ج ر ء / التجرّی
التَّجَرّي (نسخه آزمایشی)
گستاخی
درآمد[۱]
تجرّی (گستاخی)، در لغت
تجرّی، مصدر باب «تفعّل» از مادۀ «ج ر ء» و به معنای گستاخی و جسارت است. صفت مشبّهۀ این مادّه (جریء) نیز به معنای فرد جسور و بیپرواست. خلیل فراهیدی میگوید:
فلانٌ جَريءٌ: المُقدِمُ، وَ بِهِ جُرأَةٌ... جَرُؤَ جَراءَةً، و هو جَريءٌ [أي]: جَسورٌ.[۲]
فلان شخص، «جریء» است؛ یعنی در اقدام شتابنده است... و «او جرئت دارد یا جریء است»، یعنی جسور (پُردل) است.
جوهری نیز آورده است:
الجَريءُ: المِقدامُ... و هو جَريءُ المُقدَمِ، أی: جَريءٌ عِندَ الإقدامِ[۳].
جریء یعنی پیشتاز... و «جریء المُقدَم» یعنی در هنگام اقدام کردن، جسور و شتابنده است.
تجرّی در متون دینی
این واژه و مادّۀ آن در قرآن کریم نیامده؛ امّا در حدیث، به کار رفته است. ابن اثیر، این مادّه را مانند لغتشناسان به معنای «الإقدام على الشيء» دانسته است.[۴] این مادّه از متعلَّق خود، اثر میپذیرد. اگر آنچه به آن اقدام میشود، نیک و پسندیده باشد، جرئت و شتافتن در انجام آن نیز نیک است، مانند اقدام به جهاد و دفاع از دین و میهن،[۵] یا جرئت و پردلی در میدان رزم، و اگر اقدام به اعمال ناشایست و نکوهیده باشد، جسارت و بیپروایی و گستاخی نام میگیرد.
بیشتر احادیث این باب، ناظر به حالت دوم یعنی جرئت بر نافرمانی خدا و گستاخی در برابر اوامر و نواهی الهی اند. از این رو، «جرئت» از سربازان جهل شمرده شده است.[۶] واژۀ «تجرّی» نیز بار ارزشی منفی دارد و در احادیث برای نشان دادن نافرمانی خدا یا انجام کارهای شُبههناک - که احتمال وقوع در حرام را دارند - به کار میرود.[۷] افزون بر این، واژۀ «اجتراء»[۸] نیز به همین معنا در احادیث به کار میرود. این دو واژه برای نشان دادن گستاخی در برابر دوستان و سلطان و دیگر مردمان نیز به کار میرود که رفتاری ناپسند به شمار میآید.
به سخن دیگر، بیهیچ تفصیل و تقییدی، تجرّی بر خداوند و گستاخی در برابر او یا دوستان، معصیت و نکوهیده است و انجام دهندهاش، سزامند کیفر یا نکوهش است. از این رو، در روایات، گاه شخص جری بر نافرمانی خدا، بدترین مردم[۹] و فرد جری بر دادن فتوایی نادانسته و نادرست، جریترین مردم بر آتش دوزخ دانسته شده است. [۱۰]
گفتنی است تنها در احادیثی انگشتشمار، جرئت به معنای مثبتِ ایستادگی در برابر حریفان (پُردلی)[۱۱] یا در مقابل «جُبْن (بُزدلی)» به کار رفته است.[۱۲] جرئت در این معنا به شجاعت، نزدیک است و از غریزههای خدادادی شمرده شده است.[۱۳]
نکته
فقیهان متأخّر شیعه، با استفاده از بار منفی واژۀ «تجرّی»، آن را برای اشاره به انجام عملی اصطلاح کردهاند که عاملش آن را نافرمانی میپندارد، امّا در واقع، نافرمانی نیست، مانند کسی که لیوان شربت حلال را به پندار و قصد شراب حرام مینوشد. فقیهان در بارۀ استحقاق چنین کسی برای عقوبت، به دو دسته تقسیم شدهاند: برخی به دلیل قبح فاعلی، چنین فردی را سزامند کیفر خوانده و برخی به دلیل قبیح نبودن کار انجام گرفته، او را مستحقّ عقوبت ندانستهاند.
بر پایۀ کاوش لفظی در متون بر جای مانده،[۱۴] این واژه تا قرن ششم، کاربردی در فقه نداشته است. قدیمترین کاربردها را میتوان در نوشتههای فقیهان حوزۀ حلّه مانند: ابن ادریس حلّی (م ۵۹۸ق)،[۱۵] یحیی بن سعید حلّی (م ۶۸۹ ق)[۱۶] و علّامه حلّی (م ۷۲۶ ق)[۱۷] یافت.
پس از علّامه حلّی، این واژه در نوشتههای فرزندش فخر المحقّقین،[۱۸] مقداد سُیوری،[۱۹] شهید ثانی[۲۰] و برخی دیگر از فقها به چشم میخورد؛ امّا معنای آن، همان انجام شتابزدۀ کارهایی است که رعایت احتیاط در آنها لازم مینماید، مانند: قصاص افراد، بدون در نظر گرفتن لوازم آن، یا اجتناب نکردن از همۀ اطراف شبهۀ محصوره بر پایۀ علم اجمالی، مانند استعمال آب مشکوک به نجاست در وضو.
در میان فقیهان متأخّر و بر پایۀ دادههای کتاب مطارح الأنظار، شیخ انصاری (م ۱۲۸۱ق) جزو نخستین کسانی است که به مسئلۀ تجرّی به صورت جدّی و گسترده پرداخته و از آن به شکل یک اصطلاح اصولی - فقهی بحث میکند. پس از او، میرزای شیرازی (م ۱۳۱۲ق)، آخوند خراسانی، میرزای نائینی و دیگران، ابوابی جداگانه برای تجرّی گشودند.[۲۱] بحث تجرّی با همین معنای اصطلاحی هنوز در بسیاری از کتابهای اصول فقه و فقه شیعه به چشم میخورد. فقیهان در قبح فاعلیِ متجرّی، متّفقاند؛ امّا در بارۀ عقوبت داشتن یا نداشتن متجرّی و سرایت قبح فاعلی به فعل خارجی، بحثهایی پردامنه داشتهاند که باید در محلّ خود پی گرفته شود.
گفتنی است اصطلاح «انقیاد» نیز در مقابل «تجرّی»، به کار میرود و به معنای انجام دادن کاری به پندار اطاعت بودن آن است، بی آن که امر و سفارشی از جانب شرع داشته باشد.
نگاه اجمالی به مَدخل
در این جا با یک مرور اجمالی، میکوشیم گزارشی مختصر از هر فصل ارائه دهیم.
ویژگیهای گستاخی
در فصل اوّل، گستاخی در برابر خداوند عزّ و جلّ بیان شده است. بر پایۀ احادیث ابتدایی این فصل، تجرّی و گستاخی بر خداوند، از خودِ گناه، خطرناکتر و به خودی خود، گناهی کبیره است که میتواند به کفر عملی بینجامد[۲۲] و به همین جهت، عقوبت آن مضاعف است.[۲۳] در عنوانهای ابتدایی این فصل برای ارائۀ تصویری دقیقتر از تجرّی، برخی گناهان که نمودی از تجرّی بر خداوند جلیل اند، معرّفی شدهاند؛ گناهانی مانند: غصب جایگاه اولیای الهی، خیانت در بیت المال، سوگند دروغ خوردن، اصرار بر گناه.[۲۴] همچنین برخی از متجرّیان بارز و بزرگ نیز معرّفی شدهاند، مانند: سردمداران حکومت غاصب اموی - که دستشان به خون مجاهدانی مانند حُجْر بن عَدی آلوده شد - و نیز قاتلان امام حسین علیه السلام و همچنین غالیانی مانند بُنان و محمّد بن بشیر - که از دروغ بستن به اهل بیت علیهم السلام ابایی نداشتند -.[۲۵]
زمینههای گستاخی
در این فصل (فصل یکم) در ادامه، به سرچشمههای تجرّی (گستاخی) میپردازد و نخست از جهالت نام میبرد که عُجب (فریفتگی انسان نسبت به خودش) نیز بخشی از آن است. بر این اساس، هر چیزی که بر جهل بیفزاید و از عقل بکاهد، جرئت منفی و گستاخی انسان را زیاد میکند، مانند: بادهنوشی و مستی، فرو رفتن در آرزوهای کاذب و خیالی، گول خوردن از مهلت خدادادی که برخاسته از حلم خداوند است، یا گول خوردن از کید خداوند که گاه به شکل سنّت الهیِ املا و استدراج، نمود مییابد.[۲۶] افزون بر این، گناهان کوچک نیز زمینۀ جرئت یافتن به گناهان بزرگ را فراهم میآورند. شخصی که دروغ کوچک میگوید، اندک اندک بر دروغ بزرگ نیز جرئت مییابد و کسی که از کارهای شبههناک نمیپرهیزد، بسی محتمل است که دچار معصیت و عصیان خداوند و ارتکاب محرّمات الهی شود، یا زشتی انجام آنها از دیدۀ او پوشیده گردد. به تعبیر احادیث، چوپانی که گلّۀ خود را نزدیک منطقۀ حفاظت شده بچراند، باید احتمال ورود به آن را از نظر، دور ندارد.[۲۷]
زیانهای گستاخی
تجرّی، یک گناه است و مانند هر گناه دیگر، زیانهای نافرمانی خداوند را در پی دارد. در ادامۀ فصل اوّل، در زیرعنوانی کوتاه، تنها به دو زیان بزرگ آن، یعنی «مُهر و موم شدن قلب» و «گرفتار شدن به آتش دوزخ» اشاره شده است. روشن است که از کار افتادن قلب، آسیب و زیانی بس بزرگ است؛ زیرا بسیاری از گناهان، قلب را تیره میکنند و بر آن لکّههای سیاه مینشانند؛ ولی به گونۀ کلّی، آن را در بر نمیگیرند و آن را از کار نمیاندازند. تجرّی امّا بر آن، مهر میزند و راه را بر معرفتهای قلبی، کاملاً میبندد. اگر چنین شود، قلب در تشخیص خویش دچار اشتباه میشود و راه را به سوی دوزخ میپوید و انسان، دچار شقاوت (بَد فَرجامی) ابدی میگردد و چه زیانی از این بزرگتر و خطرناکتر؟!
عذرخواهی از گستاخی در برابر خداوند عزّ و جلّ
در پایان فصل اوّل، برخی عذرخواهیهای پیشوایان معصوم علیهم السلام از گستاخیها گزارش شده است؛ امری که نشان دهندۀ عظمت الهی است که این اولیای الهی را با همۀ پاکی و معصومیتشان، به عذرخواهی از کوچکترین و ناچیزترین خطورات ذهنی و روحی میکشاند؛ خطوراتی که نه گناه و نه خطا، بلکه ترک اولیهایی هستند که از اوجگیری بیش از پیش ایشان در ملکوت الهی و خلوتگاه قرب و حضور خداوند، جلوگیری میکنند. آری، این احادیث، ضرورت پناه بردن به خدا از گستاخی را به ما انسانهای خطاکار میفهمانند و نشان میدهند که همه کس، در هر جا و هر حال، باید از جرئت ورزیدن در برابر خداوند، بهراسد و از گرفتار آمدن به آن، به همو پناه برد.
گستاخی در برابر مردم
گستاخی (تجرّی)، در روابط اجتماعی نیز بروز مییابد. احادیث فصل دوم، بر محور این موضوع، گرد آمدهاند. شخص گستاخ به دلیل نابخردی و خودشیفتگی، بر دوستان خود یا دیگر مردمان، هجوم میآورد و پا از دایرۀ ادب، بیرون مینهد. بر پایۀ احادیث، برخی رفتارهای ما، به فراهم شدن زمینۀ این گستاخی کمک میکنند، مانند: کشکمش با فرومایگان، زیاد شوخی کردن، و انجام دادن کارهایی فروتر از شأن (مانند بردن بارهایی بدبو یا بدنما).[۲۸] گفتنی است که گاه گستاخی شخص، سبب شوریدن او بر حکمرانان نیز میگردد. زمینۀ این گستاخی نیز گاه برخورد نکردن حاکم با خطاهای پیشین آنان و گاهی تکریم و نعمتبخشی نابهجاست.
الفصل الأوّل: التَّجَرّي عَلَی اللّٰهِ عزّ و جلّ
فصل یکم: گستاخی در برابر خدا
۱/۱: التَّحذیرُ مِنَ التَّجرّي عَلَی اللهِ عزّ و جلّ
۱ / ۱: نهی از گستاخی در برابر خدا
1. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: وَيلٌ لِلَّذينَ يَجتَلِبونَ الدُّنيا بِالدّينِ، يَلبَسونَ لِلنّاسِ جُلودَ الضَّأنِ مِن لِينِ ألسِنَتِهِم، كَلامُهُم أحلىٰ مِنَ العَسَلِ، و قُلوبُهُم قُلوبُ الذِّئابِ، يَقولُ اللّٰهُ تَعالىٰ: أ فِيَّ يَغتَرّونَ؟ أم عَلَيَّ يَجتَرونَ! فَوَعِزَّتي لَأبعَثَنَّ عَلىٰ اُولٰئِكَ فِتنَةً تَذَرُ الحَليمَ مِنهُم حَيرانَ.[۲۹]
1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: وای بر کسانی که دنیا را به وسیلۀ دین به سوی خود میکشند! از نرم زبانی، برای مردم لباس میش میپوشند و گفتارشان شیرینتر از عسل است؛ امّا دلهایشان دل گرگهاست. خداوند متعال میفرماید: «مرا فریب میدهند؟! یا بر من گستاخی میکنند؟! به عزّتم سوگند، چنان فتنهای بر آنان برانگیزم که پُرطاقتشان در آن، حیران ماند!».
2. عنه صلی الله علیه و آله - فِي الإخبارِ بِما یَأتي عَلیٰ اُمَّتِهِ -: مَساجِدُهُم مَعمورَةٌ بِالأذانِ، و قُلوبُهُم خالیَةٌ مِنَ الإیمانِ بِما استَخَفّوا بِالقُرآنِ، و بَلَغَ المُؤمِنُ عَنهُم كلَّ هَوانٍ، فَعِندَ ذٰلِكَ تَریٰ وُجوهَهُم وُجوهَ الآدَمِیّینَ، و قُلوبَهُم قُلوبَ الشَّیاطینِ، كلامُهُم أحلیٰ مِنَ العَسَلِ، و قُلوبُهُم أمَرُّ مِنَ الحَنظَلِ، فَهُم ذِئابٌ عَلَیهِم ثِیابٌ، ما مِن یَومٍ إلّا یَقولُ اللّهُ تَبارَكَ و تَعالیٰ: أ فَبِي تَغتَرّونَ[۳۰]؟! أم عَلَيَّ تَجتَرِئونَ؟! (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ)[۳۱].[۳۲]
2. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در خبر دادن از آنچه برای امّتش پیش میآید -: مسجدهایشان از [صدای] اذان، آباد است و دلهایشان از ایمان، تهی است؛ زیرا قرآن را سبُک میانگارند و از آنان، هر گونه تحقیری به مؤمنان میرسد. پس در این هنگام، ایشان را میبینی که چهرههایشان، چهرۀ آدمیان است و دلهایشان، دلهای شیاطین. گفتارشان از شهد، شیرینتر است و دلهایشان از شرنگ، تلختر. گرگهایی هستند که جامه[ی آدمی] در پوشیدهاند. هیچ روزی نیست، مگر آن که خداوند - تبارک و تعالی - میفرماید: «آیا به [دوستی] من غرّه میشوید؟! یا که بر من، گستاخ گشتهاید؟! (آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید؟)».
3. الإمام الباقر علیه السلام: إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ أنزَلَ كِتاباً مِن كُتُبِهِ عَلیٰ نَبيٍّ مِنَ الأنبیاءِ، و فیه: أن یَكونَ خَلقٌ مِن خَلقي یَختَتِلونَ الدُّنیا بِالدّینِ[۳۳]، یَلبَسونَ مُسوكَ[۳۴] الضَّأنِ عَلیٰ قُلوبٍ كَقُلوبِ الذِّئابِ، أشَدَّ مَرارَةً مِنَ الصَّبرِ، و ألسِنَتُهُم أحلیٰ مِنَ العَسَلِ، و أعمالُهُمُ الباطِنَةُ أنتَنُ مِنَ الجِیَفِ، فَبي یَغتَرّونَ؟! أم إیّايَ یُخادِعونَ؟! أم عَلَيَّ یَجتَرِئونَ؟! فَبِعِزَّتي حَلَفتُ لَأَبعَثَنَّ عَلَیهِم فِتنَةً تَطَأُ في خِطامِها حَتّیٰ تَبلُغَ أطرافَ الأرضِ، تَترُكُ الحَكیمَ مِنها حَیرانَ، [یَبطُلُ][۳۵] فیها رَأيُ ذِي الرَّأيِ، و حِكمَةُ الحَكیمِ، أُلبِسُهُم شِیَعاً، و أُذیقُ بَعضَهُم بَأسَ بَعضٍ، أنتَقِمُ مِن أعدائي بِأعدائي، فَلا أُبالي بما أُعَذِّبُهُم جَمیعاً و لا أُبالي.[۳۶]
3. امام باقر علیه السلام: خداوند عزّ و جلّ یکی از کتابهای خود را برای یکی از پیامبرانش فرو فرستاد. در آن، این چنین آمده بود: «گروهی از آفریدگان من، با دین، با [مردمِ] دنیا فریبکاری میکنند. بر روی دلهایی که به سان دل گرگهاست، لباس میش میپوشند و دلهایشان از شرنگ، تلختر و زبانشان از عسل، شیرینتر و اعمال پنهانشان، از مُردار، بدبوتر است. آیا با من فریب کاری میکنند؟! یا به من نیرنگ میزنند؟! یا بر من جرئت یافتهاند؟ ! به عزّتم سوگند میخورم که فتنهای بر آنها بر خواهم انگیخت که افسار خود را زیر پا گذارد و به تمام گوشههای زمین برسد و افراد حکیم را در سرگردانی رها سازد. آن فتنه،اندیشۀ صاحب اندیشه و حکمت حکیم را باطل میسازد. آنان را دسته دسته میکنم و بدی هر یک از آنان را به دیگری میچشانم و به دست دشمنانم، از دشمنانم انتقام میگیرم و مرا باکی نیست که همۀ آنان را عذاب کنم و البتّه باکم نیست!».
