدخان: آیات 43 ـ 44.
- ↑
. الدخان: آیات 45 ـ 46.
- ↑ . الدخان: آیۀ 47.
- ↑ . في النسخة الّتي بأيدينا:« تعيّر»، و ما أثبتناه من بحار الأنوار.
- ↑ . تفسير القمّي: ج 2 ص 292، بحار الأنوار: ج 8 ص 313 ح 84.
- ↑ . السنن الكبرى للنسائي: ج 6 ص 518 ح 11684، سنن الترمذي: ج 5 ص 444 ح 3349 نحوه؛ المناقب لابن شهر آشوب: ج 1 ص 54 نحوه، بحار الأنوار: ج 18 ص 201 ح 32.
- ↑ . دلائل النّبوّة للبيهقي: ج 3 ص 89، تاريخ الإسلام للذّهبي: ج 2 ص 97، السّيرة النبويّة لابن كثير: ج 2 ص 445.
- ↑ .
- ↑
. رَفَتَ وأرفَتَ: أي تَكسَّرَ(النهاية: ج 2 ص 241« رفت»).
- ↑
. أرَمَّ: إذا بَلي(النهاية: ج 2 ص 266« رمم»).
- ↑ . يس: آیات 78- 80.
- ↑ . السّيرة النبويّة لابن هشام: ج 1 ص 387، السّيرة النبويّة لابن كثير: ج 2 ص 55.
- ↑
. الفرقان: آیۀ 27.
- ↑
. الدرّ المنثور: ج 6 ص 253 نقلاً عن ابن مردويه.
- ↑ .
- ↑
. الليل: آیۀ 15.
- ↑
. تفسير الفخر الرّازي: ج 31 ص 203، تفسير القرطبي: ج 20 ص 87 و ليس فيه« و الأنبياء قبله».
- ↑
. الهمزة: آیات 1- 9.
- ↑
. السّيرة النبويّة لابن هشام: ج 1 ص 382، لباب النّقول: ص 216، سبل الهدى و الرّشاد: ج 2 ص 464.
- ↑ . في هامش المصدر: هکذا هو في عامّة النسخ المعتمدة: «کیف یَسمعوا، و أنّیٰ یُجیبوا» من غیر نون، و هي لغة صحیحة و إن کانت قلیلة الإستعمال، و سبق بیانها مرّات. انتهی.
- ↑ . القَليبُ: البئر ما کانت. و قیل: هي البئر العادیّة القدیمة التي لا یُعلم لها ربٌّ و لا حافِر، تکون بالبراري (لسان العرب: ج 1 ص 689 «قلب»).
- ↑ . صحيح مسلم: ج 4 ص 2203 ح 77، السنن الكبرى للنّسائي: ج 1 ص 665 ح 2202، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 572 ح 14066 كلاهما نحوه.
- ↑
. الحجّ: آیۀ 19.
- ↑
. صحيح البخاري: ج 4 ص 1458 ح 3747؛ العمدة: ص 311 ح 519، سعد السّعود: ص 102، بحار الأنوار: ج 36 ص 22 ح 4.
- ↑
. في النسخة التي بأیدینا « بالجرّة»، وما أثبتناه من بحار الأنوار.
- ↑ . سعد السّعود: ص 103، بحار الأنوار: ج 19 ص 313 ح 61.
- ↑ .
- ↑ . سَجَعَ الرجلُ کلامَه: إذا جعل لکلامه فَواصل کقوافي الشعر و لم یکن موزوناً (المصباح المنیر: ص 267 «سجع»).
- ↑ . العَذقُ: النخلة(لسان العرب: ج 10 ص 238« عذق»). يُشبِّهُه بالنخلة التي ثبت أصلها.
- ↑ . المدّثّر: آیات 11- 16.
- ↑ . السّيرة النبويّة لابن هشام: ج 1 ص 288، تاريخ الإسلام للذّهبي: ج 1 ص 155، تفسير ابن كثير: ج 4 ص 468.
- ↑ . المُغدِق: من الغَدقِ وهو الماء الكثير- إشارة لكثرة الخير-(مجمع البحرين: ج 2 ص 1306« غدق»).
- ↑ . وفی النسخة التی بأیدینا « فاتحته»، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الأُخرى.
- ↑ . المستدرك على الصحيحين: ج 2 ص 550 ح 3872، تفسير الطبري: ج 14 الجزء 29 ص 156، أسباب النّزول: ص 468 ح 842.
- ↑ .
- ↑
. مريم: آیۀ 77.
- ↑ . مريم: آیۀ 82.
