ج ه د / الجهاد 1
الجهاد (نسخه آزمایشی)
جهاد
درآمد
جهاد، مفهومی پرکاربرد در قرآن، حدیث و فقه است که از آغاز مورد توجّه تودۀ مسلمانان و عالمان دینی بوده است. قرآن و حدیث از زاویههای گوناگون به جهاد پرداختهاند که با کلیدواژههایی چون: جهاد، قتال، حرب و... قابل دستیابی اند.
واژهشناسی «جهاد»
واژۀ «جهاد» به معنای به کارگیری همۀ توان برای رسیدن به هدف، از مادّۀ «جهد» به معنای مشقّت و سختی است.[۱] غریبنگار مشهور، ابن اثیر، در این باره میگوید:
الجِهادُ مُحارَبةُ الأعداءِ و هو المُبالَغةُ و استفراغُ ما فی الوُسع و الطاقةِ من قولٍ و فعلٍ.[۲]
جهاد، جنگیدن با دشمنان است و به معنای به کار گرفتن همۀ توان گفتاری و رفتاری.
بهجاست در این جا در بارۀ معنای سه واژۀ پُرکاربرد در این مدخل - یعنی: قتال، حرب و دفاع - نیز توضیحاتی آورده شود: واژۀ «قتال» از مادّۀ «قتل» به معنای کشتن است. خلیل بن احمد، مفهوم قتل را بینیاز از تعریف دانسته و هر گونه میراندن را قتل شمرده است:
القتلُ معروفٌ، یُقال: قَتَلَه إذا أماته بضربٍ أو جرحٍ أو علّةٍ. وَ المَنِیَّةُ قاتِلَةٌ. و أقتَلتُ فلاناً: عرَّضتُه للقتلِ.[۳]
معنای قتل روشن است. وقتی میگویند: «قَتَلَه» یعنی: او را با زدن، زخمی کردن یا آسیب زدن از پای در آورد. و مرگ (مُردن) هم کشنده (میراننده) است و «أقتلتُ فلاناً» یعنی او را در معرض کشتن (مُردن) قرار دادم.
قتال و مقاتله، مصدر باب مفاعله هستند و بیشتر به معنای نبرد و محاربه به کار میروند. ابن منظور[۴] و راغب[۵] مقاتله و محاربه را مترادف میدانند.
حرب در مقابل «سلم» و «صلح» و به معنای رویارویی با دشمن برای نابودی اوست.[۶]
همچنین دفع و دفاع در لغت به معنای منع و باز داشتن و دور کردن و رد کردن نیرومندانه است.[۷] ابن فارس، بنمایۀ آن را دور کردن دانسته و نوشته است:
أصل واحدٌ مشهورٌ، یدُلُّ علی تَنحِیةِ الشیء.[۸]
یک بنمایۀ مشهور دارد و بر دور کردن دلالت میکند.
ابن دُرَید، ابن منظور و ابن سیده نیز از تعبیر «الإزالة بقوّة» استفاده کردهاند که به معنای دور کردن و جدا ساختن با نیرو و شدّت است.[۹]
گفتنی است که برای تحقیق جامع در بارۀ «جهاد»، دیدن آیات و روایات ناظر به حرب، دفاع، قتال، غزو، ذَبّ، مُرابطه، ثغر و کلیدواژههای مشابه، ضروری است.
جهاد، در قرآن و حدیث
در قرآن و منابع روایی، از جنگ و جهاد با واژههای پیشگفته سخن به میان آمده است. قرآن حدود ۲۳۲ بار، مشتقّات برگرفته از چهار مادّۀ جهد،[۱۰] قتل،[۱۱] حرب،[۱۲] و دفع[۱۳] را در بیش از هفتاد سوره به کار برده که ۱۱۳ بار ناظر به جنگ و نبرد است.
مؤلّفان کتابهای حدیثی فریقین نیز از دورههای اوّلیه تا کنون، بخش مهمّی از بابها و فصلهای کتابهای خود را به گردآوری و تنظیم روایات مربوط به قتال و جهاد اختصاص دادهاند که با حذف مکرّرات، تعداد آنها به حدود هزار و چهارصد حدیث میرسد.
واقعیت آن است که در همۀ ادوار زندگی بشر، جنگ و درگیری وجود داشته است. از این رو، دینی اجتماعی مانند اسلام باید به ابعاد گوناگون این بخش مهم از زندگی بپردازد و موضع خود را در بارۀ آن معلوم دارد. افزون بر این، در بخشی از تاریخ همین آیین، جنگ و جهاد به چشم میآید و گزارش و تحلیل آنها درونمایۀ برخی آیات و روایات ناظر به جهاد است.
آیات و روایات جهاد در این مَدخل (عنوان) با ترتیبی که شرح آن میآید، گردآوری و تنظیم شده و در موارد نیاز، توضیح و بیانهایی به آنها افزوده شده است. آنچه شایسته است در این مدخل بِدان پرداخته شود، جایگاه جنگ و جهاد در منظومۀ معرفتی و معارفی اسلام است که میتواند بر فهم تمام آن آیات و روایات سایه افکند و روزنهها و افقهایی را برای فهم بهتر آنها بگشاید.
پرسش اصلّی که این مدخل بِدان میپردازد و امری کلیدی در این موضوع
به شمار میرود، این است که: فلسفۀ جهاد و قتال در اسلام چیست؟ و جهاد
و قتال اسلامی، تا چه اندازه با حقوق و اخلاق سازگار است؟ و چه مقدار دارای پشتوانههای عقلانی و انسانی است؟ پاسخ این پرسشها را ضمن بیان انواع جنگهایی که اسلام به آن دعوت کرده و نیز نقد و بررسی دیدگاههای عالمان مسلمان در این زمینه خواهیم داد.
گفتنی است مباحث مربوط به «صلح (السِّلْم)»، در مَدخل دیگری در همین دانشنامه خواهد آمد.
گونههای نبرد در متون اسلامی
یک. دفاع
مراد از دفاع، پاسداری از خود، خانواده، خانه، سرزمین و آیین خویش، در مقابل تعرّض و تجاوز دشمن است.
این گونه نبرد، در آیات و روایات به صورت صریح و روشن، تجویز و بدان امر شده و مطابق با سیرۀ عقلا و روح انسانی است و مورد تأیید همۀ افراد بشر در عصرها و نسلهاست. حتّی حیوانات نیز به گونۀ غریزی، حریم خود را پاس میدارند و در برابر تعدّی به آن، عکس العمل شدید نشان میدهند. از این رو، اثبات جواز یا لزوم دفاع، به دلیل تأسیسی از جانب شارع مقدّس نیاز ندارد. با این وجود، در آیات متعدّدی قتال و جهاد برای دفاع از خود، تجویز شده است:
(وَ قاتِلُوا فی سَبيلِ اللهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ.[۱۴]
و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند، بجنگید، ولى از اندازه در نگذرید. خداوند، تجاوزكاران را دوست نمىدارد).
(وَ لَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَـتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ.[۱۵]
در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنید، مگر آن كه با شما در آن جا به جنگ در آیند. پس اگر با شما جنگیدند، آنان را بكشید، كه كیفر كافران، چنین است).
(الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ.[۱۶]
این ماه حرام، در برابر آن ماه حرام است و [هتک] حرمتها قصاص دارد. پس هر كس بر شما حمله آورد، همان گونه كه به شما حمله كرده، بر او حمله آورید و از خدا پروا بدارید و بدانید كه خدا با پرهیزگاران است).
(أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ.[۱۷]
چرا با گروهى كه سوگندهاى خود را شكستند و بر آن شدند كه فرستاده[ی خدا] را بیرون كنند و آنان بودند كه نخستین بار [جنگ را] با شما آغاز كردند، نمىجنگید؟! آیا از آنان مىترسید، با این كه اگر مؤمنید، خدا سزاوارتر است كه از او بترسید؟).
در آیات دیگری نیز این مضمون آمده است که اگر دیگران با شما جنگی ندارند یا از جنگ دست برداشتند، شما هم جنگ را کنار بگذارید، مانند این آیه:
(إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شَاءَ اللهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً.[۱۸]
مگر كسانى كه به قومى مىپیوندند كه میان شما و ایشان پیمانى است یا خود نزد شما مىآیند، در حالى كه از این كه باید یا با شما بجنگند یا با قوم خود، خسته و دلتنگ شده باشند، و اگر خدا مىخواست، آنان را بر شما چیره مىكرد و با شما به كارزار بر مىخاستند؛ ولى اگر از شما كناره گرفتند و با شما نجنگیدند و از درِ تسلیم وارد شدند، خداوند، اجازۀ جنگ با آنان را نمىدهد).
دو. جنگ با شورشگران (اهل بَغْی)
صورت دیگر جهاد در اسلام، نبرد با شورشیانی است که به صورت مسلّحانه علیه حکومت مشروع بشورند. در کتابهای فقهی چنین آمده است:
یجبُ قِتالُ مَن خَرَجَ علی إمامٍ عادلٍ إذا نَدَبَ إلیه الإمام عموماً أو خصوصاً أو من نَصَبَه الإمام، و التأخّر عنه کبیرة.[۱۹]
جنگیدن با کسی که بر امام عادل شورش کند، واجب است، آن گاه که امام یا جانشین امام به صورت عمومی یا اختصاصی بِدان فرا خوانَد و البتّه اجابت نکردن آن، گناه کبیره است.
روایتهای فراوانی بر این امر دلالت دارند که در باب دوم از فصل سوم آوردهایم، مانند:
سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّٰهِ علیهالسلام عَن قَومٍ مَجوسٍ خَرَجوا عَلى اُناسٍ مِنَ المُسلِمينَ فی أرضِ الإسلامِ: هَل يَحِلُّ قِتالُهُم؟ قالَ: «نَعَم، وَ سَبيُهُم».[۲۰]
از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: گروهی از مجوسیان در سرزمین اسلام علیه مسلمانان شورش کردهاند. آیا جنگیدن با آنان جایز و رواست؟ فرمود: «بلی و اسیر گرفتن آنان هم جایز است».
سه. مرزداری
مرزداری (مُرابطه) و حراست از کشور اسلامی، گاه مستلزم ورود به نبرد و دفاع مسلّحانه است. توضیح مرزداری در مَدخل «ثغر (مرز)» همین دانشنامه آمده است.[۲۱]
چهار. جهاد ابتدایی
مهمترین بحث در حوزۀ گسترۀ جهاد، جهاد ابتدایی برای گسترش حوزۀ نفوذ جغرافیایی و فرهنگی اسلام و مسلمانان است که آرا و تقریرهای گوناگون و موافقان و مخالفان جدّی داشته و در بارۀ چگونگی آن و استدلال بر آن، مباحثات فراوانی بویژه در دورۀ معاصر، صورت گرفته است.
نظر مشهور فقیهان، جواز شرعی جنگ برای گسترش اسلام و دعوت به سوی آن است. البتّه در صورتی که اهل کتاب، حاضر به قبول حاکمیت اسلام و پرداخت جزیه شوند، به عنوان اهل ذمّه شناخته میشوند. در این صورت، نه تنها حکم جنگ با آنان برداشته میشود، بلکه در سایۀ حمایت حکومت اسلامی قرار میگیرند. علّامه حلّی در الشرایع نوشته است:
كلّ مَن يَجِبُ جهادُه، فالواجب علی المسلمين النفورُ إليهم، إمّا لكفّهم و إمّا لنقلهم إلی الإسلام. فإن بدأوا فالواجب محاربتهم و إن كَفّوا وجب بحسب المكنة، و أقلّه فی كلّ عام مرّة. و إذا اقتضت المصلحة مهادَنَتَهم جاز، لكن لا يتولّی ذلک إلّا الإمام أو من يأذن له الإمام.[۲۲]
بر مسلمانان واجب است که به سمت کسانی که جهاد با آنان واجب است، حرکت کنند، برای باز داشتن و جلوگیری از هجوم آنان، یا برای مسلمان کردن آنها. در این صورت اگر آنان اقدام به نبرد کردند، جنگیدن با آنان واجب است و اگر خودداری کردند، جنگیدن به مقدار توان و نیرو، و دست کم، سالی یک بار واجب است و اگر مصلحت اقتضا کرد، سازش جایز است؛ ولی تصمیمگیری با امام یا فرد مأذون از سوی امام است.
اینان برای رأی خود به آیات متعدّدی از قرآن و سیره و اقوال پیامبر صلّی اللّه علیه و آله استناد کردهاند.
در مقابل، برخی فقیهان معاصر، جهاد ابتدایی را مختص به صورت تجاوز و عدوان کفّار یا برای پیشگیری از تجاوز دشمن (دشمنی که آمادۀ تجاوز و حمله شده است) میدانند و شروع کردن هر گونه جنگی را تحت عنوان «جهاد» و برای مسلمان کردن کُفّار، نامشروع میشمارند.[۲۳]
گفتنی است جهاد ابتدایی به انگیزه کشورگشایی نیست؛ بلکه بیشتر به منظور امتثال امر قرآنیِ دفاع از مظلومان و مستضعفان[۲۴] یا از میان بردن فتنههای سیاسی و فرهنگی و شکستن سدّ اندیشه است.[۲۵] آری، در جامعهای که مظاهر شرک و خرافهپرستی (مانند بتپرستی، حیوانپرستی و...) نه تنها آزاد است بلکه ترویج میشود و از بیان و تبلیغ عقاید مبتنی بر علم و عقل نیز جلوگیری میشود، نیاز است تا سدهای ایجاد شده شکسته شوند و بدون آن که تحمیل و اکراه دینی صورت گیرد، زمینۀ انتخاب آزادانه و خردمندانۀ مردم فراهم آید. برخی اندیشمندان، جهاد با این انگیزهها را جهاد دفاعی دانستهاند؛ زیرا در واقع، دفاع از حقّ آزادی انسانی و ایمان و توحید است.[۲۶]
الفَصلُ الأَوَّلُ: تَشريعُ الجِهادِ و وُجوبُهُ و حِکمَتُهُ
فصل یکم: تشریع جهاد و وجوب و حکمت آن
۱ / ۱: بَدءُ تَشريعِ الجِهادِ
۱ / ۱: آغاز تشریع جهاد
الكتاب
قرآن
(أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَـاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُواْ وَ إِنَّ ٱللهَ عَلیٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ).[۲۷]
(به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه[ی جهاد] داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و به راستی، خدا بر یاری رساندن به آنان، سخت تواناست).
الحديث
- مجمع البيان - في قَولِهِ تَعالیٰ: (أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُواْ) -: كانَ المُشرِكونَ يُؤذونَ المُسلِمينَ، و لا يَزالُ يَجيءُ مَشجوجٌ و مَضروبٌ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و يَشكونَ ذٰلِكَ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فَيَقولُ لَهُم صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ و آلِهِ: «اِصبِروا؛ فَإِنّي لَم اُؤمَر بِالقِتالِ»، حَتّیٰ هاجَرَ، فَأَنزَلَ اللّٰهُ عَلَيهِ هٰذِهِ الآيَةَ بِالمَدينَةِ، و هِيَ أوَّلُ آيَةٍ نَزَلَت فِي القِتالِ.[۲۸]
- مجمع البیان - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گردیده، اجازه[ی جهاد] داده شده است) -: مشرکان، مسلمانان را آزار و اذیّت میدادند و پیوسته افراد، سر شکسته و کتک خورده نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله میآمدند و به ایشان شِکوه و شکایت میکردند؛ ولی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به آنها میفرمود: «شکیبا باشید؛ زیرا فرمانی در بارۀ جنگ به من نرسیده است»، تا آن که هجرت کرد و خداوند در مدینه این آیه را بر او نازل کرد و این، نخستین آیهای است که در بارۀ جنگ نازل شد.
- الإمام الباقر علیهالسلام: لَم يُؤمَر رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله بِقَتلٍ و لا اُذِنَ لَهُ فيهِ، حَتّیٰ نَزَلَ جَبرائيلُ علیهالسلام بِهٰذِهِ الآيَةِ: (أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَـٰـتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُواْ)، و قَلَّدَهُ سَيفاً.[۲۹]
- امام باقر علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله مأمور یا مأذون به کشتن نبود، تا زمانی که جبرئیل علیهالسلام این آیه را فرود آورد: (به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گردیده، اجازه[ی جهاد] داده شده است)، و شمشیری را بر کمر ایشان بست.
- الإمام الصادق علیهالسلام: إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ بَعَثَ رَسولَهُ بِالإِسلامِ إلَى النّاسِ عَشرَ سِنينَ فَأَبَوا أن يَقبَلوا، حَتّیٰ أمَرَهُ بِالقِتالِ. فَالخَيرُ فِي السَّيفِ و تَحتَ السَّيفِ، وَ الأَمرُ يَعودُ كَما بَدَأَ[۳۰].[۳۱]
- امام صادق علیهالسلام: خداوند عزّ و جلّ پیامبرش را ده سال، مأمور تبلیغ [زبانى] اسلام به مردم كرد؛ ولی آنها از پذیرفتن آن امتناع ورزیدند، تا آن كه فرمان جنگ به او داد. بنا بر این، خیر در شمشیر و در زیر شمشیر است و كار همان گونه كه آغاز شد، از سر گرفته مىشود.[۳۲]
- عنه علیهالسلام: إنَّ اللّٰهَ تَبارَكَ و تَعالیٰ أعطیٰ مُحَمَّداً صلّی اللّه علیه و آله شَرائِعَ نوحٍ و إبراهيمَ و موسیٰ و عيسیٰ:: التَّوحيدَ، وَ الإِخلاصَ... ثُمَّ كُلِّفَ ما لَم يُكَلَّف أحَدٌ مِنَ الأَنبِياءِ، و اُنزِلَ عَلَيهِ سَيفٌ مِنَ السَّماءِ في غَيرِ غِمدٍ، و قيلَ لَهُ: (قَـٰـتِلْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ)[۳۳].[۳۴]
- امام صادق علیهالسلام: خداى بلندمرتبه و والا، شریعتهاى نوح و ابراهیم و موسى و عیسى: [یعنى] یكتاپرستى و اخلاص را به محمّد صلّی اللّه علیه و آله داد.… سپس به چیزى مكلّف شد كه هیچ یک از پیامبران بِدان مكلّف نشده بودند. از آسمان، شمشیرى بىنیام برایش فرود آورده و به او گفته شد: (در راه خدا پيكار كن. تو عهدهدار کسی جز شخص خود نيستى).
- سنن النسائي عن ابن عبّاس: إنَّ عَبدَ الرَّحمٰنِ بنَ عَوفٍ و أَصحاباً لَهُ أتَوُا النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله بِمَكَّةَ، فَقالوا: يا رَسولَ اللّه، إنّا كُنّا في عِزٍّ و نَحنُ مُشرِكونَ، فَلَمّا آمَنّا صِرنا أذِلَّةً! فَقالَ: إنّي أُمِرتُ بِالعَفوِ، فَلا تُقاتِلوا.
فَلَمّا حَوَّلَنَا اللّٰهُ إلَى المَدينَةِ أمَرَنا بِالقِتالِ، فَكَفّوا. فَأَنزَلَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (أَلَمْ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ)[۳۵].[۳۶]
- سنن النسائی - به نقل از ابن عبّاس -: عبد الرحمان بن عوف با شماری از یارانش نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا! زمانی که مشرک بودیم، در عزّت بودیم و چون ایمان آوردیم، به ذلّت افتادیم! پیامبر فرمود: «من مأمور به عفو [و گذشت] هستم. بنا بر این نجنگید».
پس از آن که خداوند ما را به مدینه برد، به ما دستور جنگ داد؛ ولی همین افراد از جهاد خودداری کردند و خداوند، این آیه را فرو فرستاد:(آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد: [فعلاً] دست [از جنگ] بداريد و نماز را بر پا كنيد...؟).
- السيرة النبويّة لابن هشام عن محمّد بن إسحاق: كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله قَبلَ بَيعَةِ العَقَبَةِ لَم يُؤذَن لَهُ فِي الحَربِ و لَم تُحلَل لَهُ الدِّماءُ، إنَّما يُؤمَرُ بِالدُّعاءِ إلَى اللّه وَ الصَّبرِ عَلَى الأَذیٰ وَ الصَّفحِ عَنِ الجاهِلِ. و كانَت قُرَيشٌ قَدِ اضطَهَدَت مَنِ اتَّبَعَهُ مِنَ المُهاجِرينَ؛ حَتّیٰ فَتَنوهُم عَن دينِهِم، و نَفَوهُم مِن بِلادِهِم، فَهُم مِن بَينِ مَفتونٍ في دينِهِ، و مِن بَينِ مُعَذَّبٍ في أيديهِم، و بَينَ هارِبٍ فِي البِلادِ فِراراً مِنهُم؛ مِنهُم مَن بِأَرضِ الحَبَشَةِ، و مِنهُم مَن بِالمَدينَةِ، و في كُلِّ وَجهٍ.
فَلَمّا عَتَت قُرَيشٌ عَلَى اللّه عزّ و جلّ، و رَدّوا عَلَيهِ ما أرادَهُم بِهِ مِنَ الكَرامَةِ، و كَذَّبوا نَبِيَّهُ صلّی اللّه علیه و آله، و عَذَّبوا و نَفَوا مَن عَبَدَهُ و وَحَدَّهُ و صَدَّقَ نَبِيَّهُ وَ اعتَصَمَ بِدينِهِ، أذِنَ اللّٰهُ عزّ و جلّ لِرَسولِهِ صلّی اللّه علیه و آله فِي القِتالِ وَ الاِنتِصارِ مِمَّن ظَلَمَهُم و بَغیٰ عَلَيهِم. فَكانَت أوَّلُ آيَةٍ اُنزِلَت في إذنِهِ لَهُ فِي الحَربِ
و إحلالِهِ لَهُ الدِّماءَ وَ القِتالِ لِمَن بَغیٰ عَلَيهِم - فيما بَلَغَني عَن عُروَةَ بنِ الزُّبَيرِ و غَيرِهِ مِنَ العُلَماءِ - قَولَ اللّه تَبارَكَ و تَعالیٰ: (أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَـٰـتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُواْ وَ إِنَّ ٱللهَ عَلیٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ...) الآيَةَ.[۳۷]
- السیرة النبویّة، ابن هشام - به نقل از محمّد بن اسحاق -: پیش از بیعت عقبه، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله اجازۀ جنگ نداشت و ریختن خون [مشرکان و کفّار] برایش روا نشده بود، بلکه فقط مأمور به دعوت به خدا و شکیبایی در برابر آزار و اذیّت و گذشت کردن از نادان بود. قریش، پیروان پیامبر را زیر فشار و شکنجه قرار میدادند تا آنها را از دینشان برگردانند، و از وطنشان تبعید کردند. پس، بعضی از دینشان برگشتند، بعضی به دست مشرکان همچنان شکنجه میشدند و بعضی هم فراری شدند: عدّهای به حبشه گریختند، عدّهای به مدینه و به هر سو [که توانستند].
چون قریش در برابر خداوند عزّ و جلّ سرکش شدند و بر عزّت و کرامتی که خدا برایشان خواسته بود، دستِ رد زدند و پیامبرش را تکذیب کردند و کسانی را که به پرستش خدای یگانه و تصدیق پیامبرش و چنگ زدن به دین او روی آوردند، شکنجه و تبعید کردند، خداوند عزّ و جلّ به پیامبرش اجازه داد با کسانی که به ایشان ستم و تعدّی کردند، بجنگند و انتقام بگیرند. بنا بر این، آن طور که از عروة بن زبیر و دیگر علما به من رسیده است، نخستین آیهای که در بارۀ اجازۀ جنگ دادن به پیامبر و روا شمردن ریختن خون و جهاد با کسانی که به ایشان ستم کردند، فرو فرستاده شد، این سخن خداوند - تبارک و تعالی - بود: (به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گردیده، اجازه[ی جهاد] داده شده است؛ چرا كه مورد ظلم قرار گرفتهاند و به راستی، خدا بر یاری رساند به آنان سخت تواناست).
۱ / ۲:حِكَمُ تَشریعِ الجِهادِ
۱ / ۲: حکمتهای تشریع جهاد
۱ / ۲ - ۱: الدِّفاعُ
۱ / ۲ - ۱: دفاع کردن
- الکافي عن یونس بن عبد الرحمٰن عن الإمام الرضا علیهالسلام، قال: قُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ، إنَّ رَجُلاً مِن مَوالیكَ بَلَغَهُ أنَّ رَجُلاً یُعطِي السَّیفَ وَ الفَرَسَ في سَبیلِ اللهِ، فَأَخَذَهُما مِنهُ و هُوَ جاهِلٌ بِوَجهِ السَّبیلِ، ثُمَّ لَقِیَهُ أصحابُهُ فَأَخبروهُ أنَّ السَّبیلَ، مَعَ هٰؤُلاءِ لا یَجوزُ، و أَمَروهُ بِرَدِّهِما؟
فَقالَ: فَليَفعَل.
قالَ: قَد طَلَبَ الرَّجُلُ فَلَم يَجِدهُ، و قيلَ لَهُ: قَد شَخَصَ الرَّجُلُ؟
قالَ: فَليُرابِط و لا يُقاتِل.
قالَ: فَفي مِثلِ قَزوينَ وَ الدَّيلَمِ و عَسقَلانَ و ما أشبَهَ هٰذِهِ الثُّغورَ؟
فَقالَ: نَعَم.
فَقالَ لَهُ: يُجاهِدُ؟
قالَ: لا، إلّا أن يَخافَ عَلیٰ ذَرارِيِّ المُسلِمينَ.
فَقالَ: أرَأَيتَكَ لَو أنَّ الرّومَ دَخَلوا عَلَى المُسلِمينَ، لَم يَنبَغِ لَهُم أن يَمنَعوهُم؟!
قالَ: يُرابِطُ و لا يُقاتِلُ، و إن خافَ عَلیٰ بَيضَةِ الإِسلامِ وَ المُسلِمينَ قاتَلَ؛ فَيَكونُ قِتالُهُ لِنَفسِهِ و لَيسَ لِلسُّلطانِ.
قالَ: قُلتُ: فَإِن جاءَ العَدُوُّ إلَى المَوضِعِ الَّذي هُوَ فيهِ مُرابِطٌ، كَيفَ يَصنَعُ؟
قالَ: يُقاتِلُ عَن بَيضَةِ الإِسلامِ لا عَن هٰؤُلاءِ؛ لِأَنَّ في دُروسِ[۳۸] الإِسلامِ دُروسَ دينِ مُحَمَّدٍ صلّی اللّه علیه و آله.[۳۹]
- الكافى - به نقل از یونس بن عبد الرحمان -: به امام رضا علیهالسلام گفتم: فدایت شوم! شخصى از پیروان شما مىشنود كه مردى [براى جهاد] در راه خدا، شمشیر و اسب مىدهد و او مىرود و آنها را از او مىگیرد، در حالى كه نمىداند [واقعاً] در چه راهى مىجنگد. سپس دوستانش او را مىبینند و به او مىگویند كه جهاد كردن براى اینها (حاکمان جور و حكومتهاى غاصب) جایز نیست و وادارش مىكنند اسب و شمشیر را برگردانَد.
امام علیهالسلام فرمود: «باید این كار را بكند».
گفت[م]: او به سراغ آن مرد مىرود؛ امّا پیدایش نمىكند و به او مىگویند: آن مرد، از این جا کوچ کرده است.
فرمود: «مرزبانى دهد؛ امّا نجنگد».
گفت[م]: در جاهایى مثل قزوین و دیلم و عَسقَلان و امثال این سرحدّات؟
فرمود: «آرى».
گفت[م]: [اقدام به] جهاد كند؟
فرمود: «نه، مگر این كه بر جان زنان و كودكان مسلمانان بترسد».
گفت[م]: اگر رومیان به مسلمانان حمله كنند، نباید آنها را دفع كند؟
فرمود: «مرزبانى دهد و نجنگد؛ امّا اگر اسلام و مسلمانان به خطر افتادند، بجنگد كه در این صورت، جنگ او براى خودش است، نه براى سلطان [و حكومت]».
گفتم: اگر دشمن به محلّى كه او در آن جا مرزبانى مىدهد، حمله كرد، چه كند؟
فرمود: «براى دفاع از حریم [سرزمین] اسلام بجنگد، نه براى اینها؛ زیرا از بین رفتن [سرزمین] اسلام، از بین رفتن دین محمّد صلّی اللّه علیه و آله است».
۱ / ۲ - ۲: دَفعُ الفِتنَةِ
۱ / ۲ - ۲: بر طرف کردن فتنه
الكتاب
قرآن
(وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ ٱلدِّينُ لِلّٰهِ فَإِنِ ٱنتَهَوْاْ فَلَا عُدْوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّـٰـلِمِينَ).[۴۰]
(و با آنان پیکار کنید تا فتنهای بر جای نماند و دین، از آنِ خدا باشد. پس اگر [از روش نادرست خود] دست برداشتند، [تعدّی نکنید؛ زیرا] تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست).
(وَ قَـٰتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُ لِلّٰهِ فَإِنِ ٱنتَهَوْاْ فَإِنَّ ٱللهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).[۴۱]
(و با آنان پیکار کنید تا فتنهای بر جای نماند و دین، همهاش از آنِ خدا باشد. پس اگر [از روش نادرست خود] دست برداشتند، [تعدّی نکنید؛ زیرا] خدا به آنچه انجام میدهند، بیناست).
الحديث
حدیث
- الإمام الباقر علیهالسلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ قَـٰـتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُ لِلّٰهِ) -: يُقاتِلونَ - وَ اللّه - حَتّیٰ يُوَحَّدَ اللّٰهُ و لا يُشرَكَ بِهِ شَيئاً، و حَتّیٰ تَخرُجَ العَجوزُ الضَّعيفَةُ مِنَ المَشرِقِ تُريدُ المَغرِبَ و لا يَنهاها أحَدٌ، و يُخرِجُ اللّٰهُ مِنَ الأَرضِ بَذرَها، و يُنزِلُ مِنَ السَّماءِ قَطرَها، و يُخرِجُ النّاسُ خَراجَهُم عَلیٰ رِقابِهِم إلَى المَهدِيِّ علیهالسلام، و يُوَسِّعُ اللّٰهُ عَلیٰ شيعَتِنا، و لَولا[۴۲] ما يُدرِكُهُم مِنَ السَّعادَةِ لَبَغَوا.[۴۳]
- امام باقر علیهالسلام - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (و با آنان پیکار کنید تا فتنهاى بر جای نماند و دين، همهاش از آنِ خدا باشد) -: به خدا سوگند، مىجنگند تا خدا یگانه شمرده شود و چیزى را همتاى او نگیرند و تا آن جا كه پیرزن ناتوان، آهنگ رفتن از شرق به غرب مىكند و كسى او را باز نمىدارد و خداوند، بذرهاى [نهفته در] زمین را بیرون مىآورد و بارانِ آسمان را فرو مىفرستد و مردم، مالیاتشان را بر دوش خود برای مهدى علیهالسلام مىبرند و خدا بر شیعیان ما گشایش مىدهد، چندان كه اگر سعادت الهى آنان را در نیابد، طغیان مىكنند.
- الكافي عن محمّد بن مسلم: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ علیهالسلام: قَولُ اللّه عزّ و جلّ: (وَ قَـٰـتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُ لِلّٰهِ)؟
فَقالَ: لَم يَجِئ تَأويلُ هٰذِهِ الآيَةِ بَعدُ، إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله رَخَّصَ لَهُم[۴۴] لِحاجَتِهِ و حاجَةِ أصحابِهِ، فَلَو قَد جاءَ تَأويلُها لَم يَقبَل مِنهُم، لٰكِنَّهُم يُقتَلونَ حَتّیٰ يُوَحَّدَ اللّٰهُ عزّ و جلّ، و حَتّیٰ لا يَكونَ شِركٌ.[۴۵]
- الكافى - به نقل از محمّد بن مسلم -: از امام باقر علیهالسلام در بارۀ این سخن خداوند عزّ و جلّ: (و با آنان پیکار کنید تا فتنهاى بر جاى نمانَد و دين، همهاش از آنِ خدا باشد) پرسیدم.
فرمود: «زمان تأویل [و تحقّق] این آیه هنور نرسیده است. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به آنها رخصت داد؛[۴۶] چون هم خودش و هم یارانش نیازمند بودند. اگر زمان تحقّقش رسیده بود، از آنها نمىپذیرفت؛ بلكه همۀ آنها كشته مىشدند تا خداى یگانه پرستش شود و شركى در میان نباشد».
- الإمام الصادق علیهالسلام - في قَولِ اللّه تَعالیٰ: (وَ قَـٰـتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُ لِلّٰهِ)[۴۷] -: لَم يَجِئ تَأويلُ هٰذِهِ الآيَةِ، و لَو قَد قامَ قائِمُنا بَعدُ سَيَریٰ مَن يُدرِكُهُ ما يَكونُ مِن تَأويلِ هٰذِهِ الآيَةِ، و لَيَبلُغَنَّ دينُ مُحَمَّدٍ صلّی اللّه علیه و آله ما بَلَغَ اللَّيلُ، حَتّیٰ لا يَكونَ مُشرِكٌ عَلیٰ ظَهرِ الأَرضِ كَما قالَ اللّٰهُ: (یَعْبُدُونَني لا یُشْرِکُونَ بِي شَیْئَاً)[۴۸].[۴۹]
- امام صادق علیهالسلام - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (با آنان پیکار کنید تا فتنهاى بر جاى نماند و دين، همهاش از آنِ خدا باشد) -: زمان تأویل [و تحقّقِ] این آیه، هنوز نرسیده است. پس از قیام قائم ما، كسانى كه او را درک مىكنند، خواهند دید كه تأویل [و تحقّقِ] این آیه چگونه است. دین محمّد تا به هر جا كه شب مىرسد، گسترش مىیابد، تا این كه هیچ مشرکی بر روى زمین باقى نمیمانَد، همان گونه که خداوند میگوید: ([تنها] مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند).
- مجمع البيان - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ قَـٰـتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ) -: أي: شِركٌ. عَنِ ابنِ عَبّاسٍ و قَتادَةَ و مُجاهِدٍ، و هُوَ المَروِيُّ عَنِ الصّادِقِ علیهالسلام.[۵۰]
- مجمع البیان - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (با آنان پیکار کنید تا فتنهای بر جای نماند) -: از ابن عبّاس و قتاده و مجاهد نقل شده که مراد از «فتنه» شرک است. همین معنا از امام صادق علیهالسلام نیز روایت شده است.
۱ / ۲ - ۳: دَفعُ الفَسادِ
۱/ ۲ - ۳: بر طرف کردن فساد
الكتاب
قرآن
(وَ لَوْلَا دَفْعُ ٱللهِ ٱلنَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ ٱلْاَرْضُ وَ لَـٰكِنَّ ٱللهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى ٱلْعَـٰـلَمِينَ).[۵۱]
(و اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین را فساد فرا میگرفت؛ ولی خداوند به جهانیان، لطف دارد).
(وَ لَوْلَا دَفْعُ ٱللهِ ٱلنَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَ امِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَـٰـجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا ٱسْمُ ٱللهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ ٱللهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ ٱللهَ لَقَوِىٌّ عَزِيزٌ).[۵۲]
(و اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها و معبدهای یهود و نصارا و مسجدهایی که نام خدا در آنها بسیار برده میشود، ویران میگردند و خداوند، کسانی را که یاری او کنند [و از آیینش دفاع نمایند]، یاری میکند. خداوند، قوی و شکستناپذیر است).
(وَ إِن طَائِفَتَانِ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِینَ ٱقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى ٱلْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا ٱلَّتِى تَبْغِى حَتَّىٰ تَفِىءَ إِلَىٰ أَمْرِ ٱللهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ ٱللهَ یُحِبُّ ٱلْمُقْسِطِینَ).[۵۳]
(و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، میان آن دو، صلح [و سازش] بر قرار کنید و اگر [باز] یکی از آن دو به دیگری حمله کرد، با آن که حمله کرده است، پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر باز گشت [و زمینۀ صلح فرا هم شد]، میان آن دو به عدالت، صلح بر قرار سازید و عدالت پیشه کنید. خداوند، عدالتپیشگان را دوست میدارد).
الحديث
حدیث
- الإمام الصادق علیهالسلام - في قَولِ اللّه عزّ و جلّ: (وَ إِن طَائِفَتَانِ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِینَ ٱقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى ٱلْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا ٱلَّتِى تَبْغِى حَـتَّىٰ تَفِىءَ إِلَىٰ أَمْرِ ٱللهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُمَا بِالْعَدْلِ) -: الفِئَتانِ[۵۴]. إنَّما جاءَ تَأويلُ هٰذِهِ الآيَةِ يَومَ البَصرَةِ، و هُم أهلُ هٰذِهِ الآيَةِ، و هُمُ الَّذينَ بَغَوا عَلیٰ أميرِ المُؤمِنينَ علیهالسلام، فَكانَ الواجِبَ عَلَيهِ قِتالُهُم و قَتلُهُم حَتّیٰ يَفيئوا إلیٰ أمرِ اللّه، و لَو لَم يَفيئوا لَكانَ الواجِبُ عَلَيهِ فيما أنزَلَ اللّٰهُ ألّا يَرفَعَ السَّيفَ عَنهُم حَتّیٰ يَفيئوا و يَرجِعوا عَن رَأيِهِم؛ لِأَنَّهُم بايَعوا طائِعينَ غَيرَ كارِهينَ، و هِيَ الفِئَةُ الباغِيَةُ كَما قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ، فَكانَ الواجِبُ عَلیٰ أميرِ المُؤمِنينَ علیهالسلام أن يَعدِلَ فيهِم حَيثُ كانَ ظَفِرَ بِهِم، كَما عَدَلَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله في أهلِ مَكَّةَ، إنَّما مَنَّ عَلَيهِم و عَفا، و كَذٰلِكَ صَنَعَ أميرُ المُؤمِنينَ علیهالسلام بِأَهلِ البَصرَةِ حَيثُ ظَفِرَ بِهِم مِثلَ ما صَنَعَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله بِأَهلِ مَكَّةَ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ.[۵۵]
- امام صادق علیهالسلام - در بارۀ این سخن خداوند عزّ و جلّ: (و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، ميان آن دو را صلح [و سازش] بر قرار کنید و اگر [باز] يكى از آن دو به ديگرى تعدّى كرد، با آن كه تعدّى مىكند، پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر باز گشت، ميان آن دو به عدالت، صلح بر قرار سازید) -: دو گروه:[۵۶] تأویل [و مصداق] این آیه در روز بصره (جنگ جمل) تحقّق یافت و آنان مصداق این آیه هستند. آنهایند كسانى كه به امیر مؤمنان علیهالسلام تعدّى كردند و بنا بر این، بر او واجب بود كه با ایشان بجنگد و بكُشد تا به فرمان خدا باز گردند، و اگر باز نمىگشتند، بر اساس آنچه خداوند فرو فرستاد، موظّف بود از آنان شمشیر بر ندارد تا برگردند و از نظر خود دست بردارند؛ چرا كه داوطلبانه بیعت كردند، نه به زور. اینان، همان گروه تعدّی کنندهای هستند كه خداى متعال فرموده است. پس، بر امیر مؤمنان علیهالسلام واجب بود كه هر گاه بر آنان پیروز شد، با ایشان دادگرانه رفتار كند، چنان كه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله با اهل مكّه [پس از فتح آن] دادگرانه رفتار كرد و بر آنان منّت نهاد و بخشید. امیر مؤمنان علیهالسلام نیز پس از پیروزى با بصریان (اصحاب جمل) مانند همان كارى را كرد كه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با اهل مكّه كرد.
- تهذيب الأحكام عن حفص بن غياث: سَأَلتُ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیهالسلام عَن طائِفَتَينِ مِنَ المُؤمِنينَ: إحداهُما باغِيَةٌ وَ الاُخریٰ عادِلَةٌ، اقتَتَلوا، فَقَتَلَ رَجُلٌ مِن أهلِ العِراقِ أباهُ أوِ ابنَهُ أو أخاهُ أو حَميمَهُ، و هُوَ مِن أهلِ البَغيِ، و هُوَ وارِثُهُ، هَل يَرِثُهُ؟
قالَ: نَعَم؛ لِأَنَّهُ قَتَلَهُ بِحَقٍّ.[۵۷]
- تهذیب الأحکام - به نقل از حفص بن غیاث -: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: دو گروه از مؤمنان که یکی اهل بغی و دیگری بر حق است، با هم جنگیدهاند و مردی از اهالی عراق، پدرش یا پسرش و یا خویشاوندش را که اهل بغی بوده و وارث اوست، کشته است. آیا از او (مقتول) ارث میبرد؟ فرمود: «بله؛ چون او را به حق کشته است».
- الإمام عليّ علیهالسلام - في ذِكرِ أصحابِ الجَمَلِ -:... فَخَرَجوا يَجُرّونَ حُرمَةَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله كَما تُجَرُّ الأَمَةُ عِندَ شِرائِها، مُتَوَجِّهينَ بِها إلَى البَصرَةِ، فَحَبَسا نِساءَهُما في بُيوتِهِما و أَبرَزا حَبيسَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله لَهُما و لِغَيرِهِما، في جَيشٍ ما مِنهُم رَجُلٌ إلّا و قَد أعطانِيَ الطّاعَةَ و سَمَحَ لي بِالبَيعَةِ طائِعاً غَيرَ مُكرَهٍ، فَقَدِموا عَلیٰ عامِلي بِها و خُزّانِ بيَتِ مالِ المُسلِمينَ و غَيرِهِم مِن أهلِها، فَقَتَلوا طائِفَةً صَبراً، و طائِفَةً غَدراً! فَوَ اللّه، لَو لَم يُصيبوا مِنَ المُسلِمينَ إلّا رَجُلاً واحِداً مُعتَمِدينَ لِقَتلِهِ بِلا جُرمٍ جَرَّهُ، لَحَلَّ لي قَتلُ ذٰلِكَ الجَيشِ كُلِّهِ؛ إذ حَضَروهُ فَلَم يُنكِروا و لَم يَدفَعوا عَنهُ بِلِسانٍ و لا بِيَدٍ، دَع ما أنَّهُم قَد قَتَلوا مِنَ المُسلِمينَ مِثلَ العِدَّةِ الَّتي دَخَلوا بِها عَلَيهِم.[۵۸]
- امام علی علیهالسلام - در بارۀ سپاهیانِ جمل -: آنها [از مدینه] خارج شدند و ناموس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله را مانند کنیزی که برای فروختن به هر سو میکشانند، با خود به هر سو میكشاندند و با او رهسپار بصره شدند، در حالی که آن دو (طلحه و زبیر) زنان خود را در خانه نشاندند و خانهنشین پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله (عایشه) را در معرض دید خود و دیگران نهادند، با سپاهى كه در میان آن حتّى یک تن نبود كه به فرمانبردارى من گردن ننهاده باشد و به دلخواه و بدون اكراه با من بیعت نکرده باشد. بر کارگزار من در بصره و نگهبانان بیت المال مسلمانان و دیگر مردم بصره تاختند. بعضى را با زجرکُشی و عدّهای را به نیرنگ کشتند. به خدا سوگند، حتّى اگر یک تن از مسلمانان را به عمد و بى هیچ جرمى كشته بودند، كشتن همۀ آن لشكر بر من روا بود؛ زیرا همۀ آنان در كشتن آن مرد، حاضر بودهاند و مخالفت نکردهاند و با دست و زبان، یاریاش نكردهاند، حال چه رسد به این که از مسلمانان به شمارۀ سپاهیانى كه به شهر داخل كرده بودند، كشتار كردهاند.
- عنه علیهالسلام: عَجَباً لِسَعدٍ وَ ابنِ عُمَرَ، يَزعُمانِ أنّي اُحارِبُ عَلَى الدُّنيا! أ فَكانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يُحارِبُ عَلَى الدُّنيا؟! فَإِن زَعَما أنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله حارَبَ لِتَكسيرِ الأَصنامِ و عِبادَةِ الرَّحمٰنِ، فَإِنَّما حارَبتُ لِدَفعِ الضَّلالِ وَ النَّهيِ عَنِ الفَحشاءِ وَ الفَسادِ.
أ فَمِثلي يُزَنُّ[۵۹] بِحُبِّ الدُّنيا؟! وَ اللّه، لَو تَمَثَّلَت لي بَشَراً سَوِيّاً لِضَرَبتُها بِالسَّيفِ.[۶۰]
- امام على علیهالسلام: شگفتا از سعد و فرزند عمر! ادّعا مىكنند كه من براى دنیا مىجنگم! آیا پیامبر خدا براى دنیا مىجنگید؟! اگر بر این باورند كه پیامبر خدا براى شكستن بتها و عبادت خداوند رحمان جنگید، همانا من براى از میان برداشتن گمراهى و باز داشتن از فساد و فحشا مىجنگم.
آیا كسى مانند من، به دنیادوستى متّهم مىشود؟! به خدا سوگند، اگر دنیا براى من در قالب انسانى زیبا مجسّم شود، آن را با شمشیر خواهم زد.
۱ / ۲ - ۴: غَلَبَةُ الحَقِّ
۱ / ۲ - ۴: پیروزی حق
الكتاب
قرآن
(وَإِذْ يَعِدُكُمُ ٱللهُ إِحْدَى ٱلطَّـائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ ٱلشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ ٱللهُ أَن يُحِقَّ ٱلْحَقَّ بِكَلِمَـٰـتِهِ وَ يَقْطَعَ دَابِرَ ٱلْكَـٰـفِرِينَ * لِيُحِقَّ ٱلْحَقَّ وَ يُبْطِـلَ ٱلْبَـٰـطِـلَ وَ لَوْ كَرِهَ ٱلْمُجْرِمُونَ).[۶۱]
(و [به یاد آورید] هنگامی را که خداوند به شما وعده داد یکی از دو گروه (کاروان تجاری قریش یا لشکر مسلّح آنها) از آنِ شما باشد و شما دوست داشتید که بر کاروان تجارتی غیر مسلّح قریش دست یابید [و بر آن پیروز شوید] و [لی] خداوند میخواست حق را با کلمات خود تقویت، و ریشۀ کافران را قطع کند * [از این رو شما را بر خلاف میلتان با لشکر قریش درگیر ساخت و آن پیروزی بزرگ نصیبتان شد] تا حق را تثبیت کند و باطل را از میان بردارد، هر چند مجرمان کراهت داشته باشند).
راجع: مجمع البيان: ج۴ ص۴۳۰ـ ۴۳۱ و ۴۳۴.
ر. ک: مجمع البیان: ج۴ ص۴۳۰ ـ ۴۳۱ و ۴۳۴.
الحديث
حدیث
- الإمام الصادق علیهالسلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَإِذْ يَعِدُكُمُ ٱللهُ إِحْدَى ٱلطَّـائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ ٱلشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ) -: الشَّوكَةُ: الَّتي فيهَا القِتالُ.[۶۲]
- امام صادق علیهالسلام - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (و [به ياد آوريد] هنگامى را كه خداوند به شما وعده داد يكى از دو گروه، از آنِ شما باشد و شما دوست داشتيد كه بر غیر دارای «شوکت» دست یابید) -: «شوکت» یعنی دستهای که جنگ در آن است.
- الإمام عليّ علیهالسلام - حينَ بَلَغَهُ خَبَرُ النّاكِثينَ بِبَيعَتِهِ -: فَإِن أبَوا أعطَيتُهُم حَدَّ السَّيفِ، و كَفیٰ بِهِ شافِياً مِنَ الباطِلِ و ناصِراً لِلحَقِّ.[۶۳]
- امام على علیهالسلام - هنگامى كه گزارش بیعتشكنى به وى رسید -: اگر سر باز زنند، تیزىِ شمشیر را به آنان نشان خواهم داد كه آن براى درمان باطل و یارى حق، كافى است.
۱ / ۲ - ۵: مُكافَحَةُ المُستَكبِرينَ
۱ / ۲ - ۵: مبارزه با مستكبران
الكتاب
قرآن
(وَ مَا لَكُمْ لَا تُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ وَ ٱلْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَ ٱلنِّسَاءِ وَ ٱلْوِلْدَانِ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـٰذِهِ ٱلْقَرْيَةِ ٱلظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ ٱجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَ ٱجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا).[۶۴]
(چرا در راه خدا و [در راه] مردان و زنان و کودکانی که [به دست ستمگران] تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؛ همانهایی که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکّه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما»؟!).
(أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَـٰتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُواْ وَ إِنَّ ٱللهَ عَلیٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * ٱلَّذِينَ أُخْرِجُواْ مِن دِيَـٰرِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللهُ).[۶۵]
(به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازۀ جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا بر یاری رساندن به آنها تواناست * همانها که به ناحق از خانههایشان بیرون رانده شدند، جز این که میگفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست»).
(أَلَمْ تَرَ إِلَى ٱلْمَلَإِ مِن بَنِى إِسْرَاءِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِىٍّ لَّهُمُ ٱبْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَـٰـتِلْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ أَلَّا تُقَـٰـتِلُواْ قَالُواْ وَ مَا لَنَا أَ لَا نُقَـٰـتِلَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَـٰـرِنَا وَ أَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ ٱلْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلَّا قَلِيلاً مِّنْهُمْ وَ ٱللهُ عَلِیمٌ بِالظَّـٰـلِمِينَ).[۶۶]
(آیا ندیدی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی، آن گاه که به پیامبر خود گفتند: «زمامدار [و فرماندهی] برای ما انتخاب کن تا [زیر فرمان او] در راه خدا پیکار کنیم»؟ [پیامبر آنها] گفت: شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، [سرپیچی کنید و] در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید! گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالی که از خانهها و فرزندانمان رانده شدهایم؟!» و[لی] هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد، جز شمار کمی از آنان، همه سرپیچی کردند و خداوند از ستمکاران، آگاه است).
الحديث
حدیث
- الإمام الباقر علیهالسلام - فـي قَــولِ اللّه تَـعالیٰ: (ٱلَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَـٰـرِهِم بِغَـيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَــقُولُوا رَبُّنَا ٱللهُ) -: نَزَلَت في رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و عَلِيٍّ و حَمزَةَ و جَعفَرٍ، و جَرَت فِي الحُسَينِ، عَلَیهِمُ السَّلامُ أجمَعينَ.[۶۷]
- امام باقر علیهالسلام - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (همانها كه به ناحق از خانههايشان بيرون رانده شدند، جز اين كه مىگفتند: پروردگار ما خدای یکتاست) -: این [آیه] در بارۀ پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و على و حمزه و جعفر نازل شد و در بارۀ حسین - كه درود بر همۀ آنان باد - جارى گشت».
۱ / ۲ - ۶: مُكافَحَةُ البِدَعِ
۱ / ۲ - ۶: مبارزه با بدعتها
- الإمام عليّ علیهالسلام: لَمّا نَزَلَت عَلَى النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله: (إذا جاءَ نَصرُ اللّه وَ الفَتحُ) قالَ لي:... يا عَلِيُّ، إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ قَد كَتَبَ عَلَى المُؤمِنينَ الجِهادَ فِي الفِتنَةِ مِن بَعدي، كَما كَتَبَ عَلَيهِم جِهادَ المُشرِكينَ مَعي.
فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّه، و مَا الفِتنَةُ الَّتي كُتِبَ عَلَينا فيهَا الجِهادُ؟
قالَ: فِتنَةُ قَومٍ يَشهَدونَ أن لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ و أَنّي رَسولُ اللّه، و هُم مُخالِفونَ لِسُنَّتي و طاعِنونَ في ديني!
فَقُلتُ: فَعَلامَ نُقاتِلُهُم يا رَسولَ اللّه و هُم يَشهَدونَ أن لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ و أَنَّكَ رَسولُ اللّه؟
فَقالَ: عَلیٰ إحداثِهِم في دينِهِم، و فِراقِهِم لِأَمري، وَ استِحلالِهِم دِماءَ عِترَتي.[۶۸]
- امام علی علیهالسلام: چون سورۀ (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ) بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شد، به من فرمود: «... ای علی! خداوند متعال، جهاد در فتنه را بر مؤمنان پس از من نوشت، چنان که جهاد با مشرکان را در زمان من بر آنان نوشت».
گفتم: ای پیامبر خدا! فتنهای که جهاد در آن بر ما نوشته شده، چیست؟
فرمود: «فتنۀ گروهی که به یگانگی خدا و پیامبری من شهادت میدهند؛ امّا با سنّت من مخالفت میورزند و بر دین من خرده میگیرند».
گفتم: پس برای چه با آنان بجنگیم - ای پیامبر خدا -، در حالی که به یگانگی خدا و پیامبری شما شهادت میدهند؟
فرمود: «برای بدعتگذاریشان در دینشان و فاصله گرفتنشان از فرمان من و حلال شمردن خون عترت من».
- شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: قَد رَواهُ كَثيرٌ مِنَ المُحَدِّثينَ عَن عَلِيٍّ علیهالسلام أنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله قالَ لَهُ: إنَّ اللّٰهَ قَد كَتَبَ عَلَيكَ جِهادَ المَفتونينَ، كَما كَتَبَ عَلَيَّ جِهادَ المُشرِكينَ.
قالَ: فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّه، ما هٰذِهِ الفِتنَةُ الَّتي كُتِبَ عَلَيَّ فيهَا الجِهادُ؟
قالَ: قَومٌ يَشهَدونَ أن لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ و أَنّي رَسولُ اللّه، و هُم مُخالِفونَ لِلسُّنَّةِ.
فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّه، فَعَلامَ اُقاتِلُهُم و هُم يَشهَدونَ كَما أشهَدُ؟
قالَ: عَلَى الإِحداثِ فِي الدّينِ، و مُخالَفَةِ الأَمرِ.
فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّه، إنَّكَ كُنتَ وَعَدتَنِي الشَّهادَةَ، فَاسأَلِ اللّٰهَ أن يُعَجِّلَها لي بَينَ يَدَيكَ.
قالَ: فَمَن يُقاتِلُ النّاكِثينَ وَ القاسِطينَ وَ المارِقينَ؟![۶۹]
- شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: بسیاری از محدّثان از امام على علیهالسلام روایت کردهاند که پیامبر خدا به او فرمود: «همانا خداوند، جهاد با اهل فتنه را بر تو واجب ساخته است، چنان كه جهاد با مشركان را بر من واجب كرد».
گفتم: اى پیامبر خدا! این فتنهاى كه جهاد در آن بر من واجب شده، چیست؟
فرمود: «گروهى هستند كه به یگانگى خدا و رسالت من گواهى مىدهند؛ ولى با سنّت من مخالف اند».
گفتم: اى پیامبر خدا! بر چه [جرمى] با آنان بجنگم، با این كه آنان به چیزی گواهى مىدهند كه من گواهى مىدهم؟
فرمود: «به [جُرم] بدعتگذارى در دین و مخالفت با امر [الهى]».
گفتم: اى پیامبر خدا! شما به من وعدۀ شهادت دادى. از خداوند بخواه كه آن را پیش اندازد و در ركاب شما قرار دهد.
فرمود: «آن گاه چه كسى با ناكثان (بیعتشکنان) و قاسطان (بیدادگران) و مارقان (مُنحرفان) بجنگد؟».
- شرح نهج البلاغة عن أبي سعيد الخدري: ذَكَرَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَوماً لِعَلِيٍّ علیهالسلام ما يَلقیٰ بَعدَهُ مِنَ العَنَتِ، فَأَطالَ.
فَقالَ لَهُ علیهالسلام: أنشُدُكَ اللّٰهَ وَ الرَّحِمَ يا رَسولَ اللّه لَمّا دَعَوتَ اللّٰهَ أن يَقبِضَني إلَيهِ قَبلَكَ!
قالَ: كَيفَ أسأَلُهُ في أجَلٍ مُؤَجَّلٍ؟!
قالَ: يا رَسولَ اللّه، فَعَلامَ اُقاتِلُ مَن أمَرتَني بِقِتالِهِ؟
قالَ: عَلَى الحَدَثِ فِي الدّينِ.[۷۰]
- شرح نهج البلاغة - به نقل از ابو سعید خُدرى -: روزى، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله براى على علیهالسلام از مشكلاتى كه او پس از پیامبر با آنها گرفتار خواهد شد، یاد كرد و بسیار گفت.
[على علیهالسلام] به ایشان گفت: تو را به حقّ خویشاوندى سوگندت مىدهم - اى پیامبر خدا - از خدا بخواه كه پیش از تو، مرا به پیشگاه خود، فرا خوانَد.
[پیامبر خدا] فرمود: «چگونه در بارۀ اجل معیّن، از او درخواست كنم؟».
[على علیهالسلام] گفت: اى پیامبر خدا! بر چه پایهاى با كسانى بجنگم كه به من فرمان دادى با آنها، جنگ كنم؟
فرمود: «به خاطر بدعتهایى كه در دین، ایجاد مىكنند».
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ مَعَ الخَوارِجِ و قَد خَرَجَ إلیٰ مُعَسكَرِهِم و هُم مُقيمونَ عَلیٰ إنكارِ الحُكومَةِ -:... فَلَقَد كُنّا مَعَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و إنَّ القَتلَ لَيَدورُ عَلَى الآباءِ وَ الأَبناءِ وَ الإِخوانِ وَ القَراباتِ، فَما نَزدادُ عَلیٰ كُلِّ مُصيبَةٍ و شِدَّةٍ إلّا إيماناً و مُضِيّاً عَلَى الحَقِّ، و تَسليماً لِلأَمرِ، و صَبراً عَلیٰ مَضَضِ الجِراحِ، و لٰكِنّا إنَّما أصبَحنا نُقاتِلُ إخوانَنا فِي الإِسلامِ عَلیٰ ما دَخَلَ فيهِ مِن الزَّيغِ وَ الاِعوِجاجِ، وَ الشُّبهَةِ وَ التَّأويلِ.[۷۱]
- امام علی علیهالسلام - از كلام ایشان با خوارج، آن گاه كه به اردوگاه آنان رفت، حال آن كه داورى را انكار مىكردند -: هر آینه ما با پیامبر خدا بودیم، در حالى كه [فرشتۀ] مرگ بالای سر پدران و فرزندان و برادران و خویشاوندان مىچرخید؛ امّا با هر مصیبت و رنج، جز بر ایمان ما و پاى فشردنِمان بر حق و تسلیم بودنمان به فرمان و شكیبایى بر دردِ جراحت، افزوده نمىشد، و اكنون ما با برادران مسلمان خود مىجنگیم؛ زیرا انحراف و كژى و شبهه و تأویلِ [دلخواه] در دینشان راه یافته است.
- عنه علیهالسلام - في كَلامٍ لَهُ يَذكُرُ فيهِ عِلَّةَ حَربِهِ مَعَ مُعاوِيَةَ بِصفّينَ -: و قَد قَلَّبتُ هٰذَا الأَمرَ بَطنَهُ و ظَهرَهُ حَتّیٰ مَنَعَنِي النَّومَ، فَما وَجَدتُني يَسَعُني إلّا قِتالُهُم أوِ الجُحودُ بِما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلّی اللّه علیه و آله، فَكانَت مُعالَجَةُ القِتالِ أهوَنَ عَلَيَّ مِن مُعالَجَةِ العِقابِ، و مَوتاتُ الدُّنيا أهوَنَ عَلَيَّ مِن مَوتاتِ الآخِرَةِ.[۷۲]
- امام علی علیهالسلام - در گفتاری از ایشان که در آن، علّت جنگیدن خود با معاویه در صفّین را بیان میکند -: من این موضوع را خوب بررسی کردم، به حدّی که خواب را از چشمانم ربوده بود. به این نتیجه رسیدم که چارهای ندارم، جز این که یا با آنان بجنگم یا منکر دین محمّد شوم؛ ولی جنگیدن برایم آسانتر از کیفر الهی بود و مرگهای دنیا راحتتر از مرگهای آخرت.
- عنه علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ و قَد أشارَ إلَيهِ أصحابُهُ بِالاِستِعدادِ لِلحَربِ بَعدَ إرسالِهِ جَريرَ بنَ عَبدِ اللّه إلیٰ مُعاوِيَةَ -:... و لَقَد ضَرَبتُ أنفَ هٰذَا الأَمرِ و عَينَهُ[۷۳]، و قَلَّبتُ ظَهرَهُ و بَطنَهُ، فَلَم أرَ لي فيهِ إلَّا القِتالَ أوِ الكُفرَ بِما جاءَ مُحَمَّدٌ صلّی اللّه علیه و آله [۷۴].[۷۵]
- امام على علیهالسلام - هنگامى كه یارانش به وى براى جنگ اعلام آمادگى كردند، پس از فرستادن جریر بن عبد اللّٰه بجلى به سوى معاویه -: من این كار را نیک سنجیدم و درون و برون آن را ژرف نگریستم و جز جنگیدن یا كفر ورزیدن به آنچه محمّد صلّی اللّه علیه و آله آورده، چارهاى ندیدم.
- دعائم الإسلام: رُوّينا عَن أبي جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ - صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ - أنَّهُ ذَكَرَ الَّذينَ حارَبوا عَلِيّاً صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ، فَقالَ: أما إنَّهُم أعظَمُ جُرماً مِمَّن حارَبَ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله.
قيلَ لَهُ: و كَيفَ ذٰلِكَ يَابنَ رَسولِ اللّه؟!
قالَ: لِأَنَّ اُولٰئِكَ كانوا جاهِلِيَّةً، و هٰؤُلاءِ قَرَؤُوا القُرآنَ، و عَرَفوا فَضلَ اُولِي الفَضلِ، فَأَتَوا ما أتَوا بَعدَ البَصيرَةِ.[۷۶]
- دعائم الإسلام: در بارۀ امام باقر - که درودهای خدا بر او باد - برای ما نقل شده است که پس از یاد كردن از كسانى كه با على علیهالسلام جنگیدند، فرمود: «جرم آنها بیشتر از كسانى است كه با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله جنگیدند».
به ایشان گفته شد: ای پسر پیامبر خدا! چگونه چنین است؟
فرمود: «آنان اهل جاهلیت بودند؛ امّا اینان، قرآن خوان بودند و اهل فضیلت را مىشناختند و با وجود این بینش و آگاهى، چنان رفتار كردند».
۱ / ۲ - ۷: اِبتِلاءُ المُؤمِنينَ
۱ / ۲ - ۷: آزمايش مؤمنان
الكتاب
قرآنُ
(إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ ٱلْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْكَ ٱلَايَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ ٱلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ ٱللهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ يَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ وَ ٱللهُ لَا يُحِبُّ ٱلظَّـٰـلِمِينَ ٭ وَ لِيُمَحِّصَ ٱللهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ يَمْحَقَ ٱلْكَـٰفِرِينَ ٭ ام حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ ٱلْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ ٱللهُ ٱلَّذِينَ جَـٰهَدُواْ مِنكُمْ وَ يَعْلَمَ ٱلصَّـٰبِرِينَ).[۷۷]
(اگر [در میدان اُحُد] به شما جراحتی رسید [و ضربهای وارد شد]، به آن جمعیّت نیز [در میدان بَدر] جراحتی همانند آن وارد گردید و ما این روزها[ی پیروزی و شکست] را میان مردم به نوبت میگردانیم و [این خاصیّت زندگی دنیاست] تا خدا، افرادی را که ایمان آوردهاند، بداند [و شناخته شوند] و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد و خدا ستمکاران را دوست نمیدارد * و تا خداوند، افراد باایمان را خالص گرداند [و ورزیده شوند] و کافران را به تدریج نابود سازد. * آیا چنین پنداشتید که [تنها با ادّعای ایمان] وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما را نمیداند و شکیبایان را نمیداند [و مشخّص نساخته است]؟!).
(أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُواْ وَ لَمَّا يَعْلَمِ ٱللهُ ٱلَّذِينَ جَـٰهَدُواْ مِنكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُواْ مِن دُونِ ٱللهِ وَ لَا رَسُولِهِ وَ لَا ٱلْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَٱللهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ).[۷۸]
(آيا پنداشتید كه به خود، و اگذار مىشويد و خداوند، كسانى را كه از ميان شما جهاد كرده و غير از خدا و فرستادۀ او و مؤمنان، محرم اسرارى نگرفتهاند، نمیداند؟! و خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است).
(وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّیٰ نَعْلَمَ ٱلْمُجَـٰهِدِينَ مِنكُمْ وَ ٱلصَّـٰبِرِينَ وَ نَبْلُوَاْ أَخْبَارَكُمْ).[۷۹]
(ما شما را قطعاً میآزماییم تا بدانیم [و مشخّص نماییم] که مجاهدان و شکیبایان از میان شما کیان اند و خبرهایتان (اعمال و کردارتان) را بیازماییم).
راجع: البقرة: ۲۴۶ - ۲۵۲، محمّد: ۴، الحديد: ۲۵.
ر.ک: بقره: آیۀ ۲۴۶ - ۲۵۲، محمّد: آیۀ ۴، حديد: آیۀ ۲۵.
الحديث
حدیث
- تفسير العيّاشي عن داوود الرقّي: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه علیهالسلام عَن قَولِ اللّه عزّ و جلّ: (أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدخُلُوا الجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ ٱللهُ ٱلَّذِينَ جَـٰهَدُواْ مِنكُمْ)، قالَ: إنَّ اللّٰهَ هُوَ أعلَمُ بِما هُوَ مُكَوِّنُهُ قَبلَ أن يُكَوِّنَهُ و هُم ذَرٌّ، و عَلِمَ مَن يُجاهِدُ مِمَّن لا يُجاهِدُ، كَما عَلِمَ أنَّهُ يُميتُ خَلقَهُ قَبلَ أن يُميتَهُم، و لَم يُرِهِم مَوتَهُم و هُم أحياءٌ.[۸۰]
- تفسیر العیّاشی - به نقل از داوود رَقّی -: امام صادق علیهالسلام - هنگامى كه از ایشان در بارۀ این سخن خداوند: (آيا: چنین پنداشتيد كه [تنها با ادّعای ایمان] وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما را نمیداند [و مشخّص نساخته است]؟!) پرسش شد -: خداوند، خود به آنچه او پدید آورندۀ آن است، پیش از آن كه آن را پدید آورد، و [آن گاه كه] آنان ذرّههایى بودند، داناتر است و آن كس را كه جهاد ورزد، از آن كه جهاد نكند، باز مىشناسد، همان گونه كه او دانست كه آفریدههایش را مىمیرانَد، پیش از آن كه آنان را بمیرانَد و مرگشان را به آنان - در حالى كه زنده بودند - نشان نداد.
- تفسير القمّي - في قَولِهِ تَعالیٰ: (أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُواْ وَ لَمَّا يَعْلَمِ ٱللهُ ٱلَّذِينَ جَـٰهَدُواْ مِنكُمْ) -: يَعني: و لَمّا يَریٰ؛ لِأَنَّهُ عزّ و جلّ قَد عَلِمَ قَبلَ ذٰلِكَ مَن يُجاهِدُ و مَن لا يُجاهِدُ، فَأَقامَ العِلمَ مَقامَ الرُّؤيَةِ؛ لِأَنَّهُ يُعاقِبُ النّاسَ بِفِعلِهِم لا بِعِلمِهِ.[۸۱]
- تفسیر القمّی - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (آيا پنداشتید كه به خود، واگذار مىشويد و خداوند، كسانى را كه از ميان شما جهاد كردهاند... نمىداند؟!) -: مراد از نمیداند، نمیبیند است؛ چرا که خداوندِ توانا و بزرگ از قبل، علم داشته است که چه کسی جهاد میکند و چه کسی جهاد نمیکند. پس علم را جایگزین رؤیت کرد؛ چون او مردم را بر اساس کردار خودشان مجازات میکند، نه بر اساس علم خودش.
- تفسير الطبري عن ابن عبّاس - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ تِلْكَ ٱلأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ ٱلنَّاسِ)[۸۲] -: فَإِنَّهُ كانَ يَومُ اُحُدٍ بِيَومِ بَدرٍ، قُتِلَ المُؤمِنونَ يَومَ اُحُدٍ؛ اتَّخَذَ اللّٰهُ مِنهُم شُهَداءَ، و غَلَبَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَومَ بَدرٍ المُشرِكينَ فَجُعِلَ لَهُ الدَّولَةُ عَلَيهِم.[۸۳]
- تفسیر الطبری - به نقل از ابن عبّاس، در بارۀ این سخن خداوند متعال: (ما اين روزها[ی شكست و پيروزى] را ميان مردم به نوبت مىگردانيم) -: روز اُحُد، در برابر روز بدر بود. مؤمنان در روز اُحُد کشته شدند و خداوند از آنان چند شهید گرفت و در روز بدر، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله مشرکان را شکست داد و این پیروزیای برای او بر مشرکان بود.
- الإمام عليّ علیهالسلام: خُذوا مِن أجسادِكُم فَجودوا بِها عَلیٰ أنفُسِكُم، و لا تَبخَلوا بِها عَنها، فَقَد قالَ اللّٰهُ سُبحانَهُ: (إِن تَـنصُرُواْ ٱللهَ يَـنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ)[۸۴]... فَلَم يَستَنصِركُم مِن ذُلٍّ... و لَهُ جُنودُ السَّماواتِ وَ الأرضِ، و هُوَ العَزيزُ الحَكيمُ... و إنَّما أرادَ أن يَبلُوَكُم أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً.[۸۵]
- امام على علیهالسلام: از تنهایتان بگیرید و به جانهایتان ببخشید (و جسمتان را فداى جانتان كنید) و در این كار، بخل نورزید؛ چرا كه خداى سبحان فرموده: (اگر خدا را يارى كنيد، خدا شما را يارى مىكند و گامهايتان را استوار مىگرداند).… او از سر ناتوانى، از شما یارى نطلبیده است...، که لشكریان آسمانها و زمین، از آنِ اویند و خدا توانمند و حكیم است.… او در حقیقت، خواسته است شما را بیازماید كه كدامتان نیکكردارترید.
۱ / ۲ - ۸: العُذرُ إلَى اللّه
۱ / ۲ - ۸: حجّت داشتن در پیشگاه خداوند
- الإيضاح عن مِينا مولى عبد الرحمٰن بن عوف: سَمِعَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ - صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ - ضَوضاةً[۸۶] في عَسكَرِهِ، فَقالَ: ما هٰذا؟
فَقيلَ: قُتِلَ مُعاوِيَةُ!
فَقالَ: كَلّا و رَبِّ الكَعبَةِ! لا يُقتَلُ حَتّىٰ تَجتَمِعَ الأُمَّةُ عَلَيهِ.
فَقيلَ لَهُ: يا أميرَ المُؤمِنينَ! فَبِمَ تُقاتِلُهُ؟!
قالَ: ألتَمِسُ العُذرَ في ما بَيني و بَينَ اللّه.[۸۷]
- الإيضاح - به نقل از مِینا (همپیمان عبد الرحمان بن عوف) -: على بن ابى طالب - كه درودهای خدا بر او باد - در بین لشكر خود، سر و صدایى شنید. پرسید: «چه خبر است؟».
گفتند: معاویه كشته شده است.
فرمود: «به پروردگار كعبه سوگند، هرگز! او كشته نخواهد شد تا آن كه امّت بر گِردش جمع گردند».
گفتند: پس براى چه با او مىجنگى، اى امیر مؤمنان؟
فرمود: «در پى حُجّتى میان خود و خداى خود هستم».
- الخرائج و الجرائح عن عوف بن مروان: إنَّ راكِباً قَدِمَ مِنَ الشّامِ، فَأَفشىٰ فِي الكوفَةِ أنَّ مُعاوِيَةَ ماتَ، فَجيءَ بِالرَّجُلِ إلىٰ عَلِيٍّ علیهالسلام، فَقالَ: أنتَ شَهِدتَ مَوتَ مُعاوِيَةَ؟
قالَ: نَعَم، كُنتُ فيمَن دَفَنَهُ.
فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ علیهالسلام: إنَّكَ كاذِبٌ.
فَقالَ القَومُ: أهُوَ يَكذِبُ؟
قالَ: نَعَم؛ لِأَنَّ مُعاوِيَةَ لا يَموتُ حَتّىٰ يَملِكَ هٰذِهِ الاُمَّةَ، و يَفعَلَ كَذا، و يَفعَلَ كَذا بَعدَما مَلَكَ.
فَقالَ القَومُ: فَلِمَ تُقاتِلُهُ و أنتَ تَعلَمُ أنَّهُ سَيَبلُغُ هٰذا؟!
قالَ: لِلحُجَّةِ.[۸۸]
- الخرائج و الجرائح - به نقل از عوف بن مروان -: سوارهاى از شام رسید و در كوفه شایع كرد كه معاویه مرده است. آن مرد را پیش على علیهالسلام آوردند. [على علیهالسلام] از وى پرسید: «آیا مرگ معاویه را خود دیدى؟».
گفت: آرى. از جملۀ دفن كنندگان او بودم.
على علیهالسلام به وى فرمود: «تو دروغگویى».
مردم گفتند: آیا او دروغ مىگوید؟
فرمود: «آرى. معاویه نمىمیرد تا آن كه زمام این امّت را به دست گیرد و پس از پادشاهىاش، این كار و این كار را انجام مىدهد».
مردم گفتند: تو كه مىدانى او به حكومت مىرسد، چرا با او مىجنگى؟
فرمود: «براى داشتن حجّت [میان خود و خدایم]».
۱ / ۳: وُجوبُ الجِهادِ
۱ / ۳: وجوب جهاد
الكتاب
قرآن
(كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَ عَسَیٰ أَن تَكْرَهُواْ شَيْـٔا وَ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَ عَـسَىٰ أَن تُحِبُّواْ شَيْـٔا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَ ٱللهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لا تَعْلَمُونَ).[۸۹]
(جهاد بر شما نوشته شد، در حالی که برایتان ناخوشایند است و چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است و چیزی را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است و خدا میداند و شما نمیدانید).
(وَ قَـٰتِلُواْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ وَ ٱعْلَمُواْ أَنَّ ٱللهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).[۹۰]
(و در راه خدا، پیکار کنید و بدانید خداوند، شنوا و داناست).
(يَـٰـأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَـٰـتِلُواْ ٱلَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ ٱلْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَ ٱعْلَمُواْ أَنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلْمُتَّقِينَ).[۹۱]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! با کافرانی که به شما نزدیکترند، پیکار کنید [و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند] و آنها باید در شما شدّت و خشونت [و قدرت] احساس کنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است).
راجع: البقرة: ۱۹۰ و ۱۹۱ و ۲۱۶ و ۲۴۴
و بحار الأنوار: ج۹۷ ص۱ - ۷.
ر. ک: بقره: آیۀ ۱۹۰ - ۱۹۱ و ۲۱۶ و ۲۴۴
و بحار الأنوار: ج۹۷ ص۱ - ۷.
الحديث
حدیث
- تفسير ابن أبي حاتم عن سعيد بن جبير - في قَولِهِ تَعالیٰ: (كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ) -: إنَّ اللّٰهَ تَبارَكَ و تَعالیٰ أمَرَ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله وَ المُؤمِنينَ بِمَكَّةَ بِالتَّوحيدِ، و إقامِ الصَّلاةِ، و إيتاءِ الزَّكاةِ، و أن يَكُفّوا أيدِيَهُم عَنِ القِتالِ، فَلَمّا هاجَرَ إلَى المَدينَةِ نَزَلَت سائِرُ الفَرائِضِ و اُذِنَ لَهُم فِي القِتالِ، فَنَزَلَت: (كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ)؛ يَعني فُرِضَ عَلَيكُم، و أَذِنَ لَهُم بَعدَما كانَ نَهاهُم عَنهُ.[۹۲]
- تفسیر ابن أبی حاتم - به نقل از سعید بن جبیر، در بارۀ این سخن خداوند متعال:(جهاد بر شما نوشته شد) -: خداوند - تبارک و تعالی - پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان را در مکّه به توحید و نماز خواندن و زکات دادن و خودداری از جنگ امر کرد و پس از هجرت به مدینه، تکالیف دیگر نازل گشت و به آنان اجازۀ جنگ داده شد و آیۀ (جهاد بر شما نوشته شد...) نازل گردید؛ یعنی جهاد بر شما واجب شد. بدین ترتیب، خداوند که پیشتر، آنان (مسلمانان) را از جهاد نهی کرده بود، به آنان اجازۀ جهاد داد.
- تفسير القمّي - في قَولِهِ تَعالیٰ: (كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ) -: نَزَلَت بِالمَدينَةِ، و نَسَخَت آيَةَ: (كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ)[۹۳] الَّتي نَزَلَت بِمَكَّةَ.[۹۴]
- تفسیر القمّی - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (جهاد بر شما نوشته شد، در حالی که برایتان ناخوشایند است) -: این آیه در مدینه نازل شد و آیۀ (دست [از جنگ] بدارید) را که در مکّه نازل شده بود، نسخ کرد.
- الإمام عليّ علیهالسلام - فيما كَتَبَهُ إلیٰ مِخنَفِ بنِ سُلَيمٍ قَبلَ حَربِ صِفّينَ -: سَلامٌ عَلَيكَ، فَإِنّي أحمَدُ اللّٰهَ إلَيكَ الَّذي لا إلٰهَ إلّا هُوَ. أمّا بَعدُ: فَإِنَّ جِهادَ مَن صَدَفَ[۹۵] عَنِ الحَقِّ رَغبَةً عَنهُ، و هَبَّ في نُعاسِ العَمیٰ وَ الضَّلالِ اختِياراً لَهُ، فَريضَةٌ عَلَى العارِفينَ. إنَّ اللّٰهَ يَرضیٰ عَمَّن أرضاهُ، و يَسخَطُ عَلیٰ مَن عَصاهُ، و إنّا قَد هَمَمنا بِالمَسيرِ إلیٰ هٰؤُلاءِ القَومِ الَّذينَ عَمِلوا في عِبادِ اللّه بِغَيرِ ما أنزَلَ اللّٰهُ، وَ استَأثَروا بِالفَيءِ، و عَطَّلُوا الحُدودَ، و أَماتُوا الحَقَّ، و أَظهَروا فِي الأَرضِ الفَسادَ، وَ اتَّخَذُوا الفاسِقينَ وَليجَةً[۹۶] مِن دونِ المُؤمِنينَ، فَإِذا وَلِيٌّ لِلهِ أعظَمَ أحداثَهُم أبغَضوهُ و أَقصَوهُ و حَرَموهُ، و إذا ظالِمٌ ساعَدَهُم عَلیٰ ظُلمِهِم أحَبُّوهُ و أَدنَوهُ و بَرُّوهُ؛ فَقَد أصَرّوا عَلَى الظُّلمِ، و أَجمَعوا عَلَى الخِلافِ، و قَديماً ما صَدُّوا عَنِ الحَقِّ، و تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ، و كانوا ظالِمينَ.
فَإِذا اُتيتَ بِكِتابي هٰذا فَاستَخلِف عَلیٰ عَمَلِكَ أوثَقَ أصحابِكَ في نَفسِكَ، و أَقبِل إلَينا لَعَلَّكَ تَلقیٰ هٰذَا العَدُوَّ المُحِلَّ؛ فَتَأمُرَ بِالمَعروفِ و تَنهیٰ عَنِ المُنكَرِ، و تُجامِعَ الحَقَّ و تُبايِنَ الباطِلَ، فَإِنَّهُ لا غَناءَ بِنا و لا بِكَ عَن أجرِ الجِهادِ. و حَسبُنَا اللّٰهُ و نِعمَ الوَكيلُ، و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّه العَلِيِّ العَظيمِ.[۹۷]
- امام علی علیهالسلام - در آنچه پیش از جنگ صفّین به مِخنَف بن سُلَیم نوشت -: درود بر تو! من با تو خداوند یگانه را میستایم. امّا بعد، همانا جهاد با آنان كه آگاهانه از حق، رو میگردانند و به اختیار، در كوردلى و گمراهى به سر مىبرند، بر اهل معرفت واجب است. هر كه خداوند را خرسند كند، خدا نیز از او خرسند خواهد بود و بر هر آن كس كه او را نافرمانی كند، خشم میگیرد. ما عزم حرکت به سوی این قومی را داریم كه در میان بندگان خدا به غیر كتاب خدا عمل مىكنند و غنایم (بیت المال) را به خود اختصاص داده و حدود خدا را وا نهادهاند و حق را میراندهاند و تباهى را در زمین آشكار ساخته و تبهكاران را به جاى مؤمنان به دوستی گرفتهاند. هر گاه دوستى از دوستان خدا كارهاى خلاف آنها را بزرگ شمارد، او را دشمن مىدارند و مطرود و ناكامش مىسازند و هر گاه ستمكارى، آنها را در ستمشان کمک كند، او را دوست میدارند و جزو نزدیكان خود قرار میدهند و به او نیكى مىكنند. این جماعت بر ستم اصرار ورزیده و بر كارهاى خلاف متّحد شدهاند و از دیرباز همواره کارشان جلوگیرى از حق و همكارى برای گناه بوده و ستمكار بودهاند.
پس هر گاه نامۀ من به تو رسید، شخصی را که بیش از همه مورد وثوق توست، به جاى خود بگمار و به سوى ما بیا. باشد كه با این دشمن بىپروا رو به رو شوی و امر به معروف و نهى از منكر كنى و در صف حق بوده باشی و از باطل، دورى نمایى. ما و تو، هیچ یک از پاداش جهاد، بىنیاز نیستیم و خدا ما را بس است و او بهترین وكیل است. البتّه هیچ اراده و نیرویی نیست، مگر از سوی خدای بلند مرتبۀ بِشْکوه!.
- عنه علیهالسلام: الجِهادُ فَرضٌ عَلیٰ جَميعِ المُسلِمينَ؛ لِقَولِ اللّه تَعالیٰ: (كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ)[۹۸]، فَإِن قامَت بِالجِهادِ طائِفَةٌ مِنَ المُسلِمينَ وَسِعَ سائِرَهُمُ التَّخَلُّفُ عَنهُ، ما لَم يَحتَجِ الَّذينَ يَلونَ الجِهادَ إلَى المَدَدِ، فَإِنِ احتاجوا لَزِمَ الجَميعَ أن يُمِدّوهُم حَتّیٰ يَكتَفوا، قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ: (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً)[۹۹]. فَإِن دَهَمَ أمرٌ يُحتاجُ فيهِ إلیٰ جَـماعَتِهِم نَـفَروا كُلُّهُم، قالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (ٱنفِرُواْ خِفَافًا وَ ثِـقَالاً وَ جَـٰهِدُواْ بِأَمْوَ ٰلِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ فِى سَبِيـلِ ٱللهِ)[۱۰۰].[۱۰۱]
- امام علی علیهالسلام: جهاد بر همۀ مسلمانان واجب است به دلیل این سخن خداوند متعال: (جهاد بر شما نوشته شد)؛ امّا اگر گروهی از مسلمانان به جهاد پرداختند، بقیّۀ آنان مجاز به ترک آن هستند تا زمانی که مجاهدان به نیروی کمکی نیاز نداشته باشند، و چنانچه نیاز پیدا کردند، همگان ملزم به کمک کردن به آنان هستند تا آن که نیازشان بر طرف شود. خداوند متعال فرموده است: (شايسته نيست مؤمنان همگى [به سوى ميدان جهاد] كوچ كنند)؛ امّا اگر پیشامدی کرد که به حضور بقیّه نیاز شد، آن گاه باید همگی حرکت کنند. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: ([همگى به سوى ميدان جهاد] حركت كنيد، چه سبکبار باشيد چه سنگينبار، و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کنید).
- عنه علیهالسلام - في ذِكرِ ما فَرَضَهُ اللّٰهُ تَعالیٰ عَلَى الجَوارِحِ -: فَرَضَ تَعالیٰ عَلَى اليَدَينِ الجِهادَ؛ لِأَنَّهُ مِن عَمَلِهِما و عِلاجِهِما.[۱۰۲]
- امام علی علیهالسلام - در بیان وظایفی که خداوند متعال برای اندامها واجب کرده است -: خداوند متعال بر دستها جهاد را واجب فرمود؛ زیرا جهاد، کار و عمل دست است.
- الإمام الصادق علیهالسلام - في ذِکرِ ما فَرَضَهُ اللّٰهُ تَعالیٰ عَلَی الجَوارِحِ -: فَرَضَ اللّٰهُ عَلَى اليَدَينِ ألّا يَبطِشَ بِهِما إلیٰ ما حَرَّمَ اللّٰهُ، و أَن يَبطِشَ بِهِما إلیٰ ما أمَرَ اللّٰهُ عزّ و جلّ، و فَرَضَ عَلَيهِما مِنَ الصَّدَقَةِ، و صِلَةِ الرَّحِمِ، وَ الجِهادِ في سَبيلِ اللّه، وَ الطَّهورِ لِلصَّلاةِ، فَقالَ: (يَـٰـأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى ٱلْمَرَافِقِ وَ ٱمْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى ٱلْكَعْبَيْنِ)[۱۰۳]، و قالَ: (فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَـتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَـتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا)[۱۰۴]، فَهٰذا ما فَرَضَ اللّٰهُ عَلَى اليَدَينِ؛ لِأَنَّ الضَّربَ مِن عِلاجِهِما.[۱۰۵]
- امام صادق علیهالسلام - در بیان وظایفی که خداوند متعال برای اندامها واجب کرده است -: خداوند بر دو دست، واجب ساخت كه با آنها كارى را كه خداوند حرام كرده است، انجام ندهند و آنچه را خداوند فرمان داده است، انجام دهند، و صدقه دادن و كمک کردن به خویشاوند و جهاد در راه خدا و وضو گرفتن براى نماز را بر آنها واجب كرده و فرموده است: (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر گاه براى نماز برخاستيد، صورتها و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سرهاى خود و پاهايتان را تا برآمدگىِ آن، مسح كنيد) و فرموده است: (هر گاه به كافران برخورديد، گردنها[يشان] را بزنيد و چون آنها را از پاى در آورديد، پس [اسيران را] استوار در بند كشيد. سپس يا منّت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه بگيريد، تا اين كه جنگ فرو بنشيند). این است آنچه خداوند بر دستها واجب ساخته؛ چرا كه ضربه زدن، كار آنهاست.
راجع: ص۶۶ (الفصل الثاني: من یجب جهاده).
ر.ک: ص۶۷ (فصل دوم: کسانی که جهاد با آنان واجب است).
۱ / ۴: شُروطُ وُجوبِ الجِهادِ
۱ / ۴: شرایط وجوب جهاد
۱ / ۴ - ۱: حُکومَةُ الإمامِ العادِلِ
۱ / ۴ - ۱: حاکمیت پیشوای عادل
- الإمام عليّ علیهالسلام - في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ -: يا كُمَيلُ، لا غَزوَ إلّا مَعَ إمامٍ عادِلٍ... يا كُمَيلُ، لَو لَم يَظهَر نَبِيٌّ، و كانَ فِي الأَرضِ مُؤمِنٌ تَقِيٌّ، لَكانَ في دُعائِهِ إلَى اللّه مُخطِئاً أو مُصيباً؟ بَل وَ اللّه مُخطِئاً، حَتّیٰ يَنصِبَهُ اللّهُ عزّ و جلّ لِذٰلِكَ و يُؤَهِّلَهُ لَهُ. يا كُمَيلُ، الدّينُ لِلهِ، فَلا يَقبَلُ اللّٰهُ مِن أحَدٍ القِيامَ بِهِ إلّا رَسولاً أو نَبِيّاً أو وَصِيّاً. يا كُمَيلُ، هِيَ نُبُوَّةٌ و رِسالَةٌ و إمامَةٌ، و لَيسَ بَعدَ ذٰلِكَ إلّا مُوالينَ مُتَّبِعينَ أو عامِهينَ[۱۰۶] مُبتَدِعينَ، إنَّما يَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ المُتَّقينَ.[۱۰۷]
- امام على علیهالسلام - در سفارش به كُمَیل بن زیاد -: اى كمیل! جنگیدن جایز نیست، مگر به همراه [و اجازۀ] یک پیشوای دادگر (امام معصوم).… اى كمیل! اگر پیامبرى ظهور نمىكرد و در زمین، مؤمن پَرواپیشهای بود و [مردم را] به درگاه خداوند دعوت میکرد، در دعوت خود، خطاكار بود یا درستكار؟ بلكه به خدا سوگند حتّی اگر خطاكار بود، باز خداوند او را براى این كار معیّن مىكرد و صلاحیت مىبخشید. اى كمیل! دین، از آنِ خداست. پس خداوند از هیچ کس نمىپذیرد كه به [رهبرىِ] آن بپردازد، مگر آن كه فرستاده[ی او] باشد یا پیامبر یا وصى [و جانشین پیامبر]. اى كمیل! [سه حالت دارد:] نبوّت است و رسالت و امامت. از اینها كه بگذرد، یا دنبالهرو و پیرو هستند یا سرگردانِ بدعتگذار. خداوند، در حقیقت، از پرواپیشگان مىپذیرد.
- عنه علیهالسلام: لا يَخرُجُ المُسلِمُ فِي الجِهادِ مَعَ مَن لا يُؤمَنُ عَلَى الحُكمِ، و لا يُنفِذُ فِي الفَيءِ أمرَ اللّه عزّ و جلّ، فَإِن ماتَ في ذٰلِكَ كانَ مُعيناً لِعَدُوِّنا في حَبسِ حُقوقِنا وَ الإِشاطَةِ بِدِمائِنا، و ميتَتُهُ ميتَةٌ جاهِلِيَّةٌ.[۱۰۸]
- امام على علیهالسلام: مسلمان نباید همراه كسى به جهاد برود كه در حكم راندن، امین نیست و فرمان خداوند عزّ و جلّ را در بارۀ غنایم اجرا نمىكند؛ زیرا اگر همراه چنین كسى به جهاد برود و بمیرد، به دشمن ما، در منع حقوق ما و ریختن خون ما، كمک كرده و مرگش، مرگ جاهلى است.
- عنه علیهالسلام: عَلَيكُم بِالجِهادِ في سَبيلِ اللّه مَعَ كُلِّ إمامٍ عَدلٍ؛ فَإِنَّ الجِهادَ في سَبيلِ اللّه بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ.[۱۰۹]
- امام على علیهالسلام: بر شما باد جهاد در راه خدا، همراه با هر پیشواى دادگرى؛ زیرا جهاد در راه خدا، درى از درهاى بهشت است.
- الكافي عن بشير عن الإمام الصادق علیهالسلام، قال: قُلتُ لَهُ: إنّي رَأَيتُ فِي المَنامِ أنّي قُلتُ لُكُ: إنَّ القِتالَ مَعَ غَيرِ الإمامِ المُفتَرَضِ طاعَتُهُ حَرامٌ مِثلُ المَيتَةِ وَ الدَّمِ و لَحمِ الخِنزيرِ، فَقُلتَ لي: نَعَم، هُوَ كَذٰلِكَ.
فَقالَ أبو عَبدِ اللّه علیهالسلام: هُوَ كَذٰلِكَ، هُوَ كَذٰلِكَ.[۱۱۰]
- الكافى - به نقل از بشیر [دَهّان] -: به امام صادق علیهالسلام گفتم: خواب دیدم كه به شما گفتم: جهاد به همراه غیر پیشواى واجب الطاعه، همانند [خوردنِ] مردار و خون و گوشت خوک، حرام است و شما به من فرمودى: همین طور است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «همین طور است، همین طور است».
- الإمام الصادق علیهالسلام: الجِهادُ واجِبٌ مَعَ إمامٍ عادِلٍ.[۱۱۱]
- امام صادق علیهالسلام: جهاد به همراه هر پیشواى دادگرى، واجب است.
- عنه علیهالسلام: لا جِهادَ إلّا مَعَ الإمامِ.[۱۱۲]
- امام صادق علیهالسلام: جهاد، جز به همراه امام، جایز نیست.
- الكافي عن موسى بن بكر بن دأب عمّن حدّثه عن أبي جعفر علیهالسلام: أنَّ زَيدَ بنَ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ علیهالسلام دَخَلَ عَلیٰ أبي جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ علیهالسلام و مَعَهُ كُتُبٌ مِن أهلِ الكوفَةِ يَدعونَهُ فيها إلیٰ أنفُسِهِم، و يُخبِرونَهُ بِاجتِماعِهِم، و يَأمُرونَهُ بِالخُروجِ؛
فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ علیهالسلام:... إِنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ أحَلَّ حَلالاً و حَرَّمَ حَراماً، و فَرَضَ فَرائِضَ و ضَرَبَ أمثالاً و سَنَّ سُنَناً، و لَم يَجعَلِ الإمامَ القائِمَ بِأَمرِهِ في شُبهَةٍ فيما فَرَضَ لَهُ مِنَ الطّاعَةِ أن يَسبِقَهُ بِأَمرٍ قَبلَ مَحَلِّهِ، أو يُجاهِدَ فيهِ قَبلَ حُلولِهِ، و قَد قالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ فِي الصَّيدِ: (لَا تَقْتُلُواْ ٱلصَّيْدَ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ)[۱۱۳]، أ فَقَتلُ الصَّيدِ أعظَمُ ام قَتلُ النَّفسِ الَّتي حَرَّمَ اللّٰهُ؟ و جَعَلَ لِكُلِّ شَيءٍ مَحَلّاً، و قالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ)، و قالَ عزّ و جلّ: (لَا تُحِلُّواْ شَعَائِرَ ٱللهِ وَ لَا ٱلشَّهْرَ ٱلْحَرَامَ)، فَجَعَلَ الشُّهورَ عِدَّةً مَعلومَةً، فَجَعَلَ مِنها أربعَةً حُرُماً، و قالَ: (فَسِيحُواْ فِى ٱلَارْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ ٱعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى ٱللهِ)[۱۱۴].[۱۱۵]
- الکافی - به نقل از موسى بن بكر بن دأب، به نقل از كسى كه براى وى روایت كرد -: زید بن على بن الحسین نزد ابو جعفر محمّد بن على (امام باقر) علیهالسلام رفت و با خود دعوتنامههایى از مردم كوفه به همراه داشت كه او را به سوى خودشان دعوت كرده و از اجتماع خود، آگاه ساخته بودند و از وى مىخواستند كه قیام كند.
امام باقر علیهالسلام به زید فرمود: «... خداوند عزّ و جلّ حلال و حرامى را مقرّر داشته و واجباتى را تعیین نموده و مثالهایى زده و سنّتهایى (احكام و مقرّراتى) وضع كرده است، و امامى را كه اجراکنندۀ فرمان اوست، در طاعتى كه بر او واجب نموده، در شک و شبههاى قرار نداده تا در كارى پیش از فرا رسیدن زمانش بر [زمان مقرّر شده از جانب] خداوند پیشى بگیرد، یا قبل از وقتش براى آن به جهاد بپردازد. خداوند عزّ و جلّ در بارۀ شكار فرموده است: (در حالى كه مُحرِم هستيد، شكار را نكشيد). آیا كشتن شكار مهمتر است یا كشتن انسانى كه خدا محترمش داشته است؟ خداوند عزّ و جلّ براى هر چیزى وقتى مقرّر داشته است. فرموده است: (هر گاه از احرام در آمديد، شكار كنيد) و فرموده است: (شعائر خدا و ماه حرام را حلال نكنيد). ماهها را شمارى مشخّص قرار داد و از آنها چهار ماه را حرام ساخت و فرمود: (چهار ماه در زمين بگرديد و بدانيد كه شما نمىتوانيد خدا را به ستوه آوريد).
- الكافي عن أبي عمرة السلمي علیهالسلام: سَأَلَهُ [أيِ الإمامَ الصادقَ علیهالسلام] رَجُلٌ فَقالَ: إنّي كُنتُ اُكثِرُ الغَزوَ و أَبعُدُ في طَلَبِ الأَجرِ و اُطيلُ الغَيبَةَ، فَحُجِرَ ذٰلِكَ عَلَيَّ، فَقالوا: لا غَزوَ إلّا مَعَ إمامٍ عادِلٍ، فَما تَریٰ أصلَحَكَ اللّٰهُ؟
فَقالَ أبو عَبدِ اللّه علیهالسلام: إن شِئتَ أن اُجمِلَ لَكَ أجمَلتُ، و إن شِئتَ أن اُلَخِّصَ لَكَ لَخَّصتُ؟
فَقالَ: بَل أجمِل.
قالَ: إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ يَحشُرُ النّاسَ عَلیٰ نِيّاتِهِم يَومَ القِيامَةِ.[۱۱۶]
قالَ: فَكَأَنَّهُ اشتَهیٰ أن يُلَخِّصَ لَهُ، قالَ: فَلَخِّص لي أصلَحَكَ اللّٰهُ.
فَقالَ: هاتِ.
فَقالَ الرَّجُلُ: غَزَوتُ فَواقَعتُ المُشرِكينَ، فَيَنبَغي قِتالُهُم قَبلَ أن أدعُوَهُم؟
فَقالَ: إن كانوا غَزَوا و قوتِلوا و قاتَلوا فَإِنَّكَ تَجتَزِئُ[۱۱۷] بِذٰلِكَ. و إن كانوا قَوماً لَم يَغزوا و لَم يُقاتِلوا فَلا يَسَعُكَ قِتالُهُم حَتّیٰ تَدعُوَهُم.
قالَ الرَّجُلُ: فَدَعَوتُهُم فَأَجابَني مُجيبٌ و أَقَرَّ بِالإِسلامِ في قَلبِهِ و كانَ فِي الإِسلامِ، فَجيرَ عَلَيهِ فِي الحُكمِ، وَ انتُهِكَت حُرمَتُهُ، و اُخِذَ مالُهُ، وَ اعتُدِيَ عَلَيهِ، فَكَيفَ بِالمَخرَجِ و أَنَا دَعَوتُهُ؟
فَقالَ: إنَّكُما مَأجورانِ عَلیٰ ما كانَ مِن ذٰلِكَ، و هُوَ مَعَكَ؛ يَحوطُكَ مِن وَراءِ حُرمَتِكَ، و يَمنَعُ قِبلَتَكَ، و يَدفَعُ عَن كِتابِكَ، و يَحقِنُ دَمَكَ، خَيرٌ مِن أن يَكونَ عَلَيكَ؛ يَهدِمُ قِبلَتَكَ، و يَنتَهِكُ حُرمَتَكَ، و يَسفِكُ دَمَكَ، و يُحرِقُ كِتابَكَ.[۱۱۸]
- الکافی - به نقل از ابو عمرۀ سَلَمى -: مردى از امام صادق علیهالسلام سؤال كرد و گفت: من زیاد به جنگ مىرفتم و در پى اجر و ثواب [از خانه و كاشانه] دور مىشدم و غیبت طولانى مىكردم. از این كار منع شدم و به من گفتند: جهاد جز به همراهى امامى عادل نیست. با پوزش، میخواهم بدانم شما چه نظرى دارید؟
امام صادق علیهالسلام فرمود: «اگر بخواهى سربسته و به اجمال براى تو بگویم، به اجمال مىگویم و اگر بخواهى براى تو شرح بدهم، شرح مىدهم».
گفت: نه! به اجمال بفرما.
فرمود: «خداوند عزّ و جلّ مردم را در روز قیامت بر پایۀ نیّتهاى آنان محشور مىسازد».[۱۱۹]
وى گویا علاقه داشت كه امام علیهالسلام براى او توضیح دهد. گفت: پس براى من شرح بده، خداوند به شما خیر دهد!
فرمود: «[سؤالت را] مطرح كن».
مرد گفت: به جنگ رفتم و با مشركان درگیر شدم. آیا شایسته است پیش از آن كه آنان را دعوت كنم، با آنان بجنگم؟
فرمود: «اگر جنگیدهاند و با آنان جنگ شده و آنان زد و خورد كردهاند، تو به همین بسنده كن؛ ولى اگر جنگ در نگرفته و زد و خورد نكردهاند، نمىتوانى با آنان جنگ كنى تا آنان را دعوت كنى».
مرد گفت: آنان را دعوت كردم و كسى پاسخ من را داد و در قلب خود به اسلام اقرار كرد و در اسلام بود؛ امّا در قضاوت، به او ستم شد و حرمت او شكسته و مال او برده شد و در حقّ او تعدّى گشت. راه برونرفت چیست، در حالى كه من او را دعوت كردم؟[۱۲۰]
فرمود: «شما دو نفر بر آنچه پیش آمده است، داراى اجر هستید، و او همراه توست، و [این که] از حرمت تو نگهدارى كند و قبلۀ تو را حفظ كند و از كتاب تو (قرآن) دفاع كند و خون تو را حفظ كند، بهتر از این است كه علیه تو باشد، قبلۀ تو را ویران سازد و حرمت تو را بشكند و خون تو را بریزد و كتاب تو را آتش بزند».
۱ / ۴ - ۲: كِفايَةُ الأَعوانِ
۱ / ۴ - ۲: وجود یاران کافی
- الإمام الباقر علیهالسلام: إذَا اجتَمَعَ لِلإمامِ[۱۲۱] عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ، ثَلاثُمِئَةٍ و ثَلاثَةَ عَشَرَ، وَجَبَ عَلَيهِ القِيامُ وَ التَّغييرُ.[۱۲۲]
- امام باقر علیهالسلام: اگر براى امام به شمار اهل بدر، سیصد و سیزده تن، گرد آیند، بر او واجب است كه قیام كند و اوضاع را تغییر دهد.
- الإمام الصادق علیهالسلام: إنَّهُ لَوِ اجتَمَعَ لِلإمامِ عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ، ثَلاثُمِئَةٍ و بِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، لَوَجَبَ عَلَيهِ الخُروجُ بِالسَّيفِ.[۱۲۳]
- امام صادق علیهالسلام: اگر امام به تعداد مجاهدان بدر، سیصد و ده و اندی، نیرو داشته باشد، قیام با شمشیر بر او واجب است.
- بحار الأنوار نقلاً عن العلل لمحمّد بن عليّ بن إبراهيم: العِلَّةُ في تَنَحِّي النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله عَن قُرَيشٍ أنَّ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله كانَ نَبِيَّ السَّيفِ، وَ القِتالُ لا يَكونُ إلّا بِأَعوانٍ، فَتَنَحّیٰ حَتّیٰ وَجَدَ أعواناً، ثُمَّ غَزاهُم.[۱۲۴]
- بحار الأنوار - به نقل از کتاب العلل محمّد بن علی بن ابراهیم -: علّت کناره گرفتن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از قریش، این بود که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، پیامبر شمشیر بود و جهاد کردن، نیاز به یارانی دارد. از این رو، از آنان کناره گرفت، تا زمانی که یارانی به دست آورد و آن گاه با آنان جنگید.
۱ / ۴ - ۳: صَلاحُ الأَعوانِ
۱ / ۴ - ۳: صالح بودن یاران
الكتاب
قرآن
(إِنَّ ٱللهَ ٱشْتَرَیٰ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلْجَنَّةَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِى ٱلتَّوْرٰةِ وَ ٱلْإِنجِيلِ وَ ٱلْقُرْءَانِ وَ مَنْ أَوْفَیٰ بِعَهْدِهِ مِنَ ٱللهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ ٱلَّذِى بَايَعْتُم بِهِ وَ ذَ ٰلِكَ هُوَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ * ٱلتَّائِبُونَ ٱلْعَـٰبِدُونَ ٱلْحَـٰمِدُونَ ٱلسَّائِحُونَ ٱلرَّ ٰكِعُونَ ٱلسَّـٰجِدُونَ ٱلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلْمُنكَرِ وَ ٱلْحَـٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللهِ وَ بَشِّرِ ٱلْمُؤْمِنِينَ).[۱۲۵]
(بی تردید، خداوند از مؤمنان، جانها و مالهایشان را خریداری کرده، که در برابرش، بهشت برای آنان باشد [به این گونه که] در راه خدا پیکار میکنند و میکُشند و کشته میشوند. این، وعدۀ حقّی است [از او و] بر گردن او در تورات و انجیل و قرآن، و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید و این است آن پیروزی بزرگ! * توبه کنندگان، عبادتگران، سپاس گزارندگان، زهد ورزندگان، رکوع کنندگان، سجدهآوران، امر کنندگان به کارهای پسندیده، نهی کنندگان از ناپسندها، و حافظان حدود [و مرزهای] الهی، [مؤمنان حقیقی اند] و مؤمنان را بشارت ده).
الحديث
حدیث
- الإمام الصادق علیهالسلام: لَقِيَ عَبّادٌ البَصرِيُّ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ - صَلَواتُ اللّه عَلَيهِما - في طَريقِ مَكَّةَ، فَقالَ لَهُ: يا عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ! تَرَكتَ الجِهادَ و صُعوبَتَهُ، و أَقبَلتَ عَلَى الحَجِّ و لينَتِهِ؟! إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ يَقولُ: (إِنَّ ٱللهَ ٱشْتَرَیٰ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِى ٱلتَّوْرَاةِ وَ ٱلْإِنجِيلِ وَ ٱلْقُرْءَانِ وَ مَنْ أَوْفَیٰ بِعَهْدِهِ مِنَ ٱللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ ٱلَّذِى بَايَعْتُم بِهِ وَ ذٰلِكَ هُوَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ).
فَقالَ لَهُ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ علیهالسلام: أتِمَّ الآيَةَ.
فَقالَ: (ٱلتَّائِبُونَ ٱلْعَابِدُونَ ٱلْحَامِدُونَ ٱلسَّائِحُونَ ٱلرَّ ٰكِعُونَ ٱلسَّاجِدُونَ ٱلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلْمُنكَرِ وَ ٱلْحَافِظُونَ لِحُدُودِ ٱللهِ وَ بَشِّرِ ٱلْمُؤْمِنِينَ).
فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ علیهالسلام: إذا رَأَينا هٰؤُلاءِ الَّذينَ هٰذِهِ صِفَتُهُم، فَالجِهادُ مَعَهُم أفضَلُ مِنَ الحَجِّ![۱۲۶]
- امام صادق علیهالسلام: عَبّاد بصرى، در راه مكّه با زین العابدین - که درودهای خدا بر او باد - دیدار كرد و به ایشان گفت: اى على بن الحسین! جهاد و سختىِ آن را رها كردى و به حج و راحتى آن روى آوردى، در حالى كه خداوند عزّ و جلّ مىفرماید: (بی تردید، خداوند از مؤمنان، جانها و مالهایشان را خریداری کرده، که در برابرش، بهشت برای آنان باشد [به این گونه که] در راه خدا پیکار میکنند و میکُشند و کشته میشوند. این، وعدۀ حقّی است بر گردن او در تورات و انجیل و قرآن، و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستدی که با خدا کردهاید و این است آن پیروزی بزرگ!).
زین العابدین علیهالسلام به او فرمود: «آیه را تمام كن».
گفت: (توبه کنندگان، عبادتگران، ستایشگران، روزهداران، رکوع کنندگان، سجدهآوران، امر کنندگان به کارهای پسندیده، نهی کنندگان از ناپسندها، و حافظان حدود [و مرزهای] الهی، [مؤمنان حقیقی اند] و مؤمنان را بشارت ده)».
زین العابدین علیهالسلام فرمود: «هر گاه كسانى را دیدیم كه این صفات را دارند، پس جهاد به همراه آنان، البتّه بافضیلتتر از حج است!».
- الإمام الصادق علیهالسلام - و سُئِلَ عَن قَولِ اللّه تَعالیٰ: (إِنَّ ٱللهَ ٱشْتَرَیٰ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلْجَنَّةَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِى ٱلتَّوْرَٰةِ وَ ٱلْإِنجِيلِ وَ ٱلْقُرْءَانِ وَ مَنْ أَوْفَیٰ بِعَهْدِهِ مِنَ ٱللهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ ٱلَّذِى بَايَعْتُم بِهِ وَ ذَ ٰلِكَ هُوَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ)، هٰذا لِكُلِّ مَن جاهَدَ في سَبيلِ اللّه،ام لِقَومٍ دونَ قَومٍ؟ فَقالَ -: إنَّهُ لَمّا نَزَلَت هٰذِهِ الآيَةُ عَلیٰ رَسولِهِ صلّی اللّه علیه و آله، سَأَلَهُ بَعضُ أصحابِهِ عَن هٰذا فَلَم يُجِبهُ، فَأَنزَلَ اللّٰهُ عزّ و جلّ عَلَيهِ بِعَقِبِ ذٰلِكَ: (ٱلتَّـٰـئِبُونَ ٱلْعَـبِدُونَ ٱلْحَـمِدُونَ ٱلسَّـٰئـِحُونَ ٱلرَّ كِعُونَ ٱلسَّـجِدُونَ ٱلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلْمُنكَرِ وَ ٱلْحَـٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللهِ وَ بَشِّرِ ٱلْمُؤْمِنِينَ)،[۱۲۷] فَأَبانَ اللّٰهُ عزّ و جلّ بِهٰذا صِفَةَ المُؤمِنينَ الَّذينَ اشتَریٰ مِنهُم أنفُسَهُم و أَموالَهُم، فَمَن أرادَ الجَنَّةَ فَليُجاهِد في سَبيلِ اللّه عَلیٰ هٰذِهِ الشَّرائِطِ، و إلّا فَهُوَ مِن جُملَةِ مَن قالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «يَنصُرُ اللّٰهُ هٰذَا الدّينَ بِقَومٍ لا خَلاقَ[۱۲۸] لَهُم».[۱۲۹]
- امام صادق علیهالسلام - در پاسخ پرسش در بارۀ این سخن خداوند متعال: (بی تردید، خداوند از مؤمنان، جانها و مالهايشان را خریداری کرده كه در برابرش، بهشت برای آنان باشد [به این گونه که] در راه خدا پیکار میكنند و میكُشند و كشته میشوند. اين، وعدۀ حقّى است [از او و] بر گردن او در تورات و انجيل و قرآن، و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستدی که با خدا کردهاید و این است آن پیروزی بزرگ!) که: آیا این پیروزی بزرگ برای همۀ مجاهدان راه خداست یا برای گروهی خاص است؟ -: زمانی که این آیه بر پیامبرش نازل شد، یکی از اصحابش همین سؤال را از ایشان پرسید؛ ولی جوابی نداد. در پی آن، خداوند عزّ و جلّ، این آیه را بر او نازل کرد: (توبه كنندگان، عبادتگران، سپاسگزارندگان، زُهد ورزندگان، ركوع كنندگان، سجدهآوران، امر کنندگان به معروف، نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود [و مرزهای] الهی، [مؤمنان حقیقی اند] و مؤمنان را بشارت ده). بدین سان، خداوند عزّ و جلّ، اوصاف مؤمنانی را که خدا جان و مالشان را از ایشان خریده است، بیان فرمود. پس، هر که خواهان بهشت است، باید با این شرایط در راه خدا جهاد کند، و گرنه از جملۀ کسانی است که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «خداوند، این دین را به وسیلۀ کسانی یاری میکند که هیچ بهرهای ندارند».
- الكافي عن أبي عمرو الزبيري عن الإمام الصادق علیهالسلام، قال: قُلتُ لَهُ: أخبِرني عَنِ الدُّعاءِ إلَى اللّه وَ الجِهادِ في سَبيلِهِ، أ هُوَ لِقَومٍ لا يَحِلُّ إلّا لَهُم و لا يَقومُ بِهِ إلّا مَن كانَ مِنهُم،ام هُوَ مُباحٌ لِكُلِّ مَن وَحَّدَ اللّٰهَ عزّ و جلّ و آمَنَ بِرَسولِهِ صلّی اللّه علیه و آله، و مَن كانَ كَذا فَلَهُ أن يَدعُوَ إلَى اللّه عزّ و جلّ و إلیٰ طاعَتِهِ، و أن يُجاهِدَ في سَبيلِهِ؟
فَقالَ: ذٰلِكَ لِقَومٍ لا يَحِلُّ إلّا لَهُم، و لا يَقومُ بِذٰلِكَ إلّا مَن كانَ مِنهُم.
قُلتُ: مَن اُولٰئِكَ؟
قالَ: مَن قامَ بِشَرائِطِ اللّه عزّ و جلّ فِي القِتالِ وَ الجِهادِ عَلَى المُجاهِدينَ، فَهُوَ المَأذونُ لَهُ فِي الدُّعاءِ إلَى اللّه عزّ و جلّ، و مَن لَم يَكُن قائِماً بِشَرائِطِ اللّه عزّ و جلّ فِي الجِهادِ عَلَى المُجاهِدينَ فَلَيسَ بِمَأذونٍ لَهُ فِي الجِهادِ و لَا الدُّعاءِ إلَى اللّه، حَتّیٰ يَحكُمَ في نَفسِهِ ما أخَذَ اللّٰهُ عَلَيهِ مِن شَرائِطِ الجِهادِ.
قُلتُ: فَبَيِّن لي يَرحَمُكَ اللّٰهُ!
قالَ: إنَّ اللّٰهَ تَبارَكَ و تَعالیٰ أخبَرَ نَبِيَّهُ صلّی اللّه علیه و آله في كِتابِهِ الدُّعاءَ إلَيهِ، و وَصَفَ الدُّعاةَ إلَيه.…
فَلَمّا نَزَلَت هٰذِهِ الآيَةُ: (إِنَّ ٱللهَ ٱشْتَرَیٰ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَ ٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلْجَنَّةَ)، قامَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله فَقالَ: يا نَبِيَّ اللّه، أرَأَيتَكَ الرَّجُلُ يَأخُذُ سَيفَهُ فَيُقاتِلُ حَتّیٰ يُقتَلَ إلّا أنَّهُ يَقتَرِفُ مِن هٰذِهِ المَحارِمِ، أشَهيدٌ هُوَ؟
فَأَنزَلَ اللّٰهُ عزّ و جلّ عَلیٰ رَسولِهِ: (ٱلتَّـٰئِبُونَ ٱلْعَـٰبِدُونَ ٱلْحَـٰمِدُونَ ٱلسَّـٰئِحُونَ ٱلرَّ ٰكِعُونَ ٱلسَّـٰجِدُونَ ٱلآمِـرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلْمُنكَرِ وَ ٱلْحَـٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللهِ وَ بَشِّرِ ٱلْمُؤْمِنِينَ)، فَفَسَّرَ[۱۳۰] النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله المُجاهِدينَ مِنَ المُؤمِنينَ الَّذينَ هٰذِهِ صِفَتُهُم و حِليَتُهُم بِالشَّهادَةِ وَ الجَنَّةِ، و قالَ: التّائِبونَ مِنَ الذُّنوبِ، العابِدونَ الَّذينَ لا يَعبُدونَ إلَّا اللّٰهَ و لا يُشرِكونَ بِهِ شَيئاً، الحامِدونَ الَّذينَ يَحمَدونَ اللّٰهَ عَلیٰ كُلِّ حالٍ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، السّائِحونَ و هُمُ الصّائِمونَ، الرّاكِعونُ السّاجِدونَ الَّذينَ يُواظِبونَ عَلَى الصَّلَواتِ الخَمسِ، وَ الحافِظونَ لَها وَ المُحافِظونَ عَلَيها بِرُكوعِها و سُجودِها و فِي الخُشوعِ فيها و في أوقاتِها، الآمِرونَ بِالمَعروفِ بَعدَ ذٰلِكَ وَ العامِلونَ بِهِ، وَ النّاهونَ عَنِ المُنكَرِ وَ المُنتَهونَ عَنهُ. قالَ: فَبَشِّر مَن قُتِلَ و هُوَ قائِمٌ بِهٰذِهِ الشُّروطِ بِالشَّهادَةِ وَ الجَنَّةِ. فَإِذا تَكامَلَت فيهِ شَرائِطُ اللّه عزّ و جلّ كانَ مُؤمِناً، و إذا كانَ مُؤمِناً كانَ مَظلوماً، و إذا كانَ مَظلوماً كانَ مَأذوناً لَهُ فِي الجِهادِ؛ لِقَولِهِ عزّ و جلّ: (أُذِنَ لِلَّذِيـنَ يُقَـٰتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُواْ وَ إِنَّ ٱللهَ عَلیٰ نَـصْرِهِـمْ لَقَدِيرٌ).[۱۳۱]
و إن لَم يَكُن مُستَكمِلاً لِشَرائِطِ الإِيمانِ فَهُوَ ظالِمٌ مِمَّن يَبغي و يَجِبُ جِهادُهُ حَتّیٰ يَتوبَ، و لَيسَ مِثلُهُ مَأذوناً لَهُ فِي الجِهادِ وَ الدُّعاءِ إلَى اللّه عزّ و جلّ؛ لِأَنَّهُ لَيسَ مِنَ المُؤمِنينَ المَظلومينَ الَّذينَ اُذِنَ لَهُم فِي القُرآنِ فِي القِتالِ. فَلَمّا نَزَلَت هٰذِهِ الآيَةُ: (أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَـٰتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُواْ) فِي المُهاجِرينَ الَّذينَ أخرَجَهُم أهلُ مَكَّةَ مِن دِيارِهِم و أَموالِهِم، اُحِلَّ لَهُم جِهادُهُم بِظُلمِهِم إيّاهُم، و اُذِنَ لَهُم فِي القِتالِ.
فَقُلتُ: فَهٰذِهِ نَزَلَت فِي المُهاجِرينَ بِظُلمِ مُشرِكي أهلِ مَكَّةَ لَهُم، فَما بالُهُم في قِتالِهِم كِسریٰ و قَيصَرَ و مَن دونَهُم مِن مُشرِكي قَبائِلِ العَرَبِ؟
فَقالَ: لَو كانَ إنَّما اُذِنَ لَهُم فِي قِتالِ مَن ظَلَمَهُم مِن أهلِ مَكَّةَ فَقَط، لَم يَكُن لَهُم إلیٰ قِتالِ جُموعِ كِسریٰ و قَيصَرَ و غَيرِ أهلِ مَكَّةَ مِن قَبائِلِ العَرَبِ سَبيلٌ؛ لِأَنَّ الَّذينَ ظَلَموهُم غَيرُهُم، و إنَّما اُذِنَ لَهُم في قِتالِ مَن ظَلَمَهُم مِن أهلِ مَكَّةَ لِإِخراجِهِم إيّاهُم مِن دِيارِهِم و أَموالِهِم بِغَيرِ حَقٍّ، و لَو كانَتِ الآيَةُ إنَّما عَنَتِ المُهاجِرينَ الَّذينَ ظَلَمَهُم أهلُ مَكَّةَ كانَتِ الآيَةُ مُرتَفِعَةَ الفَرضِ عَمَّن بَعدَهُم إذا[۱۳۲] لَم يَبقَ مِنَ الظّالِمينَ وَ المَظلومينَ أحَدٌ، و كانَ فَرضُها مَرفوعاً عَنِ النّاسِ بَعدَهُم إذا[۱۳۳] لَم يَبقَ مِنَ الظّالِمينَ وَ المَظلومينَ أحَدٌ.[۱۳۴]
- الکافی - به نقل از ابو عمرو زبیرى -: به امام صادق علیهالسلام گفتم: در بارۀ دعوت به خداوند و جهاد در راه او، مرا آگاه ساز كه: آیا این، ویژۀ جماعتى است كه فقط براى آنان حلال است و هر كه از آنان باشد، عهدهدارِ آن مىگردد، یا براى هر كسى است كه به یگانگى خداوند عزّ و جلّ معتقد است و به پیامبر او ایمان آورده باشد، و هر كه چنین باشد، مىتواند به خداوند عزّ و جلّ و اطاعت او دعوت كند و در راه او جهاد كند؟
فرمود: «این، ویژۀ جماعتى است كه فقط براى آنان جایز است و فقط كسانى كه از آن گروه باشند، عهدهدار آن مىگردند».
گفتم: آنان چه كسانى هستند؟
فرمود: «هر كه به شرطهایى كه خداوند عزّ و جلّ در جنگ و جهاد بر عهدۀ مجاهدان گذاشته است عمل كند، برای دعوت به خداوند عزّ و جلّ اذن دارد، و هر كس به شرطهای خداوند عزّ و جلّ در جهاد كه بر عهدۀ مجاهدان گذاشته، عمل نكند، اذن جهاد و دعوت به خداوند را ندارد تا شرطهای جهاد را كه خداوند بر او شرط كرده است، در خود استوار سازد».
گفتم: پس براى من بیان كن، خدا خیرت دهد!
فرمود: «خداوند - تبارک و تعالى - در كتاب خود، دعوت به خودش را برای پیامبرش بیان فرموده و دعوتگران به سوی خودش را وصف كرده است.…
وقتى این آیه نازل شد: (بى تردید، خداوند از مؤمنان جانها و مالهایشان را خریداری کرده
که در برابرش بهشت براى آنان باشد)، مردى رو به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ایستاد و گفت: اى پیامبر خدا! گیریم که
مرد، شمشیر خود را بر مىدارد و مىجنگد تا كشته شود؛ ولی از این گناهان نیز انجام میدهد. آیا او
شهید است؟
آن گاه، خداوند عزّ و جلّ این [قسمت آیه] را بر پیامبر خود فرستاد: (توبه كنندگان، عبادتگران، سپاس گزارندگان، زُهد ورزندگان، ركوع كنندگان، سجدهآوران، امر كنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر، و حافظان حدود [و مرزهای] الهی [مؤمنان حقیقی اند] و مؤمنان را مژده [ی بهشت] بده) و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مجاهدانى از مؤمنان را كه اینها صفت و آرایۀ آنان باشد، به شهادت و بهشت مژده داد.[۱۳۵] خدا فرمود: (توبه كنندگان) از گناهان، (عبادتگران): كسانى كه جز خداوند را پرستش نمىكنند و چیزى را شریک او نمىسازند، (سپاس گزارندگان): كسانى كه خداوند را در هر حالى، در سختى و آسانى، ستایش مىكنند، «زهد ورزندگان» و آنان روزهداران اند، (ركوع كنندگان، سجدهآوران): آنانى كه بر نمازهاى پنجگانه مواظبت دارند و آنها را حفظ مىكنند و در ركوع و سجود و خشوع و اوقات نماز، رعایت حال آن را مىكنند. پس از آن، (امر کنندگان به معروف) و عمل كنندگان به آن (و نهی کنندگان از منكر) و كسانى كه خود از آن پرهیز مىكنند. پس به آن کسی كه كشته شد، در حالى كه عمل كننده به این شرطهاست، مژدۀ شهادت و بهشت بده.
... پس وقتى شرطهای خداوند عزّ و جلّ در او كامل شد، مؤمن است و وقتى مؤمن بود، ستمدیده
(مظلوم) است و وقتى ستمدیده بود، اذن جهاد به او داده شده است، به دلیل این سخن خداوند عزّ و جلّ:
(به كسانى كه با آنان جنگ مىشود، چون ستم شدند، اذن جنگ داده شد و بى ترديد، خداوند بر يارى دادن
آنان تواناست).
و اگر شرطهای ایمان را كامل نكرده باشد، او ستمگر و از كسانى است كه ستم مىكند و باید با او جهاد كرد تا برگردد و چنین شخصى اذن جهاد و دعوت به خداوند عزّ و جلّ ندارد؛ چون او از مؤمنان ستمدیدهای نیست كه در قرآن، اذن جنگ به آنان داده شده است. پس وقتى این آیه: (به کسانی که با آنان جنگ میشود، چون به آنان ستم شد، اذن جنگ داده شد) در بارۀ مهاجرانى نازل شد كه اهل مكّه آنان را از خانهها و مالهایشان بیرون كرده بودند، جهاد با آنان به دلیل ستم آنان به اینان، براى ایشان حلال شد و به آنان اذن جنگ داده شد».
گفتم: پس این آیه در بارۀ مهاجران به دلیل ستم مشركان اهل مكّه به آنان، نازل شده است. در این صورت، دلیل آنان براى جنگیدنشان با كسرا و قیصر و حتّى مشركان قبایل عرب، چه بوده است؟
فرمود: «اگر تنها به آنان اذن جنگیدن با كسانى از مكّیان داده شده بود كه به آنان ستم كرده بودند، به جنگیدن با جماعتهاى كسرا و قیصر و غیر مكّیان از سایر قبایل عرب راهى نداشتند، در حالی که کسانی که به آنان ستمکرده بودند، غیر مکّیان هم بودند. به همین دلیل، به آنان اذن جنگیدن با كسانى از مكّیان كه به آنان ستم كردند، داده شد كه ایشان را به ناحق از خانهها و اموالشان بیرون كردند، و اگر آیه فقط مهاجرانى را قصد كرده بود كه مكّیان به آنان ستم كردند، حكم آیه از كسانى كه پس از ایشان ستمگر هستند، برداشته میشد، وقتى از آن ستمگران و ستمدیدگان كسى نمانده بود و حكم واجب آن پس از آنان، وقتى از ستمگران و ستمدیدگان، كسى باقى نمانده بود، از مردم برداشته میشد».[۱۳۶]
- المناقب لابن شهر آشوب عن مأمون الرقّي: كُنتُ عِندَ سَيِّدِيَ الصّادِقِ علیهالسلام، إذ دَخَلَ سَهلُ بنُ حَسَنٍ الخُراسانِيُّ فَسَلَّمَ عَلَيهِ، ثُمَّ جَلَسَ فَقالَ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللّه! لَكُمُ الرَّأفَةُ وَ الرَّحمَةُ، و أَنتُم أهلُ بَيتِ الإمامَةِ. مَا الَّذي يَمنَعُكَ أن يَكونَ لَكَ حَقٌّ تَقعُدُ عَنهُ و أَنتَ تَجِدُ مِن شيعَتِكَ مِئَةَ ألفٍ يَضرِبونَ بَينَ يَدَيكَ بِالسَّيفِ؟
فَقالَ لَهُ علیهالسلام: اِجلِس يا خُراسانِيُّ رَعَى اللّٰهُ حَقَّكَ! ثُمَّ قالَ: يا حَنَفِيَّةُ! اُسجُرِي التَّنّورَ.[۱۳۷] فَسَجَرَتهُ حَتّیٰ صارَ كَالجَمرَةِ وَ ابيَضَّ عُلوُهُ.
ثُمَّ قالَ: يا خُراسانِيُّ! قُم فَاجلِس فِي التَّنّورِ.
فَقالَ الخُراسانِيُّ: يا سَيِّدي! يَابنَ رَسولِ اللّه! لا تُعَذِّبني بِالنّارِ. أقِلني أقالَكَ اللّٰهُ!
قالَ: قَد أقَلتُكَ.