4. الكافي عن علي بن أسباط عنهم علیهم السلام: فيما وَعَظَ اللّٰه عزّ و جلّ بِهِ عيسىٰ علیه السلام: يا عيسىٰ، قُل لِظَلَمَةِ بَني إسرائيلَ: غَسَلتُم وُجوهَكُم و دَنَّستُم قُلوبَكُم، أ بي تَغتَرّونَ؟! أم عَلَيَّ تَجتَرِئونَ؟! تَطَيَّبونَ بِالطّيبِ لِأهلِ الدُّنيا و أجوافُكُم عِندي بِمَنزِلَةِ الجِيَفِ المُنتِنَةِ كَأنَّكُم أقوامٌ مَيِّتونَ.[۳۷]
4. الکافی - به نقل از علی بن اسباط از معصومان علیهم السلام -: در اندرزهای خدای عزّ و جلّ به عیسی علیه السلام این بود که: «ای عیسی! به ستمکاران بنی اسرائیل بگو: شما چهرههای خود را شستید؛ امّا دلهایتان را چرکین کردید. آیا مرا میفریبید؟! یا بر من گستاخی میکنید؟! خود را با عطر، برای اهل دنیا خوشبو میکنید؛ امّا درونهایتان به نزد من چونان لاشههای گندیده است. گویی شما مردمانی مردهاید».
5. تنبیه الخواطر عن رسول الله صلی الله علیه و آله: أربَعُ خِصالٍ جارِياتٌ عَلَيكُم مِنَ الرَّحمٰنِ مِن ظُلمِكُم أنفُسَكُم و خَطاياكُم؛ أمّا رِزقُهُ فَدارٌّ عَلَيكُم، و أمّا رَحمَتُهُ فَغَيرُ مَحجوبَةٍ عَنكُم، و أمّا سَترُهُ فَشائِعٌ عَلَيكُم، و أمّا عِقابُهُ فَلَم يُعَجَّل عَلَيكُم، و أنتم مَعَ ذٰلِكَ تَجتَرونَ عَلىٰ إلٰهِكُم!
أنتُم اليَومَ تَتَكَلَّمونَ وَ اللّٰهُ ساكِتٌ عَنكُم، فَيوشِكُ أن يَتَكَلَّمَ و تَسكُتونَ، ثُمَّ يَثورَ مِن أعمالِكُم دُخانٌ تَسوَدُّ مِنهُ الوُجوهُ. ثُمَّ تَلا: (وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ)[۳۸].…[۳۹]
5. تنبیه الخواطر: پیامبر خدا فرمود صلی الله علیه و آله: «چهار چیز همچنان از خدای رحمان به سوی شما جاری است، با آن که خطا و به یکدیگر ظلم میکنید: روزیاش به سوی شما سرازیر است، رحمتش را از شما دریغ نمیدارد، خطاهایتان را به گستردگی میپوشاند و در کیفر دادن شما شتاب نمیورزد. با این همه در برابر خدایتان گستاخی میکنید!
شما امروز سخن میگویید و خدا [در مورد رفتار شما] ساکت است؛ ولی به زودی، او سخن میگوید و شما ساکت میشوید. سپس دودی از اعمالتان بر میخیزد که رویتان را سیاه میکند.
امام علیه السلام آنگاه تلاوت کرد: (و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده میشوید آنگاه به هر کس [جزای] آنچه را انجام داده است، به تمامی خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت).…
6. الإمام علي علیه السلام: إنَّ اللّٰهَ العَليَّ العَظیمَ... یَقولُ:... یا بُؤساً لِمَن عَصاني و تَوَثَّبَ عَلیٰ مَحارِمي، و لَم یُراقِبني و اجتَرَأَ عَلَيَّ.[۴۰]
6. امام علی علیه السلام: خداوندِ والا و بزرگ.… فرمود: «... بیچاره، نومیدانِ از رحمت من! نگونبخت، آن که از من نافرمانی کند و به حرامهای من بپردازد و مرا در نظر نگیرد و [بِدین گونه] بر من گستاخی کند!».
7. الامام الباقر علیه السلام: إنَّ المَلائِكةَ كانوا یَنزِلونَ مِنَ السَّماءِ إلَی الأرضِ في كلِّ یَومٍ و لَیلَةٍ، یَحفَظونَ أعمالَ أهلِ أوساطِ الأرضِ مِن وُلدِ آدَمَ و الجِنِّ، فَیَكتُبونَ أعمالَهُم وَ یعرُجونَ بِها إلَی السَّماءِ. قالَ: فَضَجَّ أهلُ السَّماءِ مِن مَعاصي أهلِ أوساطِ الأرضِ، فَتَآمَروا بَینَهُم مِمّا یَسمَعونَ و یَرَونَ مِنِ افتِرائِهِمُ الكَذِبَ عَلَی اللّٰهِ و جُرأتِهِم عَلَیهِ، و نَزَّهوا اللّهَ مِمّا یَقولُ فیهِ خَلقُهُ و یَصِفونَ.[۴۱]
7. امام باقر علیه السلام: فرشتگان، هر روز و شب، از آسمان به زمین فرود میآیند و اعمال آدمیان و جنّیانِ مَسکنْ گزیده در پَهنۀ زمین را مینویسند و حفظ میکنند و به سوی آسمان، بالا میبرند. آسمانیان از نافرمانی این زمینیان به خروش و فغان میآیند و میان خود، از آنچه در دروغ بستن آنان به خدایشان و گستاخی آنان در برابر او میشنوند و میبینند، سخن میگویند و خداوند را از آنچه آفریدگانش در بارۀ او میگویند و وصف میکنند، منزّه میدارند.
۱ / ۲: ما یُشیرُ إلیٰ مَعنَی التَّجَرّي عَلَی اللّٰهِ عزّ و جلّ
۱ / ۲: آنچه به معنای «گستاخی در برابر خدا» اشاره دارد
8. الإمام علي علیه السلام - عِندَ تِلاوَتِهِ: (يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ)[۴۲] -: أدحَضُ[۴۳] مَسؤولٍ حُجَّةً، و أقطَعُ مُغتَرٍّ مَعذِرَةً[۴۴]، لَقَد أبرَحَ جَهالَةً بِنَفسِهِ. یا أیُّهَا الإنسانُ! ما جَرَّأكَ عَلیٰ ذَنبِكَ؟ و ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ؟ و ما أنَّسَكَ بِهَلَكَةِ نَفسِكَ؟! أ ما مِن دائِكَ بُلولٌ[۴۵]؟ أم لَیسَ مِن نَومَتِكَ یَقَظَةٌ؟
أ ما تَرحَمُ مِن نَفسِكَ ما تَرحَمُ مِن غَیرِكَ؟ فَلَرُبَّما تَریٰ الضّاحِيَ[۴۶] مِن حَرِّ الشَّمسِ فَتُظِلُّهُ... فَتَعالیٰ مِن قَوِيٍّ ما أكرَمَهُ! و تَواضَعتَ مِن ضَعیفٍ ما أجرَأكَ عَلیٰ مَعصِیَتِهِ![۴۷]
8. امام علی علیه السلام - هنگامی که آیۀ (ای انسان! چه چیزی تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده است) را تلاوت کرد -: [انسانی که در این آیه مورد خطاب و سؤال است،] هر دلیلی برای مغرور شدنش به خدا بیاورد، دلیلش باطل است و عذر و بهانهاش از عذر و بهانۀ هر فریب خوردۀ دیگری بیپایهتر است و جهالت، وجود او را سخت فرا گرفته است. ای انسان! چه چیزی تو را در گناه کردن، بیپَروا کرده است؟ چه چیزی تو را در برابر پروردگارت، گستاخ کرده است؟ چه چیزی تو را به نابود کردن نَفْست خو داده است؟ مگر درد تو را بهبودی نیست؟ یا خوابت را بیداریای نیست؟ چرا آن گونه که به دیگران رحم میکنی، به خویشتن رحم نمیکنی، [تویی که] چه بسا شخصی را در گرمای آفتاب میبینی و بر او سایه میافکنی؟... بلندمرتبه است خدایی که در عین نیرومندی، چه بزرگوار و با گذشت است و چه پَست و فرومایهای تو - ای انسان - که با این همه ناتوانی، بر نافرمانی او گستاخی!
9. رسول الله صلی الله علیه و آله: لا تَنظُروا في صِغَرِ الذُّنوبِ، و لٰكِنِ انظُروا عَلیٰ مَنِ اجتَرأتُم.[۴۸]
9. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به کوچکیِ گناهان منگرید؛ بلکه به بزرگی کسی بنگرید که بر او گستاخی ورزیدهاید.
10. الإمام علي علیه السلام: إنَّ الجَريءَ مَن أجتَرَأ عَلَى اللّٰهِ و عَلیٰ رَسولِهِ.[۴۹]
10. امام علی علیه السلام: گستاخ، کسی است که بر خدا و پیامبرش گستاخی میکند.
11. عنه علیه السلام: إنَّ اللّٰهَ سُبحانَهُ لَيُبغِضُ الوَقِحَ المُتَجَرِّئَ عَلَى المَعاصي.[۵۰]
11. امام علی علیه السلام: خداوندِ سبحان، شخصِ بیشرمِ گستاخ بر گناهان را دشمن میدارد.
12. عنه علیه السلام: كذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ اللّٰهَ عزّ و جلّ و هُوَ مُجتَرِئٌ عَلیٰ مَعاصِي اللّٰهِ كُلَّ یَومٍ و لَیلَةٍ.[۵۱]
12. امام علی علیه السلام: دروغ میگوید کسی که ادّعای خداشناسی میکند و هر شب و روز، خدا را گستاخانه نافرمانی میکند.
13. عنه علیه السلام: مَن أصَرَّ عَلیٰ ذَنبِهِ اجتَریٰ عَلیٰ سَخَطِ رَبِّهِ.[۵۲]
13. امام علی علیه السلام: کسی که بر گناهان خویش اصرار ورزد، در برابر خشم پروردگارش گستاخی کرده است.
14. عنه علیه السلام - مِن کلامه علیه السلام لمّا عزم علی المسیر إلی الشام لقتال مُعاوِیَةَ -: فَالعَجَبُ مِن مُعاوِيَةَ بنِ أبي سُفيانَ! يُنازِعُنِي الخِلافَةَ، و يَجحَدُنِي الإمامَةَ، و يَزعُمُ أنَّهُ أحَقُّ بِها مِنّي، جُرأَةً مِنهُ عَلَى اللّٰهِ و عَلىٰ رَسولِهِ، بِغَيرِ حَقٍّ لَهُ فيها و لا حُجَّةٍ، لَم يُبايِعهُ عَلَيهَا المُهاجِرونَ، و لا سَلَّمَ لَهُ الأَنصارُ و المُسلِمونَ.[۵۳]
14. امام علی علیه السلام - در سخنش، هنگامی که برای جنگیدن با معاویه عازم شام شد -: شگفتا از معاویة بن ابی سفیان! بر سر خلافت، با من میجنگد و امامت مرا انکار میکند و میپندارد که از من بِدان سزاوارتر است، از سرِ گستاخی بر خدا و پیامبر او، بی آن که حق و حجّتی در آن داشته باشد. نه مهاجران با او بیعت کردند و نه انصار و [باقی] مسلمانان، تسلیم اویند.
15. الإمام الصادق علیه السلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ)[۵۴] و بَیانِ الكبائِرِ -:... و الجُرأةُ عَلَى اللّٰهِ (أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ الله)[۵۵].[۵۶]
15. امام صادق علیه السلام - در تبیین سخن خدای متعال: (اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی میشوید، دوری گزینید) و برشمردن گناهان بزرگ -:... و گستاخی در برابر خدا هم گناهی بزرگ است. (آیا خود را از مکر خدا ایمن دیدند؟).
راجع: ص ۴۰۴ (ح ۲۷).
ر.ک: ص ۴۰۵ (ح ۲۷).
۱ / ۳: خَصائِصُ التَّجَرّي عَلَی اللّٰهِ عزّ و جلّ
۱ / ۳: ویژگیهای گستاخی در برابر خدا
1 / 3 - ۱: أخطَرُ مِنَ الذَّنبِ
۱/۳ - ۱: بدتر از گناه است
16. الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ قَوماً أذنَبوا ذُنوباً كَثيرَةً فَأشفَقوا مِنها و خافوا خَوفاً شَديداً، و جاءَ آخَرونَ فَقالوا: «ذُنوبُكُم عَلَينا»، فَأنزَلَ اللهُ عزّ و جلّ عَلَيهِمُ العَذابَ، ثُمَّ قَالَ تَبارَكَ و تَعالىٰ: خافوني، و اجتَرَأتُم عَلَيَّ![۵۷]
16. امام صادق علیه السلام: مردمی گناهان بسیار کردند و بر اثر آن، هراسان شدند و [از عذاب خدا] سخت بیمناک گشتند. عدّهای دیگر آمدند و گفتند: «گناهان شما به گردن ما!». پس خداوند عزّ و جلّ بر اینان عذاب فرستاد. سپس خداوند - تبارک و تعالی - فرمود: «آنان از من ترسیدند؛ اما شما بر من گستاخی کردید!».
17. الإمام عليّ علیه السلام - فِي النَّهيِ عَن غيبَةِ النّاسِ -: و إنَّما يَنبَغي لِأهلِ العِصمَةِ وَ المَصنوعِ إلَيهِم في السَّلامَةِ أن يَرحَموا أهلَ الذُّنوبِ وَ المَعصِيَةِ، و يَكونَ الشُّكرُ هُوَ الغالِبَ عَلَيهِم و الحاجِزَ لَهُم عَنهُم، فَكَيفَ بِالعائِبِ الَّذي عابَ أخاهُ و عَيَّرَهُ بِبَلواهُ؟! أ ما ذَكَرَ مَوضِعَ سَترِ اللّٰهِ عَلَيهِ مِن ذُنوبِهِ مِمّا هوَ أعظَمُ مِنَ الذَّنبِ الَّذي عابَهُ بِهِ؟! و كَيفَ يَذُمُّهُ بِذَنبٍ قَد رَكِبَ مِثلَهُ؟! فَإن لَم يَكُن رَكِبَ ذٰلِكَ الذَّنبَ بِعَينِهِ فَقَد عَصَى اللّٰهَ فيما سِواهُ مِمّا هوَ أعظَمُ مِنهُ!، وَ ايمُ اللّٰهِ، لَئِن لَم يَكُن عَصاهُ فِي الكَبيرِ و عَصاهُ فِي الصَّغيرِ، لَجُرأتُهُ عَلىٰ عَيبِ النّاسِ أكبَرُ.[۵۸]
17. امام علی علیه السلام - در نهی از غیبت کردن از مردم -: افراد پاکدامن و برخوردار از نعمتِ پرهیزگاری، باید و بهجاست که با گنهکاران و معصیتکنندگان، مهربان [و دلسوز] باشند و سپاسگزاری [به خاطر نعمت پاکدامنی و پرهیزگاری] بر ایشان چیره باشد و مانع غیبت کردن آنها از گنهکاران شود [تا چه رسد به عیبجویی]! و چگونه از برادر خویش عیبجویی میکند و او را به گناهش سرزنش مینماید؟ مگر به یاد نمیآورد مقام ستّاریِ خداوند را که گناهان خود او را پوشاند؛ گناهانی که بزرگترند از گناهی که او برادرش را بِدان سرزنش میکند؟! چگونه او را به خاطر گناهی نکوهش میکند که خودش مانندِ آن را انجام داده است؟! و اگر عین آن گناه را نکرده باشد، بی گمان با گناهی بزرگتر از آن، خدا را نافرمانی کرده است؟! به خدا سوگند که اگر با گناه بزرگی خدا را نافرمانی نکرده و در گناه کوچکی او را نافرمانی کرده باشد، بی گمان، همین گستاخی او در عیبگویی از مردم، بزرگترین گناه است.
18. الإمام الباقر علیه السلام: لَو كانَت ذُنوبُ المُؤمِنِ مِثلَ رَملِ عالِجٍ، و مِثلَ زَبَدِ البَحرِ، لَغَفَرَهَا اللّٰهُ لَهُ، فَلا تَجتَروا.[۵۹]
18. امام باقر علیه السلام: اگر گناهان مؤمن به اندازۀ ریگهای صحرا و کفهای دریا باشند،خداوند، آنها را برایش میبخشاید؛ پس گستاخی نکنید.