- ↑ . تفسير القمّي: ج 2 ص 54 عن أبي الجارود.
- ↑ . مجمع البيان: ج 10 ص 836، بحار الأنوار: ج 17 ص 203؛ أسباب النّزول: ص 494 ح 872.
- ↑ . بىدنباله، اجاقكور.
- ↑ . صُنبور: اَبتر، مردى كه نه فرزندى دارد و نه برادرى، به طورى كه با مردن او نامش از بين مىرود، فرد ضعيف و خوار و بىكس و بىفرزند و بىياور (لسان العرب: مادّۀ «صنبر»).
- ↑ . تفسير ابن كثير: ج 6 ص 580، زاد المسير: ج 6 ص 283، تفسير ابن أبی حاتم: ج 10 ص 3202 ح 18120.
- ↑ .
- ↑ . التوبة: آیۀ 80.
- ↑ . تفسير القمّي: ج 1 ص 302، عوالي اللآلي: ج 2 ص 59 ح 158 نحوه، بحار الأنوار: ج 22 ص 96 ح 49.
- ↑
. السجدة: آیات 18- 20.
- ↑ . تفسير الطبري: ج 11 الجزء 21 ص 107؛ التبيان في تفسير القرآن: ج 8 ص 305، تفسير القمّي: ج 2 ص 170 عن الإمام الباقر و کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 35 ص 337 ح 2.
- ↑
. وليد بن عقبة بن ابى معيط ابان بن ابى ذكوان بن اميّة بن عبد شمس بن عبد مناف اموى، برادر مادرى عثمان بن عفّان است. مادر اين دو، اروى دختر كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس است. كريز، كسى بود كه بر مسلمانان بسيار سخت مىگرفت و به پيامبر صلّی اللّه علیه و آله آزار مىرساند. او در جنگ بدر، اسير و با فديه آزاد شد.
وليد و برادرش عماره در فتح مكّه مسلمان شدند. وليد، از آن پس، تحت حمايت عثمان بزرگ شد و در زمان خلافت عثمان، با بركنارى سعد بن ابى وقّاص، به فرماندارى كوفه رسيد. با كشته شدن عثمان، وليد به دنبال فتنهاى، از فرماندارى بر كنار شد و پس از آن، ديگر نه با امام على علیه السّلام و نه با غير او همراه نشد؛ امّا معاويه را در جنگش با على علیه السّلام با نگارش نامه و سرودن شعر، به جنگ تشويق مىكرد. وليد در دوران خلافت معاويه مُرد.
- ↑ .
- ↑
. طور: آیۀ 13.
- ↑ . رَکَستُ الشيء رَکساً: قلَبته وردَدتُ أوّلَه علی آخِره. و أرکستُه: ردَدتُه علی رأسه (المصباح المنیر: ص 237 «رکس»). و کلاهما یصحّ هنا.
- ↑ . تفسير القمّي: ج 2 ص 332، وقعة صفّين: ص 219 نحوه، بحار الأنوار: ج 20 ص 76 ح 14؛ سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 132 عن أبي برزة نحوه.
- ↑
. عمرو بن عاص بن وائل سهمى قريشى، مادرش نابغه دختر خزيمه است. وى در دوران جاهلى، از سرسختترين دشمنان اسلام بود و در صلح حديبيه اسلام آورد. پيامبر صلّی اللّه علیه و آله او را به فرماندهى سپاه ذات السلاسل گماشت و ابو بكر و عمر را به معاونت وى برگزيد. آن گاه او را به فرماندارى عمان انتخاب كرد. عمرو، در دوران عمر، از فرماندهان سپاه در جهاد با شاميان بود. او قنسرين را فتح كرد و با مردم حلب و منبج و انطاكيه قرار مصالحه گذاشت. عمر، او را والى فلسطين و سپس والى مصر كرد و او آن را فتح نمود؛ ولى بعدها عثمان او را بر كنار كرد. در فتنۀ ميان امام على علیه السّلام و معاويه، او جانب معاويه را گرفت و معاويه او را در سال 38 ق به استاندارى مصر برگزيد و خراج آن جا را به مدّت شش سال به او واگذار نمود و بدين سان، او اموال بىشمارى به دست آورد. عمرو سرانجام در قاهره مُرد.
- ↑
. مسند ابن حنبل: ج 6 ص 231 ح 17791، الطّبقات الكبرى: ج 3 ص 261، أنساب الأشراف: ج 3 ص 1019 کلاهما نحوه.
- ↑ . المعجم الكبير: ج 3 ص 91 ح 2758، مسند أبي يعلى: ج 6 ص 175 ح 738، سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 39 الرقم10.