فَبَينَما نَحنُ كَذٰلِكَ إذ أقبَلَ هارونُ المَكِّيُّ و نَعلُهُ في سَبّابَتِهِ، فَقالَ: السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ رَسولِ اللّه!
فَقالَ لَهُ الصّادِقُ علیهالسلام: ألقِ النَّعلَ مِن يَدِكَ وَ اجلِس فِي التَّنّورِ.
قالَ: فَأَلقَى النَّعلَ مِن سَبّابَتِهِ ثُمَّ جَلَسَ فِي التَّنّورِ.
و أَقبَلَ الإمامُ يُحَدِّثُ الخُراسانِيَّ حَديثَ خُراسانَ حَتّیٰ كَأَنَّهُ شاهِدٌ لَها. ثُمَّ قالَ: قُم - يا خُراسانِيُّ - وَ انظُر ما فِي التَّنّورِ.
قالَ: فَقُمتُ إلَيهِ فَرَأَيتُهُ مُتَرَبِّعاً، فَخَرَجَ إلَينا و سَلَّمَ عَلَينا.
فَقالَ لَهُ الإمامُ علیهالسلام: كَم تَجِدُ بِخُراسانَ مِثلَ هٰذا؟
فَقُلتُ: وَ اللّه و لا واحِداً!
فَقالَ علیهالسلام: لا وَ اللّه و لا واحِداً، أما إنّا لا نَخرُجُ في زَمانٍ لا نَجِدُ فيهِ خَمسَةً مُعاضِدينَ لَنا! نَحنُ أعلَمُ بِالوَقتِ.[۱۳۸]
- المناقب، ابن شهرآشوب - به نقل از مأمون رقّی -: نزد سَرورم [امام] صادق علیهالسلام بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شد و به ایشان سلام کرد و سپس نشست و گفت: ای پسر پیامبر خدا! شما انسانهایی رئوف و مهربان هستید و شما اهل بیت امامت هستید. چه چیز مانع میشود که حقّی داشته باشید و برای گرفتن آن اقدام نکنید، در حالی که صد هزار شیعه دارید که حاضرند برای شما شمشیر بزنند.
[امام صادق علیهالسلام] به او فرمود: «بنشین، ای خراسانی! خدا حقّ تو را پاس بدارد» و سپس فرمود: «ای حنفیّه! تنور را آتش کن». او تنور را روشن کرد، به طوری که آتش شعله کشید و خوب که داغ شد، به خراسانی فرمود: «ای خراسانی! برخیز و داخل تنور بنشین».
خراسانی گفت: سَرورم، ای پسر پیامبر خدا! مرا با آتش شکنجه نکنید. معافم بدارید، خدایتان معاف بدارد!
فرمود: «معافت داشتم».
در همین میان، هارون مکّی در حالی که کفشش را با انگشت سبّابهاش گرفته بود، وارد شد و گفت: سلام بر تو، ای پسر پیامبر خدا!
[امام] صادق علیهالسلام به او فرمود: «کفشت را بینداز و برو داخل تنور بنشین».
هارون، کفش خود را از انگشت سبّابهاش انداخت و درون تنور نشست. امام با خراسانی به صحبت پرداخت و از خراسان برایش گفت، چنان که انگار آن را میبیند. سپس فرمود: «ای خراسانی! برخیز و به داخل تنور، نگاهی بینداز».
خراسانی گفت: من رفتم و دیدم هارون، چهارزانو نشسته است. سپس بیرون آمد و به ما سلام کرد.
امام علیهالسلام به او فرمود: «مانند این، چند نفر در خراسان پیدا میکنی؟».
گفتم: نه، به خدا سوگند! حتّی یک نفر نیست!
فرمود: «نه به خدا، حتّی یک نفر نیست! بدان که ما در زمانی قیام نمیکنیم که پنج یاور نمییابیم. ما خود بهتر میدانیم کِی وقت آن است».
تبیین شروط عمومی وجوب جهاد ابتدایی
فقیهان، شروط وجوب جهاد ابتدایی را در دو دستۀ شرطهای فردی و عمومی دستهبندی کردهاند.از منظر فردی، جهاد بر هر مرد مکلّف دارای توان بدنی واجب است. در فصل سیزدهم، در توضیح کسانی که جهاد بر آنان واجب نیست، به این موضوع میپردازیم. شرطهای عمومی وجوب جهاد بر جامعۀ اسلامی و حاکمان آن، از این قرار است:
اوّل: حاکمیت امام معصوم (/ عادل) یا فرد منصوب از سوی او. از این رو در دورۀ حاکمان جور همانند بنی امیّه و بنی عبّاس، جهاد ابتدایی بر شیعیان واجب نبوده است.
دوم: وجود یاوران شایسته و اَدَوات مناسب (کفایة الأعوان) که به امام، قدرت و بسط ید میدهد. همچنین آماده کردن مقدّمات نبرد، آموزش افراد، توانافزایی نیروها، آماده کردن سلاح، احاطه به فنّاوری روز و نظامهای پیشرفتۀ دفاعی و هجومی، وظیفۀ حاکم و جامعۀ اسلامی است که تحت عنوان (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ و مِنْ رِباطِ الخَیل؛[۱۳۹] و هر چه قدر که میتوانید، نیرو و اَسبانِ آماده برای [رویارویی] آنان فراهم آورید) تبلور مییابد.
گفتنی است با حضور افراد شایسته به اندازۀ کفایت، تکلیفی بر عهدۀ بقیّۀ مکلّفان نخواهد بود.
سوم: بسط ید امام معصوم (/ عادل)؛ زیرا اگر حاکم، نفوذ کلمه و توان امر و نهی نداشته باشد، جهاد، میسّر نخواهد بود و حکم به وجوب آن، لغو است.
در هر صورت، تصمیم به جهاد به تشخیص و عهدۀ امام معصوم (/عادل) است و با فرمان او، جهاد بر افراد جامعه واجب کفایی میشود. از این رو در صورتی که امام معصوم علیهالسلام شرط دیگری را لازم بداند یا شرطهای یاد شده را لازم نداند، امر او مطاع خواهد بود.
در این جا یادآوری سه نکته لازم است:
همۀ شرطهایی که آوردیم، ناظر به جهاد ابتدایی است و دفاع در مقابل مهاجمان به دین و بلاد اسلامی مشروط به آنها نیست. دفاع از دین و سرزمین اسلامی، بدون هیچ شرطی واجب است و آماده کردن مقدّمات آن و انجام آن همواره واجب است.
نکتۀ اوّل: در بارۀ حضور امام معصوم علیهالسلام یا امام عادل در جامعه، میان فقیهان اختلاف است. اگر چه روایات، ناظر به امام عادل و فراتر از معصوم علیهالسلام اند ولی تنها شماری از فقیهان، حضور امام عادل را برای وجوب جهاد کافی دانستهاند.[۱۴۰] مشهور فقیهان، مراد از امام عادل را امام معصوم دانستهاند و شمول آن بر حاکمان عادل دیگر را نپذیرفتهاند.[۱۴۱]
نکتۀ دوم: با توجّه به شرایط عمومی وجوب جهاد - که در روایتهای این عنوان در سه دستۀ کلّی و نیز در همین نوشتار مطرح شد -، مواردی از ممنوعیت جهاد که در روایات دیگر وارد شده است، در حقیقت به خاطر فرا هم نبودن همان شرایط عمومی جهاد است. در این جا به چند مورد از آنها میپردازیم:
یک. در شرایط تقیّه، جهاد لازم نیست. در این باره به یک روایت اشاره میکنیم. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
لا یَحِلُّ قَتلُ أحَد مِنَ الکُفّارِ وَ النُّصابِ في دارِ التَّقِیَّةِ، إلّا قاتِلٍ أو ساعی فی فَسادٍ، وَ ذٰلِکَ إذا لَم تَخَف عَلیٰ نَفسِکَ و لا عَلیٰ أصحابِک.[۱۴۲]
در جایگاه تقیّه، كشتن هیچ ناصبى و كافرى جایز نیست، مگر آن كه قاتل یا مفسد باشد. در این صورت، اگر جان خود و یارانت در خطر نیفتد، مىتوانى او را بكشى.
دو. بر کسی که در سرزمین دشمن با امان گرفتن وارد شده است، جهاد لازم نیست. طلحة بن زید میگوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: مردی با امان وارد دار الحرب میشود و عدّهای به آن سرزمین حمله میکنند. آیا با حمله کنندگان بجنگد؟ امام علیهالسلام فرمود:
عَلَی المُسلِمِ أن یَمنَعَ نَفسَهُ وَ یُقاتِلَ عَلیٰ حُکمِ اللهِ وَ حُکمِ رَسولِهِ، وَ أمّا أن یُقاتِلَ الکُفّارَ عَلیٰ حُکمِ الجَورِ وَ سُنَّتِهِم فَلا یَحِلُّ لَهُ ذٰلکَ.[۱۴۳]
مسلمان باید از خودش دفاع کند و بر اساس حکم خدا و حکم پیامبر او بجنگد؛ امّا این که بر اساس حکم ستمگران و سنّت آنان با کافران بجنگد، چنین چیزی برای او جایز نیست.
سه. یک مورد از ممنوعیت جهاد، مخالفت والدین است و این، در جایی است که جهاد بر آن شخص، واجب عینی نباشد.[۱۴۴] در این باره به دو روایت اکتفا میکنیم:[۱۴۵]
سنن أبی داوود از ابو سعید خُدری نقل کرده است:
مردی از یمن، نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله مهاجرت کرد. پیامبر به او فرمود: «آیا در یمن، کسی را داری؟». گفت: پدر و مادرم. فرمود: «آنها به تو اجازه دادهاند؟». گفت: خیر. فرمود: «برگرد و از آنان اجازه بگیر. اگر اجازه دادند، [بیا و] جهاد کن و اگر اجازه ندادند، از آنان اطاعت کن».[۱۴۶]
نیز در کتاب الکافی، هم از امام صادق علیهالسلام روایت شده است که:
أتیٰ رَجُلٌ رَسولَ اللّٰهِ صلّی اللّه علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، إنّي راغِبٌ فِي الجِهادِ نَشيطٌ.
قالَ: فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: فَجاهِد في سَبيلِ اللّٰهِ؛ فَإِنَّكَ إن تُقتَل تَكُن حَيّاً عِندَ اللّٰهِ تُرزَقُ، و إن تَمُت فَقَد وَقَعَ أجرُكَ عَلَى اللّٰهِ، و إن رَجَعتَ رَجَعتَ مِنَ الذُّنوبِ كَما وُلِدتَ.
قالَ: يا رَسولَ اللّٰهِ، إنَّ لي والِدَينِ كَبيرَينِ يَزعُمانِ أنَّهُما يَأنَسانِ بي و يَكرَهانِ خُروجي؟
فَقالَ رَسولُ اللّٰهِ صلّی اللّه علیه و آله: فَقِرَّ مَعَ والِدَيكَ، فَوَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لَأُنسُهُما بِكَ يَوماً و لَيلَةً خَيرٌ مِن جِهادِ سَنَةٍ.[۱۴۷]
مردى نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: اى پیامبر خدا! من خواهان و شیفتۀ جهاد هستم.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او فرود: «پس در راه خدا جهاد كن؛ زیرا اگر كشته شوى، نزد خدا زندهاى و روزى مىخورى و اگر [در جنگ كشته نشدى و به مرگ طبیعى] مُردى، مزدت با خداست و اگر [از میدان جهاد] باز گشتى، از گناهان پاک شدهاى، مانند روزى كه متولّد شدهاى». گفت: اى پیامبر خدا! پدر و مادر پیرى دارم كه مىگویند به من اُنس گرفتهاند و نمیخواهند من به جهاد بروم.
پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «پس با پدر و مادرت بمان؛ زیرا سوگند به آن كه جانم در دست اوست، یک شبانهروز مأنوس بودن آن دو با تو، از یک سال جهاد كردن بهتر است».
نکتۀ سوم: امروزه، گروههای سَلَفی تکفیری، آغاز کردن جنگ و خشونت (جهاد ابتدایی) علیه غیر مسلمانان به قصد دعوت به اسلام را تکلیفی دینی برای خود میدانند و آن را «جهاد دعوت» مینامند و به عنوان دلیل و حُجّت شرعی برای عمل خود، به روایتی استناد میکنند که در چند منبع اصلّی و مهم حدیث اهل سنّت، با الفاظ مشابه، به پیامبر خدا نسبت داده شده است:
اُمِرتُ أن اُقاتِلَ النّاسَ حَتّی یَقولوا: «لا إلهَ إلَّا اللهُ».…[۱۴۸]
اُمِرتُ أن اُقاتِلَ النّاسَ حَتّی یَشهَدوا أن لا إلَه إلَّا اللهُ.…[۱۴۹]
سَلَفیان تکفیری معتقدند که معنای این احادیث، چنین است:
من [از جانب خدا] مأمور شدهام که با مردم بجنگم تا آن که به «لا إله إلَّا الله» شهادت دهند.…
در بارۀ این گروه احادیث، گفتنی است:
اوّلاً چنین احادیثی با آیات فراوان مربوط به روش دعوت،[۱۵۰] آزادی عقیده،[۱۵۱] جدال اَحسَن[۱۵۲] و... در قرآن، به شدّت، ناسازگارند.
ثانیاً این گروه احادیث، در منابع اصلّی حدیث شیعه و به طریقی / سندی قابل اعتماد برای ما (امامیه) روایت نشدهاند.[۱۵۳]
ثالثاً چنان که اهل ادب گفته اند، «امر» در این جا به معنای «اذن» است و «مقاتله» نیز به معنای «مقابلۀ مسلّحانه» است؛[۱۵۴] یعنی:
به من [از جانب خدا] اجازه داده شده است که با هر که به جنگ من آید، بجنگم، مگر آن که [جنگ را رها کند و] «لا إله إلّا الله» بگوید...
الفَصلُ الثّانی: مَن یَجِبُ جِهادُهُ
فصل دوم: کسانی که جهاد با آنان واجب است
۲ / ۱: الكُفّارُ
۲ / ۱: کافران
الكتاب
قرآن
(یا أَیهَا ٱلنَّبِىُّ جَـٰهِدِ ٱلْكُفَّارَ وَ ٱلْمُنَافِقِینَ وَ ٱغْلُظْ عَلَیهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ ٱلْمَصِیرُ).[۱۵۵]
(ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرنوشتی دارند!).
(فَلَا تُطِعِ ٱلْكَـٰفِرِينَ وَ جَـٰهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا).[۱۵۶]
(بنا بر این، از کافران اطاعت مکن و به وسیلۀ آن (قرآن) با آنان جهاد بزرگی بنما).
(وَ قَـٰتِلُواْ ٱلْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَـٰتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ ٱعْلَمُواْ أَنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلْمُتَّقِينَ).[۱۵۷]
(و [به هنگام نبرد] با مشرکان، دستهجمعی پیکار کنید، همان گونه که آنها دستهجمعی با شما پیکار میکنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است).
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَـٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ ٱلْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَ ٱعْلَمُواْ أَنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلْمُتَّقِينَ).[۱۵۸]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! با کافرانی که نزدیک شمایند، پیکار کنید [و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند] و باید در شما شدّت و خشونت [و قدرت] احساس کنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است).
الحديث
حدیث
- الأمالي للطوسي عن ابن عبّاس: لَمّا نَزَلَت: (يَـأَيُّهَا ٱلنَّـبِىُّ جاهِدِ ٱلْكُفَّارَ وَ ٱلْمُنَـافِقِينَ)، قالَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: «لَأُجاهِدَنَّ العَمالِقَةَ»؛ يَعنِي الكُفّارَ وَ المُنافِقينَ. فَأَتاهُ جَبرَئيلُ علیهالسلام و قالَ: أنتَ أو عَلِيٌّ.[۱۵۹]
- الأمالی، طوسی - به نقل از ابن عبّاس -: چون آیۀ (ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن) نازل شد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «حتماً با غولها جهاد میکنم»؛ یعنی با کافران و منافقان. جبرئیل به نزدش آمد و گفت: خودت یا علی.
- الإمام الباقر علیهالسلام: بَعَثَ اللّٰهُ مُحَمَّداً صلّی اللّه علیه و آله بِخَمسَةِ أسيافٍ... فَسَيفٌ عَلیٰ مُشرِكِي العَرَبِ؛ قالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (اقْتُلُواْ ٱلْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ ٱحْصُرُوهُمْ وَ ٱقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ) يَعني آمَنوا (وَ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَ ءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ)[۱۶۰] (فَإِخْوَ ٰنُكُمْ فِى ٱلدِّينِ)[۱۶۱]، فَهٰؤُلاءِ لا يُقبَلُ مِنهُم إلَّا القَتلُ أوِ الدُّخولُ فِي الإِسلامِ، و أَموالُهُم و ذَرارِيُّهُم سَبيٌ عَلیٰ ما سَنَّ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله؛ فَإِنَّهُ سَبیٰ و عَفا و قَبِلَ الفِداءَ.…[۱۶۲]
- امام باقر علیهالسلام: خداوند، محمّد صلّی اللّه علیه و آله را با پنج شمشیر فرستاد:... یكى شمشیر علیه مشركان عرب است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: (پس مشركان را هر جا يافتيد، بكشيد و آنان را بگيريد و محاصره كنيد و در كمينگاهها بر آنان كمين كنيد، پس اگر توبه كردند) یعنى ایمان آوردند (و نماز بر پا داشتند و زكات دادند)، (آن گاه، برادران دينى شما خواهند بود). پس، از اینان، جز كشته شدن یا ورود به اسلام، چیزى پذیرفته نمىشود و اموال[۱۶۳] و فرزندانِ آنان، بر پایۀ آنچه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله مقرّر داشت، [به غنیمت گرفته میشود و] اسیر مىشوند، كه پیامبر نیز اسیر گرفت و عفو كرد و فدیه پذیرفت.
- الإمام الصادق علیهالسلام - في قَولِ اللّه تَبارَكَ و تَعالیٰ: (قَـٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ ٱلْكُفَّارِ) -: الدَّيلَمُ.[۱۶۴]
- امام صادق علیهالسلام - در بارۀ سخن خداوند تبارک و تعالی: (با کافرانی که نزدیک شمایند، پیکار کنید) -: یعنی دیلمیان.
بیانٌ
توضیح
في هذه الروایة و في روایة «خمسة أسیاف»[۱۶۵] أیضاً دعوة صریحة لمقاتلة مشرکي الدیلم. الدیلم قومٌ و الدیلمان أو بلاد الدیلم، اسم أرض جبلیة فیي محافظة گیلان الیوم، التي تقع بین مدینة قزوین و بحر قزوین (بحر الخزر) في سلسلة جبال ألبرز.[۱۶۶] دخل أهالي هذه المنطقة في الإسلام في وقت متأخر جداً عن مناطق إیران الاُخری وممّا یُقارب عام ۱۷۰ للهجرة متدرّجاً.[۱۶۷] و هذا یعي أو هوؤلاء القوم لم یکونوا قد دخلوا في الإسلام في عصر الإمام الصادق علیهالسلام (النصف الأول من القرن الثاني للهجرة)، و کانوا یعیشون في بلد مجاور لبلاد المسلمین، و هو ما یعني أنهم بالنتیجة کانوا مصداقاً للآیة الشریفة التي أشیر إلیها في الروایة آنفاً. و قد جاء هذا المعنی في روایات اُخری أیضاً.[۱۶۸]
و بناءً علی ما سبق ذکره، فإن الآیة و الروایات الآنف ذکرها تشیر إلی بلاد المسلمین المحاذیة لبلاد الکفار، و لا تتعدّاها إلی ما هو أبعد من ذلك، أضِف إلی أنّ هذه الحدود تتغیر من عصر إلی آخر. و نظراً إلی زمانیة مثل هذه الروایات،فلا یمکن أن یُفهم منها أبداً ذم أو توجیه تهمة الشرك إلی أهالي الدیلم الیوم أو غیرهم من الأقوام الذین لم یعتنقوا الإسلام في زمان صدور هذا الأحادیث، و لکنّهم دخوا الإسلام لاحقاً.
در این روایت و نیز روایت «خمسة أسیاف»،[۱۶۹] به نبرد با مشرکان دیلم تصریح شده است. دیلم، نام قومی است و دیلمان یا دیلمستان، نام منطقۀ کوهستانی در استان گیلان امروز است که میان قزوین و دریای مازندران در رشتهکوه البرز قرار گرفته است.[۱۷۰] اهالی این منطقه بسیار دیرتر از دیگر مناطق ایران و از حدود سالهای ۱۷۰ قمری و آن هم به تدریج، مسلمان شدند.[۱۷۱] از این رو در روزگار امام صادق علیهالسلام (نیمۀ نخست قرن دوم هجری) اهالی دیلم - که هنوز اسلام نیاورده بودند -، همسایه و هممرز مسلمانان بودند و در نتیجه مصداق آیۀ شریف اشاره شده در روایت بودهاند. این معنا در برخی روایات دیگر نیز آمده است.[۱۷۲]
بنا بر این، آیه و روایات یاد شده، ناظر به مرز منطقۀ مسلمانان با کفّارند، نه بیشتر از آن و این مرز در هر دوره تغییر میکند. همچنین با توجّه به زمانمند بودن این گونه روایتها، به هیچ روی نمیتوان مشرک و مذموم بودن اقوام و ساکنان امروزی دیلم یا دیگر اقوامی را که در روزگار صدور احادیث نامسلمان بوده و بعدها اسلام آوردهاند، نتیجه گرفت.
- تهذيب الأحكام عن العيص: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه علیهالسلام عَن قَومٍ مَجوسٍ خَرَجوا عَلیٰ اُناسٍ مِنَ المُسلِمينَ في أرضِ الإسلامِ، هَل يَحِلُّ قِتالُهُم؟
قالَ: نَعَم، و سَبيُهُم.[۱۷۳]
- تهذیب الأحکام - به نقل از عیص -: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: گروهى مجوسى در خاک اسلام بر جماعتى از مسلمانان مىشورند. آیا جنگیدن با آنان رواست؟ فرمود: «آرى، اسیر گرفتن آنان نیز رواست».
- الإمام الرضا علیهالسلام: لا يَحِلُّ قَتلُ أحَدٍ مِنَ الكُفّارِ في دارِ التَّقِيَّةِ إلّا قاتِلٍ أو باغٍ، و ذٰلِكَ إذا لَم تَحذَر عَلیٰ نَفسِكَ.[۱۷۴]
- امام رضا علیهالسلام: در جایى كه باید تقیّه كرد، كشتن هیچ كافرى جایز نیست، مگر آن كه قاتل باشد یا یاغى. در این صورت اگر بر جانت نمىترسى، مىتوانى او را بكشى.
۲ / ۲: البُغاةُ
۲ / ۲: شورشگران
الكتاب
قرآن
(وَ إِن طَـائِفَتَانِ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ ٱقْتَتَلُواْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدٰهُمَا عَلَى ٱلْأُخْرَیٰ فَقَـٰتِلُواْ ٱلَّتِى تَبْغِى حَتَّیٰ تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ ٱللهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُواْ إِنَّ ٱللهَ يُحِبُّ ٱلْمُقْسِطِينَ).[۱۷۵]
(و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پرداختند، میانشان صلح بر قرار کنید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوزگر است، پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد و اگر باز گشت [و زمینۀ صلح فرا هم شد]، در میان آن دو به عدالت صلح بر قرار سازید و عدالت پیشه کنید، که خداوند، عدالتپیشگان را دوست میدارد).
الحديث
حدیث
- المبسوط - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ إِن طَـائِفَتَانِ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ ٱقْتَتَلُواْ) -: قيلَ: نَزَلَت في رَجُلَينِ اقتَتَلا، و قيلَ: في فِئَتَينِ، و ذٰلِكَ أنَّ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله كانَ يَخطُبُ فَنازَعَهُ عَبدُ اللّه بنُ اُبَيٍّ ابنُ سَلولٍ المُنافِقُ، فَعاوَنَهُ قَومٌ و أَعانَ عَلَيهِ آخَرونَ، فَأَصلَحَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله بَينَهُم، فَنَزَلَت هٰذِهِ الآيَةُ. وَ الطّائِفَتانِ: الأَوسُ وَ الخَزرَجُ.[۱۷۶]
- المبسوط - در بارۀ آیۀ (و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پرداختند) -: به قولی، در بارۀ دو مردی که با هم بجنگند، نازل شده است و به قولی، در بارۀ دو گروه. سبب نزولش هم آن بود که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مشغول سخنرانی بود که عبد اللّٰه بن اُبَیّ بن سَلول منافق با ایشان بگو مگو کرد و عدّهای به طرفداری از او پرداختند و عدّهای علیه او برخاستند. پس، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آنان را با هم صلح داد و این آیه نازل شد. مراد از دو طایفه، اوس و خزرج است.
- دعائم الإسلام - في ذِكرِ قِتالِ أهلِ البَغيِ -: قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ: (وَ إِن طَـائِفَتَانِ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ ٱقْتَتَلُواْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدٰهُمَا عَلَى ٱلْأُخْرَیٰ فَقَـٰتِلُواْ ٱلَّتِى تَبْغِى حَـتَّیٰ تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ ٱللهِ) إلىٰ قَولِهِ: (إِنَّ ٱللهَ يُحِبُّ ٱلْمُقْسِطِينَ)، فَافتَرَضَ اللّٰهُ عزّ و جلّ قِتالَ أهلِ البَغيِ كَمَا افتَرَضَ قِتالَ المُشرِكينَ، و لِذٰلِكَ قالَ عَلِيٌّ - صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ - فيما رَوَيناهُ عَنهُ - و ذَكَرَ قِتالَ مَن قاتَلَهُ مِنهُم - فَقالَ: ما وَجَدتُ إلّا قِتالَهُم أوِ الكُفرَ بِما أنزَلَ اللّٰهُ عَلیٰ مُحَمَّدٍ صلّی اللّه علیه و آله.[۱۷۷]
- دعائم الإسلام - در بیان جنگ با اهل بغی -:خداوند متعال فرموده است: (اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پرداختند، میانشان صلح بر قرار کنید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز (شورش) کرد، با آن که تجاوزگر است، پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد) تا این سخن خدای متعال (خداوند، عدالتپیشگان را دوست میدارد). پس خداوند عزّ و جلّ، جنگیدن با اهل بغی (شورش) را واجب کرد، همچنان که جنگیدن با مشرکان را واجب کرد. به همین دلیل، علی - که درودهای خدا بر او باد - در روایتی که از ایشان به ما رسیده و در آن از جنگ با کسانی که با او جنگیدند یاد کرده، فرمود: «چارهای ندیدم، جز این که با آنان بجنگم، یا به آنچه خدا بر محمّد نازل کرده است، کافر شوم».
- الإمام الصادق علیهالسلام - في قَولِ اللّه عزّ و جلّ: (وَ إِن طَـائِفَتَانِ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ ٱقْتَتَلُواْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدٰهُمَا عَلَى ٱلْأُخْرَیٰ فَقَـٰتِلُواْ ٱلَّتِى تَبْغِى حَـتَّیٰ تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ ٱللهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ) -: إنَّما جاءَ تَأويلُ هٰذِهِ الآيَةِ يَومَ البَصرَةِ، و هُم أهلُ هٰذِهِ الآيَةِ، و هُمُ الَّذينَ بَغَوا عَلیٰ أميرِ المُؤمِنينَ علیهالسلام، فَكانَ الواجِبُ عَلَيهِ قِتالَهُم و قَتلُهُم حَتّیٰ يَفيئوا إلیٰ أمرِ اللّه، و لَو لَم يَفيئوا لَكانَ الواجِبُ عَلَيهِ فيما أنزَلَ اللّٰهُ ألّا يَرفَعَ السَّيفَ عَنهُم حَتّیٰ يَفيئوا و يَرجِعوا عَن رَأيِهِم؛ لِأَنَّهُم بايَعوا طائِعينَ غَيرَ كارِهينَ، و هِيَ الفِئَةُ الباغِيَةُ كَما قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ، فَكانَ الواجِبُ عَلیٰ أميرِ المُؤمِنينَ علیهالسلام أن يَعدِلَ فيهِم حَيثُ كانَ ظَفِرَ بِهِم، كَما عَدَلَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله في أهلِ مَكَّةَ، إنَّما مَنَّ عَلَيهِم و عَفا، و كَذٰلِكَ صَنَعَ أميرُ المُؤمِنينَ علیهالسلام بِأَهلِ البَصرَةِ حَيثُ ظَفِرَ بِهِم مِثلَ ما صَنَعَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله بِأَهلِ مَكَّةَ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ.[۱۷۸]
- امام صادق علیهالسلام - در بارۀ سخن خداى عزّ و جلّ: (و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پرداختند، میانشان صلح بر قرار کنید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد (حمله آورد)، با آن که تجاوزگر است، پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد و اگر باز گشت [و زمینۀ صلح فرا هم شد]، در میان آن دو به عدالت صلح بر قرار سازید) -: مصداق این آیه در روز بصره (جنگ جمل) تحقّق یافت و آنان مصداق این آیه هستند. آنهایند كسانى كه به جنگ امیر مؤمنان آمدند و بنا بر این، بر او واجب بود كه با آنان بجنگد و بكشد تا به فرمان خدا باز گردند، و اگر باز نمىگشتند، بر اساس آنچه خداوند فرو فرستاد، موظّف بود از آنان شمشیر بر ندارد تا برگردند و از نظر خود دست بردارند؛ چرا كه داوطلبانه بیعت كردند، نه به زور. اینان همان گروه تجاوزگرى هستند كه خداى متعال فرموده است. پس، بر امیر مؤمنان علیهالسلام واجب بود كه هر گاه بر آنان پیروز شد، با ایشان دادگرانه رفتار كند، چنان كه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله با اهل مكّه [پس از فتح آن] دادگرانه رفتار كرد و بر آنان منّت نهاد و بخشید. امیر مؤمنان علیهالسلام نیز پس از پیروزى با بصریان (اصحاب جمل) دقیقاً همان كارى را كرد كه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با اهل مكّه كرد.
- عنه علیهالسلام: سَأَلَ رَجُلٌ أبي - صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ - عَن حُروبِ أميرِ المُؤمِنينَ علیهالسلام، و كانَ السّائِلُ مِن مُحِبّينا، فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ علیهالسلام: بَعَثَ اللّٰهُ مُحَمَّداً صلّی اللّه علیه و آله بِخَمسَةِ أسيافٍ: ثَلاثَةٌ مِنها شاهِرَةٌ فَلا تُغمَدُ حَتّیٰ تَضَعَ الحَربُ أوزارَها، و لَن تَضَعَ الحَربُ أوزارَها حَتّیٰ تَطلُعَ الشَّمسُ مِن مَغرِبِها، فَإِذا طَلَعَتِ الشَّمسُ مِن مَغرِبِها آمَنَ النّاسُ كُلُّهُم في ذٰلِكَ اليَومِ، فَيَومَئِذٍ (لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَـٰنُهَا لَمْ تَكُنْ ءَامَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِى إِيمَـٰنِهَا خَـيْرًا)[۱۷۹]، و سَيفٌ مِنها مَكفوفٌ، و سَيفٌ مِنها مَغمودٌ سَلُّهُ إلیٰ غَيرِنا، و حُكمُهُ إلَينا.…
و أَمَّا السَّيفُ المَكفوفُ فَسَيفٌ عَلیٰ أهلِ البَغيِ وَ التَّأويلِ، قالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (وَ إِن طَـائِفَتَانِ مِنَ ٱلْـمُؤْمِـنِينَ ٱقْـتَتَلُواْ فَـأَصْلِحُواْ بَيْنَهُمَا فَـإِن بَـغَتْ إِحْـدَٰهُمَـا عَلَى ٱلْأُخْـرَیٰ فَقَـٰتِلُواْ ٱلَّـتِى تَبْغِى حَـتَّیٰ تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ ٱللهِ)، فَلَمّا نَزَلَت هٰذِهِ الآيَةُ قالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «إنَّ مِنكُم مَن يُقاتِلُ بَعدي عَلَى التَّأويلِ كَما قاتَلتُ عَلَى التَّنزيلِ».
فَسُئِلَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: مَن هُوَ؟ قالَ: «خاصِفُ النَّعلِ»؛ يَعني أميرَ المُؤمِنينَ علیهالسلام.
فَقالَ عَمّارُ بنُ ياسِرٍ: قاتَلتُ بِهٰذِهِ الرّايَةِ مَعَ رَسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ثَلاثاً، و هٰذِهِ الرّابِعَةُ. وَ اللّه، لَو ضَرَبونا حَتّیٰ يَبلُغوا بِنَا السَّعَفاتِ مِن هَجَرَ[۱۸۰] لَعَلِمنا أنّا عَلَى الحَقِّ و أَنَّهُم عَلَى الباطِلِ.[۱۸۱]
- امام صادق علیهالسلام: مردى در بارۀ جنگهاى امیر مؤمنان علیهالسلام از پدرم - که درودهای خدا بر او باد - پرسید و سؤال كننده از دوستداران ما بود. [پدرم] ابو جعفر علیهالسلام به او فرمود: «خداوند، محمّد صلّی اللّه علیه و آله را با پنج شمشیر فرستاد: سه تا از آنها كشیده است و به غلاف نمىرود تا جنگ فروكش كند، و جنگ فروكش نمىكند تا خورشید از مغربِ آن طلوع كند.[۱۸۲] وقتى خورشید از مغرب خود بدمد، در آن روز، همۀ مردم ایمان مىآورند و آن روز (ايمان کسى كه از پيش ايمان نياورْد يا ايمانش خيرى براى او نداشت، سودبخش نيست) و یک شمشیر هم باز داشته شده و یک شمشیر هم در غلاف است كه كشیدن آن به دست دیگران است و حكم آن با ماست.…
و شمشیر باز داشته شده، شمشیرى است كه علیه اهل بغى (شورش) و تأویل (تحریف) است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: (و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پرداختند، ميانشان صلح بر قرار کنید و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كرد (حمله آورد)، با آن كه تجاوزگر است، بجنگيد تا به فرمان خداوند باز گردد). وقتى این آیه نازل شد، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «بى تردید، در میان شما كسى هست كه پس از من بر پایۀ "تأویل" مىجنگد،[۱۸۳] چنان كه من بر سَرِ "تنزیل" جنگ كردم».
از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سؤال شد: وى چه كسى است؟ گفت: «آن كه مشغول ترمیم كفش است» و منظورشان امیر مؤمنان علیهالسلام بود.
عمّار بن یاسر [بعدها] گفت: با این پرچم، سه بار همراه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله جنگیدم و این چهارمین بار است. به خدا سوگند، اگر ما را چنان بزنند تا ما را به شاخههاى درختان خرما در هَجَر[۱۸۴] برسانند، بى تردید مىدانیم كه ما بر حق هستیم و آنان بر باطل اند.
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: القِتالُ قِتالانِ: قِتالُ المُشرِكينَ حَتّیٰ يُؤمِنوا أو يُعطُوا الجِزيَةَ عَن يدٍ و هُم صاغِرونَ، و قِتالُ الفِئَةِ الباغِيَةِ حَتّیٰ تَفيءَ إلیٰ أمرِ اللّه عزّ و جلّ، فَإِذا فاءَت اُعطِيَتِ العَدلَ.[۱۸۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جنگ، دو گونه است: جنگ با مشرکان تا این که ایمان بیاورند یا با خواری به دست خود جزیه دهند، و جنگ با گروه باغی (شورشگر)، تا این که به فرمان خدا باز گردد و اگر باز گشت، به عدالت با او رفتار میشود.
- الإمام عليّ علیهالسلام: لَمّا نَزَلَت عَلَى النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله (إِذا جاءَ نَصرُ ٱللهِ وَ ٱلفَتحُ)، قالَ لي: يا عَلِيُّ! إنَّهُ قَد جاءَ نَصرُ اللّه وَ الفَتحُ، فَإِذا رَأَيتَ النّاسَ يَدخُلونَ في دينِ اللّه أفواجاً فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَ استَغفِرهُ، إنَّهُ كانَ تَوّاباً. يا عَلِيُّ! إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ قَد كَتَبَ عَلَى المُؤمِنينَ الجِهادَ فِي الفِتنَةِ مِن بَعدي، كَما كَتَبَ عَلَيهِم جِهادَ المُشرِكينَ مَعي.
فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّه، و مَا الفِتنَةُ الَّتي كَتَبَ عَلَينا فيهَا الجِهادَ؟
قالَ: فِتنَةُ قَومٍ يَشهَدونَ أن لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ، و أَنّي رَسولُ اللّه، و هُم مُخالِفونَ لِسُنَّتي، و طاعِنونَ في ديني.
فَقُلتُ: فَعَلامَ نُقاتِلُهُم - يا رَسولَ اللّه - و هُم يَشهَدونَ أن لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ و أَنَّكَ رَسولُ اللّه؟!
فَقالَ: عَلیٰ إحداثِهِم في دينِهِم، و فِراقِهِم لِأَمري، وَ استِحلالِهِم دِماءَ عِترَتي.
قالَ: فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّه، إنَّكَ كُنتَ وَعَدتَنِي الشَّهادَةَ، فَسَلِ اللّٰهَ تَعالیٰ أن يُعَجِّلَها لي.
فَقالَ: أجَل، قَد كُنتُ وَعَدتُكَ الشَّهادَةَ، فَكَيفَ صَبرُكَ إذا خُضِبَت هٰذِهِ مِن هٰذا - و أَومیٰ إلیٰ رَأسي و لِحيَتي-؟ فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّه! أمّا إذا بَيَّنتَ لي ما بَيَّنتَ فَلَيسَ بِمَوطِنِ صَبرٍ، و لٰكِنَّهُ مَوطِنُ بُشریٰ و شُكرٍ.
فَقالَ: أجَل، فَأَعِدَّ لِلخُصومَةِ؛ فَإِنَّكَ مُخاصِمٌ اُمَّتي.
قُلتُ: يا رَسولَ اللّه، أرشِدنِي الفَلجَ[۱۸۶].
قالَ: إذا رَأَيتَ قَوماً قَد عَدَلوا عَنِ الهُدیٰ إلَى الضَّلالِ فَخاصِمهُم؛ فَإِنَّ الهُدیٰ مِنَ اللّه وَ الضَّلالَ مِنَ الشَّيطانِ. يا عَلِيُّ، إنَّ الهُدیٰ هُوَ اتِّباعُ أمرِ اللّه دونَ الهَویٰ وَ الرَّأيِ، و كَأَنَّكَ بِقَومٍ قَد تَأَوَّلُوا القُرآنَ، و أَخَذُوا بِالشُّبُهاتِ، وَ استَحَلُّوا الخَمرَ بِالنَّبيذِ، وَ البَخسَ بِالزَّكاةِ، وَ السُّحتَ بِالهَدِيَّةِ.
قُلتُ: يا رَسولَ اللّه، فَما هُم إذا فَعَلوا ذٰلِكَ؛ أهُم أهلُ رِدَّةٍام أهلُ فِتنَةٍ؟
قالَ: هُم أهلُ فِتنَةٍ، يَعمَهونَ[۱۸۷] فيها إلیٰ أن يُدرِكَهُمُ العَدلُ.
فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّه، العَدلُ مِنّا ام مِن غَيرِنا؟
فَقالَ: بَل مِنّا، بِنا يَفتَحُ اللّٰهُ، و بِنا يَختِمُ، و بِنا ألَّفَ اللّٰهُ بَينَ القُلوبِ بَعدَ الشِّركِ، و بِنا يُؤَلِّفُ اللّٰهُ بَينَ القُلوبِ بَعدَ الفِتنَةِ.
فَقُلتُ: الحَمدُ لِلهِ عَلیٰ ما وَهَبَ لَنا مِن فَضلِهِ.[۱۸۸]
- امام علی علیهالسلام: چون سورۀ (إِذا جاءَ نَصرُ ٱللهِ وَ ٱلفَتحُ) بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شد، به من فرمود: «ای علی! نصرت خدا و فتح آمد. پس هر گاه دیدی مردم دسته دسته به دین خدا در میآیند، پروردگارت را حمد و تسبیح گوی و از او طلب آمرزش کن، که او توبهپذیر است. ای علی! خداوند متعال، جهاد در فتنه را بر مؤمنان پس از من نوشت، چنان که جهاد با مشرکان را در زمان من بر آنان نوشت».
گفتم: ای پیامبر خدا! فتنهای که جهاد در آن بر ما نوشته شده است، چیست؟
فرمود: «فتنۀ گروهی که به یگانگی خدا و پیامبری من شهادت میدهند؛ امّا با سنّت من مخالفت میورزند و بر دین من خرده میگیرند».
گفتم: پس برای چه با آنان بجنگیم - ای پیامبر خدا - در حالی که به یگانگی خدا و پیامبری شما شهادت میدهند؟
فرمود: «برای بدعتگذاریشان در دینشان و فاصله گرفتنشان از فرمان من و حلال شمردن خون عترتم».
گفتم: ای پیامبر خدا! شما به من وعدۀ شهادت دادهای. پس، از خدای متعال بخواه که زودتر آن را نصیبم کند.
فرمود: «درست است. من به تو وعدۀ شهادت دادهام. چگونه خواهد بود شکیباییات، آن گاه که محاسنت از خون سرت رنگ شود؟».
گفتم: ای پیامبر خدا! این چیزی که شما برایم بیان کردید، جای شکیبایی نیست؛ بلکه جای شادی و شکر است.
فرمود: «درست است. پس خود را براى رویارویی آماده ساز؛ زیرا تو و امّت من، رویاروی هم قرار خواهید گرفت».
گفتم: اى پیامبر خدا! راه پیروزى [بر آنان] را به من نشان بده.
فرمود: «چون گروهى را دیدى كه از هدایت به سوى گمراهى رو كردهاند، با آنان به مخاصمه برخیز؛ زیرا هدایت، از جانب خدا و گمراهى، از سوى شیطان است. اى على! همانا هدایت، پیروى از فرمان خداست، نه پیروى از هواى نفس و نظر شخصی، و گویا میبینم با گروهى رو به رو میشوی كه قرآن را تأویل نموده و به شبههها چنگ زده، و شراب را به نام آب انگور، و كمفروشى را به بهانۀ زكات، و رشوه را به نام هدیه حلال مىشمرند».
گفتم: اى پیامبر خدا! هر گاه چنین کنند، چه حکمی دارند؟ آیا مرتدّند یا اهل فتنه؟
فرمود: «آنان اهل فتنه اند. متحیّر و سرگردان در آن میمانند تا عدل، گریبانگیرشان شود».
گفتم: اى پیامبر خدا! عدل از جانب ما یا از سوى غیر ما؟
فرمود: «از جانب ما. خداوند با ما آغاز میکند، و با ما پایان میبخشد، و به واسطۀ ما خداوند، میان دلها پس از شرکآورى، مهر و دوستى انداخت و به واسطۀ ما نیز میان دلها پس از فتنه، مهر و دوستى میاندازد».
گفتم: ستایش، خدا را برای آنچه از لطف خویش به ما ارزانى داشته است.
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: يا عَلِيُّ، سَتُقاتِلُكَ الفِئَةُ الباغِيَةُ و أَنتَ عَلَى الحَقِّ، فَمَن لَم يَنصُركَ يَومَئِذٍ فَلَيسَ مِنّي.[۱۸۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اى على! در آینده، گروه شورشگر با تو مىجنگند، در حالى كه تو بر حقّى. پس هر كس تو را در آن روز یارى نكند، از من نیست.
- السنّة لابن أبي عاصم عن سويد بن غفلة: سَأَلتُ عَلِيّاً علیهالسلام عَنِ الخَوارِجِ. قالَ: جاءَ ذُو الثُّدَيَّةِ المُخدَجِيُّ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و هُوَ يَقسِمُ، فَقالَ: كَيفَ تَقسِمُ؟ وَ اللّه، ما تَعدِلُ!
فَقالَ: مَن يَعدِلُ؟!
قالَ: فَهَمَّ بِهِ أصحابُهُ، فَقالَ: دَعوهُ! سَيَكفيكُموهُ غَيرُكُم، يُقتَلُ فِي الفِئَةِ الباغِيَةِ، يَمرُقونَ مِنَ الدّينِ كَما يَمرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ، قِتالُهُم حَقٌّ عَلیٰ كُلِّ مُسلِمٍ.[۱۹۰]
- السنّة، ابن ابی عاصم - به نقل از سوید بن غفله -: از علی علیهالسلام در بارۀ خوارج سؤال کردم. فرمود: «پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله مشغول تقسیم [غنایم] بود که ذو الثدیّۀ مُخدَجی آمد و به ایشان گفت: این چه طرز تقسیم کردن است؟ به خدا سوگند، عدالت به خرج نمیدهی!
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: "چه کسی عدالت به خرج میدهد؟".
اصحاب پیامبر، به طرف او حمله آوردند.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: "رهایش کنید. به زودی، کسی جز شما حسابش را خواهد رسید. او در گروه شورشگر، کشته میشود. گروهی که از دین، چنان خارج میشوند که تیر از بدن شکار خارج میشود. جنگیدن با آن گروه، وظیفۀ هر مسلمانی است"».
- الإمام عليّ علیهالسلام: أحُثُّكُم عَلیٰ جِهادِ أهلِ البَغيِ، فَما آتي عَلیٰ آخِرِ قَولي حَتّیٰ أراكُم مُتَفَرِّقينَ أيادي سَبا[۱۹۱]؛ تَرجِعونَ إلیٰ مَجالِسِكُم، و تَتَخادَعونَ عَن مَواعِظِكُم.[۱۹۲]
- امام على علیهالسلام: شما را به جهاد با جماعت شورشی بر مىانگیزم؛ امّا هنوز سخنم به پایان نرسیده، مىبینم كه به هر سو پراكنده مىشوید همانند پراكنده شدن فرزندان سبا[۱۹۳] و به محافل خود باز مىگردید و اندرزهایم را پشت گوش مىاندازید.
- عنه علیهالسلام: القِتالُ قِتالانِ: قِتالٌ لِأَهلِ الشِّركِ؛ لا يُنفَرُ عَنهُم حَتّیٰ يُسلِموا أو يُؤَدُّوا الجِزيَةَ عَن يَدٍ و هُم صاغِرونَ، و قِتالٌ لِأَهلِ الزَّيغِ[۱۹۴]؛ لا يُنفَرُ عَنهُم حَتّیٰ یَفیئوا إلیٰ أمرِ اللّه أو يُقتَلوا.[۱۹۵]
- امام على علیهالسلام: پیكار، دو گونه است: پیكار با مشركان كه رها نمىشوند تا مسلمان شوند یا با خوارى جزیه بپردازند، و پیكار با منحرفان كه باید رو در رویشان بود تا به فرمان خدا باز آیند و گردن نهند یا كشته شوند.
- الإمام الباقر علیهالسلام: القَتلُ قَتلانِ: قَتلُ كَفّارَةٍ، و قَتلُ دَرَجَةٍ. وَ القِتالُ قِتالانِ: قِتالُ الفِئَةِ الكافِرَةِ حَتّیٰ يُسلِموا، و قِتالُ الفِئَةِ الباغِيَةِ حَتّیٰ يَفيئوا.[۱۹۶]
- امام باقر علیهالسلام: قتل (کشته شدن)، دو نوع است: قتلى كه كفّاره (تاوان) است و قتلى كه بر درجات مىافزاید. پیكار كردن نیز دو گونه است: پیكار با گروه كافران تا اسلام آورند و پیكار با گروه شورشگر تا [به فرمان خدا] باز گردند.
- الإمام عليّ علیهالسلام - حینَ ذُكِرَتِ الحَرورِيَّةُ[۱۹۷] عِندَهُ -: إن خَرَجوا عَلیٰ إمامٍ عادِلٍ أو جَماعَةٍ فَقاتِلوهُم، و إن خَرَجوا عَلیٰ إمامٍ جائِرٍ فَلا تُقاتِلوهُم؛ فَإِنَّ لَهُم في ذٰلِكَ مَقالاً.[۱۹۸]
- امام على علیهالسلام - وقتى در حضور ایشان از خوارج سخن به میان آمد -: اگر علیه امامِ عادل یا مردم شورش كردند، با آنان بجنگید و اگر علیه پیشواى ستمگر شوریدند، با آنان نجنگید؛ زیرا براى این كار خود، دلیلى دارند.
- عنه علیهالسلام: أيُّهَا النّاسُ! إنَّ أحَقَّ النّاسِ بِهٰذَا الأَمرِ أقواهُم عَلَيهِ و أَعلَمُهُم بِأَمرِ اللّه فيهِ، فَإِن شَغِبَ شاغِبٌ[۱۹۹] استُعتِبَ، فَإِن أبیٰ قوتِلَ.[۲۰۰]
- امام على علیهالسلام: اى مردم! سزاوارترینِ مردم به این كار (پیشوایى)، كسى است كه در آن، تواناتر و به فرمان خدا در بارۀ آن، داناتر باشد. اگر آشوبگرى آشوب به پا كرد، از او بخواهد تا به حق باز گردد و اگر سر باز زد، با او بجنگد.
- عنه علیهالسلام: ألا و إنّي اُقاتِلُ رَجُلَينِ: رَجُلاً ادَّعیٰ ما لَيسَ لَهُ، و آخَرَ مَنَعَ الَّذي عَلَيهِ.[۲۰۱]
- امام علی علیهالسلام: بدانید که من با دو کس میجنگم: یکی آن کس که چیزی را ادّعا کند که از آنِ او نیست، و دیگری آن کس که از انجام دادن آنچه بر عهدۀ اوست، سر باز زند.
- عنه علیهالسلام: ألا و قَد أمَرَنِيَ اللّٰهُ بِقِتالِ أهلِ البَغيِ وَ النَّكثِ وَ الفسادِ فِي الأَرضِ؛ فَأَمَّا النّاكِثونَ فَقَد قاتَلتُ، و أَمَّا القاسِطونَ فَقَد جاهَدتُ، و أَمَّا المارِقَةُ فَقَد دَوَّختُ[۲۰۲]، و أَمّا شَيطانُ الرَّدهَةِ[۲۰۳] فَقَد كُفيتُهُ بِصَعقَةٍ سُمِعَت لَها وَجبَةُ قَلبِهِ[۲۰۴] و رَجَّةُ صَدرِهِ، و بَقِيَت بَقِيَّةٌ مِن أهلِ البَغيِ، و لَئِن أذِنَ اللّٰهُ فِي الكَرَّةِ عَلَيهِم لَأُديلَنَّ[۲۰۵] مِنهُم، إلّا ما يَتَشَذَّرُ[۲۰۶] في أطرافِ البِلادِ تَشَذُّراً.[۲۰۷]
- امام على علیهالسلام: بدانید كه خداوند، مرا به پیكار با، پیمانشكنان، بیداد كنندگان و منحرفان در زمین، فرمان داده است. با پیمانشکنان جنگیدم و با بیدادگران، جهاد كردم و منحرفان را زبون و خوار ساختم، و شیطان رَدهه[۲۰۸] را با فریادى كه بر اثر آن، تپش قلب و اضطراب سینهاش شنیده مىشد، كارش را ساختم. اینک تَهماندهای از جماعت شورشی باقی مانده که اگر خدا فرصت حمله به آنها را داد، کارشان را تمام خواهم کرد، مگر اندکیشان که در اطراف و اکناف، تار و مار میشوند.
- عنه علیهالسلام: أُمِرتُ أن اُقاتِلَ النّاكِثينَ وَ القاسِطينَ وَ المارِقينَ، فَفَعَلتُ ما اُمِرتُ بِهِ؛ فَأَمَّا النّاكِثونَ فَهُم أهلُ البَصرَةِ و غَيرُهُم مِن أصحابِ الجَمَلِ، و أَمَّا المارِقونَ فَهُمُ الخَوارِجُ، و أَمَّا القاسِطونَ فَهُم أهلُ الشّامِ و غَيرُهُم منِ أحزابِ مُعاوِيَةَ.[۲۰۹]
- امام على علیهالسلام: مأموریت داشتم تا با ناكثان و قاسطان و مارقان (بیعتشکنان و بیدادگران و منحرفان) بجنگم. پس در آنچه مأمور بودم، انجام وظیفه كردم. ناكثان، بصریان و گروه جمل بودند و مارقان، همان خوارج بودند و قاسطان، شامیان و دار و دستۀ معاویه بودند.
- عنه علیهالسلام: أُمِرتُ بِقِتالِ النّاكِثينَ وَ القاسِطينَ وَ المارِقينَ.[۲۱۰]
- امام على علیهالسلام: من به جنگ با ناكثان (بیعتشکنان) و قاسطان (بیدادگران) و مارقان (مُنحرفان)، مأمور شدهام.
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله - لِعَلِيٍّ علیهالسلام -: إنَّكَ تُقاتِلُ النّاكِثينَ وَ القاسِطينَ وَ المارِقينَ.[۲۱۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: - خطاب به علی علیهالسلام - تو [ای علی] با ناکثان (بیعتشکنان) و مارقان (مُنحرفان) و قاسطان (بیدادگران) میجنگی.
- دعائم الإسلام: عَن عَلِيٍّ علیهالسلام أنَّهُ خَطَبَ بِالكوفَةِ، فَقامَ رَجُلٌ مِنَ الخَوارِجِ فَقالَ: لا حُكمَ إلّا لِلهِ! فَسَكَتَ عَلِيٌّ علیهالسلام، ثُمَّ قامَ آخَرُ و آخَرُ، فَلَمّا أكثَروا عَلَيهِ قالَ: كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِها باطِلٌ... و أَشهَدُ لَقَد أخبَرَنِيَ النَّبِيُّ الصّادِقُ عَنِ الرّوحِ الأَمينِ عَن رَبِّ العالَمينَ: أنَّهُ لا يَخرُجُ عَلَينا مِنكُم فِرقَةٌ قَلَّت أو كَثُرَت إلیٰ يَومِ القِيامَةِ إلّا جَعَلَ اللّٰهُ حَتفَها عَلیٰ أيدينا، و أنَّ أفضَلَ الجِهادِ جِهادُكُم، و أَفضَلَ الشُّهَداءِ مَن قَتَلتُموهُ، و أفضَلَ المُجاهِدينَ مَن قَتَلَكُم، فَاعمَلوا ما أنتُم عامِلونَ، فَيَومَ القِيامَةِ يَخسَرُ المُبطِلونَ، و (لِكُلِّ نَبَأٍ مُستَقَرٌّ و سَوفَ تَعلَمونَ)[۲۱۲].[۲۱۳]
- دعائم الإسلام: على علیهالسلام در كوفه مشغول سخنرانی بود. مردى از خوارج برخاست و گفت: حُكم، تنها از آنِ خداست!
على علیهالسلام سكوت ورزید و آن گاه، یكان یكان برخاستند [و همان سخن را گفتند]. چون انبوه شدند، فرمود: «این، گفتارى است حق كه از آن، باطل قصد شده است.… من گواهى مىدهم كه پیامبرِ راستگو، از روح الأمین و او از پروردگار جهانیان، به من خبر داد كه تا روز قیامت، هیچ گروهى از شما، خواه كمشمار و خواه پرشمار، بر ما نمىشورد، مگر آن كه خداوند، خونش را به دست ما میریزد. همانا جهاد با شما، برترین جهاد است و والاترینِ شهیدان، کسانی هستند كه شما آنان را بكشید، و نیكوترینِ مجاهدان، كسانى هستند كه شما را بكشند. پس هرچه مىكنید، بكنید، كه در روز قیامت، باطلكارانْ زیان مىكنند و (به زودى خواهید دانست كه براى هر خبرى، زمانى معیّن است)».
- الإمام عليّ علیهالسلام - يَومَ صِفّينَ -: أُقتُلوا بَقِيَّةَ الأَحزابِ و أَولِياءَ الشَّيطانِ، أُقتُلوا مَن يَقولُ: كَذَبَ اللّٰهُ و رَسولُهُ! و نَقولُ: صَدَقَ اللّٰهُ و رَسولُهُ، ثُمَّ يُظهِرونَ غَيرَ ما يُضمِرونَ و يَقولونَ: صَدَقَ اللّٰهُ و رَسولُهُ.[۲۱۴]
- امام علی علیهالسلام - در روز صفّین -: بکُشید این باقیماندۀ گروهها و پیروان شیطان را! بکُشید کسانی را که [در دلشان] میگویند: حرف خدا و پیامبرش دروغ در آمد -، در حالی که ما میگوییم: خدا و پیامبرش راست گفتند - و سپس خلاف آنچه در دل دارند، بر زبان آورده، میگویند: خدا و پیامبرش راست گفتند!
- عنه علیهالسلام - في وَصفِ طَلحَةَ وَ الزُّبَيرِ -: كُلُّ واحِدٍ مِنهُما يَرجُو الأَمرَ لَهُ، و يَعطِفُهُ عَلَيهِ دونَ صاحِبِهِ، لا يَمُتّانِ[۲۱۵] إلَى اللّه بِحَبلٍ، و لا يَمُدّانِ إلَيهِ بِسَبَبٍ، كُلُّ واحِدٍ مِنهُما حامِلُ ضَبٍّ[۲۱۶] لِصاحِبِهِ، و عَمّا قَليلٍ يُكشَفُ قِناعُهُ بِهِ! وَ اللّه، لَئِن أصابُوا الَّذي يُريدونَ لَيَنتَزِعَنَّ هٰذا نَفسَ هٰذا، و لَيَأتِيَنَّ هٰذا عَلیٰ هٰذا.
قَد قامَتِ الفِئَةُ الباغِيَةُ، فَأَينَ المُحتَسِبونَ؟ فَقَد سُنَّت لَهُمُ السُّنَنُ، و قُدِّمَ لَهُمُ الخَبَرُ، و لِكُلِّ ضَلَّةٍ عِلَّةٌ، و لِكُلِّ ناكِثٍ شُبهَةٌ.
وَ اللّه، لا أكونُ كَمُستَمِعِ اللَّدمِ[۲۱۷]؛ يَسمَعُ النّاعِيَ، و يَحضُرُ الباكِيَ، ثُمَّ لا يَعتَبِرُ![۲۱۸]
- امام على علیهالسلام - در توصیف طلحه و زبیر -: هر یک از آن دو، امر خلافت را براى خود امید مىبُرد و آن را به سوى خود مىكشد و نه همراهش. نه پیوندى با خدا دارند و نه با وسیلهاى به سوى او روى مىآورند. هر یک، كینۀ دیگرى را در دل دارد و زود است كه پرده از آن برداشته شود.
به خدا سوگند، اگر به آنچه مىخواهند برسند، این یكى، جانِ آن دیگرى را میستانَد و این بر سرِ آن دیگرى یورش میبَرَد.
اینک گروه شورشگر به پا خاستهاند. پس گروهى كه براى خدا جهاد كنند، كجایند؟ راههاى راست برایشان گشوده شد و از پیش، آنان را خبر دادهاند. هر گمراهىاى دلیلى دارد و هر پیمانشكنىاى، شبههاى (تردیدی).
به خدا سوگند، من مانند شنوندهاى نیستم كه صداى بر سر و سینه زدن را مىشنود و صداى جارچى مرگ را مىشنود و چشمهاى گریان را مىبیند، ولى عبرت نمىگیرد.
- دعائمالإسلام: عَن عَلِيِّ بنِ الحُسَینِ و مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ علیهماالسلام أنَّهُما ذَکَرا وَصِیَّةَ عَلِيٍّ علیهالسلام ... [إلیٰ أن قالَ علیهالسلام]:
جاهَدتُ مَعَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله بِأَمرِ اللّه و أَمرِ رَسولِهِ، فَلَمّا قَبَضَ اللّٰهُ رَسولَهُ، جاهَدتُ مَن أمَرَني بِجِهادِهِ مِن أهلِ البَغيِ، و سَمّاهُم لي رَجُلاً رَجُلاً، و حَضَّني عَلیٰ جِهادِهِم، و قالَ: «يا عَلِيُّ، تُقاتِلُ النّاكِثينَ» و سَمّاهُم لي، «وَ القاسِطينَ» و سَمّاهُم لي، «وَ المارِقينَ» و سَمّاهُم لي، فَلا تَكثُر مِنكُمُ الأَقوالُ؛ فَإِنَّ أصدَقَ ما يَكونُ المَرءُ عِندَ هٰذَا الحالِ.
فَقالوا خَيراً و أَثنَوا بِخَيرٍ، و بَكَوا.[۲۱۹]
- دعائم الإسلام: از علی بن الحسین (امام زین العابدین) علیهالسلام و محمّد بن علی (امام باقر) علیهالسلام نقل شده که وصیّت علی علیهالسلام را یادآوری کردند... [تا آن جا که امام علی علیهالسلام فرمود:]
«در زمان پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به فرمان خدا و فرمان پیامبرش جهاد کردم و چون خداوند پیامبرش را از دنیا برد، با اهل بَغْی (جماعت شورشی) - که او مرا به جهاد با آنان امر کرده بود -، جهاد کردم. او یکایک مردان آنها را برایم نام برد و به جهاد با آنان ترغیبم نمود و فرمود: "ای علی! تو با ناکثان (بیعت شکنان) میجنگی" و آنان را برایم نام برد" و با قاسطان (بیدادگران) و آنان را نیز برایم نام برد" و با مارقان (منحرفان) " و آنان را هم برایم نام برد. پس، حرف زیادی نزنید. صادق بودن مرد، بیش از هر زمانی در چنین موقعیتی نمایان میشود».
مردم، سخن نیک گفتند و زبان به ستایش گشودند و اشک ریختند.
- الإمام عليّ علیهالسلام - في ذِكرِ قِتالِ مَن قاتَلَهُ -: قَد قَلَّبتُ هٰذَا الأَمرَ بَطنَهُ و ظَهرَهُ حَتّیٰ مَنَعَنِي النَّومَ، فَما وَجَدتُني يَسَعُني إلّا قِتالُهُم، أوِ الجُحودُ بِما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلّی اللّه علیه و آله، فَكانَت مُعالَجَةُ القِتالِ أهوَنَ عَلَيَّ مِن مُعالَجَةِ العِقابِ، و مَوتاتُ الدُّنيا أهوَنَ عَلَيَّ مِن مَوتاتِ الآخِرَةِ.[۲۲۰]
- امام على علیهالسلام - در بیان علّت جنگیدن با دشمنان خود -: پشت و روى این كار را نگریستم، تا آن [جا] كه مانع خواب من شد. دیدم جز این، راهى نیست كه جنگ با آنان را پیش گیرم، یا آنچه را محمّد صلّی اللّه علیه و آله آورده است، انکار کنم. پس پیكار را از تحمّل كیفرِ (مجازاتِ) قیامت، آسانتر دیدم و رنج این جهان را بر كیفر آن جهان برگزیدم.
- عنه علیهالسلام - و قَد سُئِلَ عَن قِتالِهِ لِلقَومِ -: لَم أجِد إلّا قِتالَهُم أوِ الكُفرَ بِما اُنزِلَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ صلّی اللّه علیه و آله.[۲۲۱]
- امام علی علیهالسلام - در پاسخ سؤالی در بارۀ سبب جنگیدن خود با این جماعت -: چارهای جز جنگیدن با آنها یا کفر ورزیدن به آنچه بر محمّد نازل شده است، نیافتم.
- تفسير العيّاشي عن الشعبي: قَرَأَ عَبدُ اللّه: (وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَـٰنَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ)[۲۲۲] إلیٰ آخِرِ الآيَةِ، ثُمَّ قالَ: ما قوتِلَ أهلُها بَعدُ. فَلَمّا كانَ يَومُ الجَمَلِ قَرَأَها عَلِيٌّ علیهالسلام، ثُمَّ قالَ: ما قوتِلَ أهلُها مُنذُ يَومَ نَزَلَت حَتّیٰ كانَ اليَومُ.[۲۲۳]
- تفسیر العیّاشی - به نقل از شعبی -: عبد اللّٰه آیۀ (اگر سوگندهایشان را پس از پیمانشان شکستند) را تا آخرش خواند و سپس گفت: هنوز با کسانی که مصداق این آیه هستند، جنگ نشده است. چون جنگ جمل شد، علی علیهالسلام آن [آیه] را خواند و سپس گفت: از زمانی که این آیه نازل شد، با کسانی که مصداق آن هستند، جنگ نشد تا امروز که شد.
- مجمع البيان عن مجاهد - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَـٰنَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُواْ فِى دِينِكُمْ فَقَـٰتِلُواْ أئِمَّةَ ٱلْكُفْرِ) -: قَرَأَ عَلِيٌّ علیهالسلام هٰذِهِ الآيَةَ يَومَ البَصرَةِ، ثُمَّ قالَ: أما وَ اللّه، لَقَد عَهِدَ إلَيَّ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و قالَ لي: «يا عَلِيُّ! لَتُقاتِلَنَّ الفِئَةَ النّاكِثَةَ، وَ الفِئَةَ الباغِيَةَ، وَ الفِئَةَ المارِقَةَ».[۲۲۴]
- مجمع البیان - به نقل از مجاهد، در بارۀ آیۀ (اگر سوگندهایشان را پس از پیمانشان شکستند و شما را در دينتان طعن زدند، آن هنگام، با پيشوايان كفر بجنگيد) -: علی علیهالسلام این آیه را در روز بصره خواند و سپس فرمود: «به خدا سوگند، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به من سفارش کرد و فرمود: ای علی! تو با گروه بیعتشکن (ناکثان) و گروه شورشی (باغیان) و گروه خارج شده از دین (مارقان) خواهی جنگید».
تبیین معنای بَغْی و باغی
بر پایۀ منابع کهن لغت عربی، واژۀ «بَغْی» و «باغی»، کاربردهای متعدّدی دارد. برخی از لغتشناسان، این کاربردها را به دو بُن معنایی باز گرداندهاند. خلیل فراهیدی، این دو بُن معنایی را «فُجور» و «ظلم» میداند.[۲۲۵] ابن فارس نیز برای بغی، دو بنمایۀ معنایی «طلب» و «فساد» را ارائه داده،[۲۲۶] هر چند کاربرد آن را در ظلم نیز گوشزد کرده است؛[۲۲۷] امّا جوهری، بغی را به معنای «تعدّی (تجاوز/حمله)» دانسته و پس از آوردن برخی کاربردها گفته است:
كلُّ مجاوَزَةٍ فی الحدِّ و إفراطٍ عَلَى المقدار الذی هو حَدُّ الشَّیء فَهُوَ بَغْى.[۲۲۸]
هر گونه تجاوز از حد و فراتر رفتن چیزی از اندازه و قلمرو خویش، بَغْی است.
نظر جوهری را در بارۀ بسیاری از کاربردهای این مادّه میتوان پذیرفت. برای نمونه، فسق و فجور، در گذشتن از مرز خویشتنداری است و ظلم، فراتر رفتن از اندازه و حقّ خویش برای به چنگ آوردن حقّ دیگران است. بسیاری از کاربردها مانند تجاوز از حد و ستم و زیادهخواهی در متون دینی نیز به چشم میآیند.[۲۲۹] برخی مشتقّات مانند «ابتغاء» و گاه «بُغاة» نیز در معنای «طلب» و بدون هیچ بار ارزشی منفی به کار میروند.[۲۳۰]
فقیهان شیعه نیز با توجّه به روایات فقهی، کسی را باغی دانستهاند که از روی ستم و زیادهخواهی بر حکومت عدل بشورد. شیخ طوسی در کتاب فقهیاش النهایة گفته است:
کلّ من خرج علیٰ إمام عادل و نکث بیعته و خالفه فی أحکامه فهو باغ.[۲۳۱]
هر کس که بر امام عادل بشورد و بیعت او را بشکند و با احکامش مخالفت ورزد، باغی است.
علّامه حلّی نیز در تبصرة المتعلّمین، «باغی» را «مَن خَرَجَ عَلىٰ إمامٍ عادلٍ (هر کس بر پیشوای عادلی بشورد)» دانسته است.
صاحب جواهر نیز چنین گفته است:
الذی هو لغة مجاوزة الحدّ و الظلم و الاستعلاء و طلب الشیء، و فی عرف المتشرّعة الخروج عن طاعة الإمام العادل على الوجه الآتی، و المناسبة بينه و بين الجميع واضحة، و إن كانت هی فی الظلم أتمّ، و من ذلک و غيره يُعلم أنّ البغاة اسم ذمّ.[۲۳۲]
بغی در لغت به معنای گذشتن از حد (تجاوز) و ستم کردن و برتریجویی و خواستن چیزی است. نزد متشرّعان نیز به معنای سرپیچی از اطاعت امام عادل است، آن گونه که پس از این توضیح میدهیم. رابطۀ معنای شرعی با همۀ معانی لغوی «بغی» روشن است، گرچه با معنای ظلم، رابطه و نسبت کاملتری دارد. از این توضیحات، معلوم شد که واژۀ «بُغات» نامی نکوهیده [و دارای بار منفی] است.
بر این پایه، مقصود از «بَغْی»، شورش علیه امامِ بر حق است. گفتنی است که (در روایات، گاه از «بُغاة» به «ناکثان، قاسطان و مارقان» تعبیر شده که ناظر به مصداقهای تاریخی آن در آن روزگار - یعنی سه دسته شورشیان علیه خلافت امیر مؤمنان
علی علیهالسلام - است.
گفتنی است سخن صاحب جواهر= در برابر رویکرد مشهور اهل سنّت است؛ چرا که آنان رهبران شورشی بر ضدّ امیر مؤمنان علیهالسلام را در نبردهای جمل و صفّین (طلحه، زبیر، عایشه، معاویه و عمرو عاص) را «باغی» شمردهاند؛ ولی به سبب صحابی بودنشان، شورش آنان را نشئت گرفته از استنباط و اجتهاد دانسته و آنان را تنها خطاکار میدانند؛ اما گنهکار نمیخوانند.
این سخن، باطل است و نمیتواند شورش این گروه علیه امیر مؤمنان علیهالسلام را توجیه کند. آری، مخالفت با امام عادل، و حتّی اعتراض بر او، بغی به شمار نمیآید؛ ولی اگر بیعتشکنی، محاربه، کشتار و شورش و نبرد را بغی و زیادهخواهی و ستم نخوانیم، چه چیز دیگری بغی خواهد بود؟!
گفتنی است که در برخی روایات، شورشیان در نبرد نهروان یا همان خوارج، «مارقان» نامیده شدهاند که ناظر به خروج آنها از دین است. این معنا به بغی نزدیک است؛ ولی به معنای کفر اصطلاحی و خروج آنان از اسلام نیست. از نظر فقهی، هر کس که شهادتین را ادا کند و منکر ضروریّات اصلّی دین نشود، مسلمان شمرده میشود.
بر پایۀ متون روایی و فقهی، «بغی»، پیمانشکنی و شورش و خروج بر ضدّ حاکمیت عدل و حق (یعنی حاکم شایستۀ مقبول مردم) است، خواه باغی بر پایۀ اجتهاد و استنباط به میدان آمده باشد و خواه فریب خورده باشد. حاکمیت در این صورت، مُجاز به برخورد با افراد باغی است تا نظام سیاسی و اجتماعی مسلمانان آسیب نبیند.
الفَصلُ الثّالِثُ: خَصائِصُ الجِهادِ
فصل سوم: ویژگیهای جهاد
۳ / ۱: بَيعَةُ اللّه سُبحانَهُ
۳ / ۱: بیعت با خداوند متعال
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: مَن سَلَّ سَيفَهُ في سَبيلِ اللّه فَقَد بايَعَ اللّٰهَ.[۲۳۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كه شمشیر خود را در راه خدا از نیام بَر كِشد، بى گمان، با خدا بیعت كرده است.
۳ / ۲: سُنَّةُ إبراهيمَ علیهالسلام
۳ / ۲: سنّت ابراهیم علیهالسلام
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ أوَّلَ مَن قاتَلَ في سَبيلِ اللّه إبراهيمُ الخَليلُ علیهالسلام؛ حَيثُ أسَرَتِ الرّومُ لوطاً علیهالسلام، فَنَفَرَ إبراهيمُ علیهالسلام حَتَّى استَنقَذَهُ مِن أيديهِم.[۲۳۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نخستین كسى كه در راه خدا جنگید، ابراهیم خلیل است و آن، زمانى بود كه رومیان، لوط را به اسارت گرفتند و ابراهیم علیهالسلام نیرویى بسیج كرد و او را از دست آنها نجات داد.
- الإمام عليّ علیهالسلام: أوَّلُ مَن جاهَدَ في سَبيلِ اللّه إبراهيمُ علیهالسلام؛ أغارتِ الرّومُ عَلیٰ ناحِيَةٍ فيها لوطٌ علیهالسلام فَأَسَروهُ، فَبَلَغَ إبراهيمَ علیهالسلام الخَبَرُ، فَنَفَرَ فَاستَنقَذَهُ مِن أيديهِم، و هُوَ أوَّلُ مَن عَمِلَ الرَّاياتِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيهِ.[۲۳۵]
- امام على علیهالسلام: نخستین كسى كه در راه خدا جهاد كرد، ابراهیم علیهالسلام بود. رومیان به منطقهاى كه لوط علیهالسلام در آن جا بود، یورش بردند و او را اسیر كردند. این خبر به گوش ابراهیم رسید و نیرویى بسیج كرد و لوط را از اسارت آنها در آورد. همچنین ابراهیم، نخستین كسى است كه پرچم ساخت. درود خدا بر او باد!
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ - تَبارَكَ و تَعالَى - اختارَ مِن كُلِّ شَيءٍ أربَعَةً:... وَ اختارَ مِنَ الأَنبِياءِ أربَعَةً لِلسَّيفِ: إبراهيمَ، و داوودَ، و موسیٰ، و أَنا.[۲۳۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند - تبارک و تعالى - از هر چیزى چهار تا برگزید:... و از پیامبران، چهار تن را براى شمشیر[۲۳۷] برگزید: ابراهیم و داوود و موسى و من.
۳ / ۳: دينُ خاتَمِ الأَنبِياءِ صلّی اللّه علیه و آله
۳ / ۳: دینِ آخرین پیامبر
- الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم: فی ما وَعَظَ اللّٰهُ عزّ و جلّ بِهِ عيسیٰ علیهالسلام:... ثُمَّ اُوصيكَ - يَابنَ مَريَمَ البِكرِ البَتولِ - بِسَيِّدِ المُرسَلينَ و حَبيبي، فَهُوَ أحمَدُ... الصّابِرُ في ذاتي، المُجاهِدُ المُشرِكينَ بِيَدِهِ عَن ديني... لا يَأمُرُ النّاسَ إلّا بِما يَبدَؤُهُم بِهِ، دينُهُ الجِهادُ في عُسرٍ و يُسرٍ.[۲۳۸]
- الکافی - به نقل از علی بن اسباط، از معصومان: -: از اندرزهاى خداوند عزّ و جلّ به عیسى علیهالسلام این بود كه: «... اى پسر مریم باكرۀ پاکدامن! تو را در بارۀ سَروَر رسولان و حبیبم سفارش مىكنم: او احمد است...، در راه من، شكیباست و با مشركان در راه دفاع از دین من، با دستش جهاد مىكند.… مردم را فرمان نمىدهد، مگر به چیزى كه خود، آغازگر آن است. دینش، جهاد در سختى و آسانى است».
- الإمام عليّ علیهالسلام - في خُطبَةٍ لَهُ -: أمّا بَعدُ، فَإِنَّ اللّٰهَ سُبحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً صلّی اللّه علیه و آله و لَيسَ أحَدٌ مِنَ العَرَبِ يَقرَأُ كِتاباً، و لا يَدَّعي نُبُوَّةً و لا وَحياً، فَقاتَلَ بِمَن أطاعَهُ مَن عَصاهُ، يَسوقُهُم إلیٰ مَنجاتِهِم، و يُبادِرُ بِهِمُ السّاعَةَ أن تَنزِلَ بِهِم، يَحسِرُ الحَسيرُ و يَقِفُ الكَسيرُ؛ فَيُقيمُ عَلَيهِ حَتّیٰ يُلحِقَهُ غايَتَهُ، إلّا هالِكاً لا خَيرَ فيهِ[۲۳۹]، حَتّیٰ أراهُم مَنجاتَهُم، و بَوَّأَهُم مَحَلَّتَهُم.[۲۴۰]
- امام علی علیهالسلام - در یکی از سخنرانیهای خود -: امّا بعد، خداوند سبحان، محمّد صلّی اللّه علیه و آله را مبعوث كرد، در حالى كه هیچ كس از عرب، كتاب آسمانى نداشت و ادّعاى نبوّت و وحى نمىكرد. او به كمک كسانى كه وى را اطاعت كردند، به مبارزه با عصیانگران برخاست، آنها را به سوى سرمنزل نجات سوق مىداد و پیش از آن كه مرگشان فرا رسد، آنها را در مسیر هدایت پیش مىبرد. در این میان، گروهى ناتوان و خسته باز ماندند و شكستهحالان متوقّف شدند؛ ولى او در كنار آنان مىایستاد تا آنها را به مقصد برساند، بجز گمراهانى كه هیچ امیدى به هدایتشان نبود. این كار همچنان ادامه یافت، تا محلّ نجاتشان را به آنان نشان داد و در جایگاه مناسبشان جاى داد.
- عنه علیهالسلام - في صِفَةِ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله -: أرسَلَهُ عَلیٰ حينِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ و تَنازُعٍ مِنَ الأَلسُنِ، فَقَفّیٰ[۲۴۱] بِهِ الرُّسُلَ، و خَتَمَ بِهِ الوَحيَ، فَجاهَدَ فِي اللّه المُدبِرينَ عَنهُ وَ العادِلينَ[۲۴۲] بِهِ.[۲۴۳]
- امام علی علیهالسلام - در وصف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله -: خداوند، او را پس از وقفهای در ارسال پیامبران فرستاد، به هنگامى كه هر كسى به گونهاى [از مذهب خود] سخن مىگفت [و نزاع در میان آنها در گرفته بود]. او را به دنبال رسولان [پیشین] فرستاد و وحى را با او پایان داد. او در راه خدا با كسانى كه به خدا پشت كرده و آنهایی كه براى او همتایى قرار داده بودند، به جهاد پرداخت.
- عنه علیهالسلام - مِن خُطبَةِ لَهُ في يَومِ الجُمُعَةِ -: نَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ، أرسَلَهُ بِالحَقِّ داعِياً إلَى الحَقِّ، و شاهِداً عَلَى الخَلقِ، فَبَلَّغَ رِسالاتِ رَبِّهِ كَما أمَرَهُ لا مُتَعَدِّياً و لا مُقَصِّراً، و جاهَدَ فِي اللّه أعداءَهُ لا وانِياً[۲۴۴] و لا ناكِلاً.[۲۴۵]
- امام علی علیهالسلام - در خطبۀ روز جمعه -: گواهی میدهیم که محمّد، بنده و فرستادۀ اوست. او را به حق فرستاد تا به سوی حق فرا بخوانَد و بر مردم گواه باشد. او نیز پیامهای پروردگارش را چنان که فرمان داده بود، رساند، بی آن که از حد، پا فراتر نهد یا کوتاهی کند، و در راه خدا با دشمنانش نبرد کرد، بی آن که سستی یا درنگی روا دارد.
- عنه علیهالسلام - مِن خُطبَةٍ لَهُ يَصِفُ فيهَا النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله -: أرسَلَهُ داعِياً إلَى الحَقِّ و شاهِداً عَلَى الخَلقِ، فَبَلَّغَ رِسالاتِ رَبِّهِ غَيرَ وانٍ و لا مُقَصِّرٍ، و جاهَدَ فِي اللّه أعداءَهُ غَيرَ واهنٍ و لا مُعَذِّرٍ.[۲۴۶]
- امام على علیهالسلام - در خطبهای که در آن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را توصیف میکند -: [خداوند،] او را دعوت كننده به حق و گواه بر خلق فرستاد. بدون هیچ سستى و كوتاهىاى، رسالتهاى پروردگارش را ابلاغ كرد و بدون سستى و عذرتراشى، در راه خدا با دشمنان خدا جهاد نمود.
- عنه علیهالسلام - مِن خُطبَةٍ لَهُ -: أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ، دَعا إلیٰ طاعَتِهِ، و قاهَرَ أعداءَهُ جِهاداً عَن دينِهِ، لا يَثنيهِ عَن ذٰلِكَ اجتِماعٌ عَلیٰ تَكذيبِهِ، وَ التِماسٌ لِإِطفاءِ نورِهِ.[۲۴۷]
- امام على علیهالسلام - در یکی از خطبههای خود -: گواهى مىدهم كه محمّد، بنده و فرستادۀ خداست، به فرمانبرى از خدا فرا خوانْد و در راه دفاع از دین او، دشمنانش را مقهور ساخت. همداستانى [دشمنان خدا] بر تكذیب و مخالفت با او و كوشش آنان براى خاموش ساختن نورش، او را از این كار [كه دعوت به طاعت خدا و دفاع از دینش بود] باز نمىداشت.
- صحيح البخاري عن مجاشع: أتَيتُ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله أنَا و أخي، فَقُلتُ: بايِعنا عَلَى الهِجرَةِ. فَقالَ: مَضَتِ الهِجرَةُ لِأَهلِها.
فَقُلتُ: عَلامَ تُبايِعُنا؟ قالَ: عَلَى الإِسلامِ وَ الجِهادِ.[۲۴۸]
- صحیح البخاری - به نقل از مجاشع -: من و برادرم خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدیم و من گفتم: با ما بر سر هجرت بیعت کن. فرمود: «هجرت برای اهلش بود و گذشت».
گفتم: پس بر سر چه با ما بیعت میکنی؟ فرمود: «اسلام آوردن و جهاد کردن».
۳ / ۴: عَمودُ الإِسلامِ و رُكنُ الإِيمانِ
۳ / ۴: ستون اسلام و پایۀ ایمان
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جهاد، ستون اسلام و قُلّۀ آن است.
- الإمام عليّ علیهالسلام: الجِهادُ عِمادُ الدّينِ، و مِنهاجُ السُّعَداءِ.[۲۵۱]
- امام على علیهالسلام: جهاد، ستون دین و راه روشن نیکبختان است.
- عنه علیهالسلام: إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ جَعَلَ الإِيمانَ عَلیٰ أربَعِ دَعائِمَ: عَلَى الصَّبرِ، وَ اليَقينِ، وَ العَدلِ، وَ الجِهادِ.[۲۵۲]
- امام علی علیهالسلام: خداوند عزّ و جلّ، ایمان را بر چهار پایه نهاد؛ بر شكیب و یقین و داد و جهاد.
۳ / ۵: ذِروَةُ الإِسلامِ
۳ / ۵: قُلّۀ اسلام
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: ذِروَةُ سَنامِ الإِسلامِ الجِهادُ في سَبيلِ اللّه، لا يَنالُهُ إلّا أفضَلُهُم.[۲۵۳]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: قُلّۀ اسلام، جهاد در راه خداست. به آن دست نمییابد مگر برترینِ آنان (برترینِ مسلمانان).
- الإمام الصادق علیهالسلام: جاءَ رَجُلٌ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّه، أخبِرني عَنِ الإِسلامِ؛ أصلِهِ و فَرعِهِ و ذِروَتِهِ و سَنامِهِ.
فَقالَ: أصلُهُ الصَّلاةُ، و فَرعُهُ الزَّكاةُ، و ذِروَتُهُ و سَنامُهُ الجِهادُ في سَبيلِ اللّه تَعالیٰ.[۲۵۴]
- امام صادق علیهالسلام: مردى به خدمت پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله رسید و گفت: اى پیامبر خدا! مرا از اسلام آگاه كن؛ از اصل و فرع و قلّه و اوج آن.
پیامبر فرمود: «اصل آن، نماز و فرع آن، زكات و قلّه و اوجش، پیكار در راه خداوند متعال است».
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: الإِسلامُ ثَلاثَةُ أبياتٍ: سُفلیٰ، و عُليا، و غُرفَةٌ. فَأَمَّا السُّفلیٰ فَالإِسلامُ؛ دَخَلَ عَلَيهِ عامَّةُ المُسلِمينَ، فَلا يُسأَلُ أحَدٌ مِنهُم إلّا قالَ: أنَا مُسلِمٌ. و أَمَّا العُليا فَتَفاضُلُ أعمالِهِم؛ بَعضُ المُسلِمينَ أفضَلُ مِن بَعضٍ. و أَمَّا الغُرفَةُ العُليا فَالجِهادُ في سَبيلِ اللّه؛ لا يَنالُها إلّا أفضَلُهُم.[۲۵۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اسلام [چونان] خانهای سهطبقه است: زیرین، بالا و بالاتر. طبقۀ زیرین، اصل اسلام است و عموم مسلمانان داخل آن هستند، به طوری که از هر کدامشان بپرسی، میگوید: من مسلمانم. طبقۀ بالا، تفاوت اعمال آنان [و عرصۀ سبقت گرفتن آنان در عمل صالح] است. برخی از مسلمانان، برتر از برخی دیگر هستند. طبقۀ بالاتر، جهاد در راه خداست، که به آن دست نمییابد مگر برترینِ آنها.
- الإمام عليّ علیهالسلام: إنَّ أفضَلَ ما تَوَسَّلَ بِهِ المُتَوَسِّلونَ إلَى اللّه سُبحانَهُ و تَعالَى الإِيمانُ بِهِ و بِرَسولِهِ، وَ الجِهادُ في سَبيلِهِ؛ فَإِنَّهُ ذِروَةُ الإِسلامِ.[۲۵۶]
- امام على علیهالسلام: بهترین چیزى كه متوسّلان به خداوند سبحان و متعال به آن توسّل مىجویند، ایمان به او و به پیامبر اوست و جهاد در راه او كه آن، قلّۀ اسلام است.
۳ / ۶: رَهبانِيَّةُ الإِسلامِ
۳ / ۶: رُهبانیّت اسلام
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: عَلَيكَ بِالجِهادِ؛ فَإِنَّهُ رَهبانِيَّةُ الإِسلامِ.[۲۵۷]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بر تو باد جهاد، که جهاد، رُهبانیّت اسلام است!
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ لِكُلِّ اُمَّةٍ رَهبانِيَّةً، و رَهبانِيَّةُ اُمَّتِي الرِّباطُ في نُحورِ العَدُّوِ.[۲۵۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر امّتى را رُهبانیّتى است و رُهبانیّت امّت من، مرزداری و نگهبانی در بیخِ گوش دشمن است.
- السنن الكبرى عن عسعس بن سلامة: إنَّ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله كانَ في سَفَرٍ فَفَقَدَ رَجُلاً مِن أصحابِهِ، فَاُتِيَ بِهِ فَقالَ: إنّي أرَدتُ أن أخلُوَ بِعِبادَةِ رَبّي و أَعتَزِلَ النّاسَ.
فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: فَلا تَفعَلهُ، و لا يَفعَلهُ أحَدٌ مِنكُم - قالَها ثَلاثاً -؛ فَلَصَبرُ ساعَةٍ في بَعضِ مَواطِنِ المُسلِمينَ خَيرٌ مِن عِبادَةِ أربَعينَ عاماً خالِياً.[۲۵۹]
- السنن الکبری - به نقل از عسعس بن سلامه -: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در سفری بود که یکی از یارانش ناپدید شد. او را [یافتند و] نزد ایشان آوردند. گفت: خواستم با عبادت پروردگارم خلوت کنم و از مردم کناره بگیرم.
پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله سه بار فرمود: «این کار را نکن و هیچ کس از شما هم این کار را نکند. یک لحظه ایستادگی در یکی از میدانهای رزم مسلمانان، از چهل سال عبادت در خلوت، بهتر است».
- شعب الإيمان عن عسعس بن سلامة: كُنّا فِي الجَبّانَةِ[۲۶۰] و مَعَنا أبو حاضِرٍ الأَسَدِيُّ، فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ: وَدِدتُ أنَّ لَنا في هٰذَا الجَبّانِ قَصراً فيهِ مِنَ الطَّعامِ وَ اللِّباسِ ما يَكفينا حَتَّى المَوتِ!
فَقالَ أبو حاضِرٍ: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله فَقَدَ بَعضَ أصحابِهِ، فَسَأَلَ عَنهُ، فَقيلَ: إنَّهُ قَد تَفَرَّدَ في بَعضِ هٰذِهِ القِفرانِ[۲۶۱] يَتَعَبَّدُ. فَبَعَثَ إلَيهِ فَأُتِيَ بِهِ، فَقالَ: ما حَمَلَكَ عَلیٰ ما صَنَعتَ؟
فَقالَ: يا رَسولَ اللّه، كَبِرَت سِنّي، و رَّقَ عَظمي، و قَرُبَ أجَلي، فَأَحبَبتُ أن أخلُوَ بِعِبادَةِ رَبّي.
قالَ: فَنادیٰ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله بِأَعلیٰ صَوتِهِ - و كانَ إذا أرادَ أن يُعلِمَ النّاسَ أمراً نادیٰ بِهِ فينا -: ألا إنَّ مَوطِناً مِن مَواطِنِ المُسلِمينَ أفضَلُ مِن عِبادَةِ الرَّجُلِ وَحدَهُ سِتّينَ سَنَةً – قَالَها نادیٰ بِها ثَلاثاً -.[۲۶۲]
- شعب الإیمان - به نقل از عسعس بن سلامه -: در بیابان بودیم و ابو حاضر اسدی هم با ما بود. مردی از افراد گروه گفت: دلم میخواست در این بیابان قصری بود پر از خوراک و پوشاک که تا آخر عمر، برایمان بس بود!
ابو حاضر گفت: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله یکی از یارانش را ندید و جویای او شد. گفتند: در یکی از این بیابانها کنج عبادت اختیار کرده است. دنبالش فرستاد و او را آوردند. فرمود: «چه چیزی تو را وا داشت که این کار را بکنی؟».
گفت: ای پیامبر خدا! سنّم بالا رفته و استخوانم سست گشته و اجلم نزدیک شده است. دوست داشتم در خلوت به عبادت پروردگارم مشغول شوم.
پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله با صدای بسیار بلند - که هر گاه میخواست چیزی را به مردم اعلام کند، از آن صدا استفاده میکرد - فرمود: «هان! میدانی از میدانهای جهاد مسلمانان، برتر از شصت سال عبادت مرد در خلوت است». این را سه بار اعلام کرد.
۳ / ۷: سِياحَةُ المُسلِمينَ
۳ / ۷: گوشهنشینی مسلمانان
- سنن أبي داوود عن أبي اُمامة: أنَّ رَجُلاً قالَ: يا رَسولَ اللّه ائذَن لي فِي السِّياحَةِ. قالَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ سِياحَةَ اُمَّتِي الجِهادُ في سَبيلِ اللّه تَعالیٰ.[۲۶۳]
- سنن أبی داوود - به نقل از ابو اُمامه -: مردی گفت: ای پیامبر خدا! به من اجازۀ گوشهنشینی[۲۶۴] دهید. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «گوشهنشینی امّت من، جهاد در راه خداوند متعال است».
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله : إنَّ لِكُلِّ اُمَّةٍ سِياحَةً، و إنَّ سِياحَةَ اُمَّتِي الجِهادُ في سَبيلِ اللّه.[۲۶۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر امّتى را گوشهنشینیای دارد و گوشهنشینی امّت من، جهاد در راه خداست.
- تهذيب الأحكام عن عثمان بن مظعون: قُلتُ لِرَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ نَفسي تُحَدِّثُني بِالسِّياحَةِ و أَن ألحَقَ بِالجِبالِ. قالَ: يا عُثمانُ، لا تَفعَل؛ فَإِنَّ سِياحَةَ اُمّتِي الغَزوُ وَ الجِهادُ.[۲۶۶]
- تهذیب الأحکام - به نقل از عثمان بن مظعون -: به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله گفتم: نفْسم به من میگوید گوشهنشینی اختیار کنم و سر به کوه بگذارم. فرمود: «ای عثمان! این کار را نکن. گوشهنشینی امّت من، جنگ و جهاد است».
- الإمام عليّ علیهالسلام - لَمّا قالَ لَهُ اليَهودِيُّ: فَإِنَّ عيسیٰ علیهالسلام يَزعُمونَ أنَّهُ كانَ سَيّاحاً -: لَقَد كانَ كَذٰلِكَ، و مُحَمَّدٌ صلّی اللّه علیه و آله كانَت سِياحَتُهُ فِي الجِهادِ، وَ استَنفَرَ في عَشرِ سِنينَ ما لا يُحصیٰ مِن حاضِرٍ و بادٍ.[۲۶۷]
- امام علی علیهالسلام - در پاسخ مرد یهودی که گفت: میگویند عیسی علیهالسلام گوشهنشینی داشت -: همین طور است؛ امّا گوشهنشینی محمّد، در جهاد بود و ظرف ده سال، نیروهای بیشماری از شهر و بادیه [برای جهاد] بسیج کرد.
۳ / ۸: مِن أفضَلِ الأَعمالِ
۳ / ۸: از برترین کارها
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ أفضَلَ عَمَلِ المُؤمِنِ الجِهادُ في سَبيلِ اللّه.[۲۶۸]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: برترین عمل مؤمن، جهاد در راه خداست.
- صحيح البخاري عن أبي ذرّ: سَأَلتُ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله: أيُّ العَمَلِ أفضَلُ؟ قالَ: إيمانٌ بِاللّه، و جِهادٌ في سَبيلِهِ.[۲۶۹]
- صحیح البخاری - به نقل از ابو ذر -: از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پرسیدم: کدام عمل برتر است؟ فرمود: «ایمان به خدا و جهاد در راه او».
- صحيح البخاري عن أبي هريرة: سُئِلَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: أيُّ الأَعمالِ أفضَلُ؟ قالَ: إيمانٌ بِاللّه و رَسولِهِ.
قيلَ: ثُمَّ ماذا؟ قالَ: جِهادٌ في سَبيلِ اللّه.
قيلَ: ثُمَّ ماذا؟ قال: حَجٌّ مَبرورٌ.[۲۷۰]
- صحیح البخاری - به نقل از ابو هریره -: از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سؤال شد: کدام اعمال برترند؟ فرمود: «ایمان به خدا و پیامبر او».
گفته شد: سپس چه؟ فرمود: «جهاد در راه خدا».
گفته شد: سپس چه؟ فرمود: «حجّی که پذیرفته شود».
- صحيح البخاري عن عبد اللّٰه بن مسعود: سَأَلتُ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله: أيُّ العَمَلِ أحَبُّ إلَى اللّه؟ قالَ: الصَّلاةُ عَلیٰ وَقتِها.
قالَ: ثُمَّ أيُّ؟ قالَ: ثُمَّ بِرُّ الوالِدَينِ.
قالَ: ثُمَّ أيُّ؟ قالَ: الجِهادُ في سَبيلِ اللّه.[۲۷۱]
- صحيح البخارى - به نقل از عبد اللّٰه بن مسعود -: از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پرسیدم: دوستداشتنىترین عمل در نزد خداوند متعال چیست؟ فرمود: «نماز در وقت آن».
گفتم: و سپس؟ فرمود: «نیكى به پدر و مادر».
گفتم: و سپس؟ فرمود: «جهاد در راه خداوند».
- الكافي عن منصور بن حازم عن الإمام الصادق علیهالسلام، قال: قُلتُ: أيُّ الأَعمالِ أفضَلُ؟ قالَ: الصَّلاةُ لِوَقتِها، و بِرُّ الوالِدَينِ، وَ الجِهادُ في سَبيلِ اللّه عزّ و جلّ.[۲۷۲]
- الکافی - به نقل از منصور بن حازم -: به امام صادق علیهالسلام گفتم: كدام اعمال، برتر است؟ فرمود: «نماز خواندن در وقتش، و نیكى كردن به پدر و مادر، و جهاد در راه خداوند عزّ و جلّ».
- اُسد الغابة - في تَرجَمَةِ النُّضَيرِ بنِ الحارِثِ -: خَرَجَ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله ... و قالَ لَهُ: يا رَسولَ اللّه، أيُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَى اللّه؟
قالَ: الجِهادُ، وَ النَّفَقَةُ في سَبيلِ اللّه.[۲۷۳]
- اُسد الغابة - در شرح حال نُضَیر بن حارث -: به سوی پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به راه افتاد... و به ایشان گفت: ای پیامبر خدا! کدام اعمال نزد خدا محبوبتر است؟ فرمود: «جهاد و انفاق کردن در راه خدا».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: أقرَبُ العَمَلِ إلَى اللّه عزّ و جلّ الجِهادُ في سَبيلِ اللّه، و لا يُقارِبُهُ شَيءٌ.[۲۷۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: مقرّبترین عمل نزد خداوند عزّ و جلّ، جهاد در راه خداست و هیچ عملی با آن برابری نمیکند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: ما مِن خُطوَةٍ أحَبَّ إلَى اللّه مِن خُطوَتَينِ: خُطوَةٍ يَسُدُّ بِها مُؤمِنٌ صَفّاً في سَبيلِ اللّه، و خُطوَةٍ يَخطوها مُؤمِنٌ إلیٰ ذي رَحِمٍ قاطِعٍ يَصِلُها.[۲۷۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نزد خدا، هیچ گامى دوستداشتنىتر از دو گام نیست: گامى كه مؤمن با آن، صف [جنگجویان] در راه خدا را پُر مىكند و گامى كه مؤمن براى برقرارى پیوند با خویشاوندى كه از او بُریده است، بر مىدارد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: الجِهادُ سَنامُ العَمَلِ.[۲۷۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جهاد، در رأس اعمال [شایسته] است.
- سير أعلام النبلاء عن ابن عبّاس يرفعه: إنَّ أقرَبَ النّاسِ دَرَجَةً مِن دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ أهلُ الجِهادِ.[۲۷۷]
- سیر أعلام النبلاء - به نقل از ابن عبّاس که حدیث را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میرساند -: نزدیکترین مردم به درجۀ نبوّت، جهادگران اند.
- الکافي عن الحسن بن محبوب عن بعض أصحابه: كَتَبَ أبو جَعفَرٍ علیهالسلام في رِسالَةٍ إلیٰ بَعضِ خُلَفاءِ بَني اُمَيَّةَ:
و مِن ذٰلِكَ ما ضَيَّعَ الجِهادَ[۲۷۸] الَّذي فَضَّلَهُ اللّٰهُ عزّ و جلّ عَلَى الأَعمالِ، و فَضَّلَ عامِلَهُ عَلَى العُمّالِ، تَفضيلاً فِي الدَّرَجاتِ وَ المَغفِرَةِ وَ الرَّحمَةِ.[۲۷۹]
- الکافی - به نقل از حسن بن محبوب، از برخی یارانش -: امام باقر علیهالسلام نامهای به یكى از خلفاى بنى امیّه نوشت:
«از جملۀ آن [حدود ضایع شده]، ضایع شدن جهادى است كه خداوند عزّ و جلّ آن را بر سایر كارها برترى داده و جهادگر را بر سایر عمل كنندگان در مراتب و بخشش و رحمت، فضیلت بخشیده است».
- امام صادق علیهالسلام: پس از اداى نمازهاى واجب پنجگانه، جهاد، برترینِ چیزهاست.
تبیین برتر بودن جهاد
در روایات شیعه و سنّی، اعمال فراوانی به عنوان «برترین عمل (اَفضلُ الأعمال)» معرّفی شدهاند، مانند: خوشحال کردن مؤمنان، اخلاص در عمل، نماز اوّل وقت، توکّل بر خدا، کشاورزی، عمل صالح مداوم، اعتدال در عمل، و.…[۲۸۲] جهاد در راه خدا نیز یکی از اعمالی است که افضل اعمال (برترین کار) شمرده شده است.
روشن است که این رفتارها، اعمالی نیکو و شایسته هستند؛ ولی برتر بودن هر یک از آنها بر اعمال دیگر، بسته به موقعیت و جایگاه فرد عامل است؛ یعنی با توجّه به نیاز، جایگاه، اخلاق و روحیّات مخاطب، زمان و مکان و...، آن عمل، برجستهتر و مهمتر از اعمال دیگر دانسته شده است.
بر این اساس، روایات برتر بودن جهاد بر همۀ اعمال، بدین معناست که تنها در زمان نبرد - که مشرکان به اسلام و مسلمانان هجوم آوردهاند - هیچ عملی برتر از جهاد نیست و نمیتوان کشاورزی، صدقه دادن، اطعام دوستان و... را در مقایسه با جهاد الهی بالاتر شمرد. به بیان دیگر، نفس نبرد اسلامی بدون توجّه به محیط پیرامونی آن (بدون وجود بسترها و ظرفیتهای لازم برای آن) در همۀ زمانها، برترین عمل شمرده نمیشود.
از سوی دیگر، جهاد، حالت مقدّمه برای اعتلای یاد و ذکر خدا دارد و وسیله و واسطه در این مسیر است. روایات یاد شده، میتوانند به گونهای این نکته را تبیین کنند که یاد خدا و بزرگداشت یاد خدا برترین عمل است و جهاد، از آن رو برتر از اعمال دیگر شناسانده شده که به «یاد خدا» در هنگام نبرد و «گسترش یافتن جمعیت ایمان آورندگان به خدا» پس از نبرد، اشاره دارد:
عن أبی الدرداء عن رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: أ لا اُنَبِّئُكُم بِخَيرِ أعمالِكُم، وَ أرضاها عِندَ مَليكِكُم، وَ أرفَعِها فی دَرَجاتِكُم، و خَيرٍ لَكُم مِن إعطاءِ الذَّهَبِ وَ الوَرِقِ[۲۸۳] وَ مِن أن تَلقَوا عَدُوَّكُم فَتَضرِبوا أعناقَهُم و يَضرِبوا أعناقَكُم؟ قالوا: وَ ما ذاکَ يا رَسولَ اللهِ؟! قالَ: ذِكرُ اللهِ.[۲۸۴]
از ابو دردا نقل است که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «آیا شما را از بهترینِ اعمالتان و پسندیدهترینِ آنها در نزد مالكتان، و بلندمرتبهترینِ آنها كه برایتان از انفاق كردن زر و سیم و [حتّى] از این كه با دشمنتان رو به رو شوید و گردن آنها را بزنید و گردنتان را بزنند، بهتر است، آگاهتان نسازم؟». گفتند: آن چیست، اى پیامبر خدا؟ فرمود: «یاد خدا».
عن معاذ عن رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عزّ و جلّ عَلىٰ كُلِّ حالٍ؛ فَإنَّه لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللهِ تَعالىٰ وَ لا أنجىٰ لِعَبدٍ مِن كُلِّ سَيِّئَةٍ فِی الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللهِ. قيلَ: وَ لَا القِتالُ فی سَبيلِ اللهِ؟ قالَ: لَولا ذِكرُ اللهِ لَم يُؤمَر بِالقِتالِ فی سَبيلِ اللهِ، وَ لَوِ اجتَمَعَ النّاسُ عَلى ما اُمِروا بِهِ مِن ذِكرِ اللهِ تَعالىٰ ما كَتَبَ اللهُ القِتالَ عَلىٰ عِبادِهِ، فَإنَّ ذِكرَ اللّٰه تَعالىٰ لا يَمنَعُكُم مِنَ القِتالِ في سَبيلِهِ، بَل هُوَ عَونٌ لَكُم عَلىٰ ذٰلِکَ... قالوا: يا رَسولَ اللهِ، فَإنَّ ذِكرَ اللهِ لا يَكفينا مِنَ الجِهادِ! قال: وَ لَا الجِهادُ يَكفی مِن ذِكرِ اللهِ، وَ لا يَصلُحُ الجِهادُ إلّا بِذِكرِ اللهِ، وَ إنَّمَا الجِهادُ شُعبَةٌ مِن شُعَبِ ذِكرِ اللهِ، وَ طوبىٰ لِمَن أكثَرَ فِی الجِهادِ مِن ذِكرِ اللهِ، وَ كُلُّ كَلِمَةٍ بِسَبعينَ ألفَ حَسَنَةٍ، كُلُّ حَسَنَةٍ بِعَشرٍ، وَ عِندَ اللهِ مِنَ المَزيدِ ما لا يُحصيهِ غَيرُهُ.[۲۸۵]
از معاذ نقل است که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «در هر حالى، خداوند عزّ و جلّ را بسیار یاد كنید؛ زیرا هیچ عملى نزد خداوند متعال، محبوبتر و در رهانیدن بنده از هر بدىاى در دنیا و آخرت، كارگرتر از یاد خدا نیست». گفته شد: حتّى جنگیدن در راه خدا؟ فرمود: «اگر به خاطر یاد خدا نبود، به جنگ در راه خدا دستور داده نمىشد و اگر همۀ مردم به یاد خداوند متعال - كه بِدان فرمان داده شدهاند - مىبودند، خداوند، جنگیدن را بر بندگانش واجب نمىساخت. یاد خداوند متعال، مانع شما از جنگ در راه او نمىشود؛ بلكه كمک شما در این راه است...». گفتند: اى پیامبر خدا ! یاد خدا [به تنهایى كافى نیست و] ما را از جهاد، بىنیاز نمىكند؟ فرمود: «جهاد هم شما را از یاد خدا بىنیاز نمىكند و جهاد، جز با یاد خدا، ارزشى ندارد. جهاد، در واقع، شاخهاى از شاخههاى یاد خداست. خوشا به حال كسى كه در جهاد، بسیار یاد خدا كند! هر كلمهاى [از ذكر خدا] برابر با هفتاد هزار كار نیک است و هر كار نیک، ده برابر به شمار مىآید [و ده پاداش دارد]، و پاداش خداوند، چندان فراوان است كه جز خود او، كسى از عهدۀ شمارش آن بر نمىآید».
۳ / ۹: مِفتاحُ الخَيرِ
۳ / ۹: کلید خوبیها
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: الخَيرُ كُلُّهُ فِي السَّيفِ و تَحتَ ظِلِّ السَّيفِ، و لا يُقيمُ النّاسَ إلَّا السَّيفُ، وَ السُّيوفُ مَقاليدُ[۲۸۶] الجَنَّةِ وَ النّارِ.[۲۸۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خوبى، سراسر در شمشیر و زیر سایۀ شمشیر است و مردم را چیزى جز شمشیر، راست نمىكند. شمشیرها كلیدهاى بهشت و دوزخ اند.
- الإمام الباقر علیهالسلام: الخَيرُ كُلُّهُ فِي السَّيفِ، و تَحتَ السَّيفِ، و في ظِلِّ السَّيفِ.[۲۸۸]
- امام باقر علیهالسلام: همۀ خیر در شمشیر و زیر شمشیر و در سایۀ شمشیر است.
- الإمام الصادق علیهالسلام: إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ بَعَثَ رَسولَهُ بِالإِسلامِ إلَى النّاسِ عَشرَ سِنينَ فَأَبَوا أن يَقبَلوا، حَتّیٰ أمَرَهُ بِالقِتالِ؛ فَالخَيرُ فِي السَّيفِ، و تَحتَ السَّيفِ، وَ الأَمرُ يَعودُ كَما بَدَأَ[۲۸۹].[۲۹۰]
- امام صادق علیهالسلام: خداوند عزّ و جلّ ده سال، پیامبر خود را با اسلام به سوى مردم فرستاد؛ امّا از پذیرش، سر باز زدند تا او را به جنگیدن فرمان داد. پس خیر، در شمشیر است و زیر آن، و كار، همان گونه كه آغاز شد، از سر گرفته مىشود.[۲۹۱]
۳ / ۱۰: مِفتاحُ الجَنَّةِ
۳ / ۱۰: کلید بهشت
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: اِعلَموا أنَّ الجَنَّةَ تَحتَ ظِلالِ السُّيوفِ.[۲۹۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بدانید که بهشت، زیر سایۀ شمشیرهاست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله - في فَضلِ الغُزاةِ في سَبيلِ اللّه -: فَإِذا بَرَزوا لِعَدُوِّهِم، و اُشرِعَتِ الأَسِنَّةُ و فُوِّقَتِ السِّهامُ[۲۹۳]، و تَقَدَّمَ الرَّجُلُ إلَى الرَّجُلِ؛ حَفَّتهُمُ المَلائِكَةُ بِأَجنِحَتِها، يَدعونَ اللّٰهَ تَعالیٰ بِالنُّصرَةِ وَ التَّثبيتِ، فَيُنادي مُنادٍ: الجَنَّةُ تَحتَ ظِلالِ السُّيوفِ.[۲۹۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در بارۀ مقام رزمندگان در راه خدا -: آن گاه که با دشمنشان رو در رو شوند و نیزهها نشانه روند و تیرها در چلّۀ کمان نهاده شوند و مرد به سوی مرد پیش رود، فرشتگان آنها را زیر بال و پر خود میگیرند و به درگاه خدا برای یاری دادن و ثبات قدمشان دعا میکنند و منادیای صدا میزند: بهشت، زیر سایههای شمشیرهاست.
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بدانید که بهشت در زیر برق شمشیرهاست.
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بهشت، زیر نوک نیزههاست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: جاهِدوا في سَبیل اللّه؛ فَإِنَّ الجِهادَ في سَبیلِ اللّه بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ یُنَجِّي اللّٰهُ تَبارَكَ و تَعالیٰ بِهِ مِنَ الهَمِّ وَ الغَمِّ.[۲۹۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در راه خدا جهاد کنید، که جهاد، دری از درهای بهشت است و خداوند به وسیلۀ آن [انسان را] از نگرانی و اندوه میرهاند.
- الإمام عليّ علیهالسلام: أمّا بَعدُ، فَإنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّٰهُ لِخاصَّةِ أولِيائِهِ، وَ سَوَّغَهُم كَرامَةً مِنهُ لَهُم، و نِعمَةً[۳۰۰] ذَخَرَها، وَ الجِهادُ هُوَ لبِاسُ التَّقویٰ، و دِرعُ اللّه الحَصينَةُ، و جُنَّتُهُ الوَثيقَةُ.[۳۰۱]
- امام علی علیهالسلام: بى گمان، جهاد، یكى از درهاى بهشت است كه خداوند براى اولیای خاصّ خود گشود و آن را به كام آنان گوارا ساخت[۳۰۲] [و این] كرامتى است از او براى آنان و نعمتى است كه آن را برایشان ذخیره ساخت.[۳۰۳] جهاد، جامۀ پرهیزگارى و زرهِ نفوذناپذیر و سپر نگاه دارندۀ الهى است.
در بارۀ «الخَیرُ کُلُّه فِی السَّیف وَ تَحتَ ظِلِّ السَّیف»
در دو عنوان «کلید خوبیها» و «کلید بهشت»، تعبیر «الخیر کلّه فی السیف و تحت ظلّ السیف (همۀ خیر در شمشیر و زیر سایۀ شمشیر است)» و مانند آن تکرار شده است. بخشی از این حدیثها با سند صحیح در کتاب شریف الکافی[۳۰۴] و کتابهای شیخ صدوق=[۳۰۵] نقل شده و ناظر به اهمّیت، فضیلت و جایگاه جهاد در اسلام است. روایات فراوان دیگری نیز در فضیلت جهاد، گزارش شده اند که با مضمون این روایت، سازگار و همسو هستند.
برداشت ناصحیح از روایتها و مروّج خشونت شمردن آنها نیز ناصواب است. منطق اسلام در «استفاده نکردن از زور، اجبار و جنگ در پیشبرد اسلام»، ناصحیح بودن این پندار را از اساس اثبات میکند. این روایت در مجموعۀ هندسۀ معرفتی اسلام، معنا مییابد که اساس آن بر پایۀ (لا إِكْرَاهَ في الدِّينِ؛ هیچ اجباری در دین نیست)[۳۰۶] بنا شده و توصیهاش به مسلمانان (وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا؛ و اگر تمایل به صلحْ نشان دادند، تو نیز ابراز تمایل کن [و تن به صلح بده]) است؛ ولی این همه، در کنار (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّكُمْ؛ و هر اندازه توانستید، در برابر آنها، نیرو و اسبان سواری آماده کنید، تا با آنها، دشمنان خدا و خود را بترسانید)[۳۰۷] معنا مییابد.
بنا بر قواعد و اصول بالادستی، شیوۀ تبلیغ دین، دعوت دیگران به اسلام و عدم اجبار آنان است، هر چند آمادگی برای نبرد را نیز به گاه نیاز باید ضمیمه نمود.[۳۰۸]
معنا و زیبایی روایتهای یاد شده، هنگامی روشن میشود که اسلام و مسلمانان مورد هجوم دیگران واقع شده و به دفاع نظامی نیاز داشته باشند. جهاد با شرایط خاصّ خود، از جمله حضور امام معصوم، امری مقدّس و تکلیفی شرعی و عقلی است و این روایت نیز در صدد بیان آن است.[۳۰۹]
الفَصلُ الرّابِعُ: بَرَكاتُ الجِهادِ
فصل چهارم: برکات جهاد
۴ / ۱: بَرَكاتُ الجِهادِ الاِجتِماعِیَّةُ
۴ / ۱: برکات اجتماعی جهاد
۴ / ۱ - ۱: رَحمَةُ اللّه
۴ / ۱ - ۱: رحمت خداوند
الكتاب
قرآن
(إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ ٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَ جَـٰهَدُواْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ أُوْلـٰئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ ٱللهِ وَ ٱللهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ).[۳۱۰]
(کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنان به رحمت خدا امید دارند و خداوند، آمرزنده و مهربان است).
(ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَـٰهَدُواْ وَ صَبَرُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ).[۳۱۱]
(سپس پروردگار تو به کسانی که پس از فریب خوردن، [به ایمان باز گشتند و] هجرت کردند، سپس جهاد کردند و استقامت نمودند، پروردگارت، پس از انجام این کارها، بخشنده و مهربان است).
الحديث
حدیث
- المعجم الكبير عن جندب بن عبد اللّٰه عن رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: أنَّهُ بَعَثَ رَهطاً[۳۱۲]، و بَعَثَ عَلَيهِم أبا عُبَيدَةَ بنَ الجَرّاحِ أو عُبَيدَةَ، فَلَمّا ذَهَبَ لِيَنطَلِقَ بَكیٰ صَبابَةً[۳۱۳] إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فَجَلَسَ، فَبَعَثَ عَلَيهِم عَبدَ اللّه بنَ جَحشٍ مَكانَهُ، و كَتَبَ لَهُ كِتاباً و أَمَرَهُ ألّا يَقرَأَ الكِتابَ حَتّیٰ يَبلُغَ مَكانَ كَذا و كَذا، و قالَ: لا تُكرِهَنَّ أحَداً مِن أصحابِكَ عَلَى المَسيرِ مَعَكَ.
فَلَمّا قَرَأَ الكِتابَ استَرجَعَ، ثُمَّ قالَ: سَمعٌ و طاعَةٌ لِلهِ و لِرَسولِهِ. فَخَبَّرَهُمُ الخَبَرَ و قَرَأَ عَلَيهِمُ الكِتابَ، فَرَجَعَ رَجُلانِ و مَضیٰ بَقِيَّتُهُم.
فَلَقُوا ابنَ الحَضرَمِيِّ فَقَتَلوهُ، و لَم يَدروا أنَّ ذٰلِكَ اليَومَ مِن رَجَبٍ أو جُمادیٰ، فَقالَ المُشرِكونَ لِلمُسلِمينَ: قَتَلتُم فِي الشَّهرِ الحَرامِ! فَأَنزَلَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (يَسْـئلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهْرِ ٱلْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ)[۳۱۴] الآيَةَ.
فَقالَ بَعضُهُم: إن لَم يَكونوا أصابوا وِزراً فَلَيسَ لَهُم أجرٌ! فَأَنزَلَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (إِنَّ ٱلَّذِيـنَ ءَامَنُواْ وَ ٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَ جَـٰهَدُواْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ أُوْلَـٰـئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ ٱللهِ وَ ٱللهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ)[۳۱۵].[۳۱۶]
- المعجم الکبیر - به نقل از جُندَب بن عبد اللّٰه - : پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله گروهی را اعزام کرد و ابو عُبَیدۀ جرّاح یا عُبَیده را فرمانده آنان قرار داد. او همین که خواست حرکت کند، از فراق پیامبر خدا گریست و نشست. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عبد اللّٰه بن جحش را جایگزین او کرد و مکتوبی برایش نوشت و به او فرمود نوشته را نخواند تا به فلان و بهمان جا برسد. همچنین به او فرمود: «هیچ یک از یارانت را مجبور به همراهی با خودت نکن».
عبد اللّٰه چون نامه را خواند، گفت: إنّا للّٰه و إنّا إلیه راجعون و سپس گفت: از فرمان خدا و پیامبرش اطاعت میشود. آن گاه، خبر را به یارانش گفت و نامه را برایشان خواند. دو مرد باز گشتند و بقیّه به راه خود ادامه دادند.
مسلمانان با ابن حضرمی رو به رو شدند و او را کشتند و نمیدانستند که آن روز از ماه رجب است یا جمادی. مشرکان به مسلمانان گفتند: شما در ماه حرام، قتل انجام دادهاید. پس خداوند عزّ و جلّ، این آیه را نازل فرمود: (از تو در بارۀ جنگ در ماه حرام میپرسند) تا پایان آیه.
یکی از آنها گفت: اگر گناهی انجام ندادهاند، مزدی هم ندارند. خداوند عزّ و جلّ، این آیه را نازل فرمود: (کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنان به رحمت خدا امید دارند و خداوند، آمرزنده و مهربان است).
۴ / ۱ - ۲: نُصرَةُ اللهِ
۴ / ۱ - ۲: یاری خداوند
الكتاب
قرآن
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَنصُرُواْ ٱللهَ يَنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ).[۳۱۷]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد).
(... و یَومَئِذٍ یَفرَحُ المُؤمِنونَ * بِنَصْرِ ٱللهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَ هُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ * وَعْدَ ٱللهِ لَا يُخْلِفُ ٱللهُ وَعْدَهُ وَ لَـٰكِنَّ أَكْثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ).[۳۱۸]
(و در آن روز، مؤمنان شادمان میشوند * به سبب یاری خداوند. او هر کس را بخواهد، یاری میدهد و او صاحب قدرت و مهربان است. * این، وعدهای است که خدا داده و خداوند هرگز از وعدهاش تخلّف نمیکند؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند).
(إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِّيَغْفِرَ لَكَ ٱللهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِرَ ٰطًا مُّسْتَقِيمًا * وَ يَنصُرَكَ ٱللهُ نَصْرًا عَزِيزًا).[۳۱۹]
(ما برای تو پیروزی آشکاری فرا هم ساختیم * تا خداوند، گناهان دور و نزدیک تو را ببخشد و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست، هدایتت فرماید * و پیروزی شکستناپذیری نصیب تو کند).
(لَقَدْ نَصَرَكُمُ ٱللهُ فِى مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْـئاً وَ ضَاقَتْ عَلَيْكُمُ ٱلأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ * ثُمَّ أَنزَلَ ٱللهُ سَكِينَتَهُ عَلیٰ رَسُولِهِ وَ عَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَ عَذَّبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَ ذَٰلِكَ جَزَاءُ ٱلْكَافِرِينَ).[۳۲۰]
(خداوند، شما را در جاهای زیادی یاری کرد و در روز حنین [نیز یاریتان نمود]، در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت؛ ولی [این فزونی جمعیّت،] هیچ به دردتان نخورد و زمین با همۀ وسعتش بر شما تنگ شد. سپس پشت [به دشمن] کرده، فرار نمودید * سپس خداوند «سکینۀ» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید و کافران را مجازات کرد، و این است جزای کافران).
الحديث
حدیث
- تفسير الطبري: عن ابن زيدٍ - في قَولِهِ تَعالیٰ: (بَلیٰ إِنْ تَصْبِروا وَ تَتَّقُوا و یَأتوکُمْ مِنْ فَورِهِمْ هٰذا...)[۳۲۱] -: قالوا لِرَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و هُم يَنظُرونَ المُشرِكينَ[۳۲۲]: يا رَسولَ اللّه، ألَيسَ يُمِدُّنَا اللّٰهُ كَما أمَدَّنا يَومَ بَدرٍ؟
فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: ألَن يَكفِيَكُم أن يُمِدَّكُم رَبُّكُم بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ المَلائِكَةِ مُنزَلينَ؟ و إنَّما أمَدَّكُم يَومَ بَدرٍ بِأَلفٍ!
قالَ: فَجاءَتِ الزِّيادَةُ مِنَ اللّه عَلیٰ أن يَصبِروا و يَتَّقوا.[۳۲۳]
- تفسیر الطبری - به نقل از ابن زید در بارۀ این سخن خداوند متعال: (آری، اگر شکیبایی ورزید و پرهیزگاری پیشه کنید و دشمنان در همین لحظه، جوشان و فروشان بر شما بتازند...)-: مسلمانان در حالی که به سپاه مشرکان مینگریستند، به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله گفتند: ای پیامبر خدا! آیا خدا مانند روز بدر به ما کمک نمیکند؟
پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «آیا برایتان کافی نیست که پروردگارتان با سه هزار فرشتۀ فرود آمده از آسمان کمکتان کند، در حالی که روز بدر با هزار فرشته کمکتان کرد؟».
این افزایش از جانب خدا به شرط آن است که شکیبایی ورزند و پرهیزگاری داشته باشند.
- مسند ابن حنبل عن عبد اللّٰه بن مسعود: كُنتُ مَعَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَومَ حُنَينٍ، فَوَلّیٰ عَنهُ النّاسُ، و ثَبَتَ مَعَهُ ثَمانونَ رَجُلاً مِنَ المُهاجِرينَ وَ الأَنصارِ، فَنَكَصنا[۳۲۴] عَلیٰ أقدامِنا نَحواً مِنَ ثَمانينَ قَدَماً و لَم نُوَلِّهِمُ الدُّبُرَ، و هُمُ الَّذينَ أنزَلَ اللّٰهُ عزّ و جلّ عَلَيهِمُ السَّكينَةَ، و رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عَلیٰ بَغلَتِهِ يَمضي قُدُماً، فَحادَت بِهِ بَغلَتُهُ فَمالَ عَنِ السَّرجِ، فَقُلتُ لَهُ: اِرتَفِع رَفَعَكَ اللّٰهُ، فَقالَ: ناوِلني كَفّاً مِن تُرابٍ، فَضَرَبَ بِهِ وُجوهَهُم، فَامتَلأَت أعيُنُهُم تُراباً. ثُمَّ قالَ: أينَ المُهاجِرونَ وَ الأَنصارُ؟ قُلتُ: ثَمَّ اُولاءِ، قالَ: اِهتِف بِهِم، فَهَتَفتُ بِهِم، فَجاؤوا و سُيوفُهُم بِأَيمانِهِم كَأَنَّهَا الشُّهُبُ، و وَلَّى المُشرِكونَ أَدبارَهُم.[۳۲۵]
- مسند ابن حنبل - به نقل از عبد اللّٰه بن مسعود -: در جنگ حُنَین، با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله بودم. مسلمانان از گرد او پراکنده شدند و تنها هشتاد مرد از مجاهدان و انصار با او ایستادگی کردند. ما حدود هشتاد قدم عقب نشستیم؛ امّا فرار نکردیم و اینان، همان کسانی هستند که خداوند عزّ و جلّ بر آنان آرامش نازل کرد. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله سوار بر استرش پیش میرفت که استر، او را به یک طرف کج کرد و زین بر گشت. من گفتم: خودت را بالا بکش، خدایت بالا برد!
فرمود: «مشتی خاک به من بده» و آن را به صورت دشمنان پاشید و چشمانشان پر از خاک شد.
سپس فرمود: «مهاجران و انصار کجایند؟». گفتم: آن جا هستند.
فرمود: «صدایشان بزن». من آنها را صدا زدم. شمشیر به دست، مانند شهاب رسیدند و مشرکان پا به فرار گذاشتند.
- الإمام الباقر علیهالسلام: كانَ إبليسُ يَومَ بَدرٍ يُقَلِّلُ المُسلِمينَ في أعيُنِ الكُفّارِ، و يُكَثِّرُ الكُفّارَ في أعيُنِ المُسلِمينَ، فَشَدَّ عَلَيهِ جَبرَئيلُ علیهالسلام بِالسَّيفِ، فَهَرَبَ مِنهُ و هُوَ يَقولُ: يا جَبرَئيلُ، إنّي مُؤَجَّلٌ، إنّي مُؤَجَّلٌ! حَتّیٰ وَقَعَ فِي البَحرِ.[۳۲۶]
- امام باقر علیهالسلام: در روز بدر، ابلیس شمار مسلمانان را در چشم كافران، اندک و شمار كافران را در چشم مسلمانان، بسیار جلوه میداد. جبرئیل علیهالسلام با شمشیر به او حمله كرد و ابلیس گریخت و مىگفت: «اى جبرئیل! به من مهلت داده شده، به من مهلت داده شده!»، تا این كه به دریا افتاد.
- دلائل النبوّة عن موسى بن عقبة: أمَرَ اللّٰهُ عزّ و جلّ رَسولَهُ صلّی اللّه علیه و آله بِإِجلائِهِم [بَنِي النَّضيرِ] و إخراجِهِم مِن دِيارِهِم، و أَمَرَهُم أن يَسيروا حَيثُ شاؤوا، و قَد كانَ النِّفاقُ قَد كَثُرَ فِي المَدينَةِ، فَقالوا: أينَ تُخرِجُنا؟ قالَ: اُخرِجُكُم إلَى الحَبسِ.
فَلَمّا سَمِعَ المُنافِقونَ ما يُرادُ بِإِخوانِهِم و أَولِيائِهِم مِن أهلِ الكِتابِ أرسَلوا إلَيهِم، فَقالوا لَهُم: إنّا مَعَكُم مَحيانا و مَماتَنا؛ إن قوتِلتُم فَلَكُم عَلَينَا النَّصرُ، و إن اُخرِجتُم لَم نَتَخَلَّف عَنكُم. و سَيِّدُ اليَهودِ أبو صَفِيَّةَ حُيَيُّ بنُ أخطَبَ.
فَلَمّا وَثِقوا بِأَمانِيِّ المُنافِقينَ عَظُمَت غِرَّتُهُم، و مَنّاهُمُ الشَّيطانُ الظُّهورَ، فَنادَوُا النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله و أَصحابَهُ: إنّا وَاللّه لا نَخرُجُ، و لَئِن قاتَلتَنا لَنُقاتِلَنَّكَ!
فَمَضَى النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله لِأَمرِ اللّه تَعالیٰ فيهِم، فَأَمَرَ أصحابَهُ فَأَخَذُوا السِّلاحَ، ثُمَّ مَضیٰ إلَيهِم، و تَحَصَّنَتِ اليَهودُ في دورِهِم و حُصونِهِم، فَلَمَّا انتَهیٰ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله إلیٰ أزِقَّتِهِم و حُصونِهِم كَرِهَ أن يُمَكِّنَهُم مِنَ القِتالِ في دورِهِم و حُصونِهِم، و حَفِظَ اللّٰهُ عزّ و جلّ لَهُ أمرَهُ، و عَزَمَ عَلیٰ رُشدِهِ، فَأَمَرَ بِالأَدنیٰ فَالأَدنیٰ مِن دورِهِم أن تُهدَمَ، و بِالنَّخلِ أن تُحرَقَ و تُقطَعَ، و كَفَّ اللّٰهُ أيدِيَهُم و أَيدِي المُنافِقينَ، فَلَم يَنصُروهُم، و أَلقَى اللّٰهُ عزّ و جلّ في قُلوبِ الفَريقَينِ كِلاهُمَا الرُّعبَ.
ثُمَّ جَعَلَتِ اليَهودُ كُلَّما خَلَصَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله مِن هَدِم ما يَلي مَدينَتَهُ، ألقَى اللّٰهُ عزّ و جلّ في قُلوبِهِمُ الرُّعبَ، فَهَدَمُوا الدّورَ الَّتي هُم فيها مِن أدبارِها، و لَم يَستَطيعوا أن يَخرُجوا عَلَى النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله و أَصحابِهِ، يَهدِمونَ ما أتَوا عَلَيهِ الأَوَّلَ فَالأَوَّلَ، فَلَمّا كادَتِ اليَهودُ أن تَبلُغَ آخِرَ دورِها، و هُم يَنتَظِرونَ المُنافِقينَ و ما كانوا مَنَّوهُم، فَلَمّا يَئِسوا مِمّا عِندَهُم سَأَلوا رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله الَّذي كانَ عَرَضَ عَلَيهِم قَبلَ ذٰلِكَ، فَقاضاهُم رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عَلیٰ أن يُجلِيَهُم و لَهُم أن يَتَحَمَّلوا بِمَا استَقَلَّت بِهِ الإِبِلُ مِنَ الَّذي كانَ لَهُم، إلّا ما كانَ مِن حَلقَةٍ[۳۲۷] أو سِلاحٍ.
فَطاروا كُلَّ مَطيرٍ، و ذَهَبوا كُلَّ مَذهَبٍ، و... كانوا قَد عَيَّرُوا المُسلِمينَ حينَ يَهدِمونَ الدّورَ و يَقطَعونَ النَّخلَ، فَقالوا: ما ذَنبُ شَجَرَةٍ و أَنتُم تَزعُمونَ أنَّكُم مُصلِحونَ؟! فَأَنزَلَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (سَبَّحَ لِلّٰهِ مَا فِى ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَ مَا فِى ٱلأَرْضِ وَ هُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْحَكِيمُ * هُوَ ٱلَّذِى أَخْرَجَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ ٱلْكِتَـٰبِ مِن دِيَـٰرِهِمْ) إلیٰ قَولِهِ (وَ لِيُخْزِىَ ٱلْفَـٰسِقِينَ)[۳۲۸].[۳۲۹]
- دلائل النبوّة - به نقل از موسی بن عُقْبه -: خداوند به پیامبرش فرمان داد که بنی نَضیر، از سرزمینشان تبعید و اخراج شوند. [پیامبر صلّی اللّه علیه و آله] به ایشان فرمود که هر جا خواستند، بروند و آن روزها نفاق در مدینه زیاد شده بود. گفتند: ما را به کجا تبعید میکنی؟ فرمود: «به حبس، تبعیدتان میکنم».
منافقان چون از کاری که بنا بود با برادران و دوستان اهل کتابشان بشود باخبر شدند، به آنها پیغام دادند که: ما زنده و مردهمان با شماست. اگر با شما جنگ شود، بر ماست که یاریتان کنیم و اگر اخراج شدید، ما هم با شما خواهیم آمد. رئیس یهودیان، ابو صفیّه حُیَیّ بن اَخطب بود. [اهل کتاب] چون از وعدههای منافقان مطمئن شدند، غرورشان بالا گرفت و شیطان، آنها را امیدوار به پیروزی کرد و خطاب به پیامبر و یارانش گفتند: به خدا سوگند، ما جایی نمیرویم. اگر با ما بجنگی، با تو میجنگیم!
پس، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله طبق فرمان خدا با آنان عمل کرد و به یارانش دستور داد سلاح بر گرفتند و به سوی بنی نضیر حرکت کردند. یهودیان در خانهها و قلعههایشان پناه گرفتند. چون پیامبر خدا به کویها و قلعههای بنی نضیر رسید، خوش نداشت که به آنها اجازه دهد در خانهها و قلعههایشان با مسلمانان بجنگند. پس خداوند عزّ و جلّ، کار پیامبرش را حفظ کرد و او تصمیم درستی گرفت و دستور داد خانههای یهود را یکی پس از دیگری خراب کنند و نخلهایشان را آتش زنند و قطع کنند، و خدا دستهای آنها و دستهای منافقان را بست و منافقان به کمک یهود نرفتند و خداوند عزّ و جلّ در دل هر دو گروه، هراس افکند.
سپس هر بار که پیامبر خدا از تخریب خانهای نزدیک قلعۀ اصلی یهود فراغت مییافت، خداوند، وحشتی در دل آنها میانداخت، به طوری که خودشان خانههایی را که در آن بودند، از پشت خراب میکردند و نتوانستند رو در روی پیامبر و یارانش بِایستند. خانههایشان را یکی یکی خراب میکردند، تا آخرین خانهشان چیزی نمانده بود و همچنان منتظرمنافقان و وعدۀ آنان بودند؛ امّا خبری نشد و چون از کمک منافقان نومید شدند، از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله درخواست همان چیزی را کردند که ایشان پیشتر به آنان عرضه کرده بود. پس، پیامبر خدا حکم داد که اخراجشان کنند و فرمود که میتوانند اموال خود را در حدّی که بار شتران میشود با خود ببرند، بجز جنگافزارهایشان را.
پس، یهود به هر سو پراکنده شدند و رفتند... آنها مسلمانان را زمانی که خانهها را خراب و نخلها را قطع میکردند، مینکوهیدند و میگفتند: درخت چه گناهی کرده است!؟ شما که ادّعا میکنید مُصلح هستید! پس خداوند، این آیه را نازل فرمود: (آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خدا را تسبیح میگوید و او توانمند و حکیم است * اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان بیرون کرد) تا این قسمت آیه: (تا نافرمانان را خوار سازد).
- تفسير الطبري عن السدّي: لَمَّا ارتَحَلَ أبو سُفيانَ وَ المُشرِكونَ يَومَ اُحُدٍ مُتَوَجِّهينَ نَحوَ مَكَّةَ، انطَلَقَ أبو سُفيانَ حَتّیٰ بَلَغَ بَعضَ الطَّريقِ، ثُمَّ إنَّهُم نَدِموا، فَقالوا: بِئسَ ما صَنَعتُم، إنَّكُم قَتَلتُموهُم حَتّیٰ إذا لَم يَبقَ إلَّا الشَّريدُ تَرَكتُموهُم! اِرجِعوا فَاستَأصِلوهُم.
فَقَذَفَ اللّٰهُ عزّ و جلّ في قُلوبِهِمُ الرُّعبَ، فَانهَزَموا، فَلَقوا أعرابِيّاً، فَجَعَلوا لَهُ جُعلاً و قالوا لَهُ: إن لَقيتَ مُحَمَّداً فَأَخبِر بِما قَد جَمَعنا لَهُم.
فَأَخبَرَ اللّٰهُ عزّ و جلّ رَسولَهُ صلّی اللّه علیه و آله، فَطَلَبَهُم حَتّیٰ بَلَغَ حَمراءَ الأَسَدِ[۳۳۰]، فَأَنزَلَ اللّٰهُ عزّ و جلّ في ذٰلِكَ، فَذَكَرَ أبا سُفيانَ حينَ أرادَ أن يَرجِعَ إلَى النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله و ما قَذَفَ في قَلبِهِ مِنَ الرُّعبِ، فَقالَ: (سَنُلْقِى فِى قُلُوبِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُواْ بِاللَّهِ)[۳۳۱].[۳۳۲]
- تفسیر الطبری - به نقل از سدی -: چون ابو سفیان و مشرکان در روز اُحُد بار و بنۀ خود را بستند و به سوی مکّه حرکت کردند، قسمتی از راه را که رفتند، پشیمان شدند و گفتند: اشتباه کردید! شما آنها را کشتید، تا جایی که چون مشتی فراری از ایشان باقی نماند، رهایشان کردید. برگردید و آنها را ریشهکن کنید.
آن گاه، خداوند در دلهای آنان هراس افکند و منصرف شدند. در بین راه، به عرب بادیهنشینی برخوردند. مزدی به او دادند و گفتند: اگر محمّد را دیدی، به او بگو که نیروی فراوانی بر ضدّش گرد آوردهایم.
خداوند عزّ و جلّ، این مطلب را به پیامبرش خبر داد و او صلّی اللّه علیه و آله در تعقیب آنها بر آمد تا به حمراء الأسد رسید. خداوند عزّ و جلّ در این باره آیه نازل کرد و از ابو سفیان گفت که خواسته به [جنگ با] پیامبر صلّی اللّه علیه و آله باز گردد امّا در دلش هراس افکنده است و گفت: (به زودی، در دل کافران رعب میافکنیم، بِدان سبب که به خدا شرک ورزیدند).
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: مَنَّ عَلَيَّ رَبّي و قالَ: يا مُحَمَّدُ! صَلَّى اللّٰهُ عَلَيكَ... و نَصَرتُكَ بِالرُّعبِ الَّذي لَم أنصُر بِهِ أحَداً.[۳۳۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند بر من منّت نهاد و فرمود: «ای محمّد! خدا بر تو درود فرستاد... و تو را با هراس [انداختن در دل دشمنانت]، یارى دادم، در حالى كه هیچ كس را با آن یارى ندادم».
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: اُعطيتُ خَمساً لَم يُعطَها أحَدٌ قَبلي: جُعِلَت لِيَ الأَرضُ مَسجِداً و طَهوراً، و نُصِرتُ بِالرُّعبِ، و اُحِلَّ لِيَ المَغنَمُ، و اُعطيتُ جَوامِعَ الكَلِمِ[۳۳۴]، و اُعطيتُ الشَّفاعَةَ.[۳۳۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: پنج امتیاز به من داده شده كه به هیچ كس پیش از من، داده نشده است: زمین برایم سجدهگاه و پاک كننده قرار داده شده، با هراس [افتادن در دل دشمنانم] یارى داده شدهام، غنیمت برایم حلال گردیده، جوامع الكَلِم[۳۳۶] به من داده شده، و حقّ شفاعت كردن، به من عطا شده است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: فُضِّلتُ بِأَربَعٍ: جُعِلَت لِاُمَّتِيَ الأَرضُ مَسجِداً و طَهوراً... و نُصِرتُ بِالرُّعبِ مَسيرَةَ شَهرٍ يَسيرُ بَينَ يَدَيَّ، و اُحِلَّت لِاُمَّتِيَ الغَنائِمُ، و اُرسِلتُ إلَى النّاسِ كافَّةً.[۳۳۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: مرا با چهار چیز، برترى دادهاند: زمین، براى امّتم مسجد و پاک كننده قرار داده شده است...، با هراس [افتادن در دل دشمنانم] یارى داده شدهام، به گونهاى كه در برابرم، دشمن تا مسیر یک ماه راه در دلش هراس افکنده شده، غنائم براى امّتم حلال شده، و پیامبر همۀ مردم هستم.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: بُعِثتُ بِجَوامِعِ الكَلِمِ، و نُصِرتُ بِالرُّعبِ.[۳۳۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: من، با سخنان جامع، مبعوث شدم و با هراس [و وحشتى كه خداوند در دل دشمنان افكند]، یارى شدم.
- الإمام عليّ علیهالسلام - لَمّا قالَ لَهُ اليَهودِيُّ: فَإِنَّ هٰذا هودٌ قَدِ انتَصَرَ اللّٰهُ لَهُ مِن أعدائِهِ بِالرّيحِ، فَهَل فَعَلَ لِمُحَمَّدٍ شَيئاً مِن هٰذا؟ -: لَقَد كانَ كَذٰلِكَ، ومُحَمَّدٌ صلّی اللّه علیه و آله اُعطِيَ ما هُوَ أفضَلُ مِن هٰذا؛ إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ قَدِ انتَصَرَ لَهُ مِن أعدائِهِ بِالرّيحِ يَومَ الخَندَقِ؛ اذ أرسَلَ عَلَيهِم ريحاً تَذرُو الحَصیٰ، و جُنوداً لَم يَرَوها، فَزادَ اللّٰهُ تَعالیٰ مُحَمَّداً صلّی اللّه علیه و آله عَلیٰ هودٍ بِثَمانِيَةِ آلافِ مَلَكٍ، و فَضَّلَهُ عَلیٰ هودٍ بِأَنَّ ريحَ عادٍ ريحُ سَخَطٍ، و ريحَ مُحَمَّدٍ صلّی اللّه علیه و آله ريحُ رَحمَةٍ، قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ: (يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذْكُرُواْ نِعْمَةَ ٱللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا)[۳۳۹].[۳۴۰]
- امام علی علیهالسلام - هنگامی که مرد یهودی گفت: خداوند که هود را به وسیلۀ باد بر دشمنانش پیروز گرداند، آیا چیزی از این کارها را برای محمّد کرده است؟ -: بله، کرده است و به محمّد صلّی اللّه علیه و آله بالاتر از این داده است. خداوند عزّ و جلّ، در روز خندق، او را به وسیلۀ باد بر دشمنانش پیروز گرداند؛ زیرا بادی برایشان وزاند که رشنها را به هر سو میپراکند، و سپاهیانی فرستاد که دشمن آنها را نمیدید. خداوند متعال، هشتاد هزار فرشته برای یاری محمّد فرستاد که برای هود نفرستاد. همچنین از این جهت، او را بر هود برتری داد که باد عاد، باد غضب بود و بادی که به یاری محمّد فرستاد، باد رحمت. خداوند متعال فرموده است: (ای کسانی که ایمان آوردهاید! نعمت خدا به خود را به یاد آورید، آن گاه که لشکریانی به سوی شما آمدند. پس بر سر آنان، تندبادی و لشکرهایی که آنها را نمیدیدید، فرستادیم).
- تفسير القمّي - في ذِكرِ غَزوَةِ الخَندَقِ -: لَمّا رَأیٰ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله مِن أصحابِهِ الجَزَعَ لِطولِ الحِصارِ، صَعِدَ إلیٰ مَسجِدِ الفَتحِ - و هُوَ الجَبَلُ الَّذي عَلَيهِ مَسجِدُ الفَتحِ اليَومَ - فَدَعَا اللّٰهَ و ناجاهُ في ما وَعَدَهُ؛
و كانَ مِمّا دَعاهُ أن قالَ: «يا صَريخَ المَكروبينَ، و يا مُجيبَ المُضطَرّينَ، و يا كاشِفَ الكَربِ العَظيمِ، أنتَ مَولايَ و وَلِيّي و وَلِيُّ آبائِيَ الأَوَّلينَ، اِكشِف عَنّا غَمَّنا و هَمَّنا و كَربَنا، وَ اكشِف عَنّا شَرَّ هٰؤُلاءِ القَومِ بِقُوَّتِكَ و حَولِكَ و قُدرَتِكَ».
فَنَزَلَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ علیهالسلام فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، إنَّ اللّٰهَ قَد سَمِعَ مَقالَتَكَ و أَجابَ دَعوَتَكَ، و أَمَرَ الدَّبورَ - و هِيَ الرّيحُ مَعَ المَلائِكَةِ - أن تَهزِمَ قُرَيشاً وَ الأَحزابَ.
و بَعَثَ اللّٰهُ عَلیٰ قُرَيشٍ الدَّبورَ فَانهَزَموا و قُلِعَت أخبِيَتُهُم، و نَزَلَ جَبرَئيلُ فَأَخبَرَهُ بِذٰلِكَ، فَنادیٰ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله حُذَيفَةَ بنَ اليَمانِ - و كانَ قَريباً مِنهُ - فَلَم يُجِبهُ، ثُمَّ ناداهُ فَلَم يُجِبهُ، ثُمَّ ناداهُ الثّالِثَةَ، فَقالَ: لَبَّيكَ يا رَسولَ اللّه.
قالَ: أدعوكَ فَلا تُجيبُني؟! قالَ: يا رَسولَ اللّه، بِأَبي أنتَ و اُمّي، مِنَ الخَوفِ وَ البَردِ وَ الجوعِ!
فَقالَ: اُدخُل فِي القَومِ وَ ائتِني بِأَخبارِهِم، و لا تُحدِثَنَّ حَدَثاً حَتّیٰ تَرجِعَ إلَيَّ؛ فَإِنَّ اللّٰهَ قَد أخبَرَني أنَّهُ قَد أرسَلَ الرِّياحَ عَلیٰ قُرَيشٍ فَهَزَمَهُم.
قالَ حُذَيفَةُ: فَمَضَيتُ و أَنَا أنتَفِضُ مِنَ البَردِ، فَوَ اللّه، ما كانَ إلّا بِقَدرِ ما جُزتُ الخَندَقَ حَتّیٰ كَأَنّي في حَمّامٍ، فَقَصَدتُ خِباءً عَظيماً، فَإِذا نارٌ تَخبو و تَوَقَّدُ، و إذا خَيمَةٌ فيها أبو سُفيانَ قَد دَلّیٰ خِصيَتَيهِ عَلَى النّارِ، و هُوَ يَنتَفِضُ مِن شِدَّةِ البَردِ، و يَقولُ: يا مَعشَرَ قُرَيشٍ، إن كُنّا نُقاتِلُ أهلَ السَّماءِ بِزَعمِ مُحَمَّدٍ فَلا طاقَةَ لَنا بِأَهلِ السَّماءِ، و إن كُنّا نُقاتِلُ أهلَ الأَرضِ فَنَقدِرُ عَلَيهِم.
ثُمَّ قالَ: لِيَنظُر كُلُّ رَجُلٍ مِنكُم إلیٰ جَليسِهِ، لا يَكونُ لِمُحَمَّدٍ عَينٌ في ما بَينَنا!
قالَ حُذَيفَةُ: فَبادَرتُ أنَا فَقُلتُ لِلَّذي عَن يَميني: مَن أنتَ؟ فَقالَ: أنَا عَمرُو بنُ العاصِ، ثُمَّ قُلتُ لِلَّذي عَن يَساري: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا مُعاوِيَةُ. و إنَّما بادَرتُ إلیٰ ذٰلِكَ لِئَلاّ يَسأَلَني أحَدٌ: مَن أنتَ؟
ثُمَّ رَكِبَ أبو سُفيانَ راحِلَتَهُ و هِيَ مَعقولَةٌ، و لَولا أنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله قالَ: لا تُحدِث حَدَثاً حَتّیٰ تَرجِعَ إلَيَّ لَقَدَرتُ أن أقتُلَهُ.
ثُمَّ قالَ أبو سُفيانَ لِخالِدِ بنِ الوَليدِ: يا أبا سُلَيمانَ، لا بُدَّ مِن أن اُقيمَ أنَا و أَنتَ عَلیٰ ضُعَفاءِ النّاسِ. ثُمَّ قالَ: اِرتَحِلوا إنّا مُرتَحِلونَ. فَفَرّوا مُنهَزِمينَ.
فَلَمّا أصبَحَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله قالَ لِأَصحابِهِ: لا تَبرَحوا. فَلَمّا طَلَعَتِ الشَّمسُ دَخَلُوا المَدينَةَ، و بَقِيَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله في نَفَرٍ يَسيرٍ.
و كانَ ابنُ فَرقَدٍ الكِنانِيُّ رَمیٰ سَعدَ بنَ مُعاذٍ بِسَهمٍ فِي الخَندَقِ فَقَطَعَ أكحَلَهُ[۳۴۱]، فَنَزَفَهُ الدَّمُ، فَقَبَضَ سَعدٌ عَلیٰ أكحَلِهِ بِيَدِهِ، ثُمَّ قالَ: اللّٰهُمَّ إن كُنتَ أبقَيتَ مِن حَربِ قُرَيشٍ شَيئاً فَأَبقِني لَها؛ فَلا أحَدَ أحَبُّ إلَيَّ مُحارَبَتُهُم مِن قَومٍ حادُّوا اللّٰهَ و رَسولَهُ، و إن كانَتِ الحَربُ قَد وَضَعَت أوزارَها بَينَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و بَينَ قُرَيشٍ فَاجعَلها لي شَهادَةً، و لا تُمِتني حَتّیٰ تُقِرَّ عَيني مِن بَني قُرَيظَةَ. فَأَمسَكَ الدَّمُ و تَوَرَّمَت يَدُهُ. و ضَرَبَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله لَهُ فِي المَسجِدِ خَيمَةً، و كانَ يَتَعاهَدُهُ بِنَفسِهِ.
فَأَنزَلَ اللّٰهُ: (يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذْكُرُواْ نِعْمَةَ ٱللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَ كَانَ ٱللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا إِذْ جَاءُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ).[۳۴۲]
- تفسیر القمّی - در بیان جنگ خندق -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله چون بیتابی یارانش را از طولانی شدن محاصرهشان دید، به سوی مسجد فتح، بالا رفت - و آن، کوهی است که امروز مسجد فتح بر روی آن قرار دارد - و در بارۀ وعدهای که خداوند به او داده بود، به درگاهش دعا و مناجات کرد.
از جملۀ دعایش این بود که گفت: «ای فریادرس گرفتاران و ای اجابت کنندۀ دعای درماندگان و ای بر طرف کنندۀ گرفتاری بزرگ! تو سرپرست من و سرپرست نیاکان من هستی. به نیرو و توان و قدرتت، اندوه و نگرانی و گرفتاری ما را از ما بر طرف فرما و شرّ این قوم را از ما دور کن».
پس جبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمّد! خدا سخنت را شنید و دعایت را پذیرفت و به دَبور (باد همراه با فرشتگان) دستور داد قریش و احزاب را در هم شکند.
پس خداوند، دبور را بر سر قریش فرستاد و آنها در هم شکستند و خیمههایشان از جا کنده شد. جبرئیل علیهالسلام فرود آمد و آن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خبر داد. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله حذیفة بن یمان را که نزدیکش بود، صدا زد؛ امّا او جواب نداد. دو باره صدایش زد، باز جواب نداد. بار سوم صدایش زد. این بار گفت: بله، ای پیامبر خدا!
فرمود: «صدایت میزنم، جواب نمیدهی؟!». گفت: پدر و مادرم به فدایت، ای پیامبر خدا! از ترس و سرما و گرسنگی.
فرمود: «به میان این جماعت برو و برایم خبر بیاور. هیچ اقدامی نکنی تا نزد من باز گردی؛ زیرا خداوند به من خبر داده که بادی بر سرِ قریش فرستاده و آنها را در هم شکسته است».
حذیفه گفت: من به راه افتادم، در حالی که از سرما میلرزیدم؛ امّا به خدا سوگند، همین که از خندق گذشتم، گویا وارد حمّام شدم. به سمت خرگاهی بزرگ رفتم. دیدم آتشی شعلهاش خاموش شده و همچنان میسوزد. وارد خیمهای شدم که ابو سفیان در آن بود و خودش را با آتش گرم میکرد، در حالی که از شدّت سرما میلرزید و میگفت: ای جماعت قریش! ما به گفتۀ محمّد با اهل آسمان میجنگیم و بنا بر این از پس اهل آسمان بر نمیآییم. اگر با اهل زمین میجنگیدیم، بر آنها پیروز میشدیم.
سپس گفت: هر یک از شما بنگرد که بغلدستیاش چه کسی است. مبادا جاسوسی از محمّد در بین ما باشد!
حذیفه گفت: من پیشدستی کردم و به کسی که سمت راستم بود، گفتم: تو کیستی؟ گفت: عمرو بن عاص هستم. سپس به سمت چپیام گفتم: تو کیستی؟ گفت: من معاویهام. من چنین پیشدستی کردم تا کسی از من نپرسد: تو کیستی؟
سپس ابو سفیان بر شترش که زانویش را بسته بود، سوار شد. اگر پیامبر خدا به من نگفته بود، «دست به هیچ کاری نزن تا نزد من باز گردی»، میتوانستم ابو سفیان را بکشم.
سپس ابو سفیان به خالد بن ولید گفت: ای ابو سلیمان! من و تو باید [عقب] بمانیم تا از مردم ضعیف مواظبت کنیم. سپس گفت: حرکت کنید، ما میرویم. و شکست خورده گریختند.
و چون صبح شد، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به یارانش فرمود: «مواضع خود را ترک نکنید». آفتاب که زد، مسلمانان داخل مدینه شدند و پیامبر خدا با تعداد اندکی باقی ماند.
ابن فرقد کنانی، تیری به سعد بن معاذ زده بود که رگ اصلی دست او را قطع کرده بود و خونریزی شدیدی داشت. سعد، رگ خود را با دستش گرفت و گفت: خدایا! اگر جنگ با قریش هنوز تمام نشده است، مرا برای آن باقی بگذار؛ زیرا جنگ با هیچ کس را به اندازۀ جنگ با قومی که با خدا و پیامبرش دشمنی میکنند، دوست ندارم؛ ولی اگر جنگ میان قریش و پیامبر خدا تمام شده است، این را سبب شهادتم قرار ده و مرا نمیران تا چشمم به بنی قریظه روشن گردد. پس، خون بند آمد و دستش ورم کرد. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله برای او در مسجد خیمهای زد و شخصاً به او رسیدگی میکرد.
آن گاه خداوند این آیه را نازل فرمود: (اى كسانى كه ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه كه لشكرهایى به سوى شما آمدند. پس بر سر آنان، تندبادى و لشكرهایى كه آنها را نمیدیدید، فرستادیم و خدا به آنچه مىكنید، همواره بیناست، زمانی که از بالا و از پایین [لشکرگاه]تان به سویتان آمدند).
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: مَا التَقَى الصَّفّانِ مُنذُ كانَتِ الدُّنيا إلیٰ أن تَقومَ السّاعَةُ إلّا كانَ يَدُ الرَّحمٰنِ بَينَهُما، فَإِذا أرادَ نَصرَ عَبدٍ قالَ[۳۴۳] بِيَدِهِ هٰكَذا، فَيَنهَزِمونَ كَطَرفِ العَينِ.[۳۴۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: از زمانی که دنیا به وجود آمده تا قیام قیامت، هیچ گاه دو سپاه رو در رو نشدند و نمیشوند، مگر این که دست خداوند مهربان در میان آن دو قرار دارد. پس هر گاه بخواهد بندهای را یاری بخشد، با دستش اشارهای میکند و [سپاه مقابل] در چشم بر هم زدنی شکست میخورند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله - لِزَيدِ بنِ حارِثَةَ أو لِعَمرِو بنِ العاصِ -: إذا بَعَثتُكَ في سَرِيَّةٍ فَلا تَتَنَقَّهُم، وَ اقتَطِعهُم؛ فَإِنَّ اللّٰهَ يَنصُرُ القَومَ بِأَضعَفِهِم.[۳۴۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - خطاب به زید بن حارثه یا عمرو بن عاص -: هر گاه تو را با گُردانی اعزام میکنم، افرادت را گلچین نکن؛ زیرا خداوند، مردم را با همان ضعیفترینشان یاری میبخشد.
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ و قَدِ استَشارَهُ عُمَرُ فِي الشُّخوصِ لِقِتالِ الفُرسِ بِنَفسِهِ -: إنَّ هٰذَا الأَمرَ لَم يَكُن نَصرُهُ و لا خِذلانُهُ بِكَثرَةٍ و لا بِقِلَّةٍ، و هُوَ دينُ اللّه الَّذي أظهَرَهُ، و جُندُهُ الَّذي أعَدَّهُ و أَمَدَّهُ، حَتّیٰ بَلَغَ ما بَلَغَ.…
أمّا ما ذَكَرتَ مِن عَدَدِهِم، فَإِنّا لَم نَكُن نُقاتِلُ فيما مَضیٰ بِالكَثرَةِ، و إنَّما كُنّا نُقاتِلُ بِالنَّصرِ وَ المَعونَةِ.[۳۴۶]
- امام على علیهالسلام - در سخن خود در پاسخ عمر، كه در بارۀ شركت كردن خویش در جنگ فارس، از ایشان مشورت خواست -: پیروزى و شكست این امر (اسلام)، به فراوانى و كمى [افراد] نبود. اسلام، دین خدا بود كه خدا خود، چیرهاش ساخت و سپاه او بود كه آماده و یارىاش نمود، تا این كه بِدان جا رسید كه باید مىرسید.…
و آنچه از تعدادشان گفتى؛ ما در گذشته، با فراوانىِ نیرو نمىجنگیدیم و تنها با نصرت و یارى [الهى] مىرزمیدیم.
- عنه علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ و قَد شاوَرَهُ عُمَرُ فِي الخُروجِ إلیٰ غَزوِ الرّومِ بِنَفسِهِ -:... و قَد تَوَكَّلَ اللّٰهُ لِأَهلِ هٰذَا الدّينِ بِإِعزازِ الحَوزَةِ، و سَترِ العَورَةِ. وَ الَّذي نَصَرَهُم و هُم قَليلٌ لا يَنتَصِرونَ، و مَنَعَهُم و هُم قَليلٌ لا يَمتَنِعونَ؛ حَيٌّ لا يَموتُ.[۳۴۷]
- امام على علیهالسلام - هنگامى كه عمر براى رفتن به جنگ روم، با ایشان مشورت كرد -: خدا خود، حفظ عزّت حوزۀ اسلام و پنهان داشتن رخنهگاه آن (ضعفها و ناتوانىها) را به عهده گرفته است؛ خدایى كه در حال اندک بودن و بىیاورى، مسلمانان را یارى داد و با آن كه اندک و بىدفاع بودند، از دشمن، حفظشان نمود؛ [او كه] زنده است و هرگز نمىمیرد.
۴ / ۱ - ۳: كَرامَةُ اللهِ
۴ / ۱ – ۳: کرامت خداوند
- دعائم الإسلام: رُوِّينا عَن رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله أنَّهُ قالَ: كُلُّ مُؤمِنٍ مِن اُمَّتي صِدّيقٌ شَهيدٌ، و يُكرِمُ اللّٰهُ بِهٰذَا السَّيفِ مَن شاءَ مِن خَلقِهِ.
ثُمَّ تَلا قَولَ اللّه عزّ و جلّ: (وَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَـٰئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَ وَ ٱلشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولٰئِكَ أَصْحَابُ ٱلْجَحِيمِ)[۳۴۸].[۳۴۹]
- دعائم الإسلام: از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله برایمان روایت شده است که فرمود: «هر مؤمنی از امّت من، صدّیق و شهید است. خداوند، هر یک از آفریدگانش را که بخواهد، با این شمشیر، کرامت میبخشد».
سپس این سخن خداوند توانا و بزرگ را تلاوت کرد: (کسانی که به خدا و فرستادگان او ایمان آوردهاند، اینان صدّیقان و شهیدان نزد پروردگارشان اند و مزد و نوری دارند، و کسانی که کافر شدند و آیات ما را دروغ شمردند، آنان اهل آتش سوزان اند).
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِمّا كانَ يوصي بِهِ عِندَ القِتالِ -: إنَّ الجِهادَ أشرَفُ الأَعمالِ بَعدَ الإِسلامِ، و هُوَ قِوامُ الدّينِ، وَ الأَجرُ فيهِ عَظيمٌ، مَعَ العِزَّةِ وَ المَنَعَةِ، و هُوَ الكَرَّةُ[۳۵۰]، فيهِ الحَسَناتُ وَ البُشریٰ بِالجَنَّةِ بَعدَ الشَّهادَةِ، و بِالرِّزقِ غَداً عِندَ الرَّبِّ وَ الكَرامَةِ، يَقولُ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (وَ لَا تَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ)[۳۵۱] الآيَةَ.
ثُمَّ إنَّ الرُّعبَ وَ الخَوفَ مِن جِهادِ المُستَحِقِّ لِلجِهادِ وَ المُتَوازِرينَ عَلَى الضَّلالِ ضَلالٌ فِي الدّينِ، و سَلبٌ لِلدُّنيا، مَعَ الذُّلِّ وَالصَّغارِ[۳۵۲]، و فيهِ استيجابُ النّارِ بِالفِرارِ مِنَ الزَّحفِ عِنـدَ حَضرَةِ القِتالِ، يَقولُ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِيـنَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِيـنَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَـلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلأَدْبَارَ)[۳۵۳].
فَحافِظوا عَلیٰ أمرِ اللّه عزّ و جلّ في هٰذِهِ المَواطِنِ الَّتِي الصَّبرُ عَلَيها كَرَمٌ و سَعادَةٌ، و نَجاةٌ فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مِن فَظيعِ الهَولِ وَ المَخافَةِ، فَإِنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ لا يَعبَأُ بِمَا العِبادُ مُقتَرِفونَ لَيلَهُم و نَهارَهُم، لَطُفَ بِهِ عِلماً، و كُلُّ ذٰلِكَ (في كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبّي و لا يَنـسیٰ)[۳۵۴]، فَاصبِروا و صابِروا وَ اسأَلُوا النَّصرَ، و وَطِّنوا أنفُسَكُم عَلَى القِتالِ، وَ اتَّقُوا اللّٰهَ عزّ و جلّ فَإِنَّ اللّٰهَ (مَعَ الَّذينَ اتَّقَوا وَ الَّذينَ هُم مُحسِنونَ)[۳۵۵].[۳۵۶]
- امام علی علیهالسلام - از سفارشهای ایشان در هنگام جنگ -: بى تردید، جهاد، پس از اسلام آوردن، شریفترینِ اعمال است. جهاد، مایۀ استوارىِ دین است و مزد آن بزرگ است، آن هم به همراهِ عزّتمندى و دست نایافتگى. آن با حملهاى [به دشمن] به دست مىآید،[۳۵۷] كه در آن، نیكىها و مژدۀ بهشت به شهیدان و مژده به روزى و كرامتى است كه فردا پیش پروردگار وجود دارد. خداوند عزّ و جلّ مىگوید: (و آن كسانى را كه در راه خداوند كشته شدند، مرده نپندار) (تا پایان آیه).
سپس هراس و بیم از جهاد کردن با كسى كه سزاوار جنگ است و [نیز با] همیارانِ [او] بر گمراهى، گمراهى در دین است و تاراج بردن دنیا همراه با خوارى و كوچكى، و مایۀ سزاوارى آتش است، به علّت فرار از كارزار در زمان پیش آمدن جنگ. خداوند عزّ و جلّ مىفرماید: (اى كسانى كه ایمان آوردید! وقتى در كارزار، با كسانى رو به رو شدید كه كفر ورزیدند، به آنان پشت نكنید).
پس، امر خداوند عزّ و جلّ را در این جاهایى كه شکیبایی بر آنها، كرامت و خوشبختى، و در دنیا و آخرت، رهایى از سختى هراس و ترس است، پاسدارى كنید، كه خداوند عزّ و جلّ به آنچه بندگان، شب و روزشان انجام میدهند، اعتنایی ندارد، ریز آنها را مىداند و همۀ آنها (در نوشتارى ثبت است. پروردگار من هرگز گمراه نمىشود و هرگز فراموش نمىكند). پس شکیبایی كنید و پایدار باشید و پیروزى را بخواهید و خود را بر جنگیدن، مصمّم سازید و همواره از خداوند عزّ و جلّ پروا كنید، كه بى تردید، (خداوند با كسانى است كه پرهیزگارى كردند و كسانى كه آنان نیكوكارند).
- وقعة صفين عن هاشم بن عُتبَة: إنَّ عَلِيّاً صَعِدَ المِنبَرَ فَخَطَبَ النّاسَ و دَعاهُم إلَى الجِهادِ، فَبَدَأَ بِالحَمدِ لِلهِ وَ الثَّناءِ عَلَيهِ،
ثُمَّ قالَ: إنَّ اللّٰهَ قَد أكرَمَكُم بِدينِهِ، و خَلَقَكُم لِعِبادَتِهِ؛ فَانصِبوا أنفُسَكُم في أداءِ حَقِّهِ، و تَنَجَّزوا مَوعودَهُ، وَ اعلَموا أنَّ اللّٰهَ جَعَلَ أمراسَ[۳۵۸] الإِسلامِ مَتينَةً، و عُراهُ وَثيقَةً، ثُمَّ جَعَلَ الطّاعَةَ حَظَّ الأَنفُسِ بِرِضَا الرَّبِّ، و غَنيمَةَ الأَكياسِ عِندَ تَفريطِ الفَجَرَةِ[۳۵۹]، و قَد حُمِّلتُ أمرَ أسوَدِها و أَحمَرِها، و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّه.
و نَحنُ سائِرونَ - إن شاءَ اللّٰهُ - إلیٰ مَن سَفِهَ نَفسَهُ، و تَناوَلَ ما لَيسَ لَهُ و ما لا يُدرِكُهُ: مُعاوِيَةَ و جُندِهِ، الفِئَةِ الباغِيَةِ الطّاغِيَةِ، يَقودُهُم إبليسُ، و يَبرُقُ لَهُم بِبارِقِ تَسويفِهِ، و يُدَلّيهِم بِغُرورِهِ، و أَنتُم أعلَمُ النّاسِ بِحَلالِهِ و حَرامِهِ، فَاستَغنوا بِما عَلِمتُم، وَ احذَروا ما حَذَّرَكُمُ اللّٰهُ مِنَ الشَّيطانِ، وَ ارغَبوا فيما أنالَكُم مِنَ الأَجرِ وَ الكَرامَةِ، وَ اعلَموا أنَّ المَسلوبَ مَن سُلِبَ دينَهُ و أَمانَتَهُ، وَ المَغرورَ مَن آثَرَ الضَّلالَةَ عَلَى الهُدیٰ.
فَلا أعرِفُ أحَداً مِنكُم تَقاعَسَ[۳۶۰] عَنّي و قالَ: في غَيري كِفايَةٌ؛ فَإِنَّ الذَّودَ إلَى الذَّودِ إبِلٌ[۳۶۱]، و مَن لا يَذُد عَن حَوضِهِ يَتَهَدَّم.
ثُمَّ إنّي آمُرُكُم بِالشِّدَّةِ فِي الأَمرِ، وَ الجِهادِ في سَبيلِ اللّه، و ألّا تَغتابوا مُسلِماً، وَ انتَظِرُوا النَّصرَ العاجِلَ مِنَ اللّه إن شاءَ اللّٰهُ.[۳۶۲]
- وقعة صفّین - به نقل از هاشم بن عُتبه -: علی علیهالسلام بر منبر رفت و برای مردم سخنرانی کرد و آنها را به جهاد فرا خواند.
او نخست خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود: «خدا شما را با دینش (دین اسلام) گرامى داشت و براى عبادت خود آفرید. بنا بر این، خود را به اداى این وظیفه وادار كنید و وعدۀ الهى را مسلّم بشمرید و بدانید که خداوند، ریسمانهاى اسلام را [كه خیمۀ این آیین به آن وابسته است] محكم و دستگیرههایش را استوار ساخت. سپس اطاعت را بهرۀ انسانها و موجب رضایت پروردگار و غنیمت هوشمندان در برابر كوتاهىِ نافرمانان قرار داد. من امور شما را اعم از سیاهپوست و سفیدپوست بر عهده دارم و نیرو و توانی جز از سوی خدا نیست.
ما - اگر خدا بخواهد- به سوی کسی حرکت خواهیم کرد که خِردش را از دست داده و دست به سوی چیزی دراز کرده که از آنِ او نیست و به آن هم نخواهد رسید: معاویه و لشکریانش، این گروه یاغی و سرکشی که ابلیس آنها را رهبری میکند و امید بیهوده به آنها میدهد و با فریبش راهنماییشان میکند؛ امّا شما، داناترین مردم به حلال و حرام خدا هستید. پس، به آنچه میدانید، از دیگران بینیازی جویید و از شیطان - که خدا از او بر حذرتان داشته است -، بر حذر باشید و به اجر و کرامتی که ارزانیتان داشته، رغبت ورزید و بدانید که تاراج شدۀ واقعی، کسی است که دین و امانتش تاراج شود و فریب خوردۀ حقیقی، کسی است که گمراهی را بر هدایت برگزیده است.
نشنوم کسی از شما خودش را از من کنار بکشد و بگوید: دیگران کفایت میکنند؛ چرا که چند شتر چند شتر میشود گلّۀ شتر.[۳۶۳] کسی که از آبشخور خود دفاع نکند، آبشخورش ویران میشود.
من شما را به شدّت عمل در کار و جهاد در راه خدا فرمان میدهم و این که در بارۀ هیچ مسلمانی غیبت نکنید، و منتظر پیروزی فوری از جانب خداوند باشید، اگر خدا بخواهد.
۴ / ۱ - ۴: عِزُّ الإِسلامِ وَ المُسلِمينَ
۴ / ۱ - ۴: عزّت اسلام و مسلمانان
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: جاءَني جَبرَئيلُ فَقالَ لي: يا أحمَدُ، الإِسلامُ عَشَرَةُ أسهُمٍ... و السّادِسَةُ: الجِهادُ؛ و هُوَ العِزُّ.…[۳۶۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جبرئیل نزد من آمد و گفت: «اى احمد! اسلام، ده سهم است:... ششم، جهاد كه عزّت است».
- فاطمة علیهاالسلام: فَفَرَضَ اللّٰهُ الإِيمانَ تَطهيراً مِنَ الشِّركِ... وَ الجِهادَ عِزّاً لِلإِسلامِ.[۳۶۵]
- فاطمه علیهاالسلام: خداوند، ایمان را واجب نمود، براى پاک كردن از [آلودگى] شرک... و جهاد را [واجب نمود] براى عزّت اسلام.
- الإمام عليّ علیهالسلام - في وَصِيَّتِهِ لِلحَسَنِ علیهالسلام -: اُوصيكُم... بِالجِهادِ في سَبيلِ اللّه؛ فَإِنَّهُ ذِروَةُ[۳۶۶] الأعمالِ، و عِزُّ الدّينِ وَ الإِسلامِ.[۳۶۷]
- امام علی علیهالسلام - در وصیّت خود به امام حسن علیهالسلام -: سفارش میکنم شما را... به جهاد در راه خدا؛ زیرا آن قلّۀ اعمال و مایۀ عزّت و اقتدار دین و اسلام است.
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ أعَزَّ اُمَّتي بِسَنابِكِ[۳۶۸] خَيلِها، و مَراكِزِ رِماحِها.[۳۶۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند، عزّت و اقتدار امّت مرا در سُمهاى اسبان [جنگى]شان و نوک نیزههایشان قرار داده است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: اُغزوا؛ تورِثوا أبناءَكُم مَجداً.[۳۷۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بجنگید؛ بزرگى را به ارث فرزندانتان در مىآورید.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: اِرتَبِطُوا الخَيلَ؛ فَإِنَّ ظُهورَها لَكُم عِزٌّ، و أَجوافَها كَنزٌ.[۳۷۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اسب پرورش دهید، که پشت آنها برای شما عزّت است و درونشان گنج.
۴ / ۱ - ۵: دَفعُ البَلاءِ
۴ / ۱ - ۵: دفع بلا
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ يَدفَعُ بِمَن يُجاهِدُ عَمَّن لا يُجاهِدُ.[۳۷۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند، به وسیلۀ کسی که جهاد میکند، از آن دیگری که جهاد نمیکند، دفاع [و دفع بلا] میکند.
- الإمام عليّ علیهالسلام: ثَلاثَةٌ إن أنتُم فَعَلتُموهُنَّ لَم يَنزِل بِكُم بَلاءٌ: جِهادُ عَدُوِّكُم، و إذا رَفَعتُم إلیٰ أئِمَّتِكُم حُدودَكُم فَحَكَموا فيها بِالعَدلِ، و ما لَم يَترُكُوا الجِهادَ.[۳۷۳]
- امام علی علیهالسلام: سه کار است که اگر انجامشان دهید، هیچ بلایی بر سر شما نمیآید: جهاد کردن با دشمنتان، هر گاه برای دادخواهی به رهبران خود رجوع کنید و آنان با عدالت حکم دهند، و تا زمانی که جهاد را ترک نکنند.
۴ / ۱ - ۶: خَيرُ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ
۴ / ۱ - ۶: خیر دنیا و آخرت
الكتاب
قرآن
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلیٰ تِجَـٰرَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَتُجَـٰهِدُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ بِأَمْوَ ٰلِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ ذَ ٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّـٰتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلَانْهَـٰرُ وَ مَسَـٰكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّـٰتِ عَدْنٍ ذَ ٰلِكَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ * وَ أُخْرَیٰ تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ ٱللهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ ٱلْمُؤْمِنِينَ).[۳۷۴]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی میبخشد؟! * به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و با مالها و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید. این برای شما [از هر چیز] بهتر است اگر بدانید. * [اگر چنین کنید،] گناهانتان را میبخشد و شما را در باغهایی از بهشت داخل میکند که نهرها از زیر درختانش جاری اند و در مسکنهای پاکیزه در بهشت جاویدان جای میدهد و این، پیروزی عظیم است * و [نعمت] دیگری که آن را دوست دارید، به شما میبخشد و [آن،] یاری خداوند و پیروزی نزدیک است و مؤمنان را بشارت ده).
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسْتَجِيبُواْ لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَ ٱعْلَمُواْ أَنَّ ٱللهَ يَحُولُ بَيْنَ ٱلْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ).[۳۷۵]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد و بدانید خداوند، میان انسان و قلب او حایل میشود و همۀ شما [در قیامت] نزد او گردآوری میشوید).
(وَ كَأَيِّن مِّن نَّبِىٍّ قَـٰتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ وَ مَا ضَعُفُواْ وَ مَا ٱسْتَكَانُواْ وَ ٱللهُ يُحِبُّ ٱلصَّـٰبِرِينَ * وَ مَا كَانَ قَــوْلَهُمْ إِلَّا أَن قَــالُواْ رَبَّنَا ٱغْفِرْ لَنَا ذُنُــوبَنَا وَ إِسْرَافَنَــا فِى أَمْرِنَــا وَ ثَــبِّتْ أَقْــدَامَنَا وَ ٱنصُـرْنَـا عَلَى ٱلْـقَوْمِ ٱلْكݠَـٰفِرِينَ * فَــٔاتَاٰهُمُ ٱللهُ ثَــوَابَ ٱلـدُّنْيَا وَ حُسْنَ ثَوَابِ ٱلآخِرَةِ وَ ٱللهُ يُـحِبُّ ٱلْمُحْسِنِينَ).[۳۷۶]
(چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند [و تن به تسلیم ندادند] و خداوند، استقامت کنندگان را دوست دارد. * سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از اسرافهای ما در کارهایمان، چشمپوشی کن و قدمهای ما را استوار بدار و ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان». * از این رو، خداوند، پاداش این جهان و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد و خداوند، نیکوکاران را دوست میدارد).
(لَـٰكِنِ ٱلرَّسُولُ وَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا مَعَهُ جَـٰهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ وَ أُولٰئِكَ لَهُمُ ٱلْخَیرَاتُ وَ أُولٰئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ * أَعَدَّ ٱللهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلَانْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذٰلِكَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِیمُ).[۳۷۷]
(ولی پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردند، با مالها و جانهایشان جهاد کردند و همۀ نیکیها برای آنهاست و آنها همان رستگاران اند * خداوند برای آنها باغهایی از بهشت فرا هم ساخته که نهرها از زیر درختانش جاری اند؛ جاودانه در آن خواهند بود و این است رستگاری [و پیروزی] بزرگ).
(لَّقَدْ رَضِىَ ٱللهُ عَنِ ٱلْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِى قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثَـٰبَهُـمْ فَـتْحـًا قَـرِيـبًا * وَ مَـغَانِمَ كَثِـيرَةً يَـأْخُذُونَـهَا وَ كَانَ ٱللهُ عَـزِيزًا حَكِيمًا * وَعَدَكُمُ ٱللهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَـٰذِهِ وَ كَفَّ أَيْدِىَ ٱلنَّاسِ عَنكُمْ وَ لِتَكُونَ ءَايَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِـرَاطًا مُّسْتَقِيمًا * وَ أُخْرَیٰ لَمْ تَقْدِرُواْ عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ ٱللهُ بِهَا وَ كَانَ ٱللهُ عَلیٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرًا).[۳۷۸]
(خداوند از مؤمنان، هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند، خشنود شد و آنچه را در درون دلهایشان [از ایمان و صداقت] نهفته بود، میدانست. از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی به عنوان پاداش نصیب آنها نمود * و [همچنین] غنیمتهای بسیاری که آن را به دست میآورید و خداوند، شکستناپذیر و حکیم است. * خداوند، غنیمتهای فراوانی به شما وعده داده بود که آنها را به دست میآورید؛ ولی این [غنیمت] را زودتر برای شما فرا هم ساخت؛ و دست تعدّی مردم (دشمنان) را از شما باز داشت تا نشانهای برای مؤمنان باشد و شما را به راه راست هدایت کند
- و نیز غنیمتها و فتوحات دیگری [نصیبتان میکند] که شما توانایی آن را ندارید. قدرت خدا به آن احاطه دارد و خداوند بر همه چیز تواناست).
راجع: البقرة: ۲۱۶، آل عمران: ۱۴۲ و ۱۹۵، الأنفال: ۱ و ۴۱ و ۶۹ و۷۴، الفتح: ۱۶، الحديد: ۱۰، الحشر: ۶ - ۸، الأحزاب: ۲۷، التوبة: ۲۰ - ۲۲ و ۴۱ و ۱۱۱.
ر. ک: بقره: آیۀ ۲۱۶، آل عمران: آیۀ ۱۴۲ و ۱۹۵، انفال: آیۀ ۱ و ۴۱ و ۶۹ و۷۴، فتح: آیۀ ۱۶، حديد: آیۀ ۱۰، حشر: آیۀ ۶ - ۸، احزاب: آیۀ ۲۷، توبه: آیۀ ۲۰ - ۲۲ و ۴۱ و ۱۱۱.
الحديث
حدیث
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: سِتُّ خِصالٍ مِنَ الخَيرِ: جِهادُ أعداءِ اللّه بِالسَّيفِ، و.…[۳۷۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: شش خصلت، از نیكى است: جهاد مسلّحانه با دشمنان خدا و.…
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن لَقِيَ العَدُوَّ فَصَبَرَ حَتّیٰ يُقتَلَ أو يَغلِبَ، لَم يُفتَن في قَبرِهِ.[۳۸۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: كسى كه با دشمن رو به رو شود و پایدارى ورزد تا كشته شود یا پیروز گردد، در قبر خود، مُعذّب نیست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَنِ اتَّخَذَ مِغفَراً[۳۸۱] لِيُجاهِدَ بِهِ في سَبيلِ اللّه غَفَرَ اللّٰهُ لَهُ، و مَنِ اتَّخَذَ بَيضَةً بَيَّضَ اللّٰهُ وَجهَهُ يَومَ القِيامَةِ، و مَنِ اتَّخَذَ دِرعاً كانَت لَهُ سِتراً مِنَ النّارِ يَومَ القِيامَةِ.[۳۸۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس کلاهخودی بر سر نهد تا در راه خدا جهاد کند، خداوند او را میآمرزد و هر کس سپری بر گیرد، خداوند در روز قیامت، روسفیدش میکند، و هر کس زرهی در پوشد، در روز قیامت، آن زره پوشش او در برابر آتش است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن قاتَلَ في سَبيلِ اللّه عزّ و جلّ فُواقَ ناقَةٍ[۳۸۳]، حَرَّمَ اللّٰهُ عَلیٰ وَجهِهِ النّارَ.[۳۸۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس به اندازۀ فاصلۀ میان دو بار دوشیدن شتر،[۳۸۵] در راه خدا بجنگد، خداوند، آتش [دوزخ] را بر چهرۀ او حرام مىكند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ يَدعو يَومَ القِيامَةِ الجَنَّةَ، فَتَأتي بِزُخرِفِها و رِيِّها[۳۸۶]، فَيَقولُ: أينَ عِبادِيَ الَّذين قاتَلوا في سَبيلِ اللّه، و قُتِلوا في سَبيلي، و اُوذوا في سَبيلي، و جاهَدوا في سَبيلي؟ اُدخُلُوا الجَنَّةَ. فَيَدخُلونَها بِغَيرِ حِسابٍ و لا عَذابٍ.
فَتَأتِي المَلائِكَةُ فَيَقولونَ: رَبَّنا! نَحنُ نُسَبِّحُ لَكَ اللَّيلَ وَ النَّهارَ و نُقَدِّسُ لَكَ، مَن هٰؤُلاءِ الَّذينَ آثَرتَهُم عَلَينا؟!
فَيَقولُ الرَّبُّ تَبارَكَ و تَعالیٰ: هٰؤُلاءِ الَّذينَ قاتَلوا في سَبيلي و اُوذوا في سَبيلي.
فَتَدخُلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ مِن كُلِّ بابٍ (سَلَـٰمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى ٱلدَّارِ)[۳۸۷].[۳۸۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در روز قیامت، خداوند متعال بهشت را فرا مىخواند و بهشت با زیورها و نعمتهایش مىآید. خداوند مىفرماید: «كجایند آن بندگان من كه در راه خدا جنگیدند و در راه من، كشته شدند و رنج كشیدند و در راه من، جهاد كردند؟! به بهشت وارد شوید» و آنان بدون حسابرسى و چشیدن عذابى، وارد آن مىشوند.
پس فرشتگان مىآیند و مىگویند: پروردگارا! ما شب و روز، تو را تسبیح و تقدیس مىگوییم. اینان كیستند كه بر ما ترجیحشان دادى؟
پروردگار - تبارک و تعالی - مىفرماید: «اینان، كسانى هستند كه در راه من جنگیدند و در راه من، رنج و آزار دیدند».
پس، فرشتگان از هر درى بر ایشان وارد مىشوند [و مىگویند:] (سلام بر شما كه شكیبایى كردید! پس چه نیكوست فرجام [این] سراى!).
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ أغنیٰ اُمَّتي بِسَنابِكِ خَيلِها و مَراكِزِ رِماحِها.[۳۸۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند عزّ و جلّ امّت مرا با سُم اسبان [جنگى]شان و نوک نیزههایشان توانگر و بىنیاز كرده است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: جاهِدوا تَغنَموا.[۳۹۰]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جهاد كنید تا سود ببرید.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: اُغزوا تَغنَموا.[۳۹۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بجنگید تا سود برید.
- سنن أبي داوود عن عبد اللّه بن عمرو: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله خَرَجَ يَومَ بَدرٍ في ثَلاثِمِئَةٍ و خَمسَةَ عَشَرَ، فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «اللّٰهُمَّ إنَّهُم حُفاةٌ فَاحمِلهُم، اللّٰهُمَّ إنَّهُم عُراةٌ فَاكسُهُم، اللّٰهُمَّ إنَّهُم جِياعٌ فَأَشبِعهُم».
فَفَتَحَ اللّٰهُ لَهُ يَومَ بَدرٍ، فَانقَلَبوا حينَ انقَلَبوا و ما مِنهُم رَجُلٌ إلّا و قَد رَجَعَ بِجَمَلٍ أو جَمَلَينِ، وَ اكتَسَوا، و شَبِعوا.[۳۹۲]
- سنن أبى داوود - به نقل از عبد اللّٰه بن عمرو -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در جنگ بدر با سیصد و پانزده نفر بیرون آمد و [با خداى خود چنین] گفت: «خدایا! آنها پابرهنه اند، پس سوارشان كن. خدایا! آنها برهنه اند، پس بپوشانشان. خدایا! آنها گرسنه اند، پس سیرشان كن».
پس خداوند در جنگ بدر، پیروزش كرد و چون باز گشتند، هر كدامِ آنها پوشیده و سیر و با یک یا دو شتر، باز گشت.
- المستدرك على الصحيحين عن أبي المثنّى العبدي عن ابن الخصاصية: أتَيتُ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله لِأُبايِعَهُ عَلَى الإِسلامِ، فَاشتَرَطَ عَلَيَّ: تَشهَدُ أن لا إلٰهَ إلّا اللّٰهُ، و أَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ، و تُصَلِّي الخَمسَ، و تَصومُ رَمَضانَ، و تُؤَدِّي الزَّكاةَ، و تَحُجُّ البَيتَ، و تُجاهِدُ في سَبيلِ اللّه.
قالَ: قُلتُ: يا رَسولَ اللّه، أمَّا اثنَتانِ فَلا اُطيقُهُما: أمَّا الزَّكاةُ فَما لي إلّا عَشرُ ذَودٍ[۳۹۳] هُنَّ رِسلُ[۳۹۴] أهلي و حَمولَتُهُم، و أَمَّا الجِهادُ فَيَزعُمونَ أنَّهُ مَن وَلّیٰ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّه، فَأَخافُ إذا حَضَرَني قِتالٌ كَرِهتُ المَوتَ و خَشَعَت نَفسي!
قالَ: فَقَبَضَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَدَهُ، ثُمَّ حَرَّكَها، ثُمَّ قالَ: لا صَدَقَةَ و لا جِهادَ! فَبِمَ تَدخُلُ الجَنَّةَ؟
قالَ: ثُمَّ قُلتُ: يا رَسولَ اللّه، اُبايِعُكَ. فَبايَعَني عَلَيهِنَّ كُلِّهِنَّ.[۳۹۵]
- المستدرک على الصحيحين - به نقل از ابن خصاصیّه -: نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله رفتم تا بر اسلام با او بیعت كنم. با من شرط گذاشت كه: «باید گواهى دهى معبودى جز خداى یگانه نیست و محمّد، بنده و فرستادۀ اوست و نمازهاى پنجگانه را بگزارى و رمضان را روزه بگیرى و زكات بپردازى و حجّ خانۀ خدا را به جاى آورى و در راه خدا جهاد كنى».
گفتم: اى پیامبر خدا! دو كار از این كارها را نمىتوانم: یكى زكات؛ چون من ده ماده شتر بیشتر ندارم كه آنها هم براى تأمین شیر خانوادهام و حمل بار و بُنۀ آنهاست، و دیگر جهاد؛ زیرا مىگویند: هر كه [به دشمن] پشت كند، به خشم خدا گرفتار مىآید، و من مىترسم كه اگر جنگى پیش آید، مردن را خوش نداشته باشم و دچار ضعف نفس شوم.
پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله دستش را بست، سپس آن را تكان داد و فرمود: «نه صدقهاى و نه جهادى! پس با چه به بهشت مىروى؟!».
گفتم: اى پیامبر خدا! با تو بیعت مىكنم. پس بر همۀ این چیزها با من بیعت كرد.
- السنن الكبرى للنسائي عن أبي هريرة: أمَرَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله بِسَرِيَّةٍ تَخرُجُ، فَقالوا: يا رَسولَ اللّه، أتَخرُجُ اللَّيلَةَام تَمكُثُ حَتّیٰ تُصبِحَ؟ قالَ: أ وَ لا تُحِبّونَ أن - يَعني - تَبيتوا في خِرافٍ مِن خِرافِ الجَنَّةِ[۳۹۶]؟!
وَالخَرافُ: الحَديقَةُ.[۳۹۷]
- السنن الکبری، نسائی - به نقل از ابو هریره -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به سریهای دستور داد حرکت کنند. گفتند: ای پیامبر خدا! همین امشب حرکت کنند یا صبر کنند صبح شود؟ فرمود: «آیا دوست ندارید شب را در باغی از باغهای بهشت به سر برید؟».
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إذا خَرَجَ الغازي في سَبيلِ اللّه جُعِلَت ذُنوبُهُ جِسراً عَلیٰ بابِ بَيتِهِ، فَإِذا خَلَفَهُ خَلَّفَ[۳۹۸] ذُنوبَهُ كُلَّها، فَلَم يَبقَ عَلَيهِ مِنها مِثلُ جَناحِ بَعوضَةٍ، و تَكَفَّلَ اللّٰهُ لَهُ بِأَربَعٍ: بِأَن يَخلُفَهُ فيما تُخُلِّفَ مِن أهلٍ و مالٍ، و أَيَّ ميتَةٍ ماتَ بِها أدخَلَهُ الجَنَّةَ، و إن رَدَّهُ رَدَّهُ سالِماً بِما أصابَ مِن غَنيمَةٍ أو أجرٍ، و أن لا تَغرُبَ شَمسٌ إلّا غَرُبَت بِذُنوبِهِ.[۳۹۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: زمانی که مجاهد در راه خدا [از خانهاش] خارج میشود، گناهان او پلی جلوی درِ خانهاش میشوند. اگر آن را پشت سر گذاشت، تمام گناهانش را پشت سر گذاشته است و به اندازۀ بال پشهای برایش باقی نمیماند و خداوند، چهار چیز را برایش متکفّل میشود: [این که] در خانواده و اموالش جانشین او باشد؛ به هر گونه مرگی بمیرد، او را به بهشت میبرد؛ اگر او را برگرداند، سالم و دست پر از غنیمت یا اجر بازش میگرداند؛ و خورشیدی غروب نمیکند، مگر این که گناهان او را هم با خود میبرد.
- امام على علیهالسلام: بازماندگان جنگ، ماندگارتر و پُرشمارتند.[۴۰۲]
- عنه علیهالسلام: إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ فَرَضَ الجِهادَ و عَظَّمَهُ، و جَعَلَهُ نَصرَهُ و ناصِرَهُ. وَ اللّه، ما صَلَحَت دُنيا و لا دينٌ إلّا بِهِ.[۴۰۳]
- امام علی علیهالسلام: بى تردید، خداوند عزّ و جلّ جهاد را واجب كرد و بزرگ داشت و آن را یارى و یارى دهندۀ خود ساخت و به خدا سوگند، نه دنیایى و نه دینى جز به آن، درست نشد.
- عنه علیهالسلام - في الحکم المنسوبة الیه -: الخَيرُ كُلُّهُ فِي السَّيفِ، و ما قامَ هٰذَا الدّينُ إلّا بِالسَّيفِ. أتَعلَمونَ ما مَعنیٰ قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ أَنزَلْنَا ٱلْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ)[۴۰۴]؟ هٰذا هُوَ السَّيفُ.[۴۰۵]
- امام علی علیهالسلام - در حکمتهای منسوب به ایشان -: تمام خوبیها در شمشیر است. این دین جز با شمشیر بر پا نشد. آیا میدانید این سخن خدای متعال: (و ما آهن را فرو فرستادیم که در آن، سختی شدیدی است) به چه معناست؟ مراد از آهن، شمشیر است.
- تفسير العيّاشي عن أبي الأعزّ التميمي: إنّي لَواقِفٌ يَومَ صِفّينَ إذ نَظَرتُ إلَى العَبّاسِ بنِ رَبيعَةَ بنِ الحارِثِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ شاكٍ[۴۰۶] فِي السِّلاحِ، عَلیٰ رَأسِهِ مِغفَرٌ و بِيَدِهِ صَفيحَةٌ يَمانِيَّةٌ، و هُوَ عَلیٰ فَرَسٍ لَهُ أدهَمَ، و كَأَنَّ عَينَيهِ عَينا أفعیٰ، فَبَينا هُوَ یَمغَثُهُ و يُلينُ مِن عَريكَتِهِ[۴۰۷] إذ هَتَفَ بِهِ هاتِفٌ مِن أهلِ الشّامِ يُقالُ لَهُ عِرارُ بنُ أدهَمَ: يا عَبّاسُ، هَلُمَّ إلَى البِرازِ.
قالَ: فَالنُّزولُ إذَن، فَإِنَّهُ إياسٌ مِنَ القُفولِ[۴۰۸].
قالَ: فَنَزَلَ الشّامِيُّ و وَجَدَ[۴۰۹] و هُوَ يَقولُ:
إن تَركَبوا فَرُكوبُ الخَيلِ عادَتُنا أو تَنزِلونَ فَإِنّا مَعشَرٌ نُزُلٌ
قالَ: و ثَنیٰ عَبّاسٌ رِجلَهُ و هُوَ يَقولُ:
و تَصُدُّ عَنكَ مَخيلَةُ الرَّجُلِ العِرّيضِ[۴۱۰] موضِحَةً عَنِ العَظمِ
قالَ: ثُمَّ عَصَبَ فَضَلاتِ دِرعِهِ في حُجزَتِهِ، ثُمَّ دَفَعَ فَرَسَهُ إلیٰ غُلامٍ لَهُ يُقالُ لَهُ: أسلَمُ، كَأَنّي أنظُرُ إلیٰ فَلافِلِ شَعرِهِ، و دَلَفَ[۴۱۱] كُلُّ واحِدٍ مِنهُما إلیٰ صاحِبِهِ. قالَ: فَذَكَرتُ قَولَ أبي ذُؤَيبٍ:
فَتَنازلا و تَواقَفَت خَيلاهُما و كِلاهُما بَطَلُ اللِّقاءِ مُخَدَّعُ[۴۱۲]
قالَ: ثُمَّ تَكَافَحا بِسَيفِهِما مَلِيّاً مِن نَهارِهِما لا يَصِلُ واحِدٌ مِنها إلیٰ صاحِبِهِ لِكَمالِ اللّامَةِ[۴۱۳]، إلیٰ أن لَحَظَ العَبّاسُ وَهياً[۴۱۴] في دِرعِ الشّامِيِّ، فَأَهویٰ إلَيهِ بِيَدِهِ، فَهَتَكَهُ إلیٰ ثُندُوَتِهِ[۴۱۵]، ثُمَّ عاوَدَ لِمُجاوَلَتِهِ و قَد أصحَرَ[۴۱۶] لَهُ مَفتَقَ الدِّرعِ، فَضَرَبَهُ العَبّاسُ بِالسَّيفِ فَانتَظَمَ بِهِ جَوانِحَ صَدرِهِ، و خَرَّ الشّامِيُّ صَريعاً بِخَدِّهِ، و انشَامَ [العَبّاسُ][۴۱۷] فِي النّاسِ، و كَبَّرَ النّاسُ تَكبيرَةً ارتَّجَت لَهَا الأرضُ، فَسَمِعتُ قائِلاً يَقولُ مِن وَرائي: (قَـٰتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ ٱللهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ * وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَ يَتُوبُ ٱللهُ عَلیٰ مَن يَشَاءُ)[۴۱۸]، فَالتَفَتُّ فَإِذا هُوَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيٌّ علیهالسلام.[۴۱۹]
- تفسیر العیّاشی - به نقل از ابو اعزّ تمیمی -: در روز صفّین، ایستاده بودم و به عبّاس بن ربیعة بن حارث بن عبد المطّلب مینگریستم که غرق در سلاح بود و کلاهخودی بر سر و سپری یمانی در دست داشت و بر اسبی سیاه سوار بود و چشمانش چون چشمان افعی میدرخشید. در حالی که ضربهای آهسته بر اسب زد و مشغول رام کردن اسبش بود، ناگهان مردی از سپاه شام به نام عِرار بن اَدهم، او را به مبارزه طلبید.
عبّاس گفت: پس پیاده [شو]؛ چرا که در پیکار پیاده، امید بازگشت نیست.
مرد شامی، غضبناک، پیاده شد و این رجز را میخواند:
اگر سواره بجنگید، این کار، رسم و عادتِ ماست
و اگر پیاده پیکار کنید، ما پیادهنظام هستیم.
عبّاس نیز پای از رکاب کشید که پیاده شود و چنین رجز میخواند:
تکبّر مرد سرکش را
که نشان دهندۀ اندیشۀ اوست
شمشیر برّان تو یا زبان تو از تو باز میدارد
و سخنانِ اصیل، چونان زخمهای عمیق اند.
سپس دامن زرهش را به کمرش بست و اسبش را به غلامش به نام اسلم سپرد. گیسوانش هنوز پیش چشم من است. آن دو سوی هم شتافتند. من به یاد این بیت ابو ذُؤَیب افتادم:
آن دو پیاده شدند و اسبانشان ایستادند
هر دو، دلاورِ مبارزه و جنگآزموده بودند.
آن دو پاسی از روز را با شمشیر جنگیدند؛ ولی به سبب محافظت کامل زره، هیچ یک نتوانست بر دیگری چیره شود تا این که عبّاس رخنهای را در زره شامی دید. دست سویش برد و آن را تا سینه درید، سپس قد راست کرد و بر جایی که زره نداشت، ضربتی فرود آورد که سینهاش از هم درید و شامی به رو بر زمین افتاد. عبّاس، وارد جمعیت شد و مردم تکبیری گفتند که زمین زیر پاهاشان لرزید. در این هنگام، شنیدم که شخصی از پشت سرم میگوید: (اینان را بکشید؛ خدا به دست شما عذابشان میکند و آنها را به خاک مذّلت میافکند و شما را در نبرد با آنان یاری میرساند و دل مؤمنان را خنک میسازد * و خشم قلبهاشان را فرو مینشاند و خدا توبۀ هر که را بخواهد، میپذیرد).
به پشت سرم نگاه کردم. دیدم امیر مؤمنان علی علیهالسلام است.
- الإمام الصادق علیهالسلام: إنَّ مِنَ النّاسِ مَن جُعِلَ رِزقُهُ فِي السَّيفِ، و مِنهُم مَن جُعِلَ رِزقُهُ فِي التِّجارَةِ، و مِنهُم مَن جُعِلَ رِزقُهُ في لِسانِهِ.[۴۲۰]
- امام صادق علیهالسلام: بعضى از مردم روزىشان در شمشیر است، برخى روزىشان در تجارت است و برخى دیگر در زبانشان.
راجع: ص۲۲۴ (الفصل السّادس: فضل المجاهدين و إعانتهم / عظمة المجاهد).
ر.ک: ص۲۲۵ (فصل ششم: فضیلت مجاهدان و یاری کردن آنها / ارزش مجاهد در راه خدا).
۴ / ۲: بَرَكاتُ الجِهادِ الفَردِیَّةُ
۴ / ۲: برکات فردی جهاد
۴ / ۲ - ۱: مَحَبَّةُ اللّه
۴ / ۲ - ۱: محبّت خداوند متعال
الكتاب
قرآن
(إِنَّ ٱللهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَـٰنٌ مَّرْصُوصٌ).[۴۲۱]
(به یقین، خداوند، پیکار کنندگان در راه خویش را - که گویی بنایی پولادین اند - دوست دارد).
الحديث
حدیث
- المستدرك على الصحيحين عن أبي العلاء عن مطرف بن عبد اللّٰه - أنَّهُ قالَ لِأَبي ذَرٍّ و قَد لَقِيَهُ -: يا أبا ذَرٍّ... بَلَغَني أنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله حَدَّثَكَ قالَ: «إنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ ثَلاثَةً و يُبغِضُ ثَلاثَةً».
قالَ: فَلا إخالُني[۴۲۲] أكذِبُ عَلیٰ خَليلي!
قالَ: قُلتُ: مَن هٰؤُلاءِ الَّذينَ يُحِبُّهُمُ اللّٰهُ؟
قالَ: رَجُلٌ غَزا في سَبيلِ اللّه صابِراً مُحتَسِباً مُجاهِداً، فَلَقِيَ العَدُوَّ فَقاتَلَ حَتّیٰ قُتِلَ، و أَنتُم تَجِدونَهُ عِندَكُم في كِتابِ اللّه المُنزَلِ. ثُمَّ قَرَأَ هٰذِهِ الآيَةَ: (إِنَّ ٱللهَ يُحِبُّ ٱلَّذِيـنَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَـٰنٌ مَّرْصُوصٌ).…[۴۲۳]
- المستدرک علی الصحیحین - به نقل از ابو العلا -: مطرف بن عبد اللّٰه به ابو ذر بر خورد و به او گفت: ای ابو ذر!... شنیدهام که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به تو حدیثی گفته و فرموده است: «خدا سه نفر را دوست و از سه نفر نفرت دارد»؟
گفت: خیال نمیکنم به خلیلم دروغ بسته باشم.
گفتم: این کسانی که خدا دوستشان دارد، چه کسانی هستند؟
گفت: مردی که در راه خدا به جنگ رود و شکیبا و پاکباز و کوشا باشد و چون با دشمن رو در رو شود، بجنگد تا کشته شود. شما چنین چیزی را در کتاب آسمانی خدا مییابید. سپس این آیه را خواند: (به یقین، خداوند، پیکار کنندگان در راه خویش را - که گویی بنایی پولادین اند دوست دارد).
- الإمام عليّ علیهالسلام: اِعلَموا - أيُّهَا المُؤمِنونَ! - أنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ قالَ: (إِنَّ ٱللهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَـٰنٌ مَّرْصُوصٌ)، أتَدرونَ ما سَبيلُ اللّه، و مَن سَبيلُهُ؟... أنَا سَبيلُهُ الَّذي نَصَبَني لِلاِتِّباعِ بَعدَ نَبِيِّهِ صلّی اللّه علیه و آله.[۴۲۴]
- امام على علیهالسلام: بدانید - اى مؤمنان - كه خداوند فرموده است: (به یقین، خداوند پیکار کنندگان در راه خویش را - که گویی بنایی پولادین اند - دوست دارد). آیا مىدانید راه خدا چیست و چه كسى راه اوست؟... من راه خدا هستم كه منصوبم كرد، تا بعد از پیامبرش صلّی اللّه علیه و آله از آن پیروی کنند.
- الإمام الصادق علیهالسلام: بِإِنفاقِ المُهَجِ[۴۲۵] يَصِلُ العَبدُ إلیٰ بِرِّ حَبيبِهِ و قُربِهِ.[۴۲۶]
- امام صادق علیهالسلام: با نثار کردن خون، بنده به مقام طاعت و قرب محبوبش میرسد.
۴ / ۲ - ۲: رِضوانُ اللّه
۴ / ۲ - ۲: رضوان خداوند
الکتاب
قرآن
(أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ ٱلْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ ٱلْمَسْجِدِ ٱلْحَرَامِ كَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ ٱلْيَوْمِ ٱلآخِرِ وَ جَـٰهَدَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ لَا يَسْتَوُونَ عِندَ ٱللهِ وَ ٱللهُ لَا يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلظَّـٰـلِمِينَ * ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَـٰهَدُواْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ بِأَمْوَ ٰلِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللهِ وَ أُوْلٰئِكَ هُمُ ٱلْفَائِزُونَ * يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَ رِضْوَانٍ وَ جَنَّاتٍ لَّهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُّقِيمٌ * خَـٰـلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ ٱللهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ).[۴۲۷]
(آیا سیراب کردن حجگزار و آباد ساختن مسجد الحرام را همانند [عمل] کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟! [این دو،] نزد خدا مساوی نیستند و خداوند، گروه ظالمان را هدایت نمیکند * آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و با مالها و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروزند * پروردگارشان آنها را به رحمت و رضایتی از جانب خویش و باغهایی از بهشت، بشارت میدهد که در آن، نعمتهای جاودانه دارند * همواره تا ابد در این باغها [و در میان این نعمتها] خواهند بود. پاداش بزرگ، نزد خداوند است).
(ٱلَّذِينَ ٱسْتَجَابُواْ لِلّٰهِ وَ ٱلرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ ٱلْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَ ٱتَّقَوْاْ أَجْرٌ عَظِيمٌ * ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَـٰنًا وَ قَالُواْ حَسْبُنَا ٱللهُ وَ نِعْمَ ٱلْوَكِيلُ * فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ ٱللهِ وَ فَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ ٱتَّبَعُواْ رِضْوَانَ ٱللهِ وَ ٱللهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ).[۴۲۸]
(کسانی که دعوت خدا و پیامبر را پس از آن همه جراحاتی که به آنان رسید، اجابت کردند، برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و پرهیزگاری پیش گرفتند، پاداش بزرگی است * اینها کسانی بودند که [بعضی از] مردم، به آنان گفتند: «مردم (لشکر دشمن) برای [حمله به] شما اجتماع کردهاند. از آنها بترسید»؛ امّا این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست» * به همین جهت، آنها [از این میدان،] با نعمت و لطف پروردگارشان، باز گشتند، در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید، و از خشنودیِ خدا پیروی کردند، و خداوند، دارای لطف و بخششی بزرگ است).
۴ / ۲ - ۳: تَكفيرُ الذُّنوبِ
۴ / ۲ - ۳: پاک کردن گناهان
الكتاب
قرآن
(فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّى لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَـٰمِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَیٰ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَ أُخْرِجُواْ مِن دِيَـٰرِهِمْ وَ أُوذُواْ فِى سَبِيلِى وَ قَـٰتَلُواْ وَ قُتِلُواْ لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّـٔاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّـٰتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلَانْهَـٰرُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ ٱللهِ وَ ٱللهُ عِندَهُ حُسْنُ ٱلثَّوَابِ).[۴۲۹]
(خداوند، درخواست آنها را پذیرفت [و فرمود]: من عمل هیچ عمل کنندهای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد. شما همنوعید [و از جنس یکدیگرید]! آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانههای خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین، گناهانشان را میبخشم و آنها را در باغهای بهشتی، که از زیر درختانش نهرها جاری اند، وارد میکنم. این پاداشی است از طرف خداوند و بهترین پاداشها نزد پروردگار است).
الحديث
حدیث
- المعجم الكبير عن جدار - رَجُلٍ مِن أصحابِ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله -: غَزَونا مَعَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله فَلَقينا عَدُوَّنا، فَقامَ فَحَمِدَ اللّٰهَ و أَثنیٰ عَلَيهِ، ثُمَّ قالَ:
أيُّهَا النّاسُ! إنَّكُم قَد أصبَحتُم بَينَ أخضَرَ و أَصفَرَ و أَحمَرَ، و فِي الرِّحالِ ما فيها، فَإِذا لَقيتُم عَدُوَّكُم فَقُدُماً قُدُماً؛ فَإِنَّه لَيسَ أحَدٌ يَحمِلُ في سَبيلِ اللّه إلَّا ابتَدَرَت إلَيهِ ثِنتانِ مِنَ الحورِ العينِ، فَإِذَا استُشهِدَ فَإِنَّ أوَّلَ قَطرَةٍ تَقَعُ مِن دَمِهِ يُكَفِّرُ اللّٰهُ عزّ و جلّ عَنهُ كُلَّ ذَنبٍ، و تَمسَحانِ الغُبارَ عَن وَجهِهِ، تَقولانِ: قَد أنالَكَ، و يَقولُ: قَد أنالَكُما.[۴۳۰]
- المعجم الکبیر - به نقل از جدار، مردی از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله -: با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله عازم جنگ شدیم و با دشمن رو به رو شدیم. ایستاد و حمد و ثنای خداوند را به جا آورد و سپس فرمود: «ای مردم! شما میان سبز و زرد و سرخ (مال و منال و زر و سیم) قرار گرفتهاید و در بار و بنۀ آنها همه چیز هست. پس هر گاه با دشمن رویارو شدید، به پیش، به پیش؛ زیرا هیچ کس نیست که در راه خدا حمله کند، مگر این که دو حوری بهشتی به سویش میشتابند. اگر شهید شد، نخستین قطرهای که از او بر زمین میافتد، خداوند عزّ و جلّ همۀ گناهانش را میآمرزد و آن دو، غبار از چهرهاش پاک میکنند و میگویند: «مبارکت باد!» و او میگوید: مبارک شما باد!
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إذا خَرَجَ الغازي مِن عَتَبَةِ بابِهِ، بَعَثَ اللّٰهُ مَلَكاً بِصَحيفَةِ سَيِّئاتِهِ فَطَمَسَ سَيِّئاتِهِ.[۴۳۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر گاه رزمنده از درِ خانهاش بیرون رود، خداوند فرشتهای را با دفتر گناهان او میفرستد و همۀ آنها را پاک میکند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: إذا رَجَفَ قَلبُ المُؤمِنِ في سَبيلِ اللّه، تَحاتُّ[۴۳۲] خَطاياهُ كَما تَتَحاتُّ عِذقُ[۴۳۳] النَّخلَةِ.[۴۳۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر گاه قلب مؤمن در راه خدا بلرزد، گناهان او عین برگهای نخل فرو میریزد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: ما راحَ مُسلِمٌ في سَبيلِ اللّه مُجاهِداً أو حاجّاً؛ مُهِلّاً أو مُلَبِّياً، إلّا غَرَبَتِ الشَّمسُ بِذُنوبِهِ و خَرَجَ مِنها.[۴۳۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هیچ مسلمانی صبحگاه در راه خدا برای جهاد یا حج، تهلیلکنان و لبیکگویان، خارج نشد، مگر این که خورشید با گناهان او غروب کرد و از گناهانش پاک شد.
- الإمام الصادق علیهالسلام: أتیٰ رَجُلٌ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّه، إنّي راغِبٌ فِي الجِهادِ نَشيطٌ.
قالَ: فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: فَجاهِد في سَبيلِ اللّه؛ فَإِنَّكَ إن تُقتَل تَكُن حَيّاً عِندَ اللّه تُرزَقُ، و إن تَمُت فَقَد وَقَعَ أجرُكَ عَلَى اللّه، و إن رَجَعتَ رَجَعتَ مِنَ الذُّنوبِ كَما وُلِدتَ.
قالَ: يا رَسولَ اللّه، إنَّ لي والِدَينِ كَبيرَينِ يَزعُمانِ أنَّهُما يَأنَسانِ بي و يَكرَهانِ خُروجي؟
فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: فَقِرَّ مَعَ والِدَيكَ، فَوَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لَأُنسُهُما بِكَ يَوماً و لَيلَةً خَيرٌ مِن جِهادِ سَنَةٍ.[۴۳۶]
- امام صادق علیهالسلام: مردى نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: اى پیامبر خدا! من خواهان و شیفتۀ جهاد هستم.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او فرمود: «پس در راه خدا جهاد كن؛ زیرا اگر كشته شوى، نزد خدا زندهاى و روزى مىخورى و اگر [در جنگ كشته نشدى و به مرگ طبیعى] مُردى، مزدت با خداست و اگر [از میدان جهاد] باز گشتى، از گناهان پاک شدهاى، مانند روزى كه متولّد شدهاى».
گفت: اى پیامبر خدا! پدر و مادر پیرى دارم كه مىگویند به من اُنس گرفتهاند و میل ندارند كه من به جهاد بروم.
پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «پس با پدر و مادرت بمان؛ زیرا سوگند به آن كه جانم در دست اوست، یک شبانهروز مأنوس بودن آن دو با تو، از یک سال جهاد كردن بهتر است».
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: مِنَ القَتلیٰ رَجُلٌ قَرَفَ[۴۳۷] عَلیٰ نَفسِهِ مِنَ الذُّنوبِ وَ الخَطايا، حَتّیٰ إذا لَقِيَ العَدُوَّ قاتَلَ حَتّیٰ قُتِلَ، فَتِلكَ مَضمَضَةٌ[۴۳۸] مَحَت ذُنوبَهُ و خَطاياهُ؛ إنَّ السَّيفَ مَحّاءٌ لِلخَطاءِ[۴۳۹].[۴۴۰]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در میان کشتگان، کسی است که گناه و خطا فراوانْ مرتکب شده است، تا آن که با دشمن، رویارو شد و جنگید تا کشته شد. این، [مثل] شُست و شوی دهان است که گناهان و خطاهای او را میشوید. شمشیرها پاک کنندۀ خطاهایند.
- الإمام الرّضا علیهالسلام: كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله ... يَقولُ:... إنَّ المُجاهِدَ في سَبيلِ اللّه لا يَجري عَلَيهِ القَلَمُ حَتّیٰ يَعودَ إلیٰ مَنزِلِهِ، ما لَم يَأتِ بِشَيءٍ يُبطِلُ جِهادَهُ.[۴۴۱]
- امام رضا علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله... پیوسته میفرمود: «... کسی که برای جهاد در راه خدا رفته است، تا زمانی که به منزلش بر میگردد، قلم برایش به حرکت در نمیآید، به شرط آن که کاری نکند که جهادش را باطل کند».
۴ / ۲ - ۴: إجابَةُ الدُّعاءِ
۴ / ۲ - ۴: استجابت دعا
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: دَعا موسیٰ علیهالسلام و أَمَّنَ هارونُ علیهالسلام و أَمَّنَتِ المَلائِكَةُ:، فَقالَ اللّٰهُ تَبارَكَ و تَعالیٰ: (قَد اُجيبَت دَعوَتُكُما فَاستَقيما)،[۴۴۲] و مَن غَزا في سَبيلِ اللّه استُجيبَ لَهُ كَمَا استُجيبَ لَكُما [إلیٰ][۴۴۳] یَومَ القِيامَةِ.[۴۴۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: موسى علیهالسلام دعا كرد و هارون علیهالسلام و فرشتگان، آمین گفتند. خداوند - تبارک و تعالى - فرمود: (دعاى شما دو تن پذيرفته شد. پس استوار باشيد) و تا روز قیامت، هر كه در راه خدا جهاد كند، دعایش پذیرفته مىشود، همچنان كه دعاى آن دو پذیرفته شد.
- سنن أبي داوود عن سهل بن سعد: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: ثِنتانِ لا تُرَدّانِ - أو: قَلَّما تُرَدّانِ -: الدُّعاءُ عِندَ النِّداءِ، و عِندَ البَأسِ[۴۴۵] حينَ يُلحِمُ بَعضُهُم بَعضاً.[۴۴۶]
- سنن أبی داوود - به نقل از سهل بن سعد -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «دو دعاست كه رد نمىشوند» یا فرمود:«كمتر رد مىشوند: دعا كردن در هنگام اذان، و دعا كردن در میدان جهاد، آن گاه كه با یكدیگر گلاویز مىشوند».
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: ساعَتانِ تُفتَحُ فيهِما أبوابُ السَّماءِ و يُستَجابُ فيهِمَا الدُّعاءُ: عِندَ الأَذانِ، و عِندَ الصَّفِ في سَبيلِ اللّه عزّ و جلّ.[۴۴۷]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: دو هنگام است که درهای آسمان باز میشوند و دعا مستجاب میگردد: هنگام اذان و هنگام صف بستن در راه خدا.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: تُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ لِخَمسٍ: لِقِراءَةِ القُرآنِ، و لِلِقاءِ الزَّحفِ، و لِنُزولِ القَطرِ، و لِدَعوَةِ المَظلومِ، و لِلأَذانِ.[۴۴۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: درهاى آسمان در پنج هنگام، باز مىشوند: هنگام خواندن قرآن، هنگام رویارو شدن دو سپاه [اسلام و كفر]، هنگام بارش باران، هنگام دعاى ستمدیده، و هنگام اذان.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: اُطلُبُوا الدُّعاءَ عِندَ التِقاءِ الجُيوشِ، و إقامَةِ الصَّلاةِ، و نُزولِ الغَيثِ، و صِياحِ الدِّيَكَةِ، و بَعدَ الدُّعاءِ لِأَربَعينَ مُؤمِناً، و بَعدَ الصَّدَقَةِ؛ فَإِنَّها جَناحُ الاِستِجابَةِ.[۴۴۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هنگام رویا رو شدن سپاهیان، بر پا شدن نماز، بارش باران، بانگ خروس، پس از دعا کردن برای چهل مؤمن، و بعد از دادن صدقه دعا کنید؛ زیرا اینها بال استجابت دعا هستند.
- الإمام عليّ علیهالسلام: اِغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ أربَعٍ: عِندَ قِراءَةِ القُرآنِ، و عِندَ الأَذانِ، و عِندَ نُزولِ الغَيثِ، و عِندَ التِقاءِ الصَّفَّينِ لِلشَّهادَةِ.[۴۵۰]
- امام علی علیهالسلام: دعا كردن را در چهار هنگام، غنیمت شمارید: در هنگام خواندن قرآن، در هنگام اذان، در هنگام بارش باران و در هنگام رویارو شدن در برابر دشمن براى شهادت.
- عنه علیهالسلام: تُفتَحُ لَكُم أبوابُ السَّماءِ في خَمسِ مَواقيتَ: عِندَ نُزولِ الغَيثِ، و عِندَ الزَّحفِ، و عِندَ الأَذانِ، و عِندَ قِراءَةِ القُرآنِ، و مَعَ زَوالِ الشَّمسِ و عِندَ طُلوعِ الفَجرِ.[۴۵۱]
- امام على علیهالسلام: درهاى آسمان، در پنج موقع باز مىشوند: هنگام بارش باران، هنگام جهاد، هنگام اذان، هنگام قرائت قرآن، با زوال خورشید و هنگام دمیدن سپیده.
- عنه علیهالسلام: المُجاهِدونَ تُفتَحُ لَهُم أبوابُ السَّماءِ.[۴۵۲]
- امام على علیهالسلام: درهاى آسمان به روى مجاهدان گشوده میشوند.
- الإمام الصادق علیهالسلام: ثَلاثَةٌ دَعوَتُهُم مُستَجابَةٌ: أحَدُهُمُ الغازي في سَبيلِ اللّه؛ فَانظُروا كَيفَ تَخلُفونَهُ[۴۵۳].[۴۵۴]
- امام صادق علیهالسلام: سه دسته اند كه دعایشان مستجاب مىشود: یکی از آنها رزمندۀ در راه خداست. پس مراقب باشید كه [در غیاب او] چگونه جانشینی برای او هستید.
۴ / ۲ - ۵: ذَهابُ الهَمِّ و الغَمِّ
۴ / ۲ - ۵: نجات از نگرانی و اندوه
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: جاهِدوا في سَبيلِ اللّه؛ فَإِنَّ الجِهادَ في سَبيلِ اللّه - تَبارَكَ و تَعالیٰ - بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ، يُنجِي اللّٰهُ تَبارَكَ و تَعالیٰ بِهِ مِنَ الهَمِّ وَ الغَمِّ.[۴۵۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در راه خدا جهاد كنید؛ چرا كه جهاد در راه خداوند عزّ و جلّ، درى از درهاى بهشت است و خداوند عزّ و جلّ به سبب آن از نگرانی و اندوه، رهایى مىبخشد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: عَلَيكُم بِالجِهادِ في سَبيلِ اللّه تَبارَكَ و تَعالیٰ؛ فَإِنَّهُ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ، يُذهِبُ اللّٰهُ بِهِ الهَمَّ وَ الغَمَّ.[۴۵۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بر شما باد جهاد کردن در راه خداوند - تبارک و تعالی -؛ زیرا جهاد، دری از درهای بهشت است و خداوند با آن، نگرانی و اندوه را از بین میبرد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: جاهِدوا في سَبيلِ اللّه تَعالَى القَريبَ وَ البَعيدَ، فِي الحَضَرِ وَ السَّفَرِ؛ فَإِنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ، إنَّهُ لَيُنَجِّي اللّٰهُ تَبارَكَ و تَعالیٰ بِهِ مِنَ الهَمِّ وَ الغَمِّ.[۴۵۷]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در راه خداوند متعال با خویش و بیگانه و در حضر و سفر جهاد کنید؛ زیرا جهاد، دری از درهای بهشت است. خداوند - تبارک و تعالی - به وسیلۀ آن از نگرانی و اندوه، نجات میدهد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: جاهِدُوا النّاسَ فِي اللّه؛ القَريبَ مِنهُم وَ البَعيدَ، و لا يَأخُذكُم فِي اللّه لَومَةُ لائِمٍ، و أَقيموا حُدودَ اللّه فِي السَّفَرِ وَ الحَضَرِ، و عَلَيكُم بِالجِهادِ؛ فَإِنَّهُ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ عَظيمٌ، يُنجِي اللّٰهُ بِهِ مِنَ الهَمِّ وَ الغَمِّ.[۴۵۸]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در راه خدا با مردم از خویش و بیگانه جهاد کنید و در راه خدا ملامت هیچ ملامتگری در شما اثر نکند. حدود [و احکام] خدا را در سفر و غیر سفر اجرا کنید و بر شما باد جهاد؛ زیرا آن، دری بزرگ از درهای بهشت است. خداوند به واسطۀ آن از نگرانی و اندوه نجات میدهد.
۴ / ۲ - ۶: إحدَى الحُسنَيَينِ
۴ / ۲ - ۶: یکی از دو نیکی (پیروزی یا شهادت)
الكتاب
قرآن
(قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى ٱلْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَـتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ ٱللهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ).[۴۵۹]
(بگو: آیا برای ما، جز یکی از دو نیکی را انتظار میکشید، در حالی که ما انتظار میکشیم که خداوند، عذابی از جانب خودش یا به دست ما به شما برساند؟! انتظار بکشید که ما هم با شما در انتظاریم).
راجع: النساء: ۷۴، الصف: ۱۰ - ۱۳.
ر. ک: نساء: آیۀ ۷۴، صف: آیۀ ۱۰ - ۱۳.
الحديث
حدیث
- الكافي عن أبي حمزة عن الإمام الباقر علیهالسلام، قال: قُلتُ: قَولُهُ عزّ و جلّ: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى ٱلْحُسْنَيَيْنِ)؟
قالَ: إمّا مَوتٌ في طاعَةِ اللّه أو إدراكُ[۴۶۰] ظهورِ إمامٍ، و (نَحنُ نَتَرَبَّصُ) بِهِم مَعَ ما نَحنُ فيهِ مِنَ الشِّدَّةِ أن يُصيبَهُمُ اللّٰهُ (بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ) قالَ: هُوَ المَسخُ، (أَوْ بِأَيْدِينَا) و هُوَ القَتلُ، قالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ لِنَبِيِّهِ صلّی اللّه علیه و آله: قُل (تَرَبَّصوا) فَإِنّا مَعَكُم (مُتَرَبِّصونَ)[۴۶۱]، وَ التَّرَبُّصُ: انتِظارُ وُقوعِ البَلاءِ بِأَعدائِهِم.[۴۶۲]
- الکافی - به نقل از ابو حمزه -: به امام باقر علیهالسلام گفتم: خداوند عزّ و جلّ مىفرماید: (آيا براى ما جز يكى از دو نيكى را انتظار مىکشید؟).
فرمود: «[آن دو نیكى] یا مردن در راه طاعت خداست و یا درک كردن زمان ظهور امامی [غایب]، و ما نیز - با آن كه در فشار و سختى هستیم - (انتظار مىكشیم) كه خدا (از جانب خود، عذابى) به آنها برساند؛ یعنى مسخ شوند (يا به دست ما [عذابشان كند]) یعنى كشته شوند. خداوند عزّ و جلّ به پیامبرش صلّی اللّه علیه و آله فرمود: "بگو: (انتظار بكشید) كه ما هم با شما (در انتظاریم)".[۴۶۳] تربّص، یعنى انتظار وقوع بلا براى دشمنان كشیدن».
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: تَكَفَّلَ اللّٰهُ لِمَن جاهَدَ في سَبيلِهِ - لا يُخرِجُهُ إلَّا الجِهادُ في سَبيلِهِ و تَصديقُ كَلِماتِهِ - بِأَن يُدخِلَهُ الجَنَّةَ، أو يُرجِعَهُ إلیٰ مَسكَنِهِ الَّذي خَرَجَ مِنهُ مَعَ ما نالَ مِن أجرٍ أو غَنيمَةٍ.[۴۶۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند برای کسی که در راه او جهاد کند - کسی که فقط به انگیزۀ جهاد در راه او و اشاعۀ سخنانش خارج شده باشد -، متعهّد شده است که او را به بهشت برد یا به وطنش که از آن خارج شده است، با اجر یا غنیمت بازش گرداند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: ثَلاثَةٌ يُحِبُّهُمُ اللّٰهُ و يَضحَكُ إلَيهِم و يَستَبشِرُ بِهِم: الَّذي إذَا انكَشَفَت فِئَةٌ[۴۶۵] قاتَلَ وَراءَها بِنَفسِهِ لِلهِ تَعالیٰ؛ فَإِمّا أن يُقتَلَ و إمّا أن يَنصُرَهُ اللّٰهُ و يَكفِيَهُ، فَيَقولُ: اُنظُروا إلیٰ عَبدي هٰذا كَيفَ صَبَرَ لي بِنَفسِهِ.…[۴۶۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند، سه تن را دوست مىدارد، به آنان لبخند مىزند و به آنان شادمان مىشود: كسى كه چون گروهى [از دشمن] فرار کردند، در پشت سر آنان براى خدا با جان خود مىجنگد. پس یا كشته مىشود و یا خداوند، یارىاش مىكند و از رنج كارزار، بىنیازش مىسازد. پس خداوند مىفرماید: «به این بندهام بنگرید كه چگونه براى من، با جانش شكیبایى ورزید».
- عنه صلّی اللّه علیه و آله - فيما يَحكيهِ عَن رَبِّهِ عزّ و جلّ قالَ -: أيُّما عَبدٍ مِن عِبادي خَرَجَ مُجاهِداً في سَبيلِ اللّه ابتِغاءَ مَرضاتي، ضَمِنتُ لَهُ أن اُرجِعَهُ إن أرجَعتُهُ بِما أصابَ مِن أجرٍ أو غَنيمَةٍ، و إن قَبَضتُهُ غَفَرتُ لَهُ و رَحِمتُهُ.[۴۶۷]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در آنچه از قول پروردگار خود نقل کرده -: هر بندهای از بندگانم برای جهاد در راه خدا و جلب خشنودی من خارج شود، برایش ضمانت میکنم که او را، اگر برگرداندم، با اجر یا غنیمت باز گردانم، و اگر میراندم، او را بیامرزم و رحمتش کنم.
- تفسير العيّاشي عن عليّ بن عقبة عن أبيه: دَخَلتُ أنَا وَ المُعَلّیٰ عَلیٰ أبي عَبدِ اللّه علیهالسلام، فَقالَ: أبشِروا! إنَّكُم عَلیٰ إحدَى الحُسنَيَينِ؛ شَفَى اللّٰهُ صُدورَكُم، و أَذهَبَ غَيظَ قُلوبِكُم، و أَدالَكُم عَلیٰ عَدُوِّكُم.[۴۶۸]
- تفسیر العیّاشی - به نقل از علی بن عقبه، از پدرش -: من و معلّی بر امام صادق علیهالسلام وارد شدیم. فرمود: «بشارتتان باد! شما از یکی از دو نیکی برخوردارید. خداوند، دلهای شما را التیام بخشید و خشم دلهایتان را برد و شما را بر دشمنتان چیره ساخت».
الفَصلُ الخامِسُ: فَضلُ الجِهادِ وَ الحَثُّ عَلَیهِ
فصل پنجم: فضیلت جهاد و تشویق به آن
۵ / ۱: التَّحريضُ عَلَى الجِهادِ
۵ / ۱: بر انگیختن به جهاد
الكتاب
قرآن
(يَـٰأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ حَرِّضِ ٱلْمُؤْمِنِينَ عَلَى ٱلْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَـٰبِرُونَ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَايَفْقَهُونَ).[۴۶۹]
(ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ [با دشمن] تشویق کن. هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه میکنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند، پیروز میگردند؛ چرا که آنها گروهی هستند که نمیفهمند).
(فَقَـٰتِلْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ ٱلْمُؤْمِنِينَ عَسَى ٱللهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَ ٱللهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَ أَشَدُّ تَنكِيلاً).[۴۷۰]
(در راه خدا پیکار کن. تنها مسئول وظیفۀ خود هستی و مؤمنان را [بر این کار] تشویق نما. امید است خداوند از قدرت کافران جلوگیری کند [حتّی اگر تنها خودت به میدان بروی] و خداوند قدرتش بیشتر و مجازاتش دردناکتر است).
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسْتَجِيبُواْ لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَ ٱعْلَمُواْ أَنَّ ٱللهَ يَحُولُ بَيْنَ ٱلْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ).[۴۷۱]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد و بدانید خداوند، میان انسان و قلب او حایل میشود و همۀ شما [در قیامت] نزد او گردآوری میشوید).
(إِنَّ ٱللهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَـٰنٌ مَّرْصُوصٌ).[۴۷۲]
(به یقین، خداوند، پیکار کنندگان در راه خویش را - که گویی بنایی پولادین اند - دوست دارد).
الحديث
حدیث
- الإمام الصادق علیهالسلام: رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله كُلِّفَ ما لَم يُكَلَّف أحَدٌ: أن يُقاتِلَ في سَبيلِ اللّه وَحدَهُ، و قالَ: (حَرِّضِ ٱلْمُؤْمِنِينَ عَلَى ٱلْقِتَالِ)، و قالَ: إنَّما كُلِّفتُمُ اليَسيرَ مِنَ الأَمرِ؛ أن تَذكُرُوا اللّٰهَ.[۴۷۳]
- امام صادق علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به کاری مکلّف شد که هیچ کس نشد؛ این که خودش تنها در راه خدا بجنگد و فرمود: (مؤمنان را به جنگ [با دشمن] تشویق کن) و فرمود: «شما به کاری آسان مکلّف شدید و آن این که خدا را یاد کنید».
- الإمام الباقر علیهالسلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (يَا أَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلیٰ تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ)[۴۷۴] -: فَقالوا: لَو نَعلَمُ ما هِيَ لَبَذَلنا فيهَا الأَموالَ وَ الأَنفُسَ وَ الأَولادَ!
فَقالَ اللّٰهُ: (تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ) إلیٰ قَولِهِ: (ذٰلِكَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ)[۴۷۵].[۴۷۶]
- امام باقر علیهالسلام - در بارۀ آیۀ (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! آيا شما را به تجارتى رهنمون شوم كه شما را از عذابى دردناک مىرهاند؟) -: [مؤمنان] گفتند: اگر بدانیم كه آن تجارت چیست، جان و مال و فرزندانمان را در راه آن مىبخشیم.
پس خداوند فرمود: (به خدا و پیامبر او ايمان آوريد و در راه خدا با اموال و جانهايتان جهاد كنيد) تا این سخن متعال:(اين است رستگارى بزرگ).
- تفسير الطبري عن محمّد بن كعب القرظي - في ذِكرِ بَيعَةِ العَقَبَةِ -: قالَ عَبدُ اللّه بنُ رَواحَةَ لِرَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: اِشتَرِط لِرَبِّكَ و لِنَفسِكَ ما شِئتَ.
قالَ: أشتَرِطُ لِرَبّي أن تَعبُدوهُ و لا تُشرِكوا بِهِ شَيئاً، و أَشتَرِطُ لِنَفسي أن تَمنَعوني مِمّا تَمنَعونَ مِنهُ أنفُسَكُم و أَموالَكُم.
قالوا: فَإِذا فَعَلنا ذٰلِكَ فَما لَنا؟
قالَ: الجَنَّةُ.
قالوا: رَبِحَ البَيعُ، لا نُقيلُ و لا نَستَقيلُ. فَنَزَلَت: (إِنَّ ٱللهَ ٱشْتَرَیٰ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ)[۴۷۷] الآيَةَ.[۴۷۸]
- تفسیر الطبری - به نقل از محمّد بن کعب قرظی، در بارۀ بیعت عقبه -: عبد اللّٰه بن رواحه به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله گفت: در بارۀ خدایت و خودت، هر شرطی که میخواهی، بگذار.
فرمود: «در بارۀ خدایم این شرط را میگذارم که او را بپرستید و چیزی را شریکش قرار ندهید، و در بارۀ خودم این شرط را میگذارم که از من، همان گونه دفاع کنید که از خودتان و اموالتان دفاع میکنید».
گفتند: در عوض این کار، چه به ما میرسد؟
فرمود: «بهشت».
گفتند: معاملۀ سودمندی است. آن را فسخ نمیکنیم. پس، این آیه نازل شد: (بی تردید، خداوند از مؤمنان جانها و مالهایشان را خریداری کرده) (تا پایان آیه).
- السيرة النبويّة لابن هشام عن ابن إسحاق - في ذِكرِ غَزوَةِ بَدرٍ -: ثُمَّ خَرَجَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله إلَى النّاسِ فَحَرَّضَهُم، و قالَ: وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! لا يُقاتِلُهُمُ اليَومَ رَجُلٌ فَيُقتَلَ صابِراً مُحتَسِباً مُقبِلاً غَيرَ مُدبِرِ، إلّا أدخَلَهُ اللّٰهُ الجَنَّةَ.
فَقالَ عُمَيرُ بنُ الحُمامِ أخو بَني سَلِمَةَ[۴۷۹] - و في يَدِهِ تَمَراتٌ يَأكُلُهُنَّ -: بَخْ بَخْ! أ فَما بَيني و بَينَ أن أدخُلَ الجَنَّةَ إلّا أن يَقتُلَني هٰؤُلاءِ؟ ثُمَّ قَذَفَ التَّمَراتِ مِن يَدِهِ و أَخَذَ سَيفَهُ، فَقاتَلَ القَومَ حَتّیٰ قُتِلَ.[۴۸۰]
- السیرة النبویّة، ابن هشام - به نقل از ابن اسحاق، در بارۀ جنگ بدر -: سپس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به میان مردم آمد و آنان را بر انگیخت و فرمود: «سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، امروز هر مردی که با آنها بجنگد و برای خشنودی خدا پایداری ورزد و پیش رود و عقبنشینی نکند و کشته شود، قطعاً خداوند او را به بهشت میبرد».
عُمَیر بن حُمام، برادر بنی سلمه - که چند دانه خرما در دستش بود و میخورد - گفت: به به! آیا فاصلۀ میان من و ورودم به بهشت، همین است که این جماعت مرا بکشند! سپس خرماها را دور انداخت و شمشیرش را بر گرفت و با دشمن جنگید تا کشته شد.
- سنن ابن ماجة عن اُسامة بن زيد: قالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله ذاتَ يَومٍ لِأَصحابِهِ: ألا مُشَمِّرٌ لِلجَنَّةِ؟ فَإِنَّ الجَنَّةَ لا خَطَرَ[۴۸۱] لَها، هِيَ - و رَبِّ الكَعبَةِ - نورٌ يَتَلَألَأُ، و رَيحانَةٌ تَهتَزُّ، و قَصرٌ مَشيدٌ، و نَهرٌ مُطَّرِدٌ[۴۸۲]، و فاكِهَةٌ كَثيرَةٌ نَضيجَةٌ[۴۸۳]، و زَوجَةٌ حَسناءُ جَميلَةٌ، و حُلَلٌ كَثيرَةٌ، في مَقامٍ أبَداً في حَبرَةٍ[۴۸۴] و نَضرَةٍ، في دورٍ عالِيَةٍ سَليمَةٍ بَهِيَّةٍ.
قالوا: نَحنُ المُشَمِّرونَ لَها يا رَسولَ اللّه.
قالَ: قولوا: إن شاءَ اللّٰهُ. ثُمَّ ذَكَرَ الجِهادَ و حَضَّ عَلَيهِ.[۴۸۵]
- سنن ابن ماجة - به نقل از اُسامة بن زید -: یک روز، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به یارانش فرمود: «آیا كسى هست كه براى بهشت، كمر همّت بر بندد؛ چرا كه بهشت، بدیل و نظیر ندارد؟ به خداوندِ كعبه سوگند كه بهشت، یکپارچه نور است و مىدرخشد و گلزارى است كه پیچ و تاب مىخورد، و كاخهایى افراشته است، و جویبارهایى روان، و میوههایى فراوان و رسیده، و همسرانى نیكو و زیبا، و جامههاى بسیار، در جایگاهى جاویدان، همراه با ناز و نعمت و خرّمى، در خانههایى بلندجایگاه، امن و باشُكوه».
گفتند: ما براى آن، دامن همّت به كمر مىزنیم، اى پیامبر خدا!
فرمود: «بگویید: اگر خدا بخواهد» و سپس از جهاد گفت و بِدان بر انگیخت.
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: اِعلَموا أنَّ الجَنَّةَ تَحتَ ظِلالِ السُّيوفِ.[۴۸۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بدانید که بهشت، زیر سایۀ شمشیرهاست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله - في أوَّلِ خُطبَةٍ خَطَبَها بِالمَدينَةِ -:... فَأَحسِنوا كَما أحسَنَ اللّٰهُ إلَيكُم، و عادوا أعداءَهُ، و جاهِدوا فِي اللّه حَقَّ جِهادِهِ، هُوَ اجتَباكُم و سَمّاكُمُ المُسلِمينَ (لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ، ويَحيیٰ مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ)[۴۸۷]، و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّه.[۴۸۸]
- پيامبرخدا صلّی اللّه علیه و آله - در نخستین سخنرانیای که در مدینه کرد -:... پس، نیکی کنید، چنان که خداوند به شما نیکى کرده، و دشمنانش را دشمن بدارید و در راه خدا چنان که باید، جهاد کنید. او شما را برگزید و مسلمان، نامتان نهاد (تا آن کس که [گمراه و] هلاک میشود، از روى دليلِ روشن باشد و آن که [هدایت و] زنده میشود، از روى دليلِ روشن باشد) و هیچ توانى جز از سوی خدا نیست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله - في خُطبَتِهِ يومَ اُحُدٍ لَمّا سَوَّى الصُّفوفَ -: أيُّهَا النّاسُ! اُوصيكُم بِما أوصاني بِهِ اللّٰهُ في كِتابِهِ؛ مِنَ العَمَلِ بِطاعَتِهِ، وَ التَّناهي عَن مَحارِمِهِ، ثُمَّ إنَّكُمُ اليَومَ بِمَنزِلِ أجرٍ و ذُخرٍ لِمَن ذَكَرَ الَّذي عَلَيهِ، ثُمَّ وَطَّنَ نَفسَهُ عَلَى الصَّبرِ وَ اليَقينِ وَ الجِدِّ وَ النَّشاطِ؛ فَإِنَّ جِهادَ العَدُوِّ شَديدٌ كَريهٌ، قَليلٌ مَن يَصبِرُ عَلَيهِ، إلّا مَن عَزَمَ لَهُ عَلیٰ رُشدِهِ. إنَّ اللّٰهَ مَعَ مَن أطاعَهُ، و إنَّ الشَّيطانَ مَعَ مَن عَصاهُ.
فَاستَفتِحوا أعمالَكُم بِالصَّبرِ عَلَى الجِهادِ، وَ التَمِسوا بِذٰلِكَ ما وَعَدَكُمُ اللّٰهُ، و عَلَيكُم بِالَّذي أمَرَكُم بِهِ، فَإِنّي حَريصٌ عَلیٰ رُشدِكُم.[۴۸۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در سخنرانی ایشان در روز اُحُد، هنگامی که صفهای سپاهیان را منظّم میکرد -: ای مردم! من شما را به همان چیزی سفارش میکنم که خداوند در کتابش بِدان سفارش فرموده است؛ یعنی به کار بستن فرمانهای او و خودداری از حرامهایش. شما امروز در مرحلۀ مزد گرفتن و اندوختن هستید و این برای کسی است که وظیفۀ خویش را به یاد دارد و آن گاه خویشتن را به شکیب و یقین و کوشش و تلاش وا دارد؛ چرا که جهاد با دشمن، کاری سخت و ناگوار است. اندک اند کسانی که بر آن شکیب ورزند، مگر کسی که آگاهانه آهنگ این کار کند. خدا با کسی است که از او فرمان برد و شیطان با آن کس است که از خدا نافرمانی کند. پس، اعمال خود را با شکیبایی در جهاد آغاز کنید و با این کار، آنچه را خدا به شما وعده داده است، بجویید. بر شما باد کاری که خدا بِدان فرمانتان داده است؛ زیرا من به هدایت شما بس علاقهمندم.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: جاهِدُوا النّاسَ فِي اللّه؛ القَريبَ وَ البَعيدَ، و لا تُبالوا فِي اللّه لَومَةَ لائِمٍ.[۴۹۰]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در راه خدا با مردم، از خویش و بیگانه، بجنگید و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری باک مدارید.
- الإمام الحسين علیهالسلام: بَينَما أميرُ المُؤمِنينَ علیهالسلام يَخطُبُ [النّاسَ][۴۹۱] و يَحُضُّهُم عَلَى الجِهادِ، إذ قامَ إلَيهِ شابٌّ فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ! أخبِرني عَن فَضلِ الغُزاةِ في سَبيلِ اللّه.
فَقالَ علیهالسلام: كُنتُ رَديفَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عَلیٰ ناقَتِهِ العَضباءِ، و نَحنُ مُنقَلِبونَ عَن غَزوَةِ ذاتِ السَّلاسِلِ، فَسَأَلتُهُ عَمّا سَأَلتَني عَنهُ، فَقالَ:
الغُزاةُ إذا هَمّوا بِالغَزوِ كَتَبَ اللّٰهُ لَهُم بَراءَةً مِنَ النّارِ، فَإِذا تَجَهَّزوا لِغَزوِهِم باهَى اللّٰهُ بِهِمُ المَلائِكَةَ، فَإِذا وَدَّعَهُم أهلوهُم بَكَت عَلَيهِمُ الحيطانُ وَ البُيوتُ، و يَخرُجونَ مِنَ الذُّنوبِ كَما تَخرُجُ الحَيَّةُ مِن سِلخِها[۴۹۲]، و يُوَكِّلُ اللّٰهُ بِهِم بِكُلِّ رَجُلٍ مِنهُم أربَعينَ مَلَكاً يَحفَظونَهُ مِن بَينِ يَدَيهِ و مِن خَلفِهِ، و عَن يَمينِهِ و عَن شِمالِهِ، و لا يَعمَلُ حَسَنَةً إلّا ضُعِّفَت لَهُ، و يُكتَبُ لَهُ كُلَّ يَومٍ عِبادَةُ ألفِ رَجُلٍ يَعبُدونَ اللّٰهَ ألفَ سَنَةٍ؛ كُلُّ سَنَةٍ ثَلاثُمِئَةٍ و سِتّونَ يَوماً، اليَومُ مِثلُ عُمُرِ الدُّنيا، فَإِذا صاروا بِحَضرَةِ عَدُوِّهِمِ انقَطَعَ عِلمُ أهلِ الدُّنيا عَن ثَوابِ اللّه إيّاهُم، فَإِذا بَرَزوا لِعَدُوِّهِم، و اُشرِعَتِ الأَسِنَّةُ، و فُوِّقَتِ السِّهامُ، و تَقَدَّمَ الرَّجُلُ إلَى الرَّجُلِ؛ حَفَّتهُمُ المَلائِكَةُ بِأَجنِحَتِها يَدعونَ اللّٰهَ لَهُم بِالنُّصرَةِ وَ التَّثبيتِ، و يُنادي مُنادٍ: «الجَنَّةُ تَحتَ ظِلالِ السُّيوفِ»، فَتَكونُ الطَّعنَةُ وَ الضَّربَةُ عَلَى الشَّهيدِ أهوَنَ مِن شُربِ الماءِ البارِدِ فِي اليَومِ الصّائِفِ.[۴۹۳]
- امام حسين علیهالسلام: امیر مؤمنان علیهالسلام مشغول سخنرانی براى مردم و ترغیب آنان به جهاد بود كه جوانى برخاست و گفت: اى امیر مؤمنان! از فضیلت رزمندگان در راه خدا برایم بگو.
على - كه درودهاى خدا بر او باد - فرمود: «پشت سر پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله بر ناقهاش، عَضبا، نشسته بودم و از غزوۀ ذات السلاسل بر مىگشتیم. همین سؤالى كه تو از من كردى، از ایشان پرسیدم. فرمود: "رزمندگان، آن گاه كه آهنگ جنگ كنند، خداوند، برات آزادى از دوزخ را برایشان مىنویسد، و چون خود را براى جنگ تجهیز كنند، خداوند به آنان بر فرشتگان مباهات مىكند، و چون با خانوادهشان خداحافظى كنند، در و دیوار و خانهها برایشان گریه مىكنند، و از گناهانشان خارج مىشوند، آن گونه كه مار از پوستش خارج مىشود، و خداوند بر هر رزمندهاى، چهل فرشته مىگمارد كه او را از پیش رو و پشت سر و از راست و چپش محافظت كنند و هر كار نیكى كند، دو برابر برایش شمرده مىشود، و هر روز، عبادتِ هزار مرد كه هزار سال، هر سال سیصد و شصت روز، و هر روزش به اندازۀ عمر دنیا، خدا را عبادت كنند، براى او نوشته مىشود، و چون با دشمنشان رو به رو شوند، دیگر علم اهل دنیا به ثوابى كه خدا براى آنان در نظر گرفته است، قد نمىدهد، و چون به مبارزه با دشمنان بپردازند و نیزهها نشانه گرفته و تیرها در چلّۀ كمانها نهاده شوند و هر یک به سوى نیروى دشمن پیش رود، فرشتگان با بالهایشان آنها را در میان میگیرند و براى پیروزى و پایدارىشان دعا مىكنند، و منادىاى ندا مىدهد كه: بهشت، زیر سایۀ شمشیرهاست. در نتیجه، ضربههای نیزه و شمشیر بر شهید برایش آسانتر [و گواراتر] از نوشیدن آب خنک در یک روز تابستانى است"».
- الكافي عن أبي صادق: سَمِعتُ عَلِيّاً علیهالسلام يُحَرِّضُ النّاسَ في ثَلاثَةِ مَواطِنَ: الجَمَلِ و صِفّينَ و يَومِ النَّهرِ، يَقولُ: عِبادَ اللّه! اِتَّقُوا اللّٰهَ، و غُضُّوا الأَبصارَ، وَ اخفِضُوا الأَصواتَ، و أَقِلُّوا الكَلامَ، و وَطِّنوا أنفُسَكُم عَلَى المُنازَلَةِ وَ المُجادَلَةِ وَ المُبارَزَةِ، وَ المُناضَلَةِ وَ المُنابَذَةِ، وَ المُعانَقَةِ وَ المُكادَمَةِ، وَ اثبُتوا، وَ اذكُرُوا اللّٰهَ كَثيراً لَعَلَّكُم تُفلِحونَ، و لا تَنازَعوا فَتَفشَلوا و تَذهَبَ ريحُكُم، وَ اصبِروا إنَّ اللّٰهَ مَعَ الصّابِرينَ[۴۹۴].[۴۹۵]
- الكافى - به نقل از ابو صادق -: شنیدم که على علیهالسلام مردم را در سه جا [به جنگْ] بر میانگیخت: جمل، صفّین و روز نهروان. مىگفت: «بندگان خدا! از خدا پروا كنید و چشمها را فرو بندید و صداها را پایین آورید و سخن را كم كنید و خود را بر كارزار و تاختن و هماوردطلبى و كشمكش و افكندن و گلاویز شدن و كوبیدن یكدیگر مصمّم سازید و پایدار بمانید «و خدا را فراوان یاد كنید، شاید به رستگارى برسید و هرگز با یكدیگر كشمكش نكنید كه [در این صورت] ناتوان مىگردید و چیرگىتان از میان میرود، و شکیبا باشید كه خداوند با شکیبایان است».[۴۹۶]
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ يَحُثُّ بِهِ أصحابَهُ عَلَى الجِهادِ -: وَ اللّٰهُ مُستَأديكُم شُكرَهُ[۴۹۷]، و مُوَرِّثُكُم أمرَهُ، و مُمهِلُكُم في مِضمارٍ مَحدودٍ[۴۹۸]؛ لِتَتَنازَعوا سَبَقَهُ، فَشُدّوا عُقَدَ المَآزِرِ[۴۹۹]، وَ اطوُوا فُضولَ الخَواصِرِ[۵۰۰]، و لا تَجتَمِعُ عَزيمَةٌ و وَليمَةٌ[۵۰۱]. ما أنقَضَ النَّومَ لِعَزائِم اليَومِ! و أَمحَى الظُّلَمَ لِتَذاكيرِ الهِمَمِ[۵۰۲]![۵۰۳]
- امام علی علیهالسلام - در سخنی که در آن، یاران خود را به جهاد بر میانگیزد -: خداوند از شما مىخواهد كه سپاس او را به جاى آورید، و شما را وارث کار خویش قرار داده است، و در میدان پهناور مسابقه مهلتتان داده تا براى به دست آوردن جایزه به رقابت برخیزید. پس، كمربندها را محكم كنید و دامنها را به كمر زنید؛ زیرا رزم و بزم با هم جمع نمیشوند. اى بسا خوابی که تصمیمهاى روز را در هم میشکند و چه بسا تاریكی که همّتها را از یادها میزداید!
- عنه علیهالسلام - لَمّا عَزَمَ عَلیٰ لِقاءِ القَومِ بِصِفّينَ -: أينَ المانِعُ لِلذِّمارِ[۵۰۴]، وَ الغائِرُ عِندَ نُزولِ الحَقائِقِ مِن أهلِ الحِفاظِ؟ العارُ وَراءَكُم، وَ الجَنَّةُ أمامَكُم.[۵۰۵]
- امام علی علیهالسلام - آن گاه که عازم رویایی با دشمن در صفّین شد -: كجاست آزادمردى كه به دفاع از ناموسهای خود برخیزد و غیرتمندى که هنگام آمدن گرفتاریها بستیزد؟ ننگ، در پشت سر شما (فرار و عقبنشینی) است و بهشت، پیش رویتان!
- عنه علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ لَمّا غَلَبَ أصحابُ مُعاوِيَةَ أصحابَهُ علیهالسلام عَلیٰ شَريعَةِ الفُراتِ بِصِفّينَ و مَنَعوهُمُ الماءَ -: قَدِ استَطعَموكُمُ القِتالَ، فَأَقِرّوا عَلیٰ مَذَلَّةٍ و تَأخيرِ مَحَلَّةٍ، أو رَوُّوا السُّيوفَ مِنَ الدِّماءِ تَروَوا مِنَ الماءِ؛ فَالمَوتُ في حَياتِكُم مَقهورينَ، وَ الحَياةُ في مَوتِكُم قاهِرينَ، ألا و إنَّ مُعاوِيَةَ قادَ لُمَةً[۵۰۶] مِنَ الغُواةِ، و عَمَّسَ[۵۰۷] عَلَيهِمُ الخَبَرَ، حَتّیٰ جَعَلوا نُحورَهُم أغراضَ المَنِيَّةِ.[۵۰۸]
- امام على علیهالسلام - از سخنرانی ایشان، آن گاه كه سپاه معاویه در صِفّین، شریعۀ (آبراهۀ) فرات را از سپاه امام علیهالسلام گرفتند و آب را بر ایشان بستند -: همانا شما را بر سفرۀ جنگ فرا خواندند. پس یا تن به ذلّت دهید و از مرتبۀ خویش فرو افتید، یا شمشیرهاتان را از خون سیراب كنید تا کامتان از آب سیراب شود. پس مرگ در این است كه با شكست زندگى كنید و زندگى در این است كه پیروز بمیرید. آگاه باشید كه معاویه جماعتى از گمراهان را [به جنگ] كشانده و حقیقت را از آنان پوشیده داشته است تا گلوهاى خود را هدف تیر مرگ سازند!
- عنه علیهالسلام: ضارِبوا عَن دينِكُم بِالظُّبا[۵۰۹]، و صِلُوا السُّيوفَ بِالخُطا، وَ انتَصِروا بِاللّه؛ تَظفَروا و تُنصَروا.[۵۱۰]
- امام على علیهالسلام: با تیغۀ شمشیرها از دین خود دفاع كنید و شمشیرها را با فرا پیش نهادن گامهایتان، به دشمن برسانید و از خداوند یارى بجویید، تا پیروز گردید و یارى شوید.
- عنه علیهالسلام - مِن كِتابٍ لَهُ إلیٰ أهلِ الكوفَةِ عِندَ مَسيرِهِ مِنَ المَدينَةِ إلَى البَصرَةِ -:... وَ اعلَموا أنَّ دارَ الهِجرَةِ[۵۱۱] قَد قَلَعَت بِأَهلِها و قَلَعوا[۵۱۲] بِها، و جاشَت[۵۱۳] جَيشَ المِرجَلِ[۵۱۴]، و قامَتِ الفِتنَةُ عَلَى القُطبِ، فَأَسرِعوا إلیٰ أميرِكُم، و بادِروا جِهادَ عَدُوِّكُم إن شاءَ اللّٰهُ عزّ و جلّ.[۵۱۵]
- امام على علیهالسلام - از نامۀ ایشان بهه كوفیان، به هنگام حركت از مدینه به سوى بصره -: بدانید كه سراى هجرت (مدینه)، مردمانش را بلند كرده و بیرون رانده است و مردم از آن كوچیدهاند. مدینه، مانند دیگ، جوشید و آشوب پا گرفت. به سوى پیشواى خود بشتابید و به سمت جنگ با دشمنان شتاب كنید، به خواست خداوند عزّ و جلّ.[۵۱۶]
- عنه علیهالسلام: و لَعَمري! ما عَلَيَّ مِن قِتالِ مَن خالَفَ الحَقَّ و خابَطَ الغَيَّ[۵۱۷] مِن إدهانٍ[۵۱۸] و لا إيهانٍ[۵۱۹]، فَاتَّقُوا اللّٰهَ عِبادَ اللّه، و فِرّوا إلَى اللّه مِنَ اللّه[۵۲۰]، وَ امضوا فِي الَّذي نَهَجَهُ[۵۲۱] لَكُم، و قوموا بِما عَصَبَهُ بِكُم[۵۲۲]، فَعَلِيٌّ ضامِنٌ لِفَلجِكُم[۵۲۳] آجِلاً، إن لَم تُمنَحوهُ عاجِلاً.[۵۲۴]
- امام على علیهالسلام: به جان خودم سوگند كه در جنگ با حقستیزان و فرو رفتگان در ورطۀ گمراهى، هرگز سازشكارى و سستى روا نمىدارم. پس - اى بندگان خدا - از خدا پروا كنید و از [عذاب] خدا به خدا بگریزید و در راه روشنى كه فراپیش شما نهاده است، پیش روید و به آنچه شما را بِدان مكلّف فرموده، قیام كنید. اگر در این دنیا پیروزى نصیب شما نشد، على پیروزى در آن دنیا را براى شما ضمانت مىكند.
- نهج البلاغة - مِن كَلامِهِ [أميرِ المُؤمِنينَ] علیهالسلام قالَهُ لِأَصحابِهِ في ساحَةِ الحَربِ -: إنَّ المَوتَ طالِبٌ حَثيثٌ، لا يَفوتُهُ المُقيمُ و لا يُعجِزُهُ الهارِبُ. إنَّ أكرَمَ المَوتِ القَتلُ، وَالَّذي نَفسُ ابنِ أبي طالِبٍ بِيَدِهِ! لَأَلفُ ضَربَةٍ بِالسَّيفِ أهوَنُ عَلَيَّ مِن ميتَةٍ عَلَى الفِراشِ في غَيرِ طاعَةِ اللّه.
مِنهُ: و كَأَنّي أنظُرُ إلَيكُم تَكِشّونَ كَشيشَ[۵۲۵] الضِّبابِ[۵۲۶]، لا تَأخُذونَ حَقّاً و لا تَمنَعونَ ضَيماً[۵۲۷]، قَد خُلّيتُم وَ الطَّريقَ؛ فَالنَّجاةُ لِلمُقتَحِمِ، وَ الهَلَكَةُ لِلمُتَلَوِّمِ[۵۲۸].[۵۲۹]
- نهج البلاغة - در بیان سخنان امیر مؤمنان علیهالسلام به یارانش در میدان نبرد -: مرگ، جویندهاى شتابنده است كه نه كسى كه بِایستد، از دستش در مىرود و نه آن كه بگریزد، او را [از رسیدن به خود] درمانده مىكند.
همانا ارجمندترین مرگ، كشته شدن است. سوگند به آن كه جان پسر ابو طالب در دست اوست، هزار ضربت شمشیر بر من آسانتر است از جان دادن در بستر كه با طاعت خدا همراه نباشد. گویا میبینمتان که سوسماروار خشخش میکنید [و از میدان جنگ آهسته بیرون میخزید]، نه حقّی را پس میگیرید و نه از ستمی باز میدارید. این شما و این راه. نجات برای کسی است که به میدان زند و هلاکت برای آن که کندی و سستی ورزد.
- نهج البلاغة: مِن كَلامٍ لَهُ [أميرِ المُؤمِنينَ] علیهالسلام و قَد جَمَعَ النّاسَ و حَضَّهُم عَلَى الجِهادِ، فَسَكَتوا مَلِيّاً، فَقالَ علیهالسلام: ما بالُكُم؟ أ مُخرَسونَ أنتُم؟!
فَقالَ قَومٌ مِنهُم: يا أميرَ المُؤمِنينَ، إن سِرتَ سِرنا مَعَكَ.
فَقالَ علیهالسلام: ما بالُكُم؟! لا سُدِّدتُم لِرُشدٍ، و لا هُديتُم لِقَصدٍ، أ في مِثلِ هٰذا يَنبَغي لي أن أخرُجَ؟ و إنَّما يَخرُجُ في مِثلِ هٰذا رَجُلٌ مِمَّن أرضاهُ مِن شُجعانِكُم و ذَوي بَأسِكُم، و لا يَنبَغي لي أن أدَعَ الجُندَ وَ المِصرَ و بَيتَ المالِ و جِبايَةَ الأَرضِ وَ القَضاءَ بَينَ المُسلِمينَ وَ النَّظَرَ في حُقوقِ المُطالِبينَ، ثُمَّ أخرُجَ في كَتيبَةٍ أتبَعُ اُخریٰ، أتَقَلقَلُ تَقَلقُلَ القِدحِ[۵۳۰] فِي الجَفيرِ[۵۳۱] الفارِغِ!
و إنَّما أنَا قُطبُ الرَّحیٰ تَدورُ عَلَيَّ و أَنا بِمَكاني، فَإِذا فارَقتُهُ استَحارَ مَدارُها، وَ اضطَرَبَ ثِفالُها[۵۳۲]، هٰذا لَعَمرُ اللّه الرَّأيُ السُّوءُ!
وَاللّه، لَولا رَجائِيَ الشَّهادَةَ عِندَ لِقائِيَ العَدُوَّ - و لَو[۵۳۳] قَد حُمَّ[۵۳۴] لي لِقاؤُهُ - لَقَرَّبتُ رِكابي، ثُمَّ شَخَصتُ عَنكُم فَلا أطلُبُكُم مَا اختَلَفَ جَنوبٌ و شَمالٌ...[۵۳۵].
إنَّهُ لا غَناءَ في كَثرَةِ عَدَدِكُم مَعَ قِلَّةِ اجتِماعِ قُلوبِكُم، لَقَد حَمَلتُكُم عَلَى الطَّريقِ الواضِحِ الَّتي لا يَهلِكُ عَلَيها إلّا هالِكٌ، مَنِ استَقامَ فَإِلَى الجَنَّةِ، و مَن زَلَّ فَإِلَى النّارِ.[۵۳۶]
- نهج البلاغة: از سخنان او (امیر مؤمنان) است، هنگامی كه مردم را جمع كرد و آنان را بر جهاد بر انگیخت، ولى آنان ساكت ماندند. فرمود: «شما را چه مىشود؟ مگر لالید؟».
عدّهاى گفتند: اى امیر مؤمنان! اگر حركت كنى، در ركابت هستیم.
فرمود: «شما را چه مىشود؟ نه به رشد رسیدهاید و نه به راه راست، هدایت گشتهاید! آیا در چنین وضعى سزاوار است كه من [براى جنگ] بیرون روم؟ در چنین موردى باید كسى از شما که من شجاعت و دلاوری او را بپسندم، به جنگ رود. براى من سزاوار نیست كه سپاه و شهر و بیت المال و جمعآورى خراج زمین و داورى میان مسلمانان و رسیدگى به حقوق دادخواهان را رها كنم و همراه با گُردانى از سپاه در پى گُردان دیگر بیرون شوم و همچون تیر در تیردانِ خالى، آشفته و نگران باشم.
همانا من محور سنگ آسیابم كه در همین جا كه هستم، كارها باید بر گرد من بچرخد. اگر از این محور جدا شوم، چرخش آسیاب به هم مىخورد و بساط آن آشفته مىشود. به خدا سوگند، که این، پیشنهاد بدی است!
به خدا سوگند، اگر امید به شهادت در هنگام رویارویى با دشمن نبود - كه شهادت براى من حتمى است -، پا در ركاب مىنهادم و از شما دورى مىجستم و تا آن گاه كه باد شمال و جنوب مىوزد، شما را نمىطلبیدم.…
با این پراكندگىِ دلهایتان، هرگز افزونى شمارتان به كار نمىآید. من شما را به راه روشن رهنمون شدم؛ راهى كه جز گمراه، در آن راه تباه نمىشود. هر كس استقامت بورزد، به بهشت مىرود و هر كس بلغزد، به دوزخ».
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن وَصِيَّةٍ لَهُ لِابنِهِ الحَسَنِ علیهالسلام -:... و جاهِد فِي اللّه حَقَّ جِهادِهِ، و لا تَأخُذكَ فِي اللّه لَومَةُ لائِــمٍ.[۵۳۷]
- امام على علیهالسلام - در سفارش خود به پسرش حسن علیهالسلام -: در راه خدا چنان كه شایستۀ اوست، جهاد كن و مبادا كه در این راه، سرزنشِ سرزنشگرى بازدارندۀ تو باشد.
- الكافي عن مالك بن أعين: حَرَّضَ أميرُ المُؤمِنينَ - صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ - النّاسَ بِصِفّينَ فَقالَ:
إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ دَلَّكُم عَلیٰ تِجارَةٍ تُنجيكُم مِن عَذابٍ أليمٍ، و تُشفي بِكُم[۵۳۸] عَلَى الخَيرِ: الإِيمانِ بِاللّه وَ الجِهادِ في سَبيلِ اللّه، و جَعَلَ ثَوابَهُ مَغفِرَةً لِلذَّنبِ، و مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنّاتِ عَدنٍ.[۵۳۹]
- الكافى - به نقل از مالک بن اَعیَن -: امیر مؤمنان - كه درود خدا بر او باد - مردم را در صفّین تشویق كرد و فرمود: «خداوند عزّ و جلّ شما را به داد و ستدى راهنمایى فرمود كه از عذاب دردناک، نجاتتان مىدهد و به خیر [و نیكى] نزدیكتان مىسازد: ایمان آوردن به خدا و جهاد كردن در راه خدا، و پاداش آن را هم آمرزش گناه و سكونتگاههاى پاكیزۀ خود در بهشتهاى جاویدان، قرار داد.
- وقعة صفين - في ذِکرِ خُطبَتَيِ الإمامَینِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهماالسلام في تَحريضِ النّاسِ عَلیٰ جِهادِ مُعاوِيَةَ قَبلَ الحَرَکَةِ إلیٰ صِفّینَ فِي الکوفَةِ -: ثُمَّ قامَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ علیهالسلام خَطيباً فَقالَ:
الحَمدُ لِلهِ لا إلٰهَ غَيرُهُ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ - و أَثنیٰ عَلَيهِ بِما هُوَ أهلُهُ، ثُمَّ قالَ -:
إنَّ مِمّا عَظَّمَ اللّٰهُ عَلَيكُم مِن حَقِّهِ، و أَسبَغَ عَلَيكُم مِن نِعَمِهِ، ما لا يُحصیٰ ذِكرُهُ، و لا يُؤَدّیٰ شُكرُهُ، و لا يَبلُغُهُ صِفَةٌ و لا قَولٌ، و نَحنُ إنَّما غَضِبنا لِلهِ و لَكُم، فَإِنَّهُ مَنَّ عَلَينا بِما هُوَ أهلُهُ أن نَشكُرَ فيهِ آلاءَهُ و بَلاءَهُ و نَعماءَهُ، قَولاً يَصعَدُ إلَى اللّه فيهِ الرِّضا، و تَنتَشِرُ فيهِ عارِفَةُ الصِّدقِ، يُصَدِّقُ اللّٰهُ فيهِ قَولَنا، و نَستَوجِبُ فيهِ المَزيدَ مِن رَبِّنا، قَولاً يَزيدُ و لا يَبيدُ، فَإِنَّهُ لَم يَجتَمِع قَومٌ قَطُّ عَلیٰ أمرٍ واحِدٍ إلَّا اشتَدَّ أمرُهُم، وَ استَحكَمَت عُقدَتُهُم، فَاحتَشِدوا في قِتالِ عَدُوِّكُم مُعاوِيَةَ و جُنودِهِ، فَإِنَّهُ قَد حَضَرَ، و لا تَخاذَلوا؛ فَإِنَّ الخِذلانَ يَقطَعُ نِياطَ القُلوبِ، و إنَّ الإِقدامَ عَلَى الأسِنَّةِ نَجدَةٌ و عِصمَةٌ؛ لِأَنَّهُ لَم يَمتَنِع قَومٌ قَطُّ إلّا رَفَعَ اللّٰهُ عَنهُمُ العِلَّةَ، و كَفاهُم جَوائِحَ الذِّلَّةِ، و هَداهُم إلیٰ مَعالِمِ المِلَّةِ.
وَ الصُّلحُ تَأخُذُ مِنهُ ما رَضيتَ بِهِ وَ الحَربُ يَكفيكَ مِن أنفاسِها جُرَعُ.
ثُمَّ قامَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ علیهالسلام خَطيباً، فَحَمِدَ اللّٰهَ و أَثنیٰ عَلَيهِ بِما هُوَ أهلُهُ، ثُمَّ قالَ:
يا أهلَ الكوفَةِ! أنتُمُ الأَحِبَّةُ الكُرَماءُ، وَ الشِّعارُ دونَ الدِّثارِ[۵۴۰]، جِدّوا في إحياءِ ما دَثَرَ بَينَكُم، و إسهالِ ما تَوَعَّرَ[۵۴۱] عَلَيكُم، و اُلفَةِ ما ذاعَ مِنكُم، ألا إنَّ الحَربَ شَرُّها ذَريعٌ[۵۴۲]، و طَعمُها فَظيعٌ، و هِيَ جُرَعٌ مُتَحَسّاةٌ، فَمَن أخَذَ لَها اُهبَتَها، وَ استَعَدَّ لَها عُدَّتَها، و لَم يَألَم كُلومَها[۵۴۳] عِندَ حُلولِها؛ فَذاكَ صاحِبُها، و مَن عاجَلَها قَبلَ أوانِ فُرصَتِها وَ استِبصارِ سَعيِهِ فيها؛ فَذاكَ قَمِنٌ[۵۴۴] ألّا يَنفَعَ قَومَهُ، و أن يُهلِكَ نَفسَهُ، نَسأَلُ اللّٰهَ بِعَونِهِ أن يَدعَمَكُم بِأُلفَتِهِ.
ثُمَّ نَزَلَ.[۵۴۵]
- وقعة صفّین - در بیان سخنرانیهای امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در بر انگیختن مردم کوفه به جهاد با معاویه پیش از حرکت به سوی صفّین -: سپس حسن بن علی علیهالسلام برای سخنرانی ایستاد و گفت: «ستایش، خدای را که معبودی جز او نیست، یگانه است و بیانباز» و او را بدانچه سزاوار اوست، ستود و سپس افزود: «همانا خداوند، حقّ بزرگی بر شما دارد و نعمتهای سرشار به شما ارزانی داشته است، چندان که به شمار نمیآیند و از عهدۀ شکرش بر نمیآیند و در وصف و گفتار نمیگنجند. ما در حقیقت برای خدا و به خاطر شما خشم گرفتهایم؛ زیرا خداوند، بر ما منّت نهاده که چنان که او را میشاید، بر بخششها و آزمونها و نعمتهایش سپاسی بر زبان رانیم که [اهل ایمان] به مدد آن، به درجۀ رفیع کسب خُرسندی خدا نایل شوند و نشانۀ راستین حق، گسترده شود. خداوند در آن حال، سخن ما را راست شمارَد و ما سزاوار نعمتی فزونتر از جانب پروردگار خود شویم؛ سخنی [صادقانه] که نعمت فزاید و رحمت را دور نراند. همانا هرگز قومی بر کاری متّحد نشده اند، مگر آن که با این اتّحاد، کارشا قوّت یافته و پیوندشان استوار گشته است. پس برای نبرد با دشمن خود، معاویه و سپاهش، بسیج شوید - زیرا او اینک آماده شده است - و [روحیّۀ] پیکارجویی را رها نکنید [و یکدیگر را تنها نگذارید]؛ چرا که ترک آن [روحیّه]، رشتۀ پیوند دلها را میگسلد. پایداری با تیغ و سنان، ضامن دوام همبستگی و عامل مصون ماندن [از شکست] است؛ چرا که هرگز قومی پایداری نورزید و پافشاری نکردند، مگر آن که خداوند [به برکت این پایداری]، ناتوانی را از آنان بر طرف کرد و خود، از شداید ذلّت، حفاظتشان فرمود و به سوی نشانههای دیانت، هدایتشان نمود.
از صلح، چندان که خواهی و تو را خُرسند میسازد، بهره میگیری /
و جنگ، از همان نخستین دَمها، از نوشیدن شهد لذّت، بازت میدارد».[۵۴۶]
سپس حسین بن على علیهالسلام به سخنرانى ایستاد و خدا را ستود و او را ثنا گفت،
آن گونه كه سزاوارش بود و پس از آن فرمود: «اى كوفیان! شما دوستان [ما] و
بزرگوارید و جامۀ زیرینید، نه رویین. بكوشید آنچه را میان شما كهنه گشته، احیا كنید و آنچه را بر شما دشوار گشته، آسان سازید و آنچه را پراكنده شده، پیوند دهید. هان كه جنگ، شرّش زشت و مزهاش تلخ است و جرعههایى به سختى فرو رونده است! هر كس خود را براى آن آماده كند و ساز و برگش را فرا هم آورد و جراحتهایش به گاه ورود، او را رنجیده نكند، مردِ جنگ است و هر كس بِدان بشتابد، پیش از آن كه هنگامش در رسد و بى آن كه ببیند چه كارى باید برایش انجام دهد، سزاوار آن است كه به قومش سودى نرساند و خود را تباه كند. به یارى خدا، از او مىخواهیم كه با [ایجاد] اُلفتش، شما را استوار بدارد».
سپس فرود آمد.
- الملهوف: رُوِيَ أنَّهُ [الحُسَينَ علیهالسلام] لَمّا عَزَمَ عَلَى الخُروجِ إلَى العِراقِ قامَ خَطيباً، فَقالَ:
الحَمدُ لِلهِ، ما شاءَ اللّٰهُ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّه، و صَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ رَسولِهِ و سَلَّمَ. خُطَّ المَوتُ عَلىٰ وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَةِ عَلىٰ جيدِ الفَتاةِ، و ما أولَهَني إلىٰ[۵۴۷] أسلافِي اشتِياقَ يَعقوبَ إلىٰ يوسُفَ، و خِيرَ لي مَصرَعٌ أنَا لاقيهِ، كَأَنّي بِأَوصالي تُقَطِّعُها ذِئابُ الفَلَواتِ بَينَ النَّواويسِ[۵۴۸] و كَربَلاءَ، فَيَملَأنَّ مِنّي أكراشاً جوفاً، و أجرِبَةً سُغباً، لا مَحيصَ عَن يَومٍ خُطَّ بِالقَلَمِ، رِضَى اللّه رِضانا أهلَ البَيتِ، نَصبِرُ عَلىٰ بَلائِهِ و يُوَفّينا اُجورَ الصّابِرينَ، لَن تَشُذَّ عَن رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله لُحمَتُهُ[۵۴۹]، بَل هِيَ مَجموعَةٌ لَهُ في حَظيرَةِ القُدسِ، تَقَرُّ بِهِم عَينُهُ، و يُنجَزُ بِهِم وَعدُهُ.
مَن كانَ باذِلًا فينا مُهجَتَهُ، و مُوَطِّناً عَلىٰ لِقاءِ اللّه نَفسَهُ، فَليَرحَل مَعَنا؛ فَإِنّي راحِلٌ مُصبِحاً إن شاءَ اللّٰهُ.[۵۵۰]
- الملهوف: روایت شده كه چون حسین علیهالسلام تصمیم رفتن به عراق گرفت، به سخنرانى ایستاد و فرمود: «ستایش، از آنِ خداست. هر چه خدا بخواهد[، همان مىشود] و هیچ نیرویى جز از سوی خدا نیست. درود خدا بر پیامبرش باد!
قلّادۀ مرگ براى فرزندان آدم، چونان گردنبند بر گردن دختر جوان است [و حتمى است] و اشتیاقى فراوان به دیدار گذشتگانم دارم، مانند اشتیاق یعقوب به یوسف. برایم قتلگاهى انتخاب شده است كه آن را خواهم دید و گویا به بندهایم مىنگرم كه درندگان بیابانها، آنها را میان نَواویس[۵۵۱] و كربلا، از هم جدا مىكنند و شكمهاى خود را از آن مىآكَنند. هیچ چارهاى از روزى (سرنوشتى) كه نوشته شده است، نیست. خشنودى خدا، خشنودىِ ما خاندان است. بر بلاهایش شکیبایی مىكنیم و [خدا] پاداش شکیبایان را به ما مىدهد. پارههاى تن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از او جدا نیستند؛ بلكه آنان در بهشت بَرین، جمع خواهند شد و چشم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به آنان روشن خواهد گردید و وعدۀ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در بارۀ آنان، عملى خواهد گشت.
هر كه جانش را در راهِ ما مىبخشد و خود را براى ملاقات با خدا آماده كرده است، با ما سفر كند. به راستى كه من فردا، به خواست خدا، حركت مىكنم».
- المعجم الكبير عن محمّد بن الحسن: لَمّا نَزَلَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِحُسَينٍ علیهالسلام و أيقَنَ أنَّهُم قاتِلوهُ، قامَ[۵۵۲] في أصحابِهِ خَطيباً، فَحَمِدَ اللّٰهَ عزّ و جلّ و أثنىٰ عَلَيهِ، ثُمَّ قالَ:
قَد نَزَلَ ما تَرَونَ مِنَ الأَمرِ، و إنَّ الدُّنيا تَغَيَّرَت و تَنَكَّرَت و أدبَرَ مَعروفُها، وَ استَمَرَّت حَتّىٰ لَم يَبقَ مِنها إلّا كَصُبابَةِ الإِناءِ، [و][۵۵۳] إلّا خَسيسُ عَيشٍ كَالمَرعَى الوَبيلِ[۵۵۴]. ألا تَرَونَ الحَقَّ لا يُعمَلُ بِهِ، وَ الباطِلَ لا يُتَناهىٰ عَنهُ؟! لِيَرغَبِ المُؤمِنُ في لِقاءِ اللّه. و إنّي لا أرَى المَوتَ إلّا سَعادَةً، وَ الحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلّا بَرَماً[۵۵۵].[۵۵۶]
- المعجم الكبير - به نقل از محمّد بن حسن -: هنگامى كه عمر بن سعد بر حسین علیهالسلام فرود آمد و حسین علیهالسلام یقین كرد كه با او مىجنگند، میان یارانش به سخن ایستاد و پس از حمد و ثناى خدا فرمود: «مىبینید كه چه فرود آمده و دنیا، دگرگون و زشت گشته و نیكى آن، پشت كرده است و این حالت، چنان ادامه یافته كه از آن، جز چكّه آب تهِ ظرف، و زندگى پستى چون چریدنى كوتاه، باقى نمانده است. آیا نمىبینید كه به حق، عمل نمىشود و از باطل، جلوگیرى نمىشود؟ [در چنین وضعى] مؤمن باید در راه حق، در اشتیاق دیدار خدا (مرگ) باشد و همانا من، مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمكاران را جز ملالت نمىبینم».
- الإمام الحسين علیهالسلام - في يَومِ عاشوراءَ -: ألا و إنَّ الدَّعِيَّ ابنَ الدَّعِيِّ قَد رَكَزَ بَينَ اثنَتَينِ: بَينَ السَّلَّةِ[۵۵۷] وَ الذِّلَّةِ، و هَيهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ! يَأبَى اللّٰهُ لَنا ذٰلِكَ و رَسولُهُ وَ المُؤمِنونَ، و حُجورٌ طابَت و حُجورٌ طَهُرَت، و اُنوفٌ حَمِيَّةٌ و نُفوسٌ أبِيَّةٌ، مِن أن تُؤثَرَ طاعَةُ اللِّئامِ عَلىٰ مَصارِعِ الكِرامِ.[۵۵۸]
- امام حسين علیهالسلام - در روز عاشورا -: هان! بىنَسَبِ پسر بىنَسَب،[۵۵۹] مرا میان دو چیز قرار داده است: شمشیر و خوارى. خوارى از ما دور است و خداوند، آن را براى ما نمىپذیرد و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامنهاى پاک و پاكیزه و جانهاى غیرتمند و خوددار كه اطاعت از لَئیمان را بر مرگى كریمانه، مقدّم نمىدارند.
- عنه علیهالسلام - لِأَصحابِهِ -: صَبراً بَنِي الكِرامِ، فَمَا المَوتُ إلّا قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِكُم عَنِ البُؤسِ وَ الضَّرّاءِ إلَى الجِنانِ الواسِعَةِ وَ النَّعيمِ الدّائِمَةِ، فَأَيُّكُم يَكرَهُ أن يَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلىٰ قَصرٍ؟ و ما هُوَ لِأَعدائِكُم إلّا كَمَن يَنتَقِلُ مِن قَصرٍ إلىٰ سِجنٍ و عَذابٍ.[۵۶۰]
- امام حسين علیهالسلام - خطاب به یاران خود -: اى بزرگزادگان! شكیبا باشید. مرگ، جز پُلى نیست كه شما را از ترس و سختى، به سوى بهشتِ گسترده و نعمت جاوید، عبور مىدهد. پس كدام یک از شما ناخوش دارد كه از زندان به كاخ، منتقل شود؟! و آن براى دشمنانتان، جز مانند این نیست كه از كاخ به زندان و [جایگاه] عذاب، منتقل مىشوند.
- الإمام الباقر علیهالسلام - مِن رِسالَةٍ كَتَبَها إلیٰ بَعضِ خُلَفاءِ بَني اُمَيَّةَ يَذكُرُ فيها فَضلَ الجِهادِ -:... فَضَّلَهُ اللّٰهُ عزّ و جلّ عَلَى الأَعمالِ، و فَضَّلَ عامِلَهُ عَلَى العُمّالِ، تَفضيلاً فِي الدَّرَجاتِ وَ المَغفِرَةِ وَ الرَّحمَةِ؛ لِأَنَّهُ ظَهَرَ بِهِ الدّينُ، و بِهِ يُدفَعُ عَنِ الدّينِ، و بِهِ اشتَرَى اللّٰهُ مِنَ المُؤمِنينَ أنفُسَهُم و أَموالَهُم بِالجَنَّةِ بَيعاً مُفلِحاً مُنجِحاً.[۵۶۱]
- امام باقر علیهالسلام - در بخشی از نامۀ ایشان که به یکی از خلفای بنی امیّه نوشت و در آن از فضیلت جهاد یاد میکند -: جهادى كه خداوند آن را بر سایر كارها برترى داده و جهادگر را بر سایر عمل كنندگان در مراتب و بخشش و رحمت، فضیلت بخشیده است؛ زیرا دین با جهاد، پیروز شد و با جهاد است كه از دین، دفاع مىشود و خداوند با جهاد، جانها و مالهاى مؤمنان را در برابر بهشت، در معاملهاى كه مایۀ رستگارى و موفّقیت است، از آنان خریدارى كرده است.
۵ / ۲: فَضلُ نِیَّةِ الجِهادِ
۵ / ۲: فضیلت نیّت جهاد
- صحيح البخاري عن أنس: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله رَجَعَ مِن غَزوَةِ تَبوكَ، فَدَنا مِنَ المَدينَةِ فَقالَ: إنَّ بِالمَدينَةِ أقواماً ما سِرتُم مَسيراً و لا قَطَعتُم وادِياً إلّا كانوا مَعَكُم.
قالوا: يا رَسولَ اللّه! و هُم بِالمَدينَةِ؟
قالَ: و هُم بِالمَدينَةِ، حَبَسَهُمُ العُذرُ.[۵۶۲]
- صحیح البخاری - به نقل از اَنَس -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از غزوۀ تبوک باز گشت و نزدیک مدینه که رسید، فرمود: «در مدینه کسانی هستند که هر راهی را که شما رفتید و از هر درّهای که گذشتید، آنها نیز با شما بودند».
گفتند: ای پیامبر خدا! با آن که در مدینه اند؟
فرمود: «با آن که در مدینه اند. عذر، آنها را نگه داشت [وگر نه میآمدند]».
- نهج البلاغة: مِن کَلامٍ لَهُ [عَلِيٍّ] علیهالسلام لَمّا أظفَرَهُ اللّٰهُ بِأَصحابِ الجَمَلِ، و قَد قالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ: وَدِدتُ أنَّ أخي فُلاناً كانَ شاهِدَنا لِيَریٰ ما نَصَرَكَ اللّٰهُ بِهِ عَلیٰ أعدائِكَ.
فَقالَ لَهُ علیهالسلام: أهَویٰ أخيكَ مَعَنا؟
فَقالَ: نَعَم.
قالَ: فَقَد شَهِدَنا، و لَقَد شَهِدَنا في عَسكَرِنا هٰذا أقوامٌ في أصلابِ الرِّجالِ و أَرحامِ النِّساءِ، سَيَرعَفُ[۵۶۳] بِهِمُ الزَّمانُ، و يَقویٰ بِهِمُ الإِيمانُ.[۵۶۴]
- نهج البلاغة: زمانى كه خداوند در جنگ جمل، على علیهالسلام را پیروز كرد، یكى از یاران به ایشان گفت: دوست داشتم برادرم در جنگ جمل مىبود و مىدید چگونه خداوند، ما را بر دشمنان پیروز نمود!
على علیهالسلام فرمود: «آیا دل برادرت با ما هست؟».
گفت: آرى.
فرمود: «پس، او با ما بوده است و در این سپاه ما، مردمانى با ما هستند كه هنوز در پشت مردها و زهدانهاى زنان اند. به زودى، دست زمان، آنها را بیرون مىآورَد و به سبب آنان، ایمانِ به خدا، نیرومند مىگردد».
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ لِأَصحابِهِ فِي الجِهادِ -: إنَّهُ مَن ماتَ مِنكُم عَلیٰ فِراشِهِ و هُوَ عَلیٰ مَعرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ و حَقِّ رَسولِهِ و أَهلِ بَيتِهِ، ماتَ شَهيداً، و وَقَعَ أجرُهُ عَلَى اللّه، وَ استَوجَبَ ثَوابَ ما نَویٰ مِن صالِحِ عَمَلِهِ، و قامَتِ النِّيَّةُ مَقامَ إصلاتِهِ لِسَيفِهِ[۵۶۵]؛ فَإنَّ لِکُلِّ شَيءٍ مُدَّةً و أجَلاً.[۵۶۶]
- امام علی - از گفتار ایشان به یاران خود در بارۀ جهاد -: بی تردید، هر كس از شما در بستر خود بمیرد، در حالى كه حقّ پروردگار خویش و پیامبر او و حقّ خاندان پیامبر او را شناخته باشد، شهید مرده است و مزدش با خداى سبحان است و مستوجب ثواب كردار شایستهاى خواهد بود كه نیّت انجام آن را داشته و نیّت او به جاى شمشیر كشیدنش است؛ زیرا هر چیزى را عُمرى و سررسیدى است.
- الإمام زين العابدين علیهالسلام - فِي الدُّعاءِ -: اللّٰهمّ، و أَيُّما مُسلِمٍ أهمَّهُ أمرُ الإِسلامِ، و أَحزَنَهُ تَحَزُّبُ أهلِ الشِّركِ عَلَيهِم، فَنَویٰ غَزواً، أو هَمَّ بِجِهادٍ، فَقَعَدَ بِهِ ضَعفٌ، أو أبطَأَت بِهِ فاقَةٌ، أو أخَّرَهُ عَنهُ حادِثٌ، أو عَرَضَ لَهُ دونَ إرادَتِهِ مانِعٌ؛ فَاكتُبِ اسمَهَ فِي العابِدينَ، و أَوجِب لَهُ ثَوابَ المُجاهِدينَ، وَ اجعَلهُ في نِظامِ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحينَ.[۵۶۷]
- امام زين العابدين علیهالسلام - در دعا -: بار خدایا! هر مسلمانى كه نگران [سرنوشت] اسلام است و بسیج شدگانِ بر ضدّ مسلمانان، او را اندوهناک میسازند و نیّت جنگ یا آهنگ جهاد كند، امّا ناتوانى، او را زمینگیر كرده یا فقر و نادارى، او را از رفتنْ باز داشته، یا حادثهاى او را از شركت در جنگ و جهاد، مانع گشته و یا پیشامدى مانع خواست او شده است، نامش را در زمرۀ عابدان ثبت فرما و پاداش مجاهدان را برایش واجب شمار و او را در سلک شهیدان و صالحان قرار ده.
۵ / ۳: فَضلُ التَّهَیُّؤِ لِلجِهادِ
۵ / ۳: فضیلت آمادگی برای جهاد
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ يُباهي بِالمُتَقَلِّدِ سَيفَهُ في سَبيلِ اللّه مَلائِكَتَهُ، و هُم يُصَلّونَ عَلَيهِ ما دامَ مُتَقَلِّدَهُ.[۵۶۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند عزّ و جلّ به وجود كسى كه شمشیرش را در راه خدا حمایل كند، بر فرشتگان خود، مباهات مىكند و تا زمانى كه او شمشیر حمایل دارد، فرشتگانش بر او درود مىفرستند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لا تَزالُ المَلائِكَةُ تُصَلّي عَلَى الغازي ما دامَ حَمائِلُ سَيفِهِ في عُنُقِهِ.[۵۶۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: تا زمانی که حمایل شمشیر مجاهد بر گردن اوست، فرشتگان بر وی درود میفرستند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: صَلاةُ الرَّجُلِ مُتَقَلِّداً سَيفَهُ - يَعني تَفضُلُ - عَلیٰ صَلاةِ غَيرِ المُتَقَلِّدِ سَبعَمِئَةِ ضِعفٍ.[۵۷۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نمازى كه مرد با شمشیرِ حمایل شده بخواند، هفتصد بار برتر از نمازى است كه بدون حمایل كردن شمشیر بخواند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن تَقَلَّدَ سَيفاً في سَبيلِ اللّه، قَلَّدَهُ اللّٰهُ يَومَ القِيامَةِ وِشاحَينِ[۵۷۱] مِن الجَنَّةِ، لا تَقومُ لَهُمَا الدُّنيا و ما فيها مِن يَومِ خَلَقَها إلیٰ يَومِ يُفنيها، و صَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ حَتّیٰ يَضَعَهُ عَنهُ، و إنَّ اللّٰهَ لَيُباهي مَلائِكَتَهُ بِسَيفِ الغازي و رُمحِهِ و سِلاحِهِ، و إذا باهَى اللّٰهُ بِعَبدٍ مِن عِبادِهِ لَم يُعَذِّبُه بَعدَ ذٰلِكَ أبَداً.[۵۷۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس در راه خدا، شمشیری حمایل کند، خداوند در بهشت، دو شمشیر جواهرنشان بر او حمایل مىكند كه دنیا، از زمانى كه خداوند آن را آفریده تا روزى كه نابودش مىكند، با آن برابرى نمىكند، و فرشتگان پیوسته بر او درود میفرستند تا آن گاه که شمشیرش را بگذارد. خداوند به شمشیر و نیزه و سلاح رزمنده مباهات مىكند و هر گاه خدا به بندهاى از بندگانش مباهات كند، از آن پس هرگز او را عذاب نمىنماید.
۵ / ۴: فَضلُ غَزوَةٍ في سَبيلِ اللهِ
۵ / ۴: فضیلت یک جنگ در راه خدا
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: غَزوَةٌ في سَبيلِ اللّه خَيرٌ مِنَ الدُّنيا و ما فيها.[۵۷۳]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک بار جنگیدن در راه خدا بهتر است از دنیا و آنچه در آن است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لَغَزوَةٌ في سَبيلِ اللّه أحَبُّ إلَيَّ مِن أربَعينَ حِجَّةً.[۵۷۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک بار پیكار در راه خدا، نزد من محبوبتر از به جا آوردن چهل حج است.
- الدرّ المنثور عن مكحول: كَثُرَ المُستَأذِنونَ عَلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله إلَى الحَجِّ في غَزوَةِ تَبوكَ، فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: غَزوَةٌ لِمَن قَد حَجَّ أفضَلُ مِن أربَعينَ حِجَّةً.[۵۷۵]
- الدرّ المنثور - به نقل از مکحول -: در غزوۀ تبوک، عدّۀ زیادی از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله اجازه میخواستند که به حج بروند. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «شرکت در جنگ برای کسی که حج رفته است، از چهل حج برتر است».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: حِجَّةٌ لِمَن لَم يَحُجَّ خَيرٌ مِن عَشرِ غَزَواتٍ، و غَزوَةٌ لِمَن قَد حَجَّ خَيرٌ مِن عَشرِ حِجَجٍ.[۵۷۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: حج رفتن برای کسی که به حج نرفته، از ده جنگْ (غزوه) بهتر است، و شرکت در جنگ برای کسی که به حج رفته، از ده حج برتر است.
- الدرّ المنثور عن ابن عبّاس: قالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «حِجَّةٌ خَيرٌ مِن أربَعينَ غَزوَةً، و غَزوَةٌ خَيرٌ مِن أربَعينَ حِجَّةً».
يَقولُ: إذا حَجَّ الرَّجُلُ حِجَّةَ الإِسلامِ فَغَزوَةٌ خَيرٌ لَهُ مِن أربَعينَ حِجَّةً، و حِجَّةُ الإِسلامِ خَيرٌ مِن أربَعينَ غَزوَةً.[۵۷۷]
- الدرّ المنثور - به نقل از ابن عبّاس -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «یک حج، بهتر از چهل غزوه است و یک غزوه، بهتر از چهل حج است».
منظور، این است که چنانچه کسی حجّ واجب گزارده باشد، شرکت کردنش در یک غزوه بهتر از گزاردن چهل حج است، و به جا آوردن حجّ واجب، بهتر از چهل غزوه است.
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: لَسَفرَةٌ في سَبيلِ اللّه خَيرٌ مِن خَمسينَ حِجَّةً.[۵۷۸]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک سفر [جهادی] در راه خدا بهتر از پنجاه حج است.
۵ / ۵: فَضلُ يَومٍ مِنَ الجِهادِ
۵ / ۵: فضیلت یک روز جهاد
- عوالي اللآلي: رُوِيَ أنَّ رَجُلاً أتیٰ جَبَلاً لِيَعبُدَ اللّٰهَ فيهِ، فَجاءَ بِهِ أهلُهُ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فَنَهاهُ عَن ذٰلِكَ و قالَ لَهُ: إنَّ صَبرَ المُسلِمِ في بَعضِ مَواطِنِ الجِهادِ يَوماً واحِداً، خَيرٌ لَهُ مِن عِبادَةِ أربعَينَ سَنَةً.[۵۷۹]
- عوالى اللآلى: روایت شده كه مردى براى عبادت خدا به كوهى رفته بود. خانوادهاش او را نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آوردند و ایشان او را از این كار، نهى كرد و فرمود: «پایدارى یک روز مسلمان در برخى میدانهاى جنگ، برایش از عبادت چهلساله بهتر است».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: مُقامُ أحَدِكُم يَوماً في سَبيلِ اللّه، أفضَلُ مِن صَلاةٍ في بَيتِهِ سَبعينَ عاماً.[۵۸۰]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک روز ایستادن یکی از شما در راه خدا، از هفتاد سال نماز خواندن در خانهاش برتر است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: يَومٌ في سَبيلِ اللّه، خَيرٌ مِن ألفِ يَومٍ في ما سِواهُ.[۵۸۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک روز را در راه خدا گذراندن، بهتر از هزار روز در غیر آن است.
۵ / ۶: فَضلُ ساعَةٍ مِنَ الجِهادِ
۵ / ۶: فضیلت یک لحظه جهاد
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: لَقِيامُ رَجُلٍ فِي الصَّفِّ في سَبيلِ اللّه ساعَةً، أفضَلُ مِن عِبادَةِ سِتّينَ سَنَةً.[۵۸۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک لحظه ایستادنِ مردی در صف جهاد، از شصت سال عبادت، برتر است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مُقامُ أحَدِكُم في سَبيلِ اللّه ساعَةً، خَيرٌ لَهُ مِن عَمَلِهِ عُمُرَهُ في أهلِهِ.[۵۸۳]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک لحظه ایستادن یکی از شما در راه خدا، برایش بهتر است از عمل یک عمر در میان خانوادهاش.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَوقِفُ ساعَةٍ في سَبيلِ اللّه، خَيرٌ مِن قِيامِ لَيلَةِ القَدرِ عِندَ الحَجَرِ الأَسوَدِ.[۵۸۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک لحظه ماندن در راه خدا، بهتر از احیا داشتن شب قدر در کنار حجر الأسود است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لَغَدوَةٌ[۵۸۵] أو رَوحَةٌ في سَبيلِ اللّه، خَيرٌ مِمّا تَطلُعُ عَلَيهِ الشَّمسُ و تَغرُبُ.[۵۸۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به اندازۀ دمیدن سپیدۀ صبح یا به اندازۀ غروب آفتاب را در راه خدا گذراندن، از هر آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب میکند، بهتر است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لَغَدوَةٌ في سَبيلِ اللّه أو رَوحَةٌ، خَيرٌ مِنَ الدُّنيا و ما فيها.[۵۸۷]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به اندازۀ دمیدن سپیدۀ صبح یا به اندازۀ غروب آفتاب را در راه خدا گذراندن، بهتر است از دنیا و آنچه در آن است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: غَدوَةٌ في سَبيلِ اللّه أو رَوحَةٌ، خَيرٌ مِنَ الدُّنيا و ما فيها. و لَقابُ قَوسِ أحَدِكُم أو مَوضِعُ قَدَمٍ مِنَ الجَنَّةِ، خَيرٌ مِنَ الدُّنيا و ما فيها.[۵۸۸]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به اندازۀ دمیدن سپیدۀ صبح یا به اندازۀ غروب آفتاب را در راه خدا گذراندن، بهتر است از دنیا و آنچه در آن است. مقدار یک طول كمان یا یک قدم از جایى كه هر یک از شما در بهشت دارد، ارزشش بیشتر است از دنیا و هر آنچه در دنیاست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مُقامُ رَجُلٍ في صَفٍّ في سَبيلِ اللّه، خَيرٌ مِنَ الدُّنيا و ما فيها.[۵۸۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: ایستادن مردی در صف جهاد، از دنیا و هر آنچه در دنیاست، بهتر است.
- مسند ابن حنبل عن أبي اُمامة: خَرَجنا مَعَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله في سَرِيَّةٍ مِن سَراياهُ، فَمَرَّ رَجُلٌ بِغارٍ فيهِ شَيءٌ مِن ماءٍ، فَحَدَّثَ نَفسَهُ بِأَن يُقيمَ في ذٰلِكَ الغارِ ما كانَ فيهِ مِن ماءٍ، و يُصيبَ ما حَولَهُ مِنَ البَقلِ، و يَتَخَلّیٰ مِنَ الدُّنيا. ثُمَّ قالَ: لَو أنّي أتَيتُ نَبِيَّ اللّه صلّی اللّه علیه و آله فَذَكَرتُ ذٰلِكَ لَهُ، فَإِن أذِنَ لي فَعَلتُ، و إلّا لَم أفعَل. فَأَتاهُ فَقالَ: يا نَبِيَّ اللّه! إنّي مَرَرتُ بِغارٍ فيهِ ما يَقوتُني مِنَ الماءِ وَ البَقلِ، فَحَدَّثَتني نَفسي بِأَن اُقيمَ فيهِ و أَتَخَلّیٰ مِنَ الدُّنيا؟ فَقالَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله:
إنّي لَم اُبعَث بِاليَهودِيَّةِ و لا بِالنَّصرانِيَّةِ، ولٰكِنّي بُعِثتُ بِالحَنيفِيَّةِ السَّمحَةِ. وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! لَغَدوَةٌ أو رَوحَةٌ في سَبيلِ اللّه خَيرٌ مِنَ الدُّنيا و ما فيها، و لَمُقامُ أحَدِكُم فِي الصَّفِّ خَيرٌ مِن صَلاتِهِ سِتّينَ سَنَةً.[۵۹۰]
- مسند ابن حنبل - به نقل از ابو اُمامه -: با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به یکی از جنگهایش رفتیم. در بین راه، مردی از غاری گذشت که در آن مقداری آب بود. پس با خود اندیشید که به آن غار برود و از آب آن و گیاهان پیرامونش بخورد و از دنیا کناره بگیرد؛ امّا گفت: بهتر است نزد پیامبر خدا بروم و موضوع را با ایشان در میان نهم. اگر اجازه داد، این کار را میکنم، و گرنه نمیکنم! پس نزد ایشان رفت و گفت: ای پیامبر خدا! من از غاری گذشتم که به اندازۀ قوت من، آب و گیاه در آن هست. به فکر افتادم که به آن غار بروم و از دنیا کناره بگیرم.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «من با دین یهودی و نصرانی بر انگیخته نشدهام؛ بلکه با دین آسان حنیف (حقگرا) بر انگیخته شدهام. سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، به اندازۀ دمیدن سپیدۀ صبح یا به اندازۀ غروب آفتاب در راه خدا گذراندن، بهتر است از دنیا و آنچه در آن است. ایستادن یکی از شما در صف جهاد، از شصت سال نماز خواندنش بهتر است».
- مسند ابن حنبل عن أبي هريرة: أنَّ رَجُلاً مِن أصحابِ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله مَرَّ بِشِعبٍ[۵۹۱] فيهِ عَينٌ عَذبَةٌ، قالَ: فَأَعجَبَتهُ - يَعني طيبَ الشِّعبِ - فَقالَ: لَو أقَمتُ هاهُنا و خَلَوتُ. ثُمَّ قالَ: لا، حَتّیٰ أسأَلَ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله. فَسَأَلَهُ، فَقالَ:
مُقامُ أحَدِكُم - يَعني في سَبيلِ اللّه - خَيرٌ مِن عِبادَةِ أحَدِكُم في أهلِهِ سِتّينَ سَنَةً، أما تُحِبّونَ أن يَغفِرَ اللّٰهُ لَكُم و تَدخُلونَ الجَنَّةَ؟ جاهِدوا في سَبيلِ اللّه؛ مَن قاتَلَ في سَبيلِ اللّه فُواقَ ناقَةٍ[۵۹۲] وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ.[۵۹۳]
- مسند ابن حنبل - به نقل از ابو هریره -: مردی از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر درّهای گذشت که چشمۀ آب گوارایی در آن بود. از آن آب و هوای دلپذیر درّه، خوشش آمد. با خود گفت: خوب است در این جا رخت افکنم و خلوت گزینم. سپس گفت: نه، باید اوّل از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کسب تکلیف کنم!
از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پرسید. فرمود: «ایستادن یکی از شما - یعنی [برای جهاد] در راه خدا - از شصت سال عبادت شما در میان خانوادهاش بهتر است. مگر دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد و به بهشت بروید؟ در راه خدا جهاد کنید. هر کس به اندازۀ فاصلۀ میان دو بار دوشیدن شیر در راه خدا بجنگد، مستوجب بهشت میشود».
۵ / ۷: فضلُ غُبارِ الجِهادِ
۵ / ۷: فضیلت گرد و غبار جهاد
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: الغُبارُ في سَبيلِ اللّه إسفارُ[۵۹۴] الوُجوهِ يَومَ القِيامَةِ.[۵۹۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: گرد و غبار [برخاسته از جهاد در] راه خدا، مایۀ درخشش چهرهها در روز قیامت است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَنِ اغبَرَّت قَدَماهُ في سَبيلِ اللّه، حَرَّمَهُ اللّٰهُ عَلَى النّارِ.[۵۹۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: کسی که پاهایش در راه خدا گَردآلود شود، خداوند، او را بر آتش دوزخ حرام میسازد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لا يَجتَمِعُ غُبارٌ في سَبيلِ اللّه عزّ و جلّ و دُخانُ جَهَنَّمَ في مَنخِرَي مُسلِمٍ أبَداً.[۵۹۷]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: غبار [جهاد] در راه خدا و دود دوزخ، هرگز در سوراخ بینى مسلمانى با هم جمع نمىشوند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لا يَجمَعُ اللّٰهُ في جَوفِ رَجُلٍ غُباراً في سَبيلِ اللّه و دُخانَ جَهَنَّمَ، و مَنِ اغبَرَّت قَدَماهُ في سَبيلِ اللّه حَرَّمَ اللّٰهُ سائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النّارِ.[۵۹۸]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند، گرد و غبارِ در راه خدا و دود دوزخ را در درون مردی جمع نمیکند. کسی که پاهایش در راه خدا غبارآلود شود، خداوند، بقیّۀ جسم او را بر آتش حرام میکند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَا اغبَرَّت قَدَما عَبدٍ في سَبيلِ اللّه فَتَمَسَّهُ النّارُ.[۵۹۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: پاهای هر بندهای در راه خدا غبارآلود شود، آتش دوزخ با او تماس پیدا نمیکند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: ما مِن رَجُلٍ يَغبَرُّ وَجهُهُ في سَبيلِ اللّه إلّا أمَّنَهُ اللّٰهُ دُخانَ النّارِ يَومَ القِيامَةِ، و ما مِن رَجُلٍ يَغبَرُّ قَدَماهُ في سَبيلِ اللّه إلّا أمَّنَ اللّٰهُ قَدَمَيهِ النّارَ يَومَ القِيامَةِ.[۶۰۰]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هیچ مردی نیست که سر و صورتش در راه خدا غبارآلود شود، مگر این که خداوند او را از دود آتش روز قیامت در امان میدارد، و هیچ مردی نیست که پاهایش در راه خدا غبارآلود شود، مگر این که خداوند در روز قیامت، پاهایش را از آتش در امان میدارد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: ما خالَطَ قَلبَ امرِئٍ مُسلِمٍ رَهَجٌ[۶۰۱] في سَبيلِ اللّه، إلّا حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيهِ النّارَ.[۶۰۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: با دلِ هیچ مرد مسلمانى، غبار [جنگ و جهاد] در راه خدا نیامیخت،[۶۰۳] مگر آن كه خداوند، آتش [دوزخ] را بر او حرام گردانید.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لا تَغبَرُّ قَدَما عَبدٍ في سَبيلِ اللّه، إلّا حَرَّمَهُ اللّٰهُ عَلَى النّارِ.[۶۰۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: پاهای هیچ بندهای در راه خدا غبارآلود نمیشود، مگر این که خداوند او را بر آتش حرام میگرداند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن راحَ رَوحَةً في سَبيلِ اللّه، كانَ لَهُ بِمِثلِ ما أصابَهُ مِنَ الغُبارِ مِسكاً يَومَ القِيامَةِ.[۶۰۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس [برای جهاد] در راه خدا حرکت کند، به اندازۀ گرد و غباری که به او میرسد، روز قیامت برایش مُشک است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لا تَلَثَّموا مِنَ الغُبارِ في سَبيلِ اللّه؛ فَإِنَّ الغُبارَ في سَبيلِ اللّه كُثبانُ[۶۰۶] مِسكِ الجَنَّةِ.[۶۰۷]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: دهان خود را از گرد و غبار راه خدا نپوشانید؛ زیرا گرد و غبار در راه خدا پشته پشته مُشک بهشت است.
- صحيح ابن حبّان عن أبي المصبح المقرائي الحمصي: بَينَما نَحنُ نَسيرُ بِأَرضِ الرّومِ في طائِفَةٍ عَلَيها مالِكُ بنُ عَبدِ اللّه الخَثعَمِيُّ، إذ مَرَّ مالِكٌ بِجابِرِ بنِ عَبدِ اللّه و هُوَ يَمشي يَقودُ بَغلاً لَهُ، فَقالَ لَهُ مالِكٌ: أي أبا عَبدِ اللّه، اركَب فَقَد حَمَلَكَ اللّٰهُ!
فَقالَ جابِرٌ: اُصلِحُ دابَّتي و أَستَغني عَن قَومي، و سَمِعتُ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَقولُ: «مَنِ اغبَرَّت قَدَماهُ في سَبيلِ اللّه، حَرَّمَهُ اللّٰهُ عَلَى النّارِ».
فَأَعجَبَ مالِكاً قَولُهُ، فَسارَ حَتّیٰ إذا كانَ حَيثُ يُسمِعُهُ الصَّوتَ ناداهُ بِأَعلیٰ صَوتِهِ: يا أبا عَبدِ اللّه، اركَب فَقَد حَمَلَكَ اللّٰهُ!
فَعَرَفَ جابِرٌ الَّذي أرادَ بِرَفعِ صَوتِهِ، و قالَ: اُصلِحُ دابَّتي و أَستَغني عَن قَومي، و سَمِعتُ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَقولُ: «مَنِ اغبَرَّت قَدَماهُ في سَبيلِ اللّه، حَرَّمَهُ اللّٰهُ عَلَى النّارِ».
فَوَثَبَ النّاسُ عَن دَوابِّهِم، فَما رَأَينا يَوماً أكثَرَ ماشِياً مِنهُ.[۶۰۸]
- صحیح ابن حبّان - به نقل از ابو المصبح مقرائی حمصی -: در سرزمین روم با گروهی به سرداری مالک بن عبد اللّٰه خثعمی میرفتیم که مالک به جابر بن عبد اللّٰه گذشت. او پیاده میرفت و افسار استرش را میکشید. مالک به او گفت: ای ابو عبد اللّٰه! سوار شو. خدا به تو مرکب داده است.
جابر گفت: ستور خود را سالم نگه میدارم و به قوم خود، نیازی پیدا نمیکنم. از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله هم شنیدم که میفرماید: «هر کس پاهایش در راه خدا غبارآلود شود، خدا او را بر آتش حرام میکند».
مالک از این سخن جابر خوشش آمد و رفت و از او دور شد تا جایی که صدا به جابر برسد. پس فریاد زد: ای ابو عبد اللّٰه! سوار شو. خدا به تو مرکب داده است.
جابر، منظور او را از فریاد زدن فهمید و گفت: ستورم را سالم نگه میدارم و به قوم خود، نیازی پیدا نمیکنم. از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله هم شنیدم که میفرماید: «هر کس پاهایش در راه خدا غبارآلود شود، خدا او را بر آتش حرام میکند».
در این هنگام، دیگر سپاهیان از مرکبهایشان پیاده شدند. من، هیچ روزی به اندازۀ آن روز، افراد پیاده ندیدم.
- السنن الكبرى للنسائي عن ربيعة بن زياد: بَينَما رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَسيرُ إذ أبصَرَ غُلاماً مِن قُرَيشِ شابّاً مُنتَحِياً عَنِ الطَّريقِ يَسيرُ، فَقالَ: ألَيسَ فُلاناً؟ قالوا: بَلیٰ. قالَ: فَادعوهُ. قالوا: فَدَعَوهُ.
فَقالَ: لِمَ تَنَحَّيتَ عَنِ الطَّريقِ؟
قالَ: كَرِهتُ الغُبارَ.
قالَ: لا تَنتَحِ عَنهُ، فَوَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! إنَّهُ كَذَريرَةِ[۶۰۹] الجَنَّةِ.[۶۱۰]
- السنن الکبری - به نقل از ربیعة بن زیاد -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در حال رفتن بود که دید جوانی از قریش در حاشیۀ راه حرکت میکند. فرمود: «او فلانی نیست؟». گفتند: چرا. فرمود: «صدایش بزنید». صدایش زدند.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله [به او] فرمود: «چرا از راه، فاصله گرفتهای؟».
گفت: گرد و خاک را خوش ندارم.
فرمود: «از آن فاصله نگیر. سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، این گرد و خاک، چونان گرد عطرآگین بهشت است».
۵ / ۸: فَضلُ الرَّميِ فِي الجِهادِ
۵ / ۸: فضیلت تیر انداختن در راه خدا
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: مَن رَمیٰ بِسَهمٍ في سَبيلِ اللّه، فَهُوَ لَهُ عِدلُ مُحَرَّرٍ.[۶۱۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس تیری در راه خدا پرتاب کند، برایش برابر با آزاد کردن یک بنده است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن رَمَى العَدُوَّ بِسَهمٍ فَبَلَغَ سَهمُهُ العَدُوَّ؛ أصابَ أو أخطَأَ، فَيَعدِلُ رَقبَةً.[۶۱۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس تیری به سوی دشمن پرتاب کند و تیرش به او برسد، به هدف بخورد یا خطا رود، برابر با آزاد کردن یک بنده است.
- مسند ابن حنبل عن أبي نجيح السلمي: حاصَرنا مَعَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله حِصنَ الطّائِفِ، فَقالَ: مَن بَلَغَ بِسَهمٍ في سَبيلِ اللّه عزّ و جلّ، فَلَهُ دَرَجَةٌ فِي الجَنَّةِ... و مَن رَمیٰ بِسَهمٍ في سَبيلِ اللّه عزّ و جلّ، فَهُوَ لَهُ عِدلُ مُحَرَّرٍ.[۶۱۳]
- مسند ابن حنبل - به نقل از ابو نجیح سلمی -: با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله قلعۀ طائف را محاصره کردیم. فرمود: «هر کس یک تیر در راه خدا [تا دشمن] برساند، برایش یک درجه در بهشت است... و هر کس تیری در راه خدا پرتاب کند، برایش برابر با آزاد ساختن یک بنده است».
- المستدرك على الصحيحين عن محمّد ابن الحنفية: رَأَيتُ أبا عَمرَةَ الأَنصارِيَّ يَومَ صِفّينَ - و كانَ بَدرِيّاً عَقَبِيّاً اُحُدِيّاً - و هُوَ صائِمٌ يَلتَوي مِنَ العَطَشِ، و هُوَ يَقولُ لِغُلامٍ لَهُ: وَيحَكَ رُشَّني! فَرَشَّهُ الغُلامُ، ثُمَّ رَمیٰ بِسَهمٍ، فَنَزَعَ نَزعاً ضَعيفاً، حَتّیٰ رَمیٰ بِثَلاثَةِ أسهُمٍ، ثُمَّ قالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَقولُ: «مَن رَمیٰ بِسَهمٍ في سَبيلِ اللّه فَبَلَغَ أو قَصَرَ، كانَ ذٰلِكَ مِنَ السَّهمِ لَهُ نوراً يَومَ القِيامَةِ». فَقُتِلَ قَبلَ غُروبِ الشَّمسِ.[۶۱۴]
- المستدرک علی الصحیحین - به نقل از محمّد بن حنفیّه -: در روز صفّین، ابو عَمرۀ انصاری را - که از حاضران در جنگ بدر و بیعت عَقَبه و جنگ اُحُد بود - دیدم که روزه داشت و از تشنگی به خود میپیچید و به غلامش میگفت: وای بر تو! به من آب بپاش. غلام، قدری آب به سر و صورت او پاشید. سپس تیری در چلّۀ کمان گذاشت و با ضعف، آن را کشید و سه تیر پرتاب کرد. سپس گفت: از پیامبر خدا شنیدم که میفرمود: «هر کس تیری پرتاب کند،خواه به هدف برسد یا نرسد، روز قیامت آن تیر برایش نوری است». او پیش از غروب آفتاب کشته شد.
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ يُدخِلُ ثَلاثَةَ نَفَرٍ الجَنَّةَ بِالسَّهمِ الواحِدِ: صانِعَهُ يَحتَسِبُ في صُنعِهِ الخَيرَ، وَ الرّامِيَ بِهِ، و مُنبِلَهُ.[۶۱۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند عزّ و جلّ به سبب یک تیر، سه نفر را به بهشت مىبرد: سازندۀ آن، كه از ساختنش نیّت خیر داشته باشد، پرتاب كنندۀ آن، و كسى كه آن تیر را به دست او بدهد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ يُدخِلُ بِالسَّهمِ الواحِدِ ثَلاثَةَ نَفَرٍ الجَنَّةَ: صانِعَهُ الَّذي يَحتَسِبُ في صَنعَتِهِ الخَيرَ، وَ الَّذي يُجَهِّزُ بِهِ في سَبيلِ اللّه، وَ الَّذي يَرمي بِهِ في سَبيلِ اللّه.[۶۱۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند عزّ و جلّ به سبب یک تیر، سه نفر را به بهشت میبرد: سازندۀ آن، که در ساختنش نیّت خیر داشته باشد، کسی که با آن، دیگری را در راه خدا تجهیز کند، و کسی که آن را در راه خدا پرتاب کند.
- الکافي عن عليّ بن إسماعیل رفعه: قالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: اِركَبوا وَ ارموا، و أَن تَرموا أحَبُّ إلَيَّ مِن أن تَركَبوا.
ثُمَّ قالَ: كُلُّ لَهوِ المُؤمِنِ باطِلٌ إلّا في ثَلاثٍ: في تَأديبِهِ الفَرَسَ، و رَميِهِ عَن قَوسِهِ، و مُلاعَبَتِهِ امرَأَتَهُ؛ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ. ألا إنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ لَيُدخِلُ فِي السَّهمِ الواحِدِ الثَّلاثَةَ الجَنَّةَ: عامِلَ الخَشَبَةِ، وَ المُقَوِّيَ بِهِ في سَبيلِ اللّه، وَ الرّامِيَ بِهِ في سَبيلِ اللّه.[۶۱۷]
- الکافی - به نقل از علی بن اسماعیل که حدیث را به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله میرساند -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «سواركارى كنید و تیر بیندازید، و این كه تیر بیندازید، پیش من خواستنىتر است از این كه سواركارى كنید».
سپس فرمود: «هر سرگرمىاى از مؤمن، باطل است، جز در سه چیز: در تربیت كردن اسب، و تیراندازى با كمانِ خود، و بازى و سرگرمى با زن خود. اینها درست است. هان! بى تردید، خداوند عزّ و جلّ در بارۀ یک تیر، سه نفر را به بهشت وارد مىكند: [تراش دهنده و] سازندۀ چوب آن، و كسى كه با [دادن هزینۀ] آن، تقویت كننده در راه خداوند است، و پرتاب كنندۀ آن در راه خدا».
۵ / ۹: فَضلُ الحِراسَةِ فِي الجِهادِ
۵ / ۹: فضیلت نگهبانی در میدان جهاد
- مسند ابن حنبل عن أبي ريحانة: كُنّا مَعَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله في غَزوَةٍ، فَأَتَينا ذاتَ لَيلَةٍ إلیٰ شَرَفٍ[۶۱۸] فَبِتنا عَلَيهِ، فَأَصابَنا بَردٌ شَديدٌ، حَتّیٰ رَأَيتُ مَن يَحفِرُ فِي الأَرضِ حُفرَةً يَدخُلُ فيها و يُلقي عَلَيهِ الحَجَفَةَ - يَعني: التُّرسَ -. فَلَمّا رَأیٰ ذٰلِكَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله مِنَ النّاسِ نادیٰ: مَن يَحرُسُنا في هٰذِهِ و أَدعو لَهُ بِدُعاءٍ يَكونُ فيهِ فَضلٌ؟
فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ: أنَا يا رَسولَ اللّه.
فَقالَ: اُدنُهْ، فَدَنا، فَقالَ: مَن أنتَ؟
فَتَسَمّیٰ لَهُ الأَنصارِيُّ. فَفَتَحَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله بِالدُّعاءِ فَأَكثَرَ مِنهُ.
قالَ أبو رَيحانَةَ: فَلَمّا سَمِعتُ ما دَعا بِهِ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فَقُلتُ: أنَا رَجُلٌ آخَرُ.
فَقالَ: اُدنُهْ، فَدَنَوتُ، فَقالَ: مَن أنتَ؟
قالَ: فَقُلتُ: أنَا أبو رَيحانَةَ.
فَدَعا بِدُعاءٍ هُوَ دونَ ما دَعا لِلأَنصارِيِّ. ثُمَّ قالَ: حُرِّمَتِ النّارُ عَلیٰ عَينٍ دَمَعَت أو بَكَت مِن خَشيَةِ اللّه، و حُرِّمَتِ النّارُ عَلیٰ عَينٍ سَهِرَت في سَبيلِ اللّه.[۶۱۹]
- مسند ابن حنبل - به نقل از ابو ریحانه -: در جنگى همراه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله بودیم. شبى به بالاى بلندىاى رسیدیم و همان جا خوابیدیم. هوا سرد شد، چندان كه برخى را دیدم كه زمین را مىكند و داخل آن مىشود و سپر را به روى خود مىكشد. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چون این حالت مردم را دید، ندا داد: «چه كسى امشب، از ما پاسدارى مىكند تا برایش دعایى بابركت و بافضیلت بكنم؟».
مردى از انصار گفت: من، اى پیامبر خدا!
فرمود: «نزدیک بیا» و پرسید: «تو كیستى؟».
انصارى نام خود را گفت و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله شروع به دعا كردن براى او كرد و فراوان دعایش نمود.
چون دعاى پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله را در حقّ او شنیدم، گفتم: من هم آمادۀ پاسدارى هستم.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «نزدیک بیا». نزدیک شدم. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «تو كیستى؟».
گفتم: من ابو ریحانه هستم.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برایم دعا كرد؛ امّا كمتر از دعا براى مرد انصارى. سپس فرمود: «آتش بر چشمى كه از بیم خدا تَر شود یا اشک بریزد، حرام شده است. آتش بر چشمى كه در راه خدا بیدارى كشیده باشد، حرام شده است».
راجع: موسوعة معارف الکتاب و السنّة: مَدخل «الثغر» (الفصل الأوّل: الحثّ علی حراسة ثغور البلاد الإسلامیّة / فضل الرباط و المرابط)
و مدخل «الحراسة» (الفصل الأوّل: فضل الحراسة).
ر. ک: دانشنامۀ قرآن و حدیث: ج۱۸ ص۱۶۱ (مدخل «مرز» فصل یکم: تشویق به پاسداری از مرز)
و ج۲۷ مدخل «نگهبانی» (فصل یکم: ارزش نگهبانی).
۵ / ۱۰: فَضلُ الجِهادِ فِي البَحرِ
۵ / ۱۰: فضیلت جهاد در دریا
- الجهاد لابن المبارك عن علقمة بن شهاب: قالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: مَن لَم يُدرِكِ الغَزوَ مَعي فَليَغزُ فِي البَحرِ؛ فَإِنَّ قِتالَ يَومٍ فِي البَحرِ خَيرٌ مِن قِتالِ يَومَينِ فِي البَرِّ، و إنَّ أجرَ الشَّهيدِ فِي البَحرِ كَأَجرِ شَهيدَينِ فِي البَرِّ، و إنَّ خِيارَ الشُّهَداءِ عِندَ اللّه عزّ و جلّ أصحابُ الاُكُفِ.[۶۲۰]
قيلَ: يا رَسولَ اللّه! و مَن أصحابُ الاُكُفِ؟
قالَ: قَومٌ تُكفَأُ عَلَيهِم مَراكِبُهُم فِي البَحرِ.[۶۲۱]
- الجهاد، ابن مبارک - به نقل از علقمة بن شهاب -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هر كس در كنار من در جنگ شركت نكرده است، در جنگ دریایى شركت كند. یک روز جنگیدن در دریا، برتر از دو روز جنگیدن در خشكى است؛ چرا كه اجر شهید در دریا مانند اجر دو شهید در خشكى است و بهترین شهیدان در نزد خدا، واژگون شدگان هستند».
گفته شد: اى پیامبر خدا! واژگون شدگان، كیان اند؟
فرمود: «كسانى كه قایقهایشان در دریا [چپ میشود و] روى سرشان واژگون مىگردد».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: مَن لَم يُدرِكِ الغَزوَ مَعي فَليَغزُ فِي البَحرِ؛ فَإِنَّ أجرَ يَومٍ فِي البَحرِ كَأَجرِ شَهرٍ فِي البَرِّ، و إنَّ القَتلَ فِي البَحرِ كَالقَتلَينِ فِي البَرِّ.[۶۲۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: کسى كه موفّق نشده در ركاب من بجنگد، در دریا به جنگ برود؛ زیرا اجر یک روز [جهاد] در دریا، به اندازۀ اجر یک ماه در خشکی است، و کشته شدن در دریا مانند دو بار کشته شدن در خشکی است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: غَزوَةٌ فِي البَحرِ خَيرٌ مِن عَشرِ غَزَواتٍ فِي البَرِّ، و مَن أجازَ البَحرَ فَكَأَنَّما أجازَ الأَودِيَةَ كُلَّها، و المائِدُ[۶۲۳] فيها كَالمُتَشَحِّطِ في دَمِهِ.[۶۲۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک جهاد در دریا بهتر از ده جهاد در خشکی است. رزمندهای که از دریا بگذرد، مانند کسی است که از همۀ درّهها گذشته است، و رزمندهای که دریازده شود، مانند کسی است که در خون خود بغلتد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: غَزوَةٌ فِي البَحرِ مِثلُ عَشرِ غَزَواتٍ فِي البَرِّ، وَ الَّذي يَسدَرُ[۶۲۵] فِي البَحرِ كَالمُتَشَحِّطِ في دَمِهِ في سَبيلِ اللّه سُبحانَهُ.[۶۲۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: یک جهاد در دریا برابر ده جهاد در خشکی است. رزمندهای که دریازده شود، مانند کسی است که در راه خدای سبحان در خونش بغلتد.
۵ / ۱۱: فَضلُ الإِنفاقِ فِي الجِهادِ
۵ / ۱۱: فضیلت انفاق در راه جهاد
الكتاب
قرآن
(وَ مَا لَكُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِى سَبِیلِ ٱللهِ وَ لِلّٰهِ مِیرَاثُ ٱلسَّمَاوَاتِ وَ ٱلَارْضِ لَا یسْتَوِى مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ ٱلْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُولٰئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ ٱلَّذِینَ أَنفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قَاتَلُوا وَ كُلّاً وَعَدَ ٱللهُ ٱلْحُسْنَىٰ وَ ٱللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ).[۶۲۷]
(چرا در راه خدا انفاق نمیکنید، در حالی که میراث آسمانها و زمین، همه از آنِ خداست [و کسی چیزی را با خود نمیبرد]؟! کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند [با کسانی که پس از پیروزی انفاق کردند]، یکسان نیستند. آنها بلندمقامتر از کسانی هستند که بعد [از فتح] انفاق نمودند و جهاد کردند و خداوند به هر دو، وعدۀ نیک داده و خدا به آنچه انجام میدهید، آگاه است).
راجع: التبيان في تفسیر القرآن: ج۹ ص۵۲۳.
ر. ک: التبیان فی تفسیر القرآن: ج۹ ص۵۲۳.
الحديث
حدیث
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: النَّفَقَةُ عَلَى الخَيلِ المُرتَبَطَةِ في سَبيلِ اللّه هِيَ النَّفَقَةُ الَّتي قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ: (ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَ ٰلَهُم بِالَّيْلِ وَ ٱلنَّهَارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً)[۶۲۸].[۶۲۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خرجی دادن به اسبانی که برای جهاد در راه خدا نگهداری میشوند، همان انفاقی است که خداوند متعال فرموده است: (کسانی که اموالشان را در شب و روز، نهانی و آشکارا انفاق میکنند).
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: الخَيلُ مَعقودٌ بِنَواصيهَا الخَيرُ إلیٰ يَومِ القِيامَةِ، وَ المُنفِقُ عَلَيها في سَبيلِ اللّه عزّ و جلّ كَالباسِطِ يَدَهُ بِالصَّدَقَةِ لا يَقبِضُها.[۶۳۰]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به کاکل اسبها تا روز قیامت، خیر گره خورده است. کسی که به آنها در راه خدا نفقه (آب و علوفه) دهد، مانند کسی است که دستش را به صدقه دادن باز کند و نبندد (پیوسته صدقه دهد).
- المعجم الكبير عن معاذ بن جبل: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله قالَ: طوبیٰ لِمَن أكثَرَ فِي الجِهادِ في سَبيلِ اللّه مِن ذِكرِ اللّه، فَإِنَّ لَهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ سَبعينَ ألفَ حَسَنَةٍ، كُلُّ حَسَنَةٍ مِنها عَشَرَةُ أضعافٍ مَعَ الَّذي لَهُ عِندَ اللّه مِنَ المَزيدِ.
قيل: يا رَسولَ اللّه، أفَرَأَيتَ النَّفَقَةَ؟
فَقالَ: النَّفَقَةُ عَلیٰ قَدرِ ذٰلِكَ.[۶۳۱]
- المعجم الکبیر - به نقل از معاذ بن جبل -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «خوشا به حال کسی که در هنگام جهاد در راه خدا، خدا را بسیار یاد کند؛ زیرا به ازای هر کلمهای، هفتاد هزار حسنه برایش هست؛ هر حسنهای از آن، ده برابر است، به علاوۀ ثواب بیشتری که خدا به او ارزانی دارد!».
گفته شد: ای پیامبر خدا! برای انفاق کردن، چه؟
فرمود: «برای انفاق کردن هم همین مقدار».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: مَن أرسَلَ بِنَفَقَةٍ في سَبيلِ اللّه و أَقامَ في بَيتِهِ، فَلَهُ بِكُلِّ دِرهَمٍ سَبعُمِئَةِ دِرهَمٍ. و مَن غَزا بِنَفسِهِ في سَبيلِ اللّه و أَنفَقَ في وَجهِ ذٰلِكَ، فَلَهُ بِكُلِّ دِرهَمٍ سَبعُمِئَةِ ألفِ دِرهَمٍ.[۶۳۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس انفاقی [برای جهاد] در راه خدا بفرستد و خود در خانهاش بماند، به ازای هر درهم، [ثواب] هفتاد درهم برایش نوشته میشود، و هر کس خودش در جهاد شرکت کند و انفاق هم بکند، به ازای هر درهم، [ثواب] هفتصد هزار درهم برایش نوشته میشود.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَنِ احتَبَسَ فَرَساً في سَبيلِ اللّه إيماناً بِاللّه و تَصديقاً بِوَعدِهِ، فَإِنَّ شِبَعَهُ و رِيَّهُ و رَوثَهُ و بَولَهُ في ميزانِهِ يَومَ القِيامَةِ.[۶۳۳]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس با ایمان به خدا و تصدیق وعدۀ او، اسبی را [برای جهاد] در راه نگهداری کند، آب و علوفهای که به آن اسب میدهد و سرگین و ادرارش روز قیامت در ترازوی اعمال او حساب میشود.
- صحيح مسلم عن أبي مسعود الأنصاري: جاءَ رَجُلٌ بِناقَةٍ مَخطومَةٍ[۶۳۴] فَقالَ: هٰذِهِ في سَبيلِ اللّه. فَقالَ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: لَكَ بِها يَومَ القِيامَةِ سَبعُمِئَةِ ناقَةٍ كُلُّها مَخطومَةٌ.[۶۳۵]
- صحيح مسلم - به نقل از ابو مسعود انصارى -: مردى ناقۀ مهارزدهاى را آورد و گفت: این در راه خداست. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «روز قیامت، به ازاى این ناقه، هفتصد ناقه به تو داده خواهد شد كه همگى مهارزده اند».
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! ما شَحَبَ وَجهٌ و لَا اغبَرَّت قَدَمٌ في عَمَلٍ تُبتَغیٰ فيهِ دَرَجاتُ الجَنَّةِ بَعدَ الصَّلاةِ المَفروضَةِ كَجِهادٍ في سَبيلِ اللّه، و لا ثَقَّلَ مَيزانَ عَبدٍ كَدابَّةٍ تُنفَقُ لَهُ في سَبيلِ اللّه، أو يُحمَلُ عَلَيها في سَبيلِ اللّه.[۶۳۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: سوگند به خدایی که جان محمّد در دست اوست، بعد از نماز واجب، در هیچ عملی که برای طلب درجات بهشت انجام شود، چهره و پایی غبارآلود نشد که مانند جهاد در راه خدا باشد. هیچ چیز به اندازۀ مرکبی که از بندهای در راه خدا تَلَف شود یا در راه خدا بر آن بار شود، ترازوی اعمال او را سنگین نمیکند.
- سنن الترمذي عن عديّ بن حاتم الطائي: أنَّهُ سَأَلَ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: أيُّ الصَّدَقَةِ أفضَلُ؟
قالَ: خِدمَةُ عَبدٍ في سَبيلِ اللّه، أو ظِلُّ فُسطاطٍ، أو طَروقَةُ فَحلٍ في سَبيلِ اللّه.[۶۳۷]
- سنن الترمذی - در بارۀ عدی بن حاتم طائی -: او از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله پرسید: کدام صدقه برتر است؟
فرمود: «خدمترسانی بندهای [به رزمندگانِ] در راه خدا، یا سایۀ خیمهای [که برای رزمندگان اسلام زده شود]، یا سپرده ماده شتری به شتران بالغ [رزمندگان] در راه خدا».
- درر الأحاديث النبويّة عن يحيى بن الحسين: قالَ حَسّانُ بنُ ثابِتٍ: يا رَسولَ اللّه، إنَّ عِندي عَشَرَةُ آلافِ دِرهَمٍ، فَإِن أنفَقتُها تَكونُ لي أجرُ مُجاهِدٍ؟
فَقالَ صلّی اللّه علیه و آله: فَكَيفَ بِالحَطِّ وَ الاِرتِحالِ؟![۶۳۸]
- درر الأحادیث النبویّة - به نقل از یحیی بن حسین -: حسّان بن ثابت گفت: ای پیامبر خدا! من ده هزار درهم دارم. اگر آن را انفاق کنم، آیا اجر جهادگر را دارم؟
فرمود: «پس رخت افکندن و رخت بستن، چه میشود؟!».
- الإمام عليّ علیهالسلام - لمّا سُئِلَ عَنِ النَّفَقَةِ فِي الجِهادِ إذا لَزِمَ أوِ استُحِبَّ؟ -: أمّا إذا لَزِمَ الجِهادُ؛ بِأَن لا يَكونَ بِإِزاءِ الكافِرينَ مَن يَنوبُ عَن سائِرِ المُسلِمينَ، فَالنَّفَقَةُ هُناكَ الدِّرهَمُ بِسَبعِمِئَةِ ألفٍ. فَأَمَّا المُستَحَبُّ الَّذي هُوَ قَصَدَهُ الرَّجُلُ و قَد نابَ عَنهُ مَن سَبَقَهُ وَ استَغنیٰ عَنهُ، فَالدِّرهَمُ بِسَبعِمِئَةِ حَسَنَةٍ، كُلُّ حَسَنَةٍ خَيرٌ مِنَ الدُّنيا و ما فيها مِئَةَ ألفِ مَرَّةٍ.[۶۳۹]
- امام على علیهالسلام - هنگامی که از ایشان در بارۀ تأمین هزینۀ جهادِ واجب یا مستحب سؤال شد -: اگر جهادِ واجب باشد، به این معنا كه در برابر كافران، كسى نباشد كه از دیگر مسلمانان دفاع كند، نزد خداوند، ثواب یک درهم هزینه كردن، هفتصد هزار درهم است و اگر جهادِ مستحب باشد، به این معنا كه فرد قصد جهاد كند، ولى دیگران زودتر از او براى دفاع رفته باشند و نیازى به وى نباشد، یک درهم، هفتصد حسنه دارد، كه هر حسنهاى، صد هزار بار بهتر است از دنیا و هر آنچه در دنیاست.
الفَصلُ السّادِسُ: فَضلُ المُجاهِدينَ و إعانَتِهِم
فصل ششم: فضیلت جهادگران و یاری کردن آنها
۶ / ۱: عَظَمَةُ المُجاهِدِ
۶ / ۱: ارزش جهادگر
الكتاب
قرآن
(لَا يَسْتَوِى ٱلْقَـٰعِدُونَ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِى ٱلضَّرَرِ وَ ٱلْمُجَـٰهِدُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ بِأَمْوَ ٰلِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فَضَّلَ ٱللهُ ٱلْمُجَـٰهِدِينَ بِأَمْوَ ٰلِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ عَلَى ٱلْقَـٰعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ ٱللهُ ٱلْحُسْنَیٰ وَ فَضَّلَ ٱللهُ ٱلْمُجَـٰهِدِينَ عَلَى ٱلْقَـٰعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا).[۶۴۰]
([هرگز] افراد باایمانی که بدون بیماری و ناراحتی، از جهاد باز نشستند، با جهادگرانی که در راه خدا با مالها و جانهای خود جهاد کردند، یکسان نیستند. خداوند، جهادگرانی را که با مالها و جانهای خود جهاد نمودند، بر ترککنندگان جهاد، برتری مهمّی بخشیده و خداوند به هر یک [از این دو، به نسبت اعمال نیکشان]، وعدۀ پاداش نیک داده و جهادگران را بر ترک کنندگان جهاد، با پاداشی بزرگ، برتری بخشیده است).
الحديث
حدیث
- مجمع البيان: جاءَ فِي الحَديثِ: إنَّ اللّٰهَ فَضَّلَ المُجاهِدينَ عَلَى القاعِدينَ سَبعينَ دَرَجَةً، بَينَ كُلِّ دَرَجَتَينِ مَسيرَةُ سَبعينَ خَريفاً لِلفَرَسِ الجَوادِ المُضَمَّرِ.[۶۴۱]
- مجمع البیان: در حدیث آمده است: خداوند، جهادگران را بر ترک کنندگان جهاد، هفتاد درجه برتری داده است که فاصلۀ میان هر درجه با درجۀ بعدی به اندازۀ هفتاد سال راه با اسب تازیِ ورزیده است.
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله - فيما يَحكي عَن رَبِّهِ تَبارَكَ و تَعالیٰ -: أيُّما عَبدٍ مِن عِبادي خَرَجَ مُجاهِداً في سَبيلِي ابتِغاءَ مَرضاتي، ضَمِنتُ لَهُ أن اُرجِعَهُ بِما أصابَ مِن أجرٍ و غَنيمَةٍ، و إن قَبَضتُهُ أن أغفِرَ لَهُ و أَرحَمَهُ و اُدخِلَهُ الجَنَّةَ.[۶۴۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - از زبان پروردگارش تبارک و تعالی -: هر بندهای از بندگانم برای جهاد در راه من و جلب خشنودیام خارج شود، برایش ضمانت میکنم که او را اگر برگرداندم، با اجر و غنیمت باز گردانم و اگر میراندم، او را بیامرزم و رحمتش کنم و به بهشتش برم.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: تَضَمَّنَ اللّٰهُ لِمَن خَرَجَ في سَبيلِهِ، لا يُخرِجُهُ إلّا جِهاداً في سَبيلي[۶۴۳] و إيماناً بي و تَصديقاً بِرُسُلي، فَهُوَ عَلَيَّ ضامِنٌ أن اُدخِلَهُ الجَنَّةَ، أو اُرجِعَهُ إلیٰ مَسكَنِهِ الَّذي خَرَجَ مِنهُ، نائِلاً ما نالَ من أجرٍ أو غَنيمَةٍ.
وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! ما مِن كَلمٍ[۶۴۴] يُكلَمُ في سَبيلِ اللّه، إلّا جاءَ يَومَ القِيامَةِ کَهَیئَتِهِ حينَ كُلِمَ، لَونُهُ لَونُ دَمٍ و ريحُهُ مِسكٌ.
وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! لَولا أن يَشُقَّ عَلَى المُسلِمينَ، ما قَعَدتُ خِلافَ سَرِيَّةٍ تَغزو في سَبيلِ اللّه أبَداً، و لٰكِن لا أجِدُ سَعَةً فَأَحمِلَهُم، و لا يَجِدونَ سَعَةً، و يَشُقُّ عَلَيهِم أن يَتَخَلَّفوا عَنّي.
وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! لَوَدِدتُ أن أغزُوَ في سَبيلِ اللّه فَاُقتَلَ، ثُمَّ أغزُوَ فَاُقتَلَ، ثُمَّ أغزُوَ فَاُقتَلَ.[۶۴۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند برای کسی که تنها به قصد جهاد به خاطر خدا و ایمان و تصدیق به او بیرون بیاید، ضمانت کرده است [و گفته:] ضامن هستم که او را به بهشت ببرم، یا با پاداش یا غنیمتی که به آن دست یافته، به سکونتگاهش باز گردانم.
سوگند به آن که جان محمّد به دست اوست، هیچ جراحتی بر نمیدارد، مگر آن که روز قیامت، به همان شکلِ هنگام مجروح شدنش میآید، به رنگ خون و به بوی مشک.
سوگند به آن که جان محمّد به دست اوست، اگر بر مسلمانان سخت نمیشد، از هیچ گروهی که در راه خدا به جنگ اعزام میشد، جا نمیماندم؛ ولی [اگر چنین کنم، همه میخواهند به جهاد بیایند و] من توانایی بردن همه را ندارم و آنان نیز خود توان ندارند و آن گاه جا ماندنشان از من، بر آنان گران میآید.
سوگند به آن که جان محمّد به دست اوست، دوست میداشتم که در راه خدا بجنگم و کشته شوم و دوباره بجنگم و کشته شوم و باز بجنگم و کشته شوم.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: تَوَكَّلَ اللّٰهُ لِلمُجاهِدِ في سَبيلِهِ بِأَن يَتَوَفّاهُ: أن يُدخِلَهُ الجَنَّةَ، أو يُرجِعَهُ سالِماً مَعَ أجرٍ أو غَنيمَةٍ.[۶۴۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند متعال براى جهادگرِ در راه خود، ضمانت كرده است كه اگر جانش را بستاند، او را به بهشت ببرد یا او را به همراه پاداش یا غَنیمت، سالم برگرداند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مِن خَيرِ النّاسِ رَجُلٌ حَبَسَ نَفسَهُ في سَبيلِ اللّه يُجاهِدُ أعداءَهُ، يَلتَمِسُ المَوتَ أوِ القَتلَ في مَطافِهِ[۶۴۷].[۶۴۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: از بهترینِ مردم، مردى است كه خود را وقفِ راه خدا كرده است و با دشمنان او جهاد مىكند و خواستار مرگ یا كُشته شدن در میدان كارزار است.
- سنن النسائي عن أبي سعيد الخدري: كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عامَ تَبوكَ يَخطُبُ النّاسَ و هُوَ مُسنِدٌ ظَهرَهُ إلیٰ راحِلَتِهِ، فَقالَ:
ألا اُخبِرُكُم بِخَيرِ النّاسِ و شَرِّ النّاسِ؟ إنَّ مِن خَيرِ النّاسِ رَجُلاً عَمِلَ في سَبيلِ اللّه عَلیٰ ظَهرِ فَرَسِهِ أو عَلیٰ ظَهرِ بَعيرِهِ أو عَلیٰ قَدَمِهِ، حَتّیٰ يَأتِيَهُ المَوتُ. و إنَّ مِن شَرِّ النّاسِ رَجُلاً فاجِراً يَقرَأُ كِتابَ اللّه، لا يَرعَوي[۶۴۹] إلیٰ شَيءٍ مِنهُ.[۶۵۰]
- سنن النسائى - به نقل از ابو سعید خُدرى -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در سالِ [جنگِ] تبوک، در حالى كه پشتش را به شترش تكیه داده بود، براى مردم سخنرانى مىكرد. فرمود: «آیا شما را از بهترین و بدترین انسانها خبر ندهم؟ از بهترین انسانها، مردى است كه در راه خدا، بر پشت اسبش یا بر پشت اشترش و یا پیاده بكوشد تا آن كه مرگش برسد و از بدترین انسانها، مرد گنهكارى است كه كتاب خدا را مىخواند؛ امّا به چیزى از آن پایبند نیست».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: أقرَبُ النّاسِ مِن دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ أهلُ الجِهادِ و أَهلُ العِلمِ؛ لِأَنَّ أهلَ الجِهادِ يُجاهِدونَ عَلیٰ ما جاءَت بِهِ الرُّسُلُ، و أمّا أهلُ العِلمِ فَدَلُّوا النّاسَ عَلیٰ ما جاءَت بِهِ الأَنبِياءُ.[۶۵۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: نزدیکترین مردم به درجۀ نبوّت، جهادگران و علما هستند؛ زیرا جهادگران، در راه آنچه پیامبران آوردهاند، جهاد مىكنند و اهل علم، مردم را به آنچه پیامبران آوردهاند، رهنمون مىشوند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: يُباهِي اللّٰهُ تَعالَى المَلائِكَةَ بِخَمسَةٍ: بِالمُجاهِدينَ، وَ الفُقَراءِ، وَ الَّذينَ يَتَواضَعونَ لِلهِ تَعالیٰ، وَ الغَنِيِّ الَّذي يُعطِي الفُقَراءَ كَثيراً و لا يَمُنُّ عَلَيهِم، و رَجُلٍ يَبكي في خَلوَةٍ مِن خَشيَةِ اللّه عزّ و جلّ.[۶۵۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند متعال به پنج كس بر فرشتگان مىنازد: به جهادگران، به تهىدستان، به كسانى كه براى خداوند متعال، فروتنى مىكنند، به توانگرى كه به تهىدستان، بسیار عطا مىكند و بر ایشان منّت نمىنهد، و به مردى كه در خلوت از ترس خداوند مىگرید.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن خَرَجَ مُرابِطاً في سَبيلِ اللّه تَعالیٰ أو مُجاهِداً، فَلَهُ بِكُلِّ خُطوَةٍ سَبعُمِئَةِ ألفِ حَسَنَةٍ، و يُمحیٰ عَنهُ سَبعُمِئَةِ ألفِ سَيِّئَةٍ، و يُرفَعُ لَهُ سَبعُمِئَةِ ألفِ دَرَجَةٍ، و كانَ في ضِمانِ اللّه تَعالیٰ حَتّیٰ يَتَوَفّاهُ بِأَيِّ حَتفٍ كانَ شَهيداً، فَإِن رَجَعَ رَجَعَ مَغفوراً لَهُ، مُستَجاباً لَهُ دُعاؤُهُ.[۶۵۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس براى مرزبانى یا جهاد كردن در راه خداوند متعال خارج شود، به ازاى هر گامى كه بر مىدارد، هفتصد هزار ثواب برایش هست و هفتصد هزار گناه، از او پاک مىشود و هفتصد هزار درجه بالا برده شود و در پناه خداوند متعال است تا این که خداوند، جان او را بگیرد. به هر مرگى كه باشد، او شهید است و اگر [زنده] برگردد، آمرزیده و با دعاى مستجاب شده باز مىگردد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَثَلُ المُجاهِدِ في سَبيلِ اللّه - وَ اللّٰهُ أعلَمُ بِمَن يُجاهِدُ في سَبيلِهِ - كَمَثَلِ الصّائِمِ القائِمِ الخاشِعِ الرّاكِعِ السّاجِدِ.[۶۵۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جهادگرِ در راه خدا - که البتّه او خود بهتر میداند چه کسی در راه او جهاد میکند - همانند روزهدار شبزندهداری است که پیوسته در خشوع و رکوع و سجود است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَثَلُ المُجاهِدِ في سَبيلِ اللّه كَالصّائِمِ القائِمِ بِآياتِ اللّه آناءَ اللَّيلِ و آناءَ النَّهارِ، مِثلُ هٰذِهِ الاُسطُوانَةِ.[۶۵۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: جهادگرِ در راه خدا همانند کسی است که پیوسته روزها را روزه بگیرد و اوقات شب و روزش را ایستاده به تلاوت آیات خدا بگذراند، مانند این ستون.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: كُلُّ حَسَناتِ بَني آدَمَ تُحصيهَا المَلائِكَةُ، إلّا حَسَناتِ المُجاهِدينَ؛ فَإِنَّهُم يَعجِزونَ عَن عِلمِ ثَوابِها.[۶۵۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: همۀ كارهاى نیک آدمیان را فرشتگان شماره مىكنند، بجز كارهاى نیک جهادگران را؛ زیرا از دانستن پاداشِ آنها ناتوان اند.
- مسند ابن حنبل عن سهل عن أبيه عن رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: أنَّ امرَأَةً أتَتهُ فَقالَت: يا رَسولَ اللّه، انطَلَقَ زَوجي غازِياً، و كُنتُ أقتَدي بِصَلاتِهِ إذا صلّیٰ و بِفِعلِهِ كُلِّهِ، فَأَخبِرني بِعَمَلٍ يُبَلِّغُني عَمَلَهُ حَتّیٰ يَرجِعَ.
فَقالَ لَها: أتَستَطيعينَ أن تَقومي و لا تَقعُدي، و تَصومي و لا تُفطِري، و تَذكُرِي اللّٰهَ تَبارَكَ و تَعالیٰ و لا تَفتُري، حَتّیٰ يَرجِعَ؟
قالَت: ما اُطيقُ هٰذا يا رَسولَ اللّه!
فَقالَ: وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ! لو طُوِّقْتيهِ[۶۵۷] ما بَلَغتِ العُشرَ مِن عَمَلِهِ حَتّیٰ يَرجِعَ.[۶۵۸]
- مسند ابن حنبل - به نقل از سهل، از پدرش -: زنی نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: ای پیامبر خدا! شوهرم به جنگ رفته است. هر زمان که او نماز میخوانْد، من به نماز او و به همۀ اعمالش اقتدا میکردم. پس، از عملی به من خبر دهید که مرا به پای عمل او برساند تا آن گاه که برگردد.
پیامبر به او فرمود: «آیا میتوانی پیوسته [به نماز] بِایستی و ننشینی، و مدام روزه باشی و افطار نکنی و بدون وقفه و سستی ذکر خداوند - تبارک و تعالی - را بگویی تا او برگردد؟».
زن گفت: طاقت این کار را ندارم، ای پیامبر خدا!
فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر هم میتوانستی، به یک دهمِ عمل او نمیرسیدی تا زمانی که برگردد».
- سنن الترمذي عن ابن عبّاس: بَعَثَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله عَبدَ اللّه بنَ رَواحَةَ في سَرِيَّةٍ، فَوافَقَ ذٰلِكَ يَومَ الجُمُعَةِ، فَغَدا أصحابُهُ، فَقالَ: أتَخَلَّفُ فَاُصَلّي مَعَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله ثُمَّ ألحَقُهُم.
فَلَمّا صلّیٰ مَعَ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله رَآهُ، فَقالَ: ما مَنَعَكَ أن تَغدُوَ مَعَ أصحابِكَ؟!
قالَ: أرَدتُ أن اُصَلِّيَ مَعَكَ ثُمَّ ألحَقَهُم.
قالَ: لَو أنفَقتَ ما فِي الأَرضِ جَميعاً ما أدرَكتَ فَضلَ غَدوَتِهِم.[۶۵۹]
- سنن الترمذی - به نقل از ابن عبّاس -: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عبد اللّٰه بن رَواحه را با یِگانی نظامی گسیل داشت. آن روز مصادف با جمعه بود. یارانش صبح حرکت کردند و او ماند و گفت: نماز [جمعه] را با پیامبر خدا میخوانم و سپس به آنان ملحق میشوم.
چون نماز را با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خواند، چشم ایشان به عبد اللّٰه افتاد. فرمود: «چه چیزی مانع تو شد که صبح با یارانت نرفتی؟».
گفت: خواستم نماز را با شما بخوانم و سپس به آنان بپیوندم.
فرمود: «اگر تمام ثروت روی زمین را هم انفاق کنی، به فضیلتِ صبح رفتنِ آنها نمیرسی».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ يَدعو يَومَ القِيامَةِ الجَنَّةَ، فَتَأتي بِزُخرُفِها و رِيِّها، فَيَقولُ: أينَ عِبادِيَ الَّذين قاتَلوا في سَبيلِ اللّه، و قُتِلوا في سَبيلي، و اُوذوا في سَبيلي، و جاهَدوا في سَبيلي؟ اُدخُلُوا الجَنَّةَ.
فَيَدخُلونَها بِغَيرِ حِسابٍ و لا عَذابٍ، فَتَأتِي المَلائِكَةُ فَيَقولونَ: رَبَّنا، نَحنُ نُسَبِّحُ لَكَ اللَّيلَ وَ النَّهارَ و نُقَدِّسُ لَكَ، مَن هٰؤُلاءِ الَّذينَ آثَرتَهُم عَلَينا؟!
فَيَقولُ الرَّبُّ تَبارَكَ و تَعالیٰ: هٰؤُلاءِ الَّذينَ قاتَلوا في سَبيلي، و اُوذوا في سَبيلي.
فَتَدخُلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ مِن كُلِّ بابٍ: (سَلَـٰمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى ٱلدَّارِ)[۶۶۰].[۶۶۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در روز قیامت، خداى متعال بهشت را فرا مىخواند و بهشت با زیورها و نعمتهایش مىآید. خداوند مىفرماید: «كجایند آن بندگان من كه در راه خدا جنگیدند و در راه من، كشته شدند و رنج كشیدند و در راه من، جهاد كردند؟! به بهشت وارد شوید» و آنان بدون حسابرسى و چشیدن عذابى، وارد آن مىشوند.
پس فرشتگان مىآیند و مىگویند: پروردگارا! ما شب و روز، تو را تسبیح و تقدیس مىگوییم. اینان كیستند كه بر ما ترجیحشان دادى!؟
خداوند - تبارک و تعالی - مىفرماید: «اینان، كسانى هستند كه در راه من جنگیدند و در راه من، رنج و آزار دیدند».
پس، فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مىشوند [و مىگویند:] (سلام بر شما كه شكيبايى كرديد! پس چه نيكوست فرجام [اين] سراى!).
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن خُتِمَ لَهُ بِجِهادٍ في سَبيلِ اللّه و لَو قَدرَ فُواقِ ناقَةٍ، دَخَلَ الجَنَّةَ.[۶۶۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كه عمرش به جهاد در راه خدا - اگرچه به اندازۀ فاصلۀ دو دوشیدن شتر باشد - ختم شود، به بهشت مىرود.
- المستدرك على الصحيحين عن أنس: إنَّ رَجُلاً أسوَدَ أتَى النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله، فَقالَ: يا رَسولَ اللّه، إنّي رَجُلٌ أسوَدُ، مُنتِنُ الرّيحِ، قَبيحُ الوَجهِ، لا مالَ لي، فَإِن أنَا قاتَلتُ هٰؤُلاءِ حَتّیٰ اُقتَلَ فَأَينَ أنَا؟
قالَ: فِي الجَنَّةِ.
فَقاتَلَ حَتّیٰ قُتِلَ، فَأَتاهُ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله، فَقالَ: قَد بَيَّضَ اللّٰهُ وَجهَكَ، و طَيَّبَ ريحَكَ، و أَكثَرَ مالَكَ.[۶۶۳]
- المستدرک على الصحيحين - به نقل از اَنَس -: مرد سیاهپوستى نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: اى پیامبر خدا! من مردى سیاه، بدبو، زشترو و نادار هستم. اگر با اینان بجنگم تا كشته شوم، جایگاهم كجاست؟
فرمود: «بهشت».
آن مرد جنگید تا كشته شد. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به بالینش آمد و فرمود: «خدا روى تو را سفید و بویت را خوش گردانید و دارایى بسیار به تو داد!».
- الإمام عليّ علیهالسلام: ضَمِنتُ لِسِتَّةٍ الجَنَّةَ:... و رَجُلٌ خَرَجَ مُجاهِداً في سَبيلِ اللّه فَماتَ، فَلَهُ الجَنَّةُ.[۶۶۴]
- امام على علیهالسلام: من، بهشت را براى شش كس ضمانت مىكنم:... مردى كه براى جهاد در راه خدا به راه بیفتد و [در راه] بمیرد، بهشتى است.
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: لِلجَنَّةِ بابٌ يُقالُ لَها: «بابُ المُجاهِدينَ»، يَدخُلونَ مِنهُ، و إنَّ المَلائِكَةَ تَتَرَحَّبُ بِهِم، و أَهلُ الجَمعِ يَنظُرونَ إلَيهِم بِما أكرَمَهُمُ اللّٰهُ.[۶۶۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بهشت، دری دارد که به آن، «دروازۀ جهادگران» میگویند و جهادگران از آن در، داخل میشوند و فرشتگان به آنان خوشامد میگویند و اهل محشر به سبب کرامتی که خدا ارزانیشان داشته است، محو نگاه به آنان میشوند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لِلجَنَّةِ بابٌ يُقالُ لَهُ: «بابُ المُجاهِدينَ»، يَمضونَ إلَيهِ فَإِذا هُوَ مَفتوحٌ، و هُم مُتَقَلِّدونَ بِسُيوفِهِم، وَ الجَمعُ فِي المَوقِفِ، وَ المَلائِكَةُ تُرَحِّبُ بِهِم.[۶۶۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بهشت، درى دارد كه به آن، «دروازۀ جهادگران» مىگویند. مجاهدان به سوی آن در، روانه مىشوند. ناگهان در را باز مییابند. آنان، در حالى كه شمشیرهایشان را حمایل كردهاند و جمعیت [هنوز] در توقّفگاه است، وارد مىشوند و فرشتگان به آنان خوشامد مىگویند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: حَمَلَةُ القُرآنِ عُرَفاءُ[۶۶۷] أهلِ الجَنَّةِ، وَ المُجاهِدونَ في سَبيلِ اللّه قُوّادُها، وَ الرُّسُلُ سادَةُ أهلِ الجَنَّةِ.[۶۶۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: حاملان قرآن، رؤساى بهشتیان اند، و جهادگرانِ در راه خدا، سردارانِ بهشت، و پیامبران، سَروَران اهل بهشت اند.
- المستدرك على الصحيحين عن عبد اللّٰه بن عمر: قالَ لي رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: أتَعلَمُ أوَّلَ زُمرَةٍ تَدخُلُ الجَنَّةَ مِن اُمَّتي؟ قالَ: اللّٰهُ و رَسولُهُ أعلَمُ!
فَقالَ: المُهاجِرونَ؛ يَأتونَ يَومَ القِيامَةِ إلیٰ بابِ الجَنَّةِ و يَستَفتِحونَ، فَيَقولُ لَهُمُ الخَزَنَةُ: أوَقَد حوسِبتُم؟ فَيَقولونَ: بِأَيِّ شَيءٍ نُحاسَبُ! و إنَّما كانَت أسيافُنا عَلیٰ عَواتِقِنا في سَبيلِ اللّه حَتّیٰ مِتنا عَلیٰ ذٰلِكَ.
قالَ: فَيُفتَحُ لَهُم، فَيَقيلونَ[۶۶۹] فيهِ أربَعينَ عاماً قَبلَ أن يَدخُلَهَا النّاسُ.[۶۷۰]
- المستدرک علی الصحیحین - به نقل از عبد اللّٰه بن عمر -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به من فرمود: «آیا میدانی نخستین گروهی که از امّت من داخل بهشت میشوند، کیستند؟».
گفتـ[ـم]: خدا و پیامبر او بهتر میدانند.
فرمود: «مهاجران. آنها در روز قیامت به سوی بهشت میآیند و میگویند: در را باز کنید. دربانان میپرسند: آیا حسابرسی شدهاید؟ آنها میگویند: برای چه چیز حسابرسی شویم!؟ ما شمشیرهایمان پیوسته در راه خدا بر دوشمان بود تا آن که با آن حالت مُردیم.
پس درِ بهشت برایشان باز میشود و چهل سال پیش از آن که بقیّه وارد بهشت شوند، آنها در بهشت به خوابِ نیمروز میروند».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: الجَنَّةُ مِئَةُ دَرَجَةٍ أعَدَّهَا اللّٰهُ لِلمُجاهِدينَ.[۶۷۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بهشت، صد درجه دارد كه خداوند، آنها را براى جهادگران، آماده كرده است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ فِي الجَنَّةِ مِئَةَ دَرَجَةٍ أعَدَّهَا اللّٰهُ لِلمُجاهِدينَ في سَبيلِ اللّه، ما بَينَ الدَّرَجَتَينِ كَما بَينَ السَّماءِ وَ الأَرضِ.[۶۷۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در بهشت، صد درجه است كه خداوند، آنها را براى جهادگران در راه خدا، آماده ساخته است و فاصلۀ هر درجه با دیگرى، به اندازۀ آسمان تا زمین است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: يَرفَعُ اللّٰهُ عزّ و جلّ المُجاهِدَ في سَبيلِهِ عَلیٰ غَيرِهِ مِئَةَ دَرَجَةٍ فِي الجَنَّةِ، ما بَينَ كُلِّ دَرَجَتَينِ كَما بَينَ السَّماءِ وَ الأرضِ.[۶۷۳]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خداوند عزّ و جلّ، جهادگرِ راه خود را در بهشت، صد درجه بالاتر از دیگران جای میدهد. فاصلۀ هر درجه از درجۀ بعد، به اندازۀ میان آسمان و زمین است.
- الإمام عليّ علیهالسلام: مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ، و أَعانَنا بِلِسانِهِ، و قاتَلَ مَعَنا أعداءَنا بِيَدِهِ، فَهُوَ مَعَنا فِي الجَنَّةِ في دَرَجَتِنا. و مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ، و أَعانَنا بِلِسانِهِ، و لَم يُقاتِل مَعَنا أعداءَنا، فَهُوَ أسفَلُ مِن ذٰلِكَ بِدَرَجَتَينِ. و مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ، و لَم يُعِنّا بِلِسانِهِ و لا بِيَدِهِ، فَهُوَ فِي الجَنَّةِ.[۶۷۴]
- امام على علیهالسلام: هر كه در دل، ما را دوست بدارد و با زبانش یارىمان رساند و در كنار ما با دستِ خود با دشمنانمان بجنگد، در بهشت با ما همدرجه خواهد بود و هر كه در دل، ما را دوست بدارد و با زبانش یارىمان رساند، ولى در كنار ما با دشمنانمان نجنگد، دو درجه پایینتر از آن قرار خواهد گرفت و هر كه در دل، ما را دوست بدارد، امّا با زبان و دست خود، یارىمان نرساند، او نیز در بهشت خواهد بود.
- عنه علیهالسلام: إنَّ اللّٰهَ كَتَبَ القَتلَ عَلیٰ قَومٍ وَ المَوتَ عَلیٰ آخَرينَ، و كُلٌّ آتيهِ مَنِيَّتُهُ كَما كَتَبَ اللّٰهُ لَهُ، فَطوبیٰ لِلمُجاهِدينَ في سَبيلِ اللّٰه وَ المَقتولينَ في طاعَتِهِ.[۶۷۵]
- امام على علیهالسلام: خداوند براى گروهى، كشته شدن را نوشته است و براى گروهی دیگر، مُردن را و هر گروهى، مرگش به همان گونه كه خداوند برایش نوشته است، به او مىرسد. پس، خوشا به حال جهادگران در راه خدا و كشته شدگان در راه طاعت او!
- عنه علیهالسلام: إنَّ فِي الجَنَّةِ لَشَجَرَةً يَخرُجُ مِن أعلاهَا الحُلَلُ، و مِن أسفَلِها خَيلٌ بُلقٌ[۶۷۶] مُسرَجَةٌ مُلجَمَةٌ ذواتُ أجنِحَةٍ، لا تَروثُ و لا تَبولُ، فَيَركَبُها أولِياءُ اللّه، فَتَطيرُ بِهِم فِي الجَنَّةِ حَيثُ شاؤوا، فَيقولُ الَّذينَ أسفَلَ مِنهُم: يا رَبَّنا، ما بَلَغَ بِعِبادِكَ هٰذِهِ الكَرامَةَ؟ فَيَقولُ اللّٰهُ جَلَّ جَلالُهُ: إنَّهُم كانوا يَقومونَ اللَّيلَ و لا يَنامونَ، و يَصومونَ النَّهارَ و لا يَأكُلونَ، و يُجاهِدونَ العَدُوَّ و لا يَجبُنونَ، و يَتَصَدَّقونَ و لا يَبخَلونَ.[۶۷۷]
- امام علی علیهالسلام: در بهشت، درختى است كه از بالاى آن، جامهها مىرویند و از پایینش، اسبهاى اَبلق زین شده و لگامبسته و بالدار، كه نه سرگین مىكنند و نه ادرار. دوستان خدا بر آنها سوار مىشوند و در هر جاى بهشت كه آنان بخواهند، به پرواز در مىآیند. در این هنگام، كسانى كه پایینتر از آنان اند، مىگویند: پروردگارا! چه چیزی این بندگانت را به این منزلت رسانید؟ خداوند عزّ و جلّ مىفرماید: «آنان شبها را به عبادت میگذراندند و نمیخوابیدند، روزها را روزه مىگرفتند و نمیخوردند، با دشمن جهاد میکردند و نمیترسیدند، و انفاق مىكردند و بخل نمىورزیدند».
- الإمام الصادق علیهالسلام - فِي الدُّعاءِ -: اللّٰهُمَّ إنّي أسأَلُكَ قَولَ التَّوّابينَ و عَمَلَهُم، و نورَ الأَنبِياءِ و صِدقَهُم، و نَجاةَ المُجاهِدينَ و ثَوابَهُم.[۶۷۸]
- امام صادق علیهالسلام - در دعا -: بار خدایا! از تو درخواست مىكنم گفتار و كردارِ توبه كنندگان را و روشنایى و راستىِ پیامبران را و رستگاری و پاداش جهادگران را.
راجع: ص۱۴۶ (برکات الجهاد الاجتماعیّة / خیر الدنیا و الآخرة).
ر. ک: ص۱۴۷ (برکات اجتماعی جهاد / خیر دنیا و آخرت).
۶ / ۲: أفضَلُ المُجاهِدينَ
۶ / ۲: جهادگرانِ برتر
الكتاب
قرآن
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى ٱللهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلْكَـٰفِرِينَ يُجَـٰهِدُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَ ٰلِكَ فَضْلُ ٱللهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَ ٱللهُ وَ ٰسِعٌ عَلِيمٌ).[۶۷۹]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود باز گردد، [به خدا زیانی نمیرساند و] خداوند جمعیّتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند [و] در برابر مؤمنان، متواضع و در برابر کافران، سرسخت اند. آنها در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، لطف خداست که به هر کس بخواهد، عنایت میکند و [لطف] خدا وسیع است و خداوند، داناست).
الحديث
حدیث
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: أفضَلُ الجِهادِ عِندَ اللّه يَومَ القِيامَةِ الَّذينَ يَلتَقونَ فِي الصَّفِّ، فَلا يَلفِتونَ وُجوهَهُم حَتّیٰ يُقتَلوا، اُولٰئِكَ يَتَلَبَّطونَ[۶۸۰] فِي الغُرَفِ العُليا مِنَ الجَنَّةِ، يَضحَكُ إلَيهِم رَبُّكَ، إنَّ رَبَّكَ إذا ضَحِكَ إلیٰ قَومٍ فَلا حِسابَ عَلَيهِم.[۶۸۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: برترین جهاد[گران] نزد خداوند در روز قیامت، كسانى هستند كه در صف جنگ با دشمن رویارو میشوند و روى بر نمىتابند تا آن كه كشته شوند. اینان در بالاخانههاى بهشت مىآرمند، پروردگارت به روى آنان لبخند میزند و هر گاه پروردگار تو به مردمی لبخند زند، حسابرسى ندارند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: أفضَلُ الغُزاةِ في سَبيلِ اللّه خادِمُهُم، ثُمَّ الَّذي يَأتيهِم بِالأَخبارِ، و أَخَصُّهُم مَنزِلَةً عِندَ اللّه الصّائِمُ.[۶۸۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: برترینِ رزمندگان در راه خدا، آن کس است که خدمت آنان کند، سپس کسی که خبرها را برایشان میآورد، و از آنان، آن کس نزد خدا منزلتی ویژهتر دارد که روزهدار باشد.
- الخصال عن أبي ذرّ: دَخَلتُ عَلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله... قُلتُ: فَأَيُّ الجِهادِ أفضَلُ؟ قالَ: مَن عُقِرَ جَوادُهُ و اُهَريقَ[۶۸۳] دَمُهُ.[۶۸۴]
- الخصال - به نقل از ابو ذر -: بر پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله وارد شدم.… پرسیدم: كدام جهاد، برتر است؟ فرمود: «جهاد آن كه اسبش را بزنند و [سقوط کند و سپس] خونش ریخته شود».
- المستدرك على الصحيحين عن سعد بن أبي وقّاص: إنَّ رَجُلاً جاءَ إلَى الصَّلاةِ وَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله يُصَلّي بِنا، فَقالَ حينَ انتَهیٰ إلَى الصَّفِّ: «اللّٰهُمَّ آتِني أفضَلَ ما تُؤتِي عِبادَكَ الصّالِحينَ»، فَلَمّا قَضَى النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله الصَّلاةَ قالَ: مَنِ المُتَكَلِّمُ آنِفاً؟
فَقالَ الرَّجُلُ: أنَا يا رَسولَ اللّه.
فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إذاً يُعقَرَ جَوادُكَ و تُستَشهَدَ في سَبيلِ اللّه.[۶۸۵]
- المستدرک على الصحيحين - به نقل از سعد بن ابی وقّاص -: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با ما نماز جماعت میخواند که مردی آمد تا به نماز بپیوندد و چون به انتهای صف رسید، گفت: «خدایا! برترین چیزی که به بندگان شایستهات میدهی، به من بده».
هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نماز را تمام کرد، فرمود: «چه کسی الآن سخن گفت؟».
آن مرد گفت: من بودم، ای پیامبر خدا!
پیامبر خدا فرمود: «پس اسبت پی میشود و در راه خدا شهید میشوی».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: طوبیٰ لِمَن أكثَرَ فِي الجِهادِ في سَبيلِ اللّه مِن ذِكرِ اللّه.[۶۸۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خوشا به حال كسى كه در جهاد، بسیار یاد خدا كند!
- المعجم الکبیر عن معاذ بن جبل: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله قالَ: طوبیٰ لِمَن أكثَرَ فِي الجِهادِ في سَبیلِ اللّه مِن ذِکرِ اللّه؛ فَإِنَّ لَهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ سَبعينَ ألفَ حَسَنَةٍ، كُلُّ حَسَنَةٍ مِنها عَشَرَةُ أضعافٍ، مَعَ الَّذي لَهُ عِندَ اللّه مِنَ المَزيدِ.
قیلَ: يا رَسولَ اللّه، أ فَرَأَیتَ النَّفَقَةَ؟
فقال: النَّفَقَةُ عَلیٰ قَدرِ ذٰلِكَ.[۶۸۷]
- المعجم الکبیر - به نقل از معاذ بن جبل -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «خوشا به حال کسی که در هنگام جهاد در راه خدا، ذکر خدا را بسیار بگوید؛ زیرا به ازای هر کلمهای، هفتاد هزار حسنه برای اوست. هر حسنهای از آن، ده برابر است، به همراه ثواب بیشتری که خدا به او ارزانی میدارد».
گفته شد: ای پیامبر خدا! دربارۀ انفاق کردن [به جهادگرانِ راه خدا] چه میگویی؟
فرمود: «همین اندازه ثواب دارد».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: التَّسبيحَةُ مِن الغازي سَبعونَ ألفَ حَسَنَةٍ، وَ الحَسَنَةُ بِعَشرٍ.[۶۸۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: سبحان اللّٰه گفتنِ رزمنده[در راه خدا]، برابر با هفتاد هزار كار نیک است و هر كار نیک هم، ده برابر پاداش دارد.
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: مَن كَبَّرَ تَكبيرَةً في سَبيلِ اللّه فُواقَ[۶۸۹] ناقَةٍ[۶۹۰]، وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ.[۶۹۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس [در فَواصلی] به اندازۀ فاصلۀ میان دو بار دوشیدن مادهشتر، در راه خدا [جهاد] تکبیر گوید، بهشت برایش واجب میشود.
- مسند ابن حنبل عن معاذ عن رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ رَجُلاً سَأَلَهُ فَقالَ: أيُّ المُجاهِدينَ أعظَمُ أجراً؟ قالَ: أكثَرُهُم لِلهِ تَبارَكَ و تَعالیٰ ذِكراً.[۶۹۲]
- مسند ابن حنبل - به نقل از مُعاذ بن اَ نَس -: مردى از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله پرسید: پاداش كدام جهادگران، بزرگتر است؟ فرمود: «آنان كه بیشتر خداوند - تبارک و تعالى - را یاد كنند».
۶ / ۳: تَجهيزُ المُجاهِدينَ و إعانَتُهُم
۶ / ۳: تجهیز جهادگران و یاری کردن آنها
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: مَن جَهَّزَ غازِياً فَقَد غَزا، و مَن خَلَفَ غازِياً في أهلِهِ فَقَد غَزا.[۶۹۳]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس رزمندهای را تجهیز کند، او نیز جنگیده است و هر کس در غیاب رزمندهای به خانوادهاش رسیدگی کند، او نیز جنگیده است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن جَهَّزَ غازِياً في سَبيلِ اللّه فَقَد غَزا، و مَن خَلَفَ غازِياً في سَبيلِ اللّه بِخَيرٍ فَقَد غَزا.[۶۹۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس رزمندۀ راه خدا را تجهیز کند، او نیز جنگیده است و هر کس در غیاب رزمندۀ راه خدا به خانوادهاش خوبی کند، او نیز جنگیده است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن جَهَّزَ غازِياً في سَبيلِ اللّه أو خَلَفَهُ في أهلِهِ، كُتِبَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ، إلّا أنَّهُ لا يَنقُصُ مِن أجرِ الغازي شَيءٌ.[۶۹۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس رزمندۀ راه خدا را تجهیز یا در غیابش به خانوادۀ او رسیدگی کند، برایش همانند اجر آن رزمنده نوشته میشود، بدون آن که از اجر رزمنده چیزی کم شود.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن جَهَّزَ غازِياً، أو فَطَّرَ صائِماً، أو جَهَّزَ حاجّاً؛ كانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ، مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أجرِهِ شَيئاً.[۶۹۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس رزمندهای را تجهیز کند یا به روزهداری افطاری دهد یا یک حاجی را به حج بفرستد، برایش همانند اجر آنهاست، بدون آن که از اجر آنان چیزی کم شود.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن أظَلَّ رَأسَ غازٍ أظَلَّهُ اللّٰهُ يَومَ القِيامَةِ، و مَن جَهَّزَ غازِياً حَتّیٰ يَستَقِلَّ بِجَهازِهِ[۶۹۷] كانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ.[۶۹۸]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس بر سر رزمندهای سایه افکند، روز قیامت، خداوند بر سر او سایه میافکند و هر کس رزمندهای را تجهیز کند تا بتواند رهسپار شود، برایش اجری همانند اجر اوست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن جَهَّزَ غازِياً في سَبيلِ اللّه حَتّیٰ يَستَقِلَّ، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ حَتّیٰ يَموتَ أو يَرجِعَ.[۶۹۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس رزمندهای را تجهیز کند تا رهسپار شود، برایش اجری همانند اوست تا زمانی که بمیرد یا باز گردد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن جَهَّزَ غازِياً في سَبيلِ اللّه، كانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ.[۷۰۰]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس رزمندۀ راه خدا را تجهیز کند، برایش همانند اجر اوست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن خَلَفَ غازِياً في أهلِهِ بِخَيرٍ أو أنفَقَ عَلیٰ أهلِهِ، فَلَهُ مِثلُ أجرِهِ.[۷۰۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس در غیاب رزمندهای به خانوادۀ او خیری رساند یا خرجشان را بدهد، برایش همانند اجر اوست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن جَبُنَ عَنِ الجِهادِ فَليُجَهِّز بِمالِهِ رَجُلاً يُجاهِدُ في سَبيلِ اللّه، وَ المُجاهِدُ في سَبيلِ اللّه و إن جَهَّزَهُ بِمالِهِ غَيرُهُ فَلَهُ فَضلُ الجِهادِ، و لِمَن جَهَّزَهُ فَضلُ النَّفَقَةِ في سَبيلِ اللّه، و لِكِلَيهِما فَضلٌ، وَ الجودُ بِالنَّفسِ أفضَلُ في سَبيلِ اللّه مِنَ الجودِ بِالمالِ فيهِ.[۷۰۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس از جهاد میترسد، باید به مردى كه در راه خدا جهاد مىكند، كمک مالى برساند. اگر جهادگرِ راه خدا، با مال شخص دیگرى تجهیز شود، فضیلت [و ثواب] جهاد، از آنِ رزمنده است و فضیلت و [ثواب] خرج كردن در راه خدا، از آنِ تجهیز كننده. هر دو كار، فضیلت [و ثواب] دارد؛ امّا جانبازى در راه خدا، از هزینه کردن پول در آن [راه]، برتر است.
- الإمام عليّ علیهالسلام: الجَبانُ لا يَحِلُّ لَهُ أن يَغزُوَ؛ لِأَنَّ الجَبانَ يَنهَزِمُ سَريعاً، و لٰكِن يَنظُرُ ما كانَ يُريدُ أن يَغزُوَ بِهِ فَليُجَهِّز بِهِ غَيرَهُ، فَإِنَّ لَهُ مِثلَ أجرِهِ في كُلِّ شَيءٍ، و لا يَنقُصُ مِن أجرِهِ شَيءٌ.[۷۰۳]
- امام علی علیهالسلام: برای ترسو، روا نیست که به جنگ رود؛ زیرا آدم ترسو، زود شکست میخورد؛ امّا ببیند با چه ابزاری میخواهد به جنگ برود، آن را در اختیار [رزمندۀ] دیگری بگذارد. در این صورت برایش در همه چیز، اجری همانند اجر اوست، بی آن که از اجر آن رزمنده چیزی کم شود.
- الإمام زين العابدين علیهالسلام - فِي الدُّعاءِ -: اللّٰهُمَّ و أَيُّما مُسلِمٍ خَلَفَ غازِياً أو مُرابِطاً في دارِهِ، أو تَعَهَّدَ خالِفيهِ في غَيبَتِهِ، أو أعانَهُ بِطائِفَةٍ مِن مالِهِ، أو أمَدَّهُ بِعِتادٍ، أو شَحَذَهُ[۷۰۴] عَلیٰ جِهادٍ، أو أتبَعَهُ في وَجهِهِ دَعوَةً، أو رَعیٰ لَهُ مِن وَرائِهِ حُرمَةً؛ فَأَجرِ لَهُ مِثلَ أجرِهِ وَزناً بِوَزنٍ، و مِثلاً بِمِثلٍ، و عَوِّضهُ مِن فِعلِهِ عِوَضاً حاضِراً، يَتَعَجَّلُ بِهِ نَفعَ ما قَدَّمَ، و سُرورَ ما أتیٰ بِهِ، إلیٰ أن يَنتَهِيَ بِهِ الوَقتُ إلیٰ ما أجرَيتَ لَهُ مِن فَضلِكَ، و أَعدَدتَ لَهُ مِن كَرامَتِكَ.[۷۰۵]
- امام زين العابدين علیهالسلام - در دعا -: بار خدایا! هر مسلمانى كه در غیاب رزمندهاى یا مرزبانى، به امور خانۀ او رسیدگى كند یا از بازماندگانش مراقبت نماید یا به آن شخص [رزمنده و مرزبان]، كمک مالى كند یا در ساز و برگ، مددش رساند یا او را به جهاد بر انگیزد یا دعاى خیرش را بدرقۀ راه او كند یا در غیاب او حرمتش را پاس بدارد، برایش همانند اجر آن شخص [رزمنده و مرزبان] را جارى گردان، به همان اندازه و به همان سان، و كار او را عوض ده؛ عوضى نقد كه سود آنچه را تقدیم كرده و شادمانىِ عملى را كه به جا آورده است، به زودى [در همین دنیا] ببیند، تا آن كه عمرش به سر آید و به سوى فضلى كه [در آخرت] برایش مقرّر كردهاى و كرامتى كه برایش آماده ساختهاى، رهسپار گردد.
- صحيح مسلم عن أبي سعيد الخدري: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله بَعَثَ إلیٰ بَني لِحيانَ: لِيَخرُج مِن كُلِّ رَجُلَينِ رَجُلٌ. ثُمَّ قالَ لِلقاعِدِ: أيُّكُم خَلَفَ الخارِجَ في أهلِهِ و مالِهِ بِخَيرٍ، كانَ لَهُ مِثلُ نِصفِ أجرِ الخارِجِ.[۷۰۶]
- صحيح مسلم - به نقل از ابو سعید خُدری -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در پی [قبیلۀ] بنی لِحیان فرستاد که از هر دو مرد، یکی برای جهاد، بیرون بیاید. سپس برای آنان که در خانه میمانند، فرمود: «هر کدام از شما که جانشین خوبی در خانه و کاشانۀ مردِ بیرون رفته باشد، پاداشی برابر نصف پاداش آن فرد بیرون رفته برای جهاد دارد».
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: مَن جَهَّزَ غازِياً بِسِلكٍ أو إبرَةٍ، غَفَرَ اللّٰهُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تَأَخَّرَ.[۷۰۷]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس رزمندهاى را به یک نخ یا سوزن مجهّز كند، خداوند، گناهان گذشته و آیندۀ او را مىبخشاید.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن جَهَّزَ غازِياً أو خَلَفَهُ في أهلِهِ بِخَيرٍ، فَإِنَّهُ مَعَنا.[۷۰۸]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس رزمندهای را تجهیر یا در غیابش به خانوادۀ او نیکی کند، او با ماست.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن أعانَ غازِياً بِدِرهَمٍ، فَلَهُ مِثلُ أجرِ سَبعينَ دُرّاً مِن دُرَرِ الجَنَّةِ و ياقوتِها، لَيسَت مِنها حَبَّةٌ إلّا و هِيَ أفضَلُ مِنَ الدُّنيا.[۷۰۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس درهمی به یک رزمنده کمک کند، اجرش هفتاد مروارید و یاقوت بهشتی است که هر دانۀ آنها از دنیا بهتر است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن أعانَ مُجاهِداً في سَبيلِ اللّه، أو غارِماً[۷۱۰] في عُسرَتِهِ، أو مُكاتَباً في رَقَبَتِهِ؛ أظَلَّهُ اللّٰهُ في ظِلِّهِ يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّهُ.[۷۱۱]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس به جهادگرِ راه خدا یا بدهکار درمانده یا بندۀ مُکاتَب (پیمانبسته با اربابش برای آزادی) کمک کند، خداوند در آن روزی که سایهای جز سایۀ او نیست، وی را زیر سایۀ خود میگیرد.
۶ / ۴: تَكريمُ المُجاهِدينَ
۶ / ۴: گرامیداشت جهادگران
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: مَن قالَ لِغازٍ: «مَرحَباً و أَهلاً»، حَيّاهُ اللّٰهُ يَومَ القِيامَةِ، وَ استَقبَلَتهُ المَلائِكَةُ بِالتَّرحيبِ وَ التَّسليمِ.[۷۱۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس به رزمندهای خوشامد بگوید، خداوند در روز قیامت به او خوشامد میگوید و فرشتگان با خوشامدگویی و سلام از او استقبال میکنند.
۶ / ۵: مُشايَعَةُ المُجاهِدينَ
۶ / ۵: بدرقه کردن جهادگران
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: لَأَن اُشَيِّعَ مُجاهِداً في سَبيلِ اللّه عزّ و جلّ فَأَكُفَّهُ[۷۱۳] عَلیٰ رَحلِهِ غَدوَةً أو رَوحَةً، أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا و ما فيها.[۷۱۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: اگر مجاهد راه خدا را در صبحگاه یا شامگاه که عازم رفتن است، بدرقه کنم و او را روی جهازش [یاری و] سوار کنم، برایم محبوبتر از تمام دنیاست.
۶ / ۶: تَرکُ إيذاءِ المُجاهِدينَ
۶ / ۶: نَیازُردن جهادگران
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: اِتَّقُوا أذَى المُجاهِدينَ؛ فَإِنَّ اللّٰهَ يَغضَبُ لَهُم كَما يَغضَبُ لِلرُّسُلِ، و يَستَجيبُ دُعاءَهُم كَما يَستَجيبُ دُعاءَ الرُّسُلِ.[۷۱۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: از آزردن مجاهدان بترسید؛ زیرا خداوند به خاطر آنان به خشم مىآید، همچنان كه به خاطر پیامبران به خشم مىآید، و دعای آنان (مجاهدان) مستجاب مىشود، همچنان كه دعاى پیامبران، مستجاب مىشود.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَنِ اغتابَ غازِياً، فَكَأَنَّما قَتَلَ مُؤمِناً.[۷۱۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر که از رزمندهای غیبت کند، گویا مؤمنی را کشته است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَنِ اغتابَ مُؤمِناً غازِياً أو آذاهُ أو خَلَفَهُ في أهلِهِ بِسوءٍ، نُصِبَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ، فَيَستَغرِقُ حَسَناتِهِ، ثُمَّ يُركَسُ[۷۱۷] فِي النّارِ، إذا كانَ الغازي في طاعَةِ اللّه عزّ و جلّ.[۷۱۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس از مؤمن رزمندهاى غیبت كند یا آزارش دهد یا در غیاب او به خانوادهاش بدى كند، روز قیامت، ترازویى براى [رسیدگى به اعمال] او نصب مىشود و حسناتش از میان مىروند و آن گاه، وارونه در آتش انداخته مىشود، تا زمانى كه آن رزمنده، در طاعت خداوند باشد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَنِ اغتابَ غازِياً في سَبيلِ اللّه أو آذاهُ أو خَلَفَهُ بِسوءٍ في أهلِهِ، نُصِبَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ عَلَمٌ فَتُستَفرَغُ خِيانَتُهُ، ثُمَّ يُركَسُ فِي النّارِ.[۷۱۹]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر که از رزمندۀ راه خدا غیبت کند یا او را اذیّت کند یا در غیابش به خانوادۀ او بدی کند، روز قیامت برایش علَمی بر افراشته و به خیانتش کاملاً رسیدگی میشود و سپس او را در آتش میافکنند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: حُرمَةُ نِساءِ المُجاهِدينَ عَلَى القاعِدينَ كَحُرمَةِ اُمَّهاتِهِم، و ما مِن رَجُلٍ مِنَ القاعِدينَ يَخلُفُ رَجُلاً مِنَ المُجاهِدينَ في أهلِهِ فَيَخونُهُ فيهِم، إلّا وُقِفَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ فَيَأخُذُ مِن عَمَلِهِ ما شاءَ، فَما ظَنُّكُم؟![۷۲۰]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: حرمت زنان مجاهدان برای جهاد نرفتگان، همچون حرمت مادرانشان است. هر مردی از جهاد نرفتگان که جانشین مردی از جهاد رفتگان در خانوادۀ او شود و به آنها خیانت کند، روز قیامت، او را برای آن مجاهد نگه دارند تا هر مقدار که دلش خواست، از اعمال او بر دارد. پس چه خیال کردهاید؟!
الفَصلُ السّابِعُ: آدابُ الجِهادِ
فصل هفتم: آداب جهاد
۷ / ۱: الآدابُ الإیجابِیَّةُ
۷ / ۱: بایستههای جهاد
۷ / ۱ - ۱: الإِخلاصُ
۷ / ۱ - ۱: اخلاص
الكتاب
قرآن
(قَدْ كَانَ لَكُمْ ءَایةٌ فِى فِئَتَینِ ٱلْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِى سَبِیلِ ٱللهِ وَ أُخْرَىٰ كَافِرَةٌ یرَوْنَهُم مِّثْلَیهِمْ رَأْىَ ٱلْعَینِ وَٱللهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَن یشَاءُ إِنَّ فِى ذٰلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِى ٱلأَبْصَارِ).[۷۲۱]
(به تحقیق که براى شما در دو گروهى كه با هم [در جنگ بدر] برخورد كردند، نشانهاى [از توحيد و قدرت خدا] بود. گروهى در راه خدا مىجنگيدند و گروه ديگر كافر بودند كه آنان (مسلمانان) را به چشم خويش دو برابر خود مىديدند [و از اين رو شكست خوردند] و خداوند هر كه را بخواهد، به يارى خود تأييد مىكند. البتّه در اين، عبرتى براى صاحبان بصيرت است).
(ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱلطَّـٰغُوتِ فَقَـٰتِلُواْ أَوْلِيَاءَ ٱلشَّيْطَـٰنِ إِنَّ كَيْدَ ٱلشَّيْطَـٰنِ كَانَ ضَعِيفًا).[۷۲۲]
(كسانى كه ايمان آوردهاند، در راه خدا مىجنگند و كسانى كه كفر ورزيدهاند، در راه طاغوت (طغيانگر نافرمان حق) مىجنگند. پس شما با ياران و دوستان شيطان بجنگيد، كه بى ترديد، مكر و فريب شيطان همواره [در برابر تدبير الهى] ضعيف است).
(إِنَّ ٱللهَ ٱشْتَرَی مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلْجَنَّةَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱللهِ فَیَقتُلونَ و یُقتَلونَ).[۷۲۳]
(به درستی كه خداوند از مؤمنان، جانها و مالهايشان را خريدارى كرده، به بهاى آن كه بهشت، از آنِ آنها باشد. در راه خدا مىجنگند. پس مىكشند و كشته مىشوند).
الحديث
حدیث
- صحيح البخاري عن أبي موسى الأشعري: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله فَقالَ: الرَّجُلُ يُقاتِلُ حَمِيَّةً، ويُقاتِلُ شَجاعَةً، ويُقاتِلُ رِياءً، فَأَيُّ ذٰلِكَ في سَبيلِ اللّه؟
قالَ: مَن قاتَلَ لِتَكونَ كَلِمَةُ اللّه هِيَ العُليا فَهُوَ في سَبيلِ اللّه.[۷۲۴]
- صحیح البخاری - به نقل از ابو موسی اشعری -: مردی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: انسان، یک وقت از سر تعصّب [قومی و نژادی] میجنگد، یک وقت از سرِ شجاعت میجنگد [یعنی چون شجاع و بیباک است یا برای این که اظهار شجاعت کند،] و یک وقت از سرِ ریا میجنگد. کدام یک در راه خداست؟
فرمود: «کسی که در راه اعتلای دین خدا بجنگد، او در راه خداست».
- التاريخ الكبير عن أبي هريرة: إنَّ رَجُلاً سَأَلَ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله عَمَّن يُريدُ الجِهادَ يَبتَغي عَرَضَ الدُّنيا، قالَ: لا أجرَ لَهُ.
فَأَعظَمَ ذٰلِكَ، فَأَعادَ عَلَيهِ ثَلاثاً، فَقالَ: لا أجرَ لَهُ.[۷۲۵]
- التاریخ الکبیر - به نقل از ابو هُرَیره -: مردی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در بارۀ کسی پرسید که برای مال دنیا به جهاد میرود. فرمود: «اجری ندارد».
این سخن بر آن مرد، سخت آمد و سه بار سؤالش را تکرار کرد و هر بار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «اجری ندارد».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله - في قَضاءِ اللّه تَعالیٰ بَينَ العِبادِ يَومَ القِيامَةِ -:... و يُؤتیٰ بِالَّذي قُتِلَ في سَبيلِ اللّه، فَيَقولُ اللّٰهُ لَهُ: في ما ذا قُتِلتَ؟
فَيَقولُ: اُمِرتُ بِالجِهادِ في سَبيلِكَ فَقاتَلتُ حَتّیٰ قُتِلتُ!
فَيَقولُ اللّٰهُ تَعالیٰ لَهُ: كَذَبتَ. و تَقولُ لَهُ المَلائِكَةُ: كَذَبتَ.
و يَقولُ اللّٰهُ: بَل أرَدتَ أن يُقالَ: فُلانٌ جَريءٌ، فَقَد قيلَ ذاكَ.[۷۲۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در بارۀ قضاوت خداوند در حقّ بندگانش در روز قیامت -: مردى را كه در راه خدا كشته شده است، مىآورند. خداوند به او مىفرماید: «در چه راهى كشته شدى؟».
مىگوید: به جهاد در راه تو امر شدم. من هم جنگیدم تا كشته شدم.
خداى متعال به او مىفرماید: «دروغ مىگویى» و فرشتگان نیز به او مىگویند: دروغ مىگویى.
خداوند مىفرماید: «بلكه خواستى بگویند: فلانى، آدم شجاعى است! و این هم گفته شد [و پاداشت را گرفتی]».
- سنن أبي داوود عن حنان بن خارجة عن عبد اللّٰه بن عمرو: قالَ عَبدُ اللّه بنُ عَمروٍ: يا رَسولَ اللّه، أخبِرني عَنِ الجِهادِ وَ الغَزوِ.
فَقالَ: يا عَبدَ اللّه بنَ عَمرٍو، إن قاتَلتَ صابِراً مُحتَسِباً بَعَثَكَ اللّٰهُ صابِراً مُحتَسِباً، و إن قاتَلتَ مُرائِياً مُكاثِراً بَعَثَكَ اللّٰهُ مُرائِياً مُكاثِراً. يا عَبدَ اللّه بنَ عَمرٍو، عَلیٰ أيِّ حالٍ قاتَلتَ أو قُتِلتَ بَعَثَكَ اللّٰهُ عَلیٰ تيكَ الحالِ.[۷۲۷]
- سنن أبی داوود - به نقل از حنان بن خارجه -: عبد اللّٰه بن عمرو گفت: ای پیامبر خدا! از جهاد و جنگ برایم بگویید.
فرمود: «ای عبد اللّٰه بن عمرو! اگر با شکیبایی و اخلاص برای خدا بجنگی، روز قیامت، خداوند تو را شکیبا و مخلص بر میانگیزد، و اگر برای ریا و تفاخر بجنگی، خدا تو را ریاکار و فخرفروش بر میانگیزد. ای عبد اللّٰه بن عمرو! با هر حالی [و نیّتی] بجنگی، خداوند، تو را با همان حال بر میانگیزد».
- الإمام عليّ علیهالسلام: قَد عَلِمتُ أنَّ أقواماً يَتَمَنَّونَ في دينِهِمُ الأَمانِيَّ، و يَقولونَ: نَحنُ نُصَلّي مَعَ المُصَلّينَ، و نُجاهِدُ مَعَ المُجاهِدينَ، و نَمتَحِنُ الهِجرَةَ، و نَقتُلُ العَدُوَّ، و كُلُّ ذٰلِكَ يَفعَلُهُ أقوامٌ... و يَقولُ الرَّجلُ: جاهَدتُ، و لَم يُجاهِد؛ إنَّمَا الجِهادُ اجتِنابُ المَحارِمِ، و مُجاهَدَةُ العَدُوِّ، و قَد يُقاتِلُ أقوامٌ فَيُحسِنونَ القِتالَ و لا يُريدونَ إلَّا الذِّكرَ وَ الأَجرَ، و إنَّ الرَّجُلَ لَيُقاتِلُ بِطَبعِهِ مِنَ الشَّجاعَةِ؛ فَيَحمي مَن يَعرِفُ و مَن لا يَعرِفُ، و يَجبُنُ بِطَبيعَتِهِ مِنَ الجُبنِ، فيُسلِمُ أباهُ و اُمَّهَ إلَى العَدُوِّ، و إنَّمَا المِثالُ[۷۲۸] حَتفٌ مِنَ الحُتوفِ[۷۲۹]، و كُلُّ امرئٍ عَلیٰ ما قاتَلَ عَلَيهِ، و إنَّ الكَلبَ لَيُقاتِلُ دونَ أهلِهِ![۷۳۰]
- امام علی علیهالسلام: من میدانم که عدّهای در دینشان خیالبافی میکنند و میگویند: ما با نمازگزاران نماز میگزاریم و با جهادگران، جهاد میکنیم و رنج هجرت را به جان میخریم و با دشمن میجنگیم. همۀ این کارها را دیگران هم میکنند.… مرد مىگوید: جهاد كردم، در صورتى كه جهاد نكرده است. جهاد در حقیقت، دورى كردن از حرامها و مبارزه با دشمن است. عدّهاى مىجنگند و خوب هم مىجنگند؛ امّا هدفى جز نامآورى و مزد ندارند و [گاه] مرد، چون طبعاً شجاع است، مىجنگد و از آشنا و بیگانه دفاع مىكند و [گاه] چون طبعاً ترسوست، نمىجنگد و پدر و مادرش را تسلیم دشمن مىكند. كشته شدن، در حقیقت، یک نوع مرگ است و هر انسانى به انگیزهاى مىجنگد. سگ هم براى دفاع از خانوادهاش مىجنگد.
- عنه علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ -:... فَانفُذوا عَلیٰ بَصائِرِكُم[۷۳۱]، وَ لتَصدُق نِيّاتُكُم في جِهادِ عَدُوِّكُم، فَوَالَّذي لا إلٰهَ إلّا هُوَ! إنّي لَعَلىٰ جادَّةِ الحَقِّ، و إنَّهُم لَعَلىٰ مَزَلَّةِ الباطِلِ. أقولُ ما تَسمَعونَ و أستَغفِرُ اللّٰهَ لي و لَكُم.[۷۳۲]
- امام على علیهالسلام - در یکی از سخنرانیهای خود -: با آگاهى به پیش رَوید و نیّتهایتان باید در پیكار با دشمنانتان راست باشد. سوگند به آن كه جز او معبودی نیست، من بر راه درستم و آنان در لغزشگاه باطل اند. چیزی مىگویم که بشنوید، و براى خود و شما، از خداوند درخواست آمرزش دارم.
- عنه علیهالسلام - في صِفَةِ المُؤمِنِ -: يُجاهِدُ فِي اللّه لِيَتَّبِعَ رِضاهُ، و لا يَنتَقِمُ لِنَفسِهِ بِنَفسِهِ.[۷۳۳]
- امام على علیهالسلام - در وصف مؤمن -: براى خدا جهاد مىكند تا خشنودى او را دنبال كند. خود، انتقام خویشتن را نمىگیرد [بلكه انتقام را به خدا وا مىگذارد].
- الإمام زين العابدين علیهالسلام - في مُناجاتِهِ -: وَ اجعَل جِهادَنا فيكَ، و هَمَّنا في طاعَتِكَ.[۷۳۴]
- امام زین العابدین علیهالسلام - در مناجات خود -: و جهادِ ما را در راه خودت و کوشش ما را در اطاعت خودت قرار ده.
راجع: ص۳۰۰ (آداب الجهاد / الآداب السلبیة / الرياء).
ر.ک: ص۳۰۱ (آداب جهاد / نابایستههای جهاد / خودنمایی).
۷ / ۱ - ۲: التَّوَكُّلُ عَلَى اللّه
۷ / ۱ - ۲: توکّل کردن به خدا
الكتاب
قرآن
(إِن يَنصُرْكُمُ ٱللهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا ٱلَّذِى يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَ عَلَى ٱللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ ٱلْمُؤْمِنُونَ).[۷۳۵]
(اگر خداوند شما را يارى كند، هيچ كس بر شما پيروز نمیگردد و اگر شما را وا گذارد، پس كيست آن كه شما را پس از وى يارى دهد؟! و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل کنند).
(قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللهُ لَنَا هُوَ مَوْلَاٰنَا وَ عَلَى ٱللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ ٱلْمُؤْمِنُونَ).[۷۳۶]
(بگو: هرگز ما را جز آنچه خدا [در لوح محفوظ] برايمان نوشته و مقرّر داشته، نخواهد رسيد. او سرپرست و ياور ماست و همۀ مؤمنان بايد بر خدا توكّل کنند).
الحديث
حدیث
- كشف اليقين عن أبي رافع - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَقَالُوا حَسْبُنَا ٱللهُ وَ نِعْمَ ٱلْوَكِيلُ * فَانقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِّنَ ٱللهِ وَ فَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ)[۷۳۷] -: إنَّ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله وَجَّهَ عَلِيّاً علیهالسلام في نَفَرٍ مَعَهُ في طَلَبِ أبي سُفيانَ، فَلَقِيَهُ أعرابِيٌّ مِن خُزاعَةً، فَقالَ: إنَّ القَومَ قَد جَمَعوا لَكُم. فَقالوا: «حَسبُنَا اللّٰهُ و نِعمَ الوَكيلُ»، فَنَزَلَت.[۷۳۸]
- کشف الیقین - به نقل از ابو رافع، در بارۀ این سخن خداوند متعال: (گفتند: خدا ما را بس است و نیکو کارگزاری است! * آنان با نعمت و فضل پروردگار [از این میدان] باز گشتند، در حالى كه هيچ ناراحتىای به آنها نرسيد) -: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله علی علیهالسلام را همراه با عدّهای به تعقیب ابو سفیان فرستاد. بادیهنشینی از قبیلۀ خزاعه به او بر خورد و گفت: آن قوم برای حمله به شما گرد آمدهاند. [علی و همراهانش] گفتند: خدا ما را بس است و او نیکو کارگزاری است! پس این آیه نازل شد.
- الإمام الباقر علیهالسلام: لَمّا وَجَّهَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله أميرَ المُؤمِنينَ علیهالسلام و عَمّارَ بنَ ياسِرٍ إلیٰ أهلِ مَكَّةَ، قالوا: بَعَثَ هٰذَا الصَّبِيَّ، و لَو بَعَثَ غَيرَهُ إلیٰ أهلِ مَكَّةَ، و في مَكَّةَ صَناديدُ قُرَيشٍ و رِجالُها! وَ اللّه، الكُفرُ أولیٰ بِنا مِمّا نَحنُ فيهِ. فَساروا و قالوا لَهُما، و خَوَّفوهُما بِأَهلِ مَكَّةَ، و غَلَّظُوا عَلَيهِمَا الأَمرَ.
فَقالَ عَلِيٌّ علیهالسلام: «حَسبُنَا اللّٰهُ و نِعمَ الوَكيلُ»، و مَضَيا. فَلَمّا دَخَلا مَكَّةَ أخبَرَ اللّٰهُ نَبِيَّهُ صلّی اللّه علیه و آله بِقَولِهِم لِعَلِيٍّ و بِقَولِ عَلِيٍّ لَهُم، فَأَنزَلَ اللّٰهُ بِأَسمائِهِم في كِتابِهِ، و ذٰلِكَ قَولُ اللّه تَعالیٰ: الَم تَرَ إلَی (ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَـٰنًا وَ قَالُواْ حَسْبُنَا ٱللهُ وَ نِعْمَ ٱلْوَكِيلُ * فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ ٱللهِ وَ فَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ ٱتَّبَعُواْ رِضْوَ ٰنَ ٱللهِ وَ ٱللهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ).[۷۳۹]
- امام باقر علیهالسلام: چون پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امیر مؤمنان علیهالسلام و عمّار بن یاسر را به سوی مردم مکّه فرستاد، مکّیان گفتند: این بچّه را فرستاده است! با وجود بزرگان و رجال قریش، کاش شخص دیگری را نزد اهل مکّه میفرستاد! به خدا سوگند که کفر برایمان بهتر از این وضع است! پس، [پیش آن دو] رفتند و با آن دو سخن گفتند و با بزرگنمایی در بارۀ اهل مکّه، آن دو را از آنها ترساندند و در این کار، شدّت عمل به کار بردند.
علی علیهالسلام فرمود: «خدا ما را بس است و او نیکو حمایتگری است!» و آن دو به راه خود ادامه دادند. چون وارد مکّه شدند، خداوند، سخنانی را که بین آنان و علی علیهالسلام رد و بدل شده بود، به آگاهی پیامبرش رساند و نام آنها را در کتابش نازل کرد. این است سخن خداوند متعال که: آیا ندیدی (کسانی را كه [بعضى از] مردم، به آنها گفتند: «مردم (لشكر دشمن) براى [حمله به] شما اجتماع كردهاند؛ از آنها بترسید!»؛ امّا این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: (خدا ما را بس است و او نیکو حمایتگری است! پس، آنان با نعمت و لطف پروردگار [از این میدان] باز گشتند، در حالى كه هیچ ناراحتىای به آنها نرسید و از رضاى خدا پیروى كردند، و خداوند، داراى لطف بزرگى است).
- الإمام عليّ علیهالسلام - في أوَّلِ كَلامٍ قالَهُ لِلنّاسِ بَعدَ النَّهرَوانِ -: أيُّهَا النّاسُ! استَعِدّوا لِلمَسيرِ إلیٰ عَدُوٍّ في جِهادِهِ القُربَةُ إلَى اللّه، و دَركُ الوَسيلِةِ عِندَهُ... فَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ و مِن رِباطِ الخَيلِ، و تَوَكَّلوا عَلَى اللّه، و كَفیٰ بِاللّه وَكيلاً، و كَفیٰ بِاللّه نَصيراً.[۷۴۰]
- امام على علیهالسلام - در سخن خود، پس از پایان جنگ نهروان -: اى مردم! براى عزیمت به سوى دشمن و جهاد با او كه نزدیكى به خداست و مایۀ دستیابى به وسیله[ى نجاتى] كه نزد اوست، آماده شوید.… پس براى [جنگیدن با] آنها تا مىتوانید، نیرو و اسبانِ زین كرده، آماده سازید و بر خدا توكّل كنید، و خدا وكیل و یاورى بَسَنده است.
- الإمام الصادق علیهالسلام: أربَعٌ لِأَربَعٍ: فَواحِدَةٌ لِلقَتلِ وَ الهَزيمَةِ: «حَسبُنَا اللّٰهُ و نِعمَ الوَكيلُ»، إنَّ اللّٰهَ يَقولُ: (ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَـٰنًا وَ قَالُواْ حَسْبُنَا ٱللهُ وَ نِعْمَ ٱلْوَكِيلُ * فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ ٱللهِ وَ فَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ).…[۷۴۱]
- امام صادق علیهالسلام: چهار چیز، براى چهار چیز است: یكى براى [دفع] كشته شدن و شكست خوردن، و آن جمله این است: «خدا، ما را بس است و او نیكو حمایتگری است!». خداوند مىفرماید: (همان كسانى كه [برخى از] مردم به آنان گفتند: مردمان، براى [جنگ با] شما گِرد آمدهاند. پس از آنان بترسید؛ ولى [این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا، ما را بس است و او نیكو كارسازى است. * پس با نعمت و لطفی از جانب خدا [از میدان نبرد] باز گشتند، در حالى كه هیچ آسیبى به آنها نرسیده بود).…
۷ / ۱ - ۳: اِتِّخاذُ الرّايَةِ
۷ / ۱ - ۳: پرچم
- الإمام الباقر علیهالسلام: أوَّلُ مَنِ اتَّخَذَ الرّاياتِ إبراهيمُ علیهالسلام.[۷۴۲]
- امام باقر علیهالسلام: نخستین كسى كه از پرچم استفاده کرد، ابراهیم علیهالسلام بود.
- عنه علیهالسلام - فی وَصفِ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله -: و كانَت لَهُ رايَةٌ تُسَمَّى العُقابَ.[۷۴۳]
- امام باقر علیهالسلام - در توصیف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله -: پرچمی به نام عُقاب داشت.
- دعائم الإسلام: عَن عَلِيٍّ علیهالسلام أنَّهُ رَأیٰ عُقَدَ الرّاياتِ وَ الألوِيَةِ قَبلَ الزَّحفِ، و أَنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله كانَ يُعطيهِ رايَتَهُ.[۷۴۴]
- دعائم الإسلام: در بارۀ علی علیهالسلام روایت شده است که [در جنگهایش] قبل از حمله، عَلَم و پرچم میبست و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله پرچمش را به دست او میداد.
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ علیهالسلام لِأَصحابِهِ في ساحَةِ الحَربِ -:... و رايَتَكُم فَلا تُميلوها و لا تُخَلّوها، و لا تَجعَلوها إلّا بِأَيدي شُجعانِكُم وَ المانِعينَ الذِّمارَ مِنكُم؛ فَإِنَّ الصّابِرينَ عَلیٰ نُزولِ الحَقائِقِ هُمُ الَّذينَ يَحُفّونَ بِراياتِهِم و يَكتَنِفونَها حَفافَيها[۷۴۵] و وَراءَها و أَمامَها، لا يَتَأَخَّرونَ عَنها فَيُسلِموها، و لا يَتَقَدَّمونَ عَلَيها فَيُفرِدوها.[۷۴۶]
- امام على علیهالسلام - از سخنرانی ایشان به یاران خود در میدان نبرد -: پرچم خود را نیمهافراشته مدارید و اطراف آن را خالى مگذارید و آن را جز به دست دلیران و حافظان شرافت و آبرویتان مسپارید؛ چرا كه شكیبایان به هنگام فرود آمدن بلاها، كسانى هستند كه خود را گِرد پرچم بدارند و دو سوى آن و پشت و جلوى آن را پُر سازند. نه از آن پس مىمانند تا به دشمنش بسپارند و نه از آن، پیش مىافتند كه تنهایش گذارند.
۷ / ۱ - ۴: اِتِّخاذُ الشِّعارِ
۷ / ۱ - ۴: شعار
- الإمام عليّ علیهالسلام: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله أمَرَ بِإِعلانِ الشِّعارِ قَبلَ الحَربِ، و قالَ: «لِيَكُن في شِعارِكُمُ اسمٌ مِن أسماءِ اللّه».[۷۴۷]
- امام على علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به آشكار ساختن شعارها پیش از جنگ، فرمان داد و فرمود: «در شعارتان، نامى از نامهاى خداوند باشد».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله - لِسَرِيَّةٍ بَعَثَها -: لِيَكُن شِعارُكُم: «حٰم * لا يُنـصَرونَ»؛ فَإِنَّهُ اسمٌ مِن أسماءِ اللّه تَعالیٰ عَظيمٌ.[۷۴۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - خطاب به سپاهى كه آن را اعزام كرد -: شعارتان، «حا، ميم. لا يُنـصَرون»[۷۴۹] باشد؛ زیرا این، یكى از نامهاى بزرگ خداوند متعال است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّكُم تَلقَونَ العَدُوَّ غَداً، و إنَّ شِعارَكُم: «حٰم * لا يُنـصَرونَ».[۷۵۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: شما فردا با این دشمنان رو به رو میشوید و شعارتان، «حا، میم. لا یُنصَرون» است.
- وقعة صفّين عن الأصبغ: ما كانَ عَلِيٌّ علیهالسلام في قِتالٍ قَطُّ إلّا نادیٰ: «[يا][۷۵۱] كٰهٰيٰعصٰ».[۷۵۲]
- وقعة صفّين - به نقل از اصبغ بن نباته -: على علیهالسلام در هیچ نبردى قرار نگرفت، مگر آن كه فریاد زد: «ای كهیعص!».
- الإمام الصادق علیهالسلام: إنَّ شِعارَ المُسلِمينَ يَومَ بَدرٍ: «يا مَنصورُ أمِت»، و شِعارُ يَومِ اُحُدٍ لِلمُهاجِرينَ: «يا بَني عَبدِ اللّه، يا بَني عَبدِ الرَّحمٰنِ»، و لِلأَوسِ: «يا بَني عَبدِ اللّه».[۷۵۳]
- امام صادق علیهالسلام: شعار [و بیرق] مسلمانان در جنگ بدر «(اى یارى شده! بمیران)» و در جنگ اُحُد براى مهاجران «ای بنى عبد اللّٰه! ای بنى عبد الرحمن!» و براى اوسىها «یا بنى عبد اللّٰه!» بوده است.
- عنه علیهالسلام: شِعارُنا: «يا مُحَمَّدُ، يا مُحَمَّدُ»، و شِعارُنا يَومَ بَدرٍ: «يا نَصرَ اللّه اقتَرِبِ اقتَرِب»، و شِعارُ المُسلِمينَ يَومَ اُحُدٍ: «يا نَصرَ اللّه اقتَرِب»، و يَومَ بَنِي النَّضيرِ: «يا روحَ القُدُسِ أرِح»، و يَومَ بَني قَينُقاعَ: «يا رَبَّنا لا يَغلِبَنَّكَ»، و يَومَ الطّائِفِ: «يا رِضوانُ»، و شِعارُ يَومِ حُنَينٍ: «يا بَني عَبدِ اللّه، يا بَني عَبدِ اللّه»، و يَومِ الأَحزابِ: «حٰم * لا يُنـصَرونَ»، و يَومِ بَني قُرَيظَةَ: «يا سَلامُ أسلِمهُم»، و يَومِ المُرَيسيعِ - و هُوَ يَومُ بَنِي المُصطَلِقِ -: «ألا إلَى اللّه الأَمرُ»، و يَومِ الحُدَيبِيَةِ: «ألا لَعنَةُ اللّه عَلَى الظّالِمينَ»، و يَومِ خَيبَرَ – يَومِ القَموصِ[۷۵۴] -: «يا عَلِيُّ، آتِهِم مِن عَلِ[۷۵۵]»، و يَومِ الفَتحِ: «نَحنُ عِبادُ اللّه حَقّاً حَقّاً»، و يَومِ تَبوكَ: «يا أحَدُ يا صَمَدٌ»، و يَومِ بَنِي المَلوحِ: «أمِت أمِت»، و يَومِ صِفّينَ: «يا نَصرَ اللّه»، و شِعارُ الحُسَينِ علیهالسلام: «يا مُحَمَّدُ»، و شِعارُنا: «يا مُحَمَّدُ».[۷۵۶]
- امام صادق علیهالسلام: شعار ما، «یا محمّد، یا محمّد!» است و شعار مسلمانان در روز بدر، «اى پیروزى الهى! نزدیک شو، نزدیک شو» بود و شعار مسلمانان در جنگ اُحُد، «اى پیروزى الهى! نزدیک شو» بود و شعار روز [نبرد با] بنى نضیر، «روح القدس! آسایش ده» بود و شعار روز [نبرد با] بنى قَینُقاع، «اى پروردگار ما! هرگز بر تو غالب نمىگردند» بود و شعار روز [نبرد با] طائف، «یا رضوان!» بود و شعار روز حُنَین، «اى فرزندان عبد اللّه، اى فرزندان عبد اللّه!» بود و شعار روز [جنگ] احزاب، «حا، میم. آنها نمىبینند!» بود و شعار روز [نبرد با] بنى قریظه، «اى سلام! آنان را به تسلیم وا بدار» بود و شعار روز مُرَیسیع، یعنى روز [نبرد با] بنى مصطلق، «بدانید که كارها به خدا منتهى مىگردد» بود و شعار روز حدیبیه، «هان! نفرین خدا بر ستمگران!» بود و شعار روز خیبر، یعنى روز قَموص،[۷۵۷] «اى على! بر آنان از بالاى بلندى در آى» بود و شعار روز فتح [مكّه]، «ما بندگان خداییم، حقیقتاً حقیقتاً!» بود و شعار روز [نبرد] تبوک، «ای یگانه، ای بینیاز!» بود و شعار روز [نبرد با] بنى مَلوح، «بمیران، بمیران!» بود و شعار روز صفّین، «اى پیروزى الهى!» بود و شعار حسین علیهالسلام، «یا محمّد!» بود و شعار ما نیز «یا محمّد!» است.
- مجمع البيان عن ابن عبّاس: لَمّا أصابَ المُسلِمينَ ما أصابَهُم يَومَ اُحُدٍ، و صَعِدَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله الجَبَلَ، قالَ أبو سُفيانَ: يا مُحَمَّدُ، لَنا يَومٌ و لَكُم يَومٌ.
فَقالَ: أجيبوهُ. فَقالَ المُسلِمونَ: لا سَواءَ، قَتلانا فِي الجَنَّةِ، و قَتلاكُم فِي النّارِ!
فَقالَ أبو سُفيانَ: لَنا عُزّیٰ، و لا عُزّیٰ لَكُم.
فَقالَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: قولوا: «اللّٰهُ مَولانا، و لا مَولیٰ لَكُم!».
فَقالَ أبو سُفيانَ: اُعلُ هُبَلُ.
فَقالَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: قولوا: «اَللّٰهُ أعلیٰ و أَجَلُّ».
فَقالَ أبو سُفيانَ: مَوعِدُنا و مَوعِدُكُم يَومَ بَدرٍ الصُّغریٰ.[۷۵۸]
- مجمع البیان - به نقل از ابن عبّاس -: در روز اُحُد، پس از آن که مسلمانان شکست خوردند و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بالای کوه رفت، ابو سفیان گفت: ای محمّد! یک روز به نفع ما و یک روز به نفع شما!
[پیامبر به یارانش] فرمود: «جوابش را بدهید». مسلمانان گفتند: یکسان نیست. کشتگان ما در بهشت اند و کشتگان شما در دوزخ!
ابو سفیان گفت: ما عُزّیٰ داریم، شما عُزّیٰ ندارید!
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «بگویید: خدا حامی ماست و شما حامی ندارید!».
ابو سفیان گفت: بلند باد جایگاه هُبَل!
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «بگویید: خدا بلندمَرتبهتر و برتر است!»
ابو سفیان گفت: وعدۀ ما با شما روز بدر کوچک.
- وقعة صفّين عن الشعبي: كانَت عَلامَةُ أهلِ العِراقِ بِصِفّينَ الصّوفَ الأَبيَضَ، قَد جَعَلوهُ في رُؤوسِهِم و عَلیٰ أكتافِهِم. و شِعارُهُم: «يا اللّٰهُ يا أحَدُ يا صَمَدُ، يا رَبَّ مُحَمَّدٍ، يا رَحمٰنُ يا رَحيمُ».
و كانَ عَلامَةُ أهلِ الشّامِ خِرَقاً صُفراً، قَد جَعَلوها عَلی رُؤوسِهِم و أَكتافِهِم. و كانَ شِعارُهُم: «نَحنُ عِبادُ اللّه حَقّاً حَقّاً، يا لَثاراتِ عُثمانَ».[۷۵۹]
- وقعة صفّين - به نقل از شَعبی -: نشانۀ مردم عراق در [نبرد] صفّین، پارچۀ پشمى سفیدى بود كه بر سرها و روى شانهها مىنهادند و شعارشان «اى خدا، اى یگانه، اى بىنیاز! اى پروردگار محمّد! اى بخشنده، اى مهربان!» بود.
و نشانۀ مردم شام، تكّه پارچهاى زردرنگ بود كه بر سر و روى شانهها نهاده بودند و شعار آنان: «ما بندگان خداییم، حقیقتاً حقیقتاً، اى خونخواهان عثمان!» بود.
- الإمام الصادق علیهالسلام - في ذِكرِ أصحابِ القائِمِ علیهالسلام -:... و هُم مِن خَشيَةِ اللّه مُشفِقونَ، يَدعونَ بِالشَّهادَةِ، و يَتَمَنَّونَ أن يُقتَلوا في سَبيلِ اللّه، شِعارُهُم: «يا لَثاراتِ الحُسَينِ علیهالسلام»، إذا ساروا يَسيرُ الرُّعبُ أمامَهُم مَسيرَةَ شَهرٍ.[۷۶۰]
- امام صادق علیهالسلام - در حدیثى در بارۀ یاران قائم علیهالسلام -: آنان افرادى خداترس و شهادتطلب اند و آرزو دارند كه در راه خدا كشته شوند. شعارشان، «اى خونخواهان حسین!» است. چون به حركت در آیند، ترس و وحشت، به فاصلۀ یک ماه مسافت، پیشاپیش آنان حركت مىكند.
راجع: ح۳۸۱.
ر.ک: ح۳۸۱.
۷ / ۱ - ۵: كَثرَةُ الذِّكرِ وَالدُّعاءِ
۷ / ۱ - ۵: ذکر گفتن و دعا کردن بسیار
الكتاب
قرآن
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَ ٱذْكُرُواْ ٱللهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).[۷۶۱]
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چون با گروهى [از سپاه دشمن] رو به رو شديد، ثابتقدم باشيد و خدا را [بر زبان و دل] بسيار ياد كنيد. باشد كه رستگار گرديد).
(وَ مَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَن قَالُواْ رَبَّنَا ٱغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِى أَمْرِنَا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ ٱنصُرْنَا عَلَى ٱلْقَوْمِ ٱلْكَـٰفِرِينَ).[۷۶۲]
(و سخن آنها [در شدايد جنگ] جز اين نبود كه گفتند: پروردگارا! گناهان ما و زيادهروى ما را در كارمان بر ما ببخش و قدمهاى ما را استوار بدار و ما را بر گروه كافران يارى ده).
(إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّى مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ ٱلْمَلَائِکَةِ مُرْدِفِينَ * وَ مَا جَعَلَهُ ٱللهُ إِلَّا بُشْرَیٰ وَ لِتَطْمَـئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا ٱلنَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ ٱللهِ إِنَّ ٱللهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).[۷۶۳]
(آن گاه كه از پروردگارتان [در ميدان بدر] يارى مىخواستيد، درخواست شما را اجابت نمود كه: من حتماً يارى دهندۀ شمايم با هزار نفر از فرشتگان كه هزارها را در پى آورند * و خداوند، آن [امداد] را قرار نداد، جز بشارتى [براى شما] و براى آن كه دلهايتان آرامش يابد و يارى جز از جانب خدا نيست به راستی كه خداوند، شكستناپذير و حكيم است).
الحديث
حدیث
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: طوبیٰ لِمَن أكثَرَ فِي الجِهادِ في سَبيلِ اللّه مِن ذِكرِ اللّه؛ فَإِنَّ لَهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ سَبعينَ ألفَ حَسَنَةٍ، كُلُّ حَسَنَةٍ مِنها عَشَرَةُ أضعافٍ، مَعَ الَّذي لَهُ عِندَ اللّه مِنَ المَزيدِ.[۷۶۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: خوشا به حال آن که هنگام جهاد در راه خدا، نام خدا را بسیار بر زبان آورد؛ زیرا به ازای هر کلمهای، هفتاد هزار حسنه برایش نوشته میشود که هر حسنهای از آن، ده برابر است. افزون بر این نیز خدا برایش در نزد خود در نظر میگیرد.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: لا تَتَمَنَّوا لِقاءَ العَدُوِّ، وَ اسأَ لُو اللّٰهَ العافِيَةَ، فَإِذا لَقيتُموهُم فَاثبتُوا و أَكثِروا ذِكرَ اللّه.[۷۶۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: رویارویى با دشمن را آرزو نكنید و از خداوند، عافیت (آسودگی) درخواست كنید؛ امّا هر گاه با دشمنان رو در رو شدید، پایدارى ورزید و خدا را بسیار یاد كنید.
- الإمام عليّ علیهالسلام - في كِتابِهِ إلیٰ جارِيَةَ بنِ قُدامَةَ لَمّا بَعَثَهُ في طَلَبِ بُسرِ بنِ أبي أرطاةَ -: صَلِّ الصَّلاةَ لِوَقتِها، وَ اذكُرِ اللّٰهَ بِاللَّيلِ وَ النَّهارِ.[۷۶۶]
- امام علی علیهالسلام - در نامۀ خود به جاریة بن قُدامه، آن گاه که او را به تعقیب بُسر بن ابی اَرطات فرستاد -: نماز را در وقتش بخوان و شب و روز، خدا را یاد کن.
- عنه علیهالسلام - في صِفّينَ -: ألا إنَّكُم لاقُو العَدُوِّ غَداً إن شاءَ اللّٰهُ، فَأَطيلُوا اللَّيلَةَ القِيامَ، و أَكثِروا تِلاوَةَ القُرآنِ، وَ اسأَلُوا اللّٰهَ الصَّبرَ وَ النَّصرَ، وَ القَوهُم بِالجِدِّ وَ الحَزمِ، و كونوا صادِقينَ.[۷۶۷]
- امام على علیهالسلام - در جنگ صفّین -: بدانید كه شما، اگر خدا بخواهد، فردا با این دشمنان رو به رو خواهید شد! پس امشب، بر پا خاستن [براى نماز] را درازا بخشید و قرآن را بسیار تلاوت كنید و از خداوند پیروزى و پایدارى طلب كنید و با آنان، سختكوشانه و احتیاطآمیز رویارویى كنید و راستى پیشه سازید.
- عنه علیهالسلام - مِن كِتابٍ لَهُ إلیٰ مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ -:... فَأَصحِر[۷۶۸] لِعَدُوِّكَ، وَ امضِ عَلیٰ بَصيرَتِكَ، و شَمِّر لِحَربِ مَن حارَبَكَ، وَ ادعُ إلیٰ سَبيلِ رَبِّكَ، و أَكثِرِ الاِستِعانَةَ بِاللّه؛ يَكفِكَ ما أهَمَّكَ، و يُعِنكَ عَلیٰ ما يَنزِلُ بِكَ إن شاءَ اللّٰهُ.[۷۶۹]
- امام علی علیهالسلام - در نامۀ خود به محمّد بن ابی بکر -: کاملاً مراقب دشمنت باش و با بصیرت حرکت کن و برای جنگ با کسی که به جنگت آمده، آماده باش. به راه پروردگارت دعوت کن و از خداوند، زیاد کمک بخواه تا آنچه را که اندوهگینت ساخته، بر طرف سازد و در مشکلی که برایت پیش میآید، کمکت کند، اگر خدا بخواهد.
- وقعة صفّين عن تميم: كانَ عَلِيٌّ علیهالسلام إذا سارَ إلَى القِتالِ ذَكَرَ اسمَ اللّه حينَ يَركَبُ، ثُمَّ يَقولُ: «الحَمدُ لِلهِ عَلیٰ نِعَمِهِ عَلَينا و فَضلِهِ العَظيمِ، (سُبْحَـٰنَ ٱلَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَـٰذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ * وَ إِنَّـا إِلَیٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ)[۷۷۰]».
ثُمَّ يَستَقبِلُ القِبلَةَ و يَرفَعُ يَدَيهِ إلَى اللّه، ثُمَّ يَقولُ: «اللّٰهُمَّ إلَيكَ نُقِلَتِ الأَقدامُ، و اُتعِبَتِ الأَبدانُ، و أَفضَتِ القُلوبُ، و رُفِعَتِ الأَيدي، و شَخَصَتِ الأَبصارُ (رَبَّنَا ٱفْتَحْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَ أَنتَ خَيْرُ ٱلْفَـٰتِحِينَ)[۷۷۱]، سيروا عَلیٰ بَرَكَةِ اللّه».
ثُمَّ يَقولُ: اللّٰهُ أكبَرُ اللّٰهُ أكبَرُ، لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ وَ اللّٰهُ أكبَرُ، يا اللّٰهُ، يا أحَدُ، يا صَمَدُ، يا رَبَّ مُحَمَّدٍ، بِسمِ اللّه الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّه العَلِيِّ العَظيمِ، (ٱلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ ٱلْعَـٰـلَمِينَ * ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ * مَـٰـلِكِ يَوْمِ ٱلدِّينِ * إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ)، اللّٰهُمَّ كُفَّ عَنّا بَأسَ الظّالِمينَ».
فَكانَ هٰذا شِعارَهُ بِصِفّينَ.[۷۷۲]
- وقعة صفّين - به نقل از تمیم -: [على علیهالسلام] هنگامى كه به سوى نبرد حركت مىكرد، نام خدا را به هنگام سوار شدن بر زبان مىآورد و مىگفت: «سپاس، خدا را بر نعمتهایش بر ما و عطاى بزرگش! (پاک است كسى كه اين را براى ما رام كرد، و [گر نه] ما را ياراى [رام ساختن] آنها نبود * و به راستى كه ما به سوى پروردگارمان باز خواهيم گشت).
آن گاه رو به قبله مىكرد و دستانش را به سوى خدا بالا مىبرد و مىگفت: «بار خدایا! به سوى تو گامها برداشته شدند و بدنها خسته گشتند و دلها به تو متوجّه شدند و دستها بلند و دیدگان، تیز شدند. (پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حق گشايش ده كه تو بهترينِ گشايشدهندگانى). به بركت خداوند، حركت كنید».
آن گاه مىگفت: «خدا بزرگتر است. خدا بزرگتر است. معبودی جز خداى یگانه نیست و خدا بزرگتر است. اى خدا! اى یگانه! اى بىنیاز! اى پروردگار محمّد! به نام خداوند بخشندۀ مهربان. توان و نیرویى جز از سوی خداى برتر و بزرگ نیست. (ستايش، خداوند را كه پروردگار جهانيان است * مهربان و بخشنده است * صاحبِ روز جزاست. * تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم). بار خدایا! ستم ستمگران را از ما باز دار».
این، شعار على علیهالسلام در صفّین بود.
- الإمام عليّ علیهالسلام - في ذِکرِ غَزوَةِ بَدرٍ -: أصابَنا مِنَ اللَّيلِ طَشٌّ[۷۷۳] مِنَ المَطَرِ، فَانطَلَقنا تَحتَ الشَّجَرِ و الحَجَفِ[۷۷۴] نَستَظِلُّ تَحتَها مِنَ المَطَرِ، و باتَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَدعو رَبَّهُ: «اللّٰهُمَّ إن تَهلِك هٰذِهِ العِصابَةَ لا تُعبَد فِي الأَرضِ».[۷۷۵]
- امام على علیهالسلام - در یادكرد از جنگ بدر -: شب، كمى باران بر ما بارید و به زیر درختان و سپرهاى چرمىمان رفتیم تا از باران در امان بمانیم و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله شب را به دعا كردن پرداخت و با خدایش مىگفت: «خدایا! اگر این گروه را هلاک كنى، در زمین پرستیده نمىشوى».
- عنه علیهالسلام لَمّا كانَ يَومُ بَدرٍ قاتَلتُ شَيئاً مِن قِتالٍ، ثُمَّ جِئتُ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله أنظُرُ ما صَنَعَ، فَجِئتُ فَإِذا هُوَ ساجِدٌ يَقولُ: «يا حَيُّ يا قَيّومُ، يا حَيُّ يا قَيّومُ»، ثُمَّ رَجَعتُ إلَى القِتالِ، ثُمَّ جِئتُ فَإِذا هُوَ ساجِدٌ لا يَزيدُ عَلیٰ ذٰلِكَ، ثُمَّ ذَهَبتُ إلَى القِتالِ، ثُمَّ جِئتُ فَإِذا هُوَ يَقولُ ذٰلِكَ، فَفَتَحَ اللّٰهُ عَلَيهِ.[۷۷۶]
- امام على علیهالسلام: در جنگ بدر، مقدارى جنگیدم و سپس نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمدم تا بنگرم چه مىكند. آمدم و دیدم به سجده رفته است و مىگوید: «اى زنده، اى پا بر جا! اى زنده، اى پا بر جا!». سپس به كارزار باز گشتم و دوباره كه آمدم، دیدم در سجده است و جز همان را نمىگوید. چون به كارزار باز گشتم و باز آمدم، در سجده بود و همان را مىگفت، تا این كه خداوند، پیروزمان نمود.
- عنه علیهالسلام: رَأَيتُ الخِضرَ علیهالسلام فِي المَنامِ قَبلَ بَدرٍ بِلَيلَةٍ، فَقُلتُ لَهُ: عَلِّمني شَيئاً اُنصَرُ بِهِ عَلَى الأَعداءِ، فَقالَ: قُل: «يا هُوَ يا مَن لا هُوَ إلّا هُوَ».
فَلَمّا أصبَحتُ قَصَصتُها عَلىٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فَقالَ لي: «يا عَلِيُّ، عُلِّمتَ الاِسمَ الأَعظَمَ»، فَكانَ عَلىٰ لِساني يَومَ بَدرٍ.[۷۷۷]
- امام على علیهالسلام: یک شب قبل از بدر، خضر علیهالسلام را در خواب دیدم. به او گفتم: چیزى به من بیاموز كه به واسطۀ آن بر دشمنان، نصرت داده شوم. گفت: «بگو: "اى او! اى آن كه اویى جز او نیست! "».
صبح كه شد، خوابم را براى پیامبر خدا تعریف كردم. فرمود: «اى على! اسم اعظم به تو آموخته شده است». پس در جنگ بدر، این جمله پیوسته بر زبانم بود.
- عنه علیهالسلام: دَعا رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَومَ اُحُدٍ فَقالَ: «اللّٰهُمَّ لَكَ الحَمدُ، و إلَيكَ المُشتَكیٰ، و أَنتَ المُستَعانُ»، فَهَبَطَ إلَيهِ جَبرَئيلُ علیهالسلام فَقالَ: يا مُحَمَّدُ! لَقَد دَعَوتَ اللّٰهَ بِاسمِهِ الأَكبَرِ.[۷۷۸]
- امام علی علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در روز اُحُد، چنین دعا کرد: «بار خدایا! تو را میستایم و به درگاه تو شِکوه میکنم و از تو کمک میجویم». جبرئیل نزد او فرود آمد و گفت: ای محمّد! تو خدا را با بزرگترین اسمش خواندی.
- الإمام الباقر علیهالسلام: كانَ دُعاءُ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله لَيلَةَ الأَحزابِ: «يا صَريخَ المَكروبينَ، و يا مُجيبَ دَعوَةِ المُضطَرّينَ، و يا كاشِفَ غَمّي، اكشِف عَنّي غَمّي و هَمّي و كَربي، فَإِنَّكَ تَعلَمُ حالي و حالَ أصحابي، وَ اكفِني هَولَ عَدُوّي».[۷۷۹]
- امام باقر علیهالسلام: دعاى پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در شب احزاب، این بود: «اى فریادرس گرفتاران و اى اجابت كنندۀ دعاى درماندگان و اى غمگسار من! غم و نگرانی و گرفتاریام را بزُداى، كه تو خود، حال من و حال یاران مرا مىدانى و مرا از هراسیدن از دشمنم نگه دار».
- مجمع البیان عن عبد اللّٰه بن أبي أوفى: دَعا رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عَلَی الأَحزابِ، فَقالَ: «اللّٰهُمَّ أنتَ مُنزِلُ الكِتابِ، سَريعُ الحِسابِ، اهزِمِ الأَحزابِ، اللّٰهُمَّ اهزِمهُم و زَلزِلهُم».[۷۸۰]
- مجمع البیان - به نقل از عبد اللّٰه بن ابى اَوفىٰ -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در جنگ خندق، به احزاب، نفرین فرستاد و گفت: «بار خدایا! تویی فرو فرستندۀ قرآن و در حسابرسی [اعمال خلق]، سریع! احزاب را در هم شكن. بار خدایا! آنان را در هم شكن و متزلزلشان گردان».
- الإمام عليّ علیهالسلام: قالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَومَ الأَحزابِ: «اللّٰهُمَّ إنَّكَ أخَذتَ مِنّي عُبَيدَةَ بنَ الحارِثِ يَومَ بَدرٍ، و حَمزَةَ بنَ عَبدِ المُطَّلِبِ يَومَ أُحُدٍ، و هٰذا أخي عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ؛ (رَبِّ لاٰ تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوٰارِثِينَ)[۷۸۱]».[۷۸۲]
- امام علی علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در جنگ احزاب فرمود: «خدایا! در جنگ بدر، عبیدة بن حارث را از من گرفتى و در جنگ اُحُد، حمزة بن عبد المطّلب را و [امروز،] این، برادر من على بن ابى طالب است. (پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین بازماندهاى).
- الطبقات الكبرى عن جابر بن عبد اللّه: دَعا رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله في مَسجِدِ الأَحزابِ يَومَ الإِثنَينِ و يَومَ الثَّلاثاءِ و يَومَ الأَربِعاءِ، فَاستُجيبَ لَهُ يَومَ الأَربِعاءِ بَينَ الصَّلاتَينِ الظُّهرِ وَ العَصرِ، فَعَرَفنَا البِشرَ في وَجهِهِ.[۷۸۳]
- الطبقات الكبرى - به نقل از جابر بن عبد اللّه -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله روز دوشنبه و روز سهشنبه و روز چهارشنبه در مسجد [كنار خندق در جنگ] احزاب، دعا كرد و روز چهارشنبه، میان نماز ظهر و عصر، دعایش مستجاب شد و شادى را در چهرهاش دیدیم.
- مسند ابن حنبل عن أبي سعيد الخدريّ: قُلنا يَومَ الخَندَقِ: يا رَسولَ اللّه! هَل مِن شَيءٍ نَقولُهُ؟ فَقَد بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ! قالَ: نَعَم: «اللّٰهُمَّ استُر عَوراتِنا، و آمِن رَوعاتِنا».
قالَ: فَضَرَبَ اللّٰهُ عزّ و جلّ وُجوهَ أعدائِهِ بِالرّيحِ، فَهَزَمَهُمُ اللّٰهُ عزّ و جلّ بِالرّيحِ.[۷۸۴]
- مسند ابن حنبل - به نقل از ابو سعید خدری -: روز جنگ خندق گفتیم: اى پیامبر خدا! آیا چیزى هست كه بگویىم؟ جانهایمان به لب رسیده است! فرمود: «آرى. "خدایا! آنچه را از ما که بیرون افتادنش نیكو نیست، بپوشان و از بیمها ایمنمان كن"».
پس خداوند، صورت دشمنانش را با باد، کوبید و آنها را با باد در هم شكست.
- صحيح ابن حبّان عن صهيب: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله كانَ أيّامَ خَيبَرَ يُحَرِّكُ شَفَتَيهِ بِشَيءٍ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ، فَقيلَ لَهُ: يا رَسولَ اللّه، إنَّكَ تُحَرِّكُ شَفَتَيكَ بِشَيءٍ ما كُنتَ تَفعَلُهُ، فَما هٰذَا الَّذي تَقولُ؟
قالَ صلّی اللّه علیه و آله أقولُ: «اللّٰهُمَّ بِكَ اُحاوِلُ، و بِكَ اُقاتِلُ، و بِكَ اُصاوِلُ».[۷۸۵]
- صحيح ابن حبّان - به نقل از صهیب -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در روزهاى جنگ خیبر، لبهایش را پس از نماز صبح، تكان مىداد. به او گفته شد: اى پیامبر خدا! لبهایت را به [گفتن] چیزى تكان مىدهى و پیشتر چنین نمىكردى؟ این كه مىگویى، چیست؟
فرمود: مىگویم: «خدایا! با نیروى تو حركت مىكنم و با نیروی تو مىجنگم و با نیروی تو یورش مىبرم».
- الإمام عليّ علیهالسلام: لَمّا كانَ يَومُ خَيبَرَ بارَزتُ مَرحَباً، فَقُلتُ ما كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عَلَّمَني أن أقولَ: «اللّٰهُمَّ انصُرني و لا تَنصُر عَلَيَّ، اللّٰهُمَّ اغلِب لي و لا تَغلِب عَلَيَّ، اللّٰهُمَّ تَوَلَّني و لا تُوَلِّ عَلَيَّ، اللّٰهُمَّ اجعَلني لَكَ ذاكِراً، لَكَ شاكِراً، لَكَ راهِباً، لَكَ مُطيعاً، أقتُلُ أعداءَكَ».
فَقَتَلتُ مَرحَباً يَومَئِذٍ و تَرَكتُ سَلَبَهُ، و كُنتُ أقتُلُ و لا آخُذُ السَّلَبَ.[۷۸۶]
- امام على علیهالسلام: در روز خیبر، در برابر مَرحَب، پا به میدان گذاشتم و آنچه را پیامبر خدا به من آموزش داده بود، گفتم و آن، این بود كه: «بار خدایا! یارىام كن و بر ضدّ من یارى مرسان. بار خدایا! مرا پیروز گردان و شكست خوردهام مگردان. بار خدایا! مرا چیره گردان و بر من چیره مگردان. بار خدایا! مرا ذکرگویَت، شکرگزارت، ترسنده و فرمانبر از خودت قرار ده كه دشمنانت را مىكُشم».
من در آن روز، مَرحَب را كُشتم و از لباس و تجهیزاتش دست شُستم. من مىكُشتم؛ امّا لباس و سلاح و مركب دشمن را بر نمىداشتم.
- الإمام الصادق علیهالسلام: إنَّ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله لَمّا فَتَحَ مَكَّةَ صَلّىٰ بِأَصحابِهِ الظُّهرَ عِندَ الحَجَرِ الأَسوَدِ، فَلَمّا سَلَّمَ رَفَعَ يَدَيهِ و كَبَّرَ ثَلاثاً و قالَ: «لا إلٰهَ إلَّااللّٰهُ وَحدَهُ وَحدَهُ، أنجَزَ وَعدَهُ، و نَصَرَ عَبدَهُ، و أَعَزَّ جُندَهُ، و غَلَبَ الأَحزابَ وَحدَهُ، فَلَهُ المُلكُ و لَهُ الحَمدُ، يُحيي و يُميتُ و يُميتُ و يُحيي، و هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ».[۷۸۷]
- امام صادق علیهالسلام: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هنگامى كه مكّه را فتح كرد، نماز ظهر را با یارانش در كنار حجر الأسود برگزار كرد و سلام كه داد، دستهایش را سه مرتبه بلند كرد و تكبیر گفت و گفت: «معبودى جز خداوند نیست. یگانه است، یگانه است. وعدهاش را تحقّق بخشید و بندهاش را یارى داد و سپاهش را شوكت بخشید و یکتنه، گروهها[ى مشرک] را در هم شكست. پس او راست فرمانروایى و او راست ستایش. زنده مىكند و مىمیرانَد، و مىمیراند و زنده مىگردانَد، و او بر هر چیزى، تواناست».
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن دُعائِهِ إذا لَقِيَ العَدُوِّ مُحارِباً -: اللّٰهُمَّ إلَيكَ أفضَتِ القُلوبُ، و مُدَّتِ الأعناقُ، و شَخَصَتِ الأَبصارُ، و نُقِلَتِ الأَقدامُ، و اُنضِيَتِ الأَبدانُ[۷۸۸].
اللّٰهُمَّ قَد صَرَّحَ مَكنونُ الشَّنَآنِ[۷۸۹]، و جاشَت[۷۹۰] مَراجِلُ[۷۹۱] الأَضغانِ.
اللّٰهُمَّ إنّا نَشكو إلَيكَ غَيبَةَ نَبِيِّنا، و كَثرَةَ عَدُوِّنا، و تَشَتُّتَ أهوائِنا.
رَبَّنَا افتَح بَينَنا و بَينَ قَومِنا بِالحَقِّ و أَنتَ خَيرُ الفاتِحينَ.[۷۹۲]
- امام على علیهالسلام - در دعای خود، هر گاه با دشمن درگیر مىشد -: بار خدایا! دلها به سوى تو كشیده شده، و گردنها دراز گردیده، و دیدهها دوخته، و گامها جا به جا، و تنها فرسوده شدهاند.
بار خدایا! دشمنىهاى پنهان، آشكار شدهاند، و دیگ كینهها به جوش آمده است.
بار خدایا! از غیبت پیامبرمان و فراوانى دشمنانمان و پراكندگى تمایلاتمان به تو شكایت مىكنیم.
پروردگار ما! بین ما و بین اقواممان، به حق، گشایش فرما كه تو بهترین گشایشگرى.
- الإمام زين العابدين علیهالسلام: لَمّا صَبَّحَتِ الخَيلُ الحُسَينَ علیهالسلام رَفَعَ يَدَيهِ، و قالَ: «اللّٰهُمَّ أنتَ ثِقَتي في كُلِّ كَربٍ، و رَجائي في كُلِّ شِدَّةٍ، و أَنتَ لي في كُلِّ أمرٍ نَزَلَ بي ثِقَةٌ و عُدَّةٌ، كَم مِن هَمٍّ يَضعُفُ فيهِ الفُؤادُ، و تَقِلُّ فيهِ الحيلَةُ، و يَخذُلُ فيهِ الصَّديقُ، و يَشمَتُ فيهِ العَدُوُّ، أنزَلتُهُ بِكَ و شَكَوتُهُ إلَيكَ، رَغبَةً مِنّي إلَيكَ عَمَّن سِواكَ، فَفَرَّجتَهُ و كَشَفتَهُ، و أَنتَ وَلِيُّ كُلِّ نِعمَةٍ، و صاحِبُ كُلِّ حَسَنَةٍ، و مُنتَهیٰ كُلِّ رَغبَةٍ».[۷۹۳]
- امام زين العابدين علیهالسلام: صبح [عاشورا]، چون حسین علیهالسلام چشم گشود و لشكر [دشمن] را دید، دستانش را بالا برد و گفت: «خداوندا! تو تكیهگاه من در هر سختى، و امید من در هر گرفتارى هستى. در هر حادثهاى كه براى من اتّفاق افتاده، تو تكیهگاه و ساز و برگِ منى. بسى پریشانى كه دل، در آن سست مىشود و چاره، اندک مىگردد و دوست، انسان را وا مىگذارد و دشمن، شماتت مىكند و من، از سرِ رغبت به تو، نه دیگران، شكایتش را نزد تو آوردهام و تو در آن، برایم گشایش دادهاى و آن را بر طرف ساختهاى. تویى ولىّ هر نعمت و صاحب هر نیكى و نهایت هر مقصود».
راجع: کنز الدعاء: ج۳ ص۴۱۷ (الفصل الثاني و الثلاثون: دعوات الجهاد).
ر.ک: کنز الدعاء: ج۳ ص۴۱۷(فصل سی و دوم: دعواتُ الجهاد).
۷ / ۱ - ۶: قِلَّةُ الکَلامِ و خَفضُ الصَّوتِ
۷ / ۱ - ۶: کمتر سخن گفتن و پایین آوردن صدا
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله - في لِقاءِ العَدُوِّ -: إذا لَقيتُموهُم فَاثبُتوا و أَكثِروا ذِكرَ اللّه، فَإِن أجلَبوا[۷۹۴] و ضَجّوا فَعَلَيكُم بِالصَّمتِ.[۷۹۵]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در بارۀ رویارویى با دشمن -: هر گاه با دشمنان رو در رو شدید، پایدارى ورزید و خدا را بسیار یاد كنید و اگر دشمنان جار و جنجال و فریاد سر دادند، شما سكوت اختیار كنید.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله - لِأبي ذَرٍّ -: يا أبا ذَرٍّ، اخفِض صَوتَكَ عِندَ الجَنائِزِ، و عِندَ القِتالِ، و عِندَ القُرآنِ.[۷۹۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - خطاب به ابو ذر -: اى ابو ذر! در نزد جنازهها و هنگام جنگ و هنگام [تلاوت] قرآن، صدایت را پایین بیاور.
- المستدرك على الصحيحين عن أبي بردة عن أبيه: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله كانَ يَكرَهُ الصَّوتَ عِندَ القِتالِ.[۷۹۷]
- المستدرک على الصحيحين - به نقل از ابو بُرده، از پدرش -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله سر و صدا را هنگام جنگ، خوش نمىداشت.
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله - في لِقاءِ العَدُوِّ -: غُضّوا أبصارَكُم و لا تَبدَؤُوهُم بِالقِتالِ، و لا يَتَكَلَّمَنَّ أحَدٌ.[۷۹۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در بارۀ رویارویى با دشمن -: دیدههایتان را فرو بخوابانید و جنگ را شما آغاز نكنید و هیچ كس سخن نگوید.
- الإمام عليّ علیهالسلام - لِأَصحابِهِ -: إذا لَقيتُم عَدُوَّكُم فِي الحَربِ فَأَقِلُّوا الكَلامَ، وَ اذكُرُوا اللّٰهَ عزّ و جلّ .…[۷۹۹]
- امام على علیهالسلام - خطاب به یاران خود -: هر گاه در جنگ با دشمن رو در رو شدید، سخنتان را كوتاه كنید و خدا را یاد كنید.
- الكافي عن أبي صادق: سَمِعتُ عَلِيّاً علیهالسلام يُحَرِّضُ النّاسَ في ثَلاثَةِ مَواطِنَ: الجَمَلِ، و صِفّينَ، و يَومِ النَّهرِ، یَقولُ: عِبادَ اللّه! اتَّقُوا اللّٰهَ، و غُضُّوا الأَبصارَ، وَ اخفِضُوا الأَصواتِ، و أَقِلُّوا الكَلامَ.…[۸۰۰]
- الكافى - به نقل از ابو صادق -: شنیدم كه على علیهالسلام مردم را در سه جا [به جنگ] تشویق مىكرد: جمل، صفّین و نهروان. مىفرمود: «بندگان خدا! از خدا پروا كنید، دیدهها را فرو نهید، صداها را پایین آورید، سخن را كوتاه كنید...».
۷ / ۱ - ۷: حَديثُ النَّفسِ بِالغَلَبَةِ بِعَونِ اللّه
۷ / ۱ – ۷: تلقین کردن به خود که «به یاری خدا پیروز میشوم»
- الجمل عن عمرو بن دينار: قالَ أميرُ المُؤمِنينَ علیهالسلام لِابنِهِ مُحَمَّدٍ: خُذِ الرّايَةَ وَ امضِ. و عَلِيٌّ علیهالسلام خَلفَهُ فَناداهُ: يا أبَا القاسِمِ.
فَقالَ: لَبَّيكَ يا أبَه.
فَقالَ: يا بُنَيَّ، لا يَستَفِزَّكَ ما تَریٰ، قَد حَمَلتُ الرّايَةَ و أَنَا أصغَرُ مِنكَ فَمَا استَفَزَّني عَدُوّي؛ و ذٰلِكَ إنَّني لَم ألقَ أحَداً إلّا حَدَّثَتني نَفسي بِقَتلِهِ، فَحَدِّث نَفسَكَ بِعَونِ اللّه بِظُهورِكَ عَلَيهِم، و لا يَخذُلكَ ضَعفُ النَّفسِ بِاليَقينِ؛ فَإِنَّ ذٰلِكَ أشَدُّ الخِذلانِ.
قالَ، فَقُلتُ: يا أبَه، أرجو أن أكونَ كَما تُحِبُّ إن شاءَ اللّٰهُ.[۸۰۱]
- الجمل - به نقل از عمرو بن دینار -: امیر مؤمنان علیهالسلام به فرزندش محمّد فرمود: «پرچم را بگیر و حركت كن» و على علیهالسلام پشت سرِ او بود. پس [على علیهالسلام] او را صدا كرد: «اى ابو القاسم!».
گفت: بله، اى پدر!
فرمود: «فرزندم! آنچه مىبینى، تو را به وحشت نیندازد. من در حالى كه كوچکتر از تو بودم، پرچم را بر دوش مىكشیدم؛ ولى دشمن، مرا به وحشت نینداخت؛ چرا كه با كسى رو به رو نشدم، جز آن كه به خود تلقین مىكردم كه او را مىكشم. پس به كمک خداوند، به خود، تلقین كن كه بر آنان پیروز مىشوى، و كماعتمادى به خود، تو را ناتوان نسازد كه این، بدترین درماندگى است».
[محمّد] گفت كه گفتم: اى پدر! امیدوارم چنان باشم كه شما دوست مىدارى، اگر خدا بخواهد.
۷ / ۱ - ۸: طاعَةُ القادَةِ
۷ / ۱ - ۸: اطاعت از فرماندهان
الكتاب
قرآن
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ ٱللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَوَلَّوْاْ عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ * وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ هُمْ لَا يَسْمَعُونَ).[۸۰۲]
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا و فرستادۀ او اطاعت كنيد و از وى روى بر متابيد، در حالى كه [دعوت منطقى او را] مىشنويد * و همانند كسانى [از کافران و منافقان] نباشيد كه [به زبان] گفتند: شنيديم، در حالى كه [حقيقتاً] نمىشنوند).
(وَ أَطِيعُواْ ٱللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ تَنَـٰزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَ ٱصْبِرُواْ إِنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِينَ).[۸۰۳]
(و از خدا و فرستادۀ او فرمان بريد و با هم نزاع و ستيزه مكنيد كه سست و بيمناک مىگرديد و تسلّط و حكومتتان از ميان مىرود و نسيم پيروزى بر شما نمىوزد، و شكيبايى كنيد، كه همانا خدا با شكيبايان است).
الحديث
حدیث
- الإمام عليّ علیهالسلام - في كِتابِهِ إلیٰ أميرَينِ مِن اُمرَاءِ جَيشِهِ -: و قَد أمَّرتُ عَلَيكُما و عَلیٰ مَن في حَيِّزِكُما مالِكَ بنَ الحارِثِ الأَشتَرَ، فَاسمَعا لَهُ و أَطيعا، وَ اجعَلاهُ دِرعاً و مِجَنّاً، فَإِنَّهُ مِمَّن لا يُخافُ وَهنُهُ و لا سَقطَتُهُ، و لا بُطؤُهُ عَمَّا الإِسراعُ إلَيهِ أحزَمُ، و لا إسراعُهُ إلیٰ مَا البُطءُ عَنهُ أمثَلُ.[۸۰۴]
- امام على علیهالسلام - در نامۀ خود به دو تن از فرماندهان سپاه خود -: من، مالک اَشتر پسر حارث را بر شما و سپاهیان زیردست شما، امیر كردم. پس گفتۀ او را بشنوید و از او فرمان برید. او را چون زره و سپر، نگهبان خود كنید كه او را سستى و لغزشى نیست. نه آن جا كه شتاب لازم است، كُندى مىكند و نه آن جا كه درنگ لازم است، عجله مىنماید.
- عنه علیهالسلام - مِن كِتابٍ لَهُ إلیٰ اُمَراءِ الجَيشِ -: مِن عَبدِ اللّه عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ أميرِ المُؤمِنينَ إلیٰ أصحابِ المَسالِحِ[۸۰۵]:
أمّا بَعدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الوالي ألّا يُغَيِّرَهُ عَلی رَعِيَّتِهِ فَضلٌ نالَهُ، و لا طَولٌ[۸۰۶] خُصَّ بِهِ، و أَن يَزيدَهُ ما قَسَمَ اللّٰهُ لَهُ مِن نِعَمِهِ دُنُوّاً مِن عِبادِهِ و عَطفاً عَلی إخوانِهِ.
ألا و إنَّ لَكُم عِندي ألّا أحتَجِزَ دُونَكُم سِرّاً إلّا في حَربٍ، و لا أطوِيَ دُونَكُم أمراً إلّا في حُكمٍ، و لا اُؤخِّرَ لَكُم حَقّاً عَن مَحَلِّهِ، و لا أقِفَ بِهِ دونَ مَقطَعِهِ، و أَن تَكونوا عِندي فِي الحَقِّ سَواءً، فَإِذا فَعَلتُ ذٰلِكَ وَجَبَت لِلهِ عَلَيكُمُ النِّعمَةُ. و لي عَلَيكُمُ الطّاعَةُ. و ألّا تَنكُصوا[۸۰۷] عَن دَعوَةٍ، و لا تُفَرِّطوا في صَلاحٍ، و أَن تَخوضُوا الغَمَراتِ[۸۰۸] إلَى الحَقِّ، فَإِن أنتُم لَم تَستَقيموا لي عَلیٰ ذٰلِكَ لَم يَكُن أحَدٌ أهوَنَ عَلَيَّ مِمَّنِ اعوَجَّ مِنكُم، ثُمَّ اُعظِمُ لَهُ العُقوبَةَ، و لا يَجِدُ عِندي فيها رُخصَةً، فَخُذوا هٰذا مِن اُمَرائِكُم، و أَعطوهُم مِن أنفُسِكُم ما يُصلِحُ اللّٰهُ بِهِ أمرَكُم. وَ السَّلامُ.[۸۰۹]
- امام على علیهالسلام - در نامهاى به فرماندهان لشكر خود -: از بندۀ خدا، على بن ابى طالب امیر مؤمنان، به نیروهاى مسلّح:
امّا بعد، حكمران نباید امتیازى كه به دست آورده و قدرتى كه به او ویژه گشته است، [رفتار] او را با رعیّت دگرگون سازد؛ بلكه باید نعمتى كه خداوند، بهرۀ او ساخته است، وى را به بندگان او نزدیکتر و به برادرانش مهربانتر گرداند.
بدانید كه حقّ شما بر من، آن است كه رازى را از شما نپوشانم، مگر در مورد جنگ، و بدون رایزنى با شما، كارى را انجام ندهم، مگر در داورى [و حكم شرع][۸۱۰] و حقّ شما را از هنگام آن به تأخیر نیندازم (/ حقّ شما را از آنچه باید، كمتر نگزارم) و در رساندن آن، درنگ نكنم و همۀ شما را در حق، یكسان بدانم. پس هر گاه چنین رفتار كردم، نعمت خدا بر شما ثابت گشته است [و شما رهین نعمت و منّت او به خاطر وجود والىِ دادگر شدهاید].
و حقّ من بر شما، این است كه از من فرمان ببرید و از فراخوانم سر باز نزنید و در كارى كه به صلاح است، كوتاهى نكنید و در راه حق، رنجها و سختىها را به جان بخرید، كه اگر در این مسیرِ درستى كه گفتم، حركت نكنید، هیچ كس نزد من، خوارتر و بىمقدارتر از كژروان شما نخواهد بود و او را سخت كیفر خواهم داد و در این كیفر (مجازات)، رخصتى از من نخواهد دید. پس این [دستور] را از فرماندهانتان بگیرید و از آنان در آنچه خداوند با آن، كار شما را سامان مىبخشد، فرمان ببرید.
- عنه علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ لِعُمَرَ بنِ الخَطّابِ و قَدِ استَشارَهُ فِي الشُّخوصِ لِقِتالِ الفُرسِ بِنَفسِهِ -:... و مَكانُ القَيِّمِ بِالأَمرِ مَكانُ النِّظامِ مِنَ الخَرَزِ يَجمَعُهُ و يَضُمُّهُ، فَإِنِ انقَطَعَ النِّظامُ تَفَرَّقَ الخَرَزُ و ذَهَبَ، ثُمَّ لَم يَجتَمِع بِحَذافيرِهِ أبَداً.[۸۱۱]
- امام على علیهالسلام - در سخن خود در پاسخ عمر بن خطّاب، كه در بارۀ شركت كردن خویش در جنگ فارس، از ایشان مشورت خواست -: جایگاه زمامدار این كار، جایگاه رشته[ى تسبیح] است كه مهرهها را گرد و به هم مىآورد و چون بگسلد، مهرهها پراكنده مىشوند و از میان مىروند و هیچ گاه همۀ آنها براى بار دیگر گرد نمىآیند.
راجع: ص۳۰۴ (الآداب السلبیة / مخالفة القادة).
ر.ک: ص۳۰۵ (نابایستههای جهاد / مخالفت با فرماندهان).
۷ / ۱ - ۹: كِتمانُ ما يوجِبُ وَهنَ الجَيشِ
۷ / ۱ - ۹: پنهان نگه داشتن خبرهای سست کنندۀ سپاهیان
- وقعة صفّين عن أبي روق: قالَ زِيادُ بنُ النَّضرِ الحارِثِيُّ لِعَبدِ اللّه بنِ بُدَيلِ بنِ وَرقاءَ: إنَّ يَومَنا و يَومَهُم لَيَومٌ عَصيبٌ، ما يَصبِرُ عَلَيهِ إلّا كُلُّ مُشَيَّعِ[۸۱۲] القَلبِ، صادِقُ النِّيَّةِ، رابِطُ الجَأشِ، وَٱيمُ اللّه! ما أظُنُّ ذٰلِكَ اليَومَ يُبقي مِنّا و مِنهُم إلَّا الرُّذالَ.
قالَ عَبدُ اللّه بنُ بُدَيلٍ: وَ اللّه، أظُنُّ ذٰلِكَ.
فَقالَ عَلِيٌّ علیهالسلام: لِيَكُن هٰذَا الكَلامُ مَخزوناً في صُدورِكُما، لا تُظهِراهُ و لا يَسمَعهُ مِنكُما سامِعٌ.[۸۱۳]
- وقعة صفّين - به نقل از ابو رَوق -: زیاد بن نضر حارثى به عبد اللّٰه بن بُدَیل بن ورقا گفت: به درستى كه روز ما و آنان، روزِ سختى است. بر آن شكیبایى نكند، جز كسى كه دلیر دل، راستنیّت و استوارقلب باشد. به خدا سوگند، گمان نمیبرم که امروز از ما و آنان، كسى باقى بمانَد، جز فرومایگان.
عبد اللّٰه بن بدیل گفت: به خدا سوگند، من نیز چنین گمان مىكردم.
على علیهالسلام فرمود: «این سخن، در دل شما دو نفر پنهان باشد. آن را اظهار مدارید و كسى آن را از شما نشنود».
۷ / ۱ - ۱۰: الاِستِعدادُ العَسكَرِيُّ
۷ / ۱ - ۱۰: آمادگی نظامی
الكتاب
قرآن
(وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ ٱلْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ ٱللهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ ءَاخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ ٱللهُ يَعْلَمُهُمْ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شَىْءٍ فِى سَبِيلِ ٱللهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنتُمْ لاَ تُظْـلَمُونَ).[۸۱۴]
(و در برابر آنان تا میتوانید، از نيرو [ى انسانى، سلاحهاى روز و هزينۀ نبرد] و اسبان ورزیده آماده سازيد كه به وسيلۀ آن، دشمن خدا و دشمن خود و دیگرانی جز آنها را - كه آنها را نمىشناسيد [و] خداوند، آنها را مىشناسد - بترسانيد، و البتّه هر چيزى كه در راه خدا انفاق كنيد، [در روز جزا] به طور كامل به شما داده خواهد شد و بر شما هرگز ستم [و از حقّتان كاسته] نمىشود).
الحديث
حدیث
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله - في قَولِ اللّه عزّ و جلّ: (وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ ٱلْخَيْلِ)، قالَ -: الرَّميُ.[۸۱۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در بارۀ این سخن خداوند: (و در برابر آنان تا میتوانید، از نيرو و اسبان ورزيده، آماده سازيد) -: یعنی تیراندازى.
- تفسير القمّي عن الإمام الباقر علیهالسلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ)، قالَ -: السِّلاحُ.[۸۱۶]
- تفسیر القمّی - به نقل از امام باقر علیهالسلام در بارۀ این سخن خداوند متعال: (در برابر آنان تا میتوانید، نیرو آماده سازید) -: [یعنی] سلاح.
- تفسير العيّاشي عن الإمام الصادق علیهالسلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ)، قالَ -: سَيفٌ و تُرسٌ.[۸۱۷]
- تفسیر العیّاشی - به نقل از امام صادق علیهالسلام در بارۀ این سخن خداوند متعال: (در برابر آنان تا میتوانید، نیرو آماده سازید) -: [یعنی] شمشیر و سپر.
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن خُطبَةٍ لَهُ -:... فَخُذوا لِلحَربِ اُهبَتَها، و أَعِدّوا لَها عُدَّتَها، فَقَد شَبَّ لَظاها[۸۱۸]، و عَلا سَناها[۸۱۹].[۸۲۰]
- امام علی علیهالسلام - در یکی از سخنرانیهای خود -: برای جنگ آماده شوید و ساز و برگ نبرد مهیّا دارید كه آتش كارزار افروخته شده و شعلۀ آن بالا گرفته است.
- الإمام الحسين علیهالسلام - مِن خُطبَةٍ لَهُ قَبلَ وَقعَةِ صِفّينَ -: ألا إنَّ الحَربَ شَرُّها ذَريعٌ[۸۲۱]، و طَعمُها فَظيعٌ، و هِيَ جُرَعٌ مُتَحَسّاةٌ، فَمَن أخذَ لَها اُهبَتَها، وَ استَعَدَّ لَها عُدَّتَها، و لَم يَألَم كُلومَها[۸۲۲] عِندَ حُلولِها، فَذاكَ صاحِبُها، و مَن عاجَلَها قَبلَ أوانِ فُرصَتِها وَ استِبصارِ سَعيِهِ فيها، فَذاكَ قَمِنٌ[۸۲۳] ألّا يَنفَعَ قَومَهُ، و أَن يُهلِكَ نَفسَهُ.[۸۲۴]
- امام حسین علیهالسلام - در سخنرانی خود پیش از جنگ صفّین -: هان كه جنگ، شرّش زشت و مزهاش تلخ است و جرعههایى به سختى فرو رونده است! هر كس خود را براى آن، آماده كند و ساز و برگش را فرا هم آورد و جراحتهایش به گاه ورود، او را رنجیده نكند، مردِ جنگ است و هر كس بِدان بشتابد، پیش از آن كه هنگامش در رسد و بى آن كه ببیند چه كارى باید برایش انجام دهد، سزاوار آن است كه به قومش سودى نرساند و خود را تباه كند.
- الإمام الباقر علیهالسلام: دَخَلَ قَومٌ عَلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ علیهالسلام فَرَأَوه مُختَضِباً بِالسَّوادِ، فَسَألوهُ عَن ذٰلِكَ، فَمَدَّ يَدَهُ إلیٰ لِحيَتِهِ ثُمَّ قالَ: أمَرَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله في غَزاةٍ غَزاها أن يَختَضِبوا بِالسَّوادِ لِيَقوَوا بِهِ عَلَى المُشرِكينَ.[۸۲۵]
- امام باقر علیهالسلام: گروهى بر [امام] حسین علیهالسلام در آمدند و دیدند كه محاسنش را سیاهرنگ كرده است. از ایشان در این باره پرسیدند. دستش را به محاسنش كشید و سپس فرمود: «پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در یكى از جنگهایش، فرمان داد كه [رزمندگان ریشسفید] موهایشان را سیاهرنگ كنند تا در چشم مشركان، [جوان و] نیرومند به نظر برسند».
- الإمام الصادق علیهالسلام - في قَولِ اللّه تَعالیٰ: (وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ)، قالَ -: مِنهُ الخِضابُ بِالسَّوادِ.[۸۲۶]
- امام صادق علیهالسلام - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (در برابر آنان، تا میتوانید، نیرو آماده سازید) -: از جملۀ این نیروست خضاب کردن با رنگ سیاه.
- عنه علیهالسلام: الخِضابُ بِالسَّوادِ اُنسٌ لِلنِّساءِ، و مَهابَةٌ لِلعَدُوِّ.[۸۲۷]
- امام صادق علیهالسلام: خضاب كردن [موى سر و ریش] با رنگ سیاه، مایۀ اُنس زنان و ترس دشمن است.
۷ / ۱ - ۱۱: الصَّبرُ وَ الثَّباتُ
۷ / ۱ - ۱۱: شکیبایی و پایداری
الكتاب
قرآن
(يَـٰأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ حَرِّضِ ٱلْمُؤْمِنِينَ عَلَى ٱلْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَـٰبِرُونَ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّايَفْقَهُونَ * ٱلآنَ خَفَّفَ ٱللهُ عَنكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ ٱللهِ وَ ٱللهُ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِينَ).[۸۲۸]
(اى پيامبر! مؤمنان را به جهاد ترغيب كن، كه اگر از شما بيست نفر شكيبا باشند، بر دويست نفر غلبه مىكنند، و اگر از شما یکصد تن باشند، بر هزار تن از كسانى كه كفر ورزيدهاند، پيروز مىگردند؛ زيرا آنها گروهى هستند كه نمىفهمند * اكنون خداوند بر شما تخفيف داد و دانست كه در شما ناتوانى [روحى و عددى] است. پس اگر از شما یکصد شكيبا باشند، بر دويست نفر غلبه مىكنند و اگر از شما هزار نفر باشند، بر دو هزار به اذن [و توفيق] خدا پيروز مىشوند، و خدا با شكيبايان است).
(ٱلصَّـٰبِرِينَ فِى ٱلْبَأْسَآءِ وَ ٱلضَّرَّآءِ وَ حِينَ ٱلْبَأْسِ أُوْلٰئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَ أُوْلٰئِكَ هُمُ ٱلْمُتَّقُونَ).[۸۲۹]
([استقامت] شكيبايان، در سختى مالى و ضرر جسمى و هنگام جنگ است. آنها هستند كه راست گفتهاند و آنها هستند كه پرهيزگارند).
(إِنَّ ٱللهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَـٰنٌ مَّرْصُوصٌ).[۸۳۰]
(به يقين، خداوند دوست دارد كسانى را كه در راه او پيكار مىكنند. گويى بنايى پولادين اند).
الحديث
حدیث
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: لا تمَنَّوا لِقاءَ العَدُوِّ، فَإِذا لَقيتُموهُم فَاصبِروا.[۸۳۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: آرزوی رویارویى با دشمن را مکنید؛ امّا هر گاه با دشمنان رو در رو شدید، پایدارى ورزید.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن لَقِيَ العَدُوَّ فَصَبَرَ حَتّیٰ يُقتَلَ أو يَغلِبَ، لَم يُفتَن في قَبرِهِ.[۸۳۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: كسى كه با دشمنْ رو به رو شود و پایدارى ورزد تا كشته شود یا پیروز گردد، در قبر خود، سؤال و جوابی (سختی و عذابی) نخواهد داشت.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله - مِن وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ -: يا أبا ذَرٍّ، إنَّ رَبَّكَ يُباهِي المَلائِكَةِ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ:... و رَجُلٌ في زَحفٍ فَرَّ أصحابُهُ و ثَبَتَ و هُوَ يُقاتِلُ حَتّیٰ يُقتَلَ.[۸۳۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در سفارش خود به ابو ذر -: اى ابو ذر! پروردگارت عزّ و جلّ به وجود سه نفر، بر فرشتگانش مىبالد:... [سوم،] مردى كه در میدان جهاد باشد و همرزمانش بگریزند، ولى او همچنان پایدارى ورزد و بجنگد، تا كشته شود.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ، زَوَّجَهُ اللّٰهُ مِنَ الحورِ العينِ كَيفَ شاءَ: كَظمُ الغَيظِ، وَ الصَّبرُ عَلَى السُّيوفِ لِلهِ، و رَجُلٌ أشرَفَ عَلیٰ مالٍ حَرامٍ فَتَرَكَهُ لِلهِ.[۸۳۴]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كس سه صفت داشته باشد، خداوند، هر حور العینی را كه او بخواهد، نصیبش میكند: خشم خود را فرو برد، و در جنگ، مقابل شمشیرها براى خدا شکیبایی كند، و هنگامى كه مال حرام به چنگ او آمد، براى خدا در آن تصرّف نكند.
- سنن أبي داوود عن سمرة بن جندب: كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَأمُرُنا - إذا فَزِعنا - بِالجَماعَةِ وَ الصَّبرِ وَ السَّكينَةِ، و إذا قاتَلنا.[۸۳۵]
- سنن أبى داوود - به نقل از سمرة بن جندب -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله هنگامى كه مىترسیدیم و هنگامى كه مىجنگیدیم، ما را به گرد هم آمدن و پایدارى و آرامش فرمان مىداد.
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كَلامٍ قالَهُ لِابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ لَمّا أعطاهُ الرّايَةَ يَومَ الجَمَلِ -: تَزولُ الجِبالُ و لا تَزُل، عَضَّ عَلیٰ ناجِذِكَ[۸۳۶]، أعِرِ اللّٰهَ جُمجُمَتَكَ[۸۳۷]، تِد فِي الأَرضِ قَدَمَكَ، ارمِ بِبَصَرِكَ أقصَى القَومِ، و غُضَّ بَصَرَكَ. وَ اعلَم أنَّ النَّصرَ مِنَ عِندِ اللّه سُبحانَهُ.[۸۳۸]
- امام على علیهالسلام - در سخنی خطاب به محمّد بن حنفیّه، هنگامى كه در روز جنگ جمل، پرچم را به او سپرد -: كوهها از جاى كَنده شوند، تو استوار باش. دندانهایت را بر هم بفشار و كاسۀ سرت را به خدا عاریه ده. پایت را بر زمین بكوب و چشمت را به دورترین نقطۀ سپاه بیفكن و چشم فرو نِه و بدان كه پیروزى، از سوى خداوند سبحان است.
- عنه علیهالسلام:... فَخُذوا لِلحَربِ اُهبَتَها، و أَعِدّوا لَها عُدَّتَها،... وَ استَشعِرُوا الصَّبرَ؛ فَإِنَّهُ أدعیٰ إلَى النَّصرِ.[۸۳۹]
- امام علی علیهالسلام: برای جنگ آماده شوید و ساز و برگ نبرد مهیّا دارید... و جامۀ شکیبایی در پوشید که شکیبایی، بیش از هر سلاح دیگر، پیروزى را میسّر میگرداند.
- عنه علیهالسلام - مِمّا كانَ يوصي بِهِ عِندَ القِتالِ -: إنَّ الجِهادَ أشرَفُ الأَعمالِ بَعدَ الإِسلامِ، و هُوَ قِوامُ الدّينِ، وَ الأَجرُ فيهِ عَظيمٌ، مَعَ العِزَّةِ وَ المَنَعَةِ.…
فَحافِظوا عَلیٰ أمرِ اللّه عزّ و جلّ في هٰذِهِ المَواطِنِ الَّتِي الصَّبرُ عَلَيها كَرَمٌ و سَعادَةٌ، و نَجاةٌ فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مِن فَظيعِ الهَولِ وَ المَخافَةِ، فَإِنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ لا يَعبَأُ بِمَا العِبادُ مُقتَرِفونَ لَيلَهُم و نَهارَهُم، لَطُفَ بِهِ عِلماً، و كُلُّ ذٰلِكَ في كِتابٍ (لا يَضِلُّ رَبّي و لا يَـنسیٰ)[۸۴۰]، فَاصبِروا و صابِروا وَ اسأَلُوا النَّصرَ، و وَطِّنوا أنفُسَكُم عَلَى القِتالِ، وَ اتَّقُوا اللّٰهَ عزّ و جلّ؛ فَإِنَّ اللّٰهَ (مَعَ الَّذينَ اتَّقَوا وَ الَّذينَ هُم مُحسِنونَ)[۸۴۱].[۸۴۲]
- امام على علیهالسلام - از اندرزهایی که هنگام جنگ میداد -: بى تردید، جهاد، پس از اسلام آوردن، شریفترینِ اعمال است. جهاد، مایۀ استوارىِ دین است و مزد آن بزرگ است، آن هم به همراهِ عزّتمندى و دست نایافتگى.…
پس امر خداوند عزّ و جلّ را در این جاهایى كه بردبارى بر آنها، كرامت و خوشبختى، و در دنیا و آخرت، رهایى از سختى هراس و ترس است، پاسدارى كنید، كه خداوند عزّ و جلّ به آنچه بندگان، شب و روزشان مرتكب مىشوند، اعتنا ندارد، ریز آنها را مىداند و همۀ آنها در نوشتارى ثبت است. (پروردگار من هرگز گمراه نمىشود و فراموش نمىكند). پس بردبارى كنید و پایدار باشید و پیروزى را بخواهید و خود را بر جنگیدن مصمّم سازید و از خداوند عزّ و جلّ پروا كنید، كه بى ترديد، خداوند (با كسانى است كه پروا پیشه کردهاند و كسانى كه نيكوكارند).
- دعائم الإسلام: عَن عَلِيٍّ علیهالسلام أنَّهُ حَرَّضَ النّاسَ عَلیٰ مِنبَرِ الكوفَةِ، فَقالَ: يا مَعشَرَ أهلِ الكوفَةِ! لَتَصبِرُنَّ عَلیٰ قِتالِ عَدُوِّكُم أو لَيُسَلِّطَنَّ اللّٰهُ عَلَيكُم قَوماً أنتُم أولیٰ بِالحَقِّ مِنهُم.[۸۴۳]
- دعائم الإسلام: در بارۀ علی علیهالسلام روایت شده است که در منبر کوفه مردم را به جهاد بر انگیخت و فرمود: «ای مردم کوفه! یا در جنگ با دشمنتان شکیبایی میورزید، یا خداوند مردمی را بر شما مسلّط میکند که شما به حق نزدیکتر از آنان هستید».
- الإمام الحَسَنِ علیهالسلام: إِنَّ اللّٰهَ كَتَبَ الجِهادَ عَلیٰ خَلقِهِ و سَمّاهُ كُرهاً[۸۴۴]، ثُمَّ قالَ لِأَهلِ الجِهادِ مِنَ المُؤمِنينَ: (ٱصْبِرُواْ إِنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِينَ)[۸۴۵]، فَلَستُم - أيُّهَا النّاسُ - نائِلينَ ما تُحِبّونَ إلّا بِالصَّبرِ عَلیٰ ما تَكرَهونَ.[۸۴۶]
- امام حسن علیهالسلام: خداوند، جهاد را بر خلق خود مقرّر فرمود و آن را ناخوشایند نامید. سپس به مؤمنان مجاهد فرمود: (شکیبایی کنید که خدا با شکیبایان است). بنا بر این، شما - ای مردم - به آنچه دوست دارید، نخواهید رسید، مگر با شکیبایی در برابر آنچه ناخوش میدارید.
- وقعة صفّين عن الحضرمي: سَمِعتُ عَلِيّاً علیهالسلام حَرَّضَ فِي النّاسِ في ثَلاثَةِ مَواطِنَ: في يَومِ الجَمَلِ، و يَومِ صِفّينَ، و يَومِ النَّهرَوانِ، فَقالَ: عِبادَ اللّه! اتَّقُوا اللّٰهَ عزّ و جلّ، و غُضُّوا الأَبصارَ، وَ اخفِضُوا الأَصواتِ، و أَقِلُّوا الكَلامَ، و وَطِّنوا أنفُسَكُم عَلَى المُنازَلَةِ وَ المُجاوَلَةِ[۸۴۷]، وَ المُبارَزَةِ وَ المُعانَقَةِ وَ المُكادَمَةِ[۸۴۸]، وَ اثبُتوا، (وَٱذْكُرُواْ ٱللهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)[۸۴۹]، (وَلاَ تَنَـٰزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَ ٱصْبِرُواْ إِنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِينَ)[۸۵۰].
اللّٰهُمَّ ألهِمهُمُ الصَّبرَ، و أَنزِل عَلَيهِمُ النَّصرَ، و أَعظِم لَهُمُ الأَجرَ.[۸۵۱]
- وقعة صِفّين - به نقل از حَضرَمى -: در سه جا شنیدم كه على علیهالسلام مردم را تشویق كرد: در جنگ صِفّین، جنگ جمل و جنگ نهروان و فرمود: «اى بندگان خدا! از خدا پروا كنید، چشمها را فرو افكنید، صداها را پایین بیاورید، سخن، كم بگویید و خویشتن را براى جنگیدن، جولان دادن، مبارزه، قهرمانى، جست و خیز، و گلاویزى و زد و خورد شدید آماده كنید و پایدارى ورزید (و خدا را بسیار یاد كنید. باشد كه رستگار شوید). (با هم ستیزه مكنید، كه سست میگردید و هیبت [و شُکوه] شما از بین میرود، و شکیبایی كنید كه خدا با شكیبایان است).
بار خدایا! شكیبایى را بر آنان الهام كن، پیروزى را بر آنان فرو فرست، و اجرشان را بزرگ دار».
- الإمام عليّ علیهالسلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا يَصبِرُ عَلَى الحَربِ و يَصدُقُ فِي اللِّقاءِ إلّا ثَلاثَةٌ: مُستَبصِرٌ في دينٍ، أو غَيرانُ عَلىٰ حُرمَةٍ، أو مُمتَعِضٌ[۸۵۲] مِن ذُلٍّ.[۸۵۳]
- امام على علیهالسلام - در حكمتهاى منسوب به ایشان -: در جنگ، شكیبایى نمیكند و صادقانه با آن رو به رو نمیگردد، مگر سه گروه: آن كه روشنبینى در دین دارد، یا آن كه غیرتمند بر حریم است، و یا آن كه خوارى و ذلّت، براى او دردآور و ناراحت كننده است.
۷ / ۱ - ۱۲: الاِنسِحابُ التَّكتيكِيُّ
۷ / ۱ - ۱۲: عقبنشينى تاكتيكى
الكتاب
قرآن
(وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَیٰ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ ٱللهِ وَمَأْوَٰهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ ٱلْمَصِيرُ).[۸۵۴]
(و هر که در آن روز به آنها پشت کند - مگر آن که در جستجوی طرفی دیگر برای ادامۀ نبرد (عقبنشینی تدبیرگرانه برای حمله) یا انتخاب محلّی برای پیوستن به گروهی [همرزم] باشد – حتماً خشم خدا را همراه خود ساخته است و پناهگاه او دوزخ است که بد جای بازگشتی است!).
الحديث
حدیث
- الإمام عليّ علیهالسلام - كانَ يَقولُ لِأَصحابِهِ عِندَ الحَربِ -: لا تَشتَدَّنَّ عَلَيكُم فَرَّةٌ بَعدَها كَرَّةٌ، و لا جَولَةٌ بَعدَها حَملَةٌ.[۸۵۵]
- امام على علیهالسلام - به هنگام نبرد به یارانش مىگفت -: فرارى كه پس از آن یورش باشد، یا عقبنشینىاى كه پس از آن حمله باشد، بر شما گران نیاید.
- عنه علیهالسلام: الفِرارُ في أوانِهِ، يَعدِلُ الظَّفَرَ في زَمانِهِ.[۸۵۶]
- امام على علیهالسلام: فرارِ بههنگام، برابر است با پیروزى در زمان خود.
- سنن أبي داوود عن عبد اللّه بن عمر: أنَّهُ كانَ في سَرِيَّةٍ مِن سَرايا رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، قالَ: فَحاصَ[۸۵۷] النّاسُ حَيصَةً، فَكُنتُ فيمَن حاصَ. قالَ: فَلَمّا بَرَزنا قُلنا: كَيفَ نَصنَعُ و قَد فَرَرنا مِنَ الزَّحفِ و بُؤنا بِالغَضَبِ؟! فَقُلنا: نَدخُلُ المَدينَةَ فَنَتَثَبَّتُ فيها و نَذهَبُ و لا يَرانا أحَدٌ.
قالَ: فَدَخَلنا فَقُلنا: لَو عَرَضنا أنفُسَنا عَلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله؛ فَإِن كانَت لَنا تَوبَةٌ أقَمنا، و إن كانَ غَيرُ ذٰلِكَ ذَهَبنا.
قالَ: فَجَلَسنا لِرَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله قَبلَ صَلاةِ الفَجرِ، فَلَمّا خَرَجَ قُمنا إلَيهِ، فَقُلنا: نَحنُ الفَرّارونَ!
فَأَقبَلَ إلَينا، فَقالَ: لا، بَل أنتُمُ العَكّارونَ[۸۵۸].
قالَ: فَدَنَونا، فَقَبَّلنا يَدَهُ، فَقالَ: أنَا فِئَةُ المُسلِمينَ[۸۵۹].[۸۶۰]
- سنن أبی داوود - به نقل از عبد اللّٰه بن عمر -: در یکی از اعزامهای جنگی پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله، سربازان از میدان نبرد عقب نشستند و من نیز میان آنان بودم. هنگامی که [از مخفیگاه] بیرون آمدیم، گفتیم: ما چه کردیم؟! از جنگ، فرار کردیم و خشم خدا را برای خود خریدهایم.[۸۶۱] پس قرار گذاشتیم با احتیاط به داخل مدینه برویم و به گونهای [به خانه] برویم که کسی ما را نبیند.
وارد مدینه شدیم و با یکدیگر گفتیم: خوب است خود را به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله نشان دهیم؛ اگر کارمان توبه دارد، توبه کنیم و اگر غیر از این است، در پی کار خود برویم.
پیش از نماز صبح [در مسجد] منتظر پیامبر خدا نشستیم و چون از خانه بیرون آمد، پیش پایش برخاستیم و گفتیم: ما فراری هستیم.
پیامبر به سوی ما آمد و فرمود: «نه! شما آمدهاید که [با آمادگی بیشتر] باز گردید».
ما نزدیک شدیم و دست ایشان را بوسیدیم. فرمود: «من تکیهگاه [سپاه] مسلمانان در پشت جبههام».[۸۶۲]
۷ / ۱ - ۱۳: الحَذَرُ و مُلازَمَةُ السِّلاحِ
۷ / ۱ - ۱۳: هشیاری و دست به سلاح بودن
الكتاب
قرآن
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَكُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ ٱنفِرُواْ جَمِيعًا).[۸۶۳]
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد! [در برابر دشمنان دين] آمادگى خود را حفظ کنید [و سلاحهاى خود را برگيريد]. پس گروه گروه يا دستهجمعى [طبق اقتضاى حال] حركت و كوچ نماييد).
(وَإِذَا كُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَكَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْیَكُونُوا مِن وَرَائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَىٰ لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ ٱلَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیكُم مَّیلَةً وَاحِدَةً وَ لَا جُنَاحَ عَلَیكُمْ إِن كَانَ بِكُمْ أَذىً مِّن مَّطَرٍ أَوْ كُنتُم مَّرْضَىٰ أَن تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ ٱللهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا).[۸۶۴]
(و چون [در هنگام خطر] در ميان آنهایى و براى آنها نماز [خوف به جماعت] بر پا میکردی، يک گروه از آنها [در ركعت اوّل نمازت] با تو برخيزند [و نماز بگزارند] و البتّه بايد سلاحهاى خود را بر گيرند، و چون سجده كردند [و ركعت دوم نماز را فُرادا به اتمام رساندند، بروند و] در پشت سر شما [مقابل دشمن] قرار گيرند و آن گروه ديگر كه نماز نخواندهاند، بيايند و نماز خود را با [ركعت دوم] تو بخوانند و البتّه بايد بر حذر باشند و سلاحهاى خود را برگيرند؛ زيرا كافران دوست دارند شما از سلاحها و ساز و برگهاى خود غفلت كنيد و يکمرتبه بر شما حمله كنند، و اگر از باران ناراحت بوديد يا بيمار بوديد، بر شما گناهى نيست كه سلاحهاى خود را بر زمين نهيد و حالت احتياط به خود بگيريد. همانا خداوند براى كافران، عذابی خوار كننده آماده كرده است).
الحديث
حدیث
- التبيان في تفسير القرآن - في قَولِهِ تَعالیٰ: (يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَكُمْ) -: قالَ أبو جَعفَرٍ علیهالسلام: خُذوا سِلاحَكُم.[۸۶۵]
- التبیان فی تفسیر القرآن - در بارۀ این سخن خداوند متعال:(ای کسانی که ایمان آوردهاید! آمادگی خود را حفظ کنید) -: امام باقر علیهالسلام فرمود: «یعنی سلاح خود را برگیرید».
- دعائم الإسلام: عَن عَلِيٍّ - صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ - أنَّهُ كَرِهَ أن يُلقِيَ الرَّجُلُ سِلاحَهُ عِندَ القِتالِ، و قَد قالَ اللّهُ عزّ و جلّ عِندَ ذِكرِ صَلاةِ الخَوفِ: (وَلْيَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ)، و قالَ: (وَدَّ ٱلَّذِيـنَ كَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَّيْلَةً وَ ٰحِدَةً)، فَأَفضَلُ الاُمورِ لِمَن كانَ فِي الجِهادِ ألّا يُفارِقَهُ السِّلاحُ عَلی كُلِّ الأَحوالِ.[۸۶۶]
- دعائم الإسلام: در بارۀ علی علیهالسلام روایت شده است که دوست نداشت مرد در زمان جنگ، سلاحش را از خودش جدا کند؛ چرا که خداوند حتّی در هنگام بیان نماز خوف فرموده است: (اسلحۀ خود را برگیرند) و نیز فرموده است: (کافران دوست دارند که شما از سلاحها و ساز و برگهای خود غفلت کنید و یکمرتبه بر شما حمله کنند). پس، بهترین کار برای کسی که در حال جهاد است، این است که هیچ وقت سلاحش از او جدا نشود.
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كِتابٍ لَهُ كَتَبَهُ لِلأَشتَرِ النَّخَعِيِّ لَمّا وَلاّهُ عَلیٰ مِصرَ -: و لا تَدفَعَنَّ صُلحاً دَعاكَ إلَيهِ عَدُوُّكَ و لِلهِ فيهِ رِضیً؛ فَإِنَّ فِي الصُّلحِ دَعَةً[۸۶۷] لِجُنودِكَ، و راحَةً مِن هُمومِكَ، و أَمناً لِبِلادِكَ، و لٰكِنِ الحَذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّكَ بَعدَ صُلحِهِ؛ فَإِنَّ العَدُوَّ رُبَّما قارَبَ لِيَتَغَفَّلَ، فَخُذ بِالحَزمِ وَ اتَّهِم في ذٰلِكَ حُسنَ الظَّنِّ.[۸۶۸]
- امام على علیهالسلام - در سفارشنامۀ خود به مالک اَشتر، هنگامی که وی را بر مصر گماشت -: هرگز صلحى را كه دشمنت تو را بِدان فرا مىخوانَد و خشنودى خداوند در آن است، كنار مَزن؛ چرا كه در صلح، آسایش سپاهیان تو و آسودگىات از غصّهها و امنیت شهرهاى [سرزمین] توست؛ ولی زنهار، زنهار از دشمن تو، پس از آشتى، كه بسا دشمن، نزدیک میشود تا غفلتى یابد! پس دوراندیش باش و خوشگمانى را در این امور، متّهم ساز.
- عنه علیهالسلام - مِمّا کانَ يَقولُ لِأَصحابِهِ عِندَ الحَربِ -: لا يَشُدّونَ عَلَيكُم كَرَّةً بَعدَ فَرَّةٍ، و لا حَملَةً بَعدَ جَولَةٍ.[۸۶۹]
- امام على علیهالسلام - از آنچه هنگام نبرد، همیشه به یارانش مىفرمود -: مبادا آنان در هجومى پس از فرار و با حملهاى پس از عقبگرد، بر شما دلیرى یابند!
۷ / ۱ - ۱۴: اِنتِهازُ الفُرصَةِ
۷ / ۱ - ۱۴: استفاده از فرصت
- الإمام عليّ علیهالسلام: مَن رَأیٰ فُرصَةً مِنَ العَدُوِّ فَليَنشُز[۸۷۰] وَ ليَنتَهِزِ الفُرصَةَ بَعدَ إحكامِ مَركَزِهِ، فَإِذا قَضیٰ حاجَتَهُ عادَ إلَيهِ.[۸۷۱]
- امام على علیهالسلام: آن كه فرصتى را از سوى دشمن دید، هجوم بَرَد و فرصت را غنیمت داند، [البتّه] پس از محكم ساختن جایگاه خود، و هر گاه خواستهاش را [از هجوم] بر آورد، به جایگاهش برگردد.
- عنه علیهالسلام: ألا و إنّي قَد دَعَوتُكُم إلیٰ قِتالِ هٰؤُلاءِ القَومِ لَيلاً و نَهاراً، و سِرّاً و إعلاناً، و قُلتُ لَكُم: اُغزوهُم قَبلَ أن يَغزوكُم؛ فَوَاللّه، ما غُزِيَ قَومٌ قَطُّ في عُقرِدارِهِم إلّا ذَلّوا.[۸۷۲]
- امام على علیهالسلام: هان! من شب و روز و در نهان و آشكار، شما را به جنگ با این جماعت فرا خواندم و به شما گفتم: «با آنان بجنگید، پیش از آن كه با شما بجنگند، كه به خدا سوگند، هیچ ملّتى درون خانههاى خود با دشمن نجنگیدند، مگر آن كه خوار شدند».
- وقعة صفّين: أقبَلَ الأَحنَفُ بنُ قَيسٍ السَّعدِيُّ فَقالَ: يا أهلَ العِراقِ! وَ اللّه، لا تُصيبونَ هٰذَا الأَمرَ أذَلَّ عُنُقاً مِنهُ اليَومَ، قَد كَشَفَ القَومُ عَنكُم قِناعَ الحَياءِ و ما يُقاتِلونَ عَلیٰ دينٍ، و ما يَصبِرونَ إلّا حَياءً؛ فَتَقَدَّموا.
فَقالوا: إنّا إن تَقَدَّمنَا اليَومَ فَقَد تَقَدَّمنا أمسِ، فَما تَقولُ يا أميرَ المُؤمِنينَ؟
قالَ: تَقَدَّموا في مَوضِعِ التَّقَدُّمِ، و تَأَخَّروا في مَوضِعِ التَّأَخُّرِ، تَقَدَّموا مِن قَبلِ أن يَتَقَدَّموا إلَيكُم.[۸۷۳]
- وقعة صفّين: [در جنگ صفّین] احنف بن قیس سعدى رو آورد و گفت: اى مردم عراق! به خدا سوگند، با این جماعت، گردنخمیدهتر (ذلیلتر) از امروزشان، برخورد نخواهید كرد. اینان، پردههاى حیا را از برابر شما بر گرفتند و براى دین، نبرد نمىكنند، و استقامت نمىكنند، مگر از روى شرم. پس به پیش روید.
گفتند: اگر امروز بتازیم، مثل دیروز میشود که به پیش تاختیم [؛ امّا نتیجهای نگرفتیم]. اى امیر مؤمنان! شما چه مىگویى؟
فرمود: «به وقت تاختن، بتازید و به وقت پس كشیدن، عقب بكشید. بتازید، پیش از آن كه آنان بر شما بتازند».
- الإمام عليّ علیهالسلام: اِستَعمِل مَعَ عَدُوِّكَ مُراقَبَةَ الإِمكانِ، وَ انتِهازَ الفُرصَةِ؛ تَظفَر.[۸۷۴]
- امام على علیهالسلام: برای مقابله با دشمنت منتظر توانایی یافتن بر او و به دست آمدن فرصت باش، تا پیروز گردى.
۷ / ۱ - ۱۵: إعانَةُ الضَّعيفِ
۷ / ۱ - ۱۵: کمک کردن به نیروهای ضعیفتر
- الإمام عليّ علیهالسلام - لِأَصحابِهِ في ساحَةِ الحَربِ بِصِفّينَ -: و أَيُّ امرِئٍ مِنكُم أحَسَّ مِن نَفسِهِ رَباطَةَ جَأشٍ عِندَ اللِّقاءِ، و رَأیٰ مِن أحَدٍ مِن إخوانِهِ فَشَلاً، فَليَذُبَّ عَن أخيهِ بِفَضلِ نَجدَتِهِ الَّتي فُضِّلَ بِها عَلَيهِ، كَما يَذُبُّ عَن نَفسِهِ، فَلَو شاءَ اللّٰهُ لَجَعَلَهُ مِثلَهُ.[۸۷۵]
- امام على علیهالسلام - در بخشى از سخنان خود در میدان جنگ صفّین -: هر كدامِ شما كه در هنگام رویارویى با دشمن، در دل خویش احساس دلیرى داشت و در یکی از برادران خود ترس و خوفى دید، باید به شكرانۀ نعمت برترى و دلیرى كه به او تفضّل شده، از برادر خویش دفاع كند، همان گونه كه از خویشتن دفاع مىكند؛ زیرا اگر خدا مىخواست، او را نیز همچون وى [دلیر] مىساخت.
- عنه علیهالسلام - في لِقاءِ العَدُوِّ -: إذا رَأَيتُم مِن إخوانِكُمُ المَجروحَ و مَن قَد نُكِّلَ بِهِ[۸۷۶]، أو مَن قَد طَمِعَ عَدُوُّكُم فيهِ، فَقُوهُ بِأَنفُسِكُم.[۸۷۷]
- امام علی علیهالسلام - در بارۀ رویارویى با دشمن -: هنگامی كه از برادران خود، فرد زخمى یا گرفتار یا كسى را دیدید كه دشمنِ شما در او طمع كرده است، با جان [و فداكارىِ] خود، او را حفظ كنید.
راجع: ص۳۷۸ (الفصل الثامن: الآداب الخاصة لأمراء الأجناد / مواساة الجیش).
ر. ک: ص۳۷۹ (فصل هشتم: آداب ویژۀ فرماندهان سپاه / همدردی با سپاهیان).
۷ / ۱ - ۱۶: مُراعاةُ حُقوقِ النّاسِ
۷ / ۱ - ۱۶: رعایت حقوق مردم
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كِتابٍ لَهُ إلَى العُمّالِ الَّذينَ يَطَأُ الجَيشُ عَمَلَهُم -: مِن عَبدِ اللّه عَلِيٍّ أميرِ المُؤمِنينَ، إلیٰ مَن مَرَّ بِهِ الجَيشُ مِن جُباةِ الخَراجِ و عُمّالِ البِلادِ:
أمّا بَعدُ، فَإِنّي قَد سَيَّرتُ جُنوداً هِيَ مارَّةٌ بِكُم إن شاءَ اللّٰهُ، و قَد أوصَيتُهُم بِما يَجِبُ لِلهِ عَلَيهِم مِن كَفِّ الأَذیٰ، و صَرفِ الشَّذیٰ[۸۷۸]، و أَنَا أبرَأُ إلَيكُم و إلیٰ ذِمَّتِكُم مِن مَعَرَّةِ الجَيشِ[۸۷۹]، إلّا مِن جَوعَةِ المُضطَرِّ، لا يَجِدُ عَنها مَذهَباً إلیٰ شِبَعِهِ، فَنَكِّلوا مَن تَناوَلَ مِنهُم شَيئاً ظُلماً عَن ظُلمِهِم، و كُفّوا أيدِيَ سُفَهائِكُم عَن مُضارَّتِهِم، وَ التَّعَرُّضِ لَهُم فيمَا استَثنَيناهُ مِنهُم. و أَنَا بَينَ أظهُرِ الجَيشِ، فَارفَعوا إلَيَّ مَظالِمَكُم، و ما عَراكُم مِمّا يَغلِبُكُم مِن أمرِهِم، و ما لا تُطيقونَ دَفعَهُ إلّا بِاللّه وبي، فَأَنا اُغَيِّرُهُ بِمَعونَةِ اللّه، إن شاءَ اللّٰهُ.[۸۸۰]
- امام علی علیهالسلام - در نامۀ خود به کارگزارانی که لشکریانش از سرزمین آنان عبور میکنند -: از بندۀ خدا، على امیر مؤمنان، به هر كس كه ارتش بر او گذرد، از گرد آورندگان خراج و كارگزاران شهرها:
به درستى كه لشكرى روانه ساختم كه به خواست خدا، از كنار شما عبور مىكنند و به آنان سفارش كردم بدانچه از سوى خداوند بر آنان واجب است، از خوددارى كردن از آزار دادن و كنار نهادن اذیّت و بدى، و من نزد شما و پیمان شما، از آزار سپاهیان، بیزارى میجویم، مگر آن كه گرسنگى، سربازى را ناچار گردانَد و راهى براى سیر كردن خود، جز آن نیابد. پس كسى را كه دست ستم گشاید، از ستمگرى باز دارید و دست بىخردان خود را از زیان رساندن به لشكریان و متعرّض آنان شدن در آنچه استثنا كردم، باز دارید. من پشتِ سر سپاه هستم. پس شكایتهاى خود را به من برسانید و آنچه به سبب غلبۀ آنان به شما رسیده، و توان بر طرف كردن آن را ندارید، جز به وسیلۀ خدا و من، به یارى خدا آن را تغییر میدهم، اگر خدا بخواهد.
۷ / ۱ - ۱۷: الحَمدُ وَ الثَّناءُ عِندَ الرُّجوعِ
۷ / ۱ - ۱۷: حمد و ثنای خدا گفتن در هنگام بازگشت
- صحيح مسلم عن ابن عمر: كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله إذا قَفَلَ[۸۸۱] مِنَ الجُيوشِ أوِ السَّرايا أوِ الحَجِّ أوِ العُمرَةِ، إذا أوفیٰ عَلیٰ ثَنِيَّةٍ[۸۸۲] أو فَدفَدٍ[۸۸۳] كَبَّرَ ثَلاثاً، ثُمَّ قالَ:
لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلكُ و لَهُ الحَمدُ، و هُوَ عَلیٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ، آيِبونَ تائِبونَ، عابِدونَ ساجِدونَ، لِرَبِّنا حامِدونَ، صَدَقَ اللّٰهُ وَعدَهُ، و نَصَرَ عَبدَهُ، و هَزَمَ الأَحزابَ وَحدَهُ.[۸۸۴]
- صحیح مسلم - به نقل از ابن عمر -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله هنگام بازگشت از جنگ یا اعزام سپاه یا حج یا عمره، هر گاه از گردنهای یا تپّهای عبور میکرد، سه تکبیر میزد و سپس میگفت: «معبودى جز خداى یگانه و بىانباز نیست. پادشاهى و ستایش، ویژۀ اوست، و او بر هر کاری تواناست. باز مىگردیم، در حالى كه توبهكنانیم و پرستنده و سجده كننده و ستایندۀ پروردگارمان هستیم. خداوند، وعدهاش را تحقّق بخشید و بندهاش را یارى داد و به تنهایى، گروهها[ى مشرک] را در هم شكست».
۷ / ۲: الآدابُ السَّلبِیَّةُ
۷ / ۲: نابایستههای جهاد
۷ / ۲ - ۱: الرِّياءُ
۷ / ۲ - ۱: خودنمایی (ریا)
الكتاب
قرآن
(وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِيـنَ خَرَجُواْ مِن دِيَـٰرِهِم بَطَرًا وَ رِئَاءَ ٱلنَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللهِ وَ ٱللهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ).[۸۸۵]
(و چون كسانى نباشيد كه از خانههاى خود، سرمست از نعمت و براى خودنمايى به مردم بيرون شدند و [مردم را] از راه خدا باز مىداشتند و خداوند به آنچه مىكنند، احاطه دارد).
الحديث
حدیث
- سنن النسائي عن أبي اُمامة الباهلي: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله، فَقالَ: أرَأَيتَ رَجُلاً غَزا يَلتَمِسُ الأجرَ وَ الذِّكرَ، ما لَهُ؟ فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: لا شَيءَ لَهُ. فَأَعادَها ثَلاثَ مَرّاتٍ، يَقولُ لَهُ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: لا شَيءَ لَهُ. ثُمَّ قالَ: إنَّ اللّٰهَ لا يَقبَلُ مِنَ العَمَلِ إلّا ما كانَ لَهُ خالِصاً وَ ابتُغِيَ بِهِ وَجهُهُ.[۸۸۶]
- سنن النسائی - به نقل از ابو امامۀ باهلی -: مردی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: اگر مردی برای مزد و آوازه در جهاد شرکت کند، چه اجری دارد؟ فرمود: «هیچ اجری ندارد».
آن مرد سه بار این سؤال را پرسید و هر سه بار، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هیچ اجری ندارد». سپس فرمود: «خداوند فقط آن عملی را میپذیرد که خالص و برای رضای او باشد».
- المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس: قالَ رَجُلٌ: يا رَسولَ اللّه، إنّي أقِفُ المَوقِفَ اُريدُ وَجهَ اللّه، و اُريدُ أن يُریٰ مَوطِني؟ فَلَم يَرُدَّ عَلَيهِ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله شَيئاً، حَتّیٰ نَزَلَت: (فَمَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَـٰـلِحًا وَ لَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا)[۸۸۷].[۸۸۸]
- المستدرک على الصحيحين - به نقل از ابن عبّاس -: مردى گفت: اى پیامبر خدا! من براى خدا در مواضعى [از جهاد] مىایستم و [در عین حال] دوست دارم موقعیتم به چشم بیاید. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله چیزى در پاسخ او نفرمود تا این آیه نازل شد: (هر كس به ملاقات پروردگار خود اميد دارد، بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريک نسازد).
- رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ أوَّلَ النّاسِ يُقضیٰ يَومَ القِيامَةِ عَلَيهِ رَجُلٌ استُشهِدَ فَاُتِيَ بِهِ، فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ، فَعَرَفَها، قالَ: فَما عَمِلتَ فيها؟ قالَ: قاتَلتُ فيكَ حَتَّى استُشهِدتُ. قالَ: كَذَبتَ! و لٰكِنَّكَ قاتَلتَ لِأَن يُقالَ: جَريءٌ، فَقَد قيلَ. ثُمَّ اُمِرَ بِهِ، فَسُحِبَ عَلیٰ وَجهِهِ حَتّیٰ اُلقِيَ فِي النّارِ.…[۸۸۹]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: در روز رستاخیز، نخستین كسى كه محاكمه مىشود، مردى است كه به شهادت رسیده است. او را مىآورند و خداوند او را از نعمتهایى كه عطایش كرده بود، آگاه مىكند و او آگاه مىشود. سپس مىفرماید: «با این نعمتها چه كردى؟».
میگوید: در راه تو جنگیدم تا به شهادت رسیدم.
خداوند مىفرماید: «دروغ مىگویى؛ بلكه جنگیدى تا گفته شود: چه دلیر است! و این هم گفته شد [و به پاداش و خواستهات رسیدی]». سپس دستور مىرسد او را در حالى كه به رو افتاده است، بكِشند تا در آتش افكنده شود.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن غَزا في سَبيلِ اللّه و هُوَ لا يَنوي في غَزاتِهِ إلّا عِقالاً، فَلَهُ ما نَویٰ.[۸۹۰]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر كه در جهاد شركت كند و نیّتى جز دست یافتن به یک زانوبند شتر نداشته باشد، اجرش همان است كه به نیّت آن جنگیده است.
راجع: ص۲۵۲ (الفصل السابع: الآداب الإیجابیّة / الإخلاص).
ر. ک: ص۲۵۳ (فصل هفتم: آداب جهاد / بایستههای جهاد / اخلاص).
۷ / ۲ - ۲: العُجبُ
۷ / ۲ - ۲: خودپسندی (غرور)
الكتاب
قرآن
(لَقَدْ نَصَرَكُمُ ٱللهُ فِى مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْـٔا وَ ضَاقَتْ عَلَيْكُمُ ٱلأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ).[۸۹۱]
(به تحقیق كه خداوند، شما را در جاهای زيادى يارى نمود و نيز در روز حُنَين، آن گاه كه فزونى عددتان، شما را به خود مغرور كرد؛ ولى هيچ چيزى [از حادثه و عذاب] را از شما دفع نكرد و زمين بر شما با آن پهناوریاش تنگ گرديد، سپس پشت به دشمن، رو به فرار نهاديد).
الحديث
حدیث
- الدرّ المنثور عن محمّد بن عبد اللّه بن عبيد بن عمير الليثي[۸۹۲]: كانَ مَعَ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله أربَعَةُ آلافٍ مِنَ الأَنصارِ، و أَلفٌ مِن جُهَينَةَ، و أَلفٌ مِن مُزَينَةَ، و أَلفٌ مِن أسلَمَ، و أَلفٌ مِن غِفارٍ، و أَلفٌ مِن أشجَعَ، و أَلفٌ مِنَ المُهاجِرينَ، و غَيرُهُم، فَكانَ مَعَهُ عَشَرَةُ آلافٍ، و خَرَجَ بِاثنَي عَشَرَ ألفاً، و فيها قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ في كِتابِهِ: (وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْـٔا).[۸۹۳]
- الدرّ المنثور - به نقل از محمّد بن عبد اللّٰه بن عبید بن عمیر لیثی -: [در جنگ حُنَین] چهار هزار نفر از انصار، هزار نفر از قبیلۀ جُهَینه، هزار نفر از مُزَینه، هزار نفر از اَسلم، هزار نفر از غِفار، هزار نفر از اَشجع، هزار نفر از مهاجران و دیگران، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را همراهی میکردند و او با لشکری دوازده هزار نفره به جنگ رفت. در این باره خداوند متعال در کتابش فرموده است: (و در روز حُنَين، آن گاه که فزونی عددتان، شما را به خود، مغرور کرد؛ ولی هیچ چیزی [از حادثه و عذاب]) را از شما دفع نکرد.
۷ / ۲ - ۳: مُخالَفَةُ القادَةِ
۷ / ۲ - ۳: مخالفت با فرماندهان
الكتاب
قرآن
(وَ أَطِيعُواْ ٱللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَـٰزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَ ٱصْبِرُواْ إِنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِينَ).[۸۹۴]
(و از خدا و فرستادۀ او فرمان بريد و با هم ستيزه مكنيد كه سست مىگرديد و هیبت [و شُکوه] شما از بین مىرود، شكيبايى كنيد، كه همانا خدا با شكيبايان است).
(أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَ مَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَ أَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَ اللهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ).[۸۹۵]
(آيا [به ديدۀ دل] ننگريستى به [حال] آن گروه از سران و اشراف بنى اسرائيل پس از [فوت] موسى كه به يكى از پيامبران خود (شموئيل) گفتند: براى ما فرمانروايى بر انگيز تا در راه خدا پيكار كنيم. گفت: آيا احتمال نمىدهيد كه اگر پيكار بر شما نوشته [و مقرّر] شود، نجنگيد [و نافرمانى كنيد]؟ گفتند: ما را چيست كه در راه خدا نجنگيم، در حالى كه از ميان خانهها و فرزندانمان بيرون شدهايم!؟ پس هنگامى كه كارزار بر آنها نوشته [و مقرّر] گرديد، جز اندكى از آنان [همگى] پشت كردند و خداوند به ستمكاران داناست).
راجع: المائدة: ۲۰ - ۳۶، الأنفال: ۲۰ - ۲۱، التوبة: ۱۲۰، آل عمران: ۱۰۳ و مجمع البيان: ج۲ ص۱۳۷ - ۱۵۳ و الميزان في تفسير القرآن: ج۲ ص۲۸۲ - ۳۰۸.
ر.ک: مائده: آیۀ ۲۰ - ۳۶، انفال: آیۀ ۲۰ - ۲۱، توبه: ۱۲۰، آل عمران: آیۀ ۱۰۳
و مجمع البیان: ج۲ ص۱۳۷ - ۱۵۳
و المیزان فی تفسیر القرآن: ج۲ ص۲۸۲ - ۳۰۸.
الحديث
حدیث
- صحيح البخاري عن البراء بن عازب: جَعَلَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله عَلَى الرَّجّالَةِ يَومَ اُحُدٍ - و كانوا خَمسينَ رَجُلاً - عَبدَ اللّه بنَ جُبَيرٍ، فَقالَ: «إن رَأَيتُمونا تَخطَفُنَا الطَّيرُ فَلا تَبرَحوا مَكانَكُم هٰذا حَتّیٰ اُرسِلَ إلَيكُم، و إن رَأَيتُمونا هَزَمنَا القَومَ و أَوطَأناهُم فَلا تَبرَحوا حَتّیٰ اُرسِلَ إلَيكُم».
فَهَزَموهُم، قالَ: فَأَنَا - وَ اللّه - رَأَيتُ النِّساءَ يَشتَدِدنَ قَد بَدَت خَلاخِلُهُنَّ و أَسوُقُهُنَّ رافِعاتٍ ثِيابَهُنَّ. فَقالَ أصحابُ عَبدِ اللّه بنِ جُبَيرٍ: الغَنيمَةَ أي قَومِ الغَنيمَةَ، ظَهَرَ أصحابُكُم، فَما تَنتَظِرونَ؟
فَقالَ عَبدُ اللّه بنُ جُبَيرٍ: أنَسيتُم ما قالَ لَكُم رَسولُ اللّه؟!
قالوا: وَ اللّه، لَنَأتِيَنَّ النّاسَ فَلَنُصيبَنَّ مِنَ الغَنيمَةِ.
فَلَمّا أتَوهُم صُرِفَت وُجوهُهُم فَأَقبَلوا مُنهَزِمينَ، فَذاكَ إذ يَدعوهُمُ الرَّسولُ في اُخراهُم، فَلَم يَبقَ مَعَ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله غَيرُ اثنَي عَشَرَ رَجُلاً. فَأَصابوا مِنّا سَبعينَ.[۸۹۶]
- صحیح البخاری - به نقل از براء بن عازب -: در جنگ اُحُد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عبد اللّٰه بن جُبَیر را به فرماندهی پیادهنظام - که پنجاه مرد بودند - گماشت [و آنان را مأمور مراقبت از درّه کرد] و به او فرمود: «حتّی اگر دیدید که خوراک مرغان هوا شدهایم، شما جای خود را ترک نکنید تا من خودم دنبالتان بفرستم، و اگر هم دیدید که ما دشمن را شکست دادیم و لگدمالشان کردیم، باز هم از جایتان تکان نخورید تا من خودم به دنبالتان بفرستم».
مسلمانان، دشمن را شکست دادند و به خدا سوگند که من دیدم زنان [کفّار] دامنشان را بالا زدهاند به طور که ساق پا و خلخالهایشان نمایان شده است و میدوند. افراد عبد اللّٰه بن جبیر گفتند: غنیمت، ای جماعت، غنیمت! یارانتان پیروز شدند. پس منتظر چه هستید؟
عبد اللّٰه بن جبیر گفت: فراموش کردید که پیامبر خدا به شما چه فرمود؟!
آنها گفتند: به خدا سوگند که میرویم و ما هم غنیمت بر میداریم.
و چون جای خود را رها کردند، شکست خوردند و پا به فرار گذاشتند و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از پشت سرشان آنان را صدا میزد؛ امّا جز دوازده مرد، کسی با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نماند و هفتاد نفر از ما کشته شدند.
- تفسير الطبري عن ابن عبّاس - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ ٱللهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ)[۸۹۷] -: إنَّ أبا سُفيانَ أقبَلَ في ثَلاثِ لَيالٍ خَلَونَ مِن شَوّالٍ حَتّیٰ نَزَلَ اُحُداً، و خَرَجَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله فَأَذَّنَ فِي النّاسِ، فَاجتَمَعوا، و أَمَّرَ عَلَى الخَيلِ الزُّبَيرَ بنَ العَوّامِ و مَعَهُ يَومَئِذٍ المِقدادُ بنُ الأَسوَدِ الكِندِيُّ، و أَعطیٰ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله اللِّواءَ رَجُلاً مِن قُرَيشٍ يُقالُ لَهُ: مُصعَبُ بنُ عُمَيرٍ، و خَرَجَ حَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ بِالجَیشِ[۸۹۸]، و بُعِثَ حَمزَةُ بَينَ يَدَيهِ.
و أَقبَلَ خالِدُ بنُ الوَليدِ عَلیٰ خَيلِ المُشرِكينَ و مَعَهُ عِكرِمَةُ بنُ أبي جَهلٍ، فَبَعَثَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله الزُّبَيرَ و قالَ: اِستَقبِل خالِدَ بنَ الوَليدِ، فَكُن بِإِزائِهِ حَتّیٰ اُوذِنَكَ. و أَمَرَ بِخَيلٍ اُخریٰ، فَكانوا مِن جانِبٍ آخَرَ، فَقالَ: لا تَبرَحوا حَتّیٰ اُوذِنَكُم.
و أَقبَلَ أبو سُفيانَ يَحمِلُ اللّاتَ وَ العُزّیٰ، فَأَرسَلَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله إلَى الزُّبَيرِ أن يَحمِلَ. فَحَمَلَ عَلیٰ خالِدِ بنِ الوَليدِ، فَهَزَمَهُ و مَن مَعَهُ، كَما قالَ: (وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ ٱللهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَـتَّیٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فِى ٱلْأَمْرِ وَ عَصَيْتُم مِّنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ)، و إنَّ اللّٰهَ وَعَدَ المُؤمِنينَ أن يَنصُرَهُم و أَنَّهُ مَعَهُم... و إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله بَعَثَ ناساً مِنَ النّاسِ - يَعني: يَومَ اُحُدٍ - فَكانوا مِن وَرائِهِم، فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: كونوا هاهُنا فَرُدّوا وَجهَ مَن قَدِمَنا، و كونوا حَرَساً لَنا مِن قِبَلِ ظُهورِنا.
وإنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله لَما هَزَمَ القَومَ هُوَ و أَصحابُهُ اختَلَفَ الَّذينَ كانوا جُعِلوا مِن وَرائِهِم، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ لَمّا رَأَوُا النِّساءَ مُصعِداتٍ فِي الجَبَلِ ورَأَوُا الغَنائِمَ: اِنطَلِقوا إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فَأَدرِكُوا الغَنيمَةَ قَبلَ أن تُسبَقوا إلَيها. و قالَت طائِفَةٌ اُخریٰ: بَل نُطيعُ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فَنَثبُتُ مَكانَنا، فَذٰلِكَ قَولُهُ: (مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنْيَا) لِلَّذينَ أرادُوا الغَنيمَةَ (وَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلْآخِرَةَ) لِلَّذينَ قالوا: نُطيعُ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و نَثبُتُ مَكانَنا. فَأَتَوا مُحَمَّداً صلّی اللّه علیه و آله، فَكانَ فَشَلاً حينَ تَنازَعوا بَينَهُم، يَقولُ: (وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ) كانوا قَد رَأَوُا الفَتحَ وَ الغَنيمَةَ.[۸۹۹]
- تفسیر الطبری - به نقل از ابن عبّاس در بارۀ این سخن خداوند متعال: (خدا وعدۀ خود را به [پیروزیِ] شما محقّق ساخت، در آن هنگام که [در آغاز جنگ اُحُد] دشمنان را به فرمان او به قتل مىرسانديد) -: ابو سفیان روز سوم شوّال در اُحُد فرود آمد و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فراخوان داد و مردم جمع شدند و زبیر را به فرماندهی سواران گماشت و مقداد بن اسود كندى نیز با وى بود و پرچم را به دست مردی از قریش به نام مصعب بن عمیر داد و حمزة بن عبد المطّلب را بر لشکر گماشت و او را پیش فرستاد.
خالد بن ولید با سواران لشکر مشرکان آمد و عكرمة بن ابى جهل با وى بود. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله زبیر را فرستاد و فرمود: «پیش روى خالد باش و موضع بگیر تا به تو اجازه دهم». گروهى دیگر را از سوى دیگر فرستاد و فرمود: «باشید تا اجازهتان دهم».
ابو سفیان در حالی که لات و عُزّىٰ را با خود داشت، آمد. پیامبر به زبیر پیغام فرستاد كه حمله كند و او به گروه خالد بن ولید حمله برد و خالد و همراهانش را شکست داد، چنان که خداوند فرمود: (خدا وعدۀ خود را به [پیروزیِ] شما محقّق ساخت در آن هنگام كه [در آغاز جنگ اُحُد] دشمنان را به فرمان او به قتل مىرساندید، تا آن که سست شدید و در كار [جنگ] اختلاف كردید و نافرمان شدید، پس از آن كه خدا چیزى را كه دوست مىداشتید، به شما نمایانده بود). خدا به مؤمنان وعده داده بود كه آنان را نصرت دهد و با آنان باشد... و پیامبر خدا گروهى را فرستاده بود - یعنی در جنگ اُحُد - كه عقبدار مسلمانان باشند و گفته بود: «این جا باشید و جلوی کسانی را که خواستند به ما حمله کنند، بگیرید و نگهبان پشت سر ما باشید».
و چون پیامبر خدا و یاران وى دشمن را منهزم كردند، آن عدّهای که برای مراقبت از پشت سرشان گماشته شده بودند، هنگامی که دیدند زنان [مشرکان] به سوی کوه گریختهاند و چشمشان به غنیمتها افتاد، با یکدیگر اختلاف کردند و به هم گفتند: سوى پیامبر خدا روید و پیش از آن كه دیگران به غنیمت دست یابند، شما بگیرید! امّا عدّهای گفتند: نه، از فرمان پیامبر اطاعت مىكنیم و در جاى خویش مىمانیم. این است سخن خداوند که: (بعضى از شما دنيا خواستيد) یعنى آنها كه غنیمت مىخواستند (و بعضى از شما آخرت مىخواستيد) یعنى آنها كه گفتند از فرمان پیامبر اطاعت مىكنیم و در جاى خویش مىمانیم. پس، به سوی محمّد صلّی اللّه علیه و آله آمدند و این اختلاف موجب شکستشان شد. میفرماید: (و نافرمان شديد، پس از آن كه خدا چيزى را كه دوست مىداشتيد، به شما نشان داده بود) یعنی پیروزی و غنیمت را.
- المراسيل مع الأسانيد عن الوليد بن هشام: إنَّ رَجُلاً حَمَلَ عَلَى المُشرِكينَ يَومَ حُنَينٍ وَحدَهُ مِن غَيرِ أن يُؤمَرَ، فَأَمَرَ رَسولُ اللّه بِلالاً فَنادیٰ: لا يَدخُلُ الجَنَّةَ عاصٍ.[۹۰۰]
- المراسیل مع الأسانید - به نقل از ولید بن هشام -: در روز حُنَین، مردی بدون آن که به او دستور داده شده باشد، به تنهایی بر مشرکان حمله برد. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به بلال دستور داد که اعلام کند: هیچ انسان نافرمانی به بهشت نمیرود.
- الإمام عليّ علیهالسلام: أيُّهَا القَومُ الشّاهِدَةُ أبدانُهُم، الغائِبَةُ عَنهُم عُقولُهُم، المُختَلِفَةُ أهواؤُهُم، المُبتَلیٰ بِهِم اُمَراؤُهُم! صاحِبُكُم يُطيعُ اللّٰهَ و أَنتُم تَعصونَهُ، و صاحِبُ أهلِ الشّامِ يَعصِي اللّٰهَ و هُم يُطيعونَهُ.[۹۰۱]
- امام على علیهالسلام: اى مردمى كه پیكرهایشان پیداست و خِردهایشان از وجود آنها رخت بر بسته است، و خواهشها و اهدافشان گونه گونه است و اُمرایشان به آنها گرفتار شدهاند! زمامدار شما خدا را فرمان مىبرد و شما او را نافرمانى مىكنید؛ ولى زمامدار شامیان، خدا را نافرمانى مىكند و آنها از او فرمان مىبرند.
- عنه علیهالسلام - مِن خُطبَةٍ لَهُ بَعدَ التَّحكيمِ -: أمّا بَعدُ، فَإِنَّ مَعصِيَةَ النّاصِحِ الشَّفيقِ العالِـمِ المُجَرِّبِ تورِثُ الحَسرَةَ، و تُعقِبُ النَّدامَةَ. و قَد كُنتُ أمَرتُكُم في هٰذِهِ الحُكومَةِ أمري، و نَخَلتُ لَكُم مَخزونَ رَأيي[۹۰۲] لَو كانَ يُطاعُ لِقَصيرٍ[۹۰۳] أمرٌ، فَأَبَيتُم عَلَيَّ إباءَ المُخالِفينَ الجُفاةِ، وَ المُنابِذينَ العُصاةِ، حَتَّى ارتابَ النّاصِحُ بِنُصحِهِ، وضَنَّ الزَّندُ بِقَدحِهِ[۹۰۴].[۹۰۵]
- امام على علیهالسلام - از سخنرانی ایشان پس از جریان حَکَمیّت -: امّا بعد، همانا نافرمانى از امر نیكخواهِ مهرورزِ داناىی كارآزموده، حسرت مىزاید و پشیمانى در پى دارد. من در ماجراى این داورى، فرمان خویش را به شما دادم و آنچه را در گنجینۀ اندیشه داشتم، برایتان آشكار كردم «و اى كاش از رأىِ قَصیر پیروى مىكردند»؛[۹۰۶] امّا شما همچون مخالفانى جفاپیشه و پیمانشكنانى عصیانگر، از فرمانم سر باز زدید، چندان كه اندرز دهندۀ نیكخواه، در خیرخواهىاش به تردید افتاد و سنگِ آتشزنه در افروختنِ آتش، بُخل ورزید.[۹۰۷]
- عنه علیهالسلام: مُنيتُ[۹۰۸] بِمَن لا يُطيعُ إذا أمَرتُ، و لا يُجيبُ إذا دَعَوتُ، لا أباً لَكُم! ما تَنتَظِرونَ بِنَصرِكُم رَبَّكُم؟ أما دينٌ يَجمَعُكُم و لا حَمِيَّةَ تُحمِشُكُم[۹۰۹]؟! أقومُ فيكُم مُستَصرِخاً و اُناديكُم مُتَغَوِّثاً[۹۱۰]، فَلا تَسمَعونَ لي قَولاً، و لا تُطيعونَ لي أمراً، حَتّیٰ تَكشِفَ الاُمورُ عَن عَواقِبِ المَساءَةِ! فَما يُدرَكَ بِكُم ثارٌ، و لا يُبلَغُ بِكُم مَرامٌ!
دَعَوتُكُم إلیٰ نَصرِ إخوانِكُم فَجَرجَرتُم[۹۱۱] جَرجَرَةَ الجَمَلِ الأسَرِّ[۹۱۲]، و تَثاقَلتُم تَثاقُلَ النِّضوِ الأَدبَرِ[۹۱۳]! ثُمَّ خَرَجَ إلَيَّ مِنكُم جُنَيدٌ مُتَذائِبٌ ضَعيفٌ (كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى ٱلْمَوْتِ وَ هُمْ يَنظُرُونَ)[۹۱۴].[۹۱۵]
- امام على علیهالسلام: گرفتار كسانى شدهام كه چون فرمان مىدهم، پیروى نمىكنند و آن گاه كه فرا مىخوانم، پاسخ نمىدهند. اى ناكَسان! براى یارى كردن پروردگارتان منتظر چیستید؟ آیا آیینى نیست كه شما را گرد آورد و غیرتى نیست كه شما را به خروش آورد؟ من در میان شما به كمکخواهى ایستادهام و با فریاد، از شما یارى مىطلبم. نه سخنم را مىشنوید، نه فرمانم را گردن مىنهید، تا آن جا كه كارها سرانجام شومى را نشان مىدهد. با شما نه مىتوان خونخواهى كرد و نه به خواستهاى رسید.
شما را به یارى برادرانتان فرا خواندم؛ ولی همچون شتر بیمار نالیدید و چون شتر لاغر و زخمى سستى كردید. آن سپاه اندک و آشفته و ناتوان هم كه از سوى شما نزد من آمدند، چنان بودند كه (گويا به سوى مرگ فرستاده مىشوند و آنان نگران اند).
- عنه علیهالسلام: آفَةُ الجُندِ مُخالَفَةُ القادَةِ.[۹۱۶]
- امام على علیهالسلام: آفت لشكر، سرپیچى از فرماندهان است.
راجع: ص۲۷۸ (الآداب الإیجابیّة / طاعة القادة).
ر. ک: ص۲۷۹ (بایستههای جهاد / اطاعت از فرماندهان).
۷ / ۲ - ۴: الدَّعوَةُ إلَى المُبارَزَةِ بِغَیرِ إذنِ الإمامِ
۷ / ۲ - ۴: مبارزطلبی بدون اجازۀ امام
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كَلامِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ علیهالسلام -: لا تَدعُوَنَّ إلیٰ مُبارَزَةٍ، فَإِن دُعيتَ إلَيها فَأَجِب؛ فَإِنَّ الدّاعِيَ إلَيها باغٍ، وَ الباغِيَ مَصروعٌ.[۹۱۷]
- امام على علیهالسلام - خطاب به فرزند خود، حسن علیهالسلام -: تو هیچ گاه به پیكار تن به تن دعوت مكن و اگر به پیكار دعوت شدى، پاسخ ده؛ چرا كه دعوت كننده به پیكار، ستمكار است و ستمكار، شكستخورده [و خوار] است.
- الكافي عن عمرِو بن جُمَيع عن الإمام الصادق علیهالسلام، قال: سُئِلَ عَنِ المُبارَزَةِ بَينَ الصَّفَّينِ بَعدَ[۹۱۸] إذنِ الإِمامِ علیهالسلام، قالَ: لا بَأْسَ، و لٰكِن لا يُطلَبُ إلّا بِإِذنِ الإِمامِ.[۹۱۹]
- الکافی - به نقل عمرو بن جُمَیع -: از امام صادق علیهالسلام در بارۀ مبارزه[ی تن به تن] میان دو سپاه پس از اذن امام پرسیده شد.
فرمود: «اشكالى ندارد؛ امّا جز به اذن امام درخواست نمىشود».
- دعائم الإسلام: عَنِ عَلِيٍّ علیهالسلام أنَّهُ رَخَّصَ فِي المُبارَزَةِ، و ذَكَرَ مَن بارَزَ عَلیٰ عَهدِ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله.[۹۲۰]
- دعائم الإسلام: در بارۀ علی علیهالسلام روایت شده است که او اجازۀ مبارزطلبی داد و فرمود در زمان پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله کسی این کار را کرد.
۷ / ۲ - ۵: التَّنازُعُ
۷ / ۲ - ۵: ستیزه کردن
الكتاب
قرآن
(وَ أَطِيعُواْ ٱللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَـٰزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَ ٱصْبِرُواْ إِنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِينَ).[۹۲۱]
(و از خدا و فرستادۀ او فرمان بريد و با هم ستيزه مكنيد كه سست میگردید و هیبت [و شُکوه] شما از بین مىرود، و شكيبايى ورزید، كه همانا خدا با شكيبايان است).
راجع: التوبة: ۳۶ و آل عمران: ۱۵۲ - ۱۵۵ و الصف: ۴.
ر. ک: توبه: آیۀ ۳۶ و آل عمران: آیۀ ۱۵۲ - ۱۵۵ و صف: آیۀ ۴.
الحديث
حدیث
- الإمام الباقر علیهالسلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ أَطِيعُواْ ٱللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَـٰزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَ ٱصْبِرُواْ إِنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِينَ) -: هٰذِهِ الآيَةُ نَزَلَت حينَ أشارَ خَبّابُ بنُ المُنذِرِ عَلَى النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله أن يَنتَقِلَ مِن مَكانِهِ حَتّیٰ يَنزِلوا عَلَى الماءِ و يَجيؤوهُم مِن خَلفِهِم، فَقالَ بَعضُهُم: لا تَنغَفِرُ مِعصاتَكَ[۹۲۲] يا رَسولَ اللّه، فَتَنازَعوا، فَنَزَلَتِ الآيَةُ، و عَمِلَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله عَلیٰ قَولِ خَبّابٍ.[۹۲۳]
- امام باقر علیهالسلام - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (از خدا و فرستادۀ او فرمان برید و با هم ستیزه مکنید که سست میگردید و هیبت [و شُکوه] شما از بین میرود، و شکیبایی ورزید، که خدا با شکیبایان است) -: این آیه زمانی نازل شد که خبّاب بن منذر [در جنگ بدر] به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مشورت داد که از این جایی که هست، به جایی در کنار آب منتقل شوند و از پشت سر دشمن وارد شوند، یکی از صحابه گفت: ای پیامبر خدا! به حرف این گوش نده.[۹۲۴] میان آن دو نزاع در گرفت. پس این آیه نازل شد و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله طبق گفتۀ خَبّاب عمل کرد.
۷ / ۲ - ۶: الوَهنُ
۷ / ۲ - ۶: سستی ورزیدن
الكتاب
قرآن
(وَ لَا تَهِنُواْ وَ لَا تَحْزَنُواْ وَ أَنتُمُ ٱلَاعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ).[۹۲۵]
(و هرگز [در برابر دشمن] سست نشويد و [از مصیبتهایی كه بر شما وارد مىشود] غمگين مباشيد كه شما برتريد، اگر مؤمن باشيد).
(فَلَا تَهِنُواْ وَ تَدْعُواْ إِلَى ٱلسَّلْمِ وَ أَنتُمُ ٱلَاعْلَوْنَ وَ ٱللهُ مَعَكُمْ وَ لَن يَتِرَكُمْ أَعْمَـٰـلَكُمْ).[۹۲۶]
(پس سستى نورزيد و [دشمن را] به آشتى دعوت نكنيد، در حالى كه شما برتريد و خدا با شماست و هيچ گاه عملهاى شما را بىپاداش نمىگذارد).
(وَ لاَ تَهِنُواْ فِى ٱبْتِغَاءِ ٱلْقَوْمِ إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ ٱللهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَ كَانَ ٱللهُ عَلِيمًا حَكِيمًا).[۹۲۷]
(و در جستجو و تعقيب آن گروه (كفّار) سستى نورزيد. اگر شما درد و رنج مىكشيد، آنها نيز مانند شما درد و رنج مىكشند و شما چيزى را از خدا اميد داريد كه آنها اميد ندارند، و خدا همواره دانا و حكيم است).
راجع: آل عمران: ۱۴۶.
ر. ک: آل عمران: آیۀ ۱۴۶.
الحديث
حدیث
- الإمام عليّ علیهالسلام: و لَعَمري! ما عَلَيَّ مِن قِتالِ مَن خالَفَ الحَقَّ و خابَطَ الغَيَّ[۹۲۸] مِن إدهانٍ[۹۲۹] و لا إيهانٍ[۹۳۰]، فَاتَّقُوا اللّٰهَ عِبادَ اللّه، و فِرّوا إلَى اللّه مِنَ اللّه، وَ امضوا فِي الَّذي نَهَجَهُ لَكُم، و قوموا بِما عَصَبَهُ بِكُم[۹۳۱]، فَعَلِيٌّ ضامِنٌ لِفَلجِكُم[۹۳۲] آجِلاً، إن لَم تُمنَحوهُ عاجِلاً.[۹۳۳]
- امام على علیهالسلام: به جان خودم سوگند كه در جنگ با حقستیزان و فرو رفتگان در ورطۀ گمراهى، هرگز سازشكارى و سستى روا نمىدارم. پس - اى بندگان خدا - از خدا پروا كنید و از [عذاب] خدا به خدا بگریزید و در راه روشنى كه فراپیش شما نهاده است، پیش روید و به آنچه شما را بِدان مكلّف داشته، اقدام كنید. اگر در این دنیا پیروزى نصیب شما نشد، على، پیروزى آن دنیا را براى شما ضمانت مىكند.
۷ / ۲ - ۷: الفِرارُ
۷ / ۲ - ۷: گریختن از میدان جنگ
الكتاب
قرآن
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ * وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ).[۹۳۴]
(اى كسانى كه ایمان آوردهايد! هنگامى كه با كافران رو به رو شديد، در حالى كه با انبوه لشكرشان به سوى شما پيش مىآيند، به آنها پشت نكنيد [و پا به فرار نگذاريد] * و هر كه در آن روز به آنها پشت كند - مگر آن كه در جستجوى طرفى ديگر براى ادامۀ نبرد (شگرد عقبنشينى براى حمله) يا انتخاب محلّى براى پيوستن به گروهى [همرزم] باشد - حتماً خشم خدا را همراه خود ساخته و پناهگاه او دوزخ است و آن، بد جاى بازگشتى است!).
(إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ ٱلْتَقَى ٱلْجَمْعَانِ إِنَّمَا ٱسْتَزَلَّهُمُ ٱلشَّيْطَـٰنُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَ لَقَدْ عَفَا ٱللهُ عَنْهُمْ إِنَّ ٱللهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ).[۹۳۵]
(البتّه كسانى از شما كه [در جنگ اُحُد] در روزى كه دو گروه با هم برخورد كردند به دشمن پشت كردند، جز اين نيست كه شيطان آنها را به سبب برخى از گناهانى كه كسب كرده بودند، بلغزانيد و البتّه خداوند از آنها در گذشت. به درستی كه خداوند، بسيار آمرزنده و بردبار است).
راجع: الأحزاب: ۱۳ - ۱۷.
ر. ک: احزاب: آیۀ ۱۳ - ۱۷.
الحديث
حدیث
- الكافي عن عقيل الخزاعي: إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ علیهالسلام كانَ إذا حَضَرَ الحَربَ يوصي لِلمُسلِمينَ بِكَلِماتٍ فَيَقولُ:... إنَّ الرُّعبَ وَ الخَوفَ مِن جِهادِ المُستَحِقِّ لِلجِهادِ وَ المُتَوازِرينَ[۹۳۶] عَلَى الضَّلالِ ضَلالٌ فِي الدّينِ، و سَلبٌ لِلدُّنيا مَعَ الذُّلِّ وَ الصَّغارِ، و فيهِ استيجابُ النّارِ بِالفِرارِ مِنَ الزَّحفِ عِندَ حَضرَةِ القِتالِ، يَقولُ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (يَـأَيُّهَا ٱلَّذِيـنَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَـلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلأَدْبَارَ).[۹۳۷]
- الکافی - به نقل از عقیل خزاعى -: امیر مؤمنان علیهالسلام چنین بود كه وقتى در جنگ حاضر مىشد،[۹۳۸] کلماتی را به مسلمانان سفارش مىكرد و مىفرمود: «... بیم و ترس از جهاد با كسى كه سزاوار جنگ و از یاورانِ بر گمراهى است، گمراهى در دین، و تاراج بردن دنیا همراه با خوارى و كوچكى، و مایۀ سزاوارى آتش است، به علّت فرار از كارزار در زمان پیش آمدن جنگ. خداوند مىفرماید: (اى كسانى كه ایمان آوردید! هنگامی که با کافران رو به رو شدید، در حالی که با انبوه لشکرشان به سوی شما پیش میآیند، به آنان پشت نكنید [و پا به فرار نگذارید]).
- الخصال عن عبيد بن زرارة: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّه علیهالسلام: أخبِرني عَنِ الكَبائِرِ. فَقالَ: هُنَّ خَمسٌ، و هُنّ مِمّا أوجَبَ اللّٰهُ عَلَيهِنَّ النّارَ، قالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ ...: (يَـأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلأَدْبَارَ).[۹۳۹]
- الخصال - به نقل از عبید بن زراره -: به امام صادق علیهالسلام گفتم: مرا از گناهان كبیره آگاه کنید. فرمود: «پنج گناه است كه خدا وعدۀ آتش به آن داده است:... خداوند متعال مىفرماید: (اى کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامى كه با کافران رو به رو شدید، در حالی که با انبوه لشکرشان به سوی شما پیش میآیند، به آنها پشت نکنید [و پا به فرار نگذارید]).
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ أكبَرَ الكَبائِرِ عِندَ اللّه يَومَ القِيامَةِ: إشراكٌ بِاللّه، و قَتلُ النَّفسِ المُؤمِنَةِ بِغَيرِ حَقٍّ، وَ الفِرارُ يَومَ الزَّحفِ في سَبيلِ اللّه.…[۹۴۰]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بزرگترین گناهان كبیره نزد خداوند در روز قیامت، شرک ورزیدن به خداست و به ناحق كشتن انسان مؤمن و فرار از میدان جنگ در راه خدا.…
- عنه صلّی اللّه علیه و آله - لَمّا سُئِلَ عَنِ الكَبائِرِ -: هُنَّ سَبعٌ، أعظَمُهُنَّ: إشراكٌ بِاللّه عزّ و جلّ... و فِرارٌ يَومَ الزَّحفِ.[۹۴۱]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - وقتی که از گناهان كبیره پرسیده شد -: آنها هفت گناه اند كه بزرگترینشان، شرک ورزیدن به خداست... و فرار از میدان جنگ.
- الإمام عليّ علیهالسلام: عاوِدُوا الكَرَّ وَ استَحيوا مِنَ الفَرِّ؛ فَإِنَّهُ عارٌ فِي الأَعقابِ، و نارٌ يَومَ الحِسابِ.[۹۴۲]
- امام على علیهالسلام: پیاپى یورش برید و از گریختن شرم كنید، كه گریختن از میدان جنگ، ننگى است جاویدان در میان نسلها و روزگاران آینده و آتشی است در روز رستاخیز.
- عنه علیهالسلام - لِأَصحابِهِ -: إذا لَقيتُم عَدُوَّكُم فِي الحَربِ فَأَقِلُّوا الكَلامَ وَ اذکُرُوا اللّٰهَ عزّ و جلّ ... و لا تُوَلّوهُمُ الأَدبارَ؛ فتُسخِطُوا اللّٰهَ - تَبارَكَ و تَعالیٰ - و تَستَوجِبوا غَضَبَهُ.…[۹۴۳]
- امام على علیهالسلام - خطاب به یاران خود -: هر گاه در جنگ با دشمن رو در رو شدید، سخنتان را كوتاه كنید و خدا را یاد كنید... و به دشمنان پشت نكنید، كه [با این كار،] خداوند - تبارک و تعالى - را مىرنجانید و موجب خشم او مىشوید.
- عنه علیهالسلام: وَٱيمُ اللّه! لَئِن فَرَرتُم مِن سَيفِ العاجِلَةِ لا تَسلَموا مِن سَيفِ الآخِرَةِ، و أَنتُم لَهاميمُ[۹۴۴] العَرَبِ وَ السَّنامُ[۹۴۵] الأَعظَمُ، إنَّ فِي الفِرارِ مَوجِدَةَ اللّه، وَ الذُّلَّ اللّازِمَ، وَ العارَ الباقِيَ، و إنَّ الفارَّ لَغَيرُ مَزيدٍ في عُمُرِهِ، و لا مَحجوزٍ بَينَهُ و بَينَ يَومِهِ.
مَنِ الرّائِحُ إلَى اللّه كَالظَّمآنِ يَرِدُ الماءَ؟ الجَنَّةُ تَحتَ أطرافِ العَوالي، اليَومَ تُبلَى الأَخبارُ. وَ اللّه، لَأَنَا أشوَقُ إلیٰ لِقائِهِم مِنهُم إلیٰ دِيارِهِم.[۹۴۶]
- امام على علیهالسلام: به خدا سوگند اگر از شمشیر این دنیا بگریزید، از شمشیر آن جهان نخواهید رهید. شما اشراف و بزرگان عرب هستید. همانا فرار از جنگ موجب خشم خداوند و خوارى همیشگى و ننگ جاویدان است. به عُمر فرار كننده از میدان جنگ هرگز چیزى افزوده نمیشود و نیز چیزى مانع مرگش نمیگردد.
كیست كه همچون تشنهاى كه به آب مىرسد، به سوى حق رود؟ بهشت، زیر لبههاى نیزههاست. امروز، نهانها آزموده و آشكار میشوند. به خدا سوگند كه من به رویارویى آنان، بیش از آن اشتیاق دارم كه آنها براى رسیدن به خانههاى خود مشتاق اند.
- الكافي عن مالك بن أعين: حَرَّضَ أميرُ المُؤمِنينَ - صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ - النّاسَ بِصِفّينَ، فَقالَ:... رَحِمَ اللّٰهُ امرَأً واسیٰ أخاهُ بِنَفسِهِ و لَم يَكِل[۹۴۷] قِرنَهُ[۹۴۸] إلیٰ أخيهِ، فَيَجتَمِعَ قِرنُهُ و قِرنُ أخيهِ، فَيَكتَسِبَ بِذٰلِكَ اللّائِمَةَ و يَأتِيَ بِدَناءَةٍ. و كَيفَ لا يَكونُ كَذٰلِكَ و هُوَ يُقاتِلُ الاِثنَينِ، و هٰذا مُمسِكٌ يَدَهُ قَد خَلّیٰ قِرنَهُ عَلیٰ أخيهِ هارِباً مِنهُ يَنظُرُ إلَيهِ و هٰذا! فَمَن يَفعَلهُ يَمقُتهُ اللّٰهُ.
فَلا تَعَرَّضوا لِمَقتِ اللّه عزّ و جلّ، فَإِنَّما مَمَرُّكُم إلَى اللّه، و قَد قالَ اللّٰهُ عزّ و جلّ: (لَّن يَنفَعَكُمُ ٱلْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ ٱلْمَوْتِ أَوِ ٱلْقَتْلِ وَ إِذًا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلاً)[۹۴۹].
وَ ٱيمُ اللّه! لَئِن فَرَرتُم مِن سُيوفِ العاجِلَةِ لا تَسلَمونَ مِن سُيوفِ الآجِلَةِ. فَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصِّدقِ؛ فَإِنَّما يَنزِلُ النَّصرُ بَعدَ الصَّبرِ، فَجاهِدوا فِي اللّه حَقَّ جِهادِهِ، و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّه.[۹۵۰]
- الكافى - به نقل از مالک بن اَعیَن -: امیر مؤمنان - که درودهای خدا بر او باد - مردم را در [نبرد] صفّین، تشویق كرد و فرمود: «... خدا رحمت كند كسى را كه برادرش را یارى رسانَد و حریفش را به برادرش وا مگذارد تا نزد او حریف خود و حریف برادرش جمع گردند و با این كار، سرزنش كسب كند و مرتكب پستى گردد! و چرا چنین نباشد، در حالی كه [برادرش] با دو نفر پیكار مىكند و او [از نبرد] دست كشیده و حریفش را به برادرش وا نهاده، در حالى كه از حریف، گریزان است و به دشمن و برادرش مىنگرد. هر كه چنین كند، خداوند، او را دشمن میدارد.
پس خود را در معرض دشمنىِ خداوند عزّ و جلّ قرار ندهید كه همانا گذر شما به سوى خداوند است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: (فرار کردن، به شما سودى نمیرساند، اگر از مرگ یا پیكار بگریزید و در آن صورت، جز اندكى بهرهمند نخواهید شد).
به خدا سوگند، اگر از شمشیر دنیا بگریزید، از شمشیرهاى آخرت در امان نیستید. پس، از شكیبایى و راستى مدد گیرید كه همانا پیروزى، پس از شكیبایى فرود میآید، و در راه خدا به درستى پیكار كنید، و نیرویى جز از سوی خداوند نیست».
- الإمام عليّ علیهالسلام: لِيَعلَمِ المُنهَزِمُ بِأَنَّهُ مُسخِطٌ رَبَّهُ و مُوبِقٌ نَفسَهُ، إنَّ فِي الفِرارِ مَوجِدَةَ اللّه، وَ الذُّلَّ اللّازِمَ، وَ العارَ الباقِيَ، و فَسادَ العَيشِ عَلَيهِ، و إنَّ الفارَّ لَغَيرُ مَزيدٍ في عُمُرِهِ، و لا مَحجوزٍ بَينَهُ و بَينَ يَومِهِ، و لا يَرضیٰ ربُّهُ، و لَمَوتُ الرَّجُلِ مُحِقّاً قَبلَ إتيانِ هٰذِهِ الخِصالِ خَيرٌ مِنَ الرِّضا بِالتَّلبيسِ بِها وَ الإِقرارِ عَلَيها.[۹۵۱]
- امام على علیهالسلام: فرار كننده باید بداند كه پروردگارش را به خشم آورده و هلاک كنندۀ خویش است. به درستى كه در فرار، دشمنى خداوند، خوارى همیشگى، ننگ جاودان و زندگى ناخوشایند است و فرار كننده، زیاد كنندۀ عمر خویش نیست و با فرار او، میان او و روزى كه براى مرگش مقدّر شده، فاصله نمیاُفتد و خداوند را خشنود نمیكند. مردن آدمى به راستى و حقیقت، پیش از ارتكاب این رفتارها (فرار از نبرد)، بهتر است از آلوده شدن به این رفتارها و تن دادن به آنها.
- كتاب من لا يحضره الفقيه: كَتَبَ عَلِيُّ بنُ موسَى الرِّضا علیهالسلام إلیٰ مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ فيما كَتَبَ مِن جَوابِ مَسائِلِهِ:... حَرَّمَ اللّٰهُ تَعالَى الفِرارَ مِنَ الزَّحفِ؛ لِما فيهِ مِنَ الوَهنِ فِي الدّينِ، وَ الاِستِخفافِ بِالرُّسُلِ وَ الأَئِمَّةِ العادِلَةِ، و تَركِ نُصرَتِهِم عَلَى الأَعداءِ، وَ العُقوبَةِ لَهُم عَلیٰ إنكارِ ما دُعوا إلَيهِ مِنَ الإِقرارِ بِالرُّبوبِيَّةِ، و إظهارِ العَدلِ، و تَركِ الجَورِ، و إماتَةِ الفَسادِ[۹۵۲]، و لِما في ذٰلِكَ مِن جُرأَةِ العَدُوِّ عَلَى المُسلِمينَ، و ما يَكونُ في ذٰلِكَ مِنَ السَّبيِ وَ القَتلِ، و إبطالِ حَقِّ دينِ اللّه عزّ و جلّ، و غَيرِهِ مِنَ الفَسادِ.[۹۵۳]
- كتاب من لا يحضره الفقيه: امام رضا علیهالسلام در پاسخ پرسشهاى محمّد بن سنان به او نوشت: «... خداوند، فرار از میدان جهاد را حرام كرد؛ چون موجب ضعف دین و خفیف شدن پیامبران و پیشوایان عادل و بر حق: است و [نیز موجب] یارى نكردن آنان در برابر دشمنانشان و كیفر ندادنشان به خاطر نپذیرفتن آنچه بِدان دعوت شدهاند - یعنى اقرار به یگانگى خدا و رعایت عدالت و ترک ستم و از بین بردن بیدادگرى و تبهكارى -، به علاوه این كه موجب دلیر شدن دشمن بر مسلمانان و در نتیجه اسارت و كشتار [مسلمانان] و از میان بردن دین خدا و دیگر مفاسد مىشود.
- الإمام الصادق علیهالسلام: مَن فَرَّ مِنِ اثنَينِ فَقَد فَرَّ، و مَن فَرَّ مِن ثَلاثَةٍ لَم يَكُن فارّاً؛ لِأَنَّ اللّهَ عزّ و جلّ افتَرَضَ عَلَى المُسلِمينَ أن يُقاتِلوا مِثلَي أعدادِهِم مِنَ المُشرِكينَ[۹۵۴].
- امام صادق علیهالسلام: هر كس از برابر دو نفر بگریزد، كارش گریختن به شمار مىآید، و اگر از برابر سه نفر بگریزد، فرار كننده به شمار نمىآید؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ بر مسلمانان جنگیدن با دو برابر تعداد خودشان از مشرکان را واجب کرده است.
- عنه علیهالسلام - مِمّا كانَ يَقولُ -: مَن فَرَّ مِن رَجُلَينِ فِي القِتالِ مِنَ الزَّحفِ فَقَد فَرَّ، و مَن فَرَّ مِن ثَلاثَةٍ فِي القِتالِ مِنَ الزَّحفِ فَلَم يَفِرَّ.[۹۵۵]
- امام صادق علیهالسلام - از آنچه همواره میفرمود - هر كس در جنگ، از برابر دو مرد بگریزد، كارش گریختن به شمار مىآید؛ امّا اگر در جنگ، از برابر سه نفر بگریزد، كارش گریختن به شمار نمىآید.
۷ / ۲ - ۸: الاِستِئسارُ
۷ / ۲ - ۸: بدون جراحت، اسیر یا تسلیم شدن
- الإمام الصادق علیهالسلام: لَمّا بَعَثَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله بِبَراءَةٍ مَعَ عَلِيٍّ علیهالسلام، بَعَثَ مَعَهُ اُناساً، و قالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: مَنِ استَأسَرَ مِن غَيرِ جِراحَةٍ مُثقِلَةٍ فَلَيسَ مِنّا.[۹۵۶]
- امام صادق علیهالسلام: زمانى كه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله سورۀ برائت را به دست على علیهالسلام فرستاد، كسانى را همراه او فرستاد و فرمود: «هر كه بدون داشتنِ زخمِ كارى اسیر گردد، از ما نیست».
- الإمام عليّ علیهالسلام: حَرَّضَ رَسولُ اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله النّاسَ يَومَ حُنَینٍ فَقالَ: مَنِ استَأسَرَ مِن غَيرِ جِراحَةٍ مُثخِنَةٍ فَلَيسَ مِنّا.[۹۵۷]
- امام على علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در جنگ حُنَین، این گونه به جنگ ترغیب نمود و فرمود: «هر كس تن به اسارت دهد، بى آن كه زخمى كارى برداشته باشد، از ما نیست».
- عنه علیهالسلام: مَنِ استَأسَرَ مِن غَيرِ جِراحةٍ مُثقِلَةٍ فَلا يُفدیٰ مِن بَيتِ المالِ، و لٰكِن يُفدیٰ مِن مالِهِ إن أحَبَّ أهلُهُ.[۹۵۸]
- امام على علیهالسلام: هر كس بدونِ جراحت شدید، تن به اسارت دهد، نباید براى آزادى او از بیت المال سَربَها داد؛ بلكه در صورت رضایت خانوادهاش، سربهاى او باید از مال خودش پرداخت شود.
۷ / ۲ - ۹: الخِيانَةُ
۷ / ۲ - ۹: خیانت کردن
الكتاب
قرآن
(يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ ٱللهَ وَ ٱلرَّسُولَ وَ تَخُونُواْ أَمَـٰنَـٰتِكُمْ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ).[۹۵۹]
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و فرستادۀ او خيانت نورزيد و در امانتهاى خود خيانت نكنيد، در حالى كه مىدانيد).
(وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ ٱللهُ هُوَ ٱلَّذِى أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ).[۹۶۰]
(و اگر بخواهند تو را فريب دهند، به يقين، خداوند تو را بس است. اوست كسى كه تو را به نصرت [غيبى] خود و به وسيلۀ مؤمنان تقويت نمود).
الحديث
حدیث
- الإمام الباقر علیهالسلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ ٱللهُ هُوَ ٱلَّذِى أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ * وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِى ٱلأَرْضِ جَمِيعًا مَّا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لَـٰكِنَّ ٱللهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) -: إنَّ هٰؤُلاءِ قَومٌ كانوا مَعَهُ مِن قُرَيشٍ.[۹۶۱]
- امام باقر علیهالسلام - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (و اگر بخواهند تو را فریب دهند، به یقین، خداوند براى تو بس است. اوست کسی که تو را به نصرت [غیبی] خود و به وسیلۀ مؤمنان تقویت نمود * و میان دلهایشان اُلفت انداخت، كه اگر آنچه در روى زمین است، همه را خرج مىكردى، نمیتوانستى میان دلهایشان اُلفت بر قرار كنى؛ ولى خدا بود كه میان آنان اُلفت انداخت. به درستی كه او تواناى حكیم است) -: اینان گروهی از قریش اند که با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله بودند.
- تفسير القمّي - في قَولِهِ تَعالیٰ: (يَـأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ)[۹۶۲] -: نَزَلَت في حاطِبِ بنِ أبي بَلتَعَةَ، و لَفظُ الآيَةِ عامٌّ و مَعناهُ خاصٌّ، و كانَ سَبَبُ ذٰلِكَ أنَّ حاطِبَ بنَ أبي بَلتَعَةَ كانَ قَد أسلَمَ و هاجَرَ إلَى المَدينَةِ، و كانَ عِيالُهُ بِمَكَّةَ، و كانَت قُرَيشٌ تَخافُ أن يَغزُوَهُم رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فَصاروا إلیٰ عِيالِ حاطِبٍ و سَأَلوهُم أن يَكتُبوا إلیٰ حاطِبٍ يَسأَلوهُ عَن خَبَرِ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و هَل يُريدُ أن يَغزُو مَكَّةَ؟ فَكَتَبوا إلیٰ حاطِبٍ يَسأَلونَهُ عَن ذٰلِكَ.
فَكَتَبَ إلَيهِم حاطِبٌ أنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يُريدُ ذٰلِكَ، و دَفَعَ الكِتابَ إلَى امرَأَةٍ تُسَمّیٰ صَفِيَّةَ، فَوَضَعَتهُ في قَرنِها و مَرَّت، فَنَزَلَ جَبرَئيلُ علیهالسلام عَلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله فَأَخبَرَهُ بِذٰلِكَ، فَبَعَثَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله أميرَ المُؤمِنينَ علیهالسلام وَ الزُّبَيرَ بنَ العَوّامِ في طَلَبِها فَلَحِقوها. فَقالَ لَها أميرُ المُؤمِنينَ علیهالسلام: أينَ الكِتابُ؟ فَقالَت: ما مَعي. فَفَتَّشوها فَلَم يَجِدوا مَعَها شَيئاً، فَقالَ الزُّبَيرَ: ما نریٰ مَعَها شَيئاً!
فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ علیهالسلام: وَ اللّه، ما كَذَبَنا رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و لا كَذَبَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عَلیٰ جَبرَئيلَ علیهالسلام، و لا كَذَبَ جَبرَئيلُ عَلَى اللّه جَلَّ ثَناؤُهُ. وَ اللّه، لَتُظهِرِنَّ لِيَ الكِتابَ أو لَاُوردِنَّ رَأسَكِ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله !
فَقالَت: تَنَحَّيا حَتّیٰ اُخرِجَهُ، فَأَخرَجَتِ الكِتابَ مِن قَرنِها، فَأَخَذَهُ أميرُ المُؤمِنينَ علیهالسلام و جاءَ بِهِ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله.
فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: يا حاطِبُ، ما هٰذا؟!
فَقالَ حاطِبٌ: وَ اللّه يا رَسولَ اللّه، ما نافَقتُ و لا غَيَّرتُ و لا بَدَّلتُ، و إنّي أشهَدُ أن لا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ، و أَنَّكَ رَسولُ اللّه حَقّاً، ولٰكِنَّ أهلي و عِيالي كَتَبوا إلَيَّ بِحُسنِ صَنيعِ قُرَيشٍ إلَيهِم، فَأَحبَبتُ أن اُجازِيَ قُرَيشاً بِحُسنِ مُعاشَرَتِهِم.
فَأَنزَلَ اللّٰهُ جَلَّ ثَناؤُهُ عَلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: (بِسْمِ ٱللهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ * يَـأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ) إلیٰ قَولِهِ (لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَ لَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ).[۹۶۳]
- تفسیر القمّی - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خويش را دوست خود قرار ندهيد. شما به آنها اظهار محبّت مىكنيد) -: این آیه در بارۀ حاطب بن ابی بَلتَعه نازل شد. بنا بر این، گر چه لفظ آیه عام است، امّا معنا [و مصداقش] خاص است. علّت نزولش هم این بود که حاطب بن ابی بلتعه اسلام آورده و به مدینه هجرت کرده بود؛ امّا خانوادهاش در مکّه بودند. قریش که نگران بود پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به مکّه حمله کند، نزد خانوادۀ حاطب رفتند و از آنها خواستند نامهای به حاطب بنویسند و از او بخواهند به آنان خبر دهد که آیا محمّد قصد حمله به مکّه را دارد یا خیر. خانوادۀ حاطب هم به او نوشتند و این را از او خواستند.
حاطب به آنها نوشت: «پیامبر خدا چنین قصدی دارد» و نامه را به زنی به نام صفّیه داد. آن زن، نامه را میان گیسوان خود گذاشت و به طرف مکّه حرکت کرد. جبرئیل بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرود آمد و ماجرا را به او خبر داد. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله امیر مؤمنان علیهالسلام و زبیر بن عوّام را در تعقیب صفیّه فرستاد و آنها خود را به او رساندند. امیر مؤمنان علیهالسلام به او فرمود: «نامه کجاست؟». صفیّه گفت: چیزی با من نیست. او را تفتیش کردند؛ امّا نامهای پیدا نکردند. زبیر گفت: چیزی با او نمیبینیم.
امیر مؤمنان [به صفیّه] فرمود: «به خدا سوگند، پیامبر خدا به ما دروغ نگفته و [پیامبر] به جبرئیل علیهالسلام دروغ نبسته و جبرئیل هم به خدای متعال دروغ نبسته است! یا نامه را برای من ظاهر میکنی، یا سرت را نزد پیامبر خدا میبرم».
صفیّه گفت: کنار بروید تا آن را برایتان بیرون بیاورم. آن گاه نامه را از میان گیسوانش در آورد. امیر مؤمنان، آن را گرفت و نزد پیامبر خدا آورد.
پیامبر خدا به حاطب فرمود: «ای حاطب! این چیست؟».
حاطب گفت: ای پیامبر خدا! به خدا سوگند که من نه منافق شدهام، نه از دین برگشتهام. شهادت میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و تو حقیقتاً پیامبر خدا هستی؛ امّا خانوادهام به من نوشتند که قریش با آنان نیکی کردهاند و من خواستم به قریش به خاطر خوشرفتاریشان پاداشی داده باشم.
پس خداوند متعال، این آیه را بر پیامبر خدا فرو فرستاد: (به نام خداوند مهرگستر مهربان * اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خويش را دوست خود قرار ندهيد. شما به آنها اظهار محبّت مىكنيد) تا (خویشاوندان و فرزندانتان در روز قیامت نمیتوانند سودی به شما برسانند).
۷ / ۲ - ۱۰: الغُلولُ
۷ / ۲ - ۱۰: دستبرد زدن به غنائم
الكتاب
قرآن
(وَمَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَغُلَّ[۹۶۴] وَ مَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ ثُمَّ تُوَفَّی كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْـلَمُونَ).[۹۶۵]
(و هيچ پيامبرى را نسزد كه [به امّت خود در غنیمت و جز آن] خيانت كند و هر كس خيانت نمايد، روز قيامت، آنچه را که به خيانت برده است، میآورد. سپس به هر نَفْسى در برابر آنچه به دست آورده، جزاى كامل داده میشود و البتّه به آنان ستم نمیشود).
الحديث
حدیث
- الإمام الباقر علیهالسلام - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ مَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ) -: مَن غَلَّ شَيئاً، رَآهُ يَومَ القِيامَةِ فِي النّارِ، ثُمَّ يُكَلَّفُ أن يَدخُلَ إلَيهِ فَيُخرِجَهُ مِنَ النّارِ، (ثُمَّ تُوَفَّیٰ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ يُظْـلَمُونَ).[۹۶۶]
- امام باقر علیهالسلام - در بارۀ (و هر كه [در غنائم] خيانت كند، روز قيامت، آنچه را كه به خيانت بُرده است، میآورد) -: هر كس از غنائم چیزى بدزدد، روز قیامت، آن را داخل آتش میببیند و مكلّف میشود كه برود و آن را از داخل آتش بیرون آورد. (سـپـس به هر نَفْسی، در برابر آنچه به دست آورده، جزای کامل داده مىشود و البتّه به آنان ستم نمیشود).
- الإمام الصادق علیهالسلام: إنَّ رِضَا النّاسِ لا يُملَكُ، و أَلسِنَتَهُم لا تُضبَطُ، فَكَيفَ تَسلَمونَ مِمّا لَم يَسلَم مِنهُ أنبِياءُ اللّه و رُسُلُهُ و حُجَجُهُ؟... ألَم يَنسُبوهُ يَومَ بَدرٍ إلیٰ أنَّهُ أخَذَ لِنَفسِهِ مِنَ المَغنَمِ قَطيفَةً حَمراءَ حَتّیٰ أظهَرَهُ اللّٰهُ عزّ و جلّ عَلَى القَطيفَةِ، و بَرَّأَ نَبِيَّهُ صلّی اللّه علیه و آله مِنَ الخِيانَةِ، و أَنزَلَ في كِتابِهِ: (وَمَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَغُلَّ) الآيَةَ.[۹۶۷]
- امام صادق علیهالسلام: رضایت مردم به دست نمىآید و زبانهایشان را نمىتوان نگاه داشت. چگونه از چیزى كه پیامبران الهى و فرستادگان و حجّتهاى خداوند در سلامت و امان نماندند، سالم مىمانید؟!... آیا در جنگ بدر به او نسبت ندادند كه پارچۀ قرمزى را از غنیمت براى خود برداشته، تا آن كه خداوند عزّ و جلّ [جاى] آن پارچه را براى پیامبرش روشن كرد و پیامبرش را از خیانت در غنیمت مبرّا ساخت و آن را در كتابش چنین آورد: (و سزامند پیامبر نیست كه در غنیمت خیانت كند) (تا پایان آیه).
- تفسير القمّي - في قَولِهِ تَعالیٰ: (وَ مَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَغُلَّ وَ مَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ) -: فَإِنَّ هٰذِهِ نَزَلَت في حَربِ بَدرٍ، و هِيَ مَعَ الآياتِ الَّتي فِي الأَنفالِ في أخبارِ بَدرٍ، و قَد كُتِبَت في هٰذِهِ السّورَةِ مَعَ أخبارِ اُحُدٍ. و كانَ سَبَبُ نُزولِها أنَّهُ كانَ فِي الغَنيمَةِ الَّتي أصابوها يَومَ بَدرٍ قَطيفَةٌ حَمراءُ، فَفُقِدَت، فَقالَ رَجُلٌ مِن أصحابِ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: ما لَنا لا نَرَى القَطَيفَةَ؟ ما أظُنُّ إلّا أنَّ رَسولَ اللّه أخَذَها! فَأَنزَلَ اللّٰهُ في ذٰلِكَ: (وَ مَا كَانَ لِنَـبِىٍّ أَن يَغُلَّ...) إلخ. فَجاءَ رَجُلٌ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فَقالَ: إنَّ فُلاناً غَلَّ قَطيفَةً فَأَخبَأَها هُنالِكَ! فَأَمَرَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله بِحَفرِ ذٰلِكَ المَوضِعِ، فَأَخرَجَ القَطيفَةَ.[۹۶۸]
- تفسیر القمّی - در بارۀ این سخن خداوند متعال: (و هیچ پیامبری را نسزد که [در غنیمت و جز آن] خیانت کند و هر كس خيانت كند، روز قيامت، آنچه را كه به خيانت برده است، میآورد) -: این آیه در جنگ بدر نازل شد. این آیه با آیاتی که در سورۀ انفال آمده، مربوط به اخبار بدر است؛ امّا در این سوره با اخبار اُحُد نوشته شده است. سبب نزولش هم این بود که در میان غنائمی که در جنگ بدر به دست مسلمانان افتاد، یک قطیفۀ قرمز وجود داشت و آن قطیفه ناپدید شد. مردی از صحابه گفت: از قطیفه خبری نیست. به گمانم پیامبر خدا آن را برداشته است. پس خداوند، این آیه را فرو فرستاد: (و هیچ پیامبری را نسزد که [در غنیمت و جز آن] خیانت کند...). در این هنگام، مردی نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: فلانی قطیفهای را برداشته و در فلان جا زیر خاک پنهان کرده است. پیامبر خدا دستور داد آن جا را کندند و قطیفه را بیرون آورد.
- الإمام الكاظم علیهالسلام: دَخَلَ عَمرُو بنُ عُبَيدٍ عَلیٰ أبي عَبدِ اللّه علیهالسلام، فَلَمّا سَلَّمَ و جَلَسَ تَلا هٰذِهِ الآيَةَ: (وَ ٱلَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ ٱلاْءِثْمِ وَ ٱلْفَوَاحِشَ)[۹۶۹]، ثُمَّ أمسَكَ.
فَقالَ لَهُ أبو عَبدِاللّه علیهالسلام: ما أسكَتَكَ؟
قالَ: اُحِبُّ أن أعرِفَ الكَبائِرَ مِن كِتابِ اللّه عزّ و جلّ.
فَقالَ: نَعَم يا عَمرُو، أكبَرُ الكَبائِرِ الإِشراكُ بِاللّه، يَقولُ اللّٰهُ عزّ و جلّ: و (مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ ٱللهُ عَلَيْهِ ٱلْجَنَّةَ)[۹۷۰]... وَ الغُلولُ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ يَقولُ: (وَ مَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ)[۹۷۱].[۹۷۲]
- امام کاظم علیهالسلام: عمرو بن عُبَید، خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و پس از آن كه سلام كرد و نشست، آیۀ (آنان كه از گناهان كبيره و كارهاى زشت، خوددارى مىكنند) را قرائت نمود و سپس سكوت كرد.
امام صادق علیهالسلام به او فرمود: «چرا سكوت كردى؟».
گفت: مایلم گناهان كبیره را از كتاب خدا بشناسم.
فرمود: «باشد، اى عمرو! بزرگترینِ گناهان كبیره، شرک به خداست. خداوند مىفرماید: (و هر كس براى خدا شريكى قائل شود، خداوند، بهشت را بر او حرام خواهد ساخت)... و خیانت در غنائم؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ مىفرماید: (و هر كس خيانت نماید، روز قیامت، آنچه را که به خیانت بُرده است، میآورد)».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: لا تَغُلّوا؛ فَإِنَّ الغُلولَ نارٌ و عارٌ عَلیٰ أصحابِهِ فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ.[۹۷۳]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: به غنائم دستبرد نزنید؛ زیرا دستبرد زدن به غنائم برای کسی که این کار را بکند، در دنیا و آخرت، آتش و ننگ است.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: إيّاكُم وَ الغُلولُ؛ فَإِنَّهُ عارٌ و شِنارٌ عَلیٰ صاحِبِهِ يَومَ القِيامَةِ.[۹۷۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: از دستبرد زدن به غنائم بپرهیزید؛ زیرا این کار در روز رستاخیز، مایۀ ننگ و رسوایی برای صاحب آن است.
۷ / ۲ - ۱۱: النُّهبَةُ
۷ / ۲ - ۱۱: غارت کردن
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: مال غارتی، حلال نیست.
- المعجم الكبير عن ثعلبة بن الحكم: أصَبنا يَومَ خَيبَرَ غَنَماً، فَانتَهَبَهَا النّاسُ، فَجاءَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله و قُدورُهُم تَغلي، فَقالَ: ما هٰذا؟
فَقالوا: نُهبَةٌ يا رَسولَ اللّه.
قالَ: أكفِؤُوها؛ فَإِنَّ النُّهبَةَ لا تَحِلُّ. فَكَفَؤوا ما بَقِيَ فيها.[۹۷۷]
- المعجم الکبیر - به نقل از ثعلبة بن حکم -: در جنگ خیبر، غنائمی به دستمان افتاد و مردم آن را غارت کردند. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد، دید دیگهایشان میجوشد. فرمود: «اینها چیست؟».
گفتند: غارتی است، ای پیامبر خدا!
فرمود: «چپهشان کنید؛ زیرا مال غارتی حلال نیست». مردم باقیماندۀ دیگها را بر زمین ریختند.
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: مَنِ انتَهَبَ فَلَيسَ مِنّا.[۹۷۸]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: كسى كه دست به غارت بزند، از ما نیست.
۷ / ۲ - ۱۲: السَّبُّ
۷ / ۲ - ۱۲: ناسزا گفتن
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن كَلامٍ لَهُ و قَد سَمِعَ قَوماً مِن أصحابِهِ يَسُبّونَ أهلَ الشّامِ أيّامَ حَربِهِم بِصِفّينَ -: إنّي أكرَهُ لَكُم أن تَكونوا سَبّابينَ، و لٰكِنَّكُم لَو وَصَفتُم أعمالَهُم و ذَكَرتُم حالَهُم كانَ أصوَبَ فِي القَولِ و أَبلَغَ فِي العُذرِ، و قُلتُم مَكانَ سَبِّكُم إيّاهُم: اللّٰهُمَّ احقِن دِماءَنا و دِماءَهُم، و أَصلِح ذاتَ بَينِنا و بَينِهِم، وَاهدِهِم مِن ضَلالَتِهِم حَتّیٰ يَعرِفَ الحَقَّ مَن جَهِلَهُ، و يَرعَوِيَ[۹۷۹] عَنِ الغَيِّ وَ العُدوانِ مَن لَهِجَ بِهِ.[۹۸۰]
- امام على علیهالسلام - در سخن خود، هنگامى كه شنید گروهى در زمان جنگ صِفّین، شامیان را دشنام مىدهند -: من دشنام دادن را برای شما نمىپسندم؛ ولى اگر كردار آنان را بیان كنید و حالشان را یاد كنید، در سخن، درستتر و در معذور بودن، رساتر خواهد بود. به جاى دشنام دادن بگویید: «بار خدایا! خون ما و آنان را حفظ كن، و بین ما و آنان، آشتى ده، و از گمراهى هدایتشان كن تا هر كه حق را نمىشناسد، آن را باز شناسد، و هر كه به گمراهى و تجاوز سخن مىگوید، از آن، باز ایستد».
۷ / ۲ - ۱۳: بَدءُ القِتالِ فِي الحَرَمِ
۷ / ۲ - ۱۳: آغاز کردن جنگ در حرم
الكتاب
قرآن
(وَ ٱقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ ٱلْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلْقَتْلِ وَ لَا تُقَـٰتِلُوهُمْ عِندَ ٱلْمَسْجِدِ ٱلْحَرَامِ حَتَّی يُقَـٰتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَـٰتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَ ٰلِكَ جَزَاءُ ٱلْكَـٰفِرِينَ * فَإِنِ ٱنتَهَوْاْ فَإِنَّ ٱللهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ).[۹۸۱]
(و هر جا به آنها (مشركان مكّه) دست يافتيد، آنها را بكشيد و از جايى كه شما را بيرون راندند، بيرون برانيد، و فتنه از كشتن، بدتر است و با آنها در نزد مسجد الحرام نجنگيد، مگر آن كه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر [در آن جا] با شما جنگيدند، آنها را بكشيد، كه كيفر كافران، همين است * و اگر [از شرک و ستيزه] باز ايستند، همانا خداوند بسيار آمرزندۀ مهربان است).
الحديث
حدیث
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله - يَومَ فَتحِ مَكَّةَ -: إنَّ هٰذَا البَلَدَ حَرَّمَهُ اللّٰهُ يَومَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ، فَهُوَ حَرامٌ بِحُرمَةِ اللّه إلیٰ يَومِ القِيامَةِ، و إنَّهُ لَم يَحِلَّ القِتالُ فيهِ لِأَحَدٍ قَبلي و لَم يَحِلَّ لي إلّا ساعَةً مِن نَهارٍ، فَهُوَ حَرامٌ بِحُرمَةِ اللّه إلیٰ يَومِ القِيامَةِ.[۹۸۲]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله - در روز فتح مکّه -: این شهر را خداوند در روزی که آسمانها و زمین را آفرید، حَرَم قرار داد (حُرمت ویژه بخشید). بنا بر این، تا روز قیامت، احترامی (حُرمتی) خدایی دارد و جنگیدن در آن، پیش از من برای هیچ کس حلال نبوده و برای من هم فقط ساعتی از یک روز حلال گردید. پس، این شهر تا روز قیامت، حَرَم الهی است.
۷ / ۲ - ۱۴: القِتالُ فِي الأَشهُرِ الحُرُمِ
۷ / ۲ - ۱۴: جنگیدن در ماههای حرام
الكتاب
قرآن
(يَسْـٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهْرِ ٱلْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِـيرٌ وَ صَدٌّ عَن سَبِيلِ ٱللهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ ٱلْمَسْجِدِ ٱلْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ ٱللهِ وَ ٱلْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ ٱلْقَتْلِ وَ لَا يَزَالُونَ يُقَـٰتِلُونَكُمْ حَتّیٰ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ ٱسْتَطَـٰعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَـٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰـلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَ ٱلْأَخِرَةِ وَ أُوْلَـٰـئِكَ أَصْحَـٰبُ ٱلنَّارِ هُمْ فِيهَا خَـٰـلِدُونَ).[۹۸۳]
(از تو در بارۀ جنگ در ماه حرام مىپرسند. بگو: هر نوع جنگى در آن، [گناهى] بزرگ است؛ ولى هر نوع جلوگيرى از راه خدا [و اسلام آوردن مردم] و كافر شدن به او و [منع مردم از] مسجد الحرام، و بيرون كردن اهلش از آن، [گناه اين امور] در نزد خداوند، بزرگتر [از جنگ در ماه حرام] است و فتنه[ی شرک و آزاررسانی به مسلمانان] از کُشتن، بزرگتر است. و همواره [مشركان] با شما خواهند جنگيد تا اگر بتوانند، شما را از دينتان باز گردانند، و هر كه از شما از دينش برگردد و در حال كفر بميرد، چنين كسانى عملهاى نيكشان در دنيا و آخرت تباه مىشود و آنها اهل آتش اند و در آن جا جاودان اند).
(إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللهِ ٱثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِى كِتَـٰبِ ٱللهِ يَوْمَ خَلَقَ ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَ ٱلْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَ ٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلْقَيِّمُ فَلاَ تَظْـلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَ قَـٰتِلُواْ ٱلْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَـٰتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ ٱعْلَمُواْ أَنَّ ٱللهَ مَعَ ٱلْمُتَّقِينَ).[۹۸۴]
(در حقيقت، شمار ماهها نزد خداوند، از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده، در کتاب خدا دوازده ماه است. از این [دوازده ماه]، چهار ماه (رجب، ذى قعده، ذى حجّه و محرّم) [جنگ در آنها] حرام است. اين است آيين استوار. پس در اين [ماهها، با شكستن حرمت آنها و جنگ با يكديگر] بر خود ستم مكنيد و [هنگام نبرد] با همۀ مشركان بجنگيد، همان گونه كه آنها با همۀ شما مىجنگند و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است).
راجع: المائدة: ۲.
ر. ک: مائده: آیۀ ۲.
الحديث
حدیث
- تفسير القمّي: الأَربَعَةُ الحُرُمُ: رَجَبٌ مُفرَدٌ، و ذُو القَعدَةِ و ذُو الحِجَّةِ وَ المُحَرَّمُ مُتَّصِلَةٌ؛ حَرَّمَ اللّٰهُ فيهَا القِتالَ، و يُضاعِفُ فيهَا الذُّنوبَ، و كَذٰلِكَ الحَسَناتِ.[۹۸۵]
- تفسیر القمّی: چهار ماه حرام، عبارت اند از: رجب، و سه ماهِ پیاپیِ ذی قعده و ذی حجّه و محرّم. خداوند، جنگ کردن در این ماهها را حرام کرد و در این ماهها، گناهان را دو برابر به حساب میآورد و همچنین کارهای نیک را.
- تهذيب الأحكام عن العلاء بن الفضيل: سَأَلتُهُ عَنِ المُشرِكينَ؛ أيَبتَدِئُهُمُ المُسلِمونَ بِالقِتالِ فِي الشَّهرِ الحَرامِ؟
فَقالَ: إذا كانَ المُشرِكونَ يَبتَدِئونَهُم بِاستِحلالِهِ، ثُمَّ رَأَى المُسلِمونَ أنَّهُم يَظهَرونَ عَلَيهِم فيهِ، و ذٰلِكَ قَولُ اللّه عزّ و جلّ: (ٱلشَّهْرُ ٱلْحَرَامُ بِالشَّهْرِ ٱلْحَرَامِ وَ ٱلْحُرُمَـٰتُ قِصَاصٌ)[۹۸۶]. وَ الرّومُ في هٰذا بِمَنزِلَةِ المُشرِكينَ؛ لِأَنَّهُم لَم يَعرِفوا لِلشَّهرِ الحَرامِ حُرمَةً و لا حَقّاً، فَهُم يُبتَدونَ بِالقِتالِ فيهِ. و كانَ المُشرِكونَ يَرَونَ لَهُ حَقّاً و حُرمَةً فَاستَحَلّوهُ وَ استُحِلَّ مِنهُم. و أَهلُ البَغيِ يُبتَدَؤُونَ بِالقِتالِ.[۹۸۷]
- تهذیب الأحکام - به نقل از علاء بن فُضَیل -: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: آیا مسلمانان مىتوانند در ماه حرام، آغازگر جنگ با مشركان باشند؟
فرمود: «به شرط آن كه مشركان با زیر پا گذاشتن حرمت آن ماه، جنگ را با مسلمانان آغاز کنند و مسلمانان بدانند كه در آن ماه، بر آنان پیروز مىشوند. خداوند عزّ و جلّ مىفرماید: (ماه حرام، در مقابل ماه حرام! و البتّه شكستن ماههاى حرام قصاص دارد). رومیان نیز در این خصوص به سان مشرکان هستند؛ چون آنان برای ماه حرام، حرمتی و حقّی قائل نیستند. بنا بر این، با آنان هم میتوان آغاز به جنگ کرد. مشرکان برای این ماه، حق و حرمتی قائل بودند؛ ولی [باور خود را زیر پا گذاشتند و شروع جنگ در] آن را حلال شمردند. از این رو، شروع جنگ با آنان [در ماههای حرام] روا شمرده شده است. با جماعت شورشی نیز مىتوان [در ماههای حرام] آغازگر جنگ بود».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: إنَّ رَجَباً شَهرُ اللّه، و يُدعَى الأَصَمَّ، و كانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ إذا دَخَلَ رَجَبٌ يُعَطِّلونَ أسلِحَتَهُم و يَضَعونَها، و كانَ النّاسُ يَنامونَ و تَأمَنُ السُّبُلُ، و لا يَخافونَ بَعضُهُم بَعضاً حَتّیٰ يَنقَضِيَ.[۹۸۸]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: رجب، ماه خداست و به آن اَصَم (کر) میگویند. اهل جاهلیت با فرا رسیدن ماه رجب، سلاحهایشان را کنار میگذاشتند و مردم با خیال راحت میخوابیدند و راهها امن میشد و از یکدیگر نمیترسیدند، تا آن که این ماه تمام میشد.
۷ / ۲ - ۱۵: الاِعتِداءُ
۷ / ۲ - ۱۵: از حد گذراندن (تعدّی)
الكتاب
قرآن
(وَ قَـٰتِلُواْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ ٱلَّذِينَ يُقَـٰتِلُونَكُمْ وَ لَا تَعْتَدُواْ إِنَّ ٱللهَ لَا يُحِبُّ ٱلْمُعْتَدِينَ).[۹۸۹]
(و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند، بجنگيد و از حد، تجاوز نكنيد. به درستی كه خداوند، تجاوزكاران را دوست ندارد).
(وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیرٌ لِّلصَّابِرِینَ).[۹۹۰]
(و اگر کیفر میكنيد، همانند کیفری که شدهاید، کیفر دهید و چنانچه شکیبایی كنيد (ببخشيد يا تخفيف دهيد)، بى ترديد، این براى شکیبایان، بهتر است).
راجع: البقرة: ۱۹۳ - ۱۹۴ و الحج: ۶۰.
ر. ک: بقره: آیۀ ۱۹۳ – ۱۹۴ و حج: آیۀ ۶۰.
الحديث
حدیث
- الإمام الصادق علیهالسلام: لَمّا رَأیٰ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله ما صُنِعَ بِحَمزَةَ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ، قالَ: «اللّٰهُمَّ لَكَ الحَمدُ و إلَيكَ المُشتَكیٰ، و أَنتَ المُستَعانَ عَلیٰ ما أریٰ»، ثُمَّ قالَ: «لَئِن ظَفِرتُ لَأُمَثِّلَنَّ و لَأُمَثِّلَنَّ!».
قالَ: فَأَنزَلَ اللّٰهُ: (وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّـٰبِرِينَ)، فَقالَ رَسولُ اللّه صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ و آلِهِ: أصبِرُ، أصبِرُ.[۹۹۱]
- امام صادق علیهالسلام: هنگامی که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله بدن مُثله شدۀ حمزة بن عبد المطّلب را دید، گفت: «خدایا! ستایش تو راست و به درگاه تو شکایت میکنیم و از تو کمک میجوییم». سپس فرمود: «اگر بر آنان ظفر یابم، مثله میکنم و مثله میکنم!».
در این هنگام، خداوند این آیه را فرو فرستاد: (و اگر کیفر میدهید، همانند کیفری که شدهاید، کیفر دهید و چنانچه شکیبایی کنید، بی تردید، این برای شکیبایان بهتر است). پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «شکیبایی میکنم، شکیبایی میکنم».
- سبل الهدى و الرشاد عن اُبي بن كعب: لَمّا كانَ يَومُ اُحُدٍ اُصيبَ مِنَ الأَنصارِ أربَعَةٌ و سِتّونَ رَجُلاً، و مِنَ المُهاجِرينَ سِتَّةٌ، مِنهُم: حَمزَةُ، فَمَثَّلوا بِهِ، فَقالَتِ الأَنصارُ: لَئِن أصَبنا مِنهُم يَوماً مِثلَ هٰذا لَنُربِيَنَّ[۹۹۲] عَلَيهِم.
فَلَمّا كانَ فَتحُ مَكَّةَ، أنزَلَ اللّهُ عزّ و جلّ: (وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّـٰبِرِينَ)، فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: نَصبِرُ و لا نُعاقِبُ، كُفّوا عَنِ القَومِ إلّا أربَعَةً.[۹۹۳]
- سبل الهدی و الرشاد - به نقل از اُبیّ بن کعب -: در جنگ اُحُد، چهل و شش مرد از انصار کشته شدند و شش نفر از مهاجران، که یکی از آنها حمزه بود و بدنش را مُثله کردند. انصار گفتند: اگر روزی بر آنان ظفر یافتیم، از این بدتر با آنها خواهیم کرد.
چون فتح مکّه شد، خداوند این آیه را فرو فرستاد: (و اگر کیفر میکنید، همانند کیفری که شدهاید، کیفر دهید و چنانچه شکیبایی کنید، بی تردید، این برای شکیبایان، بهتر است). پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «شکیبایی میکنیم و کیفر نمیدهیم. جز چهار نفر، به بقیّۀ مردم کاری نداشته باشید».
۷ / ۲ - ۱۶: قَتلُ الأَسيرِ و إيذاؤُهُ
۷ / ۲ - ۱۶: کشتن و اذیّت کردن اسیر
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: لا يَتَعاطیٰ أحَدُكُم مِن أسيرِ أخيهِ فَيَقتُلَهُ.[۹۹۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: کسی از شما اسیر برادرش را نگیرد و بکشد.
- المعجم الكبير عن صیفي بن صهيب عن أبیه: إنَّ أبا بَكرٍ مَرَّ بِأَسيرٍ لَهُ يَستَأمِنُ لَهُ مِن رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و صُهَيبٌ جالِسٌ فِي المَسجِدِ، فَقالَ لِأَبي بَكرٍ: مَن هٰذا مَعَكَ؟
قالَ: أسيرٌ لي مِنَ المُشرِكينَ أستَأمِنُ لَهُ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله.
فَقالَ صُهَيبٌ: لَقَد كانَ في عُنُقِ هٰذا مَوضِعٌ لِلسَّيفِ!
فَغَضِبَ أبو بَكرٍ، فَرَآهُ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله فَقالَ: ما لي أراكَ غَضبانَ؟
فَقالَ: مَرَرتُ بِأَسيري هٰذا عَلیٰ صُهَيبٍ فَقالَ: لَقَد كانَ في رَقَبَةِ هٰذا مَوضِعٌ لِلسَّيفِ!
فَقالَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: فَلَعَلَّكَ آذَيتَهُ!
فَقالَ: لا وَاللّه!
فَقالَ: لَو آذَيتَهُ لَآذَيتَ اللّٰهَ و رَسولَهُ.[۹۹۵]
- المعجم الکبیر - به نقل از صیفی فرزند صهیب، در بارۀ پدرش -: ابو بکر، اسیری را با خود میبرد که از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله برایش امان بخواهد و صهیب در مسجد نشسته بود. به ابو بکر گفت: این که همراه توست، کیست؟
ابو بکر گفت: اسیری از مشرکان است. میخواهم از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله برایش امان بخواهم.
صهیب گفت: گردن او جان میدهد برای شمشیر!
ابو بکر عصبانی شد. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله او را دید و فرمود: «چرا عصبانی هستی؟».
گفت: با این اسیرم بر صهیب گذشتم. او گفت: گردن او جان میدهد برای شمشیر!
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «اذیّتش که نکردی؟!».
گفت: نه، به خدا.
پیامبر فرمود: «اگر اذیّتش کرده بودی، به یقین، خدا و پیامبرش را اذیّت کرده بودی».
- الإمام عليّ علیهالسلام: قالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَومَ بَدرٍ: مَنِ استَطَعتُم أن تَأسِروهُ مِن بَني عَبدِ المُطَّلِبِ فَلا تَقتُلوهُ؛ فَإِنَّهُم إنَّما اُخرِجوا كُرهاً.[۹۹۶]
- امام علی علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در روز بدر فرمود: «هر کس از بنی عبد المطّلب را اسیر کردید، او را نکشید؛ زیرا آنان بر خلاف میل خود آورده شدهاند».
- الإمام زين العابدين علیهالسلام: إذا أخَذتَ أسيراً فَعَجَزَ عَنِ المَشيِ و لَيسَ مَعَكَ مَحمِلٌ، فَأَرسِلهُ و لا تَقتُلهُ؛ فَإِنَّكَ لا تَدري ما حُكمُ الإِمامِ فيهِ.[۹۹۷]
- امام زين العابدين علیهالسلام: چون اسیرى گرفتى كه از راه رفتن عاجز بود و وسیلۀ سوارى نداشتى، او را رها كن و مكُش؛ زیرا نمىدانى كه حكم رهبر [مسلمانان] در بارۀ او چیست.
- الكافي عن حفص بن غياث: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه علیهالسلام عَنِ الطّائِفَتَينِ مِنَ المُؤمِنينَ إحداهُما باغِيَةٌ وَ الاُخریٰ عادِلَةٌ، فَهَزَمَتِ العادِلَةُ الباغِيَةَ؟
فَقالَ: لَيسَ لِأَهلِ العَدلِ أن يَتَّبِعوا مُدبِراً، و لا يَقتُلوا أسيراً، و لا يُجهِزوا عَلیٰ جَريحٍ، و هٰذا إذا لَم يَبقَ مِن أهلِ البَغيِ أحَدٌ و لَم يَكُن لَهُم فِئَةٌ يَرجِعونَ إلَيها؛ فَإِذا كانَ لَهُم فِئَةٌ يَرجِعونَ إلَيها فَإِنَّ أسيرَهُم يُقتَلُ، و مُدبِرُهُم يُتَّبَعُ، و جَريحَهُم يُجهَزُ [عَلَیهِ][۹۹۸].[۹۹۹]
- الکافی - به نقل از حفص بن غیاث -: از امام صادق علیهالسلام در بارۀ شكست گروه یاغى از مؤمنان به دست گروه عادل و بر حقّ آنان سؤال کردم.
فرمود: «گروه عادل و بر حق نباید یاغیان فرارى از میدان جنگ را تعقیب كنند و اسیر و مجروحى را بكشند. اینها در صورتى است كه از یاغیان كسى باقى نماند و گروهى نداشته باشند كه به آن ملحق شوند؛ ولى اگر گروهى داشته باشند كه بتوانند به آن بپیوندند، در این صورت باید اسیران و مجروحان آنها را كشت و فراریانشان را تعقیب نمود».
۷ / ۲ - ۱۷: قِتالُ الذِّمِّيِّ وَ المُعاهَدِ
۷ / ۲ - ۱۷: جنگیدن با ذِمّی و همپیمان
الكتاب
قرآن
(وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّی يُهَاجِرُواْ فِى سَبِيلِ ٱللهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَ ٱقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَ لَا تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لَا نَصِيرًا * إِلَّا ٱلَّذِينَ يَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُم مِّيثَـٰقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن يُقَـٰتِلُوكُمْ أَوْ يُقَـٰتِلُواْ قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شَاءَ ٱللهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَـٰتَلُوكُمْ فَإِنِ ٱعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَـٰتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْاْ إِلَيْكُمُ ٱلسَّلَمَ فَمَا جَعَلَ ٱللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً).[۱۰۰۰]
(آنان دوست دارند همان گونه كه خود كافر شدهاند، شما هم كافر شويد تا با هم يكسان باشيد. پس هرگز از آنها دوستان و سرپرستانى نگيريد تا آن كه در راه خدا مهاجرت كنند. پس اگر [از اين امر] روى برتافتند، آنها را [همانند مشركان] هر كجا يافتيد، بگيريد و بكشيد، و هرگز از آنان دوست و ياورى نگيريد * مگر آنان كه به گروهى كه ميان شما و آنها پيمانى بر قرار است، بپيوندند، يا به نزد شما بيايند، در حالى كه سينههايشان از جنگيدن با شما يا با طایفۀ خود، به تنگ آمده باشد. و اگر خدا مىخواست مسلّماً آنها را بر شما مسلّط مىنمود و حتماً با شما مىجنگيدند. پس اگر از شما کناره گرفتند و با شما سر جنگ نداشتند و پیشنهاد صلح دادند، در این صورت، خداوند برای شما راهی [برای تعدّی] بر آنان قرار نداده است).
راجع: التوبة: ۳ - ۴ و ۷.
ر. ک: توبه: آیۀ ۳ - ۴ و ۷.
الحديث
حدیث
- الإمام الصادق علیهالسلام: كانَت سيرَةُ رَسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قَبلَ نُزولِ سورَةِ البَراءَةِ أن لا يُقاتِلَ إلّا مَن قاتَلَهُ، و لا يُحارِبَ إلّا مَن حارَبَهُ و أَرادَهُ، و قَد كانَ نَزَلَ عَلَيهِ في ذٰلِكَ مِنَ اللّه عزّ و جلّ: (فَإِنِ ٱعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَـٰتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْاْ إِلَيْكُمُ ٱلسَّلَمَ فَمَا جَعَلَ ٱللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً)[۱۰۰۱]، فَكانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله لا يُقاتِلُ أحَداً قَد تَنَحّیٰ عَنهُ وَ اعتَزَلَهُ، حَتّیٰ نَزَلَت عَلَيهِ سورَةُ البَراءَةِ، و أَمَرَهُ اللّٰهُ بِقَتلِ المُشرِكينَ؛ مَنِ اعتَزَلَهُ و مَن لَم يَعتَزِلهُ، إلَّا الَّذينَ قَد كانَ عاهَدَهُم رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَومَ فَتحِ مَكَّةَ إلیٰ مُدَّةٍ.[۱۰۰۲]
- امام صادق علیهالسلام: شیوۀ پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله پیش از نزول سورۀ برائت، آن بود كه جز با كسى كه با او مىجنگد، نجنگد و جز با كسى كه با او محاربه مىكند و یا آهنگ آن را دارد، وارد جنگ نشود و در این باره از سوى خداوند، رهنمودى نازل شده بود: (اگر از شما كناره گرفتند و با شما نجنگيدند و پيشنهاد صلح به شما دادند، در اين صورت، خداوند، راهى [براى حمله] بر آنان برايتان قرار نداده است)، و پیامبر خدا با كسى كه از او كناره مىگرفت و خود را دور مىداشت، نمىجنگید، تا آن كه سورۀ برائت بر او نازل شد و او را به كشتن مشركان فرمان داد، چه كناره گرفته باشند و چه كناره نگرفته باشند، مگر كسانى كه پیامبر خدا در فتح مكّه پیمانى مُدّتدار با آنها بسته بود.
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: ألا مَن ظَلَمَ مُعاهَداً أوِ انتَقَصَهُ، أو كَلَّفَهُ فَوقَ طاقَتِهِ، أو أخَذَ مِنهُ شَيئاً بِغَيرِ طيبِ نَفسٍ؛ فَأَنَا حَجيجُهُ يَومَ القِيامَةِ.[۱۰۰۳]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: بدانید كه هر كس به مُعاهَدی (غیرمسلمانِ پیمانداری) ستم كند یا حقّش را ضایع سازد یا فراتر از توانش بر وى بار نهد یا بدون رضایتش چیزى از او بستاند، در روز قیامت، من خود با وى در مىافتم.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن قَتَلَ نَفساً مُعاهَدَةً بِغَيرِ حِلِّها، حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيهِ الجَنَّةَ أن يَشُمَّ ريحَها.[۱۰۰۴]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس مُعاهَدی (غیرمسلمانِ پیمانداری) را به ناحق بکشد، خداوند، بوی بهشت را بر او حرام میکند.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن ظَلَمَ ذِمِّيّاً مُؤَدِّياً لِجِزيَتِهِ مُقِرّاً بِذِلَّتِهِ، فَأَنَا خَصمُهُ.[۱۰۰۵]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس ذمّیِ جزیهپردازی (شهروند غیر مسلمانی) را که به تسلیمشدگی خود اقرار دارد، به ناحق بکشد، شاکیاش من هستم.
- عنه صلّی اللّه علیه و آله: مَن قَتَلَ رَجُلاً مِنَ أهلِ الذِّمَّةِ، لَم يَجِد ريحَ الجَنَّةِ؛ و إنَّ ريحَها لَيوجَدُ مِن مَسيرَةِ سَبعينَ عاماً.[۱۰۰۶]
- پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: هر کس مردی از اهل ذمّه (جزیهپردازان) را بکشد، بوی بهشت را که از فاصلۀ هفتاد سال راه شنیده میشود، نخواهد شنید.
- الكافي عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق علیهالسلام، قال: سَأَلتُهُ عَن قَريَتَينِ مِن أهلِ الحَربِ لِكُلِّ واحِدَةٍ مِنهُما مَلِكٌ عَلیٰ حِدَةٍ، اقتَتَلوا ثُمَّ اصطَلَحوا، ثُمَّ إنَّ أحَدَ المَلِكَينِ غَدَرَ بِصاحِبِهِ، فَجاءَ إلَى المُسلِمينَ فَصالَحَهُم عَلیٰ أن يَغزوا مَعَهُم تِلكَ المَدينَةَ.
فَقالَ أبو عَبدِاللّه علیهالسلام: لا يَنبَغي لِلمُسلِمينَ أن يَغدِروا و لا يَأمُروا بِالغَدرِ، و لا يُقاتِلوا مَعَ الَّذينَ غَدَروا، و لٰكِنَّهُم يُقاتِلونَ المُشرِكينَ حَيثُ وَجَدوهُم، و لا يَجوزُ عَلَيهِم ما عاهَدَ عَلَيهِ الكُفّارُ.[۱۰۰۷]
- الكافی - به نقل از طلحة بن زید -: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: دو سرزمین است كه هر دو از کافرانِ حربى هستند و هر یک براى خود، فرمانروایى دارد. این دو سرزمین با هم مىجنگند و سپس پیمان صلح مىبندند؛ امّا یكى از دو فرمانروا به همتاى خود خیانت مىكند و نزد مسلمانان مىآید و با آنان پیمان مىبندد كه در كنارشان با آن سرزمین دیگر بجنگند؟
فرمود: «مسلمانان نباید پیمانشكنى كنند، یا به پیمانشكنى تشویق نمایند، یا در كنار پیمانشكنان بجنگند؛ امّا مشركان را هر جا كه دیدند، باید با آنها بجنگند و پیمانى كه کافران با هم بستهاند، بر آنان نافذ نیست».
- دعائم الإسلام: إن بَذَلَ أهلُ الكِتابِ الجِزيَةَ قُبِلَت مِنهُم، و لَم يَجُز حَربُهُم؛ لِقَولِ اللّه تَعالیٰ: (قَـٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللّه وَ لَا بِالْيَوْمِ ٱلْآخِرِ وَ لَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلْحَقِّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلْكِتَـٰبَ حَتَّیٰ يُعْطُواْ ٱلْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَ هُمْ صَـٰغِرُونَ)[۱۰۰۸]، و نَهیٰ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عَنِ التَّعَدّي عَلَى المُعاهَدينَ.[۱۰۰۹]
- دعائم الإسلام: اگر اهل کتاب جزیه بدهند، پذیرفته میشود و جنگیدن با آنها جایز نیست؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: (با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسین ایمان نمىآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانیدهاند، حرام نمىدارند و متدیّن به دین حق نمىگردند، كارزار كنید، تا با [كمالِ] خوارى به دست خود جزیه دهند). پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از تعدّی کردن به معاهدان (غیر مسلمانانِ پیماندار) نهی کرد.
راجع: ص۴۳۰ (واجبات اُمراء الاجناد إزاء الأعداء / الوفاء بالعهود).
ر.ک: ص۴۳۱ (وظایف فرماندهان سپاه در برابر دشمنان / پایبندی به پیمانها).
۷ / ۲ - ۱۸: قَتلُ غَيرِ المُقاتِلِ
۷ / ۲ - ۱۸: کشتن غیر جنگجو
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: لا تَقتُلوا فِي الحَربِ إلّا مَن جَرَت عَلَيهِ المَواسي[۱۰۱۰].[۱۰۱۱]
- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله: در جنگ، افرادى را كه موى پایین شكم آنها روییده نشده (بالغ نشدهاند)، نكشید.
- الموطّأ عن ابن عمر: إنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله رَأیٰ في بَعضِ مَغازيهِ امرَأَةً مَقتولَةً، فَأَنكَرَ ذٰلِكَ، و نَهیٰ عَن قَتلِ النِّساءِ وَ الصِّبيانِ.[۱۰۱۲]
- الموطّأ - به نقل از ابن عمر -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در یکی از غزوههایش زنی را دید که کشته شده است. به چنان کاری اعتراض کرد و از کشتن زنان و کودکان نهی فرمود.
- الإمام عليّ علیهالسلام: كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله إذا بَعَثَ جَيشاً مِنَ المُسلِمينَ بَعَثَ عَلَيهِم أميراً، ثُمَّ قالَ:... فَلا تَقتُلوا وَليداً، و لَا امرَأَةً، و لا شَيخاً كَبيراً لا يُطيقُ قِتالَكُم.[۱۰۱۳]
- امام على علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله هنگامى كه لشكرى از مسلمانان را روانه مىكرد، فرماندهى بر آنها مىگمارد و آن گاه مىفرمود: «... كودک، زن و پیرمرد كهنسالى را كه توان جنگ با شما را ندارد، نكشید».
- الإمام الصادق علیهالسلام: كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله إذا بَعَثَ سَرِيَّةً دَعا بِأَميرِها فَأَجلَسَهُ إلیٰ جَنبِهِ و أَجلَسَ أصحابَهُ بَينَ يَدَيهِ، ثُمَّ قالَ: سيروا بِاسمِ اللّه و بِاللّه... و لا تَقتُلوا شَيخاً فانِياً، و لا صَبِيّاً، و لَا امرَأَةً.[۱۰۱۴]
- امام صادق علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله این گونه بود كه وقتى سپاهى را گسیل مىكرد، فرمانده آن را فرا مىخواند و او را در كنار خود مىنشاند و یاران او را فراروى خود مىنشاند و مىفرمود: «به نام خدا و به كمک خدا حركت كنید... و پیر از كار افتادهاى را نكُشید و همچنین كودكى یا زنى را».
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: اُقتُلُوا المُشرِكينَ، وَ استَحيوا[۱۰۱۵] شُيوخَهُم و صِبيانَهُم.[۱۰۱۶]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: مشركان را بكُشید؛ ولى پیرمردان و كودكانشان را زنده بگذارید.
- تاریخ دمشق عن جبير بن نفير عن ثوبان، قال: مَرَّ رَجُلٌ بِثَوبانَ فَقالَ: أينَ تُريدُ؟ قالَ: اُريدُ الغَزوَ في سَبيلِ اللّه.
قالَ لَهُ: لا تَجبُن إن لَقيتَ، و لا تَغلُل إن غَنِمتَ، و لا تَقتُلَنَّ شَيخاً كَبيراً، و لا صَبِيّاً صَغيراً.
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: مِمَّن سَمِعتَ هٰذا؟
قالَ: مِن رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله.[۱۰۱۷]
- تاریخ دمشق - به نقل از جبیر بن نفیر، در بارۀ ثوبان -: مردی بر ثوبان گذشت. ثوبان پرسید: کجا میروی؟ مرد گفت: برای جهاد در راه خدا میروم.
ثوبان گفت: در برابر دشمن، ترس به خود راه نده، اگر غنیمتی به دست آوردی، به آن دستبرد نزن. پیر سالخورده و کودک را نکش.
مرد به او گفت: این را از که شنیدی؟
ثوبان گفت: از پیامبر خدا.
- الكافي عن حفص بن غِیاث: سَأَلتُهُ [أبا عَبدِ اللّه علیهالسلام] عَنِ النِّساءِ كَيفَ سَقَطَتِ الجِزيَةُ عَنهُنَّ و رُفِعَت عَنهُنَّ؟
فَقالَ: لِأَنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله نَهیٰ عَن قِتالِ النِّساءِ وَ الوِلدانِ في دارِ الحَربِ إلّا أن يُقاتِلوا، فَإِن قاتَلَت أيضاً فَأَمسِك عَنها ما أمكَنَكَ و لَم تَخَف خَلَلاً، فَلَمّا نَهیٰ عَن قَتلِهِنَّ في دارِ الحَربِ كانَ في دارِ الإِسلامِ أولیٰ. و لَوِ امتَنَعَت أن تُؤَدِّيَ الجِزيَةَ لَم يُمكِن قَتلُها، فَلَمّا لَم يُمكِن قَتلُها رُفِعَتِ الجِزيَةُ عَنها.
و لَوِ امتَنَعَ الرِّجالُ أن يُؤَدُّوا الجِزيَةَ كانوا ناقِضينَ لِلعَهدِ، و حَلَّت دِماؤُهُم و قَتلُهُم؛ لِأَنَّ قَتلَ الرِّجالِ مُباحٌ في دارِ الشِّركِ.
و كَذٰلِكَ المُقعَدُ مِن أهلِ الذِّمَّةِ وَ الأَعمیٰ وَ الشَّيخُ الفاني وَ المَرأَةُ وَ الوِلدانُ في أرضِ الحَربِ؛ فَمِن أجلِ ذٰلِكَ رُفِعَت عَنهُمُ الجِزيَةُ.[۱۰۱۸]
- الکافی - به نقل از حفص بن غیاث -: از امام صادق علیهالسلام در بارۀ زنان پرسیدم: چگونه جزیه از آنان ساقط و برداشته شده است؟
فرمود: «زیرا پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از جنگیدن با زنان و كودكان در "سرزمین دشمن (دار الحرب)" باز داشت، مگر این كه آنان بجنگند. اگر هم زن جنگید، مادام كه براى تو امكان دارد و ترس از خللى ندارى، از او دست نگه دار.[۱۰۱۹] پس وقتى از كشتن آنان در سرزمین دشمن باز داشته، در "سرزمین اسلام (دار الإسلام)" به طریق اولى باز داشته است، و اگر نپذیرفت جزیه دهد، نمىتوان او را كشت، و وقتى نتوان او را كشت، جزیه هم از او برداشته شده است.
اگر مردان نپذیرند که جزیه دهند، پیمانشكن خواهند بود و ریختنِ خون و كشتن آنان حلال خواهد شد؛ زیرا كشتن مردان در "سرزمین شرک (دار الشرک)" جایز است.
همچنین است هر یک از اهل ذمّه كه زمینگیر یا كور یا پیرِ از كار افتاده یا زن و فرزندانی در "سرزمین دشمن" باشد. پس به این دلیل، از آنان جزیه برداشته شده است».
- الإمام الصادق علیهالسلام: إنَّ نَجدَةَ الحَرورِيَّ كَتَبَ إلَى ابنِ عَبّاسٍ يَسأَلُهُ عَن أربَعَةِ أشياءَ: هَل كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَغزو بِالنِّساءِ، و هَل كانَ يَقسِمُ لَهُنَّ شَيئاً؟ و عَن مَوضِعِ الخُمُسِ؟ و عَنِ اليَتيمِ مَتی يَنقَطِعُ يُتمُهُ؟ و عَن قَتلِ الذَّرارِيِّ؟
فَكَتَبَ إلَيهِ ابنُ عَبّاسٍ: أمّا قَولُكَ فِي النِّساءِ، فَإِنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله كانَ يُحذيهِنَّ[۱۰۲۰] و لا يَقسِمُ لَهُنَّ شَيئاً. و أَمَّا الخُمُسُ فَإِنّا نَزعُمُ أنَّهُ لَنا و زَعَمَ قَومٌ أنَّهُ لَيسَ لَنا فَصَبَرنا. و أَمَّا اليَتيمُ فَانقِطاعُ يُتمِهِ أشُدُّهُ؛ و هُوَ الاِحتِلامُ، إلّا أن لا تُؤنِسَ مِنهُ رُشداً، فَيَكونَ عِندَكَ سَفيهاً أو ضَعيفاً، فَيُمسِكَ عَلَيهِ وَلِيُّهُ. و أَمَّا الذَّرارِيُّ فَلَم يَكُنِ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله يَقتُلُها، و كانَ الخِضرُ علیهالسلام يَقتُلُ كافِرَهُم و يَترُكُ مُؤمِنَهُم، فَإِن كُنتَ تَعلَمُ مِنهُم ما يَعلَمُ الخِضرُ فَأَنتَ أعلَمُ.[۱۰۲۱]
- امام صادق علیهالسلام: نَجدۀ حَروری (خَوارجی) به ابن عبّاس نامهای نوشت و از او چهار سؤال پرسید: آیا پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله زنان را در جنگ شرکت میداد و آیا سهمی [از غنائم] به آنان میداد؟ خمس [غنائم]، متعلّق به کیست؟ یتیم چه زمان از یتیمی خارج میشود؟ و کشتن کودکان [مشرکان و کافران] چگونه است؟
ابن عبّاس به او نوشت: «امّا سؤالت در بارۀ زنان: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به آنان بخشش میکرد؛ ولی سهمی برایشان قرار نمیداد. امّا خمس: ما معتقدیم خمس [غنائم]، متعلّق به ماست و عدّهای گفتند متعلّق به ما نیست [و ما را از آن محروم کردند] و ما شکیبایی کردیم. امّا یتیم: پایان یتیمیاش بلوغ اوست و آن زمانی است که محتلم میشود، مگر این که بلوغی در او مشاهده نکنی و از نظر تو سفیه یا ناتوان باشد که در این صورت، ولیّش از او نگهداری میکند. و امّا کودکان: پیامبر، آنان را نمیکشت. البتّه خضر علیهالسلام، کافر آنان [در آینده] را میکشت و مؤمنشان را زنده نگه میداشت. اگر تو هم مانند خضر میتوانی کافر و مؤمن [آینده] را تشخیص دهی، خود، بهتر میدانی».
۷ / ۲ - ۱۹: قَتلُ الرُّسُلِ
۷ / ۲ - ۱۹: کشتن فرستادگان
- رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله: لا يُقتَلُ الرُّسُلُ و لَا الرُّهُنُ.[۱۰۲۲]
- پيامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله: فرستادگان و گروگانها را نباید كشت.
- الإمام عليّ علیهالسلام: إن ظَفِرتُم بِرَجُلٍ مِن أهلِ الحَربِ فَزَعَمَ أنَّهُ رَسولٌ إلَيكُم؛ فَإِن عُرِفَ ذٰلِكَ مِنهُ و جاءَ بِما يَدُلُّ عَلَيهِ فَلا سَبيلَ لَكُم عَلَيهِ حَتّیٰ يُبَلِّغَ رِسالاتِهِ و يَرجِعَ إلیٰ أصحابِهِ، و إن لَم تَجِدوا عَلیٰ قَولِهِ دَليلاً فَلا تَقبَلوا مِنهُ.[۱۰۲۳]
- امام على علیهالسلام: اگر بر مردى از دشمن دست یافتید و او ادّعا داشت كه فرستاده به سوى شماست، اگر این امر از او محرز شد و شاهدى بر آن آورد، پس به او آسیبى مرسانید تا پیغامش را برسانَد و نزد یارانش باز گردد؛ امّا اگر شاهدى بر سخنش نیافتید، این ادّعا را از او نپذیرید.
۷ / ۲ - ۲۰: المُثلَةُ
۷ / ۲ - ۲۰: بریدن اعضای بدنِ دشمن (مُثله کردن)
- الإمام الصادق علیهالسلام: كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله إذا أرادَ أن يَبعَثَ سَرِيَّةً دَعاهُم فَأَجلَسَهُم بَينَ يَدَيهِ، ثُمَّ يَقولُ...: لا تَغُلّوا، و لا تُمَثِّلوا، و لا تَغدِروا.[۱۰۲۴]
- امام صادق علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله هر گاه مىخواست سپاهى را گسیل دارد، آنها را فرا مىخواند و در برابر خود مىنشاند و مىفرمود: «... در غنائم، دست نبرید، مُثله نكنید و خیانت نورزید».
- صحيح البخاري عن قتادة: بَلَغَنا أنَّ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله... يَنهیٰ عَنِ المُثلَةِ.[۱۰۲۵]
- صحیح البخاری - به نقل از قتاده -: به ما خبر رسیده است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله... از مُثله کردن نهی کرد.
۷ / ۲ - ۲۱: التَّبييتُ[۱۰۲۶]
۷ / ۲ - ۲۱: شبیخون زدن به دشمن (هجوم شبانه)[۱۰۲۷]
- الإمام الصادق علیهالسلام: ما بَيَّتَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عَدُوّاً قَطُّ.[۱۰۲۸]
- امام صادق علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به هیچ دشمنى شبیخون نزد.
- صحيح البخاري عن أنس: إنَّ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله خَرَجَ إلیٰ خَيبَرَ فَجاءَها لَيلاً، و كانَ إذا جاءَ قَوماً بِلَيلٍ لا يُغيرُ عَلَيهِم حَتّیٰ يُصبِحَ، فَلَمّا أصبَحَ خَرَجَت يَهودُ بِمَساحيهِم و مَكاتِلِهِم[۱۰۲۹]، فَلَمّا رَأَوهُ قالوا: مُحَمَّدٌ وَ اللّه! مُحَمَّدٌ وَ الخَميسُ!
فَقالَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: اللّٰهُ أكبَرُ، خَرِبَت خَيبَرُ، إنّا إذا نَزَلنا بِساحَةِ قَومٍ فَساءَ صَباحُ المُنذَرينَ[۱۰۳۰].[۱۰۳۱]
- صحیح البخاری - به نقل از اَنݩݧݧَس -: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به سوی خیبر حرکت کرد و شب به آن جا رسید. او هر گاه شب به محلّ دشمن میرسید، تا صبح به آنان حمله نمیکرد. صبح که شد، یهودیان با بیل و زنبیلهای خود بیرون آمدند [تا به باغها و مزارعشان بروند]. همین که چشمشان به پیامبر افتاد، گفتند: به خدا، محمّد است! محمّد و سپاهیانش!
پیامبر فرمود: «اللّٰه أکبر! خیبر خراب شد. ما هر گاه به میدانگاه مردمی در آییم، بیم داده شدگان، صبح بدى خواهند داشت».
۷ / ۲ - ۲۲: اِستِعمالُ أسلِحَةِ الدِّمارِ الشّامِلِ
۷ / ۲ - ۲۲: استفاده از سلاحهای کشتار جمعی
- الإمام عليّ علیهالسلام: نَهیٰ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن يُلقَى السَّمُّ في بِلادِ المُشرِكينَ.[۱۰۳۲]
- امام على علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از مسموم كردن شهرهاى مشركان، نهى فرمود.
- الكافي عن حفص بن غياث: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه علیهالسلام عَن مَدينَةٍ مِن مَدائِنِ أهلِ الحَربِ، هَل يَجوزُ أن يُرسَلَ عَلَيهِمُ الماءُ، أو تُحرَقَ بِالنّارِ، أو تُرمىٰ بِالمَناجيقِ حَتّىٰ يُقتَلوا، و فيهِمُ النِّساءُ وَ الصِّبيانُ وَ الشَّيخُ الكَبيرُ وَ الأُسارىٰ مِنَ المُسلِمينَ وَ التُّجّارِ؟
فَقالَ: يُفعَلُ ذٰلِكَ بِهِم و لا يُمسَكُ عَنهُم لِهٰؤُلاءِ، و لا دِيَةَ عَلَيهِم لِلمُسلِمينَ و لا كَفّارَةَ.[۱۰۳۳]
- الكافى - به نقل از حفص بن غیاث -: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: آیا جایز است در شهرى كه مردم آن در جنگ با مسلمانان هستند و داخل آن، زن و كودک و پیرمرد و اسراى مسلمان و تاجران به سر مىبرند، آب انداخت و آن را به آتش كشید یا آن را به منجنیق بست تا كشته شوند؟
فرمود: «این كار با آنان مىشود و به خاطر وجود چنین افرادى نباید از آنان دست كشید و مسلمانان در قبال آنها نه دیهاى به گردن دارند و نه كفّارهاى».
توضیح
توضیح
من الواضح أنّ ارتکاب المجازر بحقّ الأبریاء عملٌ مرفوضٌ شرعاً و عقلاً، و لا یمکن التخلّي عن هذه القاعدة إلّا لضررٍ أفدح و أعظم. نذکر کمثال علیٰ ذلك: إذا کان الامتناع عن قصف عاصمة العدوّ، یشجّع العدوّ علی التمادي في قصف مدن المسلمین و قتل المزید من الأبریاء، فعندئذٍ لا یمکن التمسّك بهذه القاعدة و السماح للعدوّ بارتکاب المزید من المجازر.
روشن است که کشتار دستهجمعی بیگناهان، مورد تأیید شرع و عقل نیست. از این رو، تنها به دلیل یک ضرر و زیان بزرگتر و مهمتر میتوان از این قاعده دست کشید. برای نمونه، اگر بمباران نکردن پایتخت دشمن، زمینۀ موشکباران شدن مسلمانان و کشتار انسانهای بیشتری را فرا هم میآورد، آن گاه دیگر نمیتوان به قاعدۀ یاد شده، تمسّک جُست و به دشمن اجازه داد که کشتار فزونتر و سختتری را پدید آورد.
۷ / ۲ - ۲۳: إبادَة البیئَةِ
۷ / ۲ - ۲۳: تخریب محیط زیست
- الإمام الصادق علیهالسلام: كانَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله إذا بَعَثَ سَرِيَّةً دَعا بِأَميرِها فَأَجلَسَهُ إلیٰ جَنبِهِ و أَجلَسَ أصحابَهُ بَينَ يَدَيهِ، ثُمَّ قالَ: سيروا بِاسمِ اللّه و بِاللّه، و في سَبيلِ اللّه، و عَلیٰ مِلَّةِ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله، لا تَغدِروا و لا تَغُلّوا و لا تُمَثِّلوا، و لا تَقطَعوا شَجَرَةً إلّا أن تُضطَرّوا إلَيها.[۱۰۳۴]
- امام صادق علیهالسلام: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله این گونه بود كه وقتى سپاهى را گسیل مىكرد، فرمانده آن را فرا مىخواند و او را در كنار خود مىنشاند و یاران او را فراروى خود مىنشاند و مىفرمود: «به نام خدا و به كمک خدا و در راه خدا و بر پایۀ دین پیامبر خدا حركت كنید. پیمان نشكنید و خیانت نكنید و مُثله ننمایید و درختى را نبرید، مگر این كه ناچار شوید».
- الإمام الصادق علیهالسلام: إنَّ النَّبِيَّ صلّی اللّه علیه و آله كانَ إذا بَعَثَ أميراً لَهُ عَلیٰ سَرِيَّةٍ أمَرَهُ بِتَقوَى اللّه صلّی اللّه علیه و آله في خاصَّةِ نَفسِهِ، ثُمَّ في أصحابِهِ عامَّةً، ثُمَّ يَقولُ:... و لا تُحرِقُوا النَّخلَ و لا تُغرِقوهُ بِالماءِ، و لا تَقطَعوا شَجَرَةً مُثمِرَةً، و لا تُحرِقوا زَرعاً؛ لِأَنَّكُم لا تَدرونَ لَعَلَّكُم تَحتاجونَ إلَيهِ، و لا تَعقِروا مِنَ البَهائِمِ مِمّا يُؤكَلُ لَحمُهُ إلّا ما لا بُدَّ لَكُم مِن أكلِهِ.[۱۰۳۵]
- امام صادق علیهالسلام: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این گونه بود كه وقتى فرماندهى از خود را بر سپاهى گسیل مىكرد، او را به رعایت تقواى الهى در بارۀ خود و نیز در رفتار با عموم یارانش فرمان مىداد و پس از آن مىفرمود: «...و نخلستان را آتش نزنید و آن را در آب غرق نكنید و درخت میوهاى را قطع نكنید و زراعتى را آتش نزنید؛ زیرا شما نمىدانید و شاید نیازمند آن شوید. و چیزى را از چارپایانى كه گوشت آنها خوردنى است، پى نكنید، مگر آنچه را ناگزیر به خوردن آن هستید».
- المراسيل مع الأسانيد عن مكحول: أوصیٰ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله أبا هُرَيرَةَ، ثُمَّ قالَ: إذا غَزَوتَ فَلَقيتَ العَدُوَّ فَلا تَجبُن، و وَجَدتَ فَلا تَغلُل، و لا تُؤذِيَنَّ مُؤمِناً، و لا تَعصِ ذا أمرٍ، و لا تُفَرِّق نَخلاً و لا تُحرِقهُ.[۱۰۳۶]
- المراسیل مع الأسانید - به نقل از مکحول -: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به ابو هریره سفارش کرد و فرمود: «هر گاه به جنگ رفتی و با دشمن رویارو شدی، ترس به خود راه نده، و چنانچه به غنیمتی دست یافتی، به آن دستبرد نزن، و مؤمنی را اذیّت نکن، و از فرمانده نافرمانی نکن، و نخلی را قطع نکن یا آتش نزن».
۷ / ۲ - ۲۴: مَنعُ الماءِ
۷ / ۲ - ۲۴: بستن آب به روی دشمن
- الخرائج و الجرائح: لَمّا فَتَحَ عَلِيٌّ علیهالسلام حِصنَ خَيبَرَ الأَعلیٰ، بَقِيَت لَهُم قَلعَةٌ فيها جَميعُ أموالِهِم و مَأكولِهِم، و لَم يَكُن عَلَيها حَربٌ مِن وَجهٍ مِنَ الوُجوهِ، نَزَلَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله عَلَيها مُحاصِراً لِمَن فيها، فَصارَ إلَيهِ يَهودِيٌّ مِنهُم فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، تُؤَمِّنُني عَلیٰ نَفسي و أَهلي و وَلَدي حَتّیٰ أدُلَّكَ عَلیٰ فَتحِ القَلعَةِ؟
فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: أنتَ آمِنٌ، فَما دَلالَتُكَ؟
قالَ: تَأمُرُ أن يُحفَرَ هٰذَا المَوضِعُ، فَإِنَّهُم يَصيرونَ إلیٰ ماءِ أهلِ القَلعَةِ، فَيَخرُجُ و يَبقونَ بِغَيرِ ماءٍ، فَيُسَلِّمونَ إلَيكَ القَلعَةَ طَوعاً.
فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: أو يُحدِثُ اللّٰهُ غَيرَ هٰذا. و قَد أمَّنّاكَ.[۱۰۳۷]
- الخرائج و الجرائح: چون علی علیهالسلام دژ بالای خیبر را فتح کرد، فقط یک دژ باقی ماند که تمام اموال و موادّ غذایی یهود در آن جا بود و هیچ راهی برای حمله به آن وجود نداشت. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله کسانی را که در آن دژ بودند، به محاصره در آورد. یکی از یهودیهای آن نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمّد! به من و زن و فرزندانم امان بده تا تو را به فتح قلعه راهنمایی کنم.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او فرمود: «تو در امانی. راهنماییات چیست؟».
آن یهودی گفت: دستور بده این موضع را بکنند؛ زیرا این جا به آب اهالی قلعه منتهی میشود. آب بیرون میآید و مردم قلعه بدون آب میمانند و قلعه را داوطلبانه تسلیمت میکنند.
پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «شاید خدا راه دیگری باز کرد؛ امّا تو در امانی».
- تاريخ الطبري: قالَ أبو مِخنَفٍ: حَدَّثني يوسُفُ بنُ يَزيدَ، عَن عَبدِ اللّه بنِ عَوفِ بنِ الأَحمَرِ، قالَ: لَمّا قَدِمنا عَلیٰ مُعاوِيَةَ و أهلِ الشّامِ بِصِفّينَ وَجَدناهُم قَد نَزَلوا مَنزِلاً اختاروهُ مُستَوِياً بَساطاً واسِعاً، أخَذُوا الشَّريعَةَ فَهِيَ في أيديهِم، و قَد صَفَّ أبُو الأَعوَرِ السُّلَمِيُّ عَلَيهَا الخَيلَ وَ الرِّجالَ، و قَد قَدَّمَ المُرامِيَةَ أمامَ مَن مَعَهُ، وصَفَّ صَفّاً مَعَهُم مِنَ الرِّماحِ وَ الدَّرَقِ[۱۰۳۸]، و عَلیٰ رُؤوسِهِمُ البيضُ، و قَد أجمَعوا عَلیٰ أن يَمنَعونَا الماءَ.
فَفَزِعنا إلیٰ أميرِ المُؤمِنينَ علیهالسلام، فَخَبَّرناهُ بِذٰلِكَ، فَدَعا صَعصَعَةَ بنَ صوحانَ، فَقالَ لَهُ: اِيتِ مُعاوِيةَ و قُل لَهُ: إنّا سِرنا مَسيرَنا هٰذا إلَيكُم، و نَحنُ نَكرَهُ قِتالَكُم قَبلَ الإِعذارِ إلَيكُم، و إنَّكَ قَدَّمتَ إلَينا خَيلَكَ و رِجالَكَ، فَقاتَلتَنا قَبلَ أن نُقاتِلَكَ، و بَدَأتَنا بِالقِتالِ، و نَحنُ مِن رَأيِنَا الكَفُّ عَنكَ حَتّیٰ نَدعُوَكَ و نَحتَجَّ عَلَيكَ.
و هٰذِهِ اُخریٰ قَد فَعَلتُموها، قَد حُلتُم بَينَ النّاسِ و بَينَ الماءِ، وَ النّاسُ غَيرُ مُنتَهينَ أو يَشرَبوا، فَابعَث إلیٰ أصحابِكَ فَليُخَلّوا بَينَ النّاسِ و بَينَ الماءِ، و يَكُفّوا حَتّیٰ نَنظُرَ فيما بَينَنا و بَينَكُم، و فيما قَدِمنا لَهُ و قَدِمتُم لَهُ، و إن كانَ أعجَبَ إلَيكَ أن نَترُكَ ما جِئنا لَهُ، و نَترُكَ النّاسَ يَقتَتِلونَ عَلَى الماءِ حَتّیٰ يَكونَ الغالِبُ هُوَ الشّارِبَ، فَعَلنا.
فَقالَ مُعاوِيَةُ لِأَصحابِهِ: ما تَرَونَ؟
فَقالَ الوَليدُ بنُ عُقبَةَ: اِمنَعهُمُ الماءَ كَما مَنَعوهُ عُثمانَ بنَ عَفّانَ؛ حَصَروهُ أربَعينَ صَباحاً يَمنَعونَهُ بَردَ الماءِ، و لينَ الطَّعامِ، اُقتُلهُم عَطَشاً، قَتَلَهُمُ اللّٰهُ عَطَشاً!
فَقالَ لَهُ عَمرُو بنُ العاصِ: خَلِّ بَينَهُم و بَينَ الماءِ، فَإِنَّ القَومَ لَن يَعطَشوا و أنتَ رَيّانُ، ولٰكِن بِغَيرِ الماءِ، فَانظُر ما بَينَكَ و بَينَهُم.
فَأَعادَ الوَليدُ بنُ عُقبَةَ مَقالَتَهُ. و قالَ عَبدُ اللّه بنُ أبي سَرحٍ: اِمنَعهُمُ الماءَ إلَى اللَّيلِ،
فَإِنَّهُم إن لَم يَقدِروا عَلَيهِ رَجَعوا، و لَو قَد رَجَعوا كانَ رُجوعُهُم فَلّاً، اِمنَعهُمُ الماءَ مَنَعَهُمُ اللّٰهُ يَومَ القِيامَةِ!
فَقالَ صَعصَعَةُ: إنَّما يَمنَعُهُ اللّٰهُ عزّ و جلّ يَومَ القِيامَةِ الكَفَرَةَ الفَسَقَةَ و شَرَبَةَ الخَمرِ، ضَربَكَ و ضَربَ هٰذَا الفاسِقِ - يَعنِي الوَليدَ بنَ عُقبَةَ -.
قالَ: فَتَواثَبوا إلَيهِ يَشتُمونَهُ و يَتَهَدَّدونَهُ، فَقالَ مُعاوِيَةُ: كُفّوا عَنِ الرَّجُلِ فَإِنَّهُ رَسولٌ.
قالَ أبو مِخنَفٍ: و حَدَّثَني يوسُفُ بنُ يَزيدَ عَن عَبدِ اللّه بنِ عَوفِ بنِ الأَحمَرِ: أنَّ صَعصَعَةَ رَجَعَ إلَينا، فَحَدَّثَنا عَمّا قالَ لِمُعاوِيَةَ، و ما كانَ مِنهُ و ما رَدَّ، فَقُلنا: فَما رَدَّ عَلَيكَ؟
فَقالَ: لَمّا أرَدتُ الاِنصِرافَ مِن عِندِهِ قُلتُ: ما تَرُدُّ عَلَيَّ؟ قالَ مُعاوِيَةُ: سَيَأتيكُم رَأيي.
فَوَاللّه، ما راعَنا إلّا تَسرِيَتُهُ الخَيلَ إلیٰ أبِي الأَعوَرِ لِيَكُفَّهُم عَنِ الماءِ.
قالَ: فَأَبرَزَنا عَلِيٌّ إلَيهِم، فَارتَمَينا ثُمَّ اطَّعَنّا، ثُمَّ اضطَرَبنا بِالسُّيوفِ فَنُصِرنا عَلَيهِم، فَصارَ الماءُ في أيدينا، فَقُلنا: لا وَ اللّه، لا نُسقيهِموهُ! فَأَرسَلَ إلَينا عَلِيٌّ علیهالسلام: أن خُذوا مِنَ الماءِ حاجَتَكُم، وَ ارجِعوا إلیٰ عَسكَرِكُم، و خَلّوا عَنهُم[۱۰۳۹]؛ فَإِنَّ اللّٰهَ عزّ و جلّ قَد نَصَرَكُم عَلَيهِم بِظُلمِهِم و بَغيِهِم.[۱۰۴۰]
- تاريخ الطبرى: ابو مخنف گفت: یوسف بن یزید، از عبد اللّٰه بن عوف بن احمر برایم نقل کرد که: چون در صِفّین به معاویه و شامیان رسیدیم، دیدیم كه آنان پیشتر فرود آمده و بخشى هموار و گسترده را برگزیده و شریعه[۱۰۴۱] را زیر چنگ گرفتهاند. ابو اعور سُلَمى، سواران و پیادگانى را بر آب گماشته و پیشاپیش آنان، تیراندازان و نیزهداران و سپرداران را به صف كرده بود كه كلاهخود بر سر داشتند و انبوه شده بودند تا ما را از آب، باز دارند.
پس سراسیمه نزد امیر مؤمنان علیهالسلام رفتیم و ایشان را از این حال، آگاه كردیم. پس صعصعة بن صوحان را فرا خواند و به او فرمود: «نزد معاویه برو و بگو: ما این راه را به سوى شما پیمودهایم؛ امّا پیش از آن كه حجّت را بر شما تمام كنیم، از جنگ با شما اكراه داریم. اكنون تو سواران و پیادگانت را به جانب ما فرستادهاى و پیش از آن كه به نبرد با تو بپردازیم، با ما به جنگ برخاستهاى و جنگ با ما را تو آغاز كردهاى. ما را در نظر است كه تا تو را دعوت نكرده و حجّت را بر تو تمام نساختهایم، دست از [نبرد با] تو نگه داریم.
و این [جنایتى] دیگر است كه انجام دادهاید: آب را بر سپاهیان بستهاید. سپاهیان من، دستبردار نیستند، مگر این كه از آب بنوشند. پس به یارانت پیغام فرست كه راه آب را بر سپاه من باز بگذارند و [از آن] دست بردارند تا در كار و مقصود خود و شما بیندیشیم؛ امّا اگر برایت خوشتر است كه ما قصد خویش را وا نهیم و به سپاه رخصت دهیم كه بر سر آب بجنگند تا هر كه چیره شد، بنوشد، چنین خواهیم كرد».
معاویه به یارانش گفت: چه مىاندیشید؟
ولید بن عُقبه گفت: آب را بر آنان ببند، همان گونه كه آنان بر عثمان بن عفّان بستند و چهل روز او را محاصره كرده، از خُنَكاى آب و گوارایىِ غذا دورش ساختند. آنان را تشنهلب بكُش، كه خدایشان تشنهلب بكشدشان!
عمرو بن عاص به معاویه گفت: آب را بر آنان بگشا؛ زیرا آنان تشنهلب نمىمانند، در حالى كه تو سیراب باشى. پس به چیزى جز آب، در امور میان خود و آنان بیندیش.
ولید بن عقبه دیگر بار سخن خویش را گفت. عبد اللّٰه بن ابى سَرح نیز گفت: تا هنگام شب، آب را بر آنان ببند. آنان اگر نتوانند به آب دست یابند، باز مىگردند و همین بازگشتشان، گریز و شكست است. آب را بر آنان ببند كه خداوند در روز قیامت، آب را بر آنان ببندد!
صعصعه گفت: جز این نیست كه در روز قیامت، خداوند آب را بر كافران و بدكاران و بادهنوشانى چون تو و این فاسق (ولید بن عقبه) مىبندد. مثل تو و این فاسق - یعنى ولید بن عقبه - هم چنین است.
پس بر سرش ریختند و دشنام و بیمش دادند. معاویه گفت: دست از این مرد بدارید كه او پیک است.
ابو مخنف گفت: یوسف بن یزید از عبد اللّٰه بن عوف بن احمر برایم نقل کرد که: صعصعه نزدمان باز گشت و سخنانی را که میان او و معاویه ردّ و بدل شده بود، به ما گزارش داد. پرسیدیم: او چه جوابی به تو داد؟
گفت: چون خواستم از نزدش باز گردم، به او گفتم: چه جوابی به من میدهی؟ معاویه گفت: نظرم را بعداً به شما خواهم گفت.
به خدا سوگند، پس از آن دیدیم که سوارانی [دیگر] نزد ابو اَعور فرستاد تا آنان را از آب باز دارند.
علی ما را به مقابلۀ آنها فرستاد که تیراندازی کردیم و نیزه به کار بردیم. آن گاه شمشیرها به کار افتادند و بر آنها پیروز شدیم و آب به دست ما افتاد و گفتیم: به خدا آب به آنها نخواهیم داد! امّا علی علیهالسلام به ما پیغام فرستاد که: به قدر احتیاجتان آب بردارید و به اردوگاهتان باز گردید و مانع آنها نشوید که خداوند عزّ و جلّ شما را به سبب ستم و تعدّیشان بر آنها پیروزی داد.
- مروج الذهب - في أحداثِ وَقعَةِ صِفّینَ بَعدَ أن كَشَفَ جُندُ الإِمامِ عَلِيٍّ علیهالسلام جُندَ مُعاوِيَةَ عَنِ الماءِ -: قالَ مُعاوِيَةُ لِعَمرِو بنِ العاصِ: يا أبا عَبدِ اللّه، ما ظَنُّكَ بِالرَّجُلِ، أتَراهُ يَمنَعُنَا الماءَ لِمَنعِنا إيّاهُ؟ - و قَد كانَ انحازَ بِأَهلِ الشّامِ إلیٰ ناحِيَةٍ فِي البَرِّ نائِيَةٍ عَنِ الماءِ -.
فَقالَ لَهُ عَمرٌو: لا، إنَّ الرَّجُلَ جاءَ لِغَيرِ هٰذا، و إنَّهُ لا يَرضیٰ حَتّیٰ تَدخُلَ في طاعَتِهِ، أو يَقطَعَ حَبلَ عاتِقِكَ.
فَأَرسَلَ إلَيهِ مُعاوِيَةُ يَستَأذِنُهُ في وُرودِهِ مَشرَعَتَهُ، وَ استِقاءِ النّاسِ مِن طَريقِهِ، و دُخولِ رُسُلِهِ في عَسكَرِهِ. فَأَباحَهُ عَلِيٌّ كُلَّ ما سَأَلَ و طَلَبَ مِنهُ.[۱۰۴۲]
- مُروج الذّهب - در بیان وقایع جنگ صفّین و پس از آن كه سپاه على علیهالسلام لشكر معاویه را از آب دور كرد -: معاویه به عمرو بن عاص گفت: اى ابو عبد اللّٰه! در بارۀ این مرد، چه گمان دارى؟ آیا از آن رو كه ما آب را بر وى بستیم، او نیز آب را بر ما مىبندد؟ و این، در حالى بود كه شامیان به ناحیهاى از بیابان، عقب رانده شده بودند كه از آب دور بود.
عمرو به وى گفت: نه. این مرد براى كارى جز این آمده است و تنها هنگامى خشنود مىشود كه یا در اطاعتش در آیى و یا رشتۀ گردنت بریده شود.
پس معاویه پیكى نزد على علیهالسلام فرستاد و اجازه خواست كه به شریعۀ آب فرات وارد شود تا سپاهش از آن طریق، سیراب شوند و دستۀ [سقّایان] سپاهش به اردوگاه وى داخل گردند. على علیهالسلام هر چه را معاویه تقاضا و طلب كرد، اجازت داد.
- شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد - في ذِكرِ القِتالِ عَلَى الماءِ وَ استيلاءِ أصحابِ الإِمامِ عَلَيهِ -: فَقالَ أصحابُ عَلِيٍّ علیهالسلام لَهُ: اِمنَعهُمُ الماءَ يا أميرَ المُؤمِنينَ كَما مَنَعوكَ.
فَقالَ: لا، خَلّوا بَينَهُم و بَينَهُ، لا أفعَلُ ما فَعَلَهُ الجاهِلونَ، سَنَعرِضُ عَلَيهِم كِتابَ اللّه، و نَدعوهُم إلَى الهُدیٰ، فَإِن أجابوا، و إلّا فَفي حَدِّ السَّيفِ ما يُغني إن شاءَ اللّٰهُ.
قالَ: فَوَاللّه، ما أمسىَ النّاسُ حَتّیٰ رَأَوا سُقاتَهُم و سُقاةَ أهلِ الشّامِ و رَواياهُم و رَوايا أهلِ الشّامِ يَزدَحِمونَ عَلَى الماءِ، ما يُؤذي إنسانٌ إنساناً.[۱۰۴۳]
- شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید - در بیان جنگ بر سر آب و استیلا یافتن یاران امام بر آن -: یاران علی به او گفتند: ای امیر مؤمنان! مانع آنها از آب شو، همان گونه که آنها مانع شما شدند.
فرمود: «نه؛ راهشان را باز کنید. من کاری را که نادانان کردند، نمیکنم. ما کتاب خدا را بر آنها عرضه خواهیم کرد و به هدایتشان فرا خواهیم خواند. اگر پذیرفتند که هیچ، و گرنه تیزی شمشیر بینیاز میکند، اگر خدا بخواهد».
به خدا سوگند، شب نشده دیدند سقّاهای آنها و سقّاهای سپاه شام و شترهای آبکش هر دو سپاه به آب هجوم آوردند و هیچ کس مزاحم دیگری نمیشد.
راجع: موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب علیهالسلام: ج۳ ص۴۰۹ - ۴۱۸ (حروب الإمام عليّ علیهالسلام / الفصل السابع: مواجهة الجیشین / حیلولة جیش معاویة دون الماء).
ر. ک: دانشنامۀ امیر المؤمنین علیهالسلام: ج۵ ص۵۶۱ (جنگهای امام علی علیهالسلام در ایّام حکومت / فصل هفتم: رویارویی دو سپاه / بسته شدن آب بر روی سپاه علی).
۷ / ۲ - ۲۵: أخذُ المالِ مُقابِلَ أجسادِ قَتلَی المُشرِكينَ
۷ / ۲ - ۲۵: پول گرفتن در قبال تحویل دادن جنازۀ سربازان مشرکان
- مسند ابن حنبل عن ابن عبّاس: قَتَلَ المُسلِمونَ يَومَ الخَندَقِ رَجُلاً مِن المُشرِكينَ، فَأَعطَوا بِجيفَتِهِ مالاً، فَقالَ رَسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله: اِدفَعوا إلَيهِم جيفَتَهُم، فَإِنَّهُ خَبيثُ الجيفَةِ خَبيثُ الدِّيَةِ. فَلَم يَقبَل مِنهُم شَيئاً.[۱۰۴۴]
- مسند ابن حنبل - به نقل از ابن عبّاس -: مسلمانان در جنگ خندق، مردى از مشركان را كشتند. آنها مالى در برابر تحویل جنازهاش دادند. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «جنازهشان را به آنها تحویل دهید، كه جنازهاش پلید و جانفدایش هم پلید است» و چیزى از آنها نپذیرفت.
- مجمع البيان عن عبد اللّه بن مسعود - في غَزوَةِ الخَندَقِ -: بَعَثَ المُشرِكونَ إلیٰ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله يَشتَرونَ جيفَتَهُ[۱۰۴۵] بِعَشَرَةِ آلافٍ، فَقالَ النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله: هُوَ لَكُم، لا نَأكُلُ ثَمَنَ المَوتیٰ.[۱۰۴۶]
- مجمع البيان - به نقل از عبد اللّٰه بن مسعود، در یادكرد از جنگ خندق -: مشركان، ده هزار [درهم] براى پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرستادند تا جنازۀ او (عمرو بن عبد ود) را تحویل بگیرند. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «او از آنِ شما. ما بهاى مردگان را نمىخوریم».
۷ / ۲ - ۲۶: جَوامِعُ ما لا يَنبَغي فِي القِتالِ
۷ / ۲ - ۲۶: نابایستههای دیگر
- وقعة صفْين عن عبد اللّه بن جندب عن أبيه: إنَّ عَلِيّاً علیهالسلام كانَ يَأمُرُنا في كُلِّ مَوطِنٍ لَقينا مَعَهُ عَدُوَّهُ يَقولُ: لا تُقاتِلُوا القَومَ حَتّیٰ يَبدَؤوكُم؛ فَإِنَّكُم بِحَمدِ اللّه عَلیٰ حُجَّةٍ، و تَركُكُم إيّاهُم حَتّیٰ يَبدَؤوكُم حُجَّةٌ اُخریٰ لَكُم عَلَيهِم، فَإِذا قاتَلتُموهُم فَهَزَمتُموهُم فَلا تَقتُلوا مُدبِراً، و لا تُجهِزوا عَلیٰ جَريحٍ، و لا تَكشِفوا عَورَةً، و لا تُمَثِّلوا بِقَتيلٍ. فَإِذا وَصَلتُم إلیٰ رِحالِ القَومِ فَلا تَهتِكوا سِتراً، و لا تَدخُلوا داراً إلّا بِإِذني، و لا تَأخُذوا شَيئاً مِن أموالِهِم إلّا ما وَجَدتُم في عَسكَرِهِم، و لا تَهيجُوا امرَأَةً بِأَذىً و إن شَتَمنَ أعراضَكُم و تَناوَلنَ اُمَراءَكُم و صُلَحاءَكُم؛ فَإِنَّهُنَّ ضِعافُ القُویٰ وَ الأَنفُسِ وَ العُقولِ، و لَقَد كُنّا و إنّا لَنُؤمَرُ بِالكَفِّ عَنهُنَّ و إنَّهُنَّ لَمُشرِكاتٌ، و إن كانَ الرَّجُلُ لَيَتَناوَلُ المَرأَةَ فِي الجاهِلِيَّةِ بِالهِراوَةِ[۱۰۴۷] أوِ الحَديدِ فَيُعَيَّرُ بِها عَقِبُهُ مِن بَعدِهِ.[۱۰۴۸]
- وقعة صفّین - به نقل از عبد اللّٰه بن جندب، از پدرش -: علی علیهالسلام هر زمان که با او به جنگ دشمنش میرفتیم، به ما فرمان میداد و میفرمود: «با دشمن نجنگید تا او جنگ را آغاز كند؛ زیرا شما بحمد اللّه حجّت دارید و وا گذاشتن آنان از سوی شما برای این که آغازگر جنگ باشند، خود، حجّت دیگرى براى شما در برابر آنان است. هر گاه با آنان جنگیدید و شکستشان دادید، فراری را نكشید و كار زخمى را نسازید و عورتى را مكشوف ننمایید و كشتهاى را مُثله نکنید و چون به منازلشان رسیدید، پردهدرى نكنید و به خانهای وارد نشوید مگر با اجازۀ من، و چیزى را از اموالشان برندارید مگر آنچه در لشكرگاهشان یافتید، و زنان را با آزار و اذیّت بر نینگیزید، گرچه به ناموس شما دشنام دهند و به فرماندهان و نیكان شما بد و بیراه گویند؛ چرا كه زنان، موجوداتی ناتوان و کمطاقت و سستخردند و حتّی زمانی که مشرک بودند، ما دستور داشتیم كه با آنها كارى نداشته باشیم. در جاهلیت اگر مردى با عصا یا آهن،[۱۰۴۹] زن را میزد، به سبب آن حتّی اعقاب او نیز سرزنش میشدند».
- الإمام عليّ علیهالسلام - مِن خُطبَةٍ لَهُ في يَومِ الجَمَلِ قَبلَ اشتِباكِ الحَربِ، و قَد أتَوهُ بِقَتيلَينِ مِن أصحابِهِ قَتَلَهُما أصحابُ الجَمَلِ، فَقالَ عَمّارٌ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، لَيسَ لَكَ عِندَ القَومِ إلَّا الحَربُ! فَقامَ علیهالسلام خَطيباً رافِعاً بِها صَوتَهُ فَقالَ -:
أيُّهَا النّاسُ! إذا هَزَمتُموهُم فَلا تُجهِزوا عَلیٰ جَريحٍ، و لا تَقتُلوا أسيراً، و لا تَتَّبِعوا مُوَلِّياً، و لا تَطلُبوا مُدبِراً، و لا تَكشِفوا عَورَةً، و لا تُمَثِّلوا بِقَتيلٍ، و لا تَهتِكوا سِتراً، و لا تَقرَبوا شَيئاً مِن أموالِهِم إلّا ما تَجِدونَهُ في عَسكَرِهِم مِن سِلاحٍ أو كُراعٍ أو عَبدٍ أو أمَةٍ، و ما سِویٰ ذٰلِكَ فَهُوَ ميراثٌ لِوَرَثَتِهِم عَلیٰ كِتابِ اللّه.[۱۰۵۰]
- امام علی علیهالسلام - از سخنرانی ایشان در جنگ جمل، قبل از در گرفتن جنگ و در حالی که دو نفر از یاران کشته شدهاش را آورده بودند که اصحاب جمل آنها را کشته بودند -: عمّار گفت: ای امیر مؤمنان! چارهای جز جنگ با آنها نداری.
پس [امام علیهالسلام] برخاست و با صدای بلند سخنرانی کرد و فرمود: «ای مردم! هر گاه با آنان پیكار كردید و آنان را شكست دادید، کار زخمیها را مسازید و اسیران را نکشید، فراریها را دنبال مکنید، پشتكرده به جنگ را طلب مكنید، عورتى را مكشوف نكنید، كشتهاى را مُثله ننمایید و پردهدرى مكنید و چیزى از اموال آنان را مَسِتانید، مگر آنچه از سلاح و اسب و عبد و کنیز در لشكرگاه یافتید، و غیر از این هر چه بود، بر اساس کتاب خدا میراث ورثۀ آنان است».
- ↑ «جهد: الجیمُ و الهاءُ و الدالُ أصله المشقّة، ثمّ یُحمَلُ علیه ما یُقارِبُه. یُقالُ: جَهَدتُ نفسی و أجهَدتُ. و الجُهدُ الطاقةُ؛ بنمایۀ معنایی «جهد» سختی است و سایر معانی نیز بِدان بر میگردد. گفته میشود: خود را به سختی انداختم. جهد به معنای توان هم میآید» (معجم مقاییس اللغة: ج۱ ص۴۸۷ مادّۀ «جهد»).
- ↑ النهایة: ج۱ ص۳۱۹ مادّۀ «جهد».
- ↑ کتاب العین: ج۵ ص۱۲۸ مادّۀ «قتل».
- ↑ «القِتالُ... مِن المُقاتَلَةِ و المُحارَبَةِ بین اثنین» (لسان العرب: ج۱۱ ص۵۴۹ مادّۀ «قتل»).
- ↑ ۵ مفردات ألفاظ القرآن: ص۶۵۵ مادّۀ «قتل».
- ↑ «الحربُ نَقیضُ السِّلم... و فلانٌ حَربُ فلانٍ أی یُحارِبُه. و دار الحَرب: بلاد المشرکین الذین لا صلح بینهم و بین المسلمین؛ حرب مقابل صلح است... و فلانی حَرب فلانی است یعنی با او میجنگد، و دار الحرب، سرزمین مشرکانی است که میان آنها و مسلمانان، صلحی بر قرار نیست» (کتاب العین: ج۳ ص۲۱۳ مادّۀ «حرب»).
- ↑ کتاب العین: ج۲ ص۴۵ مادّۀ «دفع».
- ↑ معجم مقاییس اللغة: ج۲ ص۲۸۸ مادّۀ «دفع».
- ↑ المحکم و المحیط الأعظم: ج۲ ص۲۳، لسان العرب: ج۸ ص۸۷. نیز، ر.ک: جمهرة اللغة: ج۲ ص۶۶۰.
- ↑ از ۴۱ کاربرد آن، ۳۵ مورد به معنای نبرد است.
- ↑ از ۱۷۰ کاربرد آن، هفتاد مورد ناظر به جنگ است.
- ↑ از یازده کاربرد آن، فقط شش مورد آن، به معنای پیکار است.
- ↑ از ده کاربرد آن، فقط تنها دو بار، ناظر به دفاع است.
- ↑ بقره: آیۀ ۱۹۰.
- ↑ بقره: آیۀ ۱۹۱.
- ↑ بقره: آیۀ ۱۹۴.
- ↑ توبه: آیۀ ۱۳.
- ↑ نساء: آیۀ ۹۰. نیز، ر.ک: ممتحنه: آیۀ ۸ ـ ۹ و انفال: آیۀ ۶۱ و بقره: آیۀ ۱۹۳.
- ↑ شرائع الإسلام: ج۱ ص۳۰۷.
- ↑ تهذیب الأحکام: ج۶ ص۱۶۱ ح۲۹۴.
- ↑ برای دیدن مدخل «ثغر (مرز)»، ر.ک: دانشنامۀ قرآن و حدیث: ج۱۸ ص۱۳۷.
- ↑ شرایع الإسلام: ج۱ ص۳۱۰.
- ↑ «نحن نذهب بحسب ما أدّی إلیه نظرنا إلی أنّ علّة الجهاد القتالی هی العدوان المعبّر عنها فی فقه العامّة بالحرابة. فإذا لم یکن ثمّة من الکفّار عدوان أو تأهّب للعدوان علی المسلمین فإنّ قتالهم تحت شعار الجهاد لدعوتهم إلی الإسلام یکون أمراً غیرَ مشروعٍ» (جهاد الاُمّة: محاضرات الشیخ محمّد مهدی شمس الدین، به کوشش: حسین المکّی، بیروت، ۱۹۹۷م، ص۲۳۸).
- ↑ (وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبيلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِیّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً؛ و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمىجنگید؛ همانان که مىگویند: «پروردگارا! ما را از این شهرى که مردمش ستمپیشه اند، بیرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما»؟!) (نساء: آیۀ ۷۵).
- ↑ (وَقاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة؛ و با آنان بجنگید تا فتنهاى بر جاى نماند) (بقره: آیۀ ۱۹۳).
- ↑ ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهّری: ج۳۰ ص۵۶۰ ـ ۵۶۶ (جهاد اسلامى و آزادى عقیده).
- ↑ الحجّ: ۳۹.
- ↑ مجمع البيان: ج۷ ص۱۳۸، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۵۸؛ تفسير الثعلبي: ج۷ ص۲۵، تفسير الآلوسي: ج۱۷ ص۱۶۱، أسباب النزول: ص۳۱۸ ح۶۲۱، زاد المسير: ج۵ ص۲۹۹ عن ابن عبّاس و كلّها نحوه.
- ↑
التبيان في تفسير القرآن: ج۱ ص۴۰۷، مجمع البيان: ج۱ ص۳۵۴، بحار الأنوار: ج۲۲ ص۱۵؛ البحر المحيط: ج۱ ص۵۱۹ نحوه و راجع المناقب لابن شهرآشوب: ج۱ ص۱۸۶.
- ↑
قال الفیض الکاشاني=: «و الأمرُ یَعود» یعني في دولة القائم علیهالسلام (الوافي: ج۱۵ ص۴۴).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۷ ح۷ عن أبي حفص الكلبي، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۹ ح۱۹۹۱۵.
- ↑
فیض کاشانی= میگوید: «یعنى در حکومت قائم۷».
- ↑
النساء: ۸۴.
- ↑
الكافي: ج۲ ص۱۷ ح۱، المحاسن: ج۱ ص۴۴۸ ح۱۰۳۵، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۳۳۰ ح۲۶.
- ↑ النساء: ۷۷. اُنظر تمام الآیة.
- ↑ سنن النسائي: ج۶ ص۳، السنن الكبرى: ج۹ ص۱۹ ح۱۷۷۴۱، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۷۶ ح۲۳۷۷، تفسیر الطبري: ج۴ الجزء۵ ص۱۷۰ نحوه، تفسیر القرطبي: ج۵ ص۲۸۱، الدرّ المنثور: ج۲ ص۵۹۴.
- ↑ السيرة النبويّة لابن هشام: ج۲ ص۱۱۰، تفسير القرطبي: ج۱۲ ص۶۹ نحوه.
- ↑ دَرَسَ الشيءُ: أي عفا. و دَرَسَ الثوبُ: أي أخلق (لسان العرب: ج۶ ص۷۹ «درس»).
- ↑ الكافي: ج۵ ص۲۱ ح۲، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۵ ح۲۱۹، علل الشرائع: ص۶۰۳ ح۷۲ و فيه «يتابعوهم» بدل «يمنعوهم» و كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۲۲ ح۱۴ و راجع قرب الإسناد: ص۳۴۵ ح۱۲۵۳.
- ↑ البقرة: ۱۹۳.
- ↑ 4. الأنفال: ۳۹.
- ↑
في المصدر: «و لولاه»، و التصويب من بحار الأنوار.
- ↑
تفسير العياشي: ج۲ ص۱۹۸ ح۱۷۲۹ عن عبد الأعلى الحلبی [الجبلي]، بحار الأنوار: ج۵۲ ص۳۴۵ ح۹۱.
- ↑ أي رخّص لأهل الکتاب البقاء على دينهم مقابل أخذ الجزية منهم، و للمشرکین مقابل أخذ الفداء منهم.
- ↑ الكافي: ج۸ ص۲۰۱ ح۲۴۳، بحار الأنوار: ج۵۲ ص۳۷۸ ح۱۸۱.
- ↑ یعنى اجازه داد که اهل کتاب با پرداخت جزیه، و مشرکان با دادن فدیه، بر دین خود باقى بمانند.
- ↑
الأنفال: ۳۹.
- ↑
النور: ۵۵.
- ↑
مجمع البيان: ج۴ ص۸۳۴ عن زرارة، تفسير العيّاشي: ج۲ ص۱۹۳ ح۱۷۲۸ نحوه، تفسیر جوامع الجامع: ج۲ ص۲۱، بحار الأنوار: ج۵۱ ص۵۵ ح۴۱.
- ↑
مجمع البيان: ج۲ ص۵۱۳، التبيان في تفسير القرآن: ج۵ ص۱۴۱ عن ابن عبّاس و الحسن، بحار الأنوار: ج۲۰ ص۳۲۱؛ تفسير ابن كثير: ج۳ ص۵۹۷ عن ابن عبّاس و آخرين، تفسير الثعلبي: ج۲ ص۸۹.
- ↑ البقرة: ۲۵۱.
- ↑ الحجّ: ۴۰.
- ↑ الحجرات: ۹.
- ↑
الفئتان تفسيرٌ للطائفتين (مرآة العقول: ج۲۶ ص۶۹). قیل: السائل سأل عن الطائفتین، فقال علیهالسلام: الفئتان؛ أي: هما الفئتان اللتان تعرفهما. و اللام للعهد، و هم الذین بغَوا علی أمیر المؤمنین علیهالسلام؛ أي خرجوا علیه، کالمرأة و أصحابها (شرح الکافي للمولی المازندراني: ج۱۲ ص۲۲۳).
- ↑
الكافي: ج۸ ص۱۸۰ ح۲۰۲ عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج۲۴ ص۳۶۶ ح۹۲.
- ↑
ملّا صالح مازندرانى میگوید: «برخى گفتهاند پرسنده، از دو طایفه پرسید و امام۷ فرمود: دو گروه؛ یعنى همان دو گروهى که خودت مىدانى. لام در "الفئتان" - که در متن عربی حدیث آمده - لام عهد است؛ یعنى همان کسانى که بر امیر مؤمنان۷ شوریدند، مانند آن زن و یارانش».
- ↑ تهذيب الأحكام: ج۹ ص۳۸۱ ح۱۳۶۴، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۳۱۹ ح۵۶۹۰، وسائل الشيعة: ج۱۷ ص۳۹۷ ح۳۲۴۳۰ و راجع الکافي: ج۵ ص۳۲ ح۲.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۷۲، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۹۲ ح۶۴.
- ↑ يقال: فلان يُزَنُّ بكذا و كذا؛ أي يُتَّهمُ به. يقال: زَنَّه بكذا و أَزَنَّه: إذا اتَّهمه و ظنَّه فيه (لسان العرب: ج۱۳ ص۲۰۰ «زنن»).
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲۰ ص۳۲۸ ح۷۶۵.
- ↑ الأنفال: ۷ و ۸.
- ↑
تفسير العيّاشي: ج۲ ص۱۸۶ ح۱۷۰۳ عن محمّد بن يحيى الخثعمي، التبيان في تفسير القرآن: ج۵ ص۹۶، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۲۸۷ ح۳۰؛ تفسير الطبري: ج۶ الجزء ۹ ص۱۸۷ عن ابن زيد من دون إسناد إلى النبي صلّی اللّه علیه و آله أو أحدٍ من أهل البيت:.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۲۲، الإرشاد: ج۱ ص۲۵۲ و فيه «للمؤمن» بدل «للحقّ»، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۴ ح۳۹؛ اُسد الغابة: ج۳ ص۸۷ الرقم۲۶۲۷، الاستیعاب: ج۲ ص۷۸ الرقم۷۷۶ و ليس فيهما «للحقّ».
- ↑ النساء: ۷۵ و راجع مجمع البيان: ج۳ ص۱۱۶.
- ↑ الحجّ: ۳۹ ـ ۴۰ و راجع الكافي: ج۱ ص۱۳ ح۱ و تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۷ ح۲۲۴.
- ↑ البقرة: ۲۴۶.
- ↑
الكافي: ج۸ ص۳۳۷ ح۵۳۴ عن سلام بن المستنير، تأويل الآيات الظاهرة: ج۱ ص۳۳۹ ح۱۷، تفسير فرات: ص۲۷۳ ح۳۶۸ عن الإمام الصادق علیهالسلام، بحار الأنوار: ج۳۶ ص۱۴۶ ح۱۱۸.
- ↑ الأمالي للمفيد: ص۲۸۸ ح۷ عن محمّد بن عمر بن عليّ عن أبيه، الأمالي للطوسي: ص۶۶ ح۹۶، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۲۹۷ ح۲۵۷.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۹ ص۲۰۶؛ بحار الأنوار: ج۳۲ ص۲۴۳ ذيل ح۱۹۱.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۴ ص۱۰۸؛ الأمالي للطوسي: ص۵۰۲ ح۱۰۹۸ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۳۳۴ ح۱۱۳۵ و راجع المناقب لابن شهر آشوب: ج۲ ص۲۰۹.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۲۲، الاحتجاج: ج۱ ص۴۴۰ ح۱۰۰، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۳۶۹ ح۶۰۰.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۵۴، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۵۵ ح۴۶۳.
- ↑
قال ابن أبي الحدید: «ضربتُ أنفَ هذا الأمر و عینه» مَثَل تقوله العرب إذا إرادت الاستقصاء في البحث و التأمّل و الفکر. و إنّما خصّ الأنف و العین لأنّهما صورة الوجه؛ و الذي یتأمّل من الإنسان إنّما هو وجهه (شرح نهج البلاغة: ج۲ ص۳۲۳).
- ↑
في بحار الأنوار نقلاً عن نهج البلاغة: «أو الکُفرَ بِما اُنزِلَ علیٰ مُحَمَّدٍ صلّی اللّه علیه و آله».
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۴۳، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۳۹۳ ح۳۶۴.
- ↑ دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۸۸، المناقب لابن شهر آشوب: ج۳ ص۲۱۸ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۳۲۲ ح۲۹۳.
- ↑ آل عمران: ۱۴۰ - ۱۴۲ و راجع آل عمران: ۱۵۴ و مجمع البيان: ج۲ ص۸۴۳.
- ↑ التوبة: ۱۶.
- ↑ محمّد: ۳۱.
- ↑
تفسير العيّاشي: ج۱ ص۳۴۰ ح۷۸۶، مختصر بصائر الدرجات: ص۱۶۹، بحار الأنوار: ج۴ ص۹۰ ح۳۵.
- ↑
تفسير القمّي: ج۱ ص۱۱۹، بحار الأنوار: ج۲۰ ص۵۸ ح۳.
- ↑
آل عمران: ۱۴۰.
- ↑
تفسير الطبري: ج۳ الجزء ۴ ص۱۰۵، تفسير ابن أبي حاتم: ج۳ ص۷۷۲ ح۴۲۳۰، الدرّ المنثور: ج۲ ص۳۳۱.
- ↑
محمّد: ۷.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۸۳.
- ↑
الضَّوضاة و الضَّوضاء: أصوات الناس و جَلَبَتُهم (لسان العرب: ج۱۴ ص۴۸۸ «ضوا»).
- ↑ الإيضاح: ص۴۵۵، الخرائج و الجرائح: ج۱ ص۱۹۸ ح۳۷، المناقب لابن شهر آشوب: ج۲ ص۲۵۹، بحار الأنوار: ج۴۱ ص۲۹۸ ح۲۷.
- ↑ الخرائج و الجرائح: ج۱ ص۱۹۸ ح۳۷، المناقب لابن شهر آشوب: ج۲ ص۲۵۹ نحوه، بحار الأنوار: ج۴۱ ص۳۰۴ ح۳۷.
- ↑ البقرة: ۲۱۶ و راجع الحجّ: ۸۷.
- ↑ البقرة: ۲۴۴.
- ↑ التوبة: ۱۲۳.
- ↑
تفسير ابن أبي حاتم: ج۲ ص۳۸۲ ح۲۰۱۲، الدرّ المنثور: ج۱ ص۵۸۶.
- ↑
النساء: ۷۷.
- ↑
تفسير القمّي: ج۱ ص۷۱.
- ↑
صَدَفَ: عدل. و صَدَف عنِّي: أي أعرض (لسان العرب: ج۹ ص۱۸۷ «صدف»).
- ↑
وليجة الرجل: بطانته و خاصّته و دخلته (لسان العرب: ج۲ ص۴۰۰ «ولج»).
- ↑ وقعة صفّين: ص۱۰۴ عن عمر بن سعيد، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۳۹۹ ح۳۷۱؛ المعيار و الموازنة: ص۱۲۴، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۳ ص۱۸۲ عن عمر بن سعید و کلاهما نحوه.
- ↑
البقرة: ۲۱۶.
- ↑
التوبة: ۱۲۲.
- ↑
التوبة: ۴۱.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۱، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۴۸ ح۱۱.
- ↑
بحار الأنوار: ج۶۹ ص۷۷ ح۲۹ نقلاً عن تفسير النعماني.
- ↑
المائدة: ۶.
- ↑
محمّد: ۴.
- ↑
الكافي: ج۲ ص۳۶ ح۱ عن أبي عمرو الزبيري، دعائم الإسلام: ج۱ ص۷، بحار الأنوار: ج۶۹ ص۲۶ ح۶.
- ↑
العَمَهُ: هو التردُّدُ في الضَّلال (تاج العروس: ج١٩ ص۶٨ «عمه»).
- ↑
تحف العقول: ص۱۷۵، بشارة المصطفى: ص۲۹ عن سعید بن زید بن أرطاة نحوه، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۷۴ ح۱.
- ↑
الخصال: ص۶۲۵ ح۱۰، علل الشرائع: ص۴۶۴ ح۱۳ نحوه و کلاهما عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه:، تحف العقول: ص۱۱۴، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۲۱ ح۹.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۳، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۵۰ ح۲۴.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۲۷ ح۲ و ص۲۳ ح۳، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۳۴ ح۲۲۶، بحار الأنوار: ج۶۱ ص۲۳۹ ح۴.
- ↑
الخصال: ص۶۰۷ ح۹ عن الأعمش، عيون أخبار الرضا علیهالسلام: ج۲ ص۱۲۴ ح۱ عن الإمام الرضا علیهالسلام، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۲۳ ح۱۸.
- ↑
كامل الزيارات: ص۵۵۲ ح۸۴۱ عن عبد اللّٰه بن عبد الرحمٰن الأصمّ عن جدّه، بحار الأنوار: ج۹۹ ص۱۰ ح۲۸ نقلاً عن كتاب الفضائل.
- ↑ المائدة: ۹۵.
- ↑ التوبة: ۲.
- ↑ الكافي: ج۱ ص۳۵۶ ح۱۶، تفسير العيّاشي: ج۱ ص۶ ح۱۱۷۳ نحوه، بحار الأنوار: ج۴۶ ص۱۹۰ ح۵۵.
- ↑ قال العلّامة المجلسي: قوله علیهالسلام: «علیٰ نیّاتهم»، قال الوالد العلّامة: أي لمّا کنتَ تعتقد فیه الثوابَ تثابُ علی ما فَعلت بفضله تعالی لا باستحقاقك. و بعد السؤال و العِلم لا یتأتّی منك نیّة القربة، و تکون معاقَباً علی الجهاد معهم (مرآة العقول: ج۱۸ ص۳۴۵).
- ↑ في الطبعة المعتمدة للمصدر: «تجترئ»، و التصويب من طبعة دار الحديث و تهذيب الأحكام.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۲۰ ح۱، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۳۵ ح۲۲۸، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۳۰ ح۱۹۹۵۲.
- ↑ مجلسی میگوید: «پدر دانشمندم گفت: "یعنى: چون تو به ثواب این کار اعتقاد داشتهاى، بر آنچه کردهاى، به فضل خداوند متعال و نه به استحقاق خود، ثواب مىبرى؛ امّا پس از پرسش و آگاهى، قصد قربت از تو سر نمىزند و به سبب جهاد همراه آنان کیفر مىبینى" و احتمال دارد معنا این باشد که اگر جهاد او براى حفظ اساس اسلام است، ثواب دارد و اگر هدف او یارى دادن به مخالفان باشد، کیفر مىبیند».
- ↑ مجلسی میگوید: «یعنى حاکمان جور در حکم، بر او ستم کردند و به مسلمانى او اعتنایى نکردند، یا در حال جنگ، به اسلام آوردن او آگاه نشدند و حرمت او را شکستند و تقیّۀ امام۷ در عدم صراحت در جواب و اجمالگویى آن آشکار است».
- ↑
في المصدر: «للإسلام» بدل «للإمام» و هو تصحيف، و التصويب من بحار الأنوار.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۲، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۴۹ ح۱۸.
- ↑
الغيبة للمفيد (المطبوعة في مصنّفات الشیخ المفید ج۷): ص۱۱ الرسالة الثالثة و ص۳ الرسالة الرابعة.
- ↑
بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۴۳ ح۵۴.
- ↑ التوبة: ۱۱۱ - ۱۱۲.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۲۲ ح۱ عن سماعة، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۳۴ ح۲۲۵ عن أبي حمزة الثمالي من دون إسناد إلى الإمام الصادق علیهالسلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۲۱۹ ح۲۲۲۰، الاحتجاج: ج۲ ص۱۴۴ ح۱۸۱، تفسیر القمّي: ج۱ ص۳۰۶ و فیه «الزهري» بدل «عبّاد البصري» کلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۱۸ ح۴.
- ↑
التوبة: ۱۱۲.
- ↑
الخَلاق: الحَظّ و النصيب (النهاية: ج۲ ص۷۰ «خلق»).
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۱، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۴۸ ح۱۳.
- ↑ في تهذيب الأحكام: «فَبَشَّرَ»، و هو الأنسب كما يشهد له بقيّة الحديث.
- ↑ الحجّ: ۳۹.
- ↑ في الوافي: «إذ».
- ↑ في الوافي: «إذ».
- ↑ الکافي: ج۵ ص۱۳ و ۱۷ ح۱، تهذیب الأحکام: ج۶ ص۱۲۷ ح۲۲۴ نحوه، وسائل الشیعة: ج۱۵ ص۴۰ ح۱۹۹۴۹.
- ↑ در متن عربی حدیث در الکافی «ففسّر (تفسیر کرد)» آمده است؛ امّا ترجمه بر پایۀ نسخهبدل پانوشت حدیث است که «بشّر» ثبت کرده است.
- ↑ این جمله در خود نقل روایت، تکرار شده است.
- ↑ سَجَرَ التنوّرَ: أوقده و أحماه (لسان العرب: ج۴ ص۳۴۶ «سجر»).
- ↑ المناقب لابن شهر آشوب: ج۴ ص۲۳۷، بحار الأنوار: ج۴۷ ص۱۲۳ ح۱۷۲.
- ↑ انفال: آیۀ ۶۰.
- ↑ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت:: ج۳ ص۱۴۱، دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج۱۹ ص۲۰ (شرایط عمومی جهاد)، صراط النجاة (آیة اللّٰه خویی با حاشیۀ آیة اللّٰه تبریزی): ج۳ ص۳۵۹ مسئلۀ ۱۰۹۸، أجوبة الاستفتاءات، آیة اللّٰه سیّد علی خامنهای: ج۱ ص۳۳۱.
- ↑ شرائع الإسلام: ج۱ ص۳۰۷، جواهر الکلام: ج۲۱ ص۱۳.
- ↑ الخصال: ص۶۰۷ ح۹.
- ↑ تهذیب الأحکام: ج۶ ص۱۳۶ ح۲۲۹.
- ↑ «للأبوين منعه عن الغزو، ما لم يتعيّن عليه» (شرائع الإسلام: ج۱ ص۲۷۹).
- ↑ برای دیدن روایتهای دیگر، ر.ک: ص۶۰۷ (فصل شانزدهم: آنچه ثواب جهاد دارد / نیکی کردن به پدر و مادر).
- ↑ سنن أبی داوود: ج۳ ص۱۸ ح۲۵۳۰.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۱۶۰ ح۱۰، الأمالي للصدوق: ص۵۴۷ ح۷۲۹ كلاهما عن جابر بن يزيد الجعفي، تفسير العيّاشي: ج۱ ص۲۰۶ ح۱۵۲ عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر۷ و ليس فيه ذيله من «كما ولدت»، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۱۹۷، روضة الواعظين: ص۴۰۲ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۵۲ ح۱۰.
- ↑ صحیح البخاری: ج۳ ص۱۰۷۷ ح۲۷۸۶، صحیح مسلم: ج۱ ص۵۱ ح۳۲، سنن أبی داوود: ج۲ ص۹۳ ح۱۵۵۶.
- ↑ صحیح البخاری: ج۱ ص۱۷ ح۲۵، صحیح مسلم: ج۱ ص۵۳ ح۳۶، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۲۶۳ ح۲۲۱۸۳.
- ↑ از جمله: نحل: آیۀ ۱۲۵، فُصّلت: آیۀ ۳۵. نیز، ر. ک: همین دانشنامه: مدخل «الدعوة».
- ↑ از جمله: بقره: آیۀ ۲۵۵، شورا: آیۀ ۱۵، کافرون: آیۀ ۶، کهف: آیۀ ۲۹. نیز، ر. ک: همین دانشنامه: مدخل «الحریّة ۲ (آزادی)».
- ↑ از جمله: عنکبوت: آیۀ ۶. نیز، ر. ک: همین دانشنامه: مدخل «المجادلة (جدال)».
- ↑ ر. ک: «نقد مستند روایی نظریّۀ جهاد دعوت»، مجتبی الهی و محمّد مروارید، جستارهای فقهی و اصولی: ش ۸ ص۱۷.
- ↑ ر. ک: «نقد مستند روایی نظریّۀ جهاد دعوت»: ص۲۲.
- ↑ التوبة: ۷۳، التحريم: ۹.
- ↑ الفرقان: ۵۲.
- ↑ التوبة: ۳۶ و راجع الميزان في تفسير القرآن: ج۹ ص۲۶۹ - ۲۷۰.
- ↑ التوبة: ۱۲۳ و راجع مجمع البيان: ج۵ ص۱۲۷.
- ↑
الأمالي للطوسي: ص۵۰۲ ح۱۱۰۰، الاحتجاج: ج۱ ص۴۶۵ ح۱۰۸، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۲۹۲ ح۲۴۷.
- ↑
التوبة: ۵.
- ↑
التوبة: ۱۱.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۱۰ ح۲، تهذيب الأحكام: ج۴ ص۱۱۵ ح۳۳۶، الخصال: ص۲۷۵ ح۱۸ و ليس فيه ذيله من «فهؤلاء لا يقبل»، تفسیر القمّي: ج۲ ص۳۲۰ كلّها عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق علیهالسلام، تفسیر العیّاشي: ج۲ ص۷۷ ح۲۱ عن الإمام الصادق عن أبیه علیهالسلام نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۵۳ ح۶.
- ↑
در تحف العقول آمده است: «اموال آنان، غنیمت است». در کتاب الخصال صدوق نیز مشابه همین آمده است.
- ↑
تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۷۴ ح۳۴۵ عن عمران بن عبد الله القمّي، تفسير العيّاشي: ج۲ ص۲۷۱ ح۱۹۳۲، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۲۷ ح۳۲؛ تفسير الطبري: ج۷ الجزء ۱۱ ص۷۱، تفسیر ابن أبي حاتم: ج۶ ص۱۹۱۳ ح۱۳۶ عن الحسن البصري و کلاهما من دون إسناد إلى النبي صلّی اللّه علیه و آله أو أحد من أهل البيت:.
- ↑ مرّ علینا في الروایات السابقة مقطع من روایة «خمسة أسیاف»، و المقطع الآخر الذي ورد فیه اسم الدیلم هذا نصّه: «... و السَّیفُ الثَّالِثُ سَیفٌ عَلَی مُشرِکِي العَجَمِ یَعنِي التُّركَ و الدَّیلَمَ و الخَزَرَ...». للاطلاع علی مصادر حدیث «خمسة أسیاف» راجع ص۶۸ ح۵۴ (في هامش هذا الحدیث في الصفحات السابقة).
- ↑ جاء في کتاب الکافي (ج۴ ص۲۶۰ ح۳۴) نقلاً عن محمد بن عبد الله «قُلتُ لِلرِّضَا علیهالسلام: جُعِلتُ فِدَاكَ! إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَن آبَائِكَ أَنَّهُ قِیلَ لِبَعضِهِم إِنَّ فِي بِلَادِنَا مَوضِعَ رِبَاطٍ یُقَالُ لَهُ: قَزوِینُ وَ عَدُوّاً یُقَالُ لَهُ: الدَّیلَمُ، فَهَل عَلَیکُم بِهٰذَا البَیتِ فَحُجُّوهُ، ثُمَّ قَالَ فِي الثَّالِثَةِ: أَ مَا یَرضَی أَحَدُکُم أَن یَکُونَ فِي بَیتِهِ یُنفِقُ عَلَی عِیَالِهِ یَنتَظِرُ أَمرَنَا فَإِن أَدرَکَهُ کَانَ کَمَن شَهِدَ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلّی اللّه علیه و آله بَدراً، وَ إِن لَم یُدرِکهُ کَانَ کَمَن کَانَ مَعَ قَائِمِنَا فِي فُسطَاطِهِ هَکَذَا وَ هَکَذَا وَ جَمَعَ بَینَ سَبَّابتَیهِ. فَقَالَ أَبو الحَسَنِ علیهالسلام: صَدَقَ هَوَ عَلَی مَا ذَکَرَ».
- ↑ قال الإصطخري: «و قد کان الدیلم دار کفر یُسبی من رقیقهم الی أیّام الحسن بن زید». (المسالك و الممالك، ص۱۲۱، طبع القاهرة، ۱۹۶۱م).
- ↑ «عَن أَبِي جَعفَرٍ علیهالسلام قَالَ: کَانَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ علیهالسلام إِذَا نَفیٰ أَحَداً مِن أَهلِ الإسلَامِ نَفَاهُ إِلیٰ أَقرَبِ بَلدَةٍ مِن أَهلِ الشِّركِ إِلَی الإِسلَامِ فَنَظَرَ فِي ذَلِكَ فَکَانَتِ الدَّیلَمُ أَقرَبَ أَهلِ الشِّركِ إِلَی الإِسلَامِ» (تهذیب الأحکام: ج۱۰ ص۳۶ ح۱۲۷).
- ↑ بخشی از روایت «خمسة أسیاف» در روایتهای قبلی گذشت و بخش دیگری از آن که دیلم در آن مطرح شده است، به این صورت است: «... و السَّیفُ الثّالِثُ سَیفٌ علی مُشرِکِی العَجَم یَعنِی التُّرکَ وَ الدَّیلَمَ وَ الخَزَر...؛ سومین شمشیر، شمشیری علیه مشرکان عجم است؛ یعنی مردمان ترک و دیلم و خزر...». برای دیدن مصادر حدیث «خمسة أسیاف»، ر.ک: ص۶۸ ح۵۴ و الکافی: ج۵ ص۱۰ ح۲.
- ↑ در کتاب الکافی (ج۴ ص۲۶۰ ح۳۴) به نقل از محمّد بن عبد اللّٰه آمده است: «به امام رضا۷ گفتم: فدایت شوم! این سخن را پدرم از نیاکانت: برایم باز گفت که به یکی از آنان گفته شد: در منطقۀ ما محلّی برای مرزداری و مواجهه با دشمن هست که به آن «قزوین» میگویند و دشمنی وجود دارد که به آن «دیلم» گفته میشود. آیا جهادی یا مرزبانیای هست؟ و او فرمود: بر شما باد این خانه! آهنگ آن کنید». پدرم افزود: آن شخص سه بار سخن را برای نیاکانت تکرار کرد و هر بار میفرمود: «بر شما باد این خانه! آهنگ آن کنید». بعد در بار سوم فرمود: «آیا کسی از شما هست که خشنود نباشد در خانهاش باشد، خرج خانوادهاش را بدهد، منتظر امر ما باشد، که اگر به آن رسید، مانند کسی خواهد بود که همراه پیامبر خدا۹ در بدر بوده است و اگر نرسید مانند کسی خواهد بود که همراه قائم ما در خیمهاش این چنین و این چنین است؟» و دو انگشت اشارۀ خود را کنار هم گذاشت. امام رضا۷ فرمود: «درست گفت. موضوع، همان گونه است که او نقل کرد».
- ↑ اصطخری گفته است: «دیلم تا زمان حسن بن زید - یعنی میانۀ سدۀ سوم - دار الکفر بود (ر. ک: دانشنامۀ جهان اسلام: ج۱۸ ص۵۶۸ -’۵۷۲ مدخل «دیلم»).
- ↑ امام باقر۷ فرمود: «امیر مؤمنان۷ هر گاه کسی از اهل اسلام را تبعید میکرد، او را به منطقهای از مشرکان میفرستاد که به مناطق اسلامی نزدیکتر باشد. او بررسی کرد و چنین یافت که دیلم، نزدیکترین منطقۀ مشرکان به سرزمین اسلامی است» (تهذیب الأحکام: ج۱۰ ص۳۶ ح۱۲۷).
- ↑ تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۶۱ ح۲۹۴، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۹۹ ح۲۰۱۴۳.
- ↑
تحف العقول: ص۴۱۹، بحار الأنوار: ج۱۰ ص۳۶۴ ذيل ح۲.
- ↑ الحجرات: ۹.
- ↑
المبسوط: ج۷ ص۲۶۲ و راجع الدرّ المنثور: ج۷ ص۵۶۰.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۸۸.
- ↑
الكافي: ج۸ ص۱۷۹ ح۲۰۲ عن أبي بصير، بحار الأنوار: ج۲۴ ص۳۶۶ ح۹۲.
- ↑
الأنعام: ۱۵۸.
- ↑ هَجَر: بَلا بین بحر فارس و بحر الرَّمل [تسمّی الآن: الأحساء] و قد یُطلق علی جمیع أرض البحرین (راجع: القاموس المحیط: ج۲ ص۱۵۸ «هجر»).
- ↑ الكافي: ج۵ ص۱۰ و ۱۱ ح۲، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۳۶ و ۱۳۷ ح۲۳۰، الخصال: ص۲۷۵ و ۲۷۴ ح۱۸، تفسير القمّي: ج۲ ص۳۲۰ و ۳۲۱ و فيهما «ملفوف» «الملفوف» بدل «مكفوف» «المكفوف»، تحف العقول: ص۲۸۸ و ۲۸۹ عن الإمام الباقر علیهالسلام، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۸۱ ح۳۰.
- ↑
فیض کاشانی= در الوافى مىگوید: «شاید "طلوع خورشید از مغرب" کنایه از نشانههاى پایان دنیا و برپایى قیامت باشد».
- ↑ مجلسی= در مرآة العقول میگوید: «شاید این که جنگیدن به سبب "تأویل" است، از آن جهت باشد که آیه به صراحت در خصوص گروهى نیست؛ زیرا "باغى (شورشگر)" ادّعا مىکند که بر حق است و طرف مقابل او باغى است، یا مقصود، این است که آیات جنگ با مشرکان و کافران بر اساس تأویل قرآن، شامل باغیان نیز مىشود».
- ↑ منطقهای میان دریای فارس و دریای رَمْل [که امروزه «اَحسا» نامیده میشود] و البته گاهی کلّ بحرِین [تاریخی] را نیز «هَجَر» گفتهاند.
- ↑
تاريخ دمشق: ج۱۰ ص۲۴۵ ح۲۵۴۸ عن أبي أمامة، کنز العمّال: ج۴ ص۴۳۷ ح۱۱۲۹۹.
- ↑ الفَلْج: الظفر و الفوز (الصحاح: ج۱ ص۳۳۴ «فلج»).
- ↑ عَمِهَ في طغيانه: إذا تردَّدَ متحيّراً (المصباح المنير: ص۴۳۱ «عمه»).
- ↑ الأمالي للمفيد: ص۲۸۸ ح۷ عن عمر بن عليّ، الأمالي للطوسي: ص۶۵ ح۹۶، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۲۹۷ ح۲۵۷.
- ↑
تاريخ دمشق: ج۴۲ ص۴۷۳ ح۹۰۴۴ عن عمّار بن ياسر، سبل الهدى و الرشاد: ج۱۱ ص۲۹۶.
- ↑ السنّة لابن أبي عاصم: ص۴۲۷ ح۹۱۱، کنز العمّال: ج۱۱ ص۳۰۱ ح۳۱۵۷۲.
- ↑
قولهم: «ذهبوا أیدي سَبا»؛ أي متفرّقین. شُبّهوا بأهل سبأ لمّا مزَّقهم اللّٰه في الأرض کلَّ ممَزَّق، فأخذ کلّ طائفة منهم طریقاً علی حِدَةٍ. و الیَد: الطریق، یقال: أخَذَ القَومُ یَدَ بَحر. فقیل للقَوم إذا تفرَّقوا في جهاتَ مختلفة: ذهَبوا أیدي سَبا؛ أي فرّقتهم طُرُقهم التي سلَکوها کما تفرّقَ أهل سبَأ في مذاهب شَتّیٰ. و العرب لا تهمز سَبا في هذا الموضع لأنّه کثر في کلامهم فاستثقلوا فیه الهمزة و إن کان أصله مَهموزاً (لسان العرب: ج۱ ص۹۴ «سبأ»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة۹۷، الأمالي للمفيد: ص۱۴۶ ح۶ عن جندب بن عبد اللّٰه الأزدي، الغارات: ج۲ ص۴۹۴، الإرشاد: ج۱ ص۲۷۸، الاحتجاج: ج۱ ص۴۰۹ ح۸۹ و فیهما «الجور» بدل «البغي» و كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۸۱ ح۹۳۶.
- ↑
سبا، از نیاکان اعراب یمن، ده فرزند داشته که در دو سوی او میایستادند؛ امّا پس از وحدت، از همدیگر به بدترین وجه، جدا شدند که جداییشان ضرب المثلى برای مردم یمن و در زبان عرب شد.
- ↑
قال العلّامة المجلسي=: المراد بـ «أهل الزيغ» البغاة على الإمام علیهالسلام (ملاذ الأخیار: ج۶ ص۳۰۲).
- ↑
تهذيب الأحكام: ج۴ ص۱۱۴ ح۳۳۵ وج ۶ ص۱۴۴ ح۲۴۷ كلاهما عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه علیهماالسلام، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۱۸ ح۱۹۹۴۱.
- ↑
الخصال: ص۶۰ ح۸۳ عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق علیهالسلام، قرب الإسناد: ص۱۳۲ ح۴۶۲ عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام عليّ:، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۹ ح۱۱.
- ↑
الحَروریَّة: هم الخوارج، کان أوّل مجتَمَعِهم في قریة بقرب الکوفة تسمّیٰ حَروریٰ؛ فنُسبوا إلیها. تعمَّقوا في الدین حتّی مَرَقوا منه، فهم المارقون. و في الحدیث: «الحَرورِيّ: هو الذي یبرأ من عليّ بن أبي طالب علیهالسلام و یشهد علیه بالکفر» (مجمع البحرین: ج۱ ص۳۸۵ «حرر»).
- ↑
تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۴۵ ح۲۵۲، علل الشرائع: ص۶۰۳ ح۷۱ وفيه «خرجوا مع جماعة أو علیٰ إمام عادل» بدل «خرجوا علیٰ إمام عادل أو جماعة» و كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه علیهماالسلام، المناقب للکوفي: ج۲ ص۳۳۲ ح۸۰۷ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۲۹ ح۶۳۶؛ المصنّف لابن أبي شيبة: ج۸ ص۷۳۷ ح۳۶. فتح الباري: ج۱۲ ص۳۰۱ ذیل ح۶۹۳۴ و فیه «خالفوا» بدل «خرجوا» في الموضعین و لیس فیهما «أو جماعة»، کنز العمّال: ج۱۱ ص۳۲۰ ح۳۱۶۲۰.
- ↑
الشَّغْب - بسكون الغين -: تهييج الشرّ و الفتنة و الخصام، و العامّة تفتحها (النهاية: ج۲ ص۴۸۲ «شغب»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۷۳، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۲۴۹ ح۱۰۰۰.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۷۳، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۲۴۹ ح۱۰۰۰.
- ↑
دوّخت: أي ذلّلت (اُنظر: النهاية: ج۲ ص۱۳۸ «دوخ»).
- ↑
الرَّدهَة: هي النُقرة في الجبل يستنقع فيها الماء. و منه: حدیث عليّ علیهالسلام في ذي الثدیّة و شيطان الردهة (مجمع البحرین: ج۲ ص۶۹۳ «رده») و المراد به: حرقوص بن زهیر الملقّب بذي الثدیّة.
- ↑
وجبة قلبه: وقعة قلبه؛ أي دقّات قلبه (کتاب العين: ج۶ ص۱۹۳ «وجب»).
- ↑
الإدالة: الغَلَبَة (النهایة: ج۲ ص۱۴۰ «دول»).
- ↑
تَشَذَّرَ القوم و الجمع: تفرّقوا و ذهبوا كلَّ مذهب في كلّ وجه (تاج العروس: ج۷ ص۱۵ «شذر»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۲، غرر الحكم: ج۲ ص۳۴۳ ح۲۷۹۰، عيون الحكم و المواعظ: ص۱۰۹ ح۲۳۹۷ كلاهما نحوه و ليس فيهما ذيله من «و لئن أذن اللّٰه»، بحار الأنوار: ج۱۴ ص۴۷۵ ح۳۷.
- ↑
مراد از شیطان رَدهه، حَرقوص بن زُهَیر است که «ذو الثُّدَیّه» لقب داشت و رَدهه، گودىاى است در کوه که آب در آن جمع میشود. (م)
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۸۸، شرح الأخبار: ج۱ ص۳۳۹ ح۳۰۸، المناقب للکوفي: ج۲ ص۵۴۴ ح۱۰۵۱ عن علقمة وکلاهما نحوه؛ البداية و النهاية: ج۷ ص۳۰۶، تاریخ دمشق: ج۴۲ ص۴۶۹ کلاهما عن سعد بن جنادة نحوه.
- ↑
الإرشاد: ج۱ ص۳۱۵ عن علقمة، الخصال: ص۱۴۵ ح۱۷۱، عيون أخبار الرضا علیهالسلام: ج۲ ص۶۱ ح۲۴۱، بحار الأنوار: ج۲۹ ص۴۳۴ ح۱۹.
- ↑
عللالشرائع: ج۱ ص۲۲۲، بناء المقالة الفاطمية: ص۳۴۶.
- ↑
الأنعام: ۶۷.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۹۳، شرح الأخبار: ج۲ ص۹ ح۳۹۰ نحوه و فيه «فئة» بدل «فرقة» و فيه صدره إلیٰ «حتفها على أيدينا»، مستدرک الوسائل: ج۱۱ ص۶۵ ح۱۲۴۳۵.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۹۰، شرح الأخبار: ج۲ ص۴ ح۳۸۲ و لیس فیه ذیله من «ثمّ یظهرون»، المناقب لابن شهر آشوب: ج۳ ص۱۶۶ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۷۰ ذيل ح۴۷۲؛ مسند البزّار: ج۲ ص۱۹۱ ح۵۷۱ عن قيس بن أبي حازم نحوه.
- ↑
المَتُّ: المَدُّ؛ مَدُّ الحَبل و غیره (تاج العروس: ج۳ ص۱۳۱ «متت»).
- ↑
الضّبّ: الغضب و الحقد. و العرب تضرب المثل بالضبّ في العقوق (اُنظر: النهایة: ج۳ ص۷۰ «ضبب»).
- ↑ قال ابن أبي الحدید: مستَمِع اللَّدم: کنایة عن الضبع، تسمع وَقعَ الحجر بباب جُحرِها من یَد الصائِد فتَخذِل و تکفّ جوارحها إلیها حتی یدخلَ علیها فیربطها. یقول: لا أکون مُقِرّاً بالضَّیم راغناً [أي مُصغِیا] أسمَع الناعي المخبِر عن قتل عسکر الجمَل لحکیم بن جبلة و أتباعه فلا یکون عندي من التغییر و الإنکار لذلك إلّا أن أسمَعَه و أحضر الباکین علی قتالاهم (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۹ ص۱۰۹).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۱۴۸، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۸۰ ح۵۲.
- ↑ دعائمالإسلام: ج۲ ص۳۵۴.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۵۴، الأمالي للمفید: ص۱۵۴ ح۵ عن زید بن الإمام زین العابدین عن أبیه عن جدّه عنه: و لیس فیه صدره إلیٰ «منعني النوم»، علل الشرائع: ص۲۲۲ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۴۴ ص۳۵ ح۱؛ المستدرك علی الصحيحين: ج۳ ص۱۲۴ ح۴۵۹۷ عن طارق بن شهاب، أنساب الأشراف: ج۳ ص۳۳ و لیس فیه صدره إلیٰ «منغني النوم» و کلاهما نحوه، کنز العمّال: ج۱۱ ص۳۴۹ ح۳۱۷۱۰.
- ↑
الجمل: ص۵۰.
- ↑
التوبة: ۱۲.
- ↑
تفسير العيّاشي: ج۲ ص۲۲۰ ح۱۷۹۴، الأمالي للطوسي: ص۱۳۱ ح۲۰۷ نحوه، كشف الغمّة: ج۱ ص۴۳۵، عوالی اللآلي: ج۲ ص۱۰۲ ح۲۸۰، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۱۹۰ ح۱۴۰.
- ↑
مجمع البيان: ج۵ ص۱۸، تفسير العياشي: ج۲ ص۲۲۰ ح۱۷۹۲، نحوه، المناقب لابن شهرآشوب: ج۳ ص۱۴۷، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۲۳۳ ح۱۸۳.
- ↑ «بَغى بِغاءً، أی: فجر، و هو يَبغی. و البِغيَةُ: نقيض الرشدة... و البَغیُ: الظلم. و الباغی: الظالم» (ر.ک: کتاب العین: ج۴ ص۴۵۳ مادّۀ «بغی»).
- ↑ «الباء و الغين و الياء أصلان: أحدهما طلب الشیء و الثانی جنس من الفساد. فمن الأوّل: بغيت الشیء أبغيه إذا طلبته... و الأصل الثانی قولهم: بغى الجرح إذا ترامى إلى فساد ثمّ يشتقّ من هذا ما بعده. فالبغیّ: الفاجرة، تقول: بغت تبغی بغاء و هی بغیّ و منه أن يبغی الإنسان على آخر. و منه بغی المطر و هو شدّته و معظمه. و إذا كان ذا بغی فلا بدّ أن يقع منه فساد» (معجم مقاییس اللغة: ج۱ ص۲۷۱ مادّۀ «بغی»).
- ↑ البغی: الظلم (معجم مقاییس اللغة: ج۱ ص۲۷۲ مادّۀ «بغی»).
- ↑ الصحاح: ج۶ ص۲۲۸۱ مادّۀ «بغی».
- ↑ مانند: (قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِـغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ
بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ) (اعراف: آیۀ ۳۳)، (ذٰلِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللهُ إِنَّ اللهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ) (حج: آیۀ ۶۰) و (وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفي شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ) (شورا: آیۀ ۱۴). - ↑ «البُغيَةُ: مصدر الابتغاء، [تقول:] هو بُغيَتی أی: طلبتی... و بَغَيتُ الشیءَ أبْغيهِ بُغاءً و ابْتَغَيْتهُ: طلبته» (کتاب العین: ج۴ ص۴۵۳). «إنّ اللّٰه یحبّ بغاة العلم» (الکافی: ج۱ ص۳۰ ح۱ و ۵).
- ↑ النهایة، طوسی: ص۲۹۶.
- ↑ جواهر الکلام: ج۲۱ ص۳۲۲ ـ ۳۲۳.
- ↑
تفسير ابن كثير: ج۷ ص۳۱۲، عن أبي هريرة؛ الدرّ المنثور: ج۴ ص۲۹۴، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۰ ح۱۰۴۸۹ كلاهما نقلاً عن ابن مردويه.
- ↑
النوادر للراوندي: ص۱۴۷ ح۲۰۴، الجعفریّات: ص۲۸ کلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه:، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۷۰ ح۳۲۸ عن الإمام الصادق عن أبيه علیهماالسلام نحوه، مجمع البیان: ج۱ ص۳۷۸ و لیس فیه ذیله من «حیث أسرت»
عن سعید بن المسیّب، بحار الأنوار: ج۱۲ ص۱۰ ح۲۵؛ تاريخ دمشق: ج۵۰ ص۳۰۷ عن جابر من دون إسناد إلی
النبيّ صلّی اللّه علیه و آله نحوه. - ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۴، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۵۱ ح۳۵.
- ↑
الخصال: ص۲۲۵ ح۵۸ عن موسى بن بكر عن الإمام الكاظم علیهالسلام، بحار الأنوار: ج۱۲ ص۳ ح۳.
- ↑
کنایه از برخورد قاطعانه با معاندان است.
- ↑
الكافي: ج۸ ص۱۳۱ - ۱۴۰ ح۱۰۳، الأمالي للصدوق: ص۶۱۲ ح۸۴۲ عن أبي بصير عن الإمام الصادق علیهالسلام، تحف العقول: ص۴۹۹ فيه «بذبّه» بدل «بيده»، أعلام الدين: ص۲۳۳، بحار الأنوار: ج۱۴ ص۲۹۶ ح۱۴.
- ↑
قال ابن أبي الحدید: الحَسیر: المُعیا... و منه حسَرَ البصَر: أي کَلَّ... و هذا الکلام من باب الاستعارة و المجاز، یقول علیهالسلام: کان النبيّ صلّی اللّه علیه و آله لحِرصه علی الإسلام و إشفاقه علی المسلمین و رأفته بهم یلاحظ حال من تَزَلزَل اعتقاده، أو عَرَضَت له شبهة، أو حَدَث عنده رَیب، و لا یزال یوضّح له و یرشده حتی یُزیل ما خامَرَ سِرَّه من وساوس الشیطان و یلحقه بالمخلصین من المؤمنین، و لم یکن لیقصر في مراعاة أحد من المکلّفین في هذا المعنی إلّا مَن کان یعلم أنّه لا خیر فیه أصلاً؛ لعناده و إصراره علی الباطل و مکابَرَته للحقّ (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحدید: ج۷ ص۱۱۵).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۰۴، الإرشاد: ج۱ ص۲۴۸ و فيه صدره إلى «و لا يدّعي نبوّة»، بحار الأنوار: ج۱۸ ص۲۲۰ ح۵۲.
- ↑
قَفّیٰ به الرسل: أي أتبعه بالرسل و أرسله علی إثرهم، یقال: قفّیتُ علی أثره بفلان؛ إذا أَتبَعتُهُ إیّاه (اُنظر: المصباح المنیر: ص۵۱۲ «قفو»).
- ↑
قال ابن أبي الحدید: «العادلین به»: الجاعلین له عدیلاً؛ أي مِثْلاً. و هو من الألفاظ القرآنیة أیضاً، قال اللّٰه تعالی: (بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ) (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحدید: ج۸ ص۲۷۵).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۳۳، المناقب لابن شهر آشوب: ج۱ ص۱۵۸، بحار الأنوار: ج۱۸ ص۲۲۱ ح۵۴.
- ↑
وَنیٰ في الأمر ونیً و وَنیاً - من بابي تَعِبَ وَ وَعَدَ -: ضَعُفَ و فَتَرَ، فهو وانٍ (المصباح المنیر: ص۶۷۳ «وني»).
- ↑
كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۴۲۸ ح۱۲۶۳، مصباح المتهجّد: ص۳۸۱ ح۵۰۸، بحار الأنوار: ج۸۹ ص۲۳۷ ح۶۸.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۱۶، المناقب لابن شهرآشوب: ج۱ ص۱۵۸، بحار الأنوار: ج۱۸ ص۲۲۰ ح۵۳؛ جواهر المطالب للدمشقي: ج۱ ص۳۱۸ نحوه و راجع مقاتل الطالبييّن: ص۶۵.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة۱۹۰، بحار الأنوار: ج۱۸ ص۲۲۳ ح۶۰.
- ↑ صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۸۲ ح۲۸۰۲، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۴۸۷ ح۸۳، مسند ابن حنبل: ج۵ ص۳۷۴ ح۱۵۸۴۸، المستدرك علی الصحیحین: ج۳ ص۷۱۴ ح۶۵۸۱، السنن الکبری: ج۹ ص۲۷ ح۱۷۷۶۸ کلّها نحوه، کنز العمّال: ج۱ ص۱۰۱ ح۴۵۲.
- ↑
الذِّروَة: هي أعلی سنام البعیر. و ذِروَة کلّ شيء أعلاه (النهایة: ج۲ ص۱۵۹ «ذرا»).
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۸ ص۲۴۲ ح۲۲۱۰۸ عن معاذ بن جبل، مسند الشاميّين: ج۲ ص۳۵۸ ح۱۴۹۲، حلية الأولياء: ج۵ ص۱۵۴ الرقم ۳۱۶، الفردوس: ج۲ ص۱۲۳ ح۲۶۴۱.
- ↑
غرر الحكم: ج۱ ص۳۵۴ ح۱۳۴۶.
- ↑
الكافي: ج۲ ص۵۰ ح۱ عن جابر عن الإمام الباقر علیهالسلام، نهج البلاغة: الحكمة۳۱، الخصال: ص۲۳۱ ح۷۴ عن الأصبغ بن نباتة، دعائم الاسلام: ج۱ ص۳۴۲، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۴۹ ح۲۲؛ دستور معالم الحكم: ص۹۵، كنز العمّال: ج۱۶ ص۱۸۹ ح۴۴۲۱۶.
- ↑
المعجم الكبير: ج۸ ص۲۲۴ ح۷۸۸۵ عن أبي اُمامة، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۲۴۳ ح۲۲۱۱۲ عن معاذ بن جبل، النهاية: ج۲ ص۲۸۱ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت: و ليس فيه ذيله من «لا يناله»، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۸ ح۱۰۵۷۷؛ دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۲ عن الإمام الصادق علیهالسلام نحوه و ليس فيه ذيله.
- ↑ تهذيب الأحكام: ج۲ ص۲۴۲ ح۹۵۸، الكافي: ج۲ ص۲۳ ح۱۵ عن الإمام الباقر علیهالسلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۷۵ ح۱۷۷۵، فضائل الأشهر الثلاثة: ص۱۲۲ ح۱۲۶، المحاسن: ج۱ ص۴۵۰ ح۱۰۳۸ كلّها نحوه و الثلاثة الأخيرة عن عليّ بن عبد العزيز عن الإمام الصادق علیهالسلام نحوه، بحار الأنوار: ج۶۸ ص۳۳۰ ح۶.
- ↑
المعجم الكبير: ج۱۸ ص۳۱۸ ح۸۲۲ عن فضالة بن عبيد الأنصاري، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۲ ح۱۰۶۵۸، تاريخ دمشق: ج۵۰ ص۱۸ نحوه.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۱۰، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۲۰۵ ح۶۱۳ نحوه، تحف العقول: ص۱۴۹ بزيادة «و ما جاءت به من عند اللّٰه» بعد «برسوله»، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۸۹ ح۲ و راجع البداية و النهاية: ج۷ ص۳۰۸.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۴ ص۱۶۳ ح۱۱۷۷۴ عن أبي سعيد الخدري، صحيح ابن حبّان: ج۲ ص۷۹ ح۳۶۱، المعجم الكبير: ج۲ ص۱۵۷ ح۱۶۵۱ و فيهما «اُمّتي» بدل «الإسلام»؛ الأمالي للطوسي: ص۵۴۱ ح۱۱۶۳ عن أبي ذر، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۸۴ ح۲۶۶۱ و فيهما «اُمّتي» بدل «الإسلام».
- ↑
المعجم الكبير: ج۸ ص۱۶۸ ح۷۷۰۸ عن أبي اُمامة، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۶ ح۱۰۵۲۷.
- ↑ السنن الكبرى: ج۱۰ ص۱۵۳ ح۲۰۱۷۶، مسند الطيالسي: ص۱۶۸ ح۱۲۰۹ و ليس فيه «خالياً»، الاستيعاب: ج۳ ص۳۰۹ الرقم ۲۰۵۲، اُسد الغابة: ج۴ ص۳۴ الرقم ۳۶۶۶ كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۴۵۴ ح۱۱۳۵۴؛ عوالي اللآلي: ج۱ ص۲۸۲ ح۱۲۱ نحوه، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۱ ح۱۲۳۲۴.
- ↑
الجبّانة: الصحراء، و تسمّى بها المقابر؛ لأنّها تكون في الصحراء، تسمية للشيء بموضعه (النهاية: ج۱ ص۲۳۷ «جبن»).
- ↑ القَفر: الخَلاء من الأرض... یقال: أرضٌ قَفر، و مَفازَةٌ قَفر (لسان العرب: ج۵ ص۱۱۰ «قفر»).
- ↑ شعب الإيمان: ج۷ ص۱۲۶ ح۹۷۲۹، كنز العمّال: ج۴ ص۴۵۴ ح۱۱۳۵۵.
- ↑
سنن أبي داود: ج۳ ص۵ ح۲۴۸۶، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۸۳ ح۲۳۹۸، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۷۱ ح۱۸۵۰۶، المعجم الكبير: ج۸ ص۱۸۳ ح۷۷۶۰، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۶ ح۱۰۵۲۶؛ التبيان في تفسير القرآن: ج۴ ص۱۰ عن ابن عبّاس نحوه.
- ↑
چنانکه پیش از این (ذیل عنوان «۱ / ۴ - ۳. صالح بودن یاران») در ترجمه واژۀ عربی «السائحون» گذشت، مصدر «السیاحة» در عربی، به معنای: زُهدورزی، گوشهنشینی، درویشی و قَلَندری است.
- ↑
المعجم الكبير: ج۸ ص۱۶۸ ح۷۷۰۸ عن أبي اُمامة، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۶ ح۱۰۵۲۷. المناقب لابن شهر آشوب: ج۲ ص۱۰۰ عن ابن عبّاس نحوه، بحار الأنوار: ج۴۰ ص۳۲۸ ح۱۰.
- ↑
تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۲ ح۲۱۰، مجمع البحرين: ج۲ ص۶۷ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت: نحوه، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۱۰ ح۱۹۹۲۳؛ تفسير الفخر الرازي: ج۱۴ ص۶۷ نحوه.
- ↑
الاحتجاج: ج۱ ص۵۳۵ ح۱۲۷ عن الإمام الكاظم عن آبائه:، بحار الأنوار: ج۱۰ ص۴۸ ح۱.
- ↑
المعجم الكبير: ج۱ ص۳۵۴ ح۱۰۷۶ عن بلال، الطبقات الكبرى: ج۳ ص۲۳۶، اُسد الغابة: ج۱ ص۴۱۶ الرقم ۴۹۳، تاريخ دمشق: ج۱۰ ص۴۶۹ ح۲۶۷۶، فتح الباري: ج۷ ص۹۹ ذيل ح۳۷۵۵ نحوه، كنز العمّال: ج۱۳ ص۳۰۷ ح۳۶۸۷۶.
- ↑
صحيح البخاري: ج۲ ص۸۹۱ ح۲۳۸۲، سنن النسائي: ج۶ ص۱۹ نحوه، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۷۶ ح۲۱۳۸۹، كنز العمّال: ج۱ ص۷۰ ح۲۶۹؛ الأمالي للطوسي: ص۵۳۹ ح۱۱۶۲، معاني الأخبار: ص۳۳۳ ح۱ و فيهما «أيّ الأعمال أحبّ إلى اللّٰه» بدل «أيّ العمل أفضل»، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۷۰ ح۴۸.
- ↑ صحيح البخاري: ج۲ ص۵۵۳ ح۱۴۴۷، صحيح مسلم: ج۱ ص۸۸ ح۸۳، سنن النسائي: ج۵ ص۱۱۳ و ليس فيها «و رسوله»، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۸۵ ح۱۶۵۸، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۱۳۵ ح۷۸۶۸ كلاهما نحوه و كلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۱ ص۲۹۰ ح۱۴۰۳.
- ↑ صحيح البخاري: ج۱ ص۱۹۷ ح۵۰۴، صحيح مسلم: ج۱ ص۸۹ ح۸۵، سنن النسائي: ج۱ ص۲۹۳، مسند ابن حنبل: ج۲ ص۱۰۳ ح۳۹۹۸، كنزالعمّال: ج۷ ص۲۸۵ ح۱۸۸۹۷؛ الخصال: ص۱۶۳ ح۲۱۳، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۷۰ ح۴۸.
- ↑
الكافي: ج۲ ص۱۵۸ ح۴، المحاسن: ج۱ ص۴۵۵ ح۱۰۴۹، عدّة الداعي: ص۷۵، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۴۵ ح۵.
- ↑ اُسد الغابة: ج۵ ص۳۰۷ الرقم ۵۲۲۹، الاستيعاب: ج۴ ص۱۵۲۵، تاريخ دمشق: ج۶۲ ص۱۰۲ ح۱۲۷۲۲.
- ↑
كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۵ ح۱۰۵۱۸ نقلاً عن التاريخ الكبير (ج۴ ص۱۵۲ الرقم ۲۲۹۲) عن فضالة بن عبيد و لیس في النسخة التي بأيدينا «إلى اللّٰه».
- ↑
الأمالي للمفيد: ص۱۱ ح۸ عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين علیهالسلام، الخصال: ص۵۰ ح۶۰ عن الإمام زين العابدين علیهالسلام، تحف العقول: ص۲۱۹ عن الإمام عليّ علیهالسلام من دون إسناد إليه صلّی اللّه علیه و آله، الزهد للحسين بن سعيد: ص۱۴۶ ح۱ عن أبي حمزة الثمالى عن الإمام الباقر و كلاهما نحوه، معدن الجواهر: ص۲۷ عن الإمام الباقر علیهالسلام من دون إسناد إليه صلّی اللّه علیه و آله، بحار الأنوار: ج۷۸ ص۱۵۲ ح۱۳.
- ↑
سنن الترمذي: ج۴ ص۱۸۵ ح۱۶۵۸ عن أبي هريرة، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۱۳۵ ح۷۸۶۸، صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۵۸ ح۴۵۹۸، الزهد لابن المبارك: ص۲۸۸ ح۸۳۹ عن وهب بن منبّه، الفردوس: ج۲ ص۴۰۴ ح۳۷۹۵ عن الإمام عليّ علیهالسلام، كنز العمّال: ج۱۵ ص۹۴۸ ح۴۳۶۴۱.
- ↑
سير أعلام النبلاء: ج۱۸ ص۵۲۴ الرقم ۲۶۴، المجموع: ج۱ ص۲۱، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۰ ح۱۰۶۴۷ نقلاً عن الديلمي.
- ↑ قال الفیض الکاشاني=: کأنّه علیهالسلام یعدّد علی الخلیفة خطایاه، و الضمیر في «ضیّع» في أوّل الحدیث للخلیفة... و یحتمل البناء للمفعول [أي: ضُیِّعَ الجهادُ] (الوافي: ج۱۵ ص۴۵).
- ↑ الكافي: ج۵ ص۳ ح۴، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۶ ح۱۹۹۰۹.
- ↑
قال المجلسي=: قوله علیهالسلام: «بعد الفرائض» أي الصلوات اليومية؛ لأنّها أفضل العبادات البدنية كما يدلّ عليه «حيّ على خير العمل» (مرآة العقول: ج۱۸ ص۳۲۳).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴ ح۵ عن حيدرة، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۱ ح۲۰۷، كامل الزيارات: ص۵۵۲ ح۸۴۱، روضة الواعظين: ص۳۹۷، مشكاة الأنوار: ص۲۶۸ ح۸۰۱، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۲۵ ح۲۲.
- ↑ ر.ک: میزان الحکمة: ج۳ ص۲۱۲۶ ح۱۴۳۱۲ـ۱۴۳۳۲.
- ↑ الوَرِق: الفضّة (النهایة: ج۵ ص۱۷۵ مادّۀ «ورق»).
- ↑ سنن ابن ماجة: ج۲ ص۱۲۴۵ ح۳۷۹۰.
- ↑ کنز العمّال: ج۲ ص۲۴۳ ح۳۹۳۱ (نقلاً عن أمالی ابن صمری).
- ↑
المَقالید: جمع الإقلید؛ و هو المفتاح (اُنظر: تاج العروس: ج۵ ص۲۰۴ «قلد»).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۲ ح۱، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۲ ح۲۱۱ كلاهما عن عمر بن أبان عن الإمام الصادق علیهالسلام عنه صلّی اللّه علیه و آله، ثواب الأعمال: ص۲۲۵ ح۵، الأمالي للصدوق: ص۶۷۴ ح۹۰۹ كلاهما عن عمر بن أبان عن الإمام الصادق عن آبائه: عنه صلّی اللّه علیه و آله، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۹ ح۱۰؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲۰ ص۳۰۸ ح۵۲۴ نسبه إلی الإمام علي علیهالسلام نحوه.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۸ ح۱۵ عن معمر، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۹ ح۱۸.
- ↑
قال الفیض الکاشاني=: و الأمر یعود: یعني في دولة القائم علیهالسلام (الوافي: ج۱۵ ص۴۴).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۷ ح۷ عن أبي حفص الكلبي، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۹ ح۱۹۹۱۵.
- ↑
فیض کاشانی= در الوافى میگوید: «یعنى در حکومت قائم۷».
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۳۷ ح۲۶۶۳ عن عبد اللّٰه بن أبي أوفى، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۳۶۳ ح۲۰، سنن أبي داوود: ج۳ ص۴۲ ح۲۶۳۱، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۸۷ ح۳۴۱۳.
- ↑
فُوقُ السَّهم: موضع الوَتَر. و فَوَّقتُهُ: جَعَلت له فُوقاً. و إذا وَضَعتُ السهمَ في الوَتَرَ لترمي به، قلتَ: أفَقتُه إفاقَةً (المصباح المنیر: ص۴۸۳ «فوق»).
- ↑
مجمع البيان: ج۲ ص۸۸۴ عن الإمام الرضا عن آبائه:، جامع الأخبار: ص۲۱۰ ح۵۱۳ عن الإمام الحسين عن الإمام عليّ علیهماالسلام عنه صلّی اللّه علیه و آله، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۱۳ ح۲۷؛ تفسير الثعلبي: ج۳ ص۲۰۶ عن الإمام الحسين عن أبيه علیهماالسلام نحوه.
- ↑
قال الشريف الرضي۲ في ذيل الحديث: و هذا القول مجاز، و البارقة هاهنا: السيوف، و ليس الجنّة تحتها على الحقيقة، و إنّما المراد أنّ الصبر تحتها لجهاد الكافرين، و دفاع أعداء الدّين، يُفضي بالصابر إلى دخول الجنّة و نزول دار الأمنة، فلمّا كان ذلك سبب دخولها و الوصول إلى نعيمها، جاز أن يسمّيه باسمها، و نظائر ذلك كثيرة و قد أشرنا في كتابنا هذا إلى بعضها (المجازات النبویّة: ص۱۳۶ ح۱۰۳).
- ↑
المجازات النبويّة: ص۱۳۷ ح۱۰۳؛ المصنّف لعبد الرزّاق: ج۵ ص۲۴۸ ح۹۵۱۳ عن يحيى بن أبي بكر، تاريخ دمشق: ج۲ ص۵۴ ح۴۴۶، إمتاع الأسماع: ج۲ ص۱۲۳.
- ↑
قال العلّامة المجلسي=: یحتمل أن یکون المراد بالعوالي الرماح. قال في النهایة: العالیة: ما یلي السنان من الرمح، و الجمع: العوالي. أو یراد بها السیوف کما یظهر من ابن أبي الحدید (بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۷).
- ↑
جامع الأخبار: ص۲۱۲ ح۵۱۷، نهج البلاغة: الخطبة۱۲۴ عن الإمام عليّ علیهالسلام، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۵ ذيل ح۶۷۲؛ الطبقات الكبرى: ج۳ ص۲۵۸، تاريخ دمشق: ج۴۳ ص۴۶۵ كلاهما عن عمّار بن ياسر من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت:.
- ↑
عوالي اللآلي: ج۲ ص۹۸ ح۲۶۹، دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۳ کلاهما نحوه، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۳۹۵ ح۲۲۷۴۳ عن عبادة بن الصامت و ص۳۹۹ ح۲۲۷۶۲ عن إسحاق، المعجم الأوسط: ج۶ ص۱۵ ح۵۶۶۰.
- ↑
في الوافي: «و سَوّغهُ»، و نقله العلّامة المجلسي= في المرآة عن بعض نسخ التهذیب ثمّ قال: «و هو أظهر، و علی ضمیر الجمع لعلّ فیه حذفاً و إیصالاً؛ أي: سوّغهُ لهم: أو من قولهم: ساغ الشرابُ؛ إذا سهل مدخله في الحلق. و قوله علیهالسلام: «نعمة» إمّا مرفوع بالعطف علی باب، أو منصوب بالعطف علی کرامة» (اُنظر: الوافي: ج۱۵ ص۴۷ و مرآة العقول: ج۱۸ ص۳۲۴).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴ ح۶، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۳ ح۲۱۶ كلاهما عن أبي عبد الرحمٰن السلمي، نهج البلاغة: الخطبة ۲۷، معاني الأخبار: ص۳۰۹ ح۱، الغارات: ج۲ ص۴۷۴ عن محمّد بن مخنف و كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۷ ح۲.
- ↑
در برخى نسخهها و نیز در الوافى به جاى «سوّغهم»، «سوّغه» آمده است. علّامه مجلسى نیز با اشاره به این که در برخى نسخههاى تهذیب الأحکام «سوّغه» آمده، گویا آن را روشنتر دیده است؛ یعنى «جهاد را براى اولیای خاصّ خود مُجاز ساخت» و بنا بر این که ضمیرِ جمع باشد، احتمال داده که در اصل، «سوّغه لهم» بوده که ضمیر اوّل، حذف و دومى پس از حذف لام به فعل چسبیده است. نیز احتمال داده از ریشۀ «ساغ الشراب» باشد که وقتى غذا یا مایعى به راحتى و گوارایى فرو داده شود، به کار مىرود. به نظر ما همین معنا درست است و علاوه بر تناسب آن با سیاق سخن امام۷، کاربرد «تسویغ» در معناى تجویز نیز در اصل از همین معنا گرفته شده است. بنا بر این، «سوّغهم» - که در بیشتر نسخههاى الکافى آمده -، معنایى متناسب و سازگار با سیاق سخن دارد و به تقدیر حذف و اتّصال نیز نیازى نیست. فیروزآبادى، از جمله نوشته است: «ساغ الشراب: سهل مدخله فى الحلق و منه قوله تعالى: (سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ) (نحل: آیۀ ۶۷)» و افزوده است: «أساغ فلان الشراب و الطعام یسیغه إساغة و سوّغه ما أصاب: هنّأه، و قیل: ترکه له خالصاً» (تاج العروس: ج۱۲ ص۲۴ - ۳۵) چنان که اگر آن را به معناى «ویژۀ کسى ساختن» بپذیریم - که فیروزآبادى با تعبیر «قیل» به آن اشاره کرد -، باز معناى روشن و سازگارى خواهد داشت. (م)
- ↑
در برخى نسخهها و نیز در نهج البلاغة، جملۀ «و به کام آنان گوارا ساخت [و این] کرامتى است از او براى آنان و نعمتى است که آن را ذخیره ساخت» نیامده است.
- ↑ الکافی: ج۵ ص۲ ح۱ و ص۷ ح۷.
- ↑ ثواب الأعمال: ص۲۲۵ ح۵، الأمالی، صدوق: ص۶۷۴ ح۹۰۹.
- ↑ بقره: آیۀ ۲۵۶.
- ↑ انفال: آیۀ ۶۰.
- ↑ ر. ک: انفال: آیۀ ۵۵ - ۶۲. این آیات، تأکید دارند که جامعۀ مسلمان، همیشه باید آمادۀ دفاع از خود باشد؛ امّا هیچگاه پیشگام جنگ نشود. به علاوه، باید حتّی اگر دشمن پیمانشکن نیز پیشنهاد صلح داد، حتماً بپذیرد؛ ولی هرگز از حفظ توان دفاعی خویش غفلت نکند.
- ↑ زمان ویرایش این سطور، مصادف با هجوم شجاعانۀ نیروهای مقاومت به رژیم صهیونیستی و مقاومت شجاعانۀ اهالی غزّه مقابل تجاوز وحشیانه و بمبارانهای آن رژیم است. آنان با افتخار نشان دادند که «الخیر کلّه فی السیف و تحت ظلّ السیف» و دیگرانی که سلاح را کنار نهاده و به گوشهای خزیدهاند و تنها تماشاگر جنایات صهیونیستهای اشغالگر هستند، خزی و خذلان و یأس خود را زمزمه میکنند. در آغاز دفاع مقدّس ملّت ایران در مقابل رژیم صدام نیز امام خمینی سخنی گفت که ترجمان این حدیث نبوی بود: «جنگ، جنگ است و عزّت و شرف میهن و دین ما در گرو همین مبارزات است» (صحیفۀ امام: ج۳ ص۲۴۵).
- ↑ البقرة: ۲۱۸.
- ↑ النحل: ۱۱۰.
- ↑
الرهط من الرجال: ما دون العشرة. و قيل: إلى الأربعين (النهاية: ج۲ ص۲۸۳ «رهط»).
- ↑
الصَّبابَة: الشَّوق. صَبَبتُ إلیه صَبابَة، فأنا صَبٌّ: أي عاشق مشتاق (لسان العرب: ج۱ ص۵۱۸ «صبب»).
- ↑ البقرة: ۲۱۷.
- ↑ البقرة: ۲۱۸.
- ↑ المعجم الكبير: ج۲ ص۱۶۲ ح۱۶۷۰، السنن الكبرى للنسائي: ج۵ ص۲۴۹ ح۸۸۰۳، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۰ ح۱۷۷۴۵، تفسير الطبري: ج۲ الجزء ۲ ص۳۵۰، مسند أبي يعلى: ج۲ ص۲۰۲ ح۱۵۳۱ كلّها نحوه، الدرّ المنثور: ج۱ ص۶۰۰.
- ↑ محمّد: ۷.
- ↑ الروم: ۴ - ۶.
- ↑ الفتح: ۱ - ۳ و راجع تفسير القمّي: ج۲ ص۳۰۹ - ۳۱۴.
- ↑ التوبة: ۲۵ - ۲۶ و راجع تفسير القمّي: ج۱ ص۲۸۵ - ۲۸۸.
- ↑
تمام هذه الآیة والتي قبلها هي: (إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ * بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ) (آل عمران: ۱۲۴ – ۱۲۵).
- ↑
في معرکة اُحُد.
- ↑ تفسير الطبري: ج۳ الجزء ۴ ص۷۹، الدرّ المنثور: ج۲ ص۳۰۸.
- ↑
النكوص: الرجوع إلى وراء، و هو القهقرىٰ (النهاية: ج۵ ص۱۱۶ «نكص»).
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۲ ص۱۷۲ ح۴۳۳۶، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۲۸ ح۲۵۴۹، المعجم الكبير: ج۱۰ ص۱۶۹ ح۱۰۳۵۱، فتح الباري: ج۸ ص۳۰ ذيل ح۴۳۱۷ و ليس فيه ذيله من «و رسول اللّٰه صلّی اللّه علیه و آله معه»، تفسير ابن كثير: ج۴ ص۷۱ و الثلاثة الأخيرة نحوه، الدرّ المنثور: ج۴ ص۱۵۹.
- ↑
الكافي: ج۸ ص۲۷۷ ح۴۱۹، بحار الأنوار: ج۶۳ ص۱۹۹ ح۱۴.
- ↑ الحلقة - بسكون اللام -: السلاح عامّاً، و قيل: هي الدروع خاصّة (النهاية: ج۱ ص۴۲۷ «حلق»).
- ↑ الحشر: ۱ - ۵: (سَبَّحَ لِلّٰهِ مَا فِى ٱلسَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى ٱلْأَرْضِ وَ هُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْحَكِيمُ * هُوَ ٱلَّذِى أَخْرَجَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ ٱلْكِتَابِ مِن دِيَـٰرِهِمْ لِأَوَّلِ ٱلْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ ٱللهِ فَأَتَاهُمُ ٱللهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِى ٱلْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَـٰأُولِى ٱلْأَبْصَارِ * وَ لَوْ لَا أَن كَتَبَ ٱللهُ عَلَيْهِمُ ٱلْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَ لَهُمْ فِى ٱلْآخِرَةِ عَذَابُ ٱلنَّارِ * ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا ٱللهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَن يُشَاقِّ ٱللهَ فَإِنَّ ٱللهَ شَدِيدُ ٱلْعِقَابِ * مَا قَطَعْتُم مِّن لِّينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَىٰ أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ ٱللهِ وَ لِيُخْزِىَ ٱلْفَاسِقِينَ).
- ↑ دلائل النبوّة للبيهقي: ج۳ ص۱۸۱، تاريخ الإسلام للذهبي: ج۲ ص۱۵۱ نحوه، الدرّ المنثور: ج۸ ص۹۰.
- ↑ حمراء الأسد: هو موضع على ثمانية أميال من المدينة (معجم البلدان: ج۲ ص۳۰۱).
- ↑ آل عمران: ۱۵۱.
- ↑ تفسير الطبري: ج۳ الجزء ۴ ص۱۲۴، تفسير الآلوسي: ج۴ ص۸۷ نحوه، الدرّ المنثور: ج۲ ص۳۴۲.
- ↑
الخصال: ص۴۲۵ ح۱ عن جابر، معاني الأخبار: ص۵۱ ح۱، علل الشرائع: ص۱۲۸ ح۳، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۹۳ ح۲۷.
- ↑
جوامع الكلم: الاقتصار على الإيجاز و ترك الفضول من الكلام، و لعلّ المراد به هنا القرآن و ما جمع اللّٰه بلطفه من المعاني الجمّة في الألفاظ القليلة (اُنظر: لسان العرب: ج۸ ص۵۴ «جمع»).
- ↑
كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۲۴۰ ح۷۲۴، الخصال: ص۲۹۲ ح۵۶ عن ابن عبّاس، الأمالي للطوسي: ص۴۸۴ ح۱۰۵۹ عن عطاء بن السائب عن الإمام الباقر عن آبائه: نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۵۵ ح۵؛ صحيح البخاري: ج۱ ص۱۲۸ ح۳۲۸، سنن النسائي: ج۱ ص۲۱۰ كلاهما عن جابر نحوه، كنز العمّال: ج۱۱ ص۴۴۰ ح۳۲۰۶۹.
- ↑
جوامع الکلم یعنی سخنی که در آن، به ایجازگویی و ترک کردن زیادیهای سخن، بسنده شده است و احتمال دارد در این جا منظور، قرآن کریم باشد.
- ↑
الخصال: ص۲۰۱ ح۱۴ عن أبي أمامة، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۳۲۱ ح۱۱؛ مسند ابن حنبل: ج۸ ص۲۶۸ ح۲۲۱۹۸، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۴۶۰ ج۳۵۸۷، السنن الكبرى: ج۱ ص۳۲۶ ح۱۰۱۹، المعجم الكبير: ج۸ ص۲۵۷ ح۸۰۰۱ كلّها عن أبي أمامة نحوه، كنز العمّال: ج۱۱ ص۴۴۰ ح۳۲۰۶۷.
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۸۷ ح۲۸۱۵ عن أبي هریرة، صحيح مسلم: ج۱ ص۳۷۱ ح۶، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۲۳ ح۱۵۵۳، سنن النسائي: ج۶ ص۳، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۸۴ ح۷۵۸۸، كنز العمّال: ج۱۱ ص۴۰۶ ح۳۱۸۹۹.
- ↑
الأحزاب: ۹.
- ↑
الاحتجاج: ج۱ ص۵۰۲ ح۱۲۷ عن الإمام الكاظم عن آبائه:، المناقب لابن شهر آشوب: ج۱ ص۲۱۵ من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت: و فيه «بثلاثة آلاف» بدل «بثمانية آلاف» نحوه و راجع روضة الواعظين: ج۱ ص۱۶۴ ح۱۷۴ و إمتاع الأسماع: ج۴ ص۱۹۲.
- ↑ الأكحل: عرق في وسط الذراع يكثر فصده (النهاية: ج۴ ص۱۵۴ «كحل»).
- ↑ تفسير القمّي: ج۲ ص۱۸۶، بحار الأنوار: ج۲۰ ص۲۳۰ ح۳ و راجع الكافي: ج۸ ص۲۷۸ ح۴۲۰.
- ↑
قال بیده: العرب تجعل القول عبارة عن جمیع الأفعال و تطلقه علی غیر الکلام و اللسان، فتقول: قال بیده؛ أي أخذ، و قال برجله؛ أي مشی... (النهایة: ج۴ ص۱۲۴ «قول»).
- ↑
كنز العمّال: ج۴ ص۴۴۲ ح۱۱۳۱۷ نقلاً عن الديلمي عن أبي أمامة.
- ↑
عيون الأخبار لابن قتيبة: ج۱ ص۱۰۹، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۱۵ ص۱۱۶ نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۵۷ ح۱۰۸۸۲ نقلاً عن الحارث في مسنده عن ابن عبّاس.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۱۴۶، بحار الأنوار: ج۳۱ ص۱۳۷ ح۵؛ تاريخ الطبري: ج۴ ص۱۲۵ و ۱۲۴ عن أبي طعمة نحوه، تفسير الآلوسي: ج۱۸ ص۲۰۷ و راجع البداية و النهاية: ج۷ ص۱۰۷.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۳۴، شرح ابن ميثم على المئة كلمة: ص۲۳۱، بحار الأنوار: ج۳۱ ص۱۳۵ ح۴.
- ↑ الحديد: ۱۹.
- ↑ دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۳، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۵۰ ح۳۱.
- ↑
قال المجلسي=: «و هو الكرّة» أي الحملة على العدوّ، و هي في نفسها أمرٌ مرغوبٌ فيه. أو: ليس هو إلّا مرّة واحدة و حملته فيها سعادة الأبد. و يمكن أن يُقرأ بالهاء؛ أي هو مكروه عند العباد، و هو الأصوب، فيكون إشارة إلى قوله تعالى: (كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ) [البقرة: ۲۱۶] (مرآة العقول: ج۱۸ ص۳۶۸).
- ↑
آل عمران: ۱۶۹.
- ↑ الصَّغار: الذلّ و الهَوان (النهایة: ج۳ ص۳۲ «صغر»).
- ↑ الأنفال: ۱۵.
- ↑ طه: ۵۲.
- ↑ النحل: ۱۲۸.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۳۷ ح۱ عن عقيل الخزاعي، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۴۷ ح۶۵۹.
- ↑
«الکرّة» در متن عربی، به معناى یورش و حمله به دشمن است که خود امرى مطلوب است، یا به معناى این است که جهاد، تنها یک حمله به دشمن است که در آن، خوشبختى ابدى است. مجلسى= ضمن بیان این دو معنا احتمال داده که «الکرْه» به معناى «مکروه (ناخوشایند)» باشد و این را بهتر شمرده است. در این صورت، اشاره به آیۀ (كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ؛ جهاد، بر شما تکلیف شده است، اگر چه برایتان ناخوشایند است) (بقره: آیۀ ۲۱۶) است.
- ↑ المرس: الحبل، و يسمّى مرساً لكثرة مرس الأيدي إيّاه. و أمراس الإسلام: أطنابه و أحباله. و الكلام على الاستعارة (اُنظر: كتاب العين: ج۷ ص۲۵۳ «مرس»).
- ↑ في بحار الأنوار: «العجزة» بدل «الفجرة».
- ↑ تقاعس: تأخّر و رجع إلى خلف (لسان العرب: ج۶ ص۱۷۷ «قعس»).
- ↑ الذَّود: السَّوق و الطرد. و الذَّود ثلاثة أبعِرة إلی التسعة. و قولهم: «الذَّود إلی الذَّود إبِلٌ» مَثَل مشهور، و هو یدلّ علی أنّها في موضعِ اثنتین؛ لأن الثنتَین إلی الثنتین جمع؛ أي: إذا جمعت القلیل إلی الکثیر صار کثیراً (اُنظر: تاج العروس: ج۴ ص۴۴۳ - ۴۴۴ «ذود»).
- ↑ وقعة صفّين: ص۱۱۲، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۰۴ ح۳۷۳؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۳ ص۱۸۴ و ۱۸۵.
- ↑ ضرب المثلی عربی است معادل با: اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی.
- ↑
علل الشرائع: ص۲۴۹ ح۵ عن أنس، بحار الأنوار: ج۶ ص۱۰۹ ح۲ و راجع الخصال: ص۴۴۷ ح۴۷ و المعجم الأوسط: ج۸ ص۳۹ ح۷۸۹۳.
- ↑
كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۳ ص۵۶۸ ح۴۹۴۰ عن زينب بنت الإمام عليّ علیهالسلام، علل الشرائع: ص۲۴۸ ح۲، نهج البلاغة: الحكمة ۲۵۲عن الإمام علی علیهالسلام، الاحتجاج: ج۱ ص۲۵۸ ح۴۹ عن عبد اللّٰه بن الحسن عن آبائه: عنها۳، دلائل الإمامة: ص۱۱۳ ح۳۶ عن زيد بن عليّ عن آبائه:، عيون الحكم و المواعظ: ص۳۶۱ ح۶۱۰۸، بحار الأنوار: ج۶ ص۱۱۰ ح۵.
- ↑
الذّروة: هي أعلى سنام البعير. و ذروة كلّ شيء: أعلاه (النهاية: ج۲ ص۱۵۹ «ذرو»).
- ↑
دعائم الإسلام: ج۲ ص۳۵۰.
- ↑
السّنابك: جمع سُنبُك؛ و هو طرف الحافِر و جانباه من قُدُم، و السُّنبُك: ضَربٌ من العَدْوِ (لسان العرب: ج۱۰ ص۴۴۴ «سنبك»).
- ↑
تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۳ ح۲۱۳ عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن أبيه علیهماالسلام، ثواب الأعمال: ص۲۲۵ ح۲، الأمالي للصدوق: ص۶۷۳ ح۹۰۶ كلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه: عنه صلّی اللّه علیه و آله، روضة الواعظين: ص۳۹۷، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۹ ح۶.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۸ ح۱۲ عن مسعدة بن صدقه عن الإمام الصادق علیهالسلام، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۹ ح۱۹۹۱۷؛ المعجم الأوسط: ج۷ ص۱۹۰ ح۷۲۴۰، مسند الشهاب: ج۲ ص۳۸۰ ح۶۵۵ كلاهما عن عائشة و فيهما «هاجروا» بدل «اغزوا» نحوه، كنز العمّال: ج۱ ص۲۰۱ ح۱۰۱۴.
- ↑
مجمع البيان: ج۴ ص۸۵۳، عوالي اللآلي: ج۲ ص۱۰۳ ح۲۸۱، بحار الأنوار: ج۶۴ ص۱۵۹.
- ↑
مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۴ ح۱۲۲۹۵نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي.
- ↑
الجعفريّات: ص۲۴۵ عن الإمام الكاظم عن آبائه:، دعائم الإسلام: ج۲ ص۴۰۴ ح۱۴۱۷ و ليس فيه ذيله نحوه، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۸ ح۱۲۲۸۱.
- ↑ الصفّ: ۱۰ - ۱۳.
- ↑ الأنفال: ۲۴.
- ↑ آل عمران: ۱۴۶ - ۱۴۸.
- ↑ التوبة: ۸۸ - ۸۹.
- ↑ الفتح: ۱۸ - ۲۱.
- ↑
شعب الإيمان: ج۳ ص۲۱ ح۲۷۵۵، عن أبي مالك الأشعري، الفردوس: ج۲ ص۳۲۶ ح۳۴۸۴؛ كنز العمّال: ج۱۵ ص۸۹۴ ح۴۳۵۳۵.
- ↑
المعجم الكبير: ج۴ ص۱۸۷ ح۴۰۹۴ عن أبي أيّوب الأنصاري، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۳۰ ح۲۵۵۶ و ليس فيه «العدوّ»، المعجم الأوسط: ج۴ ص۲۵۲ ح۴۱۱۸، مسند الشاميّين: ج۳ ص۳۷۵ ح۲۴۹۵، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۲ ح۱۰۴۹۶.
- ↑
المِغفَر و المغفرة: زَرَد ينسج من الدروع على قدر الرأس يُلبس تحت القلنسوة. و قيل: هو رَفرَف البيضة. و قيل: هو حلق يَتَقَنَّع به المتسلِّح (لسان العرب: ج۵ ص۲۶ «غفر»).
- ↑
تاريخ بغداد: ج۷ ص۱۲۸ الرقم ۳۵۶۵ عن الحسن البصري، كنز العمّال: ج۴ ص۳۴۰ ح۱۰۷۹۶.
- ↑
فُواق ناقة: هو ما بین الحلبَتَین من الراحة (النهایة: ج۳ ص۴۷۹ «فوق»).
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۷ ص۱۱۴ ح۱۹۴۶۱ عن عمرو بن عبسة، تفسير الثعلبي: ج۸ ص۱۸۱ نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۱ ح۱۰۴۹۴.
- ↑
عبارت «فَواق ناقة» که در متن عربى حدیث آمده، به فاصلۀ میان دوشیدن شتر مىگویند، بدین ترتیب که شتر را مىدوشند، سپس بچّهاش را رها مىکنند تا اندکى پستان او را بمکد تا دوباره پستان به شیر بیاید. آن گاه، شروع به دوشیدنِ مجدّد آن مىکنند. به کار بردن تعبیر «فاصلۀ میان دو بار دوشیدن شتر» کنایه از کمترین زمان است.
- ↑
الرِّيّ: ما رأت العين من حال حسنة من المتاع و اللباس (کتاب العين: ج۸ ص۳۰۷ «رأي»).
- ↑ الرعد: ۲۴.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۸۱ ح۲۳۹۳ عن عبد اللّٰه بن عمرو بن العاص، مسند ابن حنبل: ج۲ ص۵۷۲ ح۶۵۸۲ و فيه صدره إلى «و لا عذاب»، تفسير الطبري: ج۳ الجزء ۴ ص۲۱۶، تفسير ابن كثير: ج۴ ص۳۷۴، تفسير الثعلبي: ج۳ ص۲۳۶ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۶ ص۴۸۰ ح۱۶۶۳۵.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۲ ح۲ عن السكوني عن الإمام الصادق علیهالسلام، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۳ ح۲۱۳، ثواب الأعمال: ص۲۲۵ ح۲ كلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه علیهماالسلام عنه صلّی اللّه علیه و آله، الأمالي للصدوق: ص۶۷۳ ح۹۰۶ عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه: عنه صلّی اللّه علیه و آله، روضة الواعظين: ص۳۹۷ و فيها «أعزّ» بدل «أغنى»، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۹ ح۶.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۸ ح۱۴ عن السكوني عن الإمام الصادق علیهالسلام، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۲۶۵ ح۲۳۸۷، المحاسن: ج۲ ص۷۹ ح۱۲۰۳ كلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه: عنه صلّی اللّه علیه و آله، مكارم الأخلاق: ج۱ ص۵۱۳ ح۱۷۸۱، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۲۲۱ ح۳.
- ↑
المعجم الكبير: ج۱۱ ص۵۳ ح۱۱۰۵۲ عن ابن عبّاس، المعجم الأوسط: ج۸ ص۱۷۴ ح۸۳۱۲، سير أعلام النبلاء: ج۸ ص۱۸۸ الرقم ۲۷، تفسير ابن كثير: ج۶ ص۳۰۱ و الثلاثة الأخيرة عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۶ ص۷۰۱ ح۱۷۴۷۱؛ دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۲ عن الإمام عليّ علیهالسلام عنه صلّی اللّه علیه و آله، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۴۹ ح۲۱.
- ↑ سنن أبي داوود: ج۳ ص۷۹ ح۲۷۴۷، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۴۴ ح۲۵۹۶، السنن الكبرى: ج۶ ص۴۹۷ ح۱۲۷۵۸، الطبقات الكبرى: ج۲ ص۲۰، تاريخ دمشق: ج۲۴ ص۴۴۳ كلاهما نحوه.
- ↑ الذَّود من الإبل: ما بين الثنتين إلى التسع. وقيل: ما بين الثلاث إلى العشر (النهاية: ج۲ ص۱۷۱ «ذود»).
- ↑ الرِّسل: اللَّبَن (النهایة: ج۲ ص۲۲۲ «رسل»).
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۸۹ ح۲۴۲۱، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۲۲۱ ح۲۲۰۱۱، السنن الكبرى: ج۹ ص۳۵ ح۱۷۷۹۶، المعجم الكبير: ج۲ ص۴۴ ح۱۲۳۳، المعجم الأوسط: ج۲ ص۲۸ ح۱۱۲۶ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۱۳ ص۳۰۰ ح۳۶۸۶۵.
- ↑
أي: بستان من بساتین الجنّة (اُنظر: تاج العروس: ج۱۲ ص۱۵۹ «خرف»).
- ↑ السنن الكبرى للنسائي: ج۵ ص۲۵۹ ح۸۸۳۴، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۸۴ ح۲۴۰۱، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۶۶ ح۱۸۴۹۲ نحوه، الدرّ المنثور: ج۱ ص۵۹۶.
- ↑
خَلَفَهُ: صار خَلفَه. و خَلَّفَهُ: جعله خلفه (لسان العرب: ج۹ ص۸۲ «خلف»).
- ↑
المعجم الأوسط: ج۷ ص۳۳۱ ح۷۶۴۶ عن أبي هريرة، مجمع الزوائد: ج۵ ص۵۰۳ ح۹۴۲۴.
- ↑
بقيّة السيف: هم الذين يبقون بعد الّذين قتلوا في حفظ شرفهم و دفع الضيم عنهم، و فضّلوا الموت على الذلّ، فيكون الباقون شرفاء نجداء، فعددهم أبقى و ولدهم يكون أكثر، بخلاف الأذلاّء فإنّ مصيرهم إلى المحو و الفناء (نهج البلاغة، تعليقة محمّد عبده).
- ↑
نهج البلاغة: الحكمة ۸۴، خصائص الأئمّة:: ص۹۵ و ليس فيه «بقيّة»، عيون الحكم و المواعظ: ص۱۹۶ ح۴۰۰۴ و فيه «أنمى» بدل «أبقى».
- ↑
کسانی که در جبهۀ حق بر ضدّ باطل و در راه شرف و آزادی و دین میجنگند و مردن را بر زندگیِ با ذلّت ترجیح میدهند و جان سالم به در میبرند، خداوند بر تعدادشان میافزاید و نسلشان را زیاد میکند، به خلاف کسانی که زندگی ذلّتبار را انتخاب کردهاند، که طبق قوانین الهی، به سوی نابودی قدم بر میدارند.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۸ ح۱۱، الإرشاد: ج۱ ص۲۵۱، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۱۱۶ ح۹۳.
- ↑
الحديد: ۲۵.
- ↑
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲۰ ص۳۰۸ ح۵۲۴.
- ↑
الشُّوکة: السِّلاح، و قیل: حِدَّة السلاح و رجلٌ شاکي السلاح و شائِكُ السلاح (لسان العرب: ج۱۰ ص۴۵۴ «شوك»).
- ↑
العَريكة: الطبيعة. يُقال: فلانٌ لَيِّنُ العَريكة؛ إذا كان سَلِساً مُطاوِعاً منقاداً قليل الخلاف و النّفور (النهاية: ج۳ ص۲۲۲ «عرك»).
- ↑ القُفول: الرجوع. قَفَلَ من سفره: رجع (اُنظر: المصباح المنير: ص۵۱۱ «قفل»).
- ↑ وَجَدَ: غَضِبَ (اُنظر: المصباح المنير: ص۶۴۸ «وجد»).
- ↑ رجلٌ عِرّیض: یتعرّض الناس بالشرّ (لسان العرب: ج۷ ص۱۷۰ «عرض»).
- ↑ دَلَفَ إليه: أي قرب منه و أقبلَ عليه؛ من الدَّليف: و هو المَشيُ الرُّوَيدُ (النهاية: ج۲ ص۱۳۰ «دلف»).
- ↑ رَجلٌ مُخَدَّع: خُدِعَ في الحرب مرّةً بعد مرّة حتی حَذِق و صار مجرَّباً و المخدَّع أیضاً: المجرِّب للاُمور (لسان العرب: ج۸ ص۶۴ «خدع»).
- ↑ اللأمَة - مهموزة -: الدرع. و قیل: السلاح. و قد یُترك الهمز تخفیفاً (النهایة: ج۴ ص۲۲۰ «لأم»).
- ↑ في بحار الأنوار في نسخة بدل «وهناً».
- ↑ الثّندوة للرّجل كالثدي للمرأة (اُنظر: النهاية: ج۱ ص۲۲۳ «ثند»).
- ↑ أصحَرَ: أي انكَشَف و بَرَز (اُنظر: النهاية: ج۳ ص۱۲ «صحر»).
- ↑ كذا، و في بحار الأنوار: «و سما».
- ↑ التوبة: ۱۴ و ۱۵.
- ↑ تفسير العياشي: ج۲ ص۲۲۱ ح۱۷۹۷، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۹۱ ح۴۷۳؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۵ ص۲۱۹ نحوه.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۱۴ ح۴۵ و ص۳۰۵ ح۵ كلاهما عن الوليد بن صبيح، وسائل الشيعة: ج۱۲ ص۳۲۵ ح۲۲۹۴۵.
- ↑ الصفّ: ۴.
- ↑ خالَ الشيء: ظنّه... و تقول في مستقبله: إخال بکسر الهمزة، و هو الأفصح (تاج العروس: ج۱۴ ص۲۱۸ «خیل»).
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۹۸ ح۲۴۴۶، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۶۹ ح۱۸۵۰۱، المعجم الكبير: ج۲ ص۱۵۲ ح۱۶۳۷، مسند الطيالسي: ص۶۳ ح۴۶۸، تاريخ دمشق: ج۵۸ ص۲۹۲ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۱۶ ص۱۰۴ ح۴۴۰۷۳.
- ↑
مصباح المتهجّد: ص۷۵۶ ح۸۴۳، الإقبال: ج۲ ص۲۵۸، مصباح الزائر: ص۱۵۸، المصباح للكفعمي: ص۹۲۴ كلّها عن الفيّاض بن محمّد بن عمر الطرسوسي عن الإمام الرضا عن آبائه:، بحار الأنوار: ج۹۷ ص۱۱۷ ح۸.
- ↑
المُهَج: جمع مُهجَة؛ و هي دم القلب، و لا بقاء للنفس بعد ما تُراق مهجتها. و قيل: المهجة: الدم (لسان العرب: ج۲ ص۳۷۰ «مهج»).
- ↑
مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۴ ح۱۲۲۹۶ نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي: ج۱ ص۲۵۲.
- ↑ التوبة: ۱۹ - ۲۲.
- ↑ آل عمران: ۱۷۲ - ۱۷۴ و راجع مجمع البيان: ج۲ ص۴۴۶ - ۴۵۰.
- ↑ آل عمران: ۱۹۵ و راجع الصفّ: ۱۰ - ۱۲ و مجمع البيان: ج۲ ص۴۷۷.
- ↑ المعجم الكبير: ج۲ ص۲۹۰ ح۲۲۰۳ عن يزيد بن شجرة، و ج۲۲ ص۲۴۷ ح۶۴۲، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۶۴ ح۲۶، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص۱۶۳ ح۴۴۱، اُسد الغابة: ج۱ ص۵۲۰ الرقم ۷۰۸
کلّها نحوه و في الثلاثة الأخیرة «مرحباً قد آن لك، و يقول: [مرحباً] قد آن لكما»، بدل «قد أنالك، و يقول: قد أنالكما»، مجمع الزوائد: ج۵ ص۵۰۰ ح۹۴۱۶ نقلاً عن البزّار. - ↑
مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۳ ح۱۹ نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي.
- ↑
تحاتّت خطاياه: أي تساقطت (النهاية: ج۱ ص۳۳۷ «حتت»). و أصل الکلمة هنا: تَتَحاتُّ؛ أي: تَسقُطُ، حُذفت منها تاء المضارعة.
- ↑
العِذق - بالكسر -: العرجون بما فيه من الشماريخ (النهاية: ج۳ ص۱۹۹ «عذق»).
- ↑
المعجم الكبير: ج۶ ص۲۳۶ ح۶۰۸۶ عن سلمان، المعجم الأوسط: ج۸ ص۱۸۴ ح۸۳۴۵، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۶۱ ح۹ نحوه، الجهاد لابن المبارك: ص۷۹ ح۳۵، تاريخ دمشق: ج۲۲ ص۷۵ كلاهما من دون إسناد إليه صلّی اللّه علیه و آله و فيهما «العبد» بدل «المؤمن»، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۰ ح۱۰۴۸۵.
- ↑
المعجم الأوسط: ج۶ ص۱۹۳ ح۶۱۶۵ عن سهل بن سعد الساعدي، تاريخ بغداد: ج۴ ص۴۰۲ الرقم ۲۳۰۲، كنز العمّال: ج۵ ص۱۸ ح۱۱۸۶۴ نقلاً عن الديلمي.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۱۶۰ ح۱۰ عن جابر بن يزيد الجعفي، الأمالي للصدوق: ص۵۴۷ ح۷۲۹، تفسير العيّاشي: ج۱ ص۳۵۰ ح۸۰۹ عن الإمام الباقر علیهالسلام و ليس فيه ذيله من «كما ولدت»، تنبيه الخواطر: ج۲ ص۱۹۷، روضة الواعظين: ص۴۰۲ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۵۲ ح۱۰.
- ↑
قرف: كسب. يقال: قرف الذنب و اقترفه؛ إذا عمله. و قارف الذنب؛ إذا داناه و لاصقه (النهاية:ج۴ ص۴۵ «قرف»).
- ↑
قال الشریف الرضي۲: مجازٌ آخر؛ کأنّ القتل غسله من دَرن الذنوب.
- ↑
قال الشريف الرّضي۲: و هذا الكلام مجاز؛ لأنّ السيف على الحقيقة لا يمحو شيئاً من الذنوب، و لكنّ القتل بالسيف لمّا كان سبباً للشّهادة الّتي يستحقّ بها دخول الجنّة، و حقيقتها شهادة الملائكة للقتيل بأنّه من أهل الجنّة إذا بذل مهجته في طاعة اللّٰه مجتهداً، و وطّن نفسه على ألم الجراح و الثبات للّقاء صابراً محتسباً، كان السيف كأنّه قد محا ما سلف من ذنوبه.
و ليس يبلغ الإنسان إلى هذه المنزلة في طاعة اللّٰه تعالى؛ من بذل النفس للقتل، و توطينها على الهلك، في الأغلب الأكثر إلّا و هو تائب من جميع الذنوب الّتي توجب العقابَ و تُحبط الثوابَ، فتكون الشهادة حينئذٍ دالّة على أنّه من أهل الجنّة، و سببها السيف، فكأنّه قد محا ذنوبه؛ أي أزالها و أبطلها.
- ↑
المجازات النبويّة: ص۲۰۲ ح۱۷۶؛ تاريخ دمشق: ج۳۸ ص۲۷۶ ح۷۶۵۶ عن عتبة بن عبد السلمي نحوه.
- ↑
فضائل الأشهر الثلاثة: ص۵۵ ح۳۳ و ص۱۱۶ ح۱۱۱ كلاهما عن سليمان المروزي، بحار الأنوار: ج۹۷ ص۸۱ ح۴۹.
- ↑
یونس: ۸۹.
- ↑
الزیادة لا توجد في الکافي المطبوع، و هي موجودة في بعض نُسَخه الخطّیة و بحار الأنوار و وسائل الشیعة و الجعفریّات، فأضفناها کي یستقیم السیاق.
- ↑
الكافي: ج۲ ص۵۱۰ ح۸ عن السكونّي عن الإمام الصادق علیهالسلام، الجعفريّات: ص۷۶، النوادر للراوندي: ص۱۳۷ ح۱۸۱ كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه: عنه صلّی اللّه علیه و آله، دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۳ عن الإمام عليّ علیهالسلام عنه صلّی اللّه علیه و آله و كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۱۳ ص۳۵۹ ح۷۰.
- ↑
أي عند الإذان بالصلاة، و عند القتال (النهایة: ج۵ ص۳۷ «ندا»).
- ↑
سنن أبي داوود: ج۳ ص۲۱ ح۲۵۴۰، سنن الدارمي: ج۱ ص۲۸۸ ح۱۱۸۲، المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۳۱۳ ح۷۱۲، السنن الكبرى: ج۱ ص۶۰۵ ح۱۹۳۸، المعجم الكبير: ج۶ ص۱۳۵ ح۵۷۵۶، كنز العمّال: ج۲ ص۱۰۲ ح۳۳۳۷.
- ↑
الدعاء للطبراني: ص۱۶۷ ح۴۸۹ عن سهل بن سعد، الأدب المفرد: ص۱۹۹ ح۶۶۱، صحيح ابن حبّان: ج۵ ص۵ ح۱۷۲۰، السنن الكبرى: ج۱ ص۶۰۵ ح۱۹۳۹ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۲ ص۱۰۱ ح۳۳۳۱.
- ↑
الدعاء للطبراني: ص۱۶۷ ح۴۹۰ عن ابن عمر، المعجم الصغير: ج۱ ص۱۶۹، سير أعلام النبلاء: ج۸ ص۱۱۹ الرقم ۱۰ عن سهل نحوه، کنز العمّال: ج۲ ص۱۰۱ ح۳۳۳۳.
- ↑
بحار الأنوار: ج۹۳ ص۳۴۹ ح۱۵ نقلاً عن البلد الأمين؛ معرفة السنن: ج۳ ص۱۰۵ ح۲۰۲۴، كتاب الاُمّ: ج۱ ص۲۸۹ كلاهما عن مكحول، المجموع للنووي: ج۵ ص۹۶، المغني لابن قدامة: ج۲ ص۲۹۶ و فيها صدره إلى «و نزول الغيث» و كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۲ ص۱۰۲ ح۳۳۳۹.
- ↑
الكافي: ج۲ ص۴۷۷ ح۳ عن السكوني عن الإمام الصادق علیهالسلام، الأمالي للصدوق: ص۳۳۷ ح۳۹۳ عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه علیهماالسلام من دون إسناد إليه علیهالسلام، روضة الواعظين: ص۳۵۷، دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۱ وفيها «خمسة مواطن» بدل «أربع»، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۱۳ ح۲۰۱۷، بحار الأنوار: ج۹۳ ص۳۴۳ ح۱.
- ↑
الخصال: ص۶۱۸ ح۱۰ و ص۳۰۳ ح۷۹ عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه:، تحف العقول: ص۱۰۸ و كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰ ص۹۶ ح۱.
- ↑
غرر الحكم: ج۱ ص۳۵۵ ح۱۳۴۷.
- ↑
في المصدر: «تخلفوه»، و الصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى.
- ↑
تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۲ ح۲۱۲ عن عيسى بن عبد اللّٰه القمّي، الكافي: ج۲ ص۵۰۹ ح۱، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۱۹ ح۲۰۴۲، عدّة الداعي: ص۱۱۵ و الثلاثة الأخيره نحوه، روضة الواعظين: ص۳۹۷، بحار الأنوار: ج۸۱ ص۲۲۵ ح۳۴.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۸ ص۳۹۵ ح۲۲۷۴۳ عن عبادة بن الصامت، السنن الكبرى: ج۹ ص۳۵ ح۱۷۷۹۹، مسند الشاميّين: ج۲ ص۳۶۴ ح۱۵۰۲، الدرّ المنثور: ج۱ ص۵۸۹ نقلاً عن الحاكم، الفردوس: ج۲ ص۱۲۳ ح۲۶۴۲ نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۷۷ ح۱۰۹۹۴.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۸ ص۴۰۴ ح۲۲۷۸۲ عن عبادة بن الصامت، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۸۴ ح۲۴۰۴ و ج۳ ص۵۱ ح۴۳۷۰، صحيح ابن حبّان: ج۱۱ ص۱۹۴ ح۴۸۵۵، المعجم الأوسط: ج۸ ص۱۸۱ ح۸۳۳۴ عن أبي أمامة، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۶ ح۱۰۶۷۸.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۸ ص۴۲۵ ح۲۲۸۵۹ عن عبادة بن الصامت، المعجم الأوسط: ج۶ ص۱۵ ح۵۶۶۰، تفسير ابن كثير: ج۴ ص۵، تهذيب الكمال: ج۹ ص۱۴۷ الرقم ۱۸۸۸ و فيه «الوهم» بدل «الهم»، كنز العمّال: ج۴ ص۳۷۷ ح۱۰۹۹۷؛ عوالي اللآلي: ج۱ ص۸۸ ح۲۰ عن عبادة بن الصامت، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۱ ح۱۲۳۲۳.
- ↑
السنن الكبرى: ج۹ ص۱۷۶ ح۱۸۲۱۹ عن عبادة بن الصامت، تاريخ دمشق: ج۲۶ ص۱۷۶ ح۵۵۴۰ و فيه «لا تبالوا» بدل «لا يأخذكم»، كنز العمّال: ج۴ ص۵۴۵ ح۱۱۶۰۴.
- ↑ التوبة: ۵۲.
- ↑ في الطبعة المعتمدة: «أدرك»، و التصويب من طبعة دار الحديث.
- ↑ في الطبعة المعتمدة: «المتربّصون»، و التصويب من طبعة دار الحديث.
- ↑ الكافي: ج۸ ص۲۸۶ ح۴۳۱، بحار الأنوار: ج۲۴ ص۳۱۱ ح۱۷.
- ↑ فرزند فیض کاشانی در حاشیۀ الوافى میگوید: «در قرآن این گونه آمده است: (بگو: آیا براى ما جز یکى از دو نیکى را انتظار مىکشید در حالى که ما انتظار مىکشیم که خدا از جانب خودش یا به دست ما عذابى به شما برساند؟! پس، انتظار بکشید که ما هم با شما در انتظاریم). این آیه در سورۀ توبه است و تفسیر ظاهرى آن، آن گونه که مفسّران گفتهاند، چنین است: آیا براى ما جز یکى از دو سرانجامى را که هر دو پیامدهاى نیکویى دارند، انتظار مىکشید: پیروزى و شهادت؟! و ما هم براى شما یکى از دو بدى را انتظار مىکشیم: یا این که از جانب او عذابى آسمانى بر شما فرود آید، یا به دست ما عذاب شوید که همان کشته شدنتان در حال کفر است. پس شما منتظر عاقبت ما باشید و ما نیز با شما منتظر عاقبت شما هستیم». (مترجم)
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۱۳۶ ح۲۹۵۵ عن أبي هريرة، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۴۹۶ ح۱۰۴، الموطّأ: ج۲ ص۴۴۳ ح۲، صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۷۰ ح۴۶۱۰ و فيها بزياده «من بيته» بعد «يخرجه»، سنن النسائي: ج۶ ص۱۶، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۸ ح۱۰۶۴۰.
- ↑
في مجمع الزوائد: «فيه»، و التصويب من كنز العمّال.
- ↑
مجمع الزوائد: ج۲ ص۵۲۵ ح۳۵۳۶، كنز العمّال: ج۱۵ ص۸۴۳ ح۴۳۳۵۰ كلاهما نقلاً عن الطبراني عن أبي الدرداء و راجع المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۷۸ ح۶۸.
- ↑
سنن النسائي: ج۶ ص۱۸ عن ابن عمر، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۶۴ ح۱۶۲۰، مسند ابن حنبل: ج۲ ص۴۵۸ ح۵۹۸۴ بزيادة «و أدخله الجنّة» في آخره، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۷۹ ح۱۲۷ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۳ ح۱۰۶۰۷ نقلاً عن حلية الأولياء.
- ↑
تفسير العيّاشي: ج۲ ص۲۲۱ ح۱۷۹۶، المحاسن: ج۱ ص۲۷۲ ح۵۳۲، شرح الأخبار: ج۳ ص۴۷۳ ح۱۳۷۳ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۶۵ ص۹۳ ح۳۵.
- ↑ الأنفال: ۶۵.
- ↑ النساء: ۸۴.
- ↑ الأنفال: ۲۴.
- ↑ الصفّ: ۴ و راجع البقرة: ۲۱۴ و آل عمران: ۱۴۶ و النساء: ۷۴ و ۹۵ و التوبة: ۱۱۱ و الحجّ: ۷۸.
- ↑
تفسير العيّاشي: ج۱ ص۴۲۴ ح۱۰۵۸ عن عيص، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۳۴۰ ح۳۲.
- ↑
الصفّ: ۱۰.
- ↑ الصفّ: ۱۱ - ۱۲.
- ↑ تفسير القمّي: ج۲ ص۳۶۵ عن أبي الجارود.
- ↑ التوبة: ۱۱۱.
- ↑ تفسير الطبري: ج۷ الجزء ۱۱ ص۳۵، تفسير القرطبي: ج۸ ص۲۶۷، تفسير الفخر الرازي: ج۱۶ ص۲۰۴، الدرّ المنثور: ج۴ ص۲۹۴؛ تفسير جوامع الجامع: ج۲ ص۸۷، تفسير القمّي: ج۱ ص۲۷۲ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۴۷ ح۸.
- ↑ بنو سَلِمَة: بَطن من الأنصار، و لیس في العرب سَلِمة غیرهم... منهم جابر بن عبداللّٰه و عُمیر بن الحارث و عُمیر بن الحمام... (تاج العروس: ج۱۶ ص۳۴۶ «سلم»).
- ↑ السيرة النبويّة لابن هشام: ج۲ ص۲۷۹، عيون الأثر: ج۱ ص۲۹۹، تاريخ الطبري: ج۲ ص۴۴۸، الإصابة: ج۴ ص۵۹۳ ح۶۰۴۵ كلاهما نحوه؛ بحار الأنوار: ج۱۹ ص۳۳۹ ح۸۳.
- ↑
لا خَطَرَ لها: أي لا عوض لها و لا مثل (النهایة: ج۲ ص۴۷ «خطر»).
- ↑
نهر مُطَّرِد: سريع الجرية (لسان العرب: ج۳ ص۲۶۸ «طرد»).
- ↑
نَضَجَ العنب و التمر و الثَّمَر ینضَج نُضجاً و نَضجاً: أي أدرك (لسان العرب: ج۲ ص۳۷۸ «نضج»).
- ↑
الحَبرَة - بالفتح -: النعمة و سعة العیش (لسان العرب: ج۴ ص۱۵۸ «حبر»).
- ↑ سنن ابن ماجة: ج۲ ص۱۴۴۸ ح۴۳۳۲، صحيح ابن حبّان: ج۱۶ ص۳۸۹ ح۷۳۸۱، مسند الشاميّين: ج۲ ص۳۲۲ ح۱۴۲۱، موارد الظمآن: ص۶۵۱ ح۲۶۲۰، تاريخ دمشق: ج۵۶ ص۹۳ ح۱۱۷۸۵، كنز العمّال: ج۴ ص۴۴۷ ح۱۱۳۳۶.
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۳۷ ح۲۶۶۳ عن عبد اللّٰه بن أبي أوفى و ص۱۰۸۳ ح۲۸۰۴، سنن أبي داوود: ج۳ ص۴۲ ح۲۶۳۰، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۳۶۳ ح۲۰، كنز العمّال: ج۴ ص۲۷۹ ح۱۰۴۸۳؛ مسند زيد: ص۴۹۲ عن الإمام زين العابدين علیهالسلام، مجمع البيان: ج۲ ص۸۸۴ عن الإمام الرضا عن الإمام الحسين علیهماالسلام و ليس فيهما «اعلموا أنّ»، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۱۳ ح۲۷.
- ↑
الأنفال: ۴۲.
- ↑
تاريخ الطبري: ج۲ ص۳۹۵، السيرة النبويّة لابن كثير: ج۲ ص۳۰۰، تفسير القرطبي: ج۱۸ ص۹۹، تفسير الثعلبي: ج۹ ص۳۱۰؛ مجمع البيان: ج۱۰ ص۴۳۲ بزيادة «و لا حول» قبل «و لا قُوَّةَ»، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۲۷ ذيل ح۹.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۴ ص۱۹۰، إمتاع الأسماع: ج۱ ص۱۳۸، سبل الهدى و الرشاد: ج۴ ص۱۸۹؛ بحار الأنوار: ج۲۰ ص۱۲۶ ح۵۰.
- ↑
تاريخ دمشق: ج۲۶ ص۱۷۶ ح۵۵۴۰ عن عبادة بن الصامت، كنز العمّال: ج۴ ص۵۴۵ ح۱۱۶۰۴؛ عوالي اللآلي: ج۱ ص۸۸ ح۲۰ عن عبادة بن الصامت و ليس فيه ذيله من «و لا تبالوا»، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۱ ح۱۲۳۲۳.
- ↑
الزيادة من المصادر الاُخرى. ۴.
- ↑ السِّلخ: الجِلد (النهایة: ج۲ ص۳۸۹ «سلخ»).
- ↑ مجمع البيان: ج۲ ص۸۸۴ عن الإمام الرضا علیهالسلام، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۰ ح۱۲۲۸۹ نقلاً عن صحيفة الإمام الرضا علیهالسلام، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۱۲ ح۲۷؛ تفسير الثعلبي: ج۳ ص۲۰۶ نحوه.
- ↑
تضمين للآيتين ۴۵ و ۴۶ من سورة الأنفال.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۸ ح۲ عن يزيد بن إسحاق، الإرشاد: ج۱ ص۲۶۵ نحوه، وقعة صفّين: ص۲۰۴ عن الحضرمي، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۴۸ ح۶۵۹؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۱ عن الحضرمي، الكامل في التاريخ: ج۲ ص۳۷۰ نحوه.
- ↑
اقتباس از آیات ۴۵ و ۴۶ سورۀ انفال است.
- ↑
مستأديكم شكره: أي طالب منكم أداء شكره (اُنظر: مجمع البحرين: ج۱ ص۳۰ - ۳۱ «أدي»).
- ↑
في بحار الأنوار و شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: «ممهلكم في مضمار ممدود». و قال ابن أبي الحديد: شبّه الآجال التي ضربت للمكلّفين ليقوموا فيها بالواجبات، و يتسابقوا فيها إلى الخيرات بالمضمار الممدود لخيلٍ تتنازع فيه السبق (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۱۱ ص۱۴۲).
- ↑
فشدّوا عقد المآزر: أي شمّروا عن ساق الاجتهاد (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱۱ ص۱۴۲).
- ↑
و اطووا فضول الخواصر: نهى عن كثرة الأكل؛ لأنّ الكثير الأكل لا يطوي فضول خواصره؛ لامتلائها، و القليل الأكل يأكل في بعضها و يطوي بعضها (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱۱ ص۱۴۲).
- ↑
لا تجتمع عزيمة و وليمة: أي لا يجتمع لكم دخول الجنّة و الدعة و القعود عن مشقّة الحرب (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱۱ ص۱۴۴).
- ↑
أمحى الظلم لتذاكير الهمم: أي الظُّلَم التي يُنام فيها، لا كلّ الظُّلَم؛ ألا ترى أنّه إذا لم ينم في الظلمة بل كان عنده من شدّة العزم و قوّة التصميم ما لا ينام معه، فإنّ الظلمة لا تمحو تذاكير هممه. و التذاكير: جمع تذكار (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱۱ ص۱۴۴).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۲۴۱، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۴۴ ح۹۰۹.
- ↑
الذِّمار: ذمار الرجل؛ و هو كلّ ما يلزمك حفظه و حياطته و حمايته و الدفع عنه، و إن ضيّعه لزمه اللوم. و قال بعضهم: الذمار: الحرم و الأهل. و الذمار: الحوزة. و الذمار: الحشم. و الذمار: الأنساب (لسان العرب: ج۴ ص۳۱۲ «ذمر»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۷۱، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۶۰۸ ح۴۷۹.
- ↑
اللُّمَة - بالتخفيف -: الجماعة القليلة (اُنظر: النهاية: ج۴ ص۲۷۳ «لمم»).
- ↑
عَمَّس عليهم الخبر: أبهمه و جعله مظلماً شديد الظلمة (اُنظر: لسان العرب: ج۶ ص۱۴۷ «عمس»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۵۱، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۴۲ ح۳۹۳.
- ↑
الظُّبا: جمع ظُبَة السيف؛ و هو طرفه وحَدّه (النهاية: ج۳ ص۱۵۶ «ظبب»).
- ↑
غرر الحكم: ج۴ ص۲۳۴ ح۵۹۳۳.
- ↑
دار الهجرة: المدينة.
- ↑
قلع المكان بأهله: نَبَذَهم فلم يصلح لاستيطانهم (اُنظر: مجمع البحرين: ج۳ ص۱۵۰۸ «قلع»).
- ↑
جاشت: فارت و اضطربت (اُنظر: النهاية: ج۱ ص۳۲۴ «جيش»).
- ↑
المِرجَل: القدر من الحجارة و النحاس (لسان العرب: ج۱۱ ص۲۷۴ «رجل»).
- ↑
نهج البلاغة: الكتاب۱، المناقب لابن شهر آشوب: ج۳ ص۱۵۱، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۸۴ ح۵۶.
- ↑
در شرح نهج البلاغة (ج ۱۴ ص۸۵) آمده است: «محمّد بن اسحاق، از عمویش عبد الرحمان بن یسار قُرَشى نقل مىکند که گفت: چون على۷ در رَبَذه فرود آمد و عازم بصره بود، محمّد بن جعفر بن ابى طالب و محمّد بن ابى بکر صدّیق را به سوى کوفه فرستاد و نامهاى برایشان نوشت و در آخر اضافه کرد: "من براى شما برادر، و براى دین، یاورم. [خداوند فرموده است:] (سبکبار و گرانبار، بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد. اگر بدانيد، اين براى شما بهتر است) [توبه: آیۀ ۴۱]"».
- ↑
خابط الغيّ: كأنّه جعله و الغيّ متخابطين، يخبط أحدهما للآخر، و ذلك أشدّ مبالغة من أن تقول: خبط في الغيّ؛ لأنّ من يخبط و يخبطه غيره يكون أشدّ اضطراباً ممّن يخبط و لا يخبطه غيره (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱ ص۳۳۱).
- ↑
الإِدهان: النفاقُ و تركُ المناصحةِ و الصدقِ (مجمع البحرين: ج۱ ص۶۱۷ «دهن»).
- ↑
الإِيهان: مصدر أوهنتُه؛ أي أضعفته. و يجوز وهنته (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱ ص۳۳۱).
- ↑
فرّوا إلى اللّٰه من اللّٰه: أي اهربوا إلى رحمة اللّٰه من عذابه (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱ ص۳۳۱).
- ↑
نَهَجَه: أوضحه و جعله نهجاً؛ أي طريقاً بيّناً (اُنظر: النهاية: ج۵ ص۱۳۴ «نهج»).
- ↑
عَصَبَه بكم: أي شدّه و ربطه بكم، بمعنى ألزمكم أداءه و الإتيان به (اُنظر: لسان العرب: ج۱ ص۶۰۷ «عصب»).
- ↑
الفَلْج: الظَفَر و الفَوز (لسان العرب: ج۲ ص۳۴۶ «فلج»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۲۴، بحار الأنوار: ج۲۹ ص۴۶۴ ح۵۴.
- ↑ الكشيش: الصوت يشوبه خَوَر، مثل الخشخشة. و كشيش الأفعى: صوتها من جلدها لا من فمها (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۷ ص۳۰۴، و انظر: لسان العرب: ج۶ ص۳۴۱ «كشش»).
- ↑ الضَّب: دابّة برّية، و الجمع ضِباب (مجمع البحرين: ج۲ ص۱۰۶۶ «ضبب»).
- ↑ قال ابن أبي الحدید: يقرّع علیهالسلام أصحابه بالجبن و الفشل، و يقول لهم: لكأنّي أنظر إليكم و أصواتكم غمغمة بينكم من الهلع الذي قد اعتراكم، فهي أشبه شيء بأصوات الضِّباب المجتمعة. ثمّ أكّد وصف جُبنهم حقّاً و خوفهم، فقال: لا تأخذون حقّاً، و لا تمنعون ضيماً، و هذه غاية ما يكون من الذلّ (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۷ ص۳۰۴).
- ↑ التلوّم: الانتظار و التلبّث (لسان العرب: ج۱۲ ص۵۵۷ «لوم»). قال ابن أبي الحدید: خاطبهم علیهالسلام بأنّكم خُلّيتم و طريق النجاة عند الحرب، و دللتم عليها، و هي أن تقتحموا و تلحجوا و لا تهنوا؛ فإنّكم متى فعلتم ذلك نجوتم، و متى تلوّمتم و تثبّطتم و أحجمتم هلكتم (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۷ ص۳۰۴ - ۳۰۵).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۱۲۳، الكافي: ج۵ ص۵۴ ح۴، الإرشاد: ج۱ ص۲۳۸ و ليس فيهما ذيله من «في غير طاعة اللّٰه» و کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۵ ح۶۷۲؛ المناقب للخوارزمي: ص۱۸۵، الفتوح: ج۲ ص۴۶۸ و ليس فيهما ذيله من «في غير طاعة» و کلاهما نحوه.
- ↑ القِدح: السهم (النهاية: ج۴ ص۲۰ «قدح»).
- ↑ الجفير: الكنانة و الجعبة التي تجعل فيها السِّهام (النهاية: ج۱ ص۲۷۸ «جفر»).
- ↑ الثِفال - بالكسر -: جلدة تبسط تحت رَحیٰ اليد ليقع عليها الدقيق، و يسمّى الحجر الأسفل ثفالاً (النهاية: ج۱ ص۲۱۵ «ثفل»).
- ↑ في بحار الأنوار: «لو» من دون واوٍ.
- ↑ حُمَّ له ذلك: قُدِّرَ (لسان العرب: ج۱۲ ص۱۵۱ «حمم»).
- ↑ الشَّمال: الریح تقابل الجَنوب. و الشِّمال: خلاف الیمین (المصباح المنیر: ص۳۲۳ «شمل»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۱۱۹، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۹۶ ح۹۴۲.
- ↑
نهج البلاغة: الكتاب ۳۱، تحف العقول: ص۶۹، كشف المحجّة: ص۲۲۲ عن عمرو بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه علیهماالسلام، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۲۰۰ ح۱.
- ↑ تُشفي بكم: أي تُشرِف. يقال: أَشفَیتُ على الشيء، أي أشرَفتُ (اُنظر: المصباح المنير: ص۳۱۹ «شفي»).
- ↑ الكافي: ج۵ ص۳۹ ح۴، الإرشاد: ج۱ ص۲۶۵ نحوه، وقعة صفّين: ص۲۳۵ عن عبد الرحمن بن محمّد المحازي بزيادة «و رسوله» بعد «باللّٰه» و فيه «الذنوب» بدل «للذنب»، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۶۲ ح۴۶۸؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۶ عن أبي عمرة الأنصاري، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۵ ص۱۸۷ بزيادة «و رسوله» بعد «باللّٰه».
- ↑ الشعار دون الدِّثار. الشعار: الثوب الذي یلي الجسد؛ لأنّه یلي شعره. والدثار: هو الثوب الذي یکون فوق الشعار؛ یعني أنتم الخاصّة و الناس العامّة (النهایة: ج۲ ص۱۰۰ «دثر» و ص۴۸۰ «شعر»).
- ↑ تَوَعَّرَ عليَّ: تَعَسَّر؛ أي صار وعراً (لسان العرب: ج۵ ص۲۸۵ «وعر»).
- ↑ الذریع: السریع (لسان العرب: ج۸ ص۹۷ «ذرع»).
- ↑ الکَلْم: الجُرح (النهایة: ج۴ ص۱۹۹ «کلم»).
- ↑ قَمِنٌ: أي خَلیقٌ و جَدیر (النهایة: ج۴ ص۱۱۱ «قمن»).
- ↑ وقعة صفّين: ص۱۱۳، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۰۵؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۳ ص۱۸۵.
- ↑ این شعر، در ترغیب به صلح است؛ ولی این جا مراد، آن است که چون لحظات آرامش و صلح سپری شد و جنگ شروع شد، باید تمام و کمال به آن پرداخت و از نوشیدن جُرعههای راحت و آسودگی، باز ایستاد.
- ↑ في المصدر:«إلى اشتياق أسلافي»، و الصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى.
- ↑ الناووس: مقابر النصارى (لسان العرب: ج۶ ص۲۴۵ «نوس»). كانت مقبرة عامّة للنصارى قبلالفتح الإسلامي، و تقع في أراضي ناحية الحسينيّة قرب نينوى (تراث كربلاء: ص۱۹)
- ↑ اللُّحمَةُ - بالضمّ -: القرابة (لسان العرب: ج۱۲ ص۵۳۸ «لحم»).
- ↑ الملهوف: ص۱۲۶، نثر الدرّ: ج۱ ص۳۳۳ و فيه «أجريه» بدل «أجربة»، كشف الغمّة: ج۲ ص۴۷۲ و فيهما «لقائنا» بدل «لقاء اللّٰه»، نزهة الناظر: ص۸۶، مثير الأحزان: ص۴۱ و فيها «عسلان» بدل «ذئاب»، بحار الأنوار: ج۴۴ ص۳۶۶ ذیل ح۲؛ مقتل الحسين علیهالسلام للخوارزمي: ج۲ ص۵ عن زيد بن عليّ بن الحسين عن أبيه: نحوه و ليس فيه «لمّا عزم على الخروج إلى العراق».
- ↑ نَواویس: جمع ناووس. ناووس، به گورستان مسیحیان گفته مىشده است (لسان العرب: ج۶ ص۲۴۵ مادّۀ «نوس»). پیش از فتوحات اسلامى، در زمینهاى حدود حرم فعلی امام حسین۷، نزدیک نینوا، گورستانى ویژۀ مسیحیان وجود داشته است (تراث کربلاء: ص۱۹).
- ↑
في المصدر: «و قام»، و الصواب ما أثبتناه كما في تاريخ دمشق.
- ↑ ما بين المعقوفين أثبتناه من المصادر الاُخرى.
- ↑ الوَبيلُ: الذي لا یُستَمَرأ. و قیل: هو الثقیل الغلیظ جدّاً (لسان العرب: ج۱۱ ص۷۲۰ «وبل»).
- ↑ بَرِمَ به يبرَمُ بَرَماً: إذا سئمه و ملّه (النهاية: ج۱ ص۱۲۱ «برم»).
- ↑ المعجم الكبير: ج۳ ص۱۱۴ ح۲۸۴۲، تاريخ دمشق: ج۱۴ ص۲۱۷ نحوه؛ الملهوف: ص۱۳۸ نحوه، بحار الأنوار: ج۴۴ ص۱۹۲ ح۴.
- ↑
السَّلّة و - يُكسر -: أي استلال السيوف (القاموس المحيط: ج۳ ص۳۹۶ «سلل»).
- ↑
الملهوف: ص۱۵۶، تحف العقول: ص۲۴۱ و فيه «بين الملّة و الذلّة و هيهات منّا الدنيئة» بدل «بين السلّة و الذلّة و هيهات منّا الذلَّة»، مثير الأحزان: ص۵۵، بحار الأنوار: ج۴۵ ص۸۳ ح۱۰؛ مقتل الحسين علیهالسلام للخوارزمي: ج۲ ص۷ نحوه و فيه «هيهات منّا أخذ الدنيّة» بدل «هيهات منّا الذلّة».
- ↑
منظور، عبید اللّٰه بن زیاد بن سمیّه است که معاویه بر خلاف شریعت اسلام، پدر او(زیاد) را برادر خود و فرزند ابو سفیان خواند. (مترجم)
- ↑
معاني الأخبار: ص۲۸۸ ح۳ عن الامام زین العابدین علیهالسلام، الاعتقادات للصدوق (المطبوعة في مصنّفات الشیخ المفید ج۵): ص۵۲ من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت:، بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۹۷ ح۲.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳ ح۴، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۶ ح۱۹۹۰۹.
- ↑ صحيح البخاري: ج۴ ص۱۶۱۰ ح۴۱۶۱، سنن أبي داوود: ج۳ ص۱۲ ح۲۵۰۸، سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۲۳ ح۲۷۶۴، مسند ابن حنبل: ج۴ ص۲۰۸ ح۱۲۰۰۹، كنز العمّال: ج۳ ص۴۲۲ ح۷۲۶۲؛ إعلام الوریٰ: ج۱ ص۲۴۷، بحار الأنوار: ج۲۱ ص۲۴۸ ح۲۵.
- ↑ يرعَفُ بهم الزمان: يوجِدُهم و يُخرِجهم، كما يرعف الإنسان بالدم الذي يخرجه مِن أنفِه (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱ ص۲۴۷).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۱۲، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۲۴۵ ح۱۹۳.
- ↑
أصلَتَ سَيفَه: أي جَرّدَه من غمده، فهو مُصلَت (الصحاح: ج۱ ص۲۵۶ «صلت»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۰، تأويل الآيات الظاهرة: ج۲ ص۶۶۸ ح۲۶، بحار الأنوار: ج۵۵ ص۱۴۴ ح۶۳.
- ↑
الصحيفة السجّادية: ص۱۱۵ الدعاء ۲۷.
- ↑
تاريخ بغداد: ج۸ ص۳۸۶ الرقم ۴۴۹۲، تاريخ دمشق: ج۱۷ ص۳۱۷ ح۴۱۳۳ کلاهما عن مجاهد عن الإمام عليّ علیهالسلام عنه صلّی اللّه علیه و آله، كنز العمّال: ج۴ ص۳۳۸ ح۱۰۷۸۷.
- ↑
تاريخ بغداد: ج۱۴ ص۱۶۱ الرقم ۷۴۷۵ عن أنس، الفردوس: ج۴ ص۲۲۳ ح۶۶۷۳.
- ↑
تاريخ بغداد: ج۸ ص۳۸۶ الرقم ۴۴۹۲، تاريخ دمشق: ج۱۷ ص۳۱۷ ح۴۱۳۳ كلاهما عن مجاهد عن الإمام عليّ علیهالسلام، الفردوس: ج۲ ص۳۸۸ ح۳۷۲۲ عن الإمام عليّ علیهالسلام، كنز العمّال: ج۴ ص۳۳۸ ح۱۰۷۹۱.
- ↑
الوشاح: هو شيء يُنسج عريضاً من أديم، و ربّما رُصّع بالجوهر و الخرز، و تشدّه المرأة بين عاتقيها و كشحيها (النهاية: ج۵ ص۱۸۷ «وشح»).
- ↑
كنز العمّال: ج۴ ص۳۳۸ ح۱۰۷۸۹ نقلاً عن ابن النجّار عن أبي هريرة.
- ↑
عوالي اللآلي: ج۱ ص۱۹۱ ح۲۷۶، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۴ ذيل ح۱۲۲۹۵ نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب للراوندي: ج۱ ص۱۴۵ نحوه.
- ↑
الجامع الصغير: ج۲ ص۴۱۰ ح۷۲۸۷، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۹ ح۱۰۶۹۴ كلاهما نقلاً عن عبد الجبّار في تاريخ داريا.
- ↑
الدرّ المنثور: ج۱ ص۵۹۶ نقلاً عن أبي داوود في المراسيل عن مكحول.
- ↑
السنن الكبرى: ج۴ ص۵۴۷ ح۸۶۶۷ عن عبد اللّٰه بن عمرو بن العاص، المعجم الأوسط: ج۳ ص۲۸۰ ح۳۱۴۴، سير أعلام النبلاء: ج۱۰ ص۴۱۱ الرقم ۱۱۵، تاريخ الإسلام: ج۱۶ ص۲۲۶ الرقم ۲۱۰، عمدة القاري: ج۱ ص۱۸۹ وفيه «أربعين» بدل «عشر»، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۱ ح۱۰۵۹۷.
- ↑ الدرّ المنثور: ج۱ ص۵۹۶، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۱ ح۱۰۵۹۹ كلاهما نقلاً عن البزّار.
- ↑
الجامع الصغير: ج۲ ص۴۰۴ ح۷۲۴۳، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۴ ح۱۰۶۱۴ كلاهما نقلاً عن أبي الحسن الصيقلي في الأربعين عن أبي المضاء.
- ↑
عوالي اللآلي: ج۱ ص۲۸۲ ح۱۲۱، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۱ ح۱۲۳۲۴؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۱۰ ص۳۹.
- ↑
شرح الأخبار: ج۱ ص۳۲۷ ح۲۹۸؛ مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۸ ح۱۲۳۱۲.
- ↑
سنن النسائي: ج۶ ص۴۰ عن عثمان بن عفّان، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۹۰ ح۱۶۶۷، مسند ابن حنبل: ج۱ ص۱۴۴ ح۴۷۰ كلاهما نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۷۸ ح۲۳۸۱، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۴ ح۱۰۵۱۰؛ شرح الأخبار: ج۱ ص۳۲۷ ح۲۹۸.
- ↑
تاريخ بغداد: ج۱۰ ص۲۹۵ الرقم ۵۴۳۱ عن عمران بن حصين، سنن الدارمي: ج۲ ص۶۴۷ ح۲۳۰۷، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۴ ح۱۰۶۱۸.
- ↑
المستدرك على الصحيحين: ج۳ ص۳۱۸ ح۵۲۲۶، الطبقات الكبرى: ج۵ ص۴۵۳ و ج۷ ص۴۰۵، الإصابة: ج۳ ص۱۷۸ الرقم ۳۵۸۶، تاريخ دمشق: ج۶۶ ص۲۶۴ ح۱۳۳۹۳ کلّها عن سهیل بن عمرو، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۷ ح۱۰۶۸۶.
- ↑
صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۶۳ ح۴۶۰۳، موارد الظمآن: ص۳۸۱ ح۱۵۸۳، شعب الإيمان: ج۴ ص۴۰ ح۴۲۸۶، الفردوس: ج۴ ص۱۶۸ ح۶۵۲۴، المطالب العالية: ج۲ ص۱۴۴ ح۱۸۸۰ و فيهما «شهود» بدل «قيام» و کلّها عن أبي هریرة، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۴ ح۱۰۵۶۰.
- ↑
الغَدْوة: المرّة من الغُدُوّ؛ و هو سَيْرُ أوّل النهار، نقيض الرّواح (النهاية: ج۳ ص۳۴۶ «غدو»).
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۲۹ ح۲۶۴۰ عن أبي هريرة، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۵۰۰ ح۱۱۵، سنن النسائي: ج۶ ص۱۵، مسند ابن حنبل: ج۹ ص۱۴۹ ح۲۳۶۴۷، المعجم الكبير: ج۴ ص۱۸۲ ح۴۰۷۹ كلّها عن أبي أيّوب الأنصاري نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۰ ح۱۰۵۹۴.
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۲۹ ح۲۶۳۹، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۴۹۹ ح۱۱۲، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۸۱ ح۱۶۵۱ کلّها عن أنس، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۹ ح۱۰۶۹۳؛ شرح الأخبار: ج۱ ص۳۲۷ ح۲۹۷، عوالي اللآلي: ج۳ ص۱۸۲ ح۱، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۷ ح۱۲۳۱۱.
- ↑
صحيح البخاري: ج۵ ص۲۴۰۱ ح۶۱۹۹ عن أنس، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۸۰ ح۱۶۴۸، مسند ابن حنبل: ج۵ ص۲۹۸ ح۱۵۵۶۳، المعجم الكبير: ج۶ ص۱۹۰ ح۵۹۵۹، اُسد الغابة: ج۲ ص۵۷۶ الرقم ۲۲۹۴ كلّها عن سهل بن سعد نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۴ ح۱۰۵۰۸.
- ↑
المعجم الكبير: ج۱۸ ص۱۷۳ ح۲۹۵ عن عمران بن حصين، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۸ ح۱۰۶۸۸.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۸ ص۳۰۳ ح۲۲۳۵۴، المعجم الكبير: ج۸ ص۲۱۶ ح۷۸۶۸، تفسير القرطبي: ج۶ ص۲۶۱، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۵ ص۲۵۹ ح۹۵۴۳ و فيه ذيله من «لغدوة أو...»، عمدة القاري: ج۱۴ ص۹۲ و فيه ذيله من «بالحنيفيّة السمحة...» وكلاهما عن الحسن، مجمع الزوائد: ج۵ ص۵۰۸ ح۹۴۴۱.
- ↑
الشِّعب: ما انفرَجَ بین جَبَلین (لسان العرب: ج۱ ص۴۹۹ «شعب»).
- ↑ فواق ناقة: هو ما بین الحَلبَتَین من الراحة. و تُضمّ فاؤه و تفتح (النهایة: ج۳ ص۴۷۹ «فوق»).
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۳ ص۴۵۵ ح۹۷۶۹ و ص۶۱۵ ح۱۰۷۹۰، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۸۱ ح۱۶۵۰، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۷۸ ح۲۳۸۲، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۷۰ ح۱۸۵۰۳ كلّها نحوه، الدرّ المنثور: ج۱ ص۵۸۸.
- ↑
أسفر وجهه: إذا أضاء. و أسفر الصبح: إذا انكشف و أضاء (مجمع البحرين: ج۲ ص۸۴۹ «سفر»).
- ↑
مسند الشاميّين: ج۱ ص۱۸۸ ح۳۲۸، حلية الأولياء: ج۶ ص۸۸ الرقم ۳۴۱ کلّها عن أنس، الفردوس: ج۳ ص۱۰۸ ح۴۳۰۲، عمدة القاري: ج۶ ص۲۰۵ عن أبي عبس نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۲ ح۱۰۶۰۳.
- ↑
صحيح البخاري: ج۱ ص۳۰۸ ح۸۶۵، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۷۰ ح۱۶۳۲ نحوه، مسند ابن حنبل: ج۵ ص۳۹۶ ح۱۵۹۳۵ و کلّها عن أبي عبس، سنن النسائي: ج۶ ص۱۴ عن أبي هريرة نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۲۱ ح۱۰۷۰۸؛ مسند زيد: ص۳۵۲ عن الإمام زين العابدين عن آبائه:من دون إسناد إليه صلّی اللّه علیه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج۸۱ ص۳۶۷ ذيل ح۲۳.
- ↑
سنن النسائي: ج۶ ص۱۴، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۵۷۶ ح۱۰۵۶۵، سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۲۷ ح۲۷۷۴ و کلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۵ ح۱۰۵۶۵؛ عدّة الداعي: ص۱۵۵، إرشاد القلوب: ص۹۶ و فيهما «مؤمن» بدل «مسلم»، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۳ ذيل ح۱۲۲۹۳.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۱۰ ص۴۲۰ ح۲۷۵۷۳ عن أبي الدرداء، تاريخ دمشق: ج۸ ص۲۶۳ ح۲۱۹۶، كنزالعمّال: ج۴ ص۴۵۳ ح۱۱۳۵۲.
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۳۵ ح۲۶۵۶ عن أبي عبس، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۷۳ ح۱۸۵۱۵، اُسد الغابة: ج۳ ص۴۲۸ الرقم ۳۲۸۲، مسند أبي يعلى: ج۱ ص۴۴۵ ح۹۴۰، كنز العمّال: ج۴ ص۳۲۱ ح۱۰۷۰۶.
- ↑
المعجم الكبير: ج۸ ص۹۷ ح۷۴۸۲ عن أبي اُمامة، شعب الإيمان: ج۴ ص۴۲ ح۴۲۹۶، عمدة القاري: ج۶ ص۲۰۵ كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۲۱ ح۱۰۷۰۷.
- ↑
الرَّهجُ وَ الرَّهَجُ: الغُبار (لسان العرب: ج۲ ص۲۸۴ «رهج»).
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۹ ص۳۶۹ ح۲۴۶۰۲ عن عائشة، الجهاد لابن أبي عاصم: ج۱ ص۳۴۸ ح۱۲۲، النهاية: ج۲ ص۲۸۱ نحوه، مجمع الزوائد: ج۵ ص۵۰۲ ح۹۴۲۱ نقلاً عن الطبراني في الأوسط، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۵ ح۱۰۶۲۳.
- ↑
شاید مقصود، هماه راه یافتن غبار به دهان و بینی و چشم مجاهدان باشد (که در روایات پیشین آمد)، یا آنچه از حَلقشان عبور میکند و به درون میرود.
- ↑
اُسد الغابة: ج۶ ص۱۹۱ الرقم ۶۰۶۰ عن أبي عبد اللّٰه المخزومي، الإصابة: ج۷ ص۲۱۴ الرقم ۱۰۲۰۲.
- ↑
سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۲۷ ح۲۷۷۵ عن أنس، المعجم الأوسط: ج۲ ص۹۳ ح۱۳۵۹، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۰ ح۱۰۴۸۶.
- ↑
کُثبان: جمع کثیب، و الکثیب: الرَّمل المستطیل المحدَودِب (النهایة: ج۴ ص۱۵۲ «کثیب»).
- ↑
مسند الشاميّين: ج۲ ص۸۸ ح۹۶۸ عن أبي الدرداء، عمدة القاري: ج۶ ص۲۰۵ نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۲۰ ح۱۰۶۹۹ نقلاً عن أبي الشيخ.
- ↑ صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۶۴ ح۴۶۰۴، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۷۴ ح۱۸۵۱۶، تاريخ دمشق: ج۵۶ ص۴۶۸ ح۱۱۸۷۹، مسند الطيالسي: ص۲۴۴ ح۱۷۷۲ كلاهما نحوه، الجهاد لابن المبارك: ص۷۷.
- ↑ الذّريرة: نوع من الطيب مجموع من أخلاط (النهاية: ج۲ ص۱۵۷ «ذرر»).
- ↑ السنن الكبرى للنسائي: ج۵ ص۲۵۳ ح۸۸۱۹، المعجم الكبير: ج۵ ص۶۹ ح۴۶۰۸، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۷۱ ح۶۴؛ المراسيل مع الأسانيد: ص۱۷۴ ذيل ح۲، اُسد الغابة: ج۲ ص۲۵۶ الرقم ۱۶۲۶ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۴۵۰ ح۱۱۳۴۲.
- ↑
سنن الترمذي: ج۴ ص۱۷۴ ح۱۶۳۸ عن أبي نجیح السلمي سنن النسائي: ج۶ ص۲۷، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۱۰۹ ح۱۹۴۴۵، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۰۵ ح۲۴۶۹ وفيه «فله» بدل «فهو له»، السنن الكبرى: ج۱۰ ص۴۶۰ ح۲۱۳۱۱ کلّها نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۰ ح۱۰۴۸۷.
- ↑
سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۴۰ ح۲۸۱۲ عن عمرو بن عبسة، سنن النسائي: ج۶ ص۲۶، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۱۱۳ ح۱۹۴۵، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۰۵ ح۲۴۷۰ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۳ ص۲۹۳ ح۶۶۲۰؛ عوالي اللآلي: ج۱ ص۸۴ ح۱۰ عن أبي أمامة نحوه، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۱ ح۱۲۳۲۲.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۷ ص۱۰۹ ح۱۹۴۴۵، سنن النسائي: ج۶ ص۲۷، المستدرك على الصحيحين: ج۳ ص۵۲ ح۴۳۷۱، تاريخ الإسلام للذهبي: ج۲ ص۵۹۳، مسند الطيالسي: ص۱۵۷ ح۱۱۵۴ كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۲ ح۱۰۵۵۲ و ص۳۵۲ ح۱۰۸۵۶.
- ↑
المستدرك على الصحيحين: ج۳ ص۴۴۶ ح۵۶۸۹، المعجم الكبير: ج۲۲ ص۳۸۲ ح۹۵۱، اُسد الغابة: ج۶ ص۲۲۵ الرقم ۶۱۳۶، الإصابة: ج۷ ص۲۴۰ الرقم ۱۰۳۰۰ كلاهما نحوه.
- ↑
سنن النسائي: ج۶ ص۲۸ عن عقبة بن عامر الجهني، سنن أبي داوود: ج۳ ص۱۳ ح۲۵۱۳، سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۴۰ ح۲۸۱۱، مسند ابن حنبل: ج۶ ص۱۲۴ ح۱۷۳۲۳، كنز العمّال: ج۴ ص۳۴۹ ح۱۰۸۳۵.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۶ ص۱۲۷ ح۱۷۳۴۰ عن عقبة بن عامر الجهني، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۱۱ ص۴۶۱ ح۲۱۰۱۰، تاريخ دمشق: ج۴۰ ص۴۹۷ ح۸۱۶۸، المجموع للنووي: ج۱۵ ص۱۳۱، الدرّ المنثور: ج۴ ص۸۴.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۵۰ ح۱۳، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۷۵ ح۳۴۸، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۱۰۷ ح۲۰۱۶۹.
- ↑
الشَّرَف: العُلُوّ (النهاية: ج۲ ص۴۶۲ «شرف»).
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۶ ص۹۹ ح۱۷۲۱۳، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۹۲ ح۲۴۳۲، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۵۱ ح۱۸۴۴۵، المعجم الأوسط: ج۸ ص۳۱۶ ح۸۷۴۱ كلّها نحوه، مجمع الزوائد: ج۵ ص۵۲۳ ح۹۴۸۶؛ الأمان: ص۱۳۴ نحوه، بحار الأنوار: ج۲۲ ص۱۱۷ ح۸۸.
- ↑
الإِكافُ و الاُكاف من المراكب: شبه الرِّحالِ و الأَقْتابِ، و زعم يعقوب أنّ همزته بدل من واو وُكافٍ و وِكافٍ، و الجمع آكِفةٌ و أُكُفٌ (لسان العرب: ج۹ ص۹ «أكف»).
- ↑ الجهاد لابن المبارك: ص۱۷۲ ح۱۹۶، تاريخ دمشق: ج۴۱ ص۱۳۹ ح۸۲۱۹، كنز العمّال: ج۴ ص۳۳۵ ح۱۰۷۷۴.
- ↑
المصنّف لعبد الرزّاق: ج۵ ص۲۸۶ ح۹۶۳۱ عن علقمة بن شهاب القرشي، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۷۶ ح۱۰۲ نحوه، الدرّ المنثور: ج۵ ص۱۱۶.
- ↑
المائد في البحر: هو الذي يُدار برأسه من ريح البحر و اضطراب السفينة بالأمواج (النهاية: ج۴ ص۳۷۹ «ميد»).
- ↑
المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۵۵ ح۲۶۳۴ عن عبد اللّٰه بن عمرو بن العاص، السنن الكبرى: ج۴ ص۵۴۷ ح۸۶۶۷، المعجم الأوسط: ج۳ ص۲۸۰ ح۳۱۴۴، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۷۶ ح۱۰۴، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۵ ص۲۸۵ ح۹۶۳۰ نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۱ ح۱۰۵۹۶.
- ↑
السَّدَرُ - بالتحريك -: كالدّوار، و هو كثيراً ما يَعرِض لراكب البحر (النهاية: ج۲ ص۳۵۴ «سدر»).
- ↑
سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۲۸ ح۲۷۷۷ عن أبي الدرداء، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۰ ح۱۰۵۹۵.
- ↑ الحديد: ۱۰.
- ↑
البقرة: ۲۷۴.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۴ عن الإمام عليّ علیهالسلام، مستدرك الوسائل: ج۸ ص۲۵۴ ح۹۳۷۸ و راجع التبيان في تفسير القرآن: ج۲ ص۳۵۷ و تاريخ دمشق: ج۴۰ ص۴۵.
- ↑
كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۲۸۳ ح۲۴۵۹، مكارم الأخلاق: ج۱ ص۵۶۲ ح۱۹۴۸، بحار الأنوار: ج۶۴ ص۱۵۹ ح۱؛ المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۰۰ ح۲۴۵۴ عن أبي كبشة، صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۵۳۰ ح۴۶۷۴، المعجم الكبير: ج۱۷ ص۱۸۸ ح۵۰۵ عن عبد اللّٰه بن عريب عن أبيه عن جدّه و كلّها نحوه، كنز العمّال: ج۱۲ ص۳۲۷ ح۳۵۲۴۳.
- ↑ المعجم الكبير: ج۲۰ ص۷۸ ح۱۴۳، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۹ ح۱۰۵۸۴؛ مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۳ ح۱۲۲۹۲ نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي: ج۱ ص۲۸۷ نحوه.
- ↑
سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۲۲ ح۲۷۶۱ عن جابر، تفسير الثعلبي: ج۲ ص۹۲، تفسير القرطبي: ج۳ ص۳۰۵، تفسير ابن كثير: ج۱ ص۴۶۸، تفسير الآلوسي: ج۳ ص۳۲، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۲ ح۱۰۵۵۱.
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۴۸ ح۲۶۹۸ عن أبي هریرة، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۳۱۰ ح۸۸۷۵، سنن النسائي: ج۶ ص۲۲۵، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۰۱ ح۲۴۵۶، السنن الكبرى: ج۱۰ ص۲۷ ح۱۹۷۴۶ و الثلاثة الأخيرة نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۲ ح۱۰۵۴۸.
- ↑
مخطومة: أي معدّة قد وضع خطامها عليها، و الخطام: هو كلّ حبل يعلّق في حلق البعير ثمّ يعقد على أنفه (اُنظر: لسان العرب: ج۱۲ ص۱۸۶ «خطم»).
- ↑
صحيح مسلم: ج۳ ص۱۵۰۵ ح۱۳۲، سنن النسائي: ج۶ ص۴۹، مسند ابن حنبل: ج۶ ص۷۲ ح۱۷۰۹۳، سنن الدارمي: ج۲ ص۶۴۹ ح۲۳۱۳ كلاهما نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۹۹ ح۲۴۴۹، كنز العمّال: ج۶ ص۳۵۳ ح۱۶۰۲۸.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۸ ص۲۶۳ ح۲۲۱۸۳ عن معاذ، المعجم الكبير: ج۲۰ ص۶۴ ح۱۱۷ و فيه ذيله من «و لا ثقل ميزان»، الجهاد لابن المبارك: ص۷۷ ح۳۱، الجهاد للمقري: ص۳۷ نحوه، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص۶۹ ح۱۱۳، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۵ ح۱۰۶۲۲.
- ↑ سنن الترمذي: ج۴ ص۱۶۸ ح۱۶۲۶، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۳۱۰ ح۲۲۳۸۴ نحوه، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۰۰ ح۲۴۵۲، المعجم الكبير: ج۱۷ ص۱۰۶ ح۲۵۵، مسند الشاميّين: ج۳ ص۱۳۴ ح۱۹۴۰، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۳ ح۱۰۵۰۵.
- ↑ درر الأحاديث النبويّة: ص۱۱۱.
- ↑
التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري علیهالسلام: ص۸۰ ح۴۱، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۵۷ ح۱.
- ↑ النساء: ۹۵.
- ↑
مجمع البيان: ج۳ ص۱۴۹؛ المصنّف لعبد الرزّاق: ج۵ ص۲۶۰ ح۹۵۴۵ عن أبي مجلز، الدرّ المنثور: ج۲ ص۶۴۴.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۲ ص۴۵۸ ح۵۹۸۴ عن ابن عمر، سنن النسائي: ج۶ ص۱۸، السنن الكبرى للنسائي: ج۳ ص۱۳ ح۴۳۳۴ و ليس فيهما «و اُدخله الجنّة»، فتح الباري: ج۶ ص۷ ذيل ح۲۷۸۷ و ليس فيه ذيله من «و إن قبضته...»، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۷۹ ح۱۲۷ عن الحسن، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۳ ح۱۰۶۰۷ و راجع كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۱۴۰ ح۳۸۴.
- ↑
إلّا جهاداً في سبيلي: هكذا هو في جميع النسخ: «جهاداً» بالنصب، و كذا قال بعده: «و إيماناً بي و تصديقاً»، و هو منصوب على أنّه مفعول له، و تقديره: لا يخرجه المخرج و يحرّكه المحرّك إلّا للجهاد و الإيمان و التصديق. و معناه: لا يخرجه إلّا محض الإيمان و الإخلاص للّٰه تعالى (هامش المصدر). و في سنن ابن ماجة والسنن الكبرى بالرفع.
- ↑ كَلَمتُه كَلْماً: جَرَحتُه (المصباح المنير: ص۵۴۰ «كلم»).
- ↑ صحيح مسلم: ج۳ ص۱۴۹۵ ح۱۰۳ عن أبي هریرة، سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۲۰ ح۲۷۵۳ نحوه، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۹ ح۷۱۶۰، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۶۴ ح۱۸۴۸۴، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۶۲ ح۱۴
و الثلاثة الأخيرة نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۸ ح۱۰۵۳۶. - ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۲۷ ح۲۶۳۵ عن أبي هريرة، سنن النسائي: ج۶ ص۱۷، الجهاد لابن أبي عاصم: ج۱ ص۲۰۷ ح۴۷ نحوه، مسند الشاميّين: ج۴ ص۱۶۶ ح۳۰۱۵، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۵ ص۲۵۴ ح۹۵۳۰ نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۶ ح۱۰۶۲۶.
- ↑
كذا في المصدر، و في مستدرك الوسائل: «مصافّه»، و الظاهر أنّه الصواب. قال الجوهري: المَصَفّ: الموقف في الحرب، و الجمع المصافّ (الصحاح: ج۴ ص۱۳۸۷ «صفف»).
- ↑
شرح الأخبار: ج۱ ص۳۲۷ ح۲۹۶، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۷ ح۱۲۳۱۰.
- ↑ لا يرعَوي: أي لا يرتدع. يقال: اِرعویٰ عن القبيح؛ إذا ارتدع (اُنظر: المصباح المنير: ص۲۳۱ «رعي»).
- ↑ سنن النسائي: ج۶ ص۱۱، مسند ابن حنبل: ج۴ ص۷۴ ح۱۱۳۱۹، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۷۷ ح۲۳۸۰ السنن الكبرى: ج۹ ص۲۷۰ ح۱۸۵۰۲، البداية و النهاية: ج۵ ص۱۳، كنز العمّال: ج۱۵ ص۷۷۱ ح۴۳۰۲۶.
- ↑
كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۰ ح۱۰۶۴۷ نقلاً عن الديلمي عن ابن عباس، سير أعلام النبلاء: ج۱۸ ص۲۵۴ الرقم ۲۶۴، إحياء العلوم: ج۱ ص۱۳ كلاهما نحوه.
- ↑
جامع الأخبار: ص۲۵۸ ح۶۸۶ عن أنس، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۴۴ ح۱۲۸۷۷.
- ↑
ثواب الأعمال: ص۳۴۵ ح۱ عن ابن عبّاس، أعلام الدين: ص۴۲۵، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۳۷۲ ح۳۰.
- ↑
سنن النسائي: ج۶ ص۱۸ عن أبي هریرة، صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۲۷ ح۲۶۳۵، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۵ ص۲۵۴ ح۹۵۳۰ و ليس فيهما «الخاشع الراكع الساجد»، مسند أبي يعلى: ج۵ ص۳۲۳ ح۵۸۱۹، الجهاد لابن المبارك: ص۶۵ ح۱۱، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۶ ح۱۰۶۲۷.
- ↑
الجهاد لابن المبارك: ص۶۶ ح۱۳ عن أبي هريرة، حلية الأولياء: ج۸ ص۱۷۳ الرقم ۴۰۷، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۱ ح۱۰۶۵۱.
- ↑
مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۳ ح۱۲۲۹۱ نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي: ج۱ ص۲۸۶.
- ↑ طُوّقتیه: أي کان داخلاً في طاقتك و قدرتك و لم تکوني عاجزة عن أدائه (اُنظر: النهایة: ج۳ ص۱۴۴ «طوق»).
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۵ ص۳۱۲ ح۱۵۶۳۳، المعجم الكبير: ج۲۰ ص۱۹۶ ح۴۴۱، الجهاد للمقري: ص۴۱ كلاهما نحوه، مجمع الزوائد: ج۵ ص۴۹۹ ح۹۴۱۴.
- ↑ سنن الترمذي: ج۲ ص۴۰۵ ح۵۲۷، مسند ابن حنبل: ج۱ ص۴۸۲ ح۱۹۶۶، السنن الكبرى: ج۳ ص۲۶۶ ح۵۶۵۶، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص۲۱۹ ح۶۵۶ كلاهما نحوه، تاريخ دمشق: ج۲۸ ص۹۱ ح۵۸۷۴.
- ↑ الرعد: ۲۴.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۸۱ ح۲۳۹۳ عن عبد اللّٰه بن عمرو بن العاص، مسند ابن حنبل: ج۲ ص۵۷۲ ح۶۵۸۲ و ليس فیه ذيله من «فتأتي الملائكة»، تفسير الطبري: ج۳ الجزء ۴ ص۲۱۶، تفسير الثعلبي: ج۳ ص۲۳۶ کلّها نحوه، تفسير الآلوسي: ج۴ ص۱۷۱ عن ابن عمر، كنز العمّال: ج۶ ص۴۸۰ ح۱۶۶۳۵.
- ↑
الجعفريّات: ص۲۱۲ عن الإمام الكاظم عن آبائه:، دعائم الإسلام: ج۱ ص۲۱۹، بحار الأنوار: ج۸۲ ص۱۶۷ ح۲.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۰۳ ح۲۴۶۳، تاريخ الإسلام للذهبي: ج۲ ص۴۱۹، السيرة النبويّة لابن كثير: ج۳ ص۳۶۲، تفسير الثعلبي: ج۳ ص۲۰۷ ح۱۸۷ كلّها نحوه، الدرّ المنثور: ج۲ ص۳۸۰.
- ↑
كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۱۴۰ ح۳۸۴، وسائل الشيعة: ج۸ ص۷۱ ح۱۴۳۵۹.
- ↑
إرشاد القلوب: ص۹۸.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۲ ح۲ عن السكوني عن الإمام الصادق علیهالسلام، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۲۳ ح۲۱۳ عن الإمام الصادق عن أبيه علیهماالسلام عنه صلّی اللّه علیه و آله و فيه «تزجر» بدل «ترحّب بهم»، ثواب الأعمال: ص۲۲۵ ح۲، الأمالي للصدوق: ص۶۷۳ ح۹۰۶ كلاهما عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه: عنه صلّی اللّه علیه و آله، روضة الواعظين: ص۳۹۶، بحار الأنوار: ج۸ ص۱۸۶ ح۱۵۳.
- ↑
عُرَفاء: جمع عریف؛ و هو القَیِّم بأُمور القبیله أو الجماعة من الناس یَلي اُمورَهم. فَعیل بمعنی فاعل (النهایة: ج۳ ص۲۱۸ «عرف»). و تأتي هنا بمعنی رؤساء.
- ↑
الجعفريّات: ص۷۶، النوادر للراوندي: ص۱۳۷ ح۱۸۰ كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه:، دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۳ عن الإمام عليّ علیهالسلام عنه صلّی اللّه علیه و آله، بحار الأنوار: ج۸ ص۱۹۹ ح۲۰۲.
- ↑ من القیلولة؛ و هي الاستراحة نصف النهار و إن لم یکن معها نوم، یقال: قال یَقِیل قَیلولَةً فهو قائل (اُنظر: النهایة: ج۴ ص۱۳۳ «قیل»).
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۸۰ ح۲۳۸۹، شعب الإيمان: ج۴ ص۲۸ ح۴۲۶۰ و فيه «فقراء المهاجرين» بدل «المهاجرين»، كنز العمّال: ج۱۴ ص۵۵ ح۳۷۹۲۲.
- ↑
التاريخ الكبير: ج۱ ص۲۰۳ ح۶۳۲ عن أبي الدرداء، تاريخ دمشق: ج۵۵ ص۶۶ ح۱۱۶۱۱، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۰ ح۱۰۶۴۵.
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۲۸ ح۲۶۳۷ عن أبي هریرة، صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۷۱ ح۴۶۱۱، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۷ ح۱۷۷۶۶، سنن النسائي: ج۶ ص۲۰ نحوه، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۲۳۳ ح۸۴۲۷، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۸ ح۱۰۵۳۵.
- ↑
شرح الأخبار: ج۱ ص۳۲۷ ح۲۹۹، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۸ ح۱۲۳۱۳.
- ↑
الخصال: ص۶۲۹ ح۱۰ عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه:، تحف العقول: ص۱۱۸، شرح الأخبار: ج۱ ص۱۶۵ عن الإمام الحسين علیهالسلام، غرر الحكم: ج۵ ص۲۳۷ ح۸۱۴۶ و ۸۱۴۷، عيون الحكم و المواعظ: ص۴۴۳ ح۷۷۴۳ و ۷۷۴۴ كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰ ص۱۰۷ ح۱.
- ↑
وقعة صفّین: ص۱۱۱ عن عبد اللّٰه بن بديل، بحار الأنوار ج۳۲ ص۴۰۳ ح۳۷۳؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۳ ص۱۸۴ عن عبد اللّٰه بن بديل.
- ↑
البَلَق: بلق الدابّة، و هو سواد وبياض، فيقال للدابّة: أبلق و بلقاء إذا ارتفع التحجيل إلى الفخذين (اُنظر: لسان العرب: ج۱۰ ص۲۵ «بلق»).
- ↑
الأمالي للصدوق: ص۳۶۶ ح۴۵۷، الزهد للحسين بن سعيد: ص۱۸۲ ح۲۷۷ و كلاهما عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه:، روضة الواعظين: ص۵۵۴ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۸ ص۱۱۸ ح۴؛ تاريخ بغداد: ج۱ ص۲۶۶ الرقم ۱۰۰ عن زيد بن عليّ عن أبيه عنه علیهالسلام، تفسير الثعالبي: ج۲ ص۲۸۳ كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج۱۵ ص۸۷۰ ح۴۳۴۶۱ نقلاً عن أبي الشيخ في العظمة.
- ↑
الكافي: ج۲ ص۵۹۳ ح۳۳ عن أبي بصير، العدد القويّة: ص۲۶۲ و فيه «توبة» بدل «نور» و«سخاء» بدل «نجاة»، مصباح المتهجّد: ص۲۷۸ ح۳۸۳، جمال الاُسبوع: ص۱۴۴ كلاهما من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت:، بحار الأنوار: ج۸۹ ص۳۰۳ ح۱۰.
- ↑ المائدة: ۵۴.
- ↑
تلبّط: أي اضطجع و تمرّغ (لسان العرب: ج۷ ص۳۸۷ «لبط»).
- ↑
مسند الشاميّين: ج۱ ص۳۰۸ ح۵۳۸ عن أبي سعید الخدري، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۶۹ ح۵۱، المعجم الأوسط: ج۳ ص۲۸۶ ح۳۱۶۹ ليس فيهما «أفضل الجهاد»، مجمع الزوائد: ج۵ ص۵۳۲ ح۹۵۱۴ نقلاً عن الدارقطني.
- ↑
المعجم الأوسط: ج۵ ص۱۷۶ ح۴۹۹۳ عن أبي هريرة، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۵ ح۱۰۵۱۷.
- ↑
اُهَریقَ: أي اُریق. و الهاء في هَراقَ بدل من همزة أراق. یقال: أراقَ الماءَ یُریقُه، و هَراقَهُ یُهَریقُه - بفتح الهاء - (اُنظر: النهایة: ج۵ ص۲۶۱ «هرق»).
- ↑
الخصال: ص۵۲۴ ح۱۳، معاني الأخبار: ص۳۳۳ ح۱، الكافي: ج۵ ص۵۴ ح۷ عن الإمام الصادق علیهالسلام نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۱۱ ح۲۰؛ مسند ابن حنبل: ج۵ ص۲۶ ح۱۴۲۳۷، سنن الدارمي: ج۲ ص۶۴۶ ح۲۳۰۳، كلاهما عن جابر، كنز العمّال: ج۴ ص۴۳۶ ح۱۱۲۹۵ نقلاً عن ابن ماجة عن عمرو بن عبسة.
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۳۲۵ ح۷۴۸، صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۹۶ ح۴۶۴۰، السنن الكبرى للنسائي: ج۶ ص۲۸ ح۹۹۲۱، صحيح ابن خزيمة: ج۱ ص۲۳۱ ح۴۵۳، الدعاء للطبراني: ص۱۶۸ ح۴۹۲، كنزالعمّال: ج۴ ص۴۴۷ ح۱۱۳۳۵.
- ↑
المعجم الكبير: ج۲۰ ص۷۸ ح۱۴۳ عن معاذ بن جبل، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۹ ح۱۰۵۸۴.
- ↑ المعجم الكبير: ج۲۰ ص۷۸ ح۱۴۳، كنزالعمّال: ج۲ ص۲۴۳ ح۳۹۳۱ نقلاً عن ابن صصرى في أماليه؛ مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۳ ح۱۲۲۹۲ نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي: ج۱ ص۲۸۷ نحوه.
- ↑
الفردوس: ج۲ ص۷۶ ح۲۴۲۵ عن معاذ بن جبل، كنز العمّال: ج۴ ص۳۴۰ ح۱۰۷۹۷.
- ↑
في النسخة التي بأیدینا «مواق»، و الصحیح ما أثبتناه من مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۳ ح۱۲۲۹۳.
- ↑
فواق ناقة: هو ما بين الحلبتين من الراحة. و تُضمّ فاؤه و تفتح (النهاية: ج۳ ص۴۷۹ «فوق»).
- ↑
مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۱۳ ح۱۲۲۹۳ نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي: ج۱ ص۲۸۸.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۵ ص۳۰۹ ح۱۵۶۱۴، المعجم الكبير: ج۲۰ ص۱۸۶ ح۴۰۷، الزهد لابن المبارك: ص۵۰۱ ح۱۴۲۹ عن أبي سعيد المقبري، كنز العمّال: ج۱ ص۴۲۸ ح۱۸۴۶.
- ↑
صحيح مسلم: ج۳ ص۱۵۰۷ ح۱۳۶ عن زید بن خالد الجهني، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۷۰ ح۱۶۳۱، مسند ابن حنبل: ج۶ ص۶۴ ح۱۷۰۵۵، المعجم الكبير: ج۵ ص۲۴۵ ح۵۲۲۸، مسند الطيالسي: ص۱۸۹ ح۱۳۳۰.
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۴۶ ح۲۶۸۸ عن زيد بن خالد نحوه، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۵۰۷ ح۱۳۵، سنن أبي داوود: ج۳ ص۱۲ ح۲۵۰۹، مسند ابن حنبل: ج۶ ص۶۲ ح۱۷۰۴۲، سنن النسائي: ج۶ ص۴۶ کلّها نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۲ ح۱۰۵۵۳.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۶ ص۵۹ ح۱۷۰۳۰ عن زید بن خالد الجهني، سنن الدارمي: ج۲ ص۶۵۵ ح۲۳۳۰، صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۸۹ ح۴۶۳۰، موارد الظمآن: ص۳۹۰ ح۱۶۱۹، كنز العمّال: ج۸ ص۴۵۹ ح۲۳۶۵۳.
- ↑
المعجم الأوسط: ج۷ ص۳۵۱ ح۷۷۰۰، المعجم الصغير: ج۲ ص۲۵، تاريخ بغداد: ج۱ ص۲۴۳ الرقم ۶۳، السنن الكبرى للنسائي: ج۲ ص۲۵۶ ح۳۳۳۰، السنن الكبرى: ج۴ ص۴۰۴ ح۸۱۳۹ کلاهما نحوه و كلّها عن زيد بن خالد الجهني، كنز العمّال: ج۴ ص۳۲۲ ح۱۰۷۱۲؛ مستدرك الوسائل: ج۷ ص۳۵۴ ح۸۳۹۲ نقلاً عن كتاب الأربعين لابن زهرة نحوه.
- ↑
الجَهاز: ما یُعَدّ من متاع و غیره. و التجهیز: حمل ذلك أو بَعثُهُ (مفردات ألفاظ القرآن: ص۲۰۹ «جهز»).
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۱ ص۱۱۸ ح۳۷۶ عن عمر بن الخطّاب، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۹۸ ح۲۴۴۷، صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۸۶ ح۴۶۲۸ و فيه «في سبيل اللّٰه لجهاده» بدل «حتّى يستقلّ بجهازه»، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۹۹ ح۲۴۹ و ليس فيه «بجهازه»، كنز العمّال: ج۴ ص۳۲۱ ح۱۰۷۰۹.
- ↑
سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۲۱ ح۲۷۵۸ عن عمر بن الخطّاب، مسند ابن حنبل: ج۱ ص۵۳ ح۱۲۶، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۹۰ ح۱۸۵۷۱، فتح الباري: ج۶ ص۵۰ ذيل ح۲۸۴۴، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۹۹ ح۲۴۹، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۷ ح۱۰۶۳۳.
- ↑
سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۲۲ ح۲۷۵۹ عن زيد بن خالد الجهمي، سنن الدارمي: ج۲ ص۶۵۵ ح۲۳۳۰ نحوه، المعجم الكبير: ج۵ ص۲۴۶ ح۵۲۳۴، موارد الظمآن: ص۳۹۰ ح۱۶۱۹، صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۸۶ ح۴۶۲۸ عن عمر بن الخطّاب، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۲ ح۱۰۵۵۴.
- ↑
المعجم الأوسط: ج۸ ص۳۶ ح۷۸۸۳ عن زید بن ثابت، عمدة القاري: ج۱۴ ص۱۳۷.
- ↑
شرح الأخبار: ج۲ ص۲۱۹، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۴ ح۱۲۳۳۵.
- ↑
الجعفريّات: ص۷۹، النوادر للراوندي: ص۱۶۸ ح۲۶۱ كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه:، دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۲، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۴۹ ح۱۶.
- ↑
شحذه: حَثّه حثّاً شديداً (اُنظر: لسان العرب: ج۳ ص۴۹۴ «شحذ»).
- ↑
الصحيفة السجّاديّة: ص۱۱۵ الدعاء ۲۷.
- ↑
صحيح مسلم: ج۳ ص۱۵۰۷ ح۱۳۸، سنن أبي داوود: ج۳ ص۱۲ ح۲۵۱۰، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۹۲ ح۲۴۲۹، صحيح ابن حبّان: ج۱۰ ص۴۸۸ ح۴۶۲۹، مسند ابن حنبل: ج۴ ص۱۱۱ ح۱۱۵۲۷ نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۳ ح۱۰۵۰۶.
- ↑
مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۴ ح۱۲۳۳۳ عن لبّ اللّباب للراوندي: ج۱ ص۲۸۷.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۸ ص۲۴۰ ح۲۲۰۹۹ عن معاذ، المعجم الكبير: ج۲۰ ص۱۶۸ ح۳۵۷، عمدة القاري: ج۱۴ ص۱۳۷، كنز العمّال: ج۴ ص۳۲۲ ح۱۰۷۱۱.
- ↑
مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۴ ح۲۳۳۴ نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي: ج۱ ص۲۸۷.
- ↑
الغُرم: الدَّین. و رجلٌ غارِم: علیه دَین (لسان العرب: ج۱۲ ص۴۳۶ «غرم»).
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۵ ص۴۱۲ ح۱۵۹۸۶ عن سهل بن حنيف، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۹۹ ح۲۴۴۸، السنن الكبرى: ج۱۰ ص۵۴۰ ح۲۱۶۲۱، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۴ ص۵۹۹ ح۲۵۰، المعجم الكبير: ج۶ ص۸۶ ح۵۵۹۰، كنز العمّال: ج۱۵ ص۸۲۸ ح۴۳۲۹۵.
- ↑
مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۲۴ ح۱۲۳۳۲ نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي: ج۱ ص۲۸۷.
- ↑
فأکفّه: قال الدمیري: هو أن یحرس له مَتاعَه إذا غدا أو راح في سبیل اللّٰه (هامش المصدر). وفي المعجم الکبیر: «فاُعینه علی غدوة أو روحة».
- ↑
سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۴۳ ح۲۸۲۴، عن معاذ بن أنس، مسند ابن حنبل: ج۵ ص۳۱۴ ح۱۵۶۴۳، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۹۱ ح۱۸۵۷۸ و في الأخیرین «فأكنفه» بدل «فأكفه»، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۰۷ ح۲۴۷۹، المعجم الكبير: ج۲۰ ص۱۹۰ ح۴۲۱ و فيه «فأُعينه» بدل «فأكفه» و كلّها عن معاذ بن أنس، كنز العمّال: ج۴ ص۲۸۸ ح۱۰۵۳۸.
- ↑
اُسد الغابة: ج۱ ص۵۵۱ الرقم ۷۷۴ عن جمانة الباهلي، الفردوس: ج۱ ص۹۵ ح۳۰۹ عن الإمام عليّ علیهالسلام، كنز العمّال: ج۴ ص۳۱۴ ح۱۰۶۶۵.
- ↑
الجامع الصغير: ج۲ ص۵۷۷ ح۸۴۸۷، كنز العمّال: ج۴ ص۳۰۶ ح۱۰۶۳۱ كلاهما نقلاً عن الشيرازي عن ابن مسعود.
- ↑
الركس: هو قلب الشيء على رأسه، أو ردّ أوّله على آخره، أو هو ردّ الشيء مقلوباً (لسان العرب: ج۶ ص۶۰۰ «ركس»).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۸ ح۱۰ عن السّكوني عن الإمام الصادق علیهالسلام، ثواب الأعمال: ص۳۰۵ ح۱ عن الإمام الصادق عن أبيه علیهماالسلام عنه صلّی اللّه علیه و آله و فيه «عمله» بدل «له»، النوادر للراوندي: ص۱۴۱ ح۱۹۲ عن الإمام الكاظم عن آبائه:، دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۳ عن الإمام عليّ علیهالسلام نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۱۲ ح۲۵.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۴۳ عن الإمام عليّ علیهالسلام، النوادر للراوندي: ص۱۴۱ ح۱۹۲، الجعفريّات: ص۸۸ كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه: عنه صلّی اللّه علیه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۵۰ ح۲۸.
- ↑
صحيح مسلم: ج۳ ص۱۵۰۸ ح۱۳۹ عن بریدة، مسند ابن حنبل: ج۹ ص۱۶ ح۲۳۰۳۸، سنن النسائي: ج۶ ص۵۰، سنن أبي داوود: ج۳ ص۸ ح۲۴۹۶، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۹۲ ح۱۸۵۸۰ كلاهما نحوه، كنز العمّال: ج۴ ص۲۹۸ ح۱۰۵۷۶.
- ↑ آل عمران: ۱۳.
- ↑ النساء: ۷۶.
- ↑ التوبة: ۱۱۱.
- ↑ صحيح البخاري: ج۶ ص۲۷۱۴ ح۷۰۲۰، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۵۱۳ ح۱۵۰، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۷۹ ح۱۶۴۶.
- ↑ التاريخ الكبير: ج۸ ص۴۴۷ الرقم ۳۶۴۷ سنن أبي داوود: ج۳ ص۱۴ ح۲۵۱۶، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۱۴۱ ح۷۹۰۵ کلاهما نحوه.
- ↑ سنن الترمذي: ج۴ ص۵۹۲ ح۲۳۸۲ عن أبي هريرة، المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۵۷۹ ح۱۵۲۷؛ بحار الأنوار: ج۷۲ ص۳۰۵ ح۵۲ نقلاً عن أسرار الصلاة للشهيد الثاني نحوه.
- ↑ سنن أبي داوود: ج۳ ص۱۵ ح۲۵۱۹، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۲۲ ح۲۵۲۹، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۸۳ ح۱۸۵۴۸.
- ↑
كذا في الأصل و في سائر الموارد التي نُقل الحديث فيها، و المظنون أنّ الكلمة محرّفة عن «القتال» (هامش المصدر).
- ↑
الحَتف: المَوت، و الجمع: الحُتوف (الصحاح: ج۴ ص۱۳۴۰ «حتف»).
- ↑
الغارات: ج۲ ص۵۰۱ و ۵۰۳ عن الأصبغ بن نباتة، بحار الأنوار: ج۷۱ ص۲۳۲ ح۱۳.
- ↑
قال ابن أبي الحدید: أي أسرعوا إلى الجهاد على عقائدكم التي أنتم عليها، و لا يَدخُلنّ الشكّ و الريب في قلوبكم (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱۰ ص۱۸۶).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۷، بحار الأنوار: ج۳۸ ص۳۲۰ ح۳۲.
- ↑
الكافي: ج۲ ص۲۲۹ ح۱ أعلام الدين: ص۱۱۶ كلاهما عن عبد اللّٰه بن يونس عن الإمام الصادق علیهالسلام، بحار الأنوار: ج۶۷ ص۳۶۶ ح۷۰.
- ↑
بحار الأنوار: ج۹۴ ص۱۴۷ ذيل ح۲۱ نقلاً عن بعض كتب الأصحاب.
- ↑ آل عمران: ۱۶۰.
- ↑ توبة: ۵۱.
- ↑
آل عمران: ۱۷۳ - ۱۷۴.
- ↑
كشف اليقين: ص۳۷۷ ح۴۵۷، كشف الغمّة: ج۱ ص۵۶۵ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۶ ص۱۸۲ ح۱۸۰؛ تفسير ابن كثير: ج۲ ص۱۴۷ نحوه.
- ↑ تفسير العياشي: ج۱ ص۳۵۰ ح۸۱۱ عن جابر الجعفي، بحار الأنوار: ج۳۵ ص۲۹۴ ح۱۳.
- ↑
تاريخ الطبري: ج۵ ص۹۰ عن زيد بن وهب، أنساب الأشراف: ج۳ ص۱۵۳ نحوه؛ الغارات: ج۱ ص۳۴ عن زيد بن وهب نحوه، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۴۸ ح۹۱۱.
- ↑
تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۷۰ ح۳۲۹ عن كَرّام.
- ↑
تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۷۰ ح۳۲۸، مجمع البيان: ج۱ ص۳۷۸ كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق علیهالسلام، الجعفريّات: ص۲۸ عن الإمام الکاظم عن آبائه عن الإمام عليّ:، بحار الأنوار: ج۱۲ ص۵۷.
- ↑
كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۴ ص۱۷۷ و ۱۷۹ ح۵۴۰۳ عن محمّد بن قيس، الأمالي للصدوق: ص۱۲۹ ح۱۱۷، بحار الأنوار: ج۱۶ ص۹۸ و ۹۹ ح۳۷؛ المصنّف لابن أبي شيبة: ج۷ ص۷۲۱ ح۳ عن حسن بن یسار نحوه.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۶۹.
- ↑
قال ابن أبي الحديد: يكتنفونها: يحيطون بها. وحفافيها: جانباها (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۸ ص۳).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۲۴، الكافي: ج۵ ص۳۹ ح۴ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۴۰ ح۴۶؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۷ نحوه.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۰.
- ↑
النوادر للراوندي: ص۱۷۱ ح۲۷۷، الجعفريّات: ص۸۴، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۶۵ ح۵؛ سنن أبي داوود:
ج ۳ ص۳۳ ح۲۵۹۷، السنن الكبرى للنسائي: ج۶ ص۱۵۸ ح۱۰۴۵۳، مسند ابن حنبل: ج۶ ص۴۱۷
ح ۱۸۵۷۴ كلاهما نحوه. - ↑
عبارت «حا، میم. لا یُنصَرون»، عبارتى خبرى به معناى «به خواست خدا، پیروز نمىشوند» و «به خدا، پیروز نمىشوند» است و دعا نیست. نیز گفتهاند که «لا ینصرون»، دنبالۀ «حا. میم» نیست، چنان که گویى پیامبر۹ فرموده است: «بگویید: حا. میم» و آنها پرسیدهاند که: اگر این را بگوییم، چه مىشود؟ و پیامبر۹ فرموده است: «پیروز نمىشوند» و نیز نقلى هم در الجعفریّات به صورت «پیروز مىشوند» دارد. (مترجم)
- ↑
السنن الكبرى للنسائي: ج۶ ص۱۵۸ ح۱۰۴۵۲ عن البراء بن عازب، مسند ابن حنبل: ج۶ ص۴۱۷ ح۱۸۵۷۴، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۷ ص۷۱۷ ح۸.
- ↑
ما بين المعقوفين أثبتناه من المصادر الاُخریٰ نقلاً عن المصدر.
- ↑
وقعة صفّين: ص۲۳۱، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۶۱ ح۳۹۸؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۵ ص۱۷۶.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴۷ ذيل ح۲ عن السكوني، دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۰، النوادر للراوندي: ص۱۷۲ ح۲۷۸ عن الإمام الكاظم عن آبائه:، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۶۴ ح۳؛ الطبقات الكبرى: ج۲ ص۱۴ من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البيت: نحوه.
- ↑
هو جبل بخیبر علیه حصن أبي الحقیق الیهودي (معجم البلدان: ج۴ ص۳۹۸).
- ↑
أتيتُه من عَلِ الدار - بكسر اللام وضمّها - وأتيته من عَلیٰ، ومن عالٍ، كلّ ذلك: أي من فوق (تاج العروس: ج۱۹ ص۶۹۶ «علو»).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴۷ ح۱ عن معاوية بن عمّار، مجمع البحرين: ج۲ ص۹۵۷ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۶۳ ح۱.
- ↑
قموص، نام کوهى در خیبر است که دژ ابو حقیق یهودى بر فراز آن قرار داشته است (معجم البلدان: ج۴ ص۳۹۸).
- ↑ مجمع البيان: ج۳ ص۱۶۰، التبيان في تفسير القرآن: ج۳ ص۳۱۴ نحوه، بحار الأنوار: ج۲۰ ص۴۵؛ تفسير الطبري: ج۴ الجزء ۵ ص۲۶۳ نحوه.
- ↑ وقعة صفّین: ص۳۳۲، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۲۷ ح۳۸۰؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۸ ص۱۵.
- ↑
بحار الأنوار: ج۵۲ ص۳۰۸ ح۸۲ نقلاً عن السيّد عليّ بن عبد الحميد بإسناده عن الفضيل بن يسار.
- ↑ الأنفال: ۴۵.
- ↑ آل عمران: ۱۴۷.
- ↑ الأنفال: ۹ - ۱۰.
- ↑
المعجم الكبير: ج۲۰ ص۷۸ ح۱۴۳ عن معاذ بن جبل؛ لبّ اللباب للراوندي: ج۱ص۲۷۶ نحوه.
- ↑
سنن الدارمي: ج۲ ص۶۶۲ ح۲۳۵۰، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۵۸ ح۱۸۴۶۹، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۵ ص۲۵۰ ح۹۵۱۸ و ليس فيه «وأكثروا»، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص۱۳۴ ح۳۳۰، الدعاء للطبراني: ص۳۲۸ ح۱۰۷۱ كلّها عن عبد اللّه بن عمرو، كنز العمّال: ج۴ ص۳۶۱ ح۱۰۹۰۵.
- ↑
الغارات: ج۲ ص۶۲۸ عن عبد الرحمن بن عبيد، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۱۶ ذيل ح۹۰۱؛ الفتوح: ج۴ ص۲۳۸ وفيه «كثيراً» بدل «بالليل و النهار».
- ↑
وقعة صفّين: ص۲۲۵، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۳۵ ح۲۹؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۵ ص۱۸۲ عن زيد بن وهب.
- ↑
فأصحِر لِعَدُوّك: أي كن من أمره علیٰ أمرٍ واضحٍ مُنكشِف، مِن أصحَرَ الرجلُ؛ إذا خرج إلى الصحراء (النهاية: ج۳ ص۱۲ «صحر»).
- ↑
نهج البلاغة: الكتاب ۳۴، الغارات: ج۱ ص۲۶۹ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۵۹۳ ح۷۳۹؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۹۷وفيه «اصبر» بدل «فأصحر» نحوه.
- ↑
الزخرف: ۱۳ و۱۴.
- ↑ الأعراف: ۸۹.
- ↑ وقعة صفّين: ص۲۳۰، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۳۶ ح۳۱؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۵ ص۱۷۶ عن جابر الجعفي و راجع المناقب لابن شهر آشوب: ج۳ ص۱۸۱.
- ↑
الطَشُّ: الضعيف القليل من المطر (النهاية: ج۳ ص۱۲۴ «طش»).
- ↑
الحَجَفُ: جمع الحَجَفَةُ: وهي الترس إذا كانت من جلود و ليس فيها خشب (مجمع البحرين: ج۱ ص۳۶۷ «حجف»).
- ↑
تاريخ الطبري: ج۲ ص۴۲۵، مسند ابن حنبل: ج۱ ص۲۴۸ ح۹۴۸ نحوه و كلاهما عن حارثة بن مضرب؛ شرح الأخبار: ج۳ ص۲۳۹ ح۱۱۴۷ نحوه.
- ↑
السنن الكبرى للنسائي: ج۶ ص۱۵۷ ح۱۰۴۴۷، الطبقات الكبرى: ج۲ ص۲۶ كلاهما عن محمّد بن عمر بن عليّ، المستدرك على الصحيحين: ج۱ ص۳۴۴ ح۸۰۹ كلاهما نحوه.
- ↑ التوحيد: ص٨٩ ح٢، مجمع البيان: ج١٠ ص٨۶٠، عدّة الداعي: ص٢۶٢ كلّها عن الإمام الباقر عن آبائه:، بحار الأنوار: ج١٩ ص٣١٠ ح۵٨.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۱، الجعفريّات: ص۲۱۸ عن الإمام الكاظم عن آبائه: و ليس فيه «لك الحمد»، بحار الأنوار: ج۹۴ ص۲۱۱ ح۵.
- ↑
الكافي: ج٢ ص۵۶١ ح١٧، مهج الدعوات: ص٧٠ نحوه و كلاهما عن محمّد بن مسلم، بحار الأنوار: ج٩۴ ص٢١٢ ح۶.
- ↑
مجمع البيان: ج۸ ص۵۴۱، الجعفريّات: ص۲۱۸، بحار الأنوار: ج۲۰ ص۲۰۹؛ صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۷۲ ح۲۷۷۵، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۳۶۳ ح۲۱ كلاهما نحوه.
- ↑
الأنبياء: ٨٩.
- ↑
كنز الفوائد: ج١ ص٢٩٧ عن خالد بن يزيد عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه الإمام الحسين:، كشف الغمّة: ج١ ص۵۱۷ نحوه، بحار الأنوار: ج٢٠ ص٢١۵ ح١؛ المناقب للخوارزمي: ص١۴۴ ح١۶۶.
- ↑
الطبقات الكبرى: ج۲ ص۷۳، مسند ابن حنبل: ج۵ ص۸۷ ح۱۴۵۶۹، الأدب المفرد: ص۲۱۱ ح۷۰۴ كلاهما نحوه.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۴ ص۸ ح۱۰۹۹۶، تفسير الطبري: ج۱۱ الجزء ۲۱ ص۱۲۷ نحوه؛ مجمع البيان: ج۸، ص۵۳۲ نحوه، بحار الأنوار: ج۲۰، ص۱۹۲.
- ↑ صحيح ابن حبّان: ج۵ ص۳۷۴ ح۲۰۲۷، مسند الشهاب: ج۲ ص۳۳۹ ح۱۴۸۳ نحوه.
- ↑ الجعفريّات: ص۲۱۷ عن الإمام الكاظم عن آبائه:.
- ↑
علل الشرائع: ص٣۶٠ ح١، فلاح السائل: ص٢٩۴ ح۱۸۸ كلاهما عن المفضّل بن عمر، بحار الأنوار: ج٨۶ ص٢٢ ح٢١.
- ↑
أنضاه: أهزَلَهُ و جَعَلَهُ نِضواً، و النِّضو: الدابّة التي أهزَلتَها الأسفار و أذهَبَت لَحمَها (اُنظر: النهاية: ج۵ ص۷۲ «نضا»).
- ↑ الشَّناءة: البُغض، وقد شَنَأته شنئاً... وشَنآناً (لسان العرب: ج۱ ص۵۷ «شنأ»).
- ↑ جاشَتِ القِدرُ: غَلَت [من الغليان] (المصباح المنير: ص۱۱۶ «جيش»).
- ↑ المِرجل: قِدرٌ مِن نُحاس. وقيل: يُطلق على كلّ قِدرٍ يُطبَخ فيها (المصباح المنير: ص۲۲۱ «رجل»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب ۱۵، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۶۳ ح۶۷۹.
- ↑
الإرشاد: ج۲ ص۹۶، بحار الأنوار: ج۴۵ ص۴؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۴۲۳، تاريخ دمشق: ج۱۴ ص۲۱۷ نحوه و کلاهما عن أبي خالد الكاهلي من دون إسناد إلى الإمام زين العابدين علیهالسلام و راجع الكافي: ج۲ ص۵۷۸ ح۵.
- ↑
أَجلَبوا عليه: إذا تجمّعوا و تأَلّبوا (لسان العرب: ج۱ ص۲۷۲ «جلب»).
- ↑
سنن الدارمي: ج۲ ص۶۶۲ ح۲۳۵۰، السنن الكبرى: ج۹ ص۲۵۸ ح۱۸۴۶۹، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۵ ص۲۵۰ ح۹۵۱۸ و ليس فيه «و أكثروا»، المنتخب من مسند عبد بن حميد: ص۱۳۴ ح۳۳۰، الدعاء للطبراني: ص۳۲۸ ح۱۰۷۱ كلّها عن عبد اللّه بن عمرو، كنز العمّال: ج۴ ص۳۶۱ ح۱۰۹۰۵.
- ↑
الأمالي للطوسي: ص۵۳۳ ح۱۱۶۲ عن أبي الأسود، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۷۱ ح۲۶۶۱، أعلام الدين: ص۱۹۶، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۸۲ ح۳.
- ↑
المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۲۷ ح۲۵۴۴، سبل الهدى و الرشاد: ج۹ ص۱۱۸، كنز العمّال: ج۷ ص۹۵ ح۱۸۱۳۲ نقلاً عن المعجم الكبير.
- ↑
تفسير القمّي: ج۱ ص۲۶۲، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۲۵۱ ح۳ و راجع تاريخ الإسلام للذهبي: ج۲ ص۴۴۲ و تاريخ دمشق: ج۴۶ ص۲۶.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴۲ ح۵ عن المفضّل بن عمر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیهالسلام، الخصال: ص۶۱۷ ح۱۰، تحف العقول: ص۱۰۷ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۲ ح۶۶۳.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۸ ح۲، الإرشاد: ج۱ ص۲۶۵، وقعة صفّين: ص۲۰۴ عن الحضرمي نحوه، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۶۶ ح۴۷۰؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۱ عن أبي صادق نحوه، المعيار و الموازنة:ص ۱۵۸، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۴ ص۲۶ كلّها نحوه.
- ↑ الجمل: ص۳۶۸.
- ↑ الأنفال: ۲۰ و ۲۱ و راجع تفسير مجمع البيان: ج۴، ص۸۱۷.
- ↑ الأنفال: ۴۶.
- ↑
نهج البلاغة: الكتاب ۱۳، وقعة صفّين: ص۱۵۴ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۱۴ ح۳۷۴؛ تاريخ الطبري: ج۴ ص۵۶۷ عن خالد بن قطن الحارثي نحوه.
- ↑
المَسالِح: جمع مسلحة؛ و هم القوم الذين يحفظون الثغور من العدوّ. و سُمّوا مسلحة لأنّهم يكونون ذوي سلاح، أو لأنّهم يسكنون المَسلَحَة؛ و هي كالثغر و المرقب يكون فيه أقوام يرقبون العدوّ؛ لئلاّ يطرقهم على غفلة (النهاية: ج۲ ص۳۸۸ «سلح»).
- ↑ الطَّول: هو الفضل و العُلُوّ (النهاية: ج۳ ص۱۴۵ «طول»).
- ↑ النُّكُوص: الرجوع إلى وراء، و هو القَهقَریٰ. نكص يَنكُص فهو ناكص (النهاية: ج۵ ص۱۱۶ «نكص»).
- ↑ الغَمَرات: جمع غَمرَة و هي الشدّة، و منه غمرات الموت لشدائده (المصباح المنير: ص۴۵۳ «غمر»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب ۵۰، الأمالي للطوسي: ص۲۱۷ ح۳۸۱ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۶۰۳ ح۷۴۴؛ المعيار و الموازنة: ص۱۰۵ نحوه.
- ↑ مجلسى= در توضیح این قسمت از حدیث، مىگوید: «یعنى احکام شرعى و قضاوت میان دو متخاصم را قبل از انجام دادنش اعلام نخواهم کرد و با شما در بارۀ آن، مشورت هم نمىکنم تا قضا تباه نشود و کسى تلاش نکند که حکم را به نفع خودش تغییر دهد. به علاوه، قضا (حکم) رایزنى نمىخواهد» (بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۷۰).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۴۶، بحار الأنوار: ج۳۱ ص۱۳۸ ح۵؛ تاريخ الطبري: ج۴ ص۱۲۴ عن أبي طعمة، البداية و النهاية: ج۷ ص۱۰۷، تفسير الآلوسي: ج۱۸ ص۲۰۷ كلّها نحوه.
- ↑
المُشَيَّعُ: الشجاع (النهاية: ج۲ ص۵۲۰ «شيع»).
- ↑ وقعة صفّین: ص۱۱۱، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۰۳ ح۳۷۳؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۳ ص۱۸۳ نحوه.
- ↑ الأنفال: ۶۰.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴۹ ح۱۲، السرائر: ج۳ ص۱۴۶ عن عقبة بن عامر نحوه، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۸۵ ح۴۰؛ سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۴۰ ح۲۸۱۳، السنن الكبرى: ج۱۰ ص۲۲ ح۱۹۷۲۷، تفسير الطبري: ج۶ الجزء ۱۰ ص۳۰ كلّها عن عقبة بن عامر نحوه، الدرّ المنثور: ج۴ ص۸۳.
- ↑
تفسير القمّي: ج۱ ص۲۷۹، التبيان في تفسير القرآن: ج۵ ص۱۷۳، مجمع البيان: ج۴ ص۸۵۲ كلاهما نحوه من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت:، بحار الأنوار: ج۶۴ ص۱۵۸؛ تفسير الطبري: ج۶ الجزء ۱۰ ص۳۰ عن السدّي، زاد المسير: ج۳ ص۲۵۵ كلاهما من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت:.
- ↑
تفسير العيّاشي: ج۲ ص۲۰۴ ح۱۷۵۳، بحار الأنوار: ج۶۴ ص۱۵۸.
- ↑
لَظیٰ: اسمٌ من أسماء النار. و تتلظّیٰ: أي تلتهب و تضطرم (النهاية: ج۴ ص۲۵۲ «لظا»).
- ↑
السَّنیٰ - بالقَصر -: الضوء (النهاية: ج۲ ص۴۱۴ «سنا»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۲۶، الغارات: ج۱ ص۳۱۹ عن جندب نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۵۵ ح۳۹۶؛ الفتوح: ج۴ ص۲۶۰ نحوه.
- ↑
الذَّريع: السريع (المصباح المنير: ص۲۰۸ «ذرع»).
- ↑
كَلَمْتُه كَلْماً: جَرَحتُه. ثمّ اُطلق المصدر على الجُرح و جُمع على كُلومٍ و كِلامٍ (المصباح المنير: ص۵۴۰ «كلم»).
- ↑
هُوَ قَمِنٌ أن يفعلَ كذا: أي جديرٌ (المصباح المنير: ص۵۱۷ «قمن»).
- ↑
وقعة صفّین: ص۱۱۵ عن أبي ورق، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۰۵ ح۳۷۳؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۳ ص۱۸۶.
- ↑
الكافي: ج۶ ص۴۸۱ ح۴ عن جابر، مكارم الأخلاق: ج۱ ص۱۸۵ ح۵۴۲ و فيه «عليّ بن الحسين» بدل «الحسين بن عليّ»، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۱۰۰ ح۹.
- ↑
كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۱۲۳ ح۲۸۲، بحار الأنوار: ج۷۶ ص۹۹ ح۹.
- ↑
الكافي: ج۶ ص۴۸۳ ح۷ عن عمر بن يزيد، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۱ ص۱۲۲ ح۲۸۱، ثواب الأعمال: ص۳۹ ح۵ و فيه «مَكبَتة» بدل «مهابة».
- ↑ الأنفال: ۶۵ - ۶۶ و راجع آل عمران: ۱۴۶، مجمع البيان: ج۴ ص۴۹۰.
- ↑ البقرة: ۱۷۷ و راجع الأنفال: ۶۵ - ۶۶.
- ↑ الصفّ: ۴.
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۱۰۲ ح۲۸۶۳ عن أبي هريرة، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۳۶۲ ح۱۹، سنن أبي داوود: ج۳ ص۴۲ ح۲۶۳۱ نحوه.
- ↑
المعجم الكبير: ج۴ ص۱۸۷ ح۴۰۹۴، المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۳۰ ح۲۵۵۶ و ليس فيه «العدوّ»، الجهاد لابن أبي عاصم: ج۱ ص۳۵۷ ح۱۲۶ كلّها عن أبي أيّوب الأنصاري.
- ↑
الأمالي للطوسي: ص۵۳۴ ح۱۱۶۲، مكارم الأخلاق: ج۲ ص۳۷۲ ح۲۶۶۱ نحوه، عدّة الداعي: ص۱۴۴كلّها عن أبي ذرّ، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۸۳ ح۳.
- ↑
مشكاة الأنوار: ص۳۸۲ ح۱۲۵۹، الخصال: ص۸۵ ح۱۴ عن عبد اللّٰه بن سنان، أعلام الدين: ص۱۵۱، المحاسن: ج۱ ص۶۷ ح۱۵ و الثلاثة الأخيرة عن الإمام الصادق علیهالسلام، بحار الأنوار: ج۶۹ ص۳۸۸ ح۵۵.
- ↑
سنن أبي داوود: ج۳ ص۲۶ ح۲۵۶۰، المعجم الكبير: ج۷ ص۲۶۹ ح۷۱۰۳، سبل الهدى و الرشاد: ج۹ ص۱۱۹.
- ↑
الناجذ: آخر الأضراس، و للإنسان أربعة نواجذ في أقصى الأسنان بعد الأرحاء، و يسمّى ضرس الحلم؛ لأنّه ينبت بعد البلوغ و كمال العقل (الصحاح: ج۲ ص۵۷۱ «نجذ»). و قال ابن أبي الحديد: قوله: «عَضَّ على ناجذك»، قالوا: إنّ العاضّ على نواجذه ينبو السيف عن دماغه؛ لأنّ عظام الرأس تشتدّ و تصلب (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱ ص۲۴۲).
- ↑
قال ابن أبي الحديد: قوله: «أعِرِ اللّٰهَ جُمجُمتكَ» معناه: ابذلها في طاعة اللّٰه (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج۱ ص۲۴۲).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۱، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۱۹۵ ح۱۴۴.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۲۶، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۵ ح۳۹۶.
- ↑ طه: ۵۲.
- ↑ النحل: ۱۲۸.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۳۷ ح۱ عن عقيل الخزاعي، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۴۷ ح۶۵۹.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۰، شرح الأخبار: ج۱ ص۱۵۹ ح۱۰۸، الغارات: ج۱ ص۴۳ نحوه، بحار الأنوار:
ج ۳۴ ص۵۱ ح۹۱۱. - ↑
في قوله: (كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ) البقرة: ۲۱۶.
- ↑
الأنفال: ۴۶.
- ↑
مقاتل الطالبيّين: ص۶۹، شرح نهج البلاغه لابن أبي الحديد: ج۱۶ ص۳۸؛ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۵۰.
- ↑
تَجاوَلوا في الحرب: أي جال بعضهم على بعض، و كانت بينهم مجاولات (لسان العرب: ج۱۱ ص۱۳۱ «جول»).
- ↑
المكادمة: هي أن يعضّ أحدهما الآخر، أو يؤثّر فيه بحديدة؛ من الكَدم، و هو العضّ بأدنى الفم، كما يكدم الحمار، أو هو العضّ عامإة (اُنظر: لسان العرب: ج۱۲ ص۵۰۹ «كدم»).
- ↑
الأنفال: ۴۵.
- ↑
الأنفال: ۴۶.
- ↑ وقعة صفّين: ص۲۰۴، الكافي: ج۵ ص۳۸ ح۲ عن أبي صادق نحوه، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۶۶ ح۴۷۰؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۱ عن أبي صادق نحوه.
- ↑
مَعِض من ذٰلك الأمر يَمعَضُ مَعْضاً ومَعَضاً، و امتَعَضَ منه: غضب و شقّ عليه و أَوجَعه (لسان العرب: ج٧ ص٢٣۴ «معض»).
- ↑
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید: ج٢٠ ص٢٨٨ ح٢٩٢.
- ↑ الأنفال: ۱۶.
- ↑
نهج البلاغة: الكتاب ١۶، عيون الحكم و المواعظ: ص۵٣٠ ح٩۶۴۴ و فيه «صولة» بدل «حملة».
- ↑
غرر الحكم: ج۲ ص۱۰۸ ح۲۰۰۳، عيون الحكم و المواعظ: ص۶۰، ح۱۵۲۶.
- ↑
حاص الناس حَیصَةً: أي جالوا جَولَةً یطلبون الفِرار. و المَحیص: المَهرَب و المَحید (لسان العرب: ج۷ ص۲۰ «حیص»).
- ↑ أنتم العكّارون: أي الكرّارون إلى الحرب وَ العَطّافون نحوها، يقال للرجل يولّي عن الحرب ثمّ يكرُّ راجعاً إليها: عَكَرَ و اعتَكَر. وعكرتُ عليه: إذا حملت (النهاية: ج۳ ص۲۸۳ «عكر»).
- ↑ في النهایة: الفِئة: الجماعة من الناس في الأصل، و الطائفة التي تقوم وراء الجیش، فإن کان علیهم خوف أو هزیمة التجأوا إلیه. انتهی. و في الفائق: ذهب النبيّ صلّی اللّه علیه و آله فيقوله: «و أنا فئتکم» إلی قوله تعالی: (أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ)، یمهّد بذلك عذرهم في الفرار؛ أي تحیّزتم إلَيَّ فلا حرَج علیکم (تحفة الأحوذي: ج۵ ص۳۰۹).
- ↑ سنن أبي داوود: ج۳ ص۴۶ ح۲۶۴۷، الأدب المفرد: ص۲۸۸ ح۹۷۲، مسند ابن حنبل: ج۲ ص۳۵۴ ح۵۳۸۴ كلاهما نحوه.
- ↑
این عبارت و نیز عبارت پایانی حدیث اشاره است به آیۀ: (وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ؛ و هر که در آن روز به آنها پشت کند - مگر آن که در جستجوى طرفى دیگر براى ادامۀ نبرد (عقبنشینی تدبیرآمیز) یا انتخاب محلّى براى پیوستن به گروهى [همرزم] باشد - حتماً خشم خدا را همراه خود ساخته و پناهگاه او دوزخ است، که بد جاى بازگشتى است!)(انفال: آیۀ ۱۶).
- ↑ هر چند عمل عبد الله بن عمر دوزخ و همراهانش ناپسند بود، امّا پیامبر خدا۹ با رفتار بزرگوارانۀ خود، به توجیه کار آنها پرداخت که: شما به سمت گروه خودی برای تجدید قوا آمدهاید و سپس با آمادگی بیشتر به سمت میدان نبرد باز میگردید.
- ↑ النساء: ۷۱.
- ↑ النساء: ۱۰۲ و راجع مجمع البيان: ج۳ ص۱۷۸ - ۱۷۵.
- ↑
التبيان في تفسير القرآن: ج۳ ص۲۵۳، مجمع البيان: ج۳ ص۱۱۲ من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت: نحوه، فقه القرآن: ج۱ ص۳۳۴، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۴۲؛ أحكام القرآن للجصّاص: ج۲ ص۲۶۸، زاد المسير: ج۲ ص۱۵۱ كلاهما من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت: نحوه.
- ↑
دعائم الاسلام: ج۱ ص۳۷۱.
- ↑
الدَّعَة: السعة و الراحة و الخفض في العيش (مجمع البحرين: ج۳ ص۱۹۲۱ «ودع»).
- ↑
نهج البلاغة: الكتاب ۵۳، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۶۰۳ ح۷۴۴.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴۱ ح۱ عن عقيل الخزاعي، نهج البلاغة: الكتاب ۱۶، غرر الحكم: ج۶ ص۳۴۲ ح۱۰۴۳۰ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۶۰ ح۶۷۵.
- ↑
نَشَزَ من مكانه: إذا ارتفعَ عنه. و النَّشَزَ: المرتفع من الأرض (المصباح المنير: ص۶۰۵ «نشز»).
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۲، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۸۲ ح۱۲۴۷۷.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۵ ح۶ عن أبي عبد الرحمٰن السلمي، نهج البلاغة: الخطبة ۲۷، الإرشاد: ج۱ ص۲۸۱، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۶۴ ح۹۳۱.
- ↑ وقعة صفّين: ص۴۰۶، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۱۱ ح۴۳۷.
- ↑
غرر الحكم: ج۲ ص۱۹۲ ح۲۳۴۷، عيون الحكم و المواعظ: ص۸۳ ح۲۰۱۸.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۱۲۳، الإرشاد: ج۱ ص۲۵۳، الجمل: ص۳۳۴ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۵ ح۶۷۲.
- ↑
نكَّلَ بفلان: إذا صنع به صنيعاً يحذر غيرُه منه إذا رآه (لسان العرب: ج۱۱ ص۶۷۷ «نكل»).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴۲ ح۵ عن مفضّل بن عمرو محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیهالسلام، الخصال: ص۶۱۷ ح۱۰ عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه:، تحف العقول: ص۱۰۷ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۲ ح۶۶۳.
- ↑ الشَّذى - مقصور -: الأذىٰ و الشرّ (لسان العرب: ج۱۴ ص۴۲۶ «شذو»).
- ↑ مَعَرَّة الجيش: هو أن ينزلوا بقوم فيأكلوا من زروعهم بغير علم (النهاية: ج۳ ص۲۰۵ «عرر»).
- ↑ نهج البلاغة: الكتاب ۶۰، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۸۶ ح۶۹۱.
- ↑
قَفَلَ: رجع (المصباح المنیر: ص۵۱۱ «قفل»).
- ↑
الثَّنِيَّة في الجبل: كالعقبة فيه، وقيل: هو الطريق العالي فيه، وقيل: أعلیٰ المسيل في رأسه (النهاية: ج۱ ص۲۲۶ «ثنا»).
- ↑
الفَدفَد: الموضع الذي فيه غلظ وارتفاع (النهاية: ج۳ ص۴۲۰ «فدفد»).
- ↑ صحيح مسلم: ج۲ ص۹۸۰ ح۴۲۸، صحيح البخاري: ج۲ ص۶۳۷ ح۱۷۰۳، سنن الترمذي: ج۳ ص۲۸۵ ح۹۵۰ كلاهما نحوه.
- ↑ الأنفال: ۴۷.
- ↑
سنن النسائي: ج۶ ص۲۵، المعجم الكبير: ج۸ ص۱۴۰ ح۷۶۲۸، فتح الباري: ج۶ ص۲۸ ذيل ح۲۸۱۰.
- ↑
الكهف: ۱۱۰.
- ↑
المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۲۲ ح۲۵۲۷ وج ۴ ص۳۶۶ ح۷۹۳۹، تفسير الطبري: ج۹ الجزء ۱۶ ص۴۰.
- ↑
صحيح مسلم: ج۳ ص۱۵۱۴ ح۱۵۲ عن أبي هريرة، سنن النسائي: ج۶ ص۲۳؛ منية المريد: ص۱۳۴، بحار الأنوار: ج۷۰ ص۲۴۹ ح۲۴.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۸ ص۳۹۷ ح۲۲۷۵۵ عن عُبادة بن الصّامت، سنن النسائي: ج۶ ص۲۴ نحوه، سنن الدارمي: ج۲ ص۶۵۴ ح۲۳۲۷.
- ↑ التوبة: ۲۵.
- ↑
في المصدر: «محمّد بن عبيد اللّٰه بن عمير...»، و الصحيح ما أثبتناه.
- ↑
الدرّ المنثور: ج۴ ص۱۶۱ نقلاً عن أبي الشيخ، سبل الهدى و الرشاد: ج۵ ص۳۱۳ نحوه.
- ↑ الأنفال: ۴۶.
- ↑ البقرة: ۲۴۶ و راجع تفسير مجمع البيان: ج۲ ص۱۳۹ - ۱۴۰ و تفسير القمّي: ج۱ ص۸۱ - ۸۳ و تفسير العيّاشي: ج۱ ص۲۵۰ ح۵۴۱.
- ↑ صحيح البخاري: ج۳ ص۱۱۰۵ ح۲۸۷۴، سنن أبي داوود: ج۳ ص۵۱ ح۲۶۶۲؛ إعلام الورى: ج۱ ص۱۷۶ نحوه، بحار الأنوار: ج۲۰ ص۹۴ ح۲۸.
- ↑
آل عمران: ۱۵۲.
- ↑
في المصدر: «بالجسر»، و التصویب من الأغاني: ج۱۵ ص۱۲۵ و الدرّ المنثور: ج۲ ص۳۴۳ نقلاً عن المصدر.
- ↑ تفسير الطبري: ج۳ الجزء ۴ ص۱۲۵ و ۱۲۸، تاريخ الطبري: ج۲ ص۵۰۸، تفسير ابن أبي حاتم: ج۳ ص۷۸۹ ح۴۳۳۳ و فيه ذيله من «لمّا هزم» و كلاهما نحوه.
- ↑
المراسيل مع الأسانيد: ص۱۸۱ ح۲۴.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۹۷، الإرشاد: ج۱ ص۲۷۹ و ۲۸۰، الاحتجاج: ج۱ ص۴۱۱ و ۴۱۲ ح۸۹ کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۸۱ ذيل ح۹۳۸.
- ↑
نَخَلت لكم مخزون رأيي، أي أخلصته. يقال: نخلت له النصيحة؛ إذا أخلصتها (اُنظر: النهاية: ج۵ ص۳۳ «نخل»).
- ↑
قصير: هو مولى جذيمة المعروف بالأبرش، و حديثه مع جذيمة و مع الزبّاء مشهور، فضرب المثل لكلّ ناصحٍ يُعصی بقصير (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲ ص۲۰۴).
- ↑
قال ابن أبي الحديد: وقوله: «حتّى ارتاب الناصح بنصحه، وضنّ الزند بقدحه» يشير إلى نفسه، يقول: خالفتموني حتّى ظننت أنّ النصح الذي نصحتكم به غير نصح؛ لإطباقكم و إجماعكم على خلافي. و هذا حقّ؛ لأنّ ذا الرأي الصواب إذا كثر مخالفوه يشكّ في نفسه. و أمّا ضنّ الزند بقدحه فمعناه: أنّه لم يقدح لي بعد ذلك رأي صالح؛ لشدّة ما لقيت منكم من الإباء و الخلاف و العصيان. و هذا أيضاً حقّ؛ لأنّ المشير الناصح إذا اتّهم و استغشّ عمي قلبُه و فسد رأيه (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲ ص۲۰۵).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۳۵، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۳۲۲ ح۵۶۸؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۷۷، أنساب الأشراف: ج۳ ص۱۴۰ و ليس فيهما ذيله من «ونخلت لكم» نحوه.
- ↑
این عبارت، تلمیحی به یک مَثَل است و در جایى به کار مىرود که کسى به پندِ ناصح، عمل نکند. ریشۀ آن مَثَل، این است که قصیر، غلامِ یکى از ملوک عرب به نام جُذَیمة بن اَبرَش بود. جذیمه، پدر زبا ملکۀ جزیره را کشته بود. آن ملکه با حیلهگرى از جذیمه خواست که براى ازدواج با وى نزد او رود. جذیمه، دعوت وى را پذیرفت و با هزار سوار، روى به راه نهاد و دیگر لشکریانش را همراه خواهرزادهاش باقى نهاد. پیشتر، قصیر به وى گفته بود که به سوى زبا نرود؛ ولى او نپذیرفته بود. آن گاه که جُذَیمه به جزیره نزدیک شد، انبوهى از سپاهیان زبا پیش آمدند، بى آن که وى را احترام کنند. قصیر به او گفت که باز گردد و حیلهگرى زنان را گوشزد کرد. جذیمه نپذیرفت و چون نزد زبا رفت، کشته شد. آن گاه، قصیر گفت: «سخنى از قصیر، پذیرفته نمىشود!» و این، مثلى شد براى هر کس که نصیحت کند و از سخنش سر بپیچند (بحار الأنوار: ج۳۳ ص۳۲۲). (م)
- ↑
کنایه از امتناع صاحبان اندیشه، از آشکار ساختن رأى خویش.
- ↑
مُنيت: أي بُليت (لسان العرب: ج۱۵ ص۲۹۳ «مني»).
- ↑
تُحمِشُكُم: أي تُغضبكم (اُنظر: النهاية: ج۱ ص۴۴۱ «حمش»).
- ↑
المتغوّث: القائل: واغوثاه (اُنظر: مجمع البحرين: ج۲ ص۱۳۳۹ «غوث»).
- ↑ الجرجرة: صوت البعير عند الضجر و الإعياء والتعب (النهاية: ج۱ ص۲۵۵ «جرجر»).
- ↑ الجمل الأسرّ: الذي بكِركِرَتِهِ دَبَرة (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۲ ص۳۰۱). و الكركرة: زَورُ البعير الذي إذا برك أصاب الأرض (النهاية: ج۴ ص۱۶۶ «كركر»). و الدَّبَرة: الجرح الذي يكون في ظهر البعير. و قيل: هو أن يقرح خفّ البعير (النهاية: ج۲ ص۹۷ «دبر»).
- ↑ النِضو: الدابّة التي أهزَلَتها الأسفار و أذهبت لحمها (النهاية: ج۵ ص۷۲ «نضو»). و الأدبر تقدّم معناه في الهامش السابق.
- ↑ الأنفال: ۶.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۳۹، بحار الأنوار: ج۳۴ ص۳۲ ح۹۰۵ و راجع الغارات: ج۱ ص۲۹۷ و تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۰۸.
- ↑
غرر الحكم: ج۳ ص۱۰۳ ح۳۹۳۲، عيون الحكم و المواعظ: ص۱۸۲ ح۳۷۳۸.
- ↑
نهج البلاغة: الحكمة ۲۳۳، عيون الحكم و المواعظ: ص۵۲۷ ح۹۵۸۷، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۴ ح۶۶۸.
- ↑
في تهذيب الأحکام: «بغیر إذن الإمام»، و هو الأنسب. قال الشهید الأوّل: يكره المبارزة بين الصفّين بغير إذن الإمام، و يحرم إن منع، و يجب إن ألزم (الدروس الشرعیة: ج۲ ص۳۳).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۴ ح۱، تهذيب الأحکام: ج۶ ص۱۶۹ ح۳۲۳.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۲.
- ↑ الأنفال: ۴۶.
- ↑
في فقه القرآن للراوندي: «لا تنقض مصافَّك».
- ↑
التبيان في تفسير القرآن: ج۵ ص۱۵۵، فقه القرآن للراوندي: ج۱ ص۳۴۱ نحوه.
- ↑
در متن راوندی، به جای این جمله، «جای صفهایت را به هم نزن» آمده است.
- ↑ آل عمران: ۱۳۹.
- ↑ محمّد: ۳۵.
- ↑ النساء: ۱۰۴.
- ↑
قال ابن أبي الحدید: خابط الغيّ: كأنّه جعله و الغيّ متخابطين، يخبط أحدهما للآخر، و ذلك أشدّ مبالغة من أن تقول: خبط في الغيّ؛ لأنّ من يخبط و يخبطه غيره يكون أشدّ اضطراباً ممّن يخبط و لا يخبطه غيره (شرح نهج البلاغة: ج۱ ص۳۳۱).
- ↑
الإِدهان: النفاقُ و تركُ المناصحةِ و الصدقِ (مجمع البحرين: ج۱ ص۶۱۷ «دهن»).
- ↑
قال ابن أبي الحدید: الإِيهان: مصدر أوهنتُه؛ أي أضعفته. و يجوز وهنته (شرح نهج البلاغة لابن ابي الحدید: ج۱ ص۳۳۱).
- ↑
عَصَبَه بكم: أي شدّه و ربطه بكم، بمعنى ألزمكم أداءه و الإتيان به (اُنظر: لسان العرب: ج۱ ص۶۰۷ «عصب»).
- ↑
الفُلْج: الظفَر و الفَوز (لسان العرب: ج۲ ص۳۴۷ «فلج»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۲۴، بحار الأنوار: ج۲۹ ص۴۶۴ ح۵۴.
- ↑ الأنفال: ۱۵ - ۱۶.
- ↑ آل عمران: ۱۵۵.
- ↑
الموازَرَةُ علی العمل: المعاونة علیه (لسان العرب: ج۵ ص۲۸۲ «وزر»).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۶ و ۳۸ ح۱، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۴۷ ح۶۵۹.
- ↑
ترکیب عربی «حضر الحرب» را - که در متن عربی حدیث آمده است - دو گونه مىتوان خواند: یکى با فتحۀ «باء» چنان که در متن الکافی چاپ دار الحدیث آمده و ترجمه بر این اساس صورت گرفت و دیگر با ضمّۀ «باء»؛ یعنى وقتى جنگ پیش مىآمد. (م).
- ↑
الخصال: ص۲۷۳ ح۱۷، ثواب الأعمال: ص۲۷۷ ح۱، علل الشرائع: ص۴۷۵ ح۳، بحار الأنوار: ج۷۹ ص۵ ح۵.
- ↑
السنن الكبرى: ج۴ ص۱۵۰ ح۷۲۵۵ عن عمرو بن حزم؛ تهذيب الأحكام: ج۴ ص۱۵۰ ح۱۴۱۷
عن أبي الصامت عن الإمام الصادق علیهالسلام، الخصال: ص۴۱۱ ح۱۵ عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیهالسلام و كلاهما نحوه. - ↑
سنن النسائي: ج۷ ص۸۹ عن عبيد بن عمير عن أبيه؛ الكافي: ج۲ ص۲۷۷ ح۳ عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیهالسلام، الخصال: ص۳۶۴ ح۵۶ عن عبدالرحمٰن بن کثیر عن الإمام الصادق علیهالسلام و كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۱۷۰ ح۷.
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۶۶، خصائص الأئمّة:: ص۷۶، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۷۷ ح۴۶۵؛ تاريخ دمشق: ج۴۲ ص۴۶۰ عن ابن عبّاس نحوه.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴۲ ح۵ عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیهالسلام، الخصال: ص۶۱۷ ح۱۰، تحف العقول: ص۱۰۷، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۲ ح۶۶۳.
- ↑
لهاميم العرب: أي ساداتهم، جمع لهموم؛ و هو الجواد من الناس و الخيل (مجمع البحرين: ج۳ ص۱۶۵۲ «لهم»).
- ↑
سنام كلّ شيء: أعلاه (لسان العرب: ج۱۲ ص۳۰۶ «سنم»).
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۱۲۴، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۵ ح۶۷۲.
- ↑
وَکَلتُ الأمر إلیه: فوّضته إلیه واکتفیت به (المصباح المنیر: ص۶۷۰ «وکل»).
- ↑
القِرن: الکُفء و النظیر في الشجاعة و الحرب (النهایة: ج۴ ص۵۴ «قرن»).
- ↑ الأحزاب: ۱۶.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۴۰ ح۴، الإرشاد: ج۱ ص۲۶۶، وقعة صفّين: ص۲۳۵ كلاهما نحوه؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۱۷ عن أبي عمرة الأنصاري نحوه.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۴۱ ح۴ عن مالك بن أعين، وقعة صفّین: ص۲۵۶ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۷۲ ح۴۱۱؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۲۵ عن زيد بن وهب نحوه و راجع الكامل في التاريخ: ج۳ ص۳۰۵.
- ↑
فی المصدر: «و إماتَتِهِ وَ الفَسادِ»، و ما أثبتناه من المصادر الاُخری.
- ↑
كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۳ ص۵۶۵ ح۴۹۳۴، عيون أخبار الرضا علیهالسلام: ج۲ ص۹۲ ح۱، علل الشرائع: ص۴۸۱ ح۱ كلاهما عن محمّد بن سنان، بحار الأنوار: ج۶ ص۹۸ ح۲.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۰.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۴ ح۱، تهذيب الأحکام: ج۶ ص۱۷۴ ح۳۴۲ کلاهما عن الحسن بن صالح، تفسير العيّاشي: ج۲ ص۲۰۷ ح۱۷۵۸ نحوه.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۴ ح۲ عن مسمع بن عبد الملك، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۷۲ ح۳۳۳ عن الإمام الصادق عن آبائه:، النوادر للراوندي: ص۱۶۸ ح۲۶۰ عن الإمام الكاظم عن آبائه: نحوه، بحار الأنوار: ج۲۱ ص۲۷۶ ح۱۱.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۰.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۴ ح۳ عن السكوني عن الإمام الصادق علیهالسلام، الجعفريّات: ص۷۹ عن الإمام الكاظم عن آبائه: نحوه.
- ↑ الأنفال: ۲۷.
- ↑ الأنفال: ۶۲.
- ↑
تفسير القمّي: ج۱ ص۲۷۹، بحار الأنوار: ج۷۱ ص۱۰۹.
- ↑
الممتحنة: ۱.
- ↑ تفسير القمّي: ج۲ ص۳۶۱، الإرشاد: ج۱ ص۵۷ نحوه، بحار الأنوار: ج۲۱ ص۱۱۲ ح۵؛ صحيح البخاري: ج۶ ص۲۵۴۳ ح۶۵۴۰ نحوه.
- ↑ الغُلُول: هو الخيانة في المغنم و السرقة من الغنيمة قبل القسمة. و كلّ من خان في شيء خُفية فقد غَلَّ. و سمّيت غُلولاً لأنّ الأيدي فيها مغلولة؛ أي ممنوعة مجعول فيها غلّ (النهاية: ج۳ ص۳۸۰ «غلل»).
- ↑ آل عمران: ۱۶۱.
- ↑
تفسير القمّي: ج۱ ص۱۲۲ عن أبي الجارود، بحار الأنوار: ج۲۰ ص۶۱ ح۳.
- ↑
الأمالي للصدوق: ص۱۶۴ ح۱۶۳ عن علقمة، بحار الأنوار: ج۷۰ ص۲ ح۴.
- ↑
تفسير القمّي: ج۱ ص۱۲۶، مجمع البيان: ج۲ ص۸۷۲ عن ابن عبّاس نحوه، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۲۶۸ ح۷؛ سنن أبي داوود: ج۴ ص۳۱ ح۳۹۷۱ عن ابن عبّاس نحوه.
- ↑
النجم: ۳۲.
- ↑ المائدة: ۷۲.
- ↑ آل عمران: ۱۶۱.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۲۸۵ ح۲۴، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۳ ص۵۶۳ ح۴۹۳۲ نحوه، علل الشرائع: ص۳۹۱ ح۱ و كلّها عن عبدالعظيم بن عبداللّٰه الحسني عن الإمام الجواد عن أبيه علیهماالسلام.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۸ ص۳۹۹ ح۲۲۷۶۲، السنن الكبرى: ج۹ ص۱۷۶ ح۱۸۲۱۹ نحوه، مسند الشاميّين: ج۲ ص۳۶۳ ح۱۵۰۲ و فيه «شنار» بدل «نار» و كلّها عن عبادة بن الصامت.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۶ ص۸۵ ح۱۷۱۵۴ عن العرباض بن سارية؛ مجمع البيان: ج۲ ص۸۷۳، أعلام الورى: ج۱ ص۲۴۲ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۲۱ ص۱۷۴ ح۸.
- ↑
النُّهبة - كغرفة -: المال المنهوب. و بفتح النون مصدر (مجمع البحرين: ج۳ ص۱۸۳۸ «نهب»).
- ↑
المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۱۴۶ ح۲۶۰۳ عن ثعلبة بن الحكم، المعجم الكبير: ج۲ ص۸۴ ح۱۳۷۷، التاريخ الكبير: ج۲ ص۱۷۳ الرقم ۲۱۰۰.
- ↑ المعجم الكبير: ج۲ ص۸۲ ح۱۳۷۱، سنن ابن ماجة: ج۲ ص۱۲۹۹ ح۳۹۳۸نحوه، المصنّف لعبد الرزّاق: ج۱۰ ص۲۰۵ ح۱۸۸۴۱.
- ↑
سنن الترمذي: ج۴ ص۱۵۴ ح۱۶۰۱ عن أنس، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۳۵۸ ح۲۰۶۵۶ نحوه، صحيح ابن حبّان: ج۷ ص۴۱۶ ح۳۱۴۶.
- ↑
اِرعَوی عن القبيح: اِرتَدَعَ. ويَرعوي عنه: يَكُفّ (مجمع البحرين: ج۲ ص۷۱۲ «رعا»).
- ↑
نهج البلاغة: الخطبة ۲۰۶، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۵۶۱ ح۴۶۶؛ المعيار و الموازنه: ص۱۳۷ نحوه.
- ↑ البقرة: ۱۹۱ - ۱۹۲.
- ↑
صحيح البخاري: ج۳ ص۱۱۶۴ ح۳۰۱۷، صحيح مسلم: ج۲ ص۹۸۶ ح۴۴۵؛ العمدة: ص۳۱۳ ح۵۲۵ کلّها عن ابن عبّاس.
- ↑ البقرة: ۲۱۷.
- ↑ التوبة: ۳۶ و راجع مجمع البيان: ج۵ ص۵۳ - ۵۴.
- ↑
تفسير القمّي: ج۱ ص۶۷، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۵۳ ح۳.
- ↑ البقرة: ۱۹۴.
- ↑ تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۴۲ ح۲۴۳، تفسير العيّاشي: ج۱ ص۱۹۳ ح۳۲۱ و ليس فيه ذيله من «و الروم...»، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۵۳ ح۴.
- ↑
شعب الإيمان: ج۳ ص۳۶۹ ح۳۸۰۴، تفسير الثعلبي: ج۲ ص۱۴۰، شواهد التنزيل: ج۲ ص۴۹۵ ح۳، الفردوس: ج۲ ص۲۷۴ ح۳۲۷۵، فضائل الأوقات للبيهقي: ص۸۵ ح۵ وفيها «يأمنون» بدل «ينامون» و كلّها عن عائشة، كنز العمّال: ج۱۲ ص۳۱۱ ح۳۵۱۶۷.
- ↑ البقرة: ۱۹۰.
- ↑ النحل: ۱۲۶.
- ↑ تفسير العيّاشي: ج۳ ص۲۹ ح۲۴۴۴ عن الحسين بن حمزة، تفسير القمّي: ج۱ ص۱۲۳ نحوه، بحار الأنوار: ج۲۰ ص۹۳ ح۲۷؛ المعجم الكبير: ج۱۱ ص۵۲ ح۱۱۰۵۱ عن ابن عبّاس نحوه.
- ↑
لَنُربِیَنَّ علیهم في التمثیل: أي لَنَزیدَنَّ و لَنُضاعِفَنَّ (النهایة: ج۲ ص۱۹۲ «ربو»).
- ↑ سبل الهدى و الرشاد: ج۴ ص۲۲۳، سنن الترمذي: ج۵ ص۲۹۹ ح۳۱۲۹، مسند ابن حنبل: ج۸ ص۴۶ ح۲۱۲۸۷ کلاهما نحوه.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۷ ص۲۷۰ ح۲۰۲۲۲، المعجم الكبير: ج۷ ص۲۶۸ ح۷۰۹۹، تاريخ دمشق: ج۸ ص۱۹۵ ح۲۱۶۵، كنز العمّال: ج۴ ص۴۳۴ ح۱۱۲۸۵ نقلاً عن سنن سعيد بن منصور و كلّها عن سمرة بن جندب نحوه.
- ↑ المعجم الكبير: ج۸ ص۳۶ ح۷۳۰۷، تاريخ دمشق: ج۲۴ ص۲۳۶ ح۵۲۴۱، كنز العمّال: ج۱۳ ص۴۳۹ ح۳۷۱۵۰.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۶، الأمالي للطوسي: ص۳۴۲ ح۶۹۸ عن عبيداللّٰه بن عليّ عن الإمام الرضا عن آبائه:، شرح الأخبار: ج۳ ص۲۳۷ كلاهما نحوه، مستدرك الوسائل: ج۱۱ ص۴۹ ح۱۲۴۰۵؛ مسند ابن حنبل: ج۱ ص۱۹۲ ح۶۷۶، مسند البزّار: ج۲ ص۲۹۸ ح۷۲۰ كلاهما عن حارثة بن مُضرّب عن الإمام عليّ علیهالسلام، كنز العمّال: ج۱۰ ص۳۹۸ ح۲۹۹۴۵.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۵ ح۱، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۵۳ ح۲۶۷، علل الشرائع: ص۵۶۵ ح۱ كلّها عن الزهري، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۳۳ ح۱۳.
- ↑ اُضیفت من الکافي طبعة دار الحدیث (ج ۹ ص۴۲۳ ح۲)، و هي موجودة في معظم النسخ الخطّیة للکافي و في الوسائل و الوافي و التهذیب.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۳۲ ح۲، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۴۴ ح۲۴۶، وسائل الشيعة: ج۱۱ ص۵۵ ح۲۰۰۱۳.
- ↑ النساء: ۸۹ - ۹۰.
- ↑
النساء: ۹۰.
- ↑
تفسير القمّي: ج۱ ص۲۸۱ عن أبي الصباح الكناني، بحار الأنوار: ج۳۵ ص۲۹۱ ح۷.
- ↑
سنن أبي داوود: ج۳ ص۱۷۱ ح۳۰۵۲۰، السنن الكبرى: ج۹ ص۳۴۴ ح۱۸۷۳۱، معرفة السنن و الآثار: ج۷ ص۱۳۰.
- ↑
سنن النسائي: ج۸ ص۲۵ عن أبي بكرة، سنن الترمذي: ج۴ ص۲۰ ح۱۴۰۳، مسند ابن حنبل: ج۷ ص۳۰۵ ح۲۰۳۹۹ کلاهما نحوه.
- ↑
اُسد الغابة: ج۳ ص۱۹۸ الرقم ۲۸۶۱ عن عبد اللّٰه بن جراد، كنز العمّال: ج۴ ص۳۶۷ ح۱۰۹۴۷ نقلاً عن كتاب المعرفة لأبي نعيم؛ تحف العقول: ص۲۷۲ نحوه، بحار الأنوار: ج۷۴ ص۲۱ ح۲.
- ↑
سنن النسائي: ج۸ ص۲۵، مسند ابن حنبل: ج۶ ص۳۱۰ ح۱۸۰۹۴؛ جامع الأحاديث للقمّي (الأعمال المانعة من الجنّة): ص۲۹۰ عن المطلب نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۴۸ ح۱۰.
- ↑ الكافي: ج۲ ص۳۳۷ ح۴، بحار الأنوار: ج۷۵ ص۲۸۹ ح۱۳.
- ↑
التوبة: ۲۹.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۹.
- ↑
مَن جَرَت علیه المَواسي: أي من نَبتَت عانَتُه؛ لأنّ المَواسي إنّما تجري علی من أنبَتَ. أراد من بلغ الحُلُم من الکفّار (النهایة: ج۴ ص۳۷۲ «موس»).
- ↑
الجعفريّات: ص۷۹، النوادر للراوندي: ص۱۴۷ ح۲۰۳ كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه: عنه صلّی اللّه علیه و آله، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۳۴ ح۲۲.
- ↑
الموطّأ: ج۲ ص۴۴۷ ح۹، صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۹۸ ح۲۸۵۲، صحيح مسلم: ج۳ ص۱۳۶۴ ح۲۵ کلاهما نحوه.
- ↑
مسند زيد: ص۳۴۹ عن الإمام زين العابدين عن آبائه:، دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۶۹ عن الإمام الصادق عن آبائه عنه: نحوه؛ السنن الكبرى: ج۹ ص۱۵۴ ح۱۸۱۵۳ عن أنس من دون إسناد إليه علیهالسلام نحوه.
- ↑
الكافي: ج۵ ص٣٠ ح٩، تهذيب الأحكام: ج۶ ص١٣٩ ح٢٣٣، المحاسن: ج٢ ص٩۶ ح١٢۵٣ كلّها عن محمّد بن حمران و جميل بن درّاج، بحار الأنوار: ج١٩ ص١٧٧ ح٢٢.
- ↑
استَحیَیتُه: إذا ترَکتَه حَیّاً فلم تقتُله (المصباح المنیر: ص۱۶۰ «حیي»).
- ↑
تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۴۲ ح۲۴۱ عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه:؛ سنن أبي داوود: ج۳ ص۵۴ ح۲۶۷۰ عن سمرة بن جندب، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۴۵ ح۱۵۸۳ کلاهما نحوه.
- ↑ تاريخ دمشق: ج۲۷ ص۴۰۴.
- ↑ الكافي: ج۵ ص۲۸ ح۶، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۵۶ ح۲۷۷، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج۲ ص۵۲ ح۱۶۷۵، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۶۵ ح۷.
- ↑ در یک نسخه از کتاب الکافی آمده است: «و لا تَخَف؛ یعنى تا مىتوانى دست نگه دار و نگران خللى در جنگ نباش». (الکافی، چاپ دار الحدیث: ج۹ ص۴۱۱ / پانوشت).
- ↑ أحذَیته من الغنیمة أُحذیه: أعطیته منها (لسان العرب: ج۱۴ ص۱۷۱ «حذا»).
- ↑ الخصال: ص۲۳۵ ح۷۵ عن عبيداللّٰه بن عليّ الحلبي، الإيضاح: ص۱۸۵ نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۳۱ ح۶؛ صحيح مسلم: ج۳ ص۱۴۴۵ ح۱۳۹عن يزيد بن هرمز نحوه.
- ↑
قرب الإسناد: ص۱۳۱ ح۴۵۶ عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه علیهماالسلام، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۳۱ ح۲ و راجع السنن الكبرى: ج۹ ص۳۵۶ ح۱۸۷۷۹.
- ↑
دعائم الإسلام: ج۱ ص۳۷۶.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۲۷ ح۱ عن أبي حمزة الثمالي، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۳۸ ح۲۳۱، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۷۷ ح۲۲؛ صحيح مسلم: ج۳ ص۱۳۵۷ ح۳ عن بريدة نحوه.
- ↑
صحيح البخاري: ج۴ ص۱۵۳۵ ح۳۹۵۷، سنن النسائي: ج۷ ص۱۰۱؛ الأمالي للطوسي: ص۳۵۹ ح۷۴۷، تنزيه الأنبياء: ص۱۶۶ كلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج۱۰۴ ص۲۱۶ ح۴.
- ↑ تَبییتُ العَدُوّ: هو أن یُقصد في اللیل من غیر أن یّعلم، فیُؤخذ بَغتةً، و هو البیات (النهایة: ج۱ ص۱۷۰ «بیت»). و قال: العالم الجلیل الاحمدی المیانجی۱ بعد نقله لبعض الروایات المتعلّقة بهذا العنوان من مصادر أهل السنّة، و منها روایة البخاري التي أوردناها لاحقاً: «تدلّ هذه النصوص على أنه صلّی اللّه علیه و آله كان يتجنّب الهجوم ليلاً و الناس - من الأطفال والنساء والشيوخ - نيام و قد نهی عن قتلهم، ویمکن أن یقتلوا بالتبییت حتّی یصبح، و یعرف من یقتل و من لا یقتل، و یعلم أنّهم مسلمون أم لا، کي لا یقتل من لا یستحق القتل، و لا یقتل مسلم (الأسیر: ص۶۲). و جاء في مستدرك الوسائل و وسائل الشيعة عنوان «كراهة تبييت العدوّ». و في السنن الكبرى: «باب الاحتياط في التبييت و الإغارة كي لا يصيب المسلمين بجهالة». و راجع ص۳۸۲ (واجبات اُمراء الأجناد إِزاءَ المجاهدین/ اختیار الوقت المناسبِ لتحرّك الجیشِ و بدء الهجوم).
- ↑ [آیة اللّٰه] احمدى میانجى۱، با نقل چند نمونه از این روایات از کتابهای اهل سنّت، از جمله روایت بخارى که در صفحۀ بعد آمده (گرچه به روایت حاضر، اشاره نکرده) مىگوید: «این گونه روایات دلالت دارد که پیامبر۹ از هجوم شبانه اجتناب مىکرد (یعنی اوقاتی که بچّهها و زنها و پیران، در خواب اند) و پیامبر۹ از کشتن آنها نهى کرده است؛ زیرا ممکن است با هجوم شبانه، اینها هم کشته شوند. باید صبح شود تا معلوم شود که چه کسى کشته مىشود و چه کسی کشته نمیشود و مسلمان است یا غیر مسلمان، تا مبادا مسلمان یا کسی که مستحقّ کشته شدن نیست، کشته شود» (الأسیر: ص۶۲). مستدرک الوسائل و وسائل الشیعة عنوان «کراهة تبییت العدوّ» دارند و در السنن الکبرى، «باب الاحتیاط فی التبییت و الإغارة کی لا یصیب المسلمین بجهالة» دارد. نیز، ر.ک: ص۳۸۳ (وظایف فرماندهان سپاه در برابر رزمندگان / انتخاب زمان مناسب برای حرکت سپاهیان و آغاز حمله).
- ↑
الكافي: ج۵ ص۲۸ ح۳ عن عبّاد بن صهيب، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۷۴ ح۳۴۳، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۷۸ ح۲۴.
- ↑
المِكتَل: الزبيل الكبير... كأنّ فيه كُتَلاً من التمر؛ أي قِطَعاً مجتمعة. و يجمع على مَكاتِل (النهاية: ج۴ ص۱۵۰ «كتل»).
- ↑ إشارة إلی قوله تعالی: (فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِينَ) (الصافّات: ۱۷۷).
- ↑ صحيح البخاري: ج۳ ص۱۰۷۷ ح۲۷۸۵، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۲۱ ح۱۵۵۰، السنن الكبرى للنسائي: ج۵ ص۱۷۸ ح۸۵۹۸.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۲۸ ح۲ عن السكونيّ عن الإمام الصادق علیهالسلام، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۴۳ ح۲۴۴عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عنه:، الجعفريّات: ص۸۰، بحار الأنوار: ج۱۹ ص۱۷۷ ح۲۳.
- ↑ الكافي: ج۵ ص٢٨ ح۶، تهذيب الأحكام: ج۶ ص١۴٢ ح٢۴٢ نحوه، بحار الأنوار: ج١٩ ص١٧٨ ح٢۵.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۳۰ ح۹ عن محمّد بن حمران و جميل بن درّاج، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۳۹ ح۲۳۳؛ صحیح مسلم: ج۳ ص۱۳۵۷ ح۳، سنن ابن ماجة: ج۲ ص۹۵۳ ح۲۸۵۸ کلاهما نحوه.
- ↑
الكافي: ج۵ ص۲۹ ح۸، تهذيب الأحكام: ج۶ ص۱۳۸ ح۲۳۲ كلاهما عن مسعدة بن صدقة؛ سنن أبي داوود: ج۳ ص۳۷ ح۲۶۱۲، سنن الترمذي: ج۴ ص۱۶۲ ح۱۶۱۷ كلاهما نحوه.
- ↑
المراسيل مع الأسانيد: ص۱۷۷ ح۱۲.
- ↑ الخرائج و الجرائح: ج۱ ص۱۶۴ ح۲۵۳، بحار الأنوار: ج۲۱ ص۳۰ ح۳۲.
- ↑
الدَّرَق: جمع دَرَقة، و هي تُرسٌ من جلود ليس فيه خشب و لا عقب (اُنظر: لسان العرب: ج۱۰ ص۹۵ «درق»).
- ↑ في وقعة صفّین: «و خَلّوا بينهم و بين الماء».
- ↑ تاريخ الطبري: ج۴ ص۵۷۱، الكامل في التاريخ: ج۲ ص۳۶۴ نحوه؛ وقعة صفّين: ص۱۶۰، بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۳۹.
- ↑
گُدار یا بخش دیگرى از رودخانه که مىتوان از آن جا آب برداشت.
- ↑ مروج الذهب: ج۲ ص۳۸۶ و راجع الأخبار الطوال: ص۱۶۹ و الفتوح: ج۳ ص۱۱ و الإمامة و السياسة: ج۱ ص۱۲۶ و وقعة صفّين: ص۱۸۶.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج۳ ص۳۳۱ و ج۱ ص۲۴ نحوه؛ بحار الأنوار: ج۳۲ ص۴۴۳.
- ↑
مسند ابن حنبل: ج۱ ص۵۳۴ ح۲۲۳۰، المصنّف لابن أبي شيبة: ج۷ ص۶۷۲ ح۳ نحوه، السيرة النبويّة لابن كثير: ج۳ ص۲۰۵.
- ↑
أي جسد عمرو بن عبد ودّ العامري.
- ↑
مجمع البيان: ج۸ ص۵۳۸، المناقب لابن شهر آشوب: ج۱ ص۱۹۸، بحار الأنوار: ج۲۰ ص۲۰۵؛ السيرة النبويّة لابن كثير: ج۳ ص۲۰۵ نحوه.
- ↑
الهِراوة: العصا. وقيل: العصا الضخمة (لسان العرب: ج۱۵ ص۳۶۰ «هرو»).
- ↑
وقعة صفّين: ص۲۰۳، نهج البلاغة: الكتاب ۱۴ نحوه، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۵۸ ح۶۷۴؛ تاريخ الطبري: ج۴ ص۵۴۰ عن محمّد و طلحة، الفتنة و وقعة الجمل: ص۱۸۰ و ليس فيهما صدره إلیٰ «رحال القوم»، الفتوح: ج۳ ص۳۲ نحوه.
- ↑
در نهج البلاغة (نامۀ ۱۴) به جای آهن، «پارهسنگ» آمده است.
- ↑ مروج الذهب: ج۲ ص۳۷۱ عن المنذر بن الجارود.