1 / 3 - ۲: مِن كبائِرِ الذُّنوبِ
۱/۳ - ۲: یکی از گناهان بزرگ است
19. المناقب لابن شهرآشوب: دَخَلَ عَمرُو بنُ عُبَيدٍ عَلَیهِ [عَلَی الإمامِ الصّادِقِ علیه السلام] و قَرَأ: (إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ)[۶۰]، و قالَ: أُحِبُ أن أعرِفَ الكَبائِرَ مِن كِتابِ اللّٰهِ. فَقالَ: نَعَم يا عَمرو. ثُمَّ فَصَّلَهُ بِأنَّ الكَبائِرَ الشِّركُ بِاللّٰهِ: (إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ)[۶۱]، وَ اليَأسُ: (وَ لَا تَائْسُوا مِن رَّوْحِ ٱللَّهِ)... و نَقضُ العَهدِ و قَطيعَةُ الرَّحمِ: (وَ ٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ ٱللَّهِ)[۶۲]، و قَولُ الزُّورِ: (وَ ٱجْتَنِبُوا قَوْلَ ٱلزُّورِ)[۶۳]، و الجُرأةُ عَلَى اللّٰهِ:(أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ ٱللَّهِ)[۶۴].[۶۵]
19. المناقب، ابن شهرآشوب: عمرو بن عُبَید خدمت امام صادق علیه السلام رسید و آیۀ (اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی میشوید، دوری گزینید) را قرائت نمود و گفت: دوست دارم گناهان کبیره را از [طریق] قرآن بشناسم.
فرمود: «باشد، ای عمرو!» و سپس تبیین نمود که بزرگترینِ گناهان کبیره، شرک به خداست [که خداوند میفرماید]: (به درستی که خداوند، شریک قرار دادن برای او را نمیآمرزد) و [نیز] نومیدی: (و از رحمت خداوند، نومید نشوید)... و پیمانشکنی و بریدن از خویشاوند: (و کسانی که پیمان الهی را میشکنند) و سخن دروغ (و از سخن دروغ بپرهیزید) و جرئت و گستاخی در برابر خدا: (آیا خود را از مکر خدا ایمن دیدند؟!).
1 / 3 - ۳: الإقامَةُ عَلَیهِ كفرٌ
۱/۳ - ۳: اصرار بر آن، کفر عملی است
20. الكافي: قال [ابنُ بُكیرٍ]: ذَكرَ [زُرارَةُ] عِندَهُ [عِندَ الإمام الباقِر علیه السلام] سالِمَ بنَ أبي حَفصَةَ و أصحابَهُ، فَقالَ: إنَّهُم یُنكِرونَ أن یَكونَ مَن حارَبَ عَلیّاً علیه السلام مُشرِكینَ! فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام: "فَإنَّهُم یَزعُمونَ أنَّهُم كفّارٌ ". ثُمَّ قالَ لي: إنَّ الكفرَ أقدَمُ مِنَ الشِّركِ. ثُمَّ ذَكرَ كُفرَ إبلیسَ حینَ قالَ لَهُ: اسجُد، فَأبیٰ أن یَسجُدَ، و قالَ: الكُفرُ أقدَمُ مِنَ الشِّركِ، فَمَن اجتَریٰ عَلَی اللّٰهِ فَأبَی الطّاعَةَ و أقامَ عَلَی الكبائِرِ، فَهوَ كافِرٌ ؛ یَعني: مُستَخِفٌّ كافِرٌ.[۶۶]
20. الکافی - به` نقل از ابن بُکیر -: زُراره گفت که نزد امام باقر علیه السلام از سالم بن ابی حفصه و پیروان او یاد شد و او (زراره) گفت: اینها قبول ندارند کسانی که با علی علیه السلام جنگیدند، مشرک اند.
امام باقر علیه السلام فرمود: «پس معتقدند که آنها کافرند؟». [زراره گفت]: سپس به من فرمود: «کفر، جلوتر از شرک است». سپس از کفر ابلیس یاد کرد، آن گاه که خداوند به او دستور داد سجده کند؛ ولی حاضر نشد سجده کند.
[سپس] فرمود: «کفر، جلوتر از شرک است. پس هر کس بر خداوند، جرئت نماید و از فرمانبرداری سر باز زند و بر گناهان بزرگْ مداومت ورزد، کافر است». یعنی سبکشمارنده[ی فرمان خدا] و کافر است.
21. الإمام الباقر علیه السلام: مَنِ اجتَرَأ عَلَی اللّٰهِ في المَعصیَةِ وَ ارتِكابِ الكبائِرِ فَهوَ كافِرٌ.[۶۷]
21. امام باقر علیه السلام: هر کس خدا را گستاخانه نافرمانی کند و گناه کبیره انجام دهد، کافر [عملی] است.
1 / 3 - ۴: تَشدیدُ العُقوبَةِ عَلَی المُتَجَرّي
۱/۳ - ۴: کیفر آن، سختتر است
22. السنن الكبرى عن عطاء بن أبي مروان عن أبیه: أُتيَ عَلیٌّ علیه السلام بِالنَّجاشِيِّ قَد شَرِبَ خَمراً في رَمَضانَ فَأفطَرَ، فَضَرَبَهُ ثَمانينَ، ثُمَّ أخرَجَهُ مِنَ الغَدِ فَضَرَبَهُ عِشرينَ، و قالَ: إنَّما ضَرَبتُكَ
هٰذِهِ العِشرينَ لِجُرأتِكَ عَلَى اللّٰهِ و إفطارِكَ في شَهرِ رَمَضانَ.[۶۸]
22. السنن الکبری - به نقل از عطاء بن ابی مروان، از پدرش -: نجاشی[ِ شاعر] را که در ماه رمضان روزهخواری کرده و مشروب خورده بود، پیش امیر مؤمنان علیه السلام آوردند. به وی [به خاطر مشروبخواریاش] هشتاد تازیانه زد و فردای آن روز هم بیست تازیانۀ دیگر به او زد و فرمود: «این بیست تازیانه را به خاطر گستاخیات در برابر خدا با روزهخواری در ماه رمضان به تو زدم».
23. الكافي عن أبي مريم: أُتيَ أميرُ المُؤمِنينَ علیه السلام بِالنَّجاشِيِّ الشّاعِرِ قَد شَرِبَ الخَمرَ في شَهرِ رَمَضانَ، فَضَرَبَهُ ثَمانينَ، ثُمَّ حَبَسَهُ لَيلَةً، ثُمَّ دَعا بِهِ مِنَ الغَدِ فَضَرَبَهُ عِشرينَ سَوطاً. فَقالَ لَهُ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، فَقَد ضَرَبتَني في شُربِ الخَمرِ، و هٰذِهِ العِشرينَ ما هِيَ؟ فَقالَ: هٰذا لِتَجَرّيكَ عَلىٰ شُربِ الخَمرِ في شَهرِ رَمَضانَ.[۶۹]
23. الکافی - به نقل از ابو مریم -: نجاشیِ شاعر را که در ماه رمضان مشروب خورده بود، پیش امیر مؤمنان علیه السلام آوردند. به وی هشتاد تازیانه زد و یک شب هم او را زندانی نمود. روز دیگر هم او را خواست و به او بیست تازیانۀ دیگر زد.
به امیر مؤمنان گفت: ای امیر مؤمنان! مرا برای شراب نوشیدن، زده بودی. این بیست تازیانه برای چیست؟
فرمود: «این به خاطر پردهدری تو با خوردن شراب در ماه رمضان است».
24. تهذيب الأحكام عن ابن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام، قال: قُلتُ لَهُ: رَجُلٌ سَرَقَ مِنَ الفَيءِ، قالَ: بَعدَ ما قُسِمَ أو قَبلُ؟ قُلتُ: فَأجِبني فيهِما، قالَ: إن كانَ سَرَقَ بَعدَما أخَذَ حِصَّتَهُ مِنهُ قُطِعَ، و إن كانَ سَرَقَ قَبلَ أن يُقسَمَ لَم يُقطَع حَتّى يُنظَرَ ما لَهُ فَيُدفَعَ إلَيهِ حَقُّهُ مِنهُ، فَإن كانَ الَّذي أخَذَ أقَلَّ مِمّا لَهُ، أُعطيَ بَقِيَّةَ حَقِّهِ و لا شَيء عَلَيهِ، إلّا أنَّهُ يُعَزَّرُ لِجُرأتِهِ.[۷۰]
24. تهذیب الأحکام - به نقل از ابن سنان -: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی از غنیمت، دزدی کرده است. فرمود: «پس از تقسیم یا پیش از آن؟». گفتم: پاسخ هر دو صورت را بفرمایید. فرمود: «اگر پس از قسمت شدن [غنایم] و گرفتن سهمش دزدیده است، [با رعایت شرطهای دیگر، چهار انگشت] دستش بریده میشود و اگر پیش از قسمت کردن، دزدیده، بریده نمیشود و در سهمش مینگرند و حقّش را از همان مالی که دزدیده به او میدهند. اگر آنچه دزدیده، کمتر از حقّش باشد، بقیّۀ حقّش را نیز میدهند و چیزی بر او نیست، جز آن که به خاطر گستاخیاش تأدیب میشود».
۱ / ۴: مِن كبائِرِ التَّجَرّي عَلَی اللّهِ عزّ و جلّ
۱ / ۴: از گستاخیهای بزرگ در برابر خدا
25. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله - في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ علیه السلام -: يا عَلِيُّ، أُوصيكَ في نَفسِكَ بِخِصالٍ فَاحفَظها عَنّي. ثُمَّ قالَ: اللّٰهُمَّ أعِنهُ: أمَّا الأُولىٰ: فَالصِّدقُ، و لا تَخرُجَنَّ مِن فيكَ كِذبَةٌ أبَداً. وَ الثّانِيَةُ: الوَرَعُ، و لا تَجتَرِئ عَلىٰ خِيانَةٍ أبَداً... .[۷۱]
25. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - در سفارش ایشان به امیر مؤمنان علیه السلام -: «ای علی! تو را در بارۀ خودت به چند کار سفارش میکنم. پس آنها را از من به یاد دار» و سپس فرمود: «بار خدایا ! او را کمک کن [که از یاد نبرد]. اوّل: راستگویی، که هرگز از دهانت دروغی خارج نشود. دوم: پارسایی، که هرگز بر خیانتی گستاخ نشوی...».
26. الإمام عليّ علیه السلام - لِأهلِ الكوفَةِ -: لَقَدِ استَعمَلتُ مِنكُم رِجالاً فَخانوا و غَدَروا، و لَقَد جَمَعَ بَعضُهُم مَا ائتَمَنتُهُ عَلَيهِ مِن فَيءِ المُسلِمينَ فَحَمَلَهُ إلىٰ مُعاوِيَةَ، و آخَرُ حَمَلَهُ إلىٰ مَنزِلِهِ؛ تَهاوُناً بِالقُرآنِ، و جُرأَةً عَلَى الرَّحمنِٰ، حَتّىٰ لَو أنَّنِي ائتَمَنتُ أحَدَكُم عَلىٰ عِلاقِةِ سَوطٍ لَخانَني، و لَقَد أعيَيتُموني![۷۲]
26. امام علی علیه السلام - به کوفیان -: «مردانی از شما را به کار گماشتم؛ ولی خیانت کردند و نیرنگ زدند. برخی آنچه را از غنائم مسلمانان که به امانت به آنان سپرده بودم، جمع کرده، نزد معاویه فرستادند و بعضی آنها را به خانههای خود بردند، از روی سَبُک شمردن قرآن و گستاخی بر خدا، تا آن جا که اگر یکی از شما را بر بندِ تازیانهای امین قرار دهم، به من خیانت میکند. مرا خسته کردید!».
27. عنه علیه السلام: مَن حَلَفَ يَميناً كاذِبَةً فَقَد اجتَرىٰ عَلَى اللّٰه ، فَليَنتَظِر عُقوبَتَهُ.[۷۳]
27. امام علی علیه السلام: هر کس سوگند دروغ بخورد، بر خدا گستاخی نموده است و باید منتظر کیفرش باشد.
28. المعجم الكبیر عن ابن عبّاس: كانَتِ القَسامَةُ في الجاهِلیَّةِ حِجازاً بَینَ النّاسِ، و كانَ مَن حَلَفَ عَلیٰ یَمینِ صَبرٍ أثِمَ فیها أُريَ عُقوبَةً مِنَ اللّهِ یُنكلُ بِها مِنَ الجِرأةِ عَلَی المَحارِمِ؛ فَكانوا یَتَوَرَّعونَ عَن أیمانِ الصَّبرِ و یَخافونَها، فَلَمّا بَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله أقَرَّ القَسامَةَ.[۷۴]
28. المعجم الکبیر - به نقل از ابن عبّاس -: قَسامه (سوگند گروهی)، در روزگار جاهلیّت، وسیلۀ امانی برای مردم بود و هر کس سوگند دروغ یاد میکرد، به سبب گناهی که انجام داده بود، کیفری از سوی خداوند به او نمایانده میشد که از جرئت یافتن بر انجام دادن امور حرام، سر باز زند. از این رو، از سوگند دروغ، دوری میکردند و میترسیدند. هنگامی که خداوند، محمّد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد، قَسامه را تأیید نمود.
29. الإمام علي علیه السلام: الإصرارُ أعظَمُ جُرأةً و أسرَعُ عُقوبَةً.[۷۵]
29. امام علی علیه السلام: تکرار گناه، بزرگترین گستاخی است و کیفرش [از دیگر چیزها] زودتر است.
30. الإمام الجواد علیه السلام - في دُعائِهِ فِي قنوته -:... اللّٰهُمَّ أدِل[۷۶] لِأولیائِكَ مِن أعدائِكَ الظّالِمینَ الباغینَ النّاكِثینَ القاسِطینَ المارِقینَ؛ الَّذینَ أضَلّوا عِبادَكَ، و حَرَّفوا كِتابَكَ، و بَدَّلوا أحكامَكَ، و جَحَدوا حَقَّكَ، و جَلَسوا مَجالِسَ أولیائِكَ، جُرأةً مِنهُم عَلَیكَ، و ظُلماً مِنهُم لِأهلِ بَیتِ نَبیِّكَ عَلَیهِم سَلامُكَ و صَلَواتُكَ و رَحمَتُكَ و بَرَكاتُكَ.[۷۷]
30. امام جواد علیه السلام - در دعای قنوت ایشان -: خدایا! اولیایت را بر ستمکاران متجاوز پیمانشکن جائرِ بیرون رفته از دین چیره کن؛ کسانی که بندگانت را گمراه و کتابت را تحریف کردند و احکامت را تغییر دادند و حقّت را انکار کردند و از سرِ گستاخی در برابر تو و ستم بر خاندان پیامبرت - که سلام و درودها و رحمت و برکتهایت بر ایشان باد - به جای اولیایت نشستند.
۱ / ۵: أعظَمُ المُتَجَرِّئینَ عَلَی اللّهِ عزّ و جلّ
۱ / ۵: بزرگترین گستاخان در برابر خدا
31. الإرشاد - في ذِکرِ یَومِ عاشوراءَ و مَصرَع عَلِيٍّ الأکبَر -: فَجاءَ الحُسینُ علیه السلام حَتّیٰ وَقَفَ عَلَیهِ
فَقالَ: قَتَلَ اللّٰهُ قَوماً قَتَلوكَ یا بُنَيَّ، ما أجرَأَهُم عَلَی الرَّحمٰنِ و عَلَی انتِهاكِ حُرمَةِ الرَّسولِ!
و انهَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَی الدُّنیا بَعدَكَ العَفاءُ![۷۸]
31. الإرشاد - در بیان وقایع روز عاشورا و کشته شدن علیاکبر -: حسین علیه السلام به بالای سر او آمد و ایستاد و فرمود: «خداوند، بکُشد کسانی را که تو را کُشتند! ای پسر عزیزم ! چه گستاخ بودند در برابر [خدای] رحمان و بر هتک حرمت پیامبر!». سپس اشک از چشمانش روان شد و فرمود: «دنیای پس از تو، ویران باد!».
32. الإمام الحسین علیه السلام - في كِتابِهِ إلیٰ مُعاوِیَةَ -: أمّا بَعدُ، فَقَد جاءَني كِتابُكَ تَذكُرُ فیهِ أنَّهُ انتَهَت إلَیكَ عنّي اُمورٌ لَم تَكُن تَظُنُّني بِها رَغبَةً بي عَنها، و إنّ الحَسَناتِ لا یَهدي لَها و لا یُسَدِّدُ إلَیها إلّا اللّٰهُ تَعالیٰ. و أمّا ما ذَكَرتَ أنَّهُ رُقِيَ إلَیكَ عَنّي، فَإنَّما رَقّاهُ المَلّاقونَ المَشّاؤونَ بِالنَّمیمَةِ، المُفَرِّقونَ بَینَ الجَمعِ، و كَذِبَ الغاوونَ المارِقونَ، ما أرَدتُ حَرباً و لا خِلافاً، و إنّي لَأخشَی اللّٰهَ في تَركِ ذٰلِكَ مِنكَ و مِن حِزبِكَ القاسِطینَ المُحِلِّینَ، حِزبِ الظّالِمِ و أعوانِ الشَّیطانِ الرَّجیمِ.
أ لَستَ قاتِلَ حُجرٍ و أصحابِهِ العابِدینَ المُخبِتینَ[۷۹]، الَّذینَ كانوا یَستَفظِعونَ البِدَعَ، و یَأمرونَ بِالمَعروفِ، و یَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ؟ فَقَتَلتَهُم ظُلماً و عُدواناً مِن بَعدِ ما أعطیتَهُمُ المَواثیقَ الغَلیظَةَ وَ العُهودَ المُؤكَّدَةَ؛ جُرأةً عَلَی اللّٰهِ، و استِخفافاً بِعَهدِه.[۸۰]
32. امام حسین علیه السلام - در نامۀ ایشان به معاویه -: پس از ستایش خداوند: نامۀ تو به دستم رسید. در آن، یادآور شدهای که از من مطالبی به گوش تو رسیده که انجام دادن آنها را به این دلیل که من رغبتی بدانها نداشتم، از من گمان نداشتی. به راستی که جز خداوند متعال، کسی به سوی خوبیها و تأیید آنها راهنمایی نمیکند.
و امّا آنچه یاد آوردی که از من به تو رسیده است: همانا چاپلوسانِ سخنچین که بر هم زنندۀ جمع اند، آن را به تو رساندهاند و گمراهانِ بیرون رفته از حقیقت، دروغ گفتهاند. من سرِ جنگ و مخالفت ندارم، گر چه از خدا میترسم که جنگ و مخالفت را با تو و حزب جفاپیشه و حرمتشکنت، آن حزب ستمگر و یاوران شیطانِ رانده شده، رها کردهام.
آیا تو قاتل حُجر [بن عَدی] و یاران عابد و زاهدش نیستی؛ آنها که بدعتها را زشت میشمردند و امر به معروف و نهی از منکر میکردند؟ آنان را، با گستاخی بر خداوند و سبک شمردن پیمان او، ظالمانه و از روی دشمنی کشتی، پس از آن که به آنان، پیمانهای استوار و وعدههای محکم دادی.
33. عنه علیه السلام - فِي الأمرِ بِالمَعروفِ و النَّهيِ عَنِ المُنكَرِ -: ثُمَّ أنتُم أیَّتُهَا العِصابَةُ، عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَةٌ، و بِالخَیرِ مَذكورَةٌ، و بِالنَّصيحَةِ مَعروفَةٌ... و لَو صَبَرتُم عَلَی الأذیٰ و تَحَمَّلتُم المَؤونَةَ في ذاتِ اللّٰهِ، كانَت أُمورُ اللّٰهِ عَلَیكُم تَرِدُ و عَنكُم تَصدُرُ و إلَیكُم تَرجِعُ، و لٰكِنَّكُم مَكَّنتُمُ الظَّلَمَةَ مِن مَنزِلَتِكُم، وَ استَسلَمتُم اُمورَ اللّٰهِ في أیدیهِم، یَعمَلونَ بِالشُّبُهاتِ و یَسیرونَ فِي الشَّهَواتِ، سَلَّطَهُم عَلیٰ ذٰلِكَ فِرارُكُم مِنَ المَوتِ و إعجابُكُم بِالحَیاةِ الَّتي هِيَ مُفارِقَتُكُم، فَأسلَمتُمُ الضُّعَفاءَ في أیدیهِم، فَمِن بَینِ مُستَعبِدٍ مَقهورٍ، و بَینِ مُستَضعَفٍ عَلیٰ مَعیشَتِهِ مَغلوبٍ، یَتَقَلَّبونَ فِي المُلكِ بِآرائِهِم، و یَستَشعِرونَ الخِزيَ بِأهوائِهِم، اقتِداءً بِالأشرارِ، و جُرأةً عَلَی الجَبّارِ، في كُلِّ بَلَدٍ مِنهُم عَلیٰ مِنبَرِهِ خَطیبٌ یَصقَعُ[۸۱].[۸۲]
33. امام حسین علیه السلام - در بارۀ امر به معروف و نهی از منکر -: امّا شما - ای جماعت! جماعتی که به دانش، مشهورید و به نیکی از شما یاد میشود و به خیرخواهی شناخته شده هستید! -... اگر بر آزارها، بردباری پیشه میکردید و رنجها را برای خدا تحمّل میکردید، ورود و خروج و بازگشت کارهای خدا، به دست شما انجام میگرفت؛ امّا شما جایگاهتان را در اختیار ستمگران قرار دادید و کارهای خدا را تسلیم آنان کردید، با آن که آنان به شبهات، عمل میکنند و در شهوات، ره میسپُرَند. گریز شما از مرگ و فریفته شدن شما به زندگیای که از شما جدا شدنی است، آنان را بر کارهای خدا مسلّط کرده است.
شما ناتوانان را به دست آنان سپردید. گروهی از آنان، رانده و مورد خشم واقع شدهاند و گروهی مستضعف در ادارۀ زندگی ماندهاند. آنان (ستمگران) با رأی خود، حکومت را میگردانند و با هوسهایشان، همگام با اشرار و از سر گستاخی بر خداوند جبّار، لباس خواری به تن مردمان کردهاند. در هر شهری، سخنوری از آنان بر منبر دین، بانگ میزند.
34. رجال الكشّي عن عليّ بن أبي حمزة البطائني: سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ موسی علیه السلام یقول: لَعَنَ اللّٰهُ مُحَمَّدَ بنَ بَشيرٍ و أذاقَهُ حَرَّ الحَديدِ، إنَّهُ يَكذِبُ عَلَيَّ، بَرِئَ اللّٰهُ مِنهُ و بَرِئتُ إلَى اللّٰهِ مِنهُ، اللّٰهُمَّ إنّي أبرَأُ إلَيكَ مِمّا يَدَّعي فِيَّ ابنُ بَشيرٍ، اللّٰهُمَّ أرِحني مِنهُ.
ثُمَّ قالَ: يا عَلِيُّ، ما أحَدٌ اجتَرَأَ أن يَتَعَمَّدَ الكَذِبَ عَلَينا إلّا أذاقَهُ اللّٰهُ حَرَّ الحَديدِ، إنَّ بُناناً كَذَبَ عَلى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ علیه السلام فَأَذاقَهُ اللّٰهُ حَرَّ الحَديدِ، و إنَّ المُغيرَةَ بنَ سَعيدٍ كَذَبَ عَلىٰ أبي جَعفَرٍ علیه السلام فَأَذاقَهُ اللّٰهُ حَرَّ الحَديدِ، و إنَّ أبَا الخَطّابِ كَذَبَ عَلىٰ أبي فَأَذاقَهُ اللّٰهُ حَرَّ الحَديدِ، و إنَّ مُحَمَّدَ بنَ بَشيرٍ ـ لَعَنَهُ اللّٰهُ ـ يَكذِبُ عَلَيَّ، بَرِئتُ إلَى اللّٰهِ مِنهُ. اللّٰهُمَّ إنّي أبرَأُ إلَيكَ مِمّا يَدَّعيهِ فِيَّ مُحَمَّدُ بنُ بَشيرٍ، اللّٰهُمَّ أرِحني مِنهُ، اللّٰهُمَّ إنّي أسأَلُكَ أن تُخَلِّصَني مِن هٰذَا الرِّجسِ النَّجِسِ مُحَمَّدِ بنِ بَشيرٍ، فَقَد شارَكَ الشَّيطانُ أباهُ في رَحِمِ اُمِّهِ.[۸۳]
34. رجال الکشّی - به نقل از علی بن ابی حمزۀ بطائنی -: از امام موسی کاظم علیه السلام شنیدم که میفرمود: «خدا محمّد بن بشیر را لعنت کند و سوزش آهن را به او بچشاند! او به من دروغ میبندد. خدا از او بیزار است و من نیز از او به درگاه خدا اعلام بیزاری میکنم. بار خدایا! من از آنچه پسر بشیر در بارۀ من ادّعا میکند، به پیشگاه تو اعلام برائت میکنم. بار خدایا! مرا از او آسوده ساز».
سپس فرمود: «ای علی! هیچ کس نیست که جرئت کند به عمد، بر ما دروغ بندد، مگر آن که خداوند، سوزش آهن را به او میچشانَد. بُنان بر علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام دروغ بست و خداوند، سوزش آهن را به او چشانْد. مغیرة بن سعید بر ابو جعفر (باقر) علیه السلام دروغ بست و خداوند، سوزش آهن را به او چشانْد. ابو الخطّاب بر پدرم دروغ بست و خداوند، سوزش شمشیر را به او چشانْد. محمّد بن بشیر ـ که خدایش لعنت کند ـ بر من دروغ میبندد و من از او به پیشگاه خدا اعلام برائت میکنم. بار خدایا! مرا از دست او راحت کن. بار خدایا ! من از آنچه محمّد بن بشیر در بارهام ادّعا میکند، به تو اعلام برائت میکنم. بار خدایا! از تو درخواست میکنم که مرا از شرّ این پلید نجس، محمّد بن بشیر، - که شیطان با پدر او در رحِم مادرش شرکت کرده است ـ بِرَهانی».
۱ / ۶: ما یوجِبُ التَّجَرّي عَلَی اللّهِ عزّ و جلّ
۱ / ۶: عوامل گستاخی در برابر خدا
1 / ۶ - ۱: الجَهلُ
۱/۶ - ۱: جهالت
35. الإمام عليّ علیه السلام - مِن كِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلّاهُ مِصرَ -: إن عَقَدتَ بَينَكَ و بَينَ عَدُوِّكَ عُقدَةً أو ألبَستَهُ مِنكَ ذِمَّةً، فَحُط عَهدَكَ بِالوَفاءِ، وَ ارعَ ذِمَّتَكَ بِالأَمانَةِ، وَ اجعَل نَفسَكَ جُنَّةً دونَ ما أعطَيتَ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ مِن فَرائِضِ اللّٰهِ شَيءٌ النّاسُ أشَدُّ عَلَيهِ اجتِماعاً مَعَ تَفَرُّقِ أهوائِهِم و تَشَتُّتِ آرائِهِم، مِن تَعظيمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ. و قَد لَزِمَ ذٰلِكَ المُشرِكونَ فيما بَينَهُم دونَ المُسلِمينَ؛ لِمَا استَوبَلوا مِن عَواقِبِ الغَدرِ. فَلا تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ، و لا تَخيسَنَّ[۸۴] بِعَهدِكَ، و لا تَختِلَنَّ[۸۵] عَدُوَّكَ؛ فَإِنَّهُ لا يَجتَرِئُ عَلَى اللّٰهِ إلّا جاهِلٌ شَقِيٌّ. و قَد جَعَلَ اللّٰهُ عَهدَهُ و ذِمَّتَهُ أمناً أفضاهُ بَينَ العِبادِ بِرَحمَتِهِ، و حَريماً يَسكُنونَ إلىٰ مَنَعَتِهِ و يَستَفيضونَ إلىٰ جِوارِهِ، فَلا إدغالَ و لا مُدالَسَةَ و لا خِداعَ فيهِ.[۸۶]
35. امام علی علیه السلام - در فرمان استانداری خود به مالک اشتر برای مصر -: اگر با دشمنت پیمانی بستی یا به او امان دادی، به عهد خویش وفا کن و آنچه بر ذمّه داری، ادا نما و خود را چون سپری، برابرِ پیمانت قرار ده؛ چرا که مردم، با همۀ گرایشهای گونهگون و رأیهای مخالف یکدیگر که دارند، بر هیچ چیز از واجبهای خدا، همچون بزرگ شمردن وفا به عهد، سختْ همداستان نیستند، و مشرکان نیز جدا از مسلمانان، وفا به عهد را لازم میشمردند، بدان جهت که زیانِ فرجام ناگوار پیمانشکنی را به دوش کشیده بودند. پس در آنچه به عهده گرفتهای، خیانت مکن و پیمانی را که بستهای، مشکن و دشمنت را [در پیمانی که با او میبندی] مفریب که جز نادانِ بَدفرجام، بر خدا جرئت نمیورزد، و خداوند، پیمان و ذمّۀ خود را امان قرار داده و از روی رحمت خویش، آن را میان بندگان، همگانی کرده است و آن را چون حریمی استوار ساخته تا در سایهاش بیارامند و بِدان پناه بَرَند. پس در پیمان، خیانت، فریب و مکر، راه ندارد.
1 / ۶ - ۲: الاِغتِرارُ بِالمُهلَةِ
۱/۶ - ۲: فریب مُهلت را خوردن
36. الإمام عليّ علیه السلام: إنَّ حِلمَ اللّٰهِ تَعالى علىٰ المَعاصي جَرَّأكَ، و بِهَلَكَةِ نَفسِكَ أغراكَ.[۸۷]
36. امام علی علیه السلام: همانا بردباری خداوند متعال، تو را به انجام دادن گناهان، گستاخ کرده و به نابودی و به هلاکت افکندن خودت، ترغیب نموده است.
37. عنه علیه السلام - في كِتابِهِ إلَی الأشعَثِ بنِ قَیسٍ، و كانَ عامِلُهُ بِأذَربیجانَ -: أمّا بَعدُ، فَإنَّما غَرَّكَ مِن نَفسِكَ و جَرَّأكَ عَلیٰ آخِرِكَ إملاءُ اللّٰهِ لَكَ، إذ ما زِلتَ قَدیماً تَأكُلُ رِزقَهُ، و تُلحِدُ في آیاتِهِ، و تَستَمتِعُ بِخَلاقِكَ، و تَذهَبُ بِحَسَناتِكَ إلیٰ یَومِكَ هٰذا، فَإذا أتاكَ رَسولي بِكِتابي هٰذا فَأقبِل وَ احمِل ما قِبَلَكَ مِن مالِ المُسلِمینَ، إن شاءَ اللّٰهُ.[۸۸]
37. امام علی علیه السلام - در نامه به اشعث بن قیس،کارگزار خود در آذربایجان -: امّا بعد، مهلت دادن خداوند به تو، موجب شده است که گول خود را بخوری و در بارۀ فرجامت، بیباک و گستاخ شوی؛ چون از گذشته تا کنون، روزیِ خدا را میخوری و در برابر نشانههایش کژروی میکنی و از نعمتهایی که داری، بهره میبری و نیکیهایی را که تا به امروز داشتهای، از میان میبری. پس چون فرستادهام با این نامه نزد تو آمد، بیا و آنچه را از اموال مسلمانان نزد تو هست، بیاور، إن شاء اللّٰه.
38. الإمام زين العابدين علیه السلام - مِن دُعائِهِ في شَهرِ رَمَضانَ -:... و يَحمِلُني و يُجَرِّئُني عَلىٰ مَعصِيَتِكَ حِلمُكَ عَنّي، و يَدعوني إلىٰ قِلَّةِ الحَياءِ سَترُكَ عَلَيَّ.…[۸۹]
38. امام زین العابدین علیه السلام - در دعای ماه رمضان -: بردباریات در برابر من، مرا بر گناه، گستاخ میکند و عیبپوشیات در حقّ من، مرا به بیشرمی میکشاند.
39. الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ اللّٰهَ - تَبارَكَ و تَعالىٰ - أهبَطَ مَلَكاً إلَى الأَرضِ، فَلَبِثَ فيها دَهراً طَويلاً ثُمَّ عَرَجَ إلَى السَّماءِ، فَقيلَ لَهُ: ما رَأَيتَ؟ فَقالَ: رَأَيتُ عَجائِبَ كَثيرَةً، و أعجَبُ ما رَأَيتُ أنّي رَأَيتُ عَبداً مُتَقَلِّباً في نِعمَتِكَ، يَأكُلُ رِزقَكَ و يَدَّعِي الرُّبوبِيَّةَ؛ فَعَجِبتُ مِن جُرأَتِهِ عَلَيكَ و مِن حِلمِكَ عَنهُ! فَقالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: فَمِن حِلمي عَجِبتَ؟ قالَ: نَعَم يا رَبِّ، قالَ: قَد أمهَلتُهُ أربَعَمِئَةِ سَنَةٍ لا يَضرِبُ عَلَيهِ عِرقٌ[۹۰]، و لا يُريدُ مِنَ الدُّنيا شَيئاً إلّا نالَهُ، و لا يَتَغَيَّرُ عَلَيهِ فيها مَطعَمٌ و لا مَشرَبٌ![۹۱]
39. امام صادق علیه السلام: همانا خداوند والای شکوهمند، فرشتهای بر زمین فرود آورد. وی روزگاری دراز در زمین ماند و سپس به آسمان، فراز رفت. [از جانب خدا] به وی گفته شد: «چه دیدی؟». گفت: «شگفتیهای بسیار دیدم و از همه شگفتتر، آن که بندهای دیدم که از نعمت تو برخوردار است و روزیِ تو را میخورَد، حال آن که ادّعای خدایی دارد. شگفتزده شدم از جرئتی که او بر تو میورزد و شکیباییای که تو بر او داری!
خداوند فرمود: «آیا از شکیبایی من، شگفتزده شدی؟».
گفت: آری، پروردگارم!
فرمود: «چهارصد سال به وی مهلت دادم، بی آن که آفتی به او رسد، و هر چه از دنیا خواسته، به آن دست یافته و خوردنی و آشامیدنیاش در این مدّت، بر قرار بوده است».
40. تهذيب الأحكام - فيما يُدعىٰ بِهِ عِندَ زِيارَةِ الحُسَينِ علیه السلام -: تَعالَيتَ يا كَريمُ، أنتَ شاهِدٌ غَيرُ غائِبٍ، و عالِمٌ بِما أتىٰ إلىٰ أهلِ صَلَواتِكَ و أحِبّائِكَ مِنَ الأمرِ الَّذي لا تَحمِلُهُ سَماءٌ و لا أرضٌ، و لَو شِئتَ لانتَقَمتَ مِنهُم، و لٰكِنَّكَ حَليمٌ ذو أناةٍ، و قَد أمهَلتَ الَّذينَ اجتَرَؤوا عَلَيكَ و عَلىٰ رَسولِكَ و حَبيبِكَ، و أسكَنتَهُم أرضَكَ و غَذَوتَهُم بِنِعمَتِكَ.[۹۲]
40. تهذیب الأحکام - در دعایی که پس از زیارت امام حسین علیه السلام خوانده میشود -: بلندمرتبهای تو، ای بزرگوار! تو همه جا حاضری و چیزی بر تو مخفی نیست، و آنچه را که [به دست دشمنان تو] بر سرِ ستودگانت و دوستانت میآید و آسمان و زمینْ تاب تحمّل آن را ندارند، میدانی، در صورتی که اگر میخواستی، بی گمان از آنان (دشمنان) انتقام میگرفتی؛ ولی تو بردبار و درنگورزی و کسانی را که بر تو و بر پیامبرت و دوستت گستاخی کردند، مهلت دادی و آنان را در زمینت، جای دادی و با نعمتت، غذا دادی.
1 / ۶ - ۳: الرَّجاءُ الكاذِبُ
۱/۶ - ۳: امید واهی
41. الإمام الصادق علیه السلام: اُرجُ اللّٰهَ رَجاءً لا يُجَرِّئُكَ عَلىٰ مَعاصيهِ و خَفِ اللّٰهَ خَوفاً لا يُؤيِسُكَ مِن رَحمَتِهِ.[۹۳]
41. امام صادق علیه السلام: به خداوند، چنان امیدوار باش که تو را بر انجام گناهان گستاخ نکند و از خدا چنان بترس که تو را از رحمت او نومید نسازد.
42. تحف العقول - في ذِکرِ وَصِيَّةِ الإمامِ الصادِقِ علیه السلام لِعَبدِ اللّٰهِ بنِ جُندَبٍ -: رُوِيَ أنَّهُ علیه السلام قالَ: ... يَابنَ جُندَبٍ، يَهلِكُ المُتَّكِلُ عَلىٰ عَمَلِهِ، و لا يَنجُو المُجتَرِئُ عَلَى الذُّنوبِ الواثِقُ بِرَحمَةِ اللّٰهِ. قُلتُ: فَمَن يَنجو؟ قالَ: الَّذينَ هُم بَينَ الرَّجاءِ و الخَوفِ، كَأنَّ قُلوبَهُم في مِخلَبِ طائِرٍ؛ شَوقاً إلَى الثَّوابِ و خَوفاً مِنَ العَذابِ.[۹۴]
42. تحف العقول - به نقل از عبد اللّٰه بن جُندَب، در بیان سفارش امام صادق علیه السلام به او -: فرمود: «ای پسر جندب! آن که به عمل خویش تکیه کند، هلاک میشود و آن که بر گناهانْ جرئت پیدا کند و به رحمت خدا امیدوار باشد، نجات نمییابد».
گفتم: پس چه کسی نجات مییابد؟
فرمود: «آنان که از شوق ثواب و ترس از عذاب، در بیم و امید به سر میبرند، چنان که گویی دلهایشان در چنگال پرندهای است».
1 / ۶ - ۴: ارتِكابُ الصَّغائِرِ
۱/۶ - ۴: انجام دادن گناهان کوچک
43. الإمام الباقر علیه السلام: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ علیهما السلام يَقولُ لِوُلدِهِ: اتَّقُوا الكَذِبَ، الصَّغيرَ مِنهُ وَ الكَبيرَ، في كُلِّ جِدٍّ و هَزلٍ، فَإنَّ الرَّجُلَ إذا كَذَبَ فِي الصَّغيرِ اجتَرىٰ عَلَى الكَبيرِ، أما عَلِمتُم أنَّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله قالَ: ما يَزالُ العَبدُ يَصدُقُ حَتّىٰ يَكتُبَهُ اللّٰهُ صِدّيقاً، و ما يَزالُ العَبدُ يَكذِبُ حَتّىٰ يَكتُبَهُ اللّٰهُ كَذّاباً.[۹۵]
43. امام باقر علیه السلام: [پدرم] علی بن الحسین علیهما السلام به فرزندانش میفرمود: «از دروغ، چه کوچک باشد و چه بزرگ و جدّی باشد یا شوخی، بپرهیزید؛ زیرا آدمی هر گاه در کوچکْ دروغ بگوید، بر گفتن دروغ بزرگ نیز گستاخ میشود. آیا نمیدانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: "بنده، پیوسته راست میگوید، تا جایی که خداوند عزّ و جلّ او را راستگو قلمداد میکند و بنده، پیوسته دروغ میگوید، تا آن که خداوند عزّ و جلّ او را دروغگو مینویسد"؟».
1 / ۶ - ۵: شُربُ الخَمرِ
۱/۶ - ۵: شرابخواری
44. الإمام الصادق علیه السلام - لَمّا سُئِلَ: لِمَ حَرَّمَ اللّٰهُ الخَمرَ؟ -: حَرَّمَ اللّٰهُ الخَمرَ لِفِعلِها و فَسادِها؛ لِأنَّ مُدمِنُ الخَمرِ تورِثُهُ الاِرتِعاشَ، و تَذهَبُ بِنورِهِ، و تَهدِمُ مُرُوَّتَهُ و تَحمِلُهُ عَلىٰ أن يَجتَرِئَ عَلَى ارتِكابِ المَحارِمِ و سَفكِ الدِّماءِ و رُكوبِ الزِّنا.[۹۶]
44. امام صادق علیه السلام - زمانی که از ایشان در بارۀ علّت حرام شدن شراب پرسیدند -: خداوند، شراب را به علّت تأثیر بد و فسادی که به وجود میآورد، حرام کرد؛ زیرا شراب، شرابخوار را دچار رعشه [در اندام] میکند، و نورانیت او را میبرد و جوانمردیاش را به فنا میدهد و او را در انجام کارهای حرام و خونریزی و زنا، گستاخ میکند.
1 / ۶ - ۶: رُكوبُ الشُّبُهاتِ
۱ /۶ - ۶: پرهیز نکردن از شبههها
45. رسول الله صلی الله علیه و آله: الحَلالُ بَیِّنٌ وَ الحَرامُ بَیِّنٌ، و بَینَهُما أُمورٌ مَشتَبِهَةٌ، فَمَن تَرَكَ ما شُبِّهَ عَلَیهِ مِنَ الإِثمِ كانَ لِمَا استَبانَ أترَكَ، و مَنِ اجتَرَأَ عَلیٰ ما یَشُكُّ فیهِ مِنَ الإثمِ أوشَكَ أن یُواقِعَ مَا استَبانَ، وَ المَعاصي حِمَی اللّٰهِ، مَن یَرتَع حَولَ الحِمیٰ یُوشِك أن یُواقِعَهُ.[۹۷]
45. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: حلال، روشن است و حرام نیز روشن است و میان آن دو، چیزهایی شُبههناک (مورد تردید)اند. پس هر کس از آنچه شبهۀ حرام بودن دارد، بپرهیزد، از حرامهای روشن بیشتر میپرهیزد و هر کس بر گناه مشکوکی جرئت ورزد، نزدیک است که در گناهی روشن در افتد. گناهان، قُرُقگاه خدایند و هر کس در اطراف قُرُقگاه بچرد، نزدیک است که بِدان پا گذارد.
۱ / ۷: مَضارُّ التَّجَرِّي عَلَى اللّٰهِ عزّ و جلّ
۱ / ۷: پیامدهای گستاخی در برابر خدا
1 / 7 - ۱: طَبعُ القَلبِ
۱/۷ - ۱: مُهر شدن دل
46. رسول الله صلی الله علیه و آله: الطّابِعُ مُعَلَّقَةٌ بِقائِمَةٍ مِن قَوائِمِ العَرشِ، فَإذَا انتُهِكَتِ الحُرمَةُ و أُجرِيَت عَلَى الخَطايا و عُصِيَ الرَّبُّ، بَعَثَ اللّٰهُ الطّابِعَ فَيَطبَعُ عَلىٰ قَلبِهِ فَلا يَعقِلُ بَعدَ ذٰلِكَ.[۹۸]
46. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: فرشتۀ مُهرزن، به پایهای از پایههای عرش آویخته است. پس هر گاه حرمتی، شکسته شد و بر خطاها گستاخ گشتند و پروردگارْ نافرمانی شد، خداوند، مُهرزن را بر میانگیزد تا بر دل آن حرمتشکن، مُهر بزند. پس از این، دیگر چیزی درک نمیکند.
1 / 7 - ۲: نارُ جَهَنَّمَ
۱/۷ - ۲: آتش دوزخ
الکتاب
(أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّار).[۹۹]
(آنان کسانی هستند که گمراهی را به [بهای] هدایت، و عذاب را به [ازای] آمرزش خریدند. پس به راستی، چه شکیبایند بر آتش!).[۱۰۰]
الحدیث
47. الإمام الصادق علیه السلام - في قَولِهِ تَعالىٰ: (أُولٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلٰلَةَ بِالْهُدَى وَ الْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ) -: أي ما أجرَأهُم عَلَى النّارِ.[۱۰۱]
47. امام صادق علیه السلام - در تبیین این سخن خدای متعال: (آنان کسانی هستند که گمراهی را به [بهای] هدایت، و هدایت را به [ازای] آمرزش خریدند. پس چه شکیبایند بر آتش!) -: یعنی چه قدر جدّی و بی باک اند بر وارد شدن به آتش [دوزخ]!
48. تفسیر القمّي - في قَولِهِ تَعالیٰ: (ٱصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوٰاءٌ عَلَیکُم)[۱۰۲] ـ: أي اجتَرِئوا أو لا تَجتَرِئوا؛ لِأنَّ أحَداً لا يَصبِرُ عَلَى النّارِ، وَ الدَّليلُ عَلىٰ ذٰلِكَ: (فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّار) [۱۰۳]؛ يَعني ما أجرَأَهُم.[۱۰۴]
48. تفسیر القمی - در تبیین این سخن خدای متعال -: (بِدان در آیید و شکیب کنید یا نکنید، بر شما یکسان است) -: یعنی بر آن، بیباک باشید یا نباشید؛ زیرا کسی نیست که بر آتش، شکیبایی کند و دلیل این تفسیر، آیۀ (پس چه شکیبایند بر آتش!) است که به معنای «چه قدر جدّی و بیباک اند» است.
49. رسول الله صلی الله علیه و آله: یَدخُلُ مِن أهلِ هٰذِهِ القِبلَةِ النّارَ مَن لا یُحصي عَدَدَهُم إلَّا اللّٰهُ، بِما[۱۰۵] عَصَوا اللّٰهَ وَ اجتَرَأُوا عَلیٰ مَعصِیَتِهِ و خالَفوا طاعَتَهُ، فَیُؤذَنُ لي في الشَّفاعَةِ، فَأُثني عَلَيهِ جَلَّ ذِكرُهُ ساجِداً كَما أُثني عَلَیهِ قائِماً.[۱۰۶]
49. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: افراد فراوانی از پیروان این دین که شمارشان را جز خدا نمیداند، به آتش [دوزخ] در میآیند؛ چون خدا را نافرمانی کرده، بر سرپیچی از او جرئت ورزیده وبا فرمانش مخالفت نمودهاند. پس به من اجازۀ شفاعت داده میشود و من سجدهکنان، او را ـ که یادش باشُکوه باد ـ ثنا میگویم، همان گونه که ایستاده ثنا میگویم.
50. الإمام علي علیه السلام: لِلمُجتَرِئِ عَلَی المَعاصي نِقَمٌ مِن عَذابِ اللّٰهِ سُبحانَهُ.[۱۰۷]
50. امام علی علیه السلام: [شخص] گستاخ بر انجام معصیتها، عقوبتهایی [در همین دنیا] دارد که عذاب خدای سبحان اند.
51. الإمام الكاظم علیه السلام - لِعَلِيِّ بنِ أبي حَمزَةَ -: يا عَلِيُّ، ما أحَدٌ اجتَرَأ أن يَتَعَمَّدَ الكَذِبَ عَلَينا إلّا أذاقَهُ اللّٰهُ حَرَّ الحَديدِ.[۱۰۸]
51. امام کاظم علیه السلام - به علی بن ابی حمزه -: ای علی! هیچ کس نیست که جرئت کند به عمد، بر ما دروغ بندد، مگر آن که خداوند، سوزش شمشیر را به او میچشانَد.
۱ / ۸: الاِعتِذارُ مِنَ التَّجَرّي عَلَی اللّهِ عزّ و جلّ
۱ / ۸: پوزش از گستاخی در برابر خدا
52. الإمام عليّ علیه السلام - فِي مُناجاتِهِ -: يا نوري في كُلِّ ظُلمَةٍ!... أنعَمتَ عَلَيَّ فَأسبَغتَ، و رَزَقتَني فَوَفَّرتَ، و غَذَّيتَني فَأحسَنتَ غِذائي، و أعطَيتَني فَأجزَلتَ، بِلا استِحقاقٍ لِذٰلِكَ بِفِعلٍ مِنّي، و لٰكنِ ابتِداءً مِنكَ لِكَرَمِكَ و جُودِكَ، فَتَقَوَّيتُ بِكَرَمِكَ عَلىٰ مَعاصيكَ، و تَقَوَّيتُ بِرِزقِكَ عَلىٰ سَخَطِكَ، و أفنَيتُ عُمري فيما لا تُحِبُّ، فَلَم يَمنَعكَ جُرأَتي عَلَيكَ، و رُكوبي لِما نَهَيتَني عَنهُ، و دُخولي فيما حَرَّمتَ عَلَيَّ أن عُدتَ عَلَيَّ بِالمَغفِرَةِ وَ لَم یَمنَعني حِلمُكُ عَنّي وَ عودُك عَلَيَّ بِفَضلِك أن عُدتُ فِي مَعاصِیكَ، فَأنتَ العَوّادُ بِالفَضلِ و أنَا العَوّادُ بِالمَعاصِي.[۱۰۹]
52. امام علی علیه السلام - در دعای خود -: ای روشنایی من در هر تاریکی!... به من نعمت دادی و فراوان دادی، روزیام دادی و فراوان دادی، غذایم دادی و نیکو غذایم دادی، عطایم کردی و بسیار عطا کردی، بی آن که من با کردار خویش مستحقّ آن باشم؛ بلکه تو بدون درخواست، با کَرَم و بخشندگیات دادی و من با همین کَرَم تو بر نافرمانیات توانا شدم و به وسیلۀ همین روزیات بر ناخشنود ساختن تو قدرت یافتم و عمر خود را در کارهایی که تو دوست نداری، تلف کردم، و با آن که بر تو گستاخی نمودم و کارهایی را که از آن بازم داشتی، انجام دادم و به آنچه بر من حرام فرمودی، دست یازیدم، این همه مانع از آن نشد که با آمرزشت به سوی من باز گردی؛ ولی بردباریات در برابر من و بازگشت بخشایشگرانهات به من،مرا از بازگشت به نافرمانی تو باز نداشت. پس تو باز گردنده به لطف و بخششی و من باز گردنده به نافرمانیام.
53. عنه علیه السلام - في دُعاءِ يَومِ الأربِعاءِ -: تَطَوَّلَ عَلَيَّ يا مُتَطَوِّلاً عَلَى المُذنِبينَ بِالعَفوِ وَ الصَّفحِ، فَإنَّكَ لَم تَزَل آخِذاً بِالفِضلِ وَ الصَّفحِ عَلىٰ العاثِرينَ و مَن وَجَبَ لَهُ بِاجتِرائِهِ عَلَى الآثامِ حُلولُ دارِ البَوارِ.[۱۱۰]
53. امام علی علیه السلام - در دعای روز چهارشنبه -: بر من منّت بنه، ای که با عفو و گذشت، بر گنهکاران منّت مینهی! تو پیوسته با لطف و گذشتت، لغزیدگان [از راه راست] و [نیز] کسانی را که با جرئت ورزیدن بر گناهان، سزاوار جای گرفتن در سرای نابودی گشتهاند، نگاه میداری.
54. الإمام الحسین علیه السلام - في دُعاءِ عَرَفَةَ -: اللّٰهُمَّ إنّي أرغَبُ إلَیكَ و أشهَدُ بِالرُّبوبیَّةِ لَكَ، مُقِرّاً بِأنَّكَ رَبّي و أنَّ إلَیكَ مَرَدّي، ابتَدَأتَني بِنِعمَتِكَ قَبلَ أن أكونَ شَیئاً مَذكوراً، و خَلَقتَني مِنَ التُّرابِ ثُمَّ أسكَنتَنِي الأصلابَ... ثُمَّ إذ خَلَقتَني مِن حُرِّ[۱۱۱] الثَّری، لَم تَرضَ لي یا إلٰهي بِنِعمَةٍ دونَ اُخریٰ، و رَزَقتَني مِن أنواعِ المَعاشِ و صُنوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّكَ العَظیمِ عَلَيَّ،
و إحسانِكَ القَدیمِ إليَّ، حَتّیٰ إذا أتمَمتَ عَلَيَّ جَمیعَ النِّعَمِ، و صَرَفتَ عَنّي كُلَّ النِّقَمِ، لَم یَمنَعكَ جَهلي و جُرأتي عَلَیكَ أن دَلَلتَني عَلیٰ ما یُقَرِّبُني إلَیكَ، و وَفَّقتَني لِما یُزلِفُني لَدَیكَ، فَإن دَعَوتُكَ أجَبتَني، و إن سَألتُكَ أعطَیتَني، و إن أطَعتُكَ شَكَرتَني، و إن شَكَرتُكَ زِدتَني، كُلُّ ذٰلِكَ إكمالاً لِأنعُمِكَ عَلَيَّ، و إحسانِكَ إلَيَّ.[۱۱۲]
54. امام حسین علیه السلام - در دعای روز عرفه -: بار خدایا! من به تو اشتیاق دارم و به پروردگاریِ تو گواهی میدهم. اعتراف میکنم به این که تو پروردگارِ منی و بازگشت من به سوی توست. با نعمت خود، آفرینش مرا که هیچ نبودم، آغاز کردی و مرا از خاک آفریدی. سپس در پشتها[ی پدران] جایم دادی.… سپس از آن جا که مرا از پاکترین خاکها آفریدی، راضی نشدی - ای معبود من - که من از نعمتی برخوردار و از نعمتی دیگر محروم شوم و از انواع نعمتهای زندگی و اقسامِ لوازم کامرانی روزیام کردی و این، به خاطر نعمتبخشی بزرگ و احسان دیرینهات بر من بود، تا آن جا که تمام نعمتها را بر من کامل کردی و تمام رنجها را از من دور ساختی و نادانی و گستاخی من، مانع از آن نشد که مرا به آنچه به تو نزدیکم میسازد، رهنمون شوی و بدانچه مرا به درگاهت مقرّب میسازد، موفّق بداری. اگر بخوانمت، پاسخم را میدهی و اگر از تو بخواهم، عطایم میکنی و اگر فرمانبُرداریات کنم، قدردانی میکنی و اگر از تو سپاسگزاری کنم، بر من میافزایی. همۀ اینها برای کامل کردن نعمتهایت بر من و احسانی است که نسبت به من داری.
55. الإمام زین العابدین علیه السلام - مِن دُعائِهِ یَومَ عَرَفَةَ -: أنَا الَّذي أقدَمَ عَلَیكَ مُجتَرِئاً.[۱۱۳]
55. امام زین العابدین علیه السلام - در دعای روز عرفه -: من کسی هستم که گستاخانه، کارهایی بر خلاف فرمان تو انجام دادهام.
56. عنه علیه السلام - مِن دُعائِهِ فِي التَّذَلُّل -: قَد أوقَفتُ نَفسي مَوقِفَ الأذِلّاءِ المُذنِبینَ، مَوقِفَ الأشقِیاءِ المُتَجَرِّئینَ عَلَیكَ، المُستَخِفّینَ بِوَعدِكَ، سُبحانَكَ! أيَّ جُرأةٍ اجتَرَأتُ عَلَیكَ، و أيَّ تَغریرٍ غَرَّرتُ بِنَفسي؟ مَولايَ، ارحَم كَبَوتي لِحُرِّ وَجهي و زِلَّةِ قَدَمي.[۱۱۴]
56. امام زین العابدین علیه السلام - در دعای اظهار خاکساری در برابر خدای عزّ و جلّ -: خود را در جایگاه دونْصفتانِ گناهکار، قرار دادهام؛ جایگاه بَدعاقبتان گستاخ بر تو، که سبک شمرندگان تهدید تو اَند. منزّهی تو! با کدام جرئت، بر تو گستاخی ورزیدم و به کدامین فریب، خود را فریفتم؟!
مولای من! بر من رحم کن، که پایم لغزیده است و با تمام صورت به زمین خوردهام.
57. عنه علیه السلام - فِي المُناجاةِ الإنجیلِیَّةِ -: ارحَم مَن ألقیٰ عَن رَأسِهِ قِناعَ الحَیاءِ، و حَسَرَ عَن ذِراعَیهِ جِلبابَ الأتقِیاءِ، وَ اجتَرَأ عَلیٰ سَخَطِكَ بِإرتِكابِ الفَحشاءِ.[۱۱۵]
57. امام زین العابدین علیه السلام - در مناجات معروف به انجیلیّه -: بر کسی رحم کن که نقاب حیا را از چهره زدود و لباس پرهیزگاری را از دوش افکند و با زشتکاری به سوی خشمگین کردنت جرئت ورزید.
58. عنه علیه السلام - في دُعاءِ السَّحَرِ المعروف بدعاء أبي حمزة الثمالي -: إلٰهي لا تُؤَدِّبني بِعُقوبَتِكَ، و لا تَمكُر بي في حيلَتِكَ، مِن أينَ لِيَ الخَيرُ يا رَبِّ و لا يوجَدُ إلّا مِن عِندِكَ، و مِن أينَ لِيَ النَّجاةُ و لا تُستَطاعُ إلّا بِكَ؟ لَا الَّذي أحسَنَ استَغنىٰ عَن عَونِكَ و رَحمَتِكَ، و لَا الَّذي أساءَ وَ اجتَرَأَ عَلَيكَ و لَم يُرضِكَ خَرَجَ عَن قُدرَتِكَ.[۱۱۶]
58. امام زین العابدین علیه السلام - در دعای سحر، مشهور به دعای ابو حمزۀ ثُمالی -: معبودا! مرا با کیفرت ادب نکن و با عقوبت غافلگیر کنندهات، به من نیرنگ مزن. پروردگارا! از کجا برایم خیر تواند بود، با آن که خیر، جز پیش تو یافت نمیشود، و برایم از کجا رهایی خواهد بود، با آن که جز به یاریات، در توان نیست؟ نه آن که نیکی کند، از یاری و رحمتت بینیاز است و نه آن که بدی کند و بر تو گستاخ شود و تو را ناخرسند سازد، از قلمرو قدرتت بیرون.
۱ / ۹: الاِعتِصامُ باللهِ عزّ و جلّ مِنَ التَّجَرّي عَلَیه
۱ / ۹: پناه بردن به خدای عزّ و جلّ از گستاخی در برابر او
59. الإمام عليّ علیه السلام - في دُعائِهِ بَعدَ الصَّلاةِ المَندوبَةِ -: إلٰهي!... اُناديكَ بِقَلبٍ قَريحٍ، و
اُناجيكَ بِدَمعٍ سَفوحٍ، و ألوذُ بِكَ مِن قَسوَتي، و أعوذُ بِكَ مِن جُرأتي، و أستَجيرُ بِكَ مِن جَهلي، و أتَعَلَّقُ بِعُرىٰ أسبابِكَ مِن ذَنبي، و أعمُرُ بِذِكرِكَ قَلبي.[۱۱۷]
59. امام علی علیه السلام - در دعای بعد از نماز مستحبّی -: معبودا!... با دلی مجروح، صدایت میزنم و با اشکی ریزان، آهسته میخوانمت و از قساوت قلبم به تو پناه میبرم و از گستاخی خویش به تو پناهنده میشوم و از نادانی خویش به تو پناه میآورم و از گناه خود به دستگیرههای ارادۀ تو چنگ میزنم و دلم را به یاد تو آباد میکنم.
60. الإمام زين العابدين علیه السلام - في دُعاِئِه عِندَ الشِّدَّةِ -: اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ و آلِهِ، و خَلِّصني مِنَ الحَسَدِ، وَ احصُرني عَنِ الذُّنوبِ، و وَرِّعني عَنِ المَحارِمِ، و لا تُجَرِّئني عَلَى المَعاصي.[۱۱۸]
60. امام زین العابدین علیه السلام - در دعایش هنگام سختی -: خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا از حسد، رهایی ده و از گناهان، محفوظم بدار و از حرامها دورم کن و بر گناهان، جرئتم مبخش.
61. الإمام الصادق علیه السلام: تَقولُ إذا أصبَحتَ و أمسَيتَ:... اللّٰهُمَّ إنَّ اللَّيلَ وَ النَّهارَ خَلقانِ مِن خَلقِكَ، فَلا تَبتَلِيَنّي فيهِما بِجُرأَةٍ عَلىٰ مَعاصيكَ، و لا رُكوبٍ لِمَحارِمِكَ.[۱۱۹]
61. امام صادق علیه السلام: در هر بام و شام میگویی: «... بار خدایا! شب و روز، دو آفریده از آفریدههای تو هستند. پس در آنها مرا گرفتار گستاخی بر معصیتهایت و انجام دادن حرامهایت مگردان».
الفصل الثّاني: التَّجَرّي عَلَى النّاسِ
فصل دوم: گستاخی در برابر مردم
۲ / ۱: ذَمُّ التَّجَرّي عَلَی النّاسِ و بَیانُ مَضارَّهِ
۲ / ۱: نکوهش گستاخی در برابر مردم و بیان زیانهای آن
62. الكافي عن جابر بن عبداللّٰه عن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: ألا اُخبِرُكُم بِشِرارِ رِجالِكُم؟ قُلنا: بَلىٰ يا رَسولَ اللّٰهِ، فَقالَ: إنَّ مِن شِرارِ رِجالِكُم البَهّاتَ الجَرِيَّ الفَحّاشَ.[۱۲۰]
62. الکافی - به نقل از جابر بن عبد اللّٰه -: پیامبر خدا فرمود: «آیا به شما از بدترین مردانتان خبر دهم؟». گفتیم: بگو، ای پیامبر خدا! فرمود: «از جمله بدترین مردان شما، کسی است که تهمتزن و گستاخ و فحّاش باشد».
63. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: إنَّ مِن شَرِّ النّاسِ رَجُلاً فاجِراً جَریئاً، یَقرَأُ كِتابَ اللّٰهِ و لا یَدعو إلیٰ شَيءٍ مِنهُ.[۱۲۱]
63. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: انسان فاجر گستاخ، از شرورترین مردم است. کتاب خدا را میخواند؛ ولی به چیزی از آن فرا نمیخواند.
64. عنه صلی الله علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ يُبغِضُ الشَّيخَ الزّانِيَ، وَ الغَنِيَّ الظَّلومَ، وَ الفَقيرَ المُختالَ، وَ السّائِلَ المُلحِفَ[۱۲۲]، و يُحبِطُ أجرَ المُعطِي المَنّانِ، و يَمقُتُ البَذيخَ الجَريَّ الكَذّابَ.[۱۲۳]
64. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خداوند، پیر زناکار، ثروتمند ستمکار، فقیرِ متکبّر و گدای سِمِج را دشمن میدارد و پاداشِ بخشندۀ منّتگذار را از میان میبرد و متکبّرِ گستاخ دروغگو را سخت دشمن میدارد.
65. عنه صلی الله علیه و آله: لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّیٰ یَكونَ الوَلَدُ غَیظاً، وَ المَطَرُ قَیظاً[۱۲۴]، و یَفیضَ اللِّئامُ فیضاً، و یَغیضَ[۱۲۵] الكِرامُ غَیضاً، و یَجتَرِئَ الصَّغیرُ عَلَی الكَبیرِ، و اللَّئیمُ عَلَی الكَریمِ.[۱۲۶]
65. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: نشانۀ رسیدن قیامت، این است که فرزند، موجب خشم [والدین] شود و باران در گرما ببارد [و نتیجۀ عکس دهد] و فرومایگان، زیاد و اهل کرامت، نایاب شوند و کوچکتر بر بزرگتر و فرومایه بر کریم، گستاخی نماید.
66. الإمام عليّ علیه السلام: مَن تَجَرَّأَ لَكَ تَجَرَّأَ عَلَيكَ.[۱۲۷]
66. امام علی علیه السلام: آن که برای تو گستاخی نماید، بر تو نیز گستاخی میکند.
67. عنه علیه السلام: ثَلاثَةٌ مُهلِكَةٌ: الجُرأَةُ عَلَى السُّلطانِ، وَ ائتِمانُ الخَوّانِ، و شُربُ السَّمِّ لِلتَّجرِبَةِ.[۱۲۸]
67. امام علی علیه السلام: سه چیز، کُشنده است: گستاخی در برابر سلطان، امین شمردن خیانتْپیشه و خوردن زهر برای آزمایش.
68. عنه علیه السلام: مَنِ اجتَرَأَ عَلَى السُّلطانِ فَقَد تَعَرَّضَ لِلهَوانِ.[۱۲۹]
68. امام علی علیه السلام: هر کس بر فرمانروا گستاخی کند، خود را در معرض خواری نهاده است.
69. عنه علیه السلام: الجُرأةُ عَلَى السُّلطانِ أعجَلُ هُلكٍ.[۱۳۰]
69. امام علی علیه السلام: گستاخی بر فرمانروا، زودترین هلاکت را در پی دارد.
70. الإمام الحسن علیه السلام - و قَد سُئِلَ عَنِ الجُبنِ -: الجُرأةُ عَلَى الصَّديقِ، وَ النُّكولُ عَنِ العَدُوِّ.[۱۳۱]
70. امام حسن علیه السلام - در پاسخ این پرسش که: ترسویی چیست؟ -: جسارت داشتن در برابر دوست و گریختن از دشمن.
71. الإمام العسكري علیه السلام: جُرأةُ الوَلَدِ عَلىٰ والِدِهِ في صِغَرِهِ، تَدعو إلَى العُقوقِ في كِبَرِهِ.[۱۳۲]
71. امام عسکری علیه السلام: گستاخی فرزند بر پدرش در کودکی، به سرکشی در بزرگی میانجامد.
۲ / ۲: أجرَأُ النّاسِ عَلَى النّاسِ
۲ / ۲: گستاخترین انسان در برابر مردم
72. رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله: أفضَلُ مُكافَأَةِ المَعرُوفِ الدُّعاءُ وَ الشُّكرُ لِلهِ، وَ أَشَدُّكُم حُبّاً لِلهِ أشَدُّكُم حُبّاً لِلنّاسِ، وَ أجرَأُكُم عَلَى اللّٰهِ أجرَأُكُم عَلَى النّاسِ.[۱۳۳]
72. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: برترین جبران کار نیک، دعا و سپاسگزاری از خداوند است، و هر کس از شما که خدا را بیشتر دوست دارد، مردم را هم بیشتر دوست میدارد و هر کس از شما که بر خدا گستاختر است، بر مردم نیز گستاختر است.
۲ / ۳: ما یوجِبُ تَجَرّي الناسِ عَلَی الرَّجُلِ
۲ / ۳: عوامل گستاخی مردم در برابر فرد
2 / 3 - ۱: مُلاحاةُ الدُّناةِ
۲/۳ - ۱: دهان به دهان شدن با فرومایگان
73. الإمام عليّ علیه السلام: لا تُلاحِ[۱۳۴] الدَّنِيَّ فَيَجتَرِئَ عَلَيكَ.[۱۳۵]
73. امام علی علیه السلام: با آدمِ پست، دهان به دهان مشو، که بر تو جری میشود.
2 / 3 - ۲: كَثرَةُ المِزاحِ
۲/۳ - ۲: شوخی فراوان
74. الإمام الصادق علیه السلام: لا تُمازِح فَيُجتَرَأَ عَلَيكَ.[۱۳۶]
74. امام صادق علیه السلام: شوخی مکن، که بر تو گستاخ میشوند.
2 / 3 - ۳: عَدَمُ احتِفاظِ الرَّجُلِ بِشَأنِهِ
۲/۳ -۳: پاس نداشتن شأن خویش
75. الكافي عن معاوية بن وهب: رَآني أبو عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام و أنا أحمِلُ بَقلاً، فَقالَ: يُكرَهُ لِلرَّجُلِ السَّريِّ أن يَحمِلَ الشَّيءَ الدَّنيَّ فيُجتَرَأَ عَلَيهِ.[۱۳۷]
75. الکافی - به نقل از معاویه بن وَهْب -: امام صادق علیه السلام مرا دید که علوفه حمل میکنم. فرمود: «زیبندۀ مرد شریف نیست که کالای پَست حمل کند، و در نتیجه، بر او گستاخ شوند».
۲ / ۴: ما یوجِبُ تَجَرِّي النّاسِ عَلَى الوالي
۲ / ۴: عوامل گستاخی مردم در برابر فرمانروا
76. الإمام عليّ علیه السلام: يَجِبُ عَلَى الوالي أن يَتَعَهَّدَ أُمورَهُ، و يَتَفَقَّدَ أعوانَهُ، حَتّىٰ لا يَخفىٰ عَلَيهِ
إحسانُ مُحسِنٍ، و لا إساءَةُ مُسيءٍ، ثُمَّ لا يَترُكَ أحدَهُما بِغَيرِ جَزاءٍ؛ فَإنَّهُ إن تَرَكَ ذٰلِكَ تَهاوَنَ المُحسِنُ، وَ اجتَرَأ المُسيءُ، و فَسَدَ الأمرُ، و ضاعَ العَمَلُ.[۱۳۸]
76. امام علی علیه السلام: بر حاکم، لازم است که به کارهایش رسیدگی کند و از احوال یارانش جویا شود
تا نیکی نیکوکار و بدی بدکار [آنان] بر او پوشیده نماند و هیچ یک از آنان را بدون جزا نگذارد، که اگر چنین نکند، نیکوکار، سست میگردد و بدکار، گستاخ میشود و کار، تباه میشود و عمل، ضایع میگردد.
77. عنه علیه السلام - في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلّاهُ مِصرَ -:... انظُر في حالِ كُتّابِكَ، فَوَلِّ عَلیٰ اُمورِكَ خَیرَهُم، وَ اخصُص رَسائِلَكَ الَّتي تُدخِلُ فیها مَكایِدَكَ و أسرارَكَ بِأجمَعِهِم لِوُجوهِ صالِحِ الأخلاقِ، مِمَّن لا تُبطِرُهُ الكَرامَةُ فَیَجتَرِئَ بِها عَلَیكَ في خِلافٍ لَكَ بِحَضرَةِ مَلإٍ، و لا تَقصُرُ بِهِ الغَفلَةُ عَن إیرادِ مُكاتَباتِ عُمّالِكَ عَلَیكَ، و إصدارِ جَواباتِها عَلَی الصَّوابِ عَنكَ فیما یَأخُذُ لَكَ و یُعطي مِنكَ، و لا یُضعِفُ عَقداً اعتَقَدَهُ لَكَ، و لا یَعجِزُ عَن إطلاقِ ما عُقِدَ عَلَیكَ، و لا یَجهَلُ مَبلَغَ قَدرِ نَفسِهِ في الأُمورِ؛ فَإنَّ الجاهِلَ بِقَدرِ نَفسِهِ یَكونُ بِقَدرِ غَیرِهِ أجهَلَ.[۱۳۹]
77. امام علی علیه السلام - در حکم خود به مالک اشتر، آن گاه که او را به فرمانداری مصر گماشت -: دیگر آن که در بارۀ کاتبانِ خود، به دقّت نظر کن و بهترین آنان را به کارهای خویش بگمار و [نگارش] نامههایی را که نقشهها و اسرارت را در آنها مینویسی، تنها به کسی وا گذار که بیشتر از همه، اخلاق شایسته و نیک دارد؛ کسی که احترام تو نسبت به او، سرمستش نسازد و در نتیجه، در حضور همگان با تو مخالفت و گستاخی نکند و غفلت و مسامحهکاریِ او سبب نشود تا در رساندن نامههای کارگزارانت به تو کوتاهی کند و از طرف تو، در بارۀ آنچه برای تو میگیرد یا از طرف تو میدهد، پاسخهای درست به آن نامهها ننویسد.
کسی باشد که قراردادی را که برایت میبندد، سست نبندد و از فسخ قراردادهای زیانبار برای تو، ناتوان نباشد و به جایگاه خود در کارها ناآگاه نباشد؛ چرا که هر کس جایگاه خود را نمیشناسد، به مرتبه و جایگاه دیگری نادانتر خواهد بود.
- ↑ به قلم پژوهشگر ارجمند، جناب حجة الإسلام و المسلمین آقای عبد الهادی مسعودی.
- ↑ العین: ج۶ ص۱۷۳ مادۀ «جرأ».
- ↑ الصحاح: ج۱ ص۴۰ مادۀ «جرأ».
- ↑ النهایة: ج۱ ص۲۵۳ مادۀ «جرأ».
- ↑ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «کرم المٶمن تقواه و مروٶته عقله و حسبه دینه، و الجبن و الجرأة غرائز یضعها اللّٰه عزّ و جلّ حیث شاء، فالجبان یفرّ من أبیه و اُمّه، و الجرئ یقاتل عمّا لا یبالی أن لا یٶوب به إلی أهله» (مسند أبي یعلی: ج۶ ص۵۹ ح۶۴۲۰).
- ↑ امام صادق علیه السلام: «الرّهبة و ضدّه الجرأة» (الكافی: ج۱ ص۲۱ ح۱۴).
- ↑ امام علی علیه السلام: «لتجرّيك على شرب الخمر في شهر رمضان» (الكافی: ج۷ ص۲۱۶ ح۱۵).
- ↑ امام علی علیه السلام: «یا بؤسا لمن عصاني و توثب علی محارمي، و لم یراقبني و اجترأ عليّ» (بحار الأنوار: ج۹۴ ص۹۵ ح۱۲).
- ↑ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «إنّ من شرّ الناس رجلاً فاجرا جريئا يقرأ كتاب اللّٰه لا يرعوی إلى شيء منه» (مسند ابن حنبل: ج۴ ص۱۶ ح۱۱۵۴۹).
- ↑ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «أجرٶکم علی الفتیا أجرٶکم علی النار»، (سنن الدارمی: ج ۱ ص ۶۲ ح ۱۵۷). در نظر اهل سنّت، یک نمونه از تجرّی در فتوا دادن، معیّن کردن سهم جَد از ارث، هنگام مشارکت او با برادران و خواهران تنی یا پدری مرده است. بر پایه برخی گزارشها، صحابیان از سخن گفتن در این باره پرهیز کردهاند، مانند: نقل سعيد بن مسيّب از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «أجرؤكم على الجدّ أجرؤكم على النار»، و از امام علي علیه السلام: «من أراد أن يقتحم جراثيم جهنم فليقض بين الجدّ و الإخوة» و از ابن مسعود: «سلونا عن كلّ شيء و دعونا من الجدّ لا حياه اللّٰه و لا بياه» (ر. ک : سنن الدارمی: ج۱ ص۶۲ ح۱۵۷، المجموع، نووی: ج ۱۶ ص ۱۱۶).
- ↑ از امام حَسَن علیه السلام پرسیدند: جرئت چیست؟ فرمود: «مواقفة الأقران» (تحف العقول: ص۲۲۶).
- ↑ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «کرم المؤمن تقواه و مروءته عقله و حسبه دینه و الجبن و الجرأة من غرائز یضعها اللّٰه عزّ و جلّ حیث شاء، فالجبان یفرّ من أبیه و اُمّه و الجریء یقاتل عمّا لا یبالی أن لایؤوب إلی أهله» (مسند أبی یعلی: ج۶ ص۵۹ ح۶۴۲۰).
- ↑ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «الجبن و الجرأة غرائز یضعها اللّٰه حیث شاء (مسند الشهاب: ج ۱ ص ۱۹۷ ح ۲۹۶).
- ↑ ر.ک: واژۀ «التجرّی» به صورت مستقل و با ملصقات آن مانند: «بالتجرّی، کالتجرّی» و با لواحق آن مانند: «تجرّیه، تجرّیها، تجرّیاً» در دو نرمافزار «مکتبة أهل البیت علیهم السلام» و «جامع فقه».
- ↑ «و إذا كان مع الإنسان إناءان أو أكثر من ذلك، فوقع في واحد منهما نجاسة، و لم يعلمه بعينه، لم يستعمل شيئاً منهما بحال بغير خلاف، و لا يجوز له التجرّی، و الواجب عليه التيمّم...» (السرائر: ج۱، ص۸۵).
- ↑ «و إذا اشتبه الماء الطاهر و النجس في إنائين تركا و لم يجز التجرّي و كذا ما زاد أو كان في أحدهما ماء و في الآخر بول» (الجامع للشرائع: ص۲۰).
- ↑ «احتجّ الشيخ بما رواه عمّار الساباطي، عن أبي عبد اللّٰه علیه السلام في حديث طويل، قال: سئل عن رجل معه إناءان فيهما ماء، وقع في أحدهما قذر لا يدري أيّهما هو، و ليس يقدر على ماء غيره، قال: يهريقهما جميعاً و يتيمّم. و عن سماعة، قال: سألت أبا عبد اللّٰه علیه السلام عن رجل معه إناءان فيهما ماء وقع في أحدهما قذر لا يدري أيّهما هو، و ليس يقدر على ماء غيره، قال: يهريقهما جميعاً و يتيمّم، و لأنّه واجد للماء لو لم يهرقهما فلا يباح له التيمّم، لاشتراطه بعدم الوجدان. و الجواب عن الحديثين بالطعن في سندهما: أوّلا، فإنّ عمّار فطحي و سماعة واقفي. و ثانياً بحمل الإراقة على التسويغ بمعنى أنّه لا يجب عليه استعمال أحدهما، بل و لا يجوز، للمنع من التجرّي كما ذهب إليه الجمهور» (مختلف الشيعة في أحكام الشريعة: ج۱ ص۲۴۹).
- ↑ ر. ک : إيضاح الفوائد: ج۲ ص۱۴۲ و ۱۴۴ و ج ۴ ص ۳۲۳ و ۴۴۳ و ۵۵۲ و ...
- ↑ ر.ک: التنقیح الرائع: ج ۴ ص ۱۴۲ و ۴۶۱ و...
- ↑ ر.ک: الروضة البهیّة: ج ۹ ص ۲۸۱ ، المسالک: ج ۶ ص۳۰۹.
- ↑ برای نمونه، ر. ک : تقریرات آیة اللّٰه مجدّد الشیرازی، روزدری: ج ۳ ص ۲۷۳ ، کفایة الاُصول: ج۲ ص۶۱ (القطع / الأمر الثالث)، فوائد الاُصول: ج ۳ ص ۵ (المبحث الرابع).
- ↑ ر. ک: ص۴۰۱ ح ۲۰ و ۲۱.
- ↑ ر. ک: ص ۴۰۱ (کیفر آن، سختتر است).
- ↑ ر. ک: ص ۴۰۳ (گستاخیهای بزرگ در برابر خدا).
- ↑ ر. ک: ص ۴۰۵ (بزرگترین گستاخان در برابر خدا).
- ↑ ر.ک: ص ۴۰۹ (عوامل گستاخی در برابر خدا).
- ↑ ر. ک: المجازات النبویة: ص ۱۳۱، کنز الفوائد: ج ۱ ص ۳۵۲.
- ↑ ر. ک: ص ۴۲۵ (گستاخی در برابر مردم).
- ↑ نزهة الناظر: ص۳۰ ح۹۳، أعلام الدين: ص۲۹۵، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۱۷۳ ح۸؛ سنن الترمذي: ج۴ ص۶۰۴ ح۲۴۰۴، الزهد و الرقائق: ص۱۷ ح۵۰، مشكاة المصابيح: ج۲ ص۶۸۴ ح۵۳۲۳ كلّها عن أبي هريرة نحوه و راجع تاريخ دمشق: ج۴۱ ص۲۹۳ ح۸۲۷۳.
- ↑ و في النسخة التي بأيدينا «أنّى تفترون»، و ما أثبتناه من بحار الأنوار.
- ↑ المؤمنون: ۱۱۵.
- ↑ جامع الأخبار: ص۳۹۶ ح۱۱۰۰ عن جابر بن عبداللّه الأنصاري، بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۶۴ ح۱۴۸.
- ↑ أي یطلبون الدنیا بعمل الآخرة، یقال: خَتَله یختلِه؛ إذا خدَعه و راوَغَه، و خَتَل الذئب الصید: إذا تخفّي له، و الخَتل: الخداع (اُنظر: مرآة العقول: ج ۱۰ ص ۱۲۶).
- ↑ المَسك: الجِلد، و الجمع: مُسوك (المصباح المنیر: ص ۵۷۳ «مسك»).
- ↑ ما بین المعقوفین ليس في النسخة التي بأيدينا، و أثبتناه من بحار الأنوار.
- ↑ ثواب الأعمال: ص۳۰۴ ح۲، قرب الإسناد: ص۲۸ ح۹۳ و فيه «يلحسون» بدل «يختتلون» و ليس فيه ذيله من «يبطل فيها رأي ذي الرأي» و كلاهما عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق علیه السلام، أعلام الدين: ص۴۰۷ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۷۲ ص۲۹۸ ح۳۰؛ تفسير ابن أبي حاتم: ج۲ ص۳۶۴ ح۹۱۲ عن محمّد بن كعب القرظي نحوه و راجع تفسير الطبري: ج ۲ الجزء الثاني ص۳۱۳.
- ↑ الكافي: ج۸ ص۱۳۸ ح۱۰۳ عن علي بن أسباط، الأمالي للصدوق: ص۶۱۱ ح۸۴۲ عن أبي بصير عن الإمام الصادق علیه السلام، عدّة الداعي: ص۱۲۹ و فيهما «تتطيّبون» بدل «تطيبون»، تنبيه الخواطر: ج ۲ ص۱۴۴ عن الإمام الصادق علیه السلام، تحف العقول: ص۴۹۹ من دون إسناد إليهم علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۱۴ ص۲۹۵ ح۱۴.
- ↑ البقرة: ۲۸۱.
- ↑ تنبيه الخواطر: ج۲ ص۳۴؛ حلية الأولياء: ج۵ ص۲۳۱ الرقم۳۲۷ عن بلال بن سعد من دون إسناد إلي أحد من أهل البيت علیهم السلام نحوه.
- ↑ بحار الأنوار: ج۹۴ ص۹۵ ح۱۲ نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي عن نوف البكالي، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۲۲ ح۱۲۸۰۰.
- ↑ تفسير العيّاشي: ج۱ ص۱۴۵ ح۱۸۰، تفسير القمّي: ج ۱ ص۵۵ كلاهما عن محمّد بن قيس، بحار الأنوار: ج۵۹ ص۳۱۶ ح۲.
- ↑ الانفطار: ۶.
- ↑ دَحَضَتِ الحُجّة: بطلت (مجمع البحرين: ج۱ ص۵۷۹ «دحض»).
- ↑ قوله : «أدحض مسؤولٍ حجّةً»؛ أي الإنسان المخاطَب بخطاب (یا أیّها الإنسانُ) و المسؤول المعاتَب بعتاب (ما غَرَّكَ)، إن أراد الجواب عن ذلك الخطاب و الاحتجاج و الاستدلال في قبال ذلك السؤال و الاعتراض، فحجّته أبطل الحجج و أزیفها... «و أقطع مغترّ معذرة»؛ یعني أنّه اعتذر عن اغتراره بعذر من المعاذیر... فعذره أقطعُ الأعذار و أسقطُها عن درجة الاعتبار (منهاج البراعة: ج ۱۴ ص ۲۷۴).
- ↑ بَلّ من مرضه يَبِلُّ- بالكسر - بَلّا - بالفتح - ، و بَللاً محرَّكةً و بُلولاً بالضمّ: أي صحَّ (تاج العروس: ج۱۴ ص ۶۳ «بلل»)
- ↑ ضاحَت: أي برزت للشمس (مجمع البحرين: ج۲ ص۱۰۶۵ «ضحا»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۲۲۳، بحار الأنوار: ج۷۱ ص۱۹۲ ح۵۹ و راجع غرر الحكم: ج ۳ ص۳۰۱ ح۴۵۳۷.
- ↑ حلية الأولياء: ج۶ ص۷۸ الرقم ۳۳۸ عن عمرو بن العاص، كنز العمّال: ج ۴ ص۲۲۹ ح۱۰۲۹۴؛ أوائل المقالات: ص ۳۳۴، كنز الفوائد: ج۱ ص۵۵، أعلام الدين: ص۱۶۹ كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج ۷۷ ص۱۶۸ ح۶.
- ↑ الطبقات الكبرى: ج۵ ص۹۲، سير أعلام النبلاء: ج۴ ص۱۱۵ الرقم۳۶، أُسد الغابة: ج۶ ص۳۹۱ الرقم۶۵۴۶، إمتاع الأسماع: ج۱۳ ص۱۸۷ كلّها عن الربيع بن المنذر عن أبيه، تاريخ دمشق: ج۳۸ ص۳۰۸ ح۷۶۷۵ عن محمّد بن الحنفية، كنز العمّال: ج۱۴ ص۲۹ ح۳۷۸۵۴.
- ↑ غرر الحكم: ج۲ ص۵۰۱ ح۳۴۳۷، عيون الحكم و المواعظ: ص۱۴۲ ح۳۱۷۲.
- ↑ الأمالي للصدوق: ص۲۷۸ ح۳۰۸، تنبيه الخواطر: ج ۲ ص۱۶۴، أعلام الدين: ص۱۸۷ و ليس فيه « كلّ يوم و ليلة» نحوه و كلّها عن نوف البكالي، بحار الأنوار: ج۷۹ ص۱۸ ح۱.
- ↑ غرر الحكم: ج ۵ ص۳۶۴ ح۸۷۶۴، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۳۸ ح۷۵۹۸.
- ↑ الإرشاد: ج ۱ ص۲۶۱، الاحتجاج: ج ۱ ص۴۰۶ ح۸۸، بحار الأنوار: ج ۳۲ ص۳۸۸ ح۳۶۰.
- ↑ النساء: ۳۱.
- ↑ الاعراف: ۹۹.
- ↑ المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۲۵۱، بحار الأنوار: ج ۴۷ ص۲۱۷ ح۴.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۱۰۴ ح۱، ثواب الأعمال: ص۲۸۸ ح۱، المحاسن: ج۱ ص۲۰۶ ح۳۶۳ كلّها عن حفص ابن البختري، علل الشرائع: ص۵۲۲ ح۵ عن الفضل بن عبد الملك البقباق نحوه و ليس فيها «عَليَّ»، بحار الأنوار: ج۱۴ ص۵۰۹ ح۳۵.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة۱۴۰، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۲۶۰ ح۶۳.
- ↑ المؤمن: ص۳۳ ح۶۴، بحار الأنوار: ج ۶۷ ص۶۵ ح۱۵.
- ↑ النساء: ۳۱.
- ↑ النساء: ۴۸.
- ↑ الرعد: ۲۵.
- ↑ الحجّ: ۳۰.
- ↑ الأعراف: ۹۹.
- ↑ المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۲۵۱، بحار الأنوار: ج ۴۷ ص۲۱۷ ح۴.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۳۸۴ ح۳، وسائل الشيعة: ج ۱ ص ۲۱ ح۴۳و راجع الكافي: ج۲ ص۳۸۳ ح2.
- ↑ المحاسن: ج۱ ص۳۳۰ ح۶۷۳ عن زرارة، تاريخ آل زرارة: ص۹۶ عن يعقوب بن زرارة، بحار الأنوار: ج۷۳ ص۳۵۹ ح۷۹.
- ↑ السنن الكبرى: ج ۸ ص ۵۵۷ ح۱۷۵۴۶، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۷ ص۳۸۲ ح۱۳۵۵۶، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۶ ص۵۳۱ ح۱، عمدة القاري: ج۱۱ ص۶۹، المحلّى: ج ۶ ص ۱۸۴ و الأربعة الأخيرة نحوه، كنز العمّال: ج۵ ص۴۸۴ ح۱۳۶۸۸.
- ↑ الكافي: ج۷ ص۲۱۶ ح۱۵، تهذيب الأحكام: ج۱۰ ص۹۴ ح۳۶۲، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۵۵ ح۵۰۸۹، الغارات: ج۲ ص۵۳۵ عن عوانة بن الحكم و كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۴۰ ص۲۹۷ ح۷۲؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۴ ص۸۸ عن عوانة بن الحكم نحوه.
- ↑ تهذيب الأحكام: ج۱۰ ص۱۲۹ ح۵۱۴، وسائل الشيعة: ج ۱۸ ص ۵۱۹ ح۳۴۷۶۷.
- ↑ الكافي: ج۸ ص۷۹ ح۳۳، تهذيب الأحكام: ج۹ ص۱۷۵ ح۷۱۳ كلاهما عن معاوية بن عمار عن الإمام الصادق علیه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۸۸ ح۵۴۳۲ عن عمرو بن ثابت عن الإمام الباقر علیه السلام عنه صلی الله علیه و اله، الزهد للحسين بن سعيد: ص۲۱ ح۴۷ عن عثمان بن ثابت (و الظاهر أنه عمرو بن ثابت، لان الحسين بن عُلوان الوارد في سند الرواية، لا يروي عن عثمان بن ثابت) عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، المحاسن: ج۱ ص۸۱ ح۴۸ عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۶۸ ح۷.
- ↑ الإرشاد: ج۱ ص۲۷۷، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۱۵۴ ح۹۶۶.
- ↑ دعائم الإسلام: ج۲ ص۹۴ ح۲۹۴، المهذّب للقاضي ابن البرّاج: ج۲ ص۴۰۳، مستدرك الوسائل: ج۱۶ ص۳۹ ح۱۹۰۵۶.
- ↑ المعجم الكبير: ج۱۰ ص۳۰۴ ح۱۰۷۳۷، فتح الباري: ج ۱۲ ص ۲۴۳ ح۶۸۹۹ نحوه، مجمع الزوائد: ج ۶ص ۴۵۳ ح۱۰۷۳۶.
- ↑ عيون الحكم و المواعظ: ص۲۸ ح۳۶۷ و راجع غرر الحكم: ج۱ ص۳۸۷ ح۱۴۹۵.
- ↑ .الإدالة: الغَلَبَة. یقال: اُدیلَ لنا علی أعدائنا؛ أي نصرنا علیهم و کانت الدَّولة لنا، و الدَّولة: الانتقال من حال الشدّة إلی الرخاء (النهایة: ج ۲ ص ۱۴۱ «دول»).
- ↑ مهج الدعوات: ص۸۱، بحار الأنوار: ج۸۵ ص۲۲۵ ح۱.
- ↑ الإرشاد: ج۲ ص۱۰۶، المزار للشهيد الأوّل: ص۱۴۸ و ليس فيه «و انهملت عيناه بالدموع»، مثير الأحزان: ص۶۸ نحوه، بحار الأنوار: ج۴۵ ص۶۵ ح۳؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۴۴۶ عن حميد بن مسلم، الكامل في التاريخ: ج۲ ص۵۶۹ و ليس فيهما «و انهملت عيناه بالدموع».
- ↑ الإخبات: الخشوع و التواضع (النهایة: ج ۲ ص ۴ «خبت»).
- ↑ الإمامة و السياسة: ج۱ ص۲۰۲؛ الاحتجاج: ج۲ ص۸۹ ح۱۶۴، رجال الكشّي: ج۱ ص۲۵۲ ح۹۹، الدرّ النظيم: ص۵۳۳ كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۱۲ ح۹.
- ↑ الخّطیب المِصقَع: البلیغ الماهر في خطبته الداعي إلی الفِتن الذي یحرّض الناس علیها. من الصَّقع: رفع الصوت (النهایة: ج ۳ ص ۴۲ «صقع»).
- ↑ تحف العقول: ص۲۳۷ و ۲۳۸، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۷۹ و ۸۰ ح۳۷؛ المعيار و الموازنة: ص۲۷۵ و ۲۷۷ نحوه.
- ↑ رجال الكشّي: ج۲ ص۷۷۸ ح۹۰۹، بحار الأنوار: ج۲۵ ص۳۱۴ ح۷۸.
- ↑ خاسَ بعهده یَخیس: إذا أخلفَه (النهایة: ج ۲ ص ۹۲ «خیس»).
- ↑ خَتَلَه: خدعه و راوغه (النهایة: ج ۲ ص ۹ «ختل»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب۵۳، تحف العقول: ص۱۴۵ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۶۱۰ ح۷۴۴.
- ↑ غرر الحكم: ج۲ ص۵۰۹ ح۳۴۶۷.
- ↑ تاريخ اليعقوبي: ج۲ ص۲۰۰ و راجع أنساب الأشراف: ج۲ص۱۵۹.
- ↑ مصباح المتهجّد: ص۵۸۴ ح۶۹۱، الإقبال: ج۱ ص۱۵۷، المصباح للكفعمي: ص۷۸۴ كلّها عن أبي حمزة الثمالي، البلد الأمين: ص۲۰۶، بحار الأنوار: ج۹۸ ص۸۴ ح۲.
- ↑ من المجاز: ضَرَبَ العِرقُ ضَرباً و ضَرَباناً : نبض و خَفَق. و ضربَ العِرقُ ضَرَباناً : إذا آلَمَه، تحرّك بقوّة (تاج العروس: ج ۲ ص ۱۶۸ «ضرب»). و هنا کنایة علی أنّه لم یمرض أو لم یُصبه وجع طیلة هذه المدّة.
- ↑ الخصال: ص۴۱ ح۳۱، بحار الأنوار: ج۷۳ ص۳۸۱ ح۱ نقلاً عن الأمالي للصدوق و كلاهما عن إبراهيم بن أبي زياد الكرخي، مشكاة الأنوار: ص۵۰۲ ح۱۶۸۰ نحوه.
- ↑ تهذيب الأحكام: ج۶ ص۶۴ ح۱۳۱، المزار للمفيد: ص۱۱۶، كامل الزيارات: ص۴۱۷ ح ۶۳۹، المزار الكبير: ص۳۸۵ كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۱ ص۱۸۶ ح۳۰.
- ↑ الأمالي للصدوق: ص۶۵ ح۲۹ عن أبي حمزة الثمالي، تحف العقول: ص۳۰۴، مشكاة الأنوار: ص۲۱۳ ح۵۸۱، بحار الأنوار: ج۷۰ ص۳۸۴ ح۳۹؛ شعب الإيمان: ج۲ ص۱۸ ح۱۰۴۵، الدرّ المنثور: ج۶ ص۵۲۰ نقلاً عن ابن أبي الدنيا و كلاهما عن لقمان علیه السلام.
- ↑ تحف العقول: ص۳۰۱، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۲۸۰ ح۱.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۳۳۸ ح۲، تحف العقول: ص۲۷۸ و ليس فيه ذيله من «أما علمتم»، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۲۰۷، إرشاد القلوب: ص۱۷۸، بحار الأنوار: ج۷۲ ص۲۳۵ ح۲.
- ↑ علل الشرائع: ص۴۷۶ ح۲، الكافي: ج۶ ص۲۴۳ ح۱، المحاسن: ج۲ ص۶۳ ح۱۱۷۵ كلّها عن المفضّل بن عمر، تهذيب الأحكام: ج۹ ص۱۲۸ ح۵۵۳ عن الإمام الصادق علیه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۳ ص۳۴۵ ح۴۲۱۵ عن عذافر عن الإمام الباقر علیه السلام و فيها «يجسر» بدل «يجترء» نحوه، بحار الأنوار: ج۷۹ ص۱۳۳ ح۲۱.
- ↑ صحيح البخاري: ج۲ ص۷۲۳ ح۱۹۴۶، مسند ابن حنبل: ج۶ ص۳۸۰ ح۱۸۴۱۲، السنن الكبرى: ج۵ ص۵۴۶ ح۱۰۸۱۷، شعب الإيمان: ج۵ ص۵۱ ح۵۷۴۲، المسند الحميدي: ج۲ ص۴۰۸ ح۹۱۸ و الأربعة الأخيرة نحوه و كلّها عن النعمان بن بشير، كنز العمّال: ج۳ ص۴۳۴ ح۷۳۱۸ و راجع كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۷۵ ح۵۱۴۹.
- ↑ شعب الإيمان: ج۵ ص۴۴۴ ح۷۲۱۴، مسند البزّار: ج۱۲ ص۲۴۰ ح۵۹۸۱، تفسير الآلوسي: ج۶ ص۹، الفردوس: ج۲ ص۴۶۳ ح۳۹۸۰، و الثلاثة الأخيرة نحوه و كلّها عن ابن عمر، كنز العمّال: ج۴ ص۲۱۴ ح۱۰۲۱۳.
- ↑ البقرة: ۱۷۵.
- ↑ بقره: آیۀ ۱۷۵.
- ↑ مجمع البيان: ج۱ ص۴۷۰، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري علیه السلام: ص۵۸۶ ح۳۵۲ نحوه، التبيان في تفسير القرآن: ج۲ ص ۹۱ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام، بحار الأنوار: ج۷ ص۱۴۰؛ تفسير الطبري: ج۲ الجزء ۲ ص۹۱، تفسير الثعلبي: ج ۲ ص ۴۸ كلاهما من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام نحوه، الدرّ المنثور: ج۱ ص۴۰۹.
- ↑ الطور: ۱۶.
- ↑ البقرة: 175.
- ↑ تفسير القمّي: ج۲ ص۳۳۲.
- ↑ و في النسخة التي بأيدينا «بهما» و الصحيح ما أثبتناه.
- ↑ المعجم الصغير: ج۱ ص۴۰، فتح الباري: ج۱۱ ص ۴۵۵ ح۶۵۷۴، مجمع الزوائد: ج۱۰ ص۶۸۳ ح۱۸۵۱۱ نقلاً عن المعجم الأوسط بزيادة «فيقال لي ارفع رأسك و سل تعطه و اشفع تشفع» في آخره و كلاهما نحوه و كلّها عن عبد اللّٰه بن عمرو، كنز العمّال: ج۱۴ ص۴۱۴ ح۳۹۱۱۵.
- ↑ غرر الحكم: ج۵ ص۳۲ ح۷۳۴۳، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۰۵ ح۶۸۴۷ نحوه، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۳۳۸ ح۱۳۲۰۸.
- ↑ رجال الكشّي: ج۲ ص۷۷۸ ح۹۰۹ عن علي بن أبي حمزة البطائني، بحار الأنوار: ج۲۵ ص۳۱۴ ح۷۸.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۵۹۵ ح۳۵ عن الإمام الصادق علیه السلام، الإقبال: ج۲ ص۱۰۵، المصباح للكفعمي: ص۸۸۱، البلد الأمين: ص۲۴۷ و الثلاثة الأخيرة عن الإمام زين العابدين علیه السلام، مصباح المتهجّد: ص۳۱۴ ح۴۲۲ من دون إسناد إلی أحد من أهل البيت علیهم السلام و كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۹۱ ص۲۰۲ ح۵.
- ↑ البلد الأمين: ص۱۲۸، جمال الأُسبوع: ص۷۳ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج۹۰ ص۱۹۴ ح۲۹.
- ↑ الحُرّ من الطين و الرمل: الطيّب. و حرّ كلّ أرض: وسطها و أطيبها (تاج العروس: ج۶ ص۲۶۱ «حرر»).
- ↑ الإقبال: ج۲ ص۷۴ و ۷۵، البلد الأمين: ص۲۵۲، العدد القوية: ص۳۷۲ و ۳۷۳ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت علیهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج۶۰ ص۳۷۲ ح۸۱.
- ↑ الصحيفة السجّادية: ص۱۸۵ الدعاء ۴۷، الإقبال: ج۲ ص۹۵، المصباح للكفعمي: ص۸۹۵.
- ↑ الصحيفة السجّادية: ص۲۲۵ الدعاء۵۳، كامل الزيارات: ص۴۱۰ ح۲۳ عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۱ ص۱۸۳ ح۳۰.
- ↑ بحار الأنوار: ج۹۴ ص۱۵۸ ح۲۲ نقلاً عن كتاب أنيس العابدين.
- ↑ مصباح المتهجّد: ص۵۸۲ ح۶۹۱، الإقبال: ج۱ ص۱۵۷، المصباح للكفعمي: ص۷۸۱ كلّها عن أبي حمزة الثمالي، البلد الأمين: ص۲۰۵، بحار الأنوار: ج ۹۸ ص ۸۲ ح ۲.
- ↑ الاختيار لابن الباقي: ج۱ ص۲۰۵، بحار الأنوار: ج۸۷ ص۲۴۶ ح۵۶.
- ↑ الصحيفة السجّادية: ص۹۳ الدعاء۲۲.
- ↑ كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۳۳۷ ح۹۸۲ عن عمّار بن موسى، الكافي: ج ۲ ص ۵۲۵ ح ۱۲ عن الإمام علي علیه السلام، مصباح المتهجّد: ص۱۰۴ ح۱۷۲ عن معاوية بن عمّار الدهني و كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۸۶ ص۲۸۷ ح۴۸.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۲۹۲ ح۱۳، بحار الأنوار: ج۷۲ ص۱۱۴ ح۱۳.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۴ ص۷۴ ح۱۱۳۱۹، المستدرك على الصحيحين: ج ۲ ص ۷۷ ح ۲۳۸۰، شعب الإيمان: ج۲ ص۳۶۱ ح۲۰۴۷، السيرة النبوية لابن كثير: ج۴ ص۲۳، البداية و النهاية: ج۵ ص۱۳ و الأربعة الأخيرة نحوه و كلّها عن أبي سعيد الخدري، كنز العمّال: ج۱۵ ص۷۷۱ ح۴۳۰۲۶.
- ↑ ألحَفَ في المسألة یُلحِفُ إلحافاً: إذا ألَحَّ فیها و لزِمها (النهایة : ج ۴ ص ۲۳۷ «لحف»).
- ↑ تحف العقول: ص۴۲، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۱۴۵ ح۴۶.
- ↑ القَیظ: صَمیم الصَّیف (لسان العرب: ج ۷ ص ۴۵۶ «قیظ»).
- ↑ غاضَ الماءُ: إذا غارَ. و غاضَت الکِرامُ غیضاً: أي فنوا و بادوا (النهایة: ج ۳ ص ۴۰۱ «غیض»).
- ↑ المعجم الأوسط: ج۶ ص۲۸۵ ح۶۴۲۷، مسند الشهاب: ج۲ ص۹۲ ح۹۴۹، الفردوس: ج۵ ص۸۱ ح۷۵۱۹، فتح الباري: ج۱۳ ص۸۴ ح۷۱۲۱ كلّها عن عائشة، المغني عن حمل الأسفار: ج۱ ص۶۵۶، كنز العمّال: ج۱۴ ص۲۴۹ ح۳۸۵۹۵.
- ↑ نثرّ الدرّ: ج۳ ص۱۴۹؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲۰ ص۳۴۲ ح۹۲۶.
- ↑ غرر الحكم: ج۳ ص۳۴۳ ح۴۶۸۰، عيون الحكم و المواعظ: ص۲۱۱ ح۴۲۱۴، مستدرك الوسائل: ج۱۲ ص۲۶۰ ح۱۴۰۵۹.
- ↑ غرر الحكم: ج۵ ص۳۱۶ ح۸۵۳۷، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۵۰ ح۸۰۱۲، مستدرك الوسائل: ج۱۲ ص۲۶۱ ح۱۴۰۵۹.
- ↑ غرر الحكم: ج۱ ص۳۵۱ ح۱۳۳۲، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۸ ح۱۲۱۱.
- ↑ تحف العقول: ص۲۲۵، نثرّ الدر: ج۱ ص۲۷۴ عن الإمام الحسين علیه السلام و فيه «النذالة» بدل «الجبن»، العدد القويّة: ص۵۳ ح۶۴، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۱۰۳ ح۲؛ المعجم الكبير: ج۳ ص۶۹ ح۲۶۸۸، تهذيب الكمال: ج۶ ص۲۳۸ الرقم ۱۲۴۸ كلاهما عن الحارث الأعور، كنز العمّال: ج۱۶ ص۲۱۵ ح۴۴۲۳۷.
- ↑ تحف العقول: ص۴۸۹، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۳۷۴ ح۱.
- ↑ مستدرك الوسائل: ج۱۲ ص۳۵۸ ح۱۴۲۸۵ نقلاً عن كتاب الأخلاق لأبي القاسم الكوفي.
- ↑ مُلاحاة الرجال: مُقاولتهم و مخاصمتهم. لَحَیت الرجلَ: إذا لُمته و عَذَلته. و لاحیته مُلاحاةً: إذا نازعته (النهایة:ج ۴ ص ۲۴۳ «لحی»).
- ↑ غرر الحكم: ج۶ ص۲۷۴ ح۱۰۲۲۱، عيون الحكم و المواعظ: ص۵۱۸ ح۹۳۹۱.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۶۶۵ ح۱۸ و ۱۷ كلاهما عن عمّار بن مروان، تحف العقول: ص۴۸۶ عن الإمام العسكري علیه السلام، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۵۹ ح۱۰؛ تهذيب الكمال: ج۱۰ ص۵۰۸ الرقم ۲۲۹۹ عن سعيد بن العاص من دون إسناد إلی أحد من أهل البيت علیهم السلام، أنساب الأشراف: ج۱۲ ص۲۹۷ من دون إسناد إلی أحد من أهل البيت علیه السلام و فيهما بزيادة « الدنيء» بعد «لا تمازح».
- ↑ الكافي: ج۶ ص۴۳۹ ح۷، الخصال: ص۱۰ ح۳۵، دعائم الإسلام: ج۲ ص۱۷ ح۱۸ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۱۴۷ ح۱ و راجع صفات الشيعة: ص۹۴.
- ↑ نزهة الناظر: ص۱۰۸ ح۱۹۱؛ صبح الأعشى: ج ۲ ص ۳۲۵، التذكرة الحمدونية: ج۱ ص۲۹۷ ح۷۹۱، نهاية الأرب: ج ۶ ص ۱۹.
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب ۵۳، تحف العقول: ص۱۳۸، دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۵۰ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۵۴ ح۱.