- ↑ . عيون أخبار الرضا: ج 1 ص 295 و 297 ح 53، الإقبال: ج 1 ص 27 نقلاً عن الطّبري في بشارة المصطفى وكلاهما عن الحسن بن علي بن فضّال عن الإمام الرضا عن آبائه، روضة الواعظين: ج 2 ص 196 ح 937، بحار الأنوار: ج 42 ص 190 ح 1.
- ↑
. الکافی: ج1 ص300 ح7.
- ↑ . يزيد بن معاوية بن ابى سفيان اموى، دومين پادشاه دولت اموى در شام بود. او در ماطرون به دنيا آمد و در دمشق، بزرگ شد. او پس از مرگ پدرش به سال 60 ق، خلافت را بر عهده گرفت؛ ولى عبد اللّه بن زبير و حسين بن على علیه السّلام از بيعت با او خوددارى كردند. عبد اللّه بن زبير به مكّه رفت و حسين بن على راهى كوفه شد. در دوران يزيد، حادثۀ فاجعهآميز كربلا در اوایل سال 61ق، روى داد كه در آن، سبط پيامبر صلّی اللّه علیه و آله و ياران و خاندانش، به شهادت، و زنان و كودكانش به اسارت رسيدند. همچنين در دوران او در سال 62ق، مردم مدينه از اطاعت او سر باز زدند و او مسلم بن عقبۀ مرمى را به سوى آنان اعزام كرد و مدينه را سه روز بر سپاه خود، مباح نمود، تا مردم آن را مجبور به بيعت كنند. مسلم نيز با آنان رفتارهاى بسيار وحشتناک و زشتى كرد و جمع زيادى را كه در ميان آنان، صحابۀ پيامبر صلّی اللّه علیه و آله و فرزندانشان و بزرگان تابعان بودند، به قتل رساند.
- ↑
. ثواب الأعمال: ص 257 ح 2، كامل الزيارات: ص 162 ح 202 كلاهما عن جابر الجعفي عن الإمام الباقر، بحار الأنوار: ج 44 ص 301 ح 9.
- ↑
. عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 47 ح 178، صحيفة الرضا: ص 123 ح 81 و ليس فيه «مع جميع من شايع على قتله» و كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه، بحار الأنوار: ج 44 ص 300 ح 3؛ المناقب لابن المغازلي: ص 66 ح 95 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عنه نحوه.
- ↑
. النساء: آیۀ 56.
- ↑
. بحار الأنوار: ج 45 ص 321 نقلاً عن السدّي.
- ↑
. كمال الدين: ص 283 ح 36 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج 43 ص 249 ح 24.
- ↑
. يَنكُتُ بِقضيبٍ: أي يضرب بطرفه (النهاية: ج 5 ص 113« نكت»).
- ↑ . الملهوف: ص 214، مثير الأحزان: ص 100، بحار الأنوار: ج 45 ص 132؛ الفتوح: ج 5 ص 129.
- ↑ . ثواب الأعمال: ص 257 ح 1، بحار الأنوار: ج 44 ص 301 ح 8.
- ↑ . ابو الخطّاب، ابن ابى زينب كوفى، شخصيتى ملعون، اهل غلو، با عقيدهاى فاسد بود كه مدّعى مقام الوهيت و نبوّت براى امام صادق عليه السلام بود، محارم را حلال مىدانست و كارهاى زشت و تباه انجام مىداد. وى افرادى را نيز دور خود، گرد آورده بود كه به دليل انتساب به وى، «خطّابيه» ناميده مىشدند. مردم بر ضدّ او شوريدند و امام صادق عليه السلام او را لعن و نفرين نمود. سرانجام، عيسى بن موسى عبّاسى در سال 143 ق، بر ضد او و هوادارانش حكم كرد و همۀ آنان را كشت.
- ↑
. رجال الكشّي: ج 2 ص 494 ح 408 عن محمّد بن الصباح.
- ↑
. نَفِسَ به: أي ضَنَّ به. يقال نَفِست عليه الشيءَ نفاسةً: إذا لم تره يستأهله (الصحاح: ج 3 ص 985« نفس»).
- ↑
. الظّاهر أنّ ما بين الشارحتين من كلام الرّاوي.
- ↑
. رجال الكشّي: ج 2 ص 634 ح 638، خلاصة الأقوال: ص 218، التحرير الطّاووسي: ص 87 الرّقم 120 و فيهما «أُصيبت» بدل «أُصليت»، بحار الأنوار: ج 25 ص 280 ح 